نوشته‌ها

هزینه های زندگی در دبی (بخش دوم)

هزینه های زندگی در دبی (بخش دوم)

برای تماشا ویدئو هزینه های زندگی در دبی (بخش دوم) روی ویدئو ذیل کلیک کنید.

برای شنیدن پادکست هزینه های زندگی در دبی (بخش دوم) روی پادکست ذیل کلیک کنید.

بزودی متن کامل این مصاحبه بر روی سایت سعید کاظمی قرار داده خواهد شد

برای تماشا یا شنیدن بقیه فایل های مربوط به تجربیات زندگی در دبی روی لینک های ذیل کلیک کنید.

تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش اول)

تجربیات اجاره خانه در دبی (بخش دوم)

هزینه های زندگی در دبی (بخش اول)

ه

تجربیات خرید، اجاره و گواهینامه ماشین در دبی

روشهای اخذ اقامت دبی

تجربیات سفر ارزان به دبی (رزرو ویزا، ترانسفر، ارز مسافرتی)

تجربیات سفر ارزان به دبی (ویزا، ترانسفر و ارز مسافرتی)

برای تماشا ویدئو کامل تجربیات سفر ارزان به دبی (رزرو هتل) روی ویدئو ذیل کلیک کنید.

متن کامل توضیحات تجربیات سفر ارزان به دبی (ویزا، ترانسفر و ارز مسافرتی) به زودی بر روی سایت قرار خواهم داد.

تجربیات سفر ارزان به دبی (رزرو هتل)

تجربیات سفر ارزان به دبی (رزرو هتل)

برای تماشا ویدئو کامل تجربیات سفر ارزان به دبی (رزرو هتل) روی ویدئو ذیل کلیک کنید.

متن کامل توضیحات تجربیات سفر ارزان به دبی (رزرو هتل) به زودی بر روی سایت قرار خواهم داد.

اتمسفر بیزینس در دبی

فضا و اتمسفر تجارت در دبی

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص فضا و اتمسفر تجارت در دبی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص فضا و اتمسفر تجارت در دبی ز طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

متن کامل صحبت های من با دکتر فرساد در مورد فضا و اتمسفر تجارت در دبی را ادامه می توانید مطالعه بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز  سعید کاظمی هستم و خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم. در ادامه بحث قبلی که با آقای دکتر فرساد داشتیم، در مورد اینکه چگونه بیزینسمان را به کشور امارات توسعه بدهیم، امروز می‌خواهیم در مورد فضا و اتمسفر کسب‌وکار در کشور امارات و شهر دبی صحبت بکنیم. آقای دکتر خیلی ممنون که مجدداً دعوت من را پذیرفتید. در نزدیکی دفتر آقای دکتر، در لابی هتل هستیم. یک مقدار صدای فضای بیرون را هم داریم؛ ولی به‌هرحال در خدمتتان هستیم. امیدوارم تجربیات مفید شما را بتوانیم به دوستان عزیز انتقال بدهیم.

خواهش می‌کنم. امیدوارم که نکات مفیدی را داشته باشیم که به‌ویژه به دوستان گرامی‌مان، کمک کنیم.

کلاً در مورد اتمسفر و فضای کسب‌وکار در امارات به ما توضیح بدهید.

ببینید امارات کشور پول هست. نظر شخصی‌ام را عرض می‌کنم. شما از ابتدایی که وارد امارات می‌شوید تا لحظه‌ای که امارات را ترک می‌کنید، چه به‌عنوان یک تاجر بیایید، چه به‌عنوان یک توریست بیایید، چه به‌عنوان یک سرمایه‌گذار بیایید، فرایند چرخش پول و جریان پول (flow) را می‌بینید. ما یک cash flow را می‌بینیم که چطور پول گردش پیدا می‌کند، از دست توریست به دست هتل می‌رسد، از دست هتل به دست خدمات و موارد موردنیاز می‌رسد. این flow را دقیقاً ما می‌بینیم.

این نشان می‌دهد که زمینه فراهم است. جایی که پول جریان دارد و جریانش هم در امارات بسیار شدید و تند هست. جالب است اشاره کنم ما سالیانه 20 تا 22 میلیون توریست داریم که وارد امارات می‌شوند. جالب است بدانید امارات از سال 2008 دیگر نفتی برای فروش نداشت و ساختارهای تجاری از آن تاریخ به بعد تعریف شدند، قوانین خاص تجاری از آن موقع به بعد تعریف شدند. سیستم vat یا مالیات بر ارزش‌افزوده بسیار جدید تعریف شده، عمر چندانی در امارات ندارد؛ بنابراین پاسخ سؤالی که شما فرمودید، مسلماً یک بلة قدرتمند هست.

امارات پتانسیل این کار را دارد. حالا می‌رسیم به چطور و چگونه‌اش، در مصاحبه قبلی خدمتتان عرض کردم؛ شما برای اینکه کوچک‌ترین کارها را انجام بدهید، نیاز به پلن دارید. می‌خواهید یک قرمه‌سبزی درست کنید، نیاز به برنامه‌ریزی دارید. نمی‌توانی همه مواد را یک‌جا بریزی روی‌هم و بگذاری روی شعله، شعله را روشن کنی و یک قرمه‌سبزی درجه یک ایرانی داشته باشی؛ بنابراین باید پلن را داشته باشید، چه موقعی چه چیزهایی را اضافه کنی، چه چیزهایی را اضافه نکنی، حرارت را تنظیم کنی، ترموستات مالی خودت را ببندی و بعد طبق آن برنامه پیش بری، برسی به آن هدفی که می‌خواهی.

یک زمانی ایرانی‌ها خیلی شیفت پیدا کردند به سمت عمان، ولی در عمان بیزینس‌های ایرانی به آن موفقیت لازم نرسیدند. باز دوباره بخشی به ترکیه رفتند. حالا اگر منصفانه بگوییم در ترکیه بخشی از آنها نسبتاً موفق بودند. یعنی به شدتی که در عمان بیزینس‌ها آسیب دیدند، یعنی دوستان نزدیکی دارم که عمان رفتند و صفر شدند، یعنی هزینه‌های چندمیلیاردی در عمان کردند؛ ولی بیزینس‌های آنها آسیب دید. باز بخشی رفتند به استانبول و بخشی هم برگشتند به دبی.

در امارات و به خصوص دبی چه زیرساخت‌هایی وجود دارد که برای تجارت متمایز می شود؟

بسیار سؤال خوبی هست. ببینید ما در بازاریابی دو مورد place (مکان) و در کنار موضوع place، people (مردم) را داریم. گفتید چرا این اتفاق در عمان نیفتاد؟ ببینید خیلی‌ها هم در عمان هستند که موفق هستند، می‌روند و موفق هم می‌شوند. شما می‌بایست پایه بیزینس خودتان را تعریف کنید. آیا مثلاً  تولیدکننده‌ای هستید که می‌خواهید کالایتان را در عمان بفروشید، امروز من به شما می‌گویم شکست خوردید. چرا؟ چون  آن people یا افراد لازمی که بیایند و کالای شما را بخرند، وجود ندارد.

با شهرهای درون ایران مقایسه کنید. جمعیت عمان را کلاً بررسی کنید، میزان توریستی که وارد این کشور می‌شوند را بررسی کنید، آیا من مشتری دارم برای این کالا؟ حالا یک وقتی همان تجارت وارد عمان می‌شود، قرار است resale یا reexport انجام بشود، یعنی فروش مجدد و صادرات مجدد، این اتفاق قرار است بیفتد. هدف کالای من عمان نیست، هدف کالای من برای مثال هندوستان، مالزی و آمریکاست.

برندینگ هم باید انجام شود، یعنی resale و reexport با تغییر برند، یعنی به نام شرکت‌های آنها؟

آن مواردی است که جزو جزئیات کار هست. بله جزئیات بسیار زیای دارد، به‌هرحال می‌بایست شرایط سیاسی و شرایط اقتصادی موجود و قوانین را هم در نظر گرفت. مطلب این است که مشتری کالای من در کجاست؟ در هندوستان است نه در عمان. همین بیزینس با فرمول متفاوتی از تجارت می‌رود و موفق می‌شود. همان بیزینس با پایه فروش درنظرگرفتن مشتریان عمانی می‌آید و شکست می‌خورد. چرا؟ چون باید به فاکتور place و people توجه کنیم.

 مثال دیگری به شما بدهم؛ شما وقتی به عمان می‌روید، انبوهی از کالاهای چینی و فروشگاه‌های چینی را می‌بینید که دارند این کالاها را می‌فروشند. به قطر که می‌روید، خبری از کالای چینی نیست، برندهای خیلی خاص مثلاً Louis Vuitton را می‌بینید که کار می‌کند یا برند گران لاکچری لوکس لباس؛ بنابراین اگر Louis Vuitton برود در عمان، همین برند شکست می‌خورد. چون عملاً مشتری ندارد. People وجود ندارد که فرایند مارکتینگ در آن اتفاق بیفتد.

سعید کاظمی: یک نکته خیلی جالبی به ذهنم رسیده. بسیاری از ایرانی‌ها وقتی به کشورهای خلیج می‌آیند یا حتی ترکیه که من بودم، همین اولش به ذهنشان می‌رسد؛ زرشک، زعفران، پسته، آلو خشک، زردآلو یا حتی فندق! خود ترکیه 80% فندق دنیا را تولید می‌کند. دوستان رفتند استانبول، هزینه هنگفت کردند که محصول عسلشان را عرضه کنند. اصلاً اگر یک قانون ساده را می‌دانستند، این‌همه هزینه نمی‌کردند. ترکیه ورود هرگونه عسل به کشور خودش را ممنوع کرده است. چرا؟ چون خودش بزرگ‌ترین صادرکننده عسل به اروپاست.

من از حرف‌های شما این‌طور برداشت می‌کنم که؛ ما عملاً توی بیزینس نمی‌توانیم دو کاری که شبیه به هم هستند را با هم مقایسه کنیم. و هرکدام یک نسخه باید بشود، چون این ساختار مدیریتی، مالی و کیفیت تولید و هر چیز آن با هم متفاوت است. یعنی چه؟ یعنی برای هر بیزینس باید یک دستورالعمل و استراتژی خاصی بچینیم. اینجا برمی‌گردد.

به این که شاید بعضی بیزینس‌ها نیاز به آموزش دارند و بعضی بیزینس‌ها نیاز به مشاوره و همراهی و نوشتن ساختار و استراتژی دارند. درسته؟

قطعاً همین‌طور است. ضمن این که من این را بگویم؛ میزان این‌ها فرق می‌کند، به طور ثابت به هر دو نیاز داریم. هم به آموزش و هم به مشاوره به طور ثابت نیاز داریم. فقط درصد و نسبتش برای یک بیزینس متفاوت است. یک جا آموزش بیشتری نیاز دارد و مشاوره کمتر، یک جا مشاوره بیشتری نیاز دارد و آموزش کمتر به هر دوی مشاوره و آموزش نیاز داریم. نسبت‌های آن نسبت به شرایط فرق می‌کند. دوم چیزی به نام one fits all وجود ندارد، یک سایز برای همه خوب باشد، وجود ندارد.

منظور این است که دو آدم با دو تیپ شخصیتی مشخص و سایز مشخص هم شاید برای مثال می‌گویم طول شانه‌شان یک سانتی‌متر با هم فرق کند و آن لباس مناسب سایزشان نباشد.دقیقاً به همین ترتیب است، هم چنین چیزی وجود ندارد، این نکته دوم. نکته سوم ببینید؛ مثلاً شما  به کالایی مثل زرشک و زعفران و پسته و … اشاره کردید. یک قانون نانوشته‌ای در بیزینس وجود دارد؛ جایی که همه می‌روند و همه به آن فکر می‌کنند، شما باید از آن فاصله بگیرید. باید out of box باشید. یکی از مشخصات پرمیمومی بودن، out of box هست. اگر می‌خواهید مشتری پریمیوم و درجه یک بگیری، باید شبیه به همه نباشی. یاد آن ضرب‌المثل افتادم؛ خواهی نشوی رسوا، هم‌رنگ جماعت شو … اینجا نه اتفاقاً نباید هم‌رنگ جماعت نباش، رسوا باش!

مشخصاً از بقیه متفاوت باش.

از جایی که همه فکر می‌کنند، مسلماً آن نقطه یک اقیانوس قرمزی است که جنگ شدیدی در آن در جریان است و قرمزی آن به‌خاطر به هلاکت رسیدن و کشته‌شدن و شهیدشدن یک سری افکار و بیزینس‌ها و برندها و شرکت‌هاست. رنگ قرمز به‌خاطر آن شرایط است.

دبی چه زیرساخت‌هایی دارد که آن را متمایز کرده،

حتی شما می‌بینید الان جام جهانی در حال برگزاری در قطر، این روزها که دوستان می‌بینند فضای هتل، فضای کاملاً جام جهانی است، در دبی هم فضای شهر جام جهانی است، یعنی شدتی که این جا وجود دارد، فکر می‌کنم در قطر این‌قدر جام جهانی داغ نباشد. هر بخش از هتل که بروید، می‌بینید. همه شهر که می‌روید، fan zone های مختلف رو می‌بینید که برای فوتبالیست‌ها گذاشتند. این جا چه زیرساخت و چه چیزی دارد که باعث جذب سرمایه‌گذار است؟ همه ملیت‌ها، یعنی شما کشور آفریقایی را نمی‌بینید که بیزنس‌من‌های آن کشور این جا نباشند، کشورهای خاورمیانه، خاور دور، کشورهای آسیای میانه، همه همین‌جا هستند، یعنی همه متمرکز در این شهرند.

این هم جزو سؤالات خیلی خوب است. ببینید به یک طریقی شما جواب سؤال خودتان را در بین توضیحتان دادید. من اشاره به cash flow کردم، می‌خواهم مثال‌های خیلی ملموس بزنم؛ تصور کنید که شما یک کارواش دارید و این کارواش در حداکثر توان خودش، می‌تواند روزانه ده ماشین بشوید. از هر ماشین هم قرار است 50 هزار تا 100 هزار تومان بگیرد. پس 100 هزار تومان به‌ازای روزانه ده ماشین، این روزی می‌شود 1 میلیون. سقف turn over این کارواش چقدر است؟ روزانه 1 میلیون،

ماهیانه اگر هیچ‌گونه تعطیلی نداشته باشد، همیشه این جریان به‌صورت ثابت باشد، شرایط ایدئال رو در نظر بگیریم، سقف آن می‌شود 30 میلیون. ببینید cash flow بسته‌ای دارد، کار این است، سقف آن این است، cash flow آن به نقطه ماکسیمم خودش می‌رسد و بسته می‌شود. موضوع تجارت در فضای دبی، موضوع cash flow آن بود که خود شما اشاره کردید، ملیت‌های مختلف می‌آیند، کشورهای مختلف می‌آیند، رغبت‌های مختلف در دنیا وجود دارد که به دبی بیایند.

تمام‌رنگ‌ها، ادیان، عقاید را در کنار همدیگر و صلح‌آمیز می‌بینیم که دارند کار می‌کنند. ممکن است آن نفری که ساک شما را بر می‌دارد، یک آدم آتئیست باشد، یک آدم بی‌خدا باشد. ممکن است مسلمان نباشد. ببینید همه این‌ها در کنار هم دارند فعالیت می‌کنند و این قابلیت cash flow هست که وجود دارد. وقتی همه آدم‌ها هستند، مشارکت دارند، پول می‌آورند، پول خرج می‌کنند، ما سقفی برای cash flow نداریم. شما در هر نقطه یا جای این رودخانه، اون flow و اون جریان قرار بگیرید، فرصتی برای ماهیگیری وجود دارد.

منظورم این است مقداری هم به زیرساخت‌هایی مثل حمل‌ونقل مربوط است. می‌دانم که شما روی جبل علی به طور تخصصی دارید کار می‌کنید،

دانش زیادی در منطقه جبل علی دارید. مثلاً فرودگاه آل مکتوم که شما توضیح می‌دادید، جدیداً دارند می‌سازند، باهدف چشم اندازه 50 میلیون مسافر! یعنی یک شهر صد هکتاری هست، یعنی فقط 24 کیلومتر خط‌های حمل بار دارد. 24 کیلومتر به حرف گفته می‌شود که خط باشد، مثلاً یک ساک مسافر را انتقال بدهد و تمام اتوماتیک. مثلاً این جا مترو را می‌بینی، 42 کیلومتر فقط مترو می‌سازند. من دیشب درباره تاریخچه‌اش داشتم تحقیق می‌کردم، 1200 کیلومتر ریل داخلی دارند می‌زنند. بیشتر سرمایه‌گذارها اماراتی هستند، تا جده می‌برند، سریع‌السیر. شما از دبی تا مکه حداقل 24 ساعت زمینی مسیر دارید، با این بزرگراه‌های خوبی که دارند، ماشین‌های خوبی که هست.

خودم با این نگرش نگاه می‌کنم؛ اول زیرساخت‌ها و فونداسیون این بیزینس‌ها را آماده کرده. به‌عنوان یک تاجر، به نظر من همه زیرساخت‌ها برایتان محیا شده که با لنج می‌خواهی ببری، با لنج برو، با کانتینر می‌خواهی ببری، با کانتینر برو. وقتی هم زمان 64 کشتی کانتینر بر عظیم در جبل علی که شما داشتید توضیح می‌دادید و برای من خیلی جالب بود، هم‌زمان می‌توانند تخلیه بشوند و رأس هر ساعت هر روز یک کشتی کانتینر بر به شانگهای می‌رود و هر روز از شانگهای حرکت می‌کند، چه بار داشته باشد، چه 5 کانتینر، 10 کانتینر، هیچ اتفاقی نمی‌افتد، حرکت می‌کند. شما همیشه می‌دانید هر شش ساعت از امارات به لندن پرواز هست، جدا از سایر ایرلاین‌ها، فقط امارات هر شش ساعت پرواز دارد.  

من فکر می‌کنم بخشی از آن اسکلت عظیمی که این فضا را برای بیزینسها ساختند، وجود فونداسیون خیلی قوی در همه زمینه ها در این کشور است.

ببینید شما اشاره کردید این کشور تمام زیرساخت‌ها و فونداسیون را دارد. ما به‌عنوان کسی که می‌خواهیم بیزینس خودمان را در فضای بین‌الملل بیاوریم، ما نیاز داریم که فونداسیون و آن زیرساخت‌ها را در سیستم خودمان ایجاد کنیم. یک مثال خیلی ساده بگویم؛ اینجا ارتباطات مکتوب هست، ایمیلی هست. اتفاقی که من سال‌ها پیش زمانی که در استرالیا درس می‌خواندم، شاهد این جریان بودم. اروپا هم بدین ترتیب است، آمریکا هم به همین ترتیب است. اینجا تلفنی و شفاهی اتفاق نمی‌افتد، نوشتاری و مکتوب اتفاقات می‌افتند.همه چیز مستند می‌شود.

من که یک بیزینس دارم، بیزینس من سایتی ندارد، ایمیل مشخصی ندارد، جای من اینجا نیست، نمی‌توانم. ساده بگویم جای من در فضای دبی نیست. دو انتخاب دارم؛ فراموشش کنم یا زیرساخت را ایجاد کنم. ما باید به فکر زیرساخت‌سازی و ایجاد زیرساخت‌ها برای بیزینس خودمان باشیم، نسبت به شرایطی و place، people یا مردم محلی که می‌خواهند در آن فعالیت کنند.

شما یک موضوع دیگری هم به قوانین اشاره کردید. physical evidence جزو نکات دیگری است که روی مارکتینگ دخالت دارد. یعنی شواهد فیزیکی، اسناد را در نظر می‌گیرند. خب مسلماً اگر من قوانین را ندانم و رعایت نکنم،  این جریان در همه‌جا بسیار واضح است، چه در ایران اگر شما بخواهید فعالیت کنید، چه بخواهید در یک کشور خارجی مثل امارات فعالیت کنید؛ بنابراین این‌ها می‌شوند همان زیرساخت‌هایی که ما برای خودمان تک‌تک ایجاد کنیم که برسیم به آن جریان توسعه و فراملیتی کارکردن، فرا کشوری کارکردن.

شما به بیزینس ها و تجار مقیم امارات برای کار و فوروارد محصول در ایران کمک می کنید؟

برای من جالبه که دیدم؛ مثلاً شرکت شما خیلی از کارهای مشاورهای گمرکی داخل ایران هم به بیزنس‌من‌های این جا می‌دهد، یعنی بیزنس‌من‌های چینی، هندی، قزاق. محصول می‌خواهد از ایران فوروارد بشود، شما به ایشان مشاوره می‌دهید و قوانین گمرکی را به ایشان شرح می‌دهید. یعنی همه ما ایرانی‌ها، یک هم و غمی هم باز برای داخل ایران داریم.

به نکته خیلی خوبی اشاره کردید. خداوند به جز دو سه مورد که بگذارید اشاره نکنم، ما ایرانی‌ها را از نعمت فراوان کرده. یکی از این فراوانی‌ها موقعیت جغرافیایی ایران هست. کشورهایی را داریم از جمله افغانستان که ارتباط آبی ندارد و کالاهایش می‌بایست از مسیر آبی کشورهای دیگر، وارد ایران بشود، از مسیر ترانزیتی عبور کند و به مشتری که در آنجا هست، برسد؛ بنابراین نه‌تنها موارد قوانین برای منی که می‌خواهم در خارج از کشور فعالیت کنم، نیاز هست، به همان نسبت آن تاجر هندی که می‌خواهد از مسیر ایران کالای خودش را عبور دهد، نیاز به مشاوره و آموزش دارد. مشاوره و آموزش را تکرار می‌کنم، چون این دو در کنار هم هستند، جدا نمی‌شوند و بعد اجرا را هم فراموش نکنید.

برای مثال من خدمت شما مشاوره بدهم، آموزش بدهم، ولی شما اجرا نکنید، مثل عالم بی‌عمل می‌ماند؛ بنابراین عرضم این است؛ موضوع مشاوره و آموزش برای این‌ها وجود دارد. اتفاقاً ما دوره‌های تخصصی گمرکی و آموزش گمرک و ترانزیت و موارد حقوقی داریم که نه‌تنها مخصوص تجار ایرانی ماست، بلکه تجار خارجی، هندی، پاکستانی، مالزیایی، افغانی که احیاناً از این سمت می‌خواهد کالایی را ببرد، برای تمام این‌ها این جریان وجود دارد و جالب است که بدانید، به استناد آمار اشاره کنم؛

اقبال و استقبال این تجار از تجار ایرانی ما بیشتر است. یعنی خدماتی که ما داریم به خارجی‌ها می‌دهیم، بیشتر از خدماتی است که ما داریم به ایرانی‌های خودمان می‌دهیم. چرا؟ چون آن تاجر هندی که  من برای پیشرفتش به او  مشاوره می‌دهم، می‌داند برای پیشرفت نیاز به آموزش و مشاوره دارد. به‌جای اینکه خودش برود آزمون‌وخطا کند و  بارش در گمرک ایران بماند و بعد متروکه اعلام شود، نتواند ترخیص کند، نتواند به آن کشور ورود کنم، نتواند آن را عبور بدهد. می‌آید از شرکت‌های ایرانی مشاوره می‌گیرد.

خیلی‌ها نگران عبور از ایران‌اند، یعنی نمی‌دانند باید چه‌کار بکنند، محصول مشتری را دارد.

 برای همه این‌ها فرمول وجود دارد، فرمولی به اسم مشاوره و آموزش. حالا در روند مشاوره و آموزش، دوستان ما و خود ما کمک می‌کنیم، تسهیل هم می‌کنیم، سرعت هم به اجرا می‌دهیم، اما شک نکنید بدون مشاوره و آموزش نه توسعه فردی اتفاق می‌افتد و نه توسعه جمعی و بیزینس.

آقای دکتر شرکتتان را هم معرفی بکنید، شما در دبی دفتر هم دارید.

برند ما uprodemy هست، آکادمی حرفه‌ای‌ها. دفتر ما در business avenue هست. حالا اگر آدرسش را در سایت قرار می‌دهید که کار ما را هم ساده می‌کنید. در ایران هم دفتری در تهران داریم، باز اسم و آدرس و شماره مشخصی دارد. یک دفتری در هم شهر و استان خودم دارم، چون که بیرجندی هستم و از دیار خراسان، بنابراین یک دفتری هم آنجا داریم، بعد شماره‌های مشخص و سایت هم که مشخص است.

یعنی راه‌های ارتباطی با شما بیشتر ایمیل است، یعنی مثل حرفه‌ای‌ها باید ایمیل بزنند، هرکسی که درخواستی دارد.

حالا برای ایرانی‌های خودمان، چون ایجاب نشده، نیامدیم که خیلی از عادت‌ها رو بشکنیم. وقتی پیام هم می‌دهند، دوستان من پیام‌ها را جواب می‌دهند، البته زمانی که واتس‌اپ در دسترس بود، پیام‌ها را جواب می‌دادند. ولی خب ترجیحاً ایمیل بهترین راه است.

به نظر شما چه نکته دیگری مانده که در موردبحث تجارت در دبی باید می‌گفتید و فکر می‌کنید این کافی نبود، جزو سؤال‌هایی که ما با هم دیگر مطرح کردیم؟

نکته‌ای که وجود دارد و در حال حاضر به ذهن می‌رسد، این است که تعارف نداشته باشیم. تعارف جزو ساخت فرهنگی ما ایرانی‌هاست. تعارف، ترس، خجالت برای مشاوره گرفتن نداشته باشید. از هر کانالی که شما فکر می‌کنید می‌شود مشاوره گرفت، وارد شوید. از هر کانالی که فکر می‌کنید می‌توانید آموزش ببینید، وارد شوید. واردشدن به این معنی نیست که ما آن آموزش را خریداری کنیم، نه. اول باید ارزیابی کنیم. هر چیزی نیاز دارد، شما وقتی یک خودکار می‌خرید، کمی نگاهش می‌کنید، یک‌تکه کاغذ در اختیارت می‌گذارند، رنگ و روانی آن را چک می‌کنید. خودکار خریدی، این کار را انجام می‌دهی، این آزمایش را انجام می‌دهی، valuate کردی، ارزیابی کردی.

به همین ترتیب در گرفتن مشاوره و آموزش هم ارزیابی خودت را داشته باش. وقتی مشاهده کردی که به نتیجه می‌رسی، نتیجه مطلوب را برایت فراهم خواهد کرد، بعد کمک بگیر. نه این که چشم‌بسته بلافاصله بگویی هر دوره‌ای خوب است، هر آموزشی و هر مشاوره‌ای خوب است، قطعاً هر مشاوره و آموزشی خوب نیست. اما دارم در مورد شخصیت خودم صحبت می‌کنم، تعارفی برای پرسیدن نداشته باشید، بپرسید.

یعنی شاید به او بگویید تو آمادگی نداری چهار سال دیگر زمان نیاز داری که محصول یا خدمتت را توسعه بدهی و قوی‌تر شوی، یا اول موقعیت خودت را در ایران توسعه بدهید.

ببینید چیزی به نام «به دردش می‌خورد یا نمی‌خورد»، شاید عبارت درستی نباشد. مسلماً ما نیاز به ایجاد یک سری زیرساخت‌ها و توانمندسازی خودمان داریم، برای این که کوچک‌ترین کارها را … که البته امروز کوچک‌ترین کارها در نظر گرفته می‌شود، می‌خواهم ملموس بگویم؛ خواندن و نوشتن را در نظر بگیرید، یک روزی خواندن و نوشتن برای ما شاید یک مانع رد نشدنی به‌حساب می‌آمد، اما الان دیگر یاد گرفتیم و اصلاً ناخودآگاه اتفاق می‌افتد. اما شروع هر کاری همان جریان توانمندسازی و مشاوره و آموزش را نیاز دارد.

مشاوره و آموزش در نهایت به سمت یادگیری می‌رود.

قطعاً همین‌طور است. چرا می‌گویم از هرجایی مشاوره و آموزش را پرسش‌گرانه داشته باشید و بعد ارزیابی کنید، قبل از تصمیم‌گیری نهایی؟ چرا این را می‌گویم؟ چون همین فرایند پرسش‌گر ما، باعث می‌شود که من کمی از شما  یاد بگیرم، کمی از دوست دیگری یاد بگیرم، کمی از همکار دیگری یاد بگیرم، مجموع این‌ها باعث می‌شود پازل قطعات کوچک در کنار هم دیگر قرار بگیرد و تکمیلش کند.

خیلی لطف کردید آقای دکتر. من مثل همیشه از دوستان خواهش می‌کنم به تجربیات دیگران توجه کنند، ارزش قائل بشوند و فقط من ‌باب این که می‌خواهم بروم! به این «از» و «به» توجه بکنند؛ من از ایران می‌خواهم بروم! اینها دوستان زیادی را دیدم، طی همین چند روزی که در دبی بودم. دیدم که به‌خاطر «از» آمدند، یعنی نمی‌دانستند برنامه‌شان چیست. هزینه‌های هنگفتی کردند، چندمیلیاردتومانی این جا هزینه کردند، به باد ندادند؛ ولی هزینه هست دیگر؛ باید خانه اجاره بکنی، به یک گواهی‌نامه 8 هزار درهم بدهی. مثلاً در کجای ایران هشتاد میلیون تومان هزینه یک گواهی‌نامه است؟

نیاز هست به تحقیقات بیشتر، مطالعه بیشتر، آموزش زبان را باید جدی بگیری، زبان هر کشوری، مخصوصاً این جا که زبان تجارت، زبان انگلیسی هست را باید مسلط باشی، این‌ها همه مهم است. کسی که نتواند هیچ ارتباطی برقرار بکند، مطمئناً در هر تجارت کوچکی هم که بخواهد در اینجا ورود کند، موفق نخواهد بود. بله، هندی‌ها، پاکستانی‌ها، فیلیپینی‌ها، این جا موفق‌اند، ولی چطور، با چه کیفیتی زندگی می‌کنند؟ 99 درصد جامعه ایران، آن کیفیت زندگی را نمی‌پذیرند. با 2500 درهم و 5 هزار درهم که اصلاً نمی‌شود زندگی کرد.

شما حداقل 12 تا 15 هزار درهم باید درآمد داشته باشی که یک زندگی متوسط روبه‌بالا داشته باشی. خب هزینه‌های زندگی این جا خیلی بالاست.

از آقای دکتر خیلی تشکر می‌کنم. هرکسی از دوستان که خواست، به سایت ایشان uprodemy، آکادمی حرفه‌ای‌های آقای دکتر فرساد مراجعه بکنند. خیلی لطف کردید آقای دکتر، روز خوبی داشته باشید.

امیدوارم صحبت های من با آقای دکتر فرساد در زمینه فضا و اتمسفر تجارت در دبی برای شما مفید بوده باشد. و برای آشنائی بیشتر با دکتر فرساد و مجموعه ایشان از سایت یوپرودمی یا آکادمی حرفه ای ها حتما سر بزنید. برای دیدن، شنیدن یا مطالعه کلی داستان و تجربه به سایت سعید کاظمی حتما یک سر بزنید. منتظر شنیدن و اشتراک تجربیات شما هم هستم.

توسعه تجارت در دبی

توسعه تجارت در دبی

برای تماشا ویدئو مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص توسعه تجارت در دبی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن پادکست مصاحبه من با دکتر فرساد ( دکتری زبان انگلیسی و مشاور کسب و کار) در خصوص توسعه تجارت در دبی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سلام به همه دوستان عزیز. خیلی خوشحالم که امروز در خدمت آقای دکتر فرساد هستم. از آقای دکتر خیلی تشکر می­کنم که دعوت من رو قبول کردند. در لابی هتلی نزدیک دفتر کار ایشان در دبی هستیم.

درباره در موضوع مختلف می­خواهیم از تجربیات آقای دکتر بهره‌مند بشویم. معذرت می‌خواهم. فضا باز است و یک مقدار شاید صدای بک­گراند داشته باشیم. امروز می­خواهیم در مورد بحث تجارت و توسعه تجارت در کشورهای خلیج‌فارس، به‌خصوص دبی با آقای دکتر صحبت بکنیم. از آقای دکتر خواهش می­کنیم که خودشان را معرفی بفرمایند.

درود بر شما، علی فرساد هستم. بنیان‌گذار هلدینگ آموزشی فرساد (uprodemy.com) آکادمی حرفه ­ای ­ها و مؤسسه آموزشی Englishforuni.com و چند برند فروش محصول در فضای بین ­المللی امارات شهر دبی در خدمت تان هستم.

سوال اول خیلی از جوانان است. چگونه می ­توانیم بیزینس خود را از ایران به کشورهای دیگر و به‌خصوص کشورهای حاشیه خلیج‌فارس که فضا و اتمسفر توسعه بیزینس بازتر است توسعه بدهیم؟

ببینید هر کاری نیاز به یک سری برنامه­ ریزی و planning دارد. می­بایست یک پلن نوشتاری تهیه کنیم. کاری با امید، آرزو و هیجان انجام نمی­شود. یکی از مشکلاتی که امروز ما با فضای حضور ایرانی­ها در امارات روبه­رو هستیم، تصمیمات هیجانی و احساسی است که گرفته شده؛ بنابراین اولین اتفاق می­بایست با پلن کردن دقیق و درست شکل بگیرد، جایی که ما به چند سؤال مهم پاسخ داده باشیم. اول؛ چرا می­بایست من از فضای ایران خارج بشم و بیزینس خودم را گسترش بدهم؟ چرا می­بایست این کار را انجام بدهم؟ آیا توانستم در بازار ایران کارهای خوبی شکل بدهم؟ آیا مشخصات توسعه­ بیزینس را دارم؟ یا برنامه ­ریزی، مارکتینگ، بودجه­بندی و موارد مختلف را انجام دادم یا صرفاً دوست دارم، گمان می­کنم اگر در فضای خارج از کشور می­بودم، بله خوب بود، بد نبود.

صرفاً یک آرزوست یا برنامه­ ریزی شده، پلن شده و آن چک­ لیست­ها را پر کردم، بنچ مارک را انجام دادم، تحقیقات بازار را انجام دادم و … این کارها را انجام دادم.

بنابراین، یک قسمت از دلایل شما در عدم موفقیت، این پلن نکردن­ هاست و این تصمیمات هیجانی و احساسی­ است. بخش دیگر به نبایدها برمی ­گردد، این موارد را باید انجام بدهی؛ ولی یک سری‌کارها را هم نباید انجام دهی. برای مثال ما ایرانی­ها به موضوع تایمینگ زیاد اهمیت نمی ­دهیم، این واقعیتی است؛ ملاقات­های ما دیر برگزار می شود، میهمانی­ هایمان را با تأخیر برگزار می ­کنیم، حضورمان در جایی که یک appointment یا یک قرار ملاقاتی تنظیم کردیم، با تأخیر حاضر می ­شویم؛ بنابراین طی مثالی که به شما زدم، یکی از مورد نبایدها، همین دیر کردن­ هاست. مسلماً اگر شما بخواهید کارتان را خارجی کنید، اما فرهنگ و فکرتان را خارجی نکنید، نمی­ توانید با استانداردهای این­جا پیش برید و خواه‌ناخواه از بازار کنار گذاشته می­ شوید.

طی صحبت ­هایی که قبل از برنامه و لایو با آقای دکتر داشتیم، بحث این بود که خود فنون مذاکره هم خیلی مهم است.

یعنی نوع فرهنگ مذاکراتی ما در ایران، یک فرهنگ است، اما در روابط بین­ الملل و مثلاً در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، به طور نمونه آقای دکتر تأکید می­ کردند که به همه دوستان می گوئیم وقتی وارد مذاکره می­شوید، از حرکات بیش از حد دست در مقابل دوستان خلیج‌فارس خودداری کنید، چون این را حمل بر بی­ احترامی می­دانند. آقای دکتر از این مثال­ها بسیار دارند.

در مورد مذاکره و فنون مذاکره ب­فرمایید؟

ببینید من در حاشیه این جلسه خدمت شما گفتم؛ زبان اهمیتی پیدا نمی­کند برای فضای فکری ما، فضای تجاری ما، اگر (استفاده غلطی را می­خواهم از کلمه تجارت اینجا بگویم) صرفاً به یک سری مراودات سطحی فکر می­ کنید. چرا؟ چون زمانی شما به مذاکره نیاز دارید که قرار است بیزینس شما وارد فضای قراردادی شود. این که بروی و در مغازه ­ای آب بخری یا یک لباس بخری، یک جفت کفش انتخاب کنی، بله. گرچه که باز هم نیاز است و بهتر است که داشته باشی. می ­خواهی چانه بزنی، زبان نداشته باشی، نمی­شود. هزینه­ های شما بالا می­رود، گم که بشوی، مثلاً خیلی ساده بگویم می­ بایست یک تاکسی دربست بگیری، در حالی‌که اگر زبان بلد بودی، شاید از طریق مترو یا راه میان­بری مسیرت را پیدا می­کردی.

 نداشتن آن فرهنگ زبانی مطابق با بحث­های مذاکراتی هزینه­ های ما را بالا می­برد. اما اهمیت آن کجا اهمیت پیدا می کند؟

زمانی که شما می­خواهید باتوجه‌به آن فرهنگ تجارت به این موضوع نگاه کنید. اگر تجارت را یک retail می­بینی که فقط صرفاً یک دادوستد معمولی، یک خریدوفروش است که استفاده غلطی از موضوع تجارت است، بله باقدرت من بیان می­کنم که زبان و مذاکره اهمیتی ندارد. اما اگر موضوع توسعه بیزینس است، اگر تجارت به معنای trade است، معنی commerce و آن مفهوم مدنظر است، قطعاً نیاز به زبان داری و آنجا نیاز به زبان مذاکره داری. چرا؟ چون می­خواهی قرارداد ببندی، چرا؟ برای اینکه می­خواهی چانه بزنی، چرا؟ چون می­خواهی امتیاز بگیری، چرا؟ برای اینکه می­خواهی امتیازهای کمی بدهی، حداقل امتیاز.

من سرمایه کافی را دارم و تولیدکننده قوی ­ای هم هستم، اما فرصت یادگرفتن زبان را ندارم یا حوصله و زمان یادگیری را ندارم. یعنی همه تجار دنیا زبان انگلیسی بلدند؟

نکته خیلی خوبی گفتید. شما مدیر چنین کسب‌وکاری هستید، بله؟ آیا دفترتان را خودتان تمیز می­ کنید؟ یاکارهای فضای دفتر شما مواردی مثل پذیرایی و چای و خودمانی بگوییم قهوه درست‌کردن را خودتان انجام می ­دهید؟ تماس­هایی که در واقع قرار ملاقات­های شما را جفت‌وجور می­ کند، خودتان انجام می­دهید؟ نه، شما انجام نمی­ دهید، قرار نیست! اصلاً تعریف بیزینس این نیست. من که تولیدکننده یک کالا هستم، منی که در بخش­های مختلف، تکنسین­ها و مهندسان مختلف به من در تولید کمک می­کنند، در فرایند توسعه هم خودم نمی­توانم همه کارها را انجام بدهم.

مسلماً پاسخ این است که اولاً نه دوم مثل فرایند تولید، شما می­خواهید تولید را توسعه بدهید، این‌طور به این موضوع نگاه کنید. من می­خواهم تولیدم را توسعه بدهم، اگر تولید را هم یک فرایند در نظر بگیریم، یک process در نظر بگیریم و حالا برای توسعه، تک­ تک از مهندسین استفاده می کنم که می­توانند در روند تولید و توسعه به من کمک کنند. من این تولید و توسعه را دوست دارم، دو حرف «ت» در کنار هم در فارسی قرار می­گیرند و دو حرف «p» کنار هم در معنای انگلیسی کنار هم قرار می­گیرند؛ produce و process یعنی فرایند، processing یعنی پردازش. البته دوستان ایراد نگیرند، development هم شامل همان processing است که می ­بایست اتفاق بیفتد.

بسیار خب، الان شما می ­گویید؛ یعنی یک نفر که می­خواهد وارد کار شود، باید یک شرکت جانبی مثل مجموعه شما به او کمک بکند یا یک کارمند استخدام کند، یعنی نیاز است که برای توسعه بازارش بلافاصله یک کارمند مسلط به تجارت، مسلط به زبان خارجه استخدام کند یا نه می ­تواند از خدمات شما و مجموعه یوپرودمی استفاده کند. مثلاً الان شما آموزش می­ دهید یا به بیزینس­ها کمک می­ کنید؟ من متوجه این مسئله نشدم، مثلاً من دوست دارم و توانمندی­ اش را هم دارم، یعنی آیا شما اول من را شناسایی می­کنید، محصول من و خدمت من را بررسی می­کنید که قابلیت توسعه دارد؟ چون من از مجموعه داستان­هایی که از شما شنیدم، طی یکی دو روزی که با هم بودیم، اولین موضوعی که شما گفتید این بود که خیلی ­ها  دلشان می­خواهد بیزینس کنند، شاید در درازمدت به آن جایگاه برسند.

در این مسیر یکی هست که به آن پختگی لازم رسیده، وآماده فروش محصولش در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس هست و یکی هست که هنوز به این پختگی نرسیده. این دو مورد را توضیح بدهید.

به نظرم سؤال شما دو بخش داشت. بخش اول این بود که آیا کارمند استخدام کنم برای این مورد یا این که کار را به یک شرکتی، گروهی، مجموعه­ ای واگذار کنم؟ این بخش اول سؤال شما بود. بخش دوم این که از کجا بفهمیم به نقطه ­ای رسیدیم که مثلاً قرار است که حضور در فضای بین ­الملل پیدا کنیم. اگر بخواهیم بخش اول را پاسخ بدهیم که آیا کارمندی را استخدام کنیم یا از مجموعه ­ای کمک بگیریم، ببینید شما یک وقتی یک میهمانی کوچک دارید، دوستی که کارهای خدمات مجموعه شما را انجام می­ دهد، می­تواند به دو سه‌نفری که در دفتر شما حضور دارند، سرویس دهد.

حالا در نظر بگیرید، این میهمانی بزرگ می­ شود، ما فقط بزرگ­ترش کنیم، یعنی به‌جای دو سه نفر، بیست سی نفر را در نظر بگیریم با همان میوه و شیرینی و چای و قهوه­ای که قرار است شما سرو کنید. آیا آن یک نفر الان می­تواند سرویس خوب دهد؟ نه. پس نکته اول اینجاست. ممکن است در یک فضای کوچک، استخدام یک کارمند کار شما را راه بیندازد. وقتی بیزینست را بزرگ می­کنی، مسلماً نیاز به یک مجموعه داری. چرا؟ چون هرچه کار بزرگ‌تر می­شود، فرصت برای آزمون‌وخطا پایین­ تر می­رود، تهدیدهای کاری شما بیشتر می­ شود. در آن بیست سی نفر، اگر یک نفر رو برای پذیرایی تعیین کنی، این که آبروریزی کند و از همه پذیرایی نکند و احیاناً یک غذایی رو روی لباس میهمان بریزد و … بیشتر می­شود. چرا؟ چون خطای انسانی به طور واضح و مسلم بالاتر می­رود.

به همین ترتیب وقتی شما کار را گسترش می­دهید، یک فرد نمی­تواند هدایت کند و نظم به جلسه بدهد. نیاز به یک مجموعه دارید، نیاز به یک سری افراد مختلف دارید که هرکدام مسئولیت­ها و شرح وظایف مشخصی به آنها داده شود و مطابق آن شرح وظایف کارها را پیش ببرند. پس این پاسخ بخش اول سؤال شما.

بخش دوم سؤال؛ آیا من به پختگی لازم رسیدم یا نرسیدم؟

این سؤال خیلی کیفی است. ببینید شما می­گویید؛ مثلاً این خودکار در دست شما، یک خودکار برند هست. اگر یک خودکار معمولی مثلاً هزارتومانی می ­بود، کار شما را انجام نمی ­داد؟ ببینید کار شما را انجام می­ دهد. سؤال: خوب است یا نیست؟ اینجا می ­رسیم به نقطه­ ای که باید فاکتورهای detail و آمار را در آن دخالت بدهیم. خودکار هزارتومانی شما مسلماً به درد یک جلسه تجاری و امضای یک قرارداد چند میلیون دلاری نمی­ خورد. این خودکار هزارتومانی متعلق به این جلسه نیست.

مثل این است که برعکس فرض کنید چلوکباب غذای خوبی است، یک چلوکباب درجه یک را تصور کنید به کیفیت غذایش کاری نداریم، غذا را در نظر بگیرید، یک چلوکباب عالی را در نظر بگیرید، کباب بره عالی را در نظر بگیرید، این غذا را به بچه بدهید، خوب است؟ مسلماً به یک نوزاد توانید چلوکباب بدهید، چون چلوکباب باعث مرگش می­شود. آن چلوکبابی که آن­جا عالی بود، این جا شد بد، این­جا شد سم.

بنابراین، پختگی و ناپختگی خیلی کیفی هستند. شما باید detail استخراج کنی، چگونه؟ با تحقیقات بازار. فاکتورهای تحقیقات بازار پنج فاکتور است. در نظر بگیرید فاکتورهای مارکتینگ حداقل 7 فاکتور یک طرف داریم، 5 فاکتور یک طرف که نیاز به بحث­های مفصل دارد، این فاکتورها را استخراج کنیم، تحقیقات بازارتان را کامل کنید و بعد به این نتیجه برسید آیا من می­توانم در این محیط حضور پیدا کنم؟ در فضای بین­ المللی فعالیت کنم؟  خیر. پختگی و ناپختگی بسیار کلی هستند. ممکن است یک فنجان چای برای یک نفر خوب باشد، همان فنجان چای برای کسی که احیاناً ناراحتی­های گوارشی دارد، سم باشد.

یعنی من دلم می­خواهد که بیزینسم را توسعه بدهم، ولی در حد یک دانش ­آموز کلاس چهارم دبستان هستم. یعنی ریاضی و علوم را یاد گرفتم، خواندن و نوشتنم هم بلدم اما آمادگی رفتن به دانشگاه را ندارم.

آفرین. مثال خوبی زدید. دقیقاً به همین ترتیب است.دلم می­خواهد زودتر به دانشگاه بروم.دقیقاً. شما نیاز دارید همه آن دانش ­آموزان کلاس چهارمی، نمونه ­اش را هم داشتیم، اتفاقاً تحقیق مشابه هم توی انگلستان اتفاق افتاد؛ در واقع یک دانش ­آموز همسن کلاس چهارمی را به دانشگاه فرستادند، به‌خاطر این تیزهوشی و فضای یادگیری. ببینید باید DNA اون را داشته باشید، باید پتانسیلش را داشته باشید که بعد این پتانسیل به بالقوه تبدیل بشود. ببینید؛ مثلاً خانم جنیفر لوپز یا آنجلینا جولی را آرایش کنید، زیباتر می­شود. همین آرایش را برای شامپانزه­ای استفاده کنید، مسخره می­شود! بنابراین باید آن پتانسیل وجود داشته باشد. از کجا بفهمیم پتانسیل را داریم؟ تحقیقات بازار.

یعنی شما به او مشاوره می­دهید که ببیند اصلاً توانمندی این را دارد که وارد اتمسفر و فضای کسب‌وکار کشورهای حاشیه خلیج‌فارس بشود یا نه؟

1. توانمندی این را دارد

2. چطور می­تواند این توانمندی را ایجاد کند. اگر برای حضور در عرصه بین­ الملل هدف دارد، چطور می­تواند آن زیرساخت را شکل دهد.

بنابراین، خارج از فضای هیجانات و صرفاً آرزو، ما بر می­گردیم به بخش اول صحبتم که نیاز به یک پلن دقیق داریم، کجا هستیم، به کجا می­خواهیم برسیم و از چه مسیری نیاز هست که برویم.

خیلی از ایرانی­هایی که به کشور امارات می ­آیند، مخصوصاً  در ترکیه و قبرس هم دیدم، به طور بدی شکست­های سنگین می­خورند، آسیب­های جدی می­بینند. فقط می­گویند: حالا برویم و ببینیم، آن جا یک بیزینس راه می­اندازیم، هر چیزی هم که هرکسی به آنها می­گوید، ایده می­ گیرند. یک چیزی در کلیپ­های آموزشی شما من دیدم که می ­گفتید: این آدم وقتی تحت‌فشار هست، وقتی در هر بیزنسی سرمایه ­گذاری کند، 99 درصد شکست می ­خورد. چون شما در فشار نمی­ توانید بیزینس توسعه بدهید، چون زمان ندارید.

در لایو بعدی ما با آقای دکتر، بیشتر با فضا و اتمسفر کسب‌وکار در کشور امارات، ساختارها و زیرساخت­ها، راه­های ارتباطی صحبت خواهیم کرد. برای دیدن، شنیدن یا مطالعه کلی داستان و تجربه به سایت سعید کاظمی حتما یک سر بزنید. امیدوارم صحبت های من با دکتر فرساد در مورد توسعه تجارت در دبی برای شما مفید بوده باشد. و برای آشنائی بیشتر با دکتر فرساد و مجموعه ایشان از سایت یوپرودمی یا آکادمی حرفه ای ها حتما سر بزنید.