نوشته‌ها

تجربیات یاگیری زبان آلمانی

تجربیات یادگیری زبان آلمانی

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با خانم زهره تیموری ( دانشجو دکتری عصب شناسی شاخه زبان دانشکاه ون اتریش) در خصوص تجربیات یاگیری زبان آلمانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن صحبت های من با خانم زهره تیموری ( دانشجو دکتری عصب شناسی شاخه زبان دانشکاه ون اتریش) در خصوص تجربیات یاگیری زبان آلمانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

الف) دوستان عزیز سعید کاظمی هستم. امشب با خانم تهرانی دانشجوی رشته عصب­ شناسی شاخه زبان از دانشگاه وین اتریش در خدمتتان هستیم تلاش می­کنیم که اطلاعات صادقانه­ای در خصوص یادگیری زبان آلمانی داشته باشیم. خیلی لطف کردن خانم دکتر دعوت من رو پذیرفتند که در مورد زبان صحبت بکنیم.

بنده معرفی مقدماتی شما را کردم. اگر ابتدا هم خودتان لطف بفرمایید هم سلام و احوالپرسی بکنید هم خودتان را معرفی بفرمایید.

من زهره هستم. زهره تهرانی. دانشجوی رشته عصب­ شناسی دانشگاه وین هستم و در خدمتتان هستم. در پیج خودم آموزش زبان آلمانی و زبان انگلیسی را دارم. البته به اقتضای رشته تحصیلی به زبان فرانسه و ایتالیایی هم تسلط دارم ولی نخواستم پیجم را شلوغ کنم و به همین دو زبان انگلیسی و آلمانی که الان بیشتر دغدغه ­ها هست اکتفا کردم. اگر سؤالی چیزی هست من در خدمتتان هستم.

من ابتدا، چون خودم ذهنیت زیادی از زبان آلمانی ندارم. چه کشورهایی به زبان آلمانی صحبت می­کنند؟

آلمانی­ زبان رسمی کشور آلمان و اتریش و بخش اصلی کشور سوییس هست و کلاً چون آلمان قطب اقتصادی و قوی اروپا هست. برای همین یک زبان خیلی مهم در اروپا به‌حساب می‌آید؛ یعنی کشورهای دیگری هم که زبان رسمی­شان زبان آلمانی نیست؛ اما این زبان را به‌صورت جدی در مدارسشان تدریس می­کنند و آموزش می­دهند و یک زبان مهم در اروپا هست.

برای اینکه آلمان قطب اقتصادی هست. توی کشورهای صنعتی و مهم در دنیا قطب خیلی مهمی هست

بله دقیقاً. چون اقتصاد آلمان که زبان­زد همه جای دنیا که هست. برای همین، افراد، هر چه بیشتر به این زبان آشنایی داشته باشند با دنیای اروپا ارتباط بهتری می­توانند داشته باشند.

زبان آلمان، اتریش و بخشی از سوییس یکی هست؟ یعنی اگر یک نفر آلمانی یاد بگیرد هم توی اتریش کارش راه می­افتد و هم در آلمان؟

بله فقط مثلاً بحث دیالوگ هست. مثل زبان فارسی می­ماند که شما زبان رسمی ایران هست؛ ولی هر شهرستان همان زبان فارسی را ولی به لهجه خودش می­گوید و ممکن است در بعضی از شهرستان­ها اصطلاح خاص، دیالوگ خاص داشته باشند. همان هست؛ ولی اختویج همان است که اصل زبان آلمانی است.

در ایران معمولاً خانواده­ها بچه­ها را از سن کم به آموزش زبان انگلیسی تشویق می­کنند. اگر کسی فضای کاری یا فضای تحصیلی در آلمان و سوییس و اتریش ایجاد بشود حتماً باید آلمانی بلد باشد یا با انگلیسی هم می­تواند ورود کند به دانشگاه؟

ببینید هرکدام از دانشگاه­ها سیاست­های خاص خودشان را دارند؛ یعنی دو دانشگاه در یک شهر هم سیاست­هایشان مثل هم نیست. الان در شهر وین، مثلاً دانشکده وین که خود من دانشجوی آن هستم قطعاً با زبان آلمانی شما را ورود می­کند. اگر دانش زبان انگلیسی هم داشته باشید خیلی بهتر است ولی بدو پذیرش باید مدرک بالای یعنی سِی­اَن اس حتی می­خواهد، با یک مدرک بالای آلمانی شما می­توانید پذیرش بگیرید؛ ولی باز در همین شهر وین دانشگاه دیگری داریم؛

مثلاً دانشگاه تِئو هست که در بعضی رشته­ ها آیلتس هم قبول می­کند یا زبان آلمان در سطح B1 می­پذیرد یا دانشگاه­های دیگری باز در همین شهر وین داریم که کلاً با انگلیسی هم اوکی هستند و شما اصلاً هیچ مدرک آلمانی هم نداشته باشید باز می­توانید پذیرش بگیرید. حالا چه برسد به شهرستان­ها و ایالت­ها و کشورهای هم­جوار اینجا مثل آلمان یا سوییس ولی در نهایت اگر کسی هدفش از تحصیل که اینجا می­خواهد انجام بدهد این هست که وارد بازار کار بشود در نهایت باید زبان آلمانی را بلد باشد.

در مورد رشته خودتان هم یک توضیح بدهید. عصب­شناسی شاخه زبان متوجه نمی­شوم؟

بله خیلی افراد اتفاقاً این سؤال را می­پرسند. ببینید عصب­ شناسی زبان برمی­گردد به مغز و سیستم اندام­های گویایی بدن که چه فعل و انفعالاتی صورت می­گیرد که شما وقتی یک آوایی را می­شنوید از گوشتان دریافت می­کنید گوشتان اول آن را پردازش می­کند در قسمتی از مغز، بعد آن آوایی که می­شنوید طی آن پردازشی که می­شود شما آن را در یک بخش دیگری از مغز درک می­کند.  بعد باز برمی­گردد به یک قسمت دیگر مغز که شما در همین محاوره­ای که ما باهم انجام می­دهیم باز من باید از یک بخش دیگر مغزم اطلاعات زبانی خودم را جمع ­آوری کنم آواهای آن را شناسایی بکنم که می­خواهم این صحبتی که دارم با شما می­کنم را از کجا باید این آواها را بیاورم؟

از کجا باید معنی این کلمات را بیاورم؟ اینها هم اتفاقاتی هست که در مغز انجام می­شود. بعد که تمام این اطلاعات را مغز من جمع‌آوری می­کند می­برد و به بخش دیگری می­رساند که از آن طریق اینها به‌صورت یک‌رشته صدایی که معنادار هست در­می­آید و در نهایت برمی­گردد به اندام­های گویایی من، حرکت زبان من که این زبان من در کجا قرار می­گیرد شما ل می­شنوید، در کجا قرار می­گیرد شما آ می­شنوید؛ این اتفاق می­افتد تا بالاخره این صدایی که از من تولید می­شود، این اتفاقی است که در مغز شما می­افتد. حالا شما این صدا را دریافت می­کنید و همین پردازش و این اتفاقات هم در مغز شما انجام می­شود.

این‌همه برمی­گردد به یک سری اعصاب و نورون­هایی که در مغز ما هست. حالا اگر دراین‌بین اختلالاتی به وجود بیاید این باعث می­شود که یک سری اختلالات در ممکن هست در شنوایی انجام شود، ممکن هست در درک انجام شود، ممکن هست در بیان گفتار انجام شود و کمی فیزیکی­تر بخواهد باشد می­شود اختلالات و اختلافاتی که در اندام­های گویایی شما هست که مثلاً آن اندام گویایی شما، آنجایی که باید قرار بگیرد برای تولید آوا، آنجا قرار نمی­گیرد و این باعث می­شود آن صوتی که تولید شده یک صوت بی­معنا و نامفهوم باشد. این فرایند برمی­گردد به رشته عصب­شناسی زبان.

یعنی شاخه پزشکی می­شود یا روان‌شناسی زبان؟

نه یک‌رشته بین ­رشته­ ای هست. چون شما آنجایی که مغز را شناسایی می­کنید باید اطلاعات پزشکی داشته باشید که فرضاً این بخش­های مغز که لُب گیجگاهی چه‌کار می­کند؟ ناحیه ورنیکه چه‌کار می­کند؟ ناحیه بلوکا چه‌کار می­کند؟ این اطلاعاتی هست که شما باید از شناخت مغز داشته باشید. این بخش به عصب ­شناسی مربوط می‌شود؛ ولی آن قسمت که ما با بچه­ هایی که فرضاً اوتیسم دارند، مشکلات این‌چنینی دارند که ما با آنها کار می­کنیم، بخشی از آن برمی­گردد به روان‌شناسی. ببینید یک چیز بین‌رشته‌ای هست که در مجموع شما از هرکدام از رشته­ها باید شناختی داشته باشید که بتوانید کاری را انجام بدهید.

شما بفرمایید یک نفر که صفر هست، من هیچ اطلاعات یادانشی درباره ی زبان آلمانی ندارم. الآن می­خواهم start بزنم. یک موقعیت کاری، مثلاً یک پرستار هستم یا یک پزشک هستم. یک موقعیت برای من ایجاد شده می­خواهم به آلمان بیایم. از کجا شروع کنم؟ روزی چند ساعت بخوانم؟ فیلم نگاه کنم؟

نه، برای ابتدا که اصلاً فیلم نگاه‌کردن معنا ندارد. چون شما وقتی هیچ درکی از آن صداها ندارید پیشرفتی نمی­کنی. آلمانی یک زبان واقعاً سختی است. خیلی افراد می­گویند ما ظرف یک ماه، دو ماه این زبان را می­خواهیم یاد بگیریم. اصلاً همچین  اتفاقی نمیفته. زبان آلمانی یک زبان سخت هست که واقعاً باید برای آن‌وقت بگذارید و تمرین زیاد می­خواهد. در ابتدا که آلفا بت آلمانی، تلفظ­هایشان که با انگلیسی فرق دارد؛ یعنی کسی که می­خواهد اصلاً آلمانی را یاد بگیرد.

باید از همان A B C D شروع کند یعنی باید A B C D را یاد بگیرد که تفاوت­هایشان را متوجه بشود. در زبان آلمانی ما ترکیب صدا داریم که چند حرف کنار هم قرار می­گیرد و صدای چ می­دهد، صدایش می­دهد؛ یک تفاوت­های این‌چنینی هم که در آواها هست؛ بنابراین کسی که از صفر می­خواهد شروع کند واقعاً باید از A b C D  آلمانی شروع بکند. و بحثی دیگر که در زبان آلمانی هست که ما چیزهایی در زبان آلمانی داریم که در زبان مادری خودمان، فارسی، نداریم.

درک آن سخت و مهم است از جمله اینکه ما در زبانمان جنسیت مذکر و مؤنث نداریم. حالا در یک سری زبان­ها مثل عربی که در مدارس ایران تدریس میشه بچه ­ها کمی آشنایی پیدا می­کنند با یک سری چیزهایی که می­توانند مؤنث باشند و یک سری چیزها مذکر. اما بحثی که در زبان آلمانی است این هست که اینها یک خنثی هم دارند. یعنی سه دسته هستند: یک سری مذکرند، یک سری مؤنث‌اند و یک سری خنثی و هیچ قانونی ندارد. یعنی شما بر اساس هیچ قانونی … مثلاً در زبان عربی این را داشتیم که اگر ت گرد (ـة) برای کلمه باشد این مؤنث است و اگر نباشد این مذکر است. ما همچین  قانونی داریم، نه اینکه اصلاً نداشته باشیم؛ ولی بسیار استثنا وجود دارد برای همین نمی­شود این را تعمیم داد به همة کلمات. جوری هست که شما مؤنث، مذکر و خنثی بودن کلمه را باید حفظ کنید.

یک سری قانون­های کلی وجود دارد بر فرض داریم که آخر کلمه­ای اگر اینگ باشد این کلمه مؤنث است. یا آخر کلمه اگر e یا a که تلفظش در آلمانی می­شود ــِ، اگر باشد این کلمه مؤنث است؛ ولی این  همه­ جا صدق نمی­کند. این یک قانون کلی است و استثنا فراوان در آن وجود دارد. مثلاً در بحث زبان آلمانی آرتیکِل داریم. آرتیکل­های مؤنث، مذکر و خنثی که همیشه این چیزها دغدغة یک زبان­آموز همیشه این هست و اگر درست و اصولی یاد نگیرد تا آخر با او می­ماند. ما آرتیکل نداریم.

یا در زبان انگلیسی که یک زبان مرسوم است و بچه­ها می­خوانند، یک آرتیکل the داریم. به جز این که آرتیکل دیگری نداریم. مشخص است که کلمة the هست و یک آرتیکل نامشخص است که a، an و… این چیزهاست. ولی در آلمانی همچین  چیزی نیست. آرتیکل مؤنث داریم، آرتیکل مذکر داریم، آرتیکل خنثی داریم و سختی آلمانی در آرتیکل­ها این هست که وقتی آرتیکل­ها در حالت نامیناتیو قرار می­گیرند یک شکلی هستند، در حالت آکوزاتیو قرار می­گیرند یک‌شکل دیگر می­شوند، در حالت گِنِتیو قرار می­گیرند، داتی و قرار می­گیرند و… می­بینید؟ حالت­های مختلفی که در جمله به کار می­رود آرتیکل­ها تغییر می­کنند و با خودش تغییرات بعدی ساختار جمله را دارد؛ یعنی کلمه  را هم تغییر می­دهد و ادامه هم جمله اگر اجکتیو داشته باشد تغییر می­کند، استراکچر جمله تغییر پیدا می­کند. این خیلی سخت است.

شما دوره لیسانس و فوق‌لیسانستان چه رشته ­ای خواندید؟

لیسانس مترجم زبان بودم، فوق­لیسانس را زبان­شناسی همگانی خواندم و برای دکترا هم به اینجا آمدم عصب­شناسی زبان چون یک رشته کاربردی هست نسبت به شاخه­های دیگر زبان­شناسی.

پس دانش خیلی گسترده ­ای درباره­ ی زبان دارید؛ خیلی جالب هست

زبان اصلاً انتها ندارد. نمی­شود گفت که من خیلی اشراف دارم به همه ­چیز. یک شروع دارد؛ ولی انتهایی ندارد.

یک داستان تعریف کنم؛ من و خانمم با هم رفتیم ترکیه، کلا نمی­دانم هوش زبانی هم داریم. مثلاً در آن مدتی که  او راه افتاده بود من نصف آن هم نمی­توانستم حرف بزنم. نمی­دانم چرا؟ در یک محیط بودیم، با هم بودیم. خیلی زودتر از من راحت­تر start زد و خیلی شنوایی بهتر از من بود. شاید تمرکزش …

بله، 100% که استعداد هوش در این زمینه قطعا دخیل است. چون ما هفت نوع هوش داریم: هو موسیقیایی، هوش ورزشی، هوش ریاضی و… این طبقه­­بندی هوش­ها هست و خیلی مهم است که شما کدام بخش مغزتان فعال­تر است. نیم­کره راست مغز فعال هست یا نیم­کره چپ فعال است یا هر دو به یک نسبت فعال هستند. بخش زبان بیشتر نه همه ولی بیشتر برمی­گردد به نیم­کره چپ مغز، بنابراین اگر شما می­خواهید زبان بخوانید اتفاقاتی هست که بیشتر در نیم­کره چپ مغز اتفاق می­افتد. و آن بخش آواهایی که مثل صدای پرنده­ها، صدای طبیعت و این گونه اصوات برمی­گردد به نیم­کره راست مغز و درکی که شما از این صداها انجام می­دهید و درکی که دارید. استعاداد که خیلی نقش دارد؛ ولی چیزی که هست باید نگاه کنید به اینکه کدام هوشتان از این هوش­های هفتگانه کدام یک قوی­تر هست.

مثلاً من خودم هوش تصویری قوی­تر هست. هر چیزی را تصویری بیشتر درک می­کنم تا صرفا فقط یک شنیدن باشد؛ بنابراین خودم وقتی می­خواهم مطالعه بکنم با اینکه الان در این سن و در این رده مطالعه می‌کنم؛ ولی همچنان جزو­ه های من پر از رنگ­های مختلف است. مثلاً من قسمتی را آبی می­کم. واقعاً مثل یه بچه کلاس ابتدایی یک جامدادی دارم که در آن چندین رنگ خودکار دارم و با رنگ­ها برای خودم همین زبان آلمانی را به شکلی در نظر گرفتم که آن­هایی که آکوزاتیو هستند را صورتی کنم،

یا آن­هایی که داتیو هستند آبی باشند. با این رنگ­ها و این تصویرسازی­ها من اینها را برای خودم ساده کردم. مثلاً آن­هایی که نامیناتیو هستند زردند. با این رنگ­ها و شکل­هایی که من در جزوه­هایم انجام دادم کار را برای خودم ساده­تر کردم و بیشتر در ذهنم می­ماند که فلا چیز را دیدم یادم بیاید که این رنگش این بود، شکلش این بود و این یواش یواش می­رود در ناخودآگاه ذهن می­نشیند و در نهایت شما به این نقطه می­رسید که …

چون مراحل یادگیری به این شکل هست که شما اول نه می­دانید و نه می­توانید مثل کسی که می­خواهد آلمانی را شروع بکند. نه می­تواند آلمانی حرف بزند و نه اصلاً می­داند که آلمانی چی هست. شما به مرحله­ای می­رسید که می­دانید ولی نمی­توانید. چطوری؟ وقتی که شروع کردید به مطالعه کردن یک چیزهایی را می­دانید و یاد گرفتید. ولی هنوز نمی­توانید به کار ببرید. کاربردهایش را هنوز بلد نیست. بعد می­رسید به مرحله­ای که شما می­دانید و می­توانید. یعنی هم مطالعه کردید و یاد گرفتید و هم می­توانید اینها را به کار ببرید و استفاده کنید. مرحله آخر یادگیری این هست که شما نمی­دانید ولی می­توانید. یعنی چه؟

مثل رانندگی می­ماند. شما وقتی پشت فرمان می­نشینید بدون اینکه آگاهانه بدانید کلاج می­گیرید، دنده عوض می­کنین. ترمز یهو می­کنین. دارید رانندگی می­کنید. زمانی که دارید رانندگی می­کنید ممکن هست که با بغل­دستی حرف بزنید، با تلفن صحبت کنید. اصلاً متوجه اتفاقاتی که در رانندگی هست نیستید. فقط می­توانید که رانندگی کنید. پایان یادگیری زبان هم شما به این نقطه می­رسید. نمی­دانید ولی می­توانید. بدون اینکه فکر کنید. مثل صحبتی که من و شما داریم می­کنیم. بدون اینکه بخواهیم فکر کنیم که این کلمه چه بود؟ آن ساختار جمله چیست؟ الان من باید مفعول به کار ببرم یا چه؟ بدون اینکه راجع به اینها چیزی بدانم ولی می­توانم با شما صحبتم را انجام بدهم. این پایان یک پروسه یادگیری می­­شود.

من دوستانی که ترکیه داشتم می­گفتند ترک­های ایران وقتی به استانبول می‌آیند؛ چون یک پس ­زمینه زبان ترکی دارند، آن­ها خیلی بهتر از فارسی زبانان ترکی استانبولی می­دانند. می­گفت اما شما صفر هستید. قالی سفیدید. هیچ چیزی نمی­دانید در زبان. لهجه شما خیلی بهتر از اینهاست چون شما هیچ در پس ­زمینه ندارید. ولی سخت­تر و دیرتر ارتباط برقرارمی‌کنید؛ ولی وقتی  ارتباط برقرارمی‌کنید؛ یعنی به  آن مرحله­ ی آخری که شما می­فرمایید با لهجه استانبولی صحبت می­کنید. نه با لهجه ترکی ایران.

از نظر علم زبان­شناسی، نه نظر شخصی من، در آموزش و یادگیری زبان واقعاً لهجه هیچ جایگاهی ندارد. چون ما در بحث یادگیری زبان دو بخش داریم که این تفکیک شده است. یک بخش، بخش فراگیری زبان. یک بخش داریم بخش یادگیری زبان. بچه­هایی که از بدو تولد تا زمانی که سن بلوغ تمام می‌شود؛ یعنی در 18سالگی. در این دوره 18ساله اول زندگی آدم­ها زبان را فرا می­گیرند. یاد نمی­گیرند. 18سالگی به بعد که اصطلاحی که ما به کار می­بریم می­گوییم مغز بسته می­شود. از این به بعد دیگر فرا نمی‌گیرید؛ بلکه یاد می­گیرید. به همین دلیل تا زیر سن بلوغ اگر بچه­ها در محیط یادگیری زبان، هر تعداد زبانی قرار بگیرند اصلاً محدودیت ندارد، هر تعداد زبان، تا زیر سن بلوغ وقتی در این پروسه قرار می­گیرند بچه­ها زبان را فرا می­گیرند. در بخش فراگیری زبان چیست؟

این است که بچه ­ها وقتی که آوایی را می­شنوند و می­خواهند آن را تکرار کنند؛ چون مغز شکل می­گیرد و به اندام­های گویایی دستور می­دهد که کجای دهان قرار بگیرند برای تولید آن صدا، به همین دلیل در این پروسه زیر سن بلوغ بچه ­ها می­توانند و توانایی این را دارند که خود به خود این زبان را در شرایطی قرار بدهند که آن صدا تولید بشود. ولی وقتی شما سن بلوغ را رد می­کنید و این مغز بسته می­شود باید خودت کنترل کنی که من زبانم را کجا قرار بدهم که این صدا تولید بشود.

در زبان خارجی می­گویم، نه در زبان مادری. چون زبان مادری را فرا کرفتیم. اینجا هست که شما چون اندام­های گویایی شکل گرفتند و در حالت­های خودشان قرار گرفتند شما هر کار کنید؛ یعنی اگر صد سال هم بیایید اینجا در آلمان زندگی کنید باز هم آن لهجه خارجی را دارید. چرا؟ چون اندام­های شما بعد از سن بلوغ فرم خود را گرفته است. نمی­دانم توانستم منظور را برسانم یا خیر.

شاید الان سؤال خیلی از دوستانی که در یوتیوب ویدیو را ببیند یا همراه ما هستند؛ من الان آلمانی صفر هستم. یه شرایط کاری یا تحصیل برای من در آلمان ایجاد شده. البته یک مدت محدود زمان دارم می­خواهم بیایم. 6 ماه-1سال. تجربه شما به عنوان کسی که دانشجوی دکترای زبان­شناسی هستید. تجربه لیسانس و فوق لیسانس در زبان دارید شما چه پروسه­ای برای این فرد تعریف می­کنید؟ فرض کنید یک ساله.

ببینید واقعاً بستگی به میزان وقتی که دانشجو می ­گذارد که یک زبان را یاد بگیرید خیلی مهم هست و واقعاً به این بستگی دارد. قطعا در یک سال نمی­تواند به یک سطح بالا از زبان آلمانی برسد؛ ولی اگر نه سر کار برود، نه میهمانی برود، نه بخواهد برنامه تلویزیون تماشا کند، نه تفریحی  داشته باشد؛ یعنی واقعاً اگر همه چیز را صفر کند و فقط زبان بخواند؛ مثلاً در یک سال شاید به یک سطح خوب بیسیک برسد. به یک سطح بالای بیسیک برسد.

روزی چند ساعت باید آلمانی تمرین کنیم؟

ببینید معمولا حداقل زمانی را که در نظر می­گیرند برای زبان، می‌گویند؛ مثلاً روزی 3 ساعت را وقت بگذارید؛ ولی اگر کسی بخواهد در یک سال آن را جمع بکند قطعا 3 ساعت کافی نیست. باید بیشتر وقت بگذارد. ببینید اینطور بگویم شما اگر هر روز شروع کنید به مطالعه و روزی 6 ساعت مطالعه داشته باشید، بعد از 6 ماه شما یک لِوِل پیشرفت می­کند. فرضا ما در طبقه­بندی زبان می­گوییم ــَـیک داریم، ــَـدو داریم، ب1 داریم، ب2 داریم که سطح ــَـ یک و ــَـ دو سطح بیسیک هست،

ب1 سطح متوسط، ب2 یک سطح بالاتر از متوسط هست. سِی­ اَنس داریم که  یک سطح پیشرفته است و سِت­ بای داریم که فوق­ پیشرفته است. شما فکر کنید که اگر هر روز برای خودتان تایم بگذارید و مطالعه کنید هر 6 ماه یک لول بالا می­آیید. یعنی اگر شما بخواهید خودتان را به سطح متوسط یک زبان آلمانی برسانید و هر روز هم مطالعه بکنید و فشرده و مرتب بخوانید و تمرینات را انجام بدهید یک سال و نیم تا 2 سال باید برای آن زمان بگذارید.

یک سال و نیم تا 2 سال به سطح b1 المانی می رسیم؟

به سطح متوسط خودتان را برسانید. سطح ب ­اَنس برسانید. اگر شخصی خیلی تلاشگر باشد، خیلی استعداد خوبی داشته باشد، واقعاً از همه زندگی در این مدت گذشته باشد و خیلی خوب مطالعه کند خوشبینانه می­توانیم بگوییم که می­تواند به سطح بِ ت­بای هم برسد. ولی وقتی شما اینجا در محیط باشید این روند رشد سریع­تر انجام می‌شود؛ چون در محیط که هستید، در ارتباطاتی که اینجا دارید کمک می­کند که شما سریع­تر راه بیفتید؛

ولی در فضای ایران که شما فقط در تایمی که مطالعه می­کنید با زبان درگیر هستید و وقتی کتابتان را می­بندید تمام می­شود همان 2 سال را باید برایش وقت بگذارید. من تعجب می­کنم در بعضی تبلیغات می­بینم که می­گویند آموزش زبان در سه هفته یا در 1 ماه. واقعاً می­خوام ببینم که چه کار می­کنند در این 1 ماه؟ در این زمان چه چیزی می­خواهند درس بدهند و چه کار می­خواهند بکنند دانشجو را به یک سطحی برسانند؟

اتفاقا یکی از سوال­هایی که نوشتم یادگیری در محل هست؛ یعنی یادگیری زبان در خود محیط است. یک مشکل دیگری هم هست وقتی شما وارد محیط می­شوید، چه بخواهید تحصیل کنید، چه بخواهید کار کنید، به شدت نیاز به حداقل­ها دارید. می­خواهید یک ارتباط حداقل برقرار کنید. در آنجا تمرکز کمتر هست. صبح باید بروی دنبال دانشگاه، دنبال ویزا، دنبال اقامت؛ دیگر تمرکز و زمان نداری. در ایران شاید 4 ساعت بتوانی دائم وقت بگذاری. در آنجا آن تمرکز وجود ندارد. من در بعضی تبلیغ­ها می­بینم که در محیط یاد می­گیری. حالا بیا دانشگاه یا فلان. ما بدون هیچ دانشی به آنجا بیاییم شدنی هست؟ دانشگاه که اصلاً قبول نمی­کند.

من خودم آلمانی را اینجا یاد گرفتم. یعنی وقتی دوستان به من پیام می­دهند که استاد خوب یا مؤسسه خوب  برای زبان آلمانی در ایران سراغ داری؟ می­گویم نه. چون من آلمانی را از همان آلفابت اینجا شروع کردم به یادگیری. یادگیری در محیط یک سری محاسن دارد و بزرگترین حسن این است که شما از یک نیتیو زبان یاد می­گیرید. این خیلی مهم هست که شما از یک نیتیو زبان را یاد بگیرید تا اینکه از یک غیرنیتیو باشد. چون تلفضاتی که گفته می­شود شما از یک غیرنیتیو تلفظاتی را می­شنوید که ممکن است خیلی وقت­ها این تلفظ­ها اشتباه باشد. وقتی یک فیلم نگاه می­کنید یا در محیط می­آیید می­بینید که اصلاً نمی­فهمید اینها چه می­گویند. چون لهجه عوض میشه،

تلفظ­ها تغییر پیدا می­کند. این هست که نه فقط زبان آلمانی، بلکه زبان انگلیسی را هم همین نظر را دارم؛ اما زبان انگلیسی چون تعداد کسانی که مسلط هستند و تعدادشان بیشتر هست رد ازتباط با زبان انگلیسی این سخت­گیری را ندارد ولی برای زبان آلمانی شما گرامر را می­توانید از یک غیرنیتیو یاد بگیرید، بخش نوشتاری را می­توانید یاد بگیرید، قسمت شنیداری را باید یک وویس را گوش بدهید که یک نیتیو می­گوید. من بارها هم به اینجا بیایم صدا ضبط کنم و متنی را بخوانم هیچوقت به خودم این اجازه را بدهم که در آموزش خودم صدای خودم را برای زبان­ آموز پخش بکنم. این واقعاً اشتباه هست. چون هر طور هم که من کار کنم وقتی به اینجا می­آید به درهای بسته می­خورد. گاهی بعضی برای من کامنت می­گذارند که چرا اینقدر لهجه ایرانی داری؟ چون میگم من ایرانی هستم. مگر من نیتیو هستم؟

من صد سال هم اینجا زندگی بکنم لهجه من همین هست و به هیچ عنوان نمی­توانم لهجه ا­م را عوض کنم. می­دانید چه می­گویم؟ و از نظر علم زبان­شناسی این مهم نیست؛ چون زبان یعنی چه؟ یعنی برقراری ارتباط. شما همین که بتوانید با یک نفر ارتباطتان را برقرار کنید در واقع این زبان ایجاد شده و ربطی ندارد که لهجه­ی شما ایرانی است؟ آلمانی است؟ چون تنها کسی که می­تواند لهجه­ی خوب …، یعنی همان کسانی که ایراد می­گیرند که چرا لهجه­ی تو این طوری هست؟

خود او هم لهجه خارجی دارد. تنها کسی که می­تواند آلمانی را بدون لهجه حرف بزند، خود نیتیو هست. غیر از این بچه­هایی هستند که زیر سن 18 سال اینجا زبان یاد می­گیرند. مثلاً یکی مثل پسر خود من. پسر من از سن ابتدایی اینجا بوده و اینجا دارد زبان یاد می­گیرد خیلی لهجه­اش با من فرق دارد. یک لهجه درست و اتریشی را دارد و چون هنوز بلوغش هم تمام نشده همچنان هم دارد زبان را فرا می­گیرد. و فرقی که بین من و پسرم هست اینکه ایشون دارد زبان را فرا می‌گیرد؛ ولی من دارم زبان را یاد می­گیرم. این خیلی فرق دارد. یک بزرگسال هیچوقت فرا نمی­گیرد زبان را یاد می­گیرد.

مثلاً خود من وقتی چیزی از زبان جدیدی را می­خواهم شروع کنم با تکرار خیلی زیاد یاد می­گیرم. یعنی حتما باید یک فایل صوتی مثلاً زبان ترکی که 3سال پیش استارتش را زدم در ابتدا فقط بله و خیر بلد بودم. الان اخبار به زبان ترکی پخش می­شود خیلی مطالب را می­فهمم با اینکه روزانه 15 دقیقه تمرینم را همچنان ادامه می­دهم. یک درس را در 15 دقیقه شاید 10بار گوش می­کنم. یک دقیقه را 10بار گوش می­کنم فقط گوش می­کنم. اصلاً هم گرامر تمرین نمی­کنم فقط با شنوایی و خواندن مطالب در اخبار. تمرینم به این صورت هست. الان خیلی راه افتادم. خیلی از متن­ها را می­خوانم بدون اینکه قبلا آن جمله را شنیده باشم؛ اما مفهومش را می­فهمم.

بله، زبان چیزی است که باید تکرار کنید و بیشتر از تکرار این مهم است که آن را به کار ببرید. شما چیزی را که یاد بگیرید سعی کنید به کار ببرید. وقتی به کار ببرید این در ذهن می‌نشیند؛ ولی وقتی به کار نبرید باز فراموش می­شود. شما هر چقدر هم تکرار کنید ممکن است که الان یاد گرفته باشید؛ ولی اگر به کار نبرید؛ مثلاً یک سال آینده فراموش کردید. ولی وقتی به کار ببرید دیگر فراموش نمی­شود و در پس ذهن می­نشیند. ممکن است در مقطعی چیزی یادتان رفته باشد؛ ولی با یک مرور دوباره همه چیز تازه می­شود.

شما برای زبان ­آموزی، مثلاً من شاگرد شما هستم. یک پلن یک ساله برای من می­ریزید. کدام بخش­ها را تاکید می­کنید؟ آیا به گرامر هم توجه می­کنید؟ یا نه، به ویدیو، صدا، نوشتن، شنیدن. کدام بخش؟

ببینید من جز آن دسته افرادی هستم که معتقدم باید گرامر را یاد گرفت تا زبان را یاد گرفت. بعضی می­گویند نه، مثل زبان مادری صدا را پخش می­کنیم بدون اینکه آموزش گرامر بدهیم طرف با این تکرار و تمرین­ها یاد می­گیرد. من جز افرادی هستم که با این متد مخالفم. چون می­گویم بچه­ای که دارد زبان را فرا می­گیرد این را آزمون و خطا می­کند. شما یک بچه ­ای که در مرحله زبان ­آموزی هست به چیزی گرد هست می­گوید توپ. به توپ هم می­گوید توپ. به گردو هم می­گوید توپ. هر چیزی که گرد هست می­گوید توپ تا وقتی که پدر و مادر اصلاح می­کنند می­گوییند این توپ نیست گردو هست. این توپ نیست این تیله هست.

تا یواش یواش اینها را یاد می­گیرد و بعد دفعه بعد به همه نمی­گوید توپ. یا مثلاً بچه­ای را می­شناختم که به همه آقایان می­گفت بابا. هر مردی را که می­دید می­گفت بابا. این بچه باید یواش یواش یاد می­گرفت که همة آقاها که بابای تو نیستند. یکی بابای تو هست و بقیه آقایان دیگری هستند. یک همچین  روندی برای بزرگسال جواب نمی­دهد. در سن یادگیری و در سن بزرگسال خود به شخصه این متد را نمی­پذیرم که بگویم من یک سری جمله ­های کلیشه­ ای را به زبان ­آموز می­دهم که حفظ کند بدون اینکه برایش توضیح بدهم که چی به چی هست تا اینکه همین شکلی فقط با حفظ این جمله­ ها به کار ببرد.

من به شخصه ترجیح می­دهم که گرامر را برای او بگویم. من جمله را می­گویم بعد به او می­گویم چرا این جمله این طوری شده؟ چرا این تغییرات انجام شده. چون گرامر زبان آلمانی خیلی پیچیده است. گرامرش به گونه­ای هست که چون مذکر، مؤنث و خنثی دارند؛ آکوزاتیو، داتیو، گِنِتیو دارند تمام جمله تغییر می­کند. کلمه عوض می­شود، صفت عوض می­شود، آرتیکل عوض می­شود؛ خیلی تغییرات انجام می­شود.

حتی حروف اضافه­ ای که به کار می­رود هم تغییر می­کند. ما همچین  سیستمی در زبان فارسی نداریم. توصیه­ی من به خیلی از مادرها که می­خواهند بچه­ هایشان چند زبانه  باشد همیشه این توصیه را کرده­ام که من معتقدم که بچه اول باید به زبان مادری مقداری آشنایی پیدا کند بعد شروع به یادگیری زبان دوم کند. خیلی مورد اینجا داریم که بچه­ ها به این شکل، یعنی این ریسک هست که این بچه که زبان مادری را خیلی تسلط پیدا نکرده بخواهد یک زبان خارجی را بخواند و فرا بگیرد دچار لکنت زبان می­شود. برای همین مادرانی که دوست دارند بچه­ هایشان چند زبان دیگری را یاد بگیرند توصیه من این هست که بگذارید.

اول یک تسلط نسبی بچه به زبان مادری پیدا کند که این ریسک لکنت زبان پایین بیاید. زبان آلمانی یک زبان پیچیده­ای هست،  گرامر سختی دارد. از نظر من یک شخص بزرگسال که می­خواهد زبان را یاد بگیردباید اینها را برایش توضیح داد. من نمی­توانم تعدادی جمله به صورت کلیشه­ای به شما بدهم و بگویم اینها را حفظ کن و فقط حفظ کن. شما می­گویید اینجا چرا این دِر به دِن تبدیل شده؟ چرا این دِن به دِم تبدیل شده؟ من نمی­توانم بگویم که تو به این کار نداشته باش. فقط حفظ کن و بدان که این دِن هست، این دِم هست، این دِر هست. من ترجیح می­دهم که توضیح بدهم که چرا این شده؟ چرا آن شده.

چرایی را که من به شما می­گویم می­توانی این را بسط بدهی. حالا می­توانید هر فعلی، هر کلمه دیگری که جایگزین که بخواهید کنید این قانون را می­توانید روی آن­ها هم پیاده کنید. من یک معرفی از سایت و کانال خدوم برای دوستان جدیدی به ما ملحق شدند. انجام بدهم. من در سایت سعید کاظمی، تجربه­ ی آدم­ها از مهاجرت، تحصیل، کار و زندگی چه در ایران، چه هر جای دنیا به اشتراک می­گذارم. هیچ سایت مهاجرتی، گردشگری، ویزا، تحصیلی ندارم. فقط اشتراک تجربه هست.

یعنی مثل خانم دکتر آدم­های ارزشمندی را پیدا می­کنم که خواهش می­کنم ازشون که به من در این راه کمک کنند. خودم یک تجربه تلخ مهاجرتی داشتم و دقیقا آن تجربه خیلی به من انگیزه داد که این کار را راه بیاندازم. الان من چند روز انجمن پرستاران بودم خیلی تقاضا برای آلمان مخصوصا پرستارها زیاد هست همش از من درباره­ ی آلمانی می­پرسیدند. گفتم خوشبختانه همان وقتی بود که من با شما آشنا شده بودم که گفتم من سوال­ها را خدمتت خانم دکتر می­گویم و لینکش را برایتان می­فرستم که یاد بگیرید. بخش بعدی که برای خودم خیلی مهم است آزمون­های زبان هست.

در انگلیسی آیلتس و تافل داریم. در آلمانی چه آزمون­های مهمی داریم؟

آلمانی مثل همین آیلس و تافل؛ آیلس یک سیستمی بود که انگلیس اجرا کرد و الان همه دانشگاه­های سراسر دنیا قبول دارند؛ ولی قبل از آیلس تافل داشتیم. سیستمی بود که مال آمریکا بود که همچنان هم مرسوم هست؛ ولی یک جورهایی از مد افتاده. الان بیشتر گرایش پیدا می­کنند به امتحان آیلتس. در آزمون­های آلمانی هم این را داریم که آزمون گوته داریم که به کشور آلمان مربوط می­­شود و آزمون OSD داریم که این مربوط می­شود به کشور اتریش. و به جز این دو تا مثلاً ما آزمون های دیگر هم داریم هم داریم که بستگی به این دارد که زبان­آموز چه هدفی دارد برای یادگیری زبان. اگر که هدف این هست که صرف یک کار می­خواهد بیاید،

اینجا آزمون OEF کفایت می­کند. چون لازمه­ ی آن این است که آزمون OEF بدهد. چون ما در آزمون بخش اینتگراتسیون هم داریم و باید زبان ­آموز بخش اینتگراتسیون را هم جواب بدهد و این باعث می­شود که چه کار می­کند؟ می­تواند ارتباط بگیرد با جامعه و خودش را در جامعه ادغام بکند. ولی ÖSD  آزمونی هست که مورد نظر دانشگاه هست؛ یعنی شما اگر مدرک سطح بالای OEF  هم داشته باشید باز هم ­دانشگاه این را از شما قبول نمی­کند. باید ÖSD   ارائه بدهید یا مدرک گوته را برای دانشگاه آلمان ارائه بدهید. ولی  گوته یا ÖSD   هر دو یک سطح آکادمیک هستند که دانشگاه­های در آلمان و سوییس و اینها هم این را می­پذیرند.

آزمون­های زبان آلمانی در ایران هم برگزار می­شود؟

بله، انجمن سفارت اتریش این آزمون را برگزار می­کند، کلاس هم برگزار می­کند و موسسه گوته هم که مربوط به سفارت آلمان هست آزمون آنجا انجام می­شود.

بخش خصوصی در ایران آزمون زبان آلمانی برگزار نمی­کنند؟ حتما باید از طریق سفارت آلمان یا اتریش باشد؟

اگر هم که برگزار کنند مدرکی می­دهند رسمی نیست.

سطح نمره ­بندی آزمون آلمانی چگونه است؟ مثل آیلتس است؟

این را بگویم که مثل آیلتس می­ماند و ممکن است خیلی از موسسه­ ها بگویند ما آزمون آیلتس برگزار می­کنیم مدرک آیلتس می‌دهیم؛ ولی آن چیزی که آیلتس صادر می­کند آن مدرکی هست که دانشگاه کمبریج صادر می­کند. آن هست که معتبر است و بین­ المللی است وگرنه هر کسی می­تواند آزمون را بگیرد و یک مدرک هم درست کند بگوید این آیلتس تو هست؛ ولی مسئله سر این هست که معتبر نیست. نمره بندی هم بله. آزمون­ها مثل آیلتس نیست. آزمون­های آیلتس همه در هر لولی که باشند یک آزمون را شروع می­کنند. این مرحله به مرحله از سطح آسان شروع می­شود و به بخش سخت می­رسد. مثلاً در بخش لیسنینگ شما اول یک لیسنینگ ساده را می­شنوید.

بعد رفته رفته این لیسنینگ به نقطه ­ای می­رسد که سخت می­شود. کسی که سطح زبانی ضعیف باشد فقط بخش­های اول را می­تواند پاسخ بدهد. به بخش­های آخر که می­رسد نمی­تواند جواب بدهد. این زمانی که این برگه به دانشگاه کمبریج می­رود در آنجا می­سنجند که مثلاً این دانشجو لیسنینگ در چه لولی هست. ریدینگ هم همینطور، رایتینگ هم همینطور که در رایتینگ که شما می­خواهید یک چیزی را بنویسید آن جمله ­بندی­هایی که به کار می­برید،

گرامری که به کار می­برید، کلماتی که به کار می­برید خودش نشان می­دهد که شما چه سطح آگاهی و دانش دارید ولی  در آزمون زبان آلمانی اینجور نیست. دقیقا شما برای آن سطحی که می­خواهید امتحان می­دهید. یعنی از یک چیز آسان شروع نمی­شود که به یک نقطه سخت برسد. شما می‌گویید؛ مثلاً من سطحم بیسک هست. برگه­ های آن سطح را به شما می­دهند. شما آزمون شرکت می­کنید یا قبول می­شوی و می­گویند شما در این لول هستی و حالا می­توانی به لول بالاتر بیایی. یا اینکه قبول نمی­شوی و می­گویند نه شما این لول نیستید باید یک بار دیگر کلاس­ها و دوره ­ها را بگذرانید و مطالعه کنید.

آمونهای آلمانی مثل آیلتس و تافل زمان دارد؛ یعنی شما 1سال بعد 2سال بعد؛ اعتبار این آزمون 1سال یا 2سال هست یا نه؟ مدتش را شما اطلاع دارید؟

نه نامحدود هست؛ یعنی اعتبار اکسپایر نمی‌شود؛ ولی چیزی که هست،  مثالش را می­گویم، شما اگر آزمون 1B را داده باشید قبول شدید مدرکش هم گرفتید. حالا یک گپ تحصیلی اینجا برای شما به وجود آمده و می­خواهید بروید برای کلاس­ها  بلث فایس ثبت نام کنید. نمی­توانید بگویید که فرضا من یک سال پیش ب انس دادم این هم مدرکش. از شما یک امتحان تعیین سطح می­گیرند. چون این تصور را دارند که ممکن هست در این زمانی که این گپ تحصیلی برای شما به وجود آمده شما آن میزان آشنایی را نداشته باشید و واقعاً هم همین هست؛

چون زبان آلمانی یک زبان سختی هست. من اینقدر این را می­گویم بچه­ها نترسید؛ ولی من این را می­گویم که آمادگی این را داشته باشید که فکر نکنند چیزی مثل انگلیسی هست. خیلی سخت­تر از انگلیسی هست و واقعاً هم اگر به کار نبرند و استفاده ازش نکنند یادشان می­رود. برای همین نه، مدرک اکسپایر نمی‌شود؛ ولی زمانی که شما بخواهید در یک لول بالاتر ثبت نام کنید و کاری انجام بدهید از شما امتحان تعیین سطح می­گیرند مگر اینکه از آخرین مدرکتون کمتر از 3ماه گذشته باشد. نه 4-5 ماه گذشته باشد.

دیشب با یک دوستی صحبت می­کردم که برای پرستاری به  دانمارک رفتند. ایشون گفتن که من با اینکه امتیاز لازم را در آزمون آوردم که فکر می­کنم دانمارک زبان آلمانی نیست. باز هم برای ما یک سال کلاس زبان گذاشتند. یعنی حقوق پرستاری را به من دادند گفتند شما 5سال آینده پاسپورت را می­گیری به دلایل قانونی. یک سال باز به ما آموزش دادند. مخصوصا پرستار چون کارش خیلی حساس هست باید دقیق بفهمد. شاید یک نجار آنقدر با جزئیات متوجه نشود؛ ولی پرستاری و پزشکی خیلی شاخه­ی حساسی است و کشورها خیلی سختگیری می­کنند.

بله خیلی از رشته ­ها اینطور هست برای اینکه وقتی شما خودتان را برای ÖSD آماده می­کنید. من بیشتر مثال ÖSD را می­زنم؛ شما وقتی که این را آمادگی پیدا می­کنید شما یک زبان عمومی را یاد می‌گیرید؛ ولی وقتی که می­خواهید یک رشته­های خاص مخصوصا رشته­هایی مثل پرستاری کار کنید باید یک سری اطلاعات پزشکی را بلد باشید. یک سری اطلاعاتی که مربوط به پرستاری می­شود؛ بنابراین شما باید یک دوره زبانی ولی شامل زبان عموم نیست. یک زبان تخصصی هست.

به شما اطلاعات کلماتی که درباره­ ی بیمارستان هست را یاد می­دهند، کلماتی که در ارتباط با بیمار هست به شما یاد می­دهند، تنها رشته­ای که شما باید در همه شاخه ­ها اشراف داشته باشید و آگاهی داشته باشید رشته مترجمی هست. شما وقتی آن را می­خوانید باید همه اصطلاحات و همه چیز را بلد باشید که خیلی هم پروسه ­ی سختی هست. یعنی واقعاً در رشته مترجمی زبان آلمانی به این راحتی کسی نمی­تواند به انتها برسد.

آزمون زبان المانی سفارت اتریش هر از چند وقت در ایران برگزار می­شود؟

من چون در ایران تحصیل نکردم خیلی نمی‌دانم؛ ولی اینها را انجمن فرهنگی اتریش، سفارت اتریش همه اینها را در وبسایتش دارد که نشان می­دهد تاریخ دارد. معمولا ماهی 1بار یا 2بار برگزار می­شود. مثلاً بچه­ها که می­خواهند امتخان بدهند می­توانند وارد وبسایت بشوند و تاریخ آزمون را رزرو کنند و خودشان را برای آن تاریخ آماده بکنند. ولی معمولا 1بار یا 2بار هست.

اگر کسی بخواهد با خود شما زبان آلمانی را یاد بگیرد چه فرایندی را باید طی بکند که به شما پیام بدهد؟ البته من آدرس پیجتان را انتها در کپشن و هم درتوضیحات یوتیوب می­گذارم. در سایت هم حتما خواهم گذاشت.

خیلی ممنون لطف می­کنید. من اینجا شغلم مترجمی هست و کار مترجمی انجام می­دهم. اخیرا این پیج را راه انداختم. فکر کنم یک ماه و نیم هست که این پیج را راه انداختم. دوست داشتم که من هم به­روز باشم از اینکه همه در فضای مجازی یک فعالیتی می­کنند گفتم من هم خودم را به ­روز کنم و در فضای مجازی فعالیت داشته باشم. هم اینکه حدود یک ماه و نیم هست که این پیج را راه­اندازی کردم و خداراشکر در همین 1ماه استقبال خوبی از پیج شده و خیلی کامنت­های خیلی خوبی می­گیرم. قطعا بچه­ها دایرکت می­دهند، سؤال می­پرسند؛ اول مهم هست که زبان آلمانی را در چه سطحی هستند. تا الان زبان ­آموزهایی که به من مراجعه کردند و از من خواستند که کمکشان بکنم،

از آن جایی که اعتقاد من این هست می­گویم که من بخش گرامر، بخش نوشتاری و شنیداری من همه را با شما کار می‌کنم؛ ولی چون اکثرا دغدغه مکالمه را دارند و می­گویند ما می­خواهیم مکالمه بلد باشیم من همه را ارجاع می­دهم به پسرم. میگم شما برای بخش مکالمه  نه اینکه باید هزینه اضافه­تری باید بدهید، نه همان هزینه­ی شهریه­ای هست که بابت کلاس می‌دهید؛ ولی این را بدانید که برای بخش مکالمه  من پسرم را می­آورم که با شما تمرین بکند؛ چون لهجه‌ی او یک لهجه نیتیو هست، لهجه­ی او درست هست و من به او می­گویم چه چیزی باید بگوید. نکته ­های مهم، چیزهای امتحانی را به پسرم می‌گویم؛ ولی این که می­خواهند با هم کار کنند و حرف بزنند همیشه توصیه می­کنم به آنها این هست که با پسرم صحبت کنند که با یک نیتیو صحبت کنند.

چون خودم خیلی به این اعتقاد دارم آدم باید این بخش از زبان را باید از یک نیتیو یاد گرفت. من هم وقتی به اینجا آمدم به هیچ عنوان آلمانی بلد نبودم و همین تجربه تلخی که شما داشتید، نمی­توانم بگویم تلخ ولی برای من یک شک بود. چون متأسفانه خیلی از این شرکت­های مهاجرتی همه چیز را هیلی ساده درست می­کنند، همه چیز را خیلی خوب جلوه می­دهند و افرادی که مراجعه می­کنند و اقدام می­کنند برای مهاجرت فکر می­کنند همه چیز خیلی راحت هست و بدون هیچ مشکلی به اینجا می­آیند و کارشان انجام می­­شود. شرکت مهاجرتی که من با آن­ها مشاوره گرفته بودند برای این کار به من گفته بودند که چون شما دانشجوی دکترا هستید اصلاً زبان آلمانی نیاز ندارید، همه چیز به زبان انگلیسی هست. بله اینجا دکترا به زبان انگلیسی هست؛

ولی رشته‌ی من که یک رشته­­ی میان رشته ای هست. مستقیما با زبان ارتباط پیدا می­کند واقعاً دانش آلمانی می­خواست و این اطلاعات را بهه من ندادن. و من بدون هیچ اطلاعاتی از زبان آلمانی به اینجا آمدم و واقعاً سوپرایز شدم. وقتی که رفتم دانشگاه و آن­ها به من گفتند که شما باید مدرک زبان آلمانی ارائه بدهید من ماندم که یا خدا، من این زبان را چطوری شروع کنم به خواندن؟ من هیچ چیزی نمی­دانم. ولی من اولین استادی که داشتم و آخرین استادی که داشتم یک استاد اتریشی بود. یعنی من تماما پروسه­ی زبان را از خود بچه­های آلمانی-اتریشی یاد گرفتم و نحوه­ی کار من طوری هست که باز هم با آن­ها ارتباط دارم.

برای همین چون به این سیستم من زبان را یاد گرفتم وا واقعاً جواب گرفتم و هم اینکه با لهجه­های مختلف اینها ارتباط داشتم و کلمه درست را از آن­ها شنیدم برای همین به زبان­آموزها توصیه می­کنم برای بخش مکالمه با یک نیتیو باید کار کنید. چون من هر چقدر هم اینجا دانش زبان داشته باشم؛ ولی باز هم وقتی می­خواهم حرف بزنم با لهجه­ی ایرانی حرف می­زنم. و این لهجه­ی من را شما از یک آلمانی یا اتریشی نمی­شنوی. مثلاً می­گویم که گوشتان به آن لهجه عادت بکند.

شاید من بخواهم یکم مخالفت کنم. قبل از مهاجرت صفر رفتن خوب نیست؛ یعنی صفر مطلق، یعنی هیچی ندانی؛ یک مقدار دانش داشته باشی، یک مقدار زبان بلد باشی، بتوانی بخوانی. مثلاً در ترکیه …

قطعا شما وقتی با یک دانش بیاید خیلی جلوتر هستید؛ ولی من چون اصلاً نمی­دانستم که یک دانشجوی زبان آلمانی هستم. چون اینجا همه زبان انگلیسی خیلی پرفکت بلدند. یعنی شما اگر زبان آلمانی بلد نباشید در اتریش اصلاً درمانده نمی­­شوید. کشوری نیست که مثل کشور فرانسه که خیلی تعصب دارند نسبت به زبان کشورشان وقتی به کشور فرانسه می­روید اصلاً خوششان نمی­آید که شما غیر از فرانسه حرف بزنید و نظرشان این هست که تو به اینجا آمدی، تو باید زبان ما را یاد بگیری. من مجبور نیستم زبان دیگری را یاد بگیرم که با تو ارتباط بگیرم. تو توریستی، دانشجویی، هر چه هستی می­خواهی بیایی تو باید زبان فرانسه را بلد باشی.

ولی خوشبختانه اتریش و آلمان همچین  کشورهایی نیستند. چون واقعاً خودشان هم می­دانند که زبان آلمانی سخت هست و خیلی هم مردمانشان به شما کمک می­کنند که زبان را یاد بگیرید. همه آنها. یک آدمی که اصلاً معلم هم نیست. شما ممکن هست در قطار کنارتان نشسته باشد. از او سؤال بپرسید از او چیزی بخواهید واقعاً با دل و جان به شما می­گوید و جواب می­دهد. من خیلی از چیزهای آلمانی را در همین قطار و مترو از خودِ مردم یاد گرفتم.

برای انتهای صحبتمان، البته باز هم انشاءالله وقت از شما خواهم گرفت برای تجربه زندگی، تحصیل در خود اتریش که خیلی مطمئنا تجربه زیادی دارید؛ ولی امشب بحثمان بیشتر زبان آلمانی و اینها هست،

وسط صحبت­هایمان بخشی دراره اوتیسم ولکنت زبان صحبت کردیم. چون اوتیسم من از نزدیک خیلی با آن درگیر هستم می­دانم خیلی سخت هست. آیا واقعاً کسی که تمرین به او بدهند و به موقع اوتیسمش شناسایی بشود می­تواند به مرور زمان زبان را با یادگیری و به قول شما فراگیری آن بچه 7-8 ساله یاد بگیرد؟

100% یعنی واقعاً درمان دارد. متدهایی که الان آمده، سیستم­هایی که الان دارد اجرا می­شود و کاملا بچه­ها درمان می­شوند و مشکل اوتیسم برطرف می­شود. خیلی راحت می­توانند ارتباط بگیرند؛ چون بچه‌های اوتیسم، خودتان بهتر از من می­دانید، بچه­هایی هستند که کناره ­گیری می­کنند، در محیط­های شلوغ نمی­توانند حضور داشته باشند؛ ولی واقعاً الان با این متدهایی که الان آمده و سیستمی که الان دارند اجرا می­کنند بله.

الان یک مقاله­ ی جدیدی من خوانده بودم که خیلی برای من جذابیت داشت اینکه الان اوتیسم را حتی از شکم مادر هم می­توانند تشخیص بدهند. این برای من خیلی قشنگ بود که با آزمایشاتی که می­توانند از مادر داشته باشند می­توانند تشخیص بدهند که این جنین می­تواند یک جنین اوتیسمی باشد و واقعاً از بدو تولد روی بچه­ها می­شود کار کرد و اینکه مشکلشان بر طرف بشود.

پس اینکه می­گویند اوتیسم درمان ندارد و هیچ وقت بهبود پیدا نمی­کند، الان از نظر علمی حرف درستی نیست؟

راه درمان برایش پیدا کرده ­اند. نه می­دانید که علم بی ­انتهاست و هیچوقت مطلق چیزی بسته نمی­شود. نظریه ­ها هر سال تغییر پیدا می­کند. ناگهانی یک راه درمانی پیدا می­شود کشفی پیدا می­شود. نه، اینکه بخواهیم بگوییم نه اصلاً هیچ راه درمانی ندارد که اصلاً همچین  چیزی نیست و خوشبختانه راه درمان دارد. الان آلزایمر هم راه درمان برایش پیدا کرده­ اند. آن کسی که آلزایمر شده باشد می­توانند از پیشرفتش جلوگیری کنند و کسانی که هنوز آلزایمر نشدند، باز این هم یک اتفاق جدید و خیلی جذاب هست که در علم پزشکی و غیرپزشکی و به قول معروف پیراپزشکی اتفاق افتاده این هست که از 10سال 20سال جلوتر می­شود. تشخیص داد که این شخص­ می­تواند آلزایمر بگیرد یا نگیرد.

چون آلزایمر بیشتر حالت ارثی دارد و اگر کسی اینچنین زمینه­ی خانوادگی داشته باشد و نگران این موضوع باشد که دچار آلزایمر شود از زیر سن 40-50 سال با آزمایشاتی که به بازار آمده می­تواند ببیند که زمینه آلزایمر دارد یا ندارد و اگر دارد می­تواند راه­های درمان و پیشگیری و اینها را شروع بکند. و می­دانید آموزش­های زبان و یادگیری زبان یکی از متدهایی هست که از آلزایمر جلوگیری می‌کند؛ چون ذهن درگیر می­شود. چیزی که من الان به ذهنم رسید و دوست دارم در اینجا بگویم این هست که خیلی افراد فکر می­کنند که وقتی سن بالاتر می­رود یادگیری زبان ضعیف می­شود. من می­خواهم به کسانی که این تفکر را دارند بگویم اصلاً اینگونه نیست.

علت اینکه افراد بزرگسال دیرتر یاد می­گیرند دغدغه­های فکری است، نه استعداد زبانیشان، نه آن فرایند مغزشان. ببینید مغز ما یک سری سلول هست مثل ماهیچه می­ماند. شما وقتی ورزش می­کنید، هر چه بیشتر ورزش بکنید ماهیچه­هایتان قوی­تر و سفت­تر می­شود. مغز هم همین است. شما هر چه از مغز استفاده بکنید مغز بازتر می­شود. محفظه­ای است که مانند بادکنک می­ماند که شما هر چه بیشتر آن را باد کنید بازتر می­شود. برای همین این نیست که شما فکر کنید وقتی به سن بالا می­رسید، بگویید نه ما از سنمان گذشته. من این را خیلی می­شنوم که می­گویند ما از سنمان گذشته و الان نمی­توانیم چیزی یاد بگیریم. اصلاً ربطی ندارد. به دغدغه ­های فکری ربط پیدا می­کند. چرا یک بچه راحت­تر از یک بزرگسال زبان یاد می­گیرد. بخاطر اینکه آن بچه نشسته درس می­خواند، مدرسه می­رود فکر پول درآوردن نیست،

فکر جوابگوی یک سری ارباب رجوع و اینطور چیزها نیست، فکر شام و ناهار درست کردن و کار منزل نیست، فکر خرید منزل نیست. این فکرها را ندارد. علت اینکه یک بزرگسال ضعیف­تر زبان را یاد می­گیرد این هست که زمانی که شما دارید زبان می­خوانید یک­دفعه مثلاً می­گویید یادم باشد باید به فلانی زنگ بزنم بابت فلان پروژه با او صحبت کنم، حواسم باشد فلان ساعت باید به دنبال بچه­ام بروم. باید این غذا را برایش آماده کنم. این فکرهای زائد حاشیه ­ای هست که باعث می­شود که یادگیری زبان کندتر انجام شود وگرنه از نظر خود حافظه مغز برعکس هست. شما هرچقدر از مغزتان استفاده کنید مغزتان بازتر و بازتر و بازتر می­شود. برای همین افراد بزرگسال ترس از این نداشته باشند فکر کنند که نه، ما الان سنمان بالا رفته و دیگر زبان یاد بگیریم.

واقعاً امشب یک نور آمد. یعنی انقدر من خوشحال شدم که اوتیسم درمان دارد؛ چون ما هر چه که می­شنویم، چون من گفتم از نزدیک و در دو جبهه با آن درگیر هستم. من اسمش را بیماری نمی­گذارم. نمی­دانم ­اسمش را چه باید بگذاریم. اسمش را نقص یا هر چیز دیگری بگذاریم. با مادرای اوتیسمی که در ارتباط هستم می­دانم چه سختی­ها و چه مشکلاتی را دارند تحمل می­کنند. چون میدا­نم که دکترای عصب­شناسی می­خوانید در بخش زبان و خیلی خبر خوشی دادید که اوتیسم درمانش پیدا شده، اگر زمانی فرصتی شد که در مورد تحصیل و زندگی صحبت کنیم درباره­ی اوتیسم واقعاً ممنون می­شوم که بتوانید … خانواده­ هایشان واقعاً سختی زیادی را تحمل می­کنند.

من این نوید را بدهم که در آینده نه چندان دور اینقدر اتفاقات و تحولات عظیمی در بخش زبان پیش می­آید که واقعاً تصورش خیلی سخت هست. اولا که هوش مصنوعی بیداد می­کند. در همین سیستم هوش مصنوعی تا 15 الی 20 سال آینده چیپ­هایی می­آید که به صورت یک عمل سرپایی این چیپ را شما در پشت سرتان در ناحیه بالای گردن قرار می­دهید و به اینترنت ماهواره هم وصل می­کنیم و شما از طریق این چیپی که اینجا گذاشته­اید می­توانید ذهن من را بخوانید. حافظه من و مموری من را می­توانید دانلود کنید. خاطره­های بچگی من را شما می­توانید در ذهن خودتان دانلود کنید که مثلاً ببینید من در بچگی چه خاطراتی داشته­ام. زبان هم به همین گونه. مثلاً می­توانید آن زبان خارجی را که می­خواهید یاد بگیرید از طریق این چیپ دانلود کنید و در ذهنتان داشته باشید.

یعنی یک اتفاقات خیلی وحشتناکی می­افتد. البته من خوم نمی‌آید؛ چون از یک طرف هم جنبه منفی دارد. در آینده به نقطه­ای می­رسیم که در آینده به نقطه­ای می­رسیم که انسان­ها نیاز نیست با هم حرف بزنند. همین که به هم نگاه می­کنند از طریق چیپ­هایی که نصب میشه صحبت­های هم را می­توانند دانلود کنند و بدانند که چه کسی چه چیزی می­خواهد بگود. و من این را دوست ندارم. چون می­گویم ارتباطات همین طوری هم ضعیف شده. اگر بخواهیم زبان را هم بگیریم که حرف هم نزنیم دیگر …

البته این را هم بگویم این که شما می­خواهید اطلاعات و مموری و چیزی را دانلود کنید باید آن طرف این اجازه را به شما بدهد. پسووردی هست که اگر آن طرف این اجازه را بدهد شما می­توانید این اطلاعات را دانلود کنید. کنترل شده هست. این نیست که هر کسی به هر کسی برسد تمام ذهن آن طرف را برای خودش دانلود کند. اتفاقات خیلی بزرگی در بخش زبان می­افتد. برای همین شما اصلاً نگران اوتیسم نباشید. کمترین چیزی هست که دارد درمان می­شود.

در بحث اوتیسم بیشتر بحث ارتباطی مشکل دارد. یعنی فقط بحث زبانی نیست. بحث ارتباط هست که چون قسمت­هایی از مغز با هم ارتباط کاملی ندارد. نورون­ها ارتباط ندارند و بخش دیگر این هست که در ایران در خود فرو رفتگی ترجمه می­کنند. یعنی ارتباطات عمومی کمتری دارند. یعنی نمی­توانند با دیگران و جامعه و محیط ارتباط برقرار کنند. ولی اینطور که تجربه شخصی من هست محبت را خیلی خوب می‌فهمند؛ یعنی وحشتناک محبت در خاطرشان می­ماند و خیلی با محبت آرام می­شوند و از توجه و محبت لذت می­برند.

ببینید علم زبان یعنی علم ارتباطات. چرا یک بچه اوتیسمی مشکلات تکلم دارد؟ چون ارتباط ندارد. شما یک بچه اوتیسم نه، یک بچه سالم. کاملا نرمال از یک پدر و مادر نرمال. اگر شما این بچه را در فضایی پرورش دهید که هیچ ارتباطی با هیچ کسی داشته باشد او بلد نیست حرف بزند. یاد نمی­گیرد که ارتباط بگیرد؛ چون زبان یعنی ارتباطات؛ بنابراین کسی که در ارتباط برقرار کردن مشکل دارد قطعا در زبان مشکل پیدا می­کند. مثلاً افراد ناشنوا را ببینید. می­بینید طرف ناشنوایی دارد. مشکل گویایی ندارد مشکل شنوایی دارد؛ ولی باز هم نمی­تواند حرف بزند؛ چون یک قسم از این ارتباطاتش نقصی وجود دارد. و یا کسی که می­تواند بشنود اما نمی­تواند حرف بزند.

باز یک بخش دیگری از ارتباطاتش دچار نقش هستند. به هر حال در این پروسه ارتباطات، همان چیزی که اول شروع کردیم که شما یک صدایی را می­شنوید، آن را پردازش می­کنید، آواهای متناسب را با کلمات مناسب پیدا می­کنید. از طریق اندام­های گویایی به شکل فیزیک به صورت یک صوت این را خارج می­کنید این پروسه، یک پروسه­ی ارتباطی هست. هر جای این پروسه نقص و ایرادی باشد اختلال به وجود می­آورد. برای همین است که بچه­های اوتیسم، بچه­هایی هستند که از شلوغی بیزارند، می­ترسند، نمی­توانند در فضاهای شلوغ قرار بگیرند. برای همین بیشتر ترجیح می­دهند که در خودشان باشند، در جای خلوت خودشان باشند، ارتباط برقرار نمی­کنند. ای خودش باعث می­شود که این نقص زبانی به وجود بیاید.

در مورد اوتیسم در یک فرصت حسابی خیلی سؤال دارم. حتما از مادرانی که درگیر بچه­ هایشان با اوتیسم هستند کمک بگیرم. خواهش می­کنم که آن­ها در لایو باشند که آن­ها حرف بزنند من فقط گوش می­کنم. چون من می­دانم که شرایط سختی را تحمل می­کنند. نه به خاطر آن نقص، بیشتر بخاطر جامعه­ای که آن را درک نمی­کنند. البته به نظر من. جامعه­هایی که نصیحت می­کنند، توصیه­ های غیرعلمی می­کنند. الان خوشبختانه این خبر خوش را شما دادید خیلی خوب بود.

بله متأسفانه در کشور ما خیلی فرهنگ­سازی نمی­شود و یکی از تفاوت­هایی که کشورهای پیشرفته مثل اتریش، یک روز خاص و فروشگاه­های خاص را اختصاص می­دهند به افراد اوتیسم که در این روز بچه­ها و این افراد می­توانند بروند از این فروشگاه­ها خرید داشته باشند. در آن روز سعی می­کنند فضای فروشگاهی سکوت باشد. موسیقی نباشد، صدایی نباشد، هیچ چیزی که بخواهد اینها را اذیت کند و آزار بدهد نباشد. و این بچه ­ها خیلی قشنگ می­آیند، می­روند، خریدشان را انجام می­دهند. خیلی زندگی نرمال و عادی دارند. متأسفانه اینطور اتفاقات در کشور ما ضعیف اتفاق میفتد. این ایرادها هست.

نقش آموزش همین است. یکی از هدف­هایی که من در پیج و سایتم می­گذارم. نقص آموزش هست. ما خیلی چیزها تصور می­کنیم. یک چیز واقعی نیست. و حتی در مورد اوتیسم خیلی ذهنیت نداریم؛ چون آموزش درستی نداشتیم. اگر در مدرسه، محیط یا در جامعه یک روز برای این بچه­ها می­بود، جامعه سطح آگاهیش می­رفت بالاتر خیلی بهتر بود.

ایراد آموزشی که زیاد داریم. ببینید؛ مثلاً همین بچه­ های ناشنوا یا کم ­شنوا در ایران باید در مدرسه استثنا بروند، مدرسه ناشنوایان. اتفاقی که اینجا نمی­افتد. اینجا پدر و مادر می­توانند بچه­شان را به مدرسه استثنایی ببرند و ثبت ­نامش کنند ولی می­توانند در مدرسه عادی هم ثبت نام کنند. کما اینکه مثلاً الان در کلاس پسر من چند بچه کم ­شنوا و ناشنوا هستند. ببینید اینطور افراد را از جامعه جدا نمی­کنند که آن شخص هم خودش را از جامعه جدا ببیند. الان دولت این هزینه را می­کند و برایشان مترجم می­آورد. مثلاً فرضا کلاس پسر من که تعدادی دانشجوی کم­شنوا هم در این کلاس شرکت می­کنند مترجم دارند. خانمی هست که در آن­جا تمام درسی را که معلم می­دهد همه را به زبان اشاره به بچه­ها درس می­دهد. یا در انجمن اولیا مربیان که من 2-3 روز پیش شرکت کرده بودم،

بله مترجم چون خیلی از این­ها پدر و مادرانشان هم ناشنوا هستند. مترجم آن­جا بود و صحبت­هایی که انجام می­شد برای پدر و مادرها ترجمه می­کرد. این خیلی اتفاق خوب و بزرگی است که اینها خودشان را در جامعه می­بینند. بین بچه­های عادی می­بینند. خودشان را از آن­ها جدا نمی­بینند. از نظر روحی، روانی، احساسات؛ اینها خیلی بهشان کمک می­کنن. چون همة اینها، یک بخشی که درمان می­شوند و یک بخشی هم در آینده نه چندان دور راه­های درمان می­آید.

علم پیشرفت می­کند. الان علم به یک نقطه­ ای رسیده که حتی نوزادان کم­شنوا هم درمان می­شوند، شناسایی می­شوند. یک نوزادی که واقعاً سخت هست. از کجا بفهمیم که این نوزاد ناشنوا یا کم­شنوا هست؟ ولی به اینجا رسیده که نوزادهای ناشنوا و کم­شنوا دارند شناسایی می­شوند و از همان دوره­ی نوزادی پروسه­ی درمانشان شروع می­شود. این خیلی اتفاق خوبی است که خودشان را در جامعه می­بینند که متأسفانه در ایران مشکلات آموزشی زیاد داریم. خیلی مانده که اینجاها حل بشود.

الف) خیلی از شما سپاس گذارم. زحمت شد، با هم­کلامی و هم­صحبتی با شما خیلی چیزها یاد گرفتم. امیدوارم صحبت های من در مورد یادگیری زبان آلمانی با خانم دکتر تهرانی مفید بوده باشد و لایوهای دیگر خانم دکتر را هم بازدید بفرمائید.