برای شنیدن فایل صوتی قدم یازدهم قفس طلائی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سعید کاظمی هستم با قدم یازدهم قفس طلائی در شروع کسب و کار در خدمت شما هستم. امروز میخواهم در مورد قفس طلایی برای شما صحبت کنم. بگذارید با دو مثال شروع کنم. کمتر کسی است که نام کارخانه شیرین عسل در ایران را نشنیده باشد. میدانید؟ که مدیرعاملش دانشجوی رشته پزشکی بوده و رشته پزشکی را رها میکند. و به دنبال علاقه شخصی خود میپردازد و به نظر من یکی از برندهای درجه یک ایران را ایجاد کرده است.من خیلی وقتها برای سفر خارجی شکلات میخریدم، ولی بعد از اینکه طعم شیرین عسل را چشیدم، دیگر شکلات خارجی نخریدم. چون هم هزینه بیشتر دارد و هم طعم بهتری از شیرین عسل ندارند.
گرگ وال استریت دانشجوی رشته دندانپزشکی بوده؟
مثال دیگر یک فرد دیگر در دنیا که بسیار باارزش میباشد و به نظر من حتماً کتابش را بخوانید، جردن بلفورت یا همان گرگ وال استریت است که یک فیلم خیلی معروف هم زندگی اش ساختند.جردن بلفورت دانشجو رشته دندانپزشکی بوده، و این رشته را رها میکند، و در شرکت توزیع محصولات غذایی دریایی شروع به کار میکند. او بسیار انسان خلاق و خوش فکری بوده است بهطوری که خودش در داستان زندگی خود میگوید، که وقتی من وارد این شرکت شدم،
به حدی فروش این شرکت بالا رفت. که در سود آن شریک شدم و 20 یا 22 کامیون یخچالدار در همان مدت کم به مجموعه اضافه کرد و بعد توضیح میدهد. که چگونه مکانهای فروش جدید و مشتریهای هدف را انتخاب و بازاریابی کردم. یک کتاب خیلی خوب در این زمینه دارد. به نام خط فروش مستقیم که کتاب بسیار عالی در زمینه فروش می باشد، و تجربیات خود را گفته است.
یک سری فیلمهای آن در سایت آپارات موجود است که به نظر من برای پیداکردن ذهنیت فروش و کسبوکار بسیار مفید است. بماند که او بعداً ذهنیت کلاشی پیدا میکند و میافتد زندان و بعداً با دولت امریکا موافقت میکند و از زندان خارج میشود و الان یکی از بزرگترین مدرسهای کسبوکار و فروش در دنیا است.
اما قفس طلایی چه ارتباطی با داستانهایی که گفتم داشت؟
خیلی از ما انسانها سالهای طولانی یک کار تکراری وحشتناک را دنبال میکنیم، هر روز میریم اداره یا کارخانه و یا شرکت تا کاری که اصلاً به آن علاقه نداریم و منابع مالی ما را تأمین نمیکند را ادامه میدهیم. شاید با خود بگویید در این شرایط اقتصادی کاظمی هم دلش خوش است. من و همسرم با دو فرزند بهصورت همزمان کار میکنیم و تو هم دلت خوش است که کسبوکار خود را رها کنیم. نه! من اصلاً توصیه نمیکنم و رویا فروشی نمیکنم، من با واقعیت زندگی میکنم، از آن آدمهایی نیستم که در اینستاگرام رویا فروشی کنم. اصلاً از این خبرها نیست،
90 درصد افرادی که استارتآپ راهاندازی میکنند شکست میخورند. کسبوکارهای خویش فرمایی شکست کمتری دارند ولی استارتآپها با موفقیتهای بزرگی که به وجود میآورند ولی درعینحال تعداد زیادی از آنها هم شکست میخورند. کمتر استارتآپی مانند اسنپ که با سرمایه هنگفت شروع کرد موفق میشود.
آیا باید شغل کارمندی خودم را رها کنم؟
پس قرار نیست ما کارمان را رها کنیم. قرار است از وقت مازاد خود در روز برای نجات از این قفس طلایی وقت بگذاریم و آن هم به مدت 3 تا 5 سال. بهجای اینکه جلوی تلویزیون سریال بیارزش ترکی 300 قسمتی بگذاریم و یا اینکه هر روز خبرهای منفی دنیا را چک کنیم و شبکههای خبری حمله کنند به ذهن ما و وقت ما را بگیرند به کارهای باارزش بپردازیم. یعنی چه به کارهای باارزش بپردازیم؟
یعنی اینکه علاقه خود را پیدا میکنید و در بخش دوم یا سوم که انتخاب محصول است رسیدیم اینها را به شما توضیح میدهم. اما شما باید قفس طلایی را باور کنید به این معنا که بدانید این یک قفس است. ولی جنس آن از طلاست. یعنی هر لحظه که نگاه میکنید با خود میگویید یک آبباریکهای میآید و خرج روزانه ما تأمین میشود.
باید ذهن شما قفس طلائی را شناسائی کند؟
من اولین کتابی که وارد فضای کسبوکار شدم و خواندم ده ستون ثروت بود و آنجا بود که با این مفهوم آشنا شدم و فایل صوتی آن را فدیبو دارد و میتوانید گوش کنید. آنجا میگوید من در ارتش یکی از پستترین شغلها را داشتم و نظافتچی سرویسهای بهداشتی بودم. ولی به برنامهنویسی علاقه داشتم و هدف بزرگی داشتم و آن این بود که از این فضا فرار کنم و خودم را نجات بدهم و حتی هدف درآمدی خیلی بزرگی نداشتم.
ولی امروز یکی از ثروتمندانی هستم که ماشین خوب سوار میشوم و خانه خوب و کسبوکار خودم را دارم. آنجا تاکید میکرد. که برای بیرون آمدن از قفس طلایی تامید میکرد. که برای بیرون آمدن از قفس طلایی به 3 تا 5 سال زمان نیاز دارید. باید برنامهریزی کنید.نیازی نیست شغل خود را همان اول رها کنید. این را در ذهن خود داشته باشید، که وقتی شغل ثابت خود را رها میکنم که درآمدم به 3 برابر آن را در کسب و کار کارآفرینی یا خویش فرمائی دارم. یعنی وقتی درآمد بیرون شما برابر حقوق کارمندی شما شد حق ندارید شغل ثابت خود را رها کنید.
پس برای رهائی از قفس طلائی کجا شغل کارمندی را رها کنیم؟
اگر به 3 برابر حقوق ثابت خود رسیدید میتوانید یک قسمت آن را برای هزینههای و دیون و اقساط میگذارید.و یک قسمت برای توسعه و بازاریابی همان شغل و قسمت آخر را برای سرمایهگذاری در جاهای دیگر صرف میکنید. در درس بعدی در مورد خویش فرمایی کارآفرینی و سرمایهگذاری توضیح خواهم داد. خواهش میکنم سایت سعید کاظمی را به دوستان خود معرفی کنید، من را اینستاگرام فالو کنند و یوتیوب مرا دنبال کنید.
امیدوارم قدم یازدهم قفس طلائی برای شما مفید بوده باشد. شما فارسی زبان عزیز از هر جای دنیا در مورد هر موضوعی از زندگی، بیزینس و سفر اگر تجربه دارید. برای من ارسال کنید. تا بنام خود شما و با امکان معرفی کسب وکار خودتان بر روی سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.برای دیدن ویدئو قدم دهم اینجا کلیک کنید و برای دیدن ویدئو قدم دوازدهم اینجا کلیک کنید. اگر علاقه مند هستید. که درسهای کامل آموزش کسب و کار به زبان ساده و رایگان بهره مند بشوید. اینجا کلیک کنید. روز خوبی داشته باشید.
برای شنیدن یا دانلود فایل صوتی قدم دهم خجولی مانع موفقیت از طریق لینک ذیل اقدام کنید.
خجالت یا خجولی مانع موفقیت
مروز با قدم دهم در مورد خجالت مانع موفقیت است در خدمت شما عزیزان هستم. یکی از موضوعات خیلی اساسی که خیلی وقتها ما را برای موفق شدن و حرکت به سمت موفقیت مانع میشود همین خجالت است که ناشی از ترسهای درونی خود ماست.خیلی از ما آدمها مدتهای طولانی است که میدانیم از شبکههای اجتماعی میتوان پول درآورد. میدانیم اگر وبسایت بزنیم، میشود از آن پول در آورد. یک تخصص، تجربه یا یک هنر ارزشمند داریم و میدانیم اگر بتوانیم به دیگران آموزش دهیم میتوانیم، از آن منابع درآمد خوبی کسب کنیم. یا کسب و کار موجود خودمان را توسعه بدهیم. اما چه چیزی مانع ما میشود؟
پرروئی عامل موفقیت است؟
اینکه ما خجالت میکشیم خیلی وقتها حق خودمان را بگیریم، اینکه خجالت میکشیم وقتی سوپرمارکت میرویم طلب تخفیف کنیم. یا خجالت میکشیم پیراهنی را که خریدیم برویم به مغازهدار بگوییم، برای ما تعویضش کن یا عودت بدهیم به دلیل اینکه اندازه ما نبوده است. یک نکته را باید تاکید کنم و آن این است که خیلی از افراد موفق دنیا افراد پررویی بودند. شاید این مثال خیلی زیبا نباشد.
ولی واقعیت است و اینکه آقای ترامپ و آقای تتلو که هیچکدام موردعلاقه من نیستند. ولی انسانهای خیلی پررویی هستند و خجالت هیچ جایی در زندگی آنها ندارد و هیچ ترسی در رفتار آنها مشاهده نمیکنید. کلاً دنیا مال انسانهای نترس هست. بارها گفتم دنیا جایی برای انسانهای خجالتی ندارد.ما خیلی وقتها برای حرف دیگران خجالت میکشیم. میگوییم، اگر این کار را بکنیم. فامیل و دوست و فلان همکار و همسایه چه میگوید درحالیکه هیچگونه اهمیتی ندارد.
حرف مردم مانعی برای موفقیت و حرکت است.
شما به این موضوع فکر کنید که همه ما روزی میمیریم و در روز مرگ ما چند نفر گریه خواهند کرد؟ من میگویم در بهترین شرایط شاید 10 نفر گریه کنند. خیلی از افرادی که در مورد ما حرف میزنند خوردن شام مراسم تعزیه ما از مرگ ما مهمتر است. هر چه سن آدم بالاتر میرود به این نتیجه میرسد که دیگران در مورد ما اصلاً فکر نمیکنند و اگر هم فکر میکنند دنبال یک نقطهضعف برای مقایسه خودشان با ما هستند که من این را دارم و او ندارد،
من این پست را دارم و او ندارد تا حس خوبی به آنها دست بدهد. اگر احساس پیروزی کنند که هیچ و اگر احساس پایینتر بودن بکند در شما دنبال نقطه ضعف میگردد. یا نقاط ضعف ظاهری یا نقاط ضعفی که او تصور میکند. خیلی از مردم در مورد پولدارها حرفهای ثابت و تکراری میزنند ولی در واقعیت که اینگونه نیست. من از شما خواهش میکنم تمرین کنید.
تمرین مقابله با خجولی گری:
این دفعه که سوار هواپیما شدید و غذا رو خوردید. مجدداً از مهماندار درخواست غذا کنید. در هنگام خرید از سوپرمارکت درخواست تخفیف کنید. چرا وقتی موبایل یا تلویزیون و یا لپتاپ میخرید کلی چانه میزنید ولی از سوپرمارکت درخواست تخفیف نمیکنید؟ ساختار فیزیکی بدن شما و زبان بدن و نوع نشستن پشت صندلی و نوع لباس پوشیدن و نوع ابراز وجود فیزیکی شما روی مشتری خیلی تأثیرگذار است. شما وقتی شانههایتان را پایین می ندازید و نگاه زمین میکنید، این زبان بدن اوج خجالت و ضعف شما را به مشتری منتقل میکند.
حال چهکار کنیم که بر این خجالت غلبه کنیم؟ فقط تمرین کنید و باور کنید و جایی که مطمئن هستید حق با شماست سکوت نکنید و بروید حق خودتان را بگیرید. اگر در تصادف دیدید طرف مقصر هست و دارد دادوبیداد میکند اصلاً کنار نایستید و نگویید بگذار حرف خودش را بزند، نه خیلی متین بروید جلو و صحبت خودتان را بزنید. اگر به این باور رسیدید که طراح خوبی هستید یک کسی هستید که تعمیرات خوبی را ارائه میدهد یا هرگونه تخصص دیگری دارید، یک دوربین جلوی خودتان بگذارید و اصلاً کیفیت دوربین مهم نیست، کافی است نور خوب، در سکوت صحبت کنیم و حرکت.
چطور به فیلم و صدای خودم عادت کنم؟
اولین چیزی که به ذهنتون میرسد. این است. که من لهجه دارم. من زیبا نیستم. مثل فلانی ووو ، کلی از این حرفها در ذهن شما می آید. مشابه من، اما من چکار کردم. از ادمهای موفق کمک گرفتم. اول در تنهائی صدای خودم را ضبط کردم. بارها و بارها گوش کردم. ترسم ریخت. بعد فیلم گرفتم. بارها و بارها تماشا کردم. جلو آئینه سخنرانی و صحبت را تمرین کردم. فکر کردم. آئینه کلی آدم هستند که دارند من را نگاه می کنند. خیلی نگران لهجه بودم . بعد با خودم گفتم. اقا رشید با لهجه زیبای اصفهانی اینقدر محبوب هست. چه ایرادی داره. من هم لهجه داشته باشم. تمرینات انتونی رابینز قبل از سخنرانی هم خیلی بدردم خور
قرار نیست. همه با لهجه تهرانی فارسی صحبت کنیم. الان که فیلم های اول خودم را می بینم. خنده ام می گیره. چقدر استرس داشتم. اما انجام دادم و شد.شروع کنید از خودتان فیلم بگیرید و بگذارید در شبکههای اجتماعی و خودتان را معرفی کنید. انشا الله در سوشیال مارکتینگ در درسهای آینده به آن خواهیم رسید و جزئیات آن که چگونه در شبکههای اجتماعی بازاریابی کنیم به آن خواهیم پرداخت. مجدداً تکرار میکنم دنیا مال آدمهای پرو هست. موفق باشید.
از تجربیات مقابله بر خجولی خودتان فیلم بگیرید و برای من ارسال کنید.
قربون خودتون برید. شما ارزشمند ترین انسان رو زمین هستید.امیدوارم قدم دهم خجالت مانع موفقیت برای شما مفید بوده باشد. شما فارسی زبان عزیز از هر جای دنیا در مورد هر موضوعی از تحصیل ، کار و تجارت اگر تجربه دارید برای من ارسال کنید. تا بنام خودتان و با امکان معرفی کسب وکار خودتان بر روی سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.برای دیدن ویدئو قدم نهم اینجا کلیک کنید و برای دیدن ویدئو قدم یازدهم اینجا کلیک کنید. اگر علاقه مند هستید. که درسهای کامل آموزش کسب و کار به زبان ساده و رایگان بهره مند بشوید. اینجا کلیک کنید.
اگر حال و حوصله مطالعه متن ندارید. فقط لازمه برای شنیدن داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین روی فایل صوتی ذیل کلیک کنید.
سلام و درود بر دوستان عزیز در هر جای این دنیا که هستید. سعید کاظمی هستم. می خواهم داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین را به زبان ساده و بدون کاربرد اصطلاحات تخصصی برایتان بگویم.خیلی از ماها وقتی شکست می خوریم، فکر می کنیم دنیا به اخر رسیده است. اما فراموش می کنیم که برای راه رفتن همه ما یک تا دوسال تلاش کردیم و بارها و بارها شکست خوردیم. هر بار دستمان را به دیوار، مبل و پدر و مادرمون گرفتیم تا راه رفتن را یاد گرفتیم. با من همراه باشید تا داستان موفق نشدن استارت اپ بنام ویلا پرشین را با هم مرور کنیم.
خیلی از اینفلوئنسرها و بلاگرها را داخل شبکه های اجتماعی یا اینترنت می بینم که کسب و کار درس میدهند یا خودشون را کوچ یا منتور معرفی می کنم. بعد می بینم طرف در طول عمرش یک کسب و کار هم راه اندازی نکرده است. یا کسب و کار موفق یا چندین کسب و کار شکست خورده هم ندارد. بعضی ها هم سنشان بقدری کم است که فکر می کنم پول تو جیبی را هم از پدرشان می گیرند. حالا سوال اساسی این است که تو چطور منتور، مشاور یا کوچ یک کسب و کار هستید. من تلاش کردم به زبان ساده و خودمانی تمام خاطرات و دلایل شکست را و دلایلی که امکان داشت این استارت اپ موفق شود را با شما عزیزان در میان بزارم. پس با من همراه باشید.
داستان شروع استارت آپ ویلاپرشین
سال 1393 بود که هر روز این فکر در ذهنم می گذشت که دنیا دارد عوض می شود. همه کسب و کارها دارد به سمت اینترنت می رود و این جمله که هرکس نتواند از اینترنت پول دربیارد از دنیای کسب و کار عقب می افتد دائم در سرم تکرار می شد. با خودم گفتم من که اصلا از اینترنت سررشته ندارم و از طرفی یک عمر کارمندی کردم و تخصص خاصی جز یک مشت کاغذ بازی اداری بلد نیستم. البته بماند که خیلی کسب و کارهای کوچک راه اندازی کرده بودم با دوستم جرثقیل خریدیم با بابام پیمانکاری شریک بودم. اما سالها بود یک علاقه شخصی دائم تو زندگیم داشتم و اون گردشگری بود. (من اگر تمام عمرم را هم در سفر باشم خسته نمی شوم و از یکجا ماندن واقعا متنفر هستم)
با یکی از دوستان قدیمی خودم صحبت کردم و ایده را با اون درمیان گذاشتم. خیلی خوشش آمد و استقبال کرد. اما همون اول گفت من خیلی ایده دارم اما اگر تو نباشی هیچ ایده ای را از بالقوه به بالفعل در نمیارم.بههرحال بعد کلی بررسی به این نتیجه رسیدم که یک سایت اجاره روزانه ویلا و آپارتمان راهاندازی کنیم. یک چیزی شبیه ایربی اندبی. آن زمان خیلی در ایران رسم نبود و حتی در دنیا تازه داشت متداول میشد. که مردم از طریق اینترنت بتوانند اجاره شبانه آپارتمان یا ویلا را انجام دهند. چند ماه کلی از سایتهایی مطرح دنیا را بررسی کردم و به قولی مستندسازی کردم. بعد مشورت با چند تا طراح سایت با یک شرکت طراحی سایت در شهر خودمان یک قرارداد برای راهاندازی سایت بستم.
شروع کار ویلاپرشین
با بودجه 50 میلیونتومانی برای شش ماه کار را شروع کردیم (حدوداً دیماه سال 93) کار بهمرور پیشرفت و بیعانهای به طراحان سایت دادیم. کار شروع شد جلسات هفتگی در دفتر شرکت طراحی میرفتم و کار آرامآرام پیش میرفت. تصمیم گرفتیم از اردیبهشت 94 که سایت بالا آمد کارهای مقدماتی را آغاز کنیم. چند تا جوان را برای همکاری انتخاب کردم یک دفتر اجاره و تجهیز کردم. این کارها حدود خرداد 1394 به نتیجه رسید. در مسیر راهاندازی نیاز به دریافت نماد اعتماد الکترونیک پیدا شد و از طرفی ما در یک شهر کوچک بودیم که خود این شهر حتی صد تا توریست هم در سال ندارد.
برای همین ایده را با یک دوستی در قشم که آژانس گردشگری داشت مطرح کردیم و او هم خیلی استقبال کرد؛ بنابراین در قالب یک قرارداد با یک تیم سهنفره کار را شروع کردیم. قرار شد تمام شرکا هر ماه مبلغ مشخصی را بهعنوان آورده به مجموعه تزریق کنند و من کارهای سایت را مدیریت کنم و آنها هم در جمعآوری دیتا افرادی که اجاره ویلا، آپارتمان و کلبه روستائی دارند، همکاری کنند.
راه اندازی و شروع جذب مشتری
تا اواخر تابستان شروع به ارتباط گیری با کلی از مالکین واحدهای اجاره ای در شهرهای مختلف ایران کردیم. این اطلاعات شامل مشخصات ملک و عکسهای واقعی و قیمت یک شب اجاره بود. حجم زیادی از اطلاعات جمع آوری گردید.کلی برای بهبود سایت هزینه کردم. هر روز یک فکر جدید تو سایت های خارجی میدیدم و تلاش میکردیم سریع اون ایده را تو سایت عملی کنیم. شش ماه بود سایت راه اندازی شده بود که تازه با مفهوم سئو آشنا شدم.
تازه فهمیدم باید سایت سئو بشود؟
خدایا طراح سایت گفت برای بیشتر دیدهشدن باید سایت را سئو کنید. (نخندید) گفتم چی سئو دیگه چی است . (همه کارهای مرتبط با اینترنت را ذره ذره و با کلی هزینه یاد گرفتم) بعد کلی وقت گذاشتن و نشستن برای یادگیری اصول اولیه مرتبط با سایت داری، تازه باید با مفهوم سئو آشنا می میشدم شاید بعضی ها ندانند سئو چیست؟ همه اقداماتی که ما برای بهتر دیده شدن در موتورهای جستجو انجام میدهید.
اصطلاحاً سئو میگویند واقعیت ان سالها فکر میکردم. همین که سایت بزنید از چند هفته بعد همه مشتریان پیدایتان میکنند . (البته هنوز هم بعضی دوستان که به من برای طراحی سایت مراجعه میکنند همین اعتقاد را دارند. فکر میکنند یک سایت مثلاً املاک بزنند از هفته بعد مشتری میریزند رو سرشان)اما واقعیت در سال 2021 وقتی شما سایت بزنید تا یک سال گوگل فقط شما را در حال بازی با ماسهها تصور میکند و خیلی جدی نمیگیرد. چون میدانند 85 درصد وبسایتها بعد یک سال جمع میکنند. خوب گوگل اصلاً دلش نمیخواهد یک سایت تازهکار را به مشتریانش که همه مردم روی زمین هستند معرفی کند.
مشکلات شروع شد؟
اواخر تابستان 94 بود که آرامآرام تماس مشتریان هم شروع شد. هفتهای دو سهنفری زنگ میزدند و کارها داشت خوب پیش میرفت. تا اینکه یک شب تو آبانماه بود که از پلیس اماکن محمودآباد تماس گرفتند. داستان از این قرار بود که چند روز قبل یک نفری کلبه جنگلی خودش را داخل سایت ما برای اجاره گذاشته بود و یک خانم با همکاران ما تماس گرفته بود و این کلبه را اجاره کرده بود. اما مشتری بعد از اینکه وارد کلبه جنگلی شده بود. در انتها محوطه با چهار جوان که از اتاقکی در انتها باغ بودند مواجه شده بود که در حال مصرف مواد مخدر بودند.
مشتری کلی ترسیده بود. فوری با همکاران ما تماس گرفته بود و ما هم با مالک صحبت کردیم. اما مالک بدون توجه به اهمیت موضوع،گفت دوست ندارند سریع کلبه را ترک کنند. حالا ساعت ده شب هست. من مجبور شدم با یک مالک دیگر که همان نزدیکی بود تماس گرفتم و این بنده خدا هم زحمت کشید و مسافران من را به یک ویلا دیگر منتقل کرد. ما معمولاً یک شب اجاره را بهعنوان بیعانه اخذ میکردیم و نصف مبلغ را برای مجموعه برداشت میکردیم و نصف دیگر را به مالک میدادیم. پرداخت مابقی هزینه هم در محل بود. مالک هزینه را برگشت نداد و من مجبور شدم کل هزینه را به مشتری عودت بدهم.
داستان ویلاپرشین در سال 94 ادامه دارد.
تو ماههای پائیز و زمستان 94 شاید در مجموع بیست مورد اجاره تو قشم، کیش و چابهار اکی شد. که درآمدش کفاف حقوق یک نفر نیرو را هم نمیداد. از طرفی یکی از شرکا بعد چند ماه از پرداخت حق شراکت پشیمان شد و گفت دیگر نیستم و شریک دیگرم هم شش ماه پرداخت کرد و گفت ندارم. حالا من مانده بودم و یک مجموعه که بعد یکسال کار باید تنهائی سرپا نگهش میداشتم.
یکی از بزرگترین اشتباهات من این بود با کسانی شریک شدم که اصلاً در کار نهتنها هیچ کمکی به من نکردند که وسط کار از پرداخت هزینههای خودشان هم سرباز زدند و از همه مهمتر از اینهمه فشار کاری که روی من بود اطلاعی نداشتند. چون هر دو نفر در شهرهای دیگر زندگی میکردند. من همیشه از طرفداران مشارکت هستم اما دقت کنید با کسانی مشارکت کنید که تو دل کار باشند و با تمام سختیها و مشکلات کار آشنا باشند. به هر سختی بود کار به نوروز 1395 رسید. از یک ماه مانده بود به نوروز تعداد تماسها زیاد شد و نزدیک 30 نفر برای تعطیلات نوروز از طریق اینترنت ما را پیدا کرده بودند و میخواستند.
نوروز وحشتناک ویلاپرشین در سال 1395؟
که برای تعطیلات نوروز با آرامش یکجا را اجاره کنند. مسافرین از حدود 25 اسفند آرامآرام در محلهای اقامت مستقر شدند و حجم بالای مشکلات شروع شد. یک مالک عکسهایی که گذاشته بود با واقعیت نمیخواند. یکی تو اهواز سرویس بهداشتیاش بند آمده بود و روز سال تحویل چند ساعت وقت ما را گرفت. تا مالک را راضی کنیم، یک نفر را ببرد. تا سرویس بهداشتی را تمیز کند. یک مشتری تو چابهار از اینکه شیشه توالت شکسته و در خواست اصلاح شیشه را داشت شکایت میکرد.
یک خدا بیخبری تو کیش پول بیعانه را گرفته بود، مشتری رسیده بود، کیش جواب تلفن را نمیداد. با اینکه خودش هم سایت داشت، دفتر سایت داشت، اما نتوانستیم پیدایش کنیم. مجبور شدیم با کمک یک دوست دیگر یک آپارتمان جایگزین پیدا کنیم. پول بیعانه هم از جیبمان پرداخت کنیم. یک آقایی رفته بود. تهران قبل از سفر اعلام کرده بود. یک واحد طبقه همکف میخواهم چون مادرش روی ویلچر هستند مالک گفته بود واحد طبقه همکف هست اما وقتی مشتری رفت واحد نه تا پله میخورد و مادرش را نمیتوانست با ویلچر از پله بالا ببرد.
نوروزی جهمنی ویلاپرشین همچنان ادامه داشت؟
ساعتهای حدود 10 شب با من تماس گرفت بینهایت ناراحت یک واحد که آسانسور هم ندارد و 9 تا پله هم میخورد به من گفت من چطوری مادرم را ببرم. با مالک تماس گرفتم گفت توی جاده مشهد هستم و دارم میرم مسافرت و نمیتوانم کاری برایشان انجام بدم، هرچقدر دلیل، خواهش که مادرشان روی ویلچر هستند و نمیتواند، گفت مشکل خودشان است. پول را برگشت نمیدهم اگر واحد را نمیخواهند میتوانند بروند. بهزحمت توانستم یک واحد دیگر را برایشان هماهنگ کنم. یک نفر برای 7 شب در تهران یکجا را اجاره کرده بود. مسافر رفته بود در مجتمع که آدرسش را داده بودند و عکسهایش بود بهحساب آن مالک آمده بود کل هزینه 7 شب را گرفته بود و مسافر گفته بود من برم بالا نظافت را انجام بدم و برمیگردم.
کلاهبرداری در اجاره روزانه در تهران؟
شما یک نیم ساعت همینجا بمانید تا من بیام و واحد را تحویل شما بدهم. یک ساعت دو ساعت هر چه صبر کردیم خبری نشد مشتری هم همه زنگ میزد که چه شد ما اینجا ایستادیم، مجبور شدم برای 7 شب هتل اجاره کنم. بعدها فهمیدم که این فردی که خانهها را اجاره میداد با اسامی مختلف عکسهای تقلبی کلی خانه را در سایتها، پیچ اینستاگرام و کانال تلگرام گذاشته بود. روش کلاهبرداری این بنده خدا هم به همین منوال بود. بعدها باهاش تماس گرفتم و متأسفانه جز فحاشی چیزی برای من نداشت.سرتان را درد نیارم.شرایط طوری شده بود که هر بار تلفن دفتر زنگ می خورد چهارستون بدنم می لرزید. باز چه کسی شاکی است. به هر مصیبتی بود نوروز گذشت. البته بیشتر مشکلات ما در شمال بود.
جنوب کمترین مشکل را داشتیم؟
به جز یک مورد در کیش ما از قشم، چابهار و شهرهای مرکزی جنوبی کشور خیلی مشکل خاصی گزارش نشد. تهران با یک خواهر و برادر کار میکردم که حدود 25 تا واحد اجاره روزانه داشتند و خدا خیرشان بدهد هر موقع مشتری میفرستادم.مشتریها واقعاً راضی بودند. نوروز 95 که تمام شد کار آرامآرام پیچخورد. تلاش کردیم مشکلات را حل کنیم. 3 نفر نیروی ثابت داشتم 2 تا نیرو فریلنسر داشتم. هزینه هام سنگین شده بود، برای من که کارمند بودم و درآمد آنچنانی نداشتم. به درامد این کار امید بسته بودم و این پروژه هم یک پروژه دیربازده بود. با این حال هم خسته نشدم.باز هم تا انتها تابستان صبر کردم.
بیزینس کوچ وارد کسب و کار من شد؟
با یکی از دوستانی که مالک سایت لرن فایلز بود. مشورت کردم. و آن شخص به من یک بیزینس کوچ یا مشاور سئو حرفه ای بنام آقای فرشید رمضانی را معرفی کرد. اما مشاوری که برای موضوع سئو با ایشان قرارداد بسته بودم. با بررسی مجموع جوانب گفت وقتش رسیده، فیل سفید خودت را بکشید. کلی حمله هکری روی سایت داشتم. دیگر واقعاً شبها خواب نداشتم مشکلات روحی، مالی، انسانی خیلی فشار زیادی داشت به من وارد میکرد.
شکست استارت اپ ویلاپرشین؟
در نهایت آبان 1395 بعد دوساله شبانهروزی و کلی ضرر مالی و از همه مهمتر آسیب روحی، کار را جمع کردم. اون شبها فقط دلم میخواست یکجا بنشینم زارزار گریه کنم. مشکلات مالی به کنار دوساله زحمت شبانهروزی به هدررفته بود. تمام طول خیابان بزرگ شهرمان را ساعتها تنهائی رفتم و به دوسال کار سخت و طاقت فرسا فکر میکردم. البته امروز میدانم که هر شکست را باید به چشم یک تجربه نگاه کرد نه شکست.
کارآفرین خسته نمی شود و مجدد شروع کردم؟
یک سالی گذشت و دوباره یک دفتر برداشتم نشستم تمام دلایل شکست این پروژه را نوشتم، تمام دلایلی که امکان داشت این پروژه موفق شود را نوشتم شروع کردم به ساعتها آموزش دیدن. دوبارهکار بر روی یک سایت فروشگاهی بنام دکونزو و سایت تجربه محور سعید کاظمی نمودم. مجدد شروع کردم و تا امروز با درس گرفتن از تجربیات این شکست، این دو ایده را پیش میبرم و شکر خدا راضی هستم. اگر علاقه مند هستید. کلی تجربیات کسب و کار یاد بگیرید. اینجا کلیک کنید. امیدوارم داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین برای شما جذاب بوده باشد. در فایل بعدی با من همراه باشید تا در مورد دلایل با جزئیات بیشتری بحث کنیم که چرا این کسبوکار شکست خورد. اگر شما هم تجربیات با ارزش از موفقیت یا شکست دارید. برای من ارسال کنید. تا به نام خود شما در سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/داستان-ویلا-پرشین.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-04-29 14:00:272022-07-09 18:06:53داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین
برای شنین فایل یا دانلود فایل صوتی قدم نهم مقابله با ترس از طریق لینک ذیل اقدام کنید.
سلام به همه دوستان عزیز با سلام به همه دوستان عزیز با قدم نهم در خدمت شما هستم. امروز میخواهم در مورد مقابله با ترس با شما صحبت کنم. ترس یکی از مفاهیم خیلی مهم در شروع کسب کار و ادامه دادن است و مخصوصاً برای آنهایی که کسبوکاری را شروع کردند و شکست خوردند و الان خیلی نگراناند و میترسند که چگونه یک کسبوکار دیگر را راه بیندازیم. با شما صحبت کنم. ترس یکی از مفاهیم خیلی مهم در شروع کسب کار و ادامه دادن است و مخصوصاً برای آنهایی که کسبوکاری را شروع کردند و شکست خوردند، الان خیلی نگراناند و میترسند، که چگونه یک کسبوکار دیگر را راه بیندازیم.
اهمیت تجربیات شخصی در ترس امروز ما
خوب مطمینا تجربه قبلی از شکست که در ذهن آنهاست خیلی به آنها انرژیهای منفی تزریق میکند که نروید و مجدداً شکست خواهید خورد و شروع نکن. اما ترس از کجا به وجود میآید. ترس از آنجا میآید که ما دانش چیزی را نداریم، بگذارید مثالی برای شما بزنم. من عاشق گردشگری هستم، یعنی گردشگری به معنای واقعی را دوست دارم و حتی اگر به 25 سال پیش برمیگشتم. برای تعیین رشته در دانشگاه حتماً شاخههای گردشگری را انتخاب میکردم و دو زبان انگلیسی و فرانسه را همزمان یاد میگرفتم، یا انگلیسی و عربی را تا بتوانم در کشورهای توریستی بتوانم کار کنم، تا بتوانم به کاری که دوست دارم و از آن لذت میبرم برسم.
خوب این نشد و من مهندسی خواندم و بعد از اینکه به درآمد رسیدم در حالیه بیش از یک سال کارنکرده بودم، اولین سفر خارج از کشورم را رفتم. از آن سال تا حالا به خیلی از کشورها سفر کردم، به خیلی از کوههای ایران برای کوهنوردی رفتم، برای سفر به خیلی از شهرهای ایران رفتم و خیلی برای اینکه کشف کنم و ببینم وقت گذاشتم و الان وقت آزادم را در اینترنت به دنبال جاذبههای خاص میگردم و هدفگذاری میکنم که به آنها برسم.
سفر کردن به هر جای دنیا ترس ندارد؟
میخواهم این نتیجهگیری را کنم، که من امروز که میخواهم بروم سفر دیگر ترس ندارم، خودم بلیتم را میگیرم، ویزا را چک میکنم و اگر ببینم به آژانس نیاز باشد میگویم ویزا را برایم بگیر. میدانم کدام کشورها در کدام فصلها ارزانتر است و کجا را با تور بروم ارزانتر است. وارد کشوری میشوم استرس ندارم کجا بروم. با توجه به پولم میدانم هتل بروم یا هاستل. اینها همه را تجربه کردم و دانش من امروز در مورد سفر زیاد است و میدانم دانشم را چگونه کامل کنم.
یک داستان دیگر بگویم و موضوع ترس را ادامه بدهیم.
داخل هواپیما نشسته بودیم و میرفتیم کوالالامپور. یک آقای مسنی کنارم نشسته بود و میگفتیم اتوبوسهایی که میروند سمت شهر کجاست؟ او گفت من 20 سال است اینجا زندگی میکنم! مگر از فرودگاه به سمت شهر اتوبوس دارد؟ گفتم آری طبقه منفی 2 اتوبوس دارد و قیمت آن 10 درصد هزینه تاکسی میشود. گفت چه جالب پس منم با شما میآیم. گفت این اطلاعات را از کجا داری؟ گفتم من بلدم از کدام سایت اطلاعاتم را جمع کنم و چون انگلیسی من خوب است.
میروم سایت تریپ ادوایزر و اطلاعاتم را جمعآوری میکنم و حتی عکس آن دکهای که بلیت را میفروشد داخل اینترنت بود. آن مرد گفت چه جالب پس منم برای چه اینهمه هزینه تاکسی بدهم، اینجا اتوبوسهایش خوب است و از این به بعد با اتوبوس میروم. حالا فقط دانش داشتیم برویم کسبوکار راه بیندازیم؟ نه. ما باید مهارت و تواناییهایمان را هم ارتقا دهیم ولی این به این معنا نیست که سر جایمان بنشینیم. از همین امروز اگر میخواهم یک طراح معروف در دنیا بشوم، یا بیمه داشته باشم، از امروز باید پیج خودم را بزنم و کسبوکار خود را راه بیندازم و شروع کنم.
برای مقابله بر ترس ها چکار کنم؟
اگر امروز کار زیادی ندارم، مشتری زیادی ندارم، ولی فالوور زیادی ندارم نباید بترسم. استارتم را میزنم و دانش و تواناییهایم را شناسایی و تقویت میکنم و مهارتآموزی میکنم. یک کلام شروع کنید. خیلی از وقتها در خیلی از شهرهای کوچک آدمها تمام عمرشان حتی برای یک سفر به آن طرف ایران کلی میترسند. اما وقتی شما چند بار بروی و ترست به ریزه راحت مسافرت میروی و کسبوکار خودت را راه میاندازی و مقابله میکنی.
هیچوقت نباید این ترسها و ذهنیتهایی که دیگران برای ما ایجاد کردند و بخشی از آن درست است (ما باید توانمندیهای خودمان را بشناسیم برای مثال منم آرزو میکنم صاحب یک کارخانه کاشی باشم که روزانه صد تریلی از کارخانه بارگیری می کنند ولی آیا در توان من هست که با این سرمایهای که دارم، این کسبوکار را راه بیندازم؟ مقابله با ترس ما باید متناسب با دانش و تواناییهای ما باشد)
ترس بدلیل نداشتن دانش و تجربه بوجود می آید.
امیدوارم توانسته باشم، توضیح کاملی داده باشم. پس شما هر کاری را میخواهید شروع کنید تمام ترسهایی که از گذشته در ذهن شما مانده است را روی کاغذ بنویسید و بهراحتی آنهایی را که میتوانید حل کنیم با آن 3 گزینهای که گفتم روی آنها خط بزنید و بگویید من اینها را میدانم. یک موضوعی را هم امروز خدمت یکی از دوستان امروز به من زنگ زد که توضیح دادم برایش، این موضوعاتی که ما میگوییم را در قالب یک حجم دایرهای ترسیم کنید. این مسائل خطی نیستند که پشتسرهم باشند بلکه در دایرهای هستند که هیچ یک مقدم بر دیگری نیست. ما در ماههای اول تمام مفاهیمی که برای تغییر ذهنیت و افزایش توانایی فردی هست را به شما آموزش میدهیم و همه اینها با هم مهم است و یک جایی هست که میگویی به ترسم غلبه کن
یک جایی باید به خجالتم غلبه کنم، و جای دیگری میگویی نیاز به برنامهریزی یا مربی دارم و همه اینها را باید با هم ببینید و به زمان نیاز دارد. امیدوارم قدم نهم مقابله با ترس که بسیار مهم است برای شما مفید بوده باشد. شما فارسی زبان عزیز از هر جای دنیا در مورد هر موضوعی از ورزش، سفر و بیزینس اگر تجربه داری برای من ارسال کنید. تا بنام خودتان و با امکان معرفی کسب وکار خودتان بر روی سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.برای دیدن ویدئو قدم هشت اینجا کلیک کنید و برای دیدن ویدئو قدم دهم اینجا کلیک کنید. روز خیلی شادی داشته باشید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/ترس.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-04-29 12:59:282022-07-09 18:06:48قدم نهم مقابله بر ترس
برای شنیدن فایل صوتی قدم هشتم ایده ال گرائی دشمن کسب و کار از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
قدم هشتم ایده ال گرائی دشمن کسب و کار
امروز با قدم هشتم در خدمتتان شما عزیزان هستم امیدوارم، سؤالات مربوط به قدم هفتم را پاسخ داده باشید. مرور درسهای یک تا شش را هم بهصورت مکتوب بر روی کاغذ بنویسید و از روی متن یک عکس بگیرید و برای من ارسال کرده ارسال کنید. حتماً خواهش میکنم در هر روز یکقدم را در آرامش گوش کنید و تمرکز داشته باشید.در قدم هشتم ایده ال گرائی دشمن کسب و کار، برای شما صحبت کنم. دوستان عزیز که همراه هستند.
تصمیم دارم چیزی به شما آموزش بدم که خودم حتماً تجربه کرده باشم تو ۴۶ سالگی که خدا به من داده کسبوکارهای زیادی را انجام دادم و کلی شکست خوردم و موفقیتهایی به دست آورده. اینها عصاره و چکیده سالها تجربه من است و امیدوارم این تجربیات را شما دوباره تجربه نکنید.یکی از بزرگترین مشکلات ما آدمها ایدهآلگرایی میباشد، یعنی خیلی دوست داریم همه چیز کامل باشد. من یک مثال بزنم خدمتتان، استارتاپی بنام ویلاپرشین راه انداختم. برای اجاره روزانه آپارتمان در حدود سال ۹۳ بود و چون تجربه زیادی در این زمینه نداشتم. و تازه وارد فضا و اتمسفر اینترنت شده بودم.
مدیریت مالی یکی از مهم ترین پایه های کسب و کار
خیلی حرفهای انگیزشی روی من تأثیر گذاشته بود و فکر میکردم. حتماً باید دفتر بگیرم، نیرو استخدام بکنم، کار بزرگی انجام بدهم، تمرکز نداشتم و متأسفانه این ایدهآلگرایی کار دست من داد. هزینه زیادی برای لوگو، عکسهای سایت، برای طراحی سایت انجام دادم. مربی یا کوچ نداشتم، کسی که به من مشاوره بدهد و بلد نبودم مسائل مالی را مدیریت کنم. نباید همه چیز عالی باشد حتی میتوانید با ورد یا پینت یک لوگو طراحی کنید، اگر فتوشاپ بلد نیستید. به نظرم باید اول کار، اکثر کارها را خود شما انجام بدهید. کار را راحت شروع کنید. نیاز نیست برای هر چیزی هزینه کنی، واقعیت این است که یکی از مهمترین دلایلی که من شکست خوردم. همین بحث ایدهآلگرایی بود، خیلی همه چیز را ایده آل میدیدم فکر میکردم که باید همه چیز کامل باشد. ظاهر سایت باید خیلی عالی باشد، لوگو باید در حد عالی باشد.
آیا گوگل را سرلوحه کار خودمان قرار بدهیم؟
اما در واقعیت اینطور نیست. امروز به معنای واقعی کدخدای اینترنت گوگل است. آیا واقعاً بیست و چند سال پیش گوگل مثل امروز بود. اگر خاطرتان باشد سالهای اولیه گوگل ارث امده بود. اسم خیلی از شهرها را سرچ میکردی، نمیآورد و خودمان تو نقشه کلی میگشتیم، گوگل ارث عکس هوایی شهر کوچکی روستای کوچکی میخواستی نبود، میگشت از مسیر جادههایی که به ذهنتون میرفتی و روستا را پیدا میکردی. ولی امروز روستای کوچک اسمش که چه عرض کنم فروشگاههای داخل روستا را هم سرچ کنی، هست. امکانات داخلی و روستاها از مدارس از مساجد آموزشوپرورش خود را ثبت کردند.
دفتر خیلی کوچک اجاره کنید. یک کسبوکار راه بیندازید. چهبسا که اصلاً هزینه اجاره کردن همان دفتر کوچک را هم ندارید. هیچ ایرادی نداده با یک میز و صندلی از خانه خودم کار را شروع کنید. استارت آپ بعدی خودم را از داخل خانه شروع کردم. بهجای اینکه برم سایت از صفر برای من کدنویسی کند و ۲۰ میلیون تومان سال ۹۳ هزینه کنم. برای طراحی یک قالب آماده وردپرس میگرفتم. حالا که کار سادهتر هم شده است. از کلی سایتهائی که فضای سایت را ازانها اجاره می کنید.
کسبوکار خودتان را خیلی ساده و راحت شروع کنید؟
خواهشی که از شما دارم. صبور باشید. نگران نباشید، کسبوکار خودتان را خیلی ساده و راحت شروع کنید، با حداقلها شروع کنید، همه کارها را خودتان انجام بدهید. اگر نیاز به انعقاد قرارداد دارید، بلد نیستید، از یک دوست که حقوق خوانده کمک بگیرید.
مسائل مالیاتی دارید، مسائل مالی یا حسابداری دارید. از یک کارمند اداره دارائی یا حسابدار ارزان کمک بگیرید. خواهش میکنم. هزینههای هنگفت نکنید کمک بگیرید از هرکسی خواهش کنید اکثر آدمها به شما کمک خواهند کرد.
اوایل اجازه بدهید کار راه بیافتند. فقط کار استارت بخورد. انرژی پول و وقت خودتان را برای کارهای خیلی واجبتر بگذارید. استخدام نیرو را بگذارید برای سال بعد برای دو سال بعد، آنقدر سر شمت شلوغ شد که تنهایی نتوانستید خدمات مدنظرتان رو ارائه بدهید و وقتی توانستید خوب بفروشید. حالا وقت آن است که کسی را استخدام کنید تا کمکتان کند.
چه زمانی نیرو استخدام کنیم؟
وقتی که حقوق کارمند درصد جزئی از درآمد و سود شما باشد.یکی از مهمترین دشمن و سم کسبوکار را تکرار میکنم ایدهآلگرایی است. حتماً از ان دوری کنید، اصلاً داخل ذهنتون این فیلمهایی که از ساختمانهای اداری گوگل نشان میدهد وارد نکنیداولاً همه فضاهای کاری گوگل اینطوری نیست. یک سرچ ساده تو یوتیوب کنید. ببینید. چه شکایتهایی کارکنان گوگل از امکاناتش دارند. از نوع قراردادهای که گوگل با کارمندانش میبندد.
چقدر شکایت وجود دارد. معمولاً افرادی که برای سایتهای اینترنتی محتوا تولید میکنند. بیشتر ترجمه است و این مطالب ذهن ما را آشفته میکند.مطمئناً وقتی بتوانید. محصولات زیادی بفروشید. در آینده شرکت دفتر خود را بازگشائی خواهید کرد. اگر میخواهید تدریس بکنید، آموزش بدهید، که نیاز نیست حتماً کت شلواگرانقیمت بخرید و اگر مرتب منظم باشید هم عالی است.دفتر تو اگر کوچیک است و تجهیزات معمولی دارد همانها کار را استارت بزنید. چون اینها ملاک کار نیست، ملاک تخصص و تسلط شما به کسبوکار است و مردم وقتی به شما اعتماد میکنند و محصولات یا خدمات شما را میخرند که به شما اعتماد کنند و اول کار نیازی به هزینهکردنهای آنچنانی ندارد.
ایده ال گرائی خوب است یا بد؟
مجدد خواهش میکنم کلمه ایدهآلگرایی را از ذهن خودتان بیرون کنید و هرجایی که دیدید خیلی بیش از توان مالی و بیش از توان ذهنی خودتان هزینه میگذارید. سریع ادامه هزینهکردن را متوقف کنید.سال ۹۳ یا ۹۴ بود که دوست جوانی در شهر کوچک ما یک استارتآپ فروش سی دی آموزش راهاندازی کرده بود. الان دفتر مرکزی خودش را مشهد برده و ۱۶ نیرو استخدام کرده. اما اوایل راهاندازی هر شخصی میرفت برای کار در قرارداد ذکر میکرد. نظافت، تهیه چای، آوردن لپتاپ و سیستم با خود شخص است. ما نداریم امکانات در اختیار شما بگذاریم و ما هم با خودم میگفتم مگر میشود.
من بهعنوان مالک این کسبوکار باید سیستم رو تأمین کنم، پرینتر بخرم برا کارکنان خودم میز و صندلی بگیرم.و این دوست آن زمان به من میگفت خیلی اشتباه میکنی. حالا میدانم چقدر حرفش درست و منطقی بود. یک بخش خصوصی باید همه مسائل مالی را بهشدت مدیریت کند. یعنی بهازای هر ۱۰۰۰ تومانی که خرج میکند. حتماً باید دو هزار تومان بفروشید.
سبک کار شرکتهای بزرگ را سرلوحه خودتان قرار ندهید؟
اصلاً گول شرکتهای بزرگ و برندهای بزرگ را نخورید انها هزینههای وحشتناک برای برندسازی ی کنند و انشاءالله در بازاریابی درونگرا و برونگرا خدمتتان جزئیات بیشتری در مورد نحوه هزینهکردن منابع مالی خواهم گفت. شما خودتان را با کسبوکارهای کوچک مقایسه کنید از حداقلها شروع کنید و به امید خدا موفق میشوید. در خدمتتان هستم روز خوشی داشته باشید.
برای مطالعه یا شنیدن فایل صوتی درس قبل اینجا کلیک کنید و برای رفتن به درس بعدی قدم نهم اینجا کلیک کنید. امیدوارم قدم هشتم در مورد ایدال گرایی برای شما مفید بوده باشد و از اینک سایت سعید کاظمی را انتخاب کردید. از شما یک دنیا سپاسگزارم. برای مطالعه و شنیدن بقیه فایل های آموزشی اینجا کلیک کنید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/ایده-گرائی-دشمن-کسب-و-کار.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-04-28 13:57:082022-07-09 18:08:55قدم هشتم ایده ال گرائی دشمن کسب و کار
سلام و درود به همه دوستان عزیز همراه، سعید کاظمی هستم و با دوره رایگان نود قدم آموزش کسبوکار همراه شما عزیزان هستم. همانطور که در ابتدای دوره خدمت شما گفتم. بعد از هر شش قدم، یک مرور و پرسشوپاسخ داریم. خیلی پیچیده و سخت نیست. فقط لازم است. به سؤالات پاسخ بدهید. تا مطمئن شوید. مفاهیم را یاد گرفتید. فقط لازم است. ده تا پانزده دقیقه وقت بگذارید.
برای هر درس تنها دو سؤال و در مجموع ۱۵ سؤال قراردادم. تا یک طوفان فکری در ذهن شما ایجاد گردد و مفاهیم کامل در ذهن شما ثبت گردد.پس با قدم هفتم و آزمون اول در خدمت شما عزیزان هستم. روزهای تعطیل باید برای خانواده، سلامت جسم و روح وقت بگذارید. و آموزش در اولویت دوم می باشد. پس سوالات درسهای اول تا ششم را با هم مرور می کنیم. البته اول باید کامل درسهای یک تا شش را گوش داده باشید.
برای شنیدن فایل صوتی قدم ششم ذهنیت آدمهای پولدار از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
قدم ششم : ذهنیت آدمهای پولدار،
با قدم ششم در خدمتتان هستیم امروز هم موارد دیگری در مورد ذهنیت آدمهای پولدار را با هم مرور میکنیم. این مطلب در ادامه مطالب قدم پنجم است. برای درک بهتر موضوع پیشنهاد می کنم. ابتدا قدم پنجم را مطالعه یا گوش بفرمائید.
آدمهای پولدار ارزشهایی که ایجاد میکنند درآمد ایجاد می کند.
هشتمین موردی که برای آدمهای پولدار خیلی مهمه این است که آدمهای پولدار بر اساس تلاشها دستاوردها، امتیازها و ارزشهای معنوی که ایجاد میکنند درآمد برای خودشون بوجود می آورند و معمولاً برای پول کار نمیکنند چون میدانند وقتی ارزش برای جامعه ایجاد میکنند پول خودش میآید اما فقرا بر اساس زمانی که صرف میکنند دستمزد میگیرند. یک آدم کارآفرین، یک آدم کارخانهدار، یک آدم ثروتمند ارزش خلق میکند، یک نرم افزار تولید میکند، یک سایت اینترنتی ایجاد میکند، سالها تلاش میکند، صبر میکند، به درآمدزایی میرسد. وقتی شب خواب هم هست نرم افزارش میفروشد. وقتی شب خواب هست محصول میفروشد وقتی خواب هست پیج اینستاگرامش توسط مشتریان دیده میشود و برایش خلق ثروت میکند.
ثروتمندان مدیریت پول و سرمایه را بلدند
در بحث نهم آدمهای پولدار پولشان را خیلی خوب مدیریت میکنند و فقرا پولشان را خیلی بد مدیریت میکنند آدمهای پولدار برای خرج هر منبع درآمدی که به دست میآورند. برنامهریزی دارند بخشی از پولشان را به خیریه کمک میکنند. قسمتی را پس انداز میکنند و مقداری را به هزینههای روزمره خودشان، خانواده و کارخانه یا دفتر شرکتشان انجام میدهند و بخش زیادی را سرمایهگذاری میکنند. اما بسیاری از آدمهای فقیر سریع اولین منبع درآمدیشان را به کالای مصرفی تبدیل میکنند. مبل میخرد، گوشی خودش را عوض میکند، یک لپ تاپ جدید میخرد، که یک ماه بعد میبینید. آن محصول قیمتش نصف قیمتی که خریده شده است. درحالیکه این پول را میتوانست سرمایهگذاری کند. از مجموع ۵ یا ۶ ماه سرمایهگذاری، از سود سرمایهگذاری مبل بخرد یا گوشی رو بخرد.
پول و سرمایه برای آدمهای پولدار کار می کند
بحث دهم آدمهای پولدار کاری میکنند که پولشان برای آنها سختکار میکند اما فقرا برای پول سختکار میکنند. آدمهای پولدار کاری میکنند که پول برای آنها کار میکند با سرمایهگذاری، با اعتقاد به اثر مرکب، برای پول سرمایهگذاریهای کوچک میکنند سبدهای مختلف سرمایهگذاری میکنند و پول برای آنها کار میکند اما فقرا فقط کار میکنند تا پول در بیاورند.
آدمهای پولدار ترسو نیستند
یازدهمین موضوع آدمهای پولدار معمولاً ترسو نیستند و مقابل ترسهایشان میایستند اما آدمهای فقیر اجازه میدهند ترسهایشان سد راه آنها بشود.بزرگترین مؤلفه آدمهای پولدار مقابله با ترسهایشان هست آنها دانش دارند مهارت پیدا میکنند و جرئت دارند و در مقابل ترسهایشان با این دانش و مهارتشان ایستادگی میکنند اما دقیقاً آدمهای فقیر برای انجام ندادن کارهایشان شروع به درستکردن بهانه میکنند، چرا ورزش نمیکنی؟ بهانه میآورد که هوا سرد هست امروز نمیتوانم ورزش کنم. چرا کسبوکار راه نمیاندازی؟ وقت ندارم، حوصله ندارم، الان شرایط خوب نیست، الان کسبوکار جدید راه بیندازم موفق نمیشوم.
همیشه برای انجام ندادن یک بهانه دارند
در بحث دوازدهم آدمهای پولدار همیشه در حال یادگیری هستند اما آدمهای فقیر همیشه میگویند ما که میدانیم ما که بلد هستیم. آدمهای پولدار همیشه در حال شرکت در دوره هستند. در حال یادگیریاند کتاب میخوانند. با آدمهایی که از آنها دانش و تجربهشان بیشتراست، مذاکره میکنند. صحبت میکنند و همیشه برای آموزش دیدن هزینه میکنند. اما آدمهای فقیر هزینهکردن برای آموزش را پول هدردادن میدانند میگویند پولمان را دور بریزیم؟! مبل چندبرابر قدرت خریدش را میخرد که دو ماه بعد اگر توی همان مبلفروشی ببرد نصف قیمت از او نمیخرند اما حاضر نیست برای هیچ موضوعی برای کسبوکارش، برای زندگیاش، برای وانشناس و روابطش با همسرش هزینه بکند و آموزش ببیند و راهکار پیدا کند.
ثروتمندان توان حل مساله دارند
سیزدهمین مورد که تفاوت بسیار بزرگ آدمهای پولدار و فقیر هست و یکی از قدمهای ماست که خیلی در موردش بحث میکنیم خیلی از مباحثی که خدمت شما گفتم جزو قدمهایی است که باید تخصصی در موردش بحث کنیم. آدمهای پولدار توان حل مسئله دارند یعنی هر مشکلی که در کارخانه، در مجموعه، در شرکت ایجاد میشود را حل میکنند ولی فقرا نمیتوانند موضوع را حل کنند مشکل را همیشه بهعنوان مشکل نگه میدارند، بزرگترش میکنند ولی نمیتوانند حلش کنند نمیتوانند دنبال پیداکردن یک راهکار باشند.
ادمهای موفق مثبت اندیش هستند.
چهاردهمین موضوع و یکی از درسهای قبلی، بحث مثبتاندیشی هست، آدمهای پولدار همیشه مثبتاندیشاند. ولی آدمهای فقیر معمولاً زود رنجش پیدا میکنند، برای هر موضوعی عصبانی میشوند، یک تصادف کوچک را به یک دعوای بزرگ و یک مشکل و بحران تبدیلش میکنند. اصلاً نباید در جامعه رنجش بگیریم، ناراحت بشویم، زود برای هر موضوعی عصبانی شویم، وقتی شما نگاهتان مثبت هست، کائنات هم همه انرژیهای مثبت را به سمت شما ارسال میکند. وقتی نگاهتان منفی هست همه کائنات انرژیهای منفی را به سمت شما هدایت میکنند. اینها شعار نیست اینها واقعیت است. وقتی وارد عمق آن بشویم. وقتی دوستانتان را از آدمهای ثروتمند و موفق انتخاب کنید (که انشاءالله جلوتر برویم در همین دوره گروههای مسترمایند تشکیل خواهیم داد و با هم مذاکره میکنیم) آدمهای موفق دوره قرار میگیرند باهم تبادل نظر میکنند.
روز هفتم روز شماست و باید شما درسهایتان را پس بدهید. ایرادهای دوره را بگیرید پیشنهاداتتان رو بدهید نظر بدهید. هر چیزی قطعیت ندارد. همانطور که در درس اول گفتم، حرفهای من از تجربه است، همه از مطالعه است خیلی از این حرفها که در این درس قدم پنجم و ششم گفتم از کتاب اسرار ذهن ثروتمند گرفتم خلاصه کردم. چکیده مطلب را از ۲۰۰ صفحه درآوردم که برای شما مفید و بهدردبخور باشد من در هر بخش کتابش را هم به شما معرفی میکنم اگر دوست داشتید عمقی آن موضوع را یاد بگیرید کتابش را مطالعه بفرمایید.
برای مطالعه وشنیدن درس پنجم اینجا کلیک کنید و برای انجام تکالیف درس هفتم و ادامه درس اینجا کلیک کنید. چقدر من را خوشحال خواهید کرد. که تجربیات آموزشی خودتان در مورد کسب وکار را با سایت من به اشتراک بگذارید. تا در سایت بنام خود شما آنها را بارگزاری کنم. اینجا همه چیز درهمه، اما رایگان ، مطالب کامل آموزش کسب و کار اینجا کلیک کنید.
برای شنیدن فایل صوتی قدم پنجم تفاوت تفکر ثروتمند و فقیر از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
تفاوت تفکر ثروتمند و فقیر:
سلام به همه دوستان جان: با قدم پنجم در خدمتتان هستیم توی قدم پنجم و ششم میخواهیم ۱۴ خصلت و تفاوت بین تفکر آدمهای پولدار و فقیر را با هم مرور کنیم، که تغییر ذهنیت کامل بشود، تو هفته اول داریم روی ذهن کار میکنیم. بحث پولدار و فقیر نه از جنبه مالی بلکه از جنبه روانی هم هست یعنی فقط بحث پول نیست. مابین پولدار و فقیر قشر میانگین و وسط جامعه رو هم داریم. هفت تا ۱۴ خصلت و تفاوت بین تفکر آدمهای پولدار و فقیر را با هم مرور کنیم، که تفاوت تفکر ثروتمند و فقیر را در قدم پنجم میگویم. خیلی مفاهیم ساده است حالا تلاش میکنم یک توضیح کوچک برای هرکدام بدهم.
آدمهای پولدار همیشه برای بردن بازی میکنند
اولین موضوع: آدمهای پولدار همیشه برای بردن بازی میکنند، و آدمهای فقیر برای نباختن بازی میکنند. سادهترین مثالش فوتبال هست زمانی که تیم ملی فوتبال ایران کیروش مربی بود. کیروش یک تفکر فقر داشت یعنی همیشه برای نباختن بازی میکرد شما میبینید کیروش چقدر شو آف انجام میداد چقدر تبلیغات میکرد. اما همیشه ترسو بازی میکرد و هیچ وقت بازیهای ایران بیشتر از یک صفر و مساوی نتیجه کسب نمیکرد. اما اسکوچیچ اصلاً این همه تبلیغات و سر صدا ندارد. تیم با یک رویه همیشگی یعنی آن فوتبالی که ما همیشه از ایران انتظار داشتیم، بازی میکند، برای بردن تیمش رو میفرستد، داخل زمین نه برای نباختن.
ثروتمندان متعهد هستند که ثروتمند باشند
دومین موضوع: که خیلی مهم است این که ثروتمندان متعهد هستند که ثروتمند باشند فقرا فقط میخواهند ثروتمند بشوند و پول به دست بیاورند و خودشان رو متعهد به این کار نمیدانند. ثروتمندان در زندگی هدف دارند و فقط برای پول کار نمیکنند. خوشبختی و موفقیت در یک کسبوکار برای آنها خیلی از پول مهمتر است. متعهد بودن یعنی اینکه حسابی باور دارند و متعهد هستند. برای رسیدن به اهدافی که کاملاً بر روی کاغذ نوشتند.
ثروتمندها بزرگ فکر میکنند
بحث سوم این که ثروتمندها بزرگ فکر میکنند و فقرا کوچک فکر میکنند، واقعاً یکی از مهمترین تفاوتهای آدمهای موفق و ثروتمند نوع نگاه آنها به زندگی است. من همیشه یک مثال شخصی دارم میگویم یک قیف را اگر تصور کنید یک دهانه بزرگ دارد و یک دهانه کوچک، آدمهای ثروتمند همیشه از دهانه کوچک به دنیا نگاه میکنند. یعنی از دهانه بزرگ دنیا را میبینند اگر فرض کنیم یک ذرهبین هست بزرگش میکنند و دنیا را میبینند اما آدمهای فقیر همیشه سر بزرگ رو جلوی صورتشان میگیرند و یک فضای کمی رو میبینند.
خیلی وقتها متوجه میشوید که آدم های فقیر در مورد موضوعات دم دستی و معمولی صحبت میکنند خیلی وقتها وقتی وارد مطب یک پزشک میشوند. شروع میکنند. بیمارها رو شماردن و بعد ضرب در مبلغ حق ویزیت می کنند.،به ازای حق ویزیتی که پزشک می گیرد در یک روز چقدر درامد دارد، در یک ماه چقدر درامد دارد. ولی شما بندرت می بینید یک آدم ثروتمند اینطور چیزها اصلا جزئی از ارزشهای ذهنیش باشد.
تمرکز بر روی کار و تمرکز درونی:
بحث چهارم تمرکز هست آدمای پولدار و ثروتمند روی فرصتها و حل آنها تمرکز دارند، یعنی دنبال این می گردند ببینند، کجای جامعه یک نیاز هست که اون نیاز را برطرف کنند. مثلاً اسنپ درسته که بخشی از آن کپی از اوبر است، ولی خیلی ها می توانستند، این نیاز را شناسایی کنند، اما فقرا روی موانع و مشکلات تمرکز میکنند یعنی ثروتمندان دنبال این هستند که مشکل را حل کنند و در ازای حل آن مشکل پول در بیاورند، اما فقرا به آن مشکل فکر میکنند و ان مشکل را توی ذهنشان بزرگ می کنند، حلش نمی کنند.یک مثال خیلی ساده، من یک آگهی تبلیغاتی توی شهر خودمان دیدم،
نوشته بود اجرای آسانسور بدون اتاقک، خوب این یک مشکل را شناسایی کرده و راهکار را شرکت ایرانی یا خارجی حل کرده این یک فضای زیادی از پشت بام همه منازل می گیرد یک فضای زیادی را باید مجوز شهرداری بگیرد هزینه ساخت بدهید، این نیاز را شناسایی کرده و باید رفع بشود و در ازای رفع این مشکل کلی درآمد برای خودش کسب میکند.
ثروتمند افراد موفق را تحسین میکنند.
مردم پولدار و ثروتمند معمولا آدمهای موفق و ثروتمند دیگر را تحسین میکنند، امّا فقیرها همیشه از آدمهای ثروتمندان و موفق بیزارند، همیشه در موردشان یک سلسله ذهنیاتی دارند و آنها را تکرار میکنند. اما شما وقتی وارد فضای کسب و کارهای آدمهای موفق می شوید. می ببینید یکی از چیزهایی که خیلی برای بیزینس من های بزرگ مهم است این است که تلاش میکنند با بقیه بیزینس من ها ناهار کاری داشته باشند شام کاری داشته باشند خیلی وقتها می روند درس بگیرند میروند از تجربیات انها استفاده کنند.
ثروتمندها را به شکل یک آدم های دزد و متقلب نگاه نمیکنند و از آنها متنفر نیستند می گویند او یک ادم پرتلاش و زحمتکش و نخبه است برویم ببینیم چه کار کرده که ما میتوانیم از او یاد بگیریم خیلی وقتها با آموزش دیدن از آدمایی که موفق تر هستند آدمهایی که تجربه ای رو کسب کرده اند این آموزشها را یاد میگیرند با تلاش، نه اینکه فقط یک لحظه یه آموزش رو یاد بگیرد و ول کند، نه، تا انتهایش دنبالش میرود و تلاش ان ثروتمند را با تمام وجود برایش ارزش قائل است.
افراد پولدار همیشه تبلیغ میکنند
افراد پولدار برای محصول یا خدمت شان همیشه تبلیغ میکنند، اما فقرا تبلیغ یک محصول یا خدمت را زشت می دانند. اما ثروتمند از هر اتمسفر، فضا و هر شبکه سازی ای که نیاز باشد (که انشالله شبکه سازی را در دو سه درس کار خواهیم کرد) خیلی تلاش میکنند که محصول یا خدمشان را به دیگران معرفی کنند، آدم های بیشتری آنها را بشناسند. اما فقرا از تبلیغ کردن از معرفی خدمت محصول یا خدمت شان خجالت می کشند.
آدم های پول دار گیرنده های نعمت خداوند هستند.
هفتمین موضوع که برای درس پنجم است آدم های پولدار گیرنده های فوق العاده ای هستند و فقرا گیرنده های ضعیفی هستند. یعنی هر نعمت و ثروتی که به سمتشان می اید میگیرند. میبینید برای یک مبلغ جزیی چانه میزنkد بعد با خودتان میگویید با این همه ثروت چرا اینقدر چانه میزند? او ارزش پول را میداند، می داند برای پول چقدر باید تلاش بکند که به دستش بیاورد و می بینیم برای بلیط یک مسابقه فوتبال وی آی پی، وقتی مثلا مسابقات خیلی پرطرفدار است چانه میزند می ایستد صبر میکند عجله نمیکند سریع اقدام نمی کند. شاید کل پول برای ان شخص هیچ مبلغی نباشد، ولی ذهنش یاد گرفته که پول ارزشمند است، نباید به راحتی خرجش کنم، و از دستش بدهم می توانم، برایش چانه بزنم.
امیدوارم این هفت موضوع را چند بار گوش کنید. و ارام آرام این ذهنیت های گذشته را از ذهنتان بیرون کنید و تفکرات مثبت و مشابه افراد موفق و ثروتمند را جایگزین کنید. به امید خدا برای درس بعدی (قدم شش) 7 مورد دیگر از تفاوت فقرا و ثروتمندان را خدمتتان خواهم گفت. موفق باشید. برای مطالعه یا شنیدن فایل صوتی قدم چهار لطفا اینجا کلیک کنید و برای ادامه درس قدم ششم اینجا کلیک کنید. هر عزیزی که دوره آموزشی رایگان دارد. می تواند براحتی از فضا و امکانات سایت سعید کاظمی استفاده کند و فایلهای ویدئویی و صوتی را بنام خودش با دیگر فارسی زبانان به اشتراک بگذارد. کتاب بسیار خوبی که این مفاهیم را به صورت کاملتر می توانید. انجا یاد بگیرید. کتاب اسرار ذهن ثروتمند هارو اکر می باشد.
برای شنیدن فایل صوتی قدم چهارم اثر مرکب در کسب و کار از طریق فایل ذیل می توانید استفاده بفرمائید.
سلام به همه دوستان سعید کاظمی هستم .و امروز با قدم چهارم دوره آموزشی کسب و کار بنام اهمیت اثر مرکب در کسب و کار همراه شما هستم. یکی از قدم های بسیار مهم است. من همیشه می گویم که ایکاش بیست و چند سال پیش کسب و کار و زندگی شروع کردم به مفهوم یاد میگرفتم مفهوم به معنای واقعی یاد می گرفتم و با تمام وجود انجامش میدادم و الان مطمئناً در زندگی خیلی موفق تر از امروز بودم قدم چهارم در مورد اثر مرکب می باشد.
تعریف اثر مرکب:
خلاصه اثر مرکب میشود ( اقدامات کوچک مستمر ) یعنی همه کارایی که ما دائم انجامش می دهیم تا به نتایج بزرگ برسیم. مطلبی از دکتر شریعتی می خواندم در مورد عشق نوشابه ای صحبت می کرد. می گفت عشقی که مثل نوشابه در ابتدا یک هیجان بزرگ ایجاد میکند و بعد تمام آن هیجان کم می شود.در ابتدا تمام نوشابه را در بر می گیرد و در انتها یک چهارم یا یک پنجم لیوان را میگیرد. و در واقعیت بقیه گاز بوده .
خیلی وقتها خیلی کسب و کارها را شروع میکنیم با انرژی زیاد، زمان زیاد و هزینه زیادی کار را آغازمی کنیم و انتظار های بزرگ داریم و من به این نوع شروع کار می گویم. کسب و کارهای نوشابه ای ، یعنی طرف خیلی انرژی،پول و وقت می گذارد.ساعت ها کار میکند. بعد که به آن اهداف نمی رسد. احساس شکست میکند و یکی از دلایلی که خیلی از آدمها کسب و کار خودشان را رها میکنند و بسیاری از استار تاپ ها و پروژه های خویش فرمایی شکست میخورد. هم این است. که با اثر مرکب آشنا نیستند یا باور ندارند.
مثال هائی برای اثر مرکب:
شما همین امروز اولین درخت تنومندی که دیدید خیلی دقت کنید. به ابعادش به قطر تنه درخت و به ظاهر این درخت نگاه کنید. برگردید به ۲۰ سال، ۳۰ سال تا ۵۰ سال قبل که این درخت کوچکی بوده. که تازه از گلخانه اومده بوده یا یک ترکه باریک از تنه یک درخت دیگه گرفته شده و کاشته شده، توی خیابون تو حیاط خونه ما حیاط خانه پدری و پنجاه سال پیش این اگر باور نمی داشت. به عنوان مسئله طبیعی خودش که نیاز داره برای رشد به اقدامات کوچک مستمر و پیگیری دائمی، یعنی هر روز از قطره آب که امده جذب کرده هر تابش نور خورشیدی را گرفته و دائم آرام آرام در طی سالها قد کشیده که امروز ما این درخت زیبا را با ثمره خوب و با سایه زیاد میبینیم.
مثال دوم سنگ گرانیت و اثر مرکب:
یک مثال دیگه بزنم شما اگر قرار باشه توی یک سال از کنار یک سنگ گرانیت شیک و ساب خورده رد بشوید. می دانید گرانیت یکی از بهترین سنگهای جهان از نظر دانسیته یا تراکم می باشد. و به این راحتی خراش نمیخورد. اگر سنگ تراورتن یا مرمریت باشه خوب همه می دانیم براحتی خراش بر روی سنگ ایجاد می گردد.اگر یک میخ در دستان شما باشد و هر روز صبح تو مسیر رفتن به سرکار یا مدرسه یک خط روی گرانیت بکشید و بعد از یکسال این کار را روزی دو مرتبه انجام بدهید انهایی که سیگار میکشند یا پیتزا دائم می خورند یا هر روز نوشابه می خورند.
این خط هر روز یک اثر کوچک بر روی سلامتی کبدشان، سلامتی ریه آنها می کشد. امروز و فردا یا هفته بعد خودش را نشان نمیدهد و یک سال بعد، پنج سال بعد، ۱۰ سال بعد اثرات وحشتناک روغن های ترانس بالا بر روی بدنشان خودش را نشان میدهدو حاصل آن یک کبد چرب آسیب دیده می باشد.
اهمیت اثر مرکب در کسب و کار
و اگر هر کسب و کاری را شروع میکنید حتماً باید باور داشته باشید که هیچ کسب و کاری یک شبه، یک روزه،یک هفته ای و حتی یک ساله به نتیجه نمی رسد.شما امروز فلان برند بیسکویتی که سالهاست داره کار می کند و امروز اثر انگشت برند خودش را بر روی ذهن ما هک کرده (من از کلمه اثر انگشت استفاده میکنم. برای شرکت هائی که اثر انگشت برند خودشان را بر روی ذهن ما گذاشته اند) اتفاقا دو هفته قبل رفته بودم رستورانی غذا بگیرم. دیدم خانمی کتاب می فروشه. دیدم کتاب اثر مرکب دارن هادری را هم برای فروش دارد. گفتم این کتاب را خواندی گفت اره چند بار خواندم .
بعد بهش گفتم چطور بود کتاب، بهش گفتم روزی چند بار نه می شنوی گفت از هر ده نفر هشت نفر همان اول می گویند. پول نداریم،حوصله نداریم. ما پول کتاب خریدن نداریم. گفتم خسته میشوی. گفتم چند تا میفروشی، گفت روزی صد تا کتاب می فروشم. و روزهای آخر هفته که مردم سرحالتر هستند. تا ۲۰۰ کتاب هم می فروشم. برای من جالب بود در یک شهر کوچک ک مردمش به ندرت اهل کتاب خواندن هستند. این خانم با صبر و استقامت و انجام مداوم کار از کتابفروشیهای سطح شهر هم موفق تر است.
این باور کرده که نه شنیدن ها، تلاش های مکرر کوچک و تکتک به آدمها بیاد توضیح بدهید چون ۵فقط دقیقه فرصت طلایی که داره ارتباط برقرار می کند و بر اساس موقعیت طرف یک کتاب بهش معرفی می کند.من و شما هر کسب و کاری یا هر کاری تو زندگی خودمان می خواهیم استارت بزنیم.اگر می خواهیم ورزش بکنیم اگر میخواهیم کسب و کار را بندازیم حتماً باید به مفهوم اثر مرکب اعتقاد داشته باشیم.
آن که آرام تر می دود سریعتر می رسد.
اتفاقا استاد خود من که سالها استاد بیزینس کوچ من بودن به من همیشه خیلی حرف جالبی می زند. همیشه می گوید اونی که آروم میرود همیشه به مقصد می رسد. همیشه می گوید لاک پشت به مقصد میرسد ولی امکان نداره خرگوش به مقصد برسد. چون لاک پشت آهسته وپیوسته کار را انجام میدهد وخسته نمی شود. من امروز میروم برای دفتر بیمه، برای مشاور املاک یا برای هر کسب و کاری شروع می کنم میگویم خوب از دایره دوستان شروع می کنم نه می شنوم. به فامیلها زنگ میزنم، شبکه سازی می کنم، از آنها خواهش می کنم به ۴ نفر دیگه من را معرفی کنند. وارد سیستم اداری میشوم بی احترامی می کنند. از هر ده نفری که صحبت می کنم. 9 تا نه می شنوم. اما خسته نمیشوم.
معرفی فیلم به سوی خوشبختی:
حتماً انتهای هفته فیلم به سوی خوشبختی را تماشا کنید یکی از فیلمهای بسیار مهمی که حتماً باید هر کسی که وارد دنیای کسب و کار می شود با نگاه کسب و کاری به جملات خیلی دقت کنید. مثل یک فیلم بهش نگاه نکنید. (این فیلمها سال ۲۰۰۶ اگر اشتباه نکنم ساخته شده ) اساتید کسب و کار تاکید می کنند.سالی ۲ تا ۳ مرتبه یک کارآفرین باید این فیلم را ببینید. حتما توقف را بزنید. به جملات خیلی دقت کنید جملات خیلی خوبی برای کسب و کار دارد از تلاش می گوید از زحمت صحبت می کند. از یک باور صحبت می کند. آنقدر تلاش می کند. تا به نتیجه برسد.
باور به اثر مرکب با اشتیاق برای انجام کارهای کوچک مستمر
من خیلی موضوع اثر مرکب را مهم می دانم. من دوست ندارم فایل ها طولانی بشود. اثر مرکب تاثیر وحشتناکی تو زندگی ما دارد.باید به اثر مرکب باور داشته باشیم و هیجانزده نباشیم اگه بخواهیم کار راه بیندازیم. نباید خسته بشویم باید بدانیم که ما دو ساعت در روز کار می کنیم کار خیلی عمیق ( در یکی از قدمها در مورد کار عمیق صحبت خواهم کرد)تلاش می کنیم. آرام آرام امروز یک درصد، فردا نیم درصد پس فردا یک درصد تا یواش یواش ما را به مقصد نهایی برساند.
ما اگر می خواهیم به قله موفقیت برسیم. باید تکتک قدمها است. که پشت سر هم مستمر،آرام طی میکنیم تا به نتیجه برسد. هیچ شخصی نمی تواند با یک قدم کوه ۴۰۰۰ متری ۵۰۰۰ متری را طی نماید.با قدمهای مستمر و کوچک که وسط راه استراحت هم می کند. مواد غذایی میخورد. انرژی خود را به انجیر وکشمش به دست می اورد. آرام آرام قدم به قدم می رود تا به هدف برسد.
من در خدمتتون هستم.اگر سوالی داشتید. روز و روز خوشی داشته باشید. برای مطالعه یا شنیدن فایل صوتی قدم قبلی اینجا کلیک کنید و برای رفتن به قدم بعدی (قدم پنجم) اینجا را زحمت شما کلیک کنید. حتما از سایر محتواهای تجربی و آموزشی سایت سعید کاظمی و بخش آموزش کسب و کار هم بازدید کنید. منتظر فایل های شما که حاصل سالها تجربیات شما در هر موضوعی باشد. هستم . برای مطالعه یک محتوا خوب به زبان اصلی اینجا کلیک کنید. خیلی متن زیبائی است.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/Turtles-and-rabbits-1.jpg6621024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-04-24 20:29:562022-07-09 18:19:51قدم چهارم اهمیت اثر مرکب در کسب و کار
برای شنیدن فایل صوتی قدم سوم مثبت اندیشی و پاکسازی ذهن از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سلام بر دوستان عزیز امروز با سومین قدم در مورد مثبت اندیشی و پاکسازی ذهن در خدمتتون هستم قدم خیلی خیلی مهمی است. بحث مهم تغییر ذهنیت ادامه دارد واقعیتش من خیلی از آدم های ثروتمند و کارآفرین و حتی خویش فرماهایی کسانی که شغل های شخصی دارند که موفق هستند. اکثرا ادمهای مثبت اندیش و برای جامعه مفید هستند. وکارهای مفید و با ارزش برای خودشان، خانواده و برای جامعه انجام می دهند.قدم سوم مثبت اندیشی و پاکسازی ذهن
اما وقتی که با خیلی از آدم های که منابع درآمدی خیلی پایین دارند صحبت میکنیم و اقشار پایینتر از متوسط جامعه اینها بسیار افکار منفی دارند. همیشه در حال ناله کردن و در حال منفی بافی هستند یا در حال بد گفتن از بقیه آدمها هستند. یا در مورد لباس، شخصیت و آدمهایی دیگر نظر میدهند. اما وقتی با کارآفرینان صحبت می کنید. خیلی مثبت اندیش هستند و سطح خودشان را پائین نمی آورند. تا در مورد لباس، لاغری، چاقی ،رنگ پوست، قومیت و مذهب یک نفر صحبت کنند. اگر ما امروز در این جایگاه قرار داریم یعنی اگر جریان متوسط جامعه هستیم و میخواهیم رشد بکنیم و به اقشار بالاتر جامعه با منابع درآمدی بهتر برسیم. باید یک سری مسائل اولیه را بدانیم . بعد تغییراتی ایجاد بکنیم.
سه عامل اصلی که مانع رشد ما می شوند:
مووع اول کلیشه های کلامی:
سه عامل اصلی که مانع رشد ما می شوند. یکی از آنها کلیشههایی کلامی است. که رسانهها، خانواده و جامعه به ما القا کرده. به طور مثال پول را برای روز مبادا نگه دار، هم بدبختیها از پول است، پولدارها ادمهای بدی هستند،پولدارها آدمهای طمع کاری هستند، پولت را برای روز مبادا نگه دار،پول آدم را به فساد می کشاند. اینجوری نیست همه پولدارها آدم های بدی نیستند. شاید پنج درصد آدم ها از راه های غیر عادی به منابع درآمدی رسیده باشند.اما خیلی ها تلاش کردند زحمت کشیدن،
نیازهای بخش های مختلف جامعه را شناسایی کردند و با رفع درد و مشکل جامعه و ایجاد ارزش به منابع درآمدی خوب رسیدند.ما باید شروع کنیم و این کلیشه ها را از ذهنم مان بیرون کنیم. اگر کسی از اطرافیانم از دوستان و همکاران این کلیشه ها را تکرار می کنه بلافاصله یادآوری کنیم. که این حرف درست نیست که همه آدمای پولدار بد هستند.نه چه کسی گفته است. که همه پولدارها آدمهای طمع کار هستند.
نکته مهم این است. که پول دارها می دانند. که چطوری پول در بیاورند.نیازها و ارزشهای جامعه را شناسائی می کنند. و با ایجاد راه حل این مشکل برای مردم ارزش ایجاد می کنند و برای خودشان پول تولید می کنند.و از این پول برای رفاه و آرامش خود و خانواده استفاده می کنند.
موضوع دوم مدلسازی ذهنی :
موضوع بعدی که خیلی مهم است. مدلسازی ذهنی است.مدلسازی های ذهنی را از خانواده و پدر و مادر می گیریم. حرفهائی که بارها بارها در طول زندگی ما تکرار شده. این موضوع مدل ذهنی و فرهنگ ما شده است.ما به این کلیشه های ذهنی آگاهی پیدا می کنیم. و می دانیم اشتباه است. و خیلی از این کلیشه های ذهنی اشتباه است. اما خیلی وقتها کار و کلام والدینمان را تکرار می کنیم. دقیق که بشوید. درسته از آن کار مادرتات خوش تون نمی آید. درسته از فلان رفتار پدرتون خوشتون نمی اید. از نحوه رفتار ناشی از این حرف زدنش ناراحت می شوید. اما خیلی وقتها آن کار یا شیوه کلامی را تکرار می کنید.
موضوع سوم : تجربیات شخصی است.
هر کس در زندگی تجربیات شخصی داره مثلا من که در کودکی با آب جوش بدنم سوخته است. همیشه در مقابل آب جوش با احتیاط عمل می کنم. و بیش از حد از کتری آب جوش می ترسم و همیشه با فاصله آب جوش را با فاصله از بدنم حرکت میدهم.شما خیلی وقتها تو خانوادهها می شنوید. مرد خانواده می گوید. که خانمم من را به شکل دستگاه کارت خوان می بیند با اینکه خانم منبع درامدی هم دارد. خیلی از خانم ها حتی کارت حقوق خودشون را به همسرشون می دهند. و از همسرش می خواهد که پول را او خرج کند یا مخارج خانه را پرداخت نماید.
چون ذهنش عادت کرده که تو سیستم ذهنی و اتفاقاتی که تو ذهنیت خانواده این خانم اتفاق افتاده این است که همیشه باید پول دست مرد باشد و مرد باید پول را توزیعکند. مثلا یک نفر یک شکست در یک کسب وکار کوچک یا بزرگ خورده همیشه می ترسد از آن موضوع و بر اساس تجربه و جرات انجام کار دیگری را ندارد.حالا ما باید چکار کنیم.تا کلیشه های کلامی، اتفاقات خاص و تجربیات شخصی که ما در طول زندگی کسب کردیم را اصلاح کنیم.
راهکار رهایی از این موانع موفقیت:
اولین کاری که باید بکنیم این است که از سرزنش کردن خودمون دست برداریم خیلی وقتها ما خاطر کلیشه ها و مدلهای ذهنی که داریم. شروع به سرزنش کردن خودمان به خاطر اتفاقات گذشته می کنیم. خودمان، خانواده، جامعه، مدرسه را مقصر میدانیم و سرزنش می کنیم. جالبه پنج درصد آدمها خودشان را مقصر میدانند ۹۵ درصد خانواده، دوستان و اطرافیان را مقصر می دانند. اصلا اینطوری نیست.اگر گام در مسیر موفقیت بگذارید باید دست از سرزنش کردن ، گذشته خودتون و خانوادتون دست بردارید هیچ کس را سرزنش نکنید. همه را ببخشید و با آرامش آغاز کنید و ادامه دهید.
موضوع بعدی بحث توجیه کردن است بیشتر وقتها اتفاق افتاده وقتی شخصی ورشکسته شده یا شکست خورده. شروع به توجیح کردن می کند. مثلا می گویند که تو خانه و ماشین داری چرا اینقدر تلاش می کنی.من یک دوست داریم هر چی بهش میگویم. اون یک بهانه برای انجام ندادن پیدا میکند از من پرسید ایا موقع ورزش آب میخوری. گفتم بله ، گفت میدونی خوردن آب در هنگام ورزش به معده آسیب میزند.به دوستم گفتم. تو هر چیزی را برای این که انجامش ندهی دنبال یک بهانه می گردی. برای انجام ندادن من سالهاست ورزش می کنم و آب می خورم و هیچ اتفاقی نیافتاده. توجیح برای انجام دادن نگشتم.
اگر می خواهید مدل سازی ذهنی و اتفاقات خاص در ذهنتون تغییر بکند.
اولین کار اسامی اطرافیان و دوستان تان را بنویسید افراد منفی و غرغرو را بنویسید. یعنی من از شما خواهش می کنم ارتباط خودتان را با این افراد قطع کنید. این افراد مثل افراد جزامی می مانند ایا کسی دوست داره یک ادم جزامی را در بغل بگیره. این قر زدنهای دائمی، منفیبافی دائمی و همه چیز را منفی دیدن. می تواند اثرات طولانی مدتی بر روی ذهنت شما می گذاره و این حجم انرژی منفی که به سمت شما می آید همه را بدن شما جذب می کند. برای اینکه تغییر ذهنیت را آغاز کنیم. از امروز یک تمرین ساده را آغاز کنید. امیدوارم درس قدم اول را مرور کرده باشدی. که دیدن فراوانی و ثروت در جامعه بود.
تمرینی که امروز قراره انجام بدیم این است که ما هیچ نکته منفی و هر موضوع منفی، با هر روشی که وارد ذهن ما شده تا به ذهن ما می رسد یا دیگران می گویند بلافاصله ناخودآگاه متوقف می کنیم. باید بدانیم این موضوع بار منفی دارد. و ذهن ما را از مثبت اندیشی دور می کند. باید سریع جلوش را بگیریم. اگر کسی حرفی میزند یا کلیشه کلامی را به ذهنمون می آورد. یا جامعه به ما الهام می کند. باید بلافاصله جلوشو بگیریم زمان میبرد و خیلی طول خواهد کشید تا تفکرات منفی، ذهنیت های منفی را از ذهن خودمان بیرون کنیم.و جلوی ان را بگیریم.
تمرین قدم سوم مثبت اندیشی و پاکسازی ذهن
این موضوعات که خدمت شما گفتم. باید تمرین کنید و بگذارید تا به مرور زمان بتوانیم. این موضوعات را از ذهن خودمان پاک کنیم و باید مثبت اندیش باشید. شما وقتی که مثبت فکر می کنید تمام دنیا و هستی تلاش خود را می کند. که به شما انرژی مثبت برساند. در مورد هر موضوع منفی فکر و صحبت کنید در مورد موضوعات منفی حالت انتقادی هم داشته باشید. مثلا از جامعه، از سیستم دولتی و از هر چیزی منفی صحبت کنید. ناخودآگاه اتفاقات برای شما می افتد.
امیدوارم قدم سوم در مورد مثبت اندیشی و پاکسازی ذهن برای شما مفید بوده باشد. برای مطالعه قدم دوم اینجا کلیک کنید و برای ادامه درس قدم چهارم اینجا کلیک کنید. از اینکه سایت سعید کاظمی را انتخاب نموده اید. کمال تشکر را دارم و مشتاقانه منتظر پیامها و ارسال فایل های صوتی و تصویری شما از تجربیات ارزشمندتان در زمینه کسب وکار، تحصیل و زندگی می باشم. درس امروز برای شما مفید بوده باشد. و روز خوبی داشته باشید.
برای شنیدن این فایل صوتی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/positive-thinking-1.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-04-24 20:06:242022-07-09 18:21:57قدم سوم مثبت اندیشی و پاکسازی ذهن