نوشته‌ها

تجربیات یاگیری زبان آلمانی

تجربیات یادگیری زبان آلمانی

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با خانم زهره تیموری ( دانشجو دکتری عصب شناسی شاخه زبان دانشکاه ون اتریش) در خصوص تجربیات یاگیری زبان آلمانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن صحبت های من با خانم زهره تیموری ( دانشجو دکتری عصب شناسی شاخه زبان دانشکاه ون اتریش) در خصوص تجربیات یاگیری زبان آلمانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

الف) دوستان عزیز سعید کاظمی هستم. امشب با خانم تهرانی دانشجوی رشته عصب­ شناسی شاخه زبان از دانشگاه وین اتریش در خدمتتان هستیم تلاش می­کنیم که اطلاعات صادقانه­ای در خصوص یادگیری زبان آلمانی داشته باشیم. خیلی لطف کردن خانم دکتر دعوت من رو پذیرفتند که در مورد زبان صحبت بکنیم.

بنده معرفی مقدماتی شما را کردم. اگر ابتدا هم خودتان لطف بفرمایید هم سلام و احوالپرسی بکنید هم خودتان را معرفی بفرمایید.

من زهره هستم. زهره تهرانی. دانشجوی رشته عصب­ شناسی دانشگاه وین هستم و در خدمتتان هستم. در پیج خودم آموزش زبان آلمانی و زبان انگلیسی را دارم. البته به اقتضای رشته تحصیلی به زبان فرانسه و ایتالیایی هم تسلط دارم ولی نخواستم پیجم را شلوغ کنم و به همین دو زبان انگلیسی و آلمانی که الان بیشتر دغدغه ­ها هست اکتفا کردم. اگر سؤالی چیزی هست من در خدمتتان هستم.

من ابتدا، چون خودم ذهنیت زیادی از زبان آلمانی ندارم. چه کشورهایی به زبان آلمانی صحبت می­کنند؟

آلمانی­ زبان رسمی کشور آلمان و اتریش و بخش اصلی کشور سوییس هست و کلاً چون آلمان قطب اقتصادی و قوی اروپا هست. برای همین یک زبان خیلی مهم در اروپا به‌حساب می‌آید؛ یعنی کشورهای دیگری هم که زبان رسمی­شان زبان آلمانی نیست؛ اما این زبان را به‌صورت جدی در مدارسشان تدریس می­کنند و آموزش می­دهند و یک زبان مهم در اروپا هست.

برای اینکه آلمان قطب اقتصادی هست. توی کشورهای صنعتی و مهم در دنیا قطب خیلی مهمی هست

بله دقیقاً. چون اقتصاد آلمان که زبان­زد همه جای دنیا که هست. برای همین، افراد، هر چه بیشتر به این زبان آشنایی داشته باشند با دنیای اروپا ارتباط بهتری می­توانند داشته باشند.

زبان آلمان، اتریش و بخشی از سوییس یکی هست؟ یعنی اگر یک نفر آلمانی یاد بگیرد هم توی اتریش کارش راه می­افتد و هم در آلمان؟

بله فقط مثلاً بحث دیالوگ هست. مثل زبان فارسی می­ماند که شما زبان رسمی ایران هست؛ ولی هر شهرستان همان زبان فارسی را ولی به لهجه خودش می­گوید و ممکن است در بعضی از شهرستان­ها اصطلاح خاص، دیالوگ خاص داشته باشند. همان هست؛ ولی اختویج همان است که اصل زبان آلمانی است.

در ایران معمولاً خانواده­ها بچه­ها را از سن کم به آموزش زبان انگلیسی تشویق می­کنند. اگر کسی فضای کاری یا فضای تحصیلی در آلمان و سوییس و اتریش ایجاد بشود حتماً باید آلمانی بلد باشد یا با انگلیسی هم می­تواند ورود کند به دانشگاه؟

ببینید هرکدام از دانشگاه­ها سیاست­های خاص خودشان را دارند؛ یعنی دو دانشگاه در یک شهر هم سیاست­هایشان مثل هم نیست. الان در شهر وین، مثلاً دانشکده وین که خود من دانشجوی آن هستم قطعاً با زبان آلمانی شما را ورود می­کند. اگر دانش زبان انگلیسی هم داشته باشید خیلی بهتر است ولی بدو پذیرش باید مدرک بالای یعنی سِی­اَن اس حتی می­خواهد، با یک مدرک بالای آلمانی شما می­توانید پذیرش بگیرید؛ ولی باز در همین شهر وین دانشگاه دیگری داریم؛

مثلاً دانشگاه تِئو هست که در بعضی رشته­ ها آیلتس هم قبول می­کند یا زبان آلمان در سطح B1 می­پذیرد یا دانشگاه­های دیگری باز در همین شهر وین داریم که کلاً با انگلیسی هم اوکی هستند و شما اصلاً هیچ مدرک آلمانی هم نداشته باشید باز می­توانید پذیرش بگیرید. حالا چه برسد به شهرستان­ها و ایالت­ها و کشورهای هم­جوار اینجا مثل آلمان یا سوییس ولی در نهایت اگر کسی هدفش از تحصیل که اینجا می­خواهد انجام بدهد این هست که وارد بازار کار بشود در نهایت باید زبان آلمانی را بلد باشد.

در مورد رشته خودتان هم یک توضیح بدهید. عصب­شناسی شاخه زبان متوجه نمی­شوم؟

بله خیلی افراد اتفاقاً این سؤال را می­پرسند. ببینید عصب­ شناسی زبان برمی­گردد به مغز و سیستم اندام­های گویایی بدن که چه فعل و انفعالاتی صورت می­گیرد که شما وقتی یک آوایی را می­شنوید از گوشتان دریافت می­کنید گوشتان اول آن را پردازش می­کند در قسمتی از مغز، بعد آن آوایی که می­شنوید طی آن پردازشی که می­شود شما آن را در یک بخش دیگری از مغز درک می­کند.  بعد باز برمی­گردد به یک قسمت دیگر مغز که شما در همین محاوره­ای که ما باهم انجام می­دهیم باز من باید از یک بخش دیگر مغزم اطلاعات زبانی خودم را جمع ­آوری کنم آواهای آن را شناسایی بکنم که می­خواهم این صحبتی که دارم با شما می­کنم را از کجا باید این آواها را بیاورم؟

از کجا باید معنی این کلمات را بیاورم؟ اینها هم اتفاقاتی هست که در مغز انجام می­شود. بعد که تمام این اطلاعات را مغز من جمع‌آوری می­کند می­برد و به بخش دیگری می­رساند که از آن طریق اینها به‌صورت یک‌رشته صدایی که معنادار هست در­می­آید و در نهایت برمی­گردد به اندام­های گویایی من، حرکت زبان من که این زبان من در کجا قرار می­گیرد شما ل می­شنوید، در کجا قرار می­گیرد شما آ می­شنوید؛ این اتفاق می­افتد تا بالاخره این صدایی که از من تولید می­شود، این اتفاقی است که در مغز شما می­افتد. حالا شما این صدا را دریافت می­کنید و همین پردازش و این اتفاقات هم در مغز شما انجام می­شود.

این‌همه برمی­گردد به یک سری اعصاب و نورون­هایی که در مغز ما هست. حالا اگر دراین‌بین اختلالاتی به وجود بیاید این باعث می­شود که یک سری اختلالات در ممکن هست در شنوایی انجام شود، ممکن هست در درک انجام شود، ممکن هست در بیان گفتار انجام شود و کمی فیزیکی­تر بخواهد باشد می­شود اختلالات و اختلافاتی که در اندام­های گویایی شما هست که مثلاً آن اندام گویایی شما، آنجایی که باید قرار بگیرد برای تولید آوا، آنجا قرار نمی­گیرد و این باعث می­شود آن صوتی که تولید شده یک صوت بی­معنا و نامفهوم باشد. این فرایند برمی­گردد به رشته عصب­شناسی زبان.

یعنی شاخه پزشکی می­شود یا روان‌شناسی زبان؟

نه یک‌رشته بین ­رشته­ ای هست. چون شما آنجایی که مغز را شناسایی می­کنید باید اطلاعات پزشکی داشته باشید که فرضاً این بخش­های مغز که لُب گیجگاهی چه‌کار می­کند؟ ناحیه ورنیکه چه‌کار می­کند؟ ناحیه بلوکا چه‌کار می­کند؟ این اطلاعاتی هست که شما باید از شناخت مغز داشته باشید. این بخش به عصب ­شناسی مربوط می‌شود؛ ولی آن قسمت که ما با بچه­ هایی که فرضاً اوتیسم دارند، مشکلات این‌چنینی دارند که ما با آنها کار می­کنیم، بخشی از آن برمی­گردد به روان‌شناسی. ببینید یک چیز بین‌رشته‌ای هست که در مجموع شما از هرکدام از رشته­ها باید شناختی داشته باشید که بتوانید کاری را انجام بدهید.

شما بفرمایید یک نفر که صفر هست، من هیچ اطلاعات یادانشی درباره ی زبان آلمانی ندارم. الآن می­خواهم start بزنم. یک موقعیت کاری، مثلاً یک پرستار هستم یا یک پزشک هستم. یک موقعیت برای من ایجاد شده می­خواهم به آلمان بیایم. از کجا شروع کنم؟ روزی چند ساعت بخوانم؟ فیلم نگاه کنم؟

نه، برای ابتدا که اصلاً فیلم نگاه‌کردن معنا ندارد. چون شما وقتی هیچ درکی از آن صداها ندارید پیشرفتی نمی­کنی. آلمانی یک زبان واقعاً سختی است. خیلی افراد می­گویند ما ظرف یک ماه، دو ماه این زبان را می­خواهیم یاد بگیریم. اصلاً همچین  اتفاقی نمیفته. زبان آلمانی یک زبان سخت هست که واقعاً باید برای آن‌وقت بگذارید و تمرین زیاد می­خواهد. در ابتدا که آلفا بت آلمانی، تلفظ­هایشان که با انگلیسی فرق دارد؛ یعنی کسی که می­خواهد اصلاً آلمانی را یاد بگیرد.

باید از همان A B C D شروع کند یعنی باید A B C D را یاد بگیرد که تفاوت­هایشان را متوجه بشود. در زبان آلمانی ما ترکیب صدا داریم که چند حرف کنار هم قرار می­گیرد و صدای چ می­دهد، صدایش می­دهد؛ یک تفاوت­های این‌چنینی هم که در آواها هست؛ بنابراین کسی که از صفر می­خواهد شروع کند واقعاً باید از A b C D  آلمانی شروع بکند. و بحثی دیگر که در زبان آلمانی هست که ما چیزهایی در زبان آلمانی داریم که در زبان مادری خودمان، فارسی، نداریم.

درک آن سخت و مهم است از جمله اینکه ما در زبانمان جنسیت مذکر و مؤنث نداریم. حالا در یک سری زبان­ها مثل عربی که در مدارس ایران تدریس میشه بچه ­ها کمی آشنایی پیدا می­کنند با یک سری چیزهایی که می­توانند مؤنث باشند و یک سری چیزها مذکر. اما بحثی که در زبان آلمانی است این هست که اینها یک خنثی هم دارند. یعنی سه دسته هستند: یک سری مذکرند، یک سری مؤنث‌اند و یک سری خنثی و هیچ قانونی ندارد. یعنی شما بر اساس هیچ قانونی … مثلاً در زبان عربی این را داشتیم که اگر ت گرد (ـة) برای کلمه باشد این مؤنث است و اگر نباشد این مذکر است. ما همچین  قانونی داریم، نه اینکه اصلاً نداشته باشیم؛ ولی بسیار استثنا وجود دارد برای همین نمی­شود این را تعمیم داد به همة کلمات. جوری هست که شما مؤنث، مذکر و خنثی بودن کلمه را باید حفظ کنید.

یک سری قانون­های کلی وجود دارد بر فرض داریم که آخر کلمه­ای اگر اینگ باشد این کلمه مؤنث است. یا آخر کلمه اگر e یا a که تلفظش در آلمانی می­شود ــِ، اگر باشد این کلمه مؤنث است؛ ولی این  همه­ جا صدق نمی­کند. این یک قانون کلی است و استثنا فراوان در آن وجود دارد. مثلاً در بحث زبان آلمانی آرتیکِل داریم. آرتیکل­های مؤنث، مذکر و خنثی که همیشه این چیزها دغدغة یک زبان­آموز همیشه این هست و اگر درست و اصولی یاد نگیرد تا آخر با او می­ماند. ما آرتیکل نداریم.

یا در زبان انگلیسی که یک زبان مرسوم است و بچه­ها می­خوانند، یک آرتیکل the داریم. به جز این که آرتیکل دیگری نداریم. مشخص است که کلمة the هست و یک آرتیکل نامشخص است که a، an و… این چیزهاست. ولی در آلمانی همچین  چیزی نیست. آرتیکل مؤنث داریم، آرتیکل مذکر داریم، آرتیکل خنثی داریم و سختی آلمانی در آرتیکل­ها این هست که وقتی آرتیکل­ها در حالت نامیناتیو قرار می­گیرند یک شکلی هستند، در حالت آکوزاتیو قرار می­گیرند یک‌شکل دیگر می­شوند، در حالت گِنِتیو قرار می­گیرند، داتی و قرار می­گیرند و… می­بینید؟ حالت­های مختلفی که در جمله به کار می­رود آرتیکل­ها تغییر می­کنند و با خودش تغییرات بعدی ساختار جمله را دارد؛ یعنی کلمه  را هم تغییر می­دهد و ادامه هم جمله اگر اجکتیو داشته باشد تغییر می­کند، استراکچر جمله تغییر پیدا می­کند. این خیلی سخت است.

شما دوره لیسانس و فوق‌لیسانستان چه رشته ­ای خواندید؟

لیسانس مترجم زبان بودم، فوق­لیسانس را زبان­شناسی همگانی خواندم و برای دکترا هم به اینجا آمدم عصب­شناسی زبان چون یک رشته کاربردی هست نسبت به شاخه­های دیگر زبان­شناسی.

پس دانش خیلی گسترده ­ای درباره­ ی زبان دارید؛ خیلی جالب هست

زبان اصلاً انتها ندارد. نمی­شود گفت که من خیلی اشراف دارم به همه ­چیز. یک شروع دارد؛ ولی انتهایی ندارد.

یک داستان تعریف کنم؛ من و خانمم با هم رفتیم ترکیه، کلا نمی­دانم هوش زبانی هم داریم. مثلاً در آن مدتی که  او راه افتاده بود من نصف آن هم نمی­توانستم حرف بزنم. نمی­دانم چرا؟ در یک محیط بودیم، با هم بودیم. خیلی زودتر از من راحت­تر start زد و خیلی شنوایی بهتر از من بود. شاید تمرکزش …

بله، 100% که استعداد هوش در این زمینه قطعا دخیل است. چون ما هفت نوع هوش داریم: هو موسیقیایی، هوش ورزشی، هوش ریاضی و… این طبقه­­بندی هوش­ها هست و خیلی مهم است که شما کدام بخش مغزتان فعال­تر است. نیم­کره راست مغز فعال هست یا نیم­کره چپ فعال است یا هر دو به یک نسبت فعال هستند. بخش زبان بیشتر نه همه ولی بیشتر برمی­گردد به نیم­کره چپ مغز، بنابراین اگر شما می­خواهید زبان بخوانید اتفاقاتی هست که بیشتر در نیم­کره چپ مغز اتفاق می­افتد. و آن بخش آواهایی که مثل صدای پرنده­ها، صدای طبیعت و این گونه اصوات برمی­گردد به نیم­کره راست مغز و درکی که شما از این صداها انجام می­دهید و درکی که دارید. استعاداد که خیلی نقش دارد؛ ولی چیزی که هست باید نگاه کنید به اینکه کدام هوشتان از این هوش­های هفتگانه کدام یک قوی­تر هست.

مثلاً من خودم هوش تصویری قوی­تر هست. هر چیزی را تصویری بیشتر درک می­کنم تا صرفا فقط یک شنیدن باشد؛ بنابراین خودم وقتی می­خواهم مطالعه بکنم با اینکه الان در این سن و در این رده مطالعه می‌کنم؛ ولی همچنان جزو­ه های من پر از رنگ­های مختلف است. مثلاً من قسمتی را آبی می­کم. واقعاً مثل یه بچه کلاس ابتدایی یک جامدادی دارم که در آن چندین رنگ خودکار دارم و با رنگ­ها برای خودم همین زبان آلمانی را به شکلی در نظر گرفتم که آن­هایی که آکوزاتیو هستند را صورتی کنم،

یا آن­هایی که داتیو هستند آبی باشند. با این رنگ­ها و این تصویرسازی­ها من اینها را برای خودم ساده کردم. مثلاً آن­هایی که نامیناتیو هستند زردند. با این رنگ­ها و شکل­هایی که من در جزوه­هایم انجام دادم کار را برای خودم ساده­تر کردم و بیشتر در ذهنم می­ماند که فلا چیز را دیدم یادم بیاید که این رنگش این بود، شکلش این بود و این یواش یواش می­رود در ناخودآگاه ذهن می­نشیند و در نهایت شما به این نقطه می­رسید که …

چون مراحل یادگیری به این شکل هست که شما اول نه می­دانید و نه می­توانید مثل کسی که می­خواهد آلمانی را شروع بکند. نه می­تواند آلمانی حرف بزند و نه اصلاً می­داند که آلمانی چی هست. شما به مرحله­ای می­رسید که می­دانید ولی نمی­توانید. چطوری؟ وقتی که شروع کردید به مطالعه کردن یک چیزهایی را می­دانید و یاد گرفتید. ولی هنوز نمی­توانید به کار ببرید. کاربردهایش را هنوز بلد نیست. بعد می­رسید به مرحله­ای که شما می­دانید و می­توانید. یعنی هم مطالعه کردید و یاد گرفتید و هم می­توانید اینها را به کار ببرید و استفاده کنید. مرحله آخر یادگیری این هست که شما نمی­دانید ولی می­توانید. یعنی چه؟

مثل رانندگی می­ماند. شما وقتی پشت فرمان می­نشینید بدون اینکه آگاهانه بدانید کلاج می­گیرید، دنده عوض می­کنین. ترمز یهو می­کنین. دارید رانندگی می­کنید. زمانی که دارید رانندگی می­کنید ممکن هست که با بغل­دستی حرف بزنید، با تلفن صحبت کنید. اصلاً متوجه اتفاقاتی که در رانندگی هست نیستید. فقط می­توانید که رانندگی کنید. پایان یادگیری زبان هم شما به این نقطه می­رسید. نمی­دانید ولی می­توانید. بدون اینکه فکر کنید. مثل صحبتی که من و شما داریم می­کنیم. بدون اینکه بخواهیم فکر کنیم که این کلمه چه بود؟ آن ساختار جمله چیست؟ الان من باید مفعول به کار ببرم یا چه؟ بدون اینکه راجع به اینها چیزی بدانم ولی می­توانم با شما صحبتم را انجام بدهم. این پایان یک پروسه یادگیری می­­شود.

من دوستانی که ترکیه داشتم می­گفتند ترک­های ایران وقتی به استانبول می‌آیند؛ چون یک پس ­زمینه زبان ترکی دارند، آن­ها خیلی بهتر از فارسی زبانان ترکی استانبولی می­دانند. می­گفت اما شما صفر هستید. قالی سفیدید. هیچ چیزی نمی­دانید در زبان. لهجه شما خیلی بهتر از اینهاست چون شما هیچ در پس ­زمینه ندارید. ولی سخت­تر و دیرتر ارتباط برقرارمی‌کنید؛ ولی وقتی  ارتباط برقرارمی‌کنید؛ یعنی به  آن مرحله­ ی آخری که شما می­فرمایید با لهجه استانبولی صحبت می­کنید. نه با لهجه ترکی ایران.

از نظر علم زبان­شناسی، نه نظر شخصی من، در آموزش و یادگیری زبان واقعاً لهجه هیچ جایگاهی ندارد. چون ما در بحث یادگیری زبان دو بخش داریم که این تفکیک شده است. یک بخش، بخش فراگیری زبان. یک بخش داریم بخش یادگیری زبان. بچه­هایی که از بدو تولد تا زمانی که سن بلوغ تمام می‌شود؛ یعنی در 18سالگی. در این دوره 18ساله اول زندگی آدم­ها زبان را فرا می­گیرند. یاد نمی­گیرند. 18سالگی به بعد که اصطلاحی که ما به کار می­بریم می­گوییم مغز بسته می­شود. از این به بعد دیگر فرا نمی‌گیرید؛ بلکه یاد می­گیرید. به همین دلیل تا زیر سن بلوغ اگر بچه­ها در محیط یادگیری زبان، هر تعداد زبانی قرار بگیرند اصلاً محدودیت ندارد، هر تعداد زبان، تا زیر سن بلوغ وقتی در این پروسه قرار می­گیرند بچه­ها زبان را فرا می­گیرند. در بخش فراگیری زبان چیست؟

این است که بچه ­ها وقتی که آوایی را می­شنوند و می­خواهند آن را تکرار کنند؛ چون مغز شکل می­گیرد و به اندام­های گویایی دستور می­دهد که کجای دهان قرار بگیرند برای تولید آن صدا، به همین دلیل در این پروسه زیر سن بلوغ بچه ­ها می­توانند و توانایی این را دارند که خود به خود این زبان را در شرایطی قرار بدهند که آن صدا تولید بشود. ولی وقتی شما سن بلوغ را رد می­کنید و این مغز بسته می­شود باید خودت کنترل کنی که من زبانم را کجا قرار بدهم که این صدا تولید بشود.

در زبان خارجی می­گویم، نه در زبان مادری. چون زبان مادری را فرا کرفتیم. اینجا هست که شما چون اندام­های گویایی شکل گرفتند و در حالت­های خودشان قرار گرفتند شما هر کار کنید؛ یعنی اگر صد سال هم بیایید اینجا در آلمان زندگی کنید باز هم آن لهجه خارجی را دارید. چرا؟ چون اندام­های شما بعد از سن بلوغ فرم خود را گرفته است. نمی­دانم توانستم منظور را برسانم یا خیر.

شاید الان سؤال خیلی از دوستانی که در یوتیوب ویدیو را ببیند یا همراه ما هستند؛ من الان آلمانی صفر هستم. یه شرایط کاری یا تحصیل برای من در آلمان ایجاد شده. البته یک مدت محدود زمان دارم می­خواهم بیایم. 6 ماه-1سال. تجربه شما به عنوان کسی که دانشجوی دکترای زبان­شناسی هستید. تجربه لیسانس و فوق لیسانس در زبان دارید شما چه پروسه­ای برای این فرد تعریف می­کنید؟ فرض کنید یک ساله.

ببینید واقعاً بستگی به میزان وقتی که دانشجو می ­گذارد که یک زبان را یاد بگیرید خیلی مهم هست و واقعاً به این بستگی دارد. قطعا در یک سال نمی­تواند به یک سطح بالا از زبان آلمانی برسد؛ ولی اگر نه سر کار برود، نه میهمانی برود، نه بخواهد برنامه تلویزیون تماشا کند، نه تفریحی  داشته باشد؛ یعنی واقعاً اگر همه چیز را صفر کند و فقط زبان بخواند؛ مثلاً در یک سال شاید به یک سطح خوب بیسیک برسد. به یک سطح بالای بیسیک برسد.

روزی چند ساعت باید آلمانی تمرین کنیم؟

ببینید معمولا حداقل زمانی را که در نظر می­گیرند برای زبان، می‌گویند؛ مثلاً روزی 3 ساعت را وقت بگذارید؛ ولی اگر کسی بخواهد در یک سال آن را جمع بکند قطعا 3 ساعت کافی نیست. باید بیشتر وقت بگذارد. ببینید اینطور بگویم شما اگر هر روز شروع کنید به مطالعه و روزی 6 ساعت مطالعه داشته باشید، بعد از 6 ماه شما یک لِوِل پیشرفت می­کند. فرضا ما در طبقه­بندی زبان می­گوییم ــَـیک داریم، ــَـدو داریم، ب1 داریم، ب2 داریم که سطح ــَـ یک و ــَـ دو سطح بیسیک هست،

ب1 سطح متوسط، ب2 یک سطح بالاتر از متوسط هست. سِی­ اَنس داریم که  یک سطح پیشرفته است و سِت­ بای داریم که فوق­ پیشرفته است. شما فکر کنید که اگر هر روز برای خودتان تایم بگذارید و مطالعه کنید هر 6 ماه یک لول بالا می­آیید. یعنی اگر شما بخواهید خودتان را به سطح متوسط یک زبان آلمانی برسانید و هر روز هم مطالعه بکنید و فشرده و مرتب بخوانید و تمرینات را انجام بدهید یک سال و نیم تا 2 سال باید برای آن زمان بگذارید.

یک سال و نیم تا 2 سال به سطح b1 المانی می رسیم؟

به سطح متوسط خودتان را برسانید. سطح ب ­اَنس برسانید. اگر شخصی خیلی تلاشگر باشد، خیلی استعداد خوبی داشته باشد، واقعاً از همه زندگی در این مدت گذشته باشد و خیلی خوب مطالعه کند خوشبینانه می­توانیم بگوییم که می­تواند به سطح بِ ت­بای هم برسد. ولی وقتی شما اینجا در محیط باشید این روند رشد سریع­تر انجام می‌شود؛ چون در محیط که هستید، در ارتباطاتی که اینجا دارید کمک می­کند که شما سریع­تر راه بیفتید؛

ولی در فضای ایران که شما فقط در تایمی که مطالعه می­کنید با زبان درگیر هستید و وقتی کتابتان را می­بندید تمام می­شود همان 2 سال را باید برایش وقت بگذارید. من تعجب می­کنم در بعضی تبلیغات می­بینم که می­گویند آموزش زبان در سه هفته یا در 1 ماه. واقعاً می­خوام ببینم که چه کار می­کنند در این 1 ماه؟ در این زمان چه چیزی می­خواهند درس بدهند و چه کار می­خواهند بکنند دانشجو را به یک سطحی برسانند؟

اتفاقا یکی از سوال­هایی که نوشتم یادگیری در محل هست؛ یعنی یادگیری زبان در خود محیط است. یک مشکل دیگری هم هست وقتی شما وارد محیط می­شوید، چه بخواهید تحصیل کنید، چه بخواهید کار کنید، به شدت نیاز به حداقل­ها دارید. می­خواهید یک ارتباط حداقل برقرار کنید. در آنجا تمرکز کمتر هست. صبح باید بروی دنبال دانشگاه، دنبال ویزا، دنبال اقامت؛ دیگر تمرکز و زمان نداری. در ایران شاید 4 ساعت بتوانی دائم وقت بگذاری. در آنجا آن تمرکز وجود ندارد. من در بعضی تبلیغ­ها می­بینم که در محیط یاد می­گیری. حالا بیا دانشگاه یا فلان. ما بدون هیچ دانشی به آنجا بیاییم شدنی هست؟ دانشگاه که اصلاً قبول نمی­کند.

من خودم آلمانی را اینجا یاد گرفتم. یعنی وقتی دوستان به من پیام می­دهند که استاد خوب یا مؤسسه خوب  برای زبان آلمانی در ایران سراغ داری؟ می­گویم نه. چون من آلمانی را از همان آلفابت اینجا شروع کردم به یادگیری. یادگیری در محیط یک سری محاسن دارد و بزرگترین حسن این است که شما از یک نیتیو زبان یاد می­گیرید. این خیلی مهم هست که شما از یک نیتیو زبان را یاد بگیرید تا اینکه از یک غیرنیتیو باشد. چون تلفضاتی که گفته می­شود شما از یک غیرنیتیو تلفظاتی را می­شنوید که ممکن است خیلی وقت­ها این تلفظ­ها اشتباه باشد. وقتی یک فیلم نگاه می­کنید یا در محیط می­آیید می­بینید که اصلاً نمی­فهمید اینها چه می­گویند. چون لهجه عوض میشه،

تلفظ­ها تغییر پیدا می­کند. این هست که نه فقط زبان آلمانی، بلکه زبان انگلیسی را هم همین نظر را دارم؛ اما زبان انگلیسی چون تعداد کسانی که مسلط هستند و تعدادشان بیشتر هست رد ازتباط با زبان انگلیسی این سخت­گیری را ندارد ولی برای زبان آلمانی شما گرامر را می­توانید از یک غیرنیتیو یاد بگیرید، بخش نوشتاری را می­توانید یاد بگیرید، قسمت شنیداری را باید یک وویس را گوش بدهید که یک نیتیو می­گوید. من بارها هم به اینجا بیایم صدا ضبط کنم و متنی را بخوانم هیچوقت به خودم این اجازه را بدهم که در آموزش خودم صدای خودم را برای زبان­ آموز پخش بکنم. این واقعاً اشتباه هست. چون هر طور هم که من کار کنم وقتی به اینجا می­آید به درهای بسته می­خورد. گاهی بعضی برای من کامنت می­گذارند که چرا اینقدر لهجه ایرانی داری؟ چون میگم من ایرانی هستم. مگر من نیتیو هستم؟

من صد سال هم اینجا زندگی بکنم لهجه من همین هست و به هیچ عنوان نمی­توانم لهجه ا­م را عوض کنم. می­دانید چه می­گویم؟ و از نظر علم زبان­شناسی این مهم نیست؛ چون زبان یعنی چه؟ یعنی برقراری ارتباط. شما همین که بتوانید با یک نفر ارتباطتان را برقرار کنید در واقع این زبان ایجاد شده و ربطی ندارد که لهجه­ی شما ایرانی است؟ آلمانی است؟ چون تنها کسی که می­تواند لهجه­ی خوب …، یعنی همان کسانی که ایراد می­گیرند که چرا لهجه­ی تو این طوری هست؟

خود او هم لهجه خارجی دارد. تنها کسی که می­تواند آلمانی را بدون لهجه حرف بزند، خود نیتیو هست. غیر از این بچه­هایی هستند که زیر سن 18 سال اینجا زبان یاد می­گیرند. مثلاً یکی مثل پسر خود من. پسر من از سن ابتدایی اینجا بوده و اینجا دارد زبان یاد می­گیرد خیلی لهجه­اش با من فرق دارد. یک لهجه درست و اتریشی را دارد و چون هنوز بلوغش هم تمام نشده همچنان هم دارد زبان را فرا می­گیرد. و فرقی که بین من و پسرم هست اینکه ایشون دارد زبان را فرا می‌گیرد؛ ولی من دارم زبان را یاد می­گیرم. این خیلی فرق دارد. یک بزرگسال هیچوقت فرا نمی­گیرد زبان را یاد می­گیرد.

مثلاً خود من وقتی چیزی از زبان جدیدی را می­خواهم شروع کنم با تکرار خیلی زیاد یاد می­گیرم. یعنی حتما باید یک فایل صوتی مثلاً زبان ترکی که 3سال پیش استارتش را زدم در ابتدا فقط بله و خیر بلد بودم. الان اخبار به زبان ترکی پخش می­شود خیلی مطالب را می­فهمم با اینکه روزانه 15 دقیقه تمرینم را همچنان ادامه می­دهم. یک درس را در 15 دقیقه شاید 10بار گوش می­کنم. یک دقیقه را 10بار گوش می­کنم فقط گوش می­کنم. اصلاً هم گرامر تمرین نمی­کنم فقط با شنوایی و خواندن مطالب در اخبار. تمرینم به این صورت هست. الان خیلی راه افتادم. خیلی از متن­ها را می­خوانم بدون اینکه قبلا آن جمله را شنیده باشم؛ اما مفهومش را می­فهمم.

بله، زبان چیزی است که باید تکرار کنید و بیشتر از تکرار این مهم است که آن را به کار ببرید. شما چیزی را که یاد بگیرید سعی کنید به کار ببرید. وقتی به کار ببرید این در ذهن می‌نشیند؛ ولی وقتی به کار نبرید باز فراموش می­شود. شما هر چقدر هم تکرار کنید ممکن است که الان یاد گرفته باشید؛ ولی اگر به کار نبرید؛ مثلاً یک سال آینده فراموش کردید. ولی وقتی به کار ببرید دیگر فراموش نمی­شود و در پس ذهن می­نشیند. ممکن است در مقطعی چیزی یادتان رفته باشد؛ ولی با یک مرور دوباره همه چیز تازه می­شود.

شما برای زبان ­آموزی، مثلاً من شاگرد شما هستم. یک پلن یک ساله برای من می­ریزید. کدام بخش­ها را تاکید می­کنید؟ آیا به گرامر هم توجه می­کنید؟ یا نه، به ویدیو، صدا، نوشتن، شنیدن. کدام بخش؟

ببینید من جز آن دسته افرادی هستم که معتقدم باید گرامر را یاد گرفت تا زبان را یاد گرفت. بعضی می­گویند نه، مثل زبان مادری صدا را پخش می­کنیم بدون اینکه آموزش گرامر بدهیم طرف با این تکرار و تمرین­ها یاد می­گیرد. من جز افرادی هستم که با این متد مخالفم. چون می­گویم بچه­ای که دارد زبان را فرا می­گیرد این را آزمون و خطا می­کند. شما یک بچه ­ای که در مرحله زبان ­آموزی هست به چیزی گرد هست می­گوید توپ. به توپ هم می­گوید توپ. به گردو هم می­گوید توپ. هر چیزی که گرد هست می­گوید توپ تا وقتی که پدر و مادر اصلاح می­کنند می­گوییند این توپ نیست گردو هست. این توپ نیست این تیله هست.

تا یواش یواش اینها را یاد می­گیرد و بعد دفعه بعد به همه نمی­گوید توپ. یا مثلاً بچه­ای را می­شناختم که به همه آقایان می­گفت بابا. هر مردی را که می­دید می­گفت بابا. این بچه باید یواش یواش یاد می­گرفت که همة آقاها که بابای تو نیستند. یکی بابای تو هست و بقیه آقایان دیگری هستند. یک همچین  روندی برای بزرگسال جواب نمی­دهد. در سن یادگیری و در سن بزرگسال خود به شخصه این متد را نمی­پذیرم که بگویم من یک سری جمله ­های کلیشه­ ای را به زبان ­آموز می­دهم که حفظ کند بدون اینکه برایش توضیح بدهم که چی به چی هست تا اینکه همین شکلی فقط با حفظ این جمله­ ها به کار ببرد.

من به شخصه ترجیح می­دهم که گرامر را برای او بگویم. من جمله را می­گویم بعد به او می­گویم چرا این جمله این طوری شده؟ چرا این تغییرات انجام شده. چون گرامر زبان آلمانی خیلی پیچیده است. گرامرش به گونه­ای هست که چون مذکر، مؤنث و خنثی دارند؛ آکوزاتیو، داتیو، گِنِتیو دارند تمام جمله تغییر می­کند. کلمه عوض می­شود، صفت عوض می­شود، آرتیکل عوض می­شود؛ خیلی تغییرات انجام می­شود.

حتی حروف اضافه­ ای که به کار می­رود هم تغییر می­کند. ما همچین  سیستمی در زبان فارسی نداریم. توصیه­ی من به خیلی از مادرها که می­خواهند بچه­ هایشان چند زبانه  باشد همیشه این توصیه را کرده­ام که من معتقدم که بچه اول باید به زبان مادری مقداری آشنایی پیدا کند بعد شروع به یادگیری زبان دوم کند. خیلی مورد اینجا داریم که بچه­ ها به این شکل، یعنی این ریسک هست که این بچه که زبان مادری را خیلی تسلط پیدا نکرده بخواهد یک زبان خارجی را بخواند و فرا بگیرد دچار لکنت زبان می­شود. برای همین مادرانی که دوست دارند بچه­ هایشان چند زبان دیگری را یاد بگیرند توصیه من این هست که بگذارید.

اول یک تسلط نسبی بچه به زبان مادری پیدا کند که این ریسک لکنت زبان پایین بیاید. زبان آلمانی یک زبان پیچیده­ای هست،  گرامر سختی دارد. از نظر من یک شخص بزرگسال که می­خواهد زبان را یاد بگیردباید اینها را برایش توضیح داد. من نمی­توانم تعدادی جمله به صورت کلیشه­ای به شما بدهم و بگویم اینها را حفظ کن و فقط حفظ کن. شما می­گویید اینجا چرا این دِر به دِن تبدیل شده؟ چرا این دِن به دِم تبدیل شده؟ من نمی­توانم بگویم که تو به این کار نداشته باش. فقط حفظ کن و بدان که این دِن هست، این دِم هست، این دِر هست. من ترجیح می­دهم که توضیح بدهم که چرا این شده؟ چرا آن شده.

چرایی را که من به شما می­گویم می­توانی این را بسط بدهی. حالا می­توانید هر فعلی، هر کلمه دیگری که جایگزین که بخواهید کنید این قانون را می­توانید روی آن­ها هم پیاده کنید. من یک معرفی از سایت و کانال خدوم برای دوستان جدیدی به ما ملحق شدند. انجام بدهم. من در سایت سعید کاظمی، تجربه­ ی آدم­ها از مهاجرت، تحصیل، کار و زندگی چه در ایران، چه هر جای دنیا به اشتراک می­گذارم. هیچ سایت مهاجرتی، گردشگری، ویزا، تحصیلی ندارم. فقط اشتراک تجربه هست.

یعنی مثل خانم دکتر آدم­های ارزشمندی را پیدا می­کنم که خواهش می­کنم ازشون که به من در این راه کمک کنند. خودم یک تجربه تلخ مهاجرتی داشتم و دقیقا آن تجربه خیلی به من انگیزه داد که این کار را راه بیاندازم. الان من چند روز انجمن پرستاران بودم خیلی تقاضا برای آلمان مخصوصا پرستارها زیاد هست همش از من درباره­ ی آلمانی می­پرسیدند. گفتم خوشبختانه همان وقتی بود که من با شما آشنا شده بودم که گفتم من سوال­ها را خدمتت خانم دکتر می­گویم و لینکش را برایتان می­فرستم که یاد بگیرید. بخش بعدی که برای خودم خیلی مهم است آزمون­های زبان هست.

در انگلیسی آیلتس و تافل داریم. در آلمانی چه آزمون­های مهمی داریم؟

آلمانی مثل همین آیلس و تافل؛ آیلس یک سیستمی بود که انگلیس اجرا کرد و الان همه دانشگاه­های سراسر دنیا قبول دارند؛ ولی قبل از آیلس تافل داشتیم. سیستمی بود که مال آمریکا بود که همچنان هم مرسوم هست؛ ولی یک جورهایی از مد افتاده. الان بیشتر گرایش پیدا می­کنند به امتحان آیلتس. در آزمون­های آلمانی هم این را داریم که آزمون گوته داریم که به کشور آلمان مربوط می­­شود و آزمون OSD داریم که این مربوط می­شود به کشور اتریش. و به جز این دو تا مثلاً ما آزمون های دیگر هم داریم هم داریم که بستگی به این دارد که زبان­آموز چه هدفی دارد برای یادگیری زبان. اگر که هدف این هست که صرف یک کار می­خواهد بیاید،

اینجا آزمون OEF کفایت می­کند. چون لازمه­ ی آن این است که آزمون OEF بدهد. چون ما در آزمون بخش اینتگراتسیون هم داریم و باید زبان ­آموز بخش اینتگراتسیون را هم جواب بدهد و این باعث می­شود که چه کار می­کند؟ می­تواند ارتباط بگیرد با جامعه و خودش را در جامعه ادغام بکند. ولی ÖSD  آزمونی هست که مورد نظر دانشگاه هست؛ یعنی شما اگر مدرک سطح بالای OEF  هم داشته باشید باز هم ­دانشگاه این را از شما قبول نمی­کند. باید ÖSD   ارائه بدهید یا مدرک گوته را برای دانشگاه آلمان ارائه بدهید. ولی  گوته یا ÖSD   هر دو یک سطح آکادمیک هستند که دانشگاه­های در آلمان و سوییس و اینها هم این را می­پذیرند.

آزمون­های زبان آلمانی در ایران هم برگزار می­شود؟

بله، انجمن سفارت اتریش این آزمون را برگزار می­کند، کلاس هم برگزار می­کند و موسسه گوته هم که مربوط به سفارت آلمان هست آزمون آنجا انجام می­شود.

بخش خصوصی در ایران آزمون زبان آلمانی برگزار نمی­کنند؟ حتما باید از طریق سفارت آلمان یا اتریش باشد؟

اگر هم که برگزار کنند مدرکی می­دهند رسمی نیست.

سطح نمره ­بندی آزمون آلمانی چگونه است؟ مثل آیلتس است؟

این را بگویم که مثل آیلتس می­ماند و ممکن است خیلی از موسسه­ ها بگویند ما آزمون آیلتس برگزار می­کنیم مدرک آیلتس می‌دهیم؛ ولی آن چیزی که آیلتس صادر می­کند آن مدرکی هست که دانشگاه کمبریج صادر می­کند. آن هست که معتبر است و بین­ المللی است وگرنه هر کسی می­تواند آزمون را بگیرد و یک مدرک هم درست کند بگوید این آیلتس تو هست؛ ولی مسئله سر این هست که معتبر نیست. نمره بندی هم بله. آزمون­ها مثل آیلتس نیست. آزمون­های آیلتس همه در هر لولی که باشند یک آزمون را شروع می­کنند. این مرحله به مرحله از سطح آسان شروع می­شود و به بخش سخت می­رسد. مثلاً در بخش لیسنینگ شما اول یک لیسنینگ ساده را می­شنوید.

بعد رفته رفته این لیسنینگ به نقطه ­ای می­رسد که سخت می­شود. کسی که سطح زبانی ضعیف باشد فقط بخش­های اول را می­تواند پاسخ بدهد. به بخش­های آخر که می­رسد نمی­تواند جواب بدهد. این زمانی که این برگه به دانشگاه کمبریج می­رود در آنجا می­سنجند که مثلاً این دانشجو لیسنینگ در چه لولی هست. ریدینگ هم همینطور، رایتینگ هم همینطور که در رایتینگ که شما می­خواهید یک چیزی را بنویسید آن جمله ­بندی­هایی که به کار می­برید،

گرامری که به کار می­برید، کلماتی که به کار می­برید خودش نشان می­دهد که شما چه سطح آگاهی و دانش دارید ولی  در آزمون زبان آلمانی اینجور نیست. دقیقا شما برای آن سطحی که می­خواهید امتحان می­دهید. یعنی از یک چیز آسان شروع نمی­شود که به یک نقطه سخت برسد. شما می‌گویید؛ مثلاً من سطحم بیسک هست. برگه­ های آن سطح را به شما می­دهند. شما آزمون شرکت می­کنید یا قبول می­شوی و می­گویند شما در این لول هستی و حالا می­توانی به لول بالاتر بیایی. یا اینکه قبول نمی­شوی و می­گویند نه شما این لول نیستید باید یک بار دیگر کلاس­ها و دوره ­ها را بگذرانید و مطالعه کنید.

آمونهای آلمانی مثل آیلتس و تافل زمان دارد؛ یعنی شما 1سال بعد 2سال بعد؛ اعتبار این آزمون 1سال یا 2سال هست یا نه؟ مدتش را شما اطلاع دارید؟

نه نامحدود هست؛ یعنی اعتبار اکسپایر نمی‌شود؛ ولی چیزی که هست،  مثالش را می­گویم، شما اگر آزمون 1B را داده باشید قبول شدید مدرکش هم گرفتید. حالا یک گپ تحصیلی اینجا برای شما به وجود آمده و می­خواهید بروید برای کلاس­ها  بلث فایس ثبت نام کنید. نمی­توانید بگویید که فرضا من یک سال پیش ب انس دادم این هم مدرکش. از شما یک امتحان تعیین سطح می­گیرند. چون این تصور را دارند که ممکن هست در این زمانی که این گپ تحصیلی برای شما به وجود آمده شما آن میزان آشنایی را نداشته باشید و واقعاً هم همین هست؛

چون زبان آلمانی یک زبان سختی هست. من اینقدر این را می­گویم بچه­ها نترسید؛ ولی من این را می­گویم که آمادگی این را داشته باشید که فکر نکنند چیزی مثل انگلیسی هست. خیلی سخت­تر از انگلیسی هست و واقعاً هم اگر به کار نبرند و استفاده ازش نکنند یادشان می­رود. برای همین نه، مدرک اکسپایر نمی‌شود؛ ولی زمانی که شما بخواهید در یک لول بالاتر ثبت نام کنید و کاری انجام بدهید از شما امتحان تعیین سطح می­گیرند مگر اینکه از آخرین مدرکتون کمتر از 3ماه گذشته باشد. نه 4-5 ماه گذشته باشد.

دیشب با یک دوستی صحبت می­کردم که برای پرستاری به  دانمارک رفتند. ایشون گفتن که من با اینکه امتیاز لازم را در آزمون آوردم که فکر می­کنم دانمارک زبان آلمانی نیست. باز هم برای ما یک سال کلاس زبان گذاشتند. یعنی حقوق پرستاری را به من دادند گفتند شما 5سال آینده پاسپورت را می­گیری به دلایل قانونی. یک سال باز به ما آموزش دادند. مخصوصا پرستار چون کارش خیلی حساس هست باید دقیق بفهمد. شاید یک نجار آنقدر با جزئیات متوجه نشود؛ ولی پرستاری و پزشکی خیلی شاخه­ی حساسی است و کشورها خیلی سختگیری می­کنند.

بله خیلی از رشته ­ها اینطور هست برای اینکه وقتی شما خودتان را برای ÖSD آماده می­کنید. من بیشتر مثال ÖSD را می­زنم؛ شما وقتی که این را آمادگی پیدا می­کنید شما یک زبان عمومی را یاد می‌گیرید؛ ولی وقتی که می­خواهید یک رشته­های خاص مخصوصا رشته­هایی مثل پرستاری کار کنید باید یک سری اطلاعات پزشکی را بلد باشید. یک سری اطلاعاتی که مربوط به پرستاری می­شود؛ بنابراین شما باید یک دوره زبانی ولی شامل زبان عموم نیست. یک زبان تخصصی هست.

به شما اطلاعات کلماتی که درباره­ ی بیمارستان هست را یاد می­دهند، کلماتی که در ارتباط با بیمار هست به شما یاد می­دهند، تنها رشته­ای که شما باید در همه شاخه ­ها اشراف داشته باشید و آگاهی داشته باشید رشته مترجمی هست. شما وقتی آن را می­خوانید باید همه اصطلاحات و همه چیز را بلد باشید که خیلی هم پروسه ­ی سختی هست. یعنی واقعاً در رشته مترجمی زبان آلمانی به این راحتی کسی نمی­تواند به انتها برسد.

آزمون زبان المانی سفارت اتریش هر از چند وقت در ایران برگزار می­شود؟

من چون در ایران تحصیل نکردم خیلی نمی‌دانم؛ ولی اینها را انجمن فرهنگی اتریش، سفارت اتریش همه اینها را در وبسایتش دارد که نشان می­دهد تاریخ دارد. معمولا ماهی 1بار یا 2بار برگزار می­شود. مثلاً بچه­ها که می­خواهند امتخان بدهند می­توانند وارد وبسایت بشوند و تاریخ آزمون را رزرو کنند و خودشان را برای آن تاریخ آماده بکنند. ولی معمولا 1بار یا 2بار هست.

اگر کسی بخواهد با خود شما زبان آلمانی را یاد بگیرد چه فرایندی را باید طی بکند که به شما پیام بدهد؟ البته من آدرس پیجتان را انتها در کپشن و هم درتوضیحات یوتیوب می­گذارم. در سایت هم حتما خواهم گذاشت.

خیلی ممنون لطف می­کنید. من اینجا شغلم مترجمی هست و کار مترجمی انجام می­دهم. اخیرا این پیج را راه انداختم. فکر کنم یک ماه و نیم هست که این پیج را راه انداختم. دوست داشتم که من هم به­روز باشم از اینکه همه در فضای مجازی یک فعالیتی می­کنند گفتم من هم خودم را به ­روز کنم و در فضای مجازی فعالیت داشته باشم. هم اینکه حدود یک ماه و نیم هست که این پیج را راه­اندازی کردم و خداراشکر در همین 1ماه استقبال خوبی از پیج شده و خیلی کامنت­های خیلی خوبی می­گیرم. قطعا بچه­ها دایرکت می­دهند، سؤال می­پرسند؛ اول مهم هست که زبان آلمانی را در چه سطحی هستند. تا الان زبان ­آموزهایی که به من مراجعه کردند و از من خواستند که کمکشان بکنم،

از آن جایی که اعتقاد من این هست می­گویم که من بخش گرامر، بخش نوشتاری و شنیداری من همه را با شما کار می‌کنم؛ ولی چون اکثرا دغدغه مکالمه را دارند و می­گویند ما می­خواهیم مکالمه بلد باشیم من همه را ارجاع می­دهم به پسرم. میگم شما برای بخش مکالمه  نه اینکه باید هزینه اضافه­تری باید بدهید، نه همان هزینه­ی شهریه­ای هست که بابت کلاس می‌دهید؛ ولی این را بدانید که برای بخش مکالمه  من پسرم را می­آورم که با شما تمرین بکند؛ چون لهجه‌ی او یک لهجه نیتیو هست، لهجه­ی او درست هست و من به او می­گویم چه چیزی باید بگوید. نکته ­های مهم، چیزهای امتحانی را به پسرم می‌گویم؛ ولی این که می­خواهند با هم کار کنند و حرف بزنند همیشه توصیه می­کنم به آنها این هست که با پسرم صحبت کنند که با یک نیتیو صحبت کنند.

چون خودم خیلی به این اعتقاد دارم آدم باید این بخش از زبان را باید از یک نیتیو یاد گرفت. من هم وقتی به اینجا آمدم به هیچ عنوان آلمانی بلد نبودم و همین تجربه تلخی که شما داشتید، نمی­توانم بگویم تلخ ولی برای من یک شک بود. چون متأسفانه خیلی از این شرکت­های مهاجرتی همه چیز را هیلی ساده درست می­کنند، همه چیز را خیلی خوب جلوه می­دهند و افرادی که مراجعه می­کنند و اقدام می­کنند برای مهاجرت فکر می­کنند همه چیز خیلی راحت هست و بدون هیچ مشکلی به اینجا می­آیند و کارشان انجام می­­شود. شرکت مهاجرتی که من با آن­ها مشاوره گرفته بودند برای این کار به من گفته بودند که چون شما دانشجوی دکترا هستید اصلاً زبان آلمانی نیاز ندارید، همه چیز به زبان انگلیسی هست. بله اینجا دکترا به زبان انگلیسی هست؛

ولی رشته‌ی من که یک رشته­­ی میان رشته ای هست. مستقیما با زبان ارتباط پیدا می­کند واقعاً دانش آلمانی می­خواست و این اطلاعات را بهه من ندادن. و من بدون هیچ اطلاعاتی از زبان آلمانی به اینجا آمدم و واقعاً سوپرایز شدم. وقتی که رفتم دانشگاه و آن­ها به من گفتند که شما باید مدرک زبان آلمانی ارائه بدهید من ماندم که یا خدا، من این زبان را چطوری شروع کنم به خواندن؟ من هیچ چیزی نمی­دانم. ولی من اولین استادی که داشتم و آخرین استادی که داشتم یک استاد اتریشی بود. یعنی من تماما پروسه­ی زبان را از خود بچه­های آلمانی-اتریشی یاد گرفتم و نحوه­ی کار من طوری هست که باز هم با آن­ها ارتباط دارم.

برای همین چون به این سیستم من زبان را یاد گرفتم وا واقعاً جواب گرفتم و هم اینکه با لهجه­های مختلف اینها ارتباط داشتم و کلمه درست را از آن­ها شنیدم برای همین به زبان­آموزها توصیه می­کنم برای بخش مکالمه با یک نیتیو باید کار کنید. چون من هر چقدر هم اینجا دانش زبان داشته باشم؛ ولی باز هم وقتی می­خواهم حرف بزنم با لهجه­ی ایرانی حرف می­زنم. و این لهجه­ی من را شما از یک آلمانی یا اتریشی نمی­شنوی. مثلاً می­گویم که گوشتان به آن لهجه عادت بکند.

شاید من بخواهم یکم مخالفت کنم. قبل از مهاجرت صفر رفتن خوب نیست؛ یعنی صفر مطلق، یعنی هیچی ندانی؛ یک مقدار دانش داشته باشی، یک مقدار زبان بلد باشی، بتوانی بخوانی. مثلاً در ترکیه …

قطعا شما وقتی با یک دانش بیاید خیلی جلوتر هستید؛ ولی من چون اصلاً نمی­دانستم که یک دانشجوی زبان آلمانی هستم. چون اینجا همه زبان انگلیسی خیلی پرفکت بلدند. یعنی شما اگر زبان آلمانی بلد نباشید در اتریش اصلاً درمانده نمی­­شوید. کشوری نیست که مثل کشور فرانسه که خیلی تعصب دارند نسبت به زبان کشورشان وقتی به کشور فرانسه می­روید اصلاً خوششان نمی­آید که شما غیر از فرانسه حرف بزنید و نظرشان این هست که تو به اینجا آمدی، تو باید زبان ما را یاد بگیری. من مجبور نیستم زبان دیگری را یاد بگیرم که با تو ارتباط بگیرم. تو توریستی، دانشجویی، هر چه هستی می­خواهی بیایی تو باید زبان فرانسه را بلد باشی.

ولی خوشبختانه اتریش و آلمان همچین  کشورهایی نیستند. چون واقعاً خودشان هم می­دانند که زبان آلمانی سخت هست و خیلی هم مردمانشان به شما کمک می­کنند که زبان را یاد بگیرید. همه آنها. یک آدمی که اصلاً معلم هم نیست. شما ممکن هست در قطار کنارتان نشسته باشد. از او سؤال بپرسید از او چیزی بخواهید واقعاً با دل و جان به شما می­گوید و جواب می­دهد. من خیلی از چیزهای آلمانی را در همین قطار و مترو از خودِ مردم یاد گرفتم.

برای انتهای صحبتمان، البته باز هم انشاءالله وقت از شما خواهم گرفت برای تجربه زندگی، تحصیل در خود اتریش که خیلی مطمئنا تجربه زیادی دارید؛ ولی امشب بحثمان بیشتر زبان آلمانی و اینها هست،

وسط صحبت­هایمان بخشی دراره اوتیسم ولکنت زبان صحبت کردیم. چون اوتیسم من از نزدیک خیلی با آن درگیر هستم می­دانم خیلی سخت هست. آیا واقعاً کسی که تمرین به او بدهند و به موقع اوتیسمش شناسایی بشود می­تواند به مرور زمان زبان را با یادگیری و به قول شما فراگیری آن بچه 7-8 ساله یاد بگیرد؟

100% یعنی واقعاً درمان دارد. متدهایی که الان آمده، سیستم­هایی که الان دارد اجرا می­شود و کاملا بچه­ها درمان می­شوند و مشکل اوتیسم برطرف می­شود. خیلی راحت می­توانند ارتباط بگیرند؛ چون بچه‌های اوتیسم، خودتان بهتر از من می­دانید، بچه­هایی هستند که کناره ­گیری می­کنند، در محیط­های شلوغ نمی­توانند حضور داشته باشند؛ ولی واقعاً الان با این متدهایی که الان آمده و سیستمی که الان دارند اجرا می­کنند بله.

الان یک مقاله­ ی جدیدی من خوانده بودم که خیلی برای من جذابیت داشت اینکه الان اوتیسم را حتی از شکم مادر هم می­توانند تشخیص بدهند. این برای من خیلی قشنگ بود که با آزمایشاتی که می­توانند از مادر داشته باشند می­توانند تشخیص بدهند که این جنین می­تواند یک جنین اوتیسمی باشد و واقعاً از بدو تولد روی بچه­ها می­شود کار کرد و اینکه مشکلشان بر طرف بشود.

پس اینکه می­گویند اوتیسم درمان ندارد و هیچ وقت بهبود پیدا نمی­کند، الان از نظر علمی حرف درستی نیست؟

راه درمان برایش پیدا کرده ­اند. نه می­دانید که علم بی ­انتهاست و هیچوقت مطلق چیزی بسته نمی­شود. نظریه ­ها هر سال تغییر پیدا می­کند. ناگهانی یک راه درمانی پیدا می­شود کشفی پیدا می­شود. نه، اینکه بخواهیم بگوییم نه اصلاً هیچ راه درمانی ندارد که اصلاً همچین  چیزی نیست و خوشبختانه راه درمان دارد. الان آلزایمر هم راه درمان برایش پیدا کرده­ اند. آن کسی که آلزایمر شده باشد می­توانند از پیشرفتش جلوگیری کنند و کسانی که هنوز آلزایمر نشدند، باز این هم یک اتفاق جدید و خیلی جذاب هست که در علم پزشکی و غیرپزشکی و به قول معروف پیراپزشکی اتفاق افتاده این هست که از 10سال 20سال جلوتر می­شود. تشخیص داد که این شخص­ می­تواند آلزایمر بگیرد یا نگیرد.

چون آلزایمر بیشتر حالت ارثی دارد و اگر کسی اینچنین زمینه­ی خانوادگی داشته باشد و نگران این موضوع باشد که دچار آلزایمر شود از زیر سن 40-50 سال با آزمایشاتی که به بازار آمده می­تواند ببیند که زمینه آلزایمر دارد یا ندارد و اگر دارد می­تواند راه­های درمان و پیشگیری و اینها را شروع بکند. و می­دانید آموزش­های زبان و یادگیری زبان یکی از متدهایی هست که از آلزایمر جلوگیری می‌کند؛ چون ذهن درگیر می­شود. چیزی که من الان به ذهنم رسید و دوست دارم در اینجا بگویم این هست که خیلی افراد فکر می­کنند که وقتی سن بالاتر می­رود یادگیری زبان ضعیف می­شود. من می­خواهم به کسانی که این تفکر را دارند بگویم اصلاً اینگونه نیست.

علت اینکه افراد بزرگسال دیرتر یاد می­گیرند دغدغه­های فکری است، نه استعداد زبانیشان، نه آن فرایند مغزشان. ببینید مغز ما یک سری سلول هست مثل ماهیچه می­ماند. شما وقتی ورزش می­کنید، هر چه بیشتر ورزش بکنید ماهیچه­هایتان قوی­تر و سفت­تر می­شود. مغز هم همین است. شما هر چه از مغز استفاده بکنید مغز بازتر می­شود. محفظه­ای است که مانند بادکنک می­ماند که شما هر چه بیشتر آن را باد کنید بازتر می­شود. برای همین این نیست که شما فکر کنید وقتی به سن بالا می­رسید، بگویید نه ما از سنمان گذشته. من این را خیلی می­شنوم که می­گویند ما از سنمان گذشته و الان نمی­توانیم چیزی یاد بگیریم. اصلاً ربطی ندارد. به دغدغه ­های فکری ربط پیدا می­کند. چرا یک بچه راحت­تر از یک بزرگسال زبان یاد می­گیرد. بخاطر اینکه آن بچه نشسته درس می­خواند، مدرسه می­رود فکر پول درآوردن نیست،

فکر جوابگوی یک سری ارباب رجوع و اینطور چیزها نیست، فکر شام و ناهار درست کردن و کار منزل نیست، فکر خرید منزل نیست. این فکرها را ندارد. علت اینکه یک بزرگسال ضعیف­تر زبان را یاد می­گیرد این هست که زمانی که شما دارید زبان می­خوانید یک­دفعه مثلاً می­گویید یادم باشد باید به فلانی زنگ بزنم بابت فلان پروژه با او صحبت کنم، حواسم باشد فلان ساعت باید به دنبال بچه­ام بروم. باید این غذا را برایش آماده کنم. این فکرهای زائد حاشیه ­ای هست که باعث می­شود که یادگیری زبان کندتر انجام شود وگرنه از نظر خود حافظه مغز برعکس هست. شما هرچقدر از مغزتان استفاده کنید مغزتان بازتر و بازتر و بازتر می­شود. برای همین افراد بزرگسال ترس از این نداشته باشند فکر کنند که نه، ما الان سنمان بالا رفته و دیگر زبان یاد بگیریم.

واقعاً امشب یک نور آمد. یعنی انقدر من خوشحال شدم که اوتیسم درمان دارد؛ چون ما هر چه که می­شنویم، چون من گفتم از نزدیک و در دو جبهه با آن درگیر هستم. من اسمش را بیماری نمی­گذارم. نمی­دانم ­اسمش را چه باید بگذاریم. اسمش را نقص یا هر چیز دیگری بگذاریم. با مادرای اوتیسمی که در ارتباط هستم می­دانم چه سختی­ها و چه مشکلاتی را دارند تحمل می­کنند. چون میدا­نم که دکترای عصب­شناسی می­خوانید در بخش زبان و خیلی خبر خوشی دادید که اوتیسم درمانش پیدا شده، اگر زمانی فرصتی شد که در مورد تحصیل و زندگی صحبت کنیم درباره­ی اوتیسم واقعاً ممنون می­شوم که بتوانید … خانواده­ هایشان واقعاً سختی زیادی را تحمل می­کنند.

من این نوید را بدهم که در آینده نه چندان دور اینقدر اتفاقات و تحولات عظیمی در بخش زبان پیش می­آید که واقعاً تصورش خیلی سخت هست. اولا که هوش مصنوعی بیداد می­کند. در همین سیستم هوش مصنوعی تا 15 الی 20 سال آینده چیپ­هایی می­آید که به صورت یک عمل سرپایی این چیپ را شما در پشت سرتان در ناحیه بالای گردن قرار می­دهید و به اینترنت ماهواره هم وصل می­کنیم و شما از طریق این چیپی که اینجا گذاشته­اید می­توانید ذهن من را بخوانید. حافظه من و مموری من را می­توانید دانلود کنید. خاطره­های بچگی من را شما می­توانید در ذهن خودتان دانلود کنید که مثلاً ببینید من در بچگی چه خاطراتی داشته­ام. زبان هم به همین گونه. مثلاً می­توانید آن زبان خارجی را که می­خواهید یاد بگیرید از طریق این چیپ دانلود کنید و در ذهنتان داشته باشید.

یعنی یک اتفاقات خیلی وحشتناکی می­افتد. البته من خوم نمی‌آید؛ چون از یک طرف هم جنبه منفی دارد. در آینده به نقطه­ای می­رسیم که در آینده به نقطه­ای می­رسیم که انسان­ها نیاز نیست با هم حرف بزنند. همین که به هم نگاه می­کنند از طریق چیپ­هایی که نصب میشه صحبت­های هم را می­توانند دانلود کنند و بدانند که چه کسی چه چیزی می­خواهد بگود. و من این را دوست ندارم. چون می­گویم ارتباطات همین طوری هم ضعیف شده. اگر بخواهیم زبان را هم بگیریم که حرف هم نزنیم دیگر …

البته این را هم بگویم این که شما می­خواهید اطلاعات و مموری و چیزی را دانلود کنید باید آن طرف این اجازه را به شما بدهد. پسووردی هست که اگر آن طرف این اجازه را بدهد شما می­توانید این اطلاعات را دانلود کنید. کنترل شده هست. این نیست که هر کسی به هر کسی برسد تمام ذهن آن طرف را برای خودش دانلود کند. اتفاقات خیلی بزرگی در بخش زبان می­افتد. برای همین شما اصلاً نگران اوتیسم نباشید. کمترین چیزی هست که دارد درمان می­شود.

در بحث اوتیسم بیشتر بحث ارتباطی مشکل دارد. یعنی فقط بحث زبانی نیست. بحث ارتباط هست که چون قسمت­هایی از مغز با هم ارتباط کاملی ندارد. نورون­ها ارتباط ندارند و بخش دیگر این هست که در ایران در خود فرو رفتگی ترجمه می­کنند. یعنی ارتباطات عمومی کمتری دارند. یعنی نمی­توانند با دیگران و جامعه و محیط ارتباط برقرار کنند. ولی اینطور که تجربه شخصی من هست محبت را خیلی خوب می‌فهمند؛ یعنی وحشتناک محبت در خاطرشان می­ماند و خیلی با محبت آرام می­شوند و از توجه و محبت لذت می­برند.

ببینید علم زبان یعنی علم ارتباطات. چرا یک بچه اوتیسمی مشکلات تکلم دارد؟ چون ارتباط ندارد. شما یک بچه اوتیسم نه، یک بچه سالم. کاملا نرمال از یک پدر و مادر نرمال. اگر شما این بچه را در فضایی پرورش دهید که هیچ ارتباطی با هیچ کسی داشته باشد او بلد نیست حرف بزند. یاد نمی­گیرد که ارتباط بگیرد؛ چون زبان یعنی ارتباطات؛ بنابراین کسی که در ارتباط برقرار کردن مشکل دارد قطعا در زبان مشکل پیدا می­کند. مثلاً افراد ناشنوا را ببینید. می­بینید طرف ناشنوایی دارد. مشکل گویایی ندارد مشکل شنوایی دارد؛ ولی باز هم نمی­تواند حرف بزند؛ چون یک قسم از این ارتباطاتش نقصی وجود دارد. و یا کسی که می­تواند بشنود اما نمی­تواند حرف بزند.

باز یک بخش دیگری از ارتباطاتش دچار نقش هستند. به هر حال در این پروسه ارتباطات، همان چیزی که اول شروع کردیم که شما یک صدایی را می­شنوید، آن را پردازش می­کنید، آواهای متناسب را با کلمات مناسب پیدا می­کنید. از طریق اندام­های گویایی به شکل فیزیک به صورت یک صوت این را خارج می­کنید این پروسه، یک پروسه­ی ارتباطی هست. هر جای این پروسه نقص و ایرادی باشد اختلال به وجود می­آورد. برای همین است که بچه­های اوتیسم، بچه­هایی هستند که از شلوغی بیزارند، می­ترسند، نمی­توانند در فضاهای شلوغ قرار بگیرند. برای همین بیشتر ترجیح می­دهند که در خودشان باشند، در جای خلوت خودشان باشند، ارتباط برقرار نمی­کنند. ای خودش باعث می­شود که این نقص زبانی به وجود بیاید.

در مورد اوتیسم در یک فرصت حسابی خیلی سؤال دارم. حتما از مادرانی که درگیر بچه­ هایشان با اوتیسم هستند کمک بگیرم. خواهش می­کنم که آن­ها در لایو باشند که آن­ها حرف بزنند من فقط گوش می­کنم. چون من می­دانم که شرایط سختی را تحمل می­کنند. نه به خاطر آن نقص، بیشتر بخاطر جامعه­ای که آن را درک نمی­کنند. البته به نظر من. جامعه­هایی که نصیحت می­کنند، توصیه­ های غیرعلمی می­کنند. الان خوشبختانه این خبر خوش را شما دادید خیلی خوب بود.

بله متأسفانه در کشور ما خیلی فرهنگ­سازی نمی­شود و یکی از تفاوت­هایی که کشورهای پیشرفته مثل اتریش، یک روز خاص و فروشگاه­های خاص را اختصاص می­دهند به افراد اوتیسم که در این روز بچه­ها و این افراد می­توانند بروند از این فروشگاه­ها خرید داشته باشند. در آن روز سعی می­کنند فضای فروشگاهی سکوت باشد. موسیقی نباشد، صدایی نباشد، هیچ چیزی که بخواهد اینها را اذیت کند و آزار بدهد نباشد. و این بچه ­ها خیلی قشنگ می­آیند، می­روند، خریدشان را انجام می­دهند. خیلی زندگی نرمال و عادی دارند. متأسفانه اینطور اتفاقات در کشور ما ضعیف اتفاق میفتد. این ایرادها هست.

نقش آموزش همین است. یکی از هدف­هایی که من در پیج و سایتم می­گذارم. نقص آموزش هست. ما خیلی چیزها تصور می­کنیم. یک چیز واقعی نیست. و حتی در مورد اوتیسم خیلی ذهنیت نداریم؛ چون آموزش درستی نداشتیم. اگر در مدرسه، محیط یا در جامعه یک روز برای این بچه­ها می­بود، جامعه سطح آگاهیش می­رفت بالاتر خیلی بهتر بود.

ایراد آموزشی که زیاد داریم. ببینید؛ مثلاً همین بچه­ های ناشنوا یا کم ­شنوا در ایران باید در مدرسه استثنا بروند، مدرسه ناشنوایان. اتفاقی که اینجا نمی­افتد. اینجا پدر و مادر می­توانند بچه­شان را به مدرسه استثنایی ببرند و ثبت ­نامش کنند ولی می­توانند در مدرسه عادی هم ثبت نام کنند. کما اینکه مثلاً الان در کلاس پسر من چند بچه کم ­شنوا و ناشنوا هستند. ببینید اینطور افراد را از جامعه جدا نمی­کنند که آن شخص هم خودش را از جامعه جدا ببیند. الان دولت این هزینه را می­کند و برایشان مترجم می­آورد. مثلاً فرضا کلاس پسر من که تعدادی دانشجوی کم­شنوا هم در این کلاس شرکت می­کنند مترجم دارند. خانمی هست که در آن­جا تمام درسی را که معلم می­دهد همه را به زبان اشاره به بچه­ها درس می­دهد. یا در انجمن اولیا مربیان که من 2-3 روز پیش شرکت کرده بودم،

بله مترجم چون خیلی از این­ها پدر و مادرانشان هم ناشنوا هستند. مترجم آن­جا بود و صحبت­هایی که انجام می­شد برای پدر و مادرها ترجمه می­کرد. این خیلی اتفاق خوب و بزرگی است که اینها خودشان را در جامعه می­بینند. بین بچه­های عادی می­بینند. خودشان را از آن­ها جدا نمی­بینند. از نظر روحی، روانی، احساسات؛ اینها خیلی بهشان کمک می­کنن. چون همة اینها، یک بخشی که درمان می­شوند و یک بخشی هم در آینده نه چندان دور راه­های درمان می­آید.

علم پیشرفت می­کند. الان علم به یک نقطه­ ای رسیده که حتی نوزادان کم­شنوا هم درمان می­شوند، شناسایی می­شوند. یک نوزادی که واقعاً سخت هست. از کجا بفهمیم که این نوزاد ناشنوا یا کم­شنوا هست؟ ولی به اینجا رسیده که نوزادهای ناشنوا و کم­شنوا دارند شناسایی می­شوند و از همان دوره­ی نوزادی پروسه­ی درمانشان شروع می­شود. این خیلی اتفاق خوبی است که خودشان را در جامعه می­بینند که متأسفانه در ایران مشکلات آموزشی زیاد داریم. خیلی مانده که اینجاها حل بشود.

الف) خیلی از شما سپاس گذارم. زحمت شد، با هم­کلامی و هم­صحبتی با شما خیلی چیزها یاد گرفتم. امیدوارم صحبت های من در مورد یادگیری زبان آلمانی با خانم دکتر تهرانی مفید بوده باشد و لایوهای دیگر خانم دکتر را هم بازدید بفرمائید.

روشهای مهاجرت قانونی به المان

روشهای قانونی مهاجرت به آلمان

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر اشکان تیموری روشهای قانونی مهاجرت به آلمان با دکتر اشکان تیموری از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن صحبت های من با آقای دکتر تیموری در مورد روشهای قانونی مهاجرت به آلمان از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

با سلام به همه دوستان عزیز سعید کاظمی هستم , امشب قرار است.  در مورد روش‌های قانونی مهاجرت به آلمان صحبت بکنیم. آقای دکتر تیموری تجربیات زیادی دارند از تحصیل تا پست داک رشته بیزینس در آلمان و دعوت من را پذیرفتند که در مورد تجربیات ایشان در مورد روش‌های مهاجرت قانونی به آلمان صحبت بکنیم تو لایو‌های قبلی آقای دکتر در مورد تجربیاتشان از زندگی تو هند و مالزی بسیار صحبت کردند و این که این کشور‌ها چه سختی‌هایی دارد مهاجرت چه داستانی دارد کلاً خیلی صحبت شد در مورد ساختار مهاجرت، چه کسانی باید مهاجرت کنند چه کسایی نباید مهاجرت کنند صحبت شد. خواهش می‌کنم حتماً لایو‌های قبلی را ببینید که بسیار در مورد ساختار و مفهوم مهاجرت و روش‌های مهاجرت صحبت کردیم.

دکتر: سلام. خوشحالم که این ثانیه‌ها را کنار شما هستم با هم دقایق را می‌سازیم و تجارب را در کنار شما تقسیم می‌کنیم. امشب در مورد روشهای قانونی مهاجرت به آلمان صحبت می کنیم.

دکتر: قربانتان بروم آقا چون که کارتان بسیار برنامه‌ریزی زیبا دارید باذوق من این کار را انجام می‌دهم.

کاظمی: بسیار لطف دارید شما من توی کانال یوتیوب سعید کاظمی saeidkazemi و سایت saeidkazemi.ir یک شعار دارم experience share learn تجربیات را به اشتراک می‌گذاریم و یاد می‌گیریم از کسایی که صادقانه اطلاعات می‌دهند بسیاری از دوستان من را برای لایو دعوت می‌کنند؛ یعنی خواهش می‌کنند من باهاشان لایو بگذارم؛ ولی موضوعاتشان به دل من واقعیت نمی‌نشیند؛ یعنی مثلاً ld ‘,dn در مورد متاورس لایو بریم. من چون نمی‌دانم متاورس چه است ارز دیجیتال چه است قبول نمیکنم.

آخر من دانشش را ندارم و دوست ندارم چیزی که دانشش را ندارم مطمئن نیستم لایو بگذارم؛ یعنی امشب موضوعی که بعد از لایو اول و دوممان می‌خواهیم با هم صحبت بکنیم روش‌های مهاجرت قانونی به آلمان یعنی پناهندگی، زمینی، با کشتی روش‌های غیرقانونی اصلاً موضوع بحث ما نیست دیگر ریش و قیچی دست خود شما تجربه دارید تو آلمان بفرمایید.

فقط یک سؤال آقای دکتر بسیار ذهن من را درگیر کرده است هرکسی صحبت می‌کند می‌گوید من وکیل مهاجرت هستم وکیل یک تعریف دارد تو ایران یک زمانی دو، سه سال پیش ایران بورس تو گود افتاده بود همه متخصص بورس بودند هر روز صبح هم از خواب بیدار می‌شدند پنج درصد رشد دیدید من دیشب گفتم خب این که آن بازه زمانی بسیار ربطی به بورس و دانش علم بورس نداشت حالا این وکیل مهاجرت.

دکتر: در خدمتم حالا شما می‌فرمایید من این را رفتم تو کانون وکلا سؤالش کردم؟

کاظمی: چون دنیا دوستان عزیزی که همراه با ما هستند دنیا مجازی شده هر چیزی را نمی‌شود پذیرفت من تو لایو قبلی داستان یک عکس ویلا را برایتان تعریف کردم که یک بنده خدایی که کار اقامتی ترکیه انجام می‌داد همیشه این عکس نمادش بود وقتی من رفتم دیدیم عکس ویلای همسایه روبه‌رویش است آنجا زندگی نمی‌کند حالا این بحث وکیل مهاجرتی هم بسیار تو بورس افتاده همه می‌گویند ما وکیل مهاجرتی هستیم تو ایران وکالت یک تعریف دارد می‌گوید این مجوز از کانون وکلای ایران قانونی امتحان‌داده این هم مدرکش و مجوزش علمش هم دارد بسیار سختگیرانه می‌دانم بسیار سختگیرانه یعنی یک نفر بخواهد وکیل بشود.

دکتر: باید واقعاً باسواد باشد کسایی که سواد ندارند نمی‌توانند وکیل بشوند این یک واقعیت است.

کاظمی: حالا وکیل مهاجرت چه است قبل از این که اصلاً به بحث مهاجرت قانونی به آلمان برسیم؟

دکتر: ببینید تمام شرکت‌هایی که دارند فعالیت می‌کنند توکار مهاجرتی غیر‌قانونی هستند بسیار ساده‌اش را عرض می‌کنم خدمتتان ببینید. هر کشوری قوانین خودش را دارد مثل ایران، هیچ شرکت مهاجرتی ما تو ایران نداریم هیچ دولتی انسانش را نمی‌خواهد بفرستد توی یک کشور دیگر اوکی بسیار ساده‌اش را دارم عرض می‌کنم؛ ولی قوانینی که بین کشور‌ها وجود دارد، می‌آیند هر کشوری قوانین خاص خودش را ارجاع می‌دهد و هرکسی که خواست مهاجرت می‌کند می‌تواند از این استفاده کند درست است یا خیر آقای تا اینجا یک نقطه است برسیم.

سر این که وکیل مهاجرتی چیزی به نام وکیل مهاجرتی توی ایران کشور من وجود ندارد هر کس این را گفت. اصلاً ما چیزی به نام وکیل مهاجرتی نداریم این یک موضوع، ما چیزی به نام این نداریم حالا دلیل‌هایش را برایتان می‌آورم ببینید تو این وادی‌های مختلف مهاجرت را انجام می‌دهند مثال می‌زنم اشکان تیموری شرکت مهاجرتی ندارد؛ ولی توی آلمان شرکت کاریابی دارد اوکی شرکت کاریابی آلمانی من به‌عنوان وی پرزنتر می‌شوم نماینده‌شان به‌عنوان وی پرزنتر آن شرکت نماینده آن شرکت کاریابی که تو آلمان یا مال خودم است یا مال هرکسی این‌طوری من تو ایران دارم برایتان مارکتینگ انجام می‌دهم تبلیغات انجام می‌دهم.

جاب‌آفر‌ها را اوکی می‌کنم. پس هرکس می‌آید برای خودش یک روشی به وجود می‌آورد ببینید یک چیز خیلی مهمی که وجود دارد توی مهاجرت که ما باید آن را مدنظر داشته باشیم قراردادی که با فردی بسته می‌شود با فردی که قرار است این کار را برایتان انجام بدهد ببینید آلمان دارم مثالش را خدمتتان عرض می‌کنم آلمان همین مدل مهاجرت را بیشتر آقا ندارد قانونی این‌ها غیرقانونی‌ها را بگذار کنار من اصلاً نیستم اصلاً تو قانون نیست این کار یک کار کراپشن ( کلاهبرداری هست یکی از راه‌های مهاجرت آلمان ازدواج که آن هم شاید تأیید بشود شاید نشود من بسیار از کیس‌ها را دیدم تأیید نشدند اوکی این یک دومین راه مهاجرت به آلمان تحصیلی.

کاظمی: اولین راه مهاجرت ه آلمان را فرمودید چه بود؟

دکتر: ازدواج.

کاظمی: آهان ازدواج خودش هم خیلی مقوله تخصصی است.

دکتر: اصلاً صفر تا صدش را برایتان اعلام می‌کنم اصلاً یک تست‌هایی دارد عجیب غریب دومین وادی که وجود دارد برای دومی‌اش هم ترتیبش بیاورم جلو بهش می‌گویند ویزای دیپ‌اند یعنی زیر نظر خانواده شما بخواهید بروید حالا پدر آنجاست دختر، پسر، مادر که منظورم همسر است همسر می‌تواند اقامت بگیرد. چیز بعدی که ما باید زیر نظر بگذاریم ما کاریابی است. خود کاریابی شاخه‌های مختلف دارد جناب مهندس پکیج‌های مختلف دارد توی این مهاجرت ما شاخه‌های مختلف داریم یک شِیر کاریابی داریم که ما برای شما پنج تا جاب‌آفر اوکی می‌کنیم مثال حالا من خودم را نمی‌گویم ولش کن خودمان را می‌آییم چه‌کار می‌کنیم برای شما یک جاب‌آفر اوکی می‌کنیم.

جاب‌آفر را که در آلمان پیدا کردید می‌روید آنلاین باهاشان چه را انجام می‌دهید اینتر‌ویو‌تان (مصاحبه) را انجام می‌دهید اینتر‌ویئو اگر تأیید شد شرکت برای شما قرارداد کاری ارسال می‌کند ارسال کرد این را می‌بری سفارت ویزای کار می‌گیری می‌روی خودم هم همین‌طوری رفتم؛ ولی حالا آن قسمت اولیه مال من فرق دارد؛ یعنی من هر جای دنیا بخواهم بروم یک اینترویو اینترنتی انجام می‌دهم اکسپرینسم (تجربه من) نوع مکالمه زبان انگلیسی من را می‌بیند برای من دعوت‌نامه می‌فرستد و می‌روی تمام شد ویزا می‌گیریم می‌رویم آنجا.

کاظمی: یک نکته آیا تو آلمان نیروی کار کم است که جاب افر می گیرد؟

دکتر: سؤالتان بسیار زیبا بود تو پله‌های بعدی این را توضیح می‌دهم کاری‌ها را توضیح می‌دهم بعد می‌رسیم به این وادی که شما فرمودید ببینید تو پله دوم ما یک ویزا در آلمان داریم به اسم جاب‌سیکر ویزا ‌ (ویزا جستجو کار) یعنی اشخاصی که می‌روند توی آلمان واجد شرایط هستند می‌گردند و شغل پیدا بکنند بهشان شش ماه ویزا می‌دهند می‌گویند سیکس مانت جاب‌سیکر ویزا اوکی خب حالا اسمش توی آلمانی متفاوت است ما داریم انگلیسی‌اش را می‌گوییم که همه متوجه بشوند.

حالا یک نوع دیگر داریم یک کسی مثل آقای اشکان مثل اشکان نامی شرکت کاریابی دارد کارش را اوکی برای شما کرده؛ مثلاً من همین امروز اعلام می‌کنم نیاز دارم به پانصد تا پرستار مثال دارم می‌زنم پانصد تا پرستار را من حقوق بهشان می‌دهم دانشگاه می‌فرستمشان مدرسه درس بخوانند بعد از سه سال که درس خواندند چهار سال برای من کار می‌کنند دیگر یا علی کارشان ندارم اقامت آلمانشان هم گرفتند این یک مدل دیگر کار بهش می‌گویند. یک روش دیگر مهاجرت در آلمان داریم مهاجرت ثبت شرکت که یک چیزی حدود چهل هزار یورو هزینه خودت اگر بتوانی هزینه‌هایش را بدهی چهل هزار یورو پایت می‌افتد یک شرکت بخواهد انجام بدهد زیر پنجاه هزار یورو کسی برایتان انجامش نمی‌دهد؛ چون که آنجا کار وکالتی دارد باید برایشان انجام بدهند برایتان لیستش می‌کنم این موضوع را ببینید شما شرکت ثبت می‌کنید به شما اقامت نمی‌دهند به‌خاطر کارکردن تو آن شرکت به شما اقامت می‌دهند.

کاظمی: یعنی شرکت کاغذی باشد نمی‌شود باهاش شرکت کاغذی یا سوری باشد نمی‌توانند در آلمان اقامت بگیرند؟

دکتر: اصولاً ایرانی‌ها می‌آیند شرکت ثبت می‌کنند زیر نظرش دو تا ویزا برای خودش و خانواده‌اش می‌گیرد بعد دو، سه سال هم برای خودشان مالیات را رد می‌کنند و اقامت می‌گیرند اوکی این یک وادی این وسط وجود دارد؛ ولی طبق قانون، ما قانون را داریم توضیح می‌دهیم حالا یک‌بار هست شانس است دیگر متفاوت می‌توانند انجام بدهند شما شرکت ثبت می‌کنید زیر نظر شرکت چه‌کار می‌کنید اقامت می‌گیری اقامت را که گرفتی زیر نظر شرکت ویزا می‌گیری می‌روی آلمان آن ویزا را به کارت اقامت تبدیل می‌کنی این از این،

تو پله دوم خب این هم از شرکت حالا این دقیقاً می‌شود همان جاب‌آفری که من بهتان گفتم؛ ولی صاحب شرکت خودت اوکی تا قانونی این‌طوری وجود دارد چرا مهاجرت غیرقانونی حالا یک سؤالاتی برای همه افراد به وجود می‌آید به طور مثال آقا مگر المانی‌ها خودشان کار نمی‌کنند پس چه‌کار دارند چه نیازی به ما دارند آیا نیروی انسانی ما به hr (نیروی انسانی) توی آلمان ما نیاز داریم بله یا خیر  سؤال شما این بود که پرسیدید که آیا به نیروی انسانی نیاز داریم یا خیر آلمان نیاز دارد یا خیر؟ کشور آلمان شدیداً به نیروی انسانی نیازمند است من ریزش بکنم بعد شما بفرمایید شما بعد من توضیح می‌دهم.

کاظمی: من یک مثالی بزنم؛ مثلاً کشوری مثل ترکیه خودش نیروی انسانی مازاد دارد که مثلاً به عربستان، به امارات، به قطر صادرات مهندس و پزشک دارد خب یا حتی به افغانستان به بسیاری از کشور‌ها خودش صادر کننده نیروی انسانی است، دلیلی ندارد ترکیه که از ایران یا از یک کشور دیگر نیروی کار بگیرد. مگر این که یک تخصص بسیار خاص من داشته باشم یا آن‌قدر در زبان مسلط باشم.  این‌ها را به چشم خودم دیدم یه امیدی بود نجار بود تو استانبول کل کارگاه و سوله بسیار بزرگی یک ترک در اختیارش بود یک دوست افغانستانی بود حتی تا مرحله شراکت با صاحب کارخانه فرش‌بافی پیشرفت روز اول رفو می‌کرده برایش ولی آن‌قدر سلامت و صداقت از او دیده بود؛ ولی با تخصص کل کارخانه را باهاش شریک شده بود؛ یعنی در این حد ولی این که من بیایم برایتان مثلاً نجار از اینجا برایتان جاب‌آفر ببرم آقا نیست آن‌قدر توی خود استانبول خودش نجار مازاد و بیکار دارد نیازی به نجار از ایران بردن ندارد بفرمایید ببخشید.

پس سوال اساسی این شد که ایا واقعا المان به نیروی کار خارجی نیاز دارد؟

دکتر: خیر خواهش می‌کنم کاملاً حرفتان صحیح است ببینید اداره شاید دویست مدل کار را ما داشته باشیم توی آلمان و موقعیت‌های شغلی برایمان به وجود آمده باشد؛ ولی این یک وادی شغل برای انسان توی آلمان حالا تو می‌خواهی مهاجرت بکنی به چه کسایی ویزا داده می‌شود طبق قانون اعلام می‌کنند که ما تو چه رشته‌هایی نیاز داریم به نیروی انسانی مثلاً تو شاخه پرستاری، کمک پرستاری نیازمندند آقا دلیل دارد سن آلمان رو به پیری است مردم کشورش سر این وادی نیاز دارند به نیروی جوان شما تو آلمان، آلمانی‌ها تنبل‌اند (نظر مهمان) اوکی بعضی از شغل‌ها تخصصی آلمانی‌ها حوصله ندارند بروند یادش بگیرند یا این که علاقه ندارند این کار‌ها را انجام بدهند.

مثل پرستاری سر همین شما اگر تو آلمان بیمارستان بروید سی تا چهل درصد پرسنل بیمارستان‌ها را پزشک و پرستار‌های خارجی دارند آنجا فعالیت می‌کنند حالا خارجی امکان دارد مال اسپانیا باشد یا ایرانی باشد متفاوت است دیگر ولی نیروی انسانی باتوجه‌به این رشته‌های نیازمند مثل مهندسی مثلاً آیتی یا جاب‌آفر برایش پیدا می‌کنم سریع برایش کار پیدا می‌کنم اوکی مثال می‌زنم‌ها رشته‌های پرستاری من حقوق می‌دهم تا سه سال مثال می‌زنم شرکت من با آن شرکتی که دیپ کرده تا سه سال حقوق بهتان می‌دهد درس می‌خواند حقوق بهتان می‌گیرد اصطلاح اسکالرشیپ یک‌طورهایی سه سال آقا درس می‌خوانی چهار سال کار می‌کنی اقامتت می‌گیری چه چیزی از این بهتر.

ک زندگی یک پرستار در آلمان چگونه است؟ یعنی الان با یک پرستاری که توی بیمارستان خوب توی تهران دارد کار می‌کند مقایسه‌اش کنید؟

دکتر: هر دو تا توی هر کجای دنیا باشند زندگی ضعیفی دارند آخر را بهتان عرض می‌کنم؛ ولی نکته پرستاری که تو آلمان دارد کار می‌کند مثال می‌زنم آن پرستاری که ما می‌گوییم متفاوت است که داریم درباره‌اش حرف می‌زنیم‌، پرستار دانشجویی که دارد برای من می‌آید برای من می‌گویم برای تیم ما می‌آید تیمی که برایمان کار پیدا می‌کند می‌رود درس می‌خواند سه سال می‌رود درس می‌خواند سال اول ماهیانه هزار و صد و خورده‌ای می‌گیرد سال دوم هزار و دویست و خورده‌ای می‌گیرد، سال سوم هزار و سیصد و خورده‌ای می‌گیرد وقتی پرستار شد سه هزار و خورده‌ای می‌گیرد می‌دانید چطوری بهتان بگویم هم شما درس خواندید هم من درس خواندم آیا تا فوق‌لیسانسمان یک هزاری توانستیم دربیاوریم از درسمان،

الان موقعیت‌های شغلی وجود دارد که تو می‌توانی درست را بخوانی و پول دربیاوری و آینده شغلی‌ات را ثبات برایش بگذاری نزدیک بکنی دقیقاً مثال برایتان می‌زنم تو شاخه الان من خیلی‌ها اِلِمنت‌هایی که برای مهاجرت وجود دارد باید روی این برنامه‌ریزی داشته باشیم نمی‌توانیم یک‌دفعه بگوییم اوکی پاشیم برویم مهاجرت کنیم و این‌ها به چه بهایی کسایی که آلمان من خودم قرارداد‌هایی که شرکت تو این چند سال گذشته؛ مثلاً شرکت کاریابی با ایرانی‌ها می‌بست ایرانی‌های عزیز فارسی‌زبان خب هرکسی توی دنیا هند، مالزی، فیلیپین با هرکسی ما قرارداد می‌بستیم با هرکسی قرارداد می‌بستیم بدون استثنا شوخی نداشتیم شرط می‌کردیم مدرک زبان نیازمند است قدیم یک، بعد قدم‌دو ما تا مدتی هم که زبانشان را می‌خواندند ما کار‌های اقامتشان را انجام می‌دادیم هر سؤالی دارید بپرسید من در خدمتتان هستم.

کاظمی: مهاجرت به آلمان پنج روش شد تحصیل، ازدواج، وابستگی صرفاً بر اساس ارتباط با خانواده، کاریابی و ثبت شرکت درسته این پنج تا؟

دکتر: توی این ثبت شرکت شاخه‌های مثلاً بسیاری می‌آیند من دیدم تبلیغ می‌گذارند تو اینترنت خرید ملک در آلمان ؟

کاظمی: تا آقای دکتر دومرتبه به ما ملحق بشوند من یک چند تا نکته را گفتم آنجا آقای دکتر هم تأکید کردند شما نگاه کنید آن کشوری که هدف نهایی‌تان و مقصد مهاجرتتان است باید یک دلیلی برای جذب نیروی انسانی داشته باشد اگر آلمان است خب توجیه دارد آقای دکتر می‌گویند سنشان دارد بالا می‌رود و نیاز به پرستار دارند؛ ولی بعضی از کشور‌های منطقه که بسیاری هم می‌روند مثل ترکیه ی بقیه کشور همسایه می‌روند واقعیت نیروی انسانی خودش مازاد دارد؛ ولی نه این که بگویند صددرصد اصلاً هیچ راهی ندارد همین‌طور که توضیح دادم تو استانبول می‌دیدم ایرانی‌های زیادی که به زبان ترکی مسلط هستند تخصص بسیار خوبی دارند آن کسب‌وکاری که انجام می‌دهند صادقانه دقیق مخصوصاً بچه‌های افغانستانی بسیار آدم‌های زحمتکشی هستند تلاش‌گر هستند ساعت‌ها و ساعت‌ها کار می‌کنند چهارده ساعت، دوازده ساعت،

بسیار دقیق صادقانه من بار‌ها دیدم که آنجا تو استانبول می‌گویم بچه‌های افغانستانی بسیار شریک شدند؛ مثلاً با ترک‌ها بسیار شریک شدند زحمت کشیدند، تلاش کردند آن صاحب‌کار بهشان اعتماد کرده و آنها را شریک خودش کرده.  حتی تو زیتون‌بورنو دوستانی که استانبول رفتند حتماً آشنایی دارند من دوست افغانستانی دیدم که برای یکی از برند‌های بزرگ لباس تیشرت تولید می‌کرد برند ماوی بود تیشرت‌هایشان آن‌قدر کیفیت دوختشان خوب بود یک مجموعه هشتاد نفری را ایشان مدیریت می‌کرد هشتاد و چهار، پنج نفر نیروی ترک و افغانستانی برایش کار می‌کردند و این برای یک برند خوب داشت یک محصول خوب و باکیفیت بخش تولیدشان را داشت منظورم این است که هر چیزی را وقتی می‌شنوی ادله‌اش را و دلیلش را بخواهیم؛ یعنی از آن طرف بخواهیم دیدید آقای دکتر گفت ما چیزی به نام وکیل مهاجرت در ایران نداریم؛ یعنی وکالتی دستورالعمل خاص دارد.

کاظمی: خب ما پنج تا مسیر مهاجرت به آلمان را رفتیم توضیح دادیم گفتید دانه، دانه می‌خواهم توضیح بدهم تحصیل را بفرمایید.

دکتر: ببینید آلمان دانشگاه خصوصی دارد و دانشگاه دولتی دارد در کنار دانشگاه همان؟ که بهتان گفتم می‌شود همان فنی حرفه‌ای که توضیح دادم می‌تواند کنارشان باشد حالا از کدام شاخه می‌خواهند اقدام بکنند شرایط سنی‌شان تأثیرگذار است، تجربه کاری که داشتند تأثیرگذار است خدمت عزیزم بگویم نوع دانشگاهی که انتخاب می‌کنی باتوجه‌به دیپلمی که داری باتوجه‌به نمره‌ای که داری باتوجه‌به امتحان ورودی برای رشته پزشکی امتحان ورودی دارند این‌ها تفاوت‌ها را به وجود می‌آورند حالا تو دانشگاه‌های دولتی که می‌رویم؛ مثلاً به طور مثال درس می‌خوانیم بین پانصد تا هشتصد یورو من کمترین بیشترین را عرض می‌کنم شما ترمی کلاً هزینه پرداخت می‌کنید پولی نیست.

اصلاً این برای یک کشور اروپایی مثال می‌زنم هزینه رفت و آمدتان بسیار درصد کمتری نسبت به یک شخص عادی پرداخت می‌کنید برای ترانسپورتتان این‌ها برای این که بخواهند برسند توضیح می‌دهم من این موضوع را برسند به این تارگت پلنی که دارند اهدافشان می‌خواهند برسند باید چه‌کار کنند بروند زبان آلمانی مهم‌ترین وادی که وجود دارد آخرش را دارم می‌گویم؛ یعنی یکی زبان آلمانی برای تحصیل باید بدو بگیرند تا موفق بشوند بدو هم آقا زیر یک سال نشدنی یک سال زمان می‌گیرد بدو در کنار ب دو مدارک و تجربه تحصیلی که داشتید می‌آید در کنار این اقدام می‌کنید برای چه برای درخواست تحصیلی در دانشگاه فارسی‌هایش را دارم استفاده می‌کنم که همه متوجه بشوید دعوت‌نامه‌ تحصیلی را باید نوبت سفارت که بهش می‌گویند ترمینگ که گرفتید می‌برید سفارت مدارک را تکمیل می‌کنید حالا این مدارک را توی تهران هم توی دو تا سایت معروف دارد اَنونین و زیپ باید این‌ها تائید بشود موقعی که ما این‌ها را تأییدشان می‌کنیم.

یعنی می‌فرستیم برای تأیید سفارت هم این‌ها را مهر تأیید سفارت می‌کند برای شما در مجموع کلیه مدرک‌هایی که جمع می‌شود به‌علاوه پاسپورت این‌ها را به سفارت آلمان تحویل می‌دهید شما یک نوبت برای اینترویو برایتان می‌گذارند ویزا می‌گیرید عینم شرایط همه دیگر یکی است می‌آیید آنجا ثبت‌نامت تکمیل می‌شود کارت اقامت تحصیلی به شما می‌دهند خدمت عزیز بگویم یکی از بهترین شما یک جمله‌ای تو لایو قبلی فرمودید من تأکید می‌کنم و تأییدش می‌کنم مهم‌ترین وادی که ما می‌توانیم تو مهاجرت مدنظر داشته باشیم بهترین نوعش تحصیلی ولی کجا بهترین نوعش کجا برویم چه برنامه‌ریزی تحصیلی از نظر اشکان تیموری هیچ کجای دنیا آلمان و کانادا نمی‌شود تو مقطع لیسانس هیچ کجا آلمان نمی‌شود تو مقطع بالا مستر و دکترا هیچ کجا به نظر من کانادا نمی‌شود؛ چون که شما بعدازاین که درس خواندید یک اقامت دارید یک اقامت کاری گرفتید اقامت کامل می‌گیرید هر سؤالی تو این موضوع دارید بپرسید که ریز بشوید رویش.

کاظمی: تو تمام شاخه‌ها می‌توان در آلمان تحصیل کرد؛ یعنی مهندسی، بیزینس، شاخه‌های علوم‌انسانی

دکتر: هر کدامش را می‌شود شرکت کرد؛ ولی برای هرکدام سختی‌های نوع‌های مختلف خودش را دارد مثال می‌زنم برای رشته‌های پزشکی ورودی دارد برای رشته‌های مثال می‌زنم اگر برویم و بخواهیم ساینس (علوم) بخوانیم. متفاوت است این دوره‌های زبانی که شروع می‌کنند همه‌ آنها سه تائی دیگر مثلاً ما الان لول پنج را بخواهیم برای پزشکی لول هفت را نیاز داریم یک امتحان ورودی دقیقاً یک علوم  پایه طوری ایران خودمان است ورودی باید انجام بدهند برای ورودی‌شان این‌ها را نمی‌گویند شرکت مهاجرتی بچه را می‌برند تو آلمان من می‌شناختم پدر و مادر به هیچی رسیدند سر این موضوع بچه امتحان می‌داد می‌افتاد درس را سؤال کردند.

دکتری مهندسی عمران بین آلمان و انگلیس ببینید چیزی که من می‌دانم چیزی که تجربه دوستان برای دکتری مهندسی عمران گفتند ایتالیا اصولاً می‌روند از نظر برندینگش برای کالیفکیشن به نظر من ایتالیا چون خیلی‌ها را دیدیم تخصصی انجام می‌دهند هیچ فرقی بین آلمان و انگلیس نیست اگر اسکالرشیپ هرکدام را بگیریم باتوجه‌به زبانی که ببینید تو این وادی کجا زبان را بلدی چه زبانی امروز بلدی کجا بهتان بهترین پکیج را می‌دهد اسکولارشیپت می‌کند این موضوع مهم است اگر ندانید چه‌کار می‌خواهید بکنید الان دقیقاً این هدف مشخص نیست تو این حدی که اینجا نوشته شده پس باید ببینی زبانت در چه حدی است باتوجه‌به زبانی که داری دانشگاهت را انتخاب بکنی و آفرلتر بگیری و اقدام بکنی کجا اسکالرشیپ بهت می‌دهند بفرمایید.

کاظمی: بعد از تحصیل در آلمان امکان اقامت هم هست؛ یعنی احتمال دارد بعد از تحصیل بتوانند آنجا کار پیدا کنند و اقامتشان را دائمی کنند؟

دکتر: جناب یک چیزی را من بهتان بگویم تو همین ایران هم عرضه نداشته باشی نمی‌توانی کار بکنی آلمان هم همین است، افغانستان هم همین است، ترکیه هم همین بود می‌شد نان دربیاوری درسته ولی چقدر دربیاوری مهم است همه دانشجو‌هایی که تو آلمان درس خواندند پنجاه‌درصد برگشتند پنجاه‌درصد اقامت گرفتند بستگی به خود فرد دارد و سوادی که به وجود می‌آورد بخواهد سه، چهار سال درس بخواند یک جا نتواند کار پیدا کند؛ ولی باز هم به عرضه خودتان بستگی دارد.

کاظمی: نکات طلایی ازدواج را می‌خواستید گفتید ازدواج یک چند تا نکته دارد یک سری آزمون دارد تست دارد؟

دکتر: آهان ازدواج ببینید من کسایی می‌شناختم پناهنده شده بودند هم خانم دیده بودم، هم آقا دیده بودم آمده بودند؛ مثلاً یک خانم تلفنی عاشق شده بود؛ مثلاً تلفنی با هم دیگر صحبت می‌کردند یا خانواده معرفی کرده بودند نوع ازدواج سنتی کشوری این‌ها کار‌های مهاجرتشان اصولاً قدیم نوبت سفارت همسر این‌ها یک ماه طول می‌کشید تا نوبت بدهد سفارت الان با این ویزا چه است.  اسم این شرکت آمده یک شرکت زیرمجموعه‌شان آمده نوبت ویزا را می‌دهند تایم آمده پایین ولی باتوجه‌به اولین سؤال‌هایی که ازتان می‌کند آیا شما هم دیگر را دیدید بسیاری را دیدم رد شده ویزاهایشان چون که می‌گویند.

شاید این ازدواج یک ازدواج بیزینسی باشد این را باید مدنظر داشته باشید؛ ولی حالا کسایی که خانواده‌شان را می‌خواهند بیاورند قوانین دارد هر شهری نسبت به یک متراژی می‌گوید آقا مثال می‌زنم خانه تو الان چهل متر است می‌خواهی همسرت را بیاوری باید یک‌خانه شصت‌متری بگیری می‌خواهی بچه‌ات را بیاوری یک‌خانه نود متری باید بگیری هرکدام یک ظرفیتی دارد متراژ حقوقت آیا می‌خورد بخواهی هزینه این را بدهی یا پول نقدی داری همراهت.

کاظمی: یعنی تمکن مالی نداری؟

دکتر: دقیقاً کدام یکی این‌ها ساپورتت می‌کند بچه‌ات را که دارند درس می‌خوانند ببینید مهاجرت مجزا خیلی بهتر از خانوادگی خیلی بهتر است راحت‌تر است از نظر این چیز‌ها ولی این که بسیار ساده بگیریمش بله من می‌روم الان آلمان صبح زن و بچه‌ام می‌آیند خیر نداریم این حرف‌ها را اصلاً هر چیزی شرایط و قانون دارد تمام قوانین این‌ها هم توی خود سایت سفارت آلمان توی تهران نوشته شده است.

کاظمی: مسلماً به فارسی هم هست؟

دکتر: به آلمانی، انگلیسی و فارسی.

کاظمی: یعنی هرکسی هر چیزی ر مورد مهاجرت به آلمان می‌شنود نپذیرد برود آنجا کنترل کند؟

دکتر: صددرصد ببینید قانون طبق قانون سفارت می‌گوید آقا این مدرک‌ها را من نیاز دارم اگر چیزی که سفارت مدارک می‌خواهد ما آماده نکنیم چه شکلی به ما ویزا بدهد آقا یک خاطره برایتان تعریف بکنم بسیار جالب به من گفتند آقا تو داری می‌روی آلمان باید تمکن مالی نشان بدهی آقا ما را پیر کردند ماشین فروختم نمی‌دانم این را فروختم، آن را فروختم تا توانستم پول نقد به نظرتان تو سفارت چه اتفاقی افتاد گفت شما دعوت‌نامه کاری دارید نیاز ندارد به این.

کاظمی: به تمکن مالی برای مهاجرت به آلمان نیاز نیست؟

دکتر: نیست بله زبان آلمانی باید فول باشد رفتم آنجا با انگلیسی با من اینترویو کرد مهم نبود اصلاً مثال می‌زنم‌ها یک چیز‌هایی را توهم می‌زنند من یک شب توی یک مهمانی بودم بسیار جالب است برایت بگویم آن موضوع را تعریف کنم توی مهمانی با یک خانمی نشسته بودم آن موقع من سه سال بود آلمان بودم شروع کرد از آلمان حرف‌زدن من هم نگفتم آلمان بودم اصلاً هیچ کلمه‌ای از آلمان اسم نیاوردم و گفتم شما تو کدام شهرش بله اینجا این‌طوری است و آن جایش این‌طوری است و این جایش این‌طوری است شرایط و قوانین جرمنی این‌طوری است حالا دوچلند این‌طوری است آقا این دو ساعت واقعاً داشت حرف می‌زد گفتم تو کدام شهرش شما اقامت دارید گفت هنوز آلمان نرفتم این اطلاعاتی که جمع کردم شوکه شدم.

یک‌لحظه گفتم خیر این‌ها اشتباه است همین که گفتم اشتباه است گفت خیر من کامل گفتم خانم محترم من اقامت آنجا را دارم اقامت کاری دارم آنجا شرکت دارم تو آن کشور آهان یک بدی داریم تا کتک نخوریم نمی‌فهمیم چه اتفاقی دارد سرمان می‌آید اگر می‌خواهیم متوجه بشویم ببینید زرنگ آنی که تجربه نکند اشتباه بقیه را خط بعدی می‌آورمش چون که خیلی مهم است اگر قرار باشد تجربه آقا شما را من تکرار بکنم من ابله هستم دیگر الان شما این پیج را به وجود آوردید تا این موضوعات بخوابد و ما داریم روی این موضوعات صحبت می‌کنیم همان مالزی رؤیاهایی ساخته بودند می‌آیید مالزی نمی‌دانم ماهی بیست هزار رینگت حقوق است با پاس چه که خانه‌های لوکس می‌گیرید، نمی‌دانم فلان می‌گیرید کرایه خانه پایه‌اش رو سه هزار رینگت تو مالزی اگر یادتان باشد حالا می‌شد بروی یک‌خانه هزار و پانصد رینگتی هم بگیری؛ ولی آیا من ایرانی تویش زندگی می‌کردم؟

کاظمی: باآن‌همه حشره می‌توانستم در مالزی زندگی کنیم؟

دکتر: مثال دارم برایتان می‌زنم بسیار ساده‌اش را دارم می‌گویم بله خانه بود هشتصد رینگت بود ولی می‌خواستی برسی به محل کارت یا محل تحصیلت دوبرابر باید کرایه می‌دادی تا می‌رسیدی بسیار ساده‌اش را عرض کردم خدمتتان حالا تو وادی‌های مختلف که بیایم تو مهاجرت بسیار شاخه‌ها را متفاوتش می‌کند ببینید من کسایی را دیدم پناهنده شدند تو آلمان به خدا قسم هیچ جا زیبایی شهر‌های خودمان را ندارد به چه بهایی من مهاجرت می‌خواهم بکنم.

آدم می‌شناسم می‌گفت شب‌ها می‌گفت من دارم می‌روم می‌گفتم کجا داری می‌روی؟ باید بروم بیمارستان روانپزشکی خودش را به روانی بودن می‌زد تا اقامت بگیرد به چه بهایی دروغ‌هایی که مثلاً غیرقابل‌درک بود برای من یعنی من یک صحنه‌هایی دیدم زده شدم. اصلاً مهاجرت‌هایی که مثلاً من به دلیل من دو جنسه ارائه می‌دهند می‌دانید به چه بهایی می‌خواهیم آیا شخصیتمان را می‌خواهیم زیر سؤال ببریم یا می‌خواهیم اقامت بگیریم اگر قراره تباهی مهاجرت کنیم نکنیم بابا.

کاظمی: ما نگاه سه تا سه موضوع بسیار تو زندگی ما مهم است و نگاه کنید زمان، پول و انرژی ما همیشه ما جوان نمی‌مانیم من خودم را دیدم یک روزی تو آینه دیدم یک دانه مو روی سبیلم سفید شده، یک دانه مو اینجا سفید شده.

کاظمی: یک‌ریز اینجا افتاده مو اینجا خالی شده بالا می‌رسد یواش، یواش می‌گویند خب این را توی آن تجربه فلان کسب کردم این را تو آنجا تجربه کسب کردم شکست است اسمش شاید هم بخشی‌اش موفقیت باشد یک استاد داشتم به ما می‌گفت که شما وقتی یک کتاب دویست‌صفحه‌ای را از یک استاد بزرگ کسب‌وکار می‌خوانید سی‌سال دانش و زمان و پول و انرژی آن آدم را توی دویست صفحه دارید می‌خوانید به چقدر به صدهزار تومان این چیزی که من می‌گویم من واقعاً دوهفته پیش کشتی که آمده بود بین یونان و ایتالیا آدم‌ها سرگردان بودند بعد آن ویدئو‌ها را من توی شبکه‌های مجازی دیدم.

دکتر: دقیقاً کشته هم داد مثل این که در مسیر مهاجرت غیر قانونی ؟

کاظمی: من بسیار دلم خون می‌شد دیگر پیگیرشان نشدم خب کاری هم از دستم برنمی‌آمد یا مثلاً می‌بینم ایرانی‌ها رفتند از تو استرالیا کوچ دادند به گینه استوایی، گینه‌نو داستان‌هایی که از آنجا می‌آید بیرون به چه ارزشی یک خانواده باید از کردستان بلند بشود بچه‌اش را بردارد زنش را بردارد برود تو دریای مانش غرق بشود آیا ته هدفش همین بود آیا اینجا حداقل یک حامی نداشت یک خانواده نداشت ما بعضی موقع‌ها نمی‌دانم این ریسک اصطلاحاً بهش می‌گویند گِیم این گِیم زدن به چه ارزشی است آن‌قدر ارزش دارد که پلیس یونان بگیرد زن و مرد را لخت کند لباس‌هایشان را دربیاورد دیگر از این بی‌حرمتی‌   بیشتر ما هیچ‌وقت توی هرطور شرایط توی ایران باشد ما این بی‌حرمتی را هیچ‌وقت نداریم که یکی لباسمان را یک‌وقت دربیاورد.

دکتر: من یک خاطره‌ای تعریف کنم من سال یکی از دلایلی که دیگر مالزی نماندم آخرین سفرم که رفتم و ایستادم دیدم انگشتش را کرد تو شکم من بهش گفتم چه‌کار داری می‌کنی قاطى کردم‌ها یک لحظه گفت ایرانی‌ها مواد تو شکمشان می‌گذارند می‌آیند کشور ما مثاله‌ها بعد یک نگاه بهش کردم گفتم تو هر کشوری، کشور تو قاچاقچی وجود دارد تو کشور من هست نمی‌گویم نیست؛ ولی دلیل نیست که همه را بخواهیم با هم دیگر بسنجیمشان ببینید مشکلی که ما داریم ایرانی‌ها تو خارج از کشور رؤیاپردازی ببینید.

من هرچه سنم می‌آید بالاتر رویای وجودم خاموش‌تر می‌شود فهمیدید چه شد هر وادی که ما تو مهاجرت یک‌بار هم با برادرم باید لایو اکراین را بروی آقا فول آف تجربه اکراین خدمتتان عرض کنم که به چه بها‌هایی، بها‌ها را می‌آییم برنامه‌ریزی می‌کنیم آقا من می‌گویم آقا می‌روم؛ مثلاً کانادا پنج سال سختی می‌کشم سه سال سختی می‌کشم یک اقامت می‌گیرم حالا دوست نداشتم می‌روم یک کشور دیگر مثل دوستتان زندگی می‌کنم کجا بوده آمریکا بود الان عمان درسته؟

کاظمی: استرالیا آمده عمان با پاس استرالیایی دارد زندگی می‌کند بسیار هم راضی است.

دکتر: حال دلش آنجا بهتر است آقا کجا حال دلت خوب است این وادی به وجود می‌آورد این برادر من را می‌بینید الان آمده، آمد مالزی بهترین زندگی را ساخت آنجا برای خودش گفت حال نمی‌کنم تو این کشور بمانم دلیلش چه بود فکر می‌کنید؟

کاظمی: نمی‌دانم.

دکتر: پدرم گفت مالزی‌ها زشت هستند (نظر مهمان) من اکراین زندگی کردم روحیه‌ام ریخته بهم دیگر اینجا دلیلش این بود هر کاریش هم کردیم نماند ول کرد آمد ایران گوش می‌کنید بسیار ساده‌اش را دارم می‌گویم آقا من خودم به بشخصه با آلمانی‌ها حال نمی‌کنم خودم را دارم می‌گویم‌ها چون که من تو شرق  آسیا بزرگ شدم یک مهربانی متفاوتی دیدم تو زندگی‌ام ایرانی هستم من ببین باید از خوبی‌ها بگوییم از بدی‌ها هم بگوییم اگر می‌خواهیم درباره مهاجرت صحبت بکنیم همیشه نباید گل‌وبلبل بگوییم؛ مثلاً به من می‌گفتند آلمان بسیار دولوپ کشور بسیار های‌کلاسی چیز های‌ باکلاس تو آلمان ندیدم من به همه این کار را می‌کنم این توضیحات را می‌دهم آلمان یک ده باکلاس تمیز است آخرش را بهتان بگویم عین چطوری برایتان توصیفش بکنم ساختمان‌های لوکسی که ما تو تهران داریم عمراً ببینید شما تو اروپا عمراً ببینید تو اروپا یک همچنین چیز‌هایی را می‌بینید.

کاظمی: من پیج یکی از ایرانی‌ها را دیدم رفته بود اسپانیا، تازه اسپانیا می‌گفت اصلاً نسبت به آلمان بسیار عقب است از نظر تمیزی، نظافت، محیط می‌گفت اصلاً اسپانیا بسیار عقب است

دکتر: صددرصد شک نفرمایید من اروپا را بیشترش را دیدم این‌هایی که دارم برایتان توصیف می‌کنم آلمان چون که بودم ویزایم بوده دارم این‌ها را توضیح می‌دهم حالا می‌رسیم به بعدی آقا من با هلند بسیار حال کردم مثال دارم می‌زنم‌ها بیست بار هلند رفتم بسیار کشور زیبا باکلاس مردم مهربان بسیار باحال این‌ها تفاوت‌ها را به وجود می‌آورند توی مهاجرت ببینید آلمان یکی از دلیل‌های شاید که آلمان به من چطوری بهتان بگویم خوش نگذشت حال نکردم بلد نبودن زبانش به‌تمام‌معنی بوده زبان یک وادی مهم است این‌ها یک وادی دیگر که مثلاً من با آلمان حال نکردم من بزرگ فکر می‌کنم تو زندگی‌ام من دنبال حقوق ماهی سی، چهل، پنجاه تومان نیستم من بیزینس را دوست دارم می‌خواهم بیزینس را دیولپ کنم پس آلمان کشوری نیست که من بتوانم توش جامپ (پرش) ‌بیزینسی بزنم.

یک دلیل دیگر که وجود داشت من آدمی هستم که بسیار اهل کامینیوتی هستم آدم فوق‌العاده اجتماعی هستم وقتی راه می‌افتم تو خیابان نصفه محله با من سلام و علیک می‌کنند آلمان هم سعی می‌کردم این کار را بکنم؛ ولی بعضی موقع‌ها اخت نمی‌شد چند تا مثال برایتان می‌زنم من خوبی‌های آلمان را می‌گویم بدی‌هایش هم می‌گویم با یک ده یوروی یک روز خرج زندگی‌ات را درمی‌آوری؛ مثلاً یعنی با ده یورو شما ببخشید من این را می‌گویم صبحانه، ناهار، شام و مشروب شبتان را می‌خریدید آلمانی‌ها را دارم می‌گویم کاری به ما ایرانی‌ها ندارم کلی دارم عرض می‌کنم می‌آیند این کار را انجام می‌دهند کل سیستم آلمانی‌ها سیستمشان این‌طوری است حالا با ده یورو بعدی قمارش را می‌کند با ده یورو بعدی کارکردن قسطش را می‌دهد.

که مثلاً یک چیزی خریده جمعش می‌کند سر ماه می‌شود سیصد یورو هر قسطی داشته باشد پرداختش می‌کند منی که مثلاً توی مالزی خب من با یک فرهنگ دیگر بزرگ شده بودم تو هند بزرگ شدم مثلاً می‌رفتیم دم مراکز تفریحی که وجود داشت مثال دارم می‌زنم باکمال‌میل ما را راه می‌دادند آلمان می‌گفت ما ایرانی راه نمی‌دهیم و چه غروری از من می‌شکست منی که تو یک کشور مثل مالزی همه جا من راهم می‌دادند بهم احترام می‌گذاشتند یک‌دفعه آمدم تو اروپایی که من ایرانی را راه نمی‌دادند و ترک‌های استامبولی و طرف ترکیه بودند آنهایی که طرف پناهنده شده من لایو‌ها را دارم می‌بینم حالا بعداً یک برنامه به شما می‌دهم قشنگ مشاوره می‌کنم می‌خواهم آنهایی که در مورد آلمان مثبت حرف می‌زنم بیاورم بالا،

چرا دوربین گرفتی دستت داری برای مردم رؤیاپردازی می‌کنی آقا آلمان یک کشور ساده قشنگ پر از آدم باشد با حقوق محدود سیستم کشورش است می‌گوید هر چه درآوردی تا سر ماه خرجش کن چرا رؤیاپردازی برای مردم به وجود بیاورید بگویم بیا آلمان گل‌وبلبل است خیر آقا این خبر‌ها نیست آقا من کانادا را من تأیید می‌کنم بروید کانادا درست را می‌خوانی ماشین می‌خری زندگی خوب می‌کنی؛ ولی اروپا این‌طوری نیست؛ چون که اصلاً سیستم زندگی‌اش روی کاپیتالیسم است اصلاً سیستمشان متفاوت است حالا می‌رویم تو وادی دیگر یکی می‌خواهد برود درس بخواند بله آقا به‌صرفه می‌تواند درسش را بخواند کار کند یک تجربه بسیار بزرگ یاد بگیرد؛ ولی به چه بهایی ادامه بدهد زندگی‌اش را نه این که برود بخواند برگردد یا بخواند برگردد ایران یا بخواند بماند همان جا بخواهد پلن بی بزند نمی‌ارزد تو رفتی پیر شدی زبان انگلیسی یاد گرفتی.

کاظمی: خب حالا من دوستان عزیزی که به لایو ما اضافه شدند باز من سایتم و کانال یوتیوبم را معرفی بکنم آقای دکتر هم یک کم استراحت بکنند من یک هدف دارم شعارم هم این است experience share learn تجربیات را به اشتراک بگذاری و یاد بگیری سایت و کانال یوتیوب من سعید کاظمی سایتم Saeidkazemi.ir روی کپشن اینستاگرامم خواهم گذاشت توی کانال یوتیوب هم خواهم گذاشت خوشحال می‌شوم که دوستان عزیزی که تجربه واقعی و منصفانه دارند بیایند تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند برای همه فارسی‌زبانان امیدوارم که مفید باشد؛ یعنی تجربه و شکست شما را دوباره نرود یک نفر دیگر تجربه بکند اگر موفق هم بودید بگویید چه‌کار کردم موفق شدم آن را هم شاید مسیر راه یک نفر دیگر بشود هرکسی علاقه‌مند بود یک پیام به من بدهد مثل آقای دکتر که افتخار دادند به من که بسیار صادقانه دارند تجربیات با نگاه صادقانه دارند این کشور آلمان را تحلیل می‌کنند خوبی‌هایش را می‌گویند، بدی‌هایش هم می‌گویند من یک داستان از مالزی کوالالامپور بگویم محله‌اش را خاطرم نیست یک شهر آبی معروفی هم آنجا بود اسمش الان خاطرم.

دکتر: توی ماینز بودید شما توی سانوی لاگون دیگر خوراکمان بود.

کاظمی: یک محله سیاه‌پوست‌ها آنجا بود من یک شبی از سنگاپور با اتوبوس برگشتم راننده.

دکتر: تو محله ماینز بودید شما.

کاظمی: من با دوستم دو، سه تا ساکم داشتیم نصفه‌شب چهار صبح رسیدیم کوالالامپور به راننده تاکسی گفتم من را یک هتل خوب ببر آقا رفت، رفت کجا داری می‌روی بنده خدا گفت یک محله بسیار خوب می‌برمت ما را تو یک محله پیاده کرد سیاه‌پوست بودند نمی‌دانم این‌همه سیاه‌پوست آنجا چه‌کار می‌کردند من واقعاً ترسیدم؛ یعنی دست و پام می‌لرزید تا دوست من برگشت از تو هتل که ببیند آیا جا دارد یا خیر یک هتل پنج‌ستاره‌ای بود زیر‌مجموعه فکر کنم همان سان وی لاگون بود اگر اشتباه نکنم؛ یعنی این‌طوری نیست که ما همه را گل‌وبلبل تصویرسازی کنیم. حالا من سریع یک تاکسی گرفتم به دوستم گفتم آقا ولش کن بیا برویم گفت هتل گفته جا ندارم تا ده باید صبر کنید و فلان گفتم سریع بیا برویم ولش کن می‌رویم هتل‌های قبلی که من شناخت دارم.

دکتر: مالزی با تمام زیبایی‌اش پشتی خیابان‌های اصلی، متفاوت است. حالا این را بگویید به آن هم می‌رسیم بفرمایید.

کاظمی: در مورد خوبی‌ها و بدی‌های ثبت شرکت گفتید این را یادت نرود به ما توضیح بدهی.

دکتر: حتماً آن را بهش می‌رسیم الان من ریز می‌شوم توش الان مالزی که شما گفتید یک وادی من تو ذهنم آمد این را هم اعلام بکنم برایتان که تو لایو‌های قبل بچه‌ها دیدم این را بگویم ببینید مالزی واقعاً کشور شیکی تو اینتری دیزاین و طراحی فوق‌العاده خوب بوده؛ ولی رخ خیابان‌های اصلی‌اش اینه آیا تو خیابان‌های فرعی‌اش هم رفتید دیدید که چه خبر است به این می‌گویند بیزینس کشورداری دلار میاد تو کشور من خرج می‌کند انشاالله کشورمان به این وادی هم برسد دیگر فرصت پیش بیاد در مورد کشور خودمان هم حرف می‌زنیم حالا برویم برگردیم توی آلمان این بدی‌هایش را داشتم می‌گفتم یک دو، سه تیکه برسم بهش تا آخر برسیم.

ما مثلاً من آدم می‌شناختم کارش آقا کنافکاری بود به جرات می‌توانم بگویم روزی ده‌هزار یورو این درمی‌آورد به‌جرئت می‌توانم بگویم شب که می‌رفت خانه یک هزاری با خودش خانه نمی‌برد همه را تو قمار می‌باخت می‌دانید چرا سیستم کشور این‌طوری است؛ چون یک‌دفعه به این وادی تمام این وادی‌هایی که به وجود آمد؛ مثلاً سیستم همه را با هم جمع ببندم‌،  ولی عموم تو جایگاه‌های مختلف این پول را خرجش می‌کردند یا تو قمار بود یا توی دیسکو بود یا توی کلاپ بود یا مثال می‌زنم برای وامش بود مثال می‌زنم به هر وادی می‌رسیدیم این پول خرج می‌شد؛ یعنی کشور طوری برنامه‌ریزی کرده بوده که درآمد‌هایی را که درمی‌آوری تا سر ماه کامل خرج کرده باشید یا ذخیره کرده باشید این سیستم که به همین قانون که گردش به وجود می‌آورد؛ یعنی ما ایران نیست پول درمی‌آوریم سیوش می‌کنیم قایمش می‌کنیم خرجش هم نمی‌کنیم خیالش راحت است که پول درمی‌آید برای همین باهاش بازی می‌کند شما سؤالی دارید بپرسید من در خدمتتان هستم.

کاظمی: من زیاد رفتم در مورد خوبی‌ها و بدی‌های ثبت شرکت تو آلمان؟

دکتر: ببینید یک‌بار هست ما یک شرکت داریم تو آلمان می‌آییم ثبت می‌کنیم اقامتمان را باهاش می‌گیریم هیچ ثبت شرکت تو همین ایران هم اشتباه است سر مالیات ایکس، وای و زد؛ ولی شما هر کسب‌وکاری بخواهید تو آلمان راه بیندازید برای خودتان باید شرکت ثبت بکنید خوبی و بدی دیگر ندارد باید است شما بخواهید خانه تو آلمان بخرید؛ مثلاً باید یک شرکت بزنید زیر نظر شرکت خانه بخری نمی‌توانی خانه مستقل خریداری بکنی می‌توانی خریداری بکنی اقامت بهت نمی‌دهند من آدم می‌شناختم یک میلیون یورو خانه خرید و خود من با تیمم کار‌هاش را انجام دادیم هتلش کرده بودیم آنجا را هتلی که کردیم هاستل بود کرایه می‌داد؛

ولی ایشان اقامت نتوانست بگیرد زیر نظر شرکتی که داشت اقامت گرفتم خوبی‌هایش به اینکه شما می‌توانید اگر زبانتان خوب باشد آن‌قدر پروژه‌های پیمانکاری به تور شما می‌خورد کار ساختمانی و این‌ها ولی اگر زبانت خوب نباشد نمی‌توانی پروژه قبول بکنی اگر شرکت ثبت کنی خوبی‌اش به این است که می‌توانی برای خودت ویزای کار بگیری و شرکتت به‌مرورزمان بعد از چهار سال اقامتش را بگیری پس این باید است بد بودن‌ها هم هزینه‌های بالاش می‌ارزد آیا یک شرکت را با قیمت مثلاً چهل هزار تا صدهزار یورو برایش هزینه کنید بگیرید اگر کسی دارا باشد پولش را داشته باشد بهترین راه مهاجرت ثبت شرکت است.

کاظمی: ولی شرکت در آلمان نباید سوری و کاغذی باشد باید کار بکنید درسته؟

دکتر: دیگر کار می‌کند آقا کاغذی باشد مهم نیست باید مالیاتت را پرداخت بکنی جمله‌اش را بهتان گفتم شرکت می‌زنید مالیاتت را باید پرداخت بکنی وقتی که ما می‌زنیم پنج هزار و خورده‌ای به یورو حقوقت است مالیات آن پنج هزار و خورده‌ای را باید پرداخت بکنید کاغذی نیستید کلمه کاغذی تو بیزینس کراپشن (کلاه برداری) می‌آید؛ ولی وقتی ما داریم یک شرکت می‌زنیم برای او  داریم اقامت می‌گیریم مالیاتش هم پرداخت می‌کنیم این بسیار متفاوتش می‌کند درست است آقا اگر بیاییم یک شرکت کاغذی بزنیم ازش بخواهم؛ مثلاً من بیایم یک شرکت بزنم باهاش کار نکنم ده تا اقامت هم رویش بگیرم. این می‌شود کاغذ‌بازی و گیر می‌کند این شک نفرمایید.

کاظمی: برخورد مردم آلمان چطور بود ذهنیت ما ایرانی‌ها نسبت به آنی که مثلاً تبلیغ می‌کنند بحث نازیسم و نژادپرستی و این‌ها آیا واقعاً شما توی جامعه آلمان زندگی کردید درست است یا خیر؟

دکتر: بسیار برخورد بد با مردم خارجی مخصوصاً با ما بسیار ساده‌اش را می‌گویم همه‌جا آدم خوب و بد هست همه جای دنیا آدم خوب و بد داریم؛ ولی آن گرمایی که ما توقع داریم از افراد بگیریم ما نمی‌بینیم آنجا نسبت به خودشان هم خشک هستند این را باید مدنظر داشته باشی‌ها هزینه ثبت شرکت جناب پژمان شما پایه‌ای که باید پرداخت بکنید سی هزار و خرده‌ای یورو است و پول بکگرینی‌هایتان چیزی نزدیک پنجاه هزار یورو ویزای کارتان را بخواهید بگیرید فهمیدید چه شد.

مثال می‌زنم برایتان برخورد‌هایی که به وجود می‌آید کی‌ها این برخورد‌ها را به وجود آوردند من بسیار ساده‌اش را بهتان می‌گویم پناهنده‌ها آلمانی می‌گوید من صبح تا شب دارم کار می‌کنم چرا باید پول زحمتم را پرداخت کنم برای یک پناهنده مالیات بدهم اصلاً مشکل مردم با مرکل این بود و الی مرکل بهترینشان بود  فهمیدید چه شد این وادی بد بود طرف مثلاً من می‌دیدم آقا طرف انواع دروغ‌ها را می‌گفت که بتواند یک پولی از دولت بکند.

چه اشخاصی نباید به آلمان مهاجرت کنند؟

دکتر: آقا افرادی که افسردگی دارند، آدم‌هایی که روابط‌عمومی فوق‌العاده درجه یکی دارند افرادی که دوست دارند سرمایه‌دار بسیار بزرگ بشوند بزرگ فکر می‌کنند مثل اشکان تیموری.

کاظمی: پس کاپیتالیستی نیست؟

دکتر: اصلاً نیست نمی‌تواند باشد هرچه درآمدت بیشتر باشد مالیات بیشتری می‌دهی.

میزان مالیات در آلمان چقدر است؟

دکتر: بستگی دارد بین سی درصد شروع می‌شود تا سی و هفت، هشت درصد کاری که انجام می‌دهند بازار سیاه آن‌قدر مالیات بازار سیاه کشورشان می‌چرخد بازار سیاه به وجود آمد بسیار جالب است حالا ما تو ایران چرا با ایمیل و اینترانت و نمی‌دانم سیستم‌های عامل داخلی‌مان کار می‌کنیم توی آلمان تمام نامه‌نگاری می‌شود باورتان نمی‌شود پست آلمان پول‌دارترین ارگان کشور آلمان دو ارگان واقعاً پول‌دار است یکی کلیسا‌ها خیلی پول‌دار هستند یکی هم پست حالا می‌آییم تو پله‌های مختلف بخواهید بهش نگاه بکنید باز هم تکرار می‌کنم برای کسانی که می‌خواهند درس بخوانند فوق‌العاده یعنی من اگر یک روز بخواهم برگردم از اول هم شروع بکنم به درس‌خواندن آلمان را انتخاب می‌کنم یا کانادا را تجربه بوده؛ مثلاً دیگر.

کاظمی: حالا یک تجربه واقعی بگویم یک دوست افغانستانی بود به اسم حبیب همسایه ما بود توی استانبول بعد من روز‌های تعطیل بهش سر می‌زدم اینترنتش را درست می‌کردم ترکی هم بلد نبود بنده خدا بعد ما با هم انگلیسی صحبت می‌کردیم خب یک دوستی بسیار پیر بود هفتاد و خرده‌ای سالش بود بعد این تجربه‌اش از زندگی تو آلمان البته آمریکا بازنشست شده بود؛ ولی یک چند سالی توی آلمان زندگی کرده بود می‌گفت من نپرسید رفتم آمریکا تجربه این بود من نمی‌خواهم تأیید کنم یا رد کنم.

می‌گفت من تو آلمان آن‌قدر با این همسایه‌ها دوست شده بودم می‌گفت ما پنج نفر یک اتاق کرایه کرده بودیم این را که می‌گویم مال چهل و خرده‌ای سال قبل است می‌گفت بچه‌ها می‌گرفتند استراحت می‌کردند من بعد‌از‌ظهر‌ها وقت بیکاری و روز‌های تعطیل نمی‌نشستم می‌رفتم همسایه می‌گفتم بیل می‌زدم بهش می‌گفتم کمکت بکنم یکهو کسی گلش را برایش می‌گفت آن‌قدر همسایه‌ها با من دوست شده بودند گفت آلمانی را از همسایه‌ها فول یاد گرفتم حتی برای ناهار و شام نمی‌رفتم.

دکتر: خانم اِلیسا فرمودند من پرستار هستم الان می‌گویند آلمان بدون هزینه پذیرش می‌دهد درآمد خوبی دارد درسته؟

ببینید خانم اِلیسا بدون هزینه درآمد می‌دهد کجا بهتان می‌دهد بفرمایید این‌طوری نیستش به همین سادگی ببینید شرایطی دارد پرستاری توی کشور آنجا وکیل باید کار‌هایتان را انجام بدهد سه تا موضوع را عرض می‌کنم یادتان باشد قراردادی که توی آلمان برایتان می‌بندند وقتی شما آنجا نیستید چه شکلی می‌توانند قرارداد ببندند درسته دومین موضوع این که شما زبان دارید و ساپورتر خوب تو این کشور، شماره سه شما وقتی آن جاب‌آفر برایتان آنجا گرفته شده.

وکیل باید برود برای شما نامه بزند وزارت کارنامه بگیرد، وزارت مهاجرت نامه بگیرد که به شما سفارت ویزا بدهد شما اگر بهداری مدرک پرستاری نامبروان هم داشته باشید باید دوره بگذرانید حالا من پیجم را دارید دیگر بالا نوشتیم دیگر هر کاری داشته باشید می‌توانید بیاید دایرکت به من تکست بدهید شماره‌تان را بگذارید من از طریق واتس‌اپ در خدمتتان هستم با اجازه جناب مهندس.

کاظمی: خیر خواهش می‌کنم من حتماً توی کپشن تگ می‌کنم آقای دکتر را هم تو کپشن می‌گذارم آدرس پیج‌های مختلف آقای دکتر؟

دکتر: ممنونم ببینید ما هدفمان این است که کار انجام بدهیم بسیاری می‌آیند جناب مهندس رؤیاپردازی‌هایی به وجود می‌آورند حالا در مورد حقوق پرستار خواهش می‌کنم خانم اِلیسا ببینید حقوق‌های پرستاری ماه بیست هزار یورو مثلاً حقوق می‌گیرد طرف آنجا این است سه هزار و خرده‌ای امسال قیمتش دقیقش را من می‌دهم شما پست کنید همین امروز از آلمان برای من قیمت روز ارسال شد وقتی قیمت‌گذاری شده کی می‌تواند بزند چرا نمی‌آیند قوانین کشور را که خود دولت اعلام می‌کند تو پیج‌هایتان اعلام کنید بازاریابی این لطفاً کلمه بازاریابی را بسیار عاشقش هستم خرابش نمی‌کنیم پدر‌سوخته‌بازی کلمه دیگر به جایش می‌گذاریم؛ چون بازاریابی زیباترین سیستمی است که روی کرده زمین به وجود آمده بازرگانی زیباترین کاری که وجود دارد سر همین موضوع دارم حس می‌کنم آقای طاهری هم تشریف آوردند متخصص قرارداد‌های مهاجرتی.

کاظمی: درباره مارکتینگ گفتیم. کتاب چهارصد صفحه کتاب فیلیپ کاتلر را چنان با عشق خواندم که هیچ کتاب مهندسی را آن‌طوری نخواندم با این که خودم مهندسم یعنی آن‌قدر لذت بردم توی سه مرتبه که من این کتاب را خواندم آخرین ورژنش را پیدا کردم یعنی نمی‌دانم خب یک لذت است باید از آن شما اگر یک جمله گفتید کسی می‌رود دانشگاه نرود یک مدرک بگیرد واقعاً یک علمی یاد بگیرد حالا فقط من باب خاطره بود دوستان عزیز پرستاری الان نمی‌دانم بسیار ترند است همه می‌خواهند با پرستاری بروند؛ یعنی ما تو اول لایو هم آقای دکتر فرمودند بسیار پرستاری یک زندگی ایدئال رؤیایی فلان ایجاد نخواهد کرد.

دکتر: سوءتفاهم نشود پرستاری زمان می‌برد تا به ایدئال خودمان برسیم ماهی دو هزار یورو و خرده‌ای.

کاظمی: آقای دکتر نکتهٔ دیگری پرستاری دارد من این را از لایو‌های دیگر تسلط خاصی بر زبان می‌خواهد چرا چون شما با هر تیپ آدمی و بیماری در ارتباط هستید خب من به دوستم توی کانادا گفتم، گفت من اینجا اصلاً نمی‌توانم به‌غیراز دکتر ایرانی جای دیگر دکتر بروم گفتم چرا؟ گفت نمی‌توانم دردم را بهش بگویم گفت من یازده سال اینجا هستم.  بازم دربه‌در دنبال دکتر ایرانی هستم حتی برای دندان حتی برای دل‌درد گفتم برای چه؟ گفت نمی‌توانم بهشان انتقال بدهم من چه بیماری دارم؛ یعنی آن لحظه آن احساس آن جمله را نمی‌توانم انتقال بدهم پرستاری به نظر من یک شغل بسیار سخت و پر زحمتی است؛ یعنی به نظر من شما واقعاً شما بسیار قابل‌احترام هستید.

دکتر: یک موضوعی را مطرح بکنم حالا برای خانم اِلیسا که این را فرمودند که گفتم که حتماً شما باید دوره بگذرانید شما زبان را تو ایران یاد می‌گیرید تازه می‌آیید آنجا تیم شرکتی که آن کاریابی را انجام می‌دهد آنجا برایتان دوره‌های شما تست می‌دهید این‌طوری نیست که شما بفرمایید امتحان می‌دهید یکی از دوستان من یکی از آن کسانی که این امتحان را می‌گیرد؛ یعنی سه نفر امتحان می‌گیرند یک نفرشان آشنای من است شما حساب کنید این سه نفر شوخی هم با هیچ آشنایی هم ندارند.

باید قبول بشوی آخرش را دارم می‌گویم تا زبانت خوب نشود نمی‌توانی این را قبول کنی آقا بری تو یک روز یک خاطره بامزه یکی از دوستانم همسرش خارجی بود خانم بودند بعد ایشان جدا شدند بهش گفتم چه بود جریان چرا جدا شدی گفت آقا همین که من رد می‌شوم یک فحش پدر به هم دیگر می‌دهیم به شوخی داشت می گفت‌ها یک قربان صدقه احساسی بهمان می‌رود یک جان بهمان می‌گوید ته دلم خالی می‌شود مرد ایرانی ولی خب خارجی چه شکلی می‌خواهد به من بفهماند احساسی که تو وجود منه حالا بیماری می‌خواهد تخصصی صحبت کند چه مشکلی وجود دارد این متفاوت است.

لطفا مسائل مربوط به پرستاری در آلمان را توضیح دهید؟

دکتر: خیر اوکی است حالا من پرستاری چون که الان درباره‌اش صحبت شد من یک‌بار کوتاه مختصر توضیح می‌دهم ببینید پرستاری بسیار ساده‌اش را بهتان بگویم من همین امروز آپدیت من به ثانیه آپدیت می‌شوم از آلمان پرستاری یک وادی بسیار مهم است خانم پرستار آقای پرستار روز اول می‌روی آلمان تو دیگر پرستار نیستی دیگر نمی‌توانی مثل ایران تو آمپول بزنی دیگر نمی‌توانی مثل ایران مثال می‌زنم کار یک پزشک را انجام بدهی یک پرستاری رو به پایان‌ترش می‌شود کمک پرستار تو ایران بهش می‌گویند کمک پرستار این که بخواهی حتماً مثل ایران بنشینی رؤیاپردازی کنی یا مثلاً ببخشید من کلمه رؤیاپردازی می‌گویم شیک بودن کارتان اینجا وجود دارد دیگر آنجا نیست حالا تو شاخه‌های مختلف کاریابی می‌شود آمبولانس، امر جنسی، بیمارستان، کلینیک، محل‌های نگهداری آدم‌های مسن معلوم نمی‌کند کجا باشید.

کاظمی: ولی خب کلاً واقعاً پرستاری من بیمارستان میلاد اورژانسش یک شب مجبور شدم بروم واقعاً برایشان دلم سوخت بسیار کار سختی است از بنده خدا آنهایی که پشت کانتر بودند نوبت می‌دادند تا آنی که هماهنگ می‌کرد تا آنی که بیمار واقعاً شغل سختی است.

دکتر: جناب مهندس آقای صادقی هم آمدند بالا خدمتت عرض کنم تجربه مصر می‌توانید باهاشان داشته باشید عجیب، غریب است این‌ها به‌جرئت می‌توانم بگویم جزئ ده نفر ایرانی که مصر را دیدند زندگی کردند توی مصر بله این هم داشته باشید ببخشید من این هم می‌گویم می‌خواهم برای آن پلن‌هایی که دارید برنامه‌ریزی کنم برایتان آخرش را بهتان بگویم پرستاری یک شغلی است که توی آلمان می‌تواند موفق باشد توش ولی باید دوره بگذرانید باید برنامه‌ریزی ببینید جناب مهندس دو هزار یورو بگیرید ششصد یورو کرایه‌خانه‌ات می‌شود چهارصد یورو زندگی‌ات است هزار یورو ته‌اش می‌ماند بد نیست عدد پاینی نیستش تازه این قیمت امروز است تا روزی که آماده بشود برود داخل هرسال قیمت‌ها تغییر می‌کند.

دکتر: البته یادمان نرود هفت سال دارد وقت می‌گذاریم اقامت بگیریم حالا هفت سال این‌طوری بمانید بهتر است یا هفت سال پناهندگی؟

کاظمی: خب چند ماه باید از جیب بخورند آقای دکتر فرض کن آلمانی یاد بگیری.

دکتر: از روز اول حقوق می‌گیرند از روزی که کلاس‌هایشان شروع می‌شود سلام عرض می‌کنم. تمام این وادی‌هایی که ما در موردش صحبت کردیم مثبت‌گرایی‌ها یا منفی‌گرایی گفتیم یک واقعیت که می‌تواند آدم‌ها را به واقعیت برساند ما نمی‌توانیم رؤیاپردازی بکنیم بخواهیم دروغ به مردم بدهیم هیچ جا سلام عزیز دلم پویا جان ارادتمندم حتماً بعد از لایو در خدمتتان هستم کار واجبی با شما دارم این تفاوت‌ها را به وجود می‌آورد آدم‌هایی هستند.

مثل جناب بستانی انگلیس رفت و زخمت کشیدند امروز کارخانه‌دار است توی انگلیس شوخی نیست تو صنعت بورس نامبر وان‌های آن کشور هستند توانایی‌ها بسیار وادی مهمی است که همه چیز را به وجود بیاورد شاید اشکان تیموری این زحمتی که تو ایران الان بعداً یک چیز تجارب خوب حالا بعد بهتان می‌گویم مثال تو ده تا صنعت من دارم می‌دوم توی ایران جان می‌کنم برایش اگر این کار را تو کانادا بکنم یا تو آمریکا یا تو انگلیس بکنم مطمئنم موفق‌تر خواهم بود؛ ولی بعضی موقع‌ها عشق حال دل این جمله‌ای که خودتان فرمودید پرستار‌ها یک وادی مختلف هستند هر رشته‌ای مختلف است وادی آنها جناب مهندس.

کاظمی: شرایط مهاجرت پزشکی آلمان را هم توضیح دهید؟

دکتر: پزشکی هم باید امتحان بدهند مدرک‌هایشان تبدیل می‌شود هیچ پزشکی نمی‌تواند با مدرک تخصصی خودش متخصص بودنش مهاجرت کند به آلمان نخبه باید برود یک دوره بگذراند آپدیت کند زبان فوق‌العاده حرفه‌ای داشته باشد سطحش می‌شود فکر کنم سطح هفت یا هشت باید داشته باشد من این‌طوری می‌گویم؛ چون که مردم آشنا نیستند با این‌ها حتماً تو پیجم می‌گذارم این‌ها را برایشان یا تو جاب‌جرمنی می‌گذارم هم تو پیج خودم برایشان می‌گذارم لول‌ها را باید مدنظر بگذارید؛ چون خودشان هرجای دنیا آقا بخواهی انگلیس بروید آیلتس نگیری تا آیلتس یا تافل نگیری مگر بهت اقامت می‌دهد مگر آلمان می‌گویم کانادا بروی تحصیلی برویم مگر زیر شش و نیم به شما اقامت می‌دهد وقتی زبان بلدی می‌روی توی سفارت اینترویو با شما انجام می‌دهند.

کاظمی: رشته‌های مهندسی را هم در آلمان توضیح می‌دهید؟

دکتر: حتماً ببینید آنها دیگر تو کل وادی‌هایش کامل عرض می‌کنم تمام رشته‌ها اولش من بهتان گفتم جاب‌آفر یا این که یک کار پیدا می‌کنی اینترویو را آنلاین انجام می‌دهی دعوت‌نامه کاری برایت می‌آید یا این که یک ویزای شش‌ماهه می‌گیری می‌روی آلمان می‌گردی دنبال کار، کارت اوکی شد اقامت می‌گیری برمی‌گردی ایران از ایران برمی‌گردی آنجا تبدیلش می‌کنی برای کسایی که رشته مهندسی شرکت ما شارژشان می‌کنند.

مثال می‌زنم شرکت‌هایی امثال ما قانونی شرکت‌های کاریابی که تو آلمان شرکت دارند برایتان آفر‌های کاری موقعیت‌های شغلی را به وجود می‌آورند پنج تا مثلاً قیمتش ایکس تا باید باشد اینترویو‌ها را توانستید قبول بشوید دعوت‌نامه برایتان فرستاده می‌شود ویزا می‌گیرید می‌آیید حالا این دعوت‌نامه فرستاده پشتیبانی دارد اداره اِمرگیشن و ایکس، وای، زد برنامه‌ریزی‌های خاص خودش را دارد.

کاظمی: خب اگر کسی فنی باشد چه کابینت‌ساز، جوشکار، دروپنجره‌سازی، کاشی‌کار در آلمان کار برای آنها است؟

دکتر: رشته‌هایی مثل پرستاری وجود دارد که می‌تواند بیاید آنجا بخواند؛ ولی بستگی دارد دولت اعلام کرده باشد آیا به این رشته‌ها ویزا می‌دهیم یا خیر من لیستش را آپدیت می‌کنم توی پیجمان برای شما ارسال می‌کنم که شیرش کنید هرسال یک لیستی دولت اعلام می‌کند می‌گوید به این‌ها نیازمندیم، نیازمند نیستیم.

کاظمی: خب چه موضوعی دیگر از نظر شما باقی‌مانده بحث زبان آلمانی؟

دکتر: ببینید موضوعی که الان برای من مهم است می‌خواهم جمع‌بندی بکنم تو کل این سه تا لایوی که ما با هم رفتیم بلد بودن مهاجرت نباید آدم ناشیانه تصمیم‌گیری بکند مهاجرت کند، کجا بروم، چیکار بکنم مثال می‌زنم من خودم تو آلمان موفق نبودم شاید از نظر بسیاری شاید از نظر خودم مثال دارم می‌زنم‌ها موفق نبودن من به حال خوب من بوده دوستش نداشتم من نوعی دارم مثال می‌زنم‌ها نمی‌خواهم به کسی خطابش کنیم؛ ولی کسی می‌شناسم خدا رحمتش کند مرد تو آلمان هم تا دم مرگش تو آلمان ماند بعد هم همان جا خاکش کردند باید ببینی چه برنامه‌ریزی حال دلت را چه خوب می‌کند مهم این نیست کجا به دنیا آمدی مهندس مهم این است به کجا تعلق داری.

دکتر: فدای شما بشوم حالا باز پیج‌هایمان را می‌توانیم با هم دیگر داشته باشیم هرکسی سؤالی داشت تو وادی مهاجرت تو کشور‌های مختلف حالا از شما هم سؤال کرد من در خدمتشان هستم اگر بتوانم یک راهی به کسی نشان بدهم همین که حال دلم خوب بشود یکی را یکی را توانستم یک راهی را بهش نشان بدهم بسیار من خوشحال می‌شوم همیشه بیزینس مهم نیست تو زندگی افراد و بیس زندگی یک شخص مثل من حال خوب من این است که بتوانم هوای هم نوع خودم را داشته باشم.

کاظمی: خب شما دوستان زیادی هم توی دنیا دارید؛ چون سه کشور مختلف هم زندگی کردید و تحصیل کردید بسیار خوشحال می‌شوم من را ارجاع بدهید به آنها معرفی بکنید به این من از تمام دوستان دعوت می‌کنم هر تجربه‌ای مهاجرتی.

کاظمی: بله دوستان باید لطف کنند دیگر به موضوع‌های مختلف را با هم دیگر برویم من بسیار خوشحال می‌شوم که دوستان دیگر را معرفی بکنید دوستانی که مورد اعتماد شما هستند و حرف صادقانه بزنند اگر کسی واقعاً توان تحمل هفت سال سختی را دارد زبان را یاد بگیرد و یک علاقه شخصی دارد یک سال، دو سال تو دیوانه‌خانه بخوابی اگر اینجا بروی یک شغل تخصصی یاد بگیری یکی، دو سال تو کشور اول لایو هم گفتیم ما چیزی به‌عنوان وکیل مهاجرت قانونی در ایران نداریم؟

دکتر: فدای شما بشوم جناب مهندس می‌ارزد ارزش دارد بهتر آقا یک قیاس بکنم برایتان پناهنده بشود. اگر تو توانستی تو هفت سال که پناهنده بشوی اقامت بگیری برو پناهنده بشو نمی‌گیری کسایی هفت سال پیش رفتند هنوز طرف تو دیوانه‌خانه‌ها خودشان را می‌خوابانند تا اقامت بگیرند آیا راهی قانونی‌تر از این وجود دارد یا خیر پس ارزش آقا با کشتی و قایق و قاچاقی پا بشوی بروی تا اروپا نمی‌دانم این‌ور بروی آن ور من که بلد نیستم مسیرش را اصلاً ول کن اصلاً این کار‌های کثافت جانت را بخواهی بگذاری آقا یک جمله‌ای به من گفتید شما گفتید اعصابم خورد شد نتوانستم کل اخبار را ببینم.

خب وقتی می‌توانی قانونی بروی قانونی مهاجرت بکنی چرا نکنی این کار را آقا هرکسی خواست مهاجرت کند من مشاوره مجانی بهشان می‌دهم دیگر چه آقا این را جلوی شما قول می‌دهم برای کانادا، اروپا، مالزی و هندوستان هر اطلاعاتی  خواستند من در خدمتتان هستم خودم هم بلد نباشم لینکتان می‌دهم به کسی که حرفه‌ای باشد آخر تو ایران باب شده جدیداً برای مشاوره هم پول می‌گیرند نمی‌دانم متوجه شدید یا خیر همه چیز بیزینس نیست از هر راهی آدم نباید پول دربیاورد اصلاً نداریم من این را از وکیل سؤال کردم از چندین تا وکیل از کانون وکلا سؤال کردم چیزی به نام وکیل مهاجرتی وجود ندارد آخرش است.کاظمی: من یک چیز را توضیح بدهم آقای دکتر ما یک چیزی

به نام اخلاق حضور در شبکه‌‌های اجتماعی و در فضای مجازی داریم کسی که عکسش را نشان نمی‌دهد، فیلمش را نشان نمی‌دهد اسم و فامیلش مجازی است آدرس ندارد، تلفن ندارد این آدم بله نگاه کنید اگر می‌بینید یک نفر به‌جای عکس خودش گل گذاشته اسمش یک اسم مستعار است آدرس ندارد حاضر نیست با من همین امروز یک نفر به من پیام داد که با هم لایو برویم ول من تصویرم را نمی‌توانم نشان بدهم گفتم تو اگر با خودم گفتم تو اگر تصویرت را نمی‌توانی نشان بدهی یک چیزی توی زندگی‌ات هست یک مشکلی داری که جرئت نمی‌کنی تصویرت را نشان بدهی والا می‌گوید خیر من یک پادکست بفرستم گفتم خیر من پادکست قبول نمی‌کنم آخر من باید مطمئن باشم وقتی کانالت، پیجت را بایو اینستاگرامت یا دیسکیریپشنت هیچی نیست هیچ آدرسی، مشخصاتی شخصیت فیزیکی مشخص نیست چطوری می‌خواهی؛ مثلاً به مردم مشاوره بدهی.

دکتر: من امروز یک بنده خدایی یک سؤال مهندس از من کرد گفت اگر ما با یک شرکت قرارداد ببندیم چطوری می‌تواند تعهد داشته باشد این شرکت این کار را برای ما انجام بدهد حالا یک مبلغ هم باید پرداخت بکنیم بالاخره دیگر برای این با این حساب من آن‌قدر مطمئن هستم وقتی خطش مشخص است وقتی می‌دانم قانونی است، وقتی می‌دانم مشخص است چرا نکنم این کار را وقتی من می‌دانم قانونی وکیل من تو ایران قانونی باشد باهاشان قرارداد می‌بندد چه مشکلی می‌تواند باشد.

کاظمی: خب خیر مشکل می‌دانید چه است بعضی‌ها رؤیاهای ما را به ما می‌فروشند؛ یعنی چه؟ یعنی به ما می‌فروشند رؤیاهای خودمان را به ما می‌فروشند پول هنگفت از ما می‌گیرند رویامان را به ما می‌فروشند یعنی می‌گوید بیا اینجا این رؤیا را رؤیایی که تو ذهن تو است به خودت می‌فروشند.

دکتر: یاد یک بنده خدایی افتادم بفرمایید تا یک چیز جالب برایتان بگویم بفرمایید شما این مال پنج سال پیش است یک بنده خدایی آمد پیش من گفت اشکان می‌خواهم برایم یک کاری بکنی بسیار نزدیک بسیار آشنا گفتم بفرمایید گفت میای بروم یک مغازه بخرم از بچگی دوست داشتم مغازه داشته باشم خانم هفتاد‌ساله یک‌عمر زحمت کشیده بود رفتیم یک زمین به ما نشان دادند وسط همین منطقه 22 گفت اینجا را شما مثلاً ده متر مغازه به شما می‌دهیم؛ مثلاً پانصد میلیون گفتم خب اوکی مغازه من کدام یک از این واحد‌ها گفت خیر بر اساس هرکسی زودتر پول بدهد اولین واحد گیرش می‌آید آقا آمدیم این کلاهبرداری نخر نباید بخری بله بخریم بگذار بهش پول بدهیم بخریم گفتم بابا اصلاً ملکی وجود ندارد.

چه را می‌خواهی بخری غیر‌قانونی تا سند نبینی کلاهبرداری آقا پیش‌فروش کردن تا تفکیکش نیاید می‌خواهم این را بهت بگویم طرف رؤیا داشته مغازه بخرد حاضره سرش کلاه بگذارند فقط یک برگه بگیرد بگوید من اینجا را خریدم و چند روز برایم بسیار جالب بود رفتم دیدم یک آجر تو آن زمین نرفته بالا خب تو همین ایران خودمان ما قانونی ملک خریدیم سند همه چیز کامل نیست ملک نگرفتیمش هنوز نقدی هم خریدیم مثال برایتان می‌زنم مهاجرت را با وادی کاملاً قانونی امضایش کنند قرارداد داشته باشند قبرس را من نمی‌دانم ولی می‌دانم کشور زیبایی است؛ ولی کسی را ندیدم کامل بماند کسایی که اصولاً قبرس زندگی کردند مهاجرت کردند رفتند ترکیه چیزی که من توی تجربه این چند سال زندگی‌ام می‌مانم توی خدمت عزیزم بگویم توی این وادی مهاجرت جمعش بکنیم. آقا نکته آخر را بزنیم با کسایی که صحبت کنید که بودند تجربه داشتند، اقامت داشتند آقا یک یورو درآمد داشتند نه با کسایی که آرزو فروختن می‌کنند.

من می‌گویم کلاهبرداری اسم می‌خواهی می‌آورم؛ ولی توی پیجت تنها بودم می‌آوردم اسم کلاهبردار می‌دانم 370000 تا، 400000 اما چیز دارد می‌گیرد توضیح می‌دهد 400000 تا فالوور دارد خودش را دکتر فیک معرفی کرده و من می‌دانم چارچوب زندگی چه تو کشور اوکی یا حتی یک‌بار تیم ما را پیچاند در این حد دارم بهتان می‌دهم؛ ولی وقتی می‌آید بالا باید ببینی مردم یک بیست، سی نفر  کامپیوتر چیده همه دکتر خوش آمدید دکتر فلان یک موجی را به وجود می‌آورد کلاهبرداری‌ها را پشتش شروع می‌کند به کردن تو ایران زندگی نمی‌کند من یک‌بار گفتم تستش کنید گفتم بروید باهاش قرارداد ببندید کسایی که تو ایران هستند را طعمه می‌کند امضا می‌کنند این را هیچ کاری آنجا نمی‌کند به من چه تو این کار را کردی به من چه شما مگر با من قرارداد بستید حالا نماینده داشته تو ایران‌ها.

کاظمی: آقای دکتر چون این دوستمان آقای محبوبی اگر اشتباه نکنم در مورد قبرس پرسیده من پنج، شش تا لایو راجع قبرس رفتم بگذار من تجربه قبرس را بگویم قبرس شمالی، قبرس جنوبی که اصلاً جزئ اتحادیه اروپا داستان خاص خودش را دارد قبرس شمالی یک کشوری است ترک‌زبان هستند زیر‌مجموعه ترکیه است؛ ولی خب قوانین خاص خودش را دارد یک کشور نیمه مستقل یک کشوری هم هست که ترکیه فقط پذیرفتنش اما برای بازنشستگی کسی که سکوت، آرامش، فضای بسته کوچک، خلوت و امن می‌خواهد خوب است؛ ولی نه تنوع ترکیه را دارد نه فضا‌های گردشگری ترکیه را دارد،

نه مراکز خرید آن‌چنانی دارد یک کشور کوچک چون من یکی از فامیل‌های نزدیک آنجا زندگی می‌کند می‌گوید برای آرامش خوب است، برای بازنشستگی خوب است این که شمای جوان بروید آنجا فکر کنید دنبال شغل بگردید شغلی برای شما نیست. پنج، شش ماه هوا گرم بسیار خوب است بقیه سال سرد می‌شود گردشگر نمی‌رود شغل‌ها کم می‌شود آن هم دنبال سرمایه ایرانی‌ها است نگاه کنید دنبال آدم متخصص و سرمایه می‌گردد بسیار منطقی و درست است؛ یعنی برنامه‌ریزی‌شان.

دکتر: ملک می‌فروشند آقا این‌طور که من دیدم ملک می‌فروشند آنجا ساختمان‌سازی می‌کنند ویک بیزینسی که راه افتاده همه انجامش می‌دهند فروش ملک تو قبرس.

کاظمی: خب بعضی‌ها برای تحصیل بچه‌هایشان می‌خرند من دیدم دیگر می‌آید ملک می‌خرد تحصیل بچه‌اش یا سکو پرتابی مثل مالزی و هند که قبلاً ازش استفاده می‌کنند می‌رود بیزینس می‌کند به زبان انگلیسی گردشگری می‌خواند فلان می‌خواند این چهار، پنج سالی که بچه‌اش آنجاست از آن ملک استفاده می‌کند برو ماکائو بگرد می‌گویم ویتنام نصف قیمت مالزی درمی‌آید من مثال می‌زنم من کل کشور‌های منطقه را رفتم البته به‌غیراز افغانستان و پاکستان من گرجستان را بیشتر از هرجایی دوست داشتم فضای سبزش، سکوتش، آرامش آنجا، البته عقیده من است. ساعت سه نصفه شب هم تو خیابان دیدم خانم دارد تنها راه می‌رود کسی برایش مزاحمتی ایجاد نمی‌کند.

دکتر: برو همان کشور بخوان خدا خیرت بدهد برو همان کشور بخوانش این وادی مهم است ببینید باز هم تکرار می‌کنم مهاجرت تو قرآنش هم آمده می‌گوید خدا هجرت کنندگان را دوست دارد هجرت کنید تا پیشرفت کنید مثال می‌زنم همه چیز‌های واقعیت اینه که می‌توانیم بهشان نگاه کنیم به این دیدگاه‌ها برسیم ما تو زندگی‌مان ولی به چه دلیلی مهاجرت می‌کنیم. تکرارش کنید می‌خواهیم برویم آنجا یا یک زندگی معمولی‌تر از این زندگی‌مان باشد اگر برایمان می‌ارزد برویم واقعیت بگوییم به هم دیگر آقا اینجا این خوبی‌ها دارد این بدی‌ها را هم دارد خواستید مخلصتان هم هستیم آقا من می‌گویم می‌خواهی بروی مالزی بگردی اشتباه می‌کنی برو اندونزی بگرد. نصفش می‌افتد زیباتر هم شاید باشد؛ ولی نه تو آلمان می‌توانی سه تنها بروی بیرون نه توی مالزی تو هم نبودی مگر بودی؟ تمام شد و رفت این‌ها را باید حتماً مدنظر بگذارید پس برنامه‌ریزی که می‌کنید وضعیت صنعتی چطوره آقای مهندس وضعیت چه؟

کاظمی: هند که نصفه‌شب اصلاً نمی‌شود رفت بیرون اگر منظورتان قبرس است آقای محبوبی قبرس صنعت ندارد چیزی به نام صنعت ندارد گردشگری دام‌پروری، کشاورزی محصول توریست بیشتر برنامه‌ریزی‌شان توریست است بسیار توریست روس می‌رود و سرمایه‌گذاری یک کشور‌های بدون مالیات هستند این‌ها مردمی که از سرمایه‌ها مخصوصاً از روستا بسیاری می‌روند آنجا به‌خاطر این که فرار مالیاتی دارد راحت می‌روند بله ایرانی‌هایی هم هستند که مال و سرمایه‌شان را از کشور‌های دیگر می‌آورند قبرس سرمایه‌گذاری حالا من این‌ها را به‌عنوان تجربه بهتان گفتم.

دکتر: درسته جناب مهندس ما می‌توانیم این لایو را به پایان برسانیم صدای من را دارید یا خیر اگر کسی سؤالی داشت دیدید یک تارگت بالاخره سؤالات به وجود می‌آید دیگر حالا ما بسیار طولانی هم امروز صحبت کردیم دیگر نا به تنمان نیست من نور دارم پشت سرم نور که به چشمم می‌خورد اذیتم می‌کند شما باید این را مدنظر بگذارید که انشا الله اگر دیدید آقا چند نفر برایشان سؤالی پیش آمد چیزی من مخلص شما هم هستم یک‌بار دیگر می‌آییم لایو تا بتوانیم اطلاعاتی که مردم نیاز دارند را دیگر سؤالات کاملاً مکتوب می‌شود دیگر برای شما سؤال‌ها را لطفاً بگذارید هر هفته، ده روزی اگر کسی سؤال داشت ما می‌آییم بالا، سؤال‌هایشان را جواب می‌دهیم یا می‌توانند پیج من را هم داشته باشند که شما می‌گذارید هر دو تا پیج من را لطفاً بگذارید هر سؤالی باشد من در خدمتشان هستم.

این چه حرفی است اولاً بسیار خوشحالم که با شما آشنا شدم. تو لایو‌های بعدی باتوجه‌به نیاز‌هایت پیج خودمن @job.germany که در خدمتتان هستم هر سؤالی بود می‌توانند بیایند من صفر تا صد این وادی‌ها را بهشان بگویم سیستم بیاید دستشان کلاً خطا نداشته باشند دیگر دم شما گرم آقا که این پیجتان را به وجود آوردید حالا من می‌بینم تو یوتیوب بسیار پیج شما ویو می‌خورد خدمتتان عرض کنم که هرکسی سؤال داشت می‌تواند دایرکت به من بدهد یا موبایل من هم روی پیجم هست زنگ بزنند در خدمتشان هستم.

تجربیات کار در سیدنی استرالیا

تجربیات مهاجرت به سیدنی استرالیا با مهندس ربانی

برای دیدن ویدئو کامل مصاحبه تجربیات مهاجرت به سیدنی استرالیا با مهندس ربانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

اگر علاقه مند به شنیدن فایل صوتی تجربیات مهاجرت به سیدنی استرالیا با مهندس ربانی هستید. از طریق فایل ذیل اقدام کنید.

 سلام به همه دوستان امروز با آقای مهندس ربانی هستیم.  در مورد تجربیات ایشون در مورد مهاجرت به سیدنی استرالیا در خدمت شما خواهیم بود.

سلام مهندس از اینکه وقت گذاشتین خیلی ممنون هستم. من همین ابتدا یک توضیح بدهم. من در این پیج و سایت خودم بنام سعید کاظمی قصد دارم.  با کمک دوستانم و هموطنان عزیز ایرانی در هر نقطه دنیا، تجربیاتشون در مورد مهاجرت، زندگی، کار و تحصیل در خارج کشور را جمع آوری کرده . و با فارسی زبانان به اشتراک می گذارم. من شرکت مهاجرتی ندارم. و هدفم فقط ارائه اطلاعات مفید برای مردم می باشد.امروز هم از دوست خوبم مهندس ربانی دعوت کردم. تجربیات خودشون در مورد مهاجرت به سیدنی استرالیا را در اختیار ما بگذارند.

من هم به همه دوستانی که این محتوا را می بینند. سلام میکنم. خواهش می کنم خوشحال میشوم. که کمکی از دستم بر بیاد. را در اخیتار دوستان قرار بدهم. از شما خیلی ممنونم اطلاعاتی که دوستان دارند. را با دیگران به اشتراک می گذارید. موضوع مهاجرت خیلی به قول غربی ها ترند شده تو ایران، نمیشه گفت خوشبختانه یا متاسفانه، به هر حال واقعیتی است که در جامعه اتفاق افتاده.  هرچه اطلاعات بیشتری داشته باشیم . حرکت ها معقولانه تر می تواند باشد. به هر حال مهاجرت پروسه ای نیست که بشه بدون تحقیق اقدام کرد. 

 من از خودم شروع کنم من رشته ام  برق بوده . و با حدود ۱۲ سال سابقه آمدم استرالیا  و از طریق ویزای اسکیل ورکر (ویزا نیروی کار متخصص) وارد استرالیا شدم. من از سال ۲۰۱۵ وارد استرالیا شدم و پروسه کاری من از سال ۲۰۱۳ شروع شد. ویزای ایرانیان به دلیل پروسه سکوریتی (کنترل امنیتی )بیشتر طول میکشه به نسبت کشور های دیگه. وکیل هم نداشتم و خودم از طریق سیستم اسکیل سلکت استرالیا ۲۰۱۳ اقدام کردم و در نهایت سال 2015 وارد اینجا شدم . از آن موقع هم در سیدنی اقامت دارم.

سوال:مهندس جان با چه مدرکی لیسانس و فوق لیسانس به استرالیا مهاجرت کردید؟

 من با همان مدرک لیسانس آمدم.  پروسه مهاجرت استرالیا به این شکل است. ابتدا باید مدارک را  یک سازمان مرتبط ارزیابی  کنه.  که برای مدرک من انجمن مهندسین استرالیا بود.ذکه در اولین مرحله مهاجرت این است. که اول مدارکتون باید تایید بشود. کار  از اینجا شروع میشود . و تاکید کنم. سیستم مهاجرت به استرالیا خیلی شسته رفته است. یک جدول دارند که امتیازها مشخص است. برای همین وکیل نگرفتم سیستم مشخصی  دارند که سن شما امتیازی داره. مدرک شما امتیاز داره.  سابقه شما امتیاز داره و امتیازی که از آیلتس میگیرید. اخیرا  مثل اینکه پی تی ای را هم اضافه کردن ولی اون موقع فقط آیلتس بود.شما با آنها به یک امتیازی می‌رسید و دعوت می شوید. یک آفیسر روی پرونده شما کار می کنه. آن آفیسر به صورت مستقیم از طریق ایمیل با شما در ارتباط است.

 اگر مشکلی در مدارک باشه یا اگر اطلاعات بیشتری لازم باشه از شما می خواهد. تا مرحله صدور ویزا این داستان ادامه دارد و وقتی ویزا صادر میشه به شما یه دد لاین میده . که شما تا این تاریخ باید وارد استرالیا بشوید. وگرنه ویزا شما باطل میشود.

سوال: آیا شما در مورد محدوده سنی برای مهاجرت به استرالیا هم اطلاع دارید؟

 محدوده سنی بله بهترین سن که بالاترین امتیاز داره.  ۲۵ امتیاز میگیره بین 27 تا ۳۲ ساله که من اون رو را رد کرده بودم . من در آن مقطع بین رنج ۳۲ تا ۳۹ سال بودم . شما حداکثر تا سن ۴۴ سالگی می توانید به صورت اسکیل ورکر وارد استرالیا بشوید. بعد از 44 سالگی شما دیگه حائز شرایط نیست. امتیاز سن امتیاز ۱۵ یا ۲۰ گرفتم بعد مدارک شما امتیاز داره مدرک شما ۱۵ امتیاز و زبان میتونه ۱۰ یا ۲۰ باشه یا صفر باشه.این مجموعه با هم به یک امتیاز می رسید. که دعوت می شوید برای مصاحبه، چند هفته طول میکشه تا آفیسر میاد روی  پرونده شما،ایمیل میزنه و خودشو معرفی میکنه از این به بعد مراحل پرونده انجام میشود.

سوال: کلا چند سال طول کشید از لحظه که مدارکتان را کامل کردید تا صدور ویزا استرالیا؟

 برای من حدود ۲۰ ماه طول کشید و طولانی‌ترین بخشش سکیوریتی چک بود چون ایران جزو کشورهای  با ریسک بالا است و  و چون من ویزای شینگن داشتم اروپا رفته بودم این قضیه را را سخت تر کرد بعضی دوستان فکر می‌کنن اگر قبلاً ویزای شینگن گرفته باشند براشون بهتره. بالعکس چون ما متاسفانه مسئله امنیتی داریم  برای سفرهای خارجی از طرف ایران ،  کسانی مثل من که سفر خارجی اروپایی داشتند پروسه طولانی تر شد چون چک میکنن که چرا طرف رفته اروپا، از این نیست که بگم شاید حدود ۱۰ ماه برای  من سکیوریتی چک طول کشید. منتظر بودم تا تایید اینترپل بیاد

 سوال سابقه کار شما تو ایران چقدر تاثیر داشت در پروسه مهاجرت به استرالیا؟

من سابقه کار ۱۵ کامل را  گرفتم . اگر کسی  بیش از ۸ سال  سابقه کاری در رشته ای داشته باشه که که مورد پذیرش قرار گرفته. شما ابتدا به ساکن باید رشته تون در لیست مورد نیاز استرالیا قرار داشته باشد. یک لیستی دارند. به اسم sol باید  توی آن لیست باید باشی بعددرون شغل مورد نظر که مورد تایید قرار گرفتیم امتیاز کاری تا ۳ سال ۵ امتیاز دارد بین ۳ تا ۸ سال ۱۰ امتیاز و بالای ۸ سال 15 امتیاز کامل را گرفتم.

سوال:خیلی از دوستان ما رشته برق بودن و مهاجرت کردن. شاید برای این رشته کاری خیلی زمینه کار مهیا است. جامعه های هدف کانادا و استرالیا به این رشته نیاز دارند؟

 بله برای رشته های مهندسی برق، عمران، مکانیک به خصوص رشته عمران در هر دو شاخه، شاخه سویل و استراکچر، چون اینجا با ایران کمی فرق میکند. من  اصطلاح تخصصی دقیق عمرانش  را نمی دونم بله اینها رشته‌هایی هستند که خوب هستند. همیشه نیاز است. منتها شاخه بندی  فرق میکند. ضمنا رشته مکانیک جامدات نداریم در استرالیا ، چون استرالیا خیلی کشور صنعتی نیست. استرالیا بیشتر کشور بیزینس، کشاورزی و توریست است.چون اینجا هزینه کارگر  گران است.  استرالیا خیلی سمت تولید نرفته.

 بیشتر در بخش های دیگه کار میکنهد. مثلا مهندسی مکانیکی  که ما تو ایران به اسم جامدات میشناسیم اینجا بازار کار داره. اما خیلی مثل کشورهای اروپایی صنعتی بازار کار ندارد. مهندسان مکانیک اینجا بیشتر تو بخش سیستم های  تهویه مطبوع کار می کنند. مکانیک سیالات بیشتر بازار کار داره. تا حالا مکانیک جامدات، 

در مورد رشته برق خودم بیشتر در مبحث بیلدینگ کار کردم. مرتبط با نظام مهندسی ایران،  شب که کارش کمتر برای من برای همین من از همون اول بیشتر روی بیلدینگ کار کردیم میتونم بگم که نظام مهندسی چون من پروانه نظام مهندسی داشتم به اینکه در دانش دست ساختمانی من کمک کنه بله، اما اینکه پروانه نظام مهندسی برای اینجا مفید بوده باشه نه، اینجا خیلی نمیشناسن نظام مهندسی ایران را ،

سوال: برای شما ایالت خاصی را برای اقامت باید انتخاب کنی یا نه به کل استرالیا می توانی وارد بشوید؟

برای من آزاد بود چون من امتیاز کامل را داشتم و از اسپانسری ایالت ها استفاده نکردم. بعضی وقتها دوستان امتیاز که کم میاورند.برای اینکه  بتوانند. دعوت بشوند از یک ایالت  اسپانسرشیپ می‌گیرند و در قبال آن امتیاز لازم به دست می آید به نوعی متعهد می شوند که برای آن  ایالت کار بکنند. اما من چون ویزای ۱۸۹ اسکیل داشتم میتوانستم به هر شهری برم هیچ محدودیتی نداشتم. اما خودم  سیدنی را انتخاب کردم.

سوال:سایتی که شما از طریق آن برای مهاجرت استرالیا اقدام کردین را به ما می گوئید؟

نکته مهمی که به دوستان بگویم این است. که اول باید  باید  سطح زبانتون به حدی باشه. که  خودتون بتوانید. در دپارتمان اصلی مهاجرت استرالیا قوانین را مطالعه کنید. سایت اسمش home affair اینجا جایی است که شما  میرید پروسه را آغاز می‌کنید.  خوبیش اینه که در استرالیا خیلی پروسه مشخص است.  یک مقدار مطالعه جانبی داشته باشید. زبانتون خوب باشه به راحتی می توانید قدم به قدم  مراحل را بروید جلو ابتدا به ساکن اونجا که تاییدیه مدارکم را گرفتم انجمن مهندسان استرالیا  همه اطلاعات در وب سایت است

شما میروید. اونجا ثبت نام می کنید یک اکانت برای خودتون درست می کنید این اکانت اسم شما میشود.از اونجا شروع میکنید. کاملا مراحل مشخص شده. یک فرمی است به اسم eoi  شما از ابتدا این فرم را پر می کنید. در این فرم اطلاعات اولیه را وارد می کنید. در واقع در واقع این فرم اظهار تمایل شما برای مهاجرت به استرالیا می باشد. وقتی این فرم را کسی پر می کند. eoi اتوماتیک امتیاز شما را محاسبه میکند. شما مثلا میزنید. من لیسانسم به شما امتیاز میده.  مثلا میزنی من ۸ سال سابقه دارم به شما ۱۵ امتیاز میدهد. مثلاً سن تان را میزنید به شما ۲۵ امتیاز میده . آخرش میبینی من ۷۵ امتیاز دارم. بعد که ثبت نام میکنید. منتظر می مانید تا دعوت بشید یعنی شما تازه اعلام علاقه کردین. 

منتها آنجا مدرکی آپلود نمیکنید. ولی نکته کلیدی مسائلی  این هست که شما هر موضوعی را که ادعا کنی. هر ادعایی که اونجا بکنید و بعد ها کمتر از آن را ارائه بدهید. اپلیکیشن یا اپلای شما ریجکت می شود.  ۳ تا ۴ هزار دلاری  که پرداخت کردی باطل میشود. اینکه خیلی باید توجه بشود. که کسی که فرم را پر می‌کند. اگر بنویسه که  مثلا من ۸ سال سابقه کار دارم و بهش  ۱۵ امتیاز تعلق بگیره. بعد بیاد ۶ سال سابقه ارائه بده .شما به جای ۱۵ امتیاز به من  ۱۰ امتیاز بدهید این وجود ندارد.  افسر این پرونده را ریجکت میکنه. چون مبنای دعوت شما اطلاعات اولیه شما ارائه دادین بوده است.و مبنای دعوت شما هم بوده. 

یک جمله هم نباید دروغ بگید. یک مرتبه هم نباید دروغین بگید.  ببین خیلی ها هم دروغ میگن.  اتفاقی افتاده که دروغ گفتن آسانتر شده.  زمان ما سفارت استرالیا در ایران فعال بود و اینها زنگ میزدن. به شرکت‌ها و  آن بخش که  آفیسر سابقه کار را چک می کرد. مورد داشتیم رندوم زنگ میزدن به شرکت که آقای مهندس سعید کاظمی انجا کار میکنند. یادم است که خانم ارمنی که سفارت استرالیا کار می کردند. به خیلی از شرکت ها زنگ می زدند و سابقه کاری را بررسی می‌کردند. به شرکت ما زنگ نزدن. اما خیلی دقیق مو را از ماست می کشیدند.خیلی از آفیسرها می‌دانند که بیمه تامین اجتماعی ایران خیلی دقیق است.

بنابراین وقتی که می خواهند مطمئن شوند.  سوابق کاری که  من متقاضی ارائه دادم. صحیح یا فیک هست سابقه بیمه می خواهند. با دروغ گفتن احتمال داره یک جایی گیر بیفتی. واقعیتش اینه که خیلی دروغ گفتن و جستن. شانسی است چون سفارت در این بخش فعال نیست. الان خیلی از سوابقی که اعلام میشه برای محکم کاری  آفیسر میگه برو پرداخت فیش حقوقی یا  قرارداد ارائه بده. اگر آفیسر سخت گیر باشه ممکن هست بگه کل مدارک را ارائه بده.

 سوال : خدمتتون بپرسم خیلی از ایرانی هایی که در مجموعه شما کار می کنند.  رشته برق هستند. انگار رشته برق از شاخه سایر رشته ها طرفدار بیشتری دارد. نه همه شاخه ها هستند؟

  تقریباً در همه شاخه ها مثلا عمران، مکانیک، شیمی و حسابداری وجود دارد . وارد شدن در هر بخش سختی های خودش را  دارد. به نظر من در نهایت از نظر من مهاجر موفق کسی است که در شاخه کاری  یا رشته خودش وارد محیط کسب و کار استرالیا بشه. مگر این مگر اینکه پیشنهاد بهتری براش پیدا بشود. یا علاقه نداشته باشیم.  کسی بخواهد.  در رشته کاری خودش فعالیت کنه.  سخت تر است اما بعد از چند ماه به نتیجه می رسید.

سوال : شنیدم  شما گفتین کسانی که با قایق میان اینجا خیلی موفق نیستد.  فکرمی‌کنم این موضوع قایق کلاً کنسل شده؟

 الان چند سال است. که دیگه مهاجرت از طریق قایق به استرالیا پذیرش نمیکنه .حزب لیبرال به شدت با این موضوع مخالف است. حزب کارگر در مورد این موضوع نرم بود. متاسفانه خیلی در این مسیر از بین رفتن.  ابتدا می آمدند مالزی و بعد  از طریق اندونزی می‌آمدن پول میدادن. به قایق های ماهیگیری.  مثلا طرف کل اقیانوس آرام را  به طول ۵ هزار کیلومتر طی می کرد. می خواست با قایق ماهیگیری بیاد. در این  شرایط اتفاقات  بسیار اسفناک اتفاق می‌افتاد.  اوایل استرالیا اقامت میداد. از چهار سال قبل اینها را می برند. پاپوا گینه نو و دولت استرالیا به آنها اقامت نمی دهد.کسانی که رفتن به جزیره خیلی شرایط وحشتناکی را تجربه کردن. به نظر من یک نفر باید خیلی شرایط وحشتناکی ایران داشته باشه وگرنه اصلا عاقلانه نیست. 

سوال : وقتی به گذشته نگاه می‌کنید چه کارهایی بود که با خودت میگی . ای کاش این کار را انجام می  دادم یا این کار را انجام نمی دادم برای مهاجرت به استرالیا؟

پروسه کاری که انجام دادم بد نبود. ولی باید زودتر این کار را انجام می‌دادم.  اگر برمیگشتم به عقب بجای  ۲۰۱۵  سال ۲۰۱۰ می‌آمدم. روند کار را چون خوب مطالعه کرده  بودم.مراحل کار خوب پیش رفت.در مورد کار خوب شرایط در سه ماه اول که آمدم. خیلی سخت بود. چون که اگه سابقه لوکال نداشته باشی. بهت کار نمیدن از هر کشوری اگر بخواهید بیاید سابقه لوکال یه کم طول می کشد. ولی به نظر من اگر زودتر اقدام می‌کردم. پیشرفت بیشتری داشتم. منظورم اینه که اگه زودتر اومده بودم. از نظر مالی پیشرفت بیشتری داشتم .

مثلا اگر شما در سن پایین تر برسی استرالیا ، زودتر  بازنشسته می شوید. و توکار بیشتر جا می افتید. سن من بد نبود من در ۳۷ سالگی آمدم. اینجا ولی فکر میکنم اگر در 32 سالگی می آمدم.  پیشرفته بیشتر می توانستم بکنم. به نظر من بهترین سن برای یک مهاجر متخصص حدوداً با 3 تا 4 سال سابقه و در سن سی سالگی بیاد. مگر کسی دانشجویی بیاد.  چون جذب بازار کار میشه و بیشتر جا میوفته. شاید زبانش بهتر از من باشه. ولی برای ما سن ۳۰ تا ۳۵ سال بهترین سن برای مهاجرت است.

سوال :  دلیل اینکه استرالیا از جهان سوم نیرو می گیرد چی هست ؟

دسته بندی نکرده و اتفاقاً به نظر من کار درستیه. مثلا  قبلا من شرکتی که اینجا کار می کردم نظرشون اینقدر به ایرانی ها مثبت بود. چون وقتی که من تو مصاحبه گفتم که من ایرانی هستم. از من استقبال بیشتری هم شد و دیگه مصاحبه رو توانستم راحت تر ثبت کنم. چون که بچه های ایرانی توی استرالیا خیلی خوب خودشونو نشون دادن. با تخصصشون بعضی هاشون خیلی آدم‌های سالم و زحمت کشی هستند. ولی بعضی از ایرانی ها مشکلات درست میکنند. ولی استرالیا نیومده دسته بندی کنه.  یعنی اینکه از سنگاپور و سفید های اروپائی فقط بیان. 

کاری که کرده ایناست که بیشتر میاد. روی اسکیل های فرد کار می کند. و روی  سابقه کارش و ضرر هم نکرده.  بهترین itهای اینجا هندی هستند. فقط تنها موضوع  روند ویزای کاری  اروپایی‌ها راحت تر است.  یعنی اینکه یک مهندس انگلیسی میتواند. سه ماهه بیاد اینجا،  ولی من باید ۲۰ ماهه بیام.  اینجا از این نظر آسان تر است.  آنها مشکل زبان هم  مثل ما ندارند و راحت تر جذب می شوند. اروپای شرقی بیشتر میان و به نظر من هیچ فرقی بین افراد نیست. که بخواهیم بگوییم مثلاً از اروپایی ها بیشتر میگیره. در مجموع استرالیا  سود میکنه . 

مهم اون شخصی است  که بررسی میشه و اینکه  اون شخص چطوری میتونه توی محیط کار خودش رو نشون بده. ما اینجا مهندس هندی داریم.  که اندازه سه نفر کار میکنند. مهندسی داریم که کلاً سابقه اش دروغه . یعنی سیستم قائل به شخص است. و مهم تر اینه که توی محیط کار خودش را نشان بده .

سوال :  من خودم یک سال مهاجرت کردم وقتی که مهاجرت کردم . خیلی سطح توقعم را آوردم پائین؟مثلاً اینجا حمایت خانواده را داری. ولی اگر مهاجرت کنی. باید روی پای خودت بایستی . و در مهاجرت فقط کمک همسرت
را داری. ولی اونجا  هر شغلی را باید بپذیریم تا اینکه سطح زبان خوب شود. از اول تا آخر سطح توقع تونم باید بیارید پایین.من به دوستانی که تازه میخواهند. و از من مشاوره می گیرند.  به آنها میگویم. حداکثر باید ۶ ماه کار
ژنرال  بکنی. اگر بعد از شش ماه  شما خودت هنوز برنگشتی به کار خودت حتما یه جای کار مشکل داره . تخصص داشته  باشی اما زبانت خوب نباشه . نمیتونی تخصص خودت را ارائه بدی؟ 

بحث دیگه ارتباط با نتورک در محیط کار هست.اینجا نتورک یا ارتباط است. ولی تفاوت عمده اش با ایران اینکه شما در ایران نتورک داری. دیگه هیچی نیاز به کار کردن نداری. من پسر خاله مدیر شرکت فلان هستم. حقوقم را  میگیرم. از اول  هم مدیر هستم پاسخگو هم نیستم. اما در استرالیا ممکن است. با ارتباطات وارد کار شویم. ولی از همون ساعت اول فقط وارد میشی با نتورک، دیگه خودتی. تو این مدت  آزمایشی هستی. بعد از گذشت سه ماه تا شش ماه که به شما یه فرصتی میدن تا مستقر بشوید.  هرکسی که باشید. اگر مدیرعامل این شرکت هم شما را آورده باشه. باز هم باید کارکرد خوبی داشته باشید. بله هر کسی که وارد این کشور میشه .  باید کار ژنرال انجام داد.  

هر کسی میاد اینجا باید کار ژنرال بکنه  یکی میره تو اوبر کار میکنه. خود من هم به مدت یک ماه کار ژنرال کردم .  یکی میره تو رستوران کار میکنه.   یکی میره دلیوری (تحویل غذا ) کار میکنه. به بچه هایی که میان اینجا تاکید می کنم . نکنه تو کار ژنرال غرق شوید.با دانش کامل به اینجا آمدم کامل می دانستم. کارت اتوبوس باید از کجا بخرم و بعد از چند سفر بلیط تخفیف میخورد . از کجا باید غذای خوب بخرم. از کجا باید بالشت ارزان بخرم. شما وقتی با دانش کامل مهاجرت کنید. خیلی کمتر شوک می شوید. من قبل از اینکه بیام . فقط شش ماه سریال های استرالیایی نگاه میکردم. تا  با فرهنگ و لهجه  استرالیایی آشنا بشم. این امکان با وجود اینترنت هست.

من با یه خانمی که صحبت می‌کردم.  ۲۵ سال پیش آمده بود استرالیا تعریف می کرد.  بعد از حدود یک ماه، یک سوم پولش ر ا پول تلفن داده بود.  که با خانواده خودش صحبت کنه. اینجا آمدم روز اول هیچ اطلاعاتی نداشتم.  نگاهی  آن وقت چقدر شرایط مهاجرت سخت بوده . اما امروزه با وجود اینترنت خیلی راحت شده.

اما امروز شما با کمک اینترنت و اطلاعات خوبی بود و باید از این بستر استفاده کرد. باید کامل هدف گذاری و برنامه ریزی داشته باشید. کارم چه چیزی خواهد بود من کامل میدانستم که قراره کجا خونه اجاره کنم. جامعه ایرانی کجا زندگی می کند. کجا خوبه که هم نزدیک شهر باشه و هم خیلی گرون نباشد. بلیط قطار از کجا بگیرم با این اطلاعات اگر بیایید. خیلی شوک کمتر میشه . اصطلاح غلط هست  که میگه تو محیط  یاد میگیریم.  اما شما تو محیط خیلی سخت یاد می گیرید.  اما باید اطلاعات کامل داشته باشد و با حضور در محیط اطلاعات خودتون را کامل ترکنید. 

سم مهاجرت این هست که من میروم. در محیط یاد میگیرم. مثلاً برای دختر من که هشت سالشه،  وقتی وارد محیط شد. خیلی سریع در محیط زبان یاد گرفت.  اما برای من ۳۷ ساله دیگه خیلی سخته که در  محیط خیلی چیزا رو یاد بگیرم. دخترم امد اینجا در محیط مستقر شد. و  بعد از شش ماه دوست پیدا کرد و کامل زبانش راه افتاد . شما  فرصت نداری زبان بخوانید. شما از روز اول باید پول تولید کنید .  اگر قرار باشه شما از پول ایران بخورید. با توجه به قیمت ارز در ایران. وحشت می کنید. چون بعد از خوردن یک ساندویچ مک دونالد، باید یک میلیون تومان به پول ایران هزینه کنید.  حتماً باید اینجا درآمد دلاری داشته باشید.  هزینه خانواده ۴ نفره حدود چهار هزار دلار در ماه است. شما با پول ایران نمی توانید. اینجا زندگی کنید.   

سوال : شما تجربه زبان‌آموزی تون چطوری بود. به جز دیدن فیلم های استرالیایی؟

 دیدن سریال وقتی که شما از سطح متوسط به بالا برسید. خیلی خوب است. متاسفانه بعضی سایت ها هستن که میگویند.  شما سریال  نگاه کنید، می رود. داخل حافظه شما ، اصلا همچین داستانی نیست. موقعی کلمه وارد ذهن شما می شود. که شما کلمه را داخل جمله تشخیص دهید. وقتی وارد ذهن شما میشه. شما در جمله این کلمه را استفاده کنید.  اگر من ده هزار کلمه در ذهنم باشد. اگر از آن  در جمله  استفاده نکنم . آن کلمه وجود خارجی در دیکشنری من ندارد.  یه زمانی کانون زبان ایران کانادا میدان ونک می رفتم . سطح متوسط که رسیدین.  اون موقع که باید مهارت  آیلتس و الان که پی تی ای اومده . را  تقویت کنی.  حالا وقت اونه که شما به نمره آیلتس فکر کنید. حداقل  باید  به سطح متوسط بررسی . وقتی که در مرحله پیشرفته یا  ادونس رسیدی.

 وقتی من رفتم سراغ موسسه آیلتس تهران یک دوره ۳ ماهه رفتم آنجا و سال ۲۰۱۲ امتحانات را دادم. نمره کامل گرفتم.  میتونم بگم که جسته و گریخته کلاس زبان میرفتم.  عموما درگیر زبان بودم .  در کنار آن سریال هم نگاه می کردم.  زمانی که مهاجرت به استرالیا قطعی شد. تمام تمرکزم را برای لهجه استرالیایی گذاشتم.  سریال ها و اخبار نگاه می کردم . از فرصت ادارات دولتی تو ایران هم استفاده کردم.  تو ایران ادارات دولتی فرصت زیادی داریم.  ان  فرصت به من خیلی کمک کرد.  مهمترین عامل برای مهاجرت زبان  است . حتی شما متخصص هم باشید باید بتوانید تخصص  خودتون را ارائه بدهید. بدون زبان هیچ کاری نمیشه کرد.

سوال:  زمانی که اقدام کردید برای همسرتون هم فرم  را پر کردید.  یا مستقل اقدام کردید. آیا کسی همسرش هم مدرک معتبر داشته باشه امتیاز حساب میشود؟

من اطلاعات کامل خانواده را وارد کردم. اما از مدرک همسرم استفاده نکردم چون خودم  امتیاز کامل را داشتم.  آن زمان رقابت کمتر بود.  اما در مجموع همسر هم امتیاز دارد.اما سه شرط دارد . اولاً باید رشته همسر شما در لیست تقاضای کار استرالیا موجود باشد. امتیاز آیلتس پنج و نیم باید بگیره. یک سال هم باید سابقه کار داشته باشد. اونوقت می توانید امتیاز هم از طریق همسر دریافت کنید.  اما من اقدام نکردم ادعا نکردم. 

سوال :  آیا افراد تحصیل کرده که  نمره زبان خوبی دارند آیا هنوز شانسی برای مهاجرت به استرالیا دارند؟

 بله امکان پذیر است. اما سقف امتیاز ها خیلی بالا رفته است. اما کماکان سیستم اسکیل سلکت استرالیا میگوید. شما ۶۰ امتیاز داشته باشید دعوت می شوید. ولی اتفاقی که افتاده است. زمانی که آزمون پی تی ای معرفی شد. چون آزمون به صورت آنلاین برگزار میشود.  و نسبت به آیلتس آسانتر است. افراد بیشتری امتیاز کسب می کنند و ۲۰ امتیاز کامل پی تی ای را دریافت میکنند.  و رقابت سخت تر شده. پروسه مهاجرت استرالیا مجدد فعال شده. البته به دلیل بیماری کووید دو سالی بود که این پروسه تعطیل شده بود.

 ولی روال کاری به این صورت است. که بر حسب هر مهارت می‌گه مثلا  الکتریکال امسال میخوام ۳۰۰ تا بگیرم.  بعد یک پول یا استخر دارند. آن را بررسی می‌کنند کسانی که بیشترین امتیاز را اخذ کردن. آفیسر میاد این ۳۰۰ نفر را از بین کسانی که بیشترین امتیاز را کسب کردند جدا میکند. زمانی که آیلتس بود ۹۰ درصد مردم امتیاز نمی گرفتند. رقابت برای کسانی که زبان خوبی داشتن راحت تر بود و ۱۰ درصد آیلتس ۷ و نیم بالا و ده امتیاز کامل را میگرفتند.  اکثر امتیازها حول و حوش ۶۵ میچرخید. مثلا خود من با ۶۵ امتیاز کمتر از ۴ هفته دعوت شدم. ولی  حالا چون پی تی ی  اومده. حالا خیلی از بچه‌ها امتیازش ۲۰ کامل زبان را میگیرند.  اعلام میکنه شماها  حائز امتیاز شده اید.  اما امتیاز رقابت از ۶۵ به ۸۵ تغییر کرده.  شاید شما امتیاز ۶۵ را اخذ کنید.

  حائز  شرایط هم بشوید.  اما هیچ وقت دعوت نشوید.  اون ۳۰۰ تاش  از اون بالا برداشته چه بسا خیلی از افراد نمره ۹۰ داشته باشند. مثلا طرف دکترا داره.  نمره  آیلتس خوب داره ۱۰ سال سابقه کار داره . یعنی  امکان مهاجرت است اما توسعه من به دوستان این است که زبانش خودشون  را قوی کنند. الان کسی که مجرد است.  ۱۰ امتیاز مثبت میگیره و کسی که متعهد حتی از دست میدهد.  برای جبران این می تواند. مدارک همسرش را هم اضافه کنه. ضرر هم نمی‌کنه. اگر همسر شما بتواند امتیاز 59 را پی تی ای بگیرند. این موضوع  می توانند ۱۰ امتیاز را جبران کنند. باز هم امکان مهاجرت است. ولی رقابتی تر و سخت تر شده.

مهندس خیلی لطف کردید. امیدوارم صحبت های من با مهندس ربانی در مورد تجربیات مهاجرت به سیدنی استرالیا برای شما مفید بوده باشد. جهت مطالعه یا تماشا ویدئوهای بیشتر در زمینه مهاجرت اینجا کلیک کنید. برای مطالعه اطلاعات بیشتر به زبان اصلی اینجا کلیک کنید.

تجربیات تحصیل در اوکلند نیوزیلند

تجربیات مهاجرت به نیوزلند

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر ناروئی در خصوص تجربیات مهاجرت به نیوزلند از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن مصاحبه من با دکتر ناروئی در خصوص تجربیات مهاجرت به نیوزلند از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سوال:  سلام به همه دوستان عزیز، امروز با آقای دکتر نارویی همراه هستیم. و قرار هست. تجربیات آقای دکتر از نیمروزلند (زابل) تا نیوزیلند را به اشتراک بزاریم.

ایشان در نیوزیلند مشاور وزیر کشاورزی هستند. خیلی داستان جالبی دارند. حتما همراه ما باشید. مطمئنا تجربیات مهاجرت به نیوزلند  آقای نارویی خیلی داستان آموزنده و مفیدی خواهد بود. مثل همیشه تاکید می­کنم من شرکت مهاجرتی یا اقامتی ندارم. سلام آقای نارویی

دکتر ناروئی: مرسی ممنون از اینکه دعوت کردید. اول یک بیوگرافی داشته باشیم. من زاده­ ی سیستان هستم (زابل) تحصیلاتم را تا مقطع لیسانس زابل بودم دبیرستان نمونه بودم و کارشناسی ­ام را هم زابل گذراندم (گیاه پزشکی) آنموقع سال 1373 یه رشته­ ی نو بود و تازه آمده بود توی ایران، و  چون به پزشکی علاقه نداشتم من این رشته را انتخاب کردم، بعد از آن من سریعا مشغول کار شدم. توی منابع طبیعی در زاهدان، جایی که 10 سال آنجا بودم و آنجا در قسمت­های مختلف کار کردم. از واحد مهندسی گرفته. که من آنجا کار GIS را که علاقمند شدم. یاد گرفتم.

بعد یک مدت به دلیل کمبود نیرو و علاقه من به کامپیوتر و آشنایی با زبان انگلیسی مسئول واحد کامپیوتر شدم. چند سالی و بعد از آن هم یک مدتی در قسمت بیابان زدایی کار کردم. به عنوان مشاور و مترجم چون یک سری پروژه­هایی داشتیم. برای سیستان و بعضی مناطق که از UMDP، برنامه توسعه سازمان ملل که زیر نظر آنها بود و من آنجا به عنوان مشاور و مترجم هم عمل می­کردم. در عین حال که کار می­کردم ارشدم را هم به صورت رفت و آمدی تهران خواندم.

که من حدود یک سال و نیم از زاهدان به تهران حدود 1200 کیلومتر تقریبا هر دو هفته یکبار با اتوبوس کلاس­هایم را می­رفتم و بعضی موقع­ها و به ندرت با هواپیما می­رفتم. چون هزینه ­ها هم بالا بود و کار می­کردم، شهریه هم باید می­دادم. چون علوم تحقیقات بودم. کلاس­هایم کلا چهارشنبه عصر و پنجشنبه بود و من سه شنبه راه میافتادم. چهارشنبه ظهر آنجا بودم و پنجشنبه عصر دوباره با اتوبوس راه میفتادم. به سمت زاهدان که حدود 24 ساعت بود، و به دوستانم می­گویم که اگر هدفی دارند. سخت است اما سعی کنند به سختیش فکر نکنند. این بود و بعد از 10 سال پروژه کار کردن،من دو سال آخر کارمند رسمی شدم.

چرا به نیوزیلند مهاجرت کردید؟

همیشه خوب می­خواستم. ادامه تحصیلم را در یک کشور دیگر داشته باشم. که فرهنگ آنجا را تجربه کنم. و همچنین علاقه­ ای که به زبان انگلیسی داشتم. چون خودآموز بود انگلیسی من، ولی توی آموزشگاه­ها تدریس       می­کردم. بعد از آن من چند جا را مد نظر داشتم. که نیوزیلند را انتخاب کردم. دلیل اصلیش هم این بود. که شهریه­ های دکترا را خیلی پایین آورد و هنوز هم اینجوری است. یعنی به جای اینکه شما مثلا سالی 20 هزار دلار  می­دادین. برای شهریه دکترایتان به عنوان یک دانشجوی خارجی، سال 2006 یا 2007 بود.

که گفت شما شهریه بومی­ها را بدهید. حدود 3000 دلار، خیلی تغییر بزرگی بود. چون من مقصدم استرالیا هم بود و آفریقای جنوبی هم پذیرش گرفتم و یکی دو تا جای دیگر ولی خب باید بورس داشته باشید. بله آمدم نیوزیلند و بعد از دو سه ماهی من بورس گرفتم. بورس هم اینجا اینجوری است. که به شما شهریه­ تان را می­دهند و بعد هم هزینه زندگی یک مقداری می­دهند و در ازای آن هم چیزی از شما نمی­خواهند. فقط حقوق تحقیق شما مال آن قسمتی می­شود. که شما را حمایت کرده است. من آن سال قصد مهاجرت نداشتم و آمدم که اینجا درس بخوانم.

و چون هنوز کارمند آنجا هم بودم 5 سال مرخصی بدون حقوق گرفتم. گفتم درس می­خوانم و برمی­گردم. ولی شرایط طوری شد که من آنجا دارای فرزند شدیم و بعد هم شرایط اقتصادی ایران بعد از 2011 و تحریم­ها به سمت افول رفت. به همین خاطر اینجور شد و در واقع تصمیمم نبود. اما این اتفاق افتاد. و بعد از آن که من درسم تمام شد (دکتری) خیلی سریع قبل از آنکه دکترایم را دفاع کنم. یک پست دکترا هم توی آمریکا گیرم آمد. دانشگاه فلوریدا، گفتیم حالا اینم میریم بعد برمی ­گردیم.

دیگه بعدش اوضاع اقتصادی تو ایران بدتر شد و نزدیک دو سال هم آمریکا بودم. برای پست دکترا و بعدش مسائلی پیش آمد. چون یک مقدار سخت است که شما ایرانی باشید و گرین کارت نداشته باشید. و در هر حال در 2016 در حین اینکه می­توانستم در پست دکترام یک سال دیگر بمانم. این شغل را در نیوزیلند پیدا کردم و به دلیل شرایط شخصی خودم و برگشتم نیوزیلند و از آن موقع هم در وزارت خانه صنایع کشاورزی مشغول به کار هستم. در زمینه ارزیابی ریسک آفات و بیماری­های گیاهی، که اینجا اگر بخواهند وارداتی انجام بدهند.

در زمینه گیاهی (میوه، نهال و …) از هر کشوری، ما ارزیابی می­کنیم که آفات و بیماری­ها چی دارند، و آیا اونا اینجا هست و اگر نیست باید مواظب باشیم که اونا چه کارهایی را باید بکنند تا راضی بشیم که واردات انجام بدهند.

سوال:  من خوب متوجه نشدم آقای دکتر، شما ابتدا برای نیوزیلند اقدام کردید یا برای آمریکا؟ تو تهران که فوق لیسانس تان را گرفتید فرمودید که توی زاهدان هم کارمند اداره منابع طبیعی بودید بعد از آنجا برای تحصیل در نیوزیلند اقدام کردید یا برای آمریکا؟

دکتر ناروئی: نه من برای آمریکا پذیرش داشتم، برای پرتوریای آفریقای جنوبی هم که خیلی دانشگاه قدیمی است تو زمینه ما، و حداقل 150 سال قدمت دانشگاه آنجاست، آنجا هم پذیرش داشتم اینجا هم داشتم. چون شما وقتی تقاضا می­کنید. چند جا را لحاظ می­کنید. که من نیوزیلند را انتخاب کردم. چون من موقعی که آمدم بورس نداشتم، چون آنموقع هم اگر خاطرتان باشد. اینترنت هم تازه یه IDCL آمده بود و اطلاعات به آن اندازه نبود. که شما مثلا بتوانید. راحت راه را بلد باشید. که چطور بورس و اسکالرشیپ بگیرید.

به همین خاطر من با استادی که صحبت می­کردم. ایشان موافقت کردند و گفتند. حالا من هزینه زندگی را هم در حد یک سالی دارم. چون حداقل سه سال بود و بعد بقیه­اش هم میایم کار می­کنم، که بعد از آنکه دو ماه سه ماه آمدم. تقاضای بورس کردم .چند جا همراه استادم و تقاضا نامه را پر کردیم و یکی از آنها موافقت کرد. که به مدت سه سال شهریه ما را بدهد. که حدود 3500 دلار آنموقع بود و هزینه زندگی را که چیزی حدود 2000 دلار نیوزیلند بود را به ما بدهند.

سوال: از نیوزیلند برای پست دکترا رفتید آمریکا؟

دکتر ناروئی: چون من دنبال کار بودم و ویزایی هم که داشتیم محدود بود (ویزای دانشجویی) شما یه 6 ماهی حداکثر می­توانستی بمانی وگرنه باید کشور را ترک می­کردی، ما اینجا دنبال کار بودم دیگه شروع کردم جاهای مختلف اپلای کردن را تقاضا کردم.

سوال:  از مشکلات مهاجرت به نیوزیلند ما بگوید؟

من چون شنیدم و قبلا هم با همدیگر صحبت مقدماتی داشتیم شما فرمودید خیلی روزهای سختی را گذراندید و اینجوری نبوده که همه چی راحت باشد.

دکتر ناروئی: بله البته داستان ما برای مهاجرت نبود. برای تحصیل بود و من هنوز هم فکر می­کنم. اگر کسی قصد دارد. حتی مهاجرت کند. این گزینه، گزینه­ ی خوبی است. حالا برای من اتفاقی شد و دلایل مختلفی از نظر من دارد. البته همه اینهایی که من عرض می­کنم. تجربیات شخصی من است و ممکن است برای هر شخصی متفاوت پیش بیاد. ممکن است. یه مقداری برای بعضی­ها خوشایندتر و برای بعضی ناخوشایند باشد و برای هر شخصی فرق می­کند. ولی نکات اصلی می­ماند. مثلا مهمترین نکته چند ماه اولی که من بورس نداشتم.

سخت بود استرس بود و باید دنبال کار می­گشتم و از آنطرف هم اجازه کار خیلی نداشتم. و شما اگر دانشجو باشید. 20 ساعت در هفته بیشتر نمی­توانید. کار کنید و اون را هم اگر کار کنید. به درس شما ممکن است که لطمه بزند به همین خاطر اساتید معمولا ترجیح می­دهند. که اینجوری نباشد. یا اگر شخص آن مقداری که اجازه دارد را بخواهد کار بکند. بستگی به بودجه و استاد کار، به شما کار دانشجویی می­دهد مثلا استاد به دانشجوها تکلیف می­دهد و شما تصحیح می­کنید و استاد به شما ساعتی پول می­دهد. بعضی اساتید اینجوری است.

ولی برای استاد من اینجوری نبود. من بورسیه داشتم. بله خب قطعا قبل از همه چیز شما وارد یک فرهنگ جدید می­شوید و شما باید خودتان را وفق بدهید و موضوع مهمتر به نظر من کسی که به فکر مهاجرت است یکی دو سال اول سخت است و من این توصیه مهم را به همه می­کنم. کسی که مهاجرت کرد. باید بدانید که شما بالاخره از یک جایی آمده­اید و وقتی شما از یک جایی جابجا می­شوید. یک سری دارایی دارید. که می­توانید با خودتان بیاورید مثل پول و …

و یک سری دارایی دارید. که نمی­توانید با خودتان بیاورید (دوستان و خانواده)، آبرویی دارید شما خصوصا اگر توی ایران در کاری جا افتاده باشید، شما دیگر آنها را ندارید و یک جورایی از صفر شروع می­کنید و حتی اگر از ایران اینجا یک پیشنهاد کاری داشته باشید و بیایید. باز هم به نظر من شما یک سال و دو سال اول شما این تنش را دارید. که جا بیفتید. توی سیستم جدیدی و اگر کسی چنین شرایطی داشت به نظر من یک دو سال اول به خودش مهلت بدهد. چون اولش همان تنش و کشمکش و جا افتادن­هاست. از جهات مختلف،

و بله چون ما برای تحصیل بود. شاید کمتر این حس را داشتیم. ولی بعدش که تصمیم گرفته شد. که بمانم خب تصمیم بزرگی بود و به قول معروف شما باید ریشه­ات را از یک جایی منتقل کنی یک جای دیگر، کار سختی است برای هر آدمی و روحیات هر شخصی هم فرق می­کند.

سوال:  من این نکته را بگویم آقای دکتر چون من تو دبیرستان شبانه روزی با بچه­ های سیستان هم اتاق بودم. یک نکته خیلی مهم را من از اینها یاد گرفتم. سخت کوشی بود،     دوستم رشته ­اش در واقع موازی زیرمجموعه رشته­ ی شما است. در زمان کنکور اشتباه انتخاب رشته کرد و کشاورزی خواند و ایشان هم دکترای کشاورزی دارند. یعنی رشته پزشکی قبول می­شد و یک انتخاب رشته اشتباه داشت و مهندسی کشاورزی دانشگاه تهران آورد. ولی ناراحت نشد و گفت من همین را ادامه میدهم. تا به بهترینش برسم و الان هم آمریکا هستند و تو برنامه دارم.

که با ایشان هم مصاحبه کنم، و واقعا من سخت کوشی را میدیدم و همیشه می­گفت من پسر یک کشاورزم و هیچ راهی، هیچ شانسی جز تحصیل ندارم. چون پدرم نه سرمایه ­ای دارد نه کمکی می­تواند بکند، و واقعا خیلی تلاش کرد. من همیشه به بچه­ هایم می­گویم که یک دوست و هم اتاقی داشتم توی دبیرستان، تلاش کرد و به هدفش رسید.

سوال :حالا شما نظرتون چی است؟ مثلا یک جوانی فوق لیسانس هم رشته شما دارد بخواهد برای ادامه تحصیل به خارج کشور برود باید چکار کند؟

دکتر ناروئی: بله دقیقا انگار شرایط من بوده است. من هم دبیرستان نمونه بودم و همیشه جزو دو سه نفر تاپ بودم و هرسال مسابقات استانی می­رفتم. ولی سال آخر به هر دلیلی من برای پزشکی از اول هم علاقه­ای نداشتم به همین خاطر من اصلا زیست شناسی را نخواندم. برای کنکور و با وجود اینکه همه نمراتم خوب بود. زیست شناسی را نخواندم. ولی پشت کنکور نماندم و من مشابه همان دوست شما سال اول تعیین رشته کردم و این رشته گیاه شناسی را خواندم و مثل دوست شما گفتم. هر جا را که قبول شدم می­خواهم همان را تا آخر بروم،

و دقیقا همینجوری شد. بچه­های این منطقه تقریبا شرایط­شان مثل هم است. از نظر اقتصادی و اجتماعی، برای من هم این اتفاق مشابه پیش آمد، گفتم که من ارشدم را با آن شرایط بسیار سخت خواندم. که چون من معمولا یک هدف میذارم و به آن هدف فکر می­کنم. این را هم بگم که بزرگترین تجربه من این است که اگر فکر می­کنید یک کاری درست است. که انجام بدهید.

منتظر زمان مناسب نباشید. من این را قبل از اینکه بیایم فهمیدم چون من زبانم خوب بود (آنموقع مالزی و هند یک مقداری روی دور افتاده بودند) من حداقل دو تا سه تا دوست داشتم. که اینها کمک کردند و من فکر میکردم باید یک مقدار پس انداز کنم. بعد بروم بعد دیدم که دوستان من رفتند. بعد که با آنها صحبت میکردم می­گفتند نه، جور شده است بهرحال،

و من یاد گرفتم که شما اگر هدفتان درست است. خیلی اگر ریز بشوید جلوتان را می­گیرد. من حداقل چند دوست دیگر هم داشتم. که می­خواستند همه چیز سر جای خودش باشد. اما این امکان ندارد و نمی­شود که همه چیز را کنترل کرد. شرایط تو کشور یکدفعه عوض می­شود یا حتی تو کشور مقصد عوض می­شود، یا می­بینید پس انداز دارید اما دلار 10 برابر می­شود به همین خاطر به نظر من برنامه ریزی تا حد معقولی خوب است.

اما بعدش منتظر زمان مناسب نباشید. و این را من هم اینجا توی تحصیلم به کار بردم. چون موقعی که مثلا تز را می­نویسید یا مثلا مقاله­ای چاپ می­کنید می­گویید .خب حالا وایسم تا اینها …نه هیچوقت زمان مناسب نمیاد به نظر من، همیشه زمان مناسب است اگر شما یک برنامه کلی داشته باشید و این در واقع یکی از مهمترین چیزهایی است که من توی این مسیر یاد گرفتم. و به نظرم توی همه اصول زندگی کاربرد دارد. شما وقتی برنامه کلی داشته باشید. اگر بخواهید خیلی وارد جزییات بشوید. همیشه موانع پیدا می­کنید و فکر می­کنید.

آن زمان، زمان مناسبی نیست و نمونه ­اش برای من بود، من اگر روی کاغذ حساب می­کردم. باید می­گفتم نه من باید چند سال دیگر هم پس انداز کنم. ولی انسان خودش را با شرایط وفق  می­دهد به نظر من، و ما همیشه از حداقل توان مان استفاده می­کنیم. شما اگر تو آن موقعیت قرار بگیرید. شاید وقتی را که توی خونه صرف دیدن فیلم می­کردید. اینجا بیفتید دنبال پیدا کردن کار، یا پیدان کردن یک مهارت. پس به نظرم تو شرایط قرار گرفتن خیلی باعث پیشرفت می­شود.

سوال:  در مورد بورسیه و اسکارشیپ به نیوزیلند توضیح بدهید. الان مثلا من هر رشته­ ای هستم فوق لیسانس دارم چکار کنم و چه اقدامی انجام بدهم برای گرفتن بورسیه نیوزیلند؟

دکتر ناروئی: ببینید قوانین کلی تو کشورهای مختلف فرق می­ کند. اولا اسکارشیپ برای ارشد بسیار بسیار سخت است. نشد ندارد. ولی بسیار سخت است. من این را توصیه می­کنم. برای هر کسی که ارشد را اگر ایران بتواند بگیرد. بهتر است. چون معمولا اسکارشیپ­ها و فاندها برای مقاطع دکترا داده می­شود. دکترا شما چند نوع می­توانید بگیرید یک نوع بورس است که هر دانشگاهی در سال یه مقدار مشخصی دارد مثلا این دانشگاه 10 عدد بورس دارد. که هرکس هر جای دنیا تقاضا می­کند و اونا 10 تای برتر را بدون اینکه چه می­خواهد بخواند (حالا نگاه می­کنند که چه چیزهایی ممکن است در راستای سیاست و تحقیقات دانشگاه باشد)

10 نفر را به عنوان مثال انتخاب می­کنند، دانشگاهی که من اینجا آمدم اون سال چون بودجه نداشت سالی دو سه نفر بورس می­کرد، و بسیار رقابتی بود. مثلا بالای صد نفر تقاضا می­کنند. مورد دوم بورس­هایی است که اون دپارتمان و یا اون گروه دارد که این یک مقدار رقابتش کمتر است. مثلا یک گروه گیاه پزشکی ما داریم. اینها در زمینه گیاه پزشکی دو سه تا اسکالرشیپ دارند. که اینجا محدودتر است و هرکسی با هر رشته­ای نمی­تواند (صرفا همان رشته و زمینه) و یک مورد دیگر هم است. که اساتید خودشان بورس دارند.

مثلا یک استادی هست که یک زمینه تحقیقاتی دارد. بعد ایشان پروپوزال نوشته و یه مقدار مشخصی پول بهش داده­ اند. برای مدتی (مثلا 200 هزار دلار) که تو آن زمینه باید کار کند، نتایج تحقیق را توی آن بخش صنعت یا حالا هرجای دیگری ارائه دهد. این استاد می­تواند این پول را تقسیم کند. که مثلا اینقدر از پول را برای گرفتن دانشجوی دکترا میذارم یا حتی پست دکترا، و پولی که کنار می­گذارد. برای اسکالرشیپ دکترا را می­آید و آگهی میکند. که مثلا من دنبال یک نفر می­گردم. توی این زمینه که دکترا کار بکند، زمینه تحقیق هم این است .

اینم چیزی که ما بهش خواهیم داد. پس شما مستقیم با استاد در تماس هستید، و استاد shortlist می­کند و بعد از آن مصاحبه می­کند و انتخاب می­کند و بعدش شما می­روید و باید شرایط دانشگاه را هم داشته باشید.. مثلا نمره آیلتس و یا تافل داشته باشید و مدارکتان ترجمه شود که اینها به دانشگاه ربط دارد. که این مورد باز راحتتر است. و برای مقطع دکترا شما برای اینکه شانس­تان را زیاد کنید. بهتر است که از فوق لیسانس­تان یک یا دو مقاله داشته باشید. توی ژورنال­های خارجی چاپ شده باشد، این شانس شما را خیلی بالا می­برد،

چون استاد نگاه می­کند و اولا کسی باشد که اون مهارت­ها را داشته باشد و بعد از آن برایش مهم است کسی که مقاله چاپ کرده باشد و بداند که یک مقاله علمی چطور نوشته می­شود. چون خود استاد نیاز دارد که مقاله چاپ کند. توی بیشتر کشورها خصوصا آمریکایی اروپایی، استادی که آنجا هست باید مقاله چاپ کند.. یعنی وجودش توی سیستم آکادمیک بستگی به مقالاتی دارد که چاپ می­کند.

سوال:  آقای دکتر این مقالات در نهایت چه چیزی را دارد و به علم اضافه می­کند؟

چون توی ایران خیلی دارند رو این مانور میدهند که مثلا مقاله چاپ کرده ­ای؟ خیلی آمار مقاله­ای می­دهند ولی خروجی علمی توی ایران نمی­بینم. ازش یعنی حالا سوال بعدی من هم این است. که استادتان که شما را بورس کرده­اند به همین راحتی­ها دست از سر شما بر نداشته­اند و توی سال فکر کنم حسابی از شما کار می­کشند. که تحقیق، مطالعه و بررسی کن، خروجی اون مقالات و تحقیقات به کجا قرار است ختم بشود؟ بفرمایید

دکتر ناروئی: تفاوت اصلی که مثلا چاپ شدن مقالات در ایران و حداقل در اینجا دارند و چیزی که من حس میکنم و فهمیدم این است که اینجا اون تحقیقی که خروجی نهاییش مقاله است در زمینه کارهای ما و یا یک محصول است از سمت صنعت می­آید یا اون بخشی که نیاز دارد. مثلا بورس من از سمت گروهی بود. که مثلا کار حفاظت در زمینه گیاهی برای نیوزیلند انجام می دادند، هدف آنها این بود. که پیشگیری کنند از بیماری­های گیاهی در اینجا و اینها مشاوره می­دادند به وزارت خانه یا جاهای دیگر. خب آنها بورس می­دهند. که نتایج تحقیق من را بعدا استفاده کنند،

یا بچه ­هایی که مثلا در زمینه عمران کار می­کنند. زلزله چون اینجا خیلی خوب است از نظر کاری و علمی، به همین صورت است و استاد یک دانشجو می­گیرد. اینها میروند رو سازه­های مختلف امتحان می­کنند. تست می­کنند. بعد به این نتیجه می­رسند. که بله این سازه یا این ماده که اختراع می­کنند با این ماده یا سازه شما می­توانید. مقاومت را زیاد کنید و بعد این استفاده می­شود. اون صنعت و یا بخشی که این را خواسته است. بهش داده می­شود. یعنی این نیاز وجود دارد و تحقیق بر اساس آن گذاشته خواهد شد و تو بخش­های مختلف اینجور است.

مثلا من در مورد پست دکترای خودم بگویم، برایم جالب بود که یک جراح بازنشسته بود در فلوریدا، ایشان می­خواست به کشاورزی فلوریدا کمک کند، میدانید که فلوریدا و کالیفرنیا خیلی توی کشاورزی عظیم­اند، ایشان چون بازنشست بود. پولش را هم که داشت. گفته بود من 300 هزار دلار میدم که کسی بتواند پروپوزالی بنویسد. که یکی از مشکلات مهم کشاورزی این منطقه را حل کند و استاد من آمده بود یک پروپوزالی نوشته بود.

که بله من با روش اپیدمی کار میکنم. از روش مدلسازی، و من به نظرم می­توانم این بیماری را که اینجا صدمه زده کنترل کنیم و یا فهم بیشتری در موردش داشته باشیم. و آن شخص هم این پروپوزال­ها را می­خواند و می­گویند. بله ما این را به شما میدهیم و ایشان از این 300 هزار دلار آمده بود. یک دانشجوی دکترا گرفته بود و یه پست دکترا (من) که روی این قضیه کار کنیم و دانشی که شما به دست میاورید شما می­توانید. برای بقیه مورد استفاده قرار بگیرد، مثلا من مقالاتی که از آن یافته­هام چاپ کردم. خیلی از جاهای دیگر استفاده می­شود.

چون علم اینجوریه و به صورت پله­ای ساخته می­شود. وقتی که هدف خیلی خیلی مشخصی مثلا نباشد و بعضی رشته­ها ما هدف مشخص داریم، مثلا در زمینه ماشین سازی می­گویند ما میخواهیم به یک محصول و به یک شرایطی برسیم. که این آیرودینامیکش را بیشتر کند، این فرق میکند. اگر می­خواستند یک مشکل اصلی را حل کنند. ما اون جواب را اراده میدهیم و معمولا به آنها گزارشی میدهید. از جهت پیشرفت کار یا احترام. به این خاطر و این برعکس است توی ایران، ما ایده میدهیم. به استاد ولی اون ایده از نیاز صنعت نیامده است یا از نیاز بازار،   نتیجه­ اش چه می­شود؟ یافته خوب است و حتی توی ژورنال خارجی چاپ میشود، میرود توی کتابخانه دانشگاه خاک می­خورد.

سوال:  مقاله علمی به صنعت کمکی نمی­کند و به پول تبدیل نمی­شود؟

باید یک نیازی از صنعت یا بازار را برطرف کند و یا نیازی از صنعت و بازار که مثلا به پول ختم بشود. بهرحال چون علم و پول رابطه مستقیم دارند. ولی یکی از دوستان توی لایو یک سوال پرسیده بود. در مورد ژنتیک مولکولی اگر شما اطلاعاتی در مورد بورسش دارید راهنمایی بفرمایید.

دکتر ناروئی: نه من تخصصم نیست. ولی راهکار کلی را عرض می­کنم، به نظر من شما وقتی که مدارکتان آماده است و اگر مقاله چاپ کرده­اید خیلی شانس­تان بالا میرود. یکی خوب است و دو تا خیلی خوب، و نمرات خوب هم بی تاثیر نیست، روشش این است که شما اول زمینه کاری یا تخصصی که دارید و می­خواهید کار کنید فکر کنید که تو چه زمینه و راهی میخواهید بروید.

خب ژنتیک مولکولی شاخه­های متعدد دارد. شما کارهای مختلف می­توانید بکنید. و پیشنهاد من این است که شما توی دانشگاه­های مختلف بروید و اساتیدی که این کار را می­کنند پیدا کنید. به آن استاد ایمیل می­زنید. که من علاقمندی­ام این است و میخواهم توی این زمینه کار کنم آیا شما فرصتی، بورسیه­ای یا اسکالرشیپی دارید؟ و پیدا کنید اساتید را و این راه شروع میشود،

بعد ایشان هم یا شما را به شخص دیگه­ای معرفی میکند. که مثلا من نه ولی ایشان تو این زمینه کار میکند، و با این مکاتبات است که شما استاد را پیدا کنید و آن استاد در مورد دانشگاه و اون کشور اطلاعات دارد. یکی از دوستان من استرالیا اینجوری آمد. همین کار را کرد و ایشان با یک استاد ارتباط گرفتند و گفتند. که من بورس فعلا ندارم ولی می­توانیم بورس دانشگاه را که سالی یک یا دو بار داده می­شود را امتحان کنیم. و با استاد نشستند یک پروپوزال نوشتند و گفتند.

که ما میخواهیم این کار را انجام دهیم استاد هم ساپورت کرد، و این پروپوزال را می­فرستند. دانشگاه که بعد آنجا توی هیئت اساتید دانشگاه بررسی میشد و پروپوزال­های تاپ را بیرون میاورند و ممکن است. که بهشان بورس داده بشود، یک راهش این است. پس به نظر من اصولش این است که شما استادی را پیدا کنید. تو زمینه­ای که شما علاقه دارید و یا میخواهید کار کنید مکاتبه را با ایشان شروع کنید.

سوال:  دکتر چقدر سخت بود اون مدت سه سالی که نیوزیلند درس میخواندید؟

چقدر استاد به شما سخت میگرفت؟ چقدر باید وقت می­گذاشتید؟

دکتر ناروئی: خب، استاد با استاد فرق میکند. ولی سیستم استرالیا و نیوزیلند و کلا سیستمی انگلیسی بیشتر برای تحصیل دکترا به دو صورت است؛ یا research است یا تئوری است که سیستم­های استرالیا، نیوزیلند و کانادا یا حتی انگلیس اینها اینجوری است. که شما هیچ کلاسی ندارید. شما همه چیز را تو اون سه سال یاد می­گیرید. حتی اگر مهارتی باشد. اگر لازم باشد. مثلا شما میخواهید. کار آماری بکنید. به استاد می­گویید و میروید. با آنهایی که آمار می­خوانند. یک ترم را می­گذرانید (همان یک درس را فقط) ولی اینجور نیست.

که استاد باشد کلاس باشد، نه، شما هستید و یک آفیس و تحقیقتان را انجام میدهید. با استاد ارتباط دارید یا مشاورهایتان و هر چند وقت یکبار هم که نتایج کار را به دست آوردید. شما را هدایت می­کنند و تفاوتی که با ایران دیدم. حداقل اینجوری است که استاد بیشتر همه کاره است و دانشجو بیشتر انجام دهنده کار است. اینجا شما خودتان با ایده میروید. جلو و آنها فقط شما را هدایت می­کنند، که مسیر را درست بروید و کار انجام بشود و اینجور نیست که به شما بگویند. حتما این کار را انجام بدهید.

این توی سیستم­های اینجاست که by research است. سیستم آمریکا هم فرق میکند و دقیقا شبیه ایران است. شما دو سال کورس می­گذرانید. که ظاهرا خیلی هم سخت می­گیرند. چون من دوره­ای که پست داک بودم در نیویورک، پست داک شما هم تحقیق می­کنید و هم توی تدریس به استاد کمک می­کنید. ما آنجا یه درسی به استاد کمک می­کردیم teaching assistant یعنی همکار استاد می­شویم. که درس بدهیم، مثل ایران که وقتی کورس را تمام کردید. بعد شما میروید و یک دوسال و یا دو سال و نیمی حدودا کار تحقیقاتی هم انجام میدهید. سیستم فرق میکند. توی اون سیستم به نظر میاد. چون شما باید کورس بگذرانید، واحد بگذرانید و پاس کنید مثل ایران، شاید سختتر باشد ولی از اینطرف هم فقط خود شما هستید.

و استاد معمولا کمترین دخالت را میکند. توی کار شما، فقط نگاه میکند شما راه درست را بروید. یک زمان­هایی هست. که عملا تحقیق­تان را میدانید. که پاسخی ندارد و استاد به خاطر تجربه­ای که دارد شما را دوباره ممکن است. برگرداند به مسیر که این هم باز سخت است. شما هر مهارتی را که یاد بگیرید خودتان هستید و خودتان و همه چیز خودآموزی است.

سوال:  خب اگر بخش مثلا آزمایشگاهی، و مطالعاتی نیاز داشته باشید، فضای فیزیکی، اینها استاد در اختیار شما میگذارد در نیوزیلند؟

دکتر ناروئی: بله هست و کار من چون مدلسازی بوده است. آزمایشگاه نداشتیم ولی بله آنهایی که کار مولکولی اینها . آزمایشگاه داشتند و در اختیار شما هست. باید تو این زمینه کار کنید.. اولا ایده را با استاد هماهنگ می­کنید و بعدش اینکه چطور انجام بدهید و چه تزهایی انجام بدهید را باید خودتان بروید و مقالات را بخوانید و از کسانی که مقاله چاپ کرده­اند. راهنمایی بخواهید و همه جزییات، یعنی کلا خودآموزی است که البته به سیستم من بیشتر میخورد.

سوال: هزینه های زندگی در دوران تحصیلی دکترا در نیوزیلند

آیا مثلا اقامت و خانه و دانشگاه هزینه­ هایش را میدهد خوابگاه میدهد؟ هزینه­ های زندگی چطوری است؟ میشود ساپورت کرد؟ با خانواده؟

دکتر ناروئی: خب محدود است چون اینجا به شما یک stipend میدهند که معادلش میشود همان کمک هزینه، که هر دو هفته یک بار به حسابتان واریز می­کنند و اون شهریه را هم که دانشگاه داده است و من یادم است که آنموقع حدود 2000 هزار دلار نیوزیلند داده میشد که بد نبود، تو شهری که ما بودیم کرایه خانه اینجا همه چی هفتگی است هفته­ای 250 تا بود.

مثلا و نصفش برای کرایه میرفت. ولی برای ما کافی بود چون بقیه هزینه­ها پایین است. کافی بود ولی خب آنطور نیست. که برای تان چیزی بماند و این باز بستگی دارد. شما چه سیستم زندگیی را  انتخاب کنید، می­ توانید مثلا شما اگر زوج هم باشید. که خیلی هم رایج است با یک زوج دیگه خونه بگیرید. مثلا بعضی­ها میگیرند که مثلا آشپزخانه و سرویس­ها مشترک ولی اتاق­ها جدا است.

که معمولا بیشترین هزینه اجاره خانه است و کافی است معمولا و چیزی که داده می­شود و حالا تو آمریکا فرق میکرد و بورس حدود 16، 12  و… فرق میکرد. یک مقدار ناهمگون­تر بود و من فکر میکنم برای زندگی دو نفر کافی باشد. ما حتی آنموقع توانستیم ماشینی بگیریم و خانه دو خوابه داشتیم، و به نظرم راحت بود از این نظر

سوال:  حالا برویم در مورد خود نیوزیلند صحبت کنیم. نیوزیلند یا زلاندنو؟

چون کلا برای ایرانی­ها خیلی ناشناخته است جامعه ایرانی آنجا چقدر حضور دارند؟ و برای کلیت مردم یک مقدار ناشناخته است. یک مقدار درباره نیوزیلند برای ما بگویید.

دکتر ناروئی: فکر میکنم ایرانی دقیق نمیدانم، ولی من آمار چند سال پیش (7، 8 سال پیش) حدود شاید 10، 11 هزار ایرانی داشتیم. ولی الان به مراتب بیشتر است. ولی باز به نسبت جاهای دیگر خیلی کم است. کنار استرالیاست و معمولا سیستم­شان خیلی شبیه هم است و معمولا اکثرا سعی می­کنند. بروند استرالیا، جمعیتش هم حدود 5 میلیون نفر است. کشورش دو تا جزیره شمالی و جنوبی دارد، که فاصله خیلی کوتاهی بین آنها هست ولی خب از نظر رفاهی هم ردیف کشورهای اسکاندیناوی است.

مثلا از نظر امنیت توی دنیا جزو اولین یا دومین کشورهاست و بسیار امن است و از خیلی جهات از نظر کمترین جنایت، و از این شاخص­ها اگر نگاه کنید در زمره کشورهای اسکاندیناوی است (دانمارک، بلژیک، سوئد، سوییس و …) و از نظر اعتبار پاسپورت نگاه کنید همینطور، معمولا جزو 10 کشور برتر است و معمولا جزو کشورهای اروپایی است ولی این قسمت قرار گرفته است،

سوال:  نیوزیلند خیلی طبیعت سرسبزی دارد

دکتر ناروئی: بله بسیار سرسبز است. یعنی اینجا شما به زحمت می­توانید. یک زمین بدون سبزه پیدا کنید. چون بارندگی بسیار زیاد است و بعضی مناطق حدود 5000 میلیمتر در سال را هم داریم، و بارش بسیار زیاد است، و کاملا نقطه مقابل استان ما هست. که کاملا خشک بود. و نیم کره جنوبی هستیم و فصل­ها برعکس شماست و الان در تابستان هستیم.

سوال: نیوزیلند زمستان سردی دارد؟

دکتر ناروئی: نه به آن صورت، نکته جالبش تفاوت دما بین زمستان تابستان و حتی روزهایش کم است. زمستان­ها معمولا به 4، 5 درجه بالای صفر است و به ندرت زیر صفر درجه داریم و شاید به تعداد انگشت­های دست نرسد، ولی از آنطرف روزش هم از 12، 13 درجه بیشتر نمی­شود (در زمستان)، در تابستان هم بیشتر جاهایش متوسط 18 تا 20 درجه است که برای ماها سرد است، جاهای دیگر هم داریم مثلا 25، 30 درجه هم داریم ولی در کل میشود. گفت که معتدل است برای ما شاید کمی سرد باشد. چون از استان­های گرمسیریم.

ولی تابستان این شهر ما به ندرت بالای 22 میرسد و شب­هایش هم نزدیک 15؛ 16 درجه ست که خیلی خوب است و زمستان هم که سرد نمی­شود.

سوال:  البته فاصله هوایی ­نیوزیلند به ایران فکر کنم از دورترین نقاط دنیا است درسته؟

دکتر ناروئی: بله فکر کنم اینجا دورترین باشد برای آمریکا 15، 16 ساعت پرواز است اینجا هم فکر کنم 19، 20 ساعتی باشد. و گفتم که از نظر امنیت خوب است. آدمهای بسیار خوبی دارد و ما تو این چند سال به آن صورت نژادپرستی را تجربه نکردیم و هستند بهرحال شما هر کجا بروید یه آدم­هایی هستند. که از شما خوششان نمی­آید. همه جا نژادپرست داریم. ولی من تجربه ملموسی نداشتم.

اما برعکسش آمریکا هست و شما انتظار دارید و هست. ولی در کل نکته مثبتش، آدم­های خوبش هستند و امنیتش است. و خوبیش این است که قوانینش مشخص است و یکی از دلایلی که من شغل اینجا قبول کردم و از آمریکا آمدم و خیلی­ها می­گفتند چرا اینکار را می­کنی؟ شما آمریکا هم اگر بخواهید گرین کارت بگیرید و حتی اگر یکی از آدم­های تاپ دنیا هم باشید.

باید وکیل بگیرید و پرونده­تان جلو برود. اما اینجا اولین کشوری است. که سیستم امتیازی را برای اقامت آورد، گفت ما امتیاز میدهیم به شخص، مدرک تحصیلی شما، نوع مدرک، مقطعش، مجرد و متاهل بودنش، سن شما، سابقه کار شما، همه اینها امتیاز دارد و شما اگر امتیاز مشخصی بگیرید.. می­توانید تقاضا کنید و پرونده­تان بررسی بشود. این سیستم را اولین بار نیوزیلند گذاشت. بعد کانادا و استرالیا و چند جای دیگر هم این را تبعیت می­کنن.د یعنی این مشخص است و شما وکیل نمی­خواهید.

چون من میدانستم که پیشنهاد کاری امتیاز دارد و با بقیه امتیازات جمع میشود، که دیگه پرونده بررسی میشود و همنطوری هم شد. یادم است که 130 امتیاز باید میاوردید. که من با شرایط مدرک و … حدود 120 تا داشتم (موقعی که از نیوزیلند رفتم آمریکا) ولی وقتی شما پیشنهاد کاری بگیرید. یکدفعه 60، 70 تا امتیاز می­گیرید و به همین خاطر من میدانستم. که بیایم اقامتم را راحت می­توانم بگیرم، و شما اقامت را لازم دارید. چون اگر اقامت نداشته باشید و ویزای کار داشته باشید.

بچه ­ها باید شهریه بین المللی بدهید. مثلا اگر شما بچه دبستانی هم داشته باشید. باید حدودا سالی 20 هزار دلار بدهید فقط برای شهریه، ولی اقامت داشته باشید رایگان خواهد بود مثل سیستم پزشکی که رایگان است.

سوال:  جمع بندی کنید اقای دکتر در مورد تحصیل در نیوزیلند؟

مثلا من یک لیسانسم یک فوق لیسانسم تو تهران و میخواهم بروم و تصمیم دارم مهاجرت بکنم چکار باید بکنم؟ شما فقط خلاصه یه جمع بندی بکنید. تجربه خودتان را از مهاجرت به من نوعی، من نوجوان، من جوان، کسی که قصد مهاجرت دارد.

دکتر ناروئی: بله به نظر من مهاجرت مثبت یا منفی نیست و از دید من یک تصمیم شخصی است. شما باید بدانید چرا می­خواهید مهاجرت کنید، بعضی وقت­ها بسته به شرایط فردی و شخصی فرق میکند، من آنموقع یادم است که آمریکا بودیم یکی از اساتید از دانشگاه­های بزرگ ایران آمدند با خانمشون و بچه هم داشتند، و خانمشان روانشناس بودند و ایشان بعد از 6 یا 7 ماه برگشتند چرا؟

دلیلش را من میدانم. خب یکی از دلایل این بود که خانمشان اینجا کار میکرد و وقتی می­گویم شما همه چیزتان را نمی­توانید بیاورید منظورم همین است، شما اگر تو ایران جا افتاده باشید. بعد میایید و اینجا از صفر شروع میکنید. سخت است و وقتی فردی پزشک است و تو ایران جایگاه استاد دانشگاه را هم دارد. خیلی با اینجا فرق میکند، شما اینجا اصلا جایگاه خاصی ندارید. که مثلا کسی تو خیابان به شما بگوید سلام اقای دکتر یا…، اینجوری نیست.

ما حتی اینجا استادمان را به اسم کوچک صدا میکنیم. خیلی غیر رسمی است همه چیز، خب مثلا تو ایران کار کرده. کلی جایگاه اجتماعی داشته است شما فرض کنید رییس یک قسمت بوده­اید. بعد اینجا میایید و از صفر شروع میکنید و این تا جا بیفتد خیلی سخت است. و برای همین است که می­گویم بستگی دارد. در چه سنی مهاجرت میکنید و هدف شما چی است؟ بهرحال فرض کنیم که شما تصمیم گرفته­اید. باید برنامه داشته باشید، من مهاجرت را با هر قیمتی همیشه مخالفش بوده­ام و هستم،

ولی از راه تحصیلی به نظر من از همه بهتر است چرا؟ چون شما میایید تحصیل میکنید یه مدرکی می­گیرید و توی آن مدت هم ارزیابی کرده­اید و جا افتاده­اید. حداقل که آیا این سیستم به روحیات شما میخورد به شرایط زندگی شما میخورد یا خیر؟ از نظر اقتصادی که قطعا شرایط بهتر خواهد بود بعد از یک مدت، شما اگر اون دوره اول را بگذرانید. ولی بعضی مواقع هم هست که شما 10 سال تو ایران سابقه کار داشتید. اما اینجا هیچ کاربردی ندارد و باید بروید و مدرک اینجا را بگیرید تا به شما اجازه بدهند.

خب حداقل تو این کشور دیده ­ام و میدانم که زندگی­تان حداقل میگذرد، چون مینیمم حقوق اینجا ساعتی فکر کنم حدود 16، 17 دلار الان شده باشد، و خورد و خوراکتان برای یک شخص فکر کنم ماهی 200، 300 دلاری کافی باشد، گوشت اینجا از 8 دلار شروع میشود تا 10 دلار، تا گوشت خیلی خوب هم اگر بخواهید تا 20 دلار هم داریم ولی بهرحال شما با یک ساعت کار می­توانید یک کیلو گوشت بگیرید، از نظر اقتصادی اینها را مقایسه کنید، خب خیلی فرق میکند از این نظر

سوال:  حالا جزییات و هزینه ­های زندگی در نیوزیلند را تو لایوهای بعدی خواهم پرسید؟

دکتر ناروئی: بله پس من میگم که برنامه داشته باشید و من راه تحصیل را پیشنهاد میکنم یا اصلا پیشنهاد کاری از ایران داشتیم. دوستانی که آمده­اند این که از همه بهتر است، تو نیوزیلند اگر مثلا شما عمران یا IT خوانده باشید. شما شانس­تان خوب است. مثلا مکانیک خوانده باشید. اینجا کاربردی ندارد چون اینجا لیست دارند و هر 6 ماه آپدیت میشود. که چه رشته ­هایی لازم دارند. که با آنها می­توانید اقامت هم بگیرید. ولی آلمان مثلا مکانیک برایتان بهتر است.

به نظر من برنامه داشته باشید و طبق اون برنامه پیش بروید و خیلی­ها بهرحال دوست دارند که مهاجرت کنند. ولی باید برنامه داشته باشید. هر کشوری میروید. ببینید زبان چی باید داشته باشید، اگر انگلیسی هست باید آیلتس یا تافل داشته باشید. اگر فرانسه است باید زبان فرانسه را بگذرانید، اگر آلمان هست به همین صورت، چون اروپا تحصیل کلا رایگان است. حتی برای خارجی­ها، ولی خب به زبان آنجاست. به نظر من برنامه مشخصی داشته باشید و بپرسید از آدم­های مختلف، که تو اون کشور هستند

سوال:  اصلا من هدفم این است اقای دکتر توی پیج و کانال یوتیوب خودم، و انشالله به زودی سایتمم فعال خواهد شد. هدفم این است که این مهاجرت اگر میخواهد انجام شود. با دانش انجام بشود متاسفانه ما تو همین دو ماه گذشته دو تا حادثه هم تو زاهدان داشتیم هم تو شهر ما، خانواده­ها را آسیب زد. این توهم مهاجرت، مثلا اون خانواده یا نوجوان 16، 17 ساله متاسفانه آسیب جدی به دو خانواده زد. من را خیلی تشویق کرد که حتما این کار را انجام بدهم یعنی یک مواقعی میگفتم حالا ولش کن، تجربه مهاجرت خوب است یا بد، باید طرف ببیند. مثلا شاید 100 تا از این لایوهای ما را ببیند و راحت هم اصلا نیست، قبول دارید شما؟ و اصلا مهاجرت آسان نیست.

دکتر ناروئی: بله به هیچ عنوان چیز راحتی نیست. شما دارید وارد یک کشور دیگر میشوید باید جا بیفتید، نمیگویم. که مثلا اینجا بهتر است یا نه، بلکه جنبه­های مختلف دارد، سیستم زندگی اینجا فرق میکند. حتی من مثلا تجربه آمریکا داشتم. سفرهای زیادی هم رفتم. مثلا اینجا عصر به بعد زندگی تعطیل است و زندگی شبانه ندارند به آن صورت، مگر اینکه شما بروید. رستورانی جایی، و ایجوری نیست که تو خیابان بروید و آدم ببینید مثلا ساعت 6، 7 به بعد ولی فکر کنم و اینجا سیستم اینطوری است و نیست.

مگر اینکه شما مثلا شهر نیویورک باشی و شهرهای شبیه به آن که شاید کمی به ایران نزدیک باشد، ولی اون زنده بودن جریان زندگی مثل آنجا نیست و این ممکنه خیلی­ها تو ذوقشان بخورد. و سیستم کاری اینجا 8، 9 صبح شروع میکنید تا 5 بعدظهر و تا میروید خانه میشود. 6 بعدظهر، و 5 به بعد هم اکثر فروشگاه­ها میبندند. و بیرون بخواهید بروید. فقط یک سری رستوران­ها باز هستند. که آن هم تا 10 شب، فقط میخواهم بگویم. این سیستم­های متفاوت خیلی تو ذوق میخورد. هنوز هم این برای ما اینجا جا نیفتاده است. ولی از آنطرف هم باز محاسنی هست.

سوال: من میخواهم بگم که یک نفر از یک خانواده معمولی در شهر زابل تا حد مشاور وزیری توی نیوزیلند رشد کند. موفق بشود و هر کسی میتواند.با تلاش به اون موفقیت برسد و کار نشدنی نیست. ولی به همه توصیه میکنم بسیار باید سختی تحمل کنند

دکتر ناروئی: بله و مطالعه کنند خصوصا الان که این مسئل سوشال مدیا نبود و تازه فیسبوک راه افتاده بود و ما باید کلی سایت­ها را میخواندیم. الان خیلی راحت شده است، نه بخاطر اینکه شرایط آنجا برایشان سخت است اون انگیزه میشود، ولی ببیند واقعا آیا ابزارش را دارند و اگر ابزار را دارند. برای چه چیزهایی آماده بشوند، سعی کنند با آدم­های مختلف ارتباط برقرار کنند و در آن کشوری که قصد دارند بروند با آنها صحبت کنند و اینها است و گفتم در مورد محاسن و معایب هم بعدا میشود. صحبت کرد و اینجوری نیست که بگوییم.

اینجا بد است نه به هیچ عنوان من این را نمی­ گویم. برای من خیلی هم خوب است. دقیقا اگر از راه درستش بروید بسیار هم خوب است. اگر قصد پیشرفت داشته باشید. اینجا راه مشخص است و به تلاش خودتان بستگی دارد. میدانم توی ایران خیلی چیزها همگون نیست و یکی از دلایل این برای نسل جوان که میگویند. اگر سخت تلاش هم میکنیم جوابم نمیده، مشخص نیست ولی اینجا و حتی کشورهای دیگر شما اگر سخت کار کنید و برنامه داشته باشید قطعا نتیجه می­گیرید. با وجود همه مسائلی که هست با وجود نژادپرستی­ها و تبعیض­هایی که هست شما اگر واقعا سخت کار کنید و برنامه داشته باشید اینجا به هدفتان خواهید رسید.

سوال:  دست شما درد نکند اقای دکتر، روز خوبی داشته باشید. من باز هم مزاحم شما خواهم شد و میدانم که وقتتان خیلی پر است ولی افتخار دادید. دست شما درد نکند. روز خوبی داشته باشید موفق باشید

امیدوارم صحبت های من سعیدکاظمی با دکتر ناروئی در مورد تجربیات مهاجرت به نیوزلند برای شما مفید بوده باشد. و دوستانی که تمایل دارند. از داستان های مهاجرت در هر جای دنیا بیشتر اطلاعات کسب کنید. اینجا کلیک کنید.

تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا

تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا

جهت تماشای کامل مصاحبه تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا از طریق ویدئو ذیل اقدام کنید.

جهت شنیدن یا دانلود مصاحبه تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید. نقل قول و ارائه اطلاعات سایت با ذکر منبع کاملا ازاد می باشد.

 دوستان عزیز در برنامه امروز  با آقای مهندس کیوانفر هستیم. و قصد داریم.  در مورد تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا صحبت کنیم.مثل همیشه تاکید می کنم. هدف من تشویق مهاجرت نیست وشرکت مهاجرتی یا تحصیلی ندارم.

سلام آقای مهندس کیوانفر خسته نباشید. مرسی که وقتتون رو به ما دادین.آقای کیوانفرما امشب می خوایم در مورد تجربیات شما در بحث مهاجرت به تورنتو کانادا صحبت کنیم. بحث های زندگی، کار، تحصیل رو توی فایل های بعدی با همدیگه صحبت می کنیم. شما  نزدیک ده  سال پیش اقدام به مهاجرت کردین. می خوایم تجربیات خودتون در زمینه فرآیند مهاجرت را با ما به اشتراک بزارین.و اینکه چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را نباید انجام بدیم.  من در خدمتتون هستم خودتونو معرفی بفرمایید.

سعید جان من فقط خواهشم اینه که خیلی وقت گذشته از انجام پروسه مهاجرتی من خیلی چیزا رو شاید فراموش کرده باشم. خواهشم اینه که تو اگر سوالی داری میتونی بپرسی که من بتونم جواب بدم که خیلی بهتره وگرنه واقعاً خیلی یعنی شاید بگم طول دوره مهاجرت من یه چیزی حدود ۱۵ سال طول کشید از ۱۵ سال قبل بوده خیلی چیزی یادم نمیاد. ولی تنها چیزی که یادم میاد. سال  ۲۰۰۸ شروع کردیم. وقتی که به نتیجه رسیدیم سال ۲۰۱۲ تکمیل شد.

آن زمان که دولت کانادا گفته بود. که حالت اکسپرس اینتری یعنی یک ساله باید باشه. سال ۲۰۰۸ اقدام کردیم ولی خوب با توجه به جنگی که توی سوریه اتفاق افتاد. پرونده ما حدود چهار سال طول کشید. و تمام پرونده ها از سوریه به  لهستان و دوباره به  ترکیه برگشت خورد. و فرایند خیلی طولانی شد. اما شانسی که اوردیم. بحث مصاحبه کنسل شد. اما در نهایت شکر خدا درست شد.

مدت زمان پروسه مهاجرت به تورنتو کانادا چقدر طول کشید.

دقت کنید. پروسه پذیرش بین دو تا چهار سال طول می کشد. و بر اساس امتیاز بندی که می شوید. مثلا ما اولین عکس العملی که از اداره مهاجرت کانادا دیدیم. گفتند که باید عدم سوء پیشینه را ارائه بدهیذ. اعلام کردم. سوء پیشنیه قبلا ارسال کردیم. گفتند چون شش ماه از آن گذشته.مجدد ارسال کنید. لذا ما فورا سوء پیشینه جدید گرفتیم و ارسال کردیم. و از طرفی چون مصاحبه ما حذف شده بود.یک ماه بعدش بود کع اعلام کردن برای تکمیل پرونده مدیکال اقدام کنید، برای تکمیل پرونده مدیکال بحث آزمایش و بیماری‌های مسری مثل سل بودبرای همین یه دونه عکس از قفسه سینه می گرفتند.اینا روکه تحویل دادیم

کلا مدت زمان پروسه مهاجرت شما به افیسری که داره پرونده شما را نگاه میکنه ربط داره. و آن ادم اصلا کاری نداره.به اینکه تو کی هستی، قیافت چه شکلیه، فقط اطلاعات و چک لیستی که داره را کنترل میکنه. و حالا اینکه فرزند معلول داشته باشید یا خودتون معلول باشید. کاری نداره. مواردی که برای آنها مهم هست. اینه که  افیسر به تحصیلات و نمره زبان شما نگاه می کنه. بحث مدیکال که پیش میاد. پزشک  گزارشی از وضعیت شما مینویسد. بعد درخواست آزمایش خون و بقیه را می نویسد. که شما انجام می دهید. من یادمه که پزشک قشنگ من یه معاینه به قول معروف فیزیکی انجام داد وزن و قد و این چیزا همه رو گرفت.

سوال : این آزمایشات برای تکمیل پرونده مهاجرت تو ایران بود یا نیاز بود به ترکیه بروید برای انجام آزمایشات

خودشون فهرست پزشکان داخل ایران را به شما اعلام می کنند و پزشک هم بهتون میگه که چه آزمایشگاهایی مورد تائیدشون هست. مثلا من یادمه که یکی از آزمایشگاه هایی که مورد اعتماد شان بود آزمایشگاه بیمارستان پارس بود.سوال : اینجا دو تا سوال پیش میاد حتماً باید آدم ها تحصیل کرده باشند تا شانس برای مهاجرت داشته باشن. شما بر اساس تجربه ده ساله زندگی درتورنتو کانادا داری.

سوال : واقعا مهاجرت به کانادا را به چه کسانی توصیه نمی کنی.

حتما خیلی آدم  برگشتن.شما بر اساس تجربه بگو، چون میدونی بعضی آدما فکر می کنند همین که وارد فرودگاه تورنتو بشم. دیگه همه چی فرش قرمز پهن هست ونماینده دولت کانادا میاد خدمتتون.سوال سختی هست. نه همچین چیزی نیست. فرش قرمز پهن نمی کنن.اما هر ایالت بر اساس قوانین خودش یکسری کمک هایی به خصوص برای خانواده هائی که فرزند دارن. تا زمانی که به درامد مناسب برسی کمک می کنه. خیلی از ایرانیها هم کمک می کنن. من تو مسیر زندگی این جا از خیلی ها کمک گرفتم.

سوال : داستان هایی که من شنیدم مثل ایران کارخانه یا شرکت داره.و ماهی ۲۰۰ تا ۴۰۰ میلیون درامد داره اما وقتی تبدیل میکنه.به دلار کانادا میشه شش تا ده هزار دلار، اما کیفیت زندگی که تو ایران داشته را نمیتونه در کانادا تامین کنه. و در نهایت باید کار کنه.

به هر حال کانادا کشور کاپیتالیستی با کلی زرق و برق هست. و  چراغ سبز به شما نشون میده. دائم تشویق میکنه با کارت اعتباری هزینه کنید. بعدش باید بدوی. برای هزینه هایی که قبلاً کردی و چاله هایی که کندی و پولشو بدی.  مثلاً خریدن ماشین اینجا خیلی راحته ولی اخیراً بخاطر کرونا خیلی سخت شده میتونی ۱۲۳ ماشین بخری. اما پول بیمه،پول بنزین، پول اقساط ماهیانه را باید پرداخت کنی. اگر ماشین کهنه هم بخری. باید با برای ۴ سال پول اقساط ماشین رو بدی. می خوام بهتون بگم خوب یه کارهایی می کنن که بیشتر خرید و خرج کنی.مثلا چرخ خرید فروشگاه انقدر بزرگ هست. که اگرچیز کوچک میندازی داخلش، خودت خجالت میکشی.بعد شما شروع می کنی به خرید کردن. با کارت اعتباری اما در پایان ماه باید پول را پس بدهی و اگر نتوانی باید سود روز شمار پرداخت کنی.

سوال: برای فرآیند زبان آموزی مهاجرت به کانادا چه پیشنهاد یا توصیه می کنید؟

من خودم.وقتی که اومدم اینجا دوباره رفتم. کلاس بستگی به استعداد خود آدم داره و معمولا چند سال طول میکشه تا واقعاً یاد بگیری.البته که الان هم فکر نمیکنم خوب صحبت می کنم.هنوز هم اول فکر میکنم بعد صحبت میکنم. کلا لهجه برای ما که با سن بالا آمدیم. همیشه میمونه.ولی برای بچه ها، مسیر خیلی راحت هست. بعد شش ماه که شروع میکنند. سر شش ماه راه می افتند. شما یک دختر دارین. بحث زبان فارسی چی میشه.  تو خونه باهش فارسی صحبت میکنیم. ولی خوب الان یه سری کلمات واعداد را بلد نیست. کلاس های فارسی هم ما فرستادیم ولی دخترم دوست نداشت. و ما مجبورش نکردیم. ولی خوب راحت می تواند. ارتباط  برقرار کند.

سوال : بیا از اون روزها آخری صحبت کنیم. که داشتی میرفتی از اون حال و هوا برامون تعریف کن برامون چه روزایی بود چه خاطراتی داری و از این که وارد کانادا شدی؟

رفتی از ایران این چند روز اولی که اونجا بودی روز اول می خوام بدونم چه ذهنیت چه خاطرات احساسی داشتی چه چیزهایی توصیه میکنی و  چه چیزهایی را توصیه نمی کنی.

آن موقعی که ما آمدیم تعداد هم وطنان ایرانی خیلی کم بود و بعد ازآن شبکه های اجتماعی مثل تلگرام و اینستاگرام آمد و آنجا اطلاعات بسیار خوبی تولید میشود و بعضی وقت ها، دوست جدیدی که میاد. اطلاعاتش از من که اینجا دارم زندگی می کنم. خیلی بیشتره.  موقعی که من اومدم خیلی سخت بود. بعضی از دوستان من اینجا می بینم. بقدری اطلاعات داره مثلا شرکت موبایل فلان این آف رو میده و این قیمت رو میده یعنی خوب یاد گرفته. میگم روزهایی که تازه آمدم خیلی روزهای ترس آوری بود. ولی الان کسایی که میان خیلی راحت تر هستند.چون با کمک مدیا خیلی کارها آشون شده

سوال :  با دوستی صحبت می کردم چند وقت پیش رفت آلمان، میگفت موقع ترک ایران، خانواده همه گریه می کردند من اشک هام را نگه می داشتم. و خودم را خوشحالم نشون می دادم. به هر حال تصمیم  سختی هست. کلی خاطرات دوستان و فامیل تو ایران جا می میونه. باید با هدف و برنامه ریزی بیای و خودت را برای این دلتنگیها آمده کنی.

سوال :  وارد فرودگاه تورنتو میشوی میگن پلیس کانادا خیلی سختگیر هست. برای ورود مواد غذایی و  پول به کانادا؟

من یادم هست که آفیسر از ما پرسیده بود که چقدر پول همراهمون داریم.ما هم قبلا تو فرم اعلام کرده بودیم. چون ما از ایران امکان تهیه کارت اعتباری نداریم. مجبور شدیم. پول نقد ببریم. پلیس گفت من شرایط ایران را میدونم.فقط برای  امنیت خودتون میگم. هرکسی وقتی که میاد تمام زندگی خودش را می فروشه. فقط تاکید کرد. جایی بزارین. که دزدی نشه .

سوال : وقتی وارد تورنتو می شوید. شخص یا انجمنی هست. که از ایرانی  یا مهاجر تازه وارد حمایت کند؟

وقتی وارد می شوی و از قبل دوست یا آشنائی نداری. سخت هست. کجا اقامت کنی. یا کجا خونه اجاره کنی. البته یک ایرانی قدیمی هست. که پانسیون ایرانی داره. که تمام خدمات از فرودگاه  تا هتل و بقیه کارهای اولیه را برای شما انجام می دهد.تا کامل مستقر بشوید.میشه گفت جزو قدیمی های شهر تورنتو هست. خیلی ها می شناسند.ایشون را و تبلیغات زیادی هم هداره .

سوال : آیا مجموعه خیریه هست یا هزینه می گیرد؟

خیریه نیست و از شما هزینه می گیره. اما برای اجاره خونه، تهیه لوازم منزل (به خصوص لوازم دست دوم خیلی ). حساب بازکردن و انتقال پول خیلی کمک می کنه .دقت کنید. خیلی ها هستند.که لوازم دست دوم خودشون را مجانی میدهند. یا گروههای تلگرامی هستند. که این لوازم را برای فروش میزارند. اوایل امدن که هزینه ها را بخواهند کمتر کنند. یا تبدیل پول خیلی کمک می کند.

سوال : برای چند ماه اول زندگی در کانادا چقدر سرمایه باید همراه داشته باشیم؟

آن خیلی شخصی هست.

سوال : ایا محله خاصی را  پیشنهاد می کنید. یا  توی محله ایرانی‌ها بیان. به هر حال محله ایرانیان تورنتو زودتر و راحت‌تر جا می‌افتند. راحت تر خونه اجاره می کنند؟

مشاور املاک ایرانی همه جا هست. در مورد پول اصلاً هر چقدر پول داره میتونه بیاره. اما چه میدونم یک نفر با ۲۰ هزار دلار یا ۳۰ هزار دلار خیلی شخصی هست. شاید  من بگم ۵۰ هزار دلار، ولی میخواد بیاد چیکار کنه و ۵۰ هزار دلار با این قیمت‌ها و تورمی که وجود داره. نسبت به اون زمانی که من امدم. متفاوت هست. من نمیتونم عددی بگم. این خوبه. شاید این عدد اشتباه باشه. هر کسی هر چقدر که در توانش و هر چقدر بیشتر بهتر،

سوال :  تورم در کانادا چقدر است؟

تورم ماه پیش من یادم هست. گفته بودن. یعنی بستگی داره به اقلام متفاوت بستگی داره. ولی یادمه که عدد ۴ درصد می گفتند .ولی خوب ۴ درصد اینجا 4  درصدی که فکر می کنی خیلی متفاوت هست. بعضی رقم‌ها زیاد بالا نرفته یه سری پایین رفته. ولی خیلی از اقلام نسبت به سال قبل بیشتر شده یعنی شاید من بعضی از چیزها رو بررسی می‌کنم.  شاید مثلاً چه میدونم ۲۰ درصد ۲۵ درصد نسبت به قبل افزایش پیدا کرده. تورم اینجا داره.

سوال: جامعه ایرانی تورنتو چند نفر هستند. ایا ایرانیها در تورنتو محله مشخصی دارند؟

همه جا هستند خدا رو شکر، یه منطقه هست به نام نورث یورک ، غازه ها با علائم و تابلوهای فارسی بیشترین چیزی که وجود داره دیده میشه. بیشترین منطقه ای که خود بیشترین تراکم را داره. ولی خوب همه جا هستند. نمیشه گفت که یک محله خاص همه تمرکز دارند.

سوال : حالا تو این بحث شروع مهاجرت اگه موضوع خاصی است مد شما  توصیه سفارشی داری یا تجربه شخصی خودتان میگید. این کارو بکنید این کارو نکنین.  بعد بحث زندگی و هزینه های زندگی رو توی فایل بعدی با همدیگه صحبت می کنیم؟

خیلی راحت بگم جز او کسانی بودم که هیچ برنامه‌ریزی نداشتم. یعنی واقعا دوست نداشتم که بیام هیچ برنامه ای نداشتم. ولی خوب همیشه میگویم که حتما باید برنامه داشته باشی قبل از برنامه حتما  باید زبان شما عالی باشد. زبان یعنی تو باید بشنوی تو الان میگم چون شبکه‌های اجتماعی خیلی اطلاعات میدن. خیلی خوبه. رفتن تو شبکه‌های اجتماعی یا عضو  شدن تو این گروه های تلگرامی وجود داره. خیلی اطلاعات آدم را میبره بالا یا مثلاً تو فیسبوک اینجا یک پیج هست بنام همه چی در مورد تورنتو، همیشه میگم. که مثل دانشگاه میمونه.  خودم هنوز که هنوزه نگاهش می کنم می بینم که یکی یه مشکلی به وجود میاره مثل جریمه شدن تو رانندگی پس مینویسم جریمه شدم. چیکار باید کنم. خیلی کامنت های خوب میزارن.

واقعاً از این کامنت ها استفاده می کنم و میام دستشون درد نکنه. اطلاعات خوب این وسط میزارن. همیشه باید برنامه داشته باشیم که چیکار کنیم و چکار نکنیم. مقدمات کار رو بدونی. من جزو  کسانی بودم همش میگفتم با توجه به اینکه پرونده خیلی از دوستان ما به نتیجه نرسیده.من هم می‌گفتم که این اتفاق نمی‌افتد. ولی همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و خیلی سریع ما من باهاش روبرو شدم و خیلی تا بیاد ادم،جا بیفته ، سختی های  خودشو را داره

 سوال : شما تجربه ده سال کار تو ایران را داری. ده سال هم انجا هستی. الان نمیتونی که تصمیم بگیری بودی که تصمیم خوب بود یا که اونجا کارمند بود اینجا شغل دولتی داشتی. الان در مجموع راضی هستید یا نه به نظر تو مجموعه مزایا و معایب برای شما خوب بوده یا نه

سعید جان نگاه کن یه سری بالا پایین داره یه چیزی هایی را از دست میدی. تو نمیتونی بگی خوب بوده یا نه تا اینجا خوب بوده نمیتونم بگم بد بوده ولی خوب یکسری چیزها رو از دست میدی و چه میدونم. دوستای خوب و فامیل اینا رو از دست میدی. تا بیای اینجا به قول معروف دوباره دوست پیدا کنی.یک مدت طول می کشه.شما همه دوستان  دانشگاه داری تشکیل میدهی. همه را  دور خوت جمع می‌کنید. اگه اتفاق بیفته ما انشالله همه  داریم به این جمع میرسیم. دوستان خوب دانشگاه  میان یکی یکی دارند. به فکر می افتند که بیان. ولی نمیتونم بهت بگم که آره یا نه. من نمیتونم بگم خیلی سخته خیلی شخصی است.

سوال : دوستی پیام داده بود روحیه اش بد بود. من به بعضی از این میگویم که اون قدم که شما فکر می کنی ایران بد نیست؟

نمیگم مشکلات نیست. من نمیگم سختی  نیست. مثلا همین امارات هم که مثلا میری به این هندیها صحبت می کنی. طرف میگه من در تمام سال دو روز تعطیل هستم. روزی ۱۲ ساعت کار می کند. و دو روز در سال تعطیل است. در ایران کیفیت زندگی خیلی ها بد نیست.به من می گوید .که ترکیه برم یا نه برای استرالیا و کانادا اقدام کنم. من نمیتونم به شما توصیه کنم .مهاجرت موضع  شخصی هست. خیلی سخته بد چیزی نیست که من بهش گفتم شما جوانی می خوای برنامه‌ریزی کنی.از نظر من بهتره که سختی را در استرالیا و کانادا تحمل کنی بهتره

مطمئنا نمیشه گفت همین دو کشور، مثلا  پارسال همسایه داشتم. ایشان رفته سوئد زندگی می کند. خیلی هم راضی هست. مشکلی هم نداره. اصلا نمیتونیم بگیم. حتماً این دوتا کشور خوبه، چیز خاصی نداره که بگم چیز خاصی داره که هیچ جای دیگه ای نداره، همچین چیزی نیست.با توجه به شرایط آب و هوایی سوئد زندگی می کنه و زندگی خوبی هم داره.داره زبان یاد می گیره. درسته  طول کشیده. ولی داره یاد میگیره. نمیتونم این کار کشور خوبه یا نه، انتخاب  یاتوصیه درستی نیست که به اینکه یکی رو دوست داشته باشه آب و هوا نمیدونم ، نمیتونم بگم که حتما این دو تا کشورعالی هم چیزی نیست

سوال : این تصور که مثلا ایرانم جهنم هست وهمه مردم مشکلات دارند. همش در حال نق زدن  هستند.خیلی از ادم ها بدون اینکه مقایسه کنند کسب و کار دارند کاسبی دارند و تجارت میکنند کسب و کارهای موفق دارند. تفریح میرن. کرونا یکی دو سال دیگه مقدار مشکلات زیادی ایجاد کرده است و تو ایران به  نظر من خیلی از آدما زندگی خوب دارند؟

یه چیزی بگم تا موقعی که نیای اینجا زندگی نکنی و مقایسه کنی میگی اونجا بده. با یک مسافرت یه ماهه دو ماهه نمیفهمی، همیشه به شادی  و خوبی می گذرد. مهم هم نیست. ولی وقتی میخوای بیا اینجا یه سال ۲ تا ۳ سال زندگی بکنی. تازه میفهمی که چه خبره. هیچ وقت یادم نمیره زمانی چند سال قبل  که برف سنگینی در تهران آمده بود و همه عکس می گذاشتند. که  واب چه خبر هست. اینجا هم چند سال قبل یک برف  خیلی سنگین امد. نرسیدن.من می بینم که فیلم میزارند.  ماشین های برفروب خیلی هماهنگ هستند. ولی بعضی وقت شرایط جوری میشود. که تا این آمادگی را داشته باشند. یه مقدار طول میکشه اینطور نیست. اینجا کلاس‌بندی داره برای خیابونا ،اول باید این خیابان انجام بدشه. شاید بعضی از کوچه ها را رو دست نزنند.

خود مردم باید انجام بدهند.  چیزی خیلی جالبی که نکته جالبی که من برای خودم وجود داره. شما تهران نگاه کنیم هر روز زباله ها جمع میشود.  ولی اینجا هفته ای یکبارجمع آوری میشود.  اینجا شما تو سطل آشغال یه چیزه غیر متعارف که  قابل بازیافت نباشه . یه دونه برگه زرد میزنن. که ما این زباله را نیمبریم.بگم که این چیزها وجود داره، نمیشه بگی، خیلی دیگه خوب برخورد میکنن  وتو پر قوبزرگت می کنند. همچین چیزی نیست. یک سری مشاغل مشکلات این چنینی دارد.

سوال : جامعه کاپیتالیستی مثل سوئد هستند. و حتی بخشی آلمان سوسیالیستی دموکراته یعنی خیلی سعی نمیکنن. اختلاف بین طبقات مختلف ایجاد بشود. کنترلش میکنند. نمیزارند. یک پزشک ۱۰۰ برابر یک کارمند درآمد داشته باشد.و یا یک نفر شرکت بزند. ولی باید به جامعه اش هم کمک کنه و مالیات پرداخت کنه؟

این چیزی هست که فکر کردن در موردش خیلی سخته که بیشتر فکر کنید بیشتر اذیت میشی بعضی وقت ها نباید. بهش  فکر کرد. مثلاً بعضی موقع ها در  شبکه‌های ماهواره‌ای یا تو شبکه های اجتماعی میان جوری صحبت می کنند. سیل دنیا رو برداشت.شما یک سرچ ساده در یوتوب انجام بدین. آخرین سیلی که تو آمریکا آمده.سیل  خارج از توان  انسان هست. شما یک پیش بینی5۰ ساله می‌کنید. یعنی دوره برگشت ولی هیچکی نمیاد طراحی برای دوره هزار ساله باشه. دوره ۵۰۰ ساله طراحی کرده باشد. اینطور هم نیست بگیم اینجا همه چیز بد هست و انطرف همه چی عالی است. و اینجوری نیست اگه عالی بود که نباید بی خانمان می داشت. یکی از دوستان میگفت. خودشون دوست ندارند. بروند. آره هستش جایی که برای این موضوع ولی خوب اونا حرف حدی زیاد داره توش. ولی هستش جایی هستش به عنوان پناهگاه،

سوال : در مجموع شما ایران و کانادا را  مقایسه کنید. تا مساله را ببندیم ؟

موضوع بله یا خیر میتونم بگم خوب بود هم بد، سیاه و سفید نیست. نمیتونیم بگیم که بگیم که اینجا خیلی خوب بود اینجا خیلی بده اینجا خوب بود اونجا بده نه نمیتونم بگم که باید به قول معروف مزایا و معایب را بنویسیم. بذارید کنار هم و تصمیم بگیره با خودم نباشه اون بهتره که میگن نمیتونی بگی هرکسی نظر شخصی خودش رو داره نمیتونه بگه که مثلاً شاید یکی اینجا موفق باشد. بگوید اونجا خیلی بهتربود.  جایی که موفق باشه بگه اینجا بهتره نمیتونم بگم که مقایسه کنم مقایسه بکنی. چون شما تجربه خیلی خوبی در زمینه کار دارید.

موضوع بحث بعدی را به کار در تورنتو کانادا خواهیم پرداخت. امیدوارم مقاله تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا برای شما مفید بوده باشد. لطفا از بقیه مقالات سایت من در زمینه مهاجرت هم بازدید بفرمائید. جهت آشنائی با محتواهای اشنائی با مهاجرت به تورنتو کانادا به زبان اصلی اینجا را کلیک کنید. خواهشمند است. تجربیات خودتان را از مهاجرت، تحصیل ، زندگی و کار در هر جای دنیا با من و هموطنان ما به اشتراک بگذارید. حتما نیاز نیست. به صورت مصاحبه باشد. می توانید. تجربیات خودتان را به صورت ویدئو، فایل صوتی یا متن برای من ارسال کنید. بنام خود شما ارائه میکنم.