نوشته‌ها

تجربیات یاگیری زبان آلمانی

تجربیات یادگیری زبان آلمانی

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با خانم زهره تیموری ( دانشجو دکتری عصب شناسی شاخه زبان دانشکاه ون اتریش) در خصوص تجربیات یاگیری زبان آلمانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن صحبت های من با خانم زهره تیموری ( دانشجو دکتری عصب شناسی شاخه زبان دانشکاه ون اتریش) در خصوص تجربیات یاگیری زبان آلمانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

الف) دوستان عزیز سعید کاظمی هستم. امشب با خانم تهرانی دانشجوی رشته عصب­ شناسی شاخه زبان از دانشگاه وین اتریش در خدمتتان هستیم تلاش می­کنیم که اطلاعات صادقانه­ای در خصوص یادگیری زبان آلمانی داشته باشیم. خیلی لطف کردن خانم دکتر دعوت من رو پذیرفتند که در مورد زبان صحبت بکنیم.

بنده معرفی مقدماتی شما را کردم. اگر ابتدا هم خودتان لطف بفرمایید هم سلام و احوالپرسی بکنید هم خودتان را معرفی بفرمایید.

من زهره هستم. زهره تهرانی. دانشجوی رشته عصب­ شناسی دانشگاه وین هستم و در خدمتتان هستم. در پیج خودم آموزش زبان آلمانی و زبان انگلیسی را دارم. البته به اقتضای رشته تحصیلی به زبان فرانسه و ایتالیایی هم تسلط دارم ولی نخواستم پیجم را شلوغ کنم و به همین دو زبان انگلیسی و آلمانی که الان بیشتر دغدغه ­ها هست اکتفا کردم. اگر سؤالی چیزی هست من در خدمتتان هستم.

من ابتدا، چون خودم ذهنیت زیادی از زبان آلمانی ندارم. چه کشورهایی به زبان آلمانی صحبت می­کنند؟

آلمانی­ زبان رسمی کشور آلمان و اتریش و بخش اصلی کشور سوییس هست و کلاً چون آلمان قطب اقتصادی و قوی اروپا هست. برای همین یک زبان خیلی مهم در اروپا به‌حساب می‌آید؛ یعنی کشورهای دیگری هم که زبان رسمی­شان زبان آلمانی نیست؛ اما این زبان را به‌صورت جدی در مدارسشان تدریس می­کنند و آموزش می­دهند و یک زبان مهم در اروپا هست.

برای اینکه آلمان قطب اقتصادی هست. توی کشورهای صنعتی و مهم در دنیا قطب خیلی مهمی هست

بله دقیقاً. چون اقتصاد آلمان که زبان­زد همه جای دنیا که هست. برای همین، افراد، هر چه بیشتر به این زبان آشنایی داشته باشند با دنیای اروپا ارتباط بهتری می­توانند داشته باشند.

زبان آلمان، اتریش و بخشی از سوییس یکی هست؟ یعنی اگر یک نفر آلمانی یاد بگیرد هم توی اتریش کارش راه می­افتد و هم در آلمان؟

بله فقط مثلاً بحث دیالوگ هست. مثل زبان فارسی می­ماند که شما زبان رسمی ایران هست؛ ولی هر شهرستان همان زبان فارسی را ولی به لهجه خودش می­گوید و ممکن است در بعضی از شهرستان­ها اصطلاح خاص، دیالوگ خاص داشته باشند. همان هست؛ ولی اختویج همان است که اصل زبان آلمانی است.

در ایران معمولاً خانواده­ها بچه­ها را از سن کم به آموزش زبان انگلیسی تشویق می­کنند. اگر کسی فضای کاری یا فضای تحصیلی در آلمان و سوییس و اتریش ایجاد بشود حتماً باید آلمانی بلد باشد یا با انگلیسی هم می­تواند ورود کند به دانشگاه؟

ببینید هرکدام از دانشگاه­ها سیاست­های خاص خودشان را دارند؛ یعنی دو دانشگاه در یک شهر هم سیاست­هایشان مثل هم نیست. الان در شهر وین، مثلاً دانشکده وین که خود من دانشجوی آن هستم قطعاً با زبان آلمانی شما را ورود می­کند. اگر دانش زبان انگلیسی هم داشته باشید خیلی بهتر است ولی بدو پذیرش باید مدرک بالای یعنی سِی­اَن اس حتی می­خواهد، با یک مدرک بالای آلمانی شما می­توانید پذیرش بگیرید؛ ولی باز در همین شهر وین دانشگاه دیگری داریم؛

مثلاً دانشگاه تِئو هست که در بعضی رشته­ ها آیلتس هم قبول می­کند یا زبان آلمان در سطح B1 می­پذیرد یا دانشگاه­های دیگری باز در همین شهر وین داریم که کلاً با انگلیسی هم اوکی هستند و شما اصلاً هیچ مدرک آلمانی هم نداشته باشید باز می­توانید پذیرش بگیرید. حالا چه برسد به شهرستان­ها و ایالت­ها و کشورهای هم­جوار اینجا مثل آلمان یا سوییس ولی در نهایت اگر کسی هدفش از تحصیل که اینجا می­خواهد انجام بدهد این هست که وارد بازار کار بشود در نهایت باید زبان آلمانی را بلد باشد.

در مورد رشته خودتان هم یک توضیح بدهید. عصب­شناسی شاخه زبان متوجه نمی­شوم؟

بله خیلی افراد اتفاقاً این سؤال را می­پرسند. ببینید عصب­ شناسی زبان برمی­گردد به مغز و سیستم اندام­های گویایی بدن که چه فعل و انفعالاتی صورت می­گیرد که شما وقتی یک آوایی را می­شنوید از گوشتان دریافت می­کنید گوشتان اول آن را پردازش می­کند در قسمتی از مغز، بعد آن آوایی که می­شنوید طی آن پردازشی که می­شود شما آن را در یک بخش دیگری از مغز درک می­کند.  بعد باز برمی­گردد به یک قسمت دیگر مغز که شما در همین محاوره­ای که ما باهم انجام می­دهیم باز من باید از یک بخش دیگر مغزم اطلاعات زبانی خودم را جمع ­آوری کنم آواهای آن را شناسایی بکنم که می­خواهم این صحبتی که دارم با شما می­کنم را از کجا باید این آواها را بیاورم؟

از کجا باید معنی این کلمات را بیاورم؟ اینها هم اتفاقاتی هست که در مغز انجام می­شود. بعد که تمام این اطلاعات را مغز من جمع‌آوری می­کند می­برد و به بخش دیگری می­رساند که از آن طریق اینها به‌صورت یک‌رشته صدایی که معنادار هست در­می­آید و در نهایت برمی­گردد به اندام­های گویایی من، حرکت زبان من که این زبان من در کجا قرار می­گیرد شما ل می­شنوید، در کجا قرار می­گیرد شما آ می­شنوید؛ این اتفاق می­افتد تا بالاخره این صدایی که از من تولید می­شود، این اتفاقی است که در مغز شما می­افتد. حالا شما این صدا را دریافت می­کنید و همین پردازش و این اتفاقات هم در مغز شما انجام می­شود.

این‌همه برمی­گردد به یک سری اعصاب و نورون­هایی که در مغز ما هست. حالا اگر دراین‌بین اختلالاتی به وجود بیاید این باعث می­شود که یک سری اختلالات در ممکن هست در شنوایی انجام شود، ممکن هست در درک انجام شود، ممکن هست در بیان گفتار انجام شود و کمی فیزیکی­تر بخواهد باشد می­شود اختلالات و اختلافاتی که در اندام­های گویایی شما هست که مثلاً آن اندام گویایی شما، آنجایی که باید قرار بگیرد برای تولید آوا، آنجا قرار نمی­گیرد و این باعث می­شود آن صوتی که تولید شده یک صوت بی­معنا و نامفهوم باشد. این فرایند برمی­گردد به رشته عصب­شناسی زبان.

یعنی شاخه پزشکی می­شود یا روان‌شناسی زبان؟

نه یک‌رشته بین ­رشته­ ای هست. چون شما آنجایی که مغز را شناسایی می­کنید باید اطلاعات پزشکی داشته باشید که فرضاً این بخش­های مغز که لُب گیجگاهی چه‌کار می­کند؟ ناحیه ورنیکه چه‌کار می­کند؟ ناحیه بلوکا چه‌کار می­کند؟ این اطلاعاتی هست که شما باید از شناخت مغز داشته باشید. این بخش به عصب ­شناسی مربوط می‌شود؛ ولی آن قسمت که ما با بچه­ هایی که فرضاً اوتیسم دارند، مشکلات این‌چنینی دارند که ما با آنها کار می­کنیم، بخشی از آن برمی­گردد به روان‌شناسی. ببینید یک چیز بین‌رشته‌ای هست که در مجموع شما از هرکدام از رشته­ها باید شناختی داشته باشید که بتوانید کاری را انجام بدهید.

شما بفرمایید یک نفر که صفر هست، من هیچ اطلاعات یادانشی درباره ی زبان آلمانی ندارم. الآن می­خواهم start بزنم. یک موقعیت کاری، مثلاً یک پرستار هستم یا یک پزشک هستم. یک موقعیت برای من ایجاد شده می­خواهم به آلمان بیایم. از کجا شروع کنم؟ روزی چند ساعت بخوانم؟ فیلم نگاه کنم؟

نه، برای ابتدا که اصلاً فیلم نگاه‌کردن معنا ندارد. چون شما وقتی هیچ درکی از آن صداها ندارید پیشرفتی نمی­کنی. آلمانی یک زبان واقعاً سختی است. خیلی افراد می­گویند ما ظرف یک ماه، دو ماه این زبان را می­خواهیم یاد بگیریم. اصلاً همچین  اتفاقی نمیفته. زبان آلمانی یک زبان سخت هست که واقعاً باید برای آن‌وقت بگذارید و تمرین زیاد می­خواهد. در ابتدا که آلفا بت آلمانی، تلفظ­هایشان که با انگلیسی فرق دارد؛ یعنی کسی که می­خواهد اصلاً آلمانی را یاد بگیرد.

باید از همان A B C D شروع کند یعنی باید A B C D را یاد بگیرد که تفاوت­هایشان را متوجه بشود. در زبان آلمانی ما ترکیب صدا داریم که چند حرف کنار هم قرار می­گیرد و صدای چ می­دهد، صدایش می­دهد؛ یک تفاوت­های این‌چنینی هم که در آواها هست؛ بنابراین کسی که از صفر می­خواهد شروع کند واقعاً باید از A b C D  آلمانی شروع بکند. و بحثی دیگر که در زبان آلمانی هست که ما چیزهایی در زبان آلمانی داریم که در زبان مادری خودمان، فارسی، نداریم.

درک آن سخت و مهم است از جمله اینکه ما در زبانمان جنسیت مذکر و مؤنث نداریم. حالا در یک سری زبان­ها مثل عربی که در مدارس ایران تدریس میشه بچه ­ها کمی آشنایی پیدا می­کنند با یک سری چیزهایی که می­توانند مؤنث باشند و یک سری چیزها مذکر. اما بحثی که در زبان آلمانی است این هست که اینها یک خنثی هم دارند. یعنی سه دسته هستند: یک سری مذکرند، یک سری مؤنث‌اند و یک سری خنثی و هیچ قانونی ندارد. یعنی شما بر اساس هیچ قانونی … مثلاً در زبان عربی این را داشتیم که اگر ت گرد (ـة) برای کلمه باشد این مؤنث است و اگر نباشد این مذکر است. ما همچین  قانونی داریم، نه اینکه اصلاً نداشته باشیم؛ ولی بسیار استثنا وجود دارد برای همین نمی­شود این را تعمیم داد به همة کلمات. جوری هست که شما مؤنث، مذکر و خنثی بودن کلمه را باید حفظ کنید.

یک سری قانون­های کلی وجود دارد بر فرض داریم که آخر کلمه­ای اگر اینگ باشد این کلمه مؤنث است. یا آخر کلمه اگر e یا a که تلفظش در آلمانی می­شود ــِ، اگر باشد این کلمه مؤنث است؛ ولی این  همه­ جا صدق نمی­کند. این یک قانون کلی است و استثنا فراوان در آن وجود دارد. مثلاً در بحث زبان آلمانی آرتیکِل داریم. آرتیکل­های مؤنث، مذکر و خنثی که همیشه این چیزها دغدغة یک زبان­آموز همیشه این هست و اگر درست و اصولی یاد نگیرد تا آخر با او می­ماند. ما آرتیکل نداریم.

یا در زبان انگلیسی که یک زبان مرسوم است و بچه­ها می­خوانند، یک آرتیکل the داریم. به جز این که آرتیکل دیگری نداریم. مشخص است که کلمة the هست و یک آرتیکل نامشخص است که a، an و… این چیزهاست. ولی در آلمانی همچین  چیزی نیست. آرتیکل مؤنث داریم، آرتیکل مذکر داریم، آرتیکل خنثی داریم و سختی آلمانی در آرتیکل­ها این هست که وقتی آرتیکل­ها در حالت نامیناتیو قرار می­گیرند یک شکلی هستند، در حالت آکوزاتیو قرار می­گیرند یک‌شکل دیگر می­شوند، در حالت گِنِتیو قرار می­گیرند، داتی و قرار می­گیرند و… می­بینید؟ حالت­های مختلفی که در جمله به کار می­رود آرتیکل­ها تغییر می­کنند و با خودش تغییرات بعدی ساختار جمله را دارد؛ یعنی کلمه  را هم تغییر می­دهد و ادامه هم جمله اگر اجکتیو داشته باشد تغییر می­کند، استراکچر جمله تغییر پیدا می­کند. این خیلی سخت است.

شما دوره لیسانس و فوق‌لیسانستان چه رشته ­ای خواندید؟

لیسانس مترجم زبان بودم، فوق­لیسانس را زبان­شناسی همگانی خواندم و برای دکترا هم به اینجا آمدم عصب­شناسی زبان چون یک رشته کاربردی هست نسبت به شاخه­های دیگر زبان­شناسی.

پس دانش خیلی گسترده ­ای درباره­ ی زبان دارید؛ خیلی جالب هست

زبان اصلاً انتها ندارد. نمی­شود گفت که من خیلی اشراف دارم به همه ­چیز. یک شروع دارد؛ ولی انتهایی ندارد.

یک داستان تعریف کنم؛ من و خانمم با هم رفتیم ترکیه، کلا نمی­دانم هوش زبانی هم داریم. مثلاً در آن مدتی که  او راه افتاده بود من نصف آن هم نمی­توانستم حرف بزنم. نمی­دانم چرا؟ در یک محیط بودیم، با هم بودیم. خیلی زودتر از من راحت­تر start زد و خیلی شنوایی بهتر از من بود. شاید تمرکزش …

بله، 100% که استعداد هوش در این زمینه قطعا دخیل است. چون ما هفت نوع هوش داریم: هو موسیقیایی، هوش ورزشی، هوش ریاضی و… این طبقه­­بندی هوش­ها هست و خیلی مهم است که شما کدام بخش مغزتان فعال­تر است. نیم­کره راست مغز فعال هست یا نیم­کره چپ فعال است یا هر دو به یک نسبت فعال هستند. بخش زبان بیشتر نه همه ولی بیشتر برمی­گردد به نیم­کره چپ مغز، بنابراین اگر شما می­خواهید زبان بخوانید اتفاقاتی هست که بیشتر در نیم­کره چپ مغز اتفاق می­افتد. و آن بخش آواهایی که مثل صدای پرنده­ها، صدای طبیعت و این گونه اصوات برمی­گردد به نیم­کره راست مغز و درکی که شما از این صداها انجام می­دهید و درکی که دارید. استعاداد که خیلی نقش دارد؛ ولی چیزی که هست باید نگاه کنید به اینکه کدام هوشتان از این هوش­های هفتگانه کدام یک قوی­تر هست.

مثلاً من خودم هوش تصویری قوی­تر هست. هر چیزی را تصویری بیشتر درک می­کنم تا صرفا فقط یک شنیدن باشد؛ بنابراین خودم وقتی می­خواهم مطالعه بکنم با اینکه الان در این سن و در این رده مطالعه می‌کنم؛ ولی همچنان جزو­ه های من پر از رنگ­های مختلف است. مثلاً من قسمتی را آبی می­کم. واقعاً مثل یه بچه کلاس ابتدایی یک جامدادی دارم که در آن چندین رنگ خودکار دارم و با رنگ­ها برای خودم همین زبان آلمانی را به شکلی در نظر گرفتم که آن­هایی که آکوزاتیو هستند را صورتی کنم،

یا آن­هایی که داتیو هستند آبی باشند. با این رنگ­ها و این تصویرسازی­ها من اینها را برای خودم ساده کردم. مثلاً آن­هایی که نامیناتیو هستند زردند. با این رنگ­ها و شکل­هایی که من در جزوه­هایم انجام دادم کار را برای خودم ساده­تر کردم و بیشتر در ذهنم می­ماند که فلا چیز را دیدم یادم بیاید که این رنگش این بود، شکلش این بود و این یواش یواش می­رود در ناخودآگاه ذهن می­نشیند و در نهایت شما به این نقطه می­رسید که …

چون مراحل یادگیری به این شکل هست که شما اول نه می­دانید و نه می­توانید مثل کسی که می­خواهد آلمانی را شروع بکند. نه می­تواند آلمانی حرف بزند و نه اصلاً می­داند که آلمانی چی هست. شما به مرحله­ای می­رسید که می­دانید ولی نمی­توانید. چطوری؟ وقتی که شروع کردید به مطالعه کردن یک چیزهایی را می­دانید و یاد گرفتید. ولی هنوز نمی­توانید به کار ببرید. کاربردهایش را هنوز بلد نیست. بعد می­رسید به مرحله­ای که شما می­دانید و می­توانید. یعنی هم مطالعه کردید و یاد گرفتید و هم می­توانید اینها را به کار ببرید و استفاده کنید. مرحله آخر یادگیری این هست که شما نمی­دانید ولی می­توانید. یعنی چه؟

مثل رانندگی می­ماند. شما وقتی پشت فرمان می­نشینید بدون اینکه آگاهانه بدانید کلاج می­گیرید، دنده عوض می­کنین. ترمز یهو می­کنین. دارید رانندگی می­کنید. زمانی که دارید رانندگی می­کنید ممکن هست که با بغل­دستی حرف بزنید، با تلفن صحبت کنید. اصلاً متوجه اتفاقاتی که در رانندگی هست نیستید. فقط می­توانید که رانندگی کنید. پایان یادگیری زبان هم شما به این نقطه می­رسید. نمی­دانید ولی می­توانید. بدون اینکه فکر کنید. مثل صحبتی که من و شما داریم می­کنیم. بدون اینکه بخواهیم فکر کنیم که این کلمه چه بود؟ آن ساختار جمله چیست؟ الان من باید مفعول به کار ببرم یا چه؟ بدون اینکه راجع به اینها چیزی بدانم ولی می­توانم با شما صحبتم را انجام بدهم. این پایان یک پروسه یادگیری می­­شود.

من دوستانی که ترکیه داشتم می­گفتند ترک­های ایران وقتی به استانبول می‌آیند؛ چون یک پس ­زمینه زبان ترکی دارند، آن­ها خیلی بهتر از فارسی زبانان ترکی استانبولی می­دانند. می­گفت اما شما صفر هستید. قالی سفیدید. هیچ چیزی نمی­دانید در زبان. لهجه شما خیلی بهتر از اینهاست چون شما هیچ در پس ­زمینه ندارید. ولی سخت­تر و دیرتر ارتباط برقرارمی‌کنید؛ ولی وقتی  ارتباط برقرارمی‌کنید؛ یعنی به  آن مرحله­ ی آخری که شما می­فرمایید با لهجه استانبولی صحبت می­کنید. نه با لهجه ترکی ایران.

از نظر علم زبان­شناسی، نه نظر شخصی من، در آموزش و یادگیری زبان واقعاً لهجه هیچ جایگاهی ندارد. چون ما در بحث یادگیری زبان دو بخش داریم که این تفکیک شده است. یک بخش، بخش فراگیری زبان. یک بخش داریم بخش یادگیری زبان. بچه­هایی که از بدو تولد تا زمانی که سن بلوغ تمام می‌شود؛ یعنی در 18سالگی. در این دوره 18ساله اول زندگی آدم­ها زبان را فرا می­گیرند. یاد نمی­گیرند. 18سالگی به بعد که اصطلاحی که ما به کار می­بریم می­گوییم مغز بسته می­شود. از این به بعد دیگر فرا نمی‌گیرید؛ بلکه یاد می­گیرید. به همین دلیل تا زیر سن بلوغ اگر بچه­ها در محیط یادگیری زبان، هر تعداد زبانی قرار بگیرند اصلاً محدودیت ندارد، هر تعداد زبان، تا زیر سن بلوغ وقتی در این پروسه قرار می­گیرند بچه­ها زبان را فرا می­گیرند. در بخش فراگیری زبان چیست؟

این است که بچه ­ها وقتی که آوایی را می­شنوند و می­خواهند آن را تکرار کنند؛ چون مغز شکل می­گیرد و به اندام­های گویایی دستور می­دهد که کجای دهان قرار بگیرند برای تولید آن صدا، به همین دلیل در این پروسه زیر سن بلوغ بچه ­ها می­توانند و توانایی این را دارند که خود به خود این زبان را در شرایطی قرار بدهند که آن صدا تولید بشود. ولی وقتی شما سن بلوغ را رد می­کنید و این مغز بسته می­شود باید خودت کنترل کنی که من زبانم را کجا قرار بدهم که این صدا تولید بشود.

در زبان خارجی می­گویم، نه در زبان مادری. چون زبان مادری را فرا کرفتیم. اینجا هست که شما چون اندام­های گویایی شکل گرفتند و در حالت­های خودشان قرار گرفتند شما هر کار کنید؛ یعنی اگر صد سال هم بیایید اینجا در آلمان زندگی کنید باز هم آن لهجه خارجی را دارید. چرا؟ چون اندام­های شما بعد از سن بلوغ فرم خود را گرفته است. نمی­دانم توانستم منظور را برسانم یا خیر.

شاید الان سؤال خیلی از دوستانی که در یوتیوب ویدیو را ببیند یا همراه ما هستند؛ من الان آلمانی صفر هستم. یه شرایط کاری یا تحصیل برای من در آلمان ایجاد شده. البته یک مدت محدود زمان دارم می­خواهم بیایم. 6 ماه-1سال. تجربه شما به عنوان کسی که دانشجوی دکترای زبان­شناسی هستید. تجربه لیسانس و فوق لیسانس در زبان دارید شما چه پروسه­ای برای این فرد تعریف می­کنید؟ فرض کنید یک ساله.

ببینید واقعاً بستگی به میزان وقتی که دانشجو می ­گذارد که یک زبان را یاد بگیرید خیلی مهم هست و واقعاً به این بستگی دارد. قطعا در یک سال نمی­تواند به یک سطح بالا از زبان آلمانی برسد؛ ولی اگر نه سر کار برود، نه میهمانی برود، نه بخواهد برنامه تلویزیون تماشا کند، نه تفریحی  داشته باشد؛ یعنی واقعاً اگر همه چیز را صفر کند و فقط زبان بخواند؛ مثلاً در یک سال شاید به یک سطح خوب بیسیک برسد. به یک سطح بالای بیسیک برسد.

روزی چند ساعت باید آلمانی تمرین کنیم؟

ببینید معمولا حداقل زمانی را که در نظر می­گیرند برای زبان، می‌گویند؛ مثلاً روزی 3 ساعت را وقت بگذارید؛ ولی اگر کسی بخواهد در یک سال آن را جمع بکند قطعا 3 ساعت کافی نیست. باید بیشتر وقت بگذارد. ببینید اینطور بگویم شما اگر هر روز شروع کنید به مطالعه و روزی 6 ساعت مطالعه داشته باشید، بعد از 6 ماه شما یک لِوِل پیشرفت می­کند. فرضا ما در طبقه­بندی زبان می­گوییم ــَـیک داریم، ــَـدو داریم، ب1 داریم، ب2 داریم که سطح ــَـ یک و ــَـ دو سطح بیسیک هست،

ب1 سطح متوسط، ب2 یک سطح بالاتر از متوسط هست. سِی­ اَنس داریم که  یک سطح پیشرفته است و سِت­ بای داریم که فوق­ پیشرفته است. شما فکر کنید که اگر هر روز برای خودتان تایم بگذارید و مطالعه کنید هر 6 ماه یک لول بالا می­آیید. یعنی اگر شما بخواهید خودتان را به سطح متوسط یک زبان آلمانی برسانید و هر روز هم مطالعه بکنید و فشرده و مرتب بخوانید و تمرینات را انجام بدهید یک سال و نیم تا 2 سال باید برای آن زمان بگذارید.

یک سال و نیم تا 2 سال به سطح b1 المانی می رسیم؟

به سطح متوسط خودتان را برسانید. سطح ب ­اَنس برسانید. اگر شخصی خیلی تلاشگر باشد، خیلی استعداد خوبی داشته باشد، واقعاً از همه زندگی در این مدت گذشته باشد و خیلی خوب مطالعه کند خوشبینانه می­توانیم بگوییم که می­تواند به سطح بِ ت­بای هم برسد. ولی وقتی شما اینجا در محیط باشید این روند رشد سریع­تر انجام می‌شود؛ چون در محیط که هستید، در ارتباطاتی که اینجا دارید کمک می­کند که شما سریع­تر راه بیفتید؛

ولی در فضای ایران که شما فقط در تایمی که مطالعه می­کنید با زبان درگیر هستید و وقتی کتابتان را می­بندید تمام می­شود همان 2 سال را باید برایش وقت بگذارید. من تعجب می­کنم در بعضی تبلیغات می­بینم که می­گویند آموزش زبان در سه هفته یا در 1 ماه. واقعاً می­خوام ببینم که چه کار می­کنند در این 1 ماه؟ در این زمان چه چیزی می­خواهند درس بدهند و چه کار می­خواهند بکنند دانشجو را به یک سطحی برسانند؟

اتفاقا یکی از سوال­هایی که نوشتم یادگیری در محل هست؛ یعنی یادگیری زبان در خود محیط است. یک مشکل دیگری هم هست وقتی شما وارد محیط می­شوید، چه بخواهید تحصیل کنید، چه بخواهید کار کنید، به شدت نیاز به حداقل­ها دارید. می­خواهید یک ارتباط حداقل برقرار کنید. در آنجا تمرکز کمتر هست. صبح باید بروی دنبال دانشگاه، دنبال ویزا، دنبال اقامت؛ دیگر تمرکز و زمان نداری. در ایران شاید 4 ساعت بتوانی دائم وقت بگذاری. در آنجا آن تمرکز وجود ندارد. من در بعضی تبلیغ­ها می­بینم که در محیط یاد می­گیری. حالا بیا دانشگاه یا فلان. ما بدون هیچ دانشی به آنجا بیاییم شدنی هست؟ دانشگاه که اصلاً قبول نمی­کند.

من خودم آلمانی را اینجا یاد گرفتم. یعنی وقتی دوستان به من پیام می­دهند که استاد خوب یا مؤسسه خوب  برای زبان آلمانی در ایران سراغ داری؟ می­گویم نه. چون من آلمانی را از همان آلفابت اینجا شروع کردم به یادگیری. یادگیری در محیط یک سری محاسن دارد و بزرگترین حسن این است که شما از یک نیتیو زبان یاد می­گیرید. این خیلی مهم هست که شما از یک نیتیو زبان را یاد بگیرید تا اینکه از یک غیرنیتیو باشد. چون تلفضاتی که گفته می­شود شما از یک غیرنیتیو تلفظاتی را می­شنوید که ممکن است خیلی وقت­ها این تلفظ­ها اشتباه باشد. وقتی یک فیلم نگاه می­کنید یا در محیط می­آیید می­بینید که اصلاً نمی­فهمید اینها چه می­گویند. چون لهجه عوض میشه،

تلفظ­ها تغییر پیدا می­کند. این هست که نه فقط زبان آلمانی، بلکه زبان انگلیسی را هم همین نظر را دارم؛ اما زبان انگلیسی چون تعداد کسانی که مسلط هستند و تعدادشان بیشتر هست رد ازتباط با زبان انگلیسی این سخت­گیری را ندارد ولی برای زبان آلمانی شما گرامر را می­توانید از یک غیرنیتیو یاد بگیرید، بخش نوشتاری را می­توانید یاد بگیرید، قسمت شنیداری را باید یک وویس را گوش بدهید که یک نیتیو می­گوید. من بارها هم به اینجا بیایم صدا ضبط کنم و متنی را بخوانم هیچوقت به خودم این اجازه را بدهم که در آموزش خودم صدای خودم را برای زبان­ آموز پخش بکنم. این واقعاً اشتباه هست. چون هر طور هم که من کار کنم وقتی به اینجا می­آید به درهای بسته می­خورد. گاهی بعضی برای من کامنت می­گذارند که چرا اینقدر لهجه ایرانی داری؟ چون میگم من ایرانی هستم. مگر من نیتیو هستم؟

من صد سال هم اینجا زندگی بکنم لهجه من همین هست و به هیچ عنوان نمی­توانم لهجه ا­م را عوض کنم. می­دانید چه می­گویم؟ و از نظر علم زبان­شناسی این مهم نیست؛ چون زبان یعنی چه؟ یعنی برقراری ارتباط. شما همین که بتوانید با یک نفر ارتباطتان را برقرار کنید در واقع این زبان ایجاد شده و ربطی ندارد که لهجه­ی شما ایرانی است؟ آلمانی است؟ چون تنها کسی که می­تواند لهجه­ی خوب …، یعنی همان کسانی که ایراد می­گیرند که چرا لهجه­ی تو این طوری هست؟

خود او هم لهجه خارجی دارد. تنها کسی که می­تواند آلمانی را بدون لهجه حرف بزند، خود نیتیو هست. غیر از این بچه­هایی هستند که زیر سن 18 سال اینجا زبان یاد می­گیرند. مثلاً یکی مثل پسر خود من. پسر من از سن ابتدایی اینجا بوده و اینجا دارد زبان یاد می­گیرد خیلی لهجه­اش با من فرق دارد. یک لهجه درست و اتریشی را دارد و چون هنوز بلوغش هم تمام نشده همچنان هم دارد زبان را فرا می­گیرد. و فرقی که بین من و پسرم هست اینکه ایشون دارد زبان را فرا می‌گیرد؛ ولی من دارم زبان را یاد می­گیرم. این خیلی فرق دارد. یک بزرگسال هیچوقت فرا نمی­گیرد زبان را یاد می­گیرد.

مثلاً خود من وقتی چیزی از زبان جدیدی را می­خواهم شروع کنم با تکرار خیلی زیاد یاد می­گیرم. یعنی حتما باید یک فایل صوتی مثلاً زبان ترکی که 3سال پیش استارتش را زدم در ابتدا فقط بله و خیر بلد بودم. الان اخبار به زبان ترکی پخش می­شود خیلی مطالب را می­فهمم با اینکه روزانه 15 دقیقه تمرینم را همچنان ادامه می­دهم. یک درس را در 15 دقیقه شاید 10بار گوش می­کنم. یک دقیقه را 10بار گوش می­کنم فقط گوش می­کنم. اصلاً هم گرامر تمرین نمی­کنم فقط با شنوایی و خواندن مطالب در اخبار. تمرینم به این صورت هست. الان خیلی راه افتادم. خیلی از متن­ها را می­خوانم بدون اینکه قبلا آن جمله را شنیده باشم؛ اما مفهومش را می­فهمم.

بله، زبان چیزی است که باید تکرار کنید و بیشتر از تکرار این مهم است که آن را به کار ببرید. شما چیزی را که یاد بگیرید سعی کنید به کار ببرید. وقتی به کار ببرید این در ذهن می‌نشیند؛ ولی وقتی به کار نبرید باز فراموش می­شود. شما هر چقدر هم تکرار کنید ممکن است که الان یاد گرفته باشید؛ ولی اگر به کار نبرید؛ مثلاً یک سال آینده فراموش کردید. ولی وقتی به کار ببرید دیگر فراموش نمی­شود و در پس ذهن می­نشیند. ممکن است در مقطعی چیزی یادتان رفته باشد؛ ولی با یک مرور دوباره همه چیز تازه می­شود.

شما برای زبان ­آموزی، مثلاً من شاگرد شما هستم. یک پلن یک ساله برای من می­ریزید. کدام بخش­ها را تاکید می­کنید؟ آیا به گرامر هم توجه می­کنید؟ یا نه، به ویدیو، صدا، نوشتن، شنیدن. کدام بخش؟

ببینید من جز آن دسته افرادی هستم که معتقدم باید گرامر را یاد گرفت تا زبان را یاد گرفت. بعضی می­گویند نه، مثل زبان مادری صدا را پخش می­کنیم بدون اینکه آموزش گرامر بدهیم طرف با این تکرار و تمرین­ها یاد می­گیرد. من جز افرادی هستم که با این متد مخالفم. چون می­گویم بچه­ای که دارد زبان را فرا می­گیرد این را آزمون و خطا می­کند. شما یک بچه ­ای که در مرحله زبان ­آموزی هست به چیزی گرد هست می­گوید توپ. به توپ هم می­گوید توپ. به گردو هم می­گوید توپ. هر چیزی که گرد هست می­گوید توپ تا وقتی که پدر و مادر اصلاح می­کنند می­گوییند این توپ نیست گردو هست. این توپ نیست این تیله هست.

تا یواش یواش اینها را یاد می­گیرد و بعد دفعه بعد به همه نمی­گوید توپ. یا مثلاً بچه­ای را می­شناختم که به همه آقایان می­گفت بابا. هر مردی را که می­دید می­گفت بابا. این بچه باید یواش یواش یاد می­گرفت که همة آقاها که بابای تو نیستند. یکی بابای تو هست و بقیه آقایان دیگری هستند. یک همچین  روندی برای بزرگسال جواب نمی­دهد. در سن یادگیری و در سن بزرگسال خود به شخصه این متد را نمی­پذیرم که بگویم من یک سری جمله ­های کلیشه­ ای را به زبان ­آموز می­دهم که حفظ کند بدون اینکه برایش توضیح بدهم که چی به چی هست تا اینکه همین شکلی فقط با حفظ این جمله­ ها به کار ببرد.

من به شخصه ترجیح می­دهم که گرامر را برای او بگویم. من جمله را می­گویم بعد به او می­گویم چرا این جمله این طوری شده؟ چرا این تغییرات انجام شده. چون گرامر زبان آلمانی خیلی پیچیده است. گرامرش به گونه­ای هست که چون مذکر، مؤنث و خنثی دارند؛ آکوزاتیو، داتیو، گِنِتیو دارند تمام جمله تغییر می­کند. کلمه عوض می­شود، صفت عوض می­شود، آرتیکل عوض می­شود؛ خیلی تغییرات انجام می­شود.

حتی حروف اضافه­ ای که به کار می­رود هم تغییر می­کند. ما همچین  سیستمی در زبان فارسی نداریم. توصیه­ی من به خیلی از مادرها که می­خواهند بچه­ هایشان چند زبانه  باشد همیشه این توصیه را کرده­ام که من معتقدم که بچه اول باید به زبان مادری مقداری آشنایی پیدا کند بعد شروع به یادگیری زبان دوم کند. خیلی مورد اینجا داریم که بچه­ ها به این شکل، یعنی این ریسک هست که این بچه که زبان مادری را خیلی تسلط پیدا نکرده بخواهد یک زبان خارجی را بخواند و فرا بگیرد دچار لکنت زبان می­شود. برای همین مادرانی که دوست دارند بچه­ هایشان چند زبان دیگری را یاد بگیرند توصیه من این هست که بگذارید.

اول یک تسلط نسبی بچه به زبان مادری پیدا کند که این ریسک لکنت زبان پایین بیاید. زبان آلمانی یک زبان پیچیده­ای هست،  گرامر سختی دارد. از نظر من یک شخص بزرگسال که می­خواهد زبان را یاد بگیردباید اینها را برایش توضیح داد. من نمی­توانم تعدادی جمله به صورت کلیشه­ای به شما بدهم و بگویم اینها را حفظ کن و فقط حفظ کن. شما می­گویید اینجا چرا این دِر به دِن تبدیل شده؟ چرا این دِن به دِم تبدیل شده؟ من نمی­توانم بگویم که تو به این کار نداشته باش. فقط حفظ کن و بدان که این دِن هست، این دِم هست، این دِر هست. من ترجیح می­دهم که توضیح بدهم که چرا این شده؟ چرا آن شده.

چرایی را که من به شما می­گویم می­توانی این را بسط بدهی. حالا می­توانید هر فعلی، هر کلمه دیگری که جایگزین که بخواهید کنید این قانون را می­توانید روی آن­ها هم پیاده کنید. من یک معرفی از سایت و کانال خدوم برای دوستان جدیدی به ما ملحق شدند. انجام بدهم. من در سایت سعید کاظمی، تجربه­ ی آدم­ها از مهاجرت، تحصیل، کار و زندگی چه در ایران، چه هر جای دنیا به اشتراک می­گذارم. هیچ سایت مهاجرتی، گردشگری، ویزا، تحصیلی ندارم. فقط اشتراک تجربه هست.

یعنی مثل خانم دکتر آدم­های ارزشمندی را پیدا می­کنم که خواهش می­کنم ازشون که به من در این راه کمک کنند. خودم یک تجربه تلخ مهاجرتی داشتم و دقیقا آن تجربه خیلی به من انگیزه داد که این کار را راه بیاندازم. الان من چند روز انجمن پرستاران بودم خیلی تقاضا برای آلمان مخصوصا پرستارها زیاد هست همش از من درباره­ ی آلمانی می­پرسیدند. گفتم خوشبختانه همان وقتی بود که من با شما آشنا شده بودم که گفتم من سوال­ها را خدمتت خانم دکتر می­گویم و لینکش را برایتان می­فرستم که یاد بگیرید. بخش بعدی که برای خودم خیلی مهم است آزمون­های زبان هست.

در انگلیسی آیلتس و تافل داریم. در آلمانی چه آزمون­های مهمی داریم؟

آلمانی مثل همین آیلس و تافل؛ آیلس یک سیستمی بود که انگلیس اجرا کرد و الان همه دانشگاه­های سراسر دنیا قبول دارند؛ ولی قبل از آیلس تافل داشتیم. سیستمی بود که مال آمریکا بود که همچنان هم مرسوم هست؛ ولی یک جورهایی از مد افتاده. الان بیشتر گرایش پیدا می­کنند به امتحان آیلتس. در آزمون­های آلمانی هم این را داریم که آزمون گوته داریم که به کشور آلمان مربوط می­­شود و آزمون OSD داریم که این مربوط می­شود به کشور اتریش. و به جز این دو تا مثلاً ما آزمون های دیگر هم داریم هم داریم که بستگی به این دارد که زبان­آموز چه هدفی دارد برای یادگیری زبان. اگر که هدف این هست که صرف یک کار می­خواهد بیاید،

اینجا آزمون OEF کفایت می­کند. چون لازمه­ ی آن این است که آزمون OEF بدهد. چون ما در آزمون بخش اینتگراتسیون هم داریم و باید زبان ­آموز بخش اینتگراتسیون را هم جواب بدهد و این باعث می­شود که چه کار می­کند؟ می­تواند ارتباط بگیرد با جامعه و خودش را در جامعه ادغام بکند. ولی ÖSD  آزمونی هست که مورد نظر دانشگاه هست؛ یعنی شما اگر مدرک سطح بالای OEF  هم داشته باشید باز هم ­دانشگاه این را از شما قبول نمی­کند. باید ÖSD   ارائه بدهید یا مدرک گوته را برای دانشگاه آلمان ارائه بدهید. ولی  گوته یا ÖSD   هر دو یک سطح آکادمیک هستند که دانشگاه­های در آلمان و سوییس و اینها هم این را می­پذیرند.

آزمون­های زبان آلمانی در ایران هم برگزار می­شود؟

بله، انجمن سفارت اتریش این آزمون را برگزار می­کند، کلاس هم برگزار می­کند و موسسه گوته هم که مربوط به سفارت آلمان هست آزمون آنجا انجام می­شود.

بخش خصوصی در ایران آزمون زبان آلمانی برگزار نمی­کنند؟ حتما باید از طریق سفارت آلمان یا اتریش باشد؟

اگر هم که برگزار کنند مدرکی می­دهند رسمی نیست.

سطح نمره ­بندی آزمون آلمانی چگونه است؟ مثل آیلتس است؟

این را بگویم که مثل آیلتس می­ماند و ممکن است خیلی از موسسه­ ها بگویند ما آزمون آیلتس برگزار می­کنیم مدرک آیلتس می‌دهیم؛ ولی آن چیزی که آیلتس صادر می­کند آن مدرکی هست که دانشگاه کمبریج صادر می­کند. آن هست که معتبر است و بین­ المللی است وگرنه هر کسی می­تواند آزمون را بگیرد و یک مدرک هم درست کند بگوید این آیلتس تو هست؛ ولی مسئله سر این هست که معتبر نیست. نمره بندی هم بله. آزمون­ها مثل آیلتس نیست. آزمون­های آیلتس همه در هر لولی که باشند یک آزمون را شروع می­کنند. این مرحله به مرحله از سطح آسان شروع می­شود و به بخش سخت می­رسد. مثلاً در بخش لیسنینگ شما اول یک لیسنینگ ساده را می­شنوید.

بعد رفته رفته این لیسنینگ به نقطه ­ای می­رسد که سخت می­شود. کسی که سطح زبانی ضعیف باشد فقط بخش­های اول را می­تواند پاسخ بدهد. به بخش­های آخر که می­رسد نمی­تواند جواب بدهد. این زمانی که این برگه به دانشگاه کمبریج می­رود در آنجا می­سنجند که مثلاً این دانشجو لیسنینگ در چه لولی هست. ریدینگ هم همینطور، رایتینگ هم همینطور که در رایتینگ که شما می­خواهید یک چیزی را بنویسید آن جمله ­بندی­هایی که به کار می­برید،

گرامری که به کار می­برید، کلماتی که به کار می­برید خودش نشان می­دهد که شما چه سطح آگاهی و دانش دارید ولی  در آزمون زبان آلمانی اینجور نیست. دقیقا شما برای آن سطحی که می­خواهید امتحان می­دهید. یعنی از یک چیز آسان شروع نمی­شود که به یک نقطه سخت برسد. شما می‌گویید؛ مثلاً من سطحم بیسک هست. برگه­ های آن سطح را به شما می­دهند. شما آزمون شرکت می­کنید یا قبول می­شوی و می­گویند شما در این لول هستی و حالا می­توانی به لول بالاتر بیایی. یا اینکه قبول نمی­شوی و می­گویند نه شما این لول نیستید باید یک بار دیگر کلاس­ها و دوره ­ها را بگذرانید و مطالعه کنید.

آمونهای آلمانی مثل آیلتس و تافل زمان دارد؛ یعنی شما 1سال بعد 2سال بعد؛ اعتبار این آزمون 1سال یا 2سال هست یا نه؟ مدتش را شما اطلاع دارید؟

نه نامحدود هست؛ یعنی اعتبار اکسپایر نمی‌شود؛ ولی چیزی که هست،  مثالش را می­گویم، شما اگر آزمون 1B را داده باشید قبول شدید مدرکش هم گرفتید. حالا یک گپ تحصیلی اینجا برای شما به وجود آمده و می­خواهید بروید برای کلاس­ها  بلث فایس ثبت نام کنید. نمی­توانید بگویید که فرضا من یک سال پیش ب انس دادم این هم مدرکش. از شما یک امتحان تعیین سطح می­گیرند. چون این تصور را دارند که ممکن هست در این زمانی که این گپ تحصیلی برای شما به وجود آمده شما آن میزان آشنایی را نداشته باشید و واقعاً هم همین هست؛

چون زبان آلمانی یک زبان سختی هست. من اینقدر این را می­گویم بچه­ها نترسید؛ ولی من این را می­گویم که آمادگی این را داشته باشید که فکر نکنند چیزی مثل انگلیسی هست. خیلی سخت­تر از انگلیسی هست و واقعاً هم اگر به کار نبرند و استفاده ازش نکنند یادشان می­رود. برای همین نه، مدرک اکسپایر نمی‌شود؛ ولی زمانی که شما بخواهید در یک لول بالاتر ثبت نام کنید و کاری انجام بدهید از شما امتحان تعیین سطح می­گیرند مگر اینکه از آخرین مدرکتون کمتر از 3ماه گذشته باشد. نه 4-5 ماه گذشته باشد.

دیشب با یک دوستی صحبت می­کردم که برای پرستاری به  دانمارک رفتند. ایشون گفتن که من با اینکه امتیاز لازم را در آزمون آوردم که فکر می­کنم دانمارک زبان آلمانی نیست. باز هم برای ما یک سال کلاس زبان گذاشتند. یعنی حقوق پرستاری را به من دادند گفتند شما 5سال آینده پاسپورت را می­گیری به دلایل قانونی. یک سال باز به ما آموزش دادند. مخصوصا پرستار چون کارش خیلی حساس هست باید دقیق بفهمد. شاید یک نجار آنقدر با جزئیات متوجه نشود؛ ولی پرستاری و پزشکی خیلی شاخه­ی حساسی است و کشورها خیلی سختگیری می­کنند.

بله خیلی از رشته ­ها اینطور هست برای اینکه وقتی شما خودتان را برای ÖSD آماده می­کنید. من بیشتر مثال ÖSD را می­زنم؛ شما وقتی که این را آمادگی پیدا می­کنید شما یک زبان عمومی را یاد می‌گیرید؛ ولی وقتی که می­خواهید یک رشته­های خاص مخصوصا رشته­هایی مثل پرستاری کار کنید باید یک سری اطلاعات پزشکی را بلد باشید. یک سری اطلاعاتی که مربوط به پرستاری می­شود؛ بنابراین شما باید یک دوره زبانی ولی شامل زبان عموم نیست. یک زبان تخصصی هست.

به شما اطلاعات کلماتی که درباره­ ی بیمارستان هست را یاد می­دهند، کلماتی که در ارتباط با بیمار هست به شما یاد می­دهند، تنها رشته­ای که شما باید در همه شاخه ­ها اشراف داشته باشید و آگاهی داشته باشید رشته مترجمی هست. شما وقتی آن را می­خوانید باید همه اصطلاحات و همه چیز را بلد باشید که خیلی هم پروسه ­ی سختی هست. یعنی واقعاً در رشته مترجمی زبان آلمانی به این راحتی کسی نمی­تواند به انتها برسد.

آزمون زبان المانی سفارت اتریش هر از چند وقت در ایران برگزار می­شود؟

من چون در ایران تحصیل نکردم خیلی نمی‌دانم؛ ولی اینها را انجمن فرهنگی اتریش، سفارت اتریش همه اینها را در وبسایتش دارد که نشان می­دهد تاریخ دارد. معمولا ماهی 1بار یا 2بار برگزار می­شود. مثلاً بچه­ها که می­خواهند امتخان بدهند می­توانند وارد وبسایت بشوند و تاریخ آزمون را رزرو کنند و خودشان را برای آن تاریخ آماده بکنند. ولی معمولا 1بار یا 2بار هست.

اگر کسی بخواهد با خود شما زبان آلمانی را یاد بگیرد چه فرایندی را باید طی بکند که به شما پیام بدهد؟ البته من آدرس پیجتان را انتها در کپشن و هم درتوضیحات یوتیوب می­گذارم. در سایت هم حتما خواهم گذاشت.

خیلی ممنون لطف می­کنید. من اینجا شغلم مترجمی هست و کار مترجمی انجام می­دهم. اخیرا این پیج را راه انداختم. فکر کنم یک ماه و نیم هست که این پیج را راه انداختم. دوست داشتم که من هم به­روز باشم از اینکه همه در فضای مجازی یک فعالیتی می­کنند گفتم من هم خودم را به ­روز کنم و در فضای مجازی فعالیت داشته باشم. هم اینکه حدود یک ماه و نیم هست که این پیج را راه­اندازی کردم و خداراشکر در همین 1ماه استقبال خوبی از پیج شده و خیلی کامنت­های خیلی خوبی می­گیرم. قطعا بچه­ها دایرکت می­دهند، سؤال می­پرسند؛ اول مهم هست که زبان آلمانی را در چه سطحی هستند. تا الان زبان ­آموزهایی که به من مراجعه کردند و از من خواستند که کمکشان بکنم،

از آن جایی که اعتقاد من این هست می­گویم که من بخش گرامر، بخش نوشتاری و شنیداری من همه را با شما کار می‌کنم؛ ولی چون اکثرا دغدغه مکالمه را دارند و می­گویند ما می­خواهیم مکالمه بلد باشیم من همه را ارجاع می­دهم به پسرم. میگم شما برای بخش مکالمه  نه اینکه باید هزینه اضافه­تری باید بدهید، نه همان هزینه­ی شهریه­ای هست که بابت کلاس می‌دهید؛ ولی این را بدانید که برای بخش مکالمه  من پسرم را می­آورم که با شما تمرین بکند؛ چون لهجه‌ی او یک لهجه نیتیو هست، لهجه­ی او درست هست و من به او می­گویم چه چیزی باید بگوید. نکته ­های مهم، چیزهای امتحانی را به پسرم می‌گویم؛ ولی این که می­خواهند با هم کار کنند و حرف بزنند همیشه توصیه می­کنم به آنها این هست که با پسرم صحبت کنند که با یک نیتیو صحبت کنند.

چون خودم خیلی به این اعتقاد دارم آدم باید این بخش از زبان را باید از یک نیتیو یاد گرفت. من هم وقتی به اینجا آمدم به هیچ عنوان آلمانی بلد نبودم و همین تجربه تلخی که شما داشتید، نمی­توانم بگویم تلخ ولی برای من یک شک بود. چون متأسفانه خیلی از این شرکت­های مهاجرتی همه چیز را هیلی ساده درست می­کنند، همه چیز را خیلی خوب جلوه می­دهند و افرادی که مراجعه می­کنند و اقدام می­کنند برای مهاجرت فکر می­کنند همه چیز خیلی راحت هست و بدون هیچ مشکلی به اینجا می­آیند و کارشان انجام می­­شود. شرکت مهاجرتی که من با آن­ها مشاوره گرفته بودند برای این کار به من گفته بودند که چون شما دانشجوی دکترا هستید اصلاً زبان آلمانی نیاز ندارید، همه چیز به زبان انگلیسی هست. بله اینجا دکترا به زبان انگلیسی هست؛

ولی رشته‌ی من که یک رشته­­ی میان رشته ای هست. مستقیما با زبان ارتباط پیدا می­کند واقعاً دانش آلمانی می­خواست و این اطلاعات را بهه من ندادن. و من بدون هیچ اطلاعاتی از زبان آلمانی به اینجا آمدم و واقعاً سوپرایز شدم. وقتی که رفتم دانشگاه و آن­ها به من گفتند که شما باید مدرک زبان آلمانی ارائه بدهید من ماندم که یا خدا، من این زبان را چطوری شروع کنم به خواندن؟ من هیچ چیزی نمی­دانم. ولی من اولین استادی که داشتم و آخرین استادی که داشتم یک استاد اتریشی بود. یعنی من تماما پروسه­ی زبان را از خود بچه­های آلمانی-اتریشی یاد گرفتم و نحوه­ی کار من طوری هست که باز هم با آن­ها ارتباط دارم.

برای همین چون به این سیستم من زبان را یاد گرفتم وا واقعاً جواب گرفتم و هم اینکه با لهجه­های مختلف اینها ارتباط داشتم و کلمه درست را از آن­ها شنیدم برای همین به زبان­آموزها توصیه می­کنم برای بخش مکالمه با یک نیتیو باید کار کنید. چون من هر چقدر هم اینجا دانش زبان داشته باشم؛ ولی باز هم وقتی می­خواهم حرف بزنم با لهجه­ی ایرانی حرف می­زنم. و این لهجه­ی من را شما از یک آلمانی یا اتریشی نمی­شنوی. مثلاً می­گویم که گوشتان به آن لهجه عادت بکند.

شاید من بخواهم یکم مخالفت کنم. قبل از مهاجرت صفر رفتن خوب نیست؛ یعنی صفر مطلق، یعنی هیچی ندانی؛ یک مقدار دانش داشته باشی، یک مقدار زبان بلد باشی، بتوانی بخوانی. مثلاً در ترکیه …

قطعا شما وقتی با یک دانش بیاید خیلی جلوتر هستید؛ ولی من چون اصلاً نمی­دانستم که یک دانشجوی زبان آلمانی هستم. چون اینجا همه زبان انگلیسی خیلی پرفکت بلدند. یعنی شما اگر زبان آلمانی بلد نباشید در اتریش اصلاً درمانده نمی­­شوید. کشوری نیست که مثل کشور فرانسه که خیلی تعصب دارند نسبت به زبان کشورشان وقتی به کشور فرانسه می­روید اصلاً خوششان نمی­آید که شما غیر از فرانسه حرف بزنید و نظرشان این هست که تو به اینجا آمدی، تو باید زبان ما را یاد بگیری. من مجبور نیستم زبان دیگری را یاد بگیرم که با تو ارتباط بگیرم. تو توریستی، دانشجویی، هر چه هستی می­خواهی بیایی تو باید زبان فرانسه را بلد باشی.

ولی خوشبختانه اتریش و آلمان همچین  کشورهایی نیستند. چون واقعاً خودشان هم می­دانند که زبان آلمانی سخت هست و خیلی هم مردمانشان به شما کمک می­کنند که زبان را یاد بگیرید. همه آنها. یک آدمی که اصلاً معلم هم نیست. شما ممکن هست در قطار کنارتان نشسته باشد. از او سؤال بپرسید از او چیزی بخواهید واقعاً با دل و جان به شما می­گوید و جواب می­دهد. من خیلی از چیزهای آلمانی را در همین قطار و مترو از خودِ مردم یاد گرفتم.

برای انتهای صحبتمان، البته باز هم انشاءالله وقت از شما خواهم گرفت برای تجربه زندگی، تحصیل در خود اتریش که خیلی مطمئنا تجربه زیادی دارید؛ ولی امشب بحثمان بیشتر زبان آلمانی و اینها هست،

وسط صحبت­هایمان بخشی دراره اوتیسم ولکنت زبان صحبت کردیم. چون اوتیسم من از نزدیک خیلی با آن درگیر هستم می­دانم خیلی سخت هست. آیا واقعاً کسی که تمرین به او بدهند و به موقع اوتیسمش شناسایی بشود می­تواند به مرور زمان زبان را با یادگیری و به قول شما فراگیری آن بچه 7-8 ساله یاد بگیرد؟

100% یعنی واقعاً درمان دارد. متدهایی که الان آمده، سیستم­هایی که الان دارد اجرا می­شود و کاملا بچه­ها درمان می­شوند و مشکل اوتیسم برطرف می­شود. خیلی راحت می­توانند ارتباط بگیرند؛ چون بچه‌های اوتیسم، خودتان بهتر از من می­دانید، بچه­هایی هستند که کناره ­گیری می­کنند، در محیط­های شلوغ نمی­توانند حضور داشته باشند؛ ولی واقعاً الان با این متدهایی که الان آمده و سیستمی که الان دارند اجرا می­کنند بله.

الان یک مقاله­ ی جدیدی من خوانده بودم که خیلی برای من جذابیت داشت اینکه الان اوتیسم را حتی از شکم مادر هم می­توانند تشخیص بدهند. این برای من خیلی قشنگ بود که با آزمایشاتی که می­توانند از مادر داشته باشند می­توانند تشخیص بدهند که این جنین می­تواند یک جنین اوتیسمی باشد و واقعاً از بدو تولد روی بچه­ها می­شود کار کرد و اینکه مشکلشان بر طرف بشود.

پس اینکه می­گویند اوتیسم درمان ندارد و هیچ وقت بهبود پیدا نمی­کند، الان از نظر علمی حرف درستی نیست؟

راه درمان برایش پیدا کرده ­اند. نه می­دانید که علم بی ­انتهاست و هیچوقت مطلق چیزی بسته نمی­شود. نظریه ­ها هر سال تغییر پیدا می­کند. ناگهانی یک راه درمانی پیدا می­شود کشفی پیدا می­شود. نه، اینکه بخواهیم بگوییم نه اصلاً هیچ راه درمانی ندارد که اصلاً همچین  چیزی نیست و خوشبختانه راه درمان دارد. الان آلزایمر هم راه درمان برایش پیدا کرده­ اند. آن کسی که آلزایمر شده باشد می­توانند از پیشرفتش جلوگیری کنند و کسانی که هنوز آلزایمر نشدند، باز این هم یک اتفاق جدید و خیلی جذاب هست که در علم پزشکی و غیرپزشکی و به قول معروف پیراپزشکی اتفاق افتاده این هست که از 10سال 20سال جلوتر می­شود. تشخیص داد که این شخص­ می­تواند آلزایمر بگیرد یا نگیرد.

چون آلزایمر بیشتر حالت ارثی دارد و اگر کسی اینچنین زمینه­ی خانوادگی داشته باشد و نگران این موضوع باشد که دچار آلزایمر شود از زیر سن 40-50 سال با آزمایشاتی که به بازار آمده می­تواند ببیند که زمینه آلزایمر دارد یا ندارد و اگر دارد می­تواند راه­های درمان و پیشگیری و اینها را شروع بکند. و می­دانید آموزش­های زبان و یادگیری زبان یکی از متدهایی هست که از آلزایمر جلوگیری می‌کند؛ چون ذهن درگیر می­شود. چیزی که من الان به ذهنم رسید و دوست دارم در اینجا بگویم این هست که خیلی افراد فکر می­کنند که وقتی سن بالاتر می­رود یادگیری زبان ضعیف می­شود. من می­خواهم به کسانی که این تفکر را دارند بگویم اصلاً اینگونه نیست.

علت اینکه افراد بزرگسال دیرتر یاد می­گیرند دغدغه­های فکری است، نه استعداد زبانیشان، نه آن فرایند مغزشان. ببینید مغز ما یک سری سلول هست مثل ماهیچه می­ماند. شما وقتی ورزش می­کنید، هر چه بیشتر ورزش بکنید ماهیچه­هایتان قوی­تر و سفت­تر می­شود. مغز هم همین است. شما هر چه از مغز استفاده بکنید مغز بازتر می­شود. محفظه­ای است که مانند بادکنک می­ماند که شما هر چه بیشتر آن را باد کنید بازتر می­شود. برای همین این نیست که شما فکر کنید وقتی به سن بالا می­رسید، بگویید نه ما از سنمان گذشته. من این را خیلی می­شنوم که می­گویند ما از سنمان گذشته و الان نمی­توانیم چیزی یاد بگیریم. اصلاً ربطی ندارد. به دغدغه ­های فکری ربط پیدا می­کند. چرا یک بچه راحت­تر از یک بزرگسال زبان یاد می­گیرد. بخاطر اینکه آن بچه نشسته درس می­خواند، مدرسه می­رود فکر پول درآوردن نیست،

فکر جوابگوی یک سری ارباب رجوع و اینطور چیزها نیست، فکر شام و ناهار درست کردن و کار منزل نیست، فکر خرید منزل نیست. این فکرها را ندارد. علت اینکه یک بزرگسال ضعیف­تر زبان را یاد می­گیرد این هست که زمانی که شما دارید زبان می­خوانید یک­دفعه مثلاً می­گویید یادم باشد باید به فلانی زنگ بزنم بابت فلان پروژه با او صحبت کنم، حواسم باشد فلان ساعت باید به دنبال بچه­ام بروم. باید این غذا را برایش آماده کنم. این فکرهای زائد حاشیه ­ای هست که باعث می­شود که یادگیری زبان کندتر انجام شود وگرنه از نظر خود حافظه مغز برعکس هست. شما هرچقدر از مغزتان استفاده کنید مغزتان بازتر و بازتر و بازتر می­شود. برای همین افراد بزرگسال ترس از این نداشته باشند فکر کنند که نه، ما الان سنمان بالا رفته و دیگر زبان یاد بگیریم.

واقعاً امشب یک نور آمد. یعنی انقدر من خوشحال شدم که اوتیسم درمان دارد؛ چون ما هر چه که می­شنویم، چون من گفتم از نزدیک و در دو جبهه با آن درگیر هستم. من اسمش را بیماری نمی­گذارم. نمی­دانم ­اسمش را چه باید بگذاریم. اسمش را نقص یا هر چیز دیگری بگذاریم. با مادرای اوتیسمی که در ارتباط هستم می­دانم چه سختی­ها و چه مشکلاتی را دارند تحمل می­کنند. چون میدا­نم که دکترای عصب­شناسی می­خوانید در بخش زبان و خیلی خبر خوشی دادید که اوتیسم درمانش پیدا شده، اگر زمانی فرصتی شد که در مورد تحصیل و زندگی صحبت کنیم درباره­ی اوتیسم واقعاً ممنون می­شوم که بتوانید … خانواده­ هایشان واقعاً سختی زیادی را تحمل می­کنند.

من این نوید را بدهم که در آینده نه چندان دور اینقدر اتفاقات و تحولات عظیمی در بخش زبان پیش می­آید که واقعاً تصورش خیلی سخت هست. اولا که هوش مصنوعی بیداد می­کند. در همین سیستم هوش مصنوعی تا 15 الی 20 سال آینده چیپ­هایی می­آید که به صورت یک عمل سرپایی این چیپ را شما در پشت سرتان در ناحیه بالای گردن قرار می­دهید و به اینترنت ماهواره هم وصل می­کنیم و شما از طریق این چیپی که اینجا گذاشته­اید می­توانید ذهن من را بخوانید. حافظه من و مموری من را می­توانید دانلود کنید. خاطره­های بچگی من را شما می­توانید در ذهن خودتان دانلود کنید که مثلاً ببینید من در بچگی چه خاطراتی داشته­ام. زبان هم به همین گونه. مثلاً می­توانید آن زبان خارجی را که می­خواهید یاد بگیرید از طریق این چیپ دانلود کنید و در ذهنتان داشته باشید.

یعنی یک اتفاقات خیلی وحشتناکی می­افتد. البته من خوم نمی‌آید؛ چون از یک طرف هم جنبه منفی دارد. در آینده به نقطه­ای می­رسیم که در آینده به نقطه­ای می­رسیم که انسان­ها نیاز نیست با هم حرف بزنند. همین که به هم نگاه می­کنند از طریق چیپ­هایی که نصب میشه صحبت­های هم را می­توانند دانلود کنند و بدانند که چه کسی چه چیزی می­خواهد بگود. و من این را دوست ندارم. چون می­گویم ارتباطات همین طوری هم ضعیف شده. اگر بخواهیم زبان را هم بگیریم که حرف هم نزنیم دیگر …

البته این را هم بگویم این که شما می­خواهید اطلاعات و مموری و چیزی را دانلود کنید باید آن طرف این اجازه را به شما بدهد. پسووردی هست که اگر آن طرف این اجازه را بدهد شما می­توانید این اطلاعات را دانلود کنید. کنترل شده هست. این نیست که هر کسی به هر کسی برسد تمام ذهن آن طرف را برای خودش دانلود کند. اتفاقات خیلی بزرگی در بخش زبان می­افتد. برای همین شما اصلاً نگران اوتیسم نباشید. کمترین چیزی هست که دارد درمان می­شود.

در بحث اوتیسم بیشتر بحث ارتباطی مشکل دارد. یعنی فقط بحث زبانی نیست. بحث ارتباط هست که چون قسمت­هایی از مغز با هم ارتباط کاملی ندارد. نورون­ها ارتباط ندارند و بخش دیگر این هست که در ایران در خود فرو رفتگی ترجمه می­کنند. یعنی ارتباطات عمومی کمتری دارند. یعنی نمی­توانند با دیگران و جامعه و محیط ارتباط برقرار کنند. ولی اینطور که تجربه شخصی من هست محبت را خیلی خوب می‌فهمند؛ یعنی وحشتناک محبت در خاطرشان می­ماند و خیلی با محبت آرام می­شوند و از توجه و محبت لذت می­برند.

ببینید علم زبان یعنی علم ارتباطات. چرا یک بچه اوتیسمی مشکلات تکلم دارد؟ چون ارتباط ندارد. شما یک بچه اوتیسم نه، یک بچه سالم. کاملا نرمال از یک پدر و مادر نرمال. اگر شما این بچه را در فضایی پرورش دهید که هیچ ارتباطی با هیچ کسی داشته باشد او بلد نیست حرف بزند. یاد نمی­گیرد که ارتباط بگیرد؛ چون زبان یعنی ارتباطات؛ بنابراین کسی که در ارتباط برقرار کردن مشکل دارد قطعا در زبان مشکل پیدا می­کند. مثلاً افراد ناشنوا را ببینید. می­بینید طرف ناشنوایی دارد. مشکل گویایی ندارد مشکل شنوایی دارد؛ ولی باز هم نمی­تواند حرف بزند؛ چون یک قسم از این ارتباطاتش نقصی وجود دارد. و یا کسی که می­تواند بشنود اما نمی­تواند حرف بزند.

باز یک بخش دیگری از ارتباطاتش دچار نقش هستند. به هر حال در این پروسه ارتباطات، همان چیزی که اول شروع کردیم که شما یک صدایی را می­شنوید، آن را پردازش می­کنید، آواهای متناسب را با کلمات مناسب پیدا می­کنید. از طریق اندام­های گویایی به شکل فیزیک به صورت یک صوت این را خارج می­کنید این پروسه، یک پروسه­ی ارتباطی هست. هر جای این پروسه نقص و ایرادی باشد اختلال به وجود می­آورد. برای همین است که بچه­های اوتیسم، بچه­هایی هستند که از شلوغی بیزارند، می­ترسند، نمی­توانند در فضاهای شلوغ قرار بگیرند. برای همین بیشتر ترجیح می­دهند که در خودشان باشند، در جای خلوت خودشان باشند، ارتباط برقرار نمی­کنند. ای خودش باعث می­شود که این نقص زبانی به وجود بیاید.

در مورد اوتیسم در یک فرصت حسابی خیلی سؤال دارم. حتما از مادرانی که درگیر بچه­ هایشان با اوتیسم هستند کمک بگیرم. خواهش می­کنم که آن­ها در لایو باشند که آن­ها حرف بزنند من فقط گوش می­کنم. چون من می­دانم که شرایط سختی را تحمل می­کنند. نه به خاطر آن نقص، بیشتر بخاطر جامعه­ای که آن را درک نمی­کنند. البته به نظر من. جامعه­هایی که نصیحت می­کنند، توصیه­ های غیرعلمی می­کنند. الان خوشبختانه این خبر خوش را شما دادید خیلی خوب بود.

بله متأسفانه در کشور ما خیلی فرهنگ­سازی نمی­شود و یکی از تفاوت­هایی که کشورهای پیشرفته مثل اتریش، یک روز خاص و فروشگاه­های خاص را اختصاص می­دهند به افراد اوتیسم که در این روز بچه­ها و این افراد می­توانند بروند از این فروشگاه­ها خرید داشته باشند. در آن روز سعی می­کنند فضای فروشگاهی سکوت باشد. موسیقی نباشد، صدایی نباشد، هیچ چیزی که بخواهد اینها را اذیت کند و آزار بدهد نباشد. و این بچه ­ها خیلی قشنگ می­آیند، می­روند، خریدشان را انجام می­دهند. خیلی زندگی نرمال و عادی دارند. متأسفانه اینطور اتفاقات در کشور ما ضعیف اتفاق میفتد. این ایرادها هست.

نقش آموزش همین است. یکی از هدف­هایی که من در پیج و سایتم می­گذارم. نقص آموزش هست. ما خیلی چیزها تصور می­کنیم. یک چیز واقعی نیست. و حتی در مورد اوتیسم خیلی ذهنیت نداریم؛ چون آموزش درستی نداشتیم. اگر در مدرسه، محیط یا در جامعه یک روز برای این بچه­ها می­بود، جامعه سطح آگاهیش می­رفت بالاتر خیلی بهتر بود.

ایراد آموزشی که زیاد داریم. ببینید؛ مثلاً همین بچه­ های ناشنوا یا کم ­شنوا در ایران باید در مدرسه استثنا بروند، مدرسه ناشنوایان. اتفاقی که اینجا نمی­افتد. اینجا پدر و مادر می­توانند بچه­شان را به مدرسه استثنایی ببرند و ثبت ­نامش کنند ولی می­توانند در مدرسه عادی هم ثبت نام کنند. کما اینکه مثلاً الان در کلاس پسر من چند بچه کم ­شنوا و ناشنوا هستند. ببینید اینطور افراد را از جامعه جدا نمی­کنند که آن شخص هم خودش را از جامعه جدا ببیند. الان دولت این هزینه را می­کند و برایشان مترجم می­آورد. مثلاً فرضا کلاس پسر من که تعدادی دانشجوی کم­شنوا هم در این کلاس شرکت می­کنند مترجم دارند. خانمی هست که در آن­جا تمام درسی را که معلم می­دهد همه را به زبان اشاره به بچه­ها درس می­دهد. یا در انجمن اولیا مربیان که من 2-3 روز پیش شرکت کرده بودم،

بله مترجم چون خیلی از این­ها پدر و مادرانشان هم ناشنوا هستند. مترجم آن­جا بود و صحبت­هایی که انجام می­شد برای پدر و مادرها ترجمه می­کرد. این خیلی اتفاق خوب و بزرگی است که اینها خودشان را در جامعه می­بینند. بین بچه­های عادی می­بینند. خودشان را از آن­ها جدا نمی­بینند. از نظر روحی، روانی، احساسات؛ اینها خیلی بهشان کمک می­کنن. چون همة اینها، یک بخشی که درمان می­شوند و یک بخشی هم در آینده نه چندان دور راه­های درمان می­آید.

علم پیشرفت می­کند. الان علم به یک نقطه­ ای رسیده که حتی نوزادان کم­شنوا هم درمان می­شوند، شناسایی می­شوند. یک نوزادی که واقعاً سخت هست. از کجا بفهمیم که این نوزاد ناشنوا یا کم­شنوا هست؟ ولی به اینجا رسیده که نوزادهای ناشنوا و کم­شنوا دارند شناسایی می­شوند و از همان دوره­ی نوزادی پروسه­ی درمانشان شروع می­شود. این خیلی اتفاق خوبی است که خودشان را در جامعه می­بینند که متأسفانه در ایران مشکلات آموزشی زیاد داریم. خیلی مانده که اینجاها حل بشود.

الف) خیلی از شما سپاس گذارم. زحمت شد، با هم­کلامی و هم­صحبتی با شما خیلی چیزها یاد گرفتم. امیدوارم صحبت های من در مورد یادگیری زبان آلمانی با خانم دکتر تهرانی مفید بوده باشد و لایوهای دیگر خانم دکتر را هم بازدید بفرمائید.

تحصیل مالزی تا المان

تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان

برای تماشا بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن بخش دوم صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد تجربیات تحصیل در مالزی تا آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سعید کاظمی هستم و خیلی خوشحالم در خدمت شما عزیزان هستم امروز با آقای دکتر تیموری بخش دوم لایومان را در مورد تجربیات تحصیل و زندگی در مالزی و آلمان ادامه می دهیم. در بخش اول صحبت‌ها با آقای دکتر در مورد سفر یک سال و نیم ایشان در سن دوازده‌سالگی به هند صحبت کردیم برای تحصیل و در ادامه می‌خواهیم در مورد مالزی و سفرشان به آلمان تا پُست داک (پس از دکتری) بیزینس صحبت بکنیم.

کاظمی: بله خواهش می‌کنم ما تو لایو قبلی‌مان تا سفر هند شما رفتیم و حالا ادامه صحبتها؟

دکتر: خیلی ساده‌اش را عرض می‌کنم خدمتتان که توی پروسس مهاجرت انتخاب درست خیلی وادی مهمی است. ببینید رفتن خیلی آسان است؛ ولی ماندن خیلی وادی مهم‌تری است همیشه مثل دانشگاه خارج از کشور یادم است روزی که دانشجو شدم بسیار گفتند آقا مگر کاری دارد درس‌خواندن تو خارج از کشور راحت وارد می‌شوی بله راحت وارد می‌شوی ولی مرد می‌خواهد از دانشگاه خارج کشور فارغ‌التحصیل شد. چند درصد از ایرانی‌های خارج از کشور فارغ‌التحصیل شدند یک وادی خیلی مهمی که ما باید مدنظر داشته باشیم از طرف دیگر چند درصد ایرانی‌هایی که سخت وارد دانشگاه می‌شوند تو ایران می‌بینی که سخت وارد دانشگاه می‌شوی؛ ولی تمام است درست وارد شدی فارغ‌التحصیل درمی‌آیی تو ایران این تفاوت را دارد با خارج از کشور،

انتخاب دانشگاهی که انجام می‌دادیم یک وادی خیلی مهمی بود جناب مهندس یکی از دلیل‌هایی که من مالزی را انتخاب کردم تأیید بودن آن دانشگاه تو کشورم بوده یکی از دلیل‌هایی که مالزی را انتخاب کردم ببینید رشته‌های پزشکی از سال 2006 بود فکر کنم وزارت علوم از وزارت بهداشت جدا شد؛ یعنی رشته‌های پزشکی و پیرا‌پزشکی مثل پرستاری، مامایی این‌ها همه‌شان رفت زیرمجموعه وزارت بهداشت و شاخه مهندسی و بیزینس و ایکس، وای، زد بقیه آمد کجا زیرشاخه وزارت علوم آمد.

سر این موضوع که دانشگاه‌های مورد تأیید مثلاً این دانشگاه که من تو هند درس خواندم دانشگاه آن موقع سیمبایسیز یونیورسیتی بود دیگر آن دانشگاه از چیز درآمد از تأییدی درآمد دانشگاه سر همین موضوع بود که فکر کردم خوبه که من باید دانشگاهم را جابه‌جا کنم و یک قانونی وجود داشت که شما می‌توانستی دانشگاهت را ویزایت را چنج کنی تو هندوستان بعد تو آن تایم یک قانونی آمد تو هند که گفتش اوکی کسایی که ویزا دارند عذرخواهی می‌کنم کالج ویزای کالج زبان دارند فقط به ایران اکسچنج کنند و برگردند.

اگر یادتان باشد این موضوع بسیاری از ایرانی‌ها را از آن کشور بیرون کرد. بعدم ‌گفتم خب من الان دارم یک پله از دنباله یک پروسس کامل دارم شروع می‌کنم دیگر یعنی یک‌بار دیگر دارم وادی مهاجرت را شروعش می‌کنم پس بروم تو یک کشور دیگر چرا تو این کشور بمانم بخواهم تجربه برای خودم بسازم سر همین با مالزی آشنا شدیم حالا یک کشور بسیار لوکس‌تر از هندوستان سکو پرتاب ایرانی‌ها بود برای سکندری (دومین) پلن بی‌شان که می‌خواستند مهاجرت کنند.

کاظمی: البته یک توضیحی بدهم آقای دکتر آن زمان از سال 2000 تا 2008 هند بسیار تو بورس بود برای تحصیل چون ارزان‌قیمت و دم دست بود حالا نمی‌دانم راحت ویزا می‌داد یا خیر ولی خب بسیاری حجم عظیمی از ایرانی‌ها مخصوصاً تو شهرهایی مثل پونا درس می‌خواندند بعد یواش، یواش باز مالزی مد شد بسیاری از ایرانی‌ها از هند مهاجرت کردند به مالزی.

دکتر: تو آن مدت هم برای پزشکی اکراین بود. درست می‌فرمایید.  بفرمایید تأییدیه حرف شما بود بفرمایید.

کاظمی: و بسیاری رفتند مالزی ولی خب شرایط برای آن سال‌ها بود به نظر من الان تو سال 2022 هستیم دیگر بسیار هند و مالزی هم از نظر هزینه‌ها هم از نظر ارتباطات و گرفتن ویزا برای ایرانی‌ها فکر کنم دیگر بسیار مورد استقبال نیست البته که هنوز هم دوستان ایرانی بسیار زیادی هستند که پاکستان هم می‌روند درس می‌خوانند مثلاً رشته داروسازی، دندانپزشکی. ولی خب حتماً باید کنترل کنند که مورد تأیید وزارت علوم باشد حتماً باید این موضوع را کنترل کنند؛ یعنی هرجایی را هم نمی‌شود برای تحصیل انتخاب کرد خب الان مثلاً بسیاری مجارستان یا ترکیه برای بسیاری از ایرانی‌ها تو بورس است و یک جمله طلایی شما تو لایو قبلی گفتید اگر یک کشور دیگری هدفتان است بسیار کشور ثالثی را وسط‌ نیاورید که بروید یک‌عمر تو هند زندگی بکنید و تو مالزی.

دکتر: قدیم‌ها به‌خاطر سخت مهاجرت کردن بسیار ساده بهتان می‌گویم قوانین مهاجرتی می‌آمدیم کشورهایی که اشتباه بود اصلاً این کارها از روز اول می‌آمدیم یک کشوری را انتخاب می‌کردیم یک‌عمرمان را تویش می‌گذراندیم بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم خدمتتان ولی شما نگاه کن بسیار ساده مالزی رفتیم داشتم عرض می‌کردم. تایم گران‌ترین بهایی که تو زندگی یک فرد وجود دارد زمان ما اگر بخواهیم این زمانمان را بکشیم خودمان را کشتیم؛ اما انرژی‌مان یک حدی دارد هیچ‌وقت من تیموری هجده سال قبل نمی‌شوم هیچ‌وقت سی و سه‌ساله نمی‌شوم. این یک واقعیت است باید مدنظر داشته باشید.

پس در نتیجه باید طوری برنامه‌ریزی بکنیم تو زندگی‌مان چون مهاجرت می‌شود یک برنامه‌ریزی دقیق شما باید داشته باشی بدانی می‌خواهی چه‌کار بکنی اگر ندانی له شدی باختی تمام نقطه و شک نفرمایید پس می‌خواهی بروی همان اول آقا آلمان راه خودش را دارد از ایران بخواهی بروی آلمان از ایران بخواهی بروی مثال می‌زنم کانادا راه خودش را دارد مهم این است آن راه را کی به تو نشان می‌دهد حالا یکی می‌تواند راه را بهت غلط نشان بدهد ببخشید شما را مثال می‌زنم که این دلیلی شد که شما این پیج را به وجود آوردید و من امروز تو لایو شما هستم که مردم اشتباه نکنند تو مهاجرتشان.

کاظمی: که مهاجرت دقیقاً دلیلی که من این وب‌سایت خودم و کانال یوتیوب نام سعید کاظمی را من راه‌اندازی کردم دقیقاً این شکست بود؛ یعنی این تجربه تلخ بود گفتم اگر من با آدم‌های بهتری مشورت می‌کردم مطمئناً مسیر بهتری را تو مهاجرت انتخاب می‌کردم و طی می‌کردم و تو ذهنم آمد کاش یک جایی بود که این تجربیات آنجا ثبت می‌شد؛ مثلاً شما رفتید یازده سال مالزی بودید؛ ولی الان دارید می‌گویید به نظر من کسی برای پیشرفت و آن هدف نهایی حالا دیگر مالزی هدف مناسبی نیست درست می‌فرمایید.

دکتر: دیگر سیستم مهاجرت تغییر کرده شما مستقیم باید تارگت را هدف قرار بدهی بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم آقا یا خانمی که محترمی که دارید می‌بینید این ویدئو را مستقیم هدفتان را بگیرید همان گپی که شما می‌روید برای مهاجرت کشور اولیه انتخاب می‌کنید و لندینگ می‌کنید هدفتان را می‌تواند باعث بشود کارت اقامتتان را بگیرید تو این مدت زمانی که می‌گذارید می‌روید زبان انگلیسی یا مالایی می‌خوانید بعد می‌روید آلمان، آلمانی بخوانید از دوباره این باگ‌های مهاجرت است می‌دانید چه بهتان می‌گویم وقتی بروی انگلیسی یاد بگیری دیگر نمی‌توانی آلمانی یاد بگیری عمراً یاد بگیری دیگر یک زبان را یاد گرفتی وقت گذاشتی برایش a,z را یاد گرفتی حالا بخواهی بروی آلمانی یاد بگیری آنها زبان اول ما نیست که جناب این باید مدنظر باشد درگیری ذهنی برای ما به وجود می‌آورد این موضوع حالا خیلی راه مالزی را مثال زدم.

شما ببینید کسایی که تو مالزی زندگی کردند کدام یکی مالزی مانده. خود جناب مهندس امید بعد از دوره لیسانسشان رفتند انگلیس درس خواندند مثال می‌زنم دوستانی داشتیم رفتند آلمان درس خواندند یا کانادا درس خواندند هیچ‌کس ثابت نماند تو مالزی ولی آن موقع به دلیل قیمت دلار و یورو چنج کردن پولمان می‌ارزید امروز ما باید ببینیم آن استیمیت آن معدل گیری قیمت می‌ارزد برای مهاجرت چه حتی برای خود آمریکا این می‌ارزد من بروم آمریکا شاید من بروم آمریکا بیچاره بشوم شاید هم خوشبخت بشوم این را کی می‌تواند انجام بدهد کسایی مثل ماها که زندگی کردند پروژه داشتیم برای حداقل برای پانصد، ششصد نفر این کار را انجام دادیم چه بیزینسمان بوده چه در کنار بیزینس ما بهشان مشاوره دادیم دوستمان بوده، خواهرمان، برادرمان بوده همسایه‌ ما بوده ایکس، وای، زد

دیگر  تو هجده، نوزده سال زندگی تو خارج از کشور می‌توانیم تأثیرگذار باشیم دیگر حالا ما می‌آییم پرده‌های مختلف را پس می‌کنیم برای خودمان جلومان می‌آییم می‌نویسمش می‌خواهم بروم درس بخوانم یا می‌خواهم بروم سرمایه‌گذاری کنم می‌خواهم بروم بگردم هیچ جا برای گردش مثل اندونزی نیست، ‌مثال می‌زنم‌.  هیچ جا برای زندگی در حد همین ایران خودمان نباشد هیچ جا ولی یک اقتصاد خوب بخواهیم کجا برویم یک اقتصاد خوب داشته باشیم این متفاوت می‌کند این می‌آید تارگت بندی می‌کند یک‌بار هست تو زندگی من کیفم پرپول می‌گویم اوکی عشقم می‌کشد بروم مالزی زندگی کنم عشقم است بروم هند زندگی بکنم یک موقع است زندگی برای ما مشخص می‌کند. امروز مشکلات اقتصادی که داریم من هر جا که بروم پول بیشتر بدهم می‌توانم زندگی کنم؛

آیا هر جا به ما ویزا داد برویم زندگی کنیم؟

ولی این که هر جا به من راحت ویزا می‌دهد خیر اصلاً قبول نمی‌کند این را شما خودتان یکی این مثال را زدید دیگر آقا ترکیه را می‌خواهید مثال بزنید دیگر خیلی‌ها رفتند و بیچاره شدند خیلی‌ها هم رشد کردند خیلی‌ها که رشد کردند به‌خاطر بیزینس‌های از قدیم‌وندیم که داشتند خیلی‌ها که ضرر دادند سر رؤیاپردازی‌هایی بود که به وجود آوردند برای رفتنشان حالا مثلاً توی مالزی یک کشوری بود که آمده بود یک تارگت‌بندی را ماهاتیر محمد نوشته بود برنامه‌ریزی کرده بود گفته بود آقا من تو بیست سال آینده خیلی ساده‌اش را دارم می‌گویم از 2000 تا 2020 را دارم عرض می‌کنم می‌آیم پوتراجایا را راه می‌اندازم، سایبرجایا را راه می‌اندازم کوالامپور را می‌کنم یک سیبیلایز ((تمدن) دولوپ شده کشور را دولوپ (توسعه) می‌کنم خب در حال توسعه بودند این‌ها می‌آیند دانشگاه پوترا و یوتی‌ام این‌ها که رنکینگ جهانی داشته باشد.

مثل همه این‌ها را می‌آورند به وجود می‌آورندشان حالا ولی به کجا می‌رسیم، کجا موفقیت دارد بخواهد به وجود بیاورد کجا برای من خوبه ببینید من یک جمله به شما گفتم و هنوز هم تکرارش می‌کنم می‌گویم مهم نیست کجا به دنیا آمدی مهم این است که به کجا تعلق داری این هم باز بگذارید بماند فهمیدید چه شد مهم اینه که به کجا تعلق دارید ما اگر ندانیم به کجا تعلق داریم کاری نمی‌توانیم بکنیم شاید مثال می‌زنم برای من آلمان جهنم بوده برای دوست صمیمی من بهشت است شاید مالزی که از نظر من بهشت بود از نظر شما جهنم باشد مهم اینه ما اخلاقیاتی که داریم خلقی که داریم به کجا می‌توانیم گرایش داشته باشیم به کجا می‌توانیم ازش لذت ببریم این یک موضوع خیلی مهم است.

ببینید ما تو ایران مثال می‌زنم کسایی داریم که موفق هستند مثالش خانم دکتر مستوفی را دارم می‌زنم تدریسشان را می‌کنند درسشان را خواندند مشاوره کسب و کار تخصصی دارند ارائه می‌دهند ایونت‌های بیزینسی که ایشان می‌کنند یک مشخص است سیستم خط زندگیشان ولی خیلی‌ها را تو همین ایران داریم خط زندگی‌اش مشخص نیست فقط این تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد حالا مثلاً هند خوب هند کشوری بود که با جیب خالی هم لذت می‌بردند خیلی ساده‌اش را دارم بهتان می‌گویم که من با هزینه بالا بیشتر لذت می‌بردم.

مالزی استایلش درسته یک کشوری اسلامیک بود ولی برا هر کسی با هر خط فکری می‌توانست آنجا زندگی‌اش را داشته باشد خیلی ساده‌اش را عرض می‌کنم خدمتتان هذر جایی برای خودش یک سیستمی داشته دیگر هر کسی توی یک کشوری زندگی می‌کند برای آن سیستمی که آن کشور به وجود می‌آورد دررابطه‌با رشته‌های بیزینس که سؤال کردید حالا دوستان متخصص بیزینس زیاد بالا هستند با ما.

کاظمی: من یک پسر شانزده، هفده‌ساله دارم دارد می‌رود ماه دیگر تو هفده سال یک هدف‌گذاری برای خودش کرده می‌خواهد صادرات، واردات کار کند و علاقه شخصی‌اش هم این است من هم اجازه دادم به علاقه شخصی‌اش برسد می‌خواهد بیزینس بخواند و لیسانسش را توی یکی از دانشگاه‌های خوب ایران بخواند حتماً هم می‌گوید باید تهران باشد و آنجا می‌خواهد تجربه کسب کند بعد هدفش را می‌خواهد برای فوق مستر و دکترا این‌ها انتقال بدهد به خارج از کشور البته زبان ترکی هم بلد است انگلیسی‌اش هم بد نیست شما مثلاً این را بخواهید بهش راهنمایی بکنید مشاوره بدهید چه شاخه‌ای از بیزینس را باید بخواند من‌ چون خودم شاخه مهندسی خواندم خیلی دانش این را ندارم.

دکتر: خدمتتان عرض کنم بستگی دارد به آن شاخه‌ای که علاقه دارید شما ببینید ما شاخه‌های مختلف داریم توی بیزینس مدیریت کسب‌وکار داریم ما شاخه‌هایی داریم مثل hr داریم که می‌شود Human resource management hrm که می‌شود نیروی انسانی هزار مدل شاخه دارد دانشگاهی که می‌خواهد درس بخواند کدام شاخه را ارائه می‌دهد اصولاً دوستانی که من دیدیم می‌آیند؛ مثلاً لیسانسشان را تو شاخه‌های مختلف می‌خوانند یا هر شاخه بیزینسی مهم نیست انتخاب می‌کنند جنرال شما جلو می‌روید تو شاخه mba موقعی که به مستر می‌رسید تخصصی ادامه‌اش می‌دهید.

شما ببینید شاخه بیزینس شاخه‌ای که چکیده‌ای از تمام رشته‌های دنیا به جز پزشکی که آن هم در کنارش روان‌شناسی آمده دخیل شده توش ما داریم مهارتش را یاد می‌گیریم ما شاخه‌ای از حسابداری را بلدیم ما که می‌گویم؛ چون دوستان بزرگواری همچون شما جناب دکتر جهان‌پور خانم دکتر مستوفی که دارند این مثال می‌زنم رشته‌هایی که مثل من و خانم دکتر خواندیم؟ آمدیم یاد گرفتیم توش ما یک حسابرس هستیم آمدیم hr را خوب یاد گرفتیم ما منابع نیرو انسانی را خوب می‌شناسیم ما مارکتینگ خواندیم بازاریابی خواندیم فروش خواندیم آمدیم شاخه‌های مختلف را خواندیم و کار کردیم تخصص پیدا کردیم.

یک کسی که می‌آید رشته بیزینس انتخاب می‌کند حالا من حضوری شما را زیارت نکردم متأسفانه روابط‌عمومی فوق‌العاده خوبی باید داشته باشید قانون این کسب‌وکار یعنی شما تا نتوانید صحبت بکنید من همیشه می‌گویم یک بچه تا نشنیده بود که نمی‌توانست که صحبت کند اول می‌شنود بعد تکرارش می‌کند زندگی همین است شما باید ببینی علاقه‌ات چه است آن سیگنال را بگیری بعد انتخابش کنی حالا برای کسی که علاقه دارد به رشته بیزینس فوق‌العاده رشته خوبی مادر تمام رشته‌های دنیا بیزینس است؛ چون که حالا هر بیزینسی که به مارکتینگ و حسابداری و به hr وصل نباشد مرده است این تعریف من است.

کاظمی: الان طبق برنامه‌ریزی که برای خودش کرده است دو سال است دارد می‌رود تو فروشگاه که من خودم دارم آنجا دارد فروشندگی را تمرین می‌کند؛ یعنی طبق پیشنهادی که من بهش دادم گفتم دو سال برو فروشندگی را تمرین بکن زمان زیادی را هم تو فروشندگی صرف کن یعنی مثلاً عادت کن به این که روزی‌ده، دوازده ساعت کار بکنی این که عادت کردن خیلی سخت است مهاجرت، تحصیل، بیزینس همه عذرخواهی می‌کنم بی‌ادبی نشود یک‌پوست کلفتی خاصی می‌خواهد توان تحمل خاصی می‌خواهد.

دکتر: بله یک نوع مؤدبانه‌تر را عرض می‌کنم حالا دیگر همه می‌دانید این را من چند تا کارآموز درجه یک افتخار می‌کنم.  مثلاً امروز با یکی از پرسنلم اسم نمی‌آورم اسم کسی یک جروبحث کوچک باهاش کردم گفتم زندگی رؤیاپردازی نیست واقعیت است همین‌الان آقا به پول برسیم امروز ما به پول نمی‌رسیم کاسبی صبوری آقا این تجربه منه تو کسب‌وکار کسی هستم که به پنج مدل به پنج ریت دنیا پول درآوردم تا صبور نباشی هیچی نصیبت  نمی‌شود تا صبور نباشی پوستت کلفت نشود تا عرق نریزی تا کانکشن نداشته باشی نمی‌شود نمی‌توانی موفق باشی این یک واقعیت که باید مدنظر باشد پس درس خواند تأثیرگذار در کنار چه در کنار همین پروژه‌ای که شما دارید می‌فرمایید.

مهم‌ترین وادی که می‌تواند وجود داشته باشد به نظر من با کسایی که تخصصی تدریس را کار کردند تخصصی شاخه‌های چون من تو ایران درس نخواندم نمی‌توانم مشاوره تحصیلی بدهم همین کسایی مثل خانم دکتر من خواهش می‌کنم حالا لینک به پسرتان بگویید فالو کنند خواهش از ایشان می‌کنم صفر تا صدش هم ایشان دانشگاه تهران درس خواندند صفر تا صدش را بتوانند عرض کنند خدمتتان مالزی بود از صفر تا صدش را من به شما توضیح می‌دادم مخلص شما هم من بودم؛ ولی چیزی که تخصص من نیست را من توش ورود نمی‌کنم.

کاظمی: برگردیم به مالزی شما چند سال تو مالزی بودید برگردیم به مالزی شما یازده سال مالزی بودید تا چه رده‌های تحصیلی رفتید مالزی تا چه شاخه‌هایی تحصیل کردید تو مالزی؟

دکتر: ببینید شاخه‌های بیزینسی که من خواندم شاخه اصلی بود تو شاخه بیزینس بعدش آمدم mba خواندم, شاخه جنرال خواندم و آمدم تو شاخه دکترا که ترنسفرش کردم توی تهران آمدم خواندم یک موقعیتی برای مدیران کشوری بود که ما هم خودمان را جوینت کردیم آمدیم ایران تا کوالیفای (واجد شرایط) بشود مدارکمان ببینید من یک موضوعی که همیشه تکرار کردم برای تک، تک بچه‌ها آمدم سفارش کردم که خیلی روش فوکوس کردم گفتم دانشگاهی که انتخاب می‌کنید تائیدیش بعضی‌ها رؤیایی اصلاً توهم هستند توی برنامه‌ریزی کنار زندگی‌شان  نه من می‌خواهم بروم درس بخوانم اکراین بعد بروم آمریکا، خب آمریکا مدرک اکراین را قبول ندارد رو چه داری برنامه‌ریزی می‌کنی.

خود من دانشجوهایی دیدم که با این حرفی که زدم درس نخواندند توی آن دانشگاه نمی‌دانست که اگر اکراین مورد تأیید ایران است ربطی ندارد مورد تأیید آمریکا باشد آنجا هم آن را تأیید نکند خیلی ساده‌اش را دارم می‌گویم پلن برنامه‌ریزی بسیار دقیق باید عمل کند اگر اشتباه برنامه‌ریزی کنی توی مهاجرت صفری آقا خب صفر که می‌گویم کلمه سفر من اینجا به معنی باخت نه عدد صفر عدد صفر عددی که برمی‌گردد خانه اولت اینجا له می‌شوی وقتی له بشوی کل سیستم زندگی را بهم می‌زند.

تمام این شاخه‌هایی که در موردش حرف زدیم درباره هر کشوری داریم حرف می‌زنیم این که ما هدفمند می‌خواهیم برنامه‌ریزی بکنیم؛ یعنی ما درباره هند توضیح دادیم خب کشوری بود آن روز که مثلاً کشور زیبایی بود برای تفریح ولی ارادتمندم علی جان وقتی می‌آییم تو یک کشوری مثل آلمان می‌خواهیم برویم زندگی بکنیم سیستماتیک آن کشور دیگر داریم می‌رویم بیزینس واقعی بکنیم داریم می‌رویم زندگی واقعی انجام بدهیم الان من یک کم مشکلات هندوستان را برایتان می‌گویم.

شما تو هند بهترین مدرک پزشکی را دارید وقتی تو هند موقعیت شغلی ندارید به چه دردت می‌خورد شما تو مالزی برو تو بهترین دانشگاه‌هایش درس بخوان یکی از بهترین برنامه‌نویس‌هایش آنلاین بود دیگر جناب مقصودی ماهی بیست هزار رینگت حقوق‌بگیر وقتی بیشتر پولت می‌رود برای مالیات هیچی ته‌اش نمی‌ماند با کرایه خونه تو این کشور آیا می‌شود برنامه‌ریزی کرد تمام این‌ها را من مدنظر دارم.

دیگر حقوقی که به شما پرداخت می‌شود استیمیتی تخمین زدن که دارد به شما پرداخت می‌شود دارد برای شما به وجود می‌آید همه این پلن‌ها را از a,c خیلی باید بشینی برنامه‌ریزی کنی دخلت به خرجت بخورد تو مهاجرت نه من می‌روم مثال می‌زنم آزادی شلوارک پام کنم من حرفم با آقایان کاری به خانم‌ها اصلاً ندارم آقایان را دارم مثال می‌زنم رکابی بپوشم این‌ها اوکی آزادی ولی مغزت وقتی درگیر باشد به چه دردی می‌خورد خیلی ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم‌ها وقتی بگویی اشتباه انتخاب بکنی با یکی مشورت نگیری من این جمله را تمامش کنم می‌روی مثال می‌زنم مشورت می‌کنی یک باخت مالی می‌دهی تا بخواهی جبرانش کنی عمرت رفته بفرمایید جناب مهندس.

کاظمی: اتفاقاً یک چند شب قبل با یک نفر داشتم صحبت می‌کردم پسرشان هفت سال انگلستان درس می‌خوانده؛ ولی امسال پشیمان شده دوباره آمده ترکیه که یک سال بماند مجدد برای آمریکا اقدام کند باز حالا برگشته ترکیه رفته دانشگاه ثبت‌نام کرده که بتواند ویزا بگیرد اقامت بگیرد می‌گفت کاش من این دانش را قبلاً می‌داشتیم حتی هر ایالت آمریکا هم الان پسرم می‌گفت الان دیگر مناسب مهاجرت نیست خب یعنی آن‌قدر مهم است که حالا من با ایشان هم حتماً لایو خواهم رفت توضیح خواهم داد توضیحات را انتخاب مسیر و مقصد خیلی مهم است شما از مالزی آمدید ایران دکترای بیزینس خواندید بعد چه شد که سر از آلمان درآوردید؟

دکتر: ایران به‌خاطر معدل دانشگاهمان که بالابود دعوت شدیم برای پست داک با اجازه‌ شما  پست داک را انجام دادیم؛ یعنی پروسسش بودیم توی تهران بودم اصلاً قصد مهاجرت نداشتم یک بیزینس‌های زنجیره‌ای با اجازه‌تان به وجود آوردم کسب‌وکارهای مختلف را با اجازه‌تان به وجود آوردم یک روزی تو کسب‌وکارهایی که داشتم یک رستوران زنجیره‌ای زده بودم با اجازه‌تان یک آلمانی آمد تو مغازه من خریدی می‌خواست بکند یک آب‌معدنی می‌خواست یک خرید این‌طوری تو ذهن من است یک کانورسشنی (گفتگو) تو ذهن من به وجود آمد همین باعث شد که من به آلمان رفتم ببینید موقعیت‌ها چه موقعی به وجود می‌آید برای همه صبوری بودن شاید یک کسی یک رستوران، یک کافی‌شاپ بزند تا آخر عمرش خدمات به مردم بدهد؛

ولی یک بیزینس من و کسی که کارش را بلد باشد می‌زند و آن شغل مهاجرت می‌کند می‌رود به کشوری مثل اروپا و زندگی‌اش چقدر متفاوت می‌شود تو آن کشور تفاوت به چیزهای مالی نیست همیشه جناب مهندس من سه، چهار تا مثال من یک اخلاق‌هایی داشتم بعد از زندگی تو آلمان کاملاً تغییر کرد شاید من بسیار آدم ولخرجی بودم پول را آتش می‌زدم من ولی از روزی که اروپا رفتم بسیار با چارچوب پولم را خرج می‌کنم می‌ترسم اشتباه کنم از روزی که اروپا رفتم زندگی کردم شاید تو مصرف آبی که زمان که حمام می‌رویم صرفه‌جویی می‌کنیم ما گرما، سرما شاید مثال می‌زنم ما تو ایران محیط را گرم می‌کنیم لباس لخت می‌پوشیم تو آلمان لباس گرم می‌پوشیم خودمان را به محیط وفق بدهیم این تفاوت‌ها را می‌آورد.

در مجموع مالزی از نظر شما چگونه بود؟

حالا مالزی را کوتاهش می‌کنم مالزی کشور بسیار زیبایی بود بسیار برنامه‌ریزی زیبایی برای آینده‌شان کرده بودند این‌ها ولی یک چیزی را مدنظر داشته باشید آیا می‌توانید تا آخر عمر تو این کشور بمانید آیا هرسال من بروم ویزا بگیرم تو کشوری که یازده سال من زندگی کردم وقتی که یازده سال به من یک اقامت معمولی ساده نداد pr به من نداد پس محل زندگی من نمی‌تواند بر کل آن‌وقت باشد منی که میلیون، میلیون رینگت تو آن کشور خرج کردم پس نمی‌ارزد برای من که بخواهم تو این کشور بمانم. شما هر وادی که می‌بینید تو هر سیستمی که می‌بینید باید برنامه‌ریزی روش باشد برای مهاجرت آخرش را دارم بهتان می‌گویم من توی مالزی بهترین خانه را داشتم حالا دوستانی که آنجا بودند می‌دانستند.

نه اینکه ما از شما بیشتر می دانیم ما از شما بیشتر اشتباه کردیم؟

ما داریم تجربه زندگی خارج از کشور را با مردم تقسیم می‌کنیم که اشتباه‌کاری‌هایی که ماها کردیم یا بلاهایی که سر ما آمده سر کسی نیاید بسیار ساده‌اش را عرض می‌کنم ببینید کشور بسیار زیبایی بود؛ ولی به درد من ایرانی نمی‌خورد شاید تو آن تاریخ بین 2005 تا مثلاً 2011،2012 مثال می‌زنم که آنجا بودیم به درد ما 2016،2017 عذرخواهی می‌کنم به درد ما می‌خورد آن کشور ولی بعدش دیگر به درد ما نمی‌خورد به درد من اشکان تیموری نمی‌خورد آنجا رینگت سه هزارتومانی نمی‌ارزید برای من خرج کنم برای من ریال پس یک کشوری انتخاب می‌کردیم که دخلش به خرجش بخورد.

مثال برایتان می‌زنم شما تو مالزی ده رینگت که بخواهی دربیاوری باهاش می‌توانی یک وعده غذا بخوری؛ ولی تو آلمان با ده یورو دو، سه وعده غذا باهاش می‌خوری بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم قدرت این پول است که دارد تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد.پس کشورها را بخواهیم با هم دیگر قیاس کنیم هر جا باتوجه‌به آن طبع فردی یا آن اخلاقی‌مان متفاوت می‌شود من کسی را می‌شناسم دنیا را با مالزی عوض نمی کند. ایرانش است مالزی، حالا برویم آن وادی دوباره سیستم مالزی را داشتیم در موردش صحبت می‌کردیم ببینید کشورهایی که تاریخ دارند اصولاً به درد ما ایرانی‌ها نمی‌خورند من این را آن دفعه هم عرض کردم خدمتتان مثل انگلیس جانم.

کاظمی: به آقای دکتر بگویید یک پیام به من بدهند تکمیلش نکردید نگفتید چرا جمله را گفتید؛ ولی دلیلش را نگفتید تو کشورهایی که تاریخ دارند.

دکتر: تو آلمان می‌رسیم بهش بسیار ساده برایتان مثال بزنم؛ مثلاً کانادا ریشه ندارد دیدید برای ایرانی‌ها موفق‌ترین کشوری که ایرانی‌ها توش بودند کانادا بوده؛ چون کشوری که کسی توش تاریخی وجود نداشته  می‌توانستند بیایند آنجا خودشان از صفر شروع بکنند؛ ولی مثلاً شما تو آلمان شما موفق‌ترین آدم ایرانی آلمان باش اوکی کشور مال آلمانی‌هاست خود ایران ما برخوردی که ما با توریست می‌کنیم آیا برخورد نرمالی است؟ را داریم مثال می‌زنیم سر همین موضوع ما می‌آییم تفاوت‌ها را می‌بینیم ببینید تکرار می‌کنم.

شاید تو سال 2000 تا 2010 هند بهترین جا بود 2020 مالزی بهترین جا بود امروز آلمان خوب باشد هر زمان و هر مقطعی یک کشوری خوب است برای مهاجرت تو وادی‌های مختلف اقتصاد این کشور ما باید مدنظرمان بگذاریم سطح تحصیلی که داریم تو این کشور زندگی می‌کنیم و ماندمان به چه دلیلی تو این کشور آیا منی که می‌آیم هفت سال وقت می‌گذارم تو این کشور حداقل حقم یک pr آن کشور است درسته یا خیر این نوع تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد که ما بخواهیم کجا را انتخاب بکنیم سنمان را باید مدنظر داشته باشیم امروز من پرستار هستم به چه کشوری من مهاجرت بکنم من مهندس آی تی هستم به چه کشوری مهاجرت بکنم.

جناب مثلاً محمدی نامی رشته‌اش بازرگانی که تو چه رشته‌ای وکیل‌ها می‌توانند مهاجرت کنند یا خیر متأسفانه این سایت‌های کلاهبرداری مهاجرتی من اسمشان را می‌گذارم که همه خودشان را به‌عنوان وکیل معرفی می‌کنند و به‌عنوان‌مثال می‌زنم حالا یا خودشان را بولد می‌کنم یا پناهنده ایکس، وای، زد یک دانه میکروفن دستشان گرفته با یک دوربین دارد راه می‌افتد تو خیابان فیلم می‌گیرد پستش می‌کند رؤیاسازی‌های فِیک را به وجود می‌آورد ما اینجاییم تا این رؤیاسازی‌ها را بترکانیم آقا برعکسش را من دارم می‌گویم.

مثال می‌زنم من سه تا کشور باز برمی‌گردم بهش کسب‌وکارهای کوچک هندوستان کشور خوبی برای سرمایه‌گذاری چون تو دولوپ (توسعه)  کسب‌وکارهای بزرگ سرمایه‌داری هیچ جا مالزی نمی‌شود توی این که بخواهی کارمند باشی تو شرکت بخواهی جاب‌ افر بگیری اقامت را اوکی بکنی هیچ جا آلمان نمی‌شود بخواهی درس بخوانی به زبان آلمانی هیچ جا آلمان نمی‌شود بخواهی درس بخوانی به زبان انگلیسی هیچ جا کانادا نمی‌شود این‌ها را ما باید بدانیم چیکار می‌خواهیم انجام بدهیم منی که دارم این‌ها را می‌گویم کارم است سیستمش دستم است می‌دانم که چه‌کار دارد می‌کند امروز که با شما دارم صحبت می‌کنم پنجاه تا کیس مهاجرت مثلاً تحصیلی اطرافم انجام شده که دارم در مورد کانادا صحبت می‌کنم بالای صد تا دانه پرستار پکیج بستیم.

 ما برای آلمان پزشک مثلاً می‌آیند می‌گویند آقا فوق‌تخصص مثلاً دندان‌پزشکی بیایدش آلمان ما برایش موقعیت شغلی‌اش چرا دروغ می‌گویی به‌اندازه نانوایی‌ها تو آلمان ما دندان‌پزشکی داریم اصلاً جواز نمی‌دهند دندان‌پزشک اصلاً می‌گویید فوق‌تخصص‍های بیچاره را که دارند میلیاردی تو کشورمان درمی‌آورند می‌گویید می‌توانید کار بکنید شما می‌توانید بیاید مدرک دکترایتان را جواز دار کنید؟ مثلاً می‌گویند پرستارها می‌توانند بیایند با شش ماه مثال می‌زنم از ورودشان تا شش ماه شروع به کار می‌کنند خیر عزیزم اگر زبان بلد نباشد اگر تجربه کاری نداشته باشد مثال می‌زنم اگر کلاس‌های اسبیلدونگ را نرود نمی‌تواند کار بکند هیچ کاری نمی‌تواند بکند.

این‌ها همین چیزهایی که ایرانی‌ها را بیچاره کرده خارج از کشور رؤیاپردازی‌هایی که به وجود آورده بله یک پرستار تو آلمان ماهی هشت هزار یورو حقوق می‌گیرد چرا دروغ می‌گویی پرستار آخرش خیلی بگیرد برای شروع کارش دو هزار و صد و هفتاد یورو می‌شود فکر کنم دقیقش را عرض کنم خدمتتان نمی‌گویم زندگی بدی می‌تواند داشته باشد؛ ولی بیش از حد رؤیا نسازید که زندگی و حقوقی که تو ایران دارد می‌گیرد به چشمش نیاید و بخواهد برای خودش یک رؤیا بسازد توی اروپا و بیاید اروپا را بگوید در حد با کلاسی این‌هاست این مشکلات را به وجود می‌آورد.

من آدم‌هایی دیدیم می‌گفتند آقا بیا مالزی سرمایه‌گذاری کن مثلاً به مبلغ دو میلیون رینگت آن زمان می‌شد؛ مثلاً پانصد میلیون تومان طرف پول می‌فرستاد بدون این که آقا طرف را ببیند احمق پول را می‌فرستاد برای طرف بیزینس هم می‌زد ورشکسته می‌شد حالا پول طرف هم می‌خورد حالا قانونی‌اش را می‌گویم حالا پول افراد را می‌خوردند می‌بردند آن یک وادی دیگری وجود داشت چه خوب است مثل کسایی مثل شما که آن‌قدر بزرگوارید و یک همچنین پیج‌هایی را دارید به وجود می‌آورید که ما بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم هدفمندش کنیم برای کسایی که می‌خواهند مهاجرت کنند برای کسایی که می‌خواهند ضرر ندهند بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم.

این‌ها را سختی‌هایی که ما کشیدیم تو این ماجرا اشتباه‌هایی که کردیم سرمان اگر کلاه رفته باشد که نرفته است خدا را شکر سر دوستانمان چه بلایی آمد آقا من یک شب یک خاطره آقای ستوده فکر کنم بالا هستند آقا مصطفی یک شب شانسی آقا داشتم تو یک شهر دیگر ایشان داشتند زندگی می‌کردند من دلم گرفته بود رفتم بهش سر زدم با ماشین شخصی تا رسیدیم آنجا آقا من رسیدم آنجا دیدم این‌ها دارند می‌روند یک جایی یکی از دوست‌های دیگرش دارد می‌رود یک جایی گفتم کجا داری می‌روی گفت دارم می‌روم فلان جا گفتم به دل بیاد بد بیار بله پلیس گفته بیا فلان جا ببینیمت گفتم برای چه گفت یک ایرانی را زندان کردند.

گفته بیاید آنجا فکر می‌کنید بچه‌ها اگر می‌رفتند آنجا این را جای آن زندانی می‌انداختند آن‌یکی را آزادش می‌کردند فهمیدید چه شد؛ یعنی برایش یک دانه چاله کنده بودند که برود آنجا که بیاندازندش تو چاله آن را آزادش کنند یک بیزینسی راه انداخته بودند هنوز که هنوز است مثلاً چند وقت یک بار با هم صحبت می‌کنیم می‌گوید اشکان تیموری یادت است چی بهم گفتی چیکار گفتی نکن آدم‌هایی بودند توی مالزی تو سیستم زندگی ببینید مثلاً یک چیز دیگر وجود داشت که سیستم زندگیشان تو خارج از کشور که مثلاً ایرانی‌ها اشتباه می‌کردند حرف آدم‌هایی که حرفه‌ای نبودند تو کارشان را انجام می‌دادند آدم من می‌شناختم عزیز است الان برای من‌ها جایی که به حرف من که پروفشنال بودم مثلاً تو مهاجرت کار کسی که نمی‌گویم آن موقع بیزینس هم بودها می‌گفت خودم مهاجرت کرده بودم دیگر درست است یا خیر حالا منی که مهاجرت کرده بودم حالا منی که این بیزنس را داشتم انجام می‌دادم چی به وجود می‌آید این وسط می‌رفت با یک نفری که اُوراستیت بود ویزاش تمام شده بود و خودش راهش را کلاً خطا رفته بود.

می‌آید این مسیر را انتخاب می‌کند می‌آید می‌اندازد توی گود همان شخصی که اشتباه این کار را کرد گرفتندش انداختندش تو زندان،  به‌خاطر این که ویزایش تمام شده بود رفته بود سنگاپور و بیایم ویزایم را تمدید کنم مالزی که بچه نیست یا مثلاً آلمان که بچه نیست که می‌آیند یک قانون‌هایی تویش وجود دارد بهش می‌گویند چه؟ وقتی این‌ها را استفاده نتوانی از بکنی وقتی بلد نباشی از آن استفاده کنی زندان هستی باورت نمی‌شود شانسی من این را درش آوردم اگر برمی‌گشت ایران زندگی‌اش به باد عظما می‌رفت خب چهار، پنج سال زندگی‌اش می‌پرید حالا حساب کنیم همچنینین چیزهایی تو زندگی فرد به وجود می‌آید پس همیشه جمله‌اتان خیلی صحیح است باید مواظب باشیم که چه‌کار داریم انجام می‌دهیم تو مهاجرتمان پس هر سؤالی دارید شما بپرسید من هم تند، تند پاسخگو می‌شوم که بتوانیم دوستان هم که بالا هستند استفاده بکنند.

کاظمی: آقای دکتر امینی به ما ملحق شدند یک جمله بسیار جالب دارند یک جمله‌ای دارند نمی‌دانم تو لایو قبلی هم گفتم می‌گویند که مهاجرت از ایران مهاجرت به آلمان به کانادا با این هدف یعنی آن به کاملاً مشخص است؛ اما از فقط می‌گوید می‌خواهم بروم بابا یعنی بسیاری از افراد من.

دکتر: کاشکی بگوید می‌خواهم بروم می‌گوید می‌خواهم بروم خارج یعنی چه؟ بفرمایید لطفاً کلمه خارج می‌شود همان حرف دکتر که فرمودند می‌فرمودید شما.

کاظمی: بله بسیاری از وقت‌ها ما وقتی حال دلمان خوش نیست فکر می‌کنیم با تغییر مکان حال دلمان خوش می‌شود؛ اما تغییر مکان حال دلمان را خوش نمی‌کند؛ یعنی فضا اتمسفر هم عوض بشود وقتی که ما در درونمان حال دلمان خوش نباشد خودمان شاد نباشیم توی آمریکا، کانادا، استرالیا و آلمانش هم به نظر من آدم خوشحال نیست تازه مشکلاتت بیشتر می‌شود اینجا می‌روی پای عابربانک می‌فهمی رویش چه نوشته است قوانین را بلدی نمی‌دانم تصادف می‌کنی پلیس می‌آید حق را می‌گوید حالا یا حق با این است یا با آن است؛ ولی من تو ترکیه تصادف کردم باید وای می‌ایستادم پلیس هم آمد بدون این که اصلاً بپرسد حق را به هم‌وطن خودش داد و به همین راحتی من هم اصلاً هیچی نگفتم هیچ اعتراضی نکردم.

کاظمی: منظورم این است که آن آدمی که می‌رود باید یک هدفی، یک دلیلی داشته باشد شما تو ایران راحت کولر روشن آبگرم آزاد استفاده کن نور فراوان من هفته اولی که رفتم استانبول گفتم اِه چرا همسایه‌هایمان همه یک لامپ‌های بسیار کوچک دو واتی دارند استفاده می‌کنند چهار وات یعنی اصلاً این وات‌هایی که تو ذهن ما تو ایران نمی‌آید؛ یعنی چه؟ من به صاحب‌خانه‌ام گفتم چرا تاریک است من شب خانه را تحویل گرفتم گفت همین است. لامپ‌ها همه هست روشن کردم دیدم دو تا لامپ دو واتی کوچک وسط حال است بعد من سریع رفتم این‌ها را عوض کردم لامپ بزرگ‌تر گرفتم اولین فیش قبض برق که برایم آمد گفتم اوه، اوه چه خبر است

گفت بله من بهت گفتم این خودم باز سریع رفتم آن بزرگ‌ها را درآوردم کوچک‌ها را گذاشتم بعد تو مجتمع نگاه می‌کردم می‌دیدم بعضی‌ها وقتی دارند تلویزیون نگاه می‌کنند برق را خاموش می‌کنند اصلاً نور تلویزیون هست داریم تلویزیون نگاه می‌کنیم دلیلی ندارد برق وسط حال روشن باشد یا مثلاً یک حمام می‌خواهی بروی باید بسیار حواست جمع باشد تو هم داری گاز می‌سوزانی، هم برق می‌سوزانی هم آب می‌سوزانی یعنی مصرف می‌کنی یک‌دفعه باید حواست منظورم این است که باید به تمام جوانب نگاه بکنیم خیلی تب مهاجرت ترند و همه دوست دارند بروند خوبه من نمی‌گویم رفتن بد است یا خوب است اصلاً نمی‌توانم به کسی پیشنهاد بکنم که برود یا نرود.

من می‌گویم اگر یک نفری به هوا، فضا علاقه دارد به یک رشته‌ای علاقه دارد می‌بیند؛ مثلاً سطحش بالاتر از من دوست دارم دانشگاه mit و ما لیسانس تو دانشگاه تهران بودیم می‌گفت سطح من فلان دانشگاه است واقعاً هم‌سطحش مثلاً ریاضی‌اش به حدی قوی بود اصلاً باورنکردنی بود اصلاً دانشگاه توی یکی از شهرستان‌ها فوق‌لیسانس قبول شد گفت خیر سطح من از آن دانشگاه بالاتر است نمی‌روم اصلاً دانشگاه دولتی هم نرفت رفت انگلستان فوق‌لیسانس و دکترایش را خواند بعد برای پس داک و این‌ها رفت آمریکا این آدم سطح علمی‌اش بسیار بالا است؛ ولی این که من تو ذهنم تو توهم تو رؤیا تو یک کشوری که به قول شما پنج سال، هفت سال آنجا بمانم حتی یک مجوز اقامت هم به من نمی‌دهد پاسپورت که اصلاً نمی‌دهد؛ یعنی توی ذهن آن آدمی که دارد رؤیاپردازی می‌کند باید همه این‌ها را مدنظر قرار بدهد که من این سختی را در ازای چه دارم تحمل می‌کنم من دوستی دارم رفت استرالیا بعدازاین که پاسپورتش را گرفت یک سالی هم که بعد از آن ماند آمده عمان زندگی می‌کند عمان  کار می‌کند گفتم چرا گفت آقا من اینجا با فرهنگشان راحت‌ترم جانم.

دکتر: آدم باهوشی است ایشان

کاظمی: خب بله آمده نگاه الان اینجا خدمات، خانه دارد، ماشین دارد شغل خوب دارد خیلی خدمات خوب دارد می‌گیرد حقوق خیلی عالی دارد می‌گیرد توجیه دارد برایش تعریف کرده برای خودش که من این شش، هفت سال استرالیا سختی‌اش را تحمل می‌کنم هدفش هم می‌گوید من از اول کشورهای خلیج‌فارس بود که من بیایم اینجا کار کنم دوست دارم محیط گرم را دوست دارم هرکسی آن جایی که دلش خوش است را باید انتخاب بکند شاید یک نفر اینجا با کلی کیفیت زندگی‌اش خیلی عالی باشد؛ اما تو آلمان با این درآمد نتواند زندگی خیلی با کیفیتی را باید سختی بسیار زیادی را تحمل بکند؛ اما اگر واقعاً آنجا خوش است برود از نظر من مشکل ندارد ولی می‌گویم دقیقاً مسیرش و هدفش را باید انتخاب بکند و بداند چشم‌بسته نرود سوار هواپیما بشود نداند هدف چه است، مسیر چه است قرار است من بروم آنجا چه‌کار بکنم.

دکتر: زندگی دیسکاوری زیبایی ولی نه تو آنجا دیسکاوری این است که کیفت را برداری تو جیبت باشد و بخواهی بروی بگردی و نقطه برگشتت مشخص باشد؛ ولی وقتی نقطه رفتت متفاوت باشد بسیار تفاوت زیاد است دقیقاً بسیار جمله‌تان حرفه‌ای بود من دوست داشتم این را مهاجرت جناب دکتر مثل این که دوستتان فرموده بودند مهاجرت یک وادی بسیار مهمی است چه پلنی می‌خواهی انجام بدهی تو زندگی‌ات امروز برای من اشکان تیموری نمی‌ارزد از ایران بروم خودم را دارم مثال می‌زنم و دیگر شخص دیگری را نمی‌خواهیم اسم بیاوریم نمی‌ارزد برای من بروم بیرون چون اگر باشم می‌دانم  یک سال دیگر به من فشار می‌آید؛

ولی یک زندگی متفاوتی خواهم داشت تو ایران و می‌برم مثال شاید دو سال دیگر برنامه‌ام باشد که توی یک کشور دیگر بروم امروز تارگت زندگی‌ام این نیست که اوکی اقتصاد بد است پس من نمی‌توانم ادامه‌اش بدهم خیر من ادامه‌اش می‌دهم یک پرونده را باز کردم هشت قدم حالا پرونده را بستم می‌توانم یک پلن دیگر برای خودم بنویسم برای من باز هم متفاوت است منی که تجربه‌اش را داشتم؛ ولی برای یک کسی که از اول می‌خواهد شروع کند آن سنی که برای مهاجرتش است مثال می‌زنم بسیاری از آدم‌ها نمی‌توانند؛ مثلاً پسرهای قبل از سن هفده سال می‌توانند بدون وثیقه از کشور خارج بشوند قانونی و این را بسیاری از بچه‌ها نمی‌دانند مثال می‌زنم یکی از دوست‌های عزیزم ابی عزیزم قبلاً با هم دیگر مالزی زندگی می‌کردیم دوستان عزیزم همه دارند می‌آیند باعث افتخار است.

مثال می‌زنم کسایی بودند که بسیار به‌موقع از کشور ول کردند رفتند مالزی دلار که رفت بالا درجا ول کردند رفتند کار درستی کردند کسانی بودند هزینه یک ترمشان باشش، هفت ترمش یکی شد فهمیدید چه شد یک ترمش با هفت ترمی که درس‌خوانده بود یکی شد نتوانست پرداخت کند ول کرد برگشت یک چیزهایی حالا شما حساب کن وقتی می‌روی پلن برنامه‌ریزی می‌کنی برای زندگی‌ات از همه جنسیتت مهم است چه کشوری بروی، سنت مهم است، تو چه شهری بزرگ شدی مهم است جدی دارم این را بهتان می‌گویم شاید منی که آب تهران را خوردم هیچ‌وقت اروپا مزه بهم ندهد شاید منی که مالزی زندگی کردم هیچ‌وقت آقا اروپا به چشم من نمی‌آید نوع فردا کسی که دوست دارد تو برج‌های لوکس زندگی کند هیچ جا مالزی نمی‌شود سنگاپور نمی‌شود برای کسی که دوست دارد تو یک کانتری‌ هایپ یک رودخانه ببیند کنارش مرغابی باشد یک‌خانه ویلایی این زندگی من بود تو آلمان هیچ جا آلمان نمی‌شود شاید بهشت بود؛ ولی برای من جهنم بود دیگر دوست نداشتم تنها باشم یک آدم روابط‌عمومی بالایی بودم این‌ها تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد حالا ما توی لایو بعدی‌مان تخصصی درباره مهاجرت خواهیم صحبت کرد اگر شما اجازه بدهید که بدانند چه‌کار کنند درباره مالزی صحبت بکنیم، درباره هندوستان صحبت بکنیم؛ ولی تخصصی درباره آلمان و اروپا صحبت می‌کنم اگر شما اجازه بدهید.

دکتر: هدفی که من عرض کردم هدف ماجرا وسط کلامتان جناب ستوده فرمودند ببینید هدف این است که یک مقطعی مثال تحصیل را شروع کند برود تمامش کند بیاید هدفش مهاجرت است برای این که برود بماند کشورش متفاوت است می‌خواهد برود یک جا پول دانشگاه کم بدهد. سختی بکش می‌خواهی دانشگاه ارزان درس بخوانی تو اروپا بشین، زبان آلمانی بخوان پول داری نمی‌خواهی زیاد وقت بگذاری یک کم انگلیسی بخوان پاشو برو کانادا این‌ها تفاوتش می‌کند آدم‌ها را به مهاجرت هدفت مشخص باید باشد اگر هدفت توی مهاجرت مشخص نباشد به هیچ جا نمی‌رسی خود مصطفی جان تجربه زندگی تو قطر و مالزی حرفه‌ای داشته دیگر آشنا کامل با این چیزها دیگر من در خدمتتان هستم.

کاظمی: دوستانی که به من اضافه شدند من یک توضیح بدهم من یک وب‌سایت و یک کانال یوتیوب دارم به نام سعید کاظمی جانم.

دکتر: من خوشحال می‌شوم لینکش کنید تو کامنت‌ها شما می‌توانید تایپش کنید بچه‌ها داشته باشند پیجتان را.

کاظمی: باشد من زیر دیسکریپشن‌هایم می‌گذارم حتماً توی همه توضیحات تو اینستاگرام تو کپشن‌ها همه آدرس‌هایم را می‌گذارم فقط تأکید بکنم اینجا شرکت مهاجرتی ندارم؛ ولی آدم‌هایی که تجربه مهاجرت دارند صادقانه حاضرند تجربیاتشان را در اختیار دوستان قرار بدهند دعوت می‌کنم مثل آقای دکتر تیموری لطف کردند شعارم هم این بود lern exsperiyens shear lern یعنی تجربه، اشتراک‌گذاری و یادگیری من بسیاری از ایرانی‌های موفق من تجربه سفر خارجی بسیار دارم.

خب یک سال زندگی ترکیه هم دارم ایرانی‌های موفق هم تو استانبول زیاد دیدم کسایی که چهل سال صرافی موفق داشتند توی کاپالی چارشی یا بازار بزرگ یا گرند بازار به قول انگلیسی‌ها خب آنها قشنگ چهل سال زحمت کشیدند که امروز برای خودشان یک برند هستند توی بازار ولی متأسفانه می‌دیدم یک جوان می‌آید از راه می‌رسد صرافی آنلاین می‌زند صرافی با یک گروه تلگرامی که آنجا بسیار تو بورس است صرافی انجام می‌دهد هم برای خودش بسیار مشکلات ایجاد می‌کند هم برای مردم مشکلات ایجاد می‌کند مهاجرت هم خوب است هم خوب نیست بستگی به هر آدمی دارد هر دوست عزیزی که بتواند به من کمک بکند من بسیار خوشحال می‌شوم که باهاشان یک لایو مشترک بروم جانم.

دکتر: اگر وقت دارید متن که نوشته بخوانید ممنون می‌شوم.

کاظمی: من الان می‌خوانم در مورد هدف صحبت کردند و همین‌طور که دکتر فرمودند شرایط شخصی را با شرایط کشور حتماً باید سنجیده بشود فکر کنم منظورشان کشور هدف است کشور هدفی است که.

دکتر: دقیقاً کشوری که می‌خواهی مهاجرت کنی.

کاظمی: بله چون شما در بین لایوتان در مورد عمان صحبت کردید من یک دوست خیلی موفقی دارم ایشان نرم‌افزار تهیه می‌کنند تو سطح جهانی می‌فروشند پارسال کل تیمشان را بردند عمان من بهش گفتم عجله نکن؛ مثلاً یک کم تحقیق بیشتر بکن بعد از یک سال بیشتر تیم از عمان مهاجرت کردند رفتند؛ یعنی کارمندهایی که از ایران با هزینه ایشان رفتند آنجا زندگی می‌کردند می‌گفت فقط یک آشپز برایم مانده دیگر همه تیم و نظافتچی بقیه همه رفتند؛ یعنی این خیلی مهم است که یک نفری که می‌خواهد این کار را انجام بدهد حتماً باید شرایط خودش من نظرم این است که می‌گویم زبان کشور مقصدی که مد نظرت است می‌گویم زبان تخصصی که بلدی شما وقتی تخصص بلد نیستی هیچ هنری بلد نیستی بروی آنجا چه‌کار بکنی،

بروی چه بگویی وقتی زبان هم بلد نیستی ارتباط نمی‌توانی برقرار بکنی یعنی نمی‌دانی چه می‌خواهی آن کشور چه جوری می‌توانی برای خودت شغل ایجاد بکنی؛ چون تو لایو قبلی هم خدمت شما گفتم بعضی مردم که اصلاً داستانشان فرق می‌کند ثروت دارند می‌روند آنجا هم راحت راه می‌افتند زمان هم دارند برای یادگیری زبان و خیلی هم برایشان پیداکردن شغل زیاد مهم نیست یا می‌رود تحصیل می‌کند خیلی هم باکیفیت زندگی می‌کند؛ اما من بیشتر برای کسایی می‌گویم که اکثریت جامعه که متوسط جامعه هستند واقعاً باید بافکر بروند؛ یعنی بسیار برنامه‌ریزی شده قوانین آن کشور را دقیق بدانند همین‌طوری نشود بلند بشوند سوار هواپیما بشوند که حالا یک نفری به من گفته بلند شو بیا اینجا کار هست، صددرصد موفق می‌شوند با رویا نمی‌شود جایی زندگی کرد.

دکتر: رؤیا می‌شود آن دروغی که فرد برای خودش به وجود می‌آورد توی مهاجرت یک واقعیت است که ببینید ما بسیاری از لایوها را می‌بینیم آلمان را کسی نمی‌تواند به من درس بدهد من کتکش را خوردم پولش را درآوردم شرکت داشتم آنجا مثال می‌زنم‌. چون  تجربه‌اش را داشتم قانونی هم رفتم؛ اما یورو نبردم توش این را باید مدنظر بگذارید وقتی یکی می‌آید؛ مثلاً درباره بله دادش پناهنده شو بیا یک لایو گذاشته بیا داداش اینجا پناهنده شو زندگی بر وفق مراد است هر چه بخواهی می‌توانی برای خودت بسازی بله تو همین ایران هم گدایی کن ببین چه پولی درمی‌آوری بسیار مهم است مهاجرت جناب دکتر چه شکلی تو بخواهی مهاجرت کنی، چه‌کار می‌خواهی بکنی، هدف از مهاجرت چیه.

ببین من هفتصد سال آلمان بگوید پناهنده دیگر عمراً پایم را بگذارم تو این کشور می‌دانید بسیار ریز می‌شویم توی لایو بعدی ادامه لایو من اوکی دوست داشتید می‌توانیم ادامه‌اش بدهیم حالا خانم بختیاری نوشتند یک متنی پایین من بخوانمش. ای‌کاش بتوانید این موضوعات را به گوش کسانی که می‌خواهند مهاجرت بکنند برسانید دقیقاً خانم بختیاری جناب مهندس دقیقاً برنامه‌اش این همین است.  ایشان یوتیوب دارند حالا تو پیج‌هایمان این را به اشتراک می‌گذاریم رؤیاپردازی‌های مهاجرتی باید پاک شود آدم‌هایی که می‌روند مهاجرت می‌کنند به دوربینشان نگاه نکنید که یک آیفون رفته قسطی گرفته.

از این شرکت مهاجرتی می‌گویم مهاجرتی شرکت‌های چه بهش می‌گویند مخابراتی و جلوی یک رودخانه مفتی خدا گذاشته ما همین ایران هم جای فیلم بگیریم ببینیم خارجی چه عشق و حالی می‌کند نگاه می‌کند نباید به این چیزها وقتی یکی می‌گوید موفقم بگویید پرینت بانکی‌ات را نشان بده لطفاً یکی بگوید موفقم قرارداد کاری‌ات را نشانم بده تمام شد بسیار ساده‌اش را دارم می‌گویم موفقم پناهنده هستم اصلاً معنا ندارد من اصلاً متوجه نمی‌شوم چه موفق پناهنده‌ای این چه حرفی است تو نمی‌توانی پایت را از کشور بیرون بگذاری چه موفقیتی برای خودت تو زندان به وجود آوردی برای خودت قبول دارید جناب مهندس.

کاظمی: من یک تجربه بگویم آن بنده خدایی که آن هم از سختی این کارها را می‌کرد کانال تلگرامی داشت که مثلاً کارهای مهاجرت به ترکیه را این‌ها را انجام می‌داد کارهای اقامتی این‌ها را انجام می‌داد وقتی که توی کانالش عکس یک ویلا بود نزدیک ساحل بعد هی هم لایو از نزدیک دریا می‌گذاشت که من صفر ساحل هستم تو ساحل زندگی می‌کنم اوکی وقتی که من آنجا از نزدیک خانه‌اش را دیدیم توی چند کوچه فرعی از دریا بود درسته پنجره‌اش رو به دریا بود؛ ولی طبقه چهارم یک‌خانه بسیار خراب، بسیار داغان توی یک‌خانه کوچک زندگی می‌کرد و یک جوری ظاهرسازی می‌کرد آن هم بنده خدا از اجبار بود؛ یعنی آن هم آنجا گیرکرده بود

خب مجبور بود هر کاری دست می‌زد بله من یک مثال بزنم بچه‌اش بنده خدا انسان هستند من هیچ کسی را قضاوت نمی‌کنم ولی می‌گویم بچه‌اش رفت یک دانه بستنی یازده لیری بخرد بیست و دو هزار تومان کلی با بچه دعوا کرد تو حساب و کتاب سرت نمی‌شود اینجا زندگی هزینه دارد خب بنده خدا مثل من نوعی رفته آنجا به مشکل برخورده می‌بیند آقا برای درآوردن خرج تازه آنها زبان هم بلد بودند؛ یعنی منی که زبان بلد نبودم مشکلاتم دوبرابر بود خب من می‌گویم اگر جایی هم آدم می‌خواهد مهاجرت کند به قول یکی از دوستان می‌گفت بهتر آدم مجرد باشد.

شاید تحصیلی بروی کمترین آسیب را ببینی کمترین هزینه را بکنی تحصیلی بروی آنجا تو محیط بمانی اگر خوشت نیامد بتوانی برگردی و برگشتن هم جنایت نیست، کفر نیست و اصلاً هم ایرادی ندارد که آدم برود و برگردد از نظر من هیچ ایرادی ندارد و می‌تواند برود یک کشور دیگر یک مدت تجربه کند و برگردد خیلی هم نباید به خودش سخت بگیرد که دیگر پیدا کردم من یک مثال برای دوستانی که هر جای دنیا این ویدئو لایو ما را بعداً هم خواهند دید تو لایو یوتیوب من یک مثال ساده بزنم زمانی که من ماشینم را نود میلیون فروختم الان باید بیایم پانصد میلیون بخرمش شما فرض کنید من رفتم نود میلیون را توی یک سال مهاجرت هزینه کردم خب حالا دوباره من از کجا پانصد میلیون تومان بیاورم آن ماشین را دوباره بخرم.

دکتر: من همین را بهتان گفتم اول لایو اگر دقت کرده بودید گفتم اگر جایگزین‌کردن آن ریال سخت است. آقا بنابراین باید خیلی دقت کنید روی مهاجرتتان چون که اگر بخواهی دوباره مهاجرت کنی باید از آن ور یک ماشین دیگر دربیاوری بفروشی.

دکتر: جناب مهندس آلمان من متفاوت است با همه ولی از صفر تا صد همان را می‌رویم جلو تا زندگی آدم‌های آلمان هم برایتان توصیف می‌کنم.

کاظمی: صفر تا صد فرودگاه آلمان یا خیر قبلش ویزا و ثبت‌نام و این‌ها را هم توضیح بدهید.

تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا

تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا

تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا

برای تماشا صحبت های من با آقای کامیار در مورد تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با آقای کامیار، در مورد تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز. سعید کاظمی هستم. امروز می­خواهیم در مورد تجربیات تحصیل پزشکی در ایتالیا با آقای کامیار صحبت بکنیم. در لایو قبلی در مورد آزمون صحبت کردیم. سلام آقای کامیار خوبید سلامتید؟ خسته نباشید.

من یک توضیح اولیه دادم خدمت دوستان گفتم در لایو قبلی در مورد آزمون imat ایتالیا صحبت کردیم. (تحصیل شاخه پزشکی و دندان­پزشکی در ایتالیا) آقای کامیار لطف کردند وقت گذاشتند به من و بیشتر سؤال­ها را توانستیم به جواب برسیم. امروز قصد دارم بیشتر در مورد بعد از نتیجه آزمون یعنی بعدازاین که پاسخ آزمون آمد گرفتن مراحل ویزا، هزینه­های تحصیل، کلاً تحصیل در خود دانشگاهی که شما مسینا هستید درست است؟

بله

در مورد این صحبت بکنیم. شما چند روز بعد از این که آزمون ایمت دادید نتایج آمد؟

عرضم به حضورتان نتایج اولیه­اش که دو سه‌روزه می‌آید؛ یعنی حالا دو سه‌روزه نه یک‌هفته‌ای نتایج اولیه­اش می‌آید؛ ولی نتایج اصلی حدود یک ماه طول می­کشد که رنکینگ imat برای هر دانشگاه اعلام بشود. حدوداً یک ماه.

شما چند نفر قبول شدید در دانشگاه مسینا برای رشته پزشکی ایتالیا؟

پارسال عرضم به حضورتان که دانشگاه 35، 6 نفر قبول می­کرد فکر می­کنم که حدود 18 نفر از این­ها ایرانی­ها بودند که قبول شدند.

18 نفر یعنی 50% ظرفیت دانشگاه ایرانی­ها هستند.

نه برای سال یکی که ما رفتیم؛ ولی در کل چون که مسینا حدود 4 سال است این رشته را کورس انگلیسی­ ان را ارائه دارد می­دهد امسال زیاد بودند ایرانی­ها وگرنه تا قبلش شاید 10 نفر در پزشکی در سه سال قبل ایرانی بودند.

یک موضوعی از بحث قبلی باقی ماند بحث هزینه تحصیل پزشکی. شما فرمودید سال اول برای همه رایگان است بعد باید درس بخوانند که بتوانند آن بورسیه­ها را بگیرند درست است؟ حالا اگر بورسیه نگرفتید هزینه تحصیل چقدر می­شود؟

شما یکسری مدارک باید ­بهشان ارائه بدهید با توجه‌ به حقوق خانواده، حقوق فردی که شما را قرار است در ایتالیا ساپورت کند یک فرمی به شما می­دهند به نام فرم ایزه؛ فرم ایزه یک عدد ایزه دارید. شما که اگر آن عدد ایزه در آن رنکینگ اولی آنهاباشد؛ یعنی پایین‌ترین حد ممکن هزینه دانشگاه برایتان مجانی یا در سال اول حدود 156 یورو است؛ یعنی در واقع هزینه­ ای ندارد دانشگاه.

این­جوری نیست که کاملاً همه چیز اینجا رایگان باشد سال اول چون شما صرفاً imat قبول شدی نه اصلاً این­طوری نیست دانشگاه از شما یک هزینه­ای می­گیرد یک فی ثبت نامی می­گیرد که برای ما 156 یورو بود که اگر سال بعدش بتوانید بورسیه را دریافت کنید 140 یورو به شما برمی­ گردد و رایگان است از سال بعدش کامل اگر بتوانید بورس را دریافت کنید که کامل واحدها را مینیمم واحدهایی که دانشگاه نیاز دارد را پاس کنید و این­جوری است در واقع جریانش.

آن فرمی هم که فرمودید باید پر کنی مستندات ارائه بدهی که من خانواده­ام توان پرداخت هزینه­ های من را هم ندارند؛ یعنی علاوه بر کسب نمره لازم برای اخذ بورسیه سال دوم؟

توان پرداخت هزینه­ها نیست اتفاقاً باید شما یک فرمی ارائه بدهید که هست کسی که اینجا شما را ساپورت کند در ایتالیا ولی در عین‌ حال باید یک چیزی هم باید یک فیش حقوقی از طرف خانواده‌تان ارائه بدهید به دولت ایتالیا که بر اساس آن یک رده­بندی اجتماعی بکنند شما را؛ یک عدد ایزه­ای به شما تعلق می­گیرد که آن عدد ایزه خیلی جاها در خیلی از مسائل استفاده می­شود اگر بخواهید بورسیه بگیرید بخواهید بونوس بگیرید بخواهید دانشگاه ثبت‌نام کنید این­ها چیزهایی است که آن عدد ایزه خیلی مهم است و مربوط به فیش حقوقی فردی است که شما را ساپورت می­کند به‌عنوانی در ایتالیا.

حالا آمدیم و اگر بورسیه نتوانستی بگیری. هزینه­ات چقدر می ­شود؟ یعنی چقدر باید برای خود دانشگاه هزینه پرداخت کنی؟

هزینه دانشگاه درصورتی ‌که شما ایزه ­تان پایین باشد؛ یعنی بین 0 تا 14000 باشد یک چیزی حدود 180 تا 270 یورو فکر کنم می‌شود؛ چون من دقیقاً اطلاعی ندارم مایی که بورس را توانستیم بگیریم یعنی توانستیم واحد پاس کنیم دیگر هزینه دانشگاه این چیزهایی است که من شنیدم.

سقفش چقدر است؟ یعنی اصلاً فرض کنید بورس نیست؛ یعنی الان من آمدم آنجا تحصیل پزشکی می­کنم …

حدود 300 یورو است.(توضیحات سایت سعید کاظمی: این هزینه در دانشگاههای مختلف ایتالیا متفاوت می باشد. مثلا دوستی گفت در دانشگاه میلان هشتصد یورو است)

300 یورو است تحصیل پزشکی در ایتالیا؟

بله این در صورتی است که ایزه­تان پایین باشد

نه فرض کن اصلاً ایزه بدترین شرایط شد حداکثر هزینه چقدر است؟

اطلاعی ندارم؛ ولی چندین هزار یورو است برای هر ترم و برای هرسال

این­ها جدا از هزینه ­های خوابگاه و هزینه ­های خورد و خوراک و این­ها؟

بله . هزینه­ های اگر شما بتوانید بورس را بگیرید و خوابگاه ­بهتان تعلق بگیرد یک مبلغی از آن بورسی که قرار بوده به­تان تعلق بگیرد کم می­شود و به ازای آن به­ شما خوابگاه تعلق می­ گیرد. ولی اگر خوابگاه نداشته باشید. که صرفاً باید بروید دنبال خانه بگردید و این­ها ولی چیزی که من شنیدم این است که می­ گویند درهرصورت آن مبلغ اگر برسد به­ شما، خوابگاه اگر اقدام کنید کم می­شود از بورسی که قرار است به­ شما تعلق بگیرد.

هزینه خانه در مسینا ایتالیا چقدر است برای پانسیون دانشجویی؟

خیلی بستگی دارد که شما کجا خانه بگیرید چه تایمی خانه بگیرید کدام منطقه خانه بگیرید اتاق تکی بگیرید یا اتاق مشترکی بگیرید با یک نفر متفاوت است بین 150 تا 300 یورو برای هر ماه هست دیگر. باز هم به نوع خانه­ای که می­گیرند بچه­ها خیلی مربوط است و خامش یعنی بدون هزینۀ برق و آب و گاز و این­ها یک چیزی حدود 150 تا 300 یورو هزینۀ یک اتاق است.

نزدیک دانشگاه را می­گویم یک جایی که باز حداقل ایاب‌وذهاب و حمل‌ونقل زیادی نداشته باشد.

این را خود بچه ­ها باید تصمیم بگیرند؛ چون منطقه‌ای که دانشگاه هست اینجا منطقه ­ای نیست که تفریحی باشد یا خیلی خوب باشد و زیبایی داشته باشد و بتوانی بروی داخلش شب­ها یک دوری بزنی برای خودت این­طوری نیست برای همین بچه ­ها اکثر می­آیند سمت سنتر و صبح­ها 20 دقیقه زودتر بیدار می­شوند تا برسند به اتوبوس. ولی اره سمت دانشگاه و این­ها حدوداً کمترین هزینه ­ها است برای خانه و این­ها.

خورد و خوراک برای دانشجو چقدر هزینه دارد در ایتالیا ؟

اگر که شما آن مدارک را در آن تایمی که آن شرکتی که بورس دانشگاه را تحت‌نظر دارد برای آن شرکت Ontime قبل deadline مدارکی که موردنیاز آن شرکت است را برایشان آپلود کنید اکانتی که می­خواهند را بسازید در سایتشان، این­ها همه مربوط به مسینا است.

هرکدام از شهرهای ایتالیا کاملاً ممکن است متفاوت باشد هیچ اطلاعی من ندارم در مورد بقیه شهرها ولی این کارها را بکنید پروسه­ ها را درست بگذرانید و این­ها حدود 2 وعده در روز به شما تعلق می­گیرد یک غذایی در سلف خود دانشگاه یک کافه­ تریایی در دانشگاه که 5 شعبه دارد در سراسر شهر و اگر که بورس کامل شده باشید که این غذا کاملاً رایگان است؛ ولی اگر که این مدارک را آپلود کرده باشید و ایزه ­تان پایین باشد و تمام مسائلی که برای شهریه دانشگاه هم گفتم. برای غذا در روز نهایتاً 3.5 یورو می­شود هزینه خورد و خوراک در 6 روز هفته.

به نسبت هزینه­ های نرمال زندگی و خوردوخوراک در ایتالیا فکر کنم خیلی عدد کمی می­شود.

بله در مسینا واقعاً می­ارزد این؛ یعنی شهرهای دیگر متفاوت است؛ مثلاً تورین من شنیده بودم که 5 تا 7 یورو است

اینترنت و آب و برق و گاز و این­ها هزینه ­هایش چه جوری است؟

عرضم به حضورتان که اینجا چند تا انتخاب دارید برای اینترنت؛ می­توانید آن خانه ­ای که می ­روید وای­فای بگیرید و این­ها که همه‌جا هست این یک مسئله. یکی دیگر هم که هست؛ چون اپراتورها خیلی زیادند مثل ایران نیست که دو سه ­تا اپراتور خاص باشند اپراتورهای خصوصی هم خیلی زیادند اینجا انواع اپراتورها باز با همدیگر فرق می­کند سرویس­ هایی که ارائه می­دهند فرق می‌کند؛ ولی نرمالش این است که از 9 یورو تا 15، 20 یورو هزینه ماهانه می­شود که شما یک اشتراکی خریداری می ­کنید و یک مقداری به شما ترافیک تعلق می­گیرد که آن هم باز هم‌بستگی به انتخاب خودتان است که چه مقدار اینترنت بخواهید با چه سرعتی اینترنت بخواهید و اینجا شبکه 5G هم دارد و می‌توانند؛ مثلاً سیم‌کارتی که 5G را ساپورت می­کند اگر گوشی­شان ساپورت می­کند 5G را انتخاب کنند؛ ولی باز هزینه بیشتری باید بدهند به نسبت.

متوسط هزینه دانشجوئی در ایتالیا چقدردارد؟ یعنی کلاً حالا فرض کن یک نفر دانشجو که یک واحد را با یک دوست یا دو دوست share بکند یک واحد کوچکی اجاره بکند چقدر هزینه ماهیانه باید برای خودش پیش­بینی بکند؟

اگر که شما بخواهید یک اتاقی بگیرید که با خود اتاق را با یک نفر share می­کنید نه واحد را؛ یعنی اتاق مخصوص خودتان را داشته باشید نه یک اتاق را با یک نفر share می­کنید این می­تواند کمترین حدودش 150 یورو است و هزینه ­های معمولی در ماه خوردوخوراک و این­ها هم اگر که بخواهیم یک عدد کلی بگوییم حول­ و­ حوش 100 یورو در ماه هزینۀ این سلف دانشگاهی می­شود که عرض کردم خدمتتان. حول­ و ­حوشی است؛ یعنی این زیاد دقیق نیست این عدد و باز هم‌بسته به خرج خودشان متفاوت است که چقدر بیشتر از این مقدار بخواهند خرج کنند.

یک نفر حداقل باید چند یورو در ماه یک دانشجو هزینه بکند؟

100 یورو.

نه؛ اجاره و همه را کامل در نظر بگیر

تا 400 یورو مینیممش است.

مینیمم هزینه­ای که حداقل باید داشته باشد که بتواند برای تحصیل برود. هزینه کتاب و این­ها چه؟ لوازم‌التحریر و این­ها را دانشگاه می­دهد یا نه باز آن را هم باید خودتان بخرید؟

حضورتان کتاب که اینجا دیگر بچه­ها استفاده نمی­کنند خیلی کم دیدم من؛ همه چیز آنلاین است همه چیز هم در اختیار همه هست اگر که دنبالش را بگیرند واقعاً دانشجوهای سال بالایی کمک می­کنند خیلی­ ها هستند که یکسری برنامه ­ها هست برای بچه­ ها اینجا که دانشجوهای سال بالایی و آن­هایی که اول وارد دانشگاه شدند در دوره اولی که ارائه می­داده دانشگاه به زبان انگلیسی کمک می­کنند به بچه­ ها یکسری کامونیتی­ هایی هست که می­توانند عضوش بشوند و کتاب­ها را بگیرند جزوه­ ها را بگیرند و یک چیزی است که آنلاینش کاملاً رایگان همه چیز را می­توانند ‌بهش دسترسی داشته باشند.

حتی اگر اسم کتاب­ها را بتوانند پیدا کنند در خیلی از سایت­ها می­توانند با مبلغ کمی 2، 3 هزار تومان از سایت­های ایرانی، انگلیسی­اش را دانلود کنند کارهایی که ما کردیم و اسم کتاب­ها را پیدا کردیم کتاب­هایی که در دانشگاهمان تدریس می­شد و در سایت­هایی که در ایران بود خریداری کردیم همه را؛ ولی عرضم به حضورتان که شاید آن­قدر هم نیازمند به کتاب نشوند اینجا باتوجه‌به این که جزوه و این­ها استادها خودشان سر کلاس­ها ارائه می­دهند و این­ها و نت ­برداری­های خود بچه­ ها. اما این­جوری می­توانند دسترسی داشته باشند به کتاب­ها به‌صورت رایگان. هزینۀ این­جور چیزها به نظرم هزینه­ای ندارد اصلاً.

برای تحصیل در ایتالیا چقدر انگلیسی نیاز هست؟ یعنی تسلط کامل نیاز هست؟ چقدر ایتالیایی نیاز است یاد داشته باشند؟ یعنی یک نفر می­خواهد بیاید چقدر انگلیسی و چقدر ایتالیایی نیاز است یاد داشته باشد؟

عرضم به حضورتان یکسری اپلیکیشن ­ها هست اینجا که خود دانشگاه معرفی می­کند که شما بروید در این اپلیکیشن واحد پاس کنید. این اپلیکیشن وقتی که آن مقدار واحدی که تعیین شده از طرف دانشگاه را شما پاس کنید یک رسیدی به شما انگار می­دهد که ارائه می­توانید بدهید به دانشگاه چون از سال سوم نیاز است که شما وقتی وارد بخش می ­شوید با مریض در ارتباط باشید و این­ها یکسری بیسیک­های ایتالیایی باید بدانید و اجبارش این است که تا همین حدی که اپلیکیشن می­خواهد شما بدانید ایتالیایی وگرنه اگر بیشتر می­ خواهید بدانید این کاملاً اختیاری است؛ اما عرضم به حضورتان انگلیسی هم دیگر آیلتس 6.5 مینیمم چیزی است که دانشگاه نیاز دارد و سفارت نیاز دارد و هر چه شما بتوانید زبان انگلیسی­ تان را به‌مرور بهتر کنید در فهم درس­ها و درک درس­ها خیلی بیشتر کمکتان می­کند.

این­طوری نه؛ آزمون کتبی وجود ندارد اصلاً دیگر اینجا همۀ ایتالیا سراسرش کاملاً همۀ آزمون­ها شفاهی است. استادها یکسری تاریخ­ها تعیین می­ کنند که در آن تاریخ­ها شما می­توانید بروید امتحان را بوک کنید و بروید سر جلسه منتظر بشوید تا نوبتتان بشود و بتوانید بروید روبروی استاد بنشینید تا از شما امتحان شفاهی بگیرد از کل درسی که در طول ترم دارید.

شما مگر 2 ترم ندارید در هر سال تحصیلی در ایتالیا؟

چرا.

الان امتحانات این ترم تا کِی فرصت داری بروی امتحان بدهید؟ شما می­گویید 6 تا 9 بار فرصت دارید.

6 تا 9 تا کال دارد امتحان­ها

یعنی چه؟

یعنی 9 تا وقت ارائه می­دهد استاد.

در هر ترمی؟ شما نباید درس­های این ترم را پاس کنید بروید درس­های واحد مثل ایران ترم بعد را انتخاب رشته کنید؟

عرضم به حضورتان که برای رفتن به ترم بعد نیاز است که شما یکسری درس­ها را پاس کرده باشید به‌خاطر این که ترم بعد اگر بخواهید درسی پاس کنید یکسری درس­ها پیش­ نیازند ولی این­طوری نیست که اگر شما هیچ درسی پاس نکنید نتوانید وارد ترم بعد بشوید؛ یعنی هیچ قانونی مستقیماً برای این وجود ندارد؛ ولی صرف این که شما نیاز دارید که یکسری درس­ها را پیش ­نیازش را پاس کرده باشید بالاخره باید آن درس­ها را امتحانش را بدهید و پاس کنید دیگر؛ این منطقی­ است؛ ولی از سال دوم شما نیاز دارید که یکسری درس­ها به دولت ایتالیا ارائه بدهید که آقا من این دوتا درس را حداقل پاس کردم و می­خواهم وارد ترم بعدی بشوم و نیاز به اجازه رزیدنسی برای سال بعد دارم. این اجازه رزیدنسی که به شما می­دهند برای سال بعد نیاز دارید که یکسری درس­ها ­بهشان ارائه بدهید.

یعنی برای دولت ایتالیا باید اثبات کنید شما در حال درس خواندن هستید. نه اینکه از ویزا دانشجوئی برای اقامت استفاده می کنید؟

بله

از جو کلاس­ها در ایتالیا بگو چه طوری است؟ اصلاً تدریس استادها چه طوری است؟ سبکشان با ایران چه فرقی می­کند؟

اینجا چون من خودم صرفاً دانشگاه نرفتم ایران که بخواهم مقایسه کنم. ما وقتی که دانشگاه قبول شدیم ایران کرونا بود و اصلاً نتوانستیم وارد دانشگاه بشویم و کورس­های آنلاینی هم که می­گذاشتند حقیقتش من دنبال نمی‌کردم؛ چون که جذابیتی نداشت برایم؛ ولی اینجا اساتید مسلط هستند. به درسشان ولی آن­جوری نیست که انگلیسی­شان در حد یک آدمی که نیتیو است یا چندین سال است انگلیسی صحبت می­کند باشد؛ در حدی که بتوانند درس را به شما برسانند انگلیسی بلدند و درسی که خودشان قرار است بدهد را کامل به انگلیسی مسلط ­اند بهش و این از استادهایش است اینجا. یکسری استادها خیلی بهتر انگلیسی بلدند یکسری استادها نه کمتر انگلیسی بلدند.

کلاً جو دانشگاه در ایتالیا چه طوری است؟ برداشت خودت

خیلی دانشگاه بی حاشیه‌ای است. این­جوری است که آهسته بروی آهسته بیایی هیچ­کس کاری­ به شما ندارد و عرضم به حضورتان که هرکسی سرش در کار خودش است. دیگر شما که دیگر مثل من تجربه زندگی در شهر کوچک را دارید دیگر؛ هیچ فرقی آن­جوری هم نمی­کند با شهری که ما درش بودیم. خیلی جو آرامی دارد خیلی جو بی­خطری دارد خدا را شکر و شما اگر کار خودتان را انجام بدهید کسی به­تان کاری ندارد و راحت هم می­توانید در این مسیرتان پیشرفت کنید.

برخورد مردم و کارمندهای دانشگاه در ایتالیا چطور است؟

شما فکر نمی­کنم زیاد سروکله بزنید کلاً در طول این چند سالی که اگر که دوستان قبول بشوند و اینجا بیایند خیلی کم پیش می­آید که به دفاتر دانشگاه بروید برای کارهای اداری چون همه چیز آنلاین است و deadline دارد و شما باید یکسری مدارک را فقط صرفاً برایشان بفرستید و آپلود کنید؛ ولی خیلی آدم­های مهربانی ­اند خیلی کمک می ­کنند و جو بالاخره نژادپرستی یک­جوری است که وجود دارد دیگر در همه جای دنیا نسبت به یکسری کشورها ولی آن‌جوری نیست که خیلی به شما تحمیل بشود این نژادپرستی نه ممکن است یکسری آدم­ها باشند اینجا که خودشان صرفاً آدم خوبی نباشند و این را به شما تحمیل کنند؛ ولی در کل مردم خیلی مردم خوبی ­اند همه به همدیگر کمک می­کنند و واقعاً آدم­های مهربانی ­اند اینجا جنوب ایتالیا.

سیستم­های حمل‌ونقل در ایتالیا چگونه است؟ بین خوابگاه و مثلاً محل اجاره ­تان

عرضم به حضورتان در خود دانشگاه پزشکی و دانشگاه پاپاردو و دانشگاه آنونزیاتا را نمی‌دانم؛ ولی در خود دانشگاه پاپاردو پزشکی یک سری سیستم­های حمل­ و­نقل داخل دانشگاه هست؛ چون دانشگاه‌ها بزرگ­ هستند و از این­ طرف تا انطرف دانشگاه رفتن برای کلاس و سلف دانشگاه یک­ کم ممکن است وقت­گیر باشد برای همین سیستم حمل­ و­نقل رایگان است در خود محوطه دانشگاه و سیستم حمل‌ونقلش هم اینجا با بلیت است شما در شهر باید بلیت تهیه کنید تا بتوانید سوار اتوبوس بشوید.

روی کار دانشجویی هم می­شود در ایتالیا حساب باز کرد؟

کار دانشجویی عرضم به حضورتان هستند بچه­ هایی که پاکستانی­ها، هندی­ها، افغانستانی­ها که اینجا خیلی من دیدم کار می‌کنند؛ ولی من خودم اطلاعی ندارم از این که چه جوری می­شود دنبالش رفت چه‌کارهایی هست برای دانشجوها؛ چون که حقیقتش دنبالش را من نگرفتم زیاد اطلاعی ندارم در موردش ولی می­دانم که وجود دارد کارهای دانشجویی.

ترم تعطیلی هم دارید مثل ترم تابستانی ایران که تعطیل می­شود؟ یعنی شروعش از چه زمانی تا چه زمانی است؟

ترم ما که عرضم به حضورتان از سپتامبر شروع می­شود از اوایل سپتامبر امتحان­ها است امتحان­هایی که برای بچه­ها هست از اوایل سپتامبر است و شروع ترم هم اواخر سپتامبر است تا فوریه و اواخر ژانویه و فوریه ترم یک است برای هرسال و از مارچ هم تا پایان ژوئن ما ترم دوم را داریم در سال.

دو ماه حدوداً تعطیلید؟

بله

روزی چند ساعت درس می­خوانی؟ خیلی از درس‌خواندن زیاد صحبت می­کردی.

آره دیگر اینجا یکسری می­گویند درس نخوانی دیگر هیچ دیگر؛ خیلی چون که سنگین است درس­ها شما غافل بشوید از درس‌خواندن چون که امتحان­ها کتبی نیست و شما در هر کالی که امتحان برگزار می­شود یک امتحان نهایتاً می­توانید بدهید با خیال راحت؛ برای همین باید خیلی مطمئن درس بخوانید که آن یک امتحان را بتوانید قبول بشوید برای همین فشار خیلی بالا است استرس خیلی بالا است و حجم درس­ها هم به ­شدت زیاد است و بازه ­ای که می­توانید شما درس بخوانید کم است تا امتحان­ها دوهفته، دوهفته امتحان برگزار می­شود و باید خودتان را برسانید. پس خیلی درس‌خواندن سخت است و عرضم به حضورتان ساعت­های زیادی نیاز دارد.

مثل ایران مشروطی و این­ها هم دارد؟ یعنی کسی مشروط می­شود؟

یک آپشنی وجود دارد که شما اگر نتوانستید درسی پاس کنید و چون حجم درس­ها زیاد می­شود بخواهید مستقیم بروید سال دو بدون این که درسی پاس کرده باشید آپشن repeat ­دارد که شما سال یک را دوباره می­روید از اول شروع می­کنید.

همۀ واحدها را؟

بله همه­شان را ولی اگر این کار را بکنید من شنیدم که دیگر تا آخر تایم تحصیلتان اینجا بورس را نمی­توانید بگیرید نمی­توانید برای بورسیه اقدام کنید. پس یعنی این هم خودش یک فشار و استرس بیشتری است که بیشتر آدم درس بخواند و بیشتر از خودش کار بکشد بیشتر تلاش کند تا بتواند به بورسیه برسد و خودش اینجا یک کمک خرجی باشد برای خانواده.

آنجا امتحان جامع هم دارید مثل ایران بعد از چهار سال، سه سال پزشک­ها می­روند یک امتحان جامع می­دهند؟

من نشنیدم هم­چین چیزی.

چند سال طول می­کشد تحصیل پزشکی؟

عرضم به حضورتان کورس دندان­پزشکی اینجا ۵ساله است و کورس پزشکی 6 سال مینیمم طول می­کشد. باز هم‌بستگی به خودتان دارد و سال­هایی که repeat می­کنید یا نمی­کنید.

بعد کسی برای دستیاری تخصص بخواهد برود چه؟ شانسی دارد یا اطلاعاتی داری؟

حضورتان این­ها را من زیاد اطلاع ندارم در موردش ولی مثل این که می­ توانند یک دوره­ای را من یادم است رئیس دانشگاه داشت صحبت می­کرد یک دوره­ای مثل این که قرار است در سال­­های آینده برگزار کنند که شما این دوره را می­روید می­گذرانید و می­توانید به‌عنوان پزشک خانواده اینجا در ایتالیا در مینیمم ساعت کاری شروع به کار کنید؛ ولی این یک چیزی است که من حس می­کنم شنیدم؛ ولی اگر بخواهید اینجا ادامه تحصیل بدهید دیگر به زبان انگلیسی نمی­توانید ادامه تحصیل بدهید هر رشته­ای که بخواهید دنبال کنید باید به زبان ایتالیایی واردش بشوید؛ چون کاملاً رزیدنسی اینجا شما در بخشی، شما سر کلاس نیستی دیگر؛ برای همین انگلیسی دیگر واقعاً به کارت نمی‌آید؛ چون که سروکارت مستقیماً با یک آدم ایتالیایی است یک آدم متوسط ایتالیایی که هیچ انگلیسی بلد نیست خودش.

اطلاع داری که امکان ماندن در ایتالیا برای بعد از تحصیلات هست یا نه باید برگردی؟

عرضم حضورتان می­شود ماند؛ ولی این پروسه­ هایش را من حقیقتش زیاد نرفتم که ببینم چه جوری است؛ چون تمرکزم اصلاً جای دیگری بوده تا الان و فکر نمی­کنم زیاد خودم را درگیرش کنم تا آخر دوره تحصیلم چون که بالاخره یکسری چیزهای مهم­تر هست که الان سر راهمان است و باید بگذاریمشان کنار.

مدارک دانشگاه­های پزشکی ایتالیا را ایران قبول دارد

بله

یعنی خود مدرک مستقیم بیاوری ایران معادل­ سازی کنی قبول می­شود یا باز باید یکسری واحد در ایران پاس کنی؟

نه دو سالی است که شما باید اینترنی بگذرانید در ایران اگر که بخواهید بعد از دوران تحصیل برگردید؛ ولی غیر از آن مدرک پزشکی­اش را قبول دارند.

لحظه ­ای که وارد ایتالیا شدی برای ثبت‌نام و کارهای دانشگاه و این­ها چه؟ تجربیاتت را به ما می­گویی؟

عرضم به حضورتان که من از وقتی وارد شدم؛ چون که اینجا با کسی من آشنایی نداشتم و این­ها سخت بود دیگر تنها و این که دنبال خانه این­ها از ایران گشته بودم یکسری دوستانم کارهای خانه را انجام داده بودند؛ ولی خانه آماده نبود قراردادم 20 روز بعد بود بعد از ورودم بود و من نمی­دانستم آمدم اینجا یکسری هزینه­ های هنگفت دادم برای هتل؛ هزینه­ های زیاد برای خوردوخوراک چون اطلاعی نداشتم در مورد سلف دانشگاه و این که چه جوری می­شود اقدام کرد برایش، برای بورسیه،

برای همه این­ها خیلی اطلاع زیادی نداشتم در موردش برای همین جالب نبود؛ ولی من وارد شدم مستقیماً رفتم برای کارهای اداری که می­دانستم را انجام بدهم رفتم واکسن بزنم اینجا چون که نیاز بود یک green pass شما داشته باشید در هرجایی که می­خواهید بروید آن green pass را یک نفری بود که چک می­کرد که بداند که شما واکسینه هستی بداند که شما خطری نداری برای جامعه. ولی این­جوری بود آن اوایلی که من وارد شدم خیلی شوک مهاجرت است شما خودتان اطلاع دارید تجربه­اش را دارید یک شوکی بهت  وارد می­شود تازه متوجه می­شوی دیگر ایران نیستی زبانت زبانی است که هرکسی اینجا نمی­فهمد حتی این انگلیسی را هم کسی متوجه نمی­شود آن­قدر در جنوب ایتالیا. مردمش بیشتر انگلیسی اصلاً بلد نیستند و این­جوری بود تجربه کلاً تجربۀ جدیدی بود؛ ولی تجربه جالبی نمی­توانم بگویم بود.

می­دانی خود سفارت ایران معمولاً انجمن برای دانشجویان یک دفتری دارد.

من خاطرم هست شاید 16، 17 سال پیش در شهر پونای هند رفته بودم دیدن دوستان رفته بودم آنجا تحصیل می­کردند از طرف سفارت یک دفتری بود تازه ­واردها می­رفتند آنجا راهنمایی­شان می­کردند بعضی دانشجوهای قدیمی می­آمدند آنجا کمک می­کردند به دانشجوهای جدیدالورود حتی چند هفته اقامت بهشان می­داد هزینه خیلی جزئی می­گرفت تا کمکشان می­کردند خانه بگیرند دانشگاه ثبت‌نام کنند خیلی کار خوبی می­کرد.

بله هست این مسائل هم اینجا؛ حالا در رم و ناپولی و شهرهای بزرگ­تر حتماً هست؛ ولی اینجا هم قطعاً وجود دارد و شاید اگر هم نیست به وجود بیاید طی سال­های دیگر چون تعداد دانشجوهایی که دارد می­آید دارد زیاد می‌شود؛ ولی این چیزهایی که شما می­فرمایید را من زیاد اینجا متوجهش نشدم. بودند بچه­ های سال بالایی که خیلی دوست داشتند کمک کنند به بچه­ ها و ما هم رفتیم کمک گرفتیم ازشان ولی این­جوری که شما می­گویید به‌صورت متمرکز اینجا نبود اصلاً.

برسیم به بحث شیرین ویزا.

من چون خودم یک تجربه­ای از سفارت ایتالیا داشتم ولی نمی­دانم چه جوری بگویم سفارت ایتالیا یک جوری آن افرادی که حالا نمی­دانم هم­وطن­های خود ما در سفارت­ هستند یا افرادی هستند داخل سفارت یک جوری به‌ عمد فرایند را به سمتی می­برند که شما را به سمت دلال­ها سوق بدهند یعنی 6، 7 سال پیش بود من 2 مرتبه مکاتبه هم کردم؛ یعنی برای سفر توریستی درخواست دادم به ایتالیا؛ کل برنامه سفرم را دقیق، تمکن مالی­ ام این­ها همه را هم انجام داده بودم؛

ولی متأسفانه سایتشان خیلی سایت ضعیفی بود و متأسفانه آخرش هم نتوانستم ویزای ایتالیا را بگیرم خیلی مدت طولانی هم فقط برای گرفتن وقت سفارش حتی این­قدر من معطل شدم. احساس می­کردم یک عمدی وجود دارد؛ چون افراد زیادی به‌عنوان دلال به من زنگ می­زدند نمی­دانم شماره من را هم از کجا پیدا می­کردند و هزینه ­های هنگفتی هم درخواست می­دادند که برای یک سفر توریستی توجیه نداشت. من تجربه خودم را از سفارت ایتالیا گفتم در ایران؛ حالا نمی­دانم هم به وزارت امور خارجه یکی دو بار مکاتبه کردم هم با سفارت ایتالیا مکاتبه کردم واقعاً جزو بدترین سفارت­ها برای ویزا گرفتن توریستی است حالا حداقل من این را مطمئنم. آن کارگزاری یا سایتی که معرفی می­کنند نوبت ­دهی که می­کند اصلاً هیچ‌وقت شما هیچ جوری نمی­توانی ازش نوبت بگیری حالا من می­خواهم تجربه خود شما را بشنوم.

بله درست است ما هم همین تجربه شما را داشتم. من اطلاعی در مورد این که کِی قرار بود سایت­ها و این­ها باز شود نداشتم و در این گروه­هایی هم که بچه­ ها منتظر می­ ماندند و بیدار می ­ماندند و هی دائم سایت­ها را چک می­کردند نبودم و زیاد دنبالش را نمی­گرفتم اصلاً چون تجربه­ای نداشتم با پروسۀ ویزا گرفتن و این­ها. این خودش یک چیز چیزی بود که خیلی اذیت کرد من را پروسۀ ویزا؛ ما به deadlineهای اولیه سفارت نرسیدیم نتوانستیم ویزایمان را زود بگیریم تا بتوانیم به بورس برسیم اینجا.

آن مدارکی که قرار بود ارائه بدهند به ما خیلی دیر به دستمان رسید و در نتیجه ما هم نتوانستیم برای بورس اقدام کنیم برای سال اول و می­افتد برای سال دوم که واحدهایی که پاس کردم را ارائه بدهم تا بتوانم برایش اقدام کنم؛ ولی سفارت درست است این­جوری بود. عرضم به حضورتان مؤسسه ­ای که من با آن در ارتباط بودم هیچ‌چیز ارائه نمی­داد سرویسی ارائه نمی­داد برای کارهای سفارت چون خودشان هم می­دانند که چه جوری است جریان خودشان را درگیر نمی­کنند. بعد عرضم به حضورتان ما خودمان که نتوانستیم وقت بگیریم؛ ولی یکسری دلال­ها بودند همان جور که شما فرمودید یک مبلغی را گرفتند بعد چون ما خیلی نزدیک شده بودیم به deadline که اگر بعد آن اقدام می­کردیم نمی­رسیدیم به ایتالیا تمام تلاش این دو سالی که انجام داده بودیم می­پرید دیگر؛ برای همین یک مبلغ هنگفتی هم ما برای دلال وقت سفارت دادیم.

تعریف کن هزینه را به دلال دادی بعد چند روز طول کشید که ویزا ایتالیا امد؟

دلال وقت گرفت فردا پس‌فردایش برای من وقت گرفت.

من هم احساس می­کردم فقط مشکل پول است؛ یعنی باید پول را بدهی همه چیز حل می شود؟

نه همه این­جوری نبودند. خیلی­ها چون مثل ما یک­کم تنبل­تر بودند مثل من خودشان دنبالش را نگرفتند این­جوری شدند.

فیزیکی که نمی­توانی نوبت بگیری می­گویند: «بروید سایت»

بعد سایت هم البته به تنبلی و این­ها ربطی ندارد؛ ولی خیلی یکهو شلوغ می­شود؟ هر شب با سرعت اینترنت بالا البته این تجربۀ من مال 6، 7 سال پیش است

نه هیچ فرقی نکرده. هنوز هم شما فرایند نوبت­دهی سایتشان اصلاً یک ساعت­هایی هر موقع دلشان بخواهد باز می­شود و تازه باز هم که می­شود کلاً این­قدر ترافیکش زیاد است در یک‌لحظه حجم زیادی وارد سایتشان می­شوند عملاً هیچ. یک جوری انگار پشت‌صحنه  دلشان نمی خواهد انلای نوبت بدهند. وگرنه سفارت فرانسه من همین نوبت­دهی را خیلی راحت در هر ساعتی می­روی ساعت انتخاب می­کنی مدارک و پروفایل باز می­کنی خیلی آسان رفتم ساعتت هم مشخص می­کند رأس ساعت هم می­روی هیچ‌چیز خاصی نداشت. اینجا احساس می­کنم یک عمدی هست.

پروسه ­اش خیلی راحت­تر است از کشورهای دیگری که شما می‌فرمایید هم آلمان هم فرانسه من دوست­هایی دارم که فرانسه رفتند دوست­هایی دارم که آلمان رفتند دوست­هایی دارم که اسپانیا رفتند من سریع­تر رسیدم به ایتالیا تا آن­ها رسیدند به آن کشورهای دیگر؛ حتی با این که من یک سال انگار پشت کنکور بودم برای همین آزمون هم. حق دارند بالاخره مردم بیشتر تقاضا داشته باشند وقتی که راحت­تر می­توانند برسند به اینجا.

یعنی می­گویید ویزای ایتالیا راحت­تر گرفته شد؟

ویزای ایتالیا نه این پروسه­ذای که وارد دانشگاه بشوی برای ایتالیا راحت­تر است.

یک آزمون است همین­قدر. یک آزمون فقط شما باید قبول بشوید.

(توضیحات از اینجا به بعد یک نفر دیگر به نام آقای قنواتی به لایو ما اضافه شد. که متخصص ویزا بودند و من گفتم اطلاعات خوبی می توانند در اختیار شما عزیزا ن بگذارند)

داشتم گوش می­کردم در بحث تان گفتم اگر اجازه بدهید من هم در بحث تان باشم و یکسری صحبت­ها را بکنیم من در خدمتتان هستم.

ما با آقای دکتر کامیار داریم در مورد تجربیات ایشان در تحصیل پزشکی در ایتالیا صحبت می­کنیم. در مورد imat صحبت کردیم در مورد تجربیاتی که ایشان در خود دانشگاه داشتند هزینه ­های تحصیل همه صحبت کردیم الان رسیدیم به بخش ویزا. من یک تجربه خودم را گفتم تجربه شخصی خودم برای گرفتن ویزای توریستی ایتالیا بود 6 یا 7 سال پیش بود و از آقای دکتر هم پرسیدم شما نظرتان چیست؟ حالا خوشبختانه شما آمدید گفتم شاید شما تخصص، تجربه بیشتری داشته باشید.

بله من الان تقریباً 8 سالی هست برای دوستانی که ویزای شینگن یا ویزای کانادا یا استرالیا یا امریکا یا انگلیس را اقدام می­کنند برایشان از ترکیه از طریق سفارتخانه‌ها اقدام می­ کنیم الان تقریباً 8 سالی هست خدا را شکر تا حالا ریجکتی هم نداشتیم و تجربیاتم در زمینه اخذ ویزا خوب است خدا را شکر اگر موضوعی هست من بگویم چرا 90% ایرانی­ها ریجکت می­شوند ویزا سخت می­گیرند و چرا سفارت­ها اصلاً ایرانی­ها را بیشتر ریجکت می­کنند؟ حتی با وجود دعوت­نامه. یکسری مسائل و یکسری ریزه ­کاری­ها است من بگویم شاید به درد عزیزان بخورد.

من یک توضیحی خدمتتان بدهم؛ چون امروز در مورد ایتالیا داریم صحبت می ­کنیم عنوان بحثمان هم ایتالیا است من خیلی خوشحال می­شوم که – من تخصص ندارم تجربه هم ندارم – اگر شما تخصص و تجربه دارید در یک لایو دیگری با همدیگر حسابی بنشینیم در موردش حرف بزنیم

آره خواهش می­کنم ببینید در خصوص ایتالیا من یک موضوعی را بگویم چرا الان اکثر ایرانی­ها با این که حالا چه درخواست ویزای تحصیلی می­کنند چه کاری می­کنند چه توریستی می­آیند از ایتالیا ریجکت می­شوند متأسفانه شرکت­هایی که در ایران این کار را انجام می­دهند یا دفاتر مهاجرتی علم کافی به این موضوع را ندارند و باتوجه‌به این که ضوابط جدید سفارتخانه ایتالیا را می‌دانند؛ ولی بااین‌وجود فقط به‌خاطر دریافت 200 یورو یا 400 یورو پیش ­پرداخت اولیه از مسافر می­آیند برای مسافر اقدام می­کنند و بعدازاین که وقت سفارت را گرفتند و مصاحبه و این­ها که انجام شد.

متأسفانه بعد از یک مدتی خبر می­آید و سفارت ریجکت می­کند این­ها را. در سفارت ایتالیا الان جدیداً اکثر سفارتخانه‌ها عضو حوزه شینگن الان این­طوری شده که می­آیند تمام ریزه ­کاری­ها را جزءبه‌جزء استعلام می­کنند و دقت می­کنند در روند پروندۀ مسافر. یکی از مهم­ترین دلیل ریجکت شدن این هست که شرکت­هایی که می­آیند به‌عنوان نمایندۀ مسافر یا خیلی­ از وکلا مسافر می­شوند اقدام می­کنند روی آن کلاس هتل و روی بحث تاریخی که برای رفت و برگشتشان می­خواهند تنظیم بکنند مخصوصاً در ویزاهای کاری یا توریستی یا ویزای تحصیلی، هر چیزی که هست این­ها دقت نمی­کنند الان جدیداً سفارتخانه‌ها می­آیند روی همۀ این­ها استعلام می­گیرند.

الان مثلاً سفارت ایتالیا آمده گفته شمایی که می‌آیی؛ مثلاً ویزای شنگن سه‌ماهه می­گیری توریستی شما چرا مثلاً بلیت رفتت مثلاً می­گویی من می­خواهم امروز بروم بلیت برگشتت را رزرو کردی برای مثلاً طبق ویزایت مثلاً برای سه ماه دیگر چون درخواست ویزایت سه‌ماهه شنگن بوده از ترکیه و این که اگر شمایی که می‌خواهی سه ماه در ایتالیا بمانی قاعدتاً بایستی یک درآمد خیلی خوبی داشته باشی حالا بحث تمکن مالی را ندارم کلاً می­گوید شما مثلاً تمکن مالی را آمدی 400 میلیون ارائه دادی بعد مثلاً سه ماه می­خواهی در ایتالیا بمانی با آن هزینه­ ها و با آن شرایطی که هست بعد مثلاً رفتی هتل دوستاره اجاره کردی.

این را سفارت­ها می­آیند به این ریزه­ کاری­ها دقت می­کنند و ریجکت می­کنند الان 90% کسانی که  در ایران می­آیند اقدام می­کنند را به همین دلیل ریجکت می­کنند یا کلاس پروازی­شان، نوع پروازشان و یا این که آن شرایطی که سفارت خیلی­ ها مثلاً الان شرکت­ها می­آیند بلیت و هتل را رزروی در پرونده می­گذارند الان دیگر سفارتخانه‌ها به‌هیچ‌عنوان بلیت و هتل را اگر رزروی باشد ویزا نمی­کنند. یعنی بلااستثنا ریجکتشان می­کنند و این که خیلی ­ها الان هستند.

در ایران با ما تماس می­گیرند. می­گویند: «ما اقدام کردیم یک وکیل خبره هم کارمان را پیش برد» به او می­گویم: «چقدر دادی؟» می­گوید: «200 دلار اول دادیم.» می­گویم: «پسر خوب! شما نمی­دانی آن شرکت که می­داند الان ایتالیا کسی که می­آید می­گوید: «می­خواهم به تو ویزا بدهم» قاعدتاً شما بایستی بلیت هتلت را بخری بگذاری در پرونده که آن طرف بداند شما واقعاً قصد رفتن دارید.» سفارت ایتالیا می­آید استعلام می­گیرد می­بیند هتلش رزرو است بلیتش رزرو است هتل هم که تازه رزرو کرده دوستاره است و ریزه ­کاری­های خیلی تاریخ رفت و برگشتشان را یکسری ریزه­ کاری­های خیلی مهم که متأسفانه شرکت­های هواپیمایی،  دفاتر مهاجرتی به‌خاطر سودشان در ایران این­ها را مدنظر قرار نمی­دهند و فقط آن پول گرفتنشان از مشتری برایشان مهم است و متأسفانه اکثر ایرانی­ها را ریجکت می­کنند که …

بحثی که من دارم موضوع گرفتن وقت سفارت ایتالیا برای دانشجو است.

یعنی در ایران سفارت ایتالیا یک سایت معرفی می­کند – حالا سایتش را من دقیق نمی­دانم – کارگزاری است اسمش اصطلاحاً می­گویند می­گوید: «شما بروید اول نوبت …» مثلاً مدارک تحصیلی دعوت­نامه دانشگاهتان آمده همه مدارکت را هم کامل کردی باید ببری تحویل بدهی آیلتس 6.5 به بالایت هم آماده است. مشکل این است که شما اصلاً در سایتش به‌هیچ‌عنوان نمی­توانی نوبت بگیری؛ یعنی من خودم برای توریستی که اقدام کردم گفتم حداقل نوبت را خودم بگیرم هر چه اقدام کردم هر ساعتی با هر سرعت اینترنتی نتوانستم. عملاً هم حضوری هم که رفتم آنجا دیدم آدم­هایی هستند که می­گویند: «ما برایت نوبت می­گیریم» هزینه ­های خیلی هنگفتی می­گفتند برای من آن زمان توجیه نداشت کنسلش کردم اصلاً سفر را.

من دلیلش را بگویم خدمتتان؟ سفارتخانه‌ها دیگر الان خودشان عمداً این کار را می‌کنند؛

یعنی باتوجه‌به آن سهمیه­ای که به کارمندهای سفارتخانه‌ها دارند می­دهند بابت VIP وقت سفارت، این­ها ترجیح می­دهند بیشتر با کسانی کار کنند که این وقت­ها را از آن­ها بخرند؛ مثلاً الان کارمند سفارت آلمان یا کارمند سفارت سوییس آمدند نوبت­ هایی که مثلاً مال آن امتیازاتشان است که خود کشورشان به آن­ها می­دهد مثلاً می­گوید شما در ماه به هر نفر مثلاً 30 تا VIP وقت می­دهد می­گوید شما می­توانید در ماه 30 نفر را مثلاً از خویشاوندان، از دوستان، از کسانی که مثلاً دارید و این­ها وقت بگیرید و کارهایشان را انجام بدهید الان کارمندهای سفارت دیگر چه‌کار می­کنند؟

می­آیند این وقت­هایشان را می‌فروشند؛ یعنی مثلاً می­آیند به من می­گویند: «آقای قنواتی! شما در ماه 20 تا مثلاً نوبت داری. چه این 20 نفر را به من بدهی چه ندهی من هزینۀ آن نوبت سفارت و آن داکیومنتی که من کمکت می­کنم برای ویزا شدن مسافرت است. این امتیاز را به من می­دهد که کمک می­کند به من می­گوید چه در پرونده بگذارم که مسافرم ویزایش قبول بشود می­آید این وقتش را می­فروشد می­گوید: «من به‌ازای هر نفر 3000 یورو از تو پول می­گیرم» 20 تا 3000 یورو می­شود 60 هزار یورو؛ این 60 هزار یورو را چه من مسافر به او بدهم چه ندهم پولش را از من می­گیرد.

برای همین بیشتر مثلاً جاهایی که الان قیمت­های سنگین می­دهند به همین دلیل است؛ مثلاً شرکت هواپیمایی یا دفاتر مهاجرتی الان در تهران هستند که می‌آیند؛ مثلاً این را می­خرند. طرف 60 هزار یورو پول می­دهد 20 تا وقت می­خرد خودش هر ویزا را مثلاً به اسم این که من 100% ویزا می­کنم می­آید 10 هزار یورو 12 هزار یورو به هر نفر می­فروشد این را؛ یعنی می­گوید هزینۀ شما برای ویزای تضمینی دانشجویی ایتالیا 10 هزار یورو یا 12 هزار یورو هزینه­اش است. الان سفارتخانه‌ها دارند این کار را می‌کنند؛ یعنی کارمندها باتوجه‌به آن چیزی که دارند؛ یعنی من دیدم؛ یعنی با آن­ها که صحبت می­کنم طرف می­گوید من در طول ماه مثلاً ما 40 تا نوبت می­دادیم 50 تا نوبت می­دادیم برای سفارت،

100 تا نوبت می­دادیم به فرض مثال؛ این­ها باتوجه‌به آن داکیومنت ضعیفشان و مدارکی که ارائه می­دادند 90 درصدشان ریجکت می­شدند وقتی ما می­فرستادیم ما به‌جای این که این کار را بکنیم می­آییم نوبت­های خودمان را به‌عنوان خویشاوند یا دوست یا آشنا، رفیق یا VIP اسمش VIP time سفارت است این را به‌عنوان VPI نوبت­هایمان را به یک نفر که کارش آن است؛ مثلاً در هر کشوری الان دارند این کار را می­کنند مثلاً می­فروشیم این‌طرف دیگر هم خیال او راحت است که ما کمکش می­کنیم که ویزا بشود.

مسافرش 100% چون قاعدتاً آن­ها در ارتباط­اند و می­دانید طبق بند 600 ماده 212 این­ها در نهایت تصمیم را آن مأمور سفارت می­گیرد که آیا تو ویزا بشوی یا نشوی. در خیلی از مراحل هم اعلام می­کند می‌گوید؛ مثلاً همه مدارکت اوکی درست است؛ ولی من احساس می­کنم تو می­خواهی برنگردی ریجکتت می­کند. چون تصمیم­ گیرنده نهایی خودش است در نهایت می­آید کمک می­کند به آن یک نفری که با او قرارداد بسته و پول را دارد به او می­دهد خیلی هم قانونی هم هست؛ یعنی هیچ‌چیز نظارتی رویش نیست می­گوید: «آقا وقتم است می­فروشم» و در خفا هم کمک می­کند به آن آقا می­گوید: «آقا! من کمکت می­کنم تو 100% ویزا بشوی » و این وقت 100% را به قیمت­های 2000 یورو، 3000 یورو می­فروشد در تهران. به این دلیل است.

ما تجربه خود آقای کامیار هم بشنویم ایشان برای ویزای سفارت ایتالیا اقدام کردند برای تحصیلی، دانشجویی. می­دانم که یک‌زمان خیلی زیادی هم طول کشید. آقای کامیار! شما تجربۀ خودت را به ما بگو.

عرضم به حضور شما همین­جوری بود دیگر؛ وقت را از یک دلال خریدم و مدارکم را کامل کردم ارائه دادم و بعد از 40 روز ویزایم آمد بدون مشکلی.

هزینه خود صدور ویزا چقدر بود؟ یعنی چقدر هزینه دادی به خود سفارت ایتالیا؟

70 یورو است در سفارت نقدی از شما هزینه می­گیرند.

شما به خود سفارت که عملاً مراجعه نمی­کنی همه مدارک را می­بری به دفتر CKGS

به دفتر CKGS بله.

CKGS. آزمایش­های بیومتریک هم انجام دادی؟ اثر انگشت و …

نه نه

یعنی شما برای ویزای تحصیلی ایتالیا رفتید اثر انگشت نگرفتند

نمی­گیرند.

نیازی نیست آزمایش بیومتریک؟

نه آزمایشی انجام ندادم.

توضیحات آقای قنواتی:

ببینید می­دانی چیست قضیه بایو متریک؟ بایو متریک هر سفارت در کشور مبدأ به‌خاطر امنیت همان کشور است که دولت به آن سفارت می­گوید شما بایستی از کسی که می­آید به شما درخواست ویزا می­دهد باید بایومتریکش کنید و آن اطلاعات را بگیرید از کشور منی که در کشورم سفارت داری که این آیا مشکل دارد؟ ندارد؟ شرایطش چه جوری است؟ تا ما به شما بگوییم. هیچ ارتباطی با بایو متریک شدنش در کشور مقصد به‌هیچ‌عنوان ندارد؛ یعنی این که مثلاً مسافر فکر کند: «من در تهران بایو متریک نشدم؛ ولی مثلاً بروم آنجا بایو متریک نمی­شوم.» نه چه اینجا بایو متریک بشود چه نشود وقتی برسد به کشور مقصد آنجا بایومتریکش می­کنند و الان جدیداً از بایو متریک اسکنر چشم استفاده می­کنند.

به‌خاطر این که بتوانند کاملاً تشخیص بدهند که این مسافر چه جوری است و شرایطش چیست و همه‌جوره‌اش را بررسی می­کنند. الان دقیقاً همان جوری که دوست عزیزمان گفت همین‌جور است اصلاً دیگر به بایو متریک هم نمی­برند خیلی­ها مثلاً اصرار می‌کنند؛ مثلاً مسافر اطلاعات ندارد می­گوید: «من چه جوری بایو متریک نمی­شوم ویزا برای من صادر می­شود؟» درحالی‌که مثلاً خیلی­ها به‌خاطر این که بیایند این شائبه را برای مشتری رفع بکنند و این شرایط را برطرف بکنند برای مشتری که مطمئن بشوند قانونی است و جعلی نیست قانونی هم نیست و می­خواهند مطمئن بشوند که نیست می­آیند چه‌کار می­کنند؟ بایو متریک مشتری را از روی برگه کاغذ خودشان می­گیرند و می­برند می­دهند به آن کارمند سفارت و آن روی دستگاه خودش بایو متریک آن مسافر را تعریف می­کند.

متوجه شدم. آقای کامیار! شما که رفتید مصاحبه­ای هم انجام دادید در سفارت یا دفتر CKGS ؟

نه

هیچ مصاحبه­ ای چیزی انجام ندادید. تمکن مالی برای صدور ویزا چقدر شما ارائه دادید؟

اگر اجازه بدهید من مبلغش را که نگویم؛ ولی یک مقداری نیاز است یک مینیمم نیاز دارند.

نه همان مینیممی که سفارت نیاز دارد

حول‌وحوش 5 تا 6 هزارتا فکر می­کنم نیاز دارند برای تمکن مالی

الان ویزایی که برای شما صادر شده برای 6 سال است یا نه برای یک سال باید بروید سفارت ایتالیا تمدیدش کنید؟

نه دیگر؛ ویزایی که صادر شده برای یکسری از بچه­ها 100 روزه است برای یکسری از بچه­ها یک‌ساله است. بعد شما اینجا که وارد می­شوید باید بروید یک انگشت­نگاری­ای انجام بدهید تا یک کارت رزیدنسی بگیرید اینجا که به‌عنوان ویزا برایتان عمل می­کند از سال دومی که اینجا حضور دارید.

بعد باید هرسال تمدیدش کنی؟

یک‌بار دیگر باید هرسال تمدید بشود دیگر درست است. 150 یورو هزینه …

داخل خود ایتالیا یا تهران اقدام کنی؟

نه نه نه در خود ایتالیا. مدارکی هم که نیاز دارد عرضم به حضورتان مدارکی نیست که از ایران بخواهد کسی برایتان بفرستد مدارکی است که باید اینجا تهیه کنید در دفاتر ایتالیایی.

تأکید هم کردی که یکسری از واحدهای درسی را حتماً باید پاس کنی که به دولت ایتالیا ارائه بدهی بعد ویزا تمدید می گردد

بله از سال دوم باید دوتا درس هرسال ارائه بدهی بهشان

یعنی من دارم درس می­خوانم اینجا با ویزای تحصیلی نیایم اقامت بکنم؟

بله

من یک توضیحی بدهم با من سعید کامی آشنا بشوید. من شرکت اعزام دانشجو، تحصیلی، ویزا، این­ها ندارم من فقط یک وب­سایت و یک کانال یوتیوب و پیج اینستاگرام هم دارم؛ ولی همة این­ها، همۀ متن­ها، ویدئوها می­رود در وب­سایت من و کانال یوتیوب من. هدف من مستندسازی تجربیات است؛ یعنی من می­گویم اگر کسی که تصویر خودش را می­آید ارائه می­دهد کامل، صادقانه، یکسری دیتا، اطلاعات صادقانه­ای به مردم ارائه می­دهد می­تواند بیزینس خودش هم معرفی بکند؛ یعنی هیچ ایرادی از نظر من ندارد.

شما می­گویی من کارم ویزا است و صادقانه می­آیم اطلاعات به مردم می­دهم راهنمایی­شان می‌کنم؛ مثلاً تجربیات آقای کامیار در مورد تحصیل به ایتالیا؛ من و آقای کامیار همشهری هستیم از یک شهر خیلی کوچکی ایشان یک تصمیمی گرفت و شاید خیلی به ایشان گفتند: «نمی­شود نمی­توانی» ولی خوشبختانه توانست با تلاش یک سال اول رد شد امتحان را؛ سال دوم نمرۀ خیلی خوبی هم گرفت رفته ایتالیا درس می­خواند و برای من خیلی مایه افتخار است که به‌هرحال خواستن توانستن است.

توضیحات تکمیلی آقای قنواتی

من فقط یک موضوعی را بگویم شما این را در جریان باشید حالا به دوستان عزیزتان کسانی که در لایوتان شرکت می­کنند به‌هرحال کسانی که هستند یک موضوعی که هست بحث الان مهاجرت به کانادا است حالا جدای از این بحث است؛ ولی در حد یک نکته گفتم بگویم شاید به درد بخورد مهاجرت به کانادا هست که اکثر ایرانی­ها می­خواهند اقدام بکنند برای ویزای کانادا. ببینید کانادا می­دانید شرایط خیلی سختی را برای مسافرهای ایرانی دارد و این که خیلی از مردم به‌خاطر نداشتن اطلاعات یا کسانی که در ایران به‌عنوان وکیل اقدام می­کنند برای گرفتن ویزا خیلی از شرط­های قانون یا خیلی از قانون­های سفارت کانادا را نمی­دانند.

سفارت کانادا مثلاً یکی از شرایط صدور ویزایش این است که طرف سابقه travel history داشته باشد؛ یعنی به کشورهای عضو حوزه شینگن سفرکرده باشد. باید حتماً ویزای شنگن در پاسش خورده باشد. بعد خیلی­ ها می­آیند متأسفانه از این موضوع سوءاستفاده می­کنند و به‌خاطر نداشتن علم و آگاهی مسافر به مسافر می­گویند: «مثلاً ما شما را می­فرستیم ایتالیا سه ماه، ویزای 100 روزه، 99 روزه، حالا سه‌ماهه برای شما می­گیریم شما بروید ایتالیا بعد از ایتالیا مثلاً ما کارهایتان را انجام می­دهیم وقتی که travel history خوردید؛ مثلاً می‌فرستیم تان کانادا»

دقت کنید دقیقاً طبق آن چیزی که آمده قانون­گذار گفته برای صدور روادید کشور کانادا آمده می­گوید: «من الزامی به داشتن travel history ندارم. در صورتی‌ که شما از تمکن مالی خیلی خوب و برنامۀ مرتب و منظم سفارت برخوردار باشید. یعنی اصلاً لزومی ندارد به این که حتماً یکی travel history داشته باشید و سابقه سفر به اتحادیه شینگن را داشته باشد. می­آید می­گوید: «من می­توانم شما را با یک تمکن خوب، با یک برنامۀ خیلی خوب با هدف­گذاری مناسب، خیلی راحت می­توانم به شما ویزا بدهم.» و سفارت کانادا یک جوری است که مثلاً الان طرف می­آید در تهران مثلاً هستند الان کسانی که می­آیند مدارک جعلی می­گذارند در پرونده و به هر دلیلی اصلاً ویزا هم صادر می­کنند اوکی ویزا هم می­گیرند مسافر می­خواهد برود کانادا.

آن مامور گیت در خود فرودگاه تورنتو یا ونکوور، آن کسی که آن پشت نشسته، دولت کانادا این اختیار را بهش داده. می­گوید: «حتی اگر رئیس‌جمهور کانادا به شما دعوت­نامه داده باشد و آن سفارت برای شما درخواست داده باشد و ما بهش اجازه داده باشیم و ویزا برای شما صادر شده باشد. اگر بیاید اینجا پشت کانتر بایستد و نتواند با من درست صحبت بکند من همین‌جا می­توانم ویزایش را باطل کنم.» این قانون کشور کانادا است. می­گویم یکسری ریزه ­کاری­ها و مطالب خیلی مهم در بحث مهاجرت و ویزا و اخذ ویزا و این­ها هست که حالا در زمان مناسب هر زمان که باشد من در خدمتتان هستم برای اطلاع‌رسانی.

برای آقای کامیار هم همین اتفاق افتاد؛ مثلاً به ایشان از ابتدا ثبت‌نام کردند آن شرکتی که ثبت‌نام کرده من اسمشان را اصلاً در دوتا لایومان هم نبردم تأکید کرده که ما برای شما بورس کامل می گیرم؛ ولی وقتی رفتند به ایتالیا در لایو قبلی به ما گفتند 10% بچه­ ها توانستند بورسیه بگیرند. به قول خودش الان شاید روزی 15، 16 ساعت دارد درس می­خواند که بتواند برای سال دوم این بورسیه خودش را تمدید کند؛ یعنی اگر نمره خوب بگیرن.

د بهش بورسیه تعلق بگیرد از خوابگاه و از غذای قیمت مناسب، از سلف­سرویس دانشگاه بتواند استفاده کند. همۀ این­ها مستلزم این است که صادقانه بهشان می­گفتند اگر بهشان ابتدا می­گفتند شانست این­قدر است این آدم تلاشش را بیشتر می­کرد یا برای ویزا زودتر اقدام می­کرد به یک دلایلی کامل خدمات بهشان ندادند؛ یعنی فقط ثبت‌نام کردند در آزمون کمکشان کردند؛ ولی برای ویزا و برای کارهای؟ 60:45 کمکشان نکردند.

البته نمی­شود همۀ شرکت­ها؛ خیلی از شرکت­ها هستند الان در تهران واقعاً دارند درستکار می‌کنند؛ ولی یک عده هم هستند به‌هرحال سودجویند می­آیند سوءاستفاده می­کنند طرف با یک دفتر زدن و یک ثبت شرکت کردن فقط برایش مهم است که از امثال حالا این دوست عزیزمان بیایند یک پولی بگیرند متأسفانه برایشان مشکل‌ساز بشود. می­گویم حالا یک بحث تخصصی که ان­شاءالله به امید خدا در زمان مناسب من در خدمتتان هستم و می­توانم باتوجه‌به آن سنم حالا تجربیاتی که دارم کار می­کنم می­توانم که اطلاعت در اختیارتان بگذارم.

فقط یک موضوعی آقای مهندس! من وقتتان را نگیرم آقا کامیار هم ببخشید من را؛ این است که فقط یک چیزی را بگویم که آن متقاضی دریافت ویزا حالا هر نوع ویزایی به هر دلیلی طرف ویزای مثلاً توریستی می‌گیرد؛ ولی مثلاً می­رود حالا در ایتالیا – آقا کامیار ایتالیاست دیگر الان فکر می­کنم – آنجا به هر دلیلی می­تواند آنجا قبول بشود و برود؛

مثلاً دانشگاه آنجا یک اتفاقی برایش بیفتد می­تواند آنجا تحصیل کند این شانس وجود دارد این قابلیت وجود دارد که دوستانی که آنجا هستند حتی با یک ویزای دیگر می­ توانند درخواست تغییر ویزا بدهند این نیست که صرفاً هر ویزایی داشته باشید می­توانید با همان ویزا فعالیت بکنید این شانس وجود دارد که در کشور مقصد هرکسی می­تواند تغییر ویزا بدهد؛ یعنی این که صرفاً من فقط باید با ویزای دانشجویی بروم تا بتوانم آنجا تحصیل کنم نیست. می­شود تغییر ویزا داد و می­شود کار انجام داد فقط بایستی با برنامه و دقیق عملکرد و کسی که واقعاً بلد باشد.

کسی که همسر و فرزندانش همراهش باشند یا بخواهد یکی از والدینش را با خودش ببرد؟

بله اگر به‌عنوان همراه و ویزای مولتی می­تواند وارد آن کشور بشود. البته تمکن مالی هم خیلی مهم است.

دوستان عزیز! باز تأکید می­کنم من شرکت اعزام دانشجو، مهاجر، ویزا، هیچ‌چیز ندارم فقط در سایت saeidkazemi.ir lkمستندسازی می­کنم تجربیات دیگران را. تجربه­ ای که مفید باشد و بتواند برای یک نفر مشکلاتش را کمتر بکند راحت­تر بتواند وارد زندگی بشود و هر تصمیمی که دارد به ان برسد. روز خوبی داشته باشید.

تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ایتالیا

تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ا

تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ایتالیا

برای تماشا صحبت های من با آقای کامیار در مورد تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ایتالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با آقای کامیار، در مورد تجربیات شرکت در آزمون پزشکی IMAT ایتالیا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.


سلام به همۀ دوستان سعید کاظمی هستم و امشب در مورد تجربیات آزمون پزشکی Imat ایتالیا (تحصیل پزشکی رایگان در ایتالیا) با آقای کامیار می­خواهم صحبت کنم. ایشان را به لایو اضافه کنم ایشان دانشجو هستند در ایتالیا سال اول تحصیل آقای کامیار در رشته پزشکی است.

همین ابتدا خودت را معرفی کن برای دوستانی که هستند. من یک خلاصه­ای گفتم امروز می­خواهم تجربیاتی که شما در آزمون Imat پزشکی ایتالیا در این دو سالی که می­دانم خیلی هم سخت گذشت به شما. تجربیاتت را بگو اول خودت را معرفی کن بعد من یکسری سؤال از شما می­پرسم.

امیر کامیار هستم دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه مسینا ایتالیا

اصلاً Imat را تعریف بکن برای و بگو آزمون ایمت  چیست؟ کسی که  اولین‌بار است می­شنود اصلاً ایمت  چه آزمونی است؟

آزمون ایمت ایتالیا یک تستی است که از طرف کمبریج  برگزار می­شود. برای دانشجوهای EU و NONEU یعنی اروپایی­ها و غیراروپایی­ها که می­خواهند پزشکی را در ایتالیا دنبال کنند. خلاصه­اش می­شود این که یک چیزی مثل کنکور در ایران است. ولی خیلی بیسیک­تر از کنکور ماست.

آزمون ایمت به چه زبانی برگزار می­شود؟

Imat که به زبان انگلیسی است. ولی یک آزمون ایتالیایی­اش هم هست که اسمش را نمی­دانم من فکر می­کنم آلفا باشد. اطلاعی ندارم دربارۀ آن ولی ایمت به زبان انگلیسی است.

حتماً باید آن نفری که شرکت می­کند دیپلم ایران تجربی را داشته باشد یا نه بقیۀ رشته ­ها هم می­توانند ثبت‌نام کنند؟

از ریاضی یا تجربی یا انسانی آمده باشند می­توانند اقدام کنند برای شرکت در آزمون Imat.

نکتۀ اول و مهم­ترین سؤالی که شاید در ذهن خیلی­ها ایجاد بشود این بورسیۀ تحصیلی رایگان است یا نه؟

عرضم به حضورتان که یکسری چیزها را می­گویند در اینترنت و این­ها ولی مثلاً من خودم جزء آن افرادی بودم که بورسیه به من تعلق نگرفت حداقل 80% از دوستانم و هم­کلاسی­هایم اینجا بورسیه به تعلق نگرفت. حالا اینجا در قسمتی که ما هستیم در ایتالیا یک­کم متفاوت است یعنی بگویم بهتان که این بخش جنوبی ایتالیا یک­کم فرق می­کند با شمال ایتالیا. برای همین شاید به آن دلیل به ما تعلق نگرفت بورسیه ولی عرضم به حضورتان که اگر به تایمش اقدام کنند در آن بازه و deadline که گذاشتند اقدام کنند نه هیچ موردی ندارد می­توانند به آن برسند ولی این بورسیه فقط برای سال اول است.

یعنی سال یک تحصیل پزشکی در ایتالیا رایگان است ولی سال­های بعدی­اش باید هزینه پرداخت کنند؟

هزینه نباید پرداخت کنی؛ یکسری واحد است که باید آن واحدها را پاس کنید و برای بورسیه کردیت­ها بگیرید که بورسیه بتواند به شما تعلق بگیرد؛ یعنی مثل سال اول نیست که فقط یکسری مدارک باید آپلود کنی در یکسری سایت­هایی که خودشان در اختیارتان می­گذارند و هر دانشگاه متفاوت است.

این آزمون تحصیل در ایتالیا فقط برای شاخه ­های پزشکی است یعنی فقط پزشکی و دندان­پزشکی است یا نه داروسازی و بقیۀ رشته­ها می­توانید انتخاب کنید؟

Imat برای پزشکی و دندان­پزشکی است و یک آزمونی هست برای داروسازی Tolk که آن را مکرر می­گیرند یعنی در همه‌جا؛ تعداد دفعاتی که آزمون برگزار می­شود خیلی زیاد است ولی Imat یک‌بار در سال برگزار می­شود.

مثلاً کسی مهندسی بخواهد بخواند یا حقوق بخواهد بخواند یا بیزینس، NBA این­ها هم هست؟ یعنی امکانش هست آزمون آن­ها را هم بدهد؟ چون ایران همه­اش Imat معروف است.

آری اینجا بچه­ها یی که رشته ­های دیگر می­خوانند هستند. مثلا هم اتاقی من کامپیوتر می ­خواند اینجا؛ خیلی از دوستان حقوق می­ خوانند؛ یکسری از بچه­ ها اینجا بیزینس می­ خوانند. خیلی رشته­ های متفاوتی به زبان انگلیسی.

آن­ها هم آزمون خاصی می­روند انجام می­دهند؟ یعنی آزمون خاصی می­گیرند؟

از آن اطلاع ندارم ولی فکر نمی­کنم که آزمون داشته باشد.

حالا برسیم به زبان برای آزمون ایمت که چه امتیازی را باید  از آزمون زبان بگیری و چه آزمونی را باید امتحان بدهی؟ آیلتس، تافل یا دولینگو؟

برای خود آزمون که نیاز نیست شما مدرک زبان ارائه بدهید برای ثبت‌نام در آزمون، یعنی آزمون دادن و این­ها اصلاً نیاز نیست مدرک زبان ارائه بدهید ولی این هم باید در نظر داشته باشید که آزمون کلاً به زبان انگلیسی است دیگر یعنی باید یک مینیممی انگلیسی بلد باشی و یاد داشته باشی تا بتوانی آن آزمون را بدهی ولی برای سفارت – و حالا اگر ان­شاءالله قبول شدند دوستان و این­ها – و مراحل بعدی نیاز به یک مدرک زبانی دارند که من آیلتس را می­دانم 6.5 به بالا نیاز دارد سفارت.

خیلی هم لِوِلِش بالا نیست. کسی که می ­خواهد شرکت کند شرط معدل و شرط سنی دارد؟

نه شرط معدل که برای ما تعریف نکردند ولی یک مسئله­ای هست گپ تحصیلی یعنی شما مثلاً 18 سالگی دیپلم­تان را گرفتید دیگر 24 و 25 شاید نهایت چیزی باشد که سفارت به شما ویزا بدهد به‌خاطر این که یک بازۀ تحصیلی دارید دیگر بالاخره یک گپ تحصیلی وجود دارد. خیلی بودند گپ تحصیلی ویزا نگرفتند ولی محدودیت سنی خاصی ندارد.

نمرات دبیرستان هم در آزمون ایمت ایتالیا تأثیرگذار است یا نه؟

نه نمرات دبیرستان؛ مثل ایران آخر شما نمره که می­گیرید در کنکور تأثیرگذار است.نه فکر نمی­کنم نه ولی دروس Imat خیلی بیسیک­های دبیرستان است یعنی چیز سختی نیست چیز پیچیده­ای نیست. فقط مشکلش برای ما این است که به زبان دیگری است.

رشته ­های پزشکی و دندان­پزشکی در چه دانشگا ه­ها و در چه شهرهای ایتالیا می­توانند. تحصیل کنند؟

شهرهایش که زیاد است فکر می­کنم. لیست شهرهایی که بچه­ ها بتوانند برای آن اقدام کنند در اینترنت پیدا می­شود به‌راحتی ولی معروف­هایش میلان، رم، تورین و ناپلی هستند ولی دندان­پزشکی را فکر می­کنم فقط یک دانشگاه در ایتالیا زبان انگلیسی است و آن هم می­گویند خیلی سخت است واردشدن به آن و کلاً هم تعداد دانشجوهایی که می­گیرد خیلی کم­اند زیر 10 تا هستند. تعداد زیادی دانشجو نمی­گیرد.

بورسیه یا سهمیه تحصیل پزشکی در ایتالیا به دانشجوهای غیراروپایی تعلق می­گیرد؟

 چون من دیدم کشورهای مختلفی آزمون برگزار می­کند و آدم‌های زیادی از همه جای دنیا برای آزمون شرکت می‌کنند؟

هیچ فرقی نمی­کند بورسیه­ای که می­دهند. دانشجوهای اروپایی هم می­توانند برای آن اقدام کنند فقط می­گویم که از سال دوم متفاوت می­شود یعنی این‌جوری نیست که به همه تعلق بگیرد باید تلاش کنی برسی به آن بورسیه؛ خیلی درس­ها سنگین است حجم درس­ها به­شدت بالا است در این رشته­ها و ما فکر می­کردیم که خیلی راحت­تر از این چیزی که می­گویند باشد ولی آمدیم اینجا دیدیم خیلی سخت­تر از آن چیزی است که فکر می­کردیم. حجم درس­ها بالا است شیوه­ای که امتحان می­گیرند خیلی متفاوت است در دانشگاه؛ اصلاً چیزی به نام امتحان کتبی اینجا دیگر وجود ندارد همۀ امتحان­ها شفاهی است و خیلی هم دروس به­شدت سخت و حجم بالا است.

به این­ها می­رسیم فقط امروز اگر در لایومان بیشتر در مورد خود آزمون حبت کنیم. ممنون چون می­دانم دو مرحلۀ آزمون را امتحان دادی.

چرا ایرانی­ها این­قدر از این آزمون استقبال می­کنند؟ به‌خاطر بورسیه­اش؟ به‌خاطر راحتی­اش؟ انگلیسی‌زبان بودنش؟

آزمون ایمت و تحصیل در اروپا برای کسانی که به مهاجرت علاقه دارند. یک راه خیلی ساده­تر است برای مهاجرت بیایی به کشورهای اروپایی، ویزای خیلی معتبری بگیری راه به نسبت ساده­ای است ولی رقابت در آن سنگین است دیگر. تا چند سال پیش زیاد مطرح نبود این آزمون در ایران ولی دیگر یک چند وقتی شده با این تبلیغاتی که هست. همه می­دانند چیست همه اطلاع دارند در موردش و همه می­خواهند آزمون بدهند.

این 10 تا یا 20 تا دانشگاهی که در ایتالیا بورسیه پزشکی می­گیرند حدوداً چند نفر در سال پذیرش می­کنند؟

دانشگاه ما دیگر مینیممش یعنی میانگینش این‌جوری است که 25، 30 تا را همۀ دانشگاه­ها می­گیرند. یعنی هر تعدادی دانشگاهی که الان من چون نمی­دانم چند تا دانشگاه­اند در کل ولی 25، 30 تا می­گیرند دیگر مینیمم. دانشگاه ما امسال 42 تا می­گیرد.

یعنی حدود 400 یا 500 نفر می­گیرد.

 ایرانی­ها بیشتر کدام شهرهای دنیا  آزمون ایمت شرکت می‌کنند؟

آنکارا، استانبول و دبی  این­ها شهرهایی است که خیلی ایرانی­ها می­روند و کشورهای اروپایی­ هم همۀ کشورها برگزار می‌گردد. حتی آزمون Imat در امریکا و کانادا هم برگزار می­شود.

در یک ساعت مشخص در همۀ دنیا برگزار می­شود؟

بله. این‌جوری است ولی مثلاً آن­هایی که خیلی تفاوت ساعتی دارد دیگر روزش فرق می­کند ولی فکر می­کنم برای آن­ها سؤالاتش هم یک­کم متفاوت باشد چون دیگر تقلب نشود و این­ها.

چند تا سؤال داشت آزمون ایمت؟

آزمون عرضم به حضورتان که 60 تا سؤال است. 15 تا زیست، 15 تا شیمی، 10 تا ریاضی، 10 تا فیزیک است (البته نه 10 تا ریاضی چون ریاضی و فیزیک باهم 10 تا سؤال­اند) و 30 تا هم سؤال­های زیست و ‌شیمی و 10 تا سؤال هم اطلاعات عمومی و 10 تا سؤال هم سؤال هوش است.

تو کدام­ها را بیشتر تمرکز کردی امتحان دادی؟ یعنی اگر بخواهی یک نفر را پیشنهاد بدهی توصیه بکنی کدام­ها را فکر می­کنی بخواند بهتر است؟

سؤال­هایی که همه می­روند سمتش که دیگر مشخص است زیست و شیمی را همه می­روند که نمرۀ بالا بگیرند حالا امسال تعداد سؤال­های شیمی خیلی رفته بالا 10 تا بوده فکر کنم الان هم 5 تا به آن اضافه کردند زیست کم شده ریاضی/ فیزیک زیاد شده و سؤال­های هوش و سؤال­های اطلاعات عمومی کم شده و تعدادشان کمتر است الان ولی برای آن­هایی که زبانشان یک لِوِل بالاتری است نسبت به افراد عادی­ای که امتحان می­دهند به نظرم سؤال­های اطلاعات عمومی که نه ولی سؤال­های هوش می­توانند رویش بیشتر تمرکز کنند این توانایی که دارند در زبان انگلیسی می­تواند به کمکشان بیاید ولی بیشتر پیشنهاد من زیست و شیمی است.

همین درس­های دبیرستان ایران را باید بخوانند یا نه کتاب مرجع خاصی است؟

دبیرستان ایران است اصلاً چیز پیچیده­ای نیست آن چیزهایی که برای ما در کنکور در کلاس­های کنکور و کتاب­های گاج و خیلی سبز و این­ها هیچ­کدام از آنها نیست کاملاً بیسیک­هایی که ما در دبیرستان می­خوانیم و سؤالاتش هم سؤالات پیچیده­ای نیست فقط صرف این که درست جواب می­دهد که غلط جواب می­دهد است دیگر که نمره می­گیرند. ­

در آزمون ایمت هر سؤال چند نمره مثبت دارد چند نمره منفی دارد؟

هر سؤالی 1.5 نمره است و اگر که یک سؤال را اشتباه بزنی 0.4 نمره منفی دارد.

0.4 یعنی حدوداً هر 4 تا یک دانه مثبتت را می­خورد؟

بله.

و چه امتیازی باید بیاوری که ورودی دارد یا نه یعنی مثلاً می­گویند هرکسی 45، 50، 65؟

اصلاً این­طوری نیست هرسال متفاوت است دیگر. هرسال متفاوت است این مینیمم نمره­ای که نیاز دارند دانشگاه­ها می­رود بالا میاید پایین؛ بستگی به شرکت­کننده­ها دارد بستگی به میانگین نمرات آن سال دارد ولی این‌جوری نیست که بگوییم مثلاً 30 تا سؤال درست بزنی حتماً قبولی اصلاً این­طوری نیست در یک دانشگاه سطح پایین­تر می­تواند این­طوری باشد آن هم‌بسته به شانس؛ ولی در 50، 60% دانشگاه­ها اصلاً این­طوری نیست و باید رقابت خیلی سنگین است و باید تلاش کنند همۀ سؤال­ها را درست بزنند.

خودت که در آزمون­ها شرکت می­کردی تو یک‌بار استانبول شرکت کردی یک‌بار هم دبی در آزمونش شرکت کردی بیشتر ایرانی بودند یا نه از خاورمیانه و کشورهای دیگر هم بودند؟

جفتش هر دوتا سنتری که من رفتم ایرانی­ها بودند دیگر؛ خیلی ایرانی داشت آنجا.

من شنیدم در یکی از دانشگاه­های رم 75% کسانی که قبول شدند ایرانی­ها قبول شدند خبرش هم در این چند روز ترند شده.

اطلاع نداشتم ولی خیلی ایرانی­ها زیادند تعدادشان برای آزمون Imat.

یعنی مثلاً 500 نفر یا 400 نفری حدوداً در سال قبول می­شوند 5000 نفر شرکت می­کنند؟ یا بیشتر؟

برای یک دانشگاه 5000 نفر شرکت می­کنند.

یعنی برای یک سهمیۀ 25 تا 30 نفری شاید 5000 نفر شرکت کنند رقابت باشد؟

برای همین می­گویم رقابتش خیلی سنگین است. سه­ شهر میلان، تورین و رم خیلی رقابت در آنها سنگین است چون دانشگاه­های برتر هستند.

این­ها شهرهای شمالی در ایتالیا هستند؟

بله .

یعنی هزینه ­های زندگی در این سه­ شهر خیلی بیشتر از بقیه شهرها است.

هر چه می­آییم پایین­تر یک ­کم کمتر می­شود هزینه­های زندگی ولی در آن شهرهای بالا خیلی زیاد است هزینه­ها.

پس در مجموع  5 تا 10 در شانس قبولی هست؛ یعنی از هر 10 نفری شاید یک نفر قبول بشود؟

بستگی به چیز دارد دیگر چه جوری دانشگاه را انتخاب می­کنی روی خودت چقدر شرط می­بندی که بتوانی قبول بشوی یا نه دانشگاه درستی انتخاب کنی من سال اول اشتباهم همین بود دیگر بیشتر از آن چیزی که فکر می­کردم از خودم انتظار داشتم و یک دانشگاهی زدم که نمی­خورد سطح دانشم و اطلاعاتم به آن؛ برای همین قبول نشدم دیگر. ولی سال دوم آمدم مطمئن‌تر کار کردم یک دانشگاهی زدم و نمرۀ دانشگاه بالاتر هم آوردم ولی دیگر این‌جوری بود که قبول شدم. حالا خیلی­ها این کاری که من کردم را انجام دادند خیلی از بچه­ها اینجا نمراتشان عجیب بالا است.

مسینا دانشگاهی است در جنوب ایتالیا و دانشگاه بدی نیست یکی از قدیمی­ترین دانشگاه­های اروپا است ولی دیگر جنوب ایتالیا است دیگر؛ یعنی آن کیفیت زندگی شمال ایتالیا را ندارد ولی دانشگاهش اصلاً دانشگاه بدی نیست شهرش به­شدت شهر خوبی است ولی باز هم‌بسته به خود آدم است دیگر.

شهر مسینا ایتالیا منظورت هست؟

بله

یعنی یک نفر می­خواهد ثبت‌نام کند از همان ابتدا باید خود دانشگاهش را انتخاب کند فقط در مان دانشگاه رقیب دارد دیگر؛ یعنی این‌جوری نیست که مثل ایران کنکور همه مجتمع امتحان بدهند بعد از بالا شروع می­کنند هر کس اولین انتخابش را دارد قبول بشود یعنی هر کس با رقبایش در آن دانشگاه، متقاضی آن دانشگاه رقابت می­کند درست است؟

درست است ولی برای NonEUها یا غیر اروپائی‌ها  این‌جوری است بچه­هایی که سهمیۀ غیراروپایی­اند این‌جوری است. برای سهمیه­های اروپایی مثل کنکور خودمان است چند تا انتخاب دارند بعد تکمیل ظرفیت دارد دانشگاه برایشان مثلاً ممکن است یکی نمرۀ صفر بگیرد نمرۀ یک بگیرد دو بگیرد ولی بیاید در دانشگاه بنشیند چون ظرفیت­هایی که برای اروپایی­ها دارند خیلی بالا است و تکمیل ظرفیت هم دارند برای مایی که NonEU بودیم نه این­طوری نبود فقط یک دانه انتخاب داشتی و باید درست انتخاب می­کردی دیگر.

بحث هزینه­ها ی تحصیل هم یک صحبتی بکنیم یعنی الان من متوجه نشدم شما می­گویی یک نفری می­آید قبول می­شود هیچ هزینه­ای پرداخت نمی­کند سال اول برای همه رایگان است ولی سال دوم باید درس­هایی را بگذراند حسابی هم درس بخواند و نمره بیاورد که رد بکند آن چیز را درست است؟

بله

یعنی به یک حدی برسد که باز بورسیه به او تعلق بگیرد. یعنی هرکسی به آن نمره برسد به او بورسیه تعلق می­گیرد یا نه باز آن هم مثلاً ده‌تایی برتر؟

بورسیه کمک‌هزینۀ زندگی یک پول نقدی به آنها داده بشود هم این­طوری نیست یعنی آن هم به‌خاطر این که اینجا شهرش این‌جوری است که بودجه­اش کم است بالاخره می­گویم کیفیت زندگی منظورم همین است یعنی هر چه می­آیی پایین­تر در ایتالیا بالاخره آن بودجۀ تحصیلی که تعلق می­گیرد به شهرها خیلی کمتر است.

بچه­ هایی که شمال ایتالیا بودند خیلی­هایشان 90% بورسیه گرفتند ولی اینجا این­طوری نبود دیگر یعنی یکسری­ها زودتر اقدام کردند بورسیه به آنها رسید برای سال اول؛ 90% بچه­ها واقعاً بورسیه نگرفتند و سال بعد هم این‌جوری است که ما اینجا برای سال اول باید 21 واحد پر کنیم و واحدها هم خیلی در سال تعداد واحدهایش کم است و حجم درس­ها بالا است برای همین خیلی سخت است این 21 واحد عدد کمی به نظر می­آید ولی پایش که می­رسد خیلی کار آسانی نیست.

یعنی تسلط به زبان انگلیسی دیگر بیس است پایه است یعنی اصلاً حتماً باید با تسلط به زبان بیایی دیگر؟ درست می­گویم؟ کتاب هم بخوانی و آزمون هم بدهی؟

بله دیگر.

آزمون اولیه نه وارد دانشگاه هم که شدی.

یک مینیممی برای انگلیسی نیاز است خود اینجا هم استادها آن­قدر مسلط به زبان انگلیسی نیستند ولی آن­قدری که بتوانند درسشان را بدهند همه­شان بلدند و مطلب را می­رسانند و این­ها. ما که تا اینجا حقیقتش زیاد به زبان ایتالیایی نیازمان نشده ولی یادگیری­اش از سال سوم به بعد برای بچه­هایی که می­خواهند وارد بخش بشوند و باید با مریض­ها و مردم در ارتباط باشند بالاخره نیاز است.

هزینه زندگی در شهر مسینا  چقدر می­شود الان شما بورس نشدی شما یک کمک­هزینه که می­گویی به بیشتر تعلق نمی­گیرد.

به خیلی­ از بچه‌ها تعلق نگرفت. من زیاد ندیدم در بچه­ها.

حالا اگر کسی بورسیه را هم نیاورد یعنی درس هم خواند پاس کرد ولی بورسیه را نتوانست بگیرد هزینه چقدر باید پرداخت بکند به دانشگاه برای هر ترم؟

چیزهای مختلفی هست که بتواند به بچه­ها کمک کند خیلی­ها بونوس­های مختلفی می­گذارند کمک­هزینه­های مختلفی دارد دولت برای مهاجرها و آن­هایی که یک­کم توانایی مالی­شان کمتر است. راه­های مختلفی هست که بتوانند کمک­هزینه بگیرند ولی همان باز خودش رقابتی است چون تعداد بالاخره بالا است.

عرضم به حضورتان که اینجا به بچه ­هایی که شاید به آنها کمک ­هزینۀ مالی نرسد خوابگاه ممکن است تعلق بگیرد شانسش را دارند اگر یکسری واحد زیادی پر کنند. هزینۀ خورد و خوراکشان اینجا دانشگاهش سلف دارد پنج ­تا سلف هست در سطح شهر می­توانند بروند برای آن­هایی که بورسیه را می­گیرند غذای آنها رایگان است.

از خود آزمون خارج نشویم. یک نفر که می­خواهد آماده بشود الان چه کتابی به او توصیه می­کنی چه بخواند نمونه سؤال­های سال قبل را بزند تجربه خودت را بگو.

یکسری کتاب­ها هست کتاب­های آمادگی برای آزمون Imat اسم­هایش را دقیقاً یادم نمی­آید ولی مربوط به آلفاست است مال کمبریج است و درس­نامه دارد درس­نامۀ نسبتاً کاملی دارد و به نظر من بچه­هایی که می­خواهند جدی بخوانند باید درس­نامه را یک مقدار کمی بخوانند و بیشتر تمرکزشان را بگذارند روی تکنیک تست‌زدن و آشنا شدن با تست­ها چون تست­هایش متفاوت است با تست­هایی که در ایران ما با آن سروکار داریم 5 گزینه است یعنی اصلاً از 4 گزینه­ای می­آید بیرون دیگر. خیلی

احتمال این که درست باشد می­شود 20% به‌جای 25%. طولانی­تر است تست­ها به زبان متفاوتی است برای همین خیلی مهم است که بدانند با چه چیزی قرار است مواجه بشوند برای همین درس­نامه یک بخش کوچکی از کار می­شود و تجربه می­گوید که حالا بچه­ ها بیشتر آن­هایی که اینجا بودند با تست‌زدن و این­ها خیلی بیشتر کمک کرده به آن­ها.

نیاز هست که مثل کنکور ایران بروند دوره ببینند یا از کسانی که قبلاً شرکت کردند از آن­ها کمک بگیرند؟

عرضم به حضورتان که آن هم‌بستگی به خودشان دارد من با مؤسسه­ای که کار می­کردم برای ما کلاس گذاشت و تعداد بچه­هایی که برای آزمون از طریق آن مؤسسه اقدام کردند خیلی زیاد بود یعنی نزدیک 100 نفر بودند همان مؤسسه تنها و کلاس گذاشتند و بچه­ها خیلی شرکت کردند حالا من به­شخصه چون که آشنا نبودم با این کلاس­های آنلاین و اسکای­روم و این‌جوری خیلی سخت است بالاخره 12 سال ما سر کلاس نشستیم این‌جوری یکهو بیایند بگویند تمام کلاس­ها آنلاین است و این­ها یک­کم سخت است برای ما. من زیاد با آن اخت نگرفتم زیاد به کارم نیامد شرکت نکردم.

ولی بچه ­هایی که شرکت کرده بودند هم نتیجه دیدند آن‌هم  بستگی به خود بچه­ها دارد ولی همان دبیرها و معلم­هایی که می­آیند در آن کلاس­ها درس می­دهند و این­ها خودشان هم توصیه­شان بیشتر تست‌زدن است که با تست­ها آشنا بشوید چون انواع کتاب زیاد است دیگر بالاخره برای هر درسی، برای بیولوژی شاید چندین کتاب ببینند با چندین سطح مختلف B و C و A و این­ها برای شیمی، ریاضی، فیزیک حتی برای اطلاعات عمومی و هوش خیلی تعداد کتاب­هایی که با آن­ها سروکار می­توانند داشته باشند زیاد است ولی باز هم آخرش می­رسند به این که باید تست بزنند و باید با شیوه تست‌زدن آشنا باشند. مثلاً شعرا، نویسنده­ها این­ها را باید بدانی و آخرین اخبار جهان را در جریان باشی

حالا تو خودت دو بار آزمون دادی خیلی هم‌درسش را خواندی. سوالات اطلاعات عمومی در مورد چه بود؟

اطلاعات عمومی عرضم به حضورتان که واقعاً مشخص نیست منبع خاص آن­جوری هم وجود ندارد سؤال­های این که در مورد جهان باشد و این­ها یکی دوتا درش هست بیشترش چیزهایی که ما دیدیم در مورد ایتالیا بود دیگر؛ یعنی پارلمانشان چه جوری است این ایتالیایی کیست، آنجا ایتالیا چه جوری است؟ اینجای ایتالیا چه جوری است؟ این سال در ایتالیا چه اتفاقی برایش می­افتد؟ ولی در مورد نویسنده­های معروف داشت در مورد جایزه­های مثلاً ریاضی و جایزه­های نوبل و این­ها در مورد فیلم، در مورد موسیقی، دیگر اطلاعات عمومی، کتاب همه چیز بود ولی بیشترش در مورد خود ایتالیا بود.

سؤالات هوش آزمون ایمت در مورد چه بود؟

این‌جوری است که اگر بچه­ها سؤال­های کنکور زبان انگلیسی را زبان تخصصی کنکور تخصصی را شرکت کرده باشند در بخش تخصصی کنکور ایران در بخش تخصصی یکسری پاراگراف­های خیلی کوچک و چهارگزینه‌ای است، چندلا از سؤال­ها آن­جوری است.

از آن یک سؤالی می­پرسد یا دوتا سؤال از آن می­پرسد و دیگر بعضی­ها هم دیگر چون هوش و این­ها با هم است یکسری سؤالاتی است که شما باید برای جواب دادنش یک مقداری انگلیسی تسلط داشته باشی و سؤال­های دیگرش هم هوش است دیگر مثلاً همین چیزهایی که می­بینند. یک شکلی می­دهد این ساعت را برعکس بخوانی ده ساعت جلو عقب کنی چه جوری است چه جوری نوشته می­شود هوش است دیگر.

خودت بیشتر روی چه تمرکز کردی؟ تجربۀ خودت چه بود؟

من سال اولی که امتحان دادم به‌خاطر این که هیچ اطلاعاتی نداشتم در مورد آزمون کسی نبود که به من بگوید که چه جوری بخوان و این­ها؛ چه بخوان؛ چه جوری برو سر آزمون؛ از کِی شروع کن به درس‌خواندن؛ چقدر درس بخوان؛ چند ساعت در روز درس بخوان؛ همه این­ها را کسی نبود که بالاخره به ما کمک کند خودمان رفتیم و تجربه شد و متوجه شدیم که نمی­شود یعنی کم درس خواند برایش چون آزمون ساده است بالاخره رقابت دارد و من سال اول بیشتر روی درس­نامه تمرکز کردم و تست واقعاً اصلاً نزدم نمره­ام به نمرۀ دانشگاهی که آن سال زده بودم نرسید و سال بعدش ولی از آن چند ماهی که درس خواندم شاید یک­پنجمش را درس­نامه می­خواندم بقیه­ را تست می‌زدم.

درس­نامه چیست اصلاً این­قدر در موردش صحبت می­کنی؟

دیگر این تکستی که بچه­ها در کتاب­ها می­بینند دیگر می­خوانند مثلاً در مورد زیست و ریاضی و شیمی و فیزیک، فرمول­ها و چیزهایی که وجود دارد.

کتاب­ها را بگو؛ چه کتابی گفتی بخوانند؟

کتاب­هایش را حضور ذهن ندارم که اسم­هایش را به­ شما بگویم.

انتشارات کتابهای آزمون ایمت را بگو

انتشارات کتاب­های کمبریج را می­توانند بخوانند. اره کتاب­های کمبریج کتاب­های خوبی است کتاب­های خود Imat  و آلفا تست کتاب­های خوبی­اند هست یک سرچ ساده در گوگل می­خواهد که سه تا کتاب اصلی یا پنج ­تا کتاب اصلی را به­ آنها معرفی کند کتاب­های تست است و درس­نامه هم دارد. دسترسی خیلی هم راحت است. اگر پی‌دی‌افش را نیاز داشته باشند یا اگر فیزیکی­اش را هم بخواهند حالا من خودم به­شخصه از دیوار و این­ها پیدا کردم کتاب­ها. عرضم به حضورتان که پی‌دی‌افش هم به نظرم جواب می­دهد.

برگردیم به ثبت‌نام. شما خودت ثبت‌نام کردی یا شرکتی، شخصی برای شما ثبت‌نام کرد؟

من کارهای ثبت‌نام را خانواده انجام می­دادند ولی با یک مؤسسه­ای در ارتباط بودیم و درست است که یک بازه­ای می­گذارند برای ثبت‌نام ولی یکسری دانشگاه­ها شما باید به آن­ها اعلام کنید و درخواست بدهید برای ثبت‌نام، یعنی به‌پیش ثبت‌نام نیاز دارند که آن را باز هم می­گویم چون کارهایم را مؤسسه انجام می­داد آن­جور اطلاعات دقیقی در موردش ندارم ولی یکسری دانشگاه­ها پیش ثبت‌نام دارند که آن هم یک deadline دارد یک بازه­ای دارد یکسری مدارک باید بچه­ها آپلود کنند که مدارک هم دیگر ترجمه و این­هایش در تهران ما دادیم به یکسری شرکت­های دیگر که همه ترجمه­ها به زبان ایتالیایی انجام شد؟

ترجمه­ها را خودشان مشخص می­کنند بعضی مدارک نیاز نیست حتماً به این زبان باشد بعضی­ها می­تواند به زبان انگلیسی باشد هیچ موردی ندارد.

چه مدرکی برای ثبت‌نام ایمت خواستند؟

دیپلم را خواستند و ریز نمرات و شناسنامه و این­ها.

آیا دانش‌آموز سال دوازده هم می­تواند در آزمون ایمت شرکت کند؟ یعنی دیپلم می­خواهد بگیرد هم می­تواند شرکت کند یا نه حتماً باید دیپلم گرفته باشد؟

باید دیپلم را داشته باشد بله.

یعنی حتماً باید دیپلم را بگیرد بعد بتواند شرکت کند؟

بله

ثبت‌نام ایمت حدوداً چه تاریخی است به ماه­های ایران؟

دیگر ثبت‌نامش که شروع شده الان فکر می­کنم تا 25 مرداد ادامه داشته باشد ولی این خود ثبت‌نام هم این‌جوری نیست که مثل کنکور ما سریع یک سایتی بزنی تمام بشود برود. یکسری پروسه دارد که قبلش باید انجام بشود که آن­ها را مؤسسه­ها برای ما انجام می­دادند. خیلی از بچه­ها خودشان ثبت‌نام کرده بودند؟

ثبت‌نام آزمون ایمت نیاز به کارت بین ­المللی دارد؟

نمی­دانم

حتماً باید یک کارت بانکی خارج از کشور داشته باشد؟ داخلی که نمی­تواند؟

بله هستند در ایران خیلی صرافی­ها یا خیلی افرادی که اینجا حساب دارند برای بچه­ها پرداخت می­کنند یک‌درصدی کارمزد می­گیرند و پرداختش را انجام می­دهند. خود مؤسسه­ها هم که افرادی که اینجا برایشان کار می­کنند و کارهای بچه­ها را انجام می­دهند.

هزینه­ ثبت‌نام آزمون ایمت؟

هزینه ثبت‌نامش به پوند من پرسیدم گفتند 134 پوند است و به یورو یک چیزی حول‌وحوش 115، 16 یورو می­شود.

مؤسسات برای ثبت نام آزمون ایمت چقدر می­ گیرند؟

آن هم فرق می­کند مؤسسه به مؤسسه هرکسی هر مؤسسه­ای یک‌جور است دیگر بالاخره. مؤسسه­هایی که ما با آن­ها کار کردیم هزینۀ زیادی نگرفتند برای آزمون یک مبلغ  خیلی کوچک گرفتند برای ثبت‌نام آزمون. ولی این‌جوری نیست که شما با مؤسسه فقط برای ثبت‌نام قرارداد ببندید. مؤسسه­ها قراردادهایشان کلی است یعنی اگر با آن­ها قرارداد ببندید همۀ کارها را در واقع می­سپرید به مؤسسه و یک فی خیلی زیادی باید به آن­ها بدهی نزدیک 1000 یورو فکر می­کنم.

1000 یورو بابت ثبت‌نام و آموزش و کارهای بعدش یا نه؟

این که من با آن­ها کار کردم متفاوت بود دیگر مثلاً کلاس­هایی که برگزار می­کردند علاوه بر پولی که برای قرارداد ما پرداخت کردیم هزینه گرفتند از بچه­ها می­گویم متفاوت است دیگر یعنی این‌جوری نیست که یک چیز ثابتی باشد همۀ مؤسسه­ها آن کار را بکنند. مؤسسه به مؤسسه فرق می­کند.

یعنی 130 یورو فکر کنم گفتی هزینه ثبت نام ایمت؟

بله حدود 115 یورو هزینۀ خود ثبت‌نام آزمون است ولی یکسری دانشگاه­ها هستند که باز یک هزینه­ای برای پیش ثبت‌نام باید به آن­ها بدهی.

یعنی پیشنهادت این است که با یک مؤسسه صحبت کنند همه کارهایش هم مؤسسه برای آن­ها انجام بدهد؟

به نظر من که اگر می­توانند خودشان دنبالش را بگیرند خیلی بهتر است خودشان دنبال ثبت‌نام  بروند دنبال کنند این مسائل را. چون که بالاخره به همه مؤسسه­ها اعتمادی نیست ولی اگر واقعاً اعتماد دارند به مؤسسه­ها اوکی است می­توانند بروند دنبالش اره خیلی راحت­تر است بالاخره دردسرش کمتر است.

زمان آزمون ایمت چه تاریخی است؟ هر دو سال پیاپی شما شهریورماه رفته بودی آزمون دادی درست میگم؟

13 سپتامبر است آزمون.

بعد جواب آزمون ایمت کِی می­آید؟

جواب­ها اواخر سپتامبر و اوایل اکتبر می ­آید.

بعد از آن دیگر باید بروی شروع کنی به کارهای ویزا و این­ها را انجام بدهی؟

اول باید جواب دانشگاه بیاید تا شما بتوانید اقدام کنید برای ویزا.

در مورد ویزا و در مورد خود زندگی و دانشگاه و این­ها در یک لایو دیگر باهم هماهنگ می­کنیم روزهای آینده با هم صحبت می­کنیم.

حتماً

سؤال­هایم را بیشتر پرسیدم فقط یک چیز دیگر از تو بپرسم، گفتی اگر کسی بخواهد بیزینس، مهندسی، حقوق بین­ الملل یا رشته ­هایی مثل معماری بخواند. احتمالاً نسبت به پزشکی رقابتش کمتر باشد.

آن هم آزمون دارد شنیدی یا نه اطلاعی ندارد؟

اطلاعی ندارم حقیقتاً.

برای انتهای لایو امروزمان خودت یک نفر آمده جوان جلوت نشسته می­گوید: «می­خواهم من این آزمون ایمت را شرکت کنم.» تجربیات خودت بگو آن کارهایی که باید بکند و آن کارهایی که نباید بکند را به او توصیه بکن که لایو امروزمان را ببندیم.

تست بزنند. خیلی مهم است تست‌زدن.  با تست­ها آشنا باشند به نظر من.

ریاضی و فیزیک و شیمی و زیست؛ چیز خارج از این نیست و تست، فقط تست به نظرم. خیلی مهم است این که با تست­ها آشنا باشند و یاد بگیرند وقتشان را مدیریت کنند سر آزمون استرس نداشته باشند. جو آزمون تحت‌تأثیر قرارشان ندهد ببینند آنجا تعداد زیاد است 5000 نفر آدم آمده آزمون بدهد نترسند از این جو.

من در یک لایو دیگری به امید خدا خود مراحل گرفتن ویزا ایتالیا، مسائل دانشگاه و حالا دوستان اگر در یوتیوب یا در پیج اینستاگرام یا وب­سایت من اگر سؤالی پرسیدند من باز مزاحمت می­شوم در لایو بعدی از تو می­پرسم. من مثل همیشه تأکید کنم من شرکت مهاجرتی، اعزام دانشجو یا ثبت‌نام ندارم فقط می­خواهم اطلاعات صادقانه در اختیار دوستان بگذارم. همه را دعوت می­کنم که از سایت من saeidkazemi.ir هم بازدید کنند از آقای کامیار هم خیلی تشکر می­کنم. یک‌وقت دیگری هم باز در مورد خود مسائل دانشگاه و تحصیل در خود ایتالیا و ویزا و  این­ها با همدیگر بیشتر صحبت خواهیم کرد.

مشکلات تحصیل در رشته پزشکی

مشکلات تحصیل در رشته پزشکی

برای شنیدن فایل صوتی فوق مشکلات تحصیل رشته پزشکی در ایران از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای تماشا کامل فایل ویدئویی مشکلات تحصیل رشته پزشکی در ایران از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

آقایِ دکتر کرمیان از بیزینیس کوچ‌هایِ پزشکی خیلی خوب و از دوستانِ همراهِ من هستند و ما با همدیگه در دوره‌هایِ بیزینِس کًوچ آشنا شدیم و اتفاقاً اولین باری بود که من از زبانِ یک پزشک در موردِ سختی های رشته‌هایِ پزشکی شنیدم. من چون مهندسی خواندم و همیشه  از بیرون به رشته‌یِ پزشکی نگاه می‌کردم اما امشب دوست دارم با همدیگه همراه باشیم ببینیم آقایِ دکتر از مشکلات تحصیل در رشته پزشکی چی می گویند، یکی از بخش‌هایی که من تویِ کانال یوتیوبِ خودم دنبال می‌کنم بحثِ تحصیل است. حالا تحصیل حتماً خارج از کشور نیست. به ‌هرحال خیلی از  ایرانیانِ عزیزی تو کشورهایِ مختلف دارند.تحصیلِ شاخه‌هایِ پزشکی رو انجام می دهند. ولی خوب تعدادِ زیادی هم دارن در داخلِ ایران تحصیل می کنند و خیلی از جوون‌ها هم از دبیررستان کلاً برنامه‌شون تحصیل در رشته‌یِ پزشکی است. من در خدمتتون هستم. خودتون رو معرفی بفرمایید و شروع کنیم.

دکتر کرمیان: زنده باشید. باعثِ افتخارِ من است که با شما آشنا شدم. خیلی از شما یاد می‌گیریم. خیلی خوشحالم که دوره‌یِ کَوچینگ دکتر ربانی باعث شد من با شما آشنا بشوم و بتونم بیش‌تر از شما یاد بگیرم. من محمد حسن کرمیان هستم، دانشجویِ سالِ ششمِ پزشکی و این‌که حالا چه داستانی شروع شد که من اومدم به سمتِ بیزینِس و اصلاً چه ربطی به هم دارند این دوتا که دو تا دنیایِ متفاوت هستند. انشالله جلوتر راجع بهش صحبت می‌کنیم.

و خوب حرفِ جالبی زدید گفتید که همه از بیرون نگاه می کنند و می‌گویند که همه چی گل و بلبلِ، همه چی عالی، پزشکِ پا می شود میره مطب برمی‌گرده، پولِ خوب، زندگیِ خوب همه چی عالی. ولی واقعاً این‌جوری نیست. یعنی از زبانِ یک دانشجویی که یک درکی قبل از کنکورِش داشته  بعد یک هو وارد میش‌وده می‌بینه نه اون چیزی که می‌گفتن نیست اگر برایِ شما توضیح بدیم حالا انشالله متوجه می‌شوید.

 که داستانِ کلی اصلاً بحثِ پزشکی چه‌طور است. خوب سفرِ یک دانشجویِ پزشکی تقریباً از سالِ قبل از کنکورِش شروع میشود. همون‌طور که میدونید. جوی که تویِ آموزش و پرورِش بخصوص مؤسساتِ کنکوری است اینه که همه‌یِ بچه‌ها رو با یک تابویی به نام پزشکی، دندان‌پزشکی و داروسازی سوق میدهند و هول میدهند که بروند جلو و این وسط اون شدتِ رقابته که برایِ اون جایگاه و اون صندلیِ است،

اون آرمان‌هایِ پوچی که برایِ بچه‌ها می‌سازند و اون قول‌هایی بیخودی که به بچه‌ها میدهند و همش باعث می‍شود که یک جوون هفده هجده ‌ساله با امیدِ یک زندگیِ فوق‌العاده تاپ، به امیدِ این‌که اگه من یک‌سال تلاش کنم یک عمر راحت خواهم بود بچه‌ها راضی می‍شوند و ترغیب می شوند که بروند سمتِ خواندن کنکور که خیلی سفت و سخت یک‌سال از زندگیشون رو کامل همه‌چی رو آف می کنند و به خودِشون یک سختیِ بی‌نهایت می دهند که بتوانند کنکور رو امتحان بدن و پزشکی قبول بشوند.

سوال:بعضیها برای تحصیل رشته پزشکی  از سالِ دهم شروع می کنند؟

دکتر کرمیان: الان بله. الان چون کنکور هم به این شکل شده که امتحان نهایی هم است بچه‌ها عملاً از اولِ دبیرستان دیگه کلاً می‌اُفتند تویِ بازی کنکور و خواندن درس‌ها و سختیِ اون فشاری که بر رویِ بچه‌ها است؛ به‌خصوص برایِ پسرها چون فشارِ سربازی نرفتن و این اتفاق‌ها هم است خیلی باعث می شودکه بچه‌ها فشارِ وحشتناکی رو تجربه می کنند.

 این برایِ خودم بود که من خودم دو بار کنکور دادم و خیلی فشارِش سنگین بود و حالا خداروشکر که به اون چیزی که می‌خواستیم رسیدیم اما همه چیز اون لحظه نبود. من همی شود به دوستایِ صمیمی خودم تویِ دانشگاه می‌گفتم که پزشکی برایِ ما شیرینیش همون لحظه‌ای بود که جوابِ انتخاب‌رشته اومده بود پزشکیِ دانشگاهِ فلان. اونجا خیلی ذوق داشتیم و همه خیلی خوشحال بودیم. ولی از روزِ اولی که واردِ دانشگاه شدیم کلاً همه‌چی فرق می‌کنه.

این که ما از یک فضایی واردِ فضایِ جدید می‌شویم و خوب سنگینی و فشارِ خاصِ خودش رو داره به کنار اما بحثِ اینه که ماها فکر می‌کردیم از الان که واردِ دانشگاه می‌شویم دیگه نمی‌خواد فشارِ زیادی تحمل کنیم. دیگه نمی‌خواد اون‌قدر درس بخوانیم. تازه ما فهمیدیم که چه اشتباهی بوده یعنی چه حرف‌هایِ اشتباهی می‌زدن که شما قراره خوش بگذرونید.

 ما تازه سنگینیِ اصلیِ قضیه از روزی که واردِ دانشگاه شدیم شروع شد. چون درس‌ها متفاوت از دورانِ دبیرستان بود، استادها فرق می‌کردن، جو کلی فرق می‌کرد. فضا آکادمیک بود و ما هیچ بک‌گرَندی نداشتیم. حالا این قضایا برایِ خیلی از بچه‌هایِ رشته‌هایِ دیگه هم می‌افتاد. اما چون  از همون روزی اول می‌گفتن بهمون دکتر دکتر و ما هم هوا برِمون داشته بود فکر می‌کردیم حالا خیلی اتفاقاتِ خوبی داره می‌اُفته ولی این‌جوری نبود.

سوال:حالا اقایِ دکتر می‌دانید کنکور چه حالتی داره؟ حالا نه مثلِ دو ماراتن اما یک دو نیمه ماراتن هست به هرحالا یک سال تا سه سال می‌دوی بعد تازه به مقصد می‌رسی بعد دوباره می‌بینی که یک مسابقه سه‌گانه هم جلوت است و باید دوچرخه‌سواری هم بکنی و بری هزار و پونصد متر شنا هم بکنی. یعنی واقعیتِش رشته‌یِ مهندسی اون موقع خیلی مد بود.

من حالا 22 سالِ پیش رشته‌یِ مهندسی مدرکِش رو گرفتم. حالا رتبه‌یِ کنکور من هم بد نبود و تویِ یک دانشگاه دولتی تویِ تهران درس خوندم. ولی وقتی واردِ دانشگاه میشوی خیلی خسته‌ای. من ترمِ اول هم مشروط شدم چون دیگه واقعاً توانِ این‌قدر درس خواندن رو نداشتم. بعد حالا مهندسیها چهار سال تموم میشود حالا یک کسی بخواهد ادامه بده دو سال است

سوال:یک فضایی حالا باز بینِش استراحتی و یک فرجه‌ای است. ولی پزشکی 7 سال ممتد. حالا شما همین هفت سال رو یک توضیحی بدید. حالا شما روزِ اول واردِ دانشگاه شدید ؟ شاید جالب باشه برایِ کسایی که هیچ‌گونه اطلاعی ندارند.   

دکتر کرمیان: حتماً. رشته‌یِ پزشکی تویِ ایران یک دوره‌یِ هفت ساله است که بچه‌ها برایِ گذراندنِ این دوره مدرکِ پزشکیِ عمومی می‌گیرند. اما این هفت سال یک دست نیست. به چهار قسمت تقسیم می شود و چهار مرحله تویِ رشته‌یِ پزشکی است که به ترتیب دو سال و دو سالِ نیمِ اول؛ حالا بعضی دانشگاه‌ها متفاوت هست. مقطعِ علومِ پایک است که بچه‌ها علومِ پایک رو می‌خوانند که با بَیسِ کلیِ مدیکال آشنا می شوند.

 مثلا آناتومی می‌خوانند، بیوشیمی می خوانند، باکتریها رو می خوانند، و بعد از این دوسال، دو سال و نیم یک آزمونِ اولیه می دهند و یک جمع‌بندیِ کلی از بیس‌ها رو می کنند و بعد از اون واردِ مرحله‌یِ فیزیوپاتولوژی می شوند. که ترکیبی از فیزیولوژیِ بدنِ انسان و پاتولوژی و بیماریها است.یعنی میان بیشتر راجع به بیماریها می خوانند و یک مقدار بحث آکادمی‌تر و بالینی‌تر میشود.

 اما ما کماکان تویِ این یک‌سال و نیم دوسالی که تویِ مقطعِ فیزیوپاتولوژی هستیم. باز هم مریض نمی‌بینیم. فقط بعضی وقت‌ها بچه‌ها می روند بیمارستان که شرح حال‌گیری یاد بگیرن که با اون علمی که دارن می خوانند یک مقدار ترکیب بشه. که این هم مشکلات خاصِ خودِش رو داره که کم‌کم داره اصلاح می شود تویِ سیستمِ آموزشی. بعد از اون بچه‌ها واردِ مقطعِ اِکستِرنی یا به اصطلاح خودمونی اِستَیژِری می شوند که دو سال است و بچه‌ها واردِ بخش‌هایِ بیمارستانی و بالینی می شوند.

 و اونجا مؤظف هستند. بروند و مریض‌ها رو ببینند ازشون شرحِ حال بگیرَن، بتوانند با مریض ارتباط برقرار بکنن، اما کارِ درمانی نمی کنند. یعنی ما اجازه‌یِ کارِ درمانی نداریم و تنها کاری که باید بکنیم اینه که بریم ارتباط گرفتن با مریض‌ها و شرحِ حالِ مریض‌ها و این‌که اون بیماریهایی رو که می‌بینیم بخوانیم که بتونیم بَیسِمون رو قوی‌تر بکنیم. یعنی عملاً بَیسِ اصلیِ بچه‌هایِ پزشکی تویِ فیزیوپاتولوژی و اِکتَیژیری بنا می شود. بعد از اون بچه‌ها وقتی مقطعِ اِکتَیژِریشون تقریباً بعد از سالِ 6 تموم می شود یک آزمونِ جمع‌بندی باید بدن به ایسمِ پرِنتِرنی یا آزمونِ پیش‌کار ورزی، و وقتی که  امتحان رو پاس بشوند.

می روند و واردِ مقطعِ اینترنی می شوند و تویِ مقطعِ اینترنی یا همون کارورزی بچه‌ها دیگه کارهایِ بالینی انجام می دهند و  مریض‌ها رو تویِ خطِ اولِ بیمارستنان‌ها ویزیت می کنند زیرِ نظرِ اساتید و رِزیدِنت‌ها و اونجاست که دیگه بچه‌ها یک مقدار بالینی‌شون قوی‌تر می شود و کارِ عملیِ بیش‌تری یاد می‌گیرن، کارهایِ تهاجمی که نیاز است مثلاً مریض‌ها رو اینتوبه می کنند، لوله‌تنفسی میذارن گاهاً و این اقداماتی که بچه‌ها می‌توانند از پرستارها و رِزیدِنت‌ها یاد بگیرند و عملاً حرفه‌ای می شوند. یک تفاوتی اینجا است با کشورهایِ اروپایی اون اینه که کشورهایِ اروپایی خیلی اقداماتی رو که پرستارها تویِ ایران انجام می دهند رو اونجا بچه‌هایِ پزشکی انجام می دهند. یعنی اونا از لحاظ عملی یک مقدار وظایِفِشون بیش‌تر است. اما تویِ ایران نه. تویِ ایران یک مقدار از وظایف رو بچه‌هایِ پرستاری زحمتِش را می‌کِشَند و خوب اونا بیش‌تر آموزش می‌بینند.

این از کلیات. بعد از این‌که دوره‌یِ اینترنی تموم شد و بچه‌ها بخش‌هایِ اینترنیشون رو گذروندن بعد از یک‌سال و نیم درس که تمام می شود حالا بچه‌ها به چند دسته اینجا تقسیم می شوند. دسته‌یِ اولِشون که خانم‌ها هستند.خوب اونا چون سربازی ندارن اونا باید دوسال برن و طرحِشون رو بگذرونند. حالا این طرح بسته به محلی که میروید و بسته به محرومیتِ که اون محل داره بینِ یک‌سال الا دو سال طول میکشه. اما پسرها که خیلیهاشون سربازی دارند باید سربازیشون رو بروند .

و این معادلِ طرحِشون حساب می شود. و هر چقدر از اون ور کسری بخورن باید از این ور طرحیش رو بروند. یعنی اگه من الان یکسال کسریِ خدمت داشته باشم یکسال سربازیم رو میرم و اون یکسالِ باقیمانده رو باید برم یک محلی و طرح بگذرونم که به من مدرکِ پایانِ طرح بدن. و این طرح برایِ همه اجباری است. یعنی همه باید حداقل دو سال طرح بروند.

سوال:سربازی رو تویِ رشته‌یِ پزشکی میروید؟

دکتر کرمیان: بله بچه‌هایی که سربازی می روند معمولاً تویِ درمانگاه‌هایِ نیروهایِ مسلح کار می کنند. بچه ‌هایِ داروسازی هم همین‌طور است، بچه‌هایِ دندون‌پزشکی هم همین‌طور استن. یعنی الان دوستایِ من که داروسازی هستند خوب تویِ بیمارستانی که مرتبط است با سپاه است اونا اونجا بالاخره داروخانه داره و بچه‌ها اونجا تقسیم می شوند و اونجا فعالیت می کنند. دیگه مثلِ سربازیِ رشته‌هایِ دیگه نیست که بچه‌ها بخوان برن و پست و اینها داشته باشند. یک مقدار سربازیِ سبک است.

سوال:یعنی از کنکور در رشته پزشکی  قبول بشوید. حداقل خیلی سریع درسِت رو هم بخوانی و آزمونت رو هم بدی و طرح را بروید حداقل 9 سالِ بعد تازه پزشکِ عمومی می‌شوید. درسته؟ بعد کی اجازه‌یِ مطب زدن دارید؟

دکتر کرمیان: ما از سالِ هفتم شماره نظام می‌گیریم و خوب اجازه‌یِ فعالیت نداریم و کسایی هم که کار می کنند غیرِ قانونی کار می کنند. باهزینه‌یِ بسیار پایین کار می کنند. ولی ما وقتی می‌توانیم مطب بزنیم که امتیازِش رو جمع بکنیم. و این امتیازها من هنوز خودم نمی‌دونم چه شرایطی داره. خیلی پیچیده است  داستانِش. اما یک‌سری امتیازها باید جمع بشود که طرح توش مؤثره، ازدواج و تاهل هم  مؤثر است، سهمیه ‌هایِ مختلف مؤثر است و خوب اکثرِ بچه‌ها نمی‌توانند دیگه و خیلی هامون واقعاً نمی‌توانیم مطب بزنیم.   

سوال:تویِ شهرهایِ کوچک هم نمی توانید مطب بزنید؟

دکتر کرمیان: بله. اما الان چیزی که زیاد شده بحثِ تاسیسِ کلنیک‌هاست. دانشجویان پزشکی، بعد از پایان طرحشون  پروانه می‌گیرند می‌توانند کلنیک تأسیس کنند و خوب اون هم داستانِ خاصِ خودِش رو داره. الان چندتا از بچه‌هایِ سال بالاییِ خودمون هستندکه الان هم داریم باهاشون همکاری می‌کنیم. کلنیک الان تأسیس می کنند و تویِ کلنیک یا فعالیت‌هایِ درمانیِ معمولی انجام می شود یا مثلاً فعالیت‌هایِ (زیبایی، مراقبت پوست و چاقی )عملاً به قولِ شما نه سال طول می‌کشه که بچه‌ها تازه از آب و گل دربیان و بتوانند فعالیت بکنند و خوب اینجا بود که من گفتم که بچه‌هایِ کنکوری فکر می کنند به محضِ این‌که کنکور قبول بشوند همه چی اوکی می شود در صورتی‌که حالا شما باید نه سال تلاش کنید، نه سال باید برید جلو که بتونید فقط مدرکِت رو بگیرید.  

سوال:بدونِ مشکل همه‌یِ درس‌ها رو بخوانی، تئوریها و عملیها رو انجام بدی تازه مدرکِ پزشکِ عمومی می‌گیری؟

دکتر کرمیان: بله.

سوال:حالا بازارِ کارِ پزشکِ عمومی چه‌طوری است؟

یعنی واقعاً اگه یک نفر نه سال وقت بذاره اگه این نه سال رو وقت بذاره برایِ یک کارِ دیگه‌ای، یک تخصصِ دیگه و واقعاً بره تویِ یک کاری 4 یا 5 سال تخصص یاد بگیره. حالا من آدم‌هایی رو دیدم که پزشکی واقعاً علاقمند هستند خوب من به آنها احترام می گذارم می‌گویم کسی که علاقمند است بره پزشکی بخواند و وقتش رو هم بذاره و لذتِش رو هم ببره.

البته باید بداند که یک مسابقه‌یِ سه‌گانه در مقابلِش داره و الان هم باید شنا کنه و هم باید بدوه و هم باید در انتهاش دوچرخه‌سواری کنه. چون واقعاً یک مسابقه‌یِ بسیار سختی است تحصیل در رشته‌یِ پزشکی. یعنی بعضی‌موقع‌ها من می‌بینم بعضی آدم‌ها مقایسه می کنند من خیلی ناراحت می‌شوم. می‌گویم مثلاً درسته که ما رشته‌یِ مهندسی خواندیم.متاسفانه نظامِ آموزشی شروع کرد به تولیدِ مدرک. بجز شاخه‌هایِ پزشکی. این نظرِ من از بیرون است. بگید درسته یا نه؟ تویِ خیلی از شهرها و روستاها حتی شهرهایِ خیلی کوچیک من می‌بینم دانشگاه ساختن.؛دانشگاهِ آزاد و پیامِ نور و همین‌جوری مهندِس دارَن می دهند بیرون. من بنده‌یِ خدایی دیدم که به جرأت می‌تونم بگم تو جدولِ ضرب رو بلد نیستی تو چه‌جوری مهندسیِ عمران رو از دانشگاه گرفتی؟

بعضی از این مسائلِ مقاومتِ مصالح رو تو چه‌جوری رفتی و نمره گرفتی؟ گفت که من نرفتم امتحان بدم همین‌جوری بهم نمره دادن. گفتم خوب واقعیت رو که من تویِ محیطِ کار می‌بینم. تو یک جدول ضرب رو بلد نیستی. بعد اون دوست من هم الان مهندسه و من که بیست و خورده‌ای سال پیش با آن سختی مدرک گرفتم هم مهندسم.ما دانشگاهِ علم و صنعت رو راه‌اندازی کردیم برایِ این‌که مهندِس‌ها بروند عملی یاد بگیرند. من سالی چهل واحد درس پاس کردم یا یک مقدار بیش‌تر وقتی بعضی مواقع نمراتم رو نگاه می‌کنم خوب می‌گویم این هشتاد واحد من برایِ چی پاس کردم؟ چه به دردِ مهندسیِ من می‌خوره؟ چه کارآیی امروز برایِ من داره؟  عملاً هیچی.

هیچ کدوم از اون درس‌ها عملاً هیچ کاربردی نداشت و راحت می‌توانست دو واحدِ تخصصیِ باشه و یک مهندسِ عمرانِ متخصص‌تر در بیام. دو واحد انگلیسی و یا دو واحد عربی نمی‌دانم به چه دردِ ما می‌خورد. نمی‌دونم شما هم تویِ رشته‌هایِ پزشکی هم اینها رو دارید؟ یا این‌که نه این بحث‌هایِ عملی و تئوریک؟ نظر شما چی است؟

دکتر کرمیان: دقیقاً همین‌طور است. تویِ بحثِ آموزشِ پزشکی هم بسیار داد و فریاد کردیم که آقا جان این مسیری رو که دارید میروید بسیار اشتباه است که متأسفانه این آموزشِ پزشکیِ ایران رو اومدن کپی‌کردن چندین سال پیش از رویِ فکر کنم آمریکا بوده ولی خوب اصلاً منطقی نیست و ما خیلی داریم می‌گوییم که خوب چرا مثلاً شما تویِ دورانِ دو سال و نیمِ علوم پایه این همه تخصصی مواردی آموزش می‌دید که بچه‌ها اصلاً نخواندن.

 خودِ من بعضی از درس‌ها رو واقعاً نرسیدم بخونم. یک قسمت‌هایی از باکتریها رو گفتن، قارچ‌ها رو گفتن، ایمنی قسمت‌هاییش واقعاً به دردِ ما نمی‌خورد، حالا آناتومی که هیچی خیلی باید کامل بخوانی ولی درس‌هایِ عمومی همه‌یِ اینها بود حالا اینا به کنار فقط علومِ پایه. اصلاً ما می‌گفتیم شیوه‌یِ تدریس تویِ بحثِ فیزیوپات اشتباه است. تویِ فیزیوپات شما میاید تئوری یاد می‌گیرید مریض نمی‌بینی و تویِ اِستَیژِری که مریض رو می‌بینی  وقت نمی‌کنی تئوری بخوانی.

 بعد فاصله‌یِ بینِ اینا از اولِ فیزیوپاتولوژی تا آخرِ اِنستَیژنِری سه سال و نیم چهار سال است. بعد ما می‌گفتیم این چهار سال به اندازه‌یِ یک لیسانس است و بچه‌ها فراموش می کنند. کسی براش مهم نبود و تازه یواش یواش دارن یک سری واحدهایِ عملی هم واردِ فیزیوپاتولوژی می کنند که بچه‌هایی که مثلاً دارن جراحی می خوانند یا اطفال می خوانند یک شرحِ حالی هم بگیرن و یک دوتا مریض هم ببینند و بعد تویِ اِستَیژِری تقویت بشوند.  

سوال:ولی خیلی از بچه‌هایِ شاخه‌یِ پزشکی وقتی واردِ جامعه‌یِ کار می شوند راحت‌تر جذب می شوند و راحت‌تر براشون کار پیدا می شود؟

حالا شما الان رویِ این‌که بیش‌تر باید عملی ببینن بحث دارید. خوب حالا رشته‌هایِ مهندسی و خیلی از شاخه‌ها عملاً هیچ کارِ عملی انجام نمی دهند نهایتِش چند تا واحدِ خیلی ساده برایِ تابستون مثلاً می روندکارگاهی فلانی و عملاً هیچ کاری عملاً کسی یاد نمی‌گیره.یعنی اگر بگم مهندِس میاد بیرون این به معنایِ واقعیِ علم داره، تخصص داره و می شود کارگاه رو دَستِش سپرد یا می شود یک پروژه‌یِ خیلی کوچیک رو بهش سپرد عملاً این‌جوری نیست.

یعنی بیش‌تر یک چیزی رو حفظ کرده و اومده نمره گرفته و واحد پاس کرده. فقط آی‌کیوش بالا بوده. یعنی هیچ آدمی نمی‌تواند بگوید من از دانشگاه اومدم بیرون خیلی بلدم.من دکتر رو می‌بینم در شاخه‌یِ تخصصیِ خودمون برخی اصولِ پایه رو نمی‌داند. حالا نکته‌هایِ شما همون‌قدر عملی است یک مزیتِ دیگه‌ای هم که داره این است که حجمِ ورودی کنترل می شود حالا این هم به نظرِ من یک مزیتِ. حالا امسال فکر کنم مجلِس داره یک هنر می‌زنه و داره زیاد می‌کنه.    

دکتر کرمیان: متأسفانه دسته گل رو به آب داد مجلس و تأیید شد و فکر کنم سالِ آینده تا چهار سالِ بعدِش هر سال 20 درصد اضافه می شود  و تویِ چهار سال فکر کنم بیش از دو برابر ظرفیت رو ببره بالا و من هم خوشحالم و هم ناراحت. از دو جنبه. ناراحتیش به خاطرِ اینه که دوستان، همکاران اشباعِ. حالا واقعاً داستانِ پزشکی به خصوص تو حوزه‌یِ عمومیش و حتی تخصصیش به شدت داره اشباع می شود.

 بچه‌هایِ دندان‌پزشکی که دیگه اصلاً حرفِش رو  نزنیم. بسیار بسیار اشباع شدن. اما خوشحالیم از این جهتِ که بیزینیسِ خودم می‌گیره. یعنی من اگه بخوام یک کم بد فکر کنم راجع بهش و یک جوری فکر کنم که به صلاحِ بقیه نیست بیزینِسِ من می‌گیره. چون هرچی تعداد بره بالاتر رقابت بینِشون بیش‌تر می شود و هر چه رقابت بیش‌تر بشه من خیلی بیش‌تر می‌تونم کار کنم و پولِ بیش‌تری به دست بیارم.(دکتر کرمیان شاخه تخصصی بیزینس کوچینگ پزشکان را انتخاب کردند و به پزشکان برای توسعه کسب و کار مشاوره می دهند)

سوال:یک توضیح در موردِ بیزینِسِتون بدم من خیلی برام جذاب بود. ما تویِ گروه‌هایِ مَستِرمایند با آقایِ دکتر با هم بودیم. آقایِ دکتر بیزینِس کوچِ پزشکان هستند. حالا روان‌پزشکان، دندان‌پزشکان و دوستانی که علاقمند بودن به پیجیشون سر بزنند. خیلی چیزهایِ جالبی دارند.

 چون بالاخره پزشکی یک بحثِ و تخصصی بیزینِس و کسب و کارِ پزشکی یک بحثِ دیگه‌س. آقایِ دکتر یک شاخه‌یِ خیلی جالبی رو انتخاب کردن. یک کارِ قشنگی رو تویِ بازار انتخاب کردن که دارن به هم‌صنف‌هایی خودِشون بیزینیس رو می‌خوان آموزش بدن و دوست دارند با تخصصی که تویِ پزشکی و تجربه‌ای که به دست آوردن بیزینیس رو به همکارایِ خودِشون آموزش بدن.. حالا ما یک شبِ دیگه کلاً رویِ بیزینِس کوچِ پزشکی با شما خیلی کار دارم. می‌خوایم در موردِش صحبت بکنیم.که اگه کسی علاقمند بود بیاد با شما آشنا بشه. اصلاً با این فرآیند که کوچ چه ارزشی داره و یعنی این‌که کوچ چقدر خوبه که کنارِ ما باشه. من خودم خیلی از بیزینِس‌هایی که شکست خوردم.

اگه یک کوچ همراه من می‌بود به موقع دستورِ شکست  می‌داد و می‌گفت دیگه ادامه نده.خوب خیلی انرژی و سرمایه و وقت من هدر نمی‌رفت. یک موقعی حالا من یک استارت آپی تویِ پَیجم است اونجا توضیح می‌دهم. کوچم به من گفت و خیلی هم دلخور شدم که چرا داره این حرف رو می‌زنه که ادامه نده. من خیلی دلخور شدم که آقا چی داری می‌گی من دو سالِ عمرم رو روش گذاشتم، کلِ زندگیم رو گذاشتم، گفت بنظر من این طرح شکست خورده‌س.خوب اون از بالا و از تجربه‌ش به موضوع نگاه می‌کرد.

حالا برگردیم به بحثِ اصلیِ خودمون که بحثِ مشکلاتِ پزشکی در ایران. من چون برادرِ خودم داروساز است خیلی سال‌ها پیش؛ تقریباً پنج شش سالِ پیش یک آماری می‌داد می‌گفت عملاً دیگه داروسازی تویِ ایران اشباعِ شده. یعنی بیش از ظرفیتی که جامعه نیاز داره ما الان داروساز داریم. ولی یک نکته‌ای جدیداً بین پزشکان و دوستانم می شنوم که بحثِ مهاجرتِ پزشکان به خارج از کشور است. یعنی کسایی که تحصیل کردن،

خوب به هرحال جامعه براشون هزینه‌یِ زیادی کرده والان کشورهایِ عربی می‌بینم به شدت داره متخصصین رو جذب می‌کنند، امکاناتِ خوب با حقوقِ خیلی زیاد. الان دوستی دارم داره میره ابوظبی برای رشته‌یِ جراحیِ قلب. ایشون متخصصِ قلبه. خوب یک هزینه‌یِ خیلی خوب، خوونه، ماشین در اختیارِشون می گذارند. و من بهش گفتم نرو تو این همه زحمت کشیدی شهرِ ما به این خدماتِت نیاز داره. می‌گه می‌دونم اما اونجا دارن چندین برابر به من درآمد پیشنهاد کردن و نمی‌تونم قبول نکنم. شرایطِ کاریِ اونجا خیلی برام مهیاست. حالا شما هم تجربه‌ای دارید بفرمایید.  

دکتر کرمیان: خواهش می‌کنم. بله متاسفانه اونقدر اون داستانِ اشباع شدن در رشته پزشکی باعث شده که از لحاظِ درآمدِ بسیار بِزینیس‌هایِ مدیکال اُفت بکنه. یک زمانی خوب بود. اوایلی که آقایی هاشمی وزیر شد خیلی درآمد‌ها رو بردن بالا چند شب پیش داشتم تویِ گوگل می‌خوندم که می‌گفتن این اوایلی که تحول سلامت  آمده بود همه چی عالی بود. ما تا چند سال لاکچری زندگی کردیم و خیلی خوب بود. یعنی شما فکر کنید اگریک مجموعه‌ای بودجه‌ش 800 میلیون تومان بوده یکهو شده هفت میلیارد تومان و خوب این پول خیلی راحت تقسیم می‌شد بینِ پزشک‌ها و بچه‌هایِ دیگه‌یِ گروهِ پزشکی ولی الان دیگه نیست.

الان دچارِ کمبودِ بودجه است. من الان یکی از دوستایِ خودم پزشکِ عمومی  است تویِ یکی از بیمارستان‌هایِ کرمانشاه است می‌گفت من سه ماهِ حقوق نگرفتم. چطور باید زندگی بکنم و این مسیر باعث می شودکه بچه‌ها به این فکر کنن که خوب اگه شرایطِ اون ور بهتره ما عطاش رو به لقاش ببخشیم و پاشیم بریم و بسیار آمارِ مهاجرت زیاد شده و بسیار نخبه‌هایی که از تیمِ پزشکی رفتن از ایران از دانشگاه‌هایِ مختلف و از رشته‌هایِ مختلف، از عمومی بگیر تا حتی فوق تخصص‌ها و متاسفانه این اتفاق بسیار زیاد داره می شود.

خودم هم حتی دارم به این فکر می‌کنم. اگر شرایِطِش برای من ایجاد بشود حتماً یکی از گزینه‌هایِ اصلیِ زندگیم است. شاید بگم 90 درصدِ دوستایِ دیگه‌م هم همین است و می‌گویند که ما اگر بخوایم فارغ‌التحصیل بشویم عمومی یا باید بریم درمانگاه‌هایِ دیگه ساعتی 50 هزارتومان یا 100 تومان کار کنیم یا باید بریم زیبایی بخوانیم و تویِ کلنیکِ زیبایی کار بکنیم و یا باید برویم مهاجرت کنیم.

سوال:خوب در مورد آزمون دستیاری صحبت کنیم؟ 

دکتر کرمیان: اون هم داستانِ خاص خودِش رو داره که خدمتتون جلوتر میگم که چرا بچه‌ها نمی روند سمتِ دستیاری. گزینه‌یِ دستیاری تقریباً یک گزینه‌یِ سوخته است برایِ 90 درصدِ بچه‌ها. حتی حالا خیلی از رشته‌ها است ممکنِ شما ثبتِ نام بکنید حتی اگه سرِ جلسه هم نری می‌تونی بری اون رشته رو ثبت‌نام کنی. مثلِ طب اوژانس. در این حد خالی است. یعنی عملاً شما رِزیدِنتِ طبِ اوژانس نمی‌بینی تویِ اکثرِ بیمارستان‌هایِ کشور. چرا؟ چون اصلاً کسی نمیره. میگه برایِ چی باید برم.

سوال:طبِ اوژانس  اِستِرِسِش زیاده یا منابعِ درآمدیش کمه؟ چرا نمیروند؟

دکتر کرمیان: جلوتر عرض می‌کنم خدمتِتون. خوب بسترِ رِزیدِنتی خیلی داغ شده و شاید خودمون اگر بتوانیم یکی از لاین‌هایِ که اگر بتوانیم بیزینِسِمون رو گسترِش بدیم و روش کار بکنیم بحثِ مهاجرتِ پزشکان است. چون خیلی از این مؤسسات خیلی دارن بد کار می کنند و اصلاً اطلاعاتِش رو ندارند. حتی خیلی جالب شد که این بحثِش رو کردید. من امروز یک یک‌ساعتی داشتم پیاده‌روی می‌کردم و هندزفریم رو گذاشتنم و داشتم یک لایوی رو تویِ یوتیوب راجع به مهاجرتِ پزشکان با یک دکتر گوش می‌دادم.

اتفاقا در موردِ آلمان هم بود و اینقدر مسیرِش سخته مهاجرته که بچه‌ها حاضر هستند اون سختیِ مسیرِ مهاجرت رو بپذیرن؛ یعنی کسیکه نه سال تلاش کرده. حاضرِ دوباره یک سال و نیم دو سالِ دیگه حتی سه سال دیگه زمان بذاره، زبانِ دوم و سوم بخونه، بره امتحان بده، بره زبان تخصصی امتحان بده، بره امتحان‌هایِ تخصصیِ پزشکی رو بده تویِ کشورهایِ دیگه ولی قبول کنن اونجا ماهی دو هزار یورو سه هزار یورو بهش حقوق بدن.

سوال:کشورهای دیگر مدرکِ پزشکی  ایران رو قبول نمی کنند مستقیم؟

دکتر کرمیان:نه مستقیم قبول نمی کنند. باید تطابق بدهید. یعنی اینا باید بدونن که شما واقعاً درس خواندید.

سوال:من فکر کنم شما داشتید برایِ مهاجرت پزشکی به اتریش و آلمان تحقیق می‌کردید تجربیاتِتون هم در اون زمینه بگویید؟

دکتر کرمیان:آره من در موردِ اتریش و آلمان خیلی تحقیق کردم. البته اتریش کم‌تر راجع به بحثِ پزشکیش اما آلمان خیلی بیش‌تر چون دوستایِ خودمون هم المان هستند و حالا اگه امکان داشت حالا باهاشون لایو خواهم گذاشت که راجع به این مسائل صحبت بکنیم. کشورهایِ عربی هم خیلی خوب دارن بچه‌ها رو می‌برن.

خیلی امکاناتِ خوبی دارن می دهند و جالب بود این قضیه‌یِ افزایشِ ظرفیت که اومد این است که می‌گوید ظرفیتِ پزشکی تویِ ایران دو برابر می شود به این معنی نیست که پزشکانِ ایرانی دارن دو برابر می شوند به این معنی است که کشورهایِ حاشیه‌یِ خلیجِ فارس دارن دو برابر پزشکی می‌گیرند. یعنی عملاً ته مسیره بچه‌ها دارن مهاجرت می کنند.

سوال:حالا کشورهایِ خلیجِ فارس تعجب می‌کنم که از هند و پاکستان و فیلیپین دکترهای خوب خیلی هستند. خوب اکثراً جامعه‌یِ7 میلیونیِ امارات چهار و نیم میلیونِش هندی است. تعجب می‌کنم چرا حالا پزشک؛ چون من خیلی الان تویِ بیمارستان‌هایِ امارات رفتم، تویِ مراکزِشون یک زمانی تجهیزاتِ دندان‌پزشکی کار می‌‌کردم. و عملاً همه‌یِ صنعتِش دستِ هندیها بود.

یعنی همه‌یِ محصولاتِ هند می‌اومد تویِ امارات و تویِ نمایندگی هایِ بین‌المللی توزیع می‌شد تویِ خاورِمیانه.  نمی‌دونم چرا حالا ایرانی می‌برن. نمی‌دونم به دلیلِ اینه که تخصصِشون بهتره؟ چون معمولاً ایرانیها مشکلِ زبان هم دارن یعنی نسبت به هندیها که از صفر انگلیسی یاد می‌گیرن تویِ مدرسه و دانشگاه و اینا. دلیلِش رو می‌دونید شما که چی است؟

دکتر کرمیان:والله من خودم چون نرفتم دلیلِش رو خیلی خوب نمی‌دونم. اما حس می‌کنم دلیلِش این باشه که یکی این‌که فرهنگِ ما به عرب‌‌ها خیلی بیش‌تر می‌خوره تا هندیها و عراقیها. یعنی حالا ما یک تجربه‌یِ مشترکی از بحثِ زبان و اینها داریم. حداقل فارسی خیلی به عربی نزدیک‌تر است تا هندی. از طرفِ دیگه خوب هندیها خیلی از لحاظِ علمِ پزشکی ضعیف نیستند. ولی  دانشجویان پزشکی  واقعاً خیلی قوی است و چون دورانِ انترنی خیلی فشار وارد می شود به بچه‌ها و کارِ عملیِ خیلی زیادی انجام می شود و شب نخوابیدنهایِ خیلی زیادی انجام می شود بچه‌ها عملاً آب‌دیده‌تر هستند. حالا من نمی‌دانم بچه‌هایِ پزشکیِ هند و اروپا چه جوری هستند.

ولی تا جایی که من در موردِ ایران خبر دارم و تجربه‌یِ خودم بوده خیلی بچه‌ها فشارِ مختلفی رو تحمل می کنند و عملاً قوی هستند. یعنی از لحاظِ کارِ بالینی خیلی قوی‌ هستند بچه‌ها. و این‌که چون بحثِ اینه که بچه‌هایِ هندی خیلی به بازارِ آمریکا وصل هستند .و انگار فاصله‌یِ بینِ نیویورک تا دهلی مثلاً انگار به اندازه‌یِ دو تا شهرِ ایران است. اینقدر بچه‌هاشون با هم در ارتباط هستند و میان و می روند. اما خوب ایران نه و ایرانیها بیش‌تر به کشورهایِ حاشیک‌یِ خلیجِ فارس یا سمتِ اروپا می روند.خوب سبکِ زندگیِ ما تویِ ایران و امارات بسیار فرق می‌کنه. بچه‌ها هم همه خوشحال هستند. همین الان دوستایِ خودم داشتن از من می‌پرسیدن که عمان چطوره بریم،

مثلاً قطر چطور است بریم، کویت چطوره؟ امارات چطوره؟ همین دوستان دارن می‌گویند ما هرسال پنج سال بریم اونجا خودِمون رو ببندیم از لحاظِ مالی بعد پاشیم بریم اروپا اقامتِمون رو بگیریم یا مثلاً برمی‌گردیم ایران با  همون پول زندگی می‌کنیم . به این دلایل است فکر کنم. و خوب متاسفانه اونا دارن از نیرویِ کارِ آماده استفاده می کنند. نیرو‌هایی که تویِ ایران هزینه‌هاش پرداخت شده، آموزشش رو دیده، تلاش‌هاش رو یک دوره طی کرده ولی اینها میان با دادنِ یک پولی به ایرانی ها که خیلی هم زیاد نیست برایِ خودِشون نیرویِ کارِ آماده می‌برند.

اگر برایِ یک پزشکِ ایرانی شاید شما فکر کنید این هفت سال نه سال سه میلیارد چهار میلیارد تومن هزینه شده باشه خوب اینا دو سال سه سالی که براش کار ایجاد می کنند همون‌قدر بهش حقوق می دهند و دیگه عملاً خیلی براشون می‌صرفه که برن یک نفر رو از صفر تقویت کنن و خیلی به نفعِشون خواهد بود چون نه دیگه زحمتِ آموزش دارند و نه زحمتِ امکانات دارن. خیلی راحت برایِ خودِشون استفاده می کنند و سودِش رو می‌بَرَن.   

سوال:در موردِ دستیاری رشته پزشکی می‌خواستید توضیح بدین؟

دکتر کرمیان:متاسفانه یک بحثی است قبل از این‌که واردِ بحثِ دستیاری بشم بحثِ حقوق‌ها و درآمدهاست. یک داستانی که است اینه که بچه‌ها از زمانی که واردِ مقطعِ اینترنی می شوند یک حقوقِ خیلی خیلی کمی می‌گیرند. الان حقوقِ بچه‌ها یک و نیمِ در ماه. با حدود 10 تا کشیک در ماه کم و زیاد چیزی حدودِ یک و نیم میلیون است. حالا کشیک‌ها هم به این شکل است که شما تقریباً سی ساعت تویِ بیمارستان هستی و اون سی ساعت رو باید باشی حالا کارِ یک موقع اوژانس یا بخش یا جاهایِ دیگه و مرحله‌یِ بالاترِش که بحثِ رِزیدنتی و دستیاری است خوب رشته‌هایِ دیگه به صورتِ تخصصی بچه‌ها وارد می شوند،

یک امتحانِ بسیار سنگین باید بدن قبلِش از تمامِ درس‌هایی که تویِ پزشکی خوندن، رقابتِش به شدت بالاست. و وقتی که وارد می شوند عملاً واردِ یک جوِ بسیار بسیار وحشتناک می شوند. یک چیزی مثلِ این‌که شما واردِ یک راه‌پله‌ای می شوید که هرسال فقط یک پله رومی‌تونید برید بالا و اونی که پله‌یِ بالایِ شماست می‌تواند هر بلایی سرِ شما بیاره. این از جوِ داخلی. و از طرفِ دیگه هم بخواهم واضح‌تر بگم یک اتفاقی که می‌اُفتد این است. 

که از متخصصی که اونجا استاد و هیئتِ علمی است تا رزیدنتِ سالِ چهار، سالِ سه بهت زور میگن و شما وقتی واردِ سالِ یک می‌شوید بسیار بسیار کشیک‌هات زیاده. یعنی ما حتی فکر می‌کنم  رشته‌یِ جراحی داریم پونزده تا کشیک در ماه داره  سالِ یکِش رِزیدِنت  سال اول جراحی تقریباً 14 تا الی 15 تا کشیک در ماه داره و اینقدر هم بهش کشیک اضافه می دهند و اینقدر تنبیهش می کنند حتی می‌بینید بیست روزه خونه نرفته.  

سوال:چند سال طول می‌کشه این فرآیند دستیاری در رشته پزشکی؟

دکتر کرمیان: این فرآیند چهارسال طول می‌کشه و هر سال شما یک پله می‌ری بالاتر سالِ یک هستی بعد می‌روی سالِ دو بعد سالِ سه و بعد سالِ 4 و هر کس هر رشته‌ای، هر شهری و هر بخشی قوانینِ خاصِ خودش رو داره. مثلاً جراحی استانی خیلی خوبه، خیلی همه‌چی عالی است، همه محترم است و یک جراح می‌بینی بسیار بسیار جوِ متشنجی داره، هرکی از راه می‌رسه یک چیزی بهت می‌گه، تنبیه می‌شوی، کشیکِ اضافی می‌خوری و داستان‌هایِ دیگه.  حالا اگر اینها بود و حقوقِش اوکی بود بچه‌ها هم قبول می‌کردن.

اما حالا حقوقِ این ریزیدِنتِ حدودِ سه میلیون تا چهار میلیون تومان در ماه  است. این حجمِ کاری و خوب اکثرِ بچه‌ها یا خوب متاهل هستند یا اگر هم متاهل نیستند می‌خوان زندگیشون رو بسازند ،دوره‌یِ جوانیشون است و اکثراً حدودِ سی سال هستند و با این حقوق اکثرِ بچه‌ها می‌گویند که خوب چه کار کنیم.ما همین زمان رو بخوایم بذاریم بریم پوست کار کنیم، بریم زیبایی کار کنیم خیلی بیش‌تر درآمد داریم. یا می‌گویند. اگر چهارسالی که ما می‌خوایم عذر می‌خوام از بقیه یِ همکاران بخوایم حمالی کنیم تویِ بیمارستان پاشیم همون رو بریم پروسه‌یِ مهاجرت وقت بذاریم زودتر به یک جایی می‌رسیم.

حداقل یک متخصصی تویِ ایران نمی‌شوید که بعد از چهار سال حمالی کردن باید دوسال هم طرح بروید یک جایِ محروم حالا شاید با حقوقِ شش تومان، حالا ده تومان و بعدِش تازه بتوانی مطب بزنی نزنی و کجا کار بکنی کجا کار نکنی. میگن خوب ما بریم مهاجرت بکنیمخیلی بهتره. چهارسال زجر می‌کشیم زبان می‌خوانیم مدارِکِمون رو تطبیق میدهیم پا می شویم میریم یک کشوری ،حداقل پنج سال شش سال اونجا رِزِدِنتیم و رِزیدِنت‌هایِ اونجا هم حداقل ماهی  2 هزار تا سه هزار دلار حقوق می‌گیرن و یک زندگیِ نرمال دارند اونجا.

به خصوص تویِ آلمان و بعدِش اقامتِشون رو می‌گیرند و می‌توانند یک زندگیِ خیلی نرمال داشته باشند و به همین دلیل است که بچه‌ها اکثراً به سمتِ رِزیدِنتی نمی روند و این باعث می شود در آینده تعدادِ متخصصینِ داخلیِ خودمون بیاد پایین و اول هم بهتون گفتم یک سری از رشته‌ها ما اصلاً ورودیِ رِزیدِنت نداریم. مثلِ طبِ اوژانس یا رشته‌ای مثلِ ارتوپدی که بسیار رشته‌یِ سنگینی است.    

سوال:اما ما الان در شهرهایِ کوچک مشکلِ اُرتوپد، زنان و زایمان و خیلی از رشته‌ها واقعاً داریم. مثلاً تویِ یک شهرِ سیصد چهارصد هزار نفری که ما هستیم دو تا یا سه تا اُرتوپد داریم. یعنی و همه‌شون هم هر دو شیفت هم کار کنن هنوز بیمار است. و خیلی وقت‌ها مجبور می شوند برن شهرهایِ بزرگ‌تر.

یعنی هنوز بازارِ کار براشون مهیاست. فرآینده به قولِ شما یک چیزی نزدیکِ بعد از دیپلم و بعد از قبولیش است. تازه به شرطی که مرحله‌یِ دستیاریش رو هم قبول بشه 15 سال بعد تازه واردِ بازارِ کار می‌خواد بشود. تازه بینِ 33 تا 35 سالگی. اگه همه رو به موقع امتحان بده و آزمون بده

دکتر کرمیان:دقیقاً همین‌طوره. و بچه‌ها اینقدر خسته می شوند. مجموعه‌یِ اینها باعث می شود که خوب بچه‌ها خیلی ترجیح نمی دهند بروند سمتِ بحثِ رِزیدِنتی و دستیاری. که تعدادِ خیلی کمی هستند  و حالا یا اونایی هم یا مثلاً وضعیتِ مالیشون اُکی است یا این‌که واقعاً دیگه چاره‌ای دیگه ندارند و هیچ علاقه‌ای دیگه به کارِ زیبایی یا مهاجرت ندارند و میگن خوب بریم تخصص بخوانیم.

سوال:هنوز هم تقاضا برای دستیاری زیاده. شما یکی دو رشته‌یِ خاص گفتین. حالا شنیدم اطفال هم کم شده ولی خیلی از رشته‌ها حالا تقاضا براش زیاده. 

دکتر کرمیان:رشته‌هایِ مثلِ داخلی، اطفال، جراحی کم شده و زنان و زایمان هم کم شده. اینا خوب تعدادِش کمه ولی خوب چون بسیار سخت و سنگین است، حجمِ درس‌ها بالاست و شما باید همزمان تکست‌بوک‌هایِ بسیار بزرگ و سخت رو به زبانِ اصلی بخوانید، مریض‌هایِ زیادی باید ببینید، کشیک‌هاش سنگین است و گاهاً می‌بینی جَو اون بخش بده و اذیت میشی و همه‌یِ اینا دست به دستِ هم میده و باعث شد که آمارِ خودکشی بالا رفت تویِ این چند سالِ اخیر. خیلی ها واقعاً انصراف دادن.    

سوال:آره من این موضوعِ انصراف رو خیلی زیاد شنیدم و شنیدم که انصراف خیلی زیاد شده بیزار می شوند از ادامه تحصیل تخصص؟

دکتر کرمیان:آره یک اتفاقِ جالب که افتاد این بود که چند وقتِ پیش فکر کنم دانشگاهِ شیراز بود که رِزیدِنت‌هایِ یکی از رشته‌هایِ ماژور همه‌شون با همدیگه انصراف دادن و این به معنیِ اینه که اون بیمارستان کمرِش می‌شکنه. چون خطِ اولِ اوژانس و خطِ اولِ درمانِ بیماران تویِ بیمارستانِ دولتی و بیمارستان‌هایِ آموزشی رِزیدنت‌ها هستند  و اینترها.وقتی رِزیدِنت نباشه عملاً مجبور می شوند که اساتیدِشون بیارند. چون اساتید نمیان برایِ درمان‌هایِ اولی و معمولاً برایِ درمان‌هایِ وسیع میان.

اما معمولاً اتفاقی که می‌اُفته اینه که وقتی رِزیدِنت‌ها انصراف می دهند فشارِ بسیار زیادی رویِ بقیه‌یِ رِزیدِنت‌ها و اساتید میاد و حالا یک کم به خودِشون میان و می‌بینن که خیلی جَو بده. یا این اتفاقِ خودکشی هم که رقم خورد. حتی هم جالب بود نفرِ یکِ رِزیدِنتیِ ایران تویِ سال 97 که رادیولوژیِ شهید بهشتی بود هم خودکشی کرد متاسفانه.  

سوال:اینقدر حجمِ فشارِ کار رویِ رشته‌یِ تخصصیِ دستیاری زیاد است ؟

دکتر کرمیان:دقیقاً و این نشون میده که یک اتفاقی داره این وسط داره می‌اُفته. یعنی یک  بلایِ روحی روانی دارن سرِ بچه‌ها میارن. که کسی که این همه زحمت کشیده و درس می‌خونه و این همه داره مریض می‌بینه، این همه داره حمالی سیستم رو می‌کنه در نهایت ناامید است و هیچ امیدی برایِ ادامه نداره و به‌خاطرِ همینه که ما به متخصص‌ها خورده نمی‌گیریم اگر اینا دارن مهاجرت می کنند.من قبلاً می‌گفتم برایِ چی دارن مهاجرت می کنند؟ خیلی پول در میارید و همه چی اُکی است.

جالبه که یکی از دوستایِ من که الان هم ممکنِ تویِ لایو هم باشه به من گفت که سالِ 94 که ما کنکور قبول شدیم من اون موقع به بابام گفتم بابا من 7 سال دیگه طرح دارم با حقوقِ یک‌سالم می‌تونم یک بی.اِ.وَی بخرم. الان با حقوقِ یک‌سال شاید بشود یک پراید خرید. اگه هیچ چیزِش رو مصرف نکنید و هیچیش رو نخوری شاید بتونی یک پراید باهاش بخری. وضعیت در این حدِ. یعنی من می‌خوام بگم که الان دیگه ما حق میدیم به همکاران که می روند.

چون یک بار که آدم بیش‌تر زندگی نمی‌کنه حالا من خودم هستم، اگر کسی متاهلِ باشه. زنِش است، بچه‌ش است، همسرِش است می‌گه چرا من نرم. چرا من بمونم با این شرایط. و خوب واقعاً بهشون حق میدیم. اما خوب یک سری از بچه‌ها هم دیگه از سرِ ناچاری میان امتحان می دهند و خوب متاسفانه.

سوال:امتحان دستیاری هم خیلی سخته ؟

دکتر کرمیان:برایِ دستیاری؟بله

.دکتر کرمیان:بله چون امتحانِش مثلِ امتحانِ پزشکیِ عمومی نیست. امتحانِش از تمومِ درس‌هاست و خوب نمره منفی داره و سوالاتِش سطحِش بسیار بالاتره و رقابت هم سنگین‌تره برایِ رشته‌هایِ خاصی مثلِ پوست و رادیولوژی و اینا و رشته‌هایی که تقریباً بورس حساب می شوند الان و بچه‌هایی هم که دارن می خوانند خیلی بهشون سخت می‌گذره از دوستایِ خودم هستند و بسیار بسیار بهشون فشار میاد سرِ امتحانِ دستیاری.

سوال:حالا شما به عنوانِ یک پزشک آقایِ دکتر این سوال رو جامعه می‌پرسه خوب می‌گوید چرا باید بینِ درآمدِ یک پزشک؛ حالا بیش‌تر متخصص من چون الان برادرم دارو سازِ  و پزشک عمومی هم دوست زیاد دارم. به نظرِ من هم پزشک عمومی هم خیلی درآمدش زیاد نیست. شاید دو برابرِ مهندِس تویِ جامعه؛ اونم مهندسِ معمولی، حالا مهندسی که تخصصی داشته باشه و هنری داشته باشه و بتونه بیزینسی راه بندازه شاید اون بیش‌تر از دو برابرِ یک پزشکِ عمومی در بیاره. این سؤال رو شما از درونِ جامعه‌یِ پزشکی جواب بدید.

خوب می‌بینیم هنوز متخصصانی هستند که بیرونِ مطبِشون هم آدم می‌شینه و میری دو دقیقه هم برات وقت نمیذارن. فکر کنم قانوناً باید است  دقیقه وقت بذارن. یعنی اینقدر مطب پره بدونِ این‌که به بیمار دست بزنن می‌نویسه. یعنی حالا نمی‌دونم این رو شما نظرِتون چی است؟ چی جواب می‌دید از این سوالی که از جامعه زیاد می‌پرسند؟ عذر خواهی می‌کنم من چون تویِ ترکیه زندگی می‌کردم دوست پزشک داشتم اونجا اون دقیقاً سه برابرِ یک معلم حقوق می‌گرفت و دو برابرِ یک مهندس.  یعنی مقایسه می‌کردیم با هم این بود. این باز منطقی‌تر است چون زحمتِ زیادی کشیده درسِ زیادی خونده و جونَ آدم‌ها در اختیارِش است. نظرِ شما چیه؟  

دکتر کرمیان:راستش این بر می‌گرده به بحث‌هایِ کلان . یعنی بحث‌هایی که من‌الجمله بحث‌هایِ مالیاتی و درآمدی. این باید از پایه درست بشود این قضیه. من خودم قبول ندارم که یک رشته‌ای در آمدیش خیلی بالا باشه و بقیکه یِ رشته‌ها درآمدِشون پایین باشه حالا می‌خواد پزشکی باشه، می‌خواد دندون باشه یا می‌خواد مهندسی باشه. هر رشته‌ای.

 چون اگر نگاه بکنید تویِ کشورهایِ صنعتی مثلِ آلمان مثلِ اتریش و هلند اینا چون سیستمِ مالیاتیِ بسیار قوی دارند و همه چیز کنترل می شود در آمدهایِ مردم هم کنترل است، زندگیِ مردم هم کنترلِ. یعنی همه چیز نرمال و اُکی است. اما در کشورِ ما نه. کشورِ ما اصلاً این‌جوری نیست. جالب بود من خودم داشتم یک دوره‌یِ درامدزاییِ دیجیتال می‌دیدم راجع به بحثِ کلانِش این بود که سیستمِ مالیاتی تویِ ایران یک جوری چیده شده ما هرچقدر هم تلاش بکنیم به داستانِ آلمان و اروپا اینا نخواهیم رسید. چون تا این سیستم تغییر نکنه بحثِ درآمد‌هایِ مردم هم تغییر نمی‌کنه.

سوال:مشکلی که جامعه با آن روبرو است اختلاف زیاد درآمد پزشکان وبقیه رشته ها است؟

بذارید من دوتا تجربه خدمتتون بگم آقایِ دکتر من تویِ شهرِ خودمون یک جراح است نمی‌تونم تخصصِش رو بگم در دوران کرونا  از مردم پولِ نقد می‌گرفت. خوب این انصافاً کارِ درستی نیست. اون هم در شرایطِ کرونا و باز هم باید بری تا سرِ کوچه و عابر بانک پیدا کنی و پولِ نقد دَستِت بگیری و بیاری و بعد من نمی‌دونم تویِ یک شهرِ کوچک واقعاً سازمان امورِ مالیاتی نمی‌دونه این پزشکِ متخصص داره ار همه‌یِ مردم پولِ نقد می‌گیره؟یا مثلا رفتم مطبِ یک دندان‌پزشک می‌بینم.

برایِ بچه‌یِ دوازده ساله‌ش رفته دستگاهِ کارت‌خوان گرفته. خوب جالبه سیستم بانکی یا مالیاتی نمی‌پرسه یک بچه‌یِ دوازده ساله چه شغلی داره که مثلاً روزی چند میلیون تومان به حسابِش پول میاد؟ خوب این ضعفِ دیگه. کشورهایِ دیگه همه‌یِ بانک‌هاشون بک‌آفیس دارن یعنی تویِ ترکیه مثلاً هر عددی بیش‌تر از 999 یورو جابه‌جا می‌کردی باید دقیقاً دلیلِش رو می‌نوشتی تویِ اون درخواست بانکی که می‌زدی و حتی اگر لازم بود اون بانک آفیس مستندات می‌خواست. هر گاه شما می‌خواستید پولِ زیادی هم جابه‌جا کنید باید چند روز و تویِ چند قبض آروم آروم بحسابت می ریختی.

دکتر کرمیان:بسیار طیفِ گسترده‌ای است این قضیه. یعنی ما از پزشکی که مثلاً ماهی یک میلیارد درآمد داره داریم تا پزشکی که شاید ماهی یک میلیون یا دو میلیون داره. این قضیه است. و این قضیه هم برمی‌گرده به بحث‌هایِ برندینگ و بحث‌هایِ مختلف. مکانِ جغرافیایی و چیزهایِ دیگه. خوب خیلی جایِ بحث و صحبت داره.

سوال:مسئله‌یِ دیگه هم اینه که همه رو می‌کشونند تهران و شهرهایِ بزرگ. همون پزشک تویِ شهرستان باشه کسی پیشِش نمیره اما وقتی میره تهران یا مشهد یا تبریز و شیراز که از لحاظِ پزشکی خیلی قوی است یک دفعه بیمارانِش چند برابر می شوند. مردم ناخودآگاه فکر می کنند این دانِشِش بالاتر رفته ولی واقعیت این‌طوری نیست.

دکتر کرمیان:دقیقاً همون‌طوره. و خوب حالا می‌گویم این برمی‌گرده به مسائلِ برندینگِ پزشک‌ها که حالا اگر فرصت شد در موردِش صحبت خواهیم کرد؛ بحثِ درآمدیشون. اما راجع به بحثِ کلی من خودم خیلی قبول ندارم که یک گروهی درآمدِ بسیار بالا و یک گروهی درآمدِ بسیار پایین داشته باشن. حتی تویِ بحثِ کوجینگ هم مثلاً یکی مثلِ دکتر ربّانی که خودِش برند شده حقشه که داره این درآمد رو در میاره و منی که تجربه‌ی اون رو ندارم نمی‌تونم درآمد رو داشته باشم.چون این کاملاً طبیعی است. و تویِ مقایسه‌یِ پزشک‌ها هم با یکدیگر همین قضیه است. می‌بینی پزشکی برند است تویِ یک شهری و خیلی خوب داره پول در میاره خُوب حقشه

اما یک پزشکی بلد نیست خودش رو برند بکنه خوب درآمده پایین‌تری هم داره. اما مقایسه‌یِ شغل‌ها با هم مثلاً یک پزشک و یک مهندس منم با حرفِتون موافق هستم.هر جامعه‌ای باید تعادل داخِلِش باشه. یعنی همون‌قدر که به یک پزشکِ حاذق نیاز است به یک مهندسی حاذق هم نیاز است. و اگر شما پروتکل‌هایی بچینی و یا کارهایی بکنی که مهندِسِت، وکیلِت و پزشکِت این تعادُلِش بهم بخوره و ناامید بشه از درآمدزایی یا می‌ره از کشورِت یا شغلِ خودِش رو تغییر میده یا هر اتفاقِ دیگه‌ای می‌اُفته. که این اتفاقاً تویِ جامعه‌یِ پزشکی داره اتفاق می‌اُفته.

خیلی از همکارها دارن می روند یا قطعاً تویِ حیطه‌یِ مهندسی هم بسیار بحثِ مهاجرتِش داغ است. کافی شما تونِ یوتیوب سرچ کنید مهاجرت. ببینید بیش‌تر مهاجرتِ بچه‌هایِ پزشکی میاد یا مهاجرتِ بچه‌هایِ فنی. قطعاً مهاجرتِ بچه‌هایِ فنی بیش‌تره. چون‌که اینا واقعاً می‌بینند درآمدی نیست، شغلی نیست، کاری نیست، بسترش نیست، می‌گویند خوب بریم یک جایی که هم بتوانیم درس بخونیم، هم بتونیم کار بکنیم و هم آزادیِ بیش‌تری داشته باشیم و هم خیلی بهمون خوش بگذره. خوب طبیعیه و این اتفاق می‌اُفته. دقیقاً حرفِ شما کاملاً منطقی است. نباید بینِ شغل‌ها این تعادلِ بهم بخوره. اگر این تعادله بهم بخوره واقعاً همه‌چیز کج می‌ره. می‌گن اگه خشتِ اول رو کج بزاری تا ثریا دیدار کچ میره و حالا این مسئله داره تویِ کشورِ ما اتفاق می‌اُفته.

سوال:حالا بحثِ تعارض منافع هم است. در وزارت بهداشت ایران؟

یعنی می‌گویند حالا من باید بررسی کنم. شنیدم این رو چندین جا  که در بسیاری از کشورها وزیرِ بهداشت معمولاً پزشک نمیذارن. معاونینِش رو پزشک نمیذارن. یعنی نمی‌خوان تعارضِ منافع ایجاد بشه. تویِ لاینِ بعدی انشالله هفته‌یِ بعدی همین موقع باز رویِ این بحث می‌کنیم. هم تعارضِ منافع هم رویِ بحثِ بیزینِس کوچینگِ پزشکان که بحث بکنیم. بعد رویِ بحثِ مهاجرت اگر فرصت شد. بیزینِس کوچینگِ پزشکان رو یک مقدار تخصصی‌تر صحبت کنیم و شما هم تجربیاتِتون رو در اختیارِ دوستانِتون بذارید. سایرِ پزشکان، روان‌پزشکان، روانشناسان، دندان‌پزشکان که دوست دارن به‌هرحال بیزینِسِ خویش‌فرمایی راه بندازن. می توانند از خدمات یک بیزینس کوچ یا منتور تخصصی کمک بگیرند.

دکتر کرمیان:دقیقاً همین‌طوره مهندس. من  گفتم که پزشکی، دندان‌پزشکی و داروسازی اینها بیزینِس‌هایِ خدماتی هستند و تازه بیزینِس‌هایی است که خطِ آخر از یک بیزینِسِ بسیار بزرگ‌تر. یعنی چی؟ یعنی این‌که شما اگر نگاه بکنی من دارم این‌جوری نگاه می‌کنم به قضیه‌یِ بحثِ پزشکی و دندان‌ و دارو که خوب خیلی تاپ‌تره یا حتی رشته‌هایِ پرستاری و مامایی و اینا که اینا تویِ یک خطِ آخر از یک بیزینِسی هستند که اون بیزینِس برمی‌گرده به لاین دارو و فروشِ دارو. اگر نگاه کنید شرکت‌هایِ دارویی چطور دارو می‌فروشند اینا پرِزِنت‌ها رو می‌فرستند برایِ پزشک بهش پِرِزنت می کنند و می‌گویند که  شما به ازایِ هر نسخه‌ای که نسخه کنید دارویِ ما رو ما بهتون پورسانت می‌دهیم. خیلی از داروخانه‌ها اینجوری است و پزشکی که به عنوانِ خطِ آخرِ این بیزینِس باید بفروشه دارو رو  .

سوال: ایا ارجاع در شاخه های پزشکی کارِ اخلاقی است؟

دکتر کرمیان:یک مقداریش آره و یک مقداریش نه. بستگی داره. یعنی خیلی بالا و پایین داره این موضوع. بعد این باز برمی‌گرده به سیستمِ ارجاعی که دکتر ربّانی تویِ بحثِ بیزینِس کوچینگ به ما گفت. یعنی اون سیستمِ ارجاع رو بسیار راحت می‌توانیم تویِ سیستمِ مدیکال پیاده بکنیم. اگر آزمایشگاه دارید، اگر داروخانه دارید، اگر شرکتِ دارویی دارید، اگر رادیولوژی دارید. همه‌یِ اینها با سیستمِ ارجاع در آمدِش است. یعنی اگر سیستمِ ارجاع نباشه این می لنگه.  کما این‌که من همین الان از اساتیدِ خودم که اینا آزمایِشگاه دارن نتوانستند  سیستمِ ارجاع پیاده  بکنندو درآمدِشون واقعاً ضعیفه و یا اصلا درآمد ندارند.

امیدوارم صحبت های من با دکتر کرمیان در مورد مشکلات تحصیل در رشته پزشکی برای شما مفید بوده باشد. خوشحال می شوم. شما هم اگر تجربیاتی در زمینه تحصیل در هر رشته ای را دارید. با من به اشتراک بگذارید. برای مطالعه بیشتر در مورد تجربیات رشته پزشکی لطفا اینجا کلیک کنید. این محتوا هم در مورد مشکلات رشته پزشکی مقاله جالبی نوشته اگر علاقه مند هستید مطالعه بفرمائید.

تجربیات تحصیل در اوکلند نیوزیلند

تجربیات مهاجرت به نیوزلند

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر ناروئی در خصوص تجربیات مهاجرت به نیوزلند از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن مصاحبه من با دکتر ناروئی در خصوص تجربیات مهاجرت به نیوزلند از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سوال:  سلام به همه دوستان عزیز، امروز با آقای دکتر نارویی همراه هستیم. و قرار هست. تجربیات آقای دکتر از نیمروزلند (زابل) تا نیوزیلند را به اشتراک بزاریم.

ایشان در نیوزیلند مشاور وزیر کشاورزی هستند. خیلی داستان جالبی دارند. حتما همراه ما باشید. مطمئنا تجربیات مهاجرت به نیوزلند  آقای نارویی خیلی داستان آموزنده و مفیدی خواهد بود. مثل همیشه تاکید می­کنم من شرکت مهاجرتی یا اقامتی ندارم. سلام آقای نارویی

دکتر ناروئی: مرسی ممنون از اینکه دعوت کردید. اول یک بیوگرافی داشته باشیم. من زاده­ ی سیستان هستم (زابل) تحصیلاتم را تا مقطع لیسانس زابل بودم دبیرستان نمونه بودم و کارشناسی ­ام را هم زابل گذراندم (گیاه پزشکی) آنموقع سال 1373 یه رشته­ ی نو بود و تازه آمده بود توی ایران، و  چون به پزشکی علاقه نداشتم من این رشته را انتخاب کردم، بعد از آن من سریعا مشغول کار شدم. توی منابع طبیعی در زاهدان، جایی که 10 سال آنجا بودم و آنجا در قسمت­های مختلف کار کردم. از واحد مهندسی گرفته. که من آنجا کار GIS را که علاقمند شدم. یاد گرفتم.

بعد یک مدت به دلیل کمبود نیرو و علاقه من به کامپیوتر و آشنایی با زبان انگلیسی مسئول واحد کامپیوتر شدم. چند سالی و بعد از آن هم یک مدتی در قسمت بیابان زدایی کار کردم. به عنوان مشاور و مترجم چون یک سری پروژه­هایی داشتیم. برای سیستان و بعضی مناطق که از UMDP، برنامه توسعه سازمان ملل که زیر نظر آنها بود و من آنجا به عنوان مشاور و مترجم هم عمل می­کردم. در عین حال که کار می­کردم ارشدم را هم به صورت رفت و آمدی تهران خواندم.

که من حدود یک سال و نیم از زاهدان به تهران حدود 1200 کیلومتر تقریبا هر دو هفته یکبار با اتوبوس کلاس­هایم را می­رفتم و بعضی موقع­ها و به ندرت با هواپیما می­رفتم. چون هزینه ­ها هم بالا بود و کار می­کردم، شهریه هم باید می­دادم. چون علوم تحقیقات بودم. کلاس­هایم کلا چهارشنبه عصر و پنجشنبه بود و من سه شنبه راه میافتادم. چهارشنبه ظهر آنجا بودم و پنجشنبه عصر دوباره با اتوبوس راه میفتادم. به سمت زاهدان که حدود 24 ساعت بود، و به دوستانم می­گویم که اگر هدفی دارند. سخت است اما سعی کنند به سختیش فکر نکنند. این بود و بعد از 10 سال پروژه کار کردن،من دو سال آخر کارمند رسمی شدم.

چرا به نیوزیلند مهاجرت کردید؟

همیشه خوب می­خواستم. ادامه تحصیلم را در یک کشور دیگر داشته باشم. که فرهنگ آنجا را تجربه کنم. و همچنین علاقه­ ای که به زبان انگلیسی داشتم. چون خودآموز بود انگلیسی من، ولی توی آموزشگاه­ها تدریس       می­کردم. بعد از آن من چند جا را مد نظر داشتم. که نیوزیلند را انتخاب کردم. دلیل اصلیش هم این بود. که شهریه­ های دکترا را خیلی پایین آورد و هنوز هم اینجوری است. یعنی به جای اینکه شما مثلا سالی 20 هزار دلار  می­دادین. برای شهریه دکترایتان به عنوان یک دانشجوی خارجی، سال 2006 یا 2007 بود.

که گفت شما شهریه بومی­ها را بدهید. حدود 3000 دلار، خیلی تغییر بزرگی بود. چون من مقصدم استرالیا هم بود و آفریقای جنوبی هم پذیرش گرفتم و یکی دو تا جای دیگر ولی خب باید بورس داشته باشید. بله آمدم نیوزیلند و بعد از دو سه ماهی من بورس گرفتم. بورس هم اینجا اینجوری است. که به شما شهریه­ تان را می­دهند و بعد هم هزینه زندگی یک مقداری می­دهند و در ازای آن هم چیزی از شما نمی­خواهند. فقط حقوق تحقیق شما مال آن قسمتی می­شود. که شما را حمایت کرده است. من آن سال قصد مهاجرت نداشتم و آمدم که اینجا درس بخوانم.

و چون هنوز کارمند آنجا هم بودم 5 سال مرخصی بدون حقوق گرفتم. گفتم درس می­خوانم و برمی­گردم. ولی شرایط طوری شد که من آنجا دارای فرزند شدیم و بعد هم شرایط اقتصادی ایران بعد از 2011 و تحریم­ها به سمت افول رفت. به همین خاطر اینجور شد و در واقع تصمیمم نبود. اما این اتفاق افتاد. و بعد از آن که من درسم تمام شد (دکتری) خیلی سریع قبل از آنکه دکترایم را دفاع کنم. یک پست دکترا هم توی آمریکا گیرم آمد. دانشگاه فلوریدا، گفتیم حالا اینم میریم بعد برمی ­گردیم.

دیگه بعدش اوضاع اقتصادی تو ایران بدتر شد و نزدیک دو سال هم آمریکا بودم. برای پست دکترا و بعدش مسائلی پیش آمد. چون یک مقدار سخت است که شما ایرانی باشید و گرین کارت نداشته باشید. و در هر حال در 2016 در حین اینکه می­توانستم در پست دکترام یک سال دیگر بمانم. این شغل را در نیوزیلند پیدا کردم و به دلیل شرایط شخصی خودم و برگشتم نیوزیلند و از آن موقع هم در وزارت خانه صنایع کشاورزی مشغول به کار هستم. در زمینه ارزیابی ریسک آفات و بیماری­های گیاهی، که اینجا اگر بخواهند وارداتی انجام بدهند.

در زمینه گیاهی (میوه، نهال و …) از هر کشوری، ما ارزیابی می­کنیم که آفات و بیماری­ها چی دارند، و آیا اونا اینجا هست و اگر نیست باید مواظب باشیم که اونا چه کارهایی را باید بکنند تا راضی بشیم که واردات انجام بدهند.

سوال:  من خوب متوجه نشدم آقای دکتر، شما ابتدا برای نیوزیلند اقدام کردید یا برای آمریکا؟ تو تهران که فوق لیسانس تان را گرفتید فرمودید که توی زاهدان هم کارمند اداره منابع طبیعی بودید بعد از آنجا برای تحصیل در نیوزیلند اقدام کردید یا برای آمریکا؟

دکتر ناروئی: نه من برای آمریکا پذیرش داشتم، برای پرتوریای آفریقای جنوبی هم که خیلی دانشگاه قدیمی است تو زمینه ما، و حداقل 150 سال قدمت دانشگاه آنجاست، آنجا هم پذیرش داشتم اینجا هم داشتم. چون شما وقتی تقاضا می­کنید. چند جا را لحاظ می­کنید. که من نیوزیلند را انتخاب کردم. چون من موقعی که آمدم بورس نداشتم، چون آنموقع هم اگر خاطرتان باشد. اینترنت هم تازه یه IDCL آمده بود و اطلاعات به آن اندازه نبود. که شما مثلا بتوانید. راحت راه را بلد باشید. که چطور بورس و اسکالرشیپ بگیرید.

به همین خاطر من با استادی که صحبت می­کردم. ایشان موافقت کردند و گفتند. حالا من هزینه زندگی را هم در حد یک سالی دارم. چون حداقل سه سال بود و بعد بقیه­اش هم میایم کار می­کنم، که بعد از آنکه دو ماه سه ماه آمدم. تقاضای بورس کردم .چند جا همراه استادم و تقاضا نامه را پر کردیم و یکی از آنها موافقت کرد. که به مدت سه سال شهریه ما را بدهد. که حدود 3500 دلار آنموقع بود و هزینه زندگی را که چیزی حدود 2000 دلار نیوزیلند بود را به ما بدهند.

سوال: از نیوزیلند برای پست دکترا رفتید آمریکا؟

دکتر ناروئی: چون من دنبال کار بودم و ویزایی هم که داشتیم محدود بود (ویزای دانشجویی) شما یه 6 ماهی حداکثر می­توانستی بمانی وگرنه باید کشور را ترک می­کردی، ما اینجا دنبال کار بودم دیگه شروع کردم جاهای مختلف اپلای کردن را تقاضا کردم.

سوال:  از مشکلات مهاجرت به نیوزیلند ما بگوید؟

من چون شنیدم و قبلا هم با همدیگر صحبت مقدماتی داشتیم شما فرمودید خیلی روزهای سختی را گذراندید و اینجوری نبوده که همه چی راحت باشد.

دکتر ناروئی: بله البته داستان ما برای مهاجرت نبود. برای تحصیل بود و من هنوز هم فکر می­کنم. اگر کسی قصد دارد. حتی مهاجرت کند. این گزینه، گزینه­ ی خوبی است. حالا برای من اتفاقی شد و دلایل مختلفی از نظر من دارد. البته همه اینهایی که من عرض می­کنم. تجربیات شخصی من است و ممکن است برای هر شخصی متفاوت پیش بیاد. ممکن است. یه مقداری برای بعضی­ها خوشایندتر و برای بعضی ناخوشایند باشد و برای هر شخصی فرق می­کند. ولی نکات اصلی می­ماند. مثلا مهمترین نکته چند ماه اولی که من بورس نداشتم.

سخت بود استرس بود و باید دنبال کار می­گشتم و از آنطرف هم اجازه کار خیلی نداشتم. و شما اگر دانشجو باشید. 20 ساعت در هفته بیشتر نمی­توانید. کار کنید و اون را هم اگر کار کنید. به درس شما ممکن است که لطمه بزند به همین خاطر اساتید معمولا ترجیح می­دهند. که اینجوری نباشد. یا اگر شخص آن مقداری که اجازه دارد را بخواهد کار بکند. بستگی به بودجه و استاد کار، به شما کار دانشجویی می­دهد مثلا استاد به دانشجوها تکلیف می­دهد و شما تصحیح می­کنید و استاد به شما ساعتی پول می­دهد. بعضی اساتید اینجوری است.

ولی برای استاد من اینجوری نبود. من بورسیه داشتم. بله خب قطعا قبل از همه چیز شما وارد یک فرهنگ جدید می­شوید و شما باید خودتان را وفق بدهید و موضوع مهمتر به نظر من کسی که به فکر مهاجرت است یکی دو سال اول سخت است و من این توصیه مهم را به همه می­کنم. کسی که مهاجرت کرد. باید بدانید که شما بالاخره از یک جایی آمده­اید و وقتی شما از یک جایی جابجا می­شوید. یک سری دارایی دارید. که می­توانید با خودتان بیاورید مثل پول و …

و یک سری دارایی دارید. که نمی­توانید با خودتان بیاورید (دوستان و خانواده)، آبرویی دارید شما خصوصا اگر توی ایران در کاری جا افتاده باشید، شما دیگر آنها را ندارید و یک جورایی از صفر شروع می­کنید و حتی اگر از ایران اینجا یک پیشنهاد کاری داشته باشید و بیایید. باز هم به نظر من شما یک سال و دو سال اول شما این تنش را دارید. که جا بیفتید. توی سیستم جدیدی و اگر کسی چنین شرایطی داشت به نظر من یک دو سال اول به خودش مهلت بدهد. چون اولش همان تنش و کشمکش و جا افتادن­هاست. از جهات مختلف،

و بله چون ما برای تحصیل بود. شاید کمتر این حس را داشتیم. ولی بعدش که تصمیم گرفته شد. که بمانم خب تصمیم بزرگی بود و به قول معروف شما باید ریشه­ات را از یک جایی منتقل کنی یک جای دیگر، کار سختی است برای هر آدمی و روحیات هر شخصی هم فرق می­کند.

سوال:  من این نکته را بگویم آقای دکتر چون من تو دبیرستان شبانه روزی با بچه­ های سیستان هم اتاق بودم. یک نکته خیلی مهم را من از اینها یاد گرفتم. سخت کوشی بود،     دوستم رشته ­اش در واقع موازی زیرمجموعه رشته­ ی شما است. در زمان کنکور اشتباه انتخاب رشته کرد و کشاورزی خواند و ایشان هم دکترای کشاورزی دارند. یعنی رشته پزشکی قبول می­شد و یک انتخاب رشته اشتباه داشت و مهندسی کشاورزی دانشگاه تهران آورد. ولی ناراحت نشد و گفت من همین را ادامه میدهم. تا به بهترینش برسم و الان هم آمریکا هستند و تو برنامه دارم.

که با ایشان هم مصاحبه کنم، و واقعا من سخت کوشی را میدیدم و همیشه می­گفت من پسر یک کشاورزم و هیچ راهی، هیچ شانسی جز تحصیل ندارم. چون پدرم نه سرمایه ­ای دارد نه کمکی می­تواند بکند، و واقعا خیلی تلاش کرد. من همیشه به بچه­ هایم می­گویم که یک دوست و هم اتاقی داشتم توی دبیرستان، تلاش کرد و به هدفش رسید.

سوال :حالا شما نظرتون چی است؟ مثلا یک جوانی فوق لیسانس هم رشته شما دارد بخواهد برای ادامه تحصیل به خارج کشور برود باید چکار کند؟

دکتر ناروئی: بله دقیقا انگار شرایط من بوده است. من هم دبیرستان نمونه بودم و همیشه جزو دو سه نفر تاپ بودم و هرسال مسابقات استانی می­رفتم. ولی سال آخر به هر دلیلی من برای پزشکی از اول هم علاقه­ای نداشتم به همین خاطر من اصلا زیست شناسی را نخواندم. برای کنکور و با وجود اینکه همه نمراتم خوب بود. زیست شناسی را نخواندم. ولی پشت کنکور نماندم و من مشابه همان دوست شما سال اول تعیین رشته کردم و این رشته گیاه شناسی را خواندم و مثل دوست شما گفتم. هر جا را که قبول شدم می­خواهم همان را تا آخر بروم،

و دقیقا همینجوری شد. بچه­های این منطقه تقریبا شرایط­شان مثل هم است. از نظر اقتصادی و اجتماعی، برای من هم این اتفاق مشابه پیش آمد، گفتم که من ارشدم را با آن شرایط بسیار سخت خواندم. که چون من معمولا یک هدف میذارم و به آن هدف فکر می­کنم. این را هم بگم که بزرگترین تجربه من این است که اگر فکر می­کنید یک کاری درست است. که انجام بدهید.

منتظر زمان مناسب نباشید. من این را قبل از اینکه بیایم فهمیدم چون من زبانم خوب بود (آنموقع مالزی و هند یک مقداری روی دور افتاده بودند) من حداقل دو تا سه تا دوست داشتم. که اینها کمک کردند و من فکر میکردم باید یک مقدار پس انداز کنم. بعد بروم بعد دیدم که دوستان من رفتند. بعد که با آنها صحبت میکردم می­گفتند نه، جور شده است بهرحال،

و من یاد گرفتم که شما اگر هدفتان درست است. خیلی اگر ریز بشوید جلوتان را می­گیرد. من حداقل چند دوست دیگر هم داشتم. که می­خواستند همه چیز سر جای خودش باشد. اما این امکان ندارد و نمی­شود که همه چیز را کنترل کرد. شرایط تو کشور یکدفعه عوض می­شود یا حتی تو کشور مقصد عوض می­شود، یا می­بینید پس انداز دارید اما دلار 10 برابر می­شود به همین خاطر به نظر من برنامه ریزی تا حد معقولی خوب است.

اما بعدش منتظر زمان مناسب نباشید. و این را من هم اینجا توی تحصیلم به کار بردم. چون موقعی که مثلا تز را می­نویسید یا مثلا مقاله­ای چاپ می­کنید می­گویید .خب حالا وایسم تا اینها …نه هیچوقت زمان مناسب نمیاد به نظر من، همیشه زمان مناسب است اگر شما یک برنامه کلی داشته باشید و این در واقع یکی از مهمترین چیزهایی است که من توی این مسیر یاد گرفتم. و به نظرم توی همه اصول زندگی کاربرد دارد. شما وقتی برنامه کلی داشته باشید. اگر بخواهید خیلی وارد جزییات بشوید. همیشه موانع پیدا می­کنید و فکر می­کنید.

آن زمان، زمان مناسبی نیست و نمونه ­اش برای من بود، من اگر روی کاغذ حساب می­کردم. باید می­گفتم نه من باید چند سال دیگر هم پس انداز کنم. ولی انسان خودش را با شرایط وفق  می­دهد به نظر من، و ما همیشه از حداقل توان مان استفاده می­کنیم. شما اگر تو آن موقعیت قرار بگیرید. شاید وقتی را که توی خونه صرف دیدن فیلم می­کردید. اینجا بیفتید دنبال پیدا کردن کار، یا پیدان کردن یک مهارت. پس به نظرم تو شرایط قرار گرفتن خیلی باعث پیشرفت می­شود.

سوال:  در مورد بورسیه و اسکارشیپ به نیوزیلند توضیح بدهید. الان مثلا من هر رشته­ ای هستم فوق لیسانس دارم چکار کنم و چه اقدامی انجام بدهم برای گرفتن بورسیه نیوزیلند؟

دکتر ناروئی: ببینید قوانین کلی تو کشورهای مختلف فرق می­ کند. اولا اسکارشیپ برای ارشد بسیار بسیار سخت است. نشد ندارد. ولی بسیار سخت است. من این را توصیه می­کنم. برای هر کسی که ارشد را اگر ایران بتواند بگیرد. بهتر است. چون معمولا اسکارشیپ­ها و فاندها برای مقاطع دکترا داده می­شود. دکترا شما چند نوع می­توانید بگیرید یک نوع بورس است که هر دانشگاهی در سال یه مقدار مشخصی دارد مثلا این دانشگاه 10 عدد بورس دارد. که هرکس هر جای دنیا تقاضا می­کند و اونا 10 تای برتر را بدون اینکه چه می­خواهد بخواند (حالا نگاه می­کنند که چه چیزهایی ممکن است در راستای سیاست و تحقیقات دانشگاه باشد)

10 نفر را به عنوان مثال انتخاب می­کنند، دانشگاهی که من اینجا آمدم اون سال چون بودجه نداشت سالی دو سه نفر بورس می­کرد، و بسیار رقابتی بود. مثلا بالای صد نفر تقاضا می­کنند. مورد دوم بورس­هایی است که اون دپارتمان و یا اون گروه دارد که این یک مقدار رقابتش کمتر است. مثلا یک گروه گیاه پزشکی ما داریم. اینها در زمینه گیاه پزشکی دو سه تا اسکالرشیپ دارند. که اینجا محدودتر است و هرکسی با هر رشته­ای نمی­تواند (صرفا همان رشته و زمینه) و یک مورد دیگر هم است. که اساتید خودشان بورس دارند.

مثلا یک استادی هست که یک زمینه تحقیقاتی دارد. بعد ایشان پروپوزال نوشته و یه مقدار مشخصی پول بهش داده­ اند. برای مدتی (مثلا 200 هزار دلار) که تو آن زمینه باید کار کند، نتایج تحقیق را توی آن بخش صنعت یا حالا هرجای دیگری ارائه دهد. این استاد می­تواند این پول را تقسیم کند. که مثلا اینقدر از پول را برای گرفتن دانشجوی دکترا میذارم یا حتی پست دکترا، و پولی که کنار می­گذارد. برای اسکالرشیپ دکترا را می­آید و آگهی میکند. که مثلا من دنبال یک نفر می­گردم. توی این زمینه که دکترا کار بکند، زمینه تحقیق هم این است .

اینم چیزی که ما بهش خواهیم داد. پس شما مستقیم با استاد در تماس هستید، و استاد shortlist می­کند و بعد از آن مصاحبه می­کند و انتخاب می­کند و بعدش شما می­روید و باید شرایط دانشگاه را هم داشته باشید.. مثلا نمره آیلتس و یا تافل داشته باشید و مدارکتان ترجمه شود که اینها به دانشگاه ربط دارد. که این مورد باز راحتتر است. و برای مقطع دکترا شما برای اینکه شانس­تان را زیاد کنید. بهتر است که از فوق لیسانس­تان یک یا دو مقاله داشته باشید. توی ژورنال­های خارجی چاپ شده باشد، این شانس شما را خیلی بالا می­برد،

چون استاد نگاه می­کند و اولا کسی باشد که اون مهارت­ها را داشته باشد و بعد از آن برایش مهم است کسی که مقاله چاپ کرده باشد و بداند که یک مقاله علمی چطور نوشته می­شود. چون خود استاد نیاز دارد که مقاله چاپ کند. توی بیشتر کشورها خصوصا آمریکایی اروپایی، استادی که آنجا هست باید مقاله چاپ کند.. یعنی وجودش توی سیستم آکادمیک بستگی به مقالاتی دارد که چاپ می­کند.

سوال:  آقای دکتر این مقالات در نهایت چه چیزی را دارد و به علم اضافه می­کند؟

چون توی ایران خیلی دارند رو این مانور میدهند که مثلا مقاله چاپ کرده ­ای؟ خیلی آمار مقاله­ای می­دهند ولی خروجی علمی توی ایران نمی­بینم. ازش یعنی حالا سوال بعدی من هم این است. که استادتان که شما را بورس کرده­اند به همین راحتی­ها دست از سر شما بر نداشته­اند و توی سال فکر کنم حسابی از شما کار می­کشند. که تحقیق، مطالعه و بررسی کن، خروجی اون مقالات و تحقیقات به کجا قرار است ختم بشود؟ بفرمایید

دکتر ناروئی: تفاوت اصلی که مثلا چاپ شدن مقالات در ایران و حداقل در اینجا دارند و چیزی که من حس میکنم و فهمیدم این است که اینجا اون تحقیقی که خروجی نهاییش مقاله است در زمینه کارهای ما و یا یک محصول است از سمت صنعت می­آید یا اون بخشی که نیاز دارد. مثلا بورس من از سمت گروهی بود. که مثلا کار حفاظت در زمینه گیاهی برای نیوزیلند انجام می دادند، هدف آنها این بود. که پیشگیری کنند از بیماری­های گیاهی در اینجا و اینها مشاوره می­دادند به وزارت خانه یا جاهای دیگر. خب آنها بورس می­دهند. که نتایج تحقیق من را بعدا استفاده کنند،

یا بچه ­هایی که مثلا در زمینه عمران کار می­کنند. زلزله چون اینجا خیلی خوب است از نظر کاری و علمی، به همین صورت است و استاد یک دانشجو می­گیرد. اینها میروند رو سازه­های مختلف امتحان می­کنند. تست می­کنند. بعد به این نتیجه می­رسند. که بله این سازه یا این ماده که اختراع می­کنند با این ماده یا سازه شما می­توانید. مقاومت را زیاد کنید و بعد این استفاده می­شود. اون صنعت و یا بخشی که این را خواسته است. بهش داده می­شود. یعنی این نیاز وجود دارد و تحقیق بر اساس آن گذاشته خواهد شد و تو بخش­های مختلف اینجور است.

مثلا من در مورد پست دکترای خودم بگویم، برایم جالب بود که یک جراح بازنشسته بود در فلوریدا، ایشان می­خواست به کشاورزی فلوریدا کمک کند، میدانید که فلوریدا و کالیفرنیا خیلی توی کشاورزی عظیم­اند، ایشان چون بازنشست بود. پولش را هم که داشت. گفته بود من 300 هزار دلار میدم که کسی بتواند پروپوزالی بنویسد. که یکی از مشکلات مهم کشاورزی این منطقه را حل کند و استاد من آمده بود یک پروپوزالی نوشته بود.

که بله من با روش اپیدمی کار میکنم. از روش مدلسازی، و من به نظرم می­توانم این بیماری را که اینجا صدمه زده کنترل کنیم و یا فهم بیشتری در موردش داشته باشیم. و آن شخص هم این پروپوزال­ها را می­خواند و می­گویند. بله ما این را به شما میدهیم و ایشان از این 300 هزار دلار آمده بود. یک دانشجوی دکترا گرفته بود و یه پست دکترا (من) که روی این قضیه کار کنیم و دانشی که شما به دست میاورید شما می­توانید. برای بقیه مورد استفاده قرار بگیرد، مثلا من مقالاتی که از آن یافته­هام چاپ کردم. خیلی از جاهای دیگر استفاده می­شود.

چون علم اینجوریه و به صورت پله­ای ساخته می­شود. وقتی که هدف خیلی خیلی مشخصی مثلا نباشد و بعضی رشته­ها ما هدف مشخص داریم، مثلا در زمینه ماشین سازی می­گویند ما میخواهیم به یک محصول و به یک شرایطی برسیم. که این آیرودینامیکش را بیشتر کند، این فرق میکند. اگر می­خواستند یک مشکل اصلی را حل کنند. ما اون جواب را اراده میدهیم و معمولا به آنها گزارشی میدهید. از جهت پیشرفت کار یا احترام. به این خاطر و این برعکس است توی ایران، ما ایده میدهیم. به استاد ولی اون ایده از نیاز صنعت نیامده است یا از نیاز بازار،   نتیجه­ اش چه می­شود؟ یافته خوب است و حتی توی ژورنال خارجی چاپ میشود، میرود توی کتابخانه دانشگاه خاک می­خورد.

سوال:  مقاله علمی به صنعت کمکی نمی­کند و به پول تبدیل نمی­شود؟

باید یک نیازی از صنعت یا بازار را برطرف کند و یا نیازی از صنعت و بازار که مثلا به پول ختم بشود. بهرحال چون علم و پول رابطه مستقیم دارند. ولی یکی از دوستان توی لایو یک سوال پرسیده بود. در مورد ژنتیک مولکولی اگر شما اطلاعاتی در مورد بورسش دارید راهنمایی بفرمایید.

دکتر ناروئی: نه من تخصصم نیست. ولی راهکار کلی را عرض می­کنم، به نظر من شما وقتی که مدارکتان آماده است و اگر مقاله چاپ کرده­اید خیلی شانس­تان بالا میرود. یکی خوب است و دو تا خیلی خوب، و نمرات خوب هم بی تاثیر نیست، روشش این است که شما اول زمینه کاری یا تخصصی که دارید و می­خواهید کار کنید فکر کنید که تو چه زمینه و راهی میخواهید بروید.

خب ژنتیک مولکولی شاخه­های متعدد دارد. شما کارهای مختلف می­توانید بکنید. و پیشنهاد من این است که شما توی دانشگاه­های مختلف بروید و اساتیدی که این کار را می­کنند پیدا کنید. به آن استاد ایمیل می­زنید. که من علاقمندی­ام این است و میخواهم توی این زمینه کار کنم آیا شما فرصتی، بورسیه­ای یا اسکالرشیپی دارید؟ و پیدا کنید اساتید را و این راه شروع میشود،

بعد ایشان هم یا شما را به شخص دیگه­ای معرفی میکند. که مثلا من نه ولی ایشان تو این زمینه کار میکند، و با این مکاتبات است که شما استاد را پیدا کنید و آن استاد در مورد دانشگاه و اون کشور اطلاعات دارد. یکی از دوستان من استرالیا اینجوری آمد. همین کار را کرد و ایشان با یک استاد ارتباط گرفتند و گفتند. که من بورس فعلا ندارم ولی می­توانیم بورس دانشگاه را که سالی یک یا دو بار داده می­شود را امتحان کنیم. و با استاد نشستند یک پروپوزال نوشتند و گفتند.

که ما میخواهیم این کار را انجام دهیم استاد هم ساپورت کرد، و این پروپوزال را می­فرستند. دانشگاه که بعد آنجا توی هیئت اساتید دانشگاه بررسی میشد و پروپوزال­های تاپ را بیرون میاورند و ممکن است. که بهشان بورس داده بشود، یک راهش این است. پس به نظر من اصولش این است که شما استادی را پیدا کنید. تو زمینه­ای که شما علاقه دارید و یا میخواهید کار کنید مکاتبه را با ایشان شروع کنید.

سوال:  دکتر چقدر سخت بود اون مدت سه سالی که نیوزیلند درس میخواندید؟

چقدر استاد به شما سخت میگرفت؟ چقدر باید وقت می­گذاشتید؟

دکتر ناروئی: خب، استاد با استاد فرق میکند. ولی سیستم استرالیا و نیوزیلند و کلا سیستمی انگلیسی بیشتر برای تحصیل دکترا به دو صورت است؛ یا research است یا تئوری است که سیستم­های استرالیا، نیوزیلند و کانادا یا حتی انگلیس اینها اینجوری است. که شما هیچ کلاسی ندارید. شما همه چیز را تو اون سه سال یاد می­گیرید. حتی اگر مهارتی باشد. اگر لازم باشد. مثلا شما میخواهید. کار آماری بکنید. به استاد می­گویید و میروید. با آنهایی که آمار می­خوانند. یک ترم را می­گذرانید (همان یک درس را فقط) ولی اینجور نیست.

که استاد باشد کلاس باشد، نه، شما هستید و یک آفیس و تحقیقتان را انجام میدهید. با استاد ارتباط دارید یا مشاورهایتان و هر چند وقت یکبار هم که نتایج کار را به دست آوردید. شما را هدایت می­کنند و تفاوتی که با ایران دیدم. حداقل اینجوری است که استاد بیشتر همه کاره است و دانشجو بیشتر انجام دهنده کار است. اینجا شما خودتان با ایده میروید. جلو و آنها فقط شما را هدایت می­کنند، که مسیر را درست بروید و کار انجام بشود و اینجور نیست که به شما بگویند. حتما این کار را انجام بدهید.

این توی سیستم­های اینجاست که by research است. سیستم آمریکا هم فرق میکند و دقیقا شبیه ایران است. شما دو سال کورس می­گذرانید. که ظاهرا خیلی هم سخت می­گیرند. چون من دوره­ای که پست داک بودم در نیویورک، پست داک شما هم تحقیق می­کنید و هم توی تدریس به استاد کمک می­کنید. ما آنجا یه درسی به استاد کمک می­کردیم teaching assistant یعنی همکار استاد می­شویم. که درس بدهیم، مثل ایران که وقتی کورس را تمام کردید. بعد شما میروید و یک دوسال و یا دو سال و نیمی حدودا کار تحقیقاتی هم انجام میدهید. سیستم فرق میکند. توی اون سیستم به نظر میاد. چون شما باید کورس بگذرانید، واحد بگذرانید و پاس کنید مثل ایران، شاید سختتر باشد ولی از اینطرف هم فقط خود شما هستید.

و استاد معمولا کمترین دخالت را میکند. توی کار شما، فقط نگاه میکند شما راه درست را بروید. یک زمان­هایی هست. که عملا تحقیق­تان را میدانید. که پاسخی ندارد و استاد به خاطر تجربه­ای که دارد شما را دوباره ممکن است. برگرداند به مسیر که این هم باز سخت است. شما هر مهارتی را که یاد بگیرید خودتان هستید و خودتان و همه چیز خودآموزی است.

سوال:  خب اگر بخش مثلا آزمایشگاهی، و مطالعاتی نیاز داشته باشید، فضای فیزیکی، اینها استاد در اختیار شما میگذارد در نیوزیلند؟

دکتر ناروئی: بله هست و کار من چون مدلسازی بوده است. آزمایشگاه نداشتیم ولی بله آنهایی که کار مولکولی اینها . آزمایشگاه داشتند و در اختیار شما هست. باید تو این زمینه کار کنید.. اولا ایده را با استاد هماهنگ می­کنید و بعدش اینکه چطور انجام بدهید و چه تزهایی انجام بدهید را باید خودتان بروید و مقالات را بخوانید و از کسانی که مقاله چاپ کرده­اند. راهنمایی بخواهید و همه جزییات، یعنی کلا خودآموزی است که البته به سیستم من بیشتر میخورد.

سوال: هزینه های زندگی در دوران تحصیلی دکترا در نیوزیلند

آیا مثلا اقامت و خانه و دانشگاه هزینه­ هایش را میدهد خوابگاه میدهد؟ هزینه­ های زندگی چطوری است؟ میشود ساپورت کرد؟ با خانواده؟

دکتر ناروئی: خب محدود است چون اینجا به شما یک stipend میدهند که معادلش میشود همان کمک هزینه، که هر دو هفته یک بار به حسابتان واریز می­کنند و اون شهریه را هم که دانشگاه داده است و من یادم است که آنموقع حدود 2000 هزار دلار نیوزیلند داده میشد که بد نبود، تو شهری که ما بودیم کرایه خانه اینجا همه چی هفتگی است هفته­ای 250 تا بود.

مثلا و نصفش برای کرایه میرفت. ولی برای ما کافی بود چون بقیه هزینه­ها پایین است. کافی بود ولی خب آنطور نیست. که برای تان چیزی بماند و این باز بستگی دارد. شما چه سیستم زندگیی را  انتخاب کنید، می­ توانید مثلا شما اگر زوج هم باشید. که خیلی هم رایج است با یک زوج دیگه خونه بگیرید. مثلا بعضی­ها میگیرند که مثلا آشپزخانه و سرویس­ها مشترک ولی اتاق­ها جدا است.

که معمولا بیشترین هزینه اجاره خانه است و کافی است معمولا و چیزی که داده می­شود و حالا تو آمریکا فرق میکرد و بورس حدود 16، 12  و… فرق میکرد. یک مقدار ناهمگون­تر بود و من فکر میکنم برای زندگی دو نفر کافی باشد. ما حتی آنموقع توانستیم ماشینی بگیریم و خانه دو خوابه داشتیم، و به نظرم راحت بود از این نظر

سوال:  حالا برویم در مورد خود نیوزیلند صحبت کنیم. نیوزیلند یا زلاندنو؟

چون کلا برای ایرانی­ها خیلی ناشناخته است جامعه ایرانی آنجا چقدر حضور دارند؟ و برای کلیت مردم یک مقدار ناشناخته است. یک مقدار درباره نیوزیلند برای ما بگویید.

دکتر ناروئی: فکر میکنم ایرانی دقیق نمیدانم، ولی من آمار چند سال پیش (7، 8 سال پیش) حدود شاید 10، 11 هزار ایرانی داشتیم. ولی الان به مراتب بیشتر است. ولی باز به نسبت جاهای دیگر خیلی کم است. کنار استرالیاست و معمولا سیستم­شان خیلی شبیه هم است و معمولا اکثرا سعی می­کنند. بروند استرالیا، جمعیتش هم حدود 5 میلیون نفر است. کشورش دو تا جزیره شمالی و جنوبی دارد، که فاصله خیلی کوتاهی بین آنها هست ولی خب از نظر رفاهی هم ردیف کشورهای اسکاندیناوی است.

مثلا از نظر امنیت توی دنیا جزو اولین یا دومین کشورهاست و بسیار امن است و از خیلی جهات از نظر کمترین جنایت، و از این شاخص­ها اگر نگاه کنید در زمره کشورهای اسکاندیناوی است (دانمارک، بلژیک، سوئد، سوییس و …) و از نظر اعتبار پاسپورت نگاه کنید همینطور، معمولا جزو 10 کشور برتر است و معمولا جزو کشورهای اروپایی است ولی این قسمت قرار گرفته است،

سوال:  نیوزیلند خیلی طبیعت سرسبزی دارد

دکتر ناروئی: بله بسیار سرسبز است. یعنی اینجا شما به زحمت می­توانید. یک زمین بدون سبزه پیدا کنید. چون بارندگی بسیار زیاد است و بعضی مناطق حدود 5000 میلیمتر در سال را هم داریم، و بارش بسیار زیاد است، و کاملا نقطه مقابل استان ما هست. که کاملا خشک بود. و نیم کره جنوبی هستیم و فصل­ها برعکس شماست و الان در تابستان هستیم.

سوال: نیوزیلند زمستان سردی دارد؟

دکتر ناروئی: نه به آن صورت، نکته جالبش تفاوت دما بین زمستان تابستان و حتی روزهایش کم است. زمستان­ها معمولا به 4، 5 درجه بالای صفر است و به ندرت زیر صفر درجه داریم و شاید به تعداد انگشت­های دست نرسد، ولی از آنطرف روزش هم از 12، 13 درجه بیشتر نمی­شود (در زمستان)، در تابستان هم بیشتر جاهایش متوسط 18 تا 20 درجه است که برای ماها سرد است، جاهای دیگر هم داریم مثلا 25، 30 درجه هم داریم ولی در کل میشود. گفت که معتدل است برای ما شاید کمی سرد باشد. چون از استان­های گرمسیریم.

ولی تابستان این شهر ما به ندرت بالای 22 میرسد و شب­هایش هم نزدیک 15؛ 16 درجه ست که خیلی خوب است و زمستان هم که سرد نمی­شود.

سوال:  البته فاصله هوایی ­نیوزیلند به ایران فکر کنم از دورترین نقاط دنیا است درسته؟

دکتر ناروئی: بله فکر کنم اینجا دورترین باشد برای آمریکا 15، 16 ساعت پرواز است اینجا هم فکر کنم 19، 20 ساعتی باشد. و گفتم که از نظر امنیت خوب است. آدمهای بسیار خوبی دارد و ما تو این چند سال به آن صورت نژادپرستی را تجربه نکردیم و هستند بهرحال شما هر کجا بروید یه آدم­هایی هستند. که از شما خوششان نمی­آید. همه جا نژادپرست داریم. ولی من تجربه ملموسی نداشتم.

اما برعکسش آمریکا هست و شما انتظار دارید و هست. ولی در کل نکته مثبتش، آدم­های خوبش هستند و امنیتش است. و خوبیش این است که قوانینش مشخص است و یکی از دلایلی که من شغل اینجا قبول کردم و از آمریکا آمدم و خیلی­ها می­گفتند چرا اینکار را می­کنی؟ شما آمریکا هم اگر بخواهید گرین کارت بگیرید و حتی اگر یکی از آدم­های تاپ دنیا هم باشید.

باید وکیل بگیرید و پرونده­تان جلو برود. اما اینجا اولین کشوری است. که سیستم امتیازی را برای اقامت آورد، گفت ما امتیاز میدهیم به شخص، مدرک تحصیلی شما، نوع مدرک، مقطعش، مجرد و متاهل بودنش، سن شما، سابقه کار شما، همه اینها امتیاز دارد و شما اگر امتیاز مشخصی بگیرید.. می­توانید تقاضا کنید و پرونده­تان بررسی بشود. این سیستم را اولین بار نیوزیلند گذاشت. بعد کانادا و استرالیا و چند جای دیگر هم این را تبعیت می­کنن.د یعنی این مشخص است و شما وکیل نمی­خواهید.

چون من میدانستم که پیشنهاد کاری امتیاز دارد و با بقیه امتیازات جمع میشود، که دیگه پرونده بررسی میشود و همنطوری هم شد. یادم است که 130 امتیاز باید میاوردید. که من با شرایط مدرک و … حدود 120 تا داشتم (موقعی که از نیوزیلند رفتم آمریکا) ولی وقتی شما پیشنهاد کاری بگیرید. یکدفعه 60، 70 تا امتیاز می­گیرید و به همین خاطر من میدانستم. که بیایم اقامتم را راحت می­توانم بگیرم، و شما اقامت را لازم دارید. چون اگر اقامت نداشته باشید و ویزای کار داشته باشید.

بچه ­ها باید شهریه بین المللی بدهید. مثلا اگر شما بچه دبستانی هم داشته باشید. باید حدودا سالی 20 هزار دلار بدهید فقط برای شهریه، ولی اقامت داشته باشید رایگان خواهد بود مثل سیستم پزشکی که رایگان است.

سوال:  جمع بندی کنید اقای دکتر در مورد تحصیل در نیوزیلند؟

مثلا من یک لیسانسم یک فوق لیسانسم تو تهران و میخواهم بروم و تصمیم دارم مهاجرت بکنم چکار باید بکنم؟ شما فقط خلاصه یه جمع بندی بکنید. تجربه خودتان را از مهاجرت به من نوعی، من نوجوان، من جوان، کسی که قصد مهاجرت دارد.

دکتر ناروئی: بله به نظر من مهاجرت مثبت یا منفی نیست و از دید من یک تصمیم شخصی است. شما باید بدانید چرا می­خواهید مهاجرت کنید، بعضی وقت­ها بسته به شرایط فردی و شخصی فرق میکند، من آنموقع یادم است که آمریکا بودیم یکی از اساتید از دانشگاه­های بزرگ ایران آمدند با خانمشون و بچه هم داشتند، و خانمشان روانشناس بودند و ایشان بعد از 6 یا 7 ماه برگشتند چرا؟

دلیلش را من میدانم. خب یکی از دلایل این بود که خانمشان اینجا کار میکرد و وقتی می­گویم شما همه چیزتان را نمی­توانید بیاورید منظورم همین است، شما اگر تو ایران جا افتاده باشید. بعد میایید و اینجا از صفر شروع میکنید. سخت است و وقتی فردی پزشک است و تو ایران جایگاه استاد دانشگاه را هم دارد. خیلی با اینجا فرق میکند، شما اینجا اصلا جایگاه خاصی ندارید. که مثلا کسی تو خیابان به شما بگوید سلام اقای دکتر یا…، اینجوری نیست.

ما حتی اینجا استادمان را به اسم کوچک صدا میکنیم. خیلی غیر رسمی است همه چیز، خب مثلا تو ایران کار کرده. کلی جایگاه اجتماعی داشته است شما فرض کنید رییس یک قسمت بوده­اید. بعد اینجا میایید و از صفر شروع میکنید و این تا جا بیفتد خیلی سخت است. و برای همین است که می­گویم بستگی دارد. در چه سنی مهاجرت میکنید و هدف شما چی است؟ بهرحال فرض کنیم که شما تصمیم گرفته­اید. باید برنامه داشته باشید، من مهاجرت را با هر قیمتی همیشه مخالفش بوده­ام و هستم،

ولی از راه تحصیلی به نظر من از همه بهتر است چرا؟ چون شما میایید تحصیل میکنید یه مدرکی می­گیرید و توی آن مدت هم ارزیابی کرده­اید و جا افتاده­اید. حداقل که آیا این سیستم به روحیات شما میخورد به شرایط زندگی شما میخورد یا خیر؟ از نظر اقتصادی که قطعا شرایط بهتر خواهد بود بعد از یک مدت، شما اگر اون دوره اول را بگذرانید. ولی بعضی مواقع هم هست که شما 10 سال تو ایران سابقه کار داشتید. اما اینجا هیچ کاربردی ندارد و باید بروید و مدرک اینجا را بگیرید تا به شما اجازه بدهند.

خب حداقل تو این کشور دیده ­ام و میدانم که زندگی­تان حداقل میگذرد، چون مینیمم حقوق اینجا ساعتی فکر کنم حدود 16، 17 دلار الان شده باشد، و خورد و خوراکتان برای یک شخص فکر کنم ماهی 200، 300 دلاری کافی باشد، گوشت اینجا از 8 دلار شروع میشود تا 10 دلار، تا گوشت خیلی خوب هم اگر بخواهید تا 20 دلار هم داریم ولی بهرحال شما با یک ساعت کار می­توانید یک کیلو گوشت بگیرید، از نظر اقتصادی اینها را مقایسه کنید، خب خیلی فرق میکند از این نظر

سوال:  حالا جزییات و هزینه ­های زندگی در نیوزیلند را تو لایوهای بعدی خواهم پرسید؟

دکتر ناروئی: بله پس من میگم که برنامه داشته باشید و من راه تحصیل را پیشنهاد میکنم یا اصلا پیشنهاد کاری از ایران داشتیم. دوستانی که آمده­اند این که از همه بهتر است، تو نیوزیلند اگر مثلا شما عمران یا IT خوانده باشید. شما شانس­تان خوب است. مثلا مکانیک خوانده باشید. اینجا کاربردی ندارد چون اینجا لیست دارند و هر 6 ماه آپدیت میشود. که چه رشته ­هایی لازم دارند. که با آنها می­توانید اقامت هم بگیرید. ولی آلمان مثلا مکانیک برایتان بهتر است.

به نظر من برنامه داشته باشید و طبق اون برنامه پیش بروید و خیلی­ها بهرحال دوست دارند که مهاجرت کنند. ولی باید برنامه داشته باشید. هر کشوری میروید. ببینید زبان چی باید داشته باشید، اگر انگلیسی هست باید آیلتس یا تافل داشته باشید. اگر فرانسه است باید زبان فرانسه را بگذرانید، اگر آلمان هست به همین صورت، چون اروپا تحصیل کلا رایگان است. حتی برای خارجی­ها، ولی خب به زبان آنجاست. به نظر من برنامه مشخصی داشته باشید و بپرسید از آدم­های مختلف، که تو اون کشور هستند

سوال:  اصلا من هدفم این است اقای دکتر توی پیج و کانال یوتیوب خودم، و انشالله به زودی سایتمم فعال خواهد شد. هدفم این است که این مهاجرت اگر میخواهد انجام شود. با دانش انجام بشود متاسفانه ما تو همین دو ماه گذشته دو تا حادثه هم تو زاهدان داشتیم هم تو شهر ما، خانواده­ها را آسیب زد. این توهم مهاجرت، مثلا اون خانواده یا نوجوان 16، 17 ساله متاسفانه آسیب جدی به دو خانواده زد. من را خیلی تشویق کرد که حتما این کار را انجام بدهم یعنی یک مواقعی میگفتم حالا ولش کن، تجربه مهاجرت خوب است یا بد، باید طرف ببیند. مثلا شاید 100 تا از این لایوهای ما را ببیند و راحت هم اصلا نیست، قبول دارید شما؟ و اصلا مهاجرت آسان نیست.

دکتر ناروئی: بله به هیچ عنوان چیز راحتی نیست. شما دارید وارد یک کشور دیگر میشوید باید جا بیفتید، نمیگویم. که مثلا اینجا بهتر است یا نه، بلکه جنبه­های مختلف دارد، سیستم زندگی اینجا فرق میکند. حتی من مثلا تجربه آمریکا داشتم. سفرهای زیادی هم رفتم. مثلا اینجا عصر به بعد زندگی تعطیل است و زندگی شبانه ندارند به آن صورت، مگر اینکه شما بروید. رستورانی جایی، و ایجوری نیست که تو خیابان بروید و آدم ببینید مثلا ساعت 6، 7 به بعد ولی فکر کنم و اینجا سیستم اینطوری است و نیست.

مگر اینکه شما مثلا شهر نیویورک باشی و شهرهای شبیه به آن که شاید کمی به ایران نزدیک باشد، ولی اون زنده بودن جریان زندگی مثل آنجا نیست و این ممکنه خیلی­ها تو ذوقشان بخورد. و سیستم کاری اینجا 8، 9 صبح شروع میکنید تا 5 بعدظهر و تا میروید خانه میشود. 6 بعدظهر، و 5 به بعد هم اکثر فروشگاه­ها میبندند. و بیرون بخواهید بروید. فقط یک سری رستوران­ها باز هستند. که آن هم تا 10 شب، فقط میخواهم بگویم. این سیستم­های متفاوت خیلی تو ذوق میخورد. هنوز هم این برای ما اینجا جا نیفتاده است. ولی از آنطرف هم باز محاسنی هست.

سوال: من میخواهم بگم که یک نفر از یک خانواده معمولی در شهر زابل تا حد مشاور وزیری توی نیوزیلند رشد کند. موفق بشود و هر کسی میتواند.با تلاش به اون موفقیت برسد و کار نشدنی نیست. ولی به همه توصیه میکنم بسیار باید سختی تحمل کنند

دکتر ناروئی: بله و مطالعه کنند خصوصا الان که این مسئل سوشال مدیا نبود و تازه فیسبوک راه افتاده بود و ما باید کلی سایت­ها را میخواندیم. الان خیلی راحت شده است، نه بخاطر اینکه شرایط آنجا برایشان سخت است اون انگیزه میشود، ولی ببیند واقعا آیا ابزارش را دارند و اگر ابزار را دارند. برای چه چیزهایی آماده بشوند، سعی کنند با آدم­های مختلف ارتباط برقرار کنند و در آن کشوری که قصد دارند بروند با آنها صحبت کنند و اینها است و گفتم در مورد محاسن و معایب هم بعدا میشود. صحبت کرد و اینجوری نیست که بگوییم.

اینجا بد است نه به هیچ عنوان من این را نمی­ گویم. برای من خیلی هم خوب است. دقیقا اگر از راه درستش بروید بسیار هم خوب است. اگر قصد پیشرفت داشته باشید. اینجا راه مشخص است و به تلاش خودتان بستگی دارد. میدانم توی ایران خیلی چیزها همگون نیست و یکی از دلایل این برای نسل جوان که میگویند. اگر سخت تلاش هم میکنیم جوابم نمیده، مشخص نیست ولی اینجا و حتی کشورهای دیگر شما اگر سخت کار کنید و برنامه داشته باشید قطعا نتیجه می­گیرید. با وجود همه مسائلی که هست با وجود نژادپرستی­ها و تبعیض­هایی که هست شما اگر واقعا سخت کار کنید و برنامه داشته باشید اینجا به هدفتان خواهید رسید.

سوال:  دست شما درد نکند اقای دکتر، روز خوبی داشته باشید. من باز هم مزاحم شما خواهم شد و میدانم که وقتتان خیلی پر است ولی افتخار دادید. دست شما درد نکند. روز خوبی داشته باشید موفق باشید

امیدوارم صحبت های من سعیدکاظمی با دکتر ناروئی در مورد تجربیات مهاجرت به نیوزلند برای شما مفید بوده باشد. و دوستانی که تمایل دارند. از داستان های مهاجرت در هر جای دنیا بیشتر اطلاعات کسب کنید. اینجا کلیک کنید.

سرمایه گذاری قبرس شمالی

تجربیات تحصیل در قبرس شمالی با آقای ابراهیمی

جهت دانلود فایل صوتی و شنیدن این مصاحبه از طریق فایل زیر اقدام بفرمائید.

چهت دیدن فیلم مصاحبه بالا از لینک زیر اقدام کنید.

سلام به همه دوستان عزیز که با پیج من سعید کاظمی همراه هستند. امشب با جناب ابراهیمی در مورد تجربیات تحصیل در قبرس شمالی می­ خواهیم. صحبت بکنیم. یکی از بحث­های پر طرفدار بحث مهاجرت بخصوص مهاجرت تحصیلی و خصوصا در رشته ­های پزشکی است. که دوست دارم. با همه شما دوستان این موضوع را صحبت بکنیم. من تو این پیج قصد دارم. اطلاعات مفید به شما بدهم، من شرکت مهاجرتی و اعزام دانشجو ندارم و بیشتر تلاشم این است که بتوانم اطلاعات مفید و مناسبی به شما بدهم که برایتان مفید باشد.بدون مقدمه برویم سر اصل مطلب، موضوع اصلی ما تحصیل در قبرس شمالی است. که خود شما تجربیات زیادی در این موضوع دارید.  

سوال : لطفا ابتدا بفرمایید چه رشته هائی در قبرس شمالی پرطرفدار هستند؟ مخصوصا شاخه­ های پزشکی

بله دقیقا، شاخه­ های پزشکی هست که یا در مقطع دکتری می ایند یا اینکه از اول می ایند. شاخه­ های پزشکی معمولا بیشتر حالا دارو سازی هست، دندان پزشکی هست و شاخه­ های دیگر پزشکی و جدیدا رشته­ ای توریسم، که خیلی قبرس در دنیا تو این زمینه قوی است.

سوال: چه دانشگاههایی در قبرس شمالی برای تحصیل در رشته های پزشکی مورد تائید وزات علوم است؟ که اگر کسی بخواهد برگردد؟ که اینجا باز راحت بتواند مدرکش را معادل سازی کند؟

بله دانشگاه­هایی که قبرس دارد. یکیش را که رنکینگش از همه هم بالاتر است. را مطمئن هستم که مورد تایید وزارت علوم است. یعنی همه دانشجوها می­توانند بعدا برگردند به ایران و مشغول به کار بشوند.(توضیح سایت سعید کاظمی: در فهرست جدید دانشگاههای وزارت علوم هیچ دانشگاهی از قبرس شمالی برای سال 2022 -2021 مورد تائید قرار نگرفته. فهرست دانشگاههای مورد تائید وزارت علوم اینجا کلیک کنید)

سوال: البته فکر کنم اگر دانشجویان پزشکی در قبرس شمالی بخواهند ایران برگردند. بعدا باید حدود یک سالی درس بخوانند و یک سری واحدها را مجددا تو ایران بگذرانند. اما معمولا خیلی کم است و زیاد طول نمی­ کشد؟

خیلی برای ایران اینجوری نیست. چون دانشگاه اینجا را قبول دارند. یک سری واحدهای کمی هستش، ولی برای اروپا و آمریکا می­دانم. که یک سری امتحان­های خیلی سخت دارد و انگار که باید چند ترم هم بگذرانند.

سوال: دانشگاهها در قبرس شمالی به چه زبانی تدریس می­شود انگلیسی یا ترکی؟

دانشگاه­های اینجا اکثرا اینترنشنال هستند. دانشگاه ترک زبان هم دارد. ولی اکثر دانشگاه­ها اینترنشنال هستند و زبان اصلی زبان انگلیسی است. تحصیل در رشته زبان انگلیسی کمی گرانتر است.

سوال: برای تحصیل در رشته ­های پزشکی و داروسازی در قبرس شمالی معمولا هزینه­ ها چقدر است؟ سالیانه حساب کنیم. برای دانشجو تحصیل جدا، برای اقامت و مسکن و خورد و خوراک هم جدا

فقط بحث دانشگاه را من خدمت شما عرض کنم حدودا 5 تا 8 هزار دلار، بستگی به اینکه چقدر واحد بردارند، و تو چه مقطعی باشند،

تحصیل-قبرس-شمالی

سوال: رشته پزشکی، داروسازی، دندان پزشکی در قبرس شمالی حدودا بین 5 تا 8 هزار دلار هزینه سالیانه، را مثلا مد نظرمان باشد؟

دانشگاه­های ارزان­تر هم هست. که مورد تایید وزارت علوم نیست. ولی خیلی از کشورهای اروپایی آمریکایی قبولش دارند. مثلا همین دانشگاه EMU که اعتبارش هم خیلی بالا است و شما توی سایت شانگهای رنکینگ می­ توانید رنک تمام دانشگاه­های دنیا را ببینید.

سوال: برای رشته­ های مهندسی هم از ایران برای تحصیل به قبرس شمالی می ایند؟ رشته ­های مهندسی، اقتصاد، مدیریت؟

بله خیلی زیاد، معماری هستند، خود من رشته­ ام گرافیک است و دارم مسترم را می­گیرم یعنی در واقع ترم آخر فوق لیسانسم.

سوال: سطح دانشگاههای قبرس شمالی را اگر مقایسه کنید با ایران چطوری است؟ یعنی شما لیسانس را داخل ایران گرفتید؟

بله من لیسانس ایران بودم.اینجا هم کارگاه­های عملی زیاد دارند چون دانشگاه­ها وسعت زیادی دارند و دپارتمان­های مختلفی در هر دانشگاه است و هر دپارتمان هم مختص به خودش کارگاه­های مخصوص به خودش را دارد و در واقع ورک شاپ­های مخصوص به خودش را دارد.

سوال: هزینه ­های زندگی برای دانشجو در قبرس شمالی چقدر است؟ خوابگاه دارد سال اول یا حتما باید بیرون خونه اجاره کنند؟

خوابگاه هست اجازه خانه هم هست، اجاره ­ی خانه یک ذره ارزانتر می­شود و خوابگاه یک مقدار گرانتر است چون بهرحال خدمات خود خوابگاه هم هست ، مثلا خیلی­ ها نظافت دارند و رختشویی و مسائل اینجوری.

مهاجرت-به-قبرس-شمالی

سوال: بیشتر دانشجوها در قبرس شمالی خانه اجاره می کنند؟

بله اکثرا بعد از یکی دو ترم که دوست پیدا می­ کنند باهم خونه­ های مشترک می­گیرند که خیلی برایشان به صرفه­ تر هم می­شود.

سوال: رشته ­های مهندسی مطمئنا ارزانتر است درست می­گویم؟

از رشته­ های پزشکی بله ارزانتر است.

سوال: رشته توریسم که فرمودید چی؟ رشته توریسم خیلی رشته خوبی است و من خیلی به رشته توریسم علاقه دارم.

توریسم هم جزو رشته­ هایی است که مثلا قبرس توی دنیا حرفی برای گفتن دارد. و دپارتمان­های توریسم اینجا خیلی قوی ­اند

سوال: حدودا چند هزار دلار هزینه سالیانه زندگی دانشجو در قبرس شمالی  است؟

سالیانه نگفتم، گفتم ترمی 5، 6 هزار دلار تا 8 هزار دلار، این گرانترین دانشگاهی است که رنکش هم خیلی بالاست. ولی خب دانشگاه­های دیگر هم هست که همونطور که گفتم مورد تایید وزارت علوم نیست که قیمتش هم ارزانتر است حالا رنکش به اندازه اون دانشگاه نیست. ولی دانشگاه خوبی است. و توی دنیا هم معتبر است و مثلا کانادا اروپا و اینها قبول دارند.

سوال:هزینه ­های زندگی چقدر است حدودا و متوسط، مثلا یک دانشجو در سال چند هزار دلار یا هر ترم چقدر هزینه دارد؟

ببینید اینجا معمولا هزینه­ های زندگی را به لیر حساب می­ کنند. ولی بعدش بعد از 4، 5 سال شما هر رشته­ای که بخواهید بخوانید. برای لیسانس بالاخره 4 سال باید اینجا باشید، برای فوق لیسانس هم دوباره 2 سال، برای دکتری هم فکر کنم 4 یا 5 سال اگه اشتباه نکنم، و اولا اینجا اجاره­ ها سالیانه است و قراردادهایی که بسته می­شود سالیانه باید پرداخت کنند، و ما اینجا دوستان زیادی داریم که اینجا دانشجو بودند از سالیان پیش، مثلا الان تازه درس­هایشان تمام شده است، و الان به نتیجه رسیده ­اند که اگر همان سال اولی که آمده بودند خونه خریده بودند هزینه آنها هم اندازه شده بود که مثلا تا الان اجاره دادند.

سوال: حتما یه سودی هم براشون مانده بود با خرید ملک در قبرس شمالی؟

از بابت اینکه پول خودشان را تغییر داده بودند. از ریال به پوند، صددرصد سود بوده است. کسی که مثلا 7 سال پیش آمده بود اینجا، شروع کرده است به تحصیل، اونموقع دلار چقدر بوده به ریال ما و الان چقدره؟ خیلی فرقش است.

سوال: اقدام خاصی می­ خواهد ثبت نام در دانشگاههای قبرس شمالی ؟ مثلا من اگر می­خواهم از ایران اقدام کنم مراحل اولش را توضیحی بدهید که اقدامات و چه مراحلی را انجام دهم؟

ببینید دوستانی که می­ خواهند اقدام کنند با من تماس می ­گیرند ما تمام کارهای پذیرش را برایشان رایگان انجام می­دهیم حالا اگر بخواهند برایشان خوابگاه یا خونه هم اجاره می­کنیم که این دیگر یک بحث کاملا جداست، ولی کارهای پذیرششون را کاملا برایشان انجام می­دهیم و با همان پذیرش می­توانند وارد جزیره بشوند.

سوال: بعد ویزا سالیانه است یا که نه تا زمانی که تحصیل می­کنند ویزا دارند؟

تمدید می­شود و هر سال باید بروند تمدید کنند.

سوال:کسی که به صورت دانشجوئی قبرس شمالی می آید ، می­ تواند برای خودش حساب باز کند و حساب بین المللی داشته باشد؟

بله صددرصد، بعد از اینکه شما پذیرشتون را گرفتید و تشریف آوردید اینجا و اقامت خودتان را که گرفتید با اون مدرک اقامت می­توانید خونه اجاره کنید و بعد از اینکه خونه اجاره کردید و تمام این مدارک کامل شد یعنی در واقع شما هم اقامت دارید هم پذیرش دانشگاه دارید و هم آدرس محل سکونت، با این سه تا می­توانید حساب اینترنشنال یا ویزا کارت و همه چی باز کنید، هر ارزی که دارند.

سوال: نظر شما چی است برای کسانی که اروپا و آمریکا می­خواهند بروند.  بر اساس تجربه­ای که شما می­شنوید از دوستان و آشنایان، کدام رشته ­ها را در قبرس شمالی بخوانند مناسبتر است؟ مثلا طرف هدفش کانادا و یا آمریکا است کدام رشته ­ها را بخواند. رشته­ های مدیریت و بیزنس را بیشتر پیشنهاد می­کنم،

ببینید جناب مهندس پیشنهاد من برای دوستان، آنهایی که بخصوص حالا تا مقطع لیسانس در ایران تحصیل کرده ­اند اگر می­خواهند ادامه تحصیل بدهند پیشنهاد من این است که برای فوق لیسانس اینجا اقدام کنند. من خودم پیشنهادم رشته ­های بیزنس، مدیریت است که زیرشاخه ­های زیادی دارد.

سرمایه-گذاری-در-قبرس-شمالی

سوال:MBA و DBA و … منظورتان است؟

بله، اینها هست به علاوه مارکتینگ است.  دیگر اینکه زیرشاخه­ های متفاوت دارد. باز از آنطرف مدیریت دوباره یک سری شاخه­ هایش به بیزنس می ­خورد، رشته­ های خیلی خوبی هستند. یعنی مکمل هستند و من اعتقادم این است که آدم دو تا مستر داشته باشد. خیلی بهتر از یه دکترا است. مخصوصا توی دنیای الان و برای ما ایرانیان که بیشتر هدفمان جای خوب است. ببینید خیلی کشورهای پیشرفته، مدرک دکترا شما سخت کار پیدا می­ کنید. به عنوان مثال دارم رشته خودم را می­گویم، دکترای گرافیک را اگر من بگیرم واقعا خیلی به دردم نمی­خورد فقط می­توانم تو یک سری دانشگاه­ها به عنوان استاد کار پیدا کنم. آن هم بالاخره خیلی دستم بسته می­شود تا دانشگاهی که بتوانم پیدا کنم و در آن مشغول به کار بشوم.

برای همین چون جاهای دیگر معمولا استخدام نمی­کنند. چون شما مدرک دکتری دارید و حقوق دکتری بالا است. هر جایی شما را استخدام نمی­کنند و شما آپشن­هایتان(فرصت هایتان) کمتر می­شود ولی وقتی شما دو تا مستر با هم داشته باشید خیلی آدم Advanceتری هستید. به زبان ساده خودمان آچار فرانسه ­اید. و برای کسی که می­خواهد استخدامتان بکند در واقع دو نفر محسوب می­شوید. به نفع او هم هست و خیلی راحتتر و خیلی کارایی بهتری پیدا کرد برای کسایی که قصد تحصیل و بعدش مهاجرت را دارند.

سوال: اتفاقا با یکی از دوستانم مشورت می­کردم. از بچه ­های دانشگاه علم وصنعت بود. که البته دکترای ایران می­خواند. دوستان ایشان خیلی برای دکترای خارج از ایران اقدام می­کردند. می­گفت خیلی­ از انها به دلایل مختلف  از استادشان خواهش می­کنند که دکترایشان را کنسل کنند و بروند دوباره یک فوق لیسانس تو اون کشور بخوانند،

دقیقا، اصلا فرض کنید در مورد رشته و کار من، من رشته و کار اصلی­ام گرافیک است، شما فرض کنید این رشته من اگر دکترایش را داشته باشم هیچ جایی نمی­توانم کار پیدا کنم و فقط باید برم دانشگاه تدریس کنم، ولی اگر همین مستر گرافیک را داشته باشم یه مستر بیزنس هم کنارش داشته باشم چقدر این دو تا می­توانند به همدیگر کمک کنند، یعنی تو هر کاری خیلی جاها خودم می­توانم مکمل خودم باشم حتی مثلا استارتاپی برای خودم راه بندازم. بیزنسی برای خودم راه بندازم خیلی از کارها را می­توانم خودم انجام دهم. دستم بازتر است مثلا طراحی­ها، تبلیغات­ها، خودم می­دانم چطوری است، کار خودم است خودم طراحی می­کنم، مثلا دوره­های بیزنس و مدیریت هم خوانده­ام و می­توانم اون مجموعه و استارتاپ­ام را درست­تر مدیریت کنم. برای همین پیشنهادم به دوستان این است که دو تا مستر بگیرند. خیلی ساده

سوال:چیزی به نام بورسیه و اسکالرشیپ در قبرس شمالی هم داریم آنجا؟ و کسی شانس دارد ؟

بله، بحث شانسی نیست، بحث معدل دیپلم و یا حالا فوق لیسانس و هر مقطعی که می­خواهد، بستگی به نمره آن دارد و همین. و چون ملیت ایرانی دارید اینجا دانشگاه­ها برای ملیت ایرانی یک تخفیفی قائل شده ­اند که در واقع جزو بورسیه محسوب می­شود و بعضی دانشگاه­ها حتی تا 85 درصد بورسیه دارد مثلا دانشگاه من CIU که من تقریبا ترمی 1400، 1500 یورو حالا یا یک کم کمتر یا بیشتر بستگی به تعداد درس­هایی که بر میدارم.

سوال: چه مدارکی ابتدا نیاز است که برای شما ارسال کنند؟ برای پیش ثبت نام در دانشگاههای قبرس شمالی؟

ببینید مدارکی که باید برای ما ارسال کنند: ترجمه شده­ی ریز نمرات، ترجمه شده مدارک قبلی­شان، عکس پاسپورت، همین. حالا اگر دانشگاه خاصی مد نظر است که برایشان ثبت نام کنیم ممکن است که آن دانشگاه هم یک چیزهای دیگری بخواهد که حالا ما آنموقع خودمان بهشان توضیح می­دهیم. ولی کلا همین­ها است.

سوال: به دوستان توصیه می­کنم.  برای ثبت نام دانشگاه اگر قبرس شمالی خواستند با اجازه شما به پیج آقای ابراهیمی می­توانند پیام بدهند و سوال بپرسند؟

بله خواهش می­کنم. من وصل­شان می­کنم. به همکارم که تخصصی کار دانشجوئی را انجام می دهند. چون من کارم توی شرکت در واقع کار طراحی هست و کار فروش دارم انجام می­دهم. مسئول کسی که کارهای ثبت نام دانشگاهی را انجام می­دهد کس دیگری هستش اما هر کسی که با من تماس گرفت من وصلشون می­کنم به ایشون، بازم خدمتتان تکرار می­کنم شرکت ما کاملا رایگان پذیرش می­گیرد چرا؟ چون ما درآمدمان از فروش ملک هستش، و کارم کلا چیز دیگری است.

سوال:دوستی که ارجاع می­دهید ایرانی هستند؟

بله

سوال:پس من به دوستان توصیه می­کنم اگر سوالی داشتند حالا هر موقع توی یوتیوب دیدند این فیلم را یا مصاحبه صحبت­ها ما را چه توی اینستاگرام و چه توی سایت من، به اسم خودمSaeedkazemi.ir دیدند بعد براحتی به آقای ابراهیمی پیام بدهند توی اینستاگرام تا ایشان راهنمایی­شان کنند.
جاذبه های قبرس شمالی

سوال: بحثی که پرسیده بودند بحث اجازه کار برای دانشجو در قبرس شمالی است، که آیا اصلا دانشجو می­تواند اجازه کار داشته باشد یا نه؟

بله اجازه کار دارد.

سوال: چند ساعت کار دانشجوئی در قبرس شمالی در هفته حساب کرد؟ چون با ساعت­های کلاس دانشگاه هم تداخل نداشته باشد.

ببینید معمولا پارت تایم است. و کارهای دانشجویی بهش پارت تایم می­گویند. فروشندگی، توی مغازه­ای، رستورانی، کافه­ای و اینجور کارها، کارهای دانشجویی است. که می­توانند انجام دهند و کاملا قانونی است و کار غیر قانونی نیست. به صورت پارت تایم اگر باشد.

سوال: آیا دانشجویان بعد از فراغت از تحصیل در قبرس یا ترکیه هم شانسی دارند برای کار کردن دارند؟

بله بستگی به رشته و ارتباطاتی که دارند داره، چرا که نه،

سوال: بعد از تحصیل چه مدت می­توانند توی قبرس بمانند؟

ببینید یک فرجه 60 روزه دارند که اجازه اقامت دارند یعنی بعد از اینکه دانشگاه تمام بشود 60 روز می­توانند توی قبرس بمانند.

سوال: از دیگر کشورهای اروپایی و آمریکا هم میایند قبرس برای تحصیل؟ از خاورمیانه و بقیه کشورها؟

بله کلی دانشگاه روس داریم، انگلیسی داریم،

سوال: هزینه­ های تحصیل برای اروپائی ها در قبرس مناسب می افتد؟

بله خود ترک­ها از ترکیه خیلی میایند اینجا دانشگاه، بخاطر خوب بودن دانشگاه­هایشان، روس­ها بخاطر قیمتش می­آیند، برایشان به صرفه ­تر است چون دانشگاه­های روس خیلی گرانترند، هم قیمت برایشان ارزانتر تمام می­شود هم آب و هوا لذت می­برند از محیط قبرس،

سوال: دوستانی هستند که می ایند. وسط راه برمی­ گردند، یک سری مشکلات دارند نمی­دانم به خاطر وضعیت مالی است یا توان زبانشون، بهرحال پیش میاد اینهایی که می ایند و برمی­ گردند،

مشکلات مالی هست همیشه. این اصلا یک بحث جداست. ولی دوستانی که میایند.  اینجا به نظرم اون ادمایی که خیلی درونگرا هستند و در واقع اجتماعی نیستند خب اینجا نمی­توانند. چون جامعه و جزیره کوچکی است و نمی­توانند ارتباط برقرار کنند، در نتیجه آپشن­هایشان کم می­شود و مثلا مثل یک کشور اروپایی و آمریکایی نیست که شهر بزرگ داشته باشد و بهرحال شهرهای کوچک توی قبرس هستند و بیشتر توریستی تفریحی است.

شما برای اینکه بتوانید روابط خوبی برقرار کنید یا حتی شرکت­ها و جاهای خوبی مشغول به کار بشوید این بحث اینکه ارتباط­هایتان چقدر قوی باشد خیلی مهم است. و اینکه بالاخره درست است که اینجا همه انگلیسی بلدند و دانشگاه هم کاملا انگلیسی هستش، ولی برای کسی که می­خواهد کار کند هر چه سریعتر زبان ترکی یاد بگیرد مثلا یک امتیاز خیلی زیاد است.

سوال: ارتباط مردم قبرس شمالی با ایرانی­ها چطور است؟

خیلی عالی است و اصلا قابل مقایسه با ترکیه نیست چون اصلا قبرسی­ها خودشان را از ترک­ها جدا می­دانند و به دلیل اینکه از زمان­های قدیم با یونانی­ها همسایه بودند بالاخره جزیره بوده و مراوده زیاد داشته و چندین سال مستعمره انگلیس بوده، اصلا خیلی آدم­های با فرهنگی­اند و در واقع مولتی کالچراند با همه دنیا اوکی­اند. مشکلی ندارند یعنی چجوری بگویم که دوستانه خدمتتان عرض کنم مقررات فاشیستی ترک­ها را ندارند.

سوال: من حالا چون یک سالی توی ترکیه بودم می­ دیدم و ترکیه رو بعضی چیزها بیش از حد حساس بودند، مثلا روی زبان خیلی حساس بودند روی نژاد ترک خیلی حساس بودند.

ببینید چون اینجا زبان اصلیشون ترکی است. بالاخره می­گویم. بلد بودنش خیلی بهتر از بلد نبودنش است. برای همین دوستانی که میان اینجا دانشگاه یا میایند برای سرمایه گذاری و زندگی، اولین کاری که می­کنند این است که می­روند و کلاس زبان ترکی اسم می­نویسند.

سوال: من یکی از چیزهای جذابی که خیلی ترکیه را دوست داشتم حالا جدا از روغن زیتون و سالاد و اینها که جزو اصل غذاها بود صبحانه و دورهمی­هایشان را که مثلا من روزهای یکشنبه می­رفتم و پسرهایم را از فوتبال بر

می­داشتم و می­رفتیم ساحل، می­دیدم که این خونه ­های ویلایی ساحل خیلی قدیمی بودند ولی تو همان بالکن می نشستند و چایی آتیشی درست می­کنند و خیلی هم لذت بخش بود. معمولا 10، 11 صبح روز یکشنبه هم هست

که دور هم جمع می­شدند. این را خیلی من دوست داشتم، این احساس محبت و دور هم بودنشان را خیلی من دوست داشتم یعنی خیلی لذت می­بردم.

حالا همان حسی که شما می­فرمایید. اینجا صد برابر بیشتر است، چون امنیتش هم خیلی بالاست، همه درب خونه­ ها باز، ماشین­ها سوییچ روشون هست،

سوال: این امنیت تو استانبول که واقعا نبود، یعنی خودشان اولین توصیه ­ای که دوستان ما به ما می­کردند این بود که خیلی مراقب خودتان باشید، حتی می­گفتند بچه را که مدرسه می­برید خودت برو و تحویل بده

بله استانبول هم مثل تهران ابرشهر است.

سوال: نکته منفی چی می­بینید تو قبرس؟ حالا همیشه که صددرصد مثبت نیست. مثلا یک چیزی که به نظرت منفی باشد؟ صادقانه، آیا کوچکه؟ مثلا دوست من که کیش است می­گوید چون کوچک است بعد از یک مدتی ادم خسته می­شود.

خب، اولا که قبرس به اندازه 4 تا قشم است، نه کیش، که خیلی بزرگه. من تنها ایرادی که می­توانم به این جزیره بگیرم که آن هم واقعا حق دارم بحث تراسپورت­شان یا حمل و نقل است یعنی مثلا مثل خب حالا کشورهای اروپایی که من رفتم همه جا سر هر ساعتی مشخص است که یک ساعت یک بار اتوبوس میاد نمی­دانم مینی بوس میاد تاکسی میاد، اما اینجا به دلیل اینکه جمعیت کم است و شهرها معمولا کوچک هستند همه ماشین دارند، و ماشین یک چیز مهم در قبرس است. به نظر من تنها نکته­ای که حالا من می­توانم ایراد بگیرم و بگویم قبرس ایراد دارد این است که شما باید حتما ماشین داشته باشید توی قبرس،

سوال: ولی این توی استانبول واقعا نقطه قوت بود واقعا دارم می­گویم یعنی ما حتی روستاهای 80 کیلومتری استانبول هم که می­خواستیم برویم برای تفریح، که مثلا برویم آنجا ناهاری یا مثلا جاذبه ­ای بود، دریاچه ­ای بود
.جنگلی بود، حالا درست است که چون برای روستا بود کیفیت مثلا مینی بوس پایین بود ولی از نظر ترانسپورت اینا خیلی خوب بود و من از این نظر استانبول راخیلی دوست داشتم،

استانبول ابرشهر است دیگه و اونا این امکانات را دارند، مثل تهران که شما از نیاوران اگر بخواهید به توپخانه بروید با ماشین بروید 2 ساعت طول می ­کشد اما با مترو فکر کنم نیم ساعت هم نشود، اگر اشتباه نکنم.

دوستانی هم که مایلند از آقایِ ابراهیمی سؤالات خودشان در مورد زندگی ، تحصیل یا کار در قبرس شمالی را به صورت مستقیم بپرسند. می توانند. از طریق پیج اینستاگرام sam.Ebrahimi.develco@ با ایشان در ارتباط باشند. همچنین آقای ابراهیمی یک آفر ویژه گذاشتند. برای دوستانی که از طریق پیج یا سایت سعید کاظمی از شرکت ایشان ملک خریداری نمایند.

این افر، علاوه بر آفرهای سازندگان (شامل پنج قطعه اصلی آشپزخانه) می باشد. و شامل یک‌دست مبلمان وِیژه افرادی می باشدکه از طریق سایت من با ایشان آشنا شده اند. امیدوارم موضوع سرمایه‌گذاری در قبرِسِ شمالی برای علاقه مندان مفید بوده باشد.برای مطالعه یا شنیدن دو مصاحبه دیگر من با اقای ابراهیمی در مورد تجربیات زندگی در قبرس شمالی و تجربیات سرمایه گذاری در قبرس شمالی بر روی عنوان ها کلیک کنید.