برای شنیدن فایل صوتی این مصاحبه از طریق لینک ذیل اقدام کنید.
جهت تماشا ویدئو کامل این مصاحبه به فایل ذیل مراجعه بفرمائید.
سعید کاظمی : سلام به همهیِ دوستانِ عزیز که همراهِ ما هستید. امروز همراهِ با آقایِ مهندس فاتحی در خدمتتون هستیم. داریم بخشِ دومِ تجربیاتِ کسب و کار در ونکوور کانادا رو صحبت میکنیم.
سعید کاظمی : بخشِ اولی که صحبت کردیم خودِ مهندس با جزئیات توضیح دادند برایِ ترجمهیِ مدارک، اقداماتی که باید تویِ ایران انجام بشه. امروز بیشتر میخوایم بریم تجربیات کار رشته برق ونکوور کانادا را مرور کنیم. بهفرض کاریابی چهجوری است و تویِ محیطِ اداری و دولتی شرایط چطور است. حالا شما یه مقدمهای بفرمایید.
مهندس فاتحی: والله من فکر میکنم حالا سؤالاتِتون رو بپرسید بهتره که بتونیم استفاده کنیم از بخشها. چون یک زمینهیِ خیلی جنرالی هستِ و یکی میاد کارِ آزاد میکنه، یکی میاد می خواهد کارمند بشود.
سعید کاظمی : بله شما تجربهیِ خودتون در پیدا کردن کار در کانادا رو برای ما بگوئید. ما به بحثهایِ دیگه کاری نداریم. اینکه برق خوندید و دنبالِ تخصصِ خودتون رفتید برای کار در کانادا؟
مهندس فاتحی: درسته. بله. والله اینجا اولین قدم این است که برید دنبالِ مدارکسازیِ تحصیلی خودتون. و اون رو که معادلسازی کردید تویِ لینکدین پروفایلِ خودتون رو بهروز کنید و آپدَیت کنید. تویِ ایندیت خیلی اینجا لینکدین و اون اپلیکشیشِنِ ایندیت خیلی ریکروتِرها(کاریابها) توش سِرچ میکنند . جاب پُستینگها. یعنی آگهیِ شغل رو تویِ ایندیت میذارَن البته چندتا وِبسایتِ دیگه هم هست ولی معروفترینِش ایندیت هستیش. مخصوصاً تویِ اونتاریا رویِ لینگدین خیلی رِکروتِرها یعنی اونایی که خیلی استخدام خیلی میان اونجا سِرچ میکنند.
بعد رویِ یه سری کلماتِ کلیدی میتوانی سرچ بکنی و کیوردهاتون (کلمات کلیدی)که مربوطِ به شغلِ شماست. بعد اون مشاغل رو در بیارید. این کار رو میشود از ایران هم شروع کرد. برایِ دستگرمی خیلی خوبه که بدونید که در زمینهیِ شغلی شما چقدر فرصت هست و بعد اونجا مینویسد که چه خصوصیاتی باید شما داشته باشید که زیرِ عنوانِ اِسپیسیفیکَیشِن اینا رو مینویسد. یعنی چه مسئولیتهایی باید تویِ اون شغل انجام بدهید.
بعد اونجا نرمافزارهایی که باید بدانید یا مهارتهایی که باید داشته باشید اونجا مینویسند و اگه دقت بکنید تقریباً در همهیِ مشاغل پایینِش مینویسَند که کامیونیکَیشِن اِسکی(مهارت ارتباطی). این یعنی زبانِت خوب باشد. مهارتهایِ ارتباطی یعنی همون زبانت خوب باشه. یا اصلاً مینویسَن که رایتینگ اَند اِسپیکینگ یعنی مهارت گفتاری و نوشتاری خوب باشد. برایِ خودِ من که اینجوری بود.
برای ترجمه مدارک دانشگاهی ایران جهت مهاجرت به کانادا چه اقداماتی باید انجام بدهیم؟
مدارک باید ترجمه بشود. از ایران هم باید ترجمه بشه. اونجا مهر بخورد، بدن دانشگاه بذاره تویِ پاکت، مهر و موم و ارسال بکنه به اینجا مرکزِ معادلسازیِ مدارک هست. اونجا مدرکِ شما معادلسازی می شود. و میگویند که این معادلِ کاناداییش چی میشود. بعد دیگه بقیهش برمیگرده مخصوصا تویِ کارهایِ فنی برمیگرده به بازارِ کار یعنی به شانس و اقبالِ شما که بازار رونق داشته باشد یا نداشته باشد.
مثلاً خوردیم به کرونا و اینا یه خورده بازار ضعیف شد. اگر ایران هستید و زبان تمرین میکنید تویِ رزومه نویسی هم خیلی تمرین کنید چون در کانادا خیلی مهمه که خوب بتوانید رزومه بنویسید و برایِ هر درخواست کاری یک رزومه حرفه ای میخواهند. که اصولاً اینجوری است. که شما هر شغلی رو که میخولایِ اَپلای بکنید رزومهتون رو باید به نسبتِ اون آپدَیت بکنید. یعنی یه جایی بیشتر رویِ طراحی تمرکز کنید و تجربههایِ طراحیتون رو بنویسید و یه جایی بیشتر رویِ کار اجرائی که کردید.
سعید کاظمی : رویِ رزومه فقط وقتتون رو نذارید؟
مهندس فاتحی: آره دیگه بعضیها که چیز میکنن میگن که نه شما سریع باشید و بیشتر بفرستید بهتر نتیجه میگیرید تا اینکه کند باشید ولی دقیقتر بنویسید. ولی حقیقتِش من میدیدم که مثلاً یه نفر طراح میخواد دیگه اون رزومهیِ اجرایی رو شاید اصلاً نپذیره. اونها هم البته یک سری ابزارهایی دارند؛ مخصوصاً شرکتهایِ بزرگ که یک سری کلماتِ کلیدی رو میدن خودشون بعد مثلاً دویست تا رزومه میاد نمیشود دویست تا رو بخواند.
اونا رو چون به صورتِ ماک میفرستیم خُب یا پیدیاِف میفرستیم یا وورد یا فایلی میفرستیم یا ایمیل میکنیم این سریع همونجا این ابزارِ میزان مطابقت کلماتِ شما رو با اون شغل رو میسنجد. بعد اون رِکروترِ میگوید آقا اگه این تطبیقِ بیش از 80 درصد بود من میخوانم اما اگه کمتر از 80 درصد بود اصلاً به قولِ اینا تویِ اون فیلترِ ماشینی رد میشه یعنی اصلاً به رِکروتِر نمیرسد.
سعید کاظمی : رِکروتِر چیه جناب مهندس در کانادا؟
مهندس فاتحی: در واقع ما میگفتیم تویِ ایران معاونتِ منابعِ انسانی یعنی کسی که کارِ مصاحبه ها رو انجام میده. چون شرکتها خُب اینجا منابعِ انسانی گرونه و نمیصرفه که هر شرکت بیاد برایِ خودِش معاونتِ انسانی و از این چیزها. اینا یه پولی میدن به رِکروتِر تویِ این شرکتها میان میگویند. آقا ما با این مشخصات آدم میخواهیم شما آگهیت رو بده، اینا رو به قولِ معروف فیلتر بکن، از فیلتر بگذرون چهارتاش رو بده ما مصاحبه کنیم.
تویِ اون شرکتهایِ بزرگ ممکنه خودِشون رِکروتِرِ خدشون رو داشته باشند ولی اغلب واگذار میکنند به بیرون و کسایی که حرفهای کارِشون اینه که جستجو بکنن و آدمها رو پیدا بکنند، لیست درست بکنن برایِ خودِشون و باریِ شرکتها بفرستند و بگن آقا من 200 نفر رو مطالعه کردم این چهارتا رو میفرستم برایِ مصاحبه. تویِ مصاحبه هم که دیگه زبانِ که چقدر بتونی خودت رو خوب ِپرزنت بکنی و کارهایی رو که کردی رو بتونی خوب توضیح بدی و خُب یه مقدار هم باید با مسائل فنی آشنا باشی تا تویِ مصاحبه بتونی قبول بشوید.
سعید کاظمی : فرهنگِ کاری کانادا چطوری است؟
مهندس فاتحی: آره کانِکشِن حرفِ اول رو میزند. همهیِ اینا هست و همهیِ اینا رو هم باید کرد. بچههایی هستند که رویِ لینک دین خیلی فرصتهایِ خوبی پیدا کردن. بچههایی بودن که گفتن نه ما 200 تا اَپلیکَیشِن فرستادیم هیچ نتیجهای هم نگرفتند. ولی در مجموع کانِکشِن یعنی ارتباطات. من تمامِ مصاحبههایِ کاری که برایِ استخدام گرفتم از طریقِ دوستان گرفتم.
سعید کاظمی : نت ورکینگ ی که داشتید چی بود در کانادا؟
مهندس فاتحی: آره. یعنی بدونِ اینکه بره این تویِ صفحه و بررسی بشه و فلان بشه من رزومه رو مستقیم ایمَیل میکردم به اون دوستی که تویِ اون شرکت داشتم، اون پرینت میگرفت میبرد میداد به اون مدیری که مصاحبه میکنه. میگفت این رفیقِ من است، من میشناسَمِش و اینم رزومه دوستم است. بخوانید اگر مطابقت داشت مصاحبَش بکنید و من واقعاً هم یک شرکتِ شوایتزِر هست بزرگترین سازندهیِ وسایلِ حفاظتی؛ رِله و حفاظتی در رشته برق، که مثلاً رِلِه هایِ نیروگاهی میسازند.
مثلاً رِله دارند صد هزار دلار. صد و بیست هزار دلار، اینا مَنیوفَکچِر رِله یعنی درستکنندهیِ رِله هستند که اولین رِلهیِ میکروپروسِسیری دنیا رو اونا ساختند وخیلی شرکتِ معروفی هستند. دوستِ من رزومهیِ من رو برد چهار بار من با شواتزِر مصاحبه کردم یعنی یه دونه اولیش رو با قسمتِ کردم هایِرینگ و اینا یعنی اونی که فقط میپرسه ببینه زبانِت چطوریه و اصلاً فنی نمیپرسه. حالا اون رو پاس کردم رفتم یک بخشِ دیگه که اونا یک سوالاتی کردن. بخشِ سوم چهارتا سؤال فرستادن.
گفتن این رو کتبی جواب بده به ما بفرست. تویِ چهارمین مصاحبه اونا چهار نفر بودند و من یه نفر واقعیتِ ش اینه که من خیلی پروتِکشِن یعنی حفاظت کار نکرده بودم ولی باز از طریقِ دوستام بود که تویِ ونکووِر من مصاحبه گرفتم شرکتِ خوب. از طریقِ دوستام بود. همین شرکتی هم که کار میکنم باز یکی از دوستام من رو معرفی کرده بود و با اونا هم ما رفتیم سه بار مصاحبه تلفنی و همینجور تصویری کرده بودیم و بالاخره اونا یک آفِر دادن به ما، یه پیشنهادی دادن که ما امضا کردیم.
سعید کاظمی : ورود شما به کانادا از ونکوور نبود؟
مهندس فاتحی: خیر نبود. من کِبِک بودم، آلبرتا بودم بعد آمدم ونکوور
سعید کاظمی : از ابتدا سراغِ کسب وکارِ رشتهیِ خودتون رفتین در کانادا یا نه کارِ دیگه؟
مهندس فاتحی: والله ما چون کارِ دیگهای بلد نبودیم پافشاری کردیم. بعضیها یه موقعهایی میگذره حوصلهشون سر میره و یا بعضیها واقعیتِش اینه که به رزومهیِ خودشون خیلی اعتماد نمیکنند. میگویند حالا من اینجا بگن هم بیا میگوید آقا من طراح میخوام و یه نفر که واقعاً زیر و بم طراحی برق کار کرده باشد. قدمش را رو محکم میذاره جلو میگوید. آقا ما هستیم. ولی بعصیها خیلیمحکم نمیتونن بیان جلو .
نگران است اگر من فردا رفتم طراحی کردم دوتا کار رو ضایع بکنم خُب من نمیتوانم بمونم. بعد ولی خُب واقعیتِش اینه که هرکسی یه استعدادی داره یکی میاد میره تویِ بیزینِس و یکی میاد میره تویِ تکنیک و یکی میاد میره تویِ ساخت و ساز، یکی میاد میره تویِ کارِ بانک و نمیدونم بازاریابی و آنلاین و بالاخره فیلهایِ مختلف. ولی بچههایِ مهاجر، بچههایِ مهاجر زیاد توصیه میکنیم که حوصله بکنن. خوب رزومه بنویسَند، تویِ لینکدین فعال باشن، تویِ ایندیت جستجو بکنن. ببیننئ. واقعاً چه مهارتهایی به درد میخورد اینجا تویِ رشتهیِ خودشون. اون کیبوردها رو بالاخره میدونند که چیا رو بزنن. تویِ چه چیزهایی مهارت دارند.
سعید کاظمی : خُب اگر کسی فقط مدرک داشته باشه تجربَش کم باشه چی؟ شانسی داره برایِ کار پیداکردن در کانادا ؟
یا باید بره دستیار بشه و مباشر بشه احیاناً. حالا مثلاً یک کسی که حالا برق که شما تخصصِتونه یک کسی که تازه فوقلیسانسِش رو گرفته خیلی هم کارِ تجربی و عملی هم تویِ ایران انجام نداده و حالا مدارِکِش رو گرفته اومده به کانادا رسیده. اون چی اون باید از کجا شروع کنه؟ اون میتواند از رشتهیِ تخصصیِ خودِش از درجاتِ پایینتر شروع کنه؟ مثلاً کارمندِ جزء بشه؟ زبانِش هم فرض کنید خوبه.
مهندس فاتحی: والله خیلی از بچهها که اینجا اون موقع من دنبالِ کار بودم میگفتن یه چیزی اینجا بخون یه مدرک از اینجا بگیر. بعد کانادایی ها خیلی اعتماد میکنند به مدرکی که از کانادا صادر شده. بعضیهاشون رو من دیدم که رفتن مثلا یک فوقلیسانسی اینجا گرفتن خُب این هزینه میبره، زمان میبره، حوصله میخواد، یه مقدار سنِ پایینتر میخواد، این که خیلی ماها فرصتِش رو نداشتیم.
یکی ممکنِ کار طراحی کرده باشه ولی کارِ اجرایی نکرده باشه. یعنی اگر زبانِ خوب داشته باشه، سوادِ خوب داشته باشه، بالاخره اینجا من فکر میکنم که بتونه اپلیکَیشِن پر بکنه. دوستان قبل از اینکه بیان اینجا حتماً ارتباط بگیرن. بعضیوقتها یه دری از یه جایی بازمیشود. که آدم اصلاً انتظارِش رو نداره. یعنی دوستِ شما خودِش رو به یک دوستِ ایرانیِ دیگه معرفی میکنه و اون مثلاً باعث میشود.
شما برید شرکتِ اون و یه همچین چیزی. ارتباطات رو دستِ کم نگیرید و حتماً همهیِ رفیقهایی که میتونید باهاشون ارتباط بگیرید رو یه سلام احوالپرسی بکنید و از وضعیتِ خودتون گاه بکنید و تویِ لینکدینِ خودتون حلِش بکنید. بله ارتباط گرفتن خیلی مهمه. اونکاری که کانادا اصلاً بد نیست. این است که شماها یه نفر رو به یک شرکت توصیه بکنید. تویِ ایران میگویند. پارتیبازی کرد ولی اینجا میگویند نه ما این رو چون میشناسیم بهتره که بریم بگردیم. چون یه نفر اینجا هست کارِ اینجا رو هم میدونه این شرکت و این رو معرفیش میکنه.
سعید کاظمی : مِنتورِش هم میشود. مثلاً یکی مثلِ من بیاد تویِ شرکته ما منتورِ یا راهنما هم میشود. میتونه کمکِش هم بکنه راهش بندازه تویِ شرکت شش ماه تا یک سالِ اول
مهندس فاتحی: بله تویِ یک آفیس باشند که خیلی بهتره. چون اغلب برایِ کسی که تازه میاد تویِ کار دستورالعملها و استانداردها رو نمیداند. باید اون سیستمِ انتقالِ اطلاعاتِ ما ایرانیها شبیهِ هم هستِش. یکی میاد یه توضیحی میده شما نمیفهمید اهمیتِش چقدره. ولی وقتی یه ایرانی بهت میگه چهار جا رو نشونِت میده میگه ببین مواظبِ اینجا و اینجا و اینجا و اینجاش باش. خیلی رویِ کانِکشِن (ارتباط با دوستان و ایزانیها)حساب بکنید، رویِ لینک دین، رویِ ایندیت فعال باشند و بگردن. و یه مقداری باید حوصله کنید.
سعید کاظمی : اقایِ مهندس من الان به دوستانی که میان و بهشون تدریس میکنم من همیشه بهشون میگم که صبر و شبکهسازی خیلی مهمه. باید صبر کنن و شبکه سازی کنندو یعنی نتورکیگ خیلی مهمه. بعد اون آدمها ارجاعِشون میدهم. میگن وقتی تو یک نفر را به من معرفی میکنی من خیلی راحتتر اعتماد میکنم به اون نفرتا وقتی که من برم تازه از صفر اون نفر رو شناسایی کنم. چون شما رو میشناسم نسبت به اون هم یک ذهنیتِ مثبت پیدا میکنم.
سعید کاظمی: خُب داستانِ خودتون رو خلاصه برامون بگید که واردِ کانادا شدید کسب و کارِتون رو چهجوری رفتی، چه کارهایی کردید؟ هر جوری که دوست دارید و هر جایییش رو که راحتید بگید من در خدمتتون هستم.
مهندس فاتحی: والله در موردِ خودم چون ما با مهاجرت اومدیم، عیبی که مهاجرت داره این است که طول میکشه یعنی پروسهیِ مهاجرت رو شما مجبورید تویِ ایران طی کنید. ولی حسنی که داره اینه که شما از فرودگاه که واردِ خاکِ کانادا میشوید اونجا به شما اقامتِ دائم داده میشود. تویِ داخلِ فرودگاه پلیسِ ایمِگرَیشِن هست اون مدارکِ شما رو میگیره که تویِ مهاجرت یه سری کاغذ فرستادن و اینا، پاسپورتِ شما رو میگیره یه چیزی مهر میکنن.
وقتی وارد کانادا شدین. اگر پِرمِننت رِزیدِنتی یعنی اقامتِ دائم گرفتی از محاسنِ مجو این است. که شما بیمه درمانی دارید و یک سری حمایتهایِ دولتی دارید. اوایل که من اومدم حقیقتش یک دو ماهی آدم گیج میزنه این که دنبالِ خونه هستی و دنبالِ ماشین هستی. خونه رو گرفتی. چهار تا چمدون میای دیگه. من یادمه که قاشق نداشتیم روزِ اول و رفتیم قاشق خریدیم. اولین چیزی که خریدیم. دیگه قاشق و قابلمه و اینا که بر نمیداری از اون سرِ دنیا.
سعید کاظمی: وقتی وارد کانادا شدی. اول از کجا شروع کردین؟
بعد من که خودم رفتم کلاسِ زبان و این رو تا یکسال ادامه دادم. من اون موقع آلبرتا بودم و تویِ آلبرتا یک کمک هزینهیِ خوبی هم به من میکردن برایِ کسایی که زبان میخوانند. من هم با همون شروع کردم بعد یک سری کارِ جنرال گرفتم. یه سری کارها دوستان از همین برق میگرفتن از کِبِک که پروژههایی گرفته بودن که بعضی قسمتهاش رو من انجام دادم براشون ولی نه به صورتی که استخدام بشم و اینا. پروژهای کار کردم و بعدِش دیگه یک سالی هم هستِش که تویِ این شرکت مشغول هستم دیگه. تقریباً تو کارِ خودمون. تویِ کارِ طراحیِ شبکههایِ توزیع برق.
مهندس در طول صحبت هاشون چندین بار به اهمیت سایت indeed اشاره کردن. شما هم اگر دنبال کار مرتبط با تخصص خودتون هستید. به این سایت سر بزنید. امیدوارم صحبت های من با مهندس فاتحی در مورد تجربیات کار رشته برق ونکوور کانادا برای شما مفید بوده باشد. و خوشحال می شوم. اگر شما هم هرگونه تج16ربه کاری از هر جای دنیا و ایران دارید. این تجربیات را با دیگر فارسی زبانان به اشتراک بگذارید. جهت مطالعه بقیه مقالات مرتبط با تجربیات کار اینجا کلیک کنید. سایت سعید کاظمی محلی برای مستندسازی تجربیات ،
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/تجربیات-زندگی-در-ونکوور-کانادا.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-04-06 23:22:152022-07-09 18:33:19تجربیات کار در ونکوور کانادا بخش دوم
برای شنیدن یا دانلود فایل صوتی متن بالا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
جهت دیدن فایل ویدئو این مصاحبه از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
سعید کاظمی : امروز با آقایِ مهندِس فاتحی در مورد تجربیات کار در ونکوور کانادا صحبت کنیم.
مهندس فاتحی: کار برایِ تازه وارد به کانادا منظور شما است؟
سعید کاظمی : هفتهیِ پیش تا اونجا پیش رفتیم که شما مراحلِ مهاجرت و گرفتنِ ویزا و اینا همه رو توضیح دادید. الان امروز فقط بحثِ کارِ. شما تجربیاتِ خودِتون رو بگید که جهجوری کار پیدا کردید، نمیدونم چند وقت بیکار بودید، شرایطِ محیطی چهجوری بود؟ حالا من سؤال میپرسم بعد شما زحمت بکشید جواب بدید.
مهندس فاتحی: اوکی برایِ شروع به کار یا پیدا کردنِ کار بستگی به این داره که شما وضعیتِ اقامت تون در کانادا چی باشه. من فرض رو بر این میگذارم که شما وضعیتِ اقامتتون بهتون اجازهیِ کار هم میدهد. برایِ مثال میگویم دوستایی مثلا با ویزایِ توریستی یک قول هایی بهشون میدن تویِ ایران و اینا با ویزایِ توریستی میان. خُب اونا وورک پِرمید یا اجازهیِ کار ندارند. باید از سَیوینگِشون (ذخیره پول) بخورند. باید از جیب بخورن تا ببینند حالا چی میشود. وکیلِشون واقعاً میتونه کاری بکنه؟ حالا من فرضَم این است. که یک جوری اومدن که ورک پِرمید دارند. این رو هم بگم چون مهمه. اونایی که دانشجویی میان و زوج میان اون همسرِی که تحصیل نمی کند. میتواند ورک پِرمید(مجوز کار) بگیره.
سعید کاظمی : جقدر زمان میبره؟ آیا کسی با ویزای قانونی وارد کانادا شد میتواند کار کند؟
مهندس فاتحی: یه سری اقدامانی میکنه، یه ورک پِرمید میگیره که من خانمم اینجا درس میخواند یا همسرَم اینجا درس میخواند. خودِ دانشجو هم میتواند تا بیست ساعت در هفته اما همسرِش میتواند تا 40 ساعت در هفته یعنی فول تایم میتواند کار بکنه. عرض به خدمتِ شما که حالا من فرض رو میذارم رویِ اینکه این ورکپِرمید داره و اجازهیِ کار داره و میتواند کار بکنه. یک برمیگرده به اینکه تخصصِش چی هست. ولی مهمترین چیز اینجا سِرتیفیکَیتِ(مجوز قانونی) .
یعنی شما میاید میگویید آقا من تویِ ایران جراح بودم. دیگه نمیدونم شما اینجا بخواید یه آمپول هم تزریق بکنید باید سِرتیفیکَیت داشته باشید.بنابراین من فکر میکنم کسایی که با تخصصهایِ بالاتر میان یک ذره تویِ مهاجرت بیشتر اذیت میشوند. بخاطرِ اینکه اون هم معادلسازیِ مدارک و گذراندنِ اون دورههایی که منجر بشود. شما همون لِوِلِ کاریتون رو تویِ ایران پیدا بکنید مشکل میشود.
من یک خاطره هم بگویم. اینجا رفته بودم یه آزایشگری پیدا کرده بودم عراقی بود. ازش پرسیدم چه مدته اینجایی و از این صحبتهایی که معمولاً اونایی که مهاجر هستند میپرسند. بعد گفتم چقدر طول کشید کار پیدا کردی؟ گفت والله من امروز رسیدم فردا قیچی دستم بود. یعنی شما هیچ پِرمیژنی(مجوزی) نمیخواهی، هیچ سِرتیفیکَیتی نمیخوای که . حالا دوستاش اینجا بودن بهش گفته بودن بیا ما تویِ این شهریم و فلان و تویِ مغازمون کار داریم. ولی شما فکر کنید یه دکتر بیاد برسه باید خیلی چیزها رو از اول بخواند.
سعید کاظمی : شخص متخصص با ورود به کانادا باید دوره هم بگذراند یا باید امتحان هم بدهد؟
مهندس فاتحی: باید امتحان بدهی و سِرتیفیکَیت بگیری. مثلاً یکی از دوستایِ من بهش گفته بودن چهل میلیون بده ما برات ویزایِ کار میگیریم و جاب آفِر هم برات درست میکنیم؛ یعنی پیشنهادِ شغلی، بعد تو همین زمینهیِ کاریِ خودت یعنی برق برات اونجا یه کاری درست میکنیم نمیدونم یه چهل میلیون اینجا بده و یه چهل میلیون اونجا رسیدی بده از این حرفها. زنگ زده بود با من یه مشورتی بکنه گفتم نمیدونم ولی اینکه به تو میگه من بهت جاب آفِر میدم و اینجا برات کار جور میکنم.
شما در کانادا فیوز بپره بخواهی بری فیوز رو بزنی بالا باید سِرتیفیکَیتِ الکترَیشیَن داشته باشی و اینکا بیای بگی من اینجا مهندس بودم و فلان بودم قابلِ قبول نیست. شما باید برید دورهیِ کد. چون استانداردِ کدِ کانادا باید بگذرونی اون رو بگذرونی حدودِ دو سال طول میکشه و شما سِرتیفیکَیتِ الکترَیشیَن هم بگیرید. سه تا لِوِل (سطح) داره. لِوِلِ 1 و 1و 3 و فقط چهار سال طول میکشد. شما به لِوِلِ یکِش رو برسید که خودتون برید کار بگیرید و ساختمان بگیرید و فلان. عرضم اینه برایِ کارهایِ عمومی خُب یکی میاد میگوید. من میرم رستوران میزنم، یکی میاد میگه من میامم مثلاً سرمایهگذاری میکنم.
سعید کاظمی : شما رشتهیِ برق خواندین تویِ ایران ؟ شما با مدرکِ برق رفتین کانادا آیا اینجا رفتین مجوزی گرفتین برای کار در کانادا؟
مهندس فاتحی: ببینید کسایی که رویِ تحصیلاتِ خودشون حساب کردن یعنی مثلاً میگویند.من تویِ این رشته مدرکی دارم، فوق لیسانسی دارم، هرچی؟ مدارکِ دانشگاهیتون رو نیارید. ایران بگذارید. برایِ اینکه شما از هرجا بخواید اینجا اقدام بکنید میگن مدارکِ دانشگاهی باید در کشوری که این رو صادر کرده ترجمه بشود، تویِ پاکتی گذاشته بشود و توسطِ دانشگاهی که این رو صادر کرده؛ نه اصلِش ها، ترجمهش رو، یعنی مراحل اینجوری است که مدارک باید ایران باشه تویِ ایران ترجمه بشه،
مهرِ دادگستری بخوره، ریز نمرات ترجمه بشود، مهرِ وزارتِ خارجه بخوره بره تویِ دانشگاهِ خودتون. دانشگاه اینا رو نگاه میکنه، میذاره تویِ پاکت مهر میکنه که اصطلاحاً اینا میگن سیلد اَند ساید یعنی مهر و موم میکنه به قولِ خودمون. بعد دانشگاهِ که باید بفرسته ترجمه رو به اینجا. یعنی خودِ اون مدرکِ اصلیه رو؛ من که آوردم و مجبور شدم دوباره بفرستم ایران. خُب این از مرحلهیِ ترجمهس. من توصیهم به دوستان اینه که یه کپی از ترجمه داشته باشند آماده. چون اینجا نمیدونن کجا باید بفرستند.
مثلاً من رفتم نظامِ مهندسی اینجا اقدام کردم گفتن شما باید اینا رو بفرستین وِس که اینجا یه چیزی هست به نامِ وولد اِجوکَیشِن سِرویسِس که اینجا وِس بهش میگن و اون معادلسازی میکند. ولی فرضاً یکی تویِ یک رشتهیِ دیگه میره تویِ اون بخشِ خودشون اقدام میکنه مثلاً میگویند آقا این رو بفرست آیکاس، این رو بفرست فِدِرال باشه، این رو بفرست پرُوِفشینال باشه، این رو بفرست و شما دقیقاً از الان نمیتوانی بگی آهان همهیِ اینا میره وِس پس من از همین الان این کار رو بکنم نمیشه کرد ولی میشه ترجمه بکنی .
آماده تویِ ایران نگه داری فقط اینجا هر موقع لازم داشتید به یکی زنگ میزنن برادر یا پدری که میبره میده دانشگاه این رو براش پست میکنند. دانشگاه میذاره تویِ پاکت، سیلد میکنه و پست میکنه. شما وقتی واحدهاتون میاد تویِ ویست یا هر ارگانِ معادلسازیِ دیگهای تویِ کانادا اینا میشینند به قولِ خودشون کورس بای کورس یعنی اون واحد به واحد تطبیق میدن، بعد میاد میگویند. آقا شما از نظرِ من واحدهایی که گذروندی برایِ مهندسینِ برق کافی نیست و مثلاً شما باید این دوتا واحد رو بگذرونید.
بیشتر من دیدم بچهها اینجا اقتصاد مهندسی رو میزنن خُب خوشبختانه ما دو واحد اقتصاد مهندسی گذروندیم و من تویِ معادلسازی هیچ اِکسترایی نخوردم. همونها رو معادلسازی کردن و یه چیزی مینویسند جلوش که کانادیَن اِکوالِنسی که معادل کاناداییش چی میشود. همون بَچلِر و بَچلِر زدن و مَستِر و مَستِر زدن و مشکلی نبود. بعضیها واحد میزنند بهش. می گویند. که دو سه تا آپشِن میدن. میگن که یا برو دانشگاهی این چهار تا واحد رو بگذرون، یا یه دونه اِنتِرویو داشته باش با آدمهایِ اونجا.
اگه اینترویو(مصاحبه) بکنند، اگه قبول بکنند. یا دوتا آپشِن میدن یکیش رو انتخاب میکنن میرَن یه واحدی میگذرونند . این از معادل سازیه مدارکِ خُب. ولی این به تنهایی به شما اجازهیِ کار یا هیچی نمیده چرا؟ شما میگویید مثلاً من میخواهم اِلِکتریشیَن بشوم شما مدارکتون رو ترجمه کردین؟ میگوید آقا من در یک دانشگاهی این درس رو خوندم ولی اون سِرتیفیکَیتِ کار باید تویِ کانادا از سویِ اون سازمان صادِر بشود. یکی نِرسینگ خونده( پرستاری) اینجا باید رِجِستِرد نِرس بشود بهش میگویند آراِن.
این میگه خیلی خُب. تو واحدهات رو معادلسازی کردی؟ آوردی؟ خیلی خُب شما تویِ ایران مثلاً لیسانسِ پرستاری خوندی اما کانادا مجوزِ پرستاریت و بهت نمیده. شما باید آراِن بشی. خُب میگه آراِن چیه؟ میگه باید بری آیلتسِ 8 تا 8ونیم بگیری در هر چهار مهارتِ زبان. بعد بیای و امتحانِ آراین بدی. و اگر امتحاناتت رو قبول شدی و به قولِ اینا لَنگویج رِکوارمِنس یعنی اِلزاماتِ زبانی رو پاس کردی اونوقت شما میشوی آراِن. یعنی اونا به شما یه چیزی میدن گه شما میشید آراِن. و اونوقت میتونی بری و اَپلای کنی برایِ پستهایِ پرستاری. که برایِ خیلیها مشکله برایِ اینکه اون رشتههایِ پزشکی در کانادا لَنگویج ریکوارمِنتهاش مهارتهایِ زبانیِ بالا میخواهد.
سعید کاظمی : کلاً یکی از مشکلاتی که من با بچهها صحبت میکنم میگن ما اوایلی که میایم خیلی مشکلِ پزشک رفتن داریم. میگویند یکی از بزرگترین مشکلاتِمون اینه که نمیتونیم اون دردِمون رو به پزشک کانادایی بگوییم و همیشه در به در دنبالِ پزشکِ ایرانی میگردیم که بتونیم مشکلِمون رو راحت بهش توضیح بدیم؟
مهندس فاتحی: بله. من آلبرتا کانادا بودم یه دکتره ایرانی پیدا کرده بودم. آخه میدونید مشکل فقط زبان نیست. داروها رو هم میشناسن. مثلاً میگن ایران برایِ فشارِ خون دارو چی میخوردید میگم فلان دارو رو میخوردم. داروها رو هم میشناسند پزشکایِ ایرانی و شما سابقهیِ بیماری چیزی توضیح می دهید کاملا میفهمند. بری یه پزشکِ کرهای پیدا کنی بعید میدونم بهش بگی من ایران فلان دارو رو خوردم و فلان درمان رو کردم متوجه بشه اصلا قضیه چیه. آره این هم یک مسئلهای هستِش ولی ببینید فقط تویِ بخشِ پزشکی میگم ها که خیلی گرَیدِ زبانِ بالایی میخواد. علت هم داره و علتِش هم اینه که نمیخواد بیاد یه چیزی بگه و این نفهمه این چی گفت یا مثلا یارو حالِش خرابه یه چیزی میگه شما بگید من متوجه نشدم یه بار دیگه بگو که اصلاً جا نداره.
سعید کاظمی : بعد ممکنِ متوجه نشه و یا بد متوجه بشه و نسخهیِ بدی برات بپیچد.
مهندس فاتحی: بله دیگه. طبیعتاً شما نفهمید که اون چی داره میگه اشتباه میشه. باید صد درصد این بفهمه که این چی گفت ومنظورِش چی بود. به همین دلیل یه مقدار گرَیدِ زبان برایِ اونجاها بالاست ولی سایرِ رشتهها دیگه آیلسِ 6 و 7 و نیم در چهار مهارت معدل بیاری قبول میکنن. آره یک بخشش معادلسازیِ مدارکه و یه بخشش میاد میشه سِرتیفیکَیت گرفتن.
سعید کاظمی : چقدر طول میکشه معادل سازی مدرک در کانادا؟
مهندس فاتحی: بستگی به سِرتیفیکَیتِ شما داره و سوابقِ کاریِ ایرانتون. مثلاً رشتههایِ مهندسی رو من عرض بکنم رشتهیِ مهندسی میگه آقا شما اومدین مدرکِ مهندسیتون رومعادلسازی کردین و گرفتی از وَیس که آقا من مهندسی خواندم تویِ ایران. حالا پلهیِ بعدی چیه؟ شما میرید به یک سازمانِ استانی که مثلا تویِ آلبرتا بهش میگن اَپِگا. آلبرتا پِرفِشنال اینجِنیرینگ اَسوشیَیشِن. تویِ مانیتوبا بهش میگفتند آپِگِن یعنی اَسوسیَیشِن آف پرفِشنال اِنجینیِر مانیتوبا. اینجا هم میگن بیسی دیگه. تویِ بریتیش کُلُمبیا هم آخرِش بیسی میشه. به هرحال میری اونجا شما اَپلای میکنی اون به شما میگه آقا من چهارسال از شما سابقه کار میخوام در رشتهیِ مهندسی.
سعید کاظمی : همون کسی که سِرتیفیکَیتِتون رو در کانادا معادلسازی میکند. گواهینامه میدهد؟
مهندس فاتحی: شما سِرتیفیکَیتی که میگیرید اینجا اِسمِش پیاِنجه. پروفیشنال اینجِنیرینگ. اونوقت شما برایِ گرفتنِ پی اِنج یکی اینه که مدرکه مهندسیتون رو ببرید وس معادلسازی بکنید اون تأیید بکنه. نسبتاً راحته دیگه شما میفرستید اونجا هم تا اونا تأیید میکنن، اِکویوالِنتِش یعنی معادِلِش رو میگن و حالا نهایتاً میگویند دوتا واحد پاس کن. ولی پلهیِ بعدی میاد میگه آقا من برایِ پی اِنج چهارسال سابقهیِ کار میخوام. عینِ نظام مهندسیِ ایران بود شما میرفتید برایِ نظام مهندسیِ ساختمان نقشهای مهر کنی میگفتن چهار سال سابقه.
اینجا هم همون چهار سال سابقه رو میخواد شما میگویید آقا من یه کشورِ دیگهای ده سال سابقه دارم. اینا میگویند که آقا ما به قولِ خودشون میگن اینترناشنال اِکسپِریاِنس. یعنی تجربهیِ بینالمللی. بیار من ماکزیمم تجربهیِ بینالمللی سه سالِش رو قبول میکنم حتی اگه تو بیست سال کار کرده باشی. ولی یکسال تجربهیِ کارِ کانادایی رو در شغلِ مهندسی میخوام. این یکسال رو. حالا باید شما اون یکسال رو در پستِ مهندسی کار بکنی. اینجاش یه ذره دوستانی که میان اینجا دردسَر میشه برایِ اینکه قضیه مرغ و تخممرغه دیگه.
یا من پیاِنج ندارم و کارِ مهندسی نمیتونم انجام بدم، یا کارِ مهندسی نمیتونم بگیرم چون پیاِنج ندارم. یعنی هر دوتا به هم وابستهس. مگر اینکه شما میرید یه کارهایی میگیرید در حدِ مهندسی و سوپروایِرِ تو پیاِنجه بعدِ یکسال اون پروژهها رو توضیح میدی و اون سوپِروایزِرِت که پی اِنج داره و خودِش مهر داره اون بهش میگن اِوالوَیتور یعنی ارزیابیکننده که اون برات تأیید میکنه و اغلب میگن دو سه نفر باید تأیید بکنن. یکیش رو از پیاِنجهایِ اینجا انتخاب میکنید و یکی دوتا از ایران انتخاب میکنید.
یک چیزی مینویسی و اونا هم فقط یک ایمَیل و شماره و اسمی میدی از این ایران که میشه از دوستان و همکارانِ قدیم هم داد. ولی اونی که تویِ کانادا باید حتماً پیاِنج باشه. این برایِ مهندسیِ که من تجربهش رو داشتم. بعد از اینکه شما مدارکِت رو معادلسازی کردی و رفتی برایِ پیاِنج اقدام کردی و یکسال سابقهیِ کارِ کانادایی در یک رشتهیِ مهندسی داشتی میتونی پیاِنج بگیری و یا حالا با پیاِنج یه مقدار دست و بالت بازتر میشه و برایِ اینکه اپلای کنی برایِ شغلهایِ دیگه. چون شرکتها عینِ ایران دیگه برایِ نقشههاشون یه مهری میخوان دیگه. و شما وقتی پیاِنج داری مهر هم داری دیگه و میتونی به عنوانِ یک پِرفیشنال اینجینیِر مهر کنی دیگه.
سعید کاظمی : آیا کانادا آزمون داره؟ مثلِ نظام مهندسی ایران
مهندس فاتحی: میگن که ممکنِ ما شما رو با اینتِرویو دعوت بکنیم. یک امتحانِ اِتیکَن لاوز داره به معنیِ اخلاق و قانون که اون هم باید پاس کنید دیگه. یک کتابی داره مفصل که مربوط به اخلاقِ کار و قوانینی که میگویند شما چه مسئولیتهایی داری و یه نقشه هم مهر میکنی یه اتفاقی میاُفته، چه چیزهایی میتونی بکنی و چه چیزهایی نمیتونی بکنی. تویِ مناقصات چه کارهایی قانونی هَستِش و چه کارهایی غیرِ قانونی هَستِش. یعنی رئوسِش برایِ پیاِنج میشه همون معادلسازیِ مدارک، سابقهیِ کارِ کانادایی، امتحانِ اتیکن لاوز یه دونه هم گود رِبودَیشِن هست که سوءِ سابقه. میگن مثلاً شما پروندهیِ دزدی مزدی فلان که حالا اون هم مهم نیست برایِ ماها.
نه رِپیتَیشِن میشه اشتهار. همون چیزی که اغلب تویِ ایران مینوشتن اعضاء نباید اشتهارِ به فساد داشته باشه. یعنی شهرت نداشته باشه و همه بگویند بابا این دزده. رِپوتَیشِن میشه خوشنامی. بعد زبانِش هم خیلی ساده میگیرَن میگن یه متنی رو با دستخطِ خودت بنویس و بنویس چه چیزهایی رو از انگلیسی میدانی. میگوید آقا من در ایران از دبیرستان و دانشگاه و اینا زبان خواندم و انگلیسی رو یاد گرفتیم، اینجا هم یه دورهای گذروندم و حالا خوبم. حالا اینا دوستان میتونن کمک بکنند و گوگل هم میتوانید بکنید و مرتب هند رایتینگ بکنید و بفرستید بگویید که من اِنگلیسیم خوب است.
سعید کاظمی : همهیِ مراحلی معادل سازی و اخذ مدرک مهندسی در کانادا که گفتید آنلاین یا حضوری است؟
مهندس فاتحی:ببینید وقتی اِوالوَیشِن یا ارزیابی میکنن ممکنِ که بگن که شما اینتِر ویو میخوای بیا اینترویو بکن.
سعید کاظمی : حدوداً برایِ شما چقدر طول کشید؟ یعنی پروسه معادل سازی مدارک در کانادا چقدر زمان برد؟ آخر یک بخشش هست که شما باید مستقر بشوید، خونه بگیری و مدرسهیِ بچهت رو کارهاش رو بکنی.
مهندس فاتحی: اونا زیاد طول نمیکشد. یه دو سه هفتهای مثلا شما رسیدید یه جایی بگیری و بماونی و بچه و این حرفا اینا در برابرِ این زمانی که شما منتظرِ پاسخِ اینها هستی یا معادلسازی و اینا چیزِ زیادی نیست. ولی مدارک شما ایران ترجمه شده باشه و آماده باشه و به مشکلی برنخوره؛ یهو میبینی مشکلی پیش میاد یکی میگه نمیدونم مهره برجستهیِ وزارتِ علوم نداره و یکی باید بره دنبالِ کاراش و همین دلیل میگویم آماده ترجمه داشته باشی که هر وقت خواستید بفرستید دیگه معطلی نداشته باشید.
اون فرستادنِش هم مثلا یک پستِ آرامِکس هستِش تویِ ایران که یه هفتهای میاره یا با یک پستِ دیگه. دانشگاه هزینهیِ پست روهم میگیره، مثلاً یک میلیون تومانی. بعد خلاصه مدارک میاد اینجا و شاید بگویم اگه وِس بره و خیلی بهتون واحدِ اضافی نخوره در عرضِ شاید یکماه چهل روز وِس به شما جواب خواهد داد. واحد بخوری باید دنبالِ دانشگاه باشی، بعد ممکنِ وسطِ ترمی حالا اون دانشگاه اون واحد رو داره تویِ شهرِ تو اون واحد هست، نیست که یه مقدار دیگه. اینهاش بستگی به شانس و اقبال و اینکه دقیقاً اون رو بپذیرند یا نپذیرند. واحدِ اضافی بخوری یا نخوری و اگه واحدِ اضافه خوردی تویِ شهرِت دانشگاهِش اون واحد رو داره یا نداره. اینا همهشون مسئلهس دیگه. ولی برایِ پیاِنج و اینها یه مقدار طول میکشد چون شما اَپلای میکنی و چند ماهی خبری نیست بعد میگن فلان مدرکت مثلاً کمه یا زیاد.
سعید کاظمی : معمولاً اون روزایِ اول ورود به کانادا باید از جیب بخوری و از سرمایه و یا کاری برایِ خودت مهیا کنی؟
مهندس فاتحی: بله یه مقداری که سَیوینگ اونجا مصرف میشه لاجَرَم ولی در اون اثنا خُب کسایی هستند که کارهایِ جنرال میکنن یعنی منتظر نمیشوند و منتظر هم بشی گارانتی پُشتِش نیست. باید از همون اول یه کارِ جنرالی پیدا بکنی که به قولِ بچههایِ اینجا می گویند که یه کاری پیدا کنی که خودت رو بتونی سرِ پا نگهداری. که میتونه یک اوبِر باشه مثلِ اِسنَپِ ایران و یا کارهایِ معمولی مثلِ کارهایِ فروشگاهی باشه. که اون هم بستگی به کانِکشِن داره.
چقدر دوست و رفیق و آشنا اینجا داری که بگی که آقا من فعلاً که قضیه مثلِ مدارک و فلانم رویِ هواست من یه کارِ جنرال دنبالِش میگردم. یکی میگوید آقا بیا من فروشگاهی چیزی یه کاری اینجایی و اونجایی یه کارِ جنرال شروع میکنی حداقل هزینههات رو پوشش میدهی و شاید کامل نتونی پوشش بدی. مثلاً سههزار و پونصد تا هزینه میری سه هزار تا در میاری و حداقل پونصد تا از جیب میخوری نه کلِ اون سههزار و پونصدتا. بالاخره یه جوری خودت رو سرِ پا نگه میداری و به نظرمم هم خیلی خوبه این کارهایِ جنرال چونکه هر چقدر خونه در کانادا میشینی زبانت بدتر میشه بهتر نمیشه که.
سعید کاظمی :آیا دولت کانادا از مهاجرین تازه وارد حمایت می کند؟
مهندس فاتحی: حمایتهاش رو من عرض میکنم. اگر شما با پیآر بیاید. یعنی پِرمِننت رِزیدِنت. اگه اقامتِ دائم داشته باشید شما ببینید بسته به ایالتِش قیمتهاش فرق میکنه. تویِ آلبرتا شما میگفتید آقا من فقط میرَم کلاسِ زبان. میرفتی کلاسِ زبان ثبتِنام میکردید بسته به تعدادِ فرزند و تعدادِ خانوار. مثلاً یک زوج با یک فرزند میشد هزار و هشتصد و خوردهای. یک فرد تنها میشد هشتصد و پنجاه و یا شصت و از اینا و برایِ بچهها هم چهارصد و هفتاد دلار یه چیزی فدرالی هست به اسمِ چالد بِنِفیت که اون رو میدادن برایِ بچهها. خُب میشه باهاش زندگی کر.
هزینههایِ زندگی رو ساپورت کرد؟ باز بسته به شهرِش داره. خُب میدانید که تورِنتو و وَنکووِر یه مقدار اجارهها گرونه و یک جایی مثلِ آلبرتا من یه جایِ خوب گرفته بودم هزار و پونصد شِشصد تا که بله اون حداقل اجاره خونهت رو میدهد، بخشی از هزینههات رو میدهد. اونی که گفتید رو عرض میکنم. برایِ کسی که به صورتِ مهاجرت میاد این خیلی مهمه که اولِش بیمه داره یعنی شما هر مشکلِ مِدیکالی داشته باشید این رو برایِ شما کاوِر میکنه. بیمه میده و این مهمه.
و این خیلی ریسکی هستِش که یه نفر بگه آره آقا من با ویزایِ توریستی میرم یه جوری میکنم اونجا خودم فلان و فلان میکنم. ولی یه دندونت بگی آخ هزار دلار هزینه داره. یعنی مثلاً عصبکشی حدودِ هزار و هفتصد دلار هستِش. یعنی شما دندونت درد میکنه میری دکتر میگوید آقا این باید عصبکشی بشه و خالی بشه و پر بشه. میگه 1700 عصبکشی و 200 تا هم پر کردن کلاً دو هزار دلار برایِ عصبکشی و پر کردن دندان و کسایی که بیمه ندارن ریسکیه شاید یه مشکلِ جدی پیش اومد خیلی هزینه دارد.
سعید کاظمی بیمه و خدماتِ رفاهی شما که شاغل هستید توسط کارفرما کانادایی پرداخت می شود یا خودتون پرداخت می کنید؟
مهندس فاتحی: ببینید تقسیمبندی شده. شما وقتی کم درآمد هستید یعنی وقتی یک مهاجر میاد در ابتدا درآمدی که نداره ولی با مهاجرت اومده و پیآر داره. این که با پیآر اومده اونجا عرض شود که بیمهیِ دولتی شاملِش میشه و کاوِر میکنه هزینههاشو تا زمانی که این کم درآمد هستِش. وقتی شما شغل میگیرید و کار میکنید و درامدِت فکر میکنم باز بسته به جمعیتِ خانواده داره برایِ یه زوج با یک بچه فکر میکنم 29 تا 30 هزار دلار درسال هستِش. وقتی شما سی هزار دلار در سال درآمد دارید دیگه اون درآمده کم رو ندارید چون یک درآمدی دارید.از اون برایِ خودتون بیمهای دست و پا بکنید
سعید کاظمی : مگه کارفرما شما در کانادا براتون بیمه رد نمیکنه مثلِ ایران؟
مهندس فاتحی: تویِ ایران مثلاً بیمهیِ دانا و البرز و اینا هست. کارفرمایِ شما میره با یکیشون یه قرارداد میبنده برایِ کارکنانِش یه چیزی از حقوقِ شما کم میکنه و یه چیزی هم کارفرما میگذارد به یک بیمهای میریزه و شما رو تحتِ پوششِ بیمه در میاره اون هم سقف داره دیگه. میگه سالی اینقدر دندان، اینقدر عینک، اینقدر جراحی همونه یعنی شما تویِ یک شغل که میری اَپلای میکنی یکی از مزایایِ شغلی که مینویسن اون کاوِر ِ بیمه رو مینویسند و میگویند آقا من به تو فرضاً این قدر دلار میدم به اضافهیِ بیمه و بعد یک خلاصهای از بیمه رو مینویسند.
میگن مثلاً دو هزار دلار در اون کاور میکنیم و فلان و فلان. این جزءِ اون بِنِفیتهایی(منافی ) هستِش که در واقع کارفرما به شما میگوید. مزایایی که کارفرما به شما میدهد. اگر خویشفرما باشید هم که خُب باید برید با یکی از این شرکتهایی که بیمه درمانی داشته باشه و بیمهیِ ماشین هم که کلاً بر عهدهِ خودِ تو هستِش. ماشین و خونه و اینا به عهدهیِ خودتِ دیگه. و بیمهیِ ماشین تویِ ایران اجباریه یعنی اگه ماشین بیمه نداشته باشه میخوابونند.
سعید کاظمی: برای ترجمه گواهینامه در کانادا چه مواردی را باید رعایت کنیم؟
و این رو هم بگم که دوستایی که میان تصدیقِشون رو که میارَن یک نامهای هم از راهنمایی و رانندگی بیارَند یه چیزی مثلِ خلافی یا تأییدِ گواهی نامه یه همچین چیزی. تویِ بعضی استانها به درد میخوره و حتی بینالمللیش کنند. با اون میتوانند سه ماه اینجا رانندگی کنند چون واقعاً بدون ماشین نمیشود. شما تا برید تصدیق بگیرید اینجا ممکنِ طول یکشه و یکی دو بار هم رد بشی. چون قوانین یک مقدار فرق میکنه.
مثلاً تجربهیِ خودم پلیس تویِ چهار راه گفت بپیچ دست چپ من پیچیدم گفت ماشینی که از روبرو میاومد خطرناک بود باید صبر میکردی اون رد شود. گفتم خیلی فاصله داشت. تویِ تهران ما سانتیمتری رد میکنیم. گفت اون باید حداقل 50 متر فاصله داشته باشه تا تو بتوانی بپیچی. و گفتش که این اشتباه کردی و ردم کرد. 145 دلار هر امتحان میدادیم. عرضم اینه که ممکنِ شما دوماه نتوانید تصدیق (گواهینامه)بگیرید، سه ماه نتوانید تصدیق بگیرید بعد بدونِ ماشین هم واقعاً اینجا سخته. چون اصلاً بَیسِ آمریکایِ شمالی بر اساسِ ماشین شخصی هستِش. شما اروپا میرید تراموا داره، مترو داره و هزارتا چیز داره. اینجا اصلا زیرساخت حمل و نقل کانادا روی ماشینِ هستِ.
سعید کاظمی : فاصلهها هم تویِ کانادا خیلی زیاده؟
مهندس فاتحی: بینِ شهرها که بله. تا هزار کیلومتر همسایه محسوب میشود.
سعید کاظمی : حالا شما سِرتیفیکَیتِتون رو در کانادا گرفتید مرحلهیِ بعدی چه اقدامی انجام دادید؟
مهندس فاتحی: راجع به پیدا کردنِ شغل یه چیزِ خیلی مهم بگم که دوستان هر شغلی که تویِ ذهنشون هست و هر تخصصی که دارن برَن اِندید INDED اولاً که اکانتِ لینکدینیتون رو بروز کنید، بسازید و بهش برسید. اینجا لینکدین خیلی فعاله. اونایی که آدم استخدام میکنند بهشون میگن رِکروتِر. رِکروتِرها از رویِ لینکدین خیلی سِرچ میکنند. حتماً برید و اون واژههایِ تخصصیتون رو برایِ مثال من توزیعِ برق بودم و فلان مینویسید دیستریبیوشِن اِلِکتریک اینجینیِرینگ فلان.
برایِ این دنبال شغل بگردید. اونجا ببینید که این شغلی که شما دنبالِش میگردید چه سِرتیفیکَیتی میخواد. چون اینجا به اینا میگَویند جاب پُستینگ. تویِ ایندید به سادگی میتونید سِرچ بکنید و اونجا به شما می گوید. که آقا چه سِرتیفیکَیتهایی میخواهد و چه ریکوایِرمِنتهایی میخواهد. یعنی کسی که میخواهد واردِ این شغل بشود و این شغل رو از این شرکت بگیره چه خصوصیاتی باید داشته باشه و چه مدارک و سِرتیفیکَیتهایی باید داشته باشه بعد کاملاً دَستِتون میاد که آقا من اصلاً میتوانم در اون زمینه اونجا فعالیت بکنم یا نمیتونم؟ بازار کارِش چقدرِ؟ متوسط دستمزدِش چقدره؟ تویِ ایندید میشه همهیِ اینا رو پیدا کرد. اتفاقاً یک اشتباهی ما داریم فکر میکنیم مهاجرت برایِ تحصیلکردهها خوبه. اما واقعیتِش اینه که مهاجرت برایِ تحصیل نکردهها بهتره.
سعید کاظمی : افراد متخصص را کانادا بیشتر نیاز دارد؟ برایِ اینکه تخصص دارند
مهندس فاتحی: آره. برایِ اینکه شما؛ اینجا به قصاب میگن بوچِر. مطمئنم شما بیاد اینجا بگید که تخصصِ قصابی دارم دو ماهه کار پیدا میکنی. درآمدت هم خیلی با یک مهندِس فرق نمیکنه.
سعید کاظمی : کانادا اختلافِ طبقاتی زیاد نیست.
مهندس فاتحی: واقعاً این هست. این اختلاف زیاد نیست. یعنی مثلاً شما میگید آی پیا«جم رو بگیرم، آی فلان کنم، آی یه شغلی بگیرم. که لَیبِلِش مهندسی باشد، بعد این همه که من بالا پایین پریدم اینقدر هم درآمدِ من که فرق نکرد. من فکر میکنم که عادلانهتره. برایِ همین هم هست که حدودِ 15 تا بیست درصدِشون در کانادا هم میرَن دانشگاه.
سعید کاظمی : برایِ اینکه وقت برایِ دانشگاه بذره میره تخصص یاد میگیره. یه کارِ فنی یاد میگیره.
مهندس فاتحی: کانادا جوانها از بیست سالگی رفته آتشنشانی استخدام شده چون کارِ خطرناکی هم محسوب میشود. اون شرطِ 65 سال بازنشستگی رو هم ندارد. این 50 سالگی بازنشست میشود. با حقوقِ خوب بعد این اتشنشانها باشگاهِ خودِشون رو دارند چون باید بدنهاشون ورزیده باشد. بعد میگوید من برم برایِ چی تویِ سی سالگی فوق لیسانس بگیرم. میخوام نگیرم. مگه برایِ من فرق میکنه. مگه چقدر حقوقِ من فرق میکنه. میره پلیس می شوند، آتشنشان می شود، میره فلان می شود. شغلِ آزاد پیدا میکنه و میگه من بهجایِ اینکه ده سال درس بخونم و ده سال کار کنم اون که بهتره.
سعید کاظمی : تویِ ایران هم داره کم میشود. من آمارِ پارسالِ علومانسانی رو نگاه میکردم میگفت 350 هزار نفر کنکور ثبت نام کردن 125 هزار نفر جلسهش رو شرکت کردن. نزدیکِ سی درصدِش روشرکت کردن. تازه اون سی درصد هم مطمئن هستم 50 درصدِشون فقط برایِ کیک و نوشابه اومدن و خانواده که میگن. خُب الان خیلیها میگن چیزی نداره. مثلاً من برم فوقلیسانس بگیرم، دکترا فلان بگیرم. مگر اینکه هدفِ مهاجرت داشته باشه و یا عاشقِ درس خوندن باشه و خیلی علاقمند به علم باشه.
مهندس فاتحی:حتی اگر هدف مهاجرت به کانادا باشه به نظرِ من تحصیل خیلی گرهگشا نیست. برایِ اینکه شما اونجا یه چیزی میخوانید باز دوباره باید اینجا بیاید معادلسازیش کنید . یه سری کارهایِ دیگه. ولی با یک مهارتهایِ دیگهای بیاید. فقط زبان.
سعید کاظمی : جلسهیِِ قبلی هم شما خیلی تاکید بر زبان داشتید. اولویتتون اول زبان بود بعد کار برای مهاجرت به کانادا؟
مهندس فاتحی: یک مکانیک بود افغان بود تویِ کَلگِری. کِلگِری هم بزرگ هستِش تقریباً یک میلیون و سیصد نفر جمعیت داره. این یک کارگاهی گرفته بود یک ذره هم منصفانه حساب میکرد نسبت به این کاناداییها حدوداً ده تا مکانیک بودن که حداقل چهار پنجتاش ایرانی بودن. پیشِش کار میکردن. پیشِ خودم گفتم آخه کدوم دکترِ ما کدوم مهندِسِ ما اومده کانادا یه همچین درآمدی داره.
سعید کاظمی : من هم اتفاقاً تجربهیِ مشابهِش رو داشتم. رفتم ترکیه با یک دوستی آشنا شدم خیلی اتفاقی که یک افغانی بود و تویی شهرِ ما زندگی میکرد. گفت من ده سالِ پیش اینجا همهچی داشتم، سه چهارتا خونه ایران داشتم همهش رو فروختم اومدم یکسال اینجا خوردم و بعد شروع کردم به کار از صفر. گفت خیاطی میکنم. بعد من رو برد تویِ دو تا کارگاهِ زیرزمینی داشت. نه اینکه زیرزمینِ مخفی باشد. اون محله برید استامبول ببینید اصلاً کلاً همه کارگاهِ. به من گفت الان 84 نفر ترک و افغانی و ایرانی برایِ من کار میکنند.
و خودم هم مدیریتِشون میکنم و یک نکته که تآکید میکرد میگفت اینجا سه چهار سال اذیت میشی ولی زودتر راه میافتی و واردِ جامعه میشی. خانمِ من که مثلاً تخصصی لباسِ عروس میدوخت و پالتویِ زنانهیِ پشمیِ خیلی قشنگ میتونه بدوزه هرجا میرفتیم میگفتن از همین فردا بیا سرِ کار. حالا مثلاً منِ مهندِس که میرفتم میگفت مجوز و مهر شما ندارید و اجازهیِ امضا نداری، نقشه نمیتونی بسازی، استانداردهایِ ما با شما فرق میکنه. چند ماه طول کشید شما کار پیدا کردید؟ و حدوداً بفرمایید که اونجا چقدر هزینه داره؟ چقدر درآمد داره؟ میشود با یک حقوقِ مهندسی یا کارمندی حالا فرض کنیم استخدامِ یک شرکتِ خصوصی یا دولتی بشی چقد درآمد داره؟ مششه خانوادَ رو بچرخونه یا یِر به یِر هستِش. سطحِش؟
مهندس فاتحی: ببینید تویِ ایران مثلاً تا بیای درسِت رو بخونی و مدارکت رو بگیری و بری کار پیدا بکنی که یه ذره تخصص و مهارت پیدا بکنی و سی و سی و پنج سال طول میکشه. یعنی صفر کیلومتر بری تویِ کار که خبری نیست. یه شرکت خصوصی میری و یه چند میلیونی میذاره کفِ دستت مگه حالا بترکونی واسهیِ یک تخصصی و فلان. حالا واقعیتِش اینجا یه نفر اول گفت و من هر چقدر میگذره دیدم که این درست گفته.
گفت ببین اون چیزی که تویِ ایران تویِ سی و چند سال بهدست آوردی انتظار نداشته باش اینجا تویِ سه ماه بدست بیاری. ایران سی سال طول کشیده تو به اینجا رسیدی اینجا سی سال طول نمیکشه ولی سه سال که طول میکشه. به نظرِ من حداقل باید آدم یه دو سه سال باید آب نمک بخوره اینجا. اصلاً شما اولِش زبانت هم خوب باشه چون با اون فرهنگِ کار و اینا آشنا نیستی اولِش هم بگن بفرما این کار خودت نمیتوانی از پسِش بر بیای.
یعنی یک مقدار باید به قولِ کانادایی ها با جاب کالچِر یعنی با فرهنگِ کارِ کانادا و نحوهیِ برخورد، حرف زدن و زبان آشنا بشوید. یک سری مهارتها واقعاً لازمه یعنی اینجوری هم که نیست که کار باشه و شما؛ یه زمانی تویِ آلبرتا بله اون زمانی که دورهیِ احمدی نژاد نفت 100 دلار 110 دلار شده بود خیلی اقتصاد آلبرتا آدم کم آورده بودند میرفتند مهندساین ونزوئولایی رو از اونجا می آوردند. دیگه تویِ این شرایط بچههایی که آمده بودند میگفتند آره من یک ماه رفتم کارِ مهندسی گرفتم.
ولی اون هم یک بار شده تو یک تاریخ که مثلاً صنعتِ نفت خیلی تاپ باشه و کارفرما اصلاً بهش مهم نباشه. اصلاً کارفرما میگفت رفیقِت اگه مهندس هستِش بیار من به تو چهارهزار دلار جایزه میدهم. اگه تو به من یک مهندسِ دیگه رو معرفی کنی. که اون رو معرفی کنی که بیاد اینجا کار بکنه. چون من این پول رو میدم رِکروتِر بره بگرده خُب میدم به تو. تو میشناسی بیارِش کار کنه دیگه. ولی خُب بعضی وقتها و مخصوصاً زمانِ ما که این دو سالِ اخیر هم خورد به کرونا و اینا واقعاً تأثیر گذاشت دیگه.
و هم شغلهایِ جنرال و هم شغلهایِ تخصصی و ساخت و ساز و رویِ همه چیز تأثیر گذاشت. یک مقداری ما بدشانسی داشتیم. ولی آره شما باید یه دو سه سالی رو بگذارید برایِ اینکه بتونید این پروسه رو و معادلسازیهاتون، اون مدارِکتون و یک سِرتیفیکَیتی و بعد در کانادا جا بیافتید. که چه کاری میخواید بکنید. متاسفانه آسیبی که زیاد میبینند به نظرِ من بچههایی که رشتهیِ علوم انسانی و یه همچین چیزهایی خواندن.
دیدم مثلاً بچههایی رو که حالا خودشون شاید مثلاً کارِ فنی داشتن و فلان و خانمِش تویِ رشتهیِ علومِ انسانی استادِ دانشگاه بود. میگفت من ایران دکترایِ جامعه شناسی دارم خیلی بعیدِ که بتونه با اون تخصص بتواند در کانادا کار پیدا بکند. برایِ همینه که میگم ایندید رو قشنگ بگردید. کاری نداره. دو ساعت و سه ساعت وقت بذارید دستِتون میاد. ایندید رو بگردید بعد ببینید که تویِ اون شغلِتون چقدر فرصت هست و چقدر درآمد هست.
اما چیزی که گفتید چقدر درآمد و چقدر هزینه و اینها خُب هزینه که به قولِ معروف یه سرِش بازه و شما هر چقدر که بخواید میتونید هزینه کنید. اما اگه یه کفی ای هزینه رو داشته باشید بسته به شهرِتون داره. قیمتِ موادِ غذایی و اینا تقریباتً همه جا یکی هستِش ولی مسکن هستِش که بالا و پایین میشه. شما برید تورِنتو قیمتِ گوشت و نون و اینا شاید همین قیمت هستِش ولی مسکن یه مقدار فرق میکنه و فکر میکنم ونکووِر رکورد داره تویِ قیمتِ مسکن و بهدِش تورنتو و مونتریال.
هزینه زندگی متوسط در کانادا چه مبلغی است؟
رویِ هم رفته اگه بخواهید یه رفاهِ خیلی نسبی داشته باشی یک سههزار و پونصد دلاری ماهانه هزینهیِ نتِ شماست بعد برایِ این سههزار و پونصد دلار شما اگه کار بکنید حداقل یک پنجهزار دلاری در ماه لازم دارید درآمد داشته باشید و علتِش هم اینه که وقتی کارفرما کانادایی به شما میگه من پنجهزار دلار میدم این رو قبل از مالیات میگه. قبل از بیمه و مالیات و فلان. من الان حساب میکنم میبینم ماهی هزار و شیشصد هفتصد دلار دارم مالیات و همین چیزایی به قولِ ایران کسورات یعنی چیزی که از درآمدِ شما کسر میشه و تقریباً چیزی که دستِ میاد تقریباً 1700 دلاری کمتر از اون چیزی هستِش که کارفرما به من پرداخت میکنه.
سعید کاظمی : ولی خُب ببینید همه جا مثلاً ما تویِ ترکیه با پزشک همسایه بودیم بعد ازش میپرسیدم میدیدم حدودِ دو برابرِ یک معلم درآمد داره ولی خُب پزشک بود، جراح بود و خیلی برایِ من لذتبخش بود و میگفتم خُب بالاخره این با جون آدمها در ارتباط هستِش و فشار و اِسترِسِ کاریش بیشتره خُب دوبرابر دیگه حقِش هستِش. خُب بالاخره نسبت به یک معلم استرِسِ کاریِ بیشتری رو تحمل میکنه. شیفتِ شب داره، آنکال داره. ولی اینکه مثلاً اختلاف صد برابر میشه اون دیگه خیلی بد میشه.
مهندس فاتحی: در کانادا اصلاً از این خبرها نیست. من خودم مثلاً هی بخون و امتحان بده و این و بیار و اون رو بیار، زبانت رو تقویت کن و خیلی تلاش میکردم که لِوِلِ کارم رو ببرم بالا بعد هی چی حساب کتاب میکردم میدیدم که مثلاً من بعدِ کلِهمهیِ اینا سی درصد بیشتر از یک رانندهیِ تاکسی در میارم. اولِش میگفتم که اصلاً نمیصرفه این همه آدم مثلاً بخواد فشار را تحمل بکنه.
این مثلاً رفته کلی درس خونده بعد فکر کردم گفتم اصلاً چرا باید این همه اختلاف طبقات باشه؟ اونم داره زحمت میکشه کار میکنه و کارِش هم ریسک داره. ما تویِ ایران اشتباه میکنیم که فکر میکنیم مثلاً حتماً یک مهندِس باید ده برابرِ یک رانندهیِ تاکسی داشته باشه. در حالی که اینجا اینجور نیست واقعاً. خودِ شهر هم این رو نشون میداد. مخصوصاً کَلیگری واقعاً من نتوانستم بفهمم بالاشهرِش کجاست و پایین شهرِش کجاست. چون همهجا خونههایِ خوب بود، پارکهایِ خوب بود، همه جا امکاناتِ خوب بود.
سعید کاظمی : حالا اگه کسی بخواد کسب و کار خودش را در کانادا راه بندازه؟ مثلاً میخواد یه شغلی یا سرمایهای راه بندازه یا مثلاً یک نمایندگی بگیره مثلِ نمایندگیِ مکدونالد در کانادا؟
مهندس فاتحی: اینم یک راهِش هستِش بله. چرا که نه.
سعید کاظمی : توصیه میکنید یا نه؟ اونا مطمئناً از این مهندس و اینا بیشتر درآمد دارند یا به حجمِ تلاشِش بستگی داره؟
مهندس فاتحی: نمیشه گارانتی گفت که اینا درآمدِشون بیشتره. ببینید جایی که فروشِ خوب داره فرانچایزِ بالاتری داره. قبول دارید؟ اون آدمی هم که الان داره اونجا کسب و کار میکنه درآمدِش خوب باشه یا فرانچایزِش رو میبره بالا یا اینکه نمیده به شما دیگه. میگه من که خوب درمیارم. شما دقت بکنید اینجا هم بازار رقابتی هستِش دیگه. مثلا میبینی یکی اومده؛ نه مکدونالد که برندِش یه مقدار گرونه، بعضی پیتزاها که مثلاً خُب یه شهرتِ نسبی دارند مثلِ فرِش اِسلایس،
میری میبینی که اینا رو بیشتر هندیها فرَانچایزِش رو گرفتن و همهیِ فک و فامیلِ خودِش رو از هند آورده دیگه قیمتِ کارگر هم خیلی بالا نمیدهد. یعنی برایِ اون هم میصرفه. به اون میگه آقا تو میخوایِ از هندوستان بیای اینجا علاف باشی دو سال سه سال کار پیدا کنی و فلان بیا همینجا کار کن پیشِ خودم ولی من اون حقوق رو نمیدم دیگه و این رو میدم. براش میصرفه که اون رو بچرخونه. بله اگر شما در ایران کسب و کاری راه انداختید و با فرآیندِ کسب و کار آشنا هستید و تخصص و مهارتی دارید که فکر میکنید که اینجا هم به درد بخوره چرا که نه.
سعید کاظمی :راه اندازی کار در کانادا همش به مهارت بستگی داره؟
مهندس فاتحی: مثلاً یکی تخصص حرفهای داره. یعنی واقعاً مغازه دار بوده. نه اینکه بگه نمیدونم من دستپُختم خوب بوده، من شیرینی خوب میپزم و اینها نه. واقعاً کار کرده باشه اون بخواد هم بیاد حتماً اینجا میدونه که چه چیزهایی رو باید مدِ نظر داشته باشه و اینکه ذائقهها هم یه مقدار فرق میکنه اینم در نظر داشته باشید. یه چیزی که ما میگیم شاید تویِ ایران خیلی محبوبه شاید اینجا اصلاً نگیره. من توصیهام برایِ کسایی که بخوان اینجا بیزینِسِ خودشون رو راه بندازن اینه که حتماً تویِ این بیزینِس اینجا یکسال کار کنن.
سعید کاظمی : زبان انگلیسی برای راه اندازی کسب و کار در کانادا خیلی مهم است؟
مهندس فاتحی: و تویِ بیزینِسهایِ عمومی و خویشفرمایی شاید نه به اندازهیِ کارهایِ پرِفِشنال که سِرتیفیکَیتی می خواد و فلانی میخواد. هر چند تویِ همهیِ کارها با زبان. من اینجا من دوستی داشتم مالِ ترکیه هستش. اونجا کاشیکار بود بعد اومده بود اینجا رفت تویِ دورهیِ زبان. گفتم بابا کاشیکاری که دیگه زبان نمیخواد. گفت نه من کارفرما یک چیزی میگفت متوجه نمیشدم میاومد اعتراض میکرد. میومد میگفت من که گفتم این رو این وری بزن تو اون وری زدی.
دیدم حتی تویِ اون کار هم شما کامل نفهمی خواستهیِ مشتریت چیه ممکنِ نتونی کار کنی و مشکل ایجاد بشه. ولی خُب لزومِ زبان کمتره تا کارهایِ تخصصی. از فعالیتِ آنلاین هم غافل نَشَن دوستان. میتونه رمزِ عرض باشه یا هر چیزِ دیگه. بعضیها هم هستند اینجا که یک همچین مشاغلی دارند و اصلاً فرق نمیکنه کجایِ دنیا باشن.
اگر فرصت یا حوصله ندارید. یا علاقه مند به شنیدن پادکست و فایل صوتی در خودرو یا ترافیک هستید. پیشنهاد میکنم . فایل صوتی مصاحبه بالا را از طریق لینک ذیل گوش بفرمائید. برای مطالعه و دیدن بقیه مصاحبه های سایت سعید کاظمی اینجا را کلیک کنید. امیدوارم صحبت های من با مهندس فاتحی در مورد تجربیات کار در ونکوور کانادا برای شما مفید بوده باشد. برای مطالعه یک متن به زبان انگلیسی در مورد کار در کانادا اینجا کلیک کنید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/تجربیات-زندگی-در-ونکوور-کانادا.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-04-03 22:32:382022-07-09 18:38:17تجربیات کار در ونکوور کانادا با مهندس فاتحی
جهت شنیدن فایل صوتی مصاحبه تجربیات زندگی در ونکوور کانادا به بر روی لینک ذیل کلیک بفرمائید.
اگر علاقه مند به تماشا فایل کامل ویدئویی مصاحبه تجربیات زندگی در ونکوور کانادا این مصاحبه از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
تجربیات زندگی در ونکوور کانادا
سوال: سلام به همه دوستانی که همراه پیج، سایت و کانال یوتوب بنده هستند. امروز میخواهیم با آقای مهندس فاتحی در مورد تجربیات زندگی در ونکوور کانادا صحبت بکنیم.
مهندس فاتحی: سلام صبح شما هم بخیر
سوال: آقای مهندس امروز دما منفی 7 درجه بود با خودم میگویم شما از منفی 35 درجه تعریف میکنید تصوری نمیتوانم نسبت بهش داشته باشم. چون واقعا امروز منفی 7 خیلی سرد بود.
مهندس فاتحی: اینجا البته اگر یک مقدار سردتر است. امکاناتش را مطابق با آن آب و هوا درست کردهاند. یعنی تو شهر کلگری که از بهترین شهرها برای زندگی هم هست. به نظر من، داون تاونش (downtown) که ساختمانهای بلند دارد. همه اینها را از داخل به هم وصل کردهاند. شما از قطار شهری که خارج میشوید و وارد یک ساختمان میشوید. تقریبا میتوانید. همه جاهای داون تاون را بدون اینکه وارد خیابان بشوید بروید. بعضیها مثل عابران پیاده بالای اتوبان هستند. مثلا یک چیز شیشهای، بعضیها اینجوری است اینور خیابان آنور خیابان، بعضیها هم نه از داخل یک راهرویی وصل شده است به همدیگه.
سوال: کلگری کدام استان کانادا میشود؟ چون من جغرافیای کانادا را زیاد مسلط نیستم.
مهندس فاتحی: همسایه کلمبیا که تقریبا غرب میشود. کوههای معروف راکی
سوال: بومیها بیشتر آنجا(کلگری) زندگی می کنند درسته؟ یعنی استان بومی نشینی است؟
مهندس فاتحی: نه شاید به اندازه مانیتوبا مثلا، نه خیلی بگوییم درصدش بالاست نه،
سوال: در لایو قبلی در مورد کار به مشکل اینترنت خودریم. فقط در حد 10 دقیقهای مطلب آخر آنجا را ببندیم. در مورد کار، شما تجربیات کاری خودتان را گفتید. که دوستان ایرانی کمک زیادی کرده اند. معرفیتان کرده اند. اگر چیزی لازم است. که بحث بسته بشود. بگویید بعد دیگه امروز در مورد هزینههای زندگی و تجربیات زندگی صحبت بکنیم.
مهندس فاتحی: بله اگر بخواهم همه موارد مهم آن بحث را اشاره بکنم. یکی این بود. که لینکدین تان را آپدیت کنید و موقعیتهای شغلی تان را بسنجید. حتی وقتی که ایران هستید. حتی اگر در رشته تخصصی خودتان هم نمیخواهید فعالیت بکنید و مثلا میخواهید کار دیگری بکنید. روی آن سرچ بکنید. ببینید چقدر شانس دارید. چقدر شغل هست؟ دستمزدها چقدر است؟ چه مسئولیتهایی دارد؟ چه مدارکی دارد؟ و چه سرتیفیکیتهایی لازم است برای آن شغل؟ کانکشنتان را تقویت بکنید، همه دوستانتان را پیدا کنید، با همه دوستانتان ارتباط داشته باشید.
ولو در حد یک پیام واتساپی که بداند. که شما هستید، رسیدید و دنبال کار هستید. یا حتی از ایران شروع کنید. و با دوستانی که فکر میکنید. و میتوانید تو کانادا به آنها دسترسی پیدا کنید. آنها هم دوستانی خواهند داشت. مهم این است که مثلا، میگویید که فلانی اصلا تو کار و رشته و شهر من نیست. ولی حتما او دو تا دوست خواهد داشت. که حتی یک ذره هم مربوط به کار شما هست. و میتواند کسانی را به شما معرفی کند. کانکشن خیلی مهم است و با کانکشن است. که به نظر من میتوانید. مصاحبه کاری بگیرید و به یک شرکتی معرفی بشوید، توی یک بیزنسی اطلاعات جمع بکنید. یعنی هر چقدر که میتوانند اطلاعات جمع بکنند با چشم باز بیایید،
بله اقتصاد اینجا جلوتر از اقتصاد ایران است، ساعت دستمزد درامدها بالاتر است، مخارج هم بالاتر است، یعنی مثلا طرف حساب میکند. که آنجا حداقل دستمزد 15 دلار است. یعنی من 40 ساعت هم تو هر کاری که کار بکنم. یه سه چهار هزار دلاری دارم، برای چی تو ایران بمانم؟ ولی به نظر من افرادی که تو ایران یک درامد قابل توجهی دارند. اگر با انگیزه اقتصادی مهاجرت میکنند. بشینند خوب حساب کنند، اگر درامد خوبی دارند. اگر درامدی خوبی ندارند و سخت میگذره، اینجا سخت بگذره بهتر است.
سوال: منظورتان از درامد خوب در کانادا چی است؟
مهندس فاتحی: ببینید مثلا یکی از دوستان زنگ زده بود. که مثلا اینجا ماهی 100 میلیون تومان در میاورم، اگر به لحاظ اجتماعی و به لحاظ فرهنگی مهاجرت کند. امری است الاحده، اما اگر که میگویید بیایم آنجا رفاهم بیشتر شود، حالم بهتر شود. ممکن است آن موقعیت را اینجا به دست نیاوردید. شما با صد تومان توی ایران خیلی در آسایش و رفاه هستید، و همان رفاه را ممکن است اینجا به دست نیاورید. و ایران بیزنست کاملا انجام شده و دستت داخل جیب خودت است. با کارگری که صد میلیون در نمیآید. پس بالاخره یک بیزنسی هست.
که حالا در میارید. اگر اینجوری است. آن رفاه را دوباره اینجا نمیتوانی داشته باشی و به دست بیارید. پس بنابراین خیلی دقت کنید و خیلی چرتکه بندازید. یکی مغازه لوستر فروشی داشت (لوست و چراغ و …) صحبت میکردیم. من گفتم شما با اون درامدی و موقعیتی که پیدا کردهای. حالا آمدهای اینجا نمیدانم که میخواهی چکار بکنی که به همان رفاه برسی.
سوال: سفر کنند و مثلا دو هفته بروند دنیا را ببینند بهتر است به نظرم، که آقا بیا سفر کن به اروپا؟
مهندس فاتحی: بله وقتی سالی 365 روز میدود و فقط یک هفته میتواند. مسافرت برود. عنایت میکنید؟ اینجا هم کل قضیه کار است. و دو هفته اش مسافرت است. شما همان دو هفته ایران باشی. برای مسافرت هم دستت خیلی بازتر است. اروپا هم میتوانید. بروید، ترکیه و دبی هم میتوانید بروید، اینجا یک مکزیک میتوانید بروید و چه میدانم اگر بخواهید یک جای گرمی بروید مثلا به کوبا و یا مکزیکی بروید.
سوال: با هواپیما اگر بخواهید اینها را بروید از کانادا باید کل آمریکا را رد کنید درست است؟
مهندس فاتحی: بله از اینجا فکر کنم حدود 6 ساعت پرواز طول بکشد. بیشتر بخاطر قیمت و اینها میروند آنجا، چون اولا گرم است و دوما قیمت مناسب است. قیمت هتلها هم مناسب است.
سوال: بله درست است حالا همه دنیا هم می ایند دبی و اینجوری نیست که بگوییم. اینجا بد است و فلان، اتفاقا هدف من از اینکه این پیج و کانال یوتیوب را باز کردهام. این است که بگویم. نه اینجا سیاه سیاه است و نه آنجا سفید سفید است، حالا انشالله تا دو هفته آینده یک متنی داخل پیج خودم آماده خواهم کرد دو تا حادثه بسیار ناگوار توی شهر ما اتفاق افتاد دو تا حادثهای که دو تا جوان برای خانوادههایشان ایجاد کردند، متاسفانه خیلی حادثه وحشتناکی بود، و حالا با تصور اینکه من خانواده را تحت فشار بگذارم.
اذیت بکنم و مثلا اینها خانه را بفروشند. و به من پول بدهید. تا مثلا من بروم خارج، حالا اگر این بنده خدا خانهاش را هم بفروشد میشود 200 میلیون (6 هزار دلار)، با این 6 هزار دلار بلیط هواپیمایش را هم نمیتواند. تهیه کند. ببینید یک چیزهایی هستند که واقعیت است و یک چیزهایی که توی تصور ما است. برادر یکی از دوستانم میگفت. که من اینجا کارخانه دار بودم، کلی مجتمع تجاری داشتم، اتفاقا کانادا هم زندگی میکنند، و میگفتند اصلا اینجا خوش نمیگذرد. به ما و همیشه در حال کار هستیم. هم من و هم خانمم، و درامدی که از ایران میرسد.
اصلا نمیشود. اینجا باهاش زندگی کرد. چون شاید توی ترکیه با 20 میلیون و 30 میلیون بتوان. یک زندگی متوسط با بالا داشت، مثلا میگوید از امکانات استفاده میکنم و آب و هوا بهتر از ایران است و فلان، ولی کانادا از این خبرها نیست، و فکر کنم فقط برای یک بلیط هواپیما 1500، 2000 هزار دلار بدهید درست میگویم؟
مهندس فاتحی: بله حالا به فصلش ربط دارد ولی حداقل 1200 دلار کانادایی را برای یک بلیط هواپیما و حتی اگر بخواهی جدا جدا رفت و برگشت را بگیری، یک کم بیشتر هم لازم است.
سوال: خب حالا هزینه های زندگی توی ونکور چطوری است آقای مهندس؟ به صورت متوسط فرض کنیم. مثلا ماهی یک بار سینما، یکی دو بار در ماه رستوران، و یک رفاه متوسط داشته باشد.
مهندس فاتحی: اغلب که اینجوری هست و زوجها هر دو نفر باید کار میکنند، حالا آخر هفتهای بله جایی بخواهند بروند رستورانی بخواهند بروند، البته بعد از کویید، کازینوها و مراکز تفریحی خیلی کمتر شد، دقیقا من متوجه نشدم منظور شما را که سینما بروند و …؟
سوال: مثل اجاره خانه در ونکوور چقدر است؟ مثلا هزینه های خورد و خوراک؟ یا مثلا اگر شوهر 5000 هزار دلار کار کند هزینه و مخارج زندگیشان را میتواند بچرخاند؟حداقلها، متوسط و … چطوری است؟
مهندس فاتحی: ببینید اگر کسی کار جنرال بکند (کار جنرال کاری که دستمزد آن حدود 10 تا 20 دلار است) یعنی کسی که مثلا توی فروشگاهها کار میکند، بعید میدانم اینها بالای 17 دلار در ساعت بدهند، این را اگر ضربدر 40 ساعت بکنید. برای یک هفته، که ماکسیمم توان یک نفر است و اغلب شاید کمتر از این هم باشد، چیزی در حدود 2000 و خردهای میشود، حالا بستگی به تعداد افراد خانوار هم دارد، اگر تنها باشد. خب شاید بتواند برود. یه جایی تو ونکوور با ماهی 1300 دلار اجاره بدهد. البته جایی خیلی خیلی مختصر، ولی اگر زوجی باشند .
و بچه ای داشته باشند و حداقل بخواهد یک دو خوابه بگیرد، حداقلش به نظر من بین 2200 تا 2500 مبلغ اجاره است. مثلا در یک مجتمع کوچک یک دو خوابه مثلا 70 تا 80 متر اگر بخواهد بگیرد. به طور متوسط 2500 دلار باید بدهند. بنابراین اگر کار جنرال انجام دهد. برای یک نفر جواب نمیدهد. شما اگر اینجا وارد کار مهندسی بشوید. توی همین شهر، اینها یک اینتری لول دارند، چون شما تازه وارد هستید. و منیجر یا ایکس پرینس نیستید و تجربه خیلی بالایی ندارید. یا مدیر پروژهای نیستید، و در کل اینتری لول باشید.
حدود 40 دلار در ساعت تقریبا میشود، و این را اگر حساب کنید. تقریبا میشود سالی 80 هزار دلار، خب؟ به نظر زیاد باشد. اما وقتی مالیات و … را از آن کم میکنند، میبینید که رقم قابل ملاحظهای است. یعنی شما وقتی کار میکنید. باید یک مقداری هم برای بازنشستگیتان هم بریزید. که اینجا بهش میگویند RRSP، یه آرآراسپی شما میدهید یک آرآراسپی هم کارفرما میگذارد. روی آن، و میرود صندوق بازنشستگی، یک تکستی هم میدهید، مالیات هم که میدهید، یک سری کسورات بیمهای و درمانی هم هست.
که وقتی کارفرما شما را بیمه میکند. یه سهمش را او میدهد. و یک سهمش را هم شما، اینها را که شما حساب کنید. میبینید هر ماه حدود 1500 دلار از اون 6 هزار دلار که به دست آورده بودید. کم میشود، و وقتی مثلا حساب میکنید. میگویید خب هر ساعت 40 دلار میشود. ماهی نزدیک 7 هزار دلار، خیلی خوبه، اما عملا و در عمل حداقل یک 1600 دلاری کمتر از آن مبلغ موزرد نظر به دست آوردهاید.
سوال: ولی برای زندگی عالی؟ یا زندگی متوسط در ونکوور؟
مهندس فاتحی: بله، چرخ زندگیشان میچرخد. بله، ولی خب دیگه خانه توی ونکوور گران است. بخواهید یک آپارتمان متوسطی بگیرید. یک میلیون دلاری لازم دارید و برای این هم حداقل یک 200 هزار دلار نقد لازم دارید که 800 هزار دلارش را وام بگیرید.
سوال: بله پس بخواهید بخرید باید حدود یک میلیون دلار کانادا برای یک آپارتمان متوسط بذارید کنار؟
مهندس فاتحی: بله البرتا خیلی بهتر بود، به قول اینها البرتا که بودم قیمت مسکن بهتر بود. بستگی به استان دارد ونکوور و اطرافش چون جای خوش آب و هوایی هم هست و از ونکوور که میاید سمت شرق، و حتی هوب هم بروید گران است. کلونا هم گران است، ورونا و … و چون آب و هوایش هم خوب است گران است. حالا خیلی دلایل میگویند. که دورکاری خیلی مد شد. توی پاندمی و مردم ترجیح دادند. بروند یک جای خوش آب و هوا بشینند، یعنی ممکن است شما کارتان آلبرتا باشد. شرکتتان آنجا باشد،
ولی چون دورکار هستید میروید. یک جای خوش آب و هوا، بعد یک سیاستی دولت چین داشت. که یک محدودیتی گذاشته بود برای خروج پول از چین، که قبل از این محدودیت چینیها خیلی خانه توی ونکوور خریدند، قیمت مسکن را بالا بردند، خیلی به طور غیر طبیعی قیمت مسکن ونکوور رشد کرد.
سوال: حالا اگر کسی بخواهد با حقوق کارمندی یک خانه 800 و یا یک میلیون دلاری بخرد. در یک محله نرمال و قابل قبول، گفتید بهش وام میدهند؟
مهندس فاتحی: بله دیگه بستگی به کریدیت شما دارد. و وضعیت بانکیتان، وضعیت بانکی شما بهتر باشد. بیشتر ولی عموما کسی که کار دارد. و فیش حقوقی دارد. یک سال حقوق گرفته است. فرم مالیاتی دارد، تکس اسیسمنتش را دارد. که حقوق داده است. بانک با اینها 20 به 80 میده.د یعنی شما 20 درصد دامپیمند بدهید 80 درصد میتوانید. وام بگیرید قسطش هم تقریبا معادل اجاره میشود.
سوال: بله این دیگه مالکیت دارید و خیالت راحت است.
مهندس فاتحی: بله دیگه، قسط یک بخشش برای خودتان است آخر خانه برای خودتان است، و اجاره میرود.
سوال: هزینه های آب و برق و گاز در ونکوور چقدر است؟ خیلی باید نسبت به ایران بالا باشد؟
مهندس فاتحی: من توی آلبرتا چون توی هاوس می نشستم خیلی بالا بود حدود 340 تا 360 تا در ماه، برق بود و گاز بود و فاضلاب و جمع آوری زباله و اینها، یک بیل میامد و همه اینها داخل بود. وقتی شما حساب میکردید. تقریبا یه 300 و حالا تابستان یک مقدار کمتر چون بخاطر گاز، زمستانها بیشتر یه همچین عددی، ولی حقیقتش چون من اینجا آپارتمان مینشینم.
آپارتمان مبلغ شارژ را صاحب خانه میدهد و آب و نظافت و … در واقع روی اجاره شما حساب شده است. چون آن را از مالک میگیرند. فقط برق را مستاجر میدهد و اینترنت و اینها که آن هم هزینهاش اینجا بالا است، برق حدود 100 تا 120 دلار.
سوال: هزینه آب را گفتید در کانادا مالک میدهد؟
مهندس فاتحی: ببینید روی شارژ آپارتمان هستش، شارژ را از مالک میخواهند. می اورند روی شارژ، شارژ را هم از مالک میگیرند. و او هم میاندازد روی اجاره خانه، یعنی عرضم این است وقتی شما 2000 تا 2500 دلار اجاره خانه میدهید. دیگه آب و اینها را مالک میدهد و شما فقط پول برق رو پرداخت میکنید. بعضی ساختمانها حتی آمده. برق را روی شارژ گذاشته،
بعضی ساختمانها حتی آمده اینترنت پرسرعت مرکزی گرفته و آن را هم گذاشتهاند روی شارژ، وقتی شما اجاره میکنید. میبینید، که چه ویژگیهایی دارد، که مثلا آب جزو اجاره نیست و یا مثلا شما فقط برق رو پرداخت میکنید و اجاره را بر اساس این توی ذهن خودتان بالا و پایین میکنید.
سوال: برخی بحثها که هست. اینه که که بحث میکنند و میگویند شما وقتی وارد کانادا میشوید. دولت از شما حمایت میکند. این حمایت چقدر است.
یعنی تا چه زمانی این حمایت ادامه پیدا میکند؟ و اگر کسی وارد میشود. به تعداد بچهاش تاثیر دارد؟ اینکه زن و شوهراند؟ چه شغلی پیدا کنند؟ چقدر زمان میبرد. تا که اینها جا بیفتند توی اون جامعه؟ آیا زمان میدهند؟ یا حمایت آموزشی میکند؟ مثلا شما قوانین مالیاتی نمیدانید قوانین رانندگی نمیدانید، مجتمع و یا جایی هست که شما بروید و آموزش ببینید؟ چنین چیزی وجود دارد یا نه فقط در حد همان حرف و شایعه است؟
مهندس فاتحی: بسیار سوال خوبی است. عرض کنم که بستگی به وضعیت شما در اینجا دارد. یعنی اینکه شما با چه عنوانی آمدهاید، ببینید اگربا ویزای امیگریشن آمدهاید. تا شما از فرودگاه پایتان را بیرون نگذاشتهاید شهروند محسوب میشوید. یعنی برسید. لند بکنید توی فرودگاه، لند پیپرهایتان را میگیرید و امیگریشن محسوب میشوید. بله یه سری حمایتها هست. که باز آن هم بسته به استانی دارد. که شما انتخاب خواهید کرد. حالا هدف شما کجا باشد. به نسبت آن استان باید اطلاعات جمع بکنید و اطلاعات را چک بکنید.
یعنی با یک نفر دو نفر چک بکنید. ببینید. حرفهایشان با هم میخواند یا نه؟ مثلا kebek میگفت. اگر شما کمیک لند هستید یعنی مهاجرت کردهاید و آمدهاید کمیک لند کردهاید. شما بیاید کلاس زبان من به شما ماهی 750 دلار میدهم، خانمت برود. کلاس زبان برای او هم 750 دلار میدهم. این میشود مثلا 1500 دلار، 500 تا هم برای هر بچه میدهم، این را برای چند وقت میدهم؟ من دقیقا قوانین kebek را نمیدانم. ولی عموما 20 ماهه، تو آلبرتا که من بودم از دوستانم به من گفتند. که کلاس زبان فاند میدهد. اینا خودشان میگویند. فاندینگ دارد.
به قول خودمان بورس دارد. شما میروید موسسه آنها یک زبان evaluation امتحان بهت میدهند. یک نفر مصاحبه میکند. که اینها را بنویس و جواب بده، بهت یک بنچ مارک نمره میدهد. اگر نمره شما بالای 8 باشد که تقریبا هیچ کدام از بچهها بالای 8 نمیشوند. و این که دیگر دست خودت است. اگر میخواهی فاند بگیری. چند تا سوال را ننویس، میخواهی نمرهات پایین باشد و فاند بگیری 4 تا سوال را ننویس. خلاصه که مثلا توی آلبرتا را میگویم، اگر شما میروید و فاند زبان میگیرید. به شما اگر تنها و یک نفر آدم باشید حدود 800 دلار، اگر زوج باشید که حدود 1600، 1700 دلار و اگر زوج باشید با یک بچه نزدیک به 1900 دلار به شما میدهند.
سوال: کاری به اجاره ات ندارد دیگه، و شما هر جایی را اجاره کنی و اقامت کنید؟
مهندس فاتحی: البته یک فرمی به شما میدهند که آنجا میگویند. شما درامدهایتان را بنویسید و مخارجتان را هم بنویسید. چون اینجا شما یعنی توی کانادا اگر درامدی. که شامل مالیات نباشد. میتوانید اظهار نکنید. مثلا میگوید من در ایران یک شرکت دارم. که هر ماه 50 میلیون تومان پول میفرستد، لازم نیست به آن اشاره کنید. چون این درامد در کانادا نیست. یعنی مشمول تکست در کانادا نیست. بنابراین شما درامدهایی را مینویسید که taxable است. به این معنا که در کانادا قابل محاسبه مالیاتی است.
خوب اغلب بچه هایی که میایند و کلاس زبان میروندو آنجا مینویسدو درامدی ندارم، مخارج رو هم مینویسد 1500، 1600 دلاری اجاره میدهم، برق و آب را پرداخت میکنم، یک فرمی دارد، که این در اسیسمنت شما بسیار موثر است و اگر درامد خیلی بالایی داشته باشیدو ممکن است به شما فاند ندهد. چون میگویند که ما این را گذاشتهایمو برای کسانی که زبان را یاد بگیرندو و وارد کار بشوند، و اگر شما الان توی کانادا درآمدت خوب است دیگه فاند را برای چه میخواهید؟ یک چیز را عرض کردم و گفتم باید اطلاعات دقیق باشد؟ من اینجا از دوستان شنیدم .
و چون توی ایران ما ندیدیم که از این خیرها به مردم برسد، که یعنی برو و برای خودت انگلیسی یاد بگیر من ماهی 50 میلیون به تو پول میدهم، عجیب به نظر میرسید. من رفتم همان موسسهای که زبان ثبت نام میکنند برای امتحانات، یعنی شما آنجا میروید. زبانتان را ارزیابی میکنند. مدرک زبان به شما میدهند. رفتم آنجا و یک خانم ایرانی هم آنجا بود. گفتم من شنیدهام. که برای زبان فاند میدهند، گفت نه، فقط اگر شما بروید. زبان بخوانید. لازم نیست شهریه اون کالجی را که در آن زبان میخوانید. بدهید و برای شما که مهاجر هستید نمیگیرند،
و پولی بابت کلاس زبان از شما شهریه نمیگیرند. ولی فاند نمیدهند. من برگشتم و به رفیقم گفتم. من رفتهام. سرویس کانادا جایی که امتحان زبان میگیرند. مدرک بنچ مارک زبان بهت میدهند، آنها گفتند نمیدهند. اما تو گفتی میدهند، من پیش خودم گفتم. حتما این یک چیزی شنیده است. اما رفت فاند خودش را گرفت، یعنی همان خانمی که آنجا کار میکرد. اطلاعاتش درست نبود، و این را همیشه لحاظ کنید. که با یک کلمه حرف از چیزی مطمئن نشوید. و از یک دو سه جایی چک بکنید. این هم اینجوری هست که شما وقتی اینتر فاند اقدام نکردهاید.
4 ماه بعد میتوانید اقدام کنید. یعنی من همان اول حدود 6 ماه را چون این خانم به من اینجوری گفته بود. اقدامی نکرده بودم. از جیب خودم میخوردم. یعنی چیزی حدود 6 ماه تا 1900 دلار من میتوانستم بگیرم. این را تا 20 ماه به شما میدهند. آلبرتا اینجوری است خب؟ و هاوس هولد است یعنی برای هر خانه فقط یکی میدهد. یعنی از یک خونه خانم برود. همان پول را میدهد آقا هم برود. همان پول را میدهد و 20 ماه هم میدهد. ایرانی که درآمد از ایران دارند و خیلی به دنبال کار در اینجا نیستند. اینجوری میکنند. ک
ه مثلا مرد خانه میرود و 20 ماه این را میگیرد. وقتی تمام شد خانم میرود و 20 ماه خانم میگیرد. و عرض بکنم که child benefit هم هست. که حدود 500 دلار برای هر بچه است و این هم فدرال است و برای هر کجای کانادا میتوانید باشید و این را دولت کانادا به همه میدهد.
سوال: بعد 20 ماه دیگه باید دنبال کار باشیم و مدارک و …؟
مهندس فاتحی: بله اون را میگذارد. برای این، ببینید بعضیها از طریق بچه هایشان میآیند سن بالا میآیند بازنشستگی میآیند. درآمدی دارند و برایشان کمکی میکنند، بعد میگوید مال من فرض کنید بین 65، 66 و در این حدودا است. میرود و کلاس زبان ثبت نام میکند و حوصلهاش هم سر نمیرود. من خودم چقدر همکلاسی سن بالا داشتم. و واقعا برای تفریح آمده بودند و پولی هم میگرفتند. این که دارد از جیبش خرج میکند.. یا مثلا بچهاش کمکش میکند. یا از ایران درآمدهایی دارد، این کار را میکند.
ولی کسی که دنبال کار است. همیشه دنبال کار را میگیرد. این را هم در کنارش خیلی خوب است. که یاد میگیرند. چون اینجا معلمانش در کلاس درس شما مجبوری که انگلیسی صحبت کنید روزی 8 ساعت و اینها همش تاثیر دارد.
سوال: خب وقتی 8 ساعت بروید. سر کلاس و با رفت و برگشت. چیزی حدود 10 ساعت میشود، بنابرایم فکر نکنم انرژی بماند برای کار و …؟ یعنی عملا شما باید زبان یاد بگیرید.
مهندس فاتحی: نه دیگه اینطوری هم نیست. من مثلا کلاس زبانم را میرفتم خیلی هم انرژی نمیگرفت، ولی حالا خب یک مقدار زمستان تابستان دارد. ولی شاید من 5، 6 ساعت هم جاب سرچینگ میکردم، باید پستها را ببینید. ولی باید این را هم انجام بدهید. جاب سرچینگ را هم انجام بدهید دیگه، بالاخره همه اینها را موازی هم باید انجام بدهید.
سوال: من دلم میخواهد شما ایران و کانادا را مقایسه کنید. که اینجا واقعا مثبت است انجا منفی است، فقط قبلش لطفا بگویید که برای انتقال پول ایرانیها باید چکار کنند؟ مثلا در ایران خانواده داری و بخواهی برایشان پول بفرستید.
مهندس فاتحی: صرافیها معمولا این کار را انجام خواهند داد. مخصوصا توی تورنتو، صرافیهایی هستند که تماس میگیرند و تلفنی حل میکنند، در مبالغ پایین ایرانیها به خودشان هم ( به قول امروزیها) تهاتر میکنند. مثلا یکی میخواهد برای خانوادهاش توی ایران پول بفرستد. شما مثلا یه ریالی دارید. توی این گروه تلگرامی، مینویسید که من میخواهم 2000 دلار ترانسفر کنم به ایران، و یه پیغام میدهی، اگر اعتماد بهش بکنید و اگر بشناسیدش، و اگر دوست مشترکی داشته باشید، که بدانید کلاهبرداری نیست، بله شما ریال را آنجا میریزید.
به حساب خانواده این، و این هم اینجا دلار را به شما تحویل می دهد. این برای مبالغ کوچک خوب است و کار هم میکند. چون اغلب من اینجا انجام دادهام. مبالغ بیشتر را با صرافیها میشود. انجام داد. فقط پولی که اینجا به حساب شما میآید. شما باید منبعش را اینجا بتوانید ذکر کنید. اغلب اینجوری است و مثلا 10 هزار دلار که میاد شما میتوانید. بگویید این یک هدیه از طرف خانواده من است و از ایران فرستاده شده است. ولی بالاتر از این حقیقتش نمیدانم. مثلا یکی خانه میفروشد و میخواهد 200 هزار دلاری ترانسفر بکند.
بحث انتقال پول با مبالغ بالا به کانادا چگونه است؟
بهتر است که با یک وکیل اینجا مشورت کند، بهتر است که حدود 500 داری به وکیل بدهد. در عوض دردسری برایش ایجاد نشود. که مثلا بگویند تو باید 30 درصد این را مالیات بدهید. که مثلا منبعش نامشخص است. دوستانی که من اینجا داشتم. توصیه شان این بود که یک وکیلی بگیریم. یک چیزی هم بگویم که اگر امیگریشن میایید. روز اول بسم الله که پایتان را توی کانادا میگذارید، تو فرودگاه به شما میگویند که تو کشور خودت چقدر سرمایه داری ؟
انجا مبلغ را بالا بگویید. چون آنجا نمیشود. که ارزیابی کرد که من خانهام چقدر میارزد. وقتی شما آنجا مبلغ را میگویید 5 سال شما میتوانید. آن پول را بیاورید. جزو دارایی شما است و خارج از کانادا، که همان اول هم اعلام کردهاید. که من ایران اینقدر پول دارم. ولی وقتی میگویید. لوازم دارم. باید مشخصاتش را بنویسید. به من گفتند چی دارید؟ من گفتم فربی دارم یعنی لوازم خانه ممکن است. بیارم گفت مشخصاتش را بنویسید، گفتم مثلا بنویسم فرش قرمز فلان؟ گفت هرچی که مشخصاتش توی فاکتورش میاید. میتوانید بنویسید.
اگر لپ تاپی دارید. میتوانید شماره سریالش را بنویسید. که بعدا بخواهید بیاورید. گفتم من نه میتوانم شماره سریال لپ تاپم رو دارم. نه میتوانم مشخصات لوازمم را بنویسم، ولی خانهای دارم میفروشم معادل 500 هزار دلار، یعنی بچهها گفته بودند. بیشتر بگو، چون بیشتر گفتن ضرر ندارد. شما میگویید من یک خانهایی دارم. آنجا یک میلیون دلار میارزد، اون چیزی نمیتواند. به شما بگوید، بگوید آره یا نه، ولی بعدا شما تا 5 سال میتوانید بگویید. من این پول را میآورم و خونهام و اعلامم کردهام. و تو اون لحظه ورود شما فکر نکنید که اینها بابت حرف شما از شما مالیات بگیرند نه، شما میگویید من این را خارج از کانادا درآوردهام ربطی ندارد و قیمتش هم این است. و در واقع اون پولی که توی ذهنتون است که فکر میکنید میتوانید بیاورید دو برابرش را بگویید.
سوال: در مورد ارث پرسیدم، اگر کسی بخواهد ارث و میراثش را ببرد کانادا؟
سوال: یکی بحث ارث هست یکی هم اینکه کسی که وارد کانادا میشود. چقدر پول نقد باید به همراه داشته باشد؟ و اجازه دارد که همراه خود داشته باشد؟
به هرحال کسی که میاد 30 هزار، 40 هزار، 50 هزار دلار همان روز اول نیاز است و لازم است که همراهش باشد. و اینکه حداقل دو سه ماه اول را بگذراند تا یک کمی جا بیفتد.
اگر اجازه بدهید این بحث را باز هم هفته آینده ادامه بدهیم یا هر وقت که شما فرصت داشتید. چون خیلی بحثهای دیگر همچون مدرسه بچه ها مانده است. خیلی لطف میکنید و خیلی زحمت میکشید. که روز تعطیلتون را با من هماهنگ میکنید. خیلی خوشحال شدم دست شما درد نکند، شب خوبی داشته باشید.
امیدوارم صحبت های من سعید کاظمی با مهندس فاتحی در مورد تجربیات زندگی در ونکوور کانادا برای شما مفید بوده باشد. و این محتوا را برای دوستان خودتان هم در هر جای دنیا ارسال کنید. برای مطالعه بقیه مقالات مرتبط با زندگی در هر جای دنیا اینجا را کلیک کنید.برای مطالعه یک مقاله کامل به زبان انگلیسی از ریز هزینه های زندگی در ونکوور کانادا اینجا را کلیک کنید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/تجربیات-زندگی-در-ونکوور-کانادا.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-03-09 17:41:472022-07-09 14:50:43تجربیات زندگی در ونکوور کانادا
ویدئو کامل صحبت های من با مهندس فاتحی در مورد مهاجرت به ونکوور کانادا را اینجا می توانید مشاهده کنید.
جهت دانلود و شنیدن فایل تجربیات مهاجرت به ونکوور کانادا فوق از لینک زیر اقدام بفرمائید.
تجربیات مهاجرت به ونکوور کانادا با مهندس فاتحی:
امروز با مهندس فاتحی در مورد تجربیات مهاجرت به ونکوور کانادا صحبت کنیم. این محتوا با هدف ارائه تجربیات دقیق و منطقی در مورد مهاجرت تهیه گردیده. و هدف تبلیغ مهاجرت نیست. اگر شما دوست عزیز از هر جای دنیا علاقه مند بودید. تجربیات خودتون در زمینه تجارت، کسب و کار، تحصیل و مهاجرت را در ایران و هر جای دنیا که هستید. با ما در میان بگذارید. لطفا به من سعیدکاظمی ایمیل ارسال بفرمائید.
سلام به همگی من فاتحی هستم تو ایران رشته برق خواندم . بیش از ده سال سابقه کار داشتم در ایران، تصمیم به مهاجرت گرفتم . روی پرونده اسکیل ورکر، بعد شروع کردم به تشکیل پرونده، به همراه خانوده آمدیم کانادا، اول مونترال اقامت کردم (استان کبک) خوب آنجا انگلیسی و فرانسه هستند. یکسری قوانین هم فرق می کرد. لذا بعد رفتم البرتا و الان بریتیش کلمبیا هستم. تو شرکت مهندسی برق کار می کنم. تو کانادا هم طراحی شبکه های برق انجام میدم .
سوال : چرا تصمیم گرفتیدبه کانادا مهاجرت کنید؟
دلایل هر کس می تواند متفاوت باشد. یکی انگیزه اقتصادی، یکی انگیزه سیاسی، یکی هم برای رفاه بیشتر مهاجرت می کند. یک نفر هم به جایی می رسد. که مشکلات رفتن را با مشکلات ماندن مقایسه می کند. و با یک اینده نگری و یک نگاهی که ایرانیها بیشتر خیلی روی آن تاکید می کنند. بچه ها و اینده بچه ها تصمیم می گیرند مهاجرت کنند. به نظر من خیلی شخصی است. که چه روحیاتی داشته باشید. چه روحیاتی دارید و با چه مشکلاتی در جامعه ایران دست به گریبان هستید.
و به نظر من باید خیلی دقت بشود. در مورد موضوع مهاجرت چون چالش بزرگی است و زندگی را زیر ورو می کند و خیلی دقت کنید. خیلی اطلاعات کسب کنید. وقتی امدید شوک نشوید. نیاید اینجا بگین. توقع من چیز دیگری بود. مقایسه بکنید و ببنید با شرایط شما جور در میاد یا نه. بالاخره چیزهائی که از دست می دهی. جامعه خودت را ترک می کنی. روابط عاطفی هست خانواده و دوستان هستند، ولی به نظر من مهمترین چیزها است،
چه مواردی در زندگی با مهاجرت به کانادا تغییر می کند؟
دقت کنید وقتی میاید تو جامعه ای که از گواهینامه رانندگیت، مدارک دانشگاهیت تا لوازم و ابزاری که باهش کار میکردی همه چیز عوض میشه شما نیاز دارید. همه را بروز کنید. باید گواهینامه، مدارک تحصیلی، همه چیز را با جامعه مقصد تطبیق بدهید. کار آسونی نیست. یک چیزی که خیلی باید تاکید کنم زبان هست. زبان و مهارت زبانی شما را جلو می اندازد. وقتی داشتم مدارک را جمع میکردم. و تو ایران پرونده در حال تکمیل بود. چند ماهی که آزمایشات پزشکی بیاد. با دوستی در کانادا صحبت کردم. گفت برو بهترین معلم زبان شهرتون را پیدا کن. بجای جلسه صد هزار تومان، دویست هزار تومان بهش بده ضرر نمی کنی. وقتی من اینجا رسیدم. متوجه منظورش شدم. وقتی میرسی به جامعه کانادا، اروپا را خبر ندارم.
حداقل سه هزار دلار کانادا باید هزینه کنی ماه ها و ماه ها درگیر زبان هستی و به هر حال باید این هزینه را پرداخت کنی و من فکر میکردم. اگر من به هر قیمتی، حتی اگر کارم را تعطیل می کردم یا مرخصی بدون حقوق می گرفتم. زبان می خوندم. باز جلو بودم. و اگر دو ماه زودتر کار پیدا میکردم. جلو می افتادم. در حالی که در ایران کلاس می رفتید. زودتر تو کانادا روی غلطک می افتادم .وقتی تاییدیه اولیه را گرفتی. دیگه میتوانی هم شرکت سرکار بری.
من اگر برگردم به اون زمان خیلی روی این تمرکز می کنم . بزار پنج ماه از کارم دور باشم. من که به هر حال می خوام برم. بنابراین تمرکز برروی رفتن را در صدر برنامه قرار می دادم. کار عاقلانه ای هست. کسانی که با آمادگی زبان وارد میشوند. زودتر کار پیدا می کنند و زودتر وارد بیزنیس میشوند. خوب خیلی جلو می افتند. واقعا کسانی هستند با مشکل زبان می ایند کانادا، اینجا با مشکل خرجی گیر می کنن ومجبور هستند در کارهای ژنرال مشغول بشوند،
سوال: مثلا چه کارهایی را در کانادا کار ژنرال می گویند؟
شما میروید. در بخش خدمات حداقل دستمزد را میگیرید. تو فروشگاهی یا تاکسی اینترنتی مثل ایران که اسنپ هست. اینجا اوبرهست یا شرکت های دلیوری غذا، اگر تخصص و هدف دارین. دیگه به کارتون نمی رسید. چرخ زندگی می چرخه اما با زحمت،
سوال : شما در ایران خودتون پروسه مهاجرت را شروع کردین یا با وکیل شروع کردید؟
ما دو تا ابهام در ذهنمون هست. یک مورد ذهنیت هائی هست که ما خودمون در مورد آن کشور داریم و یک موضوع اینکه واقعیت آن جامعه هدف هست. یک موضوع هم ذهنیت هایی هست که جامعه برای ما ایجاد میکنه (خودم یک مهاجرت ناموفق داشتم . خیلی چیزهایی که طرف گفته بود. واقعی نبود حتی عکس پروفایلی که طرف از خونه اش گذاشته بود. از ویلا خونه همسایه گذاشته بود و خودش در خونه ضعیفی زندگی می کرد) اینکه الان دنیای مجازی که امده در زندگی ما، نمیشه هر حرفی را از هرکسی قبول کرد. باید سعی کنید حرف ادم حسابی ها را گوش کنید.
یک مورد اینکه چطور اقدام کنیم. از شرکتهای مهاجرتی است. اینها درافرهایی که میدن. مخصوصا آفرهایی که بدلیل تب مهاجرت در ایران راه افتاده. خیلی واقعی نیست. دوستان از ایران زنگ میزنند. یک شرکتی به من آفر داده. عجیب و غریب مثلا جاب آفر(پیشنهاد کار) از کانادا به شما می دهم.
واقعیت راه میان بر وجود نداره. این نیست. که یک شرکت در ایران خیلی زرنگه و بقیه بلد نیستند. واقعیت این هست. که باید بیایی با مشکلات درگیر بشی. باید زحمت بکشی و در جامعه جدید ارتباط برقراری کنی. حالا آن شرکت می خواد شما را برسونه اینجا و حق الزحمه را بگیره. در بهترین شرایط توافق خودش را انجام بده. برای شما من ویزا می گیرم و می برم میرسونم تون آنجا، دقت کنید تا وقتی ایران هستی. تمام فکرت این هست که چطور برم. اما از در فرودگاه تو کانادا که وارد میشوی. دغدغه عوض میشود. حالا می پرسی چطوری بمونم. مثلا چند هزار دلار را تبدیل کنم. ایا اصلا شدنی هست. باید دو میلیاردی هزینه کنی. ذخیره پولی خودت را بخوری. درست نیست. با امادگی باید بیایی،
یکسری افر میدن. راحت قبول نکنید. با دوستان خودتون مشورت کنید. افرهای عجیب و غریب میاد .مثلا خودم اینجا دنبال کار می گشتم. دوستی به من زنگ زد. که شرکتی به من گفته چهل میلیون بده من برات جاب افر می گیرم. بعد شما میری انجا رسیدی چهل میلیون دیگه میدهی. اما من گفتم تو ایران هستی. من اینجام مدارکم ترجمه شده با مدرک معادل کانادایی و انگلیسیم هم خوبه، به دوستت بگو یک شغل برای من پیدا کند. مطمئنا اینطور چیزی وجود نداره. این شرکتها یک ویزا برای شما می گیرند. میاید. اینجا شما را رها میکنه.
لطفا از منابع معتبر ایده بگیرین. دقت کنید. یارو عکس خونه همسایه را می گیره یا با ماشین مردم عکس میگیره. که به شما القا کنه که وضعم خوب شده. واقعیت اعتبارسنجیش هم سخته. من وقتی آمدم اقتصاد ایران و کانادا را مقایسه می کردم. نرخ بیکاری را هم مقایسه میکردم. در نتیجه من در جامعه ای که درامد سالیانه و نرخ بیکاریش خیلی از ایران بهتره و اگر بروی در این جامعه تلاش کنی و توانائی داشته باشی. می تونی موفق بشی. تنها چیزی که مانع شما میشود. تا دیرتر وارد بیزینس بشوی. مهارت زبان هست. هر چقدر رو زبان کار کنید کم هست.
سوال : پس شما دو مشکل اصلی مهاجرت به کانادا را زبان و کار می دانید. ایا این زبان انگلیسی که ما در ایران یاد میگیریم. انجا بدرد می خورد؟
بله لهجه مشکل داریم. منظورم مفاهیم و کلمات هست. بله انگلیسی که در ایران یاد می گیریم. اینجا کار میکنه. مثلا معلم های زبان فعال در اینستاگرام خیلی عالیه، لهجه آنها از من بهتره، یک مقداری از شرایط متوسط بیشتر خودت را بکشی بالا، میگن برین فیلم انگلیسی ببینید. خیلی مهمه. شما باید یک مقدمات زبانی بدانید. تا بتوانید مفاهیم را درک کنید. تا این مقدمات را ندانید. فکر میکنید داره پرتغالی صحبت میکنه.شما نمیفهمی. یعنی درست نیست همینطور فیلم نگاه کنی. هر وقت شصت درصد یاد بگیری. تا بقیه را بهبود بدهی چرا که نه، شما فیلم فرندز را دیدی. بی مبالغه ، اگر از تصاویر کمک نگرفتی و کلمات را فهمیدی. واقعا کلمات را بفهمی و و این که فقط مفهوم را گرفتن کافی نیست.
سوال : تاکید اصلی شما این هست که برای مهاجرت اول زبان یاد بگیرید؟
اره ، بچه ها زنگ میزنند. تو که رشته برق هستی. کدام نرم افزار کار میکنی. اگر نرم افزار بلدی بخواهی بیای اینجا کار پیدا کنی. یک دهم درصد احتمال داره بزنی به هدف، خیلی سخته شما از ایران شغلی را هدف بگیرید. اما وقت خودت را روی زبان بزاری خیلی بدرد میخورد. تو فروشگاه یا بیزینس حرفه ای هم کار کنی. بدردت میخورد. خیلی مدت طولانی نبود. امده بودم کانادا، یک دوستی یک مصاحبه کاری گرفت برای من. دو یا سه نفر بودن همه هم محلی بودن. از طرفی تو مصاحبه هم خیلی سوال پیچ می کنن.
سوال : ایا دولت کانادا برای ویزا مهاجرت خیلی متخصص می خواهند یا دنبال مدرک دانشگاهی نیستند؟
اینجا در مصاحبه کاری سوال پیچ می کنن. نتونستم خودم را ارائه بدم .الحق و انصاف امدم بیرون حق داشتن من را استخدام نکردن. چون من تو محیط کار با همکارم هم همین مشکل را خواهم داشت. و نباید انتظار می داشتم. من هم جای آنها بودم. اینکار را میکردم .تو لازم هست تا میتوانی مهارت زبانی را بهبود بدی. بعد بیای مصاحبه، بعد رفتم کالج زبان، کلی وقت وهزینه گذاشتم. با خودم می گفتم. حتما باید می امدی اینحا ماهی صد میلیون هزینه می کردی. که زبان یاد بگیری .
سوال : بعد از ساعت کار اداری تمام وقت زبان انگلیسی برای مهاجرت به کانادا تمرین می کردی؟
می خواهی واقعا مهاجرت کنی. اصلا اداره ات را بزار کنار. اصلا قصد رفتن داری باید رها کنی. اون چیزی که من را گول زد. اساتید زبان بودن. میگفتند. ایلتس 6.5 بگیری کافیه. من رفتم پیش استاد گفتم هفت بگیرم میتوانم. صحبت کنم. گفت میتونی شش ماه وقت بزاری می تونی راحت صحبت کنی. اما دوستان اصلا اینطوری نیست و یاد گیری زبان ربطی به نمره ایلتس ندارد. وقتی امدی دیدی مشکل زبا ن داری. یک زمانی رضایت میدهی. مثلا برای استخدام در فیدکس(شرکت پستی) زبان زیادی نیاز نداری. یک ادرس را رو گوگل مپ میزنی. و میری بسته را تحویل میدی. البته که در محیط کار هم با همکاران نیاز به حداقل زبان داری.
اما اینکه بخوای کار تخصصی بکنید. اینها همه کارهاشون با ایمیل هست و روزی صد تا ایمیل باید جواب بدهی. بخوای زور بزنی و گوگل کنی و غلط املایت را در گوگل بگیری. نمیرسی به همه ایمیلها پاسخ بدهید و نمیتونی به کارفرما بگی من نیم ساعت یک ایمیل جواب دادم. بعد میگه میخواهم روزی ده ساعت کار کنم. بیست تا ایمیل جواب بدی. خوب نمیتوانی کار خوب بگیری. بخوای کاری بگیری یک مقداری درامدش بیشتر باشه انجا زبان حرفه ای لازمت میشود.
سوال : شما ایلتس را گرفتین و دادین به وکیل یا شرکت مهاجرتی؟
حقیقتش اوایل با احتیاط رفتم. با یک شرکت مهاجرتی در سعادت اباد تهران اشنا شدم. خانمم چون پرستار هست. دائم برای ما پیامک می امد. پذیرش بدون مدرک زبان، اگر زبان بلد نیستی نیای. ایران ده میلیون هزینه زندگی هست. اینجا صد میلیون درمیاری باز باید از جیب بخوری. می گفتند مهاجرت اکازیون، کار بدون مدرک زبان ،اگر تو که از زبان می ترسی و ضعیف هستی بیای مشکلاتت دوبرابر میشود.
مثلا امدم اینجا دیدم. مثلا دنبال لوازم دست دوم برای جعبه ابزارم بودم. تو سایت مثل دیوار ایران اینجا چک کردم. دیدم یک هموطن داره لوازمش را میفروشد. ست خیلی نو ابزار را برای فروش گذاشته بود. یک هموطن مسن بود. من تازه امدم دارم برمیگردم.هر چی گرفتم گذاشتم رو سایت برای فروش.فکر می کنم. ادم عاقلی بود. حساب و کتاب کرده بود. تو این سن نمیتونم زبان یاد بگیرم. زحمتم میره بالا از طرفی رفاهم میاد پائین و در ایران بیزینس خودم را دارم. پس دقت کنید. کلی هزینه کرده بود و امده بود کانادا و مجبور شد برگرده.
در پروسه اقدام هم می تونید با شرکتها کار کنید. هم خودتون می توانید اقدام کنید. آزمون خوبی هست قوانین و الزامات کشور مقصد را در بیاورید. جمع آوری مدارک را دست کم نگیرید. مدارک را خیلی جدی بگیرید. به خصوص مدارک دانشگاهی و سوابق بیمه را کامل ترجمه کنید. سوابق کاری از شرکتهایی که کار کردین بگیرید. برای بعضی که دولتی کار دارند. سخت هست که بتونن نامه ای که ساعت کاری، عنوان کاری، شرح وظایف و تاریخ دقیق سوابق رابنویسند. هیچ کارگزینی قبول نمی کردند. خیلی سخت بود نمی دادند. جمع کردن مدارک خودش یک پروسه هست. نسبت به کشور مقصد فرق می کند.
سوال: پروسه مهاجرت شما به کانادا چقدر طول کشید؟
چون همسر من تجربه پرستاری داشت. از استان کبک اقدام کردم. اپلای اصلی ما با خانمم بود. برای اینکه امتیاز بیشتری می اورد . شما تو جدول مشاغل یک جدول A تا D هست. جدول A برای کسانی که در کانادا کار و تحصیل کردن. جدول B را دیدم برای پرستاری مهم هست و از طرفی سنش کمتر بود و در نتیجه از من امتیاز بیشتری می گرفت. لذا مدارک را برای استان کبک فرستادیم از طریق شرکت مهاجرتی. اما یکدفعه شرکت گفت قوانین را تغییر دادن. شرکت میگه مدارک را تحویل بدین یک هزار دلار هم بده.
بعد یکدفعه گفت. قوانین عوض شده. مدرک زبان فرانسه هم می خواد. یعنی پیش پرداخت را میگیده. یا پشیمون میشوی. هزار دلار را گرفته یا ادامه میدی باز پول میگیره. به ما گفت مدرک زبان فرانسه بیار. من هم قبول کردم .حالا هیچ بک گراندی نداشتیم. معلم و کتابش سخت گیر میاد. مجبور شدیم خوندن فرانسه را شروع کنیم. وکلی وقتمون تلف شد.
سوال : مجدد فرانسه را شروع کردین برای تکمیل پرونده مهاجرت کانادا؟
اره مدرک B2 فرانسه تحویل دادیم، مدرک تیفB2 باید تحویل بدی. این مدرک چهار سطح میشود. حتما چهار سطح را باید بگذرونی تا برسی بهB2 ، البته بعد صاحب بچه شدیم. یک وقفه ای ایجاد شد. اگر مشکل زبان و بچه نداشتیم و اگر فدرال اقدام می کردیم بهتر بود. خوبیش این بود ما کاملا قانونی اقدام کردیم. ما رسیدیم کانادا با مجوز اقامت دائم (PR)که مثل شهروندی هست. اما نمیتونی رای بدهی . مهر ورود را تا زدن. جالبه یک دفترچه دادن. که حقوق شهروندی را در هشت زبان داخلش بود. البته به فارسی هم بود. گفت شما از این لحظه مقیم دائم کانادا هستین. همه حقوق شهروند کانادا را دارید. در مجموع این پروسه پنج سال شد.
بدلیل تولد فرزندتون، فرایند اینقدر طول کشید. یا مسائل مربوط به ازمایشات ومصاحبه هم طول می کشه. اینها خیلی مهم نیست . تجربه خودم را بگویم . اپلیکیشن را بفرستی. یک دفعه شش ماه بعد میگه سوء پیشینه را بفرست. جالب هست بعد شش ماه درخواست سوء پیشنیه میکند. مدارک دانشگاهی مثلا ریز نمرات را بفرست. زندگی در ایران خیلی سریع هست. مخصوصا تهران. اما اینجا معروف هست. میگن کانادایی را از پشت بام رها کنید. فردا صبح میرسه پائین. خیلی خونسرد هستند. لذا تمام فرایندها زمان برد.
سوال : بعد به شما گفتن شما تائید شدین. لطفا مراحلش را توضیح می دهید. دوست دارم. تجربه واقعی خودتون را بفرمائید؟
من برگردم. ان زمان، تمام وقتم را می زارم روی زبان، همزمان با آن مدارکم را جمع می کنم.اگر می خواین سرعت کارتون را ببرید بالا، بلافاصله بعد از اینکه مدارک را دادین. مدارک زبان را هم تحویل بدهید. بعد امکان داره. یکسری مدارک دیگه هم از شما بخواهند. مثلا میگن سوء پیشینه اعتبارش یکسال هست.و چون یکسال گذشته یک سوء پیشنیه جدید بفرست. اگر همه مراحل تکمیل شد و به قول خودشون یک پروسس تایمی دارند. مثلا صد هزار پرونده دارند. اگر بخواهند سرعت را افزایش بدهند. مطمئنا می توانند. اما سهمیه بندی می کنند. مثلا میگن بیست هزار تا از آسیا می گیرم. چند هزار تا از آفریقا یا آمریکا لاتین می گیرم. و بر اساس آن پرونده ها را بررسی می کنن.
اما تاکید کنم. برنامه اسکیل ورکر یک برنامه بر اساس نیاز مشاغل دارند. طبقه بندی می کنند. از چه کشورهایی چه مشاغلی را بگیرند شاید یک پرونده سالها بموند.
سوال : ایا به تخصصها نگاه می کنند چی نیاز دارند.برای کار در ونکوور کانادا؟
تخصص امتیاز هست. افیسر رتبه بندی می کند و بررسی می کند. امتیاز شما چقدر شد. میاد تخصص را لحاظ می کند. بعد یک مصاحبه در انکارا معمولا برای ایرانی ها ترتیب میدهند. در کشورهای عربی هم میشود. نکته مهم آن هست مصاحبه گر دنبال این هست. این رفت کانادا برای جامعه کانادا تبدیل میشود. به ادمی که کار میکند. مالیات میدهد یا میرود. انجا کار نمی کند وسربار جامعه هست. میخواهد ببینه می تونی سرپا خودت بایستی. انها میخوان سطح زبان شما را ببیند.
مد شده بود برو از یک موسسه ایلتس بگیر. میخواد ببینه زبانت در حد ایلتس هست. ازمون ما فرانسه بود برای کبک، ما یکسری سرچ برای شغل کرده بودیم. مخصوصا برای آزمون رشته پرستاری، تحقیق کرده بودیم. پرینت گرفته بودم. تو پرونده گذاشته بودم. این فهمید ما هنوز نرفیتم. دنبال کار هستیم (یعنی برای جامعه کانادا مفید هستیم) خانمم مثلا بررسی کرده بود. یک موسسه هست که RN یا ریجیستر نرس میدهد به پرستارها، یعنی پرستار می تواند. البته شما بمانید، هم دولت شما را ساپورت میکند، چون سطح مهاجر ایرانی، فرق میکند با مهاجر افریقایی، ما دنبال یک سطح بهتر زندگی هستیم. بنابراین برای مصاحبه دنبال این هست.
سطح زبان شما چی است. ایا دنبال کار کردن هستی. من دنبال این شغل هستم و تحقیق کردم. بیای اینجا تو تامین هزنیه هات بمونی. دولت کمک می کند.هزینه درمان و کمک هزینه می ده. تا راه بیافتید.
سوال : خلاصه میشود گفت. اولویت اول زبان خیلی مهمه برای مهاجرت ، شما گفتی زبان خیلی مهمه و شصت درصد بلد باشی کافیه؟
شما اگر یک سریال کانادائی را دیدین. و هفتاد درصد را متوجه شدی. خیلی خوب است. در مجموع هر چی بیشتر بلد باشی بهتره. بزارین یک مثال بزنم. یک کتاب اول تا سوم فارسی بردی. یک ادمی در بلغارستان نشسته میگوید ، بابا امد. بابا با اسب امد. ایا این نفر بیاد مترو تهران میتواند حرف بزنه. ایا این نحوه صحبت کردن. بدرد میخوره. اینقدر اصطلاحات استفاده می کنیم. که ربطی به کتاب زبان فارسی ندارد. میای اینجا کلا شوک میشی. چون کلی اصطلاحات استفاده میشود. من دیدن سریال فرندز را خیلی تاکید می کنم.
سوال: جمع اوری مدارک و پیگیری؟
اگر بعد از مصاحبه اگر افسر اکی بده. یکسری مدارک مدیکال اکزمینشین (آزمایشان پزشکی) می خواد. برای یکسری بیماریهای واگیر و ایمنی هست. برای معلولیت نیست. تو ایران هم هست من بیمارستان دی رفتم. تبریز وتهران هم هست. دیگه حضوری نیاز نیست برین. مدیکال ایکزم را که فرستادی. بعد پاس ریکویست(درخواست پاسپورت) میاد. انها پاسپورتهای شما را میخواهند. پاسپورتها را دفتر انکارا پست میکنید و ویزای شما را میزنند. ویزای شما از تاریخ معاینه پزشکی یکسال اعتبار دارد. شما یکسال فرصت دارید. وارد بشین.
ضمنا سه ماه طول می کشه ویزا صادر بشود. اما این سه ماه از مدت یکسال کم میشود. بعد پاس ریکویست یک هفته برمی گرده. شما از ان تاریخ میتوانید برید. تازه داستان شروع می شود. امیدوارم این مقاله با موضوع مهاجرت به ونکوور کانادا با مهندس فاتحی برای شما مفید بوده باشد.
از اینکه با سایت، پیج اینستاگرام و کانال یوتوب من سعید کاظمی همراه هستین. خیلی سپاسگزارم. لطفا من را به سایر دوستان و کسانی که قصد مهاجرت دارند. معرفی کنید. شما هم اگر تجربه در زمینه کار، زندگی ، مهاجرت و تحصیل در ایران یا هر جای جهان دارین. با من در میان بزارین. مشتاقانه منتظر شما هستم. من هدفم ارائه اطلاعات صادقانه در مورد مسائلی هست که خدمت شما گفتم. و اصلا قصد تبلیغ مهاجرت ندارم. برای دیدن یک محتوای عالی در مورد تحصیل در قبرس شمالی اینجا کلیککنید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/تجربیات-زندگی-در-ونکوور-کانادا.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-02-21 22:41:122022-09-17 17:13:51تجربیات مهاجرت به ونکوور کانادا با مهندس فاتحی