دسته بندی کشورها,استرالیا, کانادا, انگلستان, امارات, قطر, قبرس شمالی ,ترکیه,

تحصیل مالزی تا المان

تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان

برای تماشا بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سعید کاظمی هستم و خیلی خوشحالم در خدمت شما عزیزان هستم امروز با آقای دکتر تیموری بخش دوم لایومان را در مورد تجربیات تحصیل و زندگی در مالزی و آلمان ادامه می دهیم. در بخش اول صحبت‌ها با آقای دکتر در مورد سفر یک سال و نیم ایشان در سن دوازده‌سالگی به هند صحبت کردیم برای تحصیل و در ادامه می‌خواهیم در مورد مالزی و سفرشان به آلمان تا پُست داک (پس از دکتری) بیزینس صحبت بکنیم.

کاظمی: بله خواهش می‌کنم ما تو لایو قبلی‌مان تا سفر هند شما رفتیم و حالا ادامه صحبتها؟

دکتر: خیلی ساده‌اش را عرض می‌کنم خدمتتان که توی پروسس مهاجرت انتخاب درست خیلی وادی مهمی است. ببینید رفتن خیلی آسان است؛ ولی ماندن خیلی وادی مهم‌تری است همیشه مثل دانشگاه خارج از کشور یادم است روزی که دانشجو شدم بسیار گفتند آقا مگر کاری دارد درس‌خواندن تو خارج از کشور راحت وارد می‌شوی بله راحت وارد می‌شوی ولی مرد می‌خواهد از دانشگاه خارج کشور فارغ‌التحصیل شد. چند درصد از ایرانی‌های خارج از کشور فارغ‌التحصیل شدند یک وادی خیلی مهمی که ما باید مدنظر داشته باشیم از طرف دیگر چند درصد ایرانی‌هایی که سخت وارد دانشگاه می‌شوند تو ایران می‌بینی که سخت وارد دانشگاه می‌شوی؛ ولی تمام است درست وارد شدی فارغ‌التحصیل درمی‌آیی تو ایران این تفاوت را دارد با خارج از کشور،

انتخاب دانشگاهی که انجام می‌دادیم یک وادی خیلی مهمی بود جناب مهندس یکی از دلیل‌هایی که من مالزی را انتخاب کردم تأیید بودن آن دانشگاه تو کشورم بوده یکی از دلیل‌هایی که مالزی را انتخاب کردم ببینید رشته‌های پزشکی از سال 2006 بود فکر کنم وزارت علوم از وزارت بهداشت جدا شد؛ یعنی رشته‌های پزشکی و پیرا‌پزشکی مثل پرستاری، مامایی این‌ها همه‌شان رفت زیرمجموعه وزارت بهداشت و شاخه مهندسی و بیزینس و ایکس، وای، زد بقیه آمد کجا زیرشاخه وزارت علوم آمد.

سر این موضوع که دانشگاه‌های مورد تأیید مثلاً این دانشگاه که من تو هند درس خواندم دانشگاه آن موقع سیمبایسیز یونیورسیتی بود دیگر آن دانشگاه از چیز درآمد از تأییدی درآمد دانشگاه سر همین موضوع بود که فکر کردم خوبه که من باید دانشگاهم را جابه‌جا کنم و یک قانونی وجود داشت که شما می‌توانستی دانشگاهت را ویزایت را چنج کنی تو هندوستان بعد تو آن تایم یک قانونی آمد تو هند که گفتش اوکی کسایی که ویزا دارند عذرخواهی می‌کنم کالج ویزای کالج زبان دارند فقط به ایران اکسچنج کنند و برگردند.

اگر یادتان باشد این موضوع بسیاری از ایرانی‌ها را از آن کشور بیرون کرد. بعدم ‌گفتم خب من الان دارم یک پله از دنباله یک پروسس کامل دارم شروع می‌کنم دیگر یعنی یک‌بار دیگر دارم وادی مهاجرت را شروعش می‌کنم پس بروم تو یک کشور دیگر چرا تو این کشور بمانم بخواهم تجربه برای خودم بسازم سر همین با مالزی آشنا شدیم حالا یک کشور بسیار لوکس‌تر از هندوستان سکو پرتاب ایرانی‌ها بود برای سکندری (دومین) پلن بی‌شان که می‌خواستند مهاجرت کنند.

کاظمی: البته یک توضیحی بدهم آقای دکتر آن زمان از سال 2000 تا 2008 هند بسیار تو بورس بود برای تحصیل چون ارزان‌قیمت و دم دست بود حالا نمی‌دانم راحت ویزا می‌داد یا خیر ولی خب بسیاری حجم عظیمی از ایرانی‌ها مخصوصاً تو شهرهایی مثل پونا درس می‌خواندند بعد یواش، یواش باز مالزی مد شد بسیاری از ایرانی‌ها از هند مهاجرت کردند به مالزی.

دکتر: تو آن مدت هم برای پزشکی اکراین بود. درست می‌فرمایید.  بفرمایید تأییدیه حرف شما بود بفرمایید.

کاظمی: و بسیاری رفتند مالزی ولی خب شرایط برای آن سال‌ها بود به نظر من الان تو سال 2022 هستیم دیگر بسیار هند و مالزی هم از نظر هزینه‌ها هم از نظر ارتباطات و گرفتن ویزا برای ایرانی‌ها فکر کنم دیگر بسیار مورد استقبال نیست البته که هنوز هم دوستان ایرانی بسیار زیادی هستند که پاکستان هم می‌روند درس می‌خوانند مثلاً رشته داروسازی، دندانپزشکی. ولی خب حتماً باید کنترل کنند که مورد تأیید وزارت علوم باشد حتماً باید این موضوع را کنترل کنند؛ یعنی هرجایی را هم نمی‌شود برای تحصیل انتخاب کرد خب الان مثلاً بسیاری مجارستان یا ترکیه برای بسیاری از ایرانی‌ها تو بورس است و یک جمله طلایی شما تو لایو قبلی گفتید اگر یک کشور دیگری هدفتان است بسیار کشور ثالثی را وسط‌ نیاورید که بروید یک‌عمر تو هند زندگی بکنید و تو مالزی.

دکتر: قدیم‌ها به‌خاطر سخت مهاجرت کردن بسیار ساده بهتان می‌گویم قوانین مهاجرتی می‌آمدیم کشورهایی که اشتباه بود اصلاً این کارها از روز اول می‌آمدیم یک کشوری را انتخاب می‌کردیم یک‌عمرمان را تویش می‌گذراندیم بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم خدمتتان ولی شما نگاه کن بسیار ساده مالزی رفتیم داشتم عرض می‌کردم. تایم گران‌ترین بهایی که تو زندگی یک فرد وجود دارد زمان ما اگر بخواهیم این زمانمان را بکشیم خودمان را کشتیم؛ اما انرژی‌مان یک حدی دارد هیچ‌وقت من تیموری هجده سال قبل نمی‌شوم هیچ‌وقت سی و سه‌ساله نمی‌شوم. این یک واقعیت است باید مدنظر داشته باشید.

پس در نتیجه باید طوری برنامه‌ریزی بکنیم تو زندگی‌مان چون مهاجرت می‌شود یک برنامه‌ریزی دقیق شما باید داشته باشی بدانی می‌خواهی چه‌کار بکنی اگر ندانی له شدی باختی تمام نقطه و شک نفرمایید پس می‌خواهی بروی همان اول آقا آلمان راه خودش را دارد از ایران بخواهی بروی آلمان از ایران بخواهی بروی مثال می‌زنم کانادا راه خودش را دارد مهم این است آن راه را کی به تو نشان می‌دهد حالا یکی می‌تواند راه را بهت غلط نشان بدهد ببخشید شما را مثال می‌زنم که این دلیلی شد که شما این پیج را به وجود آوردید و من امروز تو لایو شما هستم که مردم اشتباه نکنند تو مهاجرتشان.

کاظمی: که مهاجرت دقیقاً دلیلی که من این وب‌سایت خودم و کانال یوتیوب نام سعید کاظمی را من راه‌اندازی کردم دقیقاً این شکست بود؛ یعنی این تجربه تلخ بود گفتم اگر من با آدم‌های بهتری مشورت می‌کردم مطمئناً مسیر بهتری را تو مهاجرت انتخاب می‌کردم و طی می‌کردم و تو ذهنم آمد کاش یک جایی بود که این تجربیات آنجا ثبت می‌شد؛ مثلاً شما رفتید یازده سال مالزی بودید؛ ولی الان دارید می‌گویید به نظر من کسی برای پیشرفت و آن هدف نهایی حالا دیگر مالزی هدف مناسبی نیست درست می‌فرمایید.

دکتر: دیگر سیستم مهاجرت تغییر کرده شما مستقیم باید تارگت را هدف قرار بدهی بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم آقا یا خانمی که محترمی که دارید می‌بینید این ویدئو را مستقیم هدفتان را بگیرید همان گپی که شما می‌روید برای مهاجرت کشور اولیه انتخاب می‌کنید و لندینگ می‌کنید هدفتان را می‌تواند باعث بشود کارت اقامتتان را بگیرید تو این مدت زمانی که می‌گذارید می‌روید زبان انگلیسی یا مالایی می‌خوانید بعد می‌روید آلمان، آلمانی بخوانید از دوباره این باگ‌های مهاجرت است می‌دانید چه بهتان می‌گویم وقتی بروی انگلیسی یاد بگیری دیگر نمی‌توانی آلمانی یاد بگیری عمراً یاد بگیری دیگر یک زبان را یاد گرفتی وقت گذاشتی برایش a,z را یاد گرفتی حالا بخواهی بروی آلمانی یاد بگیری آنها زبان اول ما نیست که جناب این باید مدنظر باشد درگیری ذهنی برای ما به وجود می‌آورد این موضوع حالا خیلی راه مالزی را مثال زدم.

شما ببینید کسایی که تو مالزی زندگی کردند کدام یکی مالزی مانده. خود جناب مهندس امید بعد از دوره لیسانسشان رفتند انگلیس درس خواندند مثال می‌زنم دوستانی داشتیم رفتند آلمان درس خواندند یا کانادا درس خواندند هیچ‌کس ثابت نماند تو مالزی ولی آن موقع به دلیل قیمت دلار و یورو چنج کردن پولمان می‌ارزید امروز ما باید ببینیم آن استیمیت آن معدل گیری قیمت می‌ارزد برای مهاجرت چه حتی برای خود آمریکا این می‌ارزد من بروم آمریکا شاید من بروم آمریکا بیچاره بشوم شاید هم خوشبخت بشوم این را کی می‌تواند انجام بدهد کسایی مثل ماها که زندگی کردند پروژه داشتیم برای حداقل برای پانصد، ششصد نفر این کار را انجام دادیم چه بیزینسمان بوده چه در کنار بیزینس ما بهشان مشاوره دادیم دوستمان بوده، خواهرمان، برادرمان بوده همسایه‌ ما بوده ایکس، وای، زد

دیگر  تو هجده، نوزده سال زندگی تو خارج از کشور می‌توانیم تأثیرگذار باشیم دیگر حالا ما می‌آییم پرده‌های مختلف را پس می‌کنیم برای خودمان جلومان می‌آییم می‌نویسمش می‌خواهم بروم درس بخوانم یا می‌خواهم بروم سرمایه‌گذاری کنم می‌خواهم بروم بگردم هیچ جا برای گردش مثل اندونزی نیست، ‌مثال می‌زنم‌.  هیچ جا برای زندگی در حد همین ایران خودمان نباشد هیچ جا ولی یک اقتصاد خوب بخواهیم کجا برویم یک اقتصاد خوب داشته باشیم این متفاوت می‌کند این می‌آید تارگت بندی می‌کند یک‌بار هست تو زندگی من کیفم پرپول می‌گویم اوکی عشقم می‌کشد بروم مالزی زندگی کنم عشقم است بروم هند زندگی بکنم یک موقع است زندگی برای ما مشخص می‌کند. امروز مشکلات اقتصادی که داریم من هر جا که بروم پول بیشتر بدهم می‌توانم زندگی کنم؛

آیا هر جا به ما ویزا داد برویم زندگی کنیم؟

ولی این که هر جا به من راحت ویزا می‌دهد خیر اصلاً قبول نمی‌کند این را شما خودتان یکی این مثال را زدید دیگر آقا ترکیه را می‌خواهید مثال بزنید دیگر خیلی‌ها رفتند و بیچاره شدند خیلی‌ها هم رشد کردند خیلی‌ها که رشد کردند به‌خاطر بیزینس‌های از قدیم‌وندیم که داشتند خیلی‌ها که ضرر دادند سر رؤیاپردازی‌هایی بود که به وجود آوردند برای رفتنشان حالا مثلاً توی مالزی یک کشوری بود که آمده بود یک تارگت‌بندی را ماهاتیر محمد نوشته بود برنامه‌ریزی کرده بود گفته بود آقا من تو بیست سال آینده خیلی ساده‌اش را دارم می‌گویم از 2000 تا 2020 را دارم عرض می‌کنم می‌آیم پوتراجایا را راه می‌اندازم، سایبرجایا را راه می‌اندازم کوالامپور را می‌کنم یک سیبیلایز ((تمدن) دولوپ شده کشور را دولوپ (توسعه) می‌کنم خب در حال توسعه بودند این‌ها می‌آیند دانشگاه پوترا و یوتی‌ام این‌ها که رنکینگ جهانی داشته باشد.

مثل همه این‌ها را می‌آورند به وجود می‌آورندشان حالا ولی به کجا می‌رسیم، کجا موفقیت دارد بخواهد به وجود بیاورد کجا برای من خوبه ببینید من یک جمله به شما گفتم و هنوز هم تکرارش می‌کنم می‌گویم مهم نیست کجا به دنیا آمدی مهم این است که به کجا تعلق داری این هم باز بگذارید بماند فهمیدید چه شد مهم اینه که به کجا تعلق دارید ما اگر ندانیم به کجا تعلق داریم کاری نمی‌توانیم بکنیم شاید مثال می‌زنم برای من آلمان جهنم بوده برای دوست صمیمی من بهشت است شاید مالزی که از نظر من بهشت بود از نظر شما جهنم باشد مهم اینه ما اخلاقیاتی که داریم خلقی که داریم به کجا می‌توانیم گرایش داشته باشیم به کجا می‌توانیم ازش لذت ببریم این یک موضوع خیلی مهم است.

ببینید ما تو ایران مثال می‌زنم کسایی داریم که موفق هستند مثالش خانم دکتر مستوفی را دارم می‌زنم تدریسشان را می‌کنند درسشان را خواندند مشاوره کسب و کار تخصصی دارند ارائه می‌دهند ایونت‌های بیزینسی که ایشان می‌کنند یک مشخص است سیستم خط زندگیشان ولی خیلی‌ها را تو همین ایران داریم خط زندگی‌اش مشخص نیست فقط این تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد حالا مثلاً هند خوب هند کشوری بود که با جیب خالی هم لذت می‌بردند خیلی ساده‌اش را دارم بهتان می‌گویم که من با هزینه بالا بیشتر لذت می‌بردم.

مالزی استایلش درسته یک کشوری اسلامیک بود ولی برا هر کسی با هر خط فکری می‌توانست آنجا زندگی‌اش را داشته باشد خیلی ساده‌اش را عرض می‌کنم خدمتتان هذر جایی برای خودش یک سیستمی داشته دیگر هر کسی توی یک کشوری زندگی می‌کند برای آن سیستمی که آن کشور به وجود می‌آورد دررابطه‌با رشته‌های بیزینس که سؤال کردید حالا دوستان متخصص بیزینس زیاد بالا هستند با ما.

کاظمی: من یک پسر شانزده، هفده‌ساله دارم دارد می‌رود ماه دیگر تو هفده سال یک هدف‌گذاری برای خودش کرده می‌خواهد صادرات، واردات کار کند و علاقه شخصی‌اش هم این است من هم اجازه دادم به علاقه شخصی‌اش برسد می‌خواهد بیزینس بخواند و لیسانسش را توی یکی از دانشگاه‌های خوب ایران بخواند حتماً هم می‌گوید باید تهران باشد و آنجا می‌خواهد تجربه کسب کند بعد هدفش را می‌خواهد برای فوق مستر و دکترا این‌ها انتقال بدهد به خارج از کشور البته زبان ترکی هم بلد است انگلیسی‌اش هم بد نیست شما مثلاً این را بخواهید بهش راهنمایی بکنید مشاوره بدهید چه شاخه‌ای از بیزینس را باید بخواند من‌ چون خودم شاخه مهندسی خواندم خیلی دانش این را ندارم.

دکتر: خدمتتان عرض کنم بستگی دارد به آن شاخه‌ای که علاقه دارید شما ببینید ما شاخه‌های مختلف داریم توی بیزینس مدیریت کسب‌وکار داریم ما شاخه‌هایی داریم مثل hr داریم که می‌شود Human resource management hrm که می‌شود نیروی انسانی هزار مدل شاخه دارد دانشگاهی که می‌خواهد درس بخواند کدام شاخه را ارائه می‌دهد اصولاً دوستانی که من دیدیم می‌آیند؛ مثلاً لیسانسشان را تو شاخه‌های مختلف می‌خوانند یا هر شاخه بیزینسی مهم نیست انتخاب می‌کنند جنرال شما جلو می‌روید تو شاخه mba موقعی که به مستر می‌رسید تخصصی ادامه‌اش می‌دهید.

شما ببینید شاخه بیزینس شاخه‌ای که چکیده‌ای از تمام رشته‌های دنیا به جز پزشکی که آن هم در کنارش روان‌شناسی آمده دخیل شده توش ما داریم مهارتش را یاد می‌گیریم ما شاخه‌ای از حسابداری را بلدیم ما که می‌گویم؛ چون دوستان بزرگواری همچون شما جناب دکتر جهان‌پور خانم دکتر مستوفی که دارند این مثال می‌زنم رشته‌هایی که مثل من و خانم دکتر خواندیم؟ آمدیم یاد گرفتیم توش ما یک حسابرس هستیم آمدیم hr را خوب یاد گرفتیم ما منابع نیرو انسانی را خوب می‌شناسیم ما مارکتینگ خواندیم بازاریابی خواندیم فروش خواندیم آمدیم شاخه‌های مختلف را خواندیم و کار کردیم تخصص پیدا کردیم.

یک کسی که می‌آید رشته بیزینس انتخاب می‌کند حالا من حضوری شما را زیارت نکردم متأسفانه روابط‌عمومی فوق‌العاده خوبی باید داشته باشید قانون این کسب‌وکار یعنی شما تا نتوانید صحبت بکنید من همیشه می‌گویم یک بچه تا نشنیده بود که نمی‌توانست که صحبت کند اول می‌شنود بعد تکرارش می‌کند زندگی همین است شما باید ببینی علاقه‌ات چه است آن سیگنال را بگیری بعد انتخابش کنی حالا برای کسی که علاقه دارد به رشته بیزینس فوق‌العاده رشته خوبی مادر تمام رشته‌های دنیا بیزینس است؛ چون که حالا هر بیزینسی که به مارکتینگ و حسابداری و به hr وصل نباشد مرده است این تعریف من است.

کاظمی: الان طبق برنامه‌ریزی که برای خودش کرده است دو سال است دارد می‌رود تو فروشگاه که من خودم دارم آنجا دارد فروشندگی را تمرین می‌کند؛ یعنی طبق پیشنهادی که من بهش دادم گفتم دو سال برو فروشندگی را تمرین بکن زمان زیادی را هم تو فروشندگی صرف کن یعنی مثلاً عادت کن به این که روزی‌ده، دوازده ساعت کار بکنی این که عادت کردن خیلی سخت است مهاجرت، تحصیل، بیزینس همه عذرخواهی می‌کنم بی‌ادبی نشود یک‌پوست کلفتی خاصی می‌خواهد توان تحمل خاصی می‌خواهد.

دکتر: بله یک نوع مؤدبانه‌تر را عرض می‌کنم حالا دیگر همه می‌دانید این را من چند تا کارآموز درجه یک افتخار می‌کنم.  مثلاً امروز با یکی از پرسنلم اسم نمی‌آورم اسم کسی یک جروبحث کوچک باهاش کردم گفتم زندگی رؤیاپردازی نیست واقعیت است همین‌الان آقا به پول برسیم امروز ما به پول نمی‌رسیم کاسبی صبوری آقا این تجربه منه تو کسب‌وکار کسی هستم که به پنج مدل به پنج ریت دنیا پول درآوردم تا صبور نباشی هیچی نصیبت  نمی‌شود تا صبور نباشی پوستت کلفت نشود تا عرق نریزی تا کانکشن نداشته باشی نمی‌شود نمی‌توانی موفق باشی این یک واقعیت که باید مدنظر باشد پس درس خواند تأثیرگذار در کنار چه در کنار همین پروژه‌ای که شما دارید می‌فرمایید.

مهم‌ترین وادی که می‌تواند وجود داشته باشد به نظر من با کسایی که تخصصی تدریس را کار کردند تخصصی شاخه‌های چون من تو ایران درس نخواندم نمی‌توانم مشاوره تحصیلی بدهم همین کسایی مثل خانم دکتر من خواهش می‌کنم حالا لینک به پسرتان بگویید فالو کنند خواهش از ایشان می‌کنم صفر تا صدش هم ایشان دانشگاه تهران درس خواندند صفر تا صدش را بتوانند عرض کنند خدمتتان مالزی بود از صفر تا صدش را من به شما توضیح می‌دادم مخلص شما هم من بودم؛ ولی چیزی که تخصص من نیست را من توش ورود نمی‌کنم.

کاظمی: برگردیم به مالزی شما چند سال تو مالزی بودید برگردیم به مالزی شما یازده سال مالزی بودید تا چه رده‌های تحصیلی رفتید مالزی تا چه شاخه‌هایی تحصیل کردید تو مالزی؟

دکتر: ببینید شاخه‌های بیزینسی که من خواندم شاخه اصلی بود تو شاخه بیزینس بعدش آمدم mba خواندم, شاخه جنرال خواندم و آمدم تو شاخه دکترا که ترنسفرش کردم توی تهران آمدم خواندم یک موقعیتی برای مدیران کشوری بود که ما هم خودمان را جوینت کردیم آمدیم ایران تا کوالیفای (واجد شرایط) بشود مدارکمان ببینید من یک موضوعی که همیشه تکرار کردم برای تک، تک بچه‌ها آمدم سفارش کردم که خیلی روش فوکوس کردم گفتم دانشگاهی که انتخاب می‌کنید تائیدیش بعضی‌ها رؤیایی اصلاً توهم هستند توی برنامه‌ریزی کنار زندگی‌شان  نه من می‌خواهم بروم درس بخوانم اکراین بعد بروم آمریکا، خب آمریکا مدرک اکراین را قبول ندارد رو چه داری برنامه‌ریزی می‌کنی.

خود من دانشجوهایی دیدم که با این حرفی که زدم درس نخواندند توی آن دانشگاه نمی‌دانست که اگر اکراین مورد تأیید ایران است ربطی ندارد مورد تأیید آمریکا باشد آنجا هم آن را تأیید نکند خیلی ساده‌اش را دارم می‌گویم پلن برنامه‌ریزی بسیار دقیق باید عمل کند اگر اشتباه برنامه‌ریزی کنی توی مهاجرت صفری آقا خب صفر که می‌گویم کلمه سفر من اینجا به معنی باخت نه عدد صفر عدد صفر عددی که برمی‌گردد خانه اولت اینجا له می‌شوی وقتی له بشوی کل سیستم زندگی را بهم می‌زند.

تمام این شاخه‌هایی که در موردش حرف زدیم درباره هر کشوری داریم حرف می‌زنیم این که ما هدفمند می‌خواهیم برنامه‌ریزی بکنیم؛ یعنی ما درباره هند توضیح دادیم خب کشوری بود آن روز که مثلاً کشور زیبایی بود برای تفریح ولی ارادتمندم علی جان وقتی می‌آییم تو یک کشوری مثل آلمان می‌خواهیم برویم زندگی بکنیم سیستماتیک آن کشور دیگر داریم می‌رویم بیزینس واقعی بکنیم داریم می‌رویم زندگی واقعی انجام بدهیم الان من یک کم مشکلات هندوستان را برایتان می‌گویم.

شما تو هند بهترین مدرک پزشکی را دارید وقتی تو هند موقعیت شغلی ندارید به چه دردت می‌خورد شما تو مالزی برو تو بهترین دانشگاه‌هایش درس بخوان یکی از بهترین برنامه‌نویس‌هایش آنلاین بود دیگر جناب مقصودی ماهی بیست هزار رینگت حقوق‌بگیر وقتی بیشتر پولت می‌رود برای مالیات هیچی ته‌اش نمی‌ماند با کرایه خونه تو این کشور آیا می‌شود برنامه‌ریزی کرد تمام این‌ها را من مدنظر دارم.

دیگر حقوقی که به شما پرداخت می‌شود استیمیتی تخمین زدن که دارد به شما پرداخت می‌شود دارد برای شما به وجود می‌آید همه این پلن‌ها را از a,c خیلی باید بشینی برنامه‌ریزی کنی دخلت به خرجت بخورد تو مهاجرت نه من می‌روم مثال می‌زنم آزادی شلوارک پام کنم من حرفم با آقایان کاری به خانم‌ها اصلاً ندارم آقایان را دارم مثال می‌زنم رکابی بپوشم این‌ها اوکی آزادی ولی مغزت وقتی درگیر باشد به چه دردی می‌خورد خیلی ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم‌ها وقتی بگویی اشتباه انتخاب بکنی با یکی مشورت نگیری من این جمله را تمامش کنم می‌روی مثال می‌زنم مشورت می‌کنی یک باخت مالی می‌دهی تا بخواهی جبرانش کنی عمرت رفته بفرمایید جناب مهندس.

کاظمی: اتفاقاً یک چند شب قبل با یک نفر داشتم صحبت می‌کردم پسرشان هفت سال انگلستان درس می‌خوانده؛ ولی امسال پشیمان شده دوباره آمده ترکیه که یک سال بماند مجدد برای آمریکا اقدام کند باز حالا برگشته ترکیه رفته دانشگاه ثبت‌نام کرده که بتواند ویزا بگیرد اقامت بگیرد می‌گفت کاش من این دانش را قبلاً می‌داشتیم حتی هر ایالت آمریکا هم الان پسرم می‌گفت الان دیگر مناسب مهاجرت نیست خب یعنی آن‌قدر مهم است که حالا من با ایشان هم حتماً لایو خواهم رفت توضیح خواهم داد توضیحات را انتخاب مسیر و مقصد خیلی مهم است شما از مالزی آمدید ایران دکترای بیزینس خواندید بعد چه شد که سر از آلمان درآوردید؟

دکتر: ایران به‌خاطر معدل دانشگاهمان که بالابود دعوت شدیم برای پست داک با اجازه‌ شما  پست داک را انجام دادیم؛ یعنی پروسسش بودیم توی تهران بودم اصلاً قصد مهاجرت نداشتم یک بیزینس‌های زنجیره‌ای با اجازه‌تان به وجود آوردم کسب‌وکارهای مختلف را با اجازه‌تان به وجود آوردم یک روزی تو کسب‌وکارهایی که داشتم یک رستوران زنجیره‌ای زده بودم با اجازه‌تان یک آلمانی آمد تو مغازه من خریدی می‌خواست بکند یک آب‌معدنی می‌خواست یک خرید این‌طوری تو ذهن من است یک کانورسشنی (گفتگو) تو ذهن من به وجود آمد همین باعث شد که من به آلمان رفتم ببینید موقعیت‌ها چه موقعی به وجود می‌آید برای همه صبوری بودن شاید یک کسی یک رستوران، یک کافی‌شاپ بزند تا آخر عمرش خدمات به مردم بدهد؛

ولی یک بیزینس من و کسی که کارش را بلد باشد می‌زند و آن شغل مهاجرت می‌کند می‌رود به کشوری مثل اروپا و زندگی‌اش چقدر متفاوت می‌شود تو آن کشور تفاوت به چیزهای مالی نیست همیشه جناب مهندس من سه، چهار تا مثال من یک اخلاق‌هایی داشتم بعد از زندگی تو آلمان کاملاً تغییر کرد شاید من بسیار آدم ولخرجی بودم پول را آتش می‌زدم من ولی از روزی که اروپا رفتم بسیار با چارچوب پولم را خرج می‌کنم می‌ترسم اشتباه کنم از روزی که اروپا رفتم زندگی کردم شاید تو مصرف آبی که زمان که حمام می‌رویم صرفه‌جویی می‌کنیم ما گرما، سرما شاید مثال می‌زنم ما تو ایران محیط را گرم می‌کنیم لباس لخت می‌پوشیم تو آلمان لباس گرم می‌پوشیم خودمان را به محیط وفق بدهیم این تفاوت‌ها را می‌آورد.

در مجموع مالزی از نظر شما چگونه بود؟

حالا مالزی را کوتاهش می‌کنم مالزی کشور بسیار زیبایی بود بسیار برنامه‌ریزی زیبایی برای آینده‌شان کرده بودند این‌ها ولی یک چیزی را مدنظر داشته باشید آیا می‌توانید تا آخر عمر تو این کشور بمانید آیا هرسال من بروم ویزا بگیرم تو کشوری که یازده سال من زندگی کردم وقتی که یازده سال به من یک اقامت معمولی ساده نداد pr به من نداد پس محل زندگی من نمی‌تواند بر کل آن‌وقت باشد منی که میلیون، میلیون رینگت تو آن کشور خرج کردم پس نمی‌ارزد برای من که بخواهم تو این کشور بمانم. شما هر وادی که می‌بینید تو هر سیستمی که می‌بینید باید برنامه‌ریزی روش باشد برای مهاجرت آخرش را دارم بهتان می‌گویم من توی مالزی بهترین خانه را داشتم حالا دوستانی که آنجا بودند می‌دانستند.

نه اینکه ما از شما بیشتر می دانیم ما از شما بیشتر اشتباه کردیم؟

ما داریم تجربه زندگی خارج از کشور را با مردم تقسیم می‌کنیم که اشتباه‌کاری‌هایی که ماها کردیم یا بلاهایی که سر ما آمده سر کسی نیاید بسیار ساده‌اش را عرض می‌کنم ببینید کشور بسیار زیبایی بود؛ ولی به درد من ایرانی نمی‌خورد شاید تو آن تاریخ بین 2005 تا مثلاً 2011،2012 مثال می‌زنم که آنجا بودیم به درد ما 2016،2017 عذرخواهی می‌کنم به درد ما می‌خورد آن کشور ولی بعدش دیگر به درد ما نمی‌خورد به درد من اشکان تیموری نمی‌خورد آنجا رینگت سه هزارتومانی نمی‌ارزید برای من خرج کنم برای من ریال پس یک کشوری انتخاب می‌کردیم که دخلش به خرجش بخورد.

مثال برایتان می‌زنم شما تو مالزی ده رینگت که بخواهی دربیاوری باهاش می‌توانی یک وعده غذا بخوری؛ ولی تو آلمان با ده یورو دو، سه وعده غذا باهاش می‌خوری بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم قدرت این پول است که دارد تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد.پس کشورها را بخواهیم با هم دیگر قیاس کنیم هر جا باتوجه‌به آن طبع فردی یا آن اخلاقی‌مان متفاوت می‌شود من کسی را می‌شناسم دنیا را با مالزی عوض نمی کند. ایرانش است مالزی، حالا برویم آن وادی دوباره سیستم مالزی را داشتیم در موردش صحبت می‌کردیم ببینید کشورهایی که تاریخ دارند اصولاً به درد ما ایرانی‌ها نمی‌خورند من این را آن دفعه هم عرض کردم خدمتتان مثل انگلیس جانم.

کاظمی: به آقای دکتر بگویید یک پیام به من بدهند تکمیلش نکردید نگفتید چرا جمله را گفتید؛ ولی دلیلش را نگفتید تو کشورهایی که تاریخ دارند.

دکتر: تو آلمان می‌رسیم بهش بسیار ساده برایتان مثال بزنم؛ مثلاً کانادا ریشه ندارد دیدید برای ایرانی‌ها موفق‌ترین کشوری که ایرانی‌ها توش بودند کانادا بوده؛ چون کشوری که کسی توش تاریخی وجود نداشته  می‌توانستند بیایند آنجا خودشان از صفر شروع بکنند؛ ولی مثلاً شما تو آلمان شما موفق‌ترین آدم ایرانی آلمان باش اوکی کشور مال آلمانی‌هاست خود ایران ما برخوردی که ما با توریست می‌کنیم آیا برخورد نرمالی است؟ را داریم مثال می‌زنیم سر همین موضوع ما می‌آییم تفاوت‌ها را می‌بینیم ببینید تکرار می‌کنم.

شاید تو سال 2000 تا 2010 هند بهترین جا بود 2020 مالزی بهترین جا بود امروز آلمان خوب باشد هر زمان و هر مقطعی یک کشوری خوب است برای مهاجرت تو وادی‌های مختلف اقتصاد این کشور ما باید مدنظرمان بگذاریم سطح تحصیلی که داریم تو این کشور زندگی می‌کنیم و ماندمان به چه دلیلی تو این کشور آیا منی که می‌آیم هفت سال وقت می‌گذارم تو این کشور حداقل حقم یک pr آن کشور است درسته یا خیر این نوع تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد که ما بخواهیم کجا را انتخاب بکنیم سنمان را باید مدنظر داشته باشیم امروز من پرستار هستم به چه کشوری من مهاجرت بکنم من مهندس آی تی هستم به چه کشوری مهاجرت بکنم.

جناب مثلاً محمدی نامی رشته‌اش بازرگانی که تو چه رشته‌ای وکیل‌ها می‌توانند مهاجرت کنند یا خیر متأسفانه این سایت‌های کلاهبرداری مهاجرتی من اسمشان را می‌گذارم که همه خودشان را به‌عنوان وکیل معرفی می‌کنند و به‌عنوان‌مثال می‌زنم حالا یا خودشان را بولد می‌کنم یا پناهنده ایکس، وای، زد یک دانه میکروفن دستشان گرفته با یک دوربین دارد راه می‌افتد تو خیابان فیلم می‌گیرد پستش می‌کند رؤیاسازی‌های فِیک را به وجود می‌آورد ما اینجاییم تا این رؤیاسازی‌ها را بترکانیم آقا برعکسش را من دارم می‌گویم.

مثال می‌زنم من سه تا کشور باز برمی‌گردم بهش کسب‌وکارهای کوچک هندوستان کشور خوبی برای سرمایه‌گذاری چون تو دولوپ (توسعه)  کسب‌وکارهای بزرگ سرمایه‌داری هیچ جا مالزی نمی‌شود توی این که بخواهی کارمند باشی تو شرکت بخواهی جاب‌ افر بگیری اقامت را اوکی بکنی هیچ جا آلمان نمی‌شود بخواهی درس بخوانی به زبان آلمانی هیچ جا آلمان نمی‌شود بخواهی درس بخوانی به زبان انگلیسی هیچ جا کانادا نمی‌شود این‌ها را ما باید بدانیم چیکار می‌خواهیم انجام بدهیم منی که دارم این‌ها را می‌گویم کارم است سیستمش دستم است می‌دانم که چه‌کار دارد می‌کند امروز که با شما دارم صحبت می‌کنم پنجاه تا کیس مهاجرت مثلاً تحصیلی اطرافم انجام شده که دارم در مورد کانادا صحبت می‌کنم بالای صد تا دانه پرستار پکیج بستیم.

 ما برای آلمان پزشک مثلاً می‌آیند می‌گویند آقا فوق‌تخصص مثلاً دندان‌پزشکی بیایدش آلمان ما برایش موقعیت شغلی‌اش چرا دروغ می‌گویی به‌اندازه نانوایی‌ها تو آلمان ما دندان‌پزشکی داریم اصلاً جواز نمی‌دهند دندان‌پزشک اصلاً می‌گویید فوق‌تخصص‍های بیچاره را که دارند میلیاردی تو کشورمان درمی‌آورند می‌گویید می‌توانید کار بکنید شما می‌توانید بیاید مدرک دکترایتان را جواز دار کنید؟ مثلاً می‌گویند پرستارها می‌توانند بیایند با شش ماه مثال می‌زنم از ورودشان تا شش ماه شروع به کار می‌کنند خیر عزیزم اگر زبان بلد نباشد اگر تجربه کاری نداشته باشد مثال می‌زنم اگر کلاس‌های اسبیلدونگ را نرود نمی‌تواند کار بکند هیچ کاری نمی‌تواند بکند.

این‌ها همین چیزهایی که ایرانی‌ها را بیچاره کرده خارج از کشور رؤیاپردازی‌هایی که به وجود آورده بله یک پرستار تو آلمان ماهی هشت هزار یورو حقوق می‌گیرد چرا دروغ می‌گویی پرستار آخرش خیلی بگیرد برای شروع کارش دو هزار و صد و هفتاد یورو می‌شود فکر کنم دقیقش را عرض کنم خدمتتان نمی‌گویم زندگی بدی می‌تواند داشته باشد؛ ولی بیش از حد رؤیا نسازید که زندگی و حقوقی که تو ایران دارد می‌گیرد به چشمش نیاید و بخواهد برای خودش یک رؤیا بسازد توی اروپا و بیاید اروپا را بگوید در حد با کلاسی این‌هاست این مشکلات را به وجود می‌آورد.

من آدم‌هایی دیدیم می‌گفتند آقا بیا مالزی سرمایه‌گذاری کن مثلاً به مبلغ دو میلیون رینگت آن زمان می‌شد؛ مثلاً پانصد میلیون تومان طرف پول می‌فرستاد بدون این که آقا طرف را ببیند احمق پول را می‌فرستاد برای طرف بیزینس هم می‌زد ورشکسته می‌شد حالا پول طرف هم می‌خورد حالا قانونی‌اش را می‌گویم حالا پول افراد را می‌خوردند می‌بردند آن یک وادی دیگری وجود داشت چه خوب است مثل کسایی مثل شما که آن‌قدر بزرگوارید و یک همچنین پیج‌هایی را دارید به وجود می‌آورید که ما بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم هدفمندش کنیم برای کسایی که می‌خواهند مهاجرت کنند برای کسایی که می‌خواهند ضرر ندهند بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم.

این‌ها را سختی‌هایی که ما کشیدیم تو این ماجرا اشتباه‌هایی که کردیم سرمان اگر کلاه رفته باشد که نرفته است خدا را شکر سر دوستانمان چه بلایی آمد آقا من یک شب یک خاطره آقای ستوده فکر کنم بالا هستند آقا مصطفی یک شب شانسی آقا داشتم تو یک شهر دیگر ایشان داشتند زندگی می‌کردند من دلم گرفته بود رفتم بهش سر زدم با ماشین شخصی تا رسیدیم آنجا آقا من رسیدم آنجا دیدم این‌ها دارند می‌روند یک جایی یکی از دوست‌های دیگرش دارد می‌رود یک جایی گفتم کجا داری می‌روی گفت دارم می‌روم فلان جا گفتم به دل بیاد بد بیار بله پلیس گفته بیا فلان جا ببینیمت گفتم برای چه گفت یک ایرانی را زندان کردند.

گفته بیاید آنجا فکر می‌کنید بچه‌ها اگر می‌رفتند آنجا این را جای آن زندانی می‌انداختند آن‌یکی را آزادش می‌کردند فهمیدید چه شد؛ یعنی برایش یک دانه چاله کنده بودند که برود آنجا که بیاندازندش تو چاله آن را آزادش کنند یک بیزینسی راه انداخته بودند هنوز که هنوز است مثلاً چند وقت یک بار با هم صحبت می‌کنیم می‌گوید اشکان تیموری یادت است چی بهم گفتی چیکار گفتی نکن آدم‌هایی بودند توی مالزی تو سیستم زندگی ببینید مثلاً یک چیز دیگر وجود داشت که سیستم زندگیشان تو خارج از کشور که مثلاً ایرانی‌ها اشتباه می‌کردند حرف آدم‌هایی که حرفه‌ای نبودند تو کارشان را انجام می‌دادند آدم من می‌شناختم عزیز است الان برای من‌ها جایی که به حرف من که پروفشنال بودم مثلاً تو مهاجرت کار کسی که نمی‌گویم آن موقع بیزینس هم بودها می‌گفت خودم مهاجرت کرده بودم دیگر درست است یا خیر حالا منی که مهاجرت کرده بودم حالا منی که این بیزنس را داشتم انجام می‌دادم چی به وجود می‌آید این وسط می‌رفت با یک نفری که اُوراستیت بود ویزاش تمام شده بود و خودش راهش را کلاً خطا رفته بود.

می‌آید این مسیر را انتخاب می‌کند می‌آید می‌اندازد توی گود همان شخصی که اشتباه این کار را کرد گرفتندش انداختندش تو زندان،  به‌خاطر این که ویزایش تمام شده بود رفته بود سنگاپور و بیایم ویزایم را تمدید کنم مالزی که بچه نیست یا مثلاً آلمان که بچه نیست که می‌آیند یک قانون‌هایی تویش وجود دارد بهش می‌گویند چه؟ وقتی این‌ها را استفاده نتوانی از بکنی وقتی بلد نباشی از آن استفاده کنی زندان هستی باورت نمی‌شود شانسی من این را درش آوردم اگر برمی‌گشت ایران زندگی‌اش به باد عظما می‌رفت خب چهار، پنج سال زندگی‌اش می‌پرید حالا حساب کنیم همچنینین چیزهایی تو زندگی فرد به وجود می‌آید پس همیشه جمله‌اتان خیلی صحیح است باید مواظب باشیم که چه‌کار داریم انجام می‌دهیم تو مهاجرتمان پس هر سؤالی دارید شما بپرسید من هم تند، تند پاسخگو می‌شوم که بتوانیم دوستان هم که بالا هستند استفاده بکنند.

کاظمی: آقای دکتر امینی به ما ملحق شدند یک جمله بسیار جالب دارند یک جمله‌ای دارند نمی‌دانم تو لایو قبلی هم گفتم می‌گویند که مهاجرت از ایران مهاجرت به آلمان به کانادا با این هدف یعنی آن به کاملاً مشخص است؛ اما از فقط می‌گوید می‌خواهم بروم بابا یعنی بسیاری از افراد من.

دکتر: کاشکی بگوید می‌خواهم بروم می‌گوید می‌خواهم بروم خارج یعنی چه؟ بفرمایید لطفاً کلمه خارج می‌شود همان حرف دکتر که فرمودند می‌فرمودید شما.

کاظمی: بله بسیاری از وقت‌ها ما وقتی حال دلمان خوش نیست فکر می‌کنیم با تغییر مکان حال دلمان خوش می‌شود؛ اما تغییر مکان حال دلمان را خوش نمی‌کند؛ یعنی فضا اتمسفر هم عوض بشود وقتی که ما در درونمان حال دلمان خوش نباشد خودمان شاد نباشیم توی آمریکا، کانادا، استرالیا و آلمانش هم به نظر من آدم خوشحال نیست تازه مشکلاتت بیشتر می‌شود اینجا می‌روی پای عابربانک می‌فهمی رویش چه نوشته است قوانین را بلدی نمی‌دانم تصادف می‌کنی پلیس می‌آید حق را می‌گوید حالا یا حق با این است یا با آن است؛ ولی من تو ترکیه تصادف کردم باید وای می‌ایستادم پلیس هم آمد بدون این که اصلاً بپرسد حق را به هم‌وطن خودش داد و به همین راحتی من هم اصلاً هیچی نگفتم هیچ اعتراضی نکردم.

کاظمی: منظورم این است که آن آدمی که می‌رود باید یک هدفی، یک دلیلی داشته باشد شما تو ایران راحت کولر روشن آبگرم آزاد استفاده کن نور فراوان من هفته اولی که رفتم استانبول گفتم اِه چرا همسایه‌هایمان همه یک لامپ‌های بسیار کوچک دو واتی دارند استفاده می‌کنند چهار وات یعنی اصلاً این وات‌هایی که تو ذهن ما تو ایران نمی‌آید؛ یعنی چه؟ من به صاحب‌خانه‌ام گفتم چرا تاریک است من شب خانه را تحویل گرفتم گفت همین است. لامپ‌ها همه هست روشن کردم دیدم دو تا لامپ دو واتی کوچک وسط حال است بعد من سریع رفتم این‌ها را عوض کردم لامپ بزرگ‌تر گرفتم اولین فیش قبض برق که برایم آمد گفتم اوه، اوه چه خبر است

گفت بله من بهت گفتم این خودم باز سریع رفتم آن بزرگ‌ها را درآوردم کوچک‌ها را گذاشتم بعد تو مجتمع نگاه می‌کردم می‌دیدم بعضی‌ها وقتی دارند تلویزیون نگاه می‌کنند برق را خاموش می‌کنند اصلاً نور تلویزیون هست داریم تلویزیون نگاه می‌کنیم دلیلی ندارد برق وسط حال روشن باشد یا مثلاً یک حمام می‌خواهی بروی باید بسیار حواست جمع باشد تو هم داری گاز می‌سوزانی، هم برق می‌سوزانی هم آب می‌سوزانی یعنی مصرف می‌کنی یک‌دفعه باید حواست منظورم این است که باید به تمام جوانب نگاه بکنیم خیلی تب مهاجرت ترند و همه دوست دارند بروند خوبه من نمی‌گویم رفتن بد است یا خوب است اصلاً نمی‌توانم به کسی پیشنهاد بکنم که برود یا نرود.

من می‌گویم اگر یک نفری به هوا، فضا علاقه دارد به یک رشته‌ای علاقه دارد می‌بیند؛ مثلاً سطحش بالاتر از من دوست دارم دانشگاه mit و ما لیسانس تو دانشگاه تهران بودیم می‌گفت سطح من فلان دانشگاه است واقعاً هم‌سطحش مثلاً ریاضی‌اش به حدی قوی بود اصلاً باورنکردنی بود اصلاً دانشگاه توی یکی از شهرستان‌ها فوق‌لیسانس قبول شد گفت خیر سطح من از آن دانشگاه بالاتر است نمی‌روم اصلاً دانشگاه دولتی هم نرفت رفت انگلستان فوق‌لیسانس و دکترایش را خواند بعد برای پس داک و این‌ها رفت آمریکا این آدم سطح علمی‌اش بسیار بالا است؛ ولی این که من تو ذهنم تو توهم تو رؤیا تو یک کشوری که به قول شما پنج سال، هفت سال آنجا بمانم حتی یک مجوز اقامت هم به من نمی‌دهد پاسپورت که اصلاً نمی‌دهد؛ یعنی توی ذهن آن آدمی که دارد رؤیاپردازی می‌کند باید همه این‌ها را مدنظر قرار بدهد که من این سختی را در ازای چه دارم تحمل می‌کنم من دوستی دارم رفت استرالیا بعدازاین که پاسپورتش را گرفت یک سالی هم که بعد از آن ماند آمده عمان زندگی می‌کند عمان  کار می‌کند گفتم چرا گفت آقا من اینجا با فرهنگشان راحت‌ترم جانم.

دکتر: آدم باهوشی است ایشان

کاظمی: خب بله آمده نگاه الان اینجا خدمات، خانه دارد، ماشین دارد شغل خوب دارد خیلی خدمات خوب دارد می‌گیرد حقوق خیلی عالی دارد می‌گیرد توجیه دارد برایش تعریف کرده برای خودش که من این شش، هفت سال استرالیا سختی‌اش را تحمل می‌کنم هدفش هم می‌گوید من از اول کشورهای خلیج‌فارس بود که من بیایم اینجا کار کنم دوست دارم محیط گرم را دوست دارم هرکسی آن جایی که دلش خوش است را باید انتخاب بکند شاید یک نفر اینجا با کلی کیفیت زندگی‌اش خیلی عالی باشد؛ اما تو آلمان با این درآمد نتواند زندگی خیلی با کیفیتی را باید سختی بسیار زیادی را تحمل بکند؛ اما اگر واقعاً آنجا خوش است برود از نظر من مشکل ندارد ولی می‌گویم دقیقاً مسیرش و هدفش را باید انتخاب بکند و بداند چشم‌بسته نرود سوار هواپیما بشود نداند هدف چه است، مسیر چه است قرار است من بروم آنجا چه‌کار بکنم.

دکتر: زندگی دیسکاوری زیبایی ولی نه تو آنجا دیسکاوری این است که کیفت را برداری تو جیبت باشد و بخواهی بروی بگردی و نقطه برگشتت مشخص باشد؛ ولی وقتی نقطه رفتت متفاوت باشد بسیار تفاوت زیاد است دقیقاً بسیار جمله‌تان حرفه‌ای بود من دوست داشتم این را مهاجرت جناب دکتر مثل این که دوستتان فرموده بودند مهاجرت یک وادی بسیار مهمی است چه پلنی می‌خواهی انجام بدهی تو زندگی‌ات امروز برای من اشکان تیموری نمی‌ارزد از ایران بروم خودم را دارم مثال می‌زنم و دیگر شخص دیگری را نمی‌خواهیم اسم بیاوریم نمی‌ارزد برای من بروم بیرون چون اگر باشم می‌دانم  یک سال دیگر به من فشار می‌آید؛

ولی یک زندگی متفاوتی خواهم داشت تو ایران و می‌برم مثال شاید دو سال دیگر برنامه‌ام باشد که توی یک کشور دیگر بروم امروز تارگت زندگی‌ام این نیست که اوکی اقتصاد بد است پس من نمی‌توانم ادامه‌اش بدهم خیر من ادامه‌اش می‌دهم یک پرونده را باز کردم هشت قدم حالا پرونده را بستم می‌توانم یک پلن دیگر برای خودم بنویسم برای من باز هم متفاوت است منی که تجربه‌اش را داشتم؛ ولی برای یک کسی که از اول می‌خواهد شروع کند آن سنی که برای مهاجرتش است مثال می‌زنم بسیاری از آدم‌ها نمی‌توانند؛ مثلاً پسرهای قبل از سن هفده سال می‌توانند بدون وثیقه از کشور خارج بشوند قانونی و این را بسیاری از بچه‌ها نمی‌دانند مثال می‌زنم یکی از دوست‌های عزیزم ابی عزیزم قبلاً با هم دیگر مالزی زندگی می‌کردیم دوستان عزیزم همه دارند می‌آیند باعث افتخار است.

مثال می‌زنم کسایی بودند که بسیار به‌موقع از کشور ول کردند رفتند مالزی دلار که رفت بالا درجا ول کردند رفتند کار درستی کردند کسانی بودند هزینه یک ترمشان باشش، هفت ترمش یکی شد فهمیدید چه شد یک ترمش با هفت ترمی که درس‌خوانده بود یکی شد نتوانست پرداخت کند ول کرد برگشت یک چیزهایی حالا شما حساب کن وقتی می‌روی پلن برنامه‌ریزی می‌کنی برای زندگی‌ات از همه جنسیتت مهم است چه کشوری بروی، سنت مهم است، تو چه شهری بزرگ شدی مهم است جدی دارم این را بهتان می‌گویم شاید منی که آب تهران را خوردم هیچ‌وقت اروپا مزه بهم ندهد شاید منی که مالزی زندگی کردم هیچ‌وقت آقا اروپا به چشم من نمی‌آید نوع فردا کسی که دوست دارد تو برج‌های لوکس زندگی کند هیچ جا مالزی نمی‌شود سنگاپور نمی‌شود برای کسی که دوست دارد تو یک کانتری‌ هایپ یک رودخانه ببیند کنارش مرغابی باشد یک‌خانه ویلایی این زندگی من بود تو آلمان هیچ جا آلمان نمی‌شود شاید بهشت بود؛ ولی برای من جهنم بود دیگر دوست نداشتم تنها باشم یک آدم روابط‌عمومی بالایی بودم این‌ها تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد حالا ما توی لایو بعدی‌مان تخصصی درباره مهاجرت خواهیم صحبت کرد اگر شما اجازه بدهید که بدانند چه‌کار کنند درباره مالزی صحبت بکنیم، درباره هندوستان صحبت بکنیم؛ ولی تخصصی درباره آلمان و اروپا صحبت می‌کنم اگر شما اجازه بدهید.

دکتر: هدفی که من عرض کردم هدف ماجرا وسط کلامتان جناب ستوده فرمودند ببینید هدف این است که یک مقطعی مثال تحصیل را شروع کند برود تمامش کند بیاید هدفش مهاجرت است برای این که برود بماند کشورش متفاوت است می‌خواهد برود یک جا پول دانشگاه کم بدهد. سختی بکش می‌خواهی دانشگاه ارزان درس بخوانی تو اروپا بشین، زبان آلمانی بخوان پول داری نمی‌خواهی زیاد وقت بگذاری یک کم انگلیسی بخوان پاشو برو کانادا این‌ها تفاوتش می‌کند آدم‌ها را به مهاجرت هدفت مشخص باید باشد اگر هدفت توی مهاجرت مشخص نباشد به هیچ جا نمی‌رسی خود مصطفی جان تجربه زندگی تو قطر و مالزی حرفه‌ای داشته دیگر آشنا کامل با این چیزها دیگر من در خدمتتان هستم.

کاظمی: دوستانی که به من اضافه شدند من یک توضیح بدهم من یک وب‌سایت و یک کانال یوتیوب دارم به نام سعید کاظمی جانم.

دکتر: من خوشحال می‌شوم لینکش کنید تو کامنت‌ها شما می‌توانید تایپش کنید بچه‌ها داشته باشند پیجتان را.

کاظمی: باشد من زیر دیسکریپشن‌هایم می‌گذارم حتماً توی همه توضیحات تو اینستاگرام تو کپشن‌ها همه آدرس‌هایم را می‌گذارم فقط تأکید بکنم اینجا شرکت مهاجرتی ندارم؛ ولی آدم‌هایی که تجربه مهاجرت دارند صادقانه حاضرند تجربیاتشان را در اختیار دوستان قرار بدهند دعوت می‌کنم مثل آقای دکتر تیموری لطف کردند شعارم هم این بود lern exsperiyens shear lern یعنی تجربه، اشتراک‌گذاری و یادگیری من بسیاری از ایرانی‌های موفق من تجربه سفر خارجی بسیار دارم.

خب یک سال زندگی ترکیه هم دارم ایرانی‌های موفق هم تو استانبول زیاد دیدم کسایی که چهل سال صرافی موفق داشتند توی کاپالی چارشی یا بازار بزرگ یا گرند بازار به قول انگلیسی‌ها خب آنها قشنگ چهل سال زحمت کشیدند که امروز برای خودشان یک برند هستند توی بازار ولی متأسفانه می‌دیدم یک جوان می‌آید از راه می‌رسد صرافی آنلاین می‌زند صرافی با یک گروه تلگرامی که آنجا بسیار تو بورس است صرافی انجام می‌دهد هم برای خودش بسیار مشکلات ایجاد می‌کند هم برای مردم مشکلات ایجاد می‌کند مهاجرت هم خوب است هم خوب نیست بستگی به هر آدمی دارد هر دوست عزیزی که بتواند به من کمک بکند من بسیار خوشحال می‌شوم که باهاشان یک لایو مشترک بروم جانم.

دکتر: اگر وقت دارید متن که نوشته بخوانید ممنون می‌شوم.

کاظمی: من الان می‌خوانم در مورد هدف صحبت کردند و همین‌طور که دکتر فرمودند شرایط شخصی را با شرایط کشور حتماً باید سنجیده بشود فکر کنم منظورشان کشور هدف است کشور هدفی است که.

دکتر: دقیقاً کشوری که می‌خواهی مهاجرت کنی.

کاظمی: بله چون شما در بین لایوتان در مورد عمان صحبت کردید من یک دوست خیلی موفقی دارم ایشان نرم‌افزار تهیه می‌کنند تو سطح جهانی می‌فروشند پارسال کل تیمشان را بردند عمان من بهش گفتم عجله نکن؛ مثلاً یک کم تحقیق بیشتر بکن بعد از یک سال بیشتر تیم از عمان مهاجرت کردند رفتند؛ یعنی کارمندهایی که از ایران با هزینه ایشان رفتند آنجا زندگی می‌کردند می‌گفت فقط یک آشپز برایم مانده دیگر همه تیم و نظافتچی بقیه همه رفتند؛ یعنی این خیلی مهم است که یک نفری که می‌خواهد این کار را انجام بدهد حتماً باید شرایط خودش من نظرم این است که می‌گویم زبان کشور مقصدی که مد نظرت است می‌گویم زبان تخصصی که بلدی شما وقتی تخصص بلد نیستی هیچ هنری بلد نیستی بروی آنجا چه‌کار بکنی،

بروی چه بگویی وقتی زبان هم بلد نیستی ارتباط نمی‌توانی برقرار بکنی یعنی نمی‌دانی چه می‌خواهی آن کشور چه جوری می‌توانی برای خودت شغل ایجاد بکنی؛ چون تو لایو قبلی هم خدمت شما گفتم بعضی مردم که اصلاً داستانشان فرق می‌کند ثروت دارند می‌روند آنجا هم راحت راه می‌افتند زمان هم دارند برای یادگیری زبان و خیلی هم برایشان پیداکردن شغل زیاد مهم نیست یا می‌رود تحصیل می‌کند خیلی هم باکیفیت زندگی می‌کند؛ اما من بیشتر برای کسایی می‌گویم که اکثریت جامعه که متوسط جامعه هستند واقعاً باید بافکر بروند؛ یعنی بسیار برنامه‌ریزی شده قوانین آن کشور را دقیق بدانند همین‌طوری نشود بلند بشوند سوار هواپیما بشوند که حالا یک نفری به من گفته بلند شو بیا اینجا کار هست، صددرصد موفق می‌شوند با رویا نمی‌شود جایی زندگی کرد.

دکتر: رؤیا می‌شود آن دروغی که فرد برای خودش به وجود می‌آورد توی مهاجرت یک واقعیت است که ببینید ما بسیاری از لایوها را می‌بینیم آلمان را کسی نمی‌تواند به من درس بدهد من کتکش را خوردم پولش را درآوردم شرکت داشتم آنجا مثال می‌زنم‌. چون  تجربه‌اش را داشتم قانونی هم رفتم؛ اما یورو نبردم توش این را باید مدنظر بگذارید وقتی یکی می‌آید؛ مثلاً درباره بله دادش پناهنده شو بیا یک لایو گذاشته بیا داداش اینجا پناهنده شو زندگی بر وفق مراد است هر چه بخواهی می‌توانی برای خودت بسازی بله تو همین ایران هم گدایی کن ببین چه پولی درمی‌آوری بسیار مهم است مهاجرت جناب دکتر چه شکلی تو بخواهی مهاجرت کنی، چه‌کار می‌خواهی بکنی، هدف از مهاجرت چیه.

ببین من هفتصد سال آلمان بگوید پناهنده دیگر عمراً پایم را بگذارم تو این کشور می‌دانید بسیار ریز می‌شویم توی لایو بعدی ادامه لایو من اوکی دوست داشتید می‌توانیم ادامه‌اش بدهیم حالا خانم بختیاری نوشتند یک متنی پایین من بخوانمش. ای‌کاش بتوانید این موضوعات را به گوش کسانی که می‌خواهند مهاجرت بکنند برسانید دقیقاً خانم بختیاری جناب مهندس دقیقاً برنامه‌اش این همین است.  ایشان یوتیوب دارند حالا تو پیج‌هایمان این را به اشتراک می‌گذاریم رؤیاپردازی‌های مهاجرتی باید پاک شود آدم‌هایی که می‌روند مهاجرت می‌کنند به دوربینشان نگاه نکنید که یک آیفون رفته قسطی گرفته.

از این شرکت مهاجرتی می‌گویم مهاجرتی شرکت‌های چه بهش می‌گویند مخابراتی و جلوی یک رودخانه مفتی خدا گذاشته ما همین ایران هم جای فیلم بگیریم ببینیم خارجی چه عشق و حالی می‌کند نگاه می‌کند نباید به این چیزها وقتی یکی می‌گوید موفقم بگویید پرینت بانکی‌ات را نشان بده لطفاً یکی بگوید موفقم قرارداد کاری‌ات را نشانم بده تمام شد بسیار ساده‌اش را دارم می‌گویم موفقم پناهنده هستم اصلاً معنا ندارد من اصلاً متوجه نمی‌شوم چه موفق پناهنده‌ای این چه حرفی است تو نمی‌توانی پایت را از کشور بیرون بگذاری چه موفقیتی برای خودت تو زندان به وجود آوردی برای خودت قبول دارید جناب مهندس.

کاظمی: من یک تجربه بگویم آن بنده خدایی که آن هم از سختی این کارها را می‌کرد کانال تلگرامی داشت که مثلاً کارهای مهاجرت به ترکیه را این‌ها را انجام می‌داد کارهای اقامتی این‌ها را انجام می‌داد وقتی که توی کانالش عکس یک ویلا بود نزدیک ساحل بعد هی هم لایو از نزدیک دریا می‌گذاشت که من صفر ساحل هستم تو ساحل زندگی می‌کنم اوکی وقتی که من آنجا از نزدیک خانه‌اش را دیدیم توی چند کوچه فرعی از دریا بود درسته پنجره‌اش رو به دریا بود؛ ولی طبقه چهارم یک‌خانه بسیار خراب، بسیار داغان توی یک‌خانه کوچک زندگی می‌کرد و یک جوری ظاهرسازی می‌کرد آن هم بنده خدا از اجبار بود؛ یعنی آن هم آنجا گیرکرده بود

خب مجبور بود هر کاری دست می‌زد بله من یک مثال بزنم بچه‌اش بنده خدا انسان هستند من هیچ کسی را قضاوت نمی‌کنم ولی می‌گویم بچه‌اش رفت یک دانه بستنی یازده لیری بخرد بیست و دو هزار تومان کلی با بچه دعوا کرد تو حساب و کتاب سرت نمی‌شود اینجا زندگی هزینه دارد خب بنده خدا مثل من نوعی رفته آنجا به مشکل برخورده می‌بیند آقا برای درآوردن خرج تازه آنها زبان هم بلد بودند؛ یعنی منی که زبان بلد نبودم مشکلاتم دوبرابر بود خب من می‌گویم اگر جایی هم آدم می‌خواهد مهاجرت کند به قول یکی از دوستان می‌گفت بهتر آدم مجرد باشد.

شاید تحصیلی بروی کمترین آسیب را ببینی کمترین هزینه را بکنی تحصیلی بروی آنجا تو محیط بمانی اگر خوشت نیامد بتوانی برگردی و برگشتن هم جنایت نیست، کفر نیست و اصلاً هم ایرادی ندارد که آدم برود و برگردد از نظر من هیچ ایرادی ندارد و می‌تواند برود یک کشور دیگر یک مدت تجربه کند و برگردد خیلی هم نباید به خودش سخت بگیرد که دیگر پیدا کردم من یک مثال برای دوستانی که هر جای دنیا این ویدئو لایو ما را بعداً هم خواهند دید تو لایو یوتیوب من یک مثال ساده بزنم زمانی که من ماشینم را نود میلیون فروختم الان باید بیایم پانصد میلیون بخرمش شما فرض کنید من رفتم نود میلیون را توی یک سال مهاجرت هزینه کردم خب حالا دوباره من از کجا پانصد میلیون تومان بیاورم آن ماشین را دوباره بخرم.

دکتر: من همین را بهتان گفتم اول لایو اگر دقت کرده بودید گفتم اگر جایگزین‌کردن آن ریال سخت است. آقا بنابراین باید خیلی دقت کنید روی مهاجرتتان چون که اگر بخواهی دوباره مهاجرت کنی باید از آن ور یک ماشین دیگر دربیاوری بفروشی.

دکتر: جناب مهندس آلمان من متفاوت است با همه ولی از صفر تا صد همان را می‌رویم جلو تا زندگی آدم‌های آلمان هم برایتان توصیف می‌کنم.

کاظمی: صفر تا صد فرودگاه آلمان یا خیر قبلش ویزا و ثبت‌نام و این‌ها را هم توضیح بدهید.

تجربیات تحصیل در هند

جرئت مهاجرت در 13 سالگی از آسیا تا اروپا

برای تماشا بخش اول صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد جرئت مهاجرت در 13 سالگی از آسیا تا اروپا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی بخش اول صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد جرئت مهاجرت در 13 سالگی از آسیا تا اروپا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

کاظمی: بسیار خوشحالم که آقای دکتر دعوت من را پذیرفتند آقای دکتر پست داک (پس از دکتری) بیزینس (شاخه روان‌شناسی فروش) هستند.

دکتر: سلام عرض ادب، ماشالله آن تایم ( سروقت) و حرفه‌ای تبریک می‌گویم این‌همه پشت کار شما را.

کاظمی: من یک معرفی اولیه کردم گفتم امشب یک لایو داریم در مورد تجربیات زندگی و تحصیل در هند، مالزی و تحصیل در اروپا همه را می‌خواهیم با هم مرور بکنیم بیشتر امشب سؤالی خاصی نمی‌خواهم بپرسم می‌خواهم ریش و قیچی دست خودتان باشد تجربیاتتان را بگویید چه شد که رفتید هند، چه شد که از مالزی سر درآوردید تا پست داک (پس از دکتری) که حالا بتوانیم امشب تو یک لایو خیلی خوب داشته باشیم یک‌طوری بگویید که یک جوانی که می‌خواهد تو ذهنش مهاجرت یا تحصیل خارج از کشور است واقعاً به دردش بخورد.

دکتر: درست می‌فرمایید. آدم‌ها زمانی که به اهدافشان فکر می‌کنند بتوانند برنامه‌ریزی بکنند برای زندگی‌شان و تو بعضی از شرایط اهداف آن هدف‌ها می‌توانند باشند؛ ولی آن جربُزه کار هم می‌تواند یک دلیل باشد که شما بتوانید پیشرفت را به وجود بیاورید حالا من حالا از اول به قولی که شما دستور فرمودید کامل باشد من توی خانواده به قول قدیمی‌ها چه می‌گویند متوسط روبه‌بالا به دنیا آمدم خانواده فرهنگی بودیم همیشه تو زندگی و برنامه‌ریزی‌هایی که همیشه داشتیم تو زندگی اهدافمان این بود که همیشه موفق باشیم تو هر کاری موفقیت را پله اول زندگی دوست داریم باشد.

از بچگی ما طوری تربیت شدیم تو زندگی‌مان به ما یاد دادند با دست راست خودکار بگیر اگر قلم توانست پول دربیاورد با دست راست درش بیاور و با دست چپت زور بزن و اگر توانستی با دست چپت پول دربیاور با دست چپت پول را درش بیاور و باتوجه‌به این که من پدرم معلم بودند اصلاً دوست نداشتند ما تا زمانی که درس می‌خواندیم تو بازار کار ورود پیدا بکنیم این یک موضوع خیلی مهم است همیشه اعتقادشان می‌گفتند اگر پول را بشماری دیگر درس نمی‌خوانی و این می‌توانم بهتان بگویم به جهت یک فاکتور خیلی مهمی می‌تواند باشد برای هرکسی خدمتتان عرض کنم که سال 2003 بود جایتان خالی داشتیم از امیرآباد می‌آمدیم پایین از اینجا همه چیز شروع شد زندگی ماسال 2003 بود خیابان جمال‌زاده نمی‌دانم بلدید یا خیر خیابان جمال‌زاده به‌طرف بیمارستان امام خمینی آن موقع پیمانکارش بودیم؛

یعنی پدر پیمانکارش بودند یک دکه ما دیدیم آقا آن موقع دوازده سال و خورده‌ای بود دقیقاً دقیقش را بهتان بگویم توی این دکه جلوی آن  نوشته بود با تیتر بزرگ آقا اوج مهاجرت تحصیلی بچه‌ها بود؛ ولی خب برای کسایی که دانشجو بودند نه برای کسی که سنش حتی پایین سیزده‌ساله می‌تواند باشد آقا این تایتل را دیدیم و شروع کردیم یا علی گفتن که آقا چه اتفاقی می‌افتد برای من دیگر نوشته بود که این روزها بچه‌ها برای تحصیل به هندوستان می‌روند من هم بسیار به‌هرحال وقتی یک کاری را انجام می‌دهم پشتکارم قابل‌ستایش است البته نه این که خودم تعریف خودم را بکنم تمام حتی مثال برایتان می‌زنم صبح  که می‌زنم بیرون یک کاری انجام بدهم به خودم می‌آیم اوه، اوه نه آبی خوردم، نه ناهاری خوردم؛ یعنی تا به انتها نرسانمش ول کنش نیستم ساده‌اش را بهتان بگویم آقا هیچ‌وقت یادم نمی‌رود ما یک روزی بود سفارت هندوستان نمی‌دانم تشریف بردید یا خیر.

کاظمی: بله من رفتم دوهفته هندوستان را گشتم بَک‌پکِر(سفر با کوله‌پشتی) گشتم.

دکتر: بک‌ پکر کجاهایش را گشتید شما؟

کاظمی: من واقعیت رفتم برای تحصیل زبان انگلیسی شهر پونا دانشگاه سیمباسیز بعد همان زمان سال 84 پسرم به دنیا آمد تو همان هند دیگر مجبور شدم ول کردم و رفتم یک هفته، ده روزی هم هند را گشتم دهلی و آگرا و جیپور را گشتم و چهل ساعت هم تو قطار بودم از پونا تا دهلی که خب این هم خودش یک داستان بود.

دکتر: من آنجا هم درس خواندم عرض کرده بودم خدمتتان بهش می‌رسیم این‌ها را چه عالی تاریخ قشنگی توانستید به وجود بیاورید خاطره خوبی شده هندوستان برایتان بله داشتم عرض می‌کردم دیگر توی شروع مهاجرت شد از توی خیابان بودیم بعد روزنامه را دیدیم این روزها همه بچه‌ها برای تحصیل به هندوستان می‌روند آقا صبحش پیگیر شدم من که می‌خواهم مهاجرت کنم اصلاً خانواده جدی نگرفتند حرف من را، فردا صبح رفتم سفارت هند توی عباس‌آباد اگر رفته باشید می‌دانید دیگر نمی‌دانم کنسولگری را شما رفته باشید سفارت رفتید کنسولگری ته، تویش را درآوردم و این‌ها آنها به من نگفتند فردایش تعطیل است.

آقا بعد سفارت هم هرچه صبح زود می‌رفتید باید می‌ایستادی این‌جور نبود که آنلاین باشد و این‌ها من ساعت پنج‌ صبح راننده را برداشتم رفتیم و ایستادیم دم سفارت، ساعت هشت نگهبانش آمد گفت اینجا چرا ایستادی گفتم چرا منتظرم که بروم داخل برای کار ویزا می‌خواهم اقدام بکنم گفت امروز روز ملی شدن هندوستان تعطیل است؛ یعنی از ساعت پنج تا هشت ما توی خیابان بودیم خوابیده بودیم منتظر بودیم ببینیم چه اتفاقی دارد می‌افتد بسیار چیز قشنگی بود بامزه بود دیگر پا شدم رفتم دو، سه روز بعدش شد گفتم رفتیم دیگر اقامت را گرفتیم و ویزای تحصیلی شروع کردیم به هند.

کاظمی: می‌گویم برای دبیرستان رفتید هند دیگر؟

دکتر: بله دبیرستان حالا توضیح می‌دهم این‌ها را توی ایران  نگرفتم حتی در همین حد بود در حد یک کاری بود که خیلی یکهویی انجام گرفت دوست داشتم انجامش دادم  دیگر فرصت پیدا نکرده بودم.

کاظمی: خانواده برای یک نوجوان سیزده‌ساله چطوری اجازه دادند شما بروید هند درس بخوانید؟

دکتر: تو اولین پروازی که داشتیم پدر همراهم آمدند بعد دیگر همراه نداشتم. اعتماد کامل وجود داشت. آنها تربیت فرزند را می‌دانی چه تربیت کردی و چه برنامه‌هایی می‌تواند داشته باشد دیگر پا شدیم با پدر رفتیم هندوستان پدر کلاً هفت روز پیش من ماندند، ایران پدر من پیمانکار غذا بود اصلاً نشدنی بود برای او  توی کشور دیگر که بخواهد بماند و این‌ها باید حتماً برمی‌گشت نمی‌شد کارش طوری نبود که فکر کنیم یک پیمانکار ساختمان یک‌بار یک ساختمان را می‌سازد؛ ولی یک پیمانکار غذا هر روز صبح، ظهر، شب باید تولید کند این را نشدنی بود دیگر شروع کردیم آقا رفتیم توی دانشگاهی که شما نام بردید سیمبایسز آن موقع مدیرشان خانم میسیس مِنون بود

کاظمی: من دقیقاً سه هفته بعد از آن سونامی بزرگ هندوستان بودم یک سونامی وحشتناکی آمد من سه هفته بعدش شب ژانویه تو قطار بودم از دهلی به بمبئی؟

دکتر:2008،9 آنجا بودید پس؟

کاظمی: من سال 84 ایران بود دقیقاً خاطرم نیست چه سالی بود بله شانزده، هفده سال پیش بود.

دکتر: بله پس درست می‌گویم من هم چون من دیگر آن موقع مالزی بودم رفتیم دانشگاه حالا ما هم داریم می‌رویم خارج یک دیدگاهی تو ذهنمان بسیار خوشحال داریم می‌رویم یک جای جدید را ببینیم فیلم‌های هندی هم که می‌دیدیم سر جایش همیشه،

کاظمی: آقای دکتر امینی نوشتند 2005 پونا دکترای اقتصاد گرفتند.

دکتر: آفرین، یکهو رفتیم توی دانشگاه سیمبایسز پاقدم من چه اتفاقی افتاد بخش زبان‌ را جابه‌جا کردند از داخل خود دانشگاه سیمبایسز و بعضی از رشته‌های بیزینسی آن موقع تأیید کردند بعد هم از تأییدی درش آوردند اگر خاطرتان باشد بیشتر به‌خاطر این که می‌گفتند یهودی است صاحبش ایکس، وای، زد حالا چیز نمی‌شود تو این وادی و این هم خیلی موضوع مهمی‌ها و این هم می‌رویم سراغش و درباره این موضوع هم صحبت می‌کنیم که خیلی باید دقت بکنند بچه‌ها توی انتخاب کردن دانشگاهشان و حتی بلندمدت برای دانشگاه انتخاب‌کردنشان دقت کنند برمی‌گردم رو در ادامه ساپورتش می‌کنم.

یک دانه استایل صحبت‌کردن من آقا دیگر رفتیم پونا حالا از یک کشوری مثل ایران تمیز، خیابان‌های شیک، خانه شیک تو ایران و با یک مثلاً استایل متفاوت داری می‌روی فرودگاه دشمنت نبیند از هواپیما پیاده شدم گرمای هند هنوز تو صورتم است. آن بادی که تو صورت من خورد ر هنگام پیاده شدن در فرودگاه بمبئی، رفتم پایین فکر کنم شما تجربه کردید چیزی که دارم می‌گویم حالا گفتم فرودگاهش شاید این‌طوری است آقا ما از در فرودگاه با ماشین زدیم بیرون زاغه‌نشین‌های هندی دقیقاً دور فرودگاه زندگی می‌کردند و شوکه شدم.

 اصلاً یک چیزی عرض می‌کنم یک چیزی برداشت می‌کنید شما می‌دانید چه دارم می‌گویم دقیقاً چون که تجربه‌اش کردید حالا فکر کنید فرودگاه مهرآباد آن موقع دیگر قیاسش می‌کردم با فرودگاه مومبای (بمبئی) اصلاً غیر قابل قیاس بود تنها چیزی که پدرم زرنگی کرد خواست که مثلاً حال من را خوب کند سریع پرید یک رستوران خوب برویم که من آنجا با غذای هندی شروع شد آشنایی‌مان و تنها چیزی که من را هند نگه ‌داشت غذاهای خوبش بود. مزاج ما ایرانی‌ها می‌خورد به آن کشور دیگر ماشین گرفتیم تو مسیر تا رسیدیم پونا هر چه به‌طرف پونا می‌آمدیم امیدمان بیشتر می‌شد برای ماندن ولی بازم چیز نبود.

کاظمی: بین بمبئی، پونا بزرگراه تو ذهنم هست حالا آن زمان دوربین عکاسی خیلی نبود؛ ولی یادم است خیلی زیبا بود سرسبز بود اتوبان قشنگی داشت.

دکتر: اتوبان قشنگی داشت تو مسیر که داشتیم می‌رفتیم پایتخت میمون‌ها را آدم می‌دید خیلی جالب بود دیگر رسیدیم پونا ما یک آشنای دایی معرفی کرده بودند. تو هتل و هاستل و این‌ها اصولاً کسایی که می‌آیند تو خارج از کشور یکی از ضد حال‌هایی که می‌خورند تو شروع ورودشان از همین هاستل شروع می‌شود؛ یعنی یک زندگی بخواهد یک‌دفعه حالا من یک‌خانه دانشجو بود پیش دوستمان رفتیم آقای محسن درفشیان یکی از کاردرست‌های کشور تو صنعت بسته‌بندی هم هست دیگر از آنجا شروع شد دیگر آقا خوشحال حالا ما پدرمان کنار بسیار خوشحال دیگر من بسیار علاقه داشتم به فیلم‌های هندی و این‌ها حالا بعدش فهمیدم.

که این‌ها توی مالزی، سنگاپور و آمریکا تو کشورهای دیگر پر می‌شود اصلاً تو خود هندوستان نیست اصلاً این صحنه‌ها که یا مثلاً پر می‌شود آن صحنه زیبایی که شما می‌بینید خب حالا تجربه مالزی را شما گفتید داشتید چندین بار تمام کشور بود بعد شروع شدن با یک فرهنگ جدید این بود یک انقلابی تو وجود من یک‌دفعه فکر بکنید با یک زبان فارسی خیلی خوشحال پدرم کنارم بود هر تفریحی که دلم می‌خواست انجام می‌دادم امشب پدر رفتند؛ مثلاً ساعت چند بود عصر بود ساعت شش من بروم بیرون آقا یک دوری بخورم برای خودم مسیرها را یادم بود به اسم می‌خواستی بروی مثال سینما آی لوکس را یادتان است دیگر توی پونا؟

کاظمی: خیر خاطرم نیست من کروگان پارک پونا خاطرم هست.

دکتر: اوکی کروگان‌پارک قبل از آنجا بود توی مسیری که شما از پاشان به سمت کروگان‌پارک می‌رفتید بینش بود دقیقاً این بله حالا فکر کنید یک‌دفعه چه چیزی به وجود آمد یک‌دفعه فرهنگ مختلف، زبان بلد نبودن بازی‌های بچه‌گانه‌ای که ما تو ایران انجام می‌دادیم فوتبال هر چیزی بود اصلاً فرهنگ متفاوت شد فوتبال به کریکت تبدیل شد، زبان فارسی به هندی تبدیل شد حالا ما آمده بودیم آنجا انگلیسی یاد بگیریم یک‌دفعه من هندی یاد گرفتم؛ یعنی تو محیط که افتادم تفاوتش نمی‌فهمیدم تفاوتش چه است ببینید شما وقتی که می‌روید توی شهر توی یک کشوری با پوشش آشنا می‌شوید و فکر کنید من نمی‌توانستم تشخیص بدهم. بین زبان هندی و انگلیسی تو آن زمان حالا یک چیزی مثل heloo how are you  این‌ها که همه بلد بودیم تو شوخی هم انجامش می‌دادیم.

این موضوع را ولی وقتی شروع می‌شد یک زندگی حرفه‌ای می‌خواست به وجود بیاید دیگر شوخی نداشت نیاز داشتی کانکت بشوی با مردم سفارش غذایت را بدهی خیلی ساده‌اش سفارش غذا را بدهی اگر نمی‌توانستی سفارش بدهی؛ مثلاً میلیونر عالم باشی جیبت هم پرپول باشد؛ ولی این اتفاق نمی‌افتاد دیگر یعنی باید کانکت می‌شدی با مردم جای این که ما انگلیسی یاد بگیریم به‌جرئت می‌توانم بگویم هندی‌ام نمره بخواهم به خودم بدهم در حد b1 آلمانی یا از بیست بخواهم بهش نمره بدهم من 11،12 می‌گرفتم هندی را یاد می‌گرفتی این‌طوری بود خیلی ساده‌اش را دارم بهتان می‌گویم و تجربه قشنگی بود این موضوع موقعی که به وجود آمد دیگر خدمتتان عرض کنم که از این پله به پله شروع شد رفت جلوتر شروع شد زبان یادگرفتن توی محیط بسیار شیطان بودم دانشگاه را آتش می‌زدم خیلی ساده‌اش.

کاظمی: می‌گویم شما وارد هند شدید رفتید دانشگاه سیمباسیز دوره کورس زبان خواندید یا رفتید دبیرستان؟

دکتر: خب الان بهتان عرض می‌کنم؛ چون سن من پایین سیزده سال بود آن موقع تو مدرسه پاشا بود پاشا مدارس ایرانی‌ها بود آن موقع ما مدرک‌ها را تهیه کردم ثبت‌نام کنم تو مدارس ایرانی تو آن زمان بعد از کجا شروع شد به زبان فارسی مجبور بودم؛ چون که نمی‌توانستم تایم زمانی کف تحصیلی که به وجود آمده بود نمی‌توانستم کاری‌اش بکنم دیگر دوره دبیرستانم را آنجا خواندم با اجازه‌تان در کنارش زبانم را توی سیمبایسز خواندم توی سیمبایسز شروع کردم زبانم را خواندن که آن موقع میسیز مِنون که عرض کردم خدمتتان و به یک جا رسیدم دیدیم واقعاً این کشور بسیار برایم جذاب است زندگی‌ام شده بود سینما، فرهنگ هندی و غذاهای هندی را یاد گرفتم .

دنیای زیبایی بود به نظر من یک تجربه‌های متفاوتی آدم تجربه می‌کند همیشه تو زندگی آدم‌ها چیزهای جدید را وقتی می‌بینید دیسکاوری می‌شود به نظر من و هندی‌ها آدم‌های مهربانی بودند؛ ولی از نظر فرهنگ صفر و یک بودیم با هم دیگر یک واقعیت نمی‌توانستیم بگوییم؛ مثلاً از نظر فرهنگی فکر کن خیلی ساده اولین تجربه‌های بامزه‌ای که برایتان تعریف کنم این بود که مثال عرض می‌کنم ما با قاشق چنگال غذا می‌خوردیم تو ایران یک‌دفعه می‌رفتیم تو هند یک ظرف بزرگ غذا می‌آوردند می‌گذاشتند کنارت و همه از این ظرف غذا را میل می‌کردید فینگرواش را یادتان است کاسه‌های فینگرواش این سوتی را نود درصد از ایرانی‌ها از جمله من دادم آقا یک کاسه می‌آورد برایمان حالا دوستانی که دارند تماشا می‌کنند ملحق شدند.

به ما توضیح بدهم بسیار خاطرات زیبا و خنده‌داری است یک کاسه البته این‌ها که با دست غذا می‌خوردند یک کاسه کنار غذا می‌گذاشتند بهش می‌گفتند فینگرواش اگر درست بگویم چیزی که تو ذهن من است یک لیمو توش می‌گذاشت شما با این لیمو انگشت‌هایتان را تمیز می‌کردید و تو این کاسه آب آقا من فکر کردم آبلیمو من عاشق آبلیمو هستم آقا یعنی در ماه بالای مثلاً بیست لیتر شربت مختلف آبلیمو میل می‌کنم حالا فکر بکنید توی این وسط این را خیلی خوشحال شدم این را شروع کردم به خوردن تا آمدیم بخوریم یک‌دفعه داد زد نخور، نخور این برای چه است؟ این برای دست شستتان است مطمئناً یک قلپ را خوردم دروغ به شما نگویم تو آن زمان این یک تجربه خیلی قشنگی بود و تعقیب کردم من یک غذای ایرانی ما فرهنگ غذایی کشورمان برنج سفید من ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم مشخص چه است.

آن برنج کباب‌هایمان مشخص است آنجا یک غذای خیلی ساده‌ای داریم ما حالا فکر کنید یک‌دفعه می‌روید توی یک کشور دیگر غذای هندی باز هم برایمان جذابیت در حد یک مک‌دونالد جذاب بود مثال می‌زنم آدم برود یک بیگ بگ تویش بخورد؟ در این حد می‌توانست یک جذابیت ساده داشته باشد؛ ولی این که بتوانی روتین زندگی‌ات باشد نمی‌شد اُخت بشوید تو هندوستان این از نظر حالا ریزش می‌کنم دیگر از الان نظافتش بود واقعاً صفر بود تو زمانی که من آنجا بودم هنوز هم مطمئنم نمی‌شود فرهنگ را تغییرش داد یک استایل نوع بزرگ‌شدن هر فرد نوع برخوردی که هر فرد دارد به‌مرورزمان رویش تأثیر می‌گذارد دیگر اطرافیان را حتی شما با یک فرهنگ دست خوردن غذا را شروع می‌کنید به مثال می‌زنم میل کردن این فرهنگ اُخت می‌شود. تو وجود شما و نشدن تغییر کردنش نشدنی دیگر این را باید مدنظر داشته باشید حالا رو پله‌های دیگر برویم مثال می‌زنم.

ابراز احساسات کردن به زبان‌های دیگر تو آن زمان کار آسانی نبود شاید من احساس دلتنگی‌ام را شاید بخواهم با یک نفر به اشتراک بگذارم تقسیمش کنم یک وادی دیگر بود اولین هُم سیک (غم دوری) زندگی‌ام بود؛ مثلاً آنجا تجربه‌اش کردم و فرهنگ که باز هم ریسک می‌کنم تو فرهنگ اُخت می‌شد بازم یک جوان تو ایران با یک استایل که زندگی می‌کرد جوان هم نبود یک بچه می‌توانم این را اسمش را بگذارم یک‌دفعه می‌روید تو یک کشور دیگر و حتی نوع تفریح‌هایمان مثال می‌زنم مهمانی‌های دورهمی ما برای مثلاً بزن، برقص در عروسی‌هایمان تبدیل شد به دیسکو مثال می‌زنم نوع محاوره‌ای که داشتیم با مردم به فارسی یک‌دفعه به زبان‌های دیگر تغییر کرد تشخیص دادن زبان خودش یک دنیایی برای خودش شاید شما بروید تو خارج از کشور تو کشورهایی که مثل هندوستان زبان بدن و نوع تلفظشان با کشورهای دیگر بخواهید قیاس بکنید که حالا شما دیدید تو هند این موضوع را این انگلیسی جدید را باهاش آشنا می‌شوید توی هندوستان می‌گویند انگلیس به دنیا آمد آمریکایی‌ها خرابش کردند هندی‌ها کشتندش این یک واقعیتی است.

کاظمی: الان که می‌گویند ما بیشترین جمعیت انگلیسی‌زبان با لهجه هندی هستیم.

دکتر: درست است آقا ولی خب از نظر جمعیتشان را حساب کنید و تقسیم شدند توی دنیا من یک جمله‌ای همیشه استفاده می‌کنم در کنار آن جمله‌ای که بهتان گفته بودم همیشه می‌گویم به مرزها اعتقاد نداشته باشید به آدم‌ها اعتقاد داشته باشند کسایی که تو جهان سوم یا جهان کشورهایی که درحال‌توسعه هستند زندگی می‌کنند این‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند برای این که بخواهند پیشرفت کنند تو زندگی‌شان پس به مرزها اگر اعتقاد پیدا بکنند روی یک چارچوب محیط زندگی‌شان می‌مانند من دو تا دوست داشتم خواهر، برادر بودند فامیلی‌شان کوشیک دانشگاه پونا یونیورسیتی را یادتان است که شک شهری بود می‌توانم به‌جرئت بگویم اندازه کرج آن‌قدر بزرگ پونا یونیورسیتی آمده بودند حالا ریز می‌کنم.

دوست‌های هندی ما حتی تو دوستی‌هایمان هم به مشکل می‌خوردیم. فکر کنید ما گوشت‌خوار آنها گیاه‌خوار بودند اولین چیزی که شک کرده بود من را حالا فکر کنم ما خوزستانی بودیم جنوبی بودیم عاشق کباب اصلاً کباب تو ایران از جنوب شروع شد دیگر همیشه تو خون ما دود و آتش و کباب و این‌ها وجود داشت فکر کنید تو هند این‌ها اصلاً تو این وادی نبودند این‌ها اصلاً متوجه نمی‌شوند ما می‌گوییم کباب و این‌ها دوست‌های هندی ما که به‌مرورزمان با ما شروع کردند دوستی کردن و رفت‌وآمد می‌کردند من هم آشپزی‌ام بسیار خوب بود فکر کنید این‌ها گوشت را با ما تجربه کردند رفقا بعد من یک‌بار به شوخی درآمدم گفتم اگر کسی آمد؛ مثلاً پدرت آمد بهش بگویم؛ مثلاً برایش گوشت کباب بکنم گفت خیر تحت هیچ عنوان می‌کشند ما را در این حد برایشان یک چارچوب‌هایی وجود داشت حالا این دوست من.

کاظمی: حالا من هم یک خاطره تعریف بکنم از هند با موتور آقای دکتر امینی رفتیم گوشت گاو بگیریم از محله مسلمان‌ها حالا آن محله اسمش خاطرم نیست آقای دکتر گفت برو در آن خانه در بزن از قبل هماهنگ کرد این گوشت تو پلاستیک سیاه بگیر سریع بیا بدوها گفتم باشد بعد گفت اینجا مسلمان‌ها تو زیرزمین گاو را می‌کشند خورد می‌کنند پشت موتور آماده گفت بپر؛ یعنی صبر نکن پولش را بعداً باهاش حساب می‌کنم؛ یعنی ما این چند کیلو گوشتی را گرفته بود هماهنگ کرده بود من سریع گرفتم پشت موتور سریع از آن محله آمدیم بیرون گفت اگر هندی‌ها بفهمند اذیتمان می‌کنند.

دکتر: دقیقاً حالا قصابی‌های وجود داشت تو شهر پونا مرغ را می‌توانستی راحت بخری مشکلی نداشت مرغ را زنده سر می‌برید می‌انداخت تو دستگاه بال و پرش را می‌کند بهمان می‌داد. خانم دکتر گلناز ایشان فرمودند اتفاقاً از سن پایین آدم flexibel است تا سن بالا بله، که پله به پله اتفاق را ریز بکنیم کنار هم دیگر حالا از همان دقیقاً بشکه بوده حالا ما دستگاه می‌گوییم یک بشکه‌هایی بود مثل همین بشکه‌های مال ساختمانی توش چهارتا چیز کارکرده بودند مرغ‌ها را سربریده پرت می‌کرد داخل

حالا برگردیم سر موضوعی که داشتیم صحبت می‌کردیم حتی همان گوشت خوردن تو آن کشور مثلاً تغییر کرده بود یک رستورانی بود توی کروگان‌پارک حالا شما نام کروگان‌پارک را آوردید آقای محمد بهبهانی اگر درست بگویم یک رستوران ایرانی زده بود آنجا اگر یادتان باشد بهش می‌گفتند محمد کثیف چیزی که باب شده بود و ایشان هم فوت کرد خدا رحمتشان کند یاد کسایی می‌افتیم که حالا ده سال است کنارمان نیستند حالا فکر کنید از غذا خوردن بود، فرهنگ من بسیار سعی کردم اُخت بشوم با آن چیزهایی که آنجا وجود داشت با هند با این که سینما را می‌رفتم با جوان‌ها می‌گشتم خودم را اُخت می‌کردم تو جشن‌های دیدید که هر جا شروع می‌کنند یک آهنگی پِلِی کردن و آهنگ‌های هندی می‌زدند بالا و پایین می‌پریدند خوشی مردم هند قابل‌ستایش بود حال دلشان خوب بود درست می‌گویم با کمال بی‌پولی که داشتند؛ ولی بلد بودند لذت ببرند از آن ثانیه‌ای که وجود داشت تو زندگی‌شان.

کاظمی: کلاً مردم هند مردم خوشی هستند؛ یعنی با این که هیچی هم ندارند؛ یعنی خیلی وقت‌ها من می‌رفتم؛ مثلاً چند تا راننده ریکشا بودند یا آدم‌های دیگر آنجا نشسته بودند می‌دیدم خوش هستند خیلی شاد هستند با یک موزیک ساده خیلی خوش هستند به خودشان خوش می‌گذرانند البته همان زمان هم من می‌رفتم سینما اسم سینما خاطرم نیست یک مجتمع بسیار لوکس بسیار سینمای پنج‌بعدی و نمی‌دانم سیستم صوتی دالبی استریو خیلی باکیفیت اصلاً آن سینما هنوز هم با این کیفیت سینما نیست توی ایران تو همان شهر پونا بود

دکتر: دقیقاً آنی که دارید می‌گویید یا سینما آینوکس بود فکر کنم این که شما دارید می‌فرمایید که پله‌برقی بلند داشت سه طبقه را طی می‌کرد تا به بالا برسد بله سینما آینوکس بود حالا مثلاً یک خاطره حالا بامزه امروز دارم تعریفش می‌کنم؛ ولی روزی که برای من اتفاق افتاد گریه بود فکر کنید شب رفتم بیرون جایتان خالی رستوران رفتم این‌طرف آن طرف سینما رفتم بعد که سینما تمام شد آمده بودم می‌خواستم بروم خانه‌ام آدرس خانه‌ام تو ذهنم نبود کجا باید بروم و زدم زیر گریه کنار خیابان نشستم و این گریه من باعث شد. یک راننده ریکشایی بود (ماشین‌هایی که مسافرها را جابه‌جا می‌کردند) این ریکشا وایستاده بود به‌خاطر تیپ (انعام) که پدرم داده بود. تو ذهنش مانده بود که این پسر همان است که مثلاً پدرش همچین کاری کرده بود بعد گفتش من می‌دانم خانه شما کجاست به من این را فهماند. تو آن زمان به زبان خودشان و من را برد به خانه رساند.

خودکفائی مسئله اصلی مهاجرت است؟

بعد جا افتادن خودکفایی یک وادی خیلی مهمی بود موقعی که سنت پایین‌تر است حالا بچه‌هایی که هستند چند نفر هستند می‌دانم تجربه‌اش را داشتید تو خارج از کشور حالا سنین پایین و بالا بستگی به آن شخصیت فرد دارد که چطوری می‌خواهد خودش را اُخت کند من خودم را تو دل جنگ می‌انداختم؛ چون برایم مهم نبود می‌رفتم جلو ببینم چطور می‌شود تجربه را به وجود می‌آوردم هندوستان را من کوتاه و مختصر جمعش بکنم حالا داریم بازش می‌کنم که دستمان بیاید به کجا می‌خواهیم برسیم تو هندوستان دنیایی بود پر از عشق ولی خاکی خیلی خاکی من آدم زندگی‌کردن خاکی نبودم؛ یعنی آدمی نبودم که بتوانم مثال می‌زنم خودم را اُخت کنم با فرهنگ‌هایی که به نظرت حالا یک کم با کلاسش کنیم سیبیلایز (متمدنانه) می‌گویند بهش نمی‌دانم به‌روز کردن اجتماعی بخواهد توش باشد من نبودم و نمی‌گویم افسرده شدم دروغ می‌گویم اگر بگویم افسرده شدم؛

چون دوران  جذابی بود برای من آن دورانی که آنجا بودیم ولی نشد آقا هر طوری با خودم کلنجار رفتم نمی‌توانستم باهاش کنار بیایم مثال می‌زنم کمدهای خانه ما مثلاً با چوب گردو بود بهتان عرض می‌کنم کمدهایی که تو خانه‌ها وجود داشت تازه مثلاً ما خیلی باکلاس کردیم تو خانه‌مان رفته بودیم برایش بخاری خریدیم نمی‌دانم می‌گویم بخاری آب‌گرم‌کن برایش خریده بودیم همه با آب لوله حمام می‌رفتند اگر یادتان باشد بعد یخچال گرفته بودیم برای خانه که مثلاً تو چشم می‌آمد کولر روزی که من کولر برای خانه‌ام خریدم وصل کرده بودم تو محله پیچید که فلانی کولر وصل کرده تو خانه چون یک چیزی نبودش که عادی باشد برای هرکسی که مثلاً واترهیتری (آبگرمکن) که حالا این تفاوت فرهنگ این‌ها که دارم بهتان می‌گویم.

من آب سرد نباشد حالم بد می‌شود نمی‌توانم فکر کنم آنجا فرهنگشان این بود آب گرم را باید میل می‌کردند این تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد آب گرم مثلاً شیر آب ما همه ایرانی‌ها عادت داریم با آب گرم حمام می‌رفتیم آنجا با آب سرد حمام می‌رفتند خیلی چیزها به‌مرورزمان می‌شد درستشان کنیم همه سعی‌مان را می‌کردیم این را خودمان را اخت کنیم جامعه‌ای که توش زندگی می‌کنیم بعد مهم‌ترین چیزی که تو زندگی هر فرد وجود دارد اُخت کردن خودش است با محیط زندگی و من تمام سعی‌ام را کردم و دیدم نمی‌توانم حالا نمی‌شد برسانم خودم را به آن خواسته‌ای که دوست داشتید دوست‌های بسیار درجه یکی داشتم.

کاظمی: چند سال هند بودید؟

دکتر: نزدیک یک سال و خورده‌ای شد جناب مهندس یک سال و خورده‌ای شد دقیقاً که نخواستم؟

کاظمی: حدود پانزده ساله شد دقیقاً یعنی سنتان شد پانزده سال؟

دکتر: خیر شدم سیزده و خورده‌ای تازه تولد سیزده سالگی آنجا بودم دیگر نشستم با پدر و این‌ها صحبت کردم گفتم کشور خوبی است؛ مثلاً کشور خوبی نیست هندوستان ولی آن چیزی نیست که دلم بخواهد و پدر، مادرم هرچند وقت یک‌بار می‌آمدند آنجا سر می‌زدند به ما یادتان باشد توریست هر شش ماه یک‌بار شما می‌توانید هندوستان بیاید یک قانونی حالا مادر من یک‌بار سه ماه با پاسپورت خودش آمد یک‌بار هم با پاسپورت پدرم می‌آمد؛ یعنی این‌طوری ما یک باگی را گرفته بودیم مال هندوستان این‌ها می‌توانستند بیایند بهمان سر بزنند یا مثلاً ما لوله گرم‌هایی که توی خانه‌مان استفاده می‌کردیم تو خانه هندوستان بود.

تو ایران نبود چه آن مین‌هایی که برایمان کار می‌کردند مستخدم‌هایی که کار می‌کردند همه داشتند دیگر مال عموم بود این موضوع تو این کشور لوله گرمی که برایمان درست می‌کردند یک تجربه قشنگی را راه انداخت برای من ولی واقعاً چیزی نبود که بتوانم بلندمدت تو آن کشور زندگی بکنم؛ چون که حال خوبمان به وجود نمی‌آمد؛ چون که قیاس می‌کردیم با یک گذشته‌ای که تو ذهنمان وجود داشت دیگر.

کاظمی: یک تجربه برتر داشتید دیگر من خودم توی یک شهر کوچک بزرگ شدم خب وقتی تهران قبول شدم خیلی برایم دنیا آمدم تو رؤیاهایم تو ویژنم همه‌اش می‌گفتم تو درست خوب است باید بروی تهران به خودم می‌گفتم بعد درسم تمام شد رفتم دبی بعد رفتم کشورهای دیگر بعد کم، کم دیدیم هرچه می‌روی جلو جاهای دیگر تجربیات بیشتری کسب می‌کنید.

دکتر: دقیقاً درست دارید می‌گویید یک استارتی بود  

کاظمی: ذهن وقتی تجربه زندگی بهتر را داشته باشد نمی‌پذیرد بروی جای ضعیف‌تر زندگی بکنی؟

دکتر: دقیقاً یعنی من خیلی باهاش کلنجار رفتم که بتوانم خودم را اخت کنم ماشین بخواهی بگیری مثال می‌زنم خریداری موتور و این‌ها ولی چیزی نبود که حال دل من را خوب کند نمی‌شد باهاش کنار بیای یک‌بار آدم‌ها هستند توی زندگی برنامه‌ریزی می‌کنند هرطور حساب و کتاب می‌کنی می‌گویی؛ مثلاً من می‌خواهم به یک هدف خودم را به یک اهداف برسانم خودم را ولی واقعاً نمی‌شد آنجا چون که بالاخره زندگی هدف داشتیم دیگر تو زندگی‌مان برای این که اگر پایم را تو دانشگاه بگذارم سه، الی چهار سال من درگیر این کشور می‌شوم پس برای همین نمی‌خواهم این اتفاق بیافتد حالا دبیرستانم مانده بود دیگر تو آن مقطع دیگر نشستم با خودم صحبت‌کردن و تو خیابان‌ها قدم‌زدن ببینم.

واقعاً چه است هدف‌های خودم توی زندگی دیدیم حالم خوب نیست خیلی وادی خوبی حال خوب بودن تصمیم‌گیری کردم به مالزی یعنی کشور عوض کنم بروم مالزی تو آن صحنه هندوستان حالا من چون که باید دسته‌بندی را کامل بکنم با شما داریم صحبت می‌کنیم کشور بسیار حال خوبی بود مردم بسیار مهربانی داشت، غذای بسیار خوشمزه‌ای داشت؛ ولی محدود بود برای فرهنگ من ایرانی چیز دیگری برای من جذابیت نداشت که بخواهم درباره‌اش به‌خوبی برایتان حرف بزنم مهم‌ترین وادی که ما ایرانی‌ها تو هند می‌توانند زندگی کنند آن گروه‌های دوستی که به وجود می‌آمد یک اکیپ همیشه ده‌نفره این‌ها با هم دیگر بودند و یک عمری را روزمرگی رد می‌کردند به نظر من این دیدگاه من است حالا نمی‌دانم دیدگاه شما چه است.

راجع به هندوستان هرچه کیفیتش هم می‌خواستی بیاوری بالا کیفیت تغییر نمی‌کرد یک بایدهای زندگی را به وجود می‌آورد مثال می‌زنم آنجا کولر می‌شد آپشن زندگی برایت گفتم مثال چون کسایی که نبودند نمی‌توانند به آن موضوع فکر کنند که منظور من چه است؛ مثلاً آب‌سردکن خانه یک آپشنی بود توی زندگی‌کردن همه این‌ها را به وجود می‌آوردی نمی‌توانستی اُخت بشوی خودت را با فرهنگ‌های مختلف این کشور باز هم مثلاً همین کشور بسیار زیبایی بود؛ ولی من هندوستان را هر کس بخواهد سؤال کند می‌گویم کشور زیبایی است برای توریست بودن تویش برای زندگی به نظر من کشور جالبی نیست اصولاً کشورهایی که تاریخ دارند جناب مهندس کشورهایی نیستند که ما بتوانیم تویش زندگی بکنیم.

کاظمی: چرا کشورهائی که تاریخ دارند برای مهاجرت خوب نیست؟

دکتر: ریز می‌شوم می‌روم تو پله بعدی یادتان باشد این سؤال را حتماً از من بپرسید حالا تو کشورهای مختلف برایتان بسیار ساده‌اش را مثال می‌زنم بعد می‌رسیم به آلمان را با کشورهای آمریکایی و کشورهای اروپایی و کشورهای آسیایی مثال می‌زنم قیاس می‌کنیم به این هدف می‌رسیم با هم دیگر.

کاظمی: حالا من که از هند مدتی که بودم؛ چون کوتاه‌مدت بود خاطرات بسیار خوبی داشتم با آن جامعه بچه‌هایی که آنجا دوست بودم هنوز هم بعضی از دوستی‌ها ادامه پیدا کرده بعضی از دوست‌های ما الان از همان هند تا پست داک اقتصاد مثل شما پیش رفتند، رفتند ژاپن دکتری خواندند و بعد رفتند آمریکا اتفاقاً یکی از دوست‌های ما الان لس‌انجلس است و از هند شروع کرد و از همان روز اول همان زمان داشت لیسانس اقتصاد می‌خواند الان خود پست داک اقتصاد دارد همیشه می‌گفت هدف من آمریکاست خب خانواده‌اش متوسط بودند هزینه‌هایش را نمی‌توانستند تأمین کنند هزینه‌های هند تنها جایی بود که می‌توانستند از عهده ان بر آیند واقعاً هم به هدفش هم رسید.

سکو پرتاب شما برای مهاحر تاز کدام کشور بود؟

دکتر: صعود کرد برای پروازش دیگر تو هند بچه‌های تو هند می‌گفتند؛ ولی من مالزی را برای این کار اعلام می‌کنم یک سکو پرتابی بود که برای کشورهای بعدی بتوانی تویش برنامه‌ریزی بکنی برای این که بتوانی اقدام بکنی برای زندگی حالا جدیداً ترکیه را مُد کردند دوستان می‌روند ترکیه که حالا شما تجربه‌اش را دارید می‌روند ترکیه که اوکی می‌رویم تو ترکیه بعد پایمان را توی خارج از کشور بگذاریم بعد برنامه‌ریزی‌های بعدی‌مان را انجام می‌دهیم؛ ولی بعضی جاها باتلاق است نمی‌توانی از آنجا پرواز بکنی بروی بعضی جاها جایی نیست که تو بتوانی از آن مهاجرت کنی. باید مدنظر باشد بعضی جاها شما می‌روید درست است سکو پرتاب است؛

ولی چه هزینه‌هایی و چه وادی و چه زمانی از شما می‌گیرد می‌خواهد بگیرد؛ ولی کشوری که شما تجربه‌اش را داشتید من آدم می‌شناسم تو ایران برای خودش نامبروان کسبه کشور بود حالا تو ترکیه بازم دارد قوی کار می‌کند برای خودش تو طلاسازی و این‌ها مثال می‌زنم برایتان ولی دنیای دیگری وجود دارد ببخشید من یک چیز مهم برایم آمد ببخشید عذرخواهی می‌کنم خدمتتان عرض کنم که این اوکی دنیای دیگری وجود داشت؛ مثلاً برای کسایی که می‌آمدند تو هند همه فکر مهاجرت به کشورهای دیگر بودند؛ ولی کسایی که الان تو ترکیه هستند یارو رفته پناهنده شده خب به چه بهایی پناهنده شدی تو این کشور ده سال از تاریخ پناهندگی‌شان می‌گذرد هنوز نتوانستند کشور مقصدشان تأییدی بگیرند که بخواهند مهاجرت کنند شما که داری این‌طوری سختی می‌کشند خب از روز اول می‌رفتی تو کشوری که از اول هدفت بود من این وسط این گپی که به وجود آوردید را متوجه نمی‌شوم نمی‌دانم این تجربه درسته یا خیر چیزی که من تعریف می‌کنم حالا شما حرفه‌ای‌تر هستید.

کاظمی:  بله من با چند نفر آدمی که تو ترکیه از کیس پناهندگی آمدند روبه‌رو شدم بسیار آسیب‌دیده بودند اصلاً به‌شدت آسیب روحی، جسمی، روانی سال‌ها و سال‌ها تو ترکیه کار سیاه می‌کردند دیگر اصلاً ترکی کامل یاد گرفته بودند دیگر اصلاً انگار همان ترکیه ماندنی شده بودند و یکی، دوتایشان هم در زمان کرونا آنهایی که من می‌شناختم برگشتند؛ یعنی به سیر این هفت، هشت سالی که تو ترکیه تو سیر پناهندگی بودند گذشتند خب آدم شاید تو همین ایران خوشحال‌تر بود نمی‌دانم حتماً که نیاز نیست آدم مهاجرت کند خوشحال باشد شاد باشد این جمله‌ای بود که خودش به من گفت. بچه کرمانشاه بود گفت تو کرمانشاه شادتر بودم نباید این اشتباه را می‌کردم.

حالا می‌رسیم به اینجا من می‌خواهم رو این وادی بیایم می‌رسیم به این که اصلاً چه شد که برگشتم توی ایران حالا آدم‌ها توی صحنه‌های زندگی بسیار موفق هستند مثل من توی آلمان بسیار موفق بودم؛ مثلاً تو آن تایمی که آلمان بودم؛ ولی حال دلم در آلمان خوب نبود یک جمله‌ای برای شما گفتم درباره مهاجرت گفتم مهم نیست کجا به دنیا آمدی مهم این است که به کجا تعلق داری این تعلق داشتن می‌تواند تفاوت بیاورد تو زندگی من آدم می‌شناختم توی ایران پسرعمو حتی خودم سخت بود برایش زندگی حتی اخلاق‌هایی که داشتند سه تا پسرعمو الان تو آلمان بسیار زندگی خوبی دارند اخلاقشان، خویشان مثل آلمانی‌ها بوده این‌ها پس یک لُکیشِن خوبی انتخاب کردند برای زندگی‌شان من بیست سال دیگر می‌ماندم هند حال دلم خوب نبود، هند تمام شد ما آمدیم بیایم ایران این جالب است الان برایتان تعریف بکنم آمدیم بیایم ایران.

کاظمی: در هند انگلیسی یاد گرفتی یا نه فقط هندی یاد گرفتی؟

دکتر: هم انگلیسی هم هندی اما هندیم خیلی بهتر بود. هندی‌ام را به من نمره می‌دادی آن‌وقت هجده انگلیسی را بهم یازده می‌دادی تا این حد بهتان می‌گویم آمدیم پرواز کردیم بیایم ایران مثلاً گفتم بیایم تو ایران تصمیم‌گیری کامل می‌کنم که می‌خواهم چیکار انجام بدهم این هواپیما نشست خب ما آمریکایی بودیم خودمان نمی‌دانستیم چه کشور شیکی داریم چه حال خوبی داریم تو کشور خودمان تو خیابان‌ها چقدر تمیز هستند ماشین‌هایی که وجود داشت بسیار تفاوت‌ها را می‌فهمیدی و تصمیم‌گیری کردم دیگر برنمی‌گردم هند با این که چقدر سختی وجود داشت دیگر خودتان می‌دانید که کسی که بخواهد برود هند درس بخواند بعد نمی‌دانم آفرلِتِر بگیرد آفرلِتِر را تأیید بکنی بعد بیایی ببری تأییدش کنی توی سفارت تائیدیش را بگیری.

این مدرک‌ها خیلی در حد یک آمریکا رفتن سخت است به هند رفتن این تجربه را کسی ندارد نمی‌داند چه دارم تعریف می‌کنم و چیز جالب برایتان دو، سه تا خاطرات قشنگ هند برایتان بگویم و برویم پله بعدی مثلاً یک جشنی داشتند ترقه‌بازی توش می‌کردند این‌ها آتش‌بازی توش می‌کردند یک پیرزن همسایه‌مان بود یک سروصدای می‌آمد که من گفتم این سکته کرده است رفتم در زدم گفتم حالتان چطور است بعد آمد بیرون پیرزن نود‌ساله داشت حال می‌کرد با این سروصدا یعنی من نمی‌توانستم باهاش کنار بیایم، اما برای این پیرزن هندی خیلی عالی بود این داشت لذت می‌برد از این وادی و این برای من از نظر اعصابی رو نِروم رفته بود این موضوع یا مثلاً یک شب با پدرم این‌ها رفتیم جشن آب‌بازی بود آب‌های رنگی درست می‌کردند تو هند،

آقا ما تو خیابان بودیم یکی داشت رد می‌شد پدرم با کت‌وشلوار بسیار شیک و ارزنده پوشیده بود رنگ را کوباند تو سر پدر ما به خنده و شوخی پدر من هم می‌گفت دیگر شده و کاری‌اش نمی‌شود بکنم دیگر خودش رفت وسط با این‌ها خنده و شوخی‌کردن و این‌ها یک پیرمرد آمد پدرم پرت کرد تو سرش یک رنگ را رنگ‌بازی باهاش کرد شما وقتی تو هندوستان دیدید تو اروپا هم همین‌طوری تو کشوری تو هر جا که زندگی می‌کنید محل زندگی را باید بروید رجیستری‌شان کنید اگر یادتان باشد این‌طوری بود توی ده روز اولی که می‌آمدی رجیستری شن (ثبت‌نام) آقا ما رفتیم اداره پلیس همه بچه‌ها گفتند می‌روید آنجا چهار، پنج ماه کارتان می‌افتد عقب تا رفتیم دیدیم یک نفر دوید آمد جلو بغلمان کرد این کی بود این همان پیرمرد بود که پدرم تو سرش همان آبرنگ را کوبانده بود فکر می‌کنید تو چند روزکار من انجام شد تأییدیه رجیستری شن اقامتمان اصولاً شما تحویل می‌دادی می‌گفت برو چهل روز دیگر بیا تو بیست دقیقه آقا برای ما تأییدیه را دادند.

کاظمی: من می‌گویم اگر کسی نیت مهاجرت می‌کند و صادقانه می‌رود و زحمت می‌کشد خیلی چیزها را خدا خودش درست می‌کند خب حالا هر چیزی می‌شود اسمش را گذاشت خودش درست می‌شود یعنی نمی‌دانم چرا ولی صادقانه یعنی آنی که صادقانه می‌رود خیلی سختی می‌کشد؛ ولی خیلی چیزها هم درست می‌شود.

دکتر: خب این‌ها می‌گویند دیگر خدا هجرت کننده‌ها را دوست می‌دارد این را حالا من شنیده بودم پدرم همیشه به هم می‌گفت موقعی که می‌خواستم مهاجرت کنم؛ ولی خب این‌ها گفتن دیگر فکر کنم خودتان می‌دانید دیگر این‌ها شیرینی حرف‌های بیانی که تو مهاجرت می‌تواند به وجود بیاید وقتی می‌روی توی موضوع تازه می‌فهمی چه اشتباهی کردم، چه خوبی کردم ایکس، وای، زِد می‌آید کنار هم دیگر هندوستان دیگر این‌طوری شد کشیده شدیم ما آمدیم ایران تو سه ماه کاری کارهایم را کردم با اجازه‌اتون با اجازه رفتم مالزی.

دکتر: رفتم مالزی و توی دانشگاه مالزی آفرلِتِر گرفته بودم دیگر رفتیم آنجا یک دوره کوتاه زبان خواندیم ما آنجا که بعدش دیگر پیش‌دانشگاهی و همه چیز دیگر افتاد پشت‌سرهم دیگر زندگی تو یک رول کامل افتاد توی کشور مالزی حالا کشور جانم.

کاظمی: کدام شهر بودید؟

دکتر: من خود کوالالامپور بودم که ببینید توی مالزی جزئیات را بگویم برایتان ما یک مرکز داشتیم به اسم کوالالامپور دیگر یک مرکز استانشان می‌شد دیگر حالا پایتخت هم می‌شد دیگر دقیقاً ما تو سر دانگ زندگی می کردم. دورتادور این کشور را آمده بودند برنامه‌ریزی کرده بودند آمده بودند جنگل‌ها را به‌جرئت بهتان می‌گویم چند تا خانه توش ساخته بودند و چند تا دانشگاه به وجود آورده بودند برنامه‌ریزی کرده بودند برای آینده‌شان آمده بودند چیکار کرده بودند آمده بودند؛ مثلاً شهرهایی مثل پوتراجایا به اسم سایبرجایا به وجود آورده بودند حالا دور تا دورش وجود داشت می‌آمدیم این‌طرف که می‌آمدیم ماینز را به وجود آورده بودند من فوق‌العاده حرفه‌ای مالزی را بلدم جناب مهندس می‌توانم به‌جرئت بهتان بگویم شما یک خودکار به من بدهید کل مالزی را برایتان نقاشی می‌کنم حال خوب من تو مالزی بوده.

کاظمی: من هم چهار سفر مالزی رفتم البته توریستی رفتم هر چهار سفرش خیلی از شهرها را گشتم.

دکتر: نظرتان چه بود راجع کشوری که تویش رفتید؟

کاظمی: من چون عاشق جنگل‌های استوایی هستم بسیار جنگل‌های استوایی را دوست دارم هر دفعه هم رفتم مالزی یک‌ توری را حتماً برای جنگل‌های استوایی رفتم یک‌بار جنوب مالزی و سنگاپور رفتم، یک‌بار کوالالامپور و یک‌بار هم با خانواده سمت شمال پنانگ و لنکاوی رفتم.

دکتر: درسته حالا لنکاوی بسیار زیبا حالا می‌رسیم به آنجا ریزش می‌کنیم آمدند پس این‌ها کوالالامپور را به وجود آوردند دور تا دورش شهرهای مختلف به وجود آورده بود که چه‌کار کنند آمده یکی را گذاشته برای رشته‌های پزشکی و بیمارستان درست کرده بود، یکی آمده بود یک شهری درست کرده بود شهر سیاسی‌اش کرده بودند یک شهر را شهر آیتی‌اش کرده بودند تقسیم‌بندی‌ها را بسیار قشنگ ولی کسی که هفده، هجده سال پیش مالزی را دیده بوده متوجه می‌شود من چه می‌گویم چرا آن پارکینگ را ساخته یک ساعت بعد می‌دیدی آن پارکینگ پر از ماشین می‌شد؛

یعنی پلن برنامه‌ریزی واقعاً جهش کشور توسعه شدنش را می‌توانستید ببینید شما یعنی پیشرفتش را دقیقاً می‌توانستید ببینید که کشوری که درحال‌توسعه دارد اتفاق برایش می‌افتد در کنار مردم بسیار بی‌کلاس مردم بسیار چطوری بهتان بگویم هرچقدر هندی‌ها مهربان بودند آزادی که داشتند پول‌هایی که به وجود آورده بود برایشان گنگسترشان کرده بودند دعوایی‌شان کرده بودند مالزی‌ها را بسیار توی آن فقر نمی‌توانیم کلمه فقر را برایشان بگذاریم؛ ولی بی‌پول بودن کنترل دولت بالای سرشان بود بسیار مهربان بودند با توریست‌هایشان ولی به‌مرورزمان که وضع مالی‌شان خوب شد خود مالزی‌ها یکی از دلایلی بود که من آن کشور را ترک کردم.

کاظمی: الان این جمله شما را یک دوست دیگری هم گفت من اتفاقاً چند وقت پیش می‌خواستم باهاشان یک لایوی هماهنگ بکنم ایشان اتریش هستند هفت سال گفتم چرا مالزی نماندید تو که آنجا استاد دانشگاه بودی بیزینس‌های خوب داشتی می‌گفت مردمش به‌ظاهر که می‌بینی مردمش خیلی مهربان‌اند، بسیار حرمت می‌گذارند آنجا هم یک کمی هندی و چینی و این‌ها هم زیاد هستند تو مالزی فقط خود مالایی‌ها نیستند حالا شصت و پنج درصد جامعه مالایی هستند. این‌ها تجربه شخصی هرکسی است از هر کشوری از هر فرهنگ و کالچری که می‌رود حتماً گوش کنید کسایی که علاقه دارید ببخشید. این وسط هرکسی می‌خواهد مهاجرت کند به قول آقای دکتر امینی دوستم همیشه می‌گوید بگوید به فلان کشور و با این هدف، هدفش کاملاً مشخص باشد نگوید از فقط می‌خواهم بروم نه آن‌طوری هم نیست که کشور ما بسیار بد است. شما باید به کدام کشور را مشخص کنید

کاظمی: می‌فرمودید وارد مالزی شدید.

دکتر: اوکی خدمتت عرض کنم که دیگر آمدیم تو یک کشوری بسیار شیک بود خداوکیلی یعنی از روز اول نظافت این کشور، برندهایی که تویش وجود داشت موبایل من هی دارد خدمتتان عرض کنم که دارید صدای من را شما خیلی ساده‌اش را بهتان بگویم توی یک کشور جدید که حال دلم با آنها خوب شده بود و می‌دانستم اینجا می‌توانم بمانم یک تجربه جدیدی بود مثبت بود کشوری بود که می‌شد آینده را حداقل درس‌خواندن را تویش ببینید دیگر آنجا شروع شد زبان مالزیایی با اجازه‌تان یاد گرفتم هندی‌ام را حرفه‌ای‌تر کردم تو آن زمانی که تو آن کشور بودم و انگلیسی که دیگر تکامل‌یافته بود دیگر وارد پیش‌دانشگاهی شدیم ما یک چیز جالبی که وجود داشت؛ مثلاً توی ایران حالا این‌طور نبودش دانشگاهی که من توش درس می‌خواندم من نمی‌دانستم بین آیتی و بین رشته بیزینس چه رشته‌ای را صدای من را دارید شما؟

کاظمی: می‌خواهید؛ چون به یک ساعت نزدیک شدیم بخش اول هند را تمام کردیم حالا مالزی را بگذاریم تو لایو بعدی هماهنگ کنیم مالزی و بعد آلمان تجربیاتتان تو آلمان صحبت بکنیم شما زمانش را مشخص کنید لایو بعدی را.

دکتر: حتماً خوشحال می‌شوم من درباره مالزی بخواهیم جمعش کنیم هندوستان را بخواهیم جمعش کنیم با هم کشوری بود که مردم مهربان فرهنگ متفاوت با ما خیلی ساده‌اش را عرض کنم خدمتتان آدم‌های مولتی‌ترلیونر را می‌بینید.

کاظمی: تو  لایو بعدی اگر شما فرصتش را اعلام بفرمایید باز ادامه بدهیم مالزی را ادامه بدهیم زمانش را شما بگویید.

دکتر: حتماً هند را من جمعش کنم فقط که شما دستور فرمودید ببینید هندوستان یک کشوری بسیار زیبا تاریخش اخت با تاریخ کشور ما یعنی شما موزه‌هایش را که می‌روید می‌بینید نصفه موزه‌های ایران دیگر زمانی عضو کشور ما بوده و امروز خودشان ملی شدن برای خودشان کشور خودشان را دارند کشوری که برای تفریح بسیار کشور زیبایی ولی کشوری نیست که ما بتوانیم بلندمدت تویش زندگی کنیم یعنی می‌تواند یک سکو پرتابی باشد.

برای کسی که مهاجرت می‌کند تو آن زمان امروز هم نیست کشوری نمی‌تواند باشد که برای مهاجرت الان دقیقاً با بزرگانی همچون شما که آمدیم همچنین پیج‌هایی را به وجود آوردیم اگر قرار است پلنت را بگذاری مثال می‌زنم برای کانادا از همان اول اقدام بکن برو کانادا چرا تایمت را خراب می‌کنی چرا هزینه‌های زیاد می‌کنی تو خود ایران زبانت را تکمیل کن اپلای کن برو کانادا می‌خواهی بروی آلمان یکباره پا شو برو آلمان هیچ کجا مثل خود ایران سکو پرتاب نمی‌تواند باشد برای کسایی که مهاجرت می‌خواهند بکنند؟

کاظمی: هزینه آموزش زبان تو کشور ما خیلی پایین است. یعنی هزینه‌ای که شما توی آلمان یا کانادا یا حتی می‌خواهی بروی دو سال تو هند باشی خیلی تو همین ایران به کسب و کارت هم می‌رسی به وقتت هم می‌توانی بگذاری کنار خانواده‌ات هم هستی خیلی هزینه‌های خیلی مناسب‌تر هم هست ذهنت هم آرام است.

دکتر: آخر جناب مهندس من خیلی‌ها را دیدیم حالا من یکی از دلیل‌های حالا من نمی‌آیم تو لایوها این‌طوری یکی ادب شما بود و این خطی بود توضیحی بود که به من دادید که چرا دارید این کار را انجام می‌دهید بود که قبول کردم خیلی ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم خدمتتان خیلی‌ها را من تو ایران می‌شناسم خانه فروخته برای مهاجرت، خیلی‌ها را می‌شناسم ماشینش را فروخته برای مهاجرت و هنوز هیچ کارنکرده هنوز یک آفرلِتِر برای درس‌خواندنش نگرفته و همچنین کاری کرده زبان نخوانده هنوز ولی آمده پولش را آماده کرده پولش را به دلار نکرده که به همه چیز تبدیل نکرده که می‌خواهد مهاجرت کند.

خیلی‌ها را می‌شناسم تو همین تورم چندساله، دو‌ساله که تو کشور ما بوده مثال می‌زنم ما یک زمین خریده بودیم مثال می‌زنم‌ هر شخصی زمینی که دو میلیارد پولش خریدی تو ایران امروز چهل میلیارد پولش است خیلی‌ها این اشتباه را می‌کنند من خواهش می‌کنم یکی از این لایوهایی که با هم دیگر می‌گذاریم حالا چون که لایومان قرار بود خاطره باشد دستور دادید در حد فان ببریمش جلو تخصصی حتماً در مورد این که چه برنامه‌ریزی می‌کنند برای مهاجرتشان من صفر تا صد مهاجرت را قانونی‌شان را بهشان یاد می‌دهم اصلاً نیاز به بیزینسی ندارم من کاری نکنند فقط که بخواهند یک برنامه‌ریزی کنند.

یک اهدافی را برای خودشان به وجود بیاورند به قول شما هزینه پایین زندگی‌کردن تو ایران زندگی‌شان را داشته باشند روزی بیا ریسک کن هزینه زیادی بده کهکارت اکی شده باشد خیلی‌ها شما هم دیدید این موضوع را از کسایی مشورت بگیرید برای مهاجرتتان با کسایی برنامه‌ریزی کنید که همسوی شما بودند یک جمله‌ای شما گفتید بسیار زیبا بود گفتید طرف دوستی که مثلاً به من راهنمایی کرده بود پزشک بود یا مثال می‌زنم مهندس بود به من وکیل چه ربطی دارد رشته بازاری که وجود دارد؛ مثلاً فعالیت می‌کردند مهم است هر وادی را مدنظر بگیرند توی یکی از لایوهایمان به طور تخصصی درباره این موضوع صحبت خواهیم کرد با اجازه شما چوب‌خط بدهیم دست مردم بدانند که چه برنامه‌ریزی می‌خواهند بکنند برای این که بخواهند مهاجرت کنند.

کاظمی: بله تو لایو بعدی مالزی و آلمان را صحبت خواهیم کرد و بعدش هر چیزی که شما هر چیزی که صادقانه بتواند به یک نفر حتی کمک بکند که نرود تو کشور غربت که نرود قایق مثل هفته پیش سوار بشوند هفتاد نفر انسان آواره ازمیر تا یونان ایتالیا تو دریا بشوند بابا هیچ ارزش ندارد این سبک مهاجرت.

دکتر: جناب مهندس برسی به آنجا و آن رؤیایی که ساختیم این نباشد که تو ساختی تو ذهنت.

کاظمی: احسنت واقعیت یک چیز آن هم هیچ جای دنیا نه بهشت برین، نه مدینه فاضله است می‌تواند یک مسائلی یک چیزهایی را شما از دست می‌دهی با مهاجرت یک چیزهایی هم به دست می‌آوری یک دوستی تو ترکیه بود پیرمرد بود هشتاد و یک سنش بود بسیار ثروتمند بعد این می‌آمد تو دفتر ما می‌نشست ببخشید من یک خاطره تعریف بکنم.  گفتم حاجی تو بیست تا خانه فقط تو همین محل داری بیست تا آپارتمان داری می‌گفت من نیاز مالی ندارم فلانی کاظمی من می‌گفت به زبان نمی‌توانم احساسم را می‌گفت من ترکی هم فول هستم؛ یعنی این‌طور نیست که ندانم.

دکتر: موقعی که من این را گفتم شما یک لبخندی زدید موضوع احساس ابراز کردن سر این موضوع بود فکر کنم.

کاظمی: خیر جدی شما وقتی اصلاً شاید ترکی هم من الان می‌فهمم آهنگ هم گوش می‌کنم شاید متوجه می‌شوم؛ ولی آن احساسی که از آن آهنگی که شما از دوسالگی شنیدید. تو ترکیه به دستت نمی‌آید آن آهنگ آن احساس را منتقل نمی‌کند با آدم‌ها نمی‌توانی بنشینی یک‌کلام تمام یک مفهوم را تو یک جمله بهش انتقال بدهی من می‌گویم اگر کسی می‌خواهد مهاجرت کند شخصیت‌های آدم‌ها خیلی با هم متفاوت هستند؛

ولی درست نه به هر قیمتی نرود خودش را تو کوه‌های ترکیه قانونی و غیرقانونی و تو مرز فلان و به هر طریقی الان شما می‌دانی استرالیا چند سال است آن بنده خداها تو آن کمپ‌ها توی گینه‌نو اگر اشتباه نکنم آنجا درگیر هستند چقدر بیماری روحی، جسمی حالا من خود ترکیه را یک لایوی دارم این چند شب اگر بتوانم هماهنگ بکنم با این دوستی که تو ترکیه است کامل درد و دل‌های ترکیه را می‌گویم از محله ایرانی‌ها می‌گویم اصطلاحاً محله ایرانی‌ها در استانبول محله مهاجران واقعاً بسیار بد بود.

دکتر: شبیه هند بود آن زمان دیگر.

کاظمی: خب هند می‌دانید آن زمان من سنم کمبود با هر چیز جدیدی لذت می‌بردم سینمای نمی‌دانم دالبی استودیو، کافه فلان دیدن معبد اُشو تو پونا هر چیزی که به آدم خوش می‌گذشت یا مرکز تفریحی بیرون پونا بود پرامید اگر شما خاطرتان باشد یک جایی بود همه چیز شبیه هرم بود همه تفرجگاه و استخر داشت بسیار زیبا بود آن روز می‌دانی آدم سنش کم است هی دنبال چطوری بگویم دنبال جاذبه‌های جدید می‌گردد ایده‌های جدید.

دکتر: خب انسانیت که به وجود می‌آورد؛ ولی وقتی بخواهی تکرارش بکنی بسیار سخت است اُخت شدنت تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد.

کاظمی: خب بعد هی تو ذهنت سبک‌وسنگین می‌کنی می‌گویی خب در ازای این‌همه سختی من چه قرار است تو هند یا ترکیه به دست بیاورم خب یک موقع می‌گویی من پنج، هفت سال آلمان می‌مانم سختی می‌کشم کار جنرال می‌کنم کاری که تو ایران سمت‌های خوب داشتم کار خوب داشتم ولی می‌گوید درش امیدواری برای پاسپورت است؛ ولی خب توی هند یا تو ترکیه یا مالزی آن هم نداری آنجا فقط می‌گوید پول بیاور، سرمایه بیاور، تخصص بیاور دنبال سرمایه‌گذار چون خودش هم هشتاد و پنج میلیون جمعیت دارد که بعضی از روستاها به‌شدت اطراف استانبول فقیر بودند به‌شدت یعنی من این کلمه را.

دکتر: دقیقاً چیزی که شما می‌فرمایید آن پنج سالی که می‌خواهی وقتت را بگذاری تو کشوری که هیچ ربطی برای مهاجرت تو ندارد هیچ تجربه‌ای حتی از لحاظ زبانی برایت به وجود نمی‌آورد بمان تو کشور خودت سرمایه بیشتری مطمئناً درمی‌آوری تو کشور خودت اگر موفق کار بکنی کسی که تو ایران موفق باشد تو ترکیه موفق باشد مطمئناً ده برابرش را تو تهران می‌تواند موفق‌تر باشد توی ایران شک نفرمایید.

کاظمی: افراد مختلفی بودند باز چون من تأکید می‌کنم آدم‌ها خیلی ایده‌هایشان فرق می‌کند آدم بود که توی تهران بیست و دو تا واحد مسکونی داشت اداری داشت؛ مثلاً دفتر دندان‌پزشکی داشت دوست شده بود با ما آنجا هم‌خانه‌اش را توی یک مجتمع خوب خریده بود هر موقع حوصله‌اش سر می‌رفت می‌آمد ایران یعنی هی می‌رفت یک‌دفعه می‌دیدی یک ماشین کمپ خریده دارد دور ترکیه را می‌چرخد این آدم بازنشسته شده نگاهش فرق می‌کند دنبال فضای سبز و دریا و آرامش و سکوت درآمدش هم دارد جان.

دکتر: به هیچ رسیده آن.

کاظمی: بله فقط می‌خواست استراحت کند برای شنا تو دریا مهم بود آرامش، رطوبت، جنگل، فضای سبز.

دکتر: ما داریم در مورد عموم مردم صحبت می‌کنیم که دوست دارند مهاجرت کنند و پیشرفت کنند حرفت کاملاً صحیح است.

کاظمی: آدم‌ها فرق می‌کند؛ ولی تأکید دو تا حادثه تو شهر ما اتفاق افتاد دو حادثه عذرخواهی می‌کنم منجر به قتل بابت این که این خانواده‌هایشان را بچه‌ها تحت‌فشار گذاشته بودند که به ما پول بدهید من لایوهای دیگر هم گفتم به ما پول بدهید ما می‌خواهیم مهاجرت کنیم این خیلی انگیزه من را زیاد کرد که این سایت، پیج و کانال یوتیوب را راه بی اندازم می‌گویم باشد می‌خواهی مهاجرت بکنی جایگاه خودت را منابع مالی خانواده‌ات را توانمندی‌هایت را بشناس یک موقع است.

توانایی مالی نداری حداقل با درس‌خواندن با تلاش بیش از حد من لایوهای قبلی‌ام با آقای دکتر فرساد می‌گفت من هجده ساعت تو استرالیا درس می‌خواندم خیلی ارزشمند است آدم سیزده، چهارده ساعت درس بخواند طوری که استادت روز آخر بگوید آقا این کارت هرچقدر پول می‌خواهی از توی ان بردار برنگرد از استرالیا این ارزش این یک هدف‌گذاری آقای دکتر من لایو بعدی را اطلاع‌رسانی خواهم کرد؛ چون یک مقداری ساعت‌ها آخر شب که تو ایران می‌رود حجم مصرف اینترنت بالا می‌رود و ترافیک می‌شود من تو لایو بعدی به امید خدا بتوانم باز داستان شما را تمام بکنیم تو لایو بعدی بعد شما هرچه که فکر می‌کنید برای یک نفر ما حالا چه فرایند مهاجرت به آلمان چه چیزی که به درد یک نفر بخورد برای مهاجرت به آلمان توی دو تا لایو بعد از پایان داستان شما برویم.

دکتر: حتماً ممنون از وقتی که گذاشتید و بعد توی لایو بعدی که می‌رویم بالا مختصر در مورد لایو قبلی هم صحبت می‌کنیم خیلی کوتاه چون اولین‌بار تا این یخ آب بشود یک کم زمان‌گیر تره ولی تو لایو بعدی دیگر تجربه را تعریف می‌کنم کوتاه و مختصر سریع ساپورت می‌کنیم کشورها را با هم قیاس می‌کنیم و هدف از مهاجرت‌های مختلف را اعلام می‌کنیم.

کاظمی: ما بتوانیم یک دو، سه تا لایو دیگر برویم که کامل و معتبر بشود دیگر واقعاً به درد یک نفر بخورد گوش می‌کند مخصوصاً کسی که هدفش آلمان است؛ چون شما تجربه‌تان بیشتر تو آلمان بوده.

دکتر: درسته من در خدمتتان هستم خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید. پیج اینستاگرام دکتر اشکان تیموری @job.germany

امیدوارم صحبت های من با دکتر تیموری در مورد مهاجرت در 13 سالگی از آسیا تا اروپا برای شما عزیزان مفید بوده باشد. و برای دیدن بقیه لایوهای من با دکتر تیموری در مورد روشهای قانونی مهاجرت به آلمان و تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان کلیک بفرمائید. اگر دوستی علاقه مند بود تجربیاتش را با دیگران به اشتراک بگذارد. به من از طریق فرم ذیل سایت saeidkazemi.ir به من پیام بدهید.

تجربیات تحصیل زبان انگلیسی در سیدنی استرالیا

تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش سوم)

برای تماشا بخش سوم و پایانی صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی بخش سوم و پایانی صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

کاظمی: سلام به همه دوستان عزیز خیلی خوشحال هستم که با بنده همراه هستید سعید کاظمی هستم؟ به لایومان آقای دکتر تو بخش اول داستان زندگی‌شان را گفتند؛ یعنی لطف کردند از ابتدا از روستای خراشاد یک روستای کوچک زندگی‌شان را شروع کردند بعد تحصیلاتشان را شروع کردند بعد مراحل اَپلای، اَدمیشن و این‌ها را توضیح دادند.در دو لایو آخری آقای دکتر با جزئیات، خاطرات خیلی جذابیتعریف کردند. از اینکه چطوری وارد استرالیا شدند، چطوری خانه اجاره کردند، خیلی توضیحات کامل دادند.

امروز تو لایو سوم قصد داریم که در مورد تحصیل در خود دانشگاه وسترن یونیورسیتی استرالیا و راه‌های تحصیل در دانشگاه صحبت کنیم.

سلام آقای دکتر من ابتدا یک توضیح دادم در مورد لایو اول و دوم  امشب هم در خدمت آقای علی فرساد هستیم تجربیات ایشان از تحصیل زبان انگلیسی در استرالیا را بررسی خواهیم کرد خیلی جذاب آقای دکتر تعریف می‌کنند با جزئیات کامل امشب وارد دانشگاه می‌شویم دیگر در مورد خوابگاه، پرواز، ویزا تمام مراحل قبلی تو دو تا لایو قبلی صحبت کردیم امشب وارد دانشگاه می‌شویم خوابگاهتان هم عوض کردیم سر سال نو تو لایو قبلی امروز می‌رویم تو دانشگاه و توی محوطه دانشگاه دیگر از آنجا برای ما تعریف بکنید تحصیل حالا من دانه، دانه سؤال می‌کنم.

از لحظه ای که وارد دانشگاه در استرالیا شدید بفرمائید؟

دکتر: در مورد ورود به دانشگاه دیگر سال 2009 شده بود وارد دانشگاه شده بودم و آنجا محلی که اجاره کرده بودم یک ویلا بود شرایط ویزا را عرض کردم خدمت شما یک محلی بود که یک فضای بازی داشت جایی که من در این ویلا مستقر بودم یک اتاق پرایوتی (خصوصی) داشتم حدود در ابعاد پانزده متر تقریباً امکاناتش مثل آن فِلَت بود تختی داشتم، یک یخچال داشتم یک میز کاری داشتم یک کتابخانه قفسه خالی کتاب بود و آنجا ما دوازده نفر بودیم که به‌این‌ترتیب اتاق داشتیم و محیط آشپزخانه را تلویزیون را شِیر می‌کردیم. سرویس آقایان و خانم‌ها از هم مجزا بود شروع شد بعد از تعطیلات این را بگویم توی ایام تعطیلات خب من دور می‌زدم محیط‌های مختلف را دور می‌زدم آشنا بشوم با شرایط مختلف با این که هر بخشی کجاست کتابخانه کجاست مثلاً، کلاس‌ها کجا قرار دارد جا‌های مختلف را دستم بیاید.

انتخاب استاد راهنما برای تحصیل در دوره فوق لیسانس در استرالیا

بعد از تعطیلات کریسمس هم دیگر بحث تحصیل و کلاس‌ها تعریف شد و البته عنوان اولین چالش این بود که یک استاد راهنمایی برای خودمان انتخاب می‌کردیم کاری که آنجا اتفاق افتاد جریانی که برای من یک‌خرده چالشی بود این که یک لیستی از آن اساتید و آدم‌ها را به آن هِد آن سرگروه رشته ما بیوتکنولوژی بهمان داده برای گروه زبان هم همین‌طور فرقی نداشت یک هدی داشت و آن هد یک سری افراد زیرمجموعه را معرفی می‌کرد می‌گفت شما باید بروید از این پروسه‌ها از این اساتید به‌عنوان استاد راهنما بروید متقاعد کنید که بیایند و راهنمایتان بشوند خب این کار را من بخشی را از قبل انجام داده بودم و حالا دیگر می‌خواستم در واقع موضوع پروژه باهاشان تعریف کنم و ببندم و فیکس کنم برای مرحله اول که رفتم و باهاش صحبت کردم و این‌ها.

کاظمی: یک توضیح بدهم آقای دکتر عذرخواهی می‌کنم آقای دکتر دارند دوره فوق‌لیسانس شان را توضیح می‌دهند درست می‌گویم؟

دکتر: بله برای این قسمت قرار بود که بروم با اساتید صحبت کنم و دیگر آن طرح پروژه را بهشان بدهم اینجا اشتباهی که کردم این بود؛ یعنی چیزی که به من آموزش داده نشده بود و نیاز بود که آموزش بگیرم معرفی کاربردی خودم ببینید یک وقتی شما خودتان را معرفی می‌کنید یک وقتی شما شیک خودتان را معرفی می‌کنید دلچسب خودتان را معرفی می‌کنید، گرم خودتان را معرفی می‌کنید در واقع یک وقتی معرفی صرفاً به یک سلام و علیک ختم می‌شود تمام یک وقتی معرفی منجر به مباشرت می‌شود آن طرف مقابل علاقه دارد آن شماره شما را بگیرد، شماره‌اش را بدهد ایمیل بدهد بگیرد و روابط ادامه پیدا کند.

چیزی که من یاد نداشتم با وجودی که زبانم خیلی خوب بود این‌ها را بلد بودم؛ یعنی روش را بلد بودم چه است، جزئیات این کار را بلد نبودم جزئیات چه هستند؟ فرهنگ قضیه است؛ یعنی این که بروم دستم را دراز کنم خودم را معرفی کنم بعد از معرفی بروم اسم و آدرس طرف را بگیرم شروع کنم علاقه‌مندی‌هایش را پیدا کرده باشم و مطالعه کرده باشم این استاد به چه چیزی علاقه دارد اینترست (علاقه‌مندی) چه است، چه تحقیقاتی انجام داده باشد، تحقیقاتش را خوانده باشم ببینم نقاطی که کارکرده و تمرکز کرده چه هستند، نقاط ضعف احیاناً چه هست، دو تا سؤال، چند تا سؤال برای خودم از آن مقاله‌ای که این فرد نوشته طرح کنم کجا‌ها کارکرده این‌ها را ببینم و وقتی شما از فضای علاقه طرف با مخاطبتان وارد صحبت با آن می‌شوید محال عاشقتان نشود، محال است دلچسب نباشد، محال است نخواهد با شما صحبت کند و تجربیاتت را با تو شِیر کند این یک نکته،

نکته دوم ما ایرانی‌ها شنونده‌های شاید آن‌چنان خوبی نباشیم.

ببینید تکنیک‌هایش را بلد نیستیم یک خورده پَسیو منفعل گوش می‌دهیم اجزای صورت خیلی در گوش‌دادن مؤثر مهم است سر خیلی در گوش‌دادن مؤثر مهم است، ابرو‌ها خیلی مهم است پلک‌ها خیلی مهم است این نورون‌های آینه‌ای که دو نفر ردوبدل می‌کنند خیلی مهم است خب یک وقتی، یک نفری این‌طوری استیل ایستاده استیل به معنای ترجمه‌اش می‌شود خُنُک سرد ایستاده و وارد صحبت می‌شود این هم ولی خیر روحیه دارد چشمش باز است، نگاه می‌کند، با ابرو‌هایش بازی می‌کند با گونه‌هایش بازی می‌کند این شرایط را من بلد نبودم و برای من هزینه داشت یاد گرفتنش و چون تجربه بود باز هزینه‌اش بیشتر همیشه تجربه‌های هزینه‌کردن از هزینه آموزش دیدن بیشتر است و این برای من تجربه بود برای من هزینه بیشتری داشت یک استادی با من قهر کرد کامل با من کات کرد و با وجود این که جزو کسایی بود.

که من واقعاً دوست دارم باهاش کار کنم حرفه‌ای بود آدم با سوادی بود آدم با سوادی بود مقالات خیلی قوی داشت و آن را از دست دادم متأسفانه بعد هم که به‌قول‌معروف واسطه هم فرستادیم این واسطه هم نتوانست این گره را بزند بین ما و آن استاد دیگر از دست رفت؛ اما اساتید دیگری که داشتم این را بگویم این جریان ازدست‌رفتن این استاد خوب‌روی روحیه من اثر منفی گذاشت هم ازیک‌طرف عصبی شده بودم که خب وقتی شما عصبی می‌شوید باز امکان دارد کار را خراب‌تر کند از چاله می‌افتید تو چاه این یک مطلب،

مطلب دوم این که می‌خواستم بروم با همین روش مثلاً بروم یک استاد روش send to all کنم این روش را ببرم برای همه بگویم این‌طوری قبل از این که این کار را بکنم گفتم با هِد دانشگاه صحبت بکنم هِد‌های هر بخش سر‌گروه‌های هر بخشی یک معاون پژوهشی، یک معاون دانشجویی چیزی به این معنا در کنار خودشان دارند این دوستی که من تماس گرفتم خیلی جدی هم صحبت کردم گفتم ببین من الان از استرالیا آمدم الان دارم هزینه می‌دهم این چه وضعش است واقعاً این چرا این استاد مرا نپذیرفته من می‌خواهم باهاش کار بکنم و بعد حالا اشک بریزم و داد می‌زدم بعد گفت که روش را برای من بگو از من پرسید گفت خیر این به درد نمی‌خورد این‌طوری فایده ندارد بیا دفتر صحبت کنیم من را دعوت کرد دفترش گفت ببین.

کاظمی: ایرانی بودند؟

دکتر: خیر هندی بودند من را دعوت کرد دفترش گفت بیا با جزئیات می‌خواهم این فیلم را آن نقشی که آنجا بازی کردی دقیقاً مثل فیلم اینجا برای من اجرا کنی و ری‌اکشن‌ها را به من بدهی من همین کار را انجام دادم بعد ایشان یک لیستی از اشتباهات به من داد گفت زبان بدنت افتضاح است، این نحوه ارایه افتضاح است، خب آخر چرا باید با توکارند، ای بی‌مزه چرا باید با تو کارکنم گفتم خب چه‌کار کنم اشتباه چه کار کنم فکر کردم دیدم حرف‌هایش منطقی یک چند تا تکنیک و روش به من یاد داد گفتم باشد گفت ولی اینجا گوش کن الان تو لیست خودت سه، چهار تا استاد دیگر داری یک دانه، یک دانه‌ها نروی باز امروز را که فراموش کن.

می‌روی استراحت می‌کنی قشنگ ریلکس می‌شوی فردا این کاری که گفتم تمرین می‌کنی با استاد تلفنی قرار بگذار اول ایمیل بزن، بعد بهش تلفن بکن اول قرار بگذار و برو دفترش اجرا کن اجرا که کردی بعد تو بگیر و بیاور به من نشان بده ببینم توی مسیر رفتی یا خیر گفت همه را با هم یک جا نسوزان همه را گفتم باشد ولی خب این جریان این اتفاق دوم دیگر عملاً اولین و آخرین بار بود دیگر نیازی نشد که من باز بروم و این باز قهر کند و بروم سراغ استاد دیگر دو تا پروفسور خیلی عالی قرار شد توی پروژه به من تو طرحی که تعریف کردیم با هم دیگر کار کنیم و دیگر اتفاق خوبه افتاد و اتفاق خوبتر از این جریان این شد که به واسطه درمیان گذاشتن مشکل خودم با این دوست هندیمان که آنجا عرض کردم مشاور بود در واقع یک معاونتی را داشت یک ارتباط خیلی خوبی را برقرار کردیم و با هم دیگر با هم دوست شدیم و این دوستی هم خب ادامه پیدا کرد.

پیدا کردن استاد راهنما یکی از چالش های اصلی است؟

یکی از چالش‌هایی که کسایی که می‌خواهند خارج از کشور بروند و تحصیل کنند دارند پیدا کردن استاد در آن دانشگاه هدف و این که چطور آن رابطه را برقرار بکنند و خب فکر هم می‌کنم که به محض این که بروند و این معرفی را انجام بدهند قرار است آن هم بگوید بله دیگر اصلاً بیا و کجا بودی بیا و تو خودت بیا تمام در حالی که این روش را می‌بایست با احتیاط انجام بدهیم ارتباط گرفتن با استادی خارج از کشور نیاز به یک سری آموزش‌ها دارد یوتیوب یک منبعی هست که می‌تواند به شما کمک کند و فیلم‌هایی که وجود دارد ببینید اتیری‌لاید‌هایی شبیه به همین وضع و کاری که شما تو سایت خودتان انجام دادید کاری که توی این تیپلاید‌ها انجام دادید یک منبع دیگر از اطلاعات کسایی که درس خواندند و تجارب دارند به همین ترتیب است.

آن روش را یاد بگیرید آن روش سوشالایزینگ را یاد بگیریم ارتباط گیری را و بعد send to all نکنیم می‌آیند طرف مثلاً یک نامه‌ای را می‌نویسد تمام فرصت‌هایی که نه در آن دانشگاه در دنیا وجود دارد در کل کشور همه را send to all می‌کنیم نباید آن کار را بکنیم می‌گوید استاد بفرست فیدبک بگیر برانداز کن ببین که کجا اشتباه بوده، کجا نبوده چقدر توانستید نظرش را جلب کنید و تازه روش را که می‌دانی باید بروی کار را انجام بدهی وقتی که نمی‌دانی که اول باید بروی آموزش‌ها را ببینی و بعد استاد را که متعاقد کردید کار برایمان ساده می‌شود این به نظرم مهمترین شرایطی هست که ما باید توی یک دانشگاه ببینیم و شروع یک اتفاق چون بعد‌ها در ادامه آن استاد شما را به اساتیدی دیگر معرفی می‌کند به دانشجو‌های دیگر معرفی می‌کند.

هرچی باحالتر باشی، هرچی دلچسب‌تر باشی، هرچی تو دل برو تر باشی شانس ارتباطیت بیشتر می‌شود و دایره دوستانی که داری بیشتر می‌شود هرچی آنها اتفاق بیافتد شرایط برایت تحملش روانتر می‌شود دیگر کیف می‌کنی، دیگر وقتی که مثلاً دعوتت می‌کنند که مثلاً فلان کنفرانسی هست یا فلان نشستی هست یا مثلاً باربیکیو هست باربیکیو می‌گرفت برای دانشگاه‌ها دانشجو‌ها با هم ارتباط برقرار بگیرند آنجا دیگر تنها نیستی آن وسط کسی مثلاً بهت توجه نکند به هر حال درگیر کار خیر توی آن جمع حداقل سه، چهار نفر تو را می‌شناسند.

آن شناختن سه، چهار نفر فرصتی است که باز یک نتورک درست کنی با دوست‌های آنها هم دوست بشوی و در واقع گسترش پیدا کند و خطر این که هُمسِک بشوی غم غربت بگیردت دپرس بشوی برایت کمتر بشود یکی از مواردی که چالش‌هایی که باهاش سر و کار داری شش ماه اول تحصیل که معمولاً برای بعضی‌ها ممکنه دو، سه ماه طول بکشد برای بعضی‌ها ممکنه شش ماه طول بکشد یک خورده خودمانی بگویم سوسل می‌شویم یکخورده همچین صبر و تحملمان کم می‌شود تو یک نفری بهمان یک موضوع منفی بدهد که دیگر این ارتباط را کوچک بکند ممکن است قهر بکنید بیاید ایران با وجود این که کلی هزینه دادید زبان یک داستان، پذیرش یک داستان، ویزا یک داستان آن هزینه‌ها را همه را متاسفانه آن فرصت را هیفش کنیم برای این که آن فرصت حیف نشود این نکات بحث از لحاظ مباشرتی از لحاظ ارتباط گیری با استاد باید روش کار کرده بوشد.

توی ایران زبان صفر یا به قوی زیر صفر بود حالا وقتی رفتی آنجا با چه سطحی رفتی و حالا آیلتس شش و نیم، هفت گرفتی چطوری با استاد‌ها ارتباط را برقرار می‌کردید؟

دکتر: ببینید مشکل برقراری ارتباط با اساتید نیستش یعنی وقتی که شما یک سطحی از زبان دارید؛ مثلاً ممکنه یک آدمی پنج آیلتس داشته باشد ارتباط را می‌تواند با اساتید برقرار کند با محیط آکادمیک می‌تواند برقرار کند به چند علت حالا استاد از ویژگی‌هایش صبوری و درک استاد که صبر و درک را نداشته باشد خب اصلاً قطعاً یک کوئالیفای (واجد شرایط) برای یک استاد نیست این موضوع اول، موضوع دوم این که آن استاد افراد پرتلاش، افراد کارا را جذب کند و جذب تیمش بکند و از پتانسیل‌هایش استفاده بکند هدف آن هم هست؛ یعنی فکر نکنید فقط من اینجا یک تقاضا دارم خیر آن هم متقاضی افراد فعال و کوشا است حالا فقط اتفاقی که باید بیافتد این که این دو تا تقاضا توی یک مسیر قرار بگیرند و مَچ همدیگر بشوند.

خب پس اینجا وقتی که شما این سطح زبان را دارید مشکلی با آن اساتید ندارید مشکل شما با یک قسمت هم‌کلاسی‌هایتان با آن student دیگری که داریم حالا یک وقتی آن هم‌کلاسی نباشد، هم دانشگاهی باشد و با مردم و جامعه و آن شرایطی که شما با آن سروکار دارید؛ مثلاً فرض کنید خرید می‌خواهید بروید با یک فروشگاه و فرد آنجا مثلاً انگلستان می‌خواهید رفت‌وآمد کنید تو مسیری که رفت‌وآمد می‌کنید به همین ترتیب آنجاست که چالش وجود دارد و چالش برای کسایی که مثلاً آیلتس هفت دارند حتی و ممکن است که آیلتس هفت ممکن است داشته باشد، آیلتس هشت ممکن است داشته باشد حتی نه ممکن است؛ یعنی فول  مارک آیلتس آن نمره کامل آیلتس را داشته باشد.

توی محیط‌های این‌طوری چالش را خواهد داشت چرا یکی از چالش‌ها آن اِکسِنت و آن لهجه‌ای هست که تا حالا گوشش بهش آشنا نبوده و طول می‌کشد تا گوش به آن تلفظات و نوع بیان سرعت صحبت‌کردن بهش می‌گویند پِیست صحبت‌کردن و ریتم صحبت‌کردن عادت کند این یک مطلب دوم بحث فرهنگ خب فرهنگ ما که از شرایط فرهنگ پیچیده می‌آید با فرهنگ‌های آسان‌گیر یک خورده فرق دارد. یعنی هرچه که هست آسان‌گیر متفاوت است اینجا شما ممکن است از ظاهر طرف خیلی مهم باشد، ممکنه که مثلاً آن نحوه بیان برایتان خیلی مهم است اول این‌ها را برانداز بکنید ممکن است که ساعت دستش، ممکن است که کت‌وشلوار تنش، ممکن است موبایلش این‌ها خیلی برایمان مهم است به پیام بعدازاین گوش بدهید؛ اما تو فرهنگ که لوکال تکست هستند آسان‌گیر هستند شرایط برعکس اول به پیام شما گوش می‌دهد و بعد به این‌ها نگاه می‌کند.

این موارد باعث می‌شود که مثلاً در استرالیا کشور‌های پیشرفته شما پیام را نتوانی منتقل بکنی دیگر هر چه پوشیده باشی طرف برایت وای نمی‌ایستد هر ماشینی سوار بشوی دیگر طرف بهت گوش نمی‌دهد و نمی‌توانی ارتباط را خوب برقرار بکنی ارتباط بدنی را یعنی زبان بدنت درست نباشد، انتخاب واژگانت مناسب نباشد طرف دیگر حوصله ندارد وقت بگذارد راهش را می‌گیرد می‌رود این کجا اتفاق می‌افتد، این توی جامعه اتفاق می‌افتد حالا شما می‌خواهی بروی خرید بکنی شرایط فرق می‌کند این فروشنده هر کاری می‌کند که به شما بفهماند داستان از چه قرار است چرا چون می‌خواهد بفروشد؛ چون منافعش به شما گره‌خورده است؛ اما آن شخصی که توی مثلاً محیط دانشگاه در نظر بگیرید.

آن ممکن است هیچ‌وقت منافعی توی بعد اول و نگاه اول نداشته باشد که به شما گره بزند؛ بنابراین نگاه می‌کند شما نمی‌توانی پیام را منتقل بکنی ارتباط بگیری دیگر وقت ندارد، حوصله ندارد، کار دارد گرفتار است راهش را می‌گیرد می‌رود؛ بنابراین اینجا یک خورده این چالش وجود دارد چیکار بکنیم چالش حل بشود سریع‌تر بافرهنگ و لهجه سریع‌تر آشنا بشویم خب راه‌ها بسیار حالا راه‌ها اولین راه خودمان را در معرض قرار بدهیم به رادیو داخلی گوش بدهیم.

کاظمی: آقای دکتر چون من یک قولی از شما گرفتم برای آموزش اختصاصی زبان انگلیسی می‌دانم خیلی به این موضوع علاقه‌مند هستید این موضوع را بگذارید توی آن لایو خب چون من می‌خواهم از محیط دانشگاه بیرون نیایید دو موضوع را به من بدهید من دانه، دانه می‌پرسم شما یک کم جواب‌ها را کوتاه‌تر بدهید شما خیلی با جزئیات می‌گویید.

دکتر: عادت کردم دوست دارم که از جان کلام را قشنگ گفته باشم.

آیا محیطی بود توی دانشگاه در استرالیا برای کسی که بخواهد زبانش را تقویت کند؛ یعنی فضا و امکاناتی بود کسی بخواهد؟

دکتر: بله دانشگاه‌هایی که تاپ هستند همه‌شان در کنارشان یک کالجی دارند علاوه بر کالج یک انجمنی دارند که کار ایندکشن انجام می‌دهند ایندکشن چیست؟ این انجمن برای دانشجو‌های جدیدالورود طراحی شده است؛ یعنی این‌طوری نیست بگذارید مقایسه کنم شرایط ایران شما وارد دانشگاه می‌شوید و دیگر می‌گویند برو آنجا ثبت‌نام کن و خودت دیگر باید احیا کنی؛ مثلاً هر چیزی را خیر آنجا یک توری ترتیب داده می‌شود یک جلسه‌ای گذاشته می‌شود جای‌گذاری ساختمان‌ها را می‌گویند، افراد را می‌گویند.

به شما یک بروشوری می‌دهند و شما وارد یک انجمنی می‌شوید تو آن انجمن عضو می‌شوید که مثلاً فرض کنید من دانشجو سال بالاتر با کسی که فِرِش و تازه‌وارد دانشگاه شده است ارتباط می‌گیرند و آن راه و چا‌ه را بهش البته چاه که وجود ندارد راه‌ها را بهش نشان می‌دهند سریع‌تر به مقصد برسد؛ بنابراین یک انجمن این تیپی هم وجود دارد که خیلی کمک می‌کند به سریع‌تر آشنا شدن یک بخش هستش توی هر محیطی چه محیط دور باشد، چه خوابگاه باشد چه محیط دانشگاه بلافاصله این‌ها یک سیکلی را تشکیل می‌دهند یک گروهی را یک مجموعه‌ای را تشکیل می‌دهند از دوستان سریع‌تر باربیکیو مثلاً آنجا همه فرض کنید سوسیس طبخ می‌کنند به‌اتفاق دور هم میل می‌کنند خودشان هم می‌پزند گاهی این‌طور که سریع‌تر شما بخورید آشنا بشوید و از تجربیات هم استفاده بکنید.

کاظمی: ایرانی‌ها چه، ایرانی‌ها آنجا جمع بودند تو دانشگاه شما در استرالیا؟

دکتر: اگر منظورتان یک جمع اختصاصی که آمده باشند و جمع ایرانی‌ها را تشکیل داده باشند خیر اما تو جمع‌هایی که دانشگاه ترتیب داده بود ما ایرانی‌هایی داشتیم البته خب ارتباط گرفتن با ایرانی‌ها یک خورده نخیر که ارتباط گرفتن ایرانی‌ها با هم دیگر سخت ارتباط می‌گرفتند شاید؛ مثلاً آن حالت محافظه‌کار بودن را چون ما به همچنان با خودمان داشتیم خیلی به دایره دوستانمان راه نمی‌دادیم حالا نه که من هم مستثنی باشم من هم حالا این شخصیت را می‌شود گفت تا یک حدودی داشتم خیر ما چیزی به نام انجمن ایرانی‌ها نداشتیم.

کاظمی: ترم‌ها چطوری بود شما چطوری درس می‌خواندید فقط واحد پاس می‌کردید، پروژه برمی‌داشتید ترمیک بود؟

دکتر: ببینید یک نکته من اینجا بگویم نکته جذابی روش درس‌خواندن در دانشگاه‌های مخصوصاً دانشگاه‌های استرالیا سه روش داشت یک روش کورس مد دارد روش کورس مد جریانی از روش تئوری و عملی است یک چیزی شبیه ما خودمان تو دانشگاه خودمان تا حدودی می‌بینیم اینجا می‌بینیم همه بار روی دوش دانشجو آنجا خیر یک‌خرده شرایط بیشتر حفظی هست این کورس مد روش دیگر روش کورس  بای ریسرچ هست که شما می‌روید وارد فضای پروژه تحقیقاتی می‌شوید و آن کار تحقیقاتی را انجام می‌دهید و این مدل هم هستش در کشور ما و روش دیگری که تو کشور ما نیست آنرس کی اتفاق می‌افتد آنسر مثلاً برای منی که فوق‌لیسانس بودم می‌خواندم آنجا و می‌خواستم بعد ادامه تحصیل بدهم امکان‌پذیر نبود.

برای کسی بود که میاید و مقطع لیسانس را می‌خواند در مقطع لیسانس خیلی سخت‌کوش، خیلی بااستعداد و بعد آن برایش یک آفری داده می‌شود دانشگاه یک آفری به او می‌دهد که علاوه بر مجموعه مواردی مثل بورسیه و هزینه‌های تحصیلی و این‌ها بیاید آنرس بخواند بیاید فوق‌لیسانس را اسکیپ کند و نخواند و مستقیماً وارد مقطع phd بشود چرا چون آن‌قدر این آدم پر‌تلاشی است که نباید مثلاً برای گرفتن یک سری دانش‌پایه در آن مقطع وقتش هدر برود بیاید سریع‌تر کار ریسرچ انجام بدهد کار تولید علم انجام بدهد  و دانشگاه بیاید آنرس این‌طوری بهش پیشنهاد بدهد من حالت کورس مد درس می‌خواندم یعنی بخشی از درس‌ها حالت تئوری داشت؛ چون تو بخشی از تئوری هم مبانی و اصول به ما گفته می‌شد بقیه کار دیگر برعهده خودمان بود دیگر مثلاً پروژه تعریف می‌شد خودت باید بروی تحقیق بکنی بنویسی کیس استادی انجام بدهی،

عرض شود ریپورت تهیه بکنی، و تحقیقات انجام بدهی و مقالات مختلف را جا‌های مختلف بخوانی و گردآوری بکنی با استادت هی ببری بگویی این خوب است می‌گوید بله حالا درست است من تو مسیر هستم هی بیای فیدبک‌ها را بگیری تا این که درست بشوی بیای تو مسیری که مدنظر هست می‌آیی کار استاد این است که به تو بگوید درست است یا درست نیست اگر درست نیست چطوری باشد بهتر می‌شود کار استاد در اینجا این است دیگر این که شما رفته باشید به فرض کل روزت را تو کتابخانه سرکرده باشی یا تو آزمایشگاه یا جایی دیگر این‌ها دیگر همه‌اش برنامه‌ریزی خود دانشجو هستش وظیفه و کار روی خود دانشجو و من به‌صورت فول تایم واقعاً درس خواندم واقعاً سخت درس می‌خواندم.

یکی از قوی‌ترین اعضای کتابخانه بودم که همواره آن‌قدر می‌رفتم کتابخانه دوست‌هایم هم برای من کتاب‌هایی که پیدا نمی‌شد گاه، گاه برایم سفارش می‌گرفتند که می‌آمد آن کتابخانه که باز شعبه‌های دیگر دانشگاه‌های دیگر سفارش می‌گرفتند و آن می‌آمد خیلی راهنماهای کتابخانه آنجا به من کمک می‌کردند که مثلاً یک کِیس استوری برایشان تهیه می‌کردم بهشان می‌دادم یک ریپورتی تهیه می‌کردم بهشان می‌دادم می‌خواند و فیدبکش را می‌گرفتم به‌هرحال اگر تو انتخاب واژه‌ها بد رفتم واقعاً فیدبکش را داشته باشم و این شرایط من بود بسیار سخت روزی‌ده ساعت دوازده،  حتی من این را هم بگویم جالب است من آنجا کیس استادی می‌نوشتم می‌فرستادم ایران اینجا پیگیری با اساتید و این‌ها انجام می‌شد تصحیح انجام می‌شد باز دومرتبه برای من می‌فرستادند که من مطمئن بشوم از لحاظ زبانی و از لحاظ انتخاب واژه‌ها جملات خوشگل این‌ها مشکلی نداشته باشد کار الان قابل‌ارائه باشد به استادی که اینجا دارم البته از لحاظ علمی نمی‌توانستند به من کمک کنند بیشتر از لحاظ زبانی به من کمک می‌کردند که مثلاً.

کاظمی: محیط کلاس‌ها و امکانات دانشگاهتان در استرالیا هم بفرمایید حالا بگویید من سؤالم تو ذهنم هست؟

دکتر: محیط کلاس‌ها شبیه به محیط کلاس‌های ایران فرقی نداشت غالباً این بود که حالت یک سن مانند داشته باشد و از بالا صندلی‌ها بیایند آرام به‌صورت پلکانی بیاید پایین و استادکار تدریسش را انجام بدهد البته شکل و فرمش این‌طور بود من کار‌های مختلفی می‌کردم برای گرفتن مطالب آن موقع موبایل‌های نوکیا آن موقع خیلی بورس نوکیا بود و اصلاً از سامسونگ خبری نبود من بسیار عکس می‌گرفتم اسلاید به اسلاید حرکت به حرکت ضبط می‌کردم با رکوردر گوشی ضبط می‌کردم صحبت‌ها و با آن عکس‌ها کنار هم دیگر می‌گذاشتم و آن‌طوری روش می‌دیدم کلاس‌ها .

آن‌چنان تفاوتی از لحاظ فیزیکی و سخت‌افزار با کلاس‌های ما تو ایران نداشت و ندارد آن چیزی که متفاوت است و روش کار را متفاوت می‌کند برخورد اساتید است و روش تدریسشان ببینید آنجا استاد کارش میدان دادن است استاد کارش این است که به شما میدان بدهد؛ یعنی اگر قرار است شما را در یک محیط محافظت شده توی چاه بیندازد بعد شما می‌فهمید آهان اینجا چاه است؛ ولی محیط محافظت شده است؛ یعنی مثل حالت تجربه نداری که درس‌های سخت داری بگیری و بعد به مشقت بیافتی خیر آن اتفاق نمی‌افتد خیلی توی چارچوب مشخص و دارک شده‌ای حفاظت شده‌ای شما را پیش می‌برد هدایت می‌کند بعد به شما نقطه می‌دهد خیر این این‌طوری باشد بهتر است این‌طوری باشد بهتر نیست فلان کتاب را برو بخوان برای که این کار را بهتر کنی فلان کتاب را برو بخوان یا مثلاً لیست مقالات می‌دهد این مقالات را برو بخوان.

شما را کاملاً آزاد می‌گذارد همه چیز بستگی به خودت دارد و تلاشی که می‌کنی. می‌گوید من اگر به شما مثلاً این ریپورت را دادم دِدلاین آن زمان تحویل شما کی است؛ مثلاً فرض بفرمایید یک ماه دیگر تو این تاریخ مشخص تا این ساعت باید تا این ساعت شما این را آماده کنید تحویل بدهید این یک مبحث، مطلب دیگر ما در دانشگاه خودمان یک سیستم نرم‌افزاری داشتیم اسمش بود تِرن است این یعنی بگذار داخلش حالا یعنی چه دقیقاً شما وقتی مقاله‌ای را می‌نوشتید و فایل وردش را تهیه می‌کردید می‌گذاشتید داخل این نرم‌افزار این مقاله شما را با دیتا‌بیس اینترنت چک می‌کرد اگر درصد شباهت مقاله شما بیشتر از بیست درصد بود؛

یعنی میزان به‌اصطلاح دزدی ادبی میزان مطالبی که شما کپی، پیست کردید و جملات، جملات خودت نیستند بالا می‌بود و استاد مقاله را نخوانده رد می‌کرد حالا اگر این یک فیریکوئنت بود؛ یعنی به طور هی اتفاق می‌افتاد یک جلسه، یک کلاسی برایت می‌گذاشتند می‌گفت خیل خب برو پیش فلان کتابدار و آن آموزش‌ها را ببین که چطور باید رفرنس بکنی که مثلاً بگویی این مقاله را از فلان جا نوشتم و چطور باید متن و جملات خودت را بنویسی این‌ها را باید بهت می‌گفتند که چه‌کار باید بکنی و اگر که این کار تکرار می‌شد اخراج بله شما حتماً یک‌طوری هست که هی داری دزدی ادبی می‌کنی و موارد کپی پیست می‌کنی از کسای دیگر که مطلب به‌اصطلاح آن حالت اصالت ندارد و این مورد دیگری بود که شما توی بحث نوشتن می‌بایست بهش هرچه که می‌نوشتی از مقاله را رو سیستم هر طرحی که می‌نوشتی باید اینجا بررسی می‌شد.

این‌طور که درس می‌خوانیدم تو ایران عملاً فقط جزوه می‌دهند و می‌خوانی من حالا تا فوق‌لیسانسش را حالا تجربه دارم بقیه را تجربه ندارم عملاً هیچ کار علمی انجام نمی‌دهیم فقط یک سری جزوه و یک کتابی که شاید سی، چهل سال دارد هی استاد دارد می‌آورد و دارند تکرار می‌کنند؟

دکتر: آنجا فقط به شما موضوع می‌دادند موضوع این است و یک سری هدف مشخص می‌شد یک سری هدف تعریف می‌شد آیا فلان مطلب درست است، آیا این روش کار می‌کند، یا روش‌های بهبودش چیست یک فرضیه کار برایش مشخص می‌شود و اهدافی برایش مشخص می‌شود دیگر شما بودی و کار‌های ریسرچی که باید می‌رفتی انجام می‌دادی توی بحث‌های دانشگاه‌های مختلف تو ژورنال‌های مختلف و تو کتاب‌های مختلف و در واقع چیزی را تهیه می‌کردی و باز با استاد چک می‌کردی و در مسیر هستی یا نیستی.

کاظمی: آزمون هم داشتید تو پایان هر ترم برای تئوری‌ها آزمون می‌گرفتند؟

دکتر: بله یک مواردی را من یک پرفسور داشتم که جزئ پروفسور‌های برجسته دنیا هست آقای مایکل فِلکِکس ایشان بسیار سخت‌گیر بود و اصلاً عجیب، غریب نمره می‌داد؛ مثلاً اینجا بیست و پنج صدم ایشان یازده صدم هم توی برنامه‌اش داشت که به دانشجو‌ها یازده صدم هم این‌جوری نمره می‌داد ده صدم حالا ما دیگر نمی‌فهمیدیم روش نمره‌گذاری‌شان چه است این را داشتیم که از لحاظ تئوری آزمون کتبی از ما می‌گرفت.

کاظمی: خب یک بحث خیلی ذهن افرادی که علاقه‌مند این موضوع باشند مشغول داشته باشند بحث هزینه‌ها هست آقای دکتر خوابگاه توی لایو قبلی خوابگاه را خیلی با جزئیات گفتید حالا یک خلاصه‌ای از شهریه‌های دانشگاه، خوابگاه خوردوخوراک و هزینه‌های عمومی به ما بدهید حداقل چقدر یک دانشجو توی ماه هزینه دارد و بورسیه؟

دکتر: عرضم به حضور شما که بورسیه دو حالت دارد یا شما بورسیه از داخل کشور گرفتید و اینجا آن فرنچ را گرفتید و می‌روید و به‌اصطلاح هزینه‌هایتان را پرداخت می‌کنند یک وقتی خیر هزینه را آنجا به شما می‌دهند هزینه که دانشگاه بخواهد بدهد کاملاً تعریف شده است؛ یعنی شما یک خدمتی یک علمی را، یک ارزشی را ایجاد می‌کنید در قبال آن ارزشی که ایجاد می‌کنید آن دانشگاه به شما این موارد را می‌دهد؛ یعنی کار بورسیه را می‌دهد و عملاً شما کارمند دانشگاه هستید، یک‌وقت‌هایی کارگر دانشگاهید کارگر آن استادید باید کار کنید باید جان بکنی تلاش کنی نتیجه بیاوری ارزش‌آفرینی کنی و آن بورسیه را بگیری و حالا روش‌های مختلف یک وقتی دیگر سوفانتی می‌دهند که دیگر زندگی، تحصیل و همه را دارد.

یک وقتی هم خیر مثلاً یک خودش بخشی از هزینه‌ها را مثلاً تحصیل را می‌دهند زندگی با خود شما است هر طوری که شما بهتر خودتان را فروخته باشید و عقبه بهتری داشته باشید از لحاظ مقالات، بار علمی این‌ها خب موفقیتتان برای گرفتن فانت بیشتر هست این در مورد موضوع فانت که فرمودید درباره شهریه دانشگاه یک آن‌چنان به‌اصطلاح تفاوتی ندارد نسبت دانشگاه‌هایی که من مثال سیدنی را مثال می‌زنم ما مثلاً دانشگاه داریم خود همان شهر هستش دانشگاه عرضم به حضور شما که حالا در خود کشور استرالیا دانشگاه کوئینزلند را داریم دانشگاه مولژ را داریم دانشگاه‌های مختلفی دارند آن‌چنان دانشگاه‌ها سرتاسر استرالیا که نگاه می‌کنی به ایالت‌های مختلف که نگاه می‌کنی این‌ها تفاوت شهریه آن‌چنانی ندارند.

این تفاوت‌هایی جزئی هم که وجود دارد بابت آن اساتید و رنک علمی و موارد این تیپی هست که شاید وجود داشته باشد؛ ولی به طور عمومی یک چیزی حدود ده، دوازده هزار دلار هر کورسی ممکن است که هزینه بردارد شاید مثلاً بگویم هرسال این‌طوری فرض کنید هر سالی هزینه شما باشد حالا فرض کنید باز بستگی دارد به خیلی از عوامل بستگی دارد درسی عملیاتی، عملیاتی نیست ببینید؛ مثلاً فرض کنید یک ترم می‌شود دوازده هزار دلار یک ترم دیگر هم دوازده هزار دلار یک کورس یک‌ساله است می‌شود بیست و چهار دلار یک وقتی این‌طوری یک وقتی می‌بینی که به‌خاطر این کار‌های عملیاتی که دارد بیست و چهارهزار دلار می‌شود سی هزار دلار بیشتر به‌خاطر این که مثلاً فرض کنید آزمایش داشته باشید و یک سری موادی را مصرف می‌کنید و آنها هزینه‌اش را حساب می‌کنند هرچه عملیاتی‌تر باشد خب از آن طرف دیگر هزینه‌ها بیشتر است هزینه زندگی که همچنان فکر می‌کنم این جریان همچنان در استرالیا به همین روش است.

به طور اگر کسی نخواهد اگر اهل تفریحات و لاکچری زندگی‌کردن و مدل‌های خوش گذراندن و این‌ها هست به نظرم آقا نرو درس بخوان چرا می‌روی درس بخوانی؛ ولی اگر موضوع درس خواند مطرح است که باید اصول زندگی دانشجویی را رعایت کنی ماهی هزار تا هزار و دویست دلار هزینه داری از تمام هزینه‌هایی که می‌دهی هزینه اجاره‌ای که می‌دهی، هزینه رفت‌وآمد، هزینه خوردوخوراک، هزینه‌های که برای شستشو لباست و این‌ها می‌گذاری این موارد هزینه‌هایت هست خب اگر این برای یک نفر هست که حالت مجردی بشود اگر فرد متعهد باشد این هزینه‌ها دو تا دو و نیم برابر مثلاً هزار و دویست دلار سه هزار دلار آن موقع می‌شود خب به‌هرحال شما وقتی متعهد هستید.

خب نمی‌توانید شما مثلاً می‌روید دانشگاه خب نمی‌توانید همسرتان را داخل اسیر که نگرفتید همسرتان همیشه توی خانه بماند به‌هرحال یک سری تفریحاتی یک سری‌کارهایی را انجام می‌دهد پارکی یک جایی به‌هرحال یک هزینه‌های این‌طوری وجود دارد طبیعتاً هزینه دوبرابر نمی‌شود، دوبرابر و نیم می‌شود هزینه بیشتری را خواهید داشت و در مورد بیمه بخواهم خدمتتان عرض کنم بیمه یک مبلغی است که من یادم است که مبلغ ششصد دلاری برای سال بیمه دادم اگر آن فرق کرده یا فرق نکرده شرایطش نمی‌دانم ممکن است که فرق کرده باشد باتوجه‌به به اطلاعاتی که دارم ممکن است شرایط بیماری به وجود بیاید آن بیمه‌ها هم هزینه‌اش را ببرند بالاتر چون افراد بیشتری مریض می‌شوند کرونا نمونه‌اش و هزینه‌های بیمه‌ای بالاتر می‌رود این هم در مورد هزینه‌ها که فرمودید اگر احیاناً بخشی را جواب ندادم بفرمایید که خدمتتان عرض کنم.

کاظمی: یک بحثی دیگر یک سؤال دیگر حالا نسبتاً سؤال‌های آخرمان می‌شود بحث فوق‌لیسانس را که تمام کردید باز رفتید سراغ دکترا دیگر تو همان دانشگاه خب حالا یک توضیحی بدهید حالا در حد چهار، پنج دقیقه‌ای؟

دکتر: بله ببینید؛ چون من از ابتدا دیدگاه ادامه تحصیل را داشتم برنامه پروژه‌ام را طوری گذاشته بودم که قابل دنبال‌کردن باشد و قابل علمی یعنی یک مطلبی باشد که بسته نمی‌شود پروژه من روی موضوع مقاومت آنتی‌بیوتیکی بود توی رشته بیوتکنولوژی که می‌خواندم و استفاده از  باکتری‌های مفید هستند که برای جلوگیری از بیمار شدن و بالابردن مقاومت بدن و جلوگیری از مقاومت آنتی‌بیوتیکی یا دارو روی این جریان کار می‌کردیم که همین قضیه هم یک جریانی بود پروژه‌ای بود که باز بود خیلی جا برای کارکردن داشت؛ بنابراین این جریان به همان ترتیب ادامه پیدا کرد و به‌واسطه همان آمدم و وارد بحث ادامه تحصیل خودم شدم.

کاظمی: تجربیاتتان را از زندگی توی استرالیا خلاصه مزایا و معایب مثلاً چهار، پنج مورد خاص که مثلاً مزایای زندگی تو استرالیا بود برای معایب زندگی تو استرالیا چه بود واقعاً؟

دکتر: بله استرالیا چون یک کشور چندفرهنگی است. بسیار پذیرش دارد بسیار میزان تحمل‌پذیری برای فرهنگ‌های مختلف بالا است ببینید در محیط دانشگاه ما یک نمازخانه داشتیم، یک مسجد داشتیم و اگر کسی می‌خواست نمازخانه در اختیارش بود برای این که کسی که مسیحی بود کلیسا وجود داشت، برای آن کسی هم که اهل معبد رفتن بود معبد وجود داشت مطلبی که بسیار برای من جذاب بود بسیار برای من جذاب بود جمعه‌ها کسی با کار نداشت؛ یعنی شما اگر غیبت می‌کردید کسی این غیبت را لحاظ نمی‌کرد چرا چون می‌گفتند خیل خب مسلمان‌ها باید بروند یک سری مناسک نمازجمعه دارند می‌روند آنجا و برنامه برای خودشان دارند و بنابراین روز جمعه خب برای برنامه‌ریزی مسلمان‌ها حل کرده بودند.

و یک مسجد بامزه هم توی محله آبرن ما داریم جزئ مساجد خیلی معروف هست در استرالیا خب کسی می‌خواست برود و عبادت کند دستش باز بود بسیار تحول‌پذیری‌شان بالا است بسیار می‌خواهند که شما بروید و کار بکنید نژادپرستی در استرالیا به‌شدت مورد تنبیه قرار می‌گیرد به‌شدت محکوم است و بنابراین موضوعی است که بسیار زندگی‌کردن راحت می‌کند شما به‌هیچ‌عنوان به رنگ، به دین، به قواعد مختلف این‌طوری حق ندارید کار داشته باشید، حق ندارید ایراد بگیرید انتقاد کنید به‌خاطر این که این‌ها موارد خصوصی هر نفر و باید مورد احترام قرار بگیرد بسیار استرالیا بسیار راست‌گو هستند و بسیار سمی هستند مطلب بسیار جالبی که ما هر جا تو خیابان قدم می‌زنیم محال ممکن است دو نفر از کنار هم رد بشوند و ما ایرانی‌ها این عادت را نداریم؛

اما این در استرالیا جاافتاده کسی که می‌آید به شما نزدیک می‌شود چشمش تو چشم شما افتاد لبخند می‌زند جوری هم لبخند می‌زند قرار گذاشته است اصلاً با خودش طوری هم لبخند می‌زند که شما را هم به لبخند وادار کند و این جزو شخصیتشان است مطلب دیگر بگویم شما تو استرالیا نمی‌توانید. هرجایی سیگار بکشید برای سیگارکشیدن محل مخصوص وجود دارد و باید حتماً توی این فاصله مثلاً صد متر باشی که سیگار بکشی بعد از آن فاصله صد متر که رد شدی سیگار کسی دستت ببیند جریمه می‌شوی این نکته بسیار مهمی کسی حق ندارد به بچه‌ها به سنین  پایین اصلاً سیگار بفروشد حق ندارد سیستم کاملاً کارش بسیار مشخص است تو فروشگاه‌هایی که مواد نوشیدنی الکلی می‌فروشند آنها زیر یک سنی اصلاً راهشان نمی‌دهند که وارد آن فروشگاه بشوند همه این‌ها را از لحاظ تربیتی دیدند و کسی اجازه ندارد غیر از سن قانونی وارد آن فروشگاه بشود حالا چه برسد که مثلاً بخواهد مثلاً فرض کنید که مواد الکلی بخرد و از لحاظ امنیت سیدنی جزئ ایمن‌ترین کشور‌های دنیا توی بخش‌های اول دنیا هست از لحاظ جرم و جنایت درش شما پلیس در آنجا نمی‌بینید و خودش نشان‌دهنده این است که امنیت بالا است.

برای ما ایرانی‌ها اگر بخواهم نکته منفی بگویم مواردی که بسیار شخصی است دیگر از نگاه من شاید بومی استرالیا باشد همین که شما خیلی رفت‌وآمد بکنید خب آن سخت دیگر سخت به معنی دور دیگر و کلی باید تو راه و پرواز و این‌ها باشی یک نکته دیگر هم شاید در زندگی اثر داشته باشد خود سیدنی و خود کشور استرالیا در جایی واقع شده که به‌اصطلاح به ما این نکته را خیلی تذکر می‌دادند که به‌اصطلاح از طرف تابش نور خورشید طوری است که از میزان رِیت اشعه خوبی در آنجا بالا است خیلی سفارش می‌کردند که حتماً ضدآفتاب استفاده بکنید حتماً عینک یو وی استفاده بکنید این‌ها مواردی هست که خیلی سفارش می‌شد استرالیایی‌ها این را هم تو لایو بعدی هم گفته بودم ناهار نمی‌خورند و ناهار میوه‌شان به جاش شام را زود می‌خورند به نظرم این یک خودش باعث می‌شود که آدم بداند یک لایو استایل سالمی دارند و البته که ما بگویم که ما چاق‌هایی در استرالیا دیدم که در ایران نمی‌بینیم.

البته این نکته فراموش نشود این از لحاظ تفاوت عرض کردم از لحاظ یک خط بهش می‌گویند اُبیسیت این اُبیسیتی یک بیماری هم اساساً محسوب می‌شود یک ربطی به لایف‌استایل ندارد قطعاً ولی موارد این‌طوری را هم داشتیم در کنارش این را عرض کردم لایف‌استایل سالمی داشتند به این معنی نیست که آقا شما آنجا چاق اصلاً نمی‌بینید این معنایش این نمی‌شود البته توی عمومی و استرالیایی‌ها بسیار خانواده شلوغ و پر‌جمعیتی دارند و استرالیایی‌ها بسیار قوانین حمایتی برای خانم‌ها دارند و خصوصاً اگر خانم مادر باشد دیگر یک دولت استرالیا مثل کوه پشتش است و حمایتش می‌کند از بچه‌اش مراقبت می‌کند خانواده‌ها هم بسیار پرجمعیت هستند چرا که امتیاز داده می‌شود امتیاز داده می‌شود نسبت به بچه در استرالیا و نگرششان این است که جمعیت را جوان نگهدارند به‌طورکلی نکات مثبت و منفی و بعضی‌هایی که استرالیا به ذهنم می‌رسد درهرصورت.

کاظمی: چه شد بعد از پانزده سال درس و تحصیل توی استرالیا به ایران برگشتید الان به چه کاری مشغول هستید؟

دکتر: بله من البته از استرالیا برگشتم؛ چون که می‌خواستم برای ادامه تحصیل انگلستان بروم این یک بحث داستان و پذیرش هم گرفته بود که مثلاً phd را آنجا بخوانم دیگر همین را داشتم اصلاً تو کیفم یک phd خواندن در که کلاً در انگلستان یک اتفاق سفارت افتاد و موضوع انگلستان را کلاً منتفی شد بحثش و بنابراین بحث که اصلاً نرفتم از استرالیا با وجود این که دوست داشتم ادامه تحصیل اروپا باشم و نشد این بود که دیگر فضای استرالیا راضی‌ام  نمی‌کرد و به‌طورکلی استرالیا که با وجود تمام امکانات برگشتم خب.

خاطر زندگی شخصی خودم بود و به‌خاطر همسر و پسرم بود که پسرم داشت به دنیا می‌آمد و شرایط این‌طوری داشت بعد هم که دیگر شرایط به‌اصطلاح پدر شدم و مسئولیت‌های پدر یعنی یک‌طوری شد که از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم تو ایران بمانم البته که این را فراموش نشود چه تو مقطع فوق‌لیسانس وقتی می‌خواستم استرالیا را ترک کنم و به بعدش اساتید من خیلی اصرار می‌کردند که خانواده‌ات را بیاور و اینجا باشید و این‌ها که خب حالا شرایطی بود که نشد همه‌مان برویم آنجا ساکن بشویم از این‌طرف دیگر بگویم، نگویم زور خانممان زیاد بود و زیادتر و من هم عاشق و تسلیم و دیگر تصمیم گرفتم ایران زندگی بکنم و ادامه بدهم.

کاظمی: خب الان به چه کاری مشغول هستید؟

دکتر: در حال حاضر را خدمت شما بخواهم بگویم یک خورده نیاز به مقدمه‌ای دارد به‌طورکلی من تو آموزشم تو بخش کلی کار ما یک هُلدینگ آموزشی داریم حالا آموزش توی حوزه زبان انگلیسی و کار‌های آیلتس یک بخش است ما تافل آموزش نمی‌دهیم به طور تخصصی زبان مکالمه زبان انگلیسی و آیلتس را کار می‌کنیم توکار فضای آموزشی هستیم آن که بحث زبان تو همه سنین تو بخش‌های مختلف همکاران من البته دارند و خارج از بحث زبان انگلیسی یک بخش یک هُلدینگ آموزش تجارت بین‌الملل را پوشش می‌دهد.

آموزش تجارت بین‌الملل و دادن خدمات میدانی و خدمات کاربردی توی آن حوزه است به تجار، مدیران و صاحبان کسب‌وکار به‌طورکلی موضوع زبانمان سایت مخصوص به خودش را دارد. تو حوزه زبان انگلیسی هم مؤسسه زبان فرزاد هست که فعالیت می‌کند تو بخش آنلاین هم ENGLISHFORUNI.COM  را برای آموزش‌های آنلاینمان خودمان  داریم که توی بحث‌های مختلف آموزشی هستش و بحث تولیدی‌مان که البته جزئ هُلدینگ‌های از مواردی هست که تازه به این هُلدینگ اضافه شده عمر اگر به طور تخصصی یک چیزی حدود یک سال دارد از خود سایت حدود شش ماه دارد می‌گذرد؛ اما از دوره‌هایی که با طراحی و این‌ها بخواهیم در نظر بگیریم می‌شود یک سال تمرکز این بر روی حوزه تجارت بین‌الملل و بحث‌های صادرات و آموزش‌های مربوط به تجارت هست تجارت بین‌الملل به طور خاص مارکتینگ بین‌الملل تو بخواهی در کشور‌های خارج از ایران در واقع فعالیت بکنی.

کاظمی: خب حالا قولش هم از شما گرفتم برای بحث لایو که چطوری انگلیسی یاد بگیریم چون می‌دانم شما این کار را خیلی به طور تخصصی و با عشق انجام می‌دهید؟ حتی دوره‌هایتان هم دیدم خیلی جالب بود توی سایت تضمین می‌کنید آموزش‌ها را آن دوره کاملتان را تضمین می‌کنید و ضمانت بازگشت پول هم دارید.

دکتر: ما ضمانت بازگشت وجه بدون قیدوشرط داریم بدون سؤال داریم؛ یعنی شما می‌آیید یک ترم را ده جلسه فرض کنید دوره میکرو جز دوره‌های خاصی هست که به‌خاطر سیستم آموزشی ارزان هم البته نیست و بااین‌وجود دوستی میاید یک ترم ده جلسه‌ای را شرکت می‌کند ناراضی بود از دانشجو نمی‌پرسیم که فقط اعلام می‌کند که ناراضی است صددرصد وجه را بهش برگشت می‌دهیم آن جزواتی که هم گفتیم و آن آموزشی هم که دادیم موارد مختلفی هم که بهش کمک کردیم هم در قبالش ادعایی نداریم صددرصد وجه را بدون پرسیدن کوچک‌ترین سؤال جزئ ارزش‌هایمان هست که کسی که آمده و نتوانسته آن‌طور که باید ارزش برایش ایجاد کنیم صددرصد وجه را بهش برگشت می‌دهیم.

کاظمی: خب تو لایو بعدی در مورد این که چگونه باید زبان انگلیسی یاد بگیریم و چرا ما تو ایران زبان انگلیسی را خوب یاد نمی‌گیریم رو این بحث‌ها خیلی با جزئیات بحث خواهیم کرد خیلی لطف کردید تجربیاتی را در اختیار من گذاشتید.

دکتر: زنده باشید شب خوبی داشته باشید. برای ارتباط با آقای دکتر فرساد و استفاده از دوره های تخصصی، فشرده و تضمینی آموزش زبان انگلیسی و آمادگی آزمون آیلتس آقای دکتر علی فرساد حتما توصیه می کنم. از سایت آقای دکتر بازدید بفرمائید. و برای اخذ مشاوره و تعیین سطح رایگان به آقای دکتر پیام بدهید. راه دسترسی به آقای دکتر از طریق سایت https://englishforuni.com/

تحصیل زبان در سیدنی

تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش دوم)

برای تماشا بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم و امشب باز در مورد بخش دوم تجربیات تحصیل زبان انگلیسی آقای دکتر علی فرساد می‌خواهیم با هم صحبت بکنیم . آقای دکتر را به لایومان اضافه بکنم تو بخش قبلی ما در مورد این که آقای دکتر چگونه از یک روستای کوچک توی خراسان جنوبی شروع نمودند به تحصیل دبیرستانشان کجا توی این راه تحصیل افتادند صحبت کردیم.

کاظمی: شبتان به خیر یک خلاصه سریع از بخش اول گفتم و به آنجا رسیدیم برای تحصیل شما تو استرالیا که وارد فرودگاه سیدنی شدید اگر نکته‌ای مانده از بخش قبل نکات را بفرمایید تا برویم توی بخش دوم ورود به خوابگاه تحصیل و دانشگاه و این‌ها؟

دکتر: متشکرم شب شما هم بخیر باشد در خدمتتان هستم بسیار خب در قسمت قبل برای تحصیل در خارج از کشور گفتیم که اولین نکته هدف هست که هدف مشخصی داشته باشیم و بر اساس هدف رشته تحصیلی‌مان را انتخاب بکنیم و با توجه به رشته تحصیلی کشور و دانشگاه را انتخاب می‌کنیم البته در انتخاب دانشگاه یک، دو نکته که خوب است دوستان بدانند ازش استفاده بکنند باید رنکینگ دانشگاه را در نظر بگیریم این که دانشگاه که می‌خواهیم در آن تحصیل کنیم از جزئ دانشگاه‌های ممتاز باشد از رنکینگ خوبی برخوردار بالایی برخوردار باشد دانشگاه عالی باشد.

خصوصاً اگر که هدف تحصیل دارید و می‌خواهید مجدد به داخل ایران برگردید و آنجا از شرایط ارزیابی استفاده بکنید ارزیابی مدارک تحصیلی‌تان استفاده بکنید حتماً می‌بایست کتاب ارزشیابی را از سایت دانش‌آموختگان حتماً دریافت بکنید و آنجا در واقع بررسی بکنید چه دانشگاه‌هایی در رتبه ممتاز قرار گرفتند، چه دانشگاه‌هایی در رتبه خوب قرار گرفتند و چه دانشگاه‌هایی رتبه متوسط دارند توجه داشته باشید این که مثلاً کسی که در دانشگاه متوسط و خوب تحصیل می‌کند اگر در مقطع phd یا دکترا درس‌خوانده باشد مدرکش نخواهد شد و مدرکش یک گِرِید پایین‌تر و یک لِوِل پایین‌تر ارزیابی می‌شود؛ مثلاً فوق‌لیسانس ارزیابی می‌شود؛

بنابراین این نکته‌ای هست که بسیار مهم است اسم سایت را هم بخواهم ببرم هست grad.saorg.ir عرض شود در سایت دانش‌آموختگان می‌رویم و در کتاب ارزشیابی آن دانشگاه هدفی را که انتخاب کردیم بر اساس کشور و سال طبقه‌بندی دارد که سال‌های مختلف این طبقه‌بندی فرق کرده و حتماً می‌بایست مطمئن بشویم از دانشگاهی که انتخاب کردیم خصوصاً اگر هدفمان برگشت به ایران باشد و ادامه همکاری با مثلاً مؤسسات و مؤسسات آموزشی دانشگاه‌های داخلی خب این نکاتی بود که در لایو پیش گفتیم دو تا نکته هم اضافه کردم خدمتتان و حالا می‌فرمایید در لایو امشب.

کاظمی: خب از تهران سوار هواپیما شدید به مقصد سیدنی استرالیا و از آنجا احساستان را بگویید؟

دکتر: آهان بله ببینید بگذارید قبل از این که موضوع هواپیما را بگویم چند تا نکته هم در مورد انتخاب پرواز بگوییم ببینید ما برای این که بخواهیم برویم آن طرف دنیا حالا استرالیا، یا آمریکا، یا کانادا می‌بایست که به این چند تا نکته دقت کنیم اولاً این که شما پرواز مستقیم از ایران ندارید؛ بنابراین با توجه به استاپی که خواهید داشت می‌توانید یک پرواز دومی را دارید در بین راه که باید تعویض کنیم به آن پرواز این خیلی مهم است که پرواز دوم را از کجا انتخاب می‌کنیم؛ مثلاً اشتباهی که خود بنده کردم من از طریق امارات می‌خواستم بروم به استرالیا در دفعه اول خب از ایران از تهران یک پرواز دو ساعته داشتم به دُبِی و از دُبِی یک پرواز هجده ساعته داشتم به سیدنی خب حساب بفرمایید.

هجده ساعت شما روی یک صندلی این‌طوری نشسته باشید و عملاً آن‌چنان نمی‌توانید خب تکان بخورید یا مثلاً حرکتی بکنید گرچه که داخل پرواز داخل پرواز طولانی به ما جوراب واریس می‌دهند حتماً باید جوراب‌های خودمان را تعویض بکنیم دربیاوریم و آن جوراب‌ها بپوشیم؛ چون یک خورده خاصیت کشی دارد به پا‌ها کمک می‌کند راحت‌تر است؛ اما همین پرواز را بعد که یاد گرفتم پرواز را از مالزی می‌رفتم؛ یعنی از اینجا می‌رفتم کوالالامپور از کوالالامپور یک استاپ هفت، هشت ساعت که باشد اِیرلاین به ما هتل می‌دهد داخل فرودگاه یک هتل را استفاده می‌کردم؛ مثلاً صبح می‌رسیدم کوالالامپور هفت شب، هشت شب پرواز داشتم این فاصله را استراحت خیلی خوب می‌توانی داخل فرودگاه کوالالامپور بکنی حتی من کوالالامپور را همین‌طوری گشتم؛ یعنی همین فاصله بین دو پرواز از فرصت استفاده می‌کردم می‌رفتم گشت یا مثلاً پرواز تایی را انتخاب می‌کنی به مقصد تایلند و از آنجا دوباره مسیر نصف می‌شود این‌طوری دیگر نیاز نیست هفده، هجده ساعت توی پرواز باشی تا این که به استرالیا برسی قطعاً برای کانادا و آمریکا هم هم‌چین روش‌هایی وجود دارد در انتخاب پرواز را باید دقت کنی و انتخاب مسیر نکته دیگری که خوبه بهش توجه کنیم.

آب و هوا استرالیا چگونه است؟

آب‌وهوا استرالیا چون در نیمه جنوبی قرار دارد و در حال حاضر که ما در ایران تابستان داریم آنجا زمستان است حالا توجه کنید که من اصلاً این موضوع را نمی‌دانستم و به من گفته نشده بود یک داخل خود پرواز خب اینجا زمستان بود و برف نشسته بود لباس گرم پوشیده بودم ژاکت پوشیده بودم و ضمن این که کت‌وشلوار هم پوشیده بودم باز برای احتیاط پالتوم هم دستم بود که همراه با آن کیف‌دستی‌ام داخل آن صندوق بالای سر هواپیما که وسایل را می‌گذاریم حالا وارد فرودگاه استرالیا شدم باد گرم شرجی می‌خورد. توی صورتم وای زمستان کو چرا اینجا این‌طوری بنابراین موضوع چک کردن آب‌وهوا و دما موضوعی است که حتماً باید موردتوجه قرار بدهیم روی لباسمان هم تأثیر می‌گذارد.

البته بستگی دارد استرالیا جای سرد هم دارد جای گرم هم دارد؛ اما در خصوص سیدنی بخواهم خدمتتان عرض بکنم سیدنی اصلاً برف ندارد و یک آب‌وهوایی را مثل کیش شما در نظر بگیرید شبیه کیش البته آن موقع گرما شرجی بودنش مثل کیش نیست سیدنی این‌جوری مثل کیش تعداد شرجی بودن ندارد؛ اما برای من هیچ‌وقت بیشتر از یک کتی تو زمستان نپوشیدم؛ یعنی مثلاً هوا آن‌قدر در سیدنی سرد نبود که بخواهی ژاکت بپوشی و مثلاً چند تا همه‌اش بپوشی درصورتی‌که ملبورن شرایط متفاوتی دارد؛ بنابراین جا به جای استرالیا را کسی بخواهد مسافرت بکند بسیار پهناور است سه برابر وسعت ایران است و می‌بایست آب‌وهوای همان منطقه را ما چک بکنیم.

بحث پوشش لباس برای دانشجو در استرالیا؟

نکته بعدی در مورد آن کد لباسی که ما انتخاب می‌کنیم برای پوشیدن است. ببینید من از ایران که می‌خواستم بروم به توصیه پدرم ایشان بسیار مسافرت خارجی رفته است و مدل لباس پوشیدن ما هم این‌طوری که من خدمت شما رسیدم به همین ترتیب است بیشتر توی موارد و جلسات این‌طوری ایشان بسیار توصیه کرد که حتماً کت‌وشلوار بپوشم لباس رسمی داشته باشیم و من با لباس رسمی آنجا که مثلاً فرودگاه دروغ چرا دبی را که رد کردم آنجا کراوات نزده بودم آنجا کراوات هم زدم و داشتم می‌رفتم که برسم به فرودگاه سیدنی وارد فرودگاه سیدنی که شدم؛

یعنی از پرواز که شروع کردم پیاده‌شدن کاملاً نگاه‌ها روی من بود؛ یعنی این‌ها را قشنگ احساس می‌کردم که چشم‌ها دنبال من است چرا چون من کت‌وشلوار پوشیده بودم لباس رسمی تابستان لباس رسمی کت‌وشلوار و کراوات لباس رسمی و تابستان حالا بقیه چه پوشیده بودند این را هم بگویم آنها تیشرت و شلوارک پوشیده بودند حالا خانم و آقا تیشرت و شلوارک نگاهشان این بود که این حتماً یک fbi مثلاً پلیس است لباس رسمی در یک شرایط غیررسمی بنابراین وقتی که ما یک شرایط این‌طوری را و موارد پروازی را داریم حتماً لباس راحت بپوشید فرقی هم نمی‌کند که شما کجا می‌خواهید مسافرت کنید می‌خواهید. امارات مسافرت کنید همین نزدیک خودمان یا مثلاً پرواز‌های دور مووضع لباس موضوع‌هایی است که به‌این‌ترتیب مهم است آب‌وهوا را هم‌خدمتتان عرض کردم.

نحوه انتقال پول به استرالیا چگونه بود؟

در مورد پول خدمتتان بگویم در مورد پول آن زمانی که بنده مسافرت می‌کردم سوییفت باز بود و ما مشکل تحریم‌ها را نداشتیم؛ بنابراین شما تو یک بازه بیست‌وچهارساعته می‌توانستید پول انتقال بدهید از هر صرافی و بانکی در ایران به هر بانکی در استرالیا در آن شرایط باز وقتی اول وارد آن کشور می‌شوی نیاز به پول نقد داری و نیاز داری به‌هرحال یک مبلغی همراه ببری؛ ولی موضوع همراه بردن پول یک تجربه خیلی عالی پدرم به من دادند این بود که ایشان گفتند این یک شلوارکی یک جیبی برایش درست کن و این شلوارک را زیر شلوار خودت بپوش و تو آن جیبی که هست این مبلغ پول را بگذار این خیلی واقعاً سِیف بود واقعاً من خیالم راحت بود حالا اتفاقی که برای من افتاد.

من پول را گذاشته بودم حدود ده، پانزده هزار دلار با خودم پول داشتم آن را گذاشته بودم توی جیب آن شلوارک و توی پرواز توی گِیت امنیت پرواز فرودگاه امام تهران آن افسر این قلمبه چیه اینجا است این چیه است بعد بهش گفتم که این پول است گفت ببینم پول گفتم ببخشید من باید کمربندم را باز کنم آن شلوارک این‌طوری بعد گفت خب این کنار بایست گِیت اول بود؛ یعنی گیت نیرو انتظامی بود می‌دانید ما داخل فرودگاه ایران دو تا گِیت داریم یکی مال نیروی انتظامی، یکی مال دوستان سپاه و توی آنجا من درآوردم و نشانش دادم گفت اُه چقدر پول با خودت داری چه خبر است گفتم که گفتم ببین من این را بهش نشان دادم گفتم دارم می‌روم استرالیا و پرواز به سیدنی به‌خاطر این دانشجو هستم.

گفت خیر این مقدار پول تو نمی‌توانی با خودت ببری حداکثر سه هزار یا اشتباه نکنم پنج هزار دلار نمی‌توانی این را با خودت ببری برو فلان جا آنجا نامه پر کن کاغذ پر کن من خدایا چیکار کنم پول را باید ببرم بروم آنجا کاغذ پر کنم یک خورده آنجا کنار و ایستادم غمناک بودم با خودم فکر می‌کردم که چیکار باید بکنم طرف نگاه کرد دید من نمی‌روم آنجا کنار و ایستادم نمی‌روم یک خورده حتماً دلش به حال من سوخت گفت پول‌ها را یک جا دیگر بگذار بیا برو من آنجا جای پول‌ها را عوض کردم چون می‌دانستم گِیت بعدی گِیت بعدی آن گِیت امنیت پرواز سپاه دیگر خب پول را شما بین لباست بگذاری و مثلاً توی کیفت بگذاری بابت پول که بابت کاغذ که کسی بهت گیر نمی‌دهد مبلغش چون آنجا بالابود مورد داشت حالا اتفاقی که افتاد رفتم گذاشتم داخل کیفم رفتم گِیت سپاه را رد کردم بعد دوباره پول‌ها را برداشتم گذاشتم داخل همان جیب امن همان گاو‌صندوق مخصوصی که پدر بهم داده بود این در مورد شرایط پول بود.

کاظمی: من هم تجربه مشابه دارم آقای دکتر سفر کوله‌پشتی رفتم هند را که داشتم می‌گشتم خب واقعاً خیلی به من توصیه کردند آن زمان پانزده، شانزده سال پیش بود من هم در سفر هند یک مایو زیر شلوارم پوشیده بودم پول‌ها را آنجا گذاشته بودم دو نفر بودیم دو بخش کرده بودیم که اگر هر کداممان هم و خیلی هم به ما توصیه می‌کردند تو قطار‌های هند از دست کسی چیزی نگیرید خب البته همه‌اش هم واقعیت ندارد دوست‌های خوبی هم تو قطار پیدا کردیم بفرمایید.

دکتر: این در مورد موضوع پول اما موضوع پول یک داستان دیگر هم دارد وقتی شما می‌خواهید از ایران به کشوری مثل مالزی سفر کنید یا کشوری مثل استرالیا و آمریکا این‌ها سفر کنید داخل پرواز نزدیک فرودگاه که شدید؛ یعنی دیگر اَپروچ کردید نزدیک که شدید یک کارت دیگر به شما داده می‌شود تحت فرم عوارض تو این فرم عوارض یکی از نکاتی که وجود دارد از شما می‌خواهد بنویسید که چه مقدار پول همراه دارید اگر اسلحه البته در مورد آمریکا خب شرایط فرق می‌کند شما اسلحه می‌توانید همراه داشته باشید اگر مجوز دارید می‌توانید همراه داشته باشید اگر اسلحه‌داری بنویس اگر شما چیزی داخل احیاناً توی فروشگاه داخل پرواز خریدید باید یادداشت بشود.

داخل آن فرم مثلاً هر وسیله‌ای ممکن است می‌تواند باشد ممکنه یکی بخواهد نوشیدنی مثلاً  سن ‌ایچ بخرد برای خودش بنابراین اینجا داخل فرم آن را  گزارش می‌کند که من این موارد را دارم این پول را دارم و یا این اسلحه سرد یا گرم را اینجا به‌اصطلاح ابراز می‌کند موردی که پیش آمد برای من البته من این مبلغ پول را حقیقت چون دفعه اول بود خودم را به خدای مهربان سپردم و ابراز نکردم؛ ولی خب  آنجا اگر من ابراز نمی‌کردم؛ یعنی مثلاً  آنها متوجه می‌شدند که دارم و ابراز نکرده بودم یک مقدار مشکل‌ساز می‌شود گرچه که خود کشور استرالیا کاری به شما ندارد که ابراز کنید فقط می‌خواهد آن جریانات پول‌شویی را مشخص کند یعنی می‌گویی من دانشجو هستم و این مبلغ پول را آوردم و می‌خواهم شهریه دانشگاه را پرداخت بکنم موارد حل است؛ ولی خب  من آنجا به‌شخصه ابراز نکردم خب کار بدی کردم دیگر می‌توانست مشکل‌ساز بشود.

یک داستان از عدم اظهار کالا همراه در مرز سنگاپور؟

کاظمی: برای من توی مرز سنگاپور مالزی همین اتفاق افتاد خیلی هم اذیت شدیم شاید ده ساعت معطل شدیم به‌خاطر دیکلر (اظهار) نکرده بودیم البته چون ایرانی بودیم ما را از صف جدا کردند؛ یعنی خیلی داستان شد انگشت‌نگاری و فلان ولی یک موضوع چیزی همراهمان بود یک بسته سیگار پلمب بود؛ چون تو سنگاپور خیلی حساس است به این دیگر یک پاکت حتی بود این دوست من که همراهش بود من را گفتند تو برو داخل کشور برو داخل سنگاپور من شش ساعت پایین آن پله‌ها نشسته بودم تا این دوستم بیاد دویست دلار هم جریمه بود که این دوستم خیلی با خواهش و تمنا این دانشجو بود آن هم کارت دانشجویی و فلان و این‌طرف و آن طرف راضی شدند دویست دلار جریمه نکنند.

دقت کنید استرالیا قرنطینه گیاهی دارد؟

دکتر: پس بسیار اذیت شدید بله یک نکته دیگر هم که استرالیا دارد که دانستنش خیلی لازم است این است که استرالیا قرنطینه گیاهی دارد؛ یعنی شما تو این موضوع که  اگر سوغات خشکبار همراهتان است بایستی بگویید؛ مثلاً من عناب دارم من انجیر دارم این‌ها را من اظهار کرده بودم که من این‌ها را دارم نگاه هم کرد بسته‌بندی ولی خب دید که من برای فروش نیاورده بودم من برای مصرف خودم است اجازه داد که ببرم؛ ولی خب یکی از اتفاقاتی که بعد باز برای من افتاد یک بسته‌ای از ایران می‌خواستند من را سورپرایز کنند و برام فرستادند و به من نگفتند رفت و گیر کرد و حالا باز اگر بعد بخواهی خاطره‌اش را بگویم بعد خدمتتان عرض خواهم نمود؛

برای ثبت نام دانشگاه در استرالیا بای داز طریق یک ایجنت اقدام کنید؟

بنابراین در مورد پول گفتیم در مورد آن هم‌خدمتتان عرض کردم یک نکته‌ای برای آپدیت برای دانشگاه خدمتتان عرض کنم کسایی که تازه می‌خواهند اقدام به سفر به استرالیا و علاوه بر موضوع سفر گرفتن اِدمیشن از دانشگاه، پذیرش و این‌جوری باشند در حال حاضر دانشگاه‌های استرالیا یک اِیجِنت به ایرانی‌ها معرفی می‌کنند چرا چون ایران تحریم است و به‌خاطر این موضوع تحریم شما مستقیم نمی‌توانید با دانشگاه و استاد وارد مذاکره بشوید و پروسه اَپلایتان دنبال نمی‌شود شما با دانشگاه تماس را می‌گیرید دانشگاه یک اِیجنِتی را معرفی می‌کند لینکی را به شما می‌دهد با توجه به آن لینک واردش می‌شوید یک اِیجنت مشخصی هست.

مربوط به موضوع شما ایرانی‌ها در مورد پذیرش برای دانشگاه‌های استرالیا هستش این موضوعی هست که بعد از تحریم اتفاق افتاده و ما به طور مستقیم یعنی کاری که برای این انجام دادند و مستقیماً ما با دانشگاه مکاتبه می‌کردیم و با اساتید مکاتبه می‌کردند برای پذیرش  الان با این می‌توانم بگویم این مانع را بر سر راه داریم دیگر آن هم موردی نیست اِیجنت میاد کمک می‌کند به ما برای این که پروسه اَپلای سریع‌تر پیش برود.

یک نکته در مورد هواپیما در مسیرهای طولانی؟

بسیار خب در مورد هواپیما خدمتتان بگویم در مورد مسیر حرکت عرض کردم در مورد هواپیما ببینید شما داخل هواپیما معمولاً تو ردیف که نشستید سه تا صندلی وجود دارد یا صندلی وسط نشستید، یا ویندو سیت هستید، یا آیلسیت صندلی کنار راهرو هستید حتماً به شخصیت خودتان باید نگاه کنید وضعیتی که من اصلاً انتظار آن سفر طولانی را نداشتم و به این موضوع دقت نکردم من صندلی کنار راهرو را انتخاب کردم کنار من یک خانم و آقایی نشسته بودند این دوستان می‌آمدند استرالیا که از استرالیا پرواز کنند به نیوزلند و این‌ها زیاد رفت‌وآمد می‌کردند؛

یعنی زیاد پیاده‌روی می‌کردند تو این هواپیما یعنی می‌رفتند می‌آمدند و هر باری من مجبور بودم بلند بشوم و جا بدهم که این‌ها سر جایشان بنشینند و این برای من یک‌خرده ناخوشایند بود خصوصاً این که شما دارید از آن سرگرمی هم استفاده می‌کنید؛ مثلاً فیلم دارید می‌بینید یا موزیکی دارید گوش می‌کنید مسیرتان طولانی تو پرواز این موضوع نگاه به شخصیتتان بکنید ببینید اگر زیاد اهل پا شدن و رفت‌وآمد نیستید صندلی کنار شیشه را برای خودتان بگیرید تا این که صندلی کنار راهرو را برای خودتان بگیرید خب این در مورد هواپیما اگر زبان بلد باشید این کار را می‌توانید انجام بدهید و این کار را توی قسمت چکینگ بار وقتی می‌خواهی کارت پرواز را بگیری باید انجام بدهید.

گرچه که در حال حاضر ما می‌توانیم آنلاین هم چکینگ بکنیم حتی دو، سه روز قبل از این که بخواهیم وارد پرواز بشویم یا مدت پروازمان باشد جریان چکینگ اتفاق بیافتد و صندلی موردنظر خودمان را انتخاب بکنیم پرواز من از نظر تعداد ساعت دو ساعت تا دُبِی بود و حدوداً هجده ساعت پرواز اولی که داشتم و نا‌آشنا بودم از دُبِی به سیدنی پرواز بود شرایط واقعاً سختی بود؛ یعنی حوصله خودم واقعاً سر می‌رفت گرچه که این را عرض بکنم پرواز‌های طولانی یک جیره غذایی خیلی به خصوصی تنظیم شده که شما را مجبور یک وقتی نباشی هی از سرویس بهداشتی استفاده بکنی و بسیار این جریان حالا این مثلاً چیز‌هایی که به خوردمان می‌دهند خدا می‌داند باید یک شرایطی داشت که من یادم است تو آن پرواز من اصلاً از سرویسی استفاده نکردم با وجود این که هجده ساعت روی هوا بودیم.

احساس شما در هنگام خروج از کشور چگونه بود؟

مورد بعد در مورد احساس که فرمودید احساس موقع خروج خب من خیلی بابت این جریان رفتنم خوشحال بودم؛ یعنی تدارکی هم دیده بودم مثلاً رفته بودم مو‌هایم را فَشِن کرده بودم می‌خواهم بروم استرالیا مو‌هایم را در پوست خودم نمی‌گنجیدم کت‌وشلوار و آنکات شده کفش‌های نو خلاصه سیستم کلاً یک حالت یعنی می‌خواستم ازدواج کنم همه چیز واقعاً نو‌نوار بود که می‌رفتم خیلی خوشحال بودم؛ اما در کنار این خانواده و به‌خصوص مادرم بابت این جریان ناراحت بود اشک می‌ریخت انتظار نداشت یعنی می‌روم که بروم من برعکس پدرم می‌گفت خیر این وای نمی‌ایستد این برود یک هفته برمی‌گردد این نمی‌ماند نمی‌تواند دل بکند.

خلاصه تو این جریان این شکلی من تو این شرایط ایران را ترک کردم و در مجموع احساس بسیار خوشایندی داشتم ضمن این که چون به روابط یعنی دوست دارم به آدم‌ها ارتباط بگیرم؛ مثلاً با آن دونفری که به اُکلَند می‌رفتند و کنارم نشسته بودند به نیوزلند می‌رفتم عرض کردم ما دوست صمیمی شدیم و چون روابط دوست دارم این ارتباط گرفتن را کلاً توی مسیر توی فرودگاه هم هرجایی می‌رسید برایم خوشایند بود این ارتباط با خارجی گرفتن هم لذت‌بخش بود در مورد کار‌هایی که بخواهم بگویم بهتر بود انجام می‌دادم و انجام ندادم عرض کردم مهم‌ترینش به نظرم موضوع آب‌وهوا بود و موضوع پول بود که بی‌دقتی کردم و پول را یک جایی گذاشتم که به‌هرحال جلب‌توجه می‌کرد شرایط بازرسی‌اش هم وجود نداشت؛ اما بقیه کار‌ها روی انتقال مُد نیست که بخواهم بگویم و باید انجام می‌دادم ندادم و نباید انجام می‌دادم شاید جز نباید‌ها همان بسیار رسمی پوشیدن آن‌قدر نباید رسمی می‌پوشیدم که باعث جلب‌توجه در فرودگاه سیدنی بشوم ضمن این که خب به‌هرحال چون این لباس آنکات شده‌ام که نشستی توش هجده ساعت تو هواپیما هست معذبید دیگر راحت نیستید.

کاظمی: ویزا را بفرمایید آقای دکتر ویزا مراحل گرفتنش را ویزا ورود به استرالیا اذیت شدید راحت بود

دکتر: بله توی صدور ویزا بعدازاین که شما اِدمیشن خودتان یا پذیرش خودتان را از دانشگاه گرفتید وارد سفارت می‌شوید و به‌واسطه آن اِدمیشن هست که سفارت به شما نوبت می‌دهد و نوبت مصاحبه‌ای را ترتیب می‌دهد برای من از من تلفنی مصاحبه کرد غیر از جریانی که توی ایران داشتم وقتی که گرفته بودم مصاحبه را سفارت استرالیا در عمان انجام می‌داد یک خانمی تماس گرفت خیلی هم فارس سلیسی صحبت می‌کرد چرا می‌خواهی بروی چه هدفی داری، چرا استرالیا را انتخاب کردی،

برنامه‌ات بعد از تحصیل چیه این‌طوری از من سؤال کرد و اتفاقاً توی پروسه ویزا من جزئ کسانی بودم که ویزام خیلی سریع آمد یعنی شاید حدوداً بگویم حداکثر یک ماه بیشتر نشد یا این که یک ماه کمتر موضوع ویزای من انجام شد و خیالم از بابت این که دیگر پذیرفته شدم و می‌توانم مسافرت کنم کاملاً راحت بود. ویزایی که ما می‌گیریم ویزای student visa هست برای ویزای دانشجویی کشور‌های مشترک‌المنافع و این‌طوری که من اطلاع دارم قبلاً تمام کشور‌ها مشترک‌المنافع کشور‌هایی هستند که کاملاً هستند و مربوط به مستعمره مستقیم یا غیرمستقیم انگلستان به‌حساب می‌آیند که استرالیا یکی از این کشور‌هاست.

آیا دانشجو در استرالیا اجازه کار دارد؟

این‌ها به شما روی ویزا student viSa اجازه کار می‌دهند البته بیشتر از بیست ساعت هم می‌توانید کار کنید؛ ولی کار سیاه باید انجام بدهید کار سیاه هم به کاری گفته می‌شود که چون یواشکی کار می‌کنید آن‌چنان پولی به شما داده نمی‌شود مالیاتی هم آن کارفرما از آن بابت این که شما را استخدام کرده موارد مالیاتی، موارد پرداختی را رعایت نمی‌کند و مثلاً فرض کنید یک کار ساده در استرالیا هجده دلار دستمزد داره یک کار ساده هم که خدمتتان عرض می‌کنم یک کاری که تخصص نمی‌خواهد می‌تواند چمن زدن باشد، می‌تواند تمیزکردن میز باشد، می‌تواند کار توی یک رستوران به‌عنوان یک سرور باشد ممکنه تمیزکردن سرویس‌های بهداشتی باشد تمام این کار‌ها جزئ کار‌هایی هستند.

که مهارت نمی‌خواهند و به شما اجازه کار می‌دهند اگر از طریق رسمی زبانتان خوب باشد و از طریق رسمی وارد فضای کار بشوید آن هجده دلار در ساعت را به شما پرداخت می‌شود و آن نفر هم آن کارفرمای شما هم اعلام می‌کند که من این شخص را به‌عنوان کارمند مجموعه خودم دارم شما از بیمه استفاده می‌کنید اگر خدایی ناکرده اتفاقی در محل کار برای خودتان افتاد بیمه را دارید و ازش استفاده می‌کنید و این نفر هم بهش تخفیفات مالیاتی تعلق می‌گیرد استرالیا قانونش این است هرچی کارفرما تعداد کارمندان بیشتری داشته باشد مالیات کمتری پرداخت می‌کند برعکس کشور ما است؛

بنابراین اگر مسیر را درست رفته باشید این‌طوری اگر مسیر را نادرست رفته باشی یعنی بخواهی بیشتر از بیست ساعت کارکنی یا زبانتان خوب نباشد که مجبور بشوید کار سیاه انجام بدهید این کار سیاه انجام‌دادن این استثمار کردن را هم متأسفانه ایرانی‌های خودمان هستند انجام می‌دهند؛ چون به‌هرحال شما زبان که بلد نیستید می‌روی می‌گردی یک ایرانی را پیدا می‌کنی، یک افغانستانی را پیدا می‌کنی با این شرایط متفاوت و اینجا به جای هجده دلار هشت دلار بهت می‌دهد به‌ازای هر ساعت خب خیلی تفاوت پرداخت داری بیمه نداری، هیچ بیمه مسئولیتی کارفرما در مقابل شما ندارد و البته که می‌تواند خطرساز هم باشد کمترین خطرش این است وقتی شما کار سیاه انجام می‌دهید اگر سیستم متوجه بشود؛ یعنی سیستم قانونی استرالیا متوجه بشود لطمه زیادی هم در پرونده شما در ادامه کارتان در کشور استرالیا بخواهی بعد ویزا بگیری و بخواهی بعدش اقامت استرالیا را بگیری یا سیتی‌زن بشوی این لکه‌های سیاهی هست که تو پرونده می‌ماند و خب خطراتش هم شامل حالمان می‌شود ریسک‌های فوق‌العاده بالایی دارد.

کاظمی: تو فرودگاه که رفتید ویزایتان را که ارائه دادید مشکل خاصی که پیش نیامد که؟

دکتر: ببینید سؤالات مشخصی را یک شخصی توی دفتر پلیس آنجا نشسته بهش می‌گویند. یک سری سؤالات مشخصی را از شما می‌پرسد با چه هدفی آمدی، چرا آمدی استرالیا، دفعه چندمت آمدی، کجا می‌خواهی اقامت کنی یک سری سؤالات این تیپی از همه هم فیکس است؛ یعنی ثابت است این سؤالات و آن نفری هم که نشسته آموزش‌های لازم را دیده و این سؤالات را می پرسه حالا یک وقتی یک شرایط خاصی وجود دارد توی این شرایط خاص آن فرد خاص ممکنه سؤالات بیشتری بپرسد ممکنه حتی تفتیش بدنی حتی بکند.

مثال آنها حساسیت‌هایی وجود داشته باشد که این کار را انجام بدهد؛ ولی به طور عمومی خب اتفاق خاصی در آنجا نمی‌افتد؛ یعنی همه چیز به‌صورت روال و بسیار نرمال و استاندارد هست با شما مهربان، لبخند می‌زند انتظار هم دارد که شما هم لبخند بزنید و این در واقع نرم‌های آینه‌ای شما تا لبخند می‌بینید چهره خوب می‌بینید خواه ‌ناخواه شما هم لبخند می‌زنید خیلی شما را ریلکس می‌کند و سؤالات را از شما به‌این‌ترتیب می‌پرسد و بعد این سؤالات را می پرسه عرض کردم چرا آمدی استرالیا، کجا می‌خواهی بمانی و برنامه‌ات چی هست و آیا سفر اولت است یا سفر‌های دیگری داشتی این‌ها را می‌دانه‌ها چون سفر اولی داشتی آنجا ثبت است ولی می‌پرسد مثلاً از لحاظ روانی ما را چک بکند ببیند آیا دستپاچه هستیم، نیستیم و بعد مهر می‌زند و می‌گوید بفرمایید خوش آمدید اقامت خوبی را برایتان آرزو می‌کنم و هیچ مشکل خاصی نیست و به‌شخصه هم من ندیدم هیچ مشکل خاصی در استرالیا باشد.

کاظمی: گفتید دویست دلار دادید برای یک تاکسی پانزده دلاری و شما را رساند به محوطه دانشگاه و وارد کامپوس (محوطه) دانشگاه شدید آنجا دیگر چیکار کردید خوابگاه را تحویل گرفتید؟

دکتر: ببینید من دویست دلاری که از آنجا داده بودم خب قرار بود یک کسی بیاد آنجا برای ترنسفر فرودگاه و دنبالم حالا من وارد فرودگاه شدم منتظر این آدم هستم همه تابلو گرفتند اسم‌ها روش نوشته شده من منتظر این تابلو هستم که در واقع اسمم رویش نوشته شده اسمم آنجا نیستش آنجا من مجبور شدم موبایلم را روشن کردم موبایل ایرانم را و شماره‌ای که به من داده بودند از همین در واقع رزرو تاکسی که این شماره میاد و راننده این است و می‌آید دنبالت بهش زنگ زدم حالا هی من هم به این بنده خدا زنگ می‌زنم آن تلفنش را جواب نمی‌دهد خدایا داستان چیست یک مدت گذشت تقریباً شاید زیاد منتظر ماندم.

شاید نیم ساعت به همین مدت گذشت که من نتوانستم تماس بگیرم با این راننده موردنظر و پیدایش کنم بعد از نیم ساعت، چهل دقیقه دیدم این تابلو رفت بالا و اسم من رویش است یک آقایی کت‌وشلوار آرد تازه از خواب پا شده است چشم‌هایش پف‌کرده است چهره، چهره ژاپنی، چینی دارد و به‌محض من گفتم کجایی عزیز، برادر این بنده خدا ژاپنی بود و از لحظه‌ای که من بهش گفتم؛ مثلاً کجا بودی این هی برای ما خم شده بود و به‌قول‌معروف سکوت کرده بود و می‌گفت ببخشید هی هر دو قدمی وای می‌ایستاد عذرخواهی می‌کرد دوباره می‌رفت من هم به‌خاطر این که آنجا منتظر شده بودم این چمدان سنگین را دادم بهش گفتم که حالا این را ببر بعد با هم صحبت می‌کنیم.

حالا از دستت ناراحت هستم این هم با یک حالت بنده خدا این را می‌کشید حسابی نفسش درآمده بود تا این که آن ساک ما را گذاشت توی وَنش با یک وَن هم جالب است که آمده بود و توی این وَن ما دو نفر بودیم یکی من بودم یکی هم خانم چینی بود آن خانم چینی که توی وَن نشسته بود بعداً شد هم‌کلاسیم یعنی آنجا که با هم دیگر یک سلامی گفته بودیم و این‌ها بعد این تو دانشگاه هم هم‌کلاسی هم شده بودیم حالا هم اتفاقی جالبی رخ داد ایشان من را برد آنجا و آنجا هم من وارد لابی که شدم رفتم رو میز پذیرش به محضی این که اسمم را دادم و پاسپورتم را نشان دادم گفت آقا آماده بود همه چیز آماده بود یکی را با من فرستادند تا اتاقم را به من نشان بدهد و همچنان این راننده را هم ما رد نکرده بودیم.

کمپ و خوابگاه دانشجوئی در سیدنی استرالیا؟

کمپ دانشگاه سیدنی یک‌طوری بود که خب طبقه دوم بودیم و یک چیزی حدود ده، پانزده پله را باید می‌رفتیم که به آن اتاق من می‌رسیدیم این بنده خدا ساک سنگین را آورد و وارد اتاق شدیم آنجا به من نشان دادند اتاق کامل مال خودم بود یک اتاق دوازده متری یک تخت آن گوشه داشتیم مربوط به مقطع فردی و شخصی خودم بود کس دیگری یعنی داخل اتاق نبود این‌طوری نبود که محیط خواب را ما شِیر کنیم خیر اتاق شخصاً مال خود من بود یک میز کاری داشتیم، یک میز کامپیوتری داشتیم به‌اصطلاح میز کاری که گذاشته بود یک قفسه کتابی بالای آن میز کار روی دیوار تنظیم کرده بودند فیکس شده بود و یک کمد لباس آنجا داشتیم و یک یخچال هم داشتیم یک یخچال و مینی بار خیلی کوچک هم داشتیم.

داخل آن اتاقمان آنجا آن اتاق یک فضای شِیر داشت آشپزخانه بود که دو تا یخچال ساید وایساد داشت تلویزیون کنار چسبیده به آشپزخانه به‌صورت وی‌آی‌پی گذاشته بودند یک حالت مینیمال شده بود که شما تلویزیون می‌خواستی نگاه بکنی و خود آشپزخانه هم که تجهیزات آشپزی، گاز و گاز هم آنجا برقی از برق استفاده می‌کنند خب ضریب خطر و آتش‌سوزی پایین‌تر است و دوازده تا اتاق در آنجا وجود داشت یک شش تا اتاق یک حمام و سرویس بهداشتی داشتند، یک شش تا اتاق هم یک حمام و سرویس بهداشتی داشتند آشپزخانه و اتاق تلویزیون حالت شِیر داشت بین این دوازده اتاق از شانس بد من آنجا البته این را واقعاً تعریف نکردم.

برای کسی شانس بد من آنجا با یک دوست از عربستان سعودی تو آن منطقه شِیر بود وجود داشت و یک سه، چهارتا هندی ما داشتیم این هندی‌ها ببخشید این‌طوری می‌گویم کثیف واقعاً کثیف بودند طرف فرض بفرمایید می‌رفت شامپو را استفاده می‌کرد بعد شامپو را می‌انداخت تو راهرو خب چیکار داری می‌کنی شامپو را می‌انداخت تو راهرو جایی که دوازده نفر آدم دارد رفت‌وآمد می‌کند حالا درحالی‌که سطل آشغال کنار دستش است سطل آشغال این کنار این داستان برای هندی‌ها بود و غذا‌های پر بو به قول هندو‌ها بودار این‌ها درست می‌کردند به به بیا ببین این یک داستان بعد یک دوست دیگر به ما اضافه شد بعد بلافاصله رفت حالا من چون از ایران آمده بودم و بابت این جریان خیلی اعتراض نکردم؛

چون حضور من در آنجا موقت بود من برای یک ماه و نیم، دو ماه آنجا را گرفته بودم؛ چون قصد تغییر محل داشتم آن همچون به‌خاطر این که از ایران گرفته بودم دیگر می‌خواستم مطمئن باشم که جایی دارم برای رفتن اما یک دوست دیگر آمد از چین آمد اتفاقاً آن دوستی که از چین آمد مسلمان هم بود که با هم دیگر دوست هم شدیم یک آدم فوق‌العاده تمیزی بود این فقط همیشه این دیگر این بنده خدا با هم غر می‌زدیم گفتیم آقا برای چی این‌ها این‌طوری می‌کنند، این‌ها چرا این‌طوری هستند و متأسفانه ما هیچ‌وقت خدا این آشپزخانه را تمیز ندیدیم و من هیچ‌وقت هم جلو تلویزیون من ننشستم.

واقعاً کثیف بود آنجا را چیپس می‌ریختند می‌خوردند نان اسنکی چیزی می‌ریختند بسیار کثیف یک دوست دیگر آنجا پیدا کردم چینی بود دو دوست چینی دیگر پیدا کردم آنها یک سیستم خاصی دارند توی سیستم خاص فکری داشتند یک رینگو هم‌چین فکری داشت فرقه‌شان مذهبشان تا دلتان بخواهد اهل تقلب کاری بودند؛ مثلاً فرض کنید هروقت که می‌خواستند بروند؛ مثلاً لباس هم بدهم این را بگویم که ما برای نامجویی یک اتاق نامجویی داشتیم که پول می‌انداختیم؛ مثلاً پنج دلار می‌انداختیم داخل این می‌انداختیم،

دو دلار می‌انداختیم برای خشک‌شویی و شستشو این چینی‌ها یک نِی درست کرده بودند سکه را می‌گذاشتند داخل این نِی داخل دستگاه می‌گذاشتند دستگاه روشن می‌شد و می‌کشیدند بیرون سیستم کاری‌شان به‌این‌ترتیب یعنی این دوستانی که من تو این دو ماه با آنها سروکار داشتم و بعدازاین دو ماه هم دیگر رفتم آکس فیری و چون برای دانشگاه خیلی نزدیک بود؛ یعنی پیاده دیگر می‌رفتم  نزدیک دانشگاه بود و آنجا عالی بود؛ یعنی خدمات از همه لحاظ عالی بود کِیف کردم لذت بردم آدم‌های فوق اعاده آدم‌های نیتیو فوق‌العاده نیتیو و دوست‌های خیلی خوبی و همچنان هم دوستان من هستند.

کاظمی: هزینه‌های خوابگاه د سیدنی استرالیا آن زمان چقدر بود البته سال‌ها گذشته؛ ولی خب؟

دکتر: هزینه‌ها فرقی نکرده واقعاً الان همین امروز که من دارم با شما صحبت می‌کنم دوستی برای phd می‌خواست اقدام کند برای دانشگاه ملبورن و دانشگاه سیدنی و هزینه که ما گرفتیم سی و پنج هزار دلار هزینه کل کورس می‌شد هزینه‌ها، هزینه زندگی تقریباً هزار دلار هستش همین‌الان هم در ماه عرض می‌کنم در ماه هزار دلار هستش البته اجاره خانه را شما هفتگی پرداخت می‌کنید من دویست و بیست دلار اجاره هفتگی برای این اتاق و محیط شِیر و این‌ها پرداخت می‌کردم البته چیز‌های دیگری هم داشت؛

مثلاً استخر داشت، زمین تنیس داشت چیز‌های این‌طوری داشت و این دویست دلار را برای هفته هر هفته ما این‌طوری شارژ می‌کردند ما پرداخت می‌کردیم و دوهفته یک‌بار پرداخت می‌کردیم یا آخر هفته پول پرداخت کنیم دویست و بیست دلار هر دوهفته یک‌بار پول را پرداخت می‌کردیم بعد که آشنا شدم و محیط را شناختم جایی که گرفتم و ویلا بود و فِلَت بود جای بعدی که گرفتم ویلا بود و خیلی فضای سبز و درجه یک و باحالی داشت محیط خیلی عالی داشت و نزدیک بود بسیار به دانشگاه من برای محیط دوم صد و بیست دلار در هفته پرداخت می‌کردم و آنجا چون نظافت دوره‌ای داشتند و خیلی کار‌ها رو حساب و کتاب بود و هر روز هم می‌آمدند برای نظافت خیلی تمیز بود و کسی هم می‌خواست کثیف کند بعد همه چیز تمیز و درجه یک سر جای خودش قرار می‌گرفت.

کاظمی: ببین دانشجویی من متوجه نشدم پانسیون یا خوابگاه دانشجویی مثل خوابگاه دانشجویی ایران شش نفر، چهار نفر داخلشان یا یک فضای خانگی مثل دانشگاه تهران است که اجاره می‌دهند به دانشجو‌ها؟

دکتر: بله ببینید روش‌های بسیار متفاوت هستند شما می‌توانید یک فِلَت داشته باشید مثل آن چیزی که من داشتم یک اتاقی داشتم تقریباً حدود پانزده متر و با امکاناتی که خدمتتان عرض کردم محیط آشپزخانه و سرویس‌ها شِیر بود اشتراک بود بین این دوازده نفر و این یک نمونه دیگر حالت ویلا داشت ویلا حتماً همین‌طور که خدمتتان گفتم که پله می‌خورد ویلا خیر یک فضای باز سبزی جلوش داشت و باز هم اتاقی که شما استفاده می‌کردید می‌خوابیدید پرایوت مال خودتان بود شما اتاق‌خوابتان را هیچ موقعی با کسی شِیر نمی‌کنید این قانون تمام دانشگاه‌های درجه یک‌دنیاست این مدل دوم ویلاست.

کاظمی: حتی اگر کسی هم بخواهد خوایگاه را در سیدنی استرالیا نمی‌تواند؛ با کسی به اشتراک بگذارد؟

دکتر: مگر این که شما به‌صورت خانواده به‌صورت زن و شوهر یا به‌صورت مثلاً دو نفر تقاضا بدهند این‌طوری نیست که رندوم مثلاً دارم مقایسه می‌کنم خوابگاه‌های ایران شما خوابگاه‌های ایران شاید یک‌خرده شبیه خانه یا مثلاً سربازخانه باشه یک بیست تا تخت مثلاً گذاشتند ده تا تخت گذاشتند این ده تا تخت به‌هرحال تو یک محیط خواب را دارند یکی مثلاً فرض کنید خر و پف می‌کند خب همه استفاده می‌کنند از آن شرایط اما اینجا شما محیط خوابتان متعلق به خودتان است محیطتان پرایوت اتاق مال خودتان جا‌های اشتراکی مثل آشپزخانه و سرویس را که البته سرویس بین خانم‌ها و آقایان جداست.

این‌ها شِیر می‌شوند و عرض شود این مدل ویلایی مدل دیگری داریم هُم استیل را دانشگاه به شما پیشنهاد نمی‌دهد خود شما می‌روید پیدا می‌کنید بعضاً روی بورد‌های دانشگاه یک سری تبلیغاتی را نصب می‌کنند مدل تبلیغاتشان هم این‌طوری است که یک کاغذی را شما این‌طوری می‌بینید کاغذ توضیح بالاش نوشته شده است ته کاغذ این‌طوری برش خورده است شماره نوشته شده شما آن شماره را می‌کنید و می‌برید بعد حالا تماس می‌گیرید توضیح حالا این بالا می‌دهد؛ مثلاً یک خانواده‌ای هست صبحانه را احیاناً به شما می‌دهد شام را احیاناً به شما می‌دهد استرالیایی‌ها ناهار ندارند ناهار نمی‌خورند ناهارشان یک دو تا نان سبک می‌خورند و شام را حسابی می‌خورند.

شام سر شب مثلاً سر ساعت هفت را می‌خورند حداکثر دیگر همه شام خوردند و می‌گوید که آنجا من یک اتاق به شما می‌دهم شما تو این اتاق باز هم اتاق مال خودت است محیط خواب مال خودت است برای ناهار می‌آیی سر میز با آن خانواده ناهار را با تو سرو می‌کنند پول برق را به‌صورت یک مبلغی از قبل فیکس شده می‌گیرند؛ چون به‌هرحال محاسبه‌اش غیرممکن است تلفن را حالا معمولاً این‌طوری که دیگر شما موبایل داری و تلفن بهت نمی‌دهند اگر تلفن بخواهی استفاده بکنی قبلش بهت می‌گویند که به خارج از کشور زنگ بزنی دیگر فردا ما آن فیشش را می‌گیریم که پول‌هایی که به‌هرحال صحبت کردی با ایران یا با کشور خودت باید خودت پرداخت کنی و اینجا ناهار و صبحانه را برایت سرو می‌کنند.

این حالت هُم استیلی هست که خیلی حالت قشنگی است اگر کسی بتواند بگیرد و استفاده بکند وضعیت خیلی باحالی است بیشتر توی استرالیا چینی‌ها این شرایط را داشتند و چینی‌ها این آفر را می‌دادند و باز تأکید می‌کردند که من این هُم استیل را به یک چینی می‌خواهم بدهم؛ یعنی منی که از ایران آمده بودم یا دوست دیگری که از هند و جا‌های دیگری آمده بود نمی‌توانست با این چینی برود زندگی کند بیشتر شرایط این‌جوری بود خود استرالیایی‌ها نیاز مالی نداشتند و ندارند که بخواهند هم‌چین آفر‌هایی بدهند بیشتر مهاجرین هستند که به‌هرحال می‌خواهند شرایط هزینه‌ای را یک کمکی برایشان باشد و هم‌چین آفر‌هایی برای هُم استی  HOME STAY می‌دهند. در انواع و اقسام سیستم‌های خوابگاهی،

کاظمی: حالا برویم سراغ خود دانشگاه وسترن سیدنی استرالیا؟

دکتر: قبل از این که وارد دانشگاه بشویم در مورد اساس‌کشی من یک مطلبی را خدمت شما بگویم مطلب خاصی هست مطلب جالبی من ببینید بعد از دو ماه آمدم چیکار کردم آمدم از طریق اینترنت و سایت دانشگاه آمدم این ویلا را برای خودم گرفتم که عرض کردم مبلغش هم صد و بیست دلار بود کار بدی که من کردم و نباید انجام می‌دادم موقع تخلیه را گذاشته بودم یک دوستم الان اینجا آمد حمیدرضا است اینجا هم‌کلاس بودیم با هم‌عرضم به حضور شما که حواسم را پرت کرد این حمیدرضا من آنجا یک اشتباهی که کرده بودم آمدم موقع تخلیه را گذاشته بودم عید کریسمس حالا تو این موقع من دو ماه تقریباً آبان بود که از ایران رفتم.

موقع این که مثلاً بخواهم این شیفت را بکنم از جای اول بروم جای دوم دیگر تقریباً همه‌جا تعطیل بود؛ بنابراین خودم را توی یک دردسری انداختم اما بازم رفتم بازم رفتم و ترنسفر کردم حالا تصور بفرمایید که من وقتی که آمده بودم یک لپ‌تاپ داشتم، یک کیف دستی داشتم و یک حالت کوله داشتم این سه تا داشتم از اینجا که می‌خواستم بروم این‌ها شده بود پنج، شش تا یعنی قابلمه و لوازم آشپزخانه و چاقو و این‌ها خریده بودم این‌ها شده بود پنج، شش تا خدایا این‌ها را من چطوری ببرم حالا من مشکلم چی بود؟ مشکلم این بود که باید این‌ها را می‌بردم می‌رساندم به ایستگاه اتوبوس از آن جای اول و بعد از ایستگاه اتوبوس ایستگاه مترو دو ماه است.

که آمدم توی این دو ماهی که آمدم یک مقداری حس غم غربت من را تحت‌تأثیر قرار داده بود و یک‌خرده دلم برای شرایط ایران و خانواده تنگ شده بود و جالب اینکه این هم عرض کنم روز دومی که من آمدم و وارد این خوابگاه شدم با یک خانم ایرانی آشنا شدم این خانم ایرانی دیگر بریده بود و داشت برمی‌گشت ایران می‌گفت من HOME SICK شدم بدبخت شدم، فلان شدم گریه می‌کرد و قشنگ یک روضه حسابی برایمان خواند بعد حالا این خاطره هم تو ذهنم است دو ماه گذشته خاطره نکند من هم بزند به سرم برگردم خلاصه به هر عذاب و مکافاتی بود من می‌آمدم دو تا ساکم را می‌بردم؛ مثلاً صد متر جلوتر می‌گذاشتم برمی‌گشتم دوباره این دو، سه تا ساک دیگر را می‌بردم کار من این بود تا این که هر مشقت و سختی بود من خودم را رساندم ایستگاه اتوبوس،

تو ایستگاه اتوبوس خواستم به این راننده اتوبوس بگویم که صبر کن من وسایل دارم راننده اتوبوس را متوقف کرد سطح اتوبوس را قشنگ داد پایین یعنی به‌موازات پیاده‌رو قرار گرفت خودش از پشت فرمان ببینید؛ یعنی این اتفاقاتی است که ذهن من دانشجو را نسبت به استرالیا و فرهنگش تغییر داد و باعث شد که من در آنجا ماندگار بشوم آمد چیکار کرد از پشت فرمان پیاده شد و نگاه کرد دید کدام وسیله از همه تپل طرح آن چاق تره را قشنگ انتخاب کرد سنگین هم بود برداشت و برد داخل بعد دوباره برگشت که بقیه را خیر تو را خدا من ایرانی تعارف کمکم کرد که ما وسایل را گذاشتیم داخل اتوبوس، اتوبوس‌های آنجا دو مدل صندلی دارد یک مدل صندلی به محضی که شما وارد می‌شوید  مثل یک کنار چسبیده به دیواره‌ها و وسط خالی است برای کسایی است که مثلاً با ویلچر می‌آیند، کسایی که ناتوان هستند، کسایی که احیاناً کالسکه بچه همراهشان است توی این وسط بنشینند،

و صندلی‌های مسافر اتوبوس عقب قرار دارد و شمای جوان نوشته روی شیشه‌ها برو عقب بنشین که اینجا شاید یک آدم ناتوانی یک آدم سالمندی بخواهد بنشیند راننده اتوبوس به من گفت اینجا بنشینید؛ چون وسایل زیاد داری خب جا نداری بروی روی صندلی‌ها بنشینی توی این حالت حال وسایلت را داشته باشی وسایلت را مواظبش باشی من آنجا نشستم رسیدم به‌محض این که به مقصد رسیدم به ایستگاه رسیدم تا می‌خواستم بلند بشوم یکی از وسایلم را یک توریست برداشت یکی دیگر را راننده برداشتند توریست ول کن من نبود ول کن نبود کجا می‌خواهی بروی من آن وسایل را ببرم برات خدایا این کشور به ما گفتند این‌ها کافر هستند این‌ها مسلمان نیستند این آن‌قدر مهربان بود کجا می‌خواهی بروی من وسایلت را برایت بیاورم گفتم خیر بگذار من یک چرخ پیدا می‌کنم و با چرخ این وسایل خودم را می‌برم گفت مطمئنی؟ گفتم بله مطمئنم.

من گشتم و یک چرخ از فروشگاه آنجا پیدا کردم و وسایل خودم را همه را گذاشتم داخل این چرخ و لپ‌تاپم را انداختم گردنم حالا دارم تو اینجا می‌گردم حالتی دارد که شما پله‌برقی را می‌روید پایین توی آن حالت زیرزمینش یک مسیر خیلی رفته آنجا را انتخاب می‌کنید دوباره با پله‌برقی می‌روید بالا من آنجا دنبال آسانسور می‌گشتم؛ چون با آن وسایل نمی‌توانستم پله‌برقی بروم آسانسور را پیدا نکردم و چیکار کردم رفتم با پله‌برقی این چرخ را جلو خودم گرفته بودم و خودم را محکم روی پله‌برقی که این چرخ سر نخورد یک نفری آسیب بزند خدایی ناکرده تو آن پله‌برقی آسیب بزند من آمدم آن پله‌برقی را پایین وارد قسمت  آند ریال شدم چرخ دستیم را دو قدم، سه قدم حرکت کردم.

روبه‌جلو پلیس توجهش به من جلب شد و نگاه کرد و به سمت من حرکت کرد حالا حسی که از دیدن پلیس در ایران دارم را نمی‌دانم شما هم این حس را دارید یا خیر نمی‌دانم؛ ولی من همین‌الان هم دارم بله حس نامعلومی الان پلیس بیاد و به ما گیر بدهد این آمد نزدیک چرخ من رسید تق یک احترام گذاشت صبح بخیر چطوری می‌توانم کمکت کنم برگشتم گفتم با منی گفت بله و چرخ جلو گفت که پشت سر من بیا رفتم و من آنجایی بود که آنِست داشتم ثابت باشم بلیت نخریدم همان‌طوری دیگر صاحبش با ما بود آقا پلیس با ما بود و من را برد توی پلتفرم (سکو قطار)جایی که شما پلتفرم را باید انتخاب می‌کردید و گفت که مسیرت کجاست من یادم است که قطار چهار بود گفتم که با پلتفرم چهار می‌خواهم بروم گفت.

چرا از پله‌برقی آمدی پایین و این دردسر داشت برات سخت بود با آسانسور برو و من را راهنمایی کرد به سمت آسانسور رفتیم با هم دیگر توی آسانسور آمدیم روی سکو کمک کرد وسایل را از روی چرخ گذاشتیم پایین بهش گفتم چشمت به این وسایل من باشه تا من این چرخ را برگردانم دوباره احترام گذاشت و گفت تو کنار وسایل خودت باش و من خودم چرخ را برمی‌گردانم روز خوبی داشته باشی این خاطره من را بیمه کرد؛ یعنی دیگر رفت و تمام شد این برخورد عالی  می‌گوید آقا جایی که می‌خواهی توریست‌پذیر و توریست پسند باشی باید ایجاد کنی و آنها زیرساختش را با آموزش ایجاد کردند رفتم و وارد خوابگاه منطقه جدید خودم شدم آنجا هم اتفاقاً باز تعطیل بود نگهبان بهم کمک کرد پیاده آمده بود گفت خیر شما وسایل دارید رفت وسایل را آورد وسایل را همه ریختیم تو ماشین و رفتیم جایی که این اتاق من بود پیاده‌اش کردیم سؤالی پرسیده بودید؟

کاظمی: بخش دوممان تمام شد باز هم هنوز به تحصیل و دانشگاه بازم اگر تو پانزده دقیقه بعد می‌توانید جمعش کنید یا باز هم اگر شما صلاح می‌دانید برویم بخش سه چون شما خیلی شیرین صحبت می‌کنید با تمام جزئیات خیلی جا‌ها ممکن است انسان به دردش بخورد.

کاظمی: خیلی از سؤال‌های من هنوز مانده؛ چون شما تازه‌وارد دانشگاه شدید و داستان هشت سالی که تو استرالیا بودید و درس خواندید این‌ها هم خیلی با جزئیات بحث بکنیم؛ چون خیلی مفید بود این تجربیات شما بخش به بخش مفید برای آدم‌ها نمن این کلمه دیکلر برای خود من کلمه دیکلر هیچ‌وقت از خاطرم نمی‌رود دیگر یعنی هر موقع وارد هر کشوری می‌شوم اول ممنوعه‌ها و این‌ها را نگاه می‌کنم چون می‌دانم که همین چیز هم حساسیت‌زا است حالا من هم سریع یک خاطره تعریف کنم.

مرز مالزی و سنگاپور یک پاکت پلمب این از فرودگاه دبی خریداری شده بود همین‌طوری تو ساک مانده بود یک هفته هم تو مالزی هم تو ساک مانده بود نمی‌دانستیم حالا جالبی‌اش این بود که دوستم می‌گفت حالا که از جریمه گذشت کرد؛ چون دانشجو بود گفتم آقا شش ساعت آنجا چیکار می‌کردی می‌گفت عملیات امحای این یک پاکت سیگار خودش یک پروسه اداری یک تیپ آمدند و دوربین روشن کردند و امحاش کردند و از بین برند و صورت‌جلسه خیلی طول کشید البته بهش چایی، قهوه و کیک و این‌ها هم داده بودند؛

ولی من بیرون تو رطوبت نشسته بودیم اگر شما اجازه برین ما این بخش سوم را خود تحصیل توی دانشگاه که بودیم فوق‌لیسانس، دکترا و علاقه شما به زبان انگلیسی چون من می‌دانم خیلی مسلط هستید علاقه دارید تو لایو بعدی داستان خاطراتتان را دوباره تجربیاتتان را در مورد دانشگاه ادامه بدهیم و بعد باز تو لایو‌های بعدی و بعدی می‌دانم که شما خیلی علاقه‌مند به بحث زبان انگلیسی علاقه‌مند به روش‌های آموزش نقاط ضعفش رو آنها دوباره بحث خواهیم کرد شب خوبی داشته باشید

دکتر: در خدمت شما هستم؛ چون من جزئیات را می‌گویم فکر می‌کنم که شاید ممکنه به‌هرحال زیاد من می‌گویم به بنده بگویید در خدمت شما هستم.

کاظمی: یک نکته را شما در مورد استرالیا فرمودید من تکمیلش بکنم استرالیا و نیوزلند به‌شدت به واردات گیاهان به کشور خیلی حساس هستن به‌خاطر بحث باکتریایی قارچ‌ها این‌ها که حتی تخمه‌ها، انه‌های سنگاپور هم همین‌طور است؛ یعنی رو دانه‌ها شما نمی‌توانی وارد بکنید به این راحتی‌ها چون می‌دانید این‌ها میلیون‌ها سال طبیعتشان با طبیعت بقیه دنیا فاصله داشته نوع حیات‌وحشش و طبیعتش خیلی خاص است خیلی نگران این هستند که آسیب بزند به آن کشاورزی‌شان و بحث دامپروری‌شان یعنی من این را در تکمیل صحبت‌های شما بگویم شب خوبی داشته باشید تو لایو بعدی بیشتر در مورد جزئیات تحصیل توی دانشگاه سیدنی صحبت خواهیم کرد. برای دیدن یا شنیدن سایر صحبت های من با اقای دکتر فرشاد به بخش اول و سوم صحبت ها مراجعه بفرمائید.

تجربیات تحصیل در دانشگاه وسترن سیدنی استرالیا

تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش اول)

برای تماشا بخش اول صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی بخش اول صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم و امشب خوشحال هستم در خدمت شما عزیزان هستم امشب با آقای‌ دکتر‌ فرساد می‌خواهیم یک لایو خیلی خوب برویم از تحصیل زبان انگلیسی در سیدنی استرالیا من آقای دکتر را به لایو‌مان اضافه بکنم من خیلی خوشحال هستم که آقای دکتر افتخار دادند دعوت من را پذیرفتند ایشان تا مقطع دکترا زبان انگلیسی در استرالیا پیش رفتند آقای دکتر اضافه بشوند تا من در خدمتشان باشم سلام جناب دکتر خوب هستید خیلی لطف نمودید وقت گذاشتید دعوت من را قبول کردید یک معرفی اولیه بفرمایید خواهش می‌کنم خودتان را معرفی بنمایید.

دکتر: خواهش می‌کنم بنده سید علی ‌فرساد متولد خراسان جنوبی بیرجند هستم و حالا در خدمت شما هستم حالا به‌هرحال جزئیات بیشتر را اگر اجازه بدهید با سؤال‌وجواب و پاسخ پیش برویم.

کاظمی: همین‌طور هم که خدمت شما فرمودم من تو سایتم تجربیات آدم‌ها را من مستند‌سازی می‌کنم تجربیات شاید یک سال تجربیات با سال‌ها عمر یک آدم برابری بکند؛ یعنی اگر یک نفر بخواهد برود؛ مثلاً تو استرالیا تحصیل بکند شاید اگر یک سال بعد شما را ببیند خیلی می‌تواند بهش کمک بکند که یک مهاجرت تحصیلی حالا چه مهاجرت دائمی باشد چه موقت باشد.

اول خودتان را معرفی بکنید دوران تحصیلی‌تان چه شد اصلاً رفتید سراغ زبان انگلیسی؟

دکتر: بسیار خب البته شما فرمودید در مورد استرالیا مغز کلام را به دوستان البته ما در جریان می‌بودند حالا من به‌صورت یک سورپرایز آمده بودم بگویم حضورتان عرض شود یک خورده مقدمه می‌خواهم بگویم بنده تحصیلات ابتدایی را در روستای خراشاد درس خواندم روستای خوراشاد هم در واقع جزئ روستا‌های جهانی هست البته به‌واسطه صنایع‌دستی حوله‌بافی و تون‌بافی ثبت شده در یونسکو هستش تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در آنجا خواندم و در پنج سال اول ابتدایی هم مادرم معلم من بودند حسابی هم ما را زدند؛

ولی دستشان درد نکند شاید به‌خاطر همان زدن‌ها اگر نمی‌بود الان این اتفاق خوب و رضایت‌بخش برایم نمی‌افتاد بعد از آن به‌واسطه تحصیلات دبیرستان آمدم  داخل شهر یک نکته هم بگویم علت زندگی ما در روستا بیشتر فضای کاری و شغلی پدرم بود و همین‌الان مشغول هستیم دخالتی داریم  پدر که همچنان توکار تولید مرغ گوشتی و تخم‌گذار و لذا چون به محل کار و فضای کار نزدیک بود می‌شد که بنده و خواهر‌ها و برادر‌هایم در روستا که نزدیک به فارم تولیدمان هم بود آنجا مشغول به تحصیل بودیم.

بعدازاین که وارد فضای دبیرستان می‌بایست می‌شدم و خب روستا فضای دبیرستان نداشت آمدم آزمون دادم آزمون‌های مختلف تیزهوشان و نمونه دولتی و این‌ها و ترجیح دادم که در دبیرستان بروم مدرسه نمونه و ادامه درسم را در این دبیرستان در مدرسه نمونه بود و آنجا در واقع دیپلمم را گرفتم بعد از جریان دیپلم دو تا اتفاق خاص افتاد یکی از اتفاقات خاص زندگی من این بود که به‌صورت گروهی شروع کردیم با یک سری از دوستانی که درس‌خوان بودند حالا هم درس می‌خواندیم، هم نمی‌خواندیم به‌هرحال نوجوانی و انرژی جوانی آن موقع بود و از باتوجه‌به فضایی که بود با موضوع ادامه تحصیل کنکور و این‌ها بیشتر آشنا شدم؛

یعنی بیشتر مشتاق شدم که به هر نحوی شده وارد دانشگاه بشوم ضمن این که تو مدرسه نمونه معلم‌ها ما را خیلی می‌ترساندند آقا اگر دانشگاه قبول نشوید باید بروید سربازی و سربازی اِل است و فلان است این‌طوری بعد دیدم که خبری نیست دیگر، خلاصه این جریان باعث شد که همه ما را بیشتر تحت یک فشاری خودمان را گذاشتیم تا برویم و درس بخوانیم وارد دانشگاه بشویم از آنجا شد که من کلاس کنکور می‌رفتم و کلاس‌های مختلف کنکور وارد فضای کنکور شدم و از آنجا هم دانشگاه دولتی خود بیرجند را شروع کردم به خواندن و به‌عنوان شروع تحصیل در فضای مقطع مدیریت کار‌های کشاورزی باتوجه‌به آن عقبه‌ای که خدمت شما عرض نمودم.

سابقه شغلی که دوست داشتم به کار پدر بیشتر به‌اصطلاح دخالت داشته باشم و وارد فضای تحصیلی مدیریت کار‌ها شدم مدیریت کار‌های کشاورزی، دامداری و این‌ها و مقطع لیسانس را در بیرجند خواندم مقطع فوق‌لیسانس باز جزئ آن نقاط مقطع تحصیلی که تمام شد یک کاری بر گردن ما گذاشتند که الان دیگر با وضعیت خطری دیگری هست و یکی از آن موارد این شد که باز دوباره یک فشاری گذاشتند برای تحصیل و خواندن حسابی البته خب قبول شدم برای دانشگاه فوق‌لیسانس اما خدا را شکر به دلایلی چون دانشگاهی که دوست داشتم نبود دیگر ادامه تحصیل دانشگاه ندادم رفتم جای شما خالی سربازی و خدا را شکر از آن بابت می‌گویم؛ چون اگر اتفاق رفتن من به دانشگاه شاید می‌افتاد ممکن بود که دیگر فکر این که ادامه تحصیل بدهم بخواهم در خارج از کشور درس بخوانم و یک محیط تحصیلی و زندگی جدیدی را تجربه کنم.

شاید واقعاً دیگر نمی‌آمدم و مسیر عوض می‌شد؛ اما باعث شد که بروم سربازی از آنجا هم به همین قصد رفتم سربازی که پاسپورت داشته باشم برای خروج از کشور در مورد انتخاب استرالیا فرمودید انتخاب استرالیا سه دلیل داشتم و به نظرم هرکسی بخواهد استرالیا را انتخاب کند این دلایل را می‌بایست مدنظر قرار بدهد دلیل اول این که استرالیا یک کشور اصالتاً هست یک کشور چندفرهنگی نیست ما در استرالیا احساس غربت به‌هیچ‌عنوان نمی‌کنیم جالبه بدانید من خدمتتان عرض کنم از یک جایی می‌روم برای کورس زبان خب من همین  کشور  امارات هم تجربه کردم امارات هم یک کشور چندفرهنگی است؛ ولی فرهنگ‌های مختلف چون همه‌شان مهاجر هستند هوای همدیگر را دارند این ویژگی اول استرالیا بود دلیل اول، دلیل دوم استرالیا یک کشور کشاورز طور هست.

یک کشور غذا‌ساز یک کشوری که وفور مواد غذایی و محصولات کشاورزی که همواره و همچنان موردعلاقه من هست و کار داخلش انجام می‌دهم تو بحث تجارت استرالیا تو این حوزه بسیار جذاب عمل می‌کند و حوزه اهمیت هست و مور سوم استرالیا به معنای واقعی دروازه‌ای است برای نخبگان نخیر نخبگان نگوییم؛ چون وقتی می‌گوییم نخبگان اگر یک عده را توی جامعه کنار زدیم برای هرکسی که بخواهد وارد فضای جهانی بشود، وارد بازار جهانی، فرهنگ جهانی بشود استرالیا این دروازه است و جذاب است نقطه جذاب استرالیا این هست که می‌آید از پتانسیل‌های ما از پتانسیل‌های آدم‌های دنیا استفاده می‌کند.

برای این که جمعیت خودش را همچنان پویا، فعال و ثروت ساز نگه دارد استرالیا نمی‌خواهد پیر بشود استرالیا می‌خواهد که کسانی که توانایی تولید ثروت دارند بیان وارد این کشور بشوند موارد آموزشی را ببینند با تیپ‌ها با لِوِل‌های جهانی آشنا بشوند با زبان انگلیسی بیشتر خو بگیرند و زندگی بکنند و دروازه‌ای باشد برای این که اول خودشان را پیشرفت بدهند و بعد استرالیا را ارتقا بدهند به یک کشوری که از زمانی که بنده در سال 2008 وارد این کشور شدم تا به امروز همچنان بالاآمده همچنان بهتر شده، همچنان پیشرفت کرده و جزئ کشور‌های مدرن هست.

کاظمی: وقتی توی یک شهر، یک روستای کوچک بودید چشم‌اندازی هم داشتی رویای هم داشتید آقای دکتر یا واقعاً؟

دکتر: بله این بسیار سؤال جذاب و جالبی هروقت این حال خودم  برمی‌گردم به گذشته و یک‌وقت‌هایی ببینید فشار و شرایط شما را آن‌قدر ممکنه که توی گوشه قرار بدهد توی گوشه قراردادن اصطلاحش توی بوکس به کار می‌برند می‌گویند حریف را تو گوشه برده و دارد می‌زند شما را توی گوشه قرار می‌دهد یادم می‌آید آن روزی که تو ایام بچگی خودم مثلاً می‌رفتیم روستا یک فضای کوهستانی دارد ما وقتی می‌رفتیم سر این کوه‌ها می‌ایستادیم تاچشم کار می‌کرد این کوه، پشت کوه بود همیشه با خودم این رؤیا را داشتم که پشت آن کوه‌ها و پشت آن دشت‌هایی که فراتر از منطقه مابعد از کشور ما است چه خبر است یک حس کنجکاوی از همان ایام می‌دیدم مردمش چه شکلی هست مردم چه شکلی با هم دیگر صحبت می‌کنند این‌ها چیز‌هایی بود که همواره می‌آمد و من را کنجکاو می‌کرد؛

اما خط مهم فکری از کجا شکل می‌گیرد خط مهم فکری اینجا شکل می‌گیرد این چشم‌اندازی که شما فرمودید این که در چه دسته‌ای از یا گروهی از آدم‌ها شما قرار بگیرید خب من به‌شخصه شانس این را داشتم که وارد مدرسه نمونه شدم و مدرسه نمونه خودش از بیس آدم‌هایی بود که ما تو باشگاه بودیم ما توی شرایطی بودیم که همه داشتند برداشت می‌کردند منظورم این بود که نشتی که تو مدرسه نمونه همه داشتند درس می‌خواندند همه فکر پزشکی بودند،

همه فکر دانشگاه‌های خوب و جا‌های خوب و رشته‌های خوب بودند و وقتی در آن سیکل آن چرخه آدم‌های فعال قرار می‌گیری دیگر نمی‌توانی بایستی آن شرایط خودت هم که احیاناً برای خودت یک سری مانع‌ها و به‌ویژه مانع‌های فکری اگر بسازید آن گروهی که درش قرار گرفتید تو را به جلو هل می‌دهد و این خیلی در چشم‌انداز و آن ذهنیت تو را آن روان تو را می‌سازد و آنجاست که شکل می‌گیرد آن رؤیایی که می‌خواهید بهش برسید خب در دبیرستان رویای تحصیل در خارج از کشور برای من شکل گرفت و خیلی از کس‌هایی که با من هم‌کلاس بودند هم‌اکنون یا خارج از کشور زندگی و تحصیل می‌کند تحصیلات خارجی دارند و برگشتند در ایران دارند فعالیت‌های مختلف تجاری را انجام می‌دهند اقتصادی.

کاظمی: خب سربازی‌تان تمام شد آقا چه شد یک‌دفعه سر از استرالیا درآوردید فرایندش را کامل برایمان توضیح بدهید؟

دکتر: بله توی ایام سربازی بود که من تصمیم گرفته بودم ادامه تحصیل را خارج از کشور بروم‌یک‌دوتادوست‌خیلی‌صمیمی‌هم‌دارم‌آقای‌دکتر‌وثوق، آقای‌دکتر‌محققیان، آقای دکتر وثوق هم‌اکنون در سوئد هستش و دارد آنجا با درس یعنی در واقع دارد با دانشگاه همکاری می‌کند آقا بی دکتر معروفیان در انگلستان هستش و ایشان هم با دانشگاه حوزه علمی ما سه تا این جریان رقابت دوستانه و غیردوستانه بین ما که یک‌وقت‌هایی هم غیر‌دوستانه و نامردی می‌شد دیگر مثلاً زنگ می‌زدیم این یک بیست می‌آوردیم زنگ بزن مزاحم آن بشود که نتواند درس بخواند ما بیشتر درس بخوانیم آن افکار آن زمان اما آقای دکتر معروف یان اولین کسی بود که اولین گام را برای خارج از کشور برداشت خودش توانست پذیرش بگیرد وارد انگلستان بشود.

این خودش برای من و دکتر وثوق یک انگیزه بسیار قوی بود می‌گوید تو رفتی چطور می‌شود که ما نرفتیم و باید برویم می‌رویم حتی آنجا کارگر می‌شویم ولی می‌رویم حالا این من در سرباز که بودم بلیت آن ایام سربازی روی تحقیقات خودم را داشتم انجام می‌دادم که روش رفتن به استرالیا چیه؟ با اساتید مختلف آنهایی که تخصص جراحی دارند صحبت می‌کردم صحبت می‌کردم که می‌خواهم بروم خارج از کشور و توی جمع‌بندی این چند تا گزینه جلوی پای من بود من گزینه مالزی را داشتم، گزینه انگلستان را داشتم، گزینه کشور‌های اسکاندیناوی آلمان را داشتم و گزینه استرالیا را داشتم پدرم اصرار داشت هرکدام از این گزینه‌ها هرکدام یک فاز انگیزشی داشت؛

یعنی یک‌طرفی می‌آمد پدرم اصرار داشتند که من مالزی بروم؛ چون یک دوستی داشت که به رحمت خدا رفته پسر ایشان و ایشان گفت که خب ببین وقتی که خواستی بروی وارد کوالالامپور بشوی خب یک نفری هست که بیاد فرودگاه دنبالت و این کارت را می‌کند، آن کارت را می‌کند خانه آنجا هست و می‌روی آنجا دو ماه تو خانه این زندگی می‌کنی تا خودت را پیدا بکنی و خانه بگیری و دانشگاه و بعد تماس گرفت گفت پس بگذار تماس بگیریم ببینیم که این آقا نیمای ما که تو مالزی درس می‌خواند چطوری داستانش زنگ زد اولین جمله‌ای که نیما آمد گفتید؛ ولی ما در کوالالامپور چهل هزار ایرانی داریم این چهل هزار ایرانی آمدند که درس بخوانند؛ اما از  این چهل هزار ایرانی کمتر کسی دغدغه درس‌خواندن دارد بیشتر آمدند که ایران نباشند بله آمدند اینجا که مثلاً خارج باشند و آن یک سری حرف‌ها و جزئیات دیگر زد در مورد آن و یک متأسفانه یک بابی شده بود که یک چند تا محموله مواد مخدر هم از ایرانی‌ها گرفتند.

یکهو داستان دیدگاه را نسبت می‌دهد و بعد شما  صحبت‌هایی که این دوستمان نیما هم کرد دیگر من را از جریان مالزی به‌طورقطع منصرف کرد شخص دوم به عقیده من آقای دکتر اسلامی بود ایشان هم اکنون استاد دانشگاه بیرجند، یعنی همین استرالیا درس‌خوانده و بسیار در مورد استرالیا نکات اساسی ایشان به من گفت نکات فوق‌العاده خاص در ادامه خدمتتان عرض می‌کنم در مورد دانشگاه تیپ شخصیتی، روش ارائه مطالب برخورد اساتید با دانشجو‌ها این‌طور که این جریان خیلی تو استرالیا تو ذهن من خواند که کاملش را دارم و حالا در مورد انگلستان صحبت کردم انگلستان صحبت کردم؛ چون انگلستان خب یک سری موارد تبعیض نژادی هنوز هست وجود دارد آن‌چنان هم انگلیسی‌ها تمایل ندارند مهاجر‌پذیر باشند می‌بینیم و داریم و موضوع آلمان هم بحث زبان آلمانی برای من مطرح بود من زبان انگلیسی را به زبان آلمانی ترجیح می‌دهم؛

بنابراین به‌واسطه اطلاعات و تحقیقاتی که کرده بودم تصمیم گرفت که زبان انگلیسی خودم را تقویت کنم و استرالیا را انتخاب کردم و ناگفته نماند که شما وقتی که می‌خواهی توی مسیری قرار بگیری؛ یعنی فکری به ذهنتان میاید و تصمیم می‌گیرید که این فکر را عملیاتی کنید خواه‌ناخواه آن جریان‌های اطلاعاتی هم ما درش تیزتر می‌شویم؛ یعنی به محضی که آمدیم داخل استرالیا گوش‌های من تیز می‌شد که این چیه، کیه چیکاره است و هی این اطلاعات درست یا نادرست در مورد این کشور در مورد مهاجرت به دستم می‌رسید نکته‌ای که اینجا می‌خواهم بگویم ببینید.

ما توی هر قسمتی از زندگیمان برای شروع مطالعه و تحقیقات داریم برای بازار تحقیقات بازار، برای مهاجرت تحقیقات مهاجرت موضوع بحث ما هم الان یک بحثی هستش کسایی که احیاناً این لایو را در آینده خواهند دید بحث تحقیقاتی هست منبع تحقیقاتی ما منبع گرم یا سرد هست یا شما از اینترنت و منابع کتاب و غیره استفاده می‌کنید یا از درک افراد اطلاعات می‌گیرید وقتی از افراد داری اطلاعات می‌گیری یا باید در شاخصه تجربه قرار بگیرند یا آن افراد باید در شاخصه مطالعه قرار بگیرند غیر از این شما کسی را وارد سامانه تحقیقاتشان خطر خطا را در تحقیقات خودتان بالا بردید خطر احساسی شدن را بالا می‌بردی که خودش خطا زا هست مثال عرض می‌کنم.

خدمت شما مثلاً نگاه پدرم به این که برو مالزی یک نگاه احساسی چون می‌گفت که یک حامی پشت سرش باشد که چون آنجا تو مالزی آشنا ندارد خب خوبه ببینید این یک نمونه ولی این نگاه دکتر اسلامی یک نگاه حرفه‌ای بود؛ چون دو تا از دو ویژگی واقعاً ایشان به حق داشت هم این که تجربه کرده بود و هم این که مطالعه کرده بود در /آن زمان ولی حتماً آن منبع اطلاعاتی ما موضوع اگر وارد فضای گرم شد شما با یک شخصی صحبت کردید در یک پرسش و پاسخی داشتید دقت بکنید که یا کوله‌باری از تجربه باشه یا کوله ‌برای از مطالعه و تحقیق باشد؛ بنابراین این شد که من وارد دیگر فکرم در مورد استرالیا قطعی شد و رفتم که وارد جزئیات و آن نیازمندی‌ها و زیر‌ساخت‌هایی بشوم که جامعه استرالیا، کشور استرالیا، دانشگاه استرالیا از من می‌خواهد من بروم و در اینجا تحصیل کنم.

کاظمی: لیسانس را اصلاً فرمودید زبان انگلیسی نبود درسته؟

دکتر: بله من مدیریت کار‌های کشاورزی بود و تو این حوزه بود تحصیلم.

کاظمی: بعد چه شد یک‌دفعه رفتید سراغ زبان انگلیسی؟

دکتر: زبان انگلیسی استارتش از آنجایی خورد که من گفتم خب حالا می‌خواهی بروی استرالیا آیلتس اصلاً چیه؟ یا به قول ما ایرانی‌ها تافل کو، تافل چیه؟ گفتند؟  یک آزمونی بین‌المللی هست که آن سطح دانش زبانی تو را می‌سنجند و در سراسر دنیا در سراسر دانشگاه‌های دنیا مورد اعتبار هستش من وارد باز یک تحقیقی اینجا داشتم آیا تافل را انتخاب کنم یا آیلتس را انتخاب کنم و بعد هرکدام از این‌ها روندش چیه؟  تماس گرفتم باز آنجا با این فضای تحقیقاتی جلوی راه من بود ابتدا من با یک دوستی من زبان‌آموزی را شروع کردم؛

مثلاً من بهشان گفتم ایشان گفت که خیر کار من نیست من چیزی بتوانم به تو یاد بدهم زبان عمومی هستش این را بگویم که خوبه گفتنش دارد یک آدم سی و پنج،  شش‌ساله تو آن فضا را شما در نظر بگیرید که قراره حالا مثلاً تصمیم گرفته است که زبان بخواند به همین ترتیب تحقیق که یک دوستی را پیدا کردم استادی را پیدا کردم از ایشان هم بگذارید نام ببرم از لحاظ نوعی تشکر و سپاسگزاری آقای‌دکتر‌پریشانی ایشان آمد یک جزئیاتی برای من توضیح داد ببین اگر که خارج از کشور بروی نیاز به تافل یا آیلتس داری و این فضای تافل برای ایرانی‌ها یک فضای سختی شما باید دلاری ثبت‌نام کنی در سایت  ets ثبت‌نامم کنی و آیلتس برایتان راحت‌تر چون که آیلتس به‌صورت فیزیکی دارد برگزار می‌شود؟

به همین مدل تمام آزمون‌هایی که در زندگی‌مان به‌وفور ما دیدیم و این‌جوری هستش و حالا باید تو این مسیر این مهارت‌های چهارگانه زبان speaking,lisening,writing,reeding شنیداری،گفتاری، خواندن و نوشتن را باید تقویت بکنی و برسی به نمره دلخواه نمره دلخواه را از کجا بیاورم نمره دلخواه را دانشگاه به تو می‌دهد خب دو تا چالش خیلی مهم داشتم اول باید می‌رفتم سراغ دانشگاه و موضوع و فضای پذیرش گرفتن از دانشگاه که خودش آشنایی با سایت‌های خارجی، زبان خارجی ارتباط گرفتن با اساتید یک مشکل از طرف دیگر این سایت‌ها خودش زبان انگلیسی باز زبان انگلیسی بخواهم بدانم هم یک داستان دیگر بنابراین تصمیم گرفتم در ابتدای کار متوجه شدم پله اول من زبان و به هیچ‌چیز دیگر نباید فکر کنم.

دیگر چسبیدم به موضوع زبان و حسابی خواندم نکته‌ای که بگویم این که ببینید می‌گویم حسابی خواندم تو فضای سربازی ببینید؛ مثلاً فرض بکنید از صبح که من می‌رفتم توی سربازی می‌خواندم هروقت استراحتی، کناری دفترچه‌ای توی جیبم داشتم کلمه یاد می‌گرفتم می‌خواندم عرضم به حضور شما که توی محیط بیرون از محیط سربازی که من به‌صورت خیلی سیستماتیک می‌خواندم زمان مشخص، برنامه مشخص حسابی می‌خواندم دانشگاه به من اعلام کرده بود که نمره مورد‌نیازت نمره شش و نیم است و باید شش و نیم را از امتحان آیلتس بیاوری مورد نمره اُوِرال چرا می‌گویم اُوِرال آیلتس چهار تا نمره بهتان می‌دهد چهار تا بخش به هر نمره‌ای را می‌گویند.

بخش ری دینگ جدا، اِسپیکینگ جدا، لیسنینگ جدا، رایتینگ جدا از این یک میانگینی می‌گیرد نمره اُوِرال می‌شود این نمره اُوِرالی که شما داری حالا بین صد تا رشته دانشگاهی که تأیید می‌کند نمره اُوِرال چند داشته باش و شرایط نمرات به دستورت هم یعنی تو هر اِس‌ای هم باید چند باشد برای رشته‌هایی که گفتاری هستند؛ یعنی شما سمینار باید بدهی باید اسپیچ بدهی و در واقع یک کنفرانس‌داری هستند آنجا شما باید نمره اِسپیکینگتان بالاتر باش و نمره لیسنینگتان بالاتر بباشد؛ اما برای رشته‌هایی که حالت تحقیقاتی ریسرچ دارد شما انجام می‌دهی یا تیچر ریویو دارد که شما انجام می‌دهید مقاله می‌خوانید و مقاله می‌نویسید و کار‌های این‌چنین این موارد خب چطور است این‌ها نمره‌ای به شما می‌گوید نمره ریدینگ و رایتینگتان بالاتر باشد در واقع بندستور‌ها و نمره‌نهایی را دانشگاه باید تأیید کند و استاد در دانشگاه و حرف تمام دانشگاه خب استاد هم آنجا این‌طوری نیست که حتی از شرایط خودش استفاده کند.

من استاد دانشگاه هستم بگویم خب بگویم مجید جان، دوست ایکس بیا و الان من شدم مسئول فلان رشته و تمام خویش و قوم‌هایم را بیاورم تو دانشگاه بگویم برو درس بخوان‌خیر این به‌خاطر وضعیت اعتباری چون اعتبارسنجی می‌شوند اساتید خیلی بادقت نفرات که می‌خواهند باهاشان کار کنند را انتخاب می‌کنند مصاحبه می‌گیرند برنامه‌هایشان را چک می‌کنند  برنامه تحقیقاتشان را نگاه می‌کنند چقدر هم‌خوانی داشته باشد چقدر توانایی داشته باشد استاد را متقاعد کند که من آدمی هستم که تو می‌خواهی، فروختن خودت باید بسیار حرفه‌ای و درست باشد استاد متقاعد بشود و تو را بپذیرد بعد از جریان زبان من وارد این چالش شده بودم به‌عنوان گام دوم که از دانشگاه توانستم پذیرش بگیرم و استادی را متقاعد کنم که می‌تواند با من کار کند.

کاظمی: البته توضیح بدهم الان آقای‌دکتر‌فرزاد خودشان یکی از مؤسسات بسیار قوی و به نظر من تخصصی آیلتس را توی ایران دارند و حالا به موقعش به آن بحث خواهیم رسید در مورد آیلتس خیلی من با شما در مورد آیلتس کار دارم بحث یادگیری زبان به‌خصوص زبان انگلیسی جامعه ما خیلی مشکل دارد؛ یعنی عملاً سال‌ها و سال‌ها می‌روند مؤسسات مختلف مردم؛ ولی بچه‌هایشان را با هزینه هنگفت می‌فرستند؛ ولی خب عملاً می‌آید می‌بیند یک رابطه ساده، یک ارتباط ساده را نمی‌تواند برقرار بکند الان شما از بستر زبانی صفر شروع کردید به یادگیری زبان با کلمه و دوره، کلاس هیچی هم نرفتید؟

دکتر: ببینید از بستر زبانی زیر صفر من شروع کردم در سن بیست و پنج، شش‌سالگی یک خاطره خوب و خیلی جذاب برایتان بگویم من رفتم که تعیین سطح بدهم برای زبان انگلیسی و وارد یک مؤسسه شدم شما در نظر بگیرید یک کتابی را یک کتاب نسبتاً بزرگی را سه تا آن روز در سه ضلع این اتاق گذاشته شده است و پشت هر میزی یک نفری نشسته و کنار هرکسی که وارد آزمون تعیین سطح انجام می‌دهد کنار هر میز یک صندلی هست که زبان‌آموز، آن فراگیر، آن کسی که می‌خواهد تعیین سطح بشود میاید و رو آن صندلی می‌نشیند و تعیین سطح می‌شود.

من روی میز وسط اتاق آن و میز دیگر برایش مشرف بودند به من تعلق گرفت و رفتم برای تعیین سطح استاد از من پرسید که whats your name خب این را که بلد بودم و بعد پرسید که how are you من هم گفتم  I fine thankyou البته این‌طوری نمی‌گفتم یک خورده با فاز بیشتر I fine tank you and you ایشان هم برگشت گفت که thank you بعد به من گفت what are you wearing که بعد اشاره کرد به لباسش گفتم آهان یعنی چه پوشیدم گفت بله می‌دانستم؛ یعنی یک چیز‌هایی مثلاً حالیم بود حالا مثلاً از ساختار سؤال من می‌توانم استفاده کنم برای این که جواب بدهم گفتم که پر، گفت  sory چه؟ پِرِ دیگر چه است؟

گفتم حقیقت ما بیرجندی‌ها به پیراهن می‌گوییم پِرِ این واژه را نمی‌توانستم بگویم به شما گفتم پره گفتم حالا طرف فکر می‌کند من دارم فرانسه صحبت می‌کنم. مثلاً شاید بعد این اتفاق خب یک برای دوستانی که بسیار جذاب و بسیار خنده‌دار بود بعد همه زدند زیر خنده دوستی که آنجا تعیین سطح می‌کرد به من گفت که شما زبان یاد می‌گیری گفتم چرا من که هنوز سطح صفر و زیر صفر هستم گفت؛ چون از اشتباه کردن نمی‌ترسی می‌گفت که زبان یاد می‌گیری بله گفت یاد می‌گیری؛ چون از اشتباه کردن نمی‌ترسی از این که اشتباه کنی ترس نداری از این که قضاوت بشوی نمی‌ترسی ناراحت نبودی که الان من به شما بخندم یا مثلاً پِرِ چه است؟ و این داستان چه است و این موضوع در واقع بیس کار یادگیری اگر ترسیدیم باختیم چرا چون ما در میدان وقتی که شروع می‌کنیم.

هر کاری را انجام‌دادن این هر میدانی می‌تواند باشد میدان زندگی،  میدان تجارت، میدان آموزش هر میدانی می‌تواند باشد اصل اول اشتباه کردن و ما از اشتباهات یاد می‌گیریم خصوصاً زبان خارجی را که نمی‌توانیم اشتباه نکنی و یاد بگیری زبان خارجی فقط و فقط بر پایه اشتباه گرفتن و فیدبک گرفتن از آن اشتباه اتفاق می‌افتد و فراگرفته می‌شود ما یک سیکلی داریم ببینید سیکل یادگیری در زبان خارجی این‌طوری شما اول آموزش را می‌گیرید یعنی می‌شنوید، یعنی می‌بینید که به شما چه دارد گفته می‌شود در گام دوم استاد می‌بایست که از شما آن تولید را بخواهد حالا نقطه بروز را دارد حالا بروز می‌دهید و تا بروز ندهید.

استاد متوجه نمی‌شود که چند درصد از این مطالب گفته شده از قیف ذهن شما رد شده است و یاد گرفتیم تا نسازی بروز ندهی آن نمی‌فهمد و وقتی تو می‌فهمی حالا می‌تواند اشکال بگیرد به تو فیدبک بدهد فیدبک را که داد تو یاد می‌گیری اینجا است که این یادگیری برای زبان خارجی اتفاق می‌افتد برای زبان خارجی برای موسیقی این است به‌صورت رسدتید نیست به‌صورت اینتر‌اَکتیو یعنی تعاملی باید یاد بگیرید ریاضی نیست که من بگویم دو، دو چهارتا، پنج، پنج تا بیست و پنج تا.

کاظمی: دکتر از بحث اصلی‌مان فاصله نگیرید من برای بحث زبان یک لایو اختصاصی و روش آموزش تو ایران و سیکل آموزش و موارد مشابه من همه را از شما خواهش می‌کنم یک‌وقت خصوصی برای من بگذارید خب وارد چه دانشگاهی شدید در استرالیا؟

دکتر: من وارد دانشگاه وسترن سیدنی یونیورسیتی سیدنی استرالیا شدم و در دو مقطع بیو‌تکنولوژی اصطلاح خودمان و زبان انگلیسی شروع کردم به درس‌خواندن و تصمیم گرفتم که دیگر زبان انگلیسی را از همین نقطه به‌صورت حرفه‌ای هم زمان با رشته بایو تک که می‌خواندم ادامه بدهم چرا این تصمیم را گرفتم علت تحصیل من این بود رشته بیوتکنولوژی یک جمله بگویم که دیدگاه پیدا بشود  یک رشته‌ای است که تکنولوژی را با بایو‌زیست به هم دیگر پیوند می‌زند و کار این رشته این است که به فرایندها سرعت بدهد بازدهی را بالا ببرد و در کنار این موضوع از مواد بدون استفاده مواد ارزشمند بسازد این ایده‌ای است که پشت بیوتکنولوژی وجود دارد.

حالا چون این رشته، رشته بسیار به روزی هست که با تکنولوژی سروکار داریم و با بیوزیست و تلفیق این‌ها و روشی که این‌ها را تعریف بکنیم و در کنار هم دیگر بگذاریم سر و کار دارید بنابراین نیاز است که علم روز دنیا را بخوانید خودت را به روز نگهداری آخرین تحقیقات، آخرین دستاورد‌ها، آن نقاط عطفی که اتفاق می‌افتد در واقع باید این‌ها را بدانید من با زبان آیلتسی که حتی شش و نیم بود شش و نیم دانشگاه از من می‌خواست احساس کردم نمی‌توانم در دانشگاه آن شخصی باشم که تصمیم گرفته بودم باشم یک واقعیتی خدمت شما عرض بکنم تعریف از خود اصلاً نیست؛ چون مدارکش وجود دارد من در میان دانشجو‌های استرالیایی که زبان مادریشان انگلیسی است و دانشگاه غیر استرالیایی است دانشگاه هندی که آنها هم زبان official زبان رسمی‌شان زبان انگلیسی است به‌صورت دانشجوی برتر با نمره دیستنشن فارغ‌التحصیل شدم؛ بنابراین و جان هم کندم این‌طوری، آنجا سیستم خاص خودش را ارد حالا نمی‌خواهم از یک وقتی با سؤالات با بحثتان تداخل کند؛ اما این باعث شد که من زبان انگلیسی و بایو تک را به‌صورت هم‌زمان پی بگیرم و تحصیل کنم.

کاظمی: این یک نسل جوانی هستند می‌خواهند راه شما را ادامه بدهند حالا هر رشته‌ای که علاقه دارند حالا استرالیا یا هر کشوری اصلاً اَپلای چه فرقی با اَدمیشِن دارد با ویزا چه فرقی دارد شاید همین برای خیلی از آدم‌ها که این مسیر را رفتند خیلی ساده باشد ولی شاید یک جوان یا یک نوجوان ما‌ها نمی‌دانیم اَپلای چه هست این‌ها را هم یک توضیح بدهید؟

دکتر: بسیار خب سه تا پله را  نظر بگیرید اَپلای اَدمیشن و ویزا شما وقتی که به‌صورت تحصیلی می‌خواهی اقدام بکنید ممکنه به‌صورت کاری هم بخواهید این اتفاق برایتان بیافتد اقدام کنید در گام اول باید بگویید که من می‌خواهم اَپلای یعنی این اعلام می‌کنیم به دانشگاه یا به آن در واقع مؤسسه آموزشی که من می‌خواهم برای ادامه تحصیل یا به کشور برای ادامه کار می‌خواهم بیایم و آنجا کارم را تحصیلم را شروع کنم اینجا با مرحله اَپلای ما سروکار داریم یک سری اطلاعات اولیه می‌دهیم اطلاعات اولیه‌ات می‌شود و نیازمندی‌ها را یک چک‌لیستی را بهت می‌دهند زبان یکی از آنها است، نمره آیلتس یکی از آنها هست.

دیگر چه برنامه تحقیقاتی و چه چشم‌اندازی برای تحصیل دارید بحث دیگری هست آن پلن تحصیلی‌ات را باید ارائه بدهی در مورد خودت و این که بتوانی یک ارائه خوب داشته خودت را خوب پرزنت کنی و عرضه کردم چطور ارائه بدهی و خودت را معرفی بکنی بعد دیگری هست که باید بتوانی استاد را متقاعد کنی اینجا تو مرحله اَپلای هست وقتی که اَپلای تبدیل به اَدمیشن شد؛ یعنی دانشگاه اَدمیشن یعنی اجازه یعنی بلیت یعنی go sheri که کُپُنی که بهتان می‌دهند و حالا وقتی که این ادمیشن را به شما دادند؛ یعنی که پذیرش دانشگاهت اتفاق افتاده اَدمیشن می‌تواند کِندیشنال باشد یا قطعی باشد اگر کِندیشنال بود.

ممکنه به‌واسطه این که نمره زبانت نرسیده یک کندی‌شانی آنجا تعریف شده باشد می‌گوید خب از نظر ما این می‌تواند بیاد اما شرطش این است که نمره زبانش را ارائه بدهد و مرحله بعدازاین اَدمیشن را می‌بری وقت سفارت می‌گیری وارد سفارتخانه می‌شوی و گام سوم برای ویزا در واقع اقدام می‌کنی و تقاضا می‌دهی به‌این‌ترتیب این سه تا را پشت‌سرهم می‌گذاری.

کاظمی: چه‌کارهایی را دقیقاً توی اَپلای انجام بدهند خوب است حالا نیاز به این که حالا بگویم مشاوره بگیرم یا یک شرکتی برایشان انجام بدهد یا خودشان هر نفر خودش می‌تواند همه کار‌ها را انجام بدهد؟

دکتر: ببینید تحقیقات گام اول و این که ما اطلاعات لازم را نسبت به هر کشوری که به‌عنوان کشور هدف انتخاب کردیم و یک دانشگاه را به‌عنوان دانشگاه هدف انتخاب کردیم حتماً باید این تحقیقات را انجام بدهیم حالا از  اینجا دو تا اتفاق می‌افتد من تحقیقات را یک زمانی می‌توانم فارسی انجام بدهم خب یک زمانی خیر انگلیسی و فارسی می‌توانم انجام بدهم سایت‌های دانشگاه‌ها پر از اطلاعات درجه یک و وَلید هست ولید بودنش خیلی مهم یعنی یک وقتی ممکن است من 2008 تا 2016 تو این بازه شما در نظر بگیرید از 2016 به آن طرف یک سری از قوانین عوض شده  موضوع کرونا خیلی از چیز‌ها را تغییر داده اطلاعاتی که می‌دهم.

ممکن است اطلاعات معتبری نباشد غلط نباشد معتبر نباشد در این شرایط خاص کار نکند؛ بنابراین شما سایت هر کشور یکی از منابع اطلاعاتی بسیار مهم و سایت هر دانشگاه یکی از منابع اطلاعاتی خیلی مهم است برای اَپلای کردن اگر زبان انگلیسی‌تان خوب است باید سراغ این‌ها بورید و اگر زبان انگلیسی‌تان خوب نیست نیاز است که یا یک کس حرفه‌ای شخصی که بتواند اینجا کمک صادقانه به ما بکند آن را در کنار خودمان داشته باشیم خب من که صادقانه و رسمی گفتم این که یک بازاری وجود دارد به نام بازار پول درآوردن از ناآگاهی خب بله یک نفری یک آگاهی دارد یک تجربه خاصی دارد و شما باید برای آگاهی‌اش بهش پول بدهید؛ اما این به این معنی نیست که دیگر برای تعطیل بودن هم از ما خیلی تعطیل هستید ببخشید این را می‌گویم از ما پول بگیرند این دیگر یک چیز دیگر اسمش است برای منابع اطلاعاتی درست‌ترینش که خدمت شما عرض کردم سایت است اِمیگریشن هر کشور و سایت هر دانشگاه حالا اینجا شما اگر نتوانید سایت را بخوانید نیاز به مشاوره گرفتن همواره وجود دارد اینجا یکی از جا‌هایی هست.

کاظمی: آقای دکتر ذاتاً این کار بد نیست؛ ولی این که یک نفر یک دانش و یک تخصص مثلاً شرکت‌هایی من توی امارات دیدم تخصصی مثلاً در مورد کانادا کار می‌کنند با تمام دانشگاه‌های کانادا قرارداد دارد شرکتش شغلشان همین است قیمتشان هم عادلانه است و منطقی است؛ یعنی در ازای خدماتی که به شما می‌دهد یک خدمت دیگر حالا یک خدمت است خب این هزینه می‌گیرد؛ ولی این که چقدر این هزینه منطقی و منصفانه و عادلانه باشد خب آن باز جای بحث دارد دیگر یک مقداری از هر سازمان؟

دکتر: بله درست است یک مثالی خدمتتان عرض کنم من وقتی که خواستم از اینجا بروم و در واقع پرواز کنم ایران را ترک کنم به مقصد فرودگاه سیدنی قبلش برای من کل اطلاعات آن خوابگاه را برای من فرستاده بودند حالا من می‌دانستم خوابگاه کجاست و تصمیم هم گرفته بودم که خودمم بروم پدرم اصرار می‌کردند که خیر چون داری اول می‌روی و حالا ما هم یک سری نگرانی‌هایی داریم این کار را خودت انجام نده و درخواست کن که یک شخصی بیاید آنجا دنبالت و تو را ترانسفر کند به خوابگاهی که می‌خواهی بروی هزینه این نفر چند بود هزینه این نفر دویست دلار بود البته دویست دلاری که من می‌گویم.

حرفی که می‌زنم دویست هزار تومان بود در آن زمان دلار هزارتومانی دویست هزار تومان بود حالا شما در نظر بگیرید من دویست دلار دادم از فاصله فرودگاه تا خوابگاه بروم وقتی که می‌خواستم بیایم ایران تعطیلات بین تحصیلی داشتم بیایم ایران این کار را با یک چیزی حدود پانزده دلار، شانزده دلار انجام دادم ببینید این قسمت داستان استفاده از این موضوع بود یکی من ترس داشتم فرمایش شما یک‌قسمتی‌اش ناآگاه بودم بعد‌ها هم که تحقیق هم می‌کردم دیدم هیچ تاکسی این مسیر را دویست دلار نمی‌رود آن آنجا آن جریان نمی‌خواهم بگویم سرم کلاه بگذارید نگویم نمی‌خواهم بگویم سرم کلاه گذاشتند؛ ولی همچنین اتفاقی بود؛ یعنی منظور من این است وگرنه این که ما همواره نیاز به مشاور داریم کسی که می‌گوید من نیاز به مشاور ندارم به سندروم وایزگارد مبتلا هست به سندروم عقل کل مبتلا هست در مورد این سندروم هم بسیار اطلاعات درجه یکی.

کاظمی: ببخشید من یک خاطره بسیار فوری بگویم شما وارد فرودگاه آتاتورک ببخشید فرودگاه استانبول می‌شوید آتاتورک که الان دیگر تمام شد وارد فرودگاه استانبول می‌شوی خیلی راحت خیلی گسترده است این فرودگاه جدید نمی‌دانم تشریف بردید خیلی بزرگ است؛ ولی شما به‌راحتی با یک تحقیق ساده و با کمی دانش زبان ترکی می‌فهمید که طبقه منفی دو راحت نوشته است شاتل راحت سوار می‌شوی و به‌راحتی می‌روی یک آدم‌هایی هستند یک دوستی داریم من آنجا زندگی می‌کردم گفتم نگاه می‌روی طبقه منفی دو لباس‌های نارنجی اینجاش هم عکس اتوبوس دارد هیچ کاری هم نمی‌خواهد بکنی صد لیر بهش می‌دهی می‌گویی استانبول کارت؟

تمام و بهش می‌گویی که من می‌خواهم اتوبوس مثلاً شماره 9 را سوار بشوم انگلیسی هم بگو آنها متوجه می‌شوند بعد آمد در خانه گفت که من سیصد لیر کرایه تاکسی دادم گفتم سیصد لیر کرایه تاکسی دادی برای چه بعد گفت ترسیدم گفتم ولش کن یک کم دور زدم گیج شدم گفتم بابا بهت گفتم بگو شاتل چیزی نمی‌خواهی بگویی فقط آنها راهنمایی‌ات می‌کنند خب این بنده خدا بعد گفتم آقا چرا سیصد لیر دادی این که همه‌اش فقط صد لیر است از فرودگاه تا اینجا گفت تاکسی سوار شدم گفتم فلان آدرس آمدم اینجا از من سیصد لیر گرفت گفتم خب راننده دیده است به‌به عجب آدمی گیرش کرده است گفته بگذار سه برابر رفت‌وبرگشت را از بگیرم جالب است همین فکر‌ها را می‌کردیم توی کوالالامپور هم برای من اتفاق افتاد یک آقای کنار دست من بود.

گفتم آنجا طبقه پایین اتوبوس هست تا شهر گفت من بیست سال است اینجا هستم من ندیدم من که همیشه با تاکسی می‌روم الان هم بچه‌ها می‌آیند دنبالم آنجا ساکن بود بعد گفت ولش کن من می‌خواهم بیایم ببینم گفتم من حتی عکس دکه‌اش را از توی اینترنت گرفتم سایت‌های گردشگری توش هست بعد از دور کردم آهان آن است که بلیت اتوبوس‌ها را می‌فروشد گفت صد و بیست رینگت می‌گیرند تا شهر این چقدر می‌گیرد گفتم من با زن و بچه‌هایم سی رینگت شد؛ یعنی صد و بیست رینگت با بیست و نه سی رینگت مثلاً ما رفتیم.

این یک مقداری به مهارت هم هست این دانش آدم بستگی دارد؛ یعنی به این که شما خیلی چیز جالبی فرمودید بحث سردوگرم که فرمودید به نظر من خیلی مهم است الان این کانال یوتیوب و وب‌سایت من  saeidkazemi.ir    هم کارش این است آقای دکتر این بحث ما خیلی ادامه دارد اگر اجازه بدهید ما توی لایو دوم مان ادامه بدهیم شب‌های آینده دکتر من خیلی سؤال دارم الان شما وارد استرالیا شده با فراقت وارد خوابگاه شدید درست است خوابگاه را فقط به من بگویید از خود سفارت تأمین کردید یا خود مکاتباتی که با چیز می‌کردید با دانشگاه انجام دادید؟

دکتر: بله سایت دانشگاه مخصوصاً این جریان اتفاقاً آفر‌هایی را هم ارائه می‌داد؛ مثلاً شما می‌خواهید کدام دونگ را و بخواهی چه خانه‌ای را بگیری ویلا بخواهی به‌صورت یک ساختمان فضای باز دارد بخواهی به‌صورت یک فِلَت آنجا داشته باشی احیاناً یک قسمت‌هایی را شِیر کنی شِیر نکنی موارد این‌چنین را توی سایت دانشگاه پیدا می‌کردند بسته نسبت به سلیقه‌تان شما می‌خواندید انتخاب می‌کردید مطلب من این بود که چون پولش را نمی‌توانستم پرداخت کنم نیاز به ویزاکارت داشت یا مسترکارت داشت برای پرداختش و این را از دوست دیگری کمک می‌گرفتم برای پرداختش وگرنه کل اطلاعات دورم آنجا در اختیار شما بود تا برای این که به‌اصطلاح محل اقامتشان را انتخاب کنند.

کاظمی: شما بورسیه دانشگاه را در استرالیا گرفتید آخرین سؤال؟

دکتر: من حالت سمی فال بودم؛ یعنی هزینه‌های تحصیل را دانشگاه کمک می‌کرد هزینه زندگی را از ایران به من کمک می‌کردند حالا یک جریان کار کوچکی هم آنجا انجام می‌دادم یک به‌قول‌معروف پول‌توجیبی هم گیرمان می‌آمد؛ اما اصل داستان آن‌طوری بود که تحصیل دانشگاه و زندگی پدر.

کاظمی: خب پس ما تا ورودی خوابگاه دانشگاه چه استرالیا سیدنی رفتید؟

دکتر: دانشگاه وسترن یونیورسیتی استرالیا، البته اگر اجازه بدهید یک خورده عقب‌تر برگردیم جلسه آینده من از جریان فرودگاه شروع کنم؛ چون آنجا به نظرم یک سری نکات جذابی وجود دارد.

کاظمی: هر تجربه کوچکی هم باشد مثل همین خاطره فوری که متن گفتم هر تجربه‌ای آن دویست دلار را دیگر بنده خدا آن مردم یا آن جوان ندهد آن به درد می‌خورد تو لایو بعدی من خیلی لطف نمودید تشکر می‌کنم تو لایو بعدی هم تو بخش دوم تجربیات تحصیل زبان انگلیسی در استرالیا سیدنی با آقای‌دکتر‌فرزاد خیلی وقت گذاشتید تشریف آوردید شب خوبی داشته باشید.

هشدارهایی برای خرید ملک در قبرس

هشدارهایی به خریداران ملک در قبرس شمالی

برای تماشا صحبت های من با آقای ابراهیمی در مورد هشدارهایی به خریداران ملک در قبرس شمالی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با آقای ابراهیمی، در مورد هشدارهایی به خریداران ملک در قبرس شمالی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همۀ دوستان عزیز. سعید کاظمی هستم. امروز می­خواهم در مورد بحث­های کلاهبرداری و هشدارهایی که برای خرید ملک در قبرس شمالی مطرح است با آقای ابراهیمی صحبت بکنم. واقعیتش بعد از سال 2008 اتفاقاتی که در کشور امارات افتاد و به خصوص دبی بعد از آن تبی که سال 2000 تا 2008) افتاد. خیلی از مردم برای سرمایه گذاری به دبی رفتند و الان ذهنیت منفی برای مهاجرت و سرمایه گذاری در کشورهای مختلف وجود دارد. امشب با اقای ابراهیمی در مورد مشکلات و سختی های مهاجرت در قبرس شمالی صحبت خواهیم کرد.

در سلسله لایوها و صحبت­هایی که با آقای ابراهیمی کردم در مورد مسائل زیادی در قبرس صحبت کردم. یکی از درخواست­های زیادی که خیلی از مخاطب­ها چه پیام دادند. چه ایمیل کردند چه کامنت گذاشتند از من پرسیدند بحث کلاهبرداری است. ما ایرانی­ها در زمینۀ خریدوفروش ملک و خودرو حتی داخل ایران هم که می­خواهیم خرید بکنیم یک ­مقداری ترس داریم. به نظر من هم منطقی است

حالا شاید بشود به دلیل شرایطی بوده که در این سال­ها برای ما اتفاق افتاده. من خیلی از سؤالات دوستان را آماده کردم. من داشتم توضیح می­دادم سال­های 2000 تا 2008 به‌قدری بحث خرید ملک در کشور امارات در بورس قرار گرفت و سال 2008 به‌خاطر بحران اقتصادی کل دنیا و به­ خصوص کشورهایی مثل امارات را در بر گرفت. بسیاری از پروژه های ­های ساختمان‌سازی در امارات تعطیل شد و خیلی از شرکت­های ایرانی جمع شدند. در نتیجه این ترس و نگرانی در خرید ملک وجود دارد.

آیا ایرانیها بالاترین خریداران ملک در امارات، ترکیه و قبرس هستند؟

البته ما تصور می­کنیم ما ایرانی­ها بالاترین خریدار ملک هستیم این‌طوری نیست من همین امروز داشتم آماری بود را بررسی می کردم. کشور امارات داده بود؛ مثلاً در امارات هندی­ها بالاترین آمار خرید ملک در امارات را دارند. در ترکیه عربستانی­ها بیشترین آمار خرید ملک را دارند حالا به دلیل شرایط اقتصادی حالا شرایط فرهنگی، هر دلیلی که در عربستان هست خیلی طرف‌دار خرید ملک در کشورهای ترکیه و شاید هم قبرس من اطلاعی آمار دقیقی از میزان بالاترین حجم خریدها را حالا از شما خواهم پرسید.

این که خرید ملک در یک کشور خارجی با چه هدفی انجام می­شود خیلی باید بادقت انجام بشود. رک‌وپوست‌کنده بگویم؛ مثلاً من می­شنوم یک آقا یا یک خانمی یا یک نفری در ایران می­گوید: «من خسته شدم.» خسته شدی که چه؟ مثلاً همین که خسته شدی. حالا شما یک ماشین‌ و یک‌خانه داری می­گوید: «من این را بفروشم بروم ترکیه، امارات، مثلاً گرجستان یا هر جای دیگری ملک بخرم.» بعد یک‌دفعه اتفاقات گرجستان می­افتد. یعنی چه؟

یک‌دفعه گرجستان دولت غرب­گرا می­ آید در گرجستان هر چه ملک خریدند برای ایرانی­ها سخت­گیری­های زیادی می­کند. اما من یک نکته را توضیح بدهم من چون 2 سفر به گرجستان رفتم خیلی از نزدیک این موضوع را لمس کردم. خیلی وقت­ها مقصر خود ما ایرانی­هاییم یعنی ربطی به گرجستان ندارد ربطی به امارات یا قبرس یا ترکیه ندارد.

خود ما ایرانی­ ها می­رویم این­قدر غیرقانونی و با شرکت­های کاغذی و انواع روش­ها از ایران مهاجرت کرده بودند در گرجستان که دیگر از بقالی سر کوچه و نانوایی می­رفتی می­دیدی ایرانی هست. بعضی ­هایشان هم فقط از قانون 45 روز اقامت استفاده می کردند. یک خروج می زدند. ارمنستان دوباره برمی­ گشتند، باز دوباره 45 روز می­ ماندند استفاده می­کردند بعضی­هایشان هم یک­ کم زرنگ­تر بودند. شرکت­های صوری کاغذی داشتند. یعنی فقط شرکت ثبت می­کردند.

من می­خواهم برای اولین سؤال اولاً که شما این جواب قبلی من را بدهید که بالاترین حجم خرید ملک در قبرس را چه ملیت­هایی دارند؟ بعد در ادامه­ بگویید اصلاً فرق اقامت گرفتن با خرید ملک و شهروندی آن کشور حالا می­خواهد قبرس باشد یا ترکیه یا هرجایی چه فرقی می­کند؟ اول آن آمار را بفرمائید و بعد هم این موضوع را توضیح بدهید.

بیشترین خریداران ملک در قبرس شمالی چه کشورهائی هستند؟

در مورد بیشترین تعداد اندیکس خریدارها می­توانم بگویم که روس­ها بیشترین خرید را می­کنند در قبرس. روس­ها و اوکراینی­ها. ولی می­توانم به‌جرئت بگویم مرحلۀ دوم و سوم دست ایرانی­ها هست ایرانی­ها هم خیلی زیاد اینجا خرید می­کنند. در مورد سؤال دومتان باید بگویم که می­شود تکرار کنید سؤال دومتان را؟یک توضیح بدهید منظورت می‌گویید؛

اینکه می گویند ایرانیها خیلی ملک در قبرس شمالی می­ خرند درست است و حدوداً سالیانه چند دانه ملک در قبرس شمالی می خرند؟

یعنی مثلاً 5000 تا ملک می­ خرند یا مثلاً سالی 200 تا می­خرند این که دیگر خیلی حساب نمی­شود که مثلاً بگوییم ما در قبرس 200 ملک ایرانی­ها خریدند بگوییم خیلی دارند ملک می­خرند. حدودی آماری دارید شما؟

ببینید؛ مثلاً یکی از پروژه­هایی که خیلی اینجا طرف‌دار دارد مخصوصاً ایرانی­ها خیلی خوششان می­آید از آن 50 هزار تا واحد بوده که همه ­اش فروش رفته. یک شهرک بزرگ؛ کل 50 هزار تا فروش رفته به‌جرئت می­توانم بگویم از این 50 هزار تا 500 آپارتمان را ما به ایرانیها فروختیم.

آیا مردم ترکیه هم می­ آیند قبرس سرمایه‌گذاری می کنند؟ یعنی سرمایه­ دارهای ترک هم می­آیند در قبرس شمالی سرمایه‌گذاری کنند؟

معمولاً آن­ها ترکیه زندگی می­کنند برای تعطیلات آخر هفته­ شان می­آیند اینجا.

حالا بحث اقامت و شهروندی را توضیح بدهید. یعنی تفاوتشان را بگویید؛ چون بعضی مردم فکر می‌کنند؛ مثلاً تبلیغات صوری است یعنی می­گوید: «با خرید ملک شما صاحب مثلاً اقامت این کشور می­شوید یا صاحب شهروندی این کشور می­شوید» این­ها فکر کنم تعریف­هایش با هم فرق می­کند.

من این را به‌صورت کامل برایتان توضیح بدهم. اولاً شهروندی یک کشور را که شما زمانی می­توانید داشته باشید که پاسپورت آن کشور را بگیرید. قبرس به کسی پاسپورت نمی­ دهد مگر این که در موارد خاص آن­هم ازدواج یا این که از قدیم سرمایه­ های خیلی زیادی کسی آورده باشد. کلی شرکت و کارمند و این چیزها در آن صورت پاسپورت می­تواند بگیرد و شهروند دائم بشود. یک مورد دیگر هست با همین بحث اقامت است که ببینید شما با خرید ملک در قبرس می­توانید اقامت بگیرید.

تا زمانی که ملکتان را داشته باشید؛ یعنی اگر نفروشید و همچنان ملک را داشته باشید تا زمانی که ملک را داشته باشید اقامتتان سالیانه تمدید می ­شود. حالا با یک هزینۀ خیلی کم در حد 1000 لیر این­ها؛ 1200، 300 لیر. یک بحث دیگر هست که اقامت دائم است. ترک­ها به آن می­گویند کمیلیک کارت. اقامت دائم به با ارزشی پاسپورت نیست؛ ولی دیگر لازم هم نیست شما هرسال اقدام کنید دوباره مثلاً تمدیدش کنید. شما اقامت دائم را بگیرید دیگر می­شوید شهروند درجه 2. ببینید باز می‌گویم شهروند درجه 2. نمی­گویم شهروند درجه 1. شهروند درجه 1 کسی است که پاسپورت آن کشور را داشته باشد.

شرایطش هم این­گونه است که اگر شما مبلغی که سرمایه‌گذاری می­کنید – من دقیق توضیح بدهم خدمتتان – اگر مبلغی که سرمایه‌گذاری می­کنید بیش از 125 هزار یورو یا پوند باشد بعد از 4 سال که در این جزیره زندگی کنید یعنی 4 سال باید همین اقامت سالیانه که دارم می‌گویم روی ملک همه می­ گیرند خود من هم همین‌جوری اینجایم 4 سال باید این اقامت تمدید بشود و علتش هم چیست؟

این­ها جزء نکته ­های خوب اینجا است. علتش هم این است که این­ها در آن 4 سال نگاه می­کنند به سوابق شما ببینند مشکلی پیش نیاوردید اگر برای جامعه مفید باشید و ضرر هم نداشته باشید بعد از 4 سال که شما مبلغی هم که سرمایه‌گذاری کردید بیش از 125 هزار پوند باشد می­توانید اقدام کنید برای کیملیک کارت یا همان اقامت دائم. باز هم می‌گویم این شامل پاسپورت نمی­شود. پس قبرس شمالی به به کسی پاسپورت نمی­ده .

من دوست دارم تجربۀ واقعی بگویم آقای ابراهیمی عزیز! چون من خودم یک سال ترکیه بودم بعضی از هم­وطن­های ما خودشان نمی­دانند دقیقاً می­خواهند چه‌کار کنند فقط می­گویند ما می­خواهیم برویم.

بگذارید مثال واقعی بزنم یک بعد از ظهری در دفتر شرکت بودم(من در یک شرکتی کار می­کردم به اسم یاشارگروپ) این­ها کار بازسازی خانه، ویلا، کارخانه و هتل این­ها انجام می ­دادند من چون تخصصم عمران بود؟

در استانبول. من خودم چند ماه در بازسازی ویلا کار کردم. خیلی هم آدم­های خوبی بودند؛ یعنی خیلی محیط کاری حرفه ­ای داشتند. یک روز بعدازظهر دیدم یک خانم ایرانی بچه بندر انزلی بودند آمدند در دفتر کار ما و گفت: «می­خواهم مشورت کنم. می­ خواهم شوهرم نجار است کابینت‌ساز است بیاییم استانبول» گفتم خیلی شغل خوبی دارد اینجا کار برایش زیاد است. ولی منابع مالی­شان را که دیدم اهدافشان را که شنیدم؛ مثلاً دوتا  بچه کوچک داشتند این­ها را که شنیدم من واقعیت به­شان گفتم نیایید. من شاید سه چهار ساعت داشتم با آن­ها صحبت می­کردم همکارم می­گفت: «ولش کن»

می­گفتم بابا من می­دانم به درد این خانم نمی­خورد. یک روز آمد شرکت ما بعد از دو ماه گفت: «ما آمدیم تصمیم گرفتیم آمدیم و خانۀ یکی از دوست­ها و فامیل­هایمان در اینجا زندگی می­ کنیم» در شهرک خیلی خوب هم آنجا بود پیش فامیل­ شان بودند. بعد گفت: «برای ما خانه اجاره کنید» گفتیم واقعیت شرکت­ ما کار اجاره خانه و این­ها انجام نمی­دهد یعنی دوستم هم گفت: «نه ما کار خانه انجام نمی­دهیم» چون خیلی از ایرانی­ها می­آیند و اینجا هم بعد یک ساله اجاره ­اش را بدهند بعد برمی­گردند. به من گفت: «کمکم کنید.» گفتم من کسی را نمی­شناسم که اجاره خانه کمکت کند. رفت و یک هفته ­ای بعد دیدم خیلی آشفته آمد و گفت: «آره ما با یک مشاوره املاکی که می­شناختمش با هم ارتباط هم داشتیم با ایشان هماهنگ کردم رفتم چندتا خانه دیدیم.

من نمی­دانم عددش یادم نیست شاید، 1000 لیر هم به­شان بیعانه دادم قولنامه را هم نوشتیم. اما ما پشیمان شدیم کلاً می­خواهیم برگردیم ایران. شما زنگ بزن به این بنده خدا که 1000 لیر ما را پس بده.» من هم واقعیت املاکی نبودم که بگویم تجربه داشتم گفتم باشد زنگ می­زنم. این دوستمان هم تبریزی بود مشاوره املاک بود آنجا از قدیمی­ها هم بود خیلی از من دلخور شد خیلی هم با من تند صحبت کرد: «نه حق نداری دخالت کنی تو نمی­دانم اجازه نداری دخالت کنی.» گفتم باشد حالا این بنده خدا آمده به من یک رویی زده اگر راه دارد گفت: «بابا آن املاکی قولنامه نوشته. وقتی قولنامه بنویسد دیگر هزینۀ قولنامه ­نویسی­ اش را برمی­دارد. شما کنسل هم بکنید نهایتش جریمه باید بروی به صاحبخانه بدهی کنسل بشود.»

بعد من واقعیت بعد که بیشتر فکر کردم این خانم هم آمد یک ­کم گریه کرد من گفتم: «من روز اول به شما گفتم برای شما مناسب نیست نیایید ترکیه.» بعداً که به این موضوع فکر کردم گفتم بابا راست می­گوید آن بنده خدا به من بعداً زنگ زد یک­ کم عذرخواهی کرد: «ببخشید من آن شب ناراحت شدم. من یک هفته است با بنزین لیتر مثلاً 7 لیر دارم این خانم را بردم 20 واحد دیده؛ مثلاً 6 روز من را علاف داشته. بعد کلاً 1000 لیر داده؛ 1000 لیر عدد قابلی نیست در ترکیه؛ عدد آن­چنانی نیست.» من می‌گویم بعضی از این داستان­هایی که هم­شهری­هایها ، هم­وطن­ نمان تعریف می­کنند. مقصر خودشان­ هستند.

چون دقیقاً خودشان نمی­دانند برای چه مهاجرت کردند برای چه آمدند؟

توان مالی­اش را نمی­داند. بعد می­آید می­رود مثلاً یک کاری می­کند شما مثلاً ایران هم بروی قولنامه بنویسی قولنامه خرید ملک یا اجاره ملک بنویسی بعد کنسلش کنی باید آن املاک هزینۀ نوشتن قولنامه ­اش را به شما عودت نمی ­دهد وقتی که گذاشته انرژی ­ که گذاشته. می­خواهم بگویم که کسی که می­ خواهد مهاجرت کند کسی که می­ خواهد برود قبرس یا می­خواهد برود ترکیه یا امارات باید بداند دقیقا چه می خواهد.

مثلاً هر کسی لِوِلش فرق می ­کند امارات خیلی گران‌قیمت است و هزینه­ ها وحشتناک است. دوستی برای ثبت شرکتش رفته بود امارات کلی هزینه کرده بود دو سه هفته پیش با هم صحبت می­ کردیم به من می­ گفت: «من اولش نمی­دانستم کارمند­هایم را نمی­توانم از ایران ببرم. کلی هزینه کردم در نهایت مجبور شدم کلاً دفتر را ببرم عمان. چون من 5 کارمند داشتم کارمندم را از ایران نمی­توانستم ببرم امارات. برای آن­ها نتوانستم ویزا بگیرم مجبور شدم دوباره این دو سه میلیارد هزینه را بی­خیال بشوم بروم عمان. هیچ‌کس هم مقصر نیست. دولت امارات هم می­گفت در سایتش قشنگ نوشته مثلاً به ایرانی­ها برای نیروهای کاری من ویزا نمی­دهند.» این را من همین‌جوری لا به لای لایو داستان­های زیادی دارم تجربه در املاک در ترکیه آنجا می­آمدند به من مراجعه می­کردند را می‌گویم.

خرید ملک از راه دور و بدون دیدن شرکت و پروژه در قبرس شمالی امکان پذیر است؟

من مثلاً تبلیغ می ­بینم: «شما نمی­خو اهد بیایید. تلفن بزنید پول را به‌حساب ما بزنید به تومان بزنید ما خودمان هم برایتان ملک را می­خریم و قولنامه می­کنیم.» شما این را تأیید می­کنید؟

بعضی از مشتری­ها هستند مثال دارم می­زنم طرف می­خواهد خانۀ پیش ­خرید خریداری کند خانه­ اش مثلاً 4 سال دیگر آماده می­شود خودش مشغول به کار است در ایران مثلاً شرکت دارد کارخانه دارد کارمند است جایی؛ نمی­تواند پا شود بیایید یک هفته دوهفته اینجا؛ بعضی­ها هستند حالا لطف دارند به ما اعتماد می­کنند به‌صورت آنلاین خریداری می­کنند که آن هم باز باید امضای ایشان دوباره پایین قرارداد باشد؛ یعنی ما قرارداد را می­فرستیم برایشان ایشان امضا می­کنند دوباره اسکن می­کنند می­فرستند برای ما آن موقع می­شود قرارداد فاینالایز یا نهائی  شده.

قرارداد خرید ملک به چه زبانی است در قبرس؟

قراردادها در قبرس به زبان انگلیسی است و گاهی هم ترکی.

مثلاً من نوعی آمدم قبرس می­خواهم بخرم الان می­خواهم این قرارداد را دقیق برای من ترجمه کنید من بند به بندش را مثلاً من که انگلیسی مطلعم، برای کسی که مطلع نیست بند به بندش را ترجمه می‌کنیم.

شما می­توانید یا خودتان مترجم جدا بگیرید برایتان ترجمه کند یا این که بچه ­های شرکت ما هستند که اصلاً کارشان این است که باید قرارداد را بند به بند بخوانند برای مشتری ترجمه کنند و در نهایت امضا را بگیرند.

آیا می شود از یک پیج اینستاگرام در قبرس شمالی ملک خرید؟

من واقعیت برای این لایو خیلی رفتم تحقیق کردم خیلی در پیج­های مختلف. یکسری چیزهای جالب دیدم؛ مثلاً طرف عکس یک گل گذاشته بعد اسمش یک اسم عجیب است یک اسم است اصلاً نه فامیلش است نه آدرس است نه تلفن است هیچ ندارد؛ یعنی مثلاً نه شرکت ثبت­ شده ­ای دارد بعد تبلیغ می­کند. یک پیج اینستاگرام فقط دارد. حالا این نظر من است آیا واقعاً می­شود آدم از یک پیج اینستاگرامی که هیچ مستندات خاصی ندارد خرید کرد. من نوعی مثلاً می­خواهم قبرس خرید بکنم چه مواردی را باید مدنظر خودم قرار بدهم؟ چه چیزهایی را کنترل بکنم که گیر ( عذرخواهی می­کنم این کلمه جالب هم شاید نباشد) fraud یا کلاهبرداری قرار نگیرم؟

درست است. ببینید اولاً این که این نکته را خدمت همۀ دوستان بگویم شما وقتی می­خواهید ملکی را خریداری کنید اولاً که باید حتماً تحقیق کنید آن شرکتی که دارید از آن خرید می­کنید شرکت ثبت­ شده باشد؛ یعنی دفتر داشته باشد آدرس داشته باشد و شمارۀ ثبت داشته باشد شما هم شمارۀ ثبت هر شرکتی را بخواهید می­توانید از اینترنت از وب­سایت خود شرکت یا استعلام سایت­های دولتی آن کشور بگیرید و از روی شماره ثبت شما می­توانید متوجه بشوید که یک شرکتی چند سال است قدمت دارد چقدر کارکرده.

چه شرکتی تازه‌کار است و  این که اصلاً چه شرکتی دارد شماره ثبت. این پیشنهاد من است که همۀ دوستان اگر می­خواهند سرمایه‌گذاری کنند ابتدا این نکات را در نظر بگیرند که تحقیق کنند ببینند که وضعیت آن شرکت در چه صورت است؛ یعنی شماره ثبت دارد دیگر خدمتتان عرض کنم آدرس دفترش مشخص باشد. این­جور چیزها یک نکاتی است که باید حتماً به آن دقت کنند. حالا شما می­گویید در مورد این لایو تحقیق کردید به ترتیب بپرسید من خدمتتان پاسخ می­دهم.

 الان من می­خواهم در قبرس شمالی ملک خرید کنم چرا مستقیم نروم از آن تولیدکنندۀ اصلی، همان سازندۀ اصلی ملک مثلاً آنی که دارد برج 5000 واحدی می­سازد مطمئناً مثل ترکیه دفاتر فروش دارند نمونه کار دارند من چرا از آن­ها مستقیم خرید نکنم؟

خود construction company ها هم املاک دارند ولی ببینید به‌صورت کلی 80، 90% ملک­ها را برای  construction company در قبرس به‌جرئت می­توانم بگویم ما برایشان می‌فروشیم؛ یعنی با وجود این که خودشان املاک دارند و کار فروش انجام می­دهند ما بیشترین فروش را برایشان انجام می­دهیم و علت چیست؟ علت این است که ببینید شرکت سازنده فقط همان قیمتی که در لیست قیمت ما هست همان قیمت را به شما اعلام می­کند و آن مبلغ را از شما می­گیرد و دیگر بابت این که مثلاً می­خواهید.

شما اقامت بگیرید یا حتی همین بحث قرارداد که فرمودید قرارداد باید ترجمه بشود شما هر چیزی را پایینش را می­خواهید امضا کنید باید مطمئن باشید کاملاً بند به بندش را باید مطمئن باشید چه نوشته شده باشد. یکی از کارهای شرکت ما همین است که مسئولین شرکت کارشان این است که بیایند با شما همراهی­تان کنند موقع قرارداد، کامل به شما توضیح بدهند مثل وکیلی که شما به‌عنوان  اگر وکیلی می­گیرید مثل وکیل کاملاً تمام مراحل را به شما توضیح بدهند بعد آن موقع قرارداد را امضا کنید.

یک سؤالی که خیلی در کپشن می­پرسند اول جواب بده حداقل قیمت یک ملک در قبرس چقدر است؟ یعنی حداقل باید چقدر پول بیاورد که آنجا بخواهد ملک بخرد؟

ما از اول تابستان دوتا 10% رشد قیمت داشتیم الان برای یک واحد استودیو حداقل 60، 70 هزار پوند احتیاج هست که پول لازم است. برای یک واحد یک خواب 80 هزار پوند حداقل تا 100 هزار پوند باید پول بگذارید کنار.

چگونه مطمئن باشیم. که این طرف ملک را به چندین نفر در قبرس شمالی نفروخته است؟ از کجا مطمئن بشود که این سند آنجا مثلاً اداره ثبتی دارد؟ اداره ثبت‌اسناد و املاک دارد؟

من در لایوهای قبلی هم‌خدمتتان توضیح دادم یک 0.5% هست که اولی که قرارداد را می­بندی آن 0.5% پرداخت می­شود آن 0.5% همان هزینه­ ای است که در واقع به دولت اینجا پرداخت می­شود که چه؟ کد رهگیری را بگیریم همان کد رهگیری که مثل در ایران سندهای تک‌برگ را شما می­توانید استعلام بگیرید کد رهگیری­شان را بگیرید. دقیقاً اینجا هم کد رهگیری به شما می­دهند که شما می­توانید آن ملک را استعلام بگیرید؛ ولی یک نکته­ ای را من خدمتتان بگویم ما تمام قراردادهایمان فروش­هایمان از طریق خود شرکت­های سازنده انجام می­شود شرکت­های سازنده­ای هم که اینجا هستند.

اصلاً قابل‌مقایسه با شرکت­های سازنده ­ای که حالا به‌صورت جزء در ایران کار می­کنند نیستند که حالا چون این­ها همه مثلاً چه جوری خدمتتان عرض کنم یک ابرشرکت یا هلدینگ بزرگ هستند. بیست ­تا بیزینس مختلف دارند ده­ تا ریزورت اینجا دارد می­سازد ده تا پرتغال دارد می­سازد ده تا انگلیس دارد می­سازد ده تا کانادا دارد. یعنی همه‌جا پروژه دارند و شرکت­های بزرگی هستند. ما هم تمام قراردادهایمان از طریق خود construction company  ها جلو می‌بریم؛ یعنی آن فرم قراردادی که به شما داده می­شود از طرف خود construction company  است.

در نتیجه با گرفتن کد رهگیری می­توانید مطمئن بشوید خیالتان راحت بشود که اوکی مثلاً به کس دیگری فروخته نشده این ملک؛ ولی اگر دارید از دست می­خرید حتماً این نکات لازم را رعایت کنید حتماً کد رهگیری­اش را پیگیری کنید یا اگر دارید از شرکتی خریداری می­کنید به شما آفرهایی می­دهند شما باید این نکته را در نظر داشته باشید که آن آفرها باید قابلیت مکتوب شدن داشته باشد؛ یعنی اگر بنده سام ابراهیمی به شما یکسری آفر می­دهم می‌گویم شما با خرید ملک این و این و این را می­توانید از من بگیرید باید کلیه آفرها را مکتوب با قرارداد امضا شده تقدیم شما کند.

مثلاً من یک آفر دیدم در همین تبلیغات زیادی که رفتم بررسی کردم مثلاً نوشته بود یک ماشین بنز هم به­ خریدار  می­دهیم. مبله کامل فول فرنیش هم به­ شما می‌دهیم؛ من نمی­دانم مثلاً شما می­گویی 60 هزار پوند حدوداً مثلاً 2 میلیارد 300، 400 میلیون تومان می­شود حالا با هزینه ­های 0.5% و مالیات و فلان و این­ها من می‌گویم 2.5 میلیارد. چه جوری با 2.5 میلیارد هم ماشین به من می­دهید هم خانه و هم مبلمان؟

دقت کنید  به فروشنده بگویید شما این بنزی که گفتی می­دهی را مکتوب کن بگذار پای قرارداد به من بده. آن موقع مشخص می­شود آن طرفی که دارد به شما آفر می­دهد آیا واقعاً شرکت است؟ حرفش سند هست یا نیست؟ می­تواند پایینش را امضا کند یا نه؟

الان این آفر هم داد و قرارداد هم بست قرار است 4 سال بعد به من ملک تحویل داده بشود تعهداتش و فول فرنیش را قرار است 4 سال بعد به تعهداتش عمل کند. متوجه منظورم می­شوی؟

درسته ببینید آفرها معمولاً از طرف یکسری دلال دارد اتفاق می­افتد این بحث آفرها؛ یعنی کار تخصصی ملک انجام نمی ­دهند کار دلالی دارند انجام می‌دهند؛ یعنی حتی بعضی از آن واحدهایی هم که می‌گویید؛ مثلاً ممکن است یک‌بار خریداری شده این­ها دارند مجدد از دست می­فروشند به کس دیگری.

عرف استاندارد آفر در قبرس شمالی چیست؟ مثلاً با خرید یک ملک مثلاً 2.5 میلیارد چه آفری دارد؟ در ایران الان در هر شهری بروید دیگر 2.5 میلیارد یک ملک معمولی است دیگر؛ خیلی چیز هنگفتی نیست که بخواهند رویش آفر هم به آدم بدهند.

بله ببینید آفرهایی که شرکت ما می­دهد به دوستان سه روز اقامت رایگان است درصورتی‌که خریدشان را صددرصد کنند یک هفته است و این که اگر پیش‌خرید کنند؛ مثلاً سه سال دو سال یک سال مانده باشد تا تحویل ملکشان یک سال هم یک ملکی را به‌صورت رایگان در اختیارشان قرار می­دهیم. این آفرهایی است که حالا شرکت ما دارد؛

ولی من دوستان دیگر را نمی­دانم دیگر چه‌کار می­کنند. ولی این هم‌خدمتتان عرض کنم که مثلاً بعضی از پروژه­ها هست مثل مثلاً واحدهای خیلی بزرگ مثلاً واحدهای سه‌خوابه، چهار خوابت، ویلایی­ها باز یکسری آفرهای خاصی از طرف خود construction company در قرارداد نوشته شده آن دیگر ربطی به املاک ندارد باید از طریق construction company  از آن­ها گرفته بشود که مثلاً این کار را ما به‌عنوان وکیل شما برایتان انجام می­دهیم که می­رویم با construction company رایزنی می­کنیم و آفرها را از آن­ها برایتان می­گیریم.

به چه کسانی واقعاً توصیه نمی­کنی برای خرید ملک به قبرس شمالی بیایند؟ مثلاً بگویی واقعاً به درد تو نمی­خورد. من یک داستان واقعی برایتان تعریف کردم؛ یعنی واقعاً به درد چه کسانی نمی­خورد؟

ببینید قبرس به درد کسانی که فقط به اندازۀ پول یک‌خانه دارند نمی­خورد. یعنی این که اگر کسی هست که تمام سرمایۀ زندگی­ اش می­شود یک‌خانه اینجا بهتر است که این کار را نکند. ما یعنی خودمان علناً به او می ­گوییم که این کار را نکن همان ایران بهتر است. ببینید یک چیز ساده خدمتتان عرض کنم شما با درآمد حقوق ثابتی که اینجا دارید زندگی­تان کاملاً راحت می‌چرخد؛ ولی شما نمی­توانید هم زندگی­تان را بچرخانید هم قسط­های خانه را پرداخت کنید متوجه می­شوید منظورم را؟

هم زبان ترکی یاد بگیری هم بروی دنبال کار بگردی. آخر من در تبلیغات می­بینم می­گوید آقا ملک هست با job offer البته من یکی که خیلی با job offer رابطۀ خوبی ندارم اصلاً job offer را خیلی خوب نمی­بینم.

همان. هیچ شرکت املاکی اجازۀ دادن job offer به کسی ندارد مگر این که طرف کارش همین agent کار املاک است تخصصی است ارتباطاتش قوی است؛ مثلاً من خودم شخصاً بیایم بگویم آقای فلانی! بیا با من کارکن؛ این یک بحث جداست. ولی این که بخواهد job offer بدهد و «من برای شما کار پیدا می­کنم» آن کارش شرکت کاریابی است کار شرکت املاک نیست شرکت املاک کارش این است که برای شما خانه پیدا کند و بیش از این هر چه اضافه­تر از این گفته می­شود ممکن است که جای تأمل دارد دیگر باید حتماً روی آن تأملی کرد.

یک روش کلاه برداری در خرید ملک خارج کشور را برای شما بگویم؟

عذرخواهی می­کنم باز از این کلمه استفاده می­کنم یک روش کلاهبرداری دیدم خیلی رویش تأکید شده بود هم در گرجستان هم در ترکیه این­ها خیلی استفاده می­شود. دو سه نفر با همدیگر یک نفر می­آید تبلیغ می‌گذارد؛ یعنی یک پیج راه می­اندازند بعد دو نفر دیگر با اسم ­های دیگر می­آیند به افرادی که سؤال می­پرسند کامنت می­گذارند سؤال می­پرسند می­نویسند زیر کامنت آن یا در جواب آن ریپلای می­کنند می­نویسند که: «من از فلانی خریدم خیلی راضی بودم. خیلی عالی بود خیلی درست بود.

احسنت خیلی خوب بود.» خیلی جالب بود این دیدم دارد تکرار می­شود یک روش کلاهبرداری است اصلاً در واقعیت این­جوری نیست؛ یعنی یک جوری برنامه­ریزی شده از قبل است؛ یعنی من این را هم در چند تا پیج در گرجستان دیدم تأکید کرده بودند که بگیرند آن آدم هم جالب بود پیج آن را هم من رفتم نگاه کردم دیدم آن هم پیجش نه اسم دارد نه آدرس دارد نه تلفن دارد نه عکس دارد؛ یعنی طرف کلاً مجازی است هیچ‌چیزش واقعی نیست؛ یعنی همة آن تیم سه‌نفره آن­هایی که می­آمدند با همدیگر هی نظر می­دادند غیرواقعی بود. من یکی دوتا داستان تعریف کنم در مورد کار؛ ترکیه و این­ها که به چشم خودم دیدم.

مثلاً یک آقا امیدی بود نجار بود من واقعاً دیدم یک کارگاه بزرگی را بعد از 4 سال ترکی مسلط شده بود آدم بسیار زحمت­کش و صادقی بود من دیدم کل کارگاه نجاری­اش را آن بنده خدای ترک به ایشان سپرده بود؛ یعنی کلاً دیگر خودش نمی­آمد این­قدر این انسان زحمت­کش، صادق بود و واقعاً گفت: «سعید! من آنجا با روزی 50 لیر، 100 لیر شروع کردم؛ یعنی خیلی با زحمت زیاد» یا مثلاً من در زیتون برنو بچه­ های افغانستانی دیدم آدم­های بسیار زحمت­کش که 88 نفر ترک و افغانستانی برای او کار می­کردند و او برای یکی از برندهای معروف ترکیه بخش تولیدی ­اش را انجام می­داد.

برای مهاجرت قبل از هر چیزی نیاز به تسلط بر زبان کشور مقصد و داشتن تخصص کاری است؟

می‌گویم اگر کسی می­خواهد برود اولاً در هر کشوری که می­خواهد برود نه بحث قبرس نه بحث امارات یا ترکیه یا حتی کانادا اول باید زبان آن کشور را مسلط باشد به نظر من 70، 80% باید زبان آن کشور را یاد داشته باشد.یا حداقل زبان انگلیسی را فول باشد.انگلیسی را فول باشد. دوم یک تخصص بلد باشد یک کار بلد باشد شاید خنده­ دار باشد من چیزهایی که در نوجوانی یاد گرفته بودم مثل لوله­ کشی ساختمان، و کار برق­کاری آنجا خیلی به دردم خورد. می­دیدم مثلاً می­گوید 1500 لیر 20 تا لامپ محوطۀ ویلا را می­ خواهند عوض کنند. من گفتم این که کاری ندارد. خودم بلد هستم.

گفتم کلاً یک یا دو ساعت کار دارد که خودم راحت انجام می­دهم حالا آنجا همه چیز رطوبت بالابود زنگ‌زده بود گفت واقعاً تو انجام می­دهی؟ به‌جای 1500 تا بده 1000 تا به خودم بده انجام می­دهم. شاید در دو ساعت تفریحی انجامش دادم تعویض شد؛ یعنی آن دانش و تخصص به دردم خورد با این که مثلاً من زبان ترکی­ام اصلاً خوب نبود؛ ولی خدا را شکر درست شده بود آن دوستان آدم­هایی بودند که درست شد کار من؛ همین­جوری نیت کرده بودم رفت درست شد. یا خانمم خیاط بود؛ مثلاً خیاط حرفه­ای بود.

آیا جاب افر در قبرس شمالی وجود دارد؟

یک نکته­ای من به ذهنم رسید مهندس! شما الان این را فرمودید. ببینید؛ مثلاً اگر کسی به شما می­گوید جاب آفر می­دهد می­گوید: «من برایتان کار پیدا می­کنم» ببینید خود agent که دارد اینجا زندگی می­کند هم خودش باید اجازه کار داشته باشد. یکی که این حرف را به شما زد شما بگویید شما اجازه کار خودت را به من نشان بده بعدش… متوجه شدید چه می‌گویم؟ یعنی چه جوری می­شود منی که خودم مثلاً اینجا اجازه کار دارم برای یکی دیگر اجازه کار بگیرم. من خودم باید کارفرما باشم تا بتوانم برای کسی اجازه کار بگیرم.

نه من تأکید می­کنم اولاً زبان هر کشوری باید یاد داشته باشید دوم واقعاً باید یک هنری یک تخصصی یک تجربه­ای یک چیزی داشته باشید؛ مثلاً با دکترای باستان­شناسی نمی­دانم چقدر باید به زبان آن کشور مسلط باشد یا در رشتۀ خودت یا مثلاً تاریخ خواندی می­خواهی چه بروی آنجا درس بدی مثلاً چه را بروی تاریخ مثلاً به زبان انگلیسی یا ترکی خیلی سخت است بخواهی کار پیدا بکنی باید یک هنری بلد باشی.

من خانمم رفت. 17، 18 سال کار خیاطی کرده بود تخصصی لباس عروس و پالتو کار می­کند. آنجا رفت پیش یک خانم ترک شروع به کار کرد. خیلی ها به ما گفتند: «بابا اینجا ترکیه مهد لباس است چه جوری این­قدر لباس ارزان است؛ مثلاً پالتو 100 لیر می­توانی پالتو بخری.» گفتیم می­رود یک تلاشی می­کند. بعد خانم من یک سه چهار پنج روزی که رفت گفت: «می­دانی من برای چند هفته سفارش گرفتم؟» گفتم نه. گفت: «من حداقل برای سه هفتۀ آینده سفارش گرفتم.»

گفتم صاحب­کارت که ترک است که همه ­اش می ­نالید. گفت: «ان خانم فقط راسته­ دوز است اصلاً در ترکیه خیاط مثل ما که شابلون بدهند – نمی­دانم از این کارهایی که خودشان می­کنند – نداریم.» اصلاً فکر می­کردی همه می­گفتند: «نه بابا این­قدر اینجا لباس ارزان است.» فکر کنم 30، 40 تا پالتو سفارش گرفت در همان هفتۀ اول که اصلاً صاحب­کارش ما بچه کوچک داشتیم بچه کوچک ما را آن نگه می­داشت که خانمم برود برسد به کارها که بتواند؛ مثلاً سفارش‌ها را انجام بدهد.

باید تخصص داشته باشی یعنی job offer در همۀ کشورها حالا بعضی کشورها مثل امارات که کلاً بر روی مهاجر می­چرخد آن هم برای غیرایرانی­ها معمولاً برای ایرانی­ها مثلاً امارات نمی­دهد آفر کار. در ترکیه هم این­جوری بود اگر کسی بهتان می­گوید job offer باید آن کارها را مثلاً آن کارفرمای ترک پنج تا بیمۀ ترک رد کند بعد اجازه دارد نفر ششمی خارجی یا بگیرد. یعنی این­جوری نیست که اگر کار باشد خیلی سخت است.

 متأسفم هم­وطن­ان ما یک مقداری با واقعیت جلو نمی‌روند؛ یعنی یکسری چیزها را ساده می­پذیرند این­جوری نیست خدایی ­اش این­طوری نیست.

مثلاً  بنده خدائی آمده بود. رشته ­اش برنامه ­نویسی کامپیوتر بوده. تمام سرمایۀ زندگی­ اش هم همان 3، 4 تومان پول یک‌خانه شده و این­ها آمده اینجا یک‌خانه خریده بعد مثلاً از آن agent اش که مثلاً خانه را برای او خریده شاکی شده که: «آقا! مثلاً من را بدبخت کردید؛ چون اینجا کار برای من نیست.» شما قبل از این که بیایی خانه ­ات را بخری باید تحقیق می­کردی کارت را اوکی می­کردی بعد اقدام می­کردی برای هم­چین مهاجرتی. می­دانید چه می‌گویم؟

این همان نکته ­ای که شما می ­گویید است. بعضی­ها خودشان در واقع بدون برنامه عمل می ­کنند بعدش که کار تمام شد و همه‌چیزتمام شد تازه متوقع می­شوند که چرا آقا مثلاً فلان چیز را به ما نگفتی. چون آن agent هم از کجا بداند شما تمام سرمایۀ زندگی­ات این است او دارد کارش را انجام می­دهد کارش هم این است که خانه بفروشد.

ولی اگر از او بپرسی آقا من رشته‌ام؛ مثلاً برنامه‌نویسی است آنجا کار هست؟ اره هست اگرچه؟ اگر مثلاً کسی از من این سؤال را بکند اولین چیزی که از او می­پرسم می‌گویم تا حالا از اینترنت پول درآوردی؟ تا حالا سفارش کار آنلاین گرفتی انجام بدهی؟ اگر گرفتی اینجا هم می­توانی راحت زندگی کنی؛ چون اینجا هم از این­ور آن‌طور دنیا سفارشت را می­گیری کدنویسی­ات را می­کنی تحویلش می­دهی. یک اینترنت پرسرعت بیشتر می­خواهی مگر؟

هر جای دنیا می روید به چهار صورت بروید؟

نگاه کنید من شاید 20 و 2، 3 سال پیش یک دوستی داشتم سال 54 کترپیلار رفته بود دوره‌دیده بود یک پیرمردی بود الان هم هست زنده است بنده خدا. این به من یک حرفی زد گفت: «هر موقعی یک جای دنیا می­خواهی بروی به 4 صورت برو: مهمان، به‌صورت تحصیلی، گردشگری یا علاف یعنی همین­جوری بیکاری.» منظورش این بود که می­گفت باید هدف داشته باشی می­خواهی بروی. مثلاً یکی هست سرمایۀ کلان دارد خیلی هم عالی است بخشی از سرمایه ­اش را می­خواهد به پوند تبدیل کند حالا چه رشد بکند چه نکند.

به یک دلیلی، بخشی از سرمایه‌گذاری‌اش در سبد سرمایه‌گذاری‌اش می‌آورد در قبرس یا ترکیه یا گرجستان یا امارات یا حتی شاید کانادا برود سرمایه‌گذاری کند. اما یک نفر هست می­گوید من بازنشست شدم ایران هم یک منبع درآمدی دارم یا مثلاً پزشکم ساختمان دارم یا هر چیزی اینجا منابع درآمدی در ایران دارم یک‌خانة کوچولو هم می­خواهم یک سوئیت هم بگیرم در قبرس امن است تمیز است آرام است مدیترانه­ای است می­خواهم بروم استراحت کنم هر روز ورزشم را بکنم قدمم را بزنم.

80% مشتری­هایمان همین­جوری ­اند برای استراحت می­آیند یا برای این می­آیند که از اینجا بروند یک جای بهتر که آن هم باز سرمایه‌گذاری خوبی است؛ چون ملکشان را می­توانند اینجا اجاره بدهند و یک آب­ باریکۀ ارزی داشته باشند به پوند داشته باشند برای آن­هایی که از اینجا می­خواهند بروند جای بهتر.

مهاجرت به قبرس شمالی برای چه شخصی مناسب است؟

کسی 6، 7 میلیارد سرمایه دارد می­گوید: «دوتا سوئیت می­خرم یکی­ اش را می­ نشینم یکی ­اش را اجاره می­دهم» مثال می‌گویم یک هزینه­ ای به نسبت هزینه­ هایی مثل کانادا که شما 5 هزار دلار، 4 هزار دلار حداقل هزینه­ات است در یک ماه در کانادا حداقل هزینه است که یک چیزی نزدیک 100، 120 میلیون تومان می­شود شما مثلاً در ترکیه، گرجستان، ارمنستان یا قبرس با یک هزینه مناسب­تری می­توانی زندگی کنی یعنی شاید 10 هزار لیر خانه از خودت داشته باشی 10 هزار لیر هم درآمد ثابت از ایران داشته باشی منطقی است؛ ولی من‌باب این که بگویی: «من فقط بروم همۀ پولم را جمع کنم یک‌خانه بخرم حالا بنشینم ترکی یاد بگیرم انگلیسی یاد بگیرم دنبال کار بگردم» به نظر من اصلاً این آدم نباید بیاید.

کسی که این کار را می­کند یا باید همان جوری که شما فرمودید یک تخصص خیلی حرفه‌ای داشته باشد که یعنی مطمئن باشد که آقا همه جای دنیا مثل همان کار نجاری، کابینت ­سازی مثلاً می‌گویم اینجا چون ساخت‌وساز زیاد است آن کارهای کابینت ­سازی، نجاری اینجا خیلی جواب می­دهد. یک هم­چین تخصص خاصی داشته باشد که بداند همه جای دنیا لازمش دارند یا این که به قول شما سرمایه­اش باید سرمایه­ای باشد که قابل‌توجه باشد دیگر؛ یک مقداری­اش را بخواهد بگذارد اینجا مثلاً تبدیل به پوند کند و تبدیل به احسنت کند.

من یک تبلیغ دیگر هم جالب بود دیدم نوشته بود: «با روزی 100 هزار تومان صاحب ملک در قبرس شوید.» واقعاً می­شود با روزی 100 هزار تومان؟ می­شود مالی 3 میلیون تومان دیگر.

ببینید قربان! الان یکسری دلال­ها شروع کردند یکسری تبلیغات دلالی است که برای این که در واقع جذب مشتری کنند اولاً که باید به شما بگویم خانه اینجا به پوند انگلیس خریدوفروش می­شود اقساطش به پوند است اصلاً ریال ندارد قراردادها به انگلیسی است یا به ترکی است اصلاً ریالی درش وجود ندارد حتی لیر هم نیست که ما بگوییم حالا یک ذره نزدیک­ترند به همدیگر. شما به پوند انگلیس خانه می­خرید به پوند انگلیس هم خانه می­فروشید اصلاً این محاسبه‌کردنش به این صورت اشتباه است؛ چون امروز پوند یک قیمتی دارد هفته دیگر یک قیمت دیگر دارد. شما بخواهید یک کسی را با این سیستم چیز کنید که طرف می­آید اینجا و معذرت می­خواهم بدبخت هم می­شود می­آید یقۀ شما را می­گیرد.

یک بحث دیگری که مطرح شده بود بحث خرید ملک­ها به اقساطی است. خیلی­ها نگران این بودند که اگر اقساط دیروزود شد مثل بانک­های ایران یک موقع وام برمی­داری 2 ماه شاید  دیر بشود قسطت یک جریمه تعلق می گیرد.

اینجا اقساط از طرف خود شرکت سازنده است؛ یعنی شما از بانک وام نمی­گیرید. طرف حسابتان خود شرکت سازنده است خود آن شرکتی است که از آن ملکتان را خریداری کردید. طرف حساب بانک نیست که سیستم و قوانین بانکی داشته باشد. هر قراردادی هم که بسته می­شود مستقیم با خود شرکت سازنده بسته می­شود.

اگر کسی وکیل برای خرید ملک در قبرس خواست  می­توانید برای او تأمین کنید؟

بله شرکت ما وکیل  دارند که هم زبان انگلیسی، ترکی، فارسی فول­اند می­آیند کارهایتان را انجام می­دهند.

برای تامین وکیل در قبرس شمالی هزینه مجزا می­گیرند؟

رایگان است. این یکی از آن خدماتی است که من می‌گویم شرکت ما مازاد بر آن چیزی که دارد؛ مثلاً شرکت سازنده می­دهد یکسری خدمات هست که در واقع ما آن خدمات را داریم به شما می­دهیم که این کار ما را ارزشمند می­کند.

یک داستان دیگر در مورد عدم آگاهی از خرید ملک در ترکیه بگویم؟

باز یک داستان تعریف کنم. یک روزی آنجا شرکتی که بودیم این دوستمان تلفنش را روی سایت شرکت گذاشته بود در ترکیه برای بازسازی ویلا. یک بنده خدایی زنگ زد: «من یک‌خانه خریدم فلان می­شود من را کمک بکنید؟ به من در قرارداد گفتند 2 خواب بعد که رفتیم تحویل بدهند 1 خوابه به من تحویل دادند.» بعد دوستم گفت: «قرارداد را برای ما بفرست» قرارداد را بنده خدا اصفهانی هم بود فرستاد و دوستم خواند گفت: «نه در قرارداد نوشتند یک خوابه، جایی ننوشتند 2 خوابه.» بعد به او گفت: «داستانت چه بوده؟ چه جوری اصلاً سر از این محله درآوردی؟ اصلاً محلۀ خوبی نیست اصلاً هیچ توجیه اقتصادی ندارد تو چه جوری محلۀ به این خطرناکی رفتی؛

مثلاً ملک خریدی در استانبول؟» بعد گفت: «آری من در کشتی تفریحی بودیم تورلیدر گفت: «ملک فروشی هم داریم.» بعد ما را سوار تاکسی کرد ما را هم برد ناهار» ازآنجایی‌ که مثلاً از فاتح این­ها را سوار تاکسی کرده آورده یک محله دیگر این­ها را ناهار داده این­قدر دور بوده مرکز شهر. بعد دوباره می­آورد. این بنده خدا در آن لحظه در اتمسفر نبوده در تاکسی بوده و می­رفتند دیگر حالا مثلاً یک جایی حاشیه؛ استانبول هم همه ­اش شبیه هم است خیلی جاهایش سرسبز است مرتب است. می­رود در یک برجی که دیگر آخرهایش بوده می­گوید: «اینجا هست.» بعد این را از دری می­برد که برج کامل کنار یک مسجد بوده

مثلاً بعداً می­گفت: «این مسجد همه­ اش اذان می­دهد.» گفتم آن که به ما ارتباطی ندارد. بعد می­گفت: «این خیلی پرت است بعد به من گفتند 2 خوابه ولی رفتم 1 خوابه گرفتم. من همان لحظه هم پول را به حسابش زدم.» گفتم چرا باید تو بروی از تورلیدر مثلاً ملک بخری؟ چرا مثلاً بدون بررسی و تحلیل بابا از 4 نفر بپرس شرکت­های معتبری اگر وجود خارجی دارند اگر قصد سرمایه‌گذاری داری هم من نظرم این است که برود تحقیق کند برود بپرسد با یک شرکت معتبری برود کار بکند.

جاذبه های قبرس شمالی

نظر شما در مورد این داستان چیست؟

همیشه می‌گویم دلال­هایی که حالا با یک پیج اینستاگرامی خودشان را املاک معرفی می­کنند یا خودشان را نمایندۀ یک شرکتی معرفی می­کنند شما از آن­ها بخواهید آفرهایی که به شما می­دهند را به‌صورت مکتوب برای شما بنویسند. چون اینجا شما بالاخره هر چیزی را روی کاغذ می­نویسی حساب کتابی دارد دیگر و امضا می­کنی پایش را پیگرد دارد. بگویید همان پایین قرارداد هم می­دهی این آفرهایی که به من داری می­دهی را؟ پایین قراردادم هم بنویس.

حالا از کجا ما بفهمیم که آن بنده خدا اصلاً در قبرس دارد زندگی می­کند؟ یعنی هست اصلاً وجود خارجی دارد مجازی نیست؛ یعنی در خانه ­اش در تهران نیست یا در شهر دیگر ایران نیست.

همین وقتی شما از او درخواست کنید که به‌صورت مکتوب قرارداد را به شما بدهد و آفرهایی که دارد اضافه بر سازمان به شما آفرهای خاصی می­دهد بگویید این­ها را به‌صورت مکتوب به من تحویل بده همان موقع مشخص می­شود که طرف کجاست و چه‌کاره است دیگر.

یک سؤالی من الان به‌عنوان خریدار آمدم اگر آن شرکت سازنده طبق برنامۀ زمان­بندی پیش نرفت در ایران هم خیلی پیش می­آید. آن وقت خریدار چه باید بکند؟

دقیقاً متوجه شدم در قرارداد کاملاً تمام بند به بند تمام این نکات هست درصورتی‌که شرکت سازنده دیرکرد داشته باشد جریمه باید پرداخت کند برای خودشان معمولاً 3 تا 6 ماه فرجه می­گیرند که این هم در قرارداد نوشته شده که ما همیشه به مشتری­ ها توضیح می­دهیم که آقا در قرارداد نوشته شده که آقا 3 تا 6 ماه فرجه دارد؛ یعنی تا 6 ماه شرکت سازنده اگر دیرکرد داشته باشد تو نمی­توانی شکایت کنی؛ ولی اگر بیشتر از 6 ماه دیرکرد داشت شما می­توانی هم قراردادت را فسخ کنی.

نوشته این­ها همه در قرارداد – همۀ پولت را بگیری یا می­توانی بابت هر روزی که شرکت سازنده برای شما دیرکرد دارد ضرر و زیان بگیری از شرکت سازنده. ببینید قبرس شمالی یک کشوری است که از سرمایه‌گذار حمایت می­کند در نتیجه قوانینش به صورتی نوشته شده و همه‌جا یکی و یکسان است به صورتی نوشته شده که از سرمایه‌گذار حمایت کند شما به‌عنوان یک ایرانی وقتی تشریف آوردی از یک شرکتی اینجا خانه خریدی دولت اینجا آن قرارداد را جوری تنظیم کرده که شما خیالتان راحت باشد و مشکلی برایتان پیش نیاید و اگر کسی دیگر هم خواست همین کار را انجام بدهد شما معرفی ­اش کنی.

این یعنی حمایت از سرمایه‌گذار. یک نکتۀ دیگر که شرکت ما دارد آن هم این است که همۀ قراردادهای ما تا سقف 200 هزار پوند بیمۀ دولت است؛ یعنی یک پولی این­جوری بلوکه شده جایی در دولت اینجا درصورتی‌که قرارداد مشکلی برایش پیش بیاید آن موقع شکایت یا هر اتفاقی که پیش بیاید آن موقع از آن مبلغی که کنار گذاشته شده برای بیمه کردن این قرارداد پرداخت می­شود.

همه نگرانی­های حتی آن کسی هم که خیلی ثروتمند است وقتی می­آید مخصوصاً واحد پیش­ خرید می­خواهد بخرد استرس دارد نگران است شما هم باید به او حق بدهید مثلاً می­خواهد بیاید 5 میلیارد سرمایه ­اش را بیاورد برای دوتا سوئیت برای دوتا واحد یک خوابه. باید احساس امنیت کند احساس آرامش کند. من یک توضیح بدهم بعضی دوستان می­گویند که تا اسمش می‌آید؛ مثلاً قبرس، گرجستان، ارمنستان، ترکیه، امارات نگاه کنید تمام کشورهای دنیا دنبال جذب سرمایه­ اند به­ شدت هم دنبال جذب سرمایه­ اند.

من حتی یک شرکتی معتبری اسمش کاروان اگر اشتباه نکنم عربی بود یک شرکت بزرگ (huge) بود واقعاً این­قدر ماشین داشت این­قدر دفتر دستک در استانبول؛ این فقط بازار هدفش کشورهای عربی بود؛ یعنی از مراکش تا عمان هر کس از کشورهای عربی می­خواست در استانبول خرید کند یک شرکت معتبر بود می­آمد با دولت ترکیه دنبال سرمایه خارجی است ببخشید عاشق چشم و ابروی نه ایرانی است نه افغانستانی است نه ببخشید عراقی است می­گوید آدم سرمایه­ دار قوی، آدمی که به درد جامعه من می­خورد بیاید اینجا یعنی این خیلی شفاف است خیلی هم مشخصاً فرش قرمز پهن کردند می­گویند این آدم اگر توانسته یک میلیون دلار در کشور خودش دربیاورد آدم قوی­ای است می­تواند بیاید در کشور من سرمایه‌گذاری بکند؛ ولی آیا چه کسی بدون این که بخواهیم توضیح دادیم.

کلاه برداری در قبرس شمالی
یک سؤال دیگر هم خیلی پرسیده بودند اگر کسی در بین راه از خرید ملک در قبرس شمالی پشیمان شد؛ مثلاً سال دوم خواست بفروشد چه؟ یعنی من ملکم را خریدم می­خواهم سال دوم کنسلش کنم چه باید بکنم؟

ببینید اکثر شرکت­های سازنده قراردادشان را جوری می ­نویسند که شما در حین پرداخت امکان واگذاری به غیر را دارید. یعنی همان جایی که قسطتان را پرداخت کردید بقیۀ اقساط را واگذار می­کنید به شخص دیگر … ولی هر ملکی یک یا نهایت دو صاحب می­تواند داشته باشد که آن­ها هم باید حتماً خانواده باشند؛ یعنی عضو یک خانواده باشند. یکی این. یکی این که خدمتتان عرض کنم.

یعنی منظورتان این است دوتا برادر با همدیگر یک ملک مثلاً یک خوابه بخرند به­ اقامت می­دهد؟

نه به یکی­شان اقامت می­دهد. چون دوتا برادر اگر هر دو 18 سالگی را رد کرده باشند هرکدام یک خانواده مجزا محسوب می­شوند. پس باید دوتا خانه بخرند. این قانون قبرس است. در مورد سؤال قبلی­تان خدمتتان داشتم توضیح می­دادم ببینید امکان واگذاری به شخص دیگری وجود دارد فقط در بعضی از پروژه­ ها هست که شرکت سازنده لازمه­ اش این است که شما کاملاً با شرکت سازنده تسویه کرده باشید وقتی 100% تسویه کرده باشید آن موقع می ­توانید به کس دیگری بفروشید.

ولی اکثر شرکت­ها این اجازۀ واگذاری را می­دهند برای کسانی که حالا مثلاً چند تا قسطش را پرداخت کرده طرف دیگر نمی­خواهد اصلاً پلن زندگی­اش عوض شده مثلاً می­خواهد به‌جای قبرس برود؛ مثلاً اروپا اصلاً برنامه ­اش عوض شده. آن می­تواند همان ملک را تا همان جایی که اقساط را پرداخت کرده واگذار کند به شخص دیگری مابقی­ اش را بگیرد و مابقی اقساط را شخص دیگر پرداخت کند.

در سایت تریپ ادوایزر داشتم سفرنامه­ های انگلیسی را می­خواندم نوشته بود: «اگر کسی از قبرس جنوبی وارد بشود؛ یعنی با ویزای قبرس جنوبی وارد بشود به‌راحتی می­تواند بیاید قبرس شمالی و چندین مرتبه multiple سفر کند» یعنی هیچ محدودیتی مثل یک مرزی بینشان هست و آن مرز خیلی سخت­گیری خاصی و اسکن و مهر و این­ها نمی‌زنند؛ ولی اگر از شمالی وارد بشوی جنوبی اجازه نمی­دهد. درست می­گویند؟

بله این را درست متوجه شدید؛ ولی یک نکته را نگفتید کسی که از قبرس جنوب وارد می­شود با پاسپورت اروپایی/ امریکایی وارد می­شود.بله یا ویزایش را باید برود بگیرد.اگر کسی  ویزای قبرس جنوبی  دارد یا پاس اروپایی/ امریکایی دارد کسی که از قبرس جنوب وارد می‌شود؛ چون قبرس جنوب جزء اتحادیۀ اروپا است و فقط کشورهایی که اتحادیه اروپا قبول دارند می­توانند بدون ویزا فقط با پاسپورت سفر کنند.

یعنی الان کسی که بلیت قبرس شمالی را بگیرد اقامتش را بگیرد می­تواند برود یا نمی­تواند به قبرس جنوبی برود؟

نه با ویزا اقامت قبرس شمالی برای قبرس شمالی است.

با ویزا و مجوز اقامت ترکیه هم می­شود آمد قبرس شمالی چند مدت ایستاد یا نه؟ یعنی ویزا اقامت  قبرس شمالی داشته باشی می­توانی بروی سه ماه چهار ماه شش ماه ترکیه بمانی برگردی؟

بله امکانش هست.

یعنی کیملیک و اقامت قبرس شمالی در ترکیه هم اعتبار دارد؟

بله اعتبار دارد.

این سرمایه‌گذاری‌اش برای بحث تمکن مالی برای ویزای کشورهایی مثل اروپا و کانادا و این­ها هم بخواهی بروی معتبر است؟ یعنی آن هم به‌عنوان تمکن مالی می­شود ارائه داد؟

بله دقیقاً می­توانم به‌جرئت بگویم یک‌خانه 3، 4 تومانی اینجا ارزشش از بابت بحث تمکن مالی ­اش بیشتر از یک ملک مثلاً 100 میلیاردتومانی در ایران است. به دلیل این که شما وقتی آمدید اینجا و بعد از 6 ماه – این را تأکید می­کنم حتماً باید 6 ماه از گرفتن اقامتتان گذشته باشد – شما می­توانید از اینجا اقدام کنید اتفاقاً تمام کشورهای خوب کنسولگری دارند اینجا و به‌جرئت می­توانم بگویم 30، 40% آسان­تر از جای دیگر است که شما اقدام کنید برای گرفتن ویزا.

یعنی آن پروسۀ گرفتن ویزا که مثال می­زنم در ایران مثلاً برای سفارت هلند انجام می­دهی اینجا 30، 40% همان پروسه آسان­تر است همان پروسه باید انجام بشود تمکن مالی باید ببری، اقامتتان را باید ببرید آدرس محل سکونتتان را باید ببرید اینجا سرمایه‌گذاری کردید مدارکتان را باید ببرید ولی 30، 40% هم آن­ها آسان­تر می­گیرند همکار آسان­تر انجام می­شود ببینید نمی­گویم 100% دارم می‌گویم 30، 40% بعداً دوستان نگویند که آقای ابراهیمی گفت این­جوری است ما هم می­آییم می­رویم یک­راست اروپا!

هدف سایت سعید کاظمی چیست؟

واقعیت سایت، کانال یوتیوب و حالا پیج اینستاگرامم و این­ها واقعاً دلم می‌خواهد آدم­ها بدانند دارند چه‌کار می­کنند می­دانی؟ جوگیر نشوند خلاصه مفید، بی ­ادبی نباشد جوگیر نشوند. اگر می­خواهد سرمایه‌گذاری کند اگر می­خواهد برود تحصیل کند می­گوید دوتا بچه ­ام می­خواهند بروند در این کشور درس بخوانند؛ مثلاً من در همین لایوی که هفتۀ قبل با دوستم رفته بودم در ایتالیا تحصیل پزشکی می­کرد امروز داداشش هم دیدم دارد کارهایش را می­کند که آزمون برود ان­شاءالله قبول بشود او هم برای پزشکی برود.

آنجا بله خانواده می­خواهند خودشان را تحت‌فشار قرار بدهند که در ایتالیا یک واحد خیلی کوچولو سوئیت هم شده برایشان بخرند. چون قرار است دوتا پسرشان 6 سال 7 سال آنجا زندگی کنند. این توجیه دارد منطقی است مثلاً می­گویی یک برنامه و یک هدفی دارد می­داند 5 سال دیگر باز هم می‌تواند؛ مثلاً این پول را برگرداند یا بچه­ هایش می­خواهند برگردند ایران دوباره مثلاً پزشکی­شان هم تمام شده یا تخصص بخواهند بخوانند این­ها منطقی است؛مثلاً به‌عنوان‌مثال آن اجارۀ آن خانه برای 6، 7 سال که این­ها می­خواهند درس بخوانند خیلی بیشتر از همین می­شود که الان بخرندش راحت.آقا بالاسر هم ندارند در این مدت هی هر روز بیاید قیمت هزینه را چیز کند.

آیا خرید خانه برای طول اقامت تحصیلی در قبرس شمالی هم مناسب است؟

دقیقاً. این هم یکی از نکته­ هایی است که برای همین قبرس هم خیلی خانه خریداری می‌کنند؛ چون اینجا دانشگاه­های بین ­المللی خیلی خوبی دارد حتی از ترکیه و کشورهای اروپایی هم حتی می­آیند اینجا یعنی ما دانشجوهای آلمانی و روس داریم اینجا یعنی دانشگاهش این­قدر معتبر است و این­قدر رنکش بالا است که می­آیند از آنجا حالا یک مقدارش به‌خاطر رنک دانشگاهش است.

یک مقدارش هم به‌خاطر آب‌وهوا و محیط و این­ها که لذت ببرند از آب‌وهوای قبرس. ولی دانشجوهای بین­ المللی زیاد می­آیند اینجا و یکی از علت­هایش هم همین است که خیلی­ها پیش خودشان حساب می­کنند مثلاً 4 سال لیسانس است 2 سال مستر است دیگر بخواهند دکترا بخوانند و این­ها که دیگر خیلی بیشتر از این حرف­ها می­شود چه می­دانم 7 سال است دیگر دکترا اگر اشتباه نکنم. شما فرض کنید پول اجارۀ یک‌خانه تمام این مدت را آدم می­دهد یک‌خانه می­خرد دیگر؛ چه کاری است که بدهد اجاره.

در پایان چه نکاتی به نظرت من نگفتم برای این که واقعاً یک نفر که می­خواهد بیاید قبرس شمالی مراقب باشد کلاهش را برندارند؟ یعنی این استرس کمتر بشود.

متوجهم. یکی این که همین در واقع تحقیق کنند با شرکتی که دارند کار می­کنند حتماً شماره ثبتی بگیرند حتماً اطلاعات اولیۀ شرکت را چک کنند از طریق مختلف از طریق دیدن سایتشان ببینند در سایت هست. معمولاً شرکت­های املاک agent هایشان را یعنی مسئولین فروششان را عکسشان را در سایتشان می­گذارند این خیلی نکتۀ خوبی است حتماً چک کنند آن شخص نمایندۀ رسمی آن شرکت است و دیگر خدمتتان عرض کنم حتماً نمونه قرارداد ببینند مهندس! و وقتی می­آیند اینجا از نماینده­های رسمی شرکت استفاده کنند قرارداد را بند به بند برایشان بخوانند البته که من به شما بگویم؛ چون دولت قبرس روی قراردادها نظارت دارد این­ها همه فرمتشان یکی است؛ ولی بند به بند بخوانند امضا کنند بهتر است.

قرارداد را مثل ایران باید دفترخانۀ رسمی ببرند رسمی­ اش کنند؟ چون ایران قرارداد پیش­خرید هم الان باید ببری رسمی کنی؛ یعنی باید کد رهگیری باید بگیرند.

بله می­شود برای همان 0.5% باید بروند از ادارۀ ثبت این درصد را پرداخت کند که کد رهگیری­اش را بگیرد.ولی من به‌عنوان تجربۀ شخصی خودم می‌گویم من به نظر من هرکسی می­خواهد این کار را بکند؛ چون من می­دانم دو سه روز اقامتش را شما می‌دهید؛ ولی باید هزینه پروازش را خودش بگیرد من حتی یک آفر دیدم که پروازش را هم می­دهیم. به نظر من توجیه ندارد آنجا خیلی­ها می­روند برای مسافرت می­گوید: «برویم سه روز دوری بزنیم و برگردیم» منطقی نیست. ولی من خواهش می­کنم …

می­گویند، می­دهند بعد از این که خانه را خریدند ممکن است ندهند. خیلی­ها هستند

ولی من نه مهاجرت را تأیید می­کنم نه نفی می­کنم مهاجرت یک موضوع شخصی است هرکسی می­خواهد سرمایه‌گذاری کند یا مهاجرت کند در دنیا چون من مثلاً حتی در امارات دیدم یک آقای کانادایی آمده بود در امارات در شارجه داشت سرمایه‌گذاری ملک می­کرد. این حقش است دیگر سرمایه­اش است از این سمت دنیا می­برد سرمایه‌گذاری می­کند آن سمت دنیا؛ این خیلی هم طبیعی است؛ ولی از هرکسی سرمایه‌گذاری می­کند خواهش می­کنم برود ببیند برود از نزدیک ببیند. هرکسی هر حرفی را می­زند نپذیرد برود از نزدیک ساختمان را ببیند agent را ببیند مستنداتش را کنترل کند قراردادها را بخواند. هیچ بلد نیست گوگل ترنسلیت کند قراردادش را حتی بدهد به گوگل ترنسلیت عکس بگیرد بدهد ترجمه کند حتی ترجمۀ کسی را هم قبول ندارد راحتش این است از آن یک عکس بگیرد در گوگل ترنسلیت ترجمه کند این که کار سختی نیست اصلاً هیچ کار انگلیسی بلد نیست.

دقیقاً. یک مورد دیگر هم هست مهندس! آن هم این است که خیلی­ها می­گویند که چرا عکس 3D به ما می­دهند؟ وقتی که مثلاً واحدی را ببینیم. یک توضیح کلی من خدمتتان بدهم اولاً که اینجا چون ساخت‌وساز زیاد انجام می­شود و خریدوفروش بسیار زیاد انجام می­شود گاهی وقت­ها هست پروژه رو خاک است و همه­اش فروش رفته. شرکت سازنده معتبر است پروژه خوبی است جایش خوب است شرکت سازنده شرکت بسیار قوی است یکهو می­بینید پروژه رو خاک فروش رفته. در نتیجه ممکن است که آن پروژه که ما به شما 3Dهایش را ارائه می‌دهیم؛

مثلاً اول کارش باشد یا نه اصلاً چندتا فازش ساخته شده باشد آن فاز به­خصوصی که مانده 3D باشد درهرصورت تمام این 3Dها می­تواند ضمیمۀ قرارداد بشود و پایینش مهر و امضا بشود هم از طرف شرکت ما هم از طرف شرکت construction این هم جزء تعهداتی است که construction به ما دارد بابت این که آقا من باید شبیه این 3D دربیاورم؛ یعنی پس‌فردا اگر شبیه آن 3D، 3D را ما ضمیمۀ قرارداد کنیم ملک را شبیه 3D درنیاورد طرف می­تواند از شرکت سازنده شکایت کند بابت این مسئله. یعنی 3D هم حکم یک چیز معتبر را دارد.

من سؤال­هایم تمام شد.

حالا من یک مقداری سایت خودم را معرفی کنم. سایت من شعارش هست: «experience share learn»؛ «تجربیات­، اشترک گذاری و یادگیری » هیچ شرکت مهاجرتی اعزام دانشجو، املاک ندارم و در پیج، کانال یوتیوب و سایت من فقط تجربیات آدم­ها به اشتراک می­گذارم. همین داستان­های آدم­ها است؛ یعنی داستان‌های آدم­های متنوعی می­آید تجربیات آدم­های زیادی می­آید. هرکسی که یک تجربۀ جزئی از حتی یک کسب‌وکار در ایران دارد من حتی برای فردا صبح 6 صبح با یک پزشک خیلی معروف برای طب سنتی جلسه دارم. ایشان من را دعوت کرده که برای خود من خیلی عجیب است مثلاً می‌گویم …

اساساً داری مهندس! Coach می­کنید مردم را واقعیت در سایت و کانال یوتیوب سعید کاظمی می­خواهم بگویم که هر کسی یک تجربه­ای یا دانشی دارد می­تواند برای خیلی از آدم­ها مفید باشد. صادقانه گفته بشود. شما سؤال­هایی که مشتری­ها مردم، مخاطب­هایتان در این مدت از شما خیلی می­پرسیدند را توضیح بدهید.

یک مسئله ­ای هست که جدیداً خیلی باب شده که اول که مشتری می‌خواهد؛ مثلاً اطلاعات بگیرد و حتی می­خواهد خریدش را آنلاین بکند یا می­خواهد تشریف بیاورد اینجا یکسری متأسفانه هستند که به آن­ها می­گویند که یک مبلغی را واریز کنید؛ مثلاً در حد 1000 پوند 2000 پوند برای رزرو. ببینید هیچ قانونی در قبرس وجود ندارد که شما قبل از این که یک ملکی را دیدید خوشتان آمد یا نیامد قبلش هیچ قانونی وجود ندارد که قبلش باید پولی پرداخت کنید؛ یعنی باید بیایید اصلاً هیچ جای دنیا هم­چین قانونی نیست شما باید اول آن ملک را ببینید از نزدیک بپسندید بعد پولی بابتش پرداخت کنید.

حتی می­خواهید رزرو هم بزنید بعدازاین که ملک را از نزدیک دیدید؛ یعنی هیچ‌وقت این قضیه را نپذیرید که به کسی که هنوز از او مطمئن نیستید بخواهید پولی را واریز کنید او هم به‌صورت بیعانه که تازه بعد بروید آنجا ملکتان را ببینید. ما پیشنهادمان همیشه به دوستان این است بلیتتان را تهیه کنید شما می­خواهید 3 میلیارد 4 میلیارد 5 میلیارد ملک بخرید دیگر بالاخره 100 تومان ارزش دارد که آدم خرج کند هم بیاید قبرس را ببینید هم این که ملک­ها را ببیند از نزدیک واحد به­خصوص خودش را انتخاب کند بعد آن پول رزرو را بدهد. من این را می­خواستم خدمت دوستان بگویم یک‌وقت این اشتباه را نکنند.

یک خاطره دیگر از خرید هتل در ترکیه؟

البته من یک توضیح بدهم؛ چون شرکت ما در ترکیه هتل هم معامله می­شد قشنگ یادم است یکی از هتل­های معروف  قرار بود معامله بشود یک تاجر ایرانی مقیم کشورهای خلیج می­خواست خریدش کند آنجا قانون فرق می­کند آنجا مثلاً صاحب هتل یا مسئول فروش هتل حتماً می­گفت بایست فایل ارائه بدهد؛ یعنی مثلاً می­گفت آن کسی که ادعا می­کند من می­خواهم هتل را بدهم حتی می­گفت شما حق ندارید اسم هتل ما را جایی ببرید تا آن طرف فایل مالی نداده؛ یعنی چون هتل یک چیزی است که لوث می­شود خیلی هزینه، قیمتش وحشتناک بالا است مثلاً 500 میلیون دلار، 400 میلیون دلار.

می­گفت باید طرف وقتی ادعای خرید می­کند برای بازدید می­خواهد قرار بگذارد باید فایل مالی بدهد. در ایران هم ملک­های خیلی سنگین باید طرف فایل مالی بدهد؛ یعنی حتی آدرسش را به او نمی­دهند محل را نمی­دهند اسمش را نمی‌گویند؛ ولی در فایل­های کوچک حالا بحث شما این است که همان هزینه­ای که می­خواهد به ایشان بیعانه بدهد را بیاید بلیت هواپیما بگیرد اقامتش هم که آن شرکت می­دهد به­ شما همان هزینه را بکن بیا ببین از نزدیک.

قبل از خرید ملک حتما از ملک و کشور قبرس شمالی بازدید کنید؟

از نزدیک ببیند تصمیم بگیرد قشنگ واحدی که می­خواهد بخرد را ببیند تصمیم بگیرد و از خدمات ما استفاده کند ما یکسری خدمات اسمش را آفر نمی­ گذاریم ما داریم خدمات می­دهیم به مردم و الا قیمتمان که با همان قیمت شرکت سازنده که بارها خدمتتان گفتم یکی است؛ یعنی لیست قیمت با آن لیست قیمت یکی است ما فقط یکسری خدمات می­دهیم به دوستان که مثلاً باز یک سؤالی که همیشه از من می­پرسند که این خدماتی که شما می­دهید چیست؟

مثلاً چرا ما نرویم از خود construction company بخریم؟ ببینید construction company پول را می­گیرد، بعد می­گوید: «شما بروید یک وکیل بگیرید» حالا دوباره یک پولی هم بدهید یک وکیل بگیرید که بقیه کارهایتان را انجام بدهد مثل کار اقامت. ببینید ما کار اقامت را انجام می­دهیم؛ دریافت اقامت، ثبت شرکت، حساب بانکی، ثبت‌نام فرزندان؛ تمام خدمات مهاجرتی، تمام مراحلی که باید شما ادارات مختلف بروید تا اقامت … دفعۀ اول یک مقدار سخت­تر است دیگر تا یک مقدار کار اقامتتان انجام بشود تمام مراحل کنارتان هستیم درعین‌حال به‌عنوان وکیل و نمایندۀ شما طرف مقابل شرکت سازنده­ایم.

اگر شرکت سازنده تخلفی بکند یا دیرکرد در تحویل داشته باشد. یا نه شما احتیاج به کمک داشته باشید بخواهید؛ مثلاً حالا پیش می­آید مهندس دیگر یک موقع یک بنده خدایی دارد اقساطش را پرداخت می­کند مثلاً 5، 6 بار هم پرداخت کرده یک ماه دیر شده آن‌جوری ما نمی­گذاریم که مثلاً معامله­اش فسخ بشود یا مثلاً ملکش را از دست بدهد یا پولش را از دست بدهد ما می­رویم تعامل می­کنیم بالاخره این­ها خدماتی است که ما داریم به‌عنوان شرکت به دوستانمان به مشتری­هایمان ارائه می­دهیم. من این دوتا مورد را می­خواستم حتماً آخر لایو بگویم؛ چون خیلی‌ها در این چند وقت که لایو من و شما را دیدند این دوتا سؤال برایشان پیش‌آمده بود خوب شد که حتماً گفتیم و این که خیلی خوشحالم مثل همیشه ازتان استفاده کردیم کلی چیز یاد گرفتیم.

لطف کردید که به من کمک کردید، دوستان زیادی به من پیام می­دهند که مثلاً با ما هم لایو بگذارید من تحقیق می­کنم بررسی می­کنم واقعیت مثلاً دیروز برای ویزای ایتالیا یک بنده خدایی خیلی به من پیگیر شد من قبول نکردم هر چه بررسی کردم دیدم این اخلاق و آداب کار در شبکه ­های اجتماعی را ندارد نه عکس دارد نه تلفن مشخصی نه آدرس مشخصی. گفتم نه سایت دارد نه مثلاً در ایران دفتر دارد نه نماد دارد نه مجوز دارد من چه جوری باید به­ این شخص اعتماد کنم؟

من نوعی وقتی یک محتوا می­گذارم تلفن، پیج اینستاگرام، واتس‌اپ، سایت، عکس­های، ویدئوهای من همه‌جا هست یعنی نمی­توانم دنبال دروغ گفتن نیستم. لایوهای زیادی من با آقای ابراهیمی رفتم سعی کردیم خیلی مسائل مختلفی با هم صحبت کردیم. که پیشنهاد میکنم. این صحبتها را هم مطالعه بفرمائید.

مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی
مشاوره سرمایه گذاری و خرید ملک در قبرس شمال
تجربیات زندگی در قبرس شمالی
سرمایه‌گذاری در قبرِسِ شمالی
چه کسانی نباید به قبرس شمالی، ترکیه و گرجستان مهاجرت کنند؟

صادقانه هم می‌گویم بعضی­ها نباید بروند؛ یعنی تلاش نکنید که فقط من­ باب این که ما می­خواهیم برویم. یک توهم نزنید رؤیا برای خودتان نبافید. واقعیت رفتن سرمایه می­خواهد تخصص می­خواهد دانش می­خواهد زبان­ آموزی می­خواهد. این­ها را باید رعایت کند کسی می­خواهد برود. هدف دارد برنامه دارد مجردی راحت­­تر است با خانواده با همسر راحت­تر است با بچه‌باز خیلی سخت می­شود مشکلات خودش را دارد. بله خیلی ­ها سرمایۀ خوب دارند، در ایران برج، ساختمان یا دفتر و شرکت­های فعال دارند این­ها خیلی برایشان خوب است خیلی هم مفید است؛

ولی من‌باب این که یک نفر بگوید: «ما هم می­خواهیم بروم قبرس؛ ما هم می­خواهیم بروم فلان کشور» به نظر من توصیه نمی­کنم. چرا اگر برنامه مشخص دارید می­خواهی بچه ­ات برود درس بخواند برو. یک واحد کوچک هم می­خری. خود شما هم می­روی بعضی موقع­ها تابستان­ها وقت خوب، هوای خوب سر می­زنی برو. سرمایه‌گذاری، تحصیل بچه­ های را هم می­ توانی بفروشی برگردی؛ ولی با نگاه درست با دانش باید انجام بدهی. شب خوبی داشته باشید.

مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی

مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی

برای تماشا صحبت های من با آقای ابراهیمی در مورد مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با آقای ابراهیمی، در مورد مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی

سلام به همه دوستان عزیز. امروز با آقای ابراهیمی در خدمت شما هستم و می‌خواهیم در مورد مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی با همدیگر صحبت کنیم. همراه من باشید. تلاش می‌کنیم خیلی منصفانه و صادقانه در مورد مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی صحبت کنیم. لطفاً شما یک معرفی خلاصه داشته باشید.

من سام ابراهیمی هستم. نزدیک به 4 سال هست که در قبرس زندگی می‌کنم. رشته من گرافیک بوده  و من در ایران تا لیسانس درس خواندم و  برای فوق‌لیسانس به قبرس آمدم و 2 سال هست که بعد از اتمام دانشگاه هنوز در قبرس زندگی می‌کنم به این دلیل که  خانه خریدم و اقامت گرفتم  و الان در تنها شرکت املاک ثبت شده ایرانی در قبرس شمالی کار می‌کنم و در این کار هم کار فروش و هم کار فیلم‌برداری و طراحی را انجام می‌دهم.

بله. من یک فایل درست کردم از تجربیات خودم که در ترکیه زندگی می‌کردم منصفانه نشستم مزایا و معایب زندگی در ترکیه را گفتم. از نظر خودم شاید کسی نظر دیگری داشته باشد، هرچه فکر کردم را نوشتم حالا درباره موضوعات اصلی که من نوشتم در خصوص ترکیه می‌خواهیم درباره قبرس صحبت کنیم. واقعاً مهم‌ترین نکته‌ای که شاید هرکسی که برای مهاجرت میاید بحث اقتصاد هست. کسی که سرمایه‌اش میاورد یا به‌هرحال میاید برای بازنشستگی یا برای تحصیل، اولین موضوع اقتصاد هست.  من در مقاله خودم هم نوشتم ترکیه نسبت به ایران، شاید 3 الی 4 برابر ما تولید ناخالص داخلی (GDP) دارد  ولی به نسبت تورمش باز هم جزو کشورهایی است که تورمش خیلی زیاد هست.

از اقتصاد قبرس شمالی شروع کنیم.

همونطور که می‌دانید؛ قبرس یک جزیره توریستی – دانشجوئی است در واقع مواد و منابع اولیه که برای زندگی بشر لازم هست  را آن‌چنان ندارد که مثلاً بگوییم تبدیل شده است به یک کشور صنعتی و در واقع خروجی مستقلی از خودش داشته باشد. تنها خروجی که شما از قبرس می‌توانید بگیرید، توریست هست و دانشجو؛ به دلیل اینکه دانشگاه‌های بسیار خوبی دارد  و به نسبت کیفیت دانشگاه و کیفیت و رتبه‌ای که کشور دارد،  قیمت آن مناسب‌تر هست نسبت به کشورهای دیگر.  می‌توان آن را یک جزیره توریستی – دانشجویی نامید و متقابلاً کسانی که  می‌خواهند در قبرس زندگی کنند باید سیستم زندگی‌شان کاملاً به‌گونه‌ای باشد که  درآمدشان از جایی دیگر باشد یا اینکه اگر بخواهند اینجا کسب‌وکاری را شروع کنند باید کارهای خدماتی مثل رستوران داشتن، شرکت‌های خدماتی و … را جلو ببرند.

آقای ابراهیمی وضعیت تورم سالیانه در قبرس شمالی به چه صورت هست؟

 ببینید الان که وضعیت دنیا به‌خاطر جنگ نابسامان هست و در همه کشورها تورم وجود دارد و دیگر جایی نیست که تحت‌تأثیر این موضوع نباشد. قبل شیوع کرونا و درگیری جنگ، اینجا تورم سالی 1 الی 2 درصد بود .

منظورتان کدام جنگ هست؟

جنگ روسیه و اوکراین که تأثیرش در اقتصاد دنیا و بازارهای ارز و موارد ازاین‌ قبیل کاملاً مشخص هست  و یعنی تلورانس زیادی دارد. تورم هم در همه‌جا هست و تورم قبرس هم مانند ترکیه است از لحاظ تورم خرید مواد اولیه و مواردی برای زندگی ولی با این تفاوت که شما محصولی باکیفیت، مطمئن و از فیلتر کیفیت رد شده را می‌خرید .

پس در نتیجه صنایع زیادی در قبرس وجود ندارد و الان بیشتر برنامه‌ریزی کشور قبرس برای توریست و دانشجو و سرمایه‌گذاری خارجی  هست. صحبت من درست است؟

خیلی از مواد اولیه‌ خودشان را افراد حاضر در کشور قبرس تولیدمی‌کنندد در زمینه کشاورزی عرض می‌کنم. اوضاع در زمینه کشاورزی خوب هست و به‌اندازه مصرف یک جزیره تولیدمی‌کند. زمینه  دامداری هم همین‌طور هست و ولی تاکید می‌کنم تولید محدود به خود جزیره هست و صادراتی ندارد و اگر کمبود موادی داشته باشد آن را از ترکیه وارد می‌کند.در مقاله خودم چیزی که منصفانه در مورد ترکیه گفتم، واقعاً کیفیت مواد غذایی و لبنی و این چیزهایی که من می‌دیدم و مقایسه می‌کردم با ایران انصافاً کیفیت مواد غذایی و استانداردهای مواد غذایی خیلی بالاتر از ایران بود شما آگاه هستید در کشور ترکیه مسئله صادرات مواد غذایی بسیار مهم هست. من متخصص تغذیه یا مواد غذایی نیستم ولی به‌عنوان تجربی می‌دیدم که کیفیت محصولاتی که تو بازار ارائه می‌شود از ایران خیلی بالاتر بود.

مزایا زندگی قبرس شمالی

پس قبرس شمالی یک تورم طبیعی دارد؟

 بله.تورم به‌اندازه ترکیه و ایران نیست. پس یعنی می‌توان گفت یک‌سوم آنها تورم وجود دارد ولی اینجا هم این شکل نیست که تورمی نباشد؛ بالاخره قیمت محصولاتی که ما می‌خریم طی این 4 سالی که من اینجا زندگی می‌کنم  به‌خاطر اول کرونا و بعد جنگ روسیه و اوکراین کمی روی قیمت‌ها تأثیر گذاشته است. البته به‌ طورکلی تورم  بد نیست.  اگر تورم ایجاد شده کنترل شده باشد، برای رشد اقتصادی مسلماً نیاز هست.

مشکل اصلی من در ترکیه زبان ترکی بود

مخصوصاً من که فارسی‌زبان بودم و ترکی بلد نبودم؛ در آنجا به‌صورت گسترده کسی انگلیسی بلد نبود. حتی مکان‌های توریستی  مثل استانبول که سالیانه چند ده میلیون توریست به آنجا سفر می‌کند  باید حتماً ترکی بلد باشد و کسانی که از من درمورد ترکیه و استانبول سؤال می‌پرسند، من به آنها می‌گوییم قبل از رفتن 5 الی 6 ماه ترکی را به‌صورت فشرده آموزش ببینید. زبان ترکی هم سخت نیست چون واژه‌های یکسان زیادی در این زبان پیدا می‌شود و اگر کسی واقعاً قصد یادگیری داشته باشد، تلویزیون تماشا کند و برنامه آموزشی را ببیند می‌تواند زبان ترکی را یاد بگیرد. حالا سؤال من این هست.

که در قبرس شمالی هم وضعیت زبان به همین شکل هست و باید قبل از رفتن به قبرس زبان ترکی را یاد بگیریم؟

نه خیر. قبرس  یکی از مزایایش این هست که انگلیسی را متوجه می‌شوند به چند دلیل اول که همسایه‌های قبرس از ابتدا یونانی‌ها بودند و خودشان ترک‌زبان بودند در نتیجه برای ارتباط با همدیگر همه انگلیسی بلد بودند و بعد از اینکه قبرس شمال و جنوب از هم جدا شد به دلیل قبرس شمالی همچنان در زمینه توریست خیلی فعال است  و قیمت‌های قبرس شمالی هم مناسب‌تر از قبرس جنوبی است و در نتیجه اینجا خیلی از لحاظ اقتصادی هم متکی به  توریست بوده است برای همین همه زبان انگلیسی را بلدند در حدی که حتی کارگران قبرس شمالی مکالمه و زبان انگلستان در حدی هست که بفهمند شما چه چیزی می‌خواهید بلدند.

در قبرس شمالی انگلیسی بلد باشید کارها را می‌توان جلو برد؟ مثلاً می‌خواهید بروید اجاره خانه‌ای را  بنویسید یا مواردی ازاین‌قبیل؟

قراردادها همه انگلیسی هستند.در ترکیه قراردادها به زبان ترکی هست و قوانین خاص خودش را داشت و کمی سخت بود.

بحث بعدی و آب‌وهوا قبرس شمالی است استانبول واقعاً زمستان‌های سردی داشت.

هوای فصل بهار بسیار خوب بود و تابستان نسبتاً معتدلی دارد، گرم است ولی به‌شدت بسیاری از شهرهای ایران نیست؛ ولی زمستان‌های واقعاً سردی دارد یعنی من 17 الی 18 روز بارندگی مداوم به یاد می‌آورم و اصلاً ما خورشید ندیدیم. حالا قب

رس چگونه هست از نظر آب‌وهوایی؟

در قبرس 7 الی 10 ماه سال هوا خوب هست و  حدود 2 ماه هوا کمی سرد می‌شود و آن سرمای مدیترانه‌ای است  

در تابستان سیستم کولر و لوازم خنک‌کننده در قبرس شمالی نیاز می‌شود؟

 بله. در واقع از آن ده ماه که گفتم دو ماهش نیاز به سیستم کولر هست و خیلی گرم می‌شود

دارای رطوبت هم هست؟

دقیقاً

سیستم حمل‌ونقل عمومی در قبرس شمالی چگونه است؟

 بحثی که در استانبول موردعلاقه من بود، بحث کیفیت حمل‌ونقل عمومی بود.  حمل‌ونقل عمومی خیلی خوب بود یعنی بسیار متنوع و قیمت‌های مناسب نسبت به بودجه مردم. شما می‌توانستی هر جاذبهٔ گردشگری استانبول را  با سیستم‌های حمل‌ونقل عمومی بروید. نیاز نبود حتماً خودرو داشته باشید. در روستاهای 80 تا 100 کیلومتری استانبول هم با مینی‌بوس‌های آبی می‌شد رفت با قیمت خیلی مناسب. خب ما خیلی با خانواده از این سیستم استفاده می‌کردیم. دوتا سیستم را توضیح بدهید. هم حمل‌ونقل داخلی آن و هم حمل‌ونقل  بیرونی آن هم و یعنی شما از قبرس بخواهید بیاید بیرون آیا فقط باید با هواپیما بیایید یا نه؟ یا می‌توانید مثل  شهرهای جنوبی ترکیه مثل آنتالیا با قایق یا کشتی سفر کنید؟  

با کشتی هم می‌شود. برای کشتی پکیج تور دارد و می‌توانید خریداری می‌کنید و سوار کشتی می‌شود و بیشتر به بند مرسین سفرمی‌کنید.پس سیستم حمل‌ونقل آنجا فقط هواپیما نیست و می‌توان با کشتی به خود سرزمین اصلی ترکیه رفت‌وآمد داشت.بله با کشتی هم می‌توان این کار را کرد. حتی ماشین‌ها را سوار لنج می‌کنند و با آنها رفت‌وآمدمی‌کنند.

حمل‌ونقل داخلی قبرس شمالی به چه صورت است؟

همه‌جا در قبرس شمالی اتوبوس هست ولی کلاً 2 تا 3 بار در روز رفت‌وآمد دارند چون جمعیت نیازمند این سرویس حمل‌ونقل نیست و اینکه اینجا جزیره است و بیشتر برای کار و زندگی باید ماشین بگیرند. درصد کسانی که استفاده می‌کنند کم است و بیشتر دانشجوها  است و زمان مشخصی برای دانشجوها تعیین شده است، آنها استفاده می‌کنند و کافی است.

 کسی از دوچرخه، موتور در قبرس شمالی استفاده نمی‌کند؟ اکثر افراد ماشین دارند؟

 بله بیشتر ماشین دارند چون مسافت‌ها زیاد است و شما برای اینکه در جزیره به کارهای خودتان رسیدگی کنید باید بتوانید به سمت هرجایی حرکت کنید و به شهرهای مختلف رفت‌وآمد داشته باشید برای همین  ماشین وسیله بسیار مهمی است. تاکید می‌کنم سیستم حمل‌ونقل وجود دارد  ولی به تعداد زیادی ندارد و بیشتر برای دانشجوها است که برای آنها خیلی مفید واقع شده است. اینجا یک جزیرهٔ کوچک است و شهرهای آن،  ابرشهر نیست که  چند مدل سیستم حمل‌ونقل داشته باشد.

ایا در قبرس شمالی قطعی برق زیاد است؟

 یکی از دوستان در کامنت‌های یوتیوب نوشته بود که در قبرس قطعی برق زیاد هست و همین‌طور هزینه انرژی رو گفته بود. با خودم گفتم تجربه واقعی شما را بپرسم. به نسبت ایران که آب و برق و گاز رایگان است، همه‌ مکان‌های دنیا گران است. استانبول هم نسبتاً خیلی گران است ولی دوستی که کامنت گذاشته بودند،  بحث قطعی برق را گفته بود. اشاره کرده بود  سیستم تأمین برق مشکل دارد. شما این موضوع را تأیید می‌کنید؟

 نمی‌توانم بگویم مشکل دارد به دلیل اینکه که چند وقت پیش به مشکل برخورد و  دو، سه روز مثلاً هر روز یک ساعت برق قطع شد. از قبل اعلام کردند در رسانه‌ها هشدار دادند که سه روز برق قطع می‌شود و در هر محله هر روز یک ساعت و بعد از آن به ترتیب برق محله‌ها را قطع کردند و مشکل را برطرف کردند. ولی نیروگاه بزرگی وجود دارد.

که سمت  شهر گیرنه که برق جایی که من زندگی می‌کنم را آنجا تأمین می‌کند و آنجا نیروگاه سوخت فسیلی است. اگر برای آنجا مشکلی پیش بیاید، سریع آن مشکل را حلمی‌کنندد و من این سیستم را خیلی دوست دارم  که از قبل همه چیز را فراهم می‌کنند. یک‌بار به این مشکل برخوردیم و من آگاهی داشتم کامپیوترم را خاموش کردم و فایل‌های مهمم را ذخیره کردم. یک ساعت برق رفت و بعد از آن برق دوباره آمد و پس از سه روز این مشکل کاملاً برطرف شد.

مصرف بالا سیگار در استانبول عجیب بود؟

یک مورد عجیب زمانی که من در استانبول زندگی می‌کردم وجود داشت  بحث مصرف سیگار بود. پسرهای من خب مدرسه و دبیرستان می‌رفتند و این دبیرستان جلو دفتر کار من بود. زنگ تفریح معلم‌ها و بچه‌ها با هم بیرون از محوطه مدرسه می‌آمدند و  سیگار می‌کشیدند

 این چیزی بود که من به چشم خودم دیدم نه اینکه بگویم از کسی دارم نقل‌قول می‌کنم، به چشم خودم دیدم. مثلاً همسایه دیواربه‌دیوار ما پدر، مادر، با بچه‌های خود که بزرگ بودن حدوداً هفده، هجده‌ساله بودند؛ چایی می‌خوردند، قهوه می‌خوردند و سیگار می‌کشیدند.  یک مورد هم برای شوخی و خنده بگویم. به دوستی گفتم که (چرا آبمیوه‌فروشی در استانبول کم  است؟ چون روی آبمیوه نمیشه سیگار کشید.) همین خاطر آبمیوه در استانبول طرف‌دار آن‌چنانی ندارد.

برای اکثر ترک‌ها باید چایی و  قهوه و سیگار باشد که باز یا سیگار است یا قلیان. از قدیم بوده و هست. این سیستم مردم ترک است.  اینجا هم وجود دارد ولی خب ببینید  وقتی کشوری فکر امنیت روحی جامعه‌اش را می‌کند که جوان‌ها کجا بروند تخلیه انرژی کنند، ورزش کنند تفریح کنند.

مزایا قبرس شمالی

نحوه زندگی دیگران در قبرس شمالی اصلا مهم نیست.

برای من این پرسشی که می‌کنید برای بنده عجیب است. بعد از چهار سالی که اینجا زندگی می‌کنم، این‌گونه سؤال‌ها از ذهنم پاک شده است.  خب هرکسی به خودش مربوط است. مثلاً یک نفر در دریا، اسکی می‌کند و یک نفر دیگر کنار دریا نشسته است و سیگار می‌کشد . (عیسی به دین خود / موسی به دین خود)  الان برای من عجیب است اگر هنوز ایران زندگی می‌کردم می‌گفتم چه سال خوبی! و الان صحبتی که درموردش کردید در ترکیه برای من خیلی عجیب‌وغریب بود چون اگر در قبرس شمالی معلم متوجه بشود دانش‌آموزش سیگار می‌کشند، شاید حتی آن را اخراج بکنند. وقتی که بچه وارد مقطع دانشگاه بشود، یک آدم مستقل و جدا است و می‌تواند خودش تصمیم بگیرد.

مبحث بعدی درباره سرقت و دزدی و امنیت در قبرس شمالی است.

حالا من ندیدم. خب استانبول یک ابرشهر است و در همه شهرهای بزرگ دنیا ناامنی هست. خیلی از مجتمع‌های مسکونی نگهبان داشتند مثلاً مجتمع ما شاهد بودم 70 الی 80 نگهبان درش هست. مجتمع خیلی بزرگی بود. دوربین نصب داشت. خیلی دوستان ترکمان ما را توصیه می‌کردند که بچه‌ها را خودتان به مدرسه ببرید و بعد بیاورید. حواستان به قفل‌کردن درب منزل باشد، مطمئن بشوید از آنجا، دوربین بگذارید و …

سؤال من این هست که وضعیت امنیت در قبرس شمالی چگونه است؟

 من زمانی که تازه مهاجرت کرده بودم تعجب می‌کردم چون که می‌دیدم درب همه خانه‌ها باز است و من درب خانه‌ام را قفل می‌کردم دوستانم  نیشخند می‌زدند اولش نمی‌دانستم منظورشان چیست.  مدتی گذشت و دیدم کسی نمی‌کند یا مثلاً جلوی سوپرمارکت ایستاده بودم حالا یک ماشین خیلی خوب و گران‌قیمت دیدم که صاحبش در ماشین را بازمی‌گذارد و بعد می‌رود در سوپرمارکت. با فروشنده صحبت می‌کند، خریدش را انجام می‌دهد و بعد به سمت ماشینش می‌رود. چنین مواردی را که اول مهاجرتم می‌دیدم؛ تعجب می‌کردم. من از تهران آمده‌ام و به‌یک‌باره با چنین فضایی روبه‌رو می‌شدم. ما چنین چیز‌هایی را فراموش کرده‌ایم در زندگی‌مان.

قبرس شمالی منطقهٔ آزاد هست یا مالیات دارد؟

در استانبول شما  برای هر خرید باید هجده درصد مالیات دولتی بدهید. شما در خریدهایی که انجام می‌دهید چند درصد مالیات می‌دهید.  نه منظورم این نیست. مالیات الان چقدر است؟ شما الان فاکتوری که می‌روید سوپرمارکت و  چیزی خرید می‌کنید،

معمولاً چقدر انتهای فاکتور مالیات برایتان می‌زند؟ چند درصد مالیات می‌نویسد؟

 راستش نمی‌دانم. چرا دروغ بگویم .

آیا تابه‌حال احساس تبعیض هم کردید؟ یعنی به قول خودشان در افراد ترک ملتسی کمی تفاوت طبقاتی احساس می‌شود. بین ترک‌ها بقیه قومیت‌ها مثلا، ترکمن؛ علوی و جنوب ترکیه که عرب هم دارد؛ مقداری این تبعیض ناخودآگاه احساس می‌شد. من بهب عنوان یک خارجی زیاد نمی دیدم اما احساس می شد. چند باری پلیس من را  تمسخر کرد ولی مورد خاصی از مردم ندیدم که برای خودشان تبعیض قائل بشوند. شما چه تجربه‌ای دارید؟

منم هم هیچ چیزی به این شکل در قبرس ندیدم. شنیده‌ام که در ترکیه حس نژادپرستی زیاد است اما تا الان موردی اینجا ندیده‌ام. کلاً مردمی که در جزیره زندگی می‌کنند؛ سطح زندگی متفاوتی دارند یعنی همگی هوای همدیگر را دارند، سعی می‌کنند همدیگر را بشناسند، مراقب همدیگر باشند و این‌گونه رفتارها. چون مردم در یک جزیره زندگی می‌کنند؛ خودشان را عضو یک خانواده می‌بینند. در نتیجه سالیانی زیادی است که ایرانی‌ها به اینجا می‌آیند و سرمایه‌گذاری می‌کنند و خیلی مردم با ایرانی‌ها دوست هستند. شاید ما ایرانی‌ها چون از لحاظ فرهنگی به آنها نزدیک هستیم، من موردی از نظر تبعیض ندیدم.

نزدیکی فرهنگی ایران و مردم ترکیه خیلی زیاد است

یکی از مزایایش واقعاً همین باشد. شاید نسبت به کانادا، استرالیا یا آمریکا در ترکیه لذت می‌بردم، نزدیکی فرهنگی بود. ما در ترکیه خیلی آسان می‌توانستیم با مردم ارتباط برقرار کنیم. شغل خانم من خیاطی است و زمانی که خانمم می‌رفتم و آنجا خیاطی می‌کرد؛ خیلی زود در محل کارش با تعداد زیادی خانم دوست شده بود، برای مهمانی به خانه آنها می‌رفت، آنها برای مهمانی به خانه ما می‌آمدند و زودتر از دوالی سه هفته دوست پیدا کرده بود. به نظرم شاید یکی از مهم‌ترین مزایای کشورهایی مثل قبرس و ترکیه این هست که حتی شاید از لحاظ فرهنگی نسبت به کشورهای عربی به ما نزدیک‌تر هستند .

دقیقاً.

خوبی ها و بدی های قبرس شمالی
هزینه های درمان و پزشکی در قبرس شمالی چقدر است؟

یکی از نگرانی‌های من در استانبول بحث درمان بود. هزینه درمان و بهداشت بود. خب از خانه های  بهداشتی بهداشت محله کمک  می‌گرفتم و شانس ما یک ایرانی دکتر اصلی آنجا بود و خیلی به ما و مخصوصا  برای کودکان و خانم‌ها بسیار حمایت میکرند. درمان در آنجا جزو اولویت‌ها بود. بیمارستان‌های دولتی ترکیه خیلی شلوغ بود و اگر می‌خواستی صبر کنی باید ساعت‌ها در صف می‌ایستادی. بخش خصوصی هم هزینه‌های بالایی داشت خب ویزیت و دارو و … هزینه‌های زیادی را می‌طلبید. وضعیت قبرس در این مورد به چه صورت است؟

زمانی که اینجا خانه‌ای خریده باشید و اقامت شما از روی خرید ملک باشد. 80 الی 90 درصد هزینه‌های درمان را بیمارستان‌های دولتی پرداخت می‌کنند. یک چیز جالب به شما بگم. من در قبرس شمالی به یک بیمارستان خصوصی رفتم برای مسئله‌ای خاص که پیش‌آمده بود. موقع تسویه‌حساب سؤال کردند که آیا می‌توانیم پاسپورت شما را نگاه کنیم؟ گفتم بله چطور؟ گفت شما اصالتاً اهل کجا هستید؟ گفتم ایرانی گفت شما 25 درصد تخفیف دارید به دلیل اینکه یکی از شرکای این بیمارستان یک دکتر ایرانی است. بیمه‌های خیلی خوبی وجود دارد که شما فقط با دویست لیر می‌توانید خودتان را تا سقف پانصد هزار لیر بیمه کنید و خدمات بیمارستان‌های دولتی و … استفاده کنید.

یک داستان جالب در مورد خدمات خانه های بهداشت ترکیه بگویم.

خانم دکتری که تلفن ما را گرفته بود. گفت برای آزمایش‌های سالیانه بیایید. به من گفت همراه پسرت و همسرت به آنجا بیایید. خانمم رفت‌و گفت برای من تمام آزمایش‌های سرطان مرتبط به خانم‌ها را برای چکاپ نوشته است. بعد گفتم هزینه‌اش چقدر می‌شود؟ همسرم گفت که رایگان حساب کردند. واقعاً هیچ هزینه‌ای از ما نگرفت. برای تست غربالگری هر شش ماه یکبار یا هر یک سال یکبار می‌شد. در آنجا به کودکان و زنان توجه خاصی داشتند. البته هزینه دارو آزاد بود و اگر ویزیت پزشک رایگان و خوب بود شما باید حتماً مبلغ کامل داروها را پرداخت می‌کردید.

بروکراسی و فرایند اداری در قبرس شمالی چگونه است؟

یکی از دوستان در سایت کامنتی گذاشته بودند. که بروکراسی اداری قبرس شمالی طولانی است و خیلی زمان می‌برد. مثلاً می‌گفت که برای دریافت سند ملک باید 6 تا 9 ماه صبر می‌کردیم و می‌گفت که مردم آنجا خیلی آدم‌های آرام و بی استرس هستند و  کلاً سبک‌کاری‌شان این شکلی است. نظر شما درباره این کامنت چیست؟

خب اینجا مثل ماهایی که از ایران آمده‌ایم و هر روز با مشغله‌های عجولانه‌ای طرف بودیم، نیست و کارها خیلی آرام و بدون استرس پیش می‌رود.  اگر این شخص خودش در قبرس اقامت داشت و می‌ماند بعد از مدتی عادت می‌کرد و دیگر نگران این شکل موارد نبود و فکر می‌کنم شخصی که این کامنت را گذاشتند. در ایران اقامت داشتند و صرفاً اینجا فقط یک‌خانه‌ای خریدند و دوباره به ایران بازگشتند تا سند ملک بیاید و زمان آمدن سند دقیقاً 6 ماه طول می‌کشد .

سیستم‌های دولتی قبرس شمالی آنلاین شده است؟  در ترکیه‌ای دولت را اه اندازه کرده بودند اما هنوز کامل نشده بود. 

در زمان  کرونا خیلی درست و بجا این کار را انجام دادند و اصلا هیچ کجا شلوغ نبود برای مثال اصلاً آزمایش و واکسن کرونا ما در صف نبودیم و نه معطل شدیم و …  و به قول شما که گفتید اینکه برنامه‌ریزی شود تا همه‌جا و همه کارها را الکترونیک و آنلاین انجام بشود کمی مشکل است .

نکته جالبی که در استانبول مشاهده می‌شد، هر زمان کسی کارت اقامتش را می‌گرفت  و می‌رفت به شهرداری و … سالن ورزش رایگان داشت، آموزش زبان ترکی رایگان داشت و خدماتی خوبی را رایگان داشت. باید برویم در سایت مشخصات خودتان را وارد کنید و بعد می‌توانستید رایگان استفاده کنید. من خودم پسرم را در کلاس‌های متعددی ثبت‌نام کردم و خودم به کلاس ایروبیک رفتم ولی متأسفانه به دوران کرونا برخورد کرد. آیا در قبرس شمالی هم شهرداری چنین امکانات و کلاس‌هایی را برگزار می‌کند؟

بله از این‌گونه برنامه‌های برای بچه‌ها زیاد هست. بعضی اوقات شهرداری می گذارد و بعضی اوقات مدارس

 در مورد خریدوفروش ملک در قبرس شمالی صحبت کنیم.

در استانبول چیزی که مدنظرم بود گفتم از شما حتماً بپرسم شما وقتی می‌خواهید در استانبول ملک بگیرید حتماً باید سه نسل قبل از شما در خرید ملک حتماً باید ترک باشند یعنی اگر در این ملک سه نسل قبلش یک خارجی درش دست داشته باشد عملاً دیگر نمی‌توانید این ملک را بفروشید. یعنی نمی‌توانید با آن ملک پاسپورت بگیرید. به‌خاطر همین اکثر ایرانی‌ها ساختمان‌هایی را می‌خرند که در حال ساخت هستند. حالا سؤالی پیش میاید آیا الان من این ملک را بخرم و هر زمان قصد فروش داشته باشم. خب خریدار ملک، ساختمان‌های جدید را می‌خرد و نمی‌اید با این وضعیت ملک من را خریداری کند. در این محدودیت قانون ملک من بد فروش نمی‌شود؟

ملک‌هایی که اینجا ساخته می‌شود خیلی باارزش هست چون سریع خریداری می‌شود و متقاضی هم زیاد است و می‌خواهند با مناسب‌ترین قیمت از امکانات اینجا استفاده کنند  و ملک‌های اینجا خیلی سریع به فروش می‌روند حتی هنوز کلنگی نزده باشند و فقط مجوز ساخت گرفته باشند مردم برای خرید هجوم می‌آوردند.

آن‌قدر شما تعریف کردید من تشویق شدم که به همراه همسرم برای بازنشستگی به قبرس بیایم و زندگی کنم.

بله اتفاقاً محدوده‌ای خوبی برای زندگی است مناطق آرام و با آرامش هست. یک مورد جالب برای شما بگویم. چند وقت پیش یک محمولهٔ خیلی بزرگی از سیب‌زمینی از ترکیه آورده بودند و آزمایش کردند روی آن و متوجه شدند که  نیترات آن بالابود همه آن را  برگرداندند.  چون مقدار نیترات از مقدار مجازی که برای این جزیره بود بیشتر بود.

حتماً باید یک نفر یا ملک بخرد یا تحصیلی ثبت‌نام کند یعنی اینکه با اجاره کردن خانه و اینکه دو سه ماه اینجا بمانند امکان‌پذیر نیست که آنجا اقامت بگیرند؟

 علت اینکه اینجا آن‌قدر آرامش و امنیت است  دقیقاً این مورد است.

 یکی از دوستان نوشتند اگر کسی جاب آفر از یک شرکت در قبرس شمالی داشته باشد می‌تواند اقامت بگیرد؟

بله این قابلیت هست.یکی از دوستان بنده بود از ایران آمد قبرس شمالی و ایشان . بارتندر حرفه‌ای بود و در بهترین کافی‌شاپ‌های تهران کارکرده بود و همه چی بلد بود و دوره‌های آن را رفته بود. در مجموع باید شغل‌هایی باشد که لازم داشته باشند و در واقع خودتان ارتباط برقرار کرده باشید و درواقع کارهای اقامتتان را انجام بدهند .

سقف توریستی ماندن در قبرس شمالی چقدر است؟ یک توریست تا چه حد زمانی می‌تواند در قبرس شمالی اقامت داشته باشد؟

به‌اندازه بلیت رفت و برگشتتان و زمانی که در هتل اقامت دارید می‌توانید به‌صورت توریستی وارد این جزیره بشوید. ولی اگر بخواهید به‌صورت آزاد وارد بشوید باید حتماً کسی شما را دعوت کرده باشد و اگر دعوت‌نامه برای سرمایه‌گذاری باشد و آن دوستان بیایند آن عزیزان توریست حساب نمی‌شوند. ما برای آنها از طرف شرکت دعوت‌نامه ارسال می‌کنیم.

اگر کسی بلیط هواپیما را بگیرد؟ اقامت، ترانسفر فرودگاهی، دعوت‌نامه و این‌گونه کارها را شرکت شما انجام می‌دهید؟

هرکسی می‌خواهد بیاید اینجا و با من در ارتباط باشد باید عکس بلیتش را با عکس اول پاسپورتش را  برای من بفرستد. دعوت‌نامه تهیه و براشون ارسال می‌شود. ولی خب یکی از مزایایی که این روش ورود به جزیره دارد این که تا سه روز اقامت را مهمان شرکت ما هستند و اگر خریدشان بکنند تا یک هفته برای آنها تمدید می‌شود اقامتشان.

 دوستی پرسیده‌اند حداقل مبلغ سرمایه‌گذاری و خرید ملک در قبرس شمالی چقدر است؟

 شما می‌توانید حداقل از 5/2 میلیارد تا 30 میلیارد تومان یک واحد اینجا خریداری کنید که با سی درصد این مبلغ می‌شود ملکتان را خریداری کنید و بقیه آن را به‌صورت اقساطی  پرداخت کنید.  پیشنهاد ما به پروژه‌هایی است که ما پیشنهاد می‌کنیم.  هم از لحاظ سند مطمئن هستیم و هم از لحاظ سرمایه‌گذاری  و قیمت. ما همیشه پیشنهادمان پپش خرید هست چون بیست تا بیست و پنج درصد قیمتش بیشتر است .

یعنی یک نفر می‌تواند یک میلیارد را الان بدهد و طی چند سال دو میلیارد را بدهد؟

بستگی به شرکت دارد و اصولاً به این شکل هست که 30 الی 40 درصد را موقع پیش‌خرید، 30 الی 40 درصد تا موقع تحول و بقیه آن را یک سال تا دو سال بعد از تحویل به‌صورت اقساطی.

سندهای دیگر به جز ایکس چنچ و ترک در قبرس شمالی معتبر نیستند و بقیه سندها چه مشکلی دارند؟

برای فروششان به مشکل برمی‌خورد  یا اینکه ممکنه اصلاً مالک نداشته باشد یعنی هویت سندی  نداشته باشد مشکلات زیادی. سند ترک یعنی سند از اول متعلق به یک ترک است و سند قابل انتقال ومطمئن هست. و سند اکس چنج یعنی یک سند با سندی که در جنوب قبرس هست معاوضه شده است. یعنی شمال بوده است با جنوب معاوضه شده و این سند اکس چنج شده است .

برای خرید ملک در قبرس از چه واحد پولی استفاده می‌شود؟

ببینید خانه و ماشین با پوند انگلیس است. چه موقع خرید و چه موقع فروش به همین علت هست که ما به  دوستان پیشنهاد می‌کنم که حتماً بیایند در قبرس سرمایه‌گذاری کنند  نه ترکیه .

دوستی دیگر پرسیدند، زمین‌هایی که متعلق به شهروندان قبرس جنوبی بوده و هست برایشان چه اتفاقی می‌افتد؟

اگر ترک بوده است که هیچ. اگر اکسچنج بوده است، یعنی مشابه این زمین که الان در شمال بوده در جنوب بوده که متعلق به یک ترک بوده وقتی این اتفاق افتاده و کشور به دو قسمت تبدیل و از هم جدا شدند. این را برداشتند برای اینکه دیگر مشکلی پیش نیاید خصومتی بین ترک‌ها و یونانی‌ها پیش نیاید برداشتند زمین دادند همان که در قبرس شمالی بود برای یک یونانی بوده است با هم معاوضه کردند.

در ترکیه برای خرید مترجم لازم هست و مترجم باید رسمی باشد نه دوست و آشنا که اگر یک خارجی آمد و قرارداد را خواست که امضا کند. باید بند به بند آن را کاملاً ترجمه و طرف مقابل متوجه شود تا بتواند با آگاهی کامل خرید داشته باشد و باید مترجم و فروشنده تأیید کند. که کاملاً متوجه بندهای قرارداد شده اند.

خوبی های قبرس شمالی

متن قرارداد در قبرس شمالی چگونه هست؟ مترجم رسمی دارید یا اگر ندارید به چه شکل است؟

قرارداد در قبرس شمالی به زبان انگلیسی است و ما خودمان ترجمه می‌کنیم برای خریدار

اگر کسی قسط‌ها را نداد چه می‌شود؟

یعنی من آمدم سی درصد هزینه را دادم هفتاد درصدش مانده است و سی درصد اقساط را هم داده‌ام و بقیه‌اش را  ندارم و مشکل خوردم چه اتفاقی می‌افتد؟

این دیر شدن در قراردادها معمولاً نوشته چه از طرف شرکت سازنده باشد و چه از طرف خریدار تا دو ماه تأخیر داشته باشیم در پرداختتان یا مثلاً اگر تا چهار ماه تأخیر داشته باشد. شرکت سازنده می‌تواند آن قرارداد را فسخ کند و خانه شما را به یک نفر دیگر بفروشد.آیا پول شما از بین می‌رود؟

نه خیر اگر می‌خواهید پول پیش پرداخت خودتان را پس بگیرید. بخشی از آن به‌عنوان ضرر و زیان از پول شما کسر می‌شود و بقیه به شما پس داده می‌شود که مربوط به قبرس نیست این کار و در همه جای دنیا انجام می‌شود.  

قیمت واحد تجاری در قبرس شمالی چقدر است؟ آنجا فروشگاه برای فروش هست حتماً که نباید سرمایه‌گذاری‌شان ملک مسکونی باشد؟

 نه می‌توانند روی مغازه، فروشگاه هر چه بخواهند سرمایه‌گذاری کنند.

خب چون لایو ما به سمت یک ساعت می‌رود. من آیدی @sam.ebrahimi.develco و تماُ از طریق واتس اپ و ایمو با اقای ابراهیمی 00905338843046 را قرار می‌دهم. علاوه بر تخفیف‌هایی که می‌دهند قول دادند به بنده که اگر کسی از طرف سایت یا پیچ سعیدکاظمی پیش ایشان بروند یک‌دست مبلمان هم به آنها هدیه می‌دهند.  مشاوره هم  هر سالی دارید از آقای ابراهیمی سؤالاتتان را بپرسید و برای من پیام بگذارید که هرچند وقت یک‌بار مزاحم آقای ابراهیمی بشوم و سؤالاتتان را بپرسم. اگر موضوعی مانده بفرمایید

دوستی نوشتند شرکت‌ها به‌خاطر پورسانت دروغ زیاد می‌گویند. این هم من تأیید می‌کنم اولاً باید تحقیقات بکنید. باید بروید بررسی بکنید باید بروید مجوز و مدارک و نمونه کارهای قبل و بعد شرکت را ببینید در اینترنت حداقل اسم آن شرکت سرچ بکنید ببینید چقدر سابقه دارد اینها که خیلی طبیعی است.

برای تماشا صحبت ها یا شنیدن و مطالعه بقیه صحبت های من با اقای ابراهیمی از طریق لینک های ذیل اقدام بفرمائید. اگر شما هم هر نوع تجربه زندگی یا کسب و کاری در هر جای دنیا را دارید. این تجربیات ارزنده را با من و بقیه فارسی زبانان عزیز در میان بگذارید. امکان معرفی بیزینس و کسب و کار شما هم وجود دارد.

سرمایه‌گذاری در قبرِسِ شمالی

تجربیات تحصیل در قبرس شمالی

تجربیات زندگی در قبرس شمالی

آشنائی با قبرس شمالی

مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی

سوالات واجد شرایط بودن اکسپرس اینتری کانادا

سوالات واجد شرایط بودن اکسپرس اینتری کانادا

خیلی خوشحالم که با سایت سعید کاظمی همراه من هستید. در شش مرحله قبلی کلی مطلب در زمینه مهاجرت از طریق اکسپرس اینتری کانادا را برای شما عزیزان ترجمه و ارائه کردم. در اینجا کلی سوال و جواب را از سایت های معتبر و جهانی یا سایت های مهاجرتی ایرانی برای شما آماده کردم. امیدوارم برای شما مفید بوده باشد. پس در ادامه با مهمترین سوالات واجد شرایط بودن اکسپرس اینتری کانادا با من همراه باشید.

چگونه می توانم کد طبقه بندی شغلی ملی (NOC) خود را پیدا کنم؟

کد طبقه‌بندی مشاغل ملی (NOC) شماره‌ای است که شغل در سیستم رسمی طبقه‌بندی مشاغل کانادا در زیر آن فهرست شده است.

کجا می توانم شماره پروفایل اکسپرس اینتری یا کد اعتبار سنجی Job Seeker خود را پیدا کنم؟

می توانید این شماره ها را در یک پیام در حساب کاربری خود پیدا کنید. برای پیدا کردن آن:

وارد حساب کاربری خود شوید

به عنوان “مشاهده برنامه ها یا پروفایل های ارسال شده من” بروید

روی “بررسی وضعیت و پیام ها” کلیک کنید

به جدولی به نام “مطابقات” به پایین بروید

روی فلش روبروی پیام کلیک کنید – منوی کشویی با یک پیوند باز می شود

روی لینک کلیک کنید تا پیام PDF باز شود

تصویر “پیام های برنامه”، همانطور که در بالا توضیح داده شد.

می توانید شماره پروفایل را در بالای نامه PDF پیدا کنید (شماره 1 در مثال زیر). کد اعتبار سنجی جویای کار باید در بخش «ثبت نام در بانک کار» (شماره 2 در مثال) باشد.به عکس ذیل توجه کنید.

کد پروفایل اکسپرس اینتری

اگر کدی دریافت نکردید، ممکن است چند دلیل وجود داشته باشد.

اگر شماره پروفایل وجود ندارد، باید با استفاده از فرم استعلام مورد خاص با ما تماس بگیرید.

کد مرجع شخصی من کار نمی کند. باید چکار کنم؟

اگر قبلاً شروع به ایجاد نمایه اکسپرس اینتری در حساب خود کرده اید، کد مرجع کار نخواهد کرد. برای ادامه پروفایل خود:

به بخش “مشاهده برنامه هایی که ارسال کرده اید” در بالای صفحه حساب خود بروید

خط را با نمایه اکسپرس اینتری خود انتخاب کنید

روی دکمه “ادامه پروفایل” کلیک کنید

اگر ایجاد نمایه خود را شروع نکرده اید، باید دوباره از طریق ابزار Come to Canada برای کد مرجع جدید بروید.

کد مرجع شخصی اکسپرس اینتری کانادا چیست؟

کد مرجع شخصی شما یک کد منحصر به فرد است که از طریق Come to Canada، ابزار واجد شرایط بودن آنلاین ما، به شما داده می شود. شما باید این کد را وارد کنید:

شروع یک درخواست آنلاین برای ویزای بازدید کننده، اجازه تحصیل یا کار یا اطلاعات خود را از Come to Canada به نمایه اکسپرس انتری منتقل کنید

پس از پاسخ به تمام سوالات موجود در ابزار، می توانید کد مرجع شخصی خود را در بالای صفحه نتایج خود بیابید.

شما باید آن را یادداشت کنید و یک نسخه از نتایج و/یا چک لیست خود را چاپ کنید. این کد فقط 60 روز از تاریخ دریافت آن معتبر است.

منظور شما از شغل اصلی برای درخواست اکسپرس اینتری چیست؟

شغل اصلی شما به معنای شغلی است که در آن (در ده سال گذشته) تجربه دارید و می خواهید در صورت دعوت به درخواست، درخواست مهاجرت خود را بر اساس آن تنظیم کنید.

گر نام کاربری یا رمز عبور GCKey خود را گم کنم چه کار کنم؟

اگر رمز عبور GCKey خود را گم کرده اید، می توانید یک رمز عبور جدید ایجاد کنید. به صفحه ورود به سیستم GCKey بروید و پس از پاسخ دادن به سؤالات بازیابی رمز عبور که قبلاً هنگام ثبت نام برای GCKey تنظیم کرده اید، می توانید یک رمز عبور جدید ایجاد کنید.

اگر نام کاربری GCKey خود را گم کردید، باید یک GCKey جدید ایجاد کنید. اگر یک GCKey جدید ایجاد کنید، می توانید با پیوند دادن برنامه به حساب جدید خود به یک برنامه دسترسی داشته باشید.

GCKey رمز اکسپرس اینتری

من یک زبان مادری انگلیسی یا فرانسوی هستم. چرا باید در آزمون زبان برای اکسپرس اینتری شرکت کنم؟

کانادا همه را بدون توجه به زبان مبدأ، ملیت یا قومیت با استفاده از استانداردهای یکسان ارزیابی می کند.هر داوطلب باید یک آزمون استاندارد توسط یک شخص ثالث عینی شرکت کند. این برای اطمینان از ارزیابی مهارت های زبانی شما به روشی منصفانه و بی طرفانه است.حتی فردی از یک کشور انگلیسی زبان که انگلیسی را به عنوان زبان اول صحبت می کند، باید در آزمون شرکت کند.

به همین ترتیب، فردی از یک کشور فرانسوی زبان که فرانسوی را به عنوان زبان اول صحبت می کند، باید در آزمون شرکت کند.شما باید نتایج زبان شخص ثالث را برای همه برنامه های تحت Express Entry ارسال کنید. شما باید نتایج آزمون(های) خود را در نمایه اکسپرس اینتری خود وارد کنید.آزمون های زبان برای برنامه های مهاجرت ماهر ما برای سال ها مورد نیاز بوده است. درباره آزمون زبان بیشتر بدانید.

چگونه می توانم گواهی صلاحیت از یک نهاد استانی، منطقه ای یا فدرال برای برنامه تجارت ماهر فدرال دریافت کنم؟

در کانادا، استان ها و مناطق  مسئولیت آموزش و پرورش، از جمله کارآموزی در مشاغل ماهر را بر عهده دارند. معمولاً درمورد استانداردها و شرایط مورد استفاده برای ارزیابی و شناسایی اعتبارات خارجی برای معاملات خاص تصمیم می گیرند.

نهاد نظارتی که تجارت در یک استان یا منطقه را اداره می کند.باید آموزش، تجربه تجاری و مهارت های شما را ارزیابی کند و بعدتصمیم می گیرد که آیا شما واجد شرایط نوشتن یک آزمون برای دریافت گواهی هستید یا خیر

برای دریافت گواهی صلاحیت، شما احتمالاً برای نوشتن آزمون گواهینامه باید به طور فیزیکی به استان یا منطقه خاصی بروید.ممکن است به یک کارفرما در کانادا نیاز داشته باشد تا قبل از اینکه اجازه نوشتن امتحان را بگیرید، به شما آموزش و تجربه کاری بدهد

اگر تجارت شما توسط یک استان یا منطقه (مثلاً مکانیک هواپیما) تنظیم نشده باشد، ممکن است تحت نظارت فدرال باشد. مرکز اطلاعات کانادایی برای اعتبارنامه های بین المللی اطلاعاتی را در مورد ارزیابی اعتبار برای تمام معاملات تحت نظارت در کانادا ارائه می دهد.برای اطلاعات بیشتر با نهاد نظارتی استانی، منطقه ای یا فدرال تماس بگیرید.

توجه: تکمیل مشخصات اکسپرس اینتری اولین قدم برای مهاجرت دائم به کانادا به عنوان یک کارگر ماهر است. تکمیل نمایه اکسپرس انتری تضمینی برای دریافت دعوتنامه برای درخواست اقامت دائم نیست. دعوت نامه برای درخواست اقامت دائم بر اساس امتیاز و رتبه شما در استخر اکسپرس انتری با استفاده از سیستم رتبه بندی جامع است.

مشخص شد که واجد شرایط اکسپرس اینتری نیستم و نمی توانم پروفایل خود را تغییر دهم. چکار کنم؟

اگر مشخص شد که واجد شرایط نیستید، باید یک نمایه جدید ایجاد کنید. یک نمایه واجد شرایط دیگر معتبر نیست، بنابراین نمی‌توانید آن را تغییر دهید، حتی اگر اطلاعات جدیدی داشته باشید.

شما همچنان باید الزامات اکسپرس انتری را که در محل وجود دارد برآورده کنید. بنابراین، مگر اینکه در نمایه اول خود اشتباهی مرتکب شده باشید یا شرایط شما تغییر کرده باشد (مثلاً نتایج آزمون زبان جدید دارید، اکنون تجربه کاری بیشتری دارید و غیره)، احتمال زیادی وجود دارد که دوباره واجد شرایط نباشید.می توانید شرایط را مرور کنید تا ببینید کدام یک را رعایت نکرده اید. این می تواند به شما کمک کند که برای برآورده کردن شرایط چه کاری انجام دهید تا بتوانید دوباره درخواست دهید.

آیا می توانم تجربه کاری دانشجو را در شرایط کاری اکسپرس اینتری حساب کنم؟

بستگی به محل کار و تحصیل شما دارد. معمولا تجربیات کار در زمان دانشجوئی در کانادا مورد قبول قرار نمی گیرد. برای واجد شرایط بودن برای اکسپرس اینتری، باید حداقل شرایط لازم برای 1 یا چند برنامه اکسپرس اینتری را داشته باشید. این شامل الزامات سابقه کار نیز می شود.

استفاده از تجربه کاری دانشجویی برای حداقل شرایط

برنامه کارگران ماهر فدرال

تجربه کاری دانشجویی که در حین تحصیل در کانادا یا خارج از کشور به دست آورده اید، به عنوان حداقل الزامات برنامه کارگر ماهر فدرال به حساب می آید، اگر کار:

از طریق دستمزد یا پورسانت پرداخت می شد

مستمر بودن (بدون شکاف در اشتغال) و تمام الزامات دیگر برنامه را برآورده کنید.این شامل شرایط همکاری و کارآموزی می شود.

تجربه کار کانادایی برای شما خیلی مفید خواهد بود. اما تجربه کار دانشجویی جزو حداقل شرایط لازم برای تجربه کار در کانادا یا برنامه مشاغل ماهر فدرال محسوب نمی شود.

چگونه تجربه کاری دانشجویی بر رتبه پروفایل شما تأثیر می گذارد؟

تجربه کاری کانادایی که در زمانی که دانشجوی تمام وقت بودید به‌حساب نمره‌ای که برای رتبه‌بندی پروفایل استفاده می‌شود، نمی‌شود.

تجربه کاری که به عنوان یک دانشجوی تمام وقت در خارج از کانادا به دست می آید در امتیازی که برای رتبه بندی نمایه شما استفاده می شود به حساب می آید.

من با مجوز کار پس از فارغ التحصیلی در کانادا کار می کنم. آیا به ارزیابی تأثیر بازار کار نیاز دارم؟

لازم نیست.اگر در کانادا با مجوز کار پس از فارغ التحصیلی کار می کنید، و یک پیشنهاد شغلی معتبر دارید، کارفرمای فعلی شما باید LMIA دریافت کند اگر:    برای برآورده کردن الزامات برنامه برای FSWP یا FSTP و به یکی نیاز دارید. شغل شما مستثنی نیست

اگر شغلی معاف است، به این معنی است که کارفرمای شما برای حمایت از پیشنهاد شغلی شما به LMIA نیاز ندارد.اگر تحت تجربه کار کانادایی دعوت شده اید، برای برآورده کردن شرایط برنامه نیازی به LMIA ندارید.

اما، یک پیشنهاد شغلی معتبر که توسط LMIA پشتیبانی می‌شود، می‌تواند امتیاز بیشتری را تحت سیستم رتبه‌بندی جامع به شما بدهد. این می تواند شانس شما را برای دعوت به درخواست افزایش دهد. بنابراین در این صورت، کارفرمای شما ممکن است بخواهد LMIA دریافت کند، حتی اگر برای واجد شرایط بودن به آن نیاز نداشته باشید.برای مهاجرت دائمی به کانادا به عنوان کارگر ماهر، باید مشخصات اکسپرس انتری را تکمیل کنید.

مهاجرت به کانادا
مهاجرت به کانادا

من با مجوز کار معتبر در کانادا کار می کنم. آیا این به عنوان یک پیشنهاد شغلی محسوب می شود؟

خیر، مجوز کار یک پیشنهاد شغلی نیست. پیشنهاد کار در صورتی معتبر است که کارفرمای فعلی یا آینده شما: پیشنهاد کتبی داده است که در صورت پذیرفته شدن به عنوان مقیم دائم و غیر فصلی، یک سال یا بیشتر به شما یک کار تمام وقت و غیر فصلی بدهد.

دارای ارزیابی تاثیر بازار کار (LMIA) مثبت از Employment and Social Development Canada (یا این شغل معاف از LMIA است)

چه در کانادا کار کنید چه نباشید، این درست است.

تنها دو دلیل وجود دارد که کارفرمایی که به شما پیشنهاد شغلی می دهد نیازی به دریافت LMIA جدید ندارد:

اگر قبلاً با مجوز کار بر اساس آن LMIA برای آنها کار می کنید

اگر در شغلی کار می کنید که نیازی به LMIA ندارد.

از کجا می توانم یک ارزیابی اعتبار آموزشی (ECA) دریافت کنم؟

شما می توانید ECA را در هر یک از سازمان های تعیین شده دریافت کنید. ما فقط ارزیابی های این سازمان ها را می پذیریم.

وقتی تحصیلات شما را ارزیابی می کنند، گزارشی به شما می دهند که به شما می گوید تحصیلات شما در کانادا با چه میزانی است.

ما فقط ارزیابی‌هایی را می‌پذیریم که در یا بعد از تاریخی که سازمان‌ها برای انجام گزارش‌های ECA برای اهداف مهاجرت تعیین شده‌اند، صادر شده‌اند. اگر قبل از آن تاریخ گزارشی دریافت کردید، با سازمان تماس بگیرید تا ببینید آیا آن را مجدداً صادر می‌کند یا خیر.

ارزیابی بیشتر آموزش های خارجی :

شما باید از یک سازمان در لیست ما استفاده کنید. اگر سازمانی در این لیست نباشد، ارزیابی از آنها را نخواهیم پذیرفت.

 ارزیابی برای پزشکان متخصص و پزشک عمومی برای مهاجرت به کانادا؟

در صورتی که شغل اصلی شما پزشک متخصص کد NOC 2016 3111

برای پزشک عمومی و پزشک خانواده کد NOC 2016 3112

ارزیابی برای داروسازان جهت مهاجرت به کانادا؟

ایا داروساز هستید (NOC کد 3131)، جایی که باید گزارش خود را دریافت کنید بستگی به شغل شما دارد.

اگر به مجوز فعالیت نیاز دارید، باید گزارش خود را از هیئت بررسی داروسازی کانادا (تعیین شده در 6 ژانویه 2014) دریافت کنید. اگر از بیماران در یک مراقبت می کنید، این برای شما صدق می کند.

داروخانه بیمارستان

مرکز مراقبت طولانی مدت

داروخانه عمومی

اگر برای شغل خود به مجوز نیاز ندارید، می توانید ارزیابی خود را از هر سازمان تعیین شده ECA دریافت کنید. این شامل مشاغلی می شود که ممکن است به مدرک داروسازی نیاز داشته باشید، اما ممکن است نیازی به داشتن مجوز برای فعالیت نداشته باشید، مانند

کارهای دولتی

یا صنعت داروسازی

با نهاد نظارتی استانی که قصد دارید در آن زندگی کنید تماس بگیرید تا دریابید که آیا برای تمرین به مجوز نیاز دارید یا خیر

چگونه می توانم سطح معیار زبان کانادایی (CLB) خود را با نتایج آزمون خود پیدا کنم؟

می‌توانید سطح CLB نتایج آزمون زبان خود را برای CELPIP، IELTS یا TEF با نمودارهای معادل آزمون زبان ما پیدا کنید.

سطح CLB چیزی است که در درخواست اقامت دائم خود استفاده خواهید کرد.

آیا باید برای اکسپرس انتری مدرکی مبنی بر توانایی مالی ارائه کنم؟

از شما خواسته می شود که در پروفایل اکسپرس اینتری خود مقدار پولی را که برای اقامت در کانادا نیاز دارید وارد کنید. این نشان می‌دهد که می‌توانید از خود و هر خانواده‌ای که با شما به کانادا می‌آیند حمایت کنید، و به ما کمک می‌کند ارزیابی کنیم که برای کدام برنامه‌ها ممکن است واجد شرایط باشید.

شما فقط در صورتی باید شرایط مورد نیاز وجوه تسویه حساب را برآورده کنید که برای برنامه ای که شما دعوت شده اید درخواست کنید اعمال شود. اگر از شما برای درخواست تحت برنامه کارگران ماهر فدرال یا برنامه مشاغل ماهر فدرال دعوت شده اید، باید نشان دهید که الزامات بودجه تسویه حساب را برآورده می کنید، مگر اینکه:در حال حاضر مجاز به کار در کانادا هستند و یک پیشنهاد شغلی معتبر از یک کارفرما در کانادا داشته باشید.

برای اثبات، باید از هر بانک یا مؤسسه مالی که در آن پول نگهداری می کنید نامه های رسمی دریافت کنید.

نامه (ها) باید فهرست شود:کلیه حسابهای جاری بانکی و سرمایه گذاری یا بدهی های معوق مانند بدهی کارت اعتباری و وام

توجه: اگر برای درخواست تجربه کار کانادایی دعوت شده اید، نیازی به تامین بودجه مورد نیاز ندارید.

این سیستم در حال حاضر از همه متقاضیان می خواهد که سند اثبات قدرت مالی را ارائه دهند. اگر نیازی به ارائه مدرکی مبنی بر وجوه ندارید، باید نامه‌ای را بارگذاری کنید که در آن توضیح دهد که یا برای درخواست تجربه کار در کانادا دعوت شده‌اید یا اینکه یک پیشنهاد شغلی معتبر دارید.

چرا برای پیشنهاد شغلی ام در اکسپرس اینتری امتیاز نگرفتم؟

برای دریافت امتیاز از سیستم رتبه بندی جامع برای یک پیشنهاد شغلی در اکسپرس انتری، کارفرمای شما معمولاً نیاز به ارزیابی تأثیر بازار کار (LMIA) دارد.

شما باید فقط به این سوال پاسخ دهید که “آیا [نام شما] پیشنهاد شغلی در کانادا دارد؟” اگر:

یک کارفرمای کانادایی (یا حداکثر دو نفر برای برنامه تجارت ماهر فدرال) به شما یک کار تمام وقت و غیر فصلی برای یک سال یا بیشتر پیشنهاد داده است.

که پیشنهاد شغلی توسط LMIA، OR پشتیبانی می شود

این شغل از نیاز به LMIA معاف است.اگر در حال حاضر در کانادا مشغول به کار هستید اما شغلی به شما پیشنهاد نشده است که توسط LMIA پشتیبانی می شود (یا از نیاز به آن معاف هستید)، باید:

پاسخ “نه” و    یک حساب Job Match در Job Bank ایجاد کنید.

توجه: از 1 ژانویه 2015 تا 19 نوامبر 2016، پیشنهادهای شغلی که نیازی به LMIA نداشتند برای اکسپرس اینتری معتبر تلقی نمی شدند. ما اکنون پیشنهادهای شغلی خاصی را می‌پذیریم که نیازی به LMIA ندارند.

من در استخر اکسپرس اینتری هستم. چگونه می توانم به دنبال کار در کانادا باشم؟

توجه: از 6 ژوئن 2017، اکنون ایجاد حساب Job Match در Job Bank اختیاری است.برای شروع جستجوی کار، می توانید. یک حساب Job Match با Job Bank کانادا ایجاد کنید.با استفاده از هیئت های شغلی بخش خصوصی، خود را به کارفرمایان در کانادا ارتقا دهید.وقتی در استخر اکسپرس اینتری هستید می توانید از هر دو استفاده کنید. هنگامی که به کانادا آمدید، اگر همچنان نیاز به یافتن شغل دارید، می توانید به استفاده از این خدمات ادامه دهید.

بانک کار کانادا چیست؟

حساب Job Match با Job Bank ابزاری آنلاین و آسان است که به شما کمک می‌کند تا شما را با کارفرمایانی که به دنبال کارگرانی با مهارت‌های شما هستند هماهنگ کنید. برای انجام این کار:

به صفحه ورود به سیستم Job Match بروید

روی “ثبت نام اکنون!” کلیک کنید. دکمه

اعلامیه حریم خصوصی را بخوانید و در صورت موافقت روی «موافقم» کلیک کنید

دستورالعمل ها را برای ایجاد یک حساب دنبال کنید

برای ایجاد یک حساب Job Match به شماره نمایه اکسپرس اینتری و کد تأیید اعتبار جستجوگر کار نیاز دارید.

تابلوهای کار

تابلوهای شغلی بخش خصوصی خدمات آنلاینی هستند که مشاغل را تبلیغ می کنند و ابزارهایی برای یافتن کار در اختیار شما قرار می دهند. برخی رایگان هستند و برخی دیگر هزینه کمی دارند. تحقیق کنید تا یکی را پیدا کنید که مناسب شما باشد.

اکسپرس اینتری کانادا
چه کسانی واجد شرایط اکسپرس اینتری کانادا هستند؟

زیر 30 سال باشد. داشتن حداقل مدرک لیسانس یا فوق لیسانس. توانایی نشان دادن مهارت متوسط ​​تا بالا در زبان انگلیسی و/یا فرانسوی (معیار زبان کانادایی [CLB] سطح نهم یا بالاتر) حداقل سه سال تجربه کاری ماهر داشته باشند.

آیا اکسپرس اینتری اقامت دائم دارد؟

اکسپرس انتری راه اصلی دولت کانادا برای ارائه اقامت دائم به کارگران ماهر است. نامزدهای واجد شرایط مشخصات خود را در وب سایت مهاجرت، پناهندگی و شهروندی کانادا (IRCC) ارسال می کنند.

چند امتیاز برای اکسپرس اینتری نیاز دارید؟

67 اشاره می کند.شما باید حداقل 67 امتیاز از 100 را داشته باشید تا بتوانید تحت برنامه اکسپرس انتری درخواست دهید. فرآیند اکسپرس اینتری کانادا از یک سیستم امتیازی برای طبقه بندی متقاضیانی که به دنبال اقامت در کانادا هستند پیروی می کند. امتیازها بر اساس سیستم رتبه بندی جامع یا CRS به مشتریان تعلق می گیرد.

چگونه می توانم 67 امتیاز برای روابط عمومی کانادا کسب کنم؟

ماشین حساب 67 امتیازی مهاجرت به کانادا 2022

از 100 نمره 67 بگیرید.

برنامه کارگران ماهر فدرال (FSWP))

نمره زبان – حداکثر 28

تحصیلی – حداکثر 25

تجربه کاری – حداکثر 15

سنی – حداکثر 12

استخدام ترتیب داده شده – حداکثر 10.

سازگاری – حداکثر 10

ساده ترین راه برای مهاجرت به کانادا چیست؟

ساده ترین راه ها برای مهاجرت به کانادا در سال 2022

شماره 1 – اکسپرس اینتری اکسپرس اینتری سریع ترین و محبوب ترین برنامه مهاجرتی کانادا است. …

شماره 2 – برنامه های نامزد استانی. در طول همه‌گیری، استان‌ها به انتخاب کارگران خارج از کشور برای اقامت دائم کانادا ادامه دادند.

شماره 3 – مهاجرت تجاری

شماره 4 – حمایت مالی

PNP یا Express Entry کدام بهتر است؟

در نهایت، بهترین گزینه برای یک نامزد ورود به استخر اکسپرس اینتری است. ورود به استخر رایگان است و به آنها شانس بیشتری برای دریافت ITA از دولت فدرال، یا دعوت از یک استان یا منطقه برای دریافت اقامت دائم از طریق PNP خود می دهد.

محدودیت سنی اکسپرس اینتری به کانادا چقدر است؟

بهترین سن برای مهاجرت به کانادا از طریق سیستم اکسپرس اینتری بین 20 تا 29 سالگی است زیرا می توانید بین 100 تا 110 امتیاز CRS کسب کنید. در زیر نحوه تأثیر سن شما بر درخواست ویزای کانادا را به تفکیک مشاهده می کنید.

فرایند مهاجرت به کانادا
فرایند مهاجرت به کانادا
برای PR 2022 کانادا چند امتیاز لازم است؟

انتظار می‌رود که اکثر متقاضیانی که در سال 2020 ITA دریافت می‌کنند، به امتیاز CRS در حدود 470 امتیاز نیاز دارند، که تعداد قابل توجهی از متقاضیان را قادر می‌سازد تا بدون پیشنهاد شغلی یا نامزدی تحت برنامه مهاجرت استانی، پذیرش دائمی در کانادا دریافت کنند.

آیا کانادا اکسپرس اینتری را متوقف کرده است؟

ماه گذشته، IRCC طرح سطوح مهاجرتی جدید خود را 2022-2024 اعلام کرد، که پذیرش اکسپرس انتری را در سال‌های 2022 و 2023 کاهش می‌دهد تا این بخش بتواند تمام درخواست‌های برنامه TR2PR را طی این 2 سال پردازش کند. این امر اکسپرس اینتری را به دومین مسیر پیشرو پذیرش کلاس اقتصادی پس از PNP منتقل می کند.

کدام استان در کانادا برای زندگی بهتر است؟

چهار استان برتر در کانادا برای مهاجران جدید

انتاریو انتاریو محبوب ترین استان برای مهاجران جدید است که به کانادا می آیند. …

بریتیش کلمبیا. بریتیش کلمبیا که در سواحل غربی کانادا واقع شده است به خاطر چشم اندازهای طبیعی زیبایش شناخته شده است. …

کبک

آلبرتا

چگونه می توانم امتیاز خود را برای مهاجرت به کانادا افزایش دهم؟

راه های زیادی وجود دارد که می توان امتیاز را در زمانی که یک نامزد در استخر اکسپرس اینتری است افزایش داد:

نامزدی استانی دریافت کنید.

یک پیشنهاد شغلی دریافت کنید.

یک کارشناس استخدامی استخدام کنید.

تحصیلات خود را تقویت کنید

با همسر یا شریک خود درخواست می دهید؟

تجربه کاری خود را افزایش دهید

مهارت های زبانی خود را بهبود بخشید

برای مهاجرت به کانادا چه مقدار پول نیاز دارید؟

به طور کلی، به عنوان یک متقاضی فردی، برای مهاجرت به کانادا به حدود 15500 دلار کانادا نیاز دارید. زوج ها به حدود 21000 دلار کانادا نیاز دارند در حالی که خانواده های دارای فرزند بین 25000 تا 30000 دلار کانادا نیاز دارند.

آیا نمره 7 در آیلتس برای کانادا خوب است؟

کانادا یکی از مقاصد برتر تحصیل در خارج از کشور در کنار بریتانیا، ایالات متحده و استرالیا بوده است. “حداقل نمره آیلتس مورد نیاز برای روابط عمومی کانادا CLB 7 و حداقل 6.0 در هر جزء از آزمون یعنی بخش های گوش دادن، خواندن، نوشتن و صحبت کردن آیلتس است.”

حداقل امتیاز برای PNP چقدر است؟

امتیاز مورد نیاز برای بخش محبوب Skilled Worker Overseas بین 681 تا 720 امتیاز در قرعه کشی های اخیر MPNP است.

انواع روش مهاجرت در کانادا کدام است؟

قوانین مهاجرتی کانادا درخواست های ویزای اقامت دائم را در چهار دسته اصلی در نظر می گیرد.

مهاجران اقتصادی

کارگر ماهر

تجربه کار کانادایی

تجارت یا سرمایه گذاری

پاسپورت کانادا
چه کسی می تواند من را در کانادا اسپانسر کند؟

همسر یا. شریک عرفی یا زناشویی یا. فرزندان تحت تکفلی که فرزند وابسته ندارند.

اگر 18 سال یا بیشتر دارید، می توانید از اقوام خاصی حمایت مالی کنید:

شهروند کانادایی یا شخصی که در کانادا به عنوان یک هموطن تحت قانون کانادا ثبت نام کرده است یا مقیم دائم کانادا است.

آیا می توانم قامت دائم دو کشور را داشته باشم؟

بله، شما می توانید برای اقامت دائم بیش از یک کشور به طور همزمان درخواست دهید. این مشابه درخواست ویزا برای سفر به بیش از یک کشور است. با این حال، پس از اعطای اقامت دائم توسط یک کشور، ممکن است مشمول شرایط اقامت فیزیکی آن کشور باشید.

آیا می توانم برای 2 استان کانادا اقدام کنم؟

بله، شما می توانید برای چندین برنامه PNP درخواست دهید، اما اگر PNP بیش از یک استان را دریافت کنید، باید انتخاب کنید که در کدام استان می خواهید آن را انتخاب کنید و درخواست بیش از یک استان برای شما هزینه دارد

آیا PNP اقامت دائم را تضمین می کند؟

نامزدی استانی اقامت دائم را تضمین نمی کند. قبل از اینکه CIC وضعیت اقامت دائم را تأیید کند، الزامات قانونی وجود دارد که یک فرد باید در رابطه با سلامت، امنیت و صحت اسناد رعایت کند.

دریافت PR Express Entry چقدر طول می کشد؟

6 ماه

ما اکثر درخواست‌های اکسپرس اینتری را ظرف 6 ماه یا کمتر از دریافت درخواست کامل شما پردازش می‌کنیم

آیا می توانم برای اکسپرس اینتری بدون سابقه کار اقدام کنم؟

آیا می توانم یک پروفایل اکسپرس اینتری را قبل از داشتن یک سال تجربه کاری تکمیل کنم؟ خیر، در این مورد نباید نمایه اکسپرس اینتری را تکمیل کنید. اگر یک سال تجربه کامل نداشته باشید، سیستم شما را واجد شرایط نمی‌بیند

آیا می توانم همزمان برای PNP و Express Entry درخواست بدهم؟

شما نمی توانید از این نامزدی برای اکسپرس اینتری استفاده کنید. این اطلاعات برای متقاضیان برنامه نامزد استانی (PNP) است که از طریق اکسپرس اینتری درخواست می دهند. اگر استان یا منطقه ای شما را از طریق جریان اکسپرس اینتری نامزد کند، در گواهی نامزدی شما فهرست می شود.

آیا برای PNP به آیلتس نیاز داریم؟

باید آیلتس برای ویزای PR کانادا 2022 داشته باشید.بهترین نمره آیلتس مورد نیاز برای روابط عمومی کانادا 10 باند برای کسب 32 تا 34 امتیاز CRS است. نمره ایده آل آیلتس مورد نیاز برای روابط عمومی کانادا 6 باند است که شما را واجد شرایط PNP می کند. اخذ آیلتس برای مهاجرانی که می خواهند به کانادا مهاجرت کنند اجباری است

تفاوت بین اکسپرس اینتری و PR چیست؟

اگر یک پروفایل برای اکسپرس اینتری پر کنید، درخواست شما بر اساس یک سیستم امتیاز رتبه بندی می شود. اگر رتبه بالایی دارید، از شما دعوت می شود تا به عنوان یک مهاجر ماهر برای اقامت دائم درخواست دهید. پس از درخواست، درخواست روابط عمومی شما ظرف 6 ماه آینده بررسی خواهد شد

چقدر طول می کشد تا PR به کانادا از طریق اکسپرس اینتری با یک دسته PNP استانی برسد؟

6 ماه(در حالی که میانگین زمان پردازش برای درخواست اقامت دائم ارسال شده از طریق اکسپرس اینتری 6 ماه است، درخواست مبتنی بر کاغذ به طور متوسط ​​در 18 ماه پردازش می شود)

چگونه می توانم بدون پیشنهاد شغلی PNP دریافت کنم؟

جریان OINP Express Entry HCP مسیر حیاتی برای درخواست نامزدی در OINP بدون هیچ پیشنهاد کاری است. اگر یک حساب ورودی سریع دارید (با امتیاز CRS بالاتر از 400)، OINP می تواند برای شما اعلان علاقه (NOI) برای درخواست برای نامزدی OINP صادر کند.

آیا گرفتن PR کانادا دشوار است؟

اگر پول دارید، پس از طریق این مسیر، دریافت PR در کانادا بسیار آسان است. این دسته هم برای صاحبان مشاغل و هم برای مدیران کسب و کار در کشورهای خارجی که به دنبال راه اندازی کسب و کار در کانادا هستند مناسب است. برای این کار، می توانید از طریق ویزای استارت آپ یا برنامه های مهاجرت تجاری استانی اقدام کنید.

بهترین سن برای مهاجرت چه سنی است؟

مهاجرت قبل از 30 سالگی آسان تر است.یافتن شغل و تسویه حساب با تمام امکانات رفاهی موجود شما می تواند یک چالش باشد. در حالی که مهاجرت پس از رسیدن به 30 سالگی امکان پذیر است، اما برای افراد زیر این سن، کار بسیار راحت تر خواهد بود.

آیا می توانم بعد از 35 سالگی در کانادا تحصیل کنم؟

بله، تو میتونی. تحصیل محدودیت سنی ندارد. شما فقط باید هم شرایط تحصیلی و هم شرایط مهاجرت را داشته باشید. اگر به دنبال تحصیلات تکمیلی هستید، نوشتن GRE یا GMAT که برای شما مفیدتر است مفید خواهد بود.

آیا اکسپرس اینتری به شما PR می دهد؟

تکمیل نمایه اکسپرس انتری تضمینی برای دریافت دعوت نامه برای درخواست اقامت دائم نیست. دعوت نامه برای درخواست اقامت دائم بر اساس امتیاز و رتبه شما در استخر اکسپرس انتری با استفاده از سیستم جامع رتبه بندی خواهد بود.

نمره اکسپرس انتری خوب چقدر است؟

برای اینکه ابتدا واجد شرایط دریافت ویزای PR از طریق سیستم اکسپرس انتری شوید، به امتیاز 67 از 100 نیاز دارید. هنگامی که واجد شرایط بودن شما ثابت شد، باید یک امتیاز عالی CRS نیز داشته باشید. در ادامه بخوانید تا بدانید چگونه می توانید به این هدف دست یابید. حداکثر امتیاز در سیستم CRS 1200 است. توضیحات سایت سعید کاظمی این امتیاز حداقل مورد نیاز است. برای افزایش شانس بهتر است. به فکر کسب بیشترین امتیاز باشید. چون رقابت بسیار سنگین می باشد. شما باید با بهترین نخبه های دانشگاهی و متخصص رقابت می کنید.

مراحل مهاجرت به کانادا
مراحل مهاجرت به کانادا
ارزان ترین استان برای زندگی در کانادا کدام است؟

نیوبرانزویک: ارزان ترین استان برای زندگی در کانادا.

نیوفاندلند و لابرادور – کبک – جزیره پرنس ادوارد – مانیتوبا –  نوا اسکوشیا – آلبرتا – ساسکاچوان

آیا می توانم ملک را به عنوان مدرکی برای اثبات تمکن مالی برای کانادا نشان دهم؟

شما باید ثابت کنید که پولی که دارید به راحتی در دسترس شماست. این به معنای عدم وجود حقوق صاحبان سهام، و عدم قرض گرفتن پول از شخص دیگری است. با این حال، می‌توانید از وجوه موجود در یک حساب مشترک با همسرتان به عنوان مدرکی استفاده کنید که اگر همراه شما باشد.

آیا می توانم تمام استان ها را در اکسپرس اینتری انتخاب کنم؟

بیشتر، اگر می‌خواهید در پروفایل اکسپرس اینتری خود به دو استان علاقه نشان دهید، می‌توانید استان‌هایی را که می‌خواهید برای نشان دادن علاقه به یک پروفایل اکسپرس اینتری انتخاب کنید.

آیا می توانیم PR کانادایی بخریم؟

بله می توانید با سرمایه گذاری، سرمایه گذاران و خانواده نزدیک آنها می توانند با رعایت پنج معیار انتخاب دولتی زیر، اقامت دائم کانادا را به دست آورند: شما باید تجربه تجاری مرتبط را، همانطور که در مقررات تعریف شده است، نشان دهید.

گرم ترین استان کانادا در زمستان کجاست؟

ویکتوریا، بریتیش کلمبیا

ویکتوریا، بریتیش کلمبیا، عنوان گرم ترین استانهای کانادا در طول زمستان را دارد. میانگین روزانه حداکثر به 9 درجه سانتیگراد می رسد و کمترین مقدار در شب فقط به حدود 4 درجه سانتیگراد کاهش می یابد. میانگین بارش برف سالانه 25 سانتی متر است. ویکتوریا تنها یک روز در سال دارد که دمای هوا به زیر صفر می رسد

آیا می توانم پروفایل اکسپرس اینتری را بدون آیلتس باز کنم؟

بله، شما می توانید یک نمایه اکسپرس اینتری ایجاد کنید، و حتی یک دعوت نامه برای درخواست (ITA) بدون آیلتس دریافت کنید، اما همچنان باید یکی از چهار آزمون زبان پذیرفته شده را انجام دهید.

معایب زندگی در کانادا چیست؟

کانادا واقعاً سرد می شود

رفت و آمد بین شهرها خیلی مشکل است. فاصله ها خیلی زیاد و هزینه حمل و نقل بسیار بالا است.

زندگی شهری گران است.

مالیات ها خیلی بالا است.

در دسترس بودن محدود کالاهایی که به آنها عادت دارید.

خانه ها گران هستند و حتی در سال 2022 شاهد تورم و رشد قیمت بسیار وحشتناک املاک در کانادا بودیم. که در نهایت دولت دخالت کرد.

مراقبت های بهداشتی می تواند با تاخیر همراه شود.

 شاید مجبور باشید مقداری فرانسوی یاد بگیرید

ویزای طلایی کانادا چیست؟

ویزای طلایی کانادا به کارآفرینان این امکان را می دهد که با اقامت دائم در 1 کشور برتر برای زندگی با کیفیت در سال 2022 سرمایه گذاری کنند و از مزایای مشابه کانادایی ها برخوردار شوند، که شامل آموزش عمومی رایگان و مراقبت های بهداشتی همگانی می شود.

دعوت به ارسال تجربیات واقعی شما هموطنان عزیز

امیدوارم اطلاعات مربوط به سوالات واجد شرایط بودن اکسپرس اینتری کانادا برای شما مفید بوده باشد. خواهش میکنم. اگر موضوعی بود. که برای شما مفید بوده یا جائی اگر تجربه خاصی دارید. زیر همین مطلب آن را با من و بقیه فارسی زبانان عزیز به اشتراک بگذارید.مطمئنا ارائه تجربیات واقعی شما عزیزان می تواند. بسیار به عزیزانی که علاقه مند هستد. کمک کند.

برای مطالعه مباحث اول مراحل جذب نیروی کار و اخذ اقامت دائم کانادا از طریق اکسپرس اینتری  و  دوم نحوه محاسبه امتیاز اکسپرس اینتری کانادا  و بخش سوم نکات مهم برای تهیه مدارک اکسپرس اینتری و بخش چهارم نحوه پرکردن پروفایل اکسپرس اینتری  بخش پنجم ارسال دعوتنامه اکسپرس اینتری دولت کانادا  و بخش ششم اگر درخواست اقامت دائم  کانادا تائید شده  و COPR برای شما صادر شده بر روی هر مطلب کلیک کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر و مطالعه مستقیم از سایت اداره مهاجرت کانادا اینجا کلیک کنید.

اگر درخواست اقامت دائم  کانادا تائید شده چه باید بکنیم

اگر درخواست اقامت دائم  کانادا تائید شده  و COPR برای شما صادر شده تا ورود به کانادا  چه باید بکنیم

امروز در بخش ششم برای شما موضوع اگر درخواست اقامت دائم  کانادا تائید شده  و COPR برای شما صادر شده تا ورود به کانادا  چه باید بکنیم را در سایت سعید کاظمی آماده کردم. در این مرحله ویزا و کارت اقامت دائم شما صادر شده و اقدامات مورد نیاز برای قبل از ورود و بعد از ورود به کانادا توضیح داده شده. باز هم نکات مهم و کلیدی که امکان دارد. برای شما مشکل ایجاد کند. توسط دولت کانادا اعلام شده که با اطلاعات کامل وارد کانادا بشوید.

اگر درخواست شما را تأیید کنیم، یک ایمیل برای شما ارسال خواهیم کرد مبنی بر تایید اقامت دائم COPR به همراه ویزای اقامت دائم (اگر از کشوری هستید که نیاز به ویزا دارد)

COPR شما اطلاعاتی درباره شخصیت شما و همچنین عکس شما خواهد داشت.لذابررسی کنید تا مطمئن شوید اطلاعات شما درست است. باید مانند اطلاعات پاسپورت شما باشد. اگر اشتباهی در COPR شما وجود دارد، از طریق حساب خود با ما تماس بگیرید.

ما نمی‌توانیم COPR شما را تمدید کنیم، بنابراین باید قبل از انقضا از آن استفاده کنید.

پاسپورت کانادا

اگر از قبل در کانادا ساکن هستید

ما با شما تماس خواهیم گرفت و به شما اطلاع خواهیم داد که در مرحله بعد چه کاری انجام دهید.

شما باید یک مصاحبه کوتاه با یک افسر داشته باشید. شما دو گزینه برای مصاحبه دارید:

در یکی از دفاتر ما در کانادا وقت بگیرید (بهترین گزینه)

به یک “بندر ورودی” کانادا (گذرگاه مرزی) بروید و مدارک خود را ارائه دهید:

مدرکی مبنی بر اینکه شما بودجه لازم برای حمایت از خود و خانواده خود را دارید باید ارائه دهید.

ارائه تاییدیه اقامت دائم شما (COPR) و ویزای اقامت دائم شما (اگر ما به شما ویزای اقامت دائم بدهیم)

اقدامات افسر اداره مهاجرت کانادا در طول مصاحبه:

مطمئن می شود. که تمام مدارک شما معتبر است.

از شما چند سوال می پرسد تا مطمئن شود که هنوز شرایط مهاجرت به کانادا را دارید.

آدرس پستی کانادایی خود را تأیید کنید تا بتوانیم کارت اقامت دائم شما (کارت PR) را پست کنیم.

اگر آدرس خود را ظرف 180 روز پس از دریافت وضعیت خود تغییر دهید، باید با استفاده از وب سایت پروفایل خود به ما بگویید.

اگر در خارج از کانادا مقیم  هستید

کارهایی وجود دارد که می توانید. برای آماده شدن برای زندگی در کانادا انجام دهید.

از خدمات قبل از ورود رایگان استفاده کنید که به شما کمک می کند:

در مورد زندگی و کار در کانادا بیشتر بدانید

اقداماتی را انجام دهید تا در کانادا به رسمیت شناخته شوید:

مدارک تحصیلی، مجوزها، گواهینامه های حرفه ای که دارید (منظور مستندات مربوط به مدارک تحصیلی را ترجمه کنید و همراه داشته باشید)

در مورد زندگی و یافتن کار در کانادا بیشتر بخوانید.

دعوتنامه اکسپرس اینتری

وقتی به کانادا رسیدید

باید از  ArriveCAN  استفاده کنید

از ArriveCAN  برای ارائه اطلاعات اجباری سفر مورد نیاز برای ورود به کانادا استفاده کنید.

مطمئن شوید که از جدیدترین نسخه ArriveCAN استفاده می کنید. اگر قبلاً اطلاعات خود را با استفاده از نسخه قدیمی تر ArriveCan  ارسال کرده اید، باید آخرین نسخه را دانلود کرده و اطلاعات خود را دوباره ارسال کنید.

مدارک الزامی که شما باید در هنگام ورود به کانادا همراه داشته باشید:

پاسپورت معتبر و/یا مدارک سفر شما

پاسپورت شما باید یک گذرنامه عادی و خصوصی شهروندی باشد.شما نمی توانید با گذرنامه دیپلماتیک، خدمات دولتی یا امور عمومی به کانادا مهاجرت کنید.

همراه داشتن تاییدیه اقامت دائم شما  COPR و ویزای اقامت دائم شما (اگر ما به شما ویزای اقامت دائم بدهیم)

مدرکی مبنی بر اینکه پس از ورود به کانادا، بودجه لازم برای حمایت از خود و خانواده خود را دارید

هنگامی که به کانادا می رسید، با یک افسر از آژانس خدمات مرزی کانادا CBSA  ملاقات خواهید کرد.

افسر مرزی دولت کانادا چه کارهایی انجام خواهد داد:

مطمئن می شود که قبل یا در تاریخ انقضای نشان داده شده در COPR وارد کانادا شده اید

مطمئن می شود که شما همان فردی هستید. که برای سفر به کانادا تایید شده است. (ممکن است از بیومتریک شما برای این کار استفاده کنیم)

میخواهد پاسپورت و سایر مدارک سفر شما را ببیند

از شما چند سوال می پرسد تا مطمئن شود. که هنوز شرایط مهاجرت به کانادا را دارید. (سوالات مشابه سوالاتی هستند که هنگام درخواست پاسخ داده اید)

برای کمک به سرعت بخشیدن به ورود خود به کانادا پاسپورت و سایر مدارک خود را همیشه همراه داشته باشید. آنها را در چمدان خود قرار ندهید.

پس از تائید و قبولی در برنامه اکسپرس اینتری به شما اجازه ورود به کانادا داده نمی شود اگر؟

اطلاعات غلط یا ناقص داده باشید.

افسر را متقاعد نکنید که شرایط ورود به کانادا را دارید

اگر شما قابل پذیرش هستید و هنگام ورود مشکلی وجود ندارد، افسر این کار را انجام می دهد:

به شما اجازه می دهد تا به عنوان مقیم دائم وارد کانادا شوید

آدرس پستی کانادایی خود را تأیید کنید تا کارت اقامت دائم شما را در آنجا پست کنیم

اگر آدرس خود را ظرف 180 روز پس از ورود به کانادا تغییر دهید، باید با استفاده از فرم وب به ما بگویید.

افشای وجوه نقد همراه شما در بدو ورود به کانادا:

اگر با بیش از 10000 دلار کانادا وارد کانادا می شوید، باید این را به افسر CBSA بگویید. اگر به آنها نگویید، ممکن است جریمه شوید و وجوه شما ضبط شود.

آنچه می توانید به کانادا بیاورید

قبل از سفر به کانادا، به وب سایت CBSA مراجعه کنید تا بدانید چه چیزی را می توانید و چه چیزی را نمی توانید وارد این کشور کنید.

بعد از ورود به کانادا از طریق اکسپرس اینتری

خدمات مهاجرت را در کانادا بیابید که به شما کمک می کند:

موانع اولیه را حل کنید(مانند اجاره منزل، خرید لوازم خانه و ثبت نام مدرسه بچه ها)

 سازگاری با زندگی محلی

راهنمای خوش آمدید به کانادا را بخوانید تا به شما در سازگاری کمک کند

از ابزار Living in Canada برای یافتن خدمات مناسب استفاده کنید.

امیدوارم اطلاعات مربوط به اگر درخواست اقامت دائم  کانادا تائید شده  و COPR برای شما صادر شده تا ورود به کانادا  چه باید بکنیم برای شما مفید بوده باشد. و در ادامه این مطالب با موضوع سوالات پرتکرار مردم برای مهاجرت از طریق اکسپرس اینتری همراه من باشید. پس برای ادامه بحث اینجا کلیک کنید. خواهش میکنم. اگر موضوعی بود. که برای شما مفید بوده یا جائی اگر تجربه خاصی دارید. زیر همین مطلب آن را با من و بقیه فارسی زبانان عزیز به اشتراک بگذارید.

دعوت به ارسال تجربیات واقعی شما هموطنان عزیز

مطمئنا ارائه تجربیات واقعی شما عزیزان می تواند. بسیار به عزیزانی که علاقه مند هستد. کمک کند. این ششمین بحث از مطالب دولت کانادا در خصوص اکسپرس اینتری می باشد. و برای مطالعه مباحث اول مراحل جذب نیروی کار و اخذ اقامت دائم کانادا از طریق اکسپرس اینتری  ،  دوم نحوه محاسبه امتیاز اکسپرس اینتری کانادا  ، بخش سوم نکات مهم برای تهیه مدارک اکسپرس اینتری ، بخش چهارم نحوه پرکردن پروفایل اکسپرس اینتری   و پنجم ارسال دعوتنامه اکسپرس اینتری دولت کانادا بر روی هر مطلب کلیک کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر و مطالعه مستقیم از سایت اداره مهاجرت کانادا اینجا کلیک کنید.

ارسال دعوتنامه اکسپرس اینتری دولت کانادا و نکات مهم برای درخواست اقامت دائم

ارسال دعوتنامه اکسپرس اینتری دولت کانادا و نکات مهم برای درخواست اقامت دائم

امروز در بخش پنجم برای شما ارسال دعوتنامه اکسپرس اینتری دولت کانادا و نکات مهم برای درخواست اقامت دائم را در سایت سعید کاظمی آماده کردم. در این مرحله مدارک و درخواست شما مورد تائید دولت کانادا قرار گرفته. و در صورتی که تغییر خاصی در مستندات و مدارک شما اتفاق نیافتاده باشد. که موجب کاهش امتیاز شما گردد.

شما باید درخواست اقامت دائم کانادا را در پروفایل خودتان ثبت کنید. بعد از آن برای مصاحبه وانجام آزمایشات دعوت می شوید. که در بخش ششم به این موضوع می پردازم . پس دقت کنید. در این مرحله شاید از همسرتان جدا شده باشید. اما در مراحل ثبت پروفایل بخشی از امتیاز را با مدارک همسرتان اخذ کرده باشید. که در نتیجه این امتیاز را بعد از جدائی از دست خواهید داد. پس با من باشید تا در مورد جزییات و نکات کلیدی این مرحله بیشتر اطلاعات کسب کنید.

اقامت دائم کانادا

کار بعدی پس از ارسال دعوت نامه اکسپرس اینتری چیست

شما باید مدارکی مبنی بر اطلاعاتی که به ما داده اید را در پروفایل  اکسپرس اینتری خود ارائه دهید. ما ارزیابی خواهیم کرد که آیا اطلاعاتی که در درخواست خود ارسال می کنید با آنچه در پروفایل  شما بود متفاوت است یا خیر.اگر متوجه شدیم که شما اطلاعات نادرستی به ما داده اید یا جزئیات مهم را حذف کرده اید، می توانیم:

احتمال دارد درخواست شما را رد کنیم یا شما را فردی غیرقابل اعتماد می دانیم و در نتیجه شما را به مدت 5 سال از درخواست برای آمدن به کانادا به هر دلیلی منع می کنیم.

برای اقامت دائم کانادا اقدام کنید.

اول از همه مجدد معیارهای برنامه‌ای را که برای درخواست دعوت شده‌اید بررسی کنید تا مطمئن شوید هنوز واجد شرایط هستید.با درک الزامات برنامه خود، آمادگی بیشتری برای درخواست خواهید داشت. همچنین می تواند به شما در تصمیم گیری برای پذیرش دعوت نامه برای درخواست کمک کند.

اگر تغییرات در وضعیت شخصی شما (یا وضعیت همسر یا شریک زندگی شما) ایجاد شود.

امکان دارد. دیگر امتیاز شما بر اساس این مدارک و مستندات جدید به امتیاز شما در درخواست اولیه نرسد. در نتیجه امکان رد شدن درخواست اقامت دائم شما دارد. تعدادی از مواردی که امکان دارد  در امتیاز شما تاثیر بگذارد.

اگر وضعیت شما (یا وضعیت همسر یا شریک زندگی شما) تغییر کرد، باید قبل از درخواست آنلاین برای اقامت دائم، امتیاز خود را دوباره محاسبه کنید.

امتیاز محاسبه‌ شده مجدد  شما  کمتر از کمترین امتیاز در دور دعوت‌هایتان است، باید دعوت را رد کنید. و اگر تصمیم به درخواست جدیددارید، ممکن است:

درخواست شما را رد کنیم.

هزینه درخواست خود را بازپرداخت نکنیم.

مراحل کار اکسپرس اینتری کانادا

چند نمونه از تغییراتی که می تواند امتیاز شما را کاهش دهد:

شما دیگر یک پیشنهاد شغلی معتبر ندارید

شما دیگر نامزد استانی ندارید

نمرات آزمون زبان شما: منقضی شده اند

پس از آزمایش مجدد شما پایین تر است

اگر دعوت درخواست اقامت دائم کانادا را رد کنید:

 مجدداً در فهرست نامزدهای اکسپرس اینتری قرار می گیرید. اگر هنوز واجد شرایط باشید، در دورهای آتی دعوتنامه مورد بررسی قرار خواهید گرفت.

امتیاز از دور به دور متفاوت است. اگر نمره شما به اندازه کافی بالا نیست، ممکن است از شما دعوت نشود که دوباره درخواست دهید. در برخی موارد، ممکن است مجبور شوید اقداماتی را انجام دهید تا مجدداً از شما دعوت شود. برای مثال، ممکن است لازم باشد:

نمره خود را بهبود ببخشید

پروفایل  اکسپرس اینتری خود را به روز کنید

هیچ تضمینی وجود ندارد که از شما برای درخواست مجدد دعوت شود. با این حال، اگر انتخاب کنید دوباره وارد استخر شوید، رد کردن دعوت تاثیری بر دعوت یا عدم درخواست شما برای درخواست بعدی ندارد.

اگر دعوتی را رد نکنید و ظرف 60 روز درخواست نکنید، دعوتنامه منقضی می شود و پروفایل  شما از استخر حذف می شود. برای در نظر گرفتن در دوره های آتی دعوتنامه، باید مجدد پروفایل  اکسپرس انتری جدید را پر کرده و ارسال کنید. بنابراین باید دوباره در استخر پذیرفته شوید.

اگر برای درخواست اکسپرس اینتری شما  دعوت نامه ارسال  نشد چه باید بکنید

اگر ظرف 12 ماه  پس از ارسال پروفایل  اکسپرس انتری خود برای درخواست دعوت نشدید، پروفایل شما به طور خودکار منقضی می شود. می توانید این تاریخ را در حساب کاربری خود مشاهده کنید.

زمانی که پروفایل شما منقضی شود، از سیستم حذف خواهد شد. شما یک پیام در پروفایل  خود دریافت خواهید کرد.

البته هنوز هم می توانید یک پروفایل  جدید ایجاد کنید. اگر پروفایل  شما در شرف منقضی شدن است، می‌توانید عکس‌های صفحه پروفایل  خود را چاپ کنید تا وارد کردن مجدد داده‌هایتان آسان‌تر شود.

تا زمانی که پروفایل موجود شما منقضی نشده است، یک پروفایل  جدید ایجاد نکنید. اگر این کار را انجام دادید، ابتدا باید پروفایل  موجود خود را پس بگیرید.اگر یک پروفایل  جدید ارسال کنید، یک پروفایل  جدید دریافت خواهید کرد.

              نکات مهم  برای درخواست اقامت دائم از طریق  اکسپرس اینتری

مهلت درخواست جدید: اگر دعوت نامه ای برای درخواست در تاریخ 29 ژوئن 2021 یا بعد از آن دریافت کردید، باید ظرف 60 روز درخواست خود را برای اقامت دائم ارسال کنید.

قبل از درخواست برای اقامت دائم: تنها در صورتی می توانید برای اقامت دائم از طریق اکسپرس اینتری درخواست دهید که دعوت نامه ای برای درخواست دریافت کرده باشید.

پس از دریافت دعوت نامه برای درخواست: به دلیل کووید-19 تغییراتی در نحوه پردازش برنامه‌ها ایجاد شده است. بررسی کنید که چگونه تحت تأثیر قرار می گیرید.

دعوتنامه اکسپرس انتری شما برای درخواست فقط 60 روز معتبر است. باید فوراً فرم آنلاین را پر کنید تا بتوانید تمام اطلاعات و مدارک مورد نیاز خود را قبل از منقضی شدن دعوتنامه خود دریافت کنید.

امیدوارم اطلاعات مربوط به ارسال دعوتنامه اکسپرس اینتری دولت کانادا و نکات مهم برای درخواست اقامت دائم برای شما مفید بوده باشد. و در ادامه این مطالب با موضوع ششم و نهائی که در مورد اگر درخواست اقامت دائم  کانادا تائید شده  و COPR برای شما صادر شده تا ورود به کانادا  چه باید بکنیم با من باشید. پس برای ادامه بحث اینجا کلیک کنید. خواهش میکنم. اگر موضوعی بود. که برای شما مفید بوده یا جائی اگر تجربه خاصی دارید. زیر همین مطلب آن را با من و بقیه فارسی زبانان عزیز به اشتراک بگذارید.

دعوت به ارسال تجربیات واقعی شما هموطنان عزیز

مطمئنا ارائه تجربیات واقعی شما عزیزان می تواند. بسیار به عزیزانی که علاقه مند هستد. کمک کند. این مطلب پنجمین بحث از مطالب دولت کانادا در خصوص اکسپرس اینتری می باشد. و برای مطالعه مباحث اول مراحل جذب نیروی کار و اخذ اقامت دائم کانادا از طریق اکسپرس اینتری  و  دوم نحوه محاسبه امتیاز اکسپرس اینتری کانادا  و بخش سوم نکات مهم برای تهیه مدارک اکسپرس اینتری و بخش چهارم نحوه پرکردن پروفایل اکسپرس اینتری  بر روی هر مطلب کلیک کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر و مطالعه مستقیم از سایت اداره مهاجرت کانادا اینجا کلیک کنید.