دسته بندی کشورها,استرالیا, کانادا, انگلستان, امارات, قطر, قبرس شمالی ,ترکیه,

http://dl.saeidkazemi.ir/life-experience/life_north-cyprus.mp4

تجربیات زندگی در قبرس شمالی

برای تماشا ویدئو کامل تجربیات زندگی در قبرس شمالی از طریق فایل ذیل اقدام بفرمائید.

برای شنیدن فایل صوتی تجربیات زندگی در قبرس شمالی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

دوستان عزیز کلی مصاحبه با آقای ابراهیمی برای زندگی، تحصیل، مزایا و معایب در قبرس شمالی انجام دادم. امروز در مورد تجربیات ایشان در مورد زندگی در قبرس شمالی کلی سوال پرسیدم. برای دیدن بقیه مصاحبه ها لطفا بر روی هر عنوان کلیک کنید. تا بتوانید از مطالب آنها هم بهره مند بشوید. سرمایه‌گذاری در قبرِسِ شمالی، تجربیات تحصیل در قبرس شمالی، تجربیات زندگی در قبرس شمالی، آشنائی با قبرس شمالی، مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی مثل همیشه تاکید می کنم. قصد من تبلیغ مهاجرت نیست و شرکت مهاجرتی، خرید وفروش ملک و اعزام دانشجو ندارم.

تنها هدفم ارائه محتواهای با ارزش در مورد مهاجرت، زندگی، تحصیل و کسب وکار می باشد. تا اگر تصمیم بر مهاجرت گرفتید. با دانش کافی و بررسی تمام جوانب اقدام نمائید. شما فارسی زبانان عزیز هم اگر تجربه مفیدی در زمینه مهاجرت، تحصیل زندگی و بیزینس دارید. با من از طریق صفحه تماس با ما ارتباط برقرار کنید. تا بتوانیم تجربیات ارزشمند شما را در اختیار بقیه قرار بدهیم. پس با من سعید کاظمی همراه باشید. تا در مورد تجربیات زندگی در قبرس شمالی با اقای ابراهیمی صحبت کنیم.

سعید کاظمی: جمعیتِ قبرسِ شمالی چقدر است؟

سام ابراهیمی: جمعیت خود قبرس شمالی یعنی کسانی که ساکن اینجا هستند حدود 700 هزار نفر است. ولی جمعیتی که در سال به این جزیره می‌آیند و برمی‌گردند چیزی حدود بیش از 5 میلیون نفر است.

سعید کاظمی: بخشِ ترک‌زبان قبرِس حساب می‌شود؟ 

سام ابراهیمی: بله. اکثریت ترک زبان هستند. اما همانطور که گفتم به دلیل اینکه اکثر آدم‌های این جزیره توریست یا دانشجو می‌باشند، همه به زبان انگلیسی مسلط هستند.

سعید کاظمی: آیا قبرس حکومت مستقلی دارد یا تحت حمایت دولت ترکیه است؟

سام ابراهیمی: قبرس کاملاً مستقل است، به کسانی که در اینجا زندگی می‌کنند به آنها سایپریوت یا همون قبرسی می‌گویند. زبانشان یک لهجه خاص ترکی است ولی خودشان را کاملاً قبرسی می‌دانند و نکته جالب این است که حتی ترک‌ها هم که به این‌جا می‌آیند یا باید اقامت بگیرند یا در جایی مشغول به کار شوند یا دانشجو باشند، فقط در این صورت است که می‌توانند در این جزیره بمانند.

سعید کاظمی: جامعهٔ ایرانی در قبرس شمالی چقدر هستند؟

سام ابراهیمی: در این چند سال اخیر خیلی زیاد شده‌اند ایرانی‌ها بیشتر اول به‌عنوان سرمایه‌گذاری می‌آیند، ملک می‌خرند. آن‌هایی که ماندگار می‌شوند ماشالله خیلی‌هایشون زرنگ بودن اِستارت‌آپ و بیزینِس راه‌اندازی کردند. چون قبرس یک جزیره توریستی – دانشجویی است، کارهای خدماتی بسیار پررونق است. مثلاً دوستان ایرانی هستند که کارواش و صرافی دارند. اینترکام یا درامد ورودی دارند.

سعید کاظمی: تقریباً چقدر جامعهِٔ ایرانی در قبرس شمالی هستند. حالا حدودی، فکر نکنم ثبت جایی شده باشد؟

سام ابراهیمی: نمی‌دانم واقعاً نمی‌توانم هیچ عددی بدهم.

سعید کاظمی: حالا در موردِ زندگی صحبت کنید. منِ نوعی بخواهم واردِ قبرِس بشم اولین موضوع باید به ویزا و اقامت داشته باشم. توریستِ ایرانی‌ها چقدر می‌توان بمانند و ایا می‌توانند ویزا بگیرند و دائمی بمانند؟

آقاییِ ابراهیمی: ببینید شما اگر به‌صورت توریستی بیاید اینجا بیش‌تر از همان یکی دوهفته که معمولاً توریست می‌آید. تویِ این جزیره برایِ دیدنِ جاهایِ دیدنی و کازینوهایِ قبرِس به همان اندازه که زمان بلیت رفت و برگشتتان است .معمولاً برایتان مهر می‌زنند. اگر ویزا دانشجویی باشد، مسلماً پذیرشتان را که گرفتید دیگر مشکلی ندارد، اگر سرمایه‌گذاری باشد، بلیت تان را به همراه جواب آزمایش PCR و کارت واکسن با QR کد برای ما بفرستید. که بعد ما یک دعوت‌نامه از طرف شرکت برایتان می‌زنیم به‌اندازه زمانی که در اینجا بخواهید اقامت داشته باشید، به شما ویزا می‌دهند. قبرس شمالی چیزی به اسم پناهنده قبول نمی‌کند و امنیت خیلی بالایی دارد چون اکثر درآمد جزیره از دانشجو و توریست است. پلیس‌های بسیار جدی دارند و واقعاً امنیت بالایی دارد. در خیلی از شهرک‌ها می‌بینید خانه‌هایی که طبقه اول هستند، در و پنجره کامل باز است و در این حد امنیت بالاست.

سعید کاظمی: پس مثل ترکیه به ایرانی‌ها ویزای ۳ماهه نمی‌دهند.

سام ابراهیمی: نه اصلاً، اینجا حکومت کاملاً مستقل خودش را دارد و بیشتر شبیه به انگلیسی است تا ترکی، درست است که زبانشان ترکی است اما سیستم همه چیز انگلیسی است. مثلاً خانه و ماشین چه در موقع خرید و چه در موقع فروش به پوند انگلیس است. این یک مورد برتری نسبت به ترکیه است. شما مثلاً ملکتان به پوند انگلیس است، یکی از معتبرترین ارزهایی که در دنیا وجود دارد.

سام ابراهیمی: ببخشید میانِ کلام شمایک یک چیزی یادم رفت حتی فرمان ماشین‌ها به سیستم انگلیس در سمت است و حتی قسمتی از خاک این جزیره هم خاکِ انگلیس محسوب می‌شد. همین پشتِ خونه‌یِ من یک مرزی امده که گرَیت بریتَین هستِش.

سعید کاظمی: آب‌وهوا قبرس شمالی چطور است؟ زمستان‌ها هوا مناسب است؟

سام ابراهیمی: آب‌وهوای مدیترانه‌ای دارد. زمستان‌ها سرد هست ولی نه خیلی زیاد. مثلاً اینجا هیچ‌وقت برف نمی‌اید اما به دلیل اینکه جزیره است، باد و طوفان اینها هستِش. ولی خُب بیش‌تر سال هوا مطلوب است.

سعید کاظمی: پس فرهنگ عمومی‌ قبرس شمالی با مهاجر خیلی مشکلی ندارند. بعضی از مناطقِ ترکیه که مثلاً می‌رفتیم ما؛ حالا من تجربه دارم، حالا با ایرانی‌ها به نظر من واقعاً خیلی رابطه‌شان خوب بود. حالا من هرچه دوستِ ترک و این‌ها داشتم رابطه خوب بود. بیش‌تر با عرب‌ها یک احساسِ خوبی نداشتن. یعنی می‌گفتند عرب‌ها خیلی میان تویِ کشورِ ما و فرهنگِ ما رو تغییر می‌دهند و یعنی خیلی وقت‌ها با دوستان بحثمان می‌شد این بحث رو می‌کردیم.

سام ابراهیمی: بله درسته.

سعید کاظمی: خُوب حالا بریم تویِ هزینه‌هایِ زندگی. پس اگر کسی بخواهد اقامت دائم در آنجا داشته باشد، حتماً باید یک‌خانه بخرد یا پول برای سرمایه‌گذاری منتقل کند.

سام ابراهیمی: شما با ثبت شرکت هم می‌توانید اجازه اقامت بگیرید که آن هم هزینه‌اش خیلی فرقی ندارد. ما اینجا پیشنهاد می‌کنیم چون‌که قیمت‌های خانه نسبت به ترکیه پایین‌تر است ولی اجاره‌ها چون توریستی – دانشجوی است، بالاتر و همچنین به‌صورت سالانه است و همان اول اجاره کل سال به هر Currency که بخواهند؛ دلار بخوان یا پوند می‌گیرند.

سعید کاظمی: برای اجاره در قبرس شمالی چقدر پول پیش باید بدهند؟ بیعانه یا رهن؟

سام ابراهیمی: برایِ اجاره یا برایِ خرید؟

سعید کاظمی: نه برایِ اجاره. یعنی اگر یک کسی بخواهد اجاره بکند واحدی رو.

سام ابراهیمی: دانشجوها معمولاً با چیزی حدود 2500-3000 لیر در ماه می‌توانند یک‌خانه متوسط رو به خوب را اجاره کنند

سعید کاظمی: هزینه‌هایِ شارژِ ساختمان در قبرس شمالی چقدر است؟

سام ابراهیمی: این حداقل است برای دانشجویی.

تجربi زندگی در قبرس شمالی

سعید کاظمی: متوسط شارژ چقدر است؟

سام ابراهیمی: ولی در جاهای خوب و شهرک‌ها که Resort گفته می‌شوند و همه امکانات اینجا دارید و اصلاً احتیاج ندارید شما از شهرک برید بیرون مخصوصاً تویِ تایم‌هایِ خیلی تفریحیِ تابستان و اینها که دیگر خودِ این شهرک‌ها خودش کلی توریست و مسافر هستِش که می‌آید، اگر انجا باشد می‌گویم برایِ سرمایه‌گذاری ایرانی‌ها خیلی اینجا اقدام کردند و حتی ما مشتریان و دوستانی داریم که از دوستان خودم هستند و به دلیلِ کار یا حالا پدر و مادر نمی‌توانستند مهاجرت کنند اما یک ملک اینجا خریدن و اجاره دادن و به پوند اجاره‌اش را سالیانه دریافت می‌کنند.

سعید کاظمی: قیمت خانه در قبرس شمالی برای خرید از چند شروع می‌شود. اگر یک‌خوابه یا دوخوابه رو بخریم؟

سام ابراهیمی: اینجا خانه از استودیو یک‌خوابه، دوخوابه، سه‌خوابه، پنت هوس، ویلا به‌این‌ترتیب است و اینکه طبقه هم خیلی تأثیر دارد زیرا اکثر پروژه‌ها ویو دریا مدیترانه‌ای را دارند. پروژه‌هایی که خوب هستند و ما روی آنها کار می‌کنیم و ارزشِ سرمایه‌گذاری رو دارند.

سعید کاظمی: خُوب اگر کسی بخواهد قبرس شمالی خانه بخرد؟

سام ابراهیمی: حداقل قیمت برای استودیو برای یک نفر که بخواهد اقامت بگیرد، 40-45 هزار پوند حداقل برای شروع لازم دارد. مثلاً اگر کسی خانه بخرد و هزینه‌هایِ اولیه هم دارِ که تقریباً 45 هزار پوند تمام می‌شود.

سعید کاظمی: یعنی با هزینهِٔ مالیات و مشاور املاک در قبرس شمالی منظور شما است؟

سام ابراهیمی: بله دقیقاً. ولی خُب مثلاً اگر کسی یک‌خانه بخرد و  33% پیش‌پرداخت کند، می‌تواند اقامتش را بگیرد و یکسان هم از ما جای رایگان بگیرد. یعنی عین همان خانه‌ای که خریده است ما یک سال به‌صورت رایگان در اختیارش قرار می‌دهیم.

سعید کاظمی: یعنی 33 درصد رو بده و یک سال هم می‌تواند اقامت کند تا خونه‌یِ خودِش آماده بشود؟

سام ابراهیمی: یعنی کسی که برای سرمایه‌گذاری به اینجا می‌آید، 33% از سرمایه‌اش را اگر بدهد، قرارداد یا contract می‌بندیم و با آن قرارداد به همراه عدم سوءپیشینه که باید از ایران داشته باشد می‌تواند به اداره مهاجرت برود و اقامت بگیرد. تا زمانی هم که مالک آن ملک باشد، می‌تواند اقامتش را تمدید کند. مثلاً من حتی دوستانی در اینجا دارم که ویلا خریده‌اند و آن را اجاره داده‌اند و خودشان در استودیو زندگی می‌کنند. وقتی اقامت داشته باشید اجازه این کار را دارید و می‌توانید با اقامتتان علاوه بر خرید خانه، خانه دیگری را هم اجاره کنید. می‌گویم شرایط دارد حتی خانه اجاره کردن هم مثلاً دانشجو باید مدارکِ دانشجویی رو ببرد.

سعید کاظمی: به یک نکتهِٔ خیلی جالبی اشاره کردید. بحثِ سوءِ بیشینه در ایران هستِ.

یکی از نکاتِ ضعفی که حالا من تویِ جامعهِٔ ایرانی تویِ استانبول می‌دیدم این که خیلی‌ها هر مشکلی تویِ ایران داشتند از اون ویزایِ سه ماهه بین ایران و ترکیه استفاده می‌کردند بعد می‌امدن ترکیه و ویزایِ  یک ساله  توریستی می گرفتند و بعضی موقع‌ها بعضی آدم‌هایی که نباید می‌امدن،سر از ترکیه درمی‌آوردند و اصلاً تعجبِ خودم هم بود که دولتِ ترکیه خیلی کنترلی رویِ این‌ها نداشت. ولی این‌که می‌گوید آنجا سوءپیشینه می‌خواهد خُب خودش خیلی ارزشِ برایِ ایجادِ حسِ امنیت جامعه.

سام ابراهیمی: دقیقاً، به‌جرئت می‌توانم بگویم قبرس شمالی حتی نسبت به قبرس جنوبی که جزو اتحادیه اروپا است و مجبور است پناهنده بگیرد به دلیل قانون اتحادیه اروپا، امنیت بیش‌تری دارد. حتی در جریان کرونا خارشکر اینجا تلفات نداد و هم خیلی مبتلایان نسبت به قبرس جنوبی هم بود و خیلی سریع هم کنترلش کردند.

سعید کاظمی: در مورد خرید خانه، کمی درمورد بحث مالیات، هزینه انشعابات و کمیسیون مشاور املاک و انتقال سند در قبرس توضیح بیش‌تری بفرمایید.

سام ابراهیمی: ببینید کمیسیون به این صورت است که ما کمیسیون را از خود شرکت سازنده می‌گیریم و از خریدار کمیسیون نمی‌گیریم ما از خودِ شرکتِ کانستراکشِن کمیسیون می‌گیریم. درنتیجه کمیسیونی وجود ندارد. آن 5 تا 10 درصد هزینه ملک باید همراهشان باشد در واقع هزینه مالیات و انشعابات خانه است که یک‌بار همان ابتدا که خانه را می‌خرید باید پرداخت کنید و دیگر مالیات و انشعابات نیاز به پرداخت هزینه‌ای نیست مثلِ مثلاً ایران یک سری سرِ فاضلاب می‌اُمدن می‌گرفتند، یک سری سرِ عوارضِ شهرداری و این‌جور چیزها که همیشه باید پرداخت بشود

سعید کاظمی: 5 تا 10 درصد هزینه قیمت ملک را برای ملکی که نواست باید پرداخت کرد و ملکی که قبلاً استفاده شده نیازی پرداخت این هزینه نیست؟

سام ابراهیمی: باید پرداخت کرد، برای اینکه شما بخواهید سند را به اسم خودتان کنید؛ ببینید اینجا کانتراکت همان حکمِ سند رو دارد که خیلی‌ها نمی‌دانند. ولی شما بعد از اینکه اقامتتان را گرفتید برایِ این‌که بتونید سندتان رو به نامِ خودتان بگیرید. باید چیزی حدود 2 یا 3 درصد هم آنها پرداخت کنید. جمعاً بخواهم بگویم درواقع 7 درصد است اما من می‌گویم 10 درصد چون مثلاً کسانی که خانه‌های کوچک‌تر از دو خواب می‌خرند، اکثر شرکت‌های سازنده furnish نمی‌دهند، گاهی ما در جشنواره هستیم و furnish را خودمان می‌دهیم. به این دلیل می‌گویم 10 درصد اضافه‌تر باید همراهتان داشته باشید که در اینجا به مشکلی برنخورید.

سعید کاظمی: پس یکی از شرایط اقامت در قبرس شمالی خرید خانه است، یکی سرمایه‌گذاری و یکی ثبت شرکت که شما بیش‌تر خرید خانه را پیشنهاد می‌کنید، درست است؟

سام ابراهیمی: بله و دانشجویی

سعید کاظمی: حالا دانشجویی رو یک شبِ دیگر باز مزاحمتان می‌شویم و خیلی باید در موردِش صحبت کنیم. چون دانشجویی خیلی گسترده است و خیلی سؤالات ایجاد بشود. اگر کسی با فرزندش به آنجا بیاید تحصیل کودکش به چه صورت است؟ بچه‌هایی که دبستان و دبیرستان هستند. دانشگاه نه.

سام ابراهیمی: ببینید فرزند زیر 18 سال اقامتش مشکلی ندارد و با اقامتِ پدر و مادر و هزینه تحصیلش در مدارس دولتی اینجا کاملاً رایگان است یعنی شما فقط باید هزینه سرویس و ازاین‌قبیل بپردازید که اگر اشتباه نکنم آن هم فکر کنم رایگان هستِش.

سعید کاظمی: زبان دانشگاههای قبرس ترکیِ یا انگلیسی است؟

سام ابراهیمی: زبان مدرسه ترکی است و به‌عنوان زبان دوم و سوم زبان انگلیسی هم تدریس می‌شود. برای کسانی که می‌خواهند آینده فرزندشان از الآن تضمین بشود، یکسری کالج‌ها هستند که برای آن‌ها باید هزینه کرد اما بسیار عالی هستند و مربوط به کالج‌های انگلیس هستند و طوری تربیت می‌کنند که بعد اتمام دوره تحصیلات در دانشگاه‌های معتبر انگلیس امکان ادامه تحصیل داشته باشند.

سعید کاظمی: پس رابطه با انگلیس در آنجا خیلی خوب است.

آقایی ابراهیمی: بله اکثر قبرسی‌ها در انگلیس یا خانه دارند یا مرتباً در رفت‌وآمد هستند. لهجه‌شان هم اکثراً بریتیشه.

سعید کاظمی: هزینه غذا و خوراک برای یک خانواده سه‌نفره به چه صورت است؟

سام ابراهیمی: برای یک خانواده سه‌نفره اگر بخواهیم هزینه گوشت، مرغ و غذاهای دیگر به همراه هزینه آب و برق و گاز حساب کنیم، چیزی حدود 3-4 هزار لیر می‌شود.

سعید کاظمی: یعنی متوسط کسی که بخواهد سرمایه‌گذاری کند و به همراه خانواده بخواهد جایی را اجاره کند چیزی حدود 8 تا 10 هزار لیر ثابت باید ماهانه هزینه کند.

سام ابراهیمی: نه. برای یک خانواده ماهیانه 3 تا 4 هزار لیر کافی است. یعنی اگر سه نفر سرکار برن حدودِ ثابتِ اینجا حدودی حول و حوشِ چهار هزار و دویست تله است که کاملاً کافی است. برایِ البته این هزینه پایه اما هر چیزی مازاد باشد برایِ ورزشِ و تفریح و اینها کاملاً متفاوت هستِش.

سعید کاظمی: برایِ اجاره، آب ، برق ، شارژ متوسط هزینه یک خانواده در قبرس شمالی چقدر است؟

سام ابراهیمی: برایِ اجاره هم نه. من تنها هزینه‌ای که دارم میگم سه چهاره زار لیر هزینهِٔ آب و برق و خوردوخوراک. یعنی من که خانه دارم این هزینه‌ها تقریباً این‌قدر است.

سعید کاظمی: بعد از خرید خانه، هزینه تمدید سالیانه وجود دارد؟ یعنی من هرسال باید به دولتِ قبرس هزینه بدم؟ مثلاً هزینهِٔ صدورِ ویزایِ سالیانه بدم؟

سام ابراهیمی: سالانه برای تمدید اقامت باید حدود 1000 لیر پرداخت کرد که 600 لیر آن مربوط به هزینه آزمایشگاه است، زیرا هرسال آزمایش HIV و هپاتیت و یک چیزی تویِ دست می‌زنند که فکر کنم سِل هستِش باید بدیم. یک 600 تله‌اش که مالِ این و حدود 300 تا 400 لیر هم عوارضی است که باید به دولت بدیم.

سعید کاظمی: آیا احتمال صدور پاسپورت قبرس شمالی برای کسانی که سرمایه‌گذاری با مبلغ بالا می‌کنند، وجود دارد؟

سام ابراهیمی: بله، کسانی بودند که با رقم‌های بسیار بالا سرمایه‌گذاری کردند یا از سال‌های خیلی پیش آمده‌اند و سرمایه‌گذاری کرده‌اند با رقم‌هایِ بالا، بعد مثلاً شرکت دارند و تعداد زیادی کارمند دارند. مثلاً یک شرکت construction ایرانی است که کارمندان زیادی دارد و به افراد زیادی حقوق می‌دهد. برای این‌گونه افراد پاسپورت صادر می‌کنند. اینجا براشون مهمه که برای جامعه مفید باشی. اگر بفهمند برایِ جامعه مفید هستی شما رو رویِ سرشان می‌گذارند.

سعید کاظمی: به چه کسانی توصیه می‌کنید بیان و به چه کسانی توصیه می‌کنید نیان؟ یعنی چه آدم‌هایی قبرِس شمالی به دردشان نمی‌خورد؟ از لحاظ سرمایه، اخلاق، فرهنگ و موارد دیگر حالا هر جوری که خودتان تجربه دارید.

سام ابراهیمی: حقیقتاً، قبرس برای دانشجویان مکان عالیه. چون دانشگاه‌های خیلی خوبی با rank بالایی دارند و قیمتشان هم مناسب است و نسبت به سایر کشورها به‌صرفه‌تر است. برای کسانی که می‌خواهند زندگی آرام و امنی داشته باشند، مثلاً یک درآمد ثابت از جای دیگری دارند یا online Business دارند خیلی خوب است. پیشنهاد من این نیست که سرمایه‌گذاری کنید اقامت بگیرید، چون اگر به‌احتمال یک درصد هم business شما موفق نباشد، به مشکلات زیادی برمی‌خورید. ولی اگر کسی سرمایه داشته باشد من پیشنهاد می‌کنم که یک‌خانه بخرد، اقامتش را بگیرد و خیالش راحت باشد که دیگر اجاره نمی‌دهد و بعد با بقیه سرمایه‌اش یک کار راه‌اندازی کند البته اگر اهل کار و business باشد. اگرنه، می‌تواند بقیه سرمایه‌اش را خانه بخرد و اجاره بدهد و با پول اجاره‌ای که دریافت می‌کند امرارمعاش کند.

سعید کاظمی: اگر کسی برایِ دورانِ بازنشستگی بخواهد قبرس بیاید فکر کنم خیلی فضایِ خوبی دارد.

سام ابراهیمی: خیلی فضایِ مناسبی هستِش. خیلی از پدران دوستان این کار رو کردن و دارند می‌کنند یا این‌که منتظرم بکنند و یا آنهایی که خیلی زرنگ بودن خیلی زودتر خانه‌ها شون رو خریدن و خالی گذاشتن تا زمانِ بازنشستگی که تشریف بیارند اینجا.   

سعید کاظمی: بله. به چه کسایی توصیه می‌کنید که نیایند قبرس شمالی؟ من شنیده‌ام که می‌گویند اگر در ایران دوخانه دارید نفروش تویِ ترکیه یا قبرِس سرمایه‌گذاری کنی.

سام ابراهیمی: متأسفانه به دلیل این‌که ایران خیلی اوضاع خوبی ندارد، شما هرجای دیگری سرمایه‌گذاری کنید بهتر از ایران است. البته ترکیه هم اوضاع خیلی خوبی ندارد چون لیر هم بازارش خیلی خوب نیست. ما ایرانی‌ها اگر بخواهیم در ترکیه خانه بخریم اول ریال را باید به یورو یا دلار تبدیل کنیم تا بتونیم خانه بخریم. بعد که خانه خریدیم اولاً تا 3 سال اجازه فروش نداریم و بعد به هر خانه‌ای فقط یک پاسپورت می‌دهند و بعد هم اجازه فروش ملک به هم وطن وجود ندارد و باید حتماً به یک ترک فروخته شود. این یک عیب بزرگی است و ریسک بالایی هم دارد، چون لیر هم مثل ریال بالانسِش زیاد هستِش.

سعید کاظمی: چقدر آرامش دارید در قبرس شمالی؟ خیلی از ایرانیان مثلاً سرمایه دارند می‌روند دنبالِ آرامش. شاید من چون تجربه دارم میگم. شاید تویِ بخشی از محلاتِ استانبول، من حالا همهِٔ ترکیه رو نگشتم؛ اطرافِ استانبول خیلی رفتم تا مرزِ یونان و بلغارستان.

سام ابراهیمی: بله در ترکیه به‌شرط اینکه زبان ترکی بلد باشی و بتونید با مردم ارتباط مستقیم برقرار کنید اما در اینجا به دلیل توریستی بودن هم امنیت بالایی دارد و هم اینکه همه زبان انگلیسی بلدند و شما می‌توانید در طول زمان، زبان ترکی یاد بگیرید.

سعید کاظمی: در موردِ کسب‌وکار؟ حدوداً راه‌اندازی یک کسب‌وکار در قبرس شمالی چقدر زمان می‌برد؟

سام ابراهیمی: راه‌اندازی کسب‌وکار بستگی به سرمایه‌ای که می‌گذارید دارد. دقیقاً مثلِ همه‌جا.

سعید کاظمی: یعنی اگر تخصص داشته باشی می‌توانی روش حساب باز کنی یا نه حتماً باید سرمایه بیارد؟  

سام ابراهیمی: شما بعد از اینکه اقامتتان را بگیرید یعنی تمامِ کارهایِ اقامتتان رو هم ما برای شما انجام می‌دهیم ولی بعد از این‌که اقامتتان رو گرفتید می‌توانید وقت بگیرید برید بانک و در بانک حساب International داشته باشید، visa card داشته باشید که مشابه credit card است و بعد می‌توانید در همه دنیا از آن استفاده کنید و می‌توانید با هر نوع currency برای خودتان حساب باز کنید. مثلاً یک حسابِ ایش‌بانک دارم و تویِ اون حسابِ ایش‌بانکم هم لیر دارم، هم دلار دارم و هم یورو دارم، هم پوند دارم. 

سعید کاظمی: ایا در قبرس شمالی به‌راحتی برای ایرانی‌ها حساب بانکی باز می‌کنند؟ یعنی هرکسی که بره یا نه حتماً باید خانه و سرمایه و … داشته باشد؟

سام ابراهیمی: اگر دانشجو یا کارمند جایی باشید که برایتان بیمه رد بشود یا خانه خریده باشید و اقامت گرفته باشید. یعنی غیر از این سه حالت چیزِ دیگه‌ای اینجا شما خیلی دستتان باز نیست. 

سعید کاظمی: احتمال استخدام در شرکت یا مجموعه‌ای در قبرس وجود دارد؟ یعنی کسی قول بده که اینجا کار هست بیا من برات کار تهیه می‌کنم؟

سام ابراهیمی: اگر کسی آشنا داشته باشید، بله امکانش وجود دارد.

سعید کاظمی: پس حتماً باید آشنا باشد: برای کسی که قصد مهاجرت به قبرس را دارد، چه مواردی باید اولویت داشته باشد؟ زبان اول یاد می‌گیرد؟ سرمایه داشته باشد؟ از چه چیزهایی رو باید شروع کنه؟

سام ابراهیمی: اول‌ازهمه سرمایه چون ما همهِٔ راه رو باهاشون هستیم تا خونشون آماده بشود و بعد هم زبان رو باید خوب یاد بگیرَند.

سعید کاظمی: شرکتی که شما با آن همکاری دارید “Develoco” هستِش اگر اشتباه نکنم؟ شرکت قبرسی است؟

سام ابراهیمی: خیر، شرکت Develoco، شرکتی ایرانی باسابقه ۱۰ساله دارای شماره ثبت اداره مالیات قبرس است و به دولتِ قبرِس داریم مالیات می‌دهیم و تمام قراردادهای خرید خانه که با شرکت ما صورت می‌گیرد تا سقف 200 هزار پوند، بیمه قبرس شمالی است.

سعید کاظمی: معمولاً افرادی که برای خرید ملک در قبرس شمالی با شما تماس می‌گیرند، چه سؤالاتی می‌پرسند و چه نگرانی‌هایی برای خرید خانه دارند؟ مثلاً از متنِ قرارداد نگران هستند، نمی‌دانم از بحثِ اقامت نگران‌اند؟ از چه چیزهایی بیش‌تر نگرانند؟ چه سؤالاتِ تکراری بیش‌تر همیشه از شما می‌پرسند و دوست دارند یک‌دفعه‌ای بهشون توضیح بدید؟

سام ابراهیمی: بیشتر از سیستم اقامت سؤال می‌پرسند و نگران این هستند که اتفاقی که در گرجستان افتاد و ایرانی‌ها را بیرون کردند، اتفاق بیفتد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد زیرا شما در اینجا 100% مالک خانه می‌شوید و می‌توانید سند دائمی بگیرید و همچنین سند ورثه‌ای است یعنی به ورثهِٔ شما می‌رسد خدایی نکرده اگر فوت کنید و درنتیجه این اتفاق نمی‌افتد. در مورد قضیه اقامت هم همان‌طور که گفتم باید هرسال آزمایش بدهید و باید آدرس داشته باشید. برایِ این‌که بدانند. کجا هستید و چیکار می‌کنید. داشتن آدرس برای باز کردن حساب بانکی هم ضروری است که درنتیجه یا باید دانشجو باشید و با کارتِ دانشجویی‌تان خانه اجاره کرده باشید و آن حکم اجاره تون رو برده باشید یا باید خانه خریده باشید که با سند یا contract خانه و مدارک اقامتتان بتوانید حساب بانکی باز کنید.

سعید کاظمی: برای رفت‌وآمد به ایران باید از پروازهای بین‌المللی استفاده کرد یا پرواز مستقیم هم دارد به قبرس شمالی؟

سام ابراهیمی: پروازش ترانزیت است و فقط شرکت هواپیمایی‌های Turkish و Pegasus دارد. از تهران تا استانبول که حدوداً 3 ساعت است و بعد باید هواپیما رو عوض کرد با پرواز دیگر از استانبول به قبرس آمد که حدود پرواز یک ساعت و نیم طول می‌کشد. کلاً حالا با سوارشدن و پیاده شدن پنج شش ساعت می‌شود.

سعید کاظمی: یکی از سؤالات هم در موردِ امنیت بود که شما خیلی در موردِش نوشته بودید. امنیت خانواده‌ها مخصوصاً اگر خانمی تنها بخواهد بیاید، یک خانمِ مسن که دورانِ بازنشستگی رو می‌خواهد بیا. دوست دارد یک محیطِ امن و آرامی باشد که در طولِ شبانه‌روز بتونه آرامِش داشته باشد. حالا اونجا هوا هم نسبتاً خوبه و حالا بیش‌تر فصولِ سال می‌تونه. حالا شما می‌گوید زمستان نیاز به سیستم گرمایش خاصی دارد؟ باید حتماً پکَیج اینها استفاده بشود یا نه؟  

سام ابراهیمی: ببینید بعضی از پروژه‌ها سیستم گرمایشی مرکزی دارند و آن‌هایی که ندارند از اسپیلت و پتوی برقی استفاده می‌کنند و پتو برقی و این چیزها.

سعید کاظمی: مردم قبرس معمولاً چه تفریحاتی دارند؟

سام ابراهیمی: قبرس کلاب‌ها، کازینوها، رستوران‌ها و کافی‌شاپ‌های خیلی شیک دارد و در فصل‌هایی که هوا خوب است، ساحل و تفریحات دریایی مثل اسکی و تمام ورزش‌های دریایی ازاین‌قبیل از تفریحات مردم قبرس است.

سعید کاظمی: یک چیزی رو انصافاً می‌خواهم بگم مردمِ ترکیه رو میگم حالا من قبرِس رو تجربه ندارم. آدم‌هایی از ما خوشحال‌تری بودن.

یعنی خیلی چیزها برایِ ما لذت‌بخش بود. یعنی کافه محل می‌رفتیم می‌نشستیم فوتبال نگاه می‌کردیم دسته‌جمعی. و طرف‌دارهای یک تیم می‌نشستند این‌طرف و طرف‌دارهای تیمِ دیگر می‌نشستند طرف دیگر و خیلی لذت‌بخش بود. برایِ من مثلاً این تجربه که بود. می‌نشستیم اونجا یک تخته‌نرد بازی می‌کردیم یک چایی می‌خوردیم و یک بازی هم می‌کردیم با چوب نمی‌دانم

سام ابراهیمی: بله اینجا هم همین‌طور است. تویِ کافه‌ها می‌شینند. چای می‌خورند، قهوه می‌خورند، حتی بعضی وقت‌ها تا دیروقت می‌نشینند، گپ می‌زنند.

سعید کاظمی: خُب این فرهنگِ نشستن تویِ فضایِ باز تویِ کشورِ ما نیست متأسفانه.

سام ابراهیمی: یک علتِش هم این است که اینجا تابستان‌ها خیلی گرم می شه واسه‌یِ همین میرن و میشینند تویِ کافه‌ها. یک قهوه سفارش میدن و از محیطِ کافه لذت می‌برند و زندگیِ مدیترانه‌ای یعنی درواقع همین. الان خانه‌ها جوری طراحی شده که مثلاً بالکن‌هایِ بزرگ دارد بیشتر. یا بالکنِ صددرصد دارد. یعنی هر جوری خانه هست بالکن رو دارد.  

سعید کاظمی: یعنی بالکن جزء واجبات در ترکیه و قبرس است؟ یعنی اصلِ زندگی اول آشپزخانه مهم نیست و بالکن مهمه. تویِ فرهنگِ ترکیه خیلی به بالکن و صبحانه و کیفیتِ صبحانه خیلی اهمیت می‌دهند.

سام ابراهیمی: تنها تو ترکیه نیست. زندگیِ مدیترانه‌ای حتی جنوبِ ایتالیا، فرانسه، یونان. این‌همه مدلِ زندگی‌شان این‌جوری است. همه اولاً ریلکس و آرام هستند و این‌که بالکن‌هایِ بزرگ دارند، تویِ طولِ روز حتماً یک‌ساعتی رو می‌شینند بیرون، تویِ هوایِ آزاد و ریلکس می‌کنند.

سعید کاظمی: به به. اینها همیشه جزءِ ساختارِ. قهوه و زیتون. روغن‌زیتونشان خیلی خوبه و واقعاً حرفی برایی گفتن دارند.

سام ابراهیمی: لبنیاتشان هم خیلی خوبه.

سعید کاظمی: ترکیه اصلاً میوه هم خیلی خوبه. یعنی این فصلِ اردیبهشت توتِ سیاه که می‌اومد آبِش رو می‌گرفتند می‌فروختند و خیلی هم طرف‌دار داشت.

سام ابراهیمی: حالا قبرِس خوبش این است که رویِ این لحاظ‌ها رویِ همه‌چی خیلی جدی هم می‌گیرند. یعنی به موادی که خیلی استاندارد نباشند رو نمیارن و بیش‌تر ارگانیک می‌دارند و همه چیز ارگانیک اینجا. حتی مثلاً گوشت و مرغشان خیلی سریع‌تر از گوشت و مرغِ ما پخته می‌شود. شاید چربی کم‌تر داره.  

سعید کاظمی: ترکیه هم انصافاً استانداردهایِ کیفیتِ غذایش خیلی بالابود. قشنگ مشخص بود و احساس می‌کردید. بعد از گرفتن اقامت قبرس شمالی، رفت‌وآمد به چه کشورهایی راحت است؟ یعنی کجا می‌تونه راحت با ان کارتِ اقامتِش برود؟

سام ابراهیمی: به دلیل اینکه در پایتخت قبرس (نیکوزیا) اکثر کشورهای اروپایی، آمریکایی کنسولگری دارند، خیلی سریع‌تر از جاهای دیگر وقت می‌دهند و می‌توانید با اقامتی که دارید و ملکی یک تومان یا دوتومانی که دارید نسبت به ایران که باید تمکن مالی ارائه دهید، خیلی راحت‌تر و سریع‌تر ویزا بگیرید. چون اینجا یک جایِ موجهی هستِش و می گه شما اینجا خانه و زندگی دارید و راحت ویزا می‌دهد و همین. یعنی مثلاً حدود 30-40 درصد راحت‌تر از ویزا گرفتن در ایران است.

سعید کاظمی: اگر کسی از کانادا یا آمریکا با خانواده‌اش بخواهد به قبرس بیاید، امکان اجاره خانه دارند؟

تا جایی که اطلاع دارم این کار در ترکیه قانونی نیست. ولی خُب خیلی‌ها این کار رو انجام میدن. یعنی اجارهِٔ شبانه. مثلاً اجارهِٔ آپارتمان برایِ یک شب، دوشب. ولی تویِ جاهایِ توریستی باید خیلی عرف باشد. حالا فکر کنم قبرِس نباید مشکلی داشته باشد. مثلِ سایتِ air bandb . خیلی‌ها دوست دارند خانه اجاره کنند با خونواده بیایند و برن دسته‌جمعی بیایند. این هم امکان‌پذیر هست یا نه؟

سام ابراهیمی: این دیگر مشکلی ندارد. تا زمانی که شما توریست باشید و زمان بلیت رفت و برگشتتان مشخص باشد، مشکلی ندارد. مثلاً اگر تبعیتتان کانادایی باشد. ما کلی مشتری و دوست داریم که از اروپا و آمریکا میان اینجا. ایرانی هستند مقیمِ اینجا هستند. پاسپورتِ اونجا رو دارند میان اینجا هم حالا سرمایه‌گذاری می‌کنند و هم تابستان‌ها برایِ گردش و تفریح و. این‌جور چیزها میان.

نکته‌ای که الآن به ذهنم آمد؛ اولاً اگر شما فرزند بالای 18 سال داشته باشید، شرط تعداد اتاق‌خواب هم برای اقامت مهم است، مثلاً یک پدر و مادر با یک فرزند بالای 18 سال، باید یک‌خانه دوخوابه بخرند. زیرا فرزند بالای 18 سال یک خانوار جدا محسوب می‌شود. یک نکته دیگر، مبلغی که شما سرمایه‌گذاری می‌کنید اگر بیش از 125 هزار پوند باشد یا نه کم‌تر باشد ولی 4-5 سال در جایی که برایتان بیمه رد می‌کند مشغول به کار باشید و هرسال اقامتتان را تمدید می‌کنید بعدازاین مدت می‌توانید کیمیلیک کارت قبرس شمالی را بگیرید و دیگر پس از آن نیاز به تمدید هرساله اقامتتان نیست و این فقط هدفشان اینه که شما آدمِ متخصص باشی و مفید باشی.

سعید کاظمی: حالا به‌هرحال همشون آدم‌هایِ باشخصیت و سرمایه‌دار هستند دیگر. همهِٔ کشورها هدفشان حتی کانادا و استرالیا هم همین است. یا متخصص می‌خواهد یا سرمایه‌دار می‌خواهد دیگه.

به آدمِ کارآفرین نیاز دارد. مثلاً من دیشب با یک یوتیوبرِ ایرانی داشتم صحبت می‌کردم مجبور شده بود رفته بود ترکیه فقط به‌خاطر این‌که آنجا حساب باز کنه که خُب خیلی قوی هم هست. می‌گفت که من خیلی درآمد دارم از یوتیوب خُب. اما می‌گفت نمی‌دانم واقعاً پولم رو چه جوری دریافت کنم. بعد می‌گفت به شرکت‌هایِ MSM بدم 40 درصد از اون رو برمیدارَند. می‌گفت اگر به یک دوستِ ایرانی بدم اون بندهِٔ خدا کلی مالیات و مشکلات براش ایجاد می‌شه. چون سقفِ درآمدیش افزایِش پیدا می‌کنه کلی از مزایاِ اون کشور رو از دست می‌دهد. چون تویِ اون کشور مالیات خیلی بحثِ جدی هستِش. 

 سام ابراهیمی: یک موضوعی که قبرِس از اون لحاظ خیلی قوی هستِش همین بحثِ مالیات هستِش. مالیات‌ها خیلی پایینِ و شما وقتی به اسمِ سرمایه‌گذار میاید دولت خیلی اینجا از سرمایه‌گذار حمایت می‌کند. در نتیجه شما وقتی با عنوانِ سرمایه‌گذار بیاید و پول‌هایِ خیلی زیادی هم با خودتان بیارید تویِ کانستراکشِن کُمپانی‌ها خرج کنید در واقع پولتان رو یک جورایی نقد کردید و تبدیل به احسنت کردید و ملک کردید. ما دوستانِ خیلی زیادی داریم که گفتم تویِ اروپا زندگی می‌کنند، مقیمِ اونجا هستند، پاسپورتِ اونجا رو دارند و اون پول‌هایِ اضافه‌ای که دارند میان اینجا خانه می‌خَرَند و اجاره می‌دهند. بهتر از اونه که اونجا تویِ بانک مالیات بدن بابتِ پولی که دارند یا اگر ملک بخَرَن. چون اونجا شماها بابتِ هر ملکی یا پولی که داشته باشید باید مالیات‌هایِ خیلی بالا پرداخت کنید.

سعید کاظمی: برخوردِ کادرِ اداری در قبرس شمالی چه‌ طوری است؟ مثلاً تویِ ترکیه خیلی ادارات مثلاً من می‌رفتم واقعاً خیلی خوب بود؛ آموزش‌وپرورش، مدرسه. تنها نکتهِٔ منفی‌اش پلیس بود. یعنی واقعاً من از پلیس ترکیه خیلی برخوردهایِ بد زیاد دیدم. نمی‌دانم روابط خیلی خوبی نداشتن.

سام ابراهیمی: چون قبرِس یک جزیرهِٔ توریستی دانشجویی هستِش پلیسِش بسیار جدی هستِش اما مؤدب هستند چون اینها خودشان می‌دونن که تمامِ در آمدِشون از توریست و دانشجو هستِش و اگر توریست و دانشجو اگر نیاد تویِ جزیره تمومه کارِ این جزیره.

سعید کاظمی: یعنی قبرس شمالی اقتصادِ صنعتی ندارند؟

سام ابراهیمی: دقیقاً. تویِ همین توریست و کازینو و دانشگاه‌هایِ خیلی قوی و حالا تویِ یک جلسه کاملاً در موردِ دانشگاه‌ها با هم صحبت می‌کنیم.

امیدوارم تجربیات زندگی در قبرس شمالی با آقای ابراهیمی برای شما مفید بوده باشد. اگر برای سرمایه گذاری، خرید ملک و تحصیل در قبرس شمالی علاقه مند بودید. حتما با آقای ابراهیمی تماس بگیرید. اگر علاقه مند هستید. از بقیه صحبت های من در مورد تجربیات زندگی در بقیه دنیا مطلع بشوید. اینجا کلیک کنید. کلی تجربه زندگی در دیگر کشورها را برای شما آماده کردیم. دوستانی هم که مایلند از آقایِ ابراهیمی سؤالات خودشان در مورد زندگی ، تحصیل یا کار در قبرس شمالی را به صورت مستقیم بپرسند. می توانند. از طریق پیج اینستاگرام sam.Ebrahimi.develco@ با ایشان در ارتباط باشند. همچنین آقای ابراهیمی یک آفر ویژه گذاشتند. برای دوستانی که از طریق پیج یا سایت سعید کاظمی از شرکت ایشان ملک خریداری نمایند. این افر، علاوه بر آفرهای سازندگان (شامل پنج قطعه اصلی آشپزخانه) می باشد. و شامل یک‌دست مبلمان وِیژه افرادی می باشدکه از طریق سایت من با ایشان آشنا شده اند. امیدوارم موضوع سرمایه‌گذاری در قبرِسِ شمالی برای علاقه مندان مفید بوده باشد.

برای مطالعه یا شنیدن سایر مصاحبه های من با اقای ابراهیمی بر روی لینک های ذیل کلیک کنید.

سرمایه‌گذاری در قبرِسِ شمالی

تجربیات تحصیل در قبرس شمالی

تجربیات زندگی در قبرس شمالی

آشنائی با قبرس شمالی

مزایا و معایب زندگی در قبرس شمالی

تجربیات زندگی در کانادا

تجربیات کار در ونکوور کانادا بخش دوم

برای شنیدن فایل صوتی این مصاحبه از طریق لینک ذیل اقدام کنید.

جهت تماشا ویدئو کامل این مصاحبه به فایل ذیل مراجعه بفرمائید.

سعید کاظمی : سلام به همه‌یِ دوستانِ عزیز که همراهِ ما هستید. امروز همراهِ با آقایِ مهندس فاتحی در خدمتتون هستیم. داریم بخشِ دومِ تجربیاتِ کسب و کار در ونکوور کانادا رو صحبت می‌کنیم.

سعید کاظمی : بخشِ اولی که صحبت کردیم خودِ مهندس با جزئیات توضیح دادند برایِ ترجمه‌یِ مدارک، اقداماتی که باید تویِ ایران انجام بشه. امروز بیش‌تر می‌خوایم بریم تجربیات کار رشته برق ونکوور کانادا را مرور کنیم. به‌فرض کاریابی چه‌جوری است و تویِ محیطِ اداری و دولتی شرایط چطور است. حالا شما یه مقدمه‌ای بفرمایید.  

مهندس فاتحی: والله من فکر می‌کنم حالا سؤالاتِتون رو بپرسید بهتره که بتونیم استفاده کنیم از بخش‌ها. چون یک زمینه‌یِ خیلی جنرالی هستِ و یکی میاد کارِ آزاد می‌کنه، یکی میاد می خواهد کارمند بشود.

سعید کاظمی : بله شما تجربه‌یِ خودتون در پیدا کردن کار در کانادا رو برای ما بگوئید. ما به بحث‌هایِ دیگه کاری نداریم. این‌که برق خوندید و دنبالِ تخصصِ خودتون رفتید برای کار در کانادا؟

مهندس فاتحی: درسته. بله. والله اینجا اولین قدم این است که برید دنبالِ مدارک‌سازیِ تحصیلی خودتون. و اون رو که معادل‌سازی کردید تویِ لینک‌دین پروفایلِ خودتون رو به‌روز کنید و آپ‌دَیت کنید. تویِ این‌دیت خیلی اینجا لینک‌دین و اون اپلیکشیشِنِ این‌دیت خیلی ریکروتِرها(کاریابها) توش سِرچ می‌کنند . جاب پُستینگ‌ها. یعنی آگهیِ شغل رو تویِ این‌دیت میذارَن البته چندتا وِب‌سایتِ دیگه هم هست ولی معروف‌ترینِش این‌دیت هستیش. مخصوصاً تویِ اونتاریا رویِ لینگ‌دین خیلی رِکروتِرها یعنی اونایی که خیلی استخدام خیلی میان اونجا سِرچ می‌کنند.

بعد رویِ یه سری کلماتِ کلیدی می‌توانی سرچ بکنی و کیورد‌هاتون (کلمات کلیدی)که مربوطِ به شغلِ شماست. بعد اون مشاغل رو در بیارید. این کار رو می‌شود از ایران هم شروع کرد. برایِ دست‌گرمی خیلی خوبه که بدونید که در زمینه‌یِ شغلی شما چقدر فرصت هست و بعد اونجا می‌نویسد که چه خصوصیاتی باید شما داشته باشید که زیرِ عنوانِ اِسپیسیفیکَیشِن اینا رو می‌نویسد. یعنی چه مسئولیت‌هایی باید تویِ اون شغل انجام بدهید.

بعد اونجا نرم‌افزارهایی که باید بدانید یا مهارت‌هایی که باید داشته باشید اونجا می‌نویسند و اگه دقت بکنید تقریباً در همه‌یِ مشاغل پایینِش می‌نویسَند که کامیونیکَیشِن اِسکی(مهارت ارتباطی). این یعنی زبانِت خوب باشد. مهارت‌هایِ ارتباطی یعنی همون زبانت خوب باشه. یا اصلاً می‌نویسَن که رایتینگ اَند اِسپیکینگ یعنی مهارت گفتاری و نوشتاری خوب باشد. برایِ خودِ من که این‌جوری بود.

برای ترجمه مدارک دانشگاهی ایران جهت مهاجرت به کانادا چه اقداماتی باید انجام بدهیم؟

مدارک باید ترجمه بشود. از ایران هم باید ترجمه بشه. اونجا مهر بخورد، بدن دانشگاه بذاره تویِ پاکت، مهر و موم و ارسال بکنه به اینجا مرکزِ معادل‌سازیِ مدارک هست. اونجا مدرکِ شما معادل‌سازی می شود. و می‌گویند که این معادلِ کاناداییش چی می‌شود. بعد دیگه بقیه‌ش برمی‌گرده مخصوصا تویِ کارهایِ فنی برمی‌گرده به بازارِ کار یعنی به شانس و اقبالِ شما که بازار رونق داشته باشد یا نداشته باشد.

مثلاً خوردیم به کرونا و اینا یه خورده بازار ضعیف شد. اگر ایران هستید و زبان تمرین می‌کنید تویِ رزومه نویسی هم خیلی تمرین کنید چون در کانادا خیلی مهمه که خوب بتوانید رزومه بنویسید و برایِ هر درخواست کاری یک رزومه حرفه ای می‌خواهند. که اصولاً اینجوری است. که شما هر شغلی رو که می‌خولایِ اَپلای بکنید رزومه‌تون رو باید به نسبتِ اون آپدَیت بکنید. یعنی یه جایی بیش‌تر رویِ طراحی تمرکز کنید و تجربه‌هایِ طراحیتون رو بنویسید و یه جایی بیش‌تر رویِ کار اجرائی که کردید.

سعید کاظمی : رویِ رزومه فقط وقتتون رو نذارید؟

مهندس فاتحی: آره دیگه بعضی‌ها که چیز می‌کنن می‌گن که نه شما سریع باشید و بیش‌تر بفرستید بهتر نتیجه می‌گیرید تا این‌که کند باشید ولی دقیق‌تر بنویسید. ولی حقیقتِش من می‌دیدم که مثلاً یه نفر طراح می‌خواد دیگه اون رزومه‌یِ اجرایی رو شاید اصلاً نپذیره. اونها هم البته یک سری ابزارهایی دارند؛ مخصوصاً شرکت‌هایِ بزرگ که یک سری کلماتِ کلیدی رو میدن خودشون بعد مثلاً دویست تا رزومه میاد نمیشود دویست تا رو بخواند.

اونا رو چون به صورتِ ماک می‌فرستیم خُب یا پی‌دی‌اِف می‌فرستیم یا وورد یا فایلی می‌فرستیم یا ایمیل می‌کنیم این سریع همون‌جا این ابزارِ میزان مطابقت کلماتِ شما رو با اون شغل رو می‌سنجد. بعد اون رِکروترِ می‌گوید آقا اگه این تطبیقِ بیش از 80 درصد بود من می‌خوانم اما اگه کم‌تر از 80 درصد بود اصلاً به قولِ اینا تویِ اون فیلترِ ماشینی رد می‌شه یعنی اصلاً به رِکروتِر نمی‌رسد.

سعید کاظمی : رِکروتِر چیه جناب مهندس در کانادا؟

مهندس فاتحی: در واقع ما می‌گفتیم تویِ ایران معاونتِ منابعِ انسانی یعنی کسی که کارِ مصاحبه ها رو انجام میده. چون شرکت‌ها خُب اینجا منابعِ انسانی گرونه و نمی‌صرفه که هر شرکت بیاد برایِ خودِش معاونتِ انسانی و از این چیز‌ها. اینا یه پولی میدن به رِکروتِر تویِ این شرکت‌ها میان می‌گویند. آقا ما با این مشخصات آدم می‌خواهیم شما آگهیت رو بده، اینا رو به قولِ معروف فیلتر بکن، از فیلتر بگذرون چهارتاش رو بده ما مصاحبه کنیم.

تویِ اون شرکت‌هایِ بزرگ ممکنه خودِشون رِکروتِرِ خدشون رو داشته باشند ولی اغلب واگذار می‌کنند به بیرون و کسایی که حرفه‌ای کارِشون اینه که جستجو بکنن و آدم‌ها رو پیدا بکنند، لیست درست بکنن برایِ خودِشون و باریِ شرکت‌ها بفرستند و بگن آقا من 200 نفر رو مطالعه کردم این چهارتا رو می‌فرستم برایِ مصاحبه. تویِ مصاحبه هم که دیگه زبانِ که چقدر بتونی خودت رو خوب ِپرزنت بکنی و کارهایی رو که کردی رو بتونی خوب توضیح بدی و خُب یه مقدار هم باید با مسائل فنی آشنا باشی تا تویِ مصاحبه بتونی قبول بشوید.  

سعید کاظمی : فرهنگِ کاری کانادا چطوری است؟

مهندس فاتحی: آره کانِکشِن حرفِ اول رو می‌زند. همه‌یِ اینا هست و همه‌یِ اینا رو هم باید کرد. بچه‌هایی هستند که رویِ لینک دین خیلی فرصت‌هایِ خوبی پیدا کردن. بچه‌هایی بودن که گفتن نه ما 200 تا اَپلیکَیشِن فرستادیم هیچ نتیجه‌ای هم نگرفتند. ولی در مجموع کانِکشِن یعنی ارتباطات. من تمامِ مصاحبه‌هایِ کاری که برایِ استخدام گرفتم از طریقِ دوستان گرفتم.

سعید کاظمی : نت ورکینگ ی که داشتید چی بود در کانادا؟

مهندس فاتحی: آره. یعنی بدونِ این‌که بره این تویِ صفحه و بررسی بشه و فلان بشه من رزومه رو مستقیم ایمَیل می‌کردم به اون دوستی که تویِ اون شرکت داشتم، اون پرینت می‌گرفت می‌برد می‌داد به اون مدیری که مصاحبه می‌کنه. می‌گفت این رفیقِ من است، من می‌شناسَمِش و اینم رزومه دوستم است. بخوانید اگر مطابقت داشت مصاحبَش بکنید و من واقعاً هم یک شرکتِ شوایتزِر هست بزرگ‌ترین سازنده‌یِ وسایلِ حفاظتی؛ رِله و حفاظتی در رشته برق، که مثلاً رِلِ‌ه هایِ نیروگاهی می‌سازند.

مثلاً رِله دارند صد هزار دلار. صد و بیست هزار دلار، اینا مَنیوفَکچِر رِله یعنی درست‌کننده‌یِ رِله هستند که اولین رِله‌یِ میکروپروسِسیری دنیا رو اونا ساختند وخیلی شرکتِ معروفی هستند. دوستِ من رزومه‌یِ من رو برد چهار بار من با شواتزِر مصاحبه کردم یعنی یه دونه اولیش رو با قسمتِ کردم هایِرینگ و اینا یعنی اونی که فقط می‌پرسه ببینه زبانِت چطوریه و اصلاً فنی نمی‌پرسه. حالا اون رو پاس کردم رفتم یک بخشِ دیگه که اونا یک سوالاتی کردن. بخشِ سوم چهارتا سؤال فرستادن.

گفتن این رو کتبی جواب بده به ما بفرست. تویِ چهارمین مصاحبه اونا چهار نفر بودند و من یه نفر واقعیتِ ش اینه که من خیلی پروتِکشِن یعنی حفاظت کار نکرده بودم ولی باز از طریقِ دوستام بود که تویِ ونکووِر من مصاحبه گرفتم شرکتِ خوب. از طریقِ دوستام بود. همین شرکتی هم که کار می‌کنم باز یکی از دوستام من رو معرفی کرده بود و با اونا هم ما رفتیم سه بار مصاحبه تلفنی و همین‌جور تصویری کرده بودیم و بالاخره اونا یک آفِر دادن به ما، یه پیشنهادی دادن که ما امضا کردیم.

سعید کاظمی : ورود شما به کانادا از ونکوور نبود؟

مهندس فاتحی: خیر نبود. من کِبِک بودم، آلبرتا بودم بعد آمدم ونکوور

سعید کاظمی : از ابتدا سراغِ کسب وکارِ رشته‌یِ خودتون رفتین در کانادا یا نه کارِ دیگه؟

مهندس فاتحی: والله ما چون کارِ دیگه‌ای بلد نبودیم پافشاری کردیم. بعضی‌ها یه موقع‌هایی می‌گذره حوصله‌شون سر میره و یا بعضی‌ها واقعیتِش اینه که به رزومه‌یِ خودشون خیلی اعتماد نمی‌کنند. می‌گویند حالا من اینجا بگن هم بیا می‌گوید آقا من طراح می‌خوام و یه نفر که واقعاً زیر و بم طراحی برق کار کرده باشد. قدمش را رو محکم می‌ذاره جلو می‌گوید. آقا ما هستیم. ولی بعصی‌ها خیلیمحکم نمی‌تونن بیان جلو .

نگران است اگر من فردا رفتم طراحی کردم دوتا کار رو ضایع بکنم خُب من نمی‌توانم بمونم. بعد ولی خُب واقعیتِش اینه که هرکسی یه استعدادی داره یکی میاد میره تویِ بیزینِس و یکی میاد میره تویِ تکنیک و یکی میاد میره تویِ ساخت و ساز، یکی میاد میره تویِ کارِ بانک و نمی‌دونم بازاریابی و آنلاین و بالاخره فیلهایِ مختلف. ولی بچه‌هایِ مهاجر، بچه‌هایِ مهاجر زیاد توصیه می‌کنیم که حوصله بکنن. خوب رزومه بنویسَند، تویِ لینک‌دین فعال باشن، تویِ ایندیت جستجو بکنن. ببیننئ. واقعاً چه مهارت‌هایی به درد می‌خورد اینجا تویِ رشته‌یِ خودشون.  اون کیبوردها رو بالاخره می‌دونند که چیا رو بزنن. تویِ چه چیزهایی مهارت دارند.

سعید کاظمی : خُب اگر کسی فقط مدرک داشته باشه تجربَش کم باشه چی؟ شانسی داره برایِ کار پیدا‌کردن در کانادا ؟

یا باید بره دستیار بشه و مباشر بشه احیاناً. حالا مثلاً یک کسی که حالا برق که شما تخصصِتونه یک کسی که تازه فوق‌لیسانسِش رو گرفته خیلی هم کارِ تجربی و عملی هم تویِ ایران انجام نداده و حالا مدارِکِش رو گرفته اومده به کانادا رسیده. اون چی اون باید از کجا شروع کنه؟ اون می‌تواند از رشته‌یِ تخصصیِ خودِش از درجاتِ پایین‌تر شروع کنه؟ مثلاً کارمندِ جزء بشه؟ زبانِش هم فرض کنید خوبه.   

مهندس فاتحی: والله خیلی از بچه‌ها که اینجا اون موقع من دنبالِ کار بودم می‌گفتن یه چیزی اینجا بخون یه مدرک از اینجا بگیر. بعد کانادایی ها خیلی اعتماد می‌کنند به مدرکی که از کانادا صادر شده. بعضی‌هاشون رو من دیدم که رفتن مثلا یک فوق‌لیسانسی اینجا گرفتن خُب این هزینه می‌بره، زمان می‌بره، حوصله می‌خواد، یه مقدار سنِ پایین‌تر می‌خواد، این که خیلی ماها فرصتِش رو نداشتیم.

یکی ممکنِ کار طراحی کرده باشه ولی کارِ اجرایی نکرده باشه. یعنی اگر زبانِ خوب داشته باشه، سوادِ خوب داشته باشه، بالاخره اینجا من فکر می‌کنم که بتونه اپلیکَیشِن پر بکنه. دوستان قبل از این‌که بیان اینجا حتماً ارتباط بگیرن. بعضی‌وقت‌ها یه دری از یه جایی بازمی‌شود. که آدم اصلاً انتظارِش رو نداره. یعنی دوستِ شما خودِش رو به یک دوستِ ایرانیِ دیگه معرفی می‌کنه و اون مثلاً باعث می‌شود.

شما برید شرکتِ اون و یه همچین چیزی. ارتباطات رو دستِ کم نگیرید و حتماً همه‌یِ رفیق‌هایی که می‌تونید باهاشون ارتباط بگیرید رو یه سلام احوال‌پرسی بکنید و از وضعیتِ خودتون گاه بکنید و تویِ لینک‌دینِ خودتون حلِش بکنید. بله ارتباط‌ گرفتن خیلی مهمه. اون‌کاری که کانادا اصلاً بد نیست. این است که شماها یه نفر رو به یک شرکت توصیه بکنید. تویِ ایران می‌گویند. پارتی‌بازی کرد ولی اینجا می‌گویند نه ما این رو چون می‌شناسیم بهتره که بریم بگردیم. چون یه نفر اینجا هست کارِ اینجا رو هم می‌دونه این شرکت و این رو  معرفیش می‌کنه.    

سعید کاظمی : مِنتورِش هم میشود. مثلاً یکی مثلِ من بیاد تویِ شرکته ما منتورِ یا راهنما هم میشود.  می‌تونه کمکِش هم بکنه راهش بندازه تویِ شرکت شش ماه تا یک سالِ اول

مهندس فاتحی: بله تویِ یک آفیس باشند که خیلی بهتره. چون اغلب برایِ کسی که تازه میاد تویِ کار دستورالعمل‌ها و استانداردها رو نمی‌داند. باید اون سیستمِ انتقالِ اطلاعاتِ ما ایرانی‌ها شبیهِ هم هستِش. یکی میاد یه توضیحی میده شما نمی‌فهمید اهمیتِش چقدره. ولی وقتی یه ایرانی بهت میگه چهار جا رو نشونِت میده میگه ببین مواظبِ اینجا و اینجا و اینجا و اینجاش باش. خیلی رویِ کانِکشِن (ارتباط با دوستان و ایزانیها)حساب بکنید، رویِ لینک دین، رویِ ایندیت فعال باشند و بگردن. و یه مقداری باید حوصله کنید.

سعید کاظمی : اقایِ مهندس من الان به دوستانی که میان و بهشون تدریس می‌کنم من همیشه بهشون میگم که صبر و شبکه‌سازی خیلی مهمه. باید صبر کنن و شبکه ‌سازی کنندو یعنی نت‌ورکیگ خیلی مهمه. بعد اون آدم‌ها ارجاعِشون می‌دهم. می‌گن وقتی تو یک نفر را به من معرفی می‌کنی من خیلی راحت‌تر اعتماد می‌کنم به اون نفرتا وقتی که من برم تازه از صفر اون نفر رو شناسایی کنم. چون شما رو می‌شناسم نسبت به اون هم یک ذهنیتِ مثبت پیدا می‌کنم.

سعید کاظمی: خُب داستانِ خودتون رو خلاصه برامون بگید که واردِ کانادا شدید کسب و کارِتون رو چه‌جوری رفتی، چه کارهایی کردید؟  هر جوری که دوست دارید و هر جایییش رو که راحتید بگید من در خدمتتون هستم.

مهندس فاتحی: والله در موردِ خودم چون ما با مهاجرت اومدیم، عیبی که مهاجرت داره این است که طول می‌کشه یعنی پروسه‌یِ مهاجرت رو شما مجبورید تویِ ایران طی کنید. ولی حسنی که داره اینه که شما از فرودگاه که واردِ خاکِ کانادا می‌شوید اونجا به شما اقامتِ دائم داده می‌شود. تویِ داخلِ فرودگاه پلیسِ ایمِگرَیشِن هست اون مدارکِ شما رو می‌گیره که تویِ مهاجرت یه سری کاغذ فرستادن و اینا، پاسپورتِ شما رو می‌گیره یه چیزی مهر می‌کنن.

وقتی وارد کانادا شدین. اگر پِرمِننت رِزیدِنتی یعنی اقامتِ دائم گرفتی از محاسنِ مجو این است. که شما بیمه درمانی دارید و یک سری حمایت‌هایِ دولتی دارید. اوایل که من اومدم حقیقتش یک دو ماهی آدم گیج می‌زنه این که دنبالِ خونه هستی و دنبالِ ماشین هستی. خونه رو گرفتی. چهار تا چمدون میای دیگه. من یادمه که قاشق نداشتیم روزِ اول و رفتیم قاشق خریدیم. اولین چیزی که خریدیم. دیگه قاشق و قابلمه و اینا که بر نمی‌داری از اون سرِ دنیا.

سعید کاظمی: وقتی وارد کانادا شدی. اول از کجا شروع کردین؟

بعد من که خودم رفتم کلاسِ زبان و این رو تا یک‌سال ادامه دادم. من اون موقع آلبرتا بودم و تویِ آلبرتا یک کمک هزینه‌یِ خوبی هم به من می‌کردن برایِ کسایی که زبان می‌خوانند. من هم با همون شروع کردم بعد یک سری کارِ جنرال گرفتم. یه سری کارها دوستان از همین برق می‌گرفتن از کِبِک که پروژه‌هایی گرفته بودن که بعضی قسمت‌هاش رو من انجام دادم براشون ولی نه به صورتی که استخدام بشم و اینا. پروژه‌ای کار کردم و بعدِش دیگه یک سالی هم هستِش که تویِ این شرکت مشغول هستم دیگه. تقریباً تو کارِ خودمون. تویِ کارِ طراحیِ شبکه‌هایِ توزیع برق.

مهندس در طول صحبت هاشون چندین بار به اهمیت سایت indeed اشاره کردن. شما هم اگر دنبال کار مرتبط با تخصص خودتون هستید. به این سایت سر بزنید. امیدوارم صحبت های من با مهندس فاتحی در مورد تجربیات کار رشته برق ونکوور کانادا برای شما مفید بوده باشد. و خوشحال می شوم. اگر شما هم هرگونه تج16ربه کاری از هر جای دنیا و ایران دارید. این تجربیات را با دیگر فارسی زبانان به اشتراک بگذارید. جهت مطالعه بقیه مقالات مرتبط با تجربیات کار اینجا کلیک کنید. سایت سعید کاظمی محلی برای مستندسازی تجربیات ،

تجربیات زندگی در کانادا

تجربیات کار در ونکوور کانادا با مهندس فاتحی

برای شنیدن یا دانلود فایل صوتی متن بالا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

جهت دیدن فایل ویدئو این مصاحبه از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

سعید کاظمی : امروز با آقایِ مهندِس فاتحی در مورد تجربیات کار در ونکوور کانادا صحبت کنیم.

مهندس فاتحی: کار برایِ تازه وارد به کانادا منظور شما است؟

سعید کاظمی : هفته‌یِ پیش تا اونجا پیش رفتیم که شما مراحلِ مهاجرت و گرفتنِ ویزا و اینا همه رو توضیح دادید. الان امروز فقط بحثِ کارِ. شما تجربیاتِ خودِتون رو بگید که جه‌جوری کار پیدا کردید، نمی‌دونم چند وقت بیکار بودید، شرایطِ محیطی چه‌جوری بود؟ حالا من سؤال می‌پرسم بعد شما زحمت بکشید جواب بدید.

مهندس فاتحی: اوکی برایِ شروع به کار یا پیدا کردنِ کار بستگی به این داره که شما وضعیتِ اقامت تون در کانادا چی باشه. من فرض رو بر این می‌گذارم که شما وضعیتِ اقامتتون بهتون اجازه‌یِ کار هم میدهد. برایِ مثال می‌گویم دوستایی مثلا با ویزایِ توریستی یک قول هایی بهشون میدن تویِ ایران و اینا با ویزایِ توریستی میان. خُب اونا وورک پِرمید یا اجازه‌یِ کار ندارند. باید از سَیوینگِشون (ذخیره پول) بخورند. باید از جیب بخورن تا ببینند حالا چی می‌شود. وکیلِشون واقعاً می‌تونه کاری بکنه؟ حالا من فرضَم این است. که یک جوری اومدن که ورک پِرمید دارند. این رو هم بگم چون مهمه. اونایی که دانشجویی میان و زوج میان اون همسرِی که تحصیل نمی کند. می‌تواند ورک پِرمید(مجوز کار) بگیره.

سعید کاظمی : جقدر زمان می‌بره؟ آیا کسی با ویزای قانونی وارد کانادا شد می‌تواند کار کند؟

مهندس فاتحی: یه سری اقدامانی می‌کنه، یه ورک پِرمید می‌گیره که من خانمم اینجا درس می‌خواند یا همسرَم اینجا درس می‌خواند. خودِ دانشجو هم می‌تواند تا بیست ساعت در هفته اما  همسرِش می‌تواند تا 40 ساعت در هفته یعنی فول تایم می‌تواند کار بکنه. عرض به خدمتِ شما که حالا من فرض رو میذارم رویِ این‌که این ورک‌پِرمید داره و اجازه‌یِ کار داره و می‌تواند کار بکنه. یک برمی‌گرده به این‌که تخصصِش چی هست. ولی مهم‌ترین چیز اینجا سِرتیفیکَیتِ(مجوز قانونی) .

یعنی شما میاید می‌گویید آقا من تویِ ایران جراح بودم. دیگه نمی‌دونم شما اینجا بخواید یه آمپول هم تزریق بکنید باید سِرتیفیکَیت داشته باشید.بنابراین من فکر می‌کنم کسایی که با تخصص‌هایِ بالاتر میان یک ذره تویِ مهاجرت بیش‌تر اذیت می‌شوند. بخاطرِ این‌که اون هم معادل‌سازیِ مدارک و گذراندنِ اون دوره‌هایی که منجر بشود. شما همون لِوِلِ کاریتون رو تویِ ایران پیدا بکنید مشکل میشود.

من یک خاطره هم بگویم. اینجا رفته بودم یه آزایشگری پیدا کرده بودم عراقی بود. ازش پرسیدم چه مدته اینجایی و از این صحبت‌هایی که معمولاً اونایی که مهاجر هستند می‌پرسند. بعد گفتم چقدر طول کشید کار پیدا کردی؟ گفت والله من امروز رسیدم فردا قیچی دستم بود. یعنی شما هیچ پِرمیژنی(مجوزی) نمی‌خواهی، هیچ سِرتیفیکَیتی نمی‌خوای که . حالا دوستاش اینجا بودن بهش گفته بودن بیا ما تویِ این شهریم و فلان و تویِ مغازمون کار داریم. ولی شما فکر کنید یه دکتر بیاد برسه باید خیلی چیزها رو از اول بخواند. 

سعید کاظمی : شخص متخصص با ورود به کانادا باید دوره هم بگذراند یا باید امتحان هم بدهد؟

مهندس فاتحی: باید امتحان بدهی و سِرتیفیکَیت بگیری. مثلاً یکی از دوستایِ من بهش گفته بودن چهل میلیون بده ما برات ویزایِ کار می‌گیریم و جاب آفِر هم برات درست می‌کنیم؛ یعنی پیشنهادِ شغلی، بعد تو همین زمینه‌یِ کاریِ خودت یعنی برق برات اونجا یه کاری درست می‌کنیم نمیدونم یه چهل میلیون اینجا بده و یه چهل میلیون اونجا رسیدی بده از این حرف‌ها. زنگ زده بود با من یه مشورتی بکنه گفتم نمی‌دونم ولی این‌که به تو می‌گه من بهت جاب آفِر میدم و اینجا برات کار جور می‌کنم.

شما در کانادا فیوز بپره بخواهی بری فیوز رو بزنی بالا باید سِرتیفیکَیتِ الکترَیشیَن داشته باشی و این‌کا بیای بگی من اینجا مهندس بودم و فلان بودم قابلِ قبول نیست. شما باید برید دوره‌یِ کد. چون استانداردِ کدِ کانادا باید بگذرونی اون رو بگذرونی حدودِ دو سال طول می‌کشه و شما سِرتیفیکَیتِ الکترَیشیَن هم بگیرید. سه تا لِوِل (سطح) داره. لِوِلِ 1 و 1و 3 و فقط چهار سال طول می‌کشد. شما به لِوِلِ یکِش رو برسید که خودتون برید کار بگیرید و ساختمان بگیرید و فلان. عرضم اینه برایِ کارهایِ عمومی خُب یکی میاد می‌گوید. من میرم رستوران  میزنم، یکی میاد می‌گه من میامم مثلاً سرمایه‌گذاری می‌کنم.

سعید کاظمی : شما رشته‌یِ برق خواندین تویِ ایران ؟ شما با مدرکِ برق رفتین کانادا آیا اینجا رفتین مجوزی گرفتین برای کار در کانادا؟

مهندس فاتحی: ببینید کسایی که رویِ تحصیلاتِ خودشون حساب کردن یعنی مثلاً می‌گویند.من تویِ این رشته مدرکی دارم، فوق لیسانسی دارم، هرچی؟ مدارکِ دانشگاهیتون رو نیارید. ایران بگذارید. برایِ این‌که شما از هرجا بخواید اینجا اقدام بکنید می‌گن مدارکِ دانشگاهی باید در کشوری که این رو صادر کرده ترجمه بشود، تویِ پاکتی گذاشته بشود و توسطِ دانشگاهی که این رو صادر کرده؛ نه اصلِش ها، ترجمه‌ش رو، یعنی مراحل این‌جوری است که مدارک باید ایران باشه تویِ ایران ترجمه بشه،

مهرِ دادگستری بخوره، ریز نمرات ترجمه بشود، مهرِ وزارتِ خارجه بخوره بره تویِ دانشگاهِ خودتون. دانشگاه اینا رو نگاه می‌کنه، می‌ذاره تویِ پاکت مهر می‌کنه که اصطلاحاً اینا می‌گن سیلد اَند ساید یعنی مهر و موم می‌کنه به قولِ خودمون. بعد دانشگاهِ که باید بفرسته ترجمه رو به اینجا. یعنی خودِ اون مدرکِ اصلیه رو؛ من که آوردم و مجبور شدم دوباره بفرستم ایران. خُب این از مرحله‌یِ ترجمه‌س. من توصیه‌م به دوستان اینه که یه کپی از ترجمه داشته باشند آماده. چون اینجا نمی‌دونن کجا باید بفرستند.

مثلاً من رفتم نظامِ مهندسی اینجا اقدام کردم گفتن شما باید اینا رو بفرستین وِس که اینجا یه چیزی هست به نامِ وولد اِجوکَیشِن سِرویسِس که اینجا وِس بهش میگن و اون معادل‌سازی می‌کند. ولی فرضاً یکی تویِ یک رشته‌یِ دیگه میره تویِ اون بخشِ خودشون اقدام می‌کنه مثلاً میگویند آقا این رو بفرست آیکاس، این رو بفرست فِدِرال باشه، این رو بفرست پرُوِفشینال باشه، این رو بفرست و شما دقیقاً از الان نمی‌توانی بگی آهان همه‌یِ اینا میره وِس پس من از همین الان این کار رو بکنم نمی‌شه کرد ولی می‌شه ترجمه بکنی .

آماده تویِ ایران نگه داری فقط اینجا هر موقع لازم داشتید به یکی زنگ می‌زنن برادر یا پدری که می‌بره میده دانشگاه این رو براش پست می‌کنند. دانشگاه میذاره تویِ پاکت، سیلد می‌کنه و پست می‌کنه. شما وقتی واحدهاتون میاد تویِ ویست یا هر ارگانِ معادل‌سازیِ دیگه‌ای تویِ کانادا اینا می‌شینند به قولِ خودشون کورس بای کورس یعنی اون واحد به واحد تطبیق میدن، بعد میاد میگویند. آقا شما از نظرِ من واحدهایی که گذروندی برایِ مهندسینِ برق کافی نیست و مثلاً شما باید این دوتا واحد رو بگذرونید.

بیش‌تر من دیدم بچه‌ها اینجا اقتصاد مهندسی رو می‌زنن خُب خوشبختانه ما دو واحد اقتصاد مهندسی گذروندیم و من تویِ معادل‌سازی هیچ اِکسترایی نخوردم. همون‌ها رو معادل‌سازی کردن و یه چیزی می‌نویسند جلوش که کانادیَن اِکوالِنسی که معادل کاناداییش چی می‌شود. همون بَچلِر و بَچلِر زدن و مَستِر و مَستِر زدن و مشکلی نبود. بعضی‌ها واحد می‌زنند بهش. م‌ی گویند. که دو سه تا آپشِن میدن. میگن که یا برو دانشگاهی این چهار تا واحد رو بگذرون، یا یه دونه اِنتِرویو داشته باش با آدم‌هایِ اونجا.

اگه اینترویو(مصاحبه) بکنند، اگه قبول بکنند. یا دوتا آپشِن میدن یکیش رو انتخاب می‌کنن میرَن یه واحدی می‌گذرونند . این از معادل سازیه مدارکِ خُب. ولی این به تنهایی به شما اجازه‌یِ کار یا هیچی نمیده چرا؟ شما می‌گویید مثلاً من می‌خواهم اِلِکتریشیَن بشوم شما مدارکتون رو ترجمه کردین؟ می‌گوید آقا من در یک دانشگاهی این درس رو خوندم ولی اون سِرتیفیکَیتِ کار باید تویِ کانادا از سویِ اون سازمان صادِر بشود. یکی نِرسینگ خونده( پرستاری) اینجا باید رِجِستِرد نِرس بشود بهش می‌گویند آر‌اِن.

این می‌گه خیلی خُب. تو واحدهات رو معادل‌سازی کردی؟ آوردی؟ خیلی خُب شما تویِ ایران مثلاً لیسانسِ پرستاری خوندی اما کانادا مجوزِ پرستاریت و بهت نمیده. شما باید آر‌اِن بشی. خُب می‌گه آراِن چیه؟ می‌گه باید بری آیلتسِ 8 تا 8ونیم بگیری در هر چهار مهارتِ زبان. بعد بیای و امتحانِ آر‌این بدی. و اگر امتحاناتت رو قبول شدی و به قولِ اینا لَنگویج رِکوارمِنس یعنی اِلزاماتِ زبانی رو پاس کردی اونوقت شما می‌شوی آراِن. یعنی اونا به شما یه چیزی میدن گه شما می‌شید آراِن. و اونوقت می‌تونی بری و اَپلای کنی برایِ پست‌هایِ پرستاری. که برایِ خیلی‌ها مشکله برایِ این‌که اون رشته‌هایِ پزشکی در کانادا لَنگویج ریکوارمِنت‌هاش مهارت‌هایِ زبانیِ بالا می‌خواهد.

سعید کاظمی : کلاً یکی از مشکلاتی که من با بچه‌ها صحبت می‌کنم می‌گن ما اوایلی که میایم خیلی مشکلِ پزشک رفتن داریم. می‌گویند یکی از بزرگترین مشکلاتِمون اینه که نمی‌تونیم اون دردِمون رو به پزشک کانادایی بگوییم و همیشه در به در دنبالِ پزشکِ ایرانی می‌گردیم که بتونیم مشکلِمون رو راحت بهش توضیح بدیم؟

مهندس فاتحی: بله. من آلبرتا کانادا بودم یه دکتره ایرانی پیدا کرده بودم. آخه می‌دونید مشکل فقط زبان نیست. داروها رو هم می‌شناسن. مثلاً می‌گن ایران برایِ فشارِ خون دارو چی می‌خوردید میگم فلان دارو رو می‌خوردم. داروها رو هم می‌شناسند پزشکایِ ایرانی و شما سابقه‌یِ بیماری چیزی توضیح می دهید کاملا می‌فهمند. بری یه پزشکِ کره‌ای پیدا کنی بعید می‌دونم بهش بگی من ایران فلان دارو رو خوردم و فلان درمان رو کردم متوجه بشه اصلا قضیه چیه. آره این هم یک مسئله‌ای هستِش ولی ببینید فقط تویِ بخشِ پزشکی می‌گم ها که خیلی گرَیدِ زبانِ بالایی می‌خواد. علت هم داره و علتِش هم اینه که نمی‌خواد بیاد یه چیزی بگه و این نفهمه این چی گفت یا مثلا یارو حالِش خرابه یه چیزی می‌گه شما بگید من متوجه نشدم یه بار دیگه بگو که اصلاً جا نداره.

سعید کاظمی : بعد ممکنِ متوجه نشه و یا بد متوجه بشه و نسخه‌یِ بدی برات بپیچد.

مهندس فاتحی: بله دیگه. طبیعتاً شما نفهمید که اون چی داره می‌گه اشتباه می‌شه. باید صد درصد این بفهمه که این چی گفت ومنظورِش چی بود. به همین دلیل یه مقدار گرَیدِ زبان برایِ اونجاها بالاست ولی سایرِ رشته‌ها دیگه آیلسِ 6 و 7 و نیم در چهار مهارت معدل بیاری قبول می‌کنن. آره یک بخشش معادل‌سازیِ مدارکه و یه بخشش میاد میشه سِرتیفیکَیت گرفتن.

سعید کاظمی : چقدر طول می‌کشه معادل سازی مدرک در کانادا؟

مهندس فاتحی: بستگی به سِرتیفیکَیتِ شما داره و سوابقِ کاریِ ایرانتون. مثلاً رشته‌هایِ مهندسی رو من عرض بکنم رشته‌یِ مهندسی می‌گه آقا شما اومدین مدرکِ مهندسیتون رومعادل‌سازی کردین و گرفتی از وَیس که آقا من مهندسی خواندم تویِ ایران. حالا پله‌یِ بعدی چیه؟ شما میرید به یک سازمانِ استانی که مثلا تویِ آلبرتا بهش می‌گن اَپِگا. آلبرتا پِرفِشنال اینجِنیرینگ اَسوشیَیشِن. تویِ مانیتوبا بهش می‌گفتند آپِگِن یعنی اَسوسیَیشِن آف پرفِشنال اِنجینیِر مانیتوبا. اینجا هم میگن بی‌سی دیگه. تویِ بریتیش کُلُمبیا هم آخرِش بی‌سی می‌شه. به هرحال میری اونجا شما اَپلای می‌کنی اون به شما می‌گه آقا من چهارسال  از شما سابقه کار می‌خوام در رشته‌یِ مهندسی.

سعید کاظمی : همون کسی که سِرتیفیکَیتِتون رو در کانادا معادل‌سازی می‌کند. گواهی‌نامه میدهد؟

مهندس فاتحی: شما سِرتیفیکَیتی که می‌گیرید اینجا اِسمِش پی‌اِنجه. پروفیشنال اینجِنیرینگ. اونوقت شما برایِ گرفتنِ پی اِنج یکی اینه که مدرکه مهندسیتون رو ببرید وس معادل‌سازی بکنید اون تأیید بکنه. نسبتاً راحته دیگه شما می‌فرستید اونجا هم تا اونا تأیید می‌کنن، اِکویوالِنتِش یعنی معادِلِش رو می‌گن و حالا نهایتاً می‌گویند دوتا واحد پاس کن. ولی پله‌یِ بعدی میاد می‌گه آقا من برایِ پی اِنج چهارسال سابقه‌یِ کار می‌خوام. عینِ نظام مهندسیِ ایران بود شما می‌رفتید برایِ نظام مهندسیِ ساختمان نقشه‌ای مهر کنی می‌گفتن چهار سال سابقه.

اینجا هم همون چهار سال سابقه رو می‌خواد شما می‌گویید آقا من یه کشورِ دیگه‌ای ده سال سابقه دارم. اینا می‌گویند که آقا ما به قولِ خودشون می‌گن اینترناشنال  اِکسپِری‌اِنس. یعنی تجربه‌یِ بین‌المللی. بیار من ماکزیمم تجربه‌یِ بین‌المللی سه سالِش رو قبول می‌کنم حتی اگه تو بیست سال کار کرده باشی. ولی یکسال تجربه‌یِ کارِ کانادایی رو در شغلِ مهندسی می‌خوام. این یک‌سال رو. حالا باید شما اون یک‌سال رو در پستِ مهندسی کار بکنی. اینجاش یه ذره دوستانی که میان اینجا دردسَر میشه برایِ این‌که قضیه مرغ و تخم‌مرغه دیگه.

یا من پی‌اِنج ندارم و کارِ مهندسی نمی‌تونم انجام بدم، یا کارِ مهندسی نمی‌تونم بگیرم چون پی‌اِنج ندارم. یعنی هر دوتا به هم وابسته‌س. مگر این‌که شما میرید یه کارهایی می‌گیرید در حدِ مهندسی و سوپروایِرِ تو پی‌اِنجه بعدِ یک‌سال اون پروژه‌ها رو توضیح می‌دی و اون سوپِروایزِرِت که پی‌ اِنج داره و خودِش مهر داره اون بهش می‌گن اِوالوَیتور یعنی ارزیابی‌کننده که اون برات تأیید می‌کنه و اغلب می‌گن دو سه نفر باید تأیید بکنن. یکیش رو از پی‌اِنج‌هایِ اینجا انتخاب می‌کنید و یکی دوتا از ایران انتخاب می‌کنید.

یک چیزی می‌نویسی و اونا هم فقط یک ایمَیل و شماره و اسمی میدی از این ایران که می‌شه از دوستان و همکارانِ قدیم هم داد. ولی اونی که تویِ کانادا باید حتماً پی‌اِنج باشه. این برایِ مهندسیِ که من تجربه‌ش رو داشتم. بعد از این‌که شما مدارکِت رو معادل‌سازی کردی و رفتی برایِ پی‌اِنج اقدام کردی و یکسال سابقه‌یِ کارِ کانادایی در یک رشته‌یِ مهندسی داشتی می‌تونی پی‌اِنج بگیری و یا حالا با پی‌اِنج یه مقدار دست و بالت بازتر می‌شه و برایِ اینکه اپلای کنی برایِ شغل‌هایِ دیگه.  چون شرکت‌ها عینِ ایران دیگه برایِ نقشه‌هاشون یه مهری می‌خوان دیگه. و شما وقتی پی‌اِنج داری مهر هم داری دیگه و می‌تونی به عنوانِ یک پِرفیشنال اینجینیِر مهر کنی دیگه.

سعید کاظمی : آیا کانادا آزمون داره؟ مثلِ نظام مهندسی ایران

مهندس فاتحی: می‌گن که ممکنِ ما شما رو با اینتِرویو دعوت بکنیم. یک امتحانِ اِتیکَن لاوز داره به معنیِ اخلاق و قانون  که اون هم باید پاس کنید دیگه. یک کتابی داره مفصل که مربوط به اخلاقِ کار و قوانینی که می‌گویند شما چه مسئولیت‌هایی داری و یه نقشه هم مهر می‌کنی یه اتفاقی می‌اُفته، چه چیزهایی می‌تونی بکنی و چه چیزهایی نمی‌تونی بکنی. تویِ مناقصات چه کارهایی قانونی هَستِش و چه کارهایی غیرِ قانونی هَستِش. یعنی رئوسِش برایِ پی‌اِنج میشه همون معادل‌سازیِ مدارک، سابقه‌یِ کارِ کانادایی، امتحانِ اتیکن لاوز یه دونه هم گود رِبودَیشِن هست که سوءِ سابقه. می‌گن مثلاً شما پرونده‌یِ دزدی مزدی فلان که حالا اون هم مهم نیست برایِ ماها.

نه رِپیتَیشِن می‌شه اشتهار. همون چیزی که اغلب تویِ ایران می‌نوشتن اعضاء نباید اشتهارِ به فساد داشته باشه. یعنی شهرت نداشته باشه و همه بگویند بابا این دزده. رِپوتَیشِن می‌شه خوشنامی. بعد زبانِش هم خیلی ساده می‌گیرَن می‌گن یه متنی رو با دست‌خطِ خودت بنویس و بنویس چه چیزهایی رو از انگلیسی می‌دانی. می‌گوید آقا من در ایران از دبیرستان و دانشگاه و اینا زبان خواندم و انگلیسی رو یاد گرفتیم، اینجا هم یه دوره‌ای گذروندم و حالا خوبم. حالا اینا دوستان می‌تونن کمک بکنند و گوگل هم می‌توانید بکنید و مرتب هند رایتینگ بکنید و بفرستید بگویید که من اِنگلیسیم خوب است.

سعید کاظمی : همه‌یِ مراحلی معادل سازی و اخذ مدرک مهندسی در کانادا که گفتید آنلاین یا حضوری است؟

مهندس فاتحی:ببینید وقتی اِوالوَیشِن یا ارزیابی می‌کنن ممکنِ که بگن که شما اینتِر ویو می‌خوای بیا اینترویو بکن.

سعید کاظمی : حدوداً برایِ شما چقدر طول کشید؟ یعنی پروسه‌ معادل سازی مدارک در کانادا چقدر زمان برد؟ آخر یک بخشش هست که شما باید مستقر بشوید، خونه بگیری و مدرسه‌یِ بچه‌ت رو کارهاش رو بکنی. 

مهندس فاتحی: اونا زیاد طول نمی‌کشد. یه دو سه هفته‌ای مثلا شما رسیدید یه جایی بگیری و بماونی و بچه و این حرفا اینا در برابرِ این زمانی که شما منتظرِ پاسخِ این‌ها هستی یا معادل‌سازی و اینا چیزِ زیادی نیست. ولی مدارک شما ایران ترجمه شده باشه و آماده باشه و به مشکلی برنخوره؛ یهو می‌بینی مشکلی پیش میاد یکی می‌گه نمیدونم مهره برجسته‌یِ وزارتِ علوم نداره و یکی باید بره دنبالِ  کاراش و همین دلیل می‌گویم آماده ترجمه داشته باشی که هر وقت خواستید بفرستید دیگه معطلی نداشته باشید.

اون فرستادنِش هم مثلا یک پستِ آرامِکس هستِش تویِ ایران که یه هفته‌ای میاره یا با یک پستِ دیگه. دانشگاه هزینه‌یِ پست روهم می‌گیره، مثلاً یک میلیون تومانی. بعد خلاصه مدارک میاد اینجا و شاید بگویم اگه وِس بره و خیلی بهتون واحدِ اضافی نخوره در عرضِ شاید یک‌ماه چهل روز وِس به شما جواب خواهد داد. واحد بخوری باید دنبالِ دانشگاه باشی، بعد ممکنِ وسطِ ترمی حالا اون دانشگاه اون واحد رو داره تویِ شهرِ تو اون واحد هست، نیست که یه مقدار دیگه. اینهاش بستگی به شانس و اقبال و این‌که دقیقاً اون رو بپذیرند یا نپذیرند. واحدِ اضافی بخوری یا نخوری و اگه واحدِ اضافه خوردی تویِ شهرِت دانشگاهِش اون واحد رو داره یا نداره. اینا همه‌شون مسئله‌س دیگه. ولی برایِ پی‌اِنج و اینها یه مقدار طول می‌کشد چون شما اَپلای می‌کنی و چند ماهی خبری نیست بعد می‌گن فلان مدرکت مثلاً کمه یا زیاد.  

سعید کاظمی : معمولاً اون روزایِ اول ورود به کانادا باید از جیب بخوری و از سرمایه و یا کاری برایِ خودت مهیا کنی؟

مهندس فاتحی: بله یه مقداری که سَیوینگ اونجا مصرف می‌شه لاجَرَم ولی در اون اثنا خُب کسایی هستند که کارهایِ جنرال می‌کنن یعنی منتظر نمی‌شوند و منتظر هم بشی گارانتی پُشتِش نیست. باید از همون اول یه کارِ جنرالی پیدا بکنی که به قولِ بچه‌هایِ اینجا می گویند که یه کاری پیدا کنی که خودت رو بتونی سرِ پا نگه‌داری. که می‌تونه یک اوبِر باشه مثلِ اِسنَپِ ایران و یا کارهایِ معمولی مثلِ کارهایِ فروشگاهی باشه. که اون هم بستگی به کانِکشِن داره.

چقدر دوست و رفیق و آشنا اینجا داری که بگی که آقا من فعلاً که قضیه مثلِ مدارک و فلانم رویِ هواست من یه کارِ جنرال دنبالِش می‌گردم. یکی می‌گوید آقا بیا من فروشگاهی چیزی یه کاری اینجایی و اونجایی یه کارِ جنرال شروع می‌کنی حداقل هزینه‌هات رو پوشش می‌دهی و شاید کامل نتونی پوشش بدی. مثلاً سه‌هزار و پونصد تا هزینه می‌ری سه هزار تا در میاری و حداقل پونصد تا از جیب می‌خوری نه کلِ اون سه‌هزار و پونصدتا. بالاخره یه جوری خودت رو سرِ پا نگه می‌داری و به نظرمم هم خیلی خوبه این کارهایِ جنرال چون‌که هر چقدر خونه در کانادا می‌شینی زبانت بدتر می‌شه بهتر نمی‌شه که.

سعید کاظمی :آیا دولت کانادا از مهاجرین تازه وارد حمایت می کند؟

مهندس فاتحی: حمایت‌هاش رو من عرض می‌کنم. اگر شما با پی‌آر بیاید. یعنی پِرمِننت رِزیدِنت. اگه اقامتِ دائم داشته باشید شما ببینید بسته به ایالتِش قیمت‌هاش فرق می‌کنه. تویِ آلبرتا شما می‌گفتید آقا من فقط میرَم کلاسِ زبان. می‌رفتی کلاسِ زبان ثبتِ‌نام می‌کردید بسته به تعدادِ فرزند و تعدادِ خانوار. مثلاً یک زوج با یک فرزند می‌شد هزار و هشتصد و خورده‌ای. یک فرد تنها می‌شد هشتصد و پنجاه و یا شصت و از اینا و برایِ بچه‌ها هم چهارصد و هفتاد دلار یه چیزی فدرالی هست به اسمِ چالد بِنِفیت که اون رو می‌دادن برایِ بچه‌ها. خُب می‌شه باهاش زندگی کر.

هزینه‌هایِ زندگی رو ساپورت کرد؟ باز بسته به شهرِش داره. خُب می‌دانید که تورِنتو و وَنکووِر یه مقدار اجاره‌ها گرونه و یک جایی مثلِ آلبرتا من یه جایِ خوب گرفته بودم هزار و پونصد شِشصد تا که بله اون حداقل اجاره خونه‌ت رو  می‌دهد، بخشی از هزینه‌هات رو می‌دهد. اونی که گفتید رو عرض می‌کنم. برایِ کسی که به صورتِ مهاجرت میاد این خیلی مهمه که اولِش بیمه داره یعنی شما هر مشکلِ مِدیکالی داشته باشید این رو برایِ شما کاوِر می‌کنه. بیمه میده و این مهمه.

و این خیلی ریسکی هستِش که یه نفر بگه آره آقا من با ویزایِ توریستی میرم یه جوری می‌کنم اونجا خودم فلان و فلان می‌کنم. ولی یه دندونت بگی آخ هزار دلار هزینه داره. یعنی مثلاً عصب‌کشی حدودِ هزار و هفتصد دلار هستِش. یعنی شما دندونت درد می‌کنه می‌ری دکتر می‌گوید آقا این باید عصب‌کشی بشه و خالی بشه و پر بشه. می‌گه 1700 عصب‌کشی و 200 تا هم پر کردن کلاً دو هزار دلار برایِ عصب‌کشی و پر کردن دندان و کسایی که بیمه ندارن ریسکیه شاید یه مشکلِ جدی پیش اومد خیلی هزینه دارد.

سعید کاظمی  بیمه و خدماتِ رفاهی شما که شاغل هستید توسط کارفرما کانادایی پرداخت می شود یا خودتون پرداخت می کنید؟

مهندس فاتحی: ببینید تقسیم‌بندی شده. شما وقتی کم درآمد هستید یعنی وقتی یک مهاجر میاد در ابتدا درآمدی که نداره ولی با مهاجرت اومده و پی‌آر داره. این که با پی‌آر اومده اونجا عرض شود که بیمه‌یِ دولتی شاملِش می‌شه و کاوِر می‌کنه هزینه‌هاشو تا زمانی که این کم درآمد هستِش. وقتی شما شغل می‌گیرید و کار می‌کنید و درامدِت فکر می‌کنم باز بسته به جمعیتِ خانواده داره برایِ یه زوج با یک بچه فکر می‌کنم 29 تا 30 هزار دلار درسال هستِش. وقتی شما سی هزار دلار در سال درآمد دارید دیگه اون درآمده کم رو ندارید چون یک درآمدی دارید.از اون برایِ خودتون بیمه‌ای دست و پا بکنید 

سعید کاظمی : مگه کارفرما شما در کانادا براتون بیمه رد نمی‌کنه مثلِ ایران؟

مهندس فاتحی: تویِ ایران مثلاً بیمه‌یِ دانا و البرز و اینا هست. کارفرمایِ شما میره با یکیشون یه قرارداد می‌بنده برایِ کارکنانِش یه چیزی از حقوقِ شما کم می‌کنه و یه چیزی هم کارفرما می‌گذارد به یک بیمه‌ای می‌ریزه و شما رو تحتِ پوششِ بیمه در میاره اون هم سقف داره دیگه. می‌گه سالی اینقدر دندان، اینقدر عینک، اینقدر جراحی همونه یعنی شما تویِ یک شغل که می‌ری اَپلای می‌کنی یکی از مزایایِ شغلی که می‌نویسن اون کاوِر ِ بیمه رو می‌نویسند و می‌گویند آقا من به تو فرضاً این قدر دلار میدم به اضافه‌یِ بیمه و بعد یک خلاصه‌ای از بیمه رو می‌نویسند.

می‌گن مثلاً دو هزار دلار در اون کاور می‌کنیم و فلان و فلان. این جزءِ اون بِنِفیت‌هایی(منافی ) هستِش که در واقع کارفرما به شما می‌گوید. مزایایی که کارفرما به شما می‌دهد. اگر خویش‌فرما باشید هم که خُب باید برید با یکی از این شرکت‌هایی که بیمه درمانی داشته باشه و بیمه‌یِ ماشین هم که کلاً بر عهده‌ِ خودِ تو هستِش. ماشین و خونه و اینا به عهده‌یِ خودتِ دیگه. و بیمه‌یِ ماشین تویِ ایران اجباریه یعنی اگه ماشین بیمه نداشته باشه می‌خوابونند.

سعید کاظمی: برای ترجمه گواهینامه در کانادا چه مواردی را باید رعایت کنیم؟

و این رو هم بگم که دوستایی که میان تصدیقِشون رو که میارَن یک نامه‌ای هم از راهنمایی و رانندگی بیارَند یه چیزی مثلِ خلافی یا تأییدِ گواهی نامه یه همچین چیزی. تویِ بعضی استان‌ها به درد می‌خوره و حتی بین‌المللیش کنند. با اون می‌توانند سه ماه اینجا رانندگی کنند چون واقعاً بدون ماشین نمی‌شود. شما تا برید تصدیق بگیرید اینجا ممکنِ طول یکشه و یکی دو بار هم رد بشی. چون قوانین یک مقدار فرق می‌کنه.

مثلاً تجربه‌یِ خودم پلیس تویِ چهار راه گفت بپیچ دست چپ من پیچیدم گفت ماشینی که از روبرو می‌اومد خطرناک بود باید صبر می‌کردی اون رد شود. گفتم خیلی فاصله داشت. تویِ تهران ما سانتی‌متری رد می‌کنیم. گفت اون باید حداقل 50 متر فاصله داشته باشه تا تو بتوانی بپیچی. و گفتش که این اشتباه کردی و ردم کرد. 145 دلار هر امتحان می‌دادیم. عرضم اینه که ممکنِ شما دوماه نتوانید تصدیق (گواهینامه)بگیرید، سه ماه نتوانید تصدیق بگیرید بعد بدونِ ماشین هم واقعاً اینجا سخته. چون اصلاً بَیسِ آمریکایِ شمالی بر اساسِ ماشین شخصی هستِش. شما اروپا می‌رید تراموا داره، مترو داره و هزارتا چیز داره. اینجا اصلا زیرساخت حمل و نقل کانادا روی ماشینِ هستِ. 

سعید کاظمی : فاصله‌ها هم تویِ کانادا خیلی زیاده؟

مهندس فاتحی: بینِ شهرها که بله. تا هزار کیلومتر همسایه محسوب می‌شود.

سعید کاظمی : حالا شما سِرتیفیکَیتِتون رو در کانادا گرفتید مرحله‌یِ بعدی چه اقدامی انجام دادید؟

مهندس فاتحی: راجع به پیدا کردنِ شغل یه چیزِ خیلی مهم بگم که دوستان هر شغلی که تویِ ذهنشون هست و هر تخصصی که دارن برَن اِندید INDED اولاً که اکانتِ لینکدینیتون رو بروز کنید، بسازید و بهش برسید. اینجا لینکدین خیلی فعاله. اونایی که آدم استخدام می‌کنند بهشون می‌گن رِکروتِر. رِکروتِرها از رویِ لینکدین خیلی سِرچ می‌کنند. حتماً برید و اون واژه‌هایِ تخصصیتون رو برایِ مثال من توزیعِ برق بودم و فلان می‌نویسید دیستریبیوشِن اِلِکتریک اینجینیِرینگ فلان.

برایِ این دنبال شغل بگردید. اونجا ببینید که این شغلی که شما دنبالِش می‌گردید چه سِرتیفیکَیتی می‌خواد. چون اینجا به اینا می‌گَویند جاب پُستینگ. تویِ ایندید به سادگی می‌تونید سِرچ بکنید و اونجا به شما می‌ گوید. که آقا چه سِرتیفیکَیت‌هایی می‌خواهد و چه ریکوایِرمِنت‌هایی می‌خواهد. یعنی کسی که می‌خواهد واردِ این شغل بشود و این شغل رو از این شرکت بگیره چه خصوصیاتی باید داشته باشه و چه مدارک و سِرتیفیکَیت‌هایی باید داشته باشه بعد کاملاً دَستِتون میاد که آقا من اصلاً می‌توانم در اون زمینه اونجا فعالیت بکنم یا نمی‌تونم؟ بازار کارِش چقدرِ؟ متوسط دست‌مزدِش چقدره؟ تویِ ایندید می‌شه همه‌یِ اینا رو پیدا کرد. اتفاقاً یک اشتباهی ما داریم فکر می‌کنیم مهاجرت برایِ تحصیل‌کرده‌ها خوبه. اما واقعیتِش اینه که مهاجرت برایِ تحصیل نکرده‌ها بهتره.

سعید کاظمی : افراد متخصص را کانادا بیشتر نیاز دارد؟ برایِ این‌که تخصص دارند

مهندس فاتحی: آره. برایِ این‌که شما؛ اینجا به قصاب می‌گن بوچِر. مطمئنم شما بیاد اینجا بگید که تخصصِ قصابی دارم دو ماهه کار پیدا می‌کنی. درآمدت هم خیلی با یک مهندِس فرق نمی‌کنه.

سعید کاظمی : کانادا اختلافِ طبقاتی زیاد نیست.

مهندس فاتحی: واقعاً این هست. این اختلاف زیاد نیست. یعنی مثلاً شما می‌گید آی پی‌ا«جم رو بگیرم، آی فلان کنم، آی یه شغلی بگیرم. که لَیبِلِش مهندسی باشد، بعد این همه که من بالا پایین پریدم اینقدر هم درآمدِ من که فرق نکرد. من فکر می‌کنم که عادلانه‌تره. برایِ همین هم هست که حدودِ 15 تا بیست درصدِشون در کانادا هم میرَن دانشگاه. 

سعید کاظمی : برایِ این‌که وقت برایِ دانشگاه بذره میره تخصص یاد می‌گیره. یه کارِ فنی یاد می‌گیره.

مهندس فاتحی: کانادا جوان‌ها از بیست سالگی رفته آتش‌نشانی استخدام شده چون کارِ خطرناکی هم محسوب می‌شود. اون شرطِ 65 سال بازنشستگی رو هم ندارد. این 50 سالگی بازنشست می‌شود. با حقوقِ خوب بعد این اتش‌نشان‌ها باشگاهِ خودِشون رو دارند چون باید بدن‌هاشون ورزیده باشد. بعد می‌گوید من برم برایِ چی تویِ سی سالگی فوق لیسانس بگیرم. می‌خوام نگیرم. مگه برایِ من فرق می‌کنه. مگه چقدر حقوقِ من فرق می‌کنه. میره پلیس می‌ شوند، آتش‌نشان می‌ شود، میره فلان ‌می شود. شغلِ آزاد پیدا می‌کنه و می‌گه من به‌جایِ این‌که ده سال درس بخونم و ده سال کار کنم اون که بهتره.  

سعید کاظمی : تویِ ایران هم داره کم می‌شود. من آمارِ پارسالِ علوم‌انسانی رو نگاه می‌کردم می‌گفت 350 هزار نفر کنکور ثبت نام کردن 125 هزار نفر جلسه‌ش رو شرکت کردن. نزدیکِ سی درصدِش روشرکت کردن. تازه اون سی درصد هم مطمئن هستم 50 درصدِشون فقط برایِ کیک و نوشابه اومدن و خانواده که می‌گن. خُب الان خیلی‌ها می‌گن چیزی نداره. مثلاً من برم فوق‌لیسانس بگیرم، دکترا فلان بگیرم. مگر این‌که هدفِ مهاجرت داشته باشه و یا عاشقِ درس خوندن باشه و خیلی علاقمند به علم باشه.

مهندس فاتحی:حتی اگر هدف مهاجرت به کانادا باشه به نظرِ من تحصیل خیلی گره‌گشا نیست. برایِ این‌که شما اونجا یه چیزی می‌خوانید باز دوباره باید اینجا بیاید معادل‌سازیش کنید . یه سری کارهایِ دیگه. ولی با یک مهارت‌هایِ دیگه‌ای بیاید. فقط زبان.

سعید کاظمی : جلسه‌یِ‌ِ قبلی هم شما خیلی تاکید بر زبان داشتید. اولویتتون اول زبان بود بعد کار برای مهاجرت به کانادا؟

مهندس فاتحی: یک مکانیک بود افغان بود تویِ کَلگِری. کِلگِری هم بزرگ هستِش تقریباً یک میلیون و سیصد نفر جمعیت داره. این یک کارگاهی گرفته بود یک ذره هم منصفانه حساب می‌کرد نسبت به این کانادایی‌ها حدوداً ده تا مکانیک بودن که حداقل چهار پنج‌تاش ایرانی بودن. پیشِش کار می‌کردن. پیشِ خودم گفتم آخه کدوم دکترِ ما کدوم مهندِسِ ما اومده کانادا یه همچین درآمدی داره.

سعید کاظمی : من هم اتفاقاً تجربه‌یِ مشابهِ‌ش رو داشتم. رفتم ترکیه با یک دوستی آشنا شدم خیلی اتفاقی که یک افغانی بود و تویی شهرِ ما زندگی می‌کرد. گفت من ده سالِ پیش اینجا همه‌چی داشتم، سه چهارتا خونه ایران داشتم همه‌ش رو فروختم اومدم یک‌سال اینجا خوردم و بعد شروع کردم به کار از صفر. گفت خیاطی می‌کنم. بعد من رو برد تویِ دو تا کارگاهِ زیرزمینی داشت. نه این‌که زیرزمینِ مخفی باشد. اون محله برید استامبول ببینید اصلاً کلاً همه کارگاهِ. به من گفت الان 84 نفر ترک و افغانی و ایرانی برایِ من کار می‌کنند.

و خودم هم مدیریتِشون می‌کنم و یک نکته که تآکید می‌کرد می‌گفت اینجا سه چهار سال اذیت می‌شی ولی زودتر راه می‌افتی و واردِ جامعه می‌شی. خانمِ من که مثلاً تخصصی لباسِ عروس می‌دوخت و پالتویِ زنانه‌یِ پشمیِ خیلی قشنگ می‌تونه ب‌دوزه هرجا می‌رفتیم می‌گفتن از همین فردا بیا سرِ کار. حالا مثلاً منِ مهندِس که می‌رفتم می‌گفت مجوز و مهر شما ندارید و اجازه‌یِ امضا نداری، نقشه نمی‌تونی بسازی، استانداردهایِ ما با شما فرق می‌کنه. چند ماه طول کشید شما کار پیدا کردید؟ و حدوداً بفرمایید که اونجا چقدر هزینه داره؟ چقدر درآمد داره؟ میشود با یک حقوقِ مهندسی یا کارمندی حالا فرض کنیم استخدامِ یک شرکتِ خصوصی یا دولتی بشی چقد درآمد داره؟ مش‌شه خانوادَ رو بچرخونه یا یِر به یِر هستِش. سطحِ‌ش؟

مهندس فاتحی: ببینید تویِ ایران مثلاً تا بیای درسِت رو بخونی و مدارکت رو بگیری و بری کار پیدا بکنی که یه ذره تخصص و مهارت پیدا بکنی و سی و سی و پنج سال طول می‌کشه. یعنی صفر کیلومتر بری تویِ کار که خبری نیست. یه شرکت خصوصی می‌ری و یه چند میلیونی می‌ذاره کفِ دستت مگه حالا بترکونی واسه‌یِ یک تخصصی و فلان. حالا واقعیتِش اینجا یه نفر اول گفت و من هر چقدر می‌گذره دیدم که این درست گفته.

گفت ببین اون چیزی که تویِ ایران تویِ سی و چند سال به‌دست آوردی انتظار نداشته باش اینجا تویِ سه ماه بدست بیاری. ایران سی سال طول کشیده تو به اینجا رسیدی اینجا سی سال طول نمی‌کشه ولی سه سال که طول می‌کشه. به نظرِ من حداقل باید آدم یه دو سه سال باید آب نمک بخوره اینجا. اصلاً شما اولِش زبانت هم خوب باشه چون با اون فرهنگِ کار و اینا آشنا نیستی اولِش هم بگن بفرما این کار خودت نمی‌توانی از پسِش بر بیای.

یعنی یک مقدار باید به قولِ کانادایی ها با جاب کالچِر یعنی با فرهنگِ کارِ کانادا و نحوه‌یِ برخورد، حرف زدن و زبان آشنا بشوید. یک سری مهارت‌ها واقعاً لازمه یعنی این‌جوری هم که نیست که کار باشه و شما؛ یه زمانی تویِ آلبرتا بله اون زمانی که دوره‌یِ احمدی نژاد نفت 100 دلار 110 دلار شده بود خیلی اقتصاد آلبرتا آدم کم آورده بودند می‌رفتند مهندساین ونزوئولایی رو از اونجا می آوردند. دیگه تویِ این شرایط بچه‌هایی که آمده بودند می‌گفتند آره من یک ماه رفتم کارِ مهندسی گرفتم.

ولی اون هم یک بار شده تو یک تاریخ که مثلاً صنعتِ نفت خیلی تاپ باشه و کارفرما اصلاً بهش مهم نباشه. اصلاً کارفرما می‌گفت رفیقِت اگه مهندس هستِش بیار من به تو چهارهزار دلار جایزه می‌دهم. اگه تو به من یک مهندسِ دیگه رو معرفی کنی. که اون رو معرفی کنی که بیاد اینجا کار بکنه. چون من این پول رو میدم رِکروتِر بره بگرده خُب میدم به تو. تو می‌شناسی بیارِش کار کنه دیگه. ولی خُب بعضی وقت‌ها و مخصوصاً زمانِ ما که این دو سالِ اخیر هم خورد به کرونا و اینا واقعاً تأثیر گذاشت دیگه.

و هم شغل‌هایِ جنرال و هم شغل‌هایِ تخصصی و ساخت و ساز و رویِ همه ‌چیز تأثیر گذاشت. یک مقداری ما بدشانسی داشتیم. ولی آره شما باید یه دو سه سالی رو بگذارید برایِ اینکه بتونید این پروسه رو و معادل‌سازی‌هاتون، اون مدارِکتون و یک سِرتیفیکَیتی و بعد در کانادا جا بیافتید. که چه کاری می‌خواید بکنید. متاسفانه آسیبی که زیاد می‌بینند به نظرِ من بچه‌هایی که رشته‌یِ علوم انسانی و یه همچین چیزهایی خواندن.

دیدم مثلاً بچه‌هایی رو که حالا خودشون شاید مثلاً کارِ فنی داشتن و فلان و خانمِش تویِ رشته‌یِ علومِ انسانی استادِ دانشگاه بود. می‌گفت من ایران دکترایِ جامعه شناسی دارم خیلی بعیدِ که بتونه با اون تخصص بتواند در کانادا کار پیدا بکند. برایِ همینه که می‌گم ایندید رو قشنگ بگردید. کاری نداره. دو ساعت و سه ساعت وقت بذارید دستِتون میاد. ایندید رو بگردید بعد ببینید که تویِ اون شغلِتون چقدر فرصت هست و چقدر درآمد هست.

اما چیزی که گفتید چقدر درآمد و چقدر هزینه و اینها خُب هزینه که به قولِ معروف یه سرِش بازه و شما هر چقدر که بخواید می‌تونید هزینه کنید. اما اگه یه کفی ای هزینه رو داشته باشید  بسته به شهرِتون داره. قیمتِ موادِ غذایی و اینا تقریباتً همه جا یکی هستِش ولی مسکن هستِش که بالا و پایین می‌شه. شما برید تورِنتو قیمتِ گوشت و نون و اینا شاید همین قیمت هستِش ولی مسکن یه مقدار فرق می‌کنه و فکر می‌کنم ونکووِر رکورد داره تویِ قیمتِ مسکن و بهدِش تورنتو و مونتریال.

هزینه زندگی متوسط در کانادا چه مبلغی است؟

رویِ هم رفته اگه بخواهید یه رفاهِ خیلی نسبی داشته باشی یک سه‌هزار و پونصد دلاری ماهانه هزینه‌یِ نتِ شماست بعد برایِ این سه‌هزار و پونصد دلار شما اگه کار بکنید حداقل یک پنج‌هزار دلاری در ماه لازم دارید درآمد داشته باشید و علتِش هم اینه که وقتی کارفرما کانادایی به شما می‌گه من پنج‌هزار دلار میدم این رو قبل از مالیات میگه. قبل از بیمه و مالیات و فلان. من الان حساب می‌کنم می‌بینم ماهی هزار و شیشصد هفتصد دلار دارم مالیات و همین چیزایی به قولِ ایران کسورات یعنی چیزی که از درآمدِ شما کسر می‌شه و تقریباً چیزی که دستِ میاد تقریباً 1700 دلاری کم‌تر از اون چیزی هستِش که کارفرما به من پرداخت می‌کنه.

سعید کاظمی : ولی خُب ببینید همه جا مثلاً ما تویِ ترکیه با پزشک همسایه بودیم بعد ازش می‌پرسیدم می‌دیدم حدودِ دو برابرِ یک معلم درآمد داره ولی خُب پزشک بود، جراح بود و خیلی برایِ من لذت‌بخش بود و می‌گفتم خُب بالاخره این با جون آدم‌ها در ارتباط هستِش و فشار و اِسترِسِ کاریش بیش‌تره خُب دوبرابر دیگه حقِش هستِش. خُب بالاخره نسبت به یک معلم استرِسِ کاریِ بیش‌تری رو تحمل می‌کنه. شیفتِ شب داره، آنکال داره. ولی این‌که مثلاً اختلاف صد برابر میشه اون دیگه خیلی بد میشه.

مهندس فاتحی: در کانادا اصلاً از این خبرها نیست. من خودم مثلاً هی بخون و امتحان بده و این و بیار و اون رو بیار، زبانت رو تقویت کن و خیلی تلاش می‌کردم که لِوِلِ کارم رو ببرم بالا بعد هی چی حساب کتاب می‌کردم می‌دیدم که مثلاً من بعدِ کلِهمه‌یِ اینا سی درصد بیش‌تر از یک راننده‌یِ تاکسی در میارم. اولِش می‌گفتم که اصلاً نمی‌صرفه این همه آدم مثلاً بخواد فشار را تحمل بکنه.

این مثلاً رفته کلی درس خونده بعد فکر کردم گفتم اصلاً چرا باید این همه اختلاف طبقات باشه؟ اونم داره زحمت می‌کشه کار می‌کنه و کارِش هم ریسک داره. ما تویِ ایران اشتباه می‌کنیم که فکر می‌کنیم مثلاً حتماً یک مهندِس باید ده برابرِ یک راننده‌یِ تاکسی داشته باشه. در حالی که اینجا این‌جور نیست واقعاً. خودِ شهر هم این رو نشون می‌داد. مخصوصاً کَلیگری واقعاً من نتوانستم بفهمم بالاشهرِش کجاست و پایین شهرِش کجاست. چون همه‌جا خونه‌هایِ خوب بود، پارک‌هایِ خوب بود، همه جا امکاناتِ خوب بود.

سعید کاظمی : حالا اگه کسی بخواد کسب و کار خودش را در کانادا راه بندازه؟ مثلاً می‌خواد یه شغلی یا سرمایه‌ای راه بندازه یا مثلاً یک نمایندگی بگیره مثلِ نمایندگیِ مک‌دونالد در کانادا؟

مهندس فاتحی: اینم یک راهِش هستِش بله. چرا که نه.

سعید کاظمی : توصیه می‌کنید یا نه؟ اونا مطمئناً از این مهندس و اینا بیش‌تر درآمد دارند یا به حجمِ تلاشِش بستگی داره؟

مهندس فاتحی: نمی‌شه گارانتی گفت که اینا درآمدِشون بیش‌تره. ببینید جایی که فروشِ خوب داره فرانچایزِ بالاتری داره. قبول دارید؟ اون آدمی هم که الان داره اونجا کسب و کار می‌کنه درآمدِش خوب باشه یا فرانچایزِش رو می‌بره بالا یا این‌که نمیده به شما دیگه. می‌گه من که خوب درمیارم. شما دقت بکنید اینجا هم بازار رقابتی هستِش دیگه. مثلا می‌بینی یکی اومده؛ نه مک‌دونالد که برندِش یه مقدار گرونه، بعضی پیتزاها که مثلاً خُب یه شهرتِ نسبی دارند مثلِ فرِش اِسلایس،

می‌ری می‌بینی که اینا رو بیش‌تر هندی‌ها فرَانچایزِش رو گرفتن و همه‌یِ فک و فامیلِ خودِش رو از هند آورده دیگه قیمتِ کارگر هم خیلی بالا نمیدهد. یعنی برایِ اون هم می‌صرفه. به اون می‌گه آقا تو می‌خوایِ از هندوستان بیای اینجا علاف باشی دو سال سه سال کار پیدا کنی و فلان بیا همین‌جا کار کن پیشِ خودم ولی من اون حقوق رو نمیدم دیگه و این رو میدم. براش می‌صرفه که اون رو بچرخونه. بله اگر شما در ایران کسب و کاری راه انداختید و با فرآیندِ کسب و کار آشنا هستید و تخصص و مهارتی دارید که فکر می‌کنید که اینجا هم به درد بخوره چرا که نه.

سعید کاظمی :راه اندازی کار در کانادا همش به مهارت بستگی داره؟

مهندس فاتحی: مثلاً یکی تخصص حرفه‌ای داره. یعنی واقعاً مغازه دار بوده. نه این‌که بگه نمی‌دونم من دست‌پُختم خوب بوده، من شیرینی خوب می‌پزم و اینها نه. واقعاً کار کرده باشه اون بخواد هم بیاد حتماً اینجا می‌دونه که چه چیزهایی رو باید مدِ نظر داشته باشه و این‌که ذائقه‌ها هم یه مقدار فرق می‌کنه اینم در نظر داشته باشید. یه چیزی که ما می‌گیم شاید تویِ ایران خیلی محبوبه شاید اینجا اصلاً نگیره. من توصیه‌ام برایِ کسایی که بخوان اینجا بیزینِسِ خودشون رو راه بندازن اینه که حتماً تویِ این بیزینِس اینجا یک‌سال کار کنن.

سعید کاظمی : زبان انگلیسی برای راه اندازی کسب و کار در کانادا خیلی مهم است؟

مهندس فاتحی: و تویِ بیزینِس‌هایِ عمومی و خویش‌فرمایی شاید نه به اندازه‌یِ کارهایِ پرِفِشنال که سِرتیفیکَیتی می خواد و فلانی می‌خواد. هر چند تویِ همه‌یِ کارها با زبان. من اینجا من دوستی داشتم مالِ ترکیه هستش. اونجا کاشی‌کار بود بعد اومده بود اینجا رفت تویِ دوره‌یِ زبان. گفتم بابا کاشی‌کاری که دیگه زبان نمی‌خواد. گفت نه من کارفرما یک چیزی می‌گفت متوجه نمی‌شدم می‌اومد اعتراض می‌کرد. میومد می‌گفت من که گفتم این رو این وری بزن تو اون وری زدی.

دیدم حتی تویِ اون کار هم شما کامل نفهمی خواسته‌یِ مشتریت چیه ممکنِ نتونی کار کنی و مشکل ایجاد بشه. ولی خُب لزومِ زبان کم‌تره تا کارهایِ تخصصی. از فعالیتِ آنلاین هم غافل نَشَن دوستان. می‌تونه رمزِ عرض باشه یا هر چیزِ دیگه. بعضی‌ها هم هستند اینجا که یک همچین مشاغلی دارند و اصلاً فرق نمی‌کنه کجایِ دنیا باشن.

اگر فرصت یا حوصله ندارید. یا علاقه مند به شنیدن پادکست و فایل صوتی در خودرو یا ترافیک هستید. پیشنهاد میکنم . فایل صوتی مصاحبه بالا را از طریق لینک ذیل گوش بفرمائید. برای مطالعه و دیدن بقیه مصاحبه های سایت سعید کاظمی اینجا را کلیک کنید. امیدوارم صحبت های من با مهندس فاتحی در مورد تجربیات کار در ونکوور کانادا برای شما مفید بوده باشد. برای مطالعه یک متن به زبان انگلیسی در مورد کار در کانادا اینجا کلیک کنید.

تجربیات کار در سیدنی استرالیا

تجربیات زندگی در سیدنی استرالیا

برای شنیدن فایل صوتی تجربیات زندگی در سیدنی استرالیا متن بالا از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

جهت تماشا فیلم کامل مصاحبه بالا در مورد تجربیات زندگی در سیدنی استرالیا از طریق لینک ذیل اقدام نمائید.

امروز می‌خواهیم در موردِ تجربیات زندگی در سیدنی استرالیا به‌ خصوص که شما در سیدنی هستید صحبت بکنیم ؟ اگر می‌خواهید اول از هزینه‌ها صحبت بکنیم.

اجاره، تحصیل بچه‌ها و حالا هر جور خودتون می‌دانید متوسط هزینه‌یِ زندگی در سیدنی استرالیا چه‌ مبلغی است؟ هستید صحبت بکنیم ؟تجربیات زندگی در سیدنی استرالیا اگر

می‌خوای اول از هزینه‌ها صحبت بکنیم.

مهندس ربانی: سیدنی خُب گران‌ترین شهرِ استرالیاست و یکی از گران‌ترین شهرهایِ دنیا هم هست اتفاقاً. شهرِ گرونی هست و عمده هزینه‌یِ زندگی مثلِ اکثرِ شهرهایِ گران دنیا که پایتخت هم هست سیدنی پایتخت نیست کَمبرای اینجا پایتخت هستِش. سیدنی اولین شهرِ استرالیاست ولی پایتخت کَمبراس که یک شهرِ اداری هستِش. و تمامِ سفارت‌خونه‌ها همه تویِ کمبراس. عرضم به حضورِ شما که بله هزینه رو که می‌گفتیم عمده هزینه‌ش مسکن هستِش و در موردِ خورد و خوراک شهرها تقریباً با هم یکی هستن.

اینجا فروشگاه‌ها زنجیره‌ای هستن و هرجایِ استرالیا برید چه وسطِ بیابون باشه چه تویِ مرکزِ شهرِ سیدنی و ملبورن باشه موادِ غذایی تقریباً یکسانه، عمده هزینه مسکن هستِش که می‌تونم بگم اگه کسی بتونه اجاره بکنه یه چیزی حول و حوشِ شاید اگه فقط یک فردِ خانواده رو فرض کنیم که داره کار می‌کنه سینگل اینکام (با یک درآمد ورودی) به قولِ انگلیسی‌ها یه چیزی در حدودِ 40 درصدِ درآمدِ خانواده صرفِ مسکن میشود. حدوداً می‌شود گفت یه چیزی حول و حوشِ حدوداً ماهی بین 1500 تا 2000  دلار باشد. متوسطِ اجارَه در ماه یک آپارتمان مثلا دو خوابه هست. خُب جابه‌جا طبیعتاً فرق می‌کنه. می‌تونه سه هزار دلار باشه می‌تونه 1600 دلار باشه.

می‌تواند حول و حوشِ دو هزار دلار باشه برایِ یک آپارتمانِ دو خوابه. می‌توانم بگم کلاً تقریباً یه چیزی حول و حوشِ 4000 دلار با خورد و خوراک و حمل و نقل و حالا یه خورده هزینه‌هایِ پزشکی و دارویی و اینها با حدودِ چهار هزار دلار یه خانواده‌یِ چهار نفره یعنی زوج و دوتا بچه می‌تواند یه زندگیِ متوسط بکنن و یه مقدار کمک دولتی هم برایِ خانواده‌هایی که درآمدِ سالیانه‌شون کم‌تر از 89 هزار دلار باشه معمولاً این کمک برایِ بچه‌ها هست فقط. کسی بچه داشته باشد. کمکی می‌گیره و به این شکل هستِش معمولاً.

سعید کاظمی: مبلغ پرداختی برای بچه ها کنترل می‌شود کجا هزینه می شود یا هرکجا دوست داری می‌توانی هزینه کنی؟ یعنی باید برایِ اون بچه‌ها هزینه بشه دیگه.

مهندس ربانی: نه . کمکی هستِش که واریز می شود. دو مدل کمک واریز میشود. یه کمک اصلاً واریز می‌شه به حسابِ خانواده که اون برایِ افرادی که درآمدِ خانواده محسوب میشه یعنی اگر درامد زیر 90هزار دلار باشه اون مبلغ واریز میشه . یه مدل هست که تویِ نگهداری کودک کمک میشه. چون اینجا نگهداری کودک یا مهدکودک خیلی گرونه. از روزی 90 دلار شروع میشود. اون رو یه بخشِش رو دولت میاد مثلاً نصفِ پولِش رو میده یا شصت درصدِش رو میدهد ولی به تعدادِ معدودی از روزهایِ هفته.

و سالیانه یک سقف داره مثلاً میاد می‌گه که به هر بچه در سال ده هزار دلار میدهیم حالا ممکنه یک بچه دو رو در هفته بره مهد کودک که مثلاً که مثلاً این 8 ماهِش رو کاور کنه و یه بچه تمامِ روزهایِ هفته رو بره و این کمک مثلاً فقط سه ماهِش رو کاور کنه. ولی این کمکی هست که می‌شه به بچه‌ها اونم باز برایِ خانواده‌ایی که درآمدِشون زیرِ صد هزار دلاره. درآمده خانواده که میره بالایِ صد هزار دلار در سال اون هم خیلی محدود میشود.

سعید کاظمی: پس قانونی داره در بدو ورود دولت استرالیا حمایت کنه از مهاجر تازه وارد و از درآمدهاتون بپرسد؟

مهندس ربانی:  به اون معنی که حالا بیاد سراغِ شما که نه ولی شما از روزی که با بچه واردِ این کشور می‌شوید البته با اقامتِ دائم نه با مثلاً ویزایِ بیزینِس و نه با ویزاهایِ مشروط به قولِ خودشون پروفیشنال. کسی که با اقامتِ پِرمننت میاد بله میره تشکیلِ پرونده می شود. از همون روزِ اول حائضِ شرایطِ دریافتِ پول برایِ کمکِ بچه‌ها هست ولی دو سه ماه طول می‌کشه تا اولین دریافتِش رو بکنه. ولی از روزِ اول محاسبه میشه تا اون مبلغ براشون واریز بشود.

تحتِ عنوان‌هایِ مختلف کمک به بچه‌ها و مثلاً یک قسمتی هم هست به اسمِ نرخِ انرژی که البته در برابرِ مبلغی که اینجا برایِ قبضِ آب و برقِ پرداخت میک نید. مبلغِ ناچیزی هستِش تقریباً. ولی این بحث هست و می‌توانم بگم که برایِ هر بچه ؛آخه هر بچه ضرب‌ در دو نمیشه دوباره. برایِ دوتا بچه کسی که اولِش وارد شده و طبیعتاً درآمدِش زیرِ هشتاد هزار دلارِ در سال باشه فکر می‌کنم باشد. حول و حوشِ ماهی هزار و چهارصد دلار پرداخت می کنند. خُب این مبلغ تغییر می‌کند. زیاد نیست اما خُب بخشِ عمده‌ای از اجاره‌یِ خونه رو می‌تونم بگم جبران می‌کنه و بد نیست. ولی کسی که دیگه درآمدِش از هشتادهزار می‌گذره متوقف می‌شه.  

سعید کاظمی: خدماتِ درمانی و بهداشتی در استرالیا چقدر حمایت میشود؟

مهندس ربانی: والله بیمه که برایِ کسایی که اقامتِ دائم دارند مِدیکِر دارند. مدیکِر همون دفترچه بیمه یا کارتِ بیمه‌یِ سبز هستِش که با اون هزینه‌یِ ویزیت رایگان هستِش، یک سری هزینه‌ها مثلِ آزمایِش، سنوگرافی ، ایکس رَی، سیتی‌اِسکن اینها رایگانه و فقط ممکنِ که یک سری چیزهایِ خاص مثلا ام.آر.آی رایگان نیست و یک درصدِش رو مدیکِر میده. اینها رایگانه ولی دارو جداست. دارو رو شما پولِش رو میدی و نسبتاً گران هم هستِش. ولی مثلاً ویزیت و اینها همه با اون مدیکر کاور می‌شود ولی دندان هم با اون مدیکر تقریباً مثلِ تمامِ دنیا کاور نمیشه. شما باید بیمه یِ خصوصی داشته باشید.

سعید کاظمی: ایا محلی که در استرالیا کار می‌کنید شما را بیمه درمان می کند؟ بعد از این‌که شغل پیدا کردید مثلِ ایران اون شرکت‌ها با بیمه‌یِ خاصی میروند قرارداد می‌بندند اونجا هم داریم؟

مهندس ربانی: نه. ممکنِ بیمه‌هایِ خصوصی مثلاً میان یه شرکتی با یک بیمه‌ای خصوصی توافقی داره و ده پونزده درصد مثلاً تخفیف اون شرکت داشته باشند. نه اصلاً شرکتی که شما کار می‌کنید کاری به این بحث‌ها نداره. شما فقط یه چیزی مثلِ بازنشستگیِ ایران به اسمِ سوپِر انیوَیشِن که بهش می‌گن سوپر که حدودِ نه و نیم درصدِ درآمدِ سالیانه‌یِ شماست که اون اجباریه و اون شرکت؛ البته اجباری اون رو می‌توانید بگید من خودم شخصاً برایِ خودم سوپر رد می‌کنم ولی اون رو شرکت برایِ شما رد می‌کنه و برایِ بحثِ بازنشستگی هستِش و دولتی هم نیست بلکه شما انتخاب می‌کنید کجا واریز بشه. ممکنِ است. شما مثلاً یک شرکتِ خاصی و شماره ممبرشیپِتون یعنی شماره‌یِ عضویتِ اون سازمان رو میدی اون برایِ بازنشستگی هستیش. بحث درمان نه اصلاً هیچ شرکتی اینجا بحثِ درمان کاری نداره.

سعید کاظمی: سن بازنشستگی در استرالیا چه سنی هست؟

مهندس ربانی: قبلاً 65 بود الان من شنیدم که 67 شده ولی راستِش خودم دیده باشم قانونِشون را نمی دونم. ولی تصور می‌کنم بینِ 65 تا 67 هستیش. و اجباری هم نیست من همکارهایی داریم که مثلاً دیدم هفتاد ساله‌ هستِ. کارش رو سبک کرده هفته‌ای سه روز میاد سرِ کار و کسی مجبور نیست بازنشست بشه و می‌تونه چند روز در هفته کار بکنه یا نکنه.

سعید کاظمی: اما حقوقِ بازنشستگی که در استرالیا داره. مثلاً  از اون شرکتی که قرارداد بازنشستگی داره حقوقِ بازنشستگی تویِ حسابِش که میاد؟  

مهندس ربانی: بله میاد از اون سازمان می‌گیره حقوقِش رو ولی عرض کردم ساختار عوض شده. ما اینجا خُب دو تا مفهوم داریم. یک مفهوم داریم به اسمِ پِنشِن اِت. پِنشِن‌اِت مستمری گیره. از دولت و کمک‌هایِ دولتی می‌گیره. دیگه سیستمِ پِنشِنت اینجا به اون معنا نیست. مثلاً قدیمی‌ها پِنشِنِر هستند. از دولت می‌گیرن. چیزی که الان هست همون سوپری هست که الان شما برایِ خودت رد کردی. مثلاً شما می‌روید یک شرکتی رو پیدا می‌کنید این شرکت می‌گه بله و به شما پلَن میده.

مثلاً می‌گه من میام تویِ این بخش‌ها پولِ شما رو سرمایه‌گذاری می‌کنم مثلاً پونزده درصدِش رو می‌برم تویِ بحثِ ساختمان یه قسمتِش رو می‌برم تویِ بخشِ سهام، یه قسمتِش  رو می‌برم تویِ بحثِ گردشگری و این سوپرها این شرکت‌هایِ خصوصی هستند و حالا پولِ شما چی بشود حالا یه اصطلاحی هم اینجا هست که شوخی می‌کنن دوستان می‌گن سوپر مثلِ مهریه می‌مونه کی داده کی گرفته. حالا ما هم داریم سوپر رو می‌دیم حالا تا 67 سالگی چیزی به ما بدن یا ندن دیگه خدا می‌مونه.  

سعید کاظمی: فکر کنم اگه شخصی بمیره خانمش تا سالها بیمه رو بگیره تویِ اون کشورها نیست؟

مهندس ربانی: این سیستم بازنشستگی فقط در ایران هست می‌تونم به جرأت بگم این سیستمِ بیمه که تأمین اجتماعی این کار رو می‌کنه فقط در ایران هستِش و اینجا اصلاً یک همچین چیزی نیست. ببینید یه سری چیزهایی هست که شما خودت انتخاب می‌کنی. مثلاً الان سوپری(بیمه بازنشستگی) که الان ما رد می‌کنیم یک سری اینشورِنس‌ها (بیمه )بهش وصله. شما می‌تونید اینشورِنس‌ها رو بالا پایین ببری. این ایشورَنس‌ها مثلاً شاملِ فوت هستِش، شاملِ معلولیته. شاملِ حتی کار از دست دادن هستِش.

مثلاً از اون سوپری که هرماهه از حقوقِ شما برداشته می‌شه مثلاً من رفتم گفتم این‌قدرِش رو من اختصاص می‌دم به بیمه‌یِ عمر اینقدرِش رو می‌ذارم به قولِ خودشون برایِ توتال دیزیبلیتی یعنی معلولیتِ کامل و باز انتخاب می‌کنه می‌گه مثلاً من اگه معلول شدم تو تا 65 سالگی 60 درصدِ حقوقِ من رو بده. شما هرچقدر آپشِن‌هات رو بیش‌تر بکنی اون مقدارِ حق بیمه بیش‌تر میشود. مدل‌هایِ اینچنینی هستِش. سیستم خصوصی هستِش مهندِس جان.

یعنی مثلاً می‌تونی برایِ خودت یه ذره پولِ بیش‌تری بدی از سوپرِت ولی اینا رو داشته باشی آدمیزادِ دیگه. ممکنِ کسی براش حادثه‌ای پیش بیاد، ممکنِ کسی معلول بشه. دیگه سیستمِ خصوصی‌سازیِ دیگه. نقشِ دولت هم کم‌تر و کم‌تر می‌شه. دولت استرالیا دیگه داره فقط به این قدیمی‌هایی که پِنشِنر هستند و افرادی که دیس‌آیبِل(معلول) هستند به اینها پِنشِن یعنی مستمری میده به اونها. ولی کسی که امد اینجا کار بکنه دیگه باید خودش بیمه رد بکنه، خودش اینشورِنسِش رو بده.حالا استرالیا خیلی‌ها میان سرمایه‌گذاری می‌کنند. که مثلاً میگن برفرض در سنِ بازنشستگی اگر سوپرِ من کافی نبود مثلاً یه خونه داشته باشم این رو هم اجاره بدم به من کمک بکنه.

سعید کاظمی : یک مشکل بزرگ مهاجران در هنگام ورود به استرالیا چیست؟

عمده‌یِ مشکلی که مهاجران دارند این است. که موقعی که شما می‌خواهید مهاجرت کنید فقط می‌خواهی بروی. حالا هر جا باشه. بعضی وقت‌ها دوستان میگویند هرجا باشه میرم من میگم نه این‌طوری نگویید. من با این تفکر مشکل دارم. هرجا باشه میروم یه جوری حالتِ استعصالِ داره و من فکر نمی‌کنم کسی این‌قدر مستاصل شده باشه که بگه هرجا باشه میرم. و به نظرم این منطقِ خوبی نیست. یک سری چیزها باید بررسی بشود. یکی از مسائلی که باید در نظر گرفت اینه که ماها وقتی میایم واردِ یک کشورِ خارجی میشویم چون با چندسال سابقه آمدیم، دانشگاه رفتیم، سربازی رفتیم حالا با توجه به شرایطِ ایران مثلاً من اینجا سوپِر اَنیوَیشِنم رو در 37 سالگی شروع کردم به پرداختِش.

در صورتی که یک همکارِ استرالیاییِ من از بیست سالگی سوپر اَنیوَیشِنِش رو شروع کرده. یعنی 17 سال از من جلوتره. خُب حالا شما تصور کنید تویِ این 17 سال مبلغی که این آدم پرداخت کرده به اون سازمانِ مربوطه به اضافه‌یِ سودی که از اون گرفته چقدر متفاوت خواهد بود در بازنشستگی. بنابراین ما مهاجرها و عمدتاً دیدم مهاجرانی که تحصیلی میایند خُب طبیعی هستِش و شما تا برید دانشگاه تا چند سال کار بکنید و بیاید اینجا بالایِ 35 سال هستید. این یک واقعیت هستِش.

مثلاً روش‌هایِ دیگه‌ای دارند که حالا فقط به سوپر اکتفا نکنن. چون اینجا بانک‌ها اگر شما درآمد داشته باشید مخصوصاً اگر زوج کار بکنن بانک‌ها به شما تسهیلات می‌دَهند. حالا افراد می‌گویند. تا زمانی که جوون هستیم و هر دو زوج داریم کار می‌کنیم از این تسهیلات بیایم استفاده کنیم مثلاً می‌روند تویِ مسکن سرمایه‌گذاری می‌کنند که برفرض تویِ این 25 و 30 سالی که دارن کار می‌کنند. حالا اون هم موازی با زندگی که خودِشون دارند توش زندگی می‌کنند مثلاً پرداخت بشه بعد سرمایه‌ای می شود. براشون دیگه. از این کارها زیاد می‌کنند. و من تا اینجا خیلی زیاد دیدم مهاجرانی که استفاده می‌کنند.

بانک چند درصد خرید ملک را در استرالیا وام یا تسهیلات می دهد؟

و خُب بانک هم نسبت به ایران به‌هرحال تسهیلاتی که می‌ده تا نود درصد و حتی گاهی بالایِ نود درصد تسهیلات و وام میده به شما. چون کسی که داره کار می‌کنه از نظرِ سیستم کریدیت داره دیگه و از اون امتیاز استفاده می‌کنه. خیلی‌ها این کارها رو می‌‌کنن. راستِش رو بخوای من ندیدم کسی مخصوصاً مهاجر حالا خیلی رویِ این بازنشستگیِ سوپرِش حساب بکنه. چون خیلی زیاد نخواهد بود با توجه به سنِ شروع.

 سعید کاظمی: آیا در استرالیا مردم در لحظه زندگی می‌کنن یا برایِ آینده؟ یعنی همش دنبالِ این هستَن که وام بگیرن و خونه بخرَند ؟

مهندس ربانی: آره. راستِش رو بخوای کلاً مهاجرها بیش‌تر دنبالِ خریداریِ ملک هستَن. و خودِ بومی‌ها نه. نه که نیستن بلکه کمتر هستن. مخصوصاً تویِ کشورهایی که خیلی بحثِ ملک بُلده مثلاً مثلِ استرالیا که ملک یکی از پایه‌هایِ اقتصاده کشوره و گاهی حتی من احساس  می‌کنم دولت عمداً تویِ بازارِ مسکن دست می‌بره. این رو می‌شه حس کرد. بنابراین یکی از بزرگ‌ترین بخش‌هایِ سرمایه‌گذاری اینجا ملک هستش. می‌توانم بگم مهاجران بیش‌تر این کار رو می‌کنن. من مهاجرانی می‌شناسم اینجا مخصوصاً هندی‌ها چون از سنِ پایین‌تر هم اومدن اینجا سه تا خونه داره تو سنِ 40 سالگی ولی مدیرِ استرالیایی ِمن  که 45 سالِش هستِش هنوز مستأجره.

چون خیلی مثلاً حالا؛ نه همه‌شون، می‌تونم بگم مهاجران و مخصوصاً ایرانی‌ها چون علاقمند هستَن به سرمایه‌گذاریِ به ملک، معمولاً دوستانِ ایرانی من دیدم جزءِ گروهی هستند که سریع میرَن به اون سمت. چکار هم می‌کنن. عمدتاً کاری که می‌کنن بعد از چهارسال که اینجا هستند خُب ملکی دارند حتماً تویِ کشورِ خودشون اون رو می‌فروشن به عنوانِ دپوزیت یعنی به عنوانِ درصدی که خودِشون می‌خوان بدن مثلاً تا ده درصد ادپوزیت در نظر می‌گیرَن یا زوجی هستن کار می‌کنن، سیو می‌کنن، بعد نود درصدِش رو یا هشتاد درصدِش رو بسته حالا به مقدارِ سَیوینگی(ذخیره) که دارند وقتی دارند کار می‌کنن بهشون بانک وام میده و میرَوند ملک می‌خرَند.  

سعید کاظمی: خرید ملک در استرالیا شاید توجیه داشته باشه. در حدِ خونه‌ای خُب که نخوان مستأجر نباشن و اجاره ندن و هی جابه‌جا نشوند. هزینه‌هایِ جابه‌جایی هم مطمئناً خیلی بالا هست. داشتنِ یه خونه تویِ یک محله‌یِ متوسط سیدنی برایِ یه خانواده‌یِ متوسط چقدر هزینه داره برایِ خونه‌یِ هفتاد متری یا هشتاد متری دو خوابه؟ اصلاً سبک‌هایِ ساختمان‌سازی اونجا چه‌جوریه؟

مهندس ربانی: ببین اولاً که آپارتمان خیلی مردم نمیرَن اینجا. آپارتمان‌هایِ اینجا زَون‌بندی هستِش. یعنی اینجا مثلِ ایران نیست که تویِ کوچه‌یِ دوازده متری یهو خونه‌ها همه شدن آپارتمان چهارطبقه. زَون‌بندی هستِش. شما در برخی از زون‌هایِ خاصِ شهر سیدنی می‌توانید آپارتمان بسازید. که این زَون‌ها معمولاً نزدیکِ ایستگاهِ قطار یا نزدیکِ شاپینگ سِنترِ اون محله هست. خُب بافتِ شهر به این شکل هستِش که یک سابر تعریف می‌شه و این سابربها هر کدوم به اسمِ خودشون شناخته میشوند.

مثلاً وقتی می‌گی سیدنی فقط منظور خودِ سی‌بی‌دیِ شهر هستیش یعنی مرکزِ شهر. بقیه‌شون دیگه سابری‌ها به اسم شناخته می‌شوند. چَیس‌فود، وایتارا، کَسِتی مثلاً. بعد این مناطق هرکدامِشان برایِ خودشون یک ایستگاهِ قطار دارن و یک مرکزِ خریدِ کوچیک دارَن. فقط تویِ اون محدوده شهرداری سیدنی اجازه میدهد که آپارتمان سازی بشود. بقیه‌شون دیگه هَوس (ویلائی) هستند و حداکثر دو طبقه و اخیراً زمین‌ها کوچیک‌تر شده طبیعتاً.

مثلاً قدیم طرف زمینِش هزارمتر بود و توش یه خونه‌یِ 150 متری می‌ساخت، 850 مترِش حیاط بود اما الان زمین‌ها شده 300 متر توش 200 متر بنا می‌سازه 100 متر حیاط. کوچک‌تر شده چون طبیعتاً مهاجر اومده. قیمت ملک در سیدنی که بخوام بگم. سیدنی که گران‌ترین شهر تویِ استرالیاهستِش. قیمتِ یک آپارتمان خوب تویِ یک محله‌یِ قابلِ قبول می‌تونه حدودِ 650 یا 700 هزار دلار می‌تواند باشه. یه آپارتمانِ دو خوابه و کم‌تر هم هستند. ولی هَوس دیگه زیرِ یک میلیون نیست. چون‌که طبیعیِ زمینِش بزرگ‌تره و منظور همون چیزی هستِش که تویِ ایران می‌گن خونه‌یِ ویلایی.

سعید کاظمی: با این حساب  الان باید بیست تا 30 میلیارد هزینه بشه واسه‌یِ خریدِ ملک تویِ استرالیا؟

مهندس ربانی: بله تبدیل‌ که اصلاً نشدنی هستِش  و سیدنی گران ترین شهر استرالیا هستش. ولی شهرهایِ دیگه ارزان‌تر هستند. ملبورن حدوداً 15 درصد ارزان‌تره و شهرهایِ دیگه ارزون‌تر هستند. مثلاً کم‌تر از نصف هستند.   

سعید کاظمی: آیا برای حمل و نقل در استرالیا حتماً باید خودرو داشته باشی؟

مهندس ربانی: حتماً.

سعید کاظمی: سیستم حمل و نقل عمومی سیدنی همیشگی نیست؟

مهندس ربانی: بیست و چهار ساعته نیست. ساعاتِ طولانی از شبانه روز هستش. ولی اینقدر شهر سیدنی بزرگ است . حدود دوازده هزار و پونصد کیلومترِ مربع هستِ. شما مقایسه کنید با حدودِ 850 کیلومترِ مربعِ تهران.یعنی سیدنی 15 برابرِ تهران هستِ. حالا شما تصورِش رو بکنید که تویِ شهری که 15 برابرِ تهران هستِ به راحتی بگم از شرقی‌ترین جایِ سیدنی که معمولاً کنارِ آب تویِ هر شهری بخوای به غربی‌ترین نقطه‌یِ سیدنی بروید من تصور می‌کنم بیش از دو ساعت رانندگیِ مستقیم از اتوبان هستِش. 

خُب حالا شما تویِ همچین شهری مثلاً ماشین نداشته باشید سخته و برایِ همین هم اینجا خیلی باب هستِش که تویِ هر خونه‌ای دو تا سه تا یا 4 تا ماشین دارند. چون هر عضوِ خانواده برایِ خودش ماشین داره. به قولی حمل و نقلِ عمومی هم هست ولی مثلاً شده که این‌قدر بزرگه شما گاهی مجبورید 20 دقیقه پیاده بروید تا برسی به ایستگاهِ اتوبوس. یا مثلاً الان خونه‌یِ ما از فروشگاهی که می‌رویم اجناسِ ارزان می‌خریم خُب دو کیلومتر فاصله هست و پیاده میشه 20 دقیقه‌ای رفت. اما شما پیاده برید اما بیست دقیقه برگشت رو با یه عالمه خرید خُب خیلی سخت هستِش. برایِ همین بچه هایی که میان استرالیا معمولاً اولین مسئله‌شون اینه که ماشین بخرند و اون گواهی نامه هم داستانِ خودش رو داره. ولی واقعاً ماشین لازم هستِش.  

سعید کاظمی: برایِ گواهی‌نامه استرالیا باید دوباره تست بدن درسته؟

مهندس ربانی: ببین با گواهینامه خودت می‌توانی تا سه ماه رانندگی کنی و اون سه ماه رانندگی هم خیلی سخته چون اینجا راست فرمان هستِش و واقعاً سخته. راست فرمان هستِش و قوانینِ خودش رو داره و یکی از سخت‌گیرترین کشورهاست در زمینه‌یِ رانندگی. یعنی کسایی که از اروپا میان اینجا حتی این رو می‌گویند. جریمه‌هایِ سنگین و رانندگی داستانی خودِش رو داره. شما هم حتماً باید در کلاس‌هایِ رانندگی شرکت کنید. قبل از گرفتنِ گواهینامه اصلاً نمی‌توانید رانندگی بکنید فارغ از بحثِ گواهینامه اگر در این کلاس‌ها شرکت نکنید فکر کنم حداکثر در یک ماه ِ اول تصادف می‌کنید. چون قوانین جورِ دیگه‌ای هست، جهت عوض شده. شاید بگم یکی از چلنج‌هایِ(چالش های) بزرگ هستِش. ما اینجا دوستانی بودن پنج بار شش با رد شدن. کسایی که تویِ ایران 15 تا بیست سال رانندگی کرده بودن. من خودم مثلاً یک‌بار رد شدم دفعه‌یِ بعد تونستم بگیرم.

سعید کاظمی: قوانینِ دور زدن دورِ میدان در استرالیا خودِش یک کتاب هستِ؟

مهندس ربانی: بله اولویت‌ها. بعد راست و چپ عوض می‌شه. مثلاض من روزِ اولی که واردِ این میدون شدم هیچ‌وقت یادم نمیاد. کاملاً‌ چون چپ و راست هم شده بود واقعاً سخت بود. ولی یه کم که بره جلو دیگه عادت می‌کنی. چون واقعاً از نظرِ رانندگی معلومه. حالا اینجا کسایی هستند که رعایت نمی‌کنند ولی خیلی رانندگی اینا منظم‌تره و بهتره.  

سعید کاظمی: هزینه‌یِ خرید و بهره‌برداریِ خودرو در سیدنی چقدره. یعنی چند درصدِ درآمده یک خانواده برایِ خریدِ خودرو و چه مقدار از اون 4000 دلار هزینه برایِ بیمه، بنزین و استهلاک ماشین و از این قبیل مسائل میرود؟

مهندس ربانی: خُب خرید رو که شما می‌تونید اینجا با 1800 دلار ماشین بخرید.

سعید کاظمی: با یک هزینه‌یِ کم می‌شود در استرالیا یک ماشین خرید که کارِت رو راه بندازد؟

مهندس ربانی: یه ماشین که کارِت رو راه بندازه و هر هفته مکانیکی نباشی فکر کنم می‌شه با شش هفت هزار تا در سیدنی خرید. مثلاً یه ماشین هیوندایِ خوب گرفت. ماشین‌هایِ ژاپنی . کره‌ای خُب قیمتِشون خوبه یه مقداری هزینه و استهلاکِشون هم پایینِ و بعداً هم برایِ تازه وارد های که گاهی میان و می‌گن اولِ کار نریم ماشینِ مدل پایینِ اروپایی بخریم چون واقعاً هزینه‌ش بالاست. مثلاً کره‌ای ژاپنیِ خوبِ  چند سال کارکرده شما می‌تونید با 5 تا 6 هزارتا یک هیوندایِ خوب بگیرید. یک  تویوتایِ خوبِ قابلِ قبول رو می‌تونید با 80 هزارتا بگیرید که ماشینِ خوبی هست و رو پا هست و کم هزینه.

بنزین استرالیا گرون است. بنزین خُب قیمتِش جهانی هستِش و هر روز یه قیمت است. اون موقع که من اومدم استرالیا قیمت یه دلار و ده سنت بود ولی الان دیگه زیرِ صد و پنجاه سنت دیگه بنزین نزدم اخیراً. هزینه‌یِ بنزین بالاست. در موردِ نگهداری بله مکانیکی هم طبیعتاً گرون می شود. باید خیلی دقت بکنید که ماشینِ خوبی بخرید چون بخواد اذیت بکنه اینجا هزینه‌یِ کارگری بالاست. و چون دستمزد بالاست به همون نسبت البته وقتی می‌گویند درآمد بالاست پس هزینه هم بالاست.

شما وقتی می‌خواید برید مکانیکی یه وقت می‌بینی 150 دلار وسیله می‌خوای ولی دستمزدِ ساعتِ کارِ مکانیک می‌شود دویست دلار یعنی از اون قطعه‌ بیش‌تر میشود. بنابراین راه‌هایی هست مثلاً سعی می‌کنیم مکانیک‌هایِ آشنا پیدا کنیم، ایرانی پیدا کنیم یا مثلاً حالا ماشینِ صفر می‌گیری حالا گارانتیِ کارخانه هست یا مثلاً یه روشِ خیلی خوب که رویِ ماشینِ اولِ من خیلی خوب جواب داد من یه گارانتی روش خریدم. من 500 دلار خریدم. می‌گفتم که پولم رو حروم کردم. چی مثلاً این گارانتی می‌خواد برایِ من چیکار بکنه؟

ولی خُب خرجِ دو هزار دلاریِ ماشینِ من رو راحت انجام داد بدونِ این‌که 70 یا 80 دلار هزینه کنم. یعنی این‌جور چیزها به آدم کمک می‌کند که به اصطلاح جبران بکنه و در موردِ بیمه در استرالیا هم که سؤال کردید شخصِ ثالثِ خودمون به همون نسبت که اینجا بهش می‌گویند. تِرد پارتی اجباری هستِش مثلِ ایران ولی شما بیمه‌یِ بدنه با خودت هستِش. می‌توانی برایِ ماشینت بخری می‌توانی نخری. که الان برایِ ماشینی که حالا نسبتاً مدل بالاتری هست می‌خرند. مثلاً یک نفر ماشین ده سالِ کار را با شش هزار دلار می خرد. معمولاً براش بیمه بدنه نمی‌خرد و فقط همون شخصِ ثالث رو می‌خرد.  

سعید کاظمی: حالا از تجربیات خودتو ندر در موردِ تحصیلِ بچه‌ها در استرالیا صحبت کنید. مدرسه و حالا چون می‌دونم شما دو تا فرزند دارید مثلاً در موردِ دانشگاه. اگه کسی علاقمند بود دانشگاه بره توجیه دارد. اونجا کسی دانشگاه بره یا نه. فعلاً حالا از دبستان و دبیرستان بگویید؟

مهندس ربانی: خُب استرالیا هم در مقطعِ ابتدایی و هم در مقطعِ دبیرستان هم مدارسِ دولتی هست هم خصوصی، ولی معمولاً تویِ ابتدایی من ندیدم کسی بچه‌ش رو مدرسه‌یِ خصوصی بذاره. چون چیزِ خاصی نیست. مگر این‌که بعضی‌ها هستند مدارِسِ کاتولیک هستند. کاتولیک که می‌گویم مالِ کلیسا هستِش ولی لزوماً درسِ مذهبی نمیدهند. شما می‌توانید مدرسه‌یِ کاتولیک بچه‌ت رو بنویسی که خصوصی هست و شهریه هم میدهی ولی بگی من آموزشِ مذهبی نمی‌خوام. بعضی از خانواده‌ها علتِ این‌که بچه‌هاشون رو میذارن تویِ مدارسِ کاتولیک فقط یه مقدار بحث‌هایِ اخلاقی هستیش باز مذهبی هم نیست.

مثلاً می‌گن اونجا دیسیپلینِشون بهتره. بچه‌ها رو منظم‌تر و با ادب‌تر بار میارَن. حالا فارغ از این مسئله ابتدایی و دبیرستان هر دو پابلیک هستِش، شهریه از شما نمی‌گیرَند. ولی در هر ترم یک مقدار بابتِ یونیفرم، کتاب و غیره که چون همه اینا در مدرسه تهیه میشود. مثلاً کلاهِ اینجا اجباری هستیش بخاطرِ بحثِ سرطانِ پوست. در حدِ چند صد دلارِ که باز مدرسه فرق می‌کنه. ممکنِ یک مدرسه‌ای دویست دلار باشه ممکنِ یک مدرسه‌ای 400 دلار باشه. شما هیچ شهریه‌ای نمی‌دید.

یک هزینه‌هایی هم هست که می‌توانید داوطلبانه مثلِ ایران که یه چیزی دارَند شبیه انجمنِ اولیاء و مربیان خودمون هست. مثلاً  شما می‌تونید داوطلب اگه می‌خوای به مدرسه کمک کنید. ولی در موردِ دبیرستان خُوب تمایل به مدارسِ خصوصی یک مقدار بیش‌تره و جالبه که این هم باز بیش‌تر بینِ مهاجرهاست. خودِ بومی‌ها و استرالیایی‌ها چون اون دفعه هم تویِ فیلمِ قبلی هم گفتم. که حالا حداکثر بیست سی درصدِشون میرن دانشگاه و خیلی برای استرالیایی ها دانشگاه مهم نیست.

ولی مهاجرها مخصوصاً آسیایی‌ها منظورم چینی و کره‌ای‌ها بیش‌تر به این مسئله اهمیت می‌دهند. باز هم خصوصی‌ها دو مدل هستِش. یه مدل کامل پرایوت هستند یکم شهریهشون بالاتره خُب حالا آموزش‌هاشون منسجم‌تره. دیسیپلینِشون بهتره. باز کاتولیک‌ها یک کم شهریه‌شون پایین‌تره. ولی باز مدارسِ کاتولیک هم زیاد هستند. ولی لزوماً آموزشِ کاتولیک ندارن مگر خودت بخواهی. یه سری مدارِسِ سِلِکتیو هم هست که تویِ ایران بهش می‌گفتیم نمونه مردمی. اینها آزمون دارند و رَنکینگ هم دارند.

مثلاً بچه‌ها می‌توانند در کلاسِ ششم ابتدایی که سالِ آخرِ ابتدایی هم هستِش امتحان بدهند و دبیرستانیشون رو برن مدرسه‌یِ سِلِکتیو. دقیقاً امتحان میدهند و اون مدرسه هم لیستی داره که تعدادی راانتخاب می‌کنه خُب اونا آموزششون بهتره، معلمهاشون بهتره و نهایتاً بحثِ پروسه‌یِ دانشگاه مثلِ ایران فقط با یک کنکور نیست. بچه‌ها آخرِش در سالِ دوازدهمِ دبیرستان یک آزمون به اسمِ اچ.اِس.دی دارند که شبیه کنکورِ خودمون هستِش البته مثلِ کنکور در یک روز نیست چند روز همون‌طور ادامه داره،

تویِ سابجِکت‌هایِ مختلف. ولی فقط اون بررسی نمی‌شه. میانگینِ نمره‌هایِ سالِ یازده با سالِ دوازده همه‌یِ بخش‌ها بررسی می‌شود. اون اِچ.اِس.دی رو هم میدن اونوقت میان با توجه به نمره‌ای که می‌گیرند انتخابِ رشته می‌کنن برای ورود به دانشگاه در استرالیا(شبیه سیستمِ ایران) باز دانشگاه‌ها مثلاً برفرض و زیاد مطمئن نیستم می‌خوای یونیوِرستی آف سیدنی بری ممکنِ بیاد بگه این رشته‌یِ مثلاً حقوقِ دانشگاهِ سیدنی اِچ.اِس.تیِ بالایِ نود می‌خواد. پس اگر کسی 88 بگیره اونجا رو قبول نمیشود.

به این شکل هستِش. گاهی من دیدم برایِ پسرِ یکی از دوستانم باهام بود که اون آزمون‌هایِ سالِ یازده دوازدهِش  رو که داره میده در طولِ تحصیلِش چون رأیِ دیپورت هم به دیتا بَیسِ دانشگاه‌ها بدن قبل از این‌که حتی آزمونِ اِچ.اِس.دی رو بدن اون دانشگاه میاد به اون نفر آفر میده. که مثلاً شما می‌تونید در دانشگاه بیاید درس بخوانید و بستگی داره به عملکردِ اونها. ولی نهایتاً بعد از اِچ.اِس.دی معلوم میشه کسی دانشگاه میره یا نمیره و هرچقدر هم نمره‌یِ اِچ.اِس.دی بالاتر طرف میره دانشگاهِ رَنکِ بالاتر در استرالیا،

سعید کاظمی: استرالیا هم عطشِ تحصیل در رشته پزشکی هست؟ استرالیا چه رشته‌های دانشگاهی طرفدار داره؟

مهندس ربانی: استرالیا هم هست. ولی معمولاً رشته‌هایی که نمره‌یِ بالا می‌خوان و خیلی محبوب هستن مثلاً حقوق هست مهندسی‌ها هم هستند و بچه‌ها زیاد می‌خوانند. ولی فکر کنم حقوق پرطرفدارتر هستِش. رشته‌هایِ حسابداری اینا معمولاً خوب هستند. مهندسی‌ها هستند مثلِ ایران. رشته‌هایِ پزشکی هستند. به قول معروف اتفاقاً فکر کنم پروسه‌ش هم همانقدر طول می‌کشه چون به هرحال این واحدها یه جورایی بین المللی هستند بین همه کشورها و تا حد زیادی اینا مشترک هستند.

سعید کاظمی: ایا در استرالیا دانشگاه دولتی هم داریم؟ هرینه تحصیل دانشگاه چه مبلغی است؟

مهندس ربانی: یک مقدار هزینه دارند. ببین ما سه جور دانشجو در استرالیا داریم. یک مدل که دانشجوهایِ بین المللی هستند که اَپلای کردن از ایران، چین، ژاپن اومدن درس بخوانند. که شهریه‌یِ کامل میدهند. حداقل سالی حدودِ سی چهل هزار دلار شهریه‌ شونه که اونا داستانِشون سواست. مگر این‌که طرف اِسکالِر شیپ داشته باشه. که البته اِسکالِر شیب هم برایِ لیسانس خیلی سخته. معمولاً تویِ فوق‌لیسانس و دکتری هست که مثلاً من خیلی دیدم که مثلاً بچه‌هایی که از ایران اِسکالِر شیپ می‌گیرَند.

میان درس می‌خوانند. اون یک بخشش هست. دوم بخش کسایی هستند که پِرمننت هستند ولی سیتیزِن نیستند. اونها شهریه‌شون بیش‌تره. یعنی طرف مثلاً دو سالِ اومده استرالیا پسرِش دانشجو شده، اونها شهریه‌شون بیش‌تره. ولی اگر سیتیزَن یا شهروند استرالیا باشند باز شهریه‌شون کم‌تره می‌شود و اینها در واقع از یک وام استفاده می‌کنند. که وقتی برن سرِ کار و موقعی که خودِشون بخوان می‌توانند شروع بکنند به بازپرداخت. بچه‌هایی که سیتیزِن هستند از همه بهتره، شهری‌شون کم‌تره و اون شهریه رو هم بعداً که میرن سرِ کار از حسابِشون کم میشه. روال معمولاً به این شکل هست.

سعید کاظمی:و اگه کسی نخواد استرالیا دانشگاه بره چی؟ بخواد تخصص یاد بگیره. مثلاً من شاید دوست داشته باشم نانوایی داشته باشم، رستوران بزنم. حالا یه شغلِی که یک هنر نیاز داره. دوره‌یِ تخصصیِ کورس باید بگذرونم در استرالیا؟

مهندس ربانی:بله تیف هست برایِ این رشته ها در استرالیا. تیف خیلی خوبه و تقریباً همه‌یِ مسائل رو شامل میشود. از مهارت‌هایِ هنری بگیر، ویژوال آرت بگیر، عکاسی بگیر تا نقاشیِ، نقاشیِ دیواری، آهنگری، نجاری. بله اینا مثلاً مهارت‌هایی هستند که تیف آموزش میده، دانشگاهِ علمی کاربردیشونه و بعد یه سیستمی هم که تیف داره و به نظرِ من خیلی سیستمِ خوبی هست بچه‌هایی که تیف میرن می‌تونن یه مدت به عنوانِ کارآموز بیان واردِ بازار کار استرالیا بشوند تویِ اون زمینه.

مثلاً فرض کنیم کسی می‌خواد بره تیف اِلِکتریشِن (برقکار)  بشود. خُب این یک دوره‌یِ دو ساله‌س اگر شما یک‌سره بخونید. حالا اینا میان چیکار می‌کنن؟ به جایِ این‌که همه‌یِ روزها رو بیان برن کلاس یه واحدهایِ عملی هم دارَن، دو روز یا یه روز در هفته میرن کلاس و اون چهار روزِ هفته رو میروند با یک کارگاهی که ریجِستِر شده و مثلاً طرف یک اِلِکتریشِن لایسِنزدار کارگاه رو داره هدایت می‌کنه، میروند اونجا، نامه می‌گیرن برای تیف، بعد چهار روز می‌روند انجا به عنوان اَپِندیس کار می‌کنن با دستمزدِ پایین‌تر، مثلاً 15 دلار

سعید کاظمی:یعنی دانشجویان تیف در استرالیا می روند.تجربه کسب می کنند؟

مهندس ربانی:بله. که اونجا یک روز عملاً درس می‌خونن و سه چهار روز میرن تویِ اون کارگاه کار می‌کنن. و هم شهریه‌یِ کم‌تری به تیف میدن و هم این‌که یک دستمزدی می‌گیرن و اون کارفرما هم براش مزایایی داره بچه‌هایی که از تیف میان براش کار می‌کنن. این مدلِ تیف هستِش حالا می‌تونه همه چی باشه نقاشی یا نجاری.

سعید کاظمی: رشته‌هایِ علمی کاربردی در استرالیا چقدر هزینه داره؟

مهندس ربانی:به شرایطِ اقامتِ شما بستگی داره. برایِ سیتیزِن‌ها تا جایی که خبر دارم مثلاً یک کورس ممکنِ سالی دقیقاً نمی‌دانم باید قبل از این یه تحقیقی می‌کردم.

سعید کاظمی:حالا آقایِ مهندس کسی از ایران بخواد بیاد استرالیا در دانشگاه تیف درس بخواند؟ شانس داره تویِ اون‌ها شرکت کنه؟

مهندس ربانی: ببینید بله ممکنِ ولی شهریه‌ش بیش‌تر میشود. مثلاً کسی سیتیزِن نباشه خُب طبیعتاً باید بیش‌تر شهریه بده. یک سری سوبسید ها هست برایِ سیتیزِن‌های استرالیا که مثلاً اینترناشنال که اقدام بکنی باید کامل شهریه رو بدهید. اینجا یک سری هستند که اینترناشنال به جایِ این‌که برن دانشگاه طرف اصلاً علاقه داره کارِ ترَید بکنه. یه کارِ مهارتی بکنه. بجایِ این‌که به دانشگاه بیاد میاد تیف، دو سال شهریه میدهد؛ یه چیزی حول و حوشِ ده هزار تا بیست هزار دلار در سال حداقل هست بعد مثلاً یک لایسِنز می‌گیره و دیگه چون تویِ اون زمینه لایسِنز داره دستمزدِش خیلی تفاوت می‌کنه.

سعید کاظمی:هم زبانِش تقویت شده و هم با محیط آشنا شده و هم خیلی از اِسترِس‌هاش کاهش پیدا کرده و به قولِ شما یک لایسِنز داره که به دردِش می‌خوره.   

مهندس ربانی:بعد با اون لایسِنز می‌تواند بیزینِس بکنه و چند نفر رو بیاره براش کار بکنن. به اینها در استرالیا بیزینِس‌هایِ کوچک می گویند. البته دولت هم بهشون تسهیلاتی میده. یادم هستِش یه بار از طرفِ وزیرِ اقتصادِشون هم صحبت شد که می‌گفت ما خودمون هم می‌دونیم که خیلی از این؛ ما یه چیزی اینجا داریم به نامِ بازگشتِ مالیات، که بِزینِس‌هایِ کوچک پلَی می‌کنن خیلی‌هاشون خیلی آنِست(صادق) نیستند به قولِ خودِشون. یعنی طرف عددسازی می‌کنه.

فرض کنید طرف مثلاً شرکت داره نقاشی می‌کنه بعد یه ماشین می‌خره این ماشین رو می‌زنه به عنوانِ هزینه‌هایِ شرکت و یه مقدار از مالیاتِش رو پس می‌گیره. یادمه که مثلاً اون وزیرِشون می‌گفت خیلی از اینا ما داده‌هاش رو می‌دونیم درسته ولی عمداً سعی می‌کردیم حمایت کنیم چون بیزینِس‌هایِ کوچک وقتی واردِ فضایِ رقابتی می‌شَن برایِ کلِ مجموعه خوب هستند چون یه حالتِ رقابتی ایجاد می‌کننئ و اینجا وقتی طرف یه شرکت رو می‌زند خیلی از هزینه‌هاش رو به عنوانِ هزینه‌هایِ شرکت می‌زند.

مثلاً ماشینی خریده، کامپیوتری خریده، رفته ابزار خریده و حتی میره یک دریل می‌خره اون رسیدِش رو نگه می‌داره در هزینه مالیات پلی می‌کنه از درآمدِش کم میشود. بنابراین طلبکار میشود و یه مقدار از مالیاتِش رو دولت بهش برمی‌گردونه. دولت استرالیا مثلاً سعی می‌کند بیزینِس‌هایِ کوچک رو حمایت کنند. حالا این بیزینِسِ کوچک ممکنِ یک نانواییِ کوچک باشه، ممکنه یک شرکت باشه و ممکنِ یک شرکت باشه با بیست نفر آدم .

سعید کاظمی:یه بحثی که خیلی من دارم تبلیغِش رو تویِ فضایِ اینترنت و دنیایِ دیجیتال می‌بینم بحثِ جاب آفر هستِ. اصلا چیزی به اسمِ جاب‌آفر ما برایِ خارجی‌ها در استرالیا داریم؟ یعنی کسی که ادعا می‌کنه من اینجا جاب‌آفر بهت میدم اصلاَ معنی داره؟

مهندس ربانی:عمدتاً فیک هستند. ببینید سیدنی اینقدر متقاضیِ جاب هست که چرا طرف برایِ نجار بخواد از ایران آدم بیاره و یا برایِ یه دونه آجرکار. یعنی شما اینجا از یک شهر میری شهرِ دیگه بیکار می‌مونه تا اونجا بتونی به اون بازار محلی اونجا آشنا بشوید. چطور مثلاً طرف من دیدم آره نجار می‌خواهد مثلاً میاد جاب‌آفر. می‌دونه داستانِ جاب‌آفِر چیه؟ اینا خیلی‌هاشون پُشتِش یه دغل‌بازیِ بینِ اون آدم و یه نفر اینجاست. واقعاً اگر کسی متقاضیِ نیرو باشه اینجا نیرو هست.

در مواردِ خاص مگر تخصص خیلی خاص باشد. مثلاً یک شرکت در استرالیا جوش‌کارِ زیرِ اقیانوس می‌خواهد. میاد جاب‌آفر می‎گیره مثلا یه نفر رو از آفریقایِ جنوبی برمی‌داره میاره. بله این شغلِ خاصی هست و چند نفر تویِ دنیا می توانند این کار رو انجام بدن. ولی در موردِ کارهایِ مهارتی عمدتاً متاسفانه. البته تویِ استرالیا خوشبختانه کم‌تره و من این رو خیلی تویِ سمتِ اروپا و کانادا می‌بینم. ولی تویِ استرالیا کم‌تره علتِش هم اینه که یه مقدار اینا رو دستِشون رو یک مقدار قوانین سفت و سخت بسته.

کاری که اینا می‌کنند اینه که اون بابا که حالا به اصطلاح وکیل هستِش مثلاً یک نفر رو می‌شناسه در سیدنی این بابا حالا  در مارکت کاری داره می‌کنه؛ ممکنِ نقاش باشه، ممکنِ نجار باشه، بعد با اون هماهنگ می‌کنه و این بنده‌یِ خدا رو به اسمِ جاب آفِر میاره اینجا و می‌بره ظاهراً سرِ اون جاب هم میذارد. کارِش تموم شده می‌گه خُب این ویزات و این هم کارِت دیگه سی‌هزار دلارِ من رو بده. حالا اون بابا از دو لحاظ ازش سوء استفاده میشود.

اولآ قاعدتاً اون کارفرما پرداختِ درستی نخواهد کرد به این آدم. می‌خواد لابد براش سوپر رد نکنه، می‌خواد لابد براش مثلاً پرداختِ منظم نکنه و بعد از دو سه ماه هم میگه آره تو مثلاً کارِت خوب نبود و بخشی از پولِش رو هم لابد نمیده و اینا عمدتاً به همین شکل هستند چون دارم می‌بینم اینجا. چون اینجا برایِ هر کاری متقاضی بخواهی هست و چرا باید طرف از ایران و یا از عربستان بیاد  در استرالیا جاب افر بده.

سعید کاظمی:چرا دولتِ استرالیا اگه نیرویِ کارِ کافی داره مهاجر متخصص می‌پذیره؟

مهندس ربانی:اینجا کار به اندازه‌یِ کافی نداره. ببینید مهاجر متخصص که میاد خارج سه اتفاق براش می‌اُفتد. در هر سه حالت به نفعِ کشورِ مقصد هستِش. یکی این‌که میاد تخصص داره و سابقه‌یِ کار داره، جذبِ بازارِ کار می شود. یک عددی می‌خوندم می‌گفت که یک نفر تا بخواد از روزِ اولِ مدرسه یه مدرکِ لیسانس بگیره پونصدهزار حداقل برایِ سیستم‌ آموزشیِ کشور هزینه هست. این تازه یک لیسانسِ صفر هست. حالا یه مقدار هم کار کرده تویِ ایران، تو عراق و ترکیه و سابقه کار داره. سابقه‌ش رو هم با خودِش میاره. مالیات هم میده. خُب این یک آپشِن هستِش که سوده.

دومِش اینه که این آدم تویِ اون فیلدِ خودِش جذب نمی‌شود. ولی بالاخره کاری میاد بکنه.  چه می‌دونم میاد قنادی می‌زنه، میاد رانندگی می‌کنه. خُب باز هم داره کار می‌کنه، پول تولید می‌کنه، مالیات میده. حالتِ سوم اینه که اصلاً میاد شکست می‌خوره خدایی نکرده برمی‌گرده. خُب 40 هزار دلار خرج کرده برگشته. هر سه تاش سوده. و این کشور مثلاً یک چیزی حول و حوشِ پنج شش برابر وسعتِ ایران کم‌تر از 24 میلیون جمعیت داره.

خُب طبیعتاً هنوز پذیرِش داره و حالا  نمی‌تونم بگم که اون سیستمِ اِسکیل سِلِکتِش که مثلاً میاد می‌گه من امثال دویست مهندسِ برق می‌خوام و 150 تا مهندسِ مکانیک خیلی هوشمند هستِش و مثلاً یه تحقیقی خیلی منسجمِ پشتِ این داستان شده نه. خیلی‌هاشون هم به اون انسجامی که ممکنِ به ذهنِ مهاجر باشه نیست. حالا مثلا اگر امثال 300 تا اِلِکتریکال اینجینیِرینگ(مهندس برق) می‌خواهند لابد حالا 300 تا پوزیشِن اونجا خالی هستِش نه به این شکل نیست.

ولی من حیث المجموع واقعاً در مارکت نیاز هست. یعنی مثلاً من تویِ این شش هفت سالی که اینجا کار کردم همیشه تویِ شرکت‌هایی که بودم دیدم که واقعاً نیروهایِ خوب با کارِ خوب جذب میشوند، جابه‌جا می‌شن، جاشون خالی میشه و جاشون باید طبیعتاً پر بشود یعنی دیمَند(نیاز) هست و من می‌بینم ولی نه حالا اینقدر هوشمند که پشتِ اون لیست‌هایِ جدول‌هاشون یک تحقیقِ وسیع باشه. نه به اون شکل نیست.  

سعید کاظمی: ارتباطِ جامعه‌یِ مهاجر حالا اینجا ما هدفمون جامعه‌یِ ایرانی هست با خودِ جامعه‌یِ استرالیا چطوریه؟ یعنی شما چه احساسی دارید با همسایه‌ها، محیط، اجتماع؟ و معمولاً ارتباطِشون با مهاجر چه‌طوری هستِش؟ احساسِ نژادپرستانه‌ای هم کردید؟

مهندس ربانی:من خیلی این بحث رو ندیدم. هر چقدر جالبه حالا سطحِ تحصیلات و سطحِ اجتماعیِ زندگیِ اون آدم بره بالا طبیعتاً این رفتارها هم توش کم‌تر میشه. چو ن اینجا تویِ استرالیا یه مثلِ میگن طرف یا خودش مهاجره، یا باباش مهاجر بوده یا حداکثر بابا‌بزگِش. چون واقعاً کشوری مهاجرپذیر هستِ . کانادا هم به همین شکل هستِش. آمریکا هم به همین شکل هستِش منتهی طولانی‌تر. حالا آمریکا مثلاً با پونصد سال قدمته مهاجرت و استرالیا با 200 سال قدمتِ مهاجرت. کانادا هم به همین‌شکل.

بنابراین این مسئله پذیرفته شده است. شما قطعاً این حس رو در دانمارک نخواهید داشت حالا مثال زدم که بومی‌هاش بیش‌تر هستن. و در موردِ پذیرِشِ ایرانی‌ها هم محل به محل فرق می‌کنه. پذیرشِ خارجی‌ها نه لزوماً ایرانی‌ها. آدم با آدم فرق می‌کنه. من عمدتاً مشکلِ خاصی نداشتم و حتی با همسایه‌هامون هم ارتباط داریم. البته یک چیزی رو هم به شما بگم چه ارتباط با همکارها و چه ارتباط با همسایه‌ها در استرالیا به اون عمقِ رابطه با اون دوست ایرانی نخواهد شد.

من مثلاً الان با همکارها میریم می‌شینیم تویِ رستوران و شاید دو ساعت هم با هم غذا بخوریم و بگوییم و بخندیم ولی عمقِ رابطه‌یِ من با اون آدم هرگز به اندازه‌یِ عمقِ رابطه‌یِ من با دوستِ ایرانیم که اینجا با هم رفت و آمدِ خانوادگی داریم اونقدر نخواهد شد. در یک سطحِ دیگه محدود میشه. مثلاً در حد همین یه بیرون رفتن. مثلا با همسایه‌ها ما شده تویِ حیاطِ هم نشستیم یه باربیکیو هم درست کردیم و با هم خوردیم یا مثلا اون ابزاری از من قرض‌گرفته یا من به او قرض‌دادم.

این مسائل اینجا خیلی پذیرفته شده است و همسایه‌ها هم‌دیگر و می‌شناسند و گرم هستند. عمدتاً خودِ اُزی‌ها گرم هستَن ولی اَیژیَن‌ها کم‌تر ارتباط برقرار می‌کنن. هندی‌ها باز یه ذره مثلِ خودِمون پرحرف و یه ذره ارتباط می گیرند. ولی چینی‌ها عمدتاً سردتر هستَند. ولی خودِ استرالیایی‌ها مردمِ خونگرمی هستند و اینجا مسائل نژادپرستی رو من هیچ‌جا ندیدم. شاید بگم فقط یه مورد دیدم.

داستان یک برخورد نژاد پرستانه در سیدنی استرالیا؟

اونم جالب بود ما یک‌سری پروژه داشتیم برایِ یه جایی مثلِ وزارتِ مسکنِ ایران. اینا یه سری خونه‌هایی دارند که میدن به افرادِ کم درآمد در استرالیا. این افراد عمدتاً آدم‌هایی هستند که اصلاً خانوادگی هم خیلی داغون هستن و ممکنه معتاد باشند و به قولِ معروف از این خونواده‌هایی که آویزونِ دولت هستند. دولت یه پولی به اینا میدهد، اینا هم آویزون و درب و داغون. بعد من یادمه این خونه‌هارو که یه پروژه‌ای با ما داشت وزارت‌خونه دِپارتمان که ما می‌رفتیم گزارش می‌دادیم،

یه بازدید می‌کردیم که از لحاظِ فیلد‌هایِ مختلف ایمن هست یا نه. مثلاً من برقِش رو بررسی می‌کردم، همکار بحثِ آتش نشانی رو بررسی می‌کرد و این تنها موردی بود که من می‌تونم بگم بحثِ نژادی اینجا برایِ من پیش اومد و اونا هم گفته بودن اینها آدمم‌هایِ ناراحتی هستند و اگه هرچی گفتن هیچی نگویید. بالاخره ما اونجا نماینده‌یِ هَوزینگ بودیم و خیلی محدود بودیم. می‌رفتی در می‌زدی بعضی‌هاشون؛ حالا فرض کنید کسی که تویِ خونه‌یِ دولتی نشسته.

رفتارِش به‌هرحال خیلی جالب نیست. در زدیم طرف اومد گفتِش که برایِ چی اومدید، خُب گفتیم که اومدید خونه رو بازدید کنیم. یه خانمی بود و مشخص بود که یه آدمِ نرمال و سالمی هم نبود شروع کرد به بد و بیراه گفتن و کی شما رو اینجا راه میده و برگردید کشورِ خودتون، اینجا چی می‌خواید. بعدئما هیچی نگفتیم چون به ما گفته بودن به اینا هیچی نگیم. بعد من دیگه طاقت نیاوردم. هی گفت و گفت آخرِش گفتم این کشوری که تو میگی به من خیلی بیش‌تر از تو نیاز داشته برایِ همین من اینجام.

خیلی ناراحت شد بعد گفت من اسمتون رو می‌نویسم و میدم گفتم این اِسمِ منه و لَیبِلِ من حتماً تماس بگیر و بهشون بگو. ولی باور کنید این تنها مسئله‌ای بود من اینجا دیدم. اون بنده‌یِ خدا یک فردِ دراگی(معتاد) بود داغون بود حالا قاطی کرده بود ولی ندیدم خیلی واقعاً. یعنی این کشور یاد گرفته که مهاجر اومده به اینجا و سود رسونده به این کشور. اگه یادِتون باشه تویِ آمریکا وقتی ترامپ یه کم حوزه‌هایِ نژادپرستی می‌گرفت خیلی از مردم بهش می‌گفتن ترامپ فراموش نکن که آمریکا رو مهاجر ساخته.

آقای مهندس یک دنیا سپاس از وقتی که گذاشتید. دوستانی که علاقه مند هستند. مطالب بیشتری از در مورد زندگی در هر جای دنیا را مطالعه بفرمایند. اینجا کلیک بفرمائید. اگر علاقه مند هستید. مطالعه مطالب مشابه به زبان اصلی هم از اینجا کلیک بفرمائید. لطفا شما هم اگر علاقه مند هستید. تجربیات خودتون را با هموطنان عزیز به اشتراک بگذارید. با من سعید کاظمی تماس بگیرید. تا در یک لایو مشترک تجربیات ارزشمند شما را بشنویم. یا می توانید. در قالب یک فایل ویدئویی یا صوتی تجربیات خودتون را در اختیار ما بگذارید.

تجربیات کار در سیدنی استرالیا

تجربیات کار در سیدنی استرالیا با مهندس ربانی

شنیدن فایل صوتی این مصاحبه از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

برای تماشای ویدئو این مصاحبه می توانید. از طریق ویدئو ذیل اقدام بفرمائید.

تجربیات کار در سیدنی استرالیا

سعید کاظمی : سلام به همه‌یِ دوستانی که با ما همراه هستند. با آقای مهندس ربانی همراه هستیم. امروز تجربیاتِ آقایِ مهندس رو در موردِ کار در سیدنی استرالیا با هم صحبت خواهیم کرد.

مهندس ربانی: سلام مخلِصَم. خوب هستید؟ من در خدمتتون هستم.

سعید کاظمی: آقایِ مهندس ادامه‌یِ بحث ما رو درباره‌یِ تجربیات کار در سیدنی استرالیا بگویید. شما وارد سیدنیِ استرالیا شدید. چه شرایطِ کاری داشتید از تجربیاتِ کاریِ خودتون بگویید من سوالاتی که آماده کردم. در ادامه از شما می‌پرسم.

مهندس ربانی: خواهش می‌کنم. عرضم به حضورِ شما بزرگ‌ترین چالش در استرالیا برای مهاجرت کار است. به قولِ معروف کار داشته باشی، زندگی رو روال بیفته کار نداشته باشی واقعاً می‌شه گفت که خیلی مشکله. یعنی همه‌چیز در موردِ کار هست. تمامِ تلاش‌ها در این است. که شما تویِ اون رشته‌ای که موردِ علاقت هستِ و کار کردی واردِ بازارِ کار بشوی و بزرگ‌ترین چالش هم هست. بزرگ‌ترین چالش برایِ مهاجر هم این است. که سابقه‌یِ لوکال یا محلی در استرالیا نداره. من به کارفرمایِ خارجی تا حدی حق می‌دهم. که سابقه‌یِ لوکال یا محلی براش این‌قدر مهم است. چون خودم فهمیدم وقتی که اولین کارم رو گرفتم و شروع کردم به کار فهمیدم که چقدر با فضایِ کارِ اینجا و با استاندارد کارِ اینجا و با جزئیات کارِ در استرالیا من بیگانه هستم.

تا قبلِ می‌گفتم چرا من که 12 سال سابقه‌ِ کار دارم اینا جذبم نمی‌کنن ولی وقتی که واردِ بازارِ کار شدم حتی کسی که از اروپا اومده باشه در استرالیا مشکل خواهد داشت؛ حالا ما از کشورهایی اومدیم که انگلیسی زبان نبودیم و انتظار داریم که مشکلاتِ اونا کم‌تر باشه که کمتر هم هست ولی واقعیت این است. که مهم‌ترین بحث بحثِ سابقه‌یِ محلی باید داشته باشید تا کارفرما شما را جذب کند.

حالا مهاجر چطور می‌تواند. این مشکل رو حل بکنه یعنی سابقه‌یِ لوکال رو و نگرانیِ کارفرما رو مرتفع بکنه؟ اولاً قبلِش حتماً مطالعه بکنه. مثلاً من از ایران که داشتم می‌اومدم ااستانداردهایِ اینجا رو تا حدی که دسترسی داشتم چون اینجا هم واقعیتِش مثلِ ایران نیست. منابع همه کپی‌رایت دارند و همین‌طور که ما تویِ ایران بدونِ کپی‌رایت نرم‌افزار رو برمی‌داریم نصب می‌کنیم، کار می‌کنیم و استانداردها همه جا دستِ همه هست واقعاً به این شکل نبود. من باز از دوستایی که اینجا بودن کمک خواستم. به‌صورتِ محدودی توانستم به استنانداردها دسترسی پیدا کنم و به قولِ معروف تا اونجا که می‌شد از انها استفاده کردم. ولی مهم‌ترین مسئله این است.

که بحث سابقه‌یِ لوکال رو به اصطلاح چطوری شما حل بکنید. بهترین راهی که به من کمک کرد این بود که یک مقدار از بحث‌هایِ دیزاین درافتینگ شروع کردم. یعنی صرفاً دیزاین نبود. یا مثلاً چون این بحث متاسفانه تویِ ایران اصلاً تویِ اون مقطع نبود. اما من اینجا با موضوع در استرالیا آشنا شدم. به من خیلی کمک کرد که تونستم کارِ اولَم رو بگیرم و بعد از اون دیگه کارم ساده‌تر شد و به هر صورت دیگه سابقه‌یِ لوکالم بیش‌تر شد و توانستم کارهایِ دیگه‌ای بگیرم.

ولی مهم‌ترین مسئله بخوام جمع‌بندی بکنم اینه که اولاً قبلِش راجع به استانداردهایِ کاری و رشته‌یِ خودتون تحقیق بکنید  و دوماً یک کم سعی کنید دایره‌یِ دانش‌تون رو با استفاده از نرم‌افزارهایی که اینجا هست وسیع‌تر بکنید. که رزومه‌یِ شما به رزومه‌یِ اون آدمِ لوکالی که مالِ اینجاست بچربه یا حداقل برابر باشه. وگرنه هیچ دلیلی نداره که کارفرما شما رو بگیره. من از این روش رفتم جلو یعنی چند تا نرم افزار رو کار کردم که در کنارِ رزومه‌م به وزنِ رزومه‌م اضافه کرد و اولین کارفرما به من اعتماد کرد و بدونِ سابقه‌یِ لوکال به من کار داد.

سعید کاظمی: استخدامِ دولت استرالیا چه‌طوری است؟ منظورم این است شانس استخدامِ سیستمِ دولتی استرالیا هم وجود داره یا نه کلا کارها به سمتِ کارفرمایی و خصوصیه؟

مهندس ربانی: خصوصی بیش‌تره. دولتی پیچیدگی‌هایِ خاص خودش رو داره برایِ استخدام. اصلاً پروسه‌یِ جدایی داره. چند مرحله باید شما اپلیکَیشِن رو انجام بدید. معمولاً اینجا باب نیست که طرف کار اولِش رو از دولتی شروع کنه چون اصلاً احتمالاً حائزِ شرایط نیست. ولی خیلی بینِ همکارهایِ ما هست طرف که چند سال تویِ شرکت‌هایِ خصوصی کار بکنه بنا به دلایلی که عمدتاً بگم کم‌تر کار کردنِ واقعیتیش و یک مقدار اِستَیبِل بودن (دائمی و با ثبات بودن )میرن به سمتِ شغل‌هایِ دولتی. اینجا هم تا حدی شبیه به ایران هست. کسایی که شغل‌هایِ دولتی هستند می‌تونم بگم که حجم کارِشون و مسئولیتشون نسبت به کسایی که تویِ بخشِ خصوصی هستند کم‌تر هستِش. یه کم خُب جایگاهِ کارفرمایی دارند تا جایگاهِ پاسخگویی. ولی ابتدا به ساکن سخته دولتی جذب شدن.

سعید کاظمی: آیا در استرالیا هم مثلِ نظام مهندسی ایران داره مثلاً بازرسی‌هایِ برقِ ساختمان‌ها یا شرکت‌ها یا کارخونه‌ها اینا من دیدم تویِ مستندها مهندسِ برق میرود.اون ساختمان رو از نظرِ مسائلِ برقی و فنیش کنترل می‌کنه، تائیدیه میده.یک سری مجوزها و جوازهایِ کارِ مجزا مثلِ کارشناسِ رسمیِ دادگستری و اونایی که ما تویِ ایران داریم آیا تویِ استرالیا هم داریم؟

مهندس ربانی: نه به اون شکل. ببینید این سازمانی که شما می‌گید اینجا به اسمِ اینجنیر اف استرالیاست . که به این شکل کار نمی‌کنه. یکی از بخش‌هایِ کاریش ارزیابیِ مهاجرینِ تازه وارد هستِش. چون اینجا اصلاً وزیرِ مهاجرت دارند. اینجا اصلاً  بحثِ مهاجرت خیلی مهم است. سه چهارتا کشور هم هستند تویِ دنیا که این بخش خیلی مهمه و طبیعتاً استرالیا یک بخشیش رو اختصاص داده به ارزیابیِ مدارکِ مهندسی. البته همه‌یِ مدارک هم توسطِ اینجنیر اف استرالیا نیست. مثلاً آی‌تی‌ها توسطِ سازمان دیگری بررسی می شود. این مدلِ نظارتی که شما می‌گویید هست نه که نیست ولی به اون شکلِ منسجمی که یک نظامِ مهندسی وجود داشته باشه یا مثلاً کانون کارشناسان دادگستری وجود داشته باشه نیست و به شکل‌هایِ دیگه هست. بیش‌تر توسطِ خودِ مشاورین در حینِ کار انجام میشود.

یعنی منِ مشاور که برقِ یک ساختمان رو طراحی کردم بسته به قراردادی که به کارفرمام دارم مثلاً ممکنِ که ما فقط یک دیزاینِ مفهومی داشته باشیم به قولِ خودشون کانسپت دیزاین باشه و کارِ ما اونجا تمام بشه یا دیتَیل(جزئیات) دیزاین باشه و وقتی که پیمانکار حتی داره اون کار رو انجام میدهد. شما در کارت تعریف شده که دوبار یا سه بار باید سایتیسفِکشِن داشته باشی. پیمانکار داره نصبِ تجهیزات می‌کنه نظارت بکنید. بنابراین بیش‌تر اون طرفِ قضیه هست. یعنی در بخشِ مشتریِ با مشاورِش. اینی که حالا نظام مهندسی بیاد نظارت بکنه نه. ولی مثلاً حالا برقش رو بخوام بگم برفرض وقتی که بخواد شبکه‌یِ برقش رو بگیرد.

اون سازمانی که بخواد برق رو تأمین بکنه حالا مثلاً اون شبکه بله چک بکنه کارشناس میاد بازرسی می‌کنه ببینه مشکلی داره اگه مشکلی نداشته باشه بهش برق میده. در موردِ خودِ سازه‌یِ ساختمان بله بیش‌تره کارها توسطِ بخشِ خصوصی انجام می‌شود. چیزی دارند به اسمِ بیلدینگ کودال استرالیا که بی‌سی‌اَی بهش میگن اینا مشاورهایِ بی‌سی‌اَی وجود دارند که میان از ابتدا اون دیزاینی رو چک می‌کنن که ببینن آیا منطبق با استانداردهای کانستراکشِنِ(ساختمانی) استرالیا هست. بیش‌تر می‌گم تویِ سمتِ بخشِ خصوصی هست تا مثلاً بخشِ دولتی.

سعید کاظمی: حالا من اومدم اونجا و زبانم و ویزا و مجوزم همه رو گرفتم. یکی دوماهِ اول تا خونه اجاره کنی و مستقر بشوید و با خانواده هم که بروید. مشکلات بیش‌تره حالا می‌خوام واردِ فضای کار در استرالیا بشوم. اولین اقدام باید چیکار کنم؟

مهندس ربانی: شما اول باید با یک فرمتِ خوب رزومه تهیه بکنید. من موقعی که اومدم نمی‌دونم این کلاس‌ها رو یک مقطعی قطع کرده بودن مثلِ این‌که دوباره برگزار می کنند. مثلاً برایِ مهاجرانی که اِسکیل آمده بودند و  پرمننت(مجوز) داشتند. یادم است. یک دوره‌ای میذاشت به اسمِ اسکیل مکس. که تویِ اسکیل مکس شما می‌رفتید. حدودِ چهار هفته بود و تَیف این رو برگزار می‌کرد. تَیف یه جورایی دانشگاهِ علمی کاربردیِ استرالیا است. به ما می‌گفتند که رزومه‌مون رو چه‌جوری فرمتِش رو درست کنیم. تکنیک‌هایِ اینترویو(مصاحبه) مثلاً با شما کار می‌کنن.  یک زمان این دوره متوقف شد اما زمانِ ما بود. بعد شما یک رزومه درست می‌کنید و شروع می‌کنید.

از وب‌سایت‌هایی که کاریابی هستند که مهم‌ترینشون سید دات کامه شروع می‌کنی به اَپلای کردن. و معمولاً هم دو مدل جاب اَد هست.  یعنی دو مدل اَدوِرتایزمنت برایِ شغل میاد. یکی از طرفِ کارفرماست مستقیم و لی بیش‌ترِش از طرفِ کاریاب‌ها است. کاریاب‌ها خیلی وقت‌ها یک تبلیغ می‌ذارن برایِ یک شغل و اسمِ مشتریشون رو نمیارَن. می‌گن من برایِ شرکتِ مشاورِ بزرگ مثلاً رده یک یا رده دو دارم دنبالِ یک مهندسِ مکانیک می‌گردم. شما رزومه رو بهش می‌دی. اولش خودش با شما یک مصاحبه‌ای می‌کنه ببینه سطحِ زبانت چطوره، سطحِ تکنیکالِت چطوره. بعد شروع می‌کنه شما رو معرفی کردن به اون سازمان و به اون شرکت. خیلی وقت‌ها این آگهی‌هایی که اینها میدن به قولِ خودشون فیشینگه.

یعنی بیش‌تر دارن رزومه جمع می‌کنن .شاید حتی در بعضی موارد اون پشت هنوز اون آگهی به اون جدیت وجود نداشته باشه. کاریاب داره اونجا تویِ اون شرکت دو نفر رو می‌شناسه داره باهاشون صحبت می‌کنه می‌گه آره من این افراد رو می‌شناسم. اینطوره حالا اونها رو می‌خواد قانع بکنه که اجازه بدن شما برید مصاحبه بکنید. بعضی وقت‌ها بعضی‌ها می‌گن آره این کاریابی‌ها قابلِ اعتماد نیستند ولی من خودم می‌تونم بگم که اولین شغلَم رو با کاریاب گرفتم و تاحالا سه‌ چهاربار شغل عوض کردم و فقط یک‌بارِش با کاریاب نبود.

چرا؟ چون کاریاب کار و درآمدِش شمای هستید و از شما هم حتی یک سنت هم کاریاب نمی‌گیره. پولِ کاریاب رو کارفرما میده. و این خیلی خوبه. من دیدم و گاهی هم می‌نویسند که اگر کاریاب به شما گفت مثلاً باید به من 500 دلار بدید اون جاب مطمئن باشید که فَیک هستِش. من این کار رو هرگز نمی‌کنم چون پول‌هایِ خیلی خوبی می‌گیرَن. مثلاً کاریاب اگر یک نیرویِ باسابقه‌یِ کم رو معرفی بکنه حداقل بین 5 تا 7 هزار دلار از کارفرما می‌گیره و یک نیرو با سابقه‌یِ خوب رو ممکنِ ده تا پونزده هزار دلار از کارفرما که بهش معرفی می‌کنه ازش بگیره.

بنابراین این ذهنیتی که تویِ خیلی‌ها هست که آره کاریاب‌ها سرِکاری هستن و فلان این‌طور هم نیست توشون هست کسایی که فیشینگ می‌کنن. هنوز به اون جدیت اون پوزیشِن وجود نداره ولی واقعیت اینه که اون آدم اگر تو رو بتواند استخدام بکنه 100 هزار دلار می‌گیره پس چرا باید این کار رو نکنه. و من خودم به شخصه همیشه به دوستان پیشنهاد می‌کنم که از هر دو روش برید جلو. هم اگر مستقیم وب‌سایتِ خودِ شرکت رو می‌بینید که گذاشته همونجا اَپلای بکنید هم کاریاب باهاتون تماس می‌گیره رزومه‌تون رو بهشون بدید. هر دوتاش جواب میده. بالاخره یکیش جواب می‌ده ما هم همین‌طور کار پیدا کردیم.

سعید کاظمی: بعد اگه کسی بخواد برایِ خودش کسب و کار در استرالیا راه بندازه شرایط چه‌طوری است؟ مثلاً شما توصیه می‌کنید کسی که اول اومده؛ حالا البته دو بخش می‌شود.یکی سرمایه‌یِ کافی با خودش آورده و یکی هست که خُب مثلاً ما متوسطِ جامعه رو می‌گویم ، خُب مثلاً با پولِ ایران چند میلیارد هم ببری شاید 50 هزار دلار و 100 هزار دلار هم نشه. عددِ هنگفتی نیست. حالا فرض کنیم اکثریتِ جامعه سرمایه‌یِ زیادی نداره کی وقتشه که واردِ اون اتمسفرِ کارآفرینی و کار و یا خویش‌فرمایی بشود و برایِ خودش کار بکنه و یک کسب و کار برایِ خودش راه بندازه؟

مهندس ربانی: در هر دو حالت ابتدا به ساکن  همون اولِش نمی‌تونه. چه بخواد خدماتِ مهندسی بده یه روزی و یک شرکتی بزنه، اون بخشِش مخصوصاً اگر تخصصی باشه که باید سال‌ها تویِ بازار کار بکنه.  چون اینجا فضا خیلی رقابتی هستِش و از همه‌یِ دنیا میان. شما اگر مثلاً یه روزی بخواهید یک شرکتی ثبت بکنید، برایِ این‌که برایِ کسی کار بکنید، مثلاً خدماتِ مهندسی به یک مشتری بدید باید حداقل چهار پنج سال تو اون زمینه کار کرده باشی، تمامِ زیر و بمِ قضیه رو بدونید، نت‌ورک داشته باشی، اینجا تیم‌ورکِ. اینجا واقعاً بدونِ تیم‌ورک شما هیچ‌کاری نمی‌توانید بکنید. یک نفر آدم به هیچ‌عنوان نمی‌تونه کار بکنه.

باید شما از افرادِ مختلف تو زمینه‌هایِ مختلف؛ مثلاً اگر می‌خوای تویِ زمینه‌یِ ساختمان کار بکنی، حتما باید یک مهندسیِ مکانیکِ خوب داشته باشی، مهندسِ فایرِ خوب داشته باشی، مهندسِ هیدرولیکِ خوب داشته باشی. خُب روزِ اولی که شما رسیدید اینا رو از کجا می‌خواید بدونید و اونوقت کی به شما کار میده؟ شما می‌خواید کارِت رو از کی بگیرید؟ شما حداقل 5 سال سابقه کار می‌خواهید و چالِش‌هایِ خودش رو داره، دردِسرهایِ خودش رو داره مثلِ ایران، بیزینِس ران کردن. دوباره اگه به عنوانِ سرمایه‌گذاری میاید باز هم اون هم زمان می‌خواد. برایِ همین است که حتی ویزایِ بیزینِس تویِ استرالیا هم به طرف یک‌سال وقت میدن و بعد از یک سال هستِش که از شما می‌خواد که شما حالا بیاید اون بیزینِسِ موردِ نظرِ خودت رو شروع بکنی. بله کسایی که پول دارند می‌تونن حتی برَن بیزینِسِ آماده رو بخرَن. خیلی بابِ است تویِ استرالیا بیزینِس خریدن.

سعید کاظمی: در مورد خرید یک فرانچایز در استرالیا صحبتی بکنید.

بذارید من یه توضیحِ کوچیکی بدم شاید بعضی دوستان ندونن. فرانچایز چیست. فرانچایز گرفتن نمایندگیِ یک شرکت است  مثلِ مک‌دونالد که ما یک هزینه‌ای رو به یک شرکت می‌دهیم ولی شرکت تمامِ تجهیزات و دکوراسیون و کلِ موادِ اولیه رو برایِ ما تهیه می‌کنه و ما رو کامل آموزش می‌ده. چون که من مک‌دونالد رو کامل رفتم و تحقیق کردم. و یک هزینه‌یِ هنگفتی هم می‌گیره حالا فک کنم به یک میلیون دلار حداقل قیمت خرید فرانچایز باشه. البته بستگی داره و در ازایِ این هزینه به شما یک نمایندگیِ رسمی می‌دهد.

حتی محل ملک و مشاوری که به شما می‌ده و غیره و همه‌یِ استانداردها هم باید طبقِ استانداردهایِ اون شرکتِ مک دونالد باشه تبلیغاتِش رو هم مک‌دونالد میده و شما حق تبلیغ ندارید، حقِ تغییر در هیچ قسمت از دکوراسیون ندارید و یک رویالیتی هستِش اگه اشتباه نکنم و حقِ کمیسیون ماهیانه فقط شش تا ده درصد متوسط به این شرکت‌ها پرداخت می‌کنید و تمام نمایندگی‌هایِ مک‌دونالد در دنیا بر اساسِ فرانچایز است. اگه زحمتی نیست توضیحی به ما در مورد فرانچایز در استرالیا بدین.

مهندس ربانی:  فرمایشِتون درست بود به همین شکل هستِش. حالا تویِ اون بخش من زیاد تحقیق نکردم. فقط یک تحقیقِ جزئی کردم برایِ یکی از دوستان و کلاً برندها هرچه بزرگ‌تر گران‌تر و هرچه بزرگ‌تر سودده‌تر طبیعتاً. شما وقتی که مک‌دونالد می‌خرید یک شعبه‌ش رو فرانچایز می کنید دیگه زحمتی به خودت نمی‌دهی بابتِ این‌که بری و مشتری جذب بکنی. مک دونالد هر جا که اون اِمِش (M) رو هوا بکنه مردم با ماشین صف می ایستند. و به همین دلیل هم به شما زیرِ یک میلیون دلار به شما فرانچایز نمیدهد.

ولی در استرالیا مدل‌هایِ بیزینسِ شخصی هم هست که شما می‌تونی حتی با 80 هزار دلار مثلاً بیزینِس بخری. حالا این چیه؟ این یک کافه‌یِ کوچیکه تویِ منطقه‌یِ لوکال که مردمِ اون منطقه می‌شناسَنِش و میرن اونجا. اینجا خیلی بابِ است. از صبح تا شب مردم از 6 صبح تا ساعتِ 6 غروب تویِ رستوران هستن. اصولاً اینجا غذا تویِ خونه خوردن رو کسی باهاش میونه‌ای نداره. غذا بیرون متنوعه و ارزان هستِش و اصولاً مثلِ ما ایرانی‌ها علاقمند به بحثِ آشپزی و اینا نیستند و بنابراین رستوران داری و بیرون رفتن خیلی باب هستِش.

بنابراین این بستری ایجاد کرده برایِ خیلی بیزینِس‌هایِ شخصی حتی فامیلی. مثلاً یک خانواده‌ای هستند که پدر و پسر و همسر یک کافه تریا دارند و بیزینسشون مشتری داره و خوبیش اینه که سیستم شفاف هستِش. چون اینجا همه مالیات میدن و شما یک سنت رو هم نمی‌تونی از کسی مخفی کنی مگر این‌که چرا افرادی هستند که میان‌بر میزنن و کَش پول می‌گیرند اما عمدتاً سیستم شفاف هستش. و این سیستمِ شفاف به شما اجازه میدهد. که اون بیزینِسِ موردِ نظر رو ببینید. که این چقدر تِرنوور (گردش) مالی داره، چقدر هزینه‌هاش بوده، بالاخره دو نفر اونجا کار بکنن، هزین‌هیِ مواد اولیه داده و چقدر به قولِ خودِشون کَش‌اینِشِ یعنی چقدر پول نقد اومده.

بعد طرف به نسبتِ درآمد  بیزینِسِ خودش قیمت می گذارد. مثلاً می‌گه من این کافه رو میدم 100 هزار دلار، مثلاً اون آقایِ پمپ‌بنزین می‌گه من پمپ بنزینم رو میدم 400 هزار دلار ومک‌دونالد میگه من میدم یک میلیون دلار. و طبیعتاً به همون نسبت هم سودِشون بیش‌تر هستِش و به همون نسبت هم باز هزینه‌شون بیش‌تره. اینه که بله یک مدلِش این است که شما می‌خواید اینجا کارِ بیزینِس بکنید. خوب این راحت ترین و گران‌ترین روش هم است. چون مشتری اونجا هست. چون منی که سرِ راهِ خونم یک رستورانی هست خیلی برام مهم نیست که کی پشتِ اوون پیشخوان هستِش. اگر غذاش خوشم اومده امروز می‌خورم و فردا ممکنِ که یکی دیگه اون بیزینِس رو بخره و من دوباره میرم اونجا غذا می‌خورم. بنابراین اون صاحبِ بیزینیس و خریداربیزینیس زحمتی بابتِ جذبِ من نداره ولی اگر دوبار غذاش رو خراب کنه من طبیعتاً دیگه اونجا نمیرم.

ولی یه مدلِ دیگه هست که این مدل مدلِ ارزان‌تره و پر زحمت‌ترِ. شما میاید اینجا، طرف می‌خواد رستوران بزنه می‌گه خُب اول از همه برم تویِ رستوران کار بکنم. میره اول یک‌سال تویِ رستوران کار می‌کنه که اصولِ رستوران‌داری رو یاد بگیره و مشکلات رو ببینه. اون مدلی هستِش که خیلی کم‌خرج‌تره. مثلاً اینجا من رستورانِ خوبِ ایرانی می‌شناسم تویِ سیدنی معروفِ. می‌دونم که هفته‌ای حتی ششصد هفتصد دلار بابتِ اجاره‌یِ محلِش نمیده. با این‌که حتی یک جایِ خیلی جا افتاده است. چرا؟

چون خارج از مراکزِ خرید هستش. چون اگر شما داخلِ شاپینگ سِنترها (فروشگاههای بزرگ)برید مثلاً اجاره‌کردنِ یک فضا خیلی برایِ شما گرون درمیاد. ولی اگه خارج از اون فضاها باشید ارزونتره. شما می‌گویید خیلی خوب من نم‌ی خوام دویست هزار دلار بدهم یک بیزینِس بخرم. خودم از صفر شروع می‌کنم، این محل رو اجاره می‌کنم و حالا دیگه تو اون موقع باید مشتریت رو جلب بکنی، باید رقابت بکنی با هزاران آدمی که مثلِ تو هستند و چه بسا از تو قویتر هستند، چه بسا شناخته‌شده‌تر هستند. ولی دیگه اون پوله رو نمیدی و ممکنِ به جایی برسید که دیگه خودتون اون بیزینس رو 400 هزار دلار بفروشی.

سعید کاظمی: و کسایی هم هستند که 24 ساعته کار می‌کنند.

مهندس ربانی: بله هستند و واقعاً هم زحمت داره مثلاً آخرِ هفته‌ای که ما کارمندها تعطیلیم و میریم بیرون می‌گردیم اون اصلِ کارِشِ و با خانوادَش باید اونجا وایسه پایِ اون پیشخوان و واقعاً بیزینِس راه انداختن اینجا دردسَر داره چون مشتری اینجا خیلی حساسِ است. هر نوع مشتری واقعاً اینجا هست. نمی‌خوام بگم همه پرفِکت هستن نه ولی واقعیت اینه که رقابت سخته چون همه هستند و به محضِ این‌که تو نتونی رضایت مشتریت رو جلب بکنی خُب طرف میره جایِ دیگه. 

سعید کاظمی: شغل‌هایِ جنرال چه‌ طوری است؟ شما تویِ صحبت‌هاتون گفتید که شغل‌هایِ جنرال رو هم در استرالیا تجربه کردید

مهندس ربانی: بله کارهایِ کَژوال هست. کارِ کَژوال خُب طبیعتاً گرفتنِش راحت تره ولی عمدتاً نمی‌شه روش طولانی مدت حساب کنی یعنی نباید روش طولانی مدت حساب کنی. مگه این‌که واقعاً تخصصِ خاصی نداشته باشی. ولی همه‌جور کاری هست. یعنی مثلاً یک کسی هست تویِ رستوران کار می‌کنه، یکی هست میره مثلاً برفرض می‌خواد یه ذره کارِش راحت‌تر باشه مثلاً میره یک دوره‌یِ سیکیوریتی می‌بینه.

سیکیوریتی نه حالا به اون معنایِ خیلی پیچیدَش. مثلاً تویِ شاپینگ‌سینترها افرادی هستند که لباسِ سِکیوریتی تنِشونه و اینا پلیس نیستند. حالا شاید یک تجهیزاتِ مثلِ واکی تاکی داشته باشن اونجا تویِ اون فروشگاه مسئولِ این هستند که اگر یکی مشکلی پیش اومد، مسئولِ ورود و خروجِ آدمها، شبها موقعِ تعطیل شدنِ مثلاً فروشگاه‌ها درها رو چک بکنن که قفل باشه، مثلاً تویِ پارکینگ مثلاً مشکلی پیش بیاد اونا به پلیس اطلاع میدن. مثلاً یک کسی میره این دوره میشه مأمورِ سیکیوریتی.

معمولاً شغل‌هایِ کَژوال بینِ ساعتی 15 تا 25 دلار حدوداً دستمزدِشون هستِش و می‌چرخونه یک زندگی رو. ببینید مثلاً طرف حتی دوتا بچه داشته باشه با این شغلِ کَژوال می‌تونه اموراتِش رو بگذرونه. حالا معمولاً افرادی که با ویزایِ دائم میان اگر بچه‌دار باشند یک کمکی هم سِنتر لینکِ اینجا که مثلاً مثلِ سازمانِ تامین اجتماعیِ اینجا هست به هر بچه یک مقداری، اگر اشتباه نکنم مثلاً دوتا بچه حدودِ 1400 دلار در ماه هم به خانواده‌ها کمک می‌کنن. خُب این پول هست حالا یک کارِ کَژوال مثلِ رانندگیِ اوبر که مثلِ اِسنَپِ خودمون می‌مونه یا سِکیوریتی یا کار تویِ رستوران یا حتی کنترخوانی هم سازمان‌هایِ اوتوریتی‌هایِ برق و آب دارند؛ طرف میره کنتور می‌خونه و معمولاً دستمزدهاشون هم تویِ همین رِنج هستِش.

اینجا دستمزدها خیلی خوب بالانس شده. یعنی اختلافِ تفاوتِ دستمزدها اینجا تفاوت کمه. یعنی مثلاً یک چیزی حول و حوشِ بگم شاید یه کارگرِ ساده ماهی حدودِ سه‌هزار و پونصد دلار درآمدِش باشه. یک مهندس متوسط شاید 7000 دلار درآمدِش باشه. تفاوت‌ها چون به نظرِ من نقطه‌یِ قوتِ یک کشور همیشه اختلافِ طبقاتیِ کمه. این که طبقه یِ متوسطِش وسیع باشه. اون کشور کشورِ قدرتمندی هستِش. این‌که مثلاً یک کسی باشه تویِ کشور که حقوقِش دو میلیون باشه و یک نفر سیصد میلیون به نظرم اون سیستمِ پرداخت خیلی سیستمِ بدی هستِش و باعثِ اختلاف طقاتی میشه.

ولی اینجا معمولاً این شکلی نیست. یعنی من ندیدم کسی دیگه کم‌تر از روزی صد و سی چهل دلار درامد داشته باشه؛ حتی کارگرهایِ ساده. ولی عرض کردم این شغل‌ها رو خُب میگه کسی تخصصِ خاصی نداشته باشه و لی قاعدتاً قرار نیست که مهاجر بیاد اینجا و برایِ همیشه اُوِر کار کنه یا برایِ همیشه سرِ ساختمون کار کنه و میلگرد مثلاً بزنه سرِ ساختمون. چون اینها جسمی هم کارهایِ مشکلی هستن.

سعید کاظمی: بله. کلاً محیطِ کاری استرالیا چطوریه؟ حالا شما تجربیاتِ خودتون رو بگید. تویِ اون محیط آیا مثلاً حالا تویِ جنرال یا تویِ شرکت‌هایِ خصوصی که کار می‌کردید بحث‌هایِ مثلاً نژادپرستی و تفاوت ایجاد کردن و مزایا و درآمد و برخوردها و اینا آیا تأثیر داشته تویِ تجربیاتِ شما؟

مهندس ربانی: بله خُب محیط‌ها با هم فرق می‌کنند. بسته به این‌که چه کاری بکنی. کارهایِ کَژوال خیلی مثلِ کارهایِ حرفه‌ای خوب نیستند. مثلِ اونها نیستند. توشون حالا همه‌جور آدمی هست مخصوصاً خودم می‌گم یک ماه مثلاً یادمه که من یک‌ماه کارِ کَژوال کردم سرِ ساختمان نصبِ تجهیزاتِ برقی بود. یک عرضم هم همین بود که شما باید کارِ کژوالِتون هم هدفمند باشه. یعنی اگر مثلاً سعی کنید کار به فیلدِ خودت بخوره. من یک‌ماه یادمه چون سابقه‌یِ کار نداشتم و می‌خواستم واقعاً درگیرِ کار بشم رفتم برایِ نصبِ تجهیزات. خیلی بهم دید داد و فهمیدم تو بیلدینگ چیکار بکنم.

یعنی واقعاً مثلاً سیستمِ کابل‌کشی و تابلو‌بندی‌هاش رو واقعاً دیدم و اون مثلاً یک‌ماه از نظر جسمی برام سخت بود ولی به من خیلی دید داد و عرضم اینه که حتی اگه مثلاً اگر یه روزی می‌خوای رستوران بزنی کارِ کَژوالِت بهتره بری تویِ رستوران کار بکنی. اگر می‌خوای بیای اینجا یه شرکتی بزنی که صد تا تاکسی داشته باشی خُب برو اوبر کار کن.  عرضم این است که حتی کارِ کژوالت هم به نظرِ من باید یه مقدار هدفمند و با اون هدفِ نهاییت باشه.

و محیط‌هایِ کاریِ کژوال خُب هرچقدر محیط کارگریتر باشه طبیعتاً این جور مسائل هم هست. ولی در محیط‌هایِ کاری که مثلاً من تویِ شرکت‌هایِ کاری کار کردم واقعاً می‌تونم بگم ندیدم. من بحث‌هایِ نژادی واقعاً ندیدم. واقعاً مثلاً شاید تویِ سطوحِ بالا و خیلی بالا باشه به قولِ خودِشون می‌گن گلَس روف اون سقفِ شیشه‌ای اون بالا باشه که از یک حدی طرف نتونه بره بالا. و در سطوحِ کارشناسی و کارشناسیِ ارشد دوستانِ من که الان با هم کار می‌کنیم خیلی‌هاشون ایرانی هستند، سمت‌هایِ خیلی خوب دارند و چون این کشور مبناش ورودِ مهاجر هستِش و با یک کشوری که مثلاً حالا سیستمِش براساسِ مهاجرپذیری نیست حالا خیلی تفاوت داره.

مسائل نژاد پرستی این مسائل خیلی اینجا کم‌رنگ‌تر هستِش و واقعاً هم بهش بها میدن. یعنی مثلاً اگر شما واقعاً در شرکت داری اَبیوز می‌شی و کسی داره بهت زور میگه برایِ بحث‌هایِ نژادی واقعاً بری و با منابعِ انسانیشون صحبت کنید به حرفت اهمیت میدن. نمی‌تونم بگم نیست. قطعاً یک مقداری هست ولی من نامحسوس دیدمش. خیلی واقعاً تا حالا تویِ شرکت‌هایی که کار کردم؛ من تویِ چهار شرکتِ بزرگِ خوبِ اینجا کار کردم مثلاً همکارام چینی، کویتی، عرب، هندی، آمریکایی، فرانسوی همه احساس می‌کردیم یک تیم هستیم و من خیلی ندیدم این مسائل رو.

سعید کاظمی: خانم‌ها چی؟ فضایِ کار برایِ خانم‌ها در استرالیا چطور است ؟ مثلاً یک خانمِ مجرد بلند شده اومده استرالیا تخصص هم داره. برق سال‌ها تجربه داره. عمران، پزشکی … اینا چی؟ اینا هم فضا برایِ کسب و کار و کار کردنِشون مهیاست؟

مهندس ربانی: خیلی تمیزتر از ایران هستِش. این رو به جرأت می‌گم برایِ این‌که من و خانمم هر دو در ایران همکار بودیم و هنوز هم بعضی چیزها رو که تویِ شرکت می‌دیدیم برایِ هم تعریف می‌کنیم. ببینید آدمیزاد رو شما نمی‌توانید با قانون کنترل کنید ولی تا یک درصدِ زیادی کنترل می‌کنید. شما اینجا همون اولی که میروید می‌شینید سرِ کار همون روزِ اول تعهد نامه‌یِ سکسچوال هَرِنسمنت می‌ذارن که تعهد میدی که اگر هر گونه رفتار، شوخی و عملکردی که بکنی بویِ سِکیچوال هَرِنسمنت بده.

یعنی مثلاً اون خانمِ همکارِ تو احساس بکنه آره اینجا ازش تو یه جک سِکسی گفتی حالا یک شوخی یا چیزی تقریباً کارت به آخرِ وقت نمی‌کشه. به همین راحتی. من اینجا رو امن میبینم برایِ خانم‌ها و یک مسئله‌ای که هست خودم نمی‌گم خانمِ من که اینجا داره کار می‌کنه می‌گه. همکارهایِ خانمم میگن. دوستانِ خانمم میگن. نمی‌شه گفت که صد درصد قانون می‌تونه این رو حذف بکنه.

صد در صد تویِ شرکت‌هایی آدم‌هایی هستند که حالا سعی می‌کنن یه مقدار به قولِ معروف بدجنسی بکنن، اَبیوز بکنن به قولِ خودشون ولی ساز و کاری ساخته شده. حداقل همین که برایِ شما همون اولِش یک اینداکشِن میذارن و به شما آموزش میدن که شما باید بحثِ سِکسچوال هَرِنسمنت رو حواسِت باشه ازت تعهد می‌گیرن که من متعهد بشم که مثلاً رفتاری نکنم که همکارِ خانمِ من احساسِ ناراحتی بکنه اینها همون اولِش به تو گوشی رو میده که آره من باید حواسم باشه و واقعاً هم اگر گزارشی بشه قطعاً باید پاسخگو باشید و به سرعت هم باید پاسخگو باشید.

سعید کاظمی: الان مثلاً فکرکن تویِ محیط‌هایِ کاریِ ایران این هستیش و خیلی بحث میشه که می‌گه اگه ما هر چقدر هم تلاش بکنیم ؛ بیش‌تر دولتی‌ها هست حالا می‌گه هر چقدر هم تلاش بکنیم رشد نمی‌کنیم و بالاتر نمی‌ریم. برای شما در استرالیا به چه‌طریقی هستِش؟ ناخودآگاه کسی وقتی واردِ یک کشورِ غریب میشه شروع به تلاشِ بیش‌تر می‌کنه و زمان بیش‌تری صرف می‌کنی و دقتِت رو بیش‌تر می‌کنی. حتی تایم و ورود و خروجت اونجا خیلی حساس هستن روش. دقت می‌کنی که زودتر بری و دیرتر بیای و تمامِ اتمسفری که اون مدتی که سرِ کار هستی اکثرِ تلاشِت رو بکنی که بهتر دیده بشی و اون شغل رو حفظ بکنی و بعدِش هم برایِ رشدِت اقدام بکنی. درست می‌گم؟

مهندس ربانی: بله صد در صد همین است. ببینید عرضم به حضورِ شما این است. که صد درصد هرچی رشد بکنی بیش‌تر دیده میشی. ولی این‌که بگم همه‌یِ شرکت‌ها این رشدِ شما رو بهش بها میدن حرفِ درستی قطعاً نیست. معمولاً شرکت‌ها هرچی بزرگ‌تر هستند و هرچه ساز و کارِشون چندملیتی‌تر هستِش مثلِ شرکت‌هایِ بین‌المللی که اینجا زیاد هستند مثل شرکتی که من در حالِ حاضر دارم کار می‌کنم خُب این ساز و کار به صورتِ سیستماتیک بیش‌تر وجود داره. یعنی منوط به شخص نیست.

یک‌وقت می‌بینی من تویِ شرکتی کار می‌کنم مالِ یک آقایی هستِش که با دوتا پسرِش اون دوتا شرکت رو ران کردن خُب من باید اون آدم رو قانع بکنم که اون تواناییِ رشد رو دارم و اون به من اون میدون رو بده. اینجا قضیه خیلی شخصی‌تر میشه. الان اون بابا شاید اصلاً از من خوشش نیاد و به من اجازه‌یِ رشد نده. اینجا کسی هم کنترلی رویِ این آدم و شرکتِش نداره. شرکتِ خودشه و اصلاً دوست داره من رو معاونِش بکنه و من رو برایِ همیشه یک کارشناس نگه‌داره. ولی وقتی واردِ فضاهایِ حرفه‌ای‌تر و بزرگ‌تر و حالا کارتل‌هایِ بین‌المللی‌تر میشه ساز و کارهایی هست تویِ اون شرکت که شما پِرفورمنِس‌رِویو هست و هر سؤالی داری بازم بستگی به مَنَیجِرِت داره و ممکنِ اونجا هم شما به یک مَنَیجِری بخورید که خیلی حالا به‌قولِ انگلیسی‌ها اَپریشیَیتت نکنه.

یعنی مثلاً قدرِ تلاشِ تو رو ندونه ممکنِ هست طرف بهت میدون بده. باز یک مقدار به اون مدیر برمی‌گرده. ولی چون ساز و کاری هست و سیستمی هست این قضیه‌یِ رشد سیستماتیک تره. شما یک پِرفورمِنسی داری و خودت میای معمولاً برایِ خودت هدف تعریف می‌کنی. حالا مثلاً شرکتِ ما یک شرکتِ آمریکایی هستِش ولی خُب تویِ استرالیا خیلی فعالِ و این سیستم رو داره و خیلی‌هاشون هم مشابه هستند. شاید برایِ خودت هدف تعریف بکنی. بعد این اهدافِت رو میای مثلاً با مَنَیجِرِت در میون میذاری مثلاً می‌گی من این برنامه‌هام برایِ سالِ بعد اینه. بعد سالِ بعد که موقعِ ریویو می‌شه.

  حالا اون آدم تصمیم می گیرد. و می‌گوید خُب حالا شما این قسمت ر وبه نظرم خوب بودی و این قسمت رو به نظرم ضعیف بوده، شما الان می‌تونی ارتقاء پیدا بکنی یا نمی‌تونی پیدا بکنی.ارتقا حالا همه چیز به آن مدیر بستگی داره. شما ممکنِ یک مقدار احساس می‌کنی اِ من این همه تلاش کردم چرا نمی‌بینه. این مسائل هست ولی این ساز و کار وجود داره و من تا جایی که دیدم بچه‌ها معمولاً خوب رشد می‌کنن.

مثلاً طرف اینجا از اینترمِدیَیتِ (مقدماتی) یک جورایی شروع می‌کنه، ساز و کاری هست که شما کار بکنید و رشد بکنید و حالا بیش‌تر از خودت توانایی نشون میدهی و واقعاً باید انرژی بذاری. این فرمایشِ شما درسته. و در موردِ زمان ورود و خروجی اینا خیلی زمانی نیست اینجا. یعنی مثلاً شما اینجا ساعتِ هشت کارت بزنی  نه اصلاً کارتی وجود نداره اینجا. زمانی به اون معنا نیست. ولی من شده ساعتِ یازده‌یِ شب هم چون الان از خونه کار کردن هم باب شده و من خودم یک روز در هفته میرم آفیس بعد از قضیه‌یِ کرونا ولی شده من ساعتِ یازده شب هم پشتِ کامپیوترم کارم رو دارم انجام میدم و مدیرِ من خوابه. ولی من میدونم که این پروژه باید فردا تحویل داده بشود.

سیستم از تو کار می‌خواهد و دیتَیل مَنَیجمنت خیلی جواب نمیده. حالا تو یک ساعت کجا بودی؟ مگه این‌که بری تویِ یک شرکتِ کوچیکی که حالا اون مدیر اونجا حقوقِتون رو هم داره میده ممکنِ بری یه کافی هم بخوری بیای یکم حالا اخم و تخم بکنه. ولی واقعاً ساعت رفت و امد مهم نیست. پروژه‌ای هستِش و تو اینقدر خودت مسئولِ این پروژه هستی که من شده مخصوصاً الان از توی خونه کار کردن یک حسن داره رفت و آمد نداری ولی یه بدی داره همیشه این کارِ با تو هستِش .

باور کنید من شده ساعتِ پنج و نیمِ صبح از خواب بیدار میشوم یه چیزی یادم رفته میرم کامپیوتر رو روشن می‌کنم این ایمیل رو باید امروز بفرستم. شده این‌طوری یا مثلاً شده ما دیلیوِری داریم یعنی مثلاً فردا باید پروژه تحویل بشود شب ساعتِ ده دارم کار می‌کنم. عرضم اینه که سیستم هست ولی باز یک مقدار حالا هم ممکنِ به مدیرت هم بستگی داشته باشه.

سعید کاظمی: الان واردِ استرالیا بشی محدودیتِ شهر نداری مثلِ کانادا که تو حتماً باید تویِ این شهر شروع به کار بکنی؟ یا یک روستا اگه دوست داشته باشی؟

مهندس ربانی: چرا.  بستگی به ویزات داره. ویزایِ من نداشت ولی بعضی ویزاها که شما اسپانسر دارید داره. دو مورد اسپانسر داریم. حالا باز برمی‌گرده به بحثِ مهاجرت. یک مدل اسپانسِر اسپانسرِ اِستَیت، اسپانسرِ شیپِ که شما از اون اسپانسر استان می‌گیرید مثلِ نیوسالت ولز، مثلِ ویکتوریا که اونها کم‌تر محدودت می‌کنند. دوستانِ من بودن رفتن ملبورن بعد سیدنی کار گیر آوردن یک ایمیل زدن که مثلاً من کار گیرآوردم رفتم. یه مدل هست همین‌ که گفتید مثلاً مدلِ روستایی.

مثلاً طرف تویِ منطقه روستائی ویزا گرفته؛ ویزایِ حالا خیلی خوبی هم نیستِش چون اینجا روستائی کار کمه و جمعیت کمه، اونها دیگه نمی‌توانند. شهرهایِ بزرگ بِروند و باید تویِ همون منطقه بمونن سه سال چه بسا خیلی‌هاشون کارهایِ کَژوال می‌کنن. چون کارِ تخصصی تویِ یک شهری که مثلاً بیست هزارتا جمعیتشه چقدر کارِ تخصصی هست که شما انجام بدید و بعدش هم اونایی که کارهایِ کَژوال می‌کنن ممکنه که تویِ کارخونه کار بکنن، ممکنه که با ماشین کار بکنن تا اون سه سالِشون طی بشه و  به شهرهایِ بزرگ برن. بنابراین بله این محدودیت رو میذارن ولی بسته به نوعِ ویزاشون دارد.

سعید کاظمی: پس هرچقدر شهر بزرگه کار هم به همون نسبت بیش‌تره و کارِ تخصصی هم بیش‌تره؟

مهندس ربانی: و هزینه هم بیش‌تره طبیعتاً. هزینه البته نه بحثِ خورد و خوراک؛ یکیه تقریباً و فقط بحثِ اِسکان هستِش.

سعید کاظمی:  خدماتِ دولتی، مدرسه، بیمارستان در نقاط شهری و روستائی استرالیا ثابت هستِ یا اینها هم متغیر است؟

 نه اینها تقریباً ثابت هستند. رایگان هستِند؛ البته دارو رایگان نیست دارو تقریباً گرون هم هست ولی ویزیت و سونوگرافی و آزمایشات شما رویِ مدیکرِ شما که یک کارتِ سبزِ بیمه هست و بهش می‌گن مدیکِر رایگانِ است. مدارسِ پابلیک رایگان هستند و هر ترمی مبلغی در حدِ چندصد دلار شاید برایِ یونیفرم، کتاب، دفتر و خودکار  اینها بگیرن ولی شهریه مدرسه نمیدهید ولی اینجا مدارسِ پرایوت(خصوصی) هم هستند.

پرایوت‌ها مثلاً مدل‌هایِ مختلف دارند که حالا اونا بیش‌تر تویِ دبیرستان هستن که حالا اگه یک کسی بچه اش رو پرایوت بذاره اینجا معمولاً تویِ ابتدایی نمیذاره و بیش‌تر دبیرستان می گذارند. مزیت‌هایِ مختلف دارند و طبیعتاً کیفیتِ آموزش پرایوت بهتره. بعضی مدارسِ دولتی حالا خیلی جالب نیستند. مدارِسِ رنکینگ دارند. یکی از مسائلی که ما برامون مهم بود مثلاً سعی می‌کردیم جاهایی خونه بگیریم که رَنکینکِ مدرسه‌هاش بالاتر باشه. ایرانی‌ها به مدرسه و بحثِ آموزش خیلی اهمیت میدن که خودِ استرالیایی‌ها خیلی اهمیت نمیدن.

سعید کاظمی: چند درصدِ جامعه استرالیا دانشگاه می روند؟

مهندس ربانی: می‌تونم بگم به زحمت؛ اگر منظورتون دانشگاه رفتنه اینجا به زحمت شاید بیست درصدشون دانشگاه برن. اکثراً خیلی علاقمند به کارهایِ مهارتی هستند که اینجا بهش میگن ترَیدی. چون درآمدهایِ خوبی هم دارند. اینجا یک کاشیکارِ خوب شاید خیلی بهتر از یک مهندس دربیاره. یک نجارِ خوب. و این کارها زیاده. یک نجارِ خوب اینجا کار زیاد داره. یک الکترَیشِنِ خوب. و همه چی ولی شما باید لایسِنس بگیری. شما تا لایسِنس نگیری اجازه‌یِ هیچ‌گونه کارِ مهارتی ندارید مگر این‌که تحتِ سوپر ویژِنِ یک کسی که لایسِنس داره کار بکنید، دستمزدِ کم‌تر بگیرید وگرنه همه‌یِ کسایی که کارهایِ ترَید می‌کنن نجار، آهنگر، لوله‌کش و برق‌کار همه باید از سازمان‌هایِ مربوطه لایسنس بگیرند.

سعید کاظمی: اگر بخواید برگردید به گذشته مثلاً بیست سالِ قبل چه چیزهایی رو مرور می‌کنید. یه کتابی هست که می‌گه من کاش عقلِ 40 سالگی رو تویِ بیست‌سالگی می‌داشتم. واقعاً بخواهید برگردید به اون دوره چه کارهایی رو دوست داشتی می‌کردی و یا نمی‌کردید؟

مهندس ربانی: من اگر برمی‌گشتم به اون زمان‌ها خیلی دوست داشتم دانشگاخ رو برم خارج از ایران بخوانم اگر امکانِش بود. یعنی اگر برمی‌گشتم به اون زمان تمامِ هم و غمم رو میذاشتم برم در خارج از کشور ترجیحاً اروپا چون تحصیلِ دانشگاهی در اروپا نسبت به استرالیا آسان‌تر و ارزان‌تر هست. و اگه برمی‌گشتم شاید این تنها کاری بود که می‌کردم چونکه احساس می‌کنم اگه این کار رو می‌کردم مثلاً خیلی بهتر می‌شد. از نظرِ بحثِ کاری و ساختنِ یک زندگی.

بنابراین جوان‌هایی که می‌خواهند از ایران بروند و یا اصلاً هر برنامه‌ای دارند اگر بحث رو بخوایم در رابطه با مهاجرت صحبت کنیم آره توصیه‌ من این است که کاش می‌شد من هم دانشجویی می‌رفتم خارج از ایران درس می‌خواندم و همون سیستم رو ادامه می‌دادم. امااگه بخوام عمومیصحبت بکنم راجع به بحثِ زندگی خُب این دیگه یکم شخصی می‌شه. خُب اگه می‌خواستم برگردم به ایران اون وقع بیست سالِ پیشِ خودم شاید ایران رو بیش‌تر بگردم. احساس می‌کنم مثلاً خیلی جاهاش رو ندیدم و می‌دونم که شاید دیگه نتونم.

چون وقتی یه مدتِ کوتاه میای ایران فقط می‌خوایِ فامیل رو ببینی. بنابراین اگر کاری بگم به این شکل ولی اگر عمومی بگویم این کار رو می‌کردم حتماً و مسئله‌ای که هست یه چیزِ دیگه که مثلاً خیلی همیشه برام چیزِ مثلاً احساس می‌کنم که تویِ زمینه‌یِ بیش‌تر کار می‌کردم بهتر بود. الان احساس می‌کنم دوست دارم یه کارهایی بکنم که اگر بیست سال پیش بود می‌توانستم ولی الان دیگه بدن آدم تویِ 44 سالگی خُب کشش نداره. می‌گم کاش الان 22 سالم بود این‌کار رو می‌کردم.خیلی خوبه. کوه‌هایِ ایران رو می‌رفتم. حتماً کوهنوردی می‌کردم. اینجا چیزی که هست کوهنوردی نداریم به اون معنا. کشورِ فلتی ست. اینا چیزهایِ شخصی هستِش شاید یکی دوست داشته باشه و یکی دوست نداشته باشه.

سعید کاظمی: در مجموع از محیطِ کار تویِ استرالیا راضی هستی؟

مهندس ربانی: بله. سعید جان یه توصیه‌ای که بکنم به دوستان اینه که واقعاً اگر آدم رشته‌ای رو که می‌خونه رو با علاقه بره از کارِش لذت می‌بره. من واقعاً همین‌جور نرفتم برق بخونم. آخه می‌دونید آقا سعید من با یکی از دوستان داشتم صحبت می‌کردم انسان همیشه به قولِ انگلیسی‌ها الگوسازی می‌کنه. متاسفانه با شرایطی که تویِ ایران به‌وجود اومده دیگه الگوها از بین رفتن. الگوها شکلِشون عوض شده.

ولی خوب من خودم چرا برق خوندم چون من موقعی که دبیرستانی بودم نزدیکِ باغ‌هایی که ما داشتیم مخصوصاً پدرم که کشاورزی داشت نیروگاه برق می‌ساختند.  مثلاً من همیشه نگاه می‌کردم آرزوم بود روزی مهندسِ برق بشوم تویِ این نیروگاه کار بکنم. چرا؟ چون داشتم الگوسازی می‌کردم. داشتم مهندسِ زیمِنس رو می‌دیدم که چقدر کارِش جالبه. میاد این کولینگ تاورها رو مثلاً نصب می‌کنه و داره اونجا کار می‌کنه که چقدر رضایت بخش است.

خُب الان ولی این الگوه وجود نداره. جوونه مثلاً به کی نگاه کنه و الگو بگیره؟ بنابراین اگر برمی‌گشتم قطعاً باز برق رو می‌خوندم. قطعاً الان مهندسِ برق می‌شدم و به همون خاطر هم هست که استرالیا واقعا پروژه‌ها استرِس داره. واقعاً استرِس داره. واقعاً مثلِ ایران نیست. من شدم طرحِ پروژه رو سه سالِ پیش تحویل دادم الان پیمانکار از من توضیح می‌خواد و واقعاً باید پاسخگو باشید. پروژه استرِس داره. من شده برایِ استرِسِ پروژه ساعتِ 4 صبح از خواب بیدار می‌شم. که فردا مثلاً تویِ جلسه میریم این رو بگم. نت می‌نویسم. باور کنید شوخی نمی‌کنم. چون می‌دونم 00:43:14با منه.  ولی شغلم رو چون دوست دارم،

چون رشته‌م رو دوست دارم وقتی تویِ شهر از جلویِ ساختمونه رد می‌شم کَیف می‌کنم که ای روشناییِ این رو من طراحی کردم. مثلاً فلان جا رفتم این پایه‌هایِ روشنایی رو من کار کردم. و این برایِ من لذت‌بخش است. ولی اگه من رشته‌م رو دوست نداشته باشم هر روز می‌گم خُب که چی؟ تو روزی ده ساعت استرِس داری؛ چون واقعاً من روزهایی شده که ده ساعت یازده ساعت کار بکنم. تو ده ساعت استرِس داری 4 ساعت تویِ جلسه نشستی که چی؟ ولی اون که چی رو به خودم نمی‌گم چون حالا وقتی برمی‌گردیم به اون موضوعی که چی‌کار می‌کنی واقعاً باید ببینی چه رشته‌ای دوست داری؟ الان مثلاً برایِ همین هم من به بچه‌هام همیشه می‌گم.

حالا پسرم که کوچیکه و دخترم که دبیرستانِ بهش می‌گم واقعاً رشته‌ای که دوست داری بخون. تو هر رشته‌ای که بخوای بخونی من شاید دو تا فقط توصیه بگم ولی انتخاب با خودته. و این خیلی مهمه چون در آینده کم میاری. شما قراره این کار رو سی سال انجام بدهی. منی که از ایران اومدم قراره تا 65 سالگی این کار رو بکنم. تا 67 سالگی این کار رو بکنم. اگه هر روز صبح پاشم بگم ای بابا لعنت به این زندگی و به این کار چه زندگی خواهد شد این. ولی اگه دوست داشته باشی کارِت رو اِسترِسِش رو هم می‌پذیری، مسئولیتِش رو هم می‌پذیری و به همون نسبت از کارِت هم لذت می‌بری. با وجودِ همه‌یِ مشکلاتِش.

سعید کاظمی: خیلی لطف کردید. تجربیات کار در سیدنی استرالیا را مهندس با من و هموطنان در میان گذاشت

دوستان عزیز امیدوارم. مصاحبه من سعیدکاظمی با مهندس ربانی در خصوص تجربیات کار در سیدنی استرالیا برای شما مفید بوده باشد. و شما عزیزان نیز تجربیات خودتان را از هر جای دنیا در اختیار من قرار بدهید. تا این اطلاعات بتواند برای جوانان و هموطنان ما در سراسر دنیا مفید واقع گردد. برای کسب اطلاعات بیشتر از کار در هر جای دنیا اینجا را کلیک کنید. جهت آگاهی از معادل سازی مدارک در رشته های مهندسی نیز اینجا کلیک کنید.

  1. خیلی عالی بوداین گفتگوباخانم دکترواقعاحقیقت راجبع زبان آلمانی دراختیارگذاشتن درسته خیلی سخته زبان آلمانی ولی برای محاجرت یه پیش زمینه…

تجربیات کار در سیدنی استرالیا

تجربیات مهاجرت به سیدنی استرالیا با مهندس ربانی

برای دیدن ویدئو کامل مصاحبه تجربیات مهاجرت به سیدنی استرالیا با مهندس ربانی از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

اگر علاقه مند به شنیدن فایل صوتی تجربیات مهاجرت به سیدنی استرالیا با مهندس ربانی هستید. از طریق فایل ذیل اقدام کنید.

 سلام به همه دوستان امروز با آقای مهندس ربانی هستیم.  در مورد تجربیات ایشون در مورد مهاجرت به سیدنی استرالیا در خدمت شما خواهیم بود.

سلام مهندس از اینکه وقت گذاشتین خیلی ممنون هستم. من همین ابتدا یک توضیح بدهم. من در این پیج و سایت خودم بنام سعید کاظمی قصد دارم.  با کمک دوستانم و هموطنان عزیز ایرانی در هر نقطه دنیا، تجربیاتشون در مورد مهاجرت، زندگی، کار و تحصیل در خارج کشور را جمع آوری کرده . و با فارسی زبانان به اشتراک می گذارم. من شرکت مهاجرتی ندارم. و هدفم فقط ارائه اطلاعات مفید برای مردم می باشد.امروز هم از دوست خوبم مهندس ربانی دعوت کردم. تجربیات خودشون در مورد مهاجرت به سیدنی استرالیا را در اختیار ما بگذارند.

من هم به همه دوستانی که این محتوا را می بینند. سلام میکنم. خواهش می کنم خوشحال میشوم. که کمکی از دستم بر بیاد. را در اخیتار دوستان قرار بدهم. از شما خیلی ممنونم اطلاعاتی که دوستان دارند. را با دیگران به اشتراک می گذارید. موضوع مهاجرت خیلی به قول غربی ها ترند شده تو ایران، نمیشه گفت خوشبختانه یا متاسفانه، به هر حال واقعیتی است که در جامعه اتفاق افتاده.  هرچه اطلاعات بیشتری داشته باشیم . حرکت ها معقولانه تر می تواند باشد. به هر حال مهاجرت پروسه ای نیست که بشه بدون تحقیق اقدام کرد. 

 من از خودم شروع کنم من رشته ام  برق بوده . و با حدود ۱۲ سال سابقه آمدم استرالیا  و از طریق ویزای اسکیل ورکر (ویزا نیروی کار متخصص) وارد استرالیا شدم. من از سال ۲۰۱۵ وارد استرالیا شدم و پروسه کاری من از سال ۲۰۱۳ شروع شد. ویزای ایرانیان به دلیل پروسه سکوریتی (کنترل امنیتی )بیشتر طول میکشه به نسبت کشور های دیگه. وکیل هم نداشتم و خودم از طریق سیستم اسکیل سلکت استرالیا ۲۰۱۳ اقدام کردم و در نهایت سال 2015 وارد اینجا شدم . از آن موقع هم در سیدنی اقامت دارم.

سوال:مهندس جان با چه مدرکی لیسانس و فوق لیسانس به استرالیا مهاجرت کردید؟

 من با همان مدرک لیسانس آمدم.  پروسه مهاجرت استرالیا به این شکل است. ابتدا باید مدارک را  یک سازمان مرتبط ارزیابی  کنه.  که برای مدرک من انجمن مهندسین استرالیا بود.ذکه در اولین مرحله مهاجرت این است. که اول مدارکتون باید تایید بشود. کار  از اینجا شروع میشود . و تاکید کنم. سیستم مهاجرت به استرالیا خیلی شسته رفته است. یک جدول دارند که امتیازها مشخص است. برای همین وکیل نگرفتم سیستم مشخصی  دارند که سن شما امتیازی داره. مدرک شما امتیاز داره.  سابقه شما امتیاز داره و امتیازی که از آیلتس میگیرید. اخیرا  مثل اینکه پی تی ای را هم اضافه کردن ولی اون موقع فقط آیلتس بود.شما با آنها به یک امتیازی می‌رسید و دعوت می شوید. یک آفیسر روی پرونده شما کار می کنه. آن آفیسر به صورت مستقیم از طریق ایمیل با شما در ارتباط است.

 اگر مشکلی در مدارک باشه یا اگر اطلاعات بیشتری لازم باشه از شما می خواهد. تا مرحله صدور ویزا این داستان ادامه دارد و وقتی ویزا صادر میشه به شما یه دد لاین میده . که شما تا این تاریخ باید وارد استرالیا بشوید. وگرنه ویزا شما باطل میشود.

سوال: آیا شما در مورد محدوده سنی برای مهاجرت به استرالیا هم اطلاع دارید؟

 محدوده سنی بله بهترین سن که بالاترین امتیاز داره.  ۲۵ امتیاز میگیره بین 27 تا ۳۲ ساله که من اون رو را رد کرده بودم . من در آن مقطع بین رنج ۳۲ تا ۳۹ سال بودم . شما حداکثر تا سن ۴۴ سالگی می توانید به صورت اسکیل ورکر وارد استرالیا بشوید. بعد از 44 سالگی شما دیگه حائز شرایط نیست. امتیاز سن امتیاز ۱۵ یا ۲۰ گرفتم بعد مدارک شما امتیاز داره مدرک شما ۱۵ امتیاز و زبان میتونه ۱۰ یا ۲۰ باشه یا صفر باشه.این مجموعه با هم به یک امتیاز می رسید. که دعوت می شوید برای مصاحبه، چند هفته طول میکشه تا آفیسر میاد روی  پرونده شما،ایمیل میزنه و خودشو معرفی میکنه از این به بعد مراحل پرونده انجام میشود.

سوال: کلا چند سال طول کشید از لحظه که مدارکتان را کامل کردید تا صدور ویزا استرالیا؟

 برای من حدود ۲۰ ماه طول کشید و طولانی‌ترین بخشش سکیوریتی چک بود چون ایران جزو کشورهای  با ریسک بالا است و  و چون من ویزای شینگن داشتم اروپا رفته بودم این قضیه را را سخت تر کرد بعضی دوستان فکر می‌کنن اگر قبلاً ویزای شینگن گرفته باشند براشون بهتره. بالعکس چون ما متاسفانه مسئله امنیتی داریم  برای سفرهای خارجی از طرف ایران ،  کسانی مثل من که سفر خارجی اروپایی داشتند پروسه طولانی تر شد چون چک میکنن که چرا طرف رفته اروپا، از این نیست که بگم شاید حدود ۱۰ ماه برای  من سکیوریتی چک طول کشید. منتظر بودم تا تایید اینترپل بیاد

 سوال سابقه کار شما تو ایران چقدر تاثیر داشت در پروسه مهاجرت به استرالیا؟

من سابقه کار ۱۵ کامل را  گرفتم . اگر کسی  بیش از ۸ سال  سابقه کاری در رشته ای داشته باشه که که مورد پذیرش قرار گرفته. شما ابتدا به ساکن باید رشته تون در لیست مورد نیاز استرالیا قرار داشته باشد. یک لیستی دارند. به اسم sol باید  توی آن لیست باید باشی بعددرون شغل مورد نظر که مورد تایید قرار گرفتیم امتیاز کاری تا ۳ سال ۵ امتیاز دارد بین ۳ تا ۸ سال ۱۰ امتیاز و بالای ۸ سال 15 امتیاز کامل را گرفتم.

سوال:خیلی از دوستان ما رشته برق بودن و مهاجرت کردن. شاید برای این رشته کاری خیلی زمینه کار مهیا است. جامعه های هدف کانادا و استرالیا به این رشته نیاز دارند؟

 بله برای رشته های مهندسی برق، عمران، مکانیک به خصوص رشته عمران در هر دو شاخه، شاخه سویل و استراکچر، چون اینجا با ایران کمی فرق میکند. من  اصطلاح تخصصی دقیق عمرانش  را نمی دونم بله اینها رشته‌هایی هستند که خوب هستند. همیشه نیاز است. منتها شاخه بندی  فرق میکند. ضمنا رشته مکانیک جامدات نداریم در استرالیا ، چون استرالیا خیلی کشور صنعتی نیست. استرالیا بیشتر کشور بیزینس، کشاورزی و توریست است.چون اینجا هزینه کارگر  گران است.  استرالیا خیلی سمت تولید نرفته.

 بیشتر در بخش های دیگه کار میکنهد. مثلا مهندسی مکانیکی  که ما تو ایران به اسم جامدات میشناسیم اینجا بازار کار داره. اما خیلی مثل کشورهای اروپایی صنعتی بازار کار ندارد. مهندسان مکانیک اینجا بیشتر تو بخش سیستم های  تهویه مطبوع کار می کنند. مکانیک سیالات بیشتر بازار کار داره. تا حالا مکانیک جامدات، 

در مورد رشته برق خودم بیشتر در مبحث بیلدینگ کار کردم. مرتبط با نظام مهندسی ایران،  شب که کارش کمتر برای من برای همین من از همون اول بیشتر روی بیلدینگ کار کردیم میتونم بگم که نظام مهندسی چون من پروانه نظام مهندسی داشتم به اینکه در دانش دست ساختمانی من کمک کنه بله، اما اینکه پروانه نظام مهندسی برای اینجا مفید بوده باشه نه، اینجا خیلی نمیشناسن نظام مهندسی ایران را ،

سوال: برای شما ایالت خاصی را برای اقامت باید انتخاب کنی یا نه به کل استرالیا می توانی وارد بشوید؟

برای من آزاد بود چون من امتیاز کامل را داشتم و از اسپانسری ایالت ها استفاده نکردم. بعضی وقتها دوستان امتیاز که کم میاورند.برای اینکه  بتوانند. دعوت بشوند از یک ایالت  اسپانسرشیپ می‌گیرند و در قبال آن امتیاز لازم به دست می آید به نوعی متعهد می شوند که برای آن  ایالت کار بکنند. اما من چون ویزای ۱۸۹ اسکیل داشتم میتوانستم به هر شهری برم هیچ محدودیتی نداشتم. اما خودم  سیدنی را انتخاب کردم.

سوال:سایتی که شما از طریق آن برای مهاجرت استرالیا اقدام کردین را به ما می گوئید؟

نکته مهمی که به دوستان بگویم این است. که اول باید  باید  سطح زبانتون به حدی باشه. که  خودتون بتوانید. در دپارتمان اصلی مهاجرت استرالیا قوانین را مطالعه کنید. سایت اسمش home affair اینجا جایی است که شما  میرید پروسه را آغاز می‌کنید.  خوبیش اینه که در استرالیا خیلی پروسه مشخص است.  یک مقدار مطالعه جانبی داشته باشید. زبانتون خوب باشه به راحتی می توانید قدم به قدم  مراحل را بروید جلو ابتدا به ساکن اونجا که تاییدیه مدارکم را گرفتم انجمن مهندسان استرالیا  همه اطلاعات در وب سایت است

شما میروید. اونجا ثبت نام می کنید یک اکانت برای خودتون درست می کنید این اکانت اسم شما میشود.از اونجا شروع میکنید. کاملا مراحل مشخص شده. یک فرمی است به اسم eoi  شما از ابتدا این فرم را پر می کنید. در این فرم اطلاعات اولیه را وارد می کنید. در واقع در واقع این فرم اظهار تمایل شما برای مهاجرت به استرالیا می باشد. وقتی این فرم را کسی پر می کند. eoi اتوماتیک امتیاز شما را محاسبه میکند. شما مثلا میزنید. من لیسانسم به شما امتیاز میده.  مثلا میزنی من ۸ سال سابقه دارم به شما ۱۵ امتیاز میدهد. مثلاً سن تان را میزنید به شما ۲۵ امتیاز میده . آخرش میبینی من ۷۵ امتیاز دارم. بعد که ثبت نام میکنید. منتظر می مانید تا دعوت بشید یعنی شما تازه اعلام علاقه کردین. 

منتها آنجا مدرکی آپلود نمیکنید. ولی نکته کلیدی مسائلی  این هست که شما هر موضوعی را که ادعا کنی. هر ادعایی که اونجا بکنید و بعد ها کمتر از آن را ارائه بدهید. اپلیکیشن یا اپلای شما ریجکت می شود.  ۳ تا ۴ هزار دلاری  که پرداخت کردی باطل میشود. اینکه خیلی باید توجه بشود. که کسی که فرم را پر می‌کند. اگر بنویسه که  مثلا من ۸ سال سابقه کار دارم و بهش  ۱۵ امتیاز تعلق بگیره. بعد بیاد ۶ سال سابقه ارائه بده .شما به جای ۱۵ امتیاز به من  ۱۰ امتیاز بدهید این وجود ندارد.  افسر این پرونده را ریجکت میکنه. چون مبنای دعوت شما اطلاعات اولیه شما ارائه دادین بوده است.و مبنای دعوت شما هم بوده. 

یک جمله هم نباید دروغ بگید. یک مرتبه هم نباید دروغین بگید.  ببین خیلی ها هم دروغ میگن.  اتفاقی افتاده که دروغ گفتن آسانتر شده.  زمان ما سفارت استرالیا در ایران فعال بود و اینها زنگ میزدن. به شرکت‌ها و  آن بخش که  آفیسر سابقه کار را چک می کرد. مورد داشتیم رندوم زنگ میزدن به شرکت که آقای مهندس سعید کاظمی انجا کار میکنند. یادم است که خانم ارمنی که سفارت استرالیا کار می کردند. به خیلی از شرکت ها زنگ می زدند و سابقه کاری را بررسی می‌کردند. به شرکت ما زنگ نزدن. اما خیلی دقیق مو را از ماست می کشیدند.خیلی از آفیسرها می‌دانند که بیمه تامین اجتماعی ایران خیلی دقیق است.

بنابراین وقتی که می خواهند مطمئن شوند.  سوابق کاری که  من متقاضی ارائه دادم. صحیح یا فیک هست سابقه بیمه می خواهند. با دروغ گفتن احتمال داره یک جایی گیر بیفتی. واقعیتش اینه که خیلی دروغ گفتن و جستن. شانسی است چون سفارت در این بخش فعال نیست. الان خیلی از سوابقی که اعلام میشه برای محکم کاری  آفیسر میگه برو پرداخت فیش حقوقی یا  قرارداد ارائه بده. اگر آفیسر سخت گیر باشه ممکن هست بگه کل مدارک را ارائه بده.

 سوال : خدمتتون بپرسم خیلی از ایرانی هایی که در مجموعه شما کار می کنند.  رشته برق هستند. انگار رشته برق از شاخه سایر رشته ها طرفدار بیشتری دارد. نه همه شاخه ها هستند؟

  تقریباً در همه شاخه ها مثلا عمران، مکانیک، شیمی و حسابداری وجود دارد . وارد شدن در هر بخش سختی های خودش را  دارد. به نظر من در نهایت از نظر من مهاجر موفق کسی است که در شاخه کاری  یا رشته خودش وارد محیط کسب و کار استرالیا بشه. مگر این مگر اینکه پیشنهاد بهتری براش پیدا بشود. یا علاقه نداشته باشیم.  کسی بخواهد.  در رشته کاری خودش فعالیت کنه.  سخت تر است اما بعد از چند ماه به نتیجه می رسید.

سوال : شنیدم  شما گفتین کسانی که با قایق میان اینجا خیلی موفق نیستد.  فکرمی‌کنم این موضوع قایق کلاً کنسل شده؟

 الان چند سال است. که دیگه مهاجرت از طریق قایق به استرالیا پذیرش نمیکنه .حزب لیبرال به شدت با این موضوع مخالف است. حزب کارگر در مورد این موضوع نرم بود. متاسفانه خیلی در این مسیر از بین رفتن.  ابتدا می آمدند مالزی و بعد  از طریق اندونزی می‌آمدن پول میدادن. به قایق های ماهیگیری.  مثلا طرف کل اقیانوس آرام را  به طول ۵ هزار کیلومتر طی می کرد. می خواست با قایق ماهیگیری بیاد. در این  شرایط اتفاقات  بسیار اسفناک اتفاق می‌افتاد.  اوایل استرالیا اقامت میداد. از چهار سال قبل اینها را می برند. پاپوا گینه نو و دولت استرالیا به آنها اقامت نمی دهد.کسانی که رفتن به جزیره خیلی شرایط وحشتناکی را تجربه کردن. به نظر من یک نفر باید خیلی شرایط وحشتناکی ایران داشته باشه وگرنه اصلا عاقلانه نیست. 

سوال : وقتی به گذشته نگاه می‌کنید چه کارهایی بود که با خودت میگی . ای کاش این کار را انجام می  دادم یا این کار را انجام نمی دادم برای مهاجرت به استرالیا؟

پروسه کاری که انجام دادم بد نبود. ولی باید زودتر این کار را انجام می‌دادم.  اگر برمیگشتم به عقب بجای  ۲۰۱۵  سال ۲۰۱۰ می‌آمدم. روند کار را چون خوب مطالعه کرده  بودم.مراحل کار خوب پیش رفت.در مورد کار خوب شرایط در سه ماه اول که آمدم. خیلی سخت بود. چون که اگه سابقه لوکال نداشته باشی. بهت کار نمیدن از هر کشوری اگر بخواهید بیاید سابقه لوکال یه کم طول می کشد. ولی به نظر من اگر زودتر اقدام می‌کردم. پیشرفت بیشتری داشتم. منظورم اینه که اگه زودتر اومده بودم. از نظر مالی پیشرفت بیشتری داشتم .

مثلا اگر شما در سن پایین تر برسی استرالیا ، زودتر  بازنشسته می شوید. و توکار بیشتر جا می افتید. سن من بد نبود من در ۳۷ سالگی آمدم. اینجا ولی فکر میکنم اگر در 32 سالگی می آمدم.  پیشرفته بیشتر می توانستم بکنم. به نظر من بهترین سن برای یک مهاجر متخصص حدوداً با 3 تا 4 سال سابقه و در سن سی سالگی بیاد. مگر کسی دانشجویی بیاد.  چون جذب بازار کار میشه و بیشتر جا میوفته. شاید زبانش بهتر از من باشه. ولی برای ما سن ۳۰ تا ۳۵ سال بهترین سن برای مهاجرت است.

سوال :  دلیل اینکه استرالیا از جهان سوم نیرو می گیرد چی هست ؟

دسته بندی نکرده و اتفاقاً به نظر من کار درستیه. مثلا  قبلا من شرکتی که اینجا کار می کردم نظرشون اینقدر به ایرانی ها مثبت بود. چون وقتی که من تو مصاحبه گفتم که من ایرانی هستم. از من استقبال بیشتری هم شد و دیگه مصاحبه رو توانستم راحت تر ثبت کنم. چون که بچه های ایرانی توی استرالیا خیلی خوب خودشونو نشون دادن. با تخصصشون بعضی هاشون خیلی آدم‌های سالم و زحمت کشی هستند. ولی بعضی از ایرانی ها مشکلات درست میکنند. ولی استرالیا نیومده دسته بندی کنه.  یعنی اینکه از سنگاپور و سفید های اروپائی فقط بیان. 

کاری که کرده ایناست که بیشتر میاد. روی اسکیل های فرد کار می کند. و روی  سابقه کارش و ضرر هم نکرده.  بهترین itهای اینجا هندی هستند. فقط تنها موضوع  روند ویزای کاری  اروپایی‌ها راحت تر است.  یعنی اینکه یک مهندس انگلیسی میتواند. سه ماهه بیاد اینجا،  ولی من باید ۲۰ ماهه بیام.  اینجا از این نظر آسان تر است.  آنها مشکل زبان هم  مثل ما ندارند و راحت تر جذب می شوند. اروپای شرقی بیشتر میان و به نظر من هیچ فرقی بین افراد نیست. که بخواهیم بگوییم مثلاً از اروپایی ها بیشتر میگیره. در مجموع استرالیا  سود میکنه . 

مهم اون شخصی است  که بررسی میشه و اینکه  اون شخص چطوری میتونه توی محیط کار خودش رو نشون بده. ما اینجا مهندس هندی داریم.  که اندازه سه نفر کار میکنند. مهندسی داریم که کلاً سابقه اش دروغه . یعنی سیستم قائل به شخص است. و مهم تر اینه که توی محیط کار خودش را نشان بده .

سوال :  من خودم یک سال مهاجرت کردم وقتی که مهاجرت کردم . خیلی سطح توقعم را آوردم پائین؟مثلاً اینجا حمایت خانواده را داری. ولی اگر مهاجرت کنی. باید روی پای خودت بایستی . و در مهاجرت فقط کمک همسرت
را داری. ولی اونجا  هر شغلی را باید بپذیریم تا اینکه سطح زبان خوب شود. از اول تا آخر سطح توقع تونم باید بیارید پایین.من به دوستانی که تازه میخواهند. و از من مشاوره می گیرند.  به آنها میگویم. حداکثر باید ۶ ماه کار
ژنرال  بکنی. اگر بعد از شش ماه  شما خودت هنوز برنگشتی به کار خودت حتما یه جای کار مشکل داره . تخصص داشته  باشی اما زبانت خوب نباشه . نمیتونی تخصص خودت را ارائه بدی؟ 

بحث دیگه ارتباط با نتورک در محیط کار هست.اینجا نتورک یا ارتباط است. ولی تفاوت عمده اش با ایران اینکه شما در ایران نتورک داری. دیگه هیچی نیاز به کار کردن نداری. من پسر خاله مدیر شرکت فلان هستم. حقوقم را  میگیرم. از اول  هم مدیر هستم پاسخگو هم نیستم. اما در استرالیا ممکن است. با ارتباطات وارد کار شویم. ولی از همون ساعت اول فقط وارد میشی با نتورک، دیگه خودتی. تو این مدت  آزمایشی هستی. بعد از گذشت سه ماه تا شش ماه که به شما یه فرصتی میدن تا مستقر بشوید.  هرکسی که باشید. اگر مدیرعامل این شرکت هم شما را آورده باشه. باز هم باید کارکرد خوبی داشته باشید. بله هر کسی که وارد این کشور میشه .  باید کار ژنرال انجام داد.  

هر کسی میاد اینجا باید کار ژنرال بکنه  یکی میره تو اوبر کار میکنه. خود من هم به مدت یک ماه کار ژنرال کردم .  یکی میره تو رستوران کار میکنه.   یکی میره دلیوری (تحویل غذا ) کار میکنه. به بچه هایی که میان اینجا تاکید می کنم . نکنه تو کار ژنرال غرق شوید.با دانش کامل به اینجا آمدم کامل می دانستم. کارت اتوبوس باید از کجا بخرم و بعد از چند سفر بلیط تخفیف میخورد . از کجا باید غذای خوب بخرم. از کجا باید بالشت ارزان بخرم. شما وقتی با دانش کامل مهاجرت کنید. خیلی کمتر شوک می شوید. من قبل از اینکه بیام . فقط شش ماه سریال های استرالیایی نگاه میکردم. تا  با فرهنگ و لهجه  استرالیایی آشنا بشم. این امکان با وجود اینترنت هست.

من با یه خانمی که صحبت می‌کردم.  ۲۵ سال پیش آمده بود استرالیا تعریف می کرد.  بعد از حدود یک ماه، یک سوم پولش ر ا پول تلفن داده بود.  که با خانواده خودش صحبت کنه. اینجا آمدم روز اول هیچ اطلاعاتی نداشتم.  نگاهی  آن وقت چقدر شرایط مهاجرت سخت بوده . اما امروزه با وجود اینترنت خیلی راحت شده.

اما امروز شما با کمک اینترنت و اطلاعات خوبی بود و باید از این بستر استفاده کرد. باید کامل هدف گذاری و برنامه ریزی داشته باشید. کارم چه چیزی خواهد بود من کامل میدانستم که قراره کجا خونه اجاره کنم. جامعه ایرانی کجا زندگی می کند. کجا خوبه که هم نزدیک شهر باشه و هم خیلی گرون نباشد. بلیط قطار از کجا بگیرم با این اطلاعات اگر بیایید. خیلی شوک کمتر میشه . اصطلاح غلط هست  که میگه تو محیط  یاد میگیریم.  اما شما تو محیط خیلی سخت یاد می گیرید.  اما باید اطلاعات کامل داشته باشد و با حضور در محیط اطلاعات خودتون را کامل ترکنید. 

سم مهاجرت این هست که من میروم. در محیط یاد میگیرم. مثلاً برای دختر من که هشت سالشه،  وقتی وارد محیط شد. خیلی سریع در محیط زبان یاد گرفت.  اما برای من ۳۷ ساله دیگه خیلی سخته که در  محیط خیلی چیزا رو یاد بگیرم. دخترم امد اینجا در محیط مستقر شد. و  بعد از شش ماه دوست پیدا کرد و کامل زبانش راه افتاد . شما  فرصت نداری زبان بخوانید. شما از روز اول باید پول تولید کنید .  اگر قرار باشه شما از پول ایران بخورید. با توجه به قیمت ارز در ایران. وحشت می کنید. چون بعد از خوردن یک ساندویچ مک دونالد، باید یک میلیون تومان به پول ایران هزینه کنید.  حتماً باید اینجا درآمد دلاری داشته باشید.  هزینه خانواده ۴ نفره حدود چهار هزار دلار در ماه است. شما با پول ایران نمی توانید. اینجا زندگی کنید.   

سوال : شما تجربه زبان‌آموزی تون چطوری بود. به جز دیدن فیلم های استرالیایی؟

 دیدن سریال وقتی که شما از سطح متوسط به بالا برسید. خیلی خوب است. متاسفانه بعضی سایت ها هستن که میگویند.  شما سریال  نگاه کنید، می رود. داخل حافظه شما ، اصلا همچین داستانی نیست. موقعی کلمه وارد ذهن شما می شود. که شما کلمه را داخل جمله تشخیص دهید. وقتی وارد ذهن شما میشه. شما در جمله این کلمه را استفاده کنید.  اگر من ده هزار کلمه در ذهنم باشد. اگر از آن  در جمله  استفاده نکنم . آن کلمه وجود خارجی در دیکشنری من ندارد.  یه زمانی کانون زبان ایران کانادا میدان ونک می رفتم . سطح متوسط که رسیدین.  اون موقع که باید مهارت  آیلتس و الان که پی تی ای اومده . را  تقویت کنی.  حالا وقت اونه که شما به نمره آیلتس فکر کنید. حداقل  باید  به سطح متوسط بررسی . وقتی که در مرحله پیشرفته یا  ادونس رسیدی.

 وقتی من رفتم سراغ موسسه آیلتس تهران یک دوره ۳ ماهه رفتم آنجا و سال ۲۰۱۲ امتحانات را دادم. نمره کامل گرفتم.  میتونم بگم که جسته و گریخته کلاس زبان میرفتم.  عموما درگیر زبان بودم .  در کنار آن سریال هم نگاه می کردم.  زمانی که مهاجرت به استرالیا قطعی شد. تمام تمرکزم را برای لهجه استرالیایی گذاشتم.  سریال ها و اخبار نگاه می کردم . از فرصت ادارات دولتی تو ایران هم استفاده کردم.  تو ایران ادارات دولتی فرصت زیادی داریم.  ان  فرصت به من خیلی کمک کرد.  مهمترین عامل برای مهاجرت زبان  است . حتی شما متخصص هم باشید باید بتوانید تخصص  خودتون را ارائه بدهید. بدون زبان هیچ کاری نمیشه کرد.

سوال:  زمانی که اقدام کردید برای همسرتون هم فرم  را پر کردید.  یا مستقل اقدام کردید. آیا کسی همسرش هم مدرک معتبر داشته باشه امتیاز حساب میشود؟

من اطلاعات کامل خانواده را وارد کردم. اما از مدرک همسرم استفاده نکردم چون خودم  امتیاز کامل را داشتم.  آن زمان رقابت کمتر بود.  اما در مجموع همسر هم امتیاز دارد.اما سه شرط دارد . اولاً باید رشته همسر شما در لیست تقاضای کار استرالیا موجود باشد. امتیاز آیلتس پنج و نیم باید بگیره. یک سال هم باید سابقه کار داشته باشد. اونوقت می توانید امتیاز هم از طریق همسر دریافت کنید.  اما من اقدام نکردم ادعا نکردم. 

سوال :  آیا افراد تحصیل کرده که  نمره زبان خوبی دارند آیا هنوز شانسی برای مهاجرت به استرالیا دارند؟

 بله امکان پذیر است. اما سقف امتیاز ها خیلی بالا رفته است. اما کماکان سیستم اسکیل سلکت استرالیا میگوید. شما ۶۰ امتیاز داشته باشید دعوت می شوید. ولی اتفاقی که افتاده است. زمانی که آزمون پی تی ای معرفی شد. چون آزمون به صورت آنلاین برگزار میشود.  و نسبت به آیلتس آسانتر است. افراد بیشتری امتیاز کسب می کنند و ۲۰ امتیاز کامل پی تی ای را دریافت میکنند.  و رقابت سخت تر شده. پروسه مهاجرت استرالیا مجدد فعال شده. البته به دلیل بیماری کووید دو سالی بود که این پروسه تعطیل شده بود.

 ولی روال کاری به این صورت است. که بر حسب هر مهارت می‌گه مثلا  الکتریکال امسال میخوام ۳۰۰ تا بگیرم.  بعد یک پول یا استخر دارند. آن را بررسی می‌کنند کسانی که بیشترین امتیاز را اخذ کردن. آفیسر میاد این ۳۰۰ نفر را از بین کسانی که بیشترین امتیاز را کسب کردند جدا میکند. زمانی که آیلتس بود ۹۰ درصد مردم امتیاز نمی گرفتند. رقابت برای کسانی که زبان خوبی داشتن راحت تر بود و ۱۰ درصد آیلتس ۷ و نیم بالا و ده امتیاز کامل را میگرفتند.  اکثر امتیازها حول و حوش ۶۵ میچرخید. مثلا خود من با ۶۵ امتیاز کمتر از ۴ هفته دعوت شدم. ولی  حالا چون پی تی ی  اومده. حالا خیلی از بچه‌ها امتیازش ۲۰ کامل زبان را میگیرند.  اعلام میکنه شماها  حائز امتیاز شده اید.  اما امتیاز رقابت از ۶۵ به ۸۵ تغییر کرده.  شاید شما امتیاز ۶۵ را اخذ کنید.

  حائز  شرایط هم بشوید.  اما هیچ وقت دعوت نشوید.  اون ۳۰۰ تاش  از اون بالا برداشته چه بسا خیلی از افراد نمره ۹۰ داشته باشند. مثلا طرف دکترا داره.  نمره  آیلتس خوب داره ۱۰ سال سابقه کار داره . یعنی  امکان مهاجرت است اما توسعه من به دوستان این است که زبانش خودشون  را قوی کنند. الان کسی که مجرد است.  ۱۰ امتیاز مثبت میگیره و کسی که متعهد حتی از دست میدهد.  برای جبران این می تواند. مدارک همسرش را هم اضافه کنه. ضرر هم نمی‌کنه. اگر همسر شما بتواند امتیاز 59 را پی تی ای بگیرند. این موضوع  می توانند ۱۰ امتیاز را جبران کنند. باز هم امکان مهاجرت است. ولی رقابتی تر و سخت تر شده.

مهندس خیلی لطف کردید. امیدوارم صحبت های من با مهندس ربانی در مورد تجربیات مهاجرت به سیدنی استرالیا برای شما مفید بوده باشد. جهت مطالعه یا تماشا ویدئوهای بیشتر در زمینه مهاجرت اینجا کلیک کنید. برای مطالعه اطلاعات بیشتر به زبان اصلی اینجا کلیک کنید.

تجربیات زندگی در کانادا

تجربیات زندگی در ونکوور کانادا

جهت شنیدن فایل صوتی مصاحبه تجربیات زندگی در ونکوور کانادا به بر روی لینک ذیل کلیک بفرمائید.

اگر علاقه مند به تماشا فایل کامل ویدئویی مصاحبه تجربیات زندگی در ونکوور کانادا این مصاحبه از طریق لینک ذیل اقدام بفرمائید.

تجربیات زندگی در ونکوور کانادا

سوال: سلام به همه دوستانی که همراه پیج، سایت و کانال یوتوب بنده هستند. امروز می­خواهیم با آقای مهندس فاتحی در مورد تجربیات زندگی در ونکوور کانادا صحبت بکنیم.

مهندس فاتحی: سلام صبح شما هم بخیر

سوال: آقای مهندس امروز دما منفی 7 درجه بود با خودم می­گویم شما از منفی 35 درجه تعریف می­کنید تصوری نمی­توانم نسبت بهش داشته باشم. چون واقعا امروز منفی 7 خیلی سرد بود.

مهندس فاتحی: اینجا البته اگر یک مقدار سردتر است. امکاناتش را مطابق با آن آب و هوا درست کرده­اند. یعنی تو شهر کلگری که از بهترین شهرها برای زندگی هم هست. به نظر من، داون تاونش (downtown) که ساختمان­های بلند دارد. همه اینها را از داخل به هم وصل کرده­اند. شما از قطار شهری که خارج می­شوید و وارد یک ساختمان می­شوید. تقریبا می­توانید. همه جاهای داون تاون را بدون اینکه وارد خیابان بشوید بروید.   بعضی­ها مثل عابران پیاده بالای اتوبان هستند. مثلا یک چیز شیشه­ای، بعضی­ها اینجوری است اینور خیابان آنور خیابان، بعضی­ها هم نه از داخل یک راهرویی وصل شده است به همدیگه.

سوال: کلگری کدام استان کانادا می­شود؟ چون من جغرافیای کانادا را زیاد مسلط نیستم.

مهندس فاتحی: همسایه کلمبیا که تقریبا غرب می­شود. کوه­های معروف راکی

سوال: بومی­ها بیشتر آنجا(کلگری) زندگی می کنند درسته؟ یعنی استان بومی نشینی است؟

مهندس فاتحی: نه شاید به اندازه مانیتوبا مثلا، نه خیلی بگوییم درصدش بالاست نه،

سوال: در لایو قبلی در مورد کار به مشکل اینترنت خودریم. فقط در حد  10 دقیقه­ای مطلب آخر آنجا را ببندیم. در مورد کار، شما تجربیات کاری خودتان را گفتید. که دوستان ایرانی کمک زیادی کرده ­اند. معرفی­تان کرده ­اند. اگر چیزی لازم است. که بحث بسته بشود. بگویید بعد دیگه امروز در مورد هزینه­های زندگی و تجربیات زندگی صحبت بکنیم.

مهندس فاتحی: بله اگر بخواهم همه موارد  مهم آن بحث را اشاره بکنم. یکی این بود. که لینکدین­ تان را آپدیت کنید و موقعیت­های شغلی ­تان را بسنجید. حتی وقتی که ایران هستید. حتی اگر در رشته تخصصی خودتان هم نمی­خواهید فعالیت بکنید و مثلا می­خواهید کار دیگری بکنید. روی آن سرچ بکنید. ببینید چقدر شانس دارید. چقدر شغل هست؟ دستمزدها چقدر است؟ چه مسئولیت­هایی دارد؟ چه مدارکی دارد؟ و چه سرتیفیکیت­هایی لازم است برای آن شغل؟ کانکشن­تان را تقویت بکنید، همه دوستانتان را پیدا کنید، با همه دوستانتان ارتباط داشته باشید.

ولو در حد یک پیام واتساپی که بداند. که شما هستید، رسیدید و دنبال کار هستید. یا حتی از ایران شروع کنید. و با دوستانی که فکر می­کنید. و می­توانید تو کانادا به آنها دسترسی پیدا کنید. آنها هم دوستانی خواهند داشت. مهم این است که مثلا، می­گویید که فلانی اصلا تو کار و رشته و شهر من نیست. ولی حتما او دو تا دوست خواهد داشت. که حتی یک ذره هم مربوط به کار شما هست. و می­تواند کسانی را به شما معرفی کند. کانکشن خیلی مهم است و با کانکشن است. که به نظر من می­توانید. مصاحبه کاری بگیرید و به یک شرکتی معرفی بشوید، توی یک بیزنسی اطلاعات جمع بکنید. یعنی هر چقدر که می­توانند اطلاعات جمع بکنند با چشم باز بیایید،

بله اقتصاد اینجا جلوتر از اقتصاد ایران است، ساعت دستمزد درامدها بالاتر است، مخارج هم بالاتر است، یعنی مثلا طرف حساب می­کند. که آنجا حداقل دستمزد 15 دلار است. یعنی من 40 ساعت هم تو هر کاری که کار بکنم. یه سه چهار هزار دلاری دارم، برای چی تو ایران بمانم؟ ولی به نظر من افرادی که تو ایران یک درامد قابل توجهی دارند. اگر با انگیزه اقتصادی مهاجرت می­کنند. بشینند خوب حساب کنند، اگر درامد خوبی دارند. اگر درامدی خوبی ندارند و سخت می­گذره، اینجا سخت بگذره بهتر است.

سوال: منظورتان از درامد خوب در کانادا چی است؟

مهندس فاتحی: ببینید مثلا یکی از دوستان زنگ زده بود. که مثلا اینجا ماهی 100 میلیون تومان در میاورم، اگر به لحاظ اجتماعی و به لحاظ فرهنگی مهاجرت کند. امری است الاحده، اما اگر که می­گویید بیایم آنجا رفاهم بیشتر شود، حالم بهتر شود. ممکن است آن موقعیت را اینجا به دست نیاوردید. شما با صد تومان توی ایران خیلی در آسایش و رفاه هستید، و همان رفاه را ممکن است اینجا به دست نیاورید. و ایران بیزنست کاملا انجام شده و دستت داخل جیب خودت است. با کارگری که صد میلیون در نمی­آید. پس بالاخره یک بیزنسی هست.

که حالا در میارید. اگر اینجوری است. آن رفاه را دوباره اینجا نمی­توانی داشته باشی و به دست بیارید. پس بنابراین خیلی دقت کنید و خیلی چرتکه بندازید. یکی مغازه لوستر فروشی داشت (لوست و چراغ و …) صحبت می­کردیم. من گفتم شما با اون درامدی و موقعیتی که پیدا کرده­ای. حالا آمده­ای اینجا نمی­دانم که می­خواهی چکار بکنی که به همان رفاه برسی.

سوال: سفر کنند و مثلا دو هفته بروند دنیا را ببینند بهتر است به نظرم، که آقا بیا سفر کن به اروپا؟

مهندس فاتحی: بله وقتی سالی 365 روز می­دود و فقط یک هفته می­تواند. مسافرت برود. عنایت می­کنید؟ اینجا هم کل قضیه کار است. و دو هفته ­اش مسافرت است. شما همان دو هفته ایران باشی. برای مسافرت هم دستت خیلی بازتر است. اروپا هم می­توانید. بروید، ترکیه و دبی هم می­توانید بروید، اینجا یک مکزیک می­توانید بروید و چه می­دانم اگر بخواهید یک جای گرمی بروید مثلا به کوبا و یا مکزیکی بروید.

سوال: با هواپیما اگر بخواهید اینها را بروید از کانادا باید کل آمریکا را رد کنید درست است؟

مهندس فاتحی: بله از اینجا فکر کنم حدود 6 ساعت پرواز طول بکشد. بیشتر بخاطر قیمت و اینها می­روند آنجا، چون اولا گرم است و دوما قیمت مناسب است. قیمت هتل­ها هم مناسب است.

سوال: بله درست است حالا همه دنیا هم می ایند دبی و اینجوری نیست که بگوییم. اینجا بد است و فلان، اتفاقا هدف من از اینکه این پیج و کانال یوتیوب را باز کرده­ام. این است که بگویم. نه اینجا سیاه سیاه است و نه آنجا سفید سفید است، حالا انشالله تا دو هفته آینده یک متنی داخل پیج خودم آماده خواهم کرد دو تا حادثه بسیار ناگوار توی شهر ما اتفاق افتاد دو تا حادثه­ای که دو تا جوان برای خانواده­هایشان ایجاد کردند، متاسفانه خیلی حادثه وحشتناکی بود، و حالا با تصور اینکه من خانواده را تحت فشار بگذارم.

اذیت بکنم و مثلا اینها خانه را بفروشند. و به من پول بدهید. تا مثلا من بروم خارج، حالا اگر این بنده خدا خانه­اش را هم بفروشد می­شود 200 میلیون (6 هزار دلار)، با این 6 هزار دلار بلیط هواپیمایش را هم نمی­تواند. تهیه کند. ببینید یک چیزهایی هستند که واقعیت است و یک چیزهایی که توی تصور ما است. برادر یکی از دوستانم می­گفت. که من اینجا کارخانه دار بودم، کلی مجتمع تجاری داشتم، اتفاقا کانادا هم زندگی می­کنند، و می­گفتند اصلا اینجا خوش نمی­گذرد. به ما و همیشه در حال کار هستیم. هم من و هم خانمم، و درامدی که از ایران می­رسد.

اصلا نمی­شود. اینجا باهاش زندگی کرد. چون شاید توی ترکیه با 20 میلیون و 30 میلیون بتوان. یک زندگی متوسط با بالا داشت، مثلا می­گوید از امکانات استفاده می­کنم و آب و هوا بهتر از ایران است و فلان، ولی کانادا از این خبرها نیست، و فکر کنم فقط برای یک بلیط هواپیما 1500، 2000 هزار دلار بدهید درست می­گویم؟

مهندس فاتحی: بله حالا به فصلش ربط دارد ولی حداقل 1200 دلار کانادایی را برای یک بلیط هواپیما و حتی اگر بخواهی جدا جدا رفت و برگشت را بگیری، یک کم بیشتر هم لازم است.

سوال: خب حالا هزینه ­های زندگی توی ونکور چطوری است آقای مهندس؟ به صورت متوسط فرض کنیم. مثلا ماهی یک بار سینما، یکی دو بار در ماه رستوران، و یک رفاه متوسط داشته باشد.

مهندس فاتحی: اغلب که اینجوری هست و زوج­ها هر دو نفر باید کار می­کنند، حالا آخر هفته­ای بله جایی بخواهند بروند رستورانی بخواهند بروند، البته بعد از کویید، کازینوها و مراکز تفریحی خیلی کمتر شد، دقیقا من متوجه نشدم منظور شما را که سینما بروند و …؟

سوال: مثل اجاره خانه در ونکوور چقدر است؟ مثلا هزینه ­های خورد و خوراک؟ یا مثلا اگر شوهر 5000 هزار دلار کار کند هزینه­ و مخارج زندگی­شان را می­تواند بچرخاند؟حداقل­ها، متوسط و … چطوری است؟

مهندس فاتحی: ببینید اگر کسی کار جنرال بکند (کار جنرال کاری که دستمزد آن حدود 10 تا 20 دلار است) یعنی کسی که مثلا توی فروشگاه­ها کار می­کند، بعید می­دانم اینها بالای 17 دلار در ساعت بدهند، این را اگر ضربدر 40 ساعت بکنید. برای یک هفته، که ماکسیمم توان یک نفر است و اغلب شاید کمتر از این هم باشد، چیزی در حدود 2000 و خرده­ای می­شود، حالا بستگی به تعداد افراد خانوار هم دارد، اگر تنها باشد. خب شاید بتواند برود. یه جایی تو ونکوور با ماهی 1300 دلار اجاره بدهد. البته جایی خیلی خیلی مختصر، ولی اگر زوجی باشند .

و بچه ­ای داشته باشند و حداقل بخواهد یک دو خوابه بگیرد، حداقلش به نظر من بین 2200 تا 2500 مبلغ اجاره است. مثلا در یک مجتمع کوچک یک دو خوابه مثلا 70 تا 80 متر اگر بخواهد بگیرد. به طور متوسط 2500 دلار باید بدهند. بنابراین اگر کار جنرال انجام دهد. برای یک نفر جواب نمی­دهد. شما اگر اینجا وارد کار مهندسی بشوید. توی همین شهر، اینها یک اینتری لول دارند، چون شما تازه وارد هستید. و منیجر یا ایکس پرینس نیستید و تجربه خیلی بالایی ندارید.  یا مدیر پروژه­ای نیستید، و در کل اینتری لول باشید.

حدود 40 دلار در ساعت تقریبا می­شود، و این را اگر حساب کنید. تقریبا می­شود سالی 80 هزار دلار، خب؟ به نظر زیاد باشد. اما وقتی مالیات و … را از آن کم می­کنند، می­بینید که رقم قابل ملاحظه­ای است. یعنی شما وقتی کار می­کنید. باید یک مقداری هم برای بازنشستگی­تان هم بریزید. که اینجا بهش می­گویند RRSP، یه آرآراس­پی شما می­دهید یک آرآراس­پی هم کارفرما می­گذارد. روی آن، و می­رود صندوق بازنشستگی، یک تکستی هم می­دهید، مالیات هم که می­دهید، یک سری کسورات بیمه­ای و درمانی هم هست.

که وقتی کارفرما شما را بیمه می­کند. یه سهمش را او می­دهد. و یک سهمش را هم شما، اینها را که شما حساب کنید. می­بینید هر ماه حدود 1500 دلار از اون 6 هزار دلار که به دست آورده بودید. کم می­شود، و وقتی مثلا حساب می­کنید. می­گویید خب هر ساعت 40 دلار می­شود. ماهی نزدیک 7 هزار دلار، خیلی خوبه، اما عملا و در عمل حداقل یک 1600 دلاری کمتر از آن مبلغ موزرد نظر به دست آورده­اید.

سوال: ولی برای زندگی عالی؟ یا زندگی متوسط در ونکوور؟

مهندس فاتحی: بله، چرخ زندگی­شان می­چرخد. بله، ولی خب دیگه خانه توی ونکوور گران است. بخواهید یک آپارتمان متوسطی بگیرید. یک میلیون دلاری لازم دارید و برای این هم حداقل یک 200 هزار دلار نقد لازم دارید که 800 هزار دلارش را وام بگیرید.

سوال: بله پس بخواهید بخرید باید حدود یک میلیون دلار کانادا برای یک آپارتمان متوسط بذارید کنار؟

مهندس فاتحی: بله البرتا خیلی بهتر بود، به قول اینها البرتا که بودم قیمت مسکن بهتر بود. بستگی به استان دارد ونکوور و اطرافش چون جای خوش آب و هوایی هم هست و از ونکوور که میاید سمت شرق، و حتی هوب هم بروید گران است. کلونا هم گران است، ورونا و … و چون آب و هوایش هم خوب است گران است. حالا خیلی دلایل می­گویند. که دورکاری خیلی مد شد. توی پاندمی و مردم ترجیح دادند. بروند یک جای خوش آب و هوا بشینند، یعنی ممکن است شما کارتان آلبرتا باشد. شرکتتان آنجا باشد،

ولی چون دورکار هستید می­روید. یک جای خوش آب و هوا، بعد یک سیاستی دولت چین داشت. که یک محدودیتی گذاشته بود برای خروج پول از چین، که قبل از این محدودیت چینی­ها خیلی خانه توی ونکوور خریدند، قیمت مسکن را بالا بردند، خیلی به طور غیر طبیعی قیمت مسکن ونکوور رشد کرد.

سوال: حالا اگر کسی بخواهد با حقوق کارمندی یک خانه 800 و یا یک میلیون دلاری بخرد. در یک محله نرمال و قابل قبول، گفتید بهش وام می­دهند؟

مهندس فاتحی: بله دیگه بستگی به کریدیت شما دارد. و وضعیت بانکی­تان، وضعیت بانکی شما بهتر باشد. بیشتر ولی عموما کسی که کار دارد. و فیش حقوقی دارد. یک سال حقوق گرفته است. فرم مالیاتی دارد، تکس اسیسمنتش را دارد. که حقوق داده است. بانک با اینها 20 به 80 می­ده.د یعنی شما 20 درصد دامپیمند بدهید 80 درصد می­توانید. وام بگیرید قسطش هم تقریبا معادل اجاره می­شود.

سوال: بله این دیگه مالکیت دارید و خیالت راحت است.

مهندس فاتحی: بله دیگه، قسط یک بخشش برای خودتان است آخر خانه برای خودتان است، و اجاره می­رود.

سوال: هزینه­ های آب و برق و گاز در ونکوور چقدر است؟ خیلی باید نسبت به ایران بالا باشد؟

مهندس فاتحی: من توی آلبرتا چون توی هاوس می­ نشستم خیلی بالا بود حدود 340 تا 360 تا در ماه، برق بود و گاز بود و فاضلاب و جمع آوری زباله و اینها، یک بیل میامد و همه اینها داخل بود. وقتی شما حساب می­کردید. تقریبا یه 300 و حالا تابستان یک مقدار کمتر چون بخاطر گاز، زمستان­ها بیشتر یه همچین عددی، ولی حقیقتش چون من اینجا آپارتمان می­نشینم.

آپارتمان مبلغ شارژ را صاحب خانه می­دهد و آب و نظافت و … در واقع روی اجاره شما حساب شده است. چون آن را از مالک می­گیرند. فقط برق را مستاجر می­دهد و اینترنت و اینها که آن هم هزینه­اش اینجا بالا است، برق حدود 100 تا 120 دلار.

سوال: هزینه آب را گفتید در کانادا مالک می­دهد؟

مهندس فاتحی: ببینید روی شارژ آپارتمان هستش، شارژ را از مالک می­خواهند. می اورند روی شارژ، شارژ را هم از مالک می­گیرند. و او هم می­اندازد روی اجاره خانه، یعنی عرضم این است وقتی شما 2000 تا 2500 دلار اجاره خانه می­دهید. دیگه آب و اینها را مالک می­دهد و شما فقط پول برق رو پرداخت می­کنید. بعضی ساختمان­ها حتی آمده. برق را روی شارژ گذاشته،

بعضی ساختمان­ها حتی آمده اینترنت پرسرعت مرکزی گرفته و آن را هم گذاشته­اند روی شارژ، وقتی شما اجاره می­کنید. می­بینید، که چه ویژگی­هایی دارد، که مثلا آب جزو اجاره نیست و یا مثلا شما فقط برق رو پرداخت می­کنید و اجاره را بر اساس این توی ذهن خودتان بالا و پایین می­کنید.

سوال: برخی بحث­ها که هست. اینه که که بحث می­کنند و می­گویند شما وقتی وارد کانادا می­شوید. دولت از شما حمایت می­کند. این حمایت چقدر است.

یعنی تا چه زمانی این حمایت ادامه پیدا می­کند؟ و اگر کسی وارد می­شود. به تعداد بچه­اش تاثیر دارد؟ اینکه زن و شوهراند؟ چه شغلی پیدا کنند؟ چقدر زمان می­برد. تا که اینها جا بیفتند توی اون جامعه؟ آیا زمان می­دهند؟ یا حمایت آموزشی می­کند؟ مثلا شما قوانین مالیاتی نمی­دانید قوانین رانندگی نمی­دانید، مجتمع و یا جایی هست که شما بروید و آموزش ببینید؟ چنین چیزی وجود دارد یا نه فقط در حد همان حرف و شایعه است؟

مهندس فاتحی: بسیار سوال خوبی است. عرض کنم که بستگی به وضعیت شما در اینجا دارد. یعنی اینکه شما با چه عنوانی آمده­اید، ببینید اگربا ویزای امیگریشن آمده­اید. تا شما از فرودگاه پایتان را بیرون نگذاشته­اید شهروند محسوب می­شوید. یعنی برسید. لند بکنید توی فرودگاه، لند پیپرهایتان را می­گیرید و امیگریشن محسوب می­شوید. بله یه سری حمایت­ها هست. که باز آن هم بسته به استانی دارد. که شما انتخاب خواهید کرد. حالا هدف شما کجا باشد. به نسبت آن استان باید اطلاعات جمع بکنید و اطلاعات را چک بکنید.

یعنی با یک نفر دو نفر چک بکنید. ببینید. حرف­هایشان با هم می­خواند یا نه؟ مثلا kebek می­گفت. اگر شما کمیک لند هستید یعنی مهاجرت کرده­اید و آمده­اید کمیک لند کرده­اید. شما بیاید کلاس زبان من به شما ماهی 750 دلار می­دهم، خانمت برود. کلاس زبان برای او هم 750 دلار می­دهم. این می­شود مثلا 1500 دلار، 500 تا هم برای هر بچه می­دهم، این را برای چند وقت می­دهم؟ من دقیقا قوانین kebek را نمی­دانم. ولی عموما 20 ماهه، تو آلبرتا که من بودم از دوستانم به من گفتند. که کلاس زبان فاند می­دهد. اینا خودشان می­گویند. فاندینگ دارد.

به قول خودمان بورس دارد. شما می­روید موسسه آنها یک زبان evaluation امتحان بهت می­دهند. یک نفر مصاحبه می­کند. که اینها را بنویس و جواب بده، بهت یک بنچ مارک نمره می­دهد. اگر نمره شما بالای 8 باشد که تقریبا هیچ کدام از بچه­ها بالای 8 نمی­شوند. و این که دیگر دست خودت است. اگر می­خواهی فاند بگیری. چند تا سوال را ننویس، می­خواهی نمره­ات پایین باشد و فاند بگیری 4 تا سوال را ننویس. خلاصه که مثلا توی آلبرتا را می­گویم، اگر شما می­روید و فاند زبان می­گیرید. به شما اگر تنها و یک نفر آدم باشید حدود 800 دلار، اگر زوج باشید که حدود 1600، 1700 دلار و اگر زوج باشید با یک بچه نزدیک به 1900 دلار به شما می­دهند.

سوال: کاری به اجاره ­ات ندارد دیگه، و شما هر جایی را اجاره کنی و اقامت کنید؟

مهندس فاتحی: البته یک فرمی به شما می­دهند که آنجا می­گویند. شما درامدهایتان را بنویسید و مخارجتان را هم بنویسید. چون اینجا شما یعنی توی کانادا اگر درامدی. که شامل مالیات نباشد. می­توانید اظهار نکنید. مثلا می­گوید من در ایران یک شرکت دارم. که هر ماه 50 میلیون تومان پول می­فرستد، لازم نیست به آن اشاره کنید. چون این درامد در کانادا نیست. یعنی مشمول  تکست در کانادا نیست. بنابراین شما درامدهایی را می­نویسید که taxable است. به این معنا که در کانادا قابل محاسبه مالیاتی است.

خوب اغلب بچه­ هایی که میایند و کلاس زبان می­روندو آنجا می­نویسدو درامدی ندارم، مخارج رو هم می­نویسد 1500، 1600 دلاری اجاره می­دهم، برق و آب را پرداخت می­کنم، یک فرمی دارد، که این در اسیسمنت شما بسیار موثر است و اگر درامد خیلی بالایی داشته باشیدو ممکن است به شما فاند ندهد. چون می­گویند که ما این را گذاشته­ایمو برای کسانی که زبان را یاد بگیرندو و وارد کار بشوند، و اگر شما الان توی کانادا درآمدت خوب است دیگه فاند را برای چه می­خواهید؟ یک چیز را عرض کردم و گفتم باید اطلاعات دقیق باشد؟ من اینجا از دوستان شنیدم .

و چون توی ایران ما ندیدیم که از این خیرها به مردم برسد، که یعنی برو و برای خودت انگلیسی یاد بگیر من ماهی 50 میلیون به تو پول می­دهم، عجیب به نظر می­رسید. من رفتم همان موسسه­ای که زبان ثبت نام می­کنند برای امتحانات، یعنی شما آنجا می­روید. زبانتان را ارزیابی می­کنند. مدرک زبان به شما می­دهند. رفتم آنجا و یک خانم ایرانی هم آنجا بود. گفتم من شنیده­ام. که برای زبان فاند می­دهند، گفت نه، فقط اگر شما بروید. زبان بخوانید. لازم نیست شهریه اون کالجی را که در آن زبان می­خوانید. بدهید و برای شما که مهاجر هستید نمی­گیرند،

و پولی بابت کلاس زبان از شما شهریه نمی­گیرند. ولی فاند نمی­دهند. من برگشتم و به رفیقم گفتم. من رفته­ام. سرویس کانادا جایی که امتحان زبان می­گیرند. مدرک بنچ مارک زبان بهت می­دهند، آنها گفتند نمی­دهند. اما تو گفتی می­دهند، من پیش خودم گفتم. حتما این یک چیزی شنیده است. اما رفت فاند خودش را گرفت، یعنی همان خانمی که آنجا کار می­کرد. اطلاعاتش درست نبود، و این را همیشه لحاظ کنید. که با یک کلمه حرف از چیزی مطمئن نشوید. و از یک دو سه جایی چک بکنید. این هم اینجوری هست که شما وقتی اینتر فاند اقدام نکرده­اید.

4 ماه بعد می­توانید اقدام کنید. یعنی من همان اول حدود 6 ماه را چون این خانم به من اینجوری گفته بود. اقدامی نکرده بودم. از جیب خودم می­خوردم. یعنی چیزی حدود 6 ماه تا 1900 دلار من می­توانستم بگیرم. این را تا 20 ماه به شما می­دهند. آلبرتا اینجوری است خب؟ و هاوس هولد است یعنی برای هر خانه فقط یکی می­دهد. یعنی از یک خونه خانم برود. همان پول را می­دهد آقا هم برود. همان پول را می­دهد و 20 ماه هم می­دهد. ایرانی که درآمد از ایران دارند و خیلی به دنبال کار در اینجا نیستند. اینجوری می­کنند. ک

ه مثلا مرد خانه می­رود و 20 ماه این را می­گیرد. وقتی تمام شد خانم می­رود و 20 ماه خانم می­گیرد. و عرض بکنم که child benefit هم هست. که حدود 500 دلار برای هر بچه است و این هم فدرال است و برای هر کجای کانادا می­توانید باشید و این را دولت کانادا به همه می­دهد.

سوال: بعد 20 ماه دیگه باید دنبال کار باشیم و مدارک و …؟

مهندس فاتحی: بله اون را می­گذارد. برای این، ببینید بعضی­ها از طریق بچه­ هایشان می­آیند سن بالا می­آیند بازنشستگی می­آیند. درآمدی دارند و برایشان کمکی می­کنند، بعد می­گوید مال من فرض کنید بین 65، 66 و در این حدودا است. می­رود و کلاس زبان ثبت نام می­کند و حوصله­اش هم سر نمی­رود. من خودم چقدر همکلاسی سن بالا داشتم. و واقعا برای تفریح آمده بودند و پولی هم می­گرفتند. این که دارد از جیبش خرج می­کند.. یا مثلا بچه­اش کمکش می­کند. یا از ایران درآمدهایی دارد، این کار را می­کند.

ولی کسی که دنبال کار است. همیشه دنبال کار را می­گیرد. این را هم در کنارش خیلی خوب است. که یاد می­گیرند. چون اینجا معلمانش در کلاس درس شما مجبوری که انگلیسی صحبت کنید روزی 8 ساعت و اینها همش تاثیر دارد.

سوال: خب وقتی 8 ساعت بروید. سر کلاس و با رفت و برگشت. چیزی حدود 10 ساعت می­شود، بنابرایم فکر نکنم انرژی بماند برای کار و …؟ یعنی عملا شما باید زبان یاد بگیرید.

مهندس فاتحی: نه دیگه اینطوری هم نیست. من مثلا کلاس زبانم را می­رفتم خیلی هم انرژی نمی­گرفت، ولی حالا خب یک مقدار زمستان تابستان دارد. ولی شاید من 5، 6 ساعت هم جاب سرچینگ می­کردم، باید پست­ها را ببینید. ولی باید این را هم انجام بدهید. جاب سرچینگ را هم انجام بدهید دیگه، بالاخره همه اینها را موازی هم باید انجام بدهید.

سوال: من دلم می­خواهد شما ایران و کانادا را مقایسه کنید. که اینجا واقعا مثبت است انجا منفی است، فقط قبلش لطفا بگویید که برای انتقال پول ایرانی­ها باید چکار کنند؟ مثلا در ایران خانواده داری و بخواهی برایشان پول بفرستید.

مهندس فاتحی: صرافی­ها معمولا این کار را انجام خواهند داد. مخصوصا توی تورنتو، صرافی­هایی هستند که تماس می­گیرند و تلفنی حل می­کنند، در مبالغ پایین ایرانی­ها به خودشان هم ( به قول امروزی­ها) تهاتر می­کنند. مثلا یکی می­خواهد برای خانواده­اش توی ایران پول بفرستد. شما مثلا یه ریالی دارید. توی این گروه تلگرامی، می­نویسید که من می­خواهم 2000 دلار ترانسفر کنم به ایران، و یه پیغام می­دهی، اگر اعتماد بهش بکنید و اگر بشناسیدش، و اگر دوست مشترکی داشته باشید، که بدانید کلاهبرداری نیست، بله شما ریال را آنجا می­ریزید.

به حساب خانواده این، و این هم اینجا دلار را به شما تحویل می دهد. این برای مبالغ کوچک خوب است و کار هم می­کند. چون اغلب من اینجا انجام داده­ام. مبالغ بیشتر را با صرافی­ها می­شود. انجام داد. فقط پولی که اینجا به حساب شما می­آید. شما باید منبعش را اینجا بتوانید ذکر کنید. اغلب اینجوری است و مثلا 10 هزار دلار که میاد شما می­توانید. بگویید این یک هدیه از طرف خانواده من است و از ایران فرستاده شده است. ولی بالاتر از این حقیقتش نمی­دانم. مثلا یکی خانه­ می­فروشد و می­خواهد 200 هزار دلاری ترانسفر بکند.

بحث انتقال پول با مبالغ بالا به کانادا چگونه است؟

بهتر است که با یک وکیل اینجا مشورت کند، بهتر است که حدود 500 داری به وکیل بدهد. در عوض دردسری برایش ایجاد نشود. که مثلا بگویند تو باید 30 درصد این را مالیات بدهید. که مثلا منبعش نامشخص است. دوستانی که من اینجا داشتم. توصیه­ شان این بود که یک وکیلی بگیریم. یک چیزی هم بگویم که اگر امیگریشن میایید. روز اول بسم الله که پایتان را توی کانادا می­گذارید، تو فرودگاه به شما می­گویند که تو کشور خودت چقدر سرمایه داری ؟

انجا مبلغ را بالا بگویید. چون آنجا نمی­شود. که ارزیابی کرد که من خانه­ام چقدر می­ارزد. وقتی شما آنجا مبلغ را می­گویید 5 سال شما می­توانید. آن پول را بیاورید. جزو دارایی شما است و خارج از کانادا، که همان اول هم اعلام کرده­اید. که من ایران اینقدر پول دارم. ولی وقتی می­گویید. لوازم دارم. باید مشخصاتش را بنویسید. به من گفتند چی دارید؟ من گفتم فربی دارم یعنی لوازم خانه ممکن است. بیارم گفت مشخصاتش را بنویسید، گفتم مثلا بنویسم فرش قرمز فلان؟ گفت هرچی که مشخصاتش توی فاکتورش میاید. می­توانید بنویسید.

اگر لپ تاپی دارید. می­توانید شماره سریالش را بنویسید. که بعدا بخواهید بیاورید. گفتم من نه می­توانم شماره سریال لپ تاپم رو دارم. نه می­توانم مشخصات لوازمم را بنویسم، ولی خانه­ای دارم می­فروشم معادل 500 هزار دلار، یعنی بچه­ها گفته بودند. بیشتر بگو، چون بیشتر گفتن ضرر ندارد. شما می­گویید من یک خانه­ایی دارم. آنجا یک میلیون دلار می­ارزد، اون چیزی نمی­تواند. به شما بگوید، بگوید آره یا نه، ولی بعدا شما تا 5 سال می­توانید بگویید. من این پول را می­آورم و خونه­ام و اعلامم کرده­ام. و تو اون لحظه ورود شما فکر نکنید که اینها بابت حرف شما از شما مالیات بگیرند نه، شما می­گویید من این را خارج از کانادا درآورده­ام ربطی ندارد و قیمتش هم این است. و در واقع اون پولی که توی ذهنتون است که فکر می­کنید می­توانید بیاورید دو برابرش را بگویید.

سوال: در مورد ارث پرسیدم، اگر کسی بخواهد ارث و میراثش را ببرد کانادا؟

سوال: یکی بحث ارث هست یکی هم اینکه کسی که وارد کانادا می­شود. چقدر پول نقد باید به همراه داشته باشد؟ و اجازه دارد که همراه خود داشته باشد؟

به هرحال کسی که میاد 30 هزار، 40 هزار، 50 هزار دلار همان روز اول نیاز است و لازم است که همراهش باشد. و اینکه حداقل دو سه ماه اول را بگذراند تا یک کمی جا بیفتد.

اگر اجازه بدهید این بحث را باز هم هفته آینده ادامه بدهیم یا هر وقت که شما فرصت داشتید. چون خیلی بحث­های دیگر همچون مدرسه بچه ­ها مانده است. خیلی لطف می­کنید و خیلی زحمت می­کشید. که روز تعطیلتون را با من هماهنگ می­کنید. خیلی خوشحال شدم دست شما درد نکند، شب خوبی داشته باشید.

امیدوارم صحبت های من سعید کاظمی با مهندس فاتحی در مورد تجربیات زندگی در ونکوور کانادا برای شما مفید بوده باشد. و این محتوا را برای دوستان خودتان هم در هر جای دنیا ارسال کنید. برای مطالعه بقیه مقالات مرتبط با زندگی در هر جای دنیا اینجا را کلیک کنید.برای مطالعه یک مقاله کامل به زبان انگلیسی از ریز هزینه های زندگی در ونکوور کانادا اینجا را کلیک کنید.

مطمئنا اداره مهاجرت کانادا بعد از بررسی میلیونها پرونده از شما دانش و آگاهی بیشتری دارند. دقت کنید و گول افراد شیاد که بدنبال ازدواج صوری با شما هستند. را نخورید

قوانین مربوط به مهاجرت کانادا از طریق ازدواج 

قوانین مربوط به مهاجرت کانادا از طریق ازدواج

آیا شهروند کانادا هستید یا مقیم دائم هستید؟

آیا با شخصی از کشور دیگری در اینترنت یا در سفر ملاقات کرده اید؟

برخی افراد فکر می کنند ازدواج با یک شهروند کانادایی بلیط آنها به کانادا خواهد بود. قبل از ازدواج با کسی و حمایت مالی از او برای آمدن به کانادا باید خوب فکر کنید، به خصوص اگر:

  • شما به تازگی ملاقات کرده اید.
  • می خواهند سریع ازدواج کنند.
  • آنها قبلاً بارها ازدواج کرده یا در یک رابطه معمولی بوده اند.
  • آنها اطلاعات زیادی در مورد پیشینه یا خانواده خود به اشتراک نگذاشته اند.

اگر همسرتان را اسپانسر کنید، باید به مدت 3 سال از او حمایت مالی کنید، حتی اگر ازدواج یا رابطه با شکست مواجه شود. اسپانسر یک قرارداد قانونی با دولت کانادا است. شما باید شرایط آن را رعایت کنید.

اگر همسرتان از کمک های اجتماعی استفاده می کند، باید پول را بازپرداخت کنید. همچنین، تا زمانی که بدهی را بازپرداخت نکنید، نمی‌توانید از شخص دیگری حمایت کنید.

ازدواج یک تبعه خارجی با یک شهروند یا مقیم دائم کانادا فقط برای ورود به کانادا جرم است.

لطفا توجه داشته باشید که برخی از اطلاعات این ویدیو قدیمی است و در مرحله به روز رسانی است. به طور خاص، همسران یا شرکای تحت حمایت شهروندان کانادایی یا مقیم دائم، برای حفظ وضعیت اقامت دائم خود، نیازی به زندگی با اسپانسر خود ندارند. دولت کانادا در آوریل 2017 این شرط را حذف کرد که همسران و شرکا را ملزم می کرد به مدت 2 سال با حامی مالی خود زندگی کنند.

ازدواج های مناسب برای مهاجرت به کانادا

در برخی موارد، حامیان مالی و متقاضیان خارجی یک “ازدواج راحت” راه اندازی می کنند. این یک ازدواج یا رابطه قانونی است که تنها هدف آن اجازه دادن به همسر یا شریک حمایت شده برای مهاجرت به کانادا است.

افسران ما برای تشخیص درخواست های واقعی مهاجرت آموزش دیده اند. آنها می دانند چگونه ازدواج های دروغین را تشخیص دهند. آنها راه های زیادی برای تشخیص تقلب در ازدواج دارند، از جمله:

  • بررسی اسناد
  • بازدید از خانه های مردم
  • مصاحبه با حامیان مالی و متقاضیان

شهروندان کانادایی یا مقیم دائمی که به دلایل مهاجرت در یک ازدواج راحت هستند ممکن است متهم به جرم شوند.

حامیان یا اسپانسرها

وسوسه نشوید که پیشنهادات پولی یا سایر جوایز برای ازدواج با یک فرد فقط برای مهاجرت به کانادا انجام شود. اگر این کار را انجام دهید، ممکن است با اتهامات جنایی جدی روبرو شوید. همچنان باید شرایط حمایت مالی را رعایت کنید.

احساس نکنید که باید با مشارکت در یک ازدواج راحت به کسی کمک کنید، مهم نیست دلیل آن چیست. ارزش ریسک کردن را ندارد

متقاضیان ویزا ازدواج کانادا

درگیر ازدواج دروغین نشوید ما ویزای شما را رد می کنیم و ممکن است. شما را از سفر به کانادا به مدت 5 سال محروم کنیم. این برای همیشه در سابقه مهاجرت شما باقی خواهد ماند.

ما می دانیم که حتی ازدواج های واقعی نیز ممکن است با شکست مواجه شوند. اما، اگر برای آمدن به کانادا به عنوان یک مهاجر ازدواج راحتی کنید، ممکن است:

  • علیه شما اقدام قانونی انجام دهیم
  • به مدت 5 سال به شما اجازه ورود به کانادا را نمی دهد
  • شما را از کانادا اخراج کنیم

اگر در یک رابطه خشونت آمیز در کانادا هستید

شما حق دارید کمک بخواهید. اگر با یک شهروند یا مقیم دائم کانادایی ازدواج کرده اید که مورد سوء استفاده قرار می گیرد، دیگر نیازی به زندگی با آنها برای حفظ وضعیت اقامت دائم ندارید.

توضیحات سایت سعید کاظمی : مطمئنا اداره مهاجرت کانادا بعد از بررسی میلیونها پرونده از شما دانش و آگاهی بیشتری دارند. دقت کنید و گول افراد شیاد که بدنبال ازدواج صوری با شما هستند. را نخورید.امیدوارم محتوای اموزشی قوانین مربوط به مهاجرت کانادا از طریق ازدواج برای شما مفید بوده باشد. لطفا تجربیات خودتان را با من در مورد ازدواج و اخذ ویزا مهاجرتی با من در اختیار بزارید. این کار براحتی با ضبط یک ویدئو، فایل صوتی یا متن امکان پذیر می باشد.

یکی از دوستان نزدیک من مورد سو استفاده از طریق ازدواج با یک فامیل ایرانی در کانادا قرار گرفت. به شدت مراقب باشید. لطفا برای مطالعه بیشتر قوانین مربوط به مهاجرت به کانادا اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه منبع اصلی این قانون اینجا کلیک کنید.

دروغ گفتن یا ارسال اطلاعات و مدارک نادرست به اداره مهاجرت کانادا

دروغ گفتن یا ارسال اطلاعات و مدارک نادرست به اداره مهاجرت کانادا

دروغ گفتن یا ارسال اطلاعات و مدارک نادرست به اداره مهاجرت کانادا

دروغ گفتن یا ارسال اطلاعات یا مدارک نادرست به اداره مهاجرت، پناهندگان و شهروندی کانادا (IRCC) جرمی جدی است. این تقلب است. به آن “ارائه اطلاعات نادرست” می گویند.

تقلب در  ارائه اسناد به اداره مهاجرت کانادا می تواند شامل اسناد جعلی یا مدارک ذیل باشد:

  • گذرنامه و مدارک سفر
  • ویزا
  • مدارک تحصیلی، مدارک تحصیلی، و مدارک کارآموزی یا تجارت
  • گواهی تولد، ازدواج، طلاق قطعی، فسخ، جدایی، یا فوت
  • گواهی پلیس

اگر در یک برنامه یا در مصاحبه با یک افسر IRCC دروغ می گویید، این نیز تقلب است. جرم است.اگر مدارک یا اطلاعات جعلی ارسال کنید، درخواست شما را رد می کنیم. همچنین ممکن است:

  • شما را از ورود به کانادا حداقل به مدت 5 سال منع کنیم.
  • یک سابقه دائمی از کلاهبرداری به شما بدهد.
  • وضعیت اقامت دائم یا شهروند کانادا را از شما سلب کند.
  • موجب اخراج شما از کانادا شود.

کاری که دولت کانادا  برای جلوگیری از تقلب در مهاجرت انجام می دهد.

ما با شرکای خود برای نظارت بر تقلب در اسناد و آموزش افسران در سراسر جهان کار می کنیم. شرکای ما عبارتند از:

  • آژانس خدمات مرزی کانادا (CBSA)
  • پلیس سواره سلطنتی کانادا (RCMP)
  • خدمات پلیس خارجی
  • دفاتری که اسناد هویتی و وضعیتی را صادر می کنند

ما در حال کار با CBSA و RCMP هستیم. تا بیومتریک را وارد مرحله اجرائی کنیم. این بدان معناست. که ما از داده هایی مانند اثر انگشت برای تأیید هویت یک فرد استفاده خواهیم کرد.

بیومتریک مخفی کردن اینکه چه کسی هستند. را برای افراد بسیار سخت تر می کند. همچنین به کاهش تقلب در هویت کمک خواهد کرد.

توضیحات سایت سعید کاظمی:

بیومتریک چیست:

احراز هویت بیومتریک یک فرآیند امنیتی است. که مشخصات فرد را با مجموعه ای از داده های بیومتریک ذخیره شده مقایسه کرده. و در صورت تایید، اجازه دسترسی به سامانه ها، برنامه ها و اجازه ورود به کشورها را می دهد. با افزایش جرایم اینترنتی، کلاهبرداری و سرقت هویت، بیشتر از هر زمان برای کشورها اهمیت دارد. که اشخاص را از طریق مشخصات خاص آنها مثل اثر انگشت شناسائی کنند. تا امکان دزدیدن هویت را کاهش دهند.

بیومتریک: اندازه گیری و تجزیه و تحلیل خصوصیات فیزیکی و رفتاری فرد،

داده های بیومتریک: مجموعه ای از ویژگی های فیزیکی و رفتاری ( مانند اثرانگشت، صدا ، شکل قرنیه …)

شناسایی بیومتریک: فرآیند استفاده از داده های بیومتریک برای تایید هویت فرد در مبادی ورودی کشورها یا سازمان های مهاجرتی

برای مطالعه سایر قوانین مربوط به مهاجرت به کانادا و سایر کشورها اینجا کلیک کنید.برای مطالعه اصل این محتوا اینجا کلیک کنید.

وب سایت های جعلی و کلاهبرداری های اینترنتی  برای مهاجرت به کانادا

وب سایت های جعلی و کلاهبرداری های اینترنتی  برای مهاجرت به کانادا

وب سایت های جعلی و سایر کلاهبرداری های اینترنتی  برای مهاجرت به کانادا

توضیحات : این مطلب از سایت اصلی اداره مهاجرت کانادا برای شما عزیزان ترجمه گردیده. تا با دانش و اطلاعات کامل برای مهاجرت اقدام نمائید.

اگر نیاز به درخواست eTA دارید، هنگام برخورد با شرکت هایی که ادعا می کنند. برای دریافت آن کمک می کنند، مراقب باشید. این شرکت ها با دولت کانادا همکاری نمی کنند. بسیاری از آنها وب سایت هایی دارند. که برای اطلاعات و ارسال برنامه های eTA هزینه دریافت می کنند.

وب سایت اداره مهاجرت دولت کانادا محل رسمی درخواست eTA است. (توضیحات : و این کار از طریق هیچ سایت دیگری انجام نمی گردد.)

برای مجرمان آسان است. که یک وب سایت واقعی را کپی کنند یا وب سایتی بسازند. که حرفه ای به نظر برسد. وب سایت ها ممکن است ادعا کنند که سایت های رسمی دولت کانادا یا شرکای آنها هستند. دیگران ممکن است ادعا کنند. که اقدامات  ویژه مهاجرت یا مشاغل با درآمد بالا را تضمین می کنند. آنها این کار را انجام می دهند. تا مردم را فریب دهند تا به آنها پول بپردازند.

برخی از این سایت ها ممکن است سعی کنند شما را وادار کنند. که اطلاعات خصوصی خود را به آنها بدهید. این می تواند برای سرقت هویت شما استفاده شود.

در اینجا مواردی وجود دارد که باید در هنگام اقدام برای مهاجرت به کانادا مراقب آنها باشید:

  • اگر وب سایت ادعا می کند که اقدامات ویژه ای را برای افرادی که می خواهند مهاجرت کنند ارائه می دهد، با آنها معامله نکنید. برای پیشنهادات ورود تضمینی به کانادا یا پردازش سریعتر درخواست خود پولی پرداخت نکنید. این ادعاها دروغ است.
  • هنگام ورود به یک وب سایت، آدرس را در نوار آدرس مرورگر خود بررسی کنید. باید با آدرسی که تایپ کردید مطابقت داشته باشد.

در اینجا چند راه دیگر برای محافظت آورده شده است:

  • هرگز اطلاعات خصوصی را وارد نکنید مگر اینکه قفلی در پنجره مرورگر یا “https://” در ابتدای آدرس وب وجود داشته باشد که نشان دهد امن است.
  • اگر وب سایتی به نظر شما اشتباه است، جستجوی وب انجام دهید. تا ببینید آیا کسی مشکلی در آن سایت گزارش کرده است یا خیر.
  • مطمئن شوید که مرورگر شما به روز است. فیلترهای مرورگر می توانند. به شناسایی وب سایت های جعلی کمک کنند.
  • مراقب وب‌سایت‌هایی باشید. که در ایمیل‌های افراد غریبه تبلیغ می‌شوند و شما درخواست نکرده‌اید.
  • اطلاعات شخصی را در اختیار دیگران قرار ندهید، مگر اینکه مطمئن باشید که می دانید با چه کسی سروکار دارید.
  • اگر شک دارید، قبل از هر کاری با مالک وب سایت از طریق تلفن یا ایمیل تماس بگیرید.
  • در صورت انتخاب نماینده، در مورد اینکه چه کسی می تواند. به طور قانونی نماینده شما باشد، اطلاعات بیشتری کسب کنید.

کلاهبرداری از طریق ایمیل برای مهاجرت به کانادا: 

ما شرکت تحقیقاتی Advanis را برای اجرای نظرسنجی تجربه مشتری بین 25 فوریه 2022 و 31 مارس 2022 استخدام کردیم. اگر در مورد درخواست شما در سال 2021 تصمیم گرفتیم، ممکن است یک دعوت نامه ایمیل دریافت کنید.

ممکن است ایمیلی دریافت کنید که به نظر می رسد از یک شرکت واقعی یا دولت کانادا باشد. ممکن است از شما اطلاعات خصوصی مانند تاریخ تولد، گذرواژه یا جزئیات کارت اعتباری شما را بخواهد. گاهی اوقات ایمیل به شما می گوید که از یک وب سایت جعلی بازدید کنید.

برخی از افراد ایمیل هایی دریافت می کنند. که به نظر می رسد از IRCC هستند. اگر اطلاعات شخصی به آنها بدهید، اقدامات  مهاجرتی ویژه ای ارائه می دهند. ما هرگز برای شما ایمیلی برای درخواست اطلاعات خصوصی شما ارسال نمی کنیم.

اگر چنین ایمیلی دریافت کردید، روی هیچ پیوندی کلیک نکنید و اطلاعاتی در مورد خودتان ندهید. اگر در مورد اینکه ایمیل از کجا آمده است شک دارید، حتما هویت فرستنده را بررسی کنید.

این موارد ممکن است به این معنی باشد که ایمیل یک کلاهبرداری برای مهاجرت به کانادا است:

  • ایمیل از یک آدرس خصوصی یا یک آدرس ایمیل رایگان وب (به عنوان مثال، Yahoo Mail، Hotmail یا Gmail) ارسال می شود و نه از حساب ایمیل دولت کانادا “gc.ca” یا “Canada.ca”.
  • ایمیل به جای نام واقعی شما از یک تبریک استاندارد مانند “مشتری عزیز” استفاده می کند. (توجه: ما برخی از ایمیل‌های خودکار را با عنوان «مشتری عزیز» خطاب می‌کنیم. اگر ایمیلی مانند این دریافت کردید، بررسی کنید و مطمئن شوید که از یک حساب ایمیل دولت کانادا است.)
  • فرستنده اطلاعات شخصی مانند تاریخ تولد، رمز عبور، کارت اعتباری یا جزئیات بانکی شما را می خواهد.
  • انتظار ایمیل را نداشتید.
  • پیام به جای متن یک تصویر است.

توجه: دولت کانادا ویزا را از طریق ایمیل ارسال نمی کند.

کلاهبرداری های تلفنی برای مهاجرت به کانادا

ما برای جمع آوری پول یا پرداخت با شما تماس نمی گیریم. گاهی اوقات ممکن است برای دریافت اطلاعات بیشتر برای ادامه رسیدگی به درخواست یا درخواست مدارک بیشتر از طریق تلفن با شما تماس بگیریم.

ما هرگز از شما برای پرداخت تلفنی درخواست نخواهیم کرد.

افراد می توانند. از کلاهبرداری های تلفنی برای سرقت پول یا هویت شما استفاده کنند، به همین دلیل است که ما اقدامات سختی را برای محرمانه نگه داشتن اطلاعات شما انجام می دهیم.

شما باید بسیار مراقب کلاهبرداری هایی باشید. که جزئیاتی مانند کارت اعتباری، شماره حساب بانکی یا هر اطلاعات پرداخت دیگری را درخواست می کنند.

اگر تماس مشکوکی دریافت کردید، فوراً تلفن را قطع کنید و با پلیس محلی خود تماس بگیرید تا آن را گزارش کنید. همچنین می توانید با مرکز مبارزه با کلاهبرداری کانادا تماس بگیرید.

برای اطلاعات بیشتر در مورد اینکه اگر شما یا شخصی که می‌شناسید. قربانی کلاهبرداری شده‌اید چه کاری باید انجام دهید، به وب‌سایت پلیس سواره سلطنتی کانادا بروید.

یک هشدار:

مراقب یک کلاهبرداری تلفنی شناخته شده باشید. که دانشجویان بین المللی در کانادا را هدف قرار می دهد. این کلاهبرداری اخیراً در اتاوا و لندن گزارش شده است، اما ممکن است شهرهای دیگر نیز تحت تأثیر قرار گیرند.

ما هرگز از شما برای پرداخت تلفنی درخواست نخواهیم کرد.

چگونه از خود محافظت کنید و قربانی کلاهبرداری برای مهاجرت به کانادا نشوید.

اگر خیلی خوب به نظر می رسد که درست نباشد، احتمالاً همینطور است. این کلاهبرداری ها می تواند منجر به موارد زیر شود:

  • دزدی هویت
  • تقلب
  • سرقت از حساب بانکی یا کارت اعتباری شما
  • ویروس های کامپیوتری

یاد آوردی نکات مهم برای جلوگیری از کلاه برداری مهاجرت به کانادا:

  • هیچکس نمی تواند کار یا ویزای کانادا را به شما تضمین کند.
  • فقط افسران مهاجرت در کانادا، در سفارتخانه ها، کمیسیون های عالی و کنسولگری های کانادا می توانند برای صدور ویزا تصمیم بگیرند.
  • هزینه های پردازش برای همه خدمات ما در کانادا و سراسر جهان یکسان است.
  • کارمزدها به ارزهای محلی بر اساس نرخ ارز رسمی است.
  •  همان مقدار هزینه ها به دلار کانادا است.
  • ما از شما می خواهیم که هزینه خدمات دولت کانادا را به «Receiver General for Canada» بپردازید، مگر اینکه در وب سایت دفتر ویزا چیزی متفاوت بیان کنیم.
  • کارکنان دولت کانادا هرگز این اقدامات را انجام نمی دهند.
  • از شما بخواهند که به یک حساب بانکی شخصی پول واریز کنید.
  •  از شما بخواهند از طریق سرویس انتقال پول خصوصی، پول را انتقال دهید.
  •  شما را تهدید کنند.
  •  پیشنهادات ویژه به افرادی که می خواهند مهاجرت کنند ارائه دهند.
  •  از خدمات ایمیل رایگان مانند Hotmail، Gmail یا Yahoo Mail برای تماس با شما استفاده کنند.
  • فرم های درخواست رایگان و راهنماهای همه خدمات ما را در وب سایت ما پیدا خواهید کرد.
  • مراقب باشید اگر حقوق شغلی که برای آن درخواست می کنید بیش از حد واقعی به نظر می رسد. احتمال کلاه برداری وجود دارد.

امیدوارم مطلب وب سایت های جعلی و کلاهبرداری های اینترنتی  برای مهاجرت به کانادا برای شما مفید بوده باشد. و برای مطالعه بقیه قوانین مربوط به مهاجرت به کانادا اینجا کلیک کنید. و جهت مشاهده اصل مطلب به زبان انگلیسی اینجا کلیک کنید. لطفا سایت و کانال یوتوب من را به دیگران معرفی کنید.