تجربیات کار در ونکوور کانادا با مهندس فاتحی
برای شنیدن یا دانلود فایل صوتی متن بالا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
جهت دیدن فایل ویدئو این مصاحبه از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سعید کاظمی : امروز با آقایِ مهندِس فاتحی در مورد تجربیات کار در ونکوور کانادا صحبت کنیم.
مهندس فاتحی: کار برایِ تازه وارد به کانادا منظور شما است؟
سعید کاظمی : هفتهیِ پیش تا اونجا پیش رفتیم که شما مراحلِ مهاجرت و گرفتنِ ویزا و اینا همه رو توضیح دادید. الان امروز فقط بحثِ کارِ. شما تجربیاتِ خودِتون رو بگید که جهجوری کار پیدا کردید، نمیدونم چند وقت بیکار بودید، شرایطِ محیطی چهجوری بود؟ حالا من سؤال میپرسم بعد شما زحمت بکشید جواب بدید.
مهندس فاتحی: اوکی برایِ شروع به کار یا پیدا کردنِ کار بستگی به این داره که شما وضعیتِ اقامت تون در کانادا چی باشه. من فرض رو بر این میگذارم که شما وضعیتِ اقامتتون بهتون اجازهیِ کار هم میدهد. برایِ مثال میگویم دوستایی مثلا با ویزایِ توریستی یک قول هایی بهشون میدن تویِ ایران و اینا با ویزایِ توریستی میان. خُب اونا وورک پِرمید یا اجازهیِ کار ندارند. باید از سَیوینگِشون (ذخیره پول) بخورند. باید از جیب بخورن تا ببینند حالا چی میشود. وکیلِشون واقعاً میتونه کاری بکنه؟ حالا من فرضَم این است. که یک جوری اومدن که ورک پِرمید دارند. این رو هم بگم چون مهمه. اونایی که دانشجویی میان و زوج میان اون همسرِی که تحصیل نمی کند. میتواند ورک پِرمید(مجوز کار) بگیره.
سعید کاظمی : جقدر زمان میبره؟ آیا کسی با ویزای قانونی وارد کانادا شد میتواند کار کند؟
مهندس فاتحی: یه سری اقدامانی میکنه، یه ورک پِرمید میگیره که من خانمم اینجا درس میخواند یا همسرَم اینجا درس میخواند. خودِ دانشجو هم میتواند تا بیست ساعت در هفته اما همسرِش میتواند تا 40 ساعت در هفته یعنی فول تایم میتواند کار بکنه. عرض به خدمتِ شما که حالا من فرض رو میذارم رویِ اینکه این ورکپِرمید داره و اجازهیِ کار داره و میتواند کار بکنه. یک برمیگرده به اینکه تخصصِش چی هست. ولی مهمترین چیز اینجا سِرتیفیکَیتِ(مجوز قانونی) .
یعنی شما میاید میگویید آقا من تویِ ایران جراح بودم. دیگه نمیدونم شما اینجا بخواید یه آمپول هم تزریق بکنید باید سِرتیفیکَیت داشته باشید.بنابراین من فکر میکنم کسایی که با تخصصهایِ بالاتر میان یک ذره تویِ مهاجرت بیشتر اذیت میشوند. بخاطرِ اینکه اون هم معادلسازیِ مدارک و گذراندنِ اون دورههایی که منجر بشود. شما همون لِوِلِ کاریتون رو تویِ ایران پیدا بکنید مشکل میشود.
من یک خاطره هم بگویم. اینجا رفته بودم یه آزایشگری پیدا کرده بودم عراقی بود. ازش پرسیدم چه مدته اینجایی و از این صحبتهایی که معمولاً اونایی که مهاجر هستند میپرسند. بعد گفتم چقدر طول کشید کار پیدا کردی؟ گفت والله من امروز رسیدم فردا قیچی دستم بود. یعنی شما هیچ پِرمیژنی(مجوزی) نمیخواهی، هیچ سِرتیفیکَیتی نمیخوای که . حالا دوستاش اینجا بودن بهش گفته بودن بیا ما تویِ این شهریم و فلان و تویِ مغازمون کار داریم. ولی شما فکر کنید یه دکتر بیاد برسه باید خیلی چیزها رو از اول بخواند.
سعید کاظمی : شخص متخصص با ورود به کانادا باید دوره هم بگذراند یا باید امتحان هم بدهد؟
مهندس فاتحی: باید امتحان بدهی و سِرتیفیکَیت بگیری. مثلاً یکی از دوستایِ من بهش گفته بودن چهل میلیون بده ما برات ویزایِ کار میگیریم و جاب آفِر هم برات درست میکنیم؛ یعنی پیشنهادِ شغلی، بعد تو همین زمینهیِ کاریِ خودت یعنی برق برات اونجا یه کاری درست میکنیم نمیدونم یه چهل میلیون اینجا بده و یه چهل میلیون اونجا رسیدی بده از این حرفها. زنگ زده بود با من یه مشورتی بکنه گفتم نمیدونم ولی اینکه به تو میگه من بهت جاب آفِر میدم و اینجا برات کار جور میکنم.
شما در کانادا فیوز بپره بخواهی بری فیوز رو بزنی بالا باید سِرتیفیکَیتِ الکترَیشیَن داشته باشی و اینکا بیای بگی من اینجا مهندس بودم و فلان بودم قابلِ قبول نیست. شما باید برید دورهیِ کد. چون استانداردِ کدِ کانادا باید بگذرونی اون رو بگذرونی حدودِ دو سال طول میکشه و شما سِرتیفیکَیتِ الکترَیشیَن هم بگیرید. سه تا لِوِل (سطح) داره. لِوِلِ 1 و 1و 3 و فقط چهار سال طول میکشد. شما به لِوِلِ یکِش رو برسید که خودتون برید کار بگیرید و ساختمان بگیرید و فلان. عرضم اینه برایِ کارهایِ عمومی خُب یکی میاد میگوید. من میرم رستوران میزنم، یکی میاد میگه من میامم مثلاً سرمایهگذاری میکنم.
سعید کاظمی : شما رشتهیِ برق خواندین تویِ ایران ؟ شما با مدرکِ برق رفتین کانادا آیا اینجا رفتین مجوزی گرفتین برای کار در کانادا؟
مهندس فاتحی: ببینید کسایی که رویِ تحصیلاتِ خودشون حساب کردن یعنی مثلاً میگویند.من تویِ این رشته مدرکی دارم، فوق لیسانسی دارم، هرچی؟ مدارکِ دانشگاهیتون رو نیارید. ایران بگذارید. برایِ اینکه شما از هرجا بخواید اینجا اقدام بکنید میگن مدارکِ دانشگاهی باید در کشوری که این رو صادر کرده ترجمه بشود، تویِ پاکتی گذاشته بشود و توسطِ دانشگاهی که این رو صادر کرده؛ نه اصلِش ها، ترجمهش رو، یعنی مراحل اینجوری است که مدارک باید ایران باشه تویِ ایران ترجمه بشه،
مهرِ دادگستری بخوره، ریز نمرات ترجمه بشود، مهرِ وزارتِ خارجه بخوره بره تویِ دانشگاهِ خودتون. دانشگاه اینا رو نگاه میکنه، میذاره تویِ پاکت مهر میکنه که اصطلاحاً اینا میگن سیلد اَند ساید یعنی مهر و موم میکنه به قولِ خودمون. بعد دانشگاهِ که باید بفرسته ترجمه رو به اینجا. یعنی خودِ اون مدرکِ اصلیه رو؛ من که آوردم و مجبور شدم دوباره بفرستم ایران. خُب این از مرحلهیِ ترجمهس. من توصیهم به دوستان اینه که یه کپی از ترجمه داشته باشند آماده. چون اینجا نمیدونن کجا باید بفرستند.
مثلاً من رفتم نظامِ مهندسی اینجا اقدام کردم گفتن شما باید اینا رو بفرستین وِس که اینجا یه چیزی هست به نامِ وولد اِجوکَیشِن سِرویسِس که اینجا وِس بهش میگن و اون معادلسازی میکند. ولی فرضاً یکی تویِ یک رشتهیِ دیگه میره تویِ اون بخشِ خودشون اقدام میکنه مثلاً میگویند آقا این رو بفرست آیکاس، این رو بفرست فِدِرال باشه، این رو بفرست پرُوِفشینال باشه، این رو بفرست و شما دقیقاً از الان نمیتوانی بگی آهان همهیِ اینا میره وِس پس من از همین الان این کار رو بکنم نمیشه کرد ولی میشه ترجمه بکنی .
آماده تویِ ایران نگه داری فقط اینجا هر موقع لازم داشتید به یکی زنگ میزنن برادر یا پدری که میبره میده دانشگاه این رو براش پست میکنند. دانشگاه میذاره تویِ پاکت، سیلد میکنه و پست میکنه. شما وقتی واحدهاتون میاد تویِ ویست یا هر ارگانِ معادلسازیِ دیگهای تویِ کانادا اینا میشینند به قولِ خودشون کورس بای کورس یعنی اون واحد به واحد تطبیق میدن، بعد میاد میگویند. آقا شما از نظرِ من واحدهایی که گذروندی برایِ مهندسینِ برق کافی نیست و مثلاً شما باید این دوتا واحد رو بگذرونید.
بیشتر من دیدم بچهها اینجا اقتصاد مهندسی رو میزنن خُب خوشبختانه ما دو واحد اقتصاد مهندسی گذروندیم و من تویِ معادلسازی هیچ اِکسترایی نخوردم. همونها رو معادلسازی کردن و یه چیزی مینویسند جلوش که کانادیَن اِکوالِنسی که معادل کاناداییش چی میشود. همون بَچلِر و بَچلِر زدن و مَستِر و مَستِر زدن و مشکلی نبود. بعضیها واحد میزنند بهش. می گویند. که دو سه تا آپشِن میدن. میگن که یا برو دانشگاهی این چهار تا واحد رو بگذرون، یا یه دونه اِنتِرویو داشته باش با آدمهایِ اونجا.
اگه اینترویو(مصاحبه) بکنند، اگه قبول بکنند. یا دوتا آپشِن میدن یکیش رو انتخاب میکنن میرَن یه واحدی میگذرونند . این از معادل سازیه مدارکِ خُب. ولی این به تنهایی به شما اجازهیِ کار یا هیچی نمیده چرا؟ شما میگویید مثلاً من میخواهم اِلِکتریشیَن بشوم شما مدارکتون رو ترجمه کردین؟ میگوید آقا من در یک دانشگاهی این درس رو خوندم ولی اون سِرتیفیکَیتِ کار باید تویِ کانادا از سویِ اون سازمان صادِر بشود. یکی نِرسینگ خونده( پرستاری) اینجا باید رِجِستِرد نِرس بشود بهش میگویند آراِن.
این میگه خیلی خُب. تو واحدهات رو معادلسازی کردی؟ آوردی؟ خیلی خُب شما تویِ ایران مثلاً لیسانسِ پرستاری خوندی اما کانادا مجوزِ پرستاریت و بهت نمیده. شما باید آراِن بشی. خُب میگه آراِن چیه؟ میگه باید بری آیلتسِ 8 تا 8ونیم بگیری در هر چهار مهارتِ زبان. بعد بیای و امتحانِ آراین بدی. و اگر امتحاناتت رو قبول شدی و به قولِ اینا لَنگویج رِکوارمِنس یعنی اِلزاماتِ زبانی رو پاس کردی اونوقت شما میشوی آراِن. یعنی اونا به شما یه چیزی میدن گه شما میشید آراِن. و اونوقت میتونی بری و اَپلای کنی برایِ پستهایِ پرستاری. که برایِ خیلیها مشکله برایِ اینکه اون رشتههایِ پزشکی در کانادا لَنگویج ریکوارمِنتهاش مهارتهایِ زبانیِ بالا میخواهد.
سعید کاظمی : کلاً یکی از مشکلاتی که من با بچهها صحبت میکنم میگن ما اوایلی که میایم خیلی مشکلِ پزشک رفتن داریم. میگویند یکی از بزرگترین مشکلاتِمون اینه که نمیتونیم اون دردِمون رو به پزشک کانادایی بگوییم و همیشه در به در دنبالِ پزشکِ ایرانی میگردیم که بتونیم مشکلِمون رو راحت بهش توضیح بدیم؟
مهندس فاتحی: بله. من آلبرتا کانادا بودم یه دکتره ایرانی پیدا کرده بودم. آخه میدونید مشکل فقط زبان نیست. داروها رو هم میشناسن. مثلاً میگن ایران برایِ فشارِ خون دارو چی میخوردید میگم فلان دارو رو میخوردم. داروها رو هم میشناسند پزشکایِ ایرانی و شما سابقهیِ بیماری چیزی توضیح می دهید کاملا میفهمند. بری یه پزشکِ کرهای پیدا کنی بعید میدونم بهش بگی من ایران فلان دارو رو خوردم و فلان درمان رو کردم متوجه بشه اصلا قضیه چیه. آره این هم یک مسئلهای هستِش ولی ببینید فقط تویِ بخشِ پزشکی میگم ها که خیلی گرَیدِ زبانِ بالایی میخواد. علت هم داره و علتِش هم اینه که نمیخواد بیاد یه چیزی بگه و این نفهمه این چی گفت یا مثلا یارو حالِش خرابه یه چیزی میگه شما بگید من متوجه نشدم یه بار دیگه بگو که اصلاً جا نداره.
سعید کاظمی : بعد ممکنِ متوجه نشه و یا بد متوجه بشه و نسخهیِ بدی برات بپیچد.
مهندس فاتحی: بله دیگه. طبیعتاً شما نفهمید که اون چی داره میگه اشتباه میشه. باید صد درصد این بفهمه که این چی گفت ومنظورِش چی بود. به همین دلیل یه مقدار گرَیدِ زبان برایِ اونجاها بالاست ولی سایرِ رشتهها دیگه آیلسِ 6 و 7 و نیم در چهار مهارت معدل بیاری قبول میکنن. آره یک بخشش معادلسازیِ مدارکه و یه بخشش میاد میشه سِرتیفیکَیت گرفتن.
سعید کاظمی : چقدر طول میکشه معادل سازی مدرک در کانادا؟
مهندس فاتحی: بستگی به سِرتیفیکَیتِ شما داره و سوابقِ کاریِ ایرانتون. مثلاً رشتههایِ مهندسی رو من عرض بکنم رشتهیِ مهندسی میگه آقا شما اومدین مدرکِ مهندسیتون رومعادلسازی کردین و گرفتی از وَیس که آقا من مهندسی خواندم تویِ ایران. حالا پلهیِ بعدی چیه؟ شما میرید به یک سازمانِ استانی که مثلا تویِ آلبرتا بهش میگن اَپِگا. آلبرتا پِرفِشنال اینجِنیرینگ اَسوشیَیشِن. تویِ مانیتوبا بهش میگفتند آپِگِن یعنی اَسوسیَیشِن آف پرفِشنال اِنجینیِر مانیتوبا. اینجا هم میگن بیسی دیگه. تویِ بریتیش کُلُمبیا هم آخرِش بیسی میشه. به هرحال میری اونجا شما اَپلای میکنی اون به شما میگه آقا من چهارسال از شما سابقه کار میخوام در رشتهیِ مهندسی.
سعید کاظمی : همون کسی که سِرتیفیکَیتِتون رو در کانادا معادلسازی میکند. گواهینامه میدهد؟
مهندس فاتحی: شما سِرتیفیکَیتی که میگیرید اینجا اِسمِش پیاِنجه. پروفیشنال اینجِنیرینگ. اونوقت شما برایِ گرفتنِ پی اِنج یکی اینه که مدرکه مهندسیتون رو ببرید وس معادلسازی بکنید اون تأیید بکنه. نسبتاً راحته دیگه شما میفرستید اونجا هم تا اونا تأیید میکنن، اِکویوالِنتِش یعنی معادِلِش رو میگن و حالا نهایتاً میگویند دوتا واحد پاس کن. ولی پلهیِ بعدی میاد میگه آقا من برایِ پی اِنج چهارسال سابقهیِ کار میخوام. عینِ نظام مهندسیِ ایران بود شما میرفتید برایِ نظام مهندسیِ ساختمان نقشهای مهر کنی میگفتن چهار سال سابقه.
اینجا هم همون چهار سال سابقه رو میخواد شما میگویید آقا من یه کشورِ دیگهای ده سال سابقه دارم. اینا میگویند که آقا ما به قولِ خودشون میگن اینترناشنال اِکسپِریاِنس. یعنی تجربهیِ بینالمللی. بیار من ماکزیمم تجربهیِ بینالمللی سه سالِش رو قبول میکنم حتی اگه تو بیست سال کار کرده باشی. ولی یکسال تجربهیِ کارِ کانادایی رو در شغلِ مهندسی میخوام. این یکسال رو. حالا باید شما اون یکسال رو در پستِ مهندسی کار بکنی. اینجاش یه ذره دوستانی که میان اینجا دردسَر میشه برایِ اینکه قضیه مرغ و تخممرغه دیگه.
یا من پیاِنج ندارم و کارِ مهندسی نمیتونم انجام بدم، یا کارِ مهندسی نمیتونم بگیرم چون پیاِنج ندارم. یعنی هر دوتا به هم وابستهس. مگر اینکه شما میرید یه کارهایی میگیرید در حدِ مهندسی و سوپروایِرِ تو پیاِنجه بعدِ یکسال اون پروژهها رو توضیح میدی و اون سوپِروایزِرِت که پی اِنج داره و خودِش مهر داره اون بهش میگن اِوالوَیتور یعنی ارزیابیکننده که اون برات تأیید میکنه و اغلب میگن دو سه نفر باید تأیید بکنن. یکیش رو از پیاِنجهایِ اینجا انتخاب میکنید و یکی دوتا از ایران انتخاب میکنید.
یک چیزی مینویسی و اونا هم فقط یک ایمَیل و شماره و اسمی میدی از این ایران که میشه از دوستان و همکارانِ قدیم هم داد. ولی اونی که تویِ کانادا باید حتماً پیاِنج باشه. این برایِ مهندسیِ که من تجربهش رو داشتم. بعد از اینکه شما مدارکِت رو معادلسازی کردی و رفتی برایِ پیاِنج اقدام کردی و یکسال سابقهیِ کارِ کانادایی در یک رشتهیِ مهندسی داشتی میتونی پیاِنج بگیری و یا حالا با پیاِنج یه مقدار دست و بالت بازتر میشه و برایِ اینکه اپلای کنی برایِ شغلهایِ دیگه. چون شرکتها عینِ ایران دیگه برایِ نقشههاشون یه مهری میخوان دیگه. و شما وقتی پیاِنج داری مهر هم داری دیگه و میتونی به عنوانِ یک پِرفیشنال اینجینیِر مهر کنی دیگه.
سعید کاظمی : آیا کانادا آزمون داره؟ مثلِ نظام مهندسی ایران
مهندس فاتحی: میگن که ممکنِ ما شما رو با اینتِرویو دعوت بکنیم. یک امتحانِ اِتیکَن لاوز داره به معنیِ اخلاق و قانون که اون هم باید پاس کنید دیگه. یک کتابی داره مفصل که مربوط به اخلاقِ کار و قوانینی که میگویند شما چه مسئولیتهایی داری و یه نقشه هم مهر میکنی یه اتفاقی میاُفته، چه چیزهایی میتونی بکنی و چه چیزهایی نمیتونی بکنی. تویِ مناقصات چه کارهایی قانونی هَستِش و چه کارهایی غیرِ قانونی هَستِش. یعنی رئوسِش برایِ پیاِنج میشه همون معادلسازیِ مدارک، سابقهیِ کارِ کانادایی، امتحانِ اتیکن لاوز یه دونه هم گود رِبودَیشِن هست که سوءِ سابقه. میگن مثلاً شما پروندهیِ دزدی مزدی فلان که حالا اون هم مهم نیست برایِ ماها.
نه رِپیتَیشِن میشه اشتهار. همون چیزی که اغلب تویِ ایران مینوشتن اعضاء نباید اشتهارِ به فساد داشته باشه. یعنی شهرت نداشته باشه و همه بگویند بابا این دزده. رِپوتَیشِن میشه خوشنامی. بعد زبانِش هم خیلی ساده میگیرَن میگن یه متنی رو با دستخطِ خودت بنویس و بنویس چه چیزهایی رو از انگلیسی میدانی. میگوید آقا من در ایران از دبیرستان و دانشگاه و اینا زبان خواندم و انگلیسی رو یاد گرفتیم، اینجا هم یه دورهای گذروندم و حالا خوبم. حالا اینا دوستان میتونن کمک بکنند و گوگل هم میتوانید بکنید و مرتب هند رایتینگ بکنید و بفرستید بگویید که من اِنگلیسیم خوب است.
سعید کاظمی : همهیِ مراحلی معادل سازی و اخذ مدرک مهندسی در کانادا که گفتید آنلاین یا حضوری است؟
مهندس فاتحی:ببینید وقتی اِوالوَیشِن یا ارزیابی میکنن ممکنِ که بگن که شما اینتِر ویو میخوای بیا اینترویو بکن.
سعید کاظمی : حدوداً برایِ شما چقدر طول کشید؟ یعنی پروسه معادل سازی مدارک در کانادا چقدر زمان برد؟ آخر یک بخشش هست که شما باید مستقر بشوید، خونه بگیری و مدرسهیِ بچهت رو کارهاش رو بکنی.
مهندس فاتحی: اونا زیاد طول نمیکشد. یه دو سه هفتهای مثلا شما رسیدید یه جایی بگیری و بماونی و بچه و این حرفا اینا در برابرِ این زمانی که شما منتظرِ پاسخِ اینها هستی یا معادلسازی و اینا چیزِ زیادی نیست. ولی مدارک شما ایران ترجمه شده باشه و آماده باشه و به مشکلی برنخوره؛ یهو میبینی مشکلی پیش میاد یکی میگه نمیدونم مهره برجستهیِ وزارتِ علوم نداره و یکی باید بره دنبالِ کاراش و همین دلیل میگویم آماده ترجمه داشته باشی که هر وقت خواستید بفرستید دیگه معطلی نداشته باشید.
اون فرستادنِش هم مثلا یک پستِ آرامِکس هستِش تویِ ایران که یه هفتهای میاره یا با یک پستِ دیگه. دانشگاه هزینهیِ پست روهم میگیره، مثلاً یک میلیون تومانی. بعد خلاصه مدارک میاد اینجا و شاید بگویم اگه وِس بره و خیلی بهتون واحدِ اضافی نخوره در عرضِ شاید یکماه چهل روز وِس به شما جواب خواهد داد. واحد بخوری باید دنبالِ دانشگاه باشی، بعد ممکنِ وسطِ ترمی حالا اون دانشگاه اون واحد رو داره تویِ شهرِ تو اون واحد هست، نیست که یه مقدار دیگه. اینهاش بستگی به شانس و اقبال و اینکه دقیقاً اون رو بپذیرند یا نپذیرند. واحدِ اضافی بخوری یا نخوری و اگه واحدِ اضافه خوردی تویِ شهرِت دانشگاهِش اون واحد رو داره یا نداره. اینا همهشون مسئلهس دیگه. ولی برایِ پیاِنج و اینها یه مقدار طول میکشد چون شما اَپلای میکنی و چند ماهی خبری نیست بعد میگن فلان مدرکت مثلاً کمه یا زیاد.
سعید کاظمی : معمولاً اون روزایِ اول ورود به کانادا باید از جیب بخوری و از سرمایه و یا کاری برایِ خودت مهیا کنی؟
مهندس فاتحی: بله یه مقداری که سَیوینگ اونجا مصرف میشه لاجَرَم ولی در اون اثنا خُب کسایی هستند که کارهایِ جنرال میکنن یعنی منتظر نمیشوند و منتظر هم بشی گارانتی پُشتِش نیست. باید از همون اول یه کارِ جنرالی پیدا بکنی که به قولِ بچههایِ اینجا می گویند که یه کاری پیدا کنی که خودت رو بتونی سرِ پا نگهداری. که میتونه یک اوبِر باشه مثلِ اِسنَپِ ایران و یا کارهایِ معمولی مثلِ کارهایِ فروشگاهی باشه. که اون هم بستگی به کانِکشِن داره.
چقدر دوست و رفیق و آشنا اینجا داری که بگی که آقا من فعلاً که قضیه مثلِ مدارک و فلانم رویِ هواست من یه کارِ جنرال دنبالِش میگردم. یکی میگوید آقا بیا من فروشگاهی چیزی یه کاری اینجایی و اونجایی یه کارِ جنرال شروع میکنی حداقل هزینههات رو پوشش میدهی و شاید کامل نتونی پوشش بدی. مثلاً سههزار و پونصد تا هزینه میری سه هزار تا در میاری و حداقل پونصد تا از جیب میخوری نه کلِ اون سههزار و پونصدتا. بالاخره یه جوری خودت رو سرِ پا نگه میداری و به نظرمم هم خیلی خوبه این کارهایِ جنرال چونکه هر چقدر خونه در کانادا میشینی زبانت بدتر میشه بهتر نمیشه که.
سعید کاظمی :آیا دولت کانادا از مهاجرین تازه وارد حمایت می کند؟
مهندس فاتحی: حمایتهاش رو من عرض میکنم. اگر شما با پیآر بیاید. یعنی پِرمِننت رِزیدِنت. اگه اقامتِ دائم داشته باشید شما ببینید بسته به ایالتِش قیمتهاش فرق میکنه. تویِ آلبرتا شما میگفتید آقا من فقط میرَم کلاسِ زبان. میرفتی کلاسِ زبان ثبتِنام میکردید بسته به تعدادِ فرزند و تعدادِ خانوار. مثلاً یک زوج با یک فرزند میشد هزار و هشتصد و خوردهای. یک فرد تنها میشد هشتصد و پنجاه و یا شصت و از اینا و برایِ بچهها هم چهارصد و هفتاد دلار یه چیزی فدرالی هست به اسمِ چالد بِنِفیت که اون رو میدادن برایِ بچهها. خُب میشه باهاش زندگی کر.
هزینههایِ زندگی رو ساپورت کرد؟ باز بسته به شهرِش داره. خُب میدانید که تورِنتو و وَنکووِر یه مقدار اجارهها گرونه و یک جایی مثلِ آلبرتا من یه جایِ خوب گرفته بودم هزار و پونصد شِشصد تا که بله اون حداقل اجاره خونهت رو میدهد، بخشی از هزینههات رو میدهد. اونی که گفتید رو عرض میکنم. برایِ کسی که به صورتِ مهاجرت میاد این خیلی مهمه که اولِش بیمه داره یعنی شما هر مشکلِ مِدیکالی داشته باشید این رو برایِ شما کاوِر میکنه. بیمه میده و این مهمه.
و این خیلی ریسکی هستِش که یه نفر بگه آره آقا من با ویزایِ توریستی میرم یه جوری میکنم اونجا خودم فلان و فلان میکنم. ولی یه دندونت بگی آخ هزار دلار هزینه داره. یعنی مثلاً عصبکشی حدودِ هزار و هفتصد دلار هستِش. یعنی شما دندونت درد میکنه میری دکتر میگوید آقا این باید عصبکشی بشه و خالی بشه و پر بشه. میگه 1700 عصبکشی و 200 تا هم پر کردن کلاً دو هزار دلار برایِ عصبکشی و پر کردن دندان و کسایی که بیمه ندارن ریسکیه شاید یه مشکلِ جدی پیش اومد خیلی هزینه دارد.
سعید کاظمی بیمه و خدماتِ رفاهی شما که شاغل هستید توسط کارفرما کانادایی پرداخت می شود یا خودتون پرداخت می کنید؟
مهندس فاتحی: ببینید تقسیمبندی شده. شما وقتی کم درآمد هستید یعنی وقتی یک مهاجر میاد در ابتدا درآمدی که نداره ولی با مهاجرت اومده و پیآر داره. این که با پیآر اومده اونجا عرض شود که بیمهیِ دولتی شاملِش میشه و کاوِر میکنه هزینههاشو تا زمانی که این کم درآمد هستِش. وقتی شما شغل میگیرید و کار میکنید و درامدِت فکر میکنم باز بسته به جمعیتِ خانواده داره برایِ یه زوج با یک بچه فکر میکنم 29 تا 30 هزار دلار درسال هستِش. وقتی شما سی هزار دلار در سال درآمد دارید دیگه اون درآمده کم رو ندارید چون یک درآمدی دارید.از اون برایِ خودتون بیمهای دست و پا بکنید
سعید کاظمی : مگه کارفرما شما در کانادا براتون بیمه رد نمیکنه مثلِ ایران؟
مهندس فاتحی: تویِ ایران مثلاً بیمهیِ دانا و البرز و اینا هست. کارفرمایِ شما میره با یکیشون یه قرارداد میبنده برایِ کارکنانِش یه چیزی از حقوقِ شما کم میکنه و یه چیزی هم کارفرما میگذارد به یک بیمهای میریزه و شما رو تحتِ پوششِ بیمه در میاره اون هم سقف داره دیگه. میگه سالی اینقدر دندان، اینقدر عینک، اینقدر جراحی همونه یعنی شما تویِ یک شغل که میری اَپلای میکنی یکی از مزایایِ شغلی که مینویسن اون کاوِر ِ بیمه رو مینویسند و میگویند آقا من به تو فرضاً این قدر دلار میدم به اضافهیِ بیمه و بعد یک خلاصهای از بیمه رو مینویسند.
میگن مثلاً دو هزار دلار در اون کاور میکنیم و فلان و فلان. این جزءِ اون بِنِفیتهایی(منافی ) هستِش که در واقع کارفرما به شما میگوید. مزایایی که کارفرما به شما میدهد. اگر خویشفرما باشید هم که خُب باید برید با یکی از این شرکتهایی که بیمه درمانی داشته باشه و بیمهیِ ماشین هم که کلاً بر عهدهِ خودِ تو هستِش. ماشین و خونه و اینا به عهدهیِ خودتِ دیگه. و بیمهیِ ماشین تویِ ایران اجباریه یعنی اگه ماشین بیمه نداشته باشه میخوابونند.
سعید کاظمی: برای ترجمه گواهینامه در کانادا چه مواردی را باید رعایت کنیم؟
و این رو هم بگم که دوستایی که میان تصدیقِشون رو که میارَن یک نامهای هم از راهنمایی و رانندگی بیارَند یه چیزی مثلِ خلافی یا تأییدِ گواهی نامه یه همچین چیزی. تویِ بعضی استانها به درد میخوره و حتی بینالمللیش کنند. با اون میتوانند سه ماه اینجا رانندگی کنند چون واقعاً بدون ماشین نمیشود. شما تا برید تصدیق بگیرید اینجا ممکنِ طول یکشه و یکی دو بار هم رد بشی. چون قوانین یک مقدار فرق میکنه.
مثلاً تجربهیِ خودم پلیس تویِ چهار راه گفت بپیچ دست چپ من پیچیدم گفت ماشینی که از روبرو میاومد خطرناک بود باید صبر میکردی اون رد شود. گفتم خیلی فاصله داشت. تویِ تهران ما سانتیمتری رد میکنیم. گفت اون باید حداقل 50 متر فاصله داشته باشه تا تو بتوانی بپیچی. و گفتش که این اشتباه کردی و ردم کرد. 145 دلار هر امتحان میدادیم. عرضم اینه که ممکنِ شما دوماه نتوانید تصدیق (گواهینامه)بگیرید، سه ماه نتوانید تصدیق بگیرید بعد بدونِ ماشین هم واقعاً اینجا سخته. چون اصلاً بَیسِ آمریکایِ شمالی بر اساسِ ماشین شخصی هستِش. شما اروپا میرید تراموا داره، مترو داره و هزارتا چیز داره. اینجا اصلا زیرساخت حمل و نقل کانادا روی ماشینِ هستِ.
سعید کاظمی : فاصلهها هم تویِ کانادا خیلی زیاده؟
مهندس فاتحی: بینِ شهرها که بله. تا هزار کیلومتر همسایه محسوب میشود.
سعید کاظمی : حالا شما سِرتیفیکَیتِتون رو در کانادا گرفتید مرحلهیِ بعدی چه اقدامی انجام دادید؟
مهندس فاتحی: راجع به پیدا کردنِ شغل یه چیزِ خیلی مهم بگم که دوستان هر شغلی که تویِ ذهنشون هست و هر تخصصی که دارن برَن اِندید INDED اولاً که اکانتِ لینکدینیتون رو بروز کنید، بسازید و بهش برسید. اینجا لینکدین خیلی فعاله. اونایی که آدم استخدام میکنند بهشون میگن رِکروتِر. رِکروتِرها از رویِ لینکدین خیلی سِرچ میکنند. حتماً برید و اون واژههایِ تخصصیتون رو برایِ مثال من توزیعِ برق بودم و فلان مینویسید دیستریبیوشِن اِلِکتریک اینجینیِرینگ فلان.
برایِ این دنبال شغل بگردید. اونجا ببینید که این شغلی که شما دنبالِش میگردید چه سِرتیفیکَیتی میخواد. چون اینجا به اینا میگَویند جاب پُستینگ. تویِ ایندید به سادگی میتونید سِرچ بکنید و اونجا به شما می گوید. که آقا چه سِرتیفیکَیتهایی میخواهد و چه ریکوایِرمِنتهایی میخواهد. یعنی کسی که میخواهد واردِ این شغل بشود و این شغل رو از این شرکت بگیره چه خصوصیاتی باید داشته باشه و چه مدارک و سِرتیفیکَیتهایی باید داشته باشه بعد کاملاً دَستِتون میاد که آقا من اصلاً میتوانم در اون زمینه اونجا فعالیت بکنم یا نمیتونم؟ بازار کارِش چقدرِ؟ متوسط دستمزدِش چقدره؟ تویِ ایندید میشه همهیِ اینا رو پیدا کرد. اتفاقاً یک اشتباهی ما داریم فکر میکنیم مهاجرت برایِ تحصیلکردهها خوبه. اما واقعیتِش اینه که مهاجرت برایِ تحصیل نکردهها بهتره.
سعید کاظمی : افراد متخصص را کانادا بیشتر نیاز دارد؟ برایِ اینکه تخصص دارند
مهندس فاتحی: آره. برایِ اینکه شما؛ اینجا به قصاب میگن بوچِر. مطمئنم شما بیاد اینجا بگید که تخصصِ قصابی دارم دو ماهه کار پیدا میکنی. درآمدت هم خیلی با یک مهندِس فرق نمیکنه.
سعید کاظمی : کانادا اختلافِ طبقاتی زیاد نیست.
مهندس فاتحی: واقعاً این هست. این اختلاف زیاد نیست. یعنی مثلاً شما میگید آی پیا«جم رو بگیرم، آی فلان کنم، آی یه شغلی بگیرم. که لَیبِلِش مهندسی باشد، بعد این همه که من بالا پایین پریدم اینقدر هم درآمدِ من که فرق نکرد. من فکر میکنم که عادلانهتره. برایِ همین هم هست که حدودِ 15 تا بیست درصدِشون در کانادا هم میرَن دانشگاه.
سعید کاظمی : برایِ اینکه وقت برایِ دانشگاه بذره میره تخصص یاد میگیره. یه کارِ فنی یاد میگیره.
مهندس فاتحی: کانادا جوانها از بیست سالگی رفته آتشنشانی استخدام شده چون کارِ خطرناکی هم محسوب میشود. اون شرطِ 65 سال بازنشستگی رو هم ندارد. این 50 سالگی بازنشست میشود. با حقوقِ خوب بعد این اتشنشانها باشگاهِ خودِشون رو دارند چون باید بدنهاشون ورزیده باشد. بعد میگوید من برم برایِ چی تویِ سی سالگی فوق لیسانس بگیرم. میخوام نگیرم. مگه برایِ من فرق میکنه. مگه چقدر حقوقِ من فرق میکنه. میره پلیس می شوند، آتشنشان می شود، میره فلان می شود. شغلِ آزاد پیدا میکنه و میگه من بهجایِ اینکه ده سال درس بخونم و ده سال کار کنم اون که بهتره.
سعید کاظمی : تویِ ایران هم داره کم میشود. من آمارِ پارسالِ علومانسانی رو نگاه میکردم میگفت 350 هزار نفر کنکور ثبت نام کردن 125 هزار نفر جلسهش رو شرکت کردن. نزدیکِ سی درصدِش روشرکت کردن. تازه اون سی درصد هم مطمئن هستم 50 درصدِشون فقط برایِ کیک و نوشابه اومدن و خانواده که میگن. خُب الان خیلیها میگن چیزی نداره. مثلاً من برم فوقلیسانس بگیرم، دکترا فلان بگیرم. مگر اینکه هدفِ مهاجرت داشته باشه و یا عاشقِ درس خوندن باشه و خیلی علاقمند به علم باشه.
مهندس فاتحی:حتی اگر هدف مهاجرت به کانادا باشه به نظرِ من تحصیل خیلی گرهگشا نیست. برایِ اینکه شما اونجا یه چیزی میخوانید باز دوباره باید اینجا بیاید معادلسازیش کنید . یه سری کارهایِ دیگه. ولی با یک مهارتهایِ دیگهای بیاید. فقط زبان.
سعید کاظمی : جلسهیِِ قبلی هم شما خیلی تاکید بر زبان داشتید. اولویتتون اول زبان بود بعد کار برای مهاجرت به کانادا؟
مهندس فاتحی: یک مکانیک بود افغان بود تویِ کَلگِری. کِلگِری هم بزرگ هستِش تقریباً یک میلیون و سیصد نفر جمعیت داره. این یک کارگاهی گرفته بود یک ذره هم منصفانه حساب میکرد نسبت به این کاناداییها حدوداً ده تا مکانیک بودن که حداقل چهار پنجتاش ایرانی بودن. پیشِش کار میکردن. پیشِ خودم گفتم آخه کدوم دکترِ ما کدوم مهندِسِ ما اومده کانادا یه همچین درآمدی داره.
سعید کاظمی : من هم اتفاقاً تجربهیِ مشابهِش رو داشتم. رفتم ترکیه با یک دوستی آشنا شدم خیلی اتفاقی که یک افغانی بود و تویی شهرِ ما زندگی میکرد. گفت من ده سالِ پیش اینجا همهچی داشتم، سه چهارتا خونه ایران داشتم همهش رو فروختم اومدم یکسال اینجا خوردم و بعد شروع کردم به کار از صفر. گفت خیاطی میکنم. بعد من رو برد تویِ دو تا کارگاهِ زیرزمینی داشت. نه اینکه زیرزمینِ مخفی باشد. اون محله برید استامبول ببینید اصلاً کلاً همه کارگاهِ. به من گفت الان 84 نفر ترک و افغانی و ایرانی برایِ من کار میکنند.
و خودم هم مدیریتِشون میکنم و یک نکته که تآکید میکرد میگفت اینجا سه چهار سال اذیت میشی ولی زودتر راه میافتی و واردِ جامعه میشی. خانمِ من که مثلاً تخصصی لباسِ عروس میدوخت و پالتویِ زنانهیِ پشمیِ خیلی قشنگ میتونه بدوزه هرجا میرفتیم میگفتن از همین فردا بیا سرِ کار. حالا مثلاً منِ مهندِس که میرفتم میگفت مجوز و مهر شما ندارید و اجازهیِ امضا نداری، نقشه نمیتونی بسازی، استانداردهایِ ما با شما فرق میکنه. چند ماه طول کشید شما کار پیدا کردید؟ و حدوداً بفرمایید که اونجا چقدر هزینه داره؟ چقدر درآمد داره؟ میشود با یک حقوقِ مهندسی یا کارمندی حالا فرض کنیم استخدامِ یک شرکتِ خصوصی یا دولتی بشی چقد درآمد داره؟ مششه خانوادَ رو بچرخونه یا یِر به یِر هستِش. سطحِش؟
مهندس فاتحی: ببینید تویِ ایران مثلاً تا بیای درسِت رو بخونی و مدارکت رو بگیری و بری کار پیدا بکنی که یه ذره تخصص و مهارت پیدا بکنی و سی و سی و پنج سال طول میکشه. یعنی صفر کیلومتر بری تویِ کار که خبری نیست. یه شرکت خصوصی میری و یه چند میلیونی میذاره کفِ دستت مگه حالا بترکونی واسهیِ یک تخصصی و فلان. حالا واقعیتِش اینجا یه نفر اول گفت و من هر چقدر میگذره دیدم که این درست گفته.
گفت ببین اون چیزی که تویِ ایران تویِ سی و چند سال بهدست آوردی انتظار نداشته باش اینجا تویِ سه ماه بدست بیاری. ایران سی سال طول کشیده تو به اینجا رسیدی اینجا سی سال طول نمیکشه ولی سه سال که طول میکشه. به نظرِ من حداقل باید آدم یه دو سه سال باید آب نمک بخوره اینجا. اصلاً شما اولِش زبانت هم خوب باشه چون با اون فرهنگِ کار و اینا آشنا نیستی اولِش هم بگن بفرما این کار خودت نمیتوانی از پسِش بر بیای.
یعنی یک مقدار باید به قولِ کانادایی ها با جاب کالچِر یعنی با فرهنگِ کارِ کانادا و نحوهیِ برخورد، حرف زدن و زبان آشنا بشوید. یک سری مهارتها واقعاً لازمه یعنی اینجوری هم که نیست که کار باشه و شما؛ یه زمانی تویِ آلبرتا بله اون زمانی که دورهیِ احمدی نژاد نفت 100 دلار 110 دلار شده بود خیلی اقتصاد آلبرتا آدم کم آورده بودند میرفتند مهندساین ونزوئولایی رو از اونجا می آوردند. دیگه تویِ این شرایط بچههایی که آمده بودند میگفتند آره من یک ماه رفتم کارِ مهندسی گرفتم.
ولی اون هم یک بار شده تو یک تاریخ که مثلاً صنعتِ نفت خیلی تاپ باشه و کارفرما اصلاً بهش مهم نباشه. اصلاً کارفرما میگفت رفیقِت اگه مهندس هستِش بیار من به تو چهارهزار دلار جایزه میدهم. اگه تو به من یک مهندسِ دیگه رو معرفی کنی. که اون رو معرفی کنی که بیاد اینجا کار بکنه. چون من این پول رو میدم رِکروتِر بره بگرده خُب میدم به تو. تو میشناسی بیارِش کار کنه دیگه. ولی خُب بعضی وقتها و مخصوصاً زمانِ ما که این دو سالِ اخیر هم خورد به کرونا و اینا واقعاً تأثیر گذاشت دیگه.
و هم شغلهایِ جنرال و هم شغلهایِ تخصصی و ساخت و ساز و رویِ همه چیز تأثیر گذاشت. یک مقداری ما بدشانسی داشتیم. ولی آره شما باید یه دو سه سالی رو بگذارید برایِ اینکه بتونید این پروسه رو و معادلسازیهاتون، اون مدارِکتون و یک سِرتیفیکَیتی و بعد در کانادا جا بیافتید. که چه کاری میخواید بکنید. متاسفانه آسیبی که زیاد میبینند به نظرِ من بچههایی که رشتهیِ علوم انسانی و یه همچین چیزهایی خواندن.
دیدم مثلاً بچههایی رو که حالا خودشون شاید مثلاً کارِ فنی داشتن و فلان و خانمِش تویِ رشتهیِ علومِ انسانی استادِ دانشگاه بود. میگفت من ایران دکترایِ جامعه شناسی دارم خیلی بعیدِ که بتونه با اون تخصص بتواند در کانادا کار پیدا بکند. برایِ همینه که میگم ایندید رو قشنگ بگردید. کاری نداره. دو ساعت و سه ساعت وقت بذارید دستِتون میاد. ایندید رو بگردید بعد ببینید که تویِ اون شغلِتون چقدر فرصت هست و چقدر درآمد هست.
اما چیزی که گفتید چقدر درآمد و چقدر هزینه و اینها خُب هزینه که به قولِ معروف یه سرِش بازه و شما هر چقدر که بخواید میتونید هزینه کنید. اما اگه یه کفی ای هزینه رو داشته باشید بسته به شهرِتون داره. قیمتِ موادِ غذایی و اینا تقریباتً همه جا یکی هستِش ولی مسکن هستِش که بالا و پایین میشه. شما برید تورِنتو قیمتِ گوشت و نون و اینا شاید همین قیمت هستِش ولی مسکن یه مقدار فرق میکنه و فکر میکنم ونکووِر رکورد داره تویِ قیمتِ مسکن و بهدِش تورنتو و مونتریال.
هزینه زندگی متوسط در کانادا چه مبلغی است؟
رویِ هم رفته اگه بخواهید یه رفاهِ خیلی نسبی داشته باشی یک سههزار و پونصد دلاری ماهانه هزینهیِ نتِ شماست بعد برایِ این سههزار و پونصد دلار شما اگه کار بکنید حداقل یک پنجهزار دلاری در ماه لازم دارید درآمد داشته باشید و علتِش هم اینه که وقتی کارفرما کانادایی به شما میگه من پنجهزار دلار میدم این رو قبل از مالیات میگه. قبل از بیمه و مالیات و فلان. من الان حساب میکنم میبینم ماهی هزار و شیشصد هفتصد دلار دارم مالیات و همین چیزایی به قولِ ایران کسورات یعنی چیزی که از درآمدِ شما کسر میشه و تقریباً چیزی که دستِ میاد تقریباً 1700 دلاری کمتر از اون چیزی هستِش که کارفرما به من پرداخت میکنه.
سعید کاظمی : ولی خُب ببینید همه جا مثلاً ما تویِ ترکیه با پزشک همسایه بودیم بعد ازش میپرسیدم میدیدم حدودِ دو برابرِ یک معلم درآمد داره ولی خُب پزشک بود، جراح بود و خیلی برایِ من لذتبخش بود و میگفتم خُب بالاخره این با جون آدمها در ارتباط هستِش و فشار و اِسترِسِ کاریش بیشتره خُب دوبرابر دیگه حقِش هستِش. خُب بالاخره نسبت به یک معلم استرِسِ کاریِ بیشتری رو تحمل میکنه. شیفتِ شب داره، آنکال داره. ولی اینکه مثلاً اختلاف صد برابر میشه اون دیگه خیلی بد میشه.
مهندس فاتحی: در کانادا اصلاً از این خبرها نیست. من خودم مثلاً هی بخون و امتحان بده و این و بیار و اون رو بیار، زبانت رو تقویت کن و خیلی تلاش میکردم که لِوِلِ کارم رو ببرم بالا بعد هی چی حساب کتاب میکردم میدیدم که مثلاً من بعدِ کلِهمهیِ اینا سی درصد بیشتر از یک رانندهیِ تاکسی در میارم. اولِش میگفتم که اصلاً نمیصرفه این همه آدم مثلاً بخواد فشار را تحمل بکنه.
این مثلاً رفته کلی درس خونده بعد فکر کردم گفتم اصلاً چرا باید این همه اختلاف طبقات باشه؟ اونم داره زحمت میکشه کار میکنه و کارِش هم ریسک داره. ما تویِ ایران اشتباه میکنیم که فکر میکنیم مثلاً حتماً یک مهندِس باید ده برابرِ یک رانندهیِ تاکسی داشته باشه. در حالی که اینجا اینجور نیست واقعاً. خودِ شهر هم این رو نشون میداد. مخصوصاً کَلیگری واقعاً من نتوانستم بفهمم بالاشهرِش کجاست و پایین شهرِش کجاست. چون همهجا خونههایِ خوب بود، پارکهایِ خوب بود، همه جا امکاناتِ خوب بود.
سعید کاظمی : حالا اگه کسی بخواد کسب و کار خودش را در کانادا راه بندازه؟ مثلاً میخواد یه شغلی یا سرمایهای راه بندازه یا مثلاً یک نمایندگی بگیره مثلِ نمایندگیِ مکدونالد در کانادا؟
مهندس فاتحی: اینم یک راهِش هستِش بله. چرا که نه.
سعید کاظمی : توصیه میکنید یا نه؟ اونا مطمئناً از این مهندس و اینا بیشتر درآمد دارند یا به حجمِ تلاشِش بستگی داره؟
مهندس فاتحی: نمیشه گارانتی گفت که اینا درآمدِشون بیشتره. ببینید جایی که فروشِ خوب داره فرانچایزِ بالاتری داره. قبول دارید؟ اون آدمی هم که الان داره اونجا کسب و کار میکنه درآمدِش خوب باشه یا فرانچایزِش رو میبره بالا یا اینکه نمیده به شما دیگه. میگه من که خوب درمیارم. شما دقت بکنید اینجا هم بازار رقابتی هستِش دیگه. مثلا میبینی یکی اومده؛ نه مکدونالد که برندِش یه مقدار گرونه، بعضی پیتزاها که مثلاً خُب یه شهرتِ نسبی دارند مثلِ فرِش اِسلایس،
میری میبینی که اینا رو بیشتر هندیها فرَانچایزِش رو گرفتن و همهیِ فک و فامیلِ خودِش رو از هند آورده دیگه قیمتِ کارگر هم خیلی بالا نمیدهد. یعنی برایِ اون هم میصرفه. به اون میگه آقا تو میخوایِ از هندوستان بیای اینجا علاف باشی دو سال سه سال کار پیدا کنی و فلان بیا همینجا کار کن پیشِ خودم ولی من اون حقوق رو نمیدم دیگه و این رو میدم. براش میصرفه که اون رو بچرخونه. بله اگر شما در ایران کسب و کاری راه انداختید و با فرآیندِ کسب و کار آشنا هستید و تخصص و مهارتی دارید که فکر میکنید که اینجا هم به درد بخوره چرا که نه.
سعید کاظمی :راه اندازی کار در کانادا همش به مهارت بستگی داره؟
مهندس فاتحی: مثلاً یکی تخصص حرفهای داره. یعنی واقعاً مغازه دار بوده. نه اینکه بگه نمیدونم من دستپُختم خوب بوده، من شیرینی خوب میپزم و اینها نه. واقعاً کار کرده باشه اون بخواد هم بیاد حتماً اینجا میدونه که چه چیزهایی رو باید مدِ نظر داشته باشه و اینکه ذائقهها هم یه مقدار فرق میکنه اینم در نظر داشته باشید. یه چیزی که ما میگیم شاید تویِ ایران خیلی محبوبه شاید اینجا اصلاً نگیره. من توصیهام برایِ کسایی که بخوان اینجا بیزینِسِ خودشون رو راه بندازن اینه که حتماً تویِ این بیزینِس اینجا یکسال کار کنن.
سعید کاظمی : زبان انگلیسی برای راه اندازی کسب و کار در کانادا خیلی مهم است؟
مهندس فاتحی: و تویِ بیزینِسهایِ عمومی و خویشفرمایی شاید نه به اندازهیِ کارهایِ پرِفِشنال که سِرتیفیکَیتی می خواد و فلانی میخواد. هر چند تویِ همهیِ کارها با زبان. من اینجا من دوستی داشتم مالِ ترکیه هستش. اونجا کاشیکار بود بعد اومده بود اینجا رفت تویِ دورهیِ زبان. گفتم بابا کاشیکاری که دیگه زبان نمیخواد. گفت نه من کارفرما یک چیزی میگفت متوجه نمیشدم میاومد اعتراض میکرد. میومد میگفت من که گفتم این رو این وری بزن تو اون وری زدی.
دیدم حتی تویِ اون کار هم شما کامل نفهمی خواستهیِ مشتریت چیه ممکنِ نتونی کار کنی و مشکل ایجاد بشه. ولی خُب لزومِ زبان کمتره تا کارهایِ تخصصی. از فعالیتِ آنلاین هم غافل نَشَن دوستان. میتونه رمزِ عرض باشه یا هر چیزِ دیگه. بعضیها هم هستند اینجا که یک همچین مشاغلی دارند و اصلاً فرق نمیکنه کجایِ دنیا باشن.
اگر فرصت یا حوصله ندارید. یا علاقه مند به شنیدن پادکست و فایل صوتی در خودرو یا ترافیک هستید. پیشنهاد میکنم . فایل صوتی مصاحبه بالا را از طریق لینک ذیل گوش بفرمائید. برای مطالعه و دیدن بقیه مصاحبه های سایت سعید کاظمی اینجا را کلیک کنید. امیدوارم صحبت های من با مهندس فاتحی در مورد تجربیات کار در ونکوور کانادا برای شما مفید بوده باشد. برای مطالعه یک متن به زبان انگلیسی در مورد کار در کانادا اینجا کلیک کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.