,مطالب پیشنهادی مهاجرت,مطالب مهاجرت,مطالب زندگی در خارج کشور,مطالب کار در خارج کشور,مطالب پیشنهادی

اجاره خانه دبی

تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش دوم)

برای تماشا ویدئو تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش دوم) روی ویدئو ذیل کلیک کنید.

برای شنیدن پادکست تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش دوم) روی پادکست ذیل کلیک کنید.

بزودی متن کامل این مصاحبه بر روی سایت سعید کاظمی قرار داده خواهد شد

برای تماشا یا شنیدن بقیه فایل های مربوط به تجربیات زندگی در دبی روی لینک های ذیل کلیک کنید.

تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش اول)

هزینه های زندگی در دبی (بخش اول)

هزینه های زندگی در دبی (بخش دوم)

تجربیات خرید، اجاره و گواهینامه ماشین در دبی

روشهای اخذ اقامت دبی

اجاره دبی

تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش اول)

برای تماشا ویدئو تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش اول) روی ویدئو ذیل کلیک کنید.

برای شنیدن پادکست تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش اول) روی پادکست ذیل کلیک کنید.

بزودی متن کامل این مصاحبه بر روی سایت سعید کاظمی قرار داده خواهد شد

برای تماشا یا شنیدن بقیه فایل های مربوط به تجربیات زندگی در دبی روی لینک های ذیل کلیک کنید.

تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش دوم)

هزینه های زندگی در دبی (بخش اول)

هزینه های زندگی در دبی (بخش دوم)

تجربیات خرید، اجاره و گواهینامه ماشین در دبی

روشهای اخذ اقامت دبی

آیلتس چیست

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص معرفی آزمون آیلتس از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص معرفی آزمون آیلتس از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

متن کامل صحبت های من با دکتر فرساد در خصوص معرفی آزمون آیلتس را در ادامه می توانید مطالعه بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز. سعید کاظمی هستم. امروز در خدمت آقای دکتر فرساد هستیم. و قصد داریم. در مورد آزمون IELTS می­خواهیم صحبت بکنیم و این که چه مشخصات، چه تکنیک­ها و چه روش‌هایی برای یادگیری و شرکت در آزمون IELTS انجام بدهیم. آقای دکتر فرساد 10 سال در استرالیا بودند، دکترای زبان انگلیسی دارند، یک مؤسسه آموزش زبان انگلیسی در ایران و امارات، شهر دبی دارند، این­جا دوره ­های فشرده آزمون زبان IELTS برگزار می ­کنند. در خدمتشان هستیم، ا

کلاً IELTS چیست؟ چطور باید امتحان بدهیم، چه مدت باید آموزش ببینیم؟

خواهش می­کنم. آزمون IELTS یک آزمون بین ­المللی هست با دو هدف مهاجرت به معنای شغلی و زندگی در خارج از کشور و تحصیل در دانشگاه، روی همین حساب دو نمونه آزمون IELTS داریم، آزمون IELTS General و آزمون IELTS Academic.

آزمون IELTS General: مربوط به هدف اول است، زندگی در خارج از کشور، کارکردن و شغل در خارج از کشور، گرفتن جاب افر.

آزمون دوم آمون IELTS Academic : برای هدف تحصیل است. برای کسانی که می‌خواهند ادامه تحصیل بدهند و طبیعتاً وارد تحصیلات آکادمیک بشوند.ممکن است کارشناسی Masters باشد و کارشناسی ارشد و PHD به‌این‌ترتیب این کلیتی است در مورد آزمون IELTS است.

چند آزمون کلاً به زبان انگلیسی در دنیا برگزار می­شود؟ حالا کدام را می‌شود گفت معتبر است یا نیست؟

ببینید شما برای اینکه در خارج از کشور تحصیل یا کار کنید، نیاز به ارائه یک مدرک بین­ المللی است. پس این که کدام آزمون معتبر است یا نیست، اول باید نگاه کنیم که کدام آزمون بین ­الملی است یا نیست. آزمون­های TOEFL و آزمون­های IELTS دو آزمون بین ­المللی با سابقه ­ی طولانی هستند. یعنی سال‌ها پیش این آزمون­ها بودند، درست شدند و تکامل پیدا کردند، نه این­که ثابت مانده باشند و امروز این دو آزمون، جزو آزمون­های اصلی هستند.

اما بُعد دیگری از سؤال شما به این برمی ­گردد که کدام کشور، کدام دانشگاه و چه رشته و مقطع تحصیلی را انتخاب می­کنید. خود دانشگاه­ها به ما می­ گویند که چه آزمونی و چه نمره­ای. یعنی اصلاً شما سلیقه‌ای آزمون را انتخاب نمی­کنید. دانشگاه آزمون را به شما می­دهد و می­گوید آزمون Academic IELTS نمره 6.5، مثلاً آزمون TOEFL نمره 70، 80، 120، سقف نمره آزمون است.

6.5 از چند؟

از 9.

حدوداً باید 70% نمره را بتوانیم اخذ بکنیم. چه چیزهایی را باید انجام بدهیم؟ اصلاً روش برگزاری آزمون IELTS چگونه است؟

آزمون IELTS دو بخش دارد. یک بخش writting یا نوشتاری، یک بخش oral یا شفاهی. 2.5 ساعت آزمون نوشتاری طول می ­کشد، مثلاً امروز در یک ساعت و تایم مشخصیT ده دقیقه تا یک ربع آزمون oral طول می­کشه که معمولاً فردای آزمون نوشتاری برگزار می­شود. این ساختار خود آزمون است.

یعنی متنی را به من می­دهند تا بخوانم؟ نوشتاری چطور است؟ یا یک متن درباره موضوعی باید بنویسی؟

آزمون written از سه بخش تشکیل شده، سه مهارت را در بر می­گیرد. از listening شروع می­شود، 40 سؤال listening دارد. 40 سؤال listening در 4 بخش قرار داده شده که به آن section یا part می­گویند. یعنی هر section یا part، 10 سؤال دارد. 4 section یا part داریم که می­شود 40 سؤال listening.

بعد وارد مهارت reading می­شود. مهارت reading هم 40 سؤال دارد، در قالب 3 متن  یا passage به ما داده می­شود. هر passage 13 سؤال دارد، به‌استثنای یک passage که 14 سؤال دارد و در مجموع 40 سؤال هم اینجا داریم.

آزمون آیلتس در بخش writing چگونه است؟

در بخش writing که مهارت بعدی است، دو سؤال از ما پرسیده می­شود؛ یک سؤال مثلاً در مورد موضوع report یا گزارش­ نویسی است، اگر که شما در حال دادن آزمون academic باشید، و یا نامه ­نویسی است اگر در حال دادن آزمون general باشید. سؤال دوم بخش نوشتاری در رابطه‌ با موضوع Task 2 است. Task 2 یک سؤال Controversial، یک سؤال بحث‌برانگیز در قالب­های مختلف، ممکن است که problem solving (حل مسئله) باشد، نکات مثبت و منفی ­اش، ممکن است که نظرخواهی باشد، اصلاً opinion نظر ما را بخواهد، بگوید که view شما در مورد فلان مطلب چیست.

اینجا سؤالی در این زمینه به شما داده می­شود و شما باید سؤال را پاسخ بدهید. برای Task 1، صد و پنجاخ کلمه می ­نویسید و 20 دقیقه تقریباً فرصت دارید. برای Task 2، دویست و پنجاه کلمه می­نویسید و 40 دقیقه فرصت دارید. مجموعاً writing یک ساعت طول می­کشد و نمره Task 2 دوبرابر نمرهTask 1  می­باشد.

آزمون آیلتس به صورت حضوری و کتبی است یا آنلاین هم برگزار می گردد؟

ببینید آزمون IELTS خارج‌ از موضوع نوعش که عرض کردم، دو فرمت دارد؛ این که شما به‌صورت اینترنتی یا کامپیوتری امتحان بدهید که جدیداً آزمون IELTS به این شکل در حال برگزاری است، طبیعتاً باید تایپ کنید و اگر فرمت سنتی یا Traditional رو آزمون بدهید، آن جا به شما قلم و کاغذ به شما داده می­شود و به این صورت با دست خط خودتان می­نویسید.

روز دوم آزمون آیلتس چطور ادامه پیدا می­کند؟

روز دوم آزمون oral است، آزمون Speaking هست که سه بخش دارد، مجموعاً 10 تا 15 دقیقه طول می­کشد. از یک سری سؤالات عمومی، سؤالات اسم و فامیل و علاقه‌مندی­ها، تحصیلات شروع می­شود و وارد یک سری سؤالات توضیحی­تر می­شود. بعد از آن پارت دوم شروع می­شود که یک cue card به ما می­دهند که روی آن سؤالی نوشته شده، یک دقیقه فکر می ­کنیم، دو دقیقه به سؤال جواب می­دهیم و بخش سوم هم سؤالات توضیحی از ما پرسیده می­شود. مقداری سؤال information question­ها هستند، باید اطلاعات بیشتری بدهیم و توصیف بیشتری بکنیم.

هرکدام از بخش­های آزمون آیلتس چند نمره دارد؟ میان­یابی می­شود؟ یعنی میانگین همه موارد جمع می­شود یا امتیاز بخشی بیشتر یا کمتر است؟

ما برای هر مهارت نمره می­گیریم. به‌عنوان‌مثال یک لاین می­گیریم. 4 تا لاین خواهیم داشت، 4 تا مهارت listening، Reading، writing و speaking. میانگین این نمرات می‌شود نمره overall ما که می­شود 5.5 نمره متوسط نمرات آن 4 مهارت است.

کسی که 6.5 می­خواهد بگیرد، چهار عدد جمع می­شود و بعد میانگین گرفته می­شود.

بله. یعنی وقتی به کسی می­گویند شما با نمره 6.5 IELTS بیا، مثلاً دانشگاه یا سفارت به او می­گوید با فلان نمره بیا، آن جا منظور نمره overall هست. الان عملاً هرکسی بخواهد چه استارت مهاجرت، چه استارت تحصیل را بزند، اولین چیزی که هر دانشگاه یا هر سفارتی از او خواهد خواست، نمره IELTS است.

اگر کسی می خواهد شانسش را برای مهاجرت امتحان بکند یا به دانشگاهی بخواهد درخواست دهد، حتماً باید اول IELTS داشته باشد؟

طبیعتاً. بگذارید از این زاویه جواب بدهیم. برای آنهایی که انگلیسی‌زبان نیستند، نیاز به ارائه نمره وجود دارد. یک سری شرایط هم اینجا وجود دارد توجه کنید، مثلاً اگر کسی سه سال یا بیشتر در یک کشور انگلیسی‌زبان، درس‌خوانده باشد و ساکن شده باشد و بخواهد مجدد برای مدرک بالاتری مثل PHD اقدام بکند؛ مثلاً تصور کنید Masters رو تمام کرده و می‌خواهد وارد PHD شود، اینجا باتوجه‌به سه سال اقامت قبلی و یک‌بار دادن آزمون IELTS قبلی، با وجود این که آزمون IELTS بعد از دو سال، expire شده و از درجه اعتبار ساقط هست، معمولاً به او دوباره گفته نمی­شود که مجدداً مدرک IELTS بگیرد. عرض کردم معمولاً، شرایط آن فرد مهم است، یک سری مصاحبه­ هایی دارد که مهم است. اما به‌طورکلی جواب شما بله هست. برای کسانی که زبان اصلی­شان، زبان مادری­شان، انگلیسی نیست، ما نیاز داریم یک مدرک زبان مثل آیلتس

آقای دکتر در مجموعه و وب‌سایت شما englishforuni، دوره ­های یک‌ماهه فشرده برگزار می­کنیم برای کسانی که زمان ندارند.

سؤالی که در ذهن من و شاید خیلی از مخاطبان هم باشد این است که آیا واقعاً امکان­پذیر است که آدم در یک ماه زبان یاد بگیرد؟

ببینید وقتی شما عبارت امکان­پذیر را بیان می­کنید، امکان­پذیر نسبت به چه چیزی؟ اگر منظور و برداشت شما این است که از نقطه صفر و basic قرار است ماکسی را به نقطه 6.5  IELTS برسانیم، جواب منفی است، نخیر امکان­پذیر نیست. اما برای کسی که سطح intermediate، free intermediate هست، b1 زبان را دارد، این جا جواب بله هست. دلیل هم وجود دارد، چرا؟ چون یک سازگاری وجود دارد، رفرنس را هم بدهم بر اساس آماری که British council به ما می­دهد؛ شما باید حداقل زمانی را اختصاص داده باشید که به یک سطحی مثل سطح b1 برسید. ما داریم در مورد کسی که سطحی از زبان دارد، صحبت می­کنیم.

یعنی کسی که صفر باشد، 10 درصد، 20 درصد زبان را به یاد داشته باشد، کسی که کلمه فقط بلد باشد؟

ایشان باید دوره ­های عمومی رو بگذراند، به سطح b1 زبان برسد، بعد از آنجا وارد آزمون IELTS شود، مثلاً وارد فرایند یک‌ماهه شود. چون دوره طولانی‌مدت هم داریم، یک‌ساله هم داریم، یک‌ماهه هم داریم برای کسی که محدودیت زمان دارد، می‌خواهد از زمان خودش استفاده مفیدتری ببرد. این جا در دوره یک‌ماهه هم میزان ساعات مشخص است؛ 240 ساعت آموزش دارد برای چهار skill، یعنی 60 ساعت برای هر skill.

یعنی اگر من یک آزمون دادم و 6 شدم، دوباره آموزش ادامه پیدا می­کند؟

در این نقطه مشخص می­شود که احیاناً کدام بخش زبان آموزی شما مشکل دارد. من اینکه این مسئله را هم عرض کنم شما در طول دوره آزمون­های ماک می­دهید که توسط سیستم ما از شما گرفته می­ شود و ما دقیقاً متوجه هستیم بر اساس نمودار رشدی که ترسیم کردیم، شما در کجای نمودار قرار دارید؛ بنابراین زمانی که به آن سطح لازم رسیدید هم به شما توصیه می­کنیم که آزمون را ثبت‌نام کنید، این یک نکته.

نکته دوم وقتی که شما آزمون را ثبت‌نام کردید، به هر دلیلی به آن سقف نمره هدف نرسیدید، مثلاً به نمره 6.5 نرسیدید، (کورس تکمیلی هم وجود دارد برای نمره 7) شما را رها نمی­کنیم. با همان هزینه­ای که قبل پرداخت کرده، باتوجه‌به skill که در آن نمره کم آوردید و باعث شده که شما به آن نمره 6.5 نرسید، برای شما دوره و کورسی تدارک دیده می­شود و در ادامه همراه شما هستیم که شما به نمره هدفتان برسید.

تا چند مرتبه؟ مثلاً من 10 مرتبه هم در آزمون آیلتس رد بشوم، شما هم­چنان همراهی می­کنید؟

تا هرچند مرتبه. یعنی ارزش ما، رسالت ما، در واقع جزو ساختارهای ارزشی ما این است که شما را به موفقیت برسانیم و در موفقیت شما شریک باشیم. ما گفتیم که موفقیت­تان را با هم جشن بگیریم.

چرا تصمیم گرفتید که در دبی فعالیت کنید؟ چون می­دانم اینجا دفتر هم دارید، شرکت­تان هم در دبی است، چرا تصمیم گرفتید که اصلاً این دوره ­ها را در دبی برگزار کنید؟ چه ارزش­هایی اینجا وجود دارد با توجه این که هزینه ­های بیشتری هم نسبت به ایران دارد؟

سؤال خیلی خوبی است. نکته اول، دبی و آمدن به دبی، خودش یک فضای international هست. برای من که می­خواهم در آینده در یک دانشگاه بین­المللی به‌عنوان international students درس بخوانم، گام اول این است که وارد یک فضای خارجی شوم.

نکته دوم بحث­هایی است که در ادامه مهاجرت و تحصیل اتفاق می­افتد. به‌هرحال ما یک‌جاها و نقاطی، دپرس می­شویم و تحت‌تأثیر شرایط قرار می­گیریم، روانمان، ممکن است ما را اذیت کند، ممکن است که وقت­هایی تصمیم بگیریم که دیگر کورس تحصیلی­مان را ادامه ندهیم یا با وجود تمام مخارج یا تلاش­هایی که کردیم، اقامتمان را کنسل کنیم یا هر دلیل که وجود داشته باشد، اگر شما از قبل برای آن آماده باشید، نقشه ریخته باشید، آن جا هزینه ­های شما را کاهش خواهد داد. آمدن به دبی مثل یک نرمشی است که شما قبل از ورزش انجام می­دهید. شما را برای آن هدفتان آماده می­کند.

نکته سومی که وجود دارد، ما در این دوره از اساتید international استفاده می­کنیم، از اساتید native استفاده می­کنیم. می­خواهیم از دوستان انگلیسی و استرالیایی و امریکایی خودمان دعوت کنیم که به این دوره بیایند و در کنار ما، باتوجه‌به متدهای ما حضور داشته باشند.

یعنی مدرسین به‌غیراز شما، اساتیدی هستند که زبان اصلی­شان و مادری­شان انگلیسی است، اما تحت لایسنس و استانداردهای شما تدریس می­کنند.

بله دقیقاً. این جا شرایطی را داریم که می­توانیم از این اساتید بهره ببریم.

یعنی 240 ساعت دوره آموزش آمادگی آزمون آیلتس؟ عملاً چیزی به نام دوره تفریحی در آن نیست و کسی نباید تصور کند که 30 روز در دبی تفریح می کند

سؤال خیلی سفت و سختی بود. یعنی صفر و یک بود به‌اصطلاح دوستان رشته کامپیوتر ما. تفریح هم وجود دارد، در قالب یک سری پروژه­هایی تفریحاتی تعریف شده، تورهایی تعریف شده، ولی هدف و مسیر آن‌طور هم آموزشی است. آن‌طور هم توسط یک تور لیدری برگزار می­شود که انگلیسی صحبت می­کند، توضیحات انگلیسی می­دهد که سؤالات انگلیسی او را باید جواب بدهید؛ بنابراین هرآن­چه که در طی این تور آموزشی داریم، به زبان انگلیسی است.

یعنی مثلاً من نوعی که در این دوره شرکت می­کنم، باید خودم را برای 30 روز آموزش فشرده و مداوم و در معرض بودن زبان انگلیسی آماده بکنم. یعنی قرار است ذهن من با محیط و اتمسفر عوض شود که من آن تجربه خارج از کشور و غربت و زبان، همه را با هم دیگر داشته باشم.به عبارت خیلی ساده قرار است در این دوره زبان انگلیسی را زندگی کنیم. نه فقط آموزش ببینیم، یکی دو ساعت یا مثلاً دو جلسه در هفته. قرار است زبان انگلیسی را یک ماه زندگی کنیم.

برای مثال من اگر بخواهم پسر 17-18 ساله‌ام را بفرستم، نگرانی دارم که طی یک ماه در خارج از کشور، مؤسسه چه مسئولیتی دارد و چه می­شود؟ تعداد دانش ­آموزهای شما را هم شنیدم که بین 10 تا 16 نفر هستند، یعنی تعداد دانش­آموزهای تان هم کم است.

در بُعد موضوع مسئولیت که شما گفتید، مسئولیتی نه‌تنها برای یک شخص 17-18 ساله که فرمودید، ما این مسئولیت را در قبال بزرگسالان و دانشجویانی که در دوره شرکت خواهند کرد، هم داریم و قبل از این که ثبت‌نام تکمیل بشود، دوره به‌صورت کامل برایشان تشریح می­شود، مواردی که می­بایست رعایت کنند، نکاتی که وجود دارد، همان‌طور که خود شما اشاره کردید، ما نمی­آییم اینجا که فضای تفریحی داشته باشیم، نه. کسی که می­خواهد تفریح کند، باید یک طور دیگری، مثلاً یک تور سیاحتی، یک تور توریستی بگیرد نه تور آموزشی.

آن شخص که می­خواهد تور آموزشی بگیرد و هدفی برای نمره IELTS دارد، شرایط را می­داند. می­داند که باید تلاش استانداردی بکند، هر تلاشی به موفقیت نمی­رسد. تلاش او باید در مسیر باشد، باید آنالیز بشود، اشکالاتش برطرف شود تا به آن نقطه برسد. برای کیس شما این دوره در طول مسیر خودش، فیلم­برداری می­شود و یک سری دسترسی­هایی که به طور جزء، با مساعده و تشریح نفربه‌نفر، این موارد را برایشان باز می­کنند و سؤالاتشان را پاسخ می­دهند. در طول دوره والدین دسترسی دارند برای این که فرزند خودشان را ببیند و دقیقاً متوجه باشند که چه اتفاقی می­افتد.

امیدوارم صحبت های من با دکتر فرساد در خصوص معرفی آزمون آیلتس ر برای شما مفید بوده باشد. خیلی دوست نداشتم مطالب طولانی بشود. اگر شما هم در این این زمینه تجربه دارید خوشحال می شوم. تجربیات ارزشمند شما را هم با سایر فارسی زبانان به اشتراک بگذاریم. حتما از بقیه مطالب سایت سعید کاظمی هم بازدید کنید. پیشنهاد می کنم مصاحبه من با دکتر فرساد در خصوص یادگیری زبان انگلیسی را از کجا شروع کنیم را هم دیدن بفرمائید.

چگونه زبان انگلیسی یاد بگیریم

یادگیری زبان انگلیسی را از کجا شروع کنیم

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص یادگیری زبان انگلیسی را از کجا شروع کنیم از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار)در خصوص یادگیری زبان انگلیسی را از کجا شروع کنیم از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

متن کامل صحبت های من با دکتر فرساد در خصوص یادگیری زبان انگلیسی را از کجا شروع کنیم

سلام به همه دوستان عزیز. خیلی خوشحالم که در خدمتتان هستم. در ادامه صحبت­هایی که با آقای دکتر فرساد در مورد زبان انگلیسی داشتیم، امروز می­خواهم بپرسم که یادگیری زبان انگلیسی را از کجا شروع کنیم؟ یعنی آدم­ها هوش زبانی مختلفی قرار دارند. می­خواهیم با آقای دکتر صحبت بکنیم که ما زبان را چگونه و از کجا شروع بکنیم؟ آقای دکتر فرساد 10 سال در استرالیا بودند، دکترای زبان انگلیسی دارند. در دبی دعوت من را پذیرفتند که در خدمت شما باشیم. در مورد مسائل تخصصی زبان انگلیسی بیشتر صحبت بکنیم. آقای دکتر بفرمایید.

زبان انگلیسی من صفر است از کجا شروع کنم؟

آقای دکتر یک سؤال اساسی که من از زبان پسر خودم بگویم، یعنی به من گفت که از آقای دکتر بپرس. فرض کنید من صفرم، اصلاً هیچ ذهنیت زبانی ندارم. یک جایی از شما شنیدم که می­گفتید آدم بعضی از آموزش­ها را نبیند، بهتر است. یعنی شاید بعضی از آموزش­های زبان را که ما در ایران می­ گیریم، ضررش بیش از منفعتش است. حالا فرض کنید من صفرم، می­خواهم  IELTS6.5 بگیرم، برنامه تحصیلات خارج از کشور دارم، یا فرض کنید من به‌عنوان یک نوجوان علاقه مند به یادگیری زبان انگلیسی جلوی شما ایستادم، توصیه­ای که می­توانید به من انجام بدهید را بفرمایید.

راهکاری که برای شما دارم، نکته اول این است که اول باتوجه‌به سطحتان، در آن دوره مناسب با سطح باید قرار بگیرید. دوره شما با مکالمه شروع می­شود، مکالمه هم که می­گوییم یعنی speaking و Listening، مثل اتفاقی که دقیقاً برای بچه­ های ما، برای خود ما افتاد. اول speaking و listening در خانه و خانواده یاد گرفتیم و بعد رفتیم به مدرسه و خواندن و نوشتن یاد گرفتیم. خواندن و نوشتن، دو مهارت دیگرند که یاد گرفتیم.

بنابراین، برای برنامه شما، ابتدای امر می­بایست که ایشان بیاید، مکالمه را شرکت کند و ادامه دهد، به سطح intermediate زبان برسد و از آنجا وارد دوره ­های IELTS بشود. این اتفاق می­تواند هم‌زمان در یک پروسه یک‌ساله بیفتد. یعنی هم­زمان که این دو دوره را با هم­دیگر تلفیق کردیم که به‌صورت یک‌ساله می­تواند اتفاق بیفتد و طی فرایند یک ساله که سطحش آرام‌آرام  رشد می­کند، بعدازاین که رشد کامل شد و به سطح intermediate رسید، بلافاصله دوره IELTS هم شروع می­شود. ما برای کسانی که سطح زبانی دارند،  متناسب با آن سطح و برنامه و تایمینگ آنها که چند ساعت در روز می‌تواند مطالعه داشته باشد، برنامه خاصی به خودش داده می­شود.

آیا می شود زبان انگلیسی را خودخوانا یا Selfstudy یاد بگیریم؟

آیا به نظر شما کسی می­تواند؛ مثلاً بدون این که مدرس یا معلمی بالای سرش باشد زبان یادبگیرد، بعضی­ها ادعا می­کنند ما با ویدئو زبان یاد گرفتیم، با خواندن و مطالعه­ای که خودمان انجام دادیم، با تماشای فیلم زبان انگلیسی یاد گرفتیم. به نظر شما به‌عنوان کسی که دکترای زبان انگلیسی دارید، این امر شدنی است؟

ببینید در فرایند یادگیری و فرایند زبان­ آموزی که جزو علوم‌انسانی در نظر گرفته می­شود، ما چیزی به نام One fits all نداریم. یعنی یک فرمولی داشته باشیم که برای همه کار کند، وجود ندارد. بله این ممکن است که یک نفری خود خوان زبان را یاد گرفته باشد، وجود دارد. به‌هرحال خودش با ویدئو و موزیک و … زبان یاد گرفته باشد. اما نه اینکه برای همه کار کند و نکته دوم و مهم­تر این است که ما می­خواهیم با رفتن به یک سری کلاس‌ها و کمک‌گرفتن از اساتید، سرعت یادگیری را بیشتر کنیم و روش یادگیری را مطمئن­تر کنیم.

وظیفه یک استاد زبان چیست؟

پس در کنار این کار استاد، ساده‌سازی است، simplify می­کند. یعنی یک مطلب پیچیده را خیلی ساده با یک سری مثال­های جذاب و به‌یادماندنی و قابل به‌خاطر سپاری توضیح می­دهد که ما یاد می­گیریم. این جا یک نفر مثلاً فرض کنید که 5 سال، 3 سال، کمتر یا بیشتر، می­خواهد خودش را به‌صورت خود خوان با زبان درگیر کند، زبان را یاد خواهد گرفت. حالا چقدر استاندارد یاد گرفته، می ­بایست آنالیز بشود. چقدر تلفظ­هایش صحیح است، چقدر خوب fluency دارد، روان صحبت می­کند، نیاز به آنالیز دارد.

یک مطلب دیگر هم تکمیل‌کننده جواب سؤال شما خواهد بود، این است که یک سری از skill­های زبان، به‌تنهایی پیچیدگی بسیاری ایجاد می­کند. یعنی باز هم شما نیاز به کمک‌گرفتن از دیگران دارید، حالا ممکن است آن نفر دیگر، استاد نباشد اما نیاز به کمک‌گرفتن دارید. وقتی شما می­خواهید روی speaking خودتان کار کنید، آن جا نیاز به یک‌پایه دومی دارید که با او حرف بزنید. وقتی می­خواهید writing خودتان را تقویت کنید، نیاز به کسی دارید که writing شما را تصحیح کند و به شما feedback بدهد.

یعنی استاد زبان انگلیسی نقش پدر و مادر در خانه برای کودک را دارد؟

مثلاً کودک ما که در خانه در حال یادگیری زبان فارسی است، بیشتر اوقات که کلمات را با فعل و بدون فعل و اشتباه بیان می­کند، ناخودآگاه به او گوشزد می­کنیم که این‌طور تلفظ کن، بگو «ر»، «ی» نگو. مثلاً اکثر اوقات پسر کوچک من خیلی چیزها را به‌جای «ر»، «ی» می­گوید. خب ما خیلی تلاش می­کنیم که به او یاد بدهیم به‌جای «ی»، بگو «ر».

یعنی داریم تصحیح می­کنیم خیلی آرام‌آرام و می­دانیم که یک‌شبه و یک هفته قرار نیست این اتفاق بیفتد. یعنی عملاً تا به امروز، رشدش را می­دیدم، مثلاً اول حرف، بعد به کلمه می­رسد و آرام‌آرام شبیه جمله می­شود. بعد یک سنی می­رسد که تازه می­پرسد استطاعت چه معنی­ای می­دهد، مثلاً در 11-12 سالگی، یعنی چون در شش‌سالگی مفهوم این کلمات برایش اهمیتی ندارد، فقط می­خواهد جملاتی را تکمیل کند که ارتباطاتش را بهتر کند. نظر شما در مورد این موضوع چیست؟ نظر من این است که اگر آدم استادی داشته باشد و استاد به‌موقع ایرادهای او را بگیرد، غلط­های او را اصلاح کند،  خیلی زیاد می‌تواند به او کمک کند.

بین یادگیری بزرگسالان و کودکان فرق اساسی وجود دارد؟

ببینید شما یک فکت را توضیح دادید و تشریح کردید و این واقعیتی است که ما همه با همین روش زبان یاد گرفتیم و البته که یادگیری زبان در بزرگسالان بسیار سریع­تر اتفاق می­افتد. چرا؟ چون بچه­ها زبان را برای تکمیل نیاز، برای برطرف‌کردن نیازشان یاد می­گیرند و ما زبان را به‌صورت ارادی با برنامه­ ریزی، باهدف­گذاری، با کمک‌گرفتن از تمام ابزارها … یک بچه نمی­تواند از گوشی استفاده کند، یک بچه نمی­تواند از دیکشنری استفاده کند، کتاب بخواند.

سیستم بزرگسالان بسیار متفاوت است، خیلی هوشمندانه­ تر با برنامه­ ریزی بیشتر و در فاصله کوتاه­تری زبان یاد می­گیرند. حدود 3 تا 5 سال طول می­کشد تا زبان یک بچه در خانواده کامل شود زبان مادری­اش را عرض می­کنم. اما این فاصله و این مدت برای بزرگسالان یک سال است، سیکل را می­داند، متوجه جریان یادگیری هست و می­داند که یک learning در حال اتفاق‌افتادن است. تمام تفاوت موضوع learning یعنی یادگیری هوشمندانه، یادگیری ارادی با acquisition که یادگیری غیرارادی است، دقیقاً همین است. بچه­ها pick up می­کنند. اگر یک چیز اشتباهی هم به آنها گفته می­شود، مثلاً اگر به‌جای بینی به آنها بگوییم این صندلی است، این را به‌عنوان صندلی یاد می­گیرند، اگر بگوییم صندلی، بینی­ اش را نشان می­دهد. اینجا هر آن­چه که می ­شنود را تکرار می­کند، اما در بزرگسالان موضوع learning هست، یعنی یادگیری هوشمندانه با برنامه ­ریزی و طبق یک پلن.

آیا زبان را در مقصد مهاجرت مان یاد میگیریم؟

خیلی از اوقات در فرهنگ ما ایرانی­هاست که می‌گویند: حالا وقتی به آن کشور مقصد برسیم، آن­جا زبان را یاد خواهیم گرفت. باتوجه‌به تجربه­ای که خودم کردم، کسی که می­خواهد کار کند، دانشگاه برود، واقعاً اشتباه است. چون آن جا این استرس و عدم وجود تمرکز، موجب می­شود که فرایند یادگیری مختل و کند شود. حتی می­گویند آن جا لهجه­ات درست می­شود! نظر شما در این­ باره چیست؟

ببینید قطعاً محیط می­تواند کمک کند. علت این که دوره‌مان را در دبی برگزار می­کنیم، همین است. اما محیط جانی ندارد، انرژی­ ای ندارد که من مثلاً به خارج بروم و جایی بایستم و بعد بگویم که محیط به من در یادگیری زبان کمک می­کند! محیط به یک سری آیتم­ هایی نیاز دارد که من باید به آن اضافه کنم. مثلاً ارتباطی که با افراد می­گیرم، مثلاً پایه زبانی که دارم که در پله اول می ­ایستم و باتوجه‌به آن پایه و پله اول، گام دوم را برمی­دارم. اگر امروز من به چین بروم، اگر کسی انگلیسی صحبت کند، قطعاً با چالش­های بزرگ روبرو می­شوم. چرا؟ چون هیچ پایه ­ای ندارم.

داشتن پایه زبانی هر کشوری به شما کمک می کند در افزایش سرعت یادگیری؟

اما این جا که در یک کشور عربی هستم، چون پایه ­هایی از زبان عربی را بلدم، جریانم فرق می­کند و اینجا محیط به من برای یادگیری زبانم به من کمک می­کند. درحالی‌که آنجا محیط به من برای یادگیری زبان چینی کمک نمی­کند و حتی ممکن است تأثیر منفی داشته باشد. زمانی که شما نیازی دارید و می­خواهید برطرف کنید، مشکلی دارید و می­خواهید حل کنید و متأسفانه نمی­توانید ارتباط بگیرید، این یک چالش است.

مهاجرت و یادگیری همزمان زبان چالش بسیار بزرگی است؟

آقای دکتر یک مسئله دیگر هم است، مثلاً کسی که مهاجرت می­کند، البته در آدم­های مختلف متفاوت است، یک نفر در ایران درآمد دارد یا یک نفر در خانه پدرش سکونت دارد، نوجوان است و هزینه­های زندگی­اش قابل‌قبول است، وقتی این آدم می­رود به کانادا یا استرالیا که شما زندگی می­کردید یا آمریکا، ماهی 4 هزار دلار، 5 هزار دلار، حداقل 3 هزار دلار هزینه و خرجش می­شود. من یک دوستی هم دارم که به مالزی رفته بود، تأکید می­کرد، می­گفت: اگر من همین دوره آموزشی را در ایران می­دیدم، خیلی بهتر از این بود که این دوره را در مالزی ببینم.

ببینید قطعاً زندگی در خارج از کشور، بدون هزینه نیست. زندگی در داخل کشور بدون هزینه است؟ در خارج از کشور چندبرابر آن است. ضمن این که همه وضعیت کشور خودمان را می­دانیم. بی ­ارزش بودن پول ما در برابر دلار، یک واقعیتی است که کسی نمی­تواند انکار کند؛ بنابراین قطعاً هزینه چندبرابر است. ضمن این که شما اگر زبان را بدانید، خیلی راحت میان­برها را پیدا می­کنید، کشف می­کنید و هزینه ­هایتان را پایین می­آورید.

 خیلی راحت یاد می­گیرید که از اتوبوس و مترو یا قطار برای مسافرت‌کردن استفاده بکنید، درحالی‌که اگر زبان را ندانید و کشف این میان­به رها برایتان سخت باشد، خب می­بایست تاکسی بگیرید و مثلاً یک تاکسی دربست هم بگیرید و هزینه دو سه برابری مترو را بدهید. زبان بلدی، می­خواهی بروی فرضاً برنج تهیه کنی، برای مثال عرض می­کنم؛ فرصت این را داری که برای تهیه برنج چانه بزنی یا چند جا قیمت بگیری. خب چه چیزی به شما کمک می­کند که هزینه­ها را پایین بیاوری؟ زبان به شما کمک می­کند.

پایه های زبانی را در ایران تقویت کنید بعد مهاجرت کنید؟

یعنی شما می­گویید که هرکسی در ایران به هر روشی که می­تواند، base­ خود را قوی­تر بکند، کامل­تر بکند، یعنی به نظر من اگر خودش را به 70 تا 80 درصد برساند، مثلاً کسی که می­تواند 6.5 IELTS بگیرد، عملاً در محیط کمک‌حالش خواهد بود.

ببینید در این زمینه بستگی به سن دارد. قبلاً عرض کردم one fits all نداریم. یک لباسی داشته باشیم که به درد همه سایزها بخورد، نداریم.

چون آدم­ها هوش زبانی­شان متفاوت است، می­گویید.

هوش­ها متفاوت است، روش­های یادگیری متفاوت است، سطوح متفاوت است، دانش‌پایه متفاوت است، نوع یادگیری متفاوت است و کلی موارد روان‌شناس در کنار همین موضوع یادگیری داریم، کلی روش­های متفاوت یادگیری داریم و این مورد شخص به شخص می­بایست مصاحبه شود، مشاوره شود،  آنالیز شود و آن فرمول نوشته شود.

یکی از علت­هایی که دوره ­های ما، دوره­های شلوغی نیستند، مثلاً فرض کنید یک چیزی حدود 10 تا 15 نفر، دقیقاً همین نکته است. چون می­خواهیم. توانایی رسیدن به شخص را داشته باشیم. اگر این دوره را کما این­که پتانسیل جریان از لحاظ فنی هم وجود دارد، فرض کنید تعداد را به 30 نفر افزایش دهیم، خطر کاهش کیفیت را داریم؛ بنابراین ترجیح می­دهیم که این دوره خیلی private، خیلی خصوصی و حرفه ­ای برگزار شود به‌جای این­ که جمعیت زیادی را در یک کلاس داشته باشیم.

یعنی شما می­فرمایید برای هر نفری که می­خواهد زبان بیاموزد، باید مشاوره بگیرد، آنالیز شود، تحلیل شود و بر اساس آنالیز و تحلیلش این کار انجام شود.

قطعاً همین‌طور است.

در صحبت­های قبل از لایومان گفتید که شما دوره ­ای برگزار می­کنید که به صورت فشرده و یک ماهه و در هتل برگزار می گردد. منظورم این است که در یک فضای بسته، یعنی فضایی که در آن دانش ­آموزها در یک محیط کنترل شده قرار می­گیرند تا در طول یک ماه در فضا و اتمسفر یادگیری قرار بگیرند.

ببینید یک زبان­ آموزی که در این دوره شرکت می­کند و ما در خدمتش هستیم، تمام تمرکزش روی مسئله یادگیری است، تمام هم و غمش یادگیری است. تمام هم‌وغم ما هم یادگیری این شخص است و این که بتوانیم در موفقیتش مشارکت مستقیم داشته باشیم. باقی موارد با استانداردهای بالا تهیه شدند. شاید این جا استاندارد کلمه کم ­­ارزشی باشد، با شرایط premium که وجود دارد، حتی luxury، تهیه شدند که شمای شرکت‌کننده در این دوره، دغدغه هیچ چیزی نداشته باشید. نه اقامت، نه رفت‌وآمد، نه خوراک و پوشاک و نظافت و موارد دیگر … 100% درصد تمرکز روی فرایند یادگیری باشد.

باز اگر نکته ­ای مانده برای آن نوجوانی که می­خواهد زبان یاد بگیرد.

نکته ­اش تصمیم ­گیری است. تصمیم بگیرید، هدف بگذارید، در جای‌جای زندگی‌تان هدف داشته باشید، برای هدف مسیر مشخص کنید و تعریف کنید. در کنار آن هدفتان چشم ­اندازی داشته باشید تا مسیر را گم نکنید و با استفاده‌کردن از مشاوره­ها و آموزش­ها، آن مسیر درست را به جلو حرکت کنید. اصل داستان بر برنامه­ ریزی، آموزش و مشاوره صحیح است و امیدوارم که به‌زودی شما را در یکی از بهترین دوره­های آموزشی که در دنیا در حال برگزاری است، ببینم.

امیدوارم صحبت های من با دکتر فرساد در خصوص یادگیری زبان انگلیسی را از کجا شروع کنیم برای شما مفید بوده باشد. خیلی دوست نداشتم مطالب طولانی بشود. اگر شما هم در این این زمینه تجربه دارید خوشحال می شوم. تجربیات ارزشمند شما را هم با سایر فارسی زبانان به اشتراک بگذاریم. حتما از بقیه مطالب سایت سعید کاظمی هم بازدید کنید. پیشنهاد می کنم مصاحبه من با دکت فرساد در خصوص آمادگی آزمون آیلتس را هم دیدن بفرمائید.

روشهای مهاجرت قانونی به المان

روشهای قانونی مهاجرت به آلمان

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر اشکان تیموری روشهای قانونی مهاجرت به آلمان با دکتر اشکان تیموری از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد روشهای قانونی مهاجرت به آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

با سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم , امشب قرار است.  در مورد روش‌های قانونی مهاجرت به آلمان صحبت بکنیم. آقای دکتر تیموری تجربیات زیادی دارند از تحصیل تا پست داک رشته بیزینس در آلمان و دعوت من را پذیرفتند که در مورد تجربیات ایشان در مورد روش‌های مهاجرت قانونی به آلمان صحبت بکنیم تو لایو‌های قبلی آقای دکتر در مورد تجربیاتشان از زندگی تو هند و مالزی بسیار صحبت کردند و این که این کشور‌ها چه سختی‌هایی دارد مهاجرت چه داستانی دارد کلاً خیلی صحبت شد در مورد ساختار مهاجرت، چه کسانی باید مهاجرت کنند چه کسایی نباید مهاجرت کنند صحبت شد. خواهش می‌کنم حتماً لایو‌های قبلی را ببینید که بسیار در مورد ساختار و مفهوم مهاجرت و روش‌های مهاجرت صحبت کردیم.

دکتر: سلام. خوشحالم که این ثانیه‌ها را کنار شما هستم با هم دقایق را می‌سازیم و تجارب را در کنار شما تقسیم می‌کنیم. امشب در مورد روشهای قانونی مهاجرت به آلمان صحبت می کنیم.

دکتر: قربانتان بروم آقا چون که کارتان بسیار برنامه‌ریزی زیبا دارید باذوق من این کار را انجام می‌دهم.

کاظمی: بسیار لطف دارید شما من توی کانال یوتیوب سعید کاظمی saeidkazemi و سایت saeidkazemi.ir یک شعار دارم experience share learn تجربیات را به اشتراک می‌گذاریم و یاد می‌گیریم از کسایی که صادقانه اطلاعات می‌دهند بسیاری از دوستان من را برای لایو دعوت می‌کنند؛ یعنی خواهش می‌کنند من باهاشان لایو بگذارم؛ ولی موضوعاتشان به دل من واقعیت نمی‌نشیند؛ یعنی مثلاً ld ‘,dn در مورد متاورس لایو بریم. من چون نمی‌دانم متاورس چه است ارز دیجیتال چه است قبول نمیکنم.

آخر من دانشش را ندارم و دوست ندارم چیزی که دانشش را ندارم مطمئن نیستم لایو بگذارم؛ یعنی امشب موضوعی که بعد از لایو اول و دوممان می‌خواهیم با هم صحبت بکنیم روش‌های مهاجرت قانونی به آلمان یعنی پناهندگی، زمینی، با کشتی روش‌های غیرقانونی اصلاً موضوع بحث ما نیست دیگر ریش و قیچی دست خود شما تجربه دارید تو آلمان بفرمایید.

فقط یک سؤال آقای دکتر بسیار ذهن من را درگیر کرده است هرکسی صحبت می‌کند می‌گوید من وکیل مهاجرت هستم وکیل یک تعریف دارد تو ایران یک زمانی دو، سه سال پیش ایران بورس تو گود افتاده بود همه متخصص بورس بودند هر روز صبح هم از خواب بیدار می‌شدند پنج درصد رشد دیدید من دیشب گفتم خب این که آن بازه زمانی بسیار ربطی به بورس و دانش علم بورس نداشت حالا این وکیل مهاجرت.

دکتر: در خدمتم حالا شما می‌فرمایید من این را رفتم تو کانون وکلا سؤالش کردم؟

کاظمی: چون دنیا دوستان عزیزی که همراه با ما هستند دنیا مجازی شده هر چیزی را نمی‌شود پذیرفت من تو لایو قبلی داستان یک عکس ویلا را برایتان تعریف کردم که یک بنده خدایی که کار اقامتی ترکیه انجام می‌داد همیشه این عکس نمادش بود وقتی من رفتم دیدیم عکس ویلای همسایه روبه‌رویش است آنجا زندگی نمی‌کند حالا این بحث وکیل مهاجرتی هم بسیار تو بورس افتاده همه می‌گویند ما وکیل مهاجرتی هستیم تو ایران وکالت یک تعریف دارد می‌گوید این مجوز از کانون وکلای ایران قانونی امتحان‌داده این هم مدرکش و مجوزش علمش هم دارد بسیار سختگیرانه می‌دانم بسیار سختگیرانه یعنی یک نفر بخواهد وکیل بشود.

دکتر: باید واقعاً باسواد باشد کسایی که سواد ندارند نمی‌توانند وکیل بشوند این یک واقعیت است.

کاظمی: حالا وکیل مهاجرت چه است قبل از این که اصلاً به بحث مهاجرت قانونی به آلمان برسیم؟

دکتر: ببینید تمام شرکت‌هایی که دارند فعالیت می‌کنند توکار مهاجرتی غیر‌قانونی هستند بسیار ساده‌اش را عرض می‌کنم خدمتتان ببینید. هر کشوری قوانین خودش را دارد مثل ایران، هیچ شرکت مهاجرتی ما تو ایران نداریم هیچ دولتی انسانش را نمی‌خواهد بفرستد توی یک کشور دیگر اوکی بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم؛ ولی قوانینی که بین کشور‌ها وجود دارد، می‌آیند هر کشوری قوانین خاص خودش را ارجاع می‌دهد و هرکسی که خواست مهاجرت می‌کند می‌تواند از این استفاده کند درست است یا خیر آقای تا اینجا یک نقطه است برسیم.

سر این که وکیل مهاجرتی چیزی به نام وکیل مهاجرتی توی ایران کشور من وجود ندارد هر کس این را گفت. اصلاً ما چیزی به نام وکیل مهاجرتی نداریم این یک موضوع، ما چیزی به نام این نداریم حالا دلیل‌هایش را برایتان می‌آورم ببینید تو این وادی‌های مختلف مهاجرت را انجام می‌دهند مثال می‌زنم اشکان تیموری شرکت مهاجرتی ندارد؛ ولی توی آلمان شرکت کاریابی دارد اوکی شرکت کاریابی آلمانی من به‌عنوان وی پرزنتر می‌شوم نماینده‌شان به‌عنوان وی پرزنتر آن شرکت نماینده آن شرکت کاریابی که تو آلمان یا مال خودم است یا مال هرکسی این‌طوری من تو ایران دارم برایتان مارکتینگ انجام می‌دهم تبلیغات انجام می‌دهم.

جاب‌آفر‌ها را اوکی می‌کنم. پس هرکس می‌آید برای خودش یک روشی به وجود می‌آورد ببینید یک چیز خیلی مهمی که وجود دارد توی مهاجرت که ما باید آن را مدنظر داشته باشیم قراردادی که با فردی بسته می‌شود با فردی که قرار است این کار را برایتان انجام بدهد ببینید آلمان دارم مثالش را خدمتتان عرض می‌کنم آلمان همین مدل مهاجرت را بیشتر آقا ندارد قانونی این‌ها غیرقانونی‌ها را بگذار کنار من اصلاً نیستم اصلاً تو قانون نیست این کار یک کار کراپشن ( کلاهبرداری هست یکی از راه‌های مهاجرت آلمان ازدواج که آن هم شاید تأیید بشود شاید نشود من بسیار از کیس‌ها را دیدم تأیید نشدند اوکی این یک دومین راه مهاجرت به آلمان تحصیلی.

کاظمی: اولین راه مهاجرت ه آلمان را فرمودید چه بود؟

دکتر: ازدواج.

کاظمی: آهان ازدواج خودش هم خیلی مقوله تخصصی است.

دکتر: اصلاً صفر تا صدش را برایتان اعلام می‌کنم اصلاً یک تست‌هایی دارد عجیب غریب دومین وادی که وجود دارد برای دومی‌اش هم ترتیبش بیاورم جلو بهش می‌گویند ویزای دیپ‌اند یعنی زیر نظر خانواده شما بخواهید بروید حالا پدر آنجاست دختر، پسر، مادر که منظورم همسر است همسر می‌تواند اقامت بگیرد. چیز بعدی که ما باید زیر نظر بگذاریم ما کاریابی است. خود کاریابی شاخه‌های مختلف دارد جناب مهندس پکیج‌های مختلف دارد توی این مهاجرت ما شاخه‌های مختلف داریم یک شِیر کاریابی داریم که ما برای شما پنج تا جاب‌آفر اوکی می‌کنیم مثال حالا من خودم را نمی‌گویم ولش کن خودمان را می‌آییم چه‌کار می‌کنیم برای شما یک جاب‌آفر اوکی می‌کنیم.

جاب‌آفر را که در آلمان پیدا کردید می‌روید آنلاین باهاشان چه را انجام می‌دهید اینتر‌ویو‌تان (مصاحبه) را انجام می‌دهید اینتر‌ویئو اگر تأیید شد شرکت برای شما قرارداد کاری ارسال می‌کند ارسال کرد این را می‌بری سفارت ویزای کار می‌گیری می‌روی خودم هم همین‌طوری رفتم؛ ولی حالا آن قسمت اولیه مال من فرق دارد؛ یعنی من هر جای دنیا بخواهم بروم یک اینترویو اینترنتی انجام می‌دهم اکسپرینسم (تجربه من) نوع مکالمه زبان انگلیسی من را می‌بیند برای من دعوت‌نامه می‌فرستد و می‌روی تمام شد ویزا می‌گیریم می‌رویم آنجا.

کاظمی: یک نکته آیا تو آلمان نیروی کار کم است که جاب افر می گیرد؟

دکتر: سؤالتان بسیار زیبا بود تو پله‌های بعدی این را توضیح می‌دهم کاری‌ها را توضیح می‌دهم بعد می‌رسیم به این وادی که شما فرمودید ببینید تو پله دوم ما یک ویزا در آلمان داریم به اسم جاب‌سیکر ویزا ‌ (ویزا جستجو کار) یعنی اشخاصی که می‌روند توی آلمان واجد شرایط هستند می‌گردند و شغل پیدا بکنند بهشان شش ماه ویزا می‌دهند می‌گویند سیکس مانت جاب‌سیکر ویزا اوکی خب حالا اسمش توی آلمانی متفاوت است ما داریم انگلیسی‌اش را می‌گوییم که همه متوجه بشوند.

حالا یک نوع دیگر داریم یک کسی مثل آقای اشکان مثل اشکان نامی شرکت کاریابی دارد کارش را اوکی برای شما کرده؛ مثلاً من همین امروز اعلام می‌کنم نیاز دارم به پانصد تا پرستار مثال دارم می‌زنم پانصد تا پرستار را من حقوق بهشان می‌دهم دانشگاه می‌فرستمشان مدرسه درس بخوانند بعد از سه سال که درس خواندند چهار سال برای من کار می‌کنند دیگر یا علی کارشان ندارم اقامت آلمانشان هم گرفتند این یک مدل دیگر کار بهش می‌گویند. یک روش دیگر مهاجرت در آلمان داریم مهاجرت ثبت شرکت که یک چیزی حدود چهل هزار یورو هزینه خودت اگر بتوانی هزینه‌هایش را بدهی چهل هزار یورو پایت می‌افتد یک شرکت بخواهد انجام بدهد زیر پنجاه هزار یورو کسی برایتان انجامش نمی‌دهد؛ چون که آنجا کار وکالتی دارد باید برایشان انجام بدهند برایتان لیستش می‌کنم این موضوع را ببینید شما شرکت ثبت می‌کنید به شما اقامت نمی‌دهند به‌خاطر کارکردن تو آن شرکت به شما اقامت می‌دهند.

کاظمی: یعنی شرکت کاغذی باشد نمی‌شود باهاش شرکت کاغذی یا سوری باشد نمی‌توانند در آلمان اقامت بگیرند؟

دکتر: اصولاً ایرانی‌ها می‌آیند شرکت ثبت می‌کنند زیر نظرش دو تا ویزا برای خودش و خانواده‌اش می‌گیرد بعد دو، سه سال هم برای خودشان مالیات را رد می‌کنند و اقامت می‌گیرند اوکی این یک وادی این وسط وجود دارد؛ ولی طبق قانون، ما قانون را داریم توضیح می‌دهیم حالا یک‌بار هست شانس است دیگر متفاوت می‌توانند انجام بدهند شما شرکت ثبت می‌کنید زیر نظر شرکت چه‌کار می‌کنید اقامت می‌گیری اقامت را که گرفتی زیر نظر شرکت ویزا می‌گیری می‌روی آلمان آن ویزا را به کارت اقامت تبدیل می‌کنی این از این،

تو پله دوم خب این هم از شرکت حالا این دقیقاً می‌شود همان جاب‌آفری که من بهتان گفتم؛ ولی صاحب شرکت خودت اوکی تا قانونی این‌طوری وجود دارد چرا مهاجرت غیرقانونی حالا یک سؤالاتی برای همه افراد به وجود می‌آید به طور مثال آقا مگر المانی‌ها خودشان کار نمی‌کنند پس چه‌کار دارند چه نیازی به ما دارند آیا نیروی انسانی ما به hr (نیروی انسانی) توی آلمان ما نیاز داریم بله یا خیر  سؤال شما این بود که پرسیدید که آیا به نیروی انسانی نیاز داریم یا خیر آلمان نیاز دارد یا خیر؟ کشور آلمان شدیداً به نیروی انسانی نیازمند است من ریزش بکنم بعد شما بفرمایید شما بعد من توضیح می‌دهم.

کاظمی: من یک مثالی بزنم؛ مثلاً کشوری مثل ترکیه خودش نیروی انسانی مازاد دارد که مثلاً به عربستان، به امارات، به قطر صادرات مهندس و پزشک دارد خب یا حتی به افغانستان به بسیاری از کشور‌ها خودش صادر کننده نیروی انسانی است، دلیلی ندارد ترکیه که از ایران یا از یک کشور دیگر نیروی کار بگیرد. مگر این که یک تخصص بسیار خاص من داشته باشم یا آن‌قدر در زبان مسلط باشم.  این‌ها را به چشم خودم دیدم یه امیدی بود نجار بود تو استانبول کل کارگاه و سوله بسیار بزرگی یک ترک در اختیارش بود یک دوست افغانستانی بود حتی تا مرحله شراکت با صاحب کارخانه فرش‌بافی پیشرفت روز اول رفو می‌کرده برایش ولی آن‌قدر سلامت و صداقت از او دیده بود؛ ولی با تخصص کل کارخانه را باهاش شریک شده بود؛ یعنی در این حد ولی این که من بیایم برایتان مثلاً نجار از اینجا برایتان جاب‌آفر ببرم آقا نیست آن‌قدر توی خود استانبول خودش نجار مازاد و بیکار دارد نیازی به نجار از ایران بردن ندارد بفرمایید ببخشید.

پس سوال اساسی این شد که ایا واقعا المان به نیروی کار خارجی نیاز دارد؟

دکتر: خیر خواهش می‌کنم کاملاً حرفتان صحیح است ببینید اداره شاید دویست مدل کار را ما داشته باشیم توی آلمان و موقعیت‌های شغلی برایمان به وجود آمده باشد؛ ولی این یک وادی شغل برای انسان توی آلمان حالا تو می‌خواهی مهاجرت بکنی به چه کسایی ویزا داده می‌شود طبق قانون اعلام می‌کنند که ما تو چه رشته‌هایی نیاز داریم به نیروی انسانی مثلاً تو شاخه پرستاری، کمک پرستاری نیازمندند آقا دلیل دارد سن آلمان رو به پیری است مردم کشورش سر این وادی نیاز دارند به نیروی جوان شما تو آلمان، آلمانی‌ها تنبل‌اند (نظر مهمان) اوکی بعضی از شغل‌ها تخصصی آلمانی‌ها حوصله ندارند بروند یادش بگیرند یا این که علاقه ندارند این کار‌ها را انجام بدهند.

مثل پرستاری سر همین شما اگر تو آلمان بیمارستان بروید سی تا چهل درصد پرسنل بیمارستان‌ها را پزشک و پرستار‌های خارجی دارند آنجا فعالیت می‌کنند حالا خارجی امکان دارد مال اسپانیا باشد یا ایرانی باشد متفاوت است دیگر ولی نیروی انسانی باتوجه‌به این رشته‌های نیازمند مثل مهندسی مثلاً آیتی یا جاب‌آفر برایش پیدا می‌کنم سریع برایش کار پیدا می‌کنم اوکی مثال می‌زنم‌ها رشته‌های پرستاری من حقوق می‌دهم تا سه سال مثال می‌زنم شرکت من با آن شرکتی که دیپ کرده تا سه سال حقوق بهتان می‌دهد درس می‌خواند حقوق بهتان می‌گیرد اصطلاح اسکالرشیپ یک‌طورهایی سه سال آقا درس می‌خوانی چهار سال کار می‌کنی اقامتت می‌گیری چه چیزی از این بهتر.

ک زندگی یک پرستار در آلمان چگونه است؟ یعنی الان با یک پرستاری که توی بیمارستان خوب توی تهران دارد کار می‌کند مقایسه‌اش کنید؟

دکتر: هر دو تا توی هر کجای دنیا باشند زندگی ضعیفی دارند آخر را بهتان عرض می‌کنم؛ ولی نکته پرستاری که تو آلمان دارد کار می‌کند مثال می‌زنم آن پرستاری که ما می‌گوییم متفاوت است که داریم درباره‌اش حرف می‌زنیم‌، پرستار دانشجویی که دارد برای من می‌آید برای من می‌گویم برای تیم ما می‌آید تیمی که برایمان کار پیدا می‌کند می‌رود درس می‌خواند سه سال می‌رود درس می‌خواند سال اول ماهیانه هزار و صد و خورده‌ای می‌گیرد سال دوم هزار و دویست و خورده‌ای می‌گیرد، سال سوم هزار و سیصد و خورده‌ای می‌گیرد وقتی پرستار شد سه هزار و خورده‌ای می‌گیرد می‌دانید چطوری بهتان بگویم هم شما درس خواندید هم من درس خواندم آیا تا فوق‌لیسانسمان یک هزاری توانستیم دربیاوریم از درسمان،

الان موقعیت‌های شغلی وجود دارد که تو می‌توانی درست را بخوانی و پول دربیاوری و آینده شغلی‌ات را ثبات برایش بگذاری نزدیک بکنی دقیقاً مثال برایتان می‌زنم تو شاخه الان من خیلی‌ها اِلِمنت‌هایی که برای مهاجرت وجود دارد باید روی این برنامه‌ریزی داشته باشیم نمی‌توانیم یک‌دفعه بگوییم اوکی پاشیم برویم مهاجرت کنیم و این‌ها به چه بهایی کسایی که آلمان من خودم قرارداد‌هایی که شرکت تو این چند سال گذشته؛ مثلاً شرکت کاریابی با ایرانی‌ها می‌بست ایرانی‌های عزیز فارسی‌زبان خب هرکسی توی دنیا هند، مالزی، فیلیپین با هرکسی ما قرارداد می‌بستیم با هرکسی قرارداد می‌بستیم بدون استثنا شوخی نداشتیم شرط می‌کردیم مدرک زبان نیازمند است قدیم یک، بعد قدم‌دو ما تا مدتی هم که زبانشان را می‌خواندند ما کار‌های اقامتشان را انجام می‌دادیم هر سؤالی دارید بپرسید من در خدمتتان هستم.

کاظمی: مهاجرت به آلمان پنج روش شد تحصیل، ازدواج، وابستگی صرفاً بر اساس ارتباط با خانواده، کاریابی و ثبت شرکت درسته این پنج تا؟

دکتر: توی این ثبت شرکت شاخه‌های مثلاً بسیاری می‌آیند من دیدم تبلیغ می‌گذارند تو اینترنت خرید ملک در آلمان ؟

کاظمی: تا آقای دکتر دومرتبه به ما ملحق بشوند من یک چند تا نکته را گفتم آنجا آقای دکتر هم تأکید کردند شما نگاه کنید آن کشوری که هدف نهایی‌تان و مقصد مهاجرتتان است باید یک دلیلی برای جذب نیروی انسانی داشته باشد اگر آلمان است خب توجیه دارد آقای دکتر می‌گویند سنشان دارد بالا می‌رود و نیاز به پرستار دارند؛ ولی بعضی از کشور‌های منطقه که بسیاری هم می‌روند مثل ترکیه ی بقیه کشور همسایه می‌روند واقعیت نیروی انسانی خودش مازاد دارد؛ ولی نه این که بگویند صددرصد اصلاً هیچ راهی ندارد همین‌طور که توضیح دادم تو استانبول می‌دیدم ایرانی‌های زیادی که به زبان ترکی مسلط هستند تخصص بسیار خوبی دارند آن کسب‌وکاری که انجام می‌دهند صادقانه دقیق مخصوصاً بچه‌های افغانستانی بسیار آدم‌های زحمتکشی هستند تلاش‌گر هستند ساعت‌ها و ساعت‌ها کار می‌کنند چهارده ساعت، دوازده ساعت،

بسیار دقیق صادقانه من بار‌ها دیدم که آنجا تو استانبول می‌گویم بچه‌های افغانستانی بسیار شریک شدند؛ مثلاً با ترک‌ها بسیار شریک شدند زحمت کشیدند، تلاش کردند آن صاحب‌کار بهشان اعتماد کرده و آنها را شریک خودش کرده.  حتی تو زیتون‌بورنو دوستانی که استانبول رفتند حتماً آشنایی دارند من دوست افغانستانی دیدم که برای یکی از برند‌های بزرگ لباس تیشرت تولید می‌کرد برند ماوی بود تیشرت‌هایشان آن‌قدر کیفیت دوختشان خوب بود یک مجموعه هشتاد نفری را ایشان مدیریت می‌کرد هشتاد و چهار، پنج نفر نیروی ترک و افغانستانی برایش کار می‌کردند و این برای یک برند خوب داشت یک محصول خوب و باکیفیت بخش تولیدشان را داشت منظورم این است که هر چیزی را وقتی می‌شنوی ادله‌اش را و دلیلش را بخواهیم؛ یعنی از آن طرف بخواهیم دیدید آقای دکتر گفت ما چیزی به نام وکیل مهاجرت در ایران نداریم؛ یعنی وکالتی دستورالعمل خاص دارد.

کاظمی: خب ما پنج تا مسیر مهاجرت به آلمان را رفتیم توضیح دادیم گفتید دانه، دانه می‌خواهم توضیح بدهم تحصیل را بفرمایید.

دکتر: ببینید آلمان دانشگاه خصوصی دارد و دانشگاه دولتی دارد در کنار دانشگاه همان؟ که بهتان گفتم می‌شود همان فنی حرفه‌ای که توضیح دادم می‌تواند کنارشان باشد حالا از کدام شاخه می‌خواهند اقدام بکنند شرایط سنی‌شان تأثیرگذار است، تجربه کاری که داشتند تأثیرگذار است خدمت عزیزم بگویم نوع دانشگاهی که انتخاب می‌کنی باتوجه‌به دیپلمی که داری باتوجه‌به نمره‌ای که داری باتوجه‌به امتحان ورودی برای رشته پزشکی امتحان ورودی دارند این‌ها تفاوت‌ها را به وجود می‌آورند حالا تو دانشگاه‌های دولتی که می‌رویم؛ مثلاً به طور مثال درس می‌خوانیم بین پانصد تا هشتصد یورو من کمترین بیشترین را عرض می‌کنم شما ترمی کلاً هزینه پرداخت می‌کنید پولی نیست.

اصلاً این برای یک کشور اروپایی مثال می‌زنم هزینه رفت و آمدتان بسیار درصد کمتری نسبت به یک شخص عادی پرداخت می‌کنید برای ترانسپورتتان این‌ها برای این که بخواهند برسند توضیح می‌دهم من این موضوع را برسند به این تارگت پلنی که دارند اهدافشان می‌خواهند برسند باید چه‌کار کنند بروند زبان آلمانی مهم‌ترین وادی که وجود دارد آخرش را دارم می‌گویم؛ یعنی یکی زبان آلمانی برای تحصیل باید بدو بگیرند تا موفق بشوند بدو هم آقا زیر یک سال نشدنی یک سال زمان می‌گیرد بدو در کنار ب دو مدارک و تجربه تحصیلی که داشتید می‌آید در کنار این اقدام می‌کنید برای چه برای درخواست تحصیلی در دانشگاه فارسی‌هایش را دارم استفاده می‌کنم که همه متوجه بشوید دعوت‌نامه‌ تحصیلی را باید نوبت سفارت که بهش می‌گویند ترمینگ که گرفتید می‌برید سفارت مدارک را تکمیل می‌کنید حالا این مدارک را توی تهران هم توی دو تا سایت معروف دارد اَنونین و زیپ باید این‌ها تائید بشود موقعی که ما این‌ها را تأییدشان می‌کنیم.

یعنی می‌فرستیم برای تأیید سفارت هم این‌ها را مهر تأیید سفارت می‌کند برای شما در مجموع کلیه مدرک‌هایی که جمع می‌شود به‌علاوه پاسپورت این‌ها را به سفارت آلمان تحویل می‌دهید شما یک نوبت برای اینترویو برایتان می‌گذارند ویزا می‌گیرید عینم شرایط همه دیگر یکی است می‌آیید آنجا ثبت‌نامت تکمیل می‌شود کارت اقامت تحصیلی به شما می‌دهند خدمت عزیز بگویم یکی از بهترین شما یک جمله‌ای تو لایو قبلی فرمودید من تأکید می‌کنم و تأییدش می‌کنم مهم‌ترین وادی که ما می‌توانیم تو مهاجرت مدنظر داشته باشیم بهترین نوعش تحصیلی ولی کجا بهترین نوعش کجا برویم چه برنامه‌ریزی تحصیلی از نظر اشکان تیموری هیچ کجای دنیا آلمان و کانادا نمی‌شود تو مقطع لیسانس هیچ کجا آلمان نمی‌شود تو مقطع بالا مستر و دکترا هیچ کجا به نظر من کانادا نمی‌شود؛ چون که شما بعدازاین که درس خواندید یک اقامت دارید یک اقامت کاری گرفتید اقامت کامل می‌گیرید هر سؤالی تو این موضوع دارید بپرسید که ریز بشوید رویش.

کاظمی: تو تمام شاخه‌ها می‌توان در آلمان تحصیل کرد؛ یعنی مهندسی، بیزینس، شاخه‌های علوم‌انسانی

دکتر: هر کدامش را می‌شود شرکت کرد؛ ولی برای هرکدام سختی‌های نوع‌های مختلف خودش را دارد مثال می‌زنم برای رشته‌های پزشکی ورودی دارد برای رشته‌های مثال می‌زنم اگر برویم و بخواهیم ساینس (علوم) بخوانیم. متفاوت است این دوره‌های زبانی که شروع می‌کنند همه‌ آنها سه تائی دیگر مثلاً ما الان لول پنج را بخواهیم برای پزشکی لول هفت را نیاز داریم یک امتحان ورودی دقیقاً یک علوم  پایه طوری ایران خودمان است ورودی باید انجام بدهند برای ورودی‌شان این‌ها را نمی‌گویند شرکت مهاجرتی بچه را می‌برند تو آلمان من می‌شناختم پدر و مادر به هیچی رسیدند سر این موضوع بچه امتحان می‌داد می‌افتاد درس را سؤال کردند.

دکتری مهندسی عمران بین آلمان و انگلیس ببینید چیزی که من می‌دانم چیزی که تجربه دوستان برای دکتری مهندسی عمران گفتند ایتالیا اصولاً می‌روند از نظر برندینگش برای کالیفکیشن به نظر من ایتالیا چون خیلی‌ها را دیدیم تخصصی انجام می‌دهند هیچ فرقی بین آلمان و انگلیس نیست اگر اسکالرشیپ هرکدام را بگیریم باتوجه‌به زبانی که ببینید تو این وادی کجا زبان را بلدی چه زبانی امروز بلدی کجا بهتان بهترین پکیج را می‌دهد اسکولارشیپت می‌کند این موضوع مهم است اگر ندانید چه‌کار می‌خواهید بکنید الان دقیقاً این هدف مشخص نیست تو این حدی که اینجا نوشته شده پس باید ببینی زبانت در چه حدی است باتوجه‌به زبانی که داری دانشگاهت را انتخاب بکنی و آفرلتر بگیری و اقدام بکنی کجا اسکالرشیپ بهت می‌دهند بفرمایید.

کاظمی: بعد از تحصیل در آلمان امکان اقامت هم هست؛ یعنی احتمال دارد بعد از تحصیل بتوانند آنجا کار پیدا کنند و اقامتشان را دائمی کنند؟

دکتر: جناب یک چیزی را من بهتان بگویم تو همین ایران هم عرضه نداشته باشی نمی‌توانی کار بکنی آلمان هم همین است، افغانستان هم همین است، ترکیه هم همین بود می‌شد نان دربیاوری درسته ولی چقدر دربیاوری مهم است همه دانشجو‌هایی که تو آلمان درس خواندند پنجاه‌درصد برگشتند پنجاه‌درصد اقامت گرفتند بستگی به خود فرد دارد و سوادی که به وجود می‌آورد بخواهد سه، چهار سال درس بخواند یک جا نتواند کار پیدا کند؛ ولی باز هم به عرضه خودتان بستگی دارد.

کاظمی: نکات طلایی ازدواج را می‌خواستید گفتید ازدواج یک چند تا نکته دارد یک سری آزمون دارد تست دارد؟

دکتر: آهان ازدواج ببینید من کسایی می‌شناختم پناهنده شده بودند هم خانم دیده بودم، هم آقا دیده بودم آمده بودند؛ مثلاً یک خانم تلفنی عاشق شده بود؛ مثلاً تلفنی با هم دیگر صحبت می‌کردند یا خانواده معرفی کرده بودند نوع ازدواج سنتی کشوری این‌ها کار‌های مهاجرتشان اصولاً قدیم نوبت سفارت همسر این‌ها یک ماه طول می‌کشید تا نوبت بدهد سفارت الان با این ویزا چه است.  اسم این شرکت آمده یک شرکت زیرمجموعه‌شان آمده نوبت ویزا را می‌دهند تایم آمده پایین ولی باتوجه‌به اولین سؤال‌هایی که ازتان می‌کند آیا شما هم دیگر را دیدید بسیاری را دیدم رد شده ویزاهایشان چون که می‌گویند.

شاید این ازدواج یک ازدواج بیزینسی باشد این را باید مدنظر داشته باشید؛ ولی حالا کسایی که خانواده‌شان را می‌خواهند بیاورند قوانین دارد هر شهری نسبت به یک متراژی می‌گوید آقا مثال می‌زنم خانه تو الان چهل متر است می‌خواهی همسرت را بیاوری باید یک‌خانه شصت‌متری بگیری می‌خواهی بچه‌ات را بیاوری یک‌خانه نود متری باید بگیری هرکدام یک ظرفیتی دارد متراژ حقوقت آیا می‌خورد بخواهی هزینه این را بدهی یا پول نقدی داری همراهت.

کاظمی: یعنی تمکن مالی نداری؟

دکتر: دقیقاً کدام یکی این‌ها ساپورتت می‌کند بچه‌ات را که دارند درس می‌خوانند ببینید مهاجرت مجزا خیلی بهتر از خانوادگی خیلی بهتر است راحت‌تر است از نظر این چیز‌ها ولی این که بسیار ساده بگیریمش بله من می‌روم الان آلمان صبح زن و بچه‌ام می‌آیند خیر نداریم این حرف‌ها را اصلاً هر چیزی شرایط و قانون دارد تمام قوانین این‌ها هم توی خود سایت سفارت آلمان توی تهران نوشته شده است.

کاظمی: مسلماً به فارسی هم هست؟

دکتر: به آلمانی، انگلیسی و فارسی.

کاظمی: یعنی هرکسی هر چیزی ر مورد مهاجرت به آلمان می‌شنود نپذیرد برود آنجا کنترل کند؟

دکتر: صددرصد ببینید قانون طبق قانون سفارت می‌گوید آقا این مدرک‌ها را من نیاز دارم اگر چیزی که سفارت مدارک می‌خواهد ما آماده نکنیم چه شکلی به ما ویزا بدهد آقا یک خاطره برایتان تعریف بکنم بسیار جالب به من گفتند آقا تو داری می‌روی آلمان باید تمکن مالی نشان بدهی آقا ما را پیر کردند ماشین فروختم نمی‌دانم این را فروختم، آن را فروختم تا توانستم پول نقد به نظرتان تو سفارت چه اتفاقی افتاد گفت شما دعوت‌نامه کاری دارید نیاز ندارد به این.

کاظمی: به تمکن مالی برای مهاجرت به آلمان نیاز نیست؟

دکتر: نیست بله زبان آلمانی باید فول باشد رفتم آنجا با انگلیسی با من اینترویو کرد مهم نبود اصلاً مثال می‌زنم‌ها یک چیز‌هایی را توهم می‌زنند من یک شب توی یک مهمانی بودم بسیار جالب است برایت بگویم آن موضوع را تعریف کنم توی مهمانی با یک خانمی نشسته بودم آن موقع من سه سال بود آلمان بودم شروع کرد از آلمان حرف‌زدن من هم نگفتم آلمان بودم اصلاً هیچ کلمه‌ای از آلمان اسم نیاوردم و گفتم شما تو کدام شهرش بله اینجا این‌طوری است و آن جایش این‌طوری است و این جایش این‌طوری است شرایط و قوانین جرمنی این‌طوری است حالا دوچلند این‌طوری است آقا این دو ساعت واقعاً داشت حرف می‌زد گفتم تو کدام شهرش شما اقامت دارید گفت هنوز آلمان نرفتم این اطلاعاتی که جمع کردم شوکه شدم.

یک‌لحظه گفتم خیر این‌ها اشتباه است همین که گفتم اشتباه است گفت خیر من کامل گفتم خانم محترم من اقامت آنجا را دارم اقامت کاری دارم آنجا شرکت دارم تو آن کشور آهان یک بدی داریم تا کتک نخوریم نمی‌فهمیم چه اتفاقی دارد سرمان می‌آید اگر می‌خواهیم متوجه بشویم ببینید زرنگ آنی که تجربه نکند اشتباه بقیه را خط بعدی می‌آورمش چون که خیلی مهم است اگر قرار باشد تجربه آقا شما را من تکرار بکنم من ابله هستم دیگر الان شما این پیج را به وجود آوردید تا این موضوعات بخوابد و ما داریم روی این موضوعات صحبت می‌کنیم همان مالزی رؤیاهایی ساخته بودند می‌آیید مالزی نمی‌دانم ماهی بیست هزار رینگت حقوق است با پاس چه که خانه‌های لوکس می‌گیرید، نمی‌دانم فلان می‌گیرید کرایه خانه پایه‌اش رو سه هزار رینگت تو مالزی اگر یادتان باشد حالا می‌شد بروی یک‌خانه هزار و پانصد رینگتی هم بگیری؛ ولی آیا من ایرانی تویش زندگی می‌کردم؟

کاظمی: باآن‌همه حشره می‌توانستم در مالزی زندگی کنیم؟

دکتر: مثال دارم برایتان می‌زنم بسیار ساده‌اش را دارم می‌گویم بله خانه بود هشتصد رینگت بود ولی می‌خواستی برسی به محل کارت یا محل تحصیلت دوبرابر باید کرایه می‌دادی تا می‌رسیدی بسیار ساده‌اش را عرض کردم خدمتتان حالا تو وادی‌های مختلف که بیایم تو مهاجرت بسیار شاخه‌ها را متفاوتش می‌کند ببینید من کسایی را دیدم پناهنده شدند تو آلمان به خدا قسم هیچ جا زیبایی شهر‌های خودمان را ندارد به چه بهایی من مهاجرت می‌خواهم بکنم.

آدم می‌شناسم می‌گفت شب‌ها می‌گفت من دارم می‌روم می‌گفتم کجا داری می‌روی؟ باید بروم بیمارستان روانپزشکی خودش را به روانی بودن می‌زد تا اقامت بگیرد به چه بهایی دروغ‌هایی که مثلاً غیرقابل‌درک بود برای من یعنی من یک صحنه‌هایی دیدم زده شدم. اصلاً مهاجرت‌هایی که مثلاً من به دلیل من دو جنسه ارائه می‌دهند می‌دانید به چه بهایی می‌خواهیم آیا شخصیتمان را می‌خواهیم زیر سؤال ببریم یا می‌خواهیم اقامت بگیریم اگر قراره تباهی مهاجرت کنیم نکنیم بابا.

کاظمی: ما نگاه سه تا سه موضوع بسیار تو زندگی ما مهم است و نگاه کنید زمان، پول و انرژی ما همیشه ما جوان نمی‌مانیم من خودم را دیدم یک روزی تو آینه دیدم یک دانه مو روی سبیلم سفید شده، یک دانه مو اینجا سفید شده.

کاظمی: یک‌ریز اینجا افتاده مو اینجا خالی شده بالا می‌رسد یواش، یواش می‌گویند خب این را توی آن تجربه فلان کسب کردم این را تو آنجا تجربه کسب کردم شکست است اسمش شاید هم بخشی‌اش موفقیت باشد یک استاد داشتم به ما می‌گفت که شما وقتی یک کتاب دویست‌صفحه‌ای را از یک استاد بزرگ کسب‌وکار می‌خوانید سی‌سال دانش و زمان و پول و انرژی آن آدم را توی دویست صفحه دارید می‌خوانید به چقدر به صدهزار تومان این چیزی که من می‌گویم من واقعاً دوهفته پیش کشتی که آمده بود بین یونان و ایتالیا آدم‌ها سرگردان بودند بعد آن ویدئو‌ها را من توی شبکه‌های مجازی دیدم.

دکتر: دقیقاً کشته هم داد مثل این که در مسیر مهاجرت غیر قانونی ؟

کاظمی: من بسیار دلم خون می‌شد دیگر پیگیرشان نشدم خب کاری هم از دستم برنمی‌آمد یا مثلاً می‌بینم ایرانی‌ها رفتند از تو استرالیا کوچ دادند به گینه استوایی، گینه‌نو داستان‌هایی که از آنجا می‌آید بیرون به چه ارزشی یک خانواده باید از کردستان بلند بشود بچه‌اش را بردارد زنش را بردارد برود تو دریای مانش غرق بشود آیا ته هدفش همین بود آیا اینجا حداقل یک حامی نداشت یک خانواده نداشت ما بعضی موقع‌ها نمی‌دانم این ریسک اصطلاحاً بهش می‌گویند گِیم این گِیم زدن به چه ارزشی است آن‌قدر ارزش دارد که پلیس یونان بگیرد زن و مرد را لخت کند لباس‌هایشان را دربیاورد دیگر از این بی‌حرمتی‌   بیشتر ما هیچ‌وقت توی هرطور شرایط توی ایران باشد ما این بی‌حرمتی را هیچ‌وقت نداریم که یکی لباسمان را یک‌وقت دربیاورد.

دکتر: من یک خاطره‌ای تعریف کنم من سال یکی از دلایلی که دیگر مالزی نماندم آخرین سفرم که رفتم و ایستادم دیدم انگشتش را کرد تو شکم من بهش گفتم چه‌کار داری می‌کنی قاطى کردم‌ها یک لحظه گفت ایرانی‌ها مواد تو شکمشان می‌گذارند می‌آیند کشور ما مثاله‌ها بعد یک نگاه بهش کردم گفتم تو هر کشوری، کشور تو قاچاقچی وجود دارد تو کشور من هست نمی‌گویم نیست؛ ولی دلیل نیست که همه را بخواهیم با هم دیگر بسنجیمشان ببینید مشکلی که ما داریم ایرانی‌ها تو خارج از کشور رؤیاپردازی ببینید.

من هرچه سنم می‌آید بالاتر رویای وجودم خاموش‌تر می‌شود فهمیدید چه شد هر وادی که ما تو مهاجرت یک‌بار هم با برادرم باید لایو اکراین را بروی آقا فول آف تجربه اکراین خدمتتان عرض کنم که به چه بها‌هایی، بها‌ها را می‌آییم برنامه‌ریزی می‌کنیم آقا من می‌گویم آقا می‌روم؛ مثلاً کانادا پنج سال سختی می‌کشم سه سال سختی می‌کشم یک اقامت می‌گیرم حالا دوست نداشتم می‌روم یک کشور دیگر مثل دوستتان زندگی می‌کنم کجا بوده آمریکا بود الان عمان درسته؟

کاظمی: استرالیا آمده عمان با پاس استرالیایی دارد زندگی می‌کند بسیار هم راضی است.

دکتر: حال دلش آنجا بهتر است آقا کجا حال دلت خوب است این وادی به وجود می‌آورد این برادر من را می‌بینید الان آمده، آمد مالزی بهترین زندگی را ساخت آنجا برای خودش گفت حال نمی‌کنم تو این کشور بمانم دلیلش چه بود فکر می‌کنید؟

کاظمی: نمی‌دانم.

دکتر: پدرم گفت مالزی‌ها زشت هستند (نظر مهمان) من اکراین زندگی کردم روحیه‌ام ریخته بهم دیگر اینجا دلیلش این بود هر کاریش هم کردیم نماند ول کرد آمد ایران گوش می‌کنید بسیار ساده‌اش را دارم می‌گویم آقا من خودم به بشخصه با آلمانی‌ها حال نمی‌کنم خودم را دارم می‌گویم‌ها چون که من تو شرق  آسیا بزرگ شدم یک مهربانی متفاوتی دیدم تو زندگی‌ام ایرانی هستم من ببین باید از خوبی‌ها بگوییم از بدی‌ها هم بگوییم اگر می‌خواهیم درباره مهاجرت صحبت بکنیم همیشه نباید گل‌وبلبل بگوییم؛ مثلاً به من می‌گفتند آلمان بسیار دولوپ کشور بسیار های‌کلاسی چیز های‌ باکلاس تو آلمان ندیدم من به همه این کار را می‌کنم این توضیحات را می‌دهم آلمان یک ده باکلاس تمیز است آخرش را بهتان بگویم عین چطوری برایتان توصیفش بکنم ساختمان‌های لوکسی که ما تو تهران داریم عمراً ببینید شما تو اروپا عمراً ببینید تو اروپا یک همچنین چیز‌هایی را می‌بینید.

کاظمی: من پیج یکی از ایرانی‌ها را دیدم رفته بود اسپانیا، تازه اسپانیا می‌گفت اصلاً نسبت به آلمان بسیار عقب است از نظر تمیزی، نظافت، محیط می‌گفت اصلاً اسپانیا بسیار عقب است

دکتر: صددرصد شک نفرمایید من اروپا را بیشترش را دیدم این‌هایی که دارم برایتان توصیف می‌کنم آلمان چون که بودم ویزایم بوده دارم این‌ها را توضیح می‌دهم حالا می‌رسیم به بعدی آقا من با هلند بسیار حال کردم مثال دارم می‌زنم‌ها بیست بار هلند رفتم بسیار کشور زیبا باکلاس مردم مهربان بسیار باحال این‌ها تفاوت‌ها را به وجود می‌آورند توی مهاجرت ببینید آلمان یکی از دلیل‌های شاید که آلمان به من چطوری بهتان بگویم خوش نگذشت حال نکردم بلد نبودن زبانش به‌تمام‌معنی بوده زبان یک وادی مهم است این‌ها یک وادی دیگر که مثلاً من با آلمان حال نکردم من بزرگ فکر می‌کنم تو زندگی‌ام من دنبال حقوق ماهی سی، چهل، پنجاه تومان نیستم من بیزینس را دوست دارم می‌خواهم بیزینس را دیولپ کنم پس آلمان کشوری نیست که من بتوانم توش جامپ (پرش) ‌بیزینسی بزنم.

یک دلیل دیگر که وجود داشت من آدمی هستم که بسیار اهل کامینیوتی هستم آدم فوق‌العاده اجتماعی هستم وقتی راه می‌افتم تو خیابان نصفه محله با من سلام و علیک می‌کنند آلمان هم سعی می‌کردم این کار را بکنم؛ ولی بعضی موقع‌ها اخت نمی‌شد چند تا مثال برایتان می‌زنم من خوبی‌های آلمان را می‌گویم بدی‌هایش هم می‌گویم با یک ده یوروی یک روز خرج زندگی‌ات را درمی‌آوری؛ مثلاً یعنی با ده یورو شما ببخشید من این را می‌گویم صبحانه، ناهار، شام و مشروب شبتان را می‌خریدید آلمانی‌ها را دارم می‌گویم کاری به ما ایرانی‌ها ندارم کلی دارم عرض می‌کنم می‌آیند این کار را انجام می‌دهند کل سیستم آلمانی‌ها سیستمشان این‌طوری است حالا با ده یورو بعدی قمارش را می‌کند با ده یورو بعدی کارکردن قسطش را می‌دهد.

که مثلاً یک چیزی خریده جمعش می‌کند سر ماه می‌شود سیصد یورو هر قسطی داشته باشد پرداختش می‌کند منی که مثلاً توی مالزی خب من با یک فرهنگ دیگر بزرگ شده بودم تو هند بزرگ شدم مثلاً می‌رفتیم دم مراکز تفریحی که وجود داشت مثال دارم می‌زنم باکمال‌میل ما را راه می‌دادند آلمان می‌گفت ما ایرانی راه نمی‌دهیم و چه غروری از من می‌شکست منی که تو یک کشور مثل مالزی همه جا من راهم می‌دادند بهم احترام می‌گذاشتند یک‌دفعه آمدم تو اروپایی که من ایرانی را راه نمی‌دادند و ترک‌های استامبولی و طرف ترکیه بودند آنهایی که طرف پناهنده شده من لایو‌ها را دارم می‌بینم حالا بعداً یک برنامه به شما می‌دهم قشنگ مشاوره می‌کنم می‌خواهم آنهایی که در مورد آلمان مثبت حرف می‌زنم بیاورم بالا،

چرا دوربین گرفتی دستت داری برای مردم رؤیاپردازی می‌کنی آقا آلمان یک کشور ساده قشنگ پر از آدم باشد با حقوق محدود سیستم کشورش است می‌گوید هر چه درآوردی تا سر ماه خرجش کن چرا رؤیاپردازی برای مردم به وجود بیاورید بگویم بیا آلمان گل‌وبلبل است خیر آقا این خبر‌ها نیست آقا من کانادا را من تأیید می‌کنم بروید کانادا درست را می‌خوانی ماشین می‌خری زندگی خوب می‌کنی؛ ولی اروپا این‌طوری نیست؛ چون که اصلاً سیستم زندگی‌اش روی کاپیتالیسم است اصلاً سیستمشان متفاوت است حالا می‌رویم تو وادی دیگر یکی می‌خواهد برود درس بخواند بله آقا به‌صرفه می‌تواند درسش را بخواند کار کند یک تجربه بسیار بزرگ یاد بگیرد؛ ولی به چه بهایی ادامه بدهد زندگی‌اش را نه این که برود بخواند برگردد یا بخواند برگردد ایران یا بخواند بماند همان جا بخواهد پلن بی بزند نمی‌ارزد تو رفتی پیر شدی زبان انگلیسی یاد گرفتی.

کاظمی: خب حالا من دوستان عزیزی که به لایو ما اضافه شدند باز من سایتم و کانال یوتیوبم را معرفی بکنم آقای دکتر هم یک کم استراحت بکنند من یک هدف دارم شعارم هم این است experience share learn تجربیات را به اشتراک بگذاری و یاد بگیری سایت و کانال یوتیوب من سعید کاظمی سایتم Saeidkazemi.ir روی کپشن اینستاگرامم خواهم گذاشت توی کانال یوتیوب هم خواهم گذاشت خوشحال می‌شوم که دوستان عزیزی که تجربه واقعی و منصفانه دارند بیایند تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند برای همه فارسی‌زبانان امیدوارم که مفید باشد؛ یعنی تجربه و شکست شما را دوباره نرود یک نفر دیگر تجربه بکند اگر موفق هم بودید بگویید چه‌کار کردم موفق شدم آن را هم شاید مسیر راه یک نفر دیگر بشود هرکسی علاقه‌مند بود یک پیام به من بدهد مثل آقای دکتر که افتخار دادند به من که بسیار صادقانه دارند تجربیات با نگاه صادقانه دارند این کشور آلمان را تحلیل می‌کنند خوبی‌هایش را می‌گویند، بدی‌هایش هم می‌گویند من یک داستان از مالزی کوالالامپور بگویم محله‌اش را خاطرم نیست یک شهر آبی معروفی هم آنجا بود اسمش الان خاطرم.

دکتر: توی ماینز بودید شما توی سانوی لاگون دیگر خوراکمان بود.

کاظمی: یک محله سیاه‌پوست‌ها آنجا بود من یک شبی از سنگاپور با اتوبوس برگشتم راننده.

دکتر: تو محله ماینز بودید شما.

کاظمی: من با دوستم دو، سه تا ساکم داشتیم نصفه‌شب چهار صبح رسیدیم کوالالامپور به راننده تاکسی گفتم من را یک هتل خوب ببر آقا رفت، رفت کجا داری می‌روی بنده خدا گفت یک محله بسیار خوب می‌برمت ما را تو یک محله پیاده کرد سیاه‌پوست بودند نمی‌دانم این‌همه سیاه‌پوست آنجا چه‌کار می‌کردند من واقعاً ترسیدم؛ یعنی دست و پام می‌لرزید تا دوست من برگشت از تو هتل که ببیند آیا جا دارد یا خیر یک هتل پنج‌ستاره‌ای بود زیر‌مجموعه فکر کنم همان سان وی لاگون بود اگر اشتباه نکنم؛ یعنی این‌طوری نیست که ما همه را گل‌وبلبل تصویرسازی کنیم. حالا من سریع یک تاکسی گرفتم به دوستم گفتم آقا ولش کن بیا برویم گفت هتل گفته جا ندارم تا ده باید صبر کنید و فلان گفتم سریع بیا برویم ولش کن می‌رویم هتل‌های قبلی که من شناخت دارم.

دکتر: مالزی با تمام زیبایی‌اش پشتی خیابان‌های اصلی، متفاوت است. حالا این را بگویید به آن هم می‌رسیم بفرمایید.

کاظمی: در مورد خوبی‌ها و بدی‌های ثبت شرکت گفتید این را یادت نرود به ما توضیح بدهی.

دکتر: حتماً آن را بهش می‌رسیم الان من ریز می‌شوم توش الان مالزی که شما گفتید یک وادی من تو ذهنم آمد این را هم اعلام بکنم برایتان که تو لایو‌های قبل بچه‌ها دیدم این را بگویم ببینید مالزی واقعاً کشور شیکی تو اینتری دیزاین و طراحی فوق‌العاده خوب بوده؛ ولی رخ خیابان‌های اصلی‌اش اینه آیا تو خیابان‌های فرعی‌اش هم رفتید دیدید که چه خبر است به این می‌گویند بیزینس کشورداری دلار میاد تو کشور من خرج می‌کند انشاالله کشورمان به این وادی هم برسد دیگر فرصت پیش بیاد در مورد کشور خودمان هم حرف می‌زنیم حالا برویم برگردیم توی آلمان این بدی‌هایش را داشتم می‌گفتم یک دو، سه تیکه برسم بهش تا آخر برسیم.

ما مثلاً من آدم می‌شناختم کارش آقا کنافکاری بود به جرات می‌توانم بگویم روزی ده‌هزار یورو این درمی‌آورد به‌جرئت می‌توانم بگویم شب که می‌رفت خانه یک هزاری با خودش خانه نمی‌برد همه را تو قمار می‌باخت می‌دانید چرا سیستم کشور این‌طوری است؛ چون یک‌دفعه به این وادی تمام این وادی‌هایی که به وجود آمد؛ مثلاً سیستم همه را با هم جمع ببندم‌،  ولی عموم تو جایگاه‌های مختلف این پول را خرجش می‌کردند یا تو قمار بود یا توی دیسکو بود یا توی کلاپ بود یا مثال می‌زنم برای وامش بود مثال می‌زنم به هر وادی می‌رسیدیم این پول خرج می‌شد؛ یعنی کشور طوری برنامه‌ریزی کرده بوده که درآمد‌هایی را که درمی‌آوری تا سر ماه کامل خرج کرده باشید یا ذخیره کرده باشید این سیستم که به همین قانون که گردش به وجود می‌آورد؛ یعنی ما ایران نیست پول درمی‌آوریم سیوش می‌کنیم قایمش می‌کنیم خرجش هم نمی‌کنیم خیالش راحت است که پول درمی‌آید برای همین باهاش بازی می‌کند شما سؤالی دارید بپرسید من در خدمتتان هستم.

کاظمی: من زیاد رفتم در مورد خوبی‌ها و بدی‌های ثبت شرکت تو آلمان؟

دکتر: ببینید یک‌بار هست ما یک شرکت داریم تو آلمان می‌آییم ثبت می‌کنیم اقامتمان را باهاش می‌گیریم هیچ ثبت شرکت تو همین ایران هم اشتباه است سر مالیات ایکس، وای و زد؛ ولی شما هر کسب‌وکاری بخواهید تو آلمان راه بیندازید برای خودتان باید شرکت ثبت بکنید خوبی و بدی دیگر ندارد باید است شما بخواهید خانه تو آلمان بخرید؛ مثلاً باید یک شرکت بزنید زیر نظر شرکت خانه بخری نمی‌توانی خانه مستقل خریداری بکنی می‌توانی خریداری بکنی اقامت بهت نمی‌دهند من آدم می‌شناختم یک میلیون یورو خانه خرید و خود من با تیمم کار‌هاش را انجام دادیم هتلش کرده بودیم آنجا را هتلی که کردیم هاستل بود کرایه می‌داد؛

ولی ایشان اقامت نتوانست بگیرد زیر نظر شرکتی که داشت اقامت گرفتم خوبی‌هایش به اینکه شما می‌توانید اگر زبانتان خوب باشد آن‌قدر پروژه‌های پیمانکاری به تور شما می‌خورد کار ساختمانی و این‌ها ولی اگر زبانت خوب نباشد نمی‌توانی پروژه قبول بکنی اگر شرکت ثبت کنی خوبی‌اش به این است که می‌توانی برای خودت ویزای کار بگیری و شرکتت به‌مرورزمان بعد از چهار سال اقامتش را بگیری پس این باید است بد بودن‌ها هم هزینه‌های بالاش می‌ارزد آیا یک شرکت را با قیمت مثلاً چهل هزار تا صدهزار یورو برایش هزینه کنید بگیرید اگر کسی دارا باشد پولش را داشته باشد بهترین راه مهاجرت ثبت شرکت است.

کاظمی: ولی شرکت در آلمان نباید سوری و کاغذی باشد باید کار بکنید درسته؟

دکتر: دیگر کار می‌کند آقا کاغذی باشد مهم نیست باید مالیاتت را پرداخت بکنی جمله‌اش را بهتان گفتم شرکت می‌زنید مالیاتت را باید پرداخت بکنی وقتی که ما می‌زنیم پنج هزار و خورده‌ای به یورو حقوقت است مالیات آن پنج هزار و خورده‌ای را باید پرداخت بکنید کاغذی نیستید کلمه کاغذی تو بیزینس کراپشن (کلاه برداری) می‌آید؛ ولی وقتی ما داریم یک شرکت می‌زنیم برای او  داریم اقامت می‌گیریم مالیاتش هم پرداخت می‌کنیم این بسیار متفاوتش می‌کند درست است آقا اگر بیاییم یک شرکت کاغذی بزنیم ازش بخواهم؛ مثلاً من بیایم یک شرکت بزنم باهاش کار نکنم ده تا اقامت هم رویش بگیرم. این می‌شود کاغذ‌بازی و گیر می‌کند این شک نفرمایید.

کاظمی: برخورد مردم آلمان چطور بود ذهنیت ما ایرانی‌ها نسبت به آنی که مثلاً تبلیغ می‌کنند بحث نازیسم و نژادپرستی و این‌ها آیا واقعاً شما توی جامعه آلمان زندگی کردید درست است یا خیر؟

دکتر: بسیار برخورد بد با مردم خارجی مخصوصاً با ما بسیار ساده‌اش را می‌گویم همه‌جا آدم خوب و بد هست همه جای دنیا آدم خوب و بد داریم؛ ولی آن گرمایی که ما توقع داریم از افراد بگیریم ما نمی‌بینیم آنجا نسبت به خودشان هم خشک هستند این را باید مدنظر داشته باشی‌ها هزینه ثبت شرکت جناب پژمان شما پایه‌ای که باید پرداخت بکنید سی هزار و خرده‌ای یورو است و پول بکگرینی‌هایتان چیزی نزدیک پنجاه هزار یورو ویزای کارتان را بخواهید بگیرید فهمیدید چه شد.

مثال می‌زنم برایتان برخورد‌هایی که به وجود می‌آید کی‌ها این برخورد‌ها را به وجود آوردند من بسیار ساده‌اش را بهتان می‌گویم پناهنده‌ها آلمانی می‌گوید من صبح تا شب دارم کار می‌کنم چرا باید پول زحمتم را پرداخت کنم برای یک پناهنده مالیات بدهم اصلاً مشکل مردم با مرکل این بود و الی مرکل بهترینشان بود  فهمیدید چه شد این وادی بد بود طرف مثلاً من می‌دیدم آقا طرف انواع دروغ‌ها را می‌گفت که بتواند یک پولی از دولت بکند.

چه اشخاصی نباید به آلمان مهاجرت کنند؟

دکتر: آقا افرادی که افسردگی دارند، آدم‌هایی که روابط‌عمومی فوق‌العاده درجه یکی دارند افرادی که دوست دارند سرمایه‌دار بسیار بزرگ بشوند بزرگ فکر می‌کنند مثل اشکان تیموری.

کاظمی: پس کاپیتالیستی نیست؟

دکتر: اصلاً نیست نمی‌تواند باشد هرچه درآمدت بیشتر باشد مالیات بیشتری می‌دهی.

میزان مالیات در آلمان چقدر است؟

دکتر: بستگی دارد بین سی درصد شروع می‌شود تا سی و هفت، هشت درصد کاری که انجام می‌دهند بازار سیاه آن‌قدر مالیات بازار سیاه کشورشان می‌چرخد بازار سیاه به وجود آمد بسیار جالب است حالا ما تو ایران چرا با ایمیل و اینترانت و نمی‌دانم سیستم‌های عامل داخلی‌مان کار می‌کنیم توی آلمان تمام نامه‌نگاری می‌شود باورتان نمی‌شود پست آلمان پول‌دارترین ارگان کشور آلمان دو ارگان واقعاً پول‌دار است یکی کلیسا‌ها خیلی پول‌دار هستند یکی هم پست حالا می‌آییم تو پله‌های مختلف بخواهید بهش نگاه بکنید باز هم تکرار می‌کنم برای کسانی که می‌خواهند درس بخوانند فوق‌العاده یعنی من اگر یک روز بخواهم برگردم از اول هم شروع بکنم به درس‌خواندن آلمان را انتخاب می‌کنم یا کانادا را تجربه بوده؛ مثلاً دیگر.

کاظمی: حالا یک تجربه واقعی بگویم یک دوست افغانستانی بود به اسم حبیب همسایه ما بود توی استانبول بعد من روز‌های تعطیل بهش سر می‌زدم اینترنتش را درست می‌کردم ترکی هم بلد نبود بنده خدا بعد ما با هم انگلیسی صحبت می‌کردیم خب یک دوستی بسیار پیر بود هفتاد و خرده‌ای سالش بود بعد این تجربه‌اش از زندگی تو آلمان البته آمریکا بازنشست شده بود؛ ولی یک چند سالی توی آلمان زندگی کرده بود می‌گفت من نپرسید رفتم آمریکا تجربه این بود من نمی‌خواهم تأیید کنم یا رد کنم.

می‌گفت من تو آلمان آن‌قدر با این همسایه‌ها دوست شده بودم می‌گفت ما پنج نفر یک اتاق کرایه کرده بودیم این را که می‌گویم مال چهل و خرده‌ای سال قبل است می‌گفت بچه‌ها می‌گرفتند استراحت می‌کردند من بعد‌از‌ظهر‌ها وقت بیکاری و روز‌های تعطیل نمی‌نشستم می‌رفتم همسایه می‌گفتم بیل می‌زدم بهش می‌گفتم کمکت بکنم یکهو کسی گلش را برایش می‌گفت آن‌قدر همسایه‌ها با من دوست شده بودند گفت آلمانی را از همسایه‌ها فول یاد گرفتم حتی برای ناهار و شام نمی‌رفتم.

دکتر: خانم اِلیسا فرمودند من پرستار هستم الان می‌گویند آلمان بدون هزینه پذیرش می‌دهد درآمد خوبی دارد درسته؟

ببینید خانم اِلیسا بدون هزینه درآمد می‌دهد کجا بهتان می‌دهد بفرمایید این‌طوری نیستش به همین سادگی ببینید شرایطی دارد پرستاری توی کشور آنجا وکیل باید کار‌هایتان را انجام بدهد سه تا موضوع را عرض می‌کنم یادتان باشد قراردادی که توی آلمان برایتان می‌بندند وقتی شما آنجا نیستید چه شکلی می‌توانند قرارداد ببندند درسته دومین موضوع این که شما زبان دارید و ساپورتر خوب تو این کشور، شماره سه شما وقتی آن جاب‌آفر برایتان آنجا گرفته شده.

وکیل باید برود برای شما نامه بزند وزارت کارنامه بگیرد، وزارت مهاجرت نامه بگیرد که به شما سفارت ویزا بدهد شما اگر بهداری مدرک پرستاری نامبروان هم داشته باشید باید دوره بگذرانید حالا من پیجم را دارید دیگر بالا نوشتیم دیگر هر کاری داشته باشید می‌توانید بیاید دایرکت به من تکست بدهید شماره‌تان را بگذارید من از طریق واتس‌اپ در خدمتتان هستم با اجازه جناب مهندس.

کاظمی: خیر خواهش می‌کنم من حتماً توی کپشن تگ می‌کنم آقای دکتر را هم تو کپشن می‌گذارم آدرس پیج‌های مختلف آقای دکتر؟

دکتر: ممنونم ببینید ما هدفمان این است که کار انجام بدهیم بسیاری می‌آیند جناب مهندس رؤیاپردازی‌هایی به وجود می‌آورند حالا در مورد حقوق پرستار خواهش می‌کنم خانم اِلیسا ببینید حقوق‌های پرستاری ماه بیست هزار یورو مثلاً حقوق می‌گیرد طرف آنجا این است سه هزار و خرده‌ای امسال قیمتش دقیقش را من می‌دهم شما پست کنید همین امروز از آلمان برای من قیمت روز ارسال شد وقتی قیمت‌گذاری شده کی می‌تواند بزند چرا نمی‌آیند قوانین کشور را که خود دولت اعلام می‌کند تو پیج‌هایتان اعلام کنید بازاریابی این لطفاً کلمه بازاریابی را بسیار عاشقش هستم خرابش نمی‌کنیم پدر‌سوخته‌بازی کلمه دیگر به جایش می‌گذاریم؛ چون بازاریابی زیباترین سیستمی است که روی کرده زمین به وجود آمده بازرگانی زیباترین کاری که وجود دارد سر همین موضوع دارم حس می‌کنم آقای طاهری هم تشریف آوردند متخصص قرارداد‌های مهاجرتی.

کاظمی: درباره مارکتینگ گفتیم. کتاب چهارصد صفحه کتاب فیلیپ کاتلر را چنان با عشق خواندم که هیچ کتاب مهندسی را آن‌طوری نخواندم با این که خودم مهندسم یعنی آن‌قدر لذت بردم توی سه مرتبه که من این کتاب را خواندم آخرین ورژنش را پیدا کردم یعنی نمی‌دانم خب یک لذت است باید از آن شما اگر یک جمله گفتید کسی می‌رود دانشگاه نرود یک مدرک بگیرد واقعاً یک علمی یاد بگیرد حالا فقط من باب خاطره بود دوستان عزیز پرستاری الان نمی‌دانم بسیار ترند است همه می‌خواهند با پرستاری بروند؛ یعنی ما تو اول لایو هم آقای دکتر فرمودند بسیار پرستاری یک زندگی ایدئال رؤیایی فلان ایجاد نخواهد کرد.

دکتر: سوءتفاهم نشود پرستاری زمان می‌برد تا به ایدئال خودمان برسیم ماهی دو هزار یورو و خرده‌ای.

کاظمی: آقای دکتر نکتهٔ دیگری پرستاری دارد من این را از لایو‌های دیگر تسلط خاصی بر زبان می‌خواهد چرا چون شما با هر تیپ آدمی و بیماری در ارتباط هستید خب من به دوستم توی کانادا گفتم، گفت من اینجا اصلاً نمی‌توانم به‌غیراز دکتر ایرانی جای دیگر دکتر بروم گفتم چرا؟ گفت نمی‌توانم دردم را بهش بگویم گفت من یازده سال اینجا هستم.  بازم دربه‌در دنبال دکتر ایرانی هستم حتی برای دندان حتی برای دل‌درد گفتم برای چه؟ گفت نمی‌توانم بهشان انتقال بدهم من چه بیماری دارم؛ یعنی آن لحظه آن احساس آن جمله را نمی‌توانم انتقال بدهم پرستاری به نظر من یک شغل بسیار سخت و پر زحمتی است؛ یعنی به نظر من شما واقعاً شما بسیار قابل‌احترام هستید.

دکتر: یک موضوعی را مطرح بکنم حالا برای خانم اِلیسا که این را فرمودند که گفتم که حتماً شما باید دوره بگذرانید شما زبان را تو ایران یاد می‌گیرید تازه می‌آیید آنجا تیم شرکتی که آن کاریابی را انجام می‌دهد آنجا برایتان دوره‌های شما تست می‌دهید این‌طوری نیست که شما بفرمایید امتحان می‌دهید یکی از دوستان من یکی از آن کسانی که این امتحان را می‌گیرد؛ یعنی سه نفر امتحان می‌گیرند یک نفرشان آشنای من است شما حساب کنید این سه نفر شوخی هم با هیچ آشنایی هم ندارند.

باید قبول بشوی آخرش را دارم می‌گویم تا زبانت خوب نشود نمی‌توانی این را قبول کنی آقا بری تو یک روز یک خاطره بامزه یکی از دوستانم همسرش خارجی بود خانم بودند بعد ایشان جدا شدند بهش گفتم چه بود جریان چرا جدا شدی گفت آقا همین که من رد می‌شوم یک فحش پدر به هم دیگر می‌دهیم به شوخی داشت می گفت‌ها یک قربان صدقه احساسی بهمان می‌رود یک جان بهمان می‌گوید ته دلم خالی می‌شود مرد ایرانی ولی خب خارجی چه شکلی می‌خواهد به من بفهماند احساسی که تو وجود منه حالا بیماری می‌خواهد تخصصی صحبت کند چه مشکلی وجود دارد این متفاوت است.

لطفا مسائل مربوط به پرستاری در آلمان را توضیح دهید؟

دکتر: خیر اوکی است حالا من پرستاری چون که الان درباره‌اش صحبت شد من یک‌بار کوتاه مختصر توضیح می‌دهم ببینید پرستاری بسیار ساده‌اش را بهتان بگویم من همین امروز آپدیت من به ثانیه آپدیت می‌شوم از آلمان پرستاری یک وادی بسیار مهم است خانم پرستار آقای پرستار روز اول می‌روی آلمان تو دیگر پرستار نیستی دیگر نمی‌توانی مثل ایران تو آمپول بزنی دیگر نمی‌توانی مثل ایران مثال می‌زنم کار یک پزشک را انجام بدهی یک پرستاری رو به پایان‌ترش می‌شود کمک پرستار تو ایران بهش می‌گویند کمک پرستار این که بخواهی حتماً مثل ایران بنشینی رؤیاپردازی کنی یا مثلاً ببخشید من کلمه رؤیاپردازی می‌گویم شیک بودن کارتان اینجا وجود دارد دیگر آنجا نیست حالا تو شاخه‌های مختلف کاریابی می‌شود آمبولانس، امر جنسی، بیمارستان، کلینیک، محل‌های نگهداری آدم‌های مسن معلوم نمی‌کند کجا باشید.

کاظمی: ولی خب کلاً واقعاً پرستاری من بیمارستان میلاد اورژانسش یک شب مجبور شدم بروم واقعاً برایشان دلم سوخت بسیار کار سختی است از بنده خدا آنهایی که پشت کانتر بودند نوبت می‌دادند تا آنی که هماهنگ می‌کرد تا آنی که بیمار واقعاً شغل سختی است.

دکتر: جناب مهندس آقای صادقی هم آمدند بالا خدمتت عرض کنم تجربه مصر می‌توانید باهاشان داشته باشید عجیب، غریب است این‌ها به‌جرئت می‌توانم بگویم جزئ ده نفر ایرانی که مصر را دیدند زندگی کردند توی مصر بله این هم داشته باشید ببخشید من این هم می‌گویم می‌خواهم برای آن پلن‌هایی که دارید برنامه‌ریزی کنم برایتان آخرش را بهتان بگویم پرستاری یک شغلی است که توی آلمان می‌تواند موفق باشد توش ولی باید دوره بگذرانید باید برنامه‌ریزی ببینید جناب مهندس دو هزار یورو بگیرید ششصد یورو کرایه‌خانه‌ات می‌شود چهارصد یورو زندگی‌ات است هزار یورو ته‌اش می‌ماند بد نیست عدد پاینی نیستش تازه این قیمت امروز است تا روزی که آماده بشود برود داخل هرسال قیمت‌ها تغییر می‌کند.

دکتر: البته یادمان نرود هفت سال دارد وقت می‌گذاریم اقامت بگیریم حالا هفت سال این‌طوری بمانید بهتر است یا هفت سال پناهندگی؟

کاظمی: خب چند ماه باید از جیب بخورند آقای دکتر فرض کن آلمانی یاد بگیری.

دکتر: از روز اول حقوق می‌گیرند از روزی که کلاس‌هایشان شروع می‌شود سلام عرض می‌کنم. تمام این وادی‌هایی که ما در موردش صحبت کردیم مثبت‌گرایی‌ها یا منفی‌گرایی گفتیم یک واقعیت که می‌تواند آدم‌ها را به واقعیت برساند ما نمی‌توانیم رؤیاپردازی بکنیم بخواهیم دروغ به مردم بدهیم هیچ جا سلام عزیز دلم پویا جان ارادتمندم حتماً بعد از لایو در خدمتتان هستم کار واجبی با شما دارم این تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد آدم‌هایی هستند.

مثل جناب بستانی انگلیس رفت و زخمت کشیدند امروز کارخانه‌دار است توی انگلیس شوخی نیست تو صنعت بورس نامبر وان‌های آن کشور هستند توانایی‌ها بسیار وادی مهمی است که همه چیز را به وجود بیاورد شاید اشکان تیموری این زحمتی که تو ایران الان بعداً یک چیز تجارب خوب حالا بعد بهتان می‌گویم مثال تو ده تا صنعت من دارم می‌دوم توی ایران جان می‌کنم برایش اگر این کار را تو کانادا بکنم یا تو آمریکا یا تو انگلیس بکنم مطمئنم موفق‌تر خواهم بود؛ ولی بعضی موقع‌ها عشق حال دل این جمله‌ای که خودتان فرمودید پرستار‌ها یک وادی مختلف هستند هر رشته‌ای مختلف است وادی آنها جناب مهندس.

کاظمی: شرایط مهاجرت پزشکی آلمان را هم توضیح دهید؟

دکتر: پزشکی هم باید امتحان بدهند مدرک‌هایشان تبدیل می‌شود هیچ پزشکی نمی‌تواند با مدرک تخصصی خودش متخصص بودنش مهاجرت کند به آلمان نخبه باید برود یک دوره بگذراند آپدیت کند زبان فوق‌العاده حرفه‌ای داشته باشد سطحش می‌شود فکر کنم سطح هفت یا هشت باید داشته باشد من این‌طوری می‌گویم؛ چون که مردم آشنا نیستند با این‌ها حتماً تو پیجم می‌گذارم این‌ها را برایشان یا تو جاب‌جرمنی می‌گذارم هم تو پیج خودم برایشان می‌گذارم لول‌ها را باید مدنظر بگذارید؛ چون خودشان هرجای دنیا آقا بخواهی انگلیس بروید آیلتس نگیری تا آیلتس یا تافل نگیری مگر بهت اقامت می‌دهد مگر آلمان می‌گویم کانادا بروی تحصیلی برویم مگر زیر شش و نیم به شما اقامت می‌دهد وقتی زبان بلدی می‌روی توی سفارت اینترویو با شما انجام می‌دهند.

کاظمی: رشته‌های مهندسی را هم در آلمان توضیح می‌دهید؟

دکتر: حتماً ببینید آنها دیگر تو کل وادی‌هایش کامل عرض می‌کنم تمام رشته‌ها اولش من بهتان گفتم جاب‌آفر یا این که یک کار پیدا می‌کنی اینترویو را آنلاین انجام می‌دهی دعوت‌نامه کاری برایت می‌آید یا این که یک ویزای شش‌ماهه می‌گیری می‌روی آلمان می‌گردی دنبال کار، کارت اوکی شد اقامت می‌گیری برمی‌گردی ایران از ایران برمی‌گردی آنجا تبدیلش می‌کنی برای کسایی که رشته مهندسی شرکت ما شارژشان می‌کنند.

مثال می‌زنم شرکت‌هایی امثال ما قانونی شرکت‌های کاریابی که تو آلمان شرکت دارند برایتان آفر‌های کاری موقعیت‌های شغلی را به وجود می‌آورند پنج تا مثلاً قیمتش ایکس تا باید باشد اینترویو‌ها را توانستید قبول بشوید دعوت‌نامه برایتان فرستاده می‌شود ویزا می‌گیرید می‌آیید حالا این دعوت‌نامه فرستاده پشتیبانی دارد اداره اِمرگیشن و ایکس، وای، زد برنامه‌ریزی‌های خاص خودش را دارد.

کاظمی: خب اگر کسی فنی باشد چه کابینت‌ساز، جوشکار، دروپنجره‌سازی، کاشی‌کار در آلمان کار برای آنها است؟

دکتر: رشته‌هایی مثل پرستاری وجود دارد که می‌تواند بیاید آنجا بخواند؛ ولی بستگی دارد دولت اعلام کرده باشد آیا به این رشته‌ها ویزا می‌دهیم یا خیر من لیستش را آپدیت می‌کنم توی پیجمان برای شما ارسال می‌کنم که شیرش کنید هرسال یک لیستی دولت اعلام می‌کند می‌گوید به این‌ها نیازمندیم، نیازمند نیستیم.

کاظمی: خب چه موضوعی دیگر از نظر شما باقی‌مانده بحث زبان آلمانی؟

دکتر: ببینید موضوعی که الان برای من مهم است می‌خواهم جمع‌بندی بکنم تو کل این سه تا لایوی که ما با هم رفتیم بلد بودن مهاجرت نباید آدم ناشیانه تصمیم‌گیری بکند مهاجرت کند، کجا بروم، چیکار بکنم مثال می‌زنم من خودم تو آلمان موفق نبودم شاید از نظر بسیاری شاید از نظر خودم مثال دارم می‌زنم‌ها موفق نبودن من به حال خوب من بوده دوستش نداشتم من نوعی دارم مثال می‌زنم‌ها نمی‌خواهم به کسی خطابش کنیم؛ ولی کسی می‌شناسم خدا رحمتش کند مرد تو آلمان هم تا دم مرگش تو آلمان ماند بعد هم همان جا خاکش کردند باید ببینی چه برنامه‌ریزی حال دلت را چه خوب می‌کند مهم این نیست کجا به دنیا آمدی مهندس مهم این است به کجا تعلق داری.

دکتر: فدای شما بشوم حالا باز پیج‌هایمان را می‌توانیم با هم دیگر داشته باشیم هرکسی سؤالی داشت تو وادی مهاجرت تو کشور‌های مختلف حالا از شما هم سؤال کرد من در خدمتشان هستم اگر بتوانم یک راهی به کسی نشان بدهم همین که حال دلم خوب بشود یکی را یکی را توانستم یک راهی را بهش نشان بدهم بسیار من خوشحال می‌شوم همیشه بیزینس مهم نیست تو زندگی افراد و بیس زندگی یک شخص مثل من حال خوب من این است که بتوانم هوای هم نوع خودم را داشته باشم.

کاظمی: خب شما دوستان زیادی هم توی دنیا دارید؛ چون سه کشور مختلف هم زندگی کردید و تحصیل کردید بسیار خوشحال می‌شوم من را ارجاع بدهید به آنها معرفی بکنید به این من از تمام دوستان دعوت می‌کنم هر تجربه‌ای مهاجرتی.

کاظمی: بله دوستان باید لطف کنند دیگر به موضوع‌های مختلف را با هم دیگر برویم من بسیار خوشحال می‌شوم که دوستان دیگر را معرفی بکنید دوستانی که مورد اعتماد شما هستند و حرف صادقانه بزنند اگر کسی واقعاً توان تحمل هفت سال سختی را دارد زبان را یاد بگیرد و یک علاقه شخصی دارد یک سال، دو سال تو دیوانه‌خانه بخوابی اگر اینجا بروی یک شغل تخصصی یاد بگیری یکی، دو سال تو کشور اول لایو هم گفتیم ما چیزی به‌عنوان وکیل مهاجرت قانونی در ایران نداریم؟

دکتر: فدای شما بشوم جناب مهندس می‌ارزد ارزش دارد بهتر آقا یک قیاس بکنم برایتان پناهنده بشود. اگر تو توانستی تو هفت سال که پناهنده بشوی اقامت بگیری برو پناهنده بشو نمی‌گیری کسایی هفت سال پیش رفتند هنوز طرف تو دیوانه‌خانه‌ها خودشان را می‌خوابانند تا اقامت بگیرند آیا راهی قانونی‌تر از این وجود دارد یا خیر پس ارزش آقا با کشتی و قایق و قاچاقی پا بشوی بروی تا اروپا نمی‌دانم این‌ور بروی آن ور من که بلد نیستم مسیرش را اصلاً ول کن اصلاً این کار‌های کثافت جانت را بخواهی بگذاری آقا یک جمله‌ای به من گفتید شما گفتید اعصابم خورد شد نتوانستم کل اخبار را ببینم.

خب وقتی می‌توانی قانونی بروی قانونی مهاجرت بکنی چرا نکنی این کار را آقا هرکسی خواست مهاجرت کند من مشاوره مجانی بهشان می‌دهم دیگر چه آقا این را جلوی شما قول می‌دهم برای کانادا، اروپا، مالزی و هندوستان هر اطلاعاتی  خواستند من در خدمتتان هستم خودم هم بلد نباشم لینکتان می‌دهم به کسی که حرفه‌ای باشد آخر تو ایران باب شده جدیداً برای مشاوره هم پول می‌گیرند نمی‌دانم متوجه شدید یا خیر همه چیز بیزینس نیست از هر راهی آدم نباید پول دربیاورد اصلاً نداریم من این را از وکیل سؤال کردم از چندین تا وکیل از کانون وکلا سؤال کردم چیزی به نام وکیل مهاجرتی وجود ندارد آخرش است.کاظمی: من یک چیز را توضیح بدهم آقای دکتر ما یک چیزی

به نام اخلاق حضور در شبکه‌‌های اجتماعی و در فضای مجازی داریم کسی که عکسش را نشان نمی‌دهد، فیلمش را نشان نمی‌دهد اسم و فامیلش مجازی است آدرس ندارد، تلفن ندارد این آدم بله نگاه کنید اگر می‌بینید یک نفر به‌جای عکس خودش گل گذاشته اسمش یک اسم مستعار است آدرس ندارد حاضر نیست با من همین امروز یک نفر به من پیام داد که با هم لایو برویم ول من تصویرم را نمی‌توانم نشان بدهم گفتم تو اگر با خودم گفتم تو اگر تصویرت را نمی‌توانی نشان بدهی یک چیزی توی زندگی‌ات هست یک مشکلی داری که جرئت نمی‌کنی تصویرت را نشان بدهی والا می‌گوید خیر من یک پادکست بفرستم گفتم خیر من پادکست قبول نمی‌کنم آخر من باید مطمئن باشم وقتی کانالت، پیجت را بایو اینستاگرامت یا دیسکیریپشنت هیچی نیست هیچ آدرسی، مشخصاتی شخصیت فیزیکی مشخص نیست چطوری می‌خواهی؛ مثلاً به مردم مشاوره بدهی.

دکتر: من امروز یک بنده خدایی یک سؤال مهندس از من کرد گفت اگر ما با یک شرکت قرارداد ببندیم چطوری می‌تواند تعهد داشته باشد این شرکت این کار را برای ما انجام بدهد حالا یک مبلغ هم باید پرداخت بکنیم بالاخره دیگر برای این با این حساب من آن‌قدر مطمئن هستم وقتی خطش مشخص است وقتی می‌دانم قانونی است، وقتی می‌دانم مشخص است چرا نکنم این کار را وقتی من می‌دانم قانونی وکیل من تو ایران قانونی باشد باهاشان قرارداد می‌بندد چه مشکلی می‌تواند باشد.

کاظمی: خب خیر مشکل می‌دانید چه است بعضی‌ها رؤیاهای ما را به ما می‌فروشند؛ یعنی چه؟ یعنی به ما می‌فروشند رؤیاهای خودمان را به ما می‌فروشند پول هنگفت از ما می‌گیرند رویامان را به ما می‌فروشند یعنی می‌گوید بیا اینجا این رؤیا را رؤیایی که تو ذهن تو است به خودت می‌فروشند.

دکتر: یاد یک بنده خدایی افتادم بفرمایید تا یک چیز جالب برایتان بگویم بفرمایید شما این مال پنج سال پیش است یک بنده خدایی آمد پیش من گفت اشکان می‌خواهم برایم یک کاری بکنی بسیار نزدیک بسیار آشنا گفتم بفرمایید گفت میای بروم یک مغازه بخرم از بچگی دوست داشتم مغازه داشته باشم خانم هفتاد‌ساله یک‌عمر زحمت کشیده بود رفتیم یک زمین به ما نشان دادند وسط همین منطقه 22 گفت اینجا را شما مثلاً ده متر مغازه به شما می‌دهیم؛ مثلاً پانصد میلیون گفتم خب اوکی مغازه من کدام یک از این واحد‌ها گفت خیر بر اساس هرکسی زودتر پول بدهد اولین واحد گیرش می‌آید آقا آمدیم این کلاهبرداری نخر نباید بخری بله بخریم بگذار بهش پول بدهیم بخریم گفتم بابا اصلاً ملکی وجود ندارد.

چه را می‌خواهی بخری غیر‌قانونی تا سند نبینی کلاهبرداری آقا پیش‌فروش کردن تا تفکیکش نیاید می‌خواهم این را بهت بگویم طرف رؤیا داشته مغازه بخرد حاضره سرش کلاه بگذارند فقط یک برگه بگیرد بگوید من اینجا را خریدم و چند روز برایم بسیار جالب بود رفتم دیدم یک آجر تو آن زمین نرفته بالا خب تو همین ایران خودمان ما قانونی ملک خریدیم سند همه چیز کامل نیست ملک نگرفتیمش هنوز نقدی هم خریدیم مثال برایتان می‌زنم مهاجرت را با وادی کاملاً قانونی امضایش کنند قرارداد داشته باشند قبرس را من نمی‌دانم ولی می‌دانم کشور زیبایی است؛ ولی کسی را ندیدم کامل بماند کسایی که اصولاً قبرس زندگی کردند مهاجرت کردند رفتند ترکیه چیزی که من توی تجربه این چند سال زندگی‌ام می‌مانم توی خدمت عزیزم بگویم توی این وادی مهاجرت جمعش بکنیم. آقا نکته آخر را بزنیم با کسایی که صحبت کنید که بودند تجربه داشتند، اقامت داشتند آقا یک یورو درآمد داشتند نه با کسایی که آرزو فروختن می‌کنند.

من می‌گویم کلاهبرداری اسم می‌خواهی می‌آورم؛ ولی توی پیجت تنها بودم می‌آوردم اسم کلاهبردار می‌دانم 370000 تا، 400000 اما چیز دارد می‌گیرد توضیح می‌دهد 400000 تا فالوور دارد خودش را دکتر فیک معرفی کرده و من می‌دانم چارچوب زندگی چه تو کشور اوکی یا حتی یک‌بار تیم ما را پیچاند در این حد دارم بهتان می‌دهم؛ ولی وقتی می‌آید بالا باید ببینی مردم یک بیست، سی نفر  کامپیوتر چیده همه دکتر خوش آمدید دکتر فلان یک موجی را به وجود می‌آورد کلاهبرداری‌ها را پشتش شروع می‌کند به کردن تو ایران زندگی نمی‌کند من یک‌بار گفتم تستش کنید گفتم بروید باهاش قرارداد ببندید کسایی که تو ایران هستند را طعمه می‌کند امضا می‌کنند این را هیچ کاری آنجا نمی‌کند به من چه تو این کار را کردی به من چه شما مگر با من قرارداد بستید حالا نماینده داشته تو ایران‌ها.

کاظمی: آقای دکتر چون این دوستمان آقای محبوبی اگر اشتباه نکنم در مورد قبرس پرسیده من پنج، شش تا لایو راجع قبرس رفتم بگذار من تجربه قبرس را بگویم قبرس شمالی، قبرس جنوبی که اصلاً جزئ اتحادیه اروپا داستان خاص خودش را دارد قبرس شمالی یک کشوری است ترک‌زبان هستند زیر‌مجموعه ترکیه است؛ ولی خب قوانین خاص خودش را دارد یک کشور نیمه مستقل یک کشوری هم هست که ترکیه فقط پذیرفتنش اما برای بازنشستگی کسی که سکوت، آرامش، فضای بسته کوچک، خلوت و امن می‌خواهد خوب است؛ ولی نه تنوع ترکیه را دارد نه فضا‌های گردشگری ترکیه را دارد،

نه مراکز خرید آن‌چنانی دارد یک کشور کوچک چون من یکی از فامیل‌های نزدیک آنجا زندگی می‌کند می‌گوید برای آرامش خوب است، برای بازنشستگی خوب است این که شمای جوان بروید آنجا فکر کنید دنبال شغل بگردید شغلی برای شما نیست. پنج، شش ماه هوا گرم بسیار خوب است بقیه سال سرد می‌شود گردشگر نمی‌رود شغل‌ها کم می‌شود آن هم دنبال سرمایه ایرانی‌ها است نگاه کنید دنبال آدم متخصص و سرمایه می‌گردد بسیار منطقی و درست است؛ یعنی برنامه‌ریزی‌شان.

دکتر: ملک می‌فروشند آقا این‌طور که من دیدم ملک می‌فروشند آنجا ساختمان‌سازی می‌کنند ویک بیزینسی که راه افتاده همه انجامش می‌دهند فروش ملک تو قبرس.

کاظمی: خب بعضی‌ها برای تحصیل بچه‌هایشان می‌خرند من دیدم دیگر می‌آید ملک می‌خرد تحصیل بچه‌اش یا سکو پرتابی مثل مالزی و هند که قبلاً ازش استفاده می‌کنند می‌رود بیزینس می‌کند به زبان انگلیسی گردشگری می‌خواند فلان می‌خواند این چهار، پنج سالی که بچه‌اش آنجاست از آن ملک استفاده می‌کند برو ماکائو بگرد می‌گویم ویتنام نصف قیمت مالزی درمی‌آید من مثال می‌زنم من کل کشور‌های منطقه را رفتم البته به‌غیراز افغانستان و پاکستان من گرجستان را بیشتر از هرجایی دوست داشتم فضای سبزش، سکوتش، آرامش آنجا، البته عقیده من است. ساعت سه نصفه شب هم تو خیابان دیدم خانم دارد تنها راه می‌رود کسی برایش مزاحمتی ایجاد نمی‌کند.

دکتر: برو همان کشور بخوان خدا خیرت بدهد برو همان کشور بخوانش این وادی مهم است ببینید باز هم تکرار می‌کنم مهاجرت تو قرآنش هم آمده می‌گوید خدا هجرت کنندگان را دوست دارد هجرت کنید تا پیشرفت کنید مثال می‌زنم همه چیز‌های واقعیت اینه که می‌توانیم بهشان نگاه کنیم به این دیدگاه‌ها برسیم ما تو زندگی‌مان ولی به چه دلیلی مهاجرت می‌کنیم. تکرارش کنید می‌خواهیم برویم آنجا یا یک زندگی معمولی‌تر از این زندگی‌مان باشد اگر برایمان می‌ارزد برویم واقعیت بگوییم به هم دیگر آقا اینجا این خوبی‌ها دارد این بدی‌ها را هم دارد خواستید مخلصتان هم هستیم آقا من می‌گویم می‌خواهی بروی مالزی بگردی اشتباه می‌کنی برو اندونزی بگرد. نصفش می‌افتد زیباتر هم شاید باشد؛ ولی نه تو آلمان می‌توانی سه تنها بروی بیرون نه توی مالزی تو هم نبودی مگر بودی؟ تمام شد و رفت این‌ها را باید حتماً مدنظر بگذارید پس برنامه‌ریزی که می‌کنید وضعیت صنعتی چطوره آقای مهندس وضعیت چه؟

کاظمی: هند که نصفه‌شب اصلاً نمی‌شود رفت بیرون اگر منظورتان قبرس است آقای محبوبی قبرس صنعت ندارد چیزی به نام صنعت ندارد گردشگری دام‌پروری، کشاورزی محصول توریست بیشتر برنامه‌ریزی‌شان توریست است بسیار توریست روس می‌رود و سرمایه‌گذاری یک کشور‌های بدون مالیات هستند این‌ها مردمی که از سرمایه‌ها مخصوصاً از روستا بسیاری می‌روند آنجا به‌خاطر این که فرار مالیاتی دارد راحت می‌روند بله ایرانی‌هایی هم هستند که مال و سرمایه‌شان را از کشور‌های دیگر می‌آورند قبرس سرمایه‌گذاری حالا من این‌ها را به‌عنوان تجربه بهتان گفتم.

دکتر: درسته جناب مهندس ما می‌توانیم این لایو را به پایان برسانیم صدای من را دارید یا خیر اگر کسی سؤالی داشت دیدید یک تارگت بالاخره سؤالات به وجود می‌آید دیگر حالا ما بسیار طولانی هم امروز صحبت کردیم دیگر نا به تنمان نیست من نور دارم پشت سرم نور که به چشمم می‌خورد اذیتم می‌کند شما باید این را مدنظر بگذارید که انشا الله اگر دیدید آقا چند نفر برایشان سؤالی پیش آمد چیزی من مخلص شما هم هستم یک‌بار دیگر می‌آییم لایو تا بتوانیم اطلاعاتی که مردم نیاز دارند را دیگر سؤالات کاملاً مکتوب می‌شود دیگر برای شما سؤال‌ها را لطفاً بگذارید هر هفته، ده روزی اگر کسی سؤال داشت ما می‌آییم بالا، سؤال‌هایشان را جواب می‌دهیم یا می‌توانند پیج من را هم داشته باشند که شما می‌گذارید هر دو تا پیج من را لطفاً بگذارید هر سؤالی باشد من در خدمتشان هستم.

این چه حرفی است اولاً بسیار خوشحالم که با شما آشنا شدم. تو لایو‌های بعدی باتوجه‌به نیاز‌هایت پیج خودمن @job.germany که در خدمتتان هستم هر سؤالی بود می‌توانند بیایند من صفر تا صد این وادی‌ها را بهشان بگویم سیستم بیاید دستشان کلاً خطا نداشته باشند دیگر دم شما گرم آقا که این پیجتان را به وجود آوردید حالا من می‌بینم تو یوتیوب بسیار پیج شما ویو می‌خورد خدمتتان عرض کنم که هرکسی سؤال داشت می‌تواند دایرکت به من بدهد یا موبایل من هم روی پیجم هست زنگ بزنند در خدمتشان هستم.

تحصیل مالزی تا المان

تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان

برای تماشا بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سعید کاظمی هستم و خیلی خوشحالم در خدمت شما عزیزان هستم امروز با آقای دکتر تیموری بخش دوم لایومان را در مورد تجربیات تحصیل و زندگی در مالزی و آلمان ادامه می دهیم. در بخش اول صحبت‌ها با آقای دکتر در مورد سفر یک سال و نیم ایشان در سن دوازده‌سالگی به هند صحبت کردیم برای تحصیل و در ادامه می‌خواهیم در مورد مالزی و سفرشان به آلمان تا پُست داک (پس از دکتری) بیزینس صحبت بکنیم.

کاظمی: بله خواهش می‌کنم ما تو لایو قبلی‌مان تا سفر هند شما رفتیم و حالا ادامه صحبتها؟

دکتر: خیلی ساده‌اش را عرض می‌کنم خدمتتان که توی پروسس مهاجرت انتخاب درست خیلی وادی مهمی است. ببینید رفتن خیلی آسان است؛ ولی ماندن خیلی وادی مهم‌تری است همیشه مثل دانشگاه خارج از کشور یادم است روزی که دانشجو شدم بسیار گفتند آقا مگر کاری دارد درس‌خواندن تو خارج از کشور راحت وارد می‌شوی بله راحت وارد می‌شوی ولی مرد می‌خواهد از دانشگاه خارج کشور فارغ‌التحصیل شد. چند درصد از ایرانی‌های خارج از کشور فارغ‌التحصیل شدند یک وادی خیلی مهمی که ما باید مدنظر داشته باشیم از طرف دیگر چند درصد ایرانی‌هایی که سخت وارد دانشگاه می‌شوند تو ایران می‌بینی که سخت وارد دانشگاه می‌شوی؛ ولی تمام است درست وارد شدی فارغ‌التحصیل درمی‌آیی تو ایران این تفاوت را دارد با خارج از کشور،

انتخاب دانشگاهی که انجام می‌دادیم یک وادی خیلی مهمی بود جناب مهندس یکی از دلیل‌هایی که من مالزی را انتخاب کردم تأیید بودن آن دانشگاه تو کشورم بوده یکی از دلیل‌هایی که مالزی را انتخاب کردم ببینید رشته‌های پزشکی از سال 2006 بود فکر کنم وزارت علوم از وزارت بهداشت جدا شد؛ یعنی رشته‌های پزشکی و پیرا‌پزشکی مثل پرستاری، مامایی این‌ها همه‌شان رفت زیرمجموعه وزارت بهداشت و شاخه مهندسی و بیزینس و ایکس، وای، زد بقیه آمد کجا زیرشاخه وزارت علوم آمد.

سر این موضوع که دانشگاه‌های مورد تأیید مثلاً این دانشگاه که من تو هند درس خواندم دانشگاه آن موقع سیمبایسیز یونیورسیتی بود دیگر آن دانشگاه از چیز درآمد از تأییدی درآمد دانشگاه سر همین موضوع بود که فکر کردم خوبه که من باید دانشگاهم را جابه‌جا کنم و یک قانونی وجود داشت که شما می‌توانستی دانشگاهت را ویزایت را چنج کنی تو هندوستان بعد تو آن تایم یک قانونی آمد تو هند که گفتش اوکی کسایی که ویزا دارند عذرخواهی می‌کنم کالج ویزای کالج زبان دارند فقط به ایران اکسچنج کنند و برگردند.

اگر یادتان باشد این موضوع بسیاری از ایرانی‌ها را از آن کشور بیرون کرد. بعدم ‌گفتم خب من الان دارم یک پله از دنباله یک پروسس کامل دارم شروع می‌کنم دیگر یعنی یک‌بار دیگر دارم وادی مهاجرت را شروعش می‌کنم پس بروم تو یک کشور دیگر چرا تو این کشور بمانم بخواهم تجربه برای خودم بسازم سر همین با مالزی آشنا شدیم حالا یک کشور بسیار لوکس‌تر از هندوستان سکو پرتاب ایرانی‌ها بود برای سکندری (دومین) پلن بی‌شان که می‌خواستند مهاجرت کنند.

کاظمی: البته یک توضیحی بدهم آقای دکتر آن زمان از سال 2000 تا 2008 هند بسیار تو بورس بود برای تحصیل چون ارزان‌قیمت و دم دست بود حالا نمی‌دانم راحت ویزا می‌داد یا خیر ولی خب بسیاری حجم عظیمی از ایرانی‌ها مخصوصاً تو شهرهایی مثل پونا درس می‌خواندند بعد یواش، یواش باز مالزی مد شد بسیاری از ایرانی‌ها از هند مهاجرت کردند به مالزی.

دکتر: تو آن مدت هم برای پزشکی اکراین بود. درست می‌فرمایید.  بفرمایید تأییدیه حرف شما بود بفرمایید.

کاظمی: و بسیاری رفتند مالزی ولی خب شرایط برای آن سال‌ها بود به نظر من الان تو سال 2022 هستیم دیگر بسیار هند و مالزی هم از نظر هزینه‌ها هم از نظر ارتباطات و گرفتن ویزا برای ایرانی‌ها فکر کنم دیگر بسیار مورد استقبال نیست البته که هنوز هم دوستان ایرانی بسیار زیادی هستند که پاکستان هم می‌روند درس می‌خوانند مثلاً رشته داروسازی، دندانپزشکی. ولی خب حتماً باید کنترل کنند که مورد تأیید وزارت علوم باشد حتماً باید این موضوع را کنترل کنند؛ یعنی هرجایی را هم نمی‌شود برای تحصیل انتخاب کرد خب الان مثلاً بسیاری مجارستان یا ترکیه برای بسیاری از ایرانی‌ها تو بورس است و یک جمله طلایی شما تو لایو قبلی گفتید اگر یک کشور دیگری هدفتان است بسیار کشور ثالثی را وسط‌ نیاورید که بروید یک‌عمر تو هند زندگی بکنید و تو مالزی.

دکتر: قدیم‌ها به‌خاطر سخت مهاجرت کردن بسیار ساده بهتان می‌گویم قوانین مهاجرتی می‌آمدیم کشورهایی که اشتباه بود اصلاً این کارها از روز اول می‌آمدیم یک کشوری را انتخاب می‌کردیم یک‌عمرمان را تویش می‌گذراندیم بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم خدمتتان ولی شما نگاه کن بسیار ساده مالزی رفتیم داشتم عرض می‌کردم. تایم گران‌ترین بهایی که تو زندگی یک فرد وجود دارد زمان ما اگر بخواهیم این زمانمان را بکشیم خودمان را کشتیم؛ اما انرژی‌مان یک حدی دارد هیچ‌وقت من تیموری هجده سال قبل نمی‌شوم هیچ‌وقت سی و سه‌ساله نمی‌شوم. این یک واقعیت است باید مدنظر داشته باشید.

پس در نتیجه باید طوری برنامه‌ریزی بکنیم تو زندگی‌مان چون مهاجرت می‌شود یک برنامه‌ریزی دقیق شما باید داشته باشی بدانی می‌خواهی چه‌کار بکنی اگر ندانی له شدی باختی تمام نقطه و شک نفرمایید پس می‌خواهی بروی همان اول آقا آلمان راه خودش را دارد از ایران بخواهی بروی آلمان از ایران بخواهی بروی مثال می‌زنم کانادا راه خودش را دارد مهم این است آن راه را کی به تو نشان می‌دهد حالا یکی می‌تواند راه را بهت غلط نشان بدهد ببخشید شما را مثال می‌زنم که این دلیلی شد که شما این پیج را به وجود آوردید و من امروز تو لایو شما هستم که مردم اشتباه نکنند تو مهاجرتشان.

کاظمی: که مهاجرت دقیقاً دلیلی که من این وب‌سایت خودم و کانال یوتیوب نام سعید کاظمی را من راه‌اندازی کردم دقیقاً این شکست بود؛ یعنی این تجربه تلخ بود گفتم اگر من با آدم‌های بهتری مشورت می‌کردم مطمئناً مسیر بهتری را تو مهاجرت انتخاب می‌کردم و طی می‌کردم و تو ذهنم آمد کاش یک جایی بود که این تجربیات آنجا ثبت می‌شد؛ مثلاً شما رفتید یازده سال مالزی بودید؛ ولی الان دارید می‌گویید به نظر من کسی برای پیشرفت و آن هدف نهایی حالا دیگر مالزی هدف مناسبی نیست درست می‌فرمایید.

دکتر: دیگر سیستم مهاجرت تغییر کرده شما مستقیم باید تارگت را هدف قرار بدهی بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم آقا یا خانمی که محترمی که دارید می‌بینید این ویدئو را مستقیم هدفتان را بگیرید همان گپی که شما می‌روید برای مهاجرت کشور اولیه انتخاب می‌کنید و لندینگ می‌کنید هدفتان را می‌تواند باعث بشود کارت اقامتتان را بگیرید تو این مدت زمانی که می‌گذارید می‌روید زبان انگلیسی یا مالایی می‌خوانید بعد می‌روید آلمان، آلمانی بخوانید از دوباره این باگ‌های مهاجرت است می‌دانید چه بهتان می‌گویم وقتی بروی انگلیسی یاد بگیری دیگر نمی‌توانی آلمانی یاد بگیری عمراً یاد بگیری دیگر یک زبان را یاد گرفتی وقت گذاشتی برایش a,z را یاد گرفتی حالا بخواهی بروی آلمانی یاد بگیری آنها زبان اول ما نیست که جناب این باید مدنظر باشد درگیری ذهنی برای ما به وجود می‌آورد این موضوع حالا خیلی راه مالزی را مثال زدم.

شما ببینید کسایی که تو مالزی زندگی کردند کدام یکی مالزی مانده. خود جناب مهندس امید بعد از دوره لیسانسشان رفتند انگلیس درس خواندند مثال می‌زنم دوستانی داشتیم رفتند آلمان درس خواندند یا کانادا درس خواندند هیچ‌کس ثابت نماند تو مالزی ولی آن موقع به دلیل قیمت دلار و یورو چنج کردن پولمان می‌ارزید امروز ما باید ببینیم آن استیمیت آن معدل گیری قیمت می‌ارزد برای مهاجرت چه حتی برای خود آمریکا این می‌ارزد من بروم آمریکا شاید من بروم آمریکا بیچاره بشوم شاید هم خوشبخت بشوم این را کی می‌تواند انجام بدهد کسایی مثل ماها که زندگی کردند پروژه داشتیم برای حداقل برای پانصد، ششصد نفر این کار را انجام دادیم چه بیزینسمان بوده چه در کنار بیزینس ما بهشان مشاوره دادیم دوستمان بوده، خواهرمان، برادرمان بوده همسایه‌ ما بوده ایکس، وای، زد

دیگر  تو هجده، نوزده سال زندگی تو خارج از کشور می‌توانیم تأثیرگذار باشیم دیگر حالا ما می‌آییم پرده‌های مختلف را پس می‌کنیم برای خودمان جلومان می‌آییم می‌نویسمش می‌خواهم بروم درس بخوانم یا می‌خواهم بروم سرمایه‌گذاری کنم می‌خواهم بروم بگردم هیچ جا برای گردش مثل اندونزی نیست، ‌مثال می‌زنم‌.  هیچ جا برای زندگی در حد همین ایران خودمان نباشد هیچ جا ولی یک اقتصاد خوب بخواهیم کجا برویم یک اقتصاد خوب داشته باشیم این متفاوت می‌کند این می‌آید تارگت بندی می‌کند یک‌بار هست تو زندگی من کیفم پرپول می‌گویم اوکی عشقم می‌کشد بروم مالزی زندگی کنم عشقم است بروم هند زندگی بکنم یک موقع است زندگی برای ما مشخص می‌کند. امروز مشکلات اقتصادی که داریم من هر جا که بروم پول بیشتر بدهم می‌توانم زندگی کنم؛

آیا هر جا به ما ویزا داد برویم زندگی کنیم؟

ولی این که هر جا به من راحت ویزا می‌دهد خیر اصلاً قبول نمی‌کند این را شما خودتان یکی این مثال را زدید دیگر آقا ترکیه را می‌خواهید مثال بزنید دیگر خیلی‌ها رفتند و بیچاره شدند خیلی‌ها هم رشد کردند خیلی‌ها که رشد کردند به‌خاطر بیزینس‌های از قدیم‌وندیم که داشتند خیلی‌ها که ضرر دادند سر رؤیاپردازی‌هایی بود که به وجود آوردند برای رفتنشان حالا مثلاً توی مالزی یک کشوری بود که آمده بود یک تارگت‌بندی را ماهاتیر محمد نوشته بود برنامه‌ریزی کرده بود گفته بود آقا من تو بیست سال آینده خیلی ساده‌اش را دارم می‌گویم از 2000 تا 2020 را دارم عرض می‌کنم می‌آیم پوتراجایا را راه می‌اندازم، سایبرجایا را راه می‌اندازم کوالامپور را می‌کنم یک سیبیلایز ((تمدن) دولوپ شده کشور را دولوپ (توسعه) می‌کنم خب در حال توسعه بودند این‌ها می‌آیند دانشگاه پوترا و یوتی‌ام این‌ها که رنکینگ جهانی داشته باشد.

مثل همه این‌ها را می‌آورند به وجود می‌آورندشان حالا ولی به کجا می‌رسیم، کجا موفقیت دارد بخواهد به وجود بیاورد کجا برای من خوبه ببینید من یک جمله به شما گفتم و هنوز هم تکرارش می‌کنم می‌گویم مهم نیست کجا به دنیا آمدی مهم این است که به کجا تعلق داری این هم باز بگذارید بماند فهمیدید چه شد مهم اینه که به کجا تعلق دارید ما اگر ندانیم به کجا تعلق داریم کاری نمی‌توانیم بکنیم شاید مثال می‌زنم برای من آلمان جهنم بوده برای دوست صمیمی من بهشت است شاید مالزی که از نظر من بهشت بود از نظر شما جهنم باشد مهم اینه ما اخلاقیاتی که داریم خلقی که داریم به کجا می‌توانیم گرایش داشته باشیم به کجا می‌توانیم ازش لذت ببریم این یک موضوع خیلی مهم است.

ببینید ما تو ایران مثال می‌زنم کسایی داریم که موفق هستند مثالش خانم دکتر مستوفی را دارم می‌زنم تدریسشان را می‌کنند درسشان را خواندند مشاوره کسب و کار تخصصی دارند ارائه می‌دهند ایونت‌های بیزینسی که ایشان می‌کنند یک مشخص است سیستم خط زندگیشان ولی خیلی‌ها را تو همین ایران داریم خط زندگی‌اش مشخص نیست فقط این تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد حالا مثلاً هند خوب هند کشوری بود که با جیب خالی هم لذت می‌بردند خیلی ساده‌اش را دارم بهتان می‌گویم که من با هزینه بالا بیشتر لذت می‌بردم.

مالزی استایلش درسته یک کشوری اسلامیک بود ولی برا هر کسی با هر خط فکری می‌توانست آنجا زندگی‌اش را داشته باشد خیلی ساده‌اش را عرض می‌کنم خدمتتان هذر جایی برای خودش یک سیستمی داشته دیگر هر کسی توی یک کشوری زندگی می‌کند برای آن سیستمی که آن کشور به وجود می‌آورد دررابطه‌با رشته‌های بیزینس که سؤال کردید حالا دوستان متخصص بیزینس زیاد بالا هستند با ما.

کاظمی: من یک پسر شانزده، هفده‌ساله دارم دارد می‌رود ماه دیگر تو هفده سال یک هدف‌گذاری برای خودش کرده می‌خواهد صادرات، واردات کار کند و علاقه شخصی‌اش هم این است من هم اجازه دادم به علاقه شخصی‌اش برسد می‌خواهد بیزینس بخواند و لیسانسش را توی یکی از دانشگاه‌های خوب ایران بخواند حتماً هم می‌گوید باید تهران باشد و آنجا می‌خواهد تجربه کسب کند بعد هدفش را می‌خواهد برای فوق مستر و دکترا این‌ها انتقال بدهد به خارج از کشور البته زبان ترکی هم بلد است انگلیسی‌اش هم بد نیست شما مثلاً این را بخواهید بهش راهنمایی بکنید مشاوره بدهید چه شاخه‌ای از بیزینس را باید بخواند من‌ چون خودم شاخه مهندسی خواندم خیلی دانش این را ندارم.

دکتر: خدمتتان عرض کنم بستگی دارد به آن شاخه‌ای که علاقه دارید شما ببینید ما شاخه‌های مختلف داریم توی بیزینس مدیریت کسب‌وکار داریم ما شاخه‌هایی داریم مثل hr داریم که می‌شود Human resource management hrm که می‌شود نیروی انسانی هزار مدل شاخه دارد دانشگاهی که می‌خواهد درس بخواند کدام شاخه را ارائه می‌دهد اصولاً دوستانی که من دیدیم می‌آیند؛ مثلاً لیسانسشان را تو شاخه‌های مختلف می‌خوانند یا هر شاخه بیزینسی مهم نیست انتخاب می‌کنند جنرال شما جلو می‌روید تو شاخه mba موقعی که به مستر می‌رسید تخصصی ادامه‌اش می‌دهید.

شما ببینید شاخه بیزینس شاخه‌ای که چکیده‌ای از تمام رشته‌های دنیا به جز پزشکی که آن هم در کنارش روان‌شناسی آمده دخیل شده توش ما داریم مهارتش را یاد می‌گیریم ما شاخه‌ای از حسابداری را بلدیم ما که می‌گویم؛ چون دوستان بزرگواری همچون شما جناب دکتر جهان‌پور خانم دکتر مستوفی که دارند این مثال می‌زنم رشته‌هایی که مثل من و خانم دکتر خواندیم؟ آمدیم یاد گرفتیم توش ما یک حسابرس هستیم آمدیم hr را خوب یاد گرفتیم ما منابع نیرو انسانی را خوب می‌شناسیم ما مارکتینگ خواندیم بازاریابی خواندیم فروش خواندیم آمدیم شاخه‌های مختلف را خواندیم و کار کردیم تخصص پیدا کردیم.

یک کسی که می‌آید رشته بیزینس انتخاب می‌کند حالا من حضوری شما را زیارت نکردم متأسفانه روابط‌عمومی فوق‌العاده خوبی باید داشته باشید قانون این کسب‌وکار یعنی شما تا نتوانید صحبت بکنید من همیشه می‌گویم یک بچه تا نشنیده بود که نمی‌توانست که صحبت کند اول می‌شنود بعد تکرارش می‌کند زندگی همین است شما باید ببینی علاقه‌ات چه است آن سیگنال را بگیری بعد انتخابش کنی حالا برای کسی که علاقه دارد به رشته بیزینس فوق‌العاده رشته خوبی مادر تمام رشته‌های دنیا بیزینس است؛ چون که حالا هر بیزینسی که به مارکتینگ و حسابداری و به hr وصل نباشد مرده است این تعریف من است.

کاظمی: الان طبق برنامه‌ریزی که برای خودش کرده است دو سال است دارد می‌رود تو فروشگاه که من خودم دارم آنجا دارد فروشندگی را تمرین می‌کند؛ یعنی طبق پیشنهادی که من بهش دادم گفتم دو سال برو فروشندگی را تمرین بکن زمان زیادی را هم تو فروشندگی صرف کن یعنی مثلاً عادت کن به این که روزی‌ده، دوازده ساعت کار بکنی این که عادت کردن خیلی سخت است مهاجرت، تحصیل، بیزینس همه عذرخواهی می‌کنم بی‌ادبی نشود یک‌پوست کلفتی خاصی می‌خواهد توان تحمل خاصی می‌خواهد.

دکتر: بله یک نوع مؤدبانه‌تر را عرض می‌کنم حالا دیگر همه می‌دانید این را من چند تا کارآموز درجه یک افتخار می‌کنم.  مثلاً امروز با یکی از پرسنلم اسم نمی‌آورم اسم کسی یک جروبحث کوچک باهاش کردم گفتم زندگی رؤیاپردازی نیست واقعیت است همین‌الان آقا به پول برسیم امروز ما به پول نمی‌رسیم کاسبی صبوری آقا این تجربه منه تو کسب‌وکار کسی هستم که به پنج مدل به پنج ریت دنیا پول درآوردم تا صبور نباشی هیچی نصیبت  نمی‌شود تا صبور نباشی پوستت کلفت نشود تا عرق نریزی تا کانکشن نداشته باشی نمی‌شود نمی‌توانی موفق باشی این یک واقعیت که باید مدنظر باشد پس درس خواند تأثیرگذار در کنار چه در کنار همین پروژه‌ای که شما دارید می‌فرمایید.

مهم‌ترین وادی که می‌تواند وجود داشته باشد به نظر من با کسایی که تخصصی تدریس را کار کردند تخصصی شاخه‌های چون من تو ایران درس نخواندم نمی‌توانم مشاوره تحصیلی بدهم همین کسایی مثل خانم دکتر من خواهش می‌کنم حالا لینک به پسرتان بگویید فالو کنند خواهش از ایشان می‌کنم صفر تا صدش هم ایشان دانشگاه تهران درس خواندند صفر تا صدش را بتوانند عرض کنند خدمتتان مالزی بود از صفر تا صدش را من به شما توضیح می‌دادم مخلص شما هم من بودم؛ ولی چیزی که تخصص من نیست را من توش ورود نمی‌کنم.

کاظمی: برگردیم به مالزی شما چند سال تو مالزی بودید برگردیم به مالزی شما یازده سال مالزی بودید تا چه رده‌های تحصیلی رفتید مالزی تا چه شاخه‌هایی تحصیل کردید تو مالزی؟

دکتر: ببینید شاخه‌های بیزینسی که من خواندم شاخه اصلی بود تو شاخه بیزینس بعدش آمدم mba خواندم, شاخه جنرال خواندم و آمدم تو شاخه دکترا که ترنسفرش کردم توی تهران آمدم خواندم یک موقعیتی برای مدیران کشوری بود که ما هم خودمان را جوینت کردیم آمدیم ایران تا کوالیفای (واجد شرایط) بشود مدارکمان ببینید من یک موضوعی که همیشه تکرار کردم برای تک، تک بچه‌ها آمدم سفارش کردم که خیلی روش فوکوس کردم گفتم دانشگاهی که انتخاب می‌کنید تائیدیش بعضی‌ها رؤیایی اصلاً توهم هستند توی برنامه‌ریزی کنار زندگی‌شان  نه من می‌خواهم بروم درس بخوانم اکراین بعد بروم آمریکا، خب آمریکا مدرک اکراین را قبول ندارد رو چه داری برنامه‌ریزی می‌کنی.

خود من دانشجوهایی دیدم که با این حرفی که زدم درس نخواندند توی آن دانشگاه نمی‌دانست که اگر اکراین مورد تأیید ایران است ربطی ندارد مورد تأیید آمریکا باشد آنجا هم آن را تأیید نکند خیلی ساده‌اش را دارم می‌گویم پلن برنامه‌ریزی بسیار دقیق باید عمل کند اگر اشتباه برنامه‌ریزی کنی توی مهاجرت صفری آقا خب صفر که می‌گویم کلمه سفر من اینجا به معنی باخت نه عدد صفر عدد صفر عددی که برمی‌گردد خانه اولت اینجا له می‌شوی وقتی له بشوی کل سیستم زندگی را بهم می‌زند.

تمام این شاخه‌هایی که در موردش حرف زدیم درباره هر کشوری داریم حرف می‌زنیم این که ما هدفمند می‌خواهیم برنامه‌ریزی بکنیم؛ یعنی ما درباره هند توضیح دادیم خب کشوری بود آن روز که مثلاً کشور زیبایی بود برای تفریح ولی ارادتمندم علی جان وقتی می‌آییم تو یک کشوری مثل آلمان می‌خواهیم برویم زندگی بکنیم سیستماتیک آن کشور دیگر داریم می‌رویم بیزینس واقعی بکنیم داریم می‌رویم زندگی واقعی انجام بدهیم الان من یک کم مشکلات هندوستان را برایتان می‌گویم.

شما تو هند بهترین مدرک پزشکی را دارید وقتی تو هند موقعیت شغلی ندارید به چه دردت می‌خورد شما تو مالزی برو تو بهترین دانشگاه‌هایش درس بخوان یکی از بهترین برنامه‌نویس‌هایش آنلاین بود دیگر جناب مقصودی ماهی بیست هزار رینگت حقوق‌بگیر وقتی بیشتر پولت می‌رود برای مالیات هیچی ته‌اش نمی‌ماند با کرایه خونه تو این کشور آیا می‌شود برنامه‌ریزی کرد تمام این‌ها را من مدنظر دارم.

دیگر حقوقی که به شما پرداخت می‌شود استیمیتی تخمین زدن که دارد به شما پرداخت می‌شود دارد برای شما به وجود می‌آید همه این پلن‌ها را از a,c خیلی باید بشینی برنامه‌ریزی کنی دخلت به خرجت بخورد تو مهاجرت نه من می‌روم مثال می‌زنم آزادی شلوارک پام کنم من حرفم با آقایان کاری به خانم‌ها اصلاً ندارم آقایان را دارم مثال می‌زنم رکابی بپوشم این‌ها اوکی آزادی ولی مغزت وقتی درگیر باشد به چه دردی می‌خورد خیلی ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم‌ها وقتی بگویی اشتباه انتخاب بکنی با یکی مشورت نگیری من این جمله را تمامش کنم می‌روی مثال می‌زنم مشورت می‌کنی یک باخت مالی می‌دهی تا بخواهی جبرانش کنی عمرت رفته بفرمایید جناب مهندس.

کاظمی: اتفاقاً یک چند شب قبل با یک نفر داشتم صحبت می‌کردم پسرشان هفت سال انگلستان درس می‌خوانده؛ ولی امسال پشیمان شده دوباره آمده ترکیه که یک سال بماند مجدد برای آمریکا اقدام کند باز حالا برگشته ترکیه رفته دانشگاه ثبت‌نام کرده که بتواند ویزا بگیرد اقامت بگیرد می‌گفت کاش من این دانش را قبلاً می‌داشتیم حتی هر ایالت آمریکا هم الان پسرم می‌گفت الان دیگر مناسب مهاجرت نیست خب یعنی آن‌قدر مهم است که حالا من با ایشان هم حتماً لایو خواهم رفت توضیح خواهم داد توضیحات را انتخاب مسیر و مقصد خیلی مهم است شما از مالزی آمدید ایران دکترای بیزینس خواندید بعد چه شد که سر از آلمان درآوردید؟

دکتر: ایران به‌خاطر معدل دانشگاهمان که بالابود دعوت شدیم برای پست داک با اجازه‌ شما  پست داک را انجام دادیم؛ یعنی پروسسش بودیم توی تهران بودم اصلاً قصد مهاجرت نداشتم یک بیزینس‌های زنجیره‌ای با اجازه‌تان به وجود آوردم کسب‌وکارهای مختلف را با اجازه‌تان به وجود آوردم یک روزی تو کسب‌وکارهایی که داشتم یک رستوران زنجیره‌ای زده بودم با اجازه‌تان یک آلمانی آمد تو مغازه من خریدی می‌خواست بکند یک آب‌معدنی می‌خواست یک خرید این‌طوری تو ذهن من است یک کانورسشنی (گفتگو) تو ذهن من به وجود آمد همین باعث شد که من به آلمان رفتم ببینید موقعیت‌ها چه موقعی به وجود می‌آید برای همه صبوری بودن شاید یک کسی یک رستوران، یک کافی‌شاپ بزند تا آخر عمرش خدمات به مردم بدهد؛

ولی یک بیزینس من و کسی که کارش را بلد باشد می‌زند و آن شغل مهاجرت می‌کند می‌رود به کشوری مثل اروپا و زندگی‌اش چقدر متفاوت می‌شود تو آن کشور تفاوت به چیزهای مالی نیست همیشه جناب مهندس من سه، چهار تا مثال من یک اخلاق‌هایی داشتم بعد از زندگی تو آلمان کاملاً تغییر کرد شاید من بسیار آدم ولخرجی بودم پول را آتش می‌زدم من ولی از روزی که اروپا رفتم بسیار با چارچوب پولم را خرج می‌کنم می‌ترسم اشتباه کنم از روزی که اروپا رفتم زندگی کردم شاید تو مصرف آبی که زمان که حمام می‌رویم صرفه‌جویی می‌کنیم ما گرما، سرما شاید مثال می‌زنم ما تو ایران محیط را گرم می‌کنیم لباس لخت می‌پوشیم تو آلمان لباس گرم می‌پوشیم خودمان را به محیط وفق بدهیم این تفاوت‌ها را می‌آورد.

در مجموع مالزی از نظر شما چگونه بود؟

حالا مالزی را کوتاهش می‌کنم مالزی کشور بسیار زیبایی بود بسیار برنامه‌ریزی زیبایی برای آینده‌شان کرده بودند این‌ها ولی یک چیزی را مدنظر داشته باشید آیا می‌توانید تا آخر عمر تو این کشور بمانید آیا هرسال من بروم ویزا بگیرم تو کشوری که یازده سال من زندگی کردم وقتی که یازده سال به من یک اقامت معمولی ساده نداد pr به من نداد پس محل زندگی من نمی‌تواند بر کل آن‌وقت باشد منی که میلیون، میلیون رینگت تو آن کشور خرج کردم پس نمی‌ارزد برای من که بخواهم تو این کشور بمانم. شما هر وادی که می‌بینید تو هر سیستمی که می‌بینید باید برنامه‌ریزی روش باشد برای مهاجرت آخرش را دارم بهتان می‌گویم من توی مالزی بهترین خانه را داشتم حالا دوستانی که آنجا بودند می‌دانستند.

نه اینکه ما از شما بیشتر می دانیم ما از شما بیشتر اشتباه کردیم؟

ما داریم تجربه زندگی خارج از کشور را با مردم تقسیم می‌کنیم که اشتباه‌کاری‌هایی که ماها کردیم یا بلاهایی که سر ما آمده سر کسی نیاید بسیار ساده‌اش را عرض می‌کنم ببینید کشور بسیار زیبایی بود؛ ولی به درد من ایرانی نمی‌خورد شاید تو آن تاریخ بین 2005 تا مثلاً 2011،2012 مثال می‌زنم که آنجا بودیم به درد ما 2016،2017 عذرخواهی می‌کنم به درد ما می‌خورد آن کشور ولی بعدش دیگر به درد ما نمی‌خورد به درد من اشکان تیموری نمی‌خورد آنجا رینگت سه هزارتومانی نمی‌ارزید برای من خرج کنم برای من ریال پس یک کشوری انتخاب می‌کردیم که دخلش به خرجش بخورد.

مثال برایتان می‌زنم شما تو مالزی ده رینگت که بخواهی دربیاوری باهاش می‌توانی یک وعده غذا بخوری؛ ولی تو آلمان با ده یورو دو، سه وعده غذا باهاش می‌خوری بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم قدرت این پول است که دارد تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد.پس کشورها را بخواهیم با هم دیگر قیاس کنیم هر جا باتوجه‌به آن طبع فردی یا آن اخلاقی‌مان متفاوت می‌شود من کسی را می‌شناسم دنیا را با مالزی عوض نمی کند. ایرانش است مالزی، حالا برویم آن وادی دوباره سیستم مالزی را داشتیم در موردش صحبت می‌کردیم ببینید کشورهایی که تاریخ دارند اصولاً به درد ما ایرانی‌ها نمی‌خورند من این را آن دفعه هم عرض کردم خدمتتان مثل انگلیس جانم.

کاظمی: به آقای دکتر بگویید یک پیام به من بدهند تکمیلش نکردید نگفتید چرا جمله را گفتید؛ ولی دلیلش را نگفتید تو کشورهایی که تاریخ دارند.

دکتر: تو آلمان می‌رسیم بهش بسیار ساده برایتان مثال بزنم؛ مثلاً کانادا ریشه ندارد دیدید برای ایرانی‌ها موفق‌ترین کشوری که ایرانی‌ها توش بودند کانادا بوده؛ چون کشوری که کسی توش تاریخی وجود نداشته  می‌توانستند بیایند آنجا خودشان از صفر شروع بکنند؛ ولی مثلاً شما تو آلمان شما موفق‌ترین آدم ایرانی آلمان باش اوکی کشور مال آلمانی‌هاست خود ایران ما برخوردی که ما با توریست می‌کنیم آیا برخورد نرمالی است؟ را داریم مثال می‌زنیم سر همین موضوع ما می‌آییم تفاوت‌ها را می‌بینیم ببینید تکرار می‌کنم.

شاید تو سال 2000 تا 2010 هند بهترین جا بود 2020 مالزی بهترین جا بود امروز آلمان خوب باشد هر زمان و هر مقطعی یک کشوری خوب است برای مهاجرت تو وادی‌های مختلف اقتصاد این کشور ما باید مدنظرمان بگذاریم سطح تحصیلی که داریم تو این کشور زندگی می‌کنیم و ماندمان به چه دلیلی تو این کشور آیا منی که می‌آیم هفت سال وقت می‌گذارم تو این کشور حداقل حقم یک pr آن کشور است درسته یا خیر این نوع تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد که ما بخواهیم کجا را انتخاب بکنیم سنمان را باید مدنظر داشته باشیم امروز من پرستار هستم به چه کشوری من مهاجرت بکنم من مهندس آی تی هستم به چه کشوری مهاجرت بکنم.

جناب مثلاً محمدی نامی رشته‌اش بازرگانی که تو چه رشته‌ای وکیل‌ها می‌توانند مهاجرت کنند یا خیر متأسفانه این سایت‌های کلاهبرداری مهاجرتی من اسمشان را می‌گذارم که همه خودشان را به‌عنوان وکیل معرفی می‌کنند و به‌عنوان‌مثال می‌زنم حالا یا خودشان را بولد می‌کنم یا پناهنده ایکس، وای، زد یک دانه میکروفن دستشان گرفته با یک دوربین دارد راه می‌افتد تو خیابان فیلم می‌گیرد پستش می‌کند رؤیاسازی‌های فِیک را به وجود می‌آورد ما اینجاییم تا این رؤیاسازی‌ها را بترکانیم آقا برعکسش را من دارم می‌گویم.

مثال می‌زنم من سه تا کشور باز برمی‌گردم بهش کسب‌وکارهای کوچک هندوستان کشور خوبی برای سرمایه‌گذاری چون تو دولوپ (توسعه)  کسب‌وکارهای بزرگ سرمایه‌داری هیچ جا مالزی نمی‌شود توی این که بخواهی کارمند باشی تو شرکت بخواهی جاب‌ افر بگیری اقامت را اوکی بکنی هیچ جا آلمان نمی‌شود بخواهی درس بخوانی به زبان آلمانی هیچ جا آلمان نمی‌شود بخواهی درس بخوانی به زبان انگلیسی هیچ جا کانادا نمی‌شود این‌ها را ما باید بدانیم چیکار می‌خواهیم انجام بدهیم منی که دارم این‌ها را می‌گویم کارم است سیستمش دستم است می‌دانم که چه‌کار دارد می‌کند امروز که با شما دارم صحبت می‌کنم پنجاه تا کیس مهاجرت مثلاً تحصیلی اطرافم انجام شده که دارم در مورد کانادا صحبت می‌کنم بالای صد تا دانه پرستار پکیج بستیم.

 ما برای آلمان پزشک مثلاً می‌آیند می‌گویند آقا فوق‌تخصص مثلاً دندان‌پزشکی بیایدش آلمان ما برایش موقعیت شغلی‌اش چرا دروغ می‌گویی به‌اندازه نانوایی‌ها تو آلمان ما دندان‌پزشکی داریم اصلاً جواز نمی‌دهند دندان‌پزشک اصلاً می‌گویید فوق‌تخصص‍های بیچاره را که دارند میلیاردی تو کشورمان درمی‌آورند می‌گویید می‌توانید کار بکنید شما می‌توانید بیاید مدرک دکترایتان را جواز دار کنید؟ مثلاً می‌گویند پرستارها می‌توانند بیایند با شش ماه مثال می‌زنم از ورودشان تا شش ماه شروع به کار می‌کنند خیر عزیزم اگر زبان بلد نباشد اگر تجربه کاری نداشته باشد مثال می‌زنم اگر کلاس‌های اسبیلدونگ را نرود نمی‌تواند کار بکند هیچ کاری نمی‌تواند بکند.

این‌ها همین چیزهایی که ایرانی‌ها را بیچاره کرده خارج از کشور رؤیاپردازی‌هایی که به وجود آورده بله یک پرستار تو آلمان ماهی هشت هزار یورو حقوق می‌گیرد چرا دروغ می‌گویی پرستار آخرش خیلی بگیرد برای شروع کارش دو هزار و صد و هفتاد یورو می‌شود فکر کنم دقیقش را عرض کنم خدمتتان نمی‌گویم زندگی بدی می‌تواند داشته باشد؛ ولی بیش از حد رؤیا نسازید که زندگی و حقوقی که تو ایران دارد می‌گیرد به چشمش نیاید و بخواهد برای خودش یک رؤیا بسازد توی اروپا و بیاید اروپا را بگوید در حد با کلاسی این‌هاست این مشکلات را به وجود می‌آورد.

من آدم‌هایی دیدیم می‌گفتند آقا بیا مالزی سرمایه‌گذاری کن مثلاً به مبلغ دو میلیون رینگت آن زمان می‌شد؛ مثلاً پانصد میلیون تومان طرف پول می‌فرستاد بدون این که آقا طرف را ببیند احمق پول را می‌فرستاد برای طرف بیزینس هم می‌زد ورشکسته می‌شد حالا پول طرف هم می‌خورد حالا قانونی‌اش را می‌گویم حالا پول افراد را می‌خوردند می‌بردند آن یک وادی دیگری وجود داشت چه خوب است مثل کسایی مثل شما که آن‌قدر بزرگوارید و یک همچنین پیج‌هایی را دارید به وجود می‌آورید که ما بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم هدفمندش کنیم برای کسایی که می‌خواهند مهاجرت کنند برای کسایی که می‌خواهند ضرر ندهند بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم.

این‌ها را سختی‌هایی که ما کشیدیم تو این ماجرا اشتباه‌هایی که کردیم سرمان اگر کلاه رفته باشد که نرفته است خدا را شکر سر دوستانمان چه بلایی آمد آقا من یک شب یک خاطره آقای ستوده فکر کنم بالا هستند آقا مصطفی یک شب شانسی آقا داشتم تو یک شهر دیگر ایشان داشتند زندگی می‌کردند من دلم گرفته بود رفتم بهش سر زدم با ماشین شخصی تا رسیدیم آنجا آقا من رسیدم آنجا دیدم این‌ها دارند می‌روند یک جایی یکی از دوست‌های دیگرش دارد می‌رود یک جایی گفتم کجا داری می‌روی گفت دارم می‌روم فلان جا گفتم به دل بیاد بد بیار بله پلیس گفته بیا فلان جا ببینیمت گفتم برای چه گفت یک ایرانی را زندان کردند.

گفته بیاید آنجا فکر می‌کنید بچه‌ها اگر می‌رفتند آنجا این را جای آن زندانی می‌انداختند آن‌یکی را آزادش می‌کردند فهمیدید چه شد؛ یعنی برایش یک دانه چاله کنده بودند که برود آنجا که بیاندازندش تو چاله آن را آزادش کنند یک بیزینسی راه انداخته بودند هنوز که هنوز است مثلاً چند وقت یک بار با هم صحبت می‌کنیم می‌گوید اشکان تیموری یادت است چی بهم گفتی چیکار گفتی نکن آدم‌هایی بودند توی مالزی تو سیستم زندگی ببینید مثلاً یک چیز دیگر وجود داشت که سیستم زندگیشان تو خارج از کشور که مثلاً ایرانی‌ها اشتباه می‌کردند حرف آدم‌هایی که حرفه‌ای نبودند تو کارشان را انجام می‌دادند آدم من می‌شناختم عزیز است الان برای من‌ها جایی که به حرف من که پروفشنال بودم مثلاً تو مهاجرت کار کسی که نمی‌گویم آن موقع بیزینس هم بودها می‌گفت خودم مهاجرت کرده بودم دیگر درست است یا خیر حالا منی که مهاجرت کرده بودم حالا منی که این بیزنس را داشتم انجام می‌دادم چی به وجود می‌آید این وسط می‌رفت با یک نفری که اُوراستیت بود ویزاش تمام شده بود و خودش راهش را کلاً خطا رفته بود.

می‌آید این مسیر را انتخاب می‌کند می‌آید می‌اندازد توی گود همان شخصی که اشتباه این کار را کرد گرفتندش انداختندش تو زندان،  به‌خاطر این که ویزایش تمام شده بود رفته بود سنگاپور و بیایم ویزایم را تمدید کنم مالزی که بچه نیست یا مثلاً آلمان که بچه نیست که می‌آیند یک قانون‌هایی تویش وجود دارد بهش می‌گویند چه؟ وقتی این‌ها را استفاده نتوانی از بکنی وقتی بلد نباشی از آن استفاده کنی زندان هستی باورت نمی‌شود شانسی من این را درش آوردم اگر برمی‌گشت ایران زندگی‌اش به باد عظما می‌رفت خب چهار، پنج سال زندگی‌اش می‌پرید حالا حساب کنیم همچنینین چیزهایی تو زندگی فرد به وجود می‌آید پس همیشه جمله‌اتان خیلی صحیح است باید مواظب باشیم که چه‌کار داریم انجام می‌دهیم تو مهاجرتمان پس هر سؤالی دارید شما بپرسید من هم تند، تند پاسخگو می‌شوم که بتوانیم دوستان هم که بالا هستند استفاده بکنند.

کاظمی: آقای دکتر امینی به ما ملحق شدند یک جمله بسیار جالب دارند یک جمله‌ای دارند نمی‌دانم تو لایو قبلی هم گفتم می‌گویند که مهاجرت از ایران مهاجرت به آلمان به کانادا با این هدف یعنی آن به کاملاً مشخص است؛ اما از فقط می‌گوید می‌خواهم بروم بابا یعنی بسیاری از افراد من.

دکتر: کاشکی بگوید می‌خواهم بروم می‌گوید می‌خواهم بروم خارج یعنی چه؟ بفرمایید لطفاً کلمه خارج می‌شود همان حرف دکتر که فرمودند می‌فرمودید شما.

کاظمی: بله بسیاری از وقت‌ها ما وقتی حال دلمان خوش نیست فکر می‌کنیم با تغییر مکان حال دلمان خوش می‌شود؛ اما تغییر مکان حال دلمان را خوش نمی‌کند؛ یعنی فضا اتمسفر هم عوض بشود وقتی که ما در درونمان حال دلمان خوش نباشد خودمان شاد نباشیم توی آمریکا، کانادا، استرالیا و آلمانش هم به نظر من آدم خوشحال نیست تازه مشکلاتت بیشتر می‌شود اینجا می‌روی پای عابربانک می‌فهمی رویش چه نوشته است قوانین را بلدی نمی‌دانم تصادف می‌کنی پلیس می‌آید حق را می‌گوید حالا یا حق با این است یا با آن است؛ ولی من تو ترکیه تصادف کردم باید وای می‌ایستادم پلیس هم آمد بدون این که اصلاً بپرسد حق را به هم‌وطن خودش داد و به همین راحتی من هم اصلاً هیچی نگفتم هیچ اعتراضی نکردم.

کاظمی: منظورم این است که آن آدمی که می‌رود باید یک هدفی، یک دلیلی داشته باشد شما تو ایران راحت کولر روشن آبگرم آزاد استفاده کن نور فراوان من هفته اولی که رفتم استانبول گفتم اِه چرا همسایه‌هایمان همه یک لامپ‌های بسیار کوچک دو واتی دارند استفاده می‌کنند چهار وات یعنی اصلاً این وات‌هایی که تو ذهن ما تو ایران نمی‌آید؛ یعنی چه؟ من به صاحب‌خانه‌ام گفتم چرا تاریک است من شب خانه را تحویل گرفتم گفت همین است. لامپ‌ها همه هست روشن کردم دیدم دو تا لامپ دو واتی کوچک وسط حال است بعد من سریع رفتم این‌ها را عوض کردم لامپ بزرگ‌تر گرفتم اولین فیش قبض برق که برایم آمد گفتم اوه، اوه چه خبر است

گفت بله من بهت گفتم این خودم باز سریع رفتم آن بزرگ‌ها را درآوردم کوچک‌ها را گذاشتم بعد تو مجتمع نگاه می‌کردم می‌دیدم بعضی‌ها وقتی دارند تلویزیون نگاه می‌کنند برق را خاموش می‌کنند اصلاً نور تلویزیون هست داریم تلویزیون نگاه می‌کنیم دلیلی ندارد برق وسط حال روشن باشد یا مثلاً یک حمام می‌خواهی بروی باید بسیار حواست جمع باشد تو هم داری گاز می‌سوزانی، هم برق می‌سوزانی هم آب می‌سوزانی یعنی مصرف می‌کنی یک‌دفعه باید حواست منظورم این است که باید به تمام جوانب نگاه بکنیم خیلی تب مهاجرت ترند و همه دوست دارند بروند خوبه من نمی‌گویم رفتن بد است یا خوب است اصلاً نمی‌توانم به کسی پیشنهاد بکنم که برود یا نرود.

من می‌گویم اگر یک نفری به هوا، فضا علاقه دارد به یک رشته‌ای علاقه دارد می‌بیند؛ مثلاً سطحش بالاتر از من دوست دارم دانشگاه mit و ما لیسانس تو دانشگاه تهران بودیم می‌گفت سطح من فلان دانشگاه است واقعاً هم‌سطحش مثلاً ریاضی‌اش به حدی قوی بود اصلاً باورنکردنی بود اصلاً دانشگاه توی یکی از شهرستان‌ها فوق‌لیسانس قبول شد گفت خیر سطح من از آن دانشگاه بالاتر است نمی‌روم اصلاً دانشگاه دولتی هم نرفت رفت انگلستان فوق‌لیسانس و دکترایش را خواند بعد برای پس داک و این‌ها رفت آمریکا این آدم سطح علمی‌اش بسیار بالا است؛ ولی این که من تو ذهنم تو توهم تو رؤیا تو یک کشوری که به قول شما پنج سال، هفت سال آنجا بمانم حتی یک مجوز اقامت هم به من نمی‌دهد پاسپورت که اصلاً نمی‌دهد؛ یعنی توی ذهن آن آدمی که دارد رؤیاپردازی می‌کند باید همه این‌ها را مدنظر قرار بدهد که من این سختی را در ازای چه دارم تحمل می‌کنم من دوستی دارم رفت استرالیا بعدازاین که پاسپورتش را گرفت یک سالی هم که بعد از آن ماند آمده عمان زندگی می‌کند عمان  کار می‌کند گفتم چرا گفت آقا من اینجا با فرهنگشان راحت‌ترم جانم.

دکتر: آدم باهوشی است ایشان

کاظمی: خب بله آمده نگاه الان اینجا خدمات، خانه دارد، ماشین دارد شغل خوب دارد خیلی خدمات خوب دارد می‌گیرد حقوق خیلی عالی دارد می‌گیرد توجیه دارد برایش تعریف کرده برای خودش که من این شش، هفت سال استرالیا سختی‌اش را تحمل می‌کنم هدفش هم می‌گوید من از اول کشورهای خلیج‌فارس بود که من بیایم اینجا کار کنم دوست دارم محیط گرم را دوست دارم هرکسی آن جایی که دلش خوش است را باید انتخاب بکند شاید یک نفر اینجا با کلی کیفیت زندگی‌اش خیلی عالی باشد؛ اما تو آلمان با این درآمد نتواند زندگی خیلی با کیفیتی را باید سختی بسیار زیادی را تحمل بکند؛ اما اگر واقعاً آنجا خوش است برود از نظر من مشکل ندارد ولی می‌گویم دقیقاً مسیرش و هدفش را باید انتخاب بکند و بداند چشم‌بسته نرود سوار هواپیما بشود نداند هدف چه است، مسیر چه است قرار است من بروم آنجا چه‌کار بکنم.

دکتر: زندگی دیسکاوری زیبایی ولی نه تو آنجا دیسکاوری این است که کیفت را برداری تو جیبت باشد و بخواهی بروی بگردی و نقطه برگشتت مشخص باشد؛ ولی وقتی نقطه رفتت متفاوت باشد بسیار تفاوت زیاد است دقیقاً بسیار جمله‌تان حرفه‌ای بود من دوست داشتم این را مهاجرت جناب دکتر مثل این که دوستتان فرموده بودند مهاجرت یک وادی بسیار مهمی است چه پلنی می‌خواهی انجام بدهی تو زندگی‌ات امروز برای من اشکان تیموری نمی‌ارزد از ایران بروم خودم را دارم مثال می‌زنم و دیگر شخص دیگری را نمی‌خواهیم اسم بیاوریم نمی‌ارزد برای من بروم بیرون چون اگر باشم می‌دانم  یک سال دیگر به من فشار می‌آید؛

ولی یک زندگی متفاوتی خواهم داشت تو ایران و می‌برم مثال شاید دو سال دیگر برنامه‌ام باشد که توی یک کشور دیگر بروم امروز تارگت زندگی‌ام این نیست که اوکی اقتصاد بد است پس من نمی‌توانم ادامه‌اش بدهم خیر من ادامه‌اش می‌دهم یک پرونده را باز کردم هشت قدم حالا پرونده را بستم می‌توانم یک پلن دیگر برای خودم بنویسم برای من باز هم متفاوت است منی که تجربه‌اش را داشتم؛ ولی برای یک کسی که از اول می‌خواهد شروع کند آن سنی که برای مهاجرتش است مثال می‌زنم بسیاری از آدم‌ها نمی‌توانند؛ مثلاً پسرهای قبل از سن هفده سال می‌توانند بدون وثیقه از کشور خارج بشوند قانونی و این را بسیاری از بچه‌ها نمی‌دانند مثال می‌زنم یکی از دوست‌های عزیزم ابی عزیزم قبلاً با هم دیگر مالزی زندگی می‌کردیم دوستان عزیزم همه دارند می‌آیند باعث افتخار است.

مثال می‌زنم کسایی بودند که بسیار به‌موقع از کشور ول کردند رفتند مالزی دلار که رفت بالا درجا ول کردند رفتند کار درستی کردند کسانی بودند هزینه یک ترمشان باشش، هفت ترمش یکی شد فهمیدید چه شد یک ترمش با هفت ترمی که درس‌خوانده بود یکی شد نتوانست پرداخت کند ول کرد برگشت یک چیزهایی حالا شما حساب کن وقتی می‌روی پلن برنامه‌ریزی می‌کنی برای زندگی‌ات از همه جنسیتت مهم است چه کشوری بروی، سنت مهم است، تو چه شهری بزرگ شدی مهم است جدی دارم این را بهتان می‌گویم شاید منی که آب تهران را خوردم هیچ‌وقت اروپا مزه بهم ندهد شاید منی که مالزی زندگی کردم هیچ‌وقت آقا اروپا به چشم من نمی‌آید نوع فردا کسی که دوست دارد تو برج‌های لوکس زندگی کند هیچ جا مالزی نمی‌شود سنگاپور نمی‌شود برای کسی که دوست دارد تو یک کانتری‌ هایپ یک رودخانه ببیند کنارش مرغابی باشد یک‌خانه ویلایی این زندگی من بود تو آلمان هیچ جا آلمان نمی‌شود شاید بهشت بود؛ ولی برای من جهنم بود دیگر دوست نداشتم تنها باشم یک آدم روابط‌عمومی بالایی بودم این‌ها تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد حالا ما توی لایو بعدی‌مان تخصصی درباره مهاجرت خواهیم صحبت کرد اگر شما اجازه بدهید که بدانند چه‌کار کنند درباره مالزی صحبت بکنیم، درباره هندوستان صحبت بکنیم؛ ولی تخصصی درباره آلمان و اروپا صحبت می‌کنم اگر شما اجازه بدهید.

دکتر: هدفی که من عرض کردم هدف ماجرا وسط کلامتان جناب ستوده فرمودند ببینید هدف این است که یک مقطعی مثال تحصیل را شروع کند برود تمامش کند بیاید هدفش مهاجرت است برای این که برود بماند کشورش متفاوت است می‌خواهد برود یک جا پول دانشگاه کم بدهد. سختی بکش می‌خواهی دانشگاه ارزان درس بخوانی تو اروپا بشین، زبان آلمانی بخوان پول داری نمی‌خواهی زیاد وقت بگذاری یک کم انگلیسی بخوان پاشو برو کانادا این‌ها تفاوتش می‌کند آدم‌ها را به مهاجرت هدفت مشخص باید باشد اگر هدفت توی مهاجرت مشخص نباشد به هیچ جا نمی‌رسی خود مصطفی جان تجربه زندگی تو قطر و مالزی حرفه‌ای داشته دیگر آشنا کامل با این چیزها دیگر من در خدمتتان هستم.

کاظمی: دوستانی که به من اضافه شدند من یک توضیح بدهم من یک وب‌سایت و یک کانال یوتیوب دارم به نام سعید کاظمی جانم.

دکتر: من خوشحال می‌شوم لینکش کنید تو کامنت‌ها شما می‌توانید تایپش کنید بچه‌ها داشته باشند پیجتان را.

کاظمی: باشد من زیر دیسکریپشن‌هایم می‌گذارم حتماً توی همه توضیحات تو اینستاگرام تو کپشن‌ها همه آدرس‌هایم را می‌گذارم فقط تأکید بکنم اینجا شرکت مهاجرتی ندارم؛ ولی آدم‌هایی که تجربه مهاجرت دارند صادقانه حاضرند تجربیاتشان را در اختیار دوستان قرار بدهند دعوت می‌کنم مثل آقای دکتر تیموری لطف کردند شعارم هم این بود lern exsperiyens shear lern یعنی تجربه، اشتراک‌گذاری و یادگیری من بسیاری از ایرانی‌های موفق من تجربه سفر خارجی بسیار دارم.

خب یک سال زندگی ترکیه هم دارم ایرانی‌های موفق هم تو استانبول زیاد دیدم کسایی که چهل سال صرافی موفق داشتند توی کاپالی چارشی یا بازار بزرگ یا گرند بازار به قول انگلیسی‌ها خب آنها قشنگ چهل سال زحمت کشیدند که امروز برای خودشان یک برند هستند توی بازار ولی متأسفانه می‌دیدم یک جوان می‌آید از راه می‌رسد صرافی آنلاین می‌زند صرافی با یک گروه تلگرامی که آنجا بسیار تو بورس است صرافی انجام می‌دهد هم برای خودش بسیار مشکلات ایجاد می‌کند هم برای مردم مشکلات ایجاد می‌کند مهاجرت هم خوب است هم خوب نیست بستگی به هر آدمی دارد هر دوست عزیزی که بتواند به من کمک بکند من بسیار خوشحال می‌شوم که باهاشان یک لایو مشترک بروم جانم.

دکتر: اگر وقت دارید متن که نوشته بخوانید ممنون می‌شوم.

کاظمی: من الان می‌خوانم در مورد هدف صحبت کردند و همین‌طور که دکتر فرمودند شرایط شخصی را با شرایط کشور حتماً باید سنجیده بشود فکر کنم منظورشان کشور هدف است کشور هدفی است که.

دکتر: دقیقاً کشوری که می‌خواهی مهاجرت کنی.

کاظمی: بله چون شما در بین لایوتان در مورد عمان صحبت کردید من یک دوست خیلی موفقی دارم ایشان نرم‌افزار تهیه می‌کنند تو سطح جهانی می‌فروشند پارسال کل تیمشان را بردند عمان من بهش گفتم عجله نکن؛ مثلاً یک کم تحقیق بیشتر بکن بعد از یک سال بیشتر تیم از عمان مهاجرت کردند رفتند؛ یعنی کارمندهایی که از ایران با هزینه ایشان رفتند آنجا زندگی می‌کردند می‌گفت فقط یک آشپز برایم مانده دیگر همه تیم و نظافتچی بقیه همه رفتند؛ یعنی این خیلی مهم است که یک نفری که می‌خواهد این کار را انجام بدهد حتماً باید شرایط خودش من نظرم این است که می‌گویم زبان کشور مقصدی که مد نظرت است می‌گویم زبان تخصصی که بلدی شما وقتی تخصص بلد نیستی هیچ هنری بلد نیستی بروی آنجا چه‌کار بکنی،

بروی چه بگویی وقتی زبان هم بلد نیستی ارتباط نمی‌توانی برقرار بکنی یعنی نمی‌دانی چه می‌خواهی آن کشور چه جوری می‌توانی برای خودت شغل ایجاد بکنی؛ چون تو لایو قبلی هم خدمت شما گفتم بعضی مردم که اصلاً داستانشان فرق می‌کند ثروت دارند می‌روند آنجا هم راحت راه می‌افتند زمان هم دارند برای یادگیری زبان و خیلی هم برایشان پیداکردن شغل زیاد مهم نیست یا می‌رود تحصیل می‌کند خیلی هم باکیفیت زندگی می‌کند؛ اما من بیشتر برای کسایی می‌گویم که اکثریت جامعه که متوسط جامعه هستند واقعاً باید بافکر بروند؛ یعنی بسیار برنامه‌ریزی شده قوانین آن کشور را دقیق بدانند همین‌طوری نشود بلند بشوند سوار هواپیما بشوند که حالا یک نفری به من گفته بلند شو بیا اینجا کار هست، صددرصد موفق می‌شوند با رویا نمی‌شود جایی زندگی کرد.

دکتر: رؤیا می‌شود آن دروغی که فرد برای خودش به وجود می‌آورد توی مهاجرت یک واقعیت است که ببینید ما بسیاری از لایوها را می‌بینیم آلمان را کسی نمی‌تواند به من درس بدهد من کتکش را خوردم پولش را درآوردم شرکت داشتم آنجا مثال می‌زنم‌. چون  تجربه‌اش را داشتم قانونی هم رفتم؛ اما یورو نبردم توش این را باید مدنظر بگذارید وقتی یکی می‌آید؛ مثلاً درباره بله دادش پناهنده شو بیا یک لایو گذاشته بیا داداش اینجا پناهنده شو زندگی بر وفق مراد است هر چه بخواهی می‌توانی برای خودت بسازی بله تو همین ایران هم گدایی کن ببین چه پولی درمی‌آوری بسیار مهم است مهاجرت جناب دکتر چه شکلی تو بخواهی مهاجرت کنی، چه‌کار می‌خواهی بکنی، هدف از مهاجرت چیه.

ببین من هفتصد سال آلمان بگوید پناهنده دیگر عمراً پایم را بگذارم تو این کشور می‌دانید بسیار ریز می‌شویم توی لایو بعدی ادامه لایو من اوکی دوست داشتید می‌توانیم ادامه‌اش بدهیم حالا خانم بختیاری نوشتند یک متنی پایین من بخوانمش. ای‌کاش بتوانید این موضوعات را به گوش کسانی که می‌خواهند مهاجرت بکنند برسانید دقیقاً خانم بختیاری جناب مهندس دقیقاً برنامه‌اش این همین است.  ایشان یوتیوب دارند حالا تو پیج‌هایمان این را به اشتراک می‌گذاریم رؤیاپردازی‌های مهاجرتی باید پاک شود آدم‌هایی که می‌روند مهاجرت می‌کنند به دوربینشان نگاه نکنید که یک آیفون رفته قسطی گرفته.

از این شرکت مهاجرتی می‌گویم مهاجرتی شرکت‌های چه بهش می‌گویند مخابراتی و جلوی یک رودخانه مفتی خدا گذاشته ما همین ایران هم جای فیلم بگیریم ببینیم خارجی چه عشق و حالی می‌کند نگاه می‌کند نباید به این چیزها وقتی یکی می‌گوید موفقم بگویید پرینت بانکی‌ات را نشان بده لطفاً یکی بگوید موفقم قرارداد کاری‌ات را نشانم بده تمام شد بسیار ساده‌اش را دارم می‌گویم موفقم پناهنده هستم اصلاً معنا ندارد من اصلاً متوجه نمی‌شوم چه موفق پناهنده‌ای این چه حرفی است تو نمی‌توانی پایت را از کشور بیرون بگذاری چه موفقیتی برای خودت تو زندان به وجود آوردی برای خودت قبول دارید جناب مهندس.

کاظمی: من یک تجربه بگویم آن بنده خدایی که آن هم از سختی این کارها را می‌کرد کانال تلگرامی داشت که مثلاً کارهای مهاجرت به ترکیه را این‌ها را انجام می‌داد کارهای اقامتی این‌ها را انجام می‌داد وقتی که توی کانالش عکس یک ویلا بود نزدیک ساحل بعد هی هم لایو از نزدیک دریا می‌گذاشت که من صفر ساحل هستم تو ساحل زندگی می‌کنم اوکی وقتی که من آنجا از نزدیک خانه‌اش را دیدیم توی چند کوچه فرعی از دریا بود درسته پنجره‌اش رو به دریا بود؛ ولی طبقه چهارم یک‌خانه بسیار خراب، بسیار داغان توی یک‌خانه کوچک زندگی می‌کرد و یک جوری ظاهرسازی می‌کرد آن هم بنده خدا از اجبار بود؛ یعنی آن هم آنجا گیرکرده بود

خب مجبور بود هر کاری دست می‌زد بله من یک مثال بزنم بچه‌اش بنده خدا انسان هستند من هیچ کسی را قضاوت نمی‌کنم ولی می‌گویم بچه‌اش رفت یک دانه بستنی یازده لیری بخرد بیست و دو هزار تومان کلی با بچه دعوا کرد تو حساب و کتاب سرت نمی‌شود اینجا زندگی هزینه دارد خب بنده خدا مثل من نوعی رفته آنجا به مشکل برخورده می‌بیند آقا برای درآوردن خرج تازه آنها زبان هم بلد بودند؛ یعنی منی که زبان بلد نبودم مشکلاتم دوبرابر بود خب من می‌گویم اگر جایی هم آدم می‌خواهد مهاجرت کند به قول یکی از دوستان می‌گفت بهتر آدم مجرد باشد.

شاید تحصیلی بروی کمترین آسیب را ببینی کمترین هزینه را بکنی تحصیلی بروی آنجا تو محیط بمانی اگر خوشت نیامد بتوانی برگردی و برگشتن هم جنایت نیست، کفر نیست و اصلاً هم ایرادی ندارد که آدم برود و برگردد از نظر من هیچ ایرادی ندارد و می‌تواند برود یک کشور دیگر یک مدت تجربه کند و برگردد خیلی هم نباید به خودش سخت بگیرد که دیگر پیدا کردم من یک مثال برای دوستانی که هر جای دنیا این ویدئو لایو ما را بعداً هم خواهند دید تو لایو یوتیوب من یک مثال ساده بزنم زمانی که من ماشینم را نود میلیون فروختم الان باید بیایم پانصد میلیون بخرمش شما فرض کنید من رفتم نود میلیون را توی یک سال مهاجرت هزینه کردم خب حالا دوباره من از کجا پانصد میلیون تومان بیاورم آن ماشین را دوباره بخرم.

دکتر: من همین را بهتان گفتم اول لایو اگر دقت کرده بودید گفتم اگر جایگزین‌کردن آن ریال سخت است. آقا بنابراین باید خیلی دقت کنید روی مهاجرتتان چون که اگر بخواهی دوباره مهاجرت کنی باید از آن ور یک ماشین دیگر دربیاوری بفروشی.

دکتر: جناب مهندس آلمان من متفاوت است با همه ولی از صفر تا صد همان را می‌رویم جلو تا زندگی آدم‌های آلمان هم برایتان توصیف می‌کنم.

کاظمی: صفر تا صد فرودگاه آلمان یا خیر قبلش ویزا و ثبت‌نام و این‌ها را هم توضیح بدهید.

تجربیات تحصیل زبان انگلیسی در سیدنی استرالیا

تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش سوم)

برای تماشا بخش سوم و پایانی صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی بخش سوم و پایانی صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

کاظمی: سلام به همه دوستان عزیز خیلی خوشحال هستم که با بنده همراه هستید سعید کاظمی هستم؟ به لایومان آقای دکتر تو بخش اول داستان زندگی‌شان را گفتند؛ یعنی لطف کردند از ابتدا از روستای خراشاد یک روستای کوچک زندگی‌شان را شروع کردند بعد تحصیلاتشان را شروع کردند بعد مراحل اَپلای، اَدمیشن و این‌ها را توضیح دادند.در دو لایو آخری آقای دکتر با جزئیات، خاطرات خیلی جذابیتعریف کردند. از اینکه چطوری وارد استرالیا شدند، چطوری خانه اجاره کردند، خیلی توضیحات کامل دادند.

امروز تو لایو سوم قصد داریم که در مورد تحصیل در خود دانشگاه وسترن یونیورسیتی استرالیا و راه‌های تحصیل در دانشگاه صحبت کنیم.

سلام آقای دکتر من ابتدا یک توضیح دادم در مورد لایو اول و دوم  امشب هم در خدمت آقای علی فرساد هستیم تجربیات ایشان از تحصیل زبان انگلیسی در استرالیا را بررسی خواهیم کرد خیلی جذاب آقای دکتر تعریف می‌کنند با جزئیات کامل امشب وارد دانشگاه می‌شویم دیگر در مورد خوابگاه، پرواز، ویزا تمام مراحل قبلی تو دو تا لایو قبلی صحبت کردیم امشب وارد دانشگاه می‌شویم خوابگاهتان هم عوض کردیم سر سال نو تو لایو قبلی امروز می‌رویم تو دانشگاه و توی محوطه دانشگاه دیگر از آنجا برای ما تعریف بکنید تحصیل حالا من دانه، دانه سؤال می‌کنم.

از لحظه ای که وارد دانشگاه در استرالیا شدید بفرمائید؟

دکتر: در مورد ورود به دانشگاه دیگر سال 2009 شده بود وارد دانشگاه شده بودم و آنجا محلی که اجاره کرده بودم یک ویلا بود شرایط ویزا را عرض کردم خدمت شما یک محلی بود که یک فضای بازی داشت جایی که من در این ویلا مستقر بودم یک اتاق پرایوتی (خصوصی) داشتم حدود در ابعاد پانزده متر تقریباً امکاناتش مثل آن فِلَت بود تختی داشتم، یک یخچال داشتم یک میز کاری داشتم یک کتابخانه قفسه خالی کتاب بود و آنجا ما دوازده نفر بودیم که به‌این‌ترتیب اتاق داشتیم و محیط آشپزخانه را تلویزیون را شِیر می‌کردیم. سرویس آقایان و خانم‌ها از هم مجزا بود شروع شد بعد از تعطیلات این را بگویم توی ایام تعطیلات خب من دور می‌زدم محیط‌های مختلف را دور می‌زدم آشنا بشوم با شرایط مختلف با این که هر بخشی کجاست کتابخانه کجاست مثلاً، کلاس‌ها کجا قرار دارد جا‌های مختلف را دستم بیاید.

انتخاب استاد راهنما برای تحصیل در دوره فوق لیسانس در استرالیا

بعد از تعطیلات کریسمس هم دیگر بحث تحصیل و کلاس‌ها تعریف شد و البته عنوان اولین چالش این بود که یک استاد راهنمایی برای خودمان انتخاب می‌کردیم کاری که آنجا اتفاق افتاد جریانی که برای من یک‌خرده چالشی بود این که یک لیستی از آن اساتید و آدم‌ها را به آن هِد آن سرگروه رشته ما بیوتکنولوژی بهمان داده برای گروه زبان هم همین‌طور فرقی نداشت یک هدی داشت و آن هد یک سری افراد زیرمجموعه را معرفی می‌کرد می‌گفت شما باید بروید از این پروسه‌ها از این اساتید به‌عنوان استاد راهنما بروید متقاعد کنید که بیایند و راهنمایتان بشوند خب این کار را من بخشی را از قبل انجام داده بودم و حالا دیگر می‌خواستم در واقع موضوع پروژه باهاشان تعریف کنم و ببندم و فیکس کنم برای مرحله اول که رفتم و باهاش صحبت کردم و این‌ها.

کاظمی: یک توضیح بدهم آقای دکتر عذرخواهی می‌کنم آقای دکتر دارند دوره فوق‌لیسانس شان را توضیح می‌دهند درست می‌گویم؟

دکتر: بله برای این قسمت قرار بود که بروم با اساتید صحبت کنم و دیگر آن طرح پروژه را بهشان بدهم اینجا اشتباهی که کردم این بود؛ یعنی چیزی که به من آموزش داده نشده بود و نیاز بود که آموزش بگیرم معرفی کاربردی خودم ببینید یک وقتی شما خودتان را معرفی می‌کنید یک وقتی شما شیک خودتان را معرفی می‌کنید دلچسب خودتان را معرفی می‌کنید، گرم خودتان را معرفی می‌کنید در واقع یک وقتی معرفی صرفاً به یک سلام و علیک ختم می‌شود تمام یک وقتی معرفی منجر به مباشرت می‌شود آن طرف مقابل علاقه دارد آن شماره شما را بگیرد، شماره‌اش را بدهد ایمیل بدهد بگیرد و روابط ادامه پیدا کند.

چیزی که من یاد نداشتم با وجودی که زبانم خیلی خوب بود این‌ها را بلد بودم؛ یعنی روش را بلد بودم چه است، جزئیات این کار را بلد نبودم جزئیات چه هستند؟ فرهنگ قضیه است؛ یعنی این که بروم دستم را دراز کنم خودم را معرفی کنم بعد از معرفی بروم اسم و آدرس طرف را بگیرم شروع کنم علاقه‌مندی‌هایش را پیدا کرده باشم و مطالعه کرده باشم این استاد به چه چیزی علاقه دارد اینترست (علاقه‌مندی) چه است، چه تحقیقاتی انجام داده باشد، تحقیقاتش را خوانده باشم ببینم نقاطی که کارکرده و تمرکز کرده چه هستند، نقاط ضعف احیاناً چه هست، دو تا سؤال، چند تا سؤال برای خودم از آن مقاله‌ای که این فرد نوشته طرح کنم کجا‌ها کارکرده این‌ها را ببینم و وقتی شما از فضای علاقه طرف با مخاطبتان وارد صحبت با آن می‌شوید محال عاشقتان نشود، محال است دلچسب نباشد، محال است نخواهد با شما صحبت کند و تجربیاتت را با تو شِیر کند این یک نکته،

نکته دوم ما ایرانی‌ها شنونده‌های شاید آن‌چنان خوبی نباشیم.

ببینید تکنیک‌هایش را بلد نیستیم یک خورده پَسیو منفعل گوش می‌دهیم اجزای صورت خیلی در گوش‌دادن مؤثر مهم است سر خیلی در گوش‌دادن مؤثر مهم است، ابرو‌ها خیلی مهم است پلک‌ها خیلی مهم است این نورون‌های آینه‌ای که دو نفر ردوبدل می‌کنند خیلی مهم است خب یک وقتی، یک نفری این‌طوری استیل ایستاده استیل به معنای ترجمه‌اش می‌شود خُنُک سرد ایستاده و وارد صحبت می‌شود این هم ولی خیر روحیه دارد چشمش باز است، نگاه می‌کند، با ابرو‌هایش بازی می‌کند با گونه‌هایش بازی می‌کند این شرایط را من بلد نبودم و برای من هزینه داشت یاد گرفتنش و چون تجربه بود باز هزینه‌اش بیشتر همیشه تجربه‌های هزینه‌کردن از هزینه آموزش دیدن بیشتر است و این برای من تجربه بود برای من هزینه بیشتری داشت یک استادی با من قهر کرد کامل با من کات کرد و با وجود این که جزو کسایی بود.

که من واقعاً دوست دارم باهاش کار کنم حرفه‌ای بود آدم با سوادی بود آدم با سوادی بود مقالات خیلی قوی داشت و آن را از دست دادم متأسفانه بعد هم که به‌قول‌معروف واسطه هم فرستادیم این واسطه هم نتوانست این گره را بزند بین ما و آن استاد دیگر از دست رفت؛ اما اساتید دیگری که داشتم این را بگویم این جریان ازدست‌رفتن این استاد خوب‌روی روحیه من اثر منفی گذاشت هم ازیک‌طرف عصبی شده بودم که خب وقتی شما عصبی می‌شوید باز امکان دارد کار را خراب‌تر کند از چاله می‌افتید تو چاه این یک مطلب،

مطلب دوم این که می‌خواستم بروم با همین روش مثلاً بروم یک استاد روش send to all کنم این روش را ببرم برای همه بگویم این‌طوری قبل از این که این کار را بکنم گفتم با هِد دانشگاه صحبت بکنم هِد‌های هر بخش سر‌گروه‌های هر بخشی یک معاون پژوهشی، یک معاون دانشجویی چیزی به این معنا در کنار خودشان دارند این دوستی که من تماس گرفتم خیلی جدی هم صحبت کردم گفتم ببین من الان از استرالیا آمدم الان دارم هزینه می‌دهم این چه وضعش است واقعاً این چرا این استاد مرا نپذیرفته من می‌خواهم باهاش کار بکنم و بعد حالا اشک بریزم و داد می‌زدم بعد گفت که روش را برای من بگو از من پرسید گفت خیر این به درد نمی‌خورد این‌طوری فایده ندارد بیا دفتر صحبت کنیم من را دعوت کرد دفترش گفت ببین.

کاظمی: ایرانی بودند؟

دکتر: خیر هندی بودند من را دعوت کرد دفترش گفت بیا با جزئیات می‌خواهم این فیلم را آن نقشی که آنجا بازی کردی دقیقاً مثل فیلم اینجا برای من اجرا کنی و ری‌اکشن‌ها را به من بدهی من همین کار را انجام دادم بعد ایشان یک لیستی از اشتباهات به من داد گفت زبان بدنت افتضاح است، این نحوه ارایه افتضاح است، خب آخر چرا باید با توکارند، ای بی‌مزه چرا باید با تو کارکنم گفتم خب چه‌کار کنم اشتباه چه کار کنم فکر کردم دیدم حرف‌هایش منطقی یک چند تا تکنیک و روش به من یاد داد گفتم باشد گفت ولی اینجا گوش کن الان تو لیست خودت سه، چهار تا استاد دیگر داری یک دانه، یک دانه‌ها نروی باز امروز را که فراموش کن.

می‌روی استراحت می‌کنی قشنگ ریلکس می‌شوی فردا این کاری که گفتم تمرین می‌کنی با استاد تلفنی قرار بگذار اول ایمیل بزن، بعد بهش تلفن بکن اول قرار بگذار و برو دفترش اجرا کن اجرا که کردی بعد تو بگیر و بیاور به من نشان بده ببینم توی مسیر رفتی یا خیر گفت همه را با هم یک جا نسوزان همه را گفتم باشد ولی خب این جریان این اتفاق دوم دیگر عملاً اولین و آخرین بار بود دیگر نیازی نشد که من باز بروم و این باز قهر کند و بروم سراغ استاد دیگر دو تا پروفسور خیلی عالی قرار شد توی پروژه به من تو طرحی که تعریف کردیم با هم دیگر کار کنیم و دیگر اتفاق خوبه افتاد و اتفاق خوبتر از این جریان این شد که به واسطه درمیان گذاشتن مشکل خودم با این دوست هندیمان که آنجا عرض کردم مشاور بود در واقع یک معاونتی را داشت یک ارتباط خیلی خوبی را برقرار کردیم و با هم دیگر با هم دوست شدیم و این دوستی هم خب ادامه پیدا کرد.

پیدا کردن استاد راهنما یکی از چالش های اصلی است؟

یکی از چالش‌هایی که کسایی که می‌خواهند خارج از کشور بروند و تحصیل کنند دارند پیدا کردن استاد در آن دانشگاه هدف و این که چطور آن رابطه را برقرار بکنند و خب فکر هم می‌کنم که به محض این که بروند و این معرفی را انجام بدهند قرار است آن هم بگوید بله دیگر اصلاً بیا و کجا بودی بیا و تو خودت بیا تمام در حالی که این روش را می‌بایست با احتیاط انجام بدهیم ارتباط گرفتن با استادی خارج از کشور نیاز به یک سری آموزش‌ها دارد یوتیوب یک منبعی هست که می‌تواند به شما کمک کند و فیلم‌هایی که وجود دارد ببینید اتیری‌لاید‌هایی شبیه به همین وضع و کاری که شما تو سایت خودتان انجام دادید کاری که توی این تیپلاید‌ها انجام دادید یک منبع دیگر از اطلاعات کسایی که درس خواندند و تجارب دارند به همین ترتیب است.

آن روش را یاد بگیرید آن روش سوشالایزینگ را یاد بگیریم ارتباط گیری را و بعد send to all نکنیم می‌آیند طرف مثلاً یک نامه‌ای را می‌نویسد تمام فرصت‌هایی که نه در آن دانشگاه در دنیا وجود دارد در کل کشور همه را send to all می‌کنیم نباید آن کار را بکنیم می‌گوید استاد بفرست فیدبک بگیر برانداز کن ببین که کجا اشتباه بوده، کجا نبوده چقدر توانستید نظرش را جلب کنید و تازه روش را که می‌دانی باید بروی کار را انجام بدهی وقتی که نمی‌دانی که اول باید بروی آموزش‌ها را ببینی و بعد استاد را که متعاقد کردید کار برایمان ساده می‌شود این به نظرم مهمترین شرایطی هست که ما باید توی یک دانشگاه ببینیم و شروع یک اتفاق چون بعد‌ها در ادامه آن استاد شما را به اساتیدی دیگر معرفی می‌کند به دانشجو‌های دیگر معرفی می‌کند.

هرچی باحالتر باشی، هرچی دلچسب‌تر باشی، هرچی تو دل برو تر باشی شانس ارتباطیت بیشتر می‌شود و دایره دوستانی که داری بیشتر می‌شود هرچی آنها اتفاق بیافتد شرایط برایت تحملش روانتر می‌شود دیگر کیف می‌کنی، دیگر وقتی که مثلاً دعوتت می‌کنند که مثلاً فلان کنفرانسی هست یا فلان نشستی هست یا مثلاً باربیکیو هست باربیکیو می‌گرفت برای دانشگاه‌ها دانشجو‌ها با هم ارتباط برقرار بگیرند آنجا دیگر تنها نیستی آن وسط کسی مثلاً بهت توجه نکند به هر حال درگیر کار خیر توی آن جمع حداقل سه، چهار نفر تو را می‌شناسند.

آن شناختن سه، چهار نفر فرصتی است که باز یک نتورک درست کنی با دوست‌های آنها هم دوست بشوی و در واقع گسترش پیدا کند و خطر این که هُمسِک بشوی غم غربت بگیردت دپرس بشوی برایت کمتر بشود یکی از مواردی که چالش‌هایی که باهاش سر و کار داری شش ماه اول تحصیل که معمولاً برای بعضی‌ها ممکنه دو، سه ماه طول بکشد برای بعضی‌ها ممکنه شش ماه طول بکشد یک خورده خودمانی بگویم سوسل می‌شویم یکخورده همچین صبر و تحملمان کم می‌شود تو یک نفری بهمان یک موضوع منفی بدهد که دیگر این ارتباط را کوچک بکند ممکن است قهر بکنید بیاید ایران با وجود این که کلی هزینه دادید زبان یک داستان، پذیرش یک داستان، ویزا یک داستان آن هزینه‌ها را همه را متاسفانه آن فرصت را هیفش کنیم برای این که آن فرصت حیف نشود این نکات بحث از لحاظ مباشرتی از لحاظ ارتباط گیری با استاد باید روش کار کرده بوشد.

توی ایران زبان صفر یا به قوی زیر صفر بود حالا وقتی رفتی آنجا با چه سطحی رفتی و حالا آیلتس شش و نیم، هفت گرفتی چطوری با استاد‌ها ارتباط را برقرار می‌کردید؟

دکتر: ببینید مشکل برقراری ارتباط با اساتید نیستش یعنی وقتی که شما یک سطحی از زبان دارید؛ مثلاً ممکنه یک آدمی پنج آیلتس داشته باشد ارتباط را می‌تواند با اساتید برقرار کند با محیط آکادمیک می‌تواند برقرار کند به چند علت حالا استاد از ویژگی‌هایش صبوری و درک استاد که صبر و درک را نداشته باشد خب اصلاً قطعاً یک کوئالیفای (واجد شرایط) برای یک استاد نیست این موضوع اول، موضوع دوم این که آن استاد افراد پرتلاش، افراد کارا را جذب کند و جذب تیمش بکند و از پتانسیل‌هایش استفاده بکند هدف آن هم هست؛ یعنی فکر نکنید فقط من اینجا یک تقاضا دارم خیر آن هم متقاضی افراد فعال و کوشا است حالا فقط اتفاقی که باید بیافتد این که این دو تا تقاضا توی یک مسیر قرار بگیرند و مَچ همدیگر بشوند.

خب پس اینجا وقتی که شما این سطح زبان را دارید مشکلی با آن اساتید ندارید مشکل شما با یک قسمت هم‌کلاسی‌هایتان با آن student دیگری که داریم حالا یک وقتی آن هم‌کلاسی نباشد، هم دانشگاهی باشد و با مردم و جامعه و آن شرایطی که شما با آن سروکار دارید؛ مثلاً فرض کنید خرید می‌خواهید بروید با یک فروشگاه و فرد آنجا مثلاً انگلستان می‌خواهید رفت‌وآمد کنید تو مسیری که رفت‌وآمد می‌کنید به همین ترتیب آنجاست که چالش وجود دارد و چالش برای کسایی که مثلاً آیلتس هفت دارند حتی و ممکن است که آیلتس هفت ممکن است داشته باشد، آیلتس هشت ممکن است داشته باشد حتی نه ممکن است؛ یعنی فول  مارک آیلتس آن نمره کامل آیلتس را داشته باشد.

توی محیط‌های این‌طوری چالش را خواهد داشت چرا یکی از چالش‌ها آن اِکسِنت و آن لهجه‌ای هست که تا حالا گوشش بهش آشنا نبوده و طول می‌کشد تا گوش به آن تلفظات و نوع بیان سرعت صحبت‌کردن بهش می‌گویند پِیست صحبت‌کردن و ریتم صحبت‌کردن عادت کند این یک مطلب دوم بحث فرهنگ خب فرهنگ ما که از شرایط فرهنگ پیچیده می‌آید با فرهنگ‌های آسان‌گیر یک خورده فرق دارد. یعنی هرچه که هست آسان‌گیر متفاوت است اینجا شما ممکن است از ظاهر طرف خیلی مهم باشد، ممکنه که مثلاً آن نحوه بیان برایتان خیلی مهم است اول این‌ها را برانداز بکنید ممکن است که ساعت دستش، ممکن است که کت‌وشلوار تنش، ممکن است موبایلش این‌ها خیلی برایمان مهم است به پیام بعدازاین گوش بدهید؛ اما تو فرهنگ که لوکال تکست هستند آسان‌گیر هستند شرایط برعکس اول به پیام شما گوش می‌دهد و بعد به این‌ها نگاه می‌کند.

این موارد باعث می‌شود که مثلاً در استرالیا کشور‌های پیشرفته شما پیام را نتوانی منتقل بکنی دیگر هر چه پوشیده باشی طرف برایت وای نمی‌ایستد هر ماشینی سوار بشوی دیگر طرف بهت گوش نمی‌دهد و نمی‌توانی ارتباط را خوب برقرار بکنی ارتباط بدنی را یعنی زبان بدنت درست نباشد، انتخاب واژگانت مناسب نباشد طرف دیگر حوصله ندارد وقت بگذارد راهش را می‌گیرد می‌رود این کجا اتفاق می‌افتد، این توی جامعه اتفاق می‌افتد حالا شما می‌خواهی بروی خرید بکنی شرایط فرق می‌کند این فروشنده هر کاری می‌کند که به شما بفهماند داستان از چه قرار است چرا چون می‌خواهد بفروشد؛ چون منافعش به شما گره‌خورده است؛ اما آن شخصی که توی مثلاً محیط دانشگاه در نظر بگیرید.

آن ممکن است هیچ‌وقت منافعی توی بعد اول و نگاه اول نداشته باشد که به شما گره بزند؛ بنابراین نگاه می‌کند شما نمی‌توانی پیام را منتقل بکنی ارتباط بگیری دیگر وقت ندارد، حوصله ندارد، کار دارد گرفتار است راهش را می‌گیرد می‌رود؛ بنابراین اینجا یک خورده این چالش وجود دارد چیکار بکنیم چالش حل بشود سریع‌تر بافرهنگ و لهجه سریع‌تر آشنا بشویم خب راه‌ها بسیار حالا راه‌ها اولین راه خودمان را در معرض قرار بدهیم به رادیو داخلی گوش بدهیم.

کاظمی: آقای دکتر چون من یک قولی از شما گرفتم برای آموزش اختصاصی زبان انگلیسی می‌دانم خیلی به این موضوع علاقه‌مند هستید این موضوع را بگذارید توی آن لایو خب چون من می‌خواهم از محیط دانشگاه بیرون نیایید دو موضوع را به من بدهید من دانه، دانه می‌پرسم شما یک کم جواب‌ها را کوتاه‌تر بدهید شما خیلی با جزئیات می‌گویید.

دکتر: عادت کردم دوست دارم که از جان کلام را قشنگ گفته باشم.

آیا محیطی بود توی دانشگاه در استرالیا برای کسی که بخواهد زبانش را تقویت کند؛ یعنی فضا و امکاناتی بود کسی بخواهد؟

دکتر: بله دانشگاه‌هایی که تاپ هستند همه‌شان در کنارشان یک کالجی دارند علاوه بر کالج یک انجمنی دارند که کار ایندکشن انجام می‌دهند ایندکشن چیست؟ این انجمن برای دانشجو‌های جدیدالورود طراحی شده است؛ یعنی این‌طوری نیست بگذارید مقایسه کنم شرایط ایران شما وارد دانشگاه می‌شوید و دیگر می‌گویند برو آنجا ثبت‌نام کن و خودت دیگر باید احیا کنی؛ مثلاً هر چیزی را خیر آنجا یک توری ترتیب داده می‌شود یک جلسه‌ای گذاشته می‌شود جای‌گذاری ساختمان‌ها را می‌گویند، افراد را می‌گویند.

به شما یک بروشوری می‌دهند و شما وارد یک انجمنی می‌شوید تو آن انجمن عضو می‌شوید که مثلاً فرض کنید من دانشجو سال بالاتر با کسی که فِرِش و تازه‌وارد دانشگاه شده است ارتباط می‌گیرند و آن راه و چا‌ه را بهش البته چاه که وجود ندارد راه‌ها را بهش نشان می‌دهند سریع‌تر به مقصد برسد؛ بنابراین یک انجمن این تیپی هم وجود دارد که خیلی کمک می‌کند به سریع‌تر آشنا شدن یک بخش هستش توی هر محیطی چه محیط دور باشد، چه خوابگاه باشد چه محیط دانشگاه بلافاصله این‌ها یک سیکلی را تشکیل می‌دهند یک گروهی را یک مجموعه‌ای را تشکیل می‌دهند از دوستان سریع‌تر باربیکیو مثلاً آنجا همه فرض کنید سوسیس طبخ می‌کنند به‌اتفاق دور هم میل می‌کنند خودشان هم می‌پزند گاهی این‌طور که سریع‌تر شما بخورید آشنا بشوید و از تجربیات هم استفاده بکنید.

کاظمی: ایرانی‌ها چه، ایرانی‌ها آنجا جمع بودند تو دانشگاه شما در استرالیا؟

دکتر: اگر منظورتان یک جمع اختصاصی که آمده باشند و جمع ایرانی‌ها را تشکیل داده باشند خیر اما تو جمع‌هایی که دانشگاه ترتیب داده بود ما ایرانی‌هایی داشتیم البته خب ارتباط گرفتن با ایرانی‌ها یک خورده نخیر که ارتباط گرفتن ایرانی‌ها با هم دیگر سخت ارتباط می‌گرفتند شاید؛ مثلاً آن حالت محافظه‌کار بودن را چون ما به همچنان با خودمان داشتیم خیلی به دایره دوستانمان راه نمی‌دادیم حالا نه که من هم مستثنی باشم من هم حالا این شخصیت را می‌شود گفت تا یک حدودی داشتم خیر ما چیزی به نام انجمن ایرانی‌ها نداشتیم.

کاظمی: ترم‌ها چطوری بود شما چطوری درس می‌خواندید فقط واحد پاس می‌کردید، پروژه برمی‌داشتید ترمیک بود؟

دکتر: ببینید یک نکته من اینجا بگویم نکته جذابی روش درس‌خواندن در دانشگاه‌های مخصوصاً دانشگاه‌های استرالیا سه روش داشت یک روش کورس مد دارد روش کورس مد جریانی از روش تئوری و عملی است یک چیزی شبیه ما خودمان تو دانشگاه خودمان تا حدودی می‌بینیم اینجا می‌بینیم همه بار روی دوش دانشجو آنجا خیر یک‌خرده شرایط بیشتر حفظی هست این کورس مد روش دیگر روش کورس  بای ریسرچ هست که شما می‌روید وارد فضای پروژه تحقیقاتی می‌شوید و آن کار تحقیقاتی را انجام می‌دهید و این مدل هم هستش در کشور ما و روش دیگری که تو کشور ما نیست آنرس کی اتفاق می‌افتد آنسر مثلاً برای منی که فوق‌لیسانس بودم می‌خواندم آنجا و می‌خواستم بعد ادامه تحصیل بدهم امکان‌پذیر نبود.

برای کسی بود که میاید و مقطع لیسانس را می‌خواند در مقطع لیسانس خیلی سخت‌کوش، خیلی بااستعداد و بعد آن برایش یک آفری داده می‌شود دانشگاه یک آفری به او می‌دهد که علاوه بر مجموعه مواردی مثل بورسیه و هزینه‌های تحصیلی و این‌ها بیاید آنرس بخواند بیاید فوق‌لیسانس را اسکیپ کند و نخواند و مستقیماً وارد مقطع phd بشود چرا چون آن‌قدر این آدم پر‌تلاشی است که نباید مثلاً برای گرفتن یک سری دانش‌پایه در آن مقطع وقتش هدر برود بیاید سریع‌تر کار ریسرچ انجام بدهد کار تولید علم انجام بدهد  و دانشگاه بیاید آنرس این‌طوری بهش پیشنهاد بدهد من حالت کورس مد درس می‌خواندم یعنی بخشی از درس‌ها حالت تئوری داشت؛ چون تو بخشی از تئوری هم مبانی و اصول به ما گفته می‌شد بقیه کار دیگر برعهده خودمان بود دیگر مثلاً پروژه تعریف می‌شد خودت باید بروی تحقیق بکنی بنویسی کیس استادی انجام بدهی،

عرض شود ریپورت تهیه بکنی، و تحقیقات انجام بدهی و مقالات مختلف را جا‌های مختلف بخوانی و گردآوری بکنی با استادت هی ببری بگویی این خوب است می‌گوید بله حالا درست است من تو مسیر هستم هی بیای فیدبک‌ها را بگیری تا این که درست بشوی بیای تو مسیری که مدنظر هست می‌آیی کار استاد این است که به تو بگوید درست است یا درست نیست اگر درست نیست چطوری باشد بهتر می‌شود کار استاد در اینجا این است دیگر این که شما رفته باشید به فرض کل روزت را تو کتابخانه سرکرده باشی یا تو آزمایشگاه یا جایی دیگر این‌ها دیگر همه‌اش برنامه‌ریزی خود دانشجو هستش وظیفه و کار روی خود دانشجو و من به‌صورت فول تایم واقعاً درس خواندم واقعاً سخت درس می‌خواندم.

یکی از قوی‌ترین اعضای کتابخانه بودم که همواره آن‌قدر می‌رفتم کتابخانه دوست‌هایم هم برای من کتاب‌هایی که پیدا نمی‌شد گاه، گاه برایم سفارش می‌گرفتند که می‌آمد آن کتابخانه که باز شعبه‌های دیگر دانشگاه‌های دیگر سفارش می‌گرفتند و آن می‌آمد خیلی راهنماهای کتابخانه آنجا به من کمک می‌کردند که مثلاً یک کِیس استوری برایشان تهیه می‌کردم بهشان می‌دادم یک ریپورتی تهیه می‌کردم بهشان می‌دادم می‌خواند و فیدبکش را می‌گرفتم به‌هرحال اگر تو انتخاب واژه‌ها بد رفتم واقعاً فیدبکش را داشته باشم و این شرایط من بود بسیار سخت روزی‌ده ساعت دوازده،  حتی من این را هم بگویم جالب است من آنجا کیس استادی می‌نوشتم می‌فرستادم ایران اینجا پیگیری با اساتید و این‌ها انجام می‌شد تصحیح انجام می‌شد باز دومرتبه برای من می‌فرستادند که من مطمئن بشوم از لحاظ زبانی و از لحاظ انتخاب واژه‌ها جملات خوشگل این‌ها مشکلی نداشته باشد کار الان قابل‌ارائه باشد به استادی که اینجا دارم البته از لحاظ علمی نمی‌توانستند به من کمک کنند بیشتر از لحاظ زبانی به من کمک می‌کردند که مثلاً.

کاظمی: محیط کلاس‌ها و امکانات دانشگاهتان در استرالیا هم بفرمایید حالا بگویید من سؤالم تو ذهنم هست؟

دکتر: محیط کلاس‌ها شبیه به محیط کلاس‌های ایران فرقی نداشت غالباً این بود که حالت یک سن مانند داشته باشد و از بالا صندلی‌ها بیایند آرام به‌صورت پلکانی بیاید پایین و استادکار تدریسش را انجام بدهد البته شکل و فرمش این‌طور بود من کار‌های مختلفی می‌کردم برای گرفتن مطالب آن موقع موبایل‌های نوکیا آن موقع خیلی بورس نوکیا بود و اصلاً از سامسونگ خبری نبود من بسیار عکس می‌گرفتم اسلاید به اسلاید حرکت به حرکت ضبط می‌کردم با رکوردر گوشی ضبط می‌کردم صحبت‌ها و با آن عکس‌ها کنار هم دیگر می‌گذاشتم و آن‌طوری روش می‌دیدم کلاس‌ها .

آن‌چنان تفاوتی از لحاظ فیزیکی و سخت‌افزار با کلاس‌های ما تو ایران نداشت و ندارد آن چیزی که متفاوت است و روش کار را متفاوت می‌کند برخورد اساتید است و روش تدریسشان ببینید آنجا استاد کارش میدان دادن است استاد کارش این است که به شما میدان بدهد؛ یعنی اگر قرار است شما را در یک محیط محافظت شده توی چاه بیندازد بعد شما می‌فهمید آهان اینجا چاه است؛ ولی محیط محافظت شده است؛ یعنی مثل حالت تجربه نداری که درس‌های سخت داری بگیری و بعد به مشقت بیافتی خیر آن اتفاق نمی‌افتد خیلی توی چارچوب مشخص و دارک شده‌ای حفاظت شده‌ای شما را پیش می‌برد هدایت می‌کند بعد به شما نقطه می‌دهد خیر این این‌طوری باشد بهتر است این‌طوری باشد بهتر نیست فلان کتاب را برو بخوان برای که این کار را بهتر کنی فلان کتاب را برو بخوان یا مثلاً لیست مقالات می‌دهد این مقالات را برو بخوان.

شما را کاملاً آزاد می‌گذارد همه چیز بستگی به خودت دارد و تلاشی که می‌کنی. می‌گوید من اگر به شما مثلاً این ریپورت را دادم دِدلاین آن زمان تحویل شما کی است؛ مثلاً فرض بفرمایید یک ماه دیگر تو این تاریخ مشخص تا این ساعت باید تا این ساعت شما این را آماده کنید تحویل بدهید این یک مبحث، مطلب دیگر ما در دانشگاه خودمان یک سیستم نرم‌افزاری داشتیم اسمش بود تِرن است این یعنی بگذار داخلش حالا یعنی چه دقیقاً شما وقتی مقاله‌ای را می‌نوشتید و فایل وردش را تهیه می‌کردید می‌گذاشتید داخل این نرم‌افزار این مقاله شما را با دیتا‌بیس اینترنت چک می‌کرد اگر درصد شباهت مقاله شما بیشتر از بیست درصد بود؛

یعنی میزان به‌اصطلاح دزدی ادبی میزان مطالبی که شما کپی، پیست کردید و جملات، جملات خودت نیستند بالا می‌بود و استاد مقاله را نخوانده رد می‌کرد حالا اگر این یک فیریکوئنت بود؛ یعنی به طور هی اتفاق می‌افتاد یک جلسه، یک کلاسی برایت می‌گذاشتند می‌گفت خیل خب برو پیش فلان کتابدار و آن آموزش‌ها را ببین که چطور باید رفرنس بکنی که مثلاً بگویی این مقاله را از فلان جا نوشتم و چطور باید متن و جملات خودت را بنویسی این‌ها را باید بهت می‌گفتند که چه‌کار باید بکنی و اگر که این کار تکرار می‌شد اخراج بله شما حتماً یک‌طوری هست که هی داری دزدی ادبی می‌کنی و موارد کپی پیست می‌کنی از کسای دیگر که مطلب به‌اصطلاح آن حالت اصالت ندارد و این مورد دیگری بود که شما توی بحث نوشتن می‌بایست بهش هرچه که می‌نوشتی از مقاله را رو سیستم هر طرحی که می‌نوشتی باید اینجا بررسی می‌شد.

این‌طور که درس می‌خوانیدم تو ایران عملاً فقط جزوه می‌دهند و می‌خوانی من حالا تا فوق‌لیسانسش را حالا تجربه دارم بقیه را تجربه ندارم عملاً هیچ کار علمی انجام نمی‌دهیم فقط یک سری جزوه و یک کتابی که شاید سی، چهل سال دارد هی استاد دارد می‌آورد و دارند تکرار می‌کنند؟

دکتر: آنجا فقط به شما موضوع می‌دادند موضوع این است و یک سری هدف مشخص می‌شد یک سری هدف تعریف می‌شد آیا فلان مطلب درست است، آیا این روش کار می‌کند، یا روش‌های بهبودش چیست یک فرضیه کار برایش مشخص می‌شود و اهدافی برایش مشخص می‌شود دیگر شما بودی و کار‌های ریسرچی که باید می‌رفتی انجام می‌دادی توی بحث‌های دانشگاه‌های مختلف تو ژورنال‌های مختلف و تو کتاب‌های مختلف و در واقع چیزی را تهیه می‌کردی و باز با استاد چک می‌کردی و در مسیر هستی یا نیستی.

کاظمی: آزمون هم داشتید تو پایان هر ترم برای تئوری‌ها آزمون می‌گرفتند؟

دکتر: بله یک مواردی را من یک پرفسور داشتم که جزئ پروفسور‌های برجسته دنیا هست آقای مایکل فِلکِکس ایشان بسیار سخت‌گیر بود و اصلاً عجیب، غریب نمره می‌داد؛ مثلاً اینجا بیست و پنج صدم ایشان یازده صدم هم توی برنامه‌اش داشت که به دانشجو‌ها یازده صدم هم این‌جوری نمره می‌داد ده صدم حالا ما دیگر نمی‌فهمیدیم روش نمره‌گذاری‌شان چه است این را داشتیم که از لحاظ تئوری آزمون کتبی از ما می‌گرفت.

کاظمی: خب یک بحث خیلی ذهن افرادی که علاقه‌مند این موضوع باشند مشغول داشته باشند بحث هزینه‌ها هست آقای دکتر خوابگاه توی لایو قبلی خوابگاه را خیلی با جزئیات گفتید حالا یک خلاصه‌ای از شهریه‌های دانشگاه، خوابگاه خوردوخوراک و هزینه‌های عمومی به ما بدهید حداقل چقدر یک دانشجو توی ماه هزینه دارد و بورسیه؟

دکتر: عرضم به حضور شما که بورسیه دو حالت دارد یا شما بورسیه از داخل کشور گرفتید و اینجا آن فرنچ را گرفتید و می‌روید و به‌اصطلاح هزینه‌هایتان را پرداخت می‌کنند یک وقتی خیر هزینه را آنجا به شما می‌دهند هزینه که دانشگاه بخواهد بدهد کاملاً تعریف شده است؛ یعنی شما یک خدمتی یک علمی را، یک ارزشی را ایجاد می‌کنید در قبال آن ارزشی که ایجاد می‌کنید آن دانشگاه به شما این موارد را می‌دهد؛ یعنی کار بورسیه را می‌دهد و عملاً شما کارمند دانشگاه هستید، یک‌وقت‌هایی کارگر دانشگاهید کارگر آن استادید باید کار کنید باید جان بکنی تلاش کنی نتیجه بیاوری ارزش‌آفرینی کنی و آن بورسیه را بگیری و حالا روش‌های مختلف یک وقتی دیگر سوفانتی می‌دهند که دیگر زندگی، تحصیل و همه را دارد.

یک وقتی هم خیر مثلاً یک خودش بخشی از هزینه‌ها را مثلاً تحصیل را می‌دهند زندگی با خود شما است هر طوری که شما بهتر خودتان را فروخته باشید و عقبه بهتری داشته باشید از لحاظ مقالات، بار علمی این‌ها خب موفقیتتان برای گرفتن فانت بیشتر هست این در مورد موضوع فانت که فرمودید درباره شهریه دانشگاه یک آن‌چنان به‌اصطلاح تفاوتی ندارد نسبت دانشگاه‌هایی که من مثال سیدنی را مثال می‌زنم ما مثلاً دانشگاه داریم خود همان شهر هستش دانشگاه عرضم به حضور شما که حالا در خود کشور استرالیا دانشگاه کوئینزلند را داریم دانشگاه مولژ را داریم دانشگاه‌های مختلفی دارند آن‌چنان دانشگاه‌ها سرتاسر استرالیا که نگاه می‌کنی به ایالت‌های مختلف که نگاه می‌کنی این‌ها تفاوت شهریه آن‌چنانی ندارند.

این تفاوت‌هایی جزئی هم که وجود دارد بابت آن اساتید و رنک علمی و موارد این تیپی هست که شاید وجود داشته باشد؛ ولی به طور عمومی یک چیزی حدود ده، دوازده هزار دلار هر کورسی ممکن است که هزینه بردارد شاید مثلاً بگویم هرسال این‌طوری فرض کنید هر سالی هزینه شما باشد حالا فرض کنید باز بستگی دارد به خیلی از عوامل بستگی دارد درسی عملیاتی، عملیاتی نیست ببینید؛ مثلاً فرض کنید یک ترم می‌شود دوازده هزار دلار یک ترم دیگر هم دوازده هزار دلار یک کورس یک‌ساله است می‌شود بیست و چهار دلار یک وقتی این‌طوری یک وقتی می‌بینی که به‌خاطر این کار‌های عملیاتی که دارد بیست و چهارهزار دلار می‌شود سی هزار دلار بیشتر به‌خاطر این که مثلاً فرض کنید آزمایش داشته باشید و یک سری موادی را مصرف می‌کنید و آنها هزینه‌اش را حساب می‌کنند هرچه عملیاتی‌تر باشد خب از آن طرف دیگر هزینه‌ها بیشتر است هزینه زندگی که همچنان فکر می‌کنم این جریان همچنان در استرالیا به همین روش است.

به طور اگر کسی نخواهد اگر اهل تفریحات و لاکچری زندگی‌کردن و مدل‌های خوش گذراندن و این‌ها هست به نظرم آقا نرو درس بخوان چرا می‌روی درس بخوانی؛ ولی اگر موضوع درس خواند مطرح است که باید اصول زندگی دانشجویی را رعایت کنی ماهی هزار تا هزار و دویست دلار هزینه داری از تمام هزینه‌هایی که می‌دهی هزینه اجاره‌ای که می‌دهی، هزینه رفت‌وآمد، هزینه خوردوخوراک، هزینه‌های که برای شستشو لباست و این‌ها می‌گذاری این موارد هزینه‌هایت هست خب اگر این برای یک نفر هست که حالت مجردی بشود اگر فرد متعهد باشد این هزینه‌ها دو تا دو و نیم برابر مثلاً هزار و دویست دلار سه هزار دلار آن موقع می‌شود خب به‌هرحال شما وقتی متعهد هستید.

خب نمی‌توانید شما مثلاً می‌روید دانشگاه خب نمی‌توانید همسرتان را داخل اسیر که نگرفتید همسرتان همیشه توی خانه بماند به‌هرحال یک سری تفریحاتی یک سری‌کارهایی را انجام می‌دهد پارکی یک جایی به‌هرحال یک هزینه‌های این‌طوری وجود دارد طبیعتاً هزینه دوبرابر نمی‌شود، دوبرابر و نیم می‌شود هزینه بیشتری را خواهید داشت و در مورد بیمه بخواهم خدمتتان عرض کنم بیمه یک مبلغی است که من یادم است که مبلغ ششصد دلاری برای سال بیمه دادم اگر آن فرق کرده یا فرق نکرده شرایطش نمی‌دانم ممکن است که فرق کرده باشد باتوجه‌به به اطلاعاتی که دارم ممکن است شرایط بیماری به وجود بیاید آن بیمه‌ها هم هزینه‌اش را ببرند بالاتر چون افراد بیشتری مریض می‌شوند کرونا نمونه‌اش و هزینه‌های بیمه‌ای بالاتر می‌رود این هم در مورد هزینه‌ها که فرمودید اگر احیاناً بخشی را جواب ندادم بفرمایید که خدمتتان عرض کنم.

کاظمی: یک بحثی دیگر یک سؤال دیگر حالا نسبتاً سؤال‌های آخرمان می‌شود بحث فوق‌لیسانس را که تمام کردید باز رفتید سراغ دکترا دیگر تو همان دانشگاه خب حالا یک توضیحی بدهید حالا در حد چهار، پنج دقیقه‌ای؟

دکتر: بله ببینید؛ چون من از ابتدا دیدگاه ادامه تحصیل را داشتم برنامه پروژه‌ام را طوری گذاشته بودم که قابل دنبال‌کردن باشد و قابل علمی یعنی یک مطلبی باشد که بسته نمی‌شود پروژه من روی موضوع مقاومت آنتی‌بیوتیکی بود توی رشته بیوتکنولوژی که می‌خواندم و استفاده از  باکتری‌های مفید هستند که برای جلوگیری از بیمار شدن و بالابردن مقاومت بدن و جلوگیری از مقاومت آنتی‌بیوتیکی یا دارو روی این جریان کار می‌کردیم که همین قضیه هم یک جریانی بود پروژه‌ای بود که باز بود خیلی جا برای کارکردن داشت؛ بنابراین این جریان به همان ترتیب ادامه پیدا کرد و به‌واسطه همان آمدم و وارد بحث ادامه تحصیل خودم شدم.

کاظمی: تجربیاتتان را از زندگی توی استرالیا خلاصه مزایا و معایب مثلاً چهار، پنج مورد خاص که مثلاً مزایای زندگی تو استرالیا بود برای معایب زندگی تو استرالیا چه بود واقعاً؟

دکتر: بله استرالیا چون یک کشور چندفرهنگی است. بسیار پذیرش دارد بسیار میزان تحمل‌پذیری برای فرهنگ‌های مختلف بالا است ببینید در محیط دانشگاه ما یک نمازخانه داشتیم، یک مسجد داشتیم و اگر کسی می‌خواست نمازخانه در اختیارش بود برای این که کسی که مسیحی بود کلیسا وجود داشت، برای آن کسی هم که اهل معبد رفتن بود معبد وجود داشت مطلبی که بسیار برای من جذاب بود بسیار برای من جذاب بود جمعه‌ها کسی با کار نداشت؛ یعنی شما اگر غیبت می‌کردید کسی این غیبت را لحاظ نمی‌کرد چرا چون می‌گفتند خیل خب مسلمان‌ها باید بروند یک سری مناسک نمازجمعه دارند می‌روند آنجا و برنامه برای خودشان دارند و بنابراین روز جمعه خب برای برنامه‌ریزی مسلمان‌ها حل کرده بودند.

و یک مسجد بامزه هم توی محله آبرن ما داریم جزئ مساجد خیلی معروف هست در استرالیا خب کسی می‌خواست برود و عبادت کند دستش باز بود بسیار تحول‌پذیری‌شان بالا است بسیار می‌خواهند که شما بروید و کار بکنید نژادپرستی در استرالیا به‌شدت مورد تنبیه قرار می‌گیرد به‌شدت محکوم است و بنابراین موضوعی است که بسیار زندگی‌کردن راحت می‌کند شما به‌هیچ‌عنوان به رنگ، به دین، به قواعد مختلف این‌طوری حق ندارید کار داشته باشید، حق ندارید ایراد بگیرید انتقاد کنید به‌خاطر این که این‌ها موارد خصوصی هر نفر و باید مورد احترام قرار بگیرد بسیار استرالیا بسیار راست‌گو هستند و بسیار سمی هستند مطلب بسیار جالبی که ما هر جا تو خیابان قدم می‌زنیم محال ممکن است دو نفر از کنار هم رد بشوند و ما ایرانی‌ها این عادت را نداریم؛

اما این در استرالیا جاافتاده کسی که می‌آید به شما نزدیک می‌شود چشمش تو چشم شما افتاد لبخند می‌زند جوری هم لبخند می‌زند قرار گذاشته است اصلاً با خودش طوری هم لبخند می‌زند که شما را هم به لبخند وادار کند و این جزو شخصیتشان است مطلب دیگر بگویم شما تو استرالیا نمی‌توانید. هرجایی سیگار بکشید برای سیگارکشیدن محل مخصوص وجود دارد و باید حتماً توی این فاصله مثلاً صد متر باشی که سیگار بکشی بعد از آن فاصله صد متر که رد شدی سیگار کسی دستت ببیند جریمه می‌شوی این نکته بسیار مهمی کسی حق ندارد به بچه‌ها به سنین  پایین اصلاً سیگار بفروشد حق ندارد سیستم کاملاً کارش بسیار مشخص است تو فروشگاه‌هایی که مواد نوشیدنی الکلی می‌فروشند آنها زیر یک سنی اصلاً راهشان نمی‌دهند که وارد آن فروشگاه بشوند همه این‌ها را از لحاظ تربیتی دیدند و کسی اجازه ندارد غیر از سن قانونی وارد آن فروشگاه بشود حالا چه برسد که مثلاً بخواهد مثلاً فرض کنید که مواد الکلی بخرد و از لحاظ امنیت سیدنی جزئ ایمن‌ترین کشور‌های دنیا توی بخش‌های اول دنیا هست از لحاظ جرم و جنایت درش شما پلیس در آنجا نمی‌بینید و خودش نشان‌دهنده این است که امنیت بالا است.

برای ما ایرانی‌ها اگر بخواهم نکته منفی بگویم مواردی که بسیار شخصی است دیگر از نگاه من شاید بومی استرالیا باشد همین که شما خیلی رفت‌وآمد بکنید خب آن سخت دیگر سخت به معنی دور دیگر و کلی باید تو راه و پرواز و این‌ها باشی یک نکته دیگر هم شاید در زندگی اثر داشته باشد خود سیدنی و خود کشور استرالیا در جایی واقع شده که به‌اصطلاح به ما این نکته را خیلی تذکر می‌دادند که به‌اصطلاح از طرف تابش نور خورشید طوری است که از میزان رِیت اشعه خوبی در آنجا بالا است خیلی سفارش می‌کردند که حتماً ضدآفتاب استفاده بکنید حتماً عینک یو وی استفاده بکنید این‌ها مواردی هست که خیلی سفارش می‌شد استرالیایی‌ها این را هم تو لایو بعدی هم گفته بودم ناهار نمی‌خورند و ناهار میوه‌شان به جاش شام را زود می‌خورند به نظرم این یک خودش باعث می‌شود که آدم بداند یک لایو استایل سالمی دارند و البته که ما بگویم که ما چاق‌هایی در استرالیا دیدم که در ایران نمی‌بینیم.

البته این نکته فراموش نشود این از لحاظ تفاوت عرض کردم از لحاظ یک خط بهش می‌گویند اُبیسیت این اُبیسیتی یک بیماری هم اساساً محسوب می‌شود یک ربطی به لایف‌استایل ندارد قطعاً ولی موارد این‌طوری را هم داشتیم در کنارش این را عرض کردم لایف‌استایل سالمی داشتند به این معنی نیست که آقا شما آنجا چاق اصلاً نمی‌بینید این معنایش این نمی‌شود البته توی عمومی و استرالیایی‌ها بسیار خانواده شلوغ و پر‌جمعیتی دارند و استرالیایی‌ها بسیار قوانین حمایتی برای خانم‌ها دارند و خصوصاً اگر خانم مادر باشد دیگر یک دولت استرالیا مثل کوه پشتش است و حمایتش می‌کند از بچه‌اش مراقبت می‌کند خانواده‌ها هم بسیار پرجمعیت هستند چرا که امتیاز داده می‌شود امتیاز داده می‌شود نسبت به بچه در استرالیا و نگرششان این است که جمعیت را جوان نگهدارند به‌طورکلی نکات مثبت و منفی و بعضی‌هایی که استرالیا به ذهنم می‌رسد درهرصورت.

کاظمی: چه شد بعد از پانزده سال درس و تحصیل توی استرالیا به ایران برگشتید الان به چه کاری مشغول هستید؟

دکتر: بله من البته از استرالیا برگشتم؛ چون که می‌خواستم برای ادامه تحصیل انگلستان بروم این یک بحث داستان و پذیرش هم گرفته بود که مثلاً phd را آنجا بخوانم دیگر همین را داشتم اصلاً تو کیفم یک phd خواندن در که کلاً در انگلستان یک اتفاق سفارت افتاد و موضوع انگلستان را کلاً منتفی شد بحثش و بنابراین بحث که اصلاً نرفتم از استرالیا با وجود این که دوست داشتم ادامه تحصیل اروپا باشم و نشد این بود که دیگر فضای استرالیا راضی‌ام  نمی‌کرد و به‌طورکلی استرالیا که با وجود تمام امکانات برگشتم خب.

خاطر زندگی شخصی خودم بود و به‌خاطر همسر و پسرم بود که پسرم داشت به دنیا می‌آمد و شرایط این‌طوری داشت بعد هم که دیگر شرایط به‌اصطلاح پدر شدم و مسئولیت‌های پدر یعنی یک‌طوری شد که از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم تو ایران بمانم البته که این را فراموش نشود چه تو مقطع فوق‌لیسانس وقتی می‌خواستم استرالیا را ترک کنم و به بعدش اساتید من خیلی اصرار می‌کردند که خانواده‌ات را بیاور و اینجا باشید و این‌ها که خب حالا شرایطی بود که نشد همه‌مان برویم آنجا ساکن بشویم از این‌طرف دیگر بگویم، نگویم زور خانممان زیاد بود و زیادتر و من هم عاشق و تسلیم و دیگر تصمیم گرفتم ایران زندگی بکنم و ادامه بدهم.

کاظمی: خب الان به چه کاری مشغول هستید؟

دکتر: در حال حاضر را خدمت شما بخواهم بگویم یک خورده نیاز به مقدمه‌ای دارد به‌طورکلی من تو آموزشم تو بخش کلی کار ما یک هُلدینگ آموزشی داریم حالا آموزش توی حوزه زبان انگلیسی و کار‌های آیلتس یک بخش است ما تافل آموزش نمی‌دهیم به طور تخصصی زبان مکالمه زبان انگلیسی و آیلتس را کار می‌کنیم توکار فضای آموزشی هستیم آن که بحث زبان تو همه سنین تو بخش‌های مختلف همکاران من البته دارند و خارج از بحث زبان انگلیسی یک بخش یک هُلدینگ آموزش تجارت بین‌الملل را پوشش می‌دهد.

آموزش تجارت بین‌الملل و دادن خدمات میدانی و خدمات کاربردی توی آن حوزه است به تجار، مدیران و صاحبان کسب‌وکار به‌طورکلی موضوع زبانمان سایت مخصوص به خودش را دارد. تو حوزه زبان انگلیسی هم مؤسسه زبان فرزاد هست که فعالیت می‌کند تو بخش آنلاین هم ENGLISHFORUNI.COM  را برای آموزش‌های آنلاینمان خودمان  داریم که توی بحث‌های مختلف آموزشی هستش و بحث تولیدی‌مان که البته جزئ هُلدینگ‌های از مواردی هست که تازه به این هُلدینگ اضافه شده عمر اگر به طور تخصصی یک چیزی حدود یک سال دارد از خود سایت حدود شش ماه دارد می‌گذرد؛ اما از دوره‌هایی که با طراحی و این‌ها بخواهیم در نظر بگیریم می‌شود یک سال تمرکز این بر روی حوزه تجارت بین‌الملل و بحث‌های صادرات و آموزش‌های مربوط به تجارت هست تجارت بین‌الملل به طور خاص مارکتینگ بین‌الملل تو بخواهی در کشور‌های خارج از ایران در واقع فعالیت بکنی.

کاظمی: خب حالا قولش هم از شما گرفتم برای بحث لایو که چطوری انگلیسی یاد بگیریم چون می‌دانم شما این کار را خیلی به طور تخصصی و با عشق انجام می‌دهید؟ حتی دوره‌هایتان هم دیدم خیلی جالب بود توی سایت تضمین می‌کنید آموزش‌ها را آن دوره کاملتان را تضمین می‌کنید و ضمانت بازگشت پول هم دارید.

دکتر: ما ضمانت بازگشت وجه بدون قیدوشرط داریم بدون سؤال داریم؛ یعنی شما می‌آیید یک ترم را ده جلسه فرض کنید دوره میکرو جز دوره‌های خاصی هست که به‌خاطر سیستم آموزشی ارزان هم البته نیست و بااین‌وجود دوستی میاید یک ترم ده جلسه‌ای را شرکت می‌کند ناراضی بود از دانشجو نمی‌پرسیم که فقط اعلام می‌کند که ناراضی است صددرصد وجه را بهش برگشت می‌دهیم آن جزواتی که هم گفتیم و آن آموزشی هم که دادیم موارد مختلفی هم که بهش کمک کردیم هم در قبالش ادعایی نداریم صددرصد وجه را بدون پرسیدن کوچک‌ترین سؤال جزئ ارزش‌هایمان هست که کسی که آمده و نتوانسته آن‌طور که باید ارزش برایش ایجاد کنیم صددرصد وجه را بهش برگشت می‌دهیم.

کاظمی: خب تو لایو بعدی در مورد این که چگونه باید زبان انگلیسی یاد بگیریم و چرا ما تو ایران زبان انگلیسی را خوب یاد نمی‌گیریم رو این بحث‌ها خیلی با جزئیات بحث خواهیم کرد خیلی لطف کردید تجربیاتی را در اختیار من گذاشتید.

دکتر: زنده باشید شب خوبی داشته باشید. برای ارتباط با آقای دکتر فرساد و استفاده از دوره های تخصصی، فشرده و تضمینی آموزش زبان انگلیسی و آمادگی آزمون آیلتس آقای دکتر علی فرساد حتما توصیه می کنم. از سایت آقای دکتر بازدید بفرمائید. و برای اخذ مشاوره و تعیین سطح رایگان به آقای دکتر پیام بدهید. راه دسترسی به آقای دکتر از طریق سایت https://englishforuni.com/

تحصیل زبان در سیدنی

تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش دوم)

برای تماشا بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم و امشب باز در مورد بخش دوم تجربیات تحصیل زبان انگلیسی آقای دکتر علی فرساد می‌خواهیم با هم صحبت بکنیم . آقای دکتر را به لایومان اضافه بکنم تو بخش قبلی ما در مورد این که آقای دکتر چگونه از یک روستای کوچک توی خراسان جنوبی شروع نمودند به تحصیل دبیرستانشان کجا توی این راه تحصیل افتادند صحبت کردیم.

کاظمی: شبتان به خیر یک خلاصه سریع از بخش اول گفتم و به آنجا رسیدیم برای تحصیل شما تو استرالیا که وارد فرودگاه سیدنی شدید اگر نکته‌ای مانده از بخش قبل نکات را بفرمایید تا برویم توی بخش دوم ورود به خوابگاه تحصیل و دانشگاه و این‌ها؟

دکتر: متشکرم شب شما هم بخیر باشد در خدمتتان هستم بسیار خب در قسمت قبل برای تحصیل در خارج از کشور گفتیم که اولین نکته هدف هست که هدف مشخصی داشته باشیم و بر اساس هدف رشته تحصیلی‌مان را انتخاب بکنیم و با توجه به رشته تحصیلی کشور و دانشگاه را انتخاب می‌کنیم البته در انتخاب دانشگاه یک، دو نکته که خوب است دوستان بدانند ازش استفاده بکنند باید رنکینگ دانشگاه را در نظر بگیریم این که دانشگاه که می‌خواهیم در آن تحصیل کنیم از جزئ دانشگاه‌های ممتاز باشد از رنکینگ خوبی برخوردار بالایی برخوردار باشد دانشگاه عالی باشد.

خصوصاً اگر که هدف تحصیل دارید و می‌خواهید مجدد به داخل ایران برگردید و آنجا از شرایط ارزیابی استفاده بکنید ارزیابی مدارک تحصیلی‌تان استفاده بکنید حتماً می‌بایست کتاب ارزشیابی را از سایت دانش‌آموختگان حتماً دریافت بکنید و آنجا در واقع بررسی بکنید چه دانشگاه‌هایی در رتبه ممتاز قرار گرفتند، چه دانشگاه‌هایی در رتبه خوب قرار گرفتند و چه دانشگاه‌هایی رتبه متوسط دارند توجه داشته باشید این که مثلاً کسی که در دانشگاه متوسط و خوب تحصیل می‌کند اگر در مقطع phd یا دکترا درس‌خوانده باشد مدرکش نخواهد شد و مدرکش یک گِرِید پایین‌تر و یک لِوِل پایین‌تر ارزیابی می‌شود؛ مثلاً فوق‌لیسانس ارزیابی می‌شود؛

بنابراین این نکته‌ای هست که بسیار مهم است اسم سایت را هم بخواهم ببرم هست grad.saorg.ir عرض شود در سایت دانش‌آموختگان می‌رویم و در کتاب ارزشیابی آن دانشگاه هدفی را که انتخاب کردیم بر اساس کشور و سال طبقه‌بندی دارد که سال‌های مختلف این طبقه‌بندی فرق کرده و حتماً می‌بایست مطمئن بشویم از دانشگاهی که انتخاب کردیم خصوصاً اگر هدفمان برگشت به ایران باشد و ادامه همکاری با مثلاً مؤسسات و مؤسسات آموزشی دانشگاه‌های داخلی خب این نکاتی بود که در لایو پیش گفتیم دو تا نکته هم اضافه کردم خدمتتان و حالا می‌فرمایید در لایو امشب.

کاظمی: خب از تهران سوار هواپیما شدید به مقصد سیدنی استرالیا و از آنجا احساستان را بگویید؟

دکتر: آهان بله ببینید بگذارید قبل از این که موضوع هواپیما را بگویم چند تا نکته هم در مورد انتخاب پرواز بگوییم ببینید ما برای این که بخواهیم برویم آن طرف دنیا حالا استرالیا، یا آمریکا، یا کانادا می‌بایست که به این چند تا نکته دقت کنیم اولاً این که شما پرواز مستقیم از ایران ندارید؛ بنابراین با توجه به استاپی که خواهید داشت می‌توانید یک پرواز دومی را دارید در بین راه که باید تعویض کنیم به آن پرواز این خیلی مهم است که پرواز دوم را از کجا انتخاب می‌کنیم؛ مثلاً اشتباهی که خود بنده کردم من از طریق امارات می‌خواستم بروم به استرالیا در دفعه اول خب از ایران از تهران یک پرواز دو ساعته داشتم به دُبِی و از دُبِی یک پرواز هجده ساعته داشتم به سیدنی خب حساب بفرمایید.

هجده ساعت شما روی یک صندلی این‌طوری نشسته باشید و عملاً آن‌چنان نمی‌توانید خب تکان بخورید یا مثلاً حرکتی بکنید گرچه که داخل پرواز داخل پرواز طولانی به ما جوراب واریس می‌دهند حتماً باید جوراب‌های خودمان را تعویض بکنیم دربیاوریم و آن جوراب‌ها بپوشیم؛ چون یک خورده خاصیت کشی دارد به پا‌ها کمک می‌کند راحت‌تر است؛ اما همین پرواز را بعد که یاد گرفتم پرواز را از مالزی می‌رفتم؛ یعنی از اینجا می‌رفتم کوالالامپور از کوالالامپور یک استاپ هفت، هشت ساعت که باشد اِیرلاین به ما هتل می‌دهد داخل فرودگاه یک هتل را استفاده می‌کردم؛ مثلاً صبح می‌رسیدم کوالالامپور هفت شب، هشت شب پرواز داشتم این فاصله را استراحت خیلی خوب می‌توانی داخل فرودگاه کوالالامپور بکنی حتی من کوالالامپور را همین‌طوری گشتم؛ یعنی همین فاصله بین دو پرواز از فرصت استفاده می‌کردم می‌رفتم گشت یا مثلاً پرواز تایی را انتخاب می‌کنی به مقصد تایلند و از آنجا دوباره مسیر نصف می‌شود این‌طوری دیگر نیاز نیست هفده، هجده ساعت توی پرواز باشی تا این که به استرالیا برسی قطعاً برای کانادا و آمریکا هم هم‌چین روش‌هایی وجود دارد در انتخاب پرواز را باید دقت کنی و انتخاب مسیر نکته دیگری که خوبه بهش توجه کنیم.

آب و هوا استرالیا چگونه است؟

آب‌وهوا استرالیا چون در نیمه جنوبی قرار دارد و در حال حاضر که ما در ایران تابستان داریم آنجا زمستان است حالا توجه کنید که من اصلاً این موضوع را نمی‌دانستم و به من گفته نشده بود یک داخل خود پرواز خب اینجا زمستان بود و برف نشسته بود لباس گرم پوشیده بودم ژاکت پوشیده بودم و ضمن این که کت‌وشلوار هم پوشیده بودم باز برای احتیاط پالتوم هم دستم بود که همراه با آن کیف‌دستی‌ام داخل آن صندوق بالای سر هواپیما که وسایل را می‌گذاریم حالا وارد فرودگاه استرالیا شدم باد گرم شرجی می‌خورد. توی صورتم وای زمستان کو چرا اینجا این‌طوری بنابراین موضوع چک کردن آب‌وهوا و دما موضوعی است که حتماً باید موردتوجه قرار بدهیم روی لباسمان هم تأثیر می‌گذارد.

البته بستگی دارد استرالیا جای سرد هم دارد جای گرم هم دارد؛ اما در خصوص سیدنی بخواهم خدمتتان عرض بکنم سیدنی اصلاً برف ندارد و یک آب‌وهوایی را مثل کیش شما در نظر بگیرید شبیه کیش البته آن موقع گرما شرجی بودنش مثل کیش نیست سیدنی این‌جوری مثل کیش تعداد شرجی بودن ندارد؛ اما برای من هیچ‌وقت بیشتر از یک کتی تو زمستان نپوشیدم؛ یعنی مثلاً هوا آن‌قدر در سیدنی سرد نبود که بخواهی ژاکت بپوشی و مثلاً چند تا همه‌اش بپوشی درصورتی‌که ملبورن شرایط متفاوتی دارد؛ بنابراین جا به جای استرالیا را کسی بخواهد مسافرت بکند بسیار پهناور است سه برابر وسعت ایران است و می‌بایست آب‌وهوای همان منطقه را ما چک بکنیم.

بحث پوشش لباس برای دانشجو در استرالیا؟

نکته بعدی در مورد آن کد لباسی که ما انتخاب می‌کنیم برای پوشیدن است. ببینید من از ایران که می‌خواستم بروم به توصیه پدرم ایشان بسیار مسافرت خارجی رفته است و مدل لباس پوشیدن ما هم این‌طوری که من خدمت شما رسیدم به همین ترتیب است بیشتر توی موارد و جلسات این‌طوری ایشان بسیار توصیه کرد که حتماً کت‌وشلوار بپوشم لباس رسمی داشته باشیم و من با لباس رسمی آنجا که مثلاً فرودگاه دروغ چرا دبی را که رد کردم آنجا کراوات نزده بودم آنجا کراوات هم زدم و داشتم می‌رفتم که برسم به فرودگاه سیدنی وارد فرودگاه سیدنی که شدم؛

یعنی از پرواز که شروع کردم پیاده‌شدن کاملاً نگاه‌ها روی من بود؛ یعنی این‌ها را قشنگ احساس می‌کردم که چشم‌ها دنبال من است چرا چون من کت‌وشلوار پوشیده بودم لباس رسمی تابستان لباس رسمی کت‌وشلوار و کراوات لباس رسمی و تابستان حالا بقیه چه پوشیده بودند این را هم بگویم آنها تیشرت و شلوارک پوشیده بودند حالا خانم و آقا تیشرت و شلوارک نگاهشان این بود که این حتماً یک fbi مثلاً پلیس است لباس رسمی در یک شرایط غیررسمی بنابراین وقتی که ما یک شرایط این‌طوری را و موارد پروازی را داریم حتماً لباس راحت بپوشید فرقی هم نمی‌کند که شما کجا می‌خواهید مسافرت کنید می‌خواهید. امارات مسافرت کنید همین نزدیک خودمان یا مثلاً پرواز‌های دور مووضع لباس موضوع‌هایی است که به‌این‌ترتیب مهم است آب‌وهوا را هم‌خدمتتان عرض کردم.

نحوه انتقال پول به استرالیا چگونه بود؟

در مورد پول خدمتتان بگویم در مورد پول آن زمانی که بنده مسافرت می‌کردم سوییفت باز بود و ما مشکل تحریم‌ها را نداشتیم؛ بنابراین شما تو یک بازه بیست‌وچهارساعته می‌توانستید پول انتقال بدهید از هر صرافی و بانکی در ایران به هر بانکی در استرالیا در آن شرایط باز وقتی اول وارد آن کشور می‌شوی نیاز به پول نقد داری و نیاز داری به‌هرحال یک مبلغی همراه ببری؛ ولی موضوع همراه بردن پول یک تجربه خیلی عالی پدرم به من دادند این بود که ایشان گفتند این یک شلوارکی یک جیبی برایش درست کن و این شلوارک را زیر شلوار خودت بپوش و تو آن جیبی که هست این مبلغ پول را بگذار این خیلی واقعاً سِیف بود واقعاً من خیالم راحت بود حالا اتفاقی که برای من افتاد.

من پول را گذاشته بودم حدود ده، پانزده هزار دلار با خودم پول داشتم آن را گذاشته بودم توی جیب آن شلوارک و توی پرواز توی گِیت امنیت پرواز فرودگاه امام تهران آن افسر این قلمبه چیه اینجا است این چیه است بعد بهش گفتم که این پول است گفت ببینم پول گفتم ببخشید من باید کمربندم را باز کنم آن شلوارک این‌طوری بعد گفت خب این کنار بایست گِیت اول بود؛ یعنی گیت نیرو انتظامی بود می‌دانید ما داخل فرودگاه ایران دو تا گِیت داریم یکی مال نیروی انتظامی، یکی مال دوستان سپاه و توی آنجا من درآوردم و نشانش دادم گفت اُه چقدر پول با خودت داری چه خبر است گفتم که گفتم ببین من این را بهش نشان دادم گفتم دارم می‌روم استرالیا و پرواز به سیدنی به‌خاطر این دانشجو هستم.

گفت خیر این مقدار پول تو نمی‌توانی با خودت ببری حداکثر سه هزار یا اشتباه نکنم پنج هزار دلار نمی‌توانی این را با خودت ببری برو فلان جا آنجا نامه پر کن کاغذ پر کن من خدایا چیکار کنم پول را باید ببرم بروم آنجا کاغذ پر کنم یک خورده آنجا کنار و ایستادم غمناک بودم با خودم فکر می‌کردم که چیکار باید بکنم طرف نگاه کرد دید من نمی‌روم آنجا کنار و ایستادم نمی‌روم یک خورده حتماً دلش به حال من سوخت گفت پول‌ها را یک جا دیگر بگذار بیا برو من آنجا جای پول‌ها را عوض کردم چون می‌دانستم گِیت بعدی گِیت بعدی آن گِیت امنیت پرواز سپاه دیگر خب پول را شما بین لباست بگذاری و مثلاً توی کیفت بگذاری بابت پول که بابت کاغذ که کسی بهت گیر نمی‌دهد مبلغش چون آنجا بالابود مورد داشت حالا اتفاقی که افتاد رفتم گذاشتم داخل کیفم رفتم گِیت سپاه را رد کردم بعد دوباره پول‌ها را برداشتم گذاشتم داخل همان جیب امن همان گاو‌صندوق مخصوصی که پدر بهم داده بود این در مورد شرایط پول بود.

کاظمی: من هم تجربه مشابه دارم آقای دکتر سفر کوله‌پشتی رفتم هند را که داشتم می‌گشتم خب واقعاً خیلی به من توصیه کردند آن زمان پانزده، شانزده سال پیش بود من هم در سفر هند یک مایو زیر شلوارم پوشیده بودم پول‌ها را آنجا گذاشته بودم دو نفر بودیم دو بخش کرده بودیم که اگر هر کداممان هم و خیلی هم به ما توصیه می‌کردند تو قطار‌های هند از دست کسی چیزی نگیرید خب البته همه‌اش هم واقعیت ندارد دوست‌های خوبی هم تو قطار پیدا کردیم بفرمایید.

دکتر: این در مورد موضوع پول اما موضوع پول یک داستان دیگر هم دارد وقتی شما می‌خواهید از ایران به کشوری مثل مالزی سفر کنید یا کشوری مثل استرالیا و آمریکا این‌ها سفر کنید داخل پرواز نزدیک فرودگاه که شدید؛ یعنی دیگر اَپروچ کردید نزدیک که شدید یک کارت دیگر به شما داده می‌شود تحت فرم عوارض تو این فرم عوارض یکی از نکاتی که وجود دارد از شما می‌خواهد بنویسید که چه مقدار پول همراه دارید اگر اسلحه البته در مورد آمریکا خب شرایط فرق می‌کند شما اسلحه می‌توانید همراه داشته باشید اگر مجوز دارید می‌توانید همراه داشته باشید اگر اسلحه‌داری بنویس اگر شما چیزی داخل احیاناً توی فروشگاه داخل پرواز خریدید باید یادداشت بشود.

داخل آن فرم مثلاً هر وسیله‌ای ممکن است می‌تواند باشد ممکنه یکی بخواهد نوشیدنی مثلاً  سن ‌ایچ بخرد برای خودش بنابراین اینجا داخل فرم آن را  گزارش می‌کند که من این موارد را دارم این پول را دارم و یا این اسلحه سرد یا گرم را اینجا به‌اصطلاح ابراز می‌کند موردی که پیش آمد برای من البته من این مبلغ پول را حقیقت چون دفعه اول بود خودم را به خدای مهربان سپردم و ابراز نکردم؛ ولی خب  آنجا اگر من ابراز نمی‌کردم؛ یعنی مثلاً  آنها متوجه می‌شدند که دارم و ابراز نکرده بودم یک مقدار مشکل‌ساز می‌شود گرچه که خود کشور استرالیا کاری به شما ندارد که ابراز کنید فقط می‌خواهد آن جریانات پول‌شویی را مشخص کند یعنی می‌گویی من دانشجو هستم و این مبلغ پول را آوردم و می‌خواهم شهریه دانشگاه را پرداخت بکنم موارد حل است؛ ولی خب  من آنجا به‌شخصه ابراز نکردم خب کار بدی کردم دیگر می‌توانست مشکل‌ساز بشود.

یک داستان از عدم اظهار کالا همراه در مرز سنگاپور؟

کاظمی: برای من توی مرز سنگاپور مالزی همین اتفاق افتاد خیلی هم اذیت شدیم شاید ده ساعت معطل شدیم به‌خاطر دیکلر (اظهار) نکرده بودیم البته چون ایرانی بودیم ما را از صف جدا کردند؛ یعنی خیلی داستان شد انگشت‌نگاری و فلان ولی یک موضوع چیزی همراهمان بود یک بسته سیگار پلمب بود؛ چون تو سنگاپور خیلی حساس است به این دیگر یک پاکت حتی بود این دوست من که همراهش بود من را گفتند تو برو داخل کشور برو داخل سنگاپور من شش ساعت پایین آن پله‌ها نشسته بودم تا این دوستم بیاد دویست دلار هم جریمه بود که این دوستم خیلی با خواهش و تمنا این دانشجو بود آن هم کارت دانشجویی و فلان و این‌طرف و آن طرف راضی شدند دویست دلار جریمه نکنند.

دقت کنید استرالیا قرنطینه گیاهی دارد؟

دکتر: پس بسیار اذیت شدید بله یک نکته دیگر هم که استرالیا دارد که دانستنش خیلی لازم است این است که استرالیا قرنطینه گیاهی دارد؛ یعنی شما تو این موضوع که  اگر سوغات خشکبار همراهتان است بایستی بگویید؛ مثلاً من عناب دارم من انجیر دارم این‌ها را من اظهار کرده بودم که من این‌ها را دارم نگاه هم کرد بسته‌بندی ولی خب دید که من برای فروش نیاورده بودم من برای مصرف خودم است اجازه داد که ببرم؛ ولی خب یکی از اتفاقاتی که بعد باز برای من افتاد یک بسته‌ای از ایران می‌خواستند من را سورپرایز کنند و برام فرستادند و به من نگفتند رفت و گیر کرد و حالا باز اگر بعد بخواهی خاطره‌اش را بگویم بعد خدمتتان عرض خواهم نمود؛

برای ثبت نام دانشگاه در استرالیا بای داز طریق یک ایجنت اقدام کنید؟

بنابراین در مورد پول گفتیم در مورد آن هم‌خدمتتان عرض کردم یک نکته‌ای برای آپدیت برای دانشگاه خدمتتان عرض کنم کسایی که تازه می‌خواهند اقدام به سفر به استرالیا و علاوه بر موضوع سفر گرفتن اِدمیشن از دانشگاه، پذیرش و این‌جوری باشند در حال حاضر دانشگاه‌های استرالیا یک اِیجِنت به ایرانی‌ها معرفی می‌کنند چرا چون ایران تحریم است و به‌خاطر این موضوع تحریم شما مستقیم نمی‌توانید با دانشگاه و استاد وارد مذاکره بشوید و پروسه اَپلایتان دنبال نمی‌شود شما با دانشگاه تماس را می‌گیرید دانشگاه یک اِیجنِتی را معرفی می‌کند لینکی را به شما می‌دهد با توجه به آن لینک واردش می‌شوید یک اِیجنت مشخصی هست.

مربوط به موضوع شما ایرانی‌ها در مورد پذیرش برای دانشگاه‌های استرالیا هستش این موضوعی هست که بعد از تحریم اتفاق افتاده و ما به طور مستقیم یعنی کاری که برای این انجام دادند و مستقیماً ما با دانشگاه مکاتبه می‌کردیم و با اساتید مکاتبه می‌کردند برای پذیرش  الان با این می‌توانم بگویم این مانع را بر سر راه داریم دیگر آن هم موردی نیست اِیجنت میاد کمک می‌کند به ما برای این که پروسه اَپلای سریع‌تر پیش برود.

یک نکته در مورد هواپیما در مسیرهای طولانی؟

بسیار خب در مورد هواپیما خدمتتان بگویم در مورد مسیر حرکت عرض کردم در مورد هواپیما ببینید شما داخل هواپیما معمولاً تو ردیف که نشستید سه تا صندلی وجود دارد یا صندلی وسط نشستید، یا ویندو سیت هستید، یا آیلسیت صندلی کنار راهرو هستید حتماً به شخصیت خودتان باید نگاه کنید وضعیتی که من اصلاً انتظار آن سفر طولانی را نداشتم و به این موضوع دقت نکردم من صندلی کنار راهرو را انتخاب کردم کنار من یک خانم و آقایی نشسته بودند این دوستان می‌آمدند استرالیا که از استرالیا پرواز کنند به نیوزلند و این‌ها زیاد رفت‌وآمد می‌کردند؛

یعنی زیاد پیاده‌روی می‌کردند تو این هواپیما یعنی می‌رفتند می‌آمدند و هر باری من مجبور بودم بلند بشوم و جا بدهم که این‌ها سر جایشان بنشینند و این برای من یک‌خرده ناخوشایند بود خصوصاً این که شما دارید از آن سرگرمی هم استفاده می‌کنید؛ مثلاً فیلم دارید می‌بینید یا موزیکی دارید گوش می‌کنید مسیرتان طولانی تو پرواز این موضوع نگاه به شخصیتتان بکنید ببینید اگر زیاد اهل پا شدن و رفت‌وآمد نیستید صندلی کنار شیشه را برای خودتان بگیرید تا این که صندلی کنار راهرو را برای خودتان بگیرید خب این در مورد هواپیما اگر زبان بلد باشید این کار را می‌توانید انجام بدهید و این کار را توی قسمت چکینگ بار وقتی می‌خواهی کارت پرواز را بگیری باید انجام بدهید.

گرچه که در حال حاضر ما می‌توانیم آنلاین هم چکینگ بکنیم حتی دو، سه روز قبل از این که بخواهیم وارد پرواز بشویم یا مدت پروازمان باشد جریان چکینگ اتفاق بیافتد و صندلی موردنظر خودمان را انتخاب بکنیم پرواز من از نظر تعداد ساعت دو ساعت تا دُبِی بود و حدوداً هجده ساعت پرواز اولی که داشتم و نا‌آشنا بودم از دُبِی به سیدنی پرواز بود شرایط واقعاً سختی بود؛ یعنی حوصله خودم واقعاً سر می‌رفت گرچه که این را عرض بکنم پرواز‌های طولانی یک جیره غذایی خیلی به خصوصی تنظیم شده که شما را مجبور یک وقتی نباشی هی از سرویس بهداشتی استفاده بکنی و بسیار این جریان حالا این مثلاً چیز‌هایی که به خوردمان می‌دهند خدا می‌داند باید یک شرایطی داشت که من یادم است تو آن پرواز من اصلاً از سرویسی استفاده نکردم با وجود این که هجده ساعت روی هوا بودیم.

احساس شما در هنگام خروج از کشور چگونه بود؟

مورد بعد در مورد احساس که فرمودید احساس موقع خروج خب من خیلی بابت این جریان رفتنم خوشحال بودم؛ یعنی تدارکی هم دیده بودم مثلاً رفته بودم مو‌هایم را فَشِن کرده بودم می‌خواهم بروم استرالیا مو‌هایم را در پوست خودم نمی‌گنجیدم کت‌وشلوار و آنکات شده کفش‌های نو خلاصه سیستم کلاً یک حالت یعنی می‌خواستم ازدواج کنم همه چیز واقعاً نو‌نوار بود که می‌رفتم خیلی خوشحال بودم؛ اما در کنار این خانواده و به‌خصوص مادرم بابت این جریان ناراحت بود اشک می‌ریخت انتظار نداشت یعنی می‌روم که بروم من برعکس پدرم می‌گفت خیر این وای نمی‌ایستد این برود یک هفته برمی‌گردد این نمی‌ماند نمی‌تواند دل بکند.

خلاصه تو این جریان این شکلی من تو این شرایط ایران را ترک کردم و در مجموع احساس بسیار خوشایندی داشتم ضمن این که چون به روابط یعنی دوست دارم به آدم‌ها ارتباط بگیرم؛ مثلاً با آن دونفری که به اُکلَند می‌رفتند و کنارم نشسته بودند به نیوزلند می‌رفتم عرض کردم ما دوست صمیمی شدیم و چون روابط دوست دارم این ارتباط گرفتن را کلاً توی مسیر توی فرودگاه هم هرجایی می‌رسید برایم خوشایند بود این ارتباط با خارجی گرفتن هم لذت‌بخش بود در مورد کار‌هایی که بخواهم بگویم بهتر بود انجام می‌دادم و انجام ندادم عرض کردم مهم‌ترینش به نظرم موضوع آب‌وهوا بود و موضوع پول بود که بی‌دقتی کردم و پول را یک جایی گذاشتم که به‌هرحال جلب‌توجه می‌کرد شرایط بازرسی‌اش هم وجود نداشت؛ اما بقیه کار‌ها روی انتقال مُد نیست که بخواهم بگویم و باید انجام می‌دادم ندادم و نباید انجام می‌دادم شاید جز نباید‌ها همان بسیار رسمی پوشیدن آن‌قدر نباید رسمی می‌پوشیدم که باعث جلب‌توجه در فرودگاه سیدنی بشوم ضمن این که خب به‌هرحال چون این لباس آنکات شده‌ام که نشستی توش هجده ساعت تو هواپیما هست معذبید دیگر راحت نیستید.

کاظمی: ویزا را بفرمایید آقای دکتر ویزا مراحل گرفتنش را ویزا ورود به استرالیا اذیت شدید راحت بود

دکتر: بله توی صدور ویزا بعدازاین که شما اِدمیشن خودتان یا پذیرش خودتان را از دانشگاه گرفتید وارد سفارت می‌شوید و به‌واسطه آن اِدمیشن هست که سفارت به شما نوبت می‌دهد و نوبت مصاحبه‌ای را ترتیب می‌دهد برای من از من تلفنی مصاحبه کرد غیر از جریانی که توی ایران داشتم وقتی که گرفته بودم مصاحبه را سفارت استرالیا در عمان انجام می‌داد یک خانمی تماس گرفت خیلی هم فارس سلیسی صحبت می‌کرد چرا می‌خواهی بروی چه هدفی داری، چرا استرالیا را انتخاب کردی،

برنامه‌ات بعد از تحصیل چیه این‌طوری از من سؤال کرد و اتفاقاً توی پروسه ویزا من جزئ کسانی بودم که ویزام خیلی سریع آمد یعنی شاید حدوداً بگویم حداکثر یک ماه بیشتر نشد یا این که یک ماه کمتر موضوع ویزای من انجام شد و خیالم از بابت این که دیگر پذیرفته شدم و می‌توانم مسافرت کنم کاملاً راحت بود. ویزایی که ما می‌گیریم ویزای student visa هست برای ویزای دانشجویی کشور‌های مشترک‌المنافع و این‌طوری که من اطلاع دارم قبلاً تمام کشور‌ها مشترک‌المنافع کشور‌هایی هستند که کاملاً هستند و مربوط به مستعمره مستقیم یا غیرمستقیم انگلستان به‌حساب می‌آیند که استرالیا یکی از این کشور‌هاست.

آیا دانشجو در استرالیا اجازه کار دارد؟

این‌ها به شما روی ویزا student viSa اجازه کار می‌دهند البته بیشتر از بیست ساعت هم می‌توانید کار کنید؛ ولی کار سیاه باید انجام بدهید کار سیاه هم به کاری گفته می‌شود که چون یواشکی کار می‌کنید آن‌چنان پولی به شما داده نمی‌شود مالیاتی هم آن کارفرما از آن بابت این که شما را استخدام کرده موارد مالیاتی، موارد پرداختی را رعایت نمی‌کند و مثلاً فرض کنید یک کار ساده در استرالیا هجده دلار دستمزد داره یک کار ساده هم که خدمتتان عرض می‌کنم یک کاری که تخصص نمی‌خواهد می‌تواند چمن زدن باشد، می‌تواند تمیزکردن میز باشد، می‌تواند کار توی یک رستوران به‌عنوان یک سرور باشد ممکنه تمیزکردن سرویس‌های بهداشتی باشد تمام این کار‌ها جزئ کار‌هایی هستند.

که مهارت نمی‌خواهند و به شما اجازه کار می‌دهند اگر از طریق رسمی زبانتان خوب باشد و از طریق رسمی وارد فضای کار بشوید آن هجده دلار در ساعت را به شما پرداخت می‌شود و آن نفر هم آن کارفرمای شما هم اعلام می‌کند که من این شخص را به‌عنوان کارمند مجموعه خودم دارم شما از بیمه استفاده می‌کنید اگر خدایی ناکرده اتفاقی در محل کار برای خودتان افتاد بیمه را دارید و ازش استفاده می‌کنید و این نفر هم بهش تخفیفات مالیاتی تعلق می‌گیرد استرالیا قانونش این است هرچی کارفرما تعداد کارمندان بیشتری داشته باشد مالیات کمتری پرداخت می‌کند برعکس کشور ما است؛

بنابراین اگر مسیر را درست رفته باشید این‌طوری اگر مسیر را نادرست رفته باشی یعنی بخواهی بیشتر از بیست ساعت کارکنی یا زبانتان خوب نباشد که مجبور بشوید کار سیاه انجام بدهید این کار سیاه انجام‌دادن این استثمار کردن را هم متأسفانه ایرانی‌های خودمان هستند انجام می‌دهند؛ چون به‌هرحال شما زبان که بلد نیستید می‌روی می‌گردی یک ایرانی را پیدا می‌کنی، یک افغانستانی را پیدا می‌کنی با این شرایط متفاوت و اینجا به جای هجده دلار هشت دلار بهت می‌دهد به‌ازای هر ساعت خب خیلی تفاوت پرداخت داری بیمه نداری، هیچ بیمه مسئولیتی کارفرما در مقابل شما ندارد و البته که می‌تواند خطرساز هم باشد کمترین خطرش این است وقتی شما کار سیاه انجام می‌دهید اگر سیستم متوجه بشود؛ یعنی سیستم قانونی استرالیا متوجه بشود لطمه زیادی هم در پرونده شما در ادامه کارتان در کشور استرالیا بخواهی بعد ویزا بگیری و بخواهی بعدش اقامت استرالیا را بگیری یا سیتی‌زن بشوی این لکه‌های سیاهی هست که تو پرونده می‌ماند و خب خطراتش هم شامل حالمان می‌شود ریسک‌های فوق‌العاده بالایی دارد.

کاظمی: تو فرودگاه که رفتید ویزایتان را که ارائه دادید مشکل خاصی که پیش نیامد که؟

دکتر: ببینید سؤالات مشخصی را یک شخصی توی دفتر پلیس آنجا نشسته بهش می‌گویند. یک سری سؤالات مشخصی را از شما می‌پرسد با چه هدفی آمدی، چرا آمدی استرالیا، دفعه چندمت آمدی، کجا می‌خواهی اقامت کنی یک سری سؤالات این تیپی از همه هم فیکس است؛ یعنی ثابت است این سؤالات و آن نفری هم که نشسته آموزش‌های لازم را دیده و این سؤالات را می پرسه حالا یک وقتی یک شرایط خاصی وجود دارد توی این شرایط خاص آن فرد خاص ممکنه سؤالات بیشتری بپرسد ممکنه حتی تفتیش بدنی حتی بکند.

مثال آنها حساسیت‌هایی وجود داشته باشد که این کار را انجام بدهد؛ ولی به طور عمومی خب اتفاق خاصی در آنجا نمی‌افتد؛ یعنی همه چیز به‌صورت روال و بسیار نرمال و استاندارد هست با شما مهربان، لبخند می‌زند انتظار هم دارد که شما هم لبخند بزنید و این در واقع نرم‌های آینه‌ای شما تا لبخند می‌بینید چهره خوب می‌بینید خواه ‌ناخواه شما هم لبخند می‌زنید خیلی شما را ریلکس می‌کند و سؤالات را از شما به‌این‌ترتیب می‌پرسد و بعد این سؤالات را می پرسه عرض کردم چرا آمدی استرالیا، کجا می‌خواهی بمانی و برنامه‌ات چی هست و آیا سفر اولت است یا سفر‌های دیگری داشتی این‌ها را می‌دانه‌ها چون سفر اولی داشتی آنجا ثبت است ولی می‌پرسد مثلاً از لحاظ روانی ما را چک بکند ببیند آیا دستپاچه هستیم، نیستیم و بعد مهر می‌زند و می‌گوید بفرمایید خوش آمدید اقامت خوبی را برایتان آرزو می‌کنم و هیچ مشکل خاصی نیست و به‌شخصه هم من ندیدم هیچ مشکل خاصی در استرالیا باشد.

کاظمی: گفتید دویست دلار دادید برای یک تاکسی پانزده دلاری و شما را رساند به محوطه دانشگاه و وارد کامپوس (محوطه) دانشگاه شدید آنجا دیگر چیکار کردید خوابگاه را تحویل گرفتید؟

دکتر: ببینید من دویست دلاری که از آنجا داده بودم خب قرار بود یک کسی بیاد آنجا برای ترنسفر فرودگاه و دنبالم حالا من وارد فرودگاه شدم منتظر این آدم هستم همه تابلو گرفتند اسم‌ها روش نوشته شده من منتظر این تابلو هستم که در واقع اسمم رویش نوشته شده اسمم آنجا نیستش آنجا من مجبور شدم موبایلم را روشن کردم موبایل ایرانم را و شماره‌ای که به من داده بودند از همین در واقع رزرو تاکسی که این شماره میاد و راننده این است و می‌آید دنبالت بهش زنگ زدم حالا هی من هم به این بنده خدا زنگ می‌زنم آن تلفنش را جواب نمی‌دهد خدایا داستان چیست یک مدت گذشت تقریباً شاید زیاد منتظر ماندم.

شاید نیم ساعت به همین مدت گذشت که من نتوانستم تماس بگیرم با این راننده موردنظر و پیدایش کنم بعد از نیم ساعت، چهل دقیقه دیدم این تابلو رفت بالا و اسم من رویش است یک آقایی کت‌وشلوار آرد تازه از خواب پا شده است چشم‌هایش پف‌کرده است چهره، چهره ژاپنی، چینی دارد و به‌محض من گفتم کجایی عزیز، برادر این بنده خدا ژاپنی بود و از لحظه‌ای که من بهش گفتم؛ مثلاً کجا بودی این هی برای ما خم شده بود و به‌قول‌معروف سکوت کرده بود و می‌گفت ببخشید هی هر دو قدمی وای می‌ایستاد عذرخواهی می‌کرد دوباره می‌رفت من هم به‌خاطر این که آنجا منتظر شده بودم این چمدان سنگین را دادم بهش گفتم که حالا این را ببر بعد با هم صحبت می‌کنیم.

حالا از دستت ناراحت هستم این هم با یک حالت بنده خدا این را می‌کشید حسابی نفسش درآمده بود تا این که آن ساک ما را گذاشت توی وَنش با یک وَن هم جالب است که آمده بود و توی این وَن ما دو نفر بودیم یکی من بودم یکی هم خانم چینی بود آن خانم چینی که توی وَن نشسته بود بعداً شد هم‌کلاسیم یعنی آنجا که با هم دیگر یک سلامی گفته بودیم و این‌ها بعد این تو دانشگاه هم هم‌کلاسی هم شده بودیم حالا هم اتفاقی جالبی رخ داد ایشان من را برد آنجا و آنجا هم من وارد لابی که شدم رفتم رو میز پذیرش به محضی این که اسمم را دادم و پاسپورتم را نشان دادم گفت آقا آماده بود همه چیز آماده بود یکی را با من فرستادند تا اتاقم را به من نشان بدهد و همچنان این راننده را هم ما رد نکرده بودیم.

کمپ و خوابگاه دانشجوئی در سیدنی استرالیا؟

کمپ دانشگاه سیدنی یک‌طوری بود که خب طبقه دوم بودیم و یک چیزی حدود ده، پانزده پله را باید می‌رفتیم که به آن اتاق من می‌رسیدیم این بنده خدا ساک سنگین را آورد و وارد اتاق شدیم آنجا به من نشان دادند اتاق کامل مال خودم بود یک اتاق دوازده متری یک تخت آن گوشه داشتیم مربوط به مقطع فردی و شخصی خودم بود کس دیگری یعنی داخل اتاق نبود این‌طوری نبود که محیط خواب را ما شِیر کنیم خیر اتاق شخصاً مال خود من بود یک میز کاری داشتیم، یک میز کامپیوتری داشتیم به‌اصطلاح میز کاری که گذاشته بود یک قفسه کتابی بالای آن میز کار روی دیوار تنظیم کرده بودند فیکس شده بود و یک کمد لباس آنجا داشتیم و یک یخچال هم داشتیم یک یخچال و مینی بار خیلی کوچک هم داشتیم.

داخل آن اتاقمان آنجا آن اتاق یک فضای شِیر داشت آشپزخانه بود که دو تا یخچال ساید وایساد داشت تلویزیون کنار چسبیده به آشپزخانه به‌صورت وی‌آی‌پی گذاشته بودند یک حالت مینیمال شده بود که شما تلویزیون می‌خواستی نگاه بکنی و خود آشپزخانه هم که تجهیزات آشپزی، گاز و گاز هم آنجا برقی از برق استفاده می‌کنند خب ضریب خطر و آتش‌سوزی پایین‌تر است و دوازده تا اتاق در آنجا وجود داشت یک شش تا اتاق یک حمام و سرویس بهداشتی داشتند، یک شش تا اتاق هم یک حمام و سرویس بهداشتی داشتند آشپزخانه و اتاق تلویزیون حالت شِیر داشت بین این دوازده اتاق از شانس بد من آنجا البته این را واقعاً تعریف نکردم.

برای کسی شانس بد من آنجا با یک دوست از عربستان سعودی تو آن منطقه شِیر بود وجود داشت و یک سه، چهارتا هندی ما داشتیم این هندی‌ها ببخشید این‌طوری می‌گویم کثیف واقعاً کثیف بودند طرف فرض بفرمایید می‌رفت شامپو را استفاده می‌کرد بعد شامپو را می‌انداخت تو راهرو خب چیکار داری می‌کنی شامپو را می‌انداخت تو راهرو جایی که دوازده نفر آدم دارد رفت‌وآمد می‌کند حالا درحالی‌که سطل آشغال کنار دستش است سطل آشغال این کنار این داستان برای هندی‌ها بود و غذا‌های پر بو به قول هندو‌ها بودار این‌ها درست می‌کردند به به بیا ببین این یک داستان بعد یک دوست دیگر به ما اضافه شد بعد بلافاصله رفت حالا من چون از ایران آمده بودم و بابت این جریان خیلی اعتراض نکردم؛

چون حضور من در آنجا موقت بود من برای یک ماه و نیم، دو ماه آنجا را گرفته بودم؛ چون قصد تغییر محل داشتم آن همچون به‌خاطر این که از ایران گرفته بودم دیگر می‌خواستم مطمئن باشم که جایی دارم برای رفتن اما یک دوست دیگر آمد از چین آمد اتفاقاً آن دوستی که از چین آمد مسلمان هم بود که با هم دیگر دوست هم شدیم یک آدم فوق‌العاده تمیزی بود این فقط همیشه این دیگر این بنده خدا با هم غر می‌زدیم گفتیم آقا برای چی این‌ها این‌طوری می‌کنند، این‌ها چرا این‌طوری هستند و متأسفانه ما هیچ‌وقت خدا این آشپزخانه را تمیز ندیدیم و من هیچ‌وقت هم جلو تلویزیون من ننشستم.

واقعاً کثیف بود آنجا را چیپس می‌ریختند می‌خوردند نان اسنکی چیزی می‌ریختند بسیار کثیف یک دوست دیگر آنجا پیدا کردم چینی بود دو دوست چینی دیگر پیدا کردم آنها یک سیستم خاصی دارند توی سیستم خاص فکری داشتند یک رینگو هم‌چین فکری داشت فرقه‌شان مذهبشان تا دلتان بخواهد اهل تقلب کاری بودند؛ مثلاً فرض کنید هروقت که می‌خواستند بروند؛ مثلاً لباس هم بدهم این را بگویم که ما برای نامجویی یک اتاق نامجویی داشتیم که پول می‌انداختیم؛ مثلاً پنج دلار می‌انداختیم داخل این می‌انداختیم،

دو دلار می‌انداختیم برای خشک‌شویی و شستشو این چینی‌ها یک نِی درست کرده بودند سکه را می‌گذاشتند داخل این نِی داخل دستگاه می‌گذاشتند دستگاه روشن می‌شد و می‌کشیدند بیرون سیستم کاری‌شان به‌این‌ترتیب یعنی این دوستانی که من تو این دو ماه با آنها سروکار داشتم و بعدازاین دو ماه هم دیگر رفتم آکس فیری و چون برای دانشگاه خیلی نزدیک بود؛ یعنی پیاده دیگر می‌رفتم  نزدیک دانشگاه بود و آنجا عالی بود؛ یعنی خدمات از همه لحاظ عالی بود کِیف کردم لذت بردم آدم‌های فوق اعاده آدم‌های نیتیو فوق‌العاده نیتیو و دوست‌های خیلی خوبی و همچنان هم دوستان من هستند.

کاظمی: هزینه‌های خوابگاه د سیدنی استرالیا آن زمان چقدر بود البته سال‌ها گذشته؛ ولی خب؟

دکتر: هزینه‌ها فرقی نکرده واقعاً الان همین امروز که من دارم با شما صحبت می‌کنم دوستی برای phd می‌خواست اقدام کند برای دانشگاه ملبورن و دانشگاه سیدنی و هزینه که ما گرفتیم سی و پنج هزار دلار هزینه کل کورس می‌شد هزینه‌ها، هزینه زندگی تقریباً هزار دلار هستش همین‌الان هم در ماه عرض می‌کنم در ماه هزار دلار هستش البته اجاره خانه را شما هفتگی پرداخت می‌کنید من دویست و بیست دلار اجاره هفتگی برای این اتاق و محیط شِیر و این‌ها پرداخت می‌کردم البته چیز‌های دیگری هم داشت؛

مثلاً استخر داشت، زمین تنیس داشت چیز‌های این‌طوری داشت و این دویست دلار را برای هفته هر هفته ما این‌طوری شارژ می‌کردند ما پرداخت می‌کردیم و دوهفته یک‌بار پرداخت می‌کردیم یا آخر هفته پول پرداخت کنیم دویست و بیست دلار هر دوهفته یک‌بار پول را پرداخت می‌کردیم بعد که آشنا شدم و محیط را شناختم جایی که گرفتم و ویلا بود و فِلَت بود جای بعدی که گرفتم ویلا بود و خیلی فضای سبز و درجه یک و باحالی داشت محیط خیلی عالی داشت و نزدیک بود بسیار به دانشگاه من برای محیط دوم صد و بیست دلار در هفته پرداخت می‌کردم و آنجا چون نظافت دوره‌ای داشتند و خیلی کار‌ها رو حساب و کتاب بود و هر روز هم می‌آمدند برای نظافت خیلی تمیز بود و کسی هم می‌خواست کثیف کند بعد همه چیز تمیز و درجه یک سر جای خودش قرار می‌گرفت.

کاظمی: ببین دانشجویی من متوجه نشدم پانسیون یا خوابگاه دانشجویی مثل خوابگاه دانشجویی ایران شش نفر، چهار نفر داخلشان یا یک فضای خانگی مثل دانشگاه تهران است که اجاره می‌دهند به دانشجو‌ها؟

دکتر: بله ببینید روش‌های بسیار متفاوت هستند شما می‌توانید یک فِلَت داشته باشید مثل آن چیزی که من داشتم یک اتاقی داشتم تقریباً حدود پانزده متر و با امکاناتی که خدمتتان عرض کردم محیط آشپزخانه و سرویس‌ها شِیر بود اشتراک بود بین این دوازده نفر و این یک نمونه دیگر حالت ویلا داشت ویلا حتماً همین‌طور که خدمتتان گفتم که پله می‌خورد ویلا خیر یک فضای باز سبزی جلوش داشت و باز هم اتاقی که شما استفاده می‌کردید می‌خوابیدید پرایوت مال خودتان بود شما اتاق‌خوابتان را هیچ موقعی با کسی شِیر نمی‌کنید این قانون تمام دانشگاه‌های درجه یک‌دنیاست این مدل دوم ویلاست.

کاظمی: حتی اگر کسی هم بخواهد خوایگاه را در سیدنی استرالیا نمی‌تواند؛ با کسی به اشتراک بگذارد؟

دکتر: مگر این که شما به‌صورت خانواده به‌صورت زن و شوهر یا به‌صورت مثلاً دو نفر تقاضا بدهند این‌طوری نیست که رندوم مثلاً دارم مقایسه می‌کنم خوابگاه‌های ایران شما خوابگاه‌های ایران شاید یک‌خرده شبیه خانه یا مثلاً سربازخانه باشه یک بیست تا تخت مثلاً گذاشتند ده تا تخت گذاشتند این ده تا تخت به‌هرحال تو یک محیط خواب را دارند یکی مثلاً فرض کنید خر و پف می‌کند خب همه استفاده می‌کنند از آن شرایط اما اینجا شما محیط خوابتان متعلق به خودتان است محیطتان پرایوت اتاق مال خودتان جا‌های اشتراکی مثل آشپزخانه و سرویس را که البته سرویس بین خانم‌ها و آقایان جداست.

این‌ها شِیر می‌شوند و عرض شود این مدل ویلایی مدل دیگری داریم هُم استیل را دانشگاه به شما پیشنهاد نمی‌دهد خود شما می‌روید پیدا می‌کنید بعضاً روی بورد‌های دانشگاه یک سری تبلیغاتی را نصب می‌کنند مدل تبلیغاتشان هم این‌طوری است که یک کاغذی را شما این‌طوری می‌بینید کاغذ توضیح بالاش نوشته شده است ته کاغذ این‌طوری برش خورده است شماره نوشته شده شما آن شماره را می‌کنید و می‌برید بعد حالا تماس می‌گیرید توضیح حالا این بالا می‌دهد؛ مثلاً یک خانواده‌ای هست صبحانه را احیاناً به شما می‌دهد شام را احیاناً به شما می‌دهد استرالیایی‌ها ناهار ندارند ناهار نمی‌خورند ناهارشان یک دو تا نان سبک می‌خورند و شام را حسابی می‌خورند.

شام سر شب مثلاً سر ساعت هفت را می‌خورند حداکثر دیگر همه شام خوردند و می‌گوید که آنجا من یک اتاق به شما می‌دهم شما تو این اتاق باز هم اتاق مال خودت است محیط خواب مال خودت است برای ناهار می‌آیی سر میز با آن خانواده ناهار را با تو سرو می‌کنند پول برق را به‌صورت یک مبلغی از قبل فیکس شده می‌گیرند؛ چون به‌هرحال محاسبه‌اش غیرممکن است تلفن را حالا معمولاً این‌طوری که دیگر شما موبایل داری و تلفن بهت نمی‌دهند اگر تلفن بخواهی استفاده بکنی قبلش بهت می‌گویند که به خارج از کشور زنگ بزنی دیگر فردا ما آن فیشش را می‌گیریم که پول‌هایی که به‌هرحال صحبت کردی با ایران یا با کشور خودت باید خودت پرداخت کنی و اینجا ناهار و صبحانه را برایت سرو می‌کنند.

این حالت هُم استیلی هست که خیلی حالت قشنگی است اگر کسی بتواند بگیرد و استفاده بکند وضعیت خیلی باحالی است بیشتر توی استرالیا چینی‌ها این شرایط را داشتند و چینی‌ها این آفر را می‌دادند و باز تأکید می‌کردند که من این هُم استیل را به یک چینی می‌خواهم بدهم؛ یعنی منی که از ایران آمده بودم یا دوست دیگری که از هند و جا‌های دیگری آمده بود نمی‌توانست با این چینی برود زندگی کند بیشتر شرایط این‌جوری بود خود استرالیایی‌ها نیاز مالی نداشتند و ندارند که بخواهند هم‌چین آفر‌هایی بدهند بیشتر مهاجرین هستند که به‌هرحال می‌خواهند شرایط هزینه‌ای را یک کمکی برایشان باشد و هم‌چین آفر‌هایی برای هُم استی  HOME STAY می‌دهند. در انواع و اقسام سیستم‌های خوابگاهی،

کاظمی: حالا برویم سراغ خود دانشگاه وسترن سیدنی استرالیا؟

دکتر: قبل از این که وارد دانشگاه بشویم در مورد اساس‌کشی من یک مطلبی را خدمت شما بگویم مطلب خاصی هست مطلب جالبی من ببینید بعد از دو ماه آمدم چیکار کردم آمدم از طریق اینترنت و سایت دانشگاه آمدم این ویلا را برای خودم گرفتم که عرض کردم مبلغش هم صد و بیست دلار بود کار بدی که من کردم و نباید انجام می‌دادم موقع تخلیه را گذاشته بودم یک دوستم الان اینجا آمد حمیدرضا است اینجا هم‌کلاس بودیم با هم‌عرضم به حضور شما که حواسم را پرت کرد این حمیدرضا من آنجا یک اشتباهی که کرده بودم آمدم موقع تخلیه را گذاشته بودم عید کریسمس حالا تو این موقع من دو ماه تقریباً آبان بود که از ایران رفتم.

موقع این که مثلاً بخواهم این شیفت را بکنم از جای اول بروم جای دوم دیگر تقریباً همه‌جا تعطیل بود؛ بنابراین خودم را توی یک دردسری انداختم اما بازم رفتم بازم رفتم و ترنسفر کردم حالا تصور بفرمایید که من وقتی که آمده بودم یک لپ‌تاپ داشتم، یک کیف دستی داشتم و یک حالت کوله داشتم این سه تا داشتم از اینجا که می‌خواستم بروم این‌ها شده بود پنج، شش تا یعنی قابلمه و لوازم آشپزخانه و چاقو و این‌ها خریده بودم این‌ها شده بود پنج، شش تا خدایا این‌ها را من چطوری ببرم حالا من مشکلم چی بود؟ مشکلم این بود که باید این‌ها را می‌بردم می‌رساندم به ایستگاه اتوبوس از آن جای اول و بعد از ایستگاه اتوبوس ایستگاه مترو دو ماه است.

که آمدم توی این دو ماهی که آمدم یک مقداری حس غم غربت من را تحت‌تأثیر قرار داده بود و یک‌خرده دلم برای شرایط ایران و خانواده تنگ شده بود و جالب اینکه این هم عرض کنم روز دومی که من آمدم و وارد این خوابگاه شدم با یک خانم ایرانی آشنا شدم این خانم ایرانی دیگر بریده بود و داشت برمی‌گشت ایران می‌گفت من HOME SICK شدم بدبخت شدم، فلان شدم گریه می‌کرد و قشنگ یک روضه حسابی برایمان خواند بعد حالا این خاطره هم تو ذهنم است دو ماه گذشته خاطره نکند من هم بزند به سرم برگردم خلاصه به هر عذاب و مکافاتی بود من می‌آمدم دو تا ساکم را می‌بردم؛ مثلاً صد متر جلوتر می‌گذاشتم برمی‌گشتم دوباره این دو، سه تا ساک دیگر را می‌بردم کار من این بود تا این که هر مشقت و سختی بود من خودم را رساندم ایستگاه اتوبوس،

تو ایستگاه اتوبوس خواستم به این راننده اتوبوس بگویم که صبر کن من وسایل دارم راننده اتوبوس را متوقف کرد سطح اتوبوس را قشنگ داد پایین یعنی به‌موازات پیاده‌رو قرار گرفت خودش از پشت فرمان ببینید؛ یعنی این اتفاقاتی است که ذهن من دانشجو را نسبت به استرالیا و فرهنگش تغییر داد و باعث شد که من در آنجا ماندگار بشوم آمد چیکار کرد از پشت فرمان پیاده شد و نگاه کرد دید کدام وسیله از همه تپل طرح آن چاق تره را قشنگ انتخاب کرد سنگین هم بود برداشت و برد داخل بعد دوباره برگشت که بقیه را خیر تو را خدا من ایرانی تعارف کمکم کرد که ما وسایل را گذاشتیم داخل اتوبوس، اتوبوس‌های آنجا دو مدل صندلی دارد یک مدل صندلی به محضی که شما وارد می‌شوید  مثل یک کنار چسبیده به دیواره‌ها و وسط خالی است برای کسایی است که مثلاً با ویلچر می‌آیند، کسایی که ناتوان هستند، کسایی که احیاناً کالسکه بچه همراهشان است توی این وسط بنشینند،

و صندلی‌های مسافر اتوبوس عقب قرار دارد و شمای جوان نوشته روی شیشه‌ها برو عقب بنشین که اینجا شاید یک آدم ناتوانی یک آدم سالمندی بخواهد بنشیند راننده اتوبوس به من گفت اینجا بنشینید؛ چون وسایل زیاد داری خب جا نداری بروی روی صندلی‌ها بنشینی توی این حالت حال وسایلت را داشته باشی وسایلت را مواظبش باشی من آنجا نشستم رسیدم به‌محض این که به مقصد رسیدم به ایستگاه رسیدم تا می‌خواستم بلند بشوم یکی از وسایلم را یک توریست برداشت یکی دیگر را راننده برداشتند توریست ول کن من نبود ول کن نبود کجا می‌خواهی بروی من آن وسایل را ببرم برات خدایا این کشور به ما گفتند این‌ها کافر هستند این‌ها مسلمان نیستند این آن‌قدر مهربان بود کجا می‌خواهی بروی من وسایلت را برایت بیاورم گفتم خیر بگذار من یک چرخ پیدا می‌کنم و با چرخ این وسایل خودم را می‌برم گفت مطمئنی؟ گفتم بله مطمئنم.

من گشتم و یک چرخ از فروشگاه آنجا پیدا کردم و وسایل خودم را همه را گذاشتم داخل این چرخ و لپ‌تاپم را انداختم گردنم حالا دارم تو اینجا می‌گردم حالتی دارد که شما پله‌برقی را می‌روید پایین توی آن حالت زیرزمینش یک مسیر خیلی رفته آنجا را انتخاب می‌کنید دوباره با پله‌برقی می‌روید بالا من آنجا دنبال آسانسور می‌گشتم؛ چون با آن وسایل نمی‌توانستم پله‌برقی بروم آسانسور را پیدا نکردم و چیکار کردم رفتم با پله‌برقی این چرخ را جلو خودم گرفته بودم و خودم را محکم روی پله‌برقی که این چرخ سر نخورد یک نفری آسیب بزند خدایی ناکرده تو آن پله‌برقی آسیب بزند من آمدم آن پله‌برقی را پایین وارد قسمت  آند ریال شدم چرخ دستیم را دو قدم، سه قدم حرکت کردم.

روبه‌جلو پلیس توجهش به من جلب شد و نگاه کرد و به سمت من حرکت کرد حالا حسی که از دیدن پلیس در ایران دارم را نمی‌دانم شما هم این حس را دارید یا خیر نمی‌دانم؛ ولی من همین‌الان هم دارم بله حس نامعلومی الان پلیس بیاد و به ما گیر بدهد این آمد نزدیک چرخ من رسید تق یک احترام گذاشت صبح بخیر چطوری می‌توانم کمکت کنم برگشتم گفتم با منی گفت بله و چرخ جلو گفت که پشت سر من بیا رفتم و من آنجایی بود که آنِست داشتم ثابت باشم بلیت نخریدم همان‌طوری دیگر صاحبش با ما بود آقا پلیس با ما بود و من را برد توی پلتفرم (سکو قطار)جایی که شما پلتفرم را باید انتخاب می‌کردید و گفت که مسیرت کجاست من یادم است که قطار چهار بود گفتم که با پلتفرم چهار می‌خواهم بروم گفت.

چرا از پله‌برقی آمدی پایین و این دردسر داشت برات سخت بود با آسانسور برو و من را راهنمایی کرد به سمت آسانسور رفتیم با هم دیگر توی آسانسور آمدیم روی سکو کمک کرد وسایل را از روی چرخ گذاشتیم پایین بهش گفتم چشمت به این وسایل من باشه تا من این چرخ را برگردانم دوباره احترام گذاشت و گفت تو کنار وسایل خودت باش و من خودم چرخ را برمی‌گردانم روز خوبی داشته باشی این خاطره من را بیمه کرد؛ یعنی دیگر رفت و تمام شد این برخورد عالی  می‌گوید آقا جایی که می‌خواهی توریست‌پذیر و توریست پسند باشی باید ایجاد کنی و آنها زیرساختش را با آموزش ایجاد کردند رفتم و وارد خوابگاه منطقه جدید خودم شدم آنجا هم اتفاقاً باز تعطیل بود نگهبان بهم کمک کرد پیاده آمده بود گفت خیر شما وسایل دارید رفت وسایل را آورد وسایل را همه ریختیم تو ماشین و رفتیم جایی که این اتاق من بود پیاده‌اش کردیم سؤالی پرسیده بودید؟

کاظمی: بخش دوممان تمام شد باز هم هنوز به تحصیل و دانشگاه بازم اگر تو پانزده دقیقه بعد می‌توانید جمعش کنید یا باز هم اگر شما صلاح می‌دانید برویم بخش سه چون شما خیلی شیرین صحبت می‌کنید با تمام جزئیات خیلی جا‌ها ممکن است انسان به دردش بخورد.

کاظمی: خیلی از سؤال‌های من هنوز مانده؛ چون شما تازه‌وارد دانشگاه شدید و داستان هشت سالی که تو استرالیا بودید و درس خواندید این‌ها هم خیلی با جزئیات بحث بکنیم؛ چون خیلی مفید بود این تجربیات شما بخش به بخش مفید برای آدم‌ها نمن این کلمه دیکلر برای خود من کلمه دیکلر هیچ‌وقت از خاطرم نمی‌رود دیگر یعنی هر موقع وارد هر کشوری می‌شوم اول ممنوعه‌ها و این‌ها را نگاه می‌کنم چون می‌دانم که همین چیز هم حساسیت‌زا است حالا من هم سریع یک خاطره تعریف کنم.

مرز مالزی و سنگاپور یک پاکت پلمب این از فرودگاه دبی خریداری شده بود همین‌طوری تو ساک مانده بود یک هفته هم تو مالزی هم تو ساک مانده بود نمی‌دانستیم حالا جالبی‌اش این بود که دوستم می‌گفت حالا که از جریمه گذشت کرد؛ چون دانشجو بود گفتم آقا شش ساعت آنجا چیکار می‌کردی می‌گفت عملیات امحای این یک پاکت سیگار خودش یک پروسه اداری یک تیپ آمدند و دوربین روشن کردند و امحاش کردند و از بین برند و صورت‌جلسه خیلی طول کشید البته بهش چایی، قهوه و کیک و این‌ها هم داده بودند؛

ولی من بیرون تو رطوبت نشسته بودیم اگر شما اجازه برین ما این بخش سوم را خود تحصیل توی دانشگاه که بودیم فوق‌لیسانس، دکترا و علاقه شما به زبان انگلیسی چون من می‌دانم خیلی مسلط هستید علاقه دارید تو لایو بعدی داستان خاطراتتان را دوباره تجربیاتتان را در مورد دانشگاه ادامه بدهیم و بعد باز تو لایو‌های بعدی و بعدی می‌دانم که شما خیلی علاقه‌مند به بحث زبان انگلیسی علاقه‌مند به روش‌های آموزش نقاط ضعفش رو آنها دوباره بحث خواهیم کرد شب خوبی داشته باشید

دکتر: در خدمت شما هستم؛ چون من جزئیات را می‌گویم فکر می‌کنم که شاید ممکنه به‌هرحال زیاد من می‌گویم به بنده بگویید در خدمت شما هستم.

کاظمی: یک نکته را شما در مورد استرالیا فرمودید من تکمیلش بکنم استرالیا و نیوزلند به‌شدت به واردات گیاهان به کشور خیلی حساس هستن به‌خاطر بحث باکتریایی قارچ‌ها این‌ها که حتی تخمه‌ها، انه‌های سنگاپور هم همین‌طور است؛ یعنی رو دانه‌ها شما نمی‌توانی وارد بکنید به این راحتی‌ها چون می‌دانید این‌ها میلیون‌ها سال طبیعتشان با طبیعت بقیه دنیا فاصله داشته نوع حیات‌وحشش و طبیعتش خیلی خاص است خیلی نگران این هستند که آسیب بزند به آن کشاورزی‌شان و بحث دامپروری‌شان یعنی من این را در تکمیل صحبت‌های شما بگویم شب خوبی داشته باشید تو لایو بعدی بیشتر در مورد جزئیات تحصیل توی دانشگاه سیدنی صحبت خواهیم کرد. برای دیدن یا شنیدن سایر صحبت های من با اقای دکتر فرشاد به بخش اول و سوم صحبت ها مراجعه بفرمائید.

تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا

تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا

تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا

برای تماشا صحبت های من با آقای کامیار در مورد تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با آقای کامیار، در مورد تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز. سعید کاظمی هستم. امروز می­خواهیم در مورد تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا با آقای کامیار صحبت بکنیم. در لایو قبلی در مورد آزمون صحبت کردیم. سلام آقای کامیار خوبید سلامتید؟ خسته نباشید.

من یک توضیح اولیه دادم خدمت دوستان گفتم در لایو قبلی در مورد آزمون imat ایتالیا صحبت کردیم. (تحصیل شاخه پزشکی و دندان­پزشکی در ایتالیا) آقای کامیار لطف کردند وقت گذاشتند به من و بیشتر سؤال­ها را توانستیم به جواب برسیم. امروز قصد دارم بیشتر در مورد بعد از نتیجه آزمون یعنی بعدازاین که پاسخ آزمون آمد گرفتن مراحل ویزا، هزینه­های تحصیل، کلاً تحصیل در خود دانشگاهی که شما مسینا هستید درست است؟

بله

در مورد این صحبت بکنیم. شما چند روز بعد از این که آزمون ایمت دادید نتایج آمد؟

عرضم به حضورتان نتایج اولیه­اش که دو سه‌روزه می‌آید؛ یعنی حالا دو سه‌روزه نه یک‌هفته‌ای نتایج اولیه­اش می‌آید؛ ولی نتایج اصلی حدود یک ماه طول می­کشد که رنکینگ imat برای هر دانشگاه اعلام بشود. حدوداً یک ماه.

شما چند نفر قبول شدید در دانشگاه مسینا برای رشته پزشکی ایتالیا؟

پارسال عرضم به حضورتان که دانشگاه 35، 6 نفر قبول می­کرد فکر می­کنم که حدود 18 نفر از این­ها ایرانی­ها بودند که قبول شدند.

18 نفر یعنی 50% ظرفیت دانشگاه ایرانی­ها هستند.

نه برای سال یکی که ما رفتیم؛ ولی در کل چون که مسینا حدود 4 سال است این رشته را کورس انگلیسی­ ان را ارائه دارد می­دهد امسال زیاد بودند ایرانی­ها وگرنه تا قبلش شاید 10 نفر در پزشکی در سه سال قبل ایرانی بودند.

یک موضوعی از بحث قبلی باقی ماند بحث هزینه تحصیل پزشکی. شما فرمودید سال اول برای همه رایگان است بعد باید درس بخوانند که بتوانند آن بورسیه­ها را بگیرند درست است؟ حالا اگر بورسیه نگرفتید هزینه تحصیل چقدر می­شود؟

شما یکسری مدارک باید ­بهشان ارائه بدهید با توجه‌ به حقوق خانواده، حقوق فردی که شما را قرار است در ایتالیا ساپورت کند یک فرمی به شما می­دهند به نام فرم ایزه؛ فرم ایزه یک عدد ایزه دارید. شما که اگر آن عدد ایزه در آن رنکینگ اولی آنهاباشد؛ یعنی پایین‌ترین حد ممکن هزینه دانشگاه برایتان مجانی یا در سال اول حدود 156 یورو است؛ یعنی در واقع هزینه­ ای ندارد دانشگاه.

این­جوری نیست که کاملاً همه چیز اینجا رایگان باشد سال اول چون شما صرفاً imat قبول شدی نه اصلاً این­طوری نیست دانشگاه از شما یک هزینه­ای می­گیرد یک فی ثبت نامی می­گیرد که برای ما 156 یورو بود که اگر سال بعدش بتوانید بورسیه را دریافت کنید 140 یورو به شما برمی­ گردد و رایگان است از سال بعدش کامل اگر بتوانید بورس را دریافت کنید که کامل واحدها را مینیمم واحدهایی که دانشگاه نیاز دارد را پاس کنید و این­جوری است در واقع جریانش.

آن فرمی هم که فرمودید باید پر کنی مستندات ارائه بدهی که من خانواده­ام توان پرداخت هزینه­ های من را هم ندارند؛ یعنی علاوه بر کسب نمره لازم برای اخذ بورسیه سال دوم؟

توان پرداخت هزینه­ها نیست اتفاقاً باید شما یک فرمی ارائه بدهید که هست کسی که اینجا شما را ساپورت کند در ایتالیا ولی در عین‌ حال باید یک چیزی هم باید یک فیش حقوقی از طرف خانواده‌تان ارائه بدهید به دولت ایتالیا که بر اساس آن یک رده­بندی اجتماعی بکنند شما را؛ یک عدد ایزه­ای به شما تعلق می­گیرد که آن عدد ایزه خیلی جاها در خیلی از مسائل استفاده می­شود اگر بخواهید بورسیه بگیرید بخواهید بونوس بگیرید بخواهید دانشگاه ثبت‌نام کنید این­ها چیزهایی است که آن عدد ایزه خیلی مهم است و مربوط به فیش حقوقی فردی است که شما را ساپورت می­کند به‌عنوانی در ایتالیا.

حالا آمدیم و اگر بورسیه نتوانستی بگیری. هزینه­ات چقدر می ­شود؟ یعنی چقدر باید برای خود دانشگاه هزینه پرداخت کنی؟

هزینه دانشگاه درصورتی ‌که شما ایزه ­تان پایین باشد؛ یعنی بین 0 تا 14000 باشد یک چیزی حدود 180 تا 270 یورو فکر کنم می‌شود؛ چون من دقیقاً اطلاعی ندارم مایی که بورس را توانستیم بگیریم یعنی توانستیم واحد پاس کنیم دیگر هزینه دانشگاه این چیزهایی است که من شنیدم.

سقفش چقدر است؟ یعنی اصلاً فرض کنید بورس نیست؛ یعنی الان من آمدم آنجا تحصیل پزشکی می­کنم …

حدود 300 یورو است.(توضیحات سایت سعید کاظمی: این هزینه در دانشگاههای مختلف ایتالیا متفاوت می باشد. مثلا دوستی گفت در دانشگاه میلان هشتصد یورو است)

300 یورو است تحصیل پزشکی در ایتالیا؟

بله این در صورتی است که ایزه­تان پایین باشد

نه فرض کن اصلاً ایزه بدترین شرایط شد حداکثر هزینه چقدر است؟

اطلاعی ندارم؛ ولی چندین هزار یورو است برای هر ترم و برای هرسال

این­ها جدا از هزینه ­های خوابگاه و هزینه ­های خورد و خوراک و این­ها؟

بله . هزینه­ های اگر شما بتوانید بورس را بگیرید و خوابگاه ­بهتان تعلق بگیرد یک مبلغی از آن بورسی که قرار بوده به­تان تعلق بگیرد کم می­شود و به ازای آن به­ شما خوابگاه تعلق می­ گیرد. ولی اگر خوابگاه نداشته باشید. که صرفاً باید بروید دنبال خانه بگردید و این­ها ولی چیزی که من شنیدم این است که می­ گویند درهرصورت آن مبلغ اگر برسد به­ شما، خوابگاه اگر اقدام کنید کم می­شود از بورسی که قرار است به­ شما تعلق بگیرد.

هزینه خانه در مسینا ایتالیا چقدر است برای پانسیون دانشجویی؟

خیلی بستگی دارد که شما کجا خانه بگیرید چه تایمی خانه بگیرید کدام منطقه خانه بگیرید اتاق تکی بگیرید یا اتاق مشترکی بگیرید با یک نفر متفاوت است بین 150 تا 300 یورو برای هر ماه هست دیگر. باز هم به نوع خانه­ای که می­گیرند بچه­ها خیلی مربوط است و خامش یعنی بدون هزینۀ برق و آب و گاز و این­ها یک چیزی حدود 150 تا 300 یورو هزینۀ یک اتاق است.

نزدیک دانشگاه را می­گویم یک جایی که باز حداقل ایاب‌وذهاب و حمل‌ونقل زیادی نداشته باشد.

این را خود بچه ­ها باید تصمیم بگیرند؛ چون منطقه‌ای که دانشگاه هست اینجا منطقه ­ای نیست که تفریحی باشد یا خیلی خوب باشد و زیبایی داشته باشد و بتوانی بروی داخلش شب­ها یک دوری بزنی برای خودت این­طوری نیست برای همین بچه ­ها اکثر می­آیند سمت سنتر و صبح­ها 20 دقیقه زودتر بیدار می­شوند تا برسند به اتوبوس. ولی اره سمت دانشگاه و این­ها حدوداً کمترین هزینه ­ها است برای خانه و این­ها.

خورد و خوراک برای دانشجو چقدر هزینه دارد در ایتالیا ؟

اگر که شما آن مدارک را در آن تایمی که آن شرکتی که بورس دانشگاه را تحت‌نظر دارد برای آن شرکت Ontime قبل deadline مدارکی که موردنیاز آن شرکت است را برایشان آپلود کنید اکانتی که می­خواهند را بسازید در سایتشان، این­ها همه مربوط به مسینا است.

هرکدام از شهرهای ایتالیا کاملاً ممکن است متفاوت باشد هیچ اطلاعی من ندارم در مورد بقیه شهرها ولی این کارها را بکنید پروسه­ ها را درست بگذرانید و این­ها حدود 2 وعده در روز به شما تعلق می­گیرد یک غذایی در سلف خود دانشگاه یک کافه­ تریایی در دانشگاه که 5 شعبه دارد در سراسر شهر و اگر که بورس کامل شده باشید که این غذا کاملاً رایگان است؛ ولی اگر که این مدارک را آپلود کرده باشید و ایزه ­تان پایین باشد و تمام مسائلی که برای شهریه دانشگاه هم گفتم. برای غذا در روز نهایتاً 3.5 یورو می­شود هزینه خورد و خوراک در 6 روز هفته.

به نسبت هزینه­ های نرمال زندگی و خوردوخوراک در ایتالیا فکر کنم خیلی عدد کمی می­شود.

بله در مسینا واقعاً می­ارزد این؛ یعنی شهرهای دیگر متفاوت است؛ مثلاً تورین من شنیده بودم که 5 تا 7 یورو است

اینترنت و آب و برق و گاز و این­ها هزینه ­هایش چه جوری است؟

عرضم به حضورتان که اینجا چند تا انتخاب دارید برای اینترنت؛ می­توانید آن خانه ­ای که می ­روید وای­فای بگیرید و این­ها که همه‌جا هست این یک مسئله. یکی دیگر هم که هست؛ چون اپراتورها خیلی زیادند مثل ایران نیست که دو سه ­تا اپراتور خاص باشند اپراتورهای خصوصی هم خیلی زیادند اینجا انواع اپراتورها باز با همدیگر فرق می­کند سرویس­ هایی که ارائه می­دهند فرق می‌کند؛ ولی نرمالش این است که از 9 یورو تا 15، 20 یورو هزینه ماهانه می­شود که شما یک اشتراکی خریداری می ­کنید و یک مقداری به شما ترافیک تعلق می­گیرد که آن هم باز هم‌بستگی به انتخاب خودتان است که چه مقدار اینترنت بخواهید با چه سرعتی اینترنت بخواهید و اینجا شبکه 5G هم دارد و می‌توانند؛ مثلاً سیم‌کارتی که 5G را ساپورت می­کند اگر گوشی­شان ساپورت می­کند 5G را انتخاب کنند؛ ولی باز هزینه بیشتری باید بدهند به نسبت.

متوسط هزینه دانشجوئی در ایتالیا چقدردارد؟ یعنی کلاً حالا فرض کن یک نفر دانشجو که یک واحد را با یک دوست یا دو دوست share بکند یک واحد کوچکی اجاره بکند چقدر هزینه ماهیانه باید برای خودش پیش­بینی بکند؟

اگر که شما بخواهید یک اتاقی بگیرید که با خود اتاق را با یک نفر share می­کنید نه واحد را؛ یعنی اتاق مخصوص خودتان را داشته باشید نه یک اتاق را با یک نفر share می­کنید این می­تواند کمترین حدودش 150 یورو است و هزینه ­های معمولی در ماه خوردوخوراک و این­ها هم اگر که بخواهیم یک عدد کلی بگوییم حول­ و­ حوش 100 یورو در ماه هزینۀ این سلف دانشگاهی می­شود که عرض کردم خدمتتان. حول­ و ­حوشی است؛ یعنی این زیاد دقیق نیست این عدد و باز هم‌بسته به خرج خودشان متفاوت است که چقدر بیشتر از این مقدار بخواهند خرج کنند.

یک نفر حداقل باید چند یورو در ماه یک دانشجو هزینه بکند؟

100 یورو.

نه؛ اجاره و همه را کامل در نظر بگیر

تا 400 یورو مینیممش است.

مینیمم هزینه­ای که حداقل باید داشته باشد که بتواند برای تحصیل برود. هزینه کتاب و این­ها چه؟ لوازم‌التحریر و این­ها را دانشگاه می­دهد یا نه باز آن را هم باید خودتان بخرید؟

حضورتان کتاب که اینجا دیگر بچه­ها استفاده نمی­کنند خیلی کم دیدم من؛ همه چیز آنلاین است همه چیز هم در اختیار همه هست اگر که دنبالش را بگیرند واقعاً دانشجوهای سال بالایی کمک می­کنند خیلی­ ها هستند که یکسری برنامه ­ها هست برای بچه­ ها اینجا که دانشجوهای سال بالایی و آن­هایی که اول وارد دانشگاه شدند در دوره اولی که ارائه می­داده دانشگاه به زبان انگلیسی کمک می­کنند به بچه­ ها یکسری کامونیتی­ هایی هست که می­توانند عضوش بشوند و کتاب­ها را بگیرند جزوه­ ها را بگیرند و یک چیزی است که آنلاینش کاملاً رایگان همه چیز را می­توانند ‌بهش دسترسی داشته باشند.

حتی اگر اسم کتاب­ها را بتوانند پیدا کنند در خیلی از سایت­ها می­توانند با مبلغ کمی 2، 3 هزار تومان از سایت­های ایرانی، انگلیسی­اش را دانلود کنند کارهایی که ما کردیم و اسم کتاب­ها را پیدا کردیم کتاب­هایی که در دانشگاهمان تدریس می­شد و در سایت­هایی که در ایران بود خریداری کردیم همه را؛ ولی عرضم به حضورتان که شاید آن­قدر هم نیازمند به کتاب نشوند اینجا باتوجه‌به این که جزوه و این­ها استادها خودشان سر کلاس­ها ارائه می­دهند و این­ها و نت ­برداری­های خود بچه­ ها. اما این­جوری می­توانند دسترسی داشته باشند به کتاب­ها به‌صورت رایگان. هزینۀ این­جور چیزها به نظرم هزینه­ای ندارد اصلاً.

برای تحصیل در ایتالیا چقدر انگلیسی نیاز هست؟ یعنی تسلط کامل نیاز هست؟ چقدر ایتالیایی نیاز است یاد داشته باشند؟ یعنی یک نفر می­خواهد بیاید چقدر انگلیسی و چقدر ایتالیایی نیاز است یاد داشته باشد؟

عرضم به حضورتان یکسری اپلیکیشن ­ها هست اینجا که خود دانشگاه معرفی می­کند که شما بروید در این اپلیکیشن واحد پاس کنید. این اپلیکیشن وقتی که آن مقدار واحدی که تعیین شده از طرف دانشگاه را شما پاس کنید یک رسیدی به شما انگار می­دهد که ارائه می­توانید بدهید به دانشگاه چون از سال سوم نیاز است که شما وقتی وارد بخش می ­شوید با مریض در ارتباط باشید و این­ها یکسری بیسیک­های ایتالیایی باید بدانید و اجبارش این است که تا همین حدی که اپلیکیشن می­خواهد شما بدانید ایتالیایی وگرنه اگر بیشتر می­ خواهید بدانید این کاملاً اختیاری است؛ اما عرضم به حضورتان انگلیسی هم دیگر آیلتس 6.5 مینیمم چیزی است که دانشگاه نیاز دارد و سفارت نیاز دارد و هر چه شما بتوانید زبان انگلیسی­ تان را به‌مرور بهتر کنید در فهم درس­ها و درک درس­ها خیلی بیشتر کمکتان می­کند.

این­طوری نه؛ آزمون کتبی وجود ندارد اصلاً دیگر اینجا همۀ ایتالیا سراسرش کاملاً همۀ آزمون­ها شفاهی است. استادها یکسری تاریخ­ها تعیین می­ کنند که در آن تاریخ­ها شما می­توانید بروید امتحان را بوک کنید و بروید سر جلسه منتظر بشوید تا نوبتتان بشود و بتوانید بروید روبروی استاد بنشینید تا از شما امتحان شفاهی بگیرد از کل درسی که در طول ترم دارید.

شما مگر 2 ترم ندارید در هر سال تحصیلی در ایتالیا؟

چرا.

الان امتحانات این ترم تا کِی فرصت داری بروی امتحان بدهید؟ شما می­گویید 6 تا 9 بار فرصت دارید.

6 تا 9 تا کال دارد امتحان­ها

یعنی چه؟

یعنی 9 تا وقت ارائه می­دهد استاد.

در هر ترمی؟ شما نباید درس­های این ترم را پاس کنید بروید درس­های واحد مثل ایران ترم بعد را انتخاب رشته کنید؟

عرضم به حضورتان که برای رفتن به ترم بعد نیاز است که شما یکسری درس­ها را پاس کرده باشید به‌خاطر این که ترم بعد اگر بخواهید درسی پاس کنید یکسری درس­ها پیش­ نیازند ولی این­طوری نیست که اگر شما هیچ درسی پاس نکنید نتوانید وارد ترم بعد بشوید؛ یعنی هیچ قانونی مستقیماً برای این وجود ندارد؛ ولی صرف این که شما نیاز دارید که یکسری درس­ها را پیش ­نیازش را پاس کرده باشید بالاخره باید آن درس­ها را امتحانش را بدهید و پاس کنید دیگر؛ این منطقی­ است؛ ولی از سال دوم شما نیاز دارید که یکسری درس­ها به دولت ایتالیا ارائه بدهید که آقا من این دوتا درس را حداقل پاس کردم و می­خواهم وارد ترم بعدی بشوم و نیاز به اجازه رزیدنسی برای سال بعد دارم. این اجازه رزیدنسی که به شما می­دهند برای سال بعد نیاز دارید که یکسری درس­ها ­بهشان ارائه بدهید.

یعنی برای دولت ایتالیا باید اثبات کنید شما در حال درس خواندن هستید. نه اینکه از ویزا دانشجوئی برای اقامت استفاده می کنید؟

بله

از جو کلاس­ها در ایتالیا بگو چه طوری است؟ اصلاً تدریس استادها چه طوری است؟ سبکشان با ایران چه فرقی می­کند؟

اینجا چون من خودم صرفاً دانشگاه نرفتم ایران که بخواهم مقایسه کنم. ما وقتی که دانشگاه قبول شدیم ایران کرونا بود و اصلاً نتوانستیم وارد دانشگاه بشویم و کورس­های آنلاینی هم که می­گذاشتند حقیقتش من دنبال نمی‌کردم؛ چون که جذابیتی نداشت برایم؛ ولی اینجا اساتید مسلط هستند. به درسشان ولی آن­جوری نیست که انگلیسی­شان در حد یک آدمی که نیتیو است یا چندین سال است انگلیسی صحبت می­کند باشد؛ در حدی که بتوانند درس را به شما برسانند انگلیسی بلدند و درسی که خودشان قرار است بدهد را کامل به انگلیسی مسلط ­اند بهش و این از استادهایش است اینجا. یکسری استادها خیلی بهتر انگلیسی بلدند یکسری استادها نه کمتر انگلیسی بلدند.

کلاً جو دانشگاه در ایتالیا چه طوری است؟ برداشت خودت

خیلی دانشگاه بی حاشیه‌ای است. این­جوری است که آهسته بروی آهسته بیایی هیچ­کس کاری­ به شما ندارد و عرضم به حضورتان که هرکسی سرش در کار خودش است. دیگر شما که دیگر مثل من تجربه زندگی در شهر کوچک را دارید دیگر؛ هیچ فرقی آن­جوری هم نمی­کند با شهری که ما درش بودیم. خیلی جو آرامی دارد خیلی جو بی­خطری دارد خدا را شکر و شما اگر کار خودتان را انجام بدهید کسی به­تان کاری ندارد و راحت هم می­توانید در این مسیرتان پیشرفت کنید.

برخورد مردم و کارمندهای دانشگاه در ایتالیا چطور است؟

شما فکر نمی­کنم زیاد سروکله بزنید کلاً در طول این چند سالی که اگر که دوستان قبول بشوند و اینجا بیایند خیلی کم پیش می­آید که به دفاتر دانشگاه بروید برای کارهای اداری چون همه چیز آنلاین است و deadline دارد و شما باید یکسری مدارک را فقط صرفاً برایشان بفرستید و آپلود کنید؛ ولی خیلی آدم­های مهربانی ­اند خیلی کمک می ­کنند و جو بالاخره نژادپرستی یک­جوری است که وجود دارد دیگر در همه جای دنیا نسبت به یکسری کشورها ولی آن‌جوری نیست که خیلی به شما تحمیل بشود این نژادپرستی نه ممکن است یکسری آدم­ها باشند اینجا که خودشان صرفاً آدم خوبی نباشند و این را به شما تحمیل کنند؛ ولی در کل مردم خیلی مردم خوبی ­اند همه به همدیگر کمک می­کنند و واقعاً آدم­های مهربانی ­اند اینجا جنوب ایتالیا.

سیستم­های حمل‌ونقل در ایتالیا چگونه است؟ بین خوابگاه و مثلاً محل اجاره ­تان

عرضم به حضورتان در خود دانشگاه پزشکی و دانشگاه پاپاردو و دانشگاه آنونزیاتا را نمی‌دانم؛ ولی در خود دانشگاه پاپاردو پزشکی یک سری سیستم­های حمل­ و­نقل داخل دانشگاه هست؛ چون دانشگاه‌ها بزرگ­ هستند و از این­ طرف تا انطرف دانشگاه رفتن برای کلاس و سلف دانشگاه یک­ کم ممکن است وقت­گیر باشد برای همین سیستم حمل­ و­نقل رایگان است در خود محوطه دانشگاه و سیستم حمل‌ونقلش هم اینجا با بلیت است شما در شهر باید بلیت تهیه کنید تا بتوانید سوار اتوبوس بشوید.

روی کار دانشجویی هم می­شود در ایتالیا حساب باز کرد؟

کار دانشجویی عرضم به حضورتان هستند بچه­ هایی که پاکستانی­ها، هندی­ها، افغانستانی­ها که اینجا خیلی من دیدم کار می‌کنند؛ ولی من خودم اطلاعی ندارم از این که چه جوری می­شود دنبالش رفت چه‌کارهایی هست برای دانشجوها؛ چون که حقیقتش دنبالش را من نگرفتم زیاد اطلاعی ندارم در موردش ولی می­دانم که وجود دارد کارهای دانشجویی.

ترم تعطیلی هم دارید مثل ترم تابستانی ایران که تعطیل می­شود؟ یعنی شروعش از چه زمانی تا چه زمانی است؟

ترم ما که عرضم به حضورتان از سپتامبر شروع می­شود از اوایل سپتامبر امتحان­ها است امتحان­هایی که برای بچه­ها هست از اوایل سپتامبر است و شروع ترم هم اواخر سپتامبر است تا فوریه و اواخر ژانویه و فوریه ترم یک است برای هرسال و از مارچ هم تا پایان ژوئن ما ترم دوم را داریم در سال.

دو ماه حدوداً تعطیلید؟

بله

روزی چند ساعت درس می­خوانی؟ خیلی از درس‌خواندن زیاد صحبت می­کردی.

آره دیگر اینجا یکسری می­گویند درس نخوانی دیگر هیچ دیگر؛ خیلی چون که سنگین است درس­ها شما غافل بشوید از درس‌خواندن چون که امتحان­ها کتبی نیست و شما در هر کالی که امتحان برگزار می­شود یک امتحان نهایتاً می­توانید بدهید با خیال راحت؛ برای همین باید خیلی مطمئن درس بخوانید که آن یک امتحان را بتوانید قبول بشوید برای همین فشار خیلی بالا است استرس خیلی بالا است و حجم درس­ها هم به ­شدت زیاد است و بازه ­ای که می­توانید شما درس بخوانید کم است تا امتحان­ها دوهفته، دوهفته امتحان برگزار می­شود و باید خودتان را برسانید. پس خیلی درس‌خواندن سخت است و عرضم به حضورتان ساعت­های زیادی نیاز دارد.

مثل ایران مشروطی و این­ها هم دارد؟ یعنی کسی مشروط می­شود؟

یک آپشنی وجود دارد که شما اگر نتوانستید درسی پاس کنید و چون حجم درس­ها زیاد می­شود بخواهید مستقیم بروید سال دو بدون این که درسی پاس کرده باشید آپشن repeat ­دارد که شما سال یک را دوباره می­روید از اول شروع می­کنید.

همۀ واحدها را؟

بله همه­شان را ولی اگر این کار را بکنید من شنیدم که دیگر تا آخر تایم تحصیلتان اینجا بورس را نمی­توانید بگیرید نمی­توانید برای بورسیه اقدام کنید. پس یعنی این هم خودش یک فشار و استرس بیشتری است که بیشتر آدم درس بخواند و بیشتر از خودش کار بکشد بیشتر تلاش کند تا بتواند به بورسیه برسد و خودش اینجا یک کمک خرجی باشد برای خانواده.

آنجا امتحان جامع هم دارید مثل ایران بعد از چهار سال، سه سال پزشک­ها می­روند یک امتحان جامع می­دهند؟

من نشنیدم هم­چین چیزی.

چند سال طول می­کشد تحصیل پزشکی؟

عرضم به حضورتان کورس دندان­پزشکی اینجا ۵ساله است و کورس پزشکی 6 سال مینیمم طول می­کشد. باز هم‌بستگی به خودتان دارد و سال­هایی که repeat می­کنید یا نمی­کنید.

بعد کسی برای دستیاری تخصص بخواهد برود چه؟ شانسی دارد یا اطلاعاتی داری؟

حضورتان این­ها را من زیاد اطلاع ندارم در موردش ولی مثل این که می­ توانند یک دوره­ای را من یادم است رئیس دانشگاه داشت صحبت می­کرد یک دوره­ای مثل این که قرار است در سال­­های آینده برگزار کنند که شما این دوره را می­روید می­گذرانید و می­توانید به‌عنوان پزشک خانواده اینجا در ایتالیا در مینیمم ساعت کاری شروع به کار کنید؛ ولی این یک چیزی است که من حس می­کنم شنیدم؛ ولی اگر بخواهید اینجا ادامه تحصیل بدهید دیگر به زبان انگلیسی نمی­توانید ادامه تحصیل بدهید هر رشته­ای که بخواهید دنبال کنید باید به زبان ایتالیایی واردش بشوید؛ چون کاملاً رزیدنسی اینجا شما در بخشی، شما سر کلاس نیستی دیگر؛ برای همین انگلیسی دیگر واقعاً به کارت نمی‌آید؛ چون که سروکارت مستقیماً با یک آدم ایتالیایی است یک آدم متوسط ایتالیایی که هیچ انگلیسی بلد نیست خودش.

اطلاع داری که امکان ماندن در ایتالیا برای بعد از تحصیلات هست یا نه باید برگردی؟

عرضم حضورتان می­شود ماند؛ ولی این پروسه­ هایش را من حقیقتش زیاد نرفتم که ببینم چه جوری است؛ چون تمرکزم اصلاً جای دیگری بوده تا الان و فکر نمی­کنم زیاد خودم را درگیرش کنم تا آخر دوره تحصیلم چون که بالاخره یکسری چیزهای مهم­تر هست که الان سر راهمان است و باید بگذاریمشان کنار.

مدارک دانشگاه­های پزشکی ایتالیا را ایران قبول دارد

بله

یعنی خود مدرک مستقیم بیاوری ایران معادل­ سازی کنی قبول می­شود یا باز باید یکسری واحد در ایران پاس کنی؟

نه دو سالی است که شما باید اینترنی بگذرانید در ایران اگر که بخواهید بعد از دوران تحصیل برگردید؛ ولی غیر از آن مدرک پزشکی­اش را قبول دارند.

لحظه ­ای که وارد ایتالیا شدی برای ثبت‌نام و کارهای دانشگاه و این­ها چه؟ تجربیاتت را به ما می­گویی؟

عرضم به حضورتان که من از وقتی وارد شدم؛ چون که اینجا با کسی من آشنایی نداشتم و این­ها سخت بود دیگر تنها و این که دنبال خانه این­ها از ایران گشته بودم یکسری دوستانم کارهای خانه را انجام داده بودند؛ ولی خانه آماده نبود قراردادم 20 روز بعد بود بعد از ورودم بود و من نمی­دانستم آمدم اینجا یکسری هزینه­ های هنگفت دادم برای هتل؛ هزینه­ های زیاد برای خوردوخوراک چون اطلاعی نداشتم در مورد سلف دانشگاه و این که چه جوری می­شود اقدام کرد برایش، برای بورسیه،

برای همه این­ها خیلی اطلاع زیادی نداشتم در موردش برای همین جالب نبود؛ ولی من وارد شدم مستقیماً رفتم برای کارهای اداری که می­دانستم را انجام بدهم رفتم واکسن بزنم اینجا چون که نیاز بود یک green pass شما داشته باشید در هرجایی که می­خواهید بروید آن green pass را یک نفری بود که چک می­کرد که بداند که شما واکسینه هستی بداند که شما خطری نداری برای جامعه. ولی این­جوری بود آن اوایلی که من وارد شدم خیلی شوک مهاجرت است شما خودتان اطلاع دارید تجربه­اش را دارید یک شوکی بهت  وارد می­شود تازه متوجه می­شوی دیگر ایران نیستی زبانت زبانی است که هرکسی اینجا نمی­فهمد حتی این انگلیسی را هم کسی متوجه نمی­شود آن­قدر در جنوب ایتالیا. مردمش بیشتر انگلیسی اصلاً بلد نیستند و این­جوری بود تجربه کلاً تجربۀ جدیدی بود؛ ولی تجربه جالبی نمی­توانم بگویم بود.

می­دانی خود سفارت ایران معمولاً انجمن برای دانشجویان یک دفتری دارد.

من خاطرم هست شاید 16، 17 سال پیش در شهر پونای هند رفته بودم دیدن دوستان رفته بودم آنجا تحصیل می­کردند از طرف سفارت یک دفتری بود تازه ­واردها می­رفتند آنجا راهنمایی­شان می­کردند بعضی دانشجوهای قدیمی می­آمدند آنجا کمک می­کردند به دانشجوهای جدیدالورود حتی چند هفته اقامت بهشان می­داد هزینه خیلی جزئی می­گرفت تا کمکشان می­کردند خانه بگیرند دانشگاه ثبت‌نام کنند خیلی کار خوبی می­کرد.

بله هست این مسائل هم اینجا؛ حالا در رم و ناپولی و شهرهای بزرگ­تر حتماً هست؛ ولی اینجا هم قطعاً وجود دارد و شاید اگر هم نیست به وجود بیاید طی سال­های دیگر چون تعداد دانشجوهایی که دارد می­آید دارد زیاد می‌شود؛ ولی این چیزهایی که شما می­فرمایید را من زیاد اینجا متوجهش نشدم. بودند بچه­ های سال بالایی که خیلی دوست داشتند کمک کنند به بچه­ ها و ما هم رفتیم کمک گرفتیم ازشان ولی این­جوری که شما می­گویید به‌صورت متمرکز اینجا نبود اصلاً.

برسیم به بحث شیرین ویزا.

من چون خودم یک تجربه­ای از سفارت ایتالیا داشتم ولی نمی­دانم چه جوری بگویم سفارت ایتالیا یک جوری آن افرادی که حالا نمی­دانم هم­وطن­های خود ما در سفارت­ هستند یا افرادی هستند داخل سفارت یک جوری به‌ عمد فرایند را به سمتی می­برند که شما را به سمت دلال­ها سوق بدهند یعنی 6، 7 سال پیش بود من 2 مرتبه مکاتبه هم کردم؛ یعنی برای سفر توریستی درخواست دادم به ایتالیا؛ کل برنامه سفرم را دقیق، تمکن مالی­ ام این­ها همه را هم انجام داده بودم؛

ولی متأسفانه سایتشان خیلی سایت ضعیفی بود و متأسفانه آخرش هم نتوانستم ویزای ایتالیا را بگیرم خیلی مدت طولانی هم فقط برای گرفتن وقت سفارش حتی این­قدر من معطل شدم. احساس می­کردم یک عمدی وجود دارد؛ چون افراد زیادی به‌عنوان دلال به من زنگ می­زدند نمی­دانم شماره من را هم از کجا پیدا می­کردند و هزینه ­های هنگفتی هم درخواست می­دادند که برای یک سفر توریستی توجیه نداشت. من تجربه خودم را از سفارت ایتالیا گفتم در ایران؛ حالا نمی­دانم هم به وزارت امور خارجه یکی دو بار مکاتبه کردم هم با سفارت ایتالیا مکاتبه کردم واقعاً جزو بدترین سفارت­ها برای ویزا گرفتن توریستی است حالا حداقل من این را مطمئنم. آن کارگزاری یا سایتی که معرفی می­کنند نوبت ­دهی که می­کند اصلاً هیچ‌وقت شما هیچ جوری نمی­توانی ازش نوبت بگیری حالا من می­خواهم تجربه خود شما را بشنوم.

بله درست است ما هم همین تجربه شما را داشتم. من اطلاعی در مورد این که کِی قرار بود سایت­ها و این­ها باز شود نداشتم و در این گروه­هایی هم که بچه­ ها منتظر می­ ماندند و بیدار می ­ماندند و هی دائم سایت­ها را چک می­کردند نبودم و زیاد دنبالش را نمی­گرفتم اصلاً چون تجربه­ای نداشتم با پروسۀ ویزا گرفتن و این­ها. این خودش یک چیز چیزی بود که خیلی اذیت کرد من را پروسۀ ویزا؛ ما به deadlineهای اولیه سفارت نرسیدیم نتوانستیم ویزایمان را زود بگیریم تا بتوانیم به بورس برسیم اینجا.

آن مدارکی که قرار بود ارائه بدهند به ما خیلی دیر به دستمان رسید و در نتیجه ما هم نتوانستیم برای بورس اقدام کنیم برای سال اول و می­افتد برای سال دوم که واحدهایی که پاس کردم را ارائه بدهم تا بتوانم برایش اقدام کنم؛ ولی سفارت درست است این­جوری بود. عرضم به حضورتان مؤسسه ­ای که من با آن در ارتباط بودم هیچ‌چیز ارائه نمی­داد سرویسی ارائه نمی­داد برای کارهای سفارت چون خودشان هم می­دانند که چه جوری است جریان خودشان را درگیر نمی­کنند. بعد عرضم به حضورتان ما خودمان که نتوانستیم وقت بگیریم؛ ولی یکسری دلال­ها بودند همان جور که شما فرمودید یک مبلغی را گرفتند بعد چون ما خیلی نزدیک شده بودیم به deadline که اگر بعد آن اقدام می­کردیم نمی­رسیدیم به ایتالیا تمام تلاش این دو سالی که انجام داده بودیم می­پرید دیگر؛ برای همین یک مبلغ هنگفتی هم ما برای دلال وقت سفارت دادیم.

تعریف کن هزینه را به دلال دادی بعد چند روز طول کشید که ویزا ایتالیا امد؟

دلال وقت گرفت فردا پس‌فردایش برای من وقت گرفت.

من هم احساس می­کردم فقط مشکل پول است؛ یعنی باید پول را بدهی همه چیز حل می شود؟

نه همه این­جوری نبودند. خیلی­ها چون مثل ما یک­کم تنبل­تر بودند مثل من خودشان دنبالش را نگرفتند این­جوری شدند.

فیزیکی که نمی­توانی نوبت بگیری می­گویند: «بروید سایت»

بعد سایت هم البته به تنبلی و این­ها ربطی ندارد؛ ولی خیلی یکهو شلوغ می­شود؟ هر شب با سرعت اینترنت بالا البته این تجربۀ من مال 6، 7 سال پیش است

نه هیچ فرقی نکرده. هنوز هم شما فرایند نوبت­دهی سایتشان اصلاً یک ساعت­هایی هر موقع دلشان بخواهد باز می­شود و تازه باز هم که می­شود کلاً این­قدر ترافیکش زیاد است در یک‌لحظه حجم زیادی وارد سایتشان می­شوند عملاً هیچ. یک جوری انگار پشت‌صحنه  دلشان نمی خواهد انلای نوبت بدهند. وگرنه سفارت فرانسه من همین نوبت­دهی را خیلی راحت در هر ساعتی می­روی ساعت انتخاب می­کنی مدارک و پروفایل باز می­کنی خیلی آسان رفتم ساعتت هم مشخص می­کند رأس ساعت هم می­روی هیچ‌چیز خاصی نداشت. اینجا احساس می­کنم یک عمدی هست.

پروسه ­اش خیلی راحت­تر است از کشورهای دیگری که شما می‌فرمایید هم آلمان هم فرانسه من دوست­هایی دارم که فرانسه رفتند دوست­هایی دارم که آلمان رفتند دوست­هایی دارم که اسپانیا رفتند من سریع­تر رسیدم به ایتالیا تا آن­ها رسیدند به آن کشورهای دیگر؛ حتی با این که من یک سال انگار پشت کنکور بودم برای همین آزمون هم. حق دارند بالاخره مردم بیشتر تقاضا داشته باشند وقتی که راحت­تر می­توانند برسند به اینجا.

یعنی می­گویید ویزای ایتالیا راحت­تر گرفته شد؟

ویزای ایتالیا نه این پروسه­ذای که وارد دانشگاه بشوی برای ایتالیا راحت­تر است.

یک آزمون است همین­قدر. یک آزمون فقط شما باید قبول بشوید.

(توضیحات از اینجا به بعد یک نفر دیگر به نام آقای قنواتی به لایو ما اضافه شد. که متخصص ویزا بودند و من گفتم اطلاعات خوبی می توانند در اختیار شما عزیزا ن بگذارند)

داشتم گوش می­کردم در بحث تان گفتم اگر اجازه بدهید من هم در بحث تان باشم و یکسری صحبت­ها را بکنیم من در خدمتتان هستم.

ما با آقای دکتر کامیار داریم در مورد تجربیات ایشان در تحصیل پزشکی در ایتالیا صحبت می­کنیم. در مورد imat صحبت کردیم در مورد تجربیاتی که ایشان در خود دانشگاه داشتند هزینه ­های تحصیل همه صحبت کردیم الان رسیدیم به بخش ویزا. من یک تجربه خودم را گفتم تجربه شخصی خودم برای گرفتن ویزای توریستی ایتالیا بود 6 یا 7 سال پیش بود و از آقای دکتر هم پرسیدم شما نظرتان چیست؟ حالا خوشبختانه شما آمدید گفتم شاید شما تخصص، تجربه بیشتری داشته باشید.

بله من الان تقریباً 8 سالی هست برای دوستانی که ویزای شینگن یا ویزای کانادا یا استرالیا یا امریکا یا انگلیس را اقدام می­کنند برایشان از ترکیه از طریق سفارتخانه‌ها اقدام می­ کنیم الان تقریباً 8 سالی هست خدا را شکر تا حالا ریجکتی هم نداشتیم و تجربیاتم در زمینه اخذ ویزا خوب است خدا را شکر اگر موضوعی هست من بگویم چرا 90% ایرانی­ها ریجکت می­شوند ویزا سخت می­گیرند و چرا سفارت­ها اصلاً ایرانی­ها را بیشتر ریجکت می­کنند؟ حتی با وجود دعوت­نامه. یکسری مسائل و یکسری ریزه ­کاری­ها است من بگویم شاید به درد عزیزان بخورد.

من یک توضیحی خدمتتان بدهم؛ چون امروز در مورد ایتالیا داریم صحبت می ­کنیم عنوان بحثمان هم ایتالیا است من خیلی خوشحال می­شوم که – من تخصص ندارم تجربه هم ندارم – اگر شما تخصص و تجربه دارید در یک لایو دیگری با همدیگر حسابی بنشینیم در موردش حرف بزنیم

آره خواهش می­کنم ببینید در خصوص ایتالیا من یک موضوعی را بگویم چرا الان اکثر ایرانی­ها با این که حالا چه درخواست ویزای تحصیلی می­کنند چه کاری می­کنند چه توریستی می­آیند از ایتالیا ریجکت می­شوند متأسفانه شرکت­هایی که در ایران این کار را انجام می­دهند یا دفاتر مهاجرتی علم کافی به این موضوع را ندارند و باتوجه‌به این که ضوابط جدید سفارتخانه ایتالیا را می‌دانند؛ ولی بااین‌وجود فقط به‌خاطر دریافت 200 یورو یا 400 یورو پیش ­پرداخت اولیه از مسافر می­آیند برای مسافر اقدام می­کنند و بعدازاین که وقت سفارت را گرفتند و مصاحبه و این­ها که انجام شد.

متأسفانه بعد از یک مدتی خبر می­آید و سفارت ریجکت می­کند این­ها را. در سفارت ایتالیا الان جدیداً اکثر سفارتخانه‌ها عضو حوزه شینگن الان این­طوری شده که می­آیند تمام ریزه ­کاری­ها را جزءبه‌جزء استعلام می­کنند و دقت می­کنند در روند پروندۀ مسافر. یکی از مهم­ترین دلیل ریجکت شدن این هست که شرکت­هایی که می­آیند به‌عنوان نمایندۀ مسافر یا خیلی­ از وکلا مسافر می­شوند اقدام می­کنند روی آن کلاس هتل و روی بحث تاریخی که برای رفت و برگشتشان می­خواهند تنظیم بکنند مخصوصاً در ویزاهای کاری یا توریستی یا ویزای تحصیلی، هر چیزی که هست این­ها دقت نمی­کنند الان جدیداً سفارتخانه‌ها می­آیند روی همۀ این­ها استعلام می­گیرند.

الان مثلاً سفارت ایتالیا آمده گفته شمایی که می‌آیی؛ مثلاً ویزای شنگن سه‌ماهه می­گیری توریستی شما چرا مثلاً بلیت رفتت مثلاً می­گویی من می­خواهم امروز بروم بلیت برگشتت را رزرو کردی برای مثلاً طبق ویزایت مثلاً برای سه ماه دیگر چون درخواست ویزایت سه‌ماهه شنگن بوده از ترکیه و این که اگر شمایی که می‌خواهی سه ماه در ایتالیا بمانی قاعدتاً بایستی یک درآمد خیلی خوبی داشته باشی حالا بحث تمکن مالی را ندارم کلاً می­گوید شما مثلاً تمکن مالی را آمدی 400 میلیون ارائه دادی بعد مثلاً سه ماه می­خواهی در ایتالیا بمانی با آن هزینه­ ها و با آن شرایطی که هست بعد مثلاً رفتی هتل دوستاره اجاره کردی.

این را سفارت­ها می­آیند به این ریزه­ کاری­ها دقت می­کنند و ریجکت می­کنند الان 90% کسانی که  در ایران می­آیند اقدام می­کنند را به همین دلیل ریجکت می­کنند یا کلاس پروازی­شان، نوع پروازشان و یا این که آن شرایطی که سفارت خیلی­ ها مثلاً الان شرکت­ها می­آیند بلیت و هتل را رزروی در پرونده می­گذارند الان دیگر سفارتخانه‌ها به‌هیچ‌عنوان بلیت و هتل را اگر رزروی باشد ویزا نمی­کنند. یعنی بلااستثنا ریجکتشان می­کنند و این که خیلی ­ها الان هستند.

در ایران با ما تماس می­گیرند. می­گویند: «ما اقدام کردیم یک وکیل خبره هم کارمان را پیش برد» به او می­گویم: «چقدر دادی؟» می­گوید: «200 دلار اول دادیم.» می­گویم: «پسر خوب! شما نمی­دانی آن شرکت که می­داند الان ایتالیا کسی که می­آید می­گوید: «می­خواهم به تو ویزا بدهم» قاعدتاً شما بایستی بلیت هتلت را بخری بگذاری در پرونده که آن طرف بداند شما واقعاً قصد رفتن دارید.» سفارت ایتالیا می­آید استعلام می­گیرد می­بیند هتلش رزرو است بلیتش رزرو است هتل هم که تازه رزرو کرده دوستاره است و ریزه ­کاری­های خیلی تاریخ رفت و برگشتشان را یکسری ریزه­ کاری­های خیلی مهم که متأسفانه شرکت­های هواپیمایی،  دفاتر مهاجرتی به‌خاطر سودشان در ایران این­ها را مدنظر قرار نمی­دهند و فقط آن پول گرفتنشان از مشتری برایشان مهم است و متأسفانه اکثر ایرانی­ها را ریجکت می­کنند که …

بحثی که من دارم موضوع گرفتن وقت سفارت ایتالیا برای دانشجو است.

یعنی در ایران سفارت ایتالیا یک سایت معرفی می­کند – حالا سایتش را من دقیق نمی­دانم – کارگزاری است اسمش اصطلاحاً می­گویند می­گوید: «شما بروید اول نوبت …» مثلاً مدارک تحصیلی دعوت­نامه دانشگاهتان آمده همه مدارکت را هم کامل کردی باید ببری تحویل بدهی آیلتس 6.5 به بالایت هم آماده است. مشکل این است که شما اصلاً در سایتش به‌هیچ‌عنوان نمی­توانی نوبت بگیری؛ یعنی من خودم برای توریستی که اقدام کردم گفتم حداقل نوبت را خودم بگیرم هر چه اقدام کردم هر ساعتی با هر سرعت اینترنتی نتوانستم. عملاً هم حضوری هم که رفتم آنجا دیدم آدم­هایی هستند که می­گویند: «ما برایت نوبت می­گیریم» هزینه ­های خیلی هنگفتی می­گفتند برای من آن زمان توجیه نداشت کنسلش کردم اصلاً سفر را.

من دلیلش را بگویم خدمتتان؟ سفارتخانه‌ها دیگر الان خودشان عمداً این کار را می‌کنند؛

یعنی باتوجه‌به آن سهمیه­ای که به کارمندهای سفارتخانه‌ها دارند می­دهند بابت VIP وقت سفارت، این­ها ترجیح می­دهند بیشتر با کسانی کار کنند که این وقت­ها را از آن­ها بخرند؛ مثلاً الان کارمند سفارت آلمان یا کارمند سفارت سوییس آمدند نوبت­ هایی که مثلاً مال آن امتیازاتشان است که خود کشورشان به آن­ها می­دهد مثلاً می­گوید شما در ماه به هر نفر مثلاً 30 تا VIP وقت می­دهد می­گوید شما می­توانید در ماه 30 نفر را مثلاً از خویشاوندان، از دوستان، از کسانی که مثلاً دارید و این­ها وقت بگیرید و کارهایشان را انجام بدهید الان کارمندهای سفارت دیگر چه‌کار می­کنند؟

می­آیند این وقت­هایشان را می‌فروشند؛ یعنی مثلاً می­آیند به من می­گویند: «آقای قنواتی! شما در ماه 20 تا مثلاً نوبت داری. چه این 20 نفر را به من بدهی چه ندهی من هزینۀ آن نوبت سفارت و آن داکیومنتی که من کمکت می­کنم برای ویزا شدن مسافرت است. این امتیاز را به من می­دهد که کمک می­کند به من می­گوید چه در پرونده بگذارم که مسافرم ویزایش قبول بشود می­آید این وقتش را می­فروشد می­گوید: «من به‌ازای هر نفر 3000 یورو از تو پول می­گیرم» 20 تا 3000 یورو می­شود 60 هزار یورو؛ این 60 هزار یورو را چه من مسافر به او بدهم چه ندهم پولش را از من می­گیرد.

برای همین بیشتر مثلاً جاهایی که الان قیمت­های سنگین می­دهند به همین دلیل است؛ مثلاً شرکت هواپیمایی یا دفاتر مهاجرتی الان در تهران هستند که می‌آیند؛ مثلاً این را می­خرند. طرف 60 هزار یورو پول می­دهد 20 تا وقت می­خرد خودش هر ویزا را مثلاً به اسم این که من 100% ویزا می­کنم می­آید 10 هزار یورو 12 هزار یورو به هر نفر می­فروشد این را؛ یعنی می­گوید هزینۀ شما برای ویزای تضمینی دانشجویی ایتالیا 10 هزار یورو یا 12 هزار یورو هزینه­اش است. الان سفارتخانه‌ها دارند این کار را می‌کنند؛ یعنی کارمندها باتوجه‌به آن چیزی که دارند؛ یعنی من دیدم؛ یعنی با آن­ها که صحبت می­کنم طرف می­گوید من در طول ماه مثلاً ما 40 تا نوبت می­دادیم 50 تا نوبت می­دادیم برای سفارت،

100 تا نوبت می­دادیم به فرض مثال؛ این­ها باتوجه‌به آن داکیومنت ضعیفشان و مدارکی که ارائه می­دادند 90 درصدشان ریجکت می­شدند وقتی ما می­فرستادیم ما به‌جای این که این کار را بکنیم می­آییم نوبت­های خودمان را به‌عنوان خویشاوند یا دوست یا آشنا، رفیق یا VIP اسمش VIP time سفارت است این را به‌عنوان VPI نوبت­هایمان را به یک نفر که کارش آن است؛ مثلاً در هر کشوری الان دارند این کار را می­کنند مثلاً می­فروشیم این‌طرف دیگر هم خیال او راحت است که ما کمکش می­کنیم که ویزا بشود.

مسافرش 100% چون قاعدتاً آن­ها در ارتباط­اند و می­دانید طبق بند 600 ماده 212 این­ها در نهایت تصمیم را آن مأمور سفارت می­گیرد که آیا تو ویزا بشوی یا نشوی. در خیلی از مراحل هم اعلام می­کند می‌گوید؛ مثلاً همه مدارکت اوکی درست است؛ ولی من احساس می­کنم تو می­خواهی برنگردی ریجکتت می­کند. چون تصمیم­ گیرنده نهایی خودش است در نهایت می­آید کمک می­کند به آن یک نفری که با او قرارداد بسته و پول را دارد به او می­دهد خیلی هم قانونی هم هست؛ یعنی هیچ‌چیز نظارتی رویش نیست می­گوید: «آقا وقتم است می­فروشم» و در خفا هم کمک می­کند به آن آقا می­گوید: «آقا! من کمکت می­کنم تو 100% ویزا بشوی » و این وقت 100% را به قیمت­های 2000 یورو، 3000 یورو می­فروشد در تهران. به این دلیل است.

ما تجربه خود آقای کامیار هم بشنویم ایشان برای ویزای سفارت ایتالیا اقدام کردند برای تحصیلی، دانشجویی. می­دانم که یک‌زمان خیلی زیادی هم طول کشید. آقای کامیار! شما تجربۀ خودت را به ما بگو.

عرضم به حضور شما همین­جوری بود دیگر؛ وقت را از یک دلال خریدم و مدارکم را کامل کردم ارائه دادم و بعد از 40 روز ویزایم آمد بدون مشکلی.

هزینه خود صدور ویزا چقدر بود؟ یعنی چقدر هزینه دادی به خود سفارت ایتالیا؟

70 یورو است در سفارت نقدی از شما هزینه می­گیرند.

شما به خود سفارت که عملاً مراجعه نمی­کنی همه مدارک را می­بری به دفتر CKGS

به دفتر CKGS بله.

CKGS. آزمایش­های بیومتریک هم انجام دادی؟ اثر انگشت و …

نه نه

یعنی شما برای ویزای تحصیلی ایتالیا رفتید اثر انگشت نگرفتند

نمی­گیرند.

نیازی نیست آزمایش بیومتریک؟

نه آزمایشی انجام ندادم.

توضیحات آقای قنواتی:

ببینید می­دانی چیست قضیه بایو متریک؟ بایو متریک هر سفارت در کشور مبدأ به‌خاطر امنیت همان کشور است که دولت به آن سفارت می­گوید شما بایستی از کسی که می­آید به شما درخواست ویزا می­دهد باید بایومتریکش کنید و آن اطلاعات را بگیرید از کشور منی که در کشورم سفارت داری که این آیا مشکل دارد؟ ندارد؟ شرایطش چه جوری است؟ تا ما به شما بگوییم. هیچ ارتباطی با بایو متریک شدنش در کشور مقصد به‌هیچ‌عنوان ندارد؛ یعنی این که مثلاً مسافر فکر کند: «من در تهران بایو متریک نشدم؛ ولی مثلاً بروم آنجا بایو متریک نمی­شوم.» نه چه اینجا بایو متریک بشود چه نشود وقتی برسد به کشور مقصد آنجا بایومتریکش می­کنند و الان جدیداً از بایو متریک اسکنر چشم استفاده می­کنند.

به‌خاطر این که بتوانند کاملاً تشخیص بدهند که این مسافر چه جوری است و شرایطش چیست و همه‌جوره‌اش را بررسی می­کنند. الان دقیقاً همان جوری که دوست عزیزمان گفت همین‌جور است اصلاً دیگر به بایو متریک هم نمی­برند خیلی­ها مثلاً اصرار می‌کنند؛ مثلاً مسافر اطلاعات ندارد می­گوید: «من چه جوری بایو متریک نمی­شوم ویزا برای من صادر می­شود؟» درحالی‌که مثلاً خیلی­ها به‌خاطر این که بیایند این شائبه را برای مشتری رفع بکنند و این شرایط را برطرف بکنند برای مشتری که مطمئن بشوند قانونی است و جعلی نیست قانونی هم نیست و می­خواهند مطمئن بشوند که نیست می­آیند چه‌کار می­کنند؟ بایو متریک مشتری را از روی برگه کاغذ خودشان می­گیرند و می­برند می­دهند به آن کارمند سفارت و آن روی دستگاه خودش بایو متریک آن مسافر را تعریف می­کند.

متوجه شدم. آقای کامیار! شما که رفتید مصاحبه­ای هم انجام دادید در سفارت یا دفتر CKGS ؟

نه

هیچ مصاحبه­ ای چیزی انجام ندادید. تمکن مالی برای صدور ویزا چقدر شما ارائه دادید؟

اگر اجازه بدهید من مبلغش را که نگویم؛ ولی یک مقداری نیاز است یک مینیمم نیاز دارند.

نه همان مینیممی که سفارت نیاز دارد

حول‌وحوش 5 تا 6 هزارتا فکر می­کنم نیاز دارند برای تمکن مالی

الان ویزایی که برای شما صادر شده برای 6 سال است یا نه برای یک سال باید بروید سفارت ایتالیا تمدیدش کنید؟

نه دیگر؛ ویزایی که صادر شده برای یکسری از بچه­ها 100 روزه است برای یکسری از بچه­ها یک‌ساله است. بعد شما اینجا که وارد می­شوید باید بروید یک انگشت­نگاری­ای انجام بدهید تا یک کارت رزیدنسی بگیرید اینجا که به‌عنوان ویزا برایتان عمل می­کند از سال دومی که اینجا حضور دارید.

بعد باید هرسال تمدیدش کنی؟

یک‌بار دیگر باید هرسال تمدید بشود دیگر درست است. 150 یورو هزینه …

داخل خود ایتالیا یا تهران اقدام کنی؟

نه نه نه در خود ایتالیا. مدارکی هم که نیاز دارد عرضم به حضورتان مدارکی نیست که از ایران بخواهد کسی برایتان بفرستد مدارکی است که باید اینجا تهیه کنید در دفاتر ایتالیایی.

تأکید هم کردی که یکسری از واحدهای درسی را حتماً باید پاس کنی که به دولت ایتالیا ارائه بدهی بعد ویزا تمدید می گردد

بله از سال دوم باید دوتا درس هرسال ارائه بدهی بهشان

یعنی من دارم درس می­خوانم اینجا با ویزای تحصیلی نیایم اقامت بکنم؟

بله

من یک توضیحی بدهم با من سعید کامی آشنا بشوید. من شرکت اعزام دانشجو، تحصیلی، ویزا، این­ها ندارم من فقط یک وب­سایت و یک کانال یوتیوب و پیج اینستاگرام هم دارم؛ ولی همة این­ها، همۀ متن­ها، ویدئوها می­رود در وب­سایت من و کانال یوتیوب من. هدف من مستندسازی تجربیات است؛ یعنی من می­گویم اگر کسی که تصویر خودش را می­آید ارائه می­دهد کامل، صادقانه، یکسری دیتا، اطلاعات صادقانه­ای به مردم ارائه می­دهد می­تواند بیزینس خودش هم معرفی بکند؛ یعنی هیچ ایرادی از نظر من ندارد.

شما می­گویی من کارم ویزا است و صادقانه می­آیم اطلاعات به مردم می­دهم راهنمایی­شان می‌کنم؛ مثلاً تجربیات آقای کامیار در مورد تحصیل به ایتالیا؛ من و آقای کامیار همشهری هستیم از یک شهر خیلی کوچکی ایشان یک تصمیمی گرفت و شاید خیلی به ایشان گفتند: «نمی­شود نمی­توانی» ولی خوشبختانه توانست با تلاش یک سال اول رد شد امتحان را؛ سال دوم نمرۀ خیلی خوبی هم گرفت رفته ایتالیا درس می­خواند و برای من خیلی مایه افتخار است که به‌هرحال خواستن توانستن است.

توضیحات تکمیلی آقای قنواتی

من فقط یک موضوعی را بگویم شما این را در جریان باشید حالا به دوستان عزیزتان کسانی که در لایوتان شرکت می­کنند به‌هرحال کسانی که هستند یک موضوعی که هست بحث الان مهاجرت به کانادا است حالا جدای از این بحث است؛ ولی در حد یک نکته گفتم بگویم شاید به درد بخورد مهاجرت به کانادا هست که اکثر ایرانی­ها می­خواهند اقدام بکنند برای ویزای کانادا. ببینید کانادا می­دانید شرایط خیلی سختی را برای مسافرهای ایرانی دارد و این که خیلی از مردم به‌خاطر نداشتن اطلاعات یا کسانی که در ایران به‌عنوان وکیل اقدام می­کنند برای گرفتن ویزا خیلی از شرط­های قانون یا خیلی از قانون­های سفارت کانادا را نمی­دانند.

سفارت کانادا مثلاً یکی از شرایط صدور ویزایش این است که طرف سابقه travel history داشته باشد؛ یعنی به کشورهای عضو حوزه شینگن سفرکرده باشد. باید حتماً ویزای شنگن در پاسش خورده باشد. بعد خیلی­ ها می­آیند متأسفانه از این موضوع سوءاستفاده می­کنند و به‌خاطر نداشتن علم و آگاهی مسافر به مسافر می­گویند: «مثلاً ما شما را می­فرستیم ایتالیا سه ماه، ویزای 100 روزه، 99 روزه، حالا سه‌ماهه برای شما می­گیریم شما بروید ایتالیا بعد از ایتالیا مثلاً ما کارهایتان را انجام می­دهیم وقتی که travel history خوردید؛ مثلاً می‌فرستیم تان کانادا»

دقت کنید دقیقاً طبق آن چیزی که آمده قانون­گذار گفته برای صدور روادید کشور کانادا آمده می­گوید: «من الزامی به داشتن travel history ندارم. در صورتی‌ که شما از تمکن مالی خیلی خوب و برنامۀ مرتب و منظم سفارت برخوردار باشید. یعنی اصلاً لزومی ندارد به این که حتماً یکی travel history داشته باشید و سابقه سفر به اتحادیه شینگن را داشته باشد. می­آید می­گوید: «من می­توانم شما را با یک تمکن خوب، با یک برنامۀ خیلی خوب با هدف­گذاری مناسب، خیلی راحت می­توانم به شما ویزا بدهم.» و سفارت کانادا یک جوری است که مثلاً الان طرف می­آید در تهران مثلاً هستند الان کسانی که می­آیند مدارک جعلی می­گذارند در پرونده و به هر دلیلی اصلاً ویزا هم صادر می­کنند اوکی ویزا هم می­گیرند مسافر می­خواهد برود کانادا.

آن مامور گیت در خود فرودگاه تورنتو یا ونکوور، آن کسی که آن پشت نشسته، دولت کانادا این اختیار را بهش داده. می­گوید: «حتی اگر رئیس‌جمهور کانادا به شما دعوت­نامه داده باشد و آن سفارت برای شما درخواست داده باشد و ما بهش اجازه داده باشیم و ویزا برای شما صادر شده باشد. اگر بیاید اینجا پشت کانتر بایستد و نتواند با من درست صحبت بکند من همین‌جا می­توانم ویزایش را باطل کنم.» این قانون کشور کانادا است. می­گویم یکسری ریزه ­کاری­ها و مطالب خیلی مهم در بحث مهاجرت و ویزا و اخذ ویزا و این­ها هست که حالا در زمان مناسب هر زمان که باشد من در خدمتتان هستم برای اطلاع‌رسانی.

برای آقای کامیار هم همین اتفاق افتاد؛ مثلاً به ایشان از ابتدا ثبت‌نام کردند آن شرکتی که ثبت‌نام کرده من اسمشان را اصلاً در دوتا لایومان هم نبردم تأکید کرده که ما برای شما بورس کامل می گیرم؛ ولی وقتی رفتند به ایتالیا در لایو قبلی به ما گفتند 10% بچه­ ها توانستند بورسیه بگیرند. به قول خودش الان شاید روزی 15، 16 ساعت دارد درس می­خواند که بتواند برای سال دوم این بورسیه خودش را تمدید کند؛ یعنی اگر نمره خوب بگیرن.

د بهش بورسیه تعلق بگیرد از خوابگاه و از غذای قیمت مناسب، از سلف­سرویس دانشگاه بتواند استفاده کند. همۀ این­ها مستلزم این است که صادقانه بهشان می­گفتند اگر بهشان ابتدا می­گفتند شانست این­قدر است این آدم تلاشش را بیشتر می­کرد یا برای ویزا زودتر اقدام می­کرد به یک دلایلی کامل خدمات بهشان ندادند؛ یعنی فقط ثبت‌نام کردند در آزمون کمکشان کردند؛ ولی برای ویزا و برای کارهای؟ 60:45 کمکشان نکردند.

البته نمی­شود همۀ شرکت­ها؛ خیلی از شرکت­ها هستند الان در تهران واقعاً دارند درستکار می‌کنند؛ ولی یک عده هم هستند به‌هرحال سودجویند می­آیند سوءاستفاده می­کنند طرف با یک دفتر زدن و یک ثبت شرکت کردن فقط برایش مهم است که از امثال حالا این دوست عزیزمان بیایند یک پولی بگیرند متأسفانه برایشان مشکل‌ساز بشود. می­گویم حالا یک بحث تخصصی که ان­شاءالله به امید خدا در زمان مناسب من در خدمتتان هستم و می­توانم باتوجه‌به آن سنم حالا تجربیاتی که دارم کار می­کنم می­توانم که اطلاعت در اختیارتان بگذارم.

فقط یک موضوعی آقای مهندس! من وقتتان را نگیرم آقا کامیار هم ببخشید من را؛ این است که فقط یک چیزی را بگویم که آن متقاضی دریافت ویزا حالا هر نوع ویزایی به هر دلیلی طرف ویزای مثلاً توریستی می‌گیرد؛ ولی مثلاً می­رود حالا در ایتالیا – آقا کامیار ایتالیاست دیگر الان فکر می­کنم – آنجا به هر دلیلی می­تواند آنجا قبول بشود و برود؛

مثلاً دانشگاه آنجا یک اتفاقی برایش بیفتد می­تواند آنجا تحصیل کند این شانس وجود دارد این قابلیت وجود دارد که دوستانی که آنجا هستند حتی با یک ویزای دیگر می­ توانند درخواست تغییر ویزا بدهند این نیست که صرفاً هر ویزایی داشته باشید می­توانید با همان ویزا فعالیت بکنید این شانس وجود دارد که در کشور مقصد هرکسی می­تواند تغییر ویزا بدهد؛ یعنی این که صرفاً من فقط باید با ویزای دانشجویی بروم تا بتوانم آنجا تحصیل کنم نیست. می­شود تغییر ویزا داد و می­شود کار انجام داد فقط بایستی با برنامه و دقیق عملکرد و کسی که واقعاً بلد باشد.

کسی که همسر و فرزندانش همراهش باشند یا بخواهد یکی از والدینش را با خودش ببرد؟

بله اگر به‌عنوان همراه و ویزای مولتی می­تواند وارد آن کشور بشود. البته تمکن مالی هم خیلی مهم است.

دوستان عزیز! باز تأکید می­کنم من شرکت اعزام دانشجو، مهاجر، ویزا، هیچ‌چیز ندارم فقط در سایت saeidkazemi.ir lkمستندسازی می­کنم تجربیات دیگران را. تجربه­ ای که مفید باشد و بتواند برای یک نفر مشکلاتش را کمتر بکند راحت­تر بتواند وارد زندگی بشود و هر تصمیمی که دارد به ان برسد. روز خوبی داشته باشید.

تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ایتالیا

تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ا

تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ایتالیا

برای تماشا صحبت های من با آقای کامیار در مورد تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ایتالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با آقای کامیار، در مورد تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ایتالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.


سلام به همۀ دوستان سعید کاظمی هستم و امشب در مورد تجربیات آزمون پزشکی Imat ایتالیا (تحصیل پزشکی رایگان در ایتالیا) با آقای کامیار می­خواهم صحبت کنم. ایشان را به لایو اضافه کنم ایشان دانشجو هستند در ایتالیا سال اول تحصیل آقای کامیار در رشته پزشکی است.

همین ابتدا خودت را معرفی کن برای دوستانی که هستند. من یک خلاصه­ای گفتم امروز می­خواهم تجربیاتی که شما در آزمون Imat پزشکی ایتالیا در این دو سالی که می­دانم خیلی هم سخت گذشت به شما. تجربیاتت را بگو اول خودت را معرفی کن بعد من یکسری سؤال از شما می­پرسم.

امیر کامیار هستم دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه مسینا ایتالیا

اصلاً Imat را تعریف بکن برای و بگو آزمون ایمت  چیست؟ کسی که  اولین‌بار است می­شنود اصلاً ایمت  چه آزمونی است؟

آزمون ایمت ایتالیا یک تستی است که از طرف کمبریج  برگزار می­شود. برای دانشجوهای EU و NONEU یعنی اروپایی­ها و غیراروپایی­ها که می­خواهند پزشکی را در ایتالیا دنبال کنند. خلاصه­اش می­شود این که یک چیزی مثل کنکور در ایران است. ولی خیلی بیسیک­تر از کنکور ماست.

آزمون ایمت به چه زبانی برگزار می­شود؟

Imat که به زبان انگلیسی است. ولی یک آزمون ایتالیایی­اش هم هست که اسمش را نمی­دانم من فکر می­کنم آلفا باشد. اطلاعی ندارم دربارۀ آن ولی ایمت به زبان انگلیسی است.

حتماً باید آن نفری که شرکت می­کند دیپلم ایران تجربی را داشته باشد یا نه بقیۀ رشته ­ها هم می­توانند ثبت‌نام کنند؟

از ریاضی یا تجربی یا انسانی آمده باشند می­توانند اقدام کنند برای شرکت در آزمون Imat.

نکتۀ اول و مهم­ترین سؤالی که شاید در ذهن خیلی­ها ایجاد بشود این بورسیۀ تحصیلی رایگان است یا نه؟

عرضم به حضورتان که یکسری چیزها را می­گویند در اینترنت و این­ها ولی مثلاً من خودم جزء آن افرادی بودم که بورسیه به من تعلق نگرفت حداقل 80% از دوستانم و هم­کلاسی­هایم اینجا بورسیه به تعلق نگرفت. حالا اینجا در قسمتی که ما هستیم در ایتالیا یک­کم متفاوت است یعنی بگویم بهتان که این بخش جنوبی ایتالیا یک­کم فرق می­کند با شمال ایتالیا. برای همین شاید به آن دلیل به ما تعلق نگرفت بورسیه ولی عرضم به حضورتان که اگر به تایمش اقدام کنند در آن بازه و deadline که گذاشتند اقدام کنند نه هیچ موردی ندارد می­توانند به آن برسند ولی این بورسیه فقط برای سال اول است.

یعنی سال یک تحصیل پزشکی در ایتالیا رایگان است ولی سال­های بعدی­اش باید هزینه پرداخت کنند؟

هزینه نباید پرداخت کنی؛ یکسری واحد است که باید آن واحدها را پاس کنید و برای بورسیه کردیت­ها بگیرید که بورسیه بتواند به شما تعلق بگیرد؛ یعنی مثل سال اول نیست که فقط یکسری مدارک باید آپلود کنی در یکسری سایت­هایی که خودشان در اختیارتان می­گذارند و هر دانشگاه متفاوت است.

این آزمون تحصیل در ایتالیا فقط برای شاخه ­های پزشکی است یعنی فقط پزشکی و دندان­پزشکی است یا نه داروسازی و بقیۀ رشته­ها می­توانید انتخاب کنید؟

Imat برای پزشکی و دندان­پزشکی است و یک آزمونی هست برای داروسازی Tolk که آن را مکرر می­گیرند یعنی در همه‌جا؛ تعداد دفعاتی که آزمون برگزار می­شود خیلی زیاد است ولی Imat یک‌بار در سال برگزار می­شود.

مثلاً کسی مهندسی بخواهد بخواند یا حقوق بخواهد بخواند یا بیزینس، NBA این­ها هم هست؟ یعنی امکانش هست آزمون آن­ها را هم بدهد؟ چون ایران همه­اش Imat معروف است.

آری اینجا بچه­ها یی که رشته ­های دیگر می­خوانند هستند. مثلا هم اتاقی من کامپیوتر می ­خواند اینجا؛ خیلی از دوستان حقوق می­ خوانند؛ یکسری از بچه­ ها اینجا بیزینس می­ خوانند. خیلی رشته­ های متفاوتی به زبان انگلیسی.

آن­ها هم آزمون خاصی می­روند انجام می­دهند؟ یعنی آزمون خاصی می­گیرند؟

از آن اطلاع ندارم ولی فکر نمی­کنم که آزمون داشته باشد.

حالا برسیم به زبان برای آزمون ایمت که چه امتیازی را باید  از آزمون زبان بگیری و چه آزمونی را باید امتحان بدهی؟ آیلتس، تافل یا دولینگو؟

برای خود آزمون که نیاز نیست شما مدرک زبان ارائه بدهید برای ثبت‌نام در آزمون، یعنی آزمون دادن و این­ها اصلاً نیاز نیست مدرک زبان ارائه بدهید ولی این هم باید در نظر داشته باشید که آزمون کلاً به زبان انگلیسی است دیگر یعنی باید یک مینیممی انگلیسی بلد باشی و یاد داشته باشی تا بتوانی آن آزمون را بدهی ولی برای سفارت – و حالا اگر ان­شاءالله قبول شدند دوستان و این­ها – و مراحل بعدی نیاز به یک مدرک زبانی دارند که من آیلتس را می­دانم 6.5 به بالا نیاز دارد سفارت.

خیلی هم لِوِلِش بالا نیست. کسی که می ­خواهد شرکت کند شرط معدل و شرط سنی دارد؟

نه شرط معدل که برای ما تعریف نکردند ولی یک مسئله­ای هست گپ تحصیلی یعنی شما مثلاً 18 سالگی دیپلم­تان را گرفتید دیگر 24 و 25 شاید نهایت چیزی باشد که سفارت به شما ویزا بدهد به‌خاطر این که یک بازۀ تحصیلی دارید دیگر بالاخره یک گپ تحصیلی وجود دارد. خیلی بودند گپ تحصیلی ویزا نگرفتند ولی محدودیت سنی خاصی ندارد.

نمرات دبیرستان هم در آزمون ایمت ایتالیا تأثیرگذار است یا نه؟

نه نمرات دبیرستان؛ مثل ایران آخر شما نمره که می­گیرید در کنکور تأثیرگذار است.نه فکر نمی­کنم نه ولی دروس Imat خیلی بیسیک­های دبیرستان است یعنی چیز سختی نیست چیز پیچیده­ای نیست. فقط مشکلش برای ما این است که به زبان دیگری است.

رشته ­های پزشکی و دندان­پزشکی در چه دانشگا ه­ها و در چه شهرهای ایتالیا می­توانند. تحصیل کنند؟

شهرهایش که زیاد است فکر می­کنم. لیست شهرهایی که بچه­ ها بتوانند برای آن اقدام کنند در اینترنت پیدا می­شود به‌راحتی ولی معروف­هایش میلان، رم، تورین و ناپلی هستند ولی دندان­پزشکی را فکر می­کنم فقط یک دانشگاه در ایتالیا زبان انگلیسی است و آن هم می­گویند خیلی سخت است واردشدن به آن و کلاً هم تعداد دانشجوهایی که می­گیرد خیلی کم­اند زیر 10 تا هستند. تعداد زیادی دانشجو نمی­گیرد.

بورسیه یا سهمیه تحصیل پزشکی در ایتالیا به دانشجوهای غیراروپایی تعلق می­گیرد؟

 چون من دیدم کشورهای مختلفی آزمون برگزار می­کند و آدم‌های زیادی از همه جای دنیا برای آزمون شرکت می‌کنند؟

هیچ فرقی نمی­کند بورسیه­ای که می­دهند. دانشجوهای اروپایی هم می­توانند برای آن اقدام کنند فقط می­گویم که از سال دوم متفاوت می­شود یعنی این‌جوری نیست که به همه تعلق بگیرد باید تلاش کنی برسی به آن بورسیه؛ خیلی درس­ها سنگین است حجم درس­ها به­شدت بالا است در این رشته­ها و ما فکر می­کردیم که خیلی راحت­تر از این چیزی که می­گویند باشد ولی آمدیم اینجا دیدیم خیلی سخت­تر از آن چیزی است که فکر می­کردیم. حجم درس­ها بالا است شیوه­ای که امتحان می­گیرند خیلی متفاوت است در دانشگاه؛ اصلاً چیزی به نام امتحان کتبی اینجا دیگر وجود ندارد همۀ امتحان­ها شفاهی است و خیلی هم دروس به­شدت سخت و حجم بالا است.

به این­ها می­رسیم فقط امروز اگر در لایومان بیشتر در مورد خود آزمون حبت کنیم. ممنون چون می­دانم دو مرحلۀ آزمون را امتحان دادی.

چرا ایرانی­ها این­قدر از این آزمون استقبال می­کنند؟ به‌خاطر بورسیه­اش؟ به‌خاطر راحتی­اش؟ انگلیسی‌زبان بودنش؟

آزمون ایمت و تحصیل در اروپا برای کسانی که به مهاجرت علاقه دارند. یک راه خیلی ساده­تر است برای مهاجرت بیایی به کشورهای اروپایی، ویزای خیلی معتبری بگیری راه به نسبت ساده­ای است ولی رقابت در آن سنگین است دیگر. تا چند سال پیش زیاد مطرح نبود این آزمون در ایران ولی دیگر یک چند وقتی شده با این تبلیغاتی که هست. همه می­دانند چیست همه اطلاع دارند در موردش و همه می­خواهند آزمون بدهند.

این 10 تا یا 20 تا دانشگاهی که در ایتالیا بورسیه پزشکی می­گیرند حدوداً چند نفر در سال پذیرش می­کنند؟

دانشگاه ما دیگر مینیممش یعنی میانگینش این‌جوری است که 25، 30 تا را همۀ دانشگاه­ها می­گیرند. یعنی هر تعدادی دانشگاهی که الان من چون نمی­دانم چند تا دانشگاه­اند در کل ولی 25، 30 تا می­گیرند دیگر مینیمم. دانشگاه ما امسال 42 تا می­گیرد.

یعنی حدود 400 یا 500 نفر می­گیرد.

 ایرانی­ها بیشتر کدام شهرهای دنیا  آزمون ایمت شرکت می‌کنند؟

آنکارا، استانبول و دبی  این­ها شهرهایی است که خیلی ایرانی­ها می­روند و کشورهای اروپایی­ هم همۀ کشورها برگزار می‌گردد. حتی آزمون Imat در امریکا و کانادا هم برگزار می­شود.

در یک ساعت مشخص در همۀ دنیا برگزار می­شود؟

بله. این‌جوری است ولی مثلاً آن­هایی که خیلی تفاوت ساعتی دارد دیگر روزش فرق می­کند ولی فکر می­کنم برای آن­ها سؤالاتش هم یک­کم متفاوت باشد چون دیگر تقلب نشود و این­ها.

چند تا سؤال داشت آزمون ایمت؟

آزمون عرضم به حضورتان که 60 تا سؤال است. 15 تا زیست، 15 تا شیمی، 10 تا ریاضی، 10 تا فیزیک است (البته نه 10 تا ریاضی چون ریاضی و فیزیک باهم 10 تا سؤال­اند) و 30 تا هم سؤال­های زیست و ‌شیمی و 10 تا سؤال هم اطلاعات عمومی و 10 تا سؤال هم سؤال هوش است.

تو کدام­ها را بیشتر تمرکز کردی امتحان دادی؟ یعنی اگر بخواهی یک نفر را پیشنهاد بدهی توصیه بکنی کدام­ها را فکر می­کنی بخواند بهتر است؟

سؤال­هایی که همه می­روند سمتش که دیگر مشخص است زیست و شیمی را همه می­روند که نمرۀ بالا بگیرند حالا امسال تعداد سؤال­های شیمی خیلی رفته بالا 10 تا بوده فکر کنم الان هم 5 تا به آن اضافه کردند زیست کم شده ریاضی/ فیزیک زیاد شده و سؤال­های هوش و سؤال­های اطلاعات عمومی کم شده و تعدادشان کمتر است الان ولی برای آن­هایی که زبانشان یک لِوِل بالاتری است نسبت به افراد عادی­ای که امتحان می­دهند به نظرم سؤال­های اطلاعات عمومی که نه ولی سؤال­های هوش می­توانند رویش بیشتر تمرکز کنند این توانایی که دارند در زبان انگلیسی می­تواند به کمکشان بیاید ولی بیشتر پیشنهاد من زیست و شیمی است.

همین درس­های دبیرستان ایران را باید بخوانند یا نه کتاب مرجع خاصی است؟

دبیرستان ایران است اصلاً چیز پیچیده­ای نیست آن چیزهایی که برای ما در کنکور در کلاس­های کنکور و کتاب­های گاج و خیلی سبز و این­ها هیچ­کدام از آنها نیست کاملاً بیسیک­هایی که ما در دبیرستان می­خوانیم و سؤالاتش هم سؤالات پیچیده­ای نیست فقط صرف این که درست جواب می­دهد که غلط جواب می­دهد است دیگر که نمره می­گیرند. ­

در آزمون ایمت هر سؤال چند نمره مثبت دارد چند نمره منفی دارد؟

هر سؤالی 1.5 نمره است و اگر که یک سؤال را اشتباه بزنی 0.4 نمره منفی دارد.

0.4 یعنی حدوداً هر 4 تا یک دانه مثبتت را می­خورد؟

بله.

و چه امتیازی باید بیاوری که ورودی دارد یا نه یعنی مثلاً می­گویند هرکسی 45، 50، 65؟

اصلاً این­طوری نیست هرسال متفاوت است دیگر. هرسال متفاوت است این مینیمم نمره­ای که نیاز دارند دانشگاه­ها می­رود بالا میاید پایین؛ بستگی به شرکت­کننده­ها دارد بستگی به میانگین نمرات آن سال دارد ولی این‌جوری نیست که بگوییم مثلاً 30 تا سؤال درست بزنی حتماً قبولی اصلاً این­طوری نیست در یک دانشگاه سطح پایین­تر می­تواند این­طوری باشد آن هم‌بسته به شانس؛ ولی در 50، 60% دانشگاه­ها اصلاً این­طوری نیست و باید رقابت خیلی سنگین است و باید تلاش کنند همۀ سؤال­ها را درست بزنند.

خودت که در آزمون­ها شرکت می­کردی تو یک‌بار استانبول شرکت کردی یک‌بار هم دبی در آزمونش شرکت کردی بیشتر ایرانی بودند یا نه از خاورمیانه و کشورهای دیگر هم بودند؟

جفتش هر دوتا سنتری که من رفتم ایرانی­ها بودند دیگر؛ خیلی ایرانی داشت آنجا.

من شنیدم در یکی از دانشگاه­های رم 75% کسانی که قبول شدند ایرانی­ها قبول شدند خبرش هم در این چند روز ترند شده.

اطلاع نداشتم ولی خیلی ایرانی­ها زیادند تعدادشان برای آزمون Imat.

یعنی مثلاً 500 نفر یا 400 نفری حدوداً در سال قبول می­شوند 5000 نفر شرکت می­کنند؟ یا بیشتر؟

برای یک دانشگاه 5000 نفر شرکت می­کنند.

یعنی برای یک سهمیۀ 25 تا 30 نفری شاید 5000 نفر شرکت کنند رقابت باشد؟

برای همین می­گویم رقابتش خیلی سنگین است. سه­ شهر میلان، تورین و رم خیلی رقابت در آنها سنگین است چون دانشگاه­های برتر هستند.

این­ها شهرهای شمالی در ایتالیا هستند؟

بله .

یعنی هزینه ­های زندگی در این سه­ شهر خیلی بیشتر از بقیه شهرها است.

هر چه می­آییم پایین­تر یک ­کم کمتر می­شود هزینه­های زندگی ولی در آن شهرهای بالا خیلی زیاد است هزینه­ها.

پس در مجموع  5 تا 10 در شانس قبولی هست؛ یعنی از هر 10 نفری شاید یک نفر قبول بشود؟

بستگی به چیز دارد دیگر چه جوری دانشگاه را انتخاب می­کنی روی خودت چقدر شرط می­بندی که بتوانی قبول بشوی یا نه دانشگاه درستی انتخاب کنی من سال اول اشتباهم همین بود دیگر بیشتر از آن چیزی که فکر می­کردم از خودم انتظار داشتم و یک دانشگاهی زدم که نمی­خورد سطح دانشم و اطلاعاتم به آن؛ برای همین قبول نشدم دیگر. ولی سال دوم آمدم مطمئن‌تر کار کردم یک دانشگاهی زدم و نمرۀ دانشگاه بالاتر هم آوردم ولی دیگر این‌جوری بود که قبول شدم. حالا خیلی­ها این کاری که من کردم را انجام دادند خیلی از بچه­ها اینجا نمراتشان عجیب بالا است.

مسینا دانشگاهی است در جنوب ایتالیا و دانشگاه بدی نیست یکی از قدیمی­ترین دانشگاه­های اروپا است ولی دیگر جنوب ایتالیا است دیگر؛ یعنی آن کیفیت زندگی شمال ایتالیا را ندارد ولی دانشگاهش اصلاً دانشگاه بدی نیست شهرش به­شدت شهر خوبی است ولی باز هم‌بسته به خود آدم است دیگر.

شهر مسینا ایتالیا منظورت هست؟

بله

یعنی یک نفر می­خواهد ثبت‌نام کند از همان ابتدا باید خود دانشگاهش را انتخاب کند فقط در مان دانشگاه رقیب دارد دیگر؛ یعنی این‌جوری نیست که مثل ایران کنکور همه مجتمع امتحان بدهند بعد از بالا شروع می­کنند هر کس اولین انتخابش را دارد قبول بشود یعنی هر کس با رقبایش در آن دانشگاه، متقاضی آن دانشگاه رقابت می­کند درست است؟

درست است ولی برای NonEUها یا غیر اروپائی‌ها  این‌جوری است بچه­هایی که سهمیۀ غیراروپایی­اند این‌جوری است. برای سهمیه­های اروپایی مثل کنکور خودمان است چند تا انتخاب دارند بعد تکمیل ظرفیت دارد دانشگاه برایشان مثلاً ممکن است یکی نمرۀ صفر بگیرد نمرۀ یک بگیرد دو بگیرد ولی بیاید در دانشگاه بنشیند چون ظرفیت­هایی که برای اروپایی­ها دارند خیلی بالا است و تکمیل ظرفیت هم دارند برای مایی که NonEU بودیم نه این­طوری نبود فقط یک دانه انتخاب داشتی و باید درست انتخاب می­کردی دیگر.

بحث هزینه­ها ی تحصیل هم یک صحبتی بکنیم یعنی الان من متوجه نشدم شما می­گویی یک نفری می­آید قبول می­شود هیچ هزینه­ای پرداخت نمی­کند سال اول برای همه رایگان است ولی سال دوم باید درس­هایی را بگذراند حسابی هم درس بخواند و نمره بیاورد که رد بکند آن چیز را درست است؟

بله

یعنی به یک حدی برسد که باز بورسیه به او تعلق بگیرد. یعنی هرکسی به آن نمره برسد به او بورسیه تعلق می­گیرد یا نه باز آن هم مثلاً ده‌تایی برتر؟

بورسیه کمک‌هزینۀ زندگی یک پول نقدی به آنها داده بشود هم این­طوری نیست یعنی آن هم به‌خاطر این که اینجا شهرش این‌جوری است که بودجه­اش کم است بالاخره می­گویم کیفیت زندگی منظورم همین است یعنی هر چه می­آیی پایین­تر در ایتالیا بالاخره آن بودجۀ تحصیلی که تعلق می­گیرد به شهرها خیلی کمتر است.

بچه­ هایی که شمال ایتالیا بودند خیلی­هایشان 90% بورسیه گرفتند ولی اینجا این­طوری نبود دیگر یعنی یکسری­ها زودتر اقدام کردند بورسیه به آنها رسید برای سال اول؛ 90% بچه­ها واقعاً بورسیه نگرفتند و سال بعد هم این‌جوری است که ما اینجا برای سال اول باید 21 واحد پر کنیم و واحدها هم خیلی در سال تعداد واحدهایش کم است و حجم درس­ها بالا است برای همین خیلی سخت است این 21 واحد عدد کمی به نظر می­آید ولی پایش که می­رسد خیلی کار آسانی نیست.

یعنی تسلط به زبان انگلیسی دیگر بیس است پایه است یعنی اصلاً حتماً باید با تسلط به زبان بیایی دیگر؟ درست می­گویم؟ کتاب هم بخوانی و آزمون هم بدهی؟

بله دیگر.

آزمون اولیه نه وارد دانشگاه هم که شدی.

یک مینیممی برای انگلیسی نیاز است خود اینجا هم استادها آن­قدر مسلط به زبان انگلیسی نیستند ولی آن­قدری که بتوانند درسشان را بدهند همه­شان بلدند و مطلب را می­رسانند و این­ها. ما که تا اینجا حقیقتش زیاد به زبان ایتالیایی نیازمان نشده ولی یادگیری­اش از سال سوم به بعد برای بچه­هایی که می­خواهند وارد بخش بشوند و باید با مریض­ها و مردم در ارتباط باشند بالاخره نیاز است.

هزینه زندگی در شهر مسینا  چقدر می­شود الان شما بورس نشدی شما یک کمک­هزینه که می­گویی به بیشتر تعلق نمی­گیرد.

به خیلی­ از بچه‌ها تعلق نگرفت. من زیاد ندیدم در بچه­ها.

حالا اگر کسی بورسیه را هم نیاورد یعنی درس هم خواند پاس کرد ولی بورسیه را نتوانست بگیرد هزینه چقدر باید پرداخت بکند به دانشگاه برای هر ترم؟

چیزهای مختلفی هست که بتواند به بچه­ها کمک کند خیلی­ها بونوس­های مختلفی می­گذارند کمک­هزینه­های مختلفی دارد دولت برای مهاجرها و آن­هایی که یک­کم توانایی مالی­شان کمتر است. راه­های مختلفی هست که بتوانند کمک­هزینه بگیرند ولی همان باز خودش رقابتی است چون تعداد بالاخره بالا است.

عرضم به حضورتان که اینجا به بچه ­هایی که شاید به آنها کمک ­هزینۀ مالی نرسد خوابگاه ممکن است تعلق بگیرد شانسش را دارند اگر یکسری واحد زیادی پر کنند. هزینۀ خورد و خوراکشان اینجا دانشگاهش سلف دارد پنج ­تا سلف هست در سطح شهر می­توانند بروند برای آن­هایی که بورسیه را می­گیرند غذای آنها رایگان است.

از خود آزمون خارج نشویم. یک نفر که می­خواهد آماده بشود الان چه کتابی به او توصیه می­کنی چه بخواند نمونه سؤال­های سال قبل را بزند تجربه خودت را بگو.

یکسری کتاب­ها هست کتاب­های آمادگی برای آزمون Imat اسم­هایش را دقیقاً یادم نمی­آید ولی مربوط به آلفاست است مال کمبریج است و درس­نامه دارد درس­نامۀ نسبتاً کاملی دارد و به نظر من بچه­هایی که می­خواهند جدی بخوانند باید درس­نامه را یک مقدار کمی بخوانند و بیشتر تمرکزشان را بگذارند روی تکنیک تست‌زدن و آشنا شدن با تست­ها چون تست­هایش متفاوت است با تست­هایی که در ایران ما با آن سروکار داریم 5 گزینه است یعنی اصلاً از 4 گزینه­ای می­آید بیرون دیگر. خیلی

احتمال این که درست باشد می­شود 20% به‌جای 25%. طولانی­تر است تست­ها به زبان متفاوتی است برای همین خیلی مهم است که بدانند با چه چیزی قرار است مواجه بشوند برای همین درس­نامه یک بخش کوچکی از کار می­شود و تجربه می­گوید که حالا بچه­ ها بیشتر آن­هایی که اینجا بودند با تست‌زدن و این­ها خیلی بیشتر کمک کرده به آن­ها.

نیاز هست که مثل کنکور ایران بروند دوره ببینند یا از کسانی که قبلاً شرکت کردند از آن­ها کمک بگیرند؟

عرضم به حضورتان که آن هم‌بستگی به خودشان دارد من با مؤسسه­ای که کار می­کردم برای ما کلاس گذاشت و تعداد بچه­هایی که برای آزمون از طریق آن مؤسسه اقدام کردند خیلی زیاد بود یعنی نزدیک 100 نفر بودند همان مؤسسه تنها و کلاس گذاشتند و بچه­ها خیلی شرکت کردند حالا من به­شخصه چون که آشنا نبودم با این کلاس­های آنلاین و اسکای­روم و این‌جوری خیلی سخت است بالاخره 12 سال ما سر کلاس نشستیم این‌جوری یکهو بیایند بگویند تمام کلاس­ها آنلاین است و این­ها یک­کم سخت است برای ما. من زیاد با آن اخت نگرفتم زیاد به کارم نیامد شرکت نکردم.

ولی بچه ­هایی که شرکت کرده بودند هم نتیجه دیدند آن‌هم  بستگی به خود بچه­ها دارد ولی همان دبیرها و معلم­هایی که می­آیند در آن کلاس­ها درس می­دهند و این­ها خودشان هم توصیه­شان بیشتر تست‌زدن است که با تست­ها آشنا بشوید چون انواع کتاب زیاد است دیگر بالاخره برای هر درسی، برای بیولوژی شاید چندین کتاب ببینند با چندین سطح مختلف B و C و A و این­ها برای شیمی، ریاضی، فیزیک حتی برای اطلاعات عمومی و هوش خیلی تعداد کتاب­هایی که با آن­ها سروکار می­توانند داشته باشند زیاد است ولی باز هم آخرش می­رسند به این که باید تست بزنند و باید با شیوه تست‌زدن آشنا باشند. مثلاً شعرا، نویسنده­ها این­ها را باید بدانی و آخرین اخبار جهان را در جریان باشی

حالا تو خودت دو بار آزمون دادی خیلی هم‌درسش را خواندی. سوالات اطلاعات عمومی در مورد چه بود؟

اطلاعات عمومی عرضم به حضورتان که واقعاً مشخص نیست منبع خاص آن­جوری هم وجود ندارد سؤال­های این که در مورد جهان باشد و این­ها یکی دوتا درش هست بیشترش چیزهایی که ما دیدیم در مورد ایتالیا بود دیگر؛ یعنی پارلمانشان چه جوری است این ایتالیایی کیست، آنجا ایتالیا چه جوری است؟ اینجای ایتالیا چه جوری است؟ این سال در ایتالیا چه اتفاقی برایش می­افتد؟ ولی در مورد نویسنده­های معروف داشت در مورد جایزه­های مثلاً ریاضی و جایزه­های نوبل و این­ها در مورد فیلم، در مورد موسیقی، دیگر اطلاعات عمومی، کتاب همه چیز بود ولی بیشترش در مورد خود ایتالیا بود.

سؤالات هوش آزمون ایمت در مورد چه بود؟

این‌جوری است که اگر بچه­ها سؤال­های کنکور زبان انگلیسی را زبان تخصصی کنکور تخصصی را شرکت کرده باشند در بخش تخصصی کنکور ایران در بخش تخصصی یکسری پاراگراف­های خیلی کوچک و چهارگزینه‌ای است، چندلا از سؤال­ها آن­جوری است.

از آن یک سؤالی می­پرسد یا دوتا سؤال از آن می­پرسد و دیگر بعضی­ها هم دیگر چون هوش و این­ها با هم است یکسری سؤالاتی است که شما باید برای جواب دادنش یک مقداری انگلیسی تسلط داشته باشی و سؤال­های دیگرش هم هوش است دیگر مثلاً همین چیزهایی که می­بینند. یک شکلی می­دهد این ساعت را برعکس بخوانی ده ساعت جلو عقب کنی چه جوری است چه جوری نوشته می­شود هوش است دیگر.

خودت بیشتر روی چه تمرکز کردی؟ تجربۀ خودت چه بود؟

من سال اولی که امتحان دادم به‌خاطر این که هیچ اطلاعاتی نداشتم در مورد آزمون کسی نبود که به من بگوید که چه جوری بخوان و این­ها؛ چه بخوان؛ چه جوری برو سر آزمون؛ از کِی شروع کن به درس‌خواندن؛ چقدر درس بخوان؛ چند ساعت در روز درس بخوان؛ همه این­ها را کسی نبود که بالاخره به ما کمک کند خودمان رفتیم و تجربه شد و متوجه شدیم که نمی­شود یعنی کم درس خواند برایش چون آزمون ساده است بالاخره رقابت دارد و من سال اول بیشتر روی درس­نامه تمرکز کردم و تست واقعاً اصلاً نزدم نمره­ام به نمرۀ دانشگاهی که آن سال زده بودم نرسید و سال بعدش ولی از آن چند ماهی که درس خواندم شاید یک­پنجمش را درس­نامه می­خواندم بقیه­ را تست می‌زدم.

درس­نامه چیست اصلاً این­قدر در موردش صحبت می­کنی؟

دیگر این تکستی که بچه­ها در کتاب­ها می­بینند دیگر می­خوانند مثلاً در مورد زیست و ریاضی و شیمی و فیزیک، فرمول­ها و چیزهایی که وجود دارد.

کتاب­ها را بگو؛ چه کتابی گفتی بخوانند؟

کتاب­هایش را حضور ذهن ندارم که اسم­هایش را به­ شما بگویم.

انتشارات کتابهای آزمون ایمت را بگو

انتشارات کتاب­های کمبریج را می­توانند بخوانند. اره کتاب­های کمبریج کتاب­های خوبی است کتاب­های خود Imat  و آلفا تست کتاب­های خوبی­اند هست یک سرچ ساده در گوگل می­خواهد که سه تا کتاب اصلی یا پنج ­تا کتاب اصلی را به­ آنها معرفی کند کتاب­های تست است و درس­نامه هم دارد. دسترسی خیلی هم راحت است. اگر پی‌دی‌افش را نیاز داشته باشند یا اگر فیزیکی­اش را هم بخواهند حالا من خودم به­شخصه از دیوار و این­ها پیدا کردم کتاب­ها. عرضم به حضورتان که پی‌دی‌افش هم به نظرم جواب می­دهد.

برگردیم به ثبت‌نام. شما خودت ثبت‌نام کردی یا شرکتی، شخصی برای شما ثبت‌نام کرد؟

من کارهای ثبت‌نام را خانواده انجام می­دادند ولی با یک مؤسسه­ای در ارتباط بودیم و درست است که یک بازه­ای می­گذارند برای ثبت‌نام ولی یکسری دانشگاه­ها شما باید به آن­ها اعلام کنید و درخواست بدهید برای ثبت‌نام، یعنی به‌پیش ثبت‌نام نیاز دارند که آن را باز هم می­گویم چون کارهایم را مؤسسه انجام می­داد آن­جور اطلاعات دقیقی در موردش ندارم ولی یکسری دانشگاه­ها پیش ثبت‌نام دارند که آن هم یک deadline دارد یک بازه­ای دارد یکسری مدارک باید بچه­ها آپلود کنند که مدارک هم دیگر ترجمه و این­هایش در تهران ما دادیم به یکسری شرکت­های دیگر که همه ترجمه­ها به زبان ایتالیایی انجام شد؟

ترجمه­ها را خودشان مشخص می­کنند بعضی مدارک نیاز نیست حتماً به این زبان باشد بعضی­ها می­تواند به زبان انگلیسی باشد هیچ موردی ندارد.

چه مدرکی برای ثبت‌نام ایمت خواستند؟

دیپلم را خواستند و ریز نمرات و شناسنامه و این­ها.

آیا دانش‌آموز سال دوازده هم می­تواند در آزمون ایمت شرکت کند؟ یعنی دیپلم می­خواهد بگیرد هم می­تواند شرکت کند یا نه حتماً باید دیپلم گرفته باشد؟

باید دیپلم را داشته باشد بله.

یعنی حتماً باید دیپلم را بگیرد بعد بتواند شرکت کند؟

بله

ثبت‌نام ایمت حدوداً چه تاریخی است به ماه­های ایران؟

دیگر ثبت‌نامش که شروع شده الان فکر می­کنم تا 25 مرداد ادامه داشته باشد ولی این خود ثبت‌نام هم این‌جوری نیست که مثل کنکور ما سریع یک سایتی بزنی تمام بشود برود. یکسری پروسه دارد که قبلش باید انجام بشود که آن­ها را مؤسسه­ها برای ما انجام می­دادند. خیلی از بچه­ها خودشان ثبت‌نام کرده بودند؟

ثبت‌نام آزمون ایمت نیاز به کارت بین ­المللی دارد؟

نمی­دانم

حتماً باید یک کارت بانکی خارج از کشور داشته باشد؟ داخلی که نمی­تواند؟

بله هستند در ایران خیلی صرافی­ها یا خیلی افرادی که اینجا حساب دارند برای بچه­ها پرداخت می­کنند یک‌درصدی کارمزد می­گیرند و پرداختش را انجام می­دهند. خود مؤسسه­ها هم که افرادی که اینجا برایشان کار می­کنند و کارهای بچه­ها را انجام می­دهند.

هزینه­ ثبت‌نام آزمون ایمت؟

هزینه ثبت‌نامش به پوند من پرسیدم گفتند 134 پوند است و به یورو یک چیزی حول‌وحوش 115، 16 یورو می­شود.

مؤسسات برای ثبت نام آزمون ایمت چقدر می­ گیرند؟

آن هم فرق می­کند مؤسسه به مؤسسه هرکسی هر مؤسسه­ای یک‌جور است دیگر بالاخره. مؤسسه­هایی که ما با آن­ها کار کردیم هزینۀ زیادی نگرفتند برای آزمون یک مبلغ  خیلی کوچک گرفتند برای ثبت‌نام آزمون. ولی این‌جوری نیست که شما با مؤسسه فقط برای ثبت‌نام قرارداد ببندید. مؤسسه­ها قراردادهایشان کلی است یعنی اگر با آن­ها قرارداد ببندید همۀ کارها را در واقع می­سپرید به مؤسسه و یک فی خیلی زیادی باید به آن­ها بدهی نزدیک 1000 یورو فکر می­کنم.

1000 یورو بابت ثبت‌نام و آموزش و کارهای بعدش یا نه؟

این که من با آن­ها کار کردم متفاوت بود دیگر مثلاً کلاس­هایی که برگزار می­کردند علاوه بر پولی که برای قرارداد ما پرداخت کردیم هزینه گرفتند از بچه­ها می­گویم متفاوت است دیگر یعنی این‌جوری نیست که یک چیز ثابتی باشد همۀ مؤسسه­ها آن کار را بکنند. مؤسسه به مؤسسه فرق می­کند.

یعنی 130 یورو فکر کنم گفتی هزینه ثبت نام ایمت؟

بله حدود 115 یورو هزینۀ خود ثبت‌نام آزمون است ولی یکسری دانشگاه­ها هستند که باز یک هزینه­ای برای پیش ثبت‌نام باید به آن­ها بدهی.

یعنی پیشنهادت این است که با یک مؤسسه صحبت کنند همه کارهایش هم مؤسسه برای آن­ها انجام بدهد؟

به نظر من که اگر می­توانند خودشان دنبالش را بگیرند خیلی بهتر است خودشان دنبال ثبت‌نام  بروند دنبال کنند این مسائل را. چون که بالاخره به همه مؤسسه­ها اعتمادی نیست ولی اگر واقعاً اعتماد دارند به مؤسسه­ها اوکی است می­توانند بروند دنبالش اره خیلی راحت­تر است بالاخره دردسرش کمتر است.

زمان آزمون ایمت چه تاریخی است؟ هر دو سال پیاپی شما شهریورماه رفته بودی آزمون دادی درست میگم؟

13 سپتامبر است آزمون.

بعد جواب آزمون ایمت کِی می­آید؟

جواب­ها اواخر سپتامبر و اوایل اکتبر می ­آید.

بعد از آن دیگر باید بروی شروع کنی به کارهای ویزا و این­ها را انجام بدهی؟

اول باید جواب دانشگاه بیاید تا شما بتوانید اقدام کنید برای ویزا.

در مورد ویزا و در مورد خود زندگی و دانشگاه و این­ها در یک لایو دیگر باهم هماهنگ می­کنیم روزهای آینده با هم صحبت می­کنیم.

حتماً

سؤال­هایم را بیشتر پرسیدم فقط یک چیز دیگر از تو بپرسم، گفتی اگر کسی بخواهد بیزینس، مهندسی، حقوق بین­ الملل یا رشته ­هایی مثل معماری بخواند. احتمالاً نسبت به پزشکی رقابتش کمتر باشد.

آن هم آزمون دارد شنیدی یا نه اطلاعی ندارد؟

اطلاعی ندارم حقیقتاً.

برای انتهای لایو امروزمان خودت یک نفر آمده جوان جلوت نشسته می­گوید: «می­خواهم من این آزمون ایمت را شرکت کنم.» تجربیات خودت بگو آن کارهایی که باید بکند و آن کارهایی که نباید بکند را به او توصیه بکن که لایو امروزمان را ببندیم.

تست بزنند. خیلی مهم است تست‌زدن.  با تست­ها آشنا باشند به نظر من.

ریاضی و فیزیک و شیمی و زیست؛ چیز خارج از این نیست و تست، فقط تست به نظرم. خیلی مهم است این که با تست­ها آشنا باشند و یاد بگیرند وقتشان را مدیریت کنند سر آزمون استرس نداشته باشند. جو آزمون تحت‌تأثیر قرارشان ندهد ببینند آنجا تعداد زیاد است 5000 نفر آدم آمده آزمون بدهد نترسند از این جو.

من در یک لایو دیگری به امید خدا خود مراحل گرفتن ویزا ایتالیا، مسائل دانشگاه و حالا دوستان اگر در یوتیوب یا در پیج اینستاگرام یا وب­سایت من اگر سؤالی پرسیدند من باز مزاحمت می­شوم در لایو بعدی از تو می­پرسم. من مثل همیشه تأکید کنم من شرکت مهاجرتی، اعزام دانشجو یا ثبت‌نام ندارم فقط می­خواهم اطلاعات صادقانه در اختیار دوستان بگذارم. همه را دعوت می­کنم که از سایت من saeidkazemi.ir هم بازدید کنند از آقای کامیار هم خیلی تشکر می­کنم. یک‌وقت دیگری هم باز در مورد خود مسائل دانشگاه و تحصیل در خود ایتالیا و ویزا و  این­ها با همدیگر بیشتر صحبت خواهیم کرد.