دسته بندی کشورها,استرالیا, کانادا, انگلستان, امارات, قطر, قبرس شمالی ,ترکیه,

همه چیز در مورد اجاره خانه در قبرس شمالی

همه چیز در مورد اجاره خانه در قبرس شمالی

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با اقای ابراهیمی در خصوص همه چیز در مورد اجاره خانه در قبرس شمالی 2023 از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با اقای ابراهیمی در خصوص همه چیز در مورد اجاره خانه در قبرس شمالی 2023 از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام خدمت همه دوستان عزیز امشب در خدمت آقای ابراهیمی هستیم می‌خواهیم درمورد همه مسائلی که در مورد اجاره ملک در قبرس شمالی هست با هم صحبت کنیم، خیلی خوشحالم که با من سعید کاظمی همراه هستید و همین ابتدا از شما عزیزان می‌خواهم یوتیوب من رو سابسکرایب کنید و از سایت saeidkazemi.ir حتماً بازدید کنید، برای دوستان خود هم بفرستید.

 سلام و عرض ادب خیلی خوشحالم مجدد خدمتتان هستم

منم خیلی خوشحالم، خیلی سپاسگزارم که وقت می‌گذارید، تجربیاتتان رو با دیگران به اشتراک می گذارید امشب میخوایم در مورد بحث اجاره صحبت بکنیم، چون برای من آن‌قدر دیگر سؤال یاد تو یوتیوبم و سؤالات مختلفی هم‌وطنان عزیز، حتی افغانستانی‌های عزیز هم برای من زیاد سؤال می‌فرستند و من سعی می‌کنم اینها رو جمع‌بندی کنم و از دوستانی که اطلاعات ارزشمندی و تجربیات خوبی از زندگی تو هر جای دنیا دارند به اشتراک بگذارم؛ اولین سؤال چیزی که خیلی پرسیدن بخش‌های مختلف قبرس، محلات، محلات قدیمی، محلات نو، شهرک‌های جدید ساخته می‌شود، اجاره‌های بخش‌های مختلف رو بفرمایید با این نگاه که یکی می‌خواهد خانه بخرد، اجاره بده از سودش استفاده کنه یا یکی می‌خواهد اونجا زندگی کنه، خانه دانشجویی یا به هر طریقی خانه اجاره کنه، بفرمایید.

 خدمتتان عرض کنم که تو منطقه‌های مختلف تقریباً می‌توانیم بگیم که اجاره ملک در قبرس شمالی از 200-300 پوند هست برای استودیو داخل شهر تا 400-500 پوند، هزار پوند، بستگی به یک خوابه، دو خوابه، جاش، لوکیشنش، ویو و بستگی به این موارد دارد.

کف اجاره قبرس شمالی از 200 پوند شروع می‌شود؟

 200-300 پوند بله.

محلات رو می‌فرمایید محلات مختلف قبرس، بیشتر جاهایی که ایرانی‌ها مستقر هستند؟

 اگر بخواهم به‌طورکلی به شما بگم اول‌ازهمه که فاماگوستاست که بیشتر ایرانی هست اونجا، منطقه لانگ بیچ هست که جزء منطقه پرجمعیت است، توریستی‌تر هست که بیشتر ایرانی‌ها اونجا سرمایه‌گذاری‌کردن، دیگر خدمتتان عرض کنم شهر گیرنه یک سری از افراد هم به دلیل دانشگاه و اینها بیشتر برای اجاره می‌روند لفکوشا.

تو همه این مناطقی که گفتید با 200-300 پوند می‌شود خانه اجاره کرد؟ یعنی سوییت اجاره کرد، واحد کوچک اجاره کرد؟

 بله

چند تیپ خانه برای اجاره وجود دارد اصلاً؟ ویلایی؟ آپارتمان‌ها چه تیپ‌هایی دارد؟

 خدمت شما عرض کنم که کلاً سبک ساختمان‌ها تو قبرس یا حالت آپارتمانی داخل شهره، یا حالت ویلایی یا حالت لافت است که شبیه ویلایی ولی آپارتمانی دو طبقه است هر طبقه واحد جداست یا اینکه آپارتمان برجه

نحوه پرداخت اجاره چطوری است. یعنی اجاره رو باید ماه‌به‌ماه مثل ایران پرداخت کنی یا مثل ترکیه برای خارجی‌ها یک سال جلوتر می‌گیرند، شش ماه جلوتر می‌گیرند؟

 اینجا معمولاً ۶ماهه یا یک‌ساله هست حداقلش.

اگر سال‌ها هم اونجا بمانی با صاحبخانه آشنا بشوید باز هم همان ۶ماهه، یک‌ساله ازت می گیره؟

 نه دیگر اگر شرایط خاصی باشه بین خودتان و مالک که دیگر بحث جداست.

هزینه شارژ در قبرس شمالی چطور است؟ یک واحد در شهرک‌ها یا  مجموعه‌ها؟

 شارژ خیلی متفاوت به‌خاطر اینکه خانه‌های داخل شهر هیچ‌کدام امکانات ندارند، استخر و باشگاه و نگهبانی و این‌جور چیزها. برای همین شارژشان به نست پایینه مثلاً تقریباً بخواد بشه مثلاً سالیانه 100 پوند، 200 پوند در سال. اینم فقط به‌خاطر هزینه نگهداری آسانسور و نظافت راه‌پله و همچنین چیزی هست، ولی خب خانه‌هایی که داخل شهرک هست امکانات شهرک رو دارند و می توانند از اون امکانات استفاده کنن، معمولاً چیزی حدود 40 تا 80-90 پوند گران ترین ان هست. که برای ویلاهای بزرگیه که تو شهرک هستند.

خب اگه کسی بخواد دنبال اجاره خانه بگرده مثلاً فرض کن من میخوام دانشجویی بیام چکار باید بکنم؟ باید به سایتی مراجعه کنم اونجا سایت مشخصی وجود داره؟ باید به مشاور املاک مراجعه کنم چه کار باید انجام بدم؟

 ببینید دانشجوها معمولاً چون ما بحث ثبت‌نام پذیرش دانشگاه داریم می توانند با ما تماس بگیرند شخصی که براشون پذیرش  دانشگاه می گیره، محل اقامتشان رو هم اوکی می‌کنند معمولاً.

بقیه ایرانی‌ها که مثلاً با خانواده میاد، دو تا واحد پیش‌خرید کرده هنوز واحدهاش آماده نیست؛ ولی اقامتش رو گرفته دنبال خانه میگرده، اونها باید چکار کنند؟

 معمولاً به خود ما مراجعه می‌کنند، براشون یک واحد مناسبی مثلاً اگر بخوان داخل شهر باشند، داخل شهر و اگر بخوان تو منطقه‌های شهرکی توریستی – تفریحی باشند اونجا براشون اجاره می‌کنیم.

سایتی پس مشخصاً مثل دیوار و اینها وجود ندارد نه؟

 چرا همه سایت‌ها، air bnb  هست، سایت‌های متفاوت هست سایت خیلی معروف ترکی هست. اونا هم دقیقاً همین سیستمه دیگر خب ما هم قیمت بهتر هم ملک بهتر، مالک رو می‌شناسیم معمولاً مشتری‌های خودمون هستند، ملک‌هایی که از خودمان خریداری شده برای سرمایه‌گذاری، برای اجاره به ما سپرده شده معمولاً همه اینها رو بر اساس یک سری استاندارد داره شرکت ما، گارانتی میشه، چک میشه و بعد اجاره داده میشه.

اگر کسی یک سال یا 6 ماه اجاره داد بعد پشیمان شد خواست برگردد یا به هر دلیل مهاجرت ثانویه داشت به یک کشور دیگر، پولش برگشت داده میشه یا نه؟ چون تو ترکیه برگشت نمی‌دادند حتی جریمه هم قبول کرد. امکان برگشت بقیه هزینه اجاره وجود دارد؟

 اجاره رو منظورتان هست. خیر

برگشت نمی‌دهند، هزینه رنگ هم می‌گیرند؟ چون تو ترکیه هزینه رنگ هم انتهای سال صاحبخانه می‌گرفت.

 تو قبرس به دلیل اینکه اجاره‌ها نسبتاً بالا هست نسبت به ارزش ملک اجاره‌ها بالا هست با اینکه کل اجاره رو ۶ماهه یا یک‌ساله می‌گیرند معمولاً اینجور مسائل با مالک هست.

مهم‌ترین نکته‌هایی که موقع نوشتن قولنامه باید بهش توجه کنند چی هست؟ مثلاً یک هم‌وطنی یک فارسی‌زبانی می‌آید اونجا چه چیزهایی رو باید تو قولنامه دقت کنه؟ زبان قولنامه‌ها چیه و چه نکاتی رو باید توجه کنند؟

 زبان قولنامه‌ها معمولاً انگلیسیه و ترکی، حالا اگر بخوان ترکی هم باید حتماً بهشون بدن ولی تو همین انگلیسیه درج باید بشود حتماً یکی از نکته‌هایی که خدمت شما عرض می‌کنم بهش توجه داشته باشید اینه که درج بشه که پرداخت شارژ آپارتمان با کی است؟ با مالک هست یا با مستأجر؟ این حتماً باید شفاف باشه تو قرارداد، خدمتتان عرض کنم نکاتی که باید توجه کنند همین مسئله هست معمولاً.

برای مالک‌ها هم‌خدمتتان عرض کنم مالک‌ها می توانند یک فیلم بگیرند کامل از تمام داخل خانه هم برای شرکت املاک ما بفرستند هم برای خود مستأجر که همون شکلی هم تحویل بگیرند، مبلغی هم به‌عنوان دپوزیت اجاره رو ۶ماهه، یا یک‌ساله اگر باشه به‌اندازه اجاره یک ماه برای دپوزیت گرفته میشه که درواقع پیش مالک می ماند تا زمانی که تخلیه کنم اگر صدمه‌ای چیزی باشه، اگر هم نباشد دوباره مالک برمی گردوند بهشون، یک مبلغی هم معمولاً به‌اندازه اجاره یک ماه برای شرکت املاک هست که نصفش رو مالک می‌دهند نصفش رو مستأجر.

قولنامه‌ها در قبرس شمالی تیپ است؟ یعنی یک استانداردی تعریف شده است مثل ایران بعد داخلش پر می‌شود؟

 یک فرمت استاندارد داره بله.

مهر و این چیزها به چه چیزهایی باید توجه کنند که یک قولنامه حرفه‌ای دستشان برسه؟ تو مشاور املاک باشند، نکاتی که لازمه دقت کنند بفرمایید.

 بعد از اینکه قرارداد نوشته شد می توانند  ببرن نوتر و اون قرارداد رو ثبت کنند برای خودشان یکی از کارهایی که ما پیشنهاد میدیم.

نوتر منظورتان دفترخانه است درسته؟

 بله

چقدر هزینه داره نوتر در قبرس شمالی؟

 یک چیزی حدود 150 لیر، چیزی نیست.

برای اطمینان و اینکه خیالشان راحت شه درسته؟

 بله، خیلی لازم نیست؛ چون درهرصورت وقتی قرارداشون رو میگیرن می تونن برن اون نیم درصد رو برای کد رهگیری و باطل کردن تمبر هست و در واقع ثبت گرفتن کد رهگیری اون ملک دیگر احتیاجی به این نیست؛ چون یک مرحله جلوتر انجام میشه.

ترکیه هرکس هر خانه‌ای می‌گرفت برای استفاده از خدمات دولتی مثل خانه بهداشت، مدرسه‌ها باید می‌رفت حتماً آدرسش رو ثبت می‌کرد، بعد به فرمانداری یا شورای محل مراجعه می‌کرد اگر اشتباه نکنم.

 درسته ببینید اینجا شما فقط در صورتی می‌توانید مراجعه کنید که یا یک ملکی خریده باشی اقامت گرفته باشی یا دانشجو باشی. در این صورت میتونی مراجعه کنی که هر کدوم از این صورت شما یک آدرس مشخصی باید داشته باشی. اصلاً یکی از چیزهایی که برای اقامت گرفتن لازمه داشتن یک آدرس یا قرارداد اجاره ست.

دیگر لازم نیست ثبت بشود یعنی جایی بره ثبت کنه؟ کاری هم نداشت ده دقیقه یک ربع می‌رفتی یک اداره ای بود آدرست رو می‌بردی، مدارکت رو چک می‌کرد قبل از گرفتن کیملیک بود، می‌رفتی ثبت می‌کردی بعد اون بهت یک کد می‌دادی باید می‌رفتی فرمانداری اون محله تایید می کرد و دیگر اسمت تو بیمارستان و خانه بهداشت اون محل می‌رفت، مدارس رو بهت آدرس‌ها رو می‌داد می‌گفت تو این مدارس اجازه داری بچه هات رو ثبت‌نام کنی.

 اینجا پروسه اقامت در واقع همه کارها انجام میشه دیگر احتیاجی به این نیست؛ چون شما اگر اقامت رو بگیری چه از طریق خرید ملک و تمکن مالی باشه چه از طریق دانشجویی باشه این پروسه باید انجام بشه، یک مرحله آزمایش داره، یک مرحله اداره پلیس داره، ارائه تمکن مالی، حسابی بانکی یا از ایران یا داخل قبرس فرقی نمی کنه؛ اینها چون انجام میشه دیگر اون مراحل خودبه‌خود تو سیستم اینجا تغییر میکنه این شکلی میشه.

یک نکته مهمی رو الان گفتید حساب بانکی چطوری باز میشه کی میتونه یک نفر برای خودش حساب بانکی داشته باشه؟ کارت اعتباری بگیره؟

 به‌محض اینکه اقامتتان بیاد میتونید درخواست بدید تقریباً یکی دو هفته طول می کشه تا وقت بهتون بدن و حساب بانکی و ویزاکارت و این چیزها داشته باشید.

دیگر اون وقت می‌توانند از همه سایت‌های بین‌المللی خرید کنه یا ارتباط بانکی داشته باشه؟

 بله

اگر چند نفر دانشجو بخوان با هم اجاره کنن محدودیت قانونی که نداره یعنی اصلاً اتمسفرش هست اونجا که با هم اشتراکی خانه اجاره کنند؟

 معمولاً خدمتتان عرض کنم دانشجوها میان یک ترم، دو ترم، دوست پیدا میکنن با هم اجاره میکنن خانه بزرگ‌تر، دوخوابه، ویلایی، بستگی به خودشان داره.

با هم مشترک میشن تو هزینه‌هایی که ساختمان داره؟

 بله

اگر کسی خونه بخره امکانش هست مثلاً منِ نوعی میام سه تا واحد می‌خرم، یه واحد رو میشینم. اینجا چندتا سوال پیش میاد آیا با اجاره یک واحد یا دو واحد دیگر بدون اینکه اصلاً کار نخوام بکنم مثلاً سه واحد گرفتم دو خوابه، مثالی میگیم، یکی رو میشینم توش، دوتا رو هم میدم اجاره، آیا با اون اجاره‌ها هزینه‌های زندگیم درمیاد؟ نیاز به کار کردن نداشته باشم مثلاً دو تا 800پوند بگیرم یا دوتا 1000 پوند، 700 پوند، به نظر شما…

 سؤال خوبی کردید مهندس، خدمتتان عرض کنم سه تا خانه اگر بگیرند که دو تاش رو اجاره بدن، اجاره دو تا که عالیه قابل قبوله هزینه‌ها در میاد ولی اجاره درواقع یک خانه تو قبرس تقریباً کفاف خوردوخوراک و پول آب و برق و گاز یک‌خانه دیگر رو کامل می‌دهد، این‌جوری به شما بگم.

هرکسی که دوخانه بخره یک‌خانه عملاً اجاره از گردنش میفته، میمونه خوردوخوراک و پوشاک و شارژهاش، این سه تا رو هم پوشش بده خب یک بخش زیادی از هزینه هاش رو میتونه ساپورت کنه.

 پوشاک رو نگفتم، فقط خوردوخوراک و آب و برق و گاز و هزینه‌های ماهیانه که بیل‌هایی که باید پرداخت بشه.

اگر کسی بخواهد یک واحد بخره اصلاً تو یک کشور دیگر زندگی کنه، مثلاً تو انگلستانه، تو امریکاست، تو ایرانه میتونه اجاره روزانه بده با یک نفر هماهنگ کنه اون رو اجاره روزانه بده؟ به‌صرفه هست؟

 خودش اگر میتونه AIR bnb بذاره هم میتونه به افرادی مثل بچه‌های شرکت ما بده براش اجاره بدن.

سودش بیشتره ولی فکر کنم فصل‌های تابستان و اینها بیشتر توریست در قبرس شمالی هست درسته؟

 بله بهار و تابستان

در مجموعه به‌صرفه تر هست این کار رو بکنیم؟

 بهترین حالتش اینه که وکالت به یکی بدید که براتون بتونه اجاره بده یک کسی که کارش ملکه براتون بتونه اجاره بده و اجاره رو هرسال یا هر 6 ماه یک‌بار بریزه به حسابتان بهترین حالتش اینه.

هموطنایی که میان مسافرت امکانش هست خانه اجاره کنن یا حتماً باید هتل بگیرن؟

 نه خانه نمی‌توانند اجاره کنند؛ چون اول باید اقامت بگیرند تا خانه اجاره کنند

نه توریستی منظورمه.

 توریستی معمولاً اینجاهایی که براشون میگیرند بتوانند اجاره کنند اینجاهایی که حالت هتلی داره، روزانه اجاره میدن، میتونن همان جاها رو اجاره کنن نه مشکلی نداره.

بگذارید من سؤالم رو این‌جوری بگم من الان بلیت گرفتم با خانواده اومدم فرودگاه ارجان، 15 روز اقامت به من میده وارد بشم یا حتماً باید رزرواسیون هتل ارائه بدم؟

 با همان رزرواسیون هتل هست که 15 روز اقامت میده وگرنه جور دیگر ای نمیده شما باید آدرس محل سکونتتان مشخص باشه.

اگر از air bnb  اجاره کرده باشم اون رو ارائه بدم پلیس قبول میکنه برای 15 روز اقامت؟

 فرقی نمی کنه محل اقامتتان باید مشخص باشه.

با اون قبول میکنه با اجاره‌نامه خانه یا ویلایی که اجاره کردم؟

 بله بله

ما کسی رو هم داریم اونجا که خانه بخرد فقط برای اجاره‌دادن مثلاً 800 پوند، هزار پوند، برای خانه‌ای که بخواهی 1000 پوند ازش اجاره بگیری چقدر باید سرمایه‌گذاری کرده باشی روش؟

 حداقلش 200، 200 و خورده رو باید سرمایه‌گذاری کنی.

200 هزار دلار؟

 200 هزار پوند

حدوداً میشه چقدر؟ الان میشه 12 میلیارد تومان تو 2023، اگر 12 میلیارد تومان بگذاره ماهی حدود 60 میلیون تومان برگشت سرمایه داره.

 بله

نسبت خانه‌هایی که تهران قیمت میذارن قیمت خیلی پرتی نیست! آورده‌اش هم آورده خوبیه میتونه یکی تو ایران زندگی خوبی داشته باشه

 دقیقاً

این کسی که خانه میخره باید فرآیند اقامت رو حتماً انجام بده؟

 بله هرکس که بیاد قبرس مراحل اخذ اقامت رو باید حتماً انجام بده.

الان مثلاً خانه بخرد نمیتونه باتوجه‌به خانه‌اش بیاد یا حتماً باید اون کارت مخصوص رو بگیره؟

 اقامت سالیانه ست، دریافت میشه برای یک سال بعد اگر زمانش تموم شه روزانه جریمه میخوره یک چیزی حول و هوش 200 و خورده‌ای لیر، 180 تا 200 لیر

روزانه؟

 بله جریمه‌اش هست اگر اقامتتان تمام بشه و برای تمدیدش اقدام نکرده باشید.

یک نکته‌ای یادم اومد تو بحث قولنامه بود، اگر ما قولنامه رو نوشتیم نیاز هست تمام تجهیزاتی که داخل منزل هست صورت‌جلسه شه بنویسند که مثلاً گاز داشت، پکیج داشت، نورش این‌جوری بود لامپ داشت که روز آخر موقع تحویل

خانه‌ها چون باید کاملاً فول فرنیش باشه، معمولاً همه این چیزها باید اوکی باشه که اصلاً اجاره بره وگرنه اجاره نمیره.

یعنی خانه حتماً باید فول فرنیش باشه یعنی نیازی نیست که کسی میاد برای اجاره لوازم رو خودش بخره؟

 نخیر اصلاً اون سبک نیست، خانه‌هایی که اجاره داده میشه معمولاً 99% تمام سرویس رو باید داشته باشه.

و روز آخر خود مشاور املاک میاد اینها رو کنترل میکنه و اگر مالک سپرده باشه به املاک بله اگر نه خود مالک چک میکنه.

چون تو ترکیه ما هر موقع به مالک زنگ می‌زدیم می‌گفت شما با مشاور املاک صحبت کنید. من با شما صحبتی ندارم هر کاری دارید به ایشان بگید اصلاً پکیج هم خراب شد گفت به مشاور املاک بگید مشاور املاک متخصص برای ما فرستاد که درستش کرد، حالا شاید اخلاق صاحبخانه ما این‌جوری بود شاید نشه بهش استناد کرد.

 اگر شهرک باشه که مشخصه چه کسی کاره‌اش رو انجام میده اگر آپارتمان بیرون شهرک باشه باز شماره‌هایی گذاشتن اگر هم شماره نباشد بالاخره آدم متخصصی که لازم داره رو پیدا میکنه دیگر.

انگلیسی بلد باشی همه کارهات حل میشه یا نه حتماً باید ترکی بلد باشی.

 بله خوبی قبرس اینه مثل ترکیه نیست همه انگلیسی بلدن، چون یک جزیره توریستی، تفریحی، دانشجوییه دیگر یعنی بیشتر توریست و دانشجو هستند تو این جزیره میان در نتیجه همه انگلیسی رو بلدن.

البته الان فکر می‌کنم مشاغل ایرانی‌ها هم خدماتی زیاد شده باشه تو شغل‌های مختلف

 بله بیزنس های مختلف ایرانی‌ها ماشاءالله هستند

یعنی برای تاسیسات یک موقع خدمات نیاز داری، برای رنگ هر چیزی تو ساختمان ایرانی‌هایی هستند که بشه باهاشون کارکرد.

 بله کاملاً حرفه‌ای، استادهایی هستند اونجا

خب این بخش اجاره تو قبرس نکته‌ای مانده که شما فکر کنید صحبت نکردید در موردش، داستانی، خاطرة با ارزشی که شاید تجربه شما باشه برای دیگران برای بقیه فارسی‌زبانان مفید باشه.

 چیزی که من خودم ازش دل‌خوشی ندارم همین نکته ای است که خانه‌ای که اجاره می‌دید حتماً مشخص کرده باشید که اون هزینه شارژش با مالک هست یا با مستأجر، این نکته ایه که حتماً خدمتتان دارم میگم که بهش توجه داشته باشید.

یک نکته ای که تو استانبول بود نمیدونم تو قبرس چطوری است، اگر یک نفر اومد اقامت یا دانشجویی، سه ماه، چهار ماه، شش ماه موند بعد بدون اینکه به مالک اطلاع بده برگشت؛ یعنی میدونه پولش رفته، 6 ماه رو نشسته و دیگر میره، شش ماه اجاره داده سر شش ماه هم میره و خانه رو هم تحویل نمیده، برگشته ایران یا رفته یک کشور دیگر دسترسی بهش نداریم من به‌عنوان مالکی که خانه رو خریدم این ابهامه برام. چجوری میتونم اثبات کنم این آقا نیست دیگر یا اجاره نمیده یا ارتباط برقرار نمیکنه چطوری میشه این مشکل رو حل کرد؟

 خیلی مورد عجیبیه ولی احتمالاً باید برید اداره پلیس و شکایت کنید و به شما اجازه می‌دهند که در رو بشکونید فکر می‌کنم همین باشه تا حالا همچین موردی پیش نیومده.

خب تو استانبول زیاد پیش میومد ایرانی‌ها زیاد میومدن، میومد اجاره دو ماه، سه ماه، 6 ماه رو می‌داد و کارهای مثلاً… یه گیم می‌زد نمی دونم قانونی مهاجرتش بود یا اصلاً پشیمان می‌شد برمی‌گشت بعد بی‌خیال اون سه ماه اجاره بعدی هم می‌شد و برمی‌گشت کلاً بعد در رو هم قفل می‌کرد، بعد به قول شما مبله که حالا استانبول کمتر بود وسایل خانه رو می‌فروخت چهار تکه رو اگر مبله بود و برمی‌گشت و برای صاحبخانه بنده خدا یک مصیبتی درست می‌شد؛ یعنی این تو استانبول یک‌کمی رواج داشت و واقعیتش این اتفاق میفتاد.

 چه عجیب، استانبول کاملاً یک‌دنیای دیگری است با قبرس.

خوب خیلی لطف کردی امشب در مورد اجاره در قبرس صحبت کردیم، خیلی لطف کردید آقای ابراهیمی برای ما وقت گذاشتین، دوستان عزیزی که این لایو ما رو میبینن حتماً سابسکرایب یوتیوب ما رو فراموش نکنن، این ویدئوها رو ما با عشق درست می‌کنم اصلاً نه شرکت مهاجرتی دارم، نه دانشجویی دارم اینها واقعاً تجربه محوره و دوستان ارزشمندی رو در سراسر دنیا پیدا می‌کنم و باهشون مصاحبه‌ای انجام میدم مثل آقای ابراهیمی، خیلی خوشحال میشم که بقیه دوستان به‌خصوص در زمینه دانشجویی خیلی تقاضا برای من میاد، تحصیلی، پذیرش، ادمیشن اینها خیلی برای من درخواست میاد اگر کسی در هرجای دنیا از این تجربیات داره از هموطنان ایرانی حتی دوستان افغانستانی تجربه‌ای دارن، خیلی خوشحال میشم که برای پیام بفرستن تا مصاحبه‌ای باهاشون داشته باشم تجربیات ارزشمندشون رو با بقیه فارسی‌زبان‌ها به اشتراک بگذارم.

راههای ارتباطی با اقای ابراهیمی :

تماس واتس اپ : 00905338843046

ایدی اینستاگرام: cyprus.sam@

روش های اخذ اقامت قبرس شمالی

روشهای اخذ اقامت قبرس شمالی 2023

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با اقای ابراهیمی در خصوص روشهای اخذ اقامت قبرس شمالی 2023 از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با اقای ابراهیمی در خصوص روشهای اخذ اقامت قبرس شمالی 2023 از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

با درود به همه دوستان عزیز امروز با آقای ابراهیمی در خدمتتان هستیم در مورد روش‌های اقامت در قبرس در سال 2023 می‌خواهیم صحبت بکنیم؟

سلام و عرض ادب همان‌طور که در لایوهای قبلی‌مان دیدیم، فکر کنم دیگر بچه‌ها ما را بشناسند، من سام ابراهیمی هستم، چهار سال است که در قبرس هستم. سه سال و نیم است که تقریباً کار املاک انجام می‌دهم، خریدوفروش ملک و کار رجیستری دانشجو، ثبت شرکت و این‌جور کارهای مهاجرتی.

سعید کاظمی: خب لایوهای قبلی‌مان در یوتیوب و سایت‌های اینستایمان خیلی مورد استقبال قرار گرفت و من ابتدا از دوستان می‌خواهم که حتماً این محتواها را با بقیه به اشتراک بگذارند، امیدوارم که این لایوها و مصاحبه‌ها به درد هموطنان و فارسی‌زبانان از سراسر دنیا قرار بگیرد. خب آقای ابراهیمی امروز در محیط باز آمدند و هم منظره و نور بهتری داریم و بجای آن مقداری صدای باد را خواهیم داشت.

سؤالی که خیلی‌ها از من در سایت من یا کانال یوتیوبم (saidekazemi.ir) می‌پرسند. برای مهاجرت به قبرس چه روش‌هایی وجود دارد چه‌کارهایی را باید انجام بدهیم؟

اولین روش: روش مهاجرتی دانشجویی است، دوم خرید ملک است و ارائه تمکن مالی، روش سوم هم ثبت شرکت هست و راه‌انداختن کسب و کار.

اینها بحث اقامت است، برای مسافرت که بحث توریستی و اینهاست که بحثش جداست.

بله ویزای توریستی هم شده پانزده روز، یعنی مهمان‌ها، مشتری‌ها و توریست‌هایی که می‌آیند برای بازدید از قبرس و استفاده از امکانات تفریحی قبرس، کلاً پلیس ده روز در پاسپورت می‌زند. یعنی به اندازة پانزده روز رزرو هتل و جا قبول است و پانزده روز مهر می‌زنند و دوستانی که تشریف می‌آورند، می‌توانند در آن پانزده روزکارهای اقامتی‌شان را انجام بدهند و بروند در پروسة اقامتی‌شان.

کسی اگر بخواهد تمدید بکند، امکانش هست یا نه؟ باید حتماً ظرف پانزده روز برگردد از قبرس؟

اگر کسی بخواهد بماند از همین روش‌هایی که گفتم اقدام کند، پروسة اقامتی‌اش شروع بشود، دیگر مشکلی ندارد. باید بماند.

خب اول برای دانشجویی برویم در سال 2023 چه رشته‌هایی معمولاً ایرانی‌ها می‌روند آنجا درس می‌خوانند؟

دندانپزشکی که امسال خیلی دانشجوها زیاد شدند، به‌خاطر این است که کورس‌های خیلی خوبی برایش باز شده است. دیگر خدمتتان عرض کنم دانشجوهای معماری و گرافیک دوباره زیاد شدند که حتی به امید خدا شاید یک پرواز مستقیم هم به‌زودی داشته باشیم. از تهران به ارجان.

آیا برای مردم تاجیکستان و افغانستان هم امکان تحصیل هست در قبرس؟ یعنی برایشان ویزای تحصیلی هم صادر می‌شود؟

تاجیکستان را نمی‌دانم، ولی افغانستان را یک مقداری اذیت می‌کنند برای ورود به جزیره، ولی اگر بخواهند دانشجویی تشریف بیاورند، حتماً باید یک هزینة یک ترم، یعنی شهریة یک ترم دانشگاه را پرداخت کرده باشند، بعد می‌توانند تشریف بیاورند، وارد جزیره بشوند.

حدوداً هزینه دانشجو چقدر می‌شود در جزیره؟ یعنی یک نفر دانشجو کلاً چقدر هزینه خواهد داشت در دانشگاه؟

هزینه دانشگاه‌ها خیلی متفاوت هست.

هر کدام را جدا توضیح بدهید.

دانشگاه که حدوداً یک چیزی بین هزار و پانصد، ششصد یورو، تا هفت هشت، ده‌هزار دلار، بستگی به دانشگاهش دارد، شهریة هر ترم هست، بین چهارتا ده‌هزار دلار، این‌طور بگوییم بهتر است. هزار و پانصد یورو تا مثلاً هفت، هشت، ده‌هزار دلار، بستگی به کورسش دارد، بستگی به دانشگاهش دارد.

آقای کاظمی: زندگی و خوردوخوراک و اقامت در قبرس شمالی چقدر درمیاد؟

آنها هم حدوداً اینجا معمولاً اولش می‌روند پانسیون، یا پیش ما می‌آیند خانه اجاره می‌کنند. بعد از ترم بعد و اینها دوست پیدا می‌کنند همان خانه را شریکی می‌گیرند. یا خانة دیگری شریکی می‌گیرند، خیلی به‌صرفه‌تر می‌شود، ولی کلاً هر کسی در قبرس تقریباً حول‌وحوش پنج تا ده‌هزار لیر در ماه خرجش هست، خوردوخوراک و پول آب و برق و گاز و رفت‌وآمد و این‌جور چیزها.

خب پس یکی از روش‌ها ویزای دانشجویی است که یک نفر دانشگاه ثبت‌نام کند. روش دوم: برای اقامت دائم خرید ملک یعنی سرمایه‎گذاری در قبرس.

خرید ملک هم تقریباً دوشاخه می‌شود، یکی اینکه شما هر ملکی که خریداری می‌کنید، اقامت سالیانه می‌گیرید که هر سال باید اقامتتان را تمدید کنید که حتماً باید تمکن مالی بیاورید که این تمکن مالی یا حساب بانکی ایرانتان باشد، یا در حساب اینجا باید یک مقداری پول داشته باشید. با ارائة این تمکن مالی‌ها و قرارداد خرید ملک شما می‌توانید اقامت دائم بگیرید.

اگر این ملکی که خریداری می‌کنید ارزشش بیش از صد و بیست و پنج هزار پوند باشد، و چهار پنج سال اقامت سالیانه را تمدید کنید، سالی چهل روز بیشتر از جزیره خارج نشوید، می‌توانید اقدام کنید برای کیمیلیک کارت یا اقامت دائم. دیگر لازم نیست هر سال بروید و تمدید کنید.

یعنی قبرس شمالی پاسپورت نمی‎دهد درهرصورت؟

نه؛ قبرس به هیچ‌کس پاسپورت نمی‌دهد. البته می‌گویم کسانی بودند، یا شما باید با یک قبرسی ازدواج کنید تا بتوانید پاسپورت قبرس بگیرید. ولی خب کسانی بودند که سرمایه‌های بسیار زیادی سال‌ها پیش آوردند، اینجا شروع کردند به کار، بیزینس راه انداختند، کلی کارمند قبرسی، ایرانی و از همه جای دنیا کارمند دارند، آنها پاسپورت‌هایشان را گرفتند.

توضیحات سایت سعید کاظمی: در صورت سرمایه گذاری به ازاری هر یک میلیون دلار یک عدد پاسپورت(شهروندی) به شخص سرمایه‌گذار داده می‌شود. یک نفر نه همه اعضا خانواده

خرید ملک اینجا از چه قیمتی شروع می‌شود؟ حالا ما برای ملک یک لایو و یک مصاحبة اختصاصی برای ملک خواهیم داشت، چون جزئیاتش را می‌خواهیم بدانیم. الان حدوداً خرید یک سوییت، یک‌خوابه، دوخوابه؟

ببینید در منطقه‌ها حدوداً خدمتتان عرض کنم یک چیزی حول‌وحوش شصت هفتاد هزار پوند شما می‌توانید یک واحد یک خوابه یا دوخوابه داخل شهر بخرید تا در منطقه‌هایی که ما بیشتر پیشنهاد می‌کنیم برای سرمایه‌گزاری، قیمت سوییت، الان دیگر حدوداً از هفتاد هشتاد هزار پوند، صد هزار پوند، صد و بیست هزار پوند به بالا هست.

خب شما گفتید که یک‌سری قوانین تغییر کرده، یک‌سری دولت قبرس سخت‌گیرتر شده نسبت به سال‌های قبل، یا سال قبل حداقل،

یک مسئله است که خدمت شما عرض کنم یکی از مهم‌ترین قوانینی که تغییر کرده این است که هر خارجی فقط یک ملک به نام خودش داشته باشد. شما کل جزیره را هم می‌توانید بخرید مشکلی نیست، اما فقط یک ملک را می‌توانید سند به نام خودتان بزنید. حالا کسانی که چند تا سند رزرو می‌کنند، به نام عزیزانشان می‌کنند، خب این‌جوری حالا امکانش هست. ولی درهرصورت هر پاسپورت یک‌دانه ملک می‌تواند به نامش باشد، یا هزار و دویست متر زمین.

زمین هم امکان خریدش در قبرس شمالی هست؟ مگرخرید زمین را هم اجازه می‌دهند؟

بله، عرصه و عیال مالکش می‌شوند.

یعنی اگر روی زمین‌ساخت و ساز هم انجام بدهیم؟

اینجا به خارجی اجازة ساخت‌وساز نمی‌دهند، ولی شما می‌توانید بدهید به یک شرکت‌های سازنده به‌صورت در واقع مشارکتی برایتان انجام بدهند.

تمکن مالی هم در صحبت‌هایتان گفتید؟ تمکن مالی اضافه شده؟ بحثش چیست؟

تمکن مالی برای اقامت سالیانه و یا اقامت کیمیلیک کارت فرقی نمی‌کند برای همان سالیانه که بخواهند اقدام کنند، هر سال باید یک مبلغی حول‌وحوش هشت هزار پوند، یا ده‌هزار دلار، در بانک در حسابشان داشته باشند، حالا این مبلغ می‌تواند ریال باشد در حساب ایرانشان، می‌تواند پوند باشد، دلار باشد در حساب اینجا، این در واقع یک حالت گارانتی‌ای هست که شما خرج زندگی در قبرس را دارید.

خب ما سه تا روش اقامت در قبرس شمالی را توضیح دادیم، یکی اقامت دانشجویی بود، یکی بحث خرید ملک بود و سومی بحث ثبت شرکت بود، ثبت شرکت را هم یک توضیحی بفرمایید.

ثبت شرکت هم به‌این‌ترتیب است که یک چیزی حول‌وحوش ده‌هزار دلار هزینه دارد که پنج هزار دلارش بلوکه بشود در بانک. تا زمانی که آن بیزینس را دارند، آن پنج هزار دلار باید در بانک باشد، پنج هزار دلار هم هزینة وکیل و ثبت شرکت و این طور مسائل می‌شود.

ثبت شرکت بیشتر به درد چه کسانی می‌خورد؟ بیشتر چه کسانی که چه‌کارهایی را بکنند که به سمت شرکت بروند؟

آن بیزینسی هست که خود افراد می‌خواهند راه بیندازند در جزیره. اگر بخواهم به‌طورکلی بگویم این جزیره بیشتر یک جزیرة توریستی، تفریحی است، در نتیجه کار خدماتی، توریستی، تفریحی و این‌جور چیزها اینجا خیلی خوب جواب می‌دهد.

یعنی یک نفر یک آرایشگاه زنانه، مردانه، یا یک کار این‌جوری هم بخواهد انجام بدهد، باید بیاید شرکت ثبت بکند، یعنی به‌صورت رسمی و قانونی بیاید آنجا کار کند و مجوز بگیرد؟

ما حتی رستوران هم اگر بخواهیم اینجا بزنیم باید شرکت ثبت کنیم.

رستوران ایرانی موفق هم داریم در قبرس شمالی؟

بله، خیلی. حتی رستوران‌های اینترنشنالی داریم که مالک‌هایشان ایرانی هستند و خیلی موفق هستند.

چه مشاغلی ایرانی الان قبرس شمالی موفق هستند؟ از نظر بیزینس‌های خرد، مثلاً نجاری، کابینت‌سازی، کارهای خرد چه مشاغلی ایرانی‌ها آنجا مشغول هستند؟

باری کارهای خرد الان در کارهای ساختمانی، چون اینجا الان ساخت‌وساز خیلی اینجا انجام می‌شود، یک چیز عجیب‌وغریبی هست که نمی‌دانم شاید شما باورتان نشود، پروژه برای ما باز می‌شود، یعنی عکس‌های طراحی اولیه می‌آید، لیست قیمتش می‌آید، یک هفتة بعد روی خاک همه‌اش فروش می‌رود و شرکت سازنده پروژة بعدی را باز می‎کند. یعنی به یک شدت عجیبی اینجا ساخت‌وساز می‌شود. شغل‌هایی که مرتبط با ساخت‌وساز هست،  خیلی اینجا جواب می‌دهد، لازم دارند.

یعنی کسی که یک شغل تخصصی فنی مثل هر شغلی نمی‌دانم؛ مثلاً هنری‌ای داشته باشد. آرایشگاه زنانه، مردانه، تخصص‌هایی که خب در ایران خیلی زیاد است. اینها راحت می‌توانند بیایند آنجا شرکت ثبت بکنند و برای خودش یک بیزینس راه بیندازند؟

ببینید هر تخصصی مجوز خاص خودش را دارد که بستگی به مثلاً کلاس آرایشگری و سلمانی، یک‌سری قانون‌های خاص خودش را دارد که وکیل شرکت به کسی که بخواهد کار را انجام بدهد، به او توضیح می‌دهد و برایش کار را انجام می‌دهد.

خود ثبت شرکت در قبرس شمالی چقدر هزینه دارد ؟

خدمتتان عرض کردم، یک چیزی حول‌وحوش ده‌هزار دلار؛ پنج هزار دلارش بلوکه می‌شود، پنج هزار دلارش ثبت و کارهای اولیه‌اش.

این را برای من توضیح بفرمایید، یک شخصی که وارد فرودگاه که می‌شود به او یک ویزای پانزده‌روزه می‌دهند، حالا باید به یکی از این روش‌ها بیاید داخل جزیره و درخواست اقامت بدهد. درست است؟

دانشجوها که از قبل پذیرش دانشگاهشان را دارند و دیگر مشکلی ندارد. تا آنها وارد شوند، هیچ مشکلی ندارند. برای خرید ملک معمولاً می‌آیند سه شب یا چهار روز مهمان شرکت ما هستند، بقیه‌اش هم حالا همانجایی که ما برایشان گرفتیم را از خود همان مالک ساختمان اجاره می‌کنند و هستند آنجا تا کارهای اقامتی‌شان انجام شود. حالا به یکی از این روش‌ها.

خب اقامت که گرفتی، حالا چه مزایای دولتی در اختیار داری؟ مثلاً ً بیمه، مدرسة بچه‌ها دولتی می‌شود استفاده کرد؟

بله خدمتتان عرض کنم اقامت سالیانة قبرس یک‌سری مزیت‌ها دارد یکی‌اش این است که تا …. بیمارستان‌های دولتی شما بیمه هستید، یکی این مسئله. یکی اینکه فرزندانتان تا مقطع دانشگاه می‌توانند رایگان بروند مدارس دولتی که خیلی هم مدارس خوبی هست. البته اینجا یک‌سری کالج‌ها هم دارد که قبرس در زمینة تحصیلی تحصیلات خیلی قوی کار می‌کند، یعنی دانشگاه‌هایش خیلی معتبرند. مدارسش خیلی خوب‌اند. یک‌سری کالج‌های دبستان و دبیرستان و اینها یک‌سری کالج‌ها هستند که خیلی خوب‌اند ولی آن کالج‌ها هزینه‌بر هستند. تقریباً پنج شش هزار دلار سالیانه هزینه‌شان هست، شاید هم بیشتر.

پس کیمیلیک که گرفتی از مزایای بیمه دولتی و  مدارس دولتی می‌شود استفاده کرد؟

با همین اقامت سالیانه هم می‌شود. یعنی لازم نیست حتماً کیمیلیک داشته باشید.

خب کیمیلیک چه مزیتی نسبت به اقامت سالیانه دارد؟

تنها مزیتش این است که هر سال لازم نیست بروید اداره پلیس و آزمایش و تمکن مالی ببرید و این پروسه را هر سال دیگر ندارد.

خب اگر کسی خانه‌اش را در قبرس شمالی فروخت چه باز هم اقامت دارد؟

نه اگر بفروشید شما اقامتتان از اقامت ملک خارج می‌شود.

پس مثل قدی مای استانبول ترکیه که اصلاً اقامت با اجاره و اقامت توریستی نداریم. هیچ جوری اقامت به شما نمی‌دهند.

بله

خب من مجموع سؤالاتم را پرسیدم، مناطق هم اگر توانستید توضیح بدهید، مناطق قبرس شمالی را توضیح بدهید. اسم‌های مناطق را بگویید. معایب و مزایای مناطق را بگویید کسی اگر بخواهد مهاجرت کند. بداند کجا جامعه ایرانی بیشترند. کجا چه شغل‌هایی را انجام بدهند

ببینید اول‌ازهمه شهر فاماگوستا شهر دانشجویی هست. این شهری که من در آن هستم و اینکه یک‌منطقه‌ای هست که لب ساحل هست البته خود فاماگوستا خودش ساحلی هست. اما یک منطقه ساحلی هست بنام منطقه سانگبیچ که خیلی ساحل زیبایی دارد طلایی‌رنگ ساحل را که خیلی سرمایه‌گذاری شدیدی دارد در آنجا می‌شود. بیشتر ریزورت هستند. خیلی منطقه‌ای هست که ما خیلی پیشنهاد می‌کنیم. یکی‌اش هم یک‌منطقه‌ای که برای دانشجو خیلی خوب هست و برای تفریح بیشتر شهر گیوه که خیلی از     ….  پارتی‌های شبانه دارد. فاباگوستا و نسفوشا هم هست؛ ولی بیشتر برنامه‌ها در گینه هست. بعد منطقه است تپه که منطقه‌ای کاملاً ویلایی نشین است که خیلی زیباست. اصلاً طبیعت عجیب‌وغریبی دارد. مثل دشت و صحرا و کناردریاست و اکثر خانه‌ها به‌صورت لافت است، دوطبقه است طبقه بالا روف گاردن اختصاصی دارد، طبقه پایین گاردن اختصاصی دارد. یک همچنین سبکی هست خانه‌هایشان.

اسن تپه هاباگوسا، لانگبیچ و گرن همین چهار منطقه بیشتر هستش در قبرس؟

یک شهر نفروشا هم هست که کاملاً پایتخت قبرس شمالی همان نیکوزیا هم بهش می‌گویند. کاملاً شهر صنعتی و دانشجویی است.

ایرانی‌ها بیشتر کجا می‌آیند؟ خانوادگی بخواهند بیایند؟

یا فاماگوستا یا لانگ بیچ

دانشگاه‌ها بیشتر کدام منطقه هست؟

دانشگاه بیشتر یکی‌اش بزرگ‌ترین دانشگاه و بهترین دانشگاه قبرس که ین یوا هست داخل شهر فاماگوستا هست. خدمتتان عرض کنم. بقیة دانشگاه‌ها سمت لف گوشا هست که راه زیادی نیست، سی چهل دقیقه با اتوبوس و این چیزها می‌شد رفت. منتها بیشتر دانشجوها اینجا زندگی می‌کنند. چون بالاخره شهر توریستی، تفریحی‌ای هست، زندگی راحت‌تر است و این مسیر را می‌روند تا سی آی یو، یا نی یریس ولی خوب خیلی هم ایرانی‌ها می‌روند همان لف گوشا برای اینکه نزدیک‌تر باشند به دانشگاه.

خیلی لطف کردید، من سؤالاتم در بخش اقامت برای سال 2023 قبرس تمام شده اگر موضوعی مانده و شما می‌توانید کاملش کنید، بفرمایید. در لایو بعدی در خصوص بخش خرید ملک با جزئیات بیشتر صحبت خواهیم کرد.

از همة دوستان می‌خواهم که اگر از طریق یوتیوب مرا می‌بینند، سابسکرایب اصلاً فراموششان نشود و به سایت من سعید کاظمی دات آی آر حتماً سر بزنید و به دوستانتان هم حتماً معرفی بفرمایید.

خیلی لطف کردید آقای ابراهیمی وقت گذاشتید.

خیلی ممنونم از شما و اگر در مورد این لایو سؤالی چیزی بود، در لایو بعدی حتماً جواب خواهید شنید.

راههای ارتباطی با اقای ابراهیمی :

تماس واتس اپ : 00905338843046

ایدی اینستاگرام: cyprus.sam@

اجاره خانه در عمان

همه چیز در مورد اجاره خانه در عمان

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با خانم بهار فارسی در خصوص همه چیز در مورد اجاره خانه در عمان در هنگام مهاجرت از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با خانم بهار فارسی در خصوص همه چیز در مورد اجاره خانه در عمان در هنگام مهاجرت از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

-با سلام خدمت همه عزیزان، در خدمت خانم فارسی هستیم. با چهارمین لایو در خصوص اجاره ملک در عمان، کلاٌ مسائل قولنامه آن، هر چیزی که به اجاره در کشور عمان، شهر مسقط مرتبط هست، صحبت خواهیم کرد. خانم فارسی خیلی ممنون که دعوت من را پذیرفتید. در خدمتتان هستم. بفرمایید.

-خب همان‌طور که من در مقدمه گفتم در این مصاحبه بیشتر سعی می­کنیم در مورد اجاره در عمان صحبت بکنیم.

خب در لایو دوم هم یک مقداری درباره اجاره صحبت کردیم. ولی امشب کلاً می­خواهیم تخصصی در مورد اجاره صحبت بکنیم. خب بفرمایید چند مدل خانه داریم و اجاره­هایشان چه تفاوتی با هم دارد؟ محلات… حالا شما بیشتر مسقط فکر می­کنم زندگی می­کنید و اطلاعات دارید.

بله

-کسی که می­خواهد بیاید، خانواده­اش را بفرستد یا خودش بیاید، هر جور که کامل راهنمایی کنید ممنون می­شوم. بفرمایید.

خب اینجا هم مثل ایران هست. املاکی که وجود دارد به دو قسمت تجاری و مسکونی تبدیل می­شود و املاکی هم متفاوت هستند. هم حالت آپارتمانی دارند، هم حالت ویلایی دارند معمولاً.

-خب اجاره ­ها در عمان از چند قیمت شروع می شود؟

اجاره ­ها معمولاً از 180 ریال شروع می­شود به بالا. بستگی به موقعیت و لوکیشن دارد که در کدام موقعیت واقع شده باشد. بعد بحث­های تجاری هم اگر بخواهیم تقریباً از 300 تا 280 ریال شروع می­شود که آن­ها سندهای تجاری دارند.

-280 تا 300 ریال

حالا دیگر بله از 280 تا 300

-اگر کسی بخواهد کارگاه یا سوله در عمان اجاره کند؟ اطلاع دارید قیمت­ها اجاره آنها را؟

اتفاقاً ما امروز یک جلسه­ای داشتیم با یکی از دوستان که آمده بودند برای سوله کارخانه محصولات کشاورزی گفتند به چه شکل هست. معمولاً از 300-1200 به بالا شروع می­شود برای سوله

-300-1200؟ بله حالا برق صنعتی داشته باشد، آب صنعتی، آب شرب صنعتی داشته باشد، قابل‌استفاده  بشود برای کارشان

– هزینه آب و برق و گاز و تلفن و این­ها روی ساختمان چه گونه است در عمان؟ این­ها را هم یک توضیح دهید. هزینه­ هایش روی اجاره، شارژ ساختمان؟

شارژ ساختمان اگر که اجاره باشد که با مالک هست معمولاً حالا بحث نظافت و این داستان­ها، برای بحث آب هم در برخی مناطق رایگان هست، یعنی رایگان هست که مالک پرداخت می­کند. مجدد ممکن است دو ماه هم رایگان به شخص ارائه دهد آن بحث اجاره را. یعنی دو ماه فری است. معمولاً خیلی هم رایج هست؛ یعنی عجیب غریب نیست. یک ماه، دو ماه فری هست. اصلاً در آگهی­ها نوشته؛ مثلاً یک ماه فری یا دو ماه فری و برخی مجتمع­ها هم اینترنتشان فری هست. رایگان است.

-چرا رایگان است؟ من متوجه نمی­شوم چرا یک ماه دو ماه رایگان است؟

مرسوم هست در عمان به‌خاطر این­که حالا مخصوصاً آنهایی که تازه‌وارد هستند، به‌خاطر این­که بتوانند یک مقدار خودشان را پیدا بکنند در هزینه­هایشان صرفه­جویی شود، خیلی مرسوم است در عمان این اتفاق.

-بعد اجاره در عمان ماهیانه گرفته می­شود یا شش‌ماهه و یک‌ساله؟

معمولاً چک اخذ می­شود. دوازده تا چک. برخی از صاحبخانه­ها هم در نظرشان هست که مثلاً یک ماه، یا دو ماه را به‌صورت کش بگیرند، ولی مابقی به‌صورت چک هست یک‌ساله.

-چیزی به نام رهن هم در عمان دارید؟ یعنی پول پیش هم می­گیرد کسی؟

نه خیر نداریم.

-ضمانت چه؟ مثلاً پولی بابت دو ماه اجاره؟ مثلاً ترکیه دو ماه سه ماه بیش از مبلغ چیز رو یکجا می­گرفتند که اگر یک موقع ول کردی رفتی،  یا خسارتی به ساختمان زدی، از روی آن برمی­داشتند.

معمولاً این­ها یک چک ضمانت می­گیرند. به‌صورت چک هست. بعضی از صاحبخانه­ها می­گیرند. بعضی هم نه نمی­گیرند آن چک ضمانت را.

-خب هزینه ­های جانبی مثل شهرداری و اینها هم با صاحبخانه هست دیگر؟

بله اگر اجاره باشد. بله

-خب به اینجا رسیدیم که الان می­خواهیم خانه اجاره کنیم در عمان. از کجا باید شروع بکنیم اجاره را؟ سایت یا مشاور املاک برویم؟ یا ایجنت خاصی هست؟ برای اجاره باید اقدام کنیم.

خب برای بحث املاک که شما فرمودید هم می­توانند به سایت­ها مراجعه کنند. سایت­هایی که حالا مشابه سایت دیوار و شیپور در ایران هست، در عمان هم وجود دارد. ولی خب شرکت­های املاک خیلی معتبری هستند در عمان که می­توانند از مشاورین آن­ها هم استفاده بکنند و بهتر هست که از مشاوره املاک استفاده کنند؛ چون که بعداً یک سری مشکلاتی که در بحث­های نوشتن اجاره یا مشکلاتی که ممکن است خود آن ساختمان داشته باشد، می­توانند از مشاوره­هایشان بهره ببرند. ولی خب مواردی که داخل سایت­های جنرال هست و کلاسی فاید هست خب مسلماً هیچ پشتیبانی نمی­تواند داشته باشد.

-با زبان انگلیسی همه مشکلات حل است در عمان؟ یعنی کسی انگلیسی مسلط باشد تمام نیازهایش برای اجاره یا فلان حل می­شود؟ یا از املاک ایرانی هم هستند و می­توانند از ایرانی­ها هم استفاده کنند؟ کمک بگیرند؟

بله املاک­های ایرانی هم خیلی کم هستند من زیاد ندیدم؛ ولی معمولاً اجاره‌نامه به دو زبان انگلیسی و عربی تنظیم می­شود. قراردادهای خرید هم به همین شکل، به دو زبان هست.

-قبل از آمدن به عمان می‌تواند؛ یعنی کسی که کارهایش را انجام داده، قبل از آمدن یک‌خانه‌ای را اجاره کند؟ یا حتماً باید حضوری بیاید؟

چون که اینجا باید حتماً چک پرداخت شود و کش پرداخت شود و خب آن قرارداد تنظیم شود، می­توانند قبل از آن با یکی از مشاورین املاک هماهنگی داشته باشند که چند تا ملک مثلاً برایشان پیدا بکنند؛ ولی باید حضور داشته باشند حتماً.

-خب گرفتن چک و حساب باز کردن خودش خب خیلی زمان می­برد. خب رسیدی، کار ویزا و اقامتت را انجام دادی، سریع می­شود دسته‌چک گرفت و چک گرفت یا باید بریم سراغ…

تقریباً یک هفته زمان می ­برد. نه خیلی زمان طولانی نیست. ولی مستلزم داشتن چک هست. البته حالا برخی از دوستانی که می­آیند اینجا من دیدم که اول مثلاً ممکن است از چک­های دوستانشان استفاده کنند. خب ممکن است اقوامی، دوستی، آشنایی داشته باشند، بعد که خودشان دسته‌چک گرفتند، می­توانند آن موارد را جابه­جا کنند. هیچ مشکلی ندارد از این بابت. مالکین هم خودشان می­دانند که خب کسی که تازه‌وارد هست که خب دسته‌چک ندارد، قبول می­کنند این مورد را. ولی حتماً باید ذکر شود در آن اجاره­نامه و توافقاتی که انجام می­شود که ما بعداً مثلاً بعد از مدتی که چک را دریافت کردیم، می­خواهیم که آن را تعویض انجام دهیم.

-خب چه نکاتی را در قولنامه باید خیلی دقت کنند برای نوشتن اجاره یا قولنامه اجاره در مسقط؟

نکات آن دقیقاً شبیه ایران هست. یعنی آن سند ملکی را حتماً رؤیت بکنند. دقیقاً همان ملک باشد، همان متراژ باشد و این نکته­ای که خیلی مهم هست، یکی از دوستان به مشکل خورد، من حالا بگویم خدمتتان که به چه صورت بود، یک واسطه­ای بود برای خرید، برای اجاره ملک و این فردی که در واقع مستأجر، آمده بود چک­ها را به نام آن واسطه نوشته بود و تنظیم کرده بود نه به نام آن مالک و اجاره‌هایش را خب ماه‌به‌ماه بنده خدا پرداخت کرده بود اصلاً توجه هم نکرده بود که

خب این چک‌ها به نام شخص دیگری هست نه به نام آن مالک و همان مالک رفته بود از آن شخص شکایت کرده بود و خیلی مشکلات زیادی برای آن شخص ایجاد کرده بود، درحالی‌که آن بنده خدا هم از هیچ جا خبر نداشت که یک همچنین اتفاقی افتاده. ولی علاوه‌برآن شرایط مقتضای خود ملک را که حتماً چک می­کنند بعد از آنکه تنظیم شد اجاره‌نامه، چون اجاره‌نامه دقیقاً مثل ایران هست؛ یعنی خیلی موارد آن تایپی و آماده هست؛ ولی آن نکات را حتماً بررسی بکنند و حتماً چک هم به نام صاحب‌ملک یا صاحب­خانه باید چک بکنند که صادر شده باشد و تنظیم شده باشد؛ چون به مشکل می­خورند.

اینجا هم چک برگشت بخورد خدای‌نکرده، خیلی‌خیلی مجازات سنگینی دارد.

-آره، امارات هم همین­جوری است معمولاً چک برگشت بخورد، خیلی سخت‌گیری خاصی می­کنند.

دقیقاً برای تمدید ملک، برای تمدید اجاره‌نامه‌شان هم نکته خیلی مهمی که هست که اینجا دوستان رعایت نمی­کنند، من دیدم به مشکلات خیلی زیادی برخورد کردند، مثلاً من خودم را تصور می­کنم من می­خواهم که برای سال آینده این ملک را مثلاً موو (جابجائی) کنم بروم جای دیگری. مثلاً منطقه دیگری. حتماً باید سه ماه قبل از آن به صاحب‌ملک، یک حالا حالت رسمی باشد اطلاع بدهم که من می‌خواهم؛ مثلاً از این ملک جابه­جا بشوم به ملک دیگری. حتماً باید اطلاع داده شود. اگر که اطلاع داده نشود، فرض بر این است؛ یعنی دیفالت بر این هست که شما می­خواهید بمانید در آن ملک و این خودبه­خود تمدید می­شود نیاز به قرارداد مجدد هم نیست.

-خب برای سال جدید نباید باز بنشینیم مذاکره کنند؟ قیمت­ها را مثل ایران هر سال کلی افزایش بدهند؟

نه اینجا تا سه سال هیچ مالکی حق اضافه اجاره‌بهای را ندارد. حتی ممکن است در برخی موارد کاهش هم پیدا بکند با توافق طرفین. مثلاً ما دوستانی داشتیم که اینجا  سر سال، به‌اصطلاح، سر سالشان تمام شده بود، به اتمام رسیده بود می­خواستند که آن ملک را جابه­جا کنند و خب مالک گفته بود شما باید سه ماه قبل این اتفاق برایتان می­افتاد نه اینکه الان. الان یعنی شما تمدید شده این اجاره‌نامه و خب خیلی مشکلات زیادی هم برایشان بود. آنها می­خواستند برگردند ایران و تمام وسایلشان داخل آن منزل بود و اصلاً یک حالت بلاتکلیفی برایشان بود. خودشان برگشته بودند ایران، مالک هم نمی­توانست حتی آن ملک را اجاره دهد، چون تمام وسایل داخل آن ملک باقی‌مانده بود. این مورد را حتماً دقت بکنند.

مورد بعدی که خیلی در اجاره و بحث تحویل مورد اجاره مهم هست، این هست که حالا اگر بیشتر در املاک تجاری اتفاق می­افتد. مثلاً من رفتم یک مغازه­ای را اجاره کردم، ‌ دکور زدم، یا مثلاً یک تغییراتی دادم حتی، یا مثلاً رنگ آن خراب شده در محیط کار، فضا مثلاً صنعتی بوده یا هر اتفاق دیگری، رنگ آن مثلاً خراب شده، دقیقاً موقع تحویل مورد اجاره باید عین روز اول آن، تحویل داده شود. دقیقاً مثل ترکیه هست دیگر، یعنی قانون آن همین‌طور هست. باید به‌روز اول آن برگردانده شود و تحویل داده شود.

-خب در مورد محلاتی که بیشتر ایرانی­ها می­روند برای اجاره‌کردن خانه در عمان و از نظر شما متوسط به بالا، خوب، ضعیف، حالا محلات را اگر شما اطلاعاتی دارید در مورد آن­ها هم به ما بگویید. یک نفر می­خواهد بیاید کجا بیشتر؟

منطقه الخویر خب مرکز شهر هست. هم مسکونی دارد هم تجاری دارد که بیشتر ایرانی­ها هم آنجا هستند.عذبیه هست، قروم هست و منطقه غلا که بیشتر ایرانی­ها همان جا حالت تجاری را اجاره می­کنند، هم مسکونی، هر دو. چون اینجا بهتر است که حتماً محل زندگی و محل کار نزدیک به هم باشد؛ چون خیلی فاصله­ها زیاد است و هزینه بنزین خب اینجا سرسام­آور است. یعنی اصلاً به‌صرفه نیست. مثلاً من خیلی پیام دارم که پیام می­دهند ما مثلاً یک جای دور اجاره کنیم؛ چون هزینه‌اش کمتر است، مثلاٌ اجاره­اش کمتر است؛ ولی مثلاٌ در یک نقطه خیلی دور از شهر محل کارمان است. یعنی مثلاً برایمان به‌صرفه است. ولی این­طور نیست. یعنی آن هزینه بنزین خیلی برایشان بیشتر درمی‌آید.

-درسته، ایرانی­ها جامعه خاصی دارند؟ مثلاً محله­ای که بیشتر باشند ایرانی­ها یا نه؟ یا پخش هستند؟

ایرانی­ها همه‌جا هستند معمولاً.

-نه اون که بی شک، ولی جای خاصی هستند یا بیشتر محیطی یا محله­ای که ایرانی­ها بیشتر باشند؟ خب عمانی­ها از خیلی سال پیش با ایرانی­ها مراوده خیلی زیادی داشتند مخصوصاً مردم بلوچستان، بندرعباس این­ها آنجا خیلی مستقر هستند، خیلی هستند فکر کنم اصلاً. جزو الان سران آن کشور هم خیلی­ها بلوچ هستند و این­ها.

بله دقیقاً همین­طور است.

-درست می­گویم؟

ایرانی­ها همه جای شهر هستند؛ یعنی محله خاصی نیست. معمولاً هندی­ها هستند که محلات خاص دارند؛ ولی ایرانی‌ها همه‌جا هستند. همه محلات هستند. محل خاصی نیست معمولاً. ولی خب چون معمولاً تمکن مالی خوبی هم دارند، مراکز خوب هستند دیگر. معمولاً الخ ویر و این­ها که مرکز شهر است، بیشتر آنجا هستند. مرکز تجاری هم آنجا هست.

-مناطق ضعیف مسقط کجا می­شود؟ چه محلاتی مثلاً می­شود؟

محله سیب می­شود. شهر سیب می­شود. محله نزوا هست. معبیله هست. این­ها منطقه­های ضعیف هستند. یک کمی از شهر دورند.

-خب مسقط هیلز و الموج و اینها دیگر محلات یعنی شهرک­های ویلایی خیلی…

بله آنها برای خرید خارجی­ها هست که به آنها اقامت داده می­شود.

-یعنی خود عمانی­ها آنجا اصلاً نیستند؟

عمانی­ها معمولاً ویلایی را ترجیح می­دهند.

-آهان

چون شهرک­ ها بیشتر برای خارجی­ ها هست تا خودشان.

-خب دیگر چه موضوعاتی به نظر شما روی ملک، اجاره کردن ملک هست؟ چون من سؤال­ها را مرور بکنم تا وقتی شما می­گویید.

والله این مواردی بود که خیلی من چون برخورد داشتم، بیشتر مشکلاتی که ایجاد شده را سعی کردم که بگویم خدمت دوستان که این موارد را رعایت بکنند، خیلی سخت نیست بحث اجاره. بحث سخت و پیچیده­ای نیست. چون همه چیز مشخص و به‌صورت دیفالت و تایپ شده اینجا انجام می­شود.

کمیسیون اجاره در عمان چند درصد است؟ کمیسیون اجاره چه جوری است و چند درصد است؟ چطور پرداخت می‌شود؟

کمیسیون اجاره معمولاً توسط مالک پرداخت می­شود توسط مستأجر نیست. سیستم شبیه تقریباً امریکا هست. آنجا هم همین‌طور است. فقط مالک کمیسیون را پرداخت می­کند، معمولاً سه درصد است.

-چه خوب، مالک دو ماه تخفیف می­دهد. ترکیه که همه دوازده ماه را یک­جا از تو می­گیرد بعد سه ماه هم باز روی آن دیپازیت می­گیرد، یک اصطلاح خاصی به کار می­بردند که الان خاطرم نیست. که باز فردا ول کردی و رفتی و

خب اگر چک‌هایت را پاس نکردی چه می­شود؟ صاحب­خانه، پلیس می­آید سراغت؟ یا شکایت می­کند و یا…

بله دقیقاً دیگر مراحل هم زندان دارد هم جریمه­های خیلی سنگینی دارد و ممکن است در برخی موارد هم کلاً برود داخل بلک‌لیست و از کشورهای JCC کلاً ورود او منع شود.

-درست. خب مجتمع­ هایی هست که امکانات مثلاً جانبی کاملی داشته باشد؟ استخر، باشگاه، فضای سبز برای بچه ­ها؟ بازی کودک؟ اینها؟ خانه مثلاٌ نرسینگ و پرستاری و این­ها داشته باشد؟

بله هست. به‌خصوص همین شهرک­ هایی را که خارجی­ها می ­توانند خرید بکنند، همان­طور که می­­دانید قبلاً عمان قانونی نداشت برای مالکیت خارجی­ها. ولی الان شهرک­هایی وجود دارد به نام ITC هست و می­توانند خارجی­ها آنجا خرید داشته باشند و با خرید ملک هم به آن­ها اقامت دائم داده می­شود.

ولی خیلی از سؤالاتی هم که از من می­پرسند می­گویند پاسپورت داده می­شود؟ پاسپورت در کشورهای عربی معمولاً به خارجی­ها داده نمی­شود مگر در شرایط خیلی خاص که حالا خودتان هم بیشتر در جریان هستید؛ ولی اقامت دائم داده می­شود با خرید ملک. حالا همین مسقط هیلز که شما می­فرمایید یا الموج یا خلیج مسقط یک سری پروژه­هایی هستند که می­توانند با خرید ملک که به‌صورت اقساطی هم برخی از آنها هستند، می­توانند ملک را تهیه بکنند و برخی هم که اصلاً آماده هم هست. با یک پرداخت؛ مثلاً ده‌درصدی می­توانند ملک را تحویل بگیرند و اقساط آن هم معمولاً سه تا پنج سال است. بستگی به پروژه دارد.

-بعد پروژه ­هایی که کامل هستند، بلافاصله اجاره می­رود؟ یعنی اینکه متقاضی برای اجاره­اش وجود دارد؟

بله چون که اولاً ملک­ها خیلی لاکچری هستند در مناطق خیلی خوبی هم معمولاً امکان‌سنجی شدند، چون از قبل برنامه­ریزی می­شود که مثلاً کدام منطقه می­تواند خیلی کشش خوبی داشته باشد، بله اجاره می­رود و حتی مثلاً به اروپایی­ها هم می­توانند اجاره دهند. اجاره­های کوتاه‌مدت و بلندمدت که معمولاً اجاره­های کوتاه‌مدت به­صرفه­تر هست. یعنی مبلغ بالاتری را می­توانند روی آن داشته باشند تا نسبت به سالیانه. در کل دنیا همین­طور هست. معمولاً اجاره­های کوتاه‌مدت سودآوری آن بیشتر از اجاره­های سالیانه است.

-کوتاه‌مدت منظورتان مثلاً روی AirBNB بروند یک شب، یک هفته­، دو هفته­ اجاره دهند؟

بله بله دقیقاً

-یعنی خانه را مبله کنند، تجهیز کنند و این­جوری اجاره­ اش بدهند؟ آره؟

بله دقیقاً، چون شهرک­ها معمولاً کناردریا هست امکانات خیلی خوبی دارد. امکانات ورزشی دارد همان‌طور که شما می­فرمایید امکانات تفریحی دارد، خیلی هم متقاضی زیاد دارد. متقاضی­های آن هم همه خارجی­ها هستند معمولاً.

-چقدر توریست می­آید؟ الان اطلاعات و آماری دارید که مثلاً عمان نسبت به امارات که خیلی فکر کنم توریست داشته باشد؟

والله هفته گذشته یک کشتی کروز از ایتالیا آمده بود که حدود 300-3200 نفر از ایتالیا آمدند.

-درسته

چرا اتفاقاً مقصد خیلی خوبی هست عمان، حتی از امارات هم گردشگر خیلی می­آید. یعنی معمولاً مثلاً اگر امارات بروند، یک­سری هم عمان می­آیند. به این شکل شده.

-یعنی واجب شد من سفر بعدی امارات را…

در خدمتتان هستیم

-تا یک‌جاهایی‌اش آمده­ ام آره تا نزدیکی­ های مرز عمان همین سفر، دو سفر قبل­تر آمدم؛ ولی هنوز وارد عمان نشدم. خیلی هم خودم دوست دارم بیایم عمان را از نزدیک ببینم

-مخصوصاً بخش جنوبی­اش را. صلاله است اگر اشتباه نکنم جایی که همین حالت استوایی دارد. بادهای مانسون، باران­های مانسون می­بارد خیلی قشنگ می­شود، آنجا خیلی فیلم، مستند در یوتیوب زیاد دیدم در مورد آن.

-چقدر خارجی می­بینید آنجا؟ شما می­آیید خانه را بگیرید به خارجی­ها به AirBNB اجاره بدهید؟ یعنی منظور این که در آن محیط که شما هستید، چند؟ خارجی منظورم اروپایی‌ها، چینی­ها، ژاپنی­ها کشورهایی که حالا بنده خدا هندی­ها و بنگلادشی­ها و اینها خب معمولاً آنجا کارهای خدمات پر زحمت را انجام می­دهند.

بله درسته

-از کشورهای دیگر چقدر می­بینید؟ چه دلایلی دارد آنها به نظرتان می­آیند آنجا خانه اجاره کنند یا حتی بخرند؟

بیشتر از کشورهای اروپایی هستند و بیشتر از بریتانیای کبیر یا انگلستان، چون که همان‌طور که می­دانید قبلاً عمان مستعمره انگلیس بوده و تا حدودی روابط خوبی دارد و الان هم چندین تفاهم­نامه با انگلستان تنظیم شده برای جذب سرمایه­گذار خارجی از انگلستان. من خیلی زیاد می­بینم که اینجا رفت‌وآمد دارند. چرا چینی­ها هستند، ژاپنی­ها هستند. از کشورهای مختلف زیاد می­آیند اینجا.

-یعنی به‌عنوان توریست می­آیند یا به‌عنوان تجارت می­آیند یا صنعت می­آیند؟

بیشتر به‌عنوان تجارت می­آیند. به‌خصوص کسانی که انگلیسی هستند برای تجارت می­آیند. اروپایی­ها خب بیشتر برای بحث تفریح و گردش و این­ها می­آیند. بحث سافاری و اینهایی که هست اینجا.

-درسته، خب در مجموع بحث اجاره را بخواهیم ببندیم، نکته خاص دیگری اگر مانده و نکاتی که یک جمع­بندی بکنیم دوستانی که می­خواهند بیایند به چه نکاتی باید توجه کنند و چه چیزهایی را مدنظر داشته باشند؟ یک جمع‌بندی بفرمایید.

یکی همان چک‌کردن ملک هست، یعنی مشخصات ملکی که دارند، حتماً سند را رؤیت بکنند. اگر هم خودشان تسلط ندارند، می­توانند از مشاورین املاک استفاده بکنند از مشاورینشان حتماً این کار را انجام بدهند؛ چون که بعداً دچار مشکل می­شوند. بعد، مشخصات مالک را حتماً چک بکنند در سایت­هایی هم هست که بخواهند این کار را انجام بدهند.

بعد، برای بحث آن سه ماه قبل هم که خیلی مهم است، حتماً اطلاع دهند فکر نکنند باید تا پایان موعد اجاره صبر کنند بعد به مالک اجاره بدهند، اطلاع بدهند. چون برایشان مشکل ایجاد می­شود.

بحث پاس‌کردن چک ­هایشان خیلی مهم است اینجا برایشان دردسر ایجاد می­شود و این هم بدانند که حتماً باید برای اجاره، هم اقامت داشته باشند و هم دسته‌چک داشته باشند. مثلاً ما دوستانی را داشتیم که دو سه هفته گذشته آمده­ اند، هنوز کارهای اقامتی‌شان انجام نشده روز اولی که تشریف آوردند، آمدند دفتر ما دنبال اجاره‌خانه بودند. گفتم خب اصلاً امکان­پذیر نیست. یعنی شما هر جایی که بخواهید مراجعه بکنید، حتماً باید اقامت داشته باشید. مگر اینکه مثلاً بخواهید اقامت کوتاه‌مدت یا اجاره کوتاه‌مدت داشته باشید، بلندمدت امکانش نیست.

برای بحث تجاری هم حتماً زمانی که با مالک صحبت می­کنند، به ایشان بگویند که برای چه مقصدی هست؛ چون برای گرفتن لاینسس­شان که بعداً بخواهند آن شرکتشان را مجوز برایش بگیرند، خیلی مهم است. معمولاً در اساسنامه شرکت، مثلاً ده تا مورد را مشخص می­کنند، ده تا از فعالیت­هایی را که می­خواهند در آینده داشته باشند، یکی دو مورد آن را بعداً می­توانند فعال بکنند که به آن می­گویند نشاط.

حتماً باید مالک، آن موارد را در اجاره‌نامه درج بکند که مثلاً این شرکت قرار است کار مثلاً صادرات، واردات انجام دهد. مثلاً قرار است که مثلاً کار ریالستیک (واقعی) انجام دهد. دقیقاً باید ذکر شود. چون که بعداً برای بازدید می­آیند و اگر که آن ذکر نشده باشد در اجاره‌نامه‌شان ممکن است دچار مشکل شوند و ممکن است حالا هزینه­های مجددی هم برایشان داشته باشد. – آن سه ماه زودتر که فرمودید، باید به مالک اطلاع دهد یا به مشاور املاک؟

می­تواند به هر دو باشد فرقی نمی­کند می­تواند یک نامه رسمی باشد مثلاٌ از طریق مشاور املاک ارسال شود برای مالک. یک چیزی که حالا قابل‌استناد باشد. حتی می­تواند یک ایمیل رسمی باشد حتی.

-امیدوارم بیشتر سؤال­های، به تمام سؤال­های دوستان در خصوص اجاره ملک در عمان پاسخ داده شده باشد. باز هم دوستان اگر سؤالی داشتند در مورد عمان، سؤالاتی که در لایوهای ما اگر مطرح نشده، باز هم بفرستند برای من، سعی می­کنم در مصاحبه­های بعدی باز با خانم فارسی اینها را مطرح کنیم.

برای دیدن سایر مصاحبه های من با خانم فارسی به لینک های ذیل مراجعه کنید.

اقدامات اولیه در هنگام ورود به عمان در هنگام مهاجرت

معرفی کشور عمان با هدف مهاجرت

هزینه های زندگی در عمان

راههای ارتباطی با خانم بهار فارسی :

تماس واتس اپ : 00968-71000075 00968-98570065

کانال تلگرام https://t.me/luminousproperty

ایدی اینستاگرام Oman_opportunitie

معرفی کشور عمان

معرفی کشور عمان با هدف مهاجرت

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با خانم بهار فارسی در خصوص معرفی کشور عمان با هدف مهاجرت از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با خانم بهار فارسی در خصوص معرفی کشور عمان با هدف مهاجرت از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم. در خدمتتان هستم امشب با خانم فارسی می‌خواهیم در مورد عمان باهدف مهاجرت صحبت بکنیم.

خیلی خوشحالم که در خدمتتان هستم خانم فارسی. لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید.

خواهش می‌کنم. سلام عرض می‌کنم خدمت شما و همة دوستانی که الان صدا و تصویر ما را دارند. خیلی موقعیت خوبی هست که ما الان در این جمع تجربیاتی که من در عمان دارم را خدمت دوستان ارائه بدهم.

سعید کاظمی: خب اول به ما بگویید که چرا از عمان سر در آوردید؟

خب این کاملاً اتفاقی نبود. چون‌که من خیلی به کشورهای عربی علاقه داشتم. یعنی از دوران نوجوانی خیلی به فرهنگ و تمدن کشورهای عربی علاقه داشتم و همیشه هم در مدرسه نمرة زبان عربی من بیست بود. حالا شاید نمرات دیگر یک مقدار پایین‌تر بود، ولی همیشه نمرة زبان عربی من کمتر از بیست نبود. به‌خاطر همین همیشه یک بک‌گراند خوبی داشتم از کشورهای عربی، کشورهای زیادی را هم تست کردم؛ هم برای تحصیل، هم برای مهاجرت. ولی من نام نمی‌برم برای اینکه تبلیغ یا ضدتبلیغ نباشد ولی کلّاً وقتی یک مقدار سرچ کردم در چیزی که فکرم را مشغول می‌کرد به اینکه کجا می‌توانم راحت‌تر باشم، یعنی احساس راحت‌تری داشته باشم، کشور عمان را انتخاب کردم.

گفتم اتفاقی هم نبود. یک ده سالی هست که من در مورد عمان تحقیق می‌کنم و زمانی که من شروع کردم به تحقیقات در خصوص کشور عمان، خیلی اطلاعات زیادی هم نبود. یعنی این‌قدر اینترنت و حالا سایت‌های مختلف و اینستاگرام و اینها نبود.سعی می‌کردم از افرادی که رفت‌وآمد دارند به کشور عمان. حالا بیزینس دارند، تاجر هستند؛ اطلاعات را کسب بکنم. ولی خب کم‌کم اینترنت گسترده‌تر شد. اینستاگرام آمد. دوستان زیادی مهاجرت کردند به عمان، من توانستم اطلاعات بیشتری بگیرم.

در عمان بیشتر چه زبانی استفاده می‌کنید؟ عربی خلیجی استفاده می‌کنید یا زبان انگلیسی برای کارهایتان؟

اینجا خدا را شکر تمام عمانی‌ها انگلیسی تسلط دارند و این را هم‌خدمتتان عرض کنم که جمعیت عمان کلاً پنج میلیون و دویست، سیصد هزار نفر است. جدیداً البته افزایش جمعیت پیدا کرده. این‌قدری نبوده. تقریباً دو و نیم‌میلیون نفر از جمعیت عمان را مهاجرین تشکیل می‌دهند. مهاجرین هم انگار یا ایرانی هستند، یا هندی هستند، بنگلادشی هستند، فیلیپینی هستند، از انگلستان ما زیاد داریم، از آمریکا زیاد داریم، کشورهای اروپایی می‌آیند. خب اینها که کاملاً به زبان انگلیسی تسلط دارند و به همین جهت هم چون‌که عمانی‌ها مدارس انگلیسی‌زبان دارند و تمام مدارسشان دوزبانه حداقل هست، تمام عمانی‌ها به زبان انگلیسی کاملاً تسلط دارند.

خب از نظر قومیتی همه آنها در عمان عرب هستند؟

بله غیر کسانی که مهاجر هستند، بقیه عرب هستند.

زبانشان همان عربی خلیجی است؟ یعنی شبیه امارات، قطر و عمان هست؟

بله زبان خلیجی هست، ولی یک سری اصطلاحاتی را داخل خودشان دارند. یعنی فقط عمانی‌ها استفاده می‌کنند؛ ولی جنرالش به‌صورت عمده همان زبان خلیجی هست.

خب چون این لایو اولمان هست و من هم بعد از شش ماه، بعدازاین محدودیت‌ها و تست و تمرین خیلی از اپلیکیشن‌ها و فایل‌ها و هرچه فکر کنید من تلاش کردم تا اولین لایو را بعد از شش ماه توانستم بگیرم. حالا اینستاگرام قبلاً اجرا می‌کردم، خیلی راحت بود. تا حالا روی گوگل میت و ضبط و این طرف و آن طرف و یک‌کمی خودم هیجان‌زده هستم و خیلی خوشحال هستم که به آن هدفم دوباره می‌رسم.

خواهش می‌کنم، در خدمتتان هستم.

خب مردم عمان از نظر درآمدی در چه سطحی هستند؟ یعنی نسبت به امارات، البته قطری‌ها خیلی ثروتمندند نسبت به اماراتی‌ها، نسبت به بحرینی‌ها، شرایط زندگی در عمان فکر کنم خیلی سنتی‌تر از فضای اتمسفر، مثلاً عمارات هست که ایرانی‌ها بیشتر تجربه دارند.

درست است همین‌طور است، ببینید درآمد اصلی خود کشور عمان که نفت و گاز است. ولی باتوجه‌به اینکه عمان یک چشم‌انداز بیست‌ساله دارد. تا سال 2040 یک‌چشم اندازی دارد که خودش را برساند حتی در حد امارات و حتی بالاتر. به‌خاطر همین سرعت تکنولوژی، ساخت‌وساز، تولید، همه چیز یک سرعت خیلی زیادی گرفته است در کشور عمان و الان هم اون چیزی که حتی باور ما هم نشود، الان کشاورزی اینجا خیلی رونق دارد.

یعنی آمده‌اند با شرکت‌های دانش‌بنیان یک‌سری قرارداد تنظیم کردند. قراردادهایی که خارج از کشور خودشان هست. مثلاً با کشور استرالیا، بولد، کشاورزی هست در کل دنیا. آمدند خاک خودشان را آنالیز کردند و خاکی که حالا مرغوب هست را دارند تولید می‌کنند. آن فضا و اتمسفری که برای رشد صیفی‌جات، میوه‌جات، سبزی‌ها، انواع درختان هست را، همه فراهم می‌کنند برای اینکه حداقل نیاز خودشان را برآورده کنند و به جهت اینک کلاً عمان یک دروازه‌ای هست برای هم بحرین و هم برای آفریقا. اینها قبلاً هم صادرات ری اکسپرت داشتند به این کشورها ولی می‌خواستند خودشان تولید کنند و ی اکسپورت کنند؛ یعنی از کشور دیگری نیاورند و اینجا ری پک بشود، ری‌ اکسپرت بشود به سایر کشورها.

الان در واقع محصولات کشاورزی‌شان را دارند بی‌نیاز می‌کنند از واردات از سایر کشورها و خیلی خوب هم در حال پیشروی هستند. در بحث دامپروری هم به همین شکل، در بحث پرورش ماهی، پرورش میگو هم به همین شکل خیلی خوب دارند پیشرفت می‌کنند. در بحث‌های تولیدی هم مناطق آزاد پروژه‌های خیلی بزرگی دارند. مثل همین مگاپروژه‌هایی که شما هم فرمودید. اینها را دارند پیاده‌سازی می‌کنند و جذب سرمایه‌گذار خارجی را به‌شدت دارند روی آن کار می‌کنند.

ولی خوب من خودم همچون روی فضا و اتمسفر کشورهای جنوبی خیلی خوب هم بزرگ‌شده چابهار و زاهدانم خیلی آنجاها را می‌شناسم و سفر هم به امارات خیلی داشتم. یک سفر آخر هم یک ماه پیش می‌خواستم به عمان بروم؛ ولی خوب متأسفانه شرایط فراهم نبود و نشد.

ویزا مسافرتی عمان هم برای ایرانی‌ها چهارده‌روزه آزاد شده؟ درسته؟

بله رایگان هست. خیلی وقت است برای ایرانی‌ها آزاد هست.

چندروزه ایرانی ها می‌توانند به عمان سفر بیایند؟

چهارده‌روزه رایگان هست ویزا ولی خب اگر بخواهند هزینه بدهند یک‌ماهه هست که یک هزینه‌ای دارد. ویزای توریستی یک ماه است. خب عمان خیلی دارد برنامه‌ریزی می‌کند برای بحث‌های تجاری، یعنی یک‌جور چشم‌وهم‌چشمی هم دارد با اماراتی‌ها می‌کند و بنادر را مخصوصاً بندر دوقم را خیلی دارد روی آن کار می‌کند. حالا بقیه بنادر را من خیلی شناختی ندارم. چون دوستان من در بندر دوقّم خیلی مستقر بودند، اطلاعاتی از آنجا دارم. می‌دانم که با بندر روتردام هلند اگر اشتباه نکنم یک قرارداد بلندمدت دارند که همه تجربیاتشان را آنها انتقال بدهند به دوقّم اگر درست یادم باشد و به‌خاطر تحریم‌ها خیلی دارند روی ری اکسپرت محصولاتی که از ایران امکان ‌اکسپرت مستقیم نیست، روی ری اکسپرت عمان خیلی همکاری و کمک می‌کند به تجار ایرانی.

دقیقاً همین‌طور هست. بله

خب در مورد آب‌وهوا بگویید. چون امروز جلسه اولمان فقط می‌خواهیم بیشتر با عمان آشنا شویم، اول با محیطش.

آب‌وهوا که در اینجا تا دیروز پریروز اینجا بارندگی بود. منها اینجا بارندگی‌اش طوری بود که کلاً سیل جاری می‌شود آن‌قدر که بارندگی زیاد است. الان هوا خوب است، شرجی‌بودنش هم مقداری کمتر عمارات هست.

یک‌منطقه‌ای هم دارد به اسم صلاله اگر اشتباه نکنم. یک‌فصل‌هایی از سال شبیه جنگل‌های استوایی می‌شود، بعد دوباره برمی‌گردد. درست می‌گویم؟

بله درست است. ولی آب‌وهوا معمولاً در زمستان که بین هفده تا بیست و پنج درجه است تابستان‌ها تا چهل تا پنجاه درجه هم می‌رسد. ولی کلاً آب‌وهوای خوبی هست. یعنی من خودم خیلی اذیت نمی‌شوم بابت آب‌وهوای گرم. چون شرجی هم هست، برای من مطلوب است؛ چون قبلاً هم تحقیق کرده بودم خیلی برای من مشکلی ایجاد نکرده تا الان.

عمانی ها رابطه‌شان با ایرانی‌ها چطور است؟

خیلی خوب است، یعنی خارج از تصور. چون من کشورهای دیگر را هم تجربه داشتم، خیلی با ایرانی‌ها خوب هستند. زمانی که ما در خیابان خرید می‌رویم، یا جایی کار اداری داریم، خودشان خیلی پیگیر هستند که آیا کار ما انجام شده؟ با اینکه ما اصلاً توجهی هم به اطراف نداریم، مثلاً ما می‌خواهیم یک کار اداری انجام دهیم، ولی خیلی جالب است که آنها خیلی سریع توجهشان جلب می‌شود به سمت ما که ایرانی هستیم و سریع هم می‌شناسند و خودشان حتی آدم‌های عادی هم پیگیر هستند که آیا کار ما انجام شد یا نشد. این خیلی برای من جالب است، حتی ما پلیس مهاجرت چند تا کار برای گواهینامه‌هایمان داشتیم؛

مثلاً پلیس مهاجرت دنبال کار ما بود که کار ما سریع انجام شود. خیلی مردمان خوبی هستند، خیلی صلح‌طلب هستند. احساس خوبی دارد انسان در کنارشان یعنی احساس ترس و احساسی که تفاوتی دارد با بقیه مردم این‌طوری نیست. یعنی تبعیضی واقعاً قائل نیستند و خیلی احترام می‌گذارند به مردم ایران و می‌دانند که پزشکی ایران در سطح و ردة بالایی هست. بیشتر چون به شیراز سفر داشتند. خیلی از عمانی‌ها می‌آیند به شیراز برای بحث درمانی‌شان اکثرشان آمدند به شیراز برای بحث درمانشان، یا آنهایی که جوان‌تر هستند، برای پدر و مادرشان به شیراز آمدند. خیلی به این نکته توجه دارند که ایرانی‌ها خیلی افراد باهوشی هستند و در پزشکی هم حرف اول را می‌زنند در منطقه و واقعاً هم همین‌طور است.

خب اتفاقاً الان هم برای صادرات نیروی متخصص پزشکی و پرستاری هم عمان فضای خوبی است برای ایرانی‌ها.

بله همین‌طور است. خیلی هم راحت پذیرش می‌کنند. مدارکشان راحت و سریع ارزشیابی می‌شود. من با چند تا از کلینیک‌ها برای چند تا از دوستان صحبت کرده بودم، حالا چون من بحث کاریابی را اصلاً انجام نمی‌دهم. ولی چون بحث دوستی بود، بله کلینیک‌هایی که مراجعه می‌کردم و می‌گفتم از ایران هستند، می‌گفتند که این هفته بیایند. حتی مدارکی هم نخواستند که مثلاً اول رزومه بفرستند ببینیم که آیا ریز نمراتشان به چه شکلی هست؟

از کدام دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اند، اصلاً بلافاصله می‌گفتند همین هفته بگویید اگر می‌توانند بیایند به ما ملحق بشوند. در این حد خیلی پزشکی ایران را قبول دارند. هم کادر پرستاری را هم کادر پزشکی را هم دوستانی که در حوزة پیراپزشکی هستند. تسهیلات خوبی هم قائل می‌شوند برای آنها یعنی حقوق بالایی دارند و تسهیلات هم قائل می‌شوند و من معتقدم که عمان می‌تواند سکوی‌پرتاب خیلی خوبی باشد برای کسانی که بخواهند تجربة بعد از عمان را داشته باشند. حالا به کشورهای اروپایی یا مثلاً به آمریکا.

خب کیفیت زندگی در عمان چگونه است؟ خود مردمش چگونه زندگی می‌کنند؟

چون من به محیط عمان آشنا هستم، چون آنجا کار تجاری می‌کنم. خیلی ویدئوها و پیج‌های اینستایی را من فالو دارم، می‌دانم که کیفیت زندگی‌شان به جنوب ایران خیلی شبیه است. یعنی خیلی مثل عمارات که بعضی‌اوقات در خیابان‌ها راه می‌رویم، هیچ آدمی نمی‌بینیم، حتی در پاساژها و اینها دل آدم می‌گیرد. فکر کنم زندگی معمولی‌تری در عمان جاری است. روستا زیاد دارد. طبیعتش کلاً با بقیه کشورهای خلیج فرق می‌کند.

خب وسعتش هم نسبت به امارات خیلی بیشتر است. ولی خب در مورد امکانات درست است که سنتی هستند، ولی خوب امکاناتشان در حد عالی است. یعنی تمام برندهایی که برای خودروی دنیا اینجا الان شعبه دارند. مثل مثلاً تویوتا، بنز، بوش هست، مثلاً نزدیک به محل کار من نمایندگی بوش هست. همه هم دارند استفاده می‌کنند. یعنی اینکه هیچ تبعیضی قائل نیستند نسبت به اینکه مثلاً از این استفاده بشود. یا از آن استفاده بشود.

خودروهایشان همه مدل‌بالا هست. مدارس خیلی خوبی دارند، مدارسشان حداقل دوزبانه هست. یا بین‌المللی هست. مدارسشان کیفیت خیلی خوبی دارد. کیفیت مواد غذایی اینجا خیلی بالاست. به جهت اینکه رقابت زیاد است. یعنی از کشورهای مختلف چون همه می‌خواهند صادرات داشته باشند به عمان (عمانی‌ها انسان‌های مقتصدی هستند، حالا شاید بعضی‌ها صفت خسیس را به کار ببرند، ولی من مٌقتَصد را استفاده می‌کنم) درست است که خیلی مقتصد هستند، ولی کالای بی‌کیفیت را هم استفاده نمی‌کنند. من متأسفانه بعضی از کالاهای ایرانی را دیدم در بعضی از فروشگاه‌ها تصورشان این است که چون عمان است و ریت پولش بالاست، عددی برایشان نمی‌شود، ولی عمانی‌ها اگر ارزان باشد و بی‌کیفیت باشد، خرید نمی‌کنند به‌هیچ‌عنوان.

خب یکی از باب‌هایی که برای ایرانی‌ها در عمان هست، بعضی از ایرانی‌ها عمان را به‌عنوان مقصد صادرات انتخاب می‌کنند.

باید دقت بکنند شما گفتید که دو و نیم‌میلیون نفر مقیم‌اند، یعنی مواطن می‌گویند، دو و نیم‌میلیون نفر هم مهاجرند، این یک‌بار جمعیت خیلی بزرگی ندارد. یعنی خیلی بار گسترده‌ای برای بعضی از صادرات ندارد، ولی فکر می‌کنم فضای خوبی برای صادرات مجدد و برندسازی هست؛ چون ارتباط خیلی خوبی با دنیا دارد و امکان صادرات مجدد خیلی خوب در عمان وجود دارد.

به‌خاطر اینکه با بعضی از کشورها این‌ها توافقنامه دارند و گمرکش صفر هست، مثلاً یک‌سری کشورهای عربی هست، مالزی هست، ایالات متحدة آمریکا هست، اینها معافیت گمرکی دارند، هم در صادرات و هم در واردات به‌خاطر همین ری اکسپرت برای ایرانی‌ها می‌تواند موقعیت خیلی خوبی باشد.
فضای جامعه چگونه است؟ از نظر مذهبی فکر کنم نسبت به بقیة کشورهای عربی از نظر مذهبی بسته‌تر است. یعنی کنترل و محیطش کمی مذهبی‌تر از بقیة کشورهاست.

ببینید قانون‌های خاص سخت‌گیرانه‌تر هست. ولی دست‌وپاگیر نیست و همین قانون‌ها باعث شده که امنیت عمان خیلی زیاد باشد. یعنی امنیتی که ما در اینجا تجربه کردیم، شاید در هیچ کشور دیگری تجربه‌اش را نداشتیم. یعنی مثلاً یک‌سری مواردی را که ما می‌بینیم برایمان خیلی عجیب است. مثلاً می‌بینیم که اینجا هیچ اتومبیلی دزدگیر ندارد، یعنی هیچ صدای دزدگیر ما نمی‌شنویم، یا مثلاً درب منازل باز است، نزدیک محل کارم که می‌رویم، درب منازلشان باز است. چون اینها خانه‌های ویلایی خیلی بزرگی دارند. خانه‌هایی که قدیمی‌تر هستند، راحت مثلاً رفت‌وآمد می‌کنند بدون هیچ مشکلی. اصلاً شاید برای ما خیلی عجیب باشد این موارد. چون به‌خاطر همین قانون‌های سخت هست که امنیت را بالا می‌برد. در هر جامعه‌ای به نظر من.

خب شما به‌عنوان خانم در جامعه عمان چه احساسی دارید؟ با شما چگونه برخورد می‌شود؟

خب اینجا به خانم‌ها خیلی احترام می‌گذارند. یعنی خانم‌ها و کسانی که کهن‌سال هستند، نیازمند هستند و بچه‌ها جزء اولویت اول هستند. متأسفانه آقایان اولویت آخر هستند. حالا اینکه مزاح بود؛ ولی خیلی به خانم‌ها احترام می‌گذارند عمانی‌ها.

خب خود جامعه عمان چگونه است؟ جامعه‌شان سنتی است؟ پوشش خانم ها چگونه است؟

خانم‌ها پوشششان کامل هست، خانم‌هایی که کارمند هستند پوشششان اجباری هست، برای آقایان هم که ادارات دولتی مثل بانک یا جاهایی که مراجعه می‌کنیم، همه باید با لباس رسمی خودشان باشند. یعنی همین دشداشة عربی دارند؟

بله، اجباری هست.

خب الان که ماه رمضان هست چه؟ مثلاً کسی آیا آزاد هست برای خوردوخوراک؟

نه به‌هیچ‌وجه، خیلی هم مجازات سنگینی دارد و همه هم رعایت می‌کنند. یعنی برای بقیه اصلاً سخت نیست. یعنی شاید مجازات باشد، ولی چون یک روتینی هست برای زندگی‌شان به نظرشان خیلی عادی هست.

خب چرا پولشان آن‌قدر ارزشمند است؟ شما چه برداشتی دارید؟

خب ارزش پول عمان بعد از پول کویت و بحرین سومین کشور هست در کل دنیا و این هم جالب هست بگویم خدمتتان که الان چندین سال هست که ریت دلار و ریال عمان؛ 84/3 هست. یعنی این ریت سال‌هاست ثابت مانده و اینکه ثبات اقتصادی آن است که خیلی کمک کرده. یکی هم بحث امنیتش هست و بحث سیاسی هم هست؛ چون همیشه عمان دنبال صلح و آرامش بوده و هیچ تنش و هیچ جنگی هم شرکت نکرده و همیشه هم دنبال این بوده که یک صلحی را بین کشورها برقرار کند.

خب وضعیت شغل چگونه است؟ برای خود عمانی‌ها، برای مهاجرها؟

قبل از کرونا و بعد از کرونا عمانی‌ها یک مقدار معترض بودند به اینکه چرا خارجی‌ها آمدند و در کشور ما و جای ما را اشغال کردند. بعد از آن پادشاه عمان تصمیم گرفتند که جوان‌ها بیشتر مشغول به کار شوند، خب جوان‌ها هم خیلی استقبال کردند و اکثر موارد ما می‌بینیم که عمانی‌ها خیلی بیشتر حضور دارند. قبلاً این‌طور نبود، بیشتر کسانی بودند که مهاجر بودند، مگر اینکه تخصص آن شغل را نداشته باشند که از خارجی‌ها استفاده می‌کنند و بیشتر حالا کارهایی که یک مقدار سطح پایین هست را عمانی‌ها انجام نمی‌دهند. بیشتر مهاجرانی که از کشورهای دیگر هستند انجام می‌دهند.

جامعة ایرانی بیشتر در چه شغل‌هایی در عمان فعال هستند؟

منظورتان بیزینس شخصی است؟

نه بیزینس‌های کوچک، اسمال بیزینس‌ها. پیمان‌کارهای بزرگ، شرکت‌های ساخت‌وسازی که آنجا مشغول به کار هستند.

شرکت‌های ساخت‌وساز و پیمانکاری خیلی زیاد هستند، کسانی که سافت سایر مواد اولیه با ساخت‌وساز هستند و رستوران خیلی هست، کافی‌شاپ خیلی هست. کلینیک ایرانی اینجا خیلی زیاد است. یک موردی که من چند روز پیش اتفاقاً دیدم نوشته بود تهران کلینیک که خیلی برایم جالب بود. گفتم خب تهران کلینیک هم تهران دارد. کلینیک خیلی زیاد است و بقیه هم که خیلی گذری هستند، کار تجارت و بیزینس را انجام می‌دهند ایرانی‌ها، خیلی بیشتر هم شدند نسبت به قبل. چون‌که خب متوجه شدند این کشور روبه‌توسعه است و نیاز دارد به بحث‌های واردات و صادرات.

من واقعیتش با واژة تجارت نخبگان، با بعضی جاهایش زاویه دارم، چون کشورهایی مثل ترکیه و مصر وقتی یک مهندس یا پزشکشان را صادر می‌کنند.

از نظر من صادرات متخصص است و خیلی هم باارزش است و آن متخصص می‌تواند برود و یک پول خیلی خوب هم در بیاورد و هم به خانواده‌اش در ایران کمک کند و هم در ایران حتماً ما نباید یک کالای خام بفروشیم؛ یعنی از نظر من یک کالای خام فروختن یک ضرر است. پزشک هم اگر بلند می‌شود و می‌رود به عمان آنجا هم می‌تواند یک ارزش‌افزوده‌ای ایجاد کند، هم برای کشور یک نام خوبی می‌تواند ایجاد کند و هم یک ارزش‌افزوده. به نظر من اسمش مهاجرت نخبگان بخشی‌اش نیست. بخشی‌اش می‌تواند صادرات نیروی متخصص و نخبه باشد که خیلی هم ارزشمند است و بعضی وقت‌ها شاید خیلی از عمانی‌ها نتوانند بیایند شیراز.

الان مشهد هم خیلی می‌آیند و خوب چه عیبی دارد اگر ما یک سری کلینیک‌های خیلی خوب و حرفه‌ای آنجا داشته باشیم، خب یک سرمایه‌گذاری خیلی عالی می‌تواند باشد برای کشور ما. کلینیک‌های تخصصی داشته باشیم آنجا چشم، پوست، زیبایی. حالا این می‌خواهد این‌همه هزینه کند و بیاید شیراز، می‌تواند همان هزینه را آنجا بگیرند و درآمدی برای کشور خودمان ایجاد بشود.

بله درست است، مضاف بر اینکه خب ما فاصله زمانی هم با ایران نداریم؛ یعنی خب می‌توانند آخر هفته‌ها رفت‌وآمد داشته باشند، خیلی هم بحث غربت و بحث‌های مهاجرتی که برای همه سنگین است خب اینجا اصلاً احساس نمی‌شود.

از همین جنبه باز ادامه بدهیم. شما احساستان چیست باتوجه‌به اینکه شما کشورهای زیادی زندگی کردید، یکی از آنها ترکیه بود اگر خاطرم باشد.

بله درست است

خب آنجا چه آنجا احساس غربت، احساس تنهایی، حالا ما که یک مقداری جنوب زندگی کردیم، شاید از نظر فرهنگی و عشق به گرما برایمان خوب باشد، حالا می‌خواستم نظر شما را بدانم.

نه من احساس خوبی دارم، یعنی احساس غربت و اینها اصلا‌ً نمی‌کنم، عمانی‌ها خیلی آدم‌های خونگرمی هستند و وقتی هم که انسان خودش تصور می‌کند که اگر من بروم خانواده‌ام را ببینم، دو ساعت بعد شهر خودم هستم، اصلاً هیچ دل‌نگرانی‌ای به خودش راه نمی‌دهد.

جامعه ایرانی را می‌گفتید در عمان گفتید یک سری مشاغل داشتند لطفاً تکمیلش کنید. بیزینس‌های بزرگ را بگویید، سرمایه‌گذاری‌های بزرگ، ایرانی‌ها چه‌کارهایی آنجا انجام داده‌اند، مثال و نمونه می‌توانید بگویید؟

ببینید اینجا یک سری پروژه‌هایی هستند که مختص خارجی‌هاست، همان‌طور که می‌دانید در کشور عمان افراد خارجی همة املاک را نمی‌توانند تملک داشته باشند، حتماً باید در شهرک‌ها باشد. تا آنجایی که کار خودم بیزینسم در این زمینه هست، خیلی از شهرک‌سازی‌ها و محوطه‌سازی‌ها توسط ایرانی‌ها در حال انجام است.

یک کتاب هم من شنیدم که شما دربارة عمان نوشتید یک توضیح بفرمایید درباره چیست؟ گفتید که در آمازون هم هست.

کتابی که در آمازون هست کلاً در خصوص ریل استیت هست؛ ولی کتاب دیگری که در دست انجام دارم در مورد املاک عمان هست. ریل استیک عمان و بحث سرمایه‌گذاری در بخش عمان هست.

تحقیقاتی است یا تألیفی است؟ توضیح بدید در مورد کتاب

بیشتر در مورد تجربیاتم گفتم. در کتاب آن چیزی که می‌بینم، تجربه کردم، سعی کردم جمع‌آوری کنم که تقریباً کاربردی باشد و هر کسی بخواهد سرمایه‌گذاری کند باید بداند که چه راهکارهایی را به کار ببرد، بحث‌های قانونی‌اش چیست؟ موانعش چیست؟ اگر بخواهد یک موقع ملک را بفروشد بعداً دچار مشکل نشود اگر بخواهد؛ مثلاً اجاره بدهد بعداً دچار مشکل نشود، یک سری بحث‌های این‌طوری که سعی کردم کاربردی باشد بیشتر تا اینکه تئوری باشد.

خب در اولین ویدئومان بیشتر در مورد عمان بود، یک سؤال خیلی سخت می‌پرسند معمولاً همه: به چه کسانی توصیه می‌کنید و به چه کسانی توصیه نمی‌کنید بیایند عمان؟

اول به کسانی که توصیه نمی‌کنید بگویید، چون خیلی وقت‌ها من در عمارات که می‌روم، خودشان شرکت مدیریت صادرات دارند، خودشان می‌آیند آنجا خیلی به ما مراجعه می‌کنند، از هر تیپ شخصیتی، در هر نمایشگاهی، چه گلد فود باشد، چه بی‌فایده باشد، دوستان زیادی می‌آیند، بسیار متخصص، زبان انگلیسی خوب، بعضی از دوستان عربی هم بلدند، اما یک چیزی من بگویم، بعضی از آنها بین واقعیت و علاقة شخصی خودشان نمی‌توانند فاصله بگذارند،

یعنی یک چیزی می‌خواهند و یک چیزی یک واقعیتی در جامعه هدف است، یعنی آن مقصدی که انتخاب کردند، مثلاً من عمارات را می‌دانم هزینه‌ها خیلی وحشتناک است، حداقل یک آمدن ساده و یک شرکت ثبت‌کردن و … معمولاً یک میلیارد واقعاً هزینه می‌شود، حالا اجارة دفتر و اجارة خانه و حالا با کسری روش‌ها می‌شود کمترش کرد؛ یعنی اگر کسی واقعاً دقیق و هدفمند نیاید، احتمال زیاد عمارات موفق نخواهد بود و مجبور است برگردد، حالا عمان را شما از نظر خودتان بفرمایید.

ببینید در خصوص عمان این کاملاً سلیقه‌ای هست، و اینکه هدف شخص و دیدگاه شخص چیست؟

حالا شما فرق کسانی که توصیه می‌کنید که نیایند، من توصیه‌ام به افرادی هست که می‌خواهند بیایند عمان. افرادی که دنبال بیزینس هستند، یعنی کاملاً هدفشان فقط بحث بازرگانی و بیزینس هست، عمان خیلی می‌تواند مقصد خوبی باشد، چون خودتان هم استحضار دارید که عمان اروپا نیست، عمان آمریکا نیست. اینها فرهنگ‌های مختلفی دارد. شاید برای کسی که در اروپا زندگی کرده باشد، عمان برایش خیلی سخت باشد. من حتی یک دوستی داشتم که هندی بود،

(حالا یک تجربه‌ای هست که بگویم خدمتتان) در عمان زندگی می‌کرد، در دوران کرونا خب در عمان خیلی شرایط اقتصادی سخت شده من می‌خواهم بروم یک کشور دیگری و بعد اوکراین را خودش پیشنهاد داد. حتی وکیل گرفت و خیلی هم هزینه داد و رفت اوکراین. باورتان شاید نشود که ایشان فقط سه هفته در اوکراین دوام آورد و برگشت، یعنی با اینکه اقامت داشت و همه کارهایش را وکیل انجام داده بود، برگشت و گفت من اصلاً شرایط جوی و آب‌وهوایی را نتوانستم تحمل کنم.

خب چون خیلی از دوستان در یوتیوب به من پیام می‌دهند که خیلی طولانی است، من تلاش می‌کنم که ویدئوها بیشتر از سی دقیقه نشود. موضوعی کردم، این اولین ویدئومان در مورد آشنایی با عمان بود، در ویدئوی بعدی تلاش می‌کنیم در مورد هزینه‌های زندگی در عمان صحبت بکنیم، خیلی خوشحال می‌شوم که دوستان من پیج خانم فارسی را در کپشن، یوتیوب، اینستاگرام و در سایت خودم (سعید کاظمی) قرار خواهم داد. حتماً سر بزنید.

ویدئوی اولی را دیدید، حتماً ویدئوهای بعدی را هم با من و خانم فارسی همراه باشید.

همه چیز در مورد اجاره خانه در عمان

اقدامات اولیه در هنگام ورود به عمان در هنگام مهاجرت

هزینه های زندگی در عمان

راههای ارتباطی با خانم بهار فارسی :

تماس واتس اپ : 00968-71000075 00968-98570065

کانال تلگرام https://t.me/luminousproperty

ایدی اینستاگرام Oman_opportunitie

هزینه زندگی در عمان

هزینه های زندگی در عمان

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با خانم بهار فارسی در خصوص هزینه های زندگی در عمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با خانم بهار فارسی در خصوص هزینه های زندگی در عمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز با دومین بخش از آشنایی با عمان در خدمت خانم فارسی هستیم، خیلی خوشحالم که با من؛ سعید کاظمی همراه هستید، در یوتیوب، اینستاگرام و سایت saeidkazemi.irT

امروز می‌خواهیم در مورد هزینه‌های زندگی در عمان صحبت بکنیم. خب در لایو اولی بیشتر در مورد تجربیات زندگی، آشنایی با عمان و کلاً اتمسفر و فضای عمان صحبت کردیم. خب پیشنهاد می‌کنم آن لایو را هم حتماً ببینید و خیلی خوشحال هستم که در خدمت شما هستم خانم فارسی بفرمایید لایو دوممان در مورد هزینه‌های زندگی در عمان می‌خواهیم صحبت بکنیم.

سلام عرض می‌کنم خدمت شما و همة دوستانی که دارند این ویدئو را مشاهده می‌کنند. ان‌شاءالله که برنامه خوبی داشته باشیم و اطلاعات خوبی در اختیارشان قرار بدهیم.

خب بعد می‌رسیم به موضوع شیرین هزینه‌ها، ما بیشتر هزینه‌های زندگی در عمان برای خانواده و مجردی بگویید،

مثلاً اگر کسی تنها می‌آید یا یکی دو نفر یا زن و شوهر دو بخشش کنید هزینه‌ها را، برای یک خانواده سه و چهارنفره هزینه‌ها را صحبت کنید و من فکر می‌کنم مهم‌ترین بخش هزینه اجاره است، بفرمایید هزینه خانه‌ها، خانه‌ها را اول معرفی کنید بعد هزینه خانه‌ها و انواع اجاره‌ها را بفرمایید.

در موردبحث اجارة خانه، خب منطقه‌های عمان خیلی متفاوت هست. هرچقدر که از مرکز شهر و از سطح دریا دورتر شود، آن لوکیشن و منطقه‌ای که هست، اجارة منزل پایین‌تر هست و مسلماً هرچقدر به مرکز شهر نزدیک‌تر باشد و به دریا نزدیک‌تر باشد، اجاره‌خانه‌ها هم بالاتر است. اگر بخواهیم که حالا کلاً به‌صورت جنرال بگوییم در مورد اجاره‌خانه، از صد و هشتاد ریال شروع می‌شود؛ یک منطقة ضعیف قابل‌قبول، چون ما منطقة ضعیف غیر قابل قبول هم داریم، منطقة ضعیف قابل قبول از صد و هشتاد ریال شروع می‌شود و مناطقی که مرکز شهر هستند، مثلاً از سیصد، دویست و هشتاد ریال، سیصد ریال شروع می‌شود، مناطقی هم مثل الموج و اینها که دیگر معرف همه هست، معمولاً چهارصد، پانصد ریال هست.

خب این هزینه ها را برای آپارتمان در عمان می‌فرمایید یا خانه ویلایی؟

اینها برای آپارتمان هست، خانه‌های ویلایی بیشتر هم هست، ممکن است تا هزار ریال هم باشد.

یعنی چقدر می‌شود امروز؟ مثلاً هزار ریال عمان چقدر می‌شود به پول ایران؟

الان که داریم صحبت می‌کنیم، هر ریال صد و سی و شش هزار تومان باید باشد.

یعنی یک چیزی حدود سه هزار و هشتصد دلار می‌شود؟

صد و سی و شش میلیون تقریباً می‌شود.

صد و سی و شش میلیون تومان اجاره می‌شود، یک‌خانه ویلایی خوب.

بله کنار دریا و این داستان‌ها می‌شود و محلة ضعیف و قابل‌قبول، دویست ریال، بله، صد و هشتاد تا دویست ریال، ولی خب مثلاً ما صد و بیست ریال هم داریم، ولی دیگر قابل‌سکونت نیست.

دویست ریال تقریباً چقدر می‌شود؟ یعنی دویست و هفت، بیست و هفت، هشت میلیون تومان به پول ایران می‌شود.

بله، معمولاً متراژهای خانه‌های اینجا هم‌بالاست. یعنی بالای هفتاد هشتاد نود متر به بالا هست، اصلاً سوئیت و اینها بیشتر برای کسانی که برای مسافرت تشریف می‌آورند؛ ولی معمولاً کسانی که برای اجارة ملک می‌آیند، خانه‌ها متراژ بالا هست. خودشان هم اصلاً متراژ پایین زندگی نمی‌کنند. معمولاً سه خواب، چهار خواب.

پس یک خانواده حداقل هزینه‌ای که بخواهد در نظر بگیرد، گفتید که یک محلة ضعیف قابل‌قبول دویست، در مسقط را می‌فرمایید؟ شهرهای دیگرش فکر کنم قیمتش باید مناسب‌تر باشد؟ یا نه؟ تغییر نمی‌کند؟

آنجاها را اطلاع ندارم، بعد مسقط استان هست، یعنی شامل شهرهای مختلف می‌شود.

جمعیت خود مسقط چقدر است؟ یادمان رفت بپرسیم.

حدود یک میلیون و پانصد، ششصد نفر

یعنی سی درصد، چهل درصد جمعیت در مسقط هست؟

بله چون پایتخت هست. بعد خانه‌ها هم معمولاً فرنی‌اش نیست. اگر فرنی‌اش هم باشد، خیلی فرنیشش ضعیف است. یعنی دوستانی که اگر خواستند تشریف بیاورند، توصیه می‌شود که اصلاً فرنی‌اش تهیه نکنند، آن تصوری که ما در ترکیه داشتیم، مثلاً فرنی‌اش در عمارات خانه فرنی‌اش باشد، تجهیزات هست، یا در اروپا هم همین‌طور، اینجا خانه‌های فرنی‌اش، اسم فرنی‌اش نمی‌شود روی آن گذاشت، ولی خب یک هزینه‌ای را اضافه‌تر می‌گیرند، بابت آن چند تا وسیله‌ای که داخلش هست، ولی خب توصیه نمی‌شود اصلاً.

خب شارژ ساختمان‌ها چگونه است؟

شارژ ساختمان با مالک هست.

اگر فضای سبز و امکانات و استخر و اینها هم داشته باشد، مالک باید هزینه شارژش را بدهد؟

بله، و حتی نظافتی که در داخل ساختمان هست. با همان مالک هست. یعنی با همان شارژی که از شما اخذ می‌شود.

حالا نمی‌دانم چطوری، حالا اخذ می‌شود یا نمی‌شود، ولی معمولاً خود مالک پرداخت می‌کند و اجاره‌ها هم معمولاً مالکین یک ماه یا دو ماه فری می‌دهند، آنهایی که مالک‌های خوبی باشند، یعنی یک ماه تا دو ماهش رایگان است.

یعنی شما وقتی وارد یک ساختمان می‌شوید، یک ماه تا دو ماه رایگان است؟

بله، مثلاً ما یک منزلی که اجاره کردیم، مالک به ما یک ماه اجارة رایگان داده است.

خب ترکیه که یکسال جلوتر می‌گرفتند. امارات شش ماه را حداقل جلوتر می‌گرفتند.

نه اینجا هم همین‌طور هست، یا کش هست، یا چک هست که باید دوازده ماه پرداخت شود، ولی مثلاً معمولاً مالکین می‌آیند یک ماه تا دو ماه را تقریباً آفر می‌دهند به آن شخص تا اینکه بتواند از نظر مالی یک مقداری خودش را جمع‌بندی بکند و کارش را راه بیندازد. خوبی‌ای هم که دارد این است که اینجا اجاره‌خانه‌ها اصلاً افزایش پیدا نمی‌کند. حداقل تا سه سال قانون هست که هیچ‌کسی حق ندارد که اجاره‌بها را افزایش بدهد، ولی مثلاً در ترکیه هم این قانون را داریم، ولی متأسفانه من یکی از دوستانم بود می‌گفت که ما در منطقه‌ای هستیم که گفته دو هزار لیر، ولی امسال گفته دوازده هزار لیر و هیچ قانونی هم نیست که جلوگیری کند از این.

ولی اینجا دیگر این‌طوری نیست و هیچ‌کس حق ندارد در طول سه سال افزایش اجاره‌بها داشته باشد، و کلاً اجاره‌ها افزایش پیدا نمی‌کند، چون اینجا تورمی وجود ندارد. حتی مثلاً آن شخص می‌تواند با مالک صحبت کند برای سال آینده بگوید که مثلاً ما مستأجرهای خوبی هستیم، یک مقداری اجاره‌بها را کمتر کن و این کار را انجام می‌دهند، خیلی روتین هست، یعنی یک چیز عجیب‌وغریبی نیست اینجا اصلاً.

دقیقاً  من امروز با دوستی صحبت می‌کردم در شهر یالووا زندگی می‎کرد نزدیک اصفهان، خانه اجاره کرده بود، برای مسافرت می‌رفت، من دو هزار و دویست سیصد لیر با شارژش  نزدیک سه هزار لیر اینها هزینه می‌کرد، خب مجتمع با امکانات خوبی بود. امروز می‌گفت: صاحب‌خانه نه هزار لیر کرده. گفت: مجبور شدم یکی دو ماه نگه داشتم، بعد دیدم صرف اقتصادی ندارد، یعنی چون خانوادگی می‌رفتند مسافرت می‌گفت دیگر اصلاً برای منصرف اقتصادی ندارد، کلاً هم تورم ترکیه در این دو سه سال هر سال هشتاد درصد، نود درصد تورم داشته است.

خب، لوازم منزل را بفرمایید هزینه‌اش چقدر می‌شود؟ از قبیل دست‌دوم و نو؟

ببینید دست‌دوم من ندیدم اینجا خیلی باشد. چون اکثر عمانی‌ها خیلی به وسایل نو علاقه دارند و کلاً وسایل دست‌دوم را نمی‌فروشند، یعنی می‌گذارند در خیابان باشد. جزء وسایلی که ببرند. اصلاً آن‌طور نیست که بخواهند وسایل کهنه بفروشند. حتی در مورد خودروهایشان هم همین‌طور است. وقتی یک خودرویی کهنه می‌شود یا از سال ساختش می‌گذرد، دنبال فروشش نیستند. چون حیاط‌های خیلی بزرگی دارند، خودرو را کنار می‌گذارند؛ یک خودروی دیگر می‌خرند. اصلاً به فروش دست‌دوم خیلی علاقه‌ای ندارند. نو را خیلی راحت‌تر و ارزان‌تر می‌توانند تهیه بکنند، یعنی هیچ دغدغه‌ای برایشان نیست.

جالب است یک اینفلوئنسر آلمانی شاید یک ماه پیش در اینستاگرام یک ماشینی را در یک پارکینگی نشان داد، گفت این بندة خدا شش سال پیش ماشین را گرفته، کسی نیامده دنبالش. بعد از نزدیک که نشان داد معلوم شد که ماشین کلاً پوسیده بود، یعنی دیگر هیچ‌چیز رطوبت برایش نگذاشته بود. یعنی هرجایش دست می‌زد می‌رفت داخل.

درست است. ولی این خانه‌ها من فرض می‌کنم فردی دویست ریال داشته باشد، با دویست ریال که تقریباً یک حقوق خیلی معمولی کارگری هست در عمان، یک حقوق سطح پایین هست، می‌شود یخچال، ماشین لباسشویی، جاروبرقی، کتری‌برقی، دوتکه فرش شش‌متری و یک سری وسایل سادة آشپزخانه مثل بشقاب، چنگال و اینها را تهیه کرد.

یعنی با حقوق دویست ریالی یک کارگر می‌توان وسایل اولیة زندگی را برای خودش در عمان تهیه کند.

بله، حالا نه اینکه برند باشد، چون اینجا هم برند قیمت‌هایش بالا هست، چون اینجا اکثر قیمت برندها بالا هست، ولی اگر برند نباشد، مثلاً فروشگاه لؤلؤ این وسایل را ارائه می‌دهد، خیلی هم ارزان‌قیمت هستند، خود لؤلؤ در عمان برند هست، حتی در وسایل الکتریکی، خیلی راحت می‌توانند اینها را تهیه بکنند، با قیمت خیلی ارزان و با نصف یک حقوق عالی که می‌شود دویست ریال، می‌شود این وسایل خانه را راحت تهیه کرد.

یک چیزی حدود سی میلیون می‌شود این وسایل را به‌خوبی تهیه کرد؟

بله دقیقاً و یک سری وسایل خورده‌ریزه‌ای که در آشپزخانه‌ها استفاده می‌شود، مثلاً ظرف‌وظروف و …

چون در ترکیه هم یادم هست یک شرکت وستل، یک پکیج می‌خریدی، همة وسایل خانه را مثلاً یخچال و ماشین لباسشویی و ظرف‌شویی و … خیلی قیمت خوبی می‌داد، یعنی آن زمان من یادم هست با دوازده لیر، پانزده هزار لیر می‌شد خیلی وسایل خرید. یعنی همین‌الانش هم عددی نیست. سی چهل میلیون تومان در ایران وقتی قیمت یک یخچال هست، فکر نکنم یخچال معمولی دیگر الان به بیست میلیون تبلیغ می‌کند که یخچال، کف قیمت یخچال را ما داریم. بیست میلیون تومان.

پس‌روی لوازم خانه خیلی پرهزینه نیست. برعکس خود اجاره‌خانه که نسبتاً بالاست.

نه اصلاً پرهزینه نیست. در مورد آب و برق و گاز هم که جزء مواردی هست که مهم هست، برق معمولاً اینجا شارژی هست، یعنی یک دستگاهی هست که می‌توانند هر مبلغی که بخواهند شارژ بخرند، مثل دقیقاً بسته‌های اینترنتی که ما برای موبایل می‌خریم، این هم همین‌طور مثلاً پنج ریال، ده ریال، معمولاً بین ده تا پانزده ریال اگر بخواهند مصرف داشته باشند، پانزده ریال در ماه کفایت می‌کند.

ده، پانزده ریال آب و برق و گاز یا فقط برق؟

نه فقط برق.

آب چطور؟

آب معمولاً ده دوازده ریال، تقریباً هست.

شیر آب خوردنی است یا باید آب‌خوردن مجزا تهیه شود؟

خیر آب‌خوردن مجزا باید تهیه شود، چون آب شیر، آب‌خوردن نیست.

گازکشی است عمان؟

خیر کپسول گاز است.

اینترنت چقدر هزینه دارد؟

اینترنت بسته‌های مختلف دارد از شش ریال دارد تا بیست و چهار ریال، سی ریال، بستگی دارد.

نرمالش، بیست ریال است؟

من مثلاً بستة شش ریالی را می‌گویم که از همه کمتر هست و خیلی هم اینجا بیشتر تهیه می‌کنند، معمولاً چهار پنج گیگ اینترنت دارد و فکر می‌کنم صد دقیقه هم مکالمه دارد و صد دقیقه هم مکالمه اینترنشنال دارد، بعضی از بسته‌ها هم هستند که فری کانورسیشن هستند، یعنی هرچقدر که بخواهید می‌توانید صحبت کنید. آنهایی که بیست و چهار ریال هستند، فری کانورسیشن هستند، هرچقدر که بخواهند می‌توانند صحبت کنند.

حدوداً آّب و برق و گاز و اینترنت و اینها پنجاه ریال باید بشود دیگر؟

بله دقیقاً پنجاه ریال می‌شود.

پس دویست ریال هزینه‌های اجاره‌خانه حداقل، پنجاه ریال هم متوسط هزینه آب و برق و گاز و می‌شود.

بله، دقیقاً

پس خانه‌های سوئیت دویست ریال است؟

سوئیت که اصلاً اینجا نیست، حتی آنهایی که یک خواب هستند، مثلاً در ایران می‌گویند یک خواب، یک خواب با یک خواب مَستِر دارد. چون معمولاً خانه‌هایی که در عمان هست، سالن ندارند مثل ایران. یعنی یک اتاق بزرگ‌تر حساب می‌شود، یک مَستِر حساب می‌شود. یک همچنین حالتی، دوخوابه حساب می‌شوند. آشپزخانه‌ها هم همه کلوز هست، یعنی بسته است، اوپن ندارند اینجا.

به‌خاطر فرهنگ خودشان است؟

بله، دقیقاً

خب هزینه‌های مدرسه، را هم بگویید. هزینه مدرسه بچه‌ها چگونه است؟ دولتی دارد؟ خصوصی باید بروند بچه‌های ایرانی، افغانستانی‌ها؟

برای افغانی‌ها اینجا ویزا صادر نمی‌کنند. مگر خب شرایط خاص باشد. به دلیل قوانین خودشان، یا بحث‌های سیاسی که دارند، برای مدارس آنها خیلی اطلاعی ندارم، فقط می‌دانم مدارس بین‌المللی خیلی زیاد هست، و مدارس مختص یک کشور خاص، مثلاً هندی‌ها یک مدرسه جدا دارند، ایتالیایی‌ها یک مدرسه جدا دارند، بنگالی‌ها یک مدرسه جدا دارند، اگر بخواهند، برای ایران و سفارت ایران هم یک مدرسه جدا دارد تا جایی که من می‌دانم، مشکلات مدارس را ندارند اینجا.

من در شهر پونای هند خیلی سال پیش با یک دوست عمانی، در یک پانسیونی بودیم تا یک مدتی. ایشان می‌گفت مدارس ما را کانادا مدیریت می‌کند، یعنی زبان انگلیسی هست مدارسمان و مدیریت آموزش‌وپرورش، خودش معلم بود، می‌گفت: کلاً سیستم آموزشی‌مان را از کانادا گرفتیم و زبان انگلیسی‌زبان اصلی مدارسمان هست. این چیزی هست که در خاطرم هست. خودش معلم بود، آمده بود یک بورسیة تحصیلی در هند بخواند. از طریق دولت عمان.

مدارسشان کیفیت خیلی بالایی دارد و زبان انگلیسی هم خیلی برایشان اهمیت دارد و در کنار آن هم که شما می‌فرمایید که حالا سنتی هستند، خیلی هم آموزش قرآن برایشان اهمیت دارد. یعنی هم بحث‌های بین‌المللی را دارند، یعنی تعادل همیشه حفظ می‌شود بینشان و خیلی هم تعالیم دینی برایشان مهم است. یعنی آموزگارهایی که تعالیم دینی اینجا تدریس می‌کنند خیلی حقوق بالاتری دارند. نسبت به ورزش یا ریاضی یا فیزیک، خیلی اهمیت می‌دهند به این موضوع.

حقوق یک معلم چقدر است؟ حقوق یک معلم عمانی یا یک معلم خارجی که در عمان تدریس می‌کند؟

حدوداً کلاً بحث عمانی و خارجی‌ها خیلی متفاوت است، خارجی‌ها معمولاً حقوق پایین‌تری می‌گیرند. در هر صنفی که باشد، ولی عمانی‌ها حقوقی‌هایشان از هزار و دویست، سیصد ریال به بالاست. یعنی شخصی که در بانک مشغول به کار هست، یک کارمند ساده مثلاً هزار و دویست، سیصد ریال به بالا حقوق می‌گیرد. برای معلمین هم به همین شکل. ولی برای خارجی‌ها مثلاً معلم زبان انگلیسی اگر باشد، مثلاً نهایت چهارصد، یا پانصد ریال به او پرداخت می‌کنند. معلم زبان‌هایی را که بیشتر انتخاب می‌کنند، بیشتر برایشان مهم است که از استرالیا، کانادا و انگلیس باشند، یعنی نِیتیو آنجا باشند. تا مثلاً کشورهای دیگر. یعنی هندی‌ها که خیلی زبان انگلیسی‌شان خوب است، ولی نمی‌پذیرند، می‌گویند حتماً کسی که تدریس زبان انگلیسی را می‌پذیرد باید زبان انگلیسی‌اش نِیتیو باشد.

در لایوهای قبلی در مورد پزشکی و پرستاری هم صحبت کردیم که از طرف ایران خیلی طرف‌دار دارد. آنها حقوقشان چقدر است؟ پرستار حقوقش چقدر است؟

پرستار می‌شود گفت که یک سری مزایا دارند و یک سری حقوق، خب آن می‌تواند مزیت خوبی برایشان باشد، معمولاً چهارصد پانصد، ششصد ریال حقوقشان هست و مکان هم در اختیارشان قرار می‌دهند برای استراحتشان که معمولاً در همان لوکیشنی که همان کلینیک هست یا بیمارستان هست، یک ساختمانی را برایشان در نظر می‌گیرند که آنجا استراحت کنند. من یک عکسی را خدمتتان فرستادم که بیمارستان هست، دقیقاً هم‌جوارش یک خوابگاه پرستاران هست که آنهایی که آنجا کار می‌کنند، می‌توانند آنجا استراحت کنند. سعی می‌کنند در همان لوکیشن باشد.

یعنی امکانات اقامتی و خوردوخوراک هم به ایشان می‌دهند؟

بله برایشان ویزای کار صادر می‌کنند، پزشکان هم‌بستگی دارد، دو روش دارد: یا حقوق ثابت هست که به آن می‌گویند: پرکیس، یعنی به‌ازای هر نفر که معمولاً هزار ریال، هزار و دویست ریال ثابت است و یک‌درصدی هم پرکیس به آنها تعلق می‌گیرد، حالا بستگی به تخصص و تجربه‌شان دارد.

یعنی با هزار و دویست ریال یک زندگی متوسط به بالا می‌شود داشت در عمان؟

هزار و دویست ریال خیلی عالی است.

خب خرید خانه را هم بفرمایید حالا، کسی که خواست خانه بخرد چه؟ چون فکر کنم خودتان هم در یک بخش شرکتی کار می‌کنید، حالا معرفی هم بفرمایید و در بخش املاک قیمت خرید ملک را هم بفرمایید.

پروژه‌هایی که اینجا هست، بخشی از آن ساخته شده است، و نقدی یا کش هست، بعضی از آنها هم که اقساط است، ولی معمولاً از خیلی ارزان‌تر بخواهیم شروع کنیم، از شصت، هفتاد هزار ریال به بالا شروع می‌شود. ولی خب شرایط خوبی دارند، مثلاً یک پروژه‌ای هست بنام خلیج مسقط که ده درصدش را اول پرداخت می‌کنند، بقیه‌اش اقساط سه‌ساله هست، و اقامت دائم هم به آنها تعلق می‌گیرد، پروژه‌هایی هم که هست، کریس اَوِن یو ما الان داریم، الموج هست که بیشتر ایرانی‌ها می‌شناسند، خلیج مسقط هست، چند تا پروژة دیگر هم هست که اینها مختص خارجی‌ها هست، فقط خارجی‌ها می‌توانند از آن خرید داشته باشند.

قیمت‌هایش چطور است؟

عرض کردم، از هفتاد هزار، هشتاد هزار ریال به بالا شروع می‌شود، بستگی به لوکیشنش دارد و معمولاً هم برای مواردی که اقساطی هست، سودی تعلق نمی‌گیرد، یا سود خیلی کم تعلق می‌گیرد، معمولاً ده بیست درصد اول پرداخت می‌شود و بقیه‌اش هم سه تا پنج‌ساله هست.

یعنی خارجی‌ها همه جای عمان نمی‌توانند ملک بخرند، حتماً در شهرک‌ها و یک محیط‌های مشخصی می‌توانند بخرند؟

بله دقیقاً همین‌طور است. الان که این‌طور هست، شاید بعداً قانونشان تغییر پیدا کند. چون قوانین در عمان مرتب عوض می‌شود چون می‌خواهند با امارات رقابت کنند. رقیب خودشان را امارات می‌دانند. مرتب قانون‌ها را عوض می‌کنند، مثلاً ما در یک هفته می‌بینیم که یک اتفاقی می‌افتد، یک قانونی را متوجه می‌شویم، تا بیاییم از آن سر در بیاوریم و بدانیم چی به چی هست، هفتة بعد قانون عوض می‌شود. خیلی قوانینش دستخوش تغییرات است.

یک مقداری شیخ‌ها به همدیگر چشم‌وهم‌چشمی هم دارند، چشم‌وهم‌چشمی و باشگاه خریدن و از این کارها زیاد می‌کنند، به همدیگر روکم‌کنی زیاد دارند. هنوز یک سری قوانین قبیله‌ای و شیخی در آنها هست.

بله دقیقاً همین‌طور هست.

خودرو چطور؟ از چه قیمت تا چه قیمت می‌شود خرید؟

آنها اگر ضعیف قابل‌قبول اگر باشد، از هزار و سیصد، چهارصد ریال به بالا هست که دست‌دوم حساب می‎شوند، ولی آنهایی که مثلاً نو هستند، از چهارهزار، پنج هزار، برند تویوتا مثلاً از هفت هزار شروع می‌شود، ولی خود عمانی‌ها برای خرید خودرو هیچ مشکلی ندارند. چون هم اقساط به آنها تعلق می‌گیرد، هم اینکه درآمدهایشان آن‌قدر خوب هست که بتوانند آن مبلغ را تهیه کنند. کلاً من در عمان می‌بینم، اطراف، فروشگاه‌ها را که می‌بینم، واقعاً افرادی را نمی‌بینم که بی‌بضاعت باشند، یا فقیر باشند، من تابه‌حال برخورد نداشتم. یعنی همه تمکن مالی‌شان خیلی خوب است. یعنی ماشین‌های آخرین‌مدل، بهترین خانه‌ها، بهترین گوشی‌های موبایل، بهترین لباس‌ها، حتی می‌دانید که خلیجی‌ها خیلی به عطر و ادوکلن و اینها و حتی عطر عربی دارند، همه‌شان عطرهای خیلی گران‌قیمت استفاده می‌کنند، یک مورد خیلی جالبی هم که برای دوستان خیلی جالب می‌تواند باشد این هست که پلاک خودروی روند از خود قیمت خودرو ارزشش اینجا بالاتر است.

اصلاً مزایده‌های وحشتناکی در دبی می‌گذارند، برای پلاک خودروی روند.

بله درست است، این بحث‌ها هم من تابه‌حال ندیدم کسی فقیر باشد در خیابان، یا اینکه پول نداشته باشد، تابه‌حال برخورد نداشتم.

خب بنزین چند است؟ هزینه‌های بنزین؟ به تومان ایران بگویید معادلش را.

دقیق نمی‌دانم. چون من خودم بنزین نمی‌زنم، بیشتر خانواده هستند، همسرم هستند، دقیق نمی‌دانم، اطلاعات ندارم. بخواهید می‌پرسم، ولی اطلاعات ندارم.

سیستم حمل‌ونقل عمومی چطور است؟

خوب نیست، یعنی مترو که اصلاً نیست مثل امارات، ولی خب تاکسی استفاده می‌شود، تاکسی اینترنتی جدیداً آمده. اپلیکیشن‌ها خیلی ضعیف است. حتی من توصیه می‌کنم دوستانی که می‌خواهند استارت‌آپ راه‌اندازی بکنند در عمان، خیلی خوب جواب می‌دهد، بحث‌های آی‌تی‌شان ضعیف است هنوز. با اینکه خرج می‌کنند، هزینه می‌کنند، سرمایه‌گذار جذب می‌کنند، بحث استارت‌آپشان خیلی ضعیف است، بحث‌های حمل و نقلشان هم خوب هست، یعنی اتوبوس خیلی کم هست، بیشتر تاکسی استفاده می‌کنند آنهایی که توریست هستند، خودشان هم که سه چهارتا ماشین را دیگر حداقل دارند.

یک تاکسی نرمال چقدر است هزینه‌اش؟

هفت ریال می‌شود.

یعنی هفت تا صد و سی هزار تومان. یعنی یک میلیون تومان. دیشب دوستانی در یک گروه تلگرامی در دوبی یکی نوشته بود این کالا را یکی برای من برود قیمت بگیرد، ولی دوستی به او پیام داده بود: برادر می‌خواهی قیمت بگیری، می‌دانی یک تاکسی رفت‌وبرگشت یک و خورده‌ای باید پول بدهد به‌خاطر شما؟ من می‌گویم بعضی‌ها مرز واقعیت و خیال را نمی‌دانند. می‌گوید برو این کالا را برای من قیمت بگیرد و برای من بیاور. خب دبی بروی، تاکسی بگیری، سوار شوی و برگردی صد درهم، راحت، خب این می‌شود سیصد، چهارصد درهم، زمانش هم که بماند. ولی خب در دبی و امارات سیستم حمل‌ونقل خیلی بهتر است.

بله دقیقاً، خب آنجا هم مسیرها خیلی به هم دور هست. خیلی مسافت طولانی هست. از یک لوکیشن به لوکیشن دیگر، چون شهر به شهر است به‌خاطر همین خیلی مساحت‌ها طولانی است.

ولی دارد سیستم اتوبوس و حمل‌ونقل عمومی؟

بله خیلی کم است، من خیلی کم دیدم. ولی بیشتر تاکسی‌ها هستند که کار می‌کنند. در داخل فروشگاه‌ها یک دستگاه‌هایی دارند که اگر یک نفر گوشی موبایل همراهش نبود یا مثلاً شارژ موبایلش تمام شد، از آن دستگاه استفاده می‌کند برای اینکه بتواند تاکسی اینترنتی بگیرد.

اصلاً اپلیکیشنی مثل اسنپ فود و غذا بیاورند آنی فود و اینها ندارند؟

یکی دو تا دارند، ولی خیلی خب ضعیف است. هنوز خیلی جا نیفتاده است. تمام فروشگاه‌هایشان فروشگاه آنلاین دارد، مثلاً همین لؤلؤ که در امارات هم شعبه دارد، تمام فروش آنلاین دارند، ولی خب عمانی‌ها بیشتر هنوز دوست دارند بروند جنس را ببینند، برآورد بکنند ببینند واقعی هست، نیست، چطوری است. استقبال می‌شود، ولی خب خیلی کم است. ولی دوست دارند که این اتفاق بیافتد. به‌خاطر همین عرض کردم که استارت‌آپ‌ها خیلی خوب می‌توانند اینجا خیلی رشد بکنند، بحث‌های سوشال‌مدیا هم همین‌طور، بحث‌های تولید محتوا هم همین‌طور، بحث‌های عکاسی و فیلم‌برداری، ضعیف هستند، حتی یکی از دوستان می‌گفت: ما از ترک‌ها هم بهتریم، گفتم بله در خیلی از موارد، ایرانی‌ها هنرمندند دیگر، ترک‌ها هم فکر می‌کنند آنها خیلی در بحث‌های عکاسی و فیلم‌برداری تبحر دارند، ولی این‌طور نیست. به نظر من ایرانی‌ها خیلی بهتر هستند.

خب هزینه خوردوخوراک چگونه است؟ یک خانواده دونفره و یک خانواده با دو بچه، سه چهارنفره چطوری است هزینه‌هایشان؟

حدود مثلاً دویست ریال، این‌طورها.

یعنی دو نفر دویست ریال هزینه؟

مثلاً خانواده سه نفر دویست ریال هزینه دارند. ولی این هزینه‌هایی که گفتیم برای مجردها خیلی کمتر می‌شود، مثلاً ممکن است چند نفر یک‌خانه‌ای را اجاره بکنند، خب خیلی هزینه‌هایشان کمتر می‌شود. اکثر کارفرماها هم ناهار را معمولاً به عهده می‌گیرند. کسانی که ویزا می‌گیرند برایشان حساب می‌کند دیگر اگر حالا رزین داشته باشند، دیگر مشکل خودشان است.

محدودیتی ندارند که مثلاً چند نفر یک‌خانه را با هم مشترک بگیرند؟

خیر این‌طور نیست، الان اکثر هندی‌هایی که مقیم اینجا هستند، تعداد نفرات زیادی هستند که یک‌خانه را اجاره کردند، خیر مشکلی نیست.

هندی‌ها داستانشان با ما خیلی فرق دارد، آنها آدم‌های بسیار قانعی هستند. من بیست و چهارتا هندی را دیدم در یک اتاق در دبی، زندگی می‌کنند، دو شیفت دوازده تا می‌روند سرکار، دوازده تا و بالعکس، آنها داستانشان با ما ایرانی‌ها یک مقداری فرق می‌کند.

درست است دقیقاً همین‌طور است.

خب درمان و بیمه به چه شکلی است؟ آیا از بیمه می‌شود استفاده کرد؟ هزینه‌های پزشکی چطور است؟

برای خودشان چرا بیمه‌های دولتی هست، ولی خب برای خارجی‌ها بیمه‌های خصوصی باید استفاده کنند و چون کیفیت خیلی خوبی هم ندارد، پزشک‌هایشان مخصوصاً، تجهیزات را دارند، اما پزشکی ندارند که بتواند از این تجهیزات و تکنولوژی استفاده بکند. به‌خاطر همین از ایرانی‌ها استفاده می‌کنند، خیلی به‌صرفه نیست برای نیروهای خصوصی، ولی نیروهای دولتی را چرا از بیمه‌هایشان استفاده می‌کنند و همچنین اگر بیایند شیراز که خیلی هم برایشان مقرون‌به‌صرفه‌تر هم هست. مثلاً یک آقایی تعریف می‌کرد در یک فروشگاه، می‌گفت: من یک عمل چشم داشتم، حالا من تخصصش را نمی‌دانستم چه عملی بود دقیقاً. می‌گفت اگر من این عمل را اگر در عمان می‌خواستم انجام بدهم هزار و دویست ریال می‌شد. ولی در شیراز من دویست ریال انجام دادم. یعنی حساب‌کتاب‌هایی که خودش انجام داده بود. از کیفیت هم خیلی راضی بود و از هزینه هم خیلی راضی بود.

پول تفریح هم می‌شود دیگر ترکیبی هم می‌شود دیگر. بله در ایران خیلی هزینه‌ها مناسب است. حالا می‌آیند در بهترین هتل در شیراز یا مشهد با پنجاه دلار. با پانزده ریال عمانی یک شب با صبحانه می‌آیند هتل پنج‌ستاره، خیلی قیمت قابل‌قبولی هست، شما می‌دانید که با پانزده ریال یک هزینة نرمال زندگی است.

بعد بیایی هتل، صبحانه هم بخوری، تفریح هم بکنی، می‌شود بیست ریال، ده روز که بیایی مشهد یا شیراز می‌شود دویست ریال می‌خواهد هزینه بکند، عددی واقعاً نیست و این جای توریست سلامت خیلی جای کار دارد؛ هنوز هم کشور ما از نظر زیرساخت‌ها به نظر من هنوز مشکل داریم، توریست سلامتمان من می‌بینم با ایشان در مشهد ارتباطاتی دارم حالا در شیراز اطلاعاتی ندارم، خیلی آن فرایندهایش کامل نیست. سیستمش کامل نیست متأسفانه و این هم به نظر من خیلی جای کار دارد. آدم‌های حرفه‌ای اگر اهل این کار باشند، هم در عمان دفتر داشته باشند، هم به‌صورت رسمی در مشهد یا شیراز دفتر داشته باشند، یا حتی تهران، می‌تواند، خیلی جای کار دارد.

اینجا نمایشگاه سلامت هم برگزار می‌شود. حالا یکی از نقاط مثبتی که عمان خیلی دارد با سرعت پیش می‌رود اینکه اینجا نمایشگاه برگزار می‌شود. یعنی مثلاً به فاصلة خیلی کوتاه نمایشگاه برگزار می‌کنند. سعی می‌کنند که خارجی‌ها را بیاورند، مثلاً آشنا بکنند با سیستم خودشان و یکی هم از مواردی که هست، همین نمایشگاه توریست سلامت هست. چند تا شرکت هستند که دارند کار می‌کنند؛ ولی به نظر من باز هم جای کار دارد.

مسلّم است، به نظر من هم خیلی جای کار حرفه‌ای دارد. چون من یک مدتی برای یک مجموعه‌ای داشتم یک پروپوزالی تهیه می‌کردم، برای توریست افغانستان، می‌دیدم هندی‌ها چه خدمات جالبی به عزیزان افغانستانی می‌دهند که بتوانند رضایت حداکثری آنها را جلب بکنند.

خب زمانمان به پایان رسیده بخش هزینه‌ها را اگر دوستان سؤالی داشتند، در کامنت‌ها در یوتیوب، اینستاگرام برای من بزنند.

لایو دوم را با خانم فارسی اینجا به پایان می‌رسد، در لایو بعدی یک مقداری در مورد مشاغل ایرانی‌ها و ویزا و چگونه می‌توان وارد عمان بشوند و بیزینسشان را راه بیندازند و یکی دو تا لایو تلاش می‌کنیم در آن زمینه با هم صحبت بکنیم که اطلاعات جامع و کاملی باشد که هر کسی بخواهد تصمیم بگیرد چه مهاجرت بکند، چه سرمایه‌گذاری بکند در عمان، با اطلاعات کاملی برود. خب اگر موضوعی مانده است، شما آن موضوع را به اتمام برسانید و فعلاً برای لایو دوم کافی باشد.

نه مورد خاصی فعلاً به ذهنم نمی‌رسد حالا اگر موردی بود حتماً در لایوهای بعدی خدمتتان عرض می‌کنم.

پس به طور متوسط یک خانواده ایرانی با چند ریال عمانی می‌توانند یک زندگی متوسطی در عمان داشته باشند؟

بین چهارصد تا پانصد ریال، با اجاره منزل، خیلی لطف کردید، شب خوبی داشته باشید.

سایر مصاحبه های من با خانم فارسی را از طریق زیر لینک بازدید کنید.

همه چیز در مورد اجاره خانه در عمان

اقدامات اولیه در هنگام ورود به عمان در هنگام مهاجرت

معرفی کشور عمان با هدف مهاجرت

راههای ارتباطی با خانم بهار فارسی :

تماس واتس اپ : 00968-71000075 00968-98570065

کانال تلگرام https://t.me/luminousproperty

ایدی اینستاگرام Oman_opportunitie

اتمسفر بیزینس در دبی

فضا و اتمسفر تجارت در دبی

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص فضا و اتمسفر تجارت در دبی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص فضا و اتمسفر تجارت در دبی ز طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

متن کامل صحبت های من با دکتر فرساد در مورد فضا و اتمسفر تجارت در دبی را ادامه می توانید مطالعه بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز  سعید کاظمی هستم و خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم. در ادامه بحث قبلی که با آقای دکتر فرساد داشتیم، در مورد اینکه چگونه بیزینسمان را به کشور امارات توسعه بدهیم، امروز می‌خواهیم در مورد فضا و اتمسفر کسب‌وکار در کشور امارات و شهر دبی صحبت بکنیم. آقای دکتر خیلی ممنون که مجدداً دعوت من را پذیرفتید. در نزدیکی دفتر آقای دکتر، در لابی هتل هستیم. یک مقدار صدای فضای بیرون را هم داریم؛ ولی به‌هرحال در خدمتتان هستیم. امیدوارم تجربیات مفید شما را بتوانیم به دوستان عزیز انتقال بدهیم.

خواهش می‌کنم. امیدوارم که نکات مفیدی را داشته باشیم که به‌ویژه به دوستان گرامی‌مان، کمک کنیم.

کلاً در مورد اتمسفر و فضای کسب‌وکار در امارات به ما توضیح بدهید.

ببینید امارات کشور پول هست. نظر شخصی‌ام را عرض می‌کنم. شما از ابتدایی که وارد امارات می‌شوید تا لحظه‌ای که امارات را ترک می‌کنید، چه به‌عنوان یک تاجر بیایید، چه به‌عنوان یک توریست بیایید، چه به‌عنوان یک سرمایه‌گذار بیایید، فرایند چرخش پول و جریان پول (flow) را می‌بینید. ما یک cash flow را می‌بینیم که چطور پول گردش پیدا می‌کند، از دست توریست به دست هتل می‌رسد، از دست هتل به دست خدمات و موارد موردنیاز می‌رسد. این flow را دقیقاً ما می‌بینیم.

این نشان می‌دهد که زمینه فراهم است. جایی که پول جریان دارد و جریانش هم در امارات بسیار شدید و تند هست. جالب است اشاره کنم ما سالیانه 20 تا 22 میلیون توریست داریم که وارد امارات می‌شوند. جالب است بدانید امارات از سال 2008 دیگر نفتی برای فروش نداشت و ساختارهای تجاری از آن تاریخ به بعد تعریف شدند، قوانین خاص تجاری از آن موقع به بعد تعریف شدند. سیستم vat یا مالیات بر ارزش‌افزوده بسیار جدید تعریف شده، عمر چندانی در امارات ندارد؛ بنابراین پاسخ سؤالی که شما فرمودید، مسلماً یک بلة قدرتمند هست.

امارات پتانسیل این کار را دارد. حالا می‌رسیم به چطور و چگونه‌اش، در مصاحبه قبلی خدمتتان عرض کردم؛ شما برای اینکه کوچک‌ترین کارها را انجام بدهید، نیاز به پلن دارید. می‌خواهید یک قرمه‌سبزی درست کنید، نیاز به برنامه‌ریزی دارید. نمی‌توانی همه مواد را یک‌جا بریزی روی‌هم و بگذاری روی شعله، شعله را روشن کنی و یک قرمه‌سبزی درجه یک ایرانی داشته باشی؛ بنابراین باید پلن را داشته باشید، چه موقعی چه چیزهایی را اضافه کنی، چه چیزهایی را اضافه نکنی، حرارت را تنظیم کنی، ترموستات مالی خودت را ببندی و بعد طبق آن برنامه پیش بری، برسی به آن هدفی که می‌خواهی.

یک زمانی ایرانی‌ها خیلی شیفت پیدا کردند به سمت عمان، ولی در عمان بیزینس‌های ایرانی به آن موفقیت لازم نرسیدند. باز دوباره بخشی به ترکیه رفتند. حالا اگر منصفانه بگوییم در ترکیه بخشی از آنها نسبتاً موفق بودند. یعنی به شدتی که در عمان بیزینس‌ها آسیب دیدند، یعنی دوستان نزدیکی دارم که عمان رفتند و صفر شدند، یعنی هزینه‌های چندمیلیاردی در عمان کردند؛ ولی بیزینس‌های آنها آسیب دید. باز بخشی رفتند به استانبول و بخشی هم برگشتند به دبی.

در امارات و به خصوص دبی چه زیرساخت‌هایی وجود دارد که برای تجارت متمایز می شود؟

بسیار سؤال خوبی هست. ببینید ما در بازاریابی دو مورد place (مکان) و در کنار موضوع place، people (مردم) را داریم. گفتید چرا این اتفاق در عمان نیفتاد؟ ببینید خیلی‌ها هم در عمان هستند که موفق هستند، می‌روند و موفق هم می‌شوند. شما می‌بایست پایه بیزینس خودتان را تعریف کنید. آیا مثلاً  تولیدکننده‌ای هستید که می‌خواهید کالایتان را در عمان بفروشید، امروز من به شما می‌گویم شکست خوردید. چرا؟ چون  آن people یا افراد لازمی که بیایند و کالای شما را بخرند، وجود ندارد.

با شهرهای درون ایران مقایسه کنید. جمعیت عمان را کلاً بررسی کنید، میزان توریستی که وارد این کشور می‌شوند را بررسی کنید، آیا من مشتری دارم برای این کالا؟ حالا یک وقتی همان تجارت وارد عمان می‌شود، قرار است resale یا reexport انجام بشود، یعنی فروش مجدد و صادرات مجدد، این اتفاق قرار است بیفتد. هدف کالای من عمان نیست، هدف کالای من برای مثال هندوستان، مالزی و آمریکاست.

برندینگ هم باید انجام شود، یعنی resale و reexport با تغییر برند، یعنی به نام شرکت‌های آنها؟

آن مواردی است که جزو جزئیات کار هست. بله جزئیات بسیار زیای دارد، به‌هرحال می‌بایست شرایط سیاسی و شرایط اقتصادی موجود و قوانین را هم در نظر گرفت. مطلب این است که مشتری کالای من در کجاست؟ در هندوستان است نه در عمان. همین بیزینس با فرمول متفاوتی از تجارت می‌رود و موفق می‌شود. همان بیزینس با پایه فروش درنظرگرفتن مشتریان عمانی می‌آید و شکست می‌خورد. چرا؟ چون باید به فاکتور place و people توجه کنیم.

 مثال دیگری به شما بدهم؛ شما وقتی به عمان می‌روید، انبوهی از کالاهای چینی و فروشگاه‌های چینی را می‌بینید که دارند این کالاها را می‌فروشند. به قطر که می‌روید، خبری از کالای چینی نیست، برندهای خیلی خاص مثلاً Louis Vuitton را می‌بینید که کار می‌کند یا برند گران لاکچری لوکس لباس؛ بنابراین اگر Louis Vuitton برود در عمان، همین برند شکست می‌خورد. چون عملاً مشتری ندارد. People وجود ندارد که فرایند مارکتینگ در آن اتفاق بیفتد.

سعید کاظمی: یک نکته خیلی جالبی به ذهنم رسیده. بسیاری از ایرانی‌ها وقتی به کشورهای خلیج می‌آیند یا حتی ترکیه که من بودم، همین اولش به ذهنشان می‌رسد؛ زرشک، زعفران، پسته، آلو خشک، زردآلو یا حتی فندق! خود ترکیه 80% فندق دنیا را تولید می‌کند. دوستان رفتند استانبول، هزینه هنگفت کردند که محصول عسلشان را عرضه کنند. اصلاً اگر یک قانون ساده را می‌دانستند، این‌همه هزینه نمی‌کردند. ترکیه ورود هرگونه عسل به کشور خودش را ممنوع کرده است. چرا؟ چون خودش بزرگ‌ترین صادرکننده عسل به اروپاست.

من از حرف‌های شما این‌طور برداشت می‌کنم که؛ ما عملاً توی بیزینس نمی‌توانیم دو کاری که شبیه به هم هستند را با هم مقایسه کنیم. و هرکدام یک نسخه باید بشود، چون این ساختار مدیریتی، مالی و کیفیت تولید و هر چیز آن با هم متفاوت است. یعنی چه؟ یعنی برای هر بیزینس باید یک دستورالعمل و استراتژی خاصی بچینیم. اینجا برمی‌گردد.

به این که شاید بعضی بیزینس‌ها نیاز به آموزش دارند و بعضی بیزینس‌ها نیاز به مشاوره و همراهی و نوشتن ساختار و استراتژی دارند. درسته؟

قطعاً همین‌طور است. ضمن این که من این را بگویم؛ میزان این‌ها فرق می‌کند، به طور ثابت به هر دو نیاز داریم. هم به آموزش و هم به مشاوره به طور ثابت نیاز داریم. فقط درصد و نسبتش برای یک بیزینس متفاوت است. یک جا آموزش بیشتری نیاز دارد و مشاوره کمتر، یک جا مشاوره بیشتری نیاز دارد و آموزش کمتر به هر دوی مشاوره و آموزش نیاز داریم. نسبت‌های آن نسبت به شرایط فرق می‌کند. دوم چیزی به نام one fits all وجود ندارد، یک سایز برای همه خوب باشد، وجود ندارد.

منظور این است که دو آدم با دو تیپ شخصیتی مشخص و سایز مشخص هم شاید برای مثال می‌گویم طول شانه‌شان یک سانتی‌متر با هم فرق کند و آن لباس مناسب سایزشان نباشد.دقیقاً به همین ترتیب است، هم چنین چیزی وجود ندارد، این نکته دوم. نکته سوم ببینید؛ مثلاً شما  به کالایی مثل زرشک و زعفران و پسته و … اشاره کردید. یک قانون نانوشته‌ای در بیزینس وجود دارد؛ جایی که همه می‌روند و همه به آن فکر می‌کنند، شما باید از آن فاصله بگیرید. باید out of box باشید. یکی از مشخصات پرمیمومی بودن، out of box هست. اگر می‌خواهید مشتری پریمیوم و درجه یک بگیری، باید شبیه به همه نباشی. یاد آن ضرب‌المثل افتادم؛ خواهی نشوی رسوا، هم‌رنگ جماعت شو … اینجا نه اتفاقاً نباید هم‌رنگ جماعت نباش، رسوا باش!

مشخصاً از بقیه متفاوت باش.

از جایی که همه فکر می‌کنند، مسلماً آن نقطه یک اقیانوس قرمزی است که جنگ شدیدی در آن در جریان است و قرمزی آن به‌خاطر به هلاکت رسیدن و کشته‌شدن و شهیدشدن یک سری افکار و بیزینس‌ها و برندها و شرکت‌هاست. رنگ قرمز به‌خاطر آن شرایط است.

دبی چه زیرساخت‌هایی دارد که آن را متمایز کرده،

حتی شما می‌بینید الان جام جهانی در حال برگزاری در قطر، این روزها که دوستان می‌بینند فضای هتل، فضای کاملاً جام جهانی است، در دبی هم فضای شهر جام جهانی است، یعنی شدتی که این جا وجود دارد، فکر می‌کنم در قطر این‌قدر جام جهانی داغ نباشد. هر بخش از هتل که بروید، می‌بینید. همه شهر که می‌روید، fan zone های مختلف رو می‌بینید که برای فوتبالیست‌ها گذاشتند. این جا چه زیرساخت و چه چیزی دارد که باعث جذب سرمایه‌گذار است؟ همه ملیت‌ها، یعنی شما کشور آفریقایی را نمی‌بینید که بیزنس‌من‌های آن کشور این جا نباشند، کشورهای خاورمیانه، خاور دور، کشورهای آسیای میانه، همه همین‌جا هستند، یعنی همه متمرکز در این شهرند.

این هم جزو سؤالات خیلی خوب است. ببینید به یک طریقی شما جواب سؤال خودتان را در بین توضیحتان دادید. من اشاره به cash flow کردم، می‌خواهم مثال‌های خیلی ملموس بزنم؛ تصور کنید که شما یک کارواش دارید و این کارواش در حداکثر توان خودش، می‌تواند روزانه ده ماشین بشوید. از هر ماشین هم قرار است 50 هزار تا 100 هزار تومان بگیرد. پس 100 هزار تومان به‌ازای روزانه ده ماشین، این روزی می‌شود 1 میلیون. سقف turn over این کارواش چقدر است؟ روزانه 1 میلیون،

ماهیانه اگر هیچ‌گونه تعطیلی نداشته باشد، همیشه این جریان به‌صورت ثابت باشد، شرایط ایدئال رو در نظر بگیریم، سقف آن می‌شود 30 میلیون. ببینید cash flow بسته‌ای دارد، کار این است، سقف آن این است، cash flow آن به نقطه ماکسیمم خودش می‌رسد و بسته می‌شود. موضوع تجارت در فضای دبی، موضوع cash flow آن بود که خود شما اشاره کردید، ملیت‌های مختلف می‌آیند، کشورهای مختلف می‌آیند، رغبت‌های مختلف در دنیا وجود دارد که به دبی بیایند.

تمام‌رنگ‌ها، ادیان، عقاید را در کنار همدیگر و صلح‌آمیز می‌بینیم که دارند کار می‌کنند. ممکن است آن نفری که ساک شما را بر می‌دارد، یک آدم آتئیست باشد، یک آدم بی‌خدا باشد. ممکن است مسلمان نباشد. ببینید همه این‌ها در کنار هم دارند فعالیت می‌کنند و این قابلیت cash flow هست که وجود دارد. وقتی همه آدم‌ها هستند، مشارکت دارند، پول می‌آورند، پول خرج می‌کنند، ما سقفی برای cash flow نداریم. شما در هر نقطه یا جای این رودخانه، اون flow و اون جریان قرار بگیرید، فرصتی برای ماهیگیری وجود دارد.

منظورم این است مقداری هم به زیرساخت‌هایی مثل حمل‌ونقل مربوط است. می‌دانم که شما روی جبل علی به طور تخصصی دارید کار می‌کنید،

دانش زیادی در منطقه جبل علی دارید. مثلاً فرودگاه آل مکتوم که شما توضیح می‌دادید، جدیداً دارند می‌سازند، باهدف چشم اندازه 50 میلیون مسافر! یعنی یک شهر صد هکتاری هست، یعنی فقط 24 کیلومتر خط‌های حمل بار دارد. 24 کیلومتر به حرف گفته می‌شود که خط باشد، مثلاً یک ساک مسافر را انتقال بدهد و تمام اتوماتیک. مثلاً این جا مترو را می‌بینی، 42 کیلومتر فقط مترو می‌سازند. من دیشب درباره تاریخچه‌اش داشتم تحقیق می‌کردم، 1200 کیلومتر ریل داخلی دارند می‌زنند. بیشتر سرمایه‌گذارها اماراتی هستند، تا جده می‌برند، سریع‌السیر. شما از دبی تا مکه حداقل 24 ساعت زمینی مسیر دارید، با این بزرگراه‌های خوبی که دارند، ماشین‌های خوبی که هست.

خودم با این نگرش نگاه می‌کنم؛ اول زیرساخت‌ها و فونداسیون این بیزینس‌ها را آماده کرده. به‌عنوان یک تاجر، به نظر من همه زیرساخت‌ها برایتان محیا شده که با لنج می‌خواهی ببری، با لنج برو، با کانتینر می‌خواهی ببری، با کانتینر برو. وقتی هم زمان 64 کشتی کانتینر بر عظیم در جبل علی که شما داشتید توضیح می‌دادید و برای من خیلی جالب بود، هم‌زمان می‌توانند تخلیه بشوند و رأس هر ساعت هر روز یک کشتی کانتینر بر به شانگهای می‌رود و هر روز از شانگهای حرکت می‌کند، چه بار داشته باشد، چه 5 کانتینر، 10 کانتینر، هیچ اتفاقی نمی‌افتد، حرکت می‌کند. شما همیشه می‌دانید هر شش ساعت از امارات به لندن پرواز هست، جدا از سایر ایرلاین‌ها، فقط امارات هر شش ساعت پرواز دارد.  

من فکر می‌کنم بخشی از آن اسکلت عظیمی که این فضا را برای بیزینسها ساختند، وجود فونداسیون خیلی قوی در همه زمینه ها در این کشور است.

ببینید شما اشاره کردید این کشور تمام زیرساخت‌ها و فونداسیون را دارد. ما به‌عنوان کسی که می‌خواهیم بیزینس خودمان را در فضای بین‌الملل بیاوریم، ما نیاز داریم که فونداسیون و آن زیرساخت‌ها را در سیستم خودمان ایجاد کنیم. یک مثال خیلی ساده بگویم؛ اینجا ارتباطات مکتوب هست، ایمیلی هست. اتفاقی که من سال‌ها پیش زمانی که در استرالیا درس می‌خواندم، شاهد این جریان بودم. اروپا هم بدین ترتیب است، آمریکا هم به همین ترتیب است. اینجا تلفنی و شفاهی اتفاق نمی‌افتد، نوشتاری و مکتوب اتفاقات می‌افتند.همه چیز مستند می‌شود.

من که یک بیزینس دارم، بیزینس من سایتی ندارد، ایمیل مشخصی ندارد، جای من اینجا نیست، نمی‌توانم. ساده بگویم جای من در فضای دبی نیست. دو انتخاب دارم؛ فراموشش کنم یا زیرساخت را ایجاد کنم. ما باید به فکر زیرساخت‌سازی و ایجاد زیرساخت‌ها برای بیزینس خودمان باشیم، نسبت به شرایطی و place، people یا مردم محلی که می‌خواهند در آن فعالیت کنند.

شما یک موضوع دیگری هم به قوانین اشاره کردید. physical evidence جزو نکات دیگری است که روی مارکتینگ دخالت دارد. یعنی شواهد فیزیکی، اسناد را در نظر می‌گیرند. خب مسلماً اگر من قوانین را ندانم و رعایت نکنم،  این جریان در همه‌جا بسیار واضح است، چه در ایران اگر شما بخواهید فعالیت کنید، چه بخواهید در یک کشور خارجی مثل امارات فعالیت کنید؛ بنابراین این‌ها می‌شوند همان زیرساخت‌هایی که ما برای خودمان تک‌تک ایجاد کنیم که برسیم به آن جریان توسعه و فراملیتی کارکردن، فرا کشوری کارکردن.

شما به بیزینس ها و تجار مقیم امارات برای کار و فوروارد محصول در ایران کمک می کنید؟

برای من جالبه که دیدم؛ مثلاً شرکت شما خیلی از کارهای مشاورهای گمرکی داخل ایران هم به بیزنس‌من‌های این جا می‌دهد، یعنی بیزنس‌من‌های چینی، هندی، قزاق. محصول می‌خواهد از ایران فوروارد بشود، شما به ایشان مشاوره می‌دهید و قوانین گمرکی را به ایشان شرح می‌دهید. یعنی همه ما ایرانی‌ها، یک هم و غمی هم باز برای داخل ایران داریم.

به نکته خیلی خوبی اشاره کردید. خداوند به جز دو سه مورد که بگذارید اشاره نکنم، ما ایرانی‌ها را از نعمت فراوان کرده. یکی از این فراوانی‌ها موقعیت جغرافیایی ایران هست. کشورهایی را داریم از جمله افغانستان که ارتباط آبی ندارد و کالاهایش می‌بایست از مسیر آبی کشورهای دیگر، وارد ایران بشود، از مسیر ترانزیتی عبور کند و به مشتری که در آنجا هست، برسد؛ بنابراین نه‌تنها موارد قوانین برای منی که می‌خواهم در خارج از کشور فعالیت کنم، نیاز هست، به همان نسبت آن تاجر هندی که می‌خواهد از مسیر ایران کالای خودش را عبور دهد، نیاز به مشاوره و آموزش دارد. مشاوره و آموزش را تکرار می‌کنم، چون این دو در کنار هم هستند، جدا نمی‌شوند و بعد اجرا را هم فراموش نکنید.

برای مثال من خدمت شما مشاوره بدهم، آموزش بدهم، ولی شما اجرا نکنید، مثل عالم بی‌عمل می‌ماند؛ بنابراین عرضم این است؛ موضوع مشاوره و آموزش برای این‌ها وجود دارد. اتفاقاً ما دوره‌های تخصصی گمرکی و آموزش گمرک و ترانزیت و موارد حقوقی داریم که نه‌تنها مخصوص تجار ایرانی ماست، بلکه تجار خارجی، هندی، پاکستانی، مالزیایی، افغانی که احیاناً از این سمت می‌خواهد کالایی را ببرد، برای تمام این‌ها این جریان وجود دارد و جالب است که بدانید، به استناد آمار اشاره کنم؛

اقبال و استقبال این تجار از تجار ایرانی ما بیشتر است. یعنی خدماتی که ما داریم به خارجی‌ها می‌دهیم، بیشتر از خدماتی است که ما داریم به ایرانی‌های خودمان می‌دهیم. چرا؟ چون آن تاجر هندی که  من برای پیشرفتش به او  مشاوره می‌دهم، می‌داند برای پیشرفت نیاز به آموزش و مشاوره دارد. به‌جای اینکه خودش برود آزمون‌وخطا کند و  بارش در گمرک ایران بماند و بعد متروکه اعلام شود، نتواند ترخیص کند، نتواند به آن کشور ورود کنم، نتواند آن را عبور بدهد. می‌آید از شرکت‌های ایرانی مشاوره می‌گیرد.

خیلی‌ها نگران عبور از ایران‌اند، یعنی نمی‌دانند باید چه‌کار بکنند، محصول مشتری را دارد.

 برای همه این‌ها فرمول وجود دارد، فرمولی به اسم مشاوره و آموزش. حالا در روند مشاوره و آموزش، دوستان ما و خود ما کمک می‌کنیم، تسهیل هم می‌کنیم، سرعت هم به اجرا می‌دهیم، اما شک نکنید بدون مشاوره و آموزش نه توسعه فردی اتفاق می‌افتد و نه توسعه جمعی و بیزینس.

آقای دکتر شرکتتان را هم معرفی بکنید، شما در دبی دفتر هم دارید.

برند ما uprodemy هست، آکادمی حرفه‌ای‌ها. دفتر ما در business avenue هست. حالا اگر آدرسش را در سایت قرار می‌دهید که کار ما را هم ساده می‌کنید. در ایران هم دفتری در تهران داریم، باز اسم و آدرس و شماره مشخصی دارد. یک دفتری در هم شهر و استان خودم دارم، چون که بیرجندی هستم و از دیار خراسان، بنابراین یک دفتری هم آنجا داریم، بعد شماره‌های مشخص و سایت هم که مشخص است.

یعنی راه‌های ارتباطی با شما بیشتر ایمیل است، یعنی مثل حرفه‌ای‌ها باید ایمیل بزنند، هرکسی که درخواستی دارد.

حالا برای ایرانی‌های خودمان، چون ایجاب نشده، نیامدیم که خیلی از عادت‌ها رو بشکنیم. وقتی پیام هم می‌دهند، دوستان من پیام‌ها را جواب می‌دهند، البته زمانی که واتس‌اپ در دسترس بود، پیام‌ها را جواب می‌دادند. ولی خب ترجیحاً ایمیل بهترین راه است.

به نظر شما چه نکته دیگری مانده که در موردبحث تجارت در دبی باید می‌گفتید و فکر می‌کنید این کافی نبود، جزو سؤال‌هایی که ما با هم دیگر مطرح کردیم؟

نکته‌ای که وجود دارد و در حال حاضر به ذهن می‌رسد، این است که تعارف نداشته باشیم. تعارف جزو ساخت فرهنگی ما ایرانی‌هاست. تعارف، ترس، خجالت برای مشاوره گرفتن نداشته باشید. از هر کانالی که شما فکر می‌کنید می‌شود مشاوره گرفت، وارد شوید. از هر کانالی که فکر می‌کنید می‌توانید آموزش ببینید، وارد شوید. واردشدن به این معنی نیست که ما آن آموزش را خریداری کنیم، نه. اول باید ارزیابی کنیم. هر چیزی نیاز دارد، شما وقتی یک خودکار می‌خرید، کمی نگاهش می‌کنید، یک‌تکه کاغذ در اختیارت می‌گذارند، رنگ و روانی آن را چک می‌کنید. خودکار خریدی، این کار را انجام می‌دهی، این آزمایش را انجام می‌دهی، valuate کردی، ارزیابی کردی.

به همین ترتیب در گرفتن مشاوره و آموزش هم ارزیابی خودت را داشته باش. وقتی مشاهده کردی که به نتیجه می‌رسی، نتیجه مطلوب را برایت فراهم خواهد کرد، بعد کمک بگیر. نه این که چشم‌بسته بلافاصله بگویی هر دوره‌ای خوب است، هر آموزشی و هر مشاوره‌ای خوب است، قطعاً هر مشاوره و آموزشی خوب نیست. اما دارم در مورد شخصیت خودم صحبت می‌کنم، تعارفی برای پرسیدن نداشته باشید، بپرسید.

یعنی شاید به او بگویید تو آمادگی نداری چهار سال دیگر زمان نیاز داری که محصول یا خدمتت را توسعه بدهی و قوی‌تر شوی، یا اول موقعیت خودت را در ایران توسعه بدهید.

ببینید چیزی به نام «به دردش می‌خورد یا نمی‌خورد»، شاید عبارت درستی نباشد. مسلماً ما نیاز به ایجاد یک سری زیرساخت‌ها و توانمندسازی خودمان داریم، برای این که کوچک‌ترین کارها را … که البته امروز کوچک‌ترین کارها در نظر گرفته می‌شود، می‌خواهم ملموس بگویم؛ خواندن و نوشتن را در نظر بگیرید، یک روزی خواندن و نوشتن برای ما شاید یک مانع رد نشدنی به‌حساب می‌آمد، اما الان دیگر یاد گرفتیم و اصلاً ناخودآگاه اتفاق می‌افتد. اما شروع هر کاری همان جریان توانمندسازی و مشاوره و آموزش را نیاز دارد.

مشاوره و آموزش در نهایت به سمت یادگیری می‌رود.

قطعاً همین‌طور است. چرا می‌گویم از هرجایی مشاوره و آموزش را پرسش‌گرانه داشته باشید و بعد ارزیابی کنید، قبل از تصمیم‌گیری نهایی؟ چرا این را می‌گویم؟ چون همین فرایند پرسش‌گر ما، باعث می‌شود که من کمی از شما  یاد بگیرم، کمی از دوست دیگری یاد بگیرم، کمی از همکار دیگری یاد بگیرم، مجموع این‌ها باعث می‌شود پازل قطعات کوچک در کنار هم دیگر قرار بگیرد و تکمیلش کند.

خیلی لطف کردید آقای دکتر. من مثل همیشه از دوستان خواهش می‌کنم به تجربیات دیگران توجه کنند، ارزش قائل بشوند و فقط من ‌باب این که می‌خواهم بروم! به این «از» و «به» توجه بکنند؛ من از ایران می‌خواهم بروم! اینها دوستان زیادی را دیدم، طی همین چند روزی که در دبی بودم. دیدم که به‌خاطر «از» آمدند، یعنی نمی‌دانستند برنامه‌شان چیست. هزینه‌های هنگفتی کردند، چندمیلیاردتومانی این جا هزینه کردند، به باد ندادند؛ ولی هزینه هست دیگر؛ باید خانه اجاره بکنی، به یک گواهی‌نامه 8 هزار درهم بدهی. مثلاً در کجای ایران هشتاد میلیون تومان هزینه یک گواهی‌نامه است؟

نیاز هست به تحقیقات بیشتر، مطالعه بیشتر، آموزش زبان را باید جدی بگیری، زبان هر کشوری، مخصوصاً این جا که زبان تجارت، زبان انگلیسی هست را باید مسلط باشی، این‌ها همه مهم است. کسی که نتواند هیچ ارتباطی برقرار بکند، مطمئناً در هر تجارت کوچکی هم که بخواهد در اینجا ورود کند، موفق نخواهد بود. بله، هندی‌ها، پاکستانی‌ها، فیلیپینی‌ها، این جا موفق‌اند، ولی چطور، با چه کیفیتی زندگی می‌کنند؟ 99 درصد جامعه ایران، آن کیفیت زندگی را نمی‌پذیرند. با 2500 درهم و 5 هزار درهم که اصلاً نمی‌شود زندگی کرد.

شما حداقل 12 تا 15 هزار درهم باید درآمد داشته باشی که یک زندگی متوسط روبه‌بالا داشته باشی. خب هزینه‌های زندگی این جا خیلی بالاست.

از آقای دکتر خیلی تشکر می‌کنم. هرکسی از دوستان که خواست، به سایت ایشان uprodemy، آکادمی حرفه‌ای‌های آقای دکتر فرساد مراجعه بکنند. خیلی لطف کردید آقای دکتر، روز خوبی داشته باشید.

امیدوارم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در زمینه فضا و اتمسفر تجارت در دبی برای شما مفید بوده باشد. و برای آشنائی بیشتر با دکتر فرساد و مجموعه ایشان از سایت یوپرودمی یا آکادمی حرفه ای ها حتما سر بزنید. برای دیدن، شنیدن یا مطالعه کلی داستان و تجربه به سایت سعید کاظمی حتما یک سر بزنید. منتظر شنیدن و اشتراک تجربیات شما هم هستم.

توسعه تجارت در دبی

توسعه تجارت در دبی

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص توسعه تجارت در دبی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص توسعه تجارت در دبی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز. خیلی خوشحالم که امروز در خدمت آقای دکتر فرساد هستم. از آقای دکتر خیلی تشکر می­کنم که دعوت من رو قبول کردند. در لابی هتلی نزدیک دفتر کار ایشان در دبی هستیم.

درباره در موضوع مختلف می­خواهیم از تجربیات آقای دکتر بهره‌مند بشویم. معذرت می‌خواهم. فضا باز است و یک مقدار شاید صدای بک­گراند داشته باشیم. امروز می­خواهیم در مورد بحث تجارت و توسعه تجارت در کشورهای خلیج‌فارس، به‌خصوص دبی با آقای دکتر صحبت بکنیم. از آقای دکتر خواهش می­کنیم که خودشان را معرفی بفرمایند.

درود بر شما، علی فرساد هستم. بنیان‌گذار هلدینگ آموزشی فرساد (uprodemy.com) آکادمی حرفه ­ای ­ها و مؤسسه آموزشی Englishforuni.com و چند برند فروش محصول در فضای بین ­المللی امارات شهر دبی در خدمت تان هستم.

سوال اول خیلی از جوانان است. چگونه می ­توانیم بیزینس خود را از ایران به کشورهای دیگر و به‌خصوص کشورهای حاشیه خلیج‌فارس که فضا و اتمسفر توسعه بیزینس بازتر است توسعه بدهیم؟

ببینید هر کاری نیاز به یک سری برنامه­ ریزی و planning دارد. می­بایست یک پلن نوشتاری تهیه کنیم. کاری با امید، آرزو و هیجان انجام نمی­شود. یکی از مشکلاتی که امروز ما با فضای حضور ایرانی­ها در امارات روبه­رو هستیم، تصمیمات هیجانی و احساسی است که گرفته شده؛ بنابراین اولین اتفاق می­بایست با پلن کردن دقیق و درست شکل بگیرد، جایی که ما به چند سؤال مهم پاسخ داده باشیم. اول؛ چرا می­بایست من از فضای ایران خارج بشم و بیزینس خودم را گسترش بدهم؟ چرا می­بایست این کار را انجام بدهم؟ آیا توانستم در بازار ایران کارهای خوبی شکل بدهم؟ آیا مشخصات توسعه­ بیزینس را دارم؟ یا برنامه ­ریزی، مارکتینگ، بودجه­بندی و موارد مختلف را انجام دادم یا صرفاً دوست دارم، گمان می­کنم اگر در فضای خارج از کشور می­بودم، بله خوب بود، بد نبود.

صرفاً یک آرزوست یا برنامه­ ریزی شده، پلن شده و آن چک­ لیست­ها را پر کردم، بنچ مارک را انجام دادم، تحقیقات بازار را انجام دادم و … این کارها را انجام دادم.

بنابراین، یک قسمت از دلایل شما در عدم موفقیت، این پلن نکردن­ هاست و این تصمیمات هیجانی و احساسی­ است. بخش دیگر به نبایدها برمی ­گردد، این موارد را باید انجام بدهی؛ ولی یک سری‌کارها را هم نباید انجام دهی. برای مثال ما ایرانی­ها به موضوع تایمینگ زیاد اهمیت نمی ­دهیم، این واقعیتی است؛ ملاقات­های ما دیر برگزار می شود، میهمانی­ هایمان را با تأخیر برگزار می ­کنیم، حضورمان در جایی که یک appointment یا یک قرار ملاقاتی تنظیم کردیم، با تأخیر حاضر می ­شویم؛ بنابراین طی مثالی که به شما زدم، یکی از مورد نبایدها، همین دیر کردن­ هاست. مسلماً اگر شما بخواهید کارتان را خارجی کنید، اما فرهنگ و فکرتان را خارجی نکنید، نمی­ توانید با استانداردهای این­جا پیش برید و خواه‌ناخواه از بازار کنار گذاشته می­ شوید.

طی صحبت ­هایی که قبل از برنامه و لایو با آقای دکتر داشتیم، بحث این بود که خود فنون مذاکره هم خیلی مهم است.

یعنی نوع فرهنگ مذاکراتی ما در ایران، یک فرهنگ است، اما در روابط بین­ الملل و مثلاً در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، به طور نمونه آقای دکتر تأکید می­ کردند که به همه دوستان می گوئیم وقتی وارد مذاکره می­شوید، از حرکات بیش از حد دست در مقابل دوستان خلیج‌فارس خودداری کنید، چون این را حمل بر بی­ احترامی می­دانند. آقای دکتر از این مثال­ها بسیار دارند.

در مورد مذاکره و فنون مذاکره ب­فرمایید؟

ببینید من در حاشیه این جلسه خدمت شما گفتم؛ زبان اهمیتی پیدا نمی­کند برای فضای فکری ما، فضای تجاری ما، اگر (استفاده غلطی را می­خواهم از کلمه تجارت اینجا بگویم) صرفاً به یک سری مراودات سطحی فکر می­ کنید. چرا؟ چون زمانی شما به مذاکره نیاز دارید که قرار است بیزینس شما وارد فضای قراردادی شود. این که بروی و در مغازه ­ای آب بخری یا یک لباس بخری، یک جفت کفش انتخاب کنی، بله. گرچه که باز هم نیاز است و بهتر است که داشته باشی. می ­خواهی چانه بزنی، زبان نداشته باشی، نمی­شود. هزینه­ های شما بالا می­رود، گم که بشوی، مثلاً خیلی ساده بگویم می­ بایست یک تاکسی دربست بگیری، در حالی‌که اگر زبان بلد بودی، شاید از طریق مترو یا راه میان­بری مسیرت را پیدا می­کردی.

 نداشتن آن فرهنگ زبانی مطابق با بحث­های مذاکراتی هزینه­ های ما را بالا می­برد. اما اهمیت آن کجا اهمیت پیدا می کند؟

زمانی که شما می­خواهید باتوجه‌به آن فرهنگ تجارت به این موضوع نگاه کنید. اگر تجارت را یک retail می­بینی که فقط صرفاً یک دادوستد معمولی، یک خریدوفروش است که استفاده غلطی از موضوع تجارت است، بله باقدرت من بیان می­کنم که زبان و مذاکره اهمیتی ندارد. اما اگر موضوع توسعه بیزینس است، اگر تجارت به معنای trade است، معنی commerce و آن مفهوم مدنظر است، قطعاً نیاز به زبان داری و آنجا نیاز به زبان مذاکره داری. چرا؟ چون می­خواهی قرارداد ببندی، چرا؟ برای اینکه می­خواهی چانه بزنی، چرا؟ چون می­خواهی امتیاز بگیری، چرا؟ برای اینکه می­خواهی امتیازهای کمی بدهی، حداقل امتیاز.

من سرمایه کافی را دارم و تولیدکننده قوی ­ای هم هستم، اما فرصت یادگرفتن زبان را ندارم یا حوصله و زمان یادگیری را ندارم. یعنی همه تجار دنیا زبان انگلیسی بلدند؟

نکته خیلی خوبی گفتید. شما مدیر چنین کسب‌وکاری هستید، بله؟ آیا دفترتان را خودتان تمیز می­ کنید؟ یاکارهای فضای دفتر شما مواردی مثل پذیرایی و چای و خودمانی بگوییم قهوه درست‌کردن را خودتان انجام می ­دهید؟ تماس­هایی که در واقع قرار ملاقات­های شما را جفت‌وجور می­ کند، خودتان انجام می­دهید؟ نه، شما انجام نمی­ دهید، قرار نیست! اصلاً تعریف بیزینس این نیست. من که تولیدکننده یک کالا هستم، منی که در بخش­های مختلف، تکنسین­ها و مهندسان مختلف به من در تولید کمک می­کنند، در فرایند توسعه هم خودم نمی­توانم همه کارها را انجام بدهم.

مسلماً پاسخ این است که اولاً نه دوم مثل فرایند تولید، شما می­خواهید تولید را توسعه بدهید، این‌طور به این موضوع نگاه کنید. من می­خواهم تولیدم را توسعه بدهم، اگر تولید را هم یک فرایند در نظر بگیریم، یک process در نظر بگیریم و حالا برای توسعه، تک­ تک از مهندسین استفاده می کنم که می­توانند در روند تولید و توسعه به من کمک کنند. من این تولید و توسعه را دوست دارم، دو حرف «ت» در کنار هم در فارسی قرار می­گیرند و دو حرف «p» کنار هم در معنای انگلیسی کنار هم قرار می­گیرند؛ produce و process یعنی فرایند، processing یعنی پردازش. البته دوستان ایراد نگیرند، development هم شامل همان processing است که می ­بایست اتفاق بیفتد.

بسیار خب، الان شما می ­گویید؛ یعنی یک نفر که می­خواهد وارد کار شود، باید یک شرکت جانبی مثل مجموعه شما به او کمک بکند یا یک کارمند استخدام کند، یعنی نیاز است که برای توسعه بازارش بلافاصله یک کارمند مسلط به تجارت، مسلط به زبان خارجه استخدام کند یا نه می ­تواند از خدمات شما و مجموعه یوپرودمی استفاده کند. مثلاً الان شما آموزش می­ دهید یا به بیزینس­ها کمک می­ کنید؟ من متوجه این مسئله نشدم، مثلاً من دوست دارم و توانمندی­ اش را هم دارم، یعنی آیا شما اول من را شناسایی می­کنید، محصول من و خدمت من را بررسی می­کنید که قابلیت توسعه دارد؟ چون من از مجموعه داستان­هایی که از شما شنیدم، طی یکی دو روزی که با هم بودیم، اولین موضوعی که شما گفتید این بود که خیلی ­ها  دلشان می­خواهد بیزینس کنند، شاید در درازمدت به آن جایگاه برسند.

در این مسیر یکی هست که به آن پختگی لازم رسیده، وآماده فروش محصولش در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس هست و یکی هست که هنوز به این پختگی نرسیده. این دو مورد را توضیح بدهید.

به نظرم سؤال شما دو بخش داشت. بخش اول این بود که آیا کارمند استخدام کنم برای این مورد یا این که کار را به یک شرکتی، گروهی، مجموعه­ ای واگذار کنم؟ این بخش اول سؤال شما بود. بخش دوم این که از کجا بفهمیم به نقطه ­ای رسیدیم که مثلاً قرار است که حضور در فضای بین ­الملل پیدا کنیم. اگر بخواهیم بخش اول را پاسخ بدهیم که آیا کارمندی را استخدام کنیم یا از مجموعه ­ای کمک بگیریم، ببینید شما یک وقتی یک میهمانی کوچک دارید، دوستی که کارهای خدمات مجموعه شما را انجام می­ دهد، می­تواند به دو سه‌نفری که در دفتر شما حضور دارند، سرویس دهد.

حالا در نظر بگیرید، این میهمانی بزرگ می­ شود، ما فقط بزرگ­ترش کنیم، یعنی به‌جای دو سه نفر، بیست سی نفر را در نظر بگیریم با همان میوه و شیرینی و چای و قهوه­ای که قرار است شما سرو کنید. آیا آن یک نفر الان می­تواند سرویس خوب دهد؟ نه. پس نکته اول اینجاست. ممکن است در یک فضای کوچک، استخدام یک کارمند کار شما را راه بیندازد. وقتی بیزینست را بزرگ می­کنی، مسلماً نیاز به یک مجموعه داری. چرا؟ چون هرچه کار بزرگ‌تر می­شود، فرصت برای آزمون‌وخطا پایین­ تر می­رود، تهدیدهای کاری شما بیشتر می­ شود. در آن بیست سی نفر، اگر یک نفر رو برای پذیرایی تعیین کنی، این که آبروریزی کند و از همه پذیرایی نکند و احیاناً یک غذایی رو روی لباس میهمان بریزد و … بیشتر می­شود. چرا؟ چون خطای انسانی به طور واضح و مسلم بالاتر می­رود.

به همین ترتیب وقتی شما کار را گسترش می­دهید، یک فرد نمی­تواند هدایت کند و نظم به جلسه بدهد. نیاز به یک مجموعه دارید، نیاز به یک سری افراد مختلف دارید که هرکدام مسئولیت­ها و شرح وظایف مشخصی به آنها داده شود و مطابق آن شرح وظایف کارها را پیش ببرند. پس این پاسخ بخش اول سؤال شما.

بخش دوم سؤال؛ آیا من به پختگی لازم رسیدم یا نرسیدم؟

این سؤال خیلی کیفی است. ببینید شما می­گویید؛ مثلاً این خودکار در دست شما، یک خودکار برند هست. اگر یک خودکار معمولی مثلاً هزارتومانی می ­بود، کار شما را انجام نمی ­داد؟ ببینید کار شما را انجام می­ دهد. سؤال: خوب است یا نیست؟ اینجا می ­رسیم به نقطه­ ای که باید فاکتورهای detail و آمار را در آن دخالت بدهیم. خودکار هزارتومانی شما مسلماً به درد یک جلسه تجاری و امضای یک قرارداد چند میلیون دلاری نمی­ خورد. این خودکار هزارتومانی متعلق به این جلسه نیست.

مثل این است که برعکس فرض کنید چلوکباب غذای خوبی است، یک چلوکباب درجه یک را تصور کنید به کیفیت غذایش کاری نداریم، غذا را در نظر بگیرید، یک چلوکباب عالی را در نظر بگیرید، کباب بره عالی را در نظر بگیرید، این غذا را به بچه بدهید، خوب است؟ مسلماً به یک نوزاد توانید چلوکباب بدهید، چون چلوکباب باعث مرگش می­شود. آن چلوکبابی که آن­جا عالی بود، این جا شد بد، این­جا شد سم.

بنابراین، پختگی و ناپختگی خیلی کیفی هستند. شما باید detail استخراج کنی، چگونه؟ با تحقیقات بازار. فاکتورهای تحقیقات بازار پنج فاکتور است. در نظر بگیرید فاکتورهای مارکتینگ حداقل 7 فاکتور یک طرف داریم، 5 فاکتور یک طرف که نیاز به بحث­های مفصل دارد، این فاکتورها را استخراج کنیم، تحقیقات بازارتان را کامل کنید و بعد به این نتیجه برسید آیا من می­توانم در این محیط حضور پیدا کنم؟ در فضای بین­ المللی فعالیت کنم؟  خیر. پختگی و ناپختگی بسیار کلی هستند. ممکن است یک فنجان چای برای یک نفر خوب باشد، همان فنجان چای برای کسی که احیاناً ناراحتی­های گوارشی دارد، سم باشد.

یعنی من دلم می­خواهد که بیزینسم را توسعه بدهم، ولی در حد یک دانش ­آموز کلاس چهارم دبستان هستم. یعنی ریاضی و علوم را یاد گرفتم، خواندن و نوشتنم هم بلدم اما آمادگی رفتن به دانشگاه را ندارم.

آفرین. مثال خوبی زدید. دقیقاً به همین ترتیب است.دلم می­خواهد زودتر به دانشگاه بروم.دقیقاً. شما نیاز دارید همه آن دانش ­آموزان کلاس چهارمی، نمونه ­اش را هم داشتیم، اتفاقاً تحقیق مشابه هم توی انگلستان اتفاق افتاد؛ در واقع یک دانش ­آموز همسن کلاس چهارمی را به دانشگاه فرستادند، به‌خاطر این تیزهوشی و فضای یادگیری. ببینید باید DNA اون را داشته باشید، باید پتانسیلش را داشته باشید که بعد این پتانسیل به بالقوه تبدیل بشود. ببینید؛ مثلاً خانم جنیفر لوپز یا آنجلینا جولی را آرایش کنید، زیباتر می­شود. همین آرایش را برای شامپانزه­ای استفاده کنید، مسخره می­شود! بنابراین باید آن پتانسیل وجود داشته باشد. از کجا بفهمیم پتانسیل را داریم؟ تحقیقات بازار.

یعنی شما به او مشاوره می­دهید که ببیند اصلاً توانمندی این را دارد که وارد اتمسفر و فضای کسب‌وکار کشورهای حاشیه خلیج‌فارس بشود یا نه؟

1. توانمندی این را دارد

2. چطور می­تواند این توانمندی را ایجاد کند. اگر برای حضور در عرصه بین­ الملل هدف دارد، چطور می­تواند آن زیرساخت را شکل دهد.

بنابراین، خارج از فضای هیجانات و صرفاً آرزو، ما بر می­گردیم به بخش اول صحبتم که نیاز به یک پلن دقیق داریم، کجا هستیم، به کجا می­خواهیم برسیم و از چه مسیری نیاز هست که برویم.

خیلی از ایرانی­هایی که به کشور امارات می ­آیند، مخصوصاً  در ترکیه و قبرس هم دیدم، به طور بدی شکست­های سنگین می­خورند، آسیب­های جدی می­بینند. فقط می­گویند: حالا برویم و ببینیم، آن جا یک بیزینس راه می­اندازیم، هر چیزی هم که هرکسی به آنها می­گوید، ایده می­ گیرند. یک چیزی در کلیپ­های آموزشی شما من دیدم که می ­گفتید: این آدم وقتی تحت‌فشار هست، وقتی در هر بیزنسی سرمایه ­گذاری کند، 99 درصد شکست می ­خورد. چون شما در فشار نمی­ توانید بیزینس توسعه بدهید، چون زمان ندارید.

در لایو بعدی ما با آقای دکتر، بیشتر با فضا و اتمسفر کسب‌وکار در کشور امارات، ساختارها و زیرساخت­ها، راه­های ارتباطی صحبت خواهیم کرد. برای دیدن، شنیدن یا مطالعه کلی داستان و تجربه به سایت سعید کاظمی حتما یک سر بزنید. امیدوارم صحبت های من با دکتر فرساد در مورد توسعه تجارت در دبی برای شما مفید بوده باشد. و برای آشنائی بیشتر با دکتر فرساد و مجموعه ایشان از سایت یوپرودمی یا آکادمی حرفه ای ها حتما سر بزنید.

تجربیات زندگی در مونترال کانادا

تجربیات زندگی در مونترال کانادا

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با خانم پریسا فنائی ( مهندس و ارشیتکت مقیم مونترال کانادا ) در خصوص تجربیات زندگی در مونترال کانادا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با خانم پریسا فنائی ( مهندس و ارشیتکت مقیم مونترال کانادا ) در خصوص تجربیات زندگی در مونترال کانادا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سعید کاظمی هستم. سلام خدمت دوستان عزیز. با خانم مهندس فنائی در خصوص  تجربیات زندگی در مونترال کانادا صحبت می­کنیم. من خانم مهندس را به لایومان اضافه بکنم.

سلام. من ساده شما را معرفی اولیه کردم. لطفاً خودتان را کامل معرفی بفرمایید.

ممنون، من سلام عرض می­کنم خدمت شما آقای مهندس و دوستانی یا الان دارند می­بینند یا بعداً، من پریسا فنائی هستم. مهندسی معماری و مهندسی کشاورزی خواندم و مدت کوتاهی هم هست که به مونترال مهاجرت کردیم. کسب‌وکار خودم را شروع و راه­اندازی کردم.

حتماً با پیج و سایت من آشنا هستید. من در پیج و سایت خودم تجربیات آدم­ها را از تحصیل و زندگی و مهاجرت به اشتراک می­گذارم. یعنی ما ایرانی­ها معمولاً اشتراک‌گذاری تجربه کم داریم و شرکت مهاجرتی یا تحصیلی – دانشجویی چیزی هم ندارم. فقط بحث من به‌اشتراک‌گذاری تجربیات هست و می­گردم افراد خاص را پیدا می­کنم و دعوتشان می­کنم مثل شما. دوست دارم صادقانه از زندگی در مونترال بفرمایید.

من اولین سؤال را خدمتتان بگویم. چرا مونترال را برای زندگی انتخاب کردید؟

ببینید  مونترال در مقابل دیگر شهرهای کانادا، کانادا در واقع شهرهایی که بیشتر برای مهاجرت انتخاب می­کنند تورنتو هست، ونکوور هست و مونترال. در قبلاً این سه شهر مونترال پویاتر و اکتیوتر(فعال تر) دارد و انگار کار و زندگی در کنار هم است؛ ولی تورنتو و ونکوور بیشتر خیلی صنعتی شده است و می­شود گفت زندگی که هر آدمی می­خواهد برای تفریحات و اینها داشته باشد یک مقدار قربانی کار شده. همان‌طور که گفتم بیشتر صنعتی شده؛ ولی مونترال کار و زندگی و همه اینها را در کنار هم دارد. یعنی آدم می­تواند لایف‌استایل خود را داشته باشد. گرچه یک سری معایب دارد؛ مثلاً یکی از معایب این هست که کانادا کلاً دوزبانه هست.

زبان اول انگلیسی هست و زبان دوم فرنچ. منتها مونترال و شهرهای دیگری که در استان کبک هستند فرنچ پررنگ­تر هست و اینکه بیشتر خودش را نشان می­دهد و این می­تواند یکی از معایبی باشد که خلی افراد بیشتر به سمت انگلیسی‌زبان هستند. مزایای زیادتری دارد؛ یکی همان لایف‌استایل که گفتم. یک حد توازن دارد بین کار و زندگی و از نظر مخارج و اینها حد نرمال­تری را دارد نسبت به ونکوور و تورنتو.

سؤال بعدی ما راجع به هزینه ­های زندگی در مونترال کانادا هست. هزینه­ های زندگی برای یک خانواده 3-4 نفره را بفرمایید؛ چون خیلی افراد با خانواده هستند. شما هم می­دانم که با خانواده در آنجا زندگی می­کنید.

ببینید اول اینکه هزینه ­ها همه چیز بستگی به مدیریت خانواده دارد. یک خانواده می­تواند خیلی خرج کند. یک خانواده می­تواند با برنامه­ ریزی و خیلی صرفه ­جویی­ها هزینه را در یک سری از چیزها پایین بیاورد. من حد واسط می­گویم. اگر بخواهیم حد واسط را در نظر بگیریم یک خانواده 4نفره که بچه ­هایشان هم که این باز قسمت­ بندی دارد. بچه­ هایی که مدرسه می­روند و مدرسه نمی­روند بچه ­هایی که دانشگاه می­روند و نمی­روند، و باز دوباره این هم قسمت ­بندی دارد.

بچه­ هایی که لاین دولتی تحصیل را استفاده می­کنند یا لاین آزاد و خصوصی را استفاده می­کنند. مثلاً برای مونترال مهدکودک دولتی روزی 8 دلار هست و خصوصی روزی 30 دلار هست. پس بستگی دارد که ما، این خانواده 4نفره فرزندشان را در مهدکودک دولتی باشد یا مهدکودک خصوصی. یا تحصیل هم همین‌طور. مدرسه­ های رایگان داریم که دولتی هستند و مدرسه­ های خصوصی داریم که باید ترمی 5 هزار دلار -6 هزار دلار بابت آن پرداخت کنند. حالا اگر ما اینها را در نظر نگیریم و فقط بخواهیم هزینه خوردوخوراک را در نظر بگیریم.

هزینه رفت‌وآمد با وسایل نقلیه عمومی بخواهیم در نظر بگیریم و یک حد واسط و یک چیز نرمال بخواهیم در نظر بگیریم هر خانواده بدون اجاره خانه، چون اجاره یک مبحث جداست؛ هزار دلار الی 1200 دلار هزین یک خانواده 4نفره در مونترال است که انگار بخواهیم همه چیز را در یک حد واسطی نگه داریم. اجاره خانه در اینجا باز هم به نسبت تورنتو و ونکوور یک مقدار نرمال­تر هست. مثلاً برای یک‌خانه یک خواب که 70 متر باشد اینجا منطقه خیلی پایین­ شهر و بالا شهر ندارد که مثلاً بخواهیم بگوییم بالا شهر 2 هزار دلار هست پایین­ شهر هزار دلار   هست. نه این نیست. حدود 200-300 دلار اختلاف قیمت باشد.

این‌طور نیست که نصف شود یا اختلاف فاحشی داشته باشد. من می­گویم که اجاره یک‌خانه یک خواب 70 متری در یک منطقه خوب در مونترال حدوداً 1500 دلار در ماه هست. اگر این خانه بخواهد آپشن­های بیشتری مثل استخر و یک آپارتمان‌های رینوو شده باشد، بازسازی شده باشد. اینها بالاتر می‌رود؛ مثلاً یک‌خانه یک خواب 70 متری به 1700-1800 هم می­رسد که باز به نسبت این قیمت­ها در تورنتو و ونکوور، تورنتو بین 200-300 تا به این قیمت اضافه کنید. ونکوور هم روی قیمت تورنتو 200-300 تا بگذارید. باز در همین رنج بالا می­رود. دیگر چه؟

چند مدل خانه در مونترال داریم؟

اینجا آپارتمان‌هایی هستند که ذاتاً برای اجاره هستند. اینها خریدوفروش نمی­شوند و فقط اجاره داده می­شوند. یک سری مزایا، انگار پکیج دارد این خانه ­ها. مثلاً برق روی اجاره خانه حساب می­شود یا آب یا … یک سری مزایای خیلی کوچک. یک سری خانه­ ها هست که آپارتمان هستند؛ ولی مالک شخصی دارند. به فرض مثال من یک آپارتمان خریدم. اجاره می­دهم. تمام آن چیزی که برای آن خانه هست را مستأجر باید پرداخت کند. در اینجا گاز معمولاً نیست. الکتریسیته یا همان برق.

یعنی سیستم گرمایشی شما در مونترال با برق هست، بله؟

بله. حدوداً فکر می­کنم 80% با برق هست گاز معمولاً نیست. مگر اینکه خانه­ های House که ویلایی هستند. آن­ها می­توانند گاز داشته باشند. اجاره آن­ها متفاوت­تر هست. آن­ها خانه ­هایی هستند که معمولاً دوسطحی یا سه سطحی هستند.  دارند، زیرزمین دارند، طبقه همکف و بالا، حدوداً 3-4 اتاق‌خواب دارند، اجاره ­هایشان هم معمولاً بین 3 هزار تا 4 هزار دلار هست.

پس اجاره‌ خانه ویلائی در مونترال حدوداً دوبرابر یک آپارتمان درمی­آید؟

بله ولی اگر بخواهیم نگاه کنیم به‌صرفه‌تر هست. چون انگار شما سه تا طبقه دارید، 3 الی 4 اتاق‌خواب دارید، و خانه کاملاً دست خودتان هست. 3 هزار تا دارید هزینه می‌دهید؛ ولی یک آپارتمان یک خواب 70 متری را 1500 می­دهید. مسلماً آن به‌صرفه‌تر هست؛ ولی هزینه‌های آن هم خیلی بالاتر هست. چیزی که اینجا هست شما وقتی برف می­آید خانه شما که House باشد یا همان ویلایی باشد خودتان مسئول تمیزکردن ورودی و جلوی خانه ­تان هستید و اینکه هر روز، اینجا در زمستان هر روز برف می­آید؛ انگار هر روز باید برف جلوی خانه را خودتان پاک­سازی کنید. اگر پاییز هست برگ­ها را جمع­ آوری کنید. یک سری هزینه­ ها دارد، هزینه گرمایش، سرمایش با خود کسی هست که یا آنجا را خریده یا اجاره کرده.

کسی که تازه به مونترال آمده پیشنهاد شما این هست که بهتر است که از آپارتمان شروع کند؟ یک خانواده متوسط؟

100% از آپارتمان

در مورد مدرسه که فرمودید اگر کسی بخواهد مدرسه دولتی در مونترال ثبت‌نام کند امکانش راحت هست؟ یعنی راحت می­تواند ثبت‌نام کند؟ انتخاب آزاد است؟ چون مثل ایران بعضی از شهرهای بزرگ، شهرهای کوچک نه سریع پر می­شود، باید هزار تا روابط بزنی؛ ولی شهرهای کوچک خیر

درست هست. دقیقاً، مونترال برای مهدکودک دولتی که گفتم از یک سال قبل باید ثبت‌نام انجام داده شود. انگار شما از یک سال قبل ثبت‌نام را انجام می­دهید رزرو می­ کنید تا نوبت شما شود، مدرسه هم همین‌طور.

برای کسی که تازه می­آید مونترال کانادا عملاً روی دولتی نباید حسابی باز کند

برای کسی که تازه‌وارد می­شود نه. باید همان آپشن خصوصی را در نظر بگیرند که خیلی هم هزینه­ ها بالا هست

کسی که تازه‌وارد مونترال می­شود سیستمی، انجمی، کامینیتی هست که از او حمایت کند؟ چه فارسی‌زبان، چه از طرف دولت فدرال، دولت ایالتی خود کانادا

منظورتان از حمایت چه نوع حمایتی است؟

مثل یادگیری قوانین، قوانین را یاد بگیرد. مثلاً مالیات باید بدهد، چگونه مدرسه بچه را ثبت نام کند. اگر دانشگاه بخواهد برود. اولین اولویت همه این هست که بچه ­هایشان را ثبت‌نام کنند. خیلی از ایرانی­ها مشکل زبان هم دارند؛ یعنی کامل مسلط و آشنا نیستند.

درست هست. گروه­هایی هستند در تلگرام؛ گروه­هایی هم هستند که به‌صورت شرکت­هایی هستند که خودشان به‌صورت خودکفا آمده­اند یک همچنین مجموعه­ای را درست کردند که بخواهند به هم­وطنان خودشان کمک کنند. دقیقاً در همین زمینه کلاس برگزار می­کنند به‌صورت آنلاین، هم­وطنانشان را با قوانین آشنا می­کنند، به آن­ها کمک می­کنند برای ثبت‌نام و هر سؤالی که داشته باشند، یا حتی تورهایی را دارند که بخواهند شهر را بشناسند.

همه با هم آن تور را برپا می­کنند که به اطراف شهر را نگاه کنند بشناسند. همین گروه­ها هست. من احتمال می­دهم که در تورنتو و ونکوور بیشتر باشد. اینجا من یک نفر را می­شناسند که دقیق اسمش را نمی­دانم چیست. ولی او هم خیلی قوی است و هم به زبان فارسی، هم به زبان انگلیسی و هم به زبان فرانسه هست. کلاس­ها و ورکشاپ‌های مختلف به‌صورت آنلاین برگزار می­کنند و هم­وطنانشان را با قوانین و خیلی چیزهای دیگر، یعنی یک‌عالمه آپشن و آیتم هست که شما انتخاب می­کنید که بسته به آن نیازی که دارید آن کلاس­ها را انتخاب می­کنید و در لایو یا کلاس­های آنلاینشان شرکت می­کنید تا جواب سؤالاتتان را به دست بیاورید.

تجربه شما چه بود؟ وقتی وارد مونترال شدید روز اول، یکی هست که فامیل و دوست دارد حمایتش می­کنند، کمکش می‌کنند. چون اگر بخواهید یک هفته یا یک ماه متل بمانید هزینه­ها معمولاً به‌صرفه نیست. کسی که دوست و آشنا ندارد چه‌کار باید بکند؟ تجربه خودتان را اول بفرمایید.

تجربه من این بود که قبل از من همسرم وارد کانادا شده بودند و یک سال زودتر از من مهاجرت کرده بودند و اینکه ما در اینجا دوست و فامیل و آشنا داشتیم. هم دوستانمان کمک کردند و اینکه همسر من با کمک دوستشان خیلی از مکان­ها را شناخته بود. چون دوستشان خیلی سال قبل­تر، فکر کنم سال 2016 مهاجرت کرده بودند، کامل مونترال می­شناختند. وقتی همسرم مهاجرت کردند دوستان ایشان تمام راه و چاه­ها را بهشان یاد داد، تمام چیزهایی را که باید بشناسد را کمک کردند و به همان نسبت وقتی من وارد شدم همسرم به من کمک کرد که باز این شناخت­ها را داشته باشیم و اینکه دوست، فامیل و اینها داشتیم که در کنارمان باشند.

ولی برای کسی که دوست و آشنا و اینها ندارد اول اینکه باید سعی کند که وارد آن گروه­هایی بشود که فارسی‌زبان‌اند. یعنی سریع سعی کند که آن گروه­ها را پیدا کند. چون اگر آن گروه­ها را پیدا نکند یا اینکه کسی را پیدا نکند که راهنمایی‌شان کنند واقعاً در بدو ورود خیلی‌خیلی شرایط سخت هست و اینکه شاید در خیلی از چیزها ضرر کنند؛ مثلاً اتفاق آن‌طور که دوست دارند پیش نرود. برای همین باید گروهی را که تجربه دارد و از خودشان زودتر وارد شهر شدند حتماً پیدا کنند.

چون کانادا یک کشور ارزان نیست. کانادا یک کشور فوق­العاده گران هست و اگر بخواهی خودت آزمون‌وخطا کنی خیلی آدم را به عقب می­برد. چون آدم وقتی وارد می­شود نه کار دارد نه اینکه بخواهد به یک منبع درآمد دلاری برسد زمان می­برد؛ بنابراین آن تومان هم که به دلار تبدیل می­کنید در واقع انگار هیچی. به همین دلیل اگر این شناخت را نداشته باشند امکان دارد که خیلی عقب بیفتند و خیلی چیزها را از دست بدهند.

پس شما فرمودید با 1800 دلار اجاره و 1200 دلار هزینه­ های عمومی یعنی حداقل 3 هزار دلار تا 4 هزار دلار هزینه ­های خانواده 3-4 نفره هست

خانواده­ای که 4 نفرند به 4 هزار نمی­رسد. بین همان 2500 تا 2800 متوقف می­شود. وقتی به 4 هزار می­رسد که بخواهند House داشته باشند، بخواهند هزینه­های مقداری بالاتر و اینها داشته باشند.

منظورم این است که ما 3 هزار دلار حداقل حدود صد میلیون تومان به پول ما می­شود. حالا 80 میلیون. چون شما وقتی وارد مونترال کانال می­شوید اولویت مسکن

هست. بعد می­شود بچه­ ها که باید ثبت ­نامشان را انجام بدهید، کمی که اینها استیبل شد و آرامش پیدا کردید لوازم خانه باید بخرید، درست هست؟ آنجا که فرنیش

نمی­دهند؟

درست هست، چرا اتفاقاً خیلی از خانه­ های مبله هست که خیلی از مهاجران زمان ورود خانه ­های مبله شده اجاره می­کنند. حداکثر اجاره خانه­ های مبله شده صد دلار 150 دلار هست. این خانه­ ها را پیدا می­کنند. یک هفته دوهفته یک ماه هستند تا بگردند و خانه ­ای را که می­خواهند با شرایطی که می­خواهند پیدا کنند. یا اینکه حتی می­توانند بیشتر آن خانه را اجاره کنند. هست. با تایم­های مختلف، با شرایط مختلف، انگار همه مدل خانه اینجا هست که می­شود اجاره کرد. حتی یک‌خوابه، دوخوابه، استودیو؛ استودیو به سوئیت گفته می­شود که اتاق‌خواب ندارد. آن هم می­تواند مبله شده باشد که حالت موقت اجاره کنند تا اینکه بگردند با شرایطی که می­خواهند خانه پیدا کنند.

پیشنهادتان این است که از جامعه فارسی‌زبان کمک بگیرند. از کانال­های تلگرام و سایت­ها. چون ما متأسفانه داخل ایران کارت بین­المللی نداریم که از LBMB اجاره بکنیم.

درست هست

در مورد زبان فرانسه فرمودید. تجربه ­تان در مورد زبان فرانسه در مونترال هم برای ما بفرمایید

ما وارد مونترال شدیم. من قبلاً در ایران ما مشهد زندگی می­کنیم و می­کردیم. من در آنجا 3 سال کلاس فرانسه رفته بودم. مدرک فرانسه هم داشتم. درست هست که  خیلی سال از آن­ها گذشته و حالت اکسپایر دارد؛ ولی باز وقتی در محیط قرار بگیری می­توانی ارتباط برقرار کنی. در واقع ما آن زبان فرنچ و انگلیسی یاد می­گیریم  با آن چیزی که در محیط می­بینیم و با آن مواجه می­شویم یک مقدار متفاوت است. چون اینها حالت نیتیو دارند. فرنچ را نیتیو حرف می­زنند. با لهجه حرف می‌زنند؛

ولی ما با لهجه فارسی یاد گرفتیم. همین‌طور که هندی­ها، عرب­ها لهجه دارند وقتی انگلیسی صحبت می­کنند ما هم مسلماً لهجه داریم و نمی‌توانیم همان اول، هرچقدر هم‌زبانمان خوب باشد بتوانیم خیلی راحت ارتباط برقرار کنیم؛ چون حالت نیتیو بودن، لهجه­دار بودن و اصطلاحاتی که استفاده می‌کنند. مثلاً ما خودمان خیلی کلمات کتابی استفاده نمی­کنیم. کلمات را می­شکنیم، بعضی را کامل استفاده می­کنیم. اینها هم همی طوری هستند. هرچقدر هم زبان را بلد باشید تا یک مقدار جا بیفتی تا بفهمی اینها لهجه ­شان چطوری هستند و با چه سبکی دارند صحبت می­کنند یک مقدار زمان می­برد.

همین زبان با مدرسة بچه­ ها هم ارتباط مستقیم دارد. بچه­ ها که می­آیند خیلی زودتر از بزرگسال استارت می­زنند.

دقیقاً بچه­ ها خیلی سریع یاد می گیرند.

در نظام آموزشی آنها برای بچه­ای که تازه آمده آفری می­گذارند که زبان یاد بگیرد یا یک فرصتی به او می­دهند که کمی با جامعه اخت بشود؟ کمی راه بیفتد؟

اره، اتفاقاً یکی از فامیل­هایمان پسرهایشان 5ساله بودند که وارد اینجا شدند و اینجا مدرسه از 5سالگی شروع می­شود. از 1سالگی می­توانند به مهدکودک بروند و از57سالگی وارد مدرسه می­شوند. اینها آن زمان 5ساله بودند که وارد شدند و انگار در بدو ورود وارد مدرسه شدند. آن هم مدرسه فرنچ زبان که مسلماً فرنچ خیلی سخت­تر هست؛ چون با انگلیسی آدم راحت­تر می­تواند ارتباط برقرار کند؛ ولی آن معلم خیلی سعی کرده بود به اینها کمک کند، با اینکه فرنچ زبان هم بود سعی کرده بود کمک کند که بچه ­ها بتوانند با او ارتباط برقرار کنند و اینکه بچه­ها خیلی راحت­تر از آن چیزی که ما فکرش را بکنیم زبان یاد می­گیرند. خیلی سریع­تر و خیلی راحت­تر. برای همین خیلی راحت­تر توانستند زبان را یاد بگیرند و خوشبختانه در مدرسه هیچ مشکلی هم نداشتند.

بحث بعدی موضوع خدمات درمانی بهداشتی. خدمات بهداشتی – درمانی در مونترال کانادا است؟ معمولاً همه جای دنیا هزینه درمان خیلی گران هست؛ ولی برای هم­وطنان خود آن کشور نسبتاً قیمت خوب است و قابل‌قبول است. یعنی یک حمایت بیمه ­ای برایشان انجام می­شود. در مورد این تجربیاتتان را در مونترال بفرمایید.

کانادا یک خوبی که دارد همه چیز برای همه یکسان هست. چه شهروند اینجا باشید، چه مهاجر باشید، چه یک کانادایی صد پشت کانادایی باشید؛ همه چیز یکسان هست. منتها اینجا چند تا بیمه داریم. یکی بیمه خود دولت هست که شامل افرادی هست که کانادایی هستند، سیتی‌زن‌ها، کسانی که دانشجو بودند درسشان تمام شده و الان ویزای کار گرفتند بعد از تحصیلشان ویزای کار گرفتند و شاغل شدند؛ اینها همه بیمه دولتی شاملشان می­شود که تمامی خدمات، همه به‌غیراز دندان‌پزشکی برایشان رایگان هست. از نظر خدمات پزشکی و پزشک­های خوب داشته باشد  بله اینجا پزشک­های خیلی خوب دارند، تجهیزات و خدمات خیلی خوب دارند؛ ولی به دلیل کمبود شدید نیرویی که دارند خیلی دیلِی دارد؛

یعنی کسی که بخواهد وقت بگیرد برای دکتر تا دکتر را ببیند یک‌زمان خیلی طولانی را باید انتظار بکشد و حتی چند ماه پیش دو تا بیمارستان در تورنتو و دو بیمارستان در مونترال به‌خاطر کمبود نیرو تعطیل شدند. می­دانید بدی این مسئله این است که اینها چون فقط خودشان را قبول دارند حاضر نیستند پزشک و پرستار از کشورهای دیگر بگیرند وگرنه ما خیلی پزشک و پرستار اینجا داریم؛ ولی بیکارند. اجازه کار ندارند. چون اینها فقط خودشان را قبول دارند و حق هم دارند. چون تحصیلات اینجا را که می­بینی، روش تحصیلشان را که می­بینی خیلی متفاوت هست با کشور ما؛ من کشورهای دیگر را نمی­دانم.

خیلی متفاوت هست با کشور ما. مثلاً من که در ایران در یکی از دانشگاه­های خوب مشهد، دانشگاه خیام، معماری خواندم با همسر من که اینجا معماری خواند زمین تا آسمان متفاوت هست که حتی به همسرم گفتم مدرک من به نظرم یک کاغذ باطله هست. من باید آن را پاره کنم. یعنی این‌قدر متفاوت هست و واقعاً من آنها حق دادم که چرا مدرک­های ما را قبول ندارند. چرا مدرک­های پزشکی و پرستاری ما را قبول ندارند. یعنی هیچ جای دنیا را قبول ندارد. فقط خودشان و آمریکا را قبول دارند. مابقی باید یک آزمونی را بدهند که آن آزمون این‌قدر سخت هست که من دیدم که در ایران آقایی را که متخصص بود آمده اینجا 3 سال، 4 سال، 5 سال آزمون را داده و قبول نشده. آخر هم بی‌خیال شده و رفته شروع به کار دیگری کرده و ترجیح داده که کار دیگری را شروع کند.

یعنی از آن متخصص بودن و پزشک بودن خودش صرف‌نظر کرد. برای همین نسبت به کمبود نیرویی که در کانادا دارند دیلِی(تاخیر) خیلی زیاد هست. یعنی وقتی می­خواهید دکتر را ببینید خیلی باید زمان انتظار را صرف کنید؛ ولی خدمات و اینکه دستگاه­های خوبی داشته باشند، خدمات خوبی داشته باشند، دکترهای ماهری داشته باشند؛ اینها خوب هست. ولی زمانی که باید زیاد داشته باشد و اینکه برای ادامه بیمه آن­هایی که گفتم بیمه دولتی دارند همه چیز برایشان رایگان هست. دانشجوها که وارد می­شوند اجباراً بیمه خصوصی باید با آن هزینه اولیه دانشگاه باید پرداخت کرده باشند. که سالی 800 الی دوهزاری دلار برای بیمه خصوصی در مونترال کانادا باید پرداخت کنند.

که انگار تمام کسانی که به‌غیراز افرادی که بیمه دولتی دارند مابقی دانشجوها، کسانی که با ویزای کار  وارد می­شوند و کسانی که PA نیستند باید همه بیمه خصوصی بخرند که این بیمه خصوصی از 800 تا دوهزار دلار به صورت سالانه هست و بسته به آن کارگزارهایی که این بیمه­ها را می­فروشند آیتم­های مختلفی را شامل می­شود. مثلاً یک بیمه حتی 800 دلاری و چه دوهزار دلاری، مثلاً می­گویم کسی که بخواهد به بیمارستان برود تا 23-25هزار دلار کاور می­کند. یعنی از 25هزار دلار به بالا خود شخص باید پولش را بدهد و اینجا هزینة درمان فوق­العاده بالا هست. مثلاً یک ویزیت، من خودم چون بیمه نداشتم ویزیت یک دکتر عمومی را من 200دلار می­دادم هر جلسه و متخصص 500دلار.

آزمایش که می­خواستم بدم 500دلار برای هر آزمایش من هزینه می­کردم، سونوگرافی اگر می­خواستم بروم 300 الی 400دلار باید هزینه می­کردم. کلاً هزینه درمان خیلی خیلی بالاست. اگر اینجا بیمه نباشی و حتی بیمه خصوصی داشته باشی که بیمه اورژانس را کاور نکند و یک اتفاقی بیفتد که بخواهی به اورژانس بروی همان اول دوهزار دلار شارژ می­شوی یعنی دوهزار دلار باید پرداخت کنی. در کل هزینه ­های درمان فوق ­العاده بالاست ولی این را هم بگویم هزینه ­ها در اینجا ایالت به ایالت متفاوت هست. من در مونترال دکتر متخصص را جلسه­ ای 500دلار هزینه می­کردم ولی در تورنتو هم که دکتر رفتم 200 دلار دادم. اینها مقداری متفاوت هست. مثلاً آزمایش را که من در مونترال انجام دادم عین همان آزمایش را در تورنتو من 200دلار انجام دادم.

خیلی هزینه­ های درمان در کانادا بالا هست

خیلی هزینه­ ها متفاوت هست. این تفاوت قیمت را نمی­دانم از کجاست ولی هزینه ­ها اگر بیمه نباشید یا بیمه کاور نکند خیلی هزینه­ ها بالاست.

دو نکته فرمودید در موردبحث پزشکی، اکثر دنیا فقط پزشکی و پرستاری خودشان را قبول دارند. در ایران هم همین‌طور هست. هر دانشگاهی را نمی­پذیرند. کسی هم بیاید باید دوره ببیند و آزمون بدهد تا به استاندارد برسد. چون بحث درمان و سلامت برای مردم خیلی مهم هست.

ایران طرف آزمون را قبول می‌شود. اینجا نمی­دانم چگونه است؟ طرف قبول نمی­شود.

در بحث رشته ­های شاخه پزشکی و پرستاری در ایران به نسبت بقیه شغل­های مهندسی که من و شما تحصیل کردیم اصلاً قابل‌قبول نیست. یعنی رشته­ های مهندسی که اصلاً ما جزوه محور است و تعدادی استاد می­آیند چیزی می­گویند می­روند و یک آزمون هم از او می‌گیرند؛ یعنی نه کار عملی آن‌چنانی. یعنی عملاً 80% آدم­هایی که در این شاخه­ ها غیر از شاخه ­های پزشکی و پرستاری بیرون می­آیند عملاً چیزی بلد نیستند. عملا هیچ‌چیز خاصی یاد نگرفتند که بخواهند وارد محیط کار بشوند. متأسفانه فقط یک مدرک دارند.

وقتی به اینجا بیایید و سبک و شیوه آموزش اینها را ببینید واقعاً فقط یک مدرک هست و به نظر من حتی یک مدرک نیست. یک کاغذ باطله هست. این‌قدر که متفاوت هست. یعنی خیلی‌خیلی متفاوت هست. ما در ایران تفریحی درس می­خوانیم و درس‌خواندن را به معنای واقعی اگر کسی بخواهد درک کند باید به اینجا بیاید و درس بخواند.

البته درس‌خواندن یک مفهوم هم دارد. من الان به پسرم می­گویم که آیا تو فقط قرار هست که این کتاب را بخوانی نمره بگیری. این یک داشتان هست. زمانی هست که تو این کتاب را، مثلاً می­خواهی رشته بیزینس بخوانی این کتاب را لذت ببری می­خواهی بخوانی یاد بگیری. مثلاً بازاریابی مارکتینگ هست بخوانی 400 صفحه. نه برای اینکه آزمون بدهی، نه برای اینکه نمره بگیری و مدرک بگیری. بحث بعدی که من خدمتتان دارم بحث خرید ملک هست. در مورد خرید ملک بفرمایید.

اگر کسی بخواهد آنجا خانه بخرد چقدر باید در مونترال هزینه بکند؟

خرید ملک اگر بخواهند آپارتمان بخرند، یک آپارتمان یک‌خوابه و حدوداً 70-80 متری از 350 هزار 400 هزار دلار شروع می­شود. ولی اینکه می­گویم داخل مونترال نیست. انگار شهرهای اطراف هست. شهرهایی که مثلاً 10 دقیقه 15 دقیقه فاصله دارند. از 350 هزار 400 هزار دلار آپارتمان­های 70-80 متری شروع می­شود به بالا. تا خانه­های House و ویلایی از هزار و دویست – سیصد به بالا.

یک میلیون و دویست – سیصد هزار دلار به بالا برای خرید ملک در مونترال

بله درست هست. یک میلیون و…

چون مدتی بود که خیلی قیمت خانه در کانادا بالا می­رفت.

مدتی به این خاطر داشت بالا می­رفت. چون قانونی در اینجا هست که توریست­ها هم می­توانستند خانه بخرند. وقتی توریست­ها می­توانند خانه بخرند خیلی افراد اینجا سرمایه ­گذاری می­کنند. مخصوصاً ایرانی­ها در اینجا خیلی مهاجر ایرانی دارد و اینکه ایرانی­ها این‌طور نیست که هرچقدر هم که پولشان را بخواهند به دلار تبدیل کنند باز هم مبلغ­های قابل‌توجهی سرمایه دارند که بتوانند در اینجا ملک بخرند. در اینجا خرید ملک از طریق ایرانی­ها، ایتالیایی­ ها، چینی ­ها خیلی داشت بالا می­رفت و این داشت به بیزینس تبدیل می­شد که خریدوفروش بشود.

مثل ایران که خریدوفروش باعث تورم می­شد. چون شما وقتی ملک را می­خری و می­خواهی بفروشی، می­خواهی سود کنی. مقداری قیمت را بالاتر می­بری. دوباره مجدد می­خواهد فروش شود دوباره مجدد قیمت بالاتر می­رود. برای همین این تورم داشت به وجود می‌آمد؛ ولی جدیداً چند وقتی است که قانونی که توریست­ها بتوانند خانه بخرند را حذف کردند. فقط کسانی می­توانند خانه بخرند که اینجا اقامت دارند، هستند و زندگی می­کنند.

اره. در بحث خرید ملک دولت کانادا دخالت کرد. چون خیلی تورم عجیب غریبی در ملک شکل گرفته بود. ولی دارند آن تورم را از بین می­برند. کاهش می­دهند. در خبرها می­بینم که می­نویسند که حباب تورم از بین می­رود و قیمت­ها افت می‌کند؛ ولی در واقعیت هنوز افتی مشاهده نشده؛ ولی حرف آن هست که می­خواهد افت کند.

دولت حمایتی هم می‌کند؛ مثلاً وام بدهد برای کسی که PR دارد، شغل دارد. اینها چطور هست؟ کسی می­تواند روی آن حساب کند؟ چند سال باشد قسط بدهد؟

قسط­ها متفاوت هستند. هرکسی بستگی به حقوق و سرمایه­ای که دارد. آن پیش پرداختی که می­خواهد پرداخت کند، بابت آن خانه تمام اینها، متفاوت هست. همه اینها بستگی دارد که شما بتوانید آن قسطی که می­خواهید ببندید 3ساله ببندند، 5ساله و اینکه چقدر بخواهید قسط بدهید. از یک حد پایین­تر نمی‌شود؛ ولی بالاتر می­شود که بخواهند قسط بدهند. ولی هر چه؟ پیش ­پرداختی که بخواهند بدهند از تعداد اقساطشان می­توانند کم کنند و اینکه در اینجا شاغل باشید،

مدتی از شغلی که دارید گذشته باشد می­توانید به‌راحتی در هر بانکی که اینجا وام می­دهد که همه بتوانند خانه بخرند. هر مدل خانه­ای، هر سطحی که دوست داشته باشند؛ خیلی راحت خانه می­خرند منتها در آن درصدها برای خانه خریدن مقداری متفاوت هست. کسانی که PR دارند، سیتی‌زن هستند، سابقه خیلی بیشتری دارند می­توانند 5 الی 10% قیمت خانه را پرداخت کنند. کسانی که سابقه کمتری دارند با ویزاهای متفاوتی وارد کانادا شدند، آن­ها 20%-30% یا حتی اگر بتوانند مقداری از نظر کاری خودشان را اثبات کنند می­توانند 15% از پول خانه را پرداخت کنند و مابقی را قسطی بدهند.

توصیه شما چیست؟ خانه بخرند راحت­تر هستند. حداقل به‌جای اجاره دادن

100% چون اجاره خانه در اینجا خیلی بالاست. ترجیحاً کسی که می­خواهد 1500 دلار بابت یک آپارتمان یک خواب 70 متری بدهد بهتر هست که آن آپارتمان یک خواب 70 متری را بخرد. حتی اگر 30% آن مبلغ را به‌عنوان پیش ­پرداخت بدهند مابقی را قسط بدهند شاید باید 1500 دلار اجاره بدهد؛ ولی قسط 1700 می­خواهد بدهد. 200-300 دلار می‌خواهد بیشتر بدهد؛ ولی در عوض خانه مال خودش هست. آن اجاره هم از بین نمی­رود. برمی­گردد روی پول خانه.

یعنی شما می­فرمایید یک‌خانه یک آپارتمان قابل‌قبول که 400 هزار دلار بخرد، بین 40 هزار تا 60 هزار دلار را باید پیش­ پرداخت بدهد؟ حداقل به بانک بدهد؟

برای کسی که تازه‌وارد هست حداقل 30% را باید بدهد.

در شاخه مهندسی که شما تجربه دارید به شاخه مهندسی، یک زن و شوهر کار کنند حدوداً در شاخه معماری و مهندسی چقدر منابع درآمدی در مونترال کانادا خواهند داشت؟ چون گفتیم 2500 تا 3 هزار دلار هزینه دارند.

اینجا کمترین حقوقی که یک نفر می­تواند داشته باشد که یک کار ژنرال ساده بخواهد باشد حدوداً ساعتی 17 الی 18 دلار هست. یک کار ژنرال ساده داشته باشد بدون هیچ تجربه کاری، بدون هیچ تحصیلاتی و بدون اینکه بخواهد زبان را حرفه ­ای بلد باشد فقط در حدی که بخواهد ارتباط برقرار کند و بخواهد کارش را راه ببرد، یک کار ژنرال ساده داشته باشد ساعتی 17 دلار می­تواند درآمد داشته باشد که اینجا کارها هفته ­ای 40 ساعت هست و روزی 8 ساعت. چون 2 روز در هفته هم تعطیل هستند.

شنبه و یکشنبه. ولی به همین نسبت هر چه مشاغل تخصصی ­تر می­شوند یا وارد بحث­های مهندسی می­شوند از ساعتی 17 دلار به ساعتی 25 الی 30 دلار می­رسد. اگر در شرکت­های خیلی بزرگ باشد باز بیشتر. این 25 تا 30 دلاری هم که می­گویم در شرکت­هایی در سطح متوسط هست؛ بنابراین اگر حساب کنیم همان ساعتی 25 دلار و اینکه اینجا مالیات هم از روی تمام حقوق­ها کسر می­شود. آن 25 دلار انگار هنوز مالیات از آن کسر نشده. در نهایت که حساب می­کنید 25 دلار ضربدر 8 کنید ضربدر 40 کنید و ضربدر 4 کنید عددی که بدست می­آید مالیات را باید از آن کسر کنید. اینجا مالیات هم مالیات کمی نیست که از آن کسر شود.

مثلاً من الان حساب نکردم در ذهنم نمی­دانم عدد چقدر هست؛ ولی برای مثال یک حقوق 3 هزار دلار که بخواهیم بدون کسر مالیات حساب کنیم طرف 3 هزار دلار حقوقش می­شود وقتی مالیات از آن کسر می­شود مثلاً 2300-400 دلار به او پرداخت می­شود. مالیات خیلی زیادی روی حق‌ها کم می­کنند و هر چه حقوق­ها بیشتر بشود آن درصدی را که مالیات کسر می­کنند بیشتر می­شود. یعنی اینجا یک نفر هرچقدر هم بخواهد وارد شغل­های بشود که ساعت­های کاری و حقوق خیلی بیشتری به او بدهند در نهایت آن توتال حقوقی با آن کسی که به‌صورت معمولی کار می­کند تفاوت خواهد داشت؛ ولی نه آن‌قدر که از آن باز مالیات بیشتری را می­گیرند که این هم به‌خاطر این هست که می­خواهند نرمال کنند از بین ببرند سطح اختلاف طبقاتی را. آن را از طریق مالیات­ها انجام می­دهند.

مهندسی که 40 ساعت در هفته کار کند با ساعتی 25 دلار کار کند حدوداً ماهی 4 هزار دلار باید درآمد داشته باشد.

مثلاً حقوقی که به او می­دهند 3200 باشد

اگر زن و شوهر با هم ر مونترال کانادا کار کنند یک زندگی متوسط به بالا و باکیفیت می­توانند داشته باشند.

باکیفیت و خوب می­توانند داشته باشند. چون اینجا خانه، ماشین را می­توانندقسطی بخرند. یک پیش ­پرداختی را بدهند مابقی را قسط بدهند و اینکه هزینه خوردوخوراک به نسبت اینکه داری محصولات با کیفیتی استفاده می­کنی به نظر من قیمت­هایشان خوب هست. یعنی در واقع می­شود گفت که اگر نخواهند اجاره خانه بدهند که همان خانه – ای که خریدند بخواهند قسطش را بدهند و قسط ماشی، یک زندگی خوب را می­توانند داشته باشند. حتی ماشین خیلی مدل بالایی می­توانند بخرند.

در سؤال‌های بعدی خرید خودرو در مونترال کانادا بود. الان به آن رسیدیم در موردش توضیح بفرمایید. منظورم یک ماشین متوسط خانوادگی هست؟

اینجا معمولاً به‌خاطر آب‌وهوایی که هست، به‌خاطر سرما و بارش­های باران زیاد و بارش برف زیاد که دارد، ماشین­های تویوتا و ماشین­هایی که عمر بهتری می­کنند اینجا طرف‌دار بیشتری دارد. البته من سطح معمولی را می­گویم وگرنه اگر بخواهیم سطح بالا را در نظر بگیریم همه مدل ماشین در بهترین برندها و قیمت­هایی که حتی آدم نتواند حساب کند خیلی زیاد هست. ولی ما داریم فقط دربارة سطح متوسط حرف بزنیم. اگر  بخواهیم دربارة سطح معمولی صحبت کنیم همین ماشین­های تویوتا و مزدا و اینها هست، ماشین­های نیسان هست که خیلی طرف‌دار دارند؛ چون اینجا استهلاک ماشین خیلی زیاد هست؛ یعنی یک ماشین اگر در ایران حدوداً 20 سال بشود از آن کار کشید در اینجا بیشتر از 10-12 سال نتواند کار کند. چون شرایط آب‌وهوایی به آن این اجازه را نمی­دهد.

ولی می­توانند یک درصدی را از مبلغ ماشین پرداخت کنند مابقی را قسط بدهند و خریداری کنند و یک چیز دیگر که اینجا با ایران خیلی متفاوت هست ما در ایران وقتی ماشین می­خریم دیگر برای پلاک ماشین، برای گواهینامه­ای که داریم، برای بیمه ماشین هر ماه پول پرداخت نمی‌کنیم؛ ولی اینجا این‌گونه است که هر ماه باید پول پرداخت بشود. یعنی برای گواهینامه، برای بیمه­ای که داریم، برای پلاک مثلاً رجیستری دارد هرسال مثلاً 500 دلار باید بابت رجیستری پلاکتان پول پرداخت کنید. بابت نگهداری پلاکتان. برای بیمه ماهانه باید پول پرداخت کنید. ما در ایران مثلاً می­گویم 10 میلیون، 12 میلیون می­دادیم بیمه سالانه خریداری می‌شد؛ ولی اینجا ماهی 100-150 دلار و در شهرهای دیگر مثل تورنتو 300 تا 500 دلار هر ماه بابت بیمه باید پول بدهیم.

قیمت خود خودرو را در مونترال کانادا نفرمودید. 5 هزار دلار، 10 هزار دلار؟ با چقدر می­شود یک ماشین قابل‌قبول متوسط خرید؟

متوسط بخواهیم در نظر بگیریم یک ماشین نرمال؟ که گفتید از 7-8 هزار دلار هست که در حد قابل‌قبول باشد. از 7-8 هزار دلار شروع می­شود. پایین­تر هست ولی شاید در حد خیلی قابل‌قبول نباشد یا اینکه مدل­هایشان؟ باشد

از تجربه آب‌وهوا در مونترال بگویید چون من که جنوب و شرق کشور بزرگ شدم. آفتاب چیزی هست که هر روز در زندگی ما بوده. اصلاً با سرما نمی­توانم ارتباط برقرار کنم. تجربه­تان را از سرما بگویید.

مسلماً من درباره مونترال می­توانم نظر بدهم. قبل از اینکه وارد کانادا بشوم می­گفتند کانادا خیلی سرد هست، هوا به حدی می­رسد که اصلاً نمی­توانی بیرون بمانی. بله هست؛ ولی تعداد همچنین روزهایی خیلی کم هست. من در مشهد بزرگ شدم و زندگی کردم و اینکه مشهد آب‌وهوای سرد و خشک هست. زمستان سرد هست تقریباً. اینجا هم زمستان­های سرد را دارد؛ ولی فصل‌ها انگار سرجای خودشان‌اند. تابستان­هایش تابستان‌اند، پاییزش پاییز است. زمستانش هم زمستان است.

یعنی زمستان به‌تمام‌معنا زمستان هست. یعنی تمام آن 3 ماه سال را برف می‌بارد؛ ولی آفتاب هم دارد. در مونترال این‌گونه هست که من خودم به شخصه هر روز آفتاب سوزانش را می­دیدم. یعنی روزها آفتاب هست مگر اینکه اینقدر برف شدید باشد که آفتاب نباشد. یعنی این‌طوری نیست که بگوییم 3 ماه زمستان برف می­بارد آفتاب را اصلاً نمی­بینیم. نه اتفاقاً خیلی آفتاب خیلی خوبی دارد؛ ولی بعضی روزها دما این‌قدر پایین می‌آید که آن آفتاب زیاد تأثیری در گرمایش ندارد. ولی …

در ایران بهار تقریباً از اردیبهشت شروع می­شود

اره از اردیبهشت شروع می­شود

شهریور هم جز پاییز حساب می‌شود؛ یعنی هوا دیگر سمت سرما می رود؟

هوا هنوز خوب هست. آن‌قدر پاییز نیست. ولی چرا، باران خیلی می­آید. یک هفته دوهفته‌ای هست که باران‌های زیادی داریم.

من یک توضیح بدهم، خانم عارف زاده درخواست کردند که به لایومان ملحق بشوند من عذرخواهی می­کنم. اگر سؤال دارند لطفاً در کامنت­ها بنویسند و اگر می‌خواهند مستقیم تجربه خودشان را با من به اشتراک بگذارند برای همه فارسی‌زبانان لطفاً به من پیام بدهند من در خدمتشان هستم. من معمولاً روی لایوها را شلوغ نمی­کنم. تمرکزمان هم نریزد. چون امروز هدفمان تجربیات زندگی در مونترال هست با خانم مهندس فنائی.

کلاً تجربه خود شما از خوبی­ها و بدی­ها و مزایا و معایب زندگی در مونترال چه هست؟ به قولی تجربه مهاجرتی به آن نگاه کنیم

هرکسی بسته به شخصیت، بسته به عملکردی که دارد، تفکری که دارد، هدفی که دارد و خواسته­هایی که دارد هر شخصی متفاوت هست. کسی می­تواند بگوید نه من دوست نداشتم برمی­گردد، یکی می­گوید اینجا همان بهشتی هست که می­گفتند و می­ماند. بستگی دارد که چه کسی چه می­خواهد و چه کسی چه هست و چه دارد در چنته یعنی از نظر عرضه، توان و در کل غریب بودن و در غربت بودن سخت هست. این را مسلماً چیزی نیست که کسی بخواهد بگوید نه آسان است و فلان و… نه این‌جور نیست.

کلاً غریبی سخت هست حتی اگر کشورش کارهایی را کرده باشد باز هم کشورش هست مثل پدر و مادری هستند که هرچقدر هم بد باشند باز هم پدر و مادر تو هستند و دوستشان داری. مسلماً آدم می­خواهد مهاجرت کند خیلی سخت هست؛ ولی بستگی دارد که آدم ازآنجایی‌که هست چه بخواهد؟ اگر برنامه­ریزی درستی داشته باشد، هدف­هایش مرتبط باشد با جایی که رفته و خودش هم شخصی باشد که دستش را روی پایش بگذارد و بلند شود. ننشیند که از این‌وآن توقع داشته باشد. نگوید که کانادا گفته ما این‌جوری هستیم و چرا این‌جوری نیست؟ نه آدم هر کاری که می­کند خودش باید بکند مسلماً اگر تمام این شرایط اوکی باشد آدم به آن چیزهایی که در ذهنش هست و آن چیزهایی که می­خواهد قطعاً می‌رسد؛

ولی زمان می­خواهد. مهاجرت 1 سال 2 سال اول فوق­العاده سخت هست. هر جای دنیا که باشد؛ چون تازه از کانون گرم خانواده جدا شدی، از کشورت، از همه چیز جدا شدی وارد یک محیط جدید شدی. وارد جایی شدی که آن­ها را نمی­شناسی. نه فرهنگشان، هیچی. حتی زبان هم اگر بلد باشی؛ چون آن‌ها نیتیو هستند تا لهجه­هایشان را، هر چیزی را بخواهی وارد فرهنگشان بشوی مقداری زمان می­برد. اگر بخواهی به درآمد دلاری برسی، اگر بخواهی یک جایگاه برای خودت داشته باشی مسلماً 1 سال 2 سال طول می­کشد و این یکی دو سال خیلی سخت خواهد بود؛ ولی این یکی دو سال که بگذرد خیلی­ها روی آن غلتکی که باید می­افتند و به تمام خواسته‌هایشان، به تمام اهدافشان و به تمام چیزهایی که خواستند و می­خواستند می­رسند.

چه موضوعی ر مونترال بود که بر خلاف تصور شما بود؟ مثلاً چیزی بود که از تصورات شما فاصله داشته باشد؟

راستش را بخواهید من چون همیشه سعی می­کردم با واقعیت با همه چیز روبرو بشوم می­دانستم که بخواهم وارد یک جای جدید بشوم باید 1 سال 2 سال سختی را تحمل کنم. برای همین چیزی خارج از تصورم نبود. تنها چیزی که خارج از تصورم بود هزینه­ های درمان گزاف بود که من پرداخت کردم. هزینه­ای که بابت همین چیزهای پزشکی دادیم؛ مثلاً آدم بخواهد ویزیت یک متخصص 500 دلار بدهد، ویزیت یک دکتر عمومی 200 دلار بدهد یک مقدار خارج از تصور هست. من چون همسرم ویزای دانشجویی داشت من هم ویزایم همراه بود و؟ (54:19) بود. مسلماً باید بیمه شامل حال من می‌شد؛ ولی یک سری آیت

م­ها را کاور نمی­کنند. چون بیمار خصوصی دنبال این هستند که سود خودشان هم از آن بیمه دربیاورند. برای همین یک سری آپشن­ها می­بینی اصلاً خارج از آن بیمه است. کسی که تازه‌وارد شده این چیزها را نمی­داند. بیمه هم توسط هم­وطنان خودمان به خودمان فروخته می‌شوند؛ ولی طوری توضیح نمی­دهند که بدانی چه چیزهایی را شامل حال شما می­شود، چه چیزهایی شامل حال شما نمی­شود. طوری می­گویند که تو فکر می­کنی همه چیز را کاور می­کنند و اوکی هست ولی می­بینی نه یکی‌یکی از داخلش کسر می­شود. نه این چون آپشن فلان را دارد شامل نمی­شود آن چون آپشن فلان دارد شامل می­شود. تنها چیزش همین بود وگرنه می­گویم من چون از قبل هم با چشم‌باز مهاجرت کردم چیزی نبود که من بخواهم بگویم خارج از تصورم بوده.

 سؤال‌هایم را پرسیدم. اگر دوستانی که همراهمان هستند سؤالی دارند لطفاً در کامنت­ها بگذارند و موضوع دوم، شما اگر موضوع خاصی مانده که فکر می­کنید من نپرسیدم شاید برای یک نفر که می­خواهد به مونترال مهاجرت کند به دردش بخورد بفرمایید

تنها چیزی که می­توانم بگویم این هست که البته من به‌خاطر دو دانشگاه؟ که دارد جز دانشگاه­های خیلی خوب هستند، دانشجوها خیلی اینجا را انتخاب می­کنند نسبت به تورنتو و ونکوور می­گویم که هزینه­ها نرمال­تر هستند، پایین نیست. چون کلاً کانادا کشور ارزان نیست؛ ولی لایف‌استایلی که آدم می­خواهد را دارد. مثل ایران نیست. خیلی جاها این برای من مقداری خارج از تصور بود، در ایران همه‌جا تا 1 و 2 شب باز هستند من مشهد هستم؛ ولی اینجا 9 شب محال هست شما جایی را باز ببینید  به‌غیراز کلاب­ها و بارها و اینها، هیچ مغازه­ای را شما از 9 شب به بعد باز نمی­بینید. یعنی اگر فقط بخواهید کلاب و بار و این‌جور چیزها بروید و روزهای تعطیل، شنبه و یکشنبه­ها، لباس‌فروشی‌ها، مراکز بزرگ خرید همه 6 و 7 عصر تعطیل می­کنند.

مثل دور حرم 24ساعته نیست؟

اره دور حرم تا 1 و 2 شب همه‌جا باز است.

شاید سرما هم در زود بستن فروشگاهها در مونترال تاثیر دارد.

نه اصلاً سرما تأثیر ندارد؛ چون در تابستان هم که اینجا هوا فوق­العاده گرم هست که مثل شهرهای استوایی می­شود. باز هم همان 6 و 7 روزهای تعطیل، تعطیل می­کنند و روزهای غیر تعطیل ساعت 9 تعطیل می­ کنند. فقط چند تا فروشگاه بزرگ مثل؟ که 10 شب تعطیل می­کنند مابقی 9 شب تعطیل‌اند.

خانم مهندس خیلی لطف کردید که وقت گذاشتید برای من. باز با هم هماهنگ می­کنیم درباره کار و تحصیل ایشان تجربه دارند در کانادا. بر اثر مهاجرت تحصیلی خیلی روی بورس هست مخصوصاً توی کانادا زیاد هست. چون جوان­های زیادی پیام می­دهند من از مجمع پیام­ها می­دانم که چه چیزی مورد تقاضای بازار هست. باز آن­ها هم اگر بتوانیم با هم هماهنگ کنیم که تجربیات تحصیلشان را انتقال بدهند

من در یکی از پیام­ها من احساس کردم یک نفر برداشتش اشتباه بود در مورد رشته معماری، اینکه نوشته بودند بناهای شاخص این شهر یا استان در مقابل معماری ایران مقایسه کرده بودند؛ برداشتشان کاملاً اشتباه بود. ما در مورد بناهای معماری اینجا صحبت نکردیم.

ارتباط ما قطع شد من یک توضیح بدهم؟

من در شاخه معماری تخصص ندارم و در مورد رشته مهندسی می­گویم مهندس نیست. 80%. آن 20% هم آدم­های توانمندی در حیطه مهندسی. معماری چون تخصص من نیست نظر نمی‌دهم؛ ولی در شاخه مهندسی چون من دانشگاه تهران درس خواندم. دانشگاه شهید عباس­پور خواندم. اتفاقاً رتبه خوبی داشتم سالی که شرکت کردم. منصفانه نگاه می­کنم. اساتیدم را نگاه می­کنم، مستندات با دوستانی که خارج از کشور تحصیل می­کنند مقایسه می­کنم به معنای واقعاً می­بینم که آنجا جانشان را درمی­آورند. واقعاً آن چهار سال هم تفریح می‌کردیم. درسمان هم خوب بود. چهارتا جزوه و کتاب می­خواندیم می­رفتیم نمره را می­گرفتیم.

عملاً بعد از اینکه از دانشگاه بیرون آمدیم چیزی بلد نبودم. خودم را می­گویم. هر چه یاد گرفتم در محیط بیرون یاد گرفتم که مدرک دستم بود که به محیط کار و زندگی آمدم و یاد گرفتم. خیلی باید ما را تحت‌فشار قرار دهند که ما یک مهندس از دانشگاه بیرون بیاییم نبود. خود من، بعضی از اساتید را که یکی هم هفته پیش فوت کرد، خدا رحمتش کند، وقتی مقایسه می­کنم می­بینم اصلاً هیچ‌دانشی نداشت؛ یعنی یک جزوه 20 صفحه­ای را هر جلسه یک صفحه از همان را درس می­داد. وقت تلف می­کرد. عملاً به من هیچ‌چیز یاد نداد. در لول آن دانشگاه، در لول استادی کار ما علمی – کاربردی هم بود، یعنی باید کاربردی تدریس می­کردند به‌جای اینکه چیزی نشان دهند، لمس کنیم، به کارگاه­ها برویم، در واقعیت کار یاد بگیریم؛ یک مدرک گرفتیم آمدیم 4-5 سال در بخش خصوصی یاد گرفتیم.

می­فرمایند در مورد معماری، آخرین مبحث باشد که دیگر لایو را نصفه رها نکنیم.

بحث این نبود؛ چون من؟ برداشت کردم. بحث این نبود که کانادا بناهای شاخصی نسبت به ایران دارد. بحث این بود که روش تحصیلی متفاوت هست. مثلاً برای هر رشته­ای دقیقاً همین هست که شما می­گویید روش تحصیلی ما با اینها واقعاً متفاوت هست. اینجا وقتی می­گویند یک دوره 4ساله فول­ تایم یعنی واقعاً فول ­تایم. یک جورایی تمام‌وقت حتی تمام آن تایمی که در دانشگاه نیستی متعلق به آن درس و به آن رشته هست تا اینکه تمام شود و آن شخص فارغ ­التحصیل بشود. از این بابت خیلی متفاوت هست وگرنه اصلاً بحث این نیست بناهای اینجا شاخص هست و بناهای ایران شاخص نیست. اصلاً بحث بنایی نیست. بحث آیتم­هایی هست که در دانشگاه درس داده می­شود و آن چیزهایی که روش تحصیل هست.

دوست دیگری پرسیدند کانادا سایت مشخصی دارد برای بررسی همه دانشگاه­هایی که پذیرش دانشجوی خارجی دارند؟ مثل سایت دانشگاه آلمان. من گفتم اگر امکانش باشد؛ چون من با همسر خانم مهندس یک لایو خواهیم رفت در مورد دانشگاه و تحصیل. باز تخصصی­تر صحبت کنیم.

کانادا یک سایتی دارد به نام CIC که شرایط و تمامی راه­هایی را که می­شود مهاجرت کرد داخل آن سایت هست. ساید خود دولت کانادا و هیچ چیزی خارج از آن سایت نیست؛ یعنی شرکت‌های مهاجرتی هم که می­گویند با این شرایط، با آن شرایط فقط باید به این سایت مراجعه کنند؛ چون مرجع تمام مراجع همین سایت هست.

اتفاقاً با آقای دکتر تیموری هم چند شب پیش دربارة مهاجرت قانونی به آلمان صحبت می­کردیم ایشان هم تأکید می­کردند تمام قوانین در سایت خود دولت آلمان و سایت سفارت تمام شرایط و قوانین هست. هر حرفی را نباید باور بکنید؛ چون بعضی از شرکت­ها متأسفانه واقعیت را می‌گویند؛ ولی همه واقعیت را نمی­گویند. یعنی همه موردها با تمام موضوعات را نمی­گویند که یک‌لحظه در دل شما خالی شود بترسید

خیلی­ ها از شرایط سوءاستفاده می­کنند و اینکه از ندانسته ­های آدم­ها هم استفاده می‌کنند؛ چون هر شخصی که تمام شرایط و اینها را نمی داند سوءاستفاده می­کنند و پول­های هنگفتی هم می­گیرند بابت کارهای مهاجرتی ولی متأسفانه به نتیجه نمی­رسد.

تجربیات یاگیری زبان آلمانی

تجربیات یادگیری زبان آلمانی

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با خانم زهره تیموری ( دانشجو دکتری عصب شناسی شاخه زبان دانشکاه ون اتریش) در خصوص تجربیات یاگیری زبان آلمانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن صحبت های من با خانم زهره تیموری ( دانشجو دکتری عصب شناسی شاخه زبان دانشکاه ون اتریش) در خصوص تجربیات یاگیری زبان آلمانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

الف) دوستان عزیز سعید کاظمی هستم. امشب با خانم تهرانی دانشجوی رشته عصب­ شناسی شاخه زبان از دانشگاه وین اتریش در خدمتتان هستیم تلاش می­کنیم که اطلاعات صادقانه­ای در خصوص یادگیری زبان آلمانی داشته باشیم. خیلی لطف کردن خانم دکتر دعوت من رو پذیرفتند که در مورد زبان صحبت بکنیم.

بنده معرفی مقدماتی شما را کردم. اگر ابتدا هم خودتان لطف بفرمایید هم سلام و احوالپرسی بکنید هم خودتان را معرفی بفرمایید.

من زهره هستم. زهره تهرانی. دانشجوی رشته عصب­ شناسی دانشگاه وین هستم و در خدمتتان هستم. در پیج خودم آموزش زبان آلمانی و زبان انگلیسی را دارم. البته به اقتضای رشته تحصیلی به زبان فرانسه و ایتالیایی هم تسلط دارم ولی نخواستم پیجم را شلوغ کنم و به همین دو زبان انگلیسی و آلمانی که الان بیشتر دغدغه ­ها هست اکتفا کردم. اگر سؤالی چیزی هست من در خدمتتان هستم.

من ابتدا، چون خودم ذهنیت زیادی از زبان آلمانی ندارم. چه کشورهایی به زبان آلمانی صحبت می­کنند؟

آلمانی­ زبان رسمی کشور آلمان و اتریش و بخش اصلی کشور سوییس هست و کلاً چون آلمان قطب اقتصادی و قوی اروپا هست. برای همین یک زبان خیلی مهم در اروپا به‌حساب می‌آید؛ یعنی کشورهای دیگری هم که زبان رسمی­شان زبان آلمانی نیست؛ اما این زبان را به‌صورت جدی در مدارسشان تدریس می­کنند و آموزش می­دهند و یک زبان مهم در اروپا هست.

برای اینکه آلمان قطب اقتصادی هست. توی کشورهای صنعتی و مهم در دنیا قطب خیلی مهمی هست

بله دقیقاً. چون اقتصاد آلمان که زبان­زد همه جای دنیا که هست. برای همین، افراد، هر چه بیشتر به این زبان آشنایی داشته باشند با دنیای اروپا ارتباط بهتری می­توانند داشته باشند.

زبان آلمان، اتریش و بخشی از سوییس یکی هست؟ یعنی اگر یک نفر آلمانی یاد بگیرد هم توی اتریش کارش راه می­افتد و هم در آلمان؟

بله فقط مثلاً بحث دیالوگ هست. مثل زبان فارسی می­ماند که شما زبان رسمی ایران هست؛ ولی هر شهرستان همان زبان فارسی را ولی به لهجه خودش می­گوید و ممکن است در بعضی از شهرستان­ها اصطلاح خاص، دیالوگ خاص داشته باشند. همان هست؛ ولی اختویج همان است که اصل زبان آلمانی است.

در ایران معمولاً خانواده­ها بچه­ها را از سن کم به آموزش زبان انگلیسی تشویق می­کنند. اگر کسی فضای کاری یا فضای تحصیلی در آلمان و سوییس و اتریش ایجاد بشود حتماً باید آلمانی بلد باشد یا با انگلیسی هم می­تواند ورود کند به دانشگاه؟

ببینید هرکدام از دانشگاه­ها سیاست­های خاص خودشان را دارند؛ یعنی دو دانشگاه در یک شهر هم سیاست­هایشان مثل هم نیست. الان در شهر وین، مثلاً دانشکده وین که خود من دانشجوی آن هستم قطعاً با زبان آلمانی شما را ورود می­کند. اگر دانش زبان انگلیسی هم داشته باشید خیلی بهتر است ولی بدو پذیرش باید مدرک بالای یعنی سِی­اَن اس حتی می­خواهد، با یک مدرک بالای آلمانی شما می­توانید پذیرش بگیرید؛ ولی باز در همین شهر وین دانشگاه دیگری داریم؛

مثلاً دانشگاه تِئو هست که در بعضی رشته­ ها آیلتس هم قبول می­کند یا زبان آلمان در سطح B1 می­پذیرد یا دانشگاه­های دیگری باز در همین شهر وین داریم که کلاً با انگلیسی هم اوکی هستند و شما اصلاً هیچ مدرک آلمانی هم نداشته باشید باز می­توانید پذیرش بگیرید. حالا چه برسد به شهرستان­ها و ایالت­ها و کشورهای هم­جوار اینجا مثل آلمان یا سوییس ولی در نهایت اگر کسی هدفش از تحصیل که اینجا می­خواهد انجام بدهد این هست که وارد بازار کار بشود در نهایت باید زبان آلمانی را بلد باشد.

در مورد رشته خودتان هم یک توضیح بدهید. عصب­شناسی شاخه زبان متوجه نمی­شوم؟

بله خیلی افراد اتفاقاً این سؤال را می­پرسند. ببینید عصب­ شناسی زبان برمی­گردد به مغز و سیستم اندام­های گویایی بدن که چه فعل و انفعالاتی صورت می­گیرد که شما وقتی یک آوایی را می­شنوید از گوشتان دریافت می­کنید گوشتان اول آن را پردازش می­کند در قسمتی از مغز، بعد آن آوایی که می­شنوید طی آن پردازشی که می­شود شما آن را در یک بخش دیگری از مغز درک می­کند.  بعد باز برمی­گردد به یک قسمت دیگر مغز که شما در همین محاوره­ای که ما باهم انجام می­دهیم باز من باید از یک بخش دیگر مغزم اطلاعات زبانی خودم را جمع ­آوری کنم آواهای آن را شناسایی بکنم که می­خواهم این صحبتی که دارم با شما می­کنم را از کجا باید این آواها را بیاورم؟

از کجا باید معنی این کلمات را بیاورم؟ اینها هم اتفاقاتی هست که در مغز انجام می­شود. بعد که تمام این اطلاعات را مغز من جمع‌آوری می­کند می­برد و به بخش دیگری می­رساند که از آن طریق اینها به‌صورت یک‌رشته صدایی که معنادار هست در­می­آید و در نهایت برمی­گردد به اندام­های گویایی من، حرکت زبان من که این زبان من در کجا قرار می­گیرد شما ل می­شنوید، در کجا قرار می­گیرد شما آ می­شنوید؛ این اتفاق می­افتد تا بالاخره این صدایی که از من تولید می­شود، این اتفاقی است که در مغز شما می­افتد. حالا شما این صدا را دریافت می­کنید و همین پردازش و این اتفاقات هم در مغز شما انجام می­شود.

این‌همه برمی­گردد به یک سری اعصاب و نورون­هایی که در مغز ما هست. حالا اگر دراین‌بین اختلالاتی به وجود بیاید این باعث می­شود که یک سری اختلالات در ممکن هست در شنوایی انجام شود، ممکن هست در درک انجام شود، ممکن هست در بیان گفتار انجام شود و کمی فیزیکی­تر بخواهد باشد می­شود اختلالات و اختلافاتی که در اندام­های گویایی شما هست که مثلاً آن اندام گویایی شما، آنجایی که باید قرار بگیرد برای تولید آوا، آنجا قرار نمی­گیرد و این باعث می­شود آن صوتی که تولید شده یک صوت بی­معنا و نامفهوم باشد. این فرایند برمی­گردد به رشته عصب­شناسی زبان.

یعنی شاخه پزشکی می­شود یا روان‌شناسی زبان؟

نه یک‌رشته بین ­رشته­ ای هست. چون شما آنجایی که مغز را شناسایی می­کنید باید اطلاعات پزشکی داشته باشید که فرضاً این بخش­های مغز که لُب گیجگاهی چه‌کار می­کند؟ ناحیه ورنیکه چه‌کار می­کند؟ ناحیه بلوکا چه‌کار می­کند؟ این اطلاعاتی هست که شما باید از شناخت مغز داشته باشید. این بخش به عصب ­شناسی مربوط می‌شود؛ ولی آن قسمت که ما با بچه­ هایی که فرضاً اوتیسم دارند، مشکلات این‌چنینی دارند که ما با آنها کار می­کنیم، بخشی از آن برمی­گردد به روان‌شناسی. ببینید یک چیز بین‌رشته‌ای هست که در مجموع شما از هرکدام از رشته­ها باید شناختی داشته باشید که بتوانید کاری را انجام بدهید.

شما بفرمایید یک نفر که صفر هست، من هیچ اطلاعات یادانشی درباره ی زبان آلمانی ندارم. الآن می­خواهم start بزنم. یک موقعیت کاری، مثلاً یک پرستار هستم یا یک پزشک هستم. یک موقعیت برای من ایجاد شده می­خواهم به آلمان بیایم. از کجا شروع کنم؟ روزی چند ساعت بخوانم؟ فیلم نگاه کنم؟

نه، برای ابتدا که اصلاً فیلم نگاه‌کردن معنا ندارد. چون شما وقتی هیچ درکی از آن صداها ندارید پیشرفتی نمی­کنی. آلمانی یک زبان واقعاً سختی است. خیلی افراد می­گویند ما ظرف یک ماه، دو ماه این زبان را می­خواهیم یاد بگیریم. اصلاً همچین  اتفاقی نمیفته. زبان آلمانی یک زبان سخت هست که واقعاً باید برای آن‌وقت بگذارید و تمرین زیاد می­خواهد. در ابتدا که آلفا بت آلمانی، تلفظ­هایشان که با انگلیسی فرق دارد؛ یعنی کسی که می­خواهد اصلاً آلمانی را یاد بگیرد.

باید از همان A B C D شروع کند یعنی باید A B C D را یاد بگیرد که تفاوت­هایشان را متوجه بشود. در زبان آلمانی ما ترکیب صدا داریم که چند حرف کنار هم قرار می­گیرد و صدای چ می­دهد، صدایش می­دهد؛ یک تفاوت­های این‌چنینی هم که در آواها هست؛ بنابراین کسی که از صفر می­خواهد شروع کند واقعاً باید از A b C D  آلمانی شروع بکند. و بحثی دیگر که در زبان آلمانی هست که ما چیزهایی در زبان آلمانی داریم که در زبان مادری خودمان، فارسی، نداریم.

درک آن سخت و مهم است از جمله اینکه ما در زبانمان جنسیت مذکر و مؤنث نداریم. حالا در یک سری زبان­ها مثل عربی که در مدارس ایران تدریس میشه بچه ­ها کمی آشنایی پیدا می­کنند با یک سری چیزهایی که می­توانند مؤنث باشند و یک سری چیزها مذکر. اما بحثی که در زبان آلمانی است این هست که اینها یک خنثی هم دارند. یعنی سه دسته هستند: یک سری مذکرند، یک سری مؤنث‌اند و یک سری خنثی و هیچ قانونی ندارد. یعنی شما بر اساس هیچ قانونی … مثلاً در زبان عربی این را داشتیم که اگر ت گرد (ـة) برای کلمه باشد این مؤنث است و اگر نباشد این مذکر است. ما همچین  قانونی داریم، نه اینکه اصلاً نداشته باشیم؛ ولی بسیار استثنا وجود دارد برای همین نمی­شود این را تعمیم داد به همة کلمات. جوری هست که شما مؤنث، مذکر و خنثی بودن کلمه را باید حفظ کنید.

یک سری قانون­های کلی وجود دارد بر فرض داریم که آخر کلمه­ای اگر اینگ باشد این کلمه مؤنث است. یا آخر کلمه اگر e یا a که تلفظش در آلمانی می­شود ــِ، اگر باشد این کلمه مؤنث است؛ ولی این  همه­ جا صدق نمی­کند. این یک قانون کلی است و استثنا فراوان در آن وجود دارد. مثلاً در بحث زبان آلمانی آرتیکِل داریم. آرتیکل­های مؤنث، مذکر و خنثی که همیشه این چیزها دغدغة یک زبان­آموز همیشه این هست و اگر درست و اصولی یاد نگیرد تا آخر با او می­ماند. ما آرتیکل نداریم.

یا در زبان انگلیسی که یک زبان مرسوم است و بچه­ها می­خوانند، یک آرتیکل the داریم. به جز این که آرتیکل دیگری نداریم. مشخص است که کلمة the هست و یک آرتیکل نامشخص است که a، an و… این چیزهاست. ولی در آلمانی همچین  چیزی نیست. آرتیکل مؤنث داریم، آرتیکل مذکر داریم، آرتیکل خنثی داریم و سختی آلمانی در آرتیکل­ها این هست که وقتی آرتیکل­ها در حالت نامیناتیو قرار می­گیرند یک شکلی هستند، در حالت آکوزاتیو قرار می­گیرند یک‌شکل دیگر می­شوند، در حالت گِنِتیو قرار می­گیرند، داتی و قرار می­گیرند و… می­بینید؟ حالت­های مختلفی که در جمله به کار می­رود آرتیکل­ها تغییر می­کنند و با خودش تغییرات بعدی ساختار جمله را دارد؛ یعنی کلمه  را هم تغییر می­دهد و ادامه هم جمله اگر اجکتیو داشته باشد تغییر می­کند، استراکچر جمله تغییر پیدا می­کند. این خیلی سخت است.

شما دوره لیسانس و فوق‌لیسانستان چه رشته ­ای خواندید؟

لیسانس مترجم زبان بودم، فوق­لیسانس را زبان­شناسی همگانی خواندم و برای دکترا هم به اینجا آمدم عصب­شناسی زبان چون یک رشته کاربردی هست نسبت به شاخه­های دیگر زبان­شناسی.

پس دانش خیلی گسترده ­ای درباره­ ی زبان دارید؛ خیلی جالب هست

زبان اصلاً انتها ندارد. نمی­شود گفت که من خیلی اشراف دارم به همه ­چیز. یک شروع دارد؛ ولی انتهایی ندارد.

یک داستان تعریف کنم؛ من و خانمم با هم رفتیم ترکیه، کلا نمی­دانم هوش زبانی هم داریم. مثلاً در آن مدتی که  او راه افتاده بود من نصف آن هم نمی­توانستم حرف بزنم. نمی­دانم چرا؟ در یک محیط بودیم، با هم بودیم. خیلی زودتر از من راحت­تر start زد و خیلی شنوایی بهتر از من بود. شاید تمرکزش …

بله، 100% که استعداد هوش در این زمینه قطعا دخیل است. چون ما هفت نوع هوش داریم: هو موسیقیایی، هوش ورزشی، هوش ریاضی و… این طبقه­­بندی هوش­ها هست و خیلی مهم است که شما کدام بخش مغزتان فعال­تر است. نیم­کره راست مغز فعال هست یا نیم­کره چپ فعال است یا هر دو به یک نسبت فعال هستند. بخش زبان بیشتر نه همه ولی بیشتر برمی­گردد به نیم­کره چپ مغز، بنابراین اگر شما می­خواهید زبان بخوانید اتفاقاتی هست که بیشتر در نیم­کره چپ مغز اتفاق می­افتد. و آن بخش آواهایی که مثل صدای پرنده­ها، صدای طبیعت و این گونه اصوات برمی­گردد به نیم­کره راست مغز و درکی که شما از این صداها انجام می­دهید و درکی که دارید. استعاداد که خیلی نقش دارد؛ ولی چیزی که هست باید نگاه کنید به اینکه کدام هوشتان از این هوش­های هفتگانه کدام یک قوی­تر هست.

مثلاً من خودم هوش تصویری قوی­تر هست. هر چیزی را تصویری بیشتر درک می­کنم تا صرفا فقط یک شنیدن باشد؛ بنابراین خودم وقتی می­خواهم مطالعه بکنم با اینکه الان در این سن و در این رده مطالعه می‌کنم؛ ولی همچنان جزو­ه های من پر از رنگ­های مختلف است. مثلاً من قسمتی را آبی می­کم. واقعاً مثل یه بچه کلاس ابتدایی یک جامدادی دارم که در آن چندین رنگ خودکار دارم و با رنگ­ها برای خودم همین زبان آلمانی را به شکلی در نظر گرفتم که آن­هایی که آکوزاتیو هستند را صورتی کنم،

یا آن­هایی که داتیو هستند آبی باشند. با این رنگ­ها و این تصویرسازی­ها من اینها را برای خودم ساده کردم. مثلاً آن­هایی که نامیناتیو هستند زردند. با این رنگ­ها و شکل­هایی که من در جزوه­هایم انجام دادم کار را برای خودم ساده­تر کردم و بیشتر در ذهنم می­ماند که فلا چیز را دیدم یادم بیاید که این رنگش این بود، شکلش این بود و این یواش یواش می­رود در ناخودآگاه ذهن می­نشیند و در نهایت شما به این نقطه می­رسید که …

چون مراحل یادگیری به این شکل هست که شما اول نه می­دانید و نه می­توانید مثل کسی که می­خواهد آلمانی را شروع بکند. نه می­تواند آلمانی حرف بزند و نه اصلاً می­داند که آلمانی چی هست. شما به مرحله­ای می­رسید که می­دانید ولی نمی­توانید. چطوری؟ وقتی که شروع کردید به مطالعه کردن یک چیزهایی را می­دانید و یاد گرفتید. ولی هنوز نمی­توانید به کار ببرید. کاربردهایش را هنوز بلد نیست. بعد می­رسید به مرحله­ای که شما می­دانید و می­توانید. یعنی هم مطالعه کردید و یاد گرفتید و هم می­توانید اینها را به کار ببرید و استفاده کنید. مرحله آخر یادگیری این هست که شما نمی­دانید ولی می­توانید. یعنی چه؟

مثل رانندگی می­ماند. شما وقتی پشت فرمان می­نشینید بدون اینکه آگاهانه بدانید کلاج می­گیرید، دنده عوض می­کنین. ترمز یهو می­کنین. دارید رانندگی می­کنید. زمانی که دارید رانندگی می­کنید ممکن هست که با بغل­دستی حرف بزنید، با تلفن صحبت کنید. اصلاً متوجه اتفاقاتی که در رانندگی هست نیستید. فقط می­توانید که رانندگی کنید. پایان یادگیری زبان هم شما به این نقطه می­رسید. نمی­دانید ولی می­توانید. بدون اینکه فکر کنید. مثل صحبتی که من و شما داریم می­کنیم. بدون اینکه بخواهیم فکر کنیم که این کلمه چه بود؟ آن ساختار جمله چیست؟ الان من باید مفعول به کار ببرم یا چه؟ بدون اینکه راجع به اینها چیزی بدانم ولی می­توانم با شما صحبتم را انجام بدهم. این پایان یک پروسه یادگیری می­­شود.

من دوستانی که ترکیه داشتم می­گفتند ترک­های ایران وقتی به استانبول می‌آیند؛ چون یک پس ­زمینه زبان ترکی دارند، آن­ها خیلی بهتر از فارسی زبانان ترکی استانبولی می­دانند. می­گفت اما شما صفر هستید. قالی سفیدید. هیچ چیزی نمی­دانید در زبان. لهجه شما خیلی بهتر از اینهاست چون شما هیچ در پس ­زمینه ندارید. ولی سخت­تر و دیرتر ارتباط برقرارمی‌کنید؛ ولی وقتی  ارتباط برقرارمی‌کنید؛ یعنی به  آن مرحله­ ی آخری که شما می­فرمایید با لهجه استانبولی صحبت می­کنید. نه با لهجه ترکی ایران.

از نظر علم زبان­شناسی، نه نظر شخصی من، در آموزش و یادگیری زبان واقعاً لهجه هیچ جایگاهی ندارد. چون ما در بحث یادگیری زبان دو بخش داریم که این تفکیک شده است. یک بخش، بخش فراگیری زبان. یک بخش داریم بخش یادگیری زبان. بچه­هایی که از بدو تولد تا زمانی که سن بلوغ تمام می‌شود؛ یعنی در 18سالگی. در این دوره 18ساله اول زندگی آدم­ها زبان را فرا می­گیرند. یاد نمی­گیرند. 18سالگی به بعد که اصطلاحی که ما به کار می­بریم می­گوییم مغز بسته می­شود. از این به بعد دیگر فرا نمی‌گیرید؛ بلکه یاد می­گیرید. به همین دلیل تا زیر سن بلوغ اگر بچه­ها در محیط یادگیری زبان، هر تعداد زبانی قرار بگیرند اصلاً محدودیت ندارد، هر تعداد زبان، تا زیر سن بلوغ وقتی در این پروسه قرار می­گیرند بچه­ها زبان را فرا می­گیرند. در بخش فراگیری زبان چیست؟

این است که بچه ­ها وقتی که آوایی را می­شنوند و می­خواهند آن را تکرار کنند؛ چون مغز شکل می­گیرد و به اندام­های گویایی دستور می­دهد که کجای دهان قرار بگیرند برای تولید آن صدا، به همین دلیل در این پروسه زیر سن بلوغ بچه ­ها می­توانند و توانایی این را دارند که خود به خود این زبان را در شرایطی قرار بدهند که آن صدا تولید بشود. ولی وقتی شما سن بلوغ را رد می­کنید و این مغز بسته می­شود باید خودت کنترل کنی که من زبانم را کجا قرار بدهم که این صدا تولید بشود.

در زبان خارجی می­گویم، نه در زبان مادری. چون زبان مادری را فرا کرفتیم. اینجا هست که شما چون اندام­های گویایی شکل گرفتند و در حالت­های خودشان قرار گرفتند شما هر کار کنید؛ یعنی اگر صد سال هم بیایید اینجا در آلمان زندگی کنید باز هم آن لهجه خارجی را دارید. چرا؟ چون اندام­های شما بعد از سن بلوغ فرم خود را گرفته است. نمی­دانم توانستم منظور را برسانم یا خیر.

شاید الان سؤال خیلی از دوستانی که در یوتیوب ویدیو را ببیند یا همراه ما هستند؛ من الان آلمانی صفر هستم. یه شرایط کاری یا تحصیل برای من در آلمان ایجاد شده. البته یک مدت محدود زمان دارم می­خواهم بیایم. 6 ماه-1سال. تجربه شما به عنوان کسی که دانشجوی دکترای زبان­شناسی هستید. تجربه لیسانس و فوق لیسانس در زبان دارید شما چه پروسه­ای برای این فرد تعریف می­کنید؟ فرض کنید یک ساله.

ببینید واقعاً بستگی به میزان وقتی که دانشجو می ­گذارد که یک زبان را یاد بگیرید خیلی مهم هست و واقعاً به این بستگی دارد. قطعا در یک سال نمی­تواند به یک سطح بالا از زبان آلمانی برسد؛ ولی اگر نه سر کار برود، نه میهمانی برود، نه بخواهد برنامه تلویزیون تماشا کند، نه تفریحی  داشته باشد؛ یعنی واقعاً اگر همه چیز را صفر کند و فقط زبان بخواند؛ مثلاً در یک سال شاید به یک سطح خوب بیسیک برسد. به یک سطح بالای بیسیک برسد.

روزی چند ساعت باید آلمانی تمرین کنیم؟

ببینید معمولا حداقل زمانی را که در نظر می­گیرند برای زبان، می‌گویند؛ مثلاً روزی 3 ساعت را وقت بگذارید؛ ولی اگر کسی بخواهد در یک سال آن را جمع بکند قطعا 3 ساعت کافی نیست. باید بیشتر وقت بگذارد. ببینید اینطور بگویم شما اگر هر روز شروع کنید به مطالعه و روزی 6 ساعت مطالعه داشته باشید، بعد از 6 ماه شما یک لِوِل پیشرفت می­کند. فرضا ما در طبقه­بندی زبان می­گوییم ــَـیک داریم، ــَـدو داریم، ب1 داریم، ب2 داریم که سطح ــَـ یک و ــَـ دو سطح بیسیک هست،

ب1 سطح متوسط، ب2 یک سطح بالاتر از متوسط هست. سِی­ اَنس داریم که  یک سطح پیشرفته است و سِت­ بای داریم که فوق­ پیشرفته است. شما فکر کنید که اگر هر روز برای خودتان تایم بگذارید و مطالعه کنید هر 6 ماه یک لول بالا می­آیید. یعنی اگر شما بخواهید خودتان را به سطح متوسط یک زبان آلمانی برسانید و هر روز هم مطالعه بکنید و فشرده و مرتب بخوانید و تمرینات را انجام بدهید یک سال و نیم تا 2 سال باید برای آن زمان بگذارید.

یک سال و نیم تا 2 سال به سطح b1 المانی می رسیم؟

به سطح متوسط خودتان را برسانید. سطح ب ­اَنس برسانید. اگر شخصی خیلی تلاشگر باشد، خیلی استعداد خوبی داشته باشد، واقعاً از همه زندگی در این مدت گذشته باشد و خیلی خوب مطالعه کند خوشبینانه می­توانیم بگوییم که می­تواند به سطح بِ ت­بای هم برسد. ولی وقتی شما اینجا در محیط باشید این روند رشد سریع­تر انجام می‌شود؛ چون در محیط که هستید، در ارتباطاتی که اینجا دارید کمک می­کند که شما سریع­تر راه بیفتید؛

ولی در فضای ایران که شما فقط در تایمی که مطالعه می­کنید با زبان درگیر هستید و وقتی کتابتان را می­بندید تمام می­شود همان 2 سال را باید برایش وقت بگذارید. من تعجب می­کنم در بعضی تبلیغات می­بینم که می­گویند آموزش زبان در سه هفته یا در 1 ماه. واقعاً می­خوام ببینم که چه کار می­کنند در این 1 ماه؟ در این زمان چه چیزی می­خواهند درس بدهند و چه کار می­خواهند بکنند دانشجو را به یک سطحی برسانند؟

اتفاقا یکی از سوال­هایی که نوشتم یادگیری در محل هست؛ یعنی یادگیری زبان در خود محیط است. یک مشکل دیگری هم هست وقتی شما وارد محیط می­شوید، چه بخواهید تحصیل کنید، چه بخواهید کار کنید، به شدت نیاز به حداقل­ها دارید. می­خواهید یک ارتباط حداقل برقرار کنید. در آنجا تمرکز کمتر هست. صبح باید بروی دنبال دانشگاه، دنبال ویزا، دنبال اقامت؛ دیگر تمرکز و زمان نداری. در ایران شاید 4 ساعت بتوانی دائم وقت بگذاری. در آنجا آن تمرکز وجود ندارد. من در بعضی تبلیغ­ها می­بینم که در محیط یاد می­گیری. حالا بیا دانشگاه یا فلان. ما بدون هیچ دانشی به آنجا بیاییم شدنی هست؟ دانشگاه که اصلاً قبول نمی­کند.

من خودم آلمانی را اینجا یاد گرفتم. یعنی وقتی دوستان به من پیام می­دهند که استاد خوب یا مؤسسه خوب  برای زبان آلمانی در ایران سراغ داری؟ می­گویم نه. چون من آلمانی را از همان آلفابت اینجا شروع کردم به یادگیری. یادگیری در محیط یک سری محاسن دارد و بزرگترین حسن این است که شما از یک نیتیو زبان یاد می­گیرید. این خیلی مهم هست که شما از یک نیتیو زبان را یاد بگیرید تا اینکه از یک غیرنیتیو باشد. چون تلفضاتی که گفته می­شود شما از یک غیرنیتیو تلفظاتی را می­شنوید که ممکن است خیلی وقت­ها این تلفظ­ها اشتباه باشد. وقتی یک فیلم نگاه می­کنید یا در محیط می­آیید می­بینید که اصلاً نمی­فهمید اینها چه می­گویند. چون لهجه عوض میشه،

تلفظ­ها تغییر پیدا می­کند. این هست که نه فقط زبان آلمانی، بلکه زبان انگلیسی را هم همین نظر را دارم؛ اما زبان انگلیسی چون تعداد کسانی که مسلط هستند و تعدادشان بیشتر هست رد ازتباط با زبان انگلیسی این سخت­گیری را ندارد ولی برای زبان آلمانی شما گرامر را می­توانید از یک غیرنیتیو یاد بگیرید، بخش نوشتاری را می­توانید یاد بگیرید، قسمت شنیداری را باید یک وویس را گوش بدهید که یک نیتیو می­گوید. من بارها هم به اینجا بیایم صدا ضبط کنم و متنی را بخوانم هیچوقت به خودم این اجازه را بدهم که در آموزش خودم صدای خودم را برای زبان­ آموز پخش بکنم. این واقعاً اشتباه هست. چون هر طور هم که من کار کنم وقتی به اینجا می­آید به درهای بسته می­خورد. گاهی بعضی برای من کامنت می­گذارند که چرا اینقدر لهجه ایرانی داری؟ چون میگم من ایرانی هستم. مگر من نیتیو هستم؟

من صد سال هم اینجا زندگی بکنم لهجه من همین هست و به هیچ عنوان نمی­توانم لهجه ا­م را عوض کنم. می­دانید چه می­گویم؟ و از نظر علم زبان­شناسی این مهم نیست؛ چون زبان یعنی چه؟ یعنی برقراری ارتباط. شما همین که بتوانید با یک نفر ارتباطتان را برقرار کنید در واقع این زبان ایجاد شده و ربطی ندارد که لهجه­ی شما ایرانی است؟ آلمانی است؟ چون تنها کسی که می­تواند لهجه­ی خوب …، یعنی همان کسانی که ایراد می­گیرند که چرا لهجه­ی تو این طوری هست؟

خود او هم لهجه خارجی دارد. تنها کسی که می­تواند آلمانی را بدون لهجه حرف بزند، خود نیتیو هست. غیر از این بچه­هایی هستند که زیر سن 18 سال اینجا زبان یاد می­گیرند. مثلاً یکی مثل پسر خود من. پسر من از سن ابتدایی اینجا بوده و اینجا دارد زبان یاد می­گیرد خیلی لهجه­اش با من فرق دارد. یک لهجه درست و اتریشی را دارد و چون هنوز بلوغش هم تمام نشده همچنان هم دارد زبان را فرا می­گیرد. و فرقی که بین من و پسرم هست اینکه ایشون دارد زبان را فرا می‌گیرد؛ ولی من دارم زبان را یاد می­گیرم. این خیلی فرق دارد. یک بزرگسال هیچوقت فرا نمی­گیرد زبان را یاد می­گیرد.

مثلاً خود من وقتی چیزی از زبان جدیدی را می­خواهم شروع کنم با تکرار خیلی زیاد یاد می­گیرم. یعنی حتما باید یک فایل صوتی مثلاً زبان ترکی که 3سال پیش استارتش را زدم در ابتدا فقط بله و خیر بلد بودم. الان اخبار به زبان ترکی پخش می­شود خیلی مطالب را می­فهمم با اینکه روزانه 15 دقیقه تمرینم را همچنان ادامه می­دهم. یک درس را در 15 دقیقه شاید 10بار گوش می­کنم. یک دقیقه را 10بار گوش می­کنم فقط گوش می­کنم. اصلاً هم گرامر تمرین نمی­کنم فقط با شنوایی و خواندن مطالب در اخبار. تمرینم به این صورت هست. الان خیلی راه افتادم. خیلی از متن­ها را می­خوانم بدون اینکه قبلا آن جمله را شنیده باشم؛ اما مفهومش را می­فهمم.

بله، زبان چیزی است که باید تکرار کنید و بیشتر از تکرار این مهم است که آن را به کار ببرید. شما چیزی را که یاد بگیرید سعی کنید به کار ببرید. وقتی به کار ببرید این در ذهن می‌نشیند؛ ولی وقتی به کار نبرید باز فراموش می­شود. شما هر چقدر هم تکرار کنید ممکن است که الان یاد گرفته باشید؛ ولی اگر به کار نبرید؛ مثلاً یک سال آینده فراموش کردید. ولی وقتی به کار ببرید دیگر فراموش نمی­شود و در پس ذهن می­نشیند. ممکن است در مقطعی چیزی یادتان رفته باشد؛ ولی با یک مرور دوباره همه چیز تازه می­شود.

شما برای زبان ­آموزی، مثلاً من شاگرد شما هستم. یک پلن یک ساله برای من می­ریزید. کدام بخش­ها را تاکید می­کنید؟ آیا به گرامر هم توجه می­کنید؟ یا نه، به ویدیو، صدا، نوشتن، شنیدن. کدام بخش؟

ببینید من جز آن دسته افرادی هستم که معتقدم باید گرامر را یاد گرفت تا زبان را یاد گرفت. بعضی می­گویند نه، مثل زبان مادری صدا را پخش می­کنیم بدون اینکه آموزش گرامر بدهیم طرف با این تکرار و تمرین­ها یاد می­گیرد. من جز افرادی هستم که با این متد مخالفم. چون می­گویم بچه­ای که دارد زبان را فرا می­گیرد این را آزمون و خطا می­کند. شما یک بچه ­ای که در مرحله زبان ­آموزی هست به چیزی گرد هست می­گوید توپ. به توپ هم می­گوید توپ. به گردو هم می­گوید توپ. هر چیزی که گرد هست می­گوید توپ تا وقتی که پدر و مادر اصلاح می­کنند می­گوییند این توپ نیست گردو هست. این توپ نیست این تیله هست.

تا یواش یواش اینها را یاد می­گیرد و بعد دفعه بعد به همه نمی­گوید توپ. یا مثلاً بچه­ای را می­شناختم که به همه آقایان می­گفت بابا. هر مردی را که می­دید می­گفت بابا. این بچه باید یواش یواش یاد می­گرفت که همة آقاها که بابای تو نیستند. یکی بابای تو هست و بقیه آقایان دیگری هستند. یک همچین  روندی برای بزرگسال جواب نمی­دهد. در سن یادگیری و در سن بزرگسال خود به شخصه این متد را نمی­پذیرم که بگویم من یک سری جمله ­های کلیشه­ ای را به زبان ­آموز می­دهم که حفظ کند بدون اینکه برایش توضیح بدهم که چی به چی هست تا اینکه همین شکلی فقط با حفظ این جمله­ ها به کار ببرد.

من به شخصه ترجیح می­دهم که گرامر را برای او بگویم. من جمله را می­گویم بعد به او می­گویم چرا این جمله این طوری شده؟ چرا این تغییرات انجام شده. چون گرامر زبان آلمانی خیلی پیچیده است. گرامرش به گونه­ای هست که چون مذکر، مؤنث و خنثی دارند؛ آکوزاتیو، داتیو، گِنِتیو دارند تمام جمله تغییر می­کند. کلمه عوض می­شود، صفت عوض می­شود، آرتیکل عوض می­شود؛ خیلی تغییرات انجام می­شود.

حتی حروف اضافه­ ای که به کار می­رود هم تغییر می­کند. ما همچین  سیستمی در زبان فارسی نداریم. توصیه­ی من به خیلی از مادرها که می­خواهند بچه­ هایشان چند زبانه  باشد همیشه این توصیه را کرده­ام که من معتقدم که بچه اول باید به زبان مادری مقداری آشنایی پیدا کند بعد شروع به یادگیری زبان دوم کند. خیلی مورد اینجا داریم که بچه­ ها به این شکل، یعنی این ریسک هست که این بچه که زبان مادری را خیلی تسلط پیدا نکرده بخواهد یک زبان خارجی را بخواند و فرا بگیرد دچار لکنت زبان می­شود. برای همین مادرانی که دوست دارند بچه­ هایشان چند زبان دیگری را یاد بگیرند توصیه من این هست که بگذارید.

اول یک تسلط نسبی بچه به زبان مادری پیدا کند که این ریسک لکنت زبان پایین بیاید. زبان آلمانی یک زبان پیچیده­ای هست،  گرامر سختی دارد. از نظر من یک شخص بزرگسال که می­خواهد زبان را یاد بگیردباید اینها را برایش توضیح داد. من نمی­توانم تعدادی جمله به صورت کلیشه­ای به شما بدهم و بگویم اینها را حفظ کن و فقط حفظ کن. شما می­گویید اینجا چرا این دِر به دِن تبدیل شده؟ چرا این دِن به دِم تبدیل شده؟ من نمی­توانم بگویم که تو به این کار نداشته باش. فقط حفظ کن و بدان که این دِن هست، این دِم هست، این دِر هست. من ترجیح می­دهم که توضیح بدهم که چرا این شده؟ چرا آن شده.

چرایی را که من به شما می­گویم می­توانی این را بسط بدهی. حالا می­توانید هر فعلی، هر کلمه دیگری که جایگزین که بخواهید کنید این قانون را می­توانید روی آن­ها هم پیاده کنید. من یک معرفی از سایت و کانال خدوم برای دوستان جدیدی به ما ملحق شدند. انجام بدهم. من در سایت سعید کاظمی، تجربه­ ی آدم­ها از مهاجرت، تحصیل، کار و زندگی چه در ایران، چه هر جای دنیا به اشتراک می­گذارم. هیچ سایت مهاجرتی، گردشگری، ویزا، تحصیلی ندارم. فقط اشتراک تجربه هست.

یعنی مثل خانم دکتر آدم­های ارزشمندی را پیدا می­کنم که خواهش می­کنم ازشون که به من در این راه کمک کنند. خودم یک تجربه تلخ مهاجرتی داشتم و دقیقا آن تجربه خیلی به من انگیزه داد که این کار را راه بیاندازم. الان من چند روز انجمن پرستاران بودم خیلی تقاضا برای آلمان مخصوصا پرستارها زیاد هست همش از من درباره­ ی آلمانی می­پرسیدند. گفتم خوشبختانه همان وقتی بود که من با شما آشنا شده بودم که گفتم من سوال­ها را خدمتت خانم دکتر می­گویم و لینکش را برایتان می­فرستم که یاد بگیرید. بخش بعدی که برای خودم خیلی مهم است آزمون­های زبان هست.

در انگلیسی آیلتس و تافل داریم. در آلمانی چه آزمون­های مهمی داریم؟

آلمانی مثل همین آیلس و تافل؛ آیلس یک سیستمی بود که انگلیس اجرا کرد و الان همه دانشگاه­های سراسر دنیا قبول دارند؛ ولی قبل از آیلس تافل داشتیم. سیستمی بود که مال آمریکا بود که همچنان هم مرسوم هست؛ ولی یک جورهایی از مد افتاده. الان بیشتر گرایش پیدا می­کنند به امتحان آیلتس. در آزمون­های آلمانی هم این را داریم که آزمون گوته داریم که به کشور آلمان مربوط می­­شود و آزمون OSD داریم که این مربوط می­شود به کشور اتریش. و به جز این دو تا مثلاً ما آزمون های دیگر هم داریم هم داریم که بستگی به این دارد که زبان­آموز چه هدفی دارد برای یادگیری زبان. اگر که هدف این هست که صرف یک کار می­خواهد بیاید،

اینجا آزمون OEF کفایت می­کند. چون لازمه­ ی آن این است که آزمون OEF بدهد. چون ما در آزمون بخش اینتگراتسیون هم داریم و باید زبان ­آموز بخش اینتگراتسیون را هم جواب بدهد و این باعث می­شود که چه کار می­کند؟ می­تواند ارتباط بگیرد با جامعه و خودش را در جامعه ادغام بکند. ولی ÖSD  آزمونی هست که مورد نظر دانشگاه هست؛ یعنی شما اگر مدرک سطح بالای OEF  هم داشته باشید باز هم ­دانشگاه این را از شما قبول نمی­کند. باید ÖSD   ارائه بدهید یا مدرک گوته را برای دانشگاه آلمان ارائه بدهید. ولی  گوته یا ÖSD   هر دو یک سطح آکادمیک هستند که دانشگاه­های در آلمان و سوییس و اینها هم این را می­پذیرند.

آزمون­های زبان آلمانی در ایران هم برگزار می­شود؟

بله، انجمن سفارت اتریش این آزمون را برگزار می­کند، کلاس هم برگزار می­کند و موسسه گوته هم که مربوط به سفارت آلمان هست آزمون آنجا انجام می­شود.

بخش خصوصی در ایران آزمون زبان آلمانی برگزار نمی­کنند؟ حتما باید از طریق سفارت آلمان یا اتریش باشد؟

اگر هم که برگزار کنند مدرکی می­دهند رسمی نیست.

سطح نمره ­بندی آزمون آلمانی چگونه است؟ مثل آیلتس است؟

این را بگویم که مثل آیلتس می­ماند و ممکن است خیلی از موسسه­ ها بگویند ما آزمون آیلتس برگزار می­کنیم مدرک آیلتس می‌دهیم؛ ولی آن چیزی که آیلتس صادر می­کند آن مدرکی هست که دانشگاه کمبریج صادر می­کند. آن هست که معتبر است و بین­ المللی است وگرنه هر کسی می­تواند آزمون را بگیرد و یک مدرک هم درست کند بگوید این آیلتس تو هست؛ ولی مسئله سر این هست که معتبر نیست. نمره بندی هم بله. آزمون­ها مثل آیلتس نیست. آزمون­های آیلتس همه در هر لولی که باشند یک آزمون را شروع می­کنند. این مرحله به مرحله از سطح آسان شروع می­شود و به بخش سخت می­رسد. مثلاً در بخش لیسنینگ شما اول یک لیسنینگ ساده را می­شنوید.

بعد رفته رفته این لیسنینگ به نقطه ­ای می­رسد که سخت می­شود. کسی که سطح زبانی ضعیف باشد فقط بخش­های اول را می­تواند پاسخ بدهد. به بخش­های آخر که می­رسد نمی­تواند جواب بدهد. این زمانی که این برگه به دانشگاه کمبریج می­رود در آنجا می­سنجند که مثلاً این دانشجو لیسنینگ در چه لولی هست. ریدینگ هم همینطور، رایتینگ هم همینطور که در رایتینگ که شما می­خواهید یک چیزی را بنویسید آن جمله ­بندی­هایی که به کار می­برید،

گرامری که به کار می­برید، کلماتی که به کار می­برید خودش نشان می­دهد که شما چه سطح آگاهی و دانش دارید ولی  در آزمون زبان آلمانی اینجور نیست. دقیقا شما برای آن سطحی که می­خواهید امتحان می­دهید. یعنی از یک چیز آسان شروع نمی­شود که به یک نقطه سخت برسد. شما می‌گویید؛ مثلاً من سطحم بیسک هست. برگه­ های آن سطح را به شما می­دهند. شما آزمون شرکت می­کنید یا قبول می­شوی و می­گویند شما در این لول هستی و حالا می­توانی به لول بالاتر بیایی. یا اینکه قبول نمی­شوی و می­گویند نه شما این لول نیستید باید یک بار دیگر کلاس­ها و دوره ­ها را بگذرانید و مطالعه کنید.

آمونهای آلمانی مثل آیلتس و تافل زمان دارد؛ یعنی شما 1سال بعد 2سال بعد؛ اعتبار این آزمون 1سال یا 2سال هست یا نه؟ مدتش را شما اطلاع دارید؟

نه نامحدود هست؛ یعنی اعتبار اکسپایر نمی‌شود؛ ولی چیزی که هست،  مثالش را می­گویم، شما اگر آزمون 1B را داده باشید قبول شدید مدرکش هم گرفتید. حالا یک گپ تحصیلی اینجا برای شما به وجود آمده و می­خواهید بروید برای کلاس­ها  بلث فایس ثبت نام کنید. نمی­توانید بگویید که فرضا من یک سال پیش ب انس دادم این هم مدرکش. از شما یک امتحان تعیین سطح می­گیرند. چون این تصور را دارند که ممکن هست در این زمانی که این گپ تحصیلی برای شما به وجود آمده شما آن میزان آشنایی را نداشته باشید و واقعاً هم همین هست؛

چون زبان آلمانی یک زبان سختی هست. من اینقدر این را می­گویم بچه­ها نترسید؛ ولی من این را می­گویم که آمادگی این را داشته باشید که فکر نکنند چیزی مثل انگلیسی هست. خیلی سخت­تر از انگلیسی هست و واقعاً هم اگر به کار نبرند و استفاده ازش نکنند یادشان می­رود. برای همین نه، مدرک اکسپایر نمی‌شود؛ ولی زمانی که شما بخواهید در یک لول بالاتر ثبت نام کنید و کاری انجام بدهید از شما امتحان تعیین سطح می­گیرند مگر اینکه از آخرین مدرکتون کمتر از 3ماه گذشته باشد. نه 4-5 ماه گذشته باشد.

دیشب با یک دوستی صحبت می­کردم که برای پرستاری به  دانمارک رفتند. ایشون گفتن که من با اینکه امتیاز لازم را در آزمون آوردم که فکر می­کنم دانمارک زبان آلمانی نیست. باز هم برای ما یک سال کلاس زبان گذاشتند. یعنی حقوق پرستاری را به من دادند گفتند شما 5سال آینده پاسپورت را می­گیری به دلایل قانونی. یک سال باز به ما آموزش دادند. مخصوصا پرستار چون کارش خیلی حساس هست باید دقیق بفهمد. شاید یک نجار آنقدر با جزئیات متوجه نشود؛ ولی پرستاری و پزشکی خیلی شاخه­ی حساسی است و کشورها خیلی سختگیری می­کنند.

بله خیلی از رشته ­ها اینطور هست برای اینکه وقتی شما خودتان را برای ÖSD آماده می­کنید. من بیشتر مثال ÖSD را می­زنم؛ شما وقتی که این را آمادگی پیدا می­کنید شما یک زبان عمومی را یاد می‌گیرید؛ ولی وقتی که می­خواهید یک رشته­های خاص مخصوصا رشته­هایی مثل پرستاری کار کنید باید یک سری اطلاعات پزشکی را بلد باشید. یک سری اطلاعاتی که مربوط به پرستاری می­شود؛ بنابراین شما باید یک دوره زبانی ولی شامل زبان عموم نیست. یک زبان تخصصی هست.

به شما اطلاعات کلماتی که درباره­ ی بیمارستان هست را یاد می­دهند، کلماتی که در ارتباط با بیمار هست به شما یاد می­دهند، تنها رشته­ای که شما باید در همه شاخه ­ها اشراف داشته باشید و آگاهی داشته باشید رشته مترجمی هست. شما وقتی آن را می­خوانید باید همه اصطلاحات و همه چیز را بلد باشید که خیلی هم پروسه ­ی سختی هست. یعنی واقعاً در رشته مترجمی زبان آلمانی به این راحتی کسی نمی­تواند به انتها برسد.

آزمون زبان المانی سفارت اتریش هر از چند وقت در ایران برگزار می­شود؟

من چون در ایران تحصیل نکردم خیلی نمی‌دانم؛ ولی اینها را انجمن فرهنگی اتریش، سفارت اتریش همه اینها را در وبسایتش دارد که نشان می­دهد تاریخ دارد. معمولا ماهی 1بار یا 2بار برگزار می­شود. مثلاً بچه­ها که می­خواهند امتخان بدهند می­توانند وارد وبسایت بشوند و تاریخ آزمون را رزرو کنند و خودشان را برای آن تاریخ آماده بکنند. ولی معمولا 1بار یا 2بار هست.

اگر کسی بخواهد با خود شما زبان آلمانی را یاد بگیرد چه فرایندی را باید طی بکند که به شما پیام بدهد؟ البته من آدرس پیجتان را انتها در کپشن و هم درتوضیحات یوتیوب می­گذارم. در سایت هم حتما خواهم گذاشت.

خیلی ممنون لطف می­کنید. من اینجا شغلم مترجمی هست و کار مترجمی انجام می­دهم. اخیرا این پیج را راه انداختم. فکر کنم یک ماه و نیم هست که این پیج را راه انداختم. دوست داشتم که من هم به­روز باشم از اینکه همه در فضای مجازی یک فعالیتی می­کنند گفتم من هم خودم را به ­روز کنم و در فضای مجازی فعالیت داشته باشم. هم اینکه حدود یک ماه و نیم هست که این پیج را راه­اندازی کردم و خداراشکر در همین 1ماه استقبال خوبی از پیج شده و خیلی کامنت­های خیلی خوبی می­گیرم. قطعا بچه­ها دایرکت می­دهند، سؤال می­پرسند؛ اول مهم هست که زبان آلمانی را در چه سطحی هستند. تا الان زبان ­آموزهایی که به من مراجعه کردند و از من خواستند که کمکشان بکنم،

از آن جایی که اعتقاد من این هست می­گویم که من بخش گرامر، بخش نوشتاری و شنیداری من همه را با شما کار می‌کنم؛ ولی چون اکثرا دغدغه مکالمه را دارند و می­گویند ما می­خواهیم مکالمه بلد باشیم من همه را ارجاع می­دهم به پسرم. میگم شما برای بخش مکالمه  نه اینکه باید هزینه اضافه­تری باید بدهید، نه همان هزینه­ی شهریه­ای هست که بابت کلاس می‌دهید؛ ولی این را بدانید که برای بخش مکالمه  من پسرم را می­آورم که با شما تمرین بکند؛ چون لهجه‌ی او یک لهجه نیتیو هست، لهجه­ی او درست هست و من به او می­گویم چه چیزی باید بگوید. نکته ­های مهم، چیزهای امتحانی را به پسرم می‌گویم؛ ولی این که می­خواهند با هم کار کنند و حرف بزنند همیشه توصیه می­کنم به آنها این هست که با پسرم صحبت کنند که با یک نیتیو صحبت کنند.

چون خودم خیلی به این اعتقاد دارم آدم باید این بخش از زبان را باید از یک نیتیو یاد گرفت. من هم وقتی به اینجا آمدم به هیچ عنوان آلمانی بلد نبودم و همین تجربه تلخی که شما داشتید، نمی­توانم بگویم تلخ ولی برای من یک شک بود. چون متأسفانه خیلی از این شرکت­های مهاجرتی همه چیز را هیلی ساده درست می­کنند، همه چیز را خیلی خوب جلوه می­دهند و افرادی که مراجعه می­کنند و اقدام می­کنند برای مهاجرت فکر می­کنند همه چیز خیلی راحت هست و بدون هیچ مشکلی به اینجا می­آیند و کارشان انجام می­­شود. شرکت مهاجرتی که من با آن­ها مشاوره گرفته بودند برای این کار به من گفته بودند که چون شما دانشجوی دکترا هستید اصلاً زبان آلمانی نیاز ندارید، همه چیز به زبان انگلیسی هست. بله اینجا دکترا به زبان انگلیسی هست؛

ولی رشته‌ی من که یک رشته­­ی میان رشته ای هست. مستقیما با زبان ارتباط پیدا می­کند واقعاً دانش آلمانی می­خواست و این اطلاعات را بهه من ندادن. و من بدون هیچ اطلاعاتی از زبان آلمانی به اینجا آمدم و واقعاً سوپرایز شدم. وقتی که رفتم دانشگاه و آن­ها به من گفتند که شما باید مدرک زبان آلمانی ارائه بدهید من ماندم که یا خدا، من این زبان را چطوری شروع کنم به خواندن؟ من هیچ چیزی نمی­دانم. ولی من اولین استادی که داشتم و آخرین استادی که داشتم یک استاد اتریشی بود. یعنی من تماما پروسه­ی زبان را از خود بچه­های آلمانی-اتریشی یاد گرفتم و نحوه­ی کار من طوری هست که باز هم با آن­ها ارتباط دارم.

برای همین چون به این سیستم من زبان را یاد گرفتم وا واقعاً جواب گرفتم و هم اینکه با لهجه­های مختلف اینها ارتباط داشتم و کلمه درست را از آن­ها شنیدم برای همین به زبان­آموزها توصیه می­کنم برای بخش مکالمه با یک نیتیو باید کار کنید. چون من هر چقدر هم اینجا دانش زبان داشته باشم؛ ولی باز هم وقتی می­خواهم حرف بزنم با لهجه­ی ایرانی حرف می­زنم. و این لهجه­ی من را شما از یک آلمانی یا اتریشی نمی­شنوی. مثلاً می­گویم که گوشتان به آن لهجه عادت بکند.

شاید من بخواهم یکم مخالفت کنم. قبل از مهاجرت صفر رفتن خوب نیست؛ یعنی صفر مطلق، یعنی هیچی ندانی؛ یک مقدار دانش داشته باشی، یک مقدار زبان بلد باشی، بتوانی بخوانی. مثلاً در ترکیه …

قطعا شما وقتی با یک دانش بیاید خیلی جلوتر هستید؛ ولی من چون اصلاً نمی­دانستم که یک دانشجوی زبان آلمانی هستم. چون اینجا همه زبان انگلیسی خیلی پرفکت بلدند. یعنی شما اگر زبان آلمانی بلد نباشید در اتریش اصلاً درمانده نمی­­شوید. کشوری نیست که مثل کشور فرانسه که خیلی تعصب دارند نسبت به زبان کشورشان وقتی به کشور فرانسه می­روید اصلاً خوششان نمی­آید که شما غیر از فرانسه حرف بزنید و نظرشان این هست که تو به اینجا آمدی، تو باید زبان ما را یاد بگیری. من مجبور نیستم زبان دیگری را یاد بگیرم که با تو ارتباط بگیرم. تو توریستی، دانشجویی، هر چه هستی می­خواهی بیایی تو باید زبان فرانسه را بلد باشی.

ولی خوشبختانه اتریش و آلمان همچین  کشورهایی نیستند. چون واقعاً خودشان هم می­دانند که زبان آلمانی سخت هست و خیلی هم مردمانشان به شما کمک می­کنند که زبان را یاد بگیرید. همه آنها. یک آدمی که اصلاً معلم هم نیست. شما ممکن هست در قطار کنارتان نشسته باشد. از او سؤال بپرسید از او چیزی بخواهید واقعاً با دل و جان به شما می­گوید و جواب می­دهد. من خیلی از چیزهای آلمانی را در همین قطار و مترو از خودِ مردم یاد گرفتم.

برای انتهای صحبتمان، البته باز هم انشاءالله وقت از شما خواهم گرفت برای تجربه زندگی، تحصیل در خود اتریش که خیلی مطمئنا تجربه زیادی دارید؛ ولی امشب بحثمان بیشتر زبان آلمانی و اینها هست،

وسط صحبت­هایمان بخشی دراره اوتیسم ولکنت زبان صحبت کردیم. چون اوتیسم من از نزدیک خیلی با آن درگیر هستم می­دانم خیلی سخت هست. آیا واقعاً کسی که تمرین به او بدهند و به موقع اوتیسمش شناسایی بشود می­تواند به مرور زمان زبان را با یادگیری و به قول شما فراگیری آن بچه 7-8 ساله یاد بگیرد؟

100% یعنی واقعاً درمان دارد. متدهایی که الان آمده، سیستم­هایی که الان دارد اجرا می­شود و کاملا بچه­ها درمان می­شوند و مشکل اوتیسم برطرف می­شود. خیلی راحت می­توانند ارتباط بگیرند؛ چون بچه‌های اوتیسم، خودتان بهتر از من می­دانید، بچه­هایی هستند که کناره ­گیری می­کنند، در محیط­های شلوغ نمی­توانند حضور داشته باشند؛ ولی واقعاً الان با این متدهایی که الان آمده و سیستمی که الان دارند اجرا می­کنند بله.

الان یک مقاله­ ی جدیدی من خوانده بودم که خیلی برای من جذابیت داشت اینکه الان اوتیسم را حتی از شکم مادر هم می­توانند تشخیص بدهند. این برای من خیلی قشنگ بود که با آزمایشاتی که می­توانند از مادر داشته باشند می­توانند تشخیص بدهند که این جنین می­تواند یک جنین اوتیسمی باشد و واقعاً از بدو تولد روی بچه­ها می­شود کار کرد و اینکه مشکلشان بر طرف بشود.

پس اینکه می­گویند اوتیسم درمان ندارد و هیچ وقت بهبود پیدا نمی­کند، الان از نظر علمی حرف درستی نیست؟

راه درمان برایش پیدا کرده ­اند. نه می­دانید که علم بی ­انتهاست و هیچوقت مطلق چیزی بسته نمی­شود. نظریه ­ها هر سال تغییر پیدا می­کند. ناگهانی یک راه درمانی پیدا می­شود کشفی پیدا می­شود. نه، اینکه بخواهیم بگوییم نه اصلاً هیچ راه درمانی ندارد که اصلاً همچین  چیزی نیست و خوشبختانه راه درمان دارد. الان آلزایمر هم راه درمان برایش پیدا کرده­ اند. آن کسی که آلزایمر شده باشد می­توانند از پیشرفتش جلوگیری کنند و کسانی که هنوز آلزایمر نشدند، باز این هم یک اتفاق جدید و خیلی جذاب هست که در علم پزشکی و غیرپزشکی و به قول معروف پیراپزشکی اتفاق افتاده این هست که از 10سال 20سال جلوتر می­شود. تشخیص داد که این شخص­ می­تواند آلزایمر بگیرد یا نگیرد.

چون آلزایمر بیشتر حالت ارثی دارد و اگر کسی اینچنین زمینه­ی خانوادگی داشته باشد و نگران این موضوع باشد که دچار آلزایمر شود از زیر سن 40-50 سال با آزمایشاتی که به بازار آمده می­تواند ببیند که زمینه آلزایمر دارد یا ندارد و اگر دارد می­تواند راه­های درمان و پیشگیری و اینها را شروع بکند. و می­دانید آموزش­های زبان و یادگیری زبان یکی از متدهایی هست که از آلزایمر جلوگیری می‌کند؛ چون ذهن درگیر می­شود. چیزی که من الان به ذهنم رسید و دوست دارم در اینجا بگویم این هست که خیلی افراد فکر می­کنند که وقتی سن بالاتر می­رود یادگیری زبان ضعیف می­شود. من می­خواهم به کسانی که این تفکر را دارند بگویم اصلاً اینگونه نیست.

علت اینکه افراد بزرگسال دیرتر یاد می­گیرند دغدغه­های فکری است، نه استعداد زبانیشان، نه آن فرایند مغزشان. ببینید مغز ما یک سری سلول هست مثل ماهیچه می­ماند. شما وقتی ورزش می­کنید، هر چه بیشتر ورزش بکنید ماهیچه­هایتان قوی­تر و سفت­تر می­شود. مغز هم همین است. شما هر چه از مغز استفاده بکنید مغز بازتر می­شود. محفظه­ای است که مانند بادکنک می­ماند که شما هر چه بیشتر آن را باد کنید بازتر می­شود. برای همین این نیست که شما فکر کنید وقتی به سن بالا می­رسید، بگویید نه ما از سنمان گذشته. من این را خیلی می­شنوم که می­گویند ما از سنمان گذشته و الان نمی­توانیم چیزی یاد بگیریم. اصلاً ربطی ندارد. به دغدغه ­های فکری ربط پیدا می­کند. چرا یک بچه راحت­تر از یک بزرگسال زبان یاد می­گیرد. بخاطر اینکه آن بچه نشسته درس می­خواند، مدرسه می­رود فکر پول درآوردن نیست،

فکر جوابگوی یک سری ارباب رجوع و اینطور چیزها نیست، فکر شام و ناهار درست کردن و کار منزل نیست، فکر خرید منزل نیست. این فکرها را ندارد. علت اینکه یک بزرگسال ضعیف­تر زبان را یاد می­گیرد این هست که زمانی که شما دارید زبان می­خوانید یک­دفعه مثلاً می­گویید یادم باشد باید به فلانی زنگ بزنم بابت فلان پروژه با او صحبت کنم، حواسم باشد فلان ساعت باید به دنبال بچه­ام بروم. باید این غذا را برایش آماده کنم. این فکرهای زائد حاشیه ­ای هست که باعث می­شود که یادگیری زبان کندتر انجام شود وگرنه از نظر خود حافظه مغز برعکس هست. شما هرچقدر از مغزتان استفاده کنید مغزتان بازتر و بازتر و بازتر می­شود. برای همین افراد بزرگسال ترس از این نداشته باشند فکر کنند که نه، ما الان سنمان بالا رفته و دیگر زبان یاد بگیریم.

واقعاً امشب یک نور آمد. یعنی انقدر من خوشحال شدم که اوتیسم درمان دارد؛ چون ما هر چه که می­شنویم، چون من گفتم از نزدیک و در دو جبهه با آن درگیر هستم. من اسمش را بیماری نمی­گذارم. نمی­دانم ­اسمش را چه باید بگذاریم. اسمش را نقص یا هر چیز دیگری بگذاریم. با مادرای اوتیسمی که در ارتباط هستم می­دانم چه سختی­ها و چه مشکلاتی را دارند تحمل می­کنند. چون میدا­نم که دکترای عصب­شناسی می­خوانید در بخش زبان و خیلی خبر خوشی دادید که اوتیسم درمانش پیدا شده، اگر زمانی فرصتی شد که در مورد تحصیل و زندگی صحبت کنیم درباره­ی اوتیسم واقعاً ممنون می­شوم که بتوانید … خانواده­ هایشان واقعاً سختی زیادی را تحمل می­کنند.

من این نوید را بدهم که در آینده نه چندان دور اینقدر اتفاقات و تحولات عظیمی در بخش زبان پیش می­آید که واقعاً تصورش خیلی سخت هست. اولا که هوش مصنوعی بیداد می­کند. در همین سیستم هوش مصنوعی تا 15 الی 20 سال آینده چیپ­هایی می­آید که به صورت یک عمل سرپایی این چیپ را شما در پشت سرتان در ناحیه بالای گردن قرار می­دهید و به اینترنت ماهواره هم وصل می­کنیم و شما از طریق این چیپی که اینجا گذاشته­اید می­توانید ذهن من را بخوانید. حافظه من و مموری من را می­توانید دانلود کنید. خاطره­های بچگی من را شما می­توانید در ذهن خودتان دانلود کنید که مثلاً ببینید من در بچگی چه خاطراتی داشته­ام. زبان هم به همین گونه. مثلاً می­توانید آن زبان خارجی را که می­خواهید یاد بگیرید از طریق این چیپ دانلود کنید و در ذهنتان داشته باشید.

یعنی یک اتفاقات خیلی وحشتناکی می­افتد. البته من خوم نمی‌آید؛ چون از یک طرف هم جنبه منفی دارد. در آینده به نقطه­ای می­رسیم که در آینده به نقطه­ای می­رسیم که انسان­ها نیاز نیست با هم حرف بزنند. همین که به هم نگاه می­کنند از طریق چیپ­هایی که نصب میشه صحبت­های هم را می­توانند دانلود کنند و بدانند که چه کسی چه چیزی می­خواهد بگود. و من این را دوست ندارم. چون می­گویم ارتباطات همین طوری هم ضعیف شده. اگر بخواهیم زبان را هم بگیریم که حرف هم نزنیم دیگر …

البته این را هم بگویم این که شما می­خواهید اطلاعات و مموری و چیزی را دانلود کنید باید آن طرف این اجازه را به شما بدهد. پسووردی هست که اگر آن طرف این اجازه را بدهد شما می­توانید این اطلاعات را دانلود کنید. کنترل شده هست. این نیست که هر کسی به هر کسی برسد تمام ذهن آن طرف را برای خودش دانلود کند. اتفاقات خیلی بزرگی در بخش زبان می­افتد. برای همین شما اصلاً نگران اوتیسم نباشید. کمترین چیزی هست که دارد درمان می­شود.

در بحث اوتیسم بیشتر بحث ارتباطی مشکل دارد. یعنی فقط بحث زبانی نیست. بحث ارتباط هست که چون قسمت­هایی از مغز با هم ارتباط کاملی ندارد. نورون­ها ارتباط ندارند و بخش دیگر این هست که در ایران در خود فرو رفتگی ترجمه می­کنند. یعنی ارتباطات عمومی کمتری دارند. یعنی نمی­توانند با دیگران و جامعه و محیط ارتباط برقرار کنند. ولی اینطور که تجربه شخصی من هست محبت را خیلی خوب می‌فهمند؛ یعنی وحشتناک محبت در خاطرشان می­ماند و خیلی با محبت آرام می­شوند و از توجه و محبت لذت می­برند.

ببینید علم زبان یعنی علم ارتباطات. چرا یک بچه اوتیسمی مشکلات تکلم دارد؟ چون ارتباط ندارد. شما یک بچه اوتیسم نه، یک بچه سالم. کاملا نرمال از یک پدر و مادر نرمال. اگر شما این بچه را در فضایی پرورش دهید که هیچ ارتباطی با هیچ کسی داشته باشد او بلد نیست حرف بزند. یاد نمی­گیرد که ارتباط بگیرد؛ چون زبان یعنی ارتباطات؛ بنابراین کسی که در ارتباط برقرار کردن مشکل دارد قطعا در زبان مشکل پیدا می­کند. مثلاً افراد ناشنوا را ببینید. می­بینید طرف ناشنوایی دارد. مشکل گویایی ندارد مشکل شنوایی دارد؛ ولی باز هم نمی­تواند حرف بزند؛ چون یک قسم از این ارتباطاتش نقصی وجود دارد. و یا کسی که می­تواند بشنود اما نمی­تواند حرف بزند.

باز یک بخش دیگری از ارتباطاتش دچار نقش هستند. به هر حال در این پروسه ارتباطات، همان چیزی که اول شروع کردیم که شما یک صدایی را می­شنوید، آن را پردازش می­کنید، آواهای متناسب را با کلمات مناسب پیدا می­کنید. از طریق اندام­های گویایی به شکل فیزیک به صورت یک صوت این را خارج می­کنید این پروسه، یک پروسه­ی ارتباطی هست. هر جای این پروسه نقص و ایرادی باشد اختلال به وجود می­آورد. برای همین است که بچه­های اوتیسم، بچه­هایی هستند که از شلوغی بیزارند، می­ترسند، نمی­توانند در فضاهای شلوغ قرار بگیرند. برای همین بیشتر ترجیح می­دهند که در خودشان باشند، در جای خلوت خودشان باشند، ارتباط برقرار نمی­کنند. ای خودش باعث می­شود که این نقص زبانی به وجود بیاید.

در مورد اوتیسم در یک فرصت حسابی خیلی سؤال دارم. حتما از مادرانی که درگیر بچه­ هایشان با اوتیسم هستند کمک بگیرم. خواهش می­کنم که آن­ها در لایو باشند که آن­ها حرف بزنند من فقط گوش می­کنم. چون من می­دانم که شرایط سختی را تحمل می­کنند. نه به خاطر آن نقص، بیشتر بخاطر جامعه­ای که آن را درک نمی­کنند. البته به نظر من. جامعه­هایی که نصیحت می­کنند، توصیه­ های غیرعلمی می­کنند. الان خوشبختانه این خبر خوش را شما دادید خیلی خوب بود.

بله متأسفانه در کشور ما خیلی فرهنگ­سازی نمی­شود و یکی از تفاوت­هایی که کشورهای پیشرفته مثل اتریش، یک روز خاص و فروشگاه­های خاص را اختصاص می­دهند به افراد اوتیسم که در این روز بچه­ها و این افراد می­توانند بروند از این فروشگاه­ها خرید داشته باشند. در آن روز سعی می­کنند فضای فروشگاهی سکوت باشد. موسیقی نباشد، صدایی نباشد، هیچ چیزی که بخواهد اینها را اذیت کند و آزار بدهد نباشد. و این بچه ­ها خیلی قشنگ می­آیند، می­روند، خریدشان را انجام می­دهند. خیلی زندگی نرمال و عادی دارند. متأسفانه اینطور اتفاقات در کشور ما ضعیف اتفاق میفتد. این ایرادها هست.

نقش آموزش همین است. یکی از هدف­هایی که من در پیج و سایتم می­گذارم. نقص آموزش هست. ما خیلی چیزها تصور می­کنیم. یک چیز واقعی نیست. و حتی در مورد اوتیسم خیلی ذهنیت نداریم؛ چون آموزش درستی نداشتیم. اگر در مدرسه، محیط یا در جامعه یک روز برای این بچه­ها می­بود، جامعه سطح آگاهیش می­رفت بالاتر خیلی بهتر بود.

ایراد آموزشی که زیاد داریم. ببینید؛ مثلاً همین بچه­ های ناشنوا یا کم ­شنوا در ایران باید در مدرسه استثنا بروند، مدرسه ناشنوایان. اتفاقی که اینجا نمی­افتد. اینجا پدر و مادر می­توانند بچه­شان را به مدرسه استثنایی ببرند و ثبت ­نامش کنند ولی می­توانند در مدرسه عادی هم ثبت نام کنند. کما اینکه مثلاً الان در کلاس پسر من چند بچه کم ­شنوا و ناشنوا هستند. ببینید اینطور افراد را از جامعه جدا نمی­کنند که آن شخص هم خودش را از جامعه جدا ببیند. الان دولت این هزینه را می­کند و برایشان مترجم می­آورد. مثلاً فرضا کلاس پسر من که تعدادی دانشجوی کم­شنوا هم در این کلاس شرکت می­کنند مترجم دارند. خانمی هست که در آن­جا تمام درسی را که معلم می­دهد همه را به زبان اشاره به بچه­ها درس می­دهد. یا در انجمن اولیا مربیان که من 2-3 روز پیش شرکت کرده بودم،

بله مترجم چون خیلی از این­ها پدر و مادرانشان هم ناشنوا هستند. مترجم آن­جا بود و صحبت­هایی که انجام می­شد برای پدر و مادرها ترجمه می­کرد. این خیلی اتفاق خوب و بزرگی است که اینها خودشان را در جامعه می­بینند. بین بچه­های عادی می­بینند. خودشان را از آن­ها جدا نمی­بینند. از نظر روحی، روانی، احساسات؛ اینها خیلی بهشان کمک می­کنن. چون همة اینها، یک بخشی که درمان می­شوند و یک بخشی هم در آینده نه چندان دور راه­های درمان می­آید.

علم پیشرفت می­کند. الان علم به یک نقطه­ ای رسیده که حتی نوزادان کم­شنوا هم درمان می­شوند، شناسایی می­شوند. یک نوزادی که واقعاً سخت هست. از کجا بفهمیم که این نوزاد ناشنوا یا کم­شنوا هست؟ ولی به اینجا رسیده که نوزادهای ناشنوا و کم­شنوا دارند شناسایی می­شوند و از همان دوره­ی نوزادی پروسه­ی درمانشان شروع می­شود. این خیلی اتفاق خوبی است که خودشان را در جامعه می­بینند که متأسفانه در ایران مشکلات آموزشی زیاد داریم. خیلی مانده که اینجاها حل بشود.

الف) خیلی از شما سپاس گذارم. زحمت شد، با هم­کلامی و هم­صحبتی با شما خیلی چیزها یاد گرفتم. امیدوارم صحبت های من در مورد یادگیری زبان آلمانی با خانم دکتر تهرانی مفید بوده باشد و لایوهای دیگر خانم دکتر را هم بازدید بفرمائید.

روشهای مهاجرت قانونی به المان

روشهای قانونی مهاجرت به آلمان

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر اشکان تیموری روشهای قانونی مهاجرت به آلمان با دکتر اشکان تیموری از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد روشهای قانونی مهاجرت به آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

با سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم , امشب قرار است.  در مورد روش‌های قانونی مهاجرت به آلمان صحبت بکنیم. آقای دکتر تیموری تجربیات زیادی دارند از تحصیل تا پست داک رشته بیزینس در آلمان و دعوت من را پذیرفتند که در مورد تجربیات ایشان در مورد روش‌های مهاجرت قانونی به آلمان صحبت بکنیم تو لایو‌های قبلی آقای دکتر در مورد تجربیاتشان از زندگی تو هند و مالزی بسیار صحبت کردند و این که این کشور‌ها چه سختی‌هایی دارد مهاجرت چه داستانی دارد کلاً خیلی صحبت شد در مورد ساختار مهاجرت، چه کسانی باید مهاجرت کنند چه کسایی نباید مهاجرت کنند صحبت شد. خواهش می‌کنم حتماً لایو‌های قبلی را ببینید که بسیار در مورد ساختار و مفهوم مهاجرت و روش‌های مهاجرت صحبت کردیم.

دکتر: سلام. خوشحالم که این ثانیه‌ها را کنار شما هستم با هم دقایق را می‌سازیم و تجارب را در کنار شما تقسیم می‌کنیم. امشب در مورد روشهای قانونی مهاجرت به آلمان صحبت می کنیم.

دکتر: قربانتان بروم آقا چون که کارتان بسیار برنامه‌ریزی زیبا دارید باذوق من این کار را انجام می‌دهم.

کاظمی: بسیار لطف دارید شما من توی کانال یوتیوب سعید کاظمی saeidkazemi و سایت saeidkazemi.ir یک شعار دارم experience share learn تجربیات را به اشتراک می‌گذاریم و یاد می‌گیریم از کسایی که صادقانه اطلاعات می‌دهند بسیاری از دوستان من را برای لایو دعوت می‌کنند؛ یعنی خواهش می‌کنند من باهاشان لایو بگذارم؛ ولی موضوعاتشان به دل من واقعیت نمی‌نشیند؛ یعنی مثلاً ld ‘,dn در مورد متاورس لایو بریم. من چون نمی‌دانم متاورس چه است ارز دیجیتال چه است قبول نمیکنم.

آخر من دانشش را ندارم و دوست ندارم چیزی که دانشش را ندارم مطمئن نیستم لایو بگذارم؛ یعنی امشب موضوعی که بعد از لایو اول و دوممان می‌خواهیم با هم صحبت بکنیم روش‌های مهاجرت قانونی به آلمان یعنی پناهندگی، زمینی، با کشتی روش‌های غیرقانونی اصلاً موضوع بحث ما نیست دیگر ریش و قیچی دست خود شما تجربه دارید تو آلمان بفرمایید.

فقط یک سؤال آقای دکتر بسیار ذهن من را درگیر کرده است هرکسی صحبت می‌کند می‌گوید من وکیل مهاجرت هستم وکیل یک تعریف دارد تو ایران یک زمانی دو، سه سال پیش ایران بورس تو گود افتاده بود همه متخصص بورس بودند هر روز صبح هم از خواب بیدار می‌شدند پنج درصد رشد دیدید من دیشب گفتم خب این که آن بازه زمانی بسیار ربطی به بورس و دانش علم بورس نداشت حالا این وکیل مهاجرت.

دکتر: در خدمتم حالا شما می‌فرمایید من این را رفتم تو کانون وکلا سؤالش کردم؟

کاظمی: چون دنیا دوستان عزیزی که همراه با ما هستند دنیا مجازی شده هر چیزی را نمی‌شود پذیرفت من تو لایو قبلی داستان یک عکس ویلا را برایتان تعریف کردم که یک بنده خدایی که کار اقامتی ترکیه انجام می‌داد همیشه این عکس نمادش بود وقتی من رفتم دیدیم عکس ویلای همسایه روبه‌رویش است آنجا زندگی نمی‌کند حالا این بحث وکیل مهاجرتی هم بسیار تو بورس افتاده همه می‌گویند ما وکیل مهاجرتی هستیم تو ایران وکالت یک تعریف دارد می‌گوید این مجوز از کانون وکلای ایران قانونی امتحان‌داده این هم مدرکش و مجوزش علمش هم دارد بسیار سختگیرانه می‌دانم بسیار سختگیرانه یعنی یک نفر بخواهد وکیل بشود.

دکتر: باید واقعاً باسواد باشد کسایی که سواد ندارند نمی‌توانند وکیل بشوند این یک واقعیت است.

کاظمی: حالا وکیل مهاجرت چه است قبل از این که اصلاً به بحث مهاجرت قانونی به آلمان برسیم؟

دکتر: ببینید تمام شرکت‌هایی که دارند فعالیت می‌کنند توکار مهاجرتی غیر‌قانونی هستند بسیار ساده‌اش را عرض می‌کنم خدمتتان ببینید. هر کشوری قوانین خودش را دارد مثل ایران، هیچ شرکت مهاجرتی ما تو ایران نداریم هیچ دولتی انسانش را نمی‌خواهد بفرستد توی یک کشور دیگر اوکی بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم؛ ولی قوانینی که بین کشور‌ها وجود دارد، می‌آیند هر کشوری قوانین خاص خودش را ارجاع می‌دهد و هرکسی که خواست مهاجرت می‌کند می‌تواند از این استفاده کند درست است یا خیر آقای تا اینجا یک نقطه است برسیم.

سر این که وکیل مهاجرتی چیزی به نام وکیل مهاجرتی توی ایران کشور من وجود ندارد هر کس این را گفت. اصلاً ما چیزی به نام وکیل مهاجرتی نداریم این یک موضوع، ما چیزی به نام این نداریم حالا دلیل‌هایش را برایتان می‌آورم ببینید تو این وادی‌های مختلف مهاجرت را انجام می‌دهند مثال می‌زنم اشکان تیموری شرکت مهاجرتی ندارد؛ ولی توی آلمان شرکت کاریابی دارد اوکی شرکت کاریابی آلمانی من به‌عنوان وی پرزنتر می‌شوم نماینده‌شان به‌عنوان وی پرزنتر آن شرکت نماینده آن شرکت کاریابی که تو آلمان یا مال خودم است یا مال هرکسی این‌طوری من تو ایران دارم برایتان مارکتینگ انجام می‌دهم تبلیغات انجام می‌دهم.

جاب‌آفر‌ها را اوکی می‌کنم. پس هرکس می‌آید برای خودش یک روشی به وجود می‌آورد ببینید یک چیز خیلی مهمی که وجود دارد توی مهاجرت که ما باید آن را مدنظر داشته باشیم قراردادی که با فردی بسته می‌شود با فردی که قرار است این کار را برایتان انجام بدهد ببینید آلمان دارم مثالش را خدمتتان عرض می‌کنم آلمان همین مدل مهاجرت را بیشتر آقا ندارد قانونی این‌ها غیرقانونی‌ها را بگذار کنار من اصلاً نیستم اصلاً تو قانون نیست این کار یک کار کراپشن ( کلاهبرداری هست یکی از راه‌های مهاجرت آلمان ازدواج که آن هم شاید تأیید بشود شاید نشود من بسیار از کیس‌ها را دیدم تأیید نشدند اوکی این یک دومین راه مهاجرت به آلمان تحصیلی.

کاظمی: اولین راه مهاجرت ه آلمان را فرمودید چه بود؟

دکتر: ازدواج.

کاظمی: آهان ازدواج خودش هم خیلی مقوله تخصصی است.

دکتر: اصلاً صفر تا صدش را برایتان اعلام می‌کنم اصلاً یک تست‌هایی دارد عجیب غریب دومین وادی که وجود دارد برای دومی‌اش هم ترتیبش بیاورم جلو بهش می‌گویند ویزای دیپ‌اند یعنی زیر نظر خانواده شما بخواهید بروید حالا پدر آنجاست دختر، پسر، مادر که منظورم همسر است همسر می‌تواند اقامت بگیرد. چیز بعدی که ما باید زیر نظر بگذاریم ما کاریابی است. خود کاریابی شاخه‌های مختلف دارد جناب مهندس پکیج‌های مختلف دارد توی این مهاجرت ما شاخه‌های مختلف داریم یک شِیر کاریابی داریم که ما برای شما پنج تا جاب‌آفر اوکی می‌کنیم مثال حالا من خودم را نمی‌گویم ولش کن خودمان را می‌آییم چه‌کار می‌کنیم برای شما یک جاب‌آفر اوکی می‌کنیم.

جاب‌آفر را که در آلمان پیدا کردید می‌روید آنلاین باهاشان چه را انجام می‌دهید اینتر‌ویو‌تان (مصاحبه) را انجام می‌دهید اینتر‌ویئو اگر تأیید شد شرکت برای شما قرارداد کاری ارسال می‌کند ارسال کرد این را می‌بری سفارت ویزای کار می‌گیری می‌روی خودم هم همین‌طوری رفتم؛ ولی حالا آن قسمت اولیه مال من فرق دارد؛ یعنی من هر جای دنیا بخواهم بروم یک اینترویو اینترنتی انجام می‌دهم اکسپرینسم (تجربه من) نوع مکالمه زبان انگلیسی من را می‌بیند برای من دعوت‌نامه می‌فرستد و می‌روی تمام شد ویزا می‌گیریم می‌رویم آنجا.

کاظمی: یک نکته آیا تو آلمان نیروی کار کم است که جاب افر می گیرد؟

دکتر: سؤالتان بسیار زیبا بود تو پله‌های بعدی این را توضیح می‌دهم کاری‌ها را توضیح می‌دهم بعد می‌رسیم به این وادی که شما فرمودید ببینید تو پله دوم ما یک ویزا در آلمان داریم به اسم جاب‌سیکر ویزا ‌ (ویزا جستجو کار) یعنی اشخاصی که می‌روند توی آلمان واجد شرایط هستند می‌گردند و شغل پیدا بکنند بهشان شش ماه ویزا می‌دهند می‌گویند سیکس مانت جاب‌سیکر ویزا اوکی خب حالا اسمش توی آلمانی متفاوت است ما داریم انگلیسی‌اش را می‌گوییم که همه متوجه بشوند.

حالا یک نوع دیگر داریم یک کسی مثل آقای اشکان مثل اشکان نامی شرکت کاریابی دارد کارش را اوکی برای شما کرده؛ مثلاً من همین امروز اعلام می‌کنم نیاز دارم به پانصد تا پرستار مثال دارم می‌زنم پانصد تا پرستار را من حقوق بهشان می‌دهم دانشگاه می‌فرستمشان مدرسه درس بخوانند بعد از سه سال که درس خواندند چهار سال برای من کار می‌کنند دیگر یا علی کارشان ندارم اقامت آلمانشان هم گرفتند این یک مدل دیگر کار بهش می‌گویند. یک روش دیگر مهاجرت در آلمان داریم مهاجرت ثبت شرکت که یک چیزی حدود چهل هزار یورو هزینه خودت اگر بتوانی هزینه‌هایش را بدهی چهل هزار یورو پایت می‌افتد یک شرکت بخواهد انجام بدهد زیر پنجاه هزار یورو کسی برایتان انجامش نمی‌دهد؛ چون که آنجا کار وکالتی دارد باید برایشان انجام بدهند برایتان لیستش می‌کنم این موضوع را ببینید شما شرکت ثبت می‌کنید به شما اقامت نمی‌دهند به‌خاطر کارکردن تو آن شرکت به شما اقامت می‌دهند.

کاظمی: یعنی شرکت کاغذی باشد نمی‌شود باهاش شرکت کاغذی یا سوری باشد نمی‌توانند در آلمان اقامت بگیرند؟

دکتر: اصولاً ایرانی‌ها می‌آیند شرکت ثبت می‌کنند زیر نظرش دو تا ویزا برای خودش و خانواده‌اش می‌گیرد بعد دو، سه سال هم برای خودشان مالیات را رد می‌کنند و اقامت می‌گیرند اوکی این یک وادی این وسط وجود دارد؛ ولی طبق قانون، ما قانون را داریم توضیح می‌دهیم حالا یک‌بار هست شانس است دیگر متفاوت می‌توانند انجام بدهند شما شرکت ثبت می‌کنید زیر نظر شرکت چه‌کار می‌کنید اقامت می‌گیری اقامت را که گرفتی زیر نظر شرکت ویزا می‌گیری می‌روی آلمان آن ویزا را به کارت اقامت تبدیل می‌کنی این از این،

تو پله دوم خب این هم از شرکت حالا این دقیقاً می‌شود همان جاب‌آفری که من بهتان گفتم؛ ولی صاحب شرکت خودت اوکی تا قانونی این‌طوری وجود دارد چرا مهاجرت غیرقانونی حالا یک سؤالاتی برای همه افراد به وجود می‌آید به طور مثال آقا مگر المانی‌ها خودشان کار نمی‌کنند پس چه‌کار دارند چه نیازی به ما دارند آیا نیروی انسانی ما به hr (نیروی انسانی) توی آلمان ما نیاز داریم بله یا خیر  سؤال شما این بود که پرسیدید که آیا به نیروی انسانی نیاز داریم یا خیر آلمان نیاز دارد یا خیر؟ کشور آلمان شدیداً به نیروی انسانی نیازمند است من ریزش بکنم بعد شما بفرمایید شما بعد من توضیح می‌دهم.

کاظمی: من یک مثالی بزنم؛ مثلاً کشوری مثل ترکیه خودش نیروی انسانی مازاد دارد که مثلاً به عربستان، به امارات، به قطر صادرات مهندس و پزشک دارد خب یا حتی به افغانستان به بسیاری از کشور‌ها خودش صادر کننده نیروی انسانی است، دلیلی ندارد ترکیه که از ایران یا از یک کشور دیگر نیروی کار بگیرد. مگر این که یک تخصص بسیار خاص من داشته باشم یا آن‌قدر در زبان مسلط باشم.  این‌ها را به چشم خودم دیدم یه امیدی بود نجار بود تو استانبول کل کارگاه و سوله بسیار بزرگی یک ترک در اختیارش بود یک دوست افغانستانی بود حتی تا مرحله شراکت با صاحب کارخانه فرش‌بافی پیشرفت روز اول رفو می‌کرده برایش ولی آن‌قدر سلامت و صداقت از او دیده بود؛ ولی با تخصص کل کارخانه را باهاش شریک شده بود؛ یعنی در این حد ولی این که من بیایم برایتان مثلاً نجار از اینجا برایتان جاب‌آفر ببرم آقا نیست آن‌قدر توی خود استانبول خودش نجار مازاد و بیکار دارد نیازی به نجار از ایران بردن ندارد بفرمایید ببخشید.

پس سوال اساسی این شد که ایا واقعا المان به نیروی کار خارجی نیاز دارد؟

دکتر: خیر خواهش می‌کنم کاملاً حرفتان صحیح است ببینید اداره شاید دویست مدل کار را ما داشته باشیم توی آلمان و موقعیت‌های شغلی برایمان به وجود آمده باشد؛ ولی این یک وادی شغل برای انسان توی آلمان حالا تو می‌خواهی مهاجرت بکنی به چه کسایی ویزا داده می‌شود طبق قانون اعلام می‌کنند که ما تو چه رشته‌هایی نیاز داریم به نیروی انسانی مثلاً تو شاخه پرستاری، کمک پرستاری نیازمندند آقا دلیل دارد سن آلمان رو به پیری است مردم کشورش سر این وادی نیاز دارند به نیروی جوان شما تو آلمان، آلمانی‌ها تنبل‌اند (نظر مهمان) اوکی بعضی از شغل‌ها تخصصی آلمانی‌ها حوصله ندارند بروند یادش بگیرند یا این که علاقه ندارند این کار‌ها را انجام بدهند.

مثل پرستاری سر همین شما اگر تو آلمان بیمارستان بروید سی تا چهل درصد پرسنل بیمارستان‌ها را پزشک و پرستار‌های خارجی دارند آنجا فعالیت می‌کنند حالا خارجی امکان دارد مال اسپانیا باشد یا ایرانی باشد متفاوت است دیگر ولی نیروی انسانی باتوجه‌به این رشته‌های نیازمند مثل مهندسی مثلاً آیتی یا جاب‌آفر برایش پیدا می‌کنم سریع برایش کار پیدا می‌کنم اوکی مثال می‌زنم‌ها رشته‌های پرستاری من حقوق می‌دهم تا سه سال مثال می‌زنم شرکت من با آن شرکتی که دیپ کرده تا سه سال حقوق بهتان می‌دهد درس می‌خواند حقوق بهتان می‌گیرد اصطلاح اسکالرشیپ یک‌طورهایی سه سال آقا درس می‌خوانی چهار سال کار می‌کنی اقامتت می‌گیری چه چیزی از این بهتر.

ک زندگی یک پرستار در آلمان چگونه است؟ یعنی الان با یک پرستاری که توی بیمارستان خوب توی تهران دارد کار می‌کند مقایسه‌اش کنید؟

دکتر: هر دو تا توی هر کجای دنیا باشند زندگی ضعیفی دارند آخر را بهتان عرض می‌کنم؛ ولی نکته پرستاری که تو آلمان دارد کار می‌کند مثال می‌زنم آن پرستاری که ما می‌گوییم متفاوت است که داریم درباره‌اش حرف می‌زنیم‌، پرستار دانشجویی که دارد برای من می‌آید برای من می‌گویم برای تیم ما می‌آید تیمی که برایمان کار پیدا می‌کند می‌رود درس می‌خواند سه سال می‌رود درس می‌خواند سال اول ماهیانه هزار و صد و خورده‌ای می‌گیرد سال دوم هزار و دویست و خورده‌ای می‌گیرد، سال سوم هزار و سیصد و خورده‌ای می‌گیرد وقتی پرستار شد سه هزار و خورده‌ای می‌گیرد می‌دانید چطوری بهتان بگویم هم شما درس خواندید هم من درس خواندم آیا تا فوق‌لیسانسمان یک هزاری توانستیم دربیاوریم از درسمان،

الان موقعیت‌های شغلی وجود دارد که تو می‌توانی درست را بخوانی و پول دربیاوری و آینده شغلی‌ات را ثبات برایش بگذاری نزدیک بکنی دقیقاً مثال برایتان می‌زنم تو شاخه الان من خیلی‌ها اِلِمنت‌هایی که برای مهاجرت وجود دارد باید روی این برنامه‌ریزی داشته باشیم نمی‌توانیم یک‌دفعه بگوییم اوکی پاشیم برویم مهاجرت کنیم و این‌ها به چه بهایی کسایی که آلمان من خودم قرارداد‌هایی که شرکت تو این چند سال گذشته؛ مثلاً شرکت کاریابی با ایرانی‌ها می‌بست ایرانی‌های عزیز فارسی‌زبان خب هرکسی توی دنیا هند، مالزی، فیلیپین با هرکسی ما قرارداد می‌بستیم با هرکسی قرارداد می‌بستیم بدون استثنا شوخی نداشتیم شرط می‌کردیم مدرک زبان نیازمند است قدیم یک، بعد قدم‌دو ما تا مدتی هم که زبانشان را می‌خواندند ما کار‌های اقامتشان را انجام می‌دادیم هر سؤالی دارید بپرسید من در خدمتتان هستم.

کاظمی: مهاجرت به آلمان پنج روش شد تحصیل، ازدواج، وابستگی صرفاً بر اساس ارتباط با خانواده، کاریابی و ثبت شرکت درسته این پنج تا؟

دکتر: توی این ثبت شرکت شاخه‌های مثلاً بسیاری می‌آیند من دیدم تبلیغ می‌گذارند تو اینترنت خرید ملک در آلمان ؟

کاظمی: تا آقای دکتر دومرتبه به ما ملحق بشوند من یک چند تا نکته را گفتم آنجا آقای دکتر هم تأکید کردند شما نگاه کنید آن کشوری که هدف نهایی‌تان و مقصد مهاجرتتان است باید یک دلیلی برای جذب نیروی انسانی داشته باشد اگر آلمان است خب توجیه دارد آقای دکتر می‌گویند سنشان دارد بالا می‌رود و نیاز به پرستار دارند؛ ولی بعضی از کشور‌های منطقه که بسیاری هم می‌روند مثل ترکیه ی بقیه کشور همسایه می‌روند واقعیت نیروی انسانی خودش مازاد دارد؛ ولی نه این که بگویند صددرصد اصلاً هیچ راهی ندارد همین‌طور که توضیح دادم تو استانبول می‌دیدم ایرانی‌های زیادی که به زبان ترکی مسلط هستند تخصص بسیار خوبی دارند آن کسب‌وکاری که انجام می‌دهند صادقانه دقیق مخصوصاً بچه‌های افغانستانی بسیار آدم‌های زحمتکشی هستند تلاش‌گر هستند ساعت‌ها و ساعت‌ها کار می‌کنند چهارده ساعت، دوازده ساعت،

بسیار دقیق صادقانه من بار‌ها دیدم که آنجا تو استانبول می‌گویم بچه‌های افغانستانی بسیار شریک شدند؛ مثلاً با ترک‌ها بسیار شریک شدند زحمت کشیدند، تلاش کردند آن صاحب‌کار بهشان اعتماد کرده و آنها را شریک خودش کرده.  حتی تو زیتون‌بورنو دوستانی که استانبول رفتند حتماً آشنایی دارند من دوست افغانستانی دیدم که برای یکی از برند‌های بزرگ لباس تیشرت تولید می‌کرد برند ماوی بود تیشرت‌هایشان آن‌قدر کیفیت دوختشان خوب بود یک مجموعه هشتاد نفری را ایشان مدیریت می‌کرد هشتاد و چهار، پنج نفر نیروی ترک و افغانستانی برایش کار می‌کردند و این برای یک برند خوب داشت یک محصول خوب و باکیفیت بخش تولیدشان را داشت منظورم این است که هر چیزی را وقتی می‌شنوی ادله‌اش را و دلیلش را بخواهیم؛ یعنی از آن طرف بخواهیم دیدید آقای دکتر گفت ما چیزی به نام وکیل مهاجرت در ایران نداریم؛ یعنی وکالتی دستورالعمل خاص دارد.

کاظمی: خب ما پنج تا مسیر مهاجرت به آلمان را رفتیم توضیح دادیم گفتید دانه، دانه می‌خواهم توضیح بدهم تحصیل را بفرمایید.

دکتر: ببینید آلمان دانشگاه خصوصی دارد و دانشگاه دولتی دارد در کنار دانشگاه همان؟ که بهتان گفتم می‌شود همان فنی حرفه‌ای که توضیح دادم می‌تواند کنارشان باشد حالا از کدام شاخه می‌خواهند اقدام بکنند شرایط سنی‌شان تأثیرگذار است، تجربه کاری که داشتند تأثیرگذار است خدمت عزیزم بگویم نوع دانشگاهی که انتخاب می‌کنی باتوجه‌به دیپلمی که داری باتوجه‌به نمره‌ای که داری باتوجه‌به امتحان ورودی برای رشته پزشکی امتحان ورودی دارند این‌ها تفاوت‌ها را به وجود می‌آورند حالا تو دانشگاه‌های دولتی که می‌رویم؛ مثلاً به طور مثال درس می‌خوانیم بین پانصد تا هشتصد یورو من کمترین بیشترین را عرض می‌کنم شما ترمی کلاً هزینه پرداخت می‌کنید پولی نیست.

اصلاً این برای یک کشور اروپایی مثال می‌زنم هزینه رفت و آمدتان بسیار درصد کمتری نسبت به یک شخص عادی پرداخت می‌کنید برای ترانسپورتتان این‌ها برای این که بخواهند برسند توضیح می‌دهم من این موضوع را برسند به این تارگت پلنی که دارند اهدافشان می‌خواهند برسند باید چه‌کار کنند بروند زبان آلمانی مهم‌ترین وادی که وجود دارد آخرش را دارم می‌گویم؛ یعنی یکی زبان آلمانی برای تحصیل باید بدو بگیرند تا موفق بشوند بدو هم آقا زیر یک سال نشدنی یک سال زمان می‌گیرد بدو در کنار ب دو مدارک و تجربه تحصیلی که داشتید می‌آید در کنار این اقدام می‌کنید برای چه برای درخواست تحصیلی در دانشگاه فارسی‌هایش را دارم استفاده می‌کنم که همه متوجه بشوید دعوت‌نامه‌ تحصیلی را باید نوبت سفارت که بهش می‌گویند ترمینگ که گرفتید می‌برید سفارت مدارک را تکمیل می‌کنید حالا این مدارک را توی تهران هم توی دو تا سایت معروف دارد اَنونین و زیپ باید این‌ها تائید بشود موقعی که ما این‌ها را تأییدشان می‌کنیم.

یعنی می‌فرستیم برای تأیید سفارت هم این‌ها را مهر تأیید سفارت می‌کند برای شما در مجموع کلیه مدرک‌هایی که جمع می‌شود به‌علاوه پاسپورت این‌ها را به سفارت آلمان تحویل می‌دهید شما یک نوبت برای اینترویو برایتان می‌گذارند ویزا می‌گیرید عینم شرایط همه دیگر یکی است می‌آیید آنجا ثبت‌نامت تکمیل می‌شود کارت اقامت تحصیلی به شما می‌دهند خدمت عزیز بگویم یکی از بهترین شما یک جمله‌ای تو لایو قبلی فرمودید من تأکید می‌کنم و تأییدش می‌کنم مهم‌ترین وادی که ما می‌توانیم تو مهاجرت مدنظر داشته باشیم بهترین نوعش تحصیلی ولی کجا بهترین نوعش کجا برویم چه برنامه‌ریزی تحصیلی از نظر اشکان تیموری هیچ کجای دنیا آلمان و کانادا نمی‌شود تو مقطع لیسانس هیچ کجا آلمان نمی‌شود تو مقطع بالا مستر و دکترا هیچ کجا به نظر من کانادا نمی‌شود؛ چون که شما بعدازاین که درس خواندید یک اقامت دارید یک اقامت کاری گرفتید اقامت کامل می‌گیرید هر سؤالی تو این موضوع دارید بپرسید که ریز بشوید رویش.

کاظمی: تو تمام شاخه‌ها می‌توان در آلمان تحصیل کرد؛ یعنی مهندسی، بیزینس، شاخه‌های علوم‌انسانی

دکتر: هر کدامش را می‌شود شرکت کرد؛ ولی برای هرکدام سختی‌های نوع‌های مختلف خودش را دارد مثال می‌زنم برای رشته‌های پزشکی ورودی دارد برای رشته‌های مثال می‌زنم اگر برویم و بخواهیم ساینس (علوم) بخوانیم. متفاوت است این دوره‌های زبانی که شروع می‌کنند همه‌ آنها سه تائی دیگر مثلاً ما الان لول پنج را بخواهیم برای پزشکی لول هفت را نیاز داریم یک امتحان ورودی دقیقاً یک علوم  پایه طوری ایران خودمان است ورودی باید انجام بدهند برای ورودی‌شان این‌ها را نمی‌گویند شرکت مهاجرتی بچه را می‌برند تو آلمان من می‌شناختم پدر و مادر به هیچی رسیدند سر این موضوع بچه امتحان می‌داد می‌افتاد درس را سؤال کردند.

دکتری مهندسی عمران بین آلمان و انگلیس ببینید چیزی که من می‌دانم چیزی که تجربه دوستان برای دکتری مهندسی عمران گفتند ایتالیا اصولاً می‌روند از نظر برندینگش برای کالیفکیشن به نظر من ایتالیا چون خیلی‌ها را دیدیم تخصصی انجام می‌دهند هیچ فرقی بین آلمان و انگلیس نیست اگر اسکالرشیپ هرکدام را بگیریم باتوجه‌به زبانی که ببینید تو این وادی کجا زبان را بلدی چه زبانی امروز بلدی کجا بهتان بهترین پکیج را می‌دهد اسکولارشیپت می‌کند این موضوع مهم است اگر ندانید چه‌کار می‌خواهید بکنید الان دقیقاً این هدف مشخص نیست تو این حدی که اینجا نوشته شده پس باید ببینی زبانت در چه حدی است باتوجه‌به زبانی که داری دانشگاهت را انتخاب بکنی و آفرلتر بگیری و اقدام بکنی کجا اسکالرشیپ بهت می‌دهند بفرمایید.

کاظمی: بعد از تحصیل در آلمان امکان اقامت هم هست؛ یعنی احتمال دارد بعد از تحصیل بتوانند آنجا کار پیدا کنند و اقامتشان را دائمی کنند؟

دکتر: جناب یک چیزی را من بهتان بگویم تو همین ایران هم عرضه نداشته باشی نمی‌توانی کار بکنی آلمان هم همین است، افغانستان هم همین است، ترکیه هم همین بود می‌شد نان دربیاوری درسته ولی چقدر دربیاوری مهم است همه دانشجو‌هایی که تو آلمان درس خواندند پنجاه‌درصد برگشتند پنجاه‌درصد اقامت گرفتند بستگی به خود فرد دارد و سوادی که به وجود می‌آورد بخواهد سه، چهار سال درس بخواند یک جا نتواند کار پیدا کند؛ ولی باز هم به عرضه خودتان بستگی دارد.

کاظمی: نکات طلایی ازدواج را می‌خواستید گفتید ازدواج یک چند تا نکته دارد یک سری آزمون دارد تست دارد؟

دکتر: آهان ازدواج ببینید من کسایی می‌شناختم پناهنده شده بودند هم خانم دیده بودم، هم آقا دیده بودم آمده بودند؛ مثلاً یک خانم تلفنی عاشق شده بود؛ مثلاً تلفنی با هم دیگر صحبت می‌کردند یا خانواده معرفی کرده بودند نوع ازدواج سنتی کشوری این‌ها کار‌های مهاجرتشان اصولاً قدیم نوبت سفارت همسر این‌ها یک ماه طول می‌کشید تا نوبت بدهد سفارت الان با این ویزا چه است.  اسم این شرکت آمده یک شرکت زیرمجموعه‌شان آمده نوبت ویزا را می‌دهند تایم آمده پایین ولی باتوجه‌به اولین سؤال‌هایی که ازتان می‌کند آیا شما هم دیگر را دیدید بسیاری را دیدم رد شده ویزاهایشان چون که می‌گویند.

شاید این ازدواج یک ازدواج بیزینسی باشد این را باید مدنظر داشته باشید؛ ولی حالا کسایی که خانواده‌شان را می‌خواهند بیاورند قوانین دارد هر شهری نسبت به یک متراژی می‌گوید آقا مثال می‌زنم خانه تو الان چهل متر است می‌خواهی همسرت را بیاوری باید یک‌خانه شصت‌متری بگیری می‌خواهی بچه‌ات را بیاوری یک‌خانه نود متری باید بگیری هرکدام یک ظرفیتی دارد متراژ حقوقت آیا می‌خورد بخواهی هزینه این را بدهی یا پول نقدی داری همراهت.

کاظمی: یعنی تمکن مالی نداری؟

دکتر: دقیقاً کدام یکی این‌ها ساپورتت می‌کند بچه‌ات را که دارند درس می‌خوانند ببینید مهاجرت مجزا خیلی بهتر از خانوادگی خیلی بهتر است راحت‌تر است از نظر این چیز‌ها ولی این که بسیار ساده بگیریمش بله من می‌روم الان آلمان صبح زن و بچه‌ام می‌آیند خیر نداریم این حرف‌ها را اصلاً هر چیزی شرایط و قانون دارد تمام قوانین این‌ها هم توی خود سایت سفارت آلمان توی تهران نوشته شده است.

کاظمی: مسلماً به فارسی هم هست؟

دکتر: به آلمانی، انگلیسی و فارسی.

کاظمی: یعنی هرکسی هر چیزی ر مورد مهاجرت به آلمان می‌شنود نپذیرد برود آنجا کنترل کند؟

دکتر: صددرصد ببینید قانون طبق قانون سفارت می‌گوید آقا این مدرک‌ها را من نیاز دارم اگر چیزی که سفارت مدارک می‌خواهد ما آماده نکنیم چه شکلی به ما ویزا بدهد آقا یک خاطره برایتان تعریف بکنم بسیار جالب به من گفتند آقا تو داری می‌روی آلمان باید تمکن مالی نشان بدهی آقا ما را پیر کردند ماشین فروختم نمی‌دانم این را فروختم، آن را فروختم تا توانستم پول نقد به نظرتان تو سفارت چه اتفاقی افتاد گفت شما دعوت‌نامه کاری دارید نیاز ندارد به این.

کاظمی: به تمکن مالی برای مهاجرت به آلمان نیاز نیست؟

دکتر: نیست بله زبان آلمانی باید فول باشد رفتم آنجا با انگلیسی با من اینترویو کرد مهم نبود اصلاً مثال می‌زنم‌ها یک چیز‌هایی را توهم می‌زنند من یک شب توی یک مهمانی بودم بسیار جالب است برایت بگویم آن موضوع را تعریف کنم توی مهمانی با یک خانمی نشسته بودم آن موقع من سه سال بود آلمان بودم شروع کرد از آلمان حرف‌زدن من هم نگفتم آلمان بودم اصلاً هیچ کلمه‌ای از آلمان اسم نیاوردم و گفتم شما تو کدام شهرش بله اینجا این‌طوری است و آن جایش این‌طوری است و این جایش این‌طوری است شرایط و قوانین جرمنی این‌طوری است حالا دوچلند این‌طوری است آقا این دو ساعت واقعاً داشت حرف می‌زد گفتم تو کدام شهرش شما اقامت دارید گفت هنوز آلمان نرفتم این اطلاعاتی که جمع کردم شوکه شدم.

یک‌لحظه گفتم خیر این‌ها اشتباه است همین که گفتم اشتباه است گفت خیر من کامل گفتم خانم محترم من اقامت آنجا را دارم اقامت کاری دارم آنجا شرکت دارم تو آن کشور آهان یک بدی داریم تا کتک نخوریم نمی‌فهمیم چه اتفاقی دارد سرمان می‌آید اگر می‌خواهیم متوجه بشویم ببینید زرنگ آنی که تجربه نکند اشتباه بقیه را خط بعدی می‌آورمش چون که خیلی مهم است اگر قرار باشد تجربه آقا شما را من تکرار بکنم من ابله هستم دیگر الان شما این پیج را به وجود آوردید تا این موضوعات بخوابد و ما داریم روی این موضوعات صحبت می‌کنیم همان مالزی رؤیاهایی ساخته بودند می‌آیید مالزی نمی‌دانم ماهی بیست هزار رینگت حقوق است با پاس چه که خانه‌های لوکس می‌گیرید، نمی‌دانم فلان می‌گیرید کرایه خانه پایه‌اش رو سه هزار رینگت تو مالزی اگر یادتان باشد حالا می‌شد بروی یک‌خانه هزار و پانصد رینگتی هم بگیری؛ ولی آیا من ایرانی تویش زندگی می‌کردم؟

کاظمی: باآن‌همه حشره می‌توانستم در مالزی زندگی کنیم؟

دکتر: مثال دارم برایتان می‌زنم بسیار ساده‌اش را دارم می‌گویم بله خانه بود هشتصد رینگت بود ولی می‌خواستی برسی به محل کارت یا محل تحصیلت دوبرابر باید کرایه می‌دادی تا می‌رسیدی بسیار ساده‌اش را عرض کردم خدمتتان حالا تو وادی‌های مختلف که بیایم تو مهاجرت بسیار شاخه‌ها را متفاوتش می‌کند ببینید من کسایی را دیدم پناهنده شدند تو آلمان به خدا قسم هیچ جا زیبایی شهر‌های خودمان را ندارد به چه بهایی من مهاجرت می‌خواهم بکنم.

آدم می‌شناسم می‌گفت شب‌ها می‌گفت من دارم می‌روم می‌گفتم کجا داری می‌روی؟ باید بروم بیمارستان روانپزشکی خودش را به روانی بودن می‌زد تا اقامت بگیرد به چه بهایی دروغ‌هایی که مثلاً غیرقابل‌درک بود برای من یعنی من یک صحنه‌هایی دیدم زده شدم. اصلاً مهاجرت‌هایی که مثلاً من به دلیل من دو جنسه ارائه می‌دهند می‌دانید به چه بهایی می‌خواهیم آیا شخصیتمان را می‌خواهیم زیر سؤال ببریم یا می‌خواهیم اقامت بگیریم اگر قراره تباهی مهاجرت کنیم نکنیم بابا.

کاظمی: ما نگاه سه تا سه موضوع بسیار تو زندگی ما مهم است و نگاه کنید زمان، پول و انرژی ما همیشه ما جوان نمی‌مانیم من خودم را دیدم یک روزی تو آینه دیدم یک دانه مو روی سبیلم سفید شده، یک دانه مو اینجا سفید شده.

کاظمی: یک‌ریز اینجا افتاده مو اینجا خالی شده بالا می‌رسد یواش، یواش می‌گویند خب این را توی آن تجربه فلان کسب کردم این را تو آنجا تجربه کسب کردم شکست است اسمش شاید هم بخشی‌اش موفقیت باشد یک استاد داشتم به ما می‌گفت که شما وقتی یک کتاب دویست‌صفحه‌ای را از یک استاد بزرگ کسب‌وکار می‌خوانید سی‌سال دانش و زمان و پول و انرژی آن آدم را توی دویست صفحه دارید می‌خوانید به چقدر به صدهزار تومان این چیزی که من می‌گویم من واقعاً دوهفته پیش کشتی که آمده بود بین یونان و ایتالیا آدم‌ها سرگردان بودند بعد آن ویدئو‌ها را من توی شبکه‌های مجازی دیدم.

دکتر: دقیقاً کشته هم داد مثل این که در مسیر مهاجرت غیر قانونی ؟

کاظمی: من بسیار دلم خون می‌شد دیگر پیگیرشان نشدم خب کاری هم از دستم برنمی‌آمد یا مثلاً می‌بینم ایرانی‌ها رفتند از تو استرالیا کوچ دادند به گینه استوایی، گینه‌نو داستان‌هایی که از آنجا می‌آید بیرون به چه ارزشی یک خانواده باید از کردستان بلند بشود بچه‌اش را بردارد زنش را بردارد برود تو دریای مانش غرق بشود آیا ته هدفش همین بود آیا اینجا حداقل یک حامی نداشت یک خانواده نداشت ما بعضی موقع‌ها نمی‌دانم این ریسک اصطلاحاً بهش می‌گویند گِیم این گِیم زدن به چه ارزشی است آن‌قدر ارزش دارد که پلیس یونان بگیرد زن و مرد را لخت کند لباس‌هایشان را دربیاورد دیگر از این بی‌حرمتی‌   بیشتر ما هیچ‌وقت توی هرطور شرایط توی ایران باشد ما این بی‌حرمتی را هیچ‌وقت نداریم که یکی لباسمان را یک‌وقت دربیاورد.

دکتر: من یک خاطره‌ای تعریف کنم من سال یکی از دلایلی که دیگر مالزی نماندم آخرین سفرم که رفتم و ایستادم دیدم انگشتش را کرد تو شکم من بهش گفتم چه‌کار داری می‌کنی قاطى کردم‌ها یک لحظه گفت ایرانی‌ها مواد تو شکمشان می‌گذارند می‌آیند کشور ما مثاله‌ها بعد یک نگاه بهش کردم گفتم تو هر کشوری، کشور تو قاچاقچی وجود دارد تو کشور من هست نمی‌گویم نیست؛ ولی دلیل نیست که همه را بخواهیم با هم دیگر بسنجیمشان ببینید مشکلی که ما داریم ایرانی‌ها تو خارج از کشور رؤیاپردازی ببینید.

من هرچه سنم می‌آید بالاتر رویای وجودم خاموش‌تر می‌شود فهمیدید چه شد هر وادی که ما تو مهاجرت یک‌بار هم با برادرم باید لایو اکراین را بروی آقا فول آف تجربه اکراین خدمتتان عرض کنم که به چه بها‌هایی، بها‌ها را می‌آییم برنامه‌ریزی می‌کنیم آقا من می‌گویم آقا می‌روم؛ مثلاً کانادا پنج سال سختی می‌کشم سه سال سختی می‌کشم یک اقامت می‌گیرم حالا دوست نداشتم می‌روم یک کشور دیگر مثل دوستتان زندگی می‌کنم کجا بوده آمریکا بود الان عمان درسته؟

کاظمی: استرالیا آمده عمان با پاس استرالیایی دارد زندگی می‌کند بسیار هم راضی است.

دکتر: حال دلش آنجا بهتر است آقا کجا حال دلت خوب است این وادی به وجود می‌آورد این برادر من را می‌بینید الان آمده، آمد مالزی بهترین زندگی را ساخت آنجا برای خودش گفت حال نمی‌کنم تو این کشور بمانم دلیلش چه بود فکر می‌کنید؟

کاظمی: نمی‌دانم.

دکتر: پدرم گفت مالزی‌ها زشت هستند (نظر مهمان) من اکراین زندگی کردم روحیه‌ام ریخته بهم دیگر اینجا دلیلش این بود هر کاریش هم کردیم نماند ول کرد آمد ایران گوش می‌کنید بسیار ساده‌اش را دارم می‌گویم آقا من خودم به بشخصه با آلمانی‌ها حال نمی‌کنم خودم را دارم می‌گویم‌ها چون که من تو شرق  آسیا بزرگ شدم یک مهربانی متفاوتی دیدم تو زندگی‌ام ایرانی هستم من ببین باید از خوبی‌ها بگوییم از بدی‌ها هم بگوییم اگر می‌خواهیم درباره مهاجرت صحبت بکنیم همیشه نباید گل‌وبلبل بگوییم؛ مثلاً به من می‌گفتند آلمان بسیار دولوپ کشور بسیار های‌کلاسی چیز های‌ باکلاس تو آلمان ندیدم من به همه این کار را می‌کنم این توضیحات را می‌دهم آلمان یک ده باکلاس تمیز است آخرش را بهتان بگویم عین چطوری برایتان توصیفش بکنم ساختمان‌های لوکسی که ما تو تهران داریم عمراً ببینید شما تو اروپا عمراً ببینید تو اروپا یک همچنین چیز‌هایی را می‌بینید.

کاظمی: من پیج یکی از ایرانی‌ها را دیدم رفته بود اسپانیا، تازه اسپانیا می‌گفت اصلاً نسبت به آلمان بسیار عقب است از نظر تمیزی، نظافت، محیط می‌گفت اصلاً اسپانیا بسیار عقب است

دکتر: صددرصد شک نفرمایید من اروپا را بیشترش را دیدم این‌هایی که دارم برایتان توصیف می‌کنم آلمان چون که بودم ویزایم بوده دارم این‌ها را توضیح می‌دهم حالا می‌رسیم به بعدی آقا من با هلند بسیار حال کردم مثال دارم می‌زنم‌ها بیست بار هلند رفتم بسیار کشور زیبا باکلاس مردم مهربان بسیار باحال این‌ها تفاوت‌ها را به وجود می‌آورند توی مهاجرت ببینید آلمان یکی از دلیل‌های شاید که آلمان به من چطوری بهتان بگویم خوش نگذشت حال نکردم بلد نبودن زبانش به‌تمام‌معنی بوده زبان یک وادی مهم است این‌ها یک وادی دیگر که مثلاً من با آلمان حال نکردم من بزرگ فکر می‌کنم تو زندگی‌ام من دنبال حقوق ماهی سی، چهل، پنجاه تومان نیستم من بیزینس را دوست دارم می‌خواهم بیزینس را دیولپ کنم پس آلمان کشوری نیست که من بتوانم توش جامپ (پرش) ‌بیزینسی بزنم.

یک دلیل دیگر که وجود داشت من آدمی هستم که بسیار اهل کامینیوتی هستم آدم فوق‌العاده اجتماعی هستم وقتی راه می‌افتم تو خیابان نصفه محله با من سلام و علیک می‌کنند آلمان هم سعی می‌کردم این کار را بکنم؛ ولی بعضی موقع‌ها اخت نمی‌شد چند تا مثال برایتان می‌زنم من خوبی‌های آلمان را می‌گویم بدی‌هایش هم می‌گویم با یک ده یوروی یک روز خرج زندگی‌ات را درمی‌آوری؛ مثلاً یعنی با ده یورو شما ببخشید من این را می‌گویم صبحانه، ناهار، شام و مشروب شبتان را می‌خریدید آلمانی‌ها را دارم می‌گویم کاری به ما ایرانی‌ها ندارم کلی دارم عرض می‌کنم می‌آیند این کار را انجام می‌دهند کل سیستم آلمانی‌ها سیستمشان این‌طوری است حالا با ده یورو بعدی قمارش را می‌کند با ده یورو بعدی کارکردن قسطش را می‌دهد.

که مثلاً یک چیزی خریده جمعش می‌کند سر ماه می‌شود سیصد یورو هر قسطی داشته باشد پرداختش می‌کند منی که مثلاً توی مالزی خب من با یک فرهنگ دیگر بزرگ شده بودم تو هند بزرگ شدم مثلاً می‌رفتیم دم مراکز تفریحی که وجود داشت مثال دارم می‌زنم باکمال‌میل ما را راه می‌دادند آلمان می‌گفت ما ایرانی راه نمی‌دهیم و چه غروری از من می‌شکست منی که تو یک کشور مثل مالزی همه جا من راهم می‌دادند بهم احترام می‌گذاشتند یک‌دفعه آمدم تو اروپایی که من ایرانی را راه نمی‌دادند و ترک‌های استامبولی و طرف ترکیه بودند آنهایی که طرف پناهنده شده من لایو‌ها را دارم می‌بینم حالا بعداً یک برنامه به شما می‌دهم قشنگ مشاوره می‌کنم می‌خواهم آنهایی که در مورد آلمان مثبت حرف می‌زنم بیاورم بالا،

چرا دوربین گرفتی دستت داری برای مردم رؤیاپردازی می‌کنی آقا آلمان یک کشور ساده قشنگ پر از آدم باشد با حقوق محدود سیستم کشورش است می‌گوید هر چه درآوردی تا سر ماه خرجش کن چرا رؤیاپردازی برای مردم به وجود بیاورید بگویم بیا آلمان گل‌وبلبل است خیر آقا این خبر‌ها نیست آقا من کانادا را من تأیید می‌کنم بروید کانادا درست را می‌خوانی ماشین می‌خری زندگی خوب می‌کنی؛ ولی اروپا این‌طوری نیست؛ چون که اصلاً سیستم زندگی‌اش روی کاپیتالیسم است اصلاً سیستمشان متفاوت است حالا می‌رویم تو وادی دیگر یکی می‌خواهد برود درس بخواند بله آقا به‌صرفه می‌تواند درسش را بخواند کار کند یک تجربه بسیار بزرگ یاد بگیرد؛ ولی به چه بهایی ادامه بدهد زندگی‌اش را نه این که برود بخواند برگردد یا بخواند برگردد ایران یا بخواند بماند همان جا بخواهد پلن بی بزند نمی‌ارزد تو رفتی پیر شدی زبان انگلیسی یاد گرفتی.

کاظمی: خب حالا من دوستان عزیزی که به لایو ما اضافه شدند باز من سایتم و کانال یوتیوبم را معرفی بکنم آقای دکتر هم یک کم استراحت بکنند من یک هدف دارم شعارم هم این است experience share learn تجربیات را به اشتراک بگذاری و یاد بگیری سایت و کانال یوتیوب من سعید کاظمی سایتم Saeidkazemi.ir روی کپشن اینستاگرامم خواهم گذاشت توی کانال یوتیوب هم خواهم گذاشت خوشحال می‌شوم که دوستان عزیزی که تجربه واقعی و منصفانه دارند بیایند تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند برای همه فارسی‌زبانان امیدوارم که مفید باشد؛ یعنی تجربه و شکست شما را دوباره نرود یک نفر دیگر تجربه بکند اگر موفق هم بودید بگویید چه‌کار کردم موفق شدم آن را هم شاید مسیر راه یک نفر دیگر بشود هرکسی علاقه‌مند بود یک پیام به من بدهد مثل آقای دکتر که افتخار دادند به من که بسیار صادقانه دارند تجربیات با نگاه صادقانه دارند این کشور آلمان را تحلیل می‌کنند خوبی‌هایش را می‌گویند، بدی‌هایش هم می‌گویند من یک داستان از مالزی کوالالامپور بگویم محله‌اش را خاطرم نیست یک شهر آبی معروفی هم آنجا بود اسمش الان خاطرم.

دکتر: توی ماینز بودید شما توی سانوی لاگون دیگر خوراکمان بود.

کاظمی: یک محله سیاه‌پوست‌ها آنجا بود من یک شبی از سنگاپور با اتوبوس برگشتم راننده.

دکتر: تو محله ماینز بودید شما.

کاظمی: من با دوستم دو، سه تا ساکم داشتیم نصفه‌شب چهار صبح رسیدیم کوالالامپور به راننده تاکسی گفتم من را یک هتل خوب ببر آقا رفت، رفت کجا داری می‌روی بنده خدا گفت یک محله بسیار خوب می‌برمت ما را تو یک محله پیاده کرد سیاه‌پوست بودند نمی‌دانم این‌همه سیاه‌پوست آنجا چه‌کار می‌کردند من واقعاً ترسیدم؛ یعنی دست و پام می‌لرزید تا دوست من برگشت از تو هتل که ببیند آیا جا دارد یا خیر یک هتل پنج‌ستاره‌ای بود زیر‌مجموعه فکر کنم همان سان وی لاگون بود اگر اشتباه نکنم؛ یعنی این‌طوری نیست که ما همه را گل‌وبلبل تصویرسازی کنیم. حالا من سریع یک تاکسی گرفتم به دوستم گفتم آقا ولش کن بیا برویم گفت هتل گفته جا ندارم تا ده باید صبر کنید و فلان گفتم سریع بیا برویم ولش کن می‌رویم هتل‌های قبلی که من شناخت دارم.

دکتر: مالزی با تمام زیبایی‌اش پشتی خیابان‌های اصلی، متفاوت است. حالا این را بگویید به آن هم می‌رسیم بفرمایید.

کاظمی: در مورد خوبی‌ها و بدی‌های ثبت شرکت گفتید این را یادت نرود به ما توضیح بدهی.

دکتر: حتماً آن را بهش می‌رسیم الان من ریز می‌شوم توش الان مالزی که شما گفتید یک وادی من تو ذهنم آمد این را هم اعلام بکنم برایتان که تو لایو‌های قبل بچه‌ها دیدم این را بگویم ببینید مالزی واقعاً کشور شیکی تو اینتری دیزاین و طراحی فوق‌العاده خوب بوده؛ ولی رخ خیابان‌های اصلی‌اش اینه آیا تو خیابان‌های فرعی‌اش هم رفتید دیدید که چه خبر است به این می‌گویند بیزینس کشورداری دلار میاد تو کشور من خرج می‌کند انشاالله کشورمان به این وادی هم برسد دیگر فرصت پیش بیاد در مورد کشور خودمان هم حرف می‌زنیم حالا برویم برگردیم توی آلمان این بدی‌هایش را داشتم می‌گفتم یک دو، سه تیکه برسم بهش تا آخر برسیم.

ما مثلاً من آدم می‌شناختم کارش آقا کنافکاری بود به جرات می‌توانم بگویم روزی ده‌هزار یورو این درمی‌آورد به‌جرئت می‌توانم بگویم شب که می‌رفت خانه یک هزاری با خودش خانه نمی‌برد همه را تو قمار می‌باخت می‌دانید چرا سیستم کشور این‌طوری است؛ چون یک‌دفعه به این وادی تمام این وادی‌هایی که به وجود آمد؛ مثلاً سیستم همه را با هم جمع ببندم‌،  ولی عموم تو جایگاه‌های مختلف این پول را خرجش می‌کردند یا تو قمار بود یا توی دیسکو بود یا توی کلاپ بود یا مثال می‌زنم برای وامش بود مثال می‌زنم به هر وادی می‌رسیدیم این پول خرج می‌شد؛ یعنی کشور طوری برنامه‌ریزی کرده بوده که درآمد‌هایی را که درمی‌آوری تا سر ماه کامل خرج کرده باشید یا ذخیره کرده باشید این سیستم که به همین قانون که گردش به وجود می‌آورد؛ یعنی ما ایران نیست پول درمی‌آوریم سیوش می‌کنیم قایمش می‌کنیم خرجش هم نمی‌کنیم خیالش راحت است که پول درمی‌آید برای همین باهاش بازی می‌کند شما سؤالی دارید بپرسید من در خدمتتان هستم.

کاظمی: من زیاد رفتم در مورد خوبی‌ها و بدی‌های ثبت شرکت تو آلمان؟

دکتر: ببینید یک‌بار هست ما یک شرکت داریم تو آلمان می‌آییم ثبت می‌کنیم اقامتمان را باهاش می‌گیریم هیچ ثبت شرکت تو همین ایران هم اشتباه است سر مالیات ایکس، وای و زد؛ ولی شما هر کسب‌وکاری بخواهید تو آلمان راه بیندازید برای خودتان باید شرکت ثبت بکنید خوبی و بدی دیگر ندارد باید است شما بخواهید خانه تو آلمان بخرید؛ مثلاً باید یک شرکت بزنید زیر نظر شرکت خانه بخری نمی‌توانی خانه مستقل خریداری بکنی می‌توانی خریداری بکنی اقامت بهت نمی‌دهند من آدم می‌شناختم یک میلیون یورو خانه خرید و خود من با تیمم کار‌هاش را انجام دادیم هتلش کرده بودیم آنجا را هتلی که کردیم هاستل بود کرایه می‌داد؛

ولی ایشان اقامت نتوانست بگیرد زیر نظر شرکتی که داشت اقامت گرفتم خوبی‌هایش به اینکه شما می‌توانید اگر زبانتان خوب باشد آن‌قدر پروژه‌های پیمانکاری به تور شما می‌خورد کار ساختمانی و این‌ها ولی اگر زبانت خوب نباشد نمی‌توانی پروژه قبول بکنی اگر شرکت ثبت کنی خوبی‌اش به این است که می‌توانی برای خودت ویزای کار بگیری و شرکتت به‌مرورزمان بعد از چهار سال اقامتش را بگیری پس این باید است بد بودن‌ها هم هزینه‌های بالاش می‌ارزد آیا یک شرکت را با قیمت مثلاً چهل هزار تا صدهزار یورو برایش هزینه کنید بگیرید اگر کسی دارا باشد پولش را داشته باشد بهترین راه مهاجرت ثبت شرکت است.

کاظمی: ولی شرکت در آلمان نباید سوری و کاغذی باشد باید کار بکنید درسته؟

دکتر: دیگر کار می‌کند آقا کاغذی باشد مهم نیست باید مالیاتت را پرداخت بکنی جمله‌اش را بهتان گفتم شرکت می‌زنید مالیاتت را باید پرداخت بکنی وقتی که ما می‌زنیم پنج هزار و خورده‌ای به یورو حقوقت است مالیات آن پنج هزار و خورده‌ای را باید پرداخت بکنید کاغذی نیستید کلمه کاغذی تو بیزینس کراپشن (کلاه برداری) می‌آید؛ ولی وقتی ما داریم یک شرکت می‌زنیم برای او  داریم اقامت می‌گیریم مالیاتش هم پرداخت می‌کنیم این بسیار متفاوتش می‌کند درست است آقا اگر بیاییم یک شرکت کاغذی بزنیم ازش بخواهم؛ مثلاً من بیایم یک شرکت بزنم باهاش کار نکنم ده تا اقامت هم رویش بگیرم. این می‌شود کاغذ‌بازی و گیر می‌کند این شک نفرمایید.

کاظمی: برخورد مردم آلمان چطور بود ذهنیت ما ایرانی‌ها نسبت به آنی که مثلاً تبلیغ می‌کنند بحث نازیسم و نژادپرستی و این‌ها آیا واقعاً شما توی جامعه آلمان زندگی کردید درست است یا خیر؟

دکتر: بسیار برخورد بد با مردم خارجی مخصوصاً با ما بسیار ساده‌اش را می‌گویم همه‌جا آدم خوب و بد هست همه جای دنیا آدم خوب و بد داریم؛ ولی آن گرمایی که ما توقع داریم از افراد بگیریم ما نمی‌بینیم آنجا نسبت به خودشان هم خشک هستند این را باید مدنظر داشته باشی‌ها هزینه ثبت شرکت جناب پژمان شما پایه‌ای که باید پرداخت بکنید سی هزار و خرده‌ای یورو است و پول بکگرینی‌هایتان چیزی نزدیک پنجاه هزار یورو ویزای کارتان را بخواهید بگیرید فهمیدید چه شد.

مثال می‌زنم برایتان برخورد‌هایی که به وجود می‌آید کی‌ها این برخورد‌ها را به وجود آوردند من بسیار ساده‌اش را بهتان می‌گویم پناهنده‌ها آلمانی می‌گوید من صبح تا شب دارم کار می‌کنم چرا باید پول زحمتم را پرداخت کنم برای یک پناهنده مالیات بدهم اصلاً مشکل مردم با مرکل این بود و الی مرکل بهترینشان بود  فهمیدید چه شد این وادی بد بود طرف مثلاً من می‌دیدم آقا طرف انواع دروغ‌ها را می‌گفت که بتواند یک پولی از دولت بکند.

چه اشخاصی نباید به آلمان مهاجرت کنند؟

دکتر: آقا افرادی که افسردگی دارند، آدم‌هایی که روابط‌عمومی فوق‌العاده درجه یکی دارند افرادی که دوست دارند سرمایه‌دار بسیار بزرگ بشوند بزرگ فکر می‌کنند مثل اشکان تیموری.

کاظمی: پس کاپیتالیستی نیست؟

دکتر: اصلاً نیست نمی‌تواند باشد هرچه درآمدت بیشتر باشد مالیات بیشتری می‌دهی.

میزان مالیات در آلمان چقدر است؟

دکتر: بستگی دارد بین سی درصد شروع می‌شود تا سی و هفت، هشت درصد کاری که انجام می‌دهند بازار سیاه آن‌قدر مالیات بازار سیاه کشورشان می‌چرخد بازار سیاه به وجود آمد بسیار جالب است حالا ما تو ایران چرا با ایمیل و اینترانت و نمی‌دانم سیستم‌های عامل داخلی‌مان کار می‌کنیم توی آلمان تمام نامه‌نگاری می‌شود باورتان نمی‌شود پست آلمان پول‌دارترین ارگان کشور آلمان دو ارگان واقعاً پول‌دار است یکی کلیسا‌ها خیلی پول‌دار هستند یکی هم پست حالا می‌آییم تو پله‌های مختلف بخواهید بهش نگاه بکنید باز هم تکرار می‌کنم برای کسانی که می‌خواهند درس بخوانند فوق‌العاده یعنی من اگر یک روز بخواهم برگردم از اول هم شروع بکنم به درس‌خواندن آلمان را انتخاب می‌کنم یا کانادا را تجربه بوده؛ مثلاً دیگر.

کاظمی: حالا یک تجربه واقعی بگویم یک دوست افغانستانی بود به اسم حبیب همسایه ما بود توی استانبول بعد من روز‌های تعطیل بهش سر می‌زدم اینترنتش را درست می‌کردم ترکی هم بلد نبود بنده خدا بعد ما با هم انگلیسی صحبت می‌کردیم خب یک دوستی بسیار پیر بود هفتاد و خرده‌ای سالش بود بعد این تجربه‌اش از زندگی تو آلمان البته آمریکا بازنشست شده بود؛ ولی یک چند سالی توی آلمان زندگی کرده بود می‌گفت من نپرسید رفتم آمریکا تجربه این بود من نمی‌خواهم تأیید کنم یا رد کنم.

می‌گفت من تو آلمان آن‌قدر با این همسایه‌ها دوست شده بودم می‌گفت ما پنج نفر یک اتاق کرایه کرده بودیم این را که می‌گویم مال چهل و خرده‌ای سال قبل است می‌گفت بچه‌ها می‌گرفتند استراحت می‌کردند من بعد‌از‌ظهر‌ها وقت بیکاری و روز‌های تعطیل نمی‌نشستم می‌رفتم همسایه می‌گفتم بیل می‌زدم بهش می‌گفتم کمکت بکنم یکهو کسی گلش را برایش می‌گفت آن‌قدر همسایه‌ها با من دوست شده بودند گفت آلمانی را از همسایه‌ها فول یاد گرفتم حتی برای ناهار و شام نمی‌رفتم.

دکتر: خانم اِلیسا فرمودند من پرستار هستم الان می‌گویند آلمان بدون هزینه پذیرش می‌دهد درآمد خوبی دارد درسته؟

ببینید خانم اِلیسا بدون هزینه درآمد می‌دهد کجا بهتان می‌دهد بفرمایید این‌طوری نیستش به همین سادگی ببینید شرایطی دارد پرستاری توی کشور آنجا وکیل باید کار‌هایتان را انجام بدهد سه تا موضوع را عرض می‌کنم یادتان باشد قراردادی که توی آلمان برایتان می‌بندند وقتی شما آنجا نیستید چه شکلی می‌توانند قرارداد ببندند درسته دومین موضوع این که شما زبان دارید و ساپورتر خوب تو این کشور، شماره سه شما وقتی آن جاب‌آفر برایتان آنجا گرفته شده.

وکیل باید برود برای شما نامه بزند وزارت کارنامه بگیرد، وزارت مهاجرت نامه بگیرد که به شما سفارت ویزا بدهد شما اگر بهداری مدرک پرستاری نامبروان هم داشته باشید باید دوره بگذرانید حالا من پیجم را دارید دیگر بالا نوشتیم دیگر هر کاری داشته باشید می‌توانید بیاید دایرکت به من تکست بدهید شماره‌تان را بگذارید من از طریق واتس‌اپ در خدمتتان هستم با اجازه جناب مهندس.

کاظمی: خیر خواهش می‌کنم من حتماً توی کپشن تگ می‌کنم آقای دکتر را هم تو کپشن می‌گذارم آدرس پیج‌های مختلف آقای دکتر؟

دکتر: ممنونم ببینید ما هدفمان این است که کار انجام بدهیم بسیاری می‌آیند جناب مهندس رؤیاپردازی‌هایی به وجود می‌آورند حالا در مورد حقوق پرستار خواهش می‌کنم خانم اِلیسا ببینید حقوق‌های پرستاری ماه بیست هزار یورو مثلاً حقوق می‌گیرد طرف آنجا این است سه هزار و خرده‌ای امسال قیمتش دقیقش را من می‌دهم شما پست کنید همین امروز از آلمان برای من قیمت روز ارسال شد وقتی قیمت‌گذاری شده کی می‌تواند بزند چرا نمی‌آیند قوانین کشور را که خود دولت اعلام می‌کند تو پیج‌هایتان اعلام کنید بازاریابی این لطفاً کلمه بازاریابی را بسیار عاشقش هستم خرابش نمی‌کنیم پدر‌سوخته‌بازی کلمه دیگر به جایش می‌گذاریم؛ چون بازاریابی زیباترین سیستمی است که روی کرده زمین به وجود آمده بازرگانی زیباترین کاری که وجود دارد سر همین موضوع دارم حس می‌کنم آقای طاهری هم تشریف آوردند متخصص قرارداد‌های مهاجرتی.

کاظمی: درباره مارکتینگ گفتیم. کتاب چهارصد صفحه کتاب فیلیپ کاتلر را چنان با عشق خواندم که هیچ کتاب مهندسی را آن‌طوری نخواندم با این که خودم مهندسم یعنی آن‌قدر لذت بردم توی سه مرتبه که من این کتاب را خواندم آخرین ورژنش را پیدا کردم یعنی نمی‌دانم خب یک لذت است باید از آن شما اگر یک جمله گفتید کسی می‌رود دانشگاه نرود یک مدرک بگیرد واقعاً یک علمی یاد بگیرد حالا فقط من باب خاطره بود دوستان عزیز پرستاری الان نمی‌دانم بسیار ترند است همه می‌خواهند با پرستاری بروند؛ یعنی ما تو اول لایو هم آقای دکتر فرمودند بسیار پرستاری یک زندگی ایدئال رؤیایی فلان ایجاد نخواهد کرد.

دکتر: سوءتفاهم نشود پرستاری زمان می‌برد تا به ایدئال خودمان برسیم ماهی دو هزار یورو و خرده‌ای.

کاظمی: آقای دکتر نکتهٔ دیگری پرستاری دارد من این را از لایو‌های دیگر تسلط خاصی بر زبان می‌خواهد چرا چون شما با هر تیپ آدمی و بیماری در ارتباط هستید خب من به دوستم توی کانادا گفتم، گفت من اینجا اصلاً نمی‌توانم به‌غیراز دکتر ایرانی جای دیگر دکتر بروم گفتم چرا؟ گفت نمی‌توانم دردم را بهش بگویم گفت من یازده سال اینجا هستم.  بازم دربه‌در دنبال دکتر ایرانی هستم حتی برای دندان حتی برای دل‌درد گفتم برای چه؟ گفت نمی‌توانم بهشان انتقال بدهم من چه بیماری دارم؛ یعنی آن لحظه آن احساس آن جمله را نمی‌توانم انتقال بدهم پرستاری به نظر من یک شغل بسیار سخت و پر زحمتی است؛ یعنی به نظر من شما واقعاً شما بسیار قابل‌احترام هستید.

دکتر: یک موضوعی را مطرح بکنم حالا برای خانم اِلیسا که این را فرمودند که گفتم که حتماً شما باید دوره بگذرانید شما زبان را تو ایران یاد می‌گیرید تازه می‌آیید آنجا تیم شرکتی که آن کاریابی را انجام می‌دهد آنجا برایتان دوره‌های شما تست می‌دهید این‌طوری نیست که شما بفرمایید امتحان می‌دهید یکی از دوستان من یکی از آن کسانی که این امتحان را می‌گیرد؛ یعنی سه نفر امتحان می‌گیرند یک نفرشان آشنای من است شما حساب کنید این سه نفر شوخی هم با هیچ آشنایی هم ندارند.

باید قبول بشوی آخرش را دارم می‌گویم تا زبانت خوب نشود نمی‌توانی این را قبول کنی آقا بری تو یک روز یک خاطره بامزه یکی از دوستانم همسرش خارجی بود خانم بودند بعد ایشان جدا شدند بهش گفتم چه بود جریان چرا جدا شدی گفت آقا همین که من رد می‌شوم یک فحش پدر به هم دیگر می‌دهیم به شوخی داشت می گفت‌ها یک قربان صدقه احساسی بهمان می‌رود یک جان بهمان می‌گوید ته دلم خالی می‌شود مرد ایرانی ولی خب خارجی چه شکلی می‌خواهد به من بفهماند احساسی که تو وجود منه حالا بیماری می‌خواهد تخصصی صحبت کند چه مشکلی وجود دارد این متفاوت است.

لطفا مسائل مربوط به پرستاری در آلمان را توضیح دهید؟

دکتر: خیر اوکی است حالا من پرستاری چون که الان درباره‌اش صحبت شد من یک‌بار کوتاه مختصر توضیح می‌دهم ببینید پرستاری بسیار ساده‌اش را بهتان بگویم من همین امروز آپدیت من به ثانیه آپدیت می‌شوم از آلمان پرستاری یک وادی بسیار مهم است خانم پرستار آقای پرستار روز اول می‌روی آلمان تو دیگر پرستار نیستی دیگر نمی‌توانی مثل ایران تو آمپول بزنی دیگر نمی‌توانی مثل ایران مثال می‌زنم کار یک پزشک را انجام بدهی یک پرستاری رو به پایان‌ترش می‌شود کمک پرستار تو ایران بهش می‌گویند کمک پرستار این که بخواهی حتماً مثل ایران بنشینی رؤیاپردازی کنی یا مثلاً ببخشید من کلمه رؤیاپردازی می‌گویم شیک بودن کارتان اینجا وجود دارد دیگر آنجا نیست حالا تو شاخه‌های مختلف کاریابی می‌شود آمبولانس، امر جنسی، بیمارستان، کلینیک، محل‌های نگهداری آدم‌های مسن معلوم نمی‌کند کجا باشید.

کاظمی: ولی خب کلاً واقعاً پرستاری من بیمارستان میلاد اورژانسش یک شب مجبور شدم بروم واقعاً برایشان دلم سوخت بسیار کار سختی است از بنده خدا آنهایی که پشت کانتر بودند نوبت می‌دادند تا آنی که هماهنگ می‌کرد تا آنی که بیمار واقعاً شغل سختی است.

دکتر: جناب مهندس آقای صادقی هم آمدند بالا خدمتت عرض کنم تجربه مصر می‌توانید باهاشان داشته باشید عجیب، غریب است این‌ها به‌جرئت می‌توانم بگویم جزئ ده نفر ایرانی که مصر را دیدند زندگی کردند توی مصر بله این هم داشته باشید ببخشید من این هم می‌گویم می‌خواهم برای آن پلن‌هایی که دارید برنامه‌ریزی کنم برایتان آخرش را بهتان بگویم پرستاری یک شغلی است که توی آلمان می‌تواند موفق باشد توش ولی باید دوره بگذرانید باید برنامه‌ریزی ببینید جناب مهندس دو هزار یورو بگیرید ششصد یورو کرایه‌خانه‌ات می‌شود چهارصد یورو زندگی‌ات است هزار یورو ته‌اش می‌ماند بد نیست عدد پاینی نیستش تازه این قیمت امروز است تا روزی که آماده بشود برود داخل هرسال قیمت‌ها تغییر می‌کند.

دکتر: البته یادمان نرود هفت سال دارد وقت می‌گذاریم اقامت بگیریم حالا هفت سال این‌طوری بمانید بهتر است یا هفت سال پناهندگی؟

کاظمی: خب چند ماه باید از جیب بخورند آقای دکتر فرض کن آلمانی یاد بگیری.

دکتر: از روز اول حقوق می‌گیرند از روزی که کلاس‌هایشان شروع می‌شود سلام عرض می‌کنم. تمام این وادی‌هایی که ما در موردش صحبت کردیم مثبت‌گرایی‌ها یا منفی‌گرایی گفتیم یک واقعیت که می‌تواند آدم‌ها را به واقعیت برساند ما نمی‌توانیم رؤیاپردازی بکنیم بخواهیم دروغ به مردم بدهیم هیچ جا سلام عزیز دلم پویا جان ارادتمندم حتماً بعد از لایو در خدمتتان هستم کار واجبی با شما دارم این تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد آدم‌هایی هستند.

مثل جناب بستانی انگلیس رفت و زخمت کشیدند امروز کارخانه‌دار است توی انگلیس شوخی نیست تو صنعت بورس نامبر وان‌های آن کشور هستند توانایی‌ها بسیار وادی مهمی است که همه چیز را به وجود بیاورد شاید اشکان تیموری این زحمتی که تو ایران الان بعداً یک چیز تجارب خوب حالا بعد بهتان می‌گویم مثال تو ده تا صنعت من دارم می‌دوم توی ایران جان می‌کنم برایش اگر این کار را تو کانادا بکنم یا تو آمریکا یا تو انگلیس بکنم مطمئنم موفق‌تر خواهم بود؛ ولی بعضی موقع‌ها عشق حال دل این جمله‌ای که خودتان فرمودید پرستار‌ها یک وادی مختلف هستند هر رشته‌ای مختلف است وادی آنها جناب مهندس.

کاظمی: شرایط مهاجرت پزشکی آلمان را هم توضیح دهید؟

دکتر: پزشکی هم باید امتحان بدهند مدرک‌هایشان تبدیل می‌شود هیچ پزشکی نمی‌تواند با مدرک تخصصی خودش متخصص بودنش مهاجرت کند به آلمان نخبه باید برود یک دوره بگذراند آپدیت کند زبان فوق‌العاده حرفه‌ای داشته باشد سطحش می‌شود فکر کنم سطح هفت یا هشت باید داشته باشد من این‌طوری می‌گویم؛ چون که مردم آشنا نیستند با این‌ها حتماً تو پیجم می‌گذارم این‌ها را برایشان یا تو جاب‌جرمنی می‌گذارم هم تو پیج خودم برایشان می‌گذارم لول‌ها را باید مدنظر بگذارید؛ چون خودشان هرجای دنیا آقا بخواهی انگلیس بروید آیلتس نگیری تا آیلتس یا تافل نگیری مگر بهت اقامت می‌دهد مگر آلمان می‌گویم کانادا بروی تحصیلی برویم مگر زیر شش و نیم به شما اقامت می‌دهد وقتی زبان بلدی می‌روی توی سفارت اینترویو با شما انجام می‌دهند.

کاظمی: رشته‌های مهندسی را هم در آلمان توضیح می‌دهید؟

دکتر: حتماً ببینید آنها دیگر تو کل وادی‌هایش کامل عرض می‌کنم تمام رشته‌ها اولش من بهتان گفتم جاب‌آفر یا این که یک کار پیدا می‌کنی اینترویو را آنلاین انجام می‌دهی دعوت‌نامه کاری برایت می‌آید یا این که یک ویزای شش‌ماهه می‌گیری می‌روی آلمان می‌گردی دنبال کار، کارت اوکی شد اقامت می‌گیری برمی‌گردی ایران از ایران برمی‌گردی آنجا تبدیلش می‌کنی برای کسایی که رشته مهندسی شرکت ما شارژشان می‌کنند.

مثال می‌زنم شرکت‌هایی امثال ما قانونی شرکت‌های کاریابی که تو آلمان شرکت دارند برایتان آفر‌های کاری موقعیت‌های شغلی را به وجود می‌آورند پنج تا مثلاً قیمتش ایکس تا باید باشد اینترویو‌ها را توانستید قبول بشوید دعوت‌نامه برایتان فرستاده می‌شود ویزا می‌گیرید می‌آیید حالا این دعوت‌نامه فرستاده پشتیبانی دارد اداره اِمرگیشن و ایکس، وای، زد برنامه‌ریزی‌های خاص خودش را دارد.

کاظمی: خب اگر کسی فنی باشد چه کابینت‌ساز، جوشکار، دروپنجره‌سازی، کاشی‌کار در آلمان کار برای آنها است؟

دکتر: رشته‌هایی مثل پرستاری وجود دارد که می‌تواند بیاید آنجا بخواند؛ ولی بستگی دارد دولت اعلام کرده باشد آیا به این رشته‌ها ویزا می‌دهیم یا خیر من لیستش را آپدیت می‌کنم توی پیجمان برای شما ارسال می‌کنم که شیرش کنید هرسال یک لیستی دولت اعلام می‌کند می‌گوید به این‌ها نیازمندیم، نیازمند نیستیم.

کاظمی: خب چه موضوعی دیگر از نظر شما باقی‌مانده بحث زبان آلمانی؟

دکتر: ببینید موضوعی که الان برای من مهم است می‌خواهم جمع‌بندی بکنم تو کل این سه تا لایوی که ما با هم رفتیم بلد بودن مهاجرت نباید آدم ناشیانه تصمیم‌گیری بکند مهاجرت کند، کجا بروم، چیکار بکنم مثال می‌زنم من خودم تو آلمان موفق نبودم شاید از نظر بسیاری شاید از نظر خودم مثال دارم می‌زنم‌ها موفق نبودن من به حال خوب من بوده دوستش نداشتم من نوعی دارم مثال می‌زنم‌ها نمی‌خواهم به کسی خطابش کنیم؛ ولی کسی می‌شناسم خدا رحمتش کند مرد تو آلمان هم تا دم مرگش تو آلمان ماند بعد هم همان جا خاکش کردند باید ببینی چه برنامه‌ریزی حال دلت را چه خوب می‌کند مهم این نیست کجا به دنیا آمدی مهندس مهم این است به کجا تعلق داری.

دکتر: فدای شما بشوم حالا باز پیج‌هایمان را می‌توانیم با هم دیگر داشته باشیم هرکسی سؤالی داشت تو وادی مهاجرت تو کشور‌های مختلف حالا از شما هم سؤال کرد من در خدمتشان هستم اگر بتوانم یک راهی به کسی نشان بدهم همین که حال دلم خوب بشود یکی را یکی را توانستم یک راهی را بهش نشان بدهم بسیار من خوشحال می‌شوم همیشه بیزینس مهم نیست تو زندگی افراد و بیس زندگی یک شخص مثل من حال خوب من این است که بتوانم هوای هم نوع خودم را داشته باشم.

کاظمی: خب شما دوستان زیادی هم توی دنیا دارید؛ چون سه کشور مختلف هم زندگی کردید و تحصیل کردید بسیار خوشحال می‌شوم من را ارجاع بدهید به آنها معرفی بکنید به این من از تمام دوستان دعوت می‌کنم هر تجربه‌ای مهاجرتی.

کاظمی: بله دوستان باید لطف کنند دیگر به موضوع‌های مختلف را با هم دیگر برویم من بسیار خوشحال می‌شوم که دوستان دیگر را معرفی بکنید دوستانی که مورد اعتماد شما هستند و حرف صادقانه بزنند اگر کسی واقعاً توان تحمل هفت سال سختی را دارد زبان را یاد بگیرد و یک علاقه شخصی دارد یک سال، دو سال تو دیوانه‌خانه بخوابی اگر اینجا بروی یک شغل تخصصی یاد بگیری یکی، دو سال تو کشور اول لایو هم گفتیم ما چیزی به‌عنوان وکیل مهاجرت قانونی در ایران نداریم؟

دکتر: فدای شما بشوم جناب مهندس می‌ارزد ارزش دارد بهتر آقا یک قیاس بکنم برایتان پناهنده بشود. اگر تو توانستی تو هفت سال که پناهنده بشوی اقامت بگیری برو پناهنده بشو نمی‌گیری کسایی هفت سال پیش رفتند هنوز طرف تو دیوانه‌خانه‌ها خودشان را می‌خوابانند تا اقامت بگیرند آیا راهی قانونی‌تر از این وجود دارد یا خیر پس ارزش آقا با کشتی و قایق و قاچاقی پا بشوی بروی تا اروپا نمی‌دانم این‌ور بروی آن ور من که بلد نیستم مسیرش را اصلاً ول کن اصلاً این کار‌های کثافت جانت را بخواهی بگذاری آقا یک جمله‌ای به من گفتید شما گفتید اعصابم خورد شد نتوانستم کل اخبار را ببینم.

خب وقتی می‌توانی قانونی بروی قانونی مهاجرت بکنی چرا نکنی این کار را آقا هرکسی خواست مهاجرت کند من مشاوره مجانی بهشان می‌دهم دیگر چه آقا این را جلوی شما قول می‌دهم برای کانادا، اروپا، مالزی و هندوستان هر اطلاعاتی  خواستند من در خدمتتان هستم خودم هم بلد نباشم لینکتان می‌دهم به کسی که حرفه‌ای باشد آخر تو ایران باب شده جدیداً برای مشاوره هم پول می‌گیرند نمی‌دانم متوجه شدید یا خیر همه چیز بیزینس نیست از هر راهی آدم نباید پول دربیاورد اصلاً نداریم من این را از وکیل سؤال کردم از چندین تا وکیل از کانون وکلا سؤال کردم چیزی به نام وکیل مهاجرتی وجود ندارد آخرش است.کاظمی: من یک چیز را توضیح بدهم آقای دکتر ما یک چیزی

به نام اخلاق حضور در شبکه‌‌های اجتماعی و در فضای مجازی داریم کسی که عکسش را نشان نمی‌دهد، فیلمش را نشان نمی‌دهد اسم و فامیلش مجازی است آدرس ندارد، تلفن ندارد این آدم بله نگاه کنید اگر می‌بینید یک نفر به‌جای عکس خودش گل گذاشته اسمش یک اسم مستعار است آدرس ندارد حاضر نیست با من همین امروز یک نفر به من پیام داد که با هم لایو برویم ول من تصویرم را نمی‌توانم نشان بدهم گفتم تو اگر با خودم گفتم تو اگر تصویرت را نمی‌توانی نشان بدهی یک چیزی توی زندگی‌ات هست یک مشکلی داری که جرئت نمی‌کنی تصویرت را نشان بدهی والا می‌گوید خیر من یک پادکست بفرستم گفتم خیر من پادکست قبول نمی‌کنم آخر من باید مطمئن باشم وقتی کانالت، پیجت را بایو اینستاگرامت یا دیسکیریپشنت هیچی نیست هیچ آدرسی، مشخصاتی شخصیت فیزیکی مشخص نیست چطوری می‌خواهی؛ مثلاً به مردم مشاوره بدهی.

دکتر: من امروز یک بنده خدایی یک سؤال مهندس از من کرد گفت اگر ما با یک شرکت قرارداد ببندیم چطوری می‌تواند تعهد داشته باشد این شرکت این کار را برای ما انجام بدهد حالا یک مبلغ هم باید پرداخت بکنیم بالاخره دیگر برای این با این حساب من آن‌قدر مطمئن هستم وقتی خطش مشخص است وقتی می‌دانم قانونی است، وقتی می‌دانم مشخص است چرا نکنم این کار را وقتی من می‌دانم قانونی وکیل من تو ایران قانونی باشد باهاشان قرارداد می‌بندد چه مشکلی می‌تواند باشد.

کاظمی: خب خیر مشکل می‌دانید چه است بعضی‌ها رؤیاهای ما را به ما می‌فروشند؛ یعنی چه؟ یعنی به ما می‌فروشند رؤیاهای خودمان را به ما می‌فروشند پول هنگفت از ما می‌گیرند رویامان را به ما می‌فروشند یعنی می‌گوید بیا اینجا این رؤیا را رؤیایی که تو ذهن تو است به خودت می‌فروشند.

دکتر: یاد یک بنده خدایی افتادم بفرمایید تا یک چیز جالب برایتان بگویم بفرمایید شما این مال پنج سال پیش است یک بنده خدایی آمد پیش من گفت اشکان می‌خواهم برایم یک کاری بکنی بسیار نزدیک بسیار آشنا گفتم بفرمایید گفت میای بروم یک مغازه بخرم از بچگی دوست داشتم مغازه داشته باشم خانم هفتاد‌ساله یک‌عمر زحمت کشیده بود رفتیم یک زمین به ما نشان دادند وسط همین منطقه 22 گفت اینجا را شما مثلاً ده متر مغازه به شما می‌دهیم؛ مثلاً پانصد میلیون گفتم خب اوکی مغازه من کدام یک از این واحد‌ها گفت خیر بر اساس هرکسی زودتر پول بدهد اولین واحد گیرش می‌آید آقا آمدیم این کلاهبرداری نخر نباید بخری بله بخریم بگذار بهش پول بدهیم بخریم گفتم بابا اصلاً ملکی وجود ندارد.

چه را می‌خواهی بخری غیر‌قانونی تا سند نبینی کلاهبرداری آقا پیش‌فروش کردن تا تفکیکش نیاید می‌خواهم این را بهت بگویم طرف رؤیا داشته مغازه بخرد حاضره سرش کلاه بگذارند فقط یک برگه بگیرد بگوید من اینجا را خریدم و چند روز برایم بسیار جالب بود رفتم دیدم یک آجر تو آن زمین نرفته بالا خب تو همین ایران خودمان ما قانونی ملک خریدیم سند همه چیز کامل نیست ملک نگرفتیمش هنوز نقدی هم خریدیم مثال برایتان می‌زنم مهاجرت را با وادی کاملاً قانونی امضایش کنند قرارداد داشته باشند قبرس را من نمی‌دانم ولی می‌دانم کشور زیبایی است؛ ولی کسی را ندیدم کامل بماند کسایی که اصولاً قبرس زندگی کردند مهاجرت کردند رفتند ترکیه چیزی که من توی تجربه این چند سال زندگی‌ام می‌مانم توی خدمت عزیزم بگویم توی این وادی مهاجرت جمعش بکنیم. آقا نکته آخر را بزنیم با کسایی که صحبت کنید که بودند تجربه داشتند، اقامت داشتند آقا یک یورو درآمد داشتند نه با کسایی که آرزو فروختن می‌کنند.

من می‌گویم کلاهبرداری اسم می‌خواهی می‌آورم؛ ولی توی پیجت تنها بودم می‌آوردم اسم کلاهبردار می‌دانم 370000 تا، 400000 اما چیز دارد می‌گیرد توضیح می‌دهد 400000 تا فالوور دارد خودش را دکتر فیک معرفی کرده و من می‌دانم چارچوب زندگی چه تو کشور اوکی یا حتی یک‌بار تیم ما را پیچاند در این حد دارم بهتان می‌دهم؛ ولی وقتی می‌آید بالا باید ببینی مردم یک بیست، سی نفر  کامپیوتر چیده همه دکتر خوش آمدید دکتر فلان یک موجی را به وجود می‌آورد کلاهبرداری‌ها را پشتش شروع می‌کند به کردن تو ایران زندگی نمی‌کند من یک‌بار گفتم تستش کنید گفتم بروید باهاش قرارداد ببندید کسایی که تو ایران هستند را طعمه می‌کند امضا می‌کنند این را هیچ کاری آنجا نمی‌کند به من چه تو این کار را کردی به من چه شما مگر با من قرارداد بستید حالا نماینده داشته تو ایران‌ها.

کاظمی: آقای دکتر چون این دوستمان آقای محبوبی اگر اشتباه نکنم در مورد قبرس پرسیده من پنج، شش تا لایو راجع قبرس رفتم بگذار من تجربه قبرس را بگویم قبرس شمالی، قبرس جنوبی که اصلاً جزئ اتحادیه اروپا داستان خاص خودش را دارد قبرس شمالی یک کشوری است ترک‌زبان هستند زیر‌مجموعه ترکیه است؛ ولی خب قوانین خاص خودش را دارد یک کشور نیمه مستقل یک کشوری هم هست که ترکیه فقط پذیرفتنش اما برای بازنشستگی کسی که سکوت، آرامش، فضای بسته کوچک، خلوت و امن می‌خواهد خوب است؛ ولی نه تنوع ترکیه را دارد نه فضا‌های گردشگری ترکیه را دارد،

نه مراکز خرید آن‌چنانی دارد یک کشور کوچک چون من یکی از فامیل‌های نزدیک آنجا زندگی می‌کند می‌گوید برای آرامش خوب است، برای بازنشستگی خوب است این که شمای جوان بروید آنجا فکر کنید دنبال شغل بگردید شغلی برای شما نیست. پنج، شش ماه هوا گرم بسیار خوب است بقیه سال سرد می‌شود گردشگر نمی‌رود شغل‌ها کم می‌شود آن هم دنبال سرمایه ایرانی‌ها است نگاه کنید دنبال آدم متخصص و سرمایه می‌گردد بسیار منطقی و درست است؛ یعنی برنامه‌ریزی‌شان.

دکتر: ملک می‌فروشند آقا این‌طور که من دیدم ملک می‌فروشند آنجا ساختمان‌سازی می‌کنند ویک بیزینسی که راه افتاده همه انجامش می‌دهند فروش ملک تو قبرس.

کاظمی: خب بعضی‌ها برای تحصیل بچه‌هایشان می‌خرند من دیدم دیگر می‌آید ملک می‌خرد تحصیل بچه‌اش یا سکو پرتابی مثل مالزی و هند که قبلاً ازش استفاده می‌کنند می‌رود بیزینس می‌کند به زبان انگلیسی گردشگری می‌خواند فلان می‌خواند این چهار، پنج سالی که بچه‌اش آنجاست از آن ملک استفاده می‌کند برو ماکائو بگرد می‌گویم ویتنام نصف قیمت مالزی درمی‌آید من مثال می‌زنم من کل کشور‌های منطقه را رفتم البته به‌غیراز افغانستان و پاکستان من گرجستان را بیشتر از هرجایی دوست داشتم فضای سبزش، سکوتش، آرامش آنجا، البته عقیده من است. ساعت سه نصفه شب هم تو خیابان دیدم خانم دارد تنها راه می‌رود کسی برایش مزاحمتی ایجاد نمی‌کند.

دکتر: برو همان کشور بخوان خدا خیرت بدهد برو همان کشور بخوانش این وادی مهم است ببینید باز هم تکرار می‌کنم مهاجرت تو قرآنش هم آمده می‌گوید خدا هجرت کنندگان را دوست دارد هجرت کنید تا پیشرفت کنید مثال می‌زنم همه چیز‌های واقعیت اینه که می‌توانیم بهشان نگاه کنیم به این دیدگاه‌ها برسیم ما تو زندگی‌مان ولی به چه دلیلی مهاجرت می‌کنیم. تکرارش کنید می‌خواهیم برویم آنجا یا یک زندگی معمولی‌تر از این زندگی‌مان باشد اگر برایمان می‌ارزد برویم واقعیت بگوییم به هم دیگر آقا اینجا این خوبی‌ها دارد این بدی‌ها را هم دارد خواستید مخلصتان هم هستیم آقا من می‌گویم می‌خواهی بروی مالزی بگردی اشتباه می‌کنی برو اندونزی بگرد. نصفش می‌افتد زیباتر هم شاید باشد؛ ولی نه تو آلمان می‌توانی سه تنها بروی بیرون نه توی مالزی تو هم نبودی مگر بودی؟ تمام شد و رفت این‌ها را باید حتماً مدنظر بگذارید پس برنامه‌ریزی که می‌کنید وضعیت صنعتی چطوره آقای مهندس وضعیت چه؟

کاظمی: هند که نصفه‌شب اصلاً نمی‌شود رفت بیرون اگر منظورتان قبرس است آقای محبوبی قبرس صنعت ندارد چیزی به نام صنعت ندارد گردشگری دام‌پروری، کشاورزی محصول توریست بیشتر برنامه‌ریزی‌شان توریست است بسیار توریست روس می‌رود و سرمایه‌گذاری یک کشور‌های بدون مالیات هستند این‌ها مردمی که از سرمایه‌ها مخصوصاً از روستا بسیاری می‌روند آنجا به‌خاطر این که فرار مالیاتی دارد راحت می‌روند بله ایرانی‌هایی هم هستند که مال و سرمایه‌شان را از کشور‌های دیگر می‌آورند قبرس سرمایه‌گذاری حالا من این‌ها را به‌عنوان تجربه بهتان گفتم.

دکتر: درسته جناب مهندس ما می‌توانیم این لایو را به پایان برسانیم صدای من را دارید یا خیر اگر کسی سؤالی داشت دیدید یک تارگت بالاخره سؤالات به وجود می‌آید دیگر حالا ما بسیار طولانی هم امروز صحبت کردیم دیگر نا به تنمان نیست من نور دارم پشت سرم نور که به چشمم می‌خورد اذیتم می‌کند شما باید این را مدنظر بگذارید که انشا الله اگر دیدید آقا چند نفر برایشان سؤالی پیش آمد چیزی من مخلص شما هم هستم یک‌بار دیگر می‌آییم لایو تا بتوانیم اطلاعاتی که مردم نیاز دارند را دیگر سؤالات کاملاً مکتوب می‌شود دیگر برای شما سؤال‌ها را لطفاً بگذارید هر هفته، ده روزی اگر کسی سؤال داشت ما می‌آییم بالا، سؤال‌هایشان را جواب می‌دهیم یا می‌توانند پیج من را هم داشته باشند که شما می‌گذارید هر دو تا پیج من را لطفاً بگذارید هر سؤالی باشد من در خدمتشان هستم.

این چه حرفی است اولاً بسیار خوشحالم که با شما آشنا شدم. تو لایو‌های بعدی باتوجه‌به نیاز‌هایت پیج خودمن @job.germany که در خدمتتان هستم هر سؤالی بود می‌توانند بیایند من صفر تا صد این وادی‌ها را بهشان بگویم سیستم بیاید دستشان کلاً خطا نداشته باشند دیگر دم شما گرم آقا که این پیجتان را به وجود آوردید حالا من می‌بینم تو یوتیوب بسیار پیج شما ویو می‌خورد خدمتتان عرض کنم که هرکسی سؤال داشت می‌تواند دایرکت به من بدهد یا موبایل من هم روی پیجم هست زنگ بزنند در خدمتشان هستم.