تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا (بخش اول)
برای تماشا بخش اول صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی بخش اول صحبت های من با آقای دکتر فرساد در مورد تجربیات تحصیل در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم و امشب خوشحال هستم در خدمت شما عزیزان هستم امشب با آقای دکتر فرساد میخواهیم یک لایو خیلی خوب برویم از تحصیل زبان انگلیسی در سیدنی استرالیا من آقای دکتر را به لایومان اضافه بکنم من خیلی خوشحال هستم که آقای دکتر افتخار دادند دعوت من را پذیرفتند ایشان تا مقطع دکترا زبان انگلیسی در استرالیا پیش رفتند آقای دکتر اضافه بشوند تا من در خدمتشان باشم سلام جناب دکتر خوب هستید خیلی لطف نمودید وقت گذاشتید دعوت من را قبول کردید یک معرفی اولیه بفرمایید خواهش میکنم خودتان را معرفی بنمایید.
دکتر: خواهش میکنم بنده سید علی فرساد متولد خراسان جنوبی بیرجند هستم و حالا در خدمت شما هستم حالا بههرحال جزئیات بیشتر را اگر اجازه بدهید با سؤالوجواب و پاسخ پیش برویم.
کاظمی: همینطور هم که خدمت شما فرمودم من تو سایتم تجربیات آدمها را من مستندسازی میکنم تجربیات شاید یک سال تجربیات با سالها عمر یک آدم برابری بکند؛ یعنی اگر یک نفر بخواهد برود؛ مثلاً تو استرالیا تحصیل بکند شاید اگر یک سال بعد شما را ببیند خیلی میتواند بهش کمک بکند که یک مهاجرت تحصیلی حالا چه مهاجرت دائمی باشد چه موقت باشد.
اول خودتان را معرفی بکنید دوران تحصیلیتان چه شد اصلاً رفتید سراغ زبان انگلیسی؟
دکتر: بسیار خب البته شما فرمودید در مورد استرالیا مغز کلام را به دوستان البته ما در جریان میبودند حالا من بهصورت یک سورپرایز آمده بودم بگویم حضورتان عرض شود یک خورده مقدمه میخواهم بگویم بنده تحصیلات ابتدایی را در روستای خراشاد درس خواندم روستای خوراشاد هم در واقع جزئ روستاهای جهانی هست البته بهواسطه صنایعدستی حولهبافی و تونبافی ثبت شده در یونسکو هستش تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در آنجا خواندم و در پنج سال اول ابتدایی هم مادرم معلم من بودند حسابی هم ما را زدند؛
ولی دستشان درد نکند شاید بهخاطر همان زدنها اگر نمیبود الان این اتفاق خوب و رضایتبخش برایم نمیافتاد بعد از آن بهواسطه تحصیلات دبیرستان آمدم داخل شهر یک نکته هم بگویم علت زندگی ما در روستا بیشتر فضای کاری و شغلی پدرم بود و همینالان مشغول هستیم دخالتی داریم پدر که همچنان توکار تولید مرغ گوشتی و تخمگذار و لذا چون به محل کار و فضای کار نزدیک بود میشد که بنده و خواهرها و برادرهایم در روستا که نزدیک به فارم تولیدمان هم بود آنجا مشغول به تحصیل بودیم.
بعدازاین که وارد فضای دبیرستان میبایست میشدم و خب روستا فضای دبیرستان نداشت آمدم آزمون دادم آزمونهای مختلف تیزهوشان و نمونه دولتی و اینها و ترجیح دادم که در دبیرستان بروم مدرسه نمونه و ادامه درسم را در این دبیرستان در مدرسه نمونه بود و آنجا در واقع دیپلمم را گرفتم بعد از جریان دیپلم دو تا اتفاق خاص افتاد یکی از اتفاقات خاص زندگی من این بود که بهصورت گروهی شروع کردیم با یک سری از دوستانی که درسخوان بودند حالا هم درس میخواندیم، هم نمیخواندیم بههرحال نوجوانی و انرژی جوانی آن موقع بود و از باتوجهبه فضایی که بود با موضوع ادامه تحصیل کنکور و اینها بیشتر آشنا شدم؛
یعنی بیشتر مشتاق شدم که به هر نحوی شده وارد دانشگاه بشوم ضمن این که تو مدرسه نمونه معلمها ما را خیلی میترساندند آقا اگر دانشگاه قبول نشوید باید بروید سربازی و سربازی اِل است و فلان است اینطوری بعد دیدم که خبری نیست دیگر، خلاصه این جریان باعث شد که همه ما را بیشتر تحت یک فشاری خودمان را گذاشتیم تا برویم و درس بخوانیم وارد دانشگاه بشویم از آنجا شد که من کلاس کنکور میرفتم و کلاسهای مختلف کنکور وارد فضای کنکور شدم و از آنجا هم دانشگاه دولتی خود بیرجند را شروع کردم به خواندن و بهعنوان شروع تحصیل در فضای مقطع مدیریت کارهای کشاورزی باتوجهبه آن عقبهای که خدمت شما عرض نمودم.
سابقه شغلی که دوست داشتم به کار پدر بیشتر بهاصطلاح دخالت داشته باشم و وارد فضای تحصیلی مدیریت کارها شدم مدیریت کارهای کشاورزی، دامداری و اینها و مقطع لیسانس را در بیرجند خواندم مقطع فوقلیسانس باز جزئ آن نقاط مقطع تحصیلی که تمام شد یک کاری بر گردن ما گذاشتند که الان دیگر با وضعیت خطری دیگری هست و یکی از آن موارد این شد که باز دوباره یک فشاری گذاشتند برای تحصیل و خواندن حسابی البته خب قبول شدم برای دانشگاه فوقلیسانس اما خدا را شکر به دلایلی چون دانشگاهی که دوست داشتم نبود دیگر ادامه تحصیل دانشگاه ندادم رفتم جای شما خالی سربازی و خدا را شکر از آن بابت میگویم؛ چون اگر اتفاق رفتن من به دانشگاه شاید میافتاد ممکن بود که دیگر فکر این که ادامه تحصیل بدهم بخواهم در خارج از کشور درس بخوانم و یک محیط تحصیلی و زندگی جدیدی را تجربه کنم.
شاید واقعاً دیگر نمیآمدم و مسیر عوض میشد؛ اما باعث شد که بروم سربازی از آنجا هم به همین قصد رفتم سربازی که پاسپورت داشته باشم برای خروج از کشور در مورد انتخاب استرالیا فرمودید انتخاب استرالیا سه دلیل داشتم و به نظرم هرکسی بخواهد استرالیا را انتخاب کند این دلایل را میبایست مدنظر قرار بدهد دلیل اول این که استرالیا یک کشور اصالتاً هست یک کشور چندفرهنگی نیست ما در استرالیا احساس غربت بههیچعنوان نمیکنیم جالبه بدانید من خدمتتان عرض کنم از یک جایی میروم برای کورس زبان خب من همین کشور امارات هم تجربه کردم امارات هم یک کشور چندفرهنگی است؛ ولی فرهنگهای مختلف چون همهشان مهاجر هستند هوای همدیگر را دارند این ویژگی اول استرالیا بود دلیل اول، دلیل دوم استرالیا یک کشور کشاورز طور هست.
یک کشور غذاساز یک کشوری که وفور مواد غذایی و محصولات کشاورزی که همواره و همچنان موردعلاقه من هست و کار داخلش انجام میدهم تو بحث تجارت استرالیا تو این حوزه بسیار جذاب عمل میکند و حوزه اهمیت هست و مور سوم استرالیا به معنای واقعی دروازهای است برای نخبگان نخیر نخبگان نگوییم؛ چون وقتی میگوییم نخبگان اگر یک عده را توی جامعه کنار زدیم برای هرکسی که بخواهد وارد فضای جهانی بشود، وارد بازار جهانی، فرهنگ جهانی بشود استرالیا این دروازه است و جذاب است نقطه جذاب استرالیا این هست که میآید از پتانسیلهای ما از پتانسیلهای آدمهای دنیا استفاده میکند.
برای این که جمعیت خودش را همچنان پویا، فعال و ثروت ساز نگه دارد استرالیا نمیخواهد پیر بشود استرالیا میخواهد که کسانی که توانایی تولید ثروت دارند بیان وارد این کشور بشوند موارد آموزشی را ببینند با تیپها با لِوِلهای جهانی آشنا بشوند با زبان انگلیسی بیشتر خو بگیرند و زندگی بکنند و دروازهای باشد برای این که اول خودشان را پیشرفت بدهند و بعد استرالیا را ارتقا بدهند به یک کشوری که از زمانی که بنده در سال 2008 وارد این کشور شدم تا به امروز همچنان بالاآمده همچنان بهتر شده، همچنان پیشرفت کرده و جزئ کشورهای مدرن هست.
کاظمی: وقتی توی یک شهر، یک روستای کوچک بودید چشماندازی هم داشتی رویای هم داشتید آقای دکتر یا واقعاً؟
دکتر: بله این بسیار سؤال جذاب و جالبی هروقت این حال خودم برمیگردم به گذشته و یکوقتهایی ببینید فشار و شرایط شما را آنقدر ممکنه که توی گوشه قرار بدهد توی گوشه قراردادن اصطلاحش توی بوکس به کار میبرند میگویند حریف را تو گوشه برده و دارد میزند شما را توی گوشه قرار میدهد یادم میآید آن روزی که تو ایام بچگی خودم مثلاً میرفتیم روستا یک فضای کوهستانی دارد ما وقتی میرفتیم سر این کوهها میایستادیم تاچشم کار میکرد این کوه، پشت کوه بود همیشه با خودم این رؤیا را داشتم که پشت آن کوهها و پشت آن دشتهایی که فراتر از منطقه مابعد از کشور ما است چه خبر است یک حس کنجکاوی از همان ایام میدیدم مردمش چه شکلی هست مردم چه شکلی با هم دیگر صحبت میکنند اینها چیزهایی بود که همواره میآمد و من را کنجکاو میکرد؛
اما خط مهم فکری از کجا شکل میگیرد خط مهم فکری اینجا شکل میگیرد این چشماندازی که شما فرمودید این که در چه دستهای از یا گروهی از آدمها شما قرار بگیرید خب من بهشخصه شانس این را داشتم که وارد مدرسه نمونه شدم و مدرسه نمونه خودش از بیس آدمهایی بود که ما تو باشگاه بودیم ما توی شرایطی بودیم که همه داشتند برداشت میکردند منظورم این بود که نشتی که تو مدرسه نمونه همه داشتند درس میخواندند همه فکر پزشکی بودند،
همه فکر دانشگاههای خوب و جاهای خوب و رشتههای خوب بودند و وقتی در آن سیکل آن چرخه آدمهای فعال قرار میگیری دیگر نمیتوانی بایستی آن شرایط خودت هم که احیاناً برای خودت یک سری مانعها و بهویژه مانعهای فکری اگر بسازید آن گروهی که درش قرار گرفتید تو را به جلو هل میدهد و این خیلی در چشمانداز و آن ذهنیت تو را آن روان تو را میسازد و آنجاست که شکل میگیرد آن رؤیایی که میخواهید بهش برسید خب در دبیرستان رویای تحصیل در خارج از کشور برای من شکل گرفت و خیلی از کسهایی که با من همکلاس بودند هماکنون یا خارج از کشور زندگی و تحصیل میکند تحصیلات خارجی دارند و برگشتند در ایران دارند فعالیتهای مختلف تجاری را انجام میدهند اقتصادی.
کاظمی: خب سربازیتان تمام شد آقا چه شد یکدفعه سر از استرالیا درآوردید فرایندش را کامل برایمان توضیح بدهید؟
دکتر: بله توی ایام سربازی بود که من تصمیم گرفته بودم ادامه تحصیل را خارج از کشور برومیکدوتادوستخیلیصمیمیهمدارمآقایدکتروثوق، آقایدکترمحققیان، آقای دکتر وثوق هماکنون در سوئد هستش و دارد آنجا با درس یعنی در واقع دارد با دانشگاه همکاری میکند آقا بی دکتر معروفیان در انگلستان هستش و ایشان هم با دانشگاه حوزه علمی ما سه تا این جریان رقابت دوستانه و غیردوستانه بین ما که یکوقتهایی هم غیردوستانه و نامردی میشد دیگر مثلاً زنگ میزدیم این یک بیست میآوردیم زنگ بزن مزاحم آن بشود که نتواند درس بخواند ما بیشتر درس بخوانیم آن افکار آن زمان اما آقای دکتر معروف یان اولین کسی بود که اولین گام را برای خارج از کشور برداشت خودش توانست پذیرش بگیرد وارد انگلستان بشود.
این خودش برای من و دکتر وثوق یک انگیزه بسیار قوی بود میگوید تو رفتی چطور میشود که ما نرفتیم و باید برویم میرویم حتی آنجا کارگر میشویم ولی میرویم حالا این من در سرباز که بودم بلیت آن ایام سربازی روی تحقیقات خودم را داشتم انجام میدادم که روش رفتن به استرالیا چیه؟ با اساتید مختلف آنهایی که تخصص جراحی دارند صحبت میکردم صحبت میکردم که میخواهم بروم خارج از کشور و توی جمعبندی این چند تا گزینه جلوی پای من بود من گزینه مالزی را داشتم، گزینه انگلستان را داشتم، گزینه کشورهای اسکاندیناوی آلمان را داشتم و گزینه استرالیا را داشتم پدرم اصرار داشت هرکدام از این گزینهها هرکدام یک فاز انگیزشی داشت؛
یعنی یکطرفی میآمد پدرم اصرار داشتند که من مالزی بروم؛ چون یک دوستی داشت که به رحمت خدا رفته پسر ایشان و ایشان گفت که خب ببین وقتی که خواستی بروی وارد کوالالامپور بشوی خب یک نفری هست که بیاد فرودگاه دنبالت و این کارت را میکند، آن کارت را میکند خانه آنجا هست و میروی آنجا دو ماه تو خانه این زندگی میکنی تا خودت را پیدا بکنی و خانه بگیری و دانشگاه و بعد تماس گرفت گفت پس بگذار تماس بگیریم ببینیم که این آقا نیمای ما که تو مالزی درس میخواند چطوری داستانش زنگ زد اولین جملهای که نیما آمد گفتید؛ ولی ما در کوالالامپور چهل هزار ایرانی داریم این چهل هزار ایرانی آمدند که درس بخوانند؛ اما از این چهل هزار ایرانی کمتر کسی دغدغه درسخواندن دارد بیشتر آمدند که ایران نباشند بله آمدند اینجا که مثلاً خارج باشند و آن یک سری حرفها و جزئیات دیگر زد در مورد آن و یک متأسفانه یک بابی شده بود که یک چند تا محموله مواد مخدر هم از ایرانیها گرفتند.
یکهو داستان دیدگاه را نسبت میدهد و بعد شما صحبتهایی که این دوستمان نیما هم کرد دیگر من را از جریان مالزی بهطورقطع منصرف کرد شخص دوم به عقیده من آقای دکتر اسلامی بود ایشان هم اکنون استاد دانشگاه بیرجند، یعنی همین استرالیا درسخوانده و بسیار در مورد استرالیا نکات اساسی ایشان به من گفت نکات فوقالعاده خاص در ادامه خدمتتان عرض میکنم در مورد دانشگاه تیپ شخصیتی، روش ارائه مطالب برخورد اساتید با دانشجوها اینطور که این جریان خیلی تو استرالیا تو ذهن من خواند که کاملش را دارم و حالا در مورد انگلستان صحبت کردم انگلستان صحبت کردم؛ چون انگلستان خب یک سری موارد تبعیض نژادی هنوز هست وجود دارد آنچنان هم انگلیسیها تمایل ندارند مهاجرپذیر باشند میبینیم و داریم و موضوع آلمان هم بحث زبان آلمانی برای من مطرح بود من زبان انگلیسی را به زبان آلمانی ترجیح میدهم؛
بنابراین بهواسطه اطلاعات و تحقیقاتی که کرده بودم تصمیم گرفت که زبان انگلیسی خودم را تقویت کنم و استرالیا را انتخاب کردم و ناگفته نماند که شما وقتی که میخواهی توی مسیری قرار بگیری؛ یعنی فکری به ذهنتان میاید و تصمیم میگیرید که این فکر را عملیاتی کنید خواهناخواه آن جریانهای اطلاعاتی هم ما درش تیزتر میشویم؛ یعنی به محضی که آمدیم داخل استرالیا گوشهای من تیز میشد که این چیه، کیه چیکاره است و هی این اطلاعات درست یا نادرست در مورد این کشور در مورد مهاجرت به دستم میرسید نکتهای که اینجا میخواهم بگویم ببینید.
ما توی هر قسمتی از زندگیمان برای شروع مطالعه و تحقیقات داریم برای بازار تحقیقات بازار، برای مهاجرت تحقیقات مهاجرت موضوع بحث ما هم الان یک بحثی هستش کسایی که احیاناً این لایو را در آینده خواهند دید بحث تحقیقاتی هست منبع تحقیقاتی ما منبع گرم یا سرد هست یا شما از اینترنت و منابع کتاب و غیره استفاده میکنید یا از درک افراد اطلاعات میگیرید وقتی از افراد داری اطلاعات میگیری یا باید در شاخصه تجربه قرار بگیرند یا آن افراد باید در شاخصه مطالعه قرار بگیرند غیر از این شما کسی را وارد سامانه تحقیقاتشان خطر خطا را در تحقیقات خودتان بالا بردید خطر احساسی شدن را بالا میبردی که خودش خطا زا هست مثال عرض میکنم.
خدمت شما مثلاً نگاه پدرم به این که برو مالزی یک نگاه احساسی چون میگفت که یک حامی پشت سرش باشد که چون آنجا تو مالزی آشنا ندارد خب خوبه ببینید این یک نمونه ولی این نگاه دکتر اسلامی یک نگاه حرفهای بود؛ چون دو تا از دو ویژگی واقعاً ایشان به حق داشت هم این که تجربه کرده بود و هم این که مطالعه کرده بود در /آن زمان ولی حتماً آن منبع اطلاعاتی ما موضوع اگر وارد فضای گرم شد شما با یک شخصی صحبت کردید در یک پرسش و پاسخی داشتید دقت بکنید که یا کولهباری از تجربه باشه یا کوله برای از مطالعه و تحقیق باشد؛ بنابراین این شد که من وارد دیگر فکرم در مورد استرالیا قطعی شد و رفتم که وارد جزئیات و آن نیازمندیها و زیرساختهایی بشوم که جامعه استرالیا، کشور استرالیا، دانشگاه استرالیا از من میخواهد من بروم و در اینجا تحصیل کنم.
کاظمی: لیسانس را اصلاً فرمودید زبان انگلیسی نبود درسته؟
دکتر: بله من مدیریت کارهای کشاورزی بود و تو این حوزه بود تحصیلم.
کاظمی: بعد چه شد یکدفعه رفتید سراغ زبان انگلیسی؟
دکتر: زبان انگلیسی استارتش از آنجایی خورد که من گفتم خب حالا میخواهی بروی استرالیا آیلتس اصلاً چیه؟ یا به قول ما ایرانیها تافل کو، تافل چیه؟ گفتند؟ یک آزمونی بینالمللی هست که آن سطح دانش زبانی تو را میسنجند و در سراسر دنیا در سراسر دانشگاههای دنیا مورد اعتبار هستش من وارد باز یک تحقیقی اینجا داشتم آیا تافل را انتخاب کنم یا آیلتس را انتخاب کنم و بعد هرکدام از اینها روندش چیه؟ تماس گرفتم باز آنجا با این فضای تحقیقاتی جلوی راه من بود ابتدا من با یک دوستی من زبانآموزی را شروع کردم؛
مثلاً من بهشان گفتم ایشان گفت که خیر کار من نیست من چیزی بتوانم به تو یاد بدهم زبان عمومی هستش این را بگویم که خوبه گفتنش دارد یک آدم سی و پنج، ششساله تو آن فضا را شما در نظر بگیرید که قراره حالا مثلاً تصمیم گرفته است که زبان بخواند به همین ترتیب تحقیق که یک دوستی را پیدا کردم استادی را پیدا کردم از ایشان هم بگذارید نام ببرم از لحاظ نوعی تشکر و سپاسگزاری آقایدکترپریشانی ایشان آمد یک جزئیاتی برای من توضیح داد ببین اگر که خارج از کشور بروی نیاز به تافل یا آیلتس داری و این فضای تافل برای ایرانیها یک فضای سختی شما باید دلاری ثبتنام کنی در سایت ets ثبتنامم کنی و آیلتس برایتان راحتتر چون که آیلتس بهصورت فیزیکی دارد برگزار میشود؟
به همین مدل تمام آزمونهایی که در زندگیمان بهوفور ما دیدیم و اینجوری هستش و حالا باید تو این مسیر این مهارتهای چهارگانه زبان speaking,lisening,writing,reeding شنیداری،گفتاری، خواندن و نوشتن را باید تقویت بکنی و برسی به نمره دلخواه نمره دلخواه را از کجا بیاورم نمره دلخواه را دانشگاه به تو میدهد خب دو تا چالش خیلی مهم داشتم اول باید میرفتم سراغ دانشگاه و موضوع و فضای پذیرش گرفتن از دانشگاه که خودش آشنایی با سایتهای خارجی، زبان خارجی ارتباط گرفتن با اساتید یک مشکل از طرف دیگر این سایتها خودش زبان انگلیسی باز زبان انگلیسی بخواهم بدانم هم یک داستان دیگر بنابراین تصمیم گرفتم در ابتدای کار متوجه شدم پله اول من زبان و به هیچچیز دیگر نباید فکر کنم.
دیگر چسبیدم به موضوع زبان و حسابی خواندم نکتهای که بگویم این که ببینید میگویم حسابی خواندم تو فضای سربازی ببینید؛ مثلاً فرض بکنید از صبح که من میرفتم توی سربازی میخواندم هروقت استراحتی، کناری دفترچهای توی جیبم داشتم کلمه یاد میگرفتم میخواندم عرضم به حضور شما که توی محیط بیرون از محیط سربازی که من بهصورت خیلی سیستماتیک میخواندم زمان مشخص، برنامه مشخص حسابی میخواندم دانشگاه به من اعلام کرده بود که نمره موردنیازت نمره شش و نیم است و باید شش و نیم را از امتحان آیلتس بیاوری مورد نمره اُوِرال چرا میگویم اُوِرال آیلتس چهار تا نمره بهتان میدهد چهار تا بخش به هر نمرهای را میگویند.
بخش ری دینگ جدا، اِسپیکینگ جدا، لیسنینگ جدا، رایتینگ جدا از این یک میانگینی میگیرد نمره اُوِرال میشود این نمره اُوِرالی که شما داری حالا بین صد تا رشته دانشگاهی که تأیید میکند نمره اُوِرال چند داشته باش و شرایط نمرات به دستورت هم یعنی تو هر اِسای هم باید چند باشد برای رشتههایی که گفتاری هستند؛ یعنی شما سمینار باید بدهی باید اسپیچ بدهی و در واقع یک کنفرانسداری هستند آنجا شما باید نمره اِسپیکینگتان بالاتر باش و نمره لیسنینگتان بالاتر بباشد؛ اما برای رشتههایی که حالت تحقیقاتی ریسرچ دارد شما انجام میدهی یا تیچر ریویو دارد که شما انجام میدهید مقاله میخوانید و مقاله مینویسید و کارهای اینچنین این موارد خب چطور است اینها نمرهای به شما میگوید نمره ریدینگ و رایتینگتان بالاتر باشد در واقع بندستورها و نمرهنهایی را دانشگاه باید تأیید کند و استاد در دانشگاه و حرف تمام دانشگاه خب استاد هم آنجا اینطوری نیست که حتی از شرایط خودش استفاده کند.
من استاد دانشگاه هستم بگویم خب بگویم مجید جان، دوست ایکس بیا و الان من شدم مسئول فلان رشته و تمام خویش و قومهایم را بیاورم تو دانشگاه بگویم برو درس بخوانخیر این بهخاطر وضعیت اعتباری چون اعتبارسنجی میشوند اساتید خیلی بادقت نفرات که میخواهند باهاشان کار کنند را انتخاب میکنند مصاحبه میگیرند برنامههایشان را چک میکنند برنامه تحقیقاتشان را نگاه میکنند چقدر همخوانی داشته باشد چقدر توانایی داشته باشد استاد را متقاعد کند که من آدمی هستم که تو میخواهی، فروختن خودت باید بسیار حرفهای و درست باشد استاد متقاعد بشود و تو را بپذیرد بعد از جریان زبان من وارد این چالش شده بودم بهعنوان گام دوم که از دانشگاه توانستم پذیرش بگیرم و استادی را متقاعد کنم که میتواند با من کار کند.
کاظمی: البته توضیح بدهم الان آقایدکترفرزاد خودشان یکی از مؤسسات بسیار قوی و به نظر من تخصصی آیلتس را توی ایران دارند و حالا به موقعش به آن بحث خواهیم رسید در مورد آیلتس خیلی من با شما در مورد آیلتس کار دارم بحث یادگیری زبان بهخصوص زبان انگلیسی جامعه ما خیلی مشکل دارد؛ یعنی عملاً سالها و سالها میروند مؤسسات مختلف مردم؛ ولی بچههایشان را با هزینه هنگفت میفرستند؛ ولی خب عملاً میآید میبیند یک رابطه ساده، یک ارتباط ساده را نمیتواند برقرار بکند الان شما از بستر زبانی صفر شروع کردید به یادگیری زبان با کلمه و دوره، کلاس هیچی هم نرفتید؟
دکتر: ببینید از بستر زبانی زیر صفر من شروع کردم در سن بیست و پنج، ششسالگی یک خاطره خوب و خیلی جذاب برایتان بگویم من رفتم که تعیین سطح بدهم برای زبان انگلیسی و وارد یک مؤسسه شدم شما در نظر بگیرید یک کتابی را یک کتاب نسبتاً بزرگی را سه تا آن روز در سه ضلع این اتاق گذاشته شده است و پشت هر میزی یک نفری نشسته و کنار هرکسی که وارد آزمون تعیین سطح انجام میدهد کنار هر میز یک صندلی هست که زبانآموز، آن فراگیر، آن کسی که میخواهد تعیین سطح بشود میاید و رو آن صندلی مینشیند و تعیین سطح میشود.
من روی میز وسط اتاق آن و میز دیگر برایش مشرف بودند به من تعلق گرفت و رفتم برای تعیین سطح استاد از من پرسید که whats your name خب این را که بلد بودم و بعد پرسید که how are you من هم گفتم I fine thankyou البته اینطوری نمیگفتم یک خورده با فاز بیشتر I fine tank you and you ایشان هم برگشت گفت که thank you بعد به من گفت what are you wearing که بعد اشاره کرد به لباسش گفتم آهان یعنی چه پوشیدم گفت بله میدانستم؛ یعنی یک چیزهایی مثلاً حالیم بود حالا مثلاً از ساختار سؤال من میتوانم استفاده کنم برای این که جواب بدهم گفتم که پر، گفت sory چه؟ پِرِ دیگر چه است؟
گفتم حقیقت ما بیرجندیها به پیراهن میگوییم پِرِ این واژه را نمیتوانستم بگویم به شما گفتم پره گفتم حالا طرف فکر میکند من دارم فرانسه صحبت میکنم. مثلاً شاید بعد این اتفاق خب یک برای دوستانی که بسیار جذاب و بسیار خندهدار بود بعد همه زدند زیر خنده دوستی که آنجا تعیین سطح میکرد به من گفت که شما زبان یاد میگیری گفتم چرا من که هنوز سطح صفر و زیر صفر هستم گفت؛ چون از اشتباه کردن نمیترسی میگفت که زبان یاد میگیری بله گفت یاد میگیری؛ چون از اشتباه کردن نمیترسی از این که اشتباه کنی ترس نداری از این که قضاوت بشوی نمیترسی ناراحت نبودی که الان من به شما بخندم یا مثلاً پِرِ چه است؟ و این داستان چه است و این موضوع در واقع بیس کار یادگیری اگر ترسیدیم باختیم چرا چون ما در میدان وقتی که شروع میکنیم.
هر کاری را انجامدادن این هر میدانی میتواند باشد میدان زندگی، میدان تجارت، میدان آموزش هر میدانی میتواند باشد اصل اول اشتباه کردن و ما از اشتباهات یاد میگیریم خصوصاً زبان خارجی را که نمیتوانیم اشتباه نکنی و یاد بگیری زبان خارجی فقط و فقط بر پایه اشتباه گرفتن و فیدبک گرفتن از آن اشتباه اتفاق میافتد و فراگرفته میشود ما یک سیکلی داریم ببینید سیکل یادگیری در زبان خارجی اینطوری شما اول آموزش را میگیرید یعنی میشنوید، یعنی میبینید که به شما چه دارد گفته میشود در گام دوم استاد میبایست که از شما آن تولید را بخواهد حالا نقطه بروز را دارد حالا بروز میدهید و تا بروز ندهید.
استاد متوجه نمیشود که چند درصد از این مطالب گفته شده از قیف ذهن شما رد شده است و یاد گرفتیم تا نسازی بروز ندهی آن نمیفهمد و وقتی تو میفهمی حالا میتواند اشکال بگیرد به تو فیدبک بدهد فیدبک را که داد تو یاد میگیری اینجا است که این یادگیری برای زبان خارجی اتفاق میافتد برای زبان خارجی برای موسیقی این است بهصورت رسدتید نیست بهصورت اینتراَکتیو یعنی تعاملی باید یاد بگیرید ریاضی نیست که من بگویم دو، دو چهارتا، پنج، پنج تا بیست و پنج تا.
کاظمی: دکتر از بحث اصلیمان فاصله نگیرید من برای بحث زبان یک لایو اختصاصی و روش آموزش تو ایران و سیکل آموزش و موارد مشابه من همه را از شما خواهش میکنم یکوقت خصوصی برای من بگذارید خب وارد چه دانشگاهی شدید در استرالیا؟
دکتر: من وارد دانشگاه وسترن سیدنی یونیورسیتی سیدنی استرالیا شدم و در دو مقطع بیوتکنولوژی اصطلاح خودمان و زبان انگلیسی شروع کردم به درسخواندن و تصمیم گرفتم که دیگر زبان انگلیسی را از همین نقطه بهصورت حرفهای هم زمان با رشته بایو تک که میخواندم ادامه بدهم چرا این تصمیم را گرفتم علت تحصیل من این بود رشته بیوتکنولوژی یک جمله بگویم که دیدگاه پیدا بشود یک رشتهای است که تکنولوژی را با بایوزیست به هم دیگر پیوند میزند و کار این رشته این است که به فرایندها سرعت بدهد بازدهی را بالا ببرد و در کنار این موضوع از مواد بدون استفاده مواد ارزشمند بسازد این ایدهای است که پشت بیوتکنولوژی وجود دارد.
حالا چون این رشته، رشته بسیار به روزی هست که با تکنولوژی سروکار داریم و با بیوزیست و تلفیق اینها و روشی که اینها را تعریف بکنیم و در کنار هم دیگر بگذاریم سر و کار دارید بنابراین نیاز است که علم روز دنیا را بخوانید خودت را به روز نگهداری آخرین تحقیقات، آخرین دستاوردها، آن نقاط عطفی که اتفاق میافتد در واقع باید اینها را بدانید من با زبان آیلتسی که حتی شش و نیم بود شش و نیم دانشگاه از من میخواست احساس کردم نمیتوانم در دانشگاه آن شخصی باشم که تصمیم گرفته بودم باشم یک واقعیتی خدمت شما عرض بکنم تعریف از خود اصلاً نیست؛ چون مدارکش وجود دارد من در میان دانشجوهای استرالیایی که زبان مادریشان انگلیسی است و دانشگاه غیر استرالیایی است دانشگاه هندی که آنها هم زبان official زبان رسمیشان زبان انگلیسی است بهصورت دانشجوی برتر با نمره دیستنشن فارغالتحصیل شدم؛ بنابراین و جان هم کندم اینطوری، آنجا سیستم خاص خودش را ارد حالا نمیخواهم از یک وقتی با سؤالات با بحثتان تداخل کند؛ اما این باعث شد که من زبان انگلیسی و بایو تک را بهصورت همزمان پی بگیرم و تحصیل کنم.
کاظمی: این یک نسل جوانی هستند میخواهند راه شما را ادامه بدهند حالا هر رشتهای که علاقه دارند حالا استرالیا یا هر کشوری اصلاً اَپلای چه فرقی با اَدمیشِن دارد با ویزا چه فرقی دارد شاید همین برای خیلی از آدمها که این مسیر را رفتند خیلی ساده باشد ولی شاید یک جوان یا یک نوجوان ماها نمیدانیم اَپلای چه هست اینها را هم یک توضیح بدهید؟
دکتر: بسیار خب سه تا پله را نظر بگیرید اَپلای اَدمیشن و ویزا شما وقتی که بهصورت تحصیلی میخواهی اقدام بکنید ممکنه بهصورت کاری هم بخواهید این اتفاق برایتان بیافتد اقدام کنید در گام اول باید بگویید که من میخواهم اَپلای یعنی این اعلام میکنیم به دانشگاه یا به آن در واقع مؤسسه آموزشی که من میخواهم برای ادامه تحصیل یا به کشور برای ادامه کار میخواهم بیایم و آنجا کارم را تحصیلم را شروع کنم اینجا با مرحله اَپلای ما سروکار داریم یک سری اطلاعات اولیه میدهیم اطلاعات اولیهات میشود و نیازمندیها را یک چکلیستی را بهت میدهند زبان یکی از آنها است، نمره آیلتس یکی از آنها هست.
دیگر چه برنامه تحقیقاتی و چه چشماندازی برای تحصیل دارید بحث دیگری هست آن پلن تحصیلیات را باید ارائه بدهی در مورد خودت و این که بتوانی یک ارائه خوب داشته خودت را خوب پرزنت کنی و عرضه کردم چطور ارائه بدهی و خودت را معرفی بکنی بعد دیگری هست که باید بتوانی استاد را متقاعد کنی اینجا تو مرحله اَپلای هست وقتی که اَپلای تبدیل به اَدمیشن شد؛ یعنی دانشگاه اَدمیشن یعنی اجازه یعنی بلیت یعنی go sheri که کُپُنی که بهتان میدهند و حالا وقتی که این ادمیشن را به شما دادند؛ یعنی که پذیرش دانشگاهت اتفاق افتاده اَدمیشن میتواند کِندیشنال باشد یا قطعی باشد اگر کِندیشنال بود.
ممکنه بهواسطه این که نمره زبانت نرسیده یک کندیشانی آنجا تعریف شده باشد میگوید خب از نظر ما این میتواند بیاد اما شرطش این است که نمره زبانش را ارائه بدهد و مرحله بعدازاین اَدمیشن را میبری وقت سفارت میگیری وارد سفارتخانه میشوی و گام سوم برای ویزا در واقع اقدام میکنی و تقاضا میدهی بهاینترتیب این سه تا را پشتسرهم میگذاری.
کاظمی: چهکارهایی را دقیقاً توی اَپلای انجام بدهند خوب است حالا نیاز به این که حالا بگویم مشاوره بگیرم یا یک شرکتی برایشان انجام بدهد یا خودشان هر نفر خودش میتواند همه کارها را انجام بدهد؟
دکتر: ببینید تحقیقات گام اول و این که ما اطلاعات لازم را نسبت به هر کشوری که بهعنوان کشور هدف انتخاب کردیم و یک دانشگاه را بهعنوان دانشگاه هدف انتخاب کردیم حتماً باید این تحقیقات را انجام بدهیم حالا از اینجا دو تا اتفاق میافتد من تحقیقات را یک زمانی میتوانم فارسی انجام بدهم خب یک زمانی خیر انگلیسی و فارسی میتوانم انجام بدهم سایتهای دانشگاهها پر از اطلاعات درجه یک و وَلید هست ولید بودنش خیلی مهم یعنی یک وقتی ممکن است من 2008 تا 2016 تو این بازه شما در نظر بگیرید از 2016 به آن طرف یک سری از قوانین عوض شده موضوع کرونا خیلی از چیزها را تغییر داده اطلاعاتی که میدهم.
ممکن است اطلاعات معتبری نباشد غلط نباشد معتبر نباشد در این شرایط خاص کار نکند؛ بنابراین شما سایت هر کشور یکی از منابع اطلاعاتی بسیار مهم و سایت هر دانشگاه یکی از منابع اطلاعاتی خیلی مهم است برای اَپلای کردن اگر زبان انگلیسیتان خوب است باید سراغ اینها بورید و اگر زبان انگلیسیتان خوب نیست نیاز است که یا یک کس حرفهای شخصی که بتواند اینجا کمک صادقانه به ما بکند آن را در کنار خودمان داشته باشیم خب من که صادقانه و رسمی گفتم این که یک بازاری وجود دارد به نام بازار پول درآوردن از ناآگاهی خب بله یک نفری یک آگاهی دارد یک تجربه خاصی دارد و شما باید برای آگاهیاش بهش پول بدهید؛ اما این به این معنی نیست که دیگر برای تعطیل بودن هم از ما خیلی تعطیل هستید ببخشید این را میگویم از ما پول بگیرند این دیگر یک چیز دیگر اسمش است برای منابع اطلاعاتی درستترینش که خدمت شما عرض کردم سایت است اِمیگریشن هر کشور و سایت هر دانشگاه حالا اینجا شما اگر نتوانید سایت را بخوانید نیاز به مشاوره گرفتن همواره وجود دارد اینجا یکی از جاهایی هست.
کاظمی: آقای دکتر ذاتاً این کار بد نیست؛ ولی این که یک نفر یک دانش و یک تخصص مثلاً شرکتهایی من توی امارات دیدم تخصصی مثلاً در مورد کانادا کار میکنند با تمام دانشگاههای کانادا قرارداد دارد شرکتش شغلشان همین است قیمتشان هم عادلانه است و منطقی است؛ یعنی در ازای خدماتی که به شما میدهد یک خدمت دیگر حالا یک خدمت است خب این هزینه میگیرد؛ ولی این که چقدر این هزینه منطقی و منصفانه و عادلانه باشد خب آن باز جای بحث دارد دیگر یک مقداری از هر سازمان؟
دکتر: بله درست است یک مثالی خدمتتان عرض کنم من وقتی که خواستم از اینجا بروم و در واقع پرواز کنم ایران را ترک کنم به مقصد فرودگاه سیدنی قبلش برای من کل اطلاعات آن خوابگاه را برای من فرستاده بودند حالا من میدانستم خوابگاه کجاست و تصمیم هم گرفته بودم که خودمم بروم پدرم اصرار میکردند که خیر چون داری اول میروی و حالا ما هم یک سری نگرانیهایی داریم این کار را خودت انجام نده و درخواست کن که یک شخصی بیاید آنجا دنبالت و تو را ترانسفر کند به خوابگاهی که میخواهی بروی هزینه این نفر چند بود هزینه این نفر دویست دلار بود البته دویست دلاری که من میگویم.
حرفی که میزنم دویست هزار تومان بود در آن زمان دلار هزارتومانی دویست هزار تومان بود حالا شما در نظر بگیرید من دویست دلار دادم از فاصله فرودگاه تا خوابگاه بروم وقتی که میخواستم بیایم ایران تعطیلات بین تحصیلی داشتم بیایم ایران این کار را با یک چیزی حدود پانزده دلار، شانزده دلار انجام دادم ببینید این قسمت داستان استفاده از این موضوع بود یکی من ترس داشتم فرمایش شما یکقسمتیاش ناآگاه بودم بعدها هم که تحقیق هم میکردم دیدم هیچ تاکسی این مسیر را دویست دلار نمیرود آن آنجا آن جریان نمیخواهم بگویم سرم کلاه بگذارید نگویم نمیخواهم بگویم سرم کلاه گذاشتند؛ ولی همچنین اتفاقی بود؛ یعنی منظور من این است وگرنه این که ما همواره نیاز به مشاور داریم کسی که میگوید من نیاز به مشاور ندارم به سندروم وایزگارد مبتلا هست به سندروم عقل کل مبتلا هست در مورد این سندروم هم بسیار اطلاعات درجه یکی.
کاظمی: ببخشید من یک خاطره بسیار فوری بگویم شما وارد فرودگاه آتاتورک ببخشید فرودگاه استانبول میشوید آتاتورک که الان دیگر تمام شد وارد فرودگاه استانبول میشوی خیلی راحت خیلی گسترده است این فرودگاه جدید نمیدانم تشریف بردید خیلی بزرگ است؛ ولی شما بهراحتی با یک تحقیق ساده و با کمی دانش زبان ترکی میفهمید که طبقه منفی دو راحت نوشته است شاتل راحت سوار میشوی و بهراحتی میروی یک آدمهایی هستند یک دوستی داریم من آنجا زندگی میکردم گفتم نگاه میروی طبقه منفی دو لباسهای نارنجی اینجاش هم عکس اتوبوس دارد هیچ کاری هم نمیخواهد بکنی صد لیر بهش میدهی میگویی استانبول کارت؟
تمام و بهش میگویی که من میخواهم اتوبوس مثلاً شماره 9 را سوار بشوم انگلیسی هم بگو آنها متوجه میشوند بعد آمد در خانه گفت که من سیصد لیر کرایه تاکسی دادم گفتم سیصد لیر کرایه تاکسی دادی برای چه بعد گفت ترسیدم گفتم ولش کن یک کم دور زدم گیج شدم گفتم بابا بهت گفتم بگو شاتل چیزی نمیخواهی بگویی فقط آنها راهنماییات میکنند خب این بنده خدا بعد گفتم آقا چرا سیصد لیر دادی این که همهاش فقط صد لیر است از فرودگاه تا اینجا گفت تاکسی سوار شدم گفتم فلان آدرس آمدم اینجا از من سیصد لیر گرفت گفتم خب راننده دیده است بهبه عجب آدمی گیرش کرده است گفته بگذار سه برابر رفتوبرگشت را از بگیرم جالب است همین فکرها را میکردیم توی کوالالامپور هم برای من اتفاق افتاد یک آقای کنار دست من بود.
گفتم آنجا طبقه پایین اتوبوس هست تا شهر گفت من بیست سال است اینجا هستم من ندیدم من که همیشه با تاکسی میروم الان هم بچهها میآیند دنبالم آنجا ساکن بود بعد گفت ولش کن من میخواهم بیایم ببینم گفتم من حتی عکس دکهاش را از توی اینترنت گرفتم سایتهای گردشگری توش هست بعد از دور کردم آهان آن است که بلیت اتوبوسها را میفروشد گفت صد و بیست رینگت میگیرند تا شهر این چقدر میگیرد گفتم من با زن و بچههایم سی رینگت شد؛ یعنی صد و بیست رینگت با بیست و نه سی رینگت مثلاً ما رفتیم.
این یک مقداری به مهارت هم هست این دانش آدم بستگی دارد؛ یعنی به این که شما خیلی چیز جالبی فرمودید بحث سردوگرم که فرمودید به نظر من خیلی مهم است الان این کانال یوتیوب و وبسایت من saeidkazemi.ir هم کارش این است آقای دکتر این بحث ما خیلی ادامه دارد اگر اجازه بدهید ما توی لایو دوم مان ادامه بدهیم شبهای آینده دکتر من خیلی سؤال دارم الان شما وارد استرالیا شده با فراقت وارد خوابگاه شدید درست است خوابگاه را فقط به من بگویید از خود سفارت تأمین کردید یا خود مکاتباتی که با چیز میکردید با دانشگاه انجام دادید؟
دکتر: بله سایت دانشگاه مخصوصاً این جریان اتفاقاً آفرهایی را هم ارائه میداد؛ مثلاً شما میخواهید کدام دونگ را و بخواهی چه خانهای را بگیری ویلا بخواهی بهصورت یک ساختمان فضای باز دارد بخواهی بهصورت یک فِلَت آنجا داشته باشی احیاناً یک قسمتهایی را شِیر کنی شِیر نکنی موارد اینچنین را توی سایت دانشگاه پیدا میکردند بسته نسبت به سلیقهتان شما میخواندید انتخاب میکردید مطلب من این بود که چون پولش را نمیتوانستم پرداخت کنم نیاز به ویزاکارت داشت یا مسترکارت داشت برای پرداختش و این را از دوست دیگری کمک میگرفتم برای پرداختش وگرنه کل اطلاعات دورم آنجا در اختیار شما بود تا برای این که بهاصطلاح محل اقامتشان را انتخاب کنند.
کاظمی: شما بورسیه دانشگاه را در استرالیا گرفتید آخرین سؤال؟
دکتر: من حالت سمی فال بودم؛ یعنی هزینههای تحصیل را دانشگاه کمک میکرد هزینه زندگی را از ایران به من کمک میکردند حالا یک جریان کار کوچکی هم آنجا انجام میدادم یک بهقولمعروف پولتوجیبی هم گیرمان میآمد؛ اما اصل داستان آنطوری بود که تحصیل دانشگاه و زندگی پدر.
کاظمی: خب پس ما تا ورودی خوابگاه دانشگاه چه استرالیا سیدنی رفتید؟
دکتر: دانشگاه وسترن یونیورسیتی استرالیا، البته اگر اجازه بدهید یک خورده عقبتر برگردیم جلسه آینده من از جریان فرودگاه شروع کنم؛ چون آنجا به نظرم یک سری نکات جذابی وجود دارد.
کاظمی: هر تجربه کوچکی هم باشد مثل همین خاطره فوری که متن گفتم هر تجربهای آن دویست دلار را دیگر بنده خدا آن مردم یا آن جوان ندهد آن به درد میخورد تو لایو بعدی من خیلی لطف نمودید تشکر میکنم تو لایو بعدی هم تو بخش دوم تجربیات تحصیل زبان انگلیسی در استرالیا سیدنی با آقایدکترفرزاد خیلی وقت گذاشتید تشریف آوردید شب خوبی داشته باشید.