دلایلی که شاید استارت اپ ویلاپرشین موفق می شد
برای شنیدن فایل صوتی دلایلی که شاید استارت اپ ویلاپرشین موفق می شد از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سلام دوستان امیدوارم هم داستان راهاندازی استارتآپ ویلا پرشین(و هم آن داستانهائی که در طول آن دو سال و نیم بر سر من آمد را به همراه دلایل شکست استارت آپ ویلا پرشین را خوب گوش کرده یا مطالعه نموده باشید. خواهش می کنم. حتما اول ان دو بخش را کامل گوش کنید. تا این مقاله دلایلی که شاید استارت اپ ویلاپرشین موفق می شد برای شما مفید باشد. امروز میخواهم. چند دلیلی که امکان داشت این ایده ویلا پرشین موفق شود را با شما در میان بگذارم.
زمان مناسب یا تایمینگ مناسب
یکی از چیزهای خوبی که آن موقع یعنی سال 1393 این کار را شروع کردیم این بود که تایمینگ یا زمان اجرا پروژه خیلی خوبی بود.باور کنید مثل حال حاضر اینقدر رقیب و آدم مطلع و باسواد در دنیای اینترنت وجود نداشت. زمان خوبی بود میشد گفت اصلاً رقیبی آنچنان قدری که شبیه ما کار کند وجود نداشت. یک سایت بود به اسم ویلا جار بسیار قابلاحترام، ولی این سایت مثل سایت دیوار بود خیلی کار خاصی برای شما انجام نمیداد. یعنی تعهدی برای رزرواسیون انجام نمیداد.فقط شما وارد سایت میشدید عکس ویلا و آدرس و شماره ارتباطی خود را میگذاشتید و یک هزینه از شما میگرفت و شماره شما را برای مشتریان ارائه میداد.
ولی بسیار سایت با سئو قوی، ظاهر تمیز و بسیار شکیل و موفقی بود. اما رقیب آنچنانی نداشتیم مثل سایتهایی مثل جاجیگا، و شب و اتاقک مثل امروز وجود نداشتند. خوب خیلی وقتها این سایتها را میروم و میبینم متوجه می شم که تمام آن ایدههایی که من داشتم را این دوستان عزیز دارند ادامه میدهند و خوشحال که بعضیها توانستهاند این ایده را در ایران جا بی اندازند و خیلی هم خوب و قوی دارند کار میکنند.
رقبا جدی و اصطلاحا گوریل نداشتم
حالا هر کسی بخواهد این ایده را راه اندازی کند بای دبا اسنپ رقابت کند. واقعاً رقابت با اسنپ بهخاطر آن دامپینگی(خارج کردن رقبا با قدرت مالی و فنی )که اسنپ انجام میدهد خیلی سخت است. قیمت بعضی خدمات را بهقدری پایین میآورد که بهصورت انحصاری انجام میدهد در عین حالی که ضرر میدهد. هدف اصلی هم از میان برداشتن رقبا می باشد. ولی آن زمان ما این مشکل را نداشتم و اگر مجموع دلایلی که برای شکست آوردم را نمیداشتیم و کار را ادامه میدادم.
بعد از هشت سال طبق اثر مرکب به نتیجه مطلوب میرسیدم. حداقل میلیونها نفر ویلاپرشین را میشناختند. زمانبندی ما خیلی خوب بود. خیلی از کسبوکارها خیلی زودتر از نیاز مردم وارد میدان میشوند. یعنی تکنولوژی آنها بسیار جلوتر از نیاز فعلی مردم است.هنوز مردم به آن نیاز و درد در بازار جهانی نرسیدهاند. ما واقعاً یک نیاز را در زمان مناسب به آن رسیده بودیم.
اینکه میخواهیم بریم کیش 8 نفریم و دو خانوادهایم، هم دوست داریم بریم مسافرت و هم هزینه نداریم و توان پرداخت هزینههای هتل را نداریم. اگر 8 نفر دو اتاق را اجاره کنند شبی دو میلیون و سه میلیون کرایه آن میشود.ما میخواهیم برای اسکان 200 تا 300 هزار تومان هزینه کنیم خانوادهای 150 هزار تومان، واقعاً یک نیاز و یک درد را از جامعه بر طرف میکردیم.
مثلاً دوست داریم بریم شمال وسط یک روستای زیبا یک جای جالب کنار جنگل یا ساحل یا در دل دامنههای سبلان هرجایی بتوانم این کار را راهاندازی بکنم. یک نیاز را در زمان خیلی مناسب توانسته بودیم پیشبینی کنیم.اما همه آن دلایلی که برای شکست آوردم مانع این کار شد. مطمئناً عدم اطلاع کافی از بازار و جامعه مخاطب هدف و نیاز کاربران یکی از دلایل اصلی شکست استارتآپهاست.
شناسائی به موقع نیاز جامعه
خیلی وقتها مردم در ذهن خودشان یک نیاز را برای جامعه درک میکنند. اما واقعاً جامعه به آن نیازی ندارد. خیلی وقتها در کسبوکارهای کوچک میآیند پیش من مشاوره میگیرند.این را چهکارش کنیم این را بیاوریم آن را بیاوریم کدام محصول را بیاوریم، کلی پارچه داریم، پارچه طرح هندی داریم، پارچه از دبی وارد کنیم. پارچه از عراق بیاوریم. کدام طرح را بیاوریم. خبو یک ذره باهم هم فکری میکنیم.
میگویم خب تو چند سال است که کار کردی بازار هدفت چیست. میگوید شهرستان با تهران فرق میکند من دنبال این هستم که با پیج یا سایتم در تهران بفروشم.به او میگویم خوب آزمون و خطا کن، سعی و خطا کن یک بخش جزئی از این بیاور یک طرح سوزندوزی بلوچی بیاور، یک طرح سنتی بیاور، طرحهای پارچه مختلف بیاور، بعد جالب است کار را که استارت میزند.
میبیند که سوزندوزی بلوچی چون تخصص دارد و تجربه دارد میتواند خوب مشاوره به مشتری بده نیاز خیلی جالبی در بازار پدیدار شده است.یک گوشه از بازار را توانسته پیدا کند. ما در ویلا پرشین یک نیاز را شناخته بودیم. اما با همه آن دلایل شکست نتوانسته بودیم موفق بشوم.
نیچ یا گوشه بازار را شناسائی کرده بودم
شاید در هر کسب وکاری مهم ترین بخش آن شناسائی نیچ یا گوشه بازار باشد. اینکه چه خدمت یا محصولی ارائه بدهم که بتوانم. بیشترین سود را با کمترین رقیب بدست بیاورم. زمانی که من شروع کردم. همه سایت ها بر روی ویلا درشمال کشور کار می کردند. که خوب بازار بسیار بزرگ و با ارزشی هم بود. اما رقابت در آنجا بسیار زیاد یود. من گوشه بازار که همان شهرهای جنوبی بود را شناسائی کرده بودم . هیچ رقیبی نداشتم. باورتون میشه. بعد هفت سال هنوز تماس دارم. که آقا ویلا یا خونه اجاره ای در کیش یا قشم می خوایم شما دارین. با اینکه هر جائی که فکر کنید. تبلیغ داده بودم. تبلیغاتم را پاک کردم. اما باز هم تماس دارم.
در پایان خوشحالم که تکنولوژی و فضای مجازی کمک کرده که دلایل شکست و موفقیت خودم را با شما در میان گذاشتم. به همه شما دوستانی که تا انتها با من همراه بودید و هر سه بخش داستان ویلاپرشین از استارت، تا دلایل شکست ودلایلی که امکان داشت موفق بشوم را گوش کردید یا مطالعه فرمودید تبریک میگویم. چون شما احتمالاً جزو آن ده درصد آدم هایی هستید که وقتی یک کار را شروع میکنند تا انتها ادامه میدهند و از همه مهمتر دنبال کسب دانش و آموزش هستند. مطمئنا دلایل شکست مکمل دلایل موفقیت هستند و اگر تلاش کنید انها را تکرار نکنید یا از انها درس بگیرید. می تواند خیلی به شما کمک کند.
من در سایت سعید کاظمی تلاش میکنم تجربیات دیگران را مستند کنم. چون باور دارم می توان از شکست دیگران تجربه کسب کرد. از شما خواهش میکنم هر تجربه ای در هر جای دنیا دارید از مهاجرت، بیزینس، تحصیل و خود زندگی با من با ارسال یک فایل ویدئویی یا یک پادکست ساده به اشتراک بگذارید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.