تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش دوم)
برای تماشا بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم و امشب باز در مورد بخش دوم تجربیات تحصیل زبان انگلیسی آقای دکتر علی فرساد میخواهیم با هم صحبت بکنیم . آقای دکتر را به لایومان اضافه بکنم تو بخش قبلی ما در مورد این که آقای دکتر چگونه از یک روستای کوچک توی خراسان جنوبی شروع نمودند به تحصیل دبیرستانشان کجا توی این راه تحصیل افتادند صحبت کردیم.
کاظمی: شبتان به خیر یک خلاصه سریع از بخش اول گفتم و به آنجا رسیدیم برای تحصیل شما تو استرالیا که وارد فرودگاه سیدنی شدید اگر نکتهای مانده از بخش قبل نکات را بفرمایید تا برویم توی بخش دوم ورود به خوابگاه تحصیل و دانشگاه و اینها؟
دکتر: متشکرم شب شما هم بخیر باشد در خدمتتان هستم بسیار خب در قسمت قبل برای تحصیل در خارج از کشور گفتیم که اولین نکته هدف هست که هدف مشخصی داشته باشیم و بر اساس هدف رشته تحصیلیمان را انتخاب بکنیم و با توجه به رشته تحصیلی کشور و دانشگاه را انتخاب میکنیم البته در انتخاب دانشگاه یک، دو نکته که خوب است دوستان بدانند ازش استفاده بکنند باید رنکینگ دانشگاه را در نظر بگیریم این که دانشگاه که میخواهیم در آن تحصیل کنیم از جزئ دانشگاههای ممتاز باشد از رنکینگ خوبی برخوردار بالایی برخوردار باشد دانشگاه عالی باشد.
خصوصاً اگر که هدف تحصیل دارید و میخواهید مجدد به داخل ایران برگردید و آنجا از شرایط ارزیابی استفاده بکنید ارزیابی مدارک تحصیلیتان استفاده بکنید حتماً میبایست کتاب ارزشیابی را از سایت دانشآموختگان حتماً دریافت بکنید و آنجا در واقع بررسی بکنید چه دانشگاههایی در رتبه ممتاز قرار گرفتند، چه دانشگاههایی در رتبه خوب قرار گرفتند و چه دانشگاههایی رتبه متوسط دارند توجه داشته باشید این که مثلاً کسی که در دانشگاه متوسط و خوب تحصیل میکند اگر در مقطع phd یا دکترا درسخوانده باشد مدرکش نخواهد شد و مدرکش یک گِرِید پایینتر و یک لِوِل پایینتر ارزیابی میشود؛ مثلاً فوقلیسانس ارزیابی میشود؛
بنابراین این نکتهای هست که بسیار مهم است اسم سایت را هم بخواهم ببرم هست grad.saorg.ir عرض شود در سایت دانشآموختگان میرویم و در کتاب ارزشیابی آن دانشگاه هدفی را که انتخاب کردیم بر اساس کشور و سال طبقهبندی دارد که سالهای مختلف این طبقهبندی فرق کرده و حتماً میبایست مطمئن بشویم از دانشگاهی که انتخاب کردیم خصوصاً اگر هدفمان برگشت به ایران باشد و ادامه همکاری با مثلاً مؤسسات و مؤسسات آموزشی دانشگاههای داخلی خب این نکاتی بود که در لایو پیش گفتیم دو تا نکته هم اضافه کردم خدمتتان و حالا میفرمایید در لایو امشب.
کاظمی: خب از تهران سوار هواپیما شدید به مقصد سیدنی استرالیا و از آنجا احساستان را بگویید؟
دکتر: آهان بله ببینید بگذارید قبل از این که موضوع هواپیما را بگویم چند تا نکته هم در مورد انتخاب پرواز بگوییم ببینید ما برای این که بخواهیم برویم آن طرف دنیا حالا استرالیا، یا آمریکا، یا کانادا میبایست که به این چند تا نکته دقت کنیم اولاً این که شما پرواز مستقیم از ایران ندارید؛ بنابراین با توجه به استاپی که خواهید داشت میتوانید یک پرواز دومی را دارید در بین راه که باید تعویض کنیم به آن پرواز این خیلی مهم است که پرواز دوم را از کجا انتخاب میکنیم؛ مثلاً اشتباهی که خود بنده کردم من از طریق امارات میخواستم بروم به استرالیا در دفعه اول خب از ایران از تهران یک پرواز دو ساعته داشتم به دُبِی و از دُبِی یک پرواز هجده ساعته داشتم به سیدنی خب حساب بفرمایید.
هجده ساعت شما روی یک صندلی اینطوری نشسته باشید و عملاً آنچنان نمیتوانید خب تکان بخورید یا مثلاً حرکتی بکنید گرچه که داخل پرواز داخل پرواز طولانی به ما جوراب واریس میدهند حتماً باید جورابهای خودمان را تعویض بکنیم دربیاوریم و آن جورابها بپوشیم؛ چون یک خورده خاصیت کشی دارد به پاها کمک میکند راحتتر است؛ اما همین پرواز را بعد که یاد گرفتم پرواز را از مالزی میرفتم؛ یعنی از اینجا میرفتم کوالالامپور از کوالالامپور یک استاپ هفت، هشت ساعت که باشد اِیرلاین به ما هتل میدهد داخل فرودگاه یک هتل را استفاده میکردم؛ مثلاً صبح میرسیدم کوالالامپور هفت شب، هشت شب پرواز داشتم این فاصله را استراحت خیلی خوب میتوانی داخل فرودگاه کوالالامپور بکنی حتی من کوالالامپور را همینطوری گشتم؛ یعنی همین فاصله بین دو پرواز از فرصت استفاده میکردم میرفتم گشت یا مثلاً پرواز تایی را انتخاب میکنی به مقصد تایلند و از آنجا دوباره مسیر نصف میشود اینطوری دیگر نیاز نیست هفده، هجده ساعت توی پرواز باشی تا این که به استرالیا برسی قطعاً برای کانادا و آمریکا هم همچین روشهایی وجود دارد در انتخاب پرواز را باید دقت کنی و انتخاب مسیر نکته دیگری که خوبه بهش توجه کنیم.
آب و هوا استرالیا چگونه است؟
آبوهوا استرالیا چون در نیمه جنوبی قرار دارد و در حال حاضر که ما در ایران تابستان داریم آنجا زمستان است حالا توجه کنید که من اصلاً این موضوع را نمیدانستم و به من گفته نشده بود یک داخل خود پرواز خب اینجا زمستان بود و برف نشسته بود لباس گرم پوشیده بودم ژاکت پوشیده بودم و ضمن این که کتوشلوار هم پوشیده بودم باز برای احتیاط پالتوم هم دستم بود که همراه با آن کیفدستیام داخل آن صندوق بالای سر هواپیما که وسایل را میگذاریم حالا وارد فرودگاه استرالیا شدم باد گرم شرجی میخورد. توی صورتم وای زمستان کو چرا اینجا اینطوری بنابراین موضوع چک کردن آبوهوا و دما موضوعی است که حتماً باید موردتوجه قرار بدهیم روی لباسمان هم تأثیر میگذارد.
البته بستگی دارد استرالیا جای سرد هم دارد جای گرم هم دارد؛ اما در خصوص سیدنی بخواهم خدمتتان عرض بکنم سیدنی اصلاً برف ندارد و یک آبوهوایی را مثل کیش شما در نظر بگیرید شبیه کیش البته آن موقع گرما شرجی بودنش مثل کیش نیست سیدنی اینجوری مثل کیش تعداد شرجی بودن ندارد؛ اما برای من هیچوقت بیشتر از یک کتی تو زمستان نپوشیدم؛ یعنی مثلاً هوا آنقدر در سیدنی سرد نبود که بخواهی ژاکت بپوشی و مثلاً چند تا همهاش بپوشی درصورتیکه ملبورن شرایط متفاوتی دارد؛ بنابراین جا به جای استرالیا را کسی بخواهد مسافرت بکند بسیار پهناور است سه برابر وسعت ایران است و میبایست آبوهوای همان منطقه را ما چک بکنیم.
بحث پوشش لباس برای دانشجو در استرالیا؟
نکته بعدی در مورد آن کد لباسی که ما انتخاب میکنیم برای پوشیدن است. ببینید من از ایران که میخواستم بروم به توصیه پدرم ایشان بسیار مسافرت خارجی رفته است و مدل لباس پوشیدن ما هم اینطوری که من خدمت شما رسیدم به همین ترتیب است بیشتر توی موارد و جلسات اینطوری ایشان بسیار توصیه کرد که حتماً کتوشلوار بپوشم لباس رسمی داشته باشیم و من با لباس رسمی آنجا که مثلاً فرودگاه دروغ چرا دبی را که رد کردم آنجا کراوات نزده بودم آنجا کراوات هم زدم و داشتم میرفتم که برسم به فرودگاه سیدنی وارد فرودگاه سیدنی که شدم؛
یعنی از پرواز که شروع کردم پیادهشدن کاملاً نگاهها روی من بود؛ یعنی اینها را قشنگ احساس میکردم که چشمها دنبال من است چرا چون من کتوشلوار پوشیده بودم لباس رسمی تابستان لباس رسمی کتوشلوار و کراوات لباس رسمی و تابستان حالا بقیه چه پوشیده بودند این را هم بگویم آنها تیشرت و شلوارک پوشیده بودند حالا خانم و آقا تیشرت و شلوارک نگاهشان این بود که این حتماً یک fbi مثلاً پلیس است لباس رسمی در یک شرایط غیررسمی بنابراین وقتی که ما یک شرایط اینطوری را و موارد پروازی را داریم حتماً لباس راحت بپوشید فرقی هم نمیکند که شما کجا میخواهید مسافرت کنید میخواهید. امارات مسافرت کنید همین نزدیک خودمان یا مثلاً پروازهای دور مووضع لباس موضوعهایی است که بهاینترتیب مهم است آبوهوا را همخدمتتان عرض کردم.
نحوه انتقال پول به استرالیا چگونه بود؟
در مورد پول خدمتتان بگویم در مورد پول آن زمانی که بنده مسافرت میکردم سوییفت باز بود و ما مشکل تحریمها را نداشتیم؛ بنابراین شما تو یک بازه بیستوچهارساعته میتوانستید پول انتقال بدهید از هر صرافی و بانکی در ایران به هر بانکی در استرالیا در آن شرایط باز وقتی اول وارد آن کشور میشوی نیاز به پول نقد داری و نیاز داری بههرحال یک مبلغی همراه ببری؛ ولی موضوع همراه بردن پول یک تجربه خیلی عالی پدرم به من دادند این بود که ایشان گفتند این یک شلوارکی یک جیبی برایش درست کن و این شلوارک را زیر شلوار خودت بپوش و تو آن جیبی که هست این مبلغ پول را بگذار این خیلی واقعاً سِیف بود واقعاً من خیالم راحت بود حالا اتفاقی که برای من افتاد.
من پول را گذاشته بودم حدود ده، پانزده هزار دلار با خودم پول داشتم آن را گذاشته بودم توی جیب آن شلوارک و توی پرواز توی گِیت امنیت پرواز فرودگاه امام تهران آن افسر این قلمبه چیه اینجا است این چیه است بعد بهش گفتم که این پول است گفت ببینم پول گفتم ببخشید من باید کمربندم را باز کنم آن شلوارک اینطوری بعد گفت خب این کنار بایست گِیت اول بود؛ یعنی گیت نیرو انتظامی بود میدانید ما داخل فرودگاه ایران دو تا گِیت داریم یکی مال نیروی انتظامی، یکی مال دوستان سپاه و توی آنجا من درآوردم و نشانش دادم گفت اُه چقدر پول با خودت داری چه خبر است گفتم که گفتم ببین من این را بهش نشان دادم گفتم دارم میروم استرالیا و پرواز به سیدنی بهخاطر این دانشجو هستم.
گفت خیر این مقدار پول تو نمیتوانی با خودت ببری حداکثر سه هزار یا اشتباه نکنم پنج هزار دلار نمیتوانی این را با خودت ببری برو فلان جا آنجا نامه پر کن کاغذ پر کن من خدایا چیکار کنم پول را باید ببرم بروم آنجا کاغذ پر کنم یک خورده آنجا کنار و ایستادم غمناک بودم با خودم فکر میکردم که چیکار باید بکنم طرف نگاه کرد دید من نمیروم آنجا کنار و ایستادم نمیروم یک خورده حتماً دلش به حال من سوخت گفت پولها را یک جا دیگر بگذار بیا برو من آنجا جای پولها را عوض کردم چون میدانستم گِیت بعدی گِیت بعدی آن گِیت امنیت پرواز سپاه دیگر خب پول را شما بین لباست بگذاری و مثلاً توی کیفت بگذاری بابت پول که بابت کاغذ که کسی بهت گیر نمیدهد مبلغش چون آنجا بالابود مورد داشت حالا اتفاقی که افتاد رفتم گذاشتم داخل کیفم رفتم گِیت سپاه را رد کردم بعد دوباره پولها را برداشتم گذاشتم داخل همان جیب امن همان گاوصندوق مخصوصی که پدر بهم داده بود این در مورد شرایط پول بود.
کاظمی: من هم تجربه مشابه دارم آقای دکتر سفر کولهپشتی رفتم هند را که داشتم میگشتم خب واقعاً خیلی به من توصیه کردند آن زمان پانزده، شانزده سال پیش بود من هم در سفر هند یک مایو زیر شلوارم پوشیده بودم پولها را آنجا گذاشته بودم دو نفر بودیم دو بخش کرده بودیم که اگر هر کداممان هم و خیلی هم به ما توصیه میکردند تو قطارهای هند از دست کسی چیزی نگیرید خب البته همهاش هم واقعیت ندارد دوستهای خوبی هم تو قطار پیدا کردیم بفرمایید.
دکتر: این در مورد موضوع پول اما موضوع پول یک داستان دیگر هم دارد وقتی شما میخواهید از ایران به کشوری مثل مالزی سفر کنید یا کشوری مثل استرالیا و آمریکا اینها سفر کنید داخل پرواز نزدیک فرودگاه که شدید؛ یعنی دیگر اَپروچ کردید نزدیک که شدید یک کارت دیگر به شما داده میشود تحت فرم عوارض تو این فرم عوارض یکی از نکاتی که وجود دارد از شما میخواهد بنویسید که چه مقدار پول همراه دارید اگر اسلحه البته در مورد آمریکا خب شرایط فرق میکند شما اسلحه میتوانید همراه داشته باشید اگر مجوز دارید میتوانید همراه داشته باشید اگر اسلحهداری بنویس اگر شما چیزی داخل احیاناً توی فروشگاه داخل پرواز خریدید باید یادداشت بشود.
داخل آن فرم مثلاً هر وسیلهای ممکن است میتواند باشد ممکنه یکی بخواهد نوشیدنی مثلاً سن ایچ بخرد برای خودش بنابراین اینجا داخل فرم آن را گزارش میکند که من این موارد را دارم این پول را دارم و یا این اسلحه سرد یا گرم را اینجا بهاصطلاح ابراز میکند موردی که پیش آمد برای من البته من این مبلغ پول را حقیقت چون دفعه اول بود خودم را به خدای مهربان سپردم و ابراز نکردم؛ ولی خب آنجا اگر من ابراز نمیکردم؛ یعنی مثلاً آنها متوجه میشدند که دارم و ابراز نکرده بودم یک مقدار مشکلساز میشود گرچه که خود کشور استرالیا کاری به شما ندارد که ابراز کنید فقط میخواهد آن جریانات پولشویی را مشخص کند یعنی میگویی من دانشجو هستم و این مبلغ پول را آوردم و میخواهم شهریه دانشگاه را پرداخت بکنم موارد حل است؛ ولی خب من آنجا بهشخصه ابراز نکردم خب کار بدی کردم دیگر میتوانست مشکلساز بشود.
یک داستان از عدم اظهار کالا همراه در مرز سنگاپور؟
کاظمی: برای من توی مرز سنگاپور مالزی همین اتفاق افتاد خیلی هم اذیت شدیم شاید ده ساعت معطل شدیم بهخاطر دیکلر (اظهار) نکرده بودیم البته چون ایرانی بودیم ما را از صف جدا کردند؛ یعنی خیلی داستان شد انگشتنگاری و فلان ولی یک موضوع چیزی همراهمان بود یک بسته سیگار پلمب بود؛ چون تو سنگاپور خیلی حساس است به این دیگر یک پاکت حتی بود این دوست من که همراهش بود من را گفتند تو برو داخل کشور برو داخل سنگاپور من شش ساعت پایین آن پلهها نشسته بودم تا این دوستم بیاد دویست دلار هم جریمه بود که این دوستم خیلی با خواهش و تمنا این دانشجو بود آن هم کارت دانشجویی و فلان و اینطرف و آن طرف راضی شدند دویست دلار جریمه نکنند.
دقت کنید استرالیا قرنطینه گیاهی دارد؟
دکتر: پس بسیار اذیت شدید بله یک نکته دیگر هم که استرالیا دارد که دانستنش خیلی لازم است این است که استرالیا قرنطینه گیاهی دارد؛ یعنی شما تو این موضوع که اگر سوغات خشکبار همراهتان است بایستی بگویید؛ مثلاً من عناب دارم من انجیر دارم اینها را من اظهار کرده بودم که من اینها را دارم نگاه هم کرد بستهبندی ولی خب دید که من برای فروش نیاورده بودم من برای مصرف خودم است اجازه داد که ببرم؛ ولی خب یکی از اتفاقاتی که بعد باز برای من افتاد یک بستهای از ایران میخواستند من را سورپرایز کنند و برام فرستادند و به من نگفتند رفت و گیر کرد و حالا باز اگر بعد بخواهی خاطرهاش را بگویم بعد خدمتتان عرض خواهم نمود؛
برای ثبت نام دانشگاه در استرالیا بای داز طریق یک ایجنت اقدام کنید؟
بنابراین در مورد پول گفتیم در مورد آن همخدمتتان عرض کردم یک نکتهای برای آپدیت برای دانشگاه خدمتتان عرض کنم کسایی که تازه میخواهند اقدام به سفر به استرالیا و علاوه بر موضوع سفر گرفتن اِدمیشن از دانشگاه، پذیرش و اینجوری باشند در حال حاضر دانشگاههای استرالیا یک اِیجِنت به ایرانیها معرفی میکنند چرا چون ایران تحریم است و بهخاطر این موضوع تحریم شما مستقیم نمیتوانید با دانشگاه و استاد وارد مذاکره بشوید و پروسه اَپلایتان دنبال نمیشود شما با دانشگاه تماس را میگیرید دانشگاه یک اِیجنِتی را معرفی میکند لینکی را به شما میدهد با توجه به آن لینک واردش میشوید یک اِیجنت مشخصی هست.
مربوط به موضوع شما ایرانیها در مورد پذیرش برای دانشگاههای استرالیا هستش این موضوعی هست که بعد از تحریم اتفاق افتاده و ما به طور مستقیم یعنی کاری که برای این انجام دادند و مستقیماً ما با دانشگاه مکاتبه میکردیم و با اساتید مکاتبه میکردند برای پذیرش الان با این میتوانم بگویم این مانع را بر سر راه داریم دیگر آن هم موردی نیست اِیجنت میاد کمک میکند به ما برای این که پروسه اَپلای سریعتر پیش برود.
یک نکته در مورد هواپیما در مسیرهای طولانی؟
بسیار خب در مورد هواپیما خدمتتان بگویم در مورد مسیر حرکت عرض کردم در مورد هواپیما ببینید شما داخل هواپیما معمولاً تو ردیف که نشستید سه تا صندلی وجود دارد یا صندلی وسط نشستید، یا ویندو سیت هستید، یا آیلسیت صندلی کنار راهرو هستید حتماً به شخصیت خودتان باید نگاه کنید وضعیتی که من اصلاً انتظار آن سفر طولانی را نداشتم و به این موضوع دقت نکردم من صندلی کنار راهرو را انتخاب کردم کنار من یک خانم و آقایی نشسته بودند این دوستان میآمدند استرالیا که از استرالیا پرواز کنند به نیوزلند و اینها زیاد رفتوآمد میکردند؛
یعنی زیاد پیادهروی میکردند تو این هواپیما یعنی میرفتند میآمدند و هر باری من مجبور بودم بلند بشوم و جا بدهم که اینها سر جایشان بنشینند و این برای من یکخرده ناخوشایند بود خصوصاً این که شما دارید از آن سرگرمی هم استفاده میکنید؛ مثلاً فیلم دارید میبینید یا موزیکی دارید گوش میکنید مسیرتان طولانی تو پرواز این موضوع نگاه به شخصیتتان بکنید ببینید اگر زیاد اهل پا شدن و رفتوآمد نیستید صندلی کنار شیشه را برای خودتان بگیرید تا این که صندلی کنار راهرو را برای خودتان بگیرید خب این در مورد هواپیما اگر زبان بلد باشید این کار را میتوانید انجام بدهید و این کار را توی قسمت چکینگ بار وقتی میخواهی کارت پرواز را بگیری باید انجام بدهید.
گرچه که در حال حاضر ما میتوانیم آنلاین هم چکینگ بکنیم حتی دو، سه روز قبل از این که بخواهیم وارد پرواز بشویم یا مدت پروازمان باشد جریان چکینگ اتفاق بیافتد و صندلی موردنظر خودمان را انتخاب بکنیم پرواز من از نظر تعداد ساعت دو ساعت تا دُبِی بود و حدوداً هجده ساعت پرواز اولی که داشتم و ناآشنا بودم از دُبِی به سیدنی پرواز بود شرایط واقعاً سختی بود؛ یعنی حوصله خودم واقعاً سر میرفت گرچه که این را عرض بکنم پروازهای طولانی یک جیره غذایی خیلی به خصوصی تنظیم شده که شما را مجبور یک وقتی نباشی هی از سرویس بهداشتی استفاده بکنی و بسیار این جریان حالا این مثلاً چیزهایی که به خوردمان میدهند خدا میداند باید یک شرایطی داشت که من یادم است تو آن پرواز من اصلاً از سرویسی استفاده نکردم با وجود این که هجده ساعت روی هوا بودیم.
احساس شما در هنگام خروج از کشور چگونه بود؟
مورد بعد در مورد احساس که فرمودید احساس موقع خروج خب من خیلی بابت این جریان رفتنم خوشحال بودم؛ یعنی تدارکی هم دیده بودم مثلاً رفته بودم موهایم را فَشِن کرده بودم میخواهم بروم استرالیا موهایم را در پوست خودم نمیگنجیدم کتوشلوار و آنکات شده کفشهای نو خلاصه سیستم کلاً یک حالت یعنی میخواستم ازدواج کنم همه چیز واقعاً نونوار بود که میرفتم خیلی خوشحال بودم؛ اما در کنار این خانواده و بهخصوص مادرم بابت این جریان ناراحت بود اشک میریخت انتظار نداشت یعنی میروم که بروم من برعکس پدرم میگفت خیر این وای نمیایستد این برود یک هفته برمیگردد این نمیماند نمیتواند دل بکند.
خلاصه تو این جریان این شکلی من تو این شرایط ایران را ترک کردم و در مجموع احساس بسیار خوشایندی داشتم ضمن این که چون به روابط یعنی دوست دارم به آدمها ارتباط بگیرم؛ مثلاً با آن دونفری که به اُکلَند میرفتند و کنارم نشسته بودند به نیوزلند میرفتم عرض کردم ما دوست صمیمی شدیم و چون روابط دوست دارم این ارتباط گرفتن را کلاً توی مسیر توی فرودگاه هم هرجایی میرسید برایم خوشایند بود این ارتباط با خارجی گرفتن هم لذتبخش بود در مورد کارهایی که بخواهم بگویم بهتر بود انجام میدادم و انجام ندادم عرض کردم مهمترینش به نظرم موضوع آبوهوا بود و موضوع پول بود که بیدقتی کردم و پول را یک جایی گذاشتم که بههرحال جلبتوجه میکرد شرایط بازرسیاش هم وجود نداشت؛ اما بقیه کارها روی انتقال مُد نیست که بخواهم بگویم و باید انجام میدادم ندادم و نباید انجام میدادم شاید جز نبایدها همان بسیار رسمی پوشیدن آنقدر نباید رسمی میپوشیدم که باعث جلبتوجه در فرودگاه سیدنی بشوم ضمن این که خب بههرحال چون این لباس آنکات شدهام که نشستی توش هجده ساعت تو هواپیما هست معذبید دیگر راحت نیستید.
کاظمی: ویزا را بفرمایید آقای دکتر ویزا مراحل گرفتنش را ویزا ورود به استرالیا اذیت شدید راحت بود
دکتر: بله توی صدور ویزا بعدازاین که شما اِدمیشن خودتان یا پذیرش خودتان را از دانشگاه گرفتید وارد سفارت میشوید و بهواسطه آن اِدمیشن هست که سفارت به شما نوبت میدهد و نوبت مصاحبهای را ترتیب میدهد برای من از من تلفنی مصاحبه کرد غیر از جریانی که توی ایران داشتم وقتی که گرفته بودم مصاحبه را سفارت استرالیا در عمان انجام میداد یک خانمی تماس گرفت خیلی هم فارس سلیسی صحبت میکرد چرا میخواهی بروی چه هدفی داری، چرا استرالیا را انتخاب کردی،
برنامهات بعد از تحصیل چیه اینطوری از من سؤال کرد و اتفاقاً توی پروسه ویزا من جزئ کسانی بودم که ویزام خیلی سریع آمد یعنی شاید حدوداً بگویم حداکثر یک ماه بیشتر نشد یا این که یک ماه کمتر موضوع ویزای من انجام شد و خیالم از بابت این که دیگر پذیرفته شدم و میتوانم مسافرت کنم کاملاً راحت بود. ویزایی که ما میگیریم ویزای student visa هست برای ویزای دانشجویی کشورهای مشترکالمنافع و اینطوری که من اطلاع دارم قبلاً تمام کشورها مشترکالمنافع کشورهایی هستند که کاملاً هستند و مربوط به مستعمره مستقیم یا غیرمستقیم انگلستان بهحساب میآیند که استرالیا یکی از این کشورهاست.
آیا دانشجو در استرالیا اجازه کار دارد؟
اینها به شما روی ویزا student viSa اجازه کار میدهند البته بیشتر از بیست ساعت هم میتوانید کار کنید؛ ولی کار سیاه باید انجام بدهید کار سیاه هم به کاری گفته میشود که چون یواشکی کار میکنید آنچنان پولی به شما داده نمیشود مالیاتی هم آن کارفرما از آن بابت این که شما را استخدام کرده موارد مالیاتی، موارد پرداختی را رعایت نمیکند و مثلاً فرض کنید یک کار ساده در استرالیا هجده دلار دستمزد داره یک کار ساده هم که خدمتتان عرض میکنم یک کاری که تخصص نمیخواهد میتواند چمن زدن باشد، میتواند تمیزکردن میز باشد، میتواند کار توی یک رستوران بهعنوان یک سرور باشد ممکنه تمیزکردن سرویسهای بهداشتی باشد تمام این کارها جزئ کارهایی هستند.
که مهارت نمیخواهند و به شما اجازه کار میدهند اگر از طریق رسمی زبانتان خوب باشد و از طریق رسمی وارد فضای کار بشوید آن هجده دلار در ساعت را به شما پرداخت میشود و آن نفر هم آن کارفرمای شما هم اعلام میکند که من این شخص را بهعنوان کارمند مجموعه خودم دارم شما از بیمه استفاده میکنید اگر خدایی ناکرده اتفاقی در محل کار برای خودتان افتاد بیمه را دارید و ازش استفاده میکنید و این نفر هم بهش تخفیفات مالیاتی تعلق میگیرد استرالیا قانونش این است هرچی کارفرما تعداد کارمندان بیشتری داشته باشد مالیات کمتری پرداخت میکند برعکس کشور ما است؛
بنابراین اگر مسیر را درست رفته باشید اینطوری اگر مسیر را نادرست رفته باشی یعنی بخواهی بیشتر از بیست ساعت کارکنی یا زبانتان خوب نباشد که مجبور بشوید کار سیاه انجام بدهید این کار سیاه انجامدادن این استثمار کردن را هم متأسفانه ایرانیهای خودمان هستند انجام میدهند؛ چون بههرحال شما زبان که بلد نیستید میروی میگردی یک ایرانی را پیدا میکنی، یک افغانستانی را پیدا میکنی با این شرایط متفاوت و اینجا به جای هجده دلار هشت دلار بهت میدهد بهازای هر ساعت خب خیلی تفاوت پرداخت داری بیمه نداری، هیچ بیمه مسئولیتی کارفرما در مقابل شما ندارد و البته که میتواند خطرساز هم باشد کمترین خطرش این است وقتی شما کار سیاه انجام میدهید اگر سیستم متوجه بشود؛ یعنی سیستم قانونی استرالیا متوجه بشود لطمه زیادی هم در پرونده شما در ادامه کارتان در کشور استرالیا بخواهی بعد ویزا بگیری و بخواهی بعدش اقامت استرالیا را بگیری یا سیتیزن بشوی این لکههای سیاهی هست که تو پرونده میماند و خب خطراتش هم شامل حالمان میشود ریسکهای فوقالعاده بالایی دارد.
کاظمی: تو فرودگاه که رفتید ویزایتان را که ارائه دادید مشکل خاصی که پیش نیامد که؟
دکتر: ببینید سؤالات مشخصی را یک شخصی توی دفتر پلیس آنجا نشسته بهش میگویند. یک سری سؤالات مشخصی را از شما میپرسد با چه هدفی آمدی، چرا آمدی استرالیا، دفعه چندمت آمدی، کجا میخواهی اقامت کنی یک سری سؤالات این تیپی از همه هم فیکس است؛ یعنی ثابت است این سؤالات و آن نفری هم که نشسته آموزشهای لازم را دیده و این سؤالات را می پرسه حالا یک وقتی یک شرایط خاصی وجود دارد توی این شرایط خاص آن فرد خاص ممکنه سؤالات بیشتری بپرسد ممکنه حتی تفتیش بدنی حتی بکند.
مثال آنها حساسیتهایی وجود داشته باشد که این کار را انجام بدهد؛ ولی به طور عمومی خب اتفاق خاصی در آنجا نمیافتد؛ یعنی همه چیز بهصورت روال و بسیار نرمال و استاندارد هست با شما مهربان، لبخند میزند انتظار هم دارد که شما هم لبخند بزنید و این در واقع نرمهای آینهای شما تا لبخند میبینید چهره خوب میبینید خواه ناخواه شما هم لبخند میزنید خیلی شما را ریلکس میکند و سؤالات را از شما بهاینترتیب میپرسد و بعد این سؤالات را می پرسه عرض کردم چرا آمدی استرالیا، کجا میخواهی بمانی و برنامهات چی هست و آیا سفر اولت است یا سفرهای دیگری داشتی اینها را میدانهها چون سفر اولی داشتی آنجا ثبت است ولی میپرسد مثلاً از لحاظ روانی ما را چک بکند ببیند آیا دستپاچه هستیم، نیستیم و بعد مهر میزند و میگوید بفرمایید خوش آمدید اقامت خوبی را برایتان آرزو میکنم و هیچ مشکل خاصی نیست و بهشخصه هم من ندیدم هیچ مشکل خاصی در استرالیا باشد.
کاظمی: گفتید دویست دلار دادید برای یک تاکسی پانزده دلاری و شما را رساند به محوطه دانشگاه و وارد کامپوس (محوطه) دانشگاه شدید آنجا دیگر چیکار کردید خوابگاه را تحویل گرفتید؟
دکتر: ببینید من دویست دلاری که از آنجا داده بودم خب قرار بود یک کسی بیاد آنجا برای ترنسفر فرودگاه و دنبالم حالا من وارد فرودگاه شدم منتظر این آدم هستم همه تابلو گرفتند اسمها روش نوشته شده من منتظر این تابلو هستم که در واقع اسمم رویش نوشته شده اسمم آنجا نیستش آنجا من مجبور شدم موبایلم را روشن کردم موبایل ایرانم را و شمارهای که به من داده بودند از همین در واقع رزرو تاکسی که این شماره میاد و راننده این است و میآید دنبالت بهش زنگ زدم حالا هی من هم به این بنده خدا زنگ میزنم آن تلفنش را جواب نمیدهد خدایا داستان چیست یک مدت گذشت تقریباً شاید زیاد منتظر ماندم.
شاید نیم ساعت به همین مدت گذشت که من نتوانستم تماس بگیرم با این راننده موردنظر و پیدایش کنم بعد از نیم ساعت، چهل دقیقه دیدم این تابلو رفت بالا و اسم من رویش است یک آقایی کتوشلوار آرد تازه از خواب پا شده است چشمهایش پفکرده است چهره، چهره ژاپنی، چینی دارد و بهمحض من گفتم کجایی عزیز، برادر این بنده خدا ژاپنی بود و از لحظهای که من بهش گفتم؛ مثلاً کجا بودی این هی برای ما خم شده بود و بهقولمعروف سکوت کرده بود و میگفت ببخشید هی هر دو قدمی وای میایستاد عذرخواهی میکرد دوباره میرفت من هم بهخاطر این که آنجا منتظر شده بودم این چمدان سنگین را دادم بهش گفتم که حالا این را ببر بعد با هم صحبت میکنیم.
حالا از دستت ناراحت هستم این هم با یک حالت بنده خدا این را میکشید حسابی نفسش درآمده بود تا این که آن ساک ما را گذاشت توی وَنش با یک وَن هم جالب است که آمده بود و توی این وَن ما دو نفر بودیم یکی من بودم یکی هم خانم چینی بود آن خانم چینی که توی وَن نشسته بود بعداً شد همکلاسیم یعنی آنجا که با هم دیگر یک سلامی گفته بودیم و اینها بعد این تو دانشگاه هم همکلاسی هم شده بودیم حالا هم اتفاقی جالبی رخ داد ایشان من را برد آنجا و آنجا هم من وارد لابی که شدم رفتم رو میز پذیرش به محضی این که اسمم را دادم و پاسپورتم را نشان دادم گفت آقا آماده بود همه چیز آماده بود یکی را با من فرستادند تا اتاقم را به من نشان بدهد و همچنان این راننده را هم ما رد نکرده بودیم.
کمپ و خوابگاه دانشجوئی در سیدنی استرالیا؟
کمپ دانشگاه سیدنی یکطوری بود که خب طبقه دوم بودیم و یک چیزی حدود ده، پانزده پله را باید میرفتیم که به آن اتاق من میرسیدیم این بنده خدا ساک سنگین را آورد و وارد اتاق شدیم آنجا به من نشان دادند اتاق کامل مال خودم بود یک اتاق دوازده متری یک تخت آن گوشه داشتیم مربوط به مقطع فردی و شخصی خودم بود کس دیگری یعنی داخل اتاق نبود اینطوری نبود که محیط خواب را ما شِیر کنیم خیر اتاق شخصاً مال خود من بود یک میز کاری داشتیم، یک میز کامپیوتری داشتیم بهاصطلاح میز کاری که گذاشته بود یک قفسه کتابی بالای آن میز کار روی دیوار تنظیم کرده بودند فیکس شده بود و یک کمد لباس آنجا داشتیم و یک یخچال هم داشتیم یک یخچال و مینی بار خیلی کوچک هم داشتیم.
داخل آن اتاقمان آنجا آن اتاق یک فضای شِیر داشت آشپزخانه بود که دو تا یخچال ساید وایساد داشت تلویزیون کنار چسبیده به آشپزخانه بهصورت ویآیپی گذاشته بودند یک حالت مینیمال شده بود که شما تلویزیون میخواستی نگاه بکنی و خود آشپزخانه هم که تجهیزات آشپزی، گاز و گاز هم آنجا برقی از برق استفاده میکنند خب ضریب خطر و آتشسوزی پایینتر است و دوازده تا اتاق در آنجا وجود داشت یک شش تا اتاق یک حمام و سرویس بهداشتی داشتند، یک شش تا اتاق هم یک حمام و سرویس بهداشتی داشتند آشپزخانه و اتاق تلویزیون حالت شِیر داشت بین این دوازده اتاق از شانس بد من آنجا البته این را واقعاً تعریف نکردم.
برای کسی شانس بد من آنجا با یک دوست از عربستان سعودی تو آن منطقه شِیر بود وجود داشت و یک سه، چهارتا هندی ما داشتیم این هندیها ببخشید اینطوری میگویم کثیف واقعاً کثیف بودند طرف فرض بفرمایید میرفت شامپو را استفاده میکرد بعد شامپو را میانداخت تو راهرو خب چیکار داری میکنی شامپو را میانداخت تو راهرو جایی که دوازده نفر آدم دارد رفتوآمد میکند حالا درحالیکه سطل آشغال کنار دستش است سطل آشغال این کنار این داستان برای هندیها بود و غذاهای پر بو به قول هندوها بودار اینها درست میکردند به به بیا ببین این یک داستان بعد یک دوست دیگر به ما اضافه شد بعد بلافاصله رفت حالا من چون از ایران آمده بودم و بابت این جریان خیلی اعتراض نکردم؛
چون حضور من در آنجا موقت بود من برای یک ماه و نیم، دو ماه آنجا را گرفته بودم؛ چون قصد تغییر محل داشتم آن همچون بهخاطر این که از ایران گرفته بودم دیگر میخواستم مطمئن باشم که جایی دارم برای رفتن اما یک دوست دیگر آمد از چین آمد اتفاقاً آن دوستی که از چین آمد مسلمان هم بود که با هم دیگر دوست هم شدیم یک آدم فوقالعاده تمیزی بود این فقط همیشه این دیگر این بنده خدا با هم غر میزدیم گفتیم آقا برای چی اینها اینطوری میکنند، اینها چرا اینطوری هستند و متأسفانه ما هیچوقت خدا این آشپزخانه را تمیز ندیدیم و من هیچوقت هم جلو تلویزیون من ننشستم.
واقعاً کثیف بود آنجا را چیپس میریختند میخوردند نان اسنکی چیزی میریختند بسیار کثیف یک دوست دیگر آنجا پیدا کردم چینی بود دو دوست چینی دیگر پیدا کردم آنها یک سیستم خاصی دارند توی سیستم خاص فکری داشتند یک رینگو همچین فکری داشت فرقهشان مذهبشان تا دلتان بخواهد اهل تقلب کاری بودند؛ مثلاً فرض کنید هروقت که میخواستند بروند؛ مثلاً لباس هم بدهم این را بگویم که ما برای نامجویی یک اتاق نامجویی داشتیم که پول میانداختیم؛ مثلاً پنج دلار میانداختیم داخل این میانداختیم،
دو دلار میانداختیم برای خشکشویی و شستشو این چینیها یک نِی درست کرده بودند سکه را میگذاشتند داخل این نِی داخل دستگاه میگذاشتند دستگاه روشن میشد و میکشیدند بیرون سیستم کاریشان بهاینترتیب یعنی این دوستانی که من تو این دو ماه با آنها سروکار داشتم و بعدازاین دو ماه هم دیگر رفتم آکس فیری و چون برای دانشگاه خیلی نزدیک بود؛ یعنی پیاده دیگر میرفتم نزدیک دانشگاه بود و آنجا عالی بود؛ یعنی خدمات از همه لحاظ عالی بود کِیف کردم لذت بردم آدمهای فوق اعاده آدمهای نیتیو فوقالعاده نیتیو و دوستهای خیلی خوبی و همچنان هم دوستان من هستند.
کاظمی: هزینههای خوابگاه د سیدنی استرالیا آن زمان چقدر بود البته سالها گذشته؛ ولی خب؟
دکتر: هزینهها فرقی نکرده واقعاً الان همین امروز که من دارم با شما صحبت میکنم دوستی برای phd میخواست اقدام کند برای دانشگاه ملبورن و دانشگاه سیدنی و هزینه که ما گرفتیم سی و پنج هزار دلار هزینه کل کورس میشد هزینهها، هزینه زندگی تقریباً هزار دلار هستش همینالان هم در ماه عرض میکنم در ماه هزار دلار هستش البته اجاره خانه را شما هفتگی پرداخت میکنید من دویست و بیست دلار اجاره هفتگی برای این اتاق و محیط شِیر و اینها پرداخت میکردم البته چیزهای دیگری هم داشت؛
مثلاً استخر داشت، زمین تنیس داشت چیزهای اینطوری داشت و این دویست دلار را برای هفته هر هفته ما اینطوری شارژ میکردند ما پرداخت میکردیم و دوهفته یکبار پرداخت میکردیم یا آخر هفته پول پرداخت کنیم دویست و بیست دلار هر دوهفته یکبار پول را پرداخت میکردیم بعد که آشنا شدم و محیط را شناختم جایی که گرفتم و ویلا بود و فِلَت بود جای بعدی که گرفتم ویلا بود و خیلی فضای سبز و درجه یک و باحالی داشت محیط خیلی عالی داشت و نزدیک بود بسیار به دانشگاه من برای محیط دوم صد و بیست دلار در هفته پرداخت میکردم و آنجا چون نظافت دورهای داشتند و خیلی کارها رو حساب و کتاب بود و هر روز هم میآمدند برای نظافت خیلی تمیز بود و کسی هم میخواست کثیف کند بعد همه چیز تمیز و درجه یک سر جای خودش قرار میگرفت.
کاظمی: ببین دانشجویی من متوجه نشدم پانسیون یا خوابگاه دانشجویی مثل خوابگاه دانشجویی ایران شش نفر، چهار نفر داخلشان یا یک فضای خانگی مثل دانشگاه تهران است که اجاره میدهند به دانشجوها؟
دکتر: بله ببینید روشهای بسیار متفاوت هستند شما میتوانید یک فِلَت داشته باشید مثل آن چیزی که من داشتم یک اتاقی داشتم تقریباً حدود پانزده متر و با امکاناتی که خدمتتان عرض کردم محیط آشپزخانه و سرویسها شِیر بود اشتراک بود بین این دوازده نفر و این یک نمونه دیگر حالت ویلا داشت ویلا حتماً همینطور که خدمتتان گفتم که پله میخورد ویلا خیر یک فضای باز سبزی جلوش داشت و باز هم اتاقی که شما استفاده میکردید میخوابیدید پرایوت مال خودتان بود شما اتاقخوابتان را هیچ موقعی با کسی شِیر نمیکنید این قانون تمام دانشگاههای درجه یکدنیاست این مدل دوم ویلاست.
کاظمی: حتی اگر کسی هم بخواهد خوایگاه را در سیدنی استرالیا نمیتواند؛ با کسی به اشتراک بگذارد؟
دکتر: مگر این که شما بهصورت خانواده بهصورت زن و شوهر یا بهصورت مثلاً دو نفر تقاضا بدهند اینطوری نیست که رندوم مثلاً دارم مقایسه میکنم خوابگاههای ایران شما خوابگاههای ایران شاید یکخرده شبیه خانه یا مثلاً سربازخانه باشه یک بیست تا تخت مثلاً گذاشتند ده تا تخت گذاشتند این ده تا تخت بههرحال تو یک محیط خواب را دارند یکی مثلاً فرض کنید خر و پف میکند خب همه استفاده میکنند از آن شرایط اما اینجا شما محیط خوابتان متعلق به خودتان است محیطتان پرایوت اتاق مال خودتان جاهای اشتراکی مثل آشپزخانه و سرویس را که البته سرویس بین خانمها و آقایان جداست.
اینها شِیر میشوند و عرض شود این مدل ویلایی مدل دیگری داریم هُم استیل را دانشگاه به شما پیشنهاد نمیدهد خود شما میروید پیدا میکنید بعضاً روی بوردهای دانشگاه یک سری تبلیغاتی را نصب میکنند مدل تبلیغاتشان هم اینطوری است که یک کاغذی را شما اینطوری میبینید کاغذ توضیح بالاش نوشته شده است ته کاغذ اینطوری برش خورده است شماره نوشته شده شما آن شماره را میکنید و میبرید بعد حالا تماس میگیرید توضیح حالا این بالا میدهد؛ مثلاً یک خانوادهای هست صبحانه را احیاناً به شما میدهد شام را احیاناً به شما میدهد استرالیاییها ناهار ندارند ناهار نمیخورند ناهارشان یک دو تا نان سبک میخورند و شام را حسابی میخورند.
شام سر شب مثلاً سر ساعت هفت را میخورند حداکثر دیگر همه شام خوردند و میگوید که آنجا من یک اتاق به شما میدهم شما تو این اتاق باز هم اتاق مال خودت است محیط خواب مال خودت است برای ناهار میآیی سر میز با آن خانواده ناهار را با تو سرو میکنند پول برق را بهصورت یک مبلغی از قبل فیکس شده میگیرند؛ چون بههرحال محاسبهاش غیرممکن است تلفن را حالا معمولاً اینطوری که دیگر شما موبایل داری و تلفن بهت نمیدهند اگر تلفن بخواهی استفاده بکنی قبلش بهت میگویند که به خارج از کشور زنگ بزنی دیگر فردا ما آن فیشش را میگیریم که پولهایی که بههرحال صحبت کردی با ایران یا با کشور خودت باید خودت پرداخت کنی و اینجا ناهار و صبحانه را برایت سرو میکنند.
این حالت هُم استیلی هست که خیلی حالت قشنگی است اگر کسی بتواند بگیرد و استفاده بکند وضعیت خیلی باحالی است بیشتر توی استرالیا چینیها این شرایط را داشتند و چینیها این آفر را میدادند و باز تأکید میکردند که من این هُم استیل را به یک چینی میخواهم بدهم؛ یعنی منی که از ایران آمده بودم یا دوست دیگری که از هند و جاهای دیگری آمده بود نمیتوانست با این چینی برود زندگی کند بیشتر شرایط اینجوری بود خود استرالیاییها نیاز مالی نداشتند و ندارند که بخواهند همچین آفرهایی بدهند بیشتر مهاجرین هستند که بههرحال میخواهند شرایط هزینهای را یک کمکی برایشان باشد و همچین آفرهایی برای هُم استی HOME STAY میدهند. در انواع و اقسام سیستمهای خوابگاهی،
کاظمی: حالا برویم سراغ خود دانشگاه وسترن سیدنی استرالیا؟
دکتر: قبل از این که وارد دانشگاه بشویم در مورد اساسکشی من یک مطلبی را خدمت شما بگویم مطلب خاصی هست مطلب جالبی من ببینید بعد از دو ماه آمدم چیکار کردم آمدم از طریق اینترنت و سایت دانشگاه آمدم این ویلا را برای خودم گرفتم که عرض کردم مبلغش هم صد و بیست دلار بود کار بدی که من کردم و نباید انجام میدادم موقع تخلیه را گذاشته بودم یک دوستم الان اینجا آمد حمیدرضا است اینجا همکلاس بودیم با همعرضم به حضور شما که حواسم را پرت کرد این حمیدرضا من آنجا یک اشتباهی که کرده بودم آمدم موقع تخلیه را گذاشته بودم عید کریسمس حالا تو این موقع من دو ماه تقریباً آبان بود که از ایران رفتم.
موقع این که مثلاً بخواهم این شیفت را بکنم از جای اول بروم جای دوم دیگر تقریباً همهجا تعطیل بود؛ بنابراین خودم را توی یک دردسری انداختم اما بازم رفتم بازم رفتم و ترنسفر کردم حالا تصور بفرمایید که من وقتی که آمده بودم یک لپتاپ داشتم، یک کیف دستی داشتم و یک حالت کوله داشتم این سه تا داشتم از اینجا که میخواستم بروم اینها شده بود پنج، شش تا یعنی قابلمه و لوازم آشپزخانه و چاقو و اینها خریده بودم اینها شده بود پنج، شش تا خدایا اینها را من چطوری ببرم حالا من مشکلم چی بود؟ مشکلم این بود که باید اینها را میبردم میرساندم به ایستگاه اتوبوس از آن جای اول و بعد از ایستگاه اتوبوس ایستگاه مترو دو ماه است.
که آمدم توی این دو ماهی که آمدم یک مقداری حس غم غربت من را تحتتأثیر قرار داده بود و یکخرده دلم برای شرایط ایران و خانواده تنگ شده بود و جالب اینکه این هم عرض کنم روز دومی که من آمدم و وارد این خوابگاه شدم با یک خانم ایرانی آشنا شدم این خانم ایرانی دیگر بریده بود و داشت برمیگشت ایران میگفت من HOME SICK شدم بدبخت شدم، فلان شدم گریه میکرد و قشنگ یک روضه حسابی برایمان خواند بعد حالا این خاطره هم تو ذهنم است دو ماه گذشته خاطره نکند من هم بزند به سرم برگردم خلاصه به هر عذاب و مکافاتی بود من میآمدم دو تا ساکم را میبردم؛ مثلاً صد متر جلوتر میگذاشتم برمیگشتم دوباره این دو، سه تا ساک دیگر را میبردم کار من این بود تا این که هر مشقت و سختی بود من خودم را رساندم ایستگاه اتوبوس،
تو ایستگاه اتوبوس خواستم به این راننده اتوبوس بگویم که صبر کن من وسایل دارم راننده اتوبوس را متوقف کرد سطح اتوبوس را قشنگ داد پایین یعنی بهموازات پیادهرو قرار گرفت خودش از پشت فرمان ببینید؛ یعنی این اتفاقاتی است که ذهن من دانشجو را نسبت به استرالیا و فرهنگش تغییر داد و باعث شد که من در آنجا ماندگار بشوم آمد چیکار کرد از پشت فرمان پیاده شد و نگاه کرد دید کدام وسیله از همه تپل طرح آن چاق تره را قشنگ انتخاب کرد سنگین هم بود برداشت و برد داخل بعد دوباره برگشت که بقیه را خیر تو را خدا من ایرانی تعارف کمکم کرد که ما وسایل را گذاشتیم داخل اتوبوس، اتوبوسهای آنجا دو مدل صندلی دارد یک مدل صندلی به محضی که شما وارد میشوید مثل یک کنار چسبیده به دیوارهها و وسط خالی است برای کسایی است که مثلاً با ویلچر میآیند، کسایی که ناتوان هستند، کسایی که احیاناً کالسکه بچه همراهشان است توی این وسط بنشینند،
و صندلیهای مسافر اتوبوس عقب قرار دارد و شمای جوان نوشته روی شیشهها برو عقب بنشین که اینجا شاید یک آدم ناتوانی یک آدم سالمندی بخواهد بنشیند راننده اتوبوس به من گفت اینجا بنشینید؛ چون وسایل زیاد داری خب جا نداری بروی روی صندلیها بنشینی توی این حالت حال وسایلت را داشته باشی وسایلت را مواظبش باشی من آنجا نشستم رسیدم بهمحض این که به مقصد رسیدم به ایستگاه رسیدم تا میخواستم بلند بشوم یکی از وسایلم را یک توریست برداشت یکی دیگر را راننده برداشتند توریست ول کن من نبود ول کن نبود کجا میخواهی بروی من آن وسایل را ببرم برات خدایا این کشور به ما گفتند اینها کافر هستند اینها مسلمان نیستند این آنقدر مهربان بود کجا میخواهی بروی من وسایلت را برایت بیاورم گفتم خیر بگذار من یک چرخ پیدا میکنم و با چرخ این وسایل خودم را میبرم گفت مطمئنی؟ گفتم بله مطمئنم.
من گشتم و یک چرخ از فروشگاه آنجا پیدا کردم و وسایل خودم را همه را گذاشتم داخل این چرخ و لپتاپم را انداختم گردنم حالا دارم تو اینجا میگردم حالتی دارد که شما پلهبرقی را میروید پایین توی آن حالت زیرزمینش یک مسیر خیلی رفته آنجا را انتخاب میکنید دوباره با پلهبرقی میروید بالا من آنجا دنبال آسانسور میگشتم؛ چون با آن وسایل نمیتوانستم پلهبرقی بروم آسانسور را پیدا نکردم و چیکار کردم رفتم با پلهبرقی این چرخ را جلو خودم گرفته بودم و خودم را محکم روی پلهبرقی که این چرخ سر نخورد یک نفری آسیب بزند خدایی ناکرده تو آن پلهبرقی آسیب بزند من آمدم آن پلهبرقی را پایین وارد قسمت آند ریال شدم چرخ دستیم را دو قدم، سه قدم حرکت کردم.
روبهجلو پلیس توجهش به من جلب شد و نگاه کرد و به سمت من حرکت کرد حالا حسی که از دیدن پلیس در ایران دارم را نمیدانم شما هم این حس را دارید یا خیر نمیدانم؛ ولی من همینالان هم دارم بله حس نامعلومی الان پلیس بیاد و به ما گیر بدهد این آمد نزدیک چرخ من رسید تق یک احترام گذاشت صبح بخیر چطوری میتوانم کمکت کنم برگشتم گفتم با منی گفت بله و چرخ جلو گفت که پشت سر من بیا رفتم و من آنجایی بود که آنِست داشتم ثابت باشم بلیت نخریدم همانطوری دیگر صاحبش با ما بود آقا پلیس با ما بود و من را برد توی پلتفرم (سکو قطار)جایی که شما پلتفرم را باید انتخاب میکردید و گفت که مسیرت کجاست من یادم است که قطار چهار بود گفتم که با پلتفرم چهار میخواهم بروم گفت.
چرا از پلهبرقی آمدی پایین و این دردسر داشت برات سخت بود با آسانسور برو و من را راهنمایی کرد به سمت آسانسور رفتیم با هم دیگر توی آسانسور آمدیم روی سکو کمک کرد وسایل را از روی چرخ گذاشتیم پایین بهش گفتم چشمت به این وسایل من باشه تا من این چرخ را برگردانم دوباره احترام گذاشت و گفت تو کنار وسایل خودت باش و من خودم چرخ را برمیگردانم روز خوبی داشته باشی این خاطره من را بیمه کرد؛ یعنی دیگر رفت و تمام شد این برخورد عالی میگوید آقا جایی که میخواهی توریستپذیر و توریست پسند باشی باید ایجاد کنی و آنها زیرساختش را با آموزش ایجاد کردند رفتم و وارد خوابگاه منطقه جدید خودم شدم آنجا هم اتفاقاً باز تعطیل بود نگهبان بهم کمک کرد پیاده آمده بود گفت خیر شما وسایل دارید رفت وسایل را آورد وسایل را همه ریختیم تو ماشین و رفتیم جایی که این اتاق من بود پیادهاش کردیم سؤالی پرسیده بودید؟
کاظمی: بخش دوممان تمام شد باز هم هنوز به تحصیل و دانشگاه بازم اگر تو پانزده دقیقه بعد میتوانید جمعش کنید یا باز هم اگر شما صلاح میدانید برویم بخش سه چون شما خیلی شیرین صحبت میکنید با تمام جزئیات خیلی جاها ممکن است انسان به دردش بخورد.
کاظمی: خیلی از سؤالهای من هنوز مانده؛ چون شما تازهوارد دانشگاه شدید و داستان هشت سالی که تو استرالیا بودید و درس خواندید اینها هم خیلی با جزئیات بحث بکنیم؛ چون خیلی مفید بود این تجربیات شما بخش به بخش مفید برای آدمها نمن این کلمه دیکلر برای خود من کلمه دیکلر هیچوقت از خاطرم نمیرود دیگر یعنی هر موقع وارد هر کشوری میشوم اول ممنوعهها و اینها را نگاه میکنم چون میدانم که همین چیز هم حساسیتزا است حالا من هم سریع یک خاطره تعریف کنم.
مرز مالزی و سنگاپور یک پاکت پلمب این از فرودگاه دبی خریداری شده بود همینطوری تو ساک مانده بود یک هفته هم تو مالزی هم تو ساک مانده بود نمیدانستیم حالا جالبیاش این بود که دوستم میگفت حالا که از جریمه گذشت کرد؛ چون دانشجو بود گفتم آقا شش ساعت آنجا چیکار میکردی میگفت عملیات امحای این یک پاکت سیگار خودش یک پروسه اداری یک تیپ آمدند و دوربین روشن کردند و امحاش کردند و از بین برند و صورتجلسه خیلی طول کشید البته بهش چایی، قهوه و کیک و اینها هم داده بودند؛
ولی من بیرون تو رطوبت نشسته بودیم اگر شما اجازه برین ما این بخش سوم را خود تحصیل توی دانشگاه که بودیم فوقلیسانس، دکترا و علاقه شما به زبان انگلیسی چون من میدانم خیلی مسلط هستید علاقه دارید تو لایو بعدی داستان خاطراتتان را دوباره تجربیاتتان را در مورد دانشگاه ادامه بدهیم و بعد باز تو لایوهای بعدی و بعدی میدانم که شما خیلی علاقهمند به بحث زبان انگلیسی علاقهمند به روشهای آموزش نقاط ضعفش رو آنها دوباره بحث خواهیم کرد شب خوبی داشته باشید
دکتر: در خدمت شما هستم؛ چون من جزئیات را میگویم فکر میکنم که شاید ممکنه بههرحال زیاد من میگویم به بنده بگویید در خدمت شما هستم.
کاظمی: یک نکته را شما در مورد استرالیا فرمودید من تکمیلش بکنم استرالیا و نیوزلند بهشدت به واردات گیاهان به کشور خیلی حساس هستن بهخاطر بحث باکتریایی قارچها اینها که حتی تخمهها، انههای سنگاپور هم همینطور است؛ یعنی رو دانهها شما نمیتوانی وارد بکنید به این راحتیها چون میدانید اینها میلیونها سال طبیعتشان با طبیعت بقیه دنیا فاصله داشته نوع حیاتوحشش و طبیعتش خیلی خاص است خیلی نگران این هستند که آسیب بزند به آن کشاورزیشان و بحث دامپروریشان یعنی من این را در تکمیل صحبتهای شما بگویم شب خوبی داشته باشید تو لایو بعدی بیشتر در مورد جزئیات تحصیل توی دانشگاه سیدنی صحبت خواهیم کرد. برای دیدن یا شنیدن سایر صحبت های من با اقای دکتر فرشاد به بخش اول و سوم صحبت ها مراجعه بفرمائید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.