,مطالب پیشنهادی مهاجرت,مطالب مهاجرت,مطالب زندگی در خارج کشور,مطالب کار در خارج کشور,مطالب پیشنهادی

آشنائی با تکنیک های فروش

آشنائی با تکنیک های فروش

برای شنیدن یا دانلود فایل صوتی این مصاحبه از طریق لینک زیر اقدام بفرمائید.

اگر علاقه مند بودین. فیلم کامل این مصاحبه را مشاهده بفرمائید. از طرق لینک زیر اقدام بفرمائید.

می­خواهم در مورد آشنائی با تکنیک های فروش با استاد محمدی صحبت بکنیم، بخش دوم صحبت­های ما است، توی لایو قبلی در مورد فروش و ویزیتوری صحبت کردیم، امروز می­خواهیم در مورد تکنیک­های فروش با استاد محمدی صحبت کنیم و از تجربیاتشان استفاده بکنیم. که انشالله بتوانیم یک لایو موفقی داشته باشیم.

سوال : اگر اجازه بدهید با یک سوال شروع کنیم، در مورد قطعی نکردن فروش شروع کنم.

در مورد فروش چیزی که برای خودم خیلی ابهام است، خیلی وقت­ها مشتری می اید داخل مجموعه ی سایت ما،  احساس می­کنی دارد می­رود، یعنی خرید را قطعی نمی کند.  ما خیلی هم وقت  می­گذاریم. نیم ساعت چهل دقیقه داخل سایت دارد سوال و جواب می­کند یا زنگ می زند یا تصویری حتی تماس می­گیرد، مثلا من توی فروشگاه اینترنتی کامپیوتری (dekonzo.com) که دارم. آنجا خیلی وقت­ها مشتری­ها که اعتماد نمی­ کنند. بهشون     می­گویم تصویری همین الان زنگ بزنید، کدوم دستگاه مورد نظرتون است، در لحظه فیلم  را هم برای شما ارسال می کنیم، راهنماییتان می­کنم، تیم مشاوره­ ی خیلی خوبی توی مجموعه ما است.

که بیست سال است. که شغل آنها فروش لپتاپ است، و جالب است که حساب کردیم 90 تا 95 درصد وقتی ارتباط تصویری برقرار می­شود خرید انجام می­شود، یعنی تا جواز کسب را و تصویر مجموعه را می­ بیند، می ­گوید آقا از  همه جا محصول برایم فیلم بگیر، روشنش کنید، تستش کنید، بعد می­بیند که مثلا ویندوزم رایگان، پست هم رایگان، هدیه هم حتی می­گیرد. اینجا دیگر آن اعتماده انجام می­شود،

ولی خیلی وقت­ها می ­بینید.که بعضی از مشتری­ها دارند فرار می­ کنند، اینجوری بگویم دوست ندارد. خرید را قطعی بکند؟

خواهش می­کنم، عرض کنم خدمت شما که در همچنین مواقعی که مثلا وقتی فروش نهایی نمی­ شود. که مشتری به ما اعتماد نکرده، فروش 7 مرحله دارد، ما هنوز مراحل اولیه را نرفتیم.  می­خ واهیم برای مراحل آخر و قطعی شدن خرید مشتری اقدام کند. چون مراحل اولیه را طی نکردیم. یعنی آجر اول را نچینی یک دفعه می­ خواهید بروید آجر هفتم را بچینی، می ریزد پایین نمی­ شود، و یکی از چیزهای خیلی مهم این است که توی همان فیلم گرگ وال استریت هم است که چرا از شما نمی ­خرد؟ تنها دلیلی که از شما نمی­ خرد این است که به شما اعتماد ندارد، و وقتی که به شما اعتماد نداشته باشد خوب نمی­ خرد،

دلیلش چی است که نمی ­خرد؟  اعتماد نمی کند، خب ما چکار باید بکنیم. آن اعتماد ایجاد بشود؟

طبق تجربه ­ای که از فروش داریم. می­ توانیم بگوییم آقا این مشتری یک سری توقع­هایی دارد، مثلا توقعش چی است که اون دستگاه را ببیند، حالا یا مثل دی­جی کالا است تصویرش را نشان می­دهد، عکسش را دارد نشان  می­دهد، مدل­های مختلفش را دارد نشان می­دهد، آن ابهام زدایی می­کند یک ابهامی دارد، آن ابهام را وقتی برطرف می­کنید طرف میخرد، آن بهانه­های الکی که دارد که البته الکی نیست از نظر اون، از نظر ما شاید الکی باشد،     می­گویم این الکی دارد بهانه می­گیرد، نه الکی نیست چون اعتماد ایجاد نشده است،

وقتی ما بتوانیم به شکل­های مختلف به نوع­های مختلف، فرستادن عکسش، تصویرش، فیلمش، ویدئو، نمونه کار است، نمونه کاتالوگ است، همه ­ی اینها را وقتی ما برای مشتری ارسال می­ کنیم، رضایت مشتری­ها خیلی کاربردی است مثلا تو سایت، پیج، خب وقتی رضایت مشتری را می­گذاریم آن توقع مشتری برآورده می­شود و اعتمادش ایجاد می­شود، ترسش از بین می­رود و میگوید من پولم را دارم میدهم، ترس دارد، پولم از بین نرود، وقتی که   همه­ ی اینها را که عنوان کردم رعایت می­ شود، آن اعتماد انجام می­ شود و از شما خرید را انجام می­دهد.

سوال : خوب حالا 7 مرحله فروش را امکانش است به ما توضیح بدهید؟

مثلا یک مثال بزنید، حالا مثلا تجربه خودتان را بگویید، یکی از داستان­هایی که توی این 25 سال، خاطرات فروش که تو کتابتان خیلی هم جذاب است همه هم با مثال و با واقعیت نوشته شده و خیلی جالب است که آخرش هم باز سوال مطرح می­ کنید، این از آن کتاب­هایی نیست. که فقط بخوانیدش و بعد 10 دقیقه، نیم ساعت، دو ساعت وقت بزارید، این باید یک فصلش را بخوانید و تحلیل کنید سوال­هایش را جواب بدهید، حتی مثلا با خانمتون بنشینید و بحث کنید، شاید ضخامت آن خیلی کم باشد ولی خیلی مفید نوشته شده.

بعضی از کتاب­ها است که 400 صفحه ای ، می­ خوانید می­بینید ای کاش این را تو 10 صفحه نوشته بودند، تو چند صفحه تمام میشد، خیلی چیزی  برای گفتن ندارد. فقط می­خواسته است که حجم ایجاد بکند. ولی کتاب شما کم حجم است، من خودم شخصا کتاب بالای 150 صفحه برایم سخت است که بخوانم، بعضی­ها خوشم میاد هایلایت می­کنم، حالا یک ماه بعد دو ماه بعد دوباره می­نشینم آن هایلایت­ها را می­خوانم، و حالا کنار هایلایت­ها         می­نویسم، حالا چند وقت بعد باز اینها را تایپ می­کنم، یعنی اونها را که توضیح­ های کنار را برای خودم خلاصه تو 10 جمله، 20 جمله می­نویسم که استفاده بکنم.

سوال : حالا یک مثال برای ما از تجربیات فروش تعریف کنید، خیلی جالب است که با داستان و تجربه واقعی توضیح می­دهید،

بله، نظر لطف شما است که در مورد کتاب من این چیزها را دارید میفرمایید، خب استاد معینی که تاییدیه هم برای من نوشته، توصیه نامه هم نوشته، می­گوید که کتاب شما تو یک ساعت خوانده می­شود، مثلا که کتاب شما تو یک ساعت کل کتاب خوانده می­شود، چون خیلی روان نوشته شده و خب چیز سختی توش ندارد. ولی خب بخواهیم یاد بگیریم باید یک داستان، یک داستان روش فکر کند، تفکر کند و انجام بدهد، حالا فروش هفت مرحله است که مرحله اولش آمادگی است، ما یک سری البته به طور خیلی خلاصه نزدیک به 30 ساعت دوره است، اینهایی که خدمتتان عرض می­کنم ،

مرحله اول فروش : آمادگی است.

یعنی ما  آمادگی قبل از فروش برای خودمان داشته باشیم. حالا مثال می­زنم از این که تو کتاب نیامده است، من یک روز رفتم سراغ یک نفر از مشتری ­هایم و خیلی هم فروشنده حرفه ­ای و عالی است و من دیدم که با     مشتری­اش خیلی بد حرف زد، و مشتری ناراحت شد رفت. گفتم که علی چرا با مشتری این اینجوری حرف زدی؟ جواب داد: ولش کن اعصاب ندارم فکرم خراب است. من در جواب گفتم.  نمی­دانم. که فکرت از هر چی خراب است به من ربطی ندارد برای چی به سر کار آمدی؟ گفت چی؟ گفتم برای چی آمدی سرکار؟

وقتی که شما آمادگی ندارید و ذهنت از چیزی خراب است و میای محیط کار، به جای اینکه مفید باشی مضری، به جای اینکه چیزی بفروشی تازه مشتری را هم از خودت می­پرانی و دیگه سمتت نمیاد. نرو سرکار، برو بگرد برو یک مقدار حال و هوا عوض کن و هر وقت حالت خوب شد آنوقت بیا سرکار.استاد محمدی: من خودم چند وقت قبل یک مساله برایم پیش آمد و یک مقدار ذهنم مشغول بود، رفتم پیش یکی از دوستانم اول صبح، گفت اینجا چکار می­کنی؟ گفتم یک مقدار ذهنم خراب است سر یک مسئله­ ای، نرفتم سرکار و آمده ­ام. پیش شما یک کمی با هم صحبت کنیم.

دو سه ساعتی پیشش بودم و حالم که بهتر بود بعد رفتم سر کار و فروشم داشتم. خب؟ یعنی اگر حالت بد است یک ریکاوری خودت را انجام بده بعد برو سرکار و بعد برو فروشندگی­ات را انجام بده، در غیر اینصورت نمی­توانید بفروشید و مشتریت هم از شما ناراحت می­شود و حتی اذیت می­شود. بعد می­گویید چرا بازار خراب است؟ چرا از من چیزی نمی­خرند؟ چون آمادگی­اش را نداشته­ای و خیلی این بحث طولانی است.

مرحله دوم فروش :  ارتباط است.

یعنی 40 درصد از 100 درصد فروش، بحث ارتباطات است. اینکه با طرف مقابلت چجوری ارتباط برقرار می­کنی، زبان بدن باید بلد باشی، اصول مذاکره را باید بلد باشی، اصول مطابقت سازی را باید بلد باشی، این ارتباط باید ایجاد بشود. ولی ما چکار می­کنیم؟ هنوز مراحل را کامل طی نمی­کنیم. مرحله بعدی یا

مرحله سوم فروش : باید اکتشاف ایجاد بکنید.

که مشتری­های من چی می­خواهند؟ مثلا توی کسب و کار شما که قطعات کامپیوتر و لپ تاپ و … است اصلا باید بدانید که مشتری چه می­خواهد، شاید فقط یک ویندوز بخواهد، شاید فقط یک قطعه کوچک می­خواهد. یک اکتشافی باید ایجاد بشود، و این اکتشاف چجوری ایجاد می­شود؟استاد محمدی : با سوال پرسیدن می­توانیم به این اکتشاف برسیم که مشتری چی می­خواهد.

سوال­های خوب ازش بپرس و گوش کن:

یعنی ما باید یک زبان کوچک مثل زبان گنجشک داشته باشیم و یک گوش خیلی بزرگ داشته باشیم مثل گوش فیل، کم حرف بزن و گوش کنید ببین مشتری چه می­گوید، شما وقتی پرسش و ابهامش را جواب بدهید. مشتری هم از شما می­ خرد، اکتشاف ایجاد شده است و می­شنوی که مشتری چه چیزی خواسته، و وقتی که فهمیدید مشتری چه خواسته است. تازه می ­رسیم مرحله چهارم که می­شود ارائه جنس، خب؟ که آن موقع شما باید محصولتان را به مشتری ارائه بکنید. این مراحل را که طی می­کنید بعدش می­شود در واقع سوال و ابهام برای مشتری ایجاد می­شود و هنوز اعتماد شکل نگرفته است و ترس دارد. این ترس مشتری را می­توانید با سوال پرسیدن اینکه مثلا ترستون بابت چی است؟ الان چه نگرانی دارید؟

سوال: الان سوال پرسیدن می­شود بخش پنجم یا که نه هنوز توی بخش ارائه هستیم؟

مرحله چهارم فروش  ارائه می ­شود و مرحله پنجم فروش :  ابهام زدایی می­ شود.

و نگرانی مشتری برطرف می­ شود، مثلا برای همین ابهام زدایی ما 3 روز دوره داشتیم، که این بحث ابهام را خوب یاد بگیریم تا که بتوانیم از مشتری ابهام را برطرف کنیم. 3 روز کار کردیم. این ابهام را سوال ازش می­پرسی، که مثلا نگرانی و مسئله شما چی است؟ حتی مشتری ممکنه بیاد جلو درب مغازه­ات و از شما چیزی نمی­خرد، پشت تلفن ازت نمی­خرد، می­گوییم اقا نخرید اشکال ندارد، و هر جا که دوست دارید بخرید فقط یک سوال من دارم  می­شود لطفا به من بگویید که مسئله­ و نگرانی­تان چه بود که از من نخریدید؟

و آنوقت می­بینید که نگرانی و ابهامش خیلی خیلی کوچک است حتی ممکن است رنگ جنس باشد، که مثلا حالا تو کسب و کار شما را عرض کنم که مثلا می­ گوید من لپ تاپ مشکی نمی­خواهم سفید می­خواهم. یعنی حتی تا این حد هم امکان دارد و چگونه این برطرف می­شود؟ با سوال پرسیدن و خیلی از ما نمی­پرسیم. مشتری میاد درب مغازه و فروشگاه کسب و کار من، یک نگاهی می­اندازد و دو تا سوال می­پرسد و می­رود، و اون فروشنده اصلا چیزی بهش نمی­گوید که اصلا شما چه می­خوای و برای چی آمده­اید اینجا، به جای اینکه سوالش را بپرسد و ابهامش را برطرف کند، بعد می­گوید اوضاع خراب است، کسب و کارها خراب است، نمی­خرند، خب من بلد نیستم. من همیشه می­گویم اگر نمی­فروشم دلیلش این است که من بلد نیستم نه که بازار خراب است، بلکه من بلد نیستم ارائه بدهم.

سوال : یک تجربه بگویم خدمت دوستان در اهمیت پاسخگوئی به مشتری در دنیای مجازی:

ما در سایت خودمون  می­ بینیم که چه سفارشاتی قطعی شده و چه سفارشاتی قطعی نشده است. هر روز هم این را چک می­کنم مخصوصا آنهایی که میایند تا مرحله آخر، اطلاعاتش را ثبت می­کند تلفن و آدرسش را می­نویسد. ولی خریدش را قطعی نمی­کند، یک متن آماده کرده­ام. یک متن خیلی دوستانه بعد ازشون کمک می­خواهم . یعنی بهشان پیامک می­فرستم با شماره موبایل خودم، یعنی حتی ایمیل نمی­زنم. چون خیلی­ها ایمیل­شان را چک     نمی­کنند ولی گوشی را صد درصد چک می­ کنند، باور نمی ­کنید که 50 درصد آنها خریدشان را قطعی می­کنند یعنی خیلی ساده می­پرسم.

اولا تشکر می­کنم که از سایت ما دیدن کردید، حتی شریک من می­گوید این کار جالب نیست اما من می­گویم اتفاق باید تا 9 مرحله پیگیری کنید. حتی آنهایی هم که یک ماه پیش خرید داشته­اند را باز من سر ماه بهشان پیام می­دهم آنهایی که قطعی نکرده­اند، می­گویم به من کمک کنید چرا قطعی نکردید؟ اعتماد نکردید؟ دلیلش را به من بگویید، حالا من ایده نمیدهم که آنها ذهنیت بدهند، بعد می­بینی که مثلا 24 ساعت بعد میایند خرید می­ کنند.

تجربه ایجاد اعتماد در پاسخگوئی سایت:

بعد مثلا سوال می­ پرسیدند که من اعتماد ندارم،؛ یا مثلا می­ گفتند شما شهرستان هستید من از کجا بدانم درست است یا …، بعد حالا بخشی از نشانه ­های اعتماد سازی را بهشان ارسال می­کردم، نماد اعتماد، گواهینامه آدرس الکترونیکی، و مجوزهایی که مثلا از جاهای مختلف داریم، اینها را مثلا من به مشتریان می­گویم که توی بخش فلان قسمت سایت است بروید ببینید. اگر تصویری دوست دارید و نگرانید هر ساعتی که دوست دارید تیم ما در محل حاضر هستند،

یعنی حتی شده که ما ساعت یک شب هم به مشتری فیلم نشان داده ­ایم، و همان موقع هم به فروش ختم شده است. خب؟ و جالب است که جدیدا ما فهمیده ­ایم که تماس تصویری خیلی بهتر از تماس تلفنی ارتباط برقرار می­کنه و جواب می­دهد انگار که 10 برابر پیامک و sms و حتی ارسال فیلم نه، بلکه ارتبتاط تصویری که طرف بفهمد آنجا یک نفر وجود خارجی دارد و سوالاتش را دارد جواب می­دهد. من به جرات می­توانم بگویم که مثلا من   می­خواهم بیام ادکلن بخرم، من واقعا ادکلن­ها را نمی­شناسم و 90 درصد اطلاعات ندارم.

توی همین فروش کامپیوتر هم همینطوری است و 90 درصد مردم واقعا جزییات را نمی­دانند، شاید 5 درصد کاملا حرفه ­ای هستند و می ایند سوالات تخصصی می­پرسند. 5 درصد هم فقط یک چیزایی می­دانند و واقعا 90 درصد هیچ چیزی از جزییات نمی­دانند. می­گویند یک کامپیوتر خودت به ما معرفی کن، یکی از سوال­های تکراری هر روز ما توی سایت، این است که من  می­خواهم یک لپتاپ بخرم چه مواردی باید مد نظر باشد؟ همین امروز هم نوشته­ام با خودم که این سوال دارد خیلی تکرای می­شود.

بیام برایش یک مقاله بنویسم که چه مواردی را باید برای خرید لپ تاپ لحاظ بکنیم که دیگه از این به بعد کسی پرسید من فقط مقاله را برایش بفرستم و دیگر لازم به توضیح نباشد و یا حتی می­توانم برایش یک ویدیو درست بکنم، به بچه­های فروش بگویم یک ویدیو درست کنند که برای خرید یک لپ تاپ این مسائل و موارد را باید رعایت کنید. ببخشید ادامه بدهید شما بخش ششم را..

مهمترین وجه مرحله ششم فروش :  اکتشاف است

که شما بدانید که مشتری چه می­خواهد، حالا بخش ابهام زدایی که برطرف شد مشتری جنس را می­خرد و اسمش هست اتمام فروش، نهایی کردن فروشی که شما دنبالش هستید و همه دنبالش هستیم. فروش تمام شد. الان یه چیزی شما توی صحبت­هایتان فرمودید که بعد از یک هفته و بعد از یک ماه دوباره با اون مشتری تماس می­گیرید که این می­شود.

مرحله  هفتم فروش : یعنی ادامه ارتباط

چرا اینکار را انجام می­ دهید؟ چون اعتماد بیشتر جلب می ­کنید و آنوقت دوباره می ایند و از شما خرید می ­کنند،حالا آن جنس را خریده است. ممکن است دفعه بعد بیاید و اسپیکر، ماوس و یا هندزفری بخرد و چیزهای دیگر که توی کسب و کار شما هست و یا یک نرم افزاری از شما بخرد، این همان بحث ارتباط است پس خیلی خیلی مهم است. یعنی 40 درصد فروش همین بحث ارتباط است. و وقتی که یکی یکی اینها را برطرف بکنید. آنوقت خیلی راحت می­توانید بفروشید.چون به اعتراضات مشتری پاسخ داده­اید. اتفاقا تو کتاب یکی از مسائل و داستان­هایی که نوشته­ ام مشتری معترض بود، ابهام زدایی بود الان تو همین داستان ما ابهام زدایی داریم،

مثلا من درب مغازه نبودم کارمندم بود (سال 1383 تقریبا) من رفتم بیرون دیدم فروشنده ­ام زنگ زد که بیاید یک مشتری معترض داریم که داد و بیداد می­کنه و اینجا آبروی ما را برده است. گفتم چی شده است؟ گفت نمی­دانم بیا و فلان. ما خودمان را سریع رساندیم. دیدم این بنده خدا از این خوشبو کننده­های زیر بغل برده بود، گفتم چی شده؟ گفت این چیه که به من داده­اید تقلبی است.

گفتم مشکلش چی است؟ گفت بو نداره. خب معمولا اینهایی که استفاده می­شود برای زیر بغل یه چیز خوشبو کننده است. یک مدل است که حساسه و برای پوست­های حساس اصلا بو نداره، فقط خاصیت ضد عرقی دارد. بعد بهش توضیح دادم این ابهام داشت، ترس داشت. گفتم آقا جان این اصلا بو ندارد حتی روش هم نوشته شده است، این فقط خاصیت دارد و شما از خاصیتش استفاده کنید. این آقا هم ترسش برطرف شد هم ابهامش برطرف شد و کلی هم عذرخواهی کرد و از مشتری­های ثابت ما هم شد.

اهمیت مشتری مداری و داستان بیژن پاکزاد(مالک برند بیژن):

باز داستان بگویم از مشتری معترض، آقای بیژن پاکزاد که توی آمریکا است خدا رحمتش کند، خیلی روی مشتری مداری تاکید داشت و می­گفتند که توی فروشگاه یک مشتری آمد. که دور و بر خودش را نگاه کرد و عذرمی­خوام حالش بد شد. و اطراف خودش را کثیف کرد، بعد همه فروشنده­ها میان که این چه کاری بود کردید و فلان؟ بعد خودش آمد گفت هیس، بیاید تمیزش کنید بیاید کمکش کنید و یک مقدار بهش برسید ببینید چرا اینجوری شده و اینها هم همان کار را می­کنند و آنجا را تمیز می­کنند. و این آدم وقتی همچین برخوردی از یک مدیر می­بیند. وقتی حالش خوب شد چندین هزار دلار آنجا خرید می­کند، یعنی فقط با یک برخورد درست.

حالا ما تو فروشگاه­ها می­رویم می­بینیم که می­گویند مثلا لطفا با بستنی وارد نشوید، لطفا کالسکه را نیاوردید، لطفا با خوراکی وارد نشوید، یعنی چی؟ خب من چکار کنم؟ بچه­ام را بذارم دم درب؟ خودم بیام تو؟ خب نمی­شوئ که. اینها را بلد نیستیم بعد می­گوییم که فروش نداریم بازار خراب است و خیلی چیزهای دیگر. اگر سوالی دارید من در خدمتتان هستم.

سوال دیگری هم خدمتتان عرض کنم، شما دوره آنلاین فروش دارید یا نه، که مثلا شرکتی کارخانه ­ای ، فیزیکی هم کسی بخواهد برایش کلاس بذارید برای آنها کلاس برگزار می کنید؟

کلاس فیزیکی است و آنلاین هنوز برگزار نکردم، ولی تو برنامه­ ام هست که اجرا بشود و دوره ­اش نزدیک 30 ساعت می شود و بستگی دارد که چه چیزهای بگم. مثلا این 7 مرحله و قبلش یک سری توضیحات دیگر، حداقل 30 ساعت زمان می برد.

سوال: .وقتی مشتری بهانه می آورد که خرید را قطعی نکند چکار کنیم.

مشتری به اصطلاح آن بهانه­ ها را آورد من اینجا باید بهش بگم که می­شود اینجا شما یک کمک به من بکنید. دلیل اینکه این جمله را گفتید دلیل اینکه این تصمیم شما عوض شد، خرید نکن اصلا، فقط اگر امکانش است دلیلت را به من بگو که چه ابهامی داشت چه مشکلی داشت؟ خیلی­ها اول به فکر قیمت میافتند. اما من احساس می­کنم خیلی جاها قیمت نیست شاید حسش نگرفته، یا احساس خوبی بهش دست نداده است یا به قول شما اصلا بحث رنگه و یا آن لحظه اصلا حاش خوب نیست،

مثالهایی که مشتری برای قطعی نکردن خرید می آورد.

مثلا می­ گویند خانمم به زور من را آورده است خوب؟ که من الان اصلا قصد خرید لپ تاپ ندارم خانمم به من گفته است برویم خرید کنیم. شاید واقعا ما هیچ مشکلی نداریم بلکه مشتری است که آن لحظه آمادگی برای خرید را ندارد. یا مثلا از آن قیمت مد نظرش گرانتر بوده، شرایط فروش ما برایش مناسب نبوده، و واقعا باید برود و فکرهایش را بکند. من بعضی مواقع آنجا آفر را می­دهم مثلا می­گویم اگر نقدی بخری شرایطش این است و کاملا توضیح می­دهم که مثلا چک هم قبول می­کنیم حالا شهر ما چون کوچک است خدارو شکر تا حالا پیش نیامده است که مثلا چکی برگشت بخورد، خب؟ منظورم این است که حالا این روش من درسته و همینجوری باید صحبت بکنم؟

عرض کردم همین است و حالا اگر نمی­خرید نظر خودته و هر زمان که دوست داشتید ما در خدمتتان هستیم. تشریف بیارید. ما اینجا هستیم. ولی خب چرا نخریدید؟ دلیلش را به من بگو تا من بدانم، من ابهامت را برطرف می­کنم. به قول شما شاید آن موقع حالش خوب نیست شماره­ات را به من بده من باهات تماس می­گیرم، کارت را درست است که بهش می­دهیم ولی یک شماره ازش بگیر، شاید اصلا کارت شما را دور بندازد چون مثل شما کارت چند نفر دیگر را هم دارد، مثلا بهش بگوید الان موقعیت مناسبی نیست من حالا بعدا با شما تماس می­گیرم یا مثلا کی می­توانم با شما تماس بگیرم؟ وقتی می­بیند که شما پیگیر هستید مسئله­اش را دنبال کردید از شما خرید می­کند.

 اهمیت درخواست برای قطعی کردن خرید:

نکته دیگری که خیلی جالب بود و من الان جدیدا با این تکنیک آشنا شده ­ام و چند ماهی است که ازش استفاده می­کنم این است که فروشت را نهایی کن، یعنی دعوتش کن به خریدن، تو تصورات من اینطور بود که این روش درست نیست. که چرا مثلا من احساس اجبار را بهش ایجاد کنم ولی واقعیت جدیدا دیدم مخصوصا تو شبکه­های اجتماعی، که وقتی مشتری و یا بازدیدکننده را دعوت می­کنی خیلی تاثیر داره، من خودم دیده­ام که طرف میگه خب حالا یه لایکی بکنید تا ادامه بحث را برویم جلو، یا مثلا ما را به دیگران معرفی کنید یا ما را فالو کنید، من خودم تو درون خودم می­بینم که ناخوداگاه دارم فالوش می­کنم یعنی چون دوستانه می­بینم و خوشم آمده از محتوا، و ارزشمند بوده برام لایکش می­کنم و فالوش می­کنم و حتی به دیگران هم معرفیش می­کنم.

 اگر تجربه ­ای در این مورد فروش و قطعی کردن درخواست دارید با ما در میان بگذارید؟

استاد محمدی :  قطعی کردن اینجوری است که شما همه آن ابهامات و بهانه ها  را برطرف کردید می­بینید که واقعا خودت متوجه می­شوید که این چیزی که از نظر خودت نیست که نگفته باشید بر اساس تجربه­ای که از مشتریای قبل دارید. وقتی که شما همه اینها را برطرف کردید وقتی مشتری حضوری است فاکتور را بردار و شروع کن به نوشتن که دیگه چی برای شما بنویسم؟ این را برای شما نوشتم این را هم نوشتم این میشود نهایی کردن و دیگه مسئله­ای نیست که تو ابهامی برای شما مانده باشد، و میگذارید جلو مشتری، و چند لحظه چیزی نگو بذار یک نگاه بندازه روش، و آنموقع تمام است دیگر، هر ابهامی بود برطرف شد،

اگر تفکیکی بوده برای مشتری گفته ­ای، سوالی بوده برطرف کرده­ ای، اگر ابهامی بوده رفع شده است، هر چیزی که بوده شما پیش بینی کردی ابهامات را و همه آنها را برطرف کرده ­ای، و دیگه فروش نهایی می ­شود. بله شما تا درخواست نکنید او در همان وضعیت می­ماند که الان من چکار کنم بخرم نخرم برم نرم که شما اینجا دعوتش می­کنید به خریدن، با اون فاکتور نوشتن و جنس دادن، تمام می­شود.

خیلی از فروشندگان جوان دارند این برنامه ما را توی یوتیوب و یا اینستاگرام و یا توی سایت من به نام saeedkezeme.ir می­بینند. خواهش می­کنم یک خاطره تعریف کنید

یک قسمت از کتابم را می­ گویم. به اسم رنج و لذت، یکی از داستان­ها را اگر خاطرتان باشد. به اسم رنج و لذت بود، من یک روز رفتم توی بازار می­خواستم. که روغن زیتون بخرم. از قبلش نزدیک به 20 سال است که من کتابی می­خواندم. دو جلدی بود. به اسم گنج بی رنج، و یک نویسنده ­ای آمده بود شاه بیت­های اشعار را جمع کرده بود. توی دو تا جلد کتاب 300، 400 صفحه ­ای، بعد زیر گنج بی رنج نوشته بود روغنی بینی صاف روشن در قالبی ریخته، غافلی بر سر چه آمد کنجد و بادام، یعنی این روغن صاف و روشن را شما دارید. می­بینید ولی نمی­بینید چه فشاری روی اون کنجد و زیتون و دانه ذرت آمده که شده است.

این روغن صاف و روشن؛ حالا بحث شب گذشته. این بود که قرار نیست. که ما رنج بکشیم و اذیت بشم و داغون بشیم تا بتوانیم به یک لذت و نتیجه­ای برسیم. ولی در کل این را باید دقت کنیم .که ما بر اساس گذشت زمان کم کم تجربه­مان بیشتر می­شود. یادگیری­ هایمان بیشتر می­شود و این باید همیشه ادامه داشته باشد،من الانم دارم هر روز حداقل 2، 3 ساعت آموزش می­بینم یا فیلم می­بینم یا لایو می­بینم یا ویس گوش می­کنم، یک چیزی بالاخره انجام میدم که این یادگیری مداوم باشد و آنهایی که تازه شروع کرده­اند ناامید نباشند باید امیدوار بود و تلاش کرد و یادگیری کرد و عمل گرایی داشته باشیم که اون توی ذهن ما بنشیند. اینم صحبت آخر من بود اگر باز هم شما صحبتی دارید من در خدمت شما هستم.

سوال: بعضی جملات هست که خیلی رو ذهن آدم تاثیر می­گذارد، دو سه جا شنیدم که اگر دیگران توانستند پس من هم می­توانم؟

اینجوری نیست که اگر دیگران توانستند قهرمان تنیس بشوند حالا شاید از سن من گذشته باشد و قهرمان تنیس جهان نشو. ولی مثلا توی فروش و بازاریابی اگر دیگران توانسته­اند پس من هم می­توانم به شرطی که ادامه بدهم و خسته نشوم. یک ماه ممکن است بازار خراب باشد. یک ماه بلک فرایدی سایت­های بزرگ می­گذارند. که ما کلا استپ می­شویم و همه خریدهایشان را انجام می­دهند. ما فقط صبر می­کنیم. ولی دیگه اینطوری نیست. که تعطیل کنیم و بگوییم همه چیز تمام شد. در حد خودمان زمان می­برد تا اعتماد سازی انجام شود و همیشه به خیلی از دوستانم حتی توی دوره­های آموزشی هم می­گویم.

که وقتی من 1300 کیلومتر آنطرف­تر چند روز پشت سرهم دو تا لپ تاپ را به شهر ماکو می­فروشم. و همیشه هم توی اون بسته پستی که برای مشتری می فرستم، می­نویسم.  که شما هزار و سیصدکیلومتر از من فاصله دارید، خیلی از شما ممنونم. ما را خوشحال کردید، یعنی می­گویم. اگر سایت دیجی کالا توانسته پس من هم می­توانم. حالا من همیشه از بچه ­ها سوال دارم که نگاه کنید و بپرسید چرا باید از من بخرند؟ من چه تفاوتی می­توانم ایجاد کنم که دیجی کالا نمی­تواند این خدمات را به آنها بدهد ولی من می­توانم اون خدمت را بدهم.

من پیشنهاد می کنم. هر هموطن عزیزی از هر جای ایران این مطلب را مطالعه نموده و علاقه مند است. خودش یا تیمش را آموزش تخصصی فروش بدهد.

شرکت­ها، کارخانه ها و شرکت­های پخش مخصوصا چون استاد محمدی خیلی تجربه دارند. توی کارهای عمده فروشی و بازار یابی ویزیتوری، من توصیه می­ کنم. که از ایشان حضوری درخواست کنند. من هنوز هم باور دارم که آموزش حضوری یه لذت دیگری دارد. ولی خب کلاسهای مجازی هم به خاطر کوید19 بعضی مواقع مجبوریم مجازی برگزار بشود. من توصیه می­کنم که حتما از استاد محمدی کمک بگیرند خیلی ایشان همیشه برای من راهنمایی­های خوبی داشته­اند و همیشه بهره مند شده­ام. خیلی شب خوبی داشته باشید لطف کردید.

امیدوارم صحبت های من با استاد محمدی درمورد آشنائی با تکنیک های فروش برای شما مفید بوده باشد. برای مطالعه سایر مقالات آموزش کسب و کار اینجا کلیک کنید. و برای مطالعه موضوع مشابه این مقاله در یک سایت معتبر جهانی اینجا کلیک کنید. شما دوست عزیز که در هر جای دنیا هستید. به من کمک کنید و تجربیات کسب و کار و بیزینسی خودتان را در اختیار من و دیگران قرار بدهید. هر انسان موفق، یک دنیا تجربه از موفقیت ها و شکست ها دارد. که مطمئنا می تواند به بقیه هموطنان برای موفق شدن کمک کند. نیاز به مصاحبه مستقیم نیست. می توانید. یک ویدئو از خودتان برای من ارسال کنید. یا فایل صوتی یا یک متن تا من در سایت خودم بنام شما برای هموطنان عزیزمان به اشتراک بزارم . مطمئنا اجازه تبلیغ بیزینس و کسب وکار خودتان را هم خواهید داشت.

تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا

تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا

جهت تماشای کامل مصاحبه تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا از طریق ویدئو ذیل اقدام کنید.

جهت شنیدن یا دانلود مصاحبه تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید. نقل قول و ارائه اطلاعات سایت با ذکر منبع کاملا ازاد می باشد.

 دوستان عزیز در برنامه امروز  با آقای مهندس کیوانفر هستیم. و قصد داریم.  در مورد تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا صحبت کنیم.مثل همیشه تاکید می کنم. هدف من تشویق مهاجرت نیست وشرکت مهاجرتی یا تحصیلی ندارم.

سلام آقای مهندس کیوانفر خسته نباشید. مرسی که وقتتون رو به ما دادین.آقای کیوانفرما امشب می خوایم در مورد تجربیات شما در بحث مهاجرت به تورنتو کانادا صحبت کنیم. بحث های زندگی، کار، تحصیل رو توی فایل های بعدی با همدیگه صحبت می کنیم. شما  نزدیک ده  سال پیش اقدام به مهاجرت کردین. می خوایم تجربیات خودتون در زمینه فرآیند مهاجرت را با ما به اشتراک بزارین.و اینکه چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را نباید انجام بدیم.  من در خدمتتون هستم خودتونو معرفی بفرمایید.

سعید جان من فقط خواهشم اینه که خیلی وقت گذشته از انجام پروسه مهاجرتی من خیلی چیزا رو شاید فراموش کرده باشم. خواهشم اینه که تو اگر سوالی داری میتونی بپرسی که من بتونم جواب بدم که خیلی بهتره وگرنه واقعاً خیلی یعنی شاید بگم طول دوره مهاجرت من یه چیزی حدود ۱۵ سال طول کشید از ۱۵ سال قبل بوده خیلی چیزی یادم نمیاد. ولی تنها چیزی که یادم میاد. سال  ۲۰۰۸ شروع کردیم. وقتی که به نتیجه رسیدیم سال ۲۰۱۲ تکمیل شد.

آن زمان که دولت کانادا گفته بود. که حالت اکسپرس اینتری یعنی یک ساله باید باشه. سال ۲۰۰۸ اقدام کردیم ولی خوب با توجه به جنگی که توی سوریه اتفاق افتاد. پرونده ما حدود چهار سال طول کشید. و تمام پرونده ها از سوریه به  لهستان و دوباره به  ترکیه برگشت خورد. و فرایند خیلی طولانی شد. اما شانسی که اوردیم. بحث مصاحبه کنسل شد. اما در نهایت شکر خدا درست شد.

مدت زمان پروسه مهاجرت به تورنتو کانادا چقدر طول کشید.

دقت کنید. پروسه پذیرش بین دو تا چهار سال طول می کشد. و بر اساس امتیاز بندی که می شوید. مثلا ما اولین عکس العملی که از اداره مهاجرت کانادا دیدیم. گفتند که باید عدم سوء پیشینه را ارائه بدهیذ. اعلام کردم. سوء پیشنیه قبلا ارسال کردیم. گفتند چون شش ماه از آن گذشته.مجدد ارسال کنید. لذا ما فورا سوء پیشینه جدید گرفتیم و ارسال کردیم. و از طرفی چون مصاحبه ما حذف شده بود.یک ماه بعدش بود کع اعلام کردن برای تکمیل پرونده مدیکال اقدام کنید، برای تکمیل پرونده مدیکال بحث آزمایش و بیماری‌های مسری مثل سل بودبرای همین یه دونه عکس از قفسه سینه می گرفتند.اینا روکه تحویل دادیم

کلا مدت زمان پروسه مهاجرت شما به افیسری که داره پرونده شما را نگاه میکنه ربط داره. و آن ادم اصلا کاری نداره.به اینکه تو کی هستی، قیافت چه شکلیه، فقط اطلاعات و چک لیستی که داره را کنترل میکنه. و حالا اینکه فرزند معلول داشته باشید یا خودتون معلول باشید. کاری نداره. مواردی که برای آنها مهم هست. اینه که  افیسر به تحصیلات و نمره زبان شما نگاه می کنه. بحث مدیکال که پیش میاد. پزشک  گزارشی از وضعیت شما مینویسد. بعد درخواست آزمایش خون و بقیه را می نویسد. که شما انجام می دهید. من یادمه که پزشک قشنگ من یه معاینه به قول معروف فیزیکی انجام داد وزن و قد و این چیزا همه رو گرفت.

سوال : این آزمایشات برای تکمیل پرونده مهاجرت تو ایران بود یا نیاز بود به ترکیه بروید برای انجام آزمایشات

خودشون فهرست پزشکان داخل ایران را به شما اعلام می کنند و پزشک هم بهتون میگه که چه آزمایشگاهایی مورد تائیدشون هست. مثلا من یادمه که یکی از آزمایشگاه هایی که مورد اعتماد شان بود آزمایشگاه بیمارستان پارس بود.سوال : اینجا دو تا سوال پیش میاد حتماً باید آدم ها تحصیل کرده باشند تا شانس برای مهاجرت داشته باشن. شما بر اساس تجربه ده ساله زندگی درتورنتو کانادا داری.

سوال : واقعا مهاجرت به کانادا را به چه کسانی توصیه نمی کنی.

حتما خیلی آدم  برگشتن.شما بر اساس تجربه بگو، چون میدونی بعضی آدما فکر می کنند همین که وارد فرودگاه تورنتو بشم. دیگه همه چی فرش قرمز پهن هست ونماینده دولت کانادا میاد خدمتتون.سوال سختی هست. نه همچین چیزی نیست. فرش قرمز پهن نمی کنن.اما هر ایالت بر اساس قوانین خودش یکسری کمک هایی به خصوص برای خانواده هائی که فرزند دارن. تا زمانی که به درامد مناسب برسی کمک می کنه. خیلی از ایرانیها هم کمک می کنن. من تو مسیر زندگی این جا از خیلی ها کمک گرفتم.

سوال : داستان هایی که من شنیدم مثل ایران کارخانه یا شرکت داره.و ماهی ۲۰۰ تا ۴۰۰ میلیون درامد داره اما وقتی تبدیل میکنه.به دلار کانادا میشه شش تا ده هزار دلار، اما کیفیت زندگی که تو ایران داشته را نمیتونه در کانادا تامین کنه. و در نهایت باید کار کنه.

به هر حال کانادا کشور کاپیتالیستی با کلی زرق و برق هست. و  چراغ سبز به شما نشون میده. دائم تشویق میکنه با کارت اعتباری هزینه کنید. بعدش باید بدوی. برای هزینه هایی که قبلاً کردی و چاله هایی که کندی و پولشو بدی.  مثلاً خریدن ماشین اینجا خیلی راحته ولی اخیراً بخاطر کرونا خیلی سخت شده میتونی ۱۲۳ ماشین بخری. اما پول بیمه،پول بنزین، پول اقساط ماهیانه را باید پرداخت کنی. اگر ماشین کهنه هم بخری. باید با برای ۴ سال پول اقساط ماشین رو بدی. می خوام بهتون بگم خوب یه کارهایی می کنن که بیشتر خرید و خرج کنی.مثلا چرخ خرید فروشگاه انقدر بزرگ هست. که اگرچیز کوچک میندازی داخلش، خودت خجالت میکشی.بعد شما شروع می کنی به خرید کردن. با کارت اعتباری اما در پایان ماه باید پول را پس بدهی و اگر نتوانی باید سود روز شمار پرداخت کنی.

سوال: برای فرآیند زبان آموزی مهاجرت به کانادا چه پیشنهاد یا توصیه می کنید؟

من خودم.وقتی که اومدم اینجا دوباره رفتم. کلاس بستگی به استعداد خود آدم داره و معمولا چند سال طول میکشه تا واقعاً یاد بگیری.البته که الان هم فکر نمیکنم خوب صحبت می کنم.هنوز هم اول فکر میکنم بعد صحبت میکنم. کلا لهجه برای ما که با سن بالا آمدیم. همیشه میمونه.ولی برای بچه ها، مسیر خیلی راحت هست. بعد شش ماه که شروع میکنند. سر شش ماه راه می افتند. شما یک دختر دارین. بحث زبان فارسی چی میشه.  تو خونه باهش فارسی صحبت میکنیم. ولی خوب الان یه سری کلمات واعداد را بلد نیست. کلاس های فارسی هم ما فرستادیم ولی دخترم دوست نداشت. و ما مجبورش نکردیم. ولی خوب راحت می تواند. ارتباط  برقرار کند.

سوال : بیا از اون روزها آخری صحبت کنیم. که داشتی میرفتی از اون حال و هوا برامون تعریف کن برامون چه روزایی بود چه خاطراتی داری و از این که وارد کانادا شدی؟

رفتی از ایران این چند روز اولی که اونجا بودی روز اول می خوام بدونم چه ذهنیت چه خاطرات احساسی داشتی چه چیزهایی توصیه میکنی و  چه چیزهایی را توصیه نمی کنی.

آن موقعی که ما آمدیم تعداد هم وطنان ایرانی خیلی کم بود و بعد ازآن شبکه های اجتماعی مثل تلگرام و اینستاگرام آمد و آنجا اطلاعات بسیار خوبی تولید میشود و بعضی وقت ها، دوست جدیدی که میاد. اطلاعاتش از من که اینجا دارم زندگی می کنم. خیلی بیشتره.  موقعی که من اومدم خیلی سخت بود. بعضی از دوستان من اینجا می بینم. بقدری اطلاعات داره مثلا شرکت موبایل فلان این آف رو میده و این قیمت رو میده یعنی خوب یاد گرفته. میگم روزهایی که تازه آمدم خیلی روزهای ترس آوری بود. ولی الان کسایی که میان خیلی راحت تر هستند.چون با کمک مدیا خیلی کارها آشون شده

سوال :  با دوستی صحبت می کردم چند وقت پیش رفت آلمان، میگفت موقع ترک ایران، خانواده همه گریه می کردند من اشک هام را نگه می داشتم. و خودم را خوشحالم نشون می دادم. به هر حال تصمیم  سختی هست. کلی خاطرات دوستان و فامیل تو ایران جا می میونه. باید با هدف و برنامه ریزی بیای و خودت را برای این دلتنگیها آمده کنی.

سوال :  وارد فرودگاه تورنتو میشوی میگن پلیس کانادا خیلی سختگیر هست. برای ورود مواد غذایی و  پول به کانادا؟

من یادم هست که آفیسر از ما پرسیده بود که چقدر پول همراهمون داریم.ما هم قبلا تو فرم اعلام کرده بودیم. چون ما از ایران امکان تهیه کارت اعتباری نداریم. مجبور شدیم. پول نقد ببریم. پلیس گفت من شرایط ایران را میدونم.فقط برای  امنیت خودتون میگم. هرکسی وقتی که میاد تمام زندگی خودش را می فروشه. فقط تاکید کرد. جایی بزارین. که دزدی نشه .

سوال : وقتی وارد تورنتو می شوید. شخص یا انجمنی هست. که از ایرانی  یا مهاجر تازه وارد حمایت کند؟

وقتی وارد می شوی و از قبل دوست یا آشنائی نداری. سخت هست. کجا اقامت کنی. یا کجا خونه اجاره کنی. البته یک ایرانی قدیمی هست. که پانسیون ایرانی داره. که تمام خدمات از فرودگاه  تا هتل و بقیه کارهای اولیه را برای شما انجام می دهد.تا کامل مستقر بشوید.میشه گفت جزو قدیمی های شهر تورنتو هست. خیلی ها می شناسند.ایشون را و تبلیغات زیادی هم هداره .

سوال : آیا مجموعه خیریه هست یا هزینه می گیرد؟

خیریه نیست و از شما هزینه می گیره. اما برای اجاره خونه، تهیه لوازم منزل (به خصوص لوازم دست دوم خیلی ). حساب بازکردن و انتقال پول خیلی کمک می کنه .دقت کنید. خیلی ها هستند.که لوازم دست دوم خودشون را مجانی میدهند. یا گروههای تلگرامی هستند. که این لوازم را برای فروش میزارند. اوایل امدن که هزینه ها را بخواهند کمتر کنند. یا تبدیل پول خیلی کمک می کند.

سوال : برای چند ماه اول زندگی در کانادا چقدر سرمایه باید همراه داشته باشیم؟

آن خیلی شخصی هست.

سوال : ایا محله خاصی را  پیشنهاد می کنید. یا  توی محله ایرانی‌ها بیان. به هر حال محله ایرانیان تورنتو زودتر و راحت‌تر جا می‌افتند. راحت تر خونه اجاره می کنند؟

مشاور املاک ایرانی همه جا هست. در مورد پول اصلاً هر چقدر پول داره میتونه بیاره. اما چه میدونم یک نفر با ۲۰ هزار دلار یا ۳۰ هزار دلار خیلی شخصی هست. شاید  من بگم ۵۰ هزار دلار، ولی میخواد بیاد چیکار کنه و ۵۰ هزار دلار با این قیمت‌ها و تورمی که وجود داره. نسبت به اون زمانی که من امدم. متفاوت هست. من نمیتونم عددی بگم. این خوبه. شاید این عدد اشتباه باشه. هر کسی هر چقدر که در توانش و هر چقدر بیشتر بهتر،

سوال :  تورم در کانادا چقدر است؟

تورم ماه پیش من یادم هست. گفته بودن. یعنی بستگی داره به اقلام متفاوت بستگی داره. ولی یادمه که عدد ۴ درصد می گفتند .ولی خوب ۴ درصد اینجا 4  درصدی که فکر می کنی خیلی متفاوت هست. بعضی رقم‌ها زیاد بالا نرفته یه سری پایین رفته. ولی خیلی از اقلام نسبت به سال قبل بیشتر شده یعنی شاید من بعضی از چیزها رو بررسی می‌کنم.  شاید مثلاً چه میدونم ۲۰ درصد ۲۵ درصد نسبت به قبل افزایش پیدا کرده. تورم اینجا داره.

سوال: جامعه ایرانی تورنتو چند نفر هستند. ایا ایرانیها در تورنتو محله مشخصی دارند؟

همه جا هستند خدا رو شکر، یه منطقه هست به نام نورث یورک ، غازه ها با علائم و تابلوهای فارسی بیشترین چیزی که وجود داره دیده میشه. بیشترین منطقه ای که خود بیشترین تراکم را داره. ولی خوب همه جا هستند. نمیشه گفت که یک محله خاص همه تمرکز دارند.

سوال : حالا تو این بحث شروع مهاجرت اگه موضوع خاصی است مد شما  توصیه سفارشی داری یا تجربه شخصی خودتان میگید. این کارو بکنید این کارو نکنین.  بعد بحث زندگی و هزینه های زندگی رو توی فایل بعدی با همدیگه صحبت می کنیم؟

خیلی راحت بگم جز او کسانی بودم که هیچ برنامه‌ریزی نداشتم. یعنی واقعا دوست نداشتم که بیام هیچ برنامه ای نداشتم. ولی خوب همیشه میگویم که حتما باید برنامه داشته باشی قبل از برنامه حتما  باید زبان شما عالی باشد. زبان یعنی تو باید بشنوی تو الان میگم چون شبکه‌های اجتماعی خیلی اطلاعات میدن. خیلی خوبه. رفتن تو شبکه‌های اجتماعی یا عضو  شدن تو این گروه های تلگرامی وجود داره. خیلی اطلاعات آدم را میبره بالا یا مثلاً تو فیسبوک اینجا یک پیج هست بنام همه چی در مورد تورنتو، همیشه میگم. که مثل دانشگاه میمونه.  خودم هنوز که هنوزه نگاهش می کنم می بینم که یکی یه مشکلی به وجود میاره مثل جریمه شدن تو رانندگی پس مینویسم جریمه شدم. چیکار باید کنم. خیلی کامنت های خوب میزارن.

واقعاً از این کامنت ها استفاده می کنم و میام دستشون درد نکنه. اطلاعات خوب این وسط میزارن. همیشه باید برنامه داشته باشیم که چیکار کنیم و چکار نکنیم. مقدمات کار رو بدونی. من جزو  کسانی بودم همش میگفتم با توجه به اینکه پرونده خیلی از دوستان ما به نتیجه نرسیده.من هم می‌گفتم که این اتفاق نمی‌افتد. ولی همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و خیلی سریع ما من باهاش روبرو شدم و خیلی تا بیاد ادم،جا بیفته ، سختی های  خودشو را داره

 سوال : شما تجربه ده سال کار تو ایران را داری. ده سال هم انجا هستی. الان نمیتونی که تصمیم بگیری بودی که تصمیم خوب بود یا که اونجا کارمند بود اینجا شغل دولتی داشتی. الان در مجموع راضی هستید یا نه به نظر تو مجموعه مزایا و معایب برای شما خوب بوده یا نه

سعید جان نگاه کن یه سری بالا پایین داره یه چیزی هایی را از دست میدی. تو نمیتونی بگی خوب بوده یا نه تا اینجا خوب بوده نمیتونم بگم بد بوده ولی خوب یکسری چیزها رو از دست میدی و چه میدونم. دوستای خوب و فامیل اینا رو از دست میدی. تا بیای اینجا به قول معروف دوباره دوست پیدا کنی.یک مدت طول می کشه.شما همه دوستان  دانشگاه داری تشکیل میدهی. همه را  دور خوت جمع می‌کنید. اگه اتفاق بیفته ما انشالله همه  داریم به این جمع میرسیم. دوستان خوب دانشگاه  میان یکی یکی دارند. به فکر می افتند که بیان. ولی نمیتونم بهت بگم که آره یا نه. من نمیتونم بگم خیلی سخته خیلی شخصی است.

سوال : دوستی پیام داده بود روحیه اش بد بود. من به بعضی از این میگویم که اون قدم که شما فکر می کنی ایران بد نیست؟

نمیگم مشکلات نیست. من نمیگم سختی  نیست. مثلا همین امارات هم که مثلا میری به این هندیها صحبت می کنی. طرف میگه من در تمام سال دو روز تعطیل هستم. روزی ۱۲ ساعت کار می کند. و دو روز در سال تعطیل است. در ایران کیفیت زندگی خیلی ها بد نیست.به من می گوید .که ترکیه برم یا نه برای استرالیا و کانادا اقدام کنم. من نمیتونم به شما توصیه کنم .مهاجرت موضع  شخصی هست. خیلی سخته بد چیزی نیست که من بهش گفتم شما جوانی می خوای برنامه‌ریزی کنی.از نظر من بهتره که سختی را در استرالیا و کانادا تحمل کنی بهتره

مطمئنا نمیشه گفت همین دو کشور، مثلا  پارسال همسایه داشتم. ایشان رفته سوئد زندگی می کند. خیلی هم راضی هست. مشکلی هم نداره. اصلا نمیتونیم بگیم. حتماً این دوتا کشور خوبه، چیز خاصی نداره که بگم چیز خاصی داره که هیچ جای دیگه ای نداره، همچین چیزی نیست.با توجه به شرایط آب و هوایی سوئد زندگی می کنه و زندگی خوبی هم داره.داره زبان یاد می گیره. درسته  طول کشیده. ولی داره یاد میگیره. نمیتونم این کار کشور خوبه یا نه، انتخاب  یاتوصیه درستی نیست که به اینکه یکی رو دوست داشته باشه آب و هوا نمیدونم ، نمیتونم بگم که حتما این دو تا کشورعالی هم چیزی نیست

سوال : این تصور که مثلا ایرانم جهنم هست وهمه مردم مشکلات دارند. همش در حال نق زدن  هستند.خیلی از ادم ها بدون اینکه مقایسه کنند کسب و کار دارند کاسبی دارند و تجارت میکنند کسب و کارهای موفق دارند. تفریح میرن. کرونا یکی دو سال دیگه مقدار مشکلات زیادی ایجاد کرده است و تو ایران به  نظر من خیلی از آدما زندگی خوب دارند؟

یه چیزی بگم تا موقعی که نیای اینجا زندگی نکنی و مقایسه کنی میگی اونجا بده. با یک مسافرت یه ماهه دو ماهه نمیفهمی، همیشه به شادی  و خوبی می گذرد. مهم هم نیست. ولی وقتی میخوای بیا اینجا یه سال ۲ تا ۳ سال زندگی بکنی. تازه میفهمی که چه خبره. هیچ وقت یادم نمیره زمانی چند سال قبل  که برف سنگینی در تهران آمده بود و همه عکس می گذاشتند. که  واب چه خبر هست. اینجا هم چند سال قبل یک برف  خیلی سنگین امد. نرسیدن.من می بینم که فیلم میزارند.  ماشین های برفروب خیلی هماهنگ هستند. ولی بعضی وقت شرایط جوری میشود. که تا این آمادگی را داشته باشند. یه مقدار طول میکشه اینطور نیست. اینجا کلاس‌بندی داره برای خیابونا ،اول باید این خیابان انجام بدشه. شاید بعضی از کوچه ها را رو دست نزنند.

خود مردم باید انجام بدهند.  چیزی خیلی جالبی که نکته جالبی که من برای خودم وجود داره. شما تهران نگاه کنیم هر روز زباله ها جمع میشود.  ولی اینجا هفته ای یکبارجمع آوری میشود.  اینجا شما تو سطل آشغال یه چیزه غیر متعارف که  قابل بازیافت نباشه . یه دونه برگه زرد میزنن. که ما این زباله را نیمبریم.بگم که این چیزها وجود داره، نمیشه بگی، خیلی دیگه خوب برخورد میکنن  وتو پر قوبزرگت می کنند. همچین چیزی نیست. یک سری مشاغل مشکلات این چنینی دارد.

سوال : جامعه کاپیتالیستی مثل سوئد هستند. و حتی بخشی آلمان سوسیالیستی دموکراته یعنی خیلی سعی نمیکنن. اختلاف بین طبقات مختلف ایجاد بشود. کنترلش میکنند. نمیزارند. یک پزشک ۱۰۰ برابر یک کارمند درآمد داشته باشد.و یا یک نفر شرکت بزند. ولی باید به جامعه اش هم کمک کنه و مالیات پرداخت کنه؟

این چیزی هست که فکر کردن در موردش خیلی سخته که بیشتر فکر کنید بیشتر اذیت میشی بعضی وقت ها نباید. بهش  فکر کرد. مثلاً بعضی موقع ها در  شبکه‌های ماهواره‌ای یا تو شبکه های اجتماعی میان جوری صحبت می کنند. سیل دنیا رو برداشت.شما یک سرچ ساده در یوتوب انجام بدین. آخرین سیلی که تو آمریکا آمده.سیل  خارج از توان  انسان هست. شما یک پیش بینی5۰ ساله می‌کنید. یعنی دوره برگشت ولی هیچکی نمیاد طراحی برای دوره هزار ساله باشه. دوره ۵۰۰ ساله طراحی کرده باشد. اینطور هم نیست بگیم اینجا همه چیز بد هست و انطرف همه چی عالی است. و اینجوری نیست اگه عالی بود که نباید بی خانمان می داشت. یکی از دوستان میگفت. خودشون دوست ندارند. بروند. آره هستش جایی که برای این موضوع ولی خوب اونا حرف حدی زیاد داره توش. ولی هستش جایی هستش به عنوان پناهگاه،

سوال : در مجموع شما ایران و کانادا را  مقایسه کنید. تا مساله را ببندیم ؟

موضوع بله یا خیر میتونم بگم خوب بود هم بد، سیاه و سفید نیست. نمیتونیم بگیم که بگیم که اینجا خیلی خوب بود اینجا خیلی بده اینجا خوب بود اونجا بده نه نمیتونم بگم که باید به قول معروف مزایا و معایب را بنویسیم. بذارید کنار هم و تصمیم بگیره با خودم نباشه اون بهتره که میگن نمیتونی بگی هرکسی نظر شخصی خودش رو داره نمیتونه بگه که مثلاً شاید یکی اینجا موفق باشد. بگوید اونجا خیلی بهتربود.  جایی که موفق باشه بگه اینجا بهتره نمیتونم بگم که مقایسه کنم مقایسه بکنی. چون شما تجربه خیلی خوبی در زمینه کار دارید.

موضوع بحث بعدی را به کار در تورنتو کانادا خواهیم پرداخت. امیدوارم مقاله تجربیات مهاجرت به تورنتو کانادا برای شما مفید بوده باشد. لطفا از بقیه مقالات سایت من در زمینه مهاجرت هم بازدید بفرمائید. جهت آشنائی با محتواهای اشنائی با مهاجرت به تورنتو کانادا به زبان اصلی اینجا را کلیک کنید. خواهشمند است. تجربیات خودتان را از مهاجرت، تحصیل ، زندگی و کار در هر جای دنیا با من و هموطنان ما به اشتراک بگذارید. حتما نیاز نیست. به صورت مصاحبه باشد. می توانید. تجربیات خودتان را به صورت ویدئو، فایل صوتی یا متن برای من ارسال کنید. بنام خود شما ارائه میکنم.

سرمایه گذاری قبرس شمالی

تجربیات تحصیل در قبرس شمالی با آقای ابراهیمی

جهت دانلود فایل صوتی و شنیدن این مصاحبه از طریق فایل زیر اقدام بفرمائید.

چهت دیدن فیلم مصاحبه بالا از لینک زیر اقدام کنید.

سلام به همه دوستان عزیز که با پیج من سعید کاظمی همراه هستند. امشب با جناب ابراهیمی در مورد تجربیات تحصیل در قبرس شمالی می­ خواهیم. صحبت بکنیم. یکی از بحث­های پر طرفدار بحث مهاجرت بخصوص مهاجرت تحصیلی و خصوصا در رشته ­های پزشکی است. که دوست دارم. با همه شما دوستان این موضوع را صحبت بکنیم. من تو این پیج قصد دارم. اطلاعات مفید به شما بدهم، من شرکت مهاجرتی و اعزام دانشجو ندارم و بیشتر تلاشم این است که بتوانم اطلاعات مفید و مناسبی به شما بدهم که برایتان مفید باشد.بدون مقدمه برویم سر اصل مطلب، موضوع اصلی ما تحصیل در قبرس شمالی است. که خود شما تجربیات زیادی در این موضوع دارید.  

سوال : لطفا ابتدا بفرمایید چه رشته هائی در قبرس شمالی پرطرفدار هستند؟ مخصوصا شاخه­ های پزشکی

بله دقیقا، شاخه­ های پزشکی هست که یا در مقطع دکتری می ایند یا اینکه از اول می ایند. شاخه­ های پزشکی معمولا بیشتر حالا دارو سازی هست، دندان پزشکی هست و شاخه­ های دیگر پزشکی و جدیدا رشته­ ای توریسم، که خیلی قبرس در دنیا تو این زمینه قوی است.

سوال: چه دانشگاههایی در قبرس شمالی برای تحصیل در رشته های پزشکی مورد تائید وزات علوم است؟ که اگر کسی بخواهد برگردد؟ که اینجا باز راحت بتواند مدرکش را معادل سازی کند؟

بله دانشگاه­هایی که قبرس دارد. یکیش را که رنکینگش از همه هم بالاتر است. را مطمئن هستم که مورد تایید وزارت علوم است. یعنی همه دانشجوها می­توانند بعدا برگردند به ایران و مشغول به کار بشوند.(توضیح سایت سعید کاظمی: در فهرست جدید دانشگاههای وزارت علوم هیچ دانشگاهی از قبرس شمالی برای سال 2022 -2021 مورد تائید قرار نگرفته. فهرست دانشگاههای مورد تائید وزارت علوم اینجا کلیک کنید)

سوال: البته فکر کنم اگر دانشجویان پزشکی در قبرس شمالی بخواهند ایران برگردند. بعدا باید حدود یک سالی درس بخوانند و یک سری واحدها را مجددا تو ایران بگذرانند. اما معمولا خیلی کم است و زیاد طول نمی­ کشد؟

خیلی برای ایران اینجوری نیست. چون دانشگاه اینجا را قبول دارند. یک سری واحدهای کمی هستش، ولی برای اروپا و آمریکا می­دانم. که یک سری امتحان­های خیلی سخت دارد و انگار که باید چند ترم هم بگذرانند.

سوال: دانشگاهها در قبرس شمالی به چه زبانی تدریس می­شود انگلیسی یا ترکی؟

دانشگاه­های اینجا اکثرا اینترنشنال هستند. دانشگاه ترک زبان هم دارد. ولی اکثر دانشگاه­ها اینترنشنال هستند و زبان اصلی زبان انگلیسی است. تحصیل در رشته زبان انگلیسی کمی گرانتر است.

سوال: برای تحصیل در رشته ­های پزشکی و داروسازی در قبرس شمالی معمولا هزینه­ ها چقدر است؟ سالیانه حساب کنیم. برای دانشجو تحصیل جدا، برای اقامت و مسکن و خورد و خوراک هم جدا

فقط بحث دانشگاه را من خدمت شما عرض کنم حدودا 5 تا 8 هزار دلار، بستگی به اینکه چقدر واحد بردارند، و تو چه مقطعی باشند،

تحصیل-قبرس-شمالی

سوال: رشته پزشکی، داروسازی، دندان پزشکی در قبرس شمالی حدودا بین 5 تا 8 هزار دلار هزینه سالیانه، را مثلا مد نظرمان باشد؟

دانشگاه­های ارزان­تر هم هست. که مورد تایید وزارت علوم نیست. ولی خیلی از کشورهای اروپایی آمریکایی قبولش دارند. مثلا همین دانشگاه EMU که اعتبارش هم خیلی بالا است و شما توی سایت شانگهای رنکینگ می­ توانید رنک تمام دانشگاه­های دنیا را ببینید.

سوال: برای رشته­ های مهندسی هم از ایران برای تحصیل به قبرس شمالی می ایند؟ رشته ­های مهندسی، اقتصاد، مدیریت؟

بله خیلی زیاد، معماری هستند، خود من رشته­ ام گرافیک است و دارم مسترم را می­گیرم یعنی در واقع ترم آخر فوق لیسانسم.

سوال: سطح دانشگاههای قبرس شمالی را اگر مقایسه کنید با ایران چطوری است؟ یعنی شما لیسانس را داخل ایران گرفتید؟

بله من لیسانس ایران بودم.اینجا هم کارگاه­های عملی زیاد دارند چون دانشگاه­ها وسعت زیادی دارند و دپارتمان­های مختلفی در هر دانشگاه است و هر دپارتمان هم مختص به خودش کارگاه­های مخصوص به خودش را دارد و در واقع ورک شاپ­های مخصوص به خودش را دارد.

سوال: هزینه ­های زندگی برای دانشجو در قبرس شمالی چقدر است؟ خوابگاه دارد سال اول یا حتما باید بیرون خونه اجاره کنند؟

خوابگاه هست اجازه خانه هم هست، اجاره ­ی خانه یک ذره ارزانتر می­شود و خوابگاه یک مقدار گرانتر است چون بهرحال خدمات خود خوابگاه هم هست ، مثلا خیلی­ ها نظافت دارند و رختشویی و مسائل اینجوری.

مهاجرت-به-قبرس-شمالی

سوال: بیشتر دانشجوها در قبرس شمالی خانه اجاره می کنند؟

بله اکثرا بعد از یکی دو ترم که دوست پیدا می­ کنند باهم خونه­ های مشترک می­گیرند که خیلی برایشان به صرفه­ تر هم می­شود.

سوال: رشته ­های مهندسی مطمئنا ارزانتر است درست می­گویم؟

از رشته­ های پزشکی بله ارزانتر است.

سوال: رشته توریسم که فرمودید چی؟ رشته توریسم خیلی رشته خوبی است و من خیلی به رشته توریسم علاقه دارم.

توریسم هم جزو رشته­ هایی است که مثلا قبرس توی دنیا حرفی برای گفتن دارد. و دپارتمان­های توریسم اینجا خیلی قوی ­اند

سوال: حدودا چند هزار دلار هزینه سالیانه زندگی دانشجو در قبرس شمالی  است؟

سالیانه نگفتم، گفتم ترمی 5، 6 هزار دلار تا 8 هزار دلار، این گرانترین دانشگاهی است که رنکش هم خیلی بالاست. ولی خب دانشگاه­های دیگر هم هست که همونطور که گفتم مورد تایید وزارت علوم نیست که قیمتش هم ارزانتر است حالا رنکش به اندازه اون دانشگاه نیست. ولی دانشگاه خوبی است. و توی دنیا هم معتبر است و مثلا کانادا اروپا و اینها قبول دارند.

سوال:هزینه ­های زندگی چقدر است حدودا و متوسط، مثلا یک دانشجو در سال چند هزار دلار یا هر ترم چقدر هزینه دارد؟

ببینید اینجا معمولا هزینه­ های زندگی را به لیر حساب می­ کنند. ولی بعدش بعد از 4، 5 سال شما هر رشته­ای که بخواهید بخوانید. برای لیسانس بالاخره 4 سال باید اینجا باشید، برای فوق لیسانس هم دوباره 2 سال، برای دکتری هم فکر کنم 4 یا 5 سال اگه اشتباه نکنم، و اولا اینجا اجاره­ ها سالیانه است و قراردادهایی که بسته می­شود سالیانه باید پرداخت کنند، و ما اینجا دوستان زیادی داریم که اینجا دانشجو بودند از سالیان پیش، مثلا الان تازه درس­هایشان تمام شده است، و الان به نتیجه رسیده ­اند که اگر همان سال اولی که آمده بودند خونه خریده بودند هزینه آنها هم اندازه شده بود که مثلا تا الان اجاره دادند.

سوال: حتما یه سودی هم براشون مانده بود با خرید ملک در قبرس شمالی؟

از بابت اینکه پول خودشان را تغییر داده بودند. از ریال به پوند، صددرصد سود بوده است. کسی که مثلا 7 سال پیش آمده بود اینجا، شروع کرده است به تحصیل، اونموقع دلار چقدر بوده به ریال ما و الان چقدره؟ خیلی فرقش است.

سوال: اقدام خاصی می­ خواهد ثبت نام در دانشگاههای قبرس شمالی ؟ مثلا من اگر می­خواهم از ایران اقدام کنم مراحل اولش را توضیحی بدهید که اقدامات و چه مراحلی را انجام دهم؟

ببینید دوستانی که می­ خواهند اقدام کنند با من تماس می ­گیرند ما تمام کارهای پذیرش را برایشان رایگان انجام می­دهیم حالا اگر بخواهند برایشان خوابگاه یا خونه هم اجاره می­کنیم که این دیگر یک بحث کاملا جداست، ولی کارهای پذیرششون را کاملا برایشان انجام می­دهیم و با همان پذیرش می­توانند وارد جزیره بشوند.

سوال: بعد ویزا سالیانه است یا که نه تا زمانی که تحصیل می­کنند ویزا دارند؟

تمدید می­شود و هر سال باید بروند تمدید کنند.

سوال:کسی که به صورت دانشجوئی قبرس شمالی می آید ، می­ تواند برای خودش حساب باز کند و حساب بین المللی داشته باشد؟

بله صددرصد، بعد از اینکه شما پذیرشتون را گرفتید و تشریف آوردید اینجا و اقامت خودتان را که گرفتید با اون مدرک اقامت می­توانید خونه اجاره کنید و بعد از اینکه خونه اجاره کردید و تمام این مدارک کامل شد یعنی در واقع شما هم اقامت دارید هم پذیرش دانشگاه دارید و هم آدرس محل سکونت، با این سه تا می­توانید حساب اینترنشنال یا ویزا کارت و همه چی باز کنید، هر ارزی که دارند.

سوال: نظر شما چی است برای کسانی که اروپا و آمریکا می­خواهند بروند.  بر اساس تجربه­ای که شما می­شنوید از دوستان و آشنایان، کدام رشته ­ها را در قبرس شمالی بخوانند مناسبتر است؟ مثلا طرف هدفش کانادا و یا آمریکا است کدام رشته ­ها را بخواند. رشته­ های مدیریت و بیزنس را بیشتر پیشنهاد می­کنم،

ببینید جناب مهندس پیشنهاد من برای دوستان، آنهایی که بخصوص حالا تا مقطع لیسانس در ایران تحصیل کرده ­اند اگر می­خواهند ادامه تحصیل بدهند پیشنهاد من این است که برای فوق لیسانس اینجا اقدام کنند. من خودم پیشنهادم رشته ­های بیزنس، مدیریت است که زیرشاخه ­های زیادی دارد.

سرمایه-گذاری-در-قبرس-شمالی

سوال:MBA و DBA و … منظورتان است؟

بله، اینها هست به علاوه مارکتینگ است.  دیگر اینکه زیرشاخه­ های متفاوت دارد. باز از آنطرف مدیریت دوباره یک سری شاخه­ هایش به بیزنس می ­خورد، رشته­ های خیلی خوبی هستند. یعنی مکمل هستند و من اعتقادم این است که آدم دو تا مستر داشته باشد. خیلی بهتر از یه دکترا است. مخصوصا توی دنیای الان و برای ما ایرانیان که بیشتر هدفمان جای خوب است. ببینید خیلی کشورهای پیشرفته، مدرک دکترا شما سخت کار پیدا می­ کنید. به عنوان مثال دارم رشته خودم را می­گویم، دکترای گرافیک را اگر من بگیرم واقعا خیلی به دردم نمی­خورد فقط می­توانم تو یک سری دانشگاه­ها به عنوان استاد کار پیدا کنم. آن هم بالاخره خیلی دستم بسته می­شود تا دانشگاهی که بتوانم پیدا کنم و در آن مشغول به کار بشوم.

برای همین چون جاهای دیگر معمولا استخدام نمی­کنند. چون شما مدرک دکتری دارید و حقوق دکتری بالا است. هر جایی شما را استخدام نمی­کنند و شما آپشن­هایتان(فرصت هایتان) کمتر می­شود ولی وقتی شما دو تا مستر با هم داشته باشید خیلی آدم Advanceتری هستید. به زبان ساده خودمان آچار فرانسه ­اید. و برای کسی که می­خواهد استخدامتان بکند در واقع دو نفر محسوب می­شوید. به نفع او هم هست و خیلی راحتتر و خیلی کارایی بهتری پیدا کرد برای کسایی که قصد تحصیل و بعدش مهاجرت را دارند.

سوال: اتفاقا با یکی از دوستانم مشورت می­کردم. از بچه ­های دانشگاه علم وصنعت بود. که البته دکترای ایران می­خواند. دوستان ایشان خیلی برای دکترای خارج از ایران اقدام می­کردند. می­گفت خیلی­ از انها به دلایل مختلف  از استادشان خواهش می­کنند که دکترایشان را کنسل کنند و بروند دوباره یک فوق لیسانس تو اون کشور بخوانند،

دقیقا، اصلا فرض کنید در مورد رشته و کار من، من رشته و کار اصلی­ام گرافیک است، شما فرض کنید این رشته من اگر دکترایش را داشته باشم هیچ جایی نمی­توانم کار پیدا کنم و فقط باید برم دانشگاه تدریس کنم، ولی اگر همین مستر گرافیک را داشته باشم یه مستر بیزنس هم کنارش داشته باشم چقدر این دو تا می­توانند به همدیگر کمک کنند، یعنی تو هر کاری خیلی جاها خودم می­توانم مکمل خودم باشم حتی مثلا استارتاپی برای خودم راه بندازم. بیزنسی برای خودم راه بندازم خیلی از کارها را می­توانم خودم انجام دهم. دستم بازتر است مثلا طراحی­ها، تبلیغات­ها، خودم می­دانم چطوری است، کار خودم است خودم طراحی می­کنم، مثلا دوره­های بیزنس و مدیریت هم خوانده­ام و می­توانم اون مجموعه و استارتاپ­ام را درست­تر مدیریت کنم. برای همین پیشنهادم به دوستان این است که دو تا مستر بگیرند. خیلی ساده

سوال:چیزی به نام بورسیه و اسکالرشیپ در قبرس شمالی هم داریم آنجا؟ و کسی شانس دارد ؟

بله، بحث شانسی نیست، بحث معدل دیپلم و یا حالا فوق لیسانس و هر مقطعی که می­خواهد، بستگی به نمره آن دارد و همین. و چون ملیت ایرانی دارید اینجا دانشگاه­ها برای ملیت ایرانی یک تخفیفی قائل شده ­اند که در واقع جزو بورسیه محسوب می­شود و بعضی دانشگاه­ها حتی تا 85 درصد بورسیه دارد مثلا دانشگاه من CIU که من تقریبا ترمی 1400، 1500 یورو حالا یا یک کم کمتر یا بیشتر بستگی به تعداد درس­هایی که بر میدارم.

سوال: چه مدارکی ابتدا نیاز است که برای شما ارسال کنند؟ برای پیش ثبت نام در دانشگاههای قبرس شمالی؟

ببینید مدارکی که باید برای ما ارسال کنند: ترجمه شده­ی ریز نمرات، ترجمه شده مدارک قبلی­شان، عکس پاسپورت، همین. حالا اگر دانشگاه خاصی مد نظر است که برایشان ثبت نام کنیم ممکن است که آن دانشگاه هم یک چیزهای دیگری بخواهد که حالا ما آنموقع خودمان بهشان توضیح می­دهیم. ولی کلا همین­ها است.

سوال: به دوستان توصیه می­کنم.  برای ثبت نام دانشگاه اگر قبرس شمالی خواستند با اجازه شما به پیج آقای ابراهیمی می­توانند پیام بدهند و سوال بپرسند؟

بله خواهش می­کنم. من وصل­شان می­کنم. به همکارم که تخصصی کار دانشجوئی را انجام می دهند. چون من کارم توی شرکت در واقع کار طراحی هست و کار فروش دارم انجام می­دهم. مسئول کسی که کارهای ثبت نام دانشگاهی را انجام می­دهد کس دیگری هستش اما هر کسی که با من تماس گرفت من وصلشون می­کنم به ایشون، بازم خدمتتان تکرار می­کنم شرکت ما کاملا رایگان پذیرش می­گیرد چرا؟ چون ما درآمدمان از فروش ملک هستش، و کارم کلا چیز دیگری است.

سوال:دوستی که ارجاع می­دهید ایرانی هستند؟

بله

سوال:پس من به دوستان توصیه می­کنم اگر سوالی داشتند حالا هر موقع توی یوتیوب دیدند این فیلم را یا مصاحبه صحبت­ها ما را چه توی اینستاگرام و چه توی سایت من، به اسم خودمSaeedkazemi.ir دیدند بعد براحتی به آقای ابراهیمی پیام بدهند توی اینستاگرام تا ایشان راهنمایی­شان کنند.
جاذبه های قبرس شمالی

سوال: بحثی که پرسیده بودند بحث اجازه کار برای دانشجو در قبرس شمالی است، که آیا اصلا دانشجو می­تواند اجازه کار داشته باشد یا نه؟

بله اجازه کار دارد.

سوال: چند ساعت کار دانشجوئی در قبرس شمالی در هفته حساب کرد؟ چون با ساعت­های کلاس دانشگاه هم تداخل نداشته باشد.

ببینید معمولا پارت تایم است. و کارهای دانشجویی بهش پارت تایم می­گویند. فروشندگی، توی مغازه­ای، رستورانی، کافه­ای و اینجور کارها، کارهای دانشجویی است. که می­توانند انجام دهند و کاملا قانونی است و کار غیر قانونی نیست. به صورت پارت تایم اگر باشد.

سوال: آیا دانشجویان بعد از فراغت از تحصیل در قبرس یا ترکیه هم شانسی دارند برای کار کردن دارند؟

بله بستگی به رشته و ارتباطاتی که دارند داره، چرا که نه،

سوال: بعد از تحصیل چه مدت می­توانند توی قبرس بمانند؟

ببینید یک فرجه 60 روزه دارند که اجازه اقامت دارند یعنی بعد از اینکه دانشگاه تمام بشود 60 روز می­توانند توی قبرس بمانند.

سوال: از دیگر کشورهای اروپایی و آمریکا هم میایند قبرس برای تحصیل؟ از خاورمیانه و بقیه کشورها؟

بله کلی دانشگاه روس داریم، انگلیسی داریم،

سوال: هزینه­ های تحصیل برای اروپائی ها در قبرس مناسب می افتد؟

بله خود ترک­ها از ترکیه خیلی میایند اینجا دانشگاه، بخاطر خوب بودن دانشگاه­هایشان، روس­ها بخاطر قیمتش می­آیند، برایشان به صرفه ­تر است چون دانشگاه­های روس خیلی گرانترند، هم قیمت برایشان ارزانتر تمام می­شود هم آب و هوا لذت می­برند از محیط قبرس،

سوال: دوستانی هستند که می ایند. وسط راه برمی­ گردند، یک سری مشکلات دارند نمی­دانم به خاطر وضعیت مالی است یا توان زبانشون، بهرحال پیش میاد اینهایی که می ایند و برمی­ گردند،

مشکلات مالی هست همیشه. این اصلا یک بحث جداست. ولی دوستانی که میایند.  اینجا به نظرم اون ادمایی که خیلی درونگرا هستند و در واقع اجتماعی نیستند خب اینجا نمی­توانند. چون جامعه و جزیره کوچکی است و نمی­توانند ارتباط برقرار کنند، در نتیجه آپشن­هایشان کم می­شود و مثلا مثل یک کشور اروپایی و آمریکایی نیست که شهر بزرگ داشته باشد و بهرحال شهرهای کوچک توی قبرس هستند و بیشتر توریستی تفریحی است.

شما برای اینکه بتوانید روابط خوبی برقرار کنید یا حتی شرکت­ها و جاهای خوبی مشغول به کار بشوید این بحث اینکه ارتباط­هایتان چقدر قوی باشد خیلی مهم است. و اینکه بالاخره درست است که اینجا همه انگلیسی بلدند و دانشگاه هم کاملا انگلیسی هستش، ولی برای کسی که می­خواهد کار کند هر چه سریعتر زبان ترکی یاد بگیرد مثلا یک امتیاز خیلی زیاد است.

سوال: ارتباط مردم قبرس شمالی با ایرانی­ها چطور است؟

خیلی عالی است و اصلا قابل مقایسه با ترکیه نیست چون اصلا قبرسی­ها خودشان را از ترک­ها جدا می­دانند و به دلیل اینکه از زمان­های قدیم با یونانی­ها همسایه بودند بالاخره جزیره بوده و مراوده زیاد داشته و چندین سال مستعمره انگلیس بوده، اصلا خیلی آدم­های با فرهنگی­اند و در واقع مولتی کالچراند با همه دنیا اوکی­اند. مشکلی ندارند یعنی چجوری بگویم که دوستانه خدمتتان عرض کنم مقررات فاشیستی ترک­ها را ندارند.

سوال: من حالا چون یک سالی توی ترکیه بودم می­ دیدم و ترکیه رو بعضی چیزها بیش از حد حساس بودند، مثلا روی زبان خیلی حساس بودند روی نژاد ترک خیلی حساس بودند.

ببینید چون اینجا زبان اصلیشون ترکی است. بالاخره می­گویم. بلد بودنش خیلی بهتر از بلد نبودنش است. برای همین دوستانی که میان اینجا دانشگاه یا میایند برای سرمایه گذاری و زندگی، اولین کاری که می­کنند این است که می­روند و کلاس زبان ترکی اسم می­نویسند.

سوال: من یکی از چیزهای جذابی که خیلی ترکیه را دوست داشتم حالا جدا از روغن زیتون و سالاد و اینها که جزو اصل غذاها بود صبحانه و دورهمی­هایشان را که مثلا من روزهای یکشنبه می­رفتم و پسرهایم را از فوتبال بر

می­داشتم و می­رفتیم ساحل، می­دیدم که این خونه ­های ویلایی ساحل خیلی قدیمی بودند ولی تو همان بالکن می نشستند و چایی آتیشی درست می­کنند و خیلی هم لذت بخش بود. معمولا 10، 11 صبح روز یکشنبه هم هست

که دور هم جمع می­شدند. این را خیلی من دوست داشتم، این احساس محبت و دور هم بودنشان را خیلی من دوست داشتم یعنی خیلی لذت می­بردم.

حالا همان حسی که شما می­فرمایید. اینجا صد برابر بیشتر است، چون امنیتش هم خیلی بالاست، همه درب خونه­ ها باز، ماشین­ها سوییچ روشون هست،

سوال: این امنیت تو استانبول که واقعا نبود، یعنی خودشان اولین توصیه ­ای که دوستان ما به ما می­کردند این بود که خیلی مراقب خودتان باشید، حتی می­گفتند بچه را که مدرسه می­برید خودت برو و تحویل بده

بله استانبول هم مثل تهران ابرشهر است.

سوال: نکته منفی چی می­بینید تو قبرس؟ حالا همیشه که صددرصد مثبت نیست. مثلا یک چیزی که به نظرت منفی باشد؟ صادقانه، آیا کوچکه؟ مثلا دوست من که کیش است می­گوید چون کوچک است بعد از یک مدتی ادم خسته می­شود.

خب، اولا که قبرس به اندازه 4 تا قشم است، نه کیش، که خیلی بزرگه. من تنها ایرادی که می­توانم به این جزیره بگیرم که آن هم واقعا حق دارم بحث تراسپورت­شان یا حمل و نقل است یعنی مثلا مثل خب حالا کشورهای اروپایی که من رفتم همه جا سر هر ساعتی مشخص است که یک ساعت یک بار اتوبوس میاد نمی­دانم مینی بوس میاد تاکسی میاد، اما اینجا به دلیل اینکه جمعیت کم است و شهرها معمولا کوچک هستند همه ماشین دارند، و ماشین یک چیز مهم در قبرس است. به نظر من تنها نکته­ای که حالا من می­توانم ایراد بگیرم و بگویم قبرس ایراد دارد این است که شما باید حتما ماشین داشته باشید توی قبرس،

سوال: ولی این توی استانبول واقعا نقطه قوت بود واقعا دارم می­گویم یعنی ما حتی روستاهای 80 کیلومتری استانبول هم که می­خواستیم برویم برای تفریح، که مثلا برویم آنجا ناهاری یا مثلا جاذبه ­ای بود، دریاچه ­ای بود
.جنگلی بود، حالا درست است که چون برای روستا بود کیفیت مثلا مینی بوس پایین بود ولی از نظر ترانسپورت اینا خیلی خوب بود و من از این نظر استانبول راخیلی دوست داشتم،

استانبول ابرشهر است دیگه و اونا این امکانات را دارند، مثل تهران که شما از نیاوران اگر بخواهید به توپخانه بروید با ماشین بروید 2 ساعت طول می ­کشد اما با مترو فکر کنم نیم ساعت هم نشود، اگر اشتباه نکنم.

دوستانی هم که مایلند از آقایِ ابراهیمی سؤالات خودشان در مورد زندگی ، تحصیل یا کار در قبرس شمالی را به صورت مستقیم بپرسند. می توانند. از طریق پیج اینستاگرام sam.Ebrahimi.develco@ با ایشان در ارتباط باشند. همچنین آقای ابراهیمی یک آفر ویژه گذاشتند. برای دوستانی که از طریق پیج یا سایت سعید کاظمی از شرکت ایشان ملک خریداری نمایند.

این افر، علاوه بر آفرهای سازندگان (شامل پنج قطعه اصلی آشپزخانه) می باشد. و شامل یک‌دست مبلمان وِیژه افرادی می باشدکه از طریق سایت من با ایشان آشنا شده اند. امیدوارم موضوع سرمایه‌گذاری در قبرِسِ شمالی برای علاقه مندان مفید بوده باشد.برای مطالعه یا شنیدن دو مصاحبه دیگر من با اقای ابراهیمی در مورد تجربیات زندگی در قبرس شمالی و تجربیات سرمایه گذاری در قبرس شمالی بر روی عنوان ها کلیک کنید.

تجربیات زندگی در کانادا

تجربیات مهاجرت به ونکوور کانادا با مهندس فاتحی

ویدئو کامل صحبت های من با مهندس فاتحی در مورد مهاجرت به ونکوور کانادا را اینجا می توانید مشاهده کنید.

جهت دانلود و شنیدن فایل تجربیات مهاجرت به ونکوور کانادا فوق از لینک زیر اقدام بفرمائید.

تجربیات مهاجرت به ونکوور کانادا با مهندس فاتحی:

امروز با مهندس فاتحی در مورد تجربیات مهاجرت به ونکوور کانادا صحبت کنیم. این محتوا با هدف ارائه تجربیات دقیق و منطقی در مورد مهاجرت تهیه گردیده. و هدف تبلیغ مهاجرت نیست.  اگر شما دوست عزیز از هر جای دنیا علاقه مند بودید. تجربیات خودتون در زمینه تجارت، کسب و کار، تحصیل و مهاجرت را در ایران و هر جای دنیا که هستید. با ما در میان بگذارید. لطفا به من سعیدکاظمی ایمیل ارسال بفرمائید.

سلام به همگی من فاتحی هستم تو ایران رشته برق خواندم . بیش از ده سال سابقه کار داشتم در ایران، تصمیم به مهاجرت گرفتم . روی پرونده اسکیل ورکر، بعد شروع کردم به تشکیل پرونده، به همراه خانوده آمدیم کانادا، اول مونترال اقامت کردم (استان کبک) خوب آنجا انگلیسی و فرانسه هستند. یکسری قوانین هم فرق می کرد. لذا بعد رفتم البرتا و الان بریتیش کلمبیا هستم. تو شرکت مهندسی برق کار می کنم. تو کانادا هم طراحی شبکه های برق انجام میدم .

سوال : چرا تصمیم گرفتیدبه کانادا مهاجرت کنید؟

دلایل هر کس می تواند متفاوت باشد. یکی انگیزه اقتصادی، یکی انگیزه سیاسی، یکی هم برای رفاه بیشتر مهاجرت می کند. یک نفر هم به جایی می رسد. که مشکلات رفتن را با مشکلات ماندن مقایسه می کند. و با یک اینده نگری و یک نگاهی که ایرانیها بیشتر خیلی روی آن تاکید می کنند. بچه ها و اینده بچه ها تصمیم می گیرند مهاجرت کنند. به نظر من خیلی شخصی است. که چه روحیاتی داشته باشید. چه روحیاتی دارید و با چه مشکلاتی در جامعه ایران دست به گریبان هستید.

و به نظر من باید خیلی دقت بشود. در مورد موضوع مهاجرت چون چالش بزرگی است و زندگی را زیر ورو می کند و خیلی دقت کنید. خیلی اطلاعات کسب کنید. وقتی امدید شوک نشوید. نیاید اینجا بگین. توقع من چیز دیگری بود. مقایسه بکنید و ببنید با شرایط شما جور در میاد یا نه. بالاخره چیزهائی که از دست می دهی. جامعه خودت را ترک می کنی. روابط عاطفی هست خانواده و  دوستان هستند، ولی به نظر من مهمترین چیزها است،

چه مواردی در زندگی با مهاجرت به کانادا تغییر می کند؟

دقت کنید وقتی میاید تو جامعه ای که از گواهینامه رانندگیت، مدارک دانشگاهیت تا لوازم و ابزاری که باهش کار میکردی همه چیز عوض میشه شما نیاز دارید. همه را بروز کنید. باید گواهینامه، مدارک تحصیلی، همه چیز را با جامعه مقصد تطبیق بدهید. کار آسونی نیست. یک چیزی که خیلی باید تاکید کنم زبان هست. زبان و مهارت زبانی شما را جلو می اندازد. وقتی داشتم مدارک را جمع میکردم. و تو ایران پرونده در حال تکمیل بود. چند ماهی که آزمایشات پزشکی بیاد. با دوستی در کانادا صحبت کردم. گفت برو بهترین معلم زبان شهرتون را پیدا کن. بجای جلسه صد هزار تومان، دویست هزار تومان بهش بده ضرر نمی کنی. وقتی من اینجا رسیدم. متوجه منظورش شدم. وقتی میرسی به جامعه کانادا، اروپا را خبر ندارم.

حداقل سه هزار دلار کانادا باید هزینه کنی ماه ها و ماه ها درگیر زبان هستی و به هر حال باید این هزینه را پرداخت کنی و من فکر میکردم. اگر من به هر قیمتی، حتی اگر کارم را تعطیل می کردم یا مرخصی بدون حقوق می گرفتم. زبان می خوندم. باز جلو بودم. و اگر دو ماه زودتر کار پیدا میکردم. جلو می افتادم. در حالی که در ایران کلاس می رفتید. زودتر تو کانادا روی غلطک می افتادم .وقتی تاییدیه اولیه را گرفتی. دیگه میتوانی هم  شرکت سرکار بری.

من اگر برگردم به اون زمان خیلی روی این تمرکز می کنم . بزار پنج ماه از کارم دور باشم. من که به هر حال می خوام برم. بنابراین تمرکز برروی رفتن را در صدر برنامه قرار می دادم. کار عاقلانه ای هست. کسانی که با آمادگی زبان وارد میشوند. زودتر کار پیدا می کنند و زودتر وارد بیزنیس میشوند. خوب خیلی جلو می افتند. واقعا کسانی هستند با مشکل زبان می ایند کانادا، اینجا با مشکل خرجی گیر می کنن ومجبور هستند در کارهای ژنرال مشغول بشوند،

سوال: مثلا چه کارهایی را در کانادا کار ژنرال می گویند؟

شما میروید. در بخش خدمات حداقل دستمزد را میگیرید. تو فروشگاهی یا تاکسی اینترنتی مثل ایران که اسنپ هست. اینجا اوبرهست یا شرکت های دلیوری غذا، اگر تخصص و هدف دارین. دیگه به کارتون نمی رسید. چرخ زندگی می چرخه اما با زحمت،

سوال : شما در ایران خودتون پروسه مهاجرت را شروع کردین یا با وکیل شروع کردید؟

ما دو تا ابهام در ذهنمون هست. یک مورد ذهنیت هائی هست که ما خودمون در مورد آن کشور داریم و یک موضوع اینکه واقعیت آن جامعه هدف هست. یک موضوع هم ذهنیت هایی هست که جامعه برای ما ایجاد میکنه (خودم یک مهاجرت ناموفق داشتم . خیلی چیزهایی که طرف گفته بود. واقعی نبود حتی عکس پروفایلی که طرف از خونه اش گذاشته بود.  از ویلا خونه همسایه گذاشته بود و خودش در خونه ضعیفی زندگی می کرد) اینکه الان دنیای مجازی که امده در زندگی ما، نمیشه هر حرفی را از هرکسی قبول کرد. باید سعی کنید حرف ادم حسابی ها را گوش کنید.

یک مورد اینکه چطور اقدام کنیم. از شرکتهای مهاجرتی است. اینها درافرهایی که میدن. مخصوصا آفرهایی که بدلیل تب مهاجرت در ایران راه افتاده. خیلی واقعی نیست. دوستان از ایران زنگ میزنند. یک شرکتی به من آفر داده. عجیب و غریب مثلا جاب آفر(پیشنهاد کار) از کانادا به شما می دهم.

واقعیت راه میان بر وجود نداره. این نیست. که یک شرکت در ایران خیلی زرنگه و بقیه بلد نیستند. واقعیت این هست. که باید بیایی با مشکلات درگیر بشی. باید زحمت بکشی و در جامعه جدید ارتباط برقراری کنی. حالا آن شرکت می خواد شما را برسونه اینجا و حق الزحمه را بگیره. در بهترین شرایط توافق خودش را انجام بده. برای شما من ویزا می گیرم و می برم میرسونم تون آنجا، دقت کنید تا وقتی ایران هستی. تمام فکرت این هست که چطور برم. اما از در فرودگاه تو کانادا که وارد میشوی. دغدغه عوض میشود. حالا می پرسی چطوری بمونم. مثلا چند هزار دلار را تبدیل کنم. ایا اصلا شدنی هست. باید دو میلیاردی هزینه کنی. ذخیره پولی خودت را بخوری. درست نیست. با امادگی باید بیایی،

یکسری افر میدن. راحت قبول نکنید. با دوستان خودتون مشورت کنید. افرهای عجیب و غریب میاد .مثلا خودم اینجا دنبال کار می گشتم. دوستی به من زنگ زد. که شرکتی به من گفته  چهل میلیون بده من برات جاب افر می گیرم. بعد شما میری انجا رسیدی  چهل میلیون دیگه میدهی. اما من گفتم تو ایران هستی. من اینجام مدارکم ترجمه شده با مدرک معادل کانادایی و انگلیسیم هم خوبه، به دوستت بگو یک شغل برای من پیدا کند. مطمئنا اینطور چیزی وجود نداره. این شرکتها  یک ویزا برای شما می گیرند. میاید. اینجا شما را رها میکنه.

لطفا از منابع معتبر ایده بگیرین. دقت کنید. یارو عکس خونه همسایه را می گیره یا با ماشین مردم عکس میگیره. که به شما القا کنه که وضعم خوب شده. واقعیت اعتبارسنجیش هم سخته. من وقتی آمدم اقتصاد ایران و کانادا را مقایسه می کردم. نرخ بیکاری را هم مقایسه میکردم. در نتیجه من در جامعه ای که درامد سالیانه و نرخ بیکاریش خیلی از ایران بهتره و اگر بروی در این جامعه تلاش کنی و توانائی داشته باشی. می تونی موفق بشی.  تنها چیزی که مانع شما میشود. تا دیرتر وارد بیزینس بشوی. مهارت زبان هست. هر چقدر رو زبان کار کنید کم هست.

 سوال : پس شما دو مشکل اصلی مهاجرت به کانادا را زبان و کار می دانید. ایا این زبان انگلیسی که ما در ایران یاد میگیریم. انجا بدرد می خورد؟

بله لهجه مشکل داریم. منظورم مفاهیم و کلمات هست. بله انگلیسی که در ایران یاد می گیریم. اینجا کار میکنه. مثلا معلم های زبان فعال در اینستاگرام خیلی عالیه، لهجه آنها از من بهتره، یک مقداری از شرایط  متوسط بیشتر خودت را بکشی بالا، میگن برین فیلم انگلیسی ببینید. خیلی مهمه. شما باید یک مقدمات زبانی بدانید. تا بتوانید مفاهیم را درک کنید. تا این مقدمات را ندانید. فکر میکنید داره پرتغالی صحبت میکنه.شما نمیفهمی. یعنی درست نیست همینطور فیلم نگاه کنی. هر وقت شصت درصد یاد بگیری. تا بقیه را بهبود بدهی  چرا که نه،  شما فیلم فرندز را دیدی. بی مبالغه ، اگر از تصاویر کمک نگرفتی و کلمات را فهمیدی. واقعا کلمات را بفهمی و  و این که فقط مفهوم را گرفتن کافی نیست.

سوال : تاکید اصلی شما این هست که برای مهاجرت اول زبان یاد بگیرید؟

اره ، بچه ها زنگ میزنند. تو که رشته برق هستی. کدام نرم افزار کار میکنی. اگر نرم افزار بلدی بخواهی بیای اینجا کار پیدا کنی. یک دهم درصد احتمال داره بزنی به هدف، خیلی سخته شما از ایران شغلی را هدف بگیرید. اما وقت خودت را روی زبان بزاری خیلی بدرد میخورد.  تو فروشگاه یا بیزینس حرفه ای هم کار کنی. بدردت میخورد. خیلی مدت طولانی نبود. امده بودم کانادا، یک دوستی یک مصاحبه کاری گرفت برای من. دو یا سه نفر بودن همه هم محلی بودن. از طرفی تو مصاحبه هم خیلی سوال پیچ می کنن.

 سوال : ایا دولت کانادا برای ویزا مهاجرت خیلی متخصص می خواهند یا دنبال مدرک دانشگاهی نیستند؟

اینجا در مصاحبه کاری سوال پیچ می کنن. نتونستم خودم را ارائه بدم .الحق و انصاف امدم بیرون حق داشتن من را استخدام نکردن. چون من تو محیط کار با همکارم هم همین مشکل را خواهم داشت. و نباید انتظار می داشتم. من هم جای آنها بودم. اینکار را میکردم .تو لازم هست تا میتوانی مهارت زبانی را بهبود بدی. بعد بیای مصاحبه، بعد رفتم کالج زبان، کلی وقت وهزینه گذاشتم. با خودم می گفتم. حتما باید می امدی اینحا ماهی صد میلیون هزینه می کردی. که زبان یاد بگیری .

سوال : بعد از ساعت کار اداری تمام وقت زبان انگلیسی برای مهاجرت به کانادا تمرین می کردی؟

می خواهی واقعا مهاجرت کنی. اصلا اداره ات را بزار کنار. اصلا قصد رفتن داری باید رها کنی. اون چیزی که من را گول زد. اساتید زبان بودن. میگفتند. ایلتس 6.5 بگیری کافیه. من رفتم پیش استاد گفتم هفت بگیرم میتوانم. صحبت کنم.  گفت میتونی شش ماه وقت بزاری می تونی راحت صحبت کنی. اما دوستان اصلا اینطوری نیست و یاد گیری زبان ربطی به نمره ایلتس ندارد. وقتی امدی دیدی مشکل زبا ن داری. یک زمانی رضایت میدهی. مثلا برای استخدام در فیدکس(شرکت پستی) زبان زیادی نیاز نداری. یک ادرس را رو گوگل مپ میزنی. و میری بسته را تحویل میدی.  البته که در محیط کار هم با همکاران نیاز به حداقل زبان داری.

اما اینکه بخوای کار تخصصی بکنید. اینها همه کارهاشون با ایمیل هست  و روزی صد تا ایمیل باید جواب بدهی. بخوای زور بزنی و گوگل کنی و غلط املایت را در گوگل بگیری. نمیرسی به همه ایمیلها پاسخ بدهید و نمیتونی به کارفرما بگی من نیم ساعت یک ایمیل جواب دادم. بعد میگه میخواهم روزی ده ساعت کار کنم. بیست تا ایمیل جواب بدی. خوب نمیتوانی کار خوب بگیری. بخوای کاری بگیری یک مقداری درامدش بیشتر باشه انجا زبان حرفه ای لازمت میشود.

سوال : شما ایلتس را گرفتین و دادین به وکیل یا شرکت مهاجرتی؟

حقیقتش اوایل با احتیاط رفتم. با یک شرکت مهاجرتی در سعادت اباد تهران اشنا شدم. خانمم چون پرستار هست. دائم برای ما پیامک می امد. پذیرش بدون مدرک زبان، اگر زبان بلد نیستی نیای. ایران ده میلیون هزینه زندگی هست. اینجا صد میلیون درمیاری باز باید از جیب بخوری. می گفتند مهاجرت اکازیون، کار بدون مدرک زبان ،اگر تو که از زبان می ترسی و ضعیف هستی بیای مشکلاتت دوبرابر میشود.

مثلا امدم اینجا دیدم. مثلا دنبال لوازم دست دوم برای جعبه ابزارم بودم. تو سایت مثل دیوار ایران اینجا چک کردم. دیدم یک هموطن داره لوازمش را میفروشد. ست خیلی نو ابزار را برای فروش گذاشته بود. یک هموطن مسن بود. من تازه امدم دارم برمیگردم.هر چی گرفتم گذاشتم رو سایت برای فروش.فکر می کنم. ادم عاقلی بود. حساب و کتاب کرده بود. تو این سن نمیتونم زبان یاد بگیرم. زحمتم میره بالا از طرفی رفاهم میاد پائین و در ایران بیزینس خودم را دارم. پس دقت کنید. کلی هزینه کرده بود و امده بود کانادا و مجبور شد برگرده.

در پروسه اقدام هم می تونید با شرکتها کار کنید. هم خودتون می توانید اقدام کنید. آزمون خوبی هست قوانین و الزامات کشور مقصد را در بیاورید. جمع آوری مدارک را دست کم نگیرید. مدارک را خیلی جدی بگیرید. به خصوص مدارک دانشگاهی و سوابق بیمه را کامل ترجمه کنید. سوابق کاری از شرکتهایی که کار کردین بگیرید. برای بعضی که دولتی کار دارند. سخت هست که بتونن نامه ای که ساعت کاری، عنوان کاری، شرح وظایف و تاریخ دقیق سوابق رابنویسند. هیچ کارگزینی قبول نمی کردند. خیلی سخت بود نمی دادند. جمع کردن مدارک خودش یک پروسه هست. نسبت به کشور مقصد فرق می کند.

سوال: پروسه مهاجرت شما به کانادا چقدر طول کشید؟

چون همسر من  تجربه پرستاری داشت. از استان کبک اقدام کردم.  اپلای اصلی ما با خانمم بود. برای اینکه امتیاز بیشتری می اورد . شما تو جدول مشاغل یک جدول A تا D هست. جدول A برای کسانی که در کانادا کار و تحصیل کردن. جدول B  را دیدم برای پرستاری مهم هست و از طرفی سنش کمتر بود و در نتیجه از من امتیاز بیشتری می گرفت. لذا مدارک را برای استان کبک فرستادیم از طریق شرکت مهاجرتی. اما یکدفعه شرکت گفت قوانین را تغییر دادن. شرکت میگه مدارک را تحویل بدین یک هزار دلار هم بده.

بعد یکدفعه گفت. قوانین عوض شده. مدرک زبان فرانسه هم می خواد. یعنی پیش پرداخت را میگیده. یا پشیمون میشوی. هزار دلار را گرفته  یا ادامه میدی باز پول میگیره. به ما گفت مدرک زبان فرانسه بیار. من هم قبول کردم .حالا هیچ بک گراندی نداشتیم. معلم و کتابش سخت گیر میاد. مجبور شدیم خوندن فرانسه را شروع کنیم. وکلی وقتمون تلف شد.

سوال : مجدد فرانسه را شروع کردین برای تکمیل پرونده مهاجرت کانادا؟

اره مدرک B2  فرانسه تحویل دادیم، مدرک تیفB2  باید تحویل بدی. این مدرک  چهار سطح میشود. حتما چهار سطح را باید بگذرونی تا برسی بهB2 ، البته بعد صاحب بچه شدیم. یک وقفه ای ایجاد شد. اگر مشکل زبان و بچه نداشتیم و اگر فدرال اقدام می کردیم بهتر بود. خوبیش این بود ما کاملا قانونی اقدام کردیم. ما رسیدیم کانادا با مجوز اقامت دائم  (PR)که مثل شهروندی هست. اما نمیتونی رای بدهی . مهر ورود را تا زدن. جالبه یک دفترچه دادن. که حقوق شهروندی را در هشت زبان داخلش بود. البته به فارسی هم بود. گفت شما از این لحظه مقیم دائم کانادا هستین. همه حقوق شهروند کانادا را دارید. در مجموع این پروسه پنج سال شد.

بدلیل تولد فرزندتون، فرایند اینقدر طول کشید. یا مسائل مربوط به ازمایشات ومصاحبه هم طول می کشه. اینها خیلی مهم نیست . تجربه خودم را بگویم . اپلیکیشن را بفرستی. یک دفعه شش ماه بعد میگه سوء پیشینه را بفرست. جالب هست بعد شش ماه درخواست سوء پیشنیه میکند. مدارک دانشگاهی مثلا ریز نمرات را بفرست. زندگی در ایران خیلی سریع هست. مخصوصا تهران. اما اینجا معروف هست. میگن کانادایی را از پشت بام رها کنید. فردا صبح میرسه پائین. خیلی خونسرد هستند. لذا تمام فرایندها زمان برد.

سوال : بعد به شما گفتن شما تائید شدین. لطفا مراحلش را توضیح می دهید. دوست دارم. تجربه واقعی خودتون را بفرمائید؟

من برگردم. ان زمان، تمام وقتم را می زارم روی زبان، همزمان با آن مدارکم را جمع می کنم.اگر می خواین سرعت کارتون را ببرید بالا، بلافاصله بعد از اینکه مدارک را دادین. مدارک زبان را هم تحویل بدهید. بعد امکان داره. یکسری مدارک دیگه هم از شما بخواهند. مثلا میگن سوء پیشینه اعتبارش یکسال هست.و چون یکسال گذشته یک سوء پیشنیه جدید بفرست. اگر همه مراحل تکمیل شد و به قول خودشون یک پروسس تایمی دارند. مثلا صد هزار پرونده دارند. اگر بخواهند سرعت را افزایش بدهند. مطمئنا می توانند. اما سهمیه بندی می کنند. مثلا میگن بیست هزار تا از آسیا می گیرم. چند هزار تا از آفریقا یا آمریکا لاتین می گیرم. و بر اساس آن پرونده ها را بررسی می کنن.

اما تاکید کنم. برنامه اسکیل ورکر یک برنامه بر اساس نیاز مشاغل دارند. طبقه بندی می کنند. از چه کشورهایی چه مشاغلی را بگیرند شاید یک پرونده سالها بموند.

سوال : ایا به تخصصها نگاه می کنند چی نیاز دارند.برای کار در ونکوور کانادا؟

تخصص امتیاز هست. افیسر رتبه بندی می کند و بررسی می کند. امتیاز شما چقدر شد. میاد تخصص را لحاظ می کند. بعد یک مصاحبه در انکارا معمولا برای ایرانی ها ترتیب میدهند. در کشورهای عربی هم میشود. نکته مهم آن هست مصاحبه گر دنبال این هست. این رفت کانادا برای جامعه کانادا  تبدیل میشود. به ادمی که کار میکند. مالیات میدهد یا میرود. انجا کار   نمی کند وسربار جامعه هست. میخواهد ببینه می تونی سرپا خودت بایستی. انها میخوان سطح زبان شما را ببیند.

مد شده بود برو از یک موسسه ایلتس بگیر. میخواد ببینه زبانت در حد ایلتس هست. ازمون ما فرانسه بود برای کبک، ما یکسری سرچ برای شغل کرده بودیم. مخصوصا برای آزمون رشته پرستاری، تحقیق کرده بودیم. پرینت گرفته بودم. تو پرونده گذاشته بودم. این فهمید ما هنوز نرفیتم. دنبال کار هستیم (یعنی برای جامعه کانادا مفید هستیم) خانمم مثلا بررسی کرده بود. یک موسسه هست که RN  یا ریجیستر نرس میدهد به پرستارها، یعنی پرستار می تواند. البته شما بمانید، هم دولت شما را ساپورت میکند، چون سطح مهاجر ایرانی، فرق میکند با مهاجر افریقایی، ما دنبال یک سطح بهتر زندگی هستیم. بنابراین برای مصاحبه دنبال این هست.

سطح زبان شما چی است.  ایا دنبال کار کردن هستی. من دنبال این شغل هستم و تحقیق کردم. بیای اینجا تو تامین هزنیه هات بمونی. دولت کمک می کند.هزینه درمان و کمک هزینه می ده. تا راه بیافتید.

سوال : خلاصه میشود گفت. اولویت اول زبان خیلی مهمه برای مهاجرت ، شما گفتی زبان خیلی مهمه و شصت درصد بلد باشی کافیه؟

شما اگر یک سریال کانادائی را دیدین. و هفتاد درصد را متوجه شدی. خیلی خوب است. در مجموع هر چی بیشتر بلد باشی بهتره. بزارین یک مثال بزنم. یک کتاب اول تا سوم فارسی بردی. یک ادمی در بلغارستان نشسته میگوید ، بابا امد. بابا با اسب امد. ایا این نفر بیاد مترو تهران میتواند حرف بزنه. ایا این نحوه صحبت کردن. بدرد میخوره. اینقدر اصطلاحات استفاده می کنیم. که ربطی به کتاب زبان فارسی ندارد.  میای اینجا کلا شوک میشی. چون کلی اصطلاحات استفاده میشود. من دیدن سریال فرندز را خیلی تاکید می کنم.

سوال: جمع اوری مدارک و پیگیری؟

اگر بعد از مصاحبه اگر افسر اکی بده. یکسری مدارک مدیکال اکزمینشین (آزمایشان پزشکی) می خواد. برای یکسری بیماریهای واگیر و ایمنی هست. برای معلولیت نیست. تو ایران هم هست من بیمارستان دی رفتم. تبریز وتهران هم هست. دیگه حضوری نیاز نیست برین. مدیکال ایکزم را که فرستادی. بعد پاس ریکویست(درخواست پاسپورت) میاد. انها پاسپورتهای شما را میخواهند. پاسپورتها را دفتر انکارا پست میکنید و ویزای شما را میزنند. ویزای شما از تاریخ معاینه پزشکی یکسال اعتبار دارد. شما یکسال فرصت دارید. وارد بشین.

ضمنا سه ماه طول می کشه ویزا صادر بشود. اما این سه ماه از مدت یکسال کم میشود. بعد پاس ریکویست یک هفته برمی گرده. شما از ان تاریخ میتوانید برید. تازه داستان شروع می شود. امیدوارم این مقاله با موضوع مهاجرت به ونکوور کانادا با مهندس فاتحی برای شما مفید بوده باشد.

از اینکه با سایت، پیج اینستاگرام و کانال یوتوب من سعید کاظمی همراه هستین. خیلی سپاسگزارم. لطفا من را به سایر دوستان و کسانی که قصد مهاجرت دارند. معرفی کنید. شما هم اگر تجربه در زمینه کار، زندگی ، مهاجرت و تحصیل در ایران یا هر جای جهان دارین. با من در میان بزارین. مشتاقانه منتظر شما هستم. من هدفم ارائه اطلاعات صادقانه در مورد مسائلی هست که خدمت شما گفتم. و اصلا قصد تبلیغ مهاجرت ندارم. برای دیدن یک محتوای عالی در مورد تحصیل در قبرس شمالی اینجا کلیک کنید.