تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان
برای تماشا بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سعید کاظمی هستم و خیلی خوشحالم در خدمت شما عزیزان هستم امروز با آقای دکتر تیموری بخش دوم لایومان را در مورد تجربیات تحصیل و زندگی در مالزی و آلمان ادامه می دهیم. در بخش اول صحبتها با آقای دکتر در مورد سفر یک سال و نیم ایشان در سن دوازدهسالگی به هند صحبت کردیم برای تحصیل و در ادامه میخواهیم در مورد مالزی و سفرشان به آلمان تا پُست داک (پس از دکتری) بیزینس صحبت بکنیم.
کاظمی: بله خواهش میکنم ما تو لایو قبلیمان تا سفر هند شما رفتیم و حالا ادامه صحبتها؟
دکتر: خیلی سادهاش را عرض میکنم خدمتتان که توی پروسس مهاجرت انتخاب درست خیلی وادی مهمی است. ببینید رفتن خیلی آسان است؛ ولی ماندن خیلی وادی مهمتری است همیشه مثل دانشگاه خارج از کشور یادم است روزی که دانشجو شدم بسیار گفتند آقا مگر کاری دارد درسخواندن تو خارج از کشور راحت وارد میشوی بله راحت وارد میشوی ولی مرد میخواهد از دانشگاه خارج کشور فارغالتحصیل شد. چند درصد از ایرانیهای خارج از کشور فارغالتحصیل شدند یک وادی خیلی مهمی که ما باید مدنظر داشته باشیم از طرف دیگر چند درصد ایرانیهایی که سخت وارد دانشگاه میشوند تو ایران میبینی که سخت وارد دانشگاه میشوی؛ ولی تمام است درست وارد شدی فارغالتحصیل درمیآیی تو ایران این تفاوت را دارد با خارج از کشور،
انتخاب دانشگاهی که انجام میدادیم یک وادی خیلی مهمی بود جناب مهندس یکی از دلیلهایی که من مالزی را انتخاب کردم تأیید بودن آن دانشگاه تو کشورم بوده یکی از دلیلهایی که مالزی را انتخاب کردم ببینید رشتههای پزشکی از سال 2006 بود فکر کنم وزارت علوم از وزارت بهداشت جدا شد؛ یعنی رشتههای پزشکی و پیراپزشکی مثل پرستاری، مامایی اینها همهشان رفت زیرمجموعه وزارت بهداشت و شاخه مهندسی و بیزینس و ایکس، وای، زد بقیه آمد کجا زیرشاخه وزارت علوم آمد.
سر این موضوع که دانشگاههای مورد تأیید مثلاً این دانشگاه که من تو هند درس خواندم دانشگاه آن موقع سیمبایسیز یونیورسیتی بود دیگر آن دانشگاه از چیز درآمد از تأییدی درآمد دانشگاه سر همین موضوع بود که فکر کردم خوبه که من باید دانشگاهم را جابهجا کنم و یک قانونی وجود داشت که شما میتوانستی دانشگاهت را ویزایت را چنج کنی تو هندوستان بعد تو آن تایم یک قانونی آمد تو هند که گفتش اوکی کسایی که ویزا دارند عذرخواهی میکنم کالج ویزای کالج زبان دارند فقط به ایران اکسچنج کنند و برگردند.
اگر یادتان باشد این موضوع بسیاری از ایرانیها را از آن کشور بیرون کرد. بعدم گفتم خب من الان دارم یک پله از دنباله یک پروسس کامل دارم شروع میکنم دیگر یعنی یکبار دیگر دارم وادی مهاجرت را شروعش میکنم پس بروم تو یک کشور دیگر چرا تو این کشور بمانم بخواهم تجربه برای خودم بسازم سر همین با مالزی آشنا شدیم حالا یک کشور بسیار لوکستر از هندوستان سکو پرتاب ایرانیها بود برای سکندری (دومین) پلن بیشان که میخواستند مهاجرت کنند.
کاظمی: البته یک توضیحی بدهم آقای دکتر آن زمان از سال 2000 تا 2008 هند بسیار تو بورس بود برای تحصیل چون ارزانقیمت و دم دست بود حالا نمیدانم راحت ویزا میداد یا خیر ولی خب بسیاری حجم عظیمی از ایرانیها مخصوصاً تو شهرهایی مثل پونا درس میخواندند بعد یواش، یواش باز مالزی مد شد بسیاری از ایرانیها از هند مهاجرت کردند به مالزی.
دکتر: تو آن مدت هم برای پزشکی اکراین بود. درست میفرمایید. بفرمایید تأییدیه حرف شما بود بفرمایید.
کاظمی: و بسیاری رفتند مالزی ولی خب شرایط برای آن سالها بود به نظر من الان تو سال 2022 هستیم دیگر بسیار هند و مالزی هم از نظر هزینهها هم از نظر ارتباطات و گرفتن ویزا برای ایرانیها فکر کنم دیگر بسیار مورد استقبال نیست البته که هنوز هم دوستان ایرانی بسیار زیادی هستند که پاکستان هم میروند درس میخوانند مثلاً رشته داروسازی، دندانپزشکی. ولی خب حتماً باید کنترل کنند که مورد تأیید وزارت علوم باشد حتماً باید این موضوع را کنترل کنند؛ یعنی هرجایی را هم نمیشود برای تحصیل انتخاب کرد خب الان مثلاً بسیاری مجارستان یا ترکیه برای بسیاری از ایرانیها تو بورس است و یک جمله طلایی شما تو لایو قبلی گفتید اگر یک کشور دیگری هدفتان است بسیار کشور ثالثی را وسط نیاورید که بروید یکعمر تو هند زندگی بکنید و تو مالزی.
دکتر: قدیمها بهخاطر سخت مهاجرت کردن بسیار ساده بهتان میگویم قوانین مهاجرتی میآمدیم کشورهایی که اشتباه بود اصلاً این کارها از روز اول میآمدیم یک کشوری را انتخاب میکردیم یکعمرمان را تویش میگذراندیم بسیار سادهاش را دارم عرض میکنم خدمتتان ولی شما نگاه کن بسیار ساده مالزی رفتیم داشتم عرض میکردم. تایم گرانترین بهایی که تو زندگی یک فرد وجود دارد زمان ما اگر بخواهیم این زمانمان را بکشیم خودمان را کشتیم؛ اما انرژیمان یک حدی دارد هیچوقت من تیموری هجده سال قبل نمیشوم هیچوقت سی و سهساله نمیشوم. این یک واقعیت است باید مدنظر داشته باشید.
پس در نتیجه باید طوری برنامهریزی بکنیم تو زندگیمان چون مهاجرت میشود یک برنامهریزی دقیق شما باید داشته باشی بدانی میخواهی چهکار بکنی اگر ندانی له شدی باختی تمام نقطه و شک نفرمایید پس میخواهی بروی همان اول آقا آلمان راه خودش را دارد از ایران بخواهی بروی آلمان از ایران بخواهی بروی مثال میزنم کانادا راه خودش را دارد مهم این است آن راه را کی به تو نشان میدهد حالا یکی میتواند راه را بهت غلط نشان بدهد ببخشید شما را مثال میزنم که این دلیلی شد که شما این پیج را به وجود آوردید و من امروز تو لایو شما هستم که مردم اشتباه نکنند تو مهاجرتشان.
کاظمی: که مهاجرت دقیقاً دلیلی که من این وبسایت خودم و کانال یوتیوب نام سعید کاظمی را من راهاندازی کردم دقیقاً این شکست بود؛ یعنی این تجربه تلخ بود گفتم اگر من با آدمهای بهتری مشورت میکردم مطمئناً مسیر بهتری را تو مهاجرت انتخاب میکردم و طی میکردم و تو ذهنم آمد کاش یک جایی بود که این تجربیات آنجا ثبت میشد؛ مثلاً شما رفتید یازده سال مالزی بودید؛ ولی الان دارید میگویید به نظر من کسی برای پیشرفت و آن هدف نهایی حالا دیگر مالزی هدف مناسبی نیست درست میفرمایید.
دکتر: دیگر سیستم مهاجرت تغییر کرده شما مستقیم باید تارگت را هدف قرار بدهی بسیار سادهاش را دارم عرض میکنم آقا یا خانمی که محترمی که دارید میبینید این ویدئو را مستقیم هدفتان را بگیرید همان گپی که شما میروید برای مهاجرت کشور اولیه انتخاب میکنید و لندینگ میکنید هدفتان را میتواند باعث بشود کارت اقامتتان را بگیرید تو این مدت زمانی که میگذارید میروید زبان انگلیسی یا مالایی میخوانید بعد میروید آلمان، آلمانی بخوانید از دوباره این باگهای مهاجرت است میدانید چه بهتان میگویم وقتی بروی انگلیسی یاد بگیری دیگر نمیتوانی آلمانی یاد بگیری عمراً یاد بگیری دیگر یک زبان را یاد گرفتی وقت گذاشتی برایش a,z را یاد گرفتی حالا بخواهی بروی آلمانی یاد بگیری آنها زبان اول ما نیست که جناب این باید مدنظر باشد درگیری ذهنی برای ما به وجود میآورد این موضوع حالا خیلی راه مالزی را مثال زدم.
شما ببینید کسایی که تو مالزی زندگی کردند کدام یکی مالزی مانده. خود جناب مهندس امید بعد از دوره لیسانسشان رفتند انگلیس درس خواندند مثال میزنم دوستانی داشتیم رفتند آلمان درس خواندند یا کانادا درس خواندند هیچکس ثابت نماند تو مالزی ولی آن موقع به دلیل قیمت دلار و یورو چنج کردن پولمان میارزید امروز ما باید ببینیم آن استیمیت آن معدل گیری قیمت میارزد برای مهاجرت چه حتی برای خود آمریکا این میارزد من بروم آمریکا شاید من بروم آمریکا بیچاره بشوم شاید هم خوشبخت بشوم این را کی میتواند انجام بدهد کسایی مثل ماها که زندگی کردند پروژه داشتیم برای حداقل برای پانصد، ششصد نفر این کار را انجام دادیم چه بیزینسمان بوده چه در کنار بیزینس ما بهشان مشاوره دادیم دوستمان بوده، خواهرمان، برادرمان بوده همسایه ما بوده ایکس، وای، زد
دیگر تو هجده، نوزده سال زندگی تو خارج از کشور میتوانیم تأثیرگذار باشیم دیگر حالا ما میآییم پردههای مختلف را پس میکنیم برای خودمان جلومان میآییم مینویسمش میخواهم بروم درس بخوانم یا میخواهم بروم سرمایهگذاری کنم میخواهم بروم بگردم هیچ جا برای گردش مثل اندونزی نیست، مثال میزنم. هیچ جا برای زندگی در حد همین ایران خودمان نباشد هیچ جا ولی یک اقتصاد خوب بخواهیم کجا برویم یک اقتصاد خوب داشته باشیم این متفاوت میکند این میآید تارگت بندی میکند یکبار هست تو زندگی من کیفم پرپول میگویم اوکی عشقم میکشد بروم مالزی زندگی کنم عشقم است بروم هند زندگی بکنم یک موقع است زندگی برای ما مشخص میکند. امروز مشکلات اقتصادی که داریم من هر جا که بروم پول بیشتر بدهم میتوانم زندگی کنم؛
آیا هر جا به ما ویزا داد برویم زندگی کنیم؟
ولی این که هر جا به من راحت ویزا میدهد خیر اصلاً قبول نمیکند این را شما خودتان یکی این مثال را زدید دیگر آقا ترکیه را میخواهید مثال بزنید دیگر خیلیها رفتند و بیچاره شدند خیلیها هم رشد کردند خیلیها که رشد کردند بهخاطر بیزینسهای از قدیموندیم که داشتند خیلیها که ضرر دادند سر رؤیاپردازیهایی بود که به وجود آوردند برای رفتنشان حالا مثلاً توی مالزی یک کشوری بود که آمده بود یک تارگتبندی را ماهاتیر محمد نوشته بود برنامهریزی کرده بود گفته بود آقا من تو بیست سال آینده خیلی سادهاش را دارم میگویم از 2000 تا 2020 را دارم عرض میکنم میآیم پوتراجایا را راه میاندازم، سایبرجایا را راه میاندازم کوالامپور را میکنم یک سیبیلایز ((تمدن) دولوپ شده کشور را دولوپ (توسعه) میکنم خب در حال توسعه بودند اینها میآیند دانشگاه پوترا و یوتیام اینها که رنکینگ جهانی داشته باشد.
مثل همه اینها را میآورند به وجود میآورندشان حالا ولی به کجا میرسیم، کجا موفقیت دارد بخواهد به وجود بیاورد کجا برای من خوبه ببینید من یک جمله به شما گفتم و هنوز هم تکرارش میکنم میگویم مهم نیست کجا به دنیا آمدی مهم این است که به کجا تعلق داری این هم باز بگذارید بماند فهمیدید چه شد مهم اینه که به کجا تعلق دارید ما اگر ندانیم به کجا تعلق داریم کاری نمیتوانیم بکنیم شاید مثال میزنم برای من آلمان جهنم بوده برای دوست صمیمی من بهشت است شاید مالزی که از نظر من بهشت بود از نظر شما جهنم باشد مهم اینه ما اخلاقیاتی که داریم خلقی که داریم به کجا میتوانیم گرایش داشته باشیم به کجا میتوانیم ازش لذت ببریم این یک موضوع خیلی مهم است.
ببینید ما تو ایران مثال میزنم کسایی داریم که موفق هستند مثالش خانم دکتر مستوفی را دارم میزنم تدریسشان را میکنند درسشان را خواندند مشاوره کسب و کار تخصصی دارند ارائه میدهند ایونتهای بیزینسی که ایشان میکنند یک مشخص است سیستم خط زندگیشان ولی خیلیها را تو همین ایران داریم خط زندگیاش مشخص نیست فقط این تفاوتها را به وجود میآورد حالا مثلاً هند خوب هند کشوری بود که با جیب خالی هم لذت میبردند خیلی سادهاش را دارم بهتان میگویم که من با هزینه بالا بیشتر لذت میبردم.
مالزی استایلش درسته یک کشوری اسلامیک بود ولی برا هر کسی با هر خط فکری میتوانست آنجا زندگیاش را داشته باشد خیلی سادهاش را عرض میکنم خدمتتان هذر جایی برای خودش یک سیستمی داشته دیگر هر کسی توی یک کشوری زندگی میکند برای آن سیستمی که آن کشور به وجود میآورد دررابطهبا رشتههای بیزینس که سؤال کردید حالا دوستان متخصص بیزینس زیاد بالا هستند با ما.
کاظمی: من یک پسر شانزده، هفدهساله دارم دارد میرود ماه دیگر تو هفده سال یک هدفگذاری برای خودش کرده میخواهد صادرات، واردات کار کند و علاقه شخصیاش هم این است من هم اجازه دادم به علاقه شخصیاش برسد میخواهد بیزینس بخواند و لیسانسش را توی یکی از دانشگاههای خوب ایران بخواند حتماً هم میگوید باید تهران باشد و آنجا میخواهد تجربه کسب کند بعد هدفش را میخواهد برای فوق مستر و دکترا اینها انتقال بدهد به خارج از کشور البته زبان ترکی هم بلد است انگلیسیاش هم بد نیست شما مثلاً این را بخواهید بهش راهنمایی بکنید مشاوره بدهید چه شاخهای از بیزینس را باید بخواند من چون خودم شاخه مهندسی خواندم خیلی دانش این را ندارم.
دکتر: خدمتتان عرض کنم بستگی دارد به آن شاخهای که علاقه دارید شما ببینید ما شاخههای مختلف داریم توی بیزینس مدیریت کسبوکار داریم ما شاخههایی داریم مثل hr داریم که میشود Human resource management hrm که میشود نیروی انسانی هزار مدل شاخه دارد دانشگاهی که میخواهد درس بخواند کدام شاخه را ارائه میدهد اصولاً دوستانی که من دیدیم میآیند؛ مثلاً لیسانسشان را تو شاخههای مختلف میخوانند یا هر شاخه بیزینسی مهم نیست انتخاب میکنند جنرال شما جلو میروید تو شاخه mba موقعی که به مستر میرسید تخصصی ادامهاش میدهید.
شما ببینید شاخه بیزینس شاخهای که چکیدهای از تمام رشتههای دنیا به جز پزشکی که آن هم در کنارش روانشناسی آمده دخیل شده توش ما داریم مهارتش را یاد میگیریم ما شاخهای از حسابداری را بلدیم ما که میگویم؛ چون دوستان بزرگواری همچون شما جناب دکتر جهانپور خانم دکتر مستوفی که دارند این مثال میزنم رشتههایی که مثل من و خانم دکتر خواندیم؟ آمدیم یاد گرفتیم توش ما یک حسابرس هستیم آمدیم hr را خوب یاد گرفتیم ما منابع نیرو انسانی را خوب میشناسیم ما مارکتینگ خواندیم بازاریابی خواندیم فروش خواندیم آمدیم شاخههای مختلف را خواندیم و کار کردیم تخصص پیدا کردیم.
یک کسی که میآید رشته بیزینس انتخاب میکند حالا من حضوری شما را زیارت نکردم متأسفانه روابطعمومی فوقالعاده خوبی باید داشته باشید قانون این کسبوکار یعنی شما تا نتوانید صحبت بکنید من همیشه میگویم یک بچه تا نشنیده بود که نمیتوانست که صحبت کند اول میشنود بعد تکرارش میکند زندگی همین است شما باید ببینی علاقهات چه است آن سیگنال را بگیری بعد انتخابش کنی حالا برای کسی که علاقه دارد به رشته بیزینس فوقالعاده رشته خوبی مادر تمام رشتههای دنیا بیزینس است؛ چون که حالا هر بیزینسی که به مارکتینگ و حسابداری و به hr وصل نباشد مرده است این تعریف من است.
کاظمی: الان طبق برنامهریزی که برای خودش کرده است دو سال است دارد میرود تو فروشگاه که من خودم دارم آنجا دارد فروشندگی را تمرین میکند؛ یعنی طبق پیشنهادی که من بهش دادم گفتم دو سال برو فروشندگی را تمرین بکن زمان زیادی را هم تو فروشندگی صرف کن یعنی مثلاً عادت کن به این که روزیده، دوازده ساعت کار بکنی این که عادت کردن خیلی سخت است مهاجرت، تحصیل، بیزینس همه عذرخواهی میکنم بیادبی نشود یکپوست کلفتی خاصی میخواهد توان تحمل خاصی میخواهد.
دکتر: بله یک نوع مؤدبانهتر را عرض میکنم حالا دیگر همه میدانید این را من چند تا کارآموز درجه یک افتخار میکنم. مثلاً امروز با یکی از پرسنلم اسم نمیآورم اسم کسی یک جروبحث کوچک باهاش کردم گفتم زندگی رؤیاپردازی نیست واقعیت است همینالان آقا به پول برسیم امروز ما به پول نمیرسیم کاسبی صبوری آقا این تجربه منه تو کسبوکار کسی هستم که به پنج مدل به پنج ریت دنیا پول درآوردم تا صبور نباشی هیچی نصیبت نمیشود تا صبور نباشی پوستت کلفت نشود تا عرق نریزی تا کانکشن نداشته باشی نمیشود نمیتوانی موفق باشی این یک واقعیت که باید مدنظر باشد پس درس خواند تأثیرگذار در کنار چه در کنار همین پروژهای که شما دارید میفرمایید.
مهمترین وادی که میتواند وجود داشته باشد به نظر من با کسایی که تخصصی تدریس را کار کردند تخصصی شاخههای چون من تو ایران درس نخواندم نمیتوانم مشاوره تحصیلی بدهم همین کسایی مثل خانم دکتر من خواهش میکنم حالا لینک به پسرتان بگویید فالو کنند خواهش از ایشان میکنم صفر تا صدش هم ایشان دانشگاه تهران درس خواندند صفر تا صدش را بتوانند عرض کنند خدمتتان مالزی بود از صفر تا صدش را من به شما توضیح میدادم مخلص شما هم من بودم؛ ولی چیزی که تخصص من نیست را من توش ورود نمیکنم.
کاظمی: برگردیم به مالزی شما چند سال تو مالزی بودید برگردیم به مالزی شما یازده سال مالزی بودید تا چه ردههای تحصیلی رفتید مالزی تا چه شاخههایی تحصیل کردید تو مالزی؟
دکتر: ببینید شاخههای بیزینسی که من خواندم شاخه اصلی بود تو شاخه بیزینس بعدش آمدم mba خواندم, شاخه جنرال خواندم و آمدم تو شاخه دکترا که ترنسفرش کردم توی تهران آمدم خواندم یک موقعیتی برای مدیران کشوری بود که ما هم خودمان را جوینت کردیم آمدیم ایران تا کوالیفای (واجد شرایط) بشود مدارکمان ببینید من یک موضوعی که همیشه تکرار کردم برای تک، تک بچهها آمدم سفارش کردم که خیلی روش فوکوس کردم گفتم دانشگاهی که انتخاب میکنید تائیدیش بعضیها رؤیایی اصلاً توهم هستند توی برنامهریزی کنار زندگیشان نه من میخواهم بروم درس بخوانم اکراین بعد بروم آمریکا، خب آمریکا مدرک اکراین را قبول ندارد رو چه داری برنامهریزی میکنی.
خود من دانشجوهایی دیدم که با این حرفی که زدم درس نخواندند توی آن دانشگاه نمیدانست که اگر اکراین مورد تأیید ایران است ربطی ندارد مورد تأیید آمریکا باشد آنجا هم آن را تأیید نکند خیلی سادهاش را دارم میگویم پلن برنامهریزی بسیار دقیق باید عمل کند اگر اشتباه برنامهریزی کنی توی مهاجرت صفری آقا خب صفر که میگویم کلمه سفر من اینجا به معنی باخت نه عدد صفر عدد صفر عددی که برمیگردد خانه اولت اینجا له میشوی وقتی له بشوی کل سیستم زندگی را بهم میزند.
تمام این شاخههایی که در موردش حرف زدیم درباره هر کشوری داریم حرف میزنیم این که ما هدفمند میخواهیم برنامهریزی بکنیم؛ یعنی ما درباره هند توضیح دادیم خب کشوری بود آن روز که مثلاً کشور زیبایی بود برای تفریح ولی ارادتمندم علی جان وقتی میآییم تو یک کشوری مثل آلمان میخواهیم برویم زندگی بکنیم سیستماتیک آن کشور دیگر داریم میرویم بیزینس واقعی بکنیم داریم میرویم زندگی واقعی انجام بدهیم الان من یک کم مشکلات هندوستان را برایتان میگویم.
شما تو هند بهترین مدرک پزشکی را دارید وقتی تو هند موقعیت شغلی ندارید به چه دردت میخورد شما تو مالزی برو تو بهترین دانشگاههایش درس بخوان یکی از بهترین برنامهنویسهایش آنلاین بود دیگر جناب مقصودی ماهی بیست هزار رینگت حقوقبگیر وقتی بیشتر پولت میرود برای مالیات هیچی تهاش نمیماند با کرایه خونه تو این کشور آیا میشود برنامهریزی کرد تمام اینها را من مدنظر دارم.
دیگر حقوقی که به شما پرداخت میشود استیمیتی تخمین زدن که دارد به شما پرداخت میشود دارد برای شما به وجود میآید همه این پلنها را از a,c خیلی باید بشینی برنامهریزی کنی دخلت به خرجت بخورد تو مهاجرت نه من میروم مثال میزنم آزادی شلوارک پام کنم من حرفم با آقایان کاری به خانمها اصلاً ندارم آقایان را دارم مثال میزنم رکابی بپوشم اینها اوکی آزادی ولی مغزت وقتی درگیر باشد به چه دردی میخورد خیلی سادهاش را دارم عرض میکنمها وقتی بگویی اشتباه انتخاب بکنی با یکی مشورت نگیری من این جمله را تمامش کنم میروی مثال میزنم مشورت میکنی یک باخت مالی میدهی تا بخواهی جبرانش کنی عمرت رفته بفرمایید جناب مهندس.
کاظمی: اتفاقاً یک چند شب قبل با یک نفر داشتم صحبت میکردم پسرشان هفت سال انگلستان درس میخوانده؛ ولی امسال پشیمان شده دوباره آمده ترکیه که یک سال بماند مجدد برای آمریکا اقدام کند باز حالا برگشته ترکیه رفته دانشگاه ثبتنام کرده که بتواند ویزا بگیرد اقامت بگیرد میگفت کاش من این دانش را قبلاً میداشتیم حتی هر ایالت آمریکا هم الان پسرم میگفت الان دیگر مناسب مهاجرت نیست خب یعنی آنقدر مهم است که حالا من با ایشان هم حتماً لایو خواهم رفت توضیح خواهم داد توضیحات را انتخاب مسیر و مقصد خیلی مهم است شما از مالزی آمدید ایران دکترای بیزینس خواندید بعد چه شد که سر از آلمان درآوردید؟
دکتر: ایران بهخاطر معدل دانشگاهمان که بالابود دعوت شدیم برای پست داک با اجازه شما پست داک را انجام دادیم؛ یعنی پروسسش بودیم توی تهران بودم اصلاً قصد مهاجرت نداشتم یک بیزینسهای زنجیرهای با اجازهتان به وجود آوردم کسبوکارهای مختلف را با اجازهتان به وجود آوردم یک روزی تو کسبوکارهایی که داشتم یک رستوران زنجیرهای زده بودم با اجازهتان یک آلمانی آمد تو مغازه من خریدی میخواست بکند یک آبمعدنی میخواست یک خرید اینطوری تو ذهن من است یک کانورسشنی (گفتگو) تو ذهن من به وجود آمد همین باعث شد که من به آلمان رفتم ببینید موقعیتها چه موقعی به وجود میآید برای همه صبوری بودن شاید یک کسی یک رستوران، یک کافیشاپ بزند تا آخر عمرش خدمات به مردم بدهد؛
ولی یک بیزینس من و کسی که کارش را بلد باشد میزند و آن شغل مهاجرت میکند میرود به کشوری مثل اروپا و زندگیاش چقدر متفاوت میشود تو آن کشور تفاوت به چیزهای مالی نیست همیشه جناب مهندس من سه، چهار تا مثال من یک اخلاقهایی داشتم بعد از زندگی تو آلمان کاملاً تغییر کرد شاید من بسیار آدم ولخرجی بودم پول را آتش میزدم من ولی از روزی که اروپا رفتم بسیار با چارچوب پولم را خرج میکنم میترسم اشتباه کنم از روزی که اروپا رفتم زندگی کردم شاید تو مصرف آبی که زمان که حمام میرویم صرفهجویی میکنیم ما گرما، سرما شاید مثال میزنم ما تو ایران محیط را گرم میکنیم لباس لخت میپوشیم تو آلمان لباس گرم میپوشیم خودمان را به محیط وفق بدهیم این تفاوتها را میآورد.
در مجموع مالزی از نظر شما چگونه بود؟
حالا مالزی را کوتاهش میکنم مالزی کشور بسیار زیبایی بود بسیار برنامهریزی زیبایی برای آیندهشان کرده بودند اینها ولی یک چیزی را مدنظر داشته باشید آیا میتوانید تا آخر عمر تو این کشور بمانید آیا هرسال من بروم ویزا بگیرم تو کشوری که یازده سال من زندگی کردم وقتی که یازده سال به من یک اقامت معمولی ساده نداد pr به من نداد پس محل زندگی من نمیتواند بر کل آنوقت باشد منی که میلیون، میلیون رینگت تو آن کشور خرج کردم پس نمیارزد برای من که بخواهم تو این کشور بمانم. شما هر وادی که میبینید تو هر سیستمی که میبینید باید برنامهریزی روش باشد برای مهاجرت آخرش را دارم بهتان میگویم من توی مالزی بهترین خانه را داشتم حالا دوستانی که آنجا بودند میدانستند.
نه اینکه ما از شما بیشتر می دانیم ما از شما بیشتر اشتباه کردیم؟
ما داریم تجربه زندگی خارج از کشور را با مردم تقسیم میکنیم که اشتباهکاریهایی که ماها کردیم یا بلاهایی که سر ما آمده سر کسی نیاید بسیار سادهاش را عرض میکنم ببینید کشور بسیار زیبایی بود؛ ولی به درد من ایرانی نمیخورد شاید تو آن تاریخ بین 2005 تا مثلاً 2011،2012 مثال میزنم که آنجا بودیم به درد ما 2016،2017 عذرخواهی میکنم به درد ما میخورد آن کشور ولی بعدش دیگر به درد ما نمیخورد به درد من اشکان تیموری نمیخورد آنجا رینگت سه هزارتومانی نمیارزید برای من خرج کنم برای من ریال پس یک کشوری انتخاب میکردیم که دخلش به خرجش بخورد.
مثال برایتان میزنم شما تو مالزی ده رینگت که بخواهی دربیاوری باهاش میتوانی یک وعده غذا بخوری؛ ولی تو آلمان با ده یورو دو، سه وعده غذا باهاش میخوری بسیار سادهاش را دارم عرض میکنم قدرت این پول است که دارد تفاوتها را به وجود میآورد.پس کشورها را بخواهیم با هم دیگر قیاس کنیم هر جا باتوجهبه آن طبع فردی یا آن اخلاقیمان متفاوت میشود من کسی را میشناسم دنیا را با مالزی عوض نمی کند. ایرانش است مالزی، حالا برویم آن وادی دوباره سیستم مالزی را داشتیم در موردش صحبت میکردیم ببینید کشورهایی که تاریخ دارند اصولاً به درد ما ایرانیها نمیخورند من این را آن دفعه هم عرض کردم خدمتتان مثل انگلیس جانم.
کاظمی: به آقای دکتر بگویید یک پیام به من بدهند تکمیلش نکردید نگفتید چرا جمله را گفتید؛ ولی دلیلش را نگفتید تو کشورهایی که تاریخ دارند.
دکتر: تو آلمان میرسیم بهش بسیار ساده برایتان مثال بزنم؛ مثلاً کانادا ریشه ندارد دیدید برای ایرانیها موفقترین کشوری که ایرانیها توش بودند کانادا بوده؛ چون کشوری که کسی توش تاریخی وجود نداشته میتوانستند بیایند آنجا خودشان از صفر شروع بکنند؛ ولی مثلاً شما تو آلمان شما موفقترین آدم ایرانی آلمان باش اوکی کشور مال آلمانیهاست خود ایران ما برخوردی که ما با توریست میکنیم آیا برخورد نرمالی است؟ را داریم مثال میزنیم سر همین موضوع ما میآییم تفاوتها را میبینیم ببینید تکرار میکنم.
شاید تو سال 2000 تا 2010 هند بهترین جا بود 2020 مالزی بهترین جا بود امروز آلمان خوب باشد هر زمان و هر مقطعی یک کشوری خوب است برای مهاجرت تو وادیهای مختلف اقتصاد این کشور ما باید مدنظرمان بگذاریم سطح تحصیلی که داریم تو این کشور زندگی میکنیم و ماندمان به چه دلیلی تو این کشور آیا منی که میآیم هفت سال وقت میگذارم تو این کشور حداقل حقم یک pr آن کشور است درسته یا خیر این نوع تفاوتها را به وجود میآورد که ما بخواهیم کجا را انتخاب بکنیم سنمان را باید مدنظر داشته باشیم امروز من پرستار هستم به چه کشوری من مهاجرت بکنم من مهندس آی تی هستم به چه کشوری مهاجرت بکنم.
جناب مثلاً محمدی نامی رشتهاش بازرگانی که تو چه رشتهای وکیلها میتوانند مهاجرت کنند یا خیر متأسفانه این سایتهای کلاهبرداری مهاجرتی من اسمشان را میگذارم که همه خودشان را بهعنوان وکیل معرفی میکنند و بهعنوانمثال میزنم حالا یا خودشان را بولد میکنم یا پناهنده ایکس، وای، زد یک دانه میکروفن دستشان گرفته با یک دوربین دارد راه میافتد تو خیابان فیلم میگیرد پستش میکند رؤیاسازیهای فِیک را به وجود میآورد ما اینجاییم تا این رؤیاسازیها را بترکانیم آقا برعکسش را من دارم میگویم.
مثال میزنم من سه تا کشور باز برمیگردم بهش کسبوکارهای کوچک هندوستان کشور خوبی برای سرمایهگذاری چون تو دولوپ (توسعه) کسبوکارهای بزرگ سرمایهداری هیچ جا مالزی نمیشود توی این که بخواهی کارمند باشی تو شرکت بخواهی جاب افر بگیری اقامت را اوکی بکنی هیچ جا آلمان نمیشود بخواهی درس بخوانی به زبان آلمانی هیچ جا آلمان نمیشود بخواهی درس بخوانی به زبان انگلیسی هیچ جا کانادا نمیشود اینها را ما باید بدانیم چیکار میخواهیم انجام بدهیم منی که دارم اینها را میگویم کارم است سیستمش دستم است میدانم که چهکار دارد میکند امروز که با شما دارم صحبت میکنم پنجاه تا کیس مهاجرت مثلاً تحصیلی اطرافم انجام شده که دارم در مورد کانادا صحبت میکنم بالای صد تا دانه پرستار پکیج بستیم.
ما برای آلمان پزشک مثلاً میآیند میگویند آقا فوقتخصص مثلاً دندانپزشکی بیایدش آلمان ما برایش موقعیت شغلیاش چرا دروغ میگویی بهاندازه نانواییها تو آلمان ما دندانپزشکی داریم اصلاً جواز نمیدهند دندانپزشک اصلاً میگویید فوقتخصصهای بیچاره را که دارند میلیاردی تو کشورمان درمیآورند میگویید میتوانید کار بکنید شما میتوانید بیاید مدرک دکترایتان را جواز دار کنید؟ مثلاً میگویند پرستارها میتوانند بیایند با شش ماه مثال میزنم از ورودشان تا شش ماه شروع به کار میکنند خیر عزیزم اگر زبان بلد نباشد اگر تجربه کاری نداشته باشد مثال میزنم اگر کلاسهای اسبیلدونگ را نرود نمیتواند کار بکند هیچ کاری نمیتواند بکند.
اینها همین چیزهایی که ایرانیها را بیچاره کرده خارج از کشور رؤیاپردازیهایی که به وجود آورده بله یک پرستار تو آلمان ماهی هشت هزار یورو حقوق میگیرد چرا دروغ میگویی پرستار آخرش خیلی بگیرد برای شروع کارش دو هزار و صد و هفتاد یورو میشود فکر کنم دقیقش را عرض کنم خدمتتان نمیگویم زندگی بدی میتواند داشته باشد؛ ولی بیش از حد رؤیا نسازید که زندگی و حقوقی که تو ایران دارد میگیرد به چشمش نیاید و بخواهد برای خودش یک رؤیا بسازد توی اروپا و بیاید اروپا را بگوید در حد با کلاسی اینهاست این مشکلات را به وجود میآورد.
من آدمهایی دیدیم میگفتند آقا بیا مالزی سرمایهگذاری کن مثلاً به مبلغ دو میلیون رینگت آن زمان میشد؛ مثلاً پانصد میلیون تومان طرف پول میفرستاد بدون این که آقا طرف را ببیند احمق پول را میفرستاد برای طرف بیزینس هم میزد ورشکسته میشد حالا پول طرف هم میخورد حالا قانونیاش را میگویم حالا پول افراد را میخوردند میبردند آن یک وادی دیگری وجود داشت چه خوب است مثل کسایی مثل شما که آنقدر بزرگوارید و یک همچنین پیجهایی را دارید به وجود میآورید که ما بتوانیم برنامهریزی کنیم هدفمندش کنیم برای کسایی که میخواهند مهاجرت کنند برای کسایی که میخواهند ضرر ندهند بتوانیم برنامهریزی کنیم.
اینها را سختیهایی که ما کشیدیم تو این ماجرا اشتباههایی که کردیم سرمان اگر کلاه رفته باشد که نرفته است خدا را شکر سر دوستانمان چه بلایی آمد آقا من یک شب یک خاطره آقای ستوده فکر کنم بالا هستند آقا مصطفی یک شب شانسی آقا داشتم تو یک شهر دیگر ایشان داشتند زندگی میکردند من دلم گرفته بود رفتم بهش سر زدم با ماشین شخصی تا رسیدیم آنجا آقا من رسیدم آنجا دیدم اینها دارند میروند یک جایی یکی از دوستهای دیگرش دارد میرود یک جایی گفتم کجا داری میروی گفت دارم میروم فلان جا گفتم به دل بیاد بد بیار بله پلیس گفته بیا فلان جا ببینیمت گفتم برای چه گفت یک ایرانی را زندان کردند.
گفته بیاید آنجا فکر میکنید بچهها اگر میرفتند آنجا این را جای آن زندانی میانداختند آنیکی را آزادش میکردند فهمیدید چه شد؛ یعنی برایش یک دانه چاله کنده بودند که برود آنجا که بیاندازندش تو چاله آن را آزادش کنند یک بیزینسی راه انداخته بودند هنوز که هنوز است مثلاً چند وقت یک بار با هم صحبت میکنیم میگوید اشکان تیموری یادت است چی بهم گفتی چیکار گفتی نکن آدمهایی بودند توی مالزی تو سیستم زندگی ببینید مثلاً یک چیز دیگر وجود داشت که سیستم زندگیشان تو خارج از کشور که مثلاً ایرانیها اشتباه میکردند حرف آدمهایی که حرفهای نبودند تو کارشان را انجام میدادند آدم من میشناختم عزیز است الان برای منها جایی که به حرف من که پروفشنال بودم مثلاً تو مهاجرت کار کسی که نمیگویم آن موقع بیزینس هم بودها میگفت خودم مهاجرت کرده بودم دیگر درست است یا خیر حالا منی که مهاجرت کرده بودم حالا منی که این بیزنس را داشتم انجام میدادم چی به وجود میآید این وسط میرفت با یک نفری که اُوراستیت بود ویزاش تمام شده بود و خودش راهش را کلاً خطا رفته بود.
میآید این مسیر را انتخاب میکند میآید میاندازد توی گود همان شخصی که اشتباه این کار را کرد گرفتندش انداختندش تو زندان، بهخاطر این که ویزایش تمام شده بود رفته بود سنگاپور و بیایم ویزایم را تمدید کنم مالزی که بچه نیست یا مثلاً آلمان که بچه نیست که میآیند یک قانونهایی تویش وجود دارد بهش میگویند چه؟ وقتی اینها را استفاده نتوانی از بکنی وقتی بلد نباشی از آن استفاده کنی زندان هستی باورت نمیشود شانسی من این را درش آوردم اگر برمیگشت ایران زندگیاش به باد عظما میرفت خب چهار، پنج سال زندگیاش میپرید حالا حساب کنیم همچنینین چیزهایی تو زندگی فرد به وجود میآید پس همیشه جملهاتان خیلی صحیح است باید مواظب باشیم که چهکار داریم انجام میدهیم تو مهاجرتمان پس هر سؤالی دارید شما بپرسید من هم تند، تند پاسخگو میشوم که بتوانیم دوستان هم که بالا هستند استفاده بکنند.
کاظمی: آقای دکتر امینی به ما ملحق شدند یک جمله بسیار جالب دارند یک جملهای دارند نمیدانم تو لایو قبلی هم گفتم میگویند که مهاجرت از ایران مهاجرت به آلمان به کانادا با این هدف یعنی آن به کاملاً مشخص است؛ اما از فقط میگوید میخواهم بروم بابا یعنی بسیاری از افراد من.
دکتر: کاشکی بگوید میخواهم بروم میگوید میخواهم بروم خارج یعنی چه؟ بفرمایید لطفاً کلمه خارج میشود همان حرف دکتر که فرمودند میفرمودید شما.
کاظمی: بله بسیاری از وقتها ما وقتی حال دلمان خوش نیست فکر میکنیم با تغییر مکان حال دلمان خوش میشود؛ اما تغییر مکان حال دلمان را خوش نمیکند؛ یعنی فضا اتمسفر هم عوض بشود وقتی که ما در درونمان حال دلمان خوش نباشد خودمان شاد نباشیم توی آمریکا، کانادا، استرالیا و آلمانش هم به نظر من آدم خوشحال نیست تازه مشکلاتت بیشتر میشود اینجا میروی پای عابربانک میفهمی رویش چه نوشته است قوانین را بلدی نمیدانم تصادف میکنی پلیس میآید حق را میگوید حالا یا حق با این است یا با آن است؛ ولی من تو ترکیه تصادف کردم باید وای میایستادم پلیس هم آمد بدون این که اصلاً بپرسد حق را به هموطن خودش داد و به همین راحتی من هم اصلاً هیچی نگفتم هیچ اعتراضی نکردم.
کاظمی: منظورم این است که آن آدمی که میرود باید یک هدفی، یک دلیلی داشته باشد شما تو ایران راحت کولر روشن آبگرم آزاد استفاده کن نور فراوان من هفته اولی که رفتم استانبول گفتم اِه چرا همسایههایمان همه یک لامپهای بسیار کوچک دو واتی دارند استفاده میکنند چهار وات یعنی اصلاً این واتهایی که تو ذهن ما تو ایران نمیآید؛ یعنی چه؟ من به صاحبخانهام گفتم چرا تاریک است من شب خانه را تحویل گرفتم گفت همین است. لامپها همه هست روشن کردم دیدم دو تا لامپ دو واتی کوچک وسط حال است بعد من سریع رفتم اینها را عوض کردم لامپ بزرگتر گرفتم اولین فیش قبض برق که برایم آمد گفتم اوه، اوه چه خبر است
گفت بله من بهت گفتم این خودم باز سریع رفتم آن بزرگها را درآوردم کوچکها را گذاشتم بعد تو مجتمع نگاه میکردم میدیدم بعضیها وقتی دارند تلویزیون نگاه میکنند برق را خاموش میکنند اصلاً نور تلویزیون هست داریم تلویزیون نگاه میکنیم دلیلی ندارد برق وسط حال روشن باشد یا مثلاً یک حمام میخواهی بروی باید بسیار حواست جمع باشد تو هم داری گاز میسوزانی، هم برق میسوزانی هم آب میسوزانی یعنی مصرف میکنی یکدفعه باید حواست منظورم این است که باید به تمام جوانب نگاه بکنیم خیلی تب مهاجرت ترند و همه دوست دارند بروند خوبه من نمیگویم رفتن بد است یا خوب است اصلاً نمیتوانم به کسی پیشنهاد بکنم که برود یا نرود.
من میگویم اگر یک نفری به هوا، فضا علاقه دارد به یک رشتهای علاقه دارد میبیند؛ مثلاً سطحش بالاتر از من دوست دارم دانشگاه mit و ما لیسانس تو دانشگاه تهران بودیم میگفت سطح من فلان دانشگاه است واقعاً همسطحش مثلاً ریاضیاش به حدی قوی بود اصلاً باورنکردنی بود اصلاً دانشگاه توی یکی از شهرستانها فوقلیسانس قبول شد گفت خیر سطح من از آن دانشگاه بالاتر است نمیروم اصلاً دانشگاه دولتی هم نرفت رفت انگلستان فوقلیسانس و دکترایش را خواند بعد برای پس داک و اینها رفت آمریکا این آدم سطح علمیاش بسیار بالا است؛ ولی این که من تو ذهنم تو توهم تو رؤیا تو یک کشوری که به قول شما پنج سال، هفت سال آنجا بمانم حتی یک مجوز اقامت هم به من نمیدهد پاسپورت که اصلاً نمیدهد؛ یعنی توی ذهن آن آدمی که دارد رؤیاپردازی میکند باید همه اینها را مدنظر قرار بدهد که من این سختی را در ازای چه دارم تحمل میکنم من دوستی دارم رفت استرالیا بعدازاین که پاسپورتش را گرفت یک سالی هم که بعد از آن ماند آمده عمان زندگی میکند عمان کار میکند گفتم چرا گفت آقا من اینجا با فرهنگشان راحتترم جانم.
دکتر: آدم باهوشی است ایشان
کاظمی: خب بله آمده نگاه الان اینجا خدمات، خانه دارد، ماشین دارد شغل خوب دارد خیلی خدمات خوب دارد میگیرد حقوق خیلی عالی دارد میگیرد توجیه دارد برایش تعریف کرده برای خودش که من این شش، هفت سال استرالیا سختیاش را تحمل میکنم هدفش هم میگوید من از اول کشورهای خلیجفارس بود که من بیایم اینجا کار کنم دوست دارم محیط گرم را دوست دارم هرکسی آن جایی که دلش خوش است را باید انتخاب بکند شاید یک نفر اینجا با کلی کیفیت زندگیاش خیلی عالی باشد؛ اما تو آلمان با این درآمد نتواند زندگی خیلی با کیفیتی را باید سختی بسیار زیادی را تحمل بکند؛ اما اگر واقعاً آنجا خوش است برود از نظر من مشکل ندارد ولی میگویم دقیقاً مسیرش و هدفش را باید انتخاب بکند و بداند چشمبسته نرود سوار هواپیما بشود نداند هدف چه است، مسیر چه است قرار است من بروم آنجا چهکار بکنم.
دکتر: زندگی دیسکاوری زیبایی ولی نه تو آنجا دیسکاوری این است که کیفت را برداری تو جیبت باشد و بخواهی بروی بگردی و نقطه برگشتت مشخص باشد؛ ولی وقتی نقطه رفتت متفاوت باشد بسیار تفاوت زیاد است دقیقاً بسیار جملهتان حرفهای بود من دوست داشتم این را مهاجرت جناب دکتر مثل این که دوستتان فرموده بودند مهاجرت یک وادی بسیار مهمی است چه پلنی میخواهی انجام بدهی تو زندگیات امروز برای من اشکان تیموری نمیارزد از ایران بروم خودم را دارم مثال میزنم و دیگر شخص دیگری را نمیخواهیم اسم بیاوریم نمیارزد برای من بروم بیرون چون اگر باشم میدانم یک سال دیگر به من فشار میآید؛
ولی یک زندگی متفاوتی خواهم داشت تو ایران و میبرم مثال شاید دو سال دیگر برنامهام باشد که توی یک کشور دیگر بروم امروز تارگت زندگیام این نیست که اوکی اقتصاد بد است پس من نمیتوانم ادامهاش بدهم خیر من ادامهاش میدهم یک پرونده را باز کردم هشت قدم حالا پرونده را بستم میتوانم یک پلن دیگر برای خودم بنویسم برای من باز هم متفاوت است منی که تجربهاش را داشتم؛ ولی برای یک کسی که از اول میخواهد شروع کند آن سنی که برای مهاجرتش است مثال میزنم بسیاری از آدمها نمیتوانند؛ مثلاً پسرهای قبل از سن هفده سال میتوانند بدون وثیقه از کشور خارج بشوند قانونی و این را بسیاری از بچهها نمیدانند مثال میزنم یکی از دوستهای عزیزم ابی عزیزم قبلاً با هم دیگر مالزی زندگی میکردیم دوستان عزیزم همه دارند میآیند باعث افتخار است.
مثال میزنم کسایی بودند که بسیار بهموقع از کشور ول کردند رفتند مالزی دلار که رفت بالا درجا ول کردند رفتند کار درستی کردند کسانی بودند هزینه یک ترمشان باشش، هفت ترمش یکی شد فهمیدید چه شد یک ترمش با هفت ترمی که درسخوانده بود یکی شد نتوانست پرداخت کند ول کرد برگشت یک چیزهایی حالا شما حساب کن وقتی میروی پلن برنامهریزی میکنی برای زندگیات از همه جنسیتت مهم است چه کشوری بروی، سنت مهم است، تو چه شهری بزرگ شدی مهم است جدی دارم این را بهتان میگویم شاید منی که آب تهران را خوردم هیچوقت اروپا مزه بهم ندهد شاید منی که مالزی زندگی کردم هیچوقت آقا اروپا به چشم من نمیآید نوع فردا کسی که دوست دارد تو برجهای لوکس زندگی کند هیچ جا مالزی نمیشود سنگاپور نمیشود برای کسی که دوست دارد تو یک کانتری هایپ یک رودخانه ببیند کنارش مرغابی باشد یکخانه ویلایی این زندگی من بود تو آلمان هیچ جا آلمان نمیشود شاید بهشت بود؛ ولی برای من جهنم بود دیگر دوست نداشتم تنها باشم یک آدم روابطعمومی بالایی بودم اینها تفاوتها را به وجود میآورد حالا ما توی لایو بعدیمان تخصصی درباره مهاجرت خواهیم صحبت کرد اگر شما اجازه بدهید که بدانند چهکار کنند درباره مالزی صحبت بکنیم، درباره هندوستان صحبت بکنیم؛ ولی تخصصی درباره آلمان و اروپا صحبت میکنم اگر شما اجازه بدهید.
دکتر: هدفی که من عرض کردم هدف ماجرا وسط کلامتان جناب ستوده فرمودند ببینید هدف این است که یک مقطعی مثال تحصیل را شروع کند برود تمامش کند بیاید هدفش مهاجرت است برای این که برود بماند کشورش متفاوت است میخواهد برود یک جا پول دانشگاه کم بدهد. سختی بکش میخواهی دانشگاه ارزان درس بخوانی تو اروپا بشین، زبان آلمانی بخوان پول داری نمیخواهی زیاد وقت بگذاری یک کم انگلیسی بخوان پاشو برو کانادا اینها تفاوتش میکند آدمها را به مهاجرت هدفت مشخص باید باشد اگر هدفت توی مهاجرت مشخص نباشد به هیچ جا نمیرسی خود مصطفی جان تجربه زندگی تو قطر و مالزی حرفهای داشته دیگر آشنا کامل با این چیزها دیگر من در خدمتتان هستم.
کاظمی: دوستانی که به من اضافه شدند من یک توضیح بدهم من یک وبسایت و یک کانال یوتیوب دارم به نام سعید کاظمی جانم.
دکتر: من خوشحال میشوم لینکش کنید تو کامنتها شما میتوانید تایپش کنید بچهها داشته باشند پیجتان را.
کاظمی: باشد من زیر دیسکریپشنهایم میگذارم حتماً توی همه توضیحات تو اینستاگرام تو کپشنها همه آدرسهایم را میگذارم فقط تأکید بکنم اینجا شرکت مهاجرتی ندارم؛ ولی آدمهایی که تجربه مهاجرت دارند صادقانه حاضرند تجربیاتشان را در اختیار دوستان قرار بدهند دعوت میکنم مثل آقای دکتر تیموری لطف کردند شعارم هم این بود lern exsperiyens shear lern یعنی تجربه، اشتراکگذاری و یادگیری من بسیاری از ایرانیهای موفق من تجربه سفر خارجی بسیار دارم.
خب یک سال زندگی ترکیه هم دارم ایرانیهای موفق هم تو استانبول زیاد دیدم کسایی که چهل سال صرافی موفق داشتند توی کاپالی چارشی یا بازار بزرگ یا گرند بازار به قول انگلیسیها خب آنها قشنگ چهل سال زحمت کشیدند که امروز برای خودشان یک برند هستند توی بازار ولی متأسفانه میدیدم یک جوان میآید از راه میرسد صرافی آنلاین میزند صرافی با یک گروه تلگرامی که آنجا بسیار تو بورس است صرافی انجام میدهد هم برای خودش بسیار مشکلات ایجاد میکند هم برای مردم مشکلات ایجاد میکند مهاجرت هم خوب است هم خوب نیست بستگی به هر آدمی دارد هر دوست عزیزی که بتواند به من کمک بکند من بسیار خوشحال میشوم که باهاشان یک لایو مشترک بروم جانم.
دکتر: اگر وقت دارید متن که نوشته بخوانید ممنون میشوم.
کاظمی: من الان میخوانم در مورد هدف صحبت کردند و همینطور که دکتر فرمودند شرایط شخصی را با شرایط کشور حتماً باید سنجیده بشود فکر کنم منظورشان کشور هدف است کشور هدفی است که.
دکتر: دقیقاً کشوری که میخواهی مهاجرت کنی.
کاظمی: بله چون شما در بین لایوتان در مورد عمان صحبت کردید من یک دوست خیلی موفقی دارم ایشان نرمافزار تهیه میکنند تو سطح جهانی میفروشند پارسال کل تیمشان را بردند عمان من بهش گفتم عجله نکن؛ مثلاً یک کم تحقیق بیشتر بکن بعد از یک سال بیشتر تیم از عمان مهاجرت کردند رفتند؛ یعنی کارمندهایی که از ایران با هزینه ایشان رفتند آنجا زندگی میکردند میگفت فقط یک آشپز برایم مانده دیگر همه تیم و نظافتچی بقیه همه رفتند؛ یعنی این خیلی مهم است که یک نفری که میخواهد این کار را انجام بدهد حتماً باید شرایط خودش من نظرم این است که میگویم زبان کشور مقصدی که مد نظرت است میگویم زبان تخصصی که بلدی شما وقتی تخصص بلد نیستی هیچ هنری بلد نیستی بروی آنجا چهکار بکنی،
بروی چه بگویی وقتی زبان هم بلد نیستی ارتباط نمیتوانی برقرار بکنی یعنی نمیدانی چه میخواهی آن کشور چه جوری میتوانی برای خودت شغل ایجاد بکنی؛ چون تو لایو قبلی هم خدمت شما گفتم بعضی مردم که اصلاً داستانشان فرق میکند ثروت دارند میروند آنجا هم راحت راه میافتند زمان هم دارند برای یادگیری زبان و خیلی هم برایشان پیداکردن شغل زیاد مهم نیست یا میرود تحصیل میکند خیلی هم باکیفیت زندگی میکند؛ اما من بیشتر برای کسایی میگویم که اکثریت جامعه که متوسط جامعه هستند واقعاً باید بافکر بروند؛ یعنی بسیار برنامهریزی شده قوانین آن کشور را دقیق بدانند همینطوری نشود بلند بشوند سوار هواپیما بشوند که حالا یک نفری به من گفته بلند شو بیا اینجا کار هست، صددرصد موفق میشوند با رویا نمیشود جایی زندگی کرد.
دکتر: رؤیا میشود آن دروغی که فرد برای خودش به وجود میآورد توی مهاجرت یک واقعیت است که ببینید ما بسیاری از لایوها را میبینیم آلمان را کسی نمیتواند به من درس بدهد من کتکش را خوردم پولش را درآوردم شرکت داشتم آنجا مثال میزنم. چون تجربهاش را داشتم قانونی هم رفتم؛ اما یورو نبردم توش این را باید مدنظر بگذارید وقتی یکی میآید؛ مثلاً درباره بله دادش پناهنده شو بیا یک لایو گذاشته بیا داداش اینجا پناهنده شو زندگی بر وفق مراد است هر چه بخواهی میتوانی برای خودت بسازی بله تو همین ایران هم گدایی کن ببین چه پولی درمیآوری بسیار مهم است مهاجرت جناب دکتر چه شکلی تو بخواهی مهاجرت کنی، چهکار میخواهی بکنی، هدف از مهاجرت چیه.
ببین من هفتصد سال آلمان بگوید پناهنده دیگر عمراً پایم را بگذارم تو این کشور میدانید بسیار ریز میشویم توی لایو بعدی ادامه لایو من اوکی دوست داشتید میتوانیم ادامهاش بدهیم حالا خانم بختیاری نوشتند یک متنی پایین من بخوانمش. ایکاش بتوانید این موضوعات را به گوش کسانی که میخواهند مهاجرت بکنند برسانید دقیقاً خانم بختیاری جناب مهندس دقیقاً برنامهاش این همین است. ایشان یوتیوب دارند حالا تو پیجهایمان این را به اشتراک میگذاریم رؤیاپردازیهای مهاجرتی باید پاک شود آدمهایی که میروند مهاجرت میکنند به دوربینشان نگاه نکنید که یک آیفون رفته قسطی گرفته.
از این شرکت مهاجرتی میگویم مهاجرتی شرکتهای چه بهش میگویند مخابراتی و جلوی یک رودخانه مفتی خدا گذاشته ما همین ایران هم جای فیلم بگیریم ببینیم خارجی چه عشق و حالی میکند نگاه میکند نباید به این چیزها وقتی یکی میگوید موفقم بگویید پرینت بانکیات را نشان بده لطفاً یکی بگوید موفقم قرارداد کاریات را نشانم بده تمام شد بسیار سادهاش را دارم میگویم موفقم پناهنده هستم اصلاً معنا ندارد من اصلاً متوجه نمیشوم چه موفق پناهندهای این چه حرفی است تو نمیتوانی پایت را از کشور بیرون بگذاری چه موفقیتی برای خودت تو زندان به وجود آوردی برای خودت قبول دارید جناب مهندس.
کاظمی: من یک تجربه بگویم آن بنده خدایی که آن هم از سختی این کارها را میکرد کانال تلگرامی داشت که مثلاً کارهای مهاجرت به ترکیه را اینها را انجام میداد کارهای اقامتی اینها را انجام میداد وقتی که توی کانالش عکس یک ویلا بود نزدیک ساحل بعد هی هم لایو از نزدیک دریا میگذاشت که من صفر ساحل هستم تو ساحل زندگی میکنم اوکی وقتی که من آنجا از نزدیک خانهاش را دیدیم توی چند کوچه فرعی از دریا بود درسته پنجرهاش رو به دریا بود؛ ولی طبقه چهارم یکخانه بسیار خراب، بسیار داغان توی یکخانه کوچک زندگی میکرد و یک جوری ظاهرسازی میکرد آن هم بنده خدا از اجبار بود؛ یعنی آن هم آنجا گیرکرده بود
خب مجبور بود هر کاری دست میزد بله من یک مثال بزنم بچهاش بنده خدا انسان هستند من هیچ کسی را قضاوت نمیکنم ولی میگویم بچهاش رفت یک دانه بستنی یازده لیری بخرد بیست و دو هزار تومان کلی با بچه دعوا کرد تو حساب و کتاب سرت نمیشود اینجا زندگی هزینه دارد خب بنده خدا مثل من نوعی رفته آنجا به مشکل برخورده میبیند آقا برای درآوردن خرج تازه آنها زبان هم بلد بودند؛ یعنی منی که زبان بلد نبودم مشکلاتم دوبرابر بود خب من میگویم اگر جایی هم آدم میخواهد مهاجرت کند به قول یکی از دوستان میگفت بهتر آدم مجرد باشد.
شاید تحصیلی بروی کمترین آسیب را ببینی کمترین هزینه را بکنی تحصیلی بروی آنجا تو محیط بمانی اگر خوشت نیامد بتوانی برگردی و برگشتن هم جنایت نیست، کفر نیست و اصلاً هم ایرادی ندارد که آدم برود و برگردد از نظر من هیچ ایرادی ندارد و میتواند برود یک کشور دیگر یک مدت تجربه کند و برگردد خیلی هم نباید به خودش سخت بگیرد که دیگر پیدا کردم من یک مثال برای دوستانی که هر جای دنیا این ویدئو لایو ما را بعداً هم خواهند دید تو لایو یوتیوب من یک مثال ساده بزنم زمانی که من ماشینم را نود میلیون فروختم الان باید بیایم پانصد میلیون بخرمش شما فرض کنید من رفتم نود میلیون را توی یک سال مهاجرت هزینه کردم خب حالا دوباره من از کجا پانصد میلیون تومان بیاورم آن ماشین را دوباره بخرم.
دکتر: من همین را بهتان گفتم اول لایو اگر دقت کرده بودید گفتم اگر جایگزینکردن آن ریال سخت است. آقا بنابراین باید خیلی دقت کنید روی مهاجرتتان چون که اگر بخواهی دوباره مهاجرت کنی باید از آن ور یک ماشین دیگر دربیاوری بفروشی.
دکتر: جناب مهندس آلمان من متفاوت است با همه ولی از صفر تا صد همان را میرویم جلو تا زندگی آدمهای آلمان هم برایتان توصیف میکنم.
کاظمی: صفر تا صد فرودگاه آلمان یا خیر قبلش ویزا و ثبتنام و اینها را هم توضیح بدهید.