اهمیت هوش مالی در کسب و کار
برای تماشا فایل ویدئویی اهمیت هوش مالی در کسب و کار از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی اهمیت هوش مالی در کسب و کار از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
امروز با خانم دکتر ضیائیان در خدمت شما عززیزان هستم. و قصد داریم در مورد اهمیت هوش مالی در کسب و کار با خانم دکتر صحبت کنم. خیلی تلاش میکنم. موارد خیلی مهم و ساده را با خانم دکتر صحبت کنم. خانم ضیائیان دکتری اقتصاد هستند. لطفاً خودِتان را بیشتر معرفی بفرمایید.
خانم دکتر ضیاییان: به نام خدا. اینجانب مهدیهیِ ضیاییان هستم، دانشآموخته دکترایِ اقتصاد، در حالِ حاضر استاد کارآفرینی، مدیرِ مرکزِ مطالعاتِ اقتصادی اتاقِ بازرگانی و مشاورِ کسب و کار و مؤلفِ کتبِ اقتصادی و هوشِ مالی هستم. امشب هم با مبحثِ هوشِ مالی در خدمتِ شما هستیم.
سوال: تعریفِ هوشِ مالی چیست؟
اول با یک مقدمه شروع کنم که خیلی از مردم باور دارند که ما باید حتماً پول داشته باشیم تا بتوانیم از آن پول یک پولِ دیگری به دست بیاوریم. اما این باور حقیقت ندارد. بهتر است به این صورت بگوییم که اگر ما پولمان را در راهِ سرمایهگذاری مثلاً سرمایهگذاری در طلا از دست بدهیم قطعاً در سرمایهگذاریهایِ دیگر هم آن پول را از دست خواهیم داد؛ بنابراین این طلا یا سهام یا این خودرو ملک نیست که ما را پولدار میکند و این دانِشِ ما درباره به دست آوردنِ این ملک و طلا و سهام هست که ما را پولدار میکند. در واقع این هوشِ مالی هست که دقیقاً ما را به ثروت نزدیک میکند. و باید بگویم که هوشِ مالی هم در تمامِ ادمهایی که در جهان زندگی میکنند وجود دارد.
و اینکه ما بگوییم هوشِ مالی فقط مختص به یک سری افراد است این اشتباه است. هوشِ مالی اون قسمت از هوش است که ما با آن میتوانیم مسائل و مشکلاتِ مالی را حلکنیم. خُوب خیلی از افراد هستند.که وقتی با یک سری از مسائل و مشکلاتِ مالی روبهرو میشوند. نمیتوانند این مشکلات را حلکنند. در نتیجه از آن مشکلات فرار میکنند. این افراد افرادی هستن که هیچ وقت نخواهند توانست این مهارتِ هوشِ مالی را فرابگیرند و نخواهند توانست در زندگیشان هم سرمایهگذاریهایِ درستی داشته باشند. بنابراین هوشِ مالی آن قسمت از هوش و ذهنِ ما است که توانایی حل و فصلِ مشکلاتِ مالی را داشته باشد
انواعِ ضریبِ هوشِ مالی را هم توضیح بفرمایید؟
ببینید ما در هوشِ مالی پنج ضریب داریم. در بین این پنج ضریبِ، اولی از ضریبهای است. که مهمترین است و اولویت دارد بهدستآوردن پولِ بیشتر است. زمانی که ما بتوانیم درآمدِ زیادی را کسب کنیم اما نه در نتیجه سختکار کردن، هوشِ مالی را کسانی دارند که خیلی مختصر و مفید کار میکنند. ولی خیلی هم پولِ خوبی دارند بهدست میآورند. پس هرچقدر که درآمدِ ما بیشتر بشه اما نه در ازایِ کار کردنِ سخت و طولانی مدت نشان دهندهیِ این است که ما هوشِ مالیِ بیشتری خواهیم داشت.در نتیجه ضریبِ شمارهیِ یک که در هوشِ مالی بسیار اهمیت دارد به دست آوردنِ پولِ بیشتر است.
ضریبِ دوم ضریبِ محافظت از پول است.
ببینید آنهایی که هوشِ مالیِ خوبی دارند خیلی راحت پولهایشان را از دست نمیدهند. یک سری افراد هستند که علیرغمِ اینکه درآمدِ خوبی دارند آخرِ ماه میبینیم پولِ خوبی براشون نمانده است. نه توانستن سرمایهگذاری کنند و نگاه هم میکنند می بینند. که چیزی که خواستند هم واردِ زندگی نشده. مثلاً طرف خواسته وسیلهای بخرد و در نهایت نتوانسه. و حتی نمیداند که پولها را چهکار کرده است. یک سری اهرمها هست که پولِ ما را از چنگِ ما درمیآورند. اما آنها کلاهبردار نیستند. یکی از این اهرمها همین بحثِ مالیاتها است.
کسانی که هوشِ مالیِ خیلی بالایی دارند راههایِ خیلی خوبی را بلدند. در موردِ اینکه نه مالیاتِ زیادی پرداخت نکنند که در عوض بتوانند ثروتِ بیشتری اندوخته کنند.بنابراین محافظت از پول هم خیلی مهم است در بحثِ هوشِ مالی و اگر ما هوشِ مالی داشته باشیم و قدرتِ جمعکردنِ پول را داشته باشیم ولی راهِ محافظت از پولِمان را بلد نباشیم قطعاً به دردِ ما نخواهد خورد.
ضریبِ شمارهیِ سه ما هم بودجهبندیِ پول است.
ببینی همهیِ ماها که حقوقِمان را دریافت میکنیم یا کسب و کاری داریم و آخرِ ماه سودی را دریافت میکنیم باید پولِمان را بودجهبندی کنیم. یک سری افراد هستند که بودجهبندیِ آنها فقیرانه است. یعنی خیلی وارد نیستند. که این پولی که الان به دستِ من رسیده قرار است برایِ این یک ماه من چه برنامه ای برایِ این پول داشته باشم. اگر نتوانم به شکلِ ثروتمندان و با مهارت و هوشِ مالی من پولم را بودجهبندی کنم قطعاً نمیتوانم موفق شوم و همین میشود که در آخرِ ماه نه پولی برای من مانده و نمیدانم الان چه کنم و این پول کجا رفته.
وضریبِ شمارهیِ چهار اهرم ساختن از پول
ببینید بعد از اینکه من حقوقم را دریافت کردم یا کارآفرین پولَش را از آن کارگاهِش و کارخانهاش دریافت میکند باید از پولَش اهرم بسازد. این به چه معناست؟ خُب خیلیها بعد از این که پول را دریافت میکنن یا داخلِ بانکها سرمایهگذاری میکنند یا در صندوقهایِ سهام. که این روش، روشِ بسیار کم ریسکی هست و پر بازده هم نیست اما یک نوع روشِ اهرم ساختن از پول است.
آخرین ضریبِ هوشِ مالیِ ما ارتقاءِ دانشِ مالی هست.
ببینید تمامِ علمی که در دنیا وجود دارد برایِ هوشِ مالی روز به روز آپدَیت میشود و به روز رسانی و ما باید بر مبنایِ اطلاعاتی که روز به روز آپدَیت و به روز رسانی میشود دانِشمان را به روز رسانی کنیم. من یک دوره هوشِ مالی رفتهام، متوجه شدم که هوشِ مالی چی هست و از مشاورم راهکار گرفتهام دیگه تمام و من خدایِ هوشِ مالی هستم. نه این کاملاً اشتباه است. منی هم که مدرسِ این دورهها هستم و مؤلفِ این کتب مدام باید مطالعه داشته باشم ، مدام از افرادِ موفقتر کمک بگیرم و مشاوره بگیرم تا بتوانم در کارم موفقتر بشوم. این که من یک دوره رفتم و هوشِ مالی فراگرفتم دیگه تمام نه به این شکل نخواهد بود. و من باید هر رو ز این هوشم را به روز کنم تا بتوانم به تواناییهایم برایِ به دست آوردنِ ثروتِ بیشتر کمک کنم.
آدمها باید از چه سنی شروع کنند به هوشِ مالی یادگرفتن؟ مثلاً فرزندِ من از چه سنی باید آموزشِ هوشِ مالی ببیند بهش ارزشِ پول را یاد بدهم؟
از سنِ چهار سالگی که بچه متوجه میشود که اصلاً کارکردِ پول چه هست شما میتوانید هوشِ مالی را شروع کنید. یعنی حالا شاید بچه زیرِ 4 سال خیلی متوجه نیست اما الان که خوشبختانه بچههایِ امروزه خیلی جلوتر از بزرگتر ها هم دارند قدم بر میدارند از چهارسال به یعد ما میتوانیم آموزشِ هوشِ مالی را شروع کنیم تا هفتاد هشتاد سال به بعد انشالله.
هوش مالی در بخش IQ یا EQ قرار می گیرد؟
بحثِ که خیلی بینِ جامعه کسب و کار و کارآفرین مطرح شده است و بخشی از جامعه دارد به این موضوع پی میبرد بحثِ آیکیو و ایی کیو هست. هوشِ مالی در کدوم یک از اینها قرار میگیرد؟ اگر آیکیو و ایکیو را هم به ما نشون بدید ممنون میشوم.
ضیاییان: ببینید هوشِ مالی باهوش ذهنی خیلی فرق میکند. هوشِ مالی همانطور که گفته شد همان بخش از مغز است که میتواند به ما کمک کند که ما با مشکلاتِ مالیمان بهخوبی روبهرو شده و آنها را حلوفصل کنیم. اما هوشِ ذهنی یا همان IQ که شما گفتید خُب یک مثالِ خیلی ساده میزنم. یک سری از افراد هستند مثلاً جوانانِ مادر دانشگاه، استعداد درخشان هست، نخبه است و نمرI الف دارد. ولی با یک مشکلِ مالی که روبهرو میشود عینِ غارنشینان رفتار میکند. چرا؟
چون آموزِشِ هوشِ مالی را ندیده است. پس ببینید فردی که تحصیلکرده است و بسیار با استعداد است و نمرهیِ الفِ دانشگاه است. ولی تواناییِ حلِ مشکلاتِ ماللیِ خودِش را ندارد. ولی در عوض ما ثروتمندانی را در دنیا داریم و حتی تحصیل نکردن اما فوقالعاده پولدار هستند و ثروتمندترین فردِ جهان شدند. پس هوشِ مالیِ ما کلاً ابعادِش با اون بخشِ مغزِمان که مربوط به آیکیو میشود فرق دارد و هوشِ مالی در وجودِ همهیِ انسانها هست و میشود با آموزِش آن را بیدار کرد و بهکار برد در زندگی با مشاورهها و آموزِشهایِ متعدد.
چگونه ترس از سرمایه گذاری و شروع کسب و کار را با افزایش هوش مالی شروع کنیم؟
ضیاییان: ببینید راجع به سرمایهگذاری افرادی که هوشِ مالی را آموزِش میبینند خیلی خوب تواناییِ این را دارند که بازارها را تحلیل کنند. مثلاً من آموزِشِ هوشِ مالی دیدم و در کنارِ این هوشِ مالی دورههایِ بورس را هم گذراندم. باتوجهبه این دوره که دیدم و آن آموزِشِ مالی الان میدانم که وضعِ خریدِ سهامِ خودرو یا سهامِ موادِ غذایی به چه شکلی هست و بهجای اینکه در این سهامها سرمایهگذاری کنم در صندوقهایِ لوتوس مثلاً سرمایهگذاری کنم؛ صندوقهایِ طلا، حالا باتوجهبه اُنسِ جهانیِ طلا.
در این چند روزِ اخیر تعدادی از دوستان تماس گرفتن که ما میخواهیم دلار بخریم چونکه قیمتِ دلار آمده پایین. ببینید برایِ سرمایهگذاری در بازارها اصلِ اولیه همین آموزِشِ هوشِ مالی هست. شما اول باید آموزش هوشِ مالی را ببینید تا تواناییِ تحلیلِ بازارها را داشته باشید. خُوب ببینید قیمتِ دلار که الان آمده رویِ بیست و پنج و بیست و شش میچرخد. خیلیها دچارِ اِسترِس شدند که آیا الان وقتِ خرید است یا فروش و خُوب ببینید.
بعضی مواقع بازار یک ترسی ایجاد میکند و بعضی مواقع یک جوِ روانی داخلِ بازار ایجاد میشود. این بحث خیلی مهم است. شما اول باید کامل آموزِشِ هوشِ مالی را فرا بگیرید و بعد از اینکه این آموزِش را فراگرفتید پا تویِ بازارها بگذارید و تحلیلِ آن بازارها را در کنارِ این آموزشی که دیدید فرا بگیرید.
آیا کسب تجربه واقعی در محیط کار از سن کم می تواند به رشد هوش مالی کمک کند؟
کاظمی: خُوب دیدید که آدمهایی که از سنِ کم واردِ بازار شدند و کسبوکار دارند یک ذهنیتهایِ خیلی خاصی دارند نسبت به بازار. یعنی نگاهِشان با یک نفری که مثلاً فوقلیسانس گرفته، دکترا گرفته ولی هیچ کسبوکار بیزینسی نداشته خیلی فرق میکند و بعضی مواقع هم؛ البته من تویِ بازار اینها را یاد گرفتم که مثلاً چهار پی کسب و کار خیلی برایشان مهم است. مثلاً مکان هنوز هم اعتبارِش را از دست نداده و هنوز هم 86 درصدِ فروشِ کسبوکارها در فضایِ فیزیکی انجام میشوند و چهارده درصدِ کسبوکارها اینترنتی هستند. من این مطلب را از کسی شنیدم که از 12 سالگی در مجموعع پدرِش کار کرده بود. خیلی به این موضوع تأکید داشت که مکان خیلی مهم است. بعداً من حرفِ این شخص را گوش کردم و فضایِ فیزیکیِ مجموعهیِ خودمان را عوض کردم درسته که اجارهیِ ما سه برابر شد اما فروشمان هم 5 برابر شد.
ضیاییان: بله قطعاً تأثیر دارد.
کاظمی: نگاهِ آن شخصِ به کسبوکار و نگاهِ مالی که داشت و تجربهاش خیلی جالب بود برایِ من که چقدر این آدم نگاهِش فرق میکند نسبت به آدمی که مثلاً پدرِش کارمند بوده یا خودِش تجربه زیادی در کسب و کار ندارد. تجربهیِ واقعی نداشت ولی هوشِ مالیش مطمئناً بالا بود. الان هم خیلی آدمِ موفقی هست.
هوش مالی ربطی به تحصیلات دانشگاهی ندارد
ضیاییان: آقایِ مهندِس اصلاً هوشِ مالی؛ همانطور که قبلاً هم گفتم به تحصیلاتِ دانشگاهی ربطی ندارد. تحصیلاتِ دانشگاهی میتواند تسهیلکننده موفقیتِ ما در بازارِ کار بشود ولی هیچوقت تضمینکننده نیست. همانطور که گفتم خیلی از افرادِ ثروتمندِ جهان اصلاً تحصیلاتی ندارند و خیلی از تحصیلکردهها که در همین کشورِ خودمان هستند و فاقدِ شغل و مهارت هستند و حتی ریسک نمیکنند و حاضر نیستند. ریسک کنند و واردِ بازارِ کارآفرینی بشوند.
مثلاً حالا منبابِ مثال عرضکنم خدمتتون یکی از تحصیلکردههایِ همین شهِر خودمان بیرجند، خُوب طرف فوقلیسانس بوده، کار و مهارتی نداشته و تصمیمگرفته که بوتیکِ لباس بزنه. صد میلیون وام میگیرد و لباسفروشی باز میکند. ببینمید این خیلی اشتباه است. منی که در این شهر زندگی میکنم اول باید اگر خودم مهارت و هوشِ مالی ندارم از یک مشاوره کسب و کار کمک بگیرم. حتماً یکی دو دورهیِ آموزشی دارند. اینکه بدون مهارت در یک زمینهیِ کاری شروع به کار کنم این بزرگترین اشتباه است.
ببینید فروشندگی خودِش یک هنر است.
خودِش باید یک مهارتِ خاص را دارا باشد. فردی که دارد آن کار را شروع میکند. باید زبانِ بدن را بلد باشد. بحثِ سوشال مارکِتینگ به این شکل نیست که من یک دکور بچینم و بهترین مکان را هم در شهر اجاره کنم. اصلا اینطور نیست. نه به این شکل نمیتوان مشتری را به خود جلب کرد. من تا خلاقیت از خودم نشان ندهم و تا زبانِ ارتباطِ مؤثر را بلد نباشم قطعاً نمیتوانم با مشتری ارتباط بگیرم. شاید یک نفر یکبار از من خرید بکند اما برایِ دفعاتِ بعدی از من خرید نمی کند.
خیلی از کسب و کارهایِ ما در داخلِ همین شهرِ بیرجند برایِ این با شکست مواجه شدند به دلیل تعددِ شغل. نگاه نمیکنند ککه این شغل اشباع شده در این شهر. حاضر نیستمد مشاوره بگیرند که من این ایراد را هم به اتاقِ اصناف گرفتم در حضورِ خودِ بزرگواران و گفتم که چه بهتر است که شما در اتاقِ اصناف یک اتاقِ فکرِ اقتصادی داشته باشید. مشاورهیِ اقتصادی بدهید به دوستانی که قبلا از اینکه بخواهند سرمایهشان را از دست بدهند. خُوب گزارشی رسید که ما 350 نفراز اصنافِ پوشاکی در داخلِ همین شهر بیرجند ورشکست شدند.
بدون مهارت، تخصص و بخصوص هوش مالی وارد بیزینس نشوید؟
و خُوب این خیلی آمارِ بالایی هست. آمارِ بیکاریِ ما طبقِ پژوهشی که خودِ من انجام دادم در داخلِ استان 36 درصد .و چه بسا بالاتر از اون هست. و خُوب کسانی که میآیند و یک شغلی میزنند بدونِ مشورت و مهارت و وارد میشوند و دوباره شکست میخورند خُب انگیزیِشان هم از بین میرود و این است که الان دوستان دنبالِ بیشتر شغلهایی هستند که سرِ کار بروند و آخرِ ماه هم حقوقی دریافت کنند. بزرگترین عللِ اینکه ما رشدِ اقتصادی را نداریم همین آمارِ بالایِ بیکاری است، همین آمارِ بالایِ ورشکستگی است.
بحثِ سوشالمارکِتینگ بزرگترین بحث در کارآفرینی هستِش که خودِش کلی سخن و حرف دارد و کسانی که میخواهند واردِ بازار شوند فقط به این فکر نکنن که من مثلاً پی.اِچ.دیِ فلان رشته هستم . میتوانم در این رشته موفق شوم. خُب عزیزِ من منی که در رشتهیِ عمران درس خواندم باید علم و عمل را کنارِ هم داشته باشم و حتی باید یکسری دورهها را بگذرانم و کنارِ یکسری افرادِ موفق در این رشته قرار بگیرم و از آنها مشورت بگیرم. تحصیلات به هیچ وجه نمیتواند تضمینکنندهیِ موفقیتِ من و شما در بازارِ کار باشد.
چه کسانی به هوشِ مالیِ بیشتری نیاز دارند؟
ضیاییان: همه افرادی که به نوعی با پول سر و کار دارند. نیاز به هوشِ مالی دارند. مثلِ کارمند، خویشفرما یا همان کسب و کارهایِ کوچک، مثلِ کارفرما و کارخانههایِ خیلی بزرگ و سرمایهگذارها. که این چهاردسته که اعلام کردم حضورتان نیاز دارند که هوشِ مالیِ خودشان را به روز کنند و از این طریق بتوانند به درآمدِ بیشتری دست پیدا کنند.
در مورد نگهداری پول بیشتر توضیح بدهید؟
کاظمی: یک بحثی که در این 5 بخشِ اولی که بیان کردید بحثِ نگهداریِ پول است. آیا نگهداریِ پول مفهومِش این است که ما خرج نکنیم؟ مثلاً من در ماه 30 میلیون درآمد دارم. آیا منظور این است که من نگهدارم، ذخیره کنم و یا سرمایهگذاری کنم. یا اینکه کالایِ موردِ نیازم را نخرم. لطف کنید این را هم توضیح دهید.
ضیاییان: ببینید بحثِ محافظت از پول همانطور که با مثال برایِ شما توضیح دادم یکی از این موارد در کسبوکارها بحثِ مالیات است که خیلی کارفرما را اذیت میکند. خُوب خیلیها هستند که با چنان مهارتی دارند دفترهایشان را پلمپ میکنند و از سایرِ روشهایِ درست و قانونیش دارند استفاده میکنند یا سایرِ روشها را در کنارِ کارِشان؛ خُوب سودی که به دست میآورند جایِ دیگری دارند سرمایهگذاری میکنند، باز سود را واردِ کارِ خودشان میکنند و به این شکل جلویِ ضرر را گرفتند.
بحثِ حالا محافظت از پول که گفتید بیشتر به اینطوری است. یعنی نتوانند پولِ شما را از شما بگیرند. ببینید یک مثالِ سادهتر هم خدمتِ شما توضیح بدهم. مثلاً من در منزل غذا دارم، انواعِ گوشت را دارم، برنج و روغن دارم، بهترین مواد غذایی را داخلِ منزل دارم و نیازی نیست که من هر شب رستوران بروم و غذاهایِ فستفودی استفاده کنم. در خانه سالمِش را تهیه میکنم و به این شکل جلویِ ضررِ مریض شدن و هزینههایِ درمانی را هم گرفتم. بحثِ مدیریتِ درست یعنی این.
آیا درآمد خودمان را به کالای مصرفی تبدیل کنیم یا سرمایه گذاری کنیم؟
کاظمی: حالا من بعضی اوقات به دوستان یا کسایی که مشاوره میگیرند میگویم که وقتی شما یک حداقل درآمدی؛ حالا هر مبلغی که باشد نباید این را به کالایِ مصرفی تبدیل کنید. چون زمانی که به مبل تبدیل میکنید یا اینکه مبل دارید و حداقل دو سالِ دیگر این مبل کار میکند و مبلِ نو میخرید، خُوب شما اطلاع دارید که مبل بعد از یک سال کار باید به یکسومِ قیمتِ تمامشده بفروشید. عملاً سرمایهگذاری هست که به هیچ درآمدی برایِ شما ختم نمیشود.
متأسفانه من خیلی در این موارد دیدم. من خیلی با کارآفرینها صحبت میکنم و از آنها ایده میگیرم. به یکی از کارآفرینها گفتم چطور شما توانستید ثروتتان را افزایِش دهید؟ گفتند که من با یک دوستی که دوستِ صمیمیِ من بود با هم شروع کردیم و الان هر دویِ ما موفق هستیم به نسبت ولی من الان چندین برابر وی سرمایه دارم. گفت اولین سرمایهای که به دست آورد رفت و مبلِ آنچنانی خرید، رفت سفرِ فرانسه و گفت من امروز از ده سالی که دوستم به فرانسه رفته گذشته و من امروز تصمیم گرفتنم فرانسه بروم. چون الان به حدی درآمدم رسیده است که الان بدونِ کارکردن؛ منظورِ دوستمان درآمدِ غیرفعال بود، و فعالیتی نمیکنند و ثروت به جایی رسیده که خودِش تولید ثروت میکند.
وقتی هزینه کنید که از منابع درآمدی خرج کنید نه از سرمایه اولیه؟
ضیاییان: بله قطعاً. خدمتِ شما عرض کردم که در موردِ ضرایبِ هوشِ مالی. وقتی پولی به دستِ من میرسد من باید از پولم اهرم بسازم. حالا سرمایهگذاری در بانک باشد یا در صندوقهایِ سهام. بازارِ طلا یا بازار ارز، بازار ملک یا خودرو یا هر چیزی،ولی خُوب باتوجهبه شرایطِ اقتصادیِ الان من توصیهام به همه دوستانی که این لایو را دارند نگاه میکنند یا بعدها خواهند دید این است که اقتصادِ سالم اقتصادی است که ما سرمایههایمان را به سمتِ سرمایهگذاریهایِ مولد سوق دهیم.
به سمتِ نامولدها نرویم. از ماست که بر ماست. خسب منِ نوعی وقتی تقلیدِ کورکورانه میکنم، پیروی میکنم و واردِ بازارِ خودرو میشوم و پولم را میگذارم تویِ بازارِ خودرو و بعد چند برابرِ سود همان ماشیبن را در بازارِ آزاد میفروشم، واردِ بازارِ ملک میشوم و قیمتِ زمینها را بالا میبریم. ببینید این به ضررِ خودِ ماست. ولی اگر ما واردِ کارِ تولید شویم و واردِ کارآفرینی شویم قطعِ به یقین هم آمارِ اِشتغالِمون بیشتر میشود و هم آمارِ بیکاری کمتر میشود و هم سرمایهگذاریهایمان سالمتر است و هم به نرخِ رشدِ اقتصادی جه در داخلِ استان و چه کشور کمک خواهیم کرد.
پس بنابراین پولی که به دست من میرسد من نباید همهیِ آنها را صرفِ هزینههایِ مازاد یا هزینههایی بکنم که اصلاً تأثیری در زندگیِ من نخواهد داشت. من باید حتی از سودِ حاصل از آن کارکردم باز مجدد جایی سرمایهگذاری کنم و تولیدِ ثروت کنم. یکی از مزایایِ هوشِ مالی این است که من هر چقدر کمتر کار میکنم پولِ بیشتری به دست بیاورم. در واقع من برایِ پول کار نمیکنم و این پول است که برایِ من کار میکند. یک مسئلهیِ دیگه اینکه خیلیها ازشون میپرسید
تعریف شما از سرمایه چیست؟
ضیاییان: از خیلی از آدمهامی پرسم. سرمایهیِ تو چی هست؟ میگه همین خانه و ماشین. اینها سرمایه به حساب نمیآید. سرمایه چیزی است که در جیبِ من پول میگذارد. این ماشینِ زیرِ پایِ من استهلاک دارد. هزینهیِ بنزین میدهم، برایِ ماشین خرج میکنم، هرینهیِ تعویض روغن دارد. اینها سرمایه حساب نمیشود. خانهای که من در آن زندگی میکنم پولِ برق و آب و گازِ و همهیِ اینها باید پرداخت بشود پس من دارم هزینه میکنم در آن خانه مگر اینکه من خانه یا ملکِ تجاریِ مازاد داشته باشم و به اجاره بدم و از پولِ اجارهیِ آن ملک در جایِ دیگری سرمایهگذاری کنم. آن ملک یا خانه سرمایه برایِ من محسوب میشود. خانهای که من در حالِ حاضر در آن زندگی میکنم سرمایه نیست. پس زمانی من میتوانم موفق باشم که پول برایِ من کار کند نه من برایِ پول.
مقایسه درآمد با سود بانکی و تاثیر آن بر تصمیمات مالی در ایران؟
کاظمی: خُب میدانید که این تورم خُوب خیلی ساده است. کارآفرین یا کسی که میخواهد کسبوکاری راهاندازی کند تجزیهوتحلیل میکند و میگوید که اگر من این ثروت را 5 سالِ پیش در بحثِ املاک سرمایهگذاری میکردم، الان خیلی موفق تر بودم. خیلی وقتها افرادی پیشِ من میآیند که سرمایهگذاری کنند و راههایِ کسبوکار را به آنها پیشنهاد میکنیم. اما بعداً با سودِ بانک مقایسه میکند و از سودِ بانک بیشتر میخواهد. خُوب با خودش می گوید. من باید تولید بکنم، کار هم انجام بدهم، واردات و فروشش را هم انجام بدهم بعد از سودِ بانک هم بیشتر بدهم؟
پس باید خیلی سود بکنم که بتوانم از سودِ بانک هم بیشتر بدهم. من بحثِ ارزشافزوده را مطرح میکنم. خیلی مثالِ سادهای بزنم. من برادرِ خودم مبلغی پول داشت و میخواست در کسبوکاری که الان من دارم سرمایهگذاری کند. اما گفت اگر رویِ ملک سرمایهگذاری کنم ارزشافزوده دارد. گفتم که خُوب من الان چندین برابرِ اجاره ملک دارم به تو سود میدهم، سودِ حلال که با آن کسب و کار انجام شده. بعد میگفتن که نه من در دراز مدت ضرر میکنم. چرا اینطور میگفت چون براساسِ تجربهاش داشت صحبت میکرد. متأسفانه سودهایِ بانکی قاتلِ توسعه هستند. حالا من اقتصاددان نیستم و نمیدانم شما باز نظرِتون را بفرمایید.
بانکها واقعاً نابودکنندگانِ تولیدکنندگانِ ما در کشورِ ایران هستند؟
ضیاییان: ببینید متأسفانه بانکها واقعاً نابودکنندگانِ تولیدکنندگانِ ما در کشورِ ایران بودند. ولی باز هم من اینجا میگویم که اگر شما این هوشِ مالی را خیلیخیلی خوب یاد بگیرید یعنی بهصورت اینکه عمیق و گسترده، حالا در این لایو نیمساعته ما یا 45 دقیقهیِ ما خیلی نمیشود راجع به این مسئله صحبتکرد ولی بحثِ هوشِ مالای به حدی بحثِ عمیق،شیرین و دقیقی هست که ما در ایران نمونههایش را داریم.
ببینید آقایِ دکتر نبی که من نمیدانم داستانِ زندگیِ ایشان را شنیدهاید یا نه. ایشان بزرگترین کارآفرین در خراسانِ رضوی هستند. ایشان از هیچ هیچ شروع کردند، در یک خانوادهیِ هفت هشت نه نفره، پدر اینها را گذاشته و این فرزند با مادر بوده و دو فرزندِ بزهکار هم داخلِ خانواده بوده است. میگفتند ما به حدی رسیده بودیم که مادرم ما را دورِ میدان میبرد که از علفهایِ دورِ میدان تغذیه کنیم و مادر به ایشان میگفتند اینها خوردنی هستند و تغذیه کنید. ولی میگویند که یک خیری پیدا شده بودند که به ما پول دادند و توانستیم روزنامه بخریم و شبهایی بود که روزنامهها فروش نمیرفت و رویِ دستمان میماند و من اشک میریختم که ما داریم سرمایهمان را ازدست میدهیم و میرفتم کفش واکس میزدم.
ببینید منی که هوشِ مالی فراگرفتم نباید منتظرِ یک دست بمانم. منی که میخواهم کارافرینی شروع کنم همین الان نمیتوانم یک غولِ اقتصادی باشم، همین الان نمیتوانم 50 میلیارد تومان بگذارم و واردِ یک سرمایهگذاریِ کلان بشوم. هوشِ مالی به من میگوید که من از پایینترین پله شروع کنم و پلهها را هم دوتا دوتا نباید طی کنم. و مطمئن باشید که اگر این هوشِ مالی را از نوعِ عمیقَش یاد بگیرید و کنارِ کارآفرینانِ خیلی موفق قراربگیرید.
داستان یک کارافرین با هوش مالی بالا؟
مثلِ کارآفرینی که در حالِ حاضر صاحبِکارخانهیِ زرماکارون هست. خیلی از ما کلیپِ ایشان را دیدیم و داستانِ زندگیِ ایشان را که واکس میزدن و برایِ اینکه بتواندا به مدرسه برود و کاغذ و مداد داشته باشد هیچ وقت( لایو قطع شد) . أن روستا صحبت کردم و از ایشان خواستم که یک مقدار زمین در اختیارِ ما قراردهد که ما بتوانیم کارِ سولهسازیمان را شروع کنیم و بعد که به سود رسیدیم پولِ ایشان را بدهیم. خُب این اهالیِ روستا به این جوانها اعتماد کردند.اینها اولین سوله را که میسازند اولین مشتری با سودِ خیلی بالایی پیدا میشود و این را از وی میگیرد. خُب با آن سودی که به دست آوردند آن سود را تقسیم کردند ، زمین را شریکی خریدند و مجدد سولهسازی کردند به حدی که الان ادعا میکنند که نزدیک به چند هزار نفر نیرو زیرِ دستِ ایشان کار میکند و چند صد میلیارد فقط حقوق میدهند.
ببینیدپس ما نمونههای داخلِ ایران داریم. درر حالِ حاضر شرکتِ زر ماکارون، شرکتِ کاله، شرکتِ شیرین عسل، اینها شرکتهایِ موفقِ ما هستند و مهمترین شرکت کارخانجاتِ آرشیا هست که متعلِق به دکتر نبی هست که الحمدلله خیلی از افرادی را که داریِ سوءپیشینه هستند ایشان جذب کردند و شرطِ استخدام هم داشتنِ سوءِ پیشینه هست. یعنی ایشان بزرگترین ریسکِش را کرده است. ولی ببینید الان موفقترین است در کشور. پس ببینید اینهایی که دارند بهانه میآورند کسایی هستند که شرکتهایِ بزرگ و کارخانههایِ غولآسا را دیدن و میخواهند یکشبه به آن برسند.
نه هوشِ مالی میگوید نه من از پایینترین پله شروع میکنم و پلهها را هم دوتا دوتا نمیروم.
یک موردِ دیگر اینکه هوشِ مالی با قانونِ جذب یک رابطهیِ خیلی مستقیم دارد. من میتوانم ماورایی فکر کنم ولی در کنارَش باید برنامهریزی داشته باشم و هدفم را مشخصکنم. یک برنامهریزیِ روزانه، هفتگی، ماهانه و در آخر سالانه داشته باشم برایِ رسیدن به آن هدفم. اگر اینها را کنارِ هم چیدم و از زمانم به نحوِ احسن استفاده کردم که بحثِ مدیریتِ زمان خودِش یک بحثِ جدا هست میتوانم در بحثِ هوشِ مالی موفق شوم و چه بسا بزرگترین کارآفرین در کشور هم بشوم.
تحصیلات دانشگاهی ارتباطی با موفقیت در بیزینس دارد؟
کاظمی: اتفاقاً یک آماری داشتم نگاه میکردم که میگفت در تهران به نسبتِ شهرهایِ کوچک 79 درصد از آدمها به این باور رسیدهاند که کسی که به تحصیلاتِ دانشگاهی علاقه ندارد؛ مثلِ همه مردمِ دنیا که 20 درصد دنبالِ تحصیلاتِ دانشگاهی هستند، کسایی که علاقمند هستند به تحصیل و … دلیلی ندارد که دنبالِ تحصیلاتِ دانشگاهی بروند و 4 یا شش سال و حتی بیشتر وقتشان را صرفِ تحصیلات کنند و بر این باورند که اگر این زمان را صرفِ یادگیریِ تخصصی بکنند مطمئناً تأثیرگذارتر خواهد بود.
ولی در شهرهایِ کوچک هنوز 49 درصد بود و هنوز شهرهایِ کوچک باور دارند که با تحصیل میشود شغل پیدا کرد با اینکه میبینند که در جامعه حجمِ زیادی از آدمهایِ تحصیلکرده هستند که بیکارند و حداقلِ درآمد هم ندارند. اگر این آدمها تخصصی در زمینهای میداشتند و رشتهای کاری بلد بودند مطمئناً موفقتر بودند. من وقتیشهرِ خودمان را تحلیل میکنم و بازارها را میبینم متأسفانه همه دارند کافیشاپ میزنند و نمیدانم که این کافیشاپ چی داره.
یکی از نشانه های ضعف هوش مالی تقلید از بیزینس های موفق است؟
ضیاییان: خُوب این همان تقلید کورکورانه هست. دنبالهروی که مهارتِ عدمِ تحلیلِ بازار را ندارند و میبینند که فلانی کافیشاپ زده و خیلی هم درآمدِ خوبی هم دارد خب اینها هم کافیشاپ میزنند. دقیقاً همین مسئله است که در شهرِ ما و در همه شهرها تویِ اتاقِ اصناف یک اتاقِ فکر اقتصادی باشد. همین خیابان مدرس اینجا. هر کوچهای که وارد میشوی بالا، پایین، راست، چپ همهاش آرایشگاه. شما ببینید دورهیِ کرونا چقدر آرایشگاه ورشکست شد. یا مثلاً خانمهایی که به من مراجعه میکنند. خانم چه شغلی علاقه دارید؟
خُوب برادر من خواهر من خیاطی درسته که یک شغلی هست که اکثر خانمها میتوانند وارد شوند اما نمیشود از آن کسب درآمد کرد. ببینید صنعت نساجی در کشور ما یک صنعت قاچاق پذیر است، یک تکنولوژی به روز نشده و قدیمی هست. من هزار هم کارگاه خیاطی بزنم نمیتوانم موفق بشوم. باید به این موارد دقت کنند. چرا دوره نبینم و به جایِ اینکه لباس بدوزم جعبههایِ بستهبندیِ ترمه بدوزم که کشورهای حاشیهیِ خلیج فارس به شدت از این بستهبندهای ما استقبال میکنند.
این مهارت خیاطی را جایِ دیگری خرج کنیم. چرا فکر میکنیم خیاطی فقط دوختن لباس است. این بسیار اشتباه است. و خُوب همین مسئله باعث میشود که خیلیها دچار شکست در کسب و کارشان شوند. دانش مال به من یاد میدهد. که من قبل از انجام هرکاری توانسنجی شوم. مثلاً من میخواهم یک مغازه لوازم آرایشی بهداشتی بزنم. آیا من توانَش را دارم؟ آیا من مهارت فروشندگی را دارم؟ این آزمون باید توسطِ یک مشاور انجام شود. آیا من زبان ارتباط مؤثر دارم؟
در صورت داشتن هوش مالی بالا، بدنبال نیچ بازار می گردیم؟
من چه خلاقتی میتوانم از خودم نشان دهم که فرق داشته باشد با این لوازم آرایشی کوچه بغل؟ وگرنه برای مشتری چه فرقی میکند که از این مغازه خرید کند یا از آن مغازه؟ قیمتم را کمتر بدهم یا بالاتر؟ من مان که مهارت را داشته باشم، زبانم را خوب بلد باشم، زبان ارتباط مؤثر با مشتری را، زمانی که من آن خلاقیت را داشته باشم و بتوانم خلاقیتی از خودم برای مشتری بروز دهم قطعاً برای مشتری فرق میکند که از کدام مغازه خرید کند. حتی اگر من جنسم را گرانتر بفروشم. این خیلی نکتهیِ مهمی است.
بحث افزایش مهارت و تقویت هوش مالی در جامعه در حال پذیرش می باشد؟
کاظمی: خُوب خدا را شکر که این بحث دارد پیش میآید. یعنی به مرور زمان دانش در این زمینه زیاد میشود. اتفاقاً در باشگاه فوتبال دو شب پیش؛ هرچند خیلی سرم شلوغ است، خواهش کردند که من عضو هیئتمدیره در همین شهر خودمان باشم. گفتم ایرادی ندارد من قبول میکنم فقط به من فرصت بدهید این بچههای تیم دور هم جمع شوند و من فقط قرار است که روی ذهنشان کارکنم. من به جسمشان تخصصی ندارم و تکنیک و تاکتیک فوتبال را نمیدانم ولی روی ذهنشان میتوانم کار بکنم. الان جوانها خوشبختانه با وجود شبکههای مجازی و دنیای اینترنت ذهنیتها خیلی فرق کرده است و خیلی دانش افزایش پیدا کرده است.
ولی بعضی مواقع خیلی دلم میسوزد. بعضی وقتها بعضی فروشگاهها و کسبوکارها را میبینم که خیلی سریع جمع میشود. طرف نه ایده و خلاقیتی دارد و نه تخصص و تجربهای دارد. متأسفانه ما تویِ ایران این ضربه را خیلیها حتی خودِ من هم خوردم. خیلیها کارها را بدونِ تجربه شروع میکنیم. اینکه من در دانشگاه عمران خواندم دلیل بر این نیست که من یک پیمانکار خوب باشم. من همین تجربةِ ناموفق را خودم داشتم. رفتم پیمانکاری زدم اما چون تاره از دانشگاه فارغالتحصیل شدم و تجربه هم نداشتم خیلی شرایطِ بحرانی برایِ خودم و خانواده ایجاد کردم. چند روز پیش به خانمم میگفتم که اگر من سهچهار سال واردِ شرکتهایِ پیمانکاری میشدم ، کار میکردم و در کنارِ شرکتِ خودم هم یک کارِ کوچک برمیداشتم و آرام آرام سالِ پنجم شروع به کار میکردم خیلی موفقتر بودم.
امیدوارم بحث اهمیت هوش مالی در کسب و کار در سایت من بنام سعید کاظمی برای شما مفید بوده باشد. و شما دوست عزیز هم اگر تجربه خاصی دارید. که می تواند به بیزینس و رشد کسب و کار دیگران تاثیر بگذارد. لطف کرده و با من و دیگر فارسی زبانان به اشتراک بگذارید. برای دیدن بقیه مقالات مرتبط با آموزش موارد خیلی تخصصی مرتبط با کسب و کار اینجا کلیک کنید. راشتی دوره رایگان آموزش رایگان از تجربیات 22 ساله خودم تهیه کردم . پس اگر بدنبال افزایش دانش، تخصص کسب و کار هستید. این دوره با ارزش را از دست ندهید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.