برای شنیدن فایل صوتی قدم پنجاه و هفتم آموزش فروش از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید.
قدم پنجاه و هفتم آموزش فروش
سلام دوستان عزیز امروز می خواهم در مورد فروش و فروشندگی صحبت کنم.در ابتدا با آموزش فروش در خدمت شما هستم. اول با تعریف مفهوم فروش آشنا می شویم. دقت کنید فروش بخشی از بازاریابی است و عملا کسب و کاری که فروش نداره، اصلا وجود خارجی ندارد و شکست خورده است. تمام معاملات و فروشهای یکسان هستند و عملاً خیلی فروش به اصول مذاکره شبیه است نه اینکه همه فروشها مثل هم هستند بلکه فرایند و مراحل فروش تکراری است و باید دقت کنید مردم از روی منطق خرید نمیکنند آنها با احساسات خود خرید میکنند و با منطق آن را توجیه میکنند،
یک فروش وقتی قطعی می شود که مشتری اعتماد کند
همچنین بخشی از فرایند فروش شخص فروشنده است فروشنده کسی که یک مسیر معامله را آغاز هدایت و تمام میکند و در نهایت مشتری وقتی از ما خرید میکند که به خود ما یعنی شخص فروشنده، به محصول و شرکت اعتماد بکند مشتری که به ما، محصول و به شرکت ما اعتماد نداشته باشد عملاً خریدش را قطعی نخواهد کرد.
چند مثال در مورد اعتمادسازی مشتری برای شما بزنم. وقتی که سالها بیسکویت ساقه طلایی مینو مصرف کردید. شما اگر محصول جدیدی مشابه بیاید. به این راحتی با آن ارتباط برقرار نمیکنید. چون سالها به ساقه طلائی مینو اعتماد داشتید. دوم اعتماد به شرکت و برند وقتی مشتری با اعتماد به برند خاصی وارد مجموعه ما میشود مثلاً برند ایسر، هر چه هم همکاران ما تأکید کنند که آقا اچ پی و دل کیفیت ساخت بسیار بهتری از برند ایسر دارند. چون ان مشتری سالها از برند ایسر استفاده کرده و راضی بوده شما بهسختی میتوانید. برند جدید را جایگزین کنید.
در مورد اعتماد به شخص فروشنده هم باید خدمت شما عزیزان بگویم. خیلی وقتها پیش امده که دوستان قدیمی یا مشتریان سابق شما، وارد شرکت یا سایت شما میشوند آنها به شما کاملاً اعتماد دارند و خیلی سریع و راحت نیاز خودشان را به شما میگویند و شما در نقش دوست، معلم یا مشاور در کنار ایشان قرار میگیرید و فروش خیلی سریع و فوری را انجام میدهید چون آن مشتری کاملاً به شما اعتماد دارد.
هفت مرحله فرآیند فروش
ما در فروش هفت مرحله داریم مرحله اول آمادگی است.
آمادگی قبل از فروش شروع می شود. حالا این آمادگی میتواند آمادگی جسمی، روحی و فنی باشد. حتی میتواند بوی محیط، دکوراسیون و هر چیزی که ما باید قبل از شروع فرایند فروش آن را آماده کنیم. را شامل می گردد.مثل همیشه بگذارید یک مثال خدمتتان بگم همانطور که گفتم نحوه دکوراسیون یک برند هم بخشی از آمادگی قبل از فروش است. خیلی از برندهای بزرگ محصولات خودشان را برای مردها در ابتدای درب ورودی ارائه میدهند. چون مردها خیلی وقت و انرژی نمیگذارند. مردها معمولاً میدانند چه میخواهند بخرند و خیلی اهل گردش در فروشگاهها نیستند. برای همین بخش مردان خیلی به درب ورودی نزدیک است و معمولاً اگر مردی همسرش به همراهش نباشد. سریع خریدش را انجام میدهد و برمیگردد. این هم مثالی از آمادگی قبل از شروع فروش بود.
مرحله دوم از هفت مرحله فروش مرحله ارتباط است
بحث ارتباط بین فروشنده و خریدار مطرح میشود. در فروش به صورت فیزیکی نکته بسیار مهم زبان بدن، نحوه پوشش، لحن و شیوه صحبت فروشنده است. باید این مسائل در بیزینسهای کوچک و متوسط هم به نیروها آموزش داده بشود که چگونه باید با مشتریان و مخاطبان صحبت بکنیم یک مثال برای شما عزیزان بزنم. شرکت یکی از دوستان بودم و دستورالعمل ارتباط با مشتری را دیدم که خیلی جذاب بود. با شما عزیزان در میان میگذارم.
این شرکت آموزشی که ده نفر نیرو دارد. همه مکلف به پوشش یونیفرمهای شرکت هستند و در هنگام پاسخگوئی تلفنی و حضوری، باید سریعاً خودشان را با نام برند معرفی بکنند و در ادامه طبق دستورالعملی که دارند باید با جمله چه خدمتی می توانم به شما ارائه بدم صحبت را آغاز کنند.همین موضوع در دنیای اینترنت هم خیلی مهمه. اینکه نحوه ارتباط و سرعت پاسخگوئی سریع اپراتور یا ادمین یک پیج کانال مهم هست.
مرحله سوم از هفت مرحله فروش اکتشاف است
به نظر من قلب اصلی فروش بحث اکتشاف برای شناخت نیاز و درخواست مشتری است. وقتی مشتری وارد یک مجموعه فروشگاه فیزیکی یا آنلاین میشود. عملاً فروشنده نمیداند. مشتری به دنبال چه چیزی است. فروشنده ماهر و آموزشدیده با پرسشهای که انجام میدهد. خواسته، نیاز، ارزشها، بودجه و تجربیات قبلی مشتری را درمیآورد.مثلاً در مجموعه خود ما بچهها همه آموزش دیدند که وقتی میخواهند در مورد بودجه یک مشتری سؤال بپرسند. اینگونه سؤال میکنند که بودجه مدنظر شما چه مبلغی است تا بهتر بتوانم کمک و راهنمایتان کنم. مهمترین و پرتکرارترین سؤالها از قبل نوشته میشوند.
با پاسخ این سؤالها توسط مشتری، به پاسخهایی مثل اینکه از چه برندی خوشش میآید. چه رنگ، سایز و مدلی مدنظرش است. مشخص می گرد. یک فروشنده حرفهای حالتی مثل یک فیل باید داشته باشد. دو گوش بزرگ برای اینکه شنونده خوبی باشد. یکدهان کوچک که فقط بهموقع و با سوال هایی که از قبل پیشبینیشده. شروع میکند با کمک خرطوم بزرگ و حساس خود به پاسخ این ۵ تا موضوع که ابتدای بحث گفتم یعنی سلیقه، تجربیات قبلی، نیازها، خواسته و بودجه مشتری برسد.
در این مسیر زبان بدن، فن بیان، شیوه صحبتکردن و بهخصوص لحن ادا جملات هم خیلی مهم است. مثلاً وقتی که مشتری ما مرد است. نباید بهصورت مستقیم در روبروی یک مرد قرار بگیریم و باید مقداری با زاویه با مردان باید صحبت کنید و در صحبتکردن باخانمها هم باید با حفظ فاصله و در ارتباط احساس امنیت را به خانم ها منتقل کند.
با اکتشاف وارد ذهن مشتری شوید
پس اکتشاف یکی از مهمترین و اساسیترین بخشهای مراحل فروش است که درون ذهن مشتری شما چه میگذرد. خواسته و نیاز مشتری چه چیزی است. بگذارید یک مثال ساده بزنم. شما وقتی پشت سر یک خودرو دیگر رانندگی میکنید و به یک تقاطع میرسید. اگر خودرو مقابل راهنما نزند. شما نمیتوانید حدس بزنید. راننده میخواهد به سمت چپ یا راست دور بزند یا اگر راهنما نزد شما متوجه می گردید. قصد حرکت در مسیر مستقیم را دارد. در فروش هم باید به این موضوع توجه کنید. که شما باید با سؤالات دقیق و صبوری برای پاسخ به سؤالات، مسیر حرکت ذهنی مشتری را متوجه گردید. سپس مشتری با راهنما زدنهای خودش هست که به ما جهت و مسیر را مشخص میکند و میگوید که من چه قصد و نیتی دارم و تو ذهن من چه چیزی میگذرد.
در مرحله اکتشاف چند نکته رو باید خدمت شما بگویم. سؤالاتی که شما میپرسید. را باید از قبل آماده کرده باشید. مشتاقانه آماده شنیدن باشید. با حرکات سر و تغییر در حالت صورتتان به مشتری بفهمانید که دارید به حرفههایش گوش میکنید. باید با مشتری همدلی و همدردی داشته باشیم. در مسیر و فرایند فروش خیلی حرفهای بیربط و خارجازمسیر فروش نباید بگوییم. هر چه که اطلاعات شما درمورد خواسته مشتری بالاتر میرود. سؤالات باید کمی تخصصی تر بکنیم.
مرحله چهارم از هفت مرحله ابهام زدایی است
شما وقتی که با یک مشتری صحبت میکنید باید نگرانیها و ترسهای مشتری را به حداقل ممکن برسانید تا مشتری به شما اعتماد بکند و خرید خودش را قطعی بکند. اگر دیدید مشتری خریدش را به هر دلیل نمیخواهد قطعی کند. شروع به ارائه بهانههای مختلف میکند. مثل اینکه با خانم میخواهم مشورت کنم. هنوز پول کافی ندارم. کیفیتش خوب نیست یا دهها جمله دیگر که تا حالا شنیدهاید. مشتری ترس دارد و هنوز به شما، محصول و شرکت اعتماد ندارد.
در اینجا باید شروع کنید به ابهامزدایی، البته که بحث اعتمادسازی و ابهامزدایی را میتوانید از قبل آماده کنید. مخصوصاً در دنیای دیجیتال که خیلی مهم است. شما عکس و فیلم مجموعه را در سایت، کانال یوتیوب و پیج خودتان قرار میدهید. نماد اعتماد را اخذ کنید و در صفحه اصلی سایت قرار دهید، مجوزهای خودتان را نمایش بدهید. پیامها و نظرات مشتریان قبلی را نمایش بدهید. آدرس و مشخصات بیزینس خودتان را در گوگلمپ و گوگل بیزینس ثبت کنید. باید به مشتریان مشاوره صادقانه بدهید. در مجموع هر اقدامی که ابهام و ترسهای مشتری را کاهش بدهد و کمک کند که مشتری به شما اعتماد کند را باید انجام بدهید.
مرحله پنجم از هفت مرحله فروش ارائه محصول است
شما وقتی متوجه شدید که مشتری شما دنبال چه مشخصات و ویژگیهایی هست و اعتمادسازی انجام شد. وقت ارائه محصول یا خدمت است. بنا به تجربه میگویم. سعی نکنید بیش از دو محصول به مشتری معرفی بکنید. وقتی که تا سه تا محصول یا خدمت معرفی میکنید مشتری گیج میشود. از یک جایی به بعد انتخاب را بر عهده مشتری بگذارید. خیلی وقتها باز هم مشتری از ما میپرسد. به نظر شما کدامیک را انتخاب کنم. من به همکارانم گفتم. این مرحله را بر عهده خود مشتری بگذارید و تاکید کنید هر دو مطابق سلیقه شما است. در این مرحله شما بر اساس احساس خود انتخاب را نهائی کنید.
مرحله ششم از هفت مرحله فروش موضوع درخواست نهائی کردن فروش است.
دعوت به اقدام یا کال تو اکشن خیلی میتواند. کمک کند که شما مراحل خرید را به اتمام برسانید. بعضی از فروشندههای قدیمی فکر میکنند که اگر به مشتری بگویم که چرا خریدتان را قطعی نمیکنید. کار زشتی است. درحالیکه اینطور نیست و شما باید بتوانید در یک مراحلی که مشتری به ۷۰ و ۸۰ درصد خواستش نزدیک شده خریدش از مشتری درخواست قطعی نمودن خرید کنید.
مرحله هفتم از هفت مرحله فروش حفظ ارتباط با مشتریان قدیمی
حتماً بارها شنیدید که فروختن به مشتریان قدیمی خیلی راحتتر از مشتریان جدید است. خیلی از بیزینسهای کوچک و متوسط باید فهرست اسامی مشتریان، آدرسها، شمارههای همراه و حتی ایمیلهای آنها را در فایل اکسل داشته باشیم. به مناسبتهای مختلف به آنها پیام بدهیم. یا موضوعی که من در بیزینسهای خودم خیلی تأکید میکنم. این است که یک هفته بعد از ارسال پیامکی مبنی بر رسیدن سالم کالا برای آنها ارسال کنید و یک ماه بعد از خرید محصول به مشتریان، پیامکی مبنی بر رضایت آنها ارسال میگردد.
امیدوارم قدم پنجاه و هفتم آموزش فروش برای شما عزیزان مفید بوده باشد.
ممنون میشوم که از سایت و کانال یوتیوب saeid kazemi بازدید بفرمایید و این محتواها را به دوستانتان هم معرفی بفرمایید. لطفا کامنت و ارسال بازخورد را فراموش نکنید. شما فارسی زبان عزیز از هر جای دنیا در مورد هر موضوعی از مسائل کسب و کاری و بیزینسی تا زندگی تجربه دارید. یک درخواست لایو برای من ارسال کنید. یا یک ویدئو یا پادکست ۱۵ تا ۴۵ دقیقه ای برای من ارسال کنید. تا بنام خود شما و با امکان معرفی کسب وکار خودتان بر روی سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.
برای مطالعه قدم پنجاهم و ششم اینجا کلیک کنید و برای مطالعه قدم پنجاه و هشتم اینجا کلیک کنید. اگر علاقه مند هستید. که درسهای کامل آموزش کسب و کار به زبان ساده و رایگان بهره مند بشوید. اینجا کلیک کنید. روز خوبی داشته باشید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/08/آموزش-فروش.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-08-27 19:08:562022-09-01 12:13:17قدم پنجاه و هفتم آموزش فروش
برای تماشا بخش سوم و پایانی صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی بخش سوم و پایانی صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
کاظمی: سلام به همه دوستان عزیز خیلی خوشحال هستم که با بنده همراه هستید سعید کاظمی هستم؟ به لایومان آقای دکتر تو بخش اول داستان زندگیشان را گفتند؛ یعنی لطف کردند از ابتدا از روستای خراشاد یک روستای کوچک زندگیشان را شروع کردند بعد تحصیلاتشان را شروع کردند بعد مراحل اَپلای، اَدمیشن و اینها را توضیح دادند.در دو لایو آخری آقای دکتر با جزئیات، خاطرات خیلی جذابیتعریف کردند. از اینکه چطوری وارد استرالیا شدند، چطوری خانه اجاره کردند، خیلی توضیحات کامل دادند.
امروز تو لایو سوم قصد داریم که در مورد تحصیل در خود دانشگاه وسترن یونیورسیتی استرالیا و راههای تحصیل در دانشگاه صحبت کنیم.
سلام آقای دکتر من ابتدا یک توضیح دادم در مورد لایو اول و دوم امشب هم در خدمت آقای علی فرساد هستیم تجربیات ایشان از تحصیل زبان انگلیسی در استرالیا را بررسی خواهیم کرد خیلی جذاب آقای دکتر تعریف میکنند با جزئیات کامل امشب وارد دانشگاه میشویم دیگر در مورد خوابگاه، پرواز، ویزا تمام مراحل قبلی تو دو تا لایو قبلی صحبت کردیم امشب وارد دانشگاه میشویم خوابگاهتان هم عوض کردیم سر سال نو تو لایو قبلی امروز میرویم تو دانشگاه و توی محوطه دانشگاه دیگر از آنجا برای ما تعریف بکنید تحصیل حالا من دانه، دانه سؤال میکنم.
از لحظه ای که وارد دانشگاه در استرالیا شدید بفرمائید؟
دکتر: در مورد ورود به دانشگاه دیگر سال 2009 شده بود وارد دانشگاه شده بودم و آنجا محلی که اجاره کرده بودم یک ویلا بود شرایط ویزا را عرض کردم خدمت شما یک محلی بود که یک فضای بازی داشت جایی که من در این ویلا مستقر بودم یک اتاق پرایوتی (خصوصی) داشتم حدود در ابعاد پانزده متر تقریباً امکاناتش مثل آن فِلَت بود تختی داشتم، یک یخچال داشتم یک میز کاری داشتم یک کتابخانه قفسه خالی کتاب بود و آنجا ما دوازده نفر بودیم که بهاینترتیب اتاق داشتیم و محیط آشپزخانه را تلویزیون را شِیر میکردیم. سرویس آقایان و خانمها از هم مجزا بود شروع شد بعد از تعطیلات این را بگویم توی ایام تعطیلات خب من دور میزدم محیطهای مختلف را دور میزدم آشنا بشوم با شرایط مختلف با این که هر بخشی کجاست کتابخانه کجاست مثلاً، کلاسها کجا قرار دارد جاهای مختلف را دستم بیاید.
انتخاب استاد راهنما برای تحصیل در دوره فوق لیسانس در استرالیا
بعد از تعطیلات کریسمس هم دیگر بحث تحصیل و کلاسها تعریف شد و البته عنوان اولین چالش این بود که یک استاد راهنمایی برای خودمان انتخاب میکردیم کاری که آنجا اتفاق افتاد جریانی که برای من یکخرده چالشی بود این که یک لیستی از آن اساتید و آدمها را به آن هِد آن سرگروه رشته ما بیوتکنولوژی بهمان داده برای گروه زبان هم همینطور فرقی نداشت یک هدی داشت و آن هد یک سری افراد زیرمجموعه را معرفی میکرد میگفت شما باید بروید از این پروسهها از این اساتید بهعنوان استاد راهنما بروید متقاعد کنید که بیایند و راهنمایتان بشوند خب این کار را من بخشی را از قبل انجام داده بودم و حالا دیگر میخواستم در واقع موضوع پروژه باهاشان تعریف کنم و ببندم و فیکس کنم برای مرحله اول که رفتم و باهاش صحبت کردم و اینها.
کاظمی: یک توضیح بدهم آقای دکتر عذرخواهی میکنم آقای دکتر دارند دوره فوقلیسانس شان را توضیح میدهند درست میگویم؟
دکتر: بله برای این قسمت قرار بود که بروم با اساتید صحبت کنم و دیگر آن طرح پروژه را بهشان بدهم اینجا اشتباهی که کردم این بود؛ یعنی چیزی که به من آموزش داده نشده بود و نیاز بود که آموزش بگیرم معرفی کاربردی خودم ببینید یک وقتی شما خودتان را معرفی میکنید یک وقتی شما شیک خودتان را معرفی میکنید دلچسب خودتان را معرفی میکنید، گرم خودتان را معرفی میکنید در واقع یک وقتی معرفی صرفاً به یک سلام و علیک ختم میشود تمام یک وقتی معرفی منجر به مباشرت میشود آن طرف مقابل علاقه دارد آن شماره شما را بگیرد، شمارهاش را بدهد ایمیل بدهد بگیرد و روابط ادامه پیدا کند.
چیزی که من یاد نداشتم با وجودی که زبانم خیلی خوب بود اینها را بلد بودم؛ یعنی روش را بلد بودم چه است، جزئیات این کار را بلد نبودم جزئیات چه هستند؟ فرهنگ قضیه است؛ یعنی این که بروم دستم را دراز کنم خودم را معرفی کنم بعد از معرفی بروم اسم و آدرس طرف را بگیرم شروع کنم علاقهمندیهایش را پیدا کرده باشم و مطالعه کرده باشم این استاد به چه چیزی علاقه دارد اینترست (علاقهمندی) چه است، چه تحقیقاتی انجام داده باشد، تحقیقاتش را خوانده باشم ببینم نقاطی که کارکرده و تمرکز کرده چه هستند، نقاط ضعف احیاناً چه هست، دو تا سؤال، چند تا سؤال برای خودم از آن مقالهای که این فرد نوشته طرح کنم کجاها کارکرده اینها را ببینم و وقتی شما از فضای علاقه طرف با مخاطبتان وارد صحبت با آن میشوید محال عاشقتان نشود، محال است دلچسب نباشد، محال است نخواهد با شما صحبت کند و تجربیاتت را با تو شِیر کند این یک نکته،
نکته دوم ما ایرانیها شنوندههای شاید آنچنان خوبی نباشیم.
ببینید تکنیکهایش را بلد نیستیم یک خورده پَسیو منفعل گوش میدهیم اجزای صورت خیلی در گوشدادن مؤثر مهم است سر خیلی در گوشدادن مؤثر مهم است، ابروها خیلی مهم است پلکها خیلی مهم است این نورونهای آینهای که دو نفر ردوبدل میکنند خیلی مهم است خب یک وقتی، یک نفری اینطوری استیل ایستاده استیل به معنای ترجمهاش میشود خُنُک سرد ایستاده و وارد صحبت میشود این هم ولی خیر روحیه دارد چشمش باز است، نگاه میکند، با ابروهایش بازی میکند با گونههایش بازی میکند این شرایط را من بلد نبودم و برای من هزینه داشت یاد گرفتنش و چون تجربه بود باز هزینهاش بیشتر همیشه تجربههای هزینهکردن از هزینه آموزش دیدن بیشتر است و این برای من تجربه بود برای من هزینه بیشتری داشت یک استادی با من قهر کرد کامل با من کات کرد و با وجود این که جزو کسایی بود.
که من واقعاً دوست دارم باهاش کار کنم حرفهای بود آدم با سوادی بود آدم با سوادی بود مقالات خیلی قوی داشت و آن را از دست دادم متأسفانه بعد هم که بهقولمعروف واسطه هم فرستادیم این واسطه هم نتوانست این گره را بزند بین ما و آن استاد دیگر از دست رفت؛ اما اساتید دیگری که داشتم این را بگویم این جریان ازدسترفتن این استاد خوبروی روحیه من اثر منفی گذاشت هم ازیکطرف عصبی شده بودم که خب وقتی شما عصبی میشوید باز امکان دارد کار را خرابتر کند از چاله میافتید تو چاه این یک مطلب،
مطلب دوم این که میخواستم بروم با همین روش مثلاً بروم یک استاد روش send to all کنم این روش را ببرم برای همه بگویم اینطوری قبل از این که این کار را بکنم گفتم با هِد دانشگاه صحبت بکنم هِدهای هر بخش سرگروههای هر بخشی یک معاون پژوهشی، یک معاون دانشجویی چیزی به این معنا در کنار خودشان دارند این دوستی که من تماس گرفتم خیلی جدی هم صحبت کردم گفتم ببین من الان از استرالیا آمدم الان دارم هزینه میدهم این چه وضعش است واقعاً این چرا این استاد مرا نپذیرفته من میخواهم باهاش کار بکنم و بعد حالا اشک بریزم و داد میزدم بعد گفت که روش را برای من بگو از من پرسید گفت خیر این به درد نمیخورد اینطوری فایده ندارد بیا دفتر صحبت کنیم من را دعوت کرد دفترش گفت ببین.
کاظمی: ایرانی بودند؟
دکتر: خیر هندی بودند من را دعوت کرد دفترش گفت بیا با جزئیات میخواهم این فیلم را آن نقشی که آنجا بازی کردی دقیقاً مثل فیلم اینجا برای من اجرا کنی و ریاکشنها را به من بدهی من همین کار را انجام دادم بعد ایشان یک لیستی از اشتباهات به من داد گفت زبان بدنت افتضاح است، این نحوه ارایه افتضاح است، خب آخر چرا باید با توکارند، ای بیمزه چرا باید با تو کارکنم گفتم خب چهکار کنم اشتباه چه کار کنم فکر کردم دیدم حرفهایش منطقی یک چند تا تکنیک و روش به من یاد داد گفتم باشد گفت ولی اینجا گوش کن الان تو لیست خودت سه، چهار تا استاد دیگر داری یک دانه، یک دانهها نروی باز امروز را که فراموش کن.
میروی استراحت میکنی قشنگ ریلکس میشوی فردا این کاری که گفتم تمرین میکنی با استاد تلفنی قرار بگذار اول ایمیل بزن، بعد بهش تلفن بکن اول قرار بگذار و برو دفترش اجرا کن اجرا که کردی بعد تو بگیر و بیاور به من نشان بده ببینم توی مسیر رفتی یا خیر گفت همه را با هم یک جا نسوزان همه را گفتم باشد ولی خب این جریان این اتفاق دوم دیگر عملاً اولین و آخرین بار بود دیگر نیازی نشد که من باز بروم و این باز قهر کند و بروم سراغ استاد دیگر دو تا پروفسور خیلی عالی قرار شد توی پروژه به من تو طرحی که تعریف کردیم با هم دیگر کار کنیم و دیگر اتفاق خوبه افتاد و اتفاق خوبتر از این جریان این شد که به واسطه درمیان گذاشتن مشکل خودم با این دوست هندیمان که آنجا عرض کردم مشاور بود در واقع یک معاونتی را داشت یک ارتباط خیلی خوبی را برقرار کردیم و با هم دیگر با هم دوست شدیم و این دوستی هم خب ادامه پیدا کرد.
پیدا کردن استاد راهنما یکی از چالش های اصلی است؟
یکی از چالشهایی که کسایی که میخواهند خارج از کشور بروند و تحصیل کنند دارند پیدا کردن استاد در آن دانشگاه هدف و این که چطور آن رابطه را برقرار بکنند و خب فکر هم میکنم که به محض این که بروند و این معرفی را انجام بدهند قرار است آن هم بگوید بله دیگر اصلاً بیا و کجا بودی بیا و تو خودت بیا تمام در حالی که این روش را میبایست با احتیاط انجام بدهیم ارتباط گرفتن با استادی خارج از کشور نیاز به یک سری آموزشها دارد یوتیوب یک منبعی هست که میتواند به شما کمک کند و فیلمهایی که وجود دارد ببینید اتیریلایدهایی شبیه به همین وضع و کاری که شما تو سایت خودتان انجام دادید کاری که توی این تیپلایدها انجام دادید یک منبع دیگر از اطلاعات کسایی که درس خواندند و تجارب دارند به همین ترتیب است.
آن روش را یاد بگیرید آن روش سوشالایزینگ را یاد بگیریم ارتباط گیری را و بعد send to all نکنیم میآیند طرف مثلاً یک نامهای را مینویسد تمام فرصتهایی که نه در آن دانشگاه در دنیا وجود دارد در کل کشور همه را send to all میکنیم نباید آن کار را بکنیم میگوید استاد بفرست فیدبک بگیر برانداز کن ببین که کجا اشتباه بوده، کجا نبوده چقدر توانستید نظرش را جلب کنید و تازه روش را که میدانی باید بروی کار را انجام بدهی وقتی که نمیدانی که اول باید بروی آموزشها را ببینی و بعد استاد را که متعاقد کردید کار برایمان ساده میشود این به نظرم مهمترین شرایطی هست که ما باید توی یک دانشگاه ببینیم و شروع یک اتفاق چون بعدها در ادامه آن استاد شما را به اساتیدی دیگر معرفی میکند به دانشجوهای دیگر معرفی میکند.
هرچی باحالتر باشی، هرچی دلچسبتر باشی، هرچی تو دل برو تر باشی شانس ارتباطیت بیشتر میشود و دایره دوستانی که داری بیشتر میشود هرچی آنها اتفاق بیافتد شرایط برایت تحملش روانتر میشود دیگر کیف میکنی، دیگر وقتی که مثلاً دعوتت میکنند که مثلاً فلان کنفرانسی هست یا فلان نشستی هست یا مثلاً باربیکیو هست باربیکیو میگرفت برای دانشگاهها دانشجوها با هم ارتباط برقرار بگیرند آنجا دیگر تنها نیستی آن وسط کسی مثلاً بهت توجه نکند به هر حال درگیر کار خیر توی آن جمع حداقل سه، چهار نفر تو را میشناسند.
آن شناختن سه، چهار نفر فرصتی است که باز یک نتورک درست کنی با دوستهای آنها هم دوست بشوی و در واقع گسترش پیدا کند و خطر این که هُمسِک بشوی غم غربت بگیردت دپرس بشوی برایت کمتر بشود یکی از مواردی که چالشهایی که باهاش سر و کار داری شش ماه اول تحصیل که معمولاً برای بعضیها ممکنه دو، سه ماه طول بکشد برای بعضیها ممکنه شش ماه طول بکشد یک خورده خودمانی بگویم سوسل میشویم یکخورده همچین صبر و تحملمان کم میشود تو یک نفری بهمان یک موضوع منفی بدهد که دیگر این ارتباط را کوچک بکند ممکن است قهر بکنید بیاید ایران با وجود این که کلی هزینه دادید زبان یک داستان، پذیرش یک داستان، ویزا یک داستان آن هزینهها را همه را متاسفانه آن فرصت را هیفش کنیم برای این که آن فرصت حیف نشود این نکات بحث از لحاظ مباشرتی از لحاظ ارتباط گیری با استاد باید روش کار کرده بوشد.
توی ایران زبان صفر یا به قوی زیر صفر بود حالا وقتی رفتی آنجا با چه سطحی رفتی و حالا آیلتس شش و نیم، هفت گرفتی چطوری با استادها ارتباط را برقرار میکردید؟
دکتر: ببینید مشکل برقراری ارتباط با اساتید نیستش یعنی وقتی که شما یک سطحی از زبان دارید؛ مثلاً ممکنه یک آدمی پنج آیلتس داشته باشد ارتباط را میتواند با اساتید برقرار کند با محیط آکادمیک میتواند برقرار کند به چند علت حالا استاد از ویژگیهایش صبوری و درک استاد که صبر و درک را نداشته باشد خب اصلاً قطعاً یک کوئالیفای (واجد شرایط) برای یک استاد نیست این موضوع اول، موضوع دوم این که آن استاد افراد پرتلاش، افراد کارا را جذب کند و جذب تیمش بکند و از پتانسیلهایش استفاده بکند هدف آن هم هست؛ یعنی فکر نکنید فقط من اینجا یک تقاضا دارم خیر آن هم متقاضی افراد فعال و کوشا است حالا فقط اتفاقی که باید بیافتد این که این دو تا تقاضا توی یک مسیر قرار بگیرند و مَچ همدیگر بشوند.
خب پس اینجا وقتی که شما این سطح زبان را دارید مشکلی با آن اساتید ندارید مشکل شما با یک قسمت همکلاسیهایتان با آن student دیگری که داریم حالا یک وقتی آن همکلاسی نباشد، هم دانشگاهی باشد و با مردم و جامعه و آن شرایطی که شما با آن سروکار دارید؛ مثلاً فرض کنید خرید میخواهید بروید با یک فروشگاه و فرد آنجا مثلاً انگلستان میخواهید رفتوآمد کنید تو مسیری که رفتوآمد میکنید به همین ترتیب آنجاست که چالش وجود دارد و چالش برای کسایی که مثلاً آیلتس هفت دارند حتی و ممکن است که آیلتس هفت ممکن است داشته باشد، آیلتس هشت ممکن است داشته باشد حتی نه ممکن است؛ یعنی فول مارک آیلتس آن نمره کامل آیلتس را داشته باشد.
توی محیطهای اینطوری چالش را خواهد داشت چرا یکی از چالشها آن اِکسِنت و آن لهجهای هست که تا حالا گوشش بهش آشنا نبوده و طول میکشد تا گوش به آن تلفظات و نوع بیان سرعت صحبتکردن بهش میگویند پِیست صحبتکردن و ریتم صحبتکردن عادت کند این یک مطلب دوم بحث فرهنگ خب فرهنگ ما که از شرایط فرهنگ پیچیده میآید با فرهنگهای آسانگیر یک خورده فرق دارد. یعنی هرچه که هست آسانگیر متفاوت است اینجا شما ممکن است از ظاهر طرف خیلی مهم باشد، ممکنه که مثلاً آن نحوه بیان برایتان خیلی مهم است اول اینها را برانداز بکنید ممکن است که ساعت دستش، ممکن است که کتوشلوار تنش، ممکن است موبایلش اینها خیلی برایمان مهم است به پیام بعدازاین گوش بدهید؛ اما تو فرهنگ که لوکال تکست هستند آسانگیر هستند شرایط برعکس اول به پیام شما گوش میدهد و بعد به اینها نگاه میکند.
این موارد باعث میشود که مثلاً در استرالیا کشورهای پیشرفته شما پیام را نتوانی منتقل بکنی دیگر هر چه پوشیده باشی طرف برایت وای نمیایستد هر ماشینی سوار بشوی دیگر طرف بهت گوش نمیدهد و نمیتوانی ارتباط را خوب برقرار بکنی ارتباط بدنی را یعنی زبان بدنت درست نباشد، انتخاب واژگانت مناسب نباشد طرف دیگر حوصله ندارد وقت بگذارد راهش را میگیرد میرود این کجا اتفاق میافتد، این توی جامعه اتفاق میافتد حالا شما میخواهی بروی خرید بکنی شرایط فرق میکند این فروشنده هر کاری میکند که به شما بفهماند داستان از چه قرار است چرا چون میخواهد بفروشد؛ چون منافعش به شما گرهخورده است؛ اما آن شخصی که توی مثلاً محیط دانشگاه در نظر بگیرید.
آن ممکن است هیچوقت منافعی توی بعد اول و نگاه اول نداشته باشد که به شما گره بزند؛ بنابراین نگاه میکند شما نمیتوانی پیام را منتقل بکنی ارتباط بگیری دیگر وقت ندارد، حوصله ندارد، کار دارد گرفتار است راهش را میگیرد میرود؛ بنابراین اینجا یک خورده این چالش وجود دارد چیکار بکنیم چالش حل بشود سریعتر بافرهنگ و لهجه سریعتر آشنا بشویم خب راهها بسیار حالا راهها اولین راه خودمان را در معرض قرار بدهیم به رادیو داخلی گوش بدهیم.
کاظمی: آقای دکتر چون من یک قولی از شما گرفتم برای آموزش اختصاصی زبان انگلیسی میدانم خیلی به این موضوع علاقهمند هستید این موضوع را بگذارید توی آن لایو خب چون من میخواهم از محیط دانشگاه بیرون نیایید دو موضوع را به من بدهید من دانه، دانه میپرسم شما یک کم جوابها را کوتاهتر بدهید شما خیلی با جزئیات میگویید.
دکتر: عادت کردم دوست دارم که از جان کلام را قشنگ گفته باشم.
آیا محیطی بود توی دانشگاه در استرالیا برای کسی که بخواهد زبانش را تقویت کند؛ یعنی فضا و امکاناتی بود کسی بخواهد؟
دکتر: بله دانشگاههایی که تاپ هستند همهشان در کنارشان یک کالجی دارند علاوه بر کالج یک انجمنی دارند که کار ایندکشن انجام میدهند ایندکشن چیست؟ این انجمن برای دانشجوهای جدیدالورود طراحی شده است؛ یعنی اینطوری نیست بگذارید مقایسه کنم شرایط ایران شما وارد دانشگاه میشوید و دیگر میگویند برو آنجا ثبتنام کن و خودت دیگر باید احیا کنی؛ مثلاً هر چیزی را خیر آنجا یک توری ترتیب داده میشود یک جلسهای گذاشته میشود جایگذاری ساختمانها را میگویند، افراد را میگویند.
به شما یک بروشوری میدهند و شما وارد یک انجمنی میشوید تو آن انجمن عضو میشوید که مثلاً فرض کنید من دانشجو سال بالاتر با کسی که فِرِش و تازهوارد دانشگاه شده است ارتباط میگیرند و آن راه و چاه را بهش البته چاه که وجود ندارد راهها را بهش نشان میدهند سریعتر به مقصد برسد؛ بنابراین یک انجمن این تیپی هم وجود دارد که خیلی کمک میکند به سریعتر آشنا شدن یک بخش هستش توی هر محیطی چه محیط دور باشد، چه خوابگاه باشد چه محیط دانشگاه بلافاصله اینها یک سیکلی را تشکیل میدهند یک گروهی را یک مجموعهای را تشکیل میدهند از دوستان سریعتر باربیکیو مثلاً آنجا همه فرض کنید سوسیس طبخ میکنند بهاتفاق دور هم میل میکنند خودشان هم میپزند گاهی اینطور که سریعتر شما بخورید آشنا بشوید و از تجربیات هم استفاده بکنید.
کاظمی: ایرانیها چه، ایرانیها آنجا جمع بودند تو دانشگاه شما در استرالیا؟
دکتر: اگر منظورتان یک جمع اختصاصی که آمده باشند و جمع ایرانیها را تشکیل داده باشند خیر اما تو جمعهایی که دانشگاه ترتیب داده بود ما ایرانیهایی داشتیم البته خب ارتباط گرفتن با ایرانیها یک خورده نخیر که ارتباط گرفتن ایرانیها با هم دیگر سخت ارتباط میگرفتند شاید؛ مثلاً آن حالت محافظهکار بودن را چون ما به همچنان با خودمان داشتیم خیلی به دایره دوستانمان راه نمیدادیم حالا نه که من هم مستثنی باشم من هم حالا این شخصیت را میشود گفت تا یک حدودی داشتم خیر ما چیزی به نام انجمن ایرانیها نداشتیم.
کاظمی: ترمها چطوری بود شما چطوری درس میخواندید فقط واحد پاس میکردید، پروژه برمیداشتید ترمیک بود؟
دکتر: ببینید یک نکته من اینجا بگویم نکته جذابی روش درسخواندن در دانشگاههای مخصوصاً دانشگاههای استرالیا سه روش داشت یک روش کورس مد دارد روش کورس مد جریانی از روش تئوری و عملی است یک چیزی شبیه ما خودمان تو دانشگاه خودمان تا حدودی میبینیم اینجا میبینیم همه بار روی دوش دانشجو آنجا خیر یکخرده شرایط بیشتر حفظی هست این کورس مد روش دیگر روش کورس بای ریسرچ هست که شما میروید وارد فضای پروژه تحقیقاتی میشوید و آن کار تحقیقاتی را انجام میدهید و این مدل هم هستش در کشور ما و روش دیگری که تو کشور ما نیست آنرس کی اتفاق میافتد آنسر مثلاً برای منی که فوقلیسانس بودم میخواندم آنجا و میخواستم بعد ادامه تحصیل بدهم امکانپذیر نبود.
برای کسی بود که میاید و مقطع لیسانس را میخواند در مقطع لیسانس خیلی سختکوش، خیلی بااستعداد و بعد آن برایش یک آفری داده میشود دانشگاه یک آفری به او میدهد که علاوه بر مجموعه مواردی مثل بورسیه و هزینههای تحصیلی و اینها بیاید آنرس بخواند بیاید فوقلیسانس را اسکیپ کند و نخواند و مستقیماً وارد مقطع phd بشود چرا چون آنقدر این آدم پرتلاشی است که نباید مثلاً برای گرفتن یک سری دانشپایه در آن مقطع وقتش هدر برود بیاید سریعتر کار ریسرچ انجام بدهد کار تولید علم انجام بدهد و دانشگاه بیاید آنرس اینطوری بهش پیشنهاد بدهد من حالت کورس مد درس میخواندم یعنی بخشی از درسها حالت تئوری داشت؛ چون تو بخشی از تئوری هم مبانی و اصول به ما گفته میشد بقیه کار دیگر برعهده خودمان بود دیگر مثلاً پروژه تعریف میشد خودت باید بروی تحقیق بکنی بنویسی کیس استادی انجام بدهی،
عرض شود ریپورت تهیه بکنی، و تحقیقات انجام بدهی و مقالات مختلف را جاهای مختلف بخوانی و گردآوری بکنی با استادت هی ببری بگویی این خوب است میگوید بله حالا درست است من تو مسیر هستم هی بیای فیدبکها را بگیری تا این که درست بشوی بیای تو مسیری که مدنظر هست میآیی کار استاد این است که به تو بگوید درست است یا درست نیست اگر درست نیست چطوری باشد بهتر میشود کار استاد در اینجا این است دیگر این که شما رفته باشید به فرض کل روزت را تو کتابخانه سرکرده باشی یا تو آزمایشگاه یا جایی دیگر اینها دیگر همهاش برنامهریزی خود دانشجو هستش وظیفه و کار روی خود دانشجو و من بهصورت فول تایم واقعاً درس خواندم واقعاً سخت درس میخواندم.
یکی از قویترین اعضای کتابخانه بودم که همواره آنقدر میرفتم کتابخانه دوستهایم هم برای من کتابهایی که پیدا نمیشد گاه، گاه برایم سفارش میگرفتند که میآمد آن کتابخانه که باز شعبههای دیگر دانشگاههای دیگر سفارش میگرفتند و آن میآمد خیلی راهنماهای کتابخانه آنجا به من کمک میکردند که مثلاً یک کِیس استوری برایشان تهیه میکردم بهشان میدادم یک ریپورتی تهیه میکردم بهشان میدادم میخواند و فیدبکش را میگرفتم بههرحال اگر تو انتخاب واژهها بد رفتم واقعاً فیدبکش را داشته باشم و این شرایط من بود بسیار سخت روزیده ساعت دوازده، حتی من این را هم بگویم جالب است من آنجا کیس استادی مینوشتم میفرستادم ایران اینجا پیگیری با اساتید و اینها انجام میشد تصحیح انجام میشد باز دومرتبه برای من میفرستادند که من مطمئن بشوم از لحاظ زبانی و از لحاظ انتخاب واژهها جملات خوشگل اینها مشکلی نداشته باشد کار الان قابلارائه باشد به استادی که اینجا دارم البته از لحاظ علمی نمیتوانستند به من کمک کنند بیشتر از لحاظ زبانی به من کمک میکردند که مثلاً.
کاظمی: محیط کلاسها و امکانات دانشگاهتان در استرالیا هم بفرمایید حالا بگویید من سؤالم تو ذهنم هست؟
دکتر: محیط کلاسها شبیه به محیط کلاسهای ایران فرقی نداشت غالباً این بود که حالت یک سن مانند داشته باشد و از بالا صندلیها بیایند آرام بهصورت پلکانی بیاید پایین و استادکار تدریسش را انجام بدهد البته شکل و فرمش اینطور بود من کارهای مختلفی میکردم برای گرفتن مطالب آن موقع موبایلهای نوکیا آن موقع خیلی بورس نوکیا بود و اصلاً از سامسونگ خبری نبود من بسیار عکس میگرفتم اسلاید به اسلاید حرکت به حرکت ضبط میکردم با رکوردر گوشی ضبط میکردم صحبتها و با آن عکسها کنار هم دیگر میگذاشتم و آنطوری روش میدیدم کلاسها .
آنچنان تفاوتی از لحاظ فیزیکی و سختافزار با کلاسهای ما تو ایران نداشت و ندارد آن چیزی که متفاوت است و روش کار را متفاوت میکند برخورد اساتید است و روش تدریسشان ببینید آنجا استاد کارش میدان دادن است استاد کارش این است که به شما میدان بدهد؛ یعنی اگر قرار است شما را در یک محیط محافظت شده توی چاه بیندازد بعد شما میفهمید آهان اینجا چاه است؛ ولی محیط محافظت شده است؛ یعنی مثل حالت تجربه نداری که درسهای سخت داری بگیری و بعد به مشقت بیافتی خیر آن اتفاق نمیافتد خیلی توی چارچوب مشخص و دارک شدهای حفاظت شدهای شما را پیش میبرد هدایت میکند بعد به شما نقطه میدهد خیر این اینطوری باشد بهتر است اینطوری باشد بهتر نیست فلان کتاب را برو بخوان برای که این کار را بهتر کنی فلان کتاب را برو بخوان یا مثلاً لیست مقالات میدهد این مقالات را برو بخوان.
شما را کاملاً آزاد میگذارد همه چیز بستگی به خودت دارد و تلاشی که میکنی. میگوید من اگر به شما مثلاً این ریپورت را دادم دِدلاین آن زمان تحویل شما کی است؛ مثلاً فرض بفرمایید یک ماه دیگر تو این تاریخ مشخص تا این ساعت باید تا این ساعت شما این را آماده کنید تحویل بدهید این یک مبحث، مطلب دیگر ما در دانشگاه خودمان یک سیستم نرمافزاری داشتیم اسمش بود تِرن است این یعنی بگذار داخلش حالا یعنی چه دقیقاً شما وقتی مقالهای را مینوشتید و فایل وردش را تهیه میکردید میگذاشتید داخل این نرمافزار این مقاله شما را با دیتابیس اینترنت چک میکرد اگر درصد شباهت مقاله شما بیشتر از بیست درصد بود؛
یعنی میزان بهاصطلاح دزدی ادبی میزان مطالبی که شما کپی، پیست کردید و جملات، جملات خودت نیستند بالا میبود و استاد مقاله را نخوانده رد میکرد حالا اگر این یک فیریکوئنت بود؛ یعنی به طور هی اتفاق میافتاد یک جلسه، یک کلاسی برایت میگذاشتند میگفت خیل خب برو پیش فلان کتابدار و آن آموزشها را ببین که چطور باید رفرنس بکنی که مثلاً بگویی این مقاله را از فلان جا نوشتم و چطور باید متن و جملات خودت را بنویسی اینها را باید بهت میگفتند که چهکار باید بکنی و اگر که این کار تکرار میشد اخراج بله شما حتماً یکطوری هست که هی داری دزدی ادبی میکنی و موارد کپی پیست میکنی از کسای دیگر که مطلب بهاصطلاح آن حالت اصالت ندارد و این مورد دیگری بود که شما توی بحث نوشتن میبایست بهش هرچه که مینوشتی از مقاله را رو سیستم هر طرحی که مینوشتی باید اینجا بررسی میشد.
اینطور که درس میخوانیدم تو ایران عملاً فقط جزوه میدهند و میخوانی من حالا تا فوقلیسانسش را حالا تجربه دارم بقیه را تجربه ندارم عملاً هیچ کار علمی انجام نمیدهیم فقط یک سری جزوه و یک کتابی که شاید سی، چهل سال دارد هی استاد دارد میآورد و دارند تکرار میکنند؟
دکتر: آنجا فقط به شما موضوع میدادند موضوع این است و یک سری هدف مشخص میشد یک سری هدف تعریف میشد آیا فلان مطلب درست است، آیا این روش کار میکند، یا روشهای بهبودش چیست یک فرضیه کار برایش مشخص میشود و اهدافی برایش مشخص میشود دیگر شما بودی و کارهای ریسرچی که باید میرفتی انجام میدادی توی بحثهای دانشگاههای مختلف تو ژورنالهای مختلف و تو کتابهای مختلف و در واقع چیزی را تهیه میکردی و باز با استاد چک میکردی و در مسیر هستی یا نیستی.
کاظمی: آزمون هم داشتید تو پایان هر ترم برای تئوریها آزمون میگرفتند؟
دکتر: بله یک مواردی را من یک پرفسور داشتم که جزئ پروفسورهای برجسته دنیا هست آقای مایکل فِلکِکس ایشان بسیار سختگیر بود و اصلاً عجیب، غریب نمره میداد؛ مثلاً اینجا بیست و پنج صدم ایشان یازده صدم هم توی برنامهاش داشت که به دانشجوها یازده صدم هم اینجوری نمره میداد ده صدم حالا ما دیگر نمیفهمیدیم روش نمرهگذاریشان چه است این را داشتیم که از لحاظ تئوری آزمون کتبی از ما میگرفت.
کاظمی: خب یک بحث خیلی ذهن افرادی که علاقهمند این موضوع باشند مشغول داشته باشند بحث هزینهها هست آقای دکتر خوابگاه توی لایو قبلی خوابگاه را خیلی با جزئیات گفتید حالا یک خلاصهای از شهریههای دانشگاه، خوابگاه خوردوخوراک و هزینههای عمومی به ما بدهید حداقل چقدر یک دانشجو توی ماه هزینه دارد و بورسیه؟
دکتر: عرضم به حضور شما که بورسیه دو حالت دارد یا شما بورسیه از داخل کشور گرفتید و اینجا آن فرنچ را گرفتید و میروید و بهاصطلاح هزینههایتان را پرداخت میکنند یک وقتی خیر هزینه را آنجا به شما میدهند هزینه که دانشگاه بخواهد بدهد کاملاً تعریف شده است؛ یعنی شما یک خدمتی یک علمی را، یک ارزشی را ایجاد میکنید در قبال آن ارزشی که ایجاد میکنید آن دانشگاه به شما این موارد را میدهد؛ یعنی کار بورسیه را میدهد و عملاً شما کارمند دانشگاه هستید، یکوقتهایی کارگر دانشگاهید کارگر آن استادید باید کار کنید باید جان بکنی تلاش کنی نتیجه بیاوری ارزشآفرینی کنی و آن بورسیه را بگیری و حالا روشهای مختلف یک وقتی دیگر سوفانتی میدهند که دیگر زندگی، تحصیل و همه را دارد.
یک وقتی هم خیر مثلاً یک خودش بخشی از هزینهها را مثلاً تحصیل را میدهند زندگی با خود شما است هر طوری که شما بهتر خودتان را فروخته باشید و عقبه بهتری داشته باشید از لحاظ مقالات، بار علمی اینها خب موفقیتتان برای گرفتن فانت بیشتر هست این در مورد موضوع فانت که فرمودید درباره شهریه دانشگاه یک آنچنان بهاصطلاح تفاوتی ندارد نسبت دانشگاههایی که من مثال سیدنی را مثال میزنم ما مثلاً دانشگاه داریم خود همان شهر هستش دانشگاه عرضم به حضور شما که حالا در خود کشور استرالیا دانشگاه کوئینزلند را داریم دانشگاه مولژ را داریم دانشگاههای مختلفی دارند آنچنان دانشگاهها سرتاسر استرالیا که نگاه میکنی به ایالتهای مختلف که نگاه میکنی اینها تفاوت شهریه آنچنانی ندارند.
این تفاوتهایی جزئی هم که وجود دارد بابت آن اساتید و رنک علمی و موارد این تیپی هست که شاید وجود داشته باشد؛ ولی به طور عمومی یک چیزی حدود ده، دوازده هزار دلار هر کورسی ممکن است که هزینه بردارد شاید مثلاً بگویم هرسال اینطوری فرض کنید هر سالی هزینه شما باشد حالا فرض کنید باز بستگی دارد به خیلی از عوامل بستگی دارد درسی عملیاتی، عملیاتی نیست ببینید؛ مثلاً فرض کنید یک ترم میشود دوازده هزار دلار یک ترم دیگر هم دوازده هزار دلار یک کورس یکساله است میشود بیست و چهار دلار یک وقتی اینطوری یک وقتی میبینی که بهخاطر این کارهای عملیاتی که دارد بیست و چهارهزار دلار میشود سی هزار دلار بیشتر بهخاطر این که مثلاً فرض کنید آزمایش داشته باشید و یک سری موادی را مصرف میکنید و آنها هزینهاش را حساب میکنند هرچه عملیاتیتر باشد خب از آن طرف دیگر هزینهها بیشتر است هزینه زندگی که همچنان فکر میکنم این جریان همچنان در استرالیا به همین روش است.
به طور اگر کسی نخواهد اگر اهل تفریحات و لاکچری زندگیکردن و مدلهای خوش گذراندن و اینها هست به نظرم آقا نرو درس بخوان چرا میروی درس بخوانی؛ ولی اگر موضوع درس خواند مطرح است که باید اصول زندگی دانشجویی را رعایت کنی ماهی هزار تا هزار و دویست دلار هزینه داری از تمام هزینههایی که میدهی هزینه اجارهای که میدهی، هزینه رفتوآمد، هزینه خوردوخوراک، هزینههای که برای شستشو لباست و اینها میگذاری این موارد هزینههایت هست خب اگر این برای یک نفر هست که حالت مجردی بشود اگر فرد متعهد باشد این هزینهها دو تا دو و نیم برابر مثلاً هزار و دویست دلار سه هزار دلار آن موقع میشود خب بههرحال شما وقتی متعهد هستید.
خب نمیتوانید شما مثلاً میروید دانشگاه خب نمیتوانید همسرتان را داخل اسیر که نگرفتید همسرتان همیشه توی خانه بماند بههرحال یک سری تفریحاتی یک سریکارهایی را انجام میدهد پارکی یک جایی بههرحال یک هزینههای اینطوری وجود دارد طبیعتاً هزینه دوبرابر نمیشود، دوبرابر و نیم میشود هزینه بیشتری را خواهید داشت و در مورد بیمه بخواهم خدمتتان عرض کنم بیمه یک مبلغی است که من یادم است که مبلغ ششصد دلاری برای سال بیمه دادم اگر آن فرق کرده یا فرق نکرده شرایطش نمیدانم ممکن است که فرق کرده باشد باتوجهبه به اطلاعاتی که دارم ممکن است شرایط بیماری به وجود بیاید آن بیمهها هم هزینهاش را ببرند بالاتر چون افراد بیشتری مریض میشوند کرونا نمونهاش و هزینههای بیمهای بالاتر میرود این هم در مورد هزینهها که فرمودید اگر احیاناً بخشی را جواب ندادم بفرمایید که خدمتتان عرض کنم.
کاظمی: یک بحثی دیگر یک سؤال دیگر حالا نسبتاً سؤالهای آخرمان میشود بحث فوقلیسانس را که تمام کردید باز رفتید سراغ دکترا دیگر تو همان دانشگاه خب حالا یک توضیحی بدهید حالا در حد چهار، پنج دقیقهای؟
دکتر: بله ببینید؛ چون من از ابتدا دیدگاه ادامه تحصیل را داشتم برنامه پروژهام را طوری گذاشته بودم که قابل دنبالکردن باشد و قابل علمی یعنی یک مطلبی باشد که بسته نمیشود پروژه من روی موضوع مقاومت آنتیبیوتیکی بود توی رشته بیوتکنولوژی که میخواندم و استفاده از باکتریهای مفید هستند که برای جلوگیری از بیمار شدن و بالابردن مقاومت بدن و جلوگیری از مقاومت آنتیبیوتیکی یا دارو روی این جریان کار میکردیم که همین قضیه هم یک جریانی بود پروژهای بود که باز بود خیلی جا برای کارکردن داشت؛ بنابراین این جریان به همان ترتیب ادامه پیدا کرد و بهواسطه همان آمدم و وارد بحث ادامه تحصیل خودم شدم.
کاظمی: تجربیاتتان را از زندگی توی استرالیا خلاصه مزایا و معایب مثلاً چهار، پنج مورد خاص که مثلاً مزایای زندگی تو استرالیا بود برای معایب زندگی تو استرالیا چه بود واقعاً؟
دکتر: بله استرالیا چون یک کشور چندفرهنگی است. بسیار پذیرش دارد بسیار میزان تحملپذیری برای فرهنگهای مختلف بالا است ببینید در محیط دانشگاه ما یک نمازخانه داشتیم، یک مسجد داشتیم و اگر کسی میخواست نمازخانه در اختیارش بود برای این که کسی که مسیحی بود کلیسا وجود داشت، برای آن کسی هم که اهل معبد رفتن بود معبد وجود داشت مطلبی که بسیار برای من جذاب بود بسیار برای من جذاب بود جمعهها کسی با کار نداشت؛ یعنی شما اگر غیبت میکردید کسی این غیبت را لحاظ نمیکرد چرا چون میگفتند خیل خب مسلمانها باید بروند یک سری مناسک نمازجمعه دارند میروند آنجا و برنامه برای خودشان دارند و بنابراین روز جمعه خب برای برنامهریزی مسلمانها حل کرده بودند.
و یک مسجد بامزه هم توی محله آبرن ما داریم جزئ مساجد خیلی معروف هست در استرالیا خب کسی میخواست برود و عبادت کند دستش باز بود بسیار تحولپذیریشان بالا است بسیار میخواهند که شما بروید و کار بکنید نژادپرستی در استرالیا بهشدت مورد تنبیه قرار میگیرد بهشدت محکوم است و بنابراین موضوعی است که بسیار زندگیکردن راحت میکند شما بههیچعنوان به رنگ، به دین، به قواعد مختلف اینطوری حق ندارید کار داشته باشید، حق ندارید ایراد بگیرید انتقاد کنید بهخاطر این که اینها موارد خصوصی هر نفر و باید مورد احترام قرار بگیرد بسیار استرالیا بسیار راستگو هستند و بسیار سمی هستند مطلب بسیار جالبی که ما هر جا تو خیابان قدم میزنیم محال ممکن است دو نفر از کنار هم رد بشوند و ما ایرانیها این عادت را نداریم؛
اما این در استرالیا جاافتاده کسی که میآید به شما نزدیک میشود چشمش تو چشم شما افتاد لبخند میزند جوری هم لبخند میزند قرار گذاشته است اصلاً با خودش طوری هم لبخند میزند که شما را هم به لبخند وادار کند و این جزو شخصیتشان است مطلب دیگر بگویم شما تو استرالیا نمیتوانید. هرجایی سیگار بکشید برای سیگارکشیدن محل مخصوص وجود دارد و باید حتماً توی این فاصله مثلاً صد متر باشی که سیگار بکشی بعد از آن فاصله صد متر که رد شدی سیگار کسی دستت ببیند جریمه میشوی این نکته بسیار مهمی کسی حق ندارد به بچهها به سنین پایین اصلاً سیگار بفروشد حق ندارد سیستم کاملاً کارش بسیار مشخص است تو فروشگاههایی که مواد نوشیدنی الکلی میفروشند آنها زیر یک سنی اصلاً راهشان نمیدهند که وارد آن فروشگاه بشوند همه اینها را از لحاظ تربیتی دیدند و کسی اجازه ندارد غیر از سن قانونی وارد آن فروشگاه بشود حالا چه برسد که مثلاً بخواهد مثلاً فرض کنید که مواد الکلی بخرد و از لحاظ امنیت سیدنی جزئ ایمنترین کشورهای دنیا توی بخشهای اول دنیا هست از لحاظ جرم و جنایت درش شما پلیس در آنجا نمیبینید و خودش نشاندهنده این است که امنیت بالا است.
برای ما ایرانیها اگر بخواهم نکته منفی بگویم مواردی که بسیار شخصی است دیگر از نگاه من شاید بومی استرالیا باشد همین که شما خیلی رفتوآمد بکنید خب آن سخت دیگر سخت به معنی دور دیگر و کلی باید تو راه و پرواز و اینها باشی یک نکته دیگر هم شاید در زندگی اثر داشته باشد خود سیدنی و خود کشور استرالیا در جایی واقع شده که بهاصطلاح به ما این نکته را خیلی تذکر میدادند که بهاصطلاح از طرف تابش نور خورشید طوری است که از میزان رِیت اشعه خوبی در آنجا بالا است خیلی سفارش میکردند که حتماً ضدآفتاب استفاده بکنید حتماً عینک یو وی استفاده بکنید اینها مواردی هست که خیلی سفارش میشد استرالیاییها این را هم تو لایو بعدی هم گفته بودم ناهار نمیخورند و ناهار میوهشان به جاش شام را زود میخورند به نظرم این یک خودش باعث میشود که آدم بداند یک لایو استایل سالمی دارند و البته که ما بگویم که ما چاقهایی در استرالیا دیدم که در ایران نمیبینیم.
البته این نکته فراموش نشود این از لحاظ تفاوت عرض کردم از لحاظ یک خط بهش میگویند اُبیسیت این اُبیسیتی یک بیماری هم اساساً محسوب میشود یک ربطی به لایفاستایل ندارد قطعاً ولی موارد اینطوری را هم داشتیم در کنارش این را عرض کردم لایفاستایل سالمی داشتند به این معنی نیست که آقا شما آنجا چاق اصلاً نمیبینید این معنایش این نمیشود البته توی عمومی و استرالیاییها بسیار خانواده شلوغ و پرجمعیتی دارند و استرالیاییها بسیار قوانین حمایتی برای خانمها دارند و خصوصاً اگر خانم مادر باشد دیگر یک دولت استرالیا مثل کوه پشتش است و حمایتش میکند از بچهاش مراقبت میکند خانوادهها هم بسیار پرجمعیت هستند چرا که امتیاز داده میشود امتیاز داده میشود نسبت به بچه در استرالیا و نگرششان این است که جمعیت را جوان نگهدارند بهطورکلی نکات مثبت و منفی و بعضیهایی که استرالیا به ذهنم میرسد درهرصورت.
کاظمی: چه شد بعد از پانزده سال درس و تحصیل توی استرالیا به ایران برگشتید الان به چه کاری مشغول هستید؟
دکتر: بله من البته از استرالیا برگشتم؛ چون که میخواستم برای ادامه تحصیل انگلستان بروم این یک بحث داستان و پذیرش هم گرفته بود که مثلاً phd را آنجا بخوانم دیگر همین را داشتم اصلاً تو کیفم یک phd خواندن در که کلاً در انگلستان یک اتفاق سفارت افتاد و موضوع انگلستان را کلاً منتفی شد بحثش و بنابراین بحث که اصلاً نرفتم از استرالیا با وجود این که دوست داشتم ادامه تحصیل اروپا باشم و نشد این بود که دیگر فضای استرالیا راضیام نمیکرد و بهطورکلی استرالیا که با وجود تمام امکانات برگشتم خب.
خاطر زندگی شخصی خودم بود و بهخاطر همسر و پسرم بود که پسرم داشت به دنیا میآمد و شرایط اینطوری داشت بعد هم که دیگر شرایط بهاصطلاح پدر شدم و مسئولیتهای پدر یعنی یکطوری شد که از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم تو ایران بمانم البته که این را فراموش نشود چه تو مقطع فوقلیسانس وقتی میخواستم استرالیا را ترک کنم و به بعدش اساتید من خیلی اصرار میکردند که خانوادهات را بیاور و اینجا باشید و اینها که خب حالا شرایطی بود که نشد همهمان برویم آنجا ساکن بشویم از اینطرف دیگر بگویم، نگویم زور خانممان زیاد بود و زیادتر و من هم عاشق و تسلیم و دیگر تصمیم گرفتم ایران زندگی بکنم و ادامه بدهم.
کاظمی: خب الان به چه کاری مشغول هستید؟
دکتر: در حال حاضر را خدمت شما بخواهم بگویم یک خورده نیاز به مقدمهای دارد بهطورکلی من تو آموزشم تو بخش کلی کار ما یک هُلدینگ آموزشی داریم حالا آموزش توی حوزه زبان انگلیسی و کارهای آیلتس یک بخش است ما تافل آموزش نمیدهیم به طور تخصصی زبان مکالمه زبان انگلیسی و آیلتس را کار میکنیم توکار فضای آموزشی هستیم آن که بحث زبان تو همه سنین تو بخشهای مختلف همکاران من البته دارند و خارج از بحث زبان انگلیسی یک بخش یک هُلدینگ آموزش تجارت بینالملل را پوشش میدهد.
آموزش تجارت بینالملل و دادن خدمات میدانی و خدمات کاربردی توی آن حوزه است به تجار، مدیران و صاحبان کسبوکار بهطورکلی موضوع زبانمان سایت مخصوص به خودش را دارد. تو حوزه زبان انگلیسی هم مؤسسه زبان فرزاد هست که فعالیت میکند تو بخش آنلاین هم ENGLISHFORUNI.COM را برای آموزشهای آنلاینمان خودمان داریم که توی بحثهای مختلف آموزشی هستش و بحث تولیدیمان که البته جزئ هُلدینگهای از مواردی هست که تازه به این هُلدینگ اضافه شده عمر اگر به طور تخصصی یک چیزی حدود یک سال دارد از خود سایت حدود شش ماه دارد میگذرد؛ اما از دورههایی که با طراحی و اینها بخواهیم در نظر بگیریم میشود یک سال تمرکز این بر روی حوزه تجارت بینالملل و بحثهای صادرات و آموزشهای مربوط به تجارت هست تجارت بینالملل به طور خاص مارکتینگ بینالملل تو بخواهی در کشورهای خارج از ایران در واقع فعالیت بکنی.
کاظمی: خب حالا قولش هم از شما گرفتم برای بحث لایو که چطوری انگلیسی یاد بگیریم چون میدانم شما این کار را خیلی به طور تخصصی و با عشق انجام میدهید؟ حتی دورههایتان هم دیدم خیلی جالب بود توی سایت تضمین میکنید آموزشها را آن دوره کاملتان را تضمین میکنید و ضمانت بازگشت پول هم دارید.
دکتر: ما ضمانت بازگشت وجه بدون قیدوشرط داریم بدون سؤال داریم؛ یعنی شما میآیید یک ترم را ده جلسه فرض کنید دوره میکرو جز دورههای خاصی هست که بهخاطر سیستم آموزشی ارزان هم البته نیست و بااینوجود دوستی میاید یک ترم ده جلسهای را شرکت میکند ناراضی بود از دانشجو نمیپرسیم که فقط اعلام میکند که ناراضی است صددرصد وجه را بهش برگشت میدهیم آن جزواتی که هم گفتیم و آن آموزشی هم که دادیم موارد مختلفی هم که بهش کمک کردیم هم در قبالش ادعایی نداریم صددرصد وجه را بدون پرسیدن کوچکترین سؤال جزئ ارزشهایمان هست که کسی که آمده و نتوانسته آنطور که باید ارزش برایش ایجاد کنیم صددرصد وجه را بهش برگشت میدهیم.
کاظمی: خب تو لایو بعدی در مورد این که چگونه باید زبان انگلیسی یاد بگیریم و چرا ما تو ایران زبان انگلیسی را خوب یاد نمیگیریم رو این بحثها خیلی با جزئیات بحث خواهیم کرد خیلی لطف کردید تجربیاتی را در اختیار من گذاشتید.
دکتر: زنده باشید شب خوبی داشته باشید. برای ارتباط با آقای دکتر فرساد و استفاده از دوره های تخصصی، فشرده و تضمینی آموزش زبان انگلیسی و آمادگی آزمون آیلتس آقای دکتر علی فرساد حتما توصیه می کنم. از سایت آقای دکتر بازدید بفرمائید. و برای اخذ مشاوره و تعیین سطح رایگان به آقای دکتر پیام بدهید. راه دسترسی به آقای دکتر از طریق سایت https://englishforuni.com/
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/08/تجربیات-تحصیل-زبان-انگلیسی-در-سیدنی-استرالیا.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-08-21 15:11:542022-09-16 16:50:26تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش سوم)
برای تماشا بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم و امشب باز در مورد بخش دوم تجربیات تحصیل زبان انگلیسی آقای دکتر علی فرساد میخواهیم با هم صحبت بکنیم . آقای دکتر را به لایومان اضافه بکنم تو بخش قبلی ما در مورد این که آقای دکتر چگونه از یک روستای کوچک توی خراسان جنوبی شروع نمودند به تحصیل دبیرستانشان کجا توی این راه تحصیل افتادند صحبت کردیم.
کاظمی: شبتان به خیر یک خلاصه سریع از بخش اول گفتم و به آنجا رسیدیم برای تحصیل شما تو استرالیا که وارد فرودگاه سیدنی شدید اگر نکتهای مانده از بخش قبل نکات را بفرمایید تا برویم توی بخش دوم ورود به خوابگاه تحصیل و دانشگاه و اینها؟
دکتر: متشکرم شب شما هم بخیر باشد در خدمتتان هستم بسیار خب در قسمت قبل برای تحصیل در خارج از کشور گفتیم که اولین نکته هدف هست که هدف مشخصی داشته باشیم و بر اساس هدف رشته تحصیلیمان را انتخاب بکنیم و با توجه به رشته تحصیلی کشور و دانشگاه را انتخاب میکنیم البته در انتخاب دانشگاه یک، دو نکته که خوب است دوستان بدانند ازش استفاده بکنند باید رنکینگ دانشگاه را در نظر بگیریم این که دانشگاه که میخواهیم در آن تحصیل کنیم از جزئ دانشگاههای ممتاز باشد از رنکینگ خوبی برخوردار بالایی برخوردار باشد دانشگاه عالی باشد.
خصوصاً اگر که هدف تحصیل دارید و میخواهید مجدد به داخل ایران برگردید و آنجا از شرایط ارزیابی استفاده بکنید ارزیابی مدارک تحصیلیتان استفاده بکنید حتماً میبایست کتاب ارزشیابی را از سایت دانشآموختگان حتماً دریافت بکنید و آنجا در واقع بررسی بکنید چه دانشگاههایی در رتبه ممتاز قرار گرفتند، چه دانشگاههایی در رتبه خوب قرار گرفتند و چه دانشگاههایی رتبه متوسط دارند توجه داشته باشید این که مثلاً کسی که در دانشگاه متوسط و خوب تحصیل میکند اگر در مقطع phd یا دکترا درسخوانده باشد مدرکش نخواهد شد و مدرکش یک گِرِید پایینتر و یک لِوِل پایینتر ارزیابی میشود؛ مثلاً فوقلیسانس ارزیابی میشود؛
بنابراین این نکتهای هست که بسیار مهم است اسم سایت را هم بخواهم ببرم هست grad.saorg.ir عرض شود در سایت دانشآموختگان میرویم و در کتاب ارزشیابی آن دانشگاه هدفی را که انتخاب کردیم بر اساس کشور و سال طبقهبندی دارد که سالهای مختلف این طبقهبندی فرق کرده و حتماً میبایست مطمئن بشویم از دانشگاهی که انتخاب کردیم خصوصاً اگر هدفمان برگشت به ایران باشد و ادامه همکاری با مثلاً مؤسسات و مؤسسات آموزشی دانشگاههای داخلی خب این نکاتی بود که در لایو پیش گفتیم دو تا نکته هم اضافه کردم خدمتتان و حالا میفرمایید در لایو امشب.
کاظمی: خب از تهران سوار هواپیما شدید به مقصد سیدنی استرالیا و از آنجا احساستان را بگویید؟
دکتر: آهان بله ببینید بگذارید قبل از این که موضوع هواپیما را بگویم چند تا نکته هم در مورد انتخاب پرواز بگوییم ببینید ما برای این که بخواهیم برویم آن طرف دنیا حالا استرالیا، یا آمریکا، یا کانادا میبایست که به این چند تا نکته دقت کنیم اولاً این که شما پرواز مستقیم از ایران ندارید؛ بنابراین با توجه به استاپی که خواهید داشت میتوانید یک پرواز دومی را دارید در بین راه که باید تعویض کنیم به آن پرواز این خیلی مهم است که پرواز دوم را از کجا انتخاب میکنیم؛ مثلاً اشتباهی که خود بنده کردم من از طریق امارات میخواستم بروم به استرالیا در دفعه اول خب از ایران از تهران یک پرواز دو ساعته داشتم به دُبِی و از دُبِی یک پرواز هجده ساعته داشتم به سیدنی خب حساب بفرمایید.
هجده ساعت شما روی یک صندلی اینطوری نشسته باشید و عملاً آنچنان نمیتوانید خب تکان بخورید یا مثلاً حرکتی بکنید گرچه که داخل پرواز داخل پرواز طولانی به ما جوراب واریس میدهند حتماً باید جورابهای خودمان را تعویض بکنیم دربیاوریم و آن جورابها بپوشیم؛ چون یک خورده خاصیت کشی دارد به پاها کمک میکند راحتتر است؛ اما همین پرواز را بعد که یاد گرفتم پرواز را از مالزی میرفتم؛ یعنی از اینجا میرفتم کوالالامپور از کوالالامپور یک استاپ هفت، هشت ساعت که باشد اِیرلاین به ما هتل میدهد داخل فرودگاه یک هتل را استفاده میکردم؛ مثلاً صبح میرسیدم کوالالامپور هفت شب، هشت شب پرواز داشتم این فاصله را استراحت خیلی خوب میتوانی داخل فرودگاه کوالالامپور بکنی حتی من کوالالامپور را همینطوری گشتم؛ یعنی همین فاصله بین دو پرواز از فرصت استفاده میکردم میرفتم گشت یا مثلاً پرواز تایی را انتخاب میکنی به مقصد تایلند و از آنجا دوباره مسیر نصف میشود اینطوری دیگر نیاز نیست هفده، هجده ساعت توی پرواز باشی تا این که به استرالیا برسی قطعاً برای کانادا و آمریکا هم همچین روشهایی وجود دارد در انتخاب پرواز را باید دقت کنی و انتخاب مسیر نکته دیگری که خوبه بهش توجه کنیم.
آب و هوا استرالیا چگونه است؟
آبوهوا استرالیا چون در نیمه جنوبی قرار دارد و در حال حاضر که ما در ایران تابستان داریم آنجا زمستان است حالا توجه کنید که من اصلاً این موضوع را نمیدانستم و به من گفته نشده بود یک داخل خود پرواز خب اینجا زمستان بود و برف نشسته بود لباس گرم پوشیده بودم ژاکت پوشیده بودم و ضمن این که کتوشلوار هم پوشیده بودم باز برای احتیاط پالتوم هم دستم بود که همراه با آن کیفدستیام داخل آن صندوق بالای سر هواپیما که وسایل را میگذاریم حالا وارد فرودگاه استرالیا شدم باد گرم شرجی میخورد. توی صورتم وای زمستان کو چرا اینجا اینطوری بنابراین موضوع چک کردن آبوهوا و دما موضوعی است که حتماً باید موردتوجه قرار بدهیم روی لباسمان هم تأثیر میگذارد.
البته بستگی دارد استرالیا جای سرد هم دارد جای گرم هم دارد؛ اما در خصوص سیدنی بخواهم خدمتتان عرض بکنم سیدنی اصلاً برف ندارد و یک آبوهوایی را مثل کیش شما در نظر بگیرید شبیه کیش البته آن موقع گرما شرجی بودنش مثل کیش نیست سیدنی اینجوری مثل کیش تعداد شرجی بودن ندارد؛ اما برای من هیچوقت بیشتر از یک کتی تو زمستان نپوشیدم؛ یعنی مثلاً هوا آنقدر در سیدنی سرد نبود که بخواهی ژاکت بپوشی و مثلاً چند تا همهاش بپوشی درصورتیکه ملبورن شرایط متفاوتی دارد؛ بنابراین جا به جای استرالیا را کسی بخواهد مسافرت بکند بسیار پهناور است سه برابر وسعت ایران است و میبایست آبوهوای همان منطقه را ما چک بکنیم.
بحث پوشش لباس برای دانشجو در استرالیا؟
نکته بعدی در مورد آن کد لباسی که ما انتخاب میکنیم برای پوشیدن است. ببینید من از ایران که میخواستم بروم به توصیه پدرم ایشان بسیار مسافرت خارجی رفته است و مدل لباس پوشیدن ما هم اینطوری که من خدمت شما رسیدم به همین ترتیب است بیشتر توی موارد و جلسات اینطوری ایشان بسیار توصیه کرد که حتماً کتوشلوار بپوشم لباس رسمی داشته باشیم و من با لباس رسمی آنجا که مثلاً فرودگاه دروغ چرا دبی را که رد کردم آنجا کراوات نزده بودم آنجا کراوات هم زدم و داشتم میرفتم که برسم به فرودگاه سیدنی وارد فرودگاه سیدنی که شدم؛
یعنی از پرواز که شروع کردم پیادهشدن کاملاً نگاهها روی من بود؛ یعنی اینها را قشنگ احساس میکردم که چشمها دنبال من است چرا چون من کتوشلوار پوشیده بودم لباس رسمی تابستان لباس رسمی کتوشلوار و کراوات لباس رسمی و تابستان حالا بقیه چه پوشیده بودند این را هم بگویم آنها تیشرت و شلوارک پوشیده بودند حالا خانم و آقا تیشرت و شلوارک نگاهشان این بود که این حتماً یک fbi مثلاً پلیس است لباس رسمی در یک شرایط غیررسمی بنابراین وقتی که ما یک شرایط اینطوری را و موارد پروازی را داریم حتماً لباس راحت بپوشید فرقی هم نمیکند که شما کجا میخواهید مسافرت کنید میخواهید. امارات مسافرت کنید همین نزدیک خودمان یا مثلاً پروازهای دور مووضع لباس موضوعهایی است که بهاینترتیب مهم است آبوهوا را همخدمتتان عرض کردم.
نحوه انتقال پول به استرالیا چگونه بود؟
در مورد پول خدمتتان بگویم در مورد پول آن زمانی که بنده مسافرت میکردم سوییفت باز بود و ما مشکل تحریمها را نداشتیم؛ بنابراین شما تو یک بازه بیستوچهارساعته میتوانستید پول انتقال بدهید از هر صرافی و بانکی در ایران به هر بانکی در استرالیا در آن شرایط باز وقتی اول وارد آن کشور میشوی نیاز به پول نقد داری و نیاز داری بههرحال یک مبلغی همراه ببری؛ ولی موضوع همراه بردن پول یک تجربه خیلی عالی پدرم به من دادند این بود که ایشان گفتند این یک شلوارکی یک جیبی برایش درست کن و این شلوارک را زیر شلوار خودت بپوش و تو آن جیبی که هست این مبلغ پول را بگذار این خیلی واقعاً سِیف بود واقعاً من خیالم راحت بود حالا اتفاقی که برای من افتاد.
من پول را گذاشته بودم حدود ده، پانزده هزار دلار با خودم پول داشتم آن را گذاشته بودم توی جیب آن شلوارک و توی پرواز توی گِیت امنیت پرواز فرودگاه امام تهران آن افسر این قلمبه چیه اینجا است این چیه است بعد بهش گفتم که این پول است گفت ببینم پول گفتم ببخشید من باید کمربندم را باز کنم آن شلوارک اینطوری بعد گفت خب این کنار بایست گِیت اول بود؛ یعنی گیت نیرو انتظامی بود میدانید ما داخل فرودگاه ایران دو تا گِیت داریم یکی مال نیروی انتظامی، یکی مال دوستان سپاه و توی آنجا من درآوردم و نشانش دادم گفت اُه چقدر پول با خودت داری چه خبر است گفتم که گفتم ببین من این را بهش نشان دادم گفتم دارم میروم استرالیا و پرواز به سیدنی بهخاطر این دانشجو هستم.
گفت خیر این مقدار پول تو نمیتوانی با خودت ببری حداکثر سه هزار یا اشتباه نکنم پنج هزار دلار نمیتوانی این را با خودت ببری برو فلان جا آنجا نامه پر کن کاغذ پر کن من خدایا چیکار کنم پول را باید ببرم بروم آنجا کاغذ پر کنم یک خورده آنجا کنار و ایستادم غمناک بودم با خودم فکر میکردم که چیکار باید بکنم طرف نگاه کرد دید من نمیروم آنجا کنار و ایستادم نمیروم یک خورده حتماً دلش به حال من سوخت گفت پولها را یک جا دیگر بگذار بیا برو من آنجا جای پولها را عوض کردم چون میدانستم گِیت بعدی گِیت بعدی آن گِیت امنیت پرواز سپاه دیگر خب پول را شما بین لباست بگذاری و مثلاً توی کیفت بگذاری بابت پول که بابت کاغذ که کسی بهت گیر نمیدهد مبلغش چون آنجا بالابود مورد داشت حالا اتفاقی که افتاد رفتم گذاشتم داخل کیفم رفتم گِیت سپاه را رد کردم بعد دوباره پولها را برداشتم گذاشتم داخل همان جیب امن همان گاوصندوق مخصوصی که پدر بهم داده بود این در مورد شرایط پول بود.
کاظمی: من هم تجربه مشابه دارم آقای دکتر سفر کولهپشتی رفتم هند را که داشتم میگشتم خب واقعاً خیلی به من توصیه کردند آن زمان پانزده، شانزده سال پیش بود من هم در سفر هند یک مایو زیر شلوارم پوشیده بودم پولها را آنجا گذاشته بودم دو نفر بودیم دو بخش کرده بودیم که اگر هر کداممان هم و خیلی هم به ما توصیه میکردند تو قطارهای هند از دست کسی چیزی نگیرید خب البته همهاش هم واقعیت ندارد دوستهای خوبی هم تو قطار پیدا کردیم بفرمایید.
دکتر: این در مورد موضوع پول اما موضوع پول یک داستان دیگر هم دارد وقتی شما میخواهید از ایران به کشوری مثل مالزی سفر کنید یا کشوری مثل استرالیا و آمریکا اینها سفر کنید داخل پرواز نزدیک فرودگاه که شدید؛ یعنی دیگر اَپروچ کردید نزدیک که شدید یک کارت دیگر به شما داده میشود تحت فرم عوارض تو این فرم عوارض یکی از نکاتی که وجود دارد از شما میخواهد بنویسید که چه مقدار پول همراه دارید اگر اسلحه البته در مورد آمریکا خب شرایط فرق میکند شما اسلحه میتوانید همراه داشته باشید اگر مجوز دارید میتوانید همراه داشته باشید اگر اسلحهداری بنویس اگر شما چیزی داخل احیاناً توی فروشگاه داخل پرواز خریدید باید یادداشت بشود.
داخل آن فرم مثلاً هر وسیلهای ممکن است میتواند باشد ممکنه یکی بخواهد نوشیدنی مثلاً سن ایچ بخرد برای خودش بنابراین اینجا داخل فرم آن را گزارش میکند که من این موارد را دارم این پول را دارم و یا این اسلحه سرد یا گرم را اینجا بهاصطلاح ابراز میکند موردی که پیش آمد برای من البته من این مبلغ پول را حقیقت چون دفعه اول بود خودم را به خدای مهربان سپردم و ابراز نکردم؛ ولی خب آنجا اگر من ابراز نمیکردم؛ یعنی مثلاً آنها متوجه میشدند که دارم و ابراز نکرده بودم یک مقدار مشکلساز میشود گرچه که خود کشور استرالیا کاری به شما ندارد که ابراز کنید فقط میخواهد آن جریانات پولشویی را مشخص کند یعنی میگویی من دانشجو هستم و این مبلغ پول را آوردم و میخواهم شهریه دانشگاه را پرداخت بکنم موارد حل است؛ ولی خب من آنجا بهشخصه ابراز نکردم خب کار بدی کردم دیگر میتوانست مشکلساز بشود.
یک داستان از عدم اظهار کالا همراه در مرز سنگاپور؟
کاظمی: برای من توی مرز سنگاپور مالزی همین اتفاق افتاد خیلی هم اذیت شدیم شاید ده ساعت معطل شدیم بهخاطر دیکلر (اظهار) نکرده بودیم البته چون ایرانی بودیم ما را از صف جدا کردند؛ یعنی خیلی داستان شد انگشتنگاری و فلان ولی یک موضوع چیزی همراهمان بود یک بسته سیگار پلمب بود؛ چون تو سنگاپور خیلی حساس است به این دیگر یک پاکت حتی بود این دوست من که همراهش بود من را گفتند تو برو داخل کشور برو داخل سنگاپور من شش ساعت پایین آن پلهها نشسته بودم تا این دوستم بیاد دویست دلار هم جریمه بود که این دوستم خیلی با خواهش و تمنا این دانشجو بود آن هم کارت دانشجویی و فلان و اینطرف و آن طرف راضی شدند دویست دلار جریمه نکنند.
دقت کنید استرالیا قرنطینه گیاهی دارد؟
دکتر: پس بسیار اذیت شدید بله یک نکته دیگر هم که استرالیا دارد که دانستنش خیلی لازم است این است که استرالیا قرنطینه گیاهی دارد؛ یعنی شما تو این موضوع که اگر سوغات خشکبار همراهتان است بایستی بگویید؛ مثلاً من عناب دارم من انجیر دارم اینها را من اظهار کرده بودم که من اینها را دارم نگاه هم کرد بستهبندی ولی خب دید که من برای فروش نیاورده بودم من برای مصرف خودم است اجازه داد که ببرم؛ ولی خب یکی از اتفاقاتی که بعد باز برای من افتاد یک بستهای از ایران میخواستند من را سورپرایز کنند و برام فرستادند و به من نگفتند رفت و گیر کرد و حالا باز اگر بعد بخواهی خاطرهاش را بگویم بعد خدمتتان عرض خواهم نمود؛
برای ثبت نام دانشگاه در استرالیا بای داز طریق یک ایجنت اقدام کنید؟
بنابراین در مورد پول گفتیم در مورد آن همخدمتتان عرض کردم یک نکتهای برای آپدیت برای دانشگاه خدمتتان عرض کنم کسایی که تازه میخواهند اقدام به سفر به استرالیا و علاوه بر موضوع سفر گرفتن اِدمیشن از دانشگاه، پذیرش و اینجوری باشند در حال حاضر دانشگاههای استرالیا یک اِیجِنت به ایرانیها معرفی میکنند چرا چون ایران تحریم است و بهخاطر این موضوع تحریم شما مستقیم نمیتوانید با دانشگاه و استاد وارد مذاکره بشوید و پروسه اَپلایتان دنبال نمیشود شما با دانشگاه تماس را میگیرید دانشگاه یک اِیجنِتی را معرفی میکند لینکی را به شما میدهد با توجه به آن لینک واردش میشوید یک اِیجنت مشخصی هست.
مربوط به موضوع شما ایرانیها در مورد پذیرش برای دانشگاههای استرالیا هستش این موضوعی هست که بعد از تحریم اتفاق افتاده و ما به طور مستقیم یعنی کاری که برای این انجام دادند و مستقیماً ما با دانشگاه مکاتبه میکردیم و با اساتید مکاتبه میکردند برای پذیرش الان با این میتوانم بگویم این مانع را بر سر راه داریم دیگر آن هم موردی نیست اِیجنت میاد کمک میکند به ما برای این که پروسه اَپلای سریعتر پیش برود.
یک نکته در مورد هواپیما در مسیرهای طولانی؟
بسیار خب در مورد هواپیما خدمتتان بگویم در مورد مسیر حرکت عرض کردم در مورد هواپیما ببینید شما داخل هواپیما معمولاً تو ردیف که نشستید سه تا صندلی وجود دارد یا صندلی وسط نشستید، یا ویندو سیت هستید، یا آیلسیت صندلی کنار راهرو هستید حتماً به شخصیت خودتان باید نگاه کنید وضعیتی که من اصلاً انتظار آن سفر طولانی را نداشتم و به این موضوع دقت نکردم من صندلی کنار راهرو را انتخاب کردم کنار من یک خانم و آقایی نشسته بودند این دوستان میآمدند استرالیا که از استرالیا پرواز کنند به نیوزلند و اینها زیاد رفتوآمد میکردند؛
یعنی زیاد پیادهروی میکردند تو این هواپیما یعنی میرفتند میآمدند و هر باری من مجبور بودم بلند بشوم و جا بدهم که اینها سر جایشان بنشینند و این برای من یکخرده ناخوشایند بود خصوصاً این که شما دارید از آن سرگرمی هم استفاده میکنید؛ مثلاً فیلم دارید میبینید یا موزیکی دارید گوش میکنید مسیرتان طولانی تو پرواز این موضوع نگاه به شخصیتتان بکنید ببینید اگر زیاد اهل پا شدن و رفتوآمد نیستید صندلی کنار شیشه را برای خودتان بگیرید تا این که صندلی کنار راهرو را برای خودتان بگیرید خب این در مورد هواپیما اگر زبان بلد باشید این کار را میتوانید انجام بدهید و این کار را توی قسمت چکینگ بار وقتی میخواهی کارت پرواز را بگیری باید انجام بدهید.
گرچه که در حال حاضر ما میتوانیم آنلاین هم چکینگ بکنیم حتی دو، سه روز قبل از این که بخواهیم وارد پرواز بشویم یا مدت پروازمان باشد جریان چکینگ اتفاق بیافتد و صندلی موردنظر خودمان را انتخاب بکنیم پرواز من از نظر تعداد ساعت دو ساعت تا دُبِی بود و حدوداً هجده ساعت پرواز اولی که داشتم و ناآشنا بودم از دُبِی به سیدنی پرواز بود شرایط واقعاً سختی بود؛ یعنی حوصله خودم واقعاً سر میرفت گرچه که این را عرض بکنم پروازهای طولانی یک جیره غذایی خیلی به خصوصی تنظیم شده که شما را مجبور یک وقتی نباشی هی از سرویس بهداشتی استفاده بکنی و بسیار این جریان حالا این مثلاً چیزهایی که به خوردمان میدهند خدا میداند باید یک شرایطی داشت که من یادم است تو آن پرواز من اصلاً از سرویسی استفاده نکردم با وجود این که هجده ساعت روی هوا بودیم.
احساس شما در هنگام خروج از کشور چگونه بود؟
مورد بعد در مورد احساس که فرمودید احساس موقع خروج خب من خیلی بابت این جریان رفتنم خوشحال بودم؛ یعنی تدارکی هم دیده بودم مثلاً رفته بودم موهایم را فَشِن کرده بودم میخواهم بروم استرالیا موهایم را در پوست خودم نمیگنجیدم کتوشلوار و آنکات شده کفشهای نو خلاصه سیستم کلاً یک حالت یعنی میخواستم ازدواج کنم همه چیز واقعاً نونوار بود که میرفتم خیلی خوشحال بودم؛ اما در کنار این خانواده و بهخصوص مادرم بابت این جریان ناراحت بود اشک میریخت انتظار نداشت یعنی میروم که بروم من برعکس پدرم میگفت خیر این وای نمیایستد این برود یک هفته برمیگردد این نمیماند نمیتواند دل بکند.
خلاصه تو این جریان این شکلی من تو این شرایط ایران را ترک کردم و در مجموع احساس بسیار خوشایندی داشتم ضمن این که چون به روابط یعنی دوست دارم به آدمها ارتباط بگیرم؛ مثلاً با آن دونفری که به اُکلَند میرفتند و کنارم نشسته بودند به نیوزلند میرفتم عرض کردم ما دوست صمیمی شدیم و چون روابط دوست دارم این ارتباط گرفتن را کلاً توی مسیر توی فرودگاه هم هرجایی میرسید برایم خوشایند بود این ارتباط با خارجی گرفتن هم لذتبخش بود در مورد کارهایی که بخواهم بگویم بهتر بود انجام میدادم و انجام ندادم عرض کردم مهمترینش به نظرم موضوع آبوهوا بود و موضوع پول بود که بیدقتی کردم و پول را یک جایی گذاشتم که بههرحال جلبتوجه میکرد شرایط بازرسیاش هم وجود نداشت؛ اما بقیه کارها روی انتقال مُد نیست که بخواهم بگویم و باید انجام میدادم ندادم و نباید انجام میدادم شاید جز نبایدها همان بسیار رسمی پوشیدن آنقدر نباید رسمی میپوشیدم که باعث جلبتوجه در فرودگاه سیدنی بشوم ضمن این که خب بههرحال چون این لباس آنکات شدهام که نشستی توش هجده ساعت تو هواپیما هست معذبید دیگر راحت نیستید.
کاظمی: ویزا را بفرمایید آقای دکتر ویزا مراحل گرفتنش را ویزا ورود به استرالیا اذیت شدید راحت بود
دکتر: بله توی صدور ویزا بعدازاین که شما اِدمیشن خودتان یا پذیرش خودتان را از دانشگاه گرفتید وارد سفارت میشوید و بهواسطه آن اِدمیشن هست که سفارت به شما نوبت میدهد و نوبت مصاحبهای را ترتیب میدهد برای من از من تلفنی مصاحبه کرد غیر از جریانی که توی ایران داشتم وقتی که گرفته بودم مصاحبه را سفارت استرالیا در عمان انجام میداد یک خانمی تماس گرفت خیلی هم فارس سلیسی صحبت میکرد چرا میخواهی بروی چه هدفی داری، چرا استرالیا را انتخاب کردی،
برنامهات بعد از تحصیل چیه اینطوری از من سؤال کرد و اتفاقاً توی پروسه ویزا من جزئ کسانی بودم که ویزام خیلی سریع آمد یعنی شاید حدوداً بگویم حداکثر یک ماه بیشتر نشد یا این که یک ماه کمتر موضوع ویزای من انجام شد و خیالم از بابت این که دیگر پذیرفته شدم و میتوانم مسافرت کنم کاملاً راحت بود. ویزایی که ما میگیریم ویزای student visa هست برای ویزای دانشجویی کشورهای مشترکالمنافع و اینطوری که من اطلاع دارم قبلاً تمام کشورها مشترکالمنافع کشورهایی هستند که کاملاً هستند و مربوط به مستعمره مستقیم یا غیرمستقیم انگلستان بهحساب میآیند که استرالیا یکی از این کشورهاست.
آیا دانشجو در استرالیا اجازه کار دارد؟
اینها به شما روی ویزا student viSa اجازه کار میدهند البته بیشتر از بیست ساعت هم میتوانید کار کنید؛ ولی کار سیاه باید انجام بدهید کار سیاه هم به کاری گفته میشود که چون یواشکی کار میکنید آنچنان پولی به شما داده نمیشود مالیاتی هم آن کارفرما از آن بابت این که شما را استخدام کرده موارد مالیاتی، موارد پرداختی را رعایت نمیکند و مثلاً فرض کنید یک کار ساده در استرالیا هجده دلار دستمزد داره یک کار ساده هم که خدمتتان عرض میکنم یک کاری که تخصص نمیخواهد میتواند چمن زدن باشد، میتواند تمیزکردن میز باشد، میتواند کار توی یک رستوران بهعنوان یک سرور باشد ممکنه تمیزکردن سرویسهای بهداشتی باشد تمام این کارها جزئ کارهایی هستند.
که مهارت نمیخواهند و به شما اجازه کار میدهند اگر از طریق رسمی زبانتان خوب باشد و از طریق رسمی وارد فضای کار بشوید آن هجده دلار در ساعت را به شما پرداخت میشود و آن نفر هم آن کارفرمای شما هم اعلام میکند که من این شخص را بهعنوان کارمند مجموعه خودم دارم شما از بیمه استفاده میکنید اگر خدایی ناکرده اتفاقی در محل کار برای خودتان افتاد بیمه را دارید و ازش استفاده میکنید و این نفر هم بهش تخفیفات مالیاتی تعلق میگیرد استرالیا قانونش این است هرچی کارفرما تعداد کارمندان بیشتری داشته باشد مالیات کمتری پرداخت میکند برعکس کشور ما است؛
بنابراین اگر مسیر را درست رفته باشید اینطوری اگر مسیر را نادرست رفته باشی یعنی بخواهی بیشتر از بیست ساعت کارکنی یا زبانتان خوب نباشد که مجبور بشوید کار سیاه انجام بدهید این کار سیاه انجامدادن این استثمار کردن را هم متأسفانه ایرانیهای خودمان هستند انجام میدهند؛ چون بههرحال شما زبان که بلد نیستید میروی میگردی یک ایرانی را پیدا میکنی، یک افغانستانی را پیدا میکنی با این شرایط متفاوت و اینجا به جای هجده دلار هشت دلار بهت میدهد بهازای هر ساعت خب خیلی تفاوت پرداخت داری بیمه نداری، هیچ بیمه مسئولیتی کارفرما در مقابل شما ندارد و البته که میتواند خطرساز هم باشد کمترین خطرش این است وقتی شما کار سیاه انجام میدهید اگر سیستم متوجه بشود؛ یعنی سیستم قانونی استرالیا متوجه بشود لطمه زیادی هم در پرونده شما در ادامه کارتان در کشور استرالیا بخواهی بعد ویزا بگیری و بخواهی بعدش اقامت استرالیا را بگیری یا سیتیزن بشوی این لکههای سیاهی هست که تو پرونده میماند و خب خطراتش هم شامل حالمان میشود ریسکهای فوقالعاده بالایی دارد.
کاظمی: تو فرودگاه که رفتید ویزایتان را که ارائه دادید مشکل خاصی که پیش نیامد که؟
دکتر: ببینید سؤالات مشخصی را یک شخصی توی دفتر پلیس آنجا نشسته بهش میگویند. یک سری سؤالات مشخصی را از شما میپرسد با چه هدفی آمدی، چرا آمدی استرالیا، دفعه چندمت آمدی، کجا میخواهی اقامت کنی یک سری سؤالات این تیپی از همه هم فیکس است؛ یعنی ثابت است این سؤالات و آن نفری هم که نشسته آموزشهای لازم را دیده و این سؤالات را می پرسه حالا یک وقتی یک شرایط خاصی وجود دارد توی این شرایط خاص آن فرد خاص ممکنه سؤالات بیشتری بپرسد ممکنه حتی تفتیش بدنی حتی بکند.
مثال آنها حساسیتهایی وجود داشته باشد که این کار را انجام بدهد؛ ولی به طور عمومی خب اتفاق خاصی در آنجا نمیافتد؛ یعنی همه چیز بهصورت روال و بسیار نرمال و استاندارد هست با شما مهربان، لبخند میزند انتظار هم دارد که شما هم لبخند بزنید و این در واقع نرمهای آینهای شما تا لبخند میبینید چهره خوب میبینید خواه ناخواه شما هم لبخند میزنید خیلی شما را ریلکس میکند و سؤالات را از شما بهاینترتیب میپرسد و بعد این سؤالات را می پرسه عرض کردم چرا آمدی استرالیا، کجا میخواهی بمانی و برنامهات چی هست و آیا سفر اولت است یا سفرهای دیگری داشتی اینها را میدانهها چون سفر اولی داشتی آنجا ثبت است ولی میپرسد مثلاً از لحاظ روانی ما را چک بکند ببیند آیا دستپاچه هستیم، نیستیم و بعد مهر میزند و میگوید بفرمایید خوش آمدید اقامت خوبی را برایتان آرزو میکنم و هیچ مشکل خاصی نیست و بهشخصه هم من ندیدم هیچ مشکل خاصی در استرالیا باشد.
کاظمی: گفتید دویست دلار دادید برای یک تاکسی پانزده دلاری و شما را رساند به محوطه دانشگاه و وارد کامپوس (محوطه) دانشگاه شدید آنجا دیگر چیکار کردید خوابگاه را تحویل گرفتید؟
دکتر: ببینید من دویست دلاری که از آنجا داده بودم خب قرار بود یک کسی بیاد آنجا برای ترنسفر فرودگاه و دنبالم حالا من وارد فرودگاه شدم منتظر این آدم هستم همه تابلو گرفتند اسمها روش نوشته شده من منتظر این تابلو هستم که در واقع اسمم رویش نوشته شده اسمم آنجا نیستش آنجا من مجبور شدم موبایلم را روشن کردم موبایل ایرانم را و شمارهای که به من داده بودند از همین در واقع رزرو تاکسی که این شماره میاد و راننده این است و میآید دنبالت بهش زنگ زدم حالا هی من هم به این بنده خدا زنگ میزنم آن تلفنش را جواب نمیدهد خدایا داستان چیست یک مدت گذشت تقریباً شاید زیاد منتظر ماندم.
شاید نیم ساعت به همین مدت گذشت که من نتوانستم تماس بگیرم با این راننده موردنظر و پیدایش کنم بعد از نیم ساعت، چهل دقیقه دیدم این تابلو رفت بالا و اسم من رویش است یک آقایی کتوشلوار آرد تازه از خواب پا شده است چشمهایش پفکرده است چهره، چهره ژاپنی، چینی دارد و بهمحض من گفتم کجایی عزیز، برادر این بنده خدا ژاپنی بود و از لحظهای که من بهش گفتم؛ مثلاً کجا بودی این هی برای ما خم شده بود و بهقولمعروف سکوت کرده بود و میگفت ببخشید هی هر دو قدمی وای میایستاد عذرخواهی میکرد دوباره میرفت من هم بهخاطر این که آنجا منتظر شده بودم این چمدان سنگین را دادم بهش گفتم که حالا این را ببر بعد با هم صحبت میکنیم.
حالا از دستت ناراحت هستم این هم با یک حالت بنده خدا این را میکشید حسابی نفسش درآمده بود تا این که آن ساک ما را گذاشت توی وَنش با یک وَن هم جالب است که آمده بود و توی این وَن ما دو نفر بودیم یکی من بودم یکی هم خانم چینی بود آن خانم چینی که توی وَن نشسته بود بعداً شد همکلاسیم یعنی آنجا که با هم دیگر یک سلامی گفته بودیم و اینها بعد این تو دانشگاه هم همکلاسی هم شده بودیم حالا هم اتفاقی جالبی رخ داد ایشان من را برد آنجا و آنجا هم من وارد لابی که شدم رفتم رو میز پذیرش به محضی این که اسمم را دادم و پاسپورتم را نشان دادم گفت آقا آماده بود همه چیز آماده بود یکی را با من فرستادند تا اتاقم را به من نشان بدهد و همچنان این راننده را هم ما رد نکرده بودیم.
کمپ و خوابگاه دانشجوئی در سیدنی استرالیا؟
کمپ دانشگاه سیدنی یکطوری بود که خب طبقه دوم بودیم و یک چیزی حدود ده، پانزده پله را باید میرفتیم که به آن اتاق من میرسیدیم این بنده خدا ساک سنگین را آورد و وارد اتاق شدیم آنجا به من نشان دادند اتاق کامل مال خودم بود یک اتاق دوازده متری یک تخت آن گوشه داشتیم مربوط به مقطع فردی و شخصی خودم بود کس دیگری یعنی داخل اتاق نبود اینطوری نبود که محیط خواب را ما شِیر کنیم خیر اتاق شخصاً مال خود من بود یک میز کاری داشتیم، یک میز کامپیوتری داشتیم بهاصطلاح میز کاری که گذاشته بود یک قفسه کتابی بالای آن میز کار روی دیوار تنظیم کرده بودند فیکس شده بود و یک کمد لباس آنجا داشتیم و یک یخچال هم داشتیم یک یخچال و مینی بار خیلی کوچک هم داشتیم.
داخل آن اتاقمان آنجا آن اتاق یک فضای شِیر داشت آشپزخانه بود که دو تا یخچال ساید وایساد داشت تلویزیون کنار چسبیده به آشپزخانه بهصورت ویآیپی گذاشته بودند یک حالت مینیمال شده بود که شما تلویزیون میخواستی نگاه بکنی و خود آشپزخانه هم که تجهیزات آشپزی، گاز و گاز هم آنجا برقی از برق استفاده میکنند خب ضریب خطر و آتشسوزی پایینتر است و دوازده تا اتاق در آنجا وجود داشت یک شش تا اتاق یک حمام و سرویس بهداشتی داشتند، یک شش تا اتاق هم یک حمام و سرویس بهداشتی داشتند آشپزخانه و اتاق تلویزیون حالت شِیر داشت بین این دوازده اتاق از شانس بد من آنجا البته این را واقعاً تعریف نکردم.
برای کسی شانس بد من آنجا با یک دوست از عربستان سعودی تو آن منطقه شِیر بود وجود داشت و یک سه، چهارتا هندی ما داشتیم این هندیها ببخشید اینطوری میگویم کثیف واقعاً کثیف بودند طرف فرض بفرمایید میرفت شامپو را استفاده میکرد بعد شامپو را میانداخت تو راهرو خب چیکار داری میکنی شامپو را میانداخت تو راهرو جایی که دوازده نفر آدم دارد رفتوآمد میکند حالا درحالیکه سطل آشغال کنار دستش است سطل آشغال این کنار این داستان برای هندیها بود و غذاهای پر بو به قول هندوها بودار اینها درست میکردند به به بیا ببین این یک داستان بعد یک دوست دیگر به ما اضافه شد بعد بلافاصله رفت حالا من چون از ایران آمده بودم و بابت این جریان خیلی اعتراض نکردم؛
چون حضور من در آنجا موقت بود من برای یک ماه و نیم، دو ماه آنجا را گرفته بودم؛ چون قصد تغییر محل داشتم آن همچون بهخاطر این که از ایران گرفته بودم دیگر میخواستم مطمئن باشم که جایی دارم برای رفتن اما یک دوست دیگر آمد از چین آمد اتفاقاً آن دوستی که از چین آمد مسلمان هم بود که با هم دیگر دوست هم شدیم یک آدم فوقالعاده تمیزی بود این فقط همیشه این دیگر این بنده خدا با هم غر میزدیم گفتیم آقا برای چی اینها اینطوری میکنند، اینها چرا اینطوری هستند و متأسفانه ما هیچوقت خدا این آشپزخانه را تمیز ندیدیم و من هیچوقت هم جلو تلویزیون من ننشستم.
واقعاً کثیف بود آنجا را چیپس میریختند میخوردند نان اسنکی چیزی میریختند بسیار کثیف یک دوست دیگر آنجا پیدا کردم چینی بود دو دوست چینی دیگر پیدا کردم آنها یک سیستم خاصی دارند توی سیستم خاص فکری داشتند یک رینگو همچین فکری داشت فرقهشان مذهبشان تا دلتان بخواهد اهل تقلب کاری بودند؛ مثلاً فرض کنید هروقت که میخواستند بروند؛ مثلاً لباس هم بدهم این را بگویم که ما برای نامجویی یک اتاق نامجویی داشتیم که پول میانداختیم؛ مثلاً پنج دلار میانداختیم داخل این میانداختیم،
دو دلار میانداختیم برای خشکشویی و شستشو این چینیها یک نِی درست کرده بودند سکه را میگذاشتند داخل این نِی داخل دستگاه میگذاشتند دستگاه روشن میشد و میکشیدند بیرون سیستم کاریشان بهاینترتیب یعنی این دوستانی که من تو این دو ماه با آنها سروکار داشتم و بعدازاین دو ماه هم دیگر رفتم آکس فیری و چون برای دانشگاه خیلی نزدیک بود؛ یعنی پیاده دیگر میرفتم نزدیک دانشگاه بود و آنجا عالی بود؛ یعنی خدمات از همه لحاظ عالی بود کِیف کردم لذت بردم آدمهای فوق اعاده آدمهای نیتیو فوقالعاده نیتیو و دوستهای خیلی خوبی و همچنان هم دوستان من هستند.
کاظمی: هزینههای خوابگاه د سیدنی استرالیا آن زمان چقدر بود البته سالها گذشته؛ ولی خب؟
دکتر: هزینهها فرقی نکرده واقعاً الان همین امروز که من دارم با شما صحبت میکنم دوستی برای phd میخواست اقدام کند برای دانشگاه ملبورن و دانشگاه سیدنی و هزینه که ما گرفتیم سی و پنج هزار دلار هزینه کل کورس میشد هزینهها، هزینه زندگی تقریباً هزار دلار هستش همینالان هم در ماه عرض میکنم در ماه هزار دلار هستش البته اجاره خانه را شما هفتگی پرداخت میکنید من دویست و بیست دلار اجاره هفتگی برای این اتاق و محیط شِیر و اینها پرداخت میکردم البته چیزهای دیگری هم داشت؛
مثلاً استخر داشت، زمین تنیس داشت چیزهای اینطوری داشت و این دویست دلار را برای هفته هر هفته ما اینطوری شارژ میکردند ما پرداخت میکردیم و دوهفته یکبار پرداخت میکردیم یا آخر هفته پول پرداخت کنیم دویست و بیست دلار هر دوهفته یکبار پول را پرداخت میکردیم بعد که آشنا شدم و محیط را شناختم جایی که گرفتم و ویلا بود و فِلَت بود جای بعدی که گرفتم ویلا بود و خیلی فضای سبز و درجه یک و باحالی داشت محیط خیلی عالی داشت و نزدیک بود بسیار به دانشگاه من برای محیط دوم صد و بیست دلار در هفته پرداخت میکردم و آنجا چون نظافت دورهای داشتند و خیلی کارها رو حساب و کتاب بود و هر روز هم میآمدند برای نظافت خیلی تمیز بود و کسی هم میخواست کثیف کند بعد همه چیز تمیز و درجه یک سر جای خودش قرار میگرفت.
کاظمی: ببین دانشجویی من متوجه نشدم پانسیون یا خوابگاه دانشجویی مثل خوابگاه دانشجویی ایران شش نفر، چهار نفر داخلشان یا یک فضای خانگی مثل دانشگاه تهران است که اجاره میدهند به دانشجوها؟
دکتر: بله ببینید روشهای بسیار متفاوت هستند شما میتوانید یک فِلَت داشته باشید مثل آن چیزی که من داشتم یک اتاقی داشتم تقریباً حدود پانزده متر و با امکاناتی که خدمتتان عرض کردم محیط آشپزخانه و سرویسها شِیر بود اشتراک بود بین این دوازده نفر و این یک نمونه دیگر حالت ویلا داشت ویلا حتماً همینطور که خدمتتان گفتم که پله میخورد ویلا خیر یک فضای باز سبزی جلوش داشت و باز هم اتاقی که شما استفاده میکردید میخوابیدید پرایوت مال خودتان بود شما اتاقخوابتان را هیچ موقعی با کسی شِیر نمیکنید این قانون تمام دانشگاههای درجه یکدنیاست این مدل دوم ویلاست.
کاظمی: حتی اگر کسی هم بخواهد خوایگاه را در سیدنی استرالیا نمیتواند؛ با کسی به اشتراک بگذارد؟
دکتر: مگر این که شما بهصورت خانواده بهصورت زن و شوهر یا بهصورت مثلاً دو نفر تقاضا بدهند اینطوری نیست که رندوم مثلاً دارم مقایسه میکنم خوابگاههای ایران شما خوابگاههای ایران شاید یکخرده شبیه خانه یا مثلاً سربازخانه باشه یک بیست تا تخت مثلاً گذاشتند ده تا تخت گذاشتند این ده تا تخت بههرحال تو یک محیط خواب را دارند یکی مثلاً فرض کنید خر و پف میکند خب همه استفاده میکنند از آن شرایط اما اینجا شما محیط خوابتان متعلق به خودتان است محیطتان پرایوت اتاق مال خودتان جاهای اشتراکی مثل آشپزخانه و سرویس را که البته سرویس بین خانمها و آقایان جداست.
اینها شِیر میشوند و عرض شود این مدل ویلایی مدل دیگری داریم هُم استیل را دانشگاه به شما پیشنهاد نمیدهد خود شما میروید پیدا میکنید بعضاً روی بوردهای دانشگاه یک سری تبلیغاتی را نصب میکنند مدل تبلیغاتشان هم اینطوری است که یک کاغذی را شما اینطوری میبینید کاغذ توضیح بالاش نوشته شده است ته کاغذ اینطوری برش خورده است شماره نوشته شده شما آن شماره را میکنید و میبرید بعد حالا تماس میگیرید توضیح حالا این بالا میدهد؛ مثلاً یک خانوادهای هست صبحانه را احیاناً به شما میدهد شام را احیاناً به شما میدهد استرالیاییها ناهار ندارند ناهار نمیخورند ناهارشان یک دو تا نان سبک میخورند و شام را حسابی میخورند.
شام سر شب مثلاً سر ساعت هفت را میخورند حداکثر دیگر همه شام خوردند و میگوید که آنجا من یک اتاق به شما میدهم شما تو این اتاق باز هم اتاق مال خودت است محیط خواب مال خودت است برای ناهار میآیی سر میز با آن خانواده ناهار را با تو سرو میکنند پول برق را بهصورت یک مبلغی از قبل فیکس شده میگیرند؛ چون بههرحال محاسبهاش غیرممکن است تلفن را حالا معمولاً اینطوری که دیگر شما موبایل داری و تلفن بهت نمیدهند اگر تلفن بخواهی استفاده بکنی قبلش بهت میگویند که به خارج از کشور زنگ بزنی دیگر فردا ما آن فیشش را میگیریم که پولهایی که بههرحال صحبت کردی با ایران یا با کشور خودت باید خودت پرداخت کنی و اینجا ناهار و صبحانه را برایت سرو میکنند.
این حالت هُم استیلی هست که خیلی حالت قشنگی است اگر کسی بتواند بگیرد و استفاده بکند وضعیت خیلی باحالی است بیشتر توی استرالیا چینیها این شرایط را داشتند و چینیها این آفر را میدادند و باز تأکید میکردند که من این هُم استیل را به یک چینی میخواهم بدهم؛ یعنی منی که از ایران آمده بودم یا دوست دیگری که از هند و جاهای دیگری آمده بود نمیتوانست با این چینی برود زندگی کند بیشتر شرایط اینجوری بود خود استرالیاییها نیاز مالی نداشتند و ندارند که بخواهند همچین آفرهایی بدهند بیشتر مهاجرین هستند که بههرحال میخواهند شرایط هزینهای را یک کمکی برایشان باشد و همچین آفرهایی برای هُم استی HOME STAY میدهند. در انواع و اقسام سیستمهای خوابگاهی،
کاظمی: حالا برویم سراغ خود دانشگاه وسترن سیدنی استرالیا؟
دکتر: قبل از این که وارد دانشگاه بشویم در مورد اساسکشی من یک مطلبی را خدمت شما بگویم مطلب خاصی هست مطلب جالبی من ببینید بعد از دو ماه آمدم چیکار کردم آمدم از طریق اینترنت و سایت دانشگاه آمدم این ویلا را برای خودم گرفتم که عرض کردم مبلغش هم صد و بیست دلار بود کار بدی که من کردم و نباید انجام میدادم موقع تخلیه را گذاشته بودم یک دوستم الان اینجا آمد حمیدرضا است اینجا همکلاس بودیم با همعرضم به حضور شما که حواسم را پرت کرد این حمیدرضا من آنجا یک اشتباهی که کرده بودم آمدم موقع تخلیه را گذاشته بودم عید کریسمس حالا تو این موقع من دو ماه تقریباً آبان بود که از ایران رفتم.
موقع این که مثلاً بخواهم این شیفت را بکنم از جای اول بروم جای دوم دیگر تقریباً همهجا تعطیل بود؛ بنابراین خودم را توی یک دردسری انداختم اما بازم رفتم بازم رفتم و ترنسفر کردم حالا تصور بفرمایید که من وقتی که آمده بودم یک لپتاپ داشتم، یک کیف دستی داشتم و یک حالت کوله داشتم این سه تا داشتم از اینجا که میخواستم بروم اینها شده بود پنج، شش تا یعنی قابلمه و لوازم آشپزخانه و چاقو و اینها خریده بودم اینها شده بود پنج، شش تا خدایا اینها را من چطوری ببرم حالا من مشکلم چی بود؟ مشکلم این بود که باید اینها را میبردم میرساندم به ایستگاه اتوبوس از آن جای اول و بعد از ایستگاه اتوبوس ایستگاه مترو دو ماه است.
که آمدم توی این دو ماهی که آمدم یک مقداری حس غم غربت من را تحتتأثیر قرار داده بود و یکخرده دلم برای شرایط ایران و خانواده تنگ شده بود و جالب اینکه این هم عرض کنم روز دومی که من آمدم و وارد این خوابگاه شدم با یک خانم ایرانی آشنا شدم این خانم ایرانی دیگر بریده بود و داشت برمیگشت ایران میگفت من HOME SICK شدم بدبخت شدم، فلان شدم گریه میکرد و قشنگ یک روضه حسابی برایمان خواند بعد حالا این خاطره هم تو ذهنم است دو ماه گذشته خاطره نکند من هم بزند به سرم برگردم خلاصه به هر عذاب و مکافاتی بود من میآمدم دو تا ساکم را میبردم؛ مثلاً صد متر جلوتر میگذاشتم برمیگشتم دوباره این دو، سه تا ساک دیگر را میبردم کار من این بود تا این که هر مشقت و سختی بود من خودم را رساندم ایستگاه اتوبوس،
تو ایستگاه اتوبوس خواستم به این راننده اتوبوس بگویم که صبر کن من وسایل دارم راننده اتوبوس را متوقف کرد سطح اتوبوس را قشنگ داد پایین یعنی بهموازات پیادهرو قرار گرفت خودش از پشت فرمان ببینید؛ یعنی این اتفاقاتی است که ذهن من دانشجو را نسبت به استرالیا و فرهنگش تغییر داد و باعث شد که من در آنجا ماندگار بشوم آمد چیکار کرد از پشت فرمان پیاده شد و نگاه کرد دید کدام وسیله از همه تپل طرح آن چاق تره را قشنگ انتخاب کرد سنگین هم بود برداشت و برد داخل بعد دوباره برگشت که بقیه را خیر تو را خدا من ایرانی تعارف کمکم کرد که ما وسایل را گذاشتیم داخل اتوبوس، اتوبوسهای آنجا دو مدل صندلی دارد یک مدل صندلی به محضی که شما وارد میشوید مثل یک کنار چسبیده به دیوارهها و وسط خالی است برای کسایی است که مثلاً با ویلچر میآیند، کسایی که ناتوان هستند، کسایی که احیاناً کالسکه بچه همراهشان است توی این وسط بنشینند،
و صندلیهای مسافر اتوبوس عقب قرار دارد و شمای جوان نوشته روی شیشهها برو عقب بنشین که اینجا شاید یک آدم ناتوانی یک آدم سالمندی بخواهد بنشیند راننده اتوبوس به من گفت اینجا بنشینید؛ چون وسایل زیاد داری خب جا نداری بروی روی صندلیها بنشینی توی این حالت حال وسایلت را داشته باشی وسایلت را مواظبش باشی من آنجا نشستم رسیدم بهمحض این که به مقصد رسیدم به ایستگاه رسیدم تا میخواستم بلند بشوم یکی از وسایلم را یک توریست برداشت یکی دیگر را راننده برداشتند توریست ول کن من نبود ول کن نبود کجا میخواهی بروی من آن وسایل را ببرم برات خدایا این کشور به ما گفتند اینها کافر هستند اینها مسلمان نیستند این آنقدر مهربان بود کجا میخواهی بروی من وسایلت را برایت بیاورم گفتم خیر بگذار من یک چرخ پیدا میکنم و با چرخ این وسایل خودم را میبرم گفت مطمئنی؟ گفتم بله مطمئنم.
من گشتم و یک چرخ از فروشگاه آنجا پیدا کردم و وسایل خودم را همه را گذاشتم داخل این چرخ و لپتاپم را انداختم گردنم حالا دارم تو اینجا میگردم حالتی دارد که شما پلهبرقی را میروید پایین توی آن حالت زیرزمینش یک مسیر خیلی رفته آنجا را انتخاب میکنید دوباره با پلهبرقی میروید بالا من آنجا دنبال آسانسور میگشتم؛ چون با آن وسایل نمیتوانستم پلهبرقی بروم آسانسور را پیدا نکردم و چیکار کردم رفتم با پلهبرقی این چرخ را جلو خودم گرفته بودم و خودم را محکم روی پلهبرقی که این چرخ سر نخورد یک نفری آسیب بزند خدایی ناکرده تو آن پلهبرقی آسیب بزند من آمدم آن پلهبرقی را پایین وارد قسمت آند ریال شدم چرخ دستیم را دو قدم، سه قدم حرکت کردم.
روبهجلو پلیس توجهش به من جلب شد و نگاه کرد و به سمت من حرکت کرد حالا حسی که از دیدن پلیس در ایران دارم را نمیدانم شما هم این حس را دارید یا خیر نمیدانم؛ ولی من همینالان هم دارم بله حس نامعلومی الان پلیس بیاد و به ما گیر بدهد این آمد نزدیک چرخ من رسید تق یک احترام گذاشت صبح بخیر چطوری میتوانم کمکت کنم برگشتم گفتم با منی گفت بله و چرخ جلو گفت که پشت سر من بیا رفتم و من آنجایی بود که آنِست داشتم ثابت باشم بلیت نخریدم همانطوری دیگر صاحبش با ما بود آقا پلیس با ما بود و من را برد توی پلتفرم (سکو قطار)جایی که شما پلتفرم را باید انتخاب میکردید و گفت که مسیرت کجاست من یادم است که قطار چهار بود گفتم که با پلتفرم چهار میخواهم بروم گفت.
چرا از پلهبرقی آمدی پایین و این دردسر داشت برات سخت بود با آسانسور برو و من را راهنمایی کرد به سمت آسانسور رفتیم با هم دیگر توی آسانسور آمدیم روی سکو کمک کرد وسایل را از روی چرخ گذاشتیم پایین بهش گفتم چشمت به این وسایل من باشه تا من این چرخ را برگردانم دوباره احترام گذاشت و گفت تو کنار وسایل خودت باش و من خودم چرخ را برمیگردانم روز خوبی داشته باشی این خاطره من را بیمه کرد؛ یعنی دیگر رفت و تمام شد این برخورد عالی میگوید آقا جایی که میخواهی توریستپذیر و توریست پسند باشی باید ایجاد کنی و آنها زیرساختش را با آموزش ایجاد کردند رفتم و وارد خوابگاه منطقه جدید خودم شدم آنجا هم اتفاقاً باز تعطیل بود نگهبان بهم کمک کرد پیاده آمده بود گفت خیر شما وسایل دارید رفت وسایل را آورد وسایل را همه ریختیم تو ماشین و رفتیم جایی که این اتاق من بود پیادهاش کردیم سؤالی پرسیده بودید؟
کاظمی: بخش دوممان تمام شد باز هم هنوز به تحصیل و دانشگاه بازم اگر تو پانزده دقیقه بعد میتوانید جمعش کنید یا باز هم اگر شما صلاح میدانید برویم بخش سه چون شما خیلی شیرین صحبت میکنید با تمام جزئیات خیلی جاها ممکن است انسان به دردش بخورد.
کاظمی: خیلی از سؤالهای من هنوز مانده؛ چون شما تازهوارد دانشگاه شدید و داستان هشت سالی که تو استرالیا بودید و درس خواندید اینها هم خیلی با جزئیات بحث بکنیم؛ چون خیلی مفید بود این تجربیات شما بخش به بخش مفید برای آدمها نمن این کلمه دیکلر برای خود من کلمه دیکلر هیچوقت از خاطرم نمیرود دیگر یعنی هر موقع وارد هر کشوری میشوم اول ممنوعهها و اینها را نگاه میکنم چون میدانم که همین چیز هم حساسیتزا است حالا من هم سریع یک خاطره تعریف کنم.
مرز مالزی و سنگاپور یک پاکت پلمب این از فرودگاه دبی خریداری شده بود همینطوری تو ساک مانده بود یک هفته هم تو مالزی هم تو ساک مانده بود نمیدانستیم حالا جالبیاش این بود که دوستم میگفت حالا که از جریمه گذشت کرد؛ چون دانشجو بود گفتم آقا شش ساعت آنجا چیکار میکردی میگفت عملیات امحای این یک پاکت سیگار خودش یک پروسه اداری یک تیپ آمدند و دوربین روشن کردند و امحاش کردند و از بین برند و صورتجلسه خیلی طول کشید البته بهش چایی، قهوه و کیک و اینها هم داده بودند؛
ولی من بیرون تو رطوبت نشسته بودیم اگر شما اجازه برین ما این بخش سوم را خود تحصیل توی دانشگاه که بودیم فوقلیسانس، دکترا و علاقه شما به زبان انگلیسی چون من میدانم خیلی مسلط هستید علاقه دارید تو لایو بعدی داستان خاطراتتان را دوباره تجربیاتتان را در مورد دانشگاه ادامه بدهیم و بعد باز تو لایوهای بعدی و بعدی میدانم که شما خیلی علاقهمند به بحث زبان انگلیسی علاقهمند به روشهای آموزش نقاط ضعفش رو آنها دوباره بحث خواهیم کرد شب خوبی داشته باشید
دکتر: در خدمت شما هستم؛ چون من جزئیات را میگویم فکر میکنم که شاید ممکنه بههرحال زیاد من میگویم به بنده بگویید در خدمت شما هستم.
کاظمی: یک نکته را شما در مورد استرالیا فرمودید من تکمیلش بکنم استرالیا و نیوزلند بهشدت به واردات گیاهان به کشور خیلی حساس هستن بهخاطر بحث باکتریایی قارچها اینها که حتی تخمهها، انههای سنگاپور هم همینطور است؛ یعنی رو دانهها شما نمیتوانی وارد بکنید به این راحتیها چون میدانید اینها میلیونها سال طبیعتشان با طبیعت بقیه دنیا فاصله داشته نوع حیاتوحشش و طبیعتش خیلی خاص است خیلی نگران این هستند که آسیب بزند به آن کشاورزیشان و بحث دامپروریشان یعنی من این را در تکمیل صحبتهای شما بگویم شب خوبی داشته باشید تو لایو بعدی بیشتر در مورد جزئیات تحصیل توی دانشگاه سیدنی صحبت خواهیم کرد. برای دیدن یا شنیدن سایر صحبت های من با اقای دکتر فرشاد به بخش اول و سوم صحبت ها مراجعه بفرمائید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/08/تحصیل-زبان-در-سیدنی.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-08-19 20:45:122022-09-13 21:01:10تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش دوم)
برای تماشا بخش اول صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی بخش اول صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم و امشب خوشحال هستم در خدمت شما عزیزان هستم امشب با آقای دکتر فرساد میخواهیم یک لایو خیلی خوب برویم از تحصیل زبان انگلیسی در سیدنی استرالیا من آقای دکتر را به لایومان اضافه بکنم من خیلی خوشحال هستم که آقای دکتر افتخار دادند دعوت من را پذیرفتند ایشان تا مقطع دکترا زبان انگلیسی در استرالیا پیش رفتند آقای دکتر اضافه بشوند تا من در خدمتشان باشم سلام جناب دکتر خوب هستید خیلی لطف نمودید وقت گذاشتید دعوت من را قبول کردید یک معرفی اولیه بفرمایید خواهش میکنم خودتان را معرفی بنمایید.
دکتر: خواهش میکنم بنده سید علی فرساد متولد خراسان جنوبی بیرجند هستم و حالا در خدمت شما هستم حالا بههرحال جزئیات بیشتر را اگر اجازه بدهید با سؤالوجواب و پاسخ پیش برویم.
کاظمی: همینطور هم که خدمت شما فرمودم من تو سایتم تجربیات آدمها را من مستندسازی میکنم تجربیات شاید یک سال تجربیات با سالها عمر یک آدم برابری بکند؛ یعنی اگر یک نفر بخواهد برود؛ مثلاً تو استرالیا تحصیل بکند شاید اگر یک سال بعد شما را ببیند خیلی میتواند بهش کمک بکند که یک مهاجرت تحصیلی حالا چه مهاجرت دائمی باشد چه موقت باشد.
اول خودتان را معرفی بکنید دوران تحصیلیتان چه شد اصلاً رفتید سراغ زبان انگلیسی؟
دکتر: بسیار خب البته شما فرمودید در مورد استرالیا مغز کلام را به دوستان البته ما در جریان میبودند حالا من بهصورت یک سورپرایز آمده بودم بگویم حضورتان عرض شود یک خورده مقدمه میخواهم بگویم بنده تحصیلات ابتدایی را در روستای خراشاد درس خواندم روستای خوراشاد هم در واقع جزئ روستاهای جهانی هست البته بهواسطه صنایعدستی حولهبافی و تونبافی ثبت شده در یونسکو هستش تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در آنجا خواندم و در پنج سال اول ابتدایی هم مادرم معلم من بودند حسابی هم ما را زدند؛
ولی دستشان درد نکند شاید بهخاطر همان زدنها اگر نمیبود الان این اتفاق خوب و رضایتبخش برایم نمیافتاد بعد از آن بهواسطه تحصیلات دبیرستان آمدم داخل شهر یک نکته هم بگویم علت زندگی ما در روستا بیشتر فضای کاری و شغلی پدرم بود و همینالان مشغول هستیم دخالتی داریم پدر که همچنان توکار تولید مرغ گوشتی و تخمگذار و لذا چون به محل کار و فضای کار نزدیک بود میشد که بنده و خواهرها و برادرهایم در روستا که نزدیک به فارم تولیدمان هم بود آنجا مشغول به تحصیل بودیم.
بعدازاین که وارد فضای دبیرستان میبایست میشدم و خب روستا فضای دبیرستان نداشت آمدم آزمون دادم آزمونهای مختلف تیزهوشان و نمونه دولتی و اینها و ترجیح دادم که در دبیرستان بروم مدرسه نمونه و ادامه درسم را در این دبیرستان در مدرسه نمونه بود و آنجا در واقع دیپلمم را گرفتم بعد از جریان دیپلم دو تا اتفاق خاص افتاد یکی از اتفاقات خاص زندگی من این بود که بهصورت گروهی شروع کردیم با یک سری از دوستانی که درسخوان بودند حالا هم درس میخواندیم، هم نمیخواندیم بههرحال نوجوانی و انرژی جوانی آن موقع بود و از باتوجهبه فضایی که بود با موضوع ادامه تحصیل کنکور و اینها بیشتر آشنا شدم؛
یعنی بیشتر مشتاق شدم که به هر نحوی شده وارد دانشگاه بشوم ضمن این که تو مدرسه نمونه معلمها ما را خیلی میترساندند آقا اگر دانشگاه قبول نشوید باید بروید سربازی و سربازی اِل است و فلان است اینطوری بعد دیدم که خبری نیست دیگر، خلاصه این جریان باعث شد که همه ما را بیشتر تحت یک فشاری خودمان را گذاشتیم تا برویم و درس بخوانیم وارد دانشگاه بشویم از آنجا شد که من کلاس کنکور میرفتم و کلاسهای مختلف کنکور وارد فضای کنکور شدم و از آنجا هم دانشگاه دولتی خود بیرجند را شروع کردم به خواندن و بهعنوان شروع تحصیل در فضای مقطع مدیریت کارهای کشاورزی باتوجهبه آن عقبهای که خدمت شما عرض نمودم.
سابقه شغلی که دوست داشتم به کار پدر بیشتر بهاصطلاح دخالت داشته باشم و وارد فضای تحصیلی مدیریت کارها شدم مدیریت کارهای کشاورزی، دامداری و اینها و مقطع لیسانس را در بیرجند خواندم مقطع فوقلیسانس باز جزئ آن نقاط مقطع تحصیلی که تمام شد یک کاری بر گردن ما گذاشتند که الان دیگر با وضعیت خطری دیگری هست و یکی از آن موارد این شد که باز دوباره یک فشاری گذاشتند برای تحصیل و خواندن حسابی البته خب قبول شدم برای دانشگاه فوقلیسانس اما خدا را شکر به دلایلی چون دانشگاهی که دوست داشتم نبود دیگر ادامه تحصیل دانشگاه ندادم رفتم جای شما خالی سربازی و خدا را شکر از آن بابت میگویم؛ چون اگر اتفاق رفتن من به دانشگاه شاید میافتاد ممکن بود که دیگر فکر این که ادامه تحصیل بدهم بخواهم در خارج از کشور درس بخوانم و یک محیط تحصیلی و زندگی جدیدی را تجربه کنم.
شاید واقعاً دیگر نمیآمدم و مسیر عوض میشد؛ اما باعث شد که بروم سربازی از آنجا هم به همین قصد رفتم سربازی که پاسپورت داشته باشم برای خروج از کشور در مورد انتخاب استرالیا فرمودید انتخاب استرالیا سه دلیل داشتم و به نظرم هرکسی بخواهد استرالیا را انتخاب کند این دلایل را میبایست مدنظر قرار بدهد دلیل اول این که استرالیا یک کشور اصالتاً هست یک کشور چندفرهنگی نیست ما در استرالیا احساس غربت بههیچعنوان نمیکنیم جالبه بدانید من خدمتتان عرض کنم از یک جایی میروم برای کورس زبان خب من همین کشور امارات هم تجربه کردم امارات هم یک کشور چندفرهنگی است؛ ولی فرهنگهای مختلف چون همهشان مهاجر هستند هوای همدیگر را دارند این ویژگی اول استرالیا بود دلیل اول، دلیل دوم استرالیا یک کشور کشاورز طور هست.
یک کشور غذاساز یک کشوری که وفور مواد غذایی و محصولات کشاورزی که همواره و همچنان موردعلاقه من هست و کار داخلش انجام میدهم تو بحث تجارت استرالیا تو این حوزه بسیار جذاب عمل میکند و حوزه اهمیت هست و مور سوم استرالیا به معنای واقعی دروازهای است برای نخبگان نخیر نخبگان نگوییم؛ چون وقتی میگوییم نخبگان اگر یک عده را توی جامعه کنار زدیم برای هرکسی که بخواهد وارد فضای جهانی بشود، وارد بازار جهانی، فرهنگ جهانی بشود استرالیا این دروازه است و جذاب است نقطه جذاب استرالیا این هست که میآید از پتانسیلهای ما از پتانسیلهای آدمهای دنیا استفاده میکند.
برای این که جمعیت خودش را همچنان پویا، فعال و ثروت ساز نگه دارد استرالیا نمیخواهد پیر بشود استرالیا میخواهد که کسانی که توانایی تولید ثروت دارند بیان وارد این کشور بشوند موارد آموزشی را ببینند با تیپها با لِوِلهای جهانی آشنا بشوند با زبان انگلیسی بیشتر خو بگیرند و زندگی بکنند و دروازهای باشد برای این که اول خودشان را پیشرفت بدهند و بعد استرالیا را ارتقا بدهند به یک کشوری که از زمانی که بنده در سال 2008 وارد این کشور شدم تا به امروز همچنان بالاآمده همچنان بهتر شده، همچنان پیشرفت کرده و جزئ کشورهای مدرن هست.
کاظمی: وقتی توی یک شهر، یک روستای کوچک بودید چشماندازی هم داشتی رویای هم داشتید آقای دکتر یا واقعاً؟
دکتر: بله این بسیار سؤال جذاب و جالبی هروقت این حال خودم برمیگردم به گذشته و یکوقتهایی ببینید فشار و شرایط شما را آنقدر ممکنه که توی گوشه قرار بدهد توی گوشه قراردادن اصطلاحش توی بوکس به کار میبرند میگویند حریف را تو گوشه برده و دارد میزند شما را توی گوشه قرار میدهد یادم میآید آن روزی که تو ایام بچگی خودم مثلاً میرفتیم روستا یک فضای کوهستانی دارد ما وقتی میرفتیم سر این کوهها میایستادیم تاچشم کار میکرد این کوه، پشت کوه بود همیشه با خودم این رؤیا را داشتم که پشت آن کوهها و پشت آن دشتهایی که فراتر از منطقه مابعد از کشور ما است چه خبر است یک حس کنجکاوی از همان ایام میدیدم مردمش چه شکلی هست مردم چه شکلی با هم دیگر صحبت میکنند اینها چیزهایی بود که همواره میآمد و من را کنجکاو میکرد؛
اما خط مهم فکری از کجا شکل میگیرد خط مهم فکری اینجا شکل میگیرد این چشماندازی که شما فرمودید این که در چه دستهای از یا گروهی از آدمها شما قرار بگیرید خب من بهشخصه شانس این را داشتم که وارد مدرسه نمونه شدم و مدرسه نمونه خودش از بیس آدمهایی بود که ما تو باشگاه بودیم ما توی شرایطی بودیم که همه داشتند برداشت میکردند منظورم این بود که نشتی که تو مدرسه نمونه همه داشتند درس میخواندند همه فکر پزشکی بودند،
همه فکر دانشگاههای خوب و جاهای خوب و رشتههای خوب بودند و وقتی در آن سیکل آن چرخه آدمهای فعال قرار میگیری دیگر نمیتوانی بایستی آن شرایط خودت هم که احیاناً برای خودت یک سری مانعها و بهویژه مانعهای فکری اگر بسازید آن گروهی که درش قرار گرفتید تو را به جلو هل میدهد و این خیلی در چشمانداز و آن ذهنیت تو را آن روان تو را میسازد و آنجاست که شکل میگیرد آن رؤیایی که میخواهید بهش برسید خب در دبیرستان رویای تحصیل در خارج از کشور برای من شکل گرفت و خیلی از کسهایی که با من همکلاس بودند هماکنون یا خارج از کشور زندگی و تحصیل میکند تحصیلات خارجی دارند و برگشتند در ایران دارند فعالیتهای مختلف تجاری را انجام میدهند اقتصادی.
کاظمی: خب سربازیتان تمام شد آقا چه شد یکدفعه سر از استرالیا درآوردید فرایندش را کامل برایمان توضیح بدهید؟
دکتر: بله توی ایام سربازی بود که من تصمیم گرفته بودم ادامه تحصیل را خارج از کشور برومیکدوتادوستخیلیصمیمیهمدارمآقایدکتروثوق، آقایدکترمحققیان، آقای دکتر وثوق هماکنون در سوئد هستش و دارد آنجا با درس یعنی در واقع دارد با دانشگاه همکاری میکند آقا بی دکتر معروفیان در انگلستان هستش و ایشان هم با دانشگاه حوزه علمی ما سه تا این جریان رقابت دوستانه و غیردوستانه بین ما که یکوقتهایی هم غیردوستانه و نامردی میشد دیگر مثلاً زنگ میزدیم این یک بیست میآوردیم زنگ بزن مزاحم آن بشود که نتواند درس بخواند ما بیشتر درس بخوانیم آن افکار آن زمان اما آقای دکتر معروف یان اولین کسی بود که اولین گام را برای خارج از کشور برداشت خودش توانست پذیرش بگیرد وارد انگلستان بشود.
این خودش برای من و دکتر وثوق یک انگیزه بسیار قوی بود میگوید تو رفتی چطور میشود که ما نرفتیم و باید برویم میرویم حتی آنجا کارگر میشویم ولی میرویم حالا این من در سرباز که بودم بلیت آن ایام سربازی روی تحقیقات خودم را داشتم انجام میدادم که روش رفتن به استرالیا چیه؟ با اساتید مختلف آنهایی که تخصص جراحی دارند صحبت میکردم صحبت میکردم که میخواهم بروم خارج از کشور و توی جمعبندی این چند تا گزینه جلوی پای من بود من گزینه مالزی را داشتم، گزینه انگلستان را داشتم، گزینه کشورهای اسکاندیناوی آلمان را داشتم و گزینه استرالیا را داشتم پدرم اصرار داشت هرکدام از این گزینهها هرکدام یک فاز انگیزشی داشت؛
یعنی یکطرفی میآمد پدرم اصرار داشتند که من مالزی بروم؛ چون یک دوستی داشت که به رحمت خدا رفته پسر ایشان و ایشان گفت که خب ببین وقتی که خواستی بروی وارد کوالالامپور بشوی خب یک نفری هست که بیاد فرودگاه دنبالت و این کارت را میکند، آن کارت را میکند خانه آنجا هست و میروی آنجا دو ماه تو خانه این زندگی میکنی تا خودت را پیدا بکنی و خانه بگیری و دانشگاه و بعد تماس گرفت گفت پس بگذار تماس بگیریم ببینیم که این آقا نیمای ما که تو مالزی درس میخواند چطوری داستانش زنگ زد اولین جملهای که نیما آمد گفتید؛ ولی ما در کوالالامپور چهل هزار ایرانی داریم این چهل هزار ایرانی آمدند که درس بخوانند؛ اما از این چهل هزار ایرانی کمتر کسی دغدغه درسخواندن دارد بیشتر آمدند که ایران نباشند بله آمدند اینجا که مثلاً خارج باشند و آن یک سری حرفها و جزئیات دیگر زد در مورد آن و یک متأسفانه یک بابی شده بود که یک چند تا محموله مواد مخدر هم از ایرانیها گرفتند.
یکهو داستان دیدگاه را نسبت میدهد و بعد شما صحبتهایی که این دوستمان نیما هم کرد دیگر من را از جریان مالزی بهطورقطع منصرف کرد شخص دوم به عقیده من آقای دکتر اسلامی بود ایشان هم اکنون استاد دانشگاه بیرجند، یعنی همین استرالیا درسخوانده و بسیار در مورد استرالیا نکات اساسی ایشان به من گفت نکات فوقالعاده خاص در ادامه خدمتتان عرض میکنم در مورد دانشگاه تیپ شخصیتی، روش ارائه مطالب برخورد اساتید با دانشجوها اینطور که این جریان خیلی تو استرالیا تو ذهن من خواند که کاملش را دارم و حالا در مورد انگلستان صحبت کردم انگلستان صحبت کردم؛ چون انگلستان خب یک سری موارد تبعیض نژادی هنوز هست وجود دارد آنچنان هم انگلیسیها تمایل ندارند مهاجرپذیر باشند میبینیم و داریم و موضوع آلمان هم بحث زبان آلمانی برای من مطرح بود من زبان انگلیسی را به زبان آلمانی ترجیح میدهم؛
بنابراین بهواسطه اطلاعات و تحقیقاتی که کرده بودم تصمیم گرفت که زبان انگلیسی خودم را تقویت کنم و استرالیا را انتخاب کردم و ناگفته نماند که شما وقتی که میخواهی توی مسیری قرار بگیری؛ یعنی فکری به ذهنتان میاید و تصمیم میگیرید که این فکر را عملیاتی کنید خواهناخواه آن جریانهای اطلاعاتی هم ما درش تیزتر میشویم؛ یعنی به محضی که آمدیم داخل استرالیا گوشهای من تیز میشد که این چیه، کیه چیکاره است و هی این اطلاعات درست یا نادرست در مورد این کشور در مورد مهاجرت به دستم میرسید نکتهای که اینجا میخواهم بگویم ببینید.
ما توی هر قسمتی از زندگیمان برای شروع مطالعه و تحقیقات داریم برای بازار تحقیقات بازار، برای مهاجرت تحقیقات مهاجرت موضوع بحث ما هم الان یک بحثی هستش کسایی که احیاناً این لایو را در آینده خواهند دید بحث تحقیقاتی هست منبع تحقیقاتی ما منبع گرم یا سرد هست یا شما از اینترنت و منابع کتاب و غیره استفاده میکنید یا از درک افراد اطلاعات میگیرید وقتی از افراد داری اطلاعات میگیری یا باید در شاخصه تجربه قرار بگیرند یا آن افراد باید در شاخصه مطالعه قرار بگیرند غیر از این شما کسی را وارد سامانه تحقیقاتشان خطر خطا را در تحقیقات خودتان بالا بردید خطر احساسی شدن را بالا میبردی که خودش خطا زا هست مثال عرض میکنم.
خدمت شما مثلاً نگاه پدرم به این که برو مالزی یک نگاه احساسی چون میگفت که یک حامی پشت سرش باشد که چون آنجا تو مالزی آشنا ندارد خب خوبه ببینید این یک نمونه ولی این نگاه دکتر اسلامی یک نگاه حرفهای بود؛ چون دو تا از دو ویژگی واقعاً ایشان به حق داشت هم این که تجربه کرده بود و هم این که مطالعه کرده بود در /آن زمان ولی حتماً آن منبع اطلاعاتی ما موضوع اگر وارد فضای گرم شد شما با یک شخصی صحبت کردید در یک پرسش و پاسخی داشتید دقت بکنید که یا کولهباری از تجربه باشه یا کوله برای از مطالعه و تحقیق باشد؛ بنابراین این شد که من وارد دیگر فکرم در مورد استرالیا قطعی شد و رفتم که وارد جزئیات و آن نیازمندیها و زیرساختهایی بشوم که جامعه استرالیا، کشور استرالیا، دانشگاه استرالیا از من میخواهد من بروم و در اینجا تحصیل کنم.
کاظمی: لیسانس را اصلاً فرمودید زبان انگلیسی نبود درسته؟
دکتر: بله من مدیریت کارهای کشاورزی بود و تو این حوزه بود تحصیلم.
کاظمی: بعد چه شد یکدفعه رفتید سراغ زبان انگلیسی؟
دکتر: زبان انگلیسی استارتش از آنجایی خورد که من گفتم خب حالا میخواهی بروی استرالیا آیلتس اصلاً چیه؟ یا به قول ما ایرانیها تافل کو، تافل چیه؟ گفتند؟ یک آزمونی بینالمللی هست که آن سطح دانش زبانی تو را میسنجند و در سراسر دنیا در سراسر دانشگاههای دنیا مورد اعتبار هستش من وارد باز یک تحقیقی اینجا داشتم آیا تافل را انتخاب کنم یا آیلتس را انتخاب کنم و بعد هرکدام از اینها روندش چیه؟ تماس گرفتم باز آنجا با این فضای تحقیقاتی جلوی راه من بود ابتدا من با یک دوستی من زبانآموزی را شروع کردم؛
مثلاً من بهشان گفتم ایشان گفت که خیر کار من نیست من چیزی بتوانم به تو یاد بدهم زبان عمومی هستش این را بگویم که خوبه گفتنش دارد یک آدم سی و پنج، ششساله تو آن فضا را شما در نظر بگیرید که قراره حالا مثلاً تصمیم گرفته است که زبان بخواند به همین ترتیب تحقیق که یک دوستی را پیدا کردم استادی را پیدا کردم از ایشان هم بگذارید نام ببرم از لحاظ نوعی تشکر و سپاسگزاری آقایدکترپریشانی ایشان آمد یک جزئیاتی برای من توضیح داد ببین اگر که خارج از کشور بروی نیاز به تافل یا آیلتس داری و این فضای تافل برای ایرانیها یک فضای سختی شما باید دلاری ثبتنام کنی در سایت ets ثبتنامم کنی و آیلتس برایتان راحتتر چون که آیلتس بهصورت فیزیکی دارد برگزار میشود؟
به همین مدل تمام آزمونهایی که در زندگیمان بهوفور ما دیدیم و اینجوری هستش و حالا باید تو این مسیر این مهارتهای چهارگانه زبان speaking,lisening,writing,reeding شنیداری،گفتاری، خواندن و نوشتن را باید تقویت بکنی و برسی به نمره دلخواه نمره دلخواه را از کجا بیاورم نمره دلخواه را دانشگاه به تو میدهد خب دو تا چالش خیلی مهم داشتم اول باید میرفتم سراغ دانشگاه و موضوع و فضای پذیرش گرفتن از دانشگاه که خودش آشنایی با سایتهای خارجی، زبان خارجی ارتباط گرفتن با اساتید یک مشکل از طرف دیگر این سایتها خودش زبان انگلیسی باز زبان انگلیسی بخواهم بدانم هم یک داستان دیگر بنابراین تصمیم گرفتم در ابتدای کار متوجه شدم پله اول من زبان و به هیچچیز دیگر نباید فکر کنم.
دیگر چسبیدم به موضوع زبان و حسابی خواندم نکتهای که بگویم این که ببینید میگویم حسابی خواندم تو فضای سربازی ببینید؛ مثلاً فرض بکنید از صبح که من میرفتم توی سربازی میخواندم هروقت استراحتی، کناری دفترچهای توی جیبم داشتم کلمه یاد میگرفتم میخواندم عرضم به حضور شما که توی محیط بیرون از محیط سربازی که من بهصورت خیلی سیستماتیک میخواندم زمان مشخص، برنامه مشخص حسابی میخواندم دانشگاه به من اعلام کرده بود که نمره موردنیازت نمره شش و نیم است و باید شش و نیم را از امتحان آیلتس بیاوری مورد نمره اُوِرال چرا میگویم اُوِرال آیلتس چهار تا نمره بهتان میدهد چهار تا بخش به هر نمرهای را میگویند.
بخش ری دینگ جدا، اِسپیکینگ جدا، لیسنینگ جدا، رایتینگ جدا از این یک میانگینی میگیرد نمره اُوِرال میشود این نمره اُوِرالی که شما داری حالا بین صد تا رشته دانشگاهی که تأیید میکند نمره اُوِرال چند داشته باش و شرایط نمرات به دستورت هم یعنی تو هر اِسای هم باید چند باشد برای رشتههایی که گفتاری هستند؛ یعنی شما سمینار باید بدهی باید اسپیچ بدهی و در واقع یک کنفرانسداری هستند آنجا شما باید نمره اِسپیکینگتان بالاتر باش و نمره لیسنینگتان بالاتر بباشد؛ اما برای رشتههایی که حالت تحقیقاتی ریسرچ دارد شما انجام میدهی یا تیچر ریویو دارد که شما انجام میدهید مقاله میخوانید و مقاله مینویسید و کارهای اینچنین این موارد خب چطور است اینها نمرهای به شما میگوید نمره ریدینگ و رایتینگتان بالاتر باشد در واقع بندستورها و نمرهنهایی را دانشگاه باید تأیید کند و استاد در دانشگاه و حرف تمام دانشگاه خب استاد هم آنجا اینطوری نیست که حتی از شرایط خودش استفاده کند.
من استاد دانشگاه هستم بگویم خب بگویم مجید جان، دوست ایکس بیا و الان من شدم مسئول فلان رشته و تمام خویش و قومهایم را بیاورم تو دانشگاه بگویم برو درس بخوانخیر این بهخاطر وضعیت اعتباری چون اعتبارسنجی میشوند اساتید خیلی بادقت نفرات که میخواهند باهاشان کار کنند را انتخاب میکنند مصاحبه میگیرند برنامههایشان را چک میکنند برنامه تحقیقاتشان را نگاه میکنند چقدر همخوانی داشته باشد چقدر توانایی داشته باشد استاد را متقاعد کند که من آدمی هستم که تو میخواهی، فروختن خودت باید بسیار حرفهای و درست باشد استاد متقاعد بشود و تو را بپذیرد بعد از جریان زبان من وارد این چالش شده بودم بهعنوان گام دوم که از دانشگاه توانستم پذیرش بگیرم و استادی را متقاعد کنم که میتواند با من کار کند.
کاظمی: البته توضیح بدهم الان آقایدکترفرزاد خودشان یکی از مؤسسات بسیار قوی و به نظر من تخصصی آیلتس را توی ایران دارند و حالا به موقعش به آن بحث خواهیم رسید در مورد آیلتس خیلی من با شما در مورد آیلتس کار دارم بحث یادگیری زبان بهخصوص زبان انگلیسی جامعه ما خیلی مشکل دارد؛ یعنی عملاً سالها و سالها میروند مؤسسات مختلف مردم؛ ولی بچههایشان را با هزینه هنگفت میفرستند؛ ولی خب عملاً میآید میبیند یک رابطه ساده، یک ارتباط ساده را نمیتواند برقرار بکند الان شما از بستر زبانی صفر شروع کردید به یادگیری زبان با کلمه و دوره، کلاس هیچی هم نرفتید؟
دکتر: ببینید از بستر زبانی زیر صفر من شروع کردم در سن بیست و پنج، ششسالگی یک خاطره خوب و خیلی جذاب برایتان بگویم من رفتم که تعیین سطح بدهم برای زبان انگلیسی و وارد یک مؤسسه شدم شما در نظر بگیرید یک کتابی را یک کتاب نسبتاً بزرگی را سه تا آن روز در سه ضلع این اتاق گذاشته شده است و پشت هر میزی یک نفری نشسته و کنار هرکسی که وارد آزمون تعیین سطح انجام میدهد کنار هر میز یک صندلی هست که زبانآموز، آن فراگیر، آن کسی که میخواهد تعیین سطح بشود میاید و رو آن صندلی مینشیند و تعیین سطح میشود.
من روی میز وسط اتاق آن و میز دیگر برایش مشرف بودند به من تعلق گرفت و رفتم برای تعیین سطح استاد از من پرسید که whats your name خب این را که بلد بودم و بعد پرسید که how are you من هم گفتم I fine thankyou البته اینطوری نمیگفتم یک خورده با فاز بیشتر I fine tank you and you ایشان هم برگشت گفت که thank you بعد به من گفت what are you wearing که بعد اشاره کرد به لباسش گفتم آهان یعنی چه پوشیدم گفت بله میدانستم؛ یعنی یک چیزهایی مثلاً حالیم بود حالا مثلاً از ساختار سؤال من میتوانم استفاده کنم برای این که جواب بدهم گفتم که پر، گفت sory چه؟ پِرِ دیگر چه است؟
گفتم حقیقت ما بیرجندیها به پیراهن میگوییم پِرِ این واژه را نمیتوانستم بگویم به شما گفتم پره گفتم حالا طرف فکر میکند من دارم فرانسه صحبت میکنم. مثلاً شاید بعد این اتفاق خب یک برای دوستانی که بسیار جذاب و بسیار خندهدار بود بعد همه زدند زیر خنده دوستی که آنجا تعیین سطح میکرد به من گفت که شما زبان یاد میگیری گفتم چرا من که هنوز سطح صفر و زیر صفر هستم گفت؛ چون از اشتباه کردن نمیترسی میگفت که زبان یاد میگیری بله گفت یاد میگیری؛ چون از اشتباه کردن نمیترسی از این که اشتباه کنی ترس نداری از این که قضاوت بشوی نمیترسی ناراحت نبودی که الان من به شما بخندم یا مثلاً پِرِ چه است؟ و این داستان چه است و این موضوع در واقع بیس کار یادگیری اگر ترسیدیم باختیم چرا چون ما در میدان وقتی که شروع میکنیم.
هر کاری را انجامدادن این هر میدانی میتواند باشد میدان زندگی، میدان تجارت، میدان آموزش هر میدانی میتواند باشد اصل اول اشتباه کردن و ما از اشتباهات یاد میگیریم خصوصاً زبان خارجی را که نمیتوانیم اشتباه نکنی و یاد بگیری زبان خارجی فقط و فقط بر پایه اشتباه گرفتن و فیدبک گرفتن از آن اشتباه اتفاق میافتد و فراگرفته میشود ما یک سیکلی داریم ببینید سیکل یادگیری در زبان خارجی اینطوری شما اول آموزش را میگیرید یعنی میشنوید، یعنی میبینید که به شما چه دارد گفته میشود در گام دوم استاد میبایست که از شما آن تولید را بخواهد حالا نقطه بروز را دارد حالا بروز میدهید و تا بروز ندهید.
استاد متوجه نمیشود که چند درصد از این مطالب گفته شده از قیف ذهن شما رد شده است و یاد گرفتیم تا نسازی بروز ندهی آن نمیفهمد و وقتی تو میفهمی حالا میتواند اشکال بگیرد به تو فیدبک بدهد فیدبک را که داد تو یاد میگیری اینجا است که این یادگیری برای زبان خارجی اتفاق میافتد برای زبان خارجی برای موسیقی این است بهصورت رسدتید نیست بهصورت اینتراَکتیو یعنی تعاملی باید یاد بگیرید ریاضی نیست که من بگویم دو، دو چهارتا، پنج، پنج تا بیست و پنج تا.
کاظمی: دکتر از بحث اصلیمان فاصله نگیرید من برای بحث زبان یک لایو اختصاصی و روش آموزش تو ایران و سیکل آموزش و موارد مشابه من همه را از شما خواهش میکنم یکوقت خصوصی برای من بگذارید خب وارد چه دانشگاهی شدید در استرالیا؟
دکتر: من وارد دانشگاه وسترن سیدنی یونیورسیتی سیدنی استرالیا شدم و در دو مقطع بیوتکنولوژی اصطلاح خودمان و زبان انگلیسی شروع کردم به درسخواندن و تصمیم گرفتم که دیگر زبان انگلیسی را از همین نقطه بهصورت حرفهای هم زمان با رشته بایو تک که میخواندم ادامه بدهم چرا این تصمیم را گرفتم علت تحصیل من این بود رشته بیوتکنولوژی یک جمله بگویم که دیدگاه پیدا بشود یک رشتهای است که تکنولوژی را با بایوزیست به هم دیگر پیوند میزند و کار این رشته این است که به فرایندها سرعت بدهد بازدهی را بالا ببرد و در کنار این موضوع از مواد بدون استفاده مواد ارزشمند بسازد این ایدهای است که پشت بیوتکنولوژی وجود دارد.
حالا چون این رشته، رشته بسیار به روزی هست که با تکنولوژی سروکار داریم و با بیوزیست و تلفیق اینها و روشی که اینها را تعریف بکنیم و در کنار هم دیگر بگذاریم سر و کار دارید بنابراین نیاز است که علم روز دنیا را بخوانید خودت را به روز نگهداری آخرین تحقیقات، آخرین دستاوردها، آن نقاط عطفی که اتفاق میافتد در واقع باید اینها را بدانید من با زبان آیلتسی که حتی شش و نیم بود شش و نیم دانشگاه از من میخواست احساس کردم نمیتوانم در دانشگاه آن شخصی باشم که تصمیم گرفته بودم باشم یک واقعیتی خدمت شما عرض بکنم تعریف از خود اصلاً نیست؛ چون مدارکش وجود دارد من در میان دانشجوهای استرالیایی که زبان مادریشان انگلیسی است و دانشگاه غیر استرالیایی است دانشگاه هندی که آنها هم زبان official زبان رسمیشان زبان انگلیسی است بهصورت دانشجوی برتر با نمره دیستنشن فارغالتحصیل شدم؛ بنابراین و جان هم کندم اینطوری، آنجا سیستم خاص خودش را ارد حالا نمیخواهم از یک وقتی با سؤالات با بحثتان تداخل کند؛ اما این باعث شد که من زبان انگلیسی و بایو تک را بهصورت همزمان پی بگیرم و تحصیل کنم.
کاظمی: این یک نسل جوانی هستند میخواهند راه شما را ادامه بدهند حالا هر رشتهای که علاقه دارند حالا استرالیا یا هر کشوری اصلاً اَپلای چه فرقی با اَدمیشِن دارد با ویزا چه فرقی دارد شاید همین برای خیلی از آدمها که این مسیر را رفتند خیلی ساده باشد ولی شاید یک جوان یا یک نوجوان ماها نمیدانیم اَپلای چه هست اینها را هم یک توضیح بدهید؟
دکتر: بسیار خب سه تا پله را نظر بگیرید اَپلای اَدمیشن و ویزا شما وقتی که بهصورت تحصیلی میخواهی اقدام بکنید ممکنه بهصورت کاری هم بخواهید این اتفاق برایتان بیافتد اقدام کنید در گام اول باید بگویید که من میخواهم اَپلای یعنی این اعلام میکنیم به دانشگاه یا به آن در واقع مؤسسه آموزشی که من میخواهم برای ادامه تحصیل یا به کشور برای ادامه کار میخواهم بیایم و آنجا کارم را تحصیلم را شروع کنم اینجا با مرحله اَپلای ما سروکار داریم یک سری اطلاعات اولیه میدهیم اطلاعات اولیهات میشود و نیازمندیها را یک چکلیستی را بهت میدهند زبان یکی از آنها است، نمره آیلتس یکی از آنها هست.
دیگر چه برنامه تحقیقاتی و چه چشماندازی برای تحصیل دارید بحث دیگری هست آن پلن تحصیلیات را باید ارائه بدهی در مورد خودت و این که بتوانی یک ارائه خوب داشته خودت را خوب پرزنت کنی و عرضه کردم چطور ارائه بدهی و خودت را معرفی بکنی بعد دیگری هست که باید بتوانی استاد را متقاعد کنی اینجا تو مرحله اَپلای هست وقتی که اَپلای تبدیل به اَدمیشن شد؛ یعنی دانشگاه اَدمیشن یعنی اجازه یعنی بلیت یعنی go sheri که کُپُنی که بهتان میدهند و حالا وقتی که این ادمیشن را به شما دادند؛ یعنی که پذیرش دانشگاهت اتفاق افتاده اَدمیشن میتواند کِندیشنال باشد یا قطعی باشد اگر کِندیشنال بود.
ممکنه بهواسطه این که نمره زبانت نرسیده یک کندیشانی آنجا تعریف شده باشد میگوید خب از نظر ما این میتواند بیاد اما شرطش این است که نمره زبانش را ارائه بدهد و مرحله بعدازاین اَدمیشن را میبری وقت سفارت میگیری وارد سفارتخانه میشوی و گام سوم برای ویزا در واقع اقدام میکنی و تقاضا میدهی بهاینترتیب این سه تا را پشتسرهم میگذاری.
کاظمی: چهکارهایی را دقیقاً توی اَپلای انجام بدهند خوب است حالا نیاز به این که حالا بگویم مشاوره بگیرم یا یک شرکتی برایشان انجام بدهد یا خودشان هر نفر خودش میتواند همه کارها را انجام بدهد؟
دکتر: ببینید تحقیقات گام اول و این که ما اطلاعات لازم را نسبت به هر کشوری که بهعنوان کشور هدف انتخاب کردیم و یک دانشگاه را بهعنوان دانشگاه هدف انتخاب کردیم حتماً باید این تحقیقات را انجام بدهیم حالا از اینجا دو تا اتفاق میافتد من تحقیقات را یک زمانی میتوانم فارسی انجام بدهم خب یک زمانی خیر انگلیسی و فارسی میتوانم انجام بدهم سایتهای دانشگاهها پر از اطلاعات درجه یک و وَلید هست ولید بودنش خیلی مهم یعنی یک وقتی ممکن است من 2008 تا 2016 تو این بازه شما در نظر بگیرید از 2016 به آن طرف یک سری از قوانین عوض شده موضوع کرونا خیلی از چیزها را تغییر داده اطلاعاتی که میدهم.
ممکن است اطلاعات معتبری نباشد غلط نباشد معتبر نباشد در این شرایط خاص کار نکند؛ بنابراین شما سایت هر کشور یکی از منابع اطلاعاتی بسیار مهم و سایت هر دانشگاه یکی از منابع اطلاعاتی خیلی مهم است برای اَپلای کردن اگر زبان انگلیسیتان خوب است باید سراغ اینها بورید و اگر زبان انگلیسیتان خوب نیست نیاز است که یا یک کس حرفهای شخصی که بتواند اینجا کمک صادقانه به ما بکند آن را در کنار خودمان داشته باشیم خب من که صادقانه و رسمی گفتم این که یک بازاری وجود دارد به نام بازار پول درآوردن از ناآگاهی خب بله یک نفری یک آگاهی دارد یک تجربه خاصی دارد و شما باید برای آگاهیاش بهش پول بدهید؛ اما این به این معنی نیست که دیگر برای تعطیل بودن هم از ما خیلی تعطیل هستید ببخشید این را میگویم از ما پول بگیرند این دیگر یک چیز دیگر اسمش است برای منابع اطلاعاتی درستترینش که خدمت شما عرض کردم سایت است اِمیگریشن هر کشور و سایت هر دانشگاه حالا اینجا شما اگر نتوانید سایت را بخوانید نیاز به مشاوره گرفتن همواره وجود دارد اینجا یکی از جاهایی هست.
کاظمی: آقای دکتر ذاتاً این کار بد نیست؛ ولی این که یک نفر یک دانش و یک تخصص مثلاً شرکتهایی من توی امارات دیدم تخصصی مثلاً در مورد کانادا کار میکنند با تمام دانشگاههای کانادا قرارداد دارد شرکتش شغلشان همین است قیمتشان هم عادلانه است و منطقی است؛ یعنی در ازای خدماتی که به شما میدهد یک خدمت دیگر حالا یک خدمت است خب این هزینه میگیرد؛ ولی این که چقدر این هزینه منطقی و منصفانه و عادلانه باشد خب آن باز جای بحث دارد دیگر یک مقداری از هر سازمان؟
دکتر: بله درست است یک مثالی خدمتتان عرض کنم من وقتی که خواستم از اینجا بروم و در واقع پرواز کنم ایران را ترک کنم به مقصد فرودگاه سیدنی قبلش برای من کل اطلاعات آن خوابگاه را برای من فرستاده بودند حالا من میدانستم خوابگاه کجاست و تصمیم هم گرفته بودم که خودمم بروم پدرم اصرار میکردند که خیر چون داری اول میروی و حالا ما هم یک سری نگرانیهایی داریم این کار را خودت انجام نده و درخواست کن که یک شخصی بیاید آنجا دنبالت و تو را ترانسفر کند به خوابگاهی که میخواهی بروی هزینه این نفر چند بود هزینه این نفر دویست دلار بود البته دویست دلاری که من میگویم.
حرفی که میزنم دویست هزار تومان بود در آن زمان دلار هزارتومانی دویست هزار تومان بود حالا شما در نظر بگیرید من دویست دلار دادم از فاصله فرودگاه تا خوابگاه بروم وقتی که میخواستم بیایم ایران تعطیلات بین تحصیلی داشتم بیایم ایران این کار را با یک چیزی حدود پانزده دلار، شانزده دلار انجام دادم ببینید این قسمت داستان استفاده از این موضوع بود یکی من ترس داشتم فرمایش شما یکقسمتیاش ناآگاه بودم بعدها هم که تحقیق هم میکردم دیدم هیچ تاکسی این مسیر را دویست دلار نمیرود آن آنجا آن جریان نمیخواهم بگویم سرم کلاه بگذارید نگویم نمیخواهم بگویم سرم کلاه گذاشتند؛ ولی همچنین اتفاقی بود؛ یعنی منظور من این است وگرنه این که ما همواره نیاز به مشاور داریم کسی که میگوید من نیاز به مشاور ندارم به سندروم وایزگارد مبتلا هست به سندروم عقل کل مبتلا هست در مورد این سندروم هم بسیار اطلاعات درجه یکی.
کاظمی: ببخشید من یک خاطره بسیار فوری بگویم شما وارد فرودگاه آتاتورک ببخشید فرودگاه استانبول میشوید آتاتورک که الان دیگر تمام شد وارد فرودگاه استانبول میشوی خیلی راحت خیلی گسترده است این فرودگاه جدید نمیدانم تشریف بردید خیلی بزرگ است؛ ولی شما بهراحتی با یک تحقیق ساده و با کمی دانش زبان ترکی میفهمید که طبقه منفی دو راحت نوشته است شاتل راحت سوار میشوی و بهراحتی میروی یک آدمهایی هستند یک دوستی داریم من آنجا زندگی میکردم گفتم نگاه میروی طبقه منفی دو لباسهای نارنجی اینجاش هم عکس اتوبوس دارد هیچ کاری هم نمیخواهد بکنی صد لیر بهش میدهی میگویی استانبول کارت؟
تمام و بهش میگویی که من میخواهم اتوبوس مثلاً شماره 9 را سوار بشوم انگلیسی هم بگو آنها متوجه میشوند بعد آمد در خانه گفت که من سیصد لیر کرایه تاکسی دادم گفتم سیصد لیر کرایه تاکسی دادی برای چه بعد گفت ترسیدم گفتم ولش کن یک کم دور زدم گیج شدم گفتم بابا بهت گفتم بگو شاتل چیزی نمیخواهی بگویی فقط آنها راهنماییات میکنند خب این بنده خدا بعد گفتم آقا چرا سیصد لیر دادی این که همهاش فقط صد لیر است از فرودگاه تا اینجا گفت تاکسی سوار شدم گفتم فلان آدرس آمدم اینجا از من سیصد لیر گرفت گفتم خب راننده دیده است بهبه عجب آدمی گیرش کرده است گفته بگذار سه برابر رفتوبرگشت را از بگیرم جالب است همین فکرها را میکردیم توی کوالالامپور هم برای من اتفاق افتاد یک آقای کنار دست من بود.
گفتم آنجا طبقه پایین اتوبوس هست تا شهر گفت من بیست سال است اینجا هستم من ندیدم من که همیشه با تاکسی میروم الان هم بچهها میآیند دنبالم آنجا ساکن بود بعد گفت ولش کن من میخواهم بیایم ببینم گفتم من حتی عکس دکهاش را از توی اینترنت گرفتم سایتهای گردشگری توش هست بعد از دور کردم آهان آن است که بلیت اتوبوسها را میفروشد گفت صد و بیست رینگت میگیرند تا شهر این چقدر میگیرد گفتم من با زن و بچههایم سی رینگت شد؛ یعنی صد و بیست رینگت با بیست و نه سی رینگت مثلاً ما رفتیم.
این یک مقداری به مهارت هم هست این دانش آدم بستگی دارد؛ یعنی به این که شما خیلی چیز جالبی فرمودید بحث سردوگرم که فرمودید به نظر من خیلی مهم است الان این کانال یوتیوب و وبسایت من saeidkazemi.ir هم کارش این است آقای دکتر این بحث ما خیلی ادامه دارد اگر اجازه بدهید ما توی لایو دوم مان ادامه بدهیم شبهای آینده دکتر من خیلی سؤال دارم الان شما وارد استرالیا شده با فراقت وارد خوابگاه شدید درست است خوابگاه را فقط به من بگویید از خود سفارت تأمین کردید یا خود مکاتباتی که با چیز میکردید با دانشگاه انجام دادید؟
دکتر: بله سایت دانشگاه مخصوصاً این جریان اتفاقاً آفرهایی را هم ارائه میداد؛ مثلاً شما میخواهید کدام دونگ را و بخواهی چه خانهای را بگیری ویلا بخواهی بهصورت یک ساختمان فضای باز دارد بخواهی بهصورت یک فِلَت آنجا داشته باشی احیاناً یک قسمتهایی را شِیر کنی شِیر نکنی موارد اینچنین را توی سایت دانشگاه پیدا میکردند بسته نسبت به سلیقهتان شما میخواندید انتخاب میکردید مطلب من این بود که چون پولش را نمیتوانستم پرداخت کنم نیاز به ویزاکارت داشت یا مسترکارت داشت برای پرداختش و این را از دوست دیگری کمک میگرفتم برای پرداختش وگرنه کل اطلاعات دورم آنجا در اختیار شما بود تا برای این که بهاصطلاح محل اقامتشان را انتخاب کنند.
کاظمی: شما بورسیه دانشگاه را در استرالیا گرفتید آخرین سؤال؟
دکتر: من حالت سمی فال بودم؛ یعنی هزینههای تحصیل را دانشگاه کمک میکرد هزینه زندگی را از ایران به من کمک میکردند حالا یک جریان کار کوچکی هم آنجا انجام میدادم یک بهقولمعروف پولتوجیبی هم گیرمان میآمد؛ اما اصل داستان آنطوری بود که تحصیل دانشگاه و زندگی پدر.
کاظمی: خب پس ما تا ورودی خوابگاه دانشگاه چه استرالیا سیدنی رفتید؟
دکتر: دانشگاه وسترن یونیورسیتی استرالیا، البته اگر اجازه بدهید یک خورده عقبتر برگردیم جلسه آینده من از جریان فرودگاه شروع کنم؛ چون آنجا به نظرم یک سری نکات جذابی وجود دارد.
کاظمی: هر تجربه کوچکی هم باشد مثل همین خاطره فوری که متن گفتم هر تجربهای آن دویست دلار را دیگر بنده خدا آن مردم یا آن جوان ندهد آن به درد میخورد تو لایو بعدی من خیلی لطف نمودید تشکر میکنم تو لایو بعدی هم تو بخش دوم تجربیات تحصیل زبان انگلیسی در استرالیا سیدنی با آقایدکترفرزاد خیلی وقت گذاشتید تشریف آوردید شب خوبی داشته باشید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/08/تجربیات-تحصیل-در-دانشگاه-وسترن-سیدنی-استرالیا-1.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-08-19 20:28:322022-09-12 21:46:49تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش اول)
سلام و درود به همه دوستان عزیز همراه، سعید کاظمی هستم و با دوره رایگان نود قدم آموزش کسبوکار همراه شما عزیزان هستم. همانطور که در ابتدای دوره خدمت شما گفتم. بعد از هر شش قدم، یک مرور و پرسشوپاسخ داریم. خیلی پیچیده و سخت نیست. فقط لازم است. به سؤالات پاسخ بدهید. تا مطمئن شوید. مفاهیم را یاد گرفتید. فقط لازم است. ده تا پانزده دقیقه وقت بگذارید. پس با قدم پنجاه و ششم و آزمون هتشم همراه من باشید.
برای هر درس تنها دو تا سه سؤال و در مجموع ۱۵ سؤال قراردادم. تا یک طوفان فکری در ذهن شما ایجاد گردد و مفاهیم کامل در ذهن شما ثبت گردد. وقتی ما پرسشوپاسخ را مطالعه میکنیم. ذهن ما کامل به موضوع مسلط میگردد. مخصوصاً با نوشتن موضوعات، پس با من همراه باشید تا پاسخ سؤالات قدمهای چهل و سوم تا چهل و هشتم را با هم مرور کنیم.
همه ما با باور و اشتیاق به رویاهای خودمان می رسیم. اما صبر و حوصله نیاز اصلی می باشد.
امیدوارم جوابهای قدم پنجاه و ششم و آزمون هشتم را کامل بدهید و آماده بشوید. برای ادامه قدمها در سایت سعید کاظمی و اگر علاقه دارید قدم پنجاه و پنجم را مطالعه کنید. اینجا کلیک کنید. برای رفتن به قدم پنجاهم و هفتم اینجا کلیک کنید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/questions-answers-saeidkazemi.ir_.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-08-19 20:02:042022-08-27 19:10:08قدم پنجاه و ششم و آزمون هشتم
برای شنیدن فایل صوتی قدم پنجاه و پنجم بازاریابی برای محصول خوب از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید.
قدم پنجاه و پنجم بازاریابی برای محصول خوب
سلام به همه دوستان عزیز با قدم پنجاه و پنجم در خدمت شما عزیزان جان هستم. سعید کاظمی هستم و در ادامه قدمهای رایگان آموزش کسب وکار، میخواهم بحث بازاریابی را یک مقداری جمعبندی کنم. یک سؤال ابتدا مطرح مینمایم که این که آیا ما برای یک محصول یا خدمت خوب هم نیاز به بازاریابی داریم. خیلی این سؤال را دوستان مختلفی از من میپرسند. مطمئناً شما نیاز به بازاریابی دارید. شما اگر بهترین کالای دنیا را هم دارید. من مخاطب چطور باید با این خدمت یا کالای خاص شما آشنا بشوم.
مشتری خدمت یا محصول شما را از طریق بازاریابی می خرد
مشتری با محصول یا خدمت شما از طریق بازاریابی و زیرمجموعههای بازاریابی مثل تبلیغات، فروش، بازاریابی، پروموشن، ارتباطات اجتماعی، روابطعمومی، شبکه سازی یا نتورکینگ آشنا می گردد و بعد از آن به شما اعتماد می کند. و در نهایت از شما خرید می کند. اما چطور مخاطب یا مشتری احتمالی با ما از طریق بازاریابی و زیر مجموعه های آن با ما آشنا می گردد. ما برای مخاطب یا مشتری باید ارزش ایجاد کنیم. و آن ارزش را از طریق بازاریابی به گوش مخاطب برسانیم. و در ازای بازخورد مخاطبین بر روی بهبود مستمر کالا یا خدمت خودمان کار کنیم.
از اعتماد صحبت کردم . ما در سه نقش میتوانیم برای مشتری ارزش ایجاد کنیم و در ازای آن ارزش مشتری به ما اعتماد می کند. یا ما نقش دوستش را داریم یا نقش معلمش را داریم یا ما نقش مشاورش را داریم. ما در این سه نقش می توانیم. برای مشتری ارزش ایجاد کنیم و در ازای آن مشتری خدمت یا محصول ما را می خرد.
چرا نشستید و به کسب و کار خودتان کمک نمی کنید
خیلی دلم می سوزه. وقتی می بینم. یک جوانی یک کسب و کار را در یک محل نامناسب راه اندازی کرده و وقتی از جلو کسب وکارش رد می شوم. یا با آنها هم صحبت می شوم. از آنها می پرسم. برای معرفی محصولات و خدمات خودتان چکار می کنید. بعضی ها میگویند ما محصول خیلی عالی می اوریم. مشتریان خودشان ما را به مرور زمان پیدا خواهند کرد.
عملا خیلی از جوانها هیچ برنامه خاصی برای بازاریابی ندارند. و حتی بعضی ها فکر می کنند از ویزیتوری و فروشندگی صحبت میکنم. از انها می پرسم. در طول روز چه کارهائی انجام دادی می بینم. عملا وقت خودش را ساعتها به چرخیدن در شبکه ها اجتماعی و اینترنت گذرانده، و هیچ برنامه ای برای آموزش کسب و کار و بهبود تخصص خودش و بازاریابی ندارد. وقتی بازاریابی نکرده از کجا می تواند بفهمد مشتریانش چه می خواهند. و چگونه می تواند صدای خودش را به مشتریان بالقوه برساند.
یک داستان واقعی از بازاریابی در بیزینس کوچک
بگذارید مثل همیشه یک داستان از بیزینس خودم در سایت دکونزو (فروش تخصصی لپ تاپ ) برای شما عزیزان بگویم. هشتاد درصد مشتریها که برای خرید لپتاپ به وبسایت ما مراجعه میکنند. بهجرئت به شما میگویم حداقل اطلاعات اولیه را از کانفینگ و مشخصات یک لپتاپ ندارند. واقعا نیازی هم نیست. که دانش خرید یک لپ تاپ را داشته باشند. خیلی هم طبیعی است. همانطور که من وقتی میروم مبل بخرم دانش لازم برای خرید مبل را ندارم. یا وقتی میروم تشک طبی بخرم نیازی ندارم تمام دانش تشک طبی را داشته باشم.
شاید ده درصد جامعه به معنای واقعی تخصص خرید لپتاپ را دارند و پنج درصد مردم متخصص هستند البته پاسخگویی این متخصصها خیلی سخت است. باید آنجا دیگر نقش مشاور را نمیتوانی بازی بکن، نقش معلم را نمیتوانی بازی بکنی آنجا فقط باید بیای دوست بشوی باید بیایی کنارشان قرار بگیری. همسطح آنها بشوی بعدش سؤالهای تخصصیشان را همان پنج درصد حتی بعضی جاها میگویی نمیدانم بگذار بروم بررسی بکنم بگذار بپرسم از بقیه تیم از بخش تعمیراتمان بپرسم از بچههای فنی بپرسم یا از با تجربهها بپرسم. خیلی مهم است که چطوری مشتری به شما اعتماد بکند یعنی آن ارزشی که ایجاد میکنید باید برای مشتریتان اعتمادسازی کند.
اهمیت زمان، انرژی و پول در بازاریابی
در ادامه قدمها تلاش کردم. اجزا بازاریابی را با جزئیات بیشتری خدمت شما عزیزان ارائه بدهم. باز هم تأکید میکنم. پس حتما به بقیه قدمها هم سری بزنید و از مطالب آنها بهره مند شوید. دقت کنید. از سه فرصت طلائی زمان، انرژی و پول خود باید به شدت محافظت کنید. چون هر کدام از اینها در طول مسیر کم شود. شما و کسب و کار شما را با مشکلات جدی روبرو می کند. بازاریابی خودتان را با این سه عامل مهم هماهنگ کنید.
بگذارید مثال واقعی برای شما بزنم تو سال اول ما هفتاد و پنج میلیون تومان برای سایت هزینه تبلیغات کردیم، هزینه بازاریابی کردیم خب نوع محصول ما یک محصول خیلی گرانی است حاشیه مارجین سودش خب نسبتاً قابلقبول است. اما شرکا یک ریال هم درآمد برداشت نکردیم. تمام وقت هم کار کردیم. کلی انرژی گذاشتیم تولید محتوای ویدئویی، تولید محتوای متنی و کلی هزینههایی که به فریلنسرها دادیم. برای مشاوره ،تبلیغات و بازاریابی تخصصیمان هزینه نمودیم.
اولین درآمد ما بعد از چهارده ماه به دست آمد. سایت با وجود فروش چندمیلیاردی به اولین سود رسید. اینها همهاش دلیل بر این است که صبوری کردیم. چون میدانیم بازاریابی زمان بر است حوصله و وقت میخواهد البته با کمک بازاریابی به خصوص بازاریابی دیجیتال شما خیلی زود به فروش خواهید رسید. اما نباید سریع سود را برداشت کنید. باید برای توسعه هزینه کنید. بسیاری از کسبوکارها بعد یک سال تا دو سال شروع میکند به برگشت هزینههای خودش را درآوردن و هزینههای تبلیغات ماههای بعد خودش را درآوردن. ما خیلی برنامهریزی فصلی داریم سر هر فصل هر چه سود توی سه ما گذشته کردیم ابتدا یک بخشش را بهصورت دلاری کنار میگذاریم برای تبلیغات گوگل و برای همه اینها هدفگذاری و برنامهریزی کردیم.
بازاریابی ابزاری برای سرعت رشد بیزینس
قدمهای بازاریابی که در درسهای این هفته کار کردیم. یکی از ستونهای اساسی کسبوکار است. واقعاً اگر کسی مفاهیمش بازاریابی را بلد نباشد نباید بیاید توی کسبوکار، اگر هم آمد چیزی نخواهد شد. به عبارتی رشد آنچنانی نخواهد کرد. برندش خیلی بزرگ نمیشود. شاید به ذهن شما برسد که خیلی از کاسبهای قدیمی اصول بازاریابی را بلد نیستند. اما بیزینسهای موفق دارند. درسته اما ضربالمثل داریم. پدر کاسبی می کنه پسر سود می کنه. بدون بازاریابی شما خیلی برند بزرگی نخواهید شد و سرعت رشد شما هم کم خواهد بود. هر چه علمی تر و با روشهای حرفهایتری جلو بروید. موفقتر خواهید بود. البته که خیلی از بازاریهای قدیمی، اصول بازاریابی را در دل خود و به مرور زمان یاد گرفتهاند. شما با کمک دنیای اطلاعات موجود در اینترنت میتوانید، بهتر و سریعتر خودتان را به مشتریان احتمالی برسانید.
امیدوارم قدم پنجاه و پنجم بازاریابی برای محصول خوب برای شما عزیزان مفید بوده باشد.
ممنون میشوم که از سایت و کانال یوتیوب saeed kazemi بازدید بفرمایید و این محتواها را به دوستانتان هم معرفی بفرمایید. لطفا کامنت و ارسال بازخورد را فراموش نکنید. شما فارسی زبان عزیز از هر جای دنیا در مورد هر موضوعی از مسائل کسب و کاری و بیزینسی تا زندگی تجربه دارید. یک درخواست لایو برای من ارسال کنید. یا یک ویدئو یا پادکست ۱۵ تا ۴۵ دقیقه ای برای من ارسال کنید. تا بنام خود شما و با امکان معرفی کسب وکار خودتان بر روی سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.
برای مطالعه قدم پنجاهم و چهارم اینجا کلیک کنید و برای مطالعه قدم پنجاه و ششم اینجا کلیک کنید. اگر علاقه مند هستید. که درسهای کامل آموزش کسب و کار به زبان ساده و رایگان بهره مند بشوید. اینجا کلیک کنید. روز خوبی داشته باشید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/08/بازاریابی-محصول-خوب.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-08-14 19:37:422022-08-19 20:03:02قدم پنجاه و پنجم بازاریابی برای محصول خوب
برای تماشا صحبت های من با آقای ابراهیمی در مورد هشدارهایی به خریداران ملک در قبرس شمالی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با آقای ابراهیمی، در مورد هشدارهایی به خریداران ملک در قبرس شمالی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سلام به همۀ دوستان عزیز. سعید کاظمی هستم. امروز میخواهم در مورد بحثهای کلاهبرداری و هشدارهایی که برای خرید ملک در قبرس شمالی مطرح است با آقای ابراهیمی صحبت بکنم. واقعیتش بعد از سال 2008 اتفاقاتی که در کشور امارات افتاد و به خصوص دبی بعد از آن تبی که سال 2000 تا 2008) افتاد. خیلی از مردم برای سرمایه گذاری به دبی رفتند و الان ذهنیت منفی برای مهاجرت و سرمایه گذاری در کشورهای مختلف وجود دارد. امشب با اقای ابراهیمی در مورد مشکلات و سختی های مهاجرت در قبرس شمالی صحبت خواهیم کرد.
در سلسله لایوها و صحبتهایی که با آقای ابراهیمی کردم در مورد مسائل زیادی در قبرس صحبت کردم. یکی از درخواستهای زیادی که خیلی از مخاطبها چه پیام دادند. چه ایمیل کردند چه کامنت گذاشتند از من پرسیدند بحث کلاهبرداری است. ما ایرانیها در زمینۀ خریدوفروش ملک و خودرو حتی داخل ایران هم که میخواهیم خرید بکنیم یک مقداری ترس داریم. به نظر من هم منطقی است
حالا شاید بشود به دلیل شرایطی بوده که در این سالها برای ما اتفاق افتاده. من خیلی از سؤالات دوستان را آماده کردم. من داشتم توضیح میدادم سالهای 2000 تا 2008 بهقدری بحث خرید ملک در کشور امارات در بورس قرار گرفت و سال 2008 بهخاطر بحران اقتصادی کل دنیا و به خصوص کشورهایی مثل امارات را در بر گرفت. بسیاری از پروژه های های ساختمانسازی در امارات تعطیل شد و خیلی از شرکتهای ایرانی جمع شدند. در نتیجه این ترس و نگرانی در خرید ملک وجود دارد.
آیا ایرانیها بالاترین خریداران ملک در امارات، ترکیه و قبرس هستند؟
البته ما تصور میکنیم ما ایرانیها بالاترین خریدار ملک هستیم اینطوری نیست من همین امروز داشتم آماری بود را بررسی می کردم. کشور امارات داده بود؛ مثلاً در امارات هندیها بالاترین آمار خرید ملک در امارات را دارند. در ترکیه عربستانیها بیشترین آمار خرید ملک را دارند حالا به دلیل شرایط اقتصادی حالا شرایط فرهنگی، هر دلیلی که در عربستان هست خیلی طرفدار خرید ملک در کشورهای ترکیه و شاید هم قبرس من اطلاعی آمار دقیقی از میزان بالاترین حجم خریدها را حالا از شما خواهم پرسید.
این که خرید ملک در یک کشور خارجی با چه هدفی انجام میشود خیلی باید بادقت انجام بشود. رکوپوستکنده بگویم؛ مثلاً من میشنوم یک آقا یا یک خانمی یا یک نفری در ایران میگوید: «من خسته شدم.» خسته شدی که چه؟ مثلاً همین که خسته شدی. حالا شما یک ماشین و یکخانه داری میگوید: «من این را بفروشم بروم ترکیه، امارات، مثلاً گرجستان یا هر جای دیگری ملک بخرم.» بعد یکدفعه اتفاقات گرجستان میافتد. یعنی چه؟
یکدفعه گرجستان دولت غربگرا می آید در گرجستان هر چه ملک خریدند برای ایرانیها سختگیریهای زیادی میکند. اما من یک نکته را توضیح بدهم من چون 2 سفر به گرجستان رفتم خیلی از نزدیک این موضوع را لمس کردم. خیلی وقتها مقصر خود ما ایرانیهاییم یعنی ربطی به گرجستان ندارد ربطی به امارات یا قبرس یا ترکیه ندارد.
خود ما ایرانی ها میرویم اینقدر غیرقانونی و با شرکتهای کاغذی و انواع روشها از ایران مهاجرت کرده بودند در گرجستان که دیگر از بقالی سر کوچه و نانوایی میرفتی میدیدی ایرانی هست. بعضی هایشان هم فقط از قانون 45 روز اقامت استفاده می کردند. یک خروج می زدند. ارمنستان دوباره برمی گشتند، باز دوباره 45 روز می ماندند استفاده میکردند بعضیهایشان هم یک کم زرنگتر بودند. شرکتهای صوری کاغذی داشتند. یعنی فقط شرکت ثبت میکردند.
من میخواهم برای اولین سؤال اولاً که شما این جواب قبلی من را بدهید که بالاترین حجم خرید ملک در قبرس را چه ملیتهایی دارند؟ بعد در ادامه بگویید اصلاً فرق اقامت گرفتن با خرید ملک و شهروندی آن کشور حالا میخواهد قبرس باشد یا ترکیه یا هرجایی چه فرقی میکند؟ اول آن آمار را بفرمائید و بعد هم این موضوع را توضیح بدهید.
بیشترین خریداران ملک در قبرس شمالی چه کشورهائی هستند؟
در مورد بیشترین تعداد اندیکس خریدارها میتوانم بگویم که روسها بیشترین خرید را میکنند در قبرس. روسها و اوکراینیها. ولی میتوانم بهجرئت بگویم مرحلۀ دوم و سوم دست ایرانیها هست ایرانیها هم خیلی زیاد اینجا خرید میکنند. در مورد سؤال دومتان باید بگویم که میشود تکرار کنید سؤال دومتان را؟یک توضیح بدهید منظورت میگویید؛
اینکه می گویند ایرانیها خیلی ملک در قبرس شمالی می خرند درست است و حدوداً سالیانه چند دانه ملک در قبرس شمالی می خرند؟
یعنی مثلاً 5000 تا ملک می خرند یا مثلاً سالی 200 تا میخرند این که دیگر خیلی حساب نمیشود که مثلاً بگوییم ما در قبرس 200 ملک ایرانیها خریدند بگوییم خیلی دارند ملک میخرند. حدودی آماری دارید شما؟
ببینید؛ مثلاً یکی از پروژههایی که خیلی اینجا طرفدار دارد مخصوصاً ایرانیها خیلی خوششان میآید از آن 50 هزار تا واحد بوده که همه اش فروش رفته. یک شهرک بزرگ؛ کل 50 هزار تا فروش رفته بهجرئت میتوانم بگویم از این 50 هزار تا 500 آپارتمان را ما به ایرانیها فروختیم.
آیا مردم ترکیه هم می آیند قبرس سرمایهگذاری می کنند؟ یعنی سرمایه دارهای ترک هم میآیند در قبرس شمالی سرمایهگذاری کنند؟
معمولاً آنها ترکیه زندگی میکنند برای تعطیلات آخر هفته شان میآیند اینجا.
حالا بحث اقامت و شهروندی را توضیح بدهید. یعنی تفاوتشان را بگویید؛ چون بعضی مردم فکر میکنند؛ مثلاً تبلیغات صوری است یعنی میگوید: «با خرید ملک شما صاحب مثلاً اقامت این کشور میشوید یا صاحب شهروندی این کشور میشوید» اینها فکر کنم تعریفهایش با هم فرق میکند.
من این را بهصورت کامل برایتان توضیح بدهم. اولاً شهروندی یک کشور را که شما زمانی میتوانید داشته باشید که پاسپورت آن کشور را بگیرید. قبرس به کسی پاسپورت نمی دهد مگر این که در موارد خاص آنهم ازدواج یا این که از قدیم سرمایه های خیلی زیادی کسی آورده باشد. کلی شرکت و کارمند و این چیزها در آن صورت پاسپورت میتواند بگیرد و شهروند دائم بشود. یک مورد دیگر هست با همین بحث اقامت است که ببینید شما با خرید ملک در قبرس میتوانید اقامت بگیرید.
تا زمانی که ملکتان را داشته باشید؛ یعنی اگر نفروشید و همچنان ملک را داشته باشید تا زمانی که ملک را داشته باشید اقامتتان سالیانه تمدید می شود. حالا با یک هزینۀ خیلی کم در حد 1000 لیر اینها؛ 1200، 300 لیر. یک بحث دیگر هست که اقامت دائم است. ترکها به آن میگویند کمیلیک کارت. اقامت دائم به با ارزشی پاسپورت نیست؛ ولی دیگر لازم هم نیست شما هرسال اقدام کنید دوباره مثلاً تمدیدش کنید. شما اقامت دائم را بگیرید دیگر میشوید شهروند درجه 2. ببینید باز میگویم شهروند درجه 2. نمیگویم شهروند درجه 1. شهروند درجه 1 کسی است که پاسپورت آن کشور را داشته باشد.
شرایطش هم اینگونه است که اگر شما مبلغی که سرمایهگذاری میکنید – من دقیق توضیح بدهم خدمتتان – اگر مبلغی که سرمایهگذاری میکنید بیش از 125 هزار یورو یا پوند باشد بعد از 4 سال که در این جزیره زندگی کنید یعنی 4 سال باید همین اقامت سالیانه که دارم میگویم روی ملک همه می گیرند خود من هم همینجوری اینجایم 4 سال باید این اقامت تمدید بشود و علتش هم چیست؟
اینها جزء نکته های خوب اینجا است. علتش هم این است که اینها در آن 4 سال نگاه میکنند به سوابق شما ببینند مشکلی پیش نیاوردید اگر برای جامعه مفید باشید و ضرر هم نداشته باشید بعد از 4 سال که شما مبلغی هم که سرمایهگذاری کردید بیش از 125 هزار پوند باشد میتوانید اقدام کنید برای کیملیک کارت یا همان اقامت دائم. باز هم میگویم این شامل پاسپورت نمیشود. پس قبرس شمالی به به کسی پاسپورت نمیده .
من دوست دارم تجربۀ واقعی بگویم آقای ابراهیمی عزیز! چون من خودم یک سال ترکیه بودم بعضی از هموطنهای ما خودشان نمیدانند دقیقاً میخواهند چهکار کنند فقط میگویند ما میخواهیم برویم.
بگذارید مثال واقعی بزنم یک بعد از ظهری در دفتر شرکت بودم(من در یک شرکتی کار میکردم به اسم یاشارگروپ) اینها کار بازسازی خانه، ویلا، کارخانه و هتل اینها انجام می دادند من چون تخصصم عمران بود؟
در استانبول. من خودم چند ماه در بازسازی ویلا کار کردم. خیلی هم آدمهای خوبی بودند؛ یعنی خیلی محیط کاری حرفه ای داشتند. یک روز بعدازظهر دیدم یک خانم ایرانی بچه بندر انزلی بودند آمدند در دفتر کار ما و گفت: «میخواهم مشورت کنم. می خواهم شوهرم نجار است کابینتساز است بیاییم استانبول» گفتم خیلی شغل خوبی دارد اینجا کار برایش زیاد است. ولی منابع مالیشان را که دیدم اهدافشان را که شنیدم؛ مثلاً دوتا بچه کوچک داشتند اینها را که شنیدم من واقعیت بهشان گفتم نیایید. من شاید سه چهار ساعت داشتم با آنها صحبت میکردم همکارم میگفت: «ولش کن»
میگفتم بابا من میدانم به درد این خانم نمیخورد. یک روز آمد شرکت ما بعد از دو ماه گفت: «ما آمدیم تصمیم گرفتیم آمدیم و خانۀ یکی از دوستها و فامیلهایمان در اینجا زندگی می کنیم» در شهرک خیلی خوب هم آنجا بود پیش فامیل شان بودند. بعد گفت: «برای ما خانه اجاره کنید» گفتیم واقعیت شرکت ما کار اجاره خانه و اینها انجام نمیدهد یعنی دوستم هم گفت: «نه ما کار خانه انجام نمیدهیم» چون خیلی از ایرانیها میآیند و اینجا هم بعد یک ساله اجاره اش را بدهند بعد برمیگردند. به من گفت: «کمکم کنید.» گفتم من کسی را نمیشناسم که اجاره خانه کمکت کند. رفت و یک هفته ای بعد دیدم خیلی آشفته آمد و گفت: «آره ما با یک مشاوره املاکی که میشناختمش با هم ارتباط هم داشتیم با ایشان هماهنگ کردم رفتم چندتا خانه دیدیم.
من نمیدانم عددش یادم نیست شاید، 1000 لیر هم بهشان بیعانه دادم قولنامه را هم نوشتیم. اما ما پشیمان شدیم کلاً میخواهیم برگردیم ایران. شما زنگ بزن به این بنده خدا که 1000 لیر ما را پس بده.» من هم واقعیت املاکی نبودم که بگویم تجربه داشتم گفتم باشد زنگ میزنم. این دوستمان هم تبریزی بود مشاوره املاک بود آنجا از قدیمیها هم بود خیلی از من دلخور شد خیلی هم با من تند صحبت کرد: «نه حق نداری دخالت کنی تو نمیدانم اجازه نداری دخالت کنی.» گفتم باشد حالا این بنده خدا آمده به من یک رویی زده اگر راه دارد گفت: «بابا آن املاکی قولنامه نوشته. وقتی قولنامه بنویسد دیگر هزینۀ قولنامه نویسی اش را برمیدارد. شما کنسل هم بکنید نهایتش جریمه باید بروی به صاحبخانه بدهی کنسل بشود.»
بعد من واقعیت بعد که بیشتر فکر کردم این خانم هم آمد یک کم گریه کرد من گفتم: «من روز اول به شما گفتم برای شما مناسب نیست نیایید ترکیه.» بعداً که به این موضوع فکر کردم گفتم بابا راست میگوید آن بنده خدا به من بعداً زنگ زد یک کم عذرخواهی کرد: «ببخشید من آن شب ناراحت شدم. من یک هفته است با بنزین لیتر مثلاً 7 لیر دارم این خانم را بردم 20 واحد دیده؛ مثلاً 6 روز من را علاف داشته. بعد کلاً 1000 لیر داده؛ 1000 لیر عدد قابلی نیست در ترکیه؛ عدد آنچنانی نیست.» من میگویم بعضی از این داستانهایی که همشهریهایها ، هموطن نمان تعریف میکنند. مقصر خودشان هستند.
چون دقیقاً خودشان نمیدانند برای چه مهاجرت کردند برای چه آمدند؟
توان مالیاش را نمیداند. بعد میآید میرود مثلاً یک کاری میکند شما مثلاً ایران هم بروی قولنامه بنویسی قولنامه خرید ملک یا اجاره ملک بنویسی بعد کنسلش کنی باید آن املاک هزینۀ نوشتن قولنامه اش را به شما عودت نمی دهد وقتی که گذاشته انرژی که گذاشته. میخواهم بگویم که کسی که می خواهد مهاجرت کند کسی که می خواهد برود قبرس یا میخواهد برود ترکیه یا امارات باید بداند دقیقا چه می خواهد.
مثلاً هر کسی لِوِلش فرق می کند امارات خیلی گرانقیمت است و هزینه ها وحشتناک است. دوستی برای ثبت شرکتش رفته بود امارات کلی هزینه کرده بود دو سه هفته پیش با هم صحبت می کردیم به من می گفت: «من اولش نمیدانستم کارمندهایم را نمیتوانم از ایران ببرم. کلی هزینه کردم در نهایت مجبور شدم کلاً دفتر را ببرم عمان. چون من 5 کارمند داشتم کارمندم را از ایران نمیتوانستم ببرم امارات. برای آنها نتوانستم ویزا بگیرم مجبور شدم دوباره این دو سه میلیارد هزینه را بیخیال بشوم بروم عمان. هیچکس هم مقصر نیست. دولت امارات هم میگفت در سایتش قشنگ نوشته مثلاً به ایرانیها برای نیروهای کاری من ویزا نمیدهند.» این را من همینجوری لا به لای لایو داستانهای زیادی دارم تجربه در املاک در ترکیه آنجا میآمدند به من مراجعه میکردند را میگویم.
خرید ملک از راه دور و بدون دیدن شرکت و پروژه در قبرس شمالی امکان پذیر است؟
من مثلاً تبلیغ می بینم: «شما نمیخو اهد بیایید. تلفن بزنید پول را بهحساب ما بزنید به تومان بزنید ما خودمان هم برایتان ملک را میخریم و قولنامه میکنیم.» شما این را تأیید میکنید؟
بعضی از مشتریها هستند مثال دارم میزنم طرف میخواهد خانۀ پیش خرید خریداری کند خانه اش مثلاً 4 سال دیگر آماده میشود خودش مشغول به کار است در ایران مثلاً شرکت دارد کارخانه دارد کارمند است جایی؛ نمیتواند پا شود بیایید یک هفته دوهفته اینجا؛ بعضیها هستند حالا لطف دارند به ما اعتماد میکنند بهصورت آنلاین خریداری میکنند که آن هم باز باید امضای ایشان دوباره پایین قرارداد باشد؛ یعنی ما قرارداد را میفرستیم برایشان ایشان امضا میکنند دوباره اسکن میکنند میفرستند برای ما آن موقع میشود قرارداد فاینالایز یا نهائی شده.
قرارداد خرید ملک به چه زبانی است در قبرس؟
قراردادها در قبرس به زبان انگلیسی است و گاهی هم ترکی.
مثلاً من نوعی آمدم قبرس میخواهم بخرم الان میخواهم این قرارداد را دقیق برای من ترجمه کنید من بند به بندش را مثلاً من که انگلیسی مطلعم، برای کسی که مطلع نیست بند به بندش را ترجمه میکنیم.
شما میتوانید یا خودتان مترجم جدا بگیرید برایتان ترجمه کند یا این که بچه های شرکت ما هستند که اصلاً کارشان این است که باید قرارداد را بند به بند بخوانند برای مشتری ترجمه کنند و در نهایت امضا را بگیرند.
آیا می شود از یک پیج اینستاگرام در قبرس شمالی ملک خرید؟
من واقعیت برای این لایو خیلی رفتم تحقیق کردم خیلی در پیجهای مختلف. یکسری چیزهای جالب دیدم؛ مثلاً طرف عکس یک گل گذاشته بعد اسمش یک اسم عجیب است یک اسم است اصلاً نه فامیلش است نه آدرس است نه تلفن است هیچ ندارد؛ یعنی مثلاً نه شرکت ثبت شده ای دارد بعد تبلیغ میکند. یک پیج اینستاگرام فقط دارد. حالا این نظر من است آیا واقعاً میشود آدم از یک پیج اینستاگرامی که هیچ مستندات خاصی ندارد خرید کرد. من نوعی مثلاً میخواهم قبرس خرید بکنم چه مواردی را باید مدنظر خودم قرار بدهم؟ چه چیزهایی را کنترل بکنم که گیر ( عذرخواهی میکنم این کلمه جالب هم شاید نباشد) fraud یا کلاهبرداری قرار نگیرم؟
درست است. ببینید اولاً این که این نکته را خدمت همۀ دوستان بگویم شما وقتی میخواهید ملکی را خریداری کنید اولاً که باید حتماً تحقیق کنید آن شرکتی که دارید از آن خرید میکنید شرکت ثبت شده باشد؛ یعنی دفتر داشته باشد آدرس داشته باشد و شمارۀ ثبت داشته باشد شما هم شمارۀ ثبت هر شرکتی را بخواهید میتوانید از اینترنت از وبسایت خود شرکت یا استعلام سایتهای دولتی آن کشور بگیرید و از روی شماره ثبت شما میتوانید متوجه بشوید که یک شرکتی چند سال است قدمت دارد چقدر کارکرده.
چه شرکتی تازهکار است و این که اصلاً چه شرکتی دارد شماره ثبت. این پیشنهاد من است که همۀ دوستان اگر میخواهند سرمایهگذاری کنند ابتدا این نکات را در نظر بگیرند که تحقیق کنند ببینند که وضعیت آن شرکت در چه صورت است؛ یعنی شماره ثبت دارد دیگر خدمتتان عرض کنم آدرس دفترش مشخص باشد. اینجور چیزها یک نکاتی است که باید حتماً به آن دقت کنند. حالا شما میگویید در مورد این لایو تحقیق کردید به ترتیب بپرسید من خدمتتان پاسخ میدهم.
الان من میخواهم در قبرس شمالی ملک خرید کنم چرا مستقیم نروم از آن تولیدکنندۀ اصلی، همان سازندۀ اصلی ملک مثلاً آنی که دارد برج 5000 واحدی میسازد مطمئناً مثل ترکیه دفاتر فروش دارند نمونه کار دارند من چرا از آنها مستقیم خرید نکنم؟
خود construction company ها هم املاک دارند ولی ببینید بهصورت کلی 80، 90% ملکها را برای construction company در قبرس بهجرئت میتوانم بگویم ما برایشان میفروشیم؛ یعنی با وجود این که خودشان املاک دارند و کار فروش انجام میدهند ما بیشترین فروش را برایشان انجام میدهیم و علت چیست؟ علت این است که ببینید شرکت سازنده فقط همان قیمتی که در لیست قیمت ما هست همان قیمت را به شما اعلام میکند و آن مبلغ را از شما میگیرد و دیگر بابت این که مثلاً میخواهید.
شما اقامت بگیرید یا حتی همین بحث قرارداد که فرمودید قرارداد باید ترجمه بشود شما هر چیزی را پایینش را میخواهید امضا کنید باید مطمئن باشید کاملاً بند به بندش را باید مطمئن باشید چه نوشته شده باشد. یکی از کارهای شرکت ما همین است که مسئولین شرکت کارشان این است که بیایند با شما همراهیتان کنند موقع قرارداد، کامل به شما توضیح بدهند مثل وکیلی که شما بهعنوان اگر وکیلی میگیرید مثل وکیل کاملاً تمام مراحل را به شما توضیح بدهند بعد آن موقع قرارداد را امضا کنید.
یک سؤالی که خیلی در کپشن میپرسند اول جواب بده حداقل قیمت یک ملک در قبرس چقدر است؟ یعنی حداقل باید چقدر پول بیاورد که آنجا بخواهد ملک بخرد؟
ما از اول تابستان دوتا 10% رشد قیمت داشتیم الان برای یک واحد استودیو حداقل 60، 70 هزار پوند احتیاج هست که پول لازم است. برای یک واحد یک خواب 80 هزار پوند حداقل تا 100 هزار پوند باید پول بگذارید کنار.
چگونه مطمئن باشیم. که این طرف ملک را به چندین نفر در قبرس شمالی نفروخته است؟ از کجا مطمئن بشود که این سند آنجا مثلاً اداره ثبتی دارد؟ اداره ثبتاسناد و املاک دارد؟
من در لایوهای قبلی همخدمتتان توضیح دادم یک 0.5% هست که اولی که قرارداد را میبندی آن 0.5% پرداخت میشود آن 0.5% همان هزینه ای است که در واقع به دولت اینجا پرداخت میشود که چه؟ کد رهگیری را بگیریم همان کد رهگیری که مثل در ایران سندهای تکبرگ را شما میتوانید استعلام بگیرید کد رهگیریشان را بگیرید. دقیقاً اینجا هم کد رهگیری به شما میدهند که شما میتوانید آن ملک را استعلام بگیرید؛ ولی یک نکته ای را من خدمتتان بگویم ما تمام قراردادهایمان فروشهایمان از طریق خود شرکتهای سازنده انجام میشود شرکتهای سازندهای هم که اینجا هستند.
اصلاً قابلمقایسه با شرکتهای سازنده ای که حالا بهصورت جزء در ایران کار میکنند نیستند که حالا چون اینها همه مثلاً چه جوری خدمتتان عرض کنم یک ابرشرکت یا هلدینگ بزرگ هستند. بیست تا بیزینس مختلف دارند ده تا ریزورت اینجا دارد میسازد ده تا پرتغال دارد میسازد ده تا انگلیس دارد میسازد ده تا کانادا دارد. یعنی همهجا پروژه دارند و شرکتهای بزرگی هستند. ما هم تمام قراردادهایمان از طریق خود construction company ها جلو میبریم؛ یعنی آن فرم قراردادی که به شما داده میشود از طرف خود construction company است.
در نتیجه با گرفتن کد رهگیری میتوانید مطمئن بشوید خیالتان راحت بشود که اوکی مثلاً به کس دیگری فروخته نشده این ملک؛ ولی اگر دارید از دست میخرید حتماً این نکات لازم را رعایت کنید حتماً کد رهگیریاش را پیگیری کنید یا اگر دارید از شرکتی خریداری میکنید به شما آفرهایی میدهند شما باید این نکته را در نظر داشته باشید که آن آفرها باید قابلیت مکتوب شدن داشته باشد؛ یعنی اگر بنده سام ابراهیمی به شما یکسری آفر میدهم میگویم شما با خرید ملک این و این و این را میتوانید از من بگیرید باید کلیه آفرها را مکتوب با قرارداد امضا شده تقدیم شما کند.
مثلاً من یک آفر دیدم در همین تبلیغات زیادی که رفتم بررسی کردم مثلاً نوشته بود یک ماشین بنز هم به خریدار میدهیم. مبله کامل فول فرنیش هم به شما میدهیم؛ من نمیدانم مثلاً شما میگویی 60 هزار پوند حدوداً مثلاً 2 میلیارد 300، 400 میلیون تومان میشود حالا با هزینه های 0.5% و مالیات و فلان و اینها من میگویم 2.5 میلیارد. چه جوری با 2.5 میلیارد هم ماشین به من میدهید هم خانه و هم مبلمان؟
دقت کنید به فروشنده بگویید شما این بنزی که گفتی میدهی را مکتوب کن بگذار پای قرارداد به من بده. آن موقع مشخص میشود آن طرفی که دارد به شما آفر میدهد آیا واقعاً شرکت است؟ حرفش سند هست یا نیست؟ میتواند پایینش را امضا کند یا نه؟
الان این آفر هم داد و قرارداد هم بست قرار است 4 سال بعد به من ملک تحویل داده بشود تعهداتش و فول فرنیش را قرار است 4 سال بعد به تعهداتش عمل کند. متوجه منظورم میشوی؟
درسته ببینید آفرها معمولاً از طرف یکسری دلال دارد اتفاق میافتد این بحث آفرها؛ یعنی کار تخصصی ملک انجام نمی دهند کار دلالی دارند انجام میدهند؛ یعنی حتی بعضی از آن واحدهایی هم که میگویید؛ مثلاً ممکن است یکبار خریداری شده اینها دارند مجدد از دست میفروشند به کس دیگری.
عرف استاندارد آفر در قبرس شمالی چیست؟ مثلاً با خرید یک ملک مثلاً 2.5 میلیارد چه آفری دارد؟ در ایران الان در هر شهری بروید دیگر 2.5 میلیارد یک ملک معمولی است دیگر؛ خیلی چیز هنگفتی نیست که بخواهند رویش آفر هم به آدم بدهند.
بله ببینید آفرهایی که شرکت ما میدهد به دوستان سه روز اقامت رایگان است درصورتیکه خریدشان را صددرصد کنند یک هفته است و این که اگر پیشخرید کنند؛ مثلاً سه سال دو سال یک سال مانده باشد تا تحویل ملکشان یک سال هم یک ملکی را بهصورت رایگان در اختیارشان قرار میدهیم. این آفرهایی است که حالا شرکت ما دارد؛
ولی من دوستان دیگر را نمیدانم دیگر چهکار میکنند. ولی این همخدمتتان عرض کنم که مثلاً بعضی از پروژهها هست مثل مثلاً واحدهای خیلی بزرگ مثلاً واحدهای سهخوابه، چهار خوابت، ویلاییها باز یکسری آفرهای خاصی از طرف خود construction company در قرارداد نوشته شده آن دیگر ربطی به املاک ندارد باید از طریق construction company از آنها گرفته بشود که مثلاً این کار را ما بهعنوان وکیل شما برایتان انجام میدهیم که میرویم با construction company رایزنی میکنیم و آفرها را از آنها برایتان میگیریم.
به چه کسانی واقعاً توصیه نمیکنی برای خرید ملک به قبرس شمالی بیایند؟ مثلاً بگویی واقعاً به درد تو نمیخورد. من یک داستان واقعی برایتان تعریف کردم؛ یعنی واقعاً به درد چه کسانی نمیخورد؟
ببینید قبرس به درد کسانی که فقط به اندازۀ پول یکخانه دارند نمیخورد. یعنی این که اگر کسی هست که تمام سرمایۀ زندگی اش میشود یکخانه اینجا بهتر است که این کار را نکند. ما یعنی خودمان علناً به او می گوییم که این کار را نکن همان ایران بهتر است. ببینید یک چیز ساده خدمتتان عرض کنم شما با درآمد حقوق ثابتی که اینجا دارید زندگیتان کاملاً راحت میچرخد؛ ولی شما نمیتوانید هم زندگیتان را بچرخانید هم قسطهای خانه را پرداخت کنید متوجه میشوید منظورم را؟
هم زبان ترکی یاد بگیری هم بروی دنبال کار بگردی. آخر من در تبلیغات میبینم میگوید آقا ملک هست با job offer البته من یکی که خیلی با job offer رابطۀ خوبی ندارم اصلاً job offer را خیلی خوب نمیبینم.
همان. هیچ شرکت املاکی اجازۀ دادن job offer به کسی ندارد مگر این که طرف کارش همین agent کار املاک است تخصصی است ارتباطاتش قوی است؛ مثلاً من خودم شخصاً بیایم بگویم آقای فلانی! بیا با من کارکن؛ این یک بحث جداست. ولی این که بخواهد job offer بدهد و «من برای شما کار پیدا میکنم» آن کارش شرکت کاریابی است کار شرکت املاک نیست شرکت املاک کارش این است که برای شما خانه پیدا کند و بیش از این هر چه اضافهتر از این گفته میشود ممکن است که جای تأمل دارد دیگر باید حتماً روی آن تأملی کرد.
یک روش کلاه برداری در خرید ملک خارج کشور را برای شما بگویم؟
عذرخواهی میکنم باز از این کلمه استفاده میکنم یک روش کلاهبرداری دیدم خیلی رویش تأکید شده بود هم در گرجستان هم در ترکیه اینها خیلی استفاده میشود. دو سه نفر با همدیگر یک نفر میآید تبلیغ میگذارد؛ یعنی یک پیج راه میاندازند بعد دو نفر دیگر با اسم های دیگر میآیند به افرادی که سؤال میپرسند کامنت میگذارند سؤال میپرسند مینویسند زیر کامنت آن یا در جواب آن ریپلای میکنند مینویسند که: «من از فلانی خریدم خیلی راضی بودم. خیلی عالی بود خیلی درست بود.
احسنت خیلی خوب بود.» خیلی جالب بود این دیدم دارد تکرار میشود یک روش کلاهبرداری است اصلاً در واقعیت اینجوری نیست؛ یعنی یک جوری برنامهریزی شده از قبل است؛ یعنی من این را هم در چند تا پیج در گرجستان دیدم تأکید کرده بودند که بگیرند آن آدم هم جالب بود پیج آن را هم من رفتم نگاه کردم دیدم آن هم پیجش نه اسم دارد نه آدرس دارد نه تلفن دارد نه عکس دارد؛ یعنی طرف کلاً مجازی است هیچچیزش واقعی نیست؛ یعنی همة آن تیم سهنفره آنهایی که میآمدند با همدیگر هی نظر میدادند غیرواقعی بود. من یکی دوتا داستان تعریف کنم در مورد کار؛ ترکیه و اینها که به چشم خودم دیدم.
مثلاً یک آقا امیدی بود نجار بود من واقعاً دیدم یک کارگاه بزرگی را بعد از 4 سال ترکی مسلط شده بود آدم بسیار زحمتکش و صادقی بود من دیدم کل کارگاه نجاریاش را آن بنده خدای ترک به ایشان سپرده بود؛ یعنی کلاً دیگر خودش نمیآمد اینقدر این انسان زحمتکش، صادق بود و واقعاً گفت: «سعید! من آنجا با روزی 50 لیر، 100 لیر شروع کردم؛ یعنی خیلی با زحمت زیاد» یا مثلاً من در زیتون برنو بچه های افغانستانی دیدم آدمهای بسیار زحمتکش که 88 نفر ترک و افغانستانی برای او کار میکردند و او برای یکی از برندهای معروف ترکیه بخش تولیدی اش را انجام میداد.
برای مهاجرت قبل از هر چیزی نیاز به تسلط بر زبان کشور مقصد و داشتن تخصص کاری است؟
میگویم اگر کسی میخواهد برود اولاً در هر کشوری که میخواهد برود نه بحث قبرس نه بحث امارات یا ترکیه یا حتی کانادا اول باید زبان آن کشور را مسلط باشد به نظر من 70، 80% باید زبان آن کشور را یاد داشته باشد.یا حداقل زبان انگلیسی را فول باشد.انگلیسی را فول باشد. دوم یک تخصص بلد باشد یک کار بلد باشد شاید خنده دار باشد من چیزهایی که در نوجوانی یاد گرفته بودم مثل لوله کشی ساختمان، و کار برقکاری آنجا خیلی به دردم خورد. میدیدم مثلاً میگوید 1500 لیر 20 تا لامپ محوطۀ ویلا را می خواهند عوض کنند. من گفتم این که کاری ندارد. خودم بلد هستم.
گفتم کلاً یک یا دو ساعت کار دارد که خودم راحت انجام میدهم حالا آنجا همه چیز رطوبت بالابود زنگزده بود گفت واقعاً تو انجام میدهی؟ بهجای 1500 تا بده 1000 تا به خودم بده انجام میدهم. شاید در دو ساعت تفریحی انجامش دادم تعویض شد؛ یعنی آن دانش و تخصص به دردم خورد با این که مثلاً من زبان ترکیام اصلاً خوب نبود؛ ولی خدا را شکر درست شده بود آن دوستان آدمهایی بودند که درست شد کار من؛ همینجوری نیت کرده بودم رفت درست شد. یا خانمم خیاط بود؛ مثلاً خیاط حرفهای بود.
آیا جاب افر در قبرس شمالی وجود دارد؟
یک نکتهای من به ذهنم رسید مهندس! شما الان این را فرمودید. ببینید؛ مثلاً اگر کسی به شما میگوید جاب آفر میدهد میگوید: «من برایتان کار پیدا میکنم» ببینید خود agent که دارد اینجا زندگی میکند هم خودش باید اجازه کار داشته باشد. یکی که این حرف را به شما زد شما بگویید شما اجازه کار خودت را به من نشان بده بعدش… متوجه شدید چه میگویم؟ یعنی چه جوری میشود منی که خودم مثلاً اینجا اجازه کار دارم برای یکی دیگر اجازه کار بگیرم. من خودم باید کارفرما باشم تا بتوانم برای کسی اجازه کار بگیرم.
نه من تأکید میکنم اولاً زبان هر کشوری باید یاد داشته باشید دوم واقعاً باید یک هنری یک تخصصی یک تجربهای یک چیزی داشته باشید؛ مثلاً با دکترای باستانشناسی نمیدانم چقدر باید به زبان آن کشور مسلط باشد یا در رشتۀ خودت یا مثلاً تاریخ خواندی میخواهی چه بروی آنجا درس بدی مثلاً چه را بروی تاریخ مثلاً به زبان انگلیسی یا ترکی خیلی سخت است بخواهی کار پیدا بکنی باید یک هنری بلد باشی.
من خانمم رفت. 17، 18 سال کار خیاطی کرده بود تخصصی لباس عروس و پالتو کار میکند. آنجا رفت پیش یک خانم ترک شروع به کار کرد. خیلی ها به ما گفتند: «بابا اینجا ترکیه مهد لباس است چه جوری اینقدر لباس ارزان است؛ مثلاً پالتو 100 لیر میتوانی پالتو بخری.» گفتیم میرود یک تلاشی میکند. بعد خانم من یک سه چهار پنج روزی که رفت گفت: «میدانی من برای چند هفته سفارش گرفتم؟» گفتم نه. گفت: «من حداقل برای سه هفتۀ آینده سفارش گرفتم.»
گفتم صاحبکارت که ترک است که همه اش می نالید. گفت: «ان خانم فقط راسته دوز است اصلاً در ترکیه خیاط مثل ما که شابلون بدهند – نمیدانم از این کارهایی که خودشان میکنند – نداریم.» اصلاً فکر میکردی همه میگفتند: «نه بابا اینقدر اینجا لباس ارزان است.» فکر کنم 30، 40 تا پالتو سفارش گرفت در همان هفتۀ اول که اصلاً صاحبکارش ما بچه کوچک داشتیم بچه کوچک ما را آن نگه میداشت که خانمم برود برسد به کارها که بتواند؛ مثلاً سفارشها را انجام بدهد.
باید تخصص داشته باشی یعنی job offer در همۀ کشورها حالا بعضی کشورها مثل امارات که کلاً بر روی مهاجر میچرخد آن هم برای غیرایرانیها معمولاً برای ایرانیها مثلاً امارات نمیدهد آفر کار. در ترکیه هم اینجوری بود اگر کسی بهتان میگوید job offer باید آن کارها را مثلاً آن کارفرمای ترک پنج تا بیمۀ ترک رد کند بعد اجازه دارد نفر ششمی خارجی یا بگیرد. یعنی اینجوری نیست که اگر کار باشد خیلی سخت است.
متأسفم هموطنان ما یک مقداری با واقعیت جلو نمیروند؛ یعنی یکسری چیزها را ساده میپذیرند اینجوری نیست خدایی اش اینطوری نیست.
مثلاً بنده خدائی آمده بود. رشته اش برنامه نویسی کامپیوتر بوده. تمام سرمایۀ زندگی اش هم همان 3، 4 تومان پول یکخانه شده و اینها آمده اینجا یکخانه خریده بعد مثلاً از آن agent اش که مثلاً خانه را برای او خریده شاکی شده که: «آقا! مثلاً من را بدبخت کردید؛ چون اینجا کار برای من نیست.» شما قبل از این که بیایی خانه ات را بخری باید تحقیق میکردی کارت را اوکی میکردی بعد اقدام میکردی برای همچین مهاجرتی. میدانید چه میگویم؟
این همان نکته ای که شما می گویید است. بعضیها خودشان در واقع بدون برنامه عمل می کنند بعدش که کار تمام شد و همهچیزتمام شد تازه متوقع میشوند که چرا آقا مثلاً فلان چیز را به ما نگفتی. چون آن agent هم از کجا بداند شما تمام سرمایۀ زندگیات این است او دارد کارش را انجام میدهد کارش هم این است که خانه بفروشد.
ولی اگر از او بپرسی آقا من رشتهام؛ مثلاً برنامهنویسی است آنجا کار هست؟ اره هست اگرچه؟ اگر مثلاً کسی از من این سؤال را بکند اولین چیزی که از او میپرسم میگویم تا حالا از اینترنت پول درآوردی؟ تا حالا سفارش کار آنلاین گرفتی انجام بدهی؟ اگر گرفتی اینجا هم میتوانی راحت زندگی کنی؛ چون اینجا هم از اینور آنطور دنیا سفارشت را میگیری کدنویسیات را میکنی تحویلش میدهی. یک اینترنت پرسرعت بیشتر میخواهی مگر؟
هر جای دنیا می روید به چهار صورت بروید؟
نگاه کنید من شاید 20 و 2، 3 سال پیش یک دوستی داشتم سال 54 کترپیلار رفته بود دورهدیده بود یک پیرمردی بود الان هم هست زنده است بنده خدا. این به من یک حرفی زد گفت: «هر موقعی یک جای دنیا میخواهی بروی به 4 صورت برو: مهمان، بهصورت تحصیلی، گردشگری یا علاف یعنی همینجوری بیکاری.» منظورش این بود که میگفت باید هدف داشته باشی میخواهی بروی. مثلاً یکی هست سرمایۀ کلان دارد خیلی هم عالی است بخشی از سرمایه اش را میخواهد به پوند تبدیل کند حالا چه رشد بکند چه نکند.
به یک دلیلی، بخشی از سرمایهگذاریاش در سبد سرمایهگذاریاش میآورد در قبرس یا ترکیه یا گرجستان یا امارات یا حتی شاید کانادا برود سرمایهگذاری کند. اما یک نفر هست میگوید من بازنشست شدم ایران هم یک منبع درآمدی دارم یا مثلاً پزشکم ساختمان دارم یا هر چیزی اینجا منابع درآمدی در ایران دارم یکخانة کوچولو هم میخواهم یک سوئیت هم بگیرم در قبرس امن است تمیز است آرام است مدیترانهای است میخواهم بروم استراحت کنم هر روز ورزشم را بکنم قدمم را بزنم.
80% مشتریهایمان همینجوری اند برای استراحت میآیند یا برای این میآیند که از اینجا بروند یک جای بهتر که آن هم باز سرمایهگذاری خوبی است؛ چون ملکشان را میتوانند اینجا اجاره بدهند و یک آب باریکۀ ارزی داشته باشند به پوند داشته باشند برای آنهایی که از اینجا میخواهند بروند جای بهتر.
مهاجرت به قبرس شمالی برای چه شخصی مناسب است؟
کسی 6، 7 میلیارد سرمایه دارد میگوید: «دوتا سوئیت میخرم یکی اش را می نشینم یکی اش را اجاره میدهم» مثال میگویم یک هزینه ای به نسبت هزینه هایی مثل کانادا که شما 5 هزار دلار، 4 هزار دلار حداقل هزینهات است در یک ماه در کانادا حداقل هزینه است که یک چیزی نزدیک 100، 120 میلیون تومان میشود شما مثلاً در ترکیه، گرجستان، ارمنستان یا قبرس با یک هزینه مناسبتری میتوانی زندگی کنی یعنی شاید 10 هزار لیر خانه از خودت داشته باشی 10 هزار لیر هم درآمد ثابت از ایران داشته باشی منطقی است؛ ولی منباب این که بگویی: «من فقط بروم همۀ پولم را جمع کنم یکخانه بخرم حالا بنشینم ترکی یاد بگیرم انگلیسی یاد بگیرم دنبال کار بگردم» به نظر من اصلاً این آدم نباید بیاید.
کسی که این کار را میکند یا باید همان جوری که شما فرمودید یک تخصص خیلی حرفهای داشته باشد که یعنی مطمئن باشد که آقا همه جای دنیا مثل همان کار نجاری، کابینت سازی مثلاً میگویم اینجا چون ساختوساز زیاد است آن کارهای کابینت سازی، نجاری اینجا خیلی جواب میدهد. یک همچین تخصص خاصی داشته باشد که بداند همه جای دنیا لازمش دارند یا این که به قول شما سرمایهاش باید سرمایهای باشد که قابلتوجه باشد دیگر؛ یک مقداریاش را بخواهد بگذارد اینجا مثلاً تبدیل به پوند کند و تبدیل به احسنت کند.
من یک تبلیغ دیگر هم جالب بود دیدم نوشته بود: «با روزی 100 هزار تومان صاحب ملک در قبرس شوید.» واقعاً میشود با روزی 100 هزار تومان؟ میشود مالی 3 میلیون تومان دیگر.
ببینید قربان! الان یکسری دلالها شروع کردند یکسری تبلیغات دلالی است که برای این که در واقع جذب مشتری کنند اولاً که باید به شما بگویم خانه اینجا به پوند انگلیس خریدوفروش میشود اقساطش به پوند است اصلاً ریال ندارد قراردادها به انگلیسی است یا به ترکی است اصلاً ریالی درش وجود ندارد حتی لیر هم نیست که ما بگوییم حالا یک ذره نزدیکترند به همدیگر. شما به پوند انگلیس خانه میخرید به پوند انگلیس هم خانه میفروشید اصلاً این محاسبهکردنش به این صورت اشتباه است؛ چون امروز پوند یک قیمتی دارد هفته دیگر یک قیمت دیگر دارد. شما بخواهید یک کسی را با این سیستم چیز کنید که طرف میآید اینجا و معذرت میخواهم بدبخت هم میشود میآید یقۀ شما را میگیرد.
یک بحث دیگری که مطرح شده بود بحث خرید ملکها به اقساطی است. خیلیها نگران این بودند که اگر اقساط دیروزود شد مثل بانکهای ایران یک موقع وام برمیداری 2 ماه شاید دیر بشود قسطت یک جریمه تعلق می گیرد.
اینجا اقساط از طرف خود شرکت سازنده است؛ یعنی شما از بانک وام نمیگیرید. طرف حسابتان خود شرکت سازنده است خود آن شرکتی است که از آن ملکتان را خریداری کردید. طرف حساب بانک نیست که سیستم و قوانین بانکی داشته باشد. هر قراردادی هم که بسته میشود مستقیم با خود شرکت سازنده بسته میشود.
اگر کسی وکیل برای خرید ملک در قبرس خواست میتوانید برای او تأمین کنید؟
بله شرکت ما وکیل دارند که هم زبان انگلیسی، ترکی، فارسی فولاند میآیند کارهایتان را انجام میدهند.
برای تامین وکیل در قبرس شمالی هزینه مجزا میگیرند؟
رایگان است. این یکی از آن خدماتی است که من میگویم شرکت ما مازاد بر آن چیزی که دارد؛ مثلاً شرکت سازنده میدهد یکسری خدمات هست که در واقع ما آن خدمات را داریم به شما میدهیم که این کار ما را ارزشمند میکند.
یک داستان دیگر در مورد عدم آگاهی از خرید ملک در ترکیه بگویم؟
باز یک داستان تعریف کنم. یک روزی آنجا شرکتی که بودیم این دوستمان تلفنش را روی سایت شرکت گذاشته بود در ترکیه برای بازسازی ویلا. یک بنده خدایی زنگ زد: «من یکخانه خریدم فلان میشود من را کمک بکنید؟ به من در قرارداد گفتند 2 خواب بعد که رفتیم تحویل بدهند 1 خوابه به من تحویل دادند.» بعد دوستم گفت: «قرارداد را برای ما بفرست» قرارداد را بنده خدا اصفهانی هم بود فرستاد و دوستم خواند گفت: «نه در قرارداد نوشتند یک خوابه، جایی ننوشتند 2 خوابه.» بعد به او گفت: «داستانت چه بوده؟ چه جوری اصلاً سر از این محله درآوردی؟ اصلاً محلۀ خوبی نیست اصلاً هیچ توجیه اقتصادی ندارد تو چه جوری محلۀ به این خطرناکی رفتی؛
مثلاً ملک خریدی در استانبول؟» بعد گفت: «آری من در کشتی تفریحی بودیم تورلیدر گفت: «ملک فروشی هم داریم.» بعد ما را سوار تاکسی کرد ما را هم برد ناهار» ازآنجایی که مثلاً از فاتح اینها را سوار تاکسی کرده آورده یک محله دیگر اینها را ناهار داده اینقدر دور بوده مرکز شهر. بعد دوباره میآورد. این بنده خدا در آن لحظه در اتمسفر نبوده در تاکسی بوده و میرفتند دیگر حالا مثلاً یک جایی حاشیه؛ استانبول هم همه اش شبیه هم است خیلی جاهایش سرسبز است مرتب است. میرود در یک برجی که دیگر آخرهایش بوده میگوید: «اینجا هست.» بعد این را از دری میبرد که برج کامل کنار یک مسجد بوده
مثلاً بعداً میگفت: «این مسجد همه اش اذان میدهد.» گفتم آن که به ما ارتباطی ندارد. بعد میگفت: «این خیلی پرت است بعد به من گفتند 2 خوابه ولی رفتم 1 خوابه گرفتم. من همان لحظه هم پول را به حسابش زدم.» گفتم چرا باید تو بروی از تورلیدر مثلاً ملک بخری؟ چرا مثلاً بدون بررسی و تحلیل بابا از 4 نفر بپرس شرکتهای معتبری اگر وجود خارجی دارند اگر قصد سرمایهگذاری داری هم من نظرم این است که برود تحقیق کند برود بپرسد با یک شرکت معتبری برود کار بکند.
نظر شما در مورد این داستان چیست؟
همیشه میگویم دلالهایی که حالا با یک پیج اینستاگرامی خودشان را املاک معرفی میکنند یا خودشان را نمایندۀ یک شرکتی معرفی میکنند شما از آنها بخواهید آفرهایی که به شما میدهند را بهصورت مکتوب برای شما بنویسند. چون اینجا شما بالاخره هر چیزی را روی کاغذ مینویسی حساب کتابی دارد دیگر و امضا میکنی پایش را پیگرد دارد. بگویید همان پایین قرارداد هم میدهی این آفرهایی که به من داری میدهی را؟ پایین قراردادم هم بنویس.
حالا از کجا ما بفهمیم که آن بنده خدا اصلاً در قبرس دارد زندگی میکند؟ یعنی هست اصلاً وجود خارجی دارد مجازی نیست؛ یعنی در خانه اش در تهران نیست یا در شهر دیگر ایران نیست.
همین وقتی شما از او درخواست کنید که بهصورت مکتوب قرارداد را به شما بدهد و آفرهایی که دارد اضافه بر سازمان به شما آفرهای خاصی میدهد بگویید اینها را بهصورت مکتوب به من تحویل بده همان موقع مشخص میشود که طرف کجاست و چهکاره است دیگر.
یک سؤالی من الان بهعنوان خریدار آمدم اگر آن شرکت سازنده طبق برنامۀ زمانبندی پیش نرفت در ایران هم خیلی پیش میآید. آن وقت خریدار چه باید بکند؟
دقیقاً متوجه شدم در قرارداد کاملاً تمام بند به بند تمام این نکات هست درصورتیکه شرکت سازنده دیرکرد داشته باشد جریمه باید پرداخت کند برای خودشان معمولاً 3 تا 6 ماه فرجه میگیرند که این هم در قرارداد نوشته شده که ما همیشه به مشتری ها توضیح میدهیم که آقا در قرارداد نوشته شده که آقا 3 تا 6 ماه فرجه دارد؛ یعنی تا 6 ماه شرکت سازنده اگر دیرکرد داشته باشد تو نمیتوانی شکایت کنی؛ ولی اگر بیشتر از 6 ماه دیرکرد داشت شما میتوانی هم قراردادت را فسخ کنی.
نوشته اینها همه در قرارداد – همۀ پولت را بگیری یا میتوانی بابت هر روزی که شرکت سازنده برای شما دیرکرد دارد ضرر و زیان بگیری از شرکت سازنده. ببینید قبرس شمالی یک کشوری است که از سرمایهگذار حمایت میکند در نتیجه قوانینش به صورتی نوشته شده و همهجا یکی و یکسان است به صورتی نوشته شده که از سرمایهگذار حمایت کند شما بهعنوان یک ایرانی وقتی تشریف آوردی از یک شرکتی اینجا خانه خریدی دولت اینجا آن قرارداد را جوری تنظیم کرده که شما خیالتان راحت باشد و مشکلی برایتان پیش نیاید و اگر کسی دیگر هم خواست همین کار را انجام بدهد شما معرفی اش کنی.
این یعنی حمایت از سرمایهگذار. یک نکتۀ دیگر که شرکت ما دارد آن هم این است که همۀ قراردادهای ما تا سقف 200 هزار پوند بیمۀ دولت است؛ یعنی یک پولی اینجوری بلوکه شده جایی در دولت اینجا درصورتیکه قرارداد مشکلی برایش پیش بیاید آن موقع شکایت یا هر اتفاقی که پیش بیاید آن موقع از آن مبلغی که کنار گذاشته شده برای بیمه کردن این قرارداد پرداخت میشود.
همه نگرانیهای حتی آن کسی هم که خیلی ثروتمند است وقتی میآید مخصوصاً واحد پیش خرید میخواهد بخرد استرس دارد نگران است شما هم باید به او حق بدهید مثلاً میخواهد بیاید 5 میلیارد سرمایه اش را بیاورد برای دوتا سوئیت برای دوتا واحد یک خوابه. باید احساس امنیت کند احساس آرامش کند. من یک توضیح بدهم بعضی دوستان میگویند که تا اسمش میآید؛ مثلاً قبرس، گرجستان، ارمنستان، ترکیه، امارات نگاه کنید تمام کشورهای دنیا دنبال جذب سرمایه اند به شدت هم دنبال جذب سرمایه اند.
من حتی یک شرکتی معتبری اسمش کاروان اگر اشتباه نکنم عربی بود یک شرکت بزرگ (huge) بود واقعاً اینقدر ماشین داشت اینقدر دفتر دستک در استانبول؛ این فقط بازار هدفش کشورهای عربی بود؛ یعنی از مراکش تا عمان هر کس از کشورهای عربی میخواست در استانبول خرید کند یک شرکت معتبر بود میآمد با دولت ترکیه دنبال سرمایه خارجی است ببخشید عاشق چشم و ابروی نه ایرانی است نه افغانستانی است نه ببخشید عراقی است میگوید آدم سرمایه دار قوی، آدمی که به درد جامعه من میخورد بیاید اینجا یعنی این خیلی شفاف است خیلی هم مشخصاً فرش قرمز پهن کردند میگویند این آدم اگر توانسته یک میلیون دلار در کشور خودش دربیاورد آدم قویای است میتواند بیاید در کشور من سرمایهگذاری بکند؛ ولی آیا چه کسی بدون این که بخواهیم توضیح دادیم.
یک سؤال دیگر هم خیلی پرسیده بودند اگر کسی در بین راه از خرید ملک در قبرس شمالی پشیمان شد؛ مثلاً سال دوم خواست بفروشد چه؟ یعنی من ملکم را خریدم میخواهم سال دوم کنسلش کنم چه باید بکنم؟
ببینید اکثر شرکتهای سازنده قراردادشان را جوری می نویسند که شما در حین پرداخت امکان واگذاری به غیر را دارید. یعنی همان جایی که قسطتان را پرداخت کردید بقیۀ اقساط را واگذار میکنید به شخص دیگر … ولی هر ملکی یک یا نهایت دو صاحب میتواند داشته باشد که آنها هم باید حتماً خانواده باشند؛ یعنی عضو یک خانواده باشند. یکی این. یکی این که خدمتتان عرض کنم.
یعنی منظورتان این است دوتا برادر با همدیگر یک ملک مثلاً یک خوابه بخرند به اقامت میدهد؟
نه به یکیشان اقامت میدهد. چون دوتا برادر اگر هر دو 18 سالگی را رد کرده باشند هرکدام یک خانواده مجزا محسوب میشوند. پس باید دوتا خانه بخرند. این قانون قبرس است. در مورد سؤال قبلیتان خدمتتان داشتم توضیح میدادم ببینید امکان واگذاری به شخص دیگری وجود دارد فقط در بعضی از پروژه ها هست که شرکت سازنده لازمه اش این است که شما کاملاً با شرکت سازنده تسویه کرده باشید وقتی 100% تسویه کرده باشید آن موقع می توانید به کس دیگری بفروشید.
ولی اکثر شرکتها این اجازۀ واگذاری را میدهند برای کسانی که حالا مثلاً چند تا قسطش را پرداخت کرده طرف دیگر نمیخواهد اصلاً پلن زندگیاش عوض شده مثلاً میخواهد بهجای قبرس برود؛ مثلاً اروپا اصلاً برنامه اش عوض شده. آن میتواند همان ملک را تا همان جایی که اقساط را پرداخت کرده واگذار کند به شخص دیگری مابقی اش را بگیرد و مابقی اقساط را شخص دیگر پرداخت کند.
در سایت تریپ ادوایزر داشتم سفرنامه های انگلیسی را میخواندم نوشته بود: «اگر کسی از قبرس جنوبی وارد بشود؛ یعنی با ویزای قبرس جنوبی وارد بشود بهراحتی میتواند بیاید قبرس شمالی و چندین مرتبه multiple سفر کند» یعنی هیچ محدودیتی مثل یک مرزی بینشان هست و آن مرز خیلی سختگیری خاصی و اسکن و مهر و اینها نمیزنند؛ ولی اگر از شمالی وارد بشوی جنوبی اجازه نمیدهد. درست میگویند؟
بله این را درست متوجه شدید؛ ولی یک نکته را نگفتید کسی که از قبرس جنوب وارد میشود با پاسپورت اروپایی/ امریکایی وارد میشود.بله یا ویزایش را باید برود بگیرد.اگر کسی ویزای قبرس جنوبی دارد یا پاس اروپایی/ امریکایی دارد کسی که از قبرس جنوب وارد میشود؛ چون قبرس جنوب جزء اتحادیۀ اروپا است و فقط کشورهایی که اتحادیه اروپا قبول دارند میتوانند بدون ویزا فقط با پاسپورت سفر کنند.
یعنی الان کسی که بلیت قبرس شمالی را بگیرد اقامتش را بگیرد میتواند برود یا نمیتواند به قبرس جنوبی برود؟
نه با ویزا اقامت قبرس شمالی برای قبرس شمالی است.
با ویزا و مجوز اقامت ترکیه هم میشود آمد قبرس شمالی چند مدت ایستاد یا نه؟ یعنی ویزا اقامت قبرس شمالی داشته باشی میتوانی بروی سه ماه چهار ماه شش ماه ترکیه بمانی برگردی؟
بله امکانش هست.
یعنی کیملیک و اقامت قبرس شمالی در ترکیه هم اعتبار دارد؟
بله اعتبار دارد.
این سرمایهگذاریاش برای بحث تمکن مالی برای ویزای کشورهایی مثل اروپا و کانادا و اینها هم بخواهی بروی معتبر است؟ یعنی آن هم بهعنوان تمکن مالی میشود ارائه داد؟
بله دقیقاً میتوانم بهجرئت بگویم یکخانه 3، 4 تومانی اینجا ارزشش از بابت بحث تمکن مالی اش بیشتر از یک ملک مثلاً 100 میلیاردتومانی در ایران است. به دلیل این که شما وقتی آمدید اینجا و بعد از 6 ماه – این را تأکید میکنم حتماً باید 6 ماه از گرفتن اقامتتان گذشته باشد – شما میتوانید از اینجا اقدام کنید اتفاقاً تمام کشورهای خوب کنسولگری دارند اینجا و بهجرئت میتوانم بگویم 30، 40% آسانتر از جای دیگر است که شما اقدام کنید برای گرفتن ویزا.
یعنی آن پروسۀ گرفتن ویزا که مثال میزنم در ایران مثلاً برای سفارت هلند انجام میدهی اینجا 30، 40% همان پروسه آسانتر است همان پروسه باید انجام بشود تمکن مالی باید ببری، اقامتتان را باید ببرید آدرس محل سکونتتان را باید ببرید اینجا سرمایهگذاری کردید مدارکتان را باید ببرید ولی 30، 40% هم آنها آسانتر میگیرند همکار آسانتر انجام میشود ببینید نمیگویم 100% دارم میگویم 30، 40% بعداً دوستان نگویند که آقای ابراهیمی گفت اینجوری است ما هم میآییم میرویم یکراست اروپا!
واقعیت سایت، کانال یوتیوب و حالا پیج اینستاگرامم و اینها واقعاً دلم میخواهد آدمها بدانند دارند چهکار میکنند میدانی؟ جوگیر نشوند خلاصه مفید، بی ادبی نباشد جوگیر نشوند. اگر میخواهد سرمایهگذاری کند اگر میخواهد برود تحصیل کند میگوید دوتا بچه ام میخواهند بروند در این کشور درس بخوانند؛ مثلاً من در همین لایوی که هفتۀ قبل با دوستم رفته بودم در ایتالیا تحصیل پزشکی میکرد امروز داداشش هم دیدم دارد کارهایش را میکند که آزمون برود انشاءالله قبول بشود او هم برای پزشکی برود.
آنجا بله خانواده میخواهند خودشان را تحتفشار قرار بدهند که در ایتالیا یک واحد خیلی کوچولو سوئیت هم شده برایشان بخرند. چون قرار است دوتا پسرشان 6 سال 7 سال آنجا زندگی کنند. این توجیه دارد منطقی است مثلاً میگویی یک برنامه و یک هدفی دارد میداند 5 سال دیگر باز هم میتواند؛ مثلاً این پول را برگرداند یا بچه هایش میخواهند برگردند ایران دوباره مثلاً پزشکیشان هم تمام شده یا تخصص بخواهند بخوانند اینها منطقی است؛مثلاً بهعنوانمثال آن اجارۀ آن خانه برای 6، 7 سال که اینها میخواهند درس بخوانند خیلی بیشتر از همین میشود که الان بخرندش راحت.آقا بالاسر هم ندارند در این مدت هی هر روز بیاید قیمت هزینه را چیز کند.
آیا خرید خانه برای طول اقامت تحصیلی در قبرس شمالی هم مناسب است؟
دقیقاً. این هم یکی از نکته هایی است که برای همین قبرس هم خیلی خانه خریداری میکنند؛ چون اینجا دانشگاههای بین المللی خیلی خوبی دارد حتی از ترکیه و کشورهای اروپایی هم حتی میآیند اینجا یعنی ما دانشجوهای آلمانی و روس داریم اینجا یعنی دانشگاهش اینقدر معتبر است و اینقدر رنکش بالا است که میآیند از آنجا حالا یک مقدارش بهخاطر رنک دانشگاهش است.
یک مقدارش هم بهخاطر آبوهوا و محیط و اینها که لذت ببرند از آبوهوای قبرس. ولی دانشجوهای بین المللی زیاد میآیند اینجا و یکی از علتهایش هم همین است که خیلیها پیش خودشان حساب میکنند مثلاً 4 سال لیسانس است 2 سال مستر است دیگر بخواهند دکترا بخوانند و اینها که دیگر خیلی بیشتر از این حرفها میشود چه میدانم 7 سال است دیگر دکترا اگر اشتباه نکنم. شما فرض کنید پول اجارۀ یکخانه تمام این مدت را آدم میدهد یکخانه میخرد دیگر؛ چه کاری است که بدهد اجاره.
در پایان چه نکاتی به نظرت من نگفتم برای این که واقعاً یک نفر که میخواهد بیاید قبرس شمالی مراقب باشد کلاهش را برندارند؟ یعنی این استرس کمتر بشود.
متوجهم. یکی این که همین در واقع تحقیق کنند با شرکتی که دارند کار میکنند حتماً شماره ثبتی بگیرند حتماً اطلاعات اولیۀ شرکت را چک کنند از طریق مختلف از طریق دیدن سایتشان ببینند در سایت هست. معمولاً شرکتهای املاک agent هایشان را یعنی مسئولین فروششان را عکسشان را در سایتشان میگذارند این خیلی نکتۀ خوبی است حتماً چک کنند آن شخص نمایندۀ رسمی آن شرکت است و دیگر خدمتتان عرض کنم حتماً نمونه قرارداد ببینند مهندس! و وقتی میآیند اینجا از نمایندههای رسمی شرکت استفاده کنند قرارداد را بند به بند برایشان بخوانند البته که من به شما بگویم؛ چون دولت قبرس روی قراردادها نظارت دارد اینها همه فرمتشان یکی است؛ ولی بند به بند بخوانند امضا کنند بهتر است.
قرارداد را مثل ایران باید دفترخانۀ رسمی ببرند رسمی اش کنند؟ چون ایران قرارداد پیشخرید هم الان باید ببری رسمی کنی؛ یعنی باید کد رهگیری باید بگیرند.
بله میشود برای همان 0.5% باید بروند از ادارۀ ثبت این درصد را پرداخت کند که کد رهگیریاش را بگیرد.ولی من بهعنوان تجربۀ شخصی خودم میگویم من به نظر من هرکسی میخواهد این کار را بکند؛ چون من میدانم دو سه روز اقامتش را شما میدهید؛ ولی باید هزینه پروازش را خودش بگیرد من حتی یک آفر دیدم که پروازش را هم میدهیم. به نظر من توجیه ندارد آنجا خیلیها میروند برای مسافرت میگوید: «برویم سه روز دوری بزنیم و برگردیم» منطقی نیست. ولی من خواهش میکنم …
میگویند، میدهند بعد از این که خانه را خریدند ممکن است ندهند. خیلیها هستند
ولی من نه مهاجرت را تأیید میکنم نه نفی میکنم مهاجرت یک موضوع شخصی است هرکسی میخواهد سرمایهگذاری کند یا مهاجرت کند در دنیا چون من مثلاً حتی در امارات دیدم یک آقای کانادایی آمده بود در امارات در شارجه داشت سرمایهگذاری ملک میکرد. این حقش است دیگر سرمایهاش است از این سمت دنیا میبرد سرمایهگذاری میکند آن سمت دنیا؛ این خیلی هم طبیعی است؛ ولی از هرکسی سرمایهگذاری میکند خواهش میکنم برود ببیند برود از نزدیک ببیند. هرکسی هر حرفی را میزند نپذیرد برود از نزدیک ساختمان را ببیند agent را ببیند مستنداتش را کنترل کند قراردادها را بخواند. هیچ بلد نیست گوگل ترنسلیت کند قراردادش را حتی بدهد به گوگل ترنسلیت عکس بگیرد بدهد ترجمه کند حتی ترجمۀ کسی را هم قبول ندارد راحتش این است از آن یک عکس بگیرد در گوگل ترنسلیت ترجمه کند این که کار سختی نیست اصلاً هیچ کار انگلیسی بلد نیست.
دقیقاً. یک مورد دیگر هم هست مهندس! آن هم این است که خیلیها میگویند که چرا عکس 3D به ما میدهند؟ وقتی که مثلاً واحدی را ببینیم. یک توضیح کلی من خدمتتان بدهم اولاً که اینجا چون ساختوساز زیاد انجام میشود و خریدوفروش بسیار زیاد انجام میشود گاهی وقتها هست پروژه رو خاک است و همهاش فروش رفته. شرکت سازنده معتبر است پروژه خوبی است جایش خوب است شرکت سازنده شرکت بسیار قوی است یکهو میبینید پروژه رو خاک فروش رفته. در نتیجه ممکن است که آن پروژه که ما به شما 3Dهایش را ارائه میدهیم؛
مثلاً اول کارش باشد یا نه اصلاً چندتا فازش ساخته شده باشد آن فاز بهخصوصی که مانده 3D باشد درهرصورت تمام این 3Dها میتواند ضمیمۀ قرارداد بشود و پایینش مهر و امضا بشود هم از طرف شرکت ما هم از طرف شرکت construction این هم جزء تعهداتی است که construction به ما دارد بابت این که آقا من باید شبیه این 3D دربیاورم؛ یعنی پسفردا اگر شبیه آن 3D، 3D را ما ضمیمۀ قرارداد کنیم ملک را شبیه 3D درنیاورد طرف میتواند از شرکت سازنده شکایت کند بابت این مسئله. یعنی 3D هم حکم یک چیز معتبر را دارد.
من سؤالهایم تمام شد.
حالا من یک مقداری سایت خودم را معرفی کنم. سایت من شعارش هست: «experience share learn»؛ «تجربیات، اشترک گذاری و یادگیری » هیچ شرکت مهاجرتی اعزام دانشجو، املاک ندارم و در پیج، کانال یوتیوب و سایت من فقط تجربیات آدمها به اشتراک میگذارم. همین داستانهای آدمها است؛ یعنی داستانهای آدمهای متنوعی میآید تجربیات آدمهای زیادی میآید. هرکسی که یک تجربۀ جزئی از حتی یک کسبوکار در ایران دارد من حتی برای فردا صبح 6 صبح با یک پزشک خیلی معروف برای طب سنتی جلسه دارم. ایشان من را دعوت کرده که برای خود من خیلی عجیب است مثلاً میگویم …
اساساً داری مهندس! Coach میکنید مردم را واقعیت در سایت و کانال یوتیوب سعید کاظمی میخواهم بگویم که هر کسی یک تجربهای یا دانشی دارد میتواند برای خیلی از آدمها مفید باشد. صادقانه گفته بشود. شما سؤالهایی که مشتریها مردم، مخاطبهایتان در این مدت از شما خیلی میپرسیدند را توضیح بدهید.
یک مسئله ای هست که جدیداً خیلی باب شده که اول که مشتری میخواهد؛ مثلاً اطلاعات بگیرد و حتی میخواهد خریدش را آنلاین بکند یا میخواهد تشریف بیاورد اینجا یکسری متأسفانه هستند که به آنها میگویند که یک مبلغی را واریز کنید؛ مثلاً در حد 1000 پوند 2000 پوند برای رزرو. ببینید هیچ قانونی در قبرس وجود ندارد که شما قبل از این که یک ملکی را دیدید خوشتان آمد یا نیامد قبلش هیچ قانونی وجود ندارد که قبلش باید پولی پرداخت کنید؛ یعنی باید بیایید اصلاً هیچ جای دنیا همچین قانونی نیست شما باید اول آن ملک را ببینید از نزدیک بپسندید بعد پولی بابتش پرداخت کنید.
حتی میخواهید رزرو هم بزنید بعدازاین که ملک را از نزدیک دیدید؛ یعنی هیچوقت این قضیه را نپذیرید که به کسی که هنوز از او مطمئن نیستید بخواهید پولی را واریز کنید او هم بهصورت بیعانه که تازه بعد بروید آنجا ملکتان را ببینید. ما پیشنهادمان همیشه به دوستان این است بلیتتان را تهیه کنید شما میخواهید 3 میلیارد 4 میلیارد 5 میلیارد ملک بخرید دیگر بالاخره 100 تومان ارزش دارد که آدم خرج کند هم بیاید قبرس را ببینید هم این که ملکها را ببیند از نزدیک واحد بهخصوص خودش را انتخاب کند بعد آن پول رزرو را بدهد. من این را میخواستم خدمت دوستان بگویم یکوقت این اشتباه را نکنند.
یک خاطره دیگر از خرید هتل در ترکیه؟
البته من یک توضیح بدهم؛ چون شرکت ما در ترکیه هتل هم معامله میشد قشنگ یادم است یکی از هتلهای معروف قرار بود معامله بشود یک تاجر ایرانی مقیم کشورهای خلیج میخواست خریدش کند آنجا قانون فرق میکند آنجا مثلاً صاحب هتل یا مسئول فروش هتل حتماً میگفت بایست فایل ارائه بدهد؛ یعنی مثلاً میگفت آن کسی که ادعا میکند من میخواهم هتل را بدهم حتی میگفت شما حق ندارید اسم هتل ما را جایی ببرید تا آن طرف فایل مالی نداده؛ یعنی چون هتل یک چیزی است که لوث میشود خیلی هزینه، قیمتش وحشتناک بالا است مثلاً 500 میلیون دلار، 400 میلیون دلار.
میگفت باید طرف وقتی ادعای خرید میکند برای بازدید میخواهد قرار بگذارد باید فایل مالی بدهد. در ایران هم ملکهای خیلی سنگین باید طرف فایل مالی بدهد؛ یعنی حتی آدرسش را به او نمیدهند محل را نمیدهند اسمش را نمیگویند؛ ولی در فایلهای کوچک حالا بحث شما این است که همان هزینهای که میخواهد به ایشان بیعانه بدهد را بیاید بلیت هواپیما بگیرد اقامتش هم که آن شرکت میدهد به شما همان هزینه را بکن بیا ببین از نزدیک.
قبل از خرید ملک حتما از ملک و کشور قبرس شمالی بازدید کنید؟
از نزدیک ببیند تصمیم بگیرد قشنگ واحدی که میخواهد بخرد را ببیند تصمیم بگیرد و از خدمات ما استفاده کند ما یکسری خدمات اسمش را آفر نمی گذاریم ما داریم خدمات میدهیم به مردم و الا قیمتمان که با همان قیمت شرکت سازنده که بارها خدمتتان گفتم یکی است؛ یعنی لیست قیمت با آن لیست قیمت یکی است ما فقط یکسری خدمات میدهیم به دوستان که مثلاً باز یک سؤالی که همیشه از من میپرسند که این خدماتی که شما میدهید چیست؟
مثلاً چرا ما نرویم از خود construction company بخریم؟ ببینید construction company پول را میگیرد، بعد میگوید: «شما بروید یک وکیل بگیرید» حالا دوباره یک پولی هم بدهید یک وکیل بگیرید که بقیه کارهایتان را انجام بدهد مثل کار اقامت. ببینید ما کار اقامت را انجام میدهیم؛ دریافت اقامت، ثبت شرکت، حساب بانکی، ثبتنام فرزندان؛ تمام خدمات مهاجرتی، تمام مراحلی که باید شما ادارات مختلف بروید تا اقامت … دفعۀ اول یک مقدار سختتر است دیگر تا یک مقدار کار اقامتتان انجام بشود تمام مراحل کنارتان هستیم درعینحال بهعنوان وکیل و نمایندۀ شما طرف مقابل شرکت سازندهایم.
اگر شرکت سازنده تخلفی بکند یا دیرکرد در تحویل داشته باشد. یا نه شما احتیاج به کمک داشته باشید بخواهید؛ مثلاً حالا پیش میآید مهندس دیگر یک موقع یک بنده خدایی دارد اقساطش را پرداخت میکند مثلاً 5، 6 بار هم پرداخت کرده یک ماه دیر شده آنجوری ما نمیگذاریم که مثلاً معاملهاش فسخ بشود یا مثلاً ملکش را از دست بدهد یا پولش را از دست بدهد ما میرویم تعامل میکنیم بالاخره اینها خدماتی است که ما داریم بهعنوان شرکت به دوستانمان به مشتریهایمان ارائه میدهیم. من این دوتا مورد را میخواستم حتماً آخر لایو بگویم؛ چون خیلیها در این چند وقت که لایو من و شما را دیدند این دوتا سؤال برایشان پیشآمده بود خوب شد که حتماً گفتیم و این که خیلی خوشحالم مثل همیشه ازتان استفاده کردیم کلی چیز یاد گرفتیم.
لطف کردید که به من کمک کردید، دوستان زیادی به من پیام میدهند که مثلاً با ما هم لایو بگذارید من تحقیق میکنم بررسی میکنم واقعیت مثلاً دیروز برای ویزای ایتالیا یک بنده خدایی خیلی به من پیگیر شد من قبول نکردم هر چه بررسی کردم دیدم این اخلاق و آداب کار در شبکه های اجتماعی را ندارد نه عکس دارد نه تلفن مشخصی نه آدرس مشخصی. گفتم نه سایت دارد نه مثلاً در ایران دفتر دارد نه نماد دارد نه مجوز دارد من چه جوری باید به این شخص اعتماد کنم؟
من نوعی وقتی یک محتوا میگذارم تلفن، پیج اینستاگرام، واتساپ، سایت، عکسهای، ویدئوهای من همهجا هست یعنی نمیتوانم دنبال دروغ گفتن نیستم. لایوهای زیادی من با آقای ابراهیمی رفتم سعی کردیم خیلی مسائل مختلفی با هم صحبت کردیم. که پیشنهاد میکنم. این صحبتها را هم مطالعه بفرمائید.
چه کسانی نباید به قبرس شمالی، ترکیه و گرجستان مهاجرت کنند؟
صادقانه هم میگویم بعضیها نباید بروند؛ یعنی تلاش نکنید که فقط من باب این که ما میخواهیم برویم. یک توهم نزنید رؤیا برای خودتان نبافید. واقعیت رفتن سرمایه میخواهد تخصص میخواهد دانش میخواهد زبان آموزی میخواهد. اینها را باید رعایت کند کسی میخواهد برود. هدف دارد برنامه دارد مجردی راحتتر است با خانواده با همسر راحتتر است با بچهباز خیلی سخت میشود مشکلات خودش را دارد. بله خیلی ها سرمایۀ خوب دارند، در ایران برج، ساختمان یا دفتر و شرکتهای فعال دارند اینها خیلی برایشان خوب است خیلی هم مفید است؛
ولی منباب این که یک نفر بگوید: «ما هم میخواهیم بروم قبرس؛ ما هم میخواهیم بروم فلان کشور» به نظر من توصیه نمیکنم. چرا اگر برنامه مشخص دارید میخواهی بچه ات برود درس بخواند برو. یک واحد کوچک هم میخری. خود شما هم میروی بعضی موقعها تابستانها وقت خوب، هوای خوب سر میزنی برو. سرمایهگذاری، تحصیل بچه های را هم می توانی بفروشی برگردی؛ ولی با نگاه درست با دانش باید انجام بدهی. شب خوبی داشته باشید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/08/هشدارهایی-برای-خرید-ملک-در-قبرس.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-08-04 00:02:382022-10-17 16:47:16هشدارهایی به خریداران ملک در قبرس شمالی
برای تماشا صحبت های من با آقای رادان متخصص بیمه در مورد کلوزهای بیمه مسئولیت کارفرما در برابر کارکنان طرح جامع بیمه کوثر از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با آقای رادان متخصص بیمه،کلوزهای بیمه مسئولیت کارفرما در برابر کارکنان طرح جامع بیمه کوثر از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سلام به همۀ دوستان عزیز. سعید کاظمی هستم. امشب میخواهیم در مورد طرح جامع بیمۀ کوثر، بیمۀ مسئولیت کارفرما در مقابل کارکنان و اشخاص ثالث صحبت بکنیم.
خیلی محبت کردید وقت گذاشتید من توضیح دادم خدمت دوستان امشب میخواهیم طرح جامع بیمۀ کوثر، بیمۀ مسئولیت کارفرما در مقابل کارکنان و اشخاص ثالث پروژه های عمرانی را بحث بکنیم. این برای پیمانکارها و شرکتهای ساختمانی، کسانی که در حال کارهای ساختمانی هستند خیلی مفید است؛ چون خیلی بحث گسترده است با اجازهتان شما میخواهید یک سلام و علیک بکنید سؤالاتم را من شروع بکنم.
بیمه ها را که ما قبلاً یک لایوی که داشتیم یک کلیات بیمه رفتیم یکسری اصول اولیه بیمه، در بیمه مسئولیت را صحبت کردیم بحثمان به اینجا رسید که در بیمه های مسئولیت قانون جدید بیمه مرکزی بود به وجود آمد؛ یعنی باتوجهبه حذف کلوزها، کلا 11 کلوز شده.
بیمه طرح جامع بیمۀ کوثر حدود شامل 40 تا کلوز است. یک پیش نویس بیمه پیشم است از روی آن می خوانم و بعدش دانهدانه کلوزها را باهم یک به یک بحث بکنیم؛ یعنی کلوزها را مثال بزنید برایمان تا کامل اگر کسی سؤالی دارد متوجه بشود.
بحث اول در مورد تعهدات بیمه گر، بحث فوت و نقصعضو هر نفر در هر حادثه نوشته حالا اینجا دو بخش میشود ماه عادی و ماه حرام. این را یک توضیح بفرمائید یعنی خسارت فوت و نقصعضو.
بله. ببینید اول یک موضوعی را من خدمت شما عرض کنم بحث بیمه مسئولیت طرح جامع که حالا شاید آن لایو را عزیزان ندیده باشند یا بحث را کاملتر بخواهیم ادامه بدهیم. قانون جدید بیمه مرکزی که آمد کلوزها کم شد حالا تعدادی که قبلاً بود تقریباً 30، 35 کلوز بود بعد 11 کلوز شد این طرح جامع که ما داریم صحبتش را میکنیم که 41 کلوز دارد این طرح را قبل از قانون بیمه مرکزی ما مجوزش را از بیمه مرکزی گرفتیم. طرح هم به پیشنهاد کانون برق کشور بوده؛ یعنی تمام پیمانکاران شرکتهای برق در کل کشور تمام مشکلات و ایراداتی که داشتند در دادگستری محکوم شدند یا به هر نحوی شرکتهای بیمه خسارت بهشان پرداخت نکردند آمدند درخواست کردند از صنعت بیمه که بیمهنامه طراحی کنند و درخواست بدهند نواقص را بر طرف کند.
شرکت بیمه کوثر این کار را قبول کرد و علت این که الان تفاوت بین شرکت کوثر و بقیه شرکتها علتش همین است؛ یعنی قبل از این قانون ما این طرح را برای کانون برق طراحی کردیم و بعد از آن هم که دیگر عمومی شد فقط الان بعدازاین قانون جدید بیمه مرکزی کلوزها کسر شده ما هنوز این طرح را داریم؛ چون مجوز این طرح معمولاً هر طرحی را که بیمه مرکزی میدهد حداقل 5 سال را مجوز میدهد بعد آن طرح را بقیه شرکتها هم میتوانند داشته باشند؛ ولی فعلاً طرح انحصاراً فقط در شرکت بیمه کوثر هست و الان قابلیت ارائه را دارد برای تمام پیمانکاران. فقط یک مزیتی که برای پیمانکاران برق دارد این طرح این است که پیمانکاران شرکت برق میتوانند با خرید یک بیمهنامه تمام پروژههایشان را تحت پوشش قرار بدهند؛ یعنی اگر یک پیمانکار شرکت برق 10 تا پروژه را همزمان دارد کار میکند.
قرارداد پیمان دارد 10 تا پروژه، 5 تا پروژه را دارد کار میکند طبق روال عادی باید برای هر پروژه بیمهنامه مسئولیت کارفرما در قبال کارکنان تهیه کند و یک مسئولیت اشخاص ثالث. ما در توافقی که با کانون برق کشور داشتیم این را لحاظ کردیم برای پیمانکارهای برق یک دانه بیمهنامه برای تمام پروژههایشان میخرند فقط باید تعداد کارگرهای کل پروژههایشان داخل این بیمهنامه قید بشود اگر کل پروژههایشان مثلاً 30 تا کارگر دارد روزی که بیمهنامه را خریداری میکنند 30 تا کارگر را به شرکت بیمه کوثر اعلام کنند. این مزیت برای شرکت برق، برای بقیه پیمانکاران دیگر روال قبل است هر پروژه یک بیمهنامه است فقط تفاوتش همان بحث کلوزها است.
سؤالی که شما پرسیدید بحث غرامت فوت و نقصعضو است.
دیه را هرسال قوه قضاییه اعلام میکند امسال دیه برای ماه حرام 800 میلیون تومان و ماه عادی اش 600 میلیون تومان است. این که روی بیمهنامه قید شده علتش همین است و در بیمهنامههای مسئولیت کارفرما در قبال کارکنان که لایو قبلی صحبت کردیم کارفرما در قبال کارکنان عملاً چند بخش است یکی ویژۀ فعالیتهای صنعتی، تولیدی، خدماتی؛ دوم بابت پروژههای ساختمانی و سوم پروژههای عمرانی. یعنی این سهبخشی است که بیمه نامههای مسئولیت میتوانند تهیه کنند. بخش اول بیمه نامه همان بحث هزینه پزشکی؛ دیه ای که شما سؤال کردید مشخص میشود. این که گفتید چرا مثلاً دیه ها متفاوت است اینجا این که گفتم دیه ماه عادی و ماه حرام را قوه قضاییه مشخص میکند فقط در بحث قانون بیمه آمده معمولاً بهازای هر سه تا پنج کارگری که در پروژهای فعالیت دارند یک دیه خریداری میکنند؛ یعنی مثلاً اگر در یک پروژه 10 نفر کار میکنند دیگر 2 تا دیه کفایت میکند میتوانند بیشتر هم بخرند ولی میتوانند دوتا دیه طبق قانون و فرمولی که بیمه دارد حداقل دوتا دیه را خریداری کنند. این بحث سؤالی که شما پرسیدید سر دیه این است. پس شد ماه حرام و ماه عادی که باید روی بیمه نامه مشخص بشود.
بعد یک سقفی هم گذاشتید انگار مثلاً برای 5 نفر مثلاً الان همین بیمه نامه سقفش 4 میلیارد تومان است سقف فوت و نقصعضوش.
ببینید حداقل دیه ای که ما مشخص کردیم در طرح جامع، یکسری تعهدات دادیم روی بیمه نامه دیگر از آن تعداد دیه کمتر نباید باشد. ما معمولاً در بحث بیمه نامه حداقل سه تا پنج تا دیه را به حالت پیشفرض در بیمه نامه طرح جامع میدهیم حالا ممکن است بعضاً سؤال کنند طرح جامع بااینهمه پوشش و اینهمه تعهد دیه ممکن است حق بیمه اش برود بالا. یک طرحی را هم شرکت بیمه کوثر در نظر گرفته که بابت بیمه نامههای طرح جامع 55% تخفیف لحاظ کرده؛ یعنی از این بابت نگرانی وجود ندارد. پس حداقل سه تا پنج دیه را در طرح جامع میدهیم حالا بحث هزینه های پزشکی و موارد دیگر را کمکم شما سؤال کنید من باز ابهامی دارید من خدمت شما هستم.
هزینه پزشکی را 25 میلیون و باز آن هم سقفش را 125 میلیون هزینه های پزشکی را دیدید.
بله. ببینید الان باتوجهبه هزینه های پزشکی که هست و تعرفه ها امسال تقریباً 60% افزایش پیدا کرده تعرفه های پزشکی. معمولاً در بیمه های مسئولیت عادی که ما صادر میکردیم چه شرکت کوثر و بقیه شرکتها روال سالهای قبل این بود که حداقل 5 میلیون خریداری میکردند و به تعداد کارگر یک مبلغی مثلاً 5 تا کارگر داشتند 5 تا 5 میلیون تومان 25 میلیون تومان. بهمرور زمان این بیشتر شد 10 تومان شد 15 تومان شد بعضاً حتی تا الان تا 30 میلیون تومان هم رسیده؛ ولی این بحث هزینه های پزشکی باتوجهبه این تعرفههای پزشکی که 60% افزایش پیدا کرده با مبلغ 5 میلیون، 10 میلیون یا حتی همین 30 میلیون تومان جبران خسارت نمیشود.
ما آمدیم در بیمه نامه در نظر گرفتیم پیشفرض 25 میلیون بهازای هر نفر و در طول آن مدت 125 میلیون تومان. چرا 125 میلیون در نظر گرفتیم؟ ما گفتیم در بخش دوم بیمه نامه که پوششهای بیمه ای یا همان کلوز هست انشاءالله با هم صحبت خواهیم کرد بحث این است که اگر یک وقتی هزینۀ پزشکی کارگر از 25 میلیون افزایش پیدا کرد ما یک هزینۀ پزشکی دوم در بیمه نامه دیدیم گفتیم بهازای هر نفر 100 میلیون تومان اضافه تر هم پرداخت میکنیم. به همین علت در بخش اول بیمه نامه ما 125 میلیون در نظر گرفتیم؛ چون تعهدی که داریم برای هر کارگر میدهیم با این فرمول عملاً 125 میلیون تومان است پس باید در تعهدات پایه بیمهنامه هم 125 میلیون تومان باشد.
بحث بعدی اینجا در شرایط خصوصی بیمه دیدم نوشتید حداکثر ظرف 48 ساعت باید به شما اطلاع رسانی بشود برای این که یک حادثه ای اتفاق افتاده. فکر کنم عرفش 5 روز است. حالا از 5 روز گذشت به هر دلیلی کارفرما نتوانست به بیمه اطلاع بدهد چه می شود؟
حالا پیشنویسی که ما خدمت شما ارائه کردیم بیمهنامه به مرحله صدور نرسیده یک پیشنویس بود که شما اطلاعات را داشته باشید. الان بیمه نامه که الان جلو خود من هست که صادر شده ببینید قید کرده که: «بیمه گذار موظف است تاریخ اطلاع خود از هرگونه حادثه ای» یعنی زمانی که خودش متوجه میشود سریعاً و ظرف مدت حداکثر 5 روز یعنی آن بحث 5 روزی که در قانون بیمه مرکزی آمده اینجا هم قید شده.
بعد از 5 روز چه میشود اگر آمد و به هر دلیلی نتواند اطلاع رسانی کند.
در حوادث کار اینجوری نیست که نتوانند اطلاع رسانی بکنند. اگر شرایطی پیش آمد که نتوانستند اطلاع رسانی بکنند معمولاً وقتی یک حادثه کاری اتفاق میافتد؛ مثلاً کارگر سر پروژه یک اتفاقی برایش میافتد از ارتفاع سقوط میکند یا هر حادثه دیگری از طریق آمبولانس میرود بیمارستان. مدارک همه موجود است اگر به هر دلیلی دچار مشکل شد پیمانکار یا کارفرما نتوانست اطلاع رسانی بکند باتوجهبه مدارک پزشکی که آن زمان دراسرعوقت مراجعه میکنند به بیمارستان یا پزشک اینها برای ما قابل استناد است و بحث این است که بررسی حوادث کار فقط توسط کارشناس اداره کار و دادگستری بررسی میشود؛ یعنی این موارد مورد استناد برای این عزیزان هم هست. از این بابت هیچ نگرانیای وجود ندارد.
یکی از بحثهایی که در این دیدم بحث نشانی محل کار و اسامی کارکنان است در خیلی از پروژههای عمرانی کارگرها بهصورت هفتگی یا ده روزه عوض میشوند؛ مثلاً در کارگاه برق که شما میفرمایید یا آب و فاضلاب یا حتی کارگاه ساختمانی کارگر گچ کار میرود جوشکار میآید جوشکار میرود استاد کار بعدی می آید. در ساختمان شاید بشود نشانی محل کار داد؛ ولی در پروژه برق که تمام سطح یک شهر است یا یک محله یا یک منطقه این دیگر محل دقیق کار و اسامی کارکنان هر روز هم بخواهد بیاید به شما لیست بدهد که اصلاً عملاً شدنی نیست.
ببینید برای این راهکار وجود دارد. ما در بیمه های مسئولیت ساختمانی مبنا متراژ است شاید سالهای قبل به این روال بود که تعداد کارگر مشخص میکردند الان متراژ مهم است؛ مثلاً ما اگر حق بیمهای دریافت میکنیم برای بیمههای مسئولیت کارفرماهای ساختمانی برحسب متراژ است یک ساختمان با 1000 مترمربع یک هزینه ای دارد حق بیمهای دارد یک ساختمان با 100 مترمربع یک حق بیمه ای. پس اینجا دیگر ملاک تعداد کارگر نیست و همان بحث متراژ است و بیمهنامه هم که بینام است. اما در مواردی که شما سؤال کردید پروژهها عمرانی است یا بعضاً تولیدی، خدماتی، کارخانه است میخواهد بیمهنامه را بینام خریداری کند ببینید پروژههای عمرانی ما در بیمه نامه دوتا اصل داریم یا محل پروژه مشخص باشد یا نام کارگر مشخص باشد.
اگر محل پروژه مشخص نباشد اسامی کارکنان هم مشخص نباشد این شرایط ممکن است برای آن بیمهگذار به وجود بیاید که تقلب و این شرایط پیش بیاید؛ چون عملاً نه ما نام کارگر را داریم نه میدانیم کجا کار میکند. راهکارش چیست؟ ما آمدیم در بیمهنامه قید کردیم گفتیم اگر شما میخواهید بیمهنامه بینام را خریداری کنید بیایید قرارداد پیمانتان را به ما ارائه کنید ما بر حسب قرارداد پیمان شما به شما تعهد میدهیم؛ یعنی اگر قرارداد پیمان مثلاً پروژههای آب و فاضلاب که ما الان تقریباً از سال 93 داریم با شرکت آب و فاضلاب با پیمانکارهایشان همکاری داریم اینها به این شکل است که قرارداد پیمانشان یک شماره دارد بیشتر هممحلشان مشخص است؛ مثلاً قید شده پروژه آبرسانی خیابان غفاری حدفاصل مثلاً امیرکبیر و مثلاً خیابان نصری. طبق قرارداد پیمان شماره 1010. ما هم تعهد میدهیم دقیقاً اینها قید میشود روی بیمهنامه و نگرانی زمان خسارت وجود ندارد.
یک بحث دیگر هم که با هم قبل از لایو میرفتیم بحث این بود که شما یک کمی ناراحت بودید میگفتید که پیمانکارها بهجای این که خودشان یا یکی از شرکا یا یکی از مسئولین ارشد پیمانکاری بخواهد بیایید دنبال بیمه معمولاً به همکارشان که نقش منشی را دارد به ایشان زنگ میزنند می گویند از بیمه ها قیمت بگیر. وقتی میخواهد قیمت بگیرد عملاً ارزانترین قیمت کاملترین بیمه فکر کنم نیست منظورتان این بود. درست میگویم؟
ببینید یک مشکل اساسی متأسفانه این است که در بیمه های مسئولیت دیگر بحث دیه است. اگر حوادث کاری اتفاق بیفتد در اولین قدم مشکل برای پیمانکار و کارفرما به وجود میآید و بحث زندان و دادگستری و شکایت و خیلی موارد مختلف که من هفته پیش که با هم لایو داشتیم من گفتم حتی ما دیه پرداخت کردیم؛ مثلاً تا 270 میلیون تومان، کارگر نسبت به یک کارگر دیگر قصور انجام داده برای آن مثلاً حکم زندان آمده برای کارفرما حکم زندان آمده؛ اما چون بیمه مسئولیت کامل بوده تمام دیه پرداخت شده. این سؤالی که شما پرسیدید خیلی خوب است ما الان در پروژههایی که مثلاً شخص میرود در مناقصه شرکت میکند؛
مثلاً یک پروژه آب، یک پروژه برق. عزیزان مدیرعامل یا یک شخصی که تسلط دارد بر آن کار میرود در آن مناقصه شرکت میکند. بیمه هم همینجور مهم است؛ یعنی یک مسئله حقوقی است و فردا اگر اتفاقی بیفتد آن شرکت، آن کارفرما، آن پیمانکار، آن مدیرعامل درگیر است. متأسفانه حداقل در این 8 سالی که من دارم در صنعت بیمه فعالیت میکنم مداوم با این مسئله روبروییم که از شرکتها تماس میگیرند؛ مثلاً مسئول دفتر آن شرکت، منشی شان حالا عامیانه تماس میگیرند میگویند: «ما یک بیمه نامه میخواهیم حداقل قیمت.» ما مثلاً برای آن شخص توضیح میدهیم میگوییم حداقل یکوقت ملاقات بدهید ما مدیرعامل شما را ببینیم بیمه نامه را کامل بهشان توضیح بدهیم شما نمیتوانید اطلاعات دقیق را به مدیرعامل تان برسانید که کارگر لیست ثابت چیست تأمین اجتماعی چیست متغیر چیست دیه چیست.
ولی متأسفانه فقط ارسال میکنند یک پیشنویسی را میخواهند از ما که حالا بعضاً این در صنعت بیمه هم اتفاق میافتد که نرخشکنی؛ یک پیشنویس از من دریافت میکنند میدهند به یک شرکت دیگر؛ باز آن نرخ را میآورد پایینتر او میدهد به یک شرکت … و این روال ادامه دارد. ولی متأسفانه فقط یک بیمهنامه ارزان میخواهند با حداقل قیمت و بعضاً مشکلات خیلی زیادی با این دیهای که مثلاً همین امسال مشخص شده 800 میلیون تومان یک بیمهنامه ناقص و یک بیمهنامه کامل شاید اختلاف قیمتش 2 میلیون، 5 میلیون، 10 میلیون نهایت باشد؛ ولی آن موقع اگر اتفاقی بیفتد و یک بیمهنامه ناقص باشد 800 میلیون تومان حداقل دیه است.
دیگر تصمیم با خود عزیزان است ما از باب مسئولیت اجتماعی چه شمای بزرگوار که این کار ارزشمند را انجام میدهید دارید کسبوکارها را معرفی میکنید و اطلاعرسانی میکنید چه از بنده حقیر که در حد توانم در بحث بیمه دارم فعالیت میکنم و سعی میکنم از باب مسئولیت اجتماعی ام یک اطلاع رسانی کرده باشم دارم میگویم خواهشمندم زمانی که میخواهید درخواست بیمه ای را بدهند عزیزانی که حقوقی آن شرکت هستند بزرگوار چه مدیرعامل چه عزیزانی که اطلاعات دارند حداقل آنها اقدام کنند؛ چون از طریق مسئول دفتر نمیشود اطلاعرسانی کرد آن عزیزان هم محترم هستند؛ ولی شاخه کاری آن شخص اصلاً یک چیز دیگر است و تسلطی بر بیمه ندارد ما هم هر چه توضیح بدهیم ممکن است اطلاع رسانی درستی نباشد.
برویم روی بحث کلوزها چون خیلی کلوزها زیاد است کلوزهای طرح جامع بیمه کوثر؟
بحث حوادث ناشی از وسایل نقلیه موتوری. من یک توضیح بدهم مگر وسایل موتوری منظور وسایل نقلیه مثل وانت بار، بیل مکانیکی یا هر چیزی که در پروژه دارد استفاده میشود مگر اینها خود خودرو بیمه شخص ثالث و بیمه تمام خطر، بیمه بدنه ندارد؟ نیاز هست باز مجدد کلوز چه چیزی را میخواهد به ما بگوید؟ یک مثال برایم بزنید.
ببینید این پوشش حوادث ناشی از وسایل نقلیه موتوری در شرح کلوز هم حالا توضیح داده گفته اولویت با بیمه نامه شخص ثالث آن وسیله نقلیه موتوری. مثلاً اگر محل کار یک وانتی فعالیت میکند در آن کارگاه یا هر وسیله نقلیه موتوری دیگری که بیمه شخص ثالث دارد اولویت با آن است. در این کلوز آمده گفته اگر آنجا خسارت پرداخت شد که اولویت با آن است اگر پرداخت نشد و باز کارفرما یا پیمانکار قصوری برایش مشخص شد و محکوم شد از این بخش بیمهنامه پرداخت میشود؛ یعنی نگرانی وجود ندارد حالا مثلاً این وسیله نقلیه مال پیمانکار بوده در محل پروژه الان یک اتفاقی افتاده بنا بر هر دلیلی از بیمه شخص ثالث خسارت پرداخت نشده طبق قانون؛ از این کلوز پرداخت میشود؛ یعنی نگرانی از این بابت وجود ندارد.
یک بحثی هم پوشش مأموریت خارج از کارگاه است؟
قبل از بروز حادثه توسط بیمه گذار خریداری شده باشد؛ یعنی یک محدودهای شما برای کارگاه تعریف کردید؟ میگویم شرکتهای خدماتی کارگاههایشان معمولاً محدوده یک شهر است شما در قرارداد نوشتید؛ مثلاً شهر ایکس، شهر مثلاً بیرجند، شهر مشهد؛ یک پیمانکار هست؛ مثلاً مأمور مشترکین دارد میفرستد حالا آب، برق، گاز یا خدماتیها. این نیروهایش تمام سطح شهر دارند کنتورخوانی میکنند این محدوده اش میشود کل آن شهر دیگر؛ نمیتواند یک محل مشخصی را دقیق مشخص کند؛ چون عملاً حوزه کاری اش کل آن شهر است درست است؟
ببینید یکی از ایراد بیمه های مسئولیت عادی همین بود ما دفعه قبل خدمت شما توضیح دادیم بیمه های مسئولیت بحث پوشش مأموریت خارج از کارگاه را منوط کرده بودند به این که نام کارگر مشخص بشود؛ یعنی آن شخصی که مداوم دارد میرود کار بیرون از کارگاه انجام میدهد اسمش در بیمه نامه قید بشود. ما در بیمه نامه طرح جامع دیگر این را نخواستیم گفتیم اگر شما میخواهید حالا طرح جامع یک شکلی است که شما کلوزها را نمیتوانی انتخاب کنی این بیمه نامه یک پکیج کامل است ما ایرادات را درآوردیم این بهعنوان یک پکیج کامل ارائه میشود یکی حذف نمیشود یکی اضافه بشود.
اما این دغدغه را رفع کرده گفته اگر این کارگر شما میخواهد برود بیرون یک مأموریتی انجام بدهد دیگر محدودهای برایش مشخص نکرده در بیمهنامه دقیقاً قید کرده ببینید من الان شرح این پوشش را برای شما بخوانم گفته: «خسارت وارد به کارکنان در خارج از کارگاه در صورتی قابل پرداخت هست که علاوه بر احراز مسئولیت بیمهگذار، پوشش مأموریت خارج از کارگاه قبل از بروز حادثه توسط بیمهگذار خریداری شده باشد.» این بیمهنامه یک پکیج کامل است در این هم محدوده نیاورده گفته؛ مثلاً این خیابان یا همین شهری که دارد پروژه انجام میشود. آن شخص را فرستادند حالا یا برگه مأموریتی دارد اثبات این که من رادان را آقای مهندس کاظمی فرستاده برای یک کاری با شما است آقای مهندس! شما پیمانکار و کارفرمای منید باید اثبات کنید که من کارگر شماام و من را فرستادید برای کاری که بیرون از کارگاه انجام دادم. بههرحال یک برگه مأموریتی یک سند و مدرکی وجود دارد که شما من را فرستادید برای یک کاری. پس عملاً محدوده فعالیتی وجود ندارد. این یکی از نواقصی بود که در بیمه عادی وجود دارد.
یعنی شما میفرمایید الان کسی که طرح جامع را بخرد کل این 40 کلوز را شرکتهای زیادی هست شرکت برق، وزارت نیرو آمدند نشستند روی آن بحث کردند تمام این نیازهایشان را پکیج کردند گفتند ما دیگر این جامع، جامع است هر چیزی که احتمال دارد برای من نوعی، من پیمانکار، من شرکت ساختمانی ایجاد بشود در این پکیج دیدند که خیال انها راحت است. درست است شاید هزینه بیشتری مسلماً این هزینه اش از یک بیمه عادی بیشتر خواهد بود بدون شک ولی در مجموع این پکیج، حالا این کلوزهایی که پیوست است 41 کلوز کامل قرار است خیال من را از هر مشکلی که در آینده ایجاد بشود راحت بکند دیگر در حادثه.
دقیقاً ببینید ما بیمه های تمام خطر مهندسی را داریم آنها اسمش رویش است تمام خطر؛ میگوید تمام خطرات به جز استثنائات؛ آنهایی که شرکت بیمه میگوید استثنا است در بیمه نامه. عملاً ما در بیمه مسئولیت یک بیمه نامه تمام خطر نداشتیم که تمام خطرات را داشته باشد همه اش پوششهایی که داشت و کلوزهایی که داشت نواقصی داشت این طرح عملاً یک بیمه نامه تمام خطر مسئولیت است باتوجهبه پوششهایی که دارد بحث حق بیمه اش هم که مطرح کردید.
گفتم خیلی اختلاف زیادی ندارد با بیمهنامههای طرح عادی؛ مثلاً ما الان برای جایگاههای سوخت که ریسکشان بالا است این طرح را داریم کار میکنیم اختلاف قیمتشان تا یک بیمهنامه عادی تقریباً مثلاً ما چند سالی هست که داریم کار میکنیم 1.5 تا 2 میلیون تومان نهایت. عملاً میارزد با این مشکلاتی که الان هست و هزینههایی که ممکن است فردا بعد از حکمهای دادگستری برای پیمانکار و کارفرما تحمیل بشود ارزش دارد.
بحث بعدی کلوز دوم جبران هزینه های پزشکی. شما هزینه های پزشکی را که در کلیات نوشتید؛ یعنی در اصل بیمه نامه هست این پس چه چیزی را باز میخواهد پوشش بدهد این هزینه پزشکی؟
ببینید جبران تعرفه هزینه های پزشکی یک کلوزی است که هنوز حذف نشده در بیمه نامههای عادی هم هست. هزینه های پزشکی حالا شاید در شهرهای کوچک زیاد مطرح نباشد همه به این استناد نگاه کنند بحث جبران هزینههای پزشکی این باشد که ما که اینجا بیمارستانهای دولتی داریم خصوصی نداریم همه هم طبق تعرفههای پزشکی هزینهها را از ما میگیرند اگر امروز برای کارگر من سر پروژه اتفاقی افتاد من دیگر نگرانی ندارم اگر کلوز هم نخریده باشم بیمارستانها همه دولتی است؛
اما ممکن است برای کارگر من یک اتفاقی بیفتد که امکان درمانش در استان خراسان جنوبی نباشد و من مجبور بشوم کارگر خودم را بفرستم؛ مثلاً بیمارستان خصوصی. امروز برای چشم کارگر من یک اتفاقی افتاده من مجبور میشوم بفرستمش بیمارستان خاتمالانبیا مشهد که تخصصی چشم است. این بیمارستان خصوصی است و تعرفه هایش دیگر تعرفه دولتی نیست اینجا اگر آن کلوز را خریداری کرده باشد طبق تعرفههای بیمارستان خصوصی هم بیمه موظف است تا سقف تعهدات پزشکی هزینه را پرداخت کند.
کلوز سوم کلوز ماده 66 تأمین اجتماعی است. اول خود ماده 66 را یک توضیح بدهید و یک مثال هم اگر برایمان بزنید ممنون میشوم.
ببینید معمولاً اکثر پیمانکاران درگیر ماده 66 تأمین اجتماعی هستند. ماده 66 تأمین اجتماعی آمده گفته؛ یعنی موضوع کلیاش حوادث کار است گفته اگر شخصی را شما چه بیمه بکنید بهعنوان کارگر و چه بیمه نکنید و حوادث کار برایش اتفاق بیفتد من شرکت تأمین اجتماعی یا من سازمان تأمین اجتماعی میتوانم کارفرما یا پیمانکار را بعد از حادثهای که برای کارگر اتفاق افتاده به میزان 10 سال حقوق محکوم کنم. یک امتیاز قرار داده گفته اگر کارفرما یا پیمانکار یکجا پرداخت کند این 10 سال جریمه را من بر حسب حقوق قانون کار آن سال در نظر میگیرم.
امسال برای کارگر من اتفاق افتاده حقوق قانون کار مثلاً 6 میلیون تومان است منطبق قانون کار 1401، 10 سال پیمانکار را جریمه کردم پس این اگر یکجا پرداخت کند؛ اما اگر توانایی را ندارد کارفرما و پیمانکار که یکجا 10 سال را پرداخت کند میگوید طبق قانون کار هرسال. ماده 66 تأمین اجتماعی در بحث طرح جامع هرسال تعهداتش تغییر میکند بر حسب همین قانون کاری که الان هست. الان 490 میلیون در نظر گرفته در بیمه های مسئولیت عادی معمولاً من بعضاً دیدم پیمانکار میآید خریداری میکند 50 میلیون تومان در هر حادثه، در طول مدت 100 میلیون. من به او میگویم؛
مثلاً طبق قانون کار اگر الان بخواهیم حساب کنیم حداقل شما 500 میلیون محکوم میشوید شما چه جوری میخواهید 100 میلیون بخرید؟ میگوید حداقلش را شما برای ما بزنید ممکن است اتفاقی نیفتد. یا من توانایی این را ندارم. بعضاً که کامل بهشان توضیح میدهیم بیمههای مسئولیت عادی هیچ شرکتی این سقف از ماده تأمین اجتماعی را پرداخت نمیکند یا اگر پرداخت کند حق بیمه بسیار بالایی میگیرد این در بیمه نامه طرح جامع این مزیت وجود دارد که ما پایه آمدیم در نظر گرفتیم هر زمان هم قانون کار تغییر کند باز ما این را تغییر میدهیم؛ یعنی سقف تعهدش را میبریم بالا که اگر محکوم شد پیمانکار یا کارفرما تحت پوشش بیمه نامه باشد.
800 میلیون تومان میبینم شما پوشش میدهید ماده 66 تأمین اجتماعی
بله بله. 490 میلیون در هر حادثه است و 800 میلیونی هم که شما گفتید بله درست است.
کلوز چهارم مسئولیت بیمه گذار در قبال اشخاص ثالث است. یک توضیح اشخاص ثالث را بدهید.
ببینید من ابتدا گفتم بیمههای مسئولیت کارفرما در قبال کارکنان چند بخش بود دیگر؛ صنعتی، خدماتی، تولیدی در یک بخش بود. پروژههای عمرانی بخش دوم و ساختمانی بخش سه. در یک بیمهنامه معمولاً پروژههای عمرانی باید بیمه مسئولیت اشخاص ثالث را جداگانه خریداری کنند. اینجا اگر بهعنوان یک کلوز بیمهای آمده اشخاص ثالث بحث خسارتهای جانی است؛ یعنی دیه پرداخت میشود. اگر من امروز یک بیمه نامه مسئولیت ساختمانی خریدم و این کلوز داخلش وجود دارد عابر پیاده یا شخصی که هیچ ارتباطی با پروژه من ندارد از محل کار من عبور میکند صدمه جانی دید خسارت پرداخت میشود دیگر خسارت مالی پرداخت نمیشود.
بحث خسارت در قبال اشخاص ثالث هم مالی است و هم جانی. پروژههای عمرانی دیگر خسارت مالی را هم دارند به طور مثال وقتی دارد بیل مکانیکی کار میکند حفاری میکند برای لوله گذاری ممکن است بیل مکانیکی بیلش برخورد کند به کابل مخابرات؛ شرکت مخابرات میشود یک شخص ثالث؛ حالا حقوقی است. اینجا دیگر خسارت مالی است. در بیمهنامههای مسئولیت کارفرما در قبال کارکنان پروژههای عمرانی حتماً کارفرمایان تأکید میکنم یک بیمه مسئولیت اشخاص ثالث جداگانه بخرند. استناد به این کلوز نکنند که بیمه اشخاص ثالث را دارند دیگر نگرانی ندارند که اگر خسارت مالی زدند. اینجا بحث ما فقط جان آدمها است؛ یعنی بحث دیه است تا خسارت مالی،
من با چند تا پیمانکار روی این کلوزها بحث کردم پیمانکارها تأکید میکردند که برای اشخاص ثالث بیمه مجزا گرفته بشود.؛ چون فقط بیمه شخص نیست خودرواش میافتد در ترانشه یا به تیر برق برخورد میکند یا هر دلیلی یا هر حادثهای پیش میآید. کلوز بعدی که دایم تعهد افزایش ریالی دیه است؛
بسیار هم عالی. این پوش بابت افزایش دیه است. معمولاً در بیمهنامههای مسئولیت عادی هم این کلوز هست دیه یک سال آتی. دیه اگر افزایش پیدا کند در بیمه های مسئولیت عادی بعضاً شرکتها در شرح کلوزشان مینویسند تا 15% را تحت پوشش قرار میدهند امسال مثلاً تقریباً 40% افزایش دیه داشتیم پس حتماً باید الحاقیه بخرند. اما اینجا گفته باتوجهبه این که دیه یوم الادا است ممکن است یک پروندهای خسارتی به هر دلیلی حکم دادگستری دیر بیاید پرونده طولانی بشود گفته تا 3 سال اگر دیه افزایش پیدا کند تحت پوشش است دیگر اینجا درصد هم نگذاشته بگوید؛ مثلاً من تا 15% افزایش دیه را قبول میکنم اینجا گفته تا سه سال که دیه افزایش پیدا کند تحت پوشش است پس بحث این کلوز این است که دیه اگر افزایش پیدا کرد تحت پوشش است.
تعدد دیات و دیات غیرمسری؛ این فکر کنم خیلی بحث مهمی است درست است؟
دقیقاً. ببینید بعضی موارد در بیمه نامههای شخص ثالث شاید ما زیاد دیده باشیم این مورد را. یک حادثه ای اتفاق میافتد در بیمههای خودرو، شخص از چند ناحیه بدنش دچار آسیب میشود چشمش آسیب میبیند قطع نخاع خداینکرده میشود؛ مثلاً آسیبهای دیگری میبیند اینجا دیگر دیه شخص از یک دیه یک شخص عادی بیشتر میشود مثلاً میگویم در ماه حرام بوده دیه 800 میلیون. آن زمان که چند قسمت از بدن دچار آسیب بشود دیه هر قسمت را جداگانه بررسی میکنند؛ مثلاً دیه نقصعضو نصف دیه است مثلاً 400 میلیون. چشم مثلاً 300 میلیون. پای طرف قطع شده در حادثه مثلاً 500 میلیون. در این حالت دیگر دیه از یک دیه معمولی بیشتر شده پس تعدد دیات بابت همین است که اگر یک وقتی کارگر من سر پروژه از ارتفاع سقوط کرده دچار آسیب شده و این آسیبش خیلی جدی است نگهداری از این افراد خیلی سخت است؛ یعنی افرادی که دچار قطع نخاع شده طرف، چشمش آسیبدیده، پایش آسیبدیده دیگر نگهداری از این شخص خیلی سخت است بابت همین تعدد دیات را ما همیشه داریم میگوییم در بیمهنامهها کامل خریداری کنید اینجا هم بهازای هر نفر 1 میلیارد و 920 میلیون در نظر گرفته شده که عملاً یک پوشش کامل است.
کلوز 7 که مأموریت خارج از کارگاه بود که با هم صحبت کردیم در ابتدای لایو. کلوز 8 نوسان تعداد کارکنان تا 20% زمان صدور بیمه نامه؛ این هم یک توضیح بدهید.
ببینید بیمه نامه یکی از ملاکهای اصلی اش تعداد کارکنان است. گفتم لیست ثابت یا همان کارکنان ثابت میشوند لیست تأمین اجتماعی، افرادی که بیمه تأمین اجتماعی برایشان رد میشود باز همنام مهم نیست تعداد مهم است و کارکنان متغیر هم کارکنان روزمزدی که اصلاً تأمین اجتماعی هم ندارند. همیشه این ملاک را باید در نظر بگیرند پیمانکاران عزیز که بیمهنامه وقتی خریداری میکنند روز صدور بیمهنامه اگر 10 تا کارگر داشتند کارکنان ثابت و متغیر مثلاً 5 تا داشتند اگر این کارکنان افزایش پیدا کنند حتماً باید به شرکت بیمه اعلام کنند. به شرکت بیمه اعلام کنند و الحاقیه بزنند.
این کلوزی که داخل طرح جامع هست در طرح عادی هم هست گفته اگر کارکنانتان افزایش پیدا کرد تا 20% کارکنان روز صدور بیمهنامه دیگر نیازی به الحاقیه نیست ممکن است پیمانکار درگیر کار باشد یادش برود دیگر این یک پوشش است که عملاً از بخشی از خسارت از آن قاعده نسبی جلوگیری کند؛ چون بحث قاعده نسبی را دفعه قبل ما توضیح دادیم تعداد کارکنان را کم اعلام کنند یا همینجور افزایش پیدا کند الحاقیه نزنند قاعدتاً خسارت کمتری هم دریافت میکنند این بابت آن است که یک ذره از آن خسارت جلوگیری بشود که پیمانکار ضرر نکند.
کلوز نهم به نظر من راحت است غرامت دستمزد روزانه تا 90 روز است؛ یعنی تا 90 روز حالا مبلغ هم دارد روزی 300 هزار تومان به کارگرتان – کارگری که برایش اتفاق افتاده – بیمه حقوقش را میدهد این که زیاد چیز پیچیده ای نیست.
بله دستمزد روزانه است بهازای آن روزهایی که کارگر ازکارافتاده است و عملاً دستمزدی ندارد. آن دفعه قبل هم شما سؤال کردید که هزینههای روزمره زندگیشان چه میشود این بحث غرامت دستمزد روزانه وجود دارد.
یکی از مشکلات همین است کارگر برایش اتفاق میافتد بعد کارفرما حالا اگر انسان منصفی باشد باید هزینه اش را بدهد تا بعد از بیمه برود بگیرد؛ یعنی باید زندگی عادی آن بنده خدا مختل نشود. کلوز دهم که اتفاقاً برای یکی از دوستان ما هم اتفاق افتاده بود مسئولیت متقابل کارکنان نسبت به یکدیگر است. من یک توضیحی این را بدهم یک مثالش را چون خودم در جریان هستم. ماشین آلاتی داشته خارج از شهر یا خارج از محدوده کارگاه؟
کارگران بیرون از کارگاه بیرون از آن انبار ماشین آلات آتشی روشن میکنند زمستان اول صبح تازه بیرون از محوطه و یک کارگری گازوئیل میریزد گازوئیلها میریزد روی لباس کارگر دوم و متأسفانه قسمتهای زیادی از بدنش هم میسوزد. دادگاه در نهایت این کارگری را که گازوئیل را ریخته بود هم یکدرصدی جریمه کرد که بعد 20% جریمه عدد زیادی هم میشد ایشان مقصر اعلام شد. اگر واقعیت این کلوز را نمیداشت پیمانکار، کارمندهایش هم در مقابل یکدیگر کلوزشان نمیداشت آن کارگر بنده خدا میافتاد زندان. این را من توضیح دادم ببخشید؛ چون تجربه واقعی داشتم.
بله دقیقاً یکی از بزرگواران بود پیمانکارهای شرکت آب و فاضلاب بود که این مشکل پیشآمده بود این کلوز الان متأسفانه حذف شده در بیمه نامههای عادی نیست پوشش اهمال قصور کارکنان نسبت به یکدیگر. به هم که هیچوقت کارگری اگر بخواهد آسیبی بزند به کارگر دیگری تحت پوشش اصلاً نیست دیگر عمد است؛ اما غیرعمد ممکن یک کاری را کارگر انجام بدهد آسیب بزند به همکار خودش مثل همین موردی که شما توضیح دادید واقعاً ناخواسته بوده حالا آن گازوئیل را ریخته داخل آتش و باعث شده که همکارش دچار سوختگی خیلی شدیدی بشود.
ایشان محکوم شده بودند اگر اشتباه نکنم کارگری که گازوئیل را ریخته بود 20 میلیون محکوم شده بود مابقی خسارت که 250 میلیون تومان دیه بود کارفرما محکوم شده بود که مبلغ 270 میلیون پرداخت شد. اگر این کلوز را نداشت عملاً آن کارگر باید میرفت زندان. این پوشش بیمهای حذف شده و الان واقعاً ابهام است حالا من قرار شد که نامه اعتراض کانون پیمانکاران را در اختیار شما بگذارم میتوانید در صفحه خودتان در سایتتان بارگذاری کنید پیمانکاران واقعاً الان بلاتکلیفاند یک عالم ابهام است بیمهنامههای مسئولیت عادی که الان این کلوز حذف شده اگر کارگر من قصوری انجام داد آن کارگر از شغلش مشخص است که واقعاً شغل شریفی دارد؛ ولی از قشر ضعیف جامعه است نمیتواند مبلغ دیه سنگین را پرداخت کند ممکن است در حوادثی که اتفاق میافتد در پروژه خیلی ساده بگوییم ممکن است ایمنی را رعایت کردیم اتفاقی نمیافتد؛ ولی یکلحظه است یکلحظه کوتاهی ببینید این حادثه خیلی معمولی بود و عملاً این کلوز نیاز به توضیح خیلی خاصی ندارد اگر قصور یک کارگر نسبت به یک کارگر دیگر انجام بدهد تحت پوشش است و در طرح عادی وجود ندارد.
کلوز 11 و 12 خیلی شبیه هم است من کامل متوجهشان نشدم. مسئولیت پیمانکار در مقابل مهندسین ناظر، مهندسین مشاور، طراح و مجری است. 12 هم دقیقاً عین همان متن را نوشته؟ در برابر پیمانکاران اصلی و فرعی مثل مهندسین ناظر، مشاور. در کلوز 12 نوشته در برابر کارکنان پیمانکاران اصلی و فرعی؛ یعنی مثلاً من ناظر یا مجری یک طرحم، باز پیمانکار آن حساب میشوم هم خود من و هم نیروهای من که برای مثلاً نظارت میرویم همۀ ما در قبال این دوتا کلوز فکر کنم منظورشان را یک توضیح بفرمایید.
دقیقاً همین است ببینید پیمانکارهای فرعی هم الان یک کلوزی بوده که از بیمه نامه حذف شده بعضاً یک پروژهای را ممکن است یک شرکتی قبول کند یا یک شخصی قبول کند و این کار را تقسیم کند بین تعداد پیمانکارهای مختلف. این را مدنظر داشته باشند پیمانکاران وقتی دارند بیمه نامه خریداری میکنند عملاً 5 تا پیمانکار با هم دارند کار میکنند اول این که تعداد کارگرهایشان را محاسبه کنند روی بیمه نامه اگر 10 تا کارگر است عملاً از آن تعداد کارگرها بیشتر نشود؛ یعنی به یک شکلی باشد اگر ممکن است در پروژه 40 تا کارگر همکار کنند اما روی بیمهنامه 10 تا باشد این کمبیمگی دارد؛ ولی بحث پیمانکارهای فرعی تحت پوشش است.
اگر کارگر پیمانکار فرعی من هم در پروژه که من یکبخشی از کار را به او واگذار کردم قصوری انجام داد یا حتی خود پیمانکار قصوری انجام داد که معمولاً همه پیمانکاران جداگانه بیمه نامه میخرند؛ اما باز هم در این بیمهنامهها قید شده یا حتی یک کلوز دیگر که ممکن است جلوتر به آن برسیم که الان به ذهنم رسید که همینجا توضیحش بدهم یک پوششی هست به نام پوشش مسئولیت کارفرما در قبال پیمانکاران موقت تعمیراتی. ما بعضاً در یک محلی خودمان بیمه نامه خریدیم؛
مثلاً محل کار خودم را مثال میزنم مثلاً 10 نفر نیرو دارم کولر محل کار من دچار مشکل شده. من درخواست میکنم از یک تعمیرکار بیاید کولر من را درست کند. ایشان دیگر آن لحظهای که برای من دارد کار میکند آن تایمی که دارد کولر محل کار من را درست میکند برای من کار میکند اگر اتفاقی افتاد تحت پوشش باشد در بیمهنامههای مسئولیت عادی اصلاً همچین چیزی وجود ندارد اینجا بهصراحت آورده که عملاً پوشش مسئولیت کارفرما در قبال پیمانکاران موقت تعمیراتی تجهیزات و تأسیسات. مثلاً یک ایراد اصلی در بیمهنامهها بوده که پیمانکارهای برق بهش ورود کردند به مشکل خوردند درخواست کردند و در بیمهنامه هم آمده.
كلوز 11 تا 14 هرگونه خیلی جزئیات توضیح داده که حتی کارکنان ناظر، کارکنان شرکت مشاور؛ بعد متنوع یعنی حتی اگر ناظر یک اشتباه میکند پیمانکار جزء آسیب میبیند اینها همه را آمده در کلوز 11 تا 14 خیلی جامع توضیح داده.
دقیقاً یکی از ایرادات بیمه نامهها بعضاً همین است که گنگ است؛ یعنی بیمهنامه اگر یک کلوزی هم دارد شرح کاملی ندارد شخص نمیداند چه خریده. در طرح جامع یک مزیتی دارد که شاید هر کلوز بیمهای حداقل 10 تا خط کامل توضیح داده.خوبی اش این است که شما با مشارکت خود میدانم پیمانکارهای خیلی از استانهای مختلف در تهران آمدند نشستند با بیمه کوثر بر اساس نیازهای خود مصرف کننده اصلی که شرکتهای ساختمانی پیمانکاری بودند این بیمه طرح جامع نوشته شده برای این است که خیلی کامل و جامع است. یعنی؟ خیلی کمک کرده به آنها مطمئناً.
فقط آقای مهندس جسارتاً ببینید الان طرحی که جلو من هست همان طرح جامع برای بحث فعالیتهای صنعتی، خدماتی، بازرگانی است طرحی که من خدمت شما دادم برای پروژه های عمرانی است بعضاً 41 کلوزی که در بیمه نامه هست بر حسب شغلشان که متفاوت است یعنی بر حسب فعالیت شغلیشان تغییر دارد؛ مثلاً الان طرح جامع برق تخصصی چند تا کلوز برق دارد یا مثلاً پروژههای عمرانی که الان خدمت شما هست تخصصی چند تا کلوز مربوط به پروژههای عمرانی دارد یا همینالان که من بحث کارفرما در قبال کارکنان خدماتی، صنعتی را دارم؛
مثلاً اینجا یک پوشش بیمه ای دارد مسئولیت کارفرما در قبال سرایدار و خانوادهاش؛ یعنی آن شخصی که خانوادهاش آنجا زندگی میکنند اصلاً در بیمه نامههای مسئولیت عادی همچین چیزی وجود ندارد که بعضاً دادگستری محکوم کرده طرف را چون با خانوادهاش آنجا زندگی میکرده یک اتفاق برای بچه آن سرایدار افتاده برای همسرش افتاده در محل پروژه هم 24 ساعت شبانهروز آنجا دارد نگهبانی میدهد این یک ایراد بوده الان در حال حاضر در طرح جامع هم اگر در بحث عمرانی نیست در بحث صنعتی اینجا ما داریمش حالا این موارد چون الان به ذهنم رسید گفتم خدمت شما بگویم اگر آنجا بهاش برخوردی نداشتید من یکییکی باز اینجا هم میتوانیم اضافه کنیم به کلوزهای طرح جامع.
کلوز 15 که رویش تأکید شده توافق برای هزینه خسارت است یعنی برداشت من این است که خود کارفرما و حادثهدیده، بیمهگذار، بیمهگر و حادثهدیده میتوانند با همدیگر بنشینند بدون دادگاه و بدون این که کارشناسی بشود بیایند شروع کنند به یک توافق، به یک عدد برسند و فکر کنم کلوز 15 تعریفش همین است.
دقیقاً خسارت بدون رأی دادگاه یک پوشش مهم بیمه ای بود در بیمه های مسئولیت. حذف شد طبق همین قانونی که گفتم بیمه مرکزی این پوشش حذف شده. یکی از علتهایی که پیمانکاران خیلی درخواست دارند برای این پوشش بیمهای این است که نمیخواهند یک سوابق منفی در پروندهشان باشد. امروز اگر من یک پروژهای را انجام میدهم یک کارگر اتفاقی برایش میافتد یک سابقۀ شغلی بد برای من ثبت میشود قانوناً وقتی حکم دادگستری برای من میآید یا اگر من بیمه ناقصی داشته باشم ممکن است منجر به زندان رفتن من پیمانکار بشود اگر پوشش خسارت بدون رأی دادگاه را ما داشته باشیم.
عملاً میتوانیم با کارشناس دادگستری که شرکتهای بیمه با آنها قرار دارند کارشناس اداره کار و حضور خود کارفرما و آن کارگر در محل مثلاً آن شرکت بیمه به یک توافقی برسیم نمیخواهیم حق کارگر ضایع بشود؛ اما ممکن است با مشکلاتی که برای آن کارگر به وجود آمده و این آسیبی که دیده دیگر صبر این را نداشته باشد یک سال زمان ببرد که برایش رأی دادگاه بیاید. مثلاً قرار است 500 میلیون دیه بگیرد میگوید من 450 میلیون تومان را همینالان شرکت بیمه به من پرداخت کند من دیگر از آن 50 میلیون صرفنظر میکنم؛ چون دیگر زمان برای من خیلی مهم است که یک سال صبر کنم رأی بیاید. الان باتوجهبه تورمی هم که الان هست شما در نظر بگیرید که پولی که امسال شخص بگیرد با سه سال دیگر، یک سال دیگر چقدر تفاوت دارد.
کلوز 16 بحث اتباع بیگانه است البته من توضیح بدهم الان به شدت کنترل میشود بحث اتباع بیگانه و حتی بحث بازداشت کارفرما هم مطرح شده؛ یعنی اگر کارفرمایی نیروی اتباع بیگانه را بدون مجوز استخدام بکند بیاورد سرکار برای حتی یک کار یکروزه اگر مطلع بشوند حتی تا بازداشت میرود؛ ولی شما باز برای آن نفر حوادث جانی اتباع بیگانه هم در کلوز 16 پیشبینی کردید.
دقیقاً بحث اتباع بیگانه در کشور ما هستند از کشورهای مختلف دارند زندگی میکنند باز در خراسان جنوبی بیشتر؛ چون ما نزدیک به مرزیم قاعدتاً بیشتر زندگی میکنند به خصوص از افغانستان که در شهر بیرجند حداقل خیلی زیاد است. معمولاً اینها مجوز کار دارند به همین علت در بیمه نامه های مسئولیت عادی زمانی که من بیمهنامه را میخرم در فرم پیشنهاد سؤال کرده آیا از اتباع بیگانه استفاده کردید یا نه؟ اما در زمان صدور بیمه نامه و بعدازاین که ما بیمه نامه را تحویل شخص میدهیم زیاد توضیحی در مورد اتباع بیگانه نداده و عملاً شخص نمیداند این اتباع بیگانهای که دارد به کار میگیرد فردا یا برایش مشکلی ایجاد کرد یا نه.
مجوز کار داشته باشند یا حتی بحث کودکان کار الان مطرح است. شخص مثلاً زیر 15 سال را نمیتوانند به کار بگیرند باید حتماً اجازه پدر آن شخص باشد بدون اجازه نمیشود. یا در بیمهنامهها معمولاً در فرم پیشنهاد میآید سؤال میکند آیا از اقوام درجه اول شما در پروژه فعالیت دارند؟ سؤال کرده ولی نمیداند چرا میپرسد. علتش این است که اگر از اقوام درجه اول من در پروژه من فعالیت دارند همان اول به شرکت بیمه اعلام کنم که این ابهام برای شرکت بیمه به وجود نیاید که بعداً قصد تقلبی از طرف من پیمانکار وجود داشته. همین ابتدائاً اعلام کنم که مثلاً برادر من در پروژه کار میکند. این بحث اتباع بیگانه هم اگر قوانین را بدانیم همین بحث مجوز کار و فعالیت خیلی خوب است؛ ولی در بیمه نامه قید شده که عملاً شفاف باشد.
کلوز 17 و 18 و 19 تعهدات خاص سهگانه هزینه های دادرسی، هزینه های وکالت و هزینه های کلیتهای کارشناسی و کارشناسهای اداره کار و اینها است. یعنی این سه تا کلوز کامل است اگر کسی انتخاب بکند کامل هزینه ها را دیگر پرداخت میکند؟ این فکر کنم خیلی شفاف است نیاز به توضیح زیادی ندارد.
این انحصاراً در شرکت بیمه کوثر است. ما یک بیمهنامهای را تحت عنوان بیمههای هزینههای حقوقی داریم این طرح را شرکت بیمه کوثر ثبت کرده در بیمه مرکزی؛ مثلاً دعاوی خانوادگی، انحصار وراثت، طلاق خداینکرده؛ اینها همه هزینه دارد. چون این بیمهنامه را شرکت بیمه کوثر آمده ثبت کرده و با کانون وکلای کشور قرارداد دارد عملاً این بیمهنامه مسئولیت یک اقدامی از بیمه مسئولیت و هزینههای حقوقی کوثر است.
اینجا آمده هزینه های حقوقی دادرسی، هزینه وکلای را باز تحت پوشش قرار داده که عملاً به پیمانکار خسارت بیشتری وارد نشود آن خودش آسیبدیده زمان خسارت، کارگرش آسیبدیده، آرامش خاطری دیگر ندارد بخواهد هزینههای دادرسی و دادگستری و کارشناس هم به او تحمیل بشود عملاً یک اجحاف است در حق آن پیمانکار. اینجا طی دو سه کلوز با هم و بهصورت جامع توضیح داده که هزینه ها تا چه سقفی پرداخت شود.
کلوز 20 را که توضیح دادید مربوط به پرسنل و نگهبان بیمه گذار است که قبل توضیح دادید. کلوز 21 یک کمی گنگ است میگوید حوادث ناشی از ارجاع کار غیرمرتبط بهصورت مقطعی و موقت. بعد توضیح داده منظور از کار غیرمرتبط هرگونه فعالیتی که توسط کارفرما بهصورت موقت به کارکنان ارجاع داده شود.
ببینید ما در بیمه نامه های مسئولیت یک موضوع خیلی مهمی را که داریم فعالیت شغلی است. فعالیت شغلی در بیمه نامه قید میشود امروز اگر پروژه من یا مثلاً اصلاً بحث پروژه را هم انجام ندهیم بیمه مسئولیت من برای یک نجاری است ریسک این نجاری مثلاً طبقه خطرش 8 است فردا یک شخصی میآید برای هایپرمارکت خودش بیمه مسئولیت میخرد دوتا کارگر در هایپرمارکتش کار میکنند این طبقه شغلی اش کمتر است. اینجا طبقه شغلی خیلی تأثیر دارد و بحث این است که ممکن است کارفرما یا آن شخصی که این بیمه نامه را خریده به کارگر خودش یک کاری را بسپرد که ارتباطی اصلاً به فعالیت بیمه نامه ندارد مثال میزنم.
به طور مثال مثلاً ممکن است مثلاً میگویم یک کارگری در یک محلی کار میکند کارفرما آن لحظه مثلاً زمان ندارد که مثلاً چک خودش را تحویل بانک بدهد مثال میزنم بهعنوانمثال اینجا مثلاً یک کار خیلی اصلاً ارتباطی با پروژه ندارد به این شخص سپرده؛ آن لحظه شخص را فرستاده گفته بهصورت موقت باز تأکید کرده؛ یعنی دیگر روال نباشد که دیگر این شخصی که در پروژه دارد کار میکند فعالیت شغلی اش مشخص است؛ اما کارهای دیگر پیمانکار هم انجام بدهد نه بهصورت موقت باز اینجا یک ایراد بوده؛ یعنی اتفاقهایی افتاده در کشور و با آن برخورد کردند پیمانکاران به این شفافیت کامل تحت یک کلوز بیمه ای آوردندش که عملاً شرکتهای بیمه دیگر دستشان بسته باشد که به استناد هر دلیلی که بگویند این کار موقت بوده نمیدانم ربطی نداشته به فعالیت شغلی دیگر اینجا کامل خسارت پرداخت بشود.
دقیقاً کلوز 22 همین را میگوید باز در کلوز 22 میگوید حوادثی که ارتباطی با نوع فعالیت بیمه شده ندارند؛ یعنی این هم عملاً به هر دلیلی یک کارگری میرود یک کاری انجام میدهد نه این برای خود من اتفاق افتاده پیمانکار جزء که در ساختمان کار میکرد رفت به جرثقیلی که بیرون از ساختمان بود کمک بکند؛ چون دوستش بود آمده بود؛ مثلاً قالبها را جمع کند؛ چون فامیلش بود رفت نظارت کند دقیقاً برایش یک حادثه اتفاق افتاد؛ مثلاً این بنده خدا برقکار بود اصلاً هیچ ربطی به آن قالبهای فلزی بتونی نداشت ولی …
آن یک پوششی بود آقای مهندس! حذف شده. الان این پوششی که شما خواندید کار غیرمرتبط، پوشش حوادثی که ارتباطی با نوع فعالیت بیمهشده ندارد این یک پوشش است آن مورد قبلی که با هم صحبت کردیم پوشش حوادث ناشی از ارجاع کار غیرمرتبط موقت اینجا با نوع فعالیت بیمهنامه صحبت میکند این هم یک پوشش بیمهای بود؛ ولی متأسفانه حذف شده؛ ولی در بیمهنامه طرح جامع کامل توضیح هم داده و این پوشش هم هست.
این کلوز 23 حیوانات وحشی و گزنده چقدر ضرورت داشته چقدر حادثه مگر تکرار میشده که این کلوز آمده.
ما در بیمه نامه های عادی که در شرکت خود ما هم هست شرکتهای دیگر هم دارند بیمه نامه خیلی باز است؛ یعنی عملاً دست شرکت بیمه باز است که میتواند به استناد حالا هر بندی که ممکن است در بیمهنامه کامل قید نشده یا اینجور موارد استثنا خسارتی را پرداخت نکند حالا گفتم بیمه های مسئولیت به یک شکلی است که عملاً کارشناسهای دادگستری و اداره کار در آن هستند؛ ولی این مورد خاص که حمله حیوانات وحشی و گزنده شاید داخل حوادث کار نمیگنجد؛
یعنی یک نوع حادثه کار نیست بعضاً ممکن است یک سرایداری در یک محلی فعالیت میکرده دچار گزیدگی مثلاً مار شده یا عقرب شده موقع اتفاق برای او افتاده ممکن است منجر به فوت شده شاید این را استثنا برای پیمانکار به وجود آمده در کل کشور رأی صادر شده آنها تأکید داشتند که بهعنوان یک پوشش بیمه ای چون ممکن است استثنا به وجود بیاید که حوادث کار نیست حتماً در بیمهنامه قید شود. این بهعنوان یک پوشش کامل در بیمهنامه قید شده.
کلوز 24 و 25 بحث انتقال مصدوم و متوفی است که به نظر من کلوزهای خوبی است مخصوصاً اگر کارگر از یک استان دور باشد فاصله اش دور باشد هزینه انتقالش مهم است الان خیلی زیاد میشود. من اینجا در ادامه کلوزها یک سؤالی از خدمتتان بپرسم آیا بیمه ها اجازه صدور مثلاً الان پیمانکاری در یک استان خیلی بزرگ از راه دور هم امکان دارد شما برایش صادر بکنید؟ حتماً باید فیزیکی بیاید خدمت شما یا نه میتواند آنلاین مدارک خدمت شما بفرستد بیمه نامه اش صادر بشود؟
ببینید ما عملاً حالا من سایت هم خدمت شما میدهیم. در شرکت کوثر هر نماینده بیمه یک سایت بیمه ای دارد برای خودش که عملاً شرکت طراحی کرده. از فضای مجازی و این پتانسیلی که الان به وجود آمده عملاً همه عزیزان استفاده میکنند ما هم همین شکل الان ما مثلاً برای بندرعباس، گلستان، خراسان رضوی، شهرهای مختلف ما بیمه صادر کردیم و مشکلی از این بابت وجود ندارد. قانون بیمه مرکزی هم میگوید محدوده جغرافیایی ایران؛ یعنی یک نماینده بیمه میتواند فعالیت کند و مشکلی هم ندارد. در مواردی که پروژهای را میخواهد بیمه کند نیاز به بازدید دارد؛
مثلاً من میخواهم یک پروژهای را بیمه کنم در سیستان و بلوچستان این دیگر سازوکار شرکت من است داخل شرکت من ما یک نامه میزنیم به آن شعبۀ آن استان فقط همکار شعبه استان سیستان و بلوچستان ما بازدید آن پروژه را برای ما انجام میدهد. یعنی او بازدید را انجام میدهد ما همین مورد را داشتیم ما یک کارخانه آرد را در سیستان و بلوچستان در شهر زابل بیمه کردیم همین شکلی بود آن بیمه گذار بیرجندی بود مال بیرجند بود درخواست بیمه نامه داد؛ ولی مقیم زابل بود کارخانه اش همان جا بود درخواست بیمه نامه را به ما داد ما با همکارهای ستاد سیستان و بلوچستان هماهنگ کردیم آنها بزرگواری کردند رفتند عکاسی کردند بیمه آتش سوزی میخواست و ما بیمه نامه را اینجا صادر کردیم و تقدیمشان کردیم از این بابت مشکلی ندارد.
کلوز بعدی کلوز 26 که فکر کلوز خیلی خوب بوده که حذف شده. مربوط به خسارت بدون رأی دادگاه یعنی بهصورت توافقی دیگر صبر نکند.دقیقاً قبلش هم با هم صحبت کردیم در مورد این کلوز بدون رأی دادگاه حذف شده متأسفانه.
خیلی کلوز مفیدی است مخصوصاً از نگاه کارگر دیگر نمیخواهد صبر کند در این پروسه های بسیار طولانی قضایی ما که خیلی طولانی است؛ یعنی یک دادگاه تا دعوت کند و تشکیل بشود واقعاً این به نظر من یکی از واجبات است؛ چون خیلی از پیمانکارها روی این تأکید میکردند من با آنها بررسی میکردم کنارش دوتا ستاره گذاشتند.
به ما هم مراجعه میکنند معمولاً این کلوز را میخواهند میگویند در طرح عادی به ما میدهید که دیگر الان امکان دادن این کلوز وجود ندارد.
کلوز 27: گفتید در شرایط توافقی و در صورت پرداخت غرامت نقصعضو و هزینههای پزشکی نیز پرداخت میشود شنیدم اگر کسی بیمه بهاش تعلق بگیرد دیگر هزینههای پزشکی را در بیمههای عادی نمیدهند بهاش درست است؟
ببینید این یک ایراد بود متأسفانه درگذشته به این شکل بود که وقتی یک کارگری یک مبلغ دیهای برایش مشخص میشد هزینههای پزشکی را شرکتهای بیمه پرداخت نمیکردند میگفتند: «ما دیگر داریم بیمه را پرداخت میکنیم» هزینههای پزشکی را نمیدادند و باز کارگر باید شکایت میکرد از شرکت بیمه یا پیمانکار باید از جیب خودش آن را پرداخت میکرد. پیمانکار باید شکایت میکرد و یک پروسه طولانی بود و معمولاً هم دادگستری شرکتهای بیمه را محکوم میکرد میگفت: «باید هم هزینه پزشکی را بدهد و هم دیه را» ولی اینجا بهصراحت آورده که باید هر دوتا پرداخت بشود؛ یعنی تا سقف تعهدات بیمهنامه باید پرداخت بشود و هیچ قصوری نمیتواند شکل بگیرد.
کلوز 28 در صورت پرداخت خسارت بهصورت توافقی درصد اهمال و قصور کارکنان شاغل در پروژه در ارتباط با خسارت دریافتی بابت هزینههای پزشکی اعمال نخواهد گردید. من کامل متوجه نشدم این را.
اگر توافقی – من گفتم آن بحث هزینه های پزشکی طول درمان دارد خیلی مهم است – یک هزینه ای پرداخت شد و درست بررسی نشده باشد که مثلاً میگویم این هزینه پزشکی من فعلاً در این لحظه ای که الان برای من اتفاق افتاده در این یک ساعت در این یک روز الان آسیب دیدگی دست من مثلاً 10% است ما یک هزینه توافقی پرداخت میکنیم بعداً مشخص میشود که این نیاز به هزینه پزشکی دیگر هم دارد نیاز به بیمارستان دارد نیاز به مداوای دیگر دارد. دیگر دلیلی نیست که چون ما توافقی آن مبلغ را پرداخت کردیم الان زیر بار این نرویم که مثلاً تعهد بیمه نامه بوده بهازای هر نفر 125 میلیون هزینه پزشکی ما بگوییم توافقی دیگر آن زمان به شما پرداخت کردیم دیگر به شما پرداخت نمیکنیم اینجا بهصراحت گفته تا سقف تعهدات ما باید پاسخگو باشیم.
بعد کلوز 29 هم زیرمجموعه همین 28 است. کلوز 30 نوشته عدم اعمال فرانشیز ماده 10 موضوع ماده 91 قانون کار. فرانشیز که در بیمههای قبلی قشنگ توضیح دادید. ماده 91 را یک توضیح بدهید.
ببینید حالا لایو قبلی که با هم صحبت کردیم ماده 85 و 91 بحث قوانین حفاظت کارگاه بود و نظارت بر کارگر و همچنین گذاشتن لوازم ایمنی در اختیار کارگر. شرکتهای بیمه در بیمه های مسئولیت عادی میگوید اگر شما نظارت نکنید و دادگستری محکوم کند به علت عدم نظارت بر کار کارگر این حادثه کار اتفاق افتاده یا لوازم ایمنی در اختیارشان قرار ندادید یا حتی حفاظت فنی مجموعۀ شما یا آن محل پروژۀ شما نداشته معمولاً 10% فرانشیز در نظر میگیرند یا خسارت را کامل پرداخت نمی کنند در مواردی یا 10% را از خسارت کم می کنند اینجا بهصراحت آمده گفته اگر این قصور از سمت کارفرما یا پیمانکار باشد نظارت نکرد لوازم ایمنی در اختیارشان قرار نداد و بحث حفاظت فنی کارگاه نبود دیگر اینجا فرانشیزی در نظر گرفته نمیشود که از خسارت کسر بشود و باز یکبار اضافی بر شانه کارفرما پیمانکار باشد. بهصراحت گفته خسارت کامل پرداخت خواهد شد.
کلوز 31 محدوده زمانی 24 ساعت شبانه روز و همهروزه شامل ایام تعطیل. بیمه مشخصاً باید تمام روز هست دیگر.
ببینید یک ایراد خیلی بزرگ متأسفانه آن شما یک سؤالی دفعه قبل پرسیدید گفتید یک فوت کوزه گری به ما بگویید. این هم موارد خاص بیمه است. بعضاً در بیمه نامه های مسئولیت می آیند تعداد کارکنان را تقسیم بر یک شیفت، دو شیفت، سه شیفت میکنند؛ یعنی چه؟ من اعلام میکنم 9 کارگر دارم؛ مثلاً این در جایگاههای سوخت هست آنها بهصراحت میدانند که هر شیفتشان مثلاً سه نفر نیرو است مشخص است ریسک تقسیم شده برای شرکت بیمه هم این نگرانی وجود ندارد که در مثلاً صبح انفجار اتفاق افتاده 10 نفر کارگر جایگاه سوخت همه در یک شیفت باشند اینجا دیگر مشخص است داخل یک شیفت، دو شیفت یا سه شیفت کار میکنند؛ اما بعضاً میآیند بهخاطر این که حق بیمه را پایینتر بیاید؛ یعنی مشکلی که گفتم همه اش دنبال بیمه نامه های ارزانترند بعضی از عزیزان میآیند نماینده بیمه بر حسب اطلاعات نادرستی که دارد یا حتی آن شخص میآید درخواست میدهد میآیند کارگر را تقسیم میکنند.
میگویند کارگرهای ما طی مثلاً دو شیفت کار میکنند یا من حتی دیروز یک بیمه نامه را دیدم که ساعت کار مشخصی را قید کرده بود روی بیمه نامه گفته بود: «از ساعت 7 صبح تا 15» اگر مثلاً کارشان طول کشید تا ساعت مثلاً 5 بعدازظهر تکلیف چیست؟ آیا اگر روز تعطیل مثلاً رفتند سرکار تکلیف چیست؟ بهخاطر همین اینجا قید شده 24 ساعت شبانه روز حتی ایام تعطیل که دیگر اینجا هیچ قصوری از سمت شرکت بیمه زمان خسارت نباشد بگوید امروز تعطیل بوده چرا سرکار بودید یا مثلاً تقسیم بر یک شیفت، دو شیفت یا سه شیفت بکند. این هم یکی از ایرادهای بزرگ بیمه نامه ها است. حتماً خواهش میکنم از پیمانکاران زمان خرید بیمه دقت کنند این یک فوت کوزهگری که گفتند همین است واقعاً دقت کنند که بیمهنامه 24 ساعت شبانهروز قید بشود حتی ایام تعطیل.
کلوز 32 یک بحث خیلی مهم دارد بحث این است که من لوازم ایمنی را خیلی ما این را مشکل داریم من بهعنوان ناظر، پیمانکار، بهعنوان صاحبکار هر چه برای کارگرها تجهیزات ایمنی تهیه میکنم؛ چون فرهنگ استفاده از لوازم ایمنی در کشور ما هنوز جاافتاده نیست متأسفانه اینجا واقعاً من ناظر، من مشاور، من پیمانکار نمیدانم تجهیزات هم کامل خریدم عالیاش هم خریدم آموزش هم دادم؛ ولی باز هم کارگرها استفاده نمیکنند فکر کنم این کلوز 32 بیشتر برای این بحث میکند که میگوید اگر شما تأمین کردید؛ ولی آنها استفاده نکردند عملاً دیگر پیمانکار دیگر مسئولیتی ندارد دیگر.
بله دقیقاً بحث همین است. دادگستری ممکن است محکوم کند پیمانکار را بگوید؛ مثلاً باتوجهبه این که نظارت نکردی یا لوازم ایمنی در اختیارشان گذاشتی استفاده نکردند شما محکومی. یا حتی بعضاً یکی از موارد قانون کار همین است بهکارگیری نیرویی که تسلط بر آن کار ندارد یا آموزش ندیده؛ مثلاً من یک کارگری را یک جایی بهکارگیری میکنم بهاش آموزش هم نمیدهم این باعث میشود که یک حادثه کار برایش اتفاق میافتد.
مثلاً میگویم برشکاری را نمیداند جوشکاری را نمیداند؛ ولی آنجا دارد کار میکند یک اتفاقی میافتد اینجا باز بهصراحت قید کرده اگر شما آموزش کامل ندادی به شخص، اتفاقی افتاد لوازم ایمنی را خریداری کردی آنها استفاده نکردند که معمولاً الان کارگاهها تجهیزات بیمه دارند بحث آن حفاظت محیطی و اینها را بررسی میکنند. باز اگر قصوری بود گفته شرکت بیمه نمیتواند فرانشیزی را قائل بشود یا بگوید خسارت را پرداخت نمیکنم کامل خسارت پرداخت خواهد شد.
کلوز 33 گفته مکان و شرح اصلی فعالیت بیمه گذار طبق توضیحات قید شده در بیمه نامه حاضر است. چرا این کلوز را آورده؟ خیلی هم توضیحات دارد.
ببینید ما در بحث کارکنان پروژههای برق که خدمت شما توضیح دادم آنجا ما آدرس دیگر نداریم ما گفتیم 10 تا پروژه؛ نمیتوانیم 10 تا پروژه را همه بنویسیم. ما آنجا در بیمهنامه پیمانکارهای برق میآییم در آدرس مینویسیم طبق قرارداد پیمانهای ارائه شده. یعنی چند تا قرارداد پیمان معتبر دارند دیگر ما قبول کردیم برای پیمانکارهای برق. این تأکیدش بر همین مسائل است. در بحث پروژه های دیگر که من گفتم به جز پیمانکارهای برق که بهصراحت هر پروژه باید قید بشود هر پروژه یک بیمه نامه. اما برای پیمانکارهای برق دیگر عملاً گفتم همه پروژهها تحت پوشش یک بیمه نامه است. این تأکید برای آن مسئله داده.
کلوز 34 شرایط وسایل نقلیه داخل کارگاه را آورده. کلوز 1 هم که در مورد وسایل نقلیه موتوری بود.
ببینید ما بعضاً داریم یک تصادف داریم یک تصادم داریم. تصادم برخورد با یک جسم ثابت است دیگر. ممکن است در کارگاه لیفتراک، وسایلی که داخل کارگاه استفاده میکنند آنها باعث آسیب بشوند یا مثلاً به یک جسم ثابتی برخورد کنند یا دچار تصادف بشوند باز اولویت با مسئولیت اشخاص ثالث است باز هر قصوری هر کمبودی از سمت آن بیمهنامه بود اینجا باز جبران میشود تحت این عنوان.
چون زمانمان تمام شده عملاً کلوز 35، 36 در مورد هیئتمدیره اشخاص حقیقی، حقوقی و 36 یعنی کسی که خودش بیمه گر است عملاً دیگر نمیتواند؟ آن دوتا کلوز عملاً مثلاً مدیرعامل یا هیئتمدیره سر یک پروژه میروند بازدید اگر یک اتفاقی برایشان بیفتد فکر کنم این دوتا کلوز 35، 36 آنها را پوشش میدهد.
اصلاً این پوششهای بیمهای، این دوتا بحث حوادث انفرادی است ما در بیمه مسئولیت کارفرما در قبال کارکنان برای خود کارفرما هیچ پوششی نداریم اینجا آمده بهصراحت قید کرده گفته هیئتمدیره، مدیرعامل، حتی آمده این را در نظر گرفته باتوجهبه فشار کاری که دارند اگر دچار سکته قلبی، سکته مغزی، دچار این موارد بشوند باز هم تحت پوشش است. این در هیچ بیمهنامه مسئولیتی همچین پوششی وجود ندارد؛
اما شرکت بیمه کوثر این ریسک را قبول کرده گفته حتی برای شرکتهای حقوقی ما این مزایا را در نظر میگیریم هم برای هیئتمدیره و هم برای مدیرعامل که اگر بر حسب فشار کار هم اتفاقاتی برایشان افتاد حتی امراض خاص گرفتند باز تحت پوشش این بیمهنامه باشند. اینجا گفته دیگر ما حتی مثلاً داریم جراحی قلب باز، سکته مغزی، سکته قلبی، به ریز حالا کامل توضیح داده.
کلوز 37 شرایط بدون نام را نوشته. خیلی از پروژههای اجرایی مخصوصاً وزارت نیرو، کارهایی که خیلی؟ وزارت نیرو خیلی حجم کار؟ خیلی از پروژه ها عملاً بدون نام است؛ یعنی کارگرهایشان را نمی توانند دقیق به شما مشخص کنند این آدم الان دارد در کارگاه فعالیت میکند.
ما ابتدای صحبتمان همین بود دیگر؛ بیمه نامه یا می تواند با نام صادر بشود یا بینام. این دیگر به درخواست خود پیمانکار، کارفرما است. اگر شما بیمه نامه را با نام صادر کنید؛ یعنی ریسک را برای من شرکت بیمه آوردید پایین. امروز من میدانم در پروژه شما آقای رادان، آقای اکبری، آقای محمدی به فرض مثال این سه نفر با این کد ملیها کار میکنند پس ریسک من شرکت بیمه خیلی کم است اینجا شرکت بیمه به شما یک تخفیفی هم میدهد اضافه بر آن تخفیفاتی که جشنواره دارد یا مثل همین طرحی که ما گفتیم 55% تخفیف دارد ما میتوانیم یک تخفیف با نام هم به شما بدهیم. اینجا گفته اگر خواستند بدون نام هم بخرند مشکلی ندارد.
فقط محل پروژه باز باید مشخص بشود. یکی از این دو مورد یا محل پروژه یا نام کارگر؛ تأکید میکنم اگر بیمهنامهای را دارند خریداری میکنند و حتی نماینده بیمه برایشان بیمهنامهای را صادر میکند بدون آدرس، بدون نام، فردا اتفاقی افتاد اثبات این که من کارگر آقای مهندس کاظمی بودم با شخص شماست شما باید اثبات کنید من کارگر شمایم دیگر آن دیگر کار سختی است؛ چون نه محل پروژه مشخص است نه اسم کارگر. پس بیمه نامه ها را حتماً خواهش میکنم دقت کنید یا حتی آن بحث اورژانس بیمه ای که ما مطرح کردیم ما حاضریم بدون هیچ هزینهای رایگان حالا شمارههای که میخواهید ما اعلام کنیم به شما که شما در صفحه تان بزنید در سایتتان رایگان هم بهشان حق عضویت یعنی کارت عضویت میدهیم که داشته باشند خط مشاور بهشان میدهیم رایگان میتوانند اطلاعات بیمه ای بگیرند بیمه نامه ناقص تهیه نکنند.
نه من حتماً هم در سایتم هم در کانال یوتیوبم هم در پیجم تلفن شما را قرار میدهم آدرس پیجتان هم قرار میدهم که دوستان اگر کسی خواست کار زیادی دارند کار پروژههای زیادی دارند حتماً از مشاوره های بیمه کوثر و شخص شما آقای رادان استفاده کنند.
کلوز 38 هزینه های پزشکی دوم است؛ یعنی چه هزینه پزشکی دوم؟
همان بحثی که ابتدا کردیم شما سؤال کردید چرا هزینه پزشکی در صفحه اول بیمه نامه قید شده؟ ما اینجا گفتیم که اگر هزینه پزشکی از 25 تومان بیشتر شد ما 100 میلیون دیگر هم اضافه پرداخت میکنیم تحت عنوان هزینه پزشکی دوم؛ یعنی بهازای هر کارگر 125 میلیون پرداخت میشود. بعضاً مثلاً یک قطع عضو بوده انگشت کارگر قطع شده این پیوند زدنش کلی هزینه دارد. حوادث گفتم حوادث کار الان باتوجهبه تعرفه های پزشکی دیگر با 20 میلیون، 50 میلیون، 10 میلیون این مبالغ شاید جبران کامل نشود اما 125 میلیون تومان یک هزینه عملاً کاملی است برای هر کارگر.
کلوز 39 که البته من در لیستی که دارم آخرین کلوز حساب میشود و اصلاً بحث ماده 85، ماده 91، ماده 89 و 95 قانون کار است که البته من اینجا یک تأکید بکنم استادم همیشه – استادی که به من bussines coach درس میداد – تأکید میکرد میگفت: «کسی که کار میکند حتماً باید قبل از هر کاری قوانین کار ایران را بخواند کامل قوانین را بخواند آموزش ببیند یاد بگیرد.»؟
کلوز 39 چه میخواهد بگوید؟
این آمده کامل جمع ربندی کرده همان بحث قانونی که گفتم 85، 91، 89 طبق ماده 21، 22 فصل چهارم اصلاً بحث ما این است که به استناد این چند ماده قانونی مهم اداره کار یا بحث کار در کشور مداوم پیمانکارها محکوم اند. همان بحث کارگری که تسلط ندارد به کار بگیرد حفاظت فنی، نظارت، لوازم ایمنی. باز بهصراحت آمده همه ماده ها را جمع بندی کرده گفته آقا اگر یک قصوری از سمت پیمانکار اتفاق افتاد باز شرکت بیمه خسارت را پرداخت خواهد کرد بدون هیچ اعمال فرانشیزی.
جناب رادان! خیلی لطف کردید زمانمان دیگر تمام هم شده. امیدوارم این توضیحاتی که دادید در مورد کلوزهای بیمه مسئولیت کارفرما در مقابل کارکنان و اشخاص ثالث که البته توصیه کردیم که بیمه شخص ثالثشان را جداگانه ببندند. برای عزیزان مفید بوده باشد. من شماره های آقای رادان را در پیج هم در سایت هم در کانال یوتیوبم قرار میدهم دوستان اگر دوست داشتند از اورژانس بیمه ایشان استفاده بکنند مشاوره بگیرند راهنمایی بگیرند ایشان به من قول دادند که کامل دوستان را راهنمایی بکنند و انشاءالله که بتوانیم مفید باشیم. من برای خودم خیلی جالب بود همیشه بیمه را میرفتم؛ مثلاً بیمه میگرفتم؛ ولی الان خیلی برایم جالب شده که حتماً باید بروم آنجا بنشینم کارشناس بیمه قشنگ به من بند به بند را توضیح بدهد و هر چه که آن مشاوره داد من سعی کنم قبول کنم؛ چون واقعاً روز حادثه است که آدم به مشکل برمیخورد.
دقیقاً یک سند بسیار مهم است بیمه و واقعاً مواردی را که ما گفتیم در حد توانمان هر مشکلی هم داشتند عزیزان در خدمتشان هستیم بیمه نامه را میخواهند بخرند حتماً لایوهای قبلی ما را ببینند کلیات بیمه را حداقل بدانند و بتوانند یک بیمه نامه کاملی را از هر شرکت بیمه ای که میخواهند خریداری کنند. آدرس محل کار ما هم اگر عزیزانی که در خراسان جنوبی هستند خواستند مراجعه حضوری کنند بیرجند، خیابان مدرس، بین مدرس 12 و 14 است. حالا شماره های تماس ما چه واتساپ و چه فضای مجازی را آقای مهندس در صفحه خودشان قرار خواهند داد. خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید دستتان درد نکند خیلیخیلی از شما سپاسگزارم.
از این کاری که دارید انجام میدهید نه بابت اینی که ما معرفی بشویم این که دارید کسبوکارها را معرفی میکنید و مردم را آگاه میکنید هرکدام بهاندازه سهم خودمان بتوانیم یکقدم کوچکی برداریم برای آگاهسازی مردممان که دیگر نگرانیای برایشان وجود نداشته … الان دارد سیل میآید مداوم 60 نقطه کشور سیل آمده ما وقتی تصاویر را میبینیم ماشینها از بین رفته خداینکرده شخص فوت شده نگرانیای که وجود دارد الان بیمه های آتش سوزی با یک هزینه حداقلی میتوانند پوشش سیل را بخرند. به نظرم از عدم آگاهی است اگر آگاه باشیم با همین اطلاعات حداقلی که در اختیار هم میگذاریم میتوانیم به هم کمک کنیم. ممنون از شما.
کلاً سایت من و کانال یوتیوب و پیج اینستاگرام من کلاً قرار است دانش دیگران را مستندسازی کند؛ یعنی تجربهای دارد هر کس یک دانشی دارد هر انسانی یک تخصصی دارد قرار است آن را رایگان در اختیار دیگران قرار بدهد. خیلی لطف کردید شب خوبی داشته باشید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/08/طرح-جامع-بیمه-کوثر.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-08-03 23:38:332022-10-02 23:17:15کلوزهای بیمه مسئولیت کارفرما در برابر کارکنان طرح جامع بیمه کوثر
برای شنیدن فایل صوتی قدم پنجاه و چهارم سوشیال مارکتینگ یا بازاریابی شبکه های اجتماعی از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید.
قدم پنجاه و چهارم سوشیال مارکتینگ یا بازاریابی شبکه های اجتماعی
سلام به همه دوستان عزیز با قدم پنجاه و چهارم سوشیال مارکتینگ یا بازاریابی شبکه های اجتماعی در خدمت شما هستم. توی درس قبلی یک مقداری توضیح دادم.کارکردن در فضای سوشیال مارکتینگ در ایران یک مقداری خطرناک است. چون خیلی از آدمها آمدند. کانالهای تلگرام بسیار قوی و موفق زدند و خیلی هزینه کردند. اما دیدیم متأسفانه یکدفعه کلاً تلگرام فیلتر شد.اکثر این کانالها بهمرور زمان خیلی از دنبالکنندگان خودشان را از دست دادند و عملاً تلگرام جایگاه خودش را از دست داد. خطر دیگر هم امکان بسته شدن پیج یا کانال شبکه اجتماعی شما بدلیل ریپورت شدن توسط مخاطبان است. خیلی مثل سایت جایگاه محکمی ندارد.
بعداز تلگرام، الان در ایران اینستاگرام خیلی جایگاه قوی پیدا کرده است. و عملا شغلی نیست که در اینستاگرام نباشد. خیلی از مشاغل خیلی قوی بر روی اینستاگرام دارند. کار می کنند. به خصوص مشاغل کوچک و متوسط، چون خیلی دانش فنی زیادی مثل سایت نیاز ندارد. یادگیری آن هم آسان است. البته که فوت های کوزه گری زیادی دارد. اول در مورد ساختار کار در شبکه های اجتماعی صحبت خواهم کرد. و در ادامه نکات مهم جهت کار در اینستاگرام را توضیح خواهم داد.
مسائل مهم کسب و کار در شبکه های اجتماعی
اولین کار در شبکه های اجتماعی تولید محتوا با ارزش، قابل اعتماد و معتبر می باشد. محتوا شما باید یک ارزش برای مخاطب ایجاد کند. با طنز حال آن شخص را خوب می کنید. با آموزش زبان انگلیسی دانش او را اضافه می کنید. با نحوه تعمیر خودرو یک کسب و کار یا فوت و فن را به مخاطب می آموزید. با تولید محتوا مربوط به سفر در دور دنیا، مخاطب علاقه مند به گردشگری را با جاذبه های ایران و جهان آشنا می کنید. نمونه کارهای خلاقانه مثلا نقاشی دیواری های خودتان را به اشتراک می گذارید. پس اول نوع محتوائی که می خواهید تولید کنید را مشخص کنید. و سپس چه سبکی این محتوا را می خواهید ارائه بدهید انتخاب کنید.
ویدئو، عکس، پادکست یا متن و بعد بر اساس نوع محتوا و هدفی که دارید باید شبکه اجتماعی خودتان را مشخص کنید. در ایران در حال حاضر فعلا اینستاگرام بیشترین طرفدار را در بین کسب و کارها دارد. اما در خارج کشور فیس بوک حرف اول را می زند. برای ویدئو مارکتینگ هم یوتوب حرف اول را می زند. یکی از مهم ترین دلایل هم بحث امکان کسب در آمد از یوتوب هست). لینکدین هم فضای خوبی برای متخصصین می باشد.
با ورود به دنیای اینترنت در هر جای دنیا و ایران شناخته می شوید
شما با کمک شبکه های اجتماعی دیگر محدود در محله و شهر خودتان نیستید. جهانی می شوید. باید داستان خودتان را با مخاطبان به اشتراک بگذارید. باید برای تولید محتوا یک سال خودتان برنامه ریزی داشته باشید. حداقل در ابتدا کار هفته ای یک تا سه محتوا تولید کنید. در هر محتوا از خودتان بپرسید. من چه ارزشی برای مشتری ایجاد میکنم و این محتوا من به درد چه کاری می خورد. اگر محتوایی تولید کردین و وارد فضای مجازی شد. امکان حذف آن عملا خیلی سخت است. چون این محتوا توسط افراد مختلف امکان کپی کردن دارد.
در شبکه های اجتماعی باید مستمر محتوا تولید کنید
کار در شبکه های اجتماعی به شدت با اثر مرکب رابطه دارد. باید مستمر باشد و دائم مخاطب را همراه خودتان داشته باشید. دقت کنید. تاثیر ویدئو دهها برابر یک عکس یا متن می باشد. به خصوص اینکه خود شما آن را تهیه کرده باشید. از کپی کردن محتوا دیگران به شدت خودداری کنید. باید سبک کار و نکات کلیدی و مهم هر شبکه اجتماعی را یاد بگیرید و آنها را رعایت کنید.
با کمک گوگل مهم ترین مواردی که مردم در مورد کسب و کار شما جستجو کرده اند را شناسائی کنید. و برای انها محتوا تولید کنید. از ارائه محتوا نمایشی و گفتن دروغ به مردم خیلی پرهیز کنید. چون مردم خیلی باهوش شدن. محتوای کپی و فیک را راحت تشخیص می دهند.
از شنیدن نظرات منفی و بعضا توهین آمیز بعضی از مخاطبان ناراحت نشوید. من چند بار به شدت مورد توهین قرار گرفتم. اما چون دیگر سنی از من گذشته با آرامش و کمی مراوده با اکثر آنها دوست شدم. اگر شخصی هم به توهین کردن. ادامه می دهد. از بلاک کردن آن شخص به خصوص در بخش کامنت ها سریعا اقدام نمائید.
برای مخاطبان کاتالوگ ارائه ندهید
مردم عاشق شنیدن داستان هستند. تا می توانید. برای مردم داستان های پشت پرده کسب و کارتان را نمایش بدهید. شاید برای من دیدن نحوه تولید عسل در یک روستای کردستان یا آشنائی با صیادان ماهی در قشم، یا نحوه یک مراحل کار یک نقاشی بسیار زیبا دیواری بسیار جذاب باشد. و در نهایت به ایجاد اعتماد و خرید محصول شما بی انجامد.
از مخاطبان کمک بگیرید و انها را دعوت به اقدام یا کال تو اکشن کنید. فواید محصول یا خدمت خودتان را نمایش بدهید. خیلی بر ویژگیهای محصولات خودتان تاکید نکنید و پیج خودتان را شبیه کاتالوگ نکنید. البته بعضی مشاغل مثل لباسهای مجلسی خانمها یا فروش کفش و لباس باید از عکس محصولات استفاده کنند. اما همان را هم جذاب ارائه کنید.
از آدمهای موفق ایده بگیرید
حتما از افرادی که در بیزینس شما موفق هستند. ایده بگیرید. اما کار آنها را کپی نکنید. یا محتوای آنها را پست نکنید. چون عملا رایگان برای آنها تبلیغ کردین. شما باید ادمهائی که در کارهای مختلف موفق هستند را فالو کنید. سبک ارائه و نوع تولید محتوا آنها را کامل یاد بگیرید. تعامل داشته باشید. به خصوص با همکاران و با مخاطبان جدید تعامل داشته باشید. پیام تبریک عضویت ارسال کنید.
موارد مهم کار در اینستاگرام
همانطور که گفتم. می خواهم.چند تا موضوع خیلی اساسی برای کار در اینستاگرام را خدمتتان بگویم. اینستاگرام فضای کار با عکس و ویدئوهای کوتاه است. و به قولی خیلی برای کارهای عمیق و تخصصی مناسب نیست. البته که افراد زیادی هم مثل خود من مطالب زیاد و طولانی در اینستاگرام قرار می دهند. اما عملا جای ویدئوهای تخصصی در یوتوب و سایت شما هست. مردم در اینستاگرام بدنبال فان، شادی، تصاویر جذاب، ویدئوهای کوتاه هستند. البته که اینستاگرام هم داره. جایگاه خاصی برای ویدئو پیدا می کند. اما باز هم ویدئوهای کوتاه و سریع،
برای کار در اینستاگرام صفحه خود را بیزینسی کنید
اولاً صفحه بیزینسی باید راه بیندازید. تا از مزایای پیج های بیزینسی در اینستاگرام بهره مند شوید. اگر قصد فعالیت دائمی و قوی در شبکه های اجتماعی را دارید و خدمت یا محصول به شخص شما وابسته است. باید عکس اصلی خودتان را در پروفایل بگذارید. اگر یک بیزینس دارید. باید لوگو کسب و کار خودتان را بگذارید.
حتماً در بایو، توضیحات شما کامل، خلاصه و مفید به همراه راههای تماس، ایمیل و ادرس سایت شما باشد. در یک فضای محدود بهترین جملات که کسب وکار شما را معرفی کند. بنویسید.کامل هدفتان را بگویید در چند کلمه و در همان فضای کوچکی که وجود دارد. البته بعد در کپشن هر پست می توانید. حسابی موضوعاتی که مدنظر شما هست. را توضیح بدهید.
یک اسم بسیار خوب و مرتبط با بیزینس خودتان انتخاب کنید. اگر کسب و کار یا برند شما اسم دارد. در شبکه های اجتماعی هم با همان نام وارد شوید. اگر اسم برند شما قبلاً گرفته شده با org با ir یا دیگر پیشوندها اما با نام خودتان پیج راه اندازی کنید.
پیج بیزینسی محل ارائه علایق شخصی شما نیست.
اگر صفحه کاری است مسائل شخصی و علایق تان را در صفحه بیزینسی نیاورید. حالا تو استوریها یا هایلایت ها، اگر بعضی زمانها مسائل مرتبط با علاقه مندی های خودتان را به اشتراک گذاشتید ایرادی ندارد. از استفاده عکس های کودکان و فرزندان خودتان در شبکه های اجتماعی خودداری کنید.
اگر در مورد یک موضوعی بلاگری می کنید. از شو آف و پست کردن عکسهای زندگیهای مثلاً لاکچری، تفریحات و لذتهای آنچنانی خودداری کنید. زمان نمایش اینطور عکسها گذشته است. دقت کنید. خیلی از این مطالب واقعی نیست. مخصوصاً اینها که خارج از کشور هستند. بعضی عکسها و محتواهایی که میگذارند. چون من از نزدیک خیلیهایشان را خارج از کشور دیدم محیطهای کاریشان دروغ است به انها توجه نکنید. بلاگری هم اگر میخواهید. انجام بدهید خیلی محترمانه باشد و تلاش کنید. مسائل خصوصی و خانوادگیتان را در شبکه های اجتماعی مطرح نکنید (به خصوص عکس بچه ها را استفاده نکنید)
پاسخگویی سریع و دقیق خیلی مهم است
پاسخگویی بسیار توی بحث صفحه اینستاگرام بیزینسی مهم است. حتماً پاسخگو باشید. چون با پاسخ گوئی شما می توانید. اعتماد مخاطب را جلب کنید. چون این جا فضای مجازی و به نوعی غیر فیزیکی می باشد و ایجاد اعتماد تنها با ایجاد ارتباط و پاسخگوئی دقیق ایجاد می شود.
داشتن برنامه و تقویم محتوائی
حتماً برای پیج خودتان برنامه محتوایی داشته باشید و تقویم محتوایی داشته باشید. حتماً باید اینستاگرام را آموزش ببینید اینطوری نیست که بگویید من بروم حالا یک سوشیال مارکتینگ میخواهم کار کنم. یک صفحه راه میاندازم این که فقط چهار تا پست بگذارید اینطوری نیست باید هدف و برنامه داشته باشید، هر روز باید یک سری اقدامات را انجام بدهید.
داشتن یک کاور خوب که امکان جذب مخاطب را در بین انبوه مطالب جذب کنید. فعال بودن دائم در هایلایت ها و استوری ها خیلی مهم هست. حتما باید از تمام ابزارها کمک بگیرید. از لایو استفاده کنید. کلی از مطالب مرتبط با بیزینس خود را در لایو براساس نوع بیزینس خودتان ارائه بدهید.
هشتک گذاری را حرفه ای انجام بدهید.
هشتک گذاری خیلی مهم برای دیده شدن در دنیای اینترنت هست. هشتک های کوتاه و بلند را در محدوده سی عدد مجاز اینستاگرام استفاده نمائید. وقت بگذارید. مهم ترین موضوعات را با کمک صفحه جستجو گوگل یا گوگل ترند تهیه کنید. بعد از یک مدت هم امار مرتبط با هشتک هایی که قرار دادین را بررسی کنید.
محل دقیق جغرافیائی بیزینس خودتان را ثبت کنید. برای بیزینسهائی مثل رستورانها، خیاطی ها یا ارایشگاهها می تواند مفید باشد.
تبلیغات توی صفحههای اینستاگرام داستان خودش را دارد. از دادن تبلیغات زیاد و گسترده به خصوص به اینفلوئنسرها و بلاگرهای خیلی معروف در ابتدا راه خودداری کنید. به افرادی که دو برابر شما فالوئر دارند یا مینی اینفلوئنسرها تبلیغ بدهید. بازخورد را خیلی دقیق بررسی کنید. اگر صفحه فروش دارید. از مشتریهای تان کمک بخواهید. سوال بنویسید و خواسته ها و نیازهای مشتریان را شناسائی کنید. باید توی صفحههای دیگران فعالیت بکنید و تعامل داشته باشید ارتباط برقرار بکنید مخصوصاً با همکارهای تان اصلاً همکار را نباید بهصورت رقیب ببینید.
مطمئنا سبک و شیوه کار در شبکه های اجتماعی به خصوص اینستاگرام خیلی کار دارد و نیاز به آموزش بیشتر و شناخت کاملتر موضوعات مرتبط دارد. اگر دانش و تخصص آموزش شبکه های اجتماعی به خصوص اینستاگرام را دارید. فضای سایت من به صورت رایگان در اختیار شما هست. تا تجربیات بیزینسی خودتان در اینستاگرام را با دیگران به اشتراک بگذارید.
امیدوارم قدم پنجاه و سوم سوشیال مارکتینگ یا بازاریابی شبکه های اجتماعی برایتان مفید بوده باشد.
ممنون میشوم که از سایت و کانال یوتیوب saeed kazemi بازدید بفرمایید و این محتواها را به دوستانتان هم معرفی بفرمایید. لطفا کامنت و ارسال بازخورد را فراموش نکنید. شما فارسی زبان عزیز از هر جای دنیا در مورد هر موضوعی از مسائل کسب و کاری و بیزینسی تا زندگی تجربه دارید. یک درخواست لایو برای من ارسال کنید. یا یک ویدئو یا پادکست ۱۵ تا ۴۵ دقیقه ای برای من ارسال کنید. تا بنام خود شما و با امکان معرفی کسب وکار خودتان بر روی سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.
برای مطالعه قدم پنجاهم و سوم اینجا کلیک کنید و برای مطالعه قدم پنجاه و پنجم اینجا کلیک کنید. اگر علاقه مند هستید. که درسهای کامل آموزش کسب و کار به زبان ساده و رایگان بهره مند بشوید. اینجا کلیک کنید. روز خوبی داشته باشید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/08/قدم-پنجاه-و-چهارم-سوشیال-مارکتینگ-یا-بازاریابی-شبکه-های-اجتماعی.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-08-01 19:29:482022-08-14 19:38:34قدم پنجاه و چهارم سوشیال مارکتینگ یا بازاریابی شبکه های اجتماعی