داستان شکست ویلا پرشین

داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین

اگر حال و حوصله مطالعه متن ندارید. فقط لازمه برای شنیدن داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین روی فایل صوتی ذیل کلیک کنید.

سلام و درود بر دوستان عزیز در هر جای این دنیا که هستید. سعید کاظمی هستم. می خواهم داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین را به زبان ساده و بدون کاربرد اصطلاحات تخصصی برایتان بگویم.خیلی از ماها وقتی شکست می خوریم، فکر می کنیم دنیا به اخر رسیده است. اما فراموش می کنیم که برای راه رفتن همه ما یک تا دوسال تلاش کردیم و بارها و بارها شکست خوردیم. هر بار دستمان را به دیوار، مبل و پدر و مادرمون گرفتیم تا راه رفتن را یاد گرفتیم. با من همراه باشید تا داستان موفق نشدن استارت اپ بنام ویلا پرشین را با هم مرور کنیم.

 خیلی از اینفلوئنسرها و بلاگرها را داخل شبکه های اجتماعی یا اینترنت می بینم که کسب و کار درس میدهند یا خودشون را کوچ یا منتور معرفی می کنم. بعد می بینم طرف در طول عمرش یک کسب و کار هم راه اندازی نکرده است. یا کسب و کار موفق یا چندین کسب و کار شکست خورده هم ندارد. بعضی ها هم سنشان بقدری کم است که فکر می کنم پول تو جیبی را هم از پدرشان می گیرند. حالا سوال اساسی این است که تو چطور منتور، مشاور یا کوچ یک کسب و کار هستید. من تلاش کردم به زبان ساده و خودمانی تمام خاطرات و دلایل شکست را و دلایلی که امکان داشت این استارت اپ موفق شود را با شما عزیزان در میان بزارم. پس با من همراه باشید.

داستان شروع استارت آپ ویلاپرشین

سال 1393 بود که هر روز این فکر در ذهنم می گذشت که دنیا دارد عوض می شود. همه کسب و کارها دارد به سمت اینترنت می رود و این جمله که هرکس نتواند از اینترنت پول دربیارد از دنیای کسب و کار عقب می افتد دائم در سرم تکرار می شد. با خودم گفتم من که اصلا از اینترنت سررشته ندارم و از طرفی یک عمر کارمندی کردم و تخصص خاصی جز یک مشت کاغذ بازی اداری بلد نیستم. البته بماند که خیلی کسب و کارهای کوچک راه اندازی کرده بودم با دوستم جرثقیل خریدیم با بابام پیمانکاری شریک بودم. اما سالها بود یک علاقه شخصی دائم تو زندگیم داشتم و اون گردشگری بود. (من اگر تمام عمرم را هم در سفر باشم خسته نمی شوم و از یکجا ماندن واقعا متنفر هستم)

  با یکی از دوستان قدیمی خودم صحبت کردم و ایده را با اون درمیان گذاشتم. خیلی خوشش آمد و استقبال کرد. اما همون اول گفت من خیلی ایده دارم اما اگر تو نباشی هیچ ایده ای را از بالقوه به بالفعل در نمیارم.به‌هرحال بعد کلی بررسی به این نتیجه رسیدم که یک سایت اجاره روزانه ویلا و آپارتمان راه‌اندازی کنیم. یک چیزی شبیه ایربی اندبی. آن زمان خیلی در ایران رسم نبود و حتی در دنیا تازه داشت متداول می‌شد. که مردم از طریق اینترنت بتوانند اجاره شبانه آپارتمان یا ویلا را انجام دهند. چند ماه کلی از سایت‌‌هایی مطرح دنیا را بررسی کردم و به قولی مستندسازی کردم. بعد مشورت با چند تا طراح سایت با یک شرکت طراحی سایت در شهر خودمان یک قرارداد برای راه‌اندازی سایت بستم.

شروع کار ویلاپرشین

 با بودجه 50 میلیون‌تومانی برای شش ماه کار را شروع کردیم (حدوداً دی‌ماه سال 93) کار به‌مرور پیشرفت و بیعانه‌ای به طراحان سایت دادیم. کار شروع شد جلسات هفتگی در دفتر شرکت طراحی می‌رفتم و کار آرام‌آرام پیش می‌رفت. تصمیم گرفتیم از اردیبهشت 94 که سایت بالا آمد کارهای مقدماتی را آغاز کنیم. چند تا جوان را برای همکاری انتخاب کردم یک دفتر اجاره و تجهیز کردم. این کارها حدود خرداد 1394 به نتیجه رسید. در مسیر راه‌اندازی نیاز به دریافت نماد اعتماد الکترونیک پیدا شد و از طرفی ما در یک شهر کوچک بودیم که خود این شهر حتی صد تا توریست هم در سال ندارد.

برای همین ایده را با یک دوستی در قشم که آژانس گردشگری داشت مطرح کردیم و او هم خیلی استقبال کرد؛ بنابراین در قالب یک قرارداد با یک تیم سه‌نفره کار را شروع کردیم. قرار شد تمام شرکا هر ماه مبلغ مشخصی را به‌عنوان آورده به مجموعه تزریق کنند و من کارهای سایت را مدیریت کنم و آنها هم در جمع‌آوری دیتا افرادی که اجاره ویلا، آپارتمان و کلبه روستائی دارند، همکاری کنند.

راه اندازی و شروع جذب مشتری

 تا اواخر تابستان شروع به ارتباط ‌گیری با کلی از مالکین واحدهای اجاره ای در شهرهای مختلف ایران کردیم. این اطلاعات شامل مشخصات ملک و عکسهای واقعی و قیمت یک شب اجاره بود. حجم زیادی از اطلاعات جمع آوری گردید.کلی برای بهبود سایت هزینه کردم. هر روز یک فکر جدید تو سایت های خارجی میدیدم و تلاش می‌کردیم سریع اون ایده را تو سایت عملی کنیم. شش ماه بود سایت راه اندازی شده بود که تازه با مفهوم سئو آشنا شدم.

تازه فهمیدم باید سایت سئو بشود؟

خدایا طراح سایت گفت برای بیشتر دیده‌شدن باید سایت را سئو کنید. (نخندید) گفتم چی سئو دیگه چی است . (همه کارهای مرتبط با اینترنت را ذره ذره و با کلی هزینه یاد گرفتم) بعد کلی وقت‌ گذاشتن و نشستن برای یادگیری اصول اولیه مرتبط با سایت داری، تازه باید با مفهوم سئو آشنا می می‌شدم شاید بعضی ها ندانند سئو چیست؟ همه اقداماتی که ما برای بهتر دیده شدن در موتورهای جستجو انجام می‌دهید.

اصطلاحاً سئو می‌گویند واقعیت ان سال‌ها فکر می‌کردم. همین که سایت بزنید از چند هفته بعد همه مشتریان پیدایتان می‌کنند . (البته هنوز هم بعضی دوستان که به من برای طراحی سایت مراجعه می‌کنند همین اعتقاد را دارند. فکر می‌کنند یک سایت مثلاً املاک بزنند از هفته بعد مشتری می‌ریزند رو سرشان)اما واقعیت در سال 2021 وقتی شما سایت بزنید تا یک سال گوگل فقط شما را در حال بازی با ماسه‌ها تصور می‌کند و خیلی جدی نمی‌گیرد. چون می‌دانند 85 درصد وب‌سایت‌ها بعد یک سال جمع می‌کنند. خوب گوگل اصلاً دلش نمی‌خواهد یک سایت تازه‌کار را به مشتریانش که همه مردم روی زمین هستند معرفی کند.

مشکلات شروع شد؟

اواخر تابستان 94 بود که آرام‌آرام تماس مشتریان هم شروع شد. هفته‌ای دو سه‌نفری زنگ می‌زدند و کارها داشت خوب پیش می‌رفت. تا اینکه یک شب تو آبان‌ماه بود که از پلیس اماکن محمودآباد تماس گرفتند. داستان از این‌ قرار بود که چند روز قبل یک نفری کلبه جنگلی خودش را داخل سایت ما برای اجاره گذاشته بود و یک خانم با همکاران ما تماس گرفته بود و این کلبه را اجاره کرده بود. اما مشتری بعد از اینکه وارد کلبه جنگلی شده بود. در انتها محوطه با چهار جوان که از اتاقکی در انتها باغ بودند مواجه شده بود که در حال مصرف مواد مخدر بودند.

مشتری کلی ترسیده بود. فوری با همکاران ما تماس گرفته بود و ما هم با مالک صحبت کردیم. اما مالک بدون توجه به اهمیت موضوع،گفت دوست ندارند سریع کلبه را ترک کنند. حالا ساعت ده شب هست. من مجبور شدم با یک مالک دیگر که همان نزدیکی بود تماس گرفتم و این بنده خدا هم زحمت کشید و مسافران من را به یک ویلا دیگر منتقل کرد. ما معمولاً یک شب اجاره را به‌عنوان بیعانه اخذ می‌کردیم و نصف مبلغ را برای مجموعه برداشت می‌کردیم و نصف دیگر را به مالک می‌دادیم. پرداخت مابقی هزینه هم در محل بود. مالک هزینه را برگشت نداد و من مجبور شدم کل هزینه را به مشتری عودت بدهم.

داستان ویلاپرشین در سال 94 ادامه دارد.

تو ماه‌های پائیز و زمستان 94 شاید در مجموع بیست مورد اجاره تو قشم، کیش و چابهار اکی شد. که درآمدش کفاف حقوق یک نفر نیرو را هم نمی‌داد. از طرفی یکی از شرکا بعد چند ماه از پرداخت حق شراکت پشیمان شد و گفت دیگر نیستم و شریک دیگرم هم شش ماه پرداخت کرد و گفت ندارم. حالا من مانده بودم و یک مجموعه که بعد یکسال کار باید تنهائی سرپا نگهش می‌داشتم.

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات من این بود با کسانی شریک شدم که اصلاً در کار نه‌تنها هیچ کمکی به من نکردند که وسط کار از پرداخت هزینه‌های خودشان هم سرباز زدند و از همه مهم‌تر از این‌همه فشار کاری که روی من بود اطلاعی نداشتند. چون هر دو نفر در شهرهای دیگر زندگی می‌کردند. من همیشه از طرف‌داران مشارکت هستم اما دقت کنید با کسانی مشارکت کنید که تو دل کار باشند و با تمام سختی‌ها و مشکلات کار آشنا باشند. به هر سختی بود کار به نوروز 1395 رسید. از یک ماه مانده بود به نوروز تعداد تماس‌ها زیاد شد و نزدیک 30 نفر برای تعطیلات نوروز از طریق اینترنت ما را پیدا کرده بودند و می‌خواستند.

نوروز وحشتناک ویلاپرشین در سال 1395؟

که برای تعطیلات نوروز با آرامش یکجا را اجاره کنند. مسافرین از حدود 25 اسفند آرام‌آرام در محل‌های اقامت مستقر شدند و حجم بالای مشکلات شروع شد. یک مالک عکس‌هایی که گذاشته بود با واقعیت نمی‌خواند. یکی تو اهواز سرویس بهداشتی‌اش بند آمده بود و روز سال تحویل چند ساعت وقت ما را گرفت. تا مالک را راضی کنیم، یک نفر را ببرد. تا سرویس بهداشتی را تمیز کند. یک مشتری تو چابهار از اینکه شیشه توالت شکسته و در خواست اصلاح شیشه را داشت شکایت می‌کرد.

 یک خدا بی‌خبری تو کیش پول بیعانه را گرفته بود، مشتری رسیده بود، کیش جواب تلفن را نمی‌داد. با اینکه خودش هم سایت داشت، دفتر سایت داشت، اما نتوانستیم پیدایش کنیم. مجبور شدیم با کمک یک دوست دیگر یک آپارتمان جایگزین پیدا کنیم. پول بیعانه هم از جیبمان پرداخت کنیم. یک آقایی رفته بود. تهران قبل از سفر اعلام کرده بود. یک واحد طبقه همکف می‌خواهم چون مادرش روی ویلچر هستند مالک گفته بود واحد طبقه همکف هست اما وقتی مشتری رفت واحد نه تا پله می‌خورد و مادرش را نمی‌توانست با ویلچر از پله بالا ببرد.

نوروزی جهمنی ویلاپرشین همچنان ادامه داشت؟

 ساعت‌های حدود 10 شب با من تماس گرفت بی‌نهایت ناراحت یک واحد که آسانسور هم ندارد و 9 تا پله هم می‌خورد به من گفت من چطوری مادرم را ببرم. با مالک تماس گرفتم گفت توی جاده مشهد هستم و دارم میرم مسافرت و نمی‌توانم کاری برایشان انجام بدم، هرچقدر دلیل، خواهش که مادرشان روی ویلچر هستند و نمی‌تواند، گفت مشکل خودشان است. پول را برگشت نمی‌دهم اگر واحد را نمی‌خواهند می‌توانند بروند. به‌زحمت توانستم یک واحد دیگر را برایشان هماهنگ کنم. یک نفر برای 7 شب در تهران یکجا را اجاره کرده بود. مسافر رفته بود در مجتمع که آدرسش را داده بودند و عکس‌هایش بود به‌حساب آن مالک آمده بود کل هزینه 7 شب را گرفته بود و مسافر گفته بود من برم بالا نظافت را انجام بدم و برمی‌گردم.

کلاهبرداری در اجاره روزانه در تهران؟

 شما یک نیم ساعت همین‌جا بمانید تا من بیام و واحد را تحویل شما بدهم. یک ساعت دو ساعت هر چه صبر کردیم خبری نشد مشتری هم همه زنگ می‌زد که چه شد ما اینجا ایستادیم، مجبور شدم برای 7 شب هتل اجاره کنم. بعدها فهمیدم که این فردی که خانه‌ها را اجاره می‌داد با اسامی مختلف عکس‌های تقلبی کلی خانه را در سایتها، پیچ اینستاگرام و کانال تلگرام گذاشته بود. روش کلاهبرداری این بنده خدا هم به همین منوال بود. بعدها باهاش تماس گرفتم و متأسفانه جز فحاشی چیزی برای من نداشت.سرتان را درد نیارم.شرایط طوری شده بود که هر بار تلفن دفتر زنگ می خورد چهارستون بدنم می لرزید. باز چه کسی شاکی است. به هر مصیبتی بود نوروز گذشت. البته بیشتر مشکلات ما در شمال بود.

جنوب کمترین مشکل را داشتیم؟

به جز یک مورد در کیش ما از قشم، چابهار و شهرهای مرکزی جنوبی کشور خیلی مشکل خاصی گزارش نشد. تهران با یک خواهر و برادر کار می‌کردم که حدود 25 تا واحد اجاره روزانه داشتند و خدا خیرشان بدهد هر موقع مشتری می‌فرستادم.مشتری‌ها واقعاً راضی بودند. نوروز 95 که تمام شد کار آرام‌آرام پیچ‌خورد. تلاش کردیم مشکلات را حل کنیم. 3 نفر نیروی ثابت داشتم 2 تا نیرو فریلنسر داشتم. هزینه هام سنگین شده بود، برای من که کارمند بودم و درآمد آن‌چنانی نداشتم. به درامد این کار امید بسته بودم و این پروژه هم یک پروژه دیربازده بود. با این حال هم خسته نشدم.باز هم تا انتها تابستان صبر کردم.

بیزینس کوچ وارد کسب و کار من شد؟

با یکی از دوستانی که مالک سایت لرن فایلز بود. مشورت کردم. و آن شخص به من یک بیزینس کوچ یا مشاور سئو حرفه ای بنام آقای فرشید رمضانی را معرفی کرد. اما مشاوری که برای موضوع سئو با ایشان قرارداد بسته بودم. با بررسی مجموع جوانب گفت وقتش رسیده، فیل سفید خودت را بکشید. کلی حمله هکری روی سایت داشتم. دیگر واقعاً شبها خواب نداشتم مشکلات روحی، مالی، انسانی خیلی فشار زیادی داشت به من وارد می‌کرد.

شکست استارت اپ ویلاپرشین؟

در نهایت آبان  1395 بعد دوساله شبانه‌روزی و کلی ضرر مالی و از همه مهم‌تر آسیب روحی، کار را جمع کردم. اون شب‌ها فقط دلم می‌خواست یکجا بنشینم زارزار گریه کنم. مشکلات مالی به کنار دوساله زحمت شبانه‌روزی به هدررفته بود. تمام طول خیابان بزرگ شهرمان را ساعت‌ها تنهائی رفتم و به دوسال کار سخت و طاقت فرسا فکر می‌کردم. البته امروز می‌دانم که هر شکست را باید به چشم یک تجربه نگاه کرد نه شکست.

کارآفرین خسته نمی شود و مجدد شروع کردم؟

یک سالی گذشت و دوباره یک دفتر برداشتم نشستم تمام دلایل شکست این پروژه را نوشتم، تمام دلایلی که امکان داشت این پروژه موفق شود را نوشتم شروع کردم به ساعت‌ها آموزش دیدن. دوباره‌کار بر روی یک سایت فروشگاهی بنام دکونزو و سایت تجربه محور سعید کاظمی نمودم. مجدد شروع کردم و تا امروز با درس گرفتن از تجربیات این شکست، این دو ایده را پیش می‌برم و شکر خدا راضی هستم. اگر علاقه مند هستید. کلی تجربیات کسب و کار یاد بگیرید. اینجا کلیک کنید. امیدوارم داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین برای شما جذاب بوده باشد. در فایل بعدی با من همراه باشید تا در مورد دلایل با جزئیات بیشتری بحث کنیم که چرا این کسب‌وکار شکست خورد. اگر شما هم تجربیات با ارزش از موفقیت یا شکست دارید. برای من ارسال کنید. تا به نام خود شما در سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *