برای شنیدن فایل صوتی قدم بیستم عادتهای اتمی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.
قدم بیستم عادتهای اتمی
سلام به همه دوستان عزیز امیدوارم روز خوبی را شروع کرده باشید. امروز با قدم بیستم عادتهای اتمی در خدمت شما هستم. در مورد عادتهای خوب و بد می خواهم برای شما عزیزان صحبت کنم. همانطور که در درس اول خیلی تاکید کردم. در مورد تغییر ذهنیت باید خیلی کار کنیم. ما باید بدانیم افراد موفق و ثروتمند چه سبک زندگی داشتند و یکی از روشهایی که خیلی برای آنها مهم است این است که عادتهای بد را در خود از بین میبرند و عادتهای خوب را در خود به وجود میآورند.
عادت های ادمهای موفق
بهعنوانمثال دارن هاردی میگوید من روزانه وقتی از خواب بیدار میشوم دو لیوان آب میخورم و مقداری ورزش میکنم و دعا و شکرگزاری میکنم و صبحانه میخورم و بعد از آن برنامهریزی کار آن روز را انجام میدهم. این را میدانیم که هدفگذاری دارند و اهداف سالانه و ماهانه و بر اساس آن روزانه برنامهریزی میکنند. اینها جزو عادتهای انسانهای موفق است.
خیلی از آدمهای موفق حتماً برای برنامهریزی از کوچها کمک میگیرند، یعنی اینگونه نیست. که همه کار را خودشان انجام بدهند. مثلاً بیل گیتس یکی از عادتهای خوبی که دارد. مطالعه دائمی کتاب است و هر کتاب جدیدی که چاپ میشود چون سرعت مطالعه بالایی دارد در 4 یا 5 روز میخواند و مطالعه جزو مهمترین بخشهای زندگی او است. برای من و شما که میخواهیم کارآفرین یا خویشفرمای خوبی باشیم. باید عادتهای خوب و بد خود را شناسایی کنیم و تلاش کنیم. عادتهای بد خود را تغییر دهیم.
یک مثال از تغییر عادت های بد
بگذارید یک مثال دیگر بزنم برای شما. من یک عادت بدی که داشتم خوردن کلوچه لاهیجان در عصر با چای بود. خوب من با خوردن هر روز یک کلوچه با ترکیب اثر مرکب نتیجه آن بعد از یک سال چند کیلو اضافه وزن است. این عادت بد را باید با یک عادت خوب جایگزین میکردم و این کار را با یک قهوه اسپرسو و یا یک سیب جایگزین کردم.
مطمینا اگر روزی دو گرم و ماهی 60 گرم و سالی 6.5 کیلوگرم قرار بود به وزن من اضافه بشود از آن جلوگیری شد و سلامتی به بدنم دادم. کار دیگری که کردم از عوامل تشویقکننده دوری کردم. به عنوان مثال وقتی وارد سوپرمارکت میشدم. از راهرویی که کلوچه داشت. عبور نمیکردم و یا اگر کنار پنیرها کلوچه ها گذاشته شده بود پشتم را به کلوچهها میکردم.امتحان کنید وقتی آن ماده غذایی در معرض دید شما باشد ناخودآگاه تشویق میشوید از آن استفاده کنید.
برای تغییر عادت ها چه کارهائی باید انجام بدهیم
پس ما برای اینکه عادتهای بد خود را تغییر بدهیم و عادتهای خوب را جایگزین آنها کنیم اول باید آن ها را شناسایی کنیم و بنویسیم. یک پارتنر پیدا کنید که با او بتوانید وزن خود را کم کنید و یا هر عادت بد دیگر را ترک کنید. به زمان فرصت بدهید و اگر 8 یا 9 سال چاقی داشتهاید یکروزه نمیتوانید لاغر شوید و زمان لازم دارید. وقتی خیلی پرانرژی و یکدفعه شروع میکنید.
بهزودی انرژی شما تمام میشود و زود خسته میشوید و برمیگردید به عادت سابق. بهازای هر چیزی به خود پاداش دهید بهعنوانمثال اگر یک ماه کلوچه نخوردید در پایان ماه یک کلوچه با چای بخورید و اتفاق خاصی با آن نمیافتد. حتماً انرژی منفی را از خود دور کنید. دوستانی که عادتهای بدی با آنها مشترک بودید و برای مثال با آنها پیتزا میخوردید را مراقبت کنید و به آنها بگویید.
من قرار است کاهش وزن داشته باشم و اگر با شما بیرون بیایم سالاد خواهم خورد.اینکه به دوستان خود اعلام کنید چه هدفی دارید را عدهای منع و عدهای توصیه میکنند و نظر خود من این است که به دوستان خود نگویید چه هدفی دارید چون معمولاً در ابتدا مورد تمسخر واقع میشوید و چون به اثر مرکب آگاهی ندارند و در درازمدت با حرفهای باعث دلسردی شما میشوند.
تغییر عادتها را جار نزنید
در فرهنگ ما به نظر من بهتر است به کسی نگویید و حتی به بهترین دوست خود هم نگویید مگر اینکه هر دو یک هدف مشترک دارید و با هم میخواهید آن کار را انجام دهید. از طرفی خیلی از ادمها مانع شما می شوند. و از طرفی بدلیل تکرار موضوع ذهن شما، موضوع را پایان یافته تلقی می کند. یعنی بدلیل تکرار، ذهن شما از آن همه تکاپو برای رسیدن به هدف خسته می شود. خیلی خلاصه و سریع در مورد عادتها با شما صحبت کردم و خیلی مفصل در کتاب عادتهای اتمی مطالب کاملی در مورد عادتها و روشهای ترک عادتهای بد یا شروع عادتهای خوب آمده است که من خلاصه و مفید آن را برای شما گفتم. امیدوارم برای شما مفید بوده باشد. همه موضوعات را ساده و کوتاه بیان می کنم. تا خیلی خسته نشوید و راحت با موضوعات ارتباط برقرار کنید.
امیدوارم قدم بیستم عادتهای اتمی برای شما مفید بوده باشد. شما فارسی زبان عزیز از هر جای دنیا در مورد هر موضوعی از زندگی، کسب و کار و تحصیل اگر تجربه دارید. برای من ارسال کنید. تا بنام خود شما و با امکان معرفی کسب وکار خودتان بر روی سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.برای مطالعه قدم نوزدهم اینجا کلیک کنید و برای مطالعه و ازم قدم بیست و یکم اینجا کلیک کنید. اگر علاقه مند هستید. که درسهای کامل آموزش کسب و کار به زبان ساده و رایگان بهره مند بشوید. اینجا کلیک کنید. روز خوبی داشته باشید.
اگر علاقه مند هستید. فایل صوتی معایب زندگی در ترکیه را گوش کنید. از طریق فایل صوتی ذیل اقدام بفرمائید.
اگر علاقه مند هستید. فایل صوتی مزایا زندگی در ترکیه را گوش کنید. از طریق فایل صوتی ذیل اقدام بفرمائید.
مزایا و معایب زندگی در ترکیه
هر سال هزاران خانواده ایرانی برای مهاجرت، اخذ پاسپورت به کشور ترکیه سفر می کنند. امروز می خوام تجربیات واقعی خودم از مزایا و معایب زندگی در ترکیه را با شما عزیزان در میان بگذارم. اینها نظرات من است و اگر دوستی نظر یا پیشنهاد دیگری داشت. خوشحال می شوم. با من به اشتراک بگذارد. مطمئنا هیچ کشوری در دنیا صد درصد کامل برای زندگی نیست. و نظرات من هم تجربیات شخصی من است و امکان خطا و اشتباه در آن وجود دارد.
معایب زندگی در ترکیه
زبان ترکی بزرگترین مشکل زندگی در ترکیه:
بزرگترین مشکل, شاید مهم ترین عذاب و سختی زندگی در ترکیه مربوط به زبان باشد، اگر زبان ترکی بلد نیستید و شرکت های مهاجرتی به شما می گویند. در محیط ظرف 4 ماه یاد می گیرید. کاملا به شما دروغ می گویند. این موضوع شاید برای ترک زبانان ایران که یک ریشه زبانی مشترک دارند. در طی یکسال اتفاق بیافتد. اما برای فارسی زبانان فقط در سال اول، امکان یادگیری کلیات و راه افتادن خواهد بود. اصلا در ترکیه زبان نمی گیرید. هم هزینه ها خیلی زیاد است. هم فرصت ندارید.
مخصوصا اگر بدنبال کار پیدا کردن یا سرمایه گذاری و راه اندازی کسب وکار هستید. ترکها خیلی بر روی زبان، پرچم و اتاتورک حساس هستند. خیلی بر روی زبان انگلیسی حساب باز نکنید. اگر قصد مهاجرت به ترکیه دارید. حداقل باید 70 درصد اخبار یا برنامه های شبکه های ترک را یاد بگیرید. اگر بدون تسلط به زبان بروید. ایرانیهای انجا هستند. برای یک صحبت چند دقیقه ای با مدیر مدرسه از شما صد تا دویست لیر می گیرند. و حسابی اذیت می شوید. کار پیدا کردن و توسعه کار را کلا فراموش کنید. بدون تسلط و یادگیری زبات ترکی اصلا به ترکیه مهاجرت نکنید.
سرقت و دزدی در ترکیه :
واقعیت از من یا دوستانم ندیدم و نشنیدم. چیزی بدزدند. اما خیلی دوستان ترک مراقبت می کردند. و اکثر ساختمانها و مجتمع ها نگهبان داشت. نه اینکه که خود ترکها دزدی زیاد می کنند. اکثر شهرهای ترکیه پر از مهاجرین از مغولستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایرانی، افغان و چند میلیون سوری است. کلا تا هر جائی که شما فکر کنید مهاجراست. مثلا مدیرمزونی که خانمم آنجا کار می کرد. بشدت در ایاب وذهاب بچه اش کنترل داشت و به ما هم می گفت بچه ها را تنهائی مدرسه نفرستید. بشدت مسائل مربوط به امنیت را کنترل می کرد.
اقتصاد نامتعادل ترکیه :
یکی از مشکلاتی که طی سه سال گذشته در ترکیه، مجدد بروز کرده. بحث تورم و افت شدید ارزش پول ملی است. دولت ترکیه یکی از ابربدهکاران در دنیا می باشد و به شدت به منابع مالی تزریق شده از بقیه کشورها حساب باز کرده. لیر ارزش برابری خودش در برابر دلار را از 5 لیر در برابر یک دلار تا 15 لیر در برابر یک دلار در دو سال گذشته از دست داده. مطمئنا خرید ملک به قصد سرمایه گذاری کمی ریسک دارد. باید با یک اقتصاد دان مشورت کنید. البته که به قصد زندگی و اخذ پاسپورت این کار را می کنید. موضوع جداگانه ای است. تورم ترکیه هم در دنیا خیلی وضع خوبی ندارد. البته از ایران خیلی بهتر است. دقت کنید. ملکی که می خرید. با افزایش تورم، شاهد افزایش قیمت مثل ایران خواهد بود. به همه جوانب موضوع فکر کنید.
اما باید به این نکته هم توجه کنید. که تولید ناخالص داخلی ترکیه یا GDP اسمی در سال 2022 برابر با 692 میلیارد دلار بوده و ایران 250 میلیارد دلار بوده است. این مبلغ در سال 2013 در اوج شکوفائی اقتصادی ترکیه 920 میلیارد دلار بوده. مطمئنا کرونا، جنگ سوریه و اختلافات ترکیه با کشورهای حاشیه خلیج فارس و کودتا نافرجام 2016 در کاهش این موضوع خیلی تاثیر داشته.
البته که روابط با کشورهای حاشیه خلیج فارس در سال 2022 رو به بهبود است. جنگ سوریه هم تمام شده (البته مشکل چند میلیون مهاجر سوری در ترکیه حل نشده) نرخ بیکاری در ترکیه 12 درصد در سال 2021 بوده و نسبت به سال 2020 حدود 1.29 درصد کاهش داشته. ترکیه معمولا جز بیست اقتصاد برتر دنیا می باشد. البته کمی از استانبول و آنکارا دور شوید. در روستاها فقر مردم به خصوص در شرق ترکیه قابل مشاهده است. اما دولت اردوغان به شدت بر روی کاهش فقر در روستاها در این سالها کار کرده.
سیستم قضائی و پلیس ترکیه:
اکثر دوستان ترک که با آنها صحبت می کردم. از کندی شدید و فساد سیستم قضائی صحبت می کردند. عملا می گفتند اگر کار شما به شکایت و سیستم قضائی افتاد. خیلی بدنبال عدالت و رسیدن به نتیجه نباشید. در مورد پلیس من واقعیت فقط یکبار شنیدم. که از بنده خدای افغانی رشوه گرفته. اما یک نکته که در هر شهر ترکیه بروید. خیلی شاخص است. حضور همیشگی پلیس یا ژاندارمری در همه جا است. متاسفانه هر هفته شاهد بودم . که تلویزیون از شهادت تعدادی نیروی نظامی یا سرباز در درگیری در مناطق شرقی ترکیه خبر می داد.
ما در ایران در سالی به اندازه چند هفته ترکیه شهید بابت درگیری مسلحانه و اشرار نداریم. من چندین بار با پلیس برخورد داشتم. هیچ مشکلی را شاهد نبودم. اما بارها دیدم. برای کنترل رانندگانی که مشروبات الکلی یا مواد مخدر مصرف کرده بودند. سخت گیری شدیدی اعمال می کردند. کنترل پاسپورت در هر جائی از اطراف استانبول شاید اتفاق بیافتد. مثلا در سفر به یالوا در هشتاد کیلومتری استابول(خیلی جای زیبا با چشه های ابگرم معدنی است) یکدفعه پلیس جلو ما را گرفت. پاسپورت همه را چک کرد.
البته که پلیس مرزی برای حجم بسیار بالا قاچاق کالا که از ترکیه به ایران انجام می شود. چشم خودش را می بندد. مطمئنا بدون هزینه نخواهد بود. اما به قول دوستی داشتم. مدیر یک مجموعه کارگاه نجاری بود. می گفت 5 سال است. اینجا هستم. قوانین را رعایت کردم. مزاحم کسی نشدم. یکبار هم کارم به اداره پلیس نیافتاده.
اما دوست دیگری که خانمش به زبان ترکی مسلط بود و برای فحاشی یک ترک به پلیس مراجعه کرده بود. می گفت اول پلیس نفهمید ما خارجی هستیم . کلی عصبانی شد که این چه حرفهائی است که به یک خانم زده. اما می گفت بعد که مدارک ما را دید و فهمید خارجی هستیم. ما را از اداره پلیس بیرون کرد. گفت خوب کاری کرده فحاشی کرده .
هزینه های بالای انرژی و زندگی در ترکیه :
هزینه های انرژی به خصوص گاز و برق دهها برابر ایران است و مردم ترکیه به شدت مصرف انرژی را کنترل می کنند. شاید برای ما ایرانیها که به مصرف انرژی ارزان عادت داریم. خیلی سخت باشد. راستی بنزین حداقل 5 تا7 برابر ایران است. خود ترکیه وارد کننده بزرگ انرژی در دنیا است و خیلی باید در این مورد حساس باشند. هزینه حداقل برای زندگی یک خانواده 4 نفره در یک محله متوسط در استانبول حدود 8 تا 10 هزار لیر می باشد. یعنی حداقل 20 میلیون تومان برای هزینه متوسط بدون تفریح خاصی باید در نظر بگیرید.
البته که شاید در یک برج محلاتی که خارجیها بیشتر ساکن هستند. مثل محله اسنیورت بتوانید با مبلغ کمتر هم زندگی کنید. اما با کیفیت بسیار پائین، (محله ایرانیها خودش داستان است. از نظر کیفیت و امنیت زندگی، البته این منطقه از هر مهاجری که فکر کنید در دل خودش دارد. و اکثر مناطق ان بسیار ناامن و بی کیفیت است. البته محلات ترک نشین با کیفیت پائین تر در استانبول و شهرهای بزرگ هم کم نداریم)
ترکیه اول بدنبال سرمایه و متخصص با سطح بالا می گردد.
خیلی از ایرانیها به ترکیه می روند. که ما انجا شغل پیدا می کنیم. و امورات خودمان را می گذارنیم. اصلا از این خبرها نیست. ترکیه تنها بدنبال جذب سرمایه و نیروی متخصص و با ارزش است. عاشق چشم و ابرو هیچ خارجی نیست. عاشق سرمایه شما یا تخصص حرفه ای شما است. همچنین ترکیه با ازدیاد نیروی کار مواجه است و کلی تلاش می کند. که نیروهای فنی و تخصصی خودش را به سایر کشورها صادر کند.
اما نکته مهم ان است. که اگر تخصص عالی یا سرمایه خوبی دارید. با تسلط به زبان ترکی می توانید. کسب و کار بسیار خوبی راه اندازی کنید. درآمد شغل های خدماتی بسیار خوب است. خیلی ایرانی یا افغان دیدم. که با یک ترک جوینت شدن و با تبلیغ در بین جامعه ایرانی و عرب با درآمدهای خوب زندگی می کنند. یا خیلی ایرانی دیدم که کل کارگاه یک ترک را اداره می کردن. البته افغان هم دیدم که هشتاد ترک و افغان در کارگاهش کار می کردن. فقط بستگی به توانمندی خود شما دارد. انصافا اکثر ترکها اگر به آنها سود و منفعت برسانید. شرکای خوبی هستند. و خیلی هوای شریک شان را دارند.
هزینه بالای مالیات در ترکیه :
دولت ترکیه از هر خرید شما 18 درصد ارزش افزوده می گیرد. خوب به نسبت بسیاری از کشورها مبلغ بالائی می باشد. مثلا شما هزار لیر از سوپر مارکت خرید کنید. 180 لیر باید مالیات پرداخت کنید. برای خرید ملک هم اگر تا پنج سال مجدد بفروشید. کلی باید مالیات پرداخت کنید. همچنین هزینه های اداری خیلی زیاد است. مثل ترجمه گواهینامه ، کپی برابر اصل کردن یک برگه 100 تا 200 لیر هزینه دارد. برای هر کار ساده ای کل هزینه می گیرند. که اگر درامد در ترکیه نداشته باشید و هر روز از ایران می خواهید حمایت مالی بشوید. سخت است.
حمل سلاح و قمار: یکی از مشکلاتی که ما در ایران نداریم. بحث حمل سلاح قانونی و غیر قانونی در ترکیه است. که هر هفته تو برنامه تلویزیون سراسری از استفاده سلاح و درگیری مسلحانه خبر پخش می شد. اما من به شخصه نه چیزی دیدم و نه شنیدم. البته که مناطق شرقی و جنوب شرقی مثل مرسین خیلی از غرب ترکیه خطرناکتر است.
مصرف بسیار بالا سیگار در تمام رده های سنی:
شاید نکته خیلی منفی که در تمام سنین در ترکیه شاهد بودم. مصرف وحشتناک سیگار بود. یک دبیرستان جلو محل کار من بود. زنگ تفریح کلی دانش آموز با معلم ها برای دود کردن سیگار به خارج مدرسه می امدن. مثل قدیمها در ایران که کارمندان می آمدن بیرون از اداره، خیلی هم بد نمی دونستند. همسایه ما زن و شوهر با پسر شانزده ساله خودشان در بالکن سیگار می کشیدند. هر جا بروید مردم را در حال دود کردن سیگار می بینید. یکی از نگرانی های من، برای پسرم در کلاس هفتم بود. همین خطر مصرف سیگار بود. که دائم با او صحبت می کردم.
یک نکته منفی در مورد خرید ملک در ترکیه :
شما باید دقت کنید. برای خرید ملک در ترکیه جهت اخذ پاسپورت حتما باید دقت کنید. که سه مالک قبلی سند باید ترک باشند. البته این موضوع برای اخذ اقامت موقت یا سالیانه نیست. پس بهتره ملک را از سازنده دست اول بخرید و از خرید ملک قدیمی خودداری کنید. نکته را گرفتید. شما ملکی خریدید. فقط امکان فروش به ترک خواهید داشت. و برای امکان اخذ پاسپورت از طریق خرید ملک خودتان را به دیگر خارجی ها نمی توانید بفروشید. هدف دولت ترکیه این است. که اقتصاد ترکیه رونق بگیرد.
دقت کنید. اگر قصد خرید ملک داشتید. علاوه بر چهارصد هزار دلار باید حدود20 تا 40 هزار دلار هم هزینه های جانبی مثل هزینه کارشناسی، دفترخانه و مالیات پرداخت کنید.(البته مالیات همیشه با فروشنده است و دقت کنید اگر ملک از مجتمع خرید می کنید. در اکثر مواقع کمیسیون مشاور املاک توسط سازنده پرداخت می گردد)
تفاوت بین قومیتهای غیر ترک در مدیریت دولتی:
شاید یکی از معایب سیستم دولتی ترکیه، تفاوت فاحش بین ترکها و بقیه قومیتها و اغلیت ها بود. مثلا علوی ها، عربها، کردها، ترکمن ها در سیستم دولتی ترکیه خیلی پست و مقام دولتی نمی گرفتند. نتیجه این سیاست می دانید. چی شده بود. خیلی از این قومیتها مشاغل مهم بخش خصوصی را از در اختیار خودشان گرفتند. و با وجود جمعیت کم، بخش مهمی از اقتصاد ترکیه را در دست خودشان دارند.
مزایای زندگی در ترکیه:
نزدیکی فرهنگی و غذائی ترکیه به ایران :
بزرگترین مزیت ترکیه نسبت به تمام کشورهای منطقه و همسایه ها، نزدیکی و تشابه کامل فرهنگی و غذائی این کشور با ایران است. شما وارد یک روستا در ترکیه بشوید. خیلی احساس مشابهت با ایران در نوع برخورد مردم، سنت ها و ائین ها می کنید. می دانید زبان فارسی و ترکی ده هزار کلمه مشترک دارد. شاید نوع تلفظ کلمات با هم تفاوت داشته باشد. انصافا مردم ترکیه ادمهای شادتری از ما ایرانیها هستند. خیلی به تفریح و گردش و دورهمی ارزش قائل می شوند. فرهنگ کافه نشینی و بازی های دسته جمعی خیل رایج است. یا دیدن مسابقات فوتبال دسته جمعی در کافه های محلی که خیلی هم جذاب است. در ترکیه بالکن از آشپزخانه مهمتر است. چون مردم عاشق خوردن صبحانه و چای و نگهداری گلدان در بالکن هستند.
هزینه های مناسب زندگی در ترکیه :
یک خانواده چهار نفره حداقل باید 7 تا 10 هزار لیر بین 15 تا 20 میلیون درآمد داشته باشد. برای یک زندگی ساده و معمولی در استانبول که من تجربه دارم. هر چی از ده هزار لیر بیشتر درامد داشته باشدی. کیفیت زندگی شما بالاتر می رود. شما با دو بچه روی ده هزار لیر ماهیانه برای یک زندگی خوب و متوسط حساب باز کنید. کمتر معمولا باید خیلی مدیریت مالی انجام بدهید. من با فرض پرداخت هزینه اجازه گفتم. اگر ملک از خود شما باشد. مطمئنا هفت هزار لیر مبلغ خوبی برای یک زندگی متوسط است.
آب و هوا خوب ترکیه :
طبیعت شگفت انگیز نیز نقش مهمی در خاص شدن زندگی در ترکیه ایفا می کند که ترکیه به دلیل داشتن آب و هوای مناسب هر ساله یکی از کشورهای پیشرو در جذب گردشگر است و به دلیل گستردگی جغرافیایی با بیش از هشتاد استان هر یک. دارای صدها ویژگی طبیعی، امکانات توریستی و پارک های عمومی است، همچنین ترکیه مشرف به دریاهای زیادی است، رودخانه های زیادی دارد و بیشتر استان های آن پوشیده از چمنزارهای سبز و درختان بلند است که آن را زیباتر کرده است. هر چی از طبیعت زیبا استانبول بگویم. کم است.فقط لازم است. یک مقدار از شهرهای بزرگ فاصله بگیرید. به هر سمتی بروید. کلی جاذبه توریستی و طبیعی می بینید. مثلا یالوا در هشتاد کیلومتری استانبول، هر سمت استانبول بروید کلی جاذبه گردشگری است.
در ترکیه کسی کاری به کسی ندارد:
همچنین بخش بزرگی از جامعه ترکیه به آزادی، آزادی افکار و عقاید اعتقاد دارند. به گونه ای که ساکنان یا سرمایه گذاران را به احساس اطمینان و امنیت برساند. اصلا من ندیدم یا نشنیدم. به پوشش ادمها از مذهبی ترین ادمی که فکر کنید. تا کسی که لباس راحت پوشیده، ترکها کاری داشته باشند.
توریستی بودن ترکیه:
هر روستا، شهر یا جزیره ای بروید. با توریستها برخورد می کنید. مردم خیلی به توریستها احترام می گذارند. و با تمام وجود می دانند. توریست و خارجی بزرگترین سرمنشا درامد کشور ترکیه می باشد. البته که طبق آمار توریست بخشی از درامد کشور ترکیه است. ترکیه بدلیل نیروی کار ارزان و قوانین ساده برای راه اندازی کارخانه، یکی از قطب های صنعتی اروپا است. عملا اکثر شرکت ها و کارخانجات غربی در ترکیه بخش تولیدی دارند. خیلی از برندهای معتبر خوردو در خود ترکیه کارخانه تولید دارند. سه تا از ده شرکت بزرگ لوله و تجهیزات پلی اتیلن اروپا در ترکیه فعال هستند. با وجود مشکلات اقتصادی در ترکیه، همه دولتها به شدت بر روی جذب سرمایه خارجی تاکید دارند.
کیفیت بالا مواد غذائی و تنوع کالا در ترکیه:
انصافا کنترل کیفیت مواد غذائی در ترکیه بسیار خوب بود. و شما تفاوت کیفیت را به خوبی با نمونه محصولات ایرانی مشاهده می کردید. انصافا قیمت مواد غذائی و پوشاک به نسبت درامد مردم ترکیه خیلی عدد تاثیر گذاری نبود. البته مثل همه دنیا اجاره مسکن و حمل و نقل عمومی جزو مهمترین هزینه های زندگی بود. در تمام کشور کلی فروشگا هزنجیره ای است. و قیمت ها خیلی رقابتی بوده و در سراسر کشور قیمت ها مشابه است. البته این قیمت های پائین برای مصرف کننده بسیار عالی می باشد. اما فروشگاههای زنجیره ای کلی از بقالیها و کسب و کارهای کوچک را ورشکسته کردن.
خدمات خانه بهداشت رایگان در ترکیه:
شما به محض دریافت کارت اقامت توریستی یکساله یا پاسپورت ترکیه و بعد از طی مراحل قانونی و ثبت ملک در اداره نفوس و قائم مقام لیک یا شورای محله، یک برگه مبنی بر امکان استفاده از خدمات رایگان خانه بهداشت محله دریافت می کنید. کلی خدمات سونوگرافی ، پزشکی، رادیولوژی و آزمایشگاهی رایگان بهره مند می شوید. البته دارو را باید به نرخ ازاد خرید کنید. اما نکته مهم اهمیت بسیار زیاد سلامت خانمها و کودکان در این مراکز می باشد. حتی تست ها سالیانه سلامت سرطان خانمها حتی برای خارجیها به جدیت پیگیری می گردد.
اما هر چی از هزینه دندانپزشکی و یک سرما خوردگی ساده در بیمارستانهای دولتی بگویم. کم گفتم یک سرما خوردگی ساده شاید نزدیک 500 لیر برای شما هزینه داشته باشد. بیمارستان دولتی هم دارند. اما بقدری شلوغ است که در اکثر مواقع مجبور می شوید. از خدمات درمانگاهی خصوصی استفاده کنید. که سر به فلک می کشد. راستی خانه بهداشت محله فقط در روزهای کاری و از 8 صبح تا 4 بعدظهر فعال هستند. اما خانه های بهداشت بسیار تمیز و با کیفیت است. جدا از هزینه، کیفیت بیمارستانها و خدمات پزشکی ترکیه محشر است. برای همین است.که کلی توریست سلامت ار امریکا و اروپا دارند.
خیلی اختلاف طبقاتی در مشاغل در ترکیه وجود ندارد:
یکی از نکات جالبی که در ترکیه دیدم. پرداخت حقوق و درآمد مشابه در اکثرمشاغل بود. یعنی یک پزشک که برای دولت کار می کند. خیلی حقوق بالاتری از یک مهندس یا معلم نمی گیرد. مطمئنا حقوقش بیشتر است. اما خیلی مثل ایران تفاوت فاحش نیست. البته مثل همه دنیا اگر هر شخصی با تخصص بتواند. برای خودش کسب وکار ایجاد کند. درامدش چندین برابر یک کارمند خواهد بود.
شهرک های مسکونی بسیار با کیفیت و متنوع:
زیر ساخت های خیلی خوبی توسط بخش خصوصی و دولت ترکیه برای تامین مسکن در شهرهای مختلف ایجاد شده. از شهرک های ارزان قیمت که همه کارمندان می توانند با وام های مناسب دولتی برای خودشان اپارتمان تهیه کنند. تا شهرک های آپارتمانی و ویلائی سوپر لاکچری در هر نقاط مختلف ترکیه ، اگر تو یک شهرک کامل ملک بخرید. عملا هر آنچه که برای استراحت و تفریح نیاز دارید. در این مجتمع ها وجود دارد. و شما می توانید. از انها بهره مند بشوید.
کیفیت بالا سیستم ارتباط انلاین دولتی و نرم افزاری در ترکیه :
در سطح فنی، اپلیکیشن هایی برای تمامی ساکنان وجود دارد که از طریق آن می توانند مدارک رسمی خود را صادر کنند، همچنین ترکیه یکی از کشورهای پیشرو در زمینه بازاریابی الکترونیکی است، هر آنچه را که نیاز دارید را می توانید در این اپلیکیشن ها پیدا کنید و به دستتان برسد. دولت ترکیه در استفاده از سیستم اینترنت دولتی برای انتقال مکاتبات و خدمات دولتی خیلی خوب بودند.
مثلا یک نکته جالب در ترکیه امکان شناسائی مالک زمین از طریق سایت مربوط به املاک بود. به این شیوه امکان کلاه برداری و فروش زمین به چندین نفر را می گیرید. یک نکته جالب دیگر، کارشناسی و قیمت گذاری ملک شما توسط سه کارشناس مختلف بود. که امکان هر گونه سند سازی و کلاه برداری را می گرفت. از طرفی دولت هم به مالیات خودش می رسید. همچنین در هنگام ثبت نهائی ملک در دفترخانه، حتما باید مترجم رسمی به زبان فارسی حضور پیدا می کرد. و کامل متن سند و قولنامه را برای شما ترجمه می کرد.
کیفیت خوب مدارس و دانشگاههای بسیار متنوع :
یکی از جنبههای مهمی است که ساکنان یا سرمایهگذاران واقعاً به آن توجه میکنند، چه ادامه تحصیل برای کودکان و چه شروع آن، ترکیه از طریق سیستم بورس تحصیلی دانشجویان بسیاری را در سراسر جهان جذب کرده است که به شکلگیری آگاهی مثبت اعراب کمک کرده است. دانشجویان زندگی کرده اند و به نوبه خود سفیران در کشورهای خود شدند و دانشجویان بیشتری را جذب کردند، زیرا ترکیه دارای تعداد زیادی دانشگاه با استانداردهای پیشرفته بین المللی است که به دلیل کیفیت آموزش به همه فرصت می دهد تا تحصیلات خود را ادامه دهند و تکمیل کنند. سهولت ثبت نام، هزینه کم و تنوع رشته های تخصصی در رشته های مختلف و علاوه بر آموزش دولتی، امکانات آموزشی ویژه زیادی را نیز شامل می شود.
زیر ساخت حمل و نقل عمومی عالی:
به جرات می توانم بگویم زیر ساخت حمل و نقل عمومی چه بین شهری و چه داخل شهری بسیار منظم و متنوع بود. قطار، اتوبوس و هواپیما در انواع قیمت ها و مدلها موجود بود. البته به شدت از رانندگان و قیمت های کذایی آنها بترسید. اما راهکار آسان استفاده از نرم افزار اوبر و کسب اطلاعات در مورد قیمت ها و مسیرها می باشد. در مجموع هزینه حمل و نقل عمومی به خصوص تاکسی خیلی بالا است.
برای رفتن از فرودگاه استانبول به همه نقاط شهراستانبول، بهترین سیستم اتوبوس رانی و ارزان قیمت پیش بینی گردیده. شما بدون یکبار سوار تاکسی شدن هم می توانید. از سیستم حمل و نقل عمومی استفاده کنید. راستی کلی راننده تاکسی ایرانی هم در استانبول هستند. که از طریق تلگرام یا اینستاگرام می توانید انها را پیدا کنید.و با قیمت های خیلی خوبی و حتی نصف قیمت تاکسی ترک، برای سفرهای درون شهری از آنها کمک بگیرید.
امکان ارتباطات عالی بین المللی:
دو موضوع برای یک کسب وکار خیلی مهم است. امکان استفاده از زیرساخت های مالی بین المللی و وجود سیستم حمل و نقل استاندارد و جهانی، ترکیش یکی از ایرلاین ها با بالاترین کیفیت و تنوع مقاصد گردشگری می باشد. همچنین تمامی بانک های ترکیه با سیستم مالی جهانی ارتباط خوبی دارند. کلا سیستم انتقال پول در ترکیه خیلی ساده و سریع است. بعضی بازرگانان می گویند. حتی پاپسورت ترکیه را هم بگیرید. چون محل تولد ایران ثبت می شود. باز هم از تحریم های امریکا در امان نمی مانید. خیلی در این مورد تجربه ندارم. باید از متخصصین بپرسید. اما افغان دیدم که در افغانستان بافنده و فروشنده فرش بوده و سالها برای یک ترک کار کرده بود. در نهایت شریک شده بودند و کارخانه تولید فرش ماشینی راه اندازی کرده بودند. همه چیز به قابلیت ها و توانائی های شما دارد.
امیدوارم تجربیات من سعید کاظمی در مورد مزایا و معایب زندگی در ترکیه برای شما مفید بوده باشد. برای مطالعه سایر محتواهای مربوط به قوانین ترکیه اینجا کلیک کنید. شما چه تجربه ای از زندگی در هر جای دنیا دارید. با من و فارسی زبانان به همین سادگی به اشتراک بگذارید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/05/Living_in_Turkey.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-05-13 19:40:222022-07-10 19:31:52مزایا و معایب زندگی در ترکیه:
برای تماشا صحبت های من با دکتر کاظمی در مورد مشکلات قانونی داروخانه داری در ایران از طریق فایل ذیل اقدام فرمائید.
برای شنیدن صحبت های من با دکتر کاظمی در موردمشکلات قانونی داروخانه داری در ایران، از طریق فایل ذیل اقدام فرمائید.
سعید کاظمی: من یک داروخانه دارم یا اینکه یک داروخانه میخواهم بخرم. شما تجربه دارید. چه مشکلاتی ممکن است سرِ راه من باشد. من الان یک دانشجو هستم و قصدِ خریدِ یک امتیاز دارم. چه مسائلِ حقوقی و قراردادی باید رعایت بکنم که بعداً این برایِ من دردسر نشود؟ بالاخره یک داروخانه با دویست تا 150 چکی که به بازار داده و هر ماه کلی چک تویِ بازار دارد، دارو خریده، پیشخرید کرده و … اینها را لطف کنید برایِ ما توضیح دهید
آیا امکان داره. یک داروساز بدلایل قانونی به زندان برود؟
دکتر کاظمی: ببینید اولِ صحبتها شما فرمودید خیلی از داروسازان هستند که داخلِ زندان هستند. خُوب این یک واقعیتِ تلخی است. شما واردِ هر کسبوکاری که میشوید باید تجربیاتِ اولیهای داشته باشید. تجربیاتی اولیهای که در داروخانه خیلی به شما کمک خواهد کرد. شما باید در مورد قوانین کارفرمایی اطلاعاتِ کامل داشته باشید. راجع به قوانینِ بیمه و بیمه پرسنل باید اطلاعاتِ کامل داشته باشید.
چه موارد قانونی را یک داورساز باید بداند؟
راجع به قوانینِ چک صدورِ چک باید اطلاعاتِ کامل داشته باشید. شما باید راجع به گزارِشِ عملکرد و ارزشِ افزوده، مالیاتِ عملکردِ سالانه و اینها اطلاعاتِ داشته باشید. شما باید راجع به حسابداری و بیزینِسی که میخواهید انجام دهید، نحوهیِ خرید، نحوهیِ فروش، دِپو، تاریخِ انقضا، میزانِ مشتری و تعدادِ مشتری که دارید همهیِ اینها اطلاعاتِ کامل داشته باشید. باید در موردِ تأمینِ کالا اطلاعات داشته باشید.
شما باید در خصوصِ خودِ قوانینِ وزارتِ بهداشت و آیین نامه و ضوابطِ داروسازی ادارهیِ داروسازیِ داروخانهها باید اطلاعات داشته باشید. در خصوصِ حقوقی که بیماران دارند و نسخهپیچی و قوانینِ با قراردادِ بیمهها باید اطلاعات داشته باشید. من کلی بیان میکنم. اما در موردِ هر کدام از اینها بخواهم واردِ جزئیات بشوم. مسائلِ متعددی باید اعلام شود و در موردش حرف زده شود.
شما با بیمههایِ متعددی، تأمینِ اجتماعی، نیروهایِ مسلح، بیمهیِ خدماتِ درمانی بیمههایِ بانکهایِ متعدد شما قرارداد میبندید. باید راجع به اطلاعاتِ حقوقی و راجع به این مسائل اطلاعات داشته باشید. شما در بحثِ خریدِ دارو یکی از مشکلاتی که ما الان داریم و خیلی از داروسازها زندان هستند به چه علت است؟ همان تخلفِ اجاره یا فروشِ پروانه و مجوزِ که وزارت بهداشت به داروساز داده و این فقط هم برایِ داروخانه نیست.
مسائل حقوقی خرید و فروش داروخانه ؟
برایِ اصنافِ دیگر هم هست که یک فردی یک مجوزی گرفته و حالا یا خسته است، یا سنِش بالاست یا در مشاغلِ دولتی یا مشاغلِ دانشگاهی و جاهایِ دیگر فعالیت داره و توانِ رسیدگی به کسب و کارِ اصلیِ خودِش، به درمانگاه خودِش، به کلنیک دندانپزشکیِ خودِش، به داروخانهیِ خودِش نمیتواند. رسیدگی کند و می اید این پروانه، مجوز ، سرقفلی و امتیاز را میفروشد یا ماهانه اجاره میدهد. اینجاست که این اتفاقات پیش میآید و گاهاً تخلف میکنند کسانی که برایِ سرمایهگذاری و با نگاهِ بنگاهداری واردِ این عرصه و صنف میشوند.
شروع میکنند به خرید و فروشِ کالاهایِ قاچاق، به خرید و فروشِ داروهایِ خارج از زنجیرهیِ تأمین، داروهایی که از ترکیه، از دبی، از هندوستان و پاکستان به صورتِ قاچاقی وارد میشود ومؤسسِ اصلی و مسئولِ فنی از این مسائل مطلع نیست. گاهاً این داروها بحثِ قاچاق از یک طرف و بحثِ تقلبی بودن آنها هم از طرفی دیگر. من داروای که الان اسمِش را بیان نمیکنم اما با حرفِ جی شروع میشود.
فروش داروهای غیر مجاز به خصوص اکثر داروهایی که در ماهواره تبلیغ میگردد بسیار خطرناک است.
برایِ لاغری که ماهواره تبلیغ میکند یک خانمِ بیستسالهای شبِ عید اسفندماه به من رجوع کرد و میگفت هر وقت که این قرص را میخورد صورت و بینیش خارش داره و اصلاً روح حال و روحش عوض میشود. خُب مشخصاً بعداً مشخص شد که داخلِ این دارو مواد بوده و شیشه استفاده میکنند. امکان نداره یک نفر بیست کیلو در مدتِ یکماه کاهشِ وزن داشته باشد و بعد مواد هم استفاده نکرده باشد.
آزمایِش کردند همکارانِ ما دیدند که داخ لِاین محصولِ لاغری داروهایِ اعصاب بوده، موادِ مخدر بوده، جوانی داشتیم که پوکیِ استخوان شدید گرفته به دلیل استفاده از قرصهایِ مضر قاچاقی تقلبی. که خیلی از افراد برایِ سودِ بیشتر این کار را انجام دادن و بعد از شکایت، مجازات سنگینی دارد. پنج برابرِ آن ارزشِ ریالی زندان دارد، حبس دارد، و داروساز نتوانسته از خودش دفاع کند. چون برخلافِ قانون این پروانه و مجوز را اجاره داده.
وزارتِ بهداشت مشخصاً اعلام کرده که شما حقِ فروش و اجارهیِ پروانه را به فردِ غیر ندارید.
با قراردادهایِ سوری نتوانستند ثابت کنند. قراردادهایِ پشتِ پرده و قراردادهایِ محضری مسئولِ فنی و داروساز محکوم شده است. افرادی داشتیم چندین داروخانه را به صورتِ زنجیرهای خریدند، اجاره کردند و پروانههایی را اجیر کردند و داروسازانی را به نظرِ من به استعمار بردند و شروع کردند به خریدهایِ چندین میلیارد تومانی از شرکتها و در یک شب ناپدید شدند و این کالا را بهصورتِ آزاد در بین افراد دلال فروختند. ده میلیاردتومان جنس خریدند.
البته این مطلب را بازگو کنم که در حالِ حاضر شرکتهایِ پخش و انجمنِ صنعتِ پخش بعد از مطلع شدن از این اتفاقات تمامِ فاکتورها را کنترل میکنند. خودِ شرکتها و مدیرانِ فروشِ شرکتها جلویِ بسیاری از این اتفاقات را میگیرند. مثلاً به یکباره دکتر کاظمی بیستمیلیارد خرید میکند. خُوب مگر میتوان بیست میلیارد فروش داشت. همیشه ماهانه یکمیلیون خریدِ کالا داشتند و در حالِ حاضر چه اتفاقی افتاده؟ که به یکباره بیست میلیارد خرید کردند؟
اینجا انجمن صنعت پخش و داروسازان وزارتِ بهداشت نظارت میکنند.
که این تجربیات تلخِ گذشته دوباره اتفاق نیافتد. ولی باز هم اتفاق میاُفتد. عزیزانی برایِ در آوردنِ درامدی بیشتر، برایِ کسبِ راحتیِ بیشتر و برایِ اینکه خودشان درگیرِ مسائلِ مالی و حقوقی و حسابرسی و حسابداری و وظایفِ مؤسس و وظایفِ مسئولِ فنی نشوند واردِ این کارها شدند و ضررهایِ هنگفتی کردند. که جالب است بدانید که در این زمینه ما دو سه نفر داشتیم که خودکشی کردند. نتوانستند تحملکنند فشارهایِ مالی را نتوانستند بیآبروییِ خانوادگی و اجتماعیشان را تحمل کنند و در این زمینه خودکشی کردند.
برای انتقال و فروش داروخانه چه مسائلی را باید رعایت کنم؟
سعید کاظمی: آقایِ دکتر الان یک دکتری میخواهد بازنشست شود و نمیخواهد کار کند یا اینکه قصدِ مهاجرت دارد و یا به هر دلیلی قصدِ کارکردن ندارد. من هم قصدِ خرید داروخانه دارم و سه سال هم سابقه کار دارم. چه مسائلی را باید رعایت کنم که بعداً دچار مشکلات و گرفتاری نشوم؟
دکتر کاظمی: در آییننامه تاسیسِ داروخانهها شما زمانی که قصدِ گرفتن داروخانهای را دارید. ما به این کار ابطال و تأسیسِ همزمان میگوییم. در شهرِ مثلاً تهران شما 2700 امتیاز باید داشته باشید. که تواناییِ گرفتنِ یک مجوزِ دولتی را داشته باشید و موافقت اصولی بگیرید و تأسیس کنید. حالا من بعد از بیست سال کار کردن خسته شده و قصد تعطیل کردنِ یا اینکه واگذاری دارم. من باید اول از همه پروانهیِ خودم را ابطال کنم.
بهطورِهمزمان داروسازی را انتخاب کردم و با ایشان صحبت کردیم و این داروسازِ دیگر قصد دارد بهطورِ همزمان ابطال و تأسیس انجام دهد. ایشان دیگر نیاز به 2700 امتیاز برایِ تأسیسش در تهران ندارد. ایشان 80 تا 90 درصد امتیاز هم داشته باشد میتواند به همراهِ من مراجعه کند به وزارتِ بهداشت و در آنجا نامهیِ ابطال و تأسیسُ همزمان را پر کند و به کمیسیونِ وزارتخانه و آن دانشگاه مراجعه میکند و بهطورِ همزمان داروخانهیِ من باطل داروخانهیِ ایشان با پروانهیِ جدید تأسیس میشود.
چه مدارکی برای انتقال داروخانه لازم است؟
اما مدارکی باید این وسط رد و بدل شود. یک مدرکِ خیلی ساده است جدا از مدارکِ روتین که همهیِ کسب و کارها شناسنامه و کارتِ ملی و غیره میخواهند شما برایِ اینکه داروخانه را ابطال کنید یا تعطیل کنید باید یک برگهیِ مفاصا حساب از شرکتهایِ پخش داشته باشید. یعنی دانشگاه یک نامهای به انجمنِ شرکتِ پخش میدهد. که این داروخانهای که قصدِ تعطیل کردن دارد هر بدهی به پخشها دارد اعلام کنند و بعد از اینکه تسویهحساب انجام شد میتوانید داروخانه را به فردِ جدید منتقلکنید.
خوبیِ داروخانهها این هست که برخلافِ مشکلاتی که در شرکتهایِ سهامی و ادارهیِ ثبتِ شرکتها وجود داره داروخانهای که جدید تأسیس میشود دیگر درگیرِ مالیات، و بیمهیِ پرسنلی ور درگیرِ بدهِ قبلی نیست و این مسئلهیِ خیلی مهمی است. حالا اگر دوست داشتید بعداً در موردِ مسائلِ ثبتِ شرکتها و شرکتهایِ توزیع و پخشی که من خودم گرفتارِ یکی از این شرکتها بودم و همچنان هستم توضیحِ مفصلتر خواهم داد. ولی این مسئله در داروخانهها با صنعتِ پخش و شرکتهایِ سهامی فرق میکند.
مشکلات و دیون داروخانه با فروشنده می باشد؟
شما در شرکتهایِ سهامی زمانی که نقل و انتقالِ سهام انجام میدهید به عنوانِ مدیر عامل و هیئت مدیرهیِ جدید همچنان به ادارهیِ دارایی و ادارهیِ بیمهیِ پرسنلی و تأمین اجتماعی پاسخگو خواهید بود. مادهیِ سی و پنج هست، مادهیِ شانزده هست و مادههایِ مختلفِ قانونی. ولی در داروخانه زیاد به این مسائل نمیتوان توجه کرد. چون مهم نیست. من اگر امروز تعطیل کنم مالیاتِ سالهایِ گذشتهیِ من به عهدهیِ خودم هست. به مؤسسِ بعدی ارتباطی ندارد.
سعید کاظمی: پس تکلیفِ چکهایی که به شرکتهایِ پخش دادهام چه؟ من داروخانه دارم و دویست چک در حالِ حاضر دستِ شرکتهایِ پخش دارم و تکلیفِ آن چکها چه می شود؟
دکتر کاظمی: بابتِ نامهای که دانشگاه به شما میدهد که یک ماه شما فرصت دارید قبل از کمیسیون مفاصاحساب بگیرید. شما بههرحال در انبارِ داروخانهات یک مقدار دارو دارید، پولِ نقد دارید، فروش داشتید، یا این کالاها را باید با آن شرکتها؛ حدوداً شصت تا شرکتِ پخش هستند، با هرکدام که بدهکار هستید مذاکره کنید. مثلاً اعلام میکنید که من 100 میلیون کالا دارم،
من قصدِ فروشش را دارم یا صد میلیون کالا را مرجوع میکند که اصولاً این اتفاق خیلی کم میاُفتد و مرجوع دار و خیلی سخت است یا اینکه پولِ داروها را پرداخت میکند. اعلام میکند که من 100 میلیون کالا دارم و این 100 میلیون را میخرم از شما و این پولِ کالاها و شما برگةِ تسویه به من بدهید. بعد 100 میلیون دارویی که در انبار موجود است شما به مؤسسِ بعدی میتوانید بفروشید.
مؤسسِ بعدی هم کالا را میخرد و بدهیِ شما را پرداخت میکند. این به شکلی تبادلِ دَین هست. دارو را گرفته وپولِ شرکت را تسویه میکنید و به این صورت بدهیها تسویه میشود. و تا زمانی که شما تسویهها را با تمامِ شرکتها انجام ندهید و حتی 1000 تومانِ آنها باقی بماند انجمنِ صنعتِ پخش نامهیِ اجازهیِ نفل و انتقال پروانه را نمیدهد.
برای هر معامله قانونی در داروخانه نیاز به وکیل متخصص می باشد؟
سعید کاظمی: حالا من تجربهخودم و به نظرِ من هر آدمی که هر کارِ بیزینسی بخواهد انجام دهد باید یک وکیل در کنارِش باشد. یک وکیلی که هیچ منفعتی از آن کار نداشته باشد و قراردادِ رسمی ببندد. یعنی بهترین کار این است که مبادلهیِ داروخانه؛ البته به نظرِ من خُوب شما تجربهیِ بیشتری دارید و داروخانه خرید و فروش کردید، حتماً باید یک وکیلِ با سواد و متخصص نه وکیلِ خانواده، در کنارِش باشد. وکیل دارید که تخصصِش در این زمینه باشد؟
دکتر کاظمی: بله. خودِ انجمنِ داروسازانِ ایران و هر شهری وکیل دارد و به طور رایگان مذاکره میکنند و راهنمایی میکنند و جدای از این گروههایِ دلالی یا بهتر بگیم خرید و فروشی داروخانه هم این کارها را انجام میدهند. ولی توصیه اکیدِ من این است.که حتماً کسی باشد که چندین بار این کار را انجام داده باشند و حسنِ شهرت و خوش نامی در خرید و فرشی داروخانه و معرفیِ کردن دارد. بسیار مهم است و هر کسی نمیتواند تجربیاتِ سالم به نفرِ بعدی منتقل کند.
سعید کاظمی: چه مورد از نکاتِ حقوقیِ برای خرید و فروش داروخانه را شما میتوانید بگویید که باید خیلی روی آنها دقت کرد؟
مسائلِ حقوقی، مسائلِ مالی، مسائلِ قانونی و مسائلی که یک جوان که از دانشگاه فارغالتحصیل شده و احساسِ خوبی دارد. که داروساز شده. باید رعایت کند. که واردِ یک بازیِ حقوقی نشود. که بعداً یکعمر ذهن و زندگی آن فرد آسیب ببیند.
دکتر کاظمی: اول از همه نکته اول این است. که شما باید حواسِتان باشد. داروسازِ عزیز برخلافِ آن چیزی که در دانشگاه خواندهاید و رشتهیِ داروسازی را رشتهیِ بسیار علمی دیدیم؛ چون رشتهیِ داروسازی جزءِ سه چهار رشتهیِ تاپ علومپزشکی هست ولی جزءِ رشتههایِ سختِ علمی هم هست، ولی از نظرِ بعُدِ کاری یک رشتهیِ اقتصادی علمی است و بعدِ اقتصادی آن گاهاً بیشتر از بعدِ علمیِ آن لذت بخش بوده. این مسئله را در نظر داشته باشید.
نکتهیِ دومی که باید به آن توجه شود، که ما با هم صحبت میکنیم در بحثِ علمی این است که هنوز تعرفههایِ قانونی را وزارتِ بهداشت و مجلس تصویب نکرده است. برایِ خدماتِ مشاورهای، خدماتِ تعرفههایِ داروسازی و همچنان ما خیلی از کشورها تزریقِ واکسن و کنترلهایِ سطحی و روتینِ دیابت و غیره را در داروخانهها انجام میدهند و بابتِ آن از بیمار تعرفه میگیرند.
همچنان ما در وزارتِ بهداشت در ایران چنین چیزی نداریم. درسته که آییننامههایی آن آمده. ولی بخشنامهها و مبالغِ آن مشخص نشده. این بحثِ اقتصادی را مدِنظر قراردهید. نکتهیِ سوم اینکه اگر شما لایوِ گذشته را دیده باشید. زمانی که چندین میلیارد راهاندازی می شود.برایِ راهاندازیِ داروخانه پس به نسبتِ همان چند میلیارد هم خواهانِ درآمد هستید. الان اگر یک مسئولِ فنیِ ساده در بیمارستان و شرکتها و پخشها و واردات یک مسئول فنیِ داروخانه باشید حقوقِ ماهیانه بیست تا سی میلیون باید دریافت کنید،
تعرفه مشاوره داروسازی از مشکلات بزرگ این صنف می باشد.
چیزی که با توجه به تعرفههایِ امسال مصوب میشود با توجه به تعرفههایِ امسال. اما اگر داروخانه بزنید علاوه بر این بیست سی میلیونی که باید خودتان کسب بکنید باید هزینههایِ جاری را هم پرداخت کنید و خوابِ سرمایهتان را هم حساب کنید. داروخانه امروز بینِ هفتاد تا هشتاد میلیون تومان هزینههایِ جاری دارد. آب، برق، اجاره، خوابِ سرمایه، دیرکردِ شش تا هشت ماههیِ پرداختیِ بیمهها، حقوقِ پرسنلی، بیمهیِ پرسنلی، هزینههایِ جاریِ صبحانه و نهاری که باید همکارانِ شما در طولِ روز استفادهکنند،
تاریخ گذشته بودنِ محصولات شما؛ به هرحال شما هر روز که از همهیِ محصولاتِ دارو که تویِ داروخانه چیزی معادلِ چهار پنج هزار کالایِ فعال در دارخانه دارید و به صورتِ تک واحدی تک واحدی، خُب تاریخِ گذشته دارید. من حدودِ هشتاد میلیون تومان هزینه برایِ شما پیشبینی میکنم. سودِ خودتان هم هست. سودی که بخواهید به عنوانِ مدیریتی بردارید، به عنوانِ فنی بخواهید بردارید، به عنوانِ مؤسس بخواهید بردارید.
تمام هزینه ها، زمان و انرژی راه اندازی داروخانه را محاسبه کنید.
عمری که از ساعتِ 8 صبح تا ده شب دارید در داروخانه صرف میکنید و میخواهید مطمئناً منفعتِ مالی هم داشته باشد برایِ شما تا بتوانید به بهایِ اجتماعی و خانوادهیِ خودتان ادامه بدهید. اگر بخواهید 80 میلیون درآمد داشته باشید و هزینههایتان را فقط پرداخت کنید ببینید. که چقدر باید فروش داشته باشید؟ چقدر نسخه باید داشته باشید؟ چقدر باید تعرفه بگیرید؟ چند میلیون تومان باید کالایی بفروشید که بینِ 5 تا 15 درصد سود داشته باشد. آیا تمامِ داروخانههایِ سطحِ کشور و سطحِ شهر و استانها اینقدر درآمد دارند؟
مراقب باشید که با بحثِ رقابت و با بحثِ افزایشِ تعرفهها، با بحثِ دوستانی که در بخشِ دولتی شصت درصد تا هفتاد درصدِ فروشِ دارو را در انحصارِ خودِشون دارند اینها خطرناک است. چون همین 5000 قلم الان با افزایشِ قیمتها دیگر کالایِ زیرِ ده هزار تومان و بیست هزارتومان ندارید. یک شربتِ سادهیِ دیفن هیدرآمید الان 8 تا 9 هزار تومان است. شما ده عدد از هرکدام ازاینها بخواهید تهیه کنید و چهار پنج هزار قلم کالایِ تجهیزاتی، آرایشی، بهداشتی و داروییِ داروخانه ممکن است یک تا دو میلیارد تومان به یکباره سرمایهیِ خوابیده داشته باشید.
اگر چک شرکت های پخش را پاس نکنید. مشکلات زیادی برای شما بوجود می آید.
هر چند که شاید چک داده باشید برایِ دو ماه، سه ماه و پنج ماهِ بعد، اما اگر این کالاها فروخته نشود. قانونِ چک یکی از قانونهایی بود که گفتم حتماً مطالعه کنید. با شما تعارف ندارد. قانونِ چک سریعاً اجرائیه صادر میکنند، اموالِ شما را توقیف میکنند، شما را جلب میکنند و پولشان را میگیرند.از شما و آن کار موردِ نظر را هم شرکتها و یا ویزیتورها و یا دوستانِ شما انجام نمیدهند. بلکه وکلایِ شرکتها انجام میدهند و وظیفهیِ آنها این است.که بابتِ دارویی که به شما فروخته شده پول دریافت کنند و شرکتِ خودشان را نجات دهند.
با این سیستمی که انجام میشود مراقب باشید. ممکن است که فروش نداشته باشید، ممکن است که نتوانید رقابت کنید، ممکن است که بخواهید واردِ رقابتهایِ ناسالم بشید، واردِ پلتفورمها بشوید و باز آنجا باید 5 تا 6 درصد هزینه کنید برایِ پلتفورمها و شاید بخواهید خدایی نکرده دست به دامپینگ و فروشِ داروهایِ قاچاق بزنید که باز خودشان مشکلاتِ دیگری دارند.
امیدوارم. صحبت های من با دکتر کاظمی در مورد مشکلات قانونی داروخانه داری در ایران ؟ برای شما مفید بوده باشد.
شما هم اگر هر نوع تجربه در هر موضوعی در این دنیای بزرگ دارید. و علاقه مند هستید. این صحبتها را با دیگر انسانها به اشتراک بگذارید. فقط لازم است. گوشی همراه خودتان را در مقابل خودتان قرار دهید و یک ویدئو یا پادکست ۳۰ تا ۶۰ دقیقه ای از خودتان بگیرید و برای من سعیدکاظمی ارسال کنید. یا برای یک لایو مشترک به من پیام بدهید. کلی محتوا با ارزش با اساتید و افراد دیگر هم در مورد کسب و کار اماده کردم. اینجا را کلیک کنید. تا به این مطالب با ارزش دسترسی پیدا کنید.
هر دکتر داروسازی باید علاوه بر مهارت و تخصص داروئی، مسائل مربوط به آموزش کسب و کار را هم یاد بگیرد. پس برای یادگیری نود قدم رایگان و کوتاه آموزش کسب وکار اینجا کلیک کنید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/05/مشکلات-حقوقی-داروخانه-در-ایران.jpg400560adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-05-12 13:53:372022-07-10 19:35:38مشکلات قانونی داروخانه داری در ایران
برای تماشای ویدئو صحبت های من با خانم خسروجردی در مورد بیزینس کوچینگ چیست؟ از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید.
برای شن صحبت های من با خانم خسروجردی در مورد بیزینس کوچینگ چیست؟ از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید.
سعید کاظمی: سلام خدمتِ همه دوستانِ عزیز. امشب با خانمِ خسروجردی در خدمتتون هستیم. میخواهیم در موردِ بیزینس کوچینگ چیست؟ صحبت کنیم. ایشان یکی از اساتیدِ من هستند. امیدوارم بتوانیم یک تجربهیِ کسب و کاری عالی در کنارِ خانمِ خسروجری داشته باشیم. ایشان سالهاست مدرسِ بحثِ بیزینِسکوچینگ هستند ومطمئناً میتوانند راهنمایِ خیلی خوبی برایِ ما انجام دهند در موردِ بیزینِس کوچینگ. سلام
سعید کاظمی: من یک معرفی مقدماتی در مورد شما انجام دادم حالا خودتان را معرفی کنید.
خانم خسروجردی: خواهش میکنم. سلام دارم خدمتِ شما و دوستانی که حضور دارند یا بعداً این لایو رو میبینند و شببهخیر عرض میکنم خدمتشان. من لیلا خانم خانم خسروجردیهستم و در دورههایِ فروش و بازاریابی قبل از اینکه با کوچینگ آشنا شوم دوست داشتم و رویِ این مسئله کار میکردم و بعد از آشنایی با کوچینگ سمتِ بیزینِس کوچینگ رفتم و خدا را همیشه شاکرم که این دو علاقهای مه من داشتم شد که با هم تلفیق شده و به بیزینِس کوچینگ رسیدم. در خدمتتان هستم.
سعید کاظمی: رشته تحصیلیِ شما چی هست خانم خانم خسروجردی؟
خانم خسروجردی: من مدیریتِ بازرگانی تحصیل کردم و یک فوقِ دیپلمِ بازاریابی و برایِ ارشد رشتةِ علوم تحقیقات قبول شدم اما وقتی رفتم دانشگاه دیدم چیزی که مدِ نظرِ من هست نبود. دورههایِ فروشِ دکتر ربانی رو شرکت کردم که برایِ مؤسسهیِ برایان ترسی هست از سوییس. اونا رو شرکت کردم و مدرکِش را کسب کردم و یک دورهیِ دیگر که تسلط بر سودآوری بود. دورههایِ زیادی را با آقایِ دکتر ربانی دنبال کردم. یک سری دورههایی بازاریابی هم بود؛
بازاریابیهایِ اجرائی، تبلیغات و اثر بخشی و بازاریابیِ مدرن و اینها راا با استاد امیرجعفری در مدرسهیِ بازاریابیِ تهران سپریکردم. کلاً قبل از اینکه با کوچینگ آشنایی پیدا کنم یک سری دورههایِ کاربردیِ روانشناسی برایِ بهبودِ روابطم با اطرافیان گذراندم و یک سری هم دورههایِ تغییر و تحولِ فردی. تا رسید به جایی که من فقط دوره میرفتم و اون اتفاقی که میخواستم رقم نمیخورد و به یک جایی رسید که حالم واقعاً بد بود. یعنی آنقدر انباشتِ اطلاعات به وجود آمده بود که این انباشت اطلاعات بدونِ خروجی باعثِ اذیت شده بود و حال رو بد میکرد. به یک جایی رسید که با خودم گفتم یادگیری را رها کنم و از چیزهایی که یاد گرفتم استفاده کنم.
به همین دلیل سرِ کار رفتم و آنجا با کوچینگ آشنا شدم. البته با کوچینگی که من آنجا آشنا شدم کوچینگِ سبز نبود. آنجا با واژهیِ کوچینگ آشنا شدم و دنبالِش رفتم. احساس میکردم با اینکه شناختی از قبل در موردَش نداشتم اما همان گمشدهیِ من بود و میتوانست خیلی به من کمک کند و دقیقاً هم همین اتفاق افتاد. یعنی من تمامِ کارهام رو حتی موسسهای که کار میکردم را رها کردم فقط به این دلیل که رویِ کوچینگ تمرکز کنم. چون احساس میکردم این همان پلهیِ ترقی هست.
که میتواند به من کمک کند که به آن چیزهایی که میخواهم برسم و همهیِ آن تواناییهایی که بقیه در من میدیدند و خودم نمیتوانستم به مرحلهیِ ظهور برسانم و عملی کنم را در کوچینک اتفاق بیافتد یا اینکه هیچ جایِ دیگر اتفاق نمیاُفتد و دورهیِ تربیتِ کَوچ، را که با استاد متحدی بود شروع کردم و جلو رفتم دیدم دقیقاً همون بود و آنقدر نتایجِ خوبی خودم ومراجعینی که داشتم از این جلساتِ کوچینگ کسب کردند که واقعاً من کوچینگ رو دوست دارم و قبلِ آن هم فروش و بازاریابی و همیشه این نکته را بازگو کردم که اگر قرار باشد به دخترم یک نکته را آموزش بدهم آن نکته فروش و بازاریابی است.
چون زمانی که قرار است فروش یا بازاریابی داشته باشید باید فنِ بیان بلد باشید، مدیریتِ زمان بلد باشید، مدیریتِ ارتباطات بلد باشید. شاید به ظاهر فقط اسمَش یک کلمه فروش یا بازاریابی باشد اما در کل کلی مجموعه مهارت میخواهد و اگر بلد باشید که چگونه نیازی که مردم دارند را ببینید و به آن نیازها پاسخ بدهید در هر نقشی باشید میتوانید خیلی ارتباطاتِ خوبی برقرارکنید و به موفقیت میرسید. بعد که کوچینگ هم اضافه شد فهمیدم که چه جالب که امکانِ تلفیقِ این دوتا وجود دارد. از همان ابتدا نگاهم بیزینِس کوچینگ بود ولی خوب اتفاقی که میافتد این است که تا صاحبِ کسب و کار یا نیروهایِ انسانی که در مجموعه هستند تغییر نکنند.
شما هر چقدر استراتژیها و منبعِ خوب برایِ آن سازمان داشته باشید سازمان رشد نمیکند. به همین دلیل من لایفکوچینگ را جدا از بیزینِس کوچینگ نمیبینم و فکر میکنم که هر بیزینِس کوچی تا یک حدِ زیادی لایف کَوچ هم بلد باشد خیلی میتواند مؤثر باشد و اگر بلد نباشد مجبور است که صاحبانِ کسب و کار را به سمتِ یک لایو کَوچ هدایت کند. چون جاهایی که باور یا ذهنیتِ یک صاحبِ کسب و کار باورهایِ محدودکننده باشد یا اینکه در عملکردِ شخصیِ خود، در مدیریتِ زمان و برنامهریزیِ شخصیِ خودِش که بتواند به کارهایِ کسب و کارش برسد مشکل پیدا کند آن زمان لایف کوچینک میتواند کمک کند و این شد که الان به عنوانِ یک بیزینِسکَوچ در خدمتِ شما و دوستان هستم.
آیا هر کسی که ادعا کرد. بیزنیس کوچ هست. می توان با آن شخص اعتماد کرد؟
سعید کاظمی: ممکن است بعداً با دیدن این لایو در یوتیوب یا اینستاگرام این سؤال برایِ دوستان پیش بیاید که زمانی که در یوتیوب یا اینستاگرام سرچ میکنید خیلی بیزینِس کوچهایِ مختلفی هست و همه ادعا میکنند که بیزینِس کَوچ هستند و بعضیها هم واقعاً خیلی جوان هستند و آیا واقعاً میتوانند بیزینِس کَوچ باشند یا نه؟ حالا سؤالی که ممکن است به ذهنِ خیلیها خطور کند این است که آیا کسی که تجربةِ کسب و کاری ندارد میتواند بیزینِس کَوچ باشد؟ یعنی هیچ کسب و کاری راهاندازی نکرده و هیچ کاری انجام نداده است و حتی یک فروشِ ساده. این سؤال را داشته باشید حالا بیزینِسکوچینگ را تعریف کنید.
تعریف بیزینس کوچ:
خانم خسروجردی: اول من تعریفی از بیزینِس کَوچینگ داشته باشم بعد جوابِ سؤالاتِ شما. قبل از اینکه تعریفی هم از بیزینِس کَوچینگ داشته باشیم تعریفِ کلی از کوچینگ داشته باشیم و فرقِش را با مشاوره یا منتورینگ. ببینید کَوچینگ الان یکی از رشتههایِ جدیدی است که مثلاً در ایران حولوحوش شاید هشت سال یا نه سالِ و در جهان سی چهل سال است که با این واژه شناخته میشود و حالا این کوچینگ چه هست؟ تا الان گفته شده که کارآمدترین و مؤثِرترین روشی است که افراد را بتواند به آن وضعیتِ مطلوب برساند. یک فرایند است.
یعنی جلساتِ کَوچینگ تک جلسهای شاید برگزار شود ولی خیلی جوابگو نیست. بهصورت فرایندی هست که کمک میکند که مراجعِ موردنظر خودش تواناییهایش را بشناسد و بتواند به بالاترین سطحِ عملکردِ خود دست پیدا کند. چون برای خیلی از دوستان سؤال است که جلساتِ کَوچینگ به چه شکلی برگزار میشود عینِ جلساتِ مشاوره و منتورینگ است. یعنی جلساتی هست که بهصورت گفتگو صورت میگیرد و تا چهل و پنج دقیقه تا یکساعت و بعضی اوقات اگر مسئله چالشیتر باشد تا یک ساعت و ربع هم طول میکشد. ولی بیشتر از آن نه. چون یک جلسةِ هدفمند است و پرسش و پاسخ داره شاید اگر زمان بیشتر از این شود آن کارآییِ موردِ نظر را نداشته باشد و نتوان به صورتِ مفید جلو برده شود.
و در آن جلسه یک سری گفت و گوهایِ هدفمند شکل میگیرد. و فرقیش این است که ما در کوچینگ یک سری باورها داریم و یک باور این است که تغییر اجباری نییت. یعنی یک فرد را نمیشود به زور تغییر داد. دوم اینکه هر فردی منحصر به فرد است. یعنی آدمها با هم فرق میکنند و بهخاطرِ همین نسخهیِ موفقیتِ هر کسی مخصوص به خودَش است و به این شکل نیست که من تحقیق کنم که یک شخصی چه کارهایی انجام داده است وموفق شده و من هم عیناً آن کارها را انجام دهم و موفق شوم. و سومین مورد این است که منِ کَوچ به توانمندیهایِ مراجعم باور دارم. یعنی من باور دارم که مراجعِ من آن توانمندی و آن پتانسیلِ لازم را دارد که بخواهد به حداکثر عملکردِش برسد.
تویِ جلسه ما رویِ خلاقیت و تولدِ ایده و خودآگاهی حرکت میکنیم و باورمان این است که اینها باید در جلسه برایِ مراجع اتفاق بیفتد. و در جلسه منِ کَوچ قرارنیست که دانِش یا اطلاعاتی به مراجع بدهم. به همین دلیل است که شاید میتوانیم بگوییم که یک کوچ میتواند بیزینِس کَوچ باشد و یک بیزینِس را کَوچ کند. میتواند در رابطه با روابط هم کَوچینگ را انجام دهد. چون یک کَوچ یک سری صلاحیتها و ابزارها و یک سری مهارتهایی را یادگرفتهاست که با مراجع همراه شود تا بتواند خود را بهتر ببیند.
کمک میکند که شخصِ موردِ نظر خلاقیت و خدآگاهیش زیاد شده و عظمت و توانایی و پتانسیلهایِ خو را ببیند، کشفکند و از آنها استفاده کند و به آن اهدافی که میخواهد برسد. به همین دلیل است که دانِشِ موردِ نظر اینجا مطرح نیست. منِ کَوچ فقط همراه هستم. مثلِ یک آینه. ببینید شما زمانی که جلویِ آینه قرار میگیرید آینه تمامِ زوایایی که خودتان نمیبینید یا کامل نمیبینید را به شما نشان میدهد. ولی آینه به شما نمیگوید که موهایتان را طرفِ چپ بزنید یا راست بزنید یا بالا. خوِدتان نگاه میکنید و هر حالتی که برایتان مناسبتر و بهتر است را انتخاب میکنید. کَوچ هم دقیقاً به همین منوال است. فقط مسیر رانشان میدهد.
یک سری زوایایی که من به دلیلِ انسان بودنم نمیتوانم ببینم را برایِ من روشن میکند. گفتم به دلیلِ انسان بودن. میخوامبه این نکته توجه عزیزان رو جلب کنم که وقتی ما به این شکل مسئله رو بیان میکنیم یعنی یک کَوچ هم خودِش هرچقدر هم حرفهای باشد باز به یک کَوچ نیازمند است. چون ما به دلیلِ انسان بودنِمون نمیتوانیم خیلی از زوایایِ وجودیِ خودمان را ببینیم. یک مثالی که حالا من خیلی دوست دارم این است که همهیِ ما در وجودمان یک معدنِ طلا داریم یا یک الماسی داریم که شاید در این روزمرگیهایِ زندگی و تویِ چالشهایی که برایِ ما بهوجود آمده است گم کرده باشیم و آن الماسِ وجودیمان خاک گرفته است. کَوچ به ما کمک میکند آن الماس را پیدا کنیم، خاکِش را پاک کنیم و طوری آن الماس را قرار بدیم که بیشترین درخشندگی را برایِ ما داشته باشد.
و با این حساب ببینید در جلسهیِ کوچینگ از طرفِ من راهکاری ارائه نمیشود، من اطلاعات و دانِش ارائه نمیدهم و فقط همراهی میکنم. تویِ مشاوره به این شکل نیست. شما نمیتونید برید پیشِ مشاورهای و بدونِ مشخص کردنِ نوعِ مشاورتان از وی مشاوره بخواهید. چون شما مثلاً وقتی مشاورهیِ بازاریابی نیاز دارید مشاورهرِ خانواده نمیتواند به شما کمکی بکند. چون دنبالِ تخصص و دانِش هستید یعنی مشاور به شما تخصص و دانش و راهکار و تکنیک میدهد. حالا درست است که خیلی از رویکردها وجود دارد که ممکن است الان دوستانِ روانشناس بیان کنند که نه ما هم در رویکردهایمان راهکار ارائه نمیدهیم.
درست است که شاید راهکار ارائه ندهند ولی دیدِ مشاور حلِ مسئله است. حلِ مسئلهیِ مراجعهش هست. رویکردش این است. که خُب این مراجع به من رجوع کرده است و از من کمک خواسته است و من با دانش و تخصصی که دارم اید به وی کمک کنم. ولی در جلساتِ کوچینگ رویکردِ منی کوچ این نیست که من باید به مراجع خودم کمک کنم. من همراهِش هستم و به وی کمک میکنم اما نه به این معنی که وی را به نتیجه برسانم. کمکش میکنم که وی خود به نتیجه برسد. یعنی به جایِ اینکه به وی یاد بدهم کمکَش میکنم که خود ش یاد بگیرد. و این خودیادگیریِ باعث میشود درکِ عمیقتری داشته باشد و بهتر و عمیقتر یاد بگیرد.
بیزینس کوچینگ با منتورینگ چه فرقی دارد؟
منتور کسی است که تجربه دارد و قرار نیست تخصص داشته باشد. شاید کارگری که بیست سال با یک دستگاه درحالِ کارکردن است میتواند منتورِ آن دستگاه باشد و بتواند نحوهیِ کارکردن با دستگاه را به ما یاد دهد. این فرقِ کَوچ با منتور و مشاوره بود. در پاسخ به سؤآلِ شما که یک بیزینِس کَوچ میتواند تجربه نداشته باشد یا دانِش به چه شکلی است. ببینید در کل من یک کوچ هستم که یک سری ابزارها و صلاحیتها دارم و به وسیلهیِ آنها میتوانم هر موضوعی را کمک کنم که مراجع به خودآگاهی برسد و مسئلهاش را حل کند. ولی چرا حالا من بیان کنم که بیزینِس کوچ هستم و مثلاً فروش و بازاریابی را یاد گرفتم یا تجربهیِ کسب و کار دارم؟
به این دلیل است که وقتی یک کَوچ تجربهیِ کسب و کار داشته باشد یا اینکه دانش و تخصصِش را داشته باشد خُب نتیجهای که رقم میزند خیلی برایِ مراجع بیشتر است. نه منظورِ من این نیست که حالا چون من کَوچ هستم حتماً باید تجربه و دانِش را داشته باشم. ببینید در جلساتِ کوچینگ ما این شعارمون هست که برایِ تمامِ کلماتِ کلیدی باید به یک درکِ مشترک برسیم. حالا شما حساب کنید یک صاحبِ کسب و کار رجوع میکند و بیان میکند که چهارپی یا بومِ کسب و کار.
بعد منِ کوچ از دانشِ بیزینِس هیچ اطلاعی ندارم. خُب در آنجا این مراجعِ من که یک صاحبِ کسب و کار است حالا باید برایِ من چهار پی راتوضیح دهد، بومِ کسب و کار را توضیح دهد و اینها کار را سخت میکند و مانعِ این میشود که کار به صورتی که بابِ میل است جلو برود. این یکی از دلایلی است که ما بیان میکنیم برایِ کسایی که بیزینِس کار میکنند که 80 درصد کَوچ است اما 20 درصد هم اطلاعاتی است که باید در مورد ِبیزینِس داشته باشند تا نتیجهیِ جلساتِشان بهتر شود.
آیا بیزینس کوچ اجازه دارد منتور هم باشد؟
ببینید اینجا دو رویکرد بینِ اساتید وجود دارد. یک سری از اساتید هستند که اظهار میکنند که حتی در بیزینِس کوچینگ هم به هیچ عنوان شما مشاوره ندهید و به هیچ وجه منتور نباشید و تجربههایتان را بیان نکنید و از این قبیل موارد. اما یک سری هم از اساتید اعتقادشون بر این است که در بیزینِس کَوچینگ یک مقدار مسئله متفاوتتر از لایف میشود. چون در لایف همه بر این اعتقاد هستند که ما نباید منتور بشویم و دانش، تخصص و مشاوره بدهیم و در نقشِ کَوچ باید بمانیم.
چون اگر از این حالت خارج شویم خودآگاهی برایِ فرد اتفاق نمیافتد یا خیلی کم اتفاق میاُفتد. ولی در بیزینِس بعضی از اساتید اعتقاد دارند که چون مسئلهیِ کسب و کار است یه جاهایی لازم است برایِ اینکه آن کسب و کار مسئلهاش حل شود و به نتیجه برسد کَوچ لازم است که کلاً مشاوره یا منتور قراربدهد و نقشِ منتور و مشاور هم خودش را نشان دهد ولی باز کسانی هم که با این رویکرد هستند بیشتر بر این باور هستند که تا آنجایی که امکان دارد استفاده نشود و اجازه بدهیم که خودِ صاحبِ کسب و کار خودش را ببیند و خلاقیت و نوآوری را خودش داشته باشد.
بیزینس کوچینگ چیست؟
سعید کاظمی: من هم یک توضیحی باتوجهبه برداشتِ شخصیِ خودم داشته باشم. اول توضیح در موردِ منتور خیلی وقتها مستندهایِ کسبوکار به زبان اصلی را که نگاه میکنم جالب است که طرفی که صحبت میکند، خاطره تعریف میکند و یک آدمِ موفقی است؛ ما متأسفانه در ایران همةه آدمهایِ موفق داستان موفقیتِشان را تعریف میکنند و نود درصد شکست خوردهها، پیجِ من به این شکل است و در موردِ خودم بیشتر بازگو میکنم. اولِ پیجم همهیِ داستانهایم را با شکستها م شروع کردم.
منتور کیست؟
منتور کسی هست که یک مسیر را طی کرده؛ یعنی صفر تا صدِ یک مسیرِ خاص. یعنی مثلاً تویِ یک کارخانه رفته است و مادهای تولید کرده و فروخته و همهیِ کسب و کار را بلد است. یک زمانی شما در بیزینِس به مشکل برخورد میکنید، یعنی یک جایی سخت پیش می رود. منتور دارید. یک کارخانهای قبلاً منتور داشته که یا شکست خورده است یا موفق شده. من آدمهایِ شکست خوردهیِ زیادی دیدهام که به کسب و کارهایِ دیگر خیلی توانستند کمک کنند و کمک کردند. پس این منتور است.
در مستندهایِ کسب و کاری هم دیده میشود که یک صاحبِ کسب و کاری بیان میکند که یک منتور استخدام کردهاند که قبلاً سایتِ کسب و کار زده و مشاور میدهد. منتور کاملاً جدا است و قرار نیست که ذهنیات و روحیاتِ شما را بشناسد و نقاطِ قوت و ضعفِ شما را. اما مشاور و کوچ یک مقدار موازِی هم هستند. یعنی شما به مشاور هم رجوع میکنید خیلی وقتها بیشتر گوش میکند و کوچینگ هم؛ در دورههایی که ما دیدید، به این اشاره میکند که باید بیشتر گوش کنید.
یعنی شنوایی و همدلیِ مؤثر با کسی که با وی قرارداد بسته شده و نیازمندِ مشاورهیِ کوچینگ است. این برداشتِ شخصیِ من است ولی از مجموعِ صحبتهایی که من کردم خیلی از دوستانی که من با این دوستان جلسهیِ کَوچینگ برگزار میکنم، اگر رشتهیِ تخصصیِ آنها را که قرار است من منتورینگ کنم بلد نباشم نیاز است که از بیرون کمک بگیرم و با روابطی که دارم به آنها کمک کنم. مثلاً یک املاکی که من بهش بیزینیس کوچینک راهنمایی میکردم خودش سؤالاتی میپرسید کاملاً تخصصی مربوط به املاک بود. ولی من چون روابطی از بیرون داشتم توانستم از آنها کمک بگیرم.
حتی یک لایوی برگزار کردم و در اون لایو این دوستان به من کمک کردند و آن فرد هم به جوابَش رسید. یعنی وظیفهیِ منِ کَوچ این بود که از شبکهسازی و ارتباطاتی که بیرون دارم هم مقداری کمک بگیرم. آن شخص سنِش کم بود و تجربهیِ من را نداشت و اصلاً مفهومی از شبکهسازی و ارتباطات هم نمیدانست. کَوچینگ خودِش یک مفهوم است. یک سؤآلِ دیگر. آیا یک کوچِ فوتبال هم همان مفهوم را میرساند؟ مثلاً کوچِ فلان باشگاه. یا نه اینها با هم دو موضوعِ جدا هستند.
واژه کوچ و کوچینگ از کجا آمده است؟
خانم خسروجردی: اصلاً واژه کوچ از کتابِ بازیِ درون و بازی تنیس وارد کسب وکار شد. حالا اگر دوستان خواستند مطالعه کنند. و به این شکل بود که مربی متوجه میشود که هرچقدر برایِ شاگردانش توضیح میدهد که این کار را انجام دهند یا فلان کار را و هر چقدر بیشتر توضیح میدهد بیشتر دچارِ خطا میشوند. موضوع را بررسی کرد که چه اتفاقی میافتد که هر چقدر بیشتر توضیح میدهد عملکرد ضعیفتر میشود. اینجا بحثِ نیرویِ درون و نیرویِ بیرون پیش آمد. که به این نتیجه رسید که موقعی که توضیح میدهد در ذهنِ بازیکنها انگار دو تا نیرو با هم درحالِ جنگند.
یک نیرویی که نیرویِ ضعیفکننده بود و مدام در ذهنِ بازیکن یاداوری میکرد که اگر بد بزنی فلان و فلان و مدام به آنها ترس تزریق میشد و همین باعث میشد که اجازه نمیداد که این بازیکنها عملکردِ درستی داشته باشند. که به همین دلیل تغییرِ رویه داد و به بازیکنها گفت که به توپ نگاه کنید و بیشتر از این توضیح نداد که به چه شکلی به توپ بزنند و با چه زاویهای. و مسئلهیِ کوچینک از آنجا شروع شد. ببینید شاید خیلی کوچینگی که الان در جلسات اتفاق میاُفتد نباشد ولی تقریباً به همان شکل است و آنجا هم مربی در کنارشان است و همراهی میکند و به آنها بازخورد میدهد.
چیزی که شما فرمودید. در جلساتِ کوچینک درسته که ما میشنویم و شنیدن هم یکی از مهارتهایِ کوچینگ است. یا ارتباطِ مؤثر ولی خُوب مجموعهای از مهارتهاست و نباید فقط گفت که گوش کردن است. که همان گوش کردن خودَش عمقهایِ مختلفی دارد که اگر به صورتِ حضوری یا تصویری باشد زبانِ بدنِ ما برایِ ما حرف میزند. لحنِ مربیِ کوچ حرف میزند، سرعتِ کلماتِش و اینمکه به چه شکلی یک کلمه را ادا میکند، تأکیدی که رویِ کلمات دارد. یعنی کوچها خیلی فراتر از آن واژهها را و هر چه عمیقتر شوند و حرفهایتر و با عمقِ بیشتر از شنیدن برایِ آنها اتفاق میاُفتد و بعد ارتباطِ مؤثر است که باید شکل بگیرد و بعد مهارتهایِ پرسشگری.
خُب تا زمانی که خوب نشنوند و در لحظه حضور نداشته باشند نمیتوانند پرسشگرانِ خوبی داشته باشند. و حالا اینکه یک بخشی از پرسشگری هم این است که ذهنِ خودشان باید خاموش باشد و اگر درگیرِ گفتوگوهایِ ذهنیِ خودشان باشند. عدمِ حضور اتفاق میاُفتد و در نتیجه پرسشگریِ خوبی نخواهند داشت و در کنارِ پرسشگری هم دلی است و بازخورد دادن است که یک جلسهیِ پرچین را شکل میدهد. توضیحِ کوچینگ داده شد. حالا بیزینِس کوچینگ خودِش برایِ سازمانها چه کارهایی را انجام میدهد. این است که یک تعریفِ کلی برایِ کوچینگ این است که سازمان یا مراجع را از نقطهای که ما به آن نقطه وضعیتِ موجود میگوییم به نقطهای که وضعیتِ مطلوب است برساند؛
از بهترین مسیر و کوتاهترین مسیر. این تعریفِ کوچینگ است که به سه سؤال جواب میدهد. این که من الان کجا قرار دارم؟ کجا میخواهم بروم؟ و از چه مسیری؟ وقتی این سه سؤال جواب داده شود. برایِ سازمانها هم به همین شکل است. یعنی وقت من با یک صاحبِ کسب و کار جلسهیِ کوچینگ برقرار میکنم اولین چیزی که به آن پرداخته میشود این است که ببینیم. این سازمان الان کجا هست و تحلیل کنیم که چرا الان به اینجا رسیده است.
اگر موفق هست علتِ موفقیتِش چه چیزی هست و اگر وضعیتِ مطلوبی ندارد علتهایِ این وضعیتِ نامطلوب چی هست؟ دوم اینکه بدانیم اصلاً اینها به کجا میخواهند برسند؟ هدف چی هست؟ چه چشماندازی برایِ خود د ارند؟ کمک کنیم که این چشمانداز روشن شود. چون خیلی وقتها چه در لایو و چه در بیزینِس ما چشماندازِ موردِ نظر را روشن و شفاف نداریم. مثلاً صاحبِ کسب و کار اظهار میکند که من میخواهم فروشم را بیشتر کنم. فروشم را زیاد کنم یک چیزِ خیلی کلی است. خُب منِ کوچ میپرسم که الان فروشتان چه مقدار است؟
به چه مقدار میخواید برسانید فروش را؟ یعنی اینها تمامً سفاف و روشن میشود که عددی و کمیسازی میشود که چه مدت زمانی میخواهند به این مقدار فروشِ موردِنظرِشان برسند. 10 سال؟ 5 سال؟ و سومین سؤالی که کوچینگ جواب میدهد این است که از چه راههایی امکانپذی راست و بررسی میکند که کدام مسیر برایِ آن شخص یا مؤسسه مناسبتر است؟ یا یک مثال بخواهند رویِ یک کَوچ برایِ یک سازمان بزنند میتوان مثالِ این اتوبانها را زد که بغلِ این اتوبانها گاردریل است . قبل از گاردریل هم چیزهایی هستند. که اگه راننده رویِ آنها کشیده بشود. زمانی که مثلاً خوابِش میبرد یک صدایِ وحشتناکی تولید میکند که تقریباً کَوچ هم برایِ بیزینِس به این شکل عمل میکند که همراهِشان هست و به آنها کمک میکند که در مسیر بمانند.
اگر صاحبِ کسب و کار به قولی دچارِ خوابآلودگی شد این کَوچ مثلِ گاردریلها به آنها هشدار میدهد و بیدارشان میکند، نه اینکه صاحبِ کسب و کار بخوابد. چون ببینی اینقور کسب و کارها دچارِ چالِش هستند و اینقدر دچارِ یک سری مسائل میشوند که شاید صاحبِ کسب وکار درگیرِ کارهایِ غیرِ ضروری شود. آن کارهایِ غیرِ ضروری را خروج از اتوبان معنا میکنیم. انگار خوابِش برده است و درگیرِ مسائلی شده است که برایِ رسیدن به هدفِش به وی کمک نمیکند و کوچ اینجا به وی آلارم و بازخورد میدهد. که به سمتِ مسیر برگردد و وقتی به مسیر برمیگردد. خُب با سرعت و شتابِ بیشتری میتواند به هدفِش برسد. یکی از کمکهایِ دیگری که کَوچینگ میکند روشن کردنِ اهمیتِ ارتباطات و فضایِ مشارکتی که در سازمان هست برایِ افرادِ سازمان یا خودِ مدیر است و به آنها کمک میکند که محیطی برایِ خودشان بهوجود بیاورند.
چون از نظرِ ما کوچینگ بر پایهیِ یک ارتباطِ مؤثر است. یعنی چیزی که در کوچینگ خیلی موردِ تأکید قرار میگیرد صمیمیت و ارتباطی است که بینِ کوچ و مراجع باید برقرار شود. و زمانی که یک مدیر در نقشِ کوچ یا سازمانی که میخواهد کوچینگی را پیاده کند این فضا باید به وجود بیاید. و وقتی سازمانی کَوچ دارد این فضا برایِ این سازمان به وجود میآید که امنیت هست، احترام هست و شفافسازی هست، اعتماد هست. اتفاقِ دیگهای که میاُفتد این است که این کَوچ کمک میکند که افرادِ سازمان به این نتیجه برسند که همینطور که کمک میکنند که سازمان موفق بشود و به اهدافِش برسد خودِشان هم رشد بکنند و خودِشان را به عنوانِ افرادِ با استعداد قبولکنند. اینها تعاریفی بودند که من از بیزینِس کَوچینگ در ذهنم داشتم و برا تون بیان کردم. سؤالِدیگهای اگر هست در خدمتتون هستم.
داستان آشنائی من با بیزینس کوچینگ
سعید کاظمی: سالِ 93 اِستارتآپی راهاندازی کردم. یک سال و خوردهای کار کردم فهمیدم که به موفقیت نمیرسد. اما کسی که اِستارتآپِش به موفقیت رسید و هنوز هم ادامه دارد اولینبار من را با مفهومِ کَوچ آشنا کرد. شماره آقای فرشید رمضانی را به من دادند و گفتند که من با این آقا تماس بگیرم. من شهرستان بودم. یکی دو جلسه که با ایشو نصحبت کردم گفتند امکانِ دیدارِ حضوری هست؟ گفتم که من به دلیلِ اینکه نیرویِ زیادی گرفتم امکانِ آمدن را ندارم. ایشان آمدند. دو سه روز با ما بود. بعد از دو سه روز گفتند که امکانِ رفتن به یک جایِ خوش آب و هوا برایِ قدم زدن هست؟
به باغِ یکی از دوستان رفتیم. به من گفتند که دیگه وقتِش شده که فیل سفید خودت را بکشی. من آن زمان با مفهومِ فیلِ سفید آشنا نبودم. خیلی ناراحت شدم چون یکسال و نیم دو سال برایِ کارم زحمت کشیده بودم. گفت با این مجموعهای که دارم هیچ وقت به موفقیت نمیرسم. گفت مشکلِ بازار شما را هم پیدا کردیم. تیمِ خوبی نداری و خیلی ایرادهایِ دیگر. و من واقعاً شش ماه بعد به حرفِ ایشان رسیدم و جمع کردم. هنوز هم این هشت نه سال ایشان بیزینِس کَوچ من هستند و من این مفهوم را در بیزینِس کوچینگ خیلی دوست دارم. وقتی کلافم کاملاً سر در گم میشود، یعنی روزهایی هست که کاملاً انرژِی من تمام و نمیدانم چی کاری باید انجام بدهم.
بعضی مفاهیم را هم میدانم اما دوست دارم فردِ دیگری که با تجربهتر از من هست این کلاف را مرتب کند و به من بگوید که فکرِ من کاملاً درست است، یا مثلاً این یک مورد از میانِ 5 موردِ موردِ نظر خوب نیست. همین امروز هم باز به بیزینِس کَوچم جهتِ موضوعی پیام دادم و جهتِ موضوعی از ایشان کمک خواستم. مثلاً برایِ تولیدِ محتوایِ متنی چه پیشنهادی دارند. یعنی جاهایی که کاملاً به مشکل بر میخورم و دچارِ سردر گمی میشوم باز از بیزینِس کَوچم کمک میگیرم. شاید سه هفتهیِ دیگه اصلاً به ایشان پیام ندهم یا کاری به ایشان نداشته باشم،
هر چند که ایشان از من سراغ میگیرند و میپرسند که چه خبر مشکلی که ندارید. سایتهایِ من را کنترل میکنند و به پیجهایِ من سر میزنند. بعضی مواقع هم هشدارهایی میدهند. اما من خودم زمانی که بیزینِس کَوچ برایِ جوونتر ها برگزار میکنم میبینم که خیلی کلافِ ذهنیِ آنها آشفته است. یعنی به شخص میگویم اهدافت را بنویس و بنویس که از زندگیت چه چیزی میخواهی از زندگی که مدتِ سی دقیقه تا چهل دقیقه برایِ من توضیح میدهد. دوازده کسب و کارِ مختلف را میخواهند پیگیری کند. بعد در موردِ تجربه و علاقهیِ حودِش از وی سؤال میکنم. از آنها میخواهم که بنویسند و به آنها نمره بدهند.
متوجه میشوم که یک دقیقه هم تجربهیِ کار کردن هم نداشته است. علاقه هم ندارد. بعد ازشون میپرسم که تجربه کار نداری و علاقه هم به اون کار نداری پس چرا مینویسی؟ بعد با کمکِ خودش دوازدهتا را نصف میکنیم. چهار موردِش را امتیاز میدهیم. باز جلسهیِ بعد از میانِ چهار موردِ انتخاب شده یکی انتخاب میشود. من جلسهیِ اول فهمیدم که کارِ موردِ علاقهیِ آن فرد چهکاری است، تخصصِش چی هست؟ و تجربه در چه زمینهای دارد و رشتهیِ تحصیلیش چی هست. ده سال در یک رشته کار کرده. به این شیوه جلو رفتیم که خودِ فرد به این نتیجه برسد که بله من یک معمار هستم و علاقمندیِ من هم معماری هست و در جلساتِ بعدی کمکش کردم که خودِش جلو بره و آنچه که میخواهد را پیدا کند. در موردِ انواعِ کَوچینگ لطف کنید توضیح بدهید. چند مدل کَوچبنگ داریم؟
خانم خسروجردی: قبل از گفتن انواع کوچینگ، در موردِ تجربهای که شما گفتید یک بخشش این است که با آن کلافِ سردرگم حضور پیدا میکنند و اینقدر درگیرِ چالشها میشوند یا واقعاً نمیدئانند که دنبالِ چه چیزی هستند. در لایوکوچینگ هم به همین شکل است. خودِ من یک مراجع داشتم که خیلی آدمِ موفقی بود و زمانی که خواست واردِ جلسهیِ کَوچ بشود من با خودم گفتم آخه من به این آدم که خودش آدمِ موفقی هست چه چیزی را باید یاد بدهم. میخواست بینِ سه تا شاخه انتخاب کند که رویِ کدام شاخه تمرکز کند؟
و جالب بود که ما یکساعت و نیم با این شخص جلسه داشتیم و این یک ساعت و نیم تعریفی از موفقیت نداشتن و من دلیلِ انتخابِ این شاخهها را که از ایشان پرسیدم میگفتند برایِ اینکه موفق شوند. پرسیدم موفق از دیدِ شما یعنی چه؟ میگفتند که به من گفته شده که اگر رویِ یکی از این شاخهها تمرکز کنم موفق خواهم شد. منم میخواهم آن یک مورد را پیدا کنم. طی یک ساعت، یکساعت و نیمی که ما با ایشان چالِش داشتیم به این نتیجه رسید که باید موفقیت را از دیدگاهِ خودِش تعریف کند. و حالا این موردی که شما بیان میکنید، این شفافیت اینه که این افراد واردِ کوچینگ میشوند ولی واقعاً نمیدانند که خواهانِ چه چیزی هستند.
زمانی که من ندانم که خواهانِ چه چیزی هستم پس نمیدانم باید کدام ماشین را سوار بشوم و مثلِ این میماند که واردِ یک پایانهیِ تاکسی یا اتوبوس بشوم اما ندانم که سوارِ چه ماشینی بشوم و از چه مسیری بروم و این کاملاً درست است و یک بخشش هم این است که یک سری اطلاعات دارند و میدانند که یک سری کارها باید انجام شود اما اقداماتِ لازم را انجام نمیدهند. یعنی من طیِ این دو سه هفته با یک بیزینسی که دارم کار میکنم دقیقاً همین مورد را دارم. یعنی میداند که باید این کار را انجام بدهد، چه کاری را نصفه انجام داده و تمام اینها را خودشان میدانند و لیست میکنند. اما برایِ اقدام کردن مشکل دارند و وارد عمل نمیشوند.
و چیزی که اتفاق میاُفتد این است که اصلاً کوچینگ همین است که حالا با توجه به تعریفی که میکنند تویِ مسیرِ موفقیت سه مرحله وجود دارد؛ یک مرحلهیِ نادانی و دانایی، یک مرحله دانایی و توانایی و یک مرحله توانایی به بودن یا شدن است. که خُب نادانی و دانایی زمانی است که ما دورهها را شرکت میکنیم و کتاب میخوانیم و مطالعه میکنیم و اطلاعات جمع میکنیم. خیلی از ماها در اون مرحلهیِ دانایی و توانایی مشکل داریم. یعنی حجمِ اطلاعات بسیار بالا است ولی در مرحلهیِ تبدیل به اقدام و عمل به مشکل برمیخوریم و اینجا کَوچینگ میتواند خیلی به ما کمک کند. حتی در بیزینِسها.
و اتفاقی که میاُفتد این است که مثلاً شما حساب کنید که هفتهای یک حضور پیدا میکنید و صحبت میکنید. زمانیکه وارد میشوید یک سری گزارشها داده میشود از کارهایی که در طولِ یک هفته انجام شده است و دوباره یک سری اقدامات دیگر را برایِ هفتهیِ آینده تعریف میکنند و به این ترتیب زمانی که کوچینگ در کنارشان قرار میگیرد باعث میشود هم مسئولیتپذیریِ آنها و تعهدشان بالا برود و هم اینکه رویِ هدفشان بمانند.
وقتی الان شما میفرمایید که دوازدهتا شد چهارتا و چهارتا شد 1 مورد دیگه باید تا آخر جلساتی که با شما دارند رویِ آن یک مورد متمرکز باشند و دیگه امکانِ امتحان کردن مواردِ دیگر را ندارد. و به همین دلیل است که میگویند کوچینک کمک میکند که افراد به اهدافشان راحتتر، سریعتر و لذتبخشتر برسند و حداکثرِ عملکرد برایِ آنها اتفاق بیفتد. خُب این هم تجربهای بود که من داشتم و دوست داشتم در اختیارِ شما قرار بدخم.
انواعِ کوچینگ چیست؟
دستهبندیِ خیلی مشخصی ندارد. چون برایِ من خیلی سؤال بود و خیلی تلاش کردم که بفهمم این دستهبندی به چه شکلی است، خیلی دستهبندیِ رسمی و مشخصی ندارد. ولی یک دستهبندی که میکنند این است که حالا دو بخش کنند. یک بخش مربوط به زندگی باشد و یک بخش مربوط به وضعیتِ مالی باشد. که زندگی مثلاً میشود لایف، توسعهیِ فردی، هدفگذاری، ارتباطات و هزار ئو یک زیرشاخهیِ دیگر. و از طرفِ دیگر اگر بخواهیم بگوییم که چیزی که مربوط به قضیهیِ مالی است شاملِ کوچینگ شغلی، کوچینگِ سرمایه، بیزینِس کوچینگ میشود.
در حالِ حاضر مطرحترینش همین بیزینِس کَوچینگ یا کوچینگِ کسب و کار است که باز خودَش زیرساختهایِ مختلفی دارد. مثلاً ما کوچینگِ فروش داریم، کوچینگِ بازاریابی داریم، کوچینگِ منابعِ انسانی داریم، کوچینگِ خودِ کسب وکار را داریم، کوچینگّ برندینگ را داریم . کَوچینگهایِ دیگر که در موردِ کسب و کار هستند. و مطرحترین آنها بعد از لایف همین بیزینِس کوچینگ است که خیلی سر و صداکرده است. و حالا اینجا سؤالی که شما اول فرمودید که حالا جوانی هست که واردِ کوچینگ میشود و خودش رو کَوچ معرفی میکند، بله الان بعضی از دوستان هستند که اصلاً دورهیِ کَوچینگ را نگذاراندند و فقط یک تخصصی دارند و یک کوچ هم کنارِشون اِسمِشان گذاشتند.
حالا پیشنهاد من این است که اگر کسی میخواهد از بیزینِس کَوچ استفاده کند ببینند که فردی گه خودِش را کوچ معرفی کرده چه مدرکی دارد. چون ببینید کوچینگ با کتاب خواندن اتفاق نمیاُفتد بلکه یک مهارت است و من باید آن مهارت را کسب کن و نیاز به تمرین دارد. این که من اعلام کنم که بیست کتابِ کوچینگ خواندم اطلاعاتِ کوچینگ را بدست آوردم ولی خوب شنیدن و بازخورد دادن و ارتباطاتِ مؤثر همه جزءِ مهارتها هستن و توصیهیِ من این است که حتماً تحقیق کنند و ببینند که فردی که ادعایِ بیزینِس کوچینگ دارد واقعاً کوچینگ را از جایِ مؤثقی یاد گرفته یا نه؟ و آیا واقعاً کوچ هست یا نه مشاوره کسبوکار است؟
تحقیق کنید شخصی که ادعا می کند. در اصل منتور هست و منتورِ خیلی خوبی هم است.
خسرو جردی: بله یا اینکه منتور است. یک نکتهیِ دیگهای هم که وجود دارد این است که ببینید وقتی میگوییم کوچینگ به این معنا نیست که ما منتورینگ یا مشاوره را بخواهیم رد کنیم. همانطور که شما فرمودید یک جاهایی منِ بیزینِس کَوچ به مشاور بیزینِس ارجاع میدهم و یک جاهایی هملازم میدونم که از منتورینگ استفاده کنم. و گاهی اوقات می میبینیم که سازمانهایِ بزرگ برایِ یک پروژه هر سه مورد را دارند. هم کوچینگ را دارند، هم منتور وهم مشاور را. اینها همه خدماتی هستند که علومِ انسانی ارائه میدهد و میتوان از آن استفاده کرد و هیچمورد موردِ دیگر را رد نمیکند و در کنارِ هم و با توجه به نیازی که سازمان یا فرد دارد میتواند انتخاب کند که کدام میتواند برایش اثربخش یا مفید باشد.
یک داستان در مورد کوچینگ؟
سعید کاظمی: من به یک مثالِ دیگر اشاره کنم. یک دوستِ کارخانهداری به من مراجعه کرد و گفت که من بازاریاب و مشاورِ دیجیتال مارکتینگ و بازاریابِ درونگرا و مشاوره منابع انسانی گرفتم و همه اینها گزارش تحویل دادن. گفتم گزارشاتِشون را برای من بفرست یک مطالعهای بکنم. گزارشات را که فرستاد دیدم. هر کس در اون بخشی که وارد شده اظهار دارند. که همهیِ ایرادهایِ تو در منابع انسانی هست، همه ایراداتِ تو در بازاریابیِ درونگراست، دیجیتالمارکِتینگِت واقعاً ضعیف است.
گفتم اجازه بدهند با بیزینیس کوچِ خودم که مربیِ خودم هم هست و از من هم باتجربهتر هستند یک مشورتی بکنم. مربیِ کوچِ سه تا هفت روز تقریباً؛ سه روز حضوری و سه روز در بازار ما را تقویت کردند و روزِ هفتم جلسه گذاشتند. ایشان گفتند منابعِ انسانیِ شما مشکل دارد، بازاریابی شما مشکل دارد اما شما تولیدتان اندازهیِ کافی نیست که بتوانی بازاریابی کنید و بفروشید. گفت من سه روز تمام رفتم و در تمام عمدهفروشها و کسانی که محوصلِ شما را پخش میکنند.
طبقِ لیستهایی که به من دادید پرس و جو کردهام به عنوانِیک عابر همه گفتند که تولیداتِ شما به اندازهیِ کافی به آنها نمیرسد بنابراین نمیتوانیم برایِ توزیع این محصول برنامهریزی کنیم . جنسِشش هم خو است وهم خیلی پرطرفدار. یک محصولی بود که سوپرمارکتی توزیع میشد. من هم این شش هفت روز با ایشان بودم چونکه واقعاً خیلی تجربهیِ خوبی بود و دوست داشتم تجربه کسب کنم. بعد گفتند که بله من خودم هم به همین نتیجه رسیدم. به ایشان گفتم که تو در توسعه دادنِ حجمِ تولید مشکل داری و این هیچ ربطی به بازاریابی، منابعِ انسانی و اینها ندارد.
بعد نظرسنجی که استادِ من رد کرده بودند نوشته بودند که خیلی کارکنان هم از اخلاقِ شما خوشِشون میاد و خیلی به اهداف و مأموریتهایِ کارخانه اعتقاد دارند و در دو بخشِ میتونید با منتوری و آموزش کارت را بهبود بدی. و در نهایت به ایشان گفت بله گزارِشِ دیجیتال مارکِتینگت هم درسته و شما در بازاریابی و دیجیتال مارکتینگ درونگرا مشکلاتِ زیادی دارید، تولیدِ محتوا ندارید و بحثهایِ تخصصی. ولی در نهایت به قدری این فرد آشفته بود و درگیریِ ذهنی داشت.
که میگفتند پس من تمامِ بخشهایِ کارم مشکل دارند. و بیزینِس کوچ گفتند که نه تمامِ بخشها و حتی دیجیتال مارکتینگ هم بذارید کنار، اول تولیدِ اصلیتان را اصلاح کنید. نگرانِ بازاریابیِ فروش اصلاً نباشید چونکه بازار خودِش نیاز دارد به محصولِ شما و شما تواناییِ تولید را ندارید. خُب خانمِ خانم خانم خسروجردییک سؤالِ دیگه از شما بپرسم. آیا بیزینِس کوچ باید به همهیِ سؤالاتِ مراجع جواب دهد؟ هر سؤالی که پرسیده شد. باید پاسخش را داشته باشید؟
کَوچ به سؤالات جواب نمیدهد
خانم خسروجردی: ببینید بیزینِس کَوچ قرار نیست که به سؤالات جواب بدهد. یعنی اصلاً ما در کوچینگ این اصل را داریم که کَوچ به سؤالات جواب نمیدهد بلکه سؤالاتی را میپرسد که مراجع خودَش به جواب برسد. ببینید در بحثِ بیزینِس به این شکل میگویند که اگر صد تا سؤال را جواب دهید میتوانید صددرصد رشد داشته باشید. خُب صد تا سؤال خیلی برایِ بیزینِس زیاد هست که ما بخواهیم صد تا سؤال را در پیدا کنیم و بپرسیم که آن بیزینِس به رشدِش برسد.
در اینجا از قانونِ پاراتو استفاده میکنند یا همان بیست هشتاد و اینگونه بیان میکنند که بیست درصدِ سؤالاتِ شما هشتاد درصد باعثِ رشد و پیشرفتِ شما و افزایِشِ سوددهی میشود. باز اینجا اینطور بیان میکنند که در بیزینِس کَوچینگ یک کسبوکار به سه تا سؤال جواب بده و رویِ این سه سؤال کار کنه میتواند سودآوری و فروشَش را چندین برابر کند. اولین سؤال این است که حالا من به چه شکلی مشتریانِ جدید را جذب کنم؟
دومین سؤال این است که چگونه به مشتریانی که الان دارم بتوانم بیشتر بفروشم؟ یعنی بحثِ توسعه محصول و این موارد به میان میآید و سوم این است که من چهکاری باید انجام بدهم که مشتریانِ من را به بقیه معرفی کنند؟ همان بازاریابیِ دهانبهدهان یا همان ارجاع. ببینید در بیزینس کوچینگ اولین اتفاقی که میاُفتد این است که وضعیتِ موجود را تحلیل میکند و دومِ این است که نگاه میکند که ببیند به کجا میخواهد برسد.
سوم این بود کوچ راههایِ رسیدن را بررسی میکند و بهترین استراتژی را برایِ آن کسبوکار انتخاب میکند. بهترین راهی که بخواهد به آن هدف برسد. حالا اگر هدف سودآوری است چه کاری باید انجام شود که بتواند به آن سود برسد. یک پایداری هم هست که من حالا به سودی که خواستم رسیدم به چه شکلی این سود را نگهدارم؟ این موضوع مربوط به سیستم سازی کسبوکارها است و واردِ این مرحله شده و یک مقولةi بسیار جذابی است. که خودِ من موضوع مهمی که انتخاب کردم در بیزینِسکَوچینگ همین بحثِ سیستمسازی است.
که حالا اگر ما بتوانیم. این راهی که آمده و به موفقیت رسیده را سیستم کنیم و آن خودکارسازی به قولی صورت بگیرn. خُ,ب یک کسب و کار میتواند. به صورتِ مستمر این افزایِشِ سودآوری را داشته باشد و به اون اهدافِش خیلی بیشتر از آن چیزی که مدِ نظرِش است برسد. این سه سؤال سه سؤالِ کلیدیست برایِ کسب وکارها که همانطور که گفتم یکی اینکه ببینند که به چه شکلی مشتریِ جدیدشان را پیدا کنند؟ به چه شکلی بتوانند به مشتریهایِ فعلیشان بفروشند؟ و چه کاری انجام دهند که مشتریانشان این افراد را به بقیه معرفی کنند؟
کَوچ اجازه دارد که مثلاً در بخشهایی نقطهضعف یا کلافِ سردرگم را که پیدا میکند به صاحبِ کسبوکار اعلام کند که باید در این بخشها مثلاً مشاور تولید بگیرید یا اینکه مدیریتِ شما ضعیف است؟
خانم خسرو جردی: بله. چون یک اتفاقی که در جلسه کوچینگ میافتد همان شفافسازیست و من متوجه میشوم که نقاطِ قابلِ بهبود و نقاطِ قوت من چی چیزهایی هستند. و یک کوچینگ با تمرکز رویِ داشتههایشان آنها را به همان حداکثر سود و حداکثر عملکرد میرساند و به آنها کمک میکند که از آن امکاناتی که دارند حداکثرِ بهرهبرداری را داشته باشند. و از طرفی چیزی که در جلساتِ کوچینگ مشخص میشود و شفافسازی میشود.
همان نقاطِ قابلِ بهبود است که من کجاها ضربه میخورم و کجاها الان ترمزِ کسب و کارِ من شده است؟ و آنجا بررسی میکنند که اگر صاحبِ کسب و کار دانِشش را نداشته باشد؛ مثلاً منِ کوچ در آن زمینه دانش داشته باشم میتوانم به شخصِ موردِ نظر اعلام کنم که در نقشِ مشاور میتوانم یک جلسه برایِ شما برگزارکنم که اطلاعاتی را که میخواهید در اختیارِ شما قراربدهم. اما یک زمانی هم هستِ که منِ کوچ هم؛ مثلاً من در حالِ حاضر فروش و بازاریابی و سیستمسازی را کار میکنم و منابعِ انسانی اصلاً تخصصِ من نیست و اگر صاحبِ کسب و کاری بیاید و در زمینهیِ منابع انسانی باشد خُب من باید ارجاع بدهم به مشاور.
چون اگر اطلاعات نداشته باشد و دانش نداشته باشد باید اول دانشِ موردِ نظر را کسب کند بعد در جلسهیِ کوچینگ دانشِ موردِ نظر را به یک سری اقدامها تبدیل کند من در کنارش قرار میگیرم و میتوانم به او کمک کنم. بله ما در جلساتِ کوچینگ حالا چه در لایف و چه در بیزینِس یک جاهایی به مشاور ارجاع میدهیم و یک جاهایی به منتور.
سعید کاظمی: خُب اگر در موردِ بحثی کوچینگ موضوعی دیگری مانده لطف کنید بیان کنید.
خسرو جردی: مرسی از شما و دوستانی که تا اینجا ما را همراهی کردند. بحث که خیلی گسترده است و هر چه در موردِ کوچینگ و بیزینِس کوچینگ صحبت کنیم تمامی ندارد ولی خُب به نظر خودم چیزهایی که لازم بود گفتم. اجازه بدید یک جمعبندی بکنیم از مزایایِ کلی این بیزینِس کوچینگ و اینکه یک بیزینِس از بیزینِس کوچینگ استفاده کند چه مزایایی برای آنها دارد. اولین مورد این است که باعث میشود ارتباطاتِ خوب و مؤثری برقرار شود چه بینِ کارکنان و چه بینِ مدیر و کارکنان.
دوم اینکه مشاهدهگریِ افراد بالا میرود. ببینید زمانی که قرار باشد وارد جلساتی بشوند و صحبت کنند ویک سری مسائل را آنجا بازکننده و به قولِ شما آن کلافِ سردرگم را ببینند این باعث میشود من بیرون از جلسه هشیارتر باشم، در لحظه دو حال باشم و مشاهدهگریِ من بیشتر شود. سوم اینکه ارزیابیکنندهتر میشوم و به مسائل با دیدِ ارزیابی نگاه میکنم. چون در جلسات این اتفاق افتاده است و چهارم اینکه شفافسازی اتفاق میافتد. ببینید خیلی وقتها مسائلی که در بیزینِس به وجود میآید به این دلیل است که بینِ مدیر و کارمندان یا بینِ همکاران یک سری مسائل شفاف نشده است.
مثلاً مدیر یک عملکردی موردِ انتظارش است که آن را کامل برایِ پرسنِلِش شفافسازی نکرده است. م آن پرسنِل بر اساس ذهنیتِ خودِش فکر میکند که اگر الان کاری که مدِ نظرِ از خودش است را انجام دهد این بر اساس انتظار مدیر است. وقتی انجام میدهد بعداً میبیند که خُب عملکردی که مدیر انتظار داشته با عملکردِ واقعی که اتفاق افتاده شاید زمین تا آسمان متفاوت باشد و اینجاست که شاید اختلاف به وجود بیاید. اما زمانی که ما از یک کَوچ استفاده میکنیم و کوچینگ در آن سازمان برقرار است تمامِ این موارد شفافسازی میشود و انتظاراتی که دارند و انتظاراتی که از آن عملکرد دارند.
همه اینها قبلِش مشخص میشودو و یک چیزدیگری هم که اتفاق میاُفتد به دلیلِ همین جلساتی که هست یا به دلیلِ رویکردِ کوچینگی که هست باعث میشود که توضیحاتِ زیادی بدهند یعنی مسائل را باز میکنند و با باز کردنِ مسائل هم درکِ بهتری اتفاق میافتد و هم یادگیریهایِ بیشتری دارد و خیلی کمک میکند به اینکه رشدِ سازمان و آن پیشرفتی که سازمان مدِ نظرِش است برایِ آنها اتفاق بیفتد.
این یک جمعبندی بود از اینکه یک سازمان اگر بخواهد از بیزینِسکَوچینگ استفاده کند در کل چه کمکی میتواند این بیزینِسکَوچ بکنه و اینجا اگر اجازه بدید من یک هدیه هم به دوستانم تقدیم کنم؛ البته دوستانی که کسب و کار دارند اگر دوست داشته باشند دایرکت به من پیام بدهند؛ البته پست را برای شما میفرستم و اگر دوست داشتید دوستان ببینند و اِستوری کنند. ما در مدیریتِ ارتباط بر مشتری که من دارم رویِ این موضوع کار میکنم جلسهیِ اول وضعیتِ موجودِ یک کسب و کار را رویِ نمودار نشان میدهیم. و زمانی که رویِ نمودار قراترمیگیرد خیلی جالب است و حرف برایِ گفتن دارد.
حالا صاحبینِ کسب و کار و دوستانی که هستند اگر دوست داشتند که وضعیتِ موجودِ خودشان را بر رویِ نمودار کامل ببینند، تمامِ باگهای کار در میاد و تویِ مدیریتِ ارتباط بر مشتری یعنی از شناساییِ مشتری شروع شده، خلقِ ارزش، بعد جذب و تجربه و پالایش وارزیابی. این را اگر خواستند ببینند دایرکت پیام بدهند من با هفتاد درصد تخفیف خدمتِ این عزیزان تقدیم میکنم. من صحبتِ خاصِ دیگری به ذهنم نمیرسد و از شما ممنونم که این فرصت را در اختیارِ من قرار دادید و خیلی استفاده کردیم. باز هم ممنون هستم.
بیزینِس کَوچ متعهد است به حفظِ رازهایِ مراجع
سعید کاظمی: خیلی لطف کردید. اما در انتها به همه دوستان عرض کنم که بیزینِس کَوچ متعهد است به حفظِ رازهایِ مراجع و اعتمادِ فیمابین خیلی خیلی مهم است در رابطهیِ بینِ کَوچ؛ حالا هر کَوچی باشه بیزینِس کَوچ یا لایف کَوچ یا هر کوچی ، ایجادِ اعتماد و رازداری مخصوصاً از طرفِ کوچ خیلی مهم است و متعهد هستند معمولاً کوچها به اینکه رازهایِ آن افراد مراجع را به کسی بازگو نمیکنند،اسم نمیبرند و مشکلاتِشان را جایی مطرح نمیکنند.
و مراجع هم باید اعتماد کند و واقعاً بپذیرد و بعضی جاها آشفتگیهایِ ذهنی خودِش را بیان کند. ماخیلی آشفتکیهایِ ذهنی داریم. من از زمانی که دورهیِ آقایِ دکتر ربانی گُلدِن تایم را یاد گرفتم شاید نصفِ استرسهای من کم شد و در شبکههایِ اجتماعی اخبار را اصلاً گوش نمیکنم، به ندرت تلویزیون نگاه میکنم و بازدید از شبکههایِ اجتماعی را فقط مفید، هدفمند و اثرگذار باید باش که وقت بگذارم و نگاه کنم. خیلی لطفکردید خانمِ خسرویِ عزیز
تماشای تلویزیون دشمن کسب و کار
خسرو جردی: به شما تبریک عرض میکنم بابتِ اینهمه تغییراتِ مثبت و اثرگذاری که داشتید و کاملاً با شما موافق هستم. من فکر میکنم خودم بالایِ ده سال است که تلویزیون نگاه نمیکنم و زمانهایی که فرصت پیدا کنم فیلمهایی که معرفی شده را نگاه میکنم و این خیلی تأثیر دارد که ما ورودیهایی که داریم واردِ ذهنِ ما میشود چه چیزهایی هستند و به چه شکلی کنترل میکنیم. در موردِ رازداری هم ممنون که اشاره کردید. دقیقاً همین هست.
رازداری چه در بیزینِس و لایف خیلی مهم است و اولین صلاحیتی است که در آی.سی.اِف به کوچها آموزش داده میشود و حتی در مواردِ بیزینِس یا مواردی که اطلاعاتِ خیلی مهمی قرار است ردوبدل شود ما قراردادِ محرمانگی داریم. یعنی برایِ اینکه مراجع بتواند ازاینجهت نگران نباشد اصلاً قراردادهایِ محرمانگی با موضوعِ اینکه اطلاعات کاملاً حفظ میشود و جایی درز پیدا نمیکند؛ علاوه بر قراردادی که برایِ جلسات هست یک قراردادی جدا هم دراینرابطه بینِ بیزینِس او و کَوچ بسته میشود. ممنون از شما. خیلی خوب بود.
امیدوارم صحبت های من با سرکار خانم خسروجردی در مورد بیزینس کوچینگ چیست؟ برای شما مفید بوده باشد. شما هم اگر هر نوع تجربه در هر موضوعی در این دنیای بزرگ دارید. و علاقه مند هستید. این صحبتها را با دیگر انسانها به اشتراک بگذارید. فقط لازم است. گوشی همراه خودتان را در مقابل خودتان قرار دهید و یک ویدئو یا پادکست ۳۰ تا ۶۰ دقیقه ای از خودتان بگیرید و برای من ارسال کنید. یا برای یک لایو مشترک به من پیام بدهید. کلی محتوا با ارزش با اساتید و افراد دیگر هم در مورد کسب و کار اماده کردم. اینجا را کلیک کنید. تا به این مطالب با ارزش دسترسی پیدا کنید.
همچنین ۹۰ درس آموزش کسب و کار رایگان آماده کردم. که فقط روزی ده دقیقه وقت شما را می گیرد. برای استفاده از این دوره آموزشی رایگان اینجا کلیک کنید.برای آشنائی با انجمن جهانی بیزینس کوچینگ اینجا کلیک کنید.
یکی از سوالات اساسی که شاید برای خیلی از هموطنان ما که علاقه مند به اخذ تابعیت ترکیه هستند این می باشد. که پاسپورت ترکیه چقدر اعتبار و ارزش دارد . آیا خرید 400 هزار دلار ملک در ترکیه حدود 10 میلیارد تومان ارزش سرمایه گذاری و اخذ پاسپورت ترکیه را دارد. تلاش می کنم. در این مقاله به این سوال که اعتبار پاسپورت ترکیه چقدر است پاسخ بدهم.
راستی هزینه ها برای اخذ پاسپورت ترکیه را حداقل 440 تا 450 هزار دلار باید در نظر بگیرید. چون ده درصد هزینه نقل و انتقال سند، کمیسیون مشاور املاک، مالیات و هزینه های وکیل، دفترخانه و چند مرحله کارشناسی ملک را هم باید به مبلغ 400 هزار دلار اضافه کنید.
اعتبار پاسپورت ترکیه در جهان چندم است؟
اعتبار پاسپورت ترکیه در جهان 52 ام و برای سفر به 111 کشور معتبر می باشد، 72 کشور بدون نیاز به ویزا، 36 کشور در هنگام ورود می باشد.
با پاسپورت ترکیه به چه کشورهائی می شود بدون ویزا سفر کرد؟
البته بعضی مشاورین املاک و شرکت هایی که کار اخذ اقامت را انجام می دهند. خیلی در مورد اعتبار پاسپورت ترکیه بزرگنمائی کنند. البته که پاسپورت ترکیه از پاسپورت ایران بسیار قوی تر است. به خصوص برای تجار که با کشورهای حاشیه خلیج فارس تجارت می کنند به خصوص قطر،کویت و عمان یا کشورهای دور مثل کره جنوبی، تایلند و تایوان، برای علاقه مندان به گردشگری هم خیلی پاسپورت قوی است.
باید توجه داشته باشید. با پاسپورت ترکیه امکان اخذ ویزا امریکا و کشورهای اروپائی راحت تر می باشد. اما باید به این نکته طلائی توجه کنید. که در پاسپورت ترکیه هم محل تولد شما را ایران ثبت می کند. و امکان دارد. بعضی کشورها بدلیل تحریم ها سخت گیری کنند.
آیا همه مردم اعتبار سفر با پاسپورت ترکیه برای آنها مهم است؟
خیلی از مردم اخذ پاسپورت ترکیه را برای استفاده از امکانات و امتیازات شهروندان ترک که دولت برای آنها فراهم نموده می خواهند و خیلی دنبال تجارت و گردشگری نیستند. می خواهند که خانواده انها براحتی از امکاناتی مثل مدرسه، دانشگاه و خدمات بهداشتی ترکیه و امکان اخذ کارتهای بین المللی بهره مند شوند.
یک نکته طلائی مهم دیگررا هم بگویم که برای اخذ پاسپورت ترکیه باید اسم و فامیل ترک انتخاب کنید. و زندگی در ترکیه نیاز به یادگیری کامل زبان ترکی دارید. و زبان انگلیسی کاربرد زیادی ندارد.
لیست کشورهای بدون ویزا برای پاسپورت ترکیه 2022
مهم ترین و با ارزش ترین کشورهائی که با پاسپورت ترکیه می شود بدون ویزا و راحت سفر کرد؟
گرجستان- ژاپن- آذربایجان- قطر- کویت – عمان- آرژانتین- برزیل- مکزیک-سنگاپور- کره جنوبی – تایلند- تایوان- هنگ کنگ – آفریقای جنوبی- تونس و مراکش و ویزا سه ماهه ایران
چه کشورهای مهمی که بدون ویزا با پاسپورت ترکیه نمی توان به آنجا سفر کرد؟
ضمنا آمریکا، کانادا و اکثر کشورهای مهم حوزه شینگن، امارات،چین ،مصر، هند، عربستان،امکان سفربدون ویزا ندارید. و مثل ایران باید از طریق سفارت خانه و ارائه مدارک اقدام نمائید.
کشورهای مهمی که به صورت انلاین می توان با پاسپورت ترکیه درخواست ویزا کرد:
استرالیا- بحرین- ساحل عاج-روسیه- سنت هلن – سورینام
فهرست کشورهائی که امکان سفر بدون ویزا با پاسپورت ترکیه به آنها مهیا است؟
اتحادیه اروپا
آلبانی: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به آلبانی نیازی به ویزا ندارند و ممکن است 90 روز را در آنجا سپری کنند.
ارمنستان: صدور ویزا در هنگام ورود به فرودگاه یا مرز زمینی
بلاروس دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به بلاروس نیازی به ویزا ندارند. 30 روز برای فعالیت های توریستی و تجاری در هنگام ورود اعطا می شود.
بوسنی و هرزگوین : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند تا 90 روز در مدت 6 ماه وارد بوسنی و هرزگوین شوند.
گرجستان: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به گرجستان نیازی به ویزا ندارند اما در بدو ورود باید کارت شناسایی معتبر ارائه دهند. اقامت 12 ماهه برای توریست و تجارت اعطا می شود.
کوزوو: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به کوزوو نیازی به ویزا ندارند. به گردشگران اقامت 90 روزه در کوزوو صادر می شود.
مولداوی: دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند تا 90 روز در یک دوره 6 ماهه وارد مولداوی شوند.
مونته نگرو: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به مونته نگرو نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه به دارندگان پاسپورت ترکیه برای مقاصد گردشگری اعطا می شود.
مقدونیه شمالی صربستان: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به صربستان نیازی به ویزا ندارند و ممکن است تا 90 روز اقامت داشته باشند.
اوکراین: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به اوکراین نیازی به ویزا ندارند و ممکن است تا 90 روز در یک دوره 6 ماهه بمانند.
امریکا جنوبی و مرکزی :
آرژانتین : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به آرژانتین نیازی به ویزا ندارند. اقامت 3 ماهه پس از ورود فقط برای مقاصد توریستی اعطا می شود.
بولیوی : دارندگان پاسپورت ترکیه برای سفر به بولیوی نیازی به ویزا ندارند و ممکن است تا 90 روز اقامت داشته باشند.
برزیل : دارندگان پاسپورت برزیل ترکیه برای ورود به نیازی به ویزا ندارند و در هنگام ورود اجازه اقامت تا 90 روز را دارند.
شیلی :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به شیلی نیازی به ویزا ندارند. اقامت 3 ماهه در بدو ورود صادر می شود.
کلمبیا: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به کلمبیا نیازی به ویزا ندارند. اقامت 3 ماهه پس از ورود اعطا می شود که می تواند در یک دوره یک ساله به 180 افزایش یابد.
کاستاریکا: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به کاستاریکا نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
اکوادور: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به اکوادور نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
السالوادور : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به السالوادور نیازی به ویزا ندارند. اقامت 3 ماهه در بدو ورود صادر می شود.
گواتمالا: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به گواتمالا نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
هندوراس: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به هندوراس نیازی به ویزا ندارند. اقامت 3 ماهه در بدو ورود صادر می شود.
مکزیک :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به مکزیک نیازی به ویزا ندارند اما برای دریافت مجوز 30 روزه باید از سیستم مجوز الکترونیکی عبور کنند.
نیکاراگوئه: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به نیکاراگوئه نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
پاناما : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به پاناما نیازی به ویزا ندارند و می توانند تا 180 روز را در پاناما سپری کنند.
پاراگوئه :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به پاراگوئه نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
پرو :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به پرو نیازی به ویزا ندارند و ممکن است تا 6 ماه در پرو بمانند.
اروگوئه :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به اروگوئه نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
ونزوئلا: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به ونزوئلا نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
آسیا
آذربایجان : دارندگان پاسپورت ترکیه برای سفر به آذربایجان نیازی به ویزا ندارند و می توانند تا 90 روز اقامت داشته باشند. اگر بیش از 15 روز خارج از هتل ها اقامت داشته باشند، باید در پلیس محلی ثبت نام کنند.
برونئی : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به برونئی نیازی به ویزا ندارند. اقامت 30 روزه در بدو ورود صادر می شود
کامبوج: دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در بدو ورود ویزا یا eVisa آنلاین برای سفر به کامبوج دریافت کنند. اقامت 30 روزه برای مقاصد گردشگری اعطا می شود. ویزا را می توان در فرودگاه بین المللی کامبوج در پنوم پن و فرودگاه بین المللی سیم ریپ یا به صورت آنلاین دریافت کرد
اندونزی : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به اندونزی نیازی به ویزا ندارند. اقامت 30 روزه پس از ورود به بنادر ورودی منتخب اعطا می شود. ایران: اتباع ترکیه نیازی به ویزا برای ایران ندارند و اجازه اقامت تا 3 ماه را دارند.
ژاپن: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به ژاپن نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
اردن: پاسپورت ترکیه برای ورود به اردن نیازی به ویزا ندارد. حداکثر اقامت مجاز 3 ماه است.
قزاقستان :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به قزاقستان نیازی به ویزا ندارند و ممکن است تا 1 ماه را در آنجا سپری کنند. با این حال، آنها به مجوز ویژه برای شهر بایکونور و مناطق اطراف آن در استان کیزیلوردا و شهر گواردیسکی در نزدیکی آلماتی نیاز دارند.
کویت : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند ویزای الکترونیکی یکبار ورود را به صورت آنلاین یا ویزا را در بدو ورود به کویت دریافت کنند. مسافران فقط برای مقاصد توریستی اقامت 3 ماهه دارند. پس از تایید eVisa به مدت 30 روز معتبر است. مسافرانی که به دلایل دیگر به این کشور سفر می کنند باید به سفارت مراجعه کنند.
قرقیزستان : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند بدون نیاز به ویزا وارد قرقیزستان شوند و تا 30 روز اقامت داشته باشند
لبنان: دارندگان گذرنامه ترکیه می توانند در بدو ورود به فرودگاه بین المللی بیروت و بنادر منتخب ویزای چند بار ورود دریافت کنند که اعتبار آن 90 روز با امکان تمدید 30 روز دیگر است. مسافران باید بلیت معتبر و غیرقابل استرداد، شماره تلفن و آدرس در لبنان و فاقد ویزا یا مهر اسرائیل داشته باشند
. لائوس: دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در هنگام ورود به هر فرودگاه بین المللی لائوس یا eVisa به صورت آنلاین ویزا دریافت کنند که هر دو به آنها اجازه اقامت 30 روزه را می دهد
ماکائو (SAR :چین) دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به ماکائو نیازی به ویزا ندارند. اقامت 30 روزه در بدو ورود صادر می شود.
مالزی: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به مالزی نیازی به ویزا ندارند و اجازه اقامت تا 3 ماه را دارند.
مالدیو: دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در بدو ورود به مالدیو ویزا دریافت کنند. اقامت 30 روزه فقط برای مقاصد گردشگری اعطا می شود. اگر مسافران به دلایل دیگری از این سفر بازدید می کنند، باید یک دعوت نامه ارائه دهند. دسترسی به جزایر غیر تفریحی بدون اجازه دولت ممنوع است. یک بلیط بعدی معتبر، مدرک اقامت و بودجه، و همچنین گواهی واکسیناسیون تب زرد مورد نیاز است. مسافران همچنین به حداقل 6 ماه اعتبار در گذرنامه خود نیاز دارند.
مغولستان: دارندگان پاسپورت ترک می توانند بدون ویزا به مغولستان سفر کنند و تا 30 روز اقامت داشته باشند.
نپال : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در بدو ورود به فرودگاه بین المللی کاتماندو و تمام پست های مرزی ویزا دریافت کنند. مسافران می توانند در صورت نیاز برای ویزاهای چندبار ورود و افزایش درخواست دهند. ویزای 90 روزه در بدو ورود اعطا می شود.
عمان : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در بدو ورود ویزا دریافت کنند
فیلیپین : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به فیلیپین نیازی به ویزا ندارند. اقامت 30 روزه در بدو ورود صادر می شود.
قطر: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به قطر نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
سنگاپور: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به سنگاپور نیازی به ویزا ندارند. اقامت 30 روزه در بدو ورود صادر می شود.
کره جنوبی: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به کره جنوبی نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
سری لانکا: ویزا در بدو ورود صادر می شود.
سوریه: بدلیل مشکلات سیاسی فعلا ویزا صادر نمی شود.
تاجیکستان : دارندگان پاسپورت ترکیه ای می توانند ویزای توریستی یا تجاری را به صورت آنلاین یا در بدو ورود به فرودگاه دوشنبه دریافت کنند. اقامت توریستی 45 روزه در بدو ورود اعطا می شود و اعتبار ویزا 90 روز است. مسافران می توانند در صورت نیاز برای تمدید درخواست دهند.
تایلند: دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند بدون ویزا به تایلند سفر کنند و تا 30 روز اقامت داشته باشند. در صورت عدم ورود با هواپیما، تنها دو بار بازدید سالانه مجاز است.
تیمور شرقی : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در هنگام ورود ویزا برای ورود به تیمور شرقی دریافت کنند. اقامت 30 روزه در بدو ورود صادر می شود.
ازبکستان : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به ازبکستان نیازی به ویزا ندارند. اقامت 30 روزه در بدو ورود صادر می شود.
قلمروهای بریتانیای بزرگ:
جزایر ویرجین بریتانیا : دارندگان پاسپورت ترکیه برای سفر به جزایر ویرجین بریتانیا نیازی به ویزا ندارند. به گردشگران 30 روز اقامت صادر می شود. گردشگرانی که مایل به اقامت بیش از 30 روز هستند می توانند برای تمدید درخواست دهند.
جزایر کوک : دارندگان پاسپورت ترکیه برای سفر به جزایر کوک نیازی به ویزا ندارند و اجازه اقامت 31 روزه را دارند.
هنگ کنگ : دارندگان پاسپورت ترکیه برای سفر به هنگ کنگ نیازی به گذرنامه ندارند. اقامت 90 روزه در بدو ورود داده می شود. مسافران ملزم به داشتن گذرنامه با حداقل 6 ماه اعتبار هستند.
تایوان : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در هنگام ورود ویزا دریافت کنند. حداکثر مدت اقامت 30 روز می باشد.
جزایر ترکز و کایکوس: دارندگان پاسپورت ترکیه برای سفر به جزایر ترکز و کایکوس نیازی به ویزا ندارند. پس از ورود، گردشگران اجازه اقامت 90 روزه را دارند. گذرنامه معتبر برای ورود و خروج الزامی است.
منطقه کارائیب
آنتیگوا و باربودا : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به آنتیگوا و باربودا نیازی به ویزا ندارند. اقامت 6 ماهه در بدو ورود صادر می شود.
باهاما : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به باهاما نیازی به ویزا ندارند و می توانند تا 8 ماه را در آنجا سپری کنند.
باربادوس : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به باربادوس نیازی به ویزا ندارند. اقامت 6 ماهه در بدو ورود صادر می شود.
دومینیکا : دارندگان پاسپورت ترکیه برای بازدید از دومینیکا نیازی به ویزا ندارند. اقامت 21 روزه پس از ورود صادر می شود.
جمهوری دومینیکن :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به جمهوری دومینیکن نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
هائیتی کدارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به هائیتی نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
جامائیکا :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به جامائیکا نیازی به ویزا ندارند و می توانند تا 3 ماه را در آنجا سپری کنند.
سنت کیتس و نویس :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به سنت کیتس و نویس نیازی به ویزا ندارند. اقامت 3 ماهه در بدو ورود صادر می شود.
سنت لوسیا :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به سنت لوسیا نیازی به ویزا ندارند. اقامت 3 ماهه پس از ورود اعطا می شود.
سنت وینسنت و گرنادین :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به سنت وینسنت و گرنادین نیازی به ویزا ندارند. اقامت 30 روزه در بدو ورود صادر می شود.
ترینیداد و توباگو :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود صادر می شود.
اقیانوسیه
فیجی :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به فیجی نیازی به ویزا ندارند. اقامت 4 ماهه در بدو ورود صادر می شود.
جزایر مارشال :دارندگان پاسپورت ترکیه ممکن است در بدو ورود ویزای 90 روزه دریافت کنند.
میکرونزی: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به میکرونزی نیازی به ویزا ندارند. اقامت طولانی 90 روزه در دوره 180 روزه پس از ورود اعطا می شود.
پالائو :دارندگان پاسپورت ترکیه ممکن است در هنگام ورود ویزای 30 روزه دریافت کنند.
ساموآ :دارندگان پاسپورت ترکی می توانند در بدو ورود مجوز ورود 60 روزه دریافت کنند.
تونگا :دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در بدو ورود ویزای 31 روزه دریافت کنند.
ای تووالوک دارندگان پاسپورت ترکیه بدو ورود می تواند ویزای 1 ماهه دریافت کند.
وانواتو :دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به وانواتو نیازی به ویزا ندارند. اقامت 30 روزه در بدو ورود داده می شود.
دارندگان پاسپورت سائوتومه و پرینسیپ ترکیه برای ورود به سائوتومه و پرینسیپ نیازی به ویزا ندارند اما باید گواهی بین المللی واکسیناسیون ارائه دهند. آنها می توانند تا 15 روز بمانند.
آفریقا
بوتسوانا : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به بوتسوانا نیازی به ویزا ندارند. اقامت 3 ماهه در بدو ورود اعطا می شود.
کیپ ورد: اقامت 30 روزه پس از ورود داده می شود. ذکر این نکته ضروری است که دارندگان پاسپورت ترکیه باید حداقل 6 روز قبل از سفر ثبت نام کنند.
دارندگان پاسپورت ترکیه کومور می توانند در بدو ورود ویزا دریافت کنند. گذرنامه باید 6 ماه اعتبار داشته باشد و مدرک برگشت یا بلیط به بعد الزامی است. حداکثر مدت اقامت 45 روز است.
اسواتینی (سوازیلند) : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به سوازیلند نیازی به ویزا ندارند و می توانند تا 30 روز اقامت داشته باشند.
گابن : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند برای سفر به گابن به صورت آنلاین برای یک بار ورود یا چند بار ورود به گابن درخواست دهند. آنها همچنین واجد شرایط درخواست ویزا در هنگام ورود هستند، اما باید از طریق فرودگاه بین المللی لیبرویل سفر کنند. در آنجا اقامت 90 روزه برای اهداف توریستی به آنها اعطا می شود.
گامبیا: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به گامبیا نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود اعطا می شود.
گینه بیسائو : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند پس از ورود به فرودگاه بین المللی گینه بیسائو ویزا دریافت کرده و 30 روز اقامت داشته باشند.
دارندگان پاسپورت ترکیه کنیا می توانند به صورت آنلاین برای دریافت eVisa یا دریافت ویزا در بدو ورود اقدام کنند. حداکثر اقامت مجاز 3 ماه است.
ماداگاسکار : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند ویزا هنگام ورود به ماداگاسکار یا ویزا الکترونیکی را قبل از خروج دریافت کنند و اقامت 90 روزه و یکبار ورود تنها برای مقاصد گردشگری به آنها اعطا می شود.
موریتانی : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در بدو ورود به فرودگاه بین المللی نواکشوت-اومتونسی ویزا بگیرند. اثبات واکسیناسیون تب زرد در بدو ورود الزامی است.
موریس: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به موریس نیازی به ویزا ندارند. اقامت 90 روزه پس از ورود داده می شود.
مراکش : دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به مراکش نیازی به ویزا ندارند و اجازه اقامت تا 3 ماه را دارند.
موزامبیک : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند پس از ورود به موزامبیک ویزا دریافت کنند. معمولاً پول نقد به عنوان وسیله پرداخت مورد نیاز است اما فرودگاه ماپوتو اکنون پرداخت های کارت اعتباری را می پذیرد. 30 روز اقامت فقط برای مقاصد گردشگری اعطا می شود.
نامیبیا: دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در بدو ورود ویزا دریافت کنند.
دارندگان پاسپورت ترکیه رواندا می توانند برای دریافت eVisa به صورت آنلاین درخواست دهند که پس از صدور آن به مدت 30 روز معتبر خواهد بود. ویزا هنگام ورود نیز برای مقاصد گردشگری و تجاری در دسترس است.
سنگال : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در هنگام ورود ویزا دریافت کنند که به آنها اجازه می دهد حداکثر 90 روز اقامت داشته باشند.
سیشل : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در هنگام ورود ویزا برای ورود به سیشل و اقامت تا 3 ماه دریافت کنند.
سیرالئون :دارندگان پاسپورت ترکیه فقط می توانند در بدو ورود به سیرالئون ویزا دریافت کنند و تا 30 روز اقامت داشته باشند.
سومالی : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند هنگام ورود به موگادیشو، بوساسو و فرودگاه گالسیائو ویزا دریافت کنند و تا 30 روز اقامت داشته باشند.
آفریقای جنوبی: دارندگان پاسپورت ترکیه برای ورود به آفریقای جنوبی نیازی به ویزا ندارند و می توانند تا 30 روز اقامت داشته باشند.
سودان: شهروندان ترکیه می توانند به عنوان توریست از سودان دیدن کنند. اگر بیش از 25 مایل خارج از خارطوم سفر کنند، به مجوز خاصی نیاز دارند.
تانزانیا :دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند eVisa را به صورت آنلاین یا ویزا هنگام ورود دریافت کنند و اجازه اقامت تا 3 ماه را دارند.
توگو: دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در بدو ورود به توگو ویزا دریافت کنند و فقط برای مقاصد گردشگری به آنها اقامت 7 روزه داده می شود. پاسپورت باید حداقل دو صفحه خالی داشته باشد و حداقل یک سال اعتبار داشته باشد.
تونس : دارندگان پاسپورت ترکیه نیازی به ویزا ندارند و ممکن است تا 90 روز اقامت داشته باشند.
اوگاندا : دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند به صورت آنلاین برای دریافت eVisa یا ویزا در هنگام ورود درخواست دهند که به آنها اجازه می دهد تا حداکثر 90 روز اقامت داشته باشند.
زامبیا :دارندگان پاسپورت ترکیه می توانند در هنگام ورود ویزای الکترونیکی یا ویزا دریافت کنند و اجازه اقامت حداکثر 90 روز را دارند.
زیمبابوه :دارندگان پاسپورت ترکیه باید eVisa را به صورت آنلاین یا ویزا در هنگام ورود دریافت کنند که به آنها اجازه می دهد تا حداکثر 3 ماه اقامت داشته باشند.
امیدوارم مقاله اعتبار پاسپورت ترکیه برای شما مفید بوده باشد. و اگر شما اطلاعات کاملتری در مورد این کشور دارید. برای سایت من ارسال کنید. تا بنام خود شما با دیگر فارسی زبانان به اشتراک بگذارم . خودم هر چی تجربه داشتم یا از دوستانم شنیده بودم . صادقانه در متن مقاله ارائه نمودم. حتما به بخش قوانین کشورهای سایت سعید کاظمی هم یک سری بزنید.
برای تماشای صحبت های من با استاد احمد معین در خصوص اهمیتِ فن بیان در تجارت و زندگی از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با استاد احمد معین در خصوص اهمیتِ فن بیان در تجارت و زندگی از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید.
اهمیتِ فن بیان در تجارت و زندگی
سعید کاظمی: دوستانِ عزیز. امشب با آقایِ استاد احمدِ معین در خدمتِ شما هستیم. میخواهیم در مورد اهمیتِ فن بیان در تجارت و زندگی صحبت بکنیم. جنابِ معین از اساتیدِ بزرگ هستند و سالهاست در موردِ فنِ بیان سخنرانی و تدریس میکنند و آموزِش میدهند. البته استاد بنده را متخصصِ مهاجرت معرفی کردند که من متخصصِ مهاجرت نیستم. بلکه من درسایت، پیج اینستاگرام و کانالِ یوتیوبم به نامِ سعیدِکاظمی در موردِ تجربیاتِ همه آدمها صحبت و مستند سازی میکنم .
احمدِ معین هستم. مربیِ کَوچینگ و مدرسِ سخنرانی و فنِ بیان و همچنین رشدِ فردی و به آدمها کمک میکنم. که با مهارتهایی که دوست دارند به دست بیاورند که در زندگیشان تأثیرگذارتر، بتوانند هم رفتار و هم برخورد کنند و بتوانند زندگی و کسبوکار خودشان را ارتقاء بدهند. من تا الان هم سه تا کتاب نوشتم با عنوانِ سخنرانیِ انگیزشی، ساختارِ تفکرِ سخنران و پلن آموزشیِ همراهِ موفق ویژه شرکتکنندگانِ دورههایِ آموزشیِ سخنرانی فن بیان،
و حدودِ دو سال و نیم هم هست. که بیزینِس کَوچینگ را شروع کردم و به افراد که میخواهند کسب و کارِشان ارتقاء پیدا کند. کمک میکنم که کسب و کارِشان را رشد دهند. و کاری که من انجام میدهم شاید متفاوتتر از دیگر مربیها باشد چون تخصص دارم در مهارتهایِ رشدِ فردی در کنارِ اینکه مربی هستم آموزشدهنده هم هستم. که هم خودِشان را ارتقاء دهند و هم کسب و کارِشان را و کسانی که میخواهند بیشتر با من آشنا شوند در سایتِ ahmadmoein.com میتوانند اطلاعاتِ بیشتر را بدست بیاورند یا در پیجِ خودم احمد معین،
سعید کاظمی: امشب در موردِ اهمیتِ فنِ بیان در تجارت و زندگی صحبت خواهیم کرد که یکی از مشکلاتِ اساسیِ خود من هم همین بوده است. یعنی زمانی که قصد استارت کار را داشتم خیلی برای من سخت و مشکل بود. گرفتنِ ویدئو و تهیهیِ محتوا. خُوب در جمعها خیلی راحت صحبتمیکنم حالا حتی سمینار و همایش ها راحت سخنرانی می کنم. اما برایِ ضبط ویدئو یک اِسترِسِ خاصی داشتم. حالا سؤالِ اولم را به این شکل میپرسم.
چه آدمهایی نیاز به فنِ بیان دارند؟
استاد معین: احسنت. دقیقاً سؤالِ خیلی خوبی پرسیدید. واقعاً چه کسی نیاز به مهارتِ فن بیان دارد؟ جوابی که من بخواهم بدهم این است که هرکسی که میتواند حرف بزند نیاز به مهارتِ فنِ بیان دارد. یک دیالوگی هست که میگوید کلمات بیشتر از گلولهها آدم کشتهاند. چرا؟ چون شما زمانی که دارید صحبت میکنید. حالا شما منظورم هرکسی میتواند باشد هم خودم میتوانم باشم و هم دیگران. زمانی که دارم صحبت میکنم به چه شکلی دارم صحبت میکنم؟ به چه شکلی با مشتریان برخورد میکنند؟ چگونه با همسرشان برخورد میکنند؟ چگونه با آدمهایِ دیگر ارتباط برقرار میکنند؟
قبل از اینکه ما بخواهیم با آدمها ارتباط بگیریم و آن ارتباط را پایدارتر کنیم. داریم صحبت میکنیم. آیا میتوانیم با لحنِ حرفهایِ مناسب صحبت کنیم؟ آیا میتوانیم از کلماتِ مناسب در جایِ مناسب استفاده کنیم؟ زمانی که ما بتوانیم در جایِ مناسب از کلماتِ مناسب استفاده بکنیم. میتوانیم زندگیِ خودمان و حالِ دیگران را بهتر کنیم. میتوانیم کسبوکار خودمان را رشد دهیم. یک مثال میزنم.
یک داستان از اهمیت نحوه ابراز نظر؟
در دانشگاهِ آزاد داشتم آموزش میدادم. من یک موسیقی پخش کردم و یکی از دوستان یک دفعه بلند شد و گفت که آقا این موسیقی که گذاشتید میتوانست بهتر باشد. من این موسیقی را اصلاً دوست نداشتم. خُوب من چون این مهارت رادارم و آموزش میدهم میدانستم که چون این فرد هیچ جایی آموزش ندیده است و نحوه انتقاد و پیشنهاد کردن را بلد نیست. بنابراین نمیداند که به چه شکلی انتقاد کند. به ایشان گفتم ممنونم که پیشنهادت را دادی و نظرتان را گفتید و من هم خیلی خوشحال شدم. من چون تا حال در هوایِ فضای آموزِشِ همین مهارت فن بیان و سخنوری و مهارتهایِ ارتباطی بودهام.
یک مقدار که جلوتر رفتیم به ایشان گفتم که به چه شکلی این کار را باید انجام دهند. مثلاً به ایشان ؛ البته نه فقط به ایشان بلکه به تمامِ افرادی که در آن کلاسِ آموزشی بودند گفتم که قبل از اینکه ما بخواهیم انتقادی بکنیم میتوانیم اول خوبیهایِ آن فرد را ببینیم. مثلاً بیان کنید که آقایِ معین این اسلایدی که الان به من نشان دادید. خیلی تأثیرگذار بود و من خیلی نتایجِ خوبی از این اسلاید گرفتم و اسلاید خیلی طراحیِ زیبایی داشت و چقدر حرفهای بود. اما اجازه هست که من یک پیشنهاد بدهم نسبت به آن چیزی که گذاشتید؟ و من هم قبول میکنم. بعد باید به این شکل نظرِش رو بیانکند؛
چون موسیقی چیزی سلیقهای است به این شکل باید بگوید که، به نظرِ من این موسیقی میتوانست ملایمتر باشد. این موسیقی میتوانست تندتر باشد. این موسیقی میتوانست از سبکِ کلاسیک باشد، یا از سبکِ پاپ یا هر چیزِ دیگری. یعنی زمانی که میخواهند انتقاد یا پیشنهاد کنند این کار را میتوانند انجام دهند.
نحوه ارتباط صحیح کلامی با همسر و فرزندان؟
حالا افراد در زندگیشان وقتی دارند با همسر یا بچهشان صحبت میکنند به چه شکلی از آنها درخواست میکنند؟ به چه شکلی به آنها پیشنهاد میدهند؟ با زور و اجبار، هر چقدر که این زور و اجبار بیشتر بشود. آدمها به مرورِ زمان کمکم زور و اجبارها در ذهنشان، در وجودِشان و در خاطراتِشان شکل میگیرد و به جایِ اینکه به هم نزدیک شوند. یواش یواش از هم دور میشوند، چون نتوانستند با همدیگر خوب صحبت کنند و ارتباطها به خوبی شکل نگرفته و بعد یواشیواش حالِشان بد میشود و دوست ندارند در کنارِ هم باشند. آدمها وقتی که در زندگیِ مشترک میخواهند. ارتباطاتشان قویتر باشد و چندین سال تا آخرِ عمر با هم زندگی کنند.
این مدلِ رفتار و این مدلِ بیان نشان میدهد. که اینها چند سال میتوانند با هم زندگی کنند. ولی زمانی که بلد باشند و بتوانند با هم زندگی کنند. این زندگی و عشقِشان پایدارتر میشود. مشتریمداریِ آنها قویتر میشود. یعنی به این شکل نیست. که بخواهم بگویم.آقا هر کسی میخواهد. سخنرانی بکند فن بیان و مهارتِ سخنوری را یاد بگیرد. هرکسی که میخواهد زندگیِ بهتری داشته باشد و هرکسی که میخواهد در کسب و کارَش موفقتر از رقباش باشد باید این مهارت را یاد بگیرد.
مهارتِ فن بیان و سخنوری یک مهارتِ بسیار ضروری است:
که در همهجا بسیار کاربردی است. یعنی قبل از اینکه فرد بخواهد آموزِشِ بازاریابی، مشتریمداری، بیزینِسکَوچینگ، کوچینگ، تدریس، کتابنویسی یا هر آموزشِ دیگری بخواهد ببیند. من پیشنهادم این است که اول باید بر رویِ بیانش کار بکند. فنِ بیان این نیست که چگونه دهانمان را باز و بسته کنیم، صدایمان را کجا کلفت کنیم و کجا نازِکَش کنیم. نه این نیست. تعریفی که من از فنِ بیان دارم فنِ بیانِ زندگی است و چیزی که تویِ زندگیمان میخواهیم از آن استفاده کنیم. فن بیانِ گویندگی تخصصَش مشخص است که فن بیانِ گویندگی است اما در بیزینسمان، در کسب و کار و در زندگیمان زمانی که میخواهیم با ادمها ارتباط بگیریم باید بدانیم که چگونه کلمات را بیانکنیم.
یک مثال دیگر از اهمیت فن بیان در ارتباط با همسر و فرزندان:
یک مثالِ دیگهای بزنم. در زندگی وقتی داریم با هم صحبت میکنیم، زمانی که واردِ خانه میشویم به چه شکلی سلام میکنیم؟ این سلام کردن باعث میشود که حس و حالِ افرادی که در خانه هستند را بد بکنم یا خوب. وقتی شل و ول بیحا بروم و سلام بکنم، با خستگی بروم و سلام بکنم خانواده باید به چه شکلی با من برخورد بکند؟ و وقتی که پر انرژی بروم به چه شکلی؟ و یا در ادارات، در کارخانه و محیطِ کسب و کار وقتی فردی واردِ مغازهیِ من میشود ، واردِ کسب و کار من میشود من به چه شکلی میتوانم با او ارتباط بگیرم؟ به چه شکلی دارم به آن شخص سلام میکنم؟ چگونه با وی ارتباط میگیرم؟ و به چه شکلی به درخواستَش پاسخ میدهم؟ آیا لبخند میزنم؟ یا نمیزنم؟
توجه میکنم یا نمیکنم؟ و خیلی چیزهایِ دیگر. پس فنِ بیان لازمهیِ زندگیِ هر فردی است که بخواهد زندگیِ بهتری داشته باشد، میخواهد کسب و کارِ بهتری داشته باشد، اگر جوابِ منفی میدهد. ببینید تا الان چقدر در ارتباطاتش دوست دارد. چقدر دوستانَش دوست دارند. که این فرد در جمعِشون باشد. چقدر در کسب و کار مشتریهایَش به وی وفادار هستند؟ یعنی مهارتِ فن بیان به تمامِ این افراد کمک میکند قدرتِ بیشتری پیدا کنند، ارتباطاتِ بیشتری پیدا کنند و کسب و کارِشان رونق پیدا کند.
اهمیت فن بیان در شبکه سازی تجاری:
یکی از مهمترین چیزهایی که خودتان هم میدانید و در این زمینه استاد هستید در کسب و کار مهمترین چیز شبکهسازیِ ارتباطی هست. و مهارتِ فنِ بیان و سخنوری کم میکند که آن شبکهسازیهایِ ارتباطی پایدارتر شکل بگیرد. یکی از ابزارهای بسیار مهم در هر کسب و کار شبکه افرادی است.که مدیران آن کسب و کار با دیگر افراد مهم برقرار کرده اند.
دو تجربه واقعی از اهمیت فن بیان در ارتباط با همسر:
سعید کاظمی: من بیست و خوردهای سال هست که ازدواج کردهام و تجربه زیادی دارم. ولی چیزی هست که با تجربه به دست آوردم نه اینکه آموزِش ببینم. متاسفانه باید آموزِش میدیدم. یک خانمی از شاگردهایِ من بودند که چند وقت پیش میگفتند که میخواهد ازدواج کند و به سوئد مهاجرت کند. از من خواستند که یه نصیحتی به ایشان بکنم. گفتم که فرقِ ما با حیوانات میدانی که چی است؟ گفت نه نمیدانم. گفتم ما زبان داریم و آنها ندارند. ما زبانِ ارتباطی داریم.
گفتم تمامِ صحبتهایِ خودت را با همسرِت با زبان و با آرامِش بیان کن. گفت باز هم نمیفهمم. گفتم فقط صحبت کن و چیزی را در دلت نگه ندار، البته به موقع و بهجا. نه که شما دارید آشپزی میکنید و مهمان دارد و اعصابِش خورد است . آن زمان زمانِ خوبی برایِ صحبت کردن نیست. باید بدانی که چه زمانی صحبت کنید. و این خیلی مهم است که در لحظه و در کجا از زبانت به درستی استفاده کنید.
شانزده هفده سال پیش که در هند بودم در شهرِ پونا. رفته بودم که با کوله پشتی هند را بگردم. یک راهبی در شهرِ پونا که راهبِ اوشو بود. ازشان خواستم که من را نصیحت بکند. گفت همیشه همهیِ مشکلات و غمهایت را با کفشهایت یک متریِ پشتِ در خانه بگذار و داخلِ خانه که میروی حتماً لبخند بزن و بلند سلام کن. الان که شما گفتید حتی سلام کردن چقدر مهم است یادِ آن خاطره افتادم.
چه آدمهایی استاد لازم است که بروند دنبالِ یادگیری فنِ بیان؟
یعنی مثلاً من میدانستم که نیاز دارم که برایِ تولیدِ محتوا بر ترسها و اِسترسهایم غلبه کنم. حالا باید چه کاری انجام دهم؟ از کجا باید استارت بزنم.
استاد معین: این که غلبه کنید بر ترسها و اِسترِسها برایِ شروع پیشنهادم این است که از همان سلام شروع کنید. چون سلام اولین و مهمترین کلمهای هست که ما در شروعِ ارتباطات از آن استفاده میکنیم. وقتی که سلام میکند. الان فقط باید دقت کند چه جوری دارد سلام میکند، مدلِ سلامکردنش را عوض کند. اگر همیشه عادی سلام میکند و ارتباطِ چشمی ندارد و سرش را پایین میاندازد از این به بعد باید دو کار را انجام دهد 1) لبخند و 2) ارتباطِ چشمی با فردی که دارد صحبت میکند و سلام میکند.
نگاهِش بکند، لبخند بزند، بعد یک سلامِ پرانرژی داشته باشد. یک سلامِ رسا نه این که داد بزند. و نسبت به هر مکانی این سطحِ انرژی باید تعادل داشته باشد و متفاوت باشد. من یک سلامِ پر انرژی را خیلی ازش نتیجه دیدم که تأکید میکنم خیلی مهم است.
یک مثال از اهمیت لبخند و برخورد مناسب در روابط اجتماعی
چند وقت پیش از یک پارکینگی آمدیم بیرون، بندهیِ خدایی که قبضِ پارکینگ را میگرفت و حساب میکرد من لبخند زدم و گفتم سلام و خدا قوت. بعد وقتی که حساب کرد گفت من دلم میخواهد از شما پولِ پارکینگ نگیرم. خیلی حس و حالم را خوب کردی. دمِ غروب هم بود. گفت از صبح تا حالا هیچ کس این حاِل خوب را به من نداده. همین که حالم را خوب کردید دلم نمیخواهد از شما مبلغی بگیرم.
اصلاً طرف نه من را میشناخت و نه من اصلاً ایشان را قبلاً دیده بودم. گفت این مدلِ سلامکردن حالِ من را خوبکرد. من اینقدر تو خودم بودم ولی مدلِ سلامِ شما حالِ من را خوب کرد و من نمیخواهم ا شما پول بگیرم. فقط به این دلیل که توانستی حالم را خوب بکنی. و من هر چقدر که با ایشان صحبت کردم زیرِ بار نرفت و قبض را مچاله کرد و خیلی از من تشکر کرد. پس ببینید این سلامِ پر انرژی چقدر میتواند مهم باشد در شروعِصحبتها یا هر چیزِ دیگری.
من الان میخواهم اصولِ اولیه فنِ بیان را یاد بگیرم. میخواهم محتوا تولید کنم. از کجا شروع کنم؟
سعید کاظمی: الان دیگه نسلِ زد هستند. بیشترِ جوانهایی که متولدِ 75 به بعد هستند نسلِ زد هستند. اینها به ارزِشِ توانمندی در کسب و کار پی بردن، به ارزشِ فضایِ مجازی پی بردن. اکثریتِ شان میدانند. اما بعضی از آنها یک اِسترِس و ترسی دارند. مثلاً میخواهد محتوا تولید کند و محصولِ ایکس را معرفی کند و در یک روستایِ کوچکی هم هست اما اِسترِس دارد برایِ ارائهیِ دادن و نمایش دادن. فنِ بیانِش خیلی ضعیف است. یعنی خُب این تحتِ تأثیرِ یک اِسترسی است و ترسی که در وجودِش هست. چه کاری باید انجام دهد؟ میخواهد آموزِش ببیند. آموزش از کجا ببیند؟
استاد معین: پیشنهاد میکنم برایِ شروعِ این که حالا میخواهد تولیدِ محتوا بکند. که البته حتماً در نهایت بعد از کارهایی که گفته میشود انجام دهد پیشنهاد میکنم هم مطالعه داشته باشد و هم از دورههایِ آموزشی توسطِ مربی استفاده بکند. چون یک سری مهارتهایِ فنِ بیان هست که اگر از مربی استفاده نشود نتایجِ معکوس دارد و مربی میتواند به شخص اعلام کند که فلان تمرین را شما بیشتر انجام دهید و به شخصِ دیگر گفته بشود که تو اصلاً فلان تمرین را انجام نده چون برایِ شما مضر است. حالا اینکه گفته میشود که برایِ وی مضر است حتی میتواند رویِ اعتماد به نفسِش و بر رویِ رفتارهایَش تغییرِ منفی بگذارد. ولی برایِ کسی دیگر متفاوتتر است.
تمرین افزایش اعتماد بنفس و فن بیان؟
حالا اینکه میخواهد فعلاً شروع کند. بعد از انجامِ سلامِ پرانرژی این را برایِ خودش عادت میکند این است که شروع به ایستادن جلویِ آینه بکند و یک محتوایی را آماده کند تویِ ذهنِش و جلویِ آینه برایِ خودش شروع به صحبتکردن کند. ولی زمانی که جلویِ آینه خودش را میبیند فکر کند که چند نفر هستند حداقل ده تا بیست نفر که حالا بستگی به سطحِ توانِ خودِش دارد. که چقدر آدمها را میتواند در ذهنِ خودِش ببیند و برایِ آنها صحبت کند و حتی میتواند یک پله بالاتر رفته و این تمرین را سختتر هم بکند و از خودش شروع به فیلم گرفتن کند. فیلمهایِ سهدقیقهای.
مثلاً دوربینِش را میگذارد رویِ حالتِ سلفی بعد در موردِ آن محتوایی که میخواهد صحبت کند به مدتِ سه دقیقه جلویِ دوربین شروع به صحبتکردن میکند و دقیقاً ارتباطِ چشمی بگیرد با همان لنزِ دوربین. یعنی فرض کند که اینها مخاطبانَش هستند که زمانی که دارد فیلمِ خودِش را میبیند، ببیند که دارد به وی توجه میشود. یعنی این ارتباطِ چشمی که توسطی لنزِ دوربین که ضبط میشود بعد با مخاطب اتفاق میاُفتد. این را بارها و بارها تمرین کند و اگر حداقل ده روز پشتِ سرِ هم این کار را بکند خودَش نتیجهِ خیلی خوبی را میبیند و میبیند که چقدر متفاوتتر و بهتر شده.
پیکره بندی و چهارچوب یک سخنرانی یا تولید محتوا؟
حالا درمورد پیکره بندی و اگر بخواهد بعد صدا را ارتقاء دهد اینها را من پیشنهاد میکنم که توسطِ مربی این کار را انجام دهد که خیلی حرفهایتر باشد. ولی برایِ تولیدِ محتوا و شروعش میتواند خیلی راحت این کار را انجام ده و نکتهایِ مهمتر اینکه مطالبی را که میخواهد ارائه دهد به هیچ عنوان و اصلاً حفظ نکند. اگر حفظ بکند تمام سخنرانیهایش خراب میشود و در تولیدِ محتوا هم خیلی خیلی اذیت میشود. محتوایی را که میخواهد ارائه دهد آنها را درج کند. محتوا را که درج کند خیلی راحتتر و با اعتمادِ به نفسِ بالاتر میتواند ارائه دهد. کتابی هم که میتوانم پیشنهاد کنم
حتماً پیشنهاد میکنم کتابِ خودم باشد، ساختارِ تفکرِ سخن را که هم کلی تمرینِ سخنرانی دارد و هم برایِ افزایشِ اعتمادِ به نفس و صحبت کردن و طراحیِ سخنرانی چه برایِ تولیدِ محتوا و یا سخنرانیهایِ رسمی چه کارهایی را باید انجام بدهید. یا حتی مهارتهایِ ارتباطی با دیگران که میخواهد با دیگران ارتباط برقرار کند، چطور صحبت کند، چطور سرِ صحبت را باز کند تمام ِ اینها را من در کتابِ خودم گفت که دوستان میتوانند و حالا عزیزانی که در اصفهان هستند از طریقِ آموزشگاهِ خودمان میتوانند تهیه کنند و از طریقِ سایتِ احمد معین دات کام یا خودِ پیجِ خودمان دایرکت بدهند دوستان را میتوانیم راهنمایی کنیم.
سعید کاظمی: فیلمِ آموزشی هم در مورد یادگیری فن بیان هست؟
استاد معین: دوباره باز هم خبرِ خوب این است که در سایت ِخودِ ما هم کلی دورةِ رایگاه هست. یعنی یک دورهیِ رایگان هم داریم به اسمِ فنِ بیانِ و سخنوری که این را هم دقیقاً جدید ضبط شده است یعنی پارسال که محتوا بسیار به روز است و هر کسی که از آن استفاده کرده نتایجِ خوبی گرفته است. یعنی برایِ شروع هم از کتابِ خودم و این دورهیِ آموزشی میتوانند استفاده کنند. که اگر اشتباه نکنم حدودِ 120 دقیقه یا 80 دقیقه است. که میتوانند از آن استفاده کنند.
معرفی فیلم سخنرانی پادشاه برای تقویت فن بیان:
سعید کاظمی: من خودم فیلمِ سخنرانیِ پادشاه را هم که دیدم خیلی خوشم آمد. یعنی آموزشهایی که آنجا میداد خیلی جالب بود و خیلی مفید بود که به چه شکلی آموزش میداد که مثلاً لکنتِ زبانَش کم شود. اطلاعی ندارم که داستان واقعی بود یا نه و خیلی فیلمِ جالبی بود و یک فیلم هم دیدم که در این فیلم آنتونی رابینز آماده میشد قبل از هر سخنرانی و نحوةِ آماده شدنِ آنتونی رابینز را نشان میداد که حتی حرکاتِ ورزشی هم انجام میداد. اون هم به نظرِ من خیلی مفید بود و جالب.
در تِد هم یکی دو فیلمِ آموزشیِ خیلی خوب هست در موردِ آموزِشِ سخنرانی. البته هر فیلمِ تِد هم خودَش یک آموزِشِ سخنرانی هست. در واقع میتوان خیلی نکاتِ خوبی از آن دریافت کرد. این سؤال از طرفِ پسرم هست. سؤالِش این است.
آدمهایِ درونگرا و برونگرا چه فرقی با هم دارند و دومین سؤالِش این است که آدمهایی که درونگرا هستند مقداری در جمع انرژیِ آنها کاهش پیدا میکند و نمیتوانند ارتباط برقرار کنند.چطور فن بیان خودشان را تقویت کنند؟
استاد معین: احسنت. سؤالِ خیلی مهمی است. ببینید درونگرایی یا برونگرایی تقریباً اینها شاملِ تیپهایِ شخصیتی هست، تیپهایِ شخصیتیام. پی. کی. آر. اول این نکته را یادآور شوم که درونگرایی و برونگرایی که حالا یک فردی اظهار میکند که برونگرا است این فرد در یک جمعی راحت میتواند شروع به صحبتکردن کند و کل مجلِس را بهاصطلاح دستِش میگیرد و شروع به صحبتکردن و رهبریکردن میکند. اما یک سری افراد هستند درونگرا هستند که بعضی وقتها به این دسته از افراد منزوی و گوشهنشین میگویند که یکجا مینشینند.
این را از ذهنتان خارج کنید که اگر درونگرا هستید شما میتوانید با استفاده از مهارتِ سخنوری خودتان را ارتقاء بدهید. منی که الان دارم راحت صحبت میکنم. دقیقاً تیپِ شخصیتیِ من این است که بهشدت درونگرا هستم و خودم را ارتقاء دادم و به این شکل نبوده که چون درونگرا بودهام بپذیرم که گوشهنشین باشم و نتوانم در جمع صحبت کنم. الان من بهشدت درونگرا هستم و کتاب نوشتم و نزدیک به 1500 سخنرانی و دوره و سمینار برگزار کردم و در هرجایی بهراحتی صحبت میکنم و خودم را ارتقاء دادم.
افراد درون گرا نباید برچسب به خودشان بچسبانند
یعنی این برچسبها را نباید الکی به خودمان بچسبانیم. متأسفانه یک سری روانشناسان زرد هستند که به مراجع اعلام میکنند که درونگرا است و در جمع تواناییِ صحبتکردن ندارد و خصلتِ وجودیِ آن فرد است. ما انسانها چیزی هستیم که خدا ما را آفریده و قابلِ تغییر هستیم. ما با تمرینکردن هر چیزی را میتوانیم به دست بیاوریم. به این شکل نیست که به من گفته شود که درونگرا هستم دیگر باید گوشه خانه بشینم و حرف نزنم. در هر جمعی که میشینم هیچ حرفی نزنم چون درونگرا هستم. نه اینها برچسپهایی هست که آدمها براساسِ ناآگاهی به خودِشان میزنند و خودشان را رشد نمیدهند و به تبع رشدی هم نمیکنند. نه همچین چیزی وجود ندارد این که بگوییم تو درونگرا هستی و نمیتوانی در جهان صحبتکنی. میتواند مهارتِ خودَش را ارتقاء دهد. این نیست که همیشه منزوی بماند.
به هیچ عنوان من قبول ندارم چون خیلی از افراد در این حداقل 8 سال آموزشی که دارم به عزیزان میدهم و واردِ این حوزه شدم خیلی از عزیزان درونگرا بودند مثلِ خودم و در جمع راحت صحبت میکنند و در دورهیِ مدرسانِ ثروت آفرین هم که دورهیِ تربیتِ مدرس هست افرادی بودند که درونگرا بودند یا حتی یک زنِ خانهدار بودند یا حتی یک استادِ دانشگاه بودند و واردِ این دوره شدند به راحتی الان سمینار برگزار میکنند و دوره برگزار میکنند، کتاب نوشتند و خیلی عالی صحبت میکنند. چون دیدن که خودشان را میتوانند ارتقاء دهند. این نیست که همیشه همان آدمِ قدیمی باشند. ما آدمها خوبی که داریم و بزرگترین نعمتی که خدا به ما داده این است که ما میتوانیم تغییر کنیم.
انسانها مانند فن آوری برای رشد نیاز به ارتقا دارند؟
میتوانیم رشد پیدا کنیم. این نیست که همیشه در یک سطح بمانیم. همانطور که شما گوشیتان را آپدَیت میکنید و به روز میکنید یا گوشیتان را عوض میکنید ما آدمها هم تغییر میکنیم. عوض نمیشویم بلکه تغییر میکنیم و سیستمِ عاملِ خودمان را میتوانیم ارتقاء بدیم و سختافزارِ خودمان را مثلِ کامپیوترهایی قدیمی میتوانیم ارتقاء دهیم. یعنی اگر سی.پی.یوش پایین بود سی.پی.یوش رو عوض میکردیم و تغییر میدادیم. یعنی شکل و شمایلِش یکی بود و فقط ارتقاش میدادیم. حالا ما آدمها میتوانیم مهارتهایمان را ارتقاء دهیم و مهارتهایِ نرم هستند در واقع آدمهایی حرفهای این مهارتهایِ نرمِ خودشان را همیشه ارتقاء میدهند.
مهارتهایِ فن بیان، مهارتهایِ ارتباطی، مهارنهایِ آدابِ معاشرت و بهویژه عزتِ نفس. افرادِ حرفهای همیشه رویِ این چهار مهارتِ نرم کار میکنند. چیزی که هیچ جایی آموزِش داده نمیشود به ویژه دانشگاهها. مگر اینکه افراد رویِ خودشان، رویِ رشدِ شخصیِ خودشان کار کنند و سرمایهگذاری کنند و میبینند که چقدر شخصیتِشان ارتقاء پیدا میکند. چند وقت پیش سؤالی پیش آمد این که عزیزی آمده بود و پرسیده بود من در دایرکت اینکه من حدودِ چهل ساله هستم و نتوانستم هنوز یار و مونس و همدمی برایِ خودم پیدا کنم. و اصلاً این شخصیتی که دارم در موردش صحبت میکنم شخصیت چی هست؟ آدمِ با شخصیت به چه شکلی هست؟ این رو داشتم عرض میکنم که ایشان تا الان نتوانسته با کسی ارتباط مثبت داشته باشد برایِ زندگیِ خودِش به این دلیل که عزتِ نفسِش پایین هست.
چرا رویِ رشدِ خودِمان سرمایهگذاری نکرده ایم؟
چرا عزتِنفسِش دائماً پایین آمده و حتی پرخاشگر شده در جاهایی؟ برایِ اینکه رویِ مهارتِ ارتباطیِ خودِش و روی مهارت سخنوریِ خودِش کار نکرده. رویِ رشدِ خودِش سرمایهگذاری نکرده. چرا رویِ رشدِ خودِش سرمایهگذاری نکرده؟ یکی از دلایلِش این است که متاسفانه به دلیلِ یک سری آموزشهایِ ضعیفی که شاید در مدارس با دانشگاهها دیده فکر میکنه که آموزشها همان هستند اما نه آموزشهایِ رشدِ شخصی؟
دقیقاً برعکس هست و میآید شما را بالا میکشد و شما را به سکوهایِ موفقیت نزدیکتر میکند و باعث میشه که شما اون مدالِ قهرمانی را در زندگی تویِ دستِ خودِت بگیری و ارتقاء پیدا میکنی. و آدمِ با شخصیت کی هست؟ کسی است که خوب فکر میکند و خوب حرف میزند و خوب رفتار میکند. این که میداند فکرِ خوب رفتلرِ خوب و کلماتِ خوب چی چیزهایی هستند و از اینها استفاده میکند و این فرد میشود یک فردِ با شخصیت، میشود یک فردِ حرفهای. که بلد است کجا مدیزیتِ خشم کند، کجا بخندد و کجا نخندد، چه چیزهاییی را کجاها بگوید و چی چیزهایی را نگوید.
آیا از دانشگاه بیرون بیائیم. لزوما ادم موفقی می شویم؟
سعید کاظمی: یک نکتهای که حاصلِ سالها تجربیاتِ خودم هست و خیلی هم رویِ این موضوع تأکید میکنم این است که ما همیشه فقط بافکر و نظرِ خودمان پیش میرویم و آموزِش نمیبینیم. متأسفانه مدارس و خانوادهها و ساختارِ جامعه خیلی این چیزها را به ما یاد نمیدهند. مثلاً من خودم بعضی مواقع با خودم میگویم خُوب رفتی دانشگاه و رشتةِ عمران هم خواندی به نظرِ خودِت چی یاد گرفتی؟ خُب یک سری کتابهایِ روتین بود درسِت هم خوب بود میخواندی و نمره هم میگرفتی و قبول هم میشدی. یک مهارت یادگرفتم. اما تخصصِ خاصی در این دوره من یاد نگرفتم.
خیلی وقتها این مستندهایِ خارجی را که من میبینم مثلاً میبینم که همهاش تأکید میکند که کوچ گرفتم، یک منتور یا مشاور درکنارم هست و تاکید بر اهمیتِ آموزش هست. یعنی من الان برایِ تولیدِ محتوا نیاز به آموزش دیدن دارم. خیلی از دوستانی که در دورههایِ بیزینِسکَوچ باهاشون بودیم ازشون کمک گرفتم. خیلی به من کمک کردن، نمونه فیلم گرفتم براشون فرستادم، ایراداتِ من رو گرفتن. خُوب من شروعکردم به آموزش دیدن. کتاب به من معرفی کردند، کتابها را مطالعه کردم، خیلی فیلمهایِ آموزشی برای من فرستادند تویِ اینترنت. میخواهم این را تأکید کنم که همهیِ ما باید آموزش ببینیم. در هر زمینهای که نقص داریم. حالا میخواد ارتباطِمون با همسرِمون باشه، با خانواده، با دوستان. یک تعادلِ بالانسی.
گوش دادن موثر و ارتباط با فن بیان؟
به عنوانِ سؤالِ آخر ازتون میپرسم شما بیشتر در موردِ بیان صحبتکردید. در موردِ گوش دادنِ موثر هم صحبت کنید. من درست هست که بیانِ خوبی دارم، مثلاً من الان آدمِ برونگرایی هستم، تویِ جمع هیچ مشکلی ندارم و با من هم شوخی میکنم و بگو بخند دارم. ولی احساس میکنم یه جاهایی گوش دادنم خیلی ضعیف است. فنِ بیانم خوب هست و ارتباط خیلی خوب برقرار میکنم ولی گاهی اوقات خودم فکر میکنم طرف رو کلافه میکنم از زیاد صحبتکردن. این را البته بع عنوانِ درسِ آخر امشب توضیح بدید. انشالله یک لایوِ آموزِشِ سخنرانی هم برای شما بگیرم.
استاد معین: خیلی ممنون و متشکر. دقیقاً به همین شکل است. آدمها تویِ زندگیشان نیاز به مربی دارند و باید آموزِش ببینند. بهویژه آموزشهایِ رشدِ فردی، سخنرانی و فنِ بیان. این که حالا سؤالتان این بود دررابطهبا گوشدادنِ مؤثر دقیقاً فردی که فن بیانِ خوبی دارد. گوشدادن مؤثر هم دارد. یعنی این مهارت را دارد. این یکی از مهارتهایِ خیلی مهمی است که ما در دورههایِ آموزشیِ فن بیان و سخنوری این را به افراد آموزِش میدهیم که به چه شکلی اصلاً گوش بدهی و بعد خوب صحبت کنید.
اگر گوشدادنِ مؤثر تو فعال نباشد نمیتوانی خوب ارتباط برقرار کنی.
یکی از نکاتِ مهم و کلیدیِ مهارتهایِ ارتباطی و فنِ بیان حتی برایِ مدیریتِ لهجه، برایِ خوب صحبتکردن، خوب پاسخدادن، تسلط در سخنرانی، تسلط در صحبتکردن و مدیریتِ ترس و اِسترِس تمامِ اینها همان خوب گوشدادن است که باید صبور باشیم، خوب گوش بدهیم و وسطِ صحبتهایِ دیگران نپریم، جواب آماده نکنیم یکدفعه بپریم وسطِ حرف.
اول خوب گوش دهیم بعد که صحبتِش تمام شد. بعد حالا شروع کنیم به صحبتکردن که همین هم باعث میشود. که در ارتباطات هم خیلی قویتر شویم. گوشدادنِ مؤثر باعث میشود که در آدابِ معاشرت حرفهایتر شویم، گوشدادن مؤثر باعث میشود که فنِ بیانِ خیلی قویتر و بهتری داشته باشید. ولی اگر این گوشدادنِ مؤثر و این مهارت را هم نباشد و کماهمیت بدانیم در ارتباطات ضعیف و در آدابِ معاشرت ضعیف هستیم، در فن بیان یا مدیریتِ لهجه هم ضعیف هستیم. پس این گوشدادن مؤثر خیلیخیلی مهم است در هرجایی بتوانیم بهدرستی از آن استفاده بکنیم. دقیقاً یکی از مهارتهایِ ضروری همین فنِ بیان و سخنوری است. حتی در ارتباطات.
یک تجربه از اهمیت کلام و ارتباط کلامی با همسر؟
آقایِ کاظمی: من به عنوانِ جملهیِ آخر تجربهیِ خودم را بیان کنم. گفتم که من 21 سال است که ازدواج کردهام. در خیلی از ارتباطات به مرور فهمیدم که یک مکالمهیِ صادقانهیِ و دوستانهیِ ساده و در موقعیتِ مناسب؛ مثلاً از یک دوستی دلخوری داری و فکر میکنی، این برداشتِ من است، بعد از این دوست میپرسی میگه نه اصلاً منظورِ من این نبود، ببخشید اگر ناراحت هم شدید و شروع میکند به توضیح دادن که به این دلیل و به آن دلیل.
اما یک گفتمان و یک صحبتِ و فنِ بیانِ خیلی منطقی و باآرامش؛ البته من یک چیز هم اینجا بیان کنم که وقتی میخواهم بای کی صحبت کنم قبلِش یک مقدار فکر میکنم، که آن شخص چه سؤالاتی احتمال دارد بپرسد. من هم جوابهایِ آرامشبخشش را آماده میکنم. چون هدفم این هست که سوءتفاهم برطرف شود. این را بهعنوان تجربةه خودم میگویم و تسلطی در آموزِشِ فن بیان و اینها ندارم. الان اگر حرفی هست برایِ حسنِ ختام بفرمایید.
ارتباط خوب، زمینه ساز ایجاد اطرات ماندنی
استاد معین: میخواهم بهعنوان اهمیتِ فنِ بیان در تجارت و کسبوکار و زندگی یک جملهای را بازگو کنم. آدمها وقتی به بهترینِ آدمها در زندگیشان فکر میکنند زمانی که آن فرد در کنارشان نباشد دلتنگِش میشوند. چرا؟ چون در ذهنشان مرورِ خاطراتی میشود که با همدیگر بودند و خاطراتِ خوبی را با هم ساختند. خاطراتِ خوب را چگونه با هم ساختند؟ با مدلِ ارتباط و بیانی که به هم داشتند. توانستند که با هم خوب صحبت کنند و زمانی که خوب صحبت کردند.
توانستند خاطرات و حسِ حالِ خوب را در کنار هم و برایِ هم بسازند. ولی وقتی که نتوانند این ارتباط را داشته باشند خاطراتِ خوبشان تبدیل به خاطراتِ تلخ میشود و بهجای اینکه احساسِ دلتنگی کنند احساسِ تنفر میکنند. پس ما با بیانِ خوب میتوانیم یک زندگی و یک کسبوکار درخشان را بسازیم تا در نهایت با بیانِ خوش جاودان و ثروتآفرین باشیم.
اهمیتِ فن بیان در تجارت و زندگی
امیدوارم صحبت های من با استاد احمد معین در مورد اهمیتِ فن بیان در تجارت و زندگی برای شما مفید بوده باشد. شما هم اگر هر نوع تجربه در هر موضوعی در این دنیای بزرگ دارید. و علاقه مند هستید. این صحبتها را با دیگر انسانها به اشتراک بگذارید. فقط لازم است. گوشی همراه خودتان را در مقابل خودتان قرار دهید و یک ویدئو یا پادکست 30 تا 60 دقیقه ای از خودتان بگیرید و برای من ارسال کنید. یا برای یک لایو مشترک به من پیام بدهید. کلی محتوا با ارزش با اساتید و افراد دیگر هم در مورد کسب و کار اماده کردم. اینجا را کلیک کنید. تا به این مطالب با ارزش دسترسی پیدا کنید. همچنین 90 درس آموزش کسب و کار رایگان آماده کردم. که فقط روزی دهد قیقه وقت شما را میگیرد. برای استفاده از این دوره آموزشی رایگان اینجا کلیک کنید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/05/اهمیت-ارتباط-در-روابط-اجتماعی.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-05-07 23:37:462022-07-10 19:47:37اهمیتِ فن بیان در تجارت و زندگی
برای تماشای فایل های ویدئویی صحبت های من با آقای ابراهیمی در مورد سرمایهگذاری در قبرِسِ شمالی از طریق فایل های ذیل و در سه بخش اقدام فرمائید.
سرمایهگذاری در قبرِسِ شمالی بخش اول
برای شنیدن فایل صوتی صحبت های من با آقای ابراهیمی در مورد سرمایهگذاری در قبرِسِ شمالی از طریق فایل اقدام فرمائید.
سعید کاظمی: امشب ما میخواهیم در موردِ سرمایهگذاری در قبرِسِ شمالی صحبت بکنیم. خیلی سؤال آماده شده و یکییکی از آقای ابراهیمی پرسیده میشود. سؤالاتِ چالشی خواهد بود. یکی از دوستان با شروعِ لایو نوشتند که خودتان را بدبخت نکنید و همین ایران بمانید. من خودم ایران هستم و اصلاً در سایت خودم قصد تشویق مهاجرت برایِ کسی ندارم. اما کسی که قصدِ مهاجرت دارد باید حتماً با دانش و اطلاعات اینجا را ترک کند و تمامِ تلاشِ من هم این است که هرکسی که قصدِ مهاجرت یا تحصیل در خارج کشور را دارد. با اطلاعات و دانش کافی این کار را انجام دهد.
آقایِ ابراهیمی: حرفهایِ درستی میزنید.
سعید کاظمی: بله. مطمئناً این سرمایهگذاری برایِ همه مناسب نخواهد بود و هیچ دلیلی وجود ندارد که اگر شما یکخانه و یا یک ماشین در ایران دارید این سرمایهگذاری را انجام دهید. خیلی باید بافکر و تدبیر پیش برود. با واقعیت باید زندگی کرد و اصلاً با رؤیا، توهم مهاجرت و تحصیل یا سرمایهگذاری یا هر چیز دیگری نباید اقدام به خروج از ایران کنید؛ ببخشید من خیلی رک میخواهم صحبت کنم چون نمیخواهم کسی بهاشتباه بیافتد. این لایو به دردِ کسی میخورد که پولِ مازاد و سرمایه خوبی دارد و البته با دانش هم باید اقدام کند و اطلاعاتِ کافی داشته باشد.
سعید کاظمی: سؤالی که یکی دو نفر از دوستان پرسیده بودند که اطلاع دارید که لیر در ترکیه خیلی بالا و پایین دارد. اولین سؤالی که پرسیده شده بود این است که خُب ما اگر لیر در قبرِس سرمایهگذاری کنیم این کاهشِ ارزشِ لیر در برابرِ دلار به سرمایه ما آسیب میزند یا نه؟ این یکی از سؤالاتی بود که من هم در یوتیوب پرسیده بودند و هم در اینستاگرام؟
آقایِ ابراهیمی: یکی از نکتههایی که ما تأکید میکنیم که چرا ترکیه نه قبرِس دقیقاً همین مورد است. چون شما به پوند انگلیس در قبرِس خانه میخرید و به پوندِ انگلیس هم میفروشید. در قبرس شمالی واحد پول معاملات برایِ خانه و ماشین پُوندِ انگلیس هست.
سعید کاظمی: یعنی تمامِ قولنامه های خرید و فروشها ملک و خودرو در قبرس شمالی به پوند نوشته میشود؟
آقایِ ابراهیمی: بله. قانوناً به پوندِ انگلیس است.
سعید کاظمی: با چه بودجهای یک نفر تواناییِ سرمایهگذاری در قبرس شمالی را دارد؟ حتماً سرمایهگذاری باید روی ملک باشد؟
آقایِ ابراهیمی: برایِ بیزینِس و کار هم میشود سرمایهگذاری کرد. چرا که نه؟
سعید کاظمی: حداقلِ بودجه برای سرمایه گذاری در قبرس چه مقدار باید باشد؟
آقایِ ابراهیمی: برایِ کار نمیتوان گفت چون واقعاً هر کاری بودجةه خودَش را میخواهد و برایِ هر کاری هم باید تحقیق کنید و بودجهیِ تعینشده برایِ ایکار مشخص شود. برایِ کار نمیتوان دقیق مبلغی گفت اما برایِ خریدِ ملک حداقل دو و دو نیم میلیارد تومان به بالا بودجه لازم است.
سعید کاظمی: دو یا دونیم میلیارد بودجه برای خرید ملک در قبرس شمالی لازم است؟
آقایِ ابراهیمی: بله. ببینید من دونیم میلیارد را گفتم مثلاً دو میلیارد پولِ برایِ خانه و نیم میلیارد هم خُب هرکسی که میداند مهاجرت کردن یک سری خرجهایِ اولیه دارد و برایِ این خانه خریدن شما چیزی حدودِ حولوحوش پنج درصدِ ارزِشِ ملک را باید یکبار یعنی دفعهای که خانه را خرید کردید. برایِ مالیات و هزینه انشعابات پرداخت کنید و حالا نیم میلیاردی که گفته میوده یک مقدار برایِ این مورد است و یک مقدار هم برایِ این هست که خُب بالاخره آدم مهاجرت که میکند یک سری وسایل اولیهیِ مورد نیاز برایِ زندگی احتیاج دارد، وسایلِ خونه را باید تهیه کند.
حتی ممکن هست که خانه در قبرس شمالی مبله باشد. ولی خُب باز هم یک سری وسایل و چیزهایِ اولیه هست که فرد باید خودش تهیه کند. چیزهایِ مایحتاجِ زندگیِ شخصیش. و من معمولاً به دوستان پیشنهاد میکنم که همیشه یک پولی اضافهتر هم داشته باشند برایِ خرجِ چند ماه، بسته به تجربه و شخصیتی که از این افراد میبینم و درستِش هم به همین صورت است. چون شما دارید در یک کشورِ دیگر مهاجرت میکنید و زندگی را از اول شروع میکنید خُب حالا یک زمانی نیاز هست که زبانتان را به حدِ پرفکت برسانید؛ چه زبانِ ترکی و چه انگلیسی. هر دویِ این زبانها را اینجا بلد باشید در واقع یک پله جلوتر هستید برایِ کار پیدا کردن و حتی برایِ خودِ کار.
سعید کاظمی: هزینههایِ جانبی خرید ملک در قبرس شمالی چی است؟ هم اینجا در سؤالات داشتم یک بخشش بحثِ مالیات است و یک بخشش هزینههایِ نقلوانتقال است؛ یعنی هزینةِ نقلوانتقال سند و کمیسیون مشاور املاک ؟
آقایِ ابراهیمی: بله. ببینید قرارداد که منعقد میشود و مالکِ ملک میشوید باید یک سری هزینههایِ اولیه مثلِ تاپو(سند) و انشعابات در واقع همان برق و آب و.. چون اینها توسطِ دولت گرفته میشود و اصلاً ربطی به کانستراکشِن کمپانی هم ندارد اینها باید پرداخت شود. یک هزیه مالیات هم هست که در واقع مالیات برایِ خانهای که شما مالکِ آن شدید و همهیِ اینها برایِ یک بار فقط پرداخت میشوند و دوباره به بهانههایِ مختلف تکرار نخواهد شد.
سعید کاظمی: یعنی اگر کسی قصد داشت شش ماهِ یا یک سالِ دیگر ملک خودش را در قبرس شمالی بفروشد دیگر نباید هزینه و مالیات پرداخت کند؟
آقایِ ابراهیمی: نه تمامِ این پرداختهایی که بابتِ خانه موردنظر شده درموردِ خانه نو هست، خانهای که پیشخرید شده یا نوساز است و تمامِ این مواردی که در مورد خانه خریداری شده پرداخت شده زمانی که به مالکِ بعدی فروخته شود مالکِ بعدی لازم نیست این پرداختها را انجام دهد و شما میتوانید رویِ مبلغِ خانه اضافه کنید.
سعید کاظمی: یعنی هر زمان که نقلوانتقال انجام میشود مالک باید هزینه نقلوانتقال را پرداخت کند. درست؟ در ایران هم این عرف است و هر خریدوفروش ملکی باید هزینه نقلوانتقال پرداخت شود.
آقایِ ابراهیمی: نقلوانتقال بحثِ بانک است و صراف. ما صراف معرفی میکنیم و از طریقِ صراف ریال واریز میشود و بعد به شرکتِ سازنده واریز میشود.
سعید کاظمی: نه منظورِ من هزینههایِ دفترخانه و این موارد است. در ایران ملک باید دفترخانه ثبت بشود و هزینه پرداخت بشود.
آقایِ ابراهیمی: بله تمبر باید باطل شود دقیقاً تمامِ این کارها انجام شود و بچههایِ متخصصِ شرکت هستند که از لحاظِ زبان فول و تکمیل هستند و انگلیسی هم به همین ترتیب و اصالتاً ایرانی هستند و کلاً کارِشان همین است که با مهمانهایِ ما همراه میشوند و کارِ اقامتِ آنها و سند و تمامیِ این کارها را انجام میدهند. برایِ سند هم تا همین چند ماهِ پیش یک درصد بود که فکر کنم در حال حاضر سه درصد است؛ یک درصد ارزشِ ملک. یعنی زمانی که هزینه کانتراکت شما آمد و کانتراکتِتان را دریافت کردید بعد از سی درصد پرداخت و اینکه بعد از اینکه پولِ کلِ ارزِشِ ملکتان را دریافت کردید به شرکتِ سازنده میتوانید اقدام کنید. برایِ سند؛
سندی که به نامِ شخص است. ببینید با همین قراردادی که دارید بینِ خودتان و شرکت سازنده شما هم قادر خواهی بود ملک خودتان را بفروشید و هم اجازه بدهید. یعنی هیچ مشکلی وجود ندارد. ولی خُب بعضی از دوستان مثلِ خودِ من که آدمِ محافظهکاری هستم رفتم برایِ سندم اقدام کردم و شش ماه هم پروسه طول میکشد و یک چیزی حولوحوش یک تا سه درصدِ ارزشِ ملک از شما گرفته میشود و سند دائمی به نامی شما صادر میشود.
سعید کاظمی: سرچ میکردم دیدم که کشاورزی و دامداری هم جزءِ شغلهایی است که برایِ سرمایهگذاری در قبرس شمالی؟ حتی مردم خیلی به زبانِ انگلیسی هم سرچ میکنند. یعنی کشاورزی و دامداری یعنی تقاضا دارد در قبرس شمالی؟
آقایِ ابراهیمی: ببینید قبرِس در واقع همه چیز ماشالله دارد. یعنی خودش تولیدکنندهیِ همهچیز است. ولی بیشتر در زمینهیِ کریپتو کارِنسیها و در زمینهیِ کارهایِ ترَید و کارهایی در این زمینه فعالیت دارد.
سعید کاظمی: یوتیوبرها و اینفلوئنسرها میتوانند آنجا فعالیت داشته باشند.
آقایِ ابراهیمی: دقیقاً. بهشتِ این گروه از افراد هست. آزادی کار دارند، مالیات نیاز ندارد، اینترنتِ پرسرعت و راحت در اختیار دارند.
سعید کاظمی: فکر کنم خیلی مثلِ ترکیه رفتوآمد برایِ ایرانیها به قبرس شمالی راحت نیست. یعنی بدونِ دعوتنامه و غیرِ توریستی امکان آمدن وجود ندارد؟
یکی از نقطهضعفهایِ ترکیه این بود که هرکسی هر خلافی هم میکرد؛ یعنی صبح کلاهِ همه را برمیداشت این امکان را داشت که با اولین پروازِ ظهر استانبول باشد و هیچ کسی هم این فرد را نه کنترل میکرد و نه پیگیری میکرد و اصلاً چیزِ جالبی نبود. حالا من خودم بهشخصه زیاد از این موارد در این مدت دیدم.
ابراهیمی: جنابِ مهندس برتری که قبرِسِ شمالی نسبت به ترکیه دارد این است که امنیتِ خیلی بالایی دارد. شما هرکسی را اینجا میبینید در واقع یا دانشجو است، یا مالکِ ملک، یا کارمندِ یک شرکت که هر ماه برای او بیمه رد میشود؛ حسابدار است و آدرس و همه چیز دارد یا اینکه خود فرد اصالتاً قبرسی است. از این چهار حالت خارج نیست و شما هرکسی را در جزیره نمیبینید. مثلاً در قبرسِ شمالی چیزی به اسمِ پناهنده تعریف نشده است و چیزی به اسمِ پناهنده ندارند و اگر کسی بخواهد پناهنده شود قبول نمیکنند. در نتیجه امنیتِ اینجا خیلی بالاتر از خیلی جاها است و بهجرئت میتوانم بگویم که امنیتِ قبرس از خیلی جاهایِ اروپایی و آمریکایی هم بالاتر است.
سعید کاظمی: جناب ابراهیمی یکی از بحثهایی که خیلی مطرح شد همین چند وقت پیش، طیِ یک سالِ گذشته بحثِ اتحادِ دوبارهیِ قبرسِ شمالی و جنوبی بود و فکر کنم به نتیجه هم نرسید و احتمالِ خیلی زیادی دارد که بعد از برگزاریِ انتخاباتِ جدیدِ ترکیه در سالِ 2023 که به احتمالِ زیاد هم اردوغان برنده نشود این دو قبرسِ شمالی و جنوبی متحد شوند؟
ابراهیمی: ببینید این اتفاق نمیاُفتد و اگر هم اتفاق بیفتد کاملاً به نفعِ ماهایی است که مهاجرت کردیم.
سعید کاظمی: من توضیح بدم چون دوستان در کامنتها سؤال میپرسند. بحثِ سرمایهگذاری در تمامِ دنیا متداول است. یعنی چه؟
یک مثالِ واقعی برای شما بیان میکنم. اگر اشتباه نکنم یا شرکتِ داماک یا شرکتِ اِعمار در اِستانبول در قسمتِ آسیایی یک سرمایهگذاریِ 50 میلیون دلاری کرده بود. یک برجِ مسکونی ساخته بود، یک برجِ بیزینِس ساخته بود و یک مرکزِ خرید و ارزشافزودةه زیادی برایِ منطقه داشت. به نسبت یکی از کنسِرسیومها و هولدینگهایِ بزرگِ کشورِ ترکیه هم الان در دبی درحال ساختِ بزرگترین هتلِ دنیا است. البته فعلاً پروژه تعطیل است به دلیلِ مشکلاتِ مالی که برایِ شرکت پیش آمد و هم بحثی کرونا.
منظورم این است که سرمایهگذاری در کشورها یک امری طبیعی است. ما در ایران هم منعِی بر این نداریم که یک نفر سرمایهاش را در کشوری دیگر سرمایهگذاری کند. خُوب هر کسی دنبالِ این است که سرمایهاش در یک محیط امن باشد و سرمایه اش را افزایِش دهد. این ذهنیتهایِ منفی است اما اینکه بدرد چه کسی میخورد و چه هولدینگی باید این کار را انجام دهد این بخشِ تخصصی است و من خواهش میکنم که جنابِ ابراهیمی به این ابهامات تخصصی جواب بدهند؟
سرمایه گذاری مردم یا شرکت ها در کشورهای مختلف امری متداول است.
ابراهیمی: ببینید یک از چیزهایی که میشود این ابهامات را حل کرد این است که خیلی از دوستان هستند که شاید حدودِ 70 درصدِ مشتریانِ ما در داخلِ قبرس زندگی نمیکنند. سرمایهگذاری کردند یا از داخلِ ایران یا از ایرانیهایی که در اروپا یا آمریکا یا هرجایِ دیگری که زندگی میکنند. به این دلیل که اجارةِ خانه اینجا بالاست و قیمتِ خانه ارزان، امنیت بالاست و همچنین بحثِ مالکیتِ دائم هست. با توجه به این نکات و اینکه غیر از همهیِ اینهایی که خدمتتان عرض کردم دولتِ اینجا از سرمایهگذار هم حمایت میکند. و برایِ بحثِ ابهامی که شما اشاره کردید و من گفتم که 70 درصدِ مشتریانِ ما قبرس نیستند، این اشخاص خانههایشان را اجاره دادن و درآمدی که دارند. از اجارهیِ این ملکها به ایران میبرند. چندین برابرِ پولی است که قبرِس سرمایهگذاری کردهاند. در نتیجه نمیتوان در موردِ خروج ارز اصلاً صحبتی کرد.
سعید کاظمی: اجارهها در قبرس شمالی به پوند است یا به لیر؟
ابراهیمی: پوند و یک نکتةِ خیلی خوب اینجاست که اجارهیِ ششماهه یا یکساله همان اولِ قرارداد دریافت میشود.
سعید کاظمی: آیا امکانِ اجاره شبانه هم در قبرس شمالی هست؟
ابراهیمی: بله در همین شهرکهایی که ما داریم اجاره شبانه هم هست و خودِ صاحبملکها هم از طریقِ سایت ایر بی اند بی اجاره میدهند. یا این که شرکتِ سازنده با شما قراردادی میبندد و خانه را فِرنیششده به شما تحویل داده و خودش تا یکساله تا دو سال هرچقدر که قرارداد بسته شود. برایِ شما خانه را اجاره میدهد.
سعید کاظمی: کمیسیونِ مشاوره املاک برای فروش ملک در قبرس شمالی چقدر است؟
ابراهیمی: درسته. چه سؤالِ خوبی. ببینید لیستِ قیمتِ ما با لیستِ قیمتِ شرکتِ سازنده یکی است. یعنی چه دوستان از من خانه را بخرند و چه از خودِ شرکتی که آن ساختمان را ساخته قیمت یکی است. ولی خُب به این دلیل که ما با آن شرکت قرارداد داریم و تا الان سابقةِ فروشِ یعنی یک اَندیکسِ بالایی از فروشِ ملک را ما داشتیم در قبرسِ شمالی …
سعید کاظمی: مزیتِ اینکه ملک را از شما خرید کنند و از خودِ سازنده در قبرس خرید نکنند چیست؟
ابراهیمی: دقیقاً نکتهاش همینجاست که ما یک سری خدماتی به هموطنانِ عزیزمان ارائه میدهیم که شرکتِ سازنده هیچ زمان این کار را انجام نمیدهد. مثلاً ما در تمامِ مراحلِ خرید، قرارداد، بعدِ قرارداد، حتی اجاره و گرفتنِ اقامت، در کنار خریدار هستیم. یعنی قانوناً باید در کنارشان باشیم. چون در قراردادِ ما هم ذکر شده و تمامِ کارها برای آنها انجام میشود. اقامتِ آنها گرفته شده و حسابِ بانکی برای آنها باز میشود. چون این حسابِ بانکی بازکردن هم مثلِ ایران نیست. باید وقتی از قبل گرفته شود و یک سری مدارکِ خاص باید آماده شود که همه آنها تأیید شده و باهم برایِ بازکردنِ حساب برده شود. چون حسابی هم که اینجا با خریدِ ملک باز میشود. همان ویزا کارت یا حسابِ اینترنشنال است که از هرجایِ دنیا میتوان خرید کرد و به آدرسِ شما فرستاده شود.
سعید کاظمی: پس امکانِ بازکردنِ حساب برایِ کسی که ملک نخریده و سرمایهگذاری نکرده در قبرس شمالی وجود ندارد، درست است؟
ابراهیمی: بله. چون ببینید اصلاً باز کردنِ حساب لازمهاَش این است که شما یک آدرِس داشته باشید. این برایِ این است که کسی مثلاً کلاهبرداری و این موارد را انجام ندهد و سستمِ بانکی به هم نریزد. در نتیجه شما بدونِ آدرس نمیتوانید حسابِ بانکی داشته باشید.
سعید کاظمی: بله. من اینترنت دیدم که بعضی از شرکتها اقامتِ ششروزه و ترانسفِرِ فرودگاهی و مزایایی برایِ مشتری میدهند برایِ اینکه حضوراً املاک را ببیند و … حقیقت دارد؟ و اصلاً این کار شدنی هست؟ خُب هرکسی میتواند از این بهعنوانِ یک مسافرت رایگان استفاده کند و بعد اعلام کند که من خواهانِ خریدِ خانه نیستم و برگردد. اصلاً به نظرِ من منطقی نیست.
ابراهیمی: ببینید حالا شرکتهایِ دیگری هستند که همه کاری انجام میدهند و حتی الان بعضی از فروشندگان می گویند. بنز هم با خانه می دهیم.. جنابِ مهندِس شما یک خانه دومیلیاردی بخرید یک بنزِ دومیلیاردی هم به شما تحویل داده میشود.
سعید کاظمی: ببینید واقعیت این است که املاک در ایران یک عرف است و وقتی که یک نفری یک چیزی را تقاضا میکند اصطلاحاً به آن شخص میگویند که باید فایل ارائه بدهد و یک چیزی ارائه دهد که بیانگرِ توانِ مالیِ آن شخص باشد. نه حالا اینکه طرف دنبالِ این هست که یک حرفی بزند و چیزی هم ارائه بدهد و چند روز هم وقتِ مشاور را بگیرد. یعنی مشاورانِ املاکِ حرفهای به این راحتی اطلاعات به کسی ارائه نمیدهند و کسی را بازدید نمیبرند. خُب حالا یک نفر اگر قطعاً مایل به خرید باشد چه کاری باید انجام بدهد؟ مثلاً من در حال حاضر سه میلیارد پول دارم و قصدِ سرمایهگذاری دارم. چه اقداماتی باید انجام بدهم.
ابراهیمی: اولین اقدام به این شکل است که عکسِ پاسپورت و بلیت خودتان را برایِ من میفرستید به همراهِ کارتِ واکسن و یعنی کیو، آر، کدِ واکسن و یک پس.سی.آرِ بیستوچهارساعته. با اینها من یک دعوتنامه برایِ شما میفرستم. دعوتنامه یک فایلِ پی.دی.اِف است. در فرودگاه پلیس از شما میپرسد که جهتِ چه کاری به این جزیره آمدید؟ دعوتنامه را باید نشان بدهید که حتماً من به دوستانم پیشنهاد میکنم که قبل از آن پرینت هم کرده باشند که یک درصد اگر گوشیِ آنها خاموش شد پرینت را داشته باشند.
سعید کاظمی: بعد بهصورت عادی کسی نمیتواند مثلاً بهصورتِ غیر توریستی و غیرِ برنامه سرمایهگذاری به صورت توریستی قبرس بیاید؟
ابراهیمی: نه. عرض کردم که یا باید هتلی رزرو کرده باشند و برنامه مشخصی داشته باشند که کجا تصمیم به رفتن دارند یا باید بهعنوان سرمایهگذار اقدام به آمدن کنند یا بهعنوان دانشجو.
سعید کاظمی: خُوب اگر من آمدم قبرس و خانهای گرفتم بعد خانواده یا دوستانِ تصمیم بگیرند به من سر بزنند چه؟
ابراهیمی: پدر و مادر که جزءِ خانواده درجه یک بهحساب میآیند و هر موقع که بخواهند این امکان برایِ آنها فراهم هست و اگر اشتباه نکنم ششماهه میتوان برای آنها تمدید کرد. یعنی هر شش ماه شش ماه بهعنوان همراه.
سعید کاظمی: برایِ بچههایِ بالایِ 18 سال امکانِ صدورِ ویزا فکر کنم نیست و جزءِ افرادِ مستقل محسوب میشوند. درست است؟
ابراهیمی: دقیقاً. بچههای بالایِ 18 سال یا باید دانشجو باشند و حتماً در دانشگاه مشغول به تحصیل باشند یا اینکه خانهای که شما میخرید مثلاً دو خواب باید باشد. تعداد اتاقخوابهای خانه در قانون قبرس هست.
سعید کاظمی: یعنی اگر بچه داشته باشید امکان خریدِ سویت در قبرس شمالی وجود ندارد؟
ابراهیمی: ببینید بچه کوچک داشته باشید چرا.
سعید کاظمی: بحثِ خرید اقساطی. خریدِ اقساطی چه مزیتی دارد؟ یک نفر که بخواهد خریدِ اقساطی انجام دهد باید سودِ بیشتر پرداخت کنند؟
ابراهیمی: ببینید اکثر شرکتها سود نمیگیرند. یعنی اعلام میکنند که سی درصد پیش، بیست درصد تا زمانِ تحویل و مابقی بهصورت اقساط البته سهساله تا پنجساله بدونِ بهره. اکثرِ شرکتها قانونی به این شکل دارند در قبرس شمالی کار می کنند. ولی خُوب یکی دو شرکتِ خیلی بزرگ هستند که با کسی تعارف ندارند اعلام میکنند که یا 50 درصد پیش، 50 درصد تا زمانِ تحویل که پر سرویس تحویل میدهند و یا اینکه بیست درصد تا زمانِ تحویل و مابقی هم بهصورت اقساط قسطبندی میشود.
سعید کاظمی: خب این خیلی بهصرفهتر هست که شما همه ِآنها را بهنقد پرداخت نکنید. عملاً میتوانید سرمایه را جایی دیگر استفاده کنید. یک نگرانیِ زیادی که مردم دارند این است که خُب پولشان را چگونه انتقال دهند. چونکه کارتِ بینالمللی ندارند. چون عددِ زیادی هست که قابلحمل نیست. اگر پول بهحساب طرف تویِ قبرِس وارد بشود آیا صراف پول را به این افراد میدهد یا نه؟ و اینها بحثهایِ استرس داری هست برایِ هرکسی که قصدِ انتقالِ سرمایهاش را دارد.
ابراهیمی: ببینید اینجا یک جزیره کوچک هست و کسایی که ما معرفی میکنیم همه بیشتر از ده سال هست که اینجا هستند، مغازه دارند و جا دارند وکلاً هم دو سه نفر صراف نیستند آنهایی که تواناییِ این کار را دارند. در نتیجه بحثِ نگرانی وجود ندارد و یک نکتهیِ دیگر اینکه شما وقتی به صورتِ پَیمنت پلن دارید پرداخت میکنید یه مقدارِ زیادی پول رو به یکباره جابهجا نمیکنید. یک مقدارِش را الان و یک مقداری را بعداً پرداخت میکنید.
سعید کاظمی: هزینه شارژ آپارتمان در قبرِس چقدر هست؟ من مثلاً یک آپارتمان دوخوابه گرفتم و ماهیانه چقدر باید بابت شارژ پرداخت کنم؟
ابراهیمی: بستگی دارد. اگر داخلِ شهرک و ریزورت و چنین جاهایی باشد یعنی شهرکهایی که همةِ امکانات را دارند گرانترینِش 40 تا 50 پوند هست در ماه و نهایت 60 پوند. ولی خُب به دلیلِ امکاناتی که دارد کاملاً به صرفه هست. مثلاً یک آپارتمانِ تک باشد و فقط یک آسانسور که چیزی نیست فقط هزینة تعمیر و اینهاست نهایت که مثلاً سالی 70 تا 80 یورو نهایت.
سعید کاظمی: کسی که در قبرس شمال ملک میخرد باید هرسال اقامتش را تمدید کند؟ درست؟
ابراهیمی: بله هرسال باید تمدید کند. یعنی تا زمانی که ملک را داشته باشد میتواند اقامتَش را تمدید کند. حالا مثلاً بعضیها هستند که فقط برایِ سرمایهگذاری یا اجاره یا حتی از اروپا و آمریکا به قبرِس برایِ گذراندنِ تابستان میآیند و این افراد قصدِ اقامت ندارند.
سعید کاظمی: برایِ چند سال امکان دارد که مثلاً اقامت دائم بدهد؟ مثلاً یک فردی 5 سال 10 سال هرسال اقامتش را تمدید میکند.
ابراهیمی: ببینید دو حالت دارد. یکی اینکه شما هفت هشت یا ده سال اینجا مشغول به کار باشید و برایِ شما بیمه رد شود. یا اینکه مبلغی که سرمایهگذاری میکنید بیش از 125 هزار پوند باشد. اگر مبلغی که سرمایهگذاری میکنید مثال میزنم که جنابِ آقایِ مهندِس
سعید کاظمی: ببخشید یکی از دوستان پرسیده بود شرایطِ اقامت که من توضیح دادم. شما ملکی که بخرید حالا ملکی به قیمتِ دو میلیارد و تا دو میلیارد و خوردهای با هزینههایِ سند و غیره به شما اقامتِ یکساله میدهد. آیا اقامتِ یکساله دلیلی بر مجوزِ کار نیست؟
ابراهیمی: چرا اقامتِ یکساله شما مجوزِ کار هم دارید.
سعید کاظمی: ترکیه اجازه کار با خرید ملک نمیدهد؟
ابراهیمی: نه شما اینجا با همان اقامتی ملکی که میگیرید؛ اقامتِ سالیانه، اجازه کار هم دارید و هیچ مشکلی ندارد.
سعید کاظمی: 125 هزار پوندی که سرمایهگذاری بکنیم در قبرس شمالی چه مزیتی میتواند داشته باشد؟
ابراهیمی: ببینید هرکسی که بالایِ 125 هزار پوند سرمایهگذاری کند بعد از چهار سال که داخلِ قبرس باشد؛ حالا شما میتوانید این چهار سال را مثلاً پدرِ خودِ دوستِ من چهار سالش را ده سال پر کرد، حالا شما میتوانید به این شکل پر کنید یا اینکه چهار سال پشتِ سرِ هم بمانید.
سعید کاظمی: بعد چه اتفاقی میاُفتد؟ اقامتِ دائم میدهد؟
ابراهیمی: بعد از چهار سال میتوانید کیملیک کارت بگیرید. کیملیک کارت همان اقامتِ دائم است. هرسال هم لازم نیست که تمدید کنید و هر زمان هم بخواهید میتوانید قبرس را ترک کنید و باز هم بخواهید میتوانید برگردید.
سعید کاظمی: هدفِش این هست که سرمایهگذاری که 4 سال پولش در قبرِس مانده و قوانینِ کشور را کامل رعایت راحت بتواند زندگی کند. کرده و برای رفتوآمد هم مشکلی نداشته باشد. یک سؤالی هم که خیلی پرسیدند این هست: ه آیا با ارزِ دیجیتال هم امکانِ خرید هست یا نه؟
براهیمی: بله اکثرِ شرکتهای سازنده خودشان وَلِد (کیف پول الکترونیکی) دارند و من خیلی بلد نیستم ولی معمولاً مشتریانی که به این طریق خرید میکنند با تتِر خرید میکنند که مثلِ اینکه با دلار یکی هست کارِنسیش مشخص هست و خودِ شرکتِ سازنده حساب میکند. مثلاً هزار پوند چقدر دلار یا چقدر تِتِر میشود اینقدر تِتر ریخته شود بهحساب و تمام.
سعید کاظمی: بعد ارثومیراث در قبرس شمالی چه می شود؟ اگر کسی ملک در قبرس شمالی خرید به خانوادهشان ارث میرسد،
ابراهیمی: خیلی این نکته برایِ ما ایرانیها مهم است چون فرهنگِ ما به شکلی هست که دوست داریم اگر چیزی داریم حتماً برسد به بچههایِ خودمان و نگران هستیم از اینکه یکوقت نرسد و من اینجا عرض کنم خدمتتان که اینجا هم بهصورت ورثهای هست و تمامِ ملکهایی که خریده میشود کاملاً بهصورت ورثهای هست و مثلاً بعدِ فوتِ من در حالِ حاضر میرسد به خواهر و مادرم.
سعید کاظمی: اگر کسی در قبرس شمالی ملک خریداری کرد آیا واقعاً راحت برایِ این فرد قابلفروش هست؟ و چقدر ارزشافزوده دارد؟ مثلاً من ملکی را دو سالِ پیش خریدم اگر الان قصدِ فروشش را داشته باشم به فردی خارجی میتوانم راحت بفروشم؟ یا اینکه حتماً باید به قبرسی بفروشم.
ابراهیمی: ببینید ملک خریداری شده در قبرس شمالی قابلفروش به هرکسی هست و فردی هم که خونهیِ شما را خرید هم میتواند بعداً برایِ خودَش اقامت بگیرد و مشکلی ندارد.
سعید کاظمی: یعنی برایِ گرفتنِ اقامت قبرس شمالی حتماً الزامی نیست که از یک قبرسی بخرد؟
ابراهیمی: نه اصلاً.
سعید کاظمی: یکی از دوستان نوشتن هزینه یک خانواده چهار نفره در ماه چقدر است.؟ این مورد را ما در لایوهایِ دیگه خیلی با جزئیات صحبت کردیم. و الان جنابِ ابراهیمی به صورتِ خلاصهوار توضیح میدهند.
ابراهیمی: بله. یک چیزی حولوحوش چهار پنج هزار لیر در ماه. چون اینجا خانه و ماشین به پوندِ انگلیس هست و سوپرمارکت و خریدهایِ دیگر به لیرِ ترکیه. پولِ برق و آب و گاز و این موارد هم به لیرِ ترکیه است. در نتیجه تمامِ اینها یک خانواده چها نفره را الان؛ با اینکه قیمتها یک ذره بالا رفته، با دو سه بار خریدِ کلی در ماه مثلِ خریدِ گوشت و مرغ و پولِ برق و آب و گاز و کلاً همهچیز چهار پنج هزار لیر تا ششهزار لیر برایِ چهار نفر کافی است. حالا اگر مازادِ این مقدار باشد دیگه کاملاً به خودشان مربوط است.
سعید کاظمی: دوتا بچه هم دارند و هزینه مدرسه در قبرس شمالی به چه صورت هست؟ رایگان یا باید هزینه پرداخت کنند؟
ابراهیمی: مدرسههایِ دولتیِ اینجا کاملاً رایگان است یعنی فقط برایِ پدر و مادرها هزینة سرویسِ رفتوآمد هست. ولی خُوب بعضیها هستند که دوست دارند برایِ آیندةِ بچهها سرمایهگذاری کنند کالجهایِ بینالمللی هم اینجا هست که خودِ کالجها مربوط به دانشگاههایِ انگلیس هستند که اگر کالج را اینجا تمام کنند خودِ دانشگاهی که در کالِج مربوط به آن دانشگاه تحصیلاتِشان را گذراندند. برای ادامه تحصیل آنها را در کشورِ انگلیس جذب میکند و مسلماً خیلی بهتر از مدارسِ دولتی هست. البته مدارِسِ دولتیِ اینجا هم انصافاً کامل هستند و چیزی کم ندارند و دوستانه عرض کنم خدمتتان که واقعاً به مردم رسیدگی میکنند.
سعید کاظمی: شرکتِ خودتان را هم در قبرس شمالی معرفی بفرمایید. تویِ ایران هم دفتر یا شعبهای دارید که اگر کسی خواست اینجا مراجعه بکند؟
ابراهیمی: شعبه که همین دوستان هستند که با ما کار میکنند. ولی در خودِ قبرِس سه شعبه داریم و اینکه شرکتِ دِوِلوکو هست. ده سال سابقةِ کاری داریم و اینکه بیشترین فروشِ ملک در قبرِس را داریم. اولین و تنها شرکتِ ثبت شدهیِ قبرس هست. شمارهیِ ثبت دارد و قراردادهایِ ما بیمه دارند و به همین ترتیب. یکی از دوستان پرسیدند که؛ فکر کنم همان دوستی که سؤالِ هزینه برایِ چها نفر روکرده بودند، پرسیدند که آب و هوا به چه صورتی هست؟ اینجا آب و هوا تقریباً هفت ماه معتدل هست، دوماه گرم و سه ماه هم سرد است.
سعید کاظمی: سرد یعنی باید پکَیج روشن باشد؟
ابراهیمی: بله. اَی. سی(ایر کاندیشن)
سعید کاظمی: یکی دیگر از دوستان پرسیدند که حداقلِ پیشپرداخت برایِ خرید یک واحدِ دوخوابه در قبرس شمالی چقدر است؟ منظورِ دوستمان اقساطی هست.
ابراهیمی: ببینید یک واحد دوخوابه و ارزانترین واحدِ دوخوابه که میتوان در قبرس خرید داخلِ یک شهرکِ درستوحسابی که تمامِ امکاناتِ اولیه را دارد میتوان گفت 90 هزار پوند که سی درصد از نود هزار پوند برایِ پیشپرداخت که چیزی حدودِ بیست و پنجهزاری پوند است که جدیداً دولت قانونِ جدید وضع کرده است که برایِ گرفتنِ اقامت سی و سه درصد ارزشِ ملک باید بهعنوان پیشپرداخت پرداخت شود.
سعید کاظمی: آدرِسِ پیجِ آقایِ ابراهیمی را پرسیدند. من بگم sam. Ebrahimi.develco.@admin
من شرکت آقایِ ابراهیمی را بیدلیل و بهراحتی انتخاب نکردم. خیلی بررسی کردم. چون من تجربه زندگی در ترکیه را یکسال داشتم و رزومه داشتم و میدانم که بعضی حرفها را متأسفانه توسطِ افرادی که تبلیغ میکنند همهیِ واقعیت گفته نمیشود. در ترکیه مشکلی که هست این است که شما اگر ملکی خریداری کنید حتماً باید به ترک فروخته شود. چون اگر فردی خارجی بخرد به آن فرد اقامت برایِ پاسپورت نمیدهند. یعنی اقامتِ سالیانه برایِ آن فرد گذاشته میشود اما برایِ 250 هزار دلار که فرد باید پاسپورت بگیرد حتماً باید از ترک خانه بخرید.
ابراهیمی: دقیقاً. با 250 هزار دلار اینجا میتوان سه دست آپارتمان خریداری کرد. در جاهایِ امن و آپارتمانهایی که ارزشِ اجاره دادن دارند و با قیمتهایِ خوب میتوان اینجا اجاره داد. هم سرمایهگذاریِ خوب و هم رشدِ قیمت دارد. حالا نه که یکشبه چندبرابر رشدِ قیمت داشته باشد اما سالیانه یک درصدِ خوبی رشدِ قیمت هست.
سعید کاظمی: زمینهایِ تی.اِم.دی در قبرس شمالی چه هست؟ خیلی رویِ این مورد بحث است. بعضی زمینها شهرکسازی خوبی رویِ آنها انجام میشود اما تی.اِم.دی هستند. یعنی گفته شده که زمینهایی هستند که مالکِ آنها قبرِسِ جنوبی بودند. که بعد از جنگ قبرسیهایِ جنوبی که یونانیتبار بودهاند رفتن و زمینهایِ آنها غصب شده.
ابراهیمی: درسته به این سندها در قبرس شمالی سندهای شهید گفته میشود. ببینید پنج شش مدل سند در قبرِس داریم. که ما فقط سندهایِ ترک؛ یعنی از اول یعنی قبل از جنگ صاحبِ این زمینها ترک بوده، و یا زمین های معاوضه ای که در جنوب عینِ آن زمینها زمین داشته، زمینها را داده و بهجایِ آنها زمین قسمتِ ترکنشین را گرفته است که به این روال اِکسچَینج گفته میشود و فقط هم این دو مورد اعتبارِ بینالمللی دارد. ما هم با شرکتهایی که کار میکنیم فقط سندهایِ ترک و اِکسچَینج دارند.
سعید کاظمی: دلیلِ نامگذاری زمینهایِ تی وام. دی در قبرس را نمی دانستم.
ابراهیمی: بله خُوب سندهایِ شهید یا تی.اِم.دی اینها هستند که ما اصلاً کار نمیکنیم. خودِ کانستراکشِنهایی که این سندها را میسازند اصلاً سراغِ ما نمیآیند چون میدانند که ما اصلاً کار نمیکنیم.
سعید کاظمی: یکی از اعتراضات هم که من فکر کنم در شبکههایِ اجتماعی دیدم این بود که پروسه اداری در قبرس شمالی یک مقداری طول میکشد. مثلاً ششماه تا نه ماه.
دوستانی هم که مایلند از آقایِ ابراهیمی سؤالات خودشان در مورد زندگی ، تحصیل یا کار در قبرس شمالی را به صورت مستقیم بپرسند. می توانند. از طریق پیج اینستاگرام sam.Ebrahimi.develco@ با ایشان در ارتباط باشند. همچنین آقای ابراهیمی یک آفر ویژه گذاشتند. برای دوستانی که از طریق پیج یا سایت سعید کاظمی از شرکت ایشان ملک خریداری نمایند.
این افر، علاوه بر آفرهای سازندگان (شامل پنج قطعه اصلی آشپزخانه) می باشد. و شامل یکدست مبلمان وِیژه افرادی می باشدکه از طریق سایت من با ایشان آشنا شده اند. امیدوارم موضوع سرمایهگذاری در قبرِسِ شمالی برای علاقه مندان مفید بوده باشد.برای مطالعه یا شنیدن دو مصاحبه دیگر من با اقای ابراهیمی در مورد تجربیات تحصیل در قبرس شمالی و تجربیات زندگی در قبرس شمالی بر روی عنوان ها کلیک کنید.
دوستانی هم که مایل هستند. از آقایِ ابراهیمی سؤالات خودشان در مورد زندگی ، تحصیل، کار یا خرید ملک در قبرس شمالی را به صورت مستقیم بپرسند. می توانند. از طریق پیج اینستاگرام sam.Ebrahimi.develco@ با ایشان در ارتباط باشند. همچنین آقای ابراهیمی یک آفر ویژه گذاشتند. برای دوستانی که از طریق پیج یا سایت سعید کاظمی از شرکت ایشان ملک خریداری نمایند.
این افر، علاوه بر آفرهای سازندگان (شامل پنج قطعه اصلی آشپزخانه) می باشد. و شامل یکدست مبلمان وِیژه افرادی می باشدکه از طریق سایت من با ایشان آشنا شده اند. امیدوارم موضوع سرمایهگذاری در قبرِسِ شمالی برای علاقه مندان مفید بوده باشد.برای مطالعه یا شنیدن دو مصاحبه دیگر من با اقای ابراهیمی در مورد تجربیات تحصیل در قبرس شمالی و تجربیات زندگی در قبرس شمالی بر روی عنوان ها کلیک کنید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/05/تجربیات-زندگی-قبرس-شمالی.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-05-05 12:21:342022-10-14 14:00:03سرمایهگذاری در قبرِسِ شمالی
تنها هدفم ارائه محتواهای با ارزش در مورد مهاجرت، زندگی، تحصیل و کسب وکار می باشد. تا اگر تصمیم بر مهاجرت گرفتید. با دانش کافی و بررسی تمام جوانب اقدام نمائید. شما فارسی زبانان عزیز هم اگر تجربه مفیدی در زمینه مهاجرت، تحصیل زندگی و بیزینس دارید. با من از طریق صفحه تماس با ما ارتباط برقرار کنید. تا بتوانیم تجربیات ارزشمند شما را در اختیار بقیه قرار بدهیم. پس با من سعید کاظمی همراه باشید. تا در مورد تجربیات زندگی در قبرس شمالی با اقای ابراهیمی صحبت کنیم.
سعید کاظمی: جمعیتِ قبرسِ شمالی چقدر است؟
سام ابراهیمی: جمعیت خود قبرس شمالی یعنی کسانی که ساکن اینجا هستند حدود 700 هزار نفر است. ولی جمعیتی که در سال به این جزیره میآیند و برمیگردند چیزی حدود بیش از 5 میلیون نفر است.
سعید کاظمی: بخشِ ترکزبان قبرِس حساب میشود؟
سام ابراهیمی: بله. اکثریت ترک زبان هستند. اما همانطور که گفتم به دلیل اینکه اکثر آدمهای این جزیره توریست یا دانشجو میباشند، همه به زبان انگلیسی مسلط هستند.
سعید کاظمی: آیا قبرس حکومت مستقلی دارد یا تحت حمایت دولت ترکیه است؟
سام ابراهیمی: قبرس کاملاً مستقل است، به کسانی که در اینجا زندگی میکنند به آنها سایپریوت یا همون قبرسی میگویند. زبانشان یک لهجه خاص ترکی است ولی خودشان را کاملاً قبرسی میدانند و نکته جالب این است که حتی ترکها هم که به اینجا میآیند یا باید اقامت بگیرند یا در جایی مشغول به کار شوند یا دانشجو باشند، فقط در این صورت است که میتوانند در این جزیره بمانند.
سعید کاظمی: جامعهٔ ایرانی در قبرس شمالی چقدر هستند؟
سام ابراهیمی: در این چند سال اخیر خیلی زیاد شدهاند ایرانیها بیشتر اول بهعنوان سرمایهگذاری میآیند، ملک میخرند. آنهایی که ماندگار میشوند ماشالله خیلیهایشون زرنگ بودن اِستارتآپ و بیزینِس راهاندازی کردند. چون قبرس یک جزیره توریستی – دانشجویی است، کارهای خدماتی بسیار پررونق است. مثلاً دوستان ایرانی هستند که کارواش و صرافی دارند. اینترکام یا درامد ورودی دارند.
سعید کاظمی: تقریباً چقدر جامعهِٔ ایرانی در قبرس شمالی هستند. حالا حدودی، فکر نکنم ثبت جایی شده باشد؟
سام ابراهیمی: نمیدانم واقعاً نمیتوانم هیچ عددی بدهم.
سعید کاظمی: حالا در موردِ زندگی صحبت کنید. منِ نوعی بخواهم واردِ قبرِس بشم اولین موضوع باید به ویزا و اقامت داشته باشم. توریستِ ایرانیها چقدر میتوان بمانند و ایا میتوانند ویزا بگیرند و دائمی بمانند؟
آقاییِ ابراهیمی: ببینید شما اگر بهصورت توریستی بیاید اینجا بیشتر از همان یکی دوهفته که معمولاً توریست میآید. تویِ این جزیره برایِ دیدنِ جاهایِ دیدنی و کازینوهایِ قبرِس به همان اندازه که زمان بلیت رفت و برگشتتان است .معمولاً برایتان مهر میزنند. اگر ویزا دانشجویی باشد، مسلماً پذیرشتان را که گرفتید دیگر مشکلی ندارد، اگر سرمایهگذاری باشد، بلیت تان را به همراه جواب آزمایش PCR و کارت واکسن با QR کد برای ما بفرستید. که بعد ما یک دعوتنامه از طرف شرکت برایتان میزنیم بهاندازه زمانی که در اینجا بخواهید اقامت داشته باشید، به شما ویزا میدهند. قبرس شمالی چیزی به اسم پناهنده قبول نمیکند و امنیت خیلی بالایی دارد چون اکثر درآمد جزیره از دانشجو و توریست است. پلیسهای بسیار جدی دارند و واقعاً امنیت بالایی دارد. در خیلی از شهرکها میبینید خانههایی که طبقه اول هستند، در و پنجره کامل باز است و در این حد امنیت بالاست.
سعید کاظمی: پس مثل ترکیه به ایرانیها ویزای ۳ماهه نمیدهند.
سام ابراهیمی: نه اصلاً، اینجا حکومت کاملاً مستقل خودش را دارد و بیشتر شبیه به انگلیسی است تا ترکی، درست است که زبانشان ترکی است اما سیستم همه چیز انگلیسی است. مثلاً خانه و ماشین چه در موقع خرید و چه در موقع فروش به پوند انگلیس است. این یک مورد برتری نسبت به ترکیه است. شما مثلاً ملکتان به پوند انگلیس است، یکی از معتبرترین ارزهایی که در دنیا وجود دارد.
سام ابراهیمی: ببخشید میانِ کلام شمایک یک چیزی یادم رفت حتی فرمان ماشینها به سیستم انگلیس در سمت است و حتی قسمتی از خاک این جزیره هم خاکِ انگلیس محسوب میشد. همین پشتِ خونهیِ من یک مرزی امده که گرَیت بریتَین هستِش.
سام ابراهیمی: آبوهوای مدیترانهای دارد. زمستانها سرد هست ولی نه خیلی زیاد. مثلاً اینجا هیچوقت برف نمیاید اما به دلیل اینکه جزیره است، باد و طوفان اینها هستِش. ولی خُب بیشتر سال هوا مطلوب است.
سعید کاظمی: پس فرهنگ عمومی قبرس شمالی با مهاجر خیلی مشکلی ندارند. بعضی از مناطقِ ترکیه که مثلاً میرفتیم ما؛ حالا من تجربه دارم، حالا با ایرانیها به نظر من واقعاً خیلی رابطهشان خوب بود. حالا من هرچه دوستِ ترک و اینها داشتم رابطه خوب بود. بیشتر با عربها یک احساسِ خوبی نداشتن. یعنی میگفتند عربها خیلی میان تویِ کشورِ ما و فرهنگِ ما رو تغییر میدهند و یعنی خیلی وقتها با دوستان بحثمان میشد این بحث رو میکردیم.
سام ابراهیمی: بله درسته.
سعید کاظمی: خُوب حالا بریم تویِ هزینههایِ زندگی. پس اگر کسی بخواهد اقامت دائم در آنجا داشته باشد، حتماً باید یکخانه بخرد یا پول برای سرمایهگذاری منتقل کند.
سام ابراهیمی: شما با ثبت شرکت هم میتوانید اجازه اقامت بگیرید که آن هم هزینهاش خیلی فرقی ندارد. ما اینجا پیشنهاد میکنیم چونکه قیمتهای خانه نسبت به ترکیه پایینتر است ولی اجارهها چون توریستی – دانشجوی است، بالاتر و همچنین بهصورت سالانه است و همان اول اجاره کل سال به هر Currency که بخواهند؛ دلار بخوان یا پوند میگیرند.
سعید کاظمی: برای اجاره در قبرس شمالی چقدر پول پیش باید بدهند؟ بیعانه یا رهن؟
سام ابراهیمی: برایِ اجاره یا برایِ خرید؟
سعید کاظمی: نه برایِ اجاره. یعنی اگر یک کسی بخواهد اجاره بکند واحدی رو.
سام ابراهیمی: دانشجوها معمولاً با چیزی حدود 2500-3000 لیر در ماه میتوانند یکخانه متوسط رو به خوب را اجاره کنند
سعید کاظمی: هزینههایِ شارژِ ساختمان در قبرس شمالی چقدر است؟
سام ابراهیمی: این حداقل است برای دانشجویی.
سعید کاظمی: متوسط شارژ چقدر است؟
سام ابراهیمی: ولی در جاهای خوب و شهرکها که Resort گفته میشوند و همه امکانات اینجا دارید و اصلاً احتیاج ندارید شما از شهرک برید بیرون مخصوصاً تویِ تایمهایِ خیلی تفریحیِ تابستان و اینها که دیگر خودِ این شهرکها خودش کلی توریست و مسافر هستِش که میآید، اگر انجا باشد میگویم برایِ سرمایهگذاری ایرانیها خیلی اینجا اقدام کردند و حتی ما مشتریان و دوستانی داریم که از دوستان خودم هستند و به دلیلِ کار یا حالا پدر و مادر نمیتوانستند مهاجرت کنند اما یک ملک اینجا خریدن و اجاره دادن و به پوند اجارهاش را سالیانه دریافت میکنند.
سعید کاظمی: قیمت خانه در قبرس شمالی برای خرید از چند شروع میشود. اگر یکخوابه یا دوخوابه رو بخریم؟
سام ابراهیمی: اینجا خانه از استودیو یکخوابه، دوخوابه، سهخوابه، پنت هوس، ویلا بهاینترتیب است و اینکه طبقه هم خیلی تأثیر دارد زیرا اکثر پروژهها ویو دریا مدیترانهای را دارند. پروژههایی که خوب هستند و ما روی آنها کار میکنیم و ارزشِ سرمایهگذاری رو دارند.
سعید کاظمی: خُوب اگر کسی بخواهد قبرس شمالی خانه بخرد؟
سام ابراهیمی: حداقل قیمت برای استودیو برای یک نفر که بخواهد اقامت بگیرد، 40-45 هزار پوند حداقل برای شروع لازم دارد. مثلاً اگر کسی خانه بخرد و هزینههایِ اولیه هم دارِ که تقریباً 45 هزار پوند تمام میشود.
سعید کاظمی: یعنی با هزینهِٔ مالیات و مشاور املاک در قبرس شمالی منظور شما است؟
سام ابراهیمی: بله دقیقاً. ولی خُب مثلاً اگر کسی یکخانه بخرد و 33% پیشپرداخت کند، میتواند اقامتش را بگیرد و یکسان هم از ما جای رایگان بگیرد. یعنی عین همان خانهای که خریده است ما یک سال بهصورت رایگان در اختیارش قرار میدهیم.
سعید کاظمی: یعنی 33 درصد رو بده و یک سال هم میتواند اقامت کند تا خونهیِ خودِش آماده بشود؟
سام ابراهیمی: یعنی کسی که برای سرمایهگذاری به اینجا میآید، 33% از سرمایهاش را اگر بدهد، قرارداد یا contract میبندیم و با آن قرارداد به همراه عدم سوءپیشینه که باید از ایران داشته باشد میتواند به اداره مهاجرت برود و اقامت بگیرد. تا زمانی هم که مالک آن ملک باشد، میتواند اقامتش را تمدید کند. مثلاً من حتی دوستانی در اینجا دارم که ویلا خریدهاند و آن را اجاره دادهاند و خودشان در استودیو زندگی میکنند. وقتی اقامت داشته باشید اجازه این کار را دارید و میتوانید با اقامتتان علاوه بر خرید خانه، خانه دیگری را هم اجاره کنید. میگویم شرایط دارد حتی خانه اجاره کردن هم مثلاً دانشجو باید مدارکِ دانشجویی رو ببرد.
سعید کاظمی: به یک نکتهِٔ خیلی جالبی اشاره کردید. بحثِ سوءِ بیشینه در ایران هستِ.
یکی از نکاتِ ضعفی که حالا من تویِ جامعهِٔ ایرانی تویِ استانبول میدیدم این که خیلیها هر مشکلی تویِ ایران داشتند از اون ویزایِ سه ماهه بین ایران و ترکیه استفاده میکردند بعد میامدن ترکیه و ویزایِ یک ساله توریستی می گرفتند و بعضی موقعها بعضی آدمهایی که نباید میامدن،سر از ترکیه درمیآوردند و اصلاً تعجبِ خودم هم بود که دولتِ ترکیه خیلی کنترلی رویِ اینها نداشت. ولی اینکه میگوید آنجا سوءپیشینه میخواهد خُب خودش خیلی ارزشِ برایِ ایجادِ حسِ امنیت جامعه.
سام ابراهیمی: دقیقاً، بهجرئت میتوانم بگویم قبرس شمالی حتی نسبت به قبرس جنوبی که جزو اتحادیه اروپا است و مجبور است پناهنده بگیرد به دلیل قانون اتحادیه اروپا، امنیت بیشتری دارد. حتی در جریان کرونا خارشکر اینجا تلفات نداد و هم خیلی مبتلایان نسبت به قبرس جنوبی هم بود و خیلی سریع هم کنترلش کردند.
سعید کاظمی: در مورد خرید خانه، کمی درمورد بحث مالیات، هزینه انشعابات و کمیسیون مشاور املاک و انتقال سند در قبرس توضیح بیشتری بفرمایید.
سام ابراهیمی: ببینید کمیسیون به این صورت است که ما کمیسیون را از خود شرکت سازنده میگیریم و از خریدار کمیسیون نمیگیریم ما از خودِ شرکتِ کانستراکشِن کمیسیون میگیریم. درنتیجه کمیسیونی وجود ندارد. آن 5 تا 10 درصد هزینه ملک باید همراهشان باشد در واقع هزینه مالیات و انشعابات خانه است که یکبار همان ابتدا که خانه را میخرید باید پرداخت کنید و دیگر مالیات و انشعابات نیاز به پرداخت هزینهای نیست مثلِ مثلاً ایران یک سری سرِ فاضلاب میاُمدن میگرفتند، یک سری سرِ عوارضِ شهرداری و اینجور چیزها که همیشه باید پرداخت بشود
سعید کاظمی: 5 تا 10 درصد هزینه قیمت ملک را برای ملکی که نواست باید پرداخت کرد و ملکی که قبلاً استفاده شده نیازی پرداخت این هزینه نیست؟
سام ابراهیمی: باید پرداخت کرد، برای اینکه شما بخواهید سند را به اسم خودتان کنید؛ ببینید اینجا کانتراکت همان حکمِ سند رو دارد که خیلیها نمیدانند. ولی شما بعد از اینکه اقامتتان را گرفتید برایِ اینکه بتونید سندتان رو به نامِ خودتان بگیرید. باید چیزی حدود 2 یا 3 درصد هم آنها پرداخت کنید. جمعاً بخواهم بگویم درواقع 7 درصد است اما من میگویم 10 درصد چون مثلاً کسانی که خانههای کوچکتر از دو خواب میخرند، اکثر شرکتهای سازنده furnish نمیدهند، گاهی ما در جشنواره هستیم و furnish را خودمان میدهیم. به این دلیل میگویم 10 درصد اضافهتر باید همراهتان داشته باشید که در اینجا به مشکلی برنخورید.
سعید کاظمی: پس یکی از شرایط اقامت در قبرس شمالی خرید خانه است، یکی سرمایهگذاری و یکی ثبت شرکت که شما بیشتر خرید خانه را پیشنهاد میکنید، درست است؟
سام ابراهیمی: بله و دانشجویی
سعید کاظمی: حالا دانشجویی رو یک شبِ دیگر باز مزاحمتان میشویم و خیلی باید در موردِش صحبت کنیم. چون دانشجویی خیلی گسترده است و خیلی سؤالات ایجاد بشود. اگر کسی با فرزندش به آنجا بیاید تحصیل کودکش به چه صورت است؟ بچههایی که دبستان و دبیرستان هستند. دانشگاه نه.
سام ابراهیمی: ببینید فرزند زیر 18 سال اقامتش مشکلی ندارد و با اقامتِ پدر و مادر و هزینه تحصیلش در مدارس دولتی اینجا کاملاً رایگان است یعنی شما فقط باید هزینه سرویس و ازاینقبیل بپردازید که اگر اشتباه نکنم آن هم فکر کنم رایگان هستِش.
سعید کاظمی: زبان دانشگاههای قبرس ترکیِ یا انگلیسی است؟
سام ابراهیمی: زبان مدرسه ترکی است و بهعنوان زبان دوم و سوم زبان انگلیسی هم تدریس میشود. برای کسانی که میخواهند آینده فرزندشان از الآن تضمین بشود، یکسری کالجها هستند که برای آنها باید هزینه کرد اما بسیار عالی هستند و مربوط به کالجهای انگلیس هستند و طوری تربیت میکنند که بعد اتمام دوره تحصیلات در دانشگاههای معتبر انگلیس امکان ادامه تحصیل داشته باشند.
سعید کاظمی: پس رابطه با انگلیس در آنجا خیلی خوب است.
آقایی ابراهیمی: بله اکثر قبرسیها در انگلیس یا خانه دارند یا مرتباً در رفتوآمد هستند. لهجهشان هم اکثراً بریتیشه.
سعید کاظمی: هزینه غذا و خوراک برای یک خانواده سهنفره به چه صورت است؟
سام ابراهیمی: برای یک خانواده سهنفره اگر بخواهیم هزینه گوشت، مرغ و غذاهای دیگر به همراه هزینه آب و برق و گاز حساب کنیم، چیزی حدود 3-4 هزار لیر میشود.
سعید کاظمی: یعنی متوسط کسی که بخواهد سرمایهگذاری کند و به همراه خانواده بخواهد جایی را اجاره کند چیزی حدود 8 تا 10 هزار لیر ثابت باید ماهانه هزینه کند.
سام ابراهیمی: نه. برای یک خانواده ماهیانه 3 تا 4 هزار لیر کافی است. یعنی اگر سه نفر سرکار برن حدودِ ثابتِ اینجا حدودی حول و حوشِ چهار هزار و دویست تله است که کاملاً کافی است. برایِ البته این هزینه پایه اما هر چیزی مازاد باشد برایِ ورزشِ و تفریح و اینها کاملاً متفاوت هستِش.
سعید کاظمی: برایِ اجاره، آب ، برق ، شارژ متوسط هزینه یک خانواده در قبرس شمالی چقدر است؟
سام ابراهیمی: برایِ اجاره هم نه. من تنها هزینهای که دارم میگم سه چهاره زار لیر هزینهِٔ آب و برق و خوردوخوراک. یعنی من که خانه دارم این هزینهها تقریباً اینقدر است.
سعید کاظمی: بعد از خرید خانه، هزینه تمدید سالیانه وجود دارد؟ یعنی من هرسال باید به دولتِ قبرس هزینه بدم؟ مثلاً هزینهِٔ صدورِ ویزایِ سالیانه بدم؟
سام ابراهیمی: سالانه برای تمدید اقامت باید حدود 1000 لیر پرداخت کرد که 600 لیر آن مربوط به هزینه آزمایشگاه است، زیرا هرسال آزمایش HIV و هپاتیت و یک چیزی تویِ دست میزنند که فکر کنم سِل هستِش باید بدیم. یک 600 تلهاش که مالِ این و حدود 300 تا 400 لیر هم عوارضی است که باید به دولت بدیم.
سعید کاظمی: آیا احتمال صدور پاسپورت قبرس شمالی برای کسانی که سرمایهگذاری با مبلغ بالا میکنند، وجود دارد؟
سام ابراهیمی: بله، کسانی بودند که با رقمهای بسیار بالا سرمایهگذاری کردند یا از سالهای خیلی پیش آمدهاند و سرمایهگذاری کردهاند با رقمهایِ بالا، بعد مثلاً شرکت دارند و تعداد زیادی کارمند دارند. مثلاً یک شرکت construction ایرانی است که کارمندان زیادی دارد و به افراد زیادی حقوق میدهد. برای اینگونه افراد پاسپورت صادر میکنند. اینجا براشون مهمه که برای جامعه مفید باشی. اگر بفهمند برایِ جامعه مفید هستی شما رو رویِ سرشان میگذارند.
سعید کاظمی: به چه کسانی توصیه میکنید بیان و به چه کسانی توصیه میکنید نیان؟ یعنی چه آدمهایی قبرِس شمالی به دردشان نمیخورد؟ از لحاظ سرمایه، اخلاق، فرهنگ و موارد دیگر حالا هر جوری که خودتان تجربه دارید.
سام ابراهیمی: حقیقتاً، قبرس برای دانشجویان مکان عالیه. چون دانشگاههای خیلی خوبی با rank بالایی دارند و قیمتشان هم مناسب است و نسبت به سایر کشورها بهصرفهتر است. برای کسانی که میخواهند زندگی آرام و امنی داشته باشند، مثلاً یک درآمد ثابت از جای دیگری دارند یا online Business دارند خیلی خوب است. پیشنهاد من این نیست که سرمایهگذاری کنید اقامت بگیرید، چون اگر بهاحتمال یک درصد هم business شما موفق نباشد، به مشکلات زیادی برمیخورید. ولی اگر کسی سرمایه داشته باشد من پیشنهاد میکنم که یکخانه بخرد، اقامتش را بگیرد و خیالش راحت باشد که دیگر اجاره نمیدهد و بعد با بقیه سرمایهاش یک کار راهاندازی کند البته اگر اهل کار و business باشد. اگرنه، میتواند بقیه سرمایهاش را خانه بخرد و اجاره بدهد و با پول اجارهای که دریافت میکند امرارمعاش کند.
سعید کاظمی: اگر کسی برایِ دورانِ بازنشستگی بخواهد قبرس بیاید فکر کنم خیلی فضایِ خوبی دارد.
سام ابراهیمی: خیلی فضایِ مناسبی هستِش. خیلی از پدران دوستان این کار رو کردن و دارند میکنند یا اینکه منتظرم بکنند و یا آنهایی که خیلی زرنگ بودن خیلی زودتر خانهها شون رو خریدن و خالی گذاشتن تا زمانِ بازنشستگی که تشریف بیارند اینجا.
سعید کاظمی: بله. به چه کسایی توصیه میکنید که نیایند قبرس شمالی؟ من شنیدهام که میگویند اگر در ایران دوخانه دارید نفروش تویِ ترکیه یا قبرِس سرمایهگذاری کنی.
سام ابراهیمی: متأسفانه به دلیل اینکه ایران خیلی اوضاع خوبی ندارد، شما هرجای دیگری سرمایهگذاری کنید بهتر از ایران است. البته ترکیه هم اوضاع خیلی خوبی ندارد چون لیر هم بازارش خیلی خوب نیست. ما ایرانیها اگر بخواهیم در ترکیه خانه بخریم اول ریال را باید به یورو یا دلار تبدیل کنیم تا بتونیم خانه بخریم. بعد که خانه خریدیم اولاً تا 3 سال اجازه فروش نداریم و بعد به هر خانهای فقط یک پاسپورت میدهند و بعد هم اجازه فروش ملک به هم وطن وجود ندارد و باید حتماً به یک ترک فروخته شود. این یک عیب بزرگی است و ریسک بالایی هم دارد، چون لیر هم مثل ریال بالانسِش زیاد هستِش.
سعید کاظمی: چقدر آرامش دارید در قبرس شمالی؟ خیلی از ایرانیان مثلاً سرمایه دارند میروند دنبالِ آرامش. شاید من چون تجربه دارم میگم. شاید تویِ بخشی از محلاتِ استانبول، من حالا همهِٔ ترکیه رو نگشتم؛ اطرافِ استانبول خیلی رفتم تا مرزِ یونان و بلغارستان.
سام ابراهیمی: بله در ترکیه بهشرط اینکه زبان ترکی بلد باشی و بتونید با مردم ارتباط مستقیم برقرار کنید اما در اینجا به دلیل توریستی بودن هم امنیت بالایی دارد و هم اینکه همه زبان انگلیسی بلدند و شما میتوانید در طول زمان، زبان ترکی یاد بگیرید.
سعید کاظمی: در موردِ کسبوکار؟ حدوداً راهاندازی یک کسبوکار در قبرس شمالی چقدر زمان میبرد؟
سام ابراهیمی: راهاندازی کسبوکار بستگی به سرمایهای که میگذارید دارد. دقیقاً مثلِ همهجا.
سعید کاظمی: یعنی اگر تخصص داشته باشی میتوانی روش حساب باز کنی یا نه حتماً باید سرمایه بیارد؟
سام ابراهیمی: شما بعد از اینکه اقامتتان را بگیرید یعنی تمامِ کارهایِ اقامتتان رو هم ما برای شما انجام میدهیم ولی بعد از اینکه اقامتتان رو گرفتید میتوانید وقت بگیرید برید بانک و در بانک حساب International داشته باشید، visa card داشته باشید که مشابه credit card است و بعد میتوانید در همه دنیا از آن استفاده کنید و میتوانید با هر نوع currency برای خودتان حساب باز کنید. مثلاً یک حسابِ ایشبانک دارم و تویِ اون حسابِ ایشبانکم هم لیر دارم، هم دلار دارم و هم یورو دارم، هم پوند دارم.
سعید کاظمی: ایا در قبرس شمالی بهراحتی برای ایرانیها حساب بانکی باز میکنند؟ یعنی هرکسی که بره یا نه حتماً باید خانه و سرمایه و … داشته باشد؟
سام ابراهیمی: اگر دانشجو یا کارمند جایی باشید که برایتان بیمه رد بشود یا خانه خریده باشید و اقامت گرفته باشید. یعنی غیر از این سه حالت چیزِ دیگهای اینجا شما خیلی دستتان باز نیست.
سعید کاظمی: احتمال استخدام در شرکت یا مجموعهای در قبرس وجود دارد؟ یعنی کسی قول بده که اینجا کار هست بیا من برات کار تهیه میکنم؟
سام ابراهیمی: اگر کسی آشنا داشته باشید، بله امکانش وجود دارد.
سعید کاظمی: پس حتماً باید آشنا باشد: برای کسی که قصد مهاجرت به قبرس را دارد، چه مواردی باید اولویت داشته باشد؟ زبان اول یاد میگیرد؟ سرمایه داشته باشد؟ از چه چیزهایی رو باید شروع کنه؟
سام ابراهیمی: اولازهمه سرمایه چون ما همهِٔ راه رو باهاشون هستیم تا خونشون آماده بشود و بعد هم زبان رو باید خوب یاد بگیرَند.
سعید کاظمی: شرکتی که شما با آن همکاری دارید “Develoco” هستِش اگر اشتباه نکنم؟ شرکت قبرسی است؟
سام ابراهیمی: خیر، شرکت Develoco، شرکتی ایرانی باسابقه ۱۰ساله دارای شماره ثبت اداره مالیات قبرس است و به دولتِ قبرِس داریم مالیات میدهیم و تمام قراردادهای خرید خانه که با شرکت ما صورت میگیرد تا سقف 200 هزار پوند، بیمه قبرس شمالی است.
سعید کاظمی: معمولاً افرادی که برای خرید ملک در قبرس شمالی با شما تماس میگیرند، چه سؤالاتی میپرسند و چه نگرانیهایی برای خرید خانه دارند؟ مثلاً از متنِ قرارداد نگران هستند، نمیدانم از بحثِ اقامت نگراناند؟ از چه چیزهایی بیشتر نگرانند؟ چه سؤالاتِ تکراری بیشتر همیشه از شما میپرسند و دوست دارند یکدفعهای بهشون توضیح بدید؟
سام ابراهیمی: بیشتر از سیستم اقامت سؤال میپرسند و نگران این هستند که اتفاقی که در گرجستان افتاد و ایرانیها را بیرون کردند، اتفاق بیفتد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد زیرا شما در اینجا 100% مالک خانه میشوید و میتوانید سند دائمی بگیرید و همچنین سند ورثهای است یعنی به ورثهِٔ شما میرسد خدایی نکرده اگر فوت کنید و درنتیجه این اتفاق نمیافتد. در مورد قضیه اقامت هم همانطور که گفتم باید هرسال آزمایش بدهید و باید آدرس داشته باشید. برایِ اینکه بدانند. کجا هستید و چیکار میکنید. داشتن آدرس برای باز کردن حساب بانکی هم ضروری است که درنتیجه یا باید دانشجو باشید و با کارتِ دانشجوییتان خانه اجاره کرده باشید و آن حکم اجاره تون رو برده باشید یا باید خانه خریده باشید که با سند یا contract خانه و مدارک اقامتتان بتوانید حساب بانکی باز کنید.
سعید کاظمی: برای رفتوآمد به ایران باید از پروازهای بینالمللی استفاده کرد یا پرواز مستقیم هم دارد به قبرس شمالی؟
سام ابراهیمی: پروازش ترانزیت است و فقط شرکت هواپیماییهای Turkish و Pegasus دارد. از تهران تا استانبول که حدوداً 3 ساعت است و بعد باید هواپیما رو عوض کرد با پرواز دیگر از استانبول به قبرس آمد که حدود پرواز یک ساعت و نیم طول میکشد. کلاً حالا با سوارشدن و پیاده شدن پنج شش ساعت میشود.
سعید کاظمی: یکی از سؤالات هم در موردِ امنیت بود که شما خیلی در موردِش نوشته بودید. امنیت خانوادهها مخصوصاً اگر خانمی تنها بخواهد بیاید، یک خانمِ مسن که دورانِ بازنشستگی رو میخواهد بیا. دوست دارد یک محیطِ امن و آرامی باشد که در طولِ شبانهروز بتونه آرامِش داشته باشد. حالا اونجا هوا هم نسبتاً خوبه و حالا بیشتر فصولِ سال میتونه. حالا شما میگوید زمستان نیاز به سیستم گرمایش خاصی دارد؟ باید حتماً پکَیج اینها استفاده بشود یا نه؟
سام ابراهیمی: ببینید بعضی از پروژهها سیستم گرمایشی مرکزی دارند و آنهایی که ندارند از اسپیلت و پتوی برقی استفاده میکنند و پتو برقی و این چیزها.
سعید کاظمی: مردم قبرس معمولاً چه تفریحاتی دارند؟
سام ابراهیمی: قبرس کلابها، کازینوها، رستورانها و کافیشاپهای خیلی شیک دارد و در فصلهایی که هوا خوب است، ساحل و تفریحات دریایی مثل اسکی و تمام ورزشهای دریایی ازاینقبیل از تفریحات مردم قبرس است.
سعید کاظمی: یک چیزی رو انصافاً میخواهم بگم مردمِ ترکیه رو میگم حالا من قبرِس رو تجربه ندارم. آدمهایی از ما خوشحالتری بودن.
یعنی خیلی چیزها برایِ ما لذتبخش بود. یعنی کافه محل میرفتیم مینشستیم فوتبال نگاه میکردیم دستهجمعی. و طرفدارهای یک تیم مینشستند اینطرف و طرفدارهای تیمِ دیگر مینشستند طرف دیگر و خیلی لذتبخش بود. برایِ من مثلاً این تجربه که بود. مینشستیم اونجا یک تختهنرد بازی میکردیم یک چایی میخوردیم و یک بازی هم میکردیم با چوب نمیدانم
سام ابراهیمی: بله اینجا هم همینطور است. تویِ کافهها میشینند. چای میخورند، قهوه میخورند، حتی بعضی وقتها تا دیروقت مینشینند، گپ میزنند.
سعید کاظمی: خُب این فرهنگِ نشستن تویِ فضایِ باز تویِ کشورِ ما نیست متأسفانه.
سام ابراهیمی: یک علتِش هم این است که اینجا تابستانها خیلی گرم می شه واسهیِ همین میرن و میشینند تویِ کافهها. یک قهوه سفارش میدن و از محیطِ کافه لذت میبرند و زندگیِ مدیترانهای یعنی درواقع همین. الان خانهها جوری طراحی شده که مثلاً بالکنهایِ بزرگ دارد بیشتر. یا بالکنِ صددرصد دارد. یعنی هر جوری خانه هست بالکن رو دارد.
سعید کاظمی: یعنی بالکن جزء واجبات در ترکیه و قبرس است؟ یعنی اصلِ زندگی اول آشپزخانه مهم نیست و بالکن مهمه. تویِ فرهنگِ ترکیه خیلی به بالکن و صبحانه و کیفیتِ صبحانه خیلی اهمیت میدهند.
سام ابراهیمی: تنها تو ترکیه نیست. زندگیِ مدیترانهای حتی جنوبِ ایتالیا، فرانسه، یونان. اینهمه مدلِ زندگیشان اینجوری است. همه اولاً ریلکس و آرام هستند و اینکه بالکنهایِ بزرگ دارند، تویِ طولِ روز حتماً یکساعتی رو میشینند بیرون، تویِ هوایِ آزاد و ریلکس میکنند.
سعید کاظمی: به به. اینها همیشه جزءِ ساختارِ. قهوه و زیتون. روغنزیتونشان خیلی خوبه و واقعاً حرفی برایی گفتن دارند.
سام ابراهیمی: لبنیاتشان هم خیلی خوبه.
سعید کاظمی: ترکیه اصلاً میوه هم خیلی خوبه. یعنی این فصلِ اردیبهشت توتِ سیاه که میاومد آبِش رو میگرفتند میفروختند و خیلی هم طرفدار داشت.
سام ابراهیمی: حالا قبرِس خوبش این است که رویِ این لحاظها رویِ همهچی خیلی جدی هم میگیرند. یعنی به موادی که خیلی استاندارد نباشند رو نمیارن و بیشتر ارگانیک میدارند و همه چیز ارگانیک اینجا. حتی مثلاً گوشت و مرغشان خیلی سریعتر از گوشت و مرغِ ما پخته میشود. شاید چربی کمتر داره.
سعید کاظمی: ترکیه هم انصافاً استانداردهایِ کیفیتِ غذایش خیلی بالابود. قشنگ مشخص بود و احساس میکردید. بعد از گرفتن اقامت قبرس شمالی، رفتوآمد به چه کشورهایی راحت است؟ یعنی کجا میتونه راحت با ان کارتِ اقامتِش برود؟
سام ابراهیمی: به دلیل اینکه در پایتخت قبرس (نیکوزیا) اکثر کشورهای اروپایی، آمریکایی کنسولگری دارند، خیلی سریعتر از جاهای دیگر وقت میدهند و میتوانید با اقامتی که دارید و ملکی یک تومان یا دوتومانی که دارید نسبت به ایران که باید تمکن مالی ارائه دهید، خیلی راحتتر و سریعتر ویزا بگیرید. چون اینجا یک جایِ موجهی هستِش و می گه شما اینجا خانه و زندگی دارید و راحت ویزا میدهد و همین. یعنی مثلاً حدود 30-40 درصد راحتتر از ویزا گرفتن در ایران است.
سعید کاظمی: اگر کسی از کانادا یا آمریکا با خانوادهاش بخواهد به قبرس بیاید، امکان اجاره خانه دارند؟
تا جایی که اطلاع دارم این کار در ترکیه قانونی نیست. ولی خُب خیلیها این کار رو انجام میدن. یعنی اجارهِٔ شبانه. مثلاً اجارهِٔ آپارتمان برایِ یک شب، دوشب. ولی تویِ جاهایِ توریستی باید خیلی عرف باشد. حالا فکر کنم قبرِس نباید مشکلی داشته باشد. مثلِ سایتِ air bandb . خیلیها دوست دارند خانه اجاره کنند با خونواده بیایند و برن دستهجمعی بیایند. این هم امکانپذیر هست یا نه؟
سام ابراهیمی: این دیگر مشکلی ندارد. تا زمانی که شما توریست باشید و زمان بلیت رفت و برگشتتان مشخص باشد، مشکلی ندارد. مثلاً اگر تبعیتتان کانادایی باشد. ما کلی مشتری و دوست داریم که از اروپا و آمریکا میان اینجا. ایرانی هستند مقیمِ اینجا هستند. پاسپورتِ اونجا رو دارند میان اینجا هم حالا سرمایهگذاری میکنند و هم تابستانها برایِ گردش و تفریح و. اینجور چیزها میان.
نکتهای که الآن به ذهنم آمد؛ اولاً اگر شما فرزند بالای 18 سال داشته باشید، شرط تعداد اتاقخواب هم برای اقامت مهم است، مثلاً یک پدر و مادر با یک فرزند بالای 18 سال، باید یکخانه دوخوابه بخرند. زیرا فرزند بالای 18 سال یک خانوار جدا محسوب میشود. یک نکته دیگر، مبلغی که شما سرمایهگذاری میکنید اگر بیش از 125 هزار پوند باشد یا نه کمتر باشد ولی 4-5 سال در جایی که برایتان بیمه رد میکند مشغول به کار باشید و هرسال اقامتتان را تمدید میکنید بعدازاین مدت میتوانید کیمیلیک کارت قبرس شمالی را بگیرید و دیگر پس از آن نیاز به تمدید هرساله اقامتتان نیست و این فقط هدفشان اینه که شما آدمِ متخصص باشی و مفید باشی.
سعید کاظمی: حالا بههرحال همشون آدمهایِ باشخصیت و سرمایهدار هستند دیگر. همهِٔ کشورها هدفشان حتی کانادا و استرالیا هم همین است. یا متخصص میخواهد یا سرمایهدار میخواهد دیگه.
به آدمِ کارآفرین نیاز دارد. مثلاً من دیشب با یک یوتیوبرِ ایرانی داشتم صحبت میکردم مجبور شده بود رفته بود ترکیه فقط بهخاطر اینکه آنجا حساب باز کنه که خُب خیلی قوی هم هست. میگفت که من خیلی درآمد دارم از یوتیوب خُب. اما میگفت نمیدانم واقعاً پولم رو چه جوری دریافت کنم. بعد میگفت به شرکتهایِ MSM بدم 40 درصد از اون رو برمیدارَند. میگفت اگر به یک دوستِ ایرانی بدم اون بندهِٔ خدا کلی مالیات و مشکلات براش ایجاد میشه. چون سقفِ درآمدیش افزایِش پیدا میکنه کلی از مزایاِ اون کشور رو از دست میدهد. چون تویِ اون کشور مالیات خیلی بحثِ جدی هستِش.
سام ابراهیمی: یک موضوعی که قبرِس از اون لحاظ خیلی قوی هستِش همین بحثِ مالیات هستِش. مالیاتها خیلی پایینِ و شما وقتی به اسمِ سرمایهگذار میاید دولت خیلی اینجا از سرمایهگذار حمایت میکند. در نتیجه شما وقتی با عنوانِ سرمایهگذار بیاید و پولهایِ خیلی زیادی هم با خودتان بیارید تویِ کانستراکشِن کُمپانیها خرج کنید در واقع پولتان رو یک جورایی نقد کردید و تبدیل به احسنت کردید و ملک کردید. ما دوستانِ خیلی زیادی داریم که گفتم تویِ اروپا زندگی میکنند، مقیمِ اونجا هستند، پاسپورتِ اونجا رو دارند و اون پولهایِ اضافهای که دارند میان اینجا خانه میخَرَند و اجاره میدهند. بهتر از اونه که اونجا تویِ بانک مالیات بدن بابتِ پولی که دارند یا اگر ملک بخَرَن. چون اونجا شماها بابتِ هر ملکی یا پولی که داشته باشید باید مالیاتهایِ خیلی بالا پرداخت کنید.
سعید کاظمی: برخوردِ کادرِ اداری در قبرس شمالی چه طوری است؟ مثلاً تویِ ترکیه خیلی ادارات مثلاً من میرفتم واقعاً خیلی خوب بود؛ آموزشوپرورش، مدرسه. تنها نکتهِٔ منفیاش پلیس بود. یعنی واقعاً من از پلیس ترکیه خیلی برخوردهایِ بد زیاد دیدم. نمیدانم روابط خیلی خوبی نداشتن.
سام ابراهیمی: چون قبرِس یک جزیرهِٔ توریستی دانشجویی هستِش پلیسِش بسیار جدی هستِش اما مؤدب هستند چون اینها خودشان میدونن که تمامِ در آمدِشون از توریست و دانشجو هستِش و اگر توریست و دانشجو اگر نیاد تویِ جزیره تمومه کارِ این جزیره.
سعید کاظمی: یعنی قبرس شمالی اقتصادِ صنعتی ندارند؟
سام ابراهیمی: دقیقاً. تویِ همین توریست و کازینو و دانشگاههایِ خیلی قوی و حالا تویِ یک جلسه کاملاً در موردِ دانشگاهها با هم صحبت میکنیم.
امیدوارم تجربیات زندگی در قبرس شمالی با آقای ابراهیمی برای شما مفید بوده باشد. اگر برای سرمایه گذاری، خرید ملک و تحصیل در قبرس شمالی علاقه مند بودید. حتما با آقای ابراهیمی تماس بگیرید. اگر علاقه مند هستید. از بقیه صحبت های من در مورد تجربیات زندگی در بقیه دنیا مطلع بشوید. اینجا کلیک کنید. کلی تجربه زندگی در دیگر کشورها را برای شما آماده کردیم. دوستانی هم که مایلند از آقایِ ابراهیمی سؤالات خودشان در مورد زندگی ، تحصیل یا کار در قبرس شمالی را به صورت مستقیم بپرسند. می توانند. از طریق پیج اینستاگرام sam.Ebrahimi.develco@ با ایشان در ارتباط باشند. همچنین آقای ابراهیمی یک آفر ویژه گذاشتند. برای دوستانی که از طریق پیج یا سایت سعید کاظمی از شرکت ایشان ملک خریداری نمایند. این افر، علاوه بر آفرهای سازندگان (شامل پنج قطعه اصلی آشپزخانه) می باشد. و شامل یکدست مبلمان وِیژه افرادی می باشدکه از طریق سایت من با ایشان آشنا شده اند. امیدوارم موضوع سرمایهگذاری در قبرِسِ شمالی برای علاقه مندان مفید بوده باشد.
برای مطالعه یا شنیدن سایر مصاحبه های من با اقای ابراهیمی بر روی لینک های ذیل کلیک کنید.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/تحصیل-قبرس-شمالی-2.jpg15362048adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-05-01 12:50:082022-10-14 13:59:53تجربیات زندگی در قبرس شمالی
اگر حال و حوصله مطالعه متن ندارید. فقط لازمه برای شنیدن داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین روی فایل صوتی ذیل کلیک کنید.
سلام و درود بر دوستان عزیز در هر جای این دنیا که هستید. سعید کاظمی هستم. می خواهم داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین را به زبان ساده و بدون کاربرد اصطلاحات تخصصی برایتان بگویم.خیلی از ماها وقتی شکست می خوریم، فکر می کنیم دنیا به اخر رسیده است. اما فراموش می کنیم که برای راه رفتن همه ما یک تا دوسال تلاش کردیم و بارها و بارها شکست خوردیم. هر بار دستمان را به دیوار، مبل و پدر و مادرمون گرفتیم تا راه رفتن را یاد گرفتیم. با من همراه باشید تا داستان موفق نشدن استارت اپ بنام ویلا پرشین را با هم مرور کنیم.
خیلی از اینفلوئنسرها و بلاگرها را داخل شبکه های اجتماعی یا اینترنت می بینم که کسب و کار درس میدهند یا خودشون را کوچ یا منتور معرفی می کنم. بعد می بینم طرف در طول عمرش یک کسب و کار هم راه اندازی نکرده است. یا کسب و کار موفق یا چندین کسب و کار شکست خورده هم ندارد. بعضی ها هم سنشان بقدری کم است که فکر می کنم پول تو جیبی را هم از پدرشان می گیرند. حالا سوال اساسی این است که تو چطور منتور، مشاور یا کوچ یک کسب و کار هستید. من تلاش کردم به زبان ساده و خودمانی تمام خاطرات و دلایل شکست را و دلایلی که امکان داشت این استارت اپ موفق شود را با شما عزیزان در میان بزارم. پس با من همراه باشید.
داستان شروع استارت آپ ویلاپرشین
سال 1393 بود که هر روز این فکر در ذهنم می گذشت که دنیا دارد عوض می شود. همه کسب و کارها دارد به سمت اینترنت می رود و این جمله که هرکس نتواند از اینترنت پول دربیارد از دنیای کسب و کار عقب می افتد دائم در سرم تکرار می شد. با خودم گفتم من که اصلا از اینترنت سررشته ندارم و از طرفی یک عمر کارمندی کردم و تخصص خاصی جز یک مشت کاغذ بازی اداری بلد نیستم. البته بماند که خیلی کسب و کارهای کوچک راه اندازی کرده بودم با دوستم جرثقیل خریدیم با بابام پیمانکاری شریک بودم. اما سالها بود یک علاقه شخصی دائم تو زندگیم داشتم و اون گردشگری بود. (من اگر تمام عمرم را هم در سفر باشم خسته نمی شوم و از یکجا ماندن واقعا متنفر هستم)
با یکی از دوستان قدیمی خودم صحبت کردم و ایده را با اون درمیان گذاشتم. خیلی خوشش آمد و استقبال کرد. اما همون اول گفت من خیلی ایده دارم اما اگر تو نباشی هیچ ایده ای را از بالقوه به بالفعل در نمیارم.بههرحال بعد کلی بررسی به این نتیجه رسیدم که یک سایت اجاره روزانه ویلا و آپارتمان راهاندازی کنیم. یک چیزی شبیه ایربی اندبی. آن زمان خیلی در ایران رسم نبود و حتی در دنیا تازه داشت متداول میشد. که مردم از طریق اینترنت بتوانند اجاره شبانه آپارتمان یا ویلا را انجام دهند. چند ماه کلی از سایتهایی مطرح دنیا را بررسی کردم و به قولی مستندسازی کردم. بعد مشورت با چند تا طراح سایت با یک شرکت طراحی سایت در شهر خودمان یک قرارداد برای راهاندازی سایت بستم.
شروع کار ویلاپرشین
با بودجه 50 میلیونتومانی برای شش ماه کار را شروع کردیم (حدوداً دیماه سال 93) کار بهمرور پیشرفت و بیعانهای به طراحان سایت دادیم. کار شروع شد جلسات هفتگی در دفتر شرکت طراحی میرفتم و کار آرامآرام پیش میرفت. تصمیم گرفتیم از اردیبهشت 94 که سایت بالا آمد کارهای مقدماتی را آغاز کنیم. چند تا جوان را برای همکاری انتخاب کردم یک دفتر اجاره و تجهیز کردم. این کارها حدود خرداد 1394 به نتیجه رسید. در مسیر راهاندازی نیاز به دریافت نماد اعتماد الکترونیک پیدا شد و از طرفی ما در یک شهر کوچک بودیم که خود این شهر حتی صد تا توریست هم در سال ندارد.
برای همین ایده را با یک دوستی در قشم که آژانس گردشگری داشت مطرح کردیم و او هم خیلی استقبال کرد؛ بنابراین در قالب یک قرارداد با یک تیم سهنفره کار را شروع کردیم. قرار شد تمام شرکا هر ماه مبلغ مشخصی را بهعنوان آورده به مجموعه تزریق کنند و من کارهای سایت را مدیریت کنم و آنها هم در جمعآوری دیتا افرادی که اجاره ویلا، آپارتمان و کلبه روستائی دارند، همکاری کنند.
راه اندازی و شروع جذب مشتری
تا اواخر تابستان شروع به ارتباط گیری با کلی از مالکین واحدهای اجاره ای در شهرهای مختلف ایران کردیم. این اطلاعات شامل مشخصات ملک و عکسهای واقعی و قیمت یک شب اجاره بود. حجم زیادی از اطلاعات جمع آوری گردید.کلی برای بهبود سایت هزینه کردم. هر روز یک فکر جدید تو سایت های خارجی میدیدم و تلاش میکردیم سریع اون ایده را تو سایت عملی کنیم. شش ماه بود سایت راه اندازی شده بود که تازه با مفهوم سئو آشنا شدم.
تازه فهمیدم باید سایت سئو بشود؟
خدایا طراح سایت گفت برای بیشتر دیدهشدن باید سایت را سئو کنید. (نخندید) گفتم چی سئو دیگه چی است . (همه کارهای مرتبط با اینترنت را ذره ذره و با کلی هزینه یاد گرفتم) بعد کلی وقت گذاشتن و نشستن برای یادگیری اصول اولیه مرتبط با سایت داری، تازه باید با مفهوم سئو آشنا می میشدم شاید بعضی ها ندانند سئو چیست؟ همه اقداماتی که ما برای بهتر دیده شدن در موتورهای جستجو انجام میدهید.
اصطلاحاً سئو میگویند واقعیت ان سالها فکر میکردم. همین که سایت بزنید از چند هفته بعد همه مشتریان پیدایتان میکنند . (البته هنوز هم بعضی دوستان که به من برای طراحی سایت مراجعه میکنند همین اعتقاد را دارند. فکر میکنند یک سایت مثلاً املاک بزنند از هفته بعد مشتری میریزند رو سرشان)اما واقعیت در سال 2021 وقتی شما سایت بزنید تا یک سال گوگل فقط شما را در حال بازی با ماسهها تصور میکند و خیلی جدی نمیگیرد. چون میدانند 85 درصد وبسایتها بعد یک سال جمع میکنند. خوب گوگل اصلاً دلش نمیخواهد یک سایت تازهکار را به مشتریانش که همه مردم روی زمین هستند معرفی کند.
مشکلات شروع شد؟
اواخر تابستان 94 بود که آرامآرام تماس مشتریان هم شروع شد. هفتهای دو سهنفری زنگ میزدند و کارها داشت خوب پیش میرفت. تا اینکه یک شب تو آبانماه بود که از پلیس اماکن محمودآباد تماس گرفتند. داستان از این قرار بود که چند روز قبل یک نفری کلبه جنگلی خودش را داخل سایت ما برای اجاره گذاشته بود و یک خانم با همکاران ما تماس گرفته بود و این کلبه را اجاره کرده بود. اما مشتری بعد از اینکه وارد کلبه جنگلی شده بود. در انتها محوطه با چهار جوان که از اتاقکی در انتها باغ بودند مواجه شده بود که در حال مصرف مواد مخدر بودند.
مشتری کلی ترسیده بود. فوری با همکاران ما تماس گرفته بود و ما هم با مالک صحبت کردیم. اما مالک بدون توجه به اهمیت موضوع،گفت دوست ندارند سریع کلبه را ترک کنند. حالا ساعت ده شب هست. من مجبور شدم با یک مالک دیگر که همان نزدیکی بود تماس گرفتم و این بنده خدا هم زحمت کشید و مسافران من را به یک ویلا دیگر منتقل کرد. ما معمولاً یک شب اجاره را بهعنوان بیعانه اخذ میکردیم و نصف مبلغ را برای مجموعه برداشت میکردیم و نصف دیگر را به مالک میدادیم. پرداخت مابقی هزینه هم در محل بود. مالک هزینه را برگشت نداد و من مجبور شدم کل هزینه را به مشتری عودت بدهم.
داستان ویلاپرشین در سال 94 ادامه دارد.
تو ماههای پائیز و زمستان 94 شاید در مجموع بیست مورد اجاره تو قشم، کیش و چابهار اکی شد. که درآمدش کفاف حقوق یک نفر نیرو را هم نمیداد. از طرفی یکی از شرکا بعد چند ماه از پرداخت حق شراکت پشیمان شد و گفت دیگر نیستم و شریک دیگرم هم شش ماه پرداخت کرد و گفت ندارم. حالا من مانده بودم و یک مجموعه که بعد یکسال کار باید تنهائی سرپا نگهش میداشتم.
یکی از بزرگترین اشتباهات من این بود با کسانی شریک شدم که اصلاً در کار نهتنها هیچ کمکی به من نکردند که وسط کار از پرداخت هزینههای خودشان هم سرباز زدند و از همه مهمتر از اینهمه فشار کاری که روی من بود اطلاعی نداشتند. چون هر دو نفر در شهرهای دیگر زندگی میکردند. من همیشه از طرفداران مشارکت هستم اما دقت کنید با کسانی مشارکت کنید که تو دل کار باشند و با تمام سختیها و مشکلات کار آشنا باشند. به هر سختی بود کار به نوروز 1395 رسید. از یک ماه مانده بود به نوروز تعداد تماسها زیاد شد و نزدیک 30 نفر برای تعطیلات نوروز از طریق اینترنت ما را پیدا کرده بودند و میخواستند.
نوروز وحشتناک ویلاپرشین در سال 1395؟
که برای تعطیلات نوروز با آرامش یکجا را اجاره کنند. مسافرین از حدود 25 اسفند آرامآرام در محلهای اقامت مستقر شدند و حجم بالای مشکلات شروع شد. یک مالک عکسهایی که گذاشته بود با واقعیت نمیخواند. یکی تو اهواز سرویس بهداشتیاش بند آمده بود و روز سال تحویل چند ساعت وقت ما را گرفت. تا مالک را راضی کنیم، یک نفر را ببرد. تا سرویس بهداشتی را تمیز کند. یک مشتری تو چابهار از اینکه شیشه توالت شکسته و در خواست اصلاح شیشه را داشت شکایت میکرد.
یک خدا بیخبری تو کیش پول بیعانه را گرفته بود، مشتری رسیده بود، کیش جواب تلفن را نمیداد. با اینکه خودش هم سایت داشت، دفتر سایت داشت، اما نتوانستیم پیدایش کنیم. مجبور شدیم با کمک یک دوست دیگر یک آپارتمان جایگزین پیدا کنیم. پول بیعانه هم از جیبمان پرداخت کنیم. یک آقایی رفته بود. تهران قبل از سفر اعلام کرده بود. یک واحد طبقه همکف میخواهم چون مادرش روی ویلچر هستند مالک گفته بود واحد طبقه همکف هست اما وقتی مشتری رفت واحد نه تا پله میخورد و مادرش را نمیتوانست با ویلچر از پله بالا ببرد.
نوروزی جهمنی ویلاپرشین همچنان ادامه داشت؟
ساعتهای حدود 10 شب با من تماس گرفت بینهایت ناراحت یک واحد که آسانسور هم ندارد و 9 تا پله هم میخورد به من گفت من چطوری مادرم را ببرم. با مالک تماس گرفتم گفت توی جاده مشهد هستم و دارم میرم مسافرت و نمیتوانم کاری برایشان انجام بدم، هرچقدر دلیل، خواهش که مادرشان روی ویلچر هستند و نمیتواند، گفت مشکل خودشان است. پول را برگشت نمیدهم اگر واحد را نمیخواهند میتوانند بروند. بهزحمت توانستم یک واحد دیگر را برایشان هماهنگ کنم. یک نفر برای 7 شب در تهران یکجا را اجاره کرده بود. مسافر رفته بود در مجتمع که آدرسش را داده بودند و عکسهایش بود بهحساب آن مالک آمده بود کل هزینه 7 شب را گرفته بود و مسافر گفته بود من برم بالا نظافت را انجام بدم و برمیگردم.
کلاهبرداری در اجاره روزانه در تهران؟
شما یک نیم ساعت همینجا بمانید تا من بیام و واحد را تحویل شما بدهم. یک ساعت دو ساعت هر چه صبر کردیم خبری نشد مشتری هم همه زنگ میزد که چه شد ما اینجا ایستادیم، مجبور شدم برای 7 شب هتل اجاره کنم. بعدها فهمیدم که این فردی که خانهها را اجاره میداد با اسامی مختلف عکسهای تقلبی کلی خانه را در سایتها، پیچ اینستاگرام و کانال تلگرام گذاشته بود. روش کلاهبرداری این بنده خدا هم به همین منوال بود. بعدها باهاش تماس گرفتم و متأسفانه جز فحاشی چیزی برای من نداشت.سرتان را درد نیارم.شرایط طوری شده بود که هر بار تلفن دفتر زنگ می خورد چهارستون بدنم می لرزید. باز چه کسی شاکی است. به هر مصیبتی بود نوروز گذشت. البته بیشتر مشکلات ما در شمال بود.
جنوب کمترین مشکل را داشتیم؟
به جز یک مورد در کیش ما از قشم، چابهار و شهرهای مرکزی جنوبی کشور خیلی مشکل خاصی گزارش نشد. تهران با یک خواهر و برادر کار میکردم که حدود 25 تا واحد اجاره روزانه داشتند و خدا خیرشان بدهد هر موقع مشتری میفرستادم.مشتریها واقعاً راضی بودند. نوروز 95 که تمام شد کار آرامآرام پیچخورد. تلاش کردیم مشکلات را حل کنیم. 3 نفر نیروی ثابت داشتم 2 تا نیرو فریلنسر داشتم. هزینه هام سنگین شده بود، برای من که کارمند بودم و درآمد آنچنانی نداشتم. به درامد این کار امید بسته بودم و این پروژه هم یک پروژه دیربازده بود. با این حال هم خسته نشدم.باز هم تا انتها تابستان صبر کردم.
بیزینس کوچ وارد کسب و کار من شد؟
با یکی از دوستانی که مالک سایت لرن فایلز بود. مشورت کردم. و آن شخص به من یک بیزینس کوچ یا مشاور سئو حرفه ای بنام آقای فرشید رمضانی را معرفی کرد. اما مشاوری که برای موضوع سئو با ایشان قرارداد بسته بودم. با بررسی مجموع جوانب گفت وقتش رسیده، فیل سفید خودت را بکشید. کلی حمله هکری روی سایت داشتم. دیگر واقعاً شبها خواب نداشتم مشکلات روحی، مالی، انسانی خیلی فشار زیادی داشت به من وارد میکرد.
شکست استارت اپ ویلاپرشین؟
در نهایت آبان 1395 بعد دوساله شبانهروزی و کلی ضرر مالی و از همه مهمتر آسیب روحی، کار را جمع کردم. اون شبها فقط دلم میخواست یکجا بنشینم زارزار گریه کنم. مشکلات مالی به کنار دوساله زحمت شبانهروزی به هدررفته بود. تمام طول خیابان بزرگ شهرمان را ساعتها تنهائی رفتم و به دوسال کار سخت و طاقت فرسا فکر میکردم. البته امروز میدانم که هر شکست را باید به چشم یک تجربه نگاه کرد نه شکست.
کارآفرین خسته نمی شود و مجدد شروع کردم؟
یک سالی گذشت و دوباره یک دفتر برداشتم نشستم تمام دلایل شکست این پروژه را نوشتم، تمام دلایلی که امکان داشت این پروژه موفق شود را نوشتم شروع کردم به ساعتها آموزش دیدن. دوبارهکار بر روی یک سایت فروشگاهی بنام دکونزو و سایت تجربه محور سعید کاظمی نمودم. مجدد شروع کردم و تا امروز با درس گرفتن از تجربیات این شکست، این دو ایده را پیش میبرم و شکر خدا راضی هستم. اگر علاقه مند هستید. کلی تجربیات کسب و کار یاد بگیرید. اینجا کلیک کنید. امیدوارم داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین برای شما جذاب بوده باشد. در فایل بعدی با من همراه باشید تا در مورد دلایل با جزئیات بیشتری بحث کنیم که چرا این کسبوکار شکست خورد. اگر شما هم تجربیات با ارزش از موفقیت یا شکست دارید. برای من ارسال کنید. تا به نام خود شما در سایت سعید کاظمی بارگزاری کنم.
https://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/04/داستان-ویلا-پرشین.jpg7201024adminhttps://saeidkazemi.ir/wp-content/uploads/2022/01/logo-small-saeidkazemi--300x136.pngadmin2022-04-29 14:00:272022-07-09 18:06:53داستان شکست استارت آپ ویلاپرشین
برای تماشای کامل این مصاحبه از طریق فایل زیر اقدام بفرمائید.
برای شنیدن فایل صوتی این مصاحبه لطفا از طریق لینک ذیل اقدام نمائید.
سعید کاظمی: خودتون رو کامل معرفی کنید. در خدمتتون هستم. داستانِ زندگیتون رو اول برای ما بگویید. البته من و آقایِ محمدی بزرگ شدهیِ یک منطقه هستیم و برای من افتخاری بود آشنایی با ایشان.
سعید کاظمی: اول سه تا مفهومِ بازاریابی، فروش و ویزیتوری راتعریف کنید؟
شاید افرادی سالها دارند کار میکنند ولی هنوز تفاوتِ بازاریابی رو از ویزیتوری تشخیص نم یدهند یا مثلاً نمیدانند فروش خودِش یک هنره. و یک تخصصِ و اصلاً کسب و کاری که فروش نداره به معنایِ واقعی اون دیگه کسب و کار حساب نمیشه.
استاد محمدی: بله
سعید کاظمی: فروش اولین عاملِ موفقیت کسب و کار هستِش؟
کسب و کار اگه به سود نرسد و به فروش ختم نشود عملاً شکست میخوره. بذارید من اول داستانِ شما رو بشنوم چون من داستانِ هر آدم خیلی جذابه. هر انسان یک تجربهیِ شخصی داره و داستانِ خیلی از آدمها میتونه مفید باشه. برایِ آدمهایی که الان شاید تویِ شهرستانِ ناامیدِ و میگه من نمیتونم، شهر کوچیکه، کسب وکار نمیشه. تازه زمانی که من و شما شروع کردیم اصلاً دنیایِ دیجیتال نبود. هفت هشتسالِ پیش.
استاد محمدی: دقیقاً. من خوب از بچگی کسب وکار رو زیاد دوست داشتیم. میرفتیم کار میکردیم. چرا؟ چون من پدرم وقتی بازنشست شد رفت یک مغازه گرفت و چندتا کار انجام داد. یکی از این کارهایی که انجام داد رفت مغازهیِ میوهفروشی گرفت. چند وقتی میوهفروش بود. بعد خوب من رفتم کنار دستیش شروع کردم به کار کردن و از همونجا کم کم با مفاهیمِ کسب و کار آشنا شدیم و همزمان برادرام برایِ خودشون مغازه داشتن و خرید و فروشِ لوازمِ آرایشی و بهداشتی و اینا که برمیگرده به دههیِ 60. که تازه زمانِ اوایلِ انقلاب و اوایلِ جنگ بود. خوب خیلی کمبودها زیاد بود و مردم در مضیقه بودن.
به هر صورت ما از اون موقع شروع کردیم به کسب و کار و با مفاهیمِ کسب و کار آشنا شدیم. بالاخره کنار دستِ عزیزانمون که بودیم اینها رو یاد گرفتیم. و از اون موقع به بعد هم تابستونا من همیشه میرفتم کار میکردم برایِ خودم. یعنی از همون بچگی تابستونا برایِ خودم کار میکردم و درآمدزایی داشتم برایِ خودم و خوب این حسِ خیلی خوبی میداد. و از همون موقع به من این الهام شد که من یک فروشنده باشم و از این طریق زندگیم رو بچرخونم. و تا اینکه رسید به بعد از تحصیلات که سالِ 72 بود که ما واردِ بازارِ کار شدیم و به شکلِ رسمی و در واقع از یک جایی شروع کردیم و کنارِ برادرهام شروع کردم و کسب و کار رو یاد گرفتیم.
کمکم واردِ بازارِ کار شدیم و خودمون واردکننده بودیم، وارد کنندههایِ موادِ غذایی بودیم و بعد از چند سال هم رفتیم صنفمون عوض شد رفتیم سراغ کار ادکلن، لوازم آرایشی و از این جور کارها. یعنی دقیقاً از سالِ80 به بعد دیگه تویِ این صنف دارم کار میکنم و سرگذشتِ ما اینه. به قولِ شما اون موقع نه تلگرام بود، نه اینستاگرام بود. و همهش کارِ یدی بود به قولِ گفتنی. ولی خوب کارِ کسب و کار رو شروع کردیم و از همون شهرستان هم شروع کردیم. خوب کمکم پلهها رو طی کردیم اومدیم بالاتر و دیدیم حالا اون شهرستان کسب و کارِ من نمیشه و یا خیلی من دوست ندارم و خودم رو رسوندم به سمتِ تهران.
ولی خوب برادرایِ من هستن هنوز شهرستان کار میکنن و خوب هم هست و هیچ مسئلهیِ خاصی هم نیست. و این یک باورِ ذهنیِ که من حتماً باید تویِ یک شهرِ بزرگ باشم که بتونم کسب و کار انجام بدم. ما تویِ دورهیِ یکی از دوستانمون بود که ایشان بچهیِ یکی از محلاتِ شیراز بود؛ حالا نمیدونم کدوم یک از روستاها و یا شهرهاش، بعد یه روز اومد به من گفتِش که علی آقا من شهرستانیم و اونجا مثلاً کسب و کارِمون خوب نیست و اینا. گفتم اتفاقاً داری اشتباه میکنی. چون شهری که شما هستید فقط تو هستی. رقیبی نداری. کسی دیگه نیست. و به راحتی میتونی اونجا کار انجام بدی و خدمت کنی به مشتریات. گفت آره راست گفتی.
بعد از چندسال من بازم این دوستم رو دیدم. گفت همون حرفِ تو رو من گوش کردم و شروع کردم به کسب و کارم و الان تویِ شهرِ خودم که هستم موفق هستم و خودمم و کسی دیگه نیست و همین که خودم هستم خوب به اصطلاح کاری که میخواد انجام بده برایِ مشتریاش و اونایی که هستن انجام میده و خیلی هم خوب و راضی هستِش. حالا این به صورتِ خیلی خلاصه. و کسب و کارهایِ زیادی ما انجام دادیم. تهران هم که اومدم تویِ شرکتِ یونیور بودیم. اولین فروشندهیِ شرکتِ یونیور بودیم و کسب و کار از اونجا شروع کردیم با شامپوهایِ گلکَید، خمیردندونهایِ کول گیت و از این جور چیزا بود.
یک مدتی هم تویِ شرکتِ آدیداس بودم یکی دوسال. همهکارهیِ آدیداس بودیم و بعد کشیده شدیم به سمتِ شرکتی که الان جزءِ سه تا شرکتِ برترِ ایران تویِ زمینهیِ لوازم آرایشی و ادکلن و اینا هست که مشغول به کاریم و داریم کار انجام میدهیم.
سعید کاظمی: بیاین با مفاهیم شروع کنیم. الان شما بخواید به زبانِ ساده نه خیلی علمی و کتابی بازاریابی رو تعریف کنید؟ مثلاً فرض کنید من یک جوانی هستم که هیچ اطلاعاتی ندارم و میخوام شروع کنم و یک کسب و کار رو راه بندازم. اصلا مفهومِ بازاریابی چیه به نظرِ شما؟
استاد محمدی: بازاریابی یعنی اینکه ما ببینیم مشتری چی میخواد. بریم دنبالِ خواستههایِ مشتری. یک تحقیق و یک تفحصی بکنیم ببینیم مشتری چی میخواد این میشه بازاریابی. بازاریابی یعنی مدیریتِ روابط. یعنی رابطهای که من با مشتری ایجاد میکنم یک جور بازاریابی هستِش. و در کنارِ این روابطِ که ایجاد میشود بعد اون مشتری از من خرید میکنه. اگر رابطهیِ من با مشتری خوب باشه خوب اون جنسهایی که دارم میارم از من خوب خرید میکنه. این مدیریتِ روابط میشه بازاریابی. یه جورایی مشتری رو با خودم درگیر کردن. با فعالیتِ خودم درگیر کردن. با جنسِ خودم درگیر کردن. حالا جنس میخواد باشه یا خدمت میخواد باشه. فرقی نمیکنه. وقتی من مشتری رو با این حال درگیر بکنم در واقع دارم بازاریابی میکنم. مشتری سمتِ خودِ من میاد و جایِ دیگهای نمیره. بازاریاب میره میگرده میبینه واقعاً مشتری چی نیاز داره؟
و بعد همون رو یا خودِش تولید میکنه یا در جایِ دیگه که تولید شده تهیه میکنه و یا میره اون جنس رو چی؟ وارد میکنه. این میشه در واقع کارِ خیلی ساده کارِ یک بازاریاب. و در واقع مفهومِش میشه جذبِ مشتری. خیلی خیلی ساده بخوایم حساب بکنیم میشه جذبِ مشتری به سمتِ خودم و محصول و خدماتی که دارم ارائه میدم. این میشه بازاریابی. حالا بازاریابی کردیم، جنس تهیه کردیم، حالا اون خدماتی که داریم خوب . حالا چهجوری باید بفروشیم. این تهیه شد حالا میرسه به قسمتِ بعدِش که قسمتِ فروشِش. قسمتِ فروش میرسه به کارِ ویزیتور. ویزیتور کارِ خیلی مهمی داره انجام میده اما متاسفانه من فکر میکنم شاید یه مقدار اِسمِش بد در رفته تویِ جامعه. طرف میگه مثلاً چیکار میکنه ویزیتور و فکر میکنه شغلِ خیلی سطحِ پایینی هستِش. در واقع اگر ویزیتور نباشه کی میخواد محصولِ من رو به مشتری معرفی کنه؟
کی میخواد محصول یا خدماتِ شما رو به مشتری معرفی کنه؟ نمیتونید که درِ یکی یکی مغازهها یا شرکتها یا هرجایِ دیگه میخواین بریم، شهرستان میخوایم بریم. این کار کارِ ویزیتور هستِشو زیر مجموعه حالا یک مدیریتِ فروشی هست یا هر چیزی هست اون ویزیتور میاد اینجاش رو به فروشگاهها، به شرکتها و به همهیِ کسایی که ممکنِ اون جنس یا محصولِ من رو نیاز داشته باشند معرفی میکنه و وقتی معرفی کرد میگه آقا این جنس شرایطِشِ و این چیزیه که جامعه الان بهش نیاز داره و خدماتِ ما اینه ، شرایطِ ما اینه، پشتیبانی مون اینه، برات توضیح میده. کار کارِ کیه؟ این کار کارِ ویزیتور هستِش. و اگه ویزیتور نباشه در واقع فروشی صورت نمیگیره.
سعید کاظمی: من یک تعریفی تویِ ذهنِ خودم از بازاریابی دارم. من بازاریابی رو اینجوری تعریف میکنم شما ایراداتِش رو بگویید؟
بازاریابی شناساییِ مشتریانی هستِش که به خدمتِ یا محصولِ ما نیاز دارند یا خودِشون حتی نمیدانند که به این خدمت یا محصول نیازدارند و ما باید صدامون رو بهوسیلهیِ هر ابزاری مثلاً ابزارهایِ دیجیتال که نوین هستِش و روشهایِ سنتی حالا هر روشی حتی اگه تبلیغاتِ بنری هستِش، تبلیغاتِ بیلبردی هستِش یا تلویزیونی به هر طریقی بتونیم صدامون رو به گوشِ مشتری برسونیم؟ و کلاً با بحثِ فروش؛ و فکر کنم فروش خودش یکی از زیرمجموعههایِ بازاریابی هستِش درسته؟
استاد محمدی: تعریفِتون درسته بله. وقتی من بتوانم خودم رو به مشتری بشناسونم اول باید نیازِ مشتری رو درک بکنم پیدا بکنم و وقتی من این رو درک کردم میام همون خدمت و همون محصول رو به نسبتِ اون چیزی که من دوست دارم؛ مثلاً من تویِ حیطهیِ آرایشی هستم محیطِ آرایشی بسیار تنوعِش زیاده. خیلی خیلی زیاد. من دو سه قسمتِش رو دستم گرفتم. اصلاً میگم آقا من فروشندهیِ ادکلن هستم. من فروشندهیِ لوازمِ آرایشی هستم. مختصر. این لوازم آرایشی خیلی زیاده. از رژلب و ریمل و کرمپودر و اینا بگیریم تا حالا شامپو و کراتین و اونا دیگه میخوره یک خورده تخصصیتر میشود. مثلِ محصولاتِ ناخن میشوند.
تخصصی، محصولاتِ گریم هستِش که میشه تخصصی. هر کسی کارِ خودش رو انجام میده. من اینا رو بیام شناسایی بکنم نسبت به کسب و کارِ خودم و همونها رو عرضه کردن این میشه در واقع چی؟ بازاریابی. الان یک کسی تویِ حیطهیِ لوازم یدکی هستِش، کسی تویِ حیطهیِ موادِ غذایی هستِش. خوب اگه خاطرتون هست که حتماً هم هست در زمانِ قدیم ما فقط یه دونه پنیر داشتیم یا یک مدل پنیر داشتیم. حُب بازاریابی میشه و میگیم مردم نیاز دارند به تنوع. ما تنوع طلب هستیم. چیزهایِ زیادی رو دوست داریم و الان مثلاً تویِ اینا اگر حساب بکنیم 10 سالِ پیش من از یکی از دوستام که وارد کنندهیِ رنگِ مو بود. گفت علی فکر میکنی چند مدل رنگ مو ما تویِ ایران داریم. گفتم نمیدونم شاید ده بیستتا. همون چیزایی که من دیده بودم. گفت بالایِ دویست و پنجاه مدل رنگِ مو ما داریم.
سعید کاظمی: رنگ مو یا مدل؟
استاد محمدی: برند. رنگِ مو فقط. این چیه؟ این بازاریابی شده که آقا تویِ ایران مردم دوست دارند موهاشون رو رنگ کنن. من رفتم رنگ آوردم، شما رفتید رنگ آوردید و یکی دیگه هم رفت رنگ آورد و همه هم دارند میفروشن. اینقدر بازارِش وسیعِ. الان من مثالِ خیلی ساده زدم گفتم پنیر. الان تویِ سوپرمارکتها میروی بالایِ شاید پونزده بیست سی مدل پنیر گذاشتن. حالا تو اینجا ما پونزده بیست مدل اما درکل شاید ما بالایِ صدو پنجاه مدل پنیر داریم. روغن مثلاً چقدر زیاده یه چیزهایِ دیگه به همین ترتیب. خوب اینا رفته بازاریابی شده. دیدن مردم به اینها نیاز دارند. اصلاً هم چیزِ بدی نیست. که آقا مثلاً میگی خوب هر چقدر ما کیفیتمون رو ببریم بالاتر اونوقت فروشِ بیشتری هم خواهیم داشت دیگه و مردم میان سراغِّمون. این میشه بازاریابی.
سعید کاظمی: حالا تعریفِ فروش رو میگویم. چیزی که من همیشه به همکارانم میگویم و به دوستایی که حالا بهشون تدریس میکنم میگم ویترینِ شما بخشی از فروشِ شما هستِش. با پوشیدنِ شما بخشی از فروشِتونه. سؤال پرسیدنِ شما بخشی از فروشِتون است.
سعید کاظمی: اینی که مشتری واردِ مجموعهیِ کاریتون میشه جواب میدهید، سرتون تویِ موبایل نیست، حواسِتون تویِ شبکههایِ اجتماعی نیست میشه بخشی از فروش. نوعِ کلامی که استفاده میکنید، زمانی که میدید به مشتری خیلی مفاهیم هستیش. به نظرِ من واقعاً فروش خیلی گستردهس. یعنی خیلی از جوونها رو من میبینم تویِ شهرستان و یا اینایی که آنلاین به من مراجعه میکنن و تدریس میکنم بهشون میگن فروش یک احساسِ. بذارید یک مثال براتون بزنم. ساعتِ یازده و چهل و پنج و اینا بود میخواستم دیگه لپتاپ مو خاموش کنم دیدم که رویِ سایتم یک سؤال خورد و آنلاین یه نفر یه سؤالی پرسید. بعد گفت آقا مدلِ فلان و فلان لپتاب موجود دارید؟ گفتم که آره موجود دارم. بعد شروع کردیم با هم صحبت کردن. یه موقع من دیدم یک و بیست دقیقهای و یک و نیمِ شب شد.
بعد گفتم که دیگه باید برم استراحت کنم. چون یازده و نیم و شب گذشته و تعطیل بود و گفتم آقا اگه اجازه بدید من برم دیگه استراحت کنم و صبح در خدمتِت باشم. گفت دیگه دو ساعت شد ببخشید شما. گفتم نه ایرادی نداره خواهش میکنم. من رفتم مسواک بزنم برگشتم دیدم 86 میلیون خرید زد. دو دستگاه برداشت 86 میلیون. بعد خوب اون فروشِ اینترنتی خیلی به آدم انرژی میده. اصلاً ماورای فروشِ فیزیکی است. بعد با خودم گفتم من اگه این وقت رو برایِ این نمیگذاشتم و این حسِ اعتماد رو براش ایجاد نمیکردم اون تویِ یک و نیم نصفِ شب؛ خوب اون پایینترین لِوِلِ فروشِ تویِ اون وقتِ از شب هست، اون رو به دست نمیآوردم .
سریع دیدم شریکم هم بیداره بهم پیام میداد که ایمیل برام اومده اوکی هستِش؟ گفتم بله من دارم دو ساعته روش کار میکنم. یعنی فروش خیلی موضوعِ پیچیدهای هستیش و حالا من سؤال برایِ فروش خیلی دارم و اینا سؤالاتی هستِش که تویِ ذهنِ من ایجاد شده. حالا الان رویِ ویزیتور یکم صحبت کنم. من یکی از کوچ هایِ خودم آقایِ فرشیدِ رمضانی خیلی رویِ ویزیتور تأکید میکنه. میگه انتخابِ ویزیتور حالا ما چون تجربه داریم؛ چون من الان اینجا معمولاً تویِ شهرستان با ویزیتور کار نمیکنیم، انتخابِ ویزیتور چقدر مهمه، اون آدم چون میرود خدماتِ شما رو میبینه، چون میره خدماتِ شما رو ارائه میدهد میگفت من ویزیتور داشتم که رفته کلی پول از مردم گرفته به حسابِ شخصیِ خودِش ریخته و هی میگفت انتخابِ ویزیتور فکر نکن به این آسونیه و خودِ اینکه این ویزیتور توانمندیِ بازاریابی و فروش رو داشته باشه باز خیلی مهمه.
در موردِ ویزیتور یکم توضیح بدید. حالا فروش من خیلی سؤال دارم که دونه دونه ازتون میپرسم.استاد محمدی: خوب یکی از کارهایی که ویزیتور انجام میده در واقع همون فروش رو داره انجام میده برایِ شرکتِ من و یا هر شرکته دیگه داره اون ویزیتور این کار و انجام میده و اون خدمات رو ارائه میده. این ویزیتور به قولِ شما اگه درست برخورد نکنه خوب فروشی نخواهد داشت. من رفتم اصلاً تویِ فروشگاهی دیدم ویزیتور اومده داره التماس میکنه. پیشِ خودم دارم میگویم که این چهکاری است تو داری انجام میدی. چرا التماس میکنی؟ فروش زورکی نمیشه که. شما باید اون اصولِش رو یاد بگیری وقتی که آموزش میبینین. من پسرِ خواهرم تویِ یکی از فروشگاههایِ تویِ اتریش و اینجا هم که بود یکی از فروشندههایِ خیلی خوب بود. هفتِ صبح میرفت سرِ کارِش و مرتب و منظم میرفت و برمیگشت. بهش گفتم اونجا چهجوریه؟
گفت دایی ما هر روز نیمساعت آموزش داریم. الان شده مثلاً سرپرستِ اون فروشگاه. در عرضِ چندسال الان اونقدر خوب برخورد کرده، خوب کار کرده و قبلاً هم خوب کارمیکرد. اون ویزیتورِ باید آموزش ببینه. شرکتها میرَن دنبالِ ویزیتور میگردن ولی فکری به حالِ آموزشش نمیکنن. می گویند آقا این جنس و این لیستِ قیمت، این کتاب و این فلان برو بفروش. و اون میره میچرخه و یک برگه میگیره دستِش و در هر داروخانه و فروشگاهی میرسد میگه آقا من اون روزم که اومدم ویریتِت کردم. جندتا مهر زده و چندتا فروختی؟ شاید دو تا هم نفروخته. خوب این به چه درد میخوره؟ چرا ؟ چون این شخص آموزش ندیده. وقتی که آموزش میبینه همین چیزایی که شما فرمودید تیکهتیکهیِ اینا برمیگرده به آموزش. من الان خودم حداقل روزی دو سه ساعت آموزش نبینم اون روزم شب نمیشود.
یعنی باید دائماً آموزشَ رو ببینی که اون ویزیتورِ بتونه کارِش رو درست انجام بده. وقتی ویزیتور اشناییِ خاصی در موردِ اون جنسی که داره میفروشه نداره و وقتی میری ازش سؤال میکنی که آقا این جنس چهجوریه؟ کیفیتِش چهجوری؟ و اصلاً چهجوری کار میکنه میگه نمیدونم خوب این نمیتونه بفروشه. خوب میگن پس پاشو برو برایِ چی اومدی اینجا. اونآموزشِ به نظرِ من خیلی مهمه برایِ همه حتی اون مدیر. حتی اون مدیر اگر آموزِش ببینه میتونه زیردستهاش رو هم آموزِش بده و خوب میتونه بفروشه. بحثِ زیادِ من در موردِ آموزِش. آموزِش به همه. چه اون فروشندهیِ جزءی که تویِ فروشگاه وامیسته و چه این ویزیتوری که میاد و این جنس رو به این فروشگاه یا هر جایِ دیگهای معرفی میکنه.
سعید کاظمی: حالا فرض کنید من یک جوانم و میخوام ویزیتوری انجام بدم صفر هستم از کجا شروع کنم؟
و هیچی هم نه تویِ مدرسهیِ ما به ما آموزش دادند نه تویِ دانشگاه و نه تویِ دانشگاه اومدم و آموزشی دیدم و نه هم تجربهای مثلِ شما تویِ بازار و تویِ واقعیت به اصطلاح بهش میگن خیابان دیدم و خانوادهام هم کارمند بودن. یعنی خیلی کسی توش تخصص و تجربهای نداشت. از کجا باید استارت بزنم و چیکار باید بکنم؟ علاقمند هستم و برم یک کسب و کاری و ویزیتوری رو شروع بکنم. چیکار باید بکنم؟
استاد محمدی: قدمِ اول رو شما خودتون فرمودید. یک علاقمند هستم. بعضیها میان پیشِ من مشاوره میگویند من میخوام برم فلان کار رو انجام بدم. میگم که چی دوست داری؟ اولین سوالی که میپرسم میگم دوسِش داری؟ اگه گفت آره میگم خوب برو این کار رو بکن، این کار رو بکن، این کار رو بکن. اگر دوسِش داری و اگر علاقمند به اون کار هست خوب خیلی خوبه و میتواند پیشرفت بکنه. ولی اگر نه و فقط اومده چند صباحی بگذره و یک پولی میخواد بگیره به درد نمیخوره. اون کسب وکارِ آدم رو خراب میکنه و بیشتر داغون میکنه. این الکی وقت و زمان و هزینت رو گذاشتی و در واقع هیچی.
اگر دوست داره که اون شغل و اون ویزیتوریِ اون جنس رو و اون خدمات رو خوب اونجا باید از آموزشش شروع بکنه. صفر هستِش دیگه، هیچی بلد نیست. یک نکتهیِ کوچولو از همون اول باید بهش بگی. آقا باید لباست لباسِ قشنگ باشه. مناسب باشند. نمیگویم که حتماً با کراوات و کت و شلوار باشد. لباست مناسبِ یک فروشنده باشه. وقتی که میره اونجا مثلاً کلاه رو یه جورِ دیگه بذاره مثلا لباس رو یه جورِ دیگه بپوشه، لباسی که مثلاً میخواد بره با دوستاش بچرخه برایِ ویزیتوریش بپوشه خوب میگن آقا ببین میخواد همینطور وقت بگذرونه، برایِ وقت تلف کردن امده در واقع نیامده برایِ فروش. این رو ما کی یادگرفتیم؟
سالِ 82 یا 83 ما که تویِ شرکتِ یونیووِر کار میکردیم شرکتِ یونیووِر تویِ ایران شرکتِ ترک بود. اون کسی که اومده بود مالِ ترکیه بود مدل و ایناش و برایِ ما اون موقع کلاس میگذاشتن و به مفهومِ آموزش پی برده بودند و میاومدند آموزش میدادند و حتی انباردارِ شرکتِمون رو داشتند آموزش میدادند که چهجوری باید کار بکنه. به چه شکلی چیدمان داشته باشیم. به چه شکلی فاکتورها رو جمع بکنیم. خیلی برایِ من جالب بود. اون موقع برایِ ما کلاس میگذاشتم میگفتن آقا وقتی برایِ فروش میروید باید لباسِتون اینجوری باشه، صحبتتون این جوری باشه، کیفِتون اینجوری باشه، دفترتون، قلمتون، اینا رو باید همراه داشته باشید همیشه و یعنی یک ویزیتور حتماً یک کیف باید داشته باشه، یک دفتری همراهِش داشته باشه. یک خودکاری همراهِش داشته باشه. اون چیزی که مشتری میخواد رو یادداشت بکنه.
اعتراضی اگر داره یادداشت بکنه. توضیحاتی اگر میخواد یادداشت بکنه و اینها رو منتقل بکنه به مدیرِ فروشِش یا به مدیرِ اون موسسهای که داره. این کسی هستش که تازه شروع کرده. اینا حداقل ها است. حداقل ظاهرِ من هستِش. اون ظاهرِ من اگر خوب بود مشتری به من اعتماد میکند. متناسبِ با اون شغلی که داری کیف و لباس و وسیلهای که باید همراهِت باشه باید حداقلیها رو همراهِ خودت داشته باشی. حداقل باید اطلاعات رو در موردِ اون جنس در موردِ اون محصول و خدمات داشته باشی. ما تازه میگوییم شروع کردی حداقلها رو باید بدونی. حالا اگر حرفهای نیستی کمکم حرفهای میشی با آموزش. اون حداقلها رو باید بلد باشیم حالا تویِ هر کاری که میخوای شروع بکنی. من زمانی که درس میخواندیم تویِ دبیرستان؛ من رشتهیِ فنی درس میخواندم، یه قسمتِ دیگه از دبیرستان قسمتِ تأسیسات بود.
استادی که اون قسمتِ تأسیسات بود اومد با استادِ ما که مکانیک بود؛ ما مکانیک میخواندیم، اومد گفت آقا من میخوام در موردِ ماشین یک چیزهایی یاد بگیرم. گفت اشکال نداره شما اون جارو رو بگیرید دستِتون لطفاً اون گوشه رو جارو بکنین. حالا یک مهندس استاد داریم و یه مهندسِ استادِ دیگه داریم که میگوید باید شما از اینجا شروع بکنید. و اون آقا شروع کرد و من ازش یادگرفتم. ببینید جایگاهِت مهم نیست که شما دکتر هستید یا مهندس یا هرجایگاهِ دیگهای داری. اومدی یک کسب و کار دیگهای شروع بکنی آقا من الان برم جارو بزنم؟ به من یاد بده دیگه. نه ببین تیکه تیکه و قدم به قدم میریم جلو.
اینی که بیاد از روزِ اول بگه نه من این کارها رو نمیکنم این کارا چیه و فلان خوب مسلماً به جایی نمیرسد پس اون کار رو دوست نداره. این استاد به من نشون داد که چی؟ این کار رو دوست داره و میخواد انجام بده و رفت جارو رو دستِش گرفت که اون تیکه رو بره جارو بکنه. یعنی عملاً به ما یاد داد که آقا میخواهی یک کاری رو انجام بدی دیگرِ پست و مقام و جایگاهت نباش و برو انجام بده ولی برایِ من خیلی مفید و مؤثر بود.
سعید کاظمی: چه کتابها و چه فیلمهایی مثلاً فیلمهایِ سینمایی هست که در مسیرِ موفقیت و خوشبختی فیلمِ معروفی هستِش اگه اشتباه نکنم که خیلی استادها تأکید دارند به دیدنِش. شما چه توصیههایی دارید؟
استاد محمدی: فیلمِ خیلی خوب که من در موردِ فروش میتونم بهتون معرفی کنم سه تا از فیلمها هست که یکی فیلمِ فاندرزه که فکر میکنم نماوا و فیلیمو هم داشته باشه که در موردِ مکدونالد است که این آقا داره ویزیتوری انجام میده. نزدیکِ 55 سال سنش هست و داره ویزیتوری میکنه. و این دستگاهِ همزن رو که داشت میفروخت از این شهر به اون شهر میرفت. نه فقط تویِ شهرِ خودش و این کار رو با اشتیاق داشت انجام میداد و حتی اگه یک دانه میفروخت کلی کًیف میکرد. میگفت من یه دانه فروختم آفرین. یه روز اومد که مثلاً چندتا سفارش براش رسید تعجب کرد از اون شهری که بود
برادران مکدونالد بهش پنجتا یا ششتا سفارش داده بودن. این بالایِ دو هزار کیلومتر با ماشینِ خودش رفت که اون مشتری رو ببیند. اینقدر براش مهم بود. حالا اگه تویِ شهرِ ما هستین از این شهر میخوایم بریم یک شهرِ دیگهای، یک دهاتِ دیگهای و تویِ شهرِ تهران که یک شهرِ بزرگی هست و از این سرِ شهر بخواید برید به اون سرِ شهر نه آقا دیگه من نمیرم اونجا این بنظرِ من حرفِ خیلی بیخودی هست. یعنی باید بری دنبالِ مشتری و میتونه اون مشتری سرآغازِیک تجارتِ بزرگ، یک فروشِ خیلی بزرگ باشد. فیلمِ خودِ استیو جابز هست. که در موردِ فروش داره چیکار میکند.
روزِ اول یعنی استیو جابز شخصیتِ به قولِ گفتنی کارایِ فنی بلد نبود. ولی خیلی خوب میتوانست پرِزِنت بکنه. روزِ اول پرِزنتِ شرکتِشون رو شریکیش انجام داد .و وقتی اومد بیرون دستِش رو گرفت رو سرِش اومد بیرون. این چه پرزنتی بود، این چه فروشی بود که تو انجام دادی؟
و میره فروش رو انجام میده و یک فروشِ میلیون دلاری که در سال بالایِ دویست و پنجاه میلیارد دلار ارزشِ این شرکت هست و داره میفروشه. خودش رو رسوند به اونجا. یه فیلمِ دیگه هم هست که باز در موردِ متقاعدسازی تویِ فروش هست و فیلمِ خوبی هست. هم مضرِ و هم خوبه. فیلمی هست به اسمِ لطفاً سیگار بکشید. که در موردِ فروشندهیِ سیگارِ. مثلاً حتی یک جنسی که شاید خواستهیِ عام نباشه این میره نشون میده که آقا چهطوری میتونیم متقاعد سازی انجام بدیم. وقتی ما این فیلم رو میبینیم میبینیم که آقا یه آدمی که در موردِ یک جنسی که به مردم ضرر داره میرسونه ببینید چهجوری داره متقاعدسازی میکنه خوب جنسِ من که خیلی مفید هستِش من باید جنسِ مفید بفروشم. من باید جنسِ با کیفیت بفروشم. اصل و اساسِ کار اون کیفیتَ است و اون سلامت مردم و مشتری هستِش که باید رعایت بکنم.
وقتی یه همچین فیلمی رو میبینی به خودت دلگرمتر میشی میگی آقا پس من میتونم خیلی خوب بفروشم و خیلی بهتر بفروشم و این نکات رو یاد بگیرم، نکاتِ مذاکره رو یاد بگیریم. نکاتِ متقاعدسازی رو یاد بگیری که خوب خیلی میتونه بهت کمک بکنه.
سعید کاظمی: گرگِ والِ استریت هم فیلم خوبی است؟
استاد محمدی: گرگِ وال استریت هم خیلی خوبه. به نظرِ من این فیلم در درجهیِ چندم قرار داره. چون شما باید اینا رو یاد بگیری چون اینا مقدماتی هستِش و بعد برسی به شکلِ حرفهایش که گرگِ وال استریت هست. مثلاً یک فیلمِ دیگه هم هست. فیلمها زیاده. فیلمها تویِ فروش خیلی زیاده. منتهی به نظرِ من این سهتا خیلی میتونه مفید باشه برایِ کسی که تازه میخواد شروع کنه.
سعید کاظمی: فیلمِ به سویِ خوشبختی هم یک نکتهیِ خیلی جالب داره. اونجا که رفت مصاحبه بکنه بهش گفت اگه این موضوع رو ندانی چیکار میکنی؟ گفت من حتماً یقین دارم که میرم و جوابِش رو پیدا میکنم. یا یه صحنه مثلاً بهش گفت که داشت بازاریابی برایِ بورس انجام میداد. گفت من در روز 500 تماس میتوانم بگیرم. چهجوری میتونم این رو به هفتاد تماس برسونم؟ گفت اگه من قهوهیِ کمتری بخورم به نسبت آبِ کمتری میخورم و به نسبت سرویسِ بهداشتیِ کمتری میرم. و به این طریق میتوانم زمانِ ارتباطِ بیشتری برقرارکنم
و حتی دیگه گوشی رو نمیگذارم رویِ تلفن چون هر دفعه می گذارم چند ثانیه می گذارم و چند ثانیه برمیدارم. یعنی حتی به این نکاتِ ریز برایِ رسیدن به اون هدف که خیلی هم تویِ فیلم داستانِ جذابی داره که مربیِ من که خیلی سالها هم مربیِ من بوده همیشه تأکید میکنه سالی دو سه بار این و ببینید و حتی به من میگفت سناریوش رو بخوان. فقط فیلم رو تماشا نکنید. ببین توش چه داستانِ جذابی داره. کتاب چی پیشنهاد میکنید؟ و کتابِ خودتون رو هم اگه لطف کنید به دوستان معرفی کنید خوب خیلی خوشحال میشم.
استاد محمدی: من اجازه دارم یه ایراد درموردِ فیلمِ به سویِ خوشبختی بگیرم؟
سعید کاظمی: بله بفرمایید هیچ چیز مطلقاً سیاه یا سفید نیست.
استاد محمدی: فیلمِ بهسویِ خوشبختی رو میتونم بگم اکثرِ اساتید این فیلم رو پیشنهاد میکنن که ببینیم. ولی من تقریباً ده سالِ در موردِ ضمیرِ ناخودآگاه دارم درس میخونم و دارم یاد میگیرم. این فیلم رو من که نگاه کردم حالم خیلی بد شد. چرا؟ داره به مغزِ شما این رو میرسونه که آقا شما اگر میخواید خوشبخت بشوید باید زنت رو طلاق بدید، باید بدبختی بکشی، باید تویِ سرویسبهداشتی بخوابی، باید و هزاران باید دیگه و بعد ته فیلم میگوید این آدم موفق شد. آره درسته من میخوام به یک جایگاهی برسم باید تلاش بکنم. ولی لزوماً این به این شکل نیست که من حتماً باید بدبخت بشوم، بیچاره بشوم،
زن و بچهم رو از دست بدم و آوارهیِ بیابون بشوم تا بعد میخوام برسم به یک جایی. این از لحاظِ ذهنی می خوام بگم اگر این فیلم رو نگاه میکنید به این نکته توجه کنید. لزوماً این شکلی نیست. به این نکته خیلی توجه بکنید. من باید تلاش بکنم که به هرجایی که میخوام برسم و از این تلاشم هم لذت ببرم. نکتهیِ مهم این است. اگر لذت بردی میتونی به اون جایگاهی که میخوای برسی و اون خیلی میتواند بهت کمک بکنه. و این پیشفرض اگر درست نشه که آقا من اگه بخواهم به جایی برسم باید حتماً بدبختی بکشم تا بعد به اون جایگاه برسم. نه. اصلاً اینطور نیست.
حضرتِ سلیمانِ نبی اومد پیشِ خدا دعا کرد و گفت خدایا به من بده چیزی که تا قبل از من به کسی ندادی و بعد از من هم به کسی نمیدی. یعنی اینقدر دیدش بزرگ بود. نگفت خدایا من رو بدبخت و بیچاره کن بذار من به این برسم. نه اصلاً اینجوری نبود. همهیِ اینا رو خواست و خداوند بهش داد. خداوند لیاقتِش رو دید. من اگه سطحِ لیاقتم رو ببرم بالا حالا بخواد از بحثِ این خودسازی و فروش به نظرمن هردوتا مکمل هم هستند و نمیتونه از همدیگه جدا باشند. من اگه خودم رو نسازم و خودسازیِ خودمرو نداشته باشم فروشِ خوبی نخواهم داشت.
این بحث به ما میفهمونه که آقا برایِ رسیدن به اون چیزی که میخوای نیاز نیست که شما حتماً بدبخت و بیچاره بشی. نیازی نیست که آوارهیِ کوه و دشت و بیابون بشوی. باورِت رو درست بکنی، باورهایِ ذهنیت رو درست بکنی میتونی به راحتی به اون چیزایی که میخواهی برسی. الان کتابِ خودم خاطراتِ یک فروشنده اسمِ کتاب هستِش. خاطراتِ واقعی. شما محبت کردین و کتاب رو تهیه کردین و فرمودین دوبار مطالعه کردین
استاد محمدی: الان در موردِ کتابِ خودم بگویم که خوب من خیلی دنبالِ آموزش بودم که یاد بگیرم. و اون چیزایی که تجربیاتِ خودم هست و از محضرِ خیلی از اساتید رفتم استفاده کردم اما در واقع سعی کردم تویِ این کتاب یه جوری جمعبندیش بکنم؛ حالا به صورتِ چهلتا خاطرهیِ واقعی و چهل تا داستان که حالا نمیشود گفت تجربهیِ همهیِ اون سیسال و چهلسالی که تویِ بازار کار کردی هست ولی خوب بالاخره مختصر مفید و پشتِ هر داستانی من چندتا سؤال پرسیدم و اون سؤالها میتواند خیلی به ما کمک بکند. ذهن رو یک مقدار درگیر میکنه و تو فقط داستان نخواندی. یک خاطره فقط نخواندی.
اون سوال رو اگر جواب بدی میتواند تویِ زندگی و تویِ کسب و کارِت خیلی بهت کمک بکنه. کتاب را تویِ زمینهیِ فروش به نظرم کتابهایِ برایان ترَیسی برایِ فروش فوقالعادس است. چون ایشان کلاً در واقع بیست سیسال زندگیشون رو بیشتر در موردِ فروش تدریس کردند و درس دادند و کتابهاش خیلی خوبه. کتابهایِ آنتونی رابینز کتابِ پولِش مثلاً خیلی خوبه و دیدگاهِ خیلی خوبی به انسان میدهد در موردِ پول. باز همین کتاب گرک وال استریت. کتابهایِ گَرِنت گاردون رو اگه بخوانید . میگوید اگر نفروشی فروخته میشوی. مخصوصاً این کتابِش خیلی مفید هستِش. بیشتر درموردِ ذهنیت کار میکنه که اون ذهنیتِ فروشندگی رو داشته باشی و روش کار کنی و کم نیاری. این هم میتونه خیلی مفید باشه.
سعید کاظمی: من یک پزشکی آمد دو هفته پیش صحبت میکرد بعد بهش گفتم چقدر رویِ بازاریابی و فروش و اینا کار کردی؟ بعد گتِش که هیچی من نیازی ندارم. گفت من مطبم رو باز کنم و …گفتن بسمالله شروع کن بازکن دیگه. بعد شبِش به من زنگ زد گفت چرا به من گفتی فروش و بازاریابی. گفتم که تو کارمندِ کسی که نیستی؟ گفتش نه. گفتم قرارِ ته ماه بهت حقوقِ ثابت بدن؟ گفتِش نه. باید کار بکنم. گفتم تویِ این رشتهیِ تخصصیِ تو میدانی چقدر رقیب داری و چقدر دارند کار میکنن؟ عاملِ رفاقتِ ما این شد که یه بنرِ تبلیغاتی داده بود تویِ شهرِمون خیلی بنره بد بود.
یعنی به قدری بد بود که آدم حسِ خیلی بدی نسبت به اُرتودنسی پیدا میکرد. گفتم دکتر جان من خواهش میکنم اون بنرت رو از سطحِ شهر جمع کن. این موضوعِ دوستیِ ما شد. بعد من رو دعوت کرد رفتم اونجا باهم صحبتکردیم. گفت باورت نمیشود ما همهمون باید بازاریابی و فروش رو یاد بگیریم. حتی اگر کارمندیم. خوب کمتر. ولی وقتی که یک کسب و کار راه می ندازیم یه شغلِ خیلی کوچیک و حتی یک فروشگاه داریم حتمً باید بازاریابی، فروش و ویزیتوری رو یاد بگیریم و بریم تجربه بکنیم.
استاد محمدی: بله دقیقاً.
سعید کاظمی: گفت واقعاً ما اینها رو تویِ رشتهیِ پزشکی و دندانپژشکی یاد نگرفتیم. فرصت نکردیم. گفت من ده دوازده ساله دارم درس میخونم. گفتم ایرادی نداره این کتاب و این کتاب و اتفاقاً کتابِ شما رو هم بهش معرفی کردم. حالا این رو بخوان و عجله هم نکن. قرارنیست یک روزه و یک هفتهای و یکساله مثلاً بازاریابی یاد بگیری. گفتم نگاه تو بهجایِ اینکه مثلاً باید نتیجهیِ یک بیماری رو عکس بذاری؛ من خودم مثلاً اینجا زیرِ چشمهام سیاهه و ارثی هستِش. بعد خیلی دنبالِ درمان بودم. هی به این دکتر و اون دکتر میگفتم آقا چرا اینجا سیاهه. بعد تویِ اینستاگرام همینجوری داشتم میگشتم برایِ خودم خیلی آدمها هر کی یه چیزی میگفت.
آبلیمو رو با این قاطی کن، عسل رو بزن فلانکن. بعد داداشم خودش داروسازِ و خانمِش و اینا بهشون گفتم گفتن ببین آقا درمانت سه چهار سال طول میکشه. اگه حوصله دلاری چون این ارثی هستِش و درمانی هم الان نداره. دوست داری الان انجام بده. کمپرِسِ سرد بذار و اینا ولی یه عکس خیلی جذاب بود برام. اما قبل از اینکه نتیجه رو بگه اومد دو تا چشم بود که مثلاً زیرِش سیاه بود. بعد زیرِش نوشته بود چگونه این را درمان کنیم؟ یه خانم جوانی بود که داشت این رو آموزش میداد. با خودم گفتم اِ چه جالب نگا این همه این فایلِ من از بالا به پایین این همه من پست رو نگاه کردم و ای پسته خیلی جذاب بود. اومده بود مشکل رو گفته بود.
مشکلِ من اینه که زیرِ چشمام سیاهه ارثی. حالا باید براش یه راهِ درمان پیدا کنم. این امده بود گفته بود تو این مشکل رو داری من براش درمان دارم. این دکتر اینقدر بنرِش بد بود اومدم بهش پنجاه تا بنر تویِ ایران و پنجاه تا بنر تویِ خارج از کشور آماده کردم یک پکَیجِش کردم گفتم آقا اینا رو تماشا کن. بعد گفت آره متوجه شدم. دیدم دو سه روز بعد داره بنرهاش رو جمع میکنه. الان هم بهش گفتم آقا خودت کتاب بخوان یا اگر فرصتِش رو نداری یک تیمِ بازاریابی بگیر کنارت باشند و اونا برات کار بکنند. اونا تخصصِشون بازاریابی و شناساییِ مشتری هستِ. میگه آره رقیبا هم دارن تویِ شهرستان زیادَن الان حتی شهرِ کوچک هم؛ قدیما حتی یه دانه هم نبود الان شونزده هفدهتا شدن.
همهیِ اینها هم دارن با هم رقابت میکنن و به روشهایِ مختلف کار میکنند. خوب ادامهیِ موضوع خودمان را فراموش نکنیم. یعنی الان یه نفر بخواد شروع بکنه باید چند تا فیلم ببینه. چندتا کتاب بخوانه؟ و آروم آروم ذهنیتِش رو شروع بکنه از کجا بره شروع کنه؟ و به یک شغل هم علاقه داره و حالا تویِ شهرستانِ یا تویِ تهرانه یا هر شهرِ بزرگی که هست. مثلاً الان بیاد پیشِ شما یک جوان که خیلی علاقمند هستِش و حالا هیچی بلد نیست معمولاً کسی قبولِش نمیکنه و میگه برو آموزش ببین بعد بیا. حداقل یه مقدارِ اولیه رو آموزش ببین. درست میگویم یا نه میتواند از یک جایی شروع بکنه؟
استاد محمدی: بله شما درست میفرمایید ولی به نظرم برای اونی هم که هیچی بلد نیست هم خیلی خوبه به شرطی که اون علاقمندی رو داشته باشه. اگه علاقمندی رو داشته باشه من یک نکته بهش یاد میدم میگم حالا برو بفروش. با همین یک نکته برو اجرا کن و برو بفروش. به قولِ یک استادِ کاراته میگفت از اون که هزار نکته بلده من نمیترسم از اونی که یک نکته رو خیلی رفته تمرین کرده من از اون میترسم. یا مثلاً یه فیلمی بود یه پسری بود که یک دستِش رو از دست داده بود بعد مادرِش گفت تو باید مثلاً قهرمانِ جودو بشوی. این رو برد پیشِ یک استادی گفت آقا با یک دست چطور میخواد قهرمانِ جودو بشود؟
گفت من نمیتونم حالا خودتون میدانید. اون استاد شروع کرد یک نکته رو بهش یاد داد. اما هزار بار باهاش تمرین کرد. اونوقت وقتی رفتن مسابقه اون رقیبِش نمیتونست بدلِ این رو بزند. چون یک دست نداشت و این راحت میتونست ببره. ما نیازی نیست بریم خیلی چیز یاد بگیریم. یک نکته را یاد بگیریم و بریم همون یک نکته رو اجرا بکنیم. فردا میرویم یک نکتهیِ دیگهای یاد میگیریم بعد دوباره میریم همون رو اجرا میکنیم. به همین ترتیب کم کم میشه خیلی خوب یاد گرفت. ولی بعضیها هستند که خیلی بلدن و فکر میکنن خیلی بلدن بهشون میگویم من اینا رو بلدم. میدانی خوب باشه میدانی برو ببینم نتیجهش چی میشه.این هر دوتا خوبه ها. یه نفر که خیلی بلده که خیلی عالیه.
اما این که کسی هم بلد نباشه یک نکته یا دو نکته رو یاد بگیره همون دو نکته رو بره اجرا بکنه تویِ فروشِش تویِ ذهنِش میماند. این رو من الان چیکار میکنم؟ من با پسرِ خودم دارم این کار رو انجام میدم. پسرم 18 سالشه. داره درسِ خودش رو میخونه ولی نکتههایِ کوچیکِ فروش رو من بهش میگم که حتی درِ سوپرمارکت هم داره میره این نکته رو اجرا میکنه. تویِ مدرسهش که داره میره با استادِش و با دوستاش داره اجرا میکنه و میگه آره بابا این چیزی که گفتی من رفتم اجرا کردم جواب داد. یا مثلاً اصولِ متقاعدسازی رو یک نکته بهش میگویم میره انجام میده میگه بابا رفتم این کار رو انجام دادم جواب گرفتم. همین یه نکته و یه نکته این تویِ ذهنِش می شیند. وقتی که تویِ ذهنِش نشست بعد دیگه بالاخره روتینِ زندگیش میشه و میتونه خیلی موفق باشه تویِ زندگیش.
سعید کاظمی: کتابِ گرگ وال استریت اون روشِ خطِ مستقیمِش رو شاید دو سه مرتبه خوندم. خیلی هم نکتهبرداری کردم.
استاد محمدی: بله نکته که زیاد داره.
سعید کاظمی: یه چیز به ذهنم میاد و همش این سؤال برام پیش میاد. مشتری این سؤالات رو؛ حالا اون سؤال میپرسه ما با آرامِش گوش میکنیم همه اینا بماند، لحظهای هست که احساس میکنی مشتری از دستِت فرار میکنه. یه چیزی میگوید مثلاً برم فکرام رو بکنم، یا اینکه بروم با خانمم یه صحبتی بکنم، مثلاً میگوید که یه دورِ دیگه بزنم بازار رو. من اینجا نتوانستم با کتاب ارتباط برقرار بکنم. حالا این جزءِ مشکلاتِ خودم هم هست. ولی میاد و میدونه که تو داری بهترین رو براش ارائه میدی. مناسبترین محصول رو حالا قیمت همیشه ملاک نیست. شما تجربتون رو بگویید. تویِ این لحظات چیکار میکنید؟ یا اصلاً برداشتِتون از کتابِ گرگوال استریت چی بود؟ چهجوری میتوانیم مشتری رو برگردانیم به جریانِ معامله و فروش؟
استاد محمدی: مشتری وقتی میگوید من با همسرم مشورت بکنم، وقتی میگوید برم فکر بکنم چون یک امنیتی نداره. یکی از تکنیکهایِ فروش امنیتِ که من به مشتریام بتوانم اون امنیتَ رو بدهم. وقتی که امنیتِ خاطرِش رو احساس کرد، امنیتِ جانیش رو و امنیتِ کیفِش رو، امنیتی جیبِش رو احساس کرد اونوقت ازت میخره. من نتوانستم اون امنیتَ رو بهش برسونم که میگه بزار فکرهام رو بکنم، بزار من با همسرم صحبت بکنم. بهت خبر میدم. بهت زنگ میزنم. میخواد با خودش فکر بکنه. اگه من همون موقع که دارم جِنسَم رو پرِزنت میکنم اون اطمینانَ رو بتونم بهش برسونم.همه موضوع بر میگرده به اعتماد.
سعید کاظمی: کسانی که با من از طریق سایت سعید کاظمی یا کانال یوتوب و پیج اینستاگرام من در ارتباط هستند خوشحال میشوم تجربیاتِشون رو برام ارسال کنند تا این تجربیات رو برایِ همه یِ فارسیزبانان به اشتراک بذاریم. چون ممکنِ تجربیاتِ شما هر چند کوچیک تویِ حتی اون سرِ دنیا هم که باشه به درد یه فارسی زبان بخوره. چه تجربه موفق و چه تجربهیِ ناموفق در هر زمینهای. پیشنهاد میکنم کتاب خاطراتِ یک فروشندهیِ آقایِ محمدی رو حتماً تهیه بکنید. چون اینها تجربیاتِ واقعی هستند که نوشتن که برایِ هرکسی میتونه مفید باشه. اگر یک سایت خوب برای اموزش بازاریای می خواهید پیشنهاد من سایت لیدرمارکتر است. در مجموع امیدوارم صحبت های من با استاد محمدی در مورد تفاوت بازاریابی ویزیتوری فروشندگی برای شما مفید بوده باشد.