نوشته‌ها

تجربیات کار در سیدنی استرالیا

تجربیات کار در سیدنی استرالیا با مهندس ربانی

شنیدن فایل صوتی این مصاحبه از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای تماشای ویدئو این مصاحبه می توانید. از طریق ویدئو ذیل اقدام بفرمائید.

تجربیات کار در سیدنی استرالیا

سعید کاظمی : سلام به همه‌یِ دوستانی که با ما همراه هستند. با آقای مهندس ربانی همراه هستیم. امروز تجربیاتِ آقایِ مهندس رو در موردِ کار در سیدنی استرالیا با هم صحبت خواهیم کرد.

مهندس ربانی: سلام مخلِصَم. خوب هستید؟ من در خدمتتون هستم.

سعید کاظمی: آقایِ مهندس ادامه‌یِ بحث ما رو درباره‌یِ تجربیات کار در سیدنی استرالیا بگویید. شما وارد سیدنیِ استرالیا شدید. چه شرایطِ کاری داشتید از تجربیاتِ کاریِ خودتون بگویید من سوالاتی که آماده کردم. در ادامه از شما می‌پرسم.

مهندس ربانی: خواهش می‌کنم. عرضم به حضورِ شما بزرگ‌ترین چالش در استرالیا برای مهاجرت کار است. به قولِ معروف کار داشته باشی، زندگی رو روال بیفته کار نداشته باشی واقعاً می‌شه گفت که خیلی مشکله. یعنی همه‌چیز در موردِ کار هست. تمامِ تلاش‌ها در این است. که شما تویِ اون رشته‌ای که موردِ علاقت هستِ و کار کردی واردِ بازارِ کار بشوی و بزرگ‌ترین چالش هم هست. بزرگ‌ترین چالش برایِ مهاجر هم این است. که سابقه‌یِ لوکال یا محلی در استرالیا نداره. من به کارفرمایِ خارجی تا حدی حق می‌دهم. که سابقه‌یِ لوکال یا محلی براش این‌قدر مهم است. چون خودم فهمیدم وقتی که اولین کارم رو گرفتم و شروع کردم به کار فهمیدم که چقدر با فضایِ کارِ اینجا و با استاندارد کارِ اینجا و با جزئیات کارِ در استرالیا من بیگانه هستم.

تا قبلِ می‌گفتم چرا من که 12 سال سابقه‌ِ کار دارم اینا جذبم نمی‌کنن ولی وقتی که واردِ بازارِ کار شدم حتی کسی که از اروپا اومده باشه در استرالیا مشکل خواهد داشت؛ حالا ما از کشورهایی اومدیم که انگلیسی زبان نبودیم و انتظار داریم که مشکلاتِ اونا کم‌تر باشه که کمتر هم هست ولی واقعیت این است. که مهم‌ترین بحث بحثِ سابقه‌یِ محلی باید داشته باشید تا کارفرما شما را جذب کند.

حالا مهاجر چطور می‌تواند. این مشکل رو حل بکنه یعنی سابقه‌یِ لوکال رو و نگرانیِ کارفرما رو مرتفع بکنه؟ اولاً قبلِش حتماً مطالعه بکنه. مثلاً من از ایران که داشتم می‌اومدم ااستانداردهایِ اینجا رو تا حدی که دسترسی داشتم چون اینجا هم واقعیتِش مثلِ ایران نیست. منابع همه کپی‌رایت دارند و همین‌طور که ما تویِ ایران بدونِ کپی‌رایت نرم‌افزار رو برمی‌داریم نصب می‌کنیم، کار می‌کنیم و استانداردها همه جا دستِ همه هست واقعاً به این شکل نبود. من باز از دوستایی که اینجا بودن کمک خواستم. به‌صورتِ محدودی توانستم به استنانداردها دسترسی پیدا کنم و به قولِ معروف تا اونجا که می‌شد از انها استفاده کردم. ولی مهم‌ترین مسئله این است.

که بحث سابقه‌یِ لوکال رو به اصطلاح چطوری شما حل بکنید. بهترین راهی که به من کمک کرد این بود که یک مقدار از بحث‌هایِ دیزاین درافتینگ شروع کردم. یعنی صرفاً دیزاین نبود. یا مثلاً چون این بحث متاسفانه تویِ ایران اصلاً تویِ اون مقطع نبود. اما من اینجا با موضوع در استرالیا آشنا شدم. به من خیلی کمک کرد که تونستم کارِ اولَم رو بگیرم و بعد از اون دیگه کارم ساده‌تر شد و به هر صورت دیگه سابقه‌یِ لوکالم بیش‌تر شد و توانستم کارهایِ دیگه‌ای بگیرم.

ولی مهم‌ترین مسئله بخوام جمع‌بندی بکنم اینه که اولاً قبلِش راجع به استانداردهایِ کاری و رشته‌یِ خودتون تحقیق بکنید  و دوماً یک کم سعی کنید دایره‌یِ دانش‌تون رو با استفاده از نرم‌افزارهایی که اینجا هست وسیع‌تر بکنید. که رزومه‌یِ شما به رزومه‌یِ اون آدمِ لوکالی که مالِ اینجاست بچربه یا حداقل برابر باشه. وگرنه هیچ دلیلی نداره که کارفرما شما رو بگیره. من از این روش رفتم جلو یعنی چند تا نرم افزار رو کار کردم که در کنارِ رزومه‌م به وزنِ رزومه‌م اضافه کرد و اولین کارفرما به من اعتماد کرد و بدونِ سابقه‌یِ لوکال به من کار داد.

سعید کاظمی: استخدامِ دولت استرالیا چه‌طوری است؟ منظورم این است شانس استخدامِ سیستمِ دولتی استرالیا هم وجود داره یا نه کلا کارها به سمتِ کارفرمایی و خصوصیه؟

مهندس ربانی: خصوصی بیش‌تره. دولتی پیچیدگی‌هایِ خاص خودش رو داره برایِ استخدام. اصلاً پروسه‌یِ جدایی داره. چند مرحله باید شما اپلیکَیشِن رو انجام بدید. معمولاً اینجا باب نیست که طرف کار اولِش رو از دولتی شروع کنه چون اصلاً احتمالاً حائزِ شرایط نیست. ولی خیلی بینِ همکارهایِ ما هست طرف که چند سال تویِ شرکت‌هایِ خصوصی کار بکنه بنا به دلایلی که عمدتاً بگم کم‌تر کار کردنِ واقعیتیش و یک مقدار اِستَیبِل بودن (دائمی و با ثبات بودن )میرن به سمتِ شغل‌هایِ دولتی. اینجا هم تا حدی شبیه به ایران هست. کسایی که شغل‌هایِ دولتی هستند می‌تونم بگم که حجم کارِشون و مسئولیتشون نسبت به کسایی که تویِ بخشِ خصوصی هستند کم‌تر هستِش. یه کم خُب جایگاهِ کارفرمایی دارند تا جایگاهِ پاسخگویی. ولی ابتدا به ساکن سخته دولتی جذب شدن.

سعید کاظمی: آیا در استرالیا هم مثلِ نظام مهندسی ایران داره مثلاً بازرسی‌هایِ برقِ ساختمان‌ها یا شرکت‌ها یا کارخونه‌ها اینا من دیدم تویِ مستندها مهندسِ برق میرود.اون ساختمان رو از نظرِ مسائلِ برقی و فنیش کنترل می‌کنه، تائیدیه میده.یک سری مجوزها و جوازهایِ کارِ مجزا مثلِ کارشناسِ رسمیِ دادگستری و اونایی که ما تویِ ایران داریم آیا تویِ استرالیا هم داریم؟

مهندس ربانی: نه به اون شکل. ببینید این سازمانی که شما می‌گید اینجا به اسمِ اینجنیر اف استرالیاست . که به این شکل کار نمی‌کنه. یکی از بخش‌هایِ کاریش ارزیابیِ مهاجرینِ تازه وارد هستِش. چون اینجا اصلاً وزیرِ مهاجرت دارند. اینجا اصلاً  بحثِ مهاجرت خیلی مهم است. سه چهارتا کشور هم هستند تویِ دنیا که این بخش خیلی مهمه و طبیعتاً استرالیا یک بخشیش رو اختصاص داده به ارزیابیِ مدارکِ مهندسی. البته همه‌یِ مدارک هم توسطِ اینجنیر اف استرالیا نیست. مثلاً آی‌تی‌ها توسطِ سازمان دیگری بررسی می شود. این مدلِ نظارتی که شما می‌گویید هست نه که نیست ولی به اون شکلِ منسجمی که یک نظامِ مهندسی وجود داشته باشه یا مثلاً کانون کارشناسان دادگستری وجود داشته باشه نیست و به شکل‌هایِ دیگه هست. بیش‌تر توسطِ خودِ مشاورین در حینِ کار انجام میشود.

یعنی منِ مشاور که برقِ یک ساختمان رو طراحی کردم بسته به قراردادی که به کارفرمام دارم مثلاً ممکنِ که ما فقط یک دیزاینِ مفهومی داشته باشیم به قولِ خودشون کانسپت دیزاین باشه و کارِ ما اونجا تمام بشه یا دیتَیل(جزئیات) دیزاین باشه و وقتی که پیمانکار حتی داره اون کار رو انجام میدهد. شما در کارت تعریف شده که دوبار یا سه بار باید سایتیسفِکشِن داشته باشی. پیمانکار داره نصبِ تجهیزات می‌کنه نظارت بکنید. بنابراین بیش‌تر اون طرفِ قضیه هست. یعنی در بخشِ مشتریِ با مشاورِش. اینی که حالا نظام مهندسی بیاد نظارت بکنه نه. ولی مثلاً حالا برقش رو بخوام بگم برفرض وقتی که بخواد شبکه‌یِ برقش رو بگیرد.

اون سازمانی که بخواد برق رو تأمین بکنه حالا مثلاً اون شبکه بله چک بکنه کارشناس میاد بازرسی می‌کنه ببینه مشکلی داره اگه مشکلی نداشته باشه بهش برق میده. در موردِ خودِ سازه‌یِ ساختمان بله بیش‌تره کارها توسطِ بخشِ خصوصی انجام می‌شود. چیزی دارند به اسمِ بیلدینگ کودال استرالیا که بی‌سی‌اَی بهش میگن اینا مشاورهایِ بی‌سی‌اَی وجود دارند که میان از ابتدا اون دیزاینی رو چک می‌کنن که ببینن آیا منطبق با استانداردهای کانستراکشِنِ(ساختمانی) استرالیا هست. بیش‌تر می‌گم تویِ سمتِ بخشِ خصوصی هست تا مثلاً بخشِ دولتی.

سعید کاظمی: حالا من اومدم اونجا و زبانم و ویزا و مجوزم همه رو گرفتم. یکی دوماهِ اول تا خونه اجاره کنی و مستقر بشوید و با خانواده هم که بروید. مشکلات بیش‌تره حالا می‌خوام واردِ فضای کار در استرالیا بشوم. اولین اقدام باید چیکار کنم؟

مهندس ربانی: شما اول باید با یک فرمتِ خوب رزومه تهیه بکنید. من موقعی که اومدم نمی‌دونم این کلاس‌ها رو یک مقطعی قطع کرده بودن مثلِ این‌که دوباره برگزار می کنند. مثلاً برایِ مهاجرانی که اِسکیل آمده بودند و  پرمننت(مجوز) داشتند. یادم است. یک دوره‌ای میذاشت به اسمِ اسکیل مکس. که تویِ اسکیل مکس شما می‌رفتید. حدودِ چهار هفته بود و تَیف این رو برگزار می‌کرد. تَیف یه جورایی دانشگاهِ علمی کاربردیِ استرالیا است. به ما می‌گفتند که رزومه‌مون رو چه‌جوری فرمتِش رو درست کنیم. تکنیک‌هایِ اینترویو(مصاحبه) مثلاً با شما کار می‌کنن.  یک زمان این دوره متوقف شد اما زمانِ ما بود. بعد شما یک رزومه درست می‌کنید و شروع می‌کنید.

از وب‌سایت‌هایی که کاریابی هستند که مهم‌ترینشون سید دات کامه شروع می‌کنی به اَپلای کردن. و معمولاً هم دو مدل جاب اَد هست.  یعنی دو مدل اَدوِرتایزمنت برایِ شغل میاد. یکی از طرفِ کارفرماست مستقیم و لی بیش‌ترِش از طرفِ کاریاب‌ها است. کاریاب‌ها خیلی وقت‌ها یک تبلیغ می‌ذارن برایِ یک شغل و اسمِ مشتریشون رو نمیارَن. می‌گن من برایِ شرکتِ مشاورِ بزرگ مثلاً رده یک یا رده دو دارم دنبالِ یک مهندسِ مکانیک می‌گردم. شما رزومه رو بهش می‌دی. اولش خودش با شما یک مصاحبه‌ای می‌کنه ببینه سطحِ زبانت چطوره، سطحِ تکنیکالِت چطوره. بعد شروع می‌کنه شما رو معرفی کردن به اون سازمان و به اون شرکت. خیلی وقت‌ها این آگهی‌هایی که اینها میدن به قولِ خودشون فیشینگه.

یعنی بیش‌تر دارن رزومه جمع می‌کنن .شاید حتی در بعضی موارد اون پشت هنوز اون آگهی به اون جدیت وجود نداشته باشه. کاریاب داره اونجا تویِ اون شرکت دو نفر رو می‌شناسه داره باهاشون صحبت می‌کنه می‌گه آره من این افراد رو می‌شناسم. اینطوره حالا اونها رو می‌خواد قانع بکنه که اجازه بدن شما برید مصاحبه بکنید. بعضی وقت‌ها بعضی‌ها می‌گن آره این کاریابی‌ها قابلِ اعتماد نیستند ولی من خودم می‌تونم بگم که اولین شغلَم رو با کاریاب گرفتم و تاحالا سه‌ چهاربار شغل عوض کردم و فقط یک‌بارِش با کاریاب نبود.

چرا؟ چون کاریاب کار و درآمدِش شمای هستید و از شما هم حتی یک سنت هم کاریاب نمی‌گیره. پولِ کاریاب رو کارفرما میده. و این خیلی خوبه. من دیدم و گاهی هم می‌نویسند که اگر کاریاب به شما گفت مثلاً باید به من 500 دلار بدید اون جاب مطمئن باشید که فَیک هستِش. من این کار رو هرگز نمی‌کنم چون پول‌هایِ خیلی خوبی می‌گیرَن. مثلاً کاریاب اگر یک نیرویِ باسابقه‌یِ کم رو معرفی بکنه حداقل بین 5 تا 7 هزار دلار از کارفرما می‌گیره و یک نیرو با سابقه‌یِ خوب رو ممکنِ ده تا پونزده هزار دلار از کارفرما که بهش معرفی می‌کنه ازش بگیره.

بنابراین این ذهنیتی که تویِ خیلی‌ها هست که آره کاریاب‌ها سرِکاری هستن و فلان این‌طور هم نیست توشون هست کسایی که فیشینگ می‌کنن. هنوز به اون جدیت اون پوزیشِن وجود نداره ولی واقعیت اینه که اون آدم اگر تو رو بتواند استخدام بکنه 100 هزار دلار می‌گیره پس چرا باید این کار رو نکنه. و من خودم به شخصه همیشه به دوستان پیشنهاد می‌کنم که از هر دو روش برید جلو. هم اگر مستقیم وب‌سایتِ خودِ شرکت رو می‌بینید که گذاشته همونجا اَپلای بکنید هم کاریاب باهاتون تماس می‌گیره رزومه‌تون رو بهشون بدید. هر دوتاش جواب میده. بالاخره یکیش جواب می‌ده ما هم همین‌طور کار پیدا کردیم.

سعید کاظمی: بعد اگه کسی بخواد برایِ خودش کسب و کار در استرالیا راه بندازه شرایط چه‌طوری است؟ مثلاً شما توصیه می‌کنید کسی که اول اومده؛ حالا البته دو بخش می‌شود.یکی سرمایه‌یِ کافی با خودش آورده و یکی هست که خُب مثلاً ما متوسطِ جامعه رو می‌گویم ، خُب مثلاً با پولِ ایران چند میلیارد هم ببری شاید 50 هزار دلار و 100 هزار دلار هم نشه. عددِ هنگفتی نیست. حالا فرض کنیم اکثریتِ جامعه سرمایه‌یِ زیادی نداره کی وقتشه که واردِ اون اتمسفرِ کارآفرینی و کار و یا خویش‌فرمایی بشود و برایِ خودش کار بکنه و یک کسب و کار برایِ خودش راه بندازه؟

مهندس ربانی: در هر دو حالت ابتدا به ساکن  همون اولِش نمی‌تونه. چه بخواد خدماتِ مهندسی بده یه روزی و یک شرکتی بزنه، اون بخشِش مخصوصاً اگر تخصصی باشه که باید سال‌ها تویِ بازار کار بکنه.  چون اینجا فضا خیلی رقابتی هستِش و از همه‌یِ دنیا میان. شما اگر مثلاً یه روزی بخواهید یک شرکتی ثبت بکنید، برایِ این‌که برایِ کسی کار بکنید، مثلاً خدماتِ مهندسی به یک مشتری بدید باید حداقل چهار پنج سال تو اون زمینه کار کرده باشی، تمامِ زیر و بمِ قضیه رو بدونید، نت‌ورک داشته باشی، اینجا تیم‌ورکِ. اینجا واقعاً بدونِ تیم‌ورک شما هیچ‌کاری نمی‌توانید بکنید. یک نفر آدم به هیچ‌عنوان نمی‌تونه کار بکنه.

باید شما از افرادِ مختلف تو زمینه‌هایِ مختلف؛ مثلاً اگر می‌خوای تویِ زمینه‌یِ ساختمان کار بکنی، حتما باید یک مهندسیِ مکانیکِ خوب داشته باشی، مهندسِ فایرِ خوب داشته باشی، مهندسِ هیدرولیکِ خوب داشته باشی. خُب روزِ اولی که شما رسیدید اینا رو از کجا می‌خواید بدونید و اونوقت کی به شما کار میده؟ شما می‌خواید کارِت رو از کی بگیرید؟ شما حداقل 5 سال سابقه کار می‌خواهید و چالِش‌هایِ خودش رو داره، دردِسرهایِ خودش رو داره مثلِ ایران، بیزینِس ران کردن. دوباره اگه به عنوانِ سرمایه‌گذاری میاید باز هم اون هم زمان می‌خواد. برایِ همین است که حتی ویزایِ بیزینِس تویِ استرالیا هم به طرف یک‌سال وقت میدن و بعد از یک سال هستِش که از شما می‌خواد که شما حالا بیاید اون بیزینِسِ موردِ نظرِ خودت رو شروع بکنی. بله کسایی که پول دارند می‌تونن حتی برَن بیزینِسِ آماده رو بخرَن. خیلی بابِ است تویِ استرالیا بیزینِس خریدن.

سعید کاظمی: در مورد خرید یک فرانچایز در استرالیا صحبتی بکنید.

بذارید من یه توضیحِ کوچیکی بدم شاید بعضی دوستان ندونن. فرانچایز چیست. فرانچایز گرفتن نمایندگیِ یک شرکت است  مثلِ مک‌دونالد که ما یک هزینه‌ای رو به یک شرکت می‌دهیم ولی شرکت تمامِ تجهیزات و دکوراسیون و کلِ موادِ اولیه رو برایِ ما تهیه می‌کنه و ما رو کامل آموزش می‌ده. چون که من مک‌دونالد رو کامل رفتم و تحقیق کردم. و یک هزینه‌یِ هنگفتی هم می‌گیره حالا فک کنم به یک میلیون دلار حداقل قیمت خرید فرانچایز باشه. البته بستگی داره و در ازایِ این هزینه به شما یک نمایندگیِ رسمی می‌دهد.

حتی محل ملک و مشاوری که به شما می‌ده و غیره و همه‌یِ استانداردها هم باید طبقِ استانداردهایِ اون شرکتِ مک دونالد باشه تبلیغاتِش رو هم مک‌دونالد میده و شما حق تبلیغ ندارید، حقِ تغییر در هیچ قسمت از دکوراسیون ندارید و یک رویالیتی هستِش اگه اشتباه نکنم و حقِ کمیسیون ماهیانه فقط شش تا ده درصد متوسط به این شرکت‌ها پرداخت می‌کنید و تمام نمایندگی‌هایِ مک‌دونالد در دنیا بر اساسِ فرانچایز است. اگه زحمتی نیست توضیحی به ما در مورد فرانچایز در استرالیا بدین.

مهندس ربانی:  فرمایشِتون درست بود به همین شکل هستِش. حالا تویِ اون بخش من زیاد تحقیق نکردم. فقط یک تحقیقِ جزئی کردم برایِ یکی از دوستان و کلاً برندها هرچه بزرگ‌تر گران‌تر و هرچه بزرگ‌تر سودده‌تر طبیعتاً. شما وقتی که مک‌دونالد می‌خرید یک شعبه‌ش رو فرانچایز می کنید دیگه زحمتی به خودت نمی‌دهی بابتِ این‌که بری و مشتری جذب بکنی. مک دونالد هر جا که اون اِمِش (M) رو هوا بکنه مردم با ماشین صف می ایستند. و به همین دلیل هم به شما زیرِ یک میلیون دلار به شما فرانچایز نمیدهد.

ولی در استرالیا مدل‌هایِ بیزینسِ شخصی هم هست که شما می‌تونی حتی با 80 هزار دلار مثلاً بیزینِس بخری. حالا این چیه؟ این یک کافه‌یِ کوچیکه تویِ منطقه‌یِ لوکال که مردمِ اون منطقه می‌شناسَنِش و میرن اونجا. اینجا خیلی بابِ است. از صبح تا شب مردم از 6 صبح تا ساعتِ 6 غروب تویِ رستوران هستن. اصولاً اینجا غذا تویِ خونه خوردن رو کسی باهاش میونه‌ای نداره. غذا بیرون متنوعه و ارزان هستِش و اصولاً مثلِ ما ایرانی‌ها علاقمند به بحثِ آشپزی و اینا نیستند و بنابراین رستوران داری و بیرون رفتن خیلی باب هستِش.

بنابراین این بستری ایجاد کرده برایِ خیلی بیزینِس‌هایِ شخصی حتی فامیلی. مثلاً یک خانواده‌ای هستند که پدر و پسر و همسر یک کافه تریا دارند و بیزینسشون مشتری داره و خوبیش اینه که سیستم شفاف هستِش. چون اینجا همه مالیات میدن و شما یک سنت رو هم نمی‌تونی از کسی مخفی کنی مگر این‌که چرا افرادی هستند که میان‌بر میزنن و کَش پول می‌گیرند اما عمدتاً سیستم شفاف هستش. و این سیستمِ شفاف به شما اجازه میدهد. که اون بیزینِسِ موردِ نظر رو ببینید. که این چقدر تِرنوور (گردش) مالی داره، چقدر هزینه‌هاش بوده، بالاخره دو نفر اونجا کار بکنن، هزین‌هیِ مواد اولیه داده و چقدر به قولِ خودِشون کَش‌اینِشِ یعنی چقدر پول نقد اومده.

بعد طرف به نسبتِ درآمد  بیزینِسِ خودش قیمت می گذارد. مثلاً می‌گه من این کافه رو میدم 100 هزار دلار، مثلاً اون آقایِ پمپ‌بنزین می‌گه من پمپ بنزینم رو میدم 400 هزار دلار ومک‌دونالد میگه من میدم یک میلیون دلار. و طبیعتاً به همون نسبت هم سودِشون بیش‌تر هستِش و به همون نسبت هم باز هزینه‌شون بیش‌تره. اینه که بله یک مدلِش این است که شما می‌خواید اینجا کارِ بیزینِس بکنید. خوب این راحت ترین و گران‌ترین روش هم است. چون مشتری اونجا هست. چون منی که سرِ راهِ خونم یک رستورانی هست خیلی برام مهم نیست که کی پشتِ اوون پیشخوان هستِش. اگر غذاش خوشم اومده امروز می‌خورم و فردا ممکنِ که یکی دیگه اون بیزینِس رو بخره و من دوباره میرم اونجا غذا می‌خورم. بنابراین اون صاحبِ بیزینیس و خریداربیزینیس زحمتی بابتِ جذبِ من نداره ولی اگر دوبار غذاش رو خراب کنه من طبیعتاً دیگه اونجا نمیرم.

ولی یه مدلِ دیگه هست که این مدل مدلِ ارزان‌تره و پر زحمت‌ترِ. شما میاید اینجا، طرف می‌خواد رستوران بزنه می‌گه خُب اول از همه برم تویِ رستوران کار بکنم. میره اول یک‌سال تویِ رستوران کار می‌کنه که اصولِ رستوران‌داری رو یاد بگیره و مشکلات رو ببینه. اون مدلی هستِش که خیلی کم‌خرج‌تره. مثلاً اینجا من رستورانِ خوبِ ایرانی می‌شناسم تویِ سیدنی معروفِ. می‌دونم که هفته‌ای حتی ششصد هفتصد دلار بابتِ اجاره‌یِ محلِش نمیده. با این‌که حتی یک جایِ خیلی جا افتاده است. چرا؟

چون خارج از مراکزِ خرید هستش. چون اگر شما داخلِ شاپینگ سِنترها (فروشگاههای بزرگ)برید مثلاً اجاره‌کردنِ یک فضا خیلی برایِ شما گرون درمیاد. ولی اگه خارج از اون فضاها باشید ارزونتره. شما می‌گویید خیلی خوب من نم‌ی خوام دویست هزار دلار بدهم یک بیزینِس بخرم. خودم از صفر شروع می‌کنم، این محل رو اجاره می‌کنم و حالا دیگه تو اون موقع باید مشتریت رو جلب بکنی، باید رقابت بکنی با هزاران آدمی که مثلِ تو هستند و چه بسا از تو قویتر هستند، چه بسا شناخته‌شده‌تر هستند. ولی دیگه اون پوله رو نمیدی و ممکنِ به جایی برسید که دیگه خودتون اون بیزینس رو 400 هزار دلار بفروشی.

سعید کاظمی: و کسایی هم هستند که 24 ساعته کار می‌کنند.

مهندس ربانی: بله هستند و واقعاً هم زحمت داره مثلاً آخرِ هفته‌ای که ما کارمندها تعطیلیم و میریم بیرون می‌گردیم اون اصلِ کارِشِ و با خانوادَش باید اونجا وایسه پایِ اون پیشخوان و واقعاً بیزینِس راه انداختن اینجا دردسَر داره چون مشتری اینجا خیلی حساسِ است. هر نوع مشتری واقعاً اینجا هست. نمی‌خوام بگم همه پرفِکت هستن نه ولی واقعیت اینه که رقابت سخته چون همه هستند و به محضِ این‌که تو نتونی رضایت مشتریت رو جلب بکنی خُب طرف میره جایِ دیگه. 

سعید کاظمی: شغل‌هایِ جنرال چه‌ طوری است؟ شما تویِ صحبت‌هاتون گفتید که شغل‌هایِ جنرال رو هم در استرالیا تجربه کردید

مهندس ربانی: بله کارهایِ کَژوال هست. کارِ کَژوال خُب طبیعتاً گرفتنِش راحت تره ولی عمدتاً نمی‌شه روش طولانی مدت حساب کنی یعنی نباید روش طولانی مدت حساب کنی. مگه این‌که واقعاً تخصصِ خاصی نداشته باشی. ولی همه‌جور کاری هست. یعنی مثلاً یک کسی هست تویِ رستوران کار می‌کنه، یکی هست میره مثلاً برفرض می‌خواد یه ذره کارِش راحت‌تر باشه مثلاً میره یک دوره‌یِ سیکیوریتی می‌بینه.

سیکیوریتی نه حالا به اون معنایِ خیلی پیچیدَش. مثلاً تویِ شاپینگ‌سینترها افرادی هستند که لباسِ سِکیوریتی تنِشونه و اینا پلیس نیستند. حالا شاید یک تجهیزاتِ مثلِ واکی تاکی داشته باشن اونجا تویِ اون فروشگاه مسئولِ این هستند که اگر یکی مشکلی پیش اومد، مسئولِ ورود و خروجِ آدمها، شبها موقعِ تعطیل شدنِ مثلاً فروشگاه‌ها درها رو چک بکنن که قفل باشه، مثلاً تویِ پارکینگ مثلاً مشکلی پیش بیاد اونا به پلیس اطلاع میدن. مثلاً یک کسی میره این دوره میشه مأمورِ سیکیوریتی.

معمولاً شغل‌هایِ کَژوال بینِ ساعتی 15 تا 25 دلار حدوداً دستمزدِشون هستِش و می‌چرخونه یک زندگی رو. ببینید مثلاً طرف حتی دوتا بچه داشته باشه با این شغلِ کَژوال می‌تونه اموراتِش رو بگذرونه. حالا معمولاً افرادی که با ویزایِ دائم میان اگر بچه‌دار باشند یک کمکی هم سِنتر لینکِ اینجا که مثلاً مثلِ سازمانِ تامین اجتماعیِ اینجا هست به هر بچه یک مقداری، اگر اشتباه نکنم مثلاً دوتا بچه حدودِ 1400 دلار در ماه هم به خانواده‌ها کمک می‌کنن. خُب این پول هست حالا یک کارِ کَژوال مثلِ رانندگیِ اوبر که مثلِ اِسنَپِ خودمون می‌مونه یا سِکیوریتی یا کار تویِ رستوران یا حتی کنترخوانی هم سازمان‌هایِ اوتوریتی‌هایِ برق و آب دارند؛ طرف میره کنتور می‌خونه و معمولاً دستمزدهاشون هم تویِ همین رِنج هستِش.

اینجا دستمزدها خیلی خوب بالانس شده. یعنی اختلافِ تفاوتِ دستمزدها اینجا تفاوت کمه. یعنی مثلاً یک چیزی حول و حوشِ بگم شاید یه کارگرِ ساده ماهی حدودِ سه‌هزار و پونصد دلار درآمدِش باشه. یک مهندس متوسط شاید 7000 دلار درآمدِش باشه. تفاوت‌ها چون به نظرِ من نقطه‌یِ قوتِ یک کشور همیشه اختلافِ طبقاتیِ کمه. این که طبقه یِ متوسطِش وسیع باشه. اون کشور کشورِ قدرتمندی هستِش. این‌که مثلاً یک کسی باشه تویِ کشور که حقوقِش دو میلیون باشه و یک نفر سیصد میلیون به نظرم اون سیستمِ پرداخت خیلی سیستمِ بدی هستِش و باعثِ اختلاف طقاتی میشه.

ولی اینجا معمولاً این شکلی نیست. یعنی من ندیدم کسی دیگه کم‌تر از روزی صد و سی چهل دلار درامد داشته باشه؛ حتی کارگرهایِ ساده. ولی عرض کردم این شغل‌ها رو خُب میگه کسی تخصصِ خاصی نداشته باشه و لی قاعدتاً قرار نیست که مهاجر بیاد اینجا و برایِ همیشه اُوِر کار کنه یا برایِ همیشه سرِ ساختمون کار کنه و میلگرد مثلاً بزنه سرِ ساختمون. چون اینها جسمی هم کارهایِ مشکلی هستن.

سعید کاظمی: بله. کلاً محیطِ کاری استرالیا چطوریه؟ حالا شما تجربیاتِ خودتون رو بگید. تویِ اون محیط آیا مثلاً حالا تویِ جنرال یا تویِ شرکت‌هایِ خصوصی که کار می‌کردید بحث‌هایِ مثلاً نژادپرستی و تفاوت ایجاد کردن و مزایا و درآمد و برخوردها و اینا آیا تأثیر داشته تویِ تجربیاتِ شما؟

مهندس ربانی: بله خُب محیط‌ها با هم فرق می‌کنند. بسته به این‌که چه کاری بکنی. کارهایِ کَژوال خیلی مثلِ کارهایِ حرفه‌ای خوب نیستند. مثلِ اونها نیستند. توشون حالا همه‌جور آدمی هست مخصوصاً خودم می‌گم یک ماه مثلاً یادمه که من یک‌ماه کارِ کَژوال کردم سرِ ساختمان نصبِ تجهیزاتِ برقی بود. یک عرضم هم همین بود که شما باید کارِ کژوالِتون هم هدفمند باشه. یعنی اگر مثلاً سعی کنید کار به فیلدِ خودت بخوره. من یک‌ماه یادمه چون سابقه‌یِ کار نداشتم و می‌خواستم واقعاً درگیرِ کار بشم رفتم برایِ نصبِ تجهیزات. خیلی بهم دید داد و فهمیدم تو بیلدینگ چیکار بکنم.

یعنی واقعاً مثلاً سیستمِ کابل‌کشی و تابلو‌بندی‌هاش رو واقعاً دیدم و اون مثلاً یک‌ماه از نظر جسمی برام سخت بود ولی به من خیلی دید داد و عرضم اینه که حتی اگه مثلاً اگر یه روزی می‌خوای رستوران بزنی کارِ کَژوالِت بهتره بری تویِ رستوران کار بکنی. اگر می‌خوای بیای اینجا یه شرکتی بزنی که صد تا تاکسی داشته باشی خُب برو اوبر کار کن.  عرضم این است که حتی کارِ کژوالت هم به نظرِ من باید یه مقدار هدفمند و با اون هدفِ نهاییت باشه.

و محیط‌هایِ کاریِ کژوال خُب هرچقدر محیط کارگریتر باشه طبیعتاً این جور مسائل هم هست. ولی در محیط‌هایِ کاری که مثلاً من تویِ شرکت‌هایِ کاری کار کردم واقعاً می‌تونم بگم ندیدم. من بحث‌هایِ نژادی واقعاً ندیدم. واقعاً مثلاً شاید تویِ سطوحِ بالا و خیلی بالا باشه به قولِ خودِشون می‌گن گلَس روف اون سقفِ شیشه‌ای اون بالا باشه که از یک حدی طرف نتونه بره بالا. و در سطوحِ کارشناسی و کارشناسیِ ارشد دوستانِ من که الان با هم کار می‌کنیم خیلی‌هاشون ایرانی هستند، سمت‌هایِ خیلی خوب دارند و چون این کشور مبناش ورودِ مهاجر هستِش و با یک کشوری که مثلاً حالا سیستمِش براساسِ مهاجرپذیری نیست حالا خیلی تفاوت داره.

مسائل نژاد پرستی این مسائل خیلی اینجا کم‌رنگ‌تر هستِش و واقعاً هم بهش بها میدن. یعنی مثلاً اگر شما واقعاً در شرکت داری اَبیوز می‌شی و کسی داره بهت زور میگه برایِ بحث‌هایِ نژادی واقعاً بری و با منابعِ انسانیشون صحبت کنید به حرفت اهمیت میدن. نمی‌تونم بگم نیست. قطعاً یک مقداری هست ولی من نامحسوس دیدمش. خیلی واقعاً تا حالا تویِ شرکت‌هایی که کار کردم؛ من تویِ چهار شرکتِ بزرگِ خوبِ اینجا کار کردم مثلاً همکارام چینی، کویتی، عرب، هندی، آمریکایی، فرانسوی همه احساس می‌کردیم یک تیم هستیم و من خیلی ندیدم این مسائل رو.

سعید کاظمی: خانم‌ها چی؟ فضایِ کار برایِ خانم‌ها در استرالیا چطور است ؟ مثلاً یک خانمِ مجرد بلند شده اومده استرالیا تخصص هم داره. برق سال‌ها تجربه داره. عمران، پزشکی … اینا چی؟ اینا هم فضا برایِ کسب و کار و کار کردنِشون مهیاست؟

مهندس ربانی: خیلی تمیزتر از ایران هستِش. این رو به جرأت می‌گم برایِ این‌که من و خانمم هر دو در ایران همکار بودیم و هنوز هم بعضی چیزها رو که تویِ شرکت می‌دیدیم برایِ هم تعریف می‌کنیم. ببینید آدمیزاد رو شما نمی‌توانید با قانون کنترل کنید ولی تا یک درصدِ زیادی کنترل می‌کنید. شما اینجا همون اولی که میروید می‌شینید سرِ کار همون روزِ اول تعهد نامه‌یِ سکسچوال هَرِنسمنت می‌ذارن که تعهد میدی که اگر هر گونه رفتار، شوخی و عملکردی که بکنی بویِ سِکیچوال هَرِنسمنت بده.

یعنی مثلاً اون خانمِ همکارِ تو احساس بکنه آره اینجا ازش تو یه جک سِکسی گفتی حالا یک شوخی یا چیزی تقریباً کارت به آخرِ وقت نمی‌کشه. به همین راحتی. من اینجا رو امن میبینم برایِ خانم‌ها و یک مسئله‌ای که هست خودم نمی‌گم خانمِ من که اینجا داره کار می‌کنه می‌گه. همکارهایِ خانمم میگن. دوستانِ خانمم میگن. نمی‌شه گفت که صد درصد قانون می‌تونه این رو حذف بکنه.

صد در صد تویِ شرکت‌هایی آدم‌هایی هستند که حالا سعی می‌کنن یه مقدار به قولِ معروف بدجنسی بکنن، اَبیوز بکنن به قولِ خودشون ولی ساز و کاری ساخته شده. حداقل همین که برایِ شما همون اولِش یک اینداکشِن میذارن و به شما آموزش میدن که شما باید بحثِ سِکسچوال هَرِنسمنت رو حواسِت باشه ازت تعهد می‌گیرن که من متعهد بشم که مثلاً رفتاری نکنم که همکارِ خانمِ من احساسِ ناراحتی بکنه اینها همون اولِش به تو گوشی رو میده که آره من باید حواسم باشه و واقعاً هم اگر گزارشی بشه قطعاً باید پاسخگو باشید و به سرعت هم باید پاسخگو باشید.

سعید کاظمی: الان مثلاً فکرکن تویِ محیط‌هایِ کاریِ ایران این هستیش و خیلی بحث میشه که می‌گه اگه ما هر چقدر هم تلاش بکنیم ؛ بیش‌تر دولتی‌ها هست حالا می‌گه هر چقدر هم تلاش بکنیم رشد نمی‌کنیم و بالاتر نمی‌ریم. برای شما در استرالیا به چه‌طریقی هستِش؟ ناخودآگاه کسی وقتی واردِ یک کشورِ غریب میشه شروع به تلاشِ بیش‌تر می‌کنه و زمان بیش‌تری صرف می‌کنی و دقتِت رو بیش‌تر می‌کنی. حتی تایم و ورود و خروجت اونجا خیلی حساس هستن روش. دقت می‌کنی که زودتر بری و دیرتر بیای و تمامِ اتمسفری که اون مدتی که سرِ کار هستی اکثرِ تلاشِت رو بکنی که بهتر دیده بشی و اون شغل رو حفظ بکنی و بعدِش هم برایِ رشدِت اقدام بکنی. درست می‌گم؟

مهندس ربانی: بله صد در صد همین است. ببینید عرضم به حضورِ شما این است. که صد درصد هرچی رشد بکنی بیش‌تر دیده میشی. ولی این‌که بگم همه‌یِ شرکت‌ها این رشدِ شما رو بهش بها میدن حرفِ درستی قطعاً نیست. معمولاً شرکت‌ها هرچی بزرگ‌تر هستند و هرچه ساز و کارِشون چندملیتی‌تر هستِش مثلِ شرکت‌هایِ بین‌المللی که اینجا زیاد هستند مثل شرکتی که من در حالِ حاضر دارم کار می‌کنم خُب این ساز و کار به صورتِ سیستماتیک بیش‌تر وجود داره. یعنی منوط به شخص نیست.

یک‌وقت می‌بینی من تویِ شرکتی کار می‌کنم مالِ یک آقایی هستِش که با دوتا پسرِش اون دوتا شرکت رو ران کردن خُب من باید اون آدم رو قانع بکنم که اون تواناییِ رشد رو دارم و اون به من اون میدون رو بده. اینجا قضیه خیلی شخصی‌تر میشه. الان اون بابا شاید اصلاً از من خوشش نیاد و به من اجازه‌یِ رشد نده. اینجا کسی هم کنترلی رویِ این آدم و شرکتِش نداره. شرکتِ خودشه و اصلاً دوست داره من رو معاونِش بکنه و من رو برایِ همیشه یک کارشناس نگه‌داره. ولی وقتی واردِ فضاهایِ حرفه‌ای‌تر و بزرگ‌تر و حالا کارتل‌هایِ بین‌المللی‌تر میشه ساز و کارهایی هست تویِ اون شرکت که شما پِرفورمنِس‌رِویو هست و هر سؤالی داری بازم بستگی به مَنَیجِرِت داره و ممکنِ اونجا هم شما به یک مَنَیجِری بخورید که خیلی حالا به‌قولِ انگلیسی‌ها اَپریشیَیتت نکنه.

یعنی مثلاً قدرِ تلاشِ تو رو ندونه ممکنِ هست طرف بهت میدون بده. باز یک مقدار به اون مدیر برمی‌گرده. ولی چون ساز و کاری هست و سیستمی هست این قضیه‌یِ رشد سیستماتیک تره. شما یک پِرفورمِنسی داری و خودت میای معمولاً برایِ خودت هدف تعریف می‌کنی. حالا مثلاً شرکتِ ما یک شرکتِ آمریکایی هستِش ولی خُب تویِ استرالیا خیلی فعالِ و این سیستم رو داره و خیلی‌هاشون هم مشابه هستند. شاید برایِ خودت هدف تعریف بکنی. بعد این اهدافِت رو میای مثلاً با مَنَیجِرِت در میون میذاری مثلاً می‌گی من این برنامه‌هام برایِ سالِ بعد اینه. بعد سالِ بعد که موقعِ ریویو می‌شه.

  حالا اون آدم تصمیم می گیرد. و می‌گوید خُب حالا شما این قسمت ر وبه نظرم خوب بودی و این قسمت رو به نظرم ضعیف بوده، شما الان می‌تونی ارتقاء پیدا بکنی یا نمی‌تونی پیدا بکنی.ارتقا حالا همه چیز به آن مدیر بستگی داره. شما ممکنِ یک مقدار احساس می‌کنی اِ من این همه تلاش کردم چرا نمی‌بینه. این مسائل هست ولی این ساز و کار وجود داره و من تا جایی که دیدم بچه‌ها معمولاً خوب رشد می‌کنن.

مثلاً طرف اینجا از اینترمِدیَیتِ (مقدماتی) یک جورایی شروع می‌کنه، ساز و کاری هست که شما کار بکنید و رشد بکنید و حالا بیش‌تر از خودت توانایی نشون میدهی و واقعاً باید انرژی بذاری. این فرمایشِ شما درسته. و در موردِ زمان ورود و خروجی اینا خیلی زمانی نیست اینجا. یعنی مثلاً شما اینجا ساعتِ هشت کارت بزنی  نه اصلاً کارتی وجود نداره اینجا. زمانی به اون معنا نیست. ولی من شده ساعتِ یازده‌یِ شب هم چون الان از خونه کار کردن هم باب شده و من خودم یک روز در هفته میرم آفیس بعد از قضیه‌یِ کرونا ولی شده من ساعتِ یازده شب هم پشتِ کامپیوترم کارم رو دارم انجام میدم و مدیرِ من خوابه. ولی من میدونم که این پروژه باید فردا تحویل داده بشود.

سیستم از تو کار می‌خواهد و دیتَیل مَنَیجمنت خیلی جواب نمیده. حالا تو یک ساعت کجا بودی؟ مگه این‌که بری تویِ یک شرکتِ کوچیکی که حالا اون مدیر اونجا حقوقِتون رو هم داره میده ممکنِ بری یه کافی هم بخوری بیای یکم حالا اخم و تخم بکنه. ولی واقعاً ساعت رفت و امد مهم نیست. پروژه‌ای هستِش و تو اینقدر خودت مسئولِ این پروژه هستی که من شده مخصوصاً الان از توی خونه کار کردن یک حسن داره رفت و آمد نداری ولی یه بدی داره همیشه این کارِ با تو هستِش .

باور کنید من شده ساعتِ پنج و نیمِ صبح از خواب بیدار میشوم یه چیزی یادم رفته میرم کامپیوتر رو روشن می‌کنم این ایمیل رو باید امروز بفرستم. شده این‌طوری یا مثلاً شده ما دیلیوِری داریم یعنی مثلاً فردا باید پروژه تحویل بشود شب ساعتِ ده دارم کار می‌کنم. عرضم اینه که سیستم هست ولی باز یک مقدار حالا هم ممکنِ به مدیرت هم بستگی داشته باشه.

سعید کاظمی: الان واردِ استرالیا بشی محدودیتِ شهر نداری مثلِ کانادا که تو حتماً باید تویِ این شهر شروع به کار بکنی؟ یا یک روستا اگه دوست داشته باشی؟

مهندس ربانی: چرا.  بستگی به ویزات داره. ویزایِ من نداشت ولی بعضی ویزاها که شما اسپانسر دارید داره. دو مورد اسپانسر داریم. حالا باز برمی‌گرده به بحثِ مهاجرت. یک مدل اسپانسِر اسپانسرِ اِستَیت، اسپانسرِ شیپِ که شما از اون اسپانسر استان می‌گیرید مثلِ نیوسالت ولز، مثلِ ویکتوریا که اونها کم‌تر محدودت می‌کنند. دوستانِ من بودن رفتن ملبورن بعد سیدنی کار گیر آوردن یک ایمیل زدن که مثلاً من کار گیرآوردم رفتم. یه مدل هست همین‌ که گفتید مثلاً مدلِ روستایی.

مثلاً طرف تویِ منطقه روستائی ویزا گرفته؛ ویزایِ حالا خیلی خوبی هم نیستِش چون اینجا روستائی کار کمه و جمعیت کمه، اونها دیگه نمی‌توانند. شهرهایِ بزرگ بِروند و باید تویِ همون منطقه بمونن سه سال چه بسا خیلی‌هاشون کارهایِ کَژوال می‌کنن. چون کارِ تخصصی تویِ یک شهری که مثلاً بیست هزارتا جمعیتشه چقدر کارِ تخصصی هست که شما انجام بدید و بعدش هم اونایی که کارهایِ کَژوال می‌کنن ممکنه که تویِ کارخونه کار بکنن، ممکنه که با ماشین کار بکنن تا اون سه سالِشون طی بشه و  به شهرهایِ بزرگ برن. بنابراین بله این محدودیت رو میذارن ولی بسته به نوعِ ویزاشون دارد.

سعید کاظمی: پس هرچقدر شهر بزرگه کار هم به همون نسبت بیش‌تره و کارِ تخصصی هم بیش‌تره؟

مهندس ربانی: و هزینه هم بیش‌تره طبیعتاً. هزینه البته نه بحثِ خورد و خوراک؛ یکیه تقریباً و فقط بحثِ اِسکان هستِش.

سعید کاظمی:  خدماتِ دولتی، مدرسه، بیمارستان در نقاط شهری و روستائی استرالیا ثابت هستِ یا اینها هم متغیر است؟

 نه اینها تقریباً ثابت هستند. رایگان هستِند؛ البته دارو رایگان نیست دارو تقریباً گرون هم هست ولی ویزیت و سونوگرافی و آزمایشات شما رویِ مدیکرِ شما که یک کارتِ سبزِ بیمه هست و بهش می‌گن مدیکِر رایگانِ است. مدارسِ پابلیک رایگان هستند و هر ترمی مبلغی در حدِ چندصد دلار شاید برایِ یونیفرم، کتاب، دفتر و خودکار  اینها بگیرن ولی شهریه مدرسه نمیدهید ولی اینجا مدارسِ پرایوت(خصوصی) هم هستند.

پرایوت‌ها مثلاً مدل‌هایِ مختلف دارند که حالا اونا بیش‌تر تویِ دبیرستان هستن که حالا اگه یک کسی بچه اش رو پرایوت بذاره اینجا معمولاً تویِ ابتدایی نمیذاره و بیش‌تر دبیرستان می گذارند. مزیت‌هایِ مختلف دارند و طبیعتاً کیفیتِ آموزش پرایوت بهتره. بعضی مدارسِ دولتی حالا خیلی جالب نیستند. مدارِسِ رنکینگ دارند. یکی از مسائلی که ما برامون مهم بود مثلاً سعی می‌کردیم جاهایی خونه بگیریم که رَنکینکِ مدرسه‌هاش بالاتر باشه. ایرانی‌ها به مدرسه و بحثِ آموزش خیلی اهمیت میدن که خودِ استرالیایی‌ها خیلی اهمیت نمیدن.

سعید کاظمی: چند درصدِ جامعه استرالیا دانشگاه می روند؟

مهندس ربانی: می‌تونم بگم به زحمت؛ اگر منظورتون دانشگاه رفتنه اینجا به زحمت شاید بیست درصدشون دانشگاه برن. اکثراً خیلی علاقمند به کارهایِ مهارتی هستند که اینجا بهش میگن ترَیدی. چون درآمدهایِ خوبی هم دارند. اینجا یک کاشیکارِ خوب شاید خیلی بهتر از یک مهندس دربیاره. یک نجارِ خوب. و این کارها زیاده. یک نجارِ خوب اینجا کار زیاد داره. یک الکترَیشِنِ خوب. و همه چی ولی شما باید لایسِنس بگیری. شما تا لایسِنس نگیری اجازه‌یِ هیچ‌گونه کارِ مهارتی ندارید مگر این‌که تحتِ سوپر ویژِنِ یک کسی که لایسِنس داره کار بکنید، دستمزدِ کم‌تر بگیرید وگرنه همه‌یِ کسایی که کارهایِ ترَید می‌کنن نجار، آهنگر، لوله‌کش و برق‌کار همه باید از سازمان‌هایِ مربوطه لایسنس بگیرند.

سعید کاظمی: اگر بخواید برگردید به گذشته مثلاً بیست سالِ قبل چه چیزهایی رو مرور می‌کنید. یه کتابی هست که می‌گه من کاش عقلِ 40 سالگی رو تویِ بیست‌سالگی می‌داشتم. واقعاً بخواهید برگردید به اون دوره چه کارهایی رو دوست داشتی می‌کردی و یا نمی‌کردید؟

مهندس ربانی: من اگر برمی‌گشتم به اون زمان‌ها خیلی دوست داشتم دانشگاخ رو برم خارج از ایران بخوانم اگر امکانِش بود. یعنی اگر برمی‌گشتم به اون زمان تمامِ هم و غمم رو میذاشتم برم در خارج از کشور ترجیحاً اروپا چون تحصیلِ دانشگاهی در اروپا نسبت به استرالیا آسان‌تر و ارزان‌تر هست. و اگه برمی‌گشتم شاید این تنها کاری بود که می‌کردم چونکه احساس می‌کنم اگه این کار رو می‌کردم مثلاً خیلی بهتر می‌شد. از نظرِ بحثِ کاری و ساختنِ یک زندگی.

بنابراین جوان‌هایی که می‌خواهند از ایران بروند و یا اصلاً هر برنامه‌ای دارند اگر بحث رو بخوایم در رابطه با مهاجرت صحبت کنیم آره توصیه‌ من این است که کاش می‌شد من هم دانشجویی می‌رفتم خارج از ایران درس می‌خواندم و همون سیستم رو ادامه می‌دادم. امااگه بخوام عمومیصحبت بکنم راجع به بحثِ زندگی خُب این دیگه یکم شخصی می‌شه. خُب اگه می‌خواستم برگردم به ایران اون وقع بیست سالِ پیشِ خودم شاید ایران رو بیش‌تر بگردم. احساس می‌کنم مثلاً خیلی جاهاش رو ندیدم و می‌دونم که شاید دیگه نتونم.

چون وقتی یه مدتِ کوتاه میای ایران فقط می‌خوایِ فامیل رو ببینی. بنابراین اگر کاری بگم به این شکل ولی اگر عمومی بگویم این کار رو می‌کردم حتماً و مسئله‌ای که هست یه چیزِ دیگه که مثلاً خیلی همیشه برام چیزِ مثلاً احساس می‌کنم که تویِ زمینه‌یِ بیش‌تر کار می‌کردم بهتر بود. الان احساس می‌کنم دوست دارم یه کارهایی بکنم که اگر بیست سال پیش بود می‌توانستم ولی الان دیگه بدن آدم تویِ 44 سالگی خُب کشش نداره. می‌گم کاش الان 22 سالم بود این‌کار رو می‌کردم.خیلی خوبه. کوه‌هایِ ایران رو می‌رفتم. حتماً کوهنوردی می‌کردم. اینجا چیزی که هست کوهنوردی نداریم به اون معنا. کشورِ فلتی ست. اینا چیزهایِ شخصی هستِش شاید یکی دوست داشته باشه و یکی دوست نداشته باشه.

سعید کاظمی: در مجموع از محیطِ کار تویِ استرالیا راضی هستی؟

مهندس ربانی: بله. سعید جان یه توصیه‌ای که بکنم به دوستان اینه که واقعاً اگر آدم رشته‌ای رو که می‌خونه رو با علاقه بره از کارِش لذت می‌بره. من واقعاً همین‌جور نرفتم برق بخونم. آخه می‌دونید آقا سعید من با یکی از دوستان داشتم صحبت می‌کردم انسان همیشه به قولِ انگلیسی‌ها الگوسازی می‌کنه. متاسفانه با شرایطی که تویِ ایران به‌وجود اومده دیگه الگوها از بین رفتن. الگوها شکلِشون عوض شده.

ولی خوب من خودم چرا برق خوندم چون من موقعی که دبیرستانی بودم نزدیکِ باغ‌هایی که ما داشتیم مخصوصاً پدرم که کشاورزی داشت نیروگاه برق می‌ساختند.  مثلاً من همیشه نگاه می‌کردم آرزوم بود روزی مهندسِ برق بشوم تویِ این نیروگاه کار بکنم. چرا؟ چون داشتم الگوسازی می‌کردم. داشتم مهندسِ زیمِنس رو می‌دیدم که چقدر کارِش جالبه. میاد این کولینگ تاورها رو مثلاً نصب می‌کنه و داره اونجا کار می‌کنه که چقدر رضایت بخش است.

خُب الان ولی این الگوه وجود نداره. جوونه مثلاً به کی نگاه کنه و الگو بگیره؟ بنابراین اگر برمی‌گشتم قطعاً باز برق رو می‌خوندم. قطعاً الان مهندسِ برق می‌شدم و به همون خاطر هم هست که استرالیا واقعا پروژه‌ها استرِس داره. واقعاً استرِس داره. واقعاً مثلِ ایران نیست. من شدم طرحِ پروژه رو سه سالِ پیش تحویل دادم الان پیمانکار از من توضیح می‌خواد و واقعاً باید پاسخگو باشید. پروژه استرِس داره. من شده برایِ استرِسِ پروژه ساعتِ 4 صبح از خواب بیدار می‌شم. که فردا مثلاً تویِ جلسه میریم این رو بگم. نت می‌نویسم. باور کنید شوخی نمی‌کنم. چون می‌دونم 00:43:14با منه.  ولی شغلم رو چون دوست دارم،

چون رشته‌م رو دوست دارم وقتی تویِ شهر از جلویِ ساختمونه رد می‌شم کَیف می‌کنم که ای روشناییِ این رو من طراحی کردم. مثلاً فلان جا رفتم این پایه‌هایِ روشنایی رو من کار کردم. و این برایِ من لذت‌بخش است. ولی اگه من رشته‌م رو دوست نداشته باشم هر روز می‌گم خُب که چی؟ تو روزی ده ساعت استرِس داری؛ چون واقعاً من روزهایی شده که ده ساعت یازده ساعت کار بکنم. تو ده ساعت استرِس داری 4 ساعت تویِ جلسه نشستی که چی؟ ولی اون که چی رو به خودم نمی‌گم چون حالا وقتی برمی‌گردیم به اون موضوعی که چی‌کار می‌کنی واقعاً باید ببینی چه رشته‌ای دوست داری؟ الان مثلاً برایِ همین هم من به بچه‌هام همیشه می‌گم.

حالا پسرم که کوچیکه و دخترم که دبیرستانِ بهش می‌گم واقعاً رشته‌ای که دوست داری بخون. تو هر رشته‌ای که بخوای بخونی من شاید دو تا فقط توصیه بگم ولی انتخاب با خودته. و این خیلی مهمه چون در آینده کم میاری. شما قراره این کار رو سی سال انجام بدهی. منی که از ایران اومدم قراره تا 65 سالگی این کار رو بکنم. تا 67 سالگی این کار رو بکنم. اگه هر روز صبح پاشم بگم ای بابا لعنت به این زندگی و به این کار چه زندگی خواهد شد این. ولی اگه دوست داشته باشی کارِت رو اِسترِسِش رو هم می‌پذیری، مسئولیتِش رو هم می‌پذیری و به همون نسبت از کارِت هم لذت می‌بری. با وجودِ همه‌یِ مشکلاتِش.

سعید کاظمی: خیلی لطف کردید. تجربیات کار در سیدنی استرالیا را مهندس با من و هموطنان در میان گذاشت

دوستان عزیز امیدوارم. مصاحبه من سعیدکاظمی با مهندس ربانی در خصوص تجربیات کار در سیدنی استرالیا برای شما مفید بوده باشد. و شما عزیزان نیز تجربیات خودتان را از هر جای دنیا در اختیار من قرار بدهید. تا این اطلاعات بتواند برای جوانان و هموطنان ما در سراسر دنیا مفید واقع گردد. برای کسب اطلاعات بیشتر از کار در هر جای دنیا اینجا را کلیک کنید. جهت آگاهی از معادل سازی مدارک در رشته های مهندسی نیز اینجا کلیک کنید.

  1. خیلی عالی بوداین گفتگوباخانم دکترواقعاحقیقت راجبع زبان آلمانی دراختیارگذاشتن درسته خیلی سخته زبان آلمانی ولی برای محاجرت یه پیش زمینه…